Let's Learn English! Topic: Funny Sounding Verbs! 🐦🤣🥊 (Lesson Only)

Well, hello, everyone, and welcome to this English

خوب، سلام به همه، و به این درس انگلیسی خوش آمدید،

lesson where I'm going to be talking about

جایی که من قصد دارم در مورد

some funny sounding verbs, verbs that to me,

چند افعال بامزه صحبت کنم، افعالی که به نظر من

sound funny when I say them.

وقتی آنها را می گویم خنده دار به نظر می رسند.

So I'll help you learn how to pronounce those

بنابراین من به شما کمک خواهم کرد که یاد بگیرید چگونه آن

English verbs, but I'll also, of course, give you

افعال انگلیسی را تلفظ کنید، اما البته،

the definition of that verb, give you its meaning,

تعریف آن فعل را نیز به شما می‌دهم، معنای آن را به شما می‌دهم

and I'll try to use it in a few

و سعی می‌کنم از آن در چند

example sentences as I talk about each of them.

جمله مثال استفاده کنم. من در مورد هر یک از آنها صحبت می کنم.

If you're wondering what kind of verbs sound

اگر می‌پرسید چه نوع افعالی

funny, they usually have a double letter in

خنده‌دار به نظر می‌رسند، معمولاً یک حرف دوتایی در آنها وجود دارد

them, like two b's or two g's or.

، مانند دو b یا دو g یا.

I'm just looking over at my list, and so

من فقط به فهرست خود نگاه می کنم، و بنابراین

there's one that I didn't put on the list

یکی وجود دارد که من آن را در لیست قرار ندادم

because I realized it has a bad meaning.

زیرا متوجه شدم معنای بدی دارد.

But maybe I'll talk about that one in

اما شاید

a private video at some point in time.

در یک مقطع زمانی در مورد آن در یک ویدیوی خصوصی صحبت کنم.

But today, welcome to this English

اما امروز به این

lesson about funny sounding verbs.

درس انگلیسی در مورد افعال با صدای خنده دار خوش آمدید.

I think you will enjoy it.

من فکر می کنم شما از آن لذت ببرید.

To squabble. To squabble.

دعوا کردن دعوا کردن

I'm going to try and make sure

من سعی می کنم مطمئن شوم که

I say each of these twice.

هر کدام از اینها را دو بار می گویم.

When you squabble, it means you kind

وقتی دعوا می کنید، به این معنی است که به نوعی

of have like a meaningless argument.

بحث بی معنی دارید.

We actually have the term family squabble when,

ما در واقع اصطلاح دعوای خانوادگی را زمانی داریم که

like, people in a family don't get along.

مثلاً افراد یک خانواده با هم کنار بیایند.

Maybe one older brother, like,

شاید یک برادر بزرگتر، مانند،

not necessarily children, like adults.

نه لزوماً کودکان، مانند بزرگسالان.

So maybe you're in your forties and

پس شاید شما در چهل سالگی هستید و

you're just always squabbling with your sister.

فقط همیشه با خواهرتان دعوا می کنید.

There's a family squabble.

یه دعوای خانوادگی داره نمی

I don't know what makes this verb qualify

دانم چه چیزی این فعل را واجد شرایط

for the list, but I, for some reason,

فهرست می کند، اما بنا به دلایلی،

the verb squabble sounds funny to my ear.

فعل squabble در گوشم خنده دار به نظر می رسد.

So you can see here they're having a squabble.

بنابراین می توانید اینجا ببینید که آنها در حال دعوا هستند.

Maybe they're going on a trip, and maybe there's an

شاید آنها به یک سفر می روند و شاید

argument about who gets to sit where in the vehicle.

بحثی در مورد اینکه چه کسی می تواند در کجای وسیله نقلیه بنشیند وجود داشته باشد.

And so they're having a little

و بنابراین آنها

squabble before they hit the road.

قبل از اینکه به جاده برسند کمی دعوا دارند.

Uh, thankfully, when I was visiting

اوه، خوشبختانه، وقتی به

Brent, we didn't have any squabbles.

برنت می‌رفتم، هیچ دعوای نداشتیم.

Uh, Brent and I got along, uh, quite well.

اوه، من و برنت با هم خوب بودیم، اوه، خیلی خوب.

So it was a fun trip last week to dabble.

بنابراین هفته گذشته سفر سرگرم کننده ای بود تا بگردم.

When you dabble in something, it means

وقتی به چیزی دست می زنید، به این معنی است که

you try it a little bit.

کمی آن را امتحان می کنید.

So maybe this guy in the really nice

بنابراین شاید این مرد با

green shirt, if I was to switch shirt

پیراهن سبز واقعاً زیبا، اگر بخواهم

colors from blue, I might switch to green.

رنگ پیراهن را از آبی تغییر دهم، ممکن است به سبز تغییر دهم.

He might dabble in painting, if you like.

او ممکن است در نقاشی مشغول باشد، اگر شما دوست دارید.

Pickleball is very popular here in Canada now.

Pickleball اکنون در اینجا در کانادا بسیار محبوب است.

You might dabble in that a little bit.

ممکن است کمی به آن بپردازید. به این

It means to try something a little bit of.

معنی است که چیزی را کمی امتحان کنید.

So you might say to someone, what are your hobbies?

بنابراین ممکن است به کسی بگویید، سرگرمی های شما چیست؟

And you could respond and say, oh, I dabble in

و شما می توانید پاسخ دهید و بگویید، اوه، من

a little bit of painting and those kinds of things.

کمی به نقاشی و این جور چیزها می پردازم.

Or maybe you dabble in collecting

یا شاید شما در جمع آوری

old records or something like that.

سوابق قدیمی یا چیزی شبیه به آن تلاش می کنید.

So to dabble means to do something

بنابراین دست و پا زدن به معنای انجام کاری است که

a little bit, usually a hobby.

معمولاً یک سرگرمی است.

To slurp.

چرت زدن.

To slurp.

چرت زدن.

I just stop laughing. They're just words.

من فقط از خنده دست می کشم. آنها فقط کلمات هستند

Bob, why are you laughing about

باب، چرا

the words when you slurp?

وقتی غر می زنی به حرف ها می خندی؟

And I'm going to do a slurp?

و من قصد دارم یک لقمه انجام دهم؟

This used to annoy people.

این عادت مردم را آزار می داد.

When I first started doing live streams, I

اولین بار که شروع به پخش زنده کردم،

would drink water and I would slurp.

آب می خوردم و غر می زدم.

So that sound, which bothers some people is to slurp.

بنابراین آن صدایی که برخی افراد را آزار می دهد، غلتیدن است.

So if this person is eating soup, they might slurp.

بنابراین اگر این شخص در حال خوردن سوپ باشد، ممکن است چرت بزند. به

Like, they might slurp their soup as they eat.

عنوان مثال، آنها ممکن است سوپ خود را هنگام غذا خوردن بجوشانند.

And you just heard me as I had a sip of water,

و شما فقط صدای من را شنیدید که یک جرعه آب می خوردم،

you could hear me slurpenheid the water in as I did that.

می توانستید صدای من را بشنوید که آب را داخل آن می کردم.

Hopefully that didn't bother too many people.

امیدواریم این موضوع باعث ناراحتی بسیاری از افراد نشده باشد.

So if you're wondering where the idea for

بنابراین اگر می‌پرسید ایده

this lesson came from, there were two sources.

این درس از کجا آمده است، دو منبع وجود دارد.

One was the fact that my name, Bob, is also a verb.

یکی این واقعیت بود که اسم من، باب، هم فعل است.

When you throw something in the water, like an

وقتی چیزی را در آب می اندازید، مانند یک

empty water bottle, it will bob in the water.

بطری خالی آب، در آب فرو می رود.

When something bobs in the water, it goes up and down.

وقتی چیزی در آب می‌چرخد، بالا و پایین می‌رود.

It will bob up and down.

بالا و پایین خواهد شد.

So as the waves kind of move, the

بنابراین با حرکت امواج،

water bottle will bob up and down.

بطری آب به سمت بالا و پایین حرکت می کند.

If you know what a buoy is, sometimes they put

اگر می‌دانید شناور چیست، گاهی اوقات

a buoy out in a harbor or bay to warn

شناور را در بندر یا خلیج می‌گذارند تا به

ships about rocks, and it will bob in the water.

کشتی‌ها درباره سنگ‌ها هشدار دهد و در آب می‌پرد. به

It will kind of go up and down.

نوعی بالا و پایین خواهد رفت.

So my name is also a verb, and it means to

پس اسم من هم فعل است و به معنای

kind of go up and down in the water to bob.

بالا و پایین رفتن در آب تا باب است.

So that was the first source of why I made this lesson.

بنابراین این اولین منبع دلیل ساختن این درس بود. بعد

I'll tell you the next one when I get there.

که رسیدم بهت میگم

To warble.

تاب زدن.

So this is where I have to try and make a sound effect.

بنابراین اینجاست که باید تلاش کنم و یک افکت صوتی بسازم.

This is the sound that a bird will make.

این صدایی است که یک پرنده در می آورد.

Like, I will never become.

مثل اینکه من هرگز نخواهم شد.

What would you call it?

شما چگونه صدایش میزنید؟

A bird impressionist?

امپرسیونیست پرنده؟

No, but when you hear a bird, like, kind

نه، اما وقتی یک پرنده را می شنوید، مثلاً یک جور

of singing, like, it's kind of a warble.

آواز می خواند، مثل این است که یک جوری است.

When a bird warbles, that is

وقتی پرنده ای می پیچد، این

the sound that you would hear.

صدایی است که می شنوید.

You can hear the birds warbling in the trees.

می توانید صدای چروکیدن پرندگان را در درختان بشنوید.

Sometimes when I do a live stream outside,

گاهی اوقات وقتی من یک استریم زنده در خارج از خانه انجام می دهم،

you will hear birds chirping and warbling.

صدای جیر جیر و جیک پرندگان را می شنوید.

Slightly different sound.

صدای کمی متفاوت است.

Kind of hard to explain. Should I try?

یه جورایی توضیح دادنش سخته آیا باید تلاش کنم؟

A chirp would be like.

صدای جیر جیر می شود.

And a warble would be like more like a.

و یک چرخش بیشتر شبیه یک است.

I think a pigeon warbles a little bit.

من فکر می کنم یک کبوتر کمی چروک می کند.

Anyways, fun verb to say and

به هر حال، فعل سرگرم کننده برای گفتن و

fun verb to hear, to giggle.

فعل سرگرم کننده برای شنیدن، خندیدن.

So not exactly a funny verb to say out loud

بنابراین دقیقاً فعل خنده‌داری برای گفتن با صدای بلند

to giggle, but it does kind of sound funny.

برای خندیدن نیست، اما به نوعی خنده‌دار به نظر می‌رسد.

It's like a little laugh, right?

مثل یک خنده کوچک است، درست است؟

Like, if I'm like, ha, ha ha, that's a real laugh.

مثلاً، اگر من مانند، ها، ها ها، خنده واقعی است.

But if I'm like, that would be, sorry.

اما اگر من اینطور باشم، متاسفم.

The sec, when I giggled at my

در ثانیه، زمانی که من به قهقهه ساختگی ام قهقهه زدم

fake giggle, that was a real giggle.

، این یک قهقهه واقعی بود.

Does that make sense?

فرقی میکنه؟

So the, like, hee hee hee.

بنابراین، مانند، هی هی هی.

And then right after that, I actually giggled

و بلافاصله بعد از آن، من در واقع

at myself because it sounded kind of funny,

به خودم قهقهه زدم، زیرا به نظرم خنده‌دار به نظر می‌رسید

um, the way I was saying it.

.

But to giggle is to, like, just

اما قهقهه کردن یعنی فقط

a small laugh, usually about something silly.

یک خنده کوچک، معمولاً در مورد چیزی احمقانه.

To splurge.

ولخرجی کردن.

To splurge.

ولخرجی کردن.

When you splurge, it means you spend a lot of money.

وقتی ولخرجی می کنید به این معنی است که پول زیادی خرج می کنید.

If you watched Brent's video where we went and

اگر ویدیوی برنت را که در آن رفتیم و

got lobster rolls, or my video where we went

رول‌های خرچنگ گرفتیم، یا ویدیوی من را که در آن رفتیم

and got lobster rolls, um, Brent splurged.

و رول‌های خرچنگ گرفتیم را تماشا کردید، اوم، برنت ول کرد.

Those lobster rolls were $30 each.

آن رول خرچنگ هر کدام 30 دلار بود.

If you don't know what I'm talking about, Brent.

اگر نمی‌دانی در مورد چه چیزی صحبت می‌کنم، برنت.

From American English with Brent and

از زبان انگلیسی آمریکایی با برنت و

myself, I went to visit Brent.

خودم رفتم به دیدن برنت.

Brent took me out to eat some food from around

برنت مرا بیرون برد تا از اطراف مین غذا بخورم

Maine, and he treated me to a lobster roll.

و از من یک رول خرچنگ پذیرایی کرد.

But he splurged because I don't think

اما او ولخرجی کرد چون فکر نمی‌کنم

he normally takes his family there.

معمولاً خانواده‌اش را به آنجا می‌برد.

When you splurge, you spend way

وقتی ولخرجی می کنید، خیلی

more money than maybe you should.

بیشتر از آنچه که باید پول خرج می کنید.

Like, these people went shopping

مثلاً این افراد رفتند خرید

and they decided to splurge.

و تصمیم گرفتند ولخرجی کنند.

Maybe they were going to spend $300.

شاید قرار بود 300 دلار خرج کنند. به

It looks like they spent like $700.

نظر می رسد آنها حدود 700 دلار خرج کرده اند.

So when you splurge, it means you spend a lot.

بنابراین وقتی ولخرجی می کنید به این معنی است که هزینه زیادی می کنید.

If you're buying a gift for someone you

اگر برای کسی که دوستش دارید هدیه می‌خرید

love, you should usually splurge a little bit.

، معمولاً باید کمی ولخرجی کنید.

Like, spend more than what you were

مثلاً، بیشتر از چیزی که

originally planning to spend to hobnob.

در ابتدا قصد داشتید برای hobnob خرج کنید، خرج کنید.

When you hobnob with people, it usually

وقتی با مردم علاقه دارید، معمولاً به این

means you're talking with other people.

معنی است که با دیگران صحبت می کنید.

Sometimes people who are, like,

گاهی اوقات افرادی که

in a position above you.

در موقعیتی بالاتر از شما قرار دارند.

Like, if I'm at a work party and I'm always talking

مثلاً اگر در یک مهمانی کاری هستم و همیشه

with my boss, I'm kind of hobnobbing with my boss.

با رئیسم صحبت می‌کنم، به نوعی با رئیسم سرگرم هستم.

Maybe I'm trying to get a raise or a promotion.

شاید من در حال تلاش برای افزایش حقوق یا ارتقاء هستم.

When you hobnob, it means you talk.

وقتی دوست داری، یعنی حرف میزنی.

It means you hang out with, usually people

این بدان معناست که شما با آن‌ها معاشرت می‌کنید، معمولاً با افرادی

who you're trying to impress a little bit.

که سعی می‌کنید کمی آنها را تحت تأثیر قرار دهید.

Like if I went to a party for youtubers and

مثلاً اگر به یک مهمانی برای یوتیوب‌بازها می‌رفتم و

there were some, like, a list actors there, I might

تعدادی از بازیگران، مثلاً یک لیست در آنجا حضور داشتند، ممکن بود

try to hobnob with them a little bit.

سعی کنم کمی با آنها سرگرم شوم.

I might try to talk to Matt Damon

ممکن است سعی کنم با مت دیمون صحبت کنم

and try to hang out with him.

و سعی کنم با او معاشرت کنم.

So to hobnob.

بنابراین به hobnob.

Great word to say.

حرف عالی برای گفتن

To hobnob.

به سرگرمی.

To doodle.

دودل کردن.

So to doodle.

بنابراین برای ابله.

So the second idea for this lesson came from, I

بنابراین ایده دوم برای این درس از آن ناشی شد، من

think Brent might have done a short or a lesson

فکر می کنم برنت ممکن است یک درس کوتاه یا درسی انجام داده باشد که در

where he talked about doodle and poodle and noo.

آن در مورد ابله و پودل و نو صحبت کرده باشد.

I forget Brent.

برنت را فراموش کردم

You can mention some of them.

می توانید به برخی از آنها اشاره کنید.

And then I thought, when I watched that doodle

و بعد فکر کردم، وقتی آن ابله را تماشا کردم،

sounds funny when you say it, when you do. So.

وقتی آن را می گویید، وقتی می کنید، خنده دار به نظر می رسد. بنابراین.

Thanks for part of the idea. Brett.

بابت بخشی از ایده متشکریم. برت

To doodle.

دودل کردن.

When you doodle, it means you draw little pictures.

هنگامی که شما doodle می کنید، به این معنی است که شما تصاویر کوچکی می کشید. اگر

Students will often doodle on a piece of paper

دانش‌آموزان در کلاس کمی حوصله داشته باشند، اغلب روی یک تکه کاغذ دودل می‌کنند

if they're a little bit bored in class.

.

Sometimes they're supposed to be taking

گاهی اوقات آنها قرار است

notes and listening to the teachers,

یادداشت برداری کنند و به معلمان گوش دهند،

but instead, they will just doodle.

اما در عوض، آنها فقط ابله می کنند.

They'll draw little pictures of Superman or, like, little

آنها تصاویر کوچکی از سوپرمن یا، مانند

stars and boxes or this person was drawing clouds

ستاره‌ها و جعبه‌های کوچک می‌کشند یا این شخص در حال کشیدن ابرها

and, I think, little buildings down here.

و فکر می‌کنم، ساختمان‌های کوچک اینجا بود.

So to doodle, it's not where you draw in color.

بنابراین برای doodle، جایی نیست که شما رنگی بکشید.

It's not arthem, but it's like, just little pencil

این آرتم نیست، اما مثل این است که فقط

or pen drawings in your notebook that you draw.

نقاشی های کوچکی با مداد یا خودکار در دفترتان است که می کشید.

Usually when you board, when you're bored,

معمولاً وقتی سوار می‌شوید، وقتی حوصله‌تان سر می‌رود،

students often doodle when they are bored.

دانش‌آموزان اغلب وقتی حوصله‌شان سر می‌رود، ابله می‌زنند.

To doodle, to zigzag.

دودل کردن، زیگزاگ کردن.

So if you don't know what zigzag means, it

بنابراین اگر نمی دانید زیگزاگ به چه معناست، به

means kind of to go back and forth.

معنای عقب و جلو رفتن است.

I can zigzag down the road in my car.

می توانم با ماشینم در جاده زیگزاگ بزنم.

I shouldn't, but I can zigzag through traffic.

من نباید، اما می توانم در ترافیک زیگزاگ کنم.

I didn't do that while I

وقتی در

was driving through New York State.

ایالت نیویورک رانندگی می کردم، این کار را نکردم.

You can also use it to describe this road.

همچنین می توانید از آن برای توصیف این جاده استفاده کنید.

Like, this road zigzags up the mountain.

مثل این که این جاده از کوه بالا می رود. از

It goes back and forth up the mountain.

کوه بالا و جلو می رود.

It zigzags up the slope.

شیب را زیگزاگ می کند.

Yes.

آره.

So what's funny is, in English, we often

بنابراین آنچه خنده دار است این است که، در انگلیسی، ما اغلب

say that you zigzag back and forth.

می گوییم که شما به صورت زیگزاگ به جلو و عقب حرکت می کنید.

The car was zigzagging back and forth down the road.

ماشین در جاده زیگزاگی به این طرف و آن طرف می رفت. در

You don't actually need to say both.

واقع لازم نیست هر دو را بگویید.

If you say zigzag, it already

اگر می گویید زیگزاگ، از قبل به

means to go back and forth.

معنای عقب و جلو رفتن است.

But yes, to zigzag means to

اما بله، زیگزاگ به معنای

go back and forth, to lollygag.

رفت و برگشت، به لالیگاگ است.

So I like saying this one.

بنابراین من دوست دارم این یکی را بگویم.

To lollygag.

به آب نبات چوبی.

This is a word that, speaking about how common

این کلمه ای است که وقتی صحبت از رایج

or uncommon these are, these words are very common.

یا غیرمعمول بودن اینها می شود، این کلمات بسیار رایج هستند.

This entire list.

کل این لیست

There are a few that are a little less common.

تعداد کمی وجود دارد که کمی کمتر رایج هستند.

This 1 may be a little less common, but

این 1 ممکن است کمی کمتر رایج باشد، اما

teachers do use this sometimes when the bell goes

معلمان گاهی اوقات از این استفاده می‌کنند، زمانی که زنگ می‌آید

and students are supposed to be going to class,

و دانش‌آموزان قرار است به کلاس بروند،

and if they're just sitting around on their phones,

و اگر آنها فقط پشت تلفن خود می‌نشینند،

we might say, hey, stop lollygagging, or, hey, this

می‌توانیم بگوییم، هی، غر زدن را متوقف کن. یا، هی، الان

isn't the time to lollygag, go to class.

وقتش نیست، برو سر کلاس.

So it might be common in the teacher world.

بنابراین ممکن است در دنیای معلمان رایج باشد.

I use this world, this word, um, but, uh, yes,

من از این دنیا، این کلمه، امم، اما، اوه، بله،

to lollygag, which means to sit around and kind of

به لالیگاگ استفاده می‌کنم، به این معنی که دور هم بنشینی و

not move along and do what you're supposed to do.

حرکت نکنی و کاری را که باید انجام دهی انجام ندهی.

Uh, students sometimes lollygag a lot.

اوه، دانش‌آموزان گاهی اوقات زیاد لالایی می‌کنند.

They like to, uh, wait till the last minute

آنها دوست دارند، اوه، برای رفتن به کلاس تا آخرین لحظه منتظر بمانند،

to go to class, so they like to.

پس دوست دارند.

Again, lollygag would be to sit and do nothing.

باز هم، lollygag این است که بنشینی و هیچ کاری نکنی.

When you're supposed to be, uh, going somewhere.

وقتی قراره جایی بری

That's how I would describe it.

من آن را اینگونه توصیف می کنم.

To bamboozle.

بامبوزه کردن.

So when you bamboozle someone, it means

بنابراین وقتی کسی را بامزه می کنید، به این معنی است که

to trick them or cheat them.

او را فریب دهید یا فریب دهید.

This has never actually happened to me.

این هرگز در واقع برای من اتفاق نیفتاده است.

I've been to some large cities in the

من در برخی از شهرهای بزرگ

world, mostly in Canada and the United States.

جهان، بیشتر در کانادا و ایالات متحده، بوده ام.

No one has tried to sell me a watch,

هیچ کس سعی نکرده یک ساعت به من بفروشد،

but sometimes they are trying to bamboozle you.

اما گاهی اوقات سعی می‌کنند شما را بامزه کنند.

They're trying to sell you a watch that looks like

آنها سعی می کنند ساعتی را به شما بفروشند که شبیه

a very expensive watch, but it's actually a fake.

یک ساعت بسیار گران قیمت است، اما در واقع تقلبی است.

So when you bamboozle someone, it usually involves

بنابراین وقتی کسی را بداخلاق می‌کنید، معمولاً

money in some way, and you've tricked them

به نوعی شامل پول می‌شود، و او را فریب داده‌اید

into giving you more money, or you've tricked

تا به شما پول بیشتری بدهد، یا

them into buying something that they think is

او را فریب داده‌اید تا چیزی را بخرد که فکر می‌کند

a Rolex, but it's not actually a Rolex.

رولکس است، اما در واقع رولکس نیست.

So to bamboozle means to trick.

پس بامبوزه کردن به معنای فریب دادن است.

To trick someone.

فریب دادن کسی

To canoodle.

کانودل کردن.

This is a little difficult to explain.

توضیح این موضوع کمی دشوار است.

One definition of to canoe canoodle is to kiss

یکی از تعریف‌های کانوودل، بوسیدن

and embrace and caress in a romantic way.

و در آغوش گرفتن و نوازش کردن به شیوه‌ای عاشقانه است.

Maybe I'll leave the definition there.

شاید تعریف را همانجا بگذارم.

When two people canoodle, they obviously really like each

وقتی دو نفر با هم صحبت می‌کنند، واضح است که واقعاً همدیگر را دوست دارند،

other, and I found this nice cartoon image to

و من این تصویر کارتونی زیبا را پیدا کردم تا

kind of give you a sense of it.

حسی را به شما بدهد.

But isn't it a funny word, canoodle?

اما آیا این یک کلمه خنده دار نیست، canoodle؟

When I looked up the meaning, it said it's

وقتی معنی آن را جستجو کردم، گفت این

a mixture of the word canoe and paddle.

ترکیبی از کلمه کانو و پارو است.

Because in, like, hundreds of years ago, when two people

زیرا در صدها سال پیش، زمانی که دو نفر می

wanted to make out, for lack of a better word,

خواستند تشخیص دهند، به دلیل نداشتن کلمه ای بهتر،

they might use a canoe to paddle to the middle

ممکن بود از قایق رانی برای پارو زدن به وسط

of the lake for privacy, but to canoodle, to embrace,

دریاچه برای حفظ حریم خصوصی استفاده کنند، اما برای قایق زدن، در آغوش گرفتن،

to caress, to kiss, those kinds.

نوازش کردن. برای بوسیدن، آن نوع. از

Those kinds of things.

این جور چیزها

To blubber.

غر زدن.

So I do like this word to blubber.

بنابراین من دوست دارم این کلمه را به ابهام تبدیل کند.

Sometimes when a child cries, they're. They're.

گاهی اوقات وقتی کودک گریه می کند، گریه می کند. آنها هستند.

They kind of.

آنها به نوعی.

They're kind of like.

آنها به نوعی شبیه هستند.

Like, you could.

مثل اینکه می توانستی

Their lips kind of move, and

لب هایشان به نوعی حرکت می کند، و گریه می کنند

they're crying and they're blubbering, so

و غرغر می کنند، بنابراین

they're not speaking and they're crying.

صحبت نمی کنند و گریه می کنند.

But they're also kind of making a funny.

اما آنها همچنین به نوعی خنده دار می کنند.

A funny sound when they're crying.

صدای خنده دار وقتی گریه می کنند.

You can also have it where, like, an

شما همچنین می توانید آن را در جایی که یک

adult might blubber, especially someone, maybe, who's intoxicated.

بزرگسال ممکن است غرغر کند، مخصوصاً کسی که ممکن است مست است، داشته باشید.

When they talk, they might blubber,

وقتی صحبت می کنند، ممکن است غر بزنند

and it's hard to understand them. Sorry.

و درک آنها سخت است. متاسف.

There's something, I think, a little

فکر می کنم چیزی وجود دارد، یک

spider coming down from the ceiling.

عنکبوت کوچک از سقف پایین می آید.

But to blubber, I can't do a very good sound

اما برای غمگینی، من نمی توانم یک افکت صوتی خیلی خوب انجام دهم

effect, but it would kind of be like that.

، اما به نوعی اینطور خواهد بود.

That wasn't good.

این خوب نبود

That was a bad example.

مثال بدی بود

I'll have to go back to sound effects

من باید به مدرسه جلوه های صوتی برگردم

school to learn how to do that one.

تا یاد بگیرم چگونه این کار را انجام دهم.

To skedaddle.

به هم زدن.

When you skedaddle, it means you leave.

وقتی اسکاج میزنی یعنی ترک میکنی.

And this is a word we

و این کلمه ای است که ما

sometimes use just to sound funny.

گاهی اوقات فقط برای خنده دار به نظر رسیدن استفاده می کنیم.

Like if I'm talking to teachers after school and I need

مثلاً اگر بعد از مدرسه با معلمان صحبت می‌کنم و باید به

to go home, I might say, well, I need to skedaddle.

خانه بروم، ممکن است بگویم، خوب، باید اسکاج بزنم.

I'll see you guys tomorrow.

بچه ها فردا میبینمتون

When you're out with friends.

وقتی با دوستان بیرون هستید.

And then it's 10:00 at night or 11:00 at night.

و سپس ساعت 10:00 شب یا 11:00 شب است.

One of your friends might say, whoa,

یکی از دوستان شما ممکن است بگوید، اوه،

it's 11:00 see you guys tomorrow.

فردا ساعت 11 است.

I need to skedaddle.

من باید اسکاج بزنم

So it simply means to leave.

بنابراین به سادگی به معنای ترک کردن است.

And it's a, it's a fun word to say.

و این یک کلمه سرگرم کننده برای گفتن است.

Like, sometimes you just say it because

مثلاً گاهی اوقات شما فقط آن را می گویید زیرا

it is fun and to sound funny.

سرگرم کننده است و خنده دار به نظر می رسد.

So you'll say, well, I need to go.

پس شما خواهید گفت، خوب، من باید بروم.

I need to skedaddle. Isn't that fun?

من باید اسکاج بزنم این سرگرم کننده نیست؟

Skedaddle.

Skedaddle.

I think that's one of my favorites,

من فکر می کنم یکی از موارد مورد علاقه من است،

lollygag and skedaddle, probably to schmooze.

آب نبات چوبی و اسکاج، احتمالا برای schmoose.

To schmooze. Got that?

برای چرت زدن. گرفتش؟

That is hard to say.

گفتنش سخت است.

Probably for some of you.

احتمالا برای برخی از شما.

Schmooze to schmooze.

به schmooze.

When you schmooze with someone, you talk to

وقتی با کسی همکلامی می کنید، با او صحبت می کنید

them and you want to impress them.

و می خواهید او را تحت تاثیر قرار دهید.

Sometimes people will schmooze with the boss again, kind

گاهی اوقات مردم دوباره با رئیس همکلاسی می‌کنند، چیزی

of similar to what was the last one, hobnob.

شبیه به آخرین مورد، هوبنوب.

Maybe a little different.

شاید کمی متفاوت باشد.

Schmooze is usually just when you talk to one

Schmooze معمولاً زمانی است که شما با یک

person, like, you can hobnob with a whole bunch

نفر صحبت می کنید، مثلاً می توانید با یکسری

of people, but sometimes you might schmooze with your

از افراد سرگرم شوید، اما گاهی اوقات ممکن است با

boss because you want to raise.

رئیس خود به این دلیل که می خواهید بزرگ شوید، همکلاسی کنید.

So it means to talk in a very

بنابراین به این معنی است که به

positive way, to give them lots of compliments.

شیوه ای بسیار مثبت صحبت کنید، به آنها تعارف کنید.

Hey, boss, your new haircut looks great today.

هی، رئیس، مدل موی جدید شما امروز عالی به نظر می رسد. آیا

Can I have a raise?

می توانم افزایش حقوق داشته باشم؟ آیا

Can I have a promotion?

می توانم ترفیع داشته باشم؟

So to schmooze, to talk in a very positive,

بنابراین، به اهمال کردن، صحبت به شیوه ای بسیار مثبت و

nice way, usually with someone who is above you.

زیبا، معمولاً با کسی که بالاتر از شماست.

Sometimes students will try to schmooze with the teacher

گاهی اوقات دانش‌آموزان سعی می‌کنند کمی با معلم همکلاسی کنند

a bit to get a better grade, you know,

تا نمره بهتری بگیرند، می‌دانی،

so they're trying to work the system a bit

بنابراین آنها سعی می‌کنند کمی با سیستم کار کنند

to get a better grade in class.

تا نمره بهتری در کلاس بگیرند.

Squeegee.

Squeegee.

So that tool is called a squeegee.

بنابراین به آن ابزار اسکاج می گویند.

And we use the same verb to

و ما از همان فعل برای

talk about using it to squeegee.

صحبت در مورد استفاده از آن برای squeegee استفاده می کنیم.

So when you squeegee a window, you make it wet.

بنابراین هنگامی که یک پنجره را آبکشی می کنید، آن را خیس می کنید.

And then you have this tool.

و سپس شما این ابزار را دارید.

It's like a rubber strip.

مثل یک نوار لاستیکی است.

And then you squeegee the window.

و سپس پنجره را فشار می دهید.

When I fill my van with gas at gas stations in

وقتی ون خود را در پمپ بنزین‌های

Canada, they usually have a brush, or it's like a brush

کانادا پر می‌کنم، معمولاً یک برس دارند یا مانند یک برس

on one side and a squeegee on the other.

در یک طرف و یک اسکاج از طرف دیگر.

And then you can wash your windows

و سپس می توانید پنجره های خود را بشویید

and then squeegee the window off. So.

و سپس پنجره را با آب کشی کنید. بنابراین.

So a verb meant to talk about what

بنابراین، یک فعل به معنای صحبت کردن در مورد کاری است که

the tool with the same name does when

ابزاری با همین نام انجام می‌دهد، وقتی

you squeegee something you use a squeegee.

چیزی را می‌کشید که از اسکاج استفاده می‌کنید.

I remember as a kid in the barn, we had a squeegee.

یادم می‌آید که بچه بودیم در انبار، ما یک اسکاج داشتیم.

We would squeegee the floor after we washed

بعد از اینکه

the area where we stored the milk.

محل نگهداری شیر را شستیم، کف را آبکشی می‌کردیم.

To squeegee.

آبکشی کردن.

To jiggle. To jiggle.

تکان دادن. تکان دادن. آیا

Have you ever had Jell O or gelatin?

تا به حال ژل O یا ژلاتین مصرف کرده اید؟

So it is something.

پس چیزی است.

If you shake the bowl, the pieces will keep moving.

اگر کاسه را تکان دهید، تکه ها به حرکت خود ادامه می دهند.

They'll jiggle in the bowl.

آنها در کاسه تکان خواهند خورد.

So if you shake it, it will jiggle.

بنابراین اگر آن را تکان دهید، تکان می خورد. می

I was gonna say, when I was a lot

خواستم بگویم وقتی خیلی

heavier, when I ran, my belly would jiggle.

سنگین تر می شدم، وقتی می دویدم شکمم تکان می خورد.

That's a little embarrassing.

این کمی شرم آور است.

Thankfully, I'm a little thinner now, but there

خوشبختانه الان کمی لاغرتر شده ام، اما

was a time where I was a little

زمانی بود که

bit bigger and my belly would jiggle.

کمی بزرگتر بودم و شکمم تکان می خورد.

Sometimes you jiggle when you're trying to open

گاهی اوقات وقتی می‌خواهید چیزی را باز کنید، تکان می‌خورید

something, and if the key won't turn, you'll

و اگر کلید نمی‌چرخد،

jiggle the key a little bit.

کلید را کمی تکان می‌دهید.

We'll use the verb for that as well.

ما از فعل برای آن نیز استفاده خواهیم کرد.

But if you haven't had

اما اگر

this jello, it definitely jiggles.

این ژله را نخورده‌اید، قطعا تکان می‌خورد.

It wiggles and jiggles to gargle if you use mouthwash.

در صورت استفاده از دهانشویه تکان می‌خورد و غرغره می‌کند.

So I usually floss my teeth and brush

بنابراین من معمولا از نخ دندان و مسواک زدن

my teeth, and sometimes I use mouthwash.

دندان هایم استفاده می کنم و گاهی از دهان شویه استفاده می کنم.

You take a sip and then you gargle.

یک جرعه می نوشید و بعد غرغره می کنید.

I I was gonna do this at live.

من قرار بود این کار را در لایو انجام دهم

Now I'm worried this is gonna end horribly.

حالا نگرانم که این به طرز وحشتناکی تمام شود. پس

So here we go.

بزن که بریم.

Let me try, let me try that again.

بگذار امتحان کنم، بگذار دوباره آن را امتحان کنم.

Oh, excuse me.

اوه ببخشید

Hopefully you could hear that.

امیدوارم بتوانید آن را بشنوید.

Hopefully you didn't hear me.

امیدوارم صدایم را نشنیده باشید

I burped at the end. Sorry.

آخرش آروغ زدم متاسف.

It's a funny verb, too.

فعل خنده داری هم هست

Now I want to listen to myself.

حالا می خواهم به خودم گوش کنم.

To gargle.

غرغره کردن

When you put a little bit of water, or usually

وقتی کمی آب یا معمولاً

mouthwash, and you put it at the back of your

دهانشویه می‌ریزید و آن را در پشت

mouth, top of your throat, and then you, I think

دهان، بالای گلو قرار می‌دهید و بعد، فکر می‌کنم

you kind of blow air out, right?

هوا را بیرون می‌دهید، درست است؟

And then you gargle.

و بعد غرغره می کنی

You make bubbles in it.

شما در آن حباب ایجاد می کنید.

So to gargle, um, if you want fresh

پس برای غرغره کردن، اگر نفس تازه می خواهید

breath, you get mouthwash and you gargle.

، دهانشویه می گیرید و غرغره می کنید.

And then you spit out the mouthwash to snicker.

و سپس دهانشویه را برای پوزخند بیرون می‌ریزی.

So this is, again, something students often do.

بنابراین این کاری است که دانش آموزان اغلب انجام می دهند.

Uh, sometimes when you're teaching, some

اوه، گاهی اوقات وقتی در حال تدریس هستید،

students at the back might snicker.

ممکن است برخی از دانش‌آموزان پشت سر هم پوزخند بزنند. به این

It means they're laughing at you, sort of.

معنی است که آنها به شما می خندند.

Or they might be laughing about something else.

یا ممکن است به چیز دیگری بخندند.

They're definitely laughing when you're trying to

آنها قطعاً می خندند وقتی شما سعی می کنید

teach and students at the back are

آموزش دهید و دانش آموزان پشت

snickering when they decide to snicker.

سر هم وقتی تصمیم می گیرند که پوزخند بزنند به خنده می افتند.

It can be very distracting because you

این می تواند بسیار حواس پرتی باشد زیرا

don't know what they're laughing about.

نمی دانید آنها به چه چیزی می خندند.

I, as a student, was often guilty of this.

من به عنوان یک دانش آموز اغلب در این مورد مقصر بودم.

When you are guilty of something, it

وقتی در کاری مقصر هستید، به این

means that you have done it yourself.

معنی است که خودتان آن را انجام داده اید.

I was the type of student who would sometimes snicker.

من از آن دسته دانش‌آموزانی بودم که گاهی اوقات پوزخند می‌زدم.

At the back of the classroom, my friends and

پشت کلاس، من و دوستانم

I would whisper little jokes and we would snicker.

جوک های کوچکی را زمزمه می کردیم و پوزخند می زدیم.

It probably wasn't very nice for teachers

شاید برای معلمان خیلی خوب نبود که

to have me as a student.

من را به عنوان شاگرد داشته باشند.

I was probably a little bit

من احتمالاً کمی

distracting for them to quibble.

حواس‌شان را پرت می‌کردم که بگویند.

So when you quibble, it means you argue a

بنابراین وقتی سر و صدا می کنید، به این معنی است که کمی بحث می کنید

little bit, but usually about the price of something.

، اما معمولاً در مورد قیمت چیزی.

Like, you might quibble over the price.

مثلاً ممکن است در مورد قیمت بحث کنید.

I know we raised the price on our bouquets this

می‌دانم که امسال قیمت دسته‌هایمان را افزایش دادیم

year because everything's more expensive, so it's more expensive to

زیرا همه چیز گران‌تر است، بنابراین

grow flowers, so we have to sell them for more.

رشد گل‌ها گران‌تر است، بنابراین باید آنها را به قیمت بیشتری بفروشیم.

And some people wanted to kind

و برخی از مردم می خواستند به نوعی در

of quibble over the price.

مورد قیمت بحث کنند.

At first they were like, oh, these were only $10

در ابتدا آنها مانند، اوه، اینها فقط 10 دلار بودند در

last year, and now they're 15 or something like that.

سال گذشته، و اکنون آنها 15 یا چیزی شبیه به آن هستند.

And we decided to not to quibble over the price.

و ما تصمیم گرفتیم که سر قیمت بحث نکنیم.

The price is the price to bonk.

قیمت، قیمتی است که باید باک شود.

Sometimes you bonk your head.

گاهی اوقات سرت را میبندی

So I do it when.

بنابراین من آن را زمانی انجام می دهم.

Okay, so if I. Trying to. This is my van.

بسیار خوب، پس اگر من تلاش کنم. این وانت من است.

If I open the hatch on the van.

اگر دریچه وانت را باز کنم.

So the back of my van, I open the hatch, and then

بنابراین پشت وانت من، دریچه را باز می کنم، و سپس

this part is like, it's just above my eye, but still.

این قسمت مانند این است که دقیقا بالای چشم من است، اما هنوز.

And.

And I sometimes I bonk my head on it.

و.

و من گاهی سرم را روی آن خم می کنم.

I walk too fast around the back of

خیلی تند پشت

the van, and I bonk my head.

وانت راه می‌روم و سرم را خم می‌کنم.

So to bonk, funny sounding.

بنابراین به طرز عجیبی، صدایی خنده دار.

To bonk means to hit your head.

قلع و قمع به معنای ضربه زدن به سر است.

Sometimes if you're really tall, you might bonk

گاهی اوقات اگر واقعاً قد بلندی دارید، ممکن است

your head when you go through a doorway.

وقتی از دری عبور می کنید، سر خود را ببندید.

That can happen as well.

این نیز می تواند اتفاق بیفتد.

And then the verb, yeah, I'll let that one be.

و سپس فعل، بله، اجازه می دهم که آن یکی باشد.

There is another verb that looks like this,

فعل دیگری وجود دارد که به این شکل است،

that means something different and sounds different, and

به معنای چیزی متفاوت است و به نظر متفاوت می رسد، و

I'm not going to talk about it.

من در مورد آن صحبت نمی کنم.

I'll just keep moving on to fizzle.

من فقط به حرکت کردن ادامه می دهم.

So the best example, actually is if you.

بنابراین بهترین مثال، در واقع اگر شما.

If you light a firecracker and the wick is

اگر یک ترقه روشن کنید و فتیله در حال

burning and then all of a sudden it stops.

سوختن باشد و ناگهان متوقف شود.

We would say that it fizzled out.

ما می گوییم که از بین رفت.

So it kind of becomes a phrasal verb,

بنابراین به نوعی تبدیل به یک فعل عبارتی می شود،

but to fizzle means to go down.

اما fizzle به معنای پایین رفتن است.

So let's say we were selling ten bouquets an hour

بنابراین فرض کنید ما ساعتی ده دسته گل

at market, and then all sudden things started to fizzle,

در بازار می‌فروختیم، و ناگهان همه چیز شروع به جوشیدن کرد،

and we were selling one bouquet an hour.

و ما ساعتی یک دسته گل می‌فروختیم.

Or let's say a car salesman is selling ten

یا فرض کنید یک فروشنده خودرو در حال فروش ده

cars a week, and then all of a sudden

ماشین در هفته است و ناگهان همه

things start to fizzle just in the past week.

چیز در هفته گذشته شروع به افتضاح می کند.

It means that they're going down.

یعنی دارند پایین می آیند.

So you can see the graph.

بنابراین می توانید نمودار را ببینید.

So sales can fizzle out.

بنابراین فروش ممکن است از بین برود.

That's not fun.

این سرگرم کننده نیست.

When sales fizzle out.

وقتی فروش به پایان می رسد.

It's nice when sales are good and strong to waffle.

وقتی فروش خوب و قوی است وافل کردن خوب است.

When you waffle, it means you

وقتی وافل می زنید به این معنی است که در

have trouble making a decision.

تصمیم گیری مشکل دارید.

So let's say Jen and I were planning to go see a movie,

بنابراین فرض کنید من و جن قصد داشتیم برای دیدن یک فیلم برویم،

and then Jen was like, I'm not sure if I want to go.

و بعد جن گفت، مطمئن نیستم که می‌خواهم بروم یا نه.

Maybe I'd like to go shopping instead.

شاید بخواهم به جای آن به خرید بروم.

And if I said, you know, I really want to go.

و اگر گفتم، می دانید، من واقعاً می خواهم بروم.

So we would say that Jen has started to waffle.

بنابراین می توانیم بگوییم که جن شروع به وافل زدن کرده است.

So sometimes people will waffle.

بنابراین گاهی اوقات مردم وافل می کنند.

They'll have trouble making a decision.

آنها در تصمیم گیری مشکل خواهند داشت.

So they'll kind of say one

بنابراین آنها به نوعی یک چیز می گویند

thing, and then they'll say something.

و بعد چیزی می گویند.

They'll want to do something else.

آنها می خواهند کار دیگری انجام دهند.

It's bad to give Jen as an example.

بد است که جن را مثال بزنیم.

Jen doesn't waffle very often on a decision, so.

جن اغلب در مورد تصمیمی تعجب نمی کند، بنابراین.