How to Describe Places in English!

So I'm out here at the lake today.

بنابراین من امروز اینجا در دریاچه هستم.

I love coming to the lake.

من عاشق آمدن به دریاچه هستم.

It's very, very relaxing.

خیلی خیلی آرامش بخشه

Although the lake is a little bit out of the way.

اگرچه دریاچه کمی دورتر از مسیر است.

In English, when you describe something as being out of the way,

در زبان انگلیسی، وقتی چیزی را به عنوان خارج از مسیر توصیف می کنید، به این

it means that it's not on your normal road or street.

معنی است که در جاده یا خیابان معمولی شما نیست .

It's not necessarily a place that you drive by all the time.

لزوماً مکانی نیست که همیشه در آن رانندگی کنید.

For me, if I want to go to the lake, I have to decide to drive to the lake.

برای من، اگر بخواهم به دریاچه بروم، باید تصمیم بگیرم که با ماشین به دریاچه بروم.

It's a little bit out of the way.

کمی دور از ذهن است.

In this English lesson,

در این درس انگلیسی،

I'll help you learn seven more ways to describe places and locations.

من به شما کمک می‌کنم هفت روش دیگر برای توصیف مکان‌ها و مکان‌ها بیاموزید.

And we'll go to seven more places as we do it.

و در حین انجام آن به هفت مکان دیگر خواهیم رفت .

By the way, this is Lake Erie at the end of this video, I'll show you Lake Ontario.

راستی این هم دریاچه ایری در آخر این ویدیو، دریاچه انتاریو رو بهتون نشون میدم.

If you look behind me, you'll see some wind turbines.

اگر به پشت سر من نگاه کنید، چند توربین بادی خواهید دید.

They love to build wind turbines in remote locations.

آنها عاشق ساخت توربین های بادی در مکان های دور افتاده هستند.

That's definitely how I would describe the place I am in right now.

قطعاً جایی را که الان در آن هستم، اینگونه توصیف می کنم.

There are hardly any houses.

تقریباً هیچ خانه ای وجود ندارد.

There's a small farm there.

آنجا یک مزرعه کوچک وجود دارد.

There's no one even driving on the road.

حتی کسی در جاده رانندگی نمی کند.

No one really lives around here.

هیچ کس واقعاً در این اطراف زندگی نمی کند.

So they like to build wind turbines in remote locations,

بنابراین آنها دوست دارند توربین های بادی را در مکان های دور،

places far from the city, far from houses and far from people.

مکان های دور از شهر، دور از خانه ها و دور از مردم بسازند.

So let's say I was driving and I realized that my van was almost out of gas.

بنابراین فرض کنید من در حال رانندگی بودم و متوجه شدم که بنزین وانت من تقریبا تمام شده است.

If I was on this street here and I asked someone if there's a gas

اگر من در این خیابان اینجا بودم و از کسی می پرسیدم که آیا یک

station nearby, they might say, Yeah, there's one just around the corner.

پمپ بنزین در این نزدیکی هست یا نه، ممکن است بگوید، بله، یک پمپ بنزین همین اطراف وجود دارد.

As I get to the end of this road, if I turn and show you,

به انتهای این جاده که می رسم، اگر بپیچم و به شما نشان دهم،

it's a little bit far away.

کمی دور است.

But you can see there is a gas station just around the corner.

اما می توانید ببینید که یک پمپ بنزین در گوشه و کنار وجود دارد.

This is how we describe something that's just one street away and one turn away.

اینگونه چیزی را توصیف می کنیم که فقط یک خیابان و یک پیچ دورتر است.

Often cities are designed with a grid pattern

اغلب شهرها با الگوی شبکه‌ای طراحی می‌شوند

and someone might have a nice park just around the corner

و ممکن است کسی یک پارک زیبا در گوشه و کنار

or a nice little convenience store just around the corner.

یا یک فروشگاه کوچک و زیبا در گوشه و کنار داشته باشد.

Or in this situation, a gas station just around the corner.

یا در این شرایط، یک پمپ بنزین در گوشه و کنار.

So I'm standing here on the main street of this town.

بنابراین من اینجا در خیابان اصلی این شهر ایستاده ام.

It's not too busy right now because it's early in the morning,

الان خیلی شلوغ نیست چون صبح زود است،

but I wanted to show you that there is a McDonald's across the street from me.

اما می خواستم به شما نشان دهم که روبروی من یک مک دونالد وجود دارد.

They put McDonald's on the main streets

آنها مک دونالد را در خیابان های اصلی

of most towns because they want them to be easy to get to.

اکثر شهرها قرار می دهند زیرا می خواهند دسترسی به آنها آسان باشد.

In English, when we describe a place or location

در زبان انگلیسی، زمانی که یک مکان یا مکان را

as easy to get to, we mean usually that it's on a main road.

آسان توصیف می کنیم، منظور ما معمولاً این است که در یک جاده اصلی است.

It's not hidden down a really curvy road in a funny part of town.

این در یک جاده واقعاً پر پیچ و خم در یک بخش بامزه از شهر پنهان نیست.

It's usually somewhere really easy to find, somewhere

معمولاً جایی است که پیدا کردن آن بسیار آسان است، جایی که

that's really easy to get to, somewhere that's really convenient.

دسترسی به آن واقعاً آسان است، جایی که واقعاً راحت است.

So I'm just parked on the side of the road here.

بنابراین من فقط در کنار جاده اینجا پارک شده ام.

My farm is just down the road or just up the road.

مزرعه من درست پایین جاده است یا فقط بالای جاده.

We use those two phrases interchangeably in English, or at least I do.

ما از این دو عبارت به جای هم در انگلیسی استفاده می کنیم، یا حداقل من این کار را می کنم.

I'm about a kilometer from my house.

من حدود یک کیلومتر با خانه ام فاصله دارم.

My farm is just down the road or just up the road.

مزرعه من درست پایین جاده است یا فقط بالای جاده.

In fact, I'm standing in front of

در واقع من مقابل

what used to be the house where my uncle and aunt lived.

خانه ای ایستاده ام که عمو و عمه ام در آن زندگی می کردند.

So I used to say my uncle and aunt lived just up the road or

بنابراین می‌گفتم عمو و عمه‌ام در کنار جاده زندگی می‌کنند یا

my uncle and aunt lived just down the road.

عمو و عمه‌ام درست پایین جاده زندگی می‌کنند.

It's a way we describe a place or location

این روشی است که ما مکان یا مکانی را توصیف می کنیم

that's close and obviously on the same road where we live.

که نزدیک و آشکارا در همان جاده ای است که ما زندگی می کنیم.

By the way, if you're in the city,

به هر حال، اگر در شهر هستید، از

you would use just up the street or just down the street.

پایین خیابان یا پایین خیابان استفاده می کنید.

I use road because I live out in the country.

من از جاده استفاده می کنم زیرا در کشور زندگی می کنم.

I think the house behind me is a great example of a place where

فکر می‌کنم خانه پشت سرم نمونه‌ای عالی از مکانی است که از

I would use the word secluded to describe it.

کلمه خلوت برای توصیف آن استفاده می‌کنم.

When we say that a place is secluded, we mean that it's far from everyone else.

وقتی می گوییم مکانی خلوت است، منظورمان این است که از بقیه دور است.

I usually use it to describe things like houses like this.

من معمولا از آن برای توصیف چیزهایی مانند خانه هایی مانند این استفاده می کنم.

If I turn, you'll see that we're on a dirt road, we sometimes

اگر بچرخم، می بینید که ما در یک جاده خاکی هستیم، گاهی اوقات به

call it a gravel road, and we're kind of in the middle of farm country.

آن جاده سنگریزه می گوییم، و به نوعی در وسط کشور مزرعه هستیم.

This house is very secluded.

این خانه بسیار خلوت است.

It's very private.

خیلی خصوصیه

We would also describe it as being tucked away

همچنین می‌توانیم آن را به‌صورتی که

or nestled in amongst all of these trees.

در میان همه این درختان قرار گرفته یا لانه کرده است، توصیف کنیم.

It's probably a really quiet, peaceful place to live.

احتمالاً این مکان واقعاً ساکت و آرامی برای زندگی است.

Maybe you have a secluded cabin that you go to in the woods.

شاید شما یک کلبه خلوت دارید که در جنگل به آن می روید.

Maybe there's a little secluded cottage that you rent sometimes on a lake

شاید یک کلبه کوچک خلوت وجود داشته باشد که گاهی اوقات در دریاچه ای

that's far from all the other cottages and people.

که از همه کلبه ها و افراد دیگر دور است اجاره کنید.

And that's how we would describe it, as secluded.

و این گونه است که ما آن را به عنوان منزوی توصیف می کنیم.

As many of you know, I live out in the country.

همانطور که بسیاری از شما می دانید، من در کشور زندگی می کنم.

When I was younger, when I was in university, sometimes

وقتی کوچکتر بودم، وقتی در دانشگاه بودم، گاهی اوقات

my friends from university would come to visit me

دوستانم از دانشگاه به دیدنم می آمدند

and they would jokingly say, “Wow, Bob, you live in the middle of nowhere!”

و به شوخی می گفتند: "وای باب، تو وسط ناکجاآباد زندگی می کنی!"

In English, when we say that someone lives in the middle of nowhere, it's

در زبان انگلیسی وقتی می گوییم یک نفر در وسط ناکجاآباد زندگی می کند،

kind of a funny way, basically, to say that they live far from everything,

اساساً به نوعی خنده دار است که بگوییم او از همه چیز دور زندگی می کند، پیدا کردن

that their place is a little bit difficult to find.

مکان او کمی سخت است.

Back then there wasn't GPS either, so it must have been a real challenge

در آن زمان جی‌پی‌اس هم وجود نداشت، بنابراین باید

for my friends

برای دوستانم

who were coming from the city to find me because I live in the middle of nowhere.

که از شهر می‌آمدند، من را پیدا کنند، زیرا من در وسط ناکجاآباد زندگی می‌کنم.

When I showed you the McDonald's,

وقتی مک دونالد را به شما نشان دادم،

I said it was easy to get to, easy to find, convenient.

گفتم دسترسی به آن آسان، پیدا کردن آن آسان، راحت است.

I would say the opposite for this small restaurant behind me.

من برای این رستوران کوچک پشت سرم برعکس می گویم.

I would describe this as off the beaten path or off the beaten track.

من می توانم این را به عنوان خارج از مسیر شکسته یا خارج از مسیر شکسته توصیف کنم.

There's two versions of that phrase.

دو نسخه از این عبارت وجود دارد.

As you can see, we're not in a town.

همانطور که می بینید، ما در یک شهر نیستیم.

We're not in a city.

ما تو شهری نیستیم

We're kind of out here in the countryside.

ما یک جورهایی اینجا در حومه شهر هستیم.

But this place is really, really, really cool.

اما این مکان واقعاً، واقعاً، واقعاً عالی است.

It has really yummy ice cream.

واقعا بستنی خوشمزه ای داره

It has all kinds of cool treats that you can buy.

انواع خوراکی های جالبی دارد که می توانید بخرید.

So even though it's off the beaten path or off the beaten track, I would say

بنابراین، حتی اگر از مسیر پرتحرک یا خارج از مسیر پرتحرک است، می‌توانم بگویم که

it's definitely worthwhile to come here, especially for the ice cream.

آمدن به اینجا ارزشش را دارد، مخصوصاً برای بستنی.

So it might not look like it, but there's actually a trail here

بنابراین ممکن است شبیه آن نباشد، اما در واقع یک مسیر در اینجا وجود دارد

that goes to the lake, but it's a little bit hard to find.

که به سمت دریاچه می رود، اما پیدا کردن آن کمی سخت است.

In fact, a friend told me about this trail and that's exactly how he described it.

در واقع، یکی از دوستان در مورد این مسیر به من گفت و دقیقاً آن را توصیف کرد.

You can see

می توانید ببینید که

there's a lot of brush laying here and it doesn't look like there's a trail

تعداد زیادی برس در اینجا گذاشته شده است و به نظر نمی رسد دنباله ای وجود داشته باشد،

because it's hard to find in English when you say something is hard to find.

زیرا وقتی می گویید چیزی پیدا کردنش سخت است، پیدا کردن آن به زبان انگلیسی سخت است.

By the way, there's the little entrance way right here.

به هر حال، همین جا راه ورودی کوچکی وجود دارد .

It means exactly that.

دقیقاً به این معنی است. به این

It means that it's challenging or difficult to find it.

معنی است که یافتن آن چالش برانگیز یا دشوار است.

It's not easy to find this trail, but once you do find it, it's pretty cool

پیدا کردن این مسیر آسان نیست، اما وقتی آن را پیدا کردید، بسیار جالب است،

because if you walk down it, it goes all the way to the lake.

زیرا اگر در آن پیاده روی کنید، تا دریاچه می رود.

Well, here we go.

As promised, we're at Lake Ontario.

خوب، ما به اینجا می رویم.

همانطور که قول داده بودیم، در دریاچه انتاریو هستیم.

We started the day at Lake Erie, and we're ending the day at Lake Ontario.

ما روز را در دریاچه ایری شروع کردیم و روز را در دریاچه انتاریو به پایان می رسانیم.

I hope you enjoyed all of the views and places along the way.

امیدوارم از تمام مناظر و مکان های این مسیر لذت برده باشید.

Remember, if this is your first time here, don't

به یاد داشته باشید، اگر اولین بار است که در اینجا هستید،

forget to click the subscribe button. Leave a comment below.

فراموش نکنید که روی دکمه اشتراک کلیک کنید. در زیر نظر بدهید

Give me a thumbs up if this video helped you learn just a little bit more English

اگر این ویدئو به شما کمک کرد تا کمی بیشتر انگلیسی یاد بگیرید، به من کمک کنید

and I hope you have a great week of English learning. Bye.

و امیدوارم هفته خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی داشته باشید. خدا حافظ.