Choosing Prepositions: Learn These Collocations

Hi, everyone. I'm Jennifer from English  with Jennifer. I'd be curious to know if  

سلام به همه. من جنیفر از انگلیسی با جنیفر هستم. من کنجکاو هستم که بدانم آیا

you're more familiar with British  English or American English. Which  

شما با انگلیسی بریتانیایی بیشتر آشنا هستید یا انگلیسی آمریکایی. کدام یک

of these words use British spelling  and which ones use American spelling?

از این کلمات از املای بریتانیایی و کدام یک از املای آمریکایی استفاده می کنند؟

Do you know?

میدونی؟

Well, these ones are American, and these ones  are British. Did you know that? In addition to  

خب، اینها آمریکایی هستند و اینها بریتانیایی هستند. آیا می دانستید که؟ علاوه بر

differences in pronunciation British spelling is  different from American spelling -- or should I  

تفاوت‌هایی که در تلفظ وجود دارد، املای بریتانیایی با املای آمریکایی متفاوت است - یا باید

say "different to"? Hmm. Well, I'm American, so  I prefer to say that one thing is different from  

بگویم "متفاوت به"؟ هوم خب، من آمریکایی هستم، بنابراین ترجیح می‌دهم بگویم یک چیز با چیز دیگر متفاوت است

another. In fact, I might also say one thing  is different than another. Not all sources  

. در واقع، ممکن است بگویم یک چیز با چیز دیگر متفاوت است. همه منابع

recognize "than" as an option, but plenty of  Americans use this collocation. "Different  

«از» را به عنوان یک گزینه تشخیص نمی‌دهند، اما بسیاری از آمریکایی‌ها از این ترکیب استفاده می‌کنند. «متفاوت

to" sounds a bit weird to my American ears,  but because I'm an English language teacher,  

به» در گوش آمریکایی‌های من کمی عجیب به نظر می‌رسد، اما از آنجایی که من یک معلم زبان انگلیسی هستم،

I have familiarity with British English, so  I can accept it when I read it or hear it.

با انگلیسی بریتانیایی آشنایی دارم، بنابراین وقتی آن را می‌خوانم یا می‌شنوم می‌توانم آن را بپذیرم.

Different from what?

با چی فرق داره؟

I'm different from you.

من با تو فرق دارم

You just didn't mention how  different he was. Different than who?

شما فقط به تفاوت او اشاره نکردید. با کی فرق داره؟

You're different than most.

تو با بقیه فرق داری

How is the internet today  different than what it was  

اینترنت امروز با آنچه که در

like 15 or 20 years ago? Tell me in the comments.

15 یا 20 سال پیش بود متفاوت است؟ به من در قسمت نظرها بگو.

Do you know what it means to gloat? Gloating  isn't nice. It's acting in a proud way that's not  

میدونی غر زدن یعنی چی؟ گله کردن خوب نیست. این کار با غرور است که

appropriate, and it's annoying to other people.  Well, I love my country, but I can admit there  

مناسب نیست، و برای افراد دیگر آزاردهنده است. خب، من کشورم را دوست دارم، اما می‌توانم اعتراف کنم که در

are times when Americans don't act in the most  appropriate way. For example, at the Olympics,  

مواقعی وجود دارد که آمریکایی‌ها به بهترین شکل عمل نمی‌کنند . برای مثال، در بازی‌های المپیک،

when Americans win medals, they're excited like  anyone else, but I've seen some gold medalists  

وقتی آمریکایی‌ها مدال می‌گیرند، مانند هر کس دیگری هیجان‌زده می‌شوند، اما من برخی از مدال‌آوران طلا را دیده‌ام

who are rather annoying. In fact, you could  say they gloat about their victories. It's  

که نسبتاً آزاردهنده هستند. در واقع، می‌توان گفت که از پیروزی‌هایشان خوشحال می‌شوند.

natural to be proud of your achievements,  but you shouldn't gloat over them. Do you  

طبیعی است که به دستاوردهای خود افتخار کنید، اما نباید از آنها تمجید کنید.

agree? Dictionaries usually list the collocation  "gloat over something." Some dictionaries also  

موافقید؟ واژه‌نامه‌ها معمولاً هم‌مجموعه «شعور از چیزی» را فهرست می‌کنند. برخی از فرهنگ لغت‌ها همچنین

recognize "gloat about something." I only found  one dictionary that listed "gloat at," and I did  

«شعور در مورد چیزی» را تشخیص می‌دهند. من فقط یک فرهنگ لغت را پیدا کردم که "gloat at" را فهرست کرده بود، و

find some examples of this collocation in use,  but there are far fewer examples. So, I'm going  

نمونه‌هایی از این ترکیب را در حال استفاده یافتم، اما نمونه‌های بسیار کمتری وجود دارد. بنابراین، من می‌خواهم

to recommend "gloat over" and "gloat about." You  could hear the collocation "gloat about something  

«شعر و جلال» و «شکوه در مورد» را توصیه کنم. شما می‌توانید هم‌آهنگی «شعر از چیزی

to someone," but again the most commonly  recognized collocations are "gloat over" and  

برای کسی» بشنوید، اما متداول‌ترین هم‌آهنگ‌های شناخته‌شده عبارتند از «gloat over» و

"gloat about. Also, you'll hear the verb "gloat"  used without any following prepositional phrase.

«gloat about. همچنین، می‌شنوید که فعل «gloat» بدون هیچ عبارت اضافه‌ای استفاده می‌شود.

Don't gloat.

Don' خوشحال می شوی. به تو

Look at you. What? You're totally  gloating. I'm not gloating.

نگاه کن. چی؟

Please stop gloating about the  fact that he's so good with Baby. h

Is that why Hades sent you here? To gloat  over a job you almost did right once?

یک بار درست انجام دادید؟

Do you think gloating is more about culture,  character, or upbringing? Tell me in the comments.

فکر می‌کنید شادی بیشتر درباره فرهنگ، شخصیت یا تربیت است؟ در نظرات به من بگویید.

"Struggle" is both a verb  and a noun. See if you can  

"Sruggle" هم فعل است و هم یک اسم. ببینید آیا می‌توانید

figure out which prepositions follow this word.

بفهمید کدام حروف اضافه از این کلمه پیروی می‌کنند.

Many English language Learners  struggle with prepositions. We  

بسیاری از زبان‌های انگلیسی یادگیرندگان با حروف اضافه مبارزه می‌کنند.

use "struggle with" when a person is  trying to gain control or mastery.

زمانی که شخصی در تلاش برای به دست آوردن کنترل یا تسلط است، از «مبارزه با» استفاده می‌کنیم.

Do you think some people struggle for success  more than others? We use "struggle for" when a  

آیا فکر می‌کنید برخی از افراد بیشتر از دیگران برای موفقیت تلاش می‌کنند؟ وقتی یک

person or animal is trying to gain something:  struggle for fame, struggle for survival.

فرد یا حیوان در تلاش است چیزی به دست آورد، از «جنگ برای» استفاده می‌کنیم. : مبارزه برای شهرت، مبارزه برای بقا.

Some inventors struggled against  the odds and won. They managed to  

برخی از مخترعان در برابر شانس‌ها مبارزه کردند و پیروز شدند. آنها موفق شدند

share amazing inventions with the world. We use "struggle against" when a person  

اختراعات شگفت انگیز را با جهان به اشتراک بگذارند. زمانی که فردی مجبور است چیزی را شکست دهد، از «مبارزه با» استفاده می‌کنیم،

has to defeat something, like when you  need to beat the odds. "The odds" refer  

مانند زمانی که باید بر شانس‌ها غلبه کنید. "شانس"

to those difficult circumstances.  First, you struggle against them.

به آن شرایط دشوار اشاره دارد. اول، شما با آنها مبارزه می کنید.

You know I like movies, right? I have a  free collection of movie reviews that you  

میدونی که من فیلم دوست دارم، درسته؟ من مجموعه‌ای رایگان از نقدهای فیلم دارم که

can download for self-study. The link is in the  video description. Well, the Hunger Games is one  

می‌توانید آن‌ها را برای مطالعه شخصی دانلود کنید. پیوند در توضیحات ویدیو موجود است. خب، «بازی‌های گرسنگی» یکی از

movie I've seen too many times to count. You  all know the story, don't you? It's a struggle

فیلم‌هایی است که من آنقدر زیاد دیده‌ام که نمی‌توانم آن را بشمارم. همه شما داستان را می دانید، اینطور نیست؟ این کشمکش

between the elite Capital and all the underdogs in  

بین سرمایه نخبگان و همه افراد ضعیف در

the outlying districts. We use "struggle  between" to name two opposing forces.

مناطق دور افتاده است. برای نام بردن دو نیروی متضاد از «مبارزه بین» استفاده می‌کنیم.

It's like a spider in the  toilet struggling for survival.

مثل یک عنکبوت در توالت است که برای بقا تلاش می کند.

That's just one of the things  that we are struggling against.

این فقط یکی از چیزهایی است که ما با آن مبارزه می کنیم.

He struggles with communication.

او با ارتباطات دست و پنجه نرم می کند. آیا

Can you name another movie that's based on on the  

می‌توانید فیلم دیگری را نام ببرید که بر اساس

struggle between good and evil? Which  side won? Tell me in the comments.

مبارزه بین خیر و شر ساخته شده باشد؟ کدام طرف برنده شد؟ به من در قسمت نظرها بگو.

Frustration is a mix of bad  feelings. If you're frustrated,  

ناامیدی ترکیبی از احساسات بد است . اگر ناامید هستید،

you're upset and annoyed. You want things  to change, but they're beyond your control.  

ناراحت و آزرده خاطر هستید. شما می خواهید همه چیز تغییر کند، اما آنها خارج از کنترل شما هستند.

Listen for the prepositions that  people use after this adjective.

به حروف اضافه ای که افراد بعد از این صفت استفاده می کنند گوش دهید.

I was frustrated. It was my  racket. I was frustrated with you.

من ناامید شده بودم. راکت من بود . من از شما ناامید شدم.

No use getting frustrated with him.

ناامید شدن از او فایده ای ندارد.

It's an understandable frustration at our ongoing  cooperation with an increasingly corrupt regime.

این یک ناامیدی قابل درک از همکاری مداوم ما با یک رژیم فزاینده فاسد است.

Whether you're frustrated  by them or rooting for them.

خواه از آنها ناامید شده باشید یا از آنها ریشه یابی کنید.

Which prepositions did you hear? Dictionaries  usually list "frustrated with" and "frustrated  

کدام حروف اضافه را شنیدید؟ واژه‌نامه‌ها معمولاً «ناامیدی» و «ناامیدی

at," but in conversation, you'll also  hear speakers use "frustrated by."

» را فهرست می‌کنند، اما در مکالمه، می‌شنوید که سخنرانان از «ناامیدی» استفاده می‌کنند.

What are common reasons for people to feel  frustrated with their work, their job?

دلایل رایج برای اینکه مردم از کار، شغل خود احساس ناامیدی کنند، چیست؟

The verb "start" can be followed  by different prepositions. Let's  

فعل "شروع" را می توان با حروف اضافه مختلف دنبال کرد. بیایید

see if you can choose the most appropriate ones.

ببینیم آیا می‌توانید مناسب‌ترین آنها را انتخاب کنید.

If you don't know what to say to  someone, start by saying saying "hello." 

اگر نمی‌دانید به کسی چه بگویید، با گفتن «سلام» شروع کنید.

We use "start by" to explain  the manner in which something 

ما از «شروع با» برای توضیح نحوه

begins.

شروع چیزی استفاده می‌کنیم.

When you have to tell a long complicated  story, just start from the beginning. We  

وقتی باید یک داستان طولانی و پیچیده را تعریف کنید ، فقط از ابتدا شروع کنید. ما   از

use "start from" to name the beginning  point, and from there, you'll continue  

«شروع از» برای نام‌گذاری نقطه شروع استفاده می‌کنیم ، و از آنجا

to the end. Start from the beginning.  Start from page one. Start from the top.

تا آخر ادامه می‌دهیم. از ابتدا شروع کنید. از صفحه یک شروع کنید. از بالا شروع کنید.

Some English courses start with A,  B, C. I like to start with hello. 

برخی از دوره های انگلیسی با A، B، C شروع می شوند. من دوست دارم با سلام شروع کنم.

Use "start with" when different starting points  are possible, and you suggest one. You choose one.

زمانی که نقاط شروع مختلف ممکن است، از «شروع با» استفاده کنید ، و شما یکی را پیشنهاد می‌کنید. شما یکی را انتخاب کنید.

Every big company starts as a small one,  

هر شرکت بزرگی به عنوان یک شرکت کوچک شروع می شود،

and then it grows. Use "start as" to  explain the original nature of something.

و سپس رشد می کند. از «شروع به عنوان» برای توضیح ماهیت اصلی چیزی استفاده کنید.

We started as water beings.

ما به عنوان موجودات آب شروع کردیم.

If I could take a giant eraser and rub  out everything, starting with myself.

اگر می توانستم یک پاک کن غول پیکر بردارم و همه چیز را پاک کنم، از خودم شروع کنم.

Let's start from the top.

بیایید از بالا شروع کنیم.

You know, I thought I'd start by saying hello.

میدونی، فکر کردم با سلام کردن شروع کنم. آیا

Can you think of a movie that starts with a big  

می توانید به فیلمی فکر کنید که با یک

action scene or a dramatic event?  Describe it for me in the comments.

صحنه اکشن بزرگ یا یک رویداد دراماتیک شروع شود؟ آن را برای من در نظرات توصیف کنید.

We'll end here. Please review the  collocations that we studied and answer  

همین جا به پایان می رسیم لطفاً مجموعه‌هایی را که مطالعه کرده‌ایم مرور کنید و به

my questions from more practice.  Here are those questions again.

سؤالات من از تمرین بیشتر پاسخ دهید. در اینجا دوباره آن سوالات وجود دارد.

That's all for now. Please remember  to like and share the video if you  

فعلاً همین است. لطفاً به یاد داشته باشید که اگر این درس را مفید یافتید، ویدیو را لایک کنید و به اشتراک بگذارید

found the lesson useful. As always,  thanks for watching and happy studies!

. مثل همیشه، از تماشا و مطالعه‌های شاد متشکریم!

Follow me on Instagram, Facebook, X,  

من را در اینستاگرام، فیسبوک، X،

and Patreon. And don't forget to subscribe  here on YouTube. Turn on those notifications.

و Patreon دنبال کنید. و فراموش نکنید که در اینجا در YouTube مشترک شوید. آن اعلان ها را روشن کنید.