Improve Your English Fluency FAST | Reading and Listening Method

I have a fun lesson for you today.

امروز یک درس سرگرم کننده برای شما دارم.

You're going to learn English through stories.

شما قرار است انگلیسی را از طریق داستان یاد بگیرید.

We're going to read four different news  articles together, and you're going to  

ما چهار مقاله مختلف خبری را با هم می‌خوانیم، و شما

learn advanced vocabulary, advanced  grammar, and correct pronunciation.

واژگان پیشرفته، گرامر پیشرفته و تلفظ صحیح را یاد می‌گیرید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

First, I'll read the headline.

ابتدا تیتر را می خوانم.

Tiktok allows Europe to access research  software with eye on EU online content rules.

Tiktok به اروپا اجازه می دهد با توجه به قوانین محتوای آنلاین اتحادیه اروپا به نرم افزار تحقیقاتی دسترسی پیدا کند.

First, let's talk about this with eye on.

اول، بیایید در مورد این با چشم صحبت کنیم.

That might sound a little odd.

ممکن است کمی عجیب به نظر برسد.

This is an idiom in English.

این یک اصطلاح در انگلیسی است.

Now, grammatically, the idiom  is with an eye on something.

اکنون، از نظر دستوری، اصطلاح با توجه به چیزی است. به

Notice the difference here?

تفاوت اینجا توجه کنید؟

They left out the article.

آنها مقاله را کنار گذاشتند.

This is commonly done in headlines of  news articles because they always try  

این معمولاً در سرفصل‌های مقاله‌های خبری انجام می‌شود، زیرا آنها همیشه سعی می‌کنند

to be short and concise, and it's easy to omit  an article, but grammatically it is required.

کوتاه و مختصر باشند، و حذف یک مقاله آسان است، اما از نظر دستوری ضروری است.

It's just an acceptable thing to  do specifically with headlines  

این فقط یک کار قابل قبول است که به طور خاص با سرفصل‌های

of news articles with an eye on something.

مقاله‌های خبری با توجه به چیزی انجام شود.

This is an idiom and this means to be  focused on a particular thing or area.

این یک اصطلاح است و به معنای تمرکز روی یک چیز یا منطقه خاص است.

So here with an eye on EU online content  rules, European Union, that's EU.

بنابراین اینجا با توجه به قوانین محتوای آنلاین اتحادیه اروپا، اتحادیه اروپا، اتحادیه اروپا است.

So TikTok allows researchers to  access the research software,  

بنابراین TikTok به محققان اجازه می‌دهد به نرم‌افزار تحقیق دسترسی داشته باشند،

but they're accessing this software or.

اما آنها به این نرم‌افزار دسترسی دارند یا.

TikTok is.

TikTok است.

Allowing them to do so only focused  on this specific area online content  

اجازه دادن به آن‌ها برای انجام این کار فقط بر روی قوانین محتوای آنلاین این منطقه خاص تمرکز دارد

rules because there are many other  areas within this research software.

زیرا حوزه‌های بسیار دیگری در این نرم‌افزار تحقیقاتی وجود دارد.

But the.

اما

Researchers, the EU researchers  won't have access to all of that,  

محققان، محققان اتحادیه اروپا به همه این موارد دسترسی نخواهند داشت،

they'll only have access to the online content  rules 'cause that's what with an eye on means.

آنها فقط به قوانین محتوای آنلاین دسترسی خواهند داشت، زیرا این همان چیزی است که توجه به آن معنا دارد.

Don't worry about writing down the  information because I've created  

نگران نوشتن اطلاعات نباشید زیرا من

a free lesson PDF so you can look in the  description for the link to download that.

یک PDF درس رایگان ایجاد کرده ام تا بتوانید لینک دانلود آن را در توضیحات جستجو کنید. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

Tiktok on Thursday opened  up its research software.

Tiktok روز پنجشنبه نرم افزار تحقیقاتی خود را افتتاح کرد.

When you open up something to someone,  it means you make it available.

وقتی چیزی را برای کسی باز می کنید، به این معنی است که آن را در دسترس قرار می دهید.

So here they opened up.

بنابراین در اینجا آنها باز شدند.

What did they open up?

چه چیزی را باز کردند؟

The something is the research software to someone,  

چیزی نرم‌افزار تحقیقاتی برای کسی است،

in this case researchers,  people who conduct research.

در این مورد محققان، افرادی که تحقیق انجام می‌دهند.

So to open up, to open up something  to someone means to make it available.

بنابراین باز کردن، باز کردن چیزی برای کسی به معنای در دسترس قرار دادن آن است.

Now, in this case, you must  use the phrasal verb open up.

اکنون، در این مورد، باید از فعل عبارتی open up استفاده کنید.

You can't just say to open  something to someone, it's open up.

شما نمی توانید فقط بگویید برای کسی چیزی را باز کنید، آن را باز کنید.

So I might say I'm going to open up my analytics  to this company, I'm going to make it available  

بنابراین می‌توانم بگویم که تجزیه‌وتحلیل‌های خود را برای این شرکت باز می‌کنم، آن را در دسترس قرار می‌دهم

and you do that when whatever you're opening  up is not available to the general public.

و شما این کار را زمانی انجام می‌دهید که هر چیزی را که باز می‌کنید در دسترس عموم نباشد.

So normally that person would not have access  to my analytics, but I'm opening it up to them.

بنابراین معمولاً آن شخص به تجزیه و تحلیل من دسترسی نخواهد داشت، اما من آن را برای آنها باز می کنم.

So here opened up its research software to  researchers in Europe ahead of new EU rules.

بنابراین در اینجا نرم افزار تحقیقاتی خود را پیش از قوانین جدید اتحادیه اروپا به روی محققان در اروپا باز کرد.

So they're making this available  information that normally wouldn't  

بنابراین آنها این اطلاعات را در دسترس قرار می‌دهند که معمولاً در

be available because soon  that is going to be a rule.

دسترس نیستند زیرا به زودی این یک قانون خواهد بود.

But notice here they said ahead of and that's  why I said soon is going to be a rule because  

اما توجه داشته باشید که در اینجا آنها از قبل گفتند و به همین دلیل است که گفتم به زودی یک قانون خواهد بود زیرا

right now, currently it isn't because  they're opening up the software ahead of,  

در حال حاضر، در حال حاضر به این دلیل نیست که آنها نرم افزار را زودتر باز می کنند،

ahead of means before something happens ahead of.

قبل از اینکه چیزی پیش از آن اتفاق بیفتد.

So in this case, before  the rule comes into effect.

بنابراین در این مورد، قبل از اجرای قانون.

Before.

قبل از.

I notice you need ahead of ahead of.

من متوجه شدم که شما باید جلوتر از قبل باشید.

You may already know the  expression to be ahead of schedule.

ممکن است قبلاً این عبارت را بدانید که جلوتر از برنامه است.

So you have the schedule of all  the things that you need to do.

بنابراین شما برنامه‌ریزی برای همه کارهایی که باید انجام دهید دارید.

And if you're ahead of schedule, it means you're  completing the items faster than you anticipated.

و اگر جلوتر از زمان‌بندی هستید، به این معنی است که موارد را سریع‌تر از آنچه پیش‌بینی می‌کردید تکمیل می‌کنید.

But if you're behind schedule, it's the opposite.

اما اگر از برنامه عقب افتاده اید، برعکس است.

You're completing items slower than anticipated,  but notice ahead of schedule but behind schedule.

اقلام را کندتر از آنچه پیش‌بینی می‌شد تکمیل می‌کنید، اما زودتر از زمان‌بندی، اما عقب‌تر از برنامه متوجه شوید.

So we only need that preposition  of with ahead, ahead of schedule,  

بنابراین ما فقط به آن حرف اضافه با جلو، زودتر از برنامه،

behind schedule, ahead of new  EU rules requiring big tech.

عقب‌تر از برنامه، قبل از قوانین جدید اتحادیه اروپا که به فناوری بزرگ نیاز دارند، نیاز داریم.

Big tech refers to the big technology  companies such as Tiktok, Google,  

فناوری بزرگ به شرکت‌های فناوری بزرگ مانند Tiktok، Google،

Facebook, which is actually owned  by Meta and Twitter and other big  

Facebook، که در واقع متعلق به متا و توییتر و سایر

tech companies as well to do  more to police online content.

شرکت‌های بزرگ فناوری است، اطلاق می‌شود تا کارهای بیشتری برای نظارت بر محتوای آنلاین انجام دهند.

So notice here police is being  used as a verb to police.

بنابراین توجه داشته باشید که در اینجا پلیس به عنوان یک فعل برای پلیس استفاده می شود.

You're probably more familiar with it as a noun.

احتمالاً به عنوان اسم با آن بیشتر آشنا هستید.

I saw a police officer, There's the police.

من یک افسر پلیس را دیدم، پلیس آنجاست.

But here it's a verb.

اما اینجا یک فعل است.

Technically the police.

از نظر فنی پلیس

Police, that's what they do, They police.

پلیس، این کاری است که آنها انجام می دهند، آنها پلیس هستند.

So that's the verb to police.

پس این فعل پلیس است.

TikTok owned by Chinese technology conglomerate.

TikTok متعلق به شرکت فناوری چینی است.

A conglomerate is one company that owns many other  companies, and usually they're smaller companies.

کنگلومرا شرکتی است که مالک بسیاری از شرکت‌های دیگر است و معمولاً شرکت‌های کوچک‌تری هستند.

So this one company is  made-up of smaller companies,  

بنابراین این یک شرکت از شرکت‌های کوچک‌تر تشکیل شده است،

and those smaller companies can be  completely unrelated to one another.

و آن شرکت‌های کوچک‌تر می‌توانند کاملاً بی‌ربط با یکدیگر باشند.

One could sell vacuums and another  could be a social media platform.

یکی می تواند جاروبرقی بفروشد و دیگری می تواند یک پلت فرم رسانه اجتماعی باشد.

They're totally different, but  they're owned by the same one company.

آنها کاملاً متفاوت هستند، اما متعلق به یک شرکت هستند.

So Bytedance is the one company  that owns many other companies.

بنابراین Bytedance تنها شرکتی است که مالک بسیاری از شرکت‌های دیگر است.

One of those being Tiktok is  one of 19 online platforms and  

یکی از آنها Tiktok یکی از 19 پلتفرم آنلاین و

search engines subject to tougher requirements.

موتورهای جستجو است که شرایط سخت تری دارد.

So here, subject to subject.

بنابراین در اینجا، موضوع به موضوع.

You're probably familiar with this as a noun.

شما احتمالاً با این به عنوان یک اسم آشنا هستید.

One subject you studied in  school is likely English.

یکی از موضوعاتی که در مدرسه خوانده اید احتمالاً انگلیسی است.

Or maybe a subject you didn't like in school  was history or math or English, for example.

یا شاید موضوعی که در مدرسه دوست نداشتید، مثلاً تاریخ یا ریاضی یا انگلیسی بود.

That's a subject, a school subject.

این یک موضوع است، یک موضوع مدرسه.

In this case, it's a verb because these online  

در این مورد، این یک فعل است زیرا این

platforms and search engines are  subject to tougher requirements.

پلتفرم‌های آنلاین و موتورهای جستجو مشمول الزامات سخت‌تر هستند.

When you're subject to something, it means  that that is forced upon you as an obligation.

وقتی تحت امری قرار می گیرید، به این معنی است که به عنوان یک تعهد به شما تحمیل می شود.

For example, cars are subject to subject to.

به عنوان مثال، خودروها مشمول.

This is our verb subject to something to belongs  to the expression subject to a high domestic tax.

این فعل ما موضوع به چیزی to متعلق به عبارت موضوع مالیات داخلی بالا است.

So the cars receive that as an obligation.

بنابراین خودروها آن را به عنوان یک تعهد دریافت می کنند.

They have to follow that they don't  have any choice in the manner.

آنها باید دنبال کنند که در این روش هیچ انتخابی ندارند.

So they're subject to tougher requirements  that will kick in from August.

بنابراین آنها مشمول شرایط سخت تری هستند که از اوت شروع می شود.

Kick in means to be activated.

Kick in به معنای فعال شدن است.

So these tougher requirements will be activated,  which is a fancier way of simply saying start.

بنابراین این الزامات سخت‌تر فعال می‌شوند، که روشی جذاب‌تر برای گفتن ساده شروع است.

They'll start from August.

از آگوست شروع خواهند شد.

So starting from August, the online platforms  will be subject to tougher requirements.

بنابراین از اوت، پلتفرم‌های آنلاین مشمول شرایط سخت‌تر خواهند بود.

So kick in to be activated or simply to  start when something starts, that's kick in.

بنابراین برای فعال شدن یا به سادگی شروع کردن وقتی چیزی شروع می‌شود، شروع کنید.

We use this, the phrasal verb, to kick in we.

ما از این، فعل عبارتی، برای ضربه زدن به ما استفاده می‌کنیم.

Use it quite.

کاملا استفاده کن

A lot and how you might use it is let's say  I have an A headache and I take Tylenol,  

بسیاری از موارد و نحوه استفاده از آن این است که فرض کنید سردرد A دارم و تیلنول مصرف می کنم،

which is a a pill to help with a headache.

که قرصی برای کمک به سردرد است.

It's a brand in North America.

این یک برند در آمریکای شمالی است.

At least.

حداقل.

And I say, I hope my Tylenol kicks in soon.

و من می گویم، امیدوارم تایلنول من به زودی شروع شود.

If I could spell that correctly.

اگه میتونستم درست بنویسم

Oh, capital TI hope my Tylenol kicks in soon.

اوه، سرمایه TI امیدوارم تایلنول من به زودی شروع به کار کند.

I hope the medicine in the  Tylenol is activated soon.

امیدوارم دارو موجود در Tylenol به زودی فعال شود.

I hope it starts working soon.

امیدوارم به زودی شروع به کار کند.

Oh, I hope my Tylenol kicks in soon.

اوه، امیدوارم تایلنول من به زودی شروع به کار کند.

So we frequently use this  with any sort of treatment  

بنابراین، ما اغلب از این با هر نوع درمانی   استفاده می‌کنیم

that you're taking to say I hope it starts soon.

که می‌گوییم امیدوارم به زودی شروع شود.

So it will kick in from August  under the Digital Services Act.

بنابراین از آگوست بر اساس قانون خدمات دیجیتال شروع به کار خواهد کرد.

So this is the ACT that will become a new law.

بنابراین این ACT است که به یک قانون جدید تبدیل خواهد شد.

And once that is a law, these online platforms,  

و هنگامی که این یک قانون باشد، این پلتفرم‌های آنلاین،

including TikTok will be subject  to these tougher requirements.

از جمله TikTok مشمول این الزامات سخت‌تر خواهند شد.

And that's why they're opening up their  research software ahead of these new rules.

و به همین دلیل است که آنها نرم افزار تحقیقاتی خود را پیش از این قوانین جدید باز می کنند.

They know it's coming soon,  so why not just do it now,  

آن‌ها می‌دانند که به زودی می‌آید، پس چرا همین الان این کار را انجام ندهیم، فکر می‌کنم

I guess is their their  thought process around that.

روند فکری آن‌ها درباره آن باشد.

The company said it was still  waiting for the European Commission  

این شرکت گفت هنوز منتظر است تا کمیسیون اروپا

to set out technical conditions for the  Application Programming Interface API.

شرایط فنی را برای رابط برنامه‌نویسی برنامه‌نویسی برنامه‌نویسی API تعیین کند.

Let's take a look at this phrasal verb set out.

بیایید نگاهی به این فعل عبارتی بیاندازیم.

When you set something out, in this  case the technical conditions for the  

وقتی چیزی را تعیین می‌کنید، در این مورد شرایط فنی برای

Application Programming Interface API,  it simply means that you provide a clear  

API رابط برنامه‌نویسی برنامه، به سادگی به این معنی است که توضیح واضحی ارائه می‌دهید

explanation or you provide all the details needed.

یا تمام جزئیات مورد نیاز را ارائه می‌دهید.

So what are these conditions?

پس این شرایط چیست؟

Tick Tock and the other big tech  companies, they need to know exactly  

تیک تاک و سایر شرکت‌های بزرگ فناوری ، باید دقیقاً بدانند

what the conditions are so they can make  sure they're meeting the new requirements.

شرایط چیست تا بتوانند مطمئن شوند که شرایط جدید را برآورده می‌کنند.

So the European Commission needs to set them out.

بنابراین کمیسیون اروپا باید آنها را مشخص کند.

They need to be very clear  about those requirements,  

آن‌ها باید درباره آن الزامات بسیار واضح باشند،

set out technical conditions for the  application Programming interface  

شرایط فنی را برای رابط برنامه‌نویسی برنامه

API for accessing its data, but decided  to go ahead anyway, so here to go ahead.

API برای دسترسی به داده‌های آن تعیین کنند، اما تصمیم گرفتند به هر حال ادامه دهند، بنابراین اینجاست تا ادامه دهیم.

When you go ahead with something,  you simply proceed with it.

وقتی کاری را پیش می برید، به سادگی آن را ادامه می دهید.

You proceed to do it, so you proceed.

شما به انجام آن ادامه می دهید، بنابراین ادامه می دهید.

This is very commonly used in a work context.

این معمولاً در زمینه کاری استفاده می شود.

Your boss or a coworker or anyone could  say please go ahead and e-mail the client.

رئیس یا همکارتان یا هرکسی می‌تواند بگوید لطفاً ادامه دهید و به مشتری ایمیل بزنید.

So you could simply say please e-mail the client.

بنابراین می توانید به سادگی بگویید لطفا به مشتری ایمیل بزنید.

But when you say please go  ahead and e-mail the client,  

اما وقتی می‌گویید لطفاً ادامه دهید و به مشتری ایمیل بزنید، به این

it simply means that we've discussed this  before and now I'm giving you permission to.

معنی است که ما قبلاً در این مورد بحث کرده‌ایم و اکنون به شما اجازه می‌دهم.

Do.

انجام دادن.

This action, so I'm giving  you permission to proceed.

این اقدام، بنابراین من به شما اجازه می‌دهم ادامه دهید.

Oh, please go ahead and do.

اوه، لطفا ادامه دهید و انجام دهید.

This is also commonly used  with Please go ahead with.

این نیز معمولاً با لطفاً ادامه دهید استفاده می‌شود.

But because with is a preposition, your verb  needs to be in the gerund form, the ING form.

اما از آنجایی که with یک حرف اضافه است، فعل شما باید به شکل جیروند، شکل ING باشد.

So it could be.

بنابراین می تواند باشد.

Please go ahead with.

لطفا ادامه بدید

Emailing the client, there's no  difference in these two sentences.

با ارسال ایمیل به مشتری، این دو جمله تفاوتی ندارند.

It's simply the sentence  structure that's different.

صرفاً ساختار جمله است که متفاوت است.

They have the same meaning, but just notice  the difference in the sentence structure.

آنها معنی یکسانی دارند، اما فقط به تفاوت در ساختار جمله توجه کنید.

So they decided to go ahead anyway.

بنابراین آنها تصمیم گرفتند به هر حال ادامه دهند.

They decided to proceed with opening up their  What did they open up their research software?

آنها تصمیم گرفتند به باز کردن نرم افزار تحقیقاتی خود ادامه دهند. این

Was that it They opened up  yeah, the research software.

بود که آنها نرم افزار تحقیقاتی را باز کردند.

They made it available to the researchers.

آنها آن را در اختیار محققان قرار دادند.

TikTok is proactively rolling  out is research API when you.

TikTok به طور فعال API تحقیقاتی را هنگامی که شما ارائه می‌کند.

Roll.

رول.

Something out, it means you make  something available for the first time.

چیزی بیرون، یعنی برای اولین بار چیزی را در دسترس قرار می‌دهید.

And by saying proactively, when  you do something proactively,  

و با گفتن فعالانه، وقتی کاری را به صورت پیشگیرانه انجام می دهید،   به این

it means you do it before  you're required to do it.

معنی است که قبل از اینکه از شما خواسته شود آن را انجام دهید.

So let's say, you know, there's  a deadline in two weeks,  

بنابراین بیایید بگوییم، می‌دانید، یک مهلت در دو هفته وجود دارد،

but you could just proactively do the task now.

اما شما می‌توانید اکنون این کار را فعالانه انجام دهید.

And then when your boss asks you, oh,  we need to make sure we do this soon,  

و سپس وقتی رئیستان از شما می‌پرسد، اوه،  باید مطمئن شویم که این کار را به‌زودی انجام می‌دهیم،

you can say, oh, I already did it.

می‌توانید بگویید، اوه، من قبلاً این کار را کردم.

Your boss will be very impressed.

رئیس شما بسیار تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.

Wow, I'm impressed.

وای من تحت تاثیر قرار گرفتم

You proactively did it.

شما فعالانه این کار را انجام دادید.

So they're making this  available for the first time.

بنابراین آنها این را برای اولین بار در دسترس قرار می دهند.

They're rolling it out, and they're  doing it proactively before they have to.

آن‌ها آن را منتشر می‌کنند، و قبل از اینکه مجبور شوند، آن را فعالانه انجام می‌دهند.

TikTok is proactively rolling out  its research API ahead of further  

TikTok به طور فعال API تحقیقاتی خود را پیش از

technical guidance, so remember, the  European Commission still needs to.

راهنمایی‌های فنی بیشتر ارائه می‌کند، بنابراین به یاد داشته باشید، کمیسیون اروپا هنوز نیاز دارد.

Set out those.

آنها را مشخص کنید.

Technical conditions.

شرایط فنی

They still need to explain them  or provide the details of them,  

آن‌ها هنوز باید آن‌ها را توضیح دهند یا جزئیات آن‌ها را ارائه کنند،

but TikTok is rolling it out anyway  ahead of further technical guidance  

اما TikTok به هر حال آن را پیش از راهنمایی‌های فنی بیشتر

and launching a commercial content library  ahead of DSA compliance deadline launching.

و راه‌اندازی یک کتابخانه محتوای تجاری قبل از راه‌اندازی ضرب‌الاجل مطابق با DSA ارائه می‌کند.

When you launch something, it also  means that you make something.

وقتی چیزی را راه‌اندازی می‌کنید، به این معنی است که چیزی می‌سازید.

Available for the 1st.

موجود برای 1.

Time make something available or something starts.

زمان چیزی را در دسترس قرار می دهد یا چیزی شروع می شود.

So if you launch a business, that business starts,  make something available or when something starts.

بنابراین، اگر کسب‌وکاری راه‌اندازی می‌کنید، آن کسب‌وکار شروع می‌شود، چیزی را در دسترس قرار دهید یا زمانی که چیزی شروع می‌شود.

So it could be the sense that this commercial  content library, if they're launching it,  

بنابراین، اگر این کتابخانه محتوای تجاری آن را راه‌اندازی می‌کنند، می‌توانند

they're starting that initiative, but at the  same time they're also making it available.

آن ابتکار عمل را آغاز کنند، اما همزمان آن را نیز در دسترس قرار می‌دهند.

So it means the same thing in this context.

پس در این زمینه به همین معناست.

But when you launch a business, it means  you're starting a business, not that you're  

اما وقتی کسب‌وکاری را راه‌اندازی می‌کنید، به این معنی است که شما در حال راه‌اندازی یک کسب‌وکار هستید، نه اینکه

making a business available, but I guess you are  making your services available to the public.

کسب‌وکاری را در دسترس قرار می‌دهید، اما حدس می‌زنم که دارید خدمات خود را در دسترس عموم قرار می‌دهید.

So in a way it still.

بنابراین به نوعی هنوز.

Works for both.

برای هر دو کار می کند.

So they're launching a commercial content library  ahead of before the DSA Compliance deadline.

بنابراین، آنها در حال راه‌اندازی یک کتابخانه محتوای تجاری قبل از مهلت انطباق DSA هستند.

Compliance, this comes from the verb to comply.

Compliance، این از فعل to comply می آید.

And when you comply, it means you follow  the official rules and regulations.

و وقتی رعایت می کنید، به این معنی است که از قوانین و مقررات رسمی پیروی می کنید.

So compliance deadline, this is the deadline,  

بنابراین مهلت رعایت، این مهلت است،

the date that they have to comply with the rules  and regulations and the rules are in regulations.

تاریخی که آنها باید قوانین و مقررات را رعایت کنند و قوانین در مقررات موجود است.

Are set out, set out.

راه افتادند، راه افتادند.

In this DSA so they have to comply.

در این DSA بنابراین آنها باید رعایت کنند.

With the DSA, so I'll write that out for you to.

با DSA، بنابراین من آن را برای شما می نویسم.

Comply with something.

چیزی را رعایت کنید.

This is to.

این برای. برنامه رسانه‌های اجتماعی در بیانیه‌ای گفت: از

Follow the rules, the regulations, or simply the  law, the social media app said in a statement.

قوانین، مقررات یا به سادگی قانون پیروی کنید.

So Tiktok released this to the public to let  

بنابراین Tiktok این را برای عموم منتشر کرد تا به

the public know why they were  rolling out this research API.

عموم اطلاع دهد که چرا این API تحقیقاتی را راه‌اندازی می‌کنند.

All researchers will need to have their  own Tiktok for Developers account and be  

همه محققان برای دسترسی به API تحقیقاتی ما باید حساب Tiktok for Developers خود را داشته باشند و

located in the United States or  Europe to access our research API.

در ایالات متحده یا اروپا واقع شوند.

Now, this is because they're only opening  up their research API to specific people,  

اکنون، این به این دلیل است که آنها فقط API تحقیقاتی خود را برای افراد خاصی باز می‌کنند،

and those specific people are the  researchers in the United States and Europe.

و آن افراد خاص، محققان در ایالات متحده و اروپا هستند.

The company released an initial version of  

این شرکت نسخه اولیه

its research API to academic researchers  in the United States earlier this year.

API تحقیقاتی خود را در اوایل سال جاری برای محققان دانشگاهی در ایالات متحده منتشر کرد.

An initial version.

یک نسخه اولیه

This is the first version.

این اولین نسخه است.

So when you say, oh, this  is the initial report, it's.

بنابراین وقتی می گویید، اوه، این گزارش اولیه است، همینطور است.

Either the 1st.

یا 1.

Port report in a series of reports.

گزارش بندر در یک سری گزارش.

Or it can also mean it's the first draft and  

یا می‌تواند به این معنی باشد که این اولین پیش‌نویس است و

you expect that there will be  other drafts, other versions.

انتظار دارید پیش‌نویس‌های دیگر، نسخه‌های دیگری وجود داشته باشد.

Because when you launch something,  

زیرا وقتی چیزی را راه‌اندازی می‌کنید،

when you make it available, generally  you make changes to it based on feedback.

وقتی آن را در دسترس قرار می‌دهید، معمولاً براساس بازخورد تغییراتی در آن ایجاد می‌کنید.

So that's why this is  probably the initial version,  

بنابراین به همین دلیل است که احتمالاً این نسخه اولیه است،

suggesting there will be future versions as well.

که نشان می‌دهد نسخه‌های بعدی نیز وجود خواهد داشت.

So you can think of initial as  the first, the first in a series.

بنابراین می‌توانید اولیه را به عنوان اولین، اولین در یک سری در نظر بگیرید.

We use this when you're  thinking of different ideas.

وقتی به ایده‌های مختلفی فکر می‌کنید، از این استفاده می‌کنیم.

You could say, oh, my initial idea  was to go on vacation to Spain.

می توان گفت، اوه، ایده اولیه من رفتن به تعطیلات به اسپانیا بود.

That was your first idea.

این اولین ایده شما بود.

But then I did some research and I  decided to go to Morocco instead.

اما سپس کمی تحقیق کردم و به جای آن تصمیم گرفتم به مراکش بروم.

So my initial idea, my first idea.

بنابراین ایده اولیه من، اولین ایده من.

TikTok on Thursday also allowed researchers  

TikTok روز پنجشنبه همچنین به محققان اجازه

access to its commercial content  API to comply with DSA rules.

دسترسی به API محتوای تجاری خود را برای پیروی از قوانین DSA داد.

So this is where we saw it before, but it  was as the noun form compliance, compliance.

بنابراین این همان جایی است که قبلاً آن را دیده بودیم، اما به صورت اسمی compliance، compliance بود.

So here to comply with, to follow the rules  and regulations of this DSA, to comply with  

بنابراین در اینجا برای رعایت، پیروی از قوانین و مقررات این DSA، برای پیروی از

DSA rules on transparency on paid advertising, the  company opened up its database, made it available.

قوانین DSA در مورد شفافیت در تبلیغات پولی، شرکت پایگاه داده خود را باز کرد و آن را در دسترس قرار داد.

But remember, simply two specific people  

اما به یاد داشته باشید، فقط دو فرد خاص

made it available, opened up its database with  information about paid ads and AD metadata.

آن را در دسترس قرار دادند، پایگاه داده آن را با اطلاعات مربوط به تبلیغات پولی و ابرداده AD باز کردند.

All right, kind of a technical.

بسیار خوب، نوعی فنی است.

Article.

مقاله.

Don't worry.

نگران نباشید.

About some of these technical terms like  API, focus on the new vocabulary you have.

درباره برخی از این اصطلاحات فنی مانند API، روی واژگان جدیدی که دارید تمرکز کنید.

And now you can also focus on my  pronunciation because what I'll do  

و اکنون می‌توانید روی تلفظ من نیز تمرکز کنید زیرا کاری که من انجام خواهم داد این است که

is I'll go to the start of the article  and I'll read it from start to finish.

به ابتدای مقاله می‌روم و آن را از ابتدا تا انتها می‌خوانم.

So you can specifically focus on my pronunciation.

بنابراین شما می توانید به طور خاص روی تلفظ من تمرکز کنید.

Let's do that now.

حالا این کار را بکنیم.

TikTok allows Europe to access  research software with ION EU.

TikTok به اروپا اجازه می دهد به نرم افزار تحقیقاتی با ION EU دسترسی پیدا کند.

Online content rules TikTok on Thursday opened  up its research software to researchers in  

قوانین محتوای آنلاین TikTok روز پنجشنبه نرم‌افزار تحقیقاتی خود را

Europe ahead of new EU rules requiring big  tech to do more to police online content.

پیش از قوانین جدید اتحادیه اروپا که از فناوری‌های بزرگ برای نظارت بر محتوای آنلاین می‌خواهد، به روی محققان اروپایی باز کرد.

TikTok, owned by Chinese  technology conglomerate Bytedance,  

TikTok، متعلق به شرکت فناوری چینی Bytedance،

is one of 19 online platforms  and search engines subject to  

یکی از 19 پلتفرم آنلاین و موتورهای جستجو است که مشمول

tougher requirements that will kick in from  August under the Digital Services Act, DSA.

الزامات سخت‌گیرانه‌تری هستند که از آگوست بر اساس قانون خدمات دیجیتال، DSA شروع به کار خواهند کرد.

The company said it was still waiting  for the European Commission to set out  

این شرکت گفت هنوز منتظر است تا کمیسیون اروپا

technical conditions for the Application  Programming Interface API for accessing  

شرایط فنی را برای Application Programming Interface API برای دسترسی به

its data, but decided to go ahead anyway.

داده‌های آن تعیین کند، اما تصمیم گرفت به هر حال ادامه دهد. اپلیکیشن رسانه اجتماعی در بیانیه‌ای اعلام کرد که

TikTok is proactively rolling out its  research API ahead of further technical  

TikTok به طور فعال API تحقیقاتی خود را پیش از راهنمایی‌های فنی بیشتر

guidance in launching a commercial content  library ahead of the DSA compliance deadline,  

در راه‌اندازی یک کتابخانه محتوای تجاری پیش از مهلت انطباق با DSA ارائه می‌کند.

the social media app said in a statement.

All researchers will need to have their  own TikTok for Developers account and  

همه محققان برای دسترسی به API تحقیقاتی ما باید حساب TikTok برای توسعه دهندگان خود را داشته باشند و

be located in the United States or  Europe to access our research API.

در ایالات متحده یا اروپا واقع شوند .

The company released an initial version of its  

این شرکت نسخه اولیه

research API to academic researchers  in the United States earlier this year.

API تحقیقاتی خود را در اوایل سال جاری برای محققان دانشگاهی در ایالات متحده منتشر کرد.

Tiktok on Thursday also allowed researchers  access to its commercial content API.

Tiktok روز پنجشنبه همچنین به محققان اجازه دسترسی به API محتوای تجاری خود را داد.

To comply with DSA rules on  transparency on paid advertising,  

برای پیروی از قوانین DSA در مورد شفافیت در تبلیغات پولی،

the company opened up its database with  information about paid ads and AD metadata.

این شرکت پایگاه داده خود را با اطلاعات مربوط به تبلیغات پولی و ابرداده AD باز کرد.

Amazing job.

Now let's move on with our next.

کار شگفت انگیز

حالا بیایید به کار بعدی خود ادامه دهیم.

Article Our article is called Time Travel.

مقاله مقاله ما سفر در زمان نام دارد.

Let's start the first section.

بیایید بخش اول را شروع کنیم.

Time travel took a small step away from  science fiction and toward science.

سفر در زمان یک قدم کوچک از داستان علمی تخیلی فاصله گرفت و به سمت علم رفت.

So you have here is science fiction.

بنابراین شما باید در اینجا علمی تخیلی است.

Fiction is the opposite of fact.

داستان برعکس واقعیت است.

So we have two categories.

پس ما دو دسته داریم.

We have fiction which is not real.

ما داستان هایی داریم که واقعی نیستند.

Like Harry Potter?

مثل هری پاتر؟

And then we have nonfiction, which is real,  like a historical biography or autobiography.

و سپس ما داستان غیرداستانی داریم، که واقعی است، مانند یک زندگی نامه تاریخی یا زندگی نامه.

I wrote those definitions here.

من آن تعاریف را اینجا نوشتم.

So time travel took a step away from fiction,  so away from not true and toward true.

بنابراین سفر در زمان یک قدم از داستان‌های تخیلی فاصله گرفت، بنابراین از نادرست و به سمت حقیقت فاصله گرفت.

Here, notice how we have the  word toward as a preposition.

در اینجا، توجه کنید که چگونه کلمه رو به عنوان حرف اضافه داریم.

2 spellings are correct.

2 تا املا درسته

You can say toward or towards with an S.

می‌توانید با S بگویید به سمت یا به سمت.

So if you hear someone say towards  with an S, it's not incorrect.

بنابراین اگر می‌شنوید که شخصی با S می‌گوید، این اشتباه نیست.

Both of them are grammatically  correct and acceptable.

هر دوی آنها از نظر گرامری صحیح و قابل قبول هستند.

And towards science recently  when physicists discovered  

و به تازگی به سمت علم، زمانی که فیزیکدانان

that subatomic particles known as neutrinos.

آن ذرات زیر اتمی را به نام نوترینو کشف کردند.

Neutrinos.

نوترینوها

Just listen to my pronunciation.

فقط به تلفظ من گوش کن

Neutrinos can exceed the speed of light.

نوترینوها می توانند از سرعت نور تجاوز کنند.

So if you exceed something, it  means you've gone beyond it.

بنابراین اگر از چیزی فراتر رفتید، به این معنی است که از آن فراتر رفته اید.

Now in this case, they're talking about speed.

حالا در این مورد، آنها در مورد سرعت صحبت می کنند.

So to go beyond means to go faster.

بنابراین فراتر رفتن به معنای سریعتر رفتن است.

Then if you exceeded your spending limit on  your credit card, you've gone beyond that limit,  

سپس اگر از حد مجاز هزینه‌های خود برای کارت اعتباری‌تان فراتر رفته‌اید، از آن حد فراتر رفته‌اید،

which means you've spent more  money than you have available.

که به این معنی است که بیشتر از پولی که در دسترس دارید خرج کرده‌اید.

And notice here we have can which is a modal verb  and then we have exceed which is the base verb.

و توجه داشته باشید که در اینجا ما can داریم که یک فعل معین است و سپس ما بیش از آن داریم که فعل پایه است.

So grammatically you always have modal plus  base verb, not the infinitive can to exceed.

بنابراین از نظر دستوری، شما همیشه فعل مُدال به اضافه پایه دارید، نه مصدر can to over.

No, just can exceed.

نه، فقط می تواند تجاوز کند.

So modal plus base verb can  exceed the speed of light.

بنابراین فعل مبنا به‌علاوه می‌تواند از سرعت نور تجاوز کند.

So these neutrinos which are subatomic particles,  don't worry, I don't know what a neutrino is.

بنابراین این نوترینوها که ذرات زیر اتمی هستند، نگران نباشید، من نمی دانم نوترینو چیست.

I don't really know what a subatomic  particle is because I'm not a physicist,  

من واقعاً نمی‌دانم ذره زیراتمی چیست زیرا فیزیکدان نیستم،

but I understand that they're particles and  they can go faster than the speed of light.

اما می‌دانم که آنها ذرات هستند و می‌توانند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کنند.

That is what I know based on the  article The unassuming particle.

این چیزی است که من بر اساس مقاله ذره بی ادعا می دانم.

Unassuming is an adjective, and when  you describe something as unassuming,  

بی تکلف یک صفت است، و وقتی چیزی را بی ادعا توصیف می کنید، به این

it means it doesn't attract a  lot of interest or attention.

معنی است که علاقه یا توجه زیادی را به خود جلب نمی کند.

So maybe you're walking down a  street and there's a restaurant,  

بنابراین ممکن است در خیابانی راه می‌روید و رستورانی وجود دارد،

but it doesn't attract your interest or  attention because maybe it's very small.

اما علاقه یا توجه شما را جلب نمی‌کند، زیرا ممکن است بسیار کوچک باشد.

It doesn't look very nice from the outside.

از بیرون خیلی زیبا به نظر نمی رسد.

There isn't a lot of decorations.

تزئینات زیادی وجود ندارد.

The sign for the restaurant is very small, so  you almost don't even notice the restaurant.

تابلوی رستوران بسیار کوچک است، بنابراین تقریباً حتی متوجه رستوران نمی‌شوید.

So it's an unassuming restaurant,  but you go in and the food is.

بنابراین، این یک رستوران بی ادعا است، اما شما وارد آن می‌شوید و غذا درست است. خوشمزه -

Delicious.

لذیذ.

But you almost didn't notice  it because it's unassuming.

اما شما تقریباً متوجه آن نشدید زیرا بی تکلف است.

So these particles, these  neutrinos are unassuming.

بنابراین این ذرات، این نوترینوها بی ادعا هستند.

They don't attract a lot of attention or  interest, likely because they're just very small.

آنها توجه یا علاقه زیادی را به خود جلب نمی کنند، احتمالاً به این دلیل که بسیار کوچک هستند.

They're not considered something  that's very important in science.

آنها چیزی به حساب نمی آیند که در علم بسیار مهم است.

The unassuming particle, it is electrically  neutral, small, but with a non zero mass.

این ذره بی ادعا، از نظر الکتریکی خنثی، کوچک، اما با جرم غیر صفر است.

So this is simply giving us more information about  

بنابراین این به سادگی اطلاعات بیشتری در مورد

what this particle is because the average  person does not know what a neutrinos is.

این ذره به ما می‌دهد زیرا یک فرد معمولی نمی‌داند نوترینو چیست.

A physicist knows what this is  but the average person does not.

یک فیزیکدان می داند این چیست، اما یک فرد معمولی نمی داند.

So this is giving us more  information on this particle.

بنابراین این به ما اطلاعات بیشتری درباره این ذره می‌دهد.

The unassuming particle, it is  electrically neutral, small,  

این ذره بی ادعا، از نظر الکتریکی خنثی، کوچک،

but with a non zero mass and able to penetrate.

اما با جرم غیر صفر است و قادر به نفوذ است.

Now notice here able to penetrate  is something missing from this  

اکنون توجه کنید که در اینجا قادر به نفوذ چیزی از این

expression and able to penetrate  the expression is to be able to.

عبارت کم است و قادر به نفوذ عبارت «توانستن» است.

That's the full expression.

این بیان کامل است.

But notice it is electrically  neutral and able to penetrate.

اما توجه داشته باشید که از نظر الکتریکی خنثی است و قادر به نفوذ است.

So when we have and you don't  need to repeat the main verb.

بنابراین وقتی داریم و شما نیازی به تکرار فعل اصلی ندارید.

So you can say for example, she is tall and thin.

بنابراین می توانید به عنوان مثال بگویید او قد بلند و لاغر است.

OK, she is tall and thin.

خوب، او قد بلند و لاغر است.

So you don't have to say she is tall and is thin.

بنابراین لازم نیست بگویید او قد بلند و لاغر است.

You can get rid of this main verb  and just say she is tall and thin.

می‌توانید از شر این فعل اصلی خلاص شوید و فقط بگویید او قد بلند و لاغر است.

The same thing is happening here.

اینجا هم همین اتفاق می افتد.

The only difference is instead of  having one simple word like tall,  

تنها تفاوت این است که به جای داشتن یک کلمه ساده مانند بلند،

we have all of this information.

همه این اطلاعات را داریم.

So it's easy to forget that this is Is also  attached to able to because the expression is not.

بنابراین به راحتی می توان فراموش کرد که این نیز به « قابلیت» متصل است زیرا عبارت اینطور نیست.

Able to it's be.

قادر به آن است.

Able to.

توانایی کاری را داشتن.

OK, so for example, you can't  say she able to speak Japanese.

خوب، برای مثال، نمی‌توانید بگویید که او می‌تواند ژاپنی صحبت کند.

You can't say that this is grammatically  incorrect because the verb to be is missing.

نمی‌توانید بگویید که این از نظر گرامری نادرست است زیرا فعل to be گم شده است.

So I'll put a :( and an X.

بنابراین من یک :( و یک X قرار می دهم.

She is able.

او قادر است.

To.

Speak Japanese.

به.

ژاپنی صحبت کنید.

So now this is correct because we have  to be able and then you're infinitive.

بنابراین اکنون این صحیح است زیرا ما باید بتوانیم و سپس شما مصدر هستید.

So that is what's happening here and able to.

بنابراین این چیزی است که در اینجا اتفاق می افتد و می توانید.

But we're using the verb to be for  both sections before and and after.

اما ما از فعل be برای هر دو بخش قبل و بعد از آن استفاده می‌کنیم

And so don't forget that with  able to and able to penetrate,  

و بنابراین فراموش نکنید که با قابلیت و قادر به نفوذ،

when you penetrate something,  it simply means you go into.

وقتی به چیزی نفوذ می‌کنید، به این معنی است که شما وارد آن می‌شوید

So let's say I'm putting cream on my skin.

When this, when the cream goes into  my skin and you can no longer see it,  

وقتی این کرم وارد پوست من می‌شود و دیگر نمی‌توانید آن را ببینید، به این

it means the cream penetrated my skin.

معنی است که این نوترون به داخل پوست من نفوذ کرده است

It went into my skin.

So this neutron, this neutrinos  can go into your skin.

It can penetrate the human form undetected,  so you don't see something going.

می توانند به شکل غیرقابل تشخیص نفوذ کنند، بنابراین شما چیزی را نمی بینید که به

Into.

Your skin, because they they're not visible,  they're so small that you can't see them.

داخل

پوست شما می رود، زیرا آنها به قدری کوچک هستند که شما نمی توانید آنها را ببینید.

So that means undetected, not visible, not  known, not visible, or not known, not known.

ناشناخته، ناشناخته،

Undetected is on its way to becoming  a rock star of the scientific world.

ناشناخته در راه تبدیل شدن به یک ستاره راک در دنیای علمی است

When you see this dash here and then  another dash, it means you can remove  

all of the information between the dashes and  the sentence would be grammatically correct.

خط تیره و جمله از نظر گرامری صحیح خواهد بود.

For example, let me read it  without the information in blue.

برای مثال، اجازه دهید آن را بدون اطلاعات آبی بخوانم.

The unassuming particle is on its way to  becoming a rock star of the scientific world.

این ذره بی ادعا در راه تبدیل شدن به ستاره راک دنیای علم است.

Grammatically correct.

از نظر گرامری درست است.

The information between the dashes is  additional supplementary information,  

اطلاعات بین خط تیره‌ها اطلاعات تکمیلی اضافی است

and in this case, it gives you more  information about what the nutrinos is.

و در این مورد، اطلاعات بیشتری درباره اینکه نوترینو چیست به شما می‌دهد.

Because as I said, the average  person just doesn't know.

زیرا همانطور که گفتم، افراد معمولی نمی دانند.

Don't worry about writing all this down because  I summarize everything in the free lesson PDF.

نگران نوشتن همه اینها نباشید زیرا من همه چیز را در PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم.

So you can look in the description  below to download the free lesson PDF.

بنابراین می‌توانید برای دانلود PDF درس رایگان به توضیحات زیر نگاه کنید. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurtling through an underground corridor.

محققان در ژنو، نوترینوها را از طریق یک راهرو زیرزمینی پرتاب کردند.

Let's take a look at hurtling.

بیایید نگاهی به هورتینگ بیندازیم.

This means to move very fast, but  it also implies in a dangerous way.

این به معنای حرکت بسیار سریع است، اما به روشی خطرناک نیز اشاره دارد.

So when these neutrinos were hurtling  through the underground corridor.

بنابراین زمانی که این نوترینوها در راهروی زیرزمینی پرتاب می‌شدند.

So imagine the corridor is going straight  and the neutronos are going very fast,  

بنابراین تصور کنید راهرو مستقیم می‌رود و نوترون‌ها بسیار سریع می‌روند،

but maybe they're banging  against the signs of the walls.

اما شاید به نشانه‌های دیوار می‌کوبند.

They're crashing into each other,  not in a orderly, straight way.

آنها با یکدیگر برخورد می کنند، نه به صورت منظم و مستقیم.

So you can use this for example  with drivers you might say.

بنابراین می‌توانید برای مثال با درایورهایی که ممکن است بگویید از این استفاده کنید.

The delivery driver hurdled up my driveway.

راننده تحویل‌دهنده جلوی من را گرفت.

So he came up your driveway.

بنابراین او از راهروی شما آمد.

He drove up your driveway.

او راهروی شما را بالا برد.

Very quickly, but also very  dangerously so quickly.

خیلی سریع، اما همچنین بسیار خطرناک خیلی سریع.

And maybe he's swerving.

و شاید داره منحرف میشه در

There's object here, he's going right for it.

اینجا موضوعی وجود دارد، او به دنبال آن است.

Maybe you're standing here and  he doesn't seem to be stopping.

شاید شما اینجا ایستاده اید و به نظر نمی رسد که او متوقف شود.

He hurdled up your driveway.

او مانع از راهروی شما شد. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurtling through an underground corridor  

محققان در ژنو نوترینوها را از طریق یک راهرو زیرزمینی

toward their colleagues or towards remember  their colleagues 730 kilometers away in Italy.

به سمت همکاران خود یا به یاد همکاران خود در 730 کیلومتری ایتالیا فرستادند.

The neutrinos arrived promptly.

نوترینوها به سرعت وارد شدند.

Promptly is an adverb and it means quickly  without delay, but also at the scheduled time.

Promptly یک قید است و به معنای سریع و بدون تأخیر است، اما همچنین در زمان برنامه ریزی شده.

So for example, the meeting  will start promptly at 9:00 AM.

بنابراین، برای مثال، جلسه بی‌درنگ ساعت 9 صبح شروع می‌شود.

Often when you schedule a meeting at 9,  

اغلب وقتی جلسه‌ای را در ساعت ۹ برنامه‌ریزی می‌کنید،

some people might come to the meeting  903905 just a little bit late.

ممکن است برخی افراد کمی دیر به جلسه ۹۰۳۹۰۵ بیایند.

But if you say the meeting  will start promptly at 9 I.

اما اگر بگویید جلسه به سرعت در ساعت 9 آغاز خواهد شد

Will.

.

Start the presentation at 900, not 901 or 902.

ارائه را با 900 شروع کنید، نه 901 یا 902.

Promptly at 9:00.

فوراً در ساعت 9:00.

So immediately at 9:00.

بنابراین بلافاصله در ساعت 9:00.

So in this case, the neutrinos arrived promptly.

بنابراین در این مورد، نوترینوها به سرعت وارد شدند.

So we can say quickly without delay.

بنابراین می توانیم به سرعت و بدون تاخیر بگوییم.

So promptly in fact, that they triggered  what scientists are calling the unthinkable.

در واقع آنقدر سریع، که آنها چیزی را به وجود آوردند که دانشمندان آن را غیرقابل تصور می نامند.

Let's look at triggered and unthinkable.

بیایید به محرک و غیرقابل تصور نگاه کنیم.

So first triggered.

بنابراین ابتدا تحریک شد.

When something triggers something, it  simply means it causes it to start.

وقتی چیزی چیزی را تحریک می‌کند، به سادگی باعث شروع آن می‌شود.

So the fact that the neutrinos travelled  so promptly caused something else to start,  

بنابراین این واقعیت که نوترینوها خیلی سریع سفر کردند باعث شد چیز دیگری شروع شود،

and that something else is that  scientists are now rethinking time travel.

و چیز دیگری این است که دانشمندان اکنون در حال تجدید نظر در سفر در زمان هستند.

So that's the something you could say, for  example, speaking in public triggers my anxiety.

بنابراین این چیزی است که می‌توانید بگویید، مثلاً صحبت کردن در جمع باعث اضطراب من می‌شود.

So speaking in public causes my anxiety.

بنابراین صحبت در جمع باعث نگرانی من می شود.

To start.

برای شروع.

I wrote that example here for you.

من آن مثال را اینجا برای شما نوشتم.

Now, the unthinkable.

در حال حاضر، غیر قابل تصور.

This is when something is just so shocking or  unlikely that it's difficult for you to imagine,  

این زمانی است که چیزی آنقدر تکان دهنده یا بعید است که تصور کردن آن برای شما دشوار است،

difficult for you to actually form a picture.

برای شما دشوار است که واقعاً تصویری بسازید.

For example, a world without  language would be unthinkable.

برای مثال، جهانی بدون زبان غیرقابل تصور است. آیا

Can you even contemplate, can you think about what  life would be like if nobody spoke any language?

می توانید حتی فکر کنید، آیا می توانید به این فکر کنید که اگر کسی به هیچ زبانی صحبت نمی کرد، زندگی چگونه خواهد بود؟

Language was not invented.

زبان اختراع نشد.

A human being never uttered, which means spoke,  never uttered a word, never spoke a word, ever.

یک انسان هرگز به زبان نیامد، یعنی صحبت کرد، هرگز یک کلمه را بر زبان نیاورد، هرگز یک کلمه صحبت نکرد، هرگز. آیا

Could you even imagine how we  would interact with each other?

حتی می توانید تصور کنید که ما چگونه با یکدیگر تعامل خواهیم داشت؟

It's unthinkable, is so shocking and  unlikely we can't even really think about it.

غیرقابل تصور است، بسیار تکان دهنده است و بعید است که حتی نتوانیم واقعاً به آن فکر کنیم.

So time travel is another  thing that's just unthinkable.

بنابراین سفر در زمان چیز دیگری است که غیرقابل تصور است. آیا

Can you imagine what life would  be like if we could time travel?

می توانید تصور کنید که اگر بتوانیم در زمان سفر کنیم، زندگی چگونه خواهد بود؟

It's unthinkable that everything they  have learnt, known or taught stemming  

غیرقابل تصور است که همه چیزهایی که آنها آموخته‌اند، می‌دانند یا یاد داده‌اند که مربوط

from the last 100 years of the physics  discipline may need to be reconsidered.

به ۱۰۰ سال گذشته رشته فیزیک است، نیاز به بازنگری داشته باشد.

So this is.

بنابراین این است.

The unthinkable that everything that  physicists know about their discipline,  

غیرقابل تصور است که فیزیکدان ها همه چیزهایی را که درباره رشته خود می دانند،

they may need to think about it again if time  travel is possible, I want to point out the  

ممکن است لازم باشد در صورت امکان سفر در زمان دوباره درباره آن فکر کنند، من می خواهم به

past simple here of the verb learn because  you might be confused as to why it has AT so.

گذشته ساده فعل Learn در اینجا اشاره کنم زیرا ممکن است گیج شوید که چرا این فعل AT دارد. .

Learnt is the.

آموخته شده است.

Preferred spelling and pronunciation in British  English In American English, which I teach.

املا و تلفظ ترجیحی در انگلیسی به انگلیسی در انگلیسی آمریکایی که من تدریس می کنم.

The.

.

Preferred spelling and pronunciation is learned.

املا و تلفظ ترجیحی آموخته می شود.

So notice we have a soft T here learnt and  then in American learned with a soft D learned.

بنابراین توجه کنید که در اینجا یک T نرم و سپس در آمریکایی با یک D نرم آموخته شده داریم.

Both of them are grammatically correct, it's  just two countries prefer two different words.

هر دوی آنها از نظر گرامری صحیح هستند، فقط دو کشور دو کلمه متفاوت را ترجیح می دهند.

Everything they have learnt, known or  taught stemming from here to stem from  

هر چیزی که آنها آموخته‌اند، می‌دانند یا آموخته‌اند که از اینجا سرچشمه می‌گیرد، به

simply means come from to come from come from.

سادگی به این معنی است که از آمده به آمده است.

So in this case, because it's in the gerund  form, I'll put mine in the gerund form.

بنابراین، در این مورد، چون به شکل جیروند است ، من مال خود را به شکل جیروند قرار می‌دهم.

Coming from the last 100 years of the physics  discipline may need to be reconsidered.

از 100 سال گذشته رشته فیزیک ممکن است نیاز به بازنگری داشته باشد.

So when you add re in front of the  verb, it means you do the verb again.

بنابراین وقتی re را جلوی فعل اضافه می‌کنید، به این معنی است که دوباره فعل را انجام می‌دهید.

So you need to consider again.

پس باید دوباره در نظر بگیرید.

So that means consider again.

پس این یعنی دوباره در نظر بگیرید.

Because you add re reconsidered,  we need to consider it again.

از آنجایی که اضافه کردید مجدداً بررسی شد، باید دوباره آن را بررسی کنیم.

So let's say you asked your boss.

بنابراین فرض کنید از رئیس خود پرسیده اید.

For a promotion and your.

برای ارتقاء و شما.

Boss said no.

رئیس گفت نه.

Maybe you could say, can you reconsider  what he can you consider my proposal again?

شاید بتوانید بگویید، آیا می‌توانید دوباره در مورد پیشنهاد من تجدید نظر کنید؟

And most likely he'll say no.

و به احتمال زیاد او نه خواهد گفت.

But hey, maybe he'll say,  I guess I could reconsider.

اما هی، شاید او بگوید،  حدس می‌زنم می‌توانم تجدید نظر کنم.

And then you can explain again  why you deserve a promotion.

و سپس می‌توانید دوباره توضیح دهید که چرا مستحق ارتقا هستید.

And maybe this time your boss will say yes.

و شاید این بار رئیس شما بگوید بله.

So it's always possible for someone to reconsider.

بنابراین همیشه ممکن است که یک نفر تجدید نظر کند.

Let's continue on the issue at stake.

بیایید به موضوع مورد بحث ادامه دهیم.

So at stake is simply when  something is being considered.

بنابراین زمانی که چیزی در نظر گرفته می‌شود، در خطر است .

So here, the issue being  considered, the issue at stake,  

بنابراین، در اینجا، موضوع مورد بررسی، موضوع مورد بحث،

so being considered is a tiny segment  of time, precisely 60 nanoseconds.

بنابراین در نظر گرفتن بخش کوچکی از زمان است، دقیقاً 60 نانوثانیه.

So now they're going to  explain what 60 nanoseconds is,  

بنابراین اکنون آنها می خواهند توضیح دهند که 60 نانوثانیه چیست،

because the average person who  is not a physicist does not know.

زیرا افراد عادی که فیزیکدان نیستند نمی دانند.

So 60 nanoseconds is 60 billionths of a second.

بنابراین 60 نانوثانیه 60 میلیاردم ثانیه است.

So you have one second and then you divide that  one second into billions and you take 60 of them.

بنابراین شما یک ثانیه دارید و سپس آن یک ثانیه را به میلیاردها تقسیم می کنید و 60 تا از آنها را می گیرید.

For me, I can't really comprehend  what 60 billionth of a second is,  

برای من، راستش را بخواهید، نمی‌توانم واقعاً بفهمم 60 میلیاردیم ثانیه چیست،

to be honest, because a second is like that.

زیرا یک ثانیه چنین چیزی است.

And imagine you take 60 billionths of that second.

و تصور کنید شما 60 میلیاردم آن ثانیه را می گیرید.

It would be so, so fast it's unthinkable.

آنقدر سریع می شود که غیرقابل تصور است.

I can't even imagine what that would be.

من حتی نمی توانم تصور کنم که چه چیزی می تواند باشد.

So notice I just used unthinkable.

بنابراین توجه کنید من فقط غیر قابل تصور استفاده کردم.

This is how much faster than  the speed of light the neutrinos  

این سرعتی است که نوترینوها توانستند در سفرهای زیرزمینی‌شان بسیار سریع‌تر از سرعت نور

managed to go in their underground  travels, and at a consistent rate.

و با سرعتی ثابت حرکت کنند.

Even allowing for a margin of  error of 10 billionths of a second.

حتی اجازه دادن حاشیه خطا 10 میلیاردم ثانیه.

This stands as proof that it is  possible to race against light and win.

این دلیلی است بر اینکه می‌توان با نور مسابقه داد و پیروز شد.

So here they're comparing the speed of  the neutrinos to the speed of light,  

بنابراین در اینجا سرعت نوترینوها را با سرعت نور مقایسه می‌کنند، سرعتی

which is just so fast that  you and I, average people,  

که آنقدر سریع است که من و شما، مردم عادی،

can't really comprehend understand how  fast it is because it just happens.

واقعاً نمی‌توانیم بفهمیم چقدر سریع است زیرا این اتفاق می‌افتد.

So quickly.

خیلی سریع

So they're just letting you know  it happened faster than the speed  

بنابراین آنها فقط به شما اطلاع می دهند که سریعتر از سرعت نور اتفاق افتاده است

of light and this allowing for a margin of error.

و این امکان ایجاد حاشیه خطا را فراهم می کند.

They're saying even if our calculation  was incorrect, don't worry.

آنها می گویند حتی اگر محاسبه ما اشتباه بود، نگران نباشید.

It's.

Still accurate.

این است.

هنوز دقیق

So they accounted for that.

بنابراین آنها برای آن حساب کردند.

They allowed some miscalculation in their  formula, and the neutrinos are still  

آنها در فرمول خود مقداری اشتباه محاسباتی را مجاز کردند و نوترینوها هنوز هم

faster than the speed of light even if  their calculation is somewhat inaccurate.

سریعتر از سرعت نور هستند حتی اگر محاسبه آنها تا حدودی نادرست باشد.

So that's a margin of error.

بنابراین این یک حاشیه خطا است.

You'll see this a lot in study,  scientific studies, research studies.

این را در مطالعه، مطالعات علمی، مطالعات تحقیقاتی بسیار خواهید دید.

A margin of error of 10 billionths of a second.

حاشیه خطا 10 میلیاردم ثانیه.

The duration of the experiment.

مدت زمان آزمایش.

Duration is the length, the  duration of the experiment,  

مدت زمان، طول مدت آزمایش،

the length of this experiment,  the entire time of the experiment.

طول این آزمایش، کل زمان آزمایش است.

So length or entire time of the  experiment also accounted for.

بنابراین طول یا کل زمان آزمایش نیز به حساب می‌آید.

When you account for something,  you simply consider it.

وقتی چیزی را حساب می‌کنید، آن را به سادگی در نظر می‌گیرید.

So they considered that margin of error that  their calculation may be somewhat inaccurate.

بنابراین آنها آن حاشیه خطا را در نظر گرفتند که ممکن است محاسبه آنها تا حدودی نادرست باشد.

So to consider also accounted for considered.

بنابراین در نظر گرفتن نیز در نظر گرفته شده است. پس

So here.

اینجا

Accounted for something.

چیزی حساب کرده

So notice the preposition.

پس به حرف اضافه توجه کنید.

You account for something,  but you consider something.

شما چیزی را به حساب می آورید، اما چیزی را در نظر می گیرید.

So we don't use considered for,  it's just considered because we  

بنابراین ما از در نظر گرفته شده برای استفاده نمی کنیم، فقط در نظر گرفته می شود زیرا ما به

don't need the preposition for  and considered and ruled out.

حرف اضافه برای و در نظر گرفته و رد شده نیازی نداریم.

The phrasal verb to rule something out is when you  no longer have something as a possibility, so to.

فعل عبارتی برای رد کردن چیزی زمانی است که دیگر چیزی به عنوان امکان ندارید، بنابراین به.

No longer have an option as a possibility.

دیگر گزینه ای به عنوان یک امکان وجود ندارد.

So basically it means to exclude  an option to exclude an option.

بنابراین اساساً به معنای حذف گزینه ای برای حذف یک گزینه است.

So let's say you are.

پس بیایید بگوییم که شما هستید.

Considering different options, Maybe  you're going to give your team a promotion,  

با در نظر گرفتن گزینه‌های مختلف، شاید بخواهید به تیم خود ارتقای شغلی بدهید،

give them an extra vacation day,  or give them free lunch on Fridays.

یک روز تعطیلات اضافی به آنها بدهید، یا جمعه‌ها ناهار رایگان به آنها بدهید.

Those are your three options to  show your support for your staff,  

اینها سه گزینه شما برای نشان دادن حمایت خود از کارکنانتان هستند،

but you're going to rule out promotions.

اما شما ترفیعات را رد خواهید کرد.

You're going to no longer consider  that as an option because you don't  

دیگر آن را به عنوان یک گزینه در نظر نخواهید گرفت زیرا

have the financial resources to offer  promotions and it's very expensive.

منابع مالی برای ارائه تبلیغات ندارید و بسیار گران است.

So you're going to rule out promotions.

بنابراین شما تبلیغات را رد خواهید کرد.

Now you just have two options to consider.

حالا شما فقط دو گزینه برای بررسی دارید.

So they ruled out any possible lunar effects.

بنابراین آنها هرگونه تأثیر احتمالی ماه را رد کردند.

Lunar is the moon so effects from the moon because  the moon can influence time and tidal bulges.

قمری ماه است بنابراین از ماه تأثیر می‌گذارد زیرا ماه می‌تواند بر زمان و برآمدگی‌های جزر و مدی تأثیر بگذارد.

I don't know what a bulge is, I  assume it's similar to a wave.

من نمی‌دانم برآمدگی چیست، فرض می‌کنم شبیه موج باشد.

And tidal relates to the tide.

و جزر و مد مربوط به جزر و مد است.

So going when the water goes in  and out that is called the tide.

بنابراین رفتن به هنگام ورود و خروج آب به آن جزر و مد می گویند.

So tidal bulges in the earth's crust.

بنابراین جزر و مد در پوسته زمین برآمدگی می کند.

So this information is just to let you know that  

بنابراین این اطلاعات فقط برای این است که به شما اطلاع دهیم که

their calculation considered many  different factors to understand.

محاسبه آنها فاکتورهای مختلفی را برای درک در نظر گرفته است.

If they are.

اگر آنها هستند.

Wrong.

اشتباه.

And they're still saying even if we take all  of this into account, consider all of this.

و آنها همچنان می گویند حتی اگر همه اینها را در نظر بگیریم، همه اینها را در نظر بگیرید.

The neutrinos are still faster  than the speed of light.

نوترینوها هنوز سریعتر از سرعت نور هستند. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

Nevertheless, the transition word nether the  

با این وجود، کلمه انتقال در زیر

nevertheless is used when you  are going to have a contrast.

با این وجود زمانی استفاده می‌شود که می‌خواهید تضاد داشته باشید.

So here they're talking about all the reasons why  the neutrinos are faster than the speed of light.

بنابراین در اینجا آنها در مورد همه دلایلی صحبت می کنند که چرا سرعت نوترینوها از سرعت نور بیشتر است.

But now because I have nevertheless, I  know they're going to introduce evidence  

اما اکنون چون من دارم، می‌دانم که شواهدی را ارائه می‌کنند

to say that this might not be true  because there has to be a contrast.

تا بگویند این ممکن است درست نباشد، زیرا باید تضاد وجود داشته باشد.

So this is a transition word used  to introduce a contrasting point.

بنابراین این یک کلمه انتقالی است که برای معرفی یک نقطه متضاد استفاده می‌شود.

Nevertheless, there's plenty  of reason to remain skeptical.

با این وجود، دلایل زیادی برای تردید وجود دارد.

Skeptical means I'm not sure if I believe  you or I'm not sure if I believe this topic.

مشکوک به این معنی است که مطمئن نیستم به شما اعتقاد دارم یا مطمئن نیستم که آیا این موضوع را باور دارم.

I'm not sure if I believe that  we can travel through time.

مطمئن نیستم باور کنم که می توانیم در زمان سفر کنیم.

I'm skeptical, so not sure if the  person can be trusted or believed.

من شک دارم، بنابراین مطمئن نیستم که می توان به آن فرد اعتماد کرد یا باور کرد.

Person or information.

شخص یا اطلاعات

In this case, it's the  information they're presenting.

در این مورد، این اطلاعاتی است که ارائه می‌کنند.

Information can be trusted or  believed, so I'm skeptical.

اطلاعات را می توان اعتماد کرد یا باور کرد، بنابراین من شک دارم.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

According to Harvard University  science historian Peter Gallison,  

به گفته پیتر گالیسون، مورخ علم دانشگاه هاروارد،

Einstein, Albert Einstein, of course,  Einstein's relativity theory has been  

انیشتین، آلبرت انیشتین، البته، نظریه نسبیت انیشتین

pushed harder than any theory in the  history of the physical sciences.

بیشتر از هر نظریه ای در تاریخ علوم فیزیکی تحت فشار قرار گرفته است.

Pushed harder than it means that  every scientist has tried to.

فشار بیشتر از آن به این معنی است که هر دانشمندی تلاش کرده است.

Prove.

ثابت كردن.

That his theory is not correct.

که نظریه او صحیح نیست.

So they've pushed his theory harder than any  theory in the history of the physical sciences.

بنابراین، آنها نظریه او را سخت تر از هر نظریه دیگری در تاریخ علوم فیزیکی پیش بردند.

Yet each prior challenge, prior means previous.

با این حال هر چالش قبلی، قبلی یعنی قبلی.

So each challenge that had  previously happened prior, previous.

بنابراین هر چالشی که قبلاً قبلاً اتفاق افتاده بود، قبلی.

Then you see this a lot in job interviews.

سپس این را در مصاحبه های شغلی زیاد می بینید. آیا

Do you have any prior experience?

تجربه قبلی دارید؟ آیا

Do you have any previous experience?

تجربه قبلی دارید؟

So let me write that for you.

پس بگذارید آن را برای شما بنویسم. آیا

Do you have any prior experience in Excel?

تجربه قبلی در اکسل دارید؟

So Excel is a a Microsoft  software for organizing data.

بنابراین اکسل یک نرم افزار مایکروسافت برای سازماندهی داده ها است. آیا

Do you have any prior experience in Excel?

تجربه قبلی در اکسل دارید؟

Do you have any previous experience Yet  each prior challenge has come to no avail.

آیا تجربه قبلی دارید اما هر چالش قبلی فایده ای نداشته است.

So remember I said they've tried to prove that  Einstein's theory is inaccurate or incorrect,  

بنابراین به یاد داشته باشید که گفتم آنها سعی کرده‌اند ثابت کنند که نظریه انیشتین نادرست یا نادرست است،

but it's come to no avail, which  means they have not been successful.

اما هیچ فایده‌ای نداشته است، به این معنی که آنها موفق نبوده‌اند.

So no avail means not successful.

بنابراین بی فایده به معنای عدم موفقیت است.

Let's review this example.

بیایید این مثال را مرور کنیم. از

I asked my boss for a promotion but to no avail.

رئیسم ترفیع خواستم اما فایده ای نداشت.

So notice the expression is.

بنابراین توجه کنید که عبارت است.

To.

No avail.

به.

فایده ای ندارد.

And this means not successful.

و این به معنای عدم موفقیت است.

So I didn't get the promotion.

بنابراین من ارتقاء را دریافت نکردم.

My boss said no, but to no avail.

رئیسم گفت نه، اما فایده ای نداشت.

I'm hopeful he'll reconsider.

من امیدوارم که او تجدید نظر کند.

I'm hopeful that's just another way  of saying I hope he'll reconsider.

من امیدوارم که این فقط راه دیگری برای گفتن باشد که امیدوارم او در این باره تجدید نظر کند.

So remember, we talked about this, consider it  again and change his decision, but he's skeptical.

بنابراین به یاد داشته باشید، ما در مورد این موضوع صحبت کردیم، دوباره آن را در نظر بگیرید و تصمیم خود را تغییر دهید، اما او شک دارد.

I don't know.

من نمی دانم.

I'm not sure if Jennifer's ready for a promotion.

مطمئن نیستم که جنیفر برای ترفیع آماده است یا نه.

He's.

او هست.

Skeptical that I'm ready  for a management position.

تردید دارم که برای یک موقعیت مدیریتی آماده هستم.

So here we used a lot of expressions  in one thought, one advanced thought.

بنابراین در اینجا ما از عبارات زیادی در یک فکر، یک فکر پیشرفته استفاده کردیم. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

So is time travel just around the corner?

پس آیا سفر در زمان نزدیک است؟

When something is just around the corner,  it means happening soon, happening soon.

وقتی چیزی نزدیک است، به این معنی است که به زودی اتفاق می افتد، به زودی اتفاق می افتد.

So you could say my vacation is just  around the corner happening soon.

بنابراین می توانید بگویید که تعطیلات من به زودی نزدیک است.

So is time travel happening  soon just around the corner?

بنابراین آیا سفر در زمان به زودی در گوشه و کنار اتفاق می افتد؟

The prospect.

چشم انداز.

So the prospect is the idea that Chime  travel is just around the corner.

بنابراین دورنما این ایده است که سفر Chime نزدیک است.

The prospect has certainly been wrenched  much closer to the realm of possibility.

چشم‌انداز مطمئناً به قلمرو امکان نزدیک‌تر شده است.

This simply means moved closer to the realm of  possibility, meaning that something is possible.

این به سادگی به معنای نزدیک‌تر شدن به قلمرو امکان است، به این معنی که چیزی ممکن است.

So a simple way of saying this is the prospect  has certainly been moved towards possibility.

بنابراین یک راه ساده برای گفتن این موضوع، مطمئناً به سمت امکان حرکت کرده است.

Now that a major physical  hurdle, a hurdle is an obstacle,  

اکنون که یک مانع فیزیکی بزرگ است ، یک مانع یک مانع است،

something that prevents you from achieving a goal.

چیزی که شما را از دستیابی به هدف باز می دارد.

So an obstacle, hurdle,  obstacle, the speed of light.

بنابراین یک مانع، مانع، مانع، سرعت نور.

So this is the obstacle,  the hurdle for time travel,  

بنابراین این مانع است، مانع سفر در زمان،

the fact that we need to travel  faster than the speed of light.

این واقعیت است که ما باید سریعتر از سرعت نور حرکت کنیم.

And so far nothing has travelled faster than the  

و تا کنون هیچ چیز سریعتر از

speed of light until these  neutrinos has been cleared.

سرعت نور حرکت نکرده است تا زمانی که این نوترینوها پاک شوند.

So to clear the hurdle means to  get rid of it, to eliminate it.

بنابراین برداشتن مانع به معنای خلاص شدن از شر آن، از بین بردن آن است.

If particles, these neutronos, if  particles can travel faster than light,  

اگر ذرات، این نوترون‌ها، اگر ذرات بتوانند سریع‌تر از نور حرکت کنند،

in theory, traveling back in time is possible.

در تئوری، سفر به عقب در زمان ممکن است.

That's unthinkable, isn't it?

این غیر قابل تصور است، اینطور نیست؟

How anyone harnesses that to harness something  is when you use something successfully.

اینکه چگونه کسی آن را برای مهار کردن چیزی به کار می گیرد، زمانی است که از چیزی با موفقیت استفاده می کنید.

To use something success successfully,  use something successfully.

برای استفاده موفقیت آمیز از چیزی، از چیزی با موفقیت استفاده کنید.

For example, we have now harnessed the  power of the sun through solar panels.

به عنوان مثال، ما اکنون نیروی خورشید را از طریق پنل های خورشیدی به کار گرفته ایم.

So you put a.

بنابراین شما یک را قرار دهید.

Solar panel on the roof of your house and  it harnesses the sun, the energy of the sun.

پنل خورشیدی روی پشت بام خانه شما و خورشید، انرژی خورشید را مهار می کند.

It uses that energy successfully  by then heating your house.

با گرم کردن خانه شما از آن انرژی با موفقیت استفاده می‌کند.

So we've already harnessed  many things in our environment.

بنابراین ما قبلاً چیزهای زیادی را در محیط خود مهار کرده‌ایم.

Why not time travel?

چرا سفر در زمان نه؟

How anyone harnesses that?

چگونه کسی آن را مهار می کند؟

So how anyone uses time travel successfully to  

بنابراین نحوه استفاده موفقیت آمیز از سفر در زمان برای رسیدن به

some kind of helpful end is far beyond  the scope of any modern technologies.

نوعی هدف مفید بسیار فراتر از حوزه هر فناوری مدرن است.

OK, so far beyond the scope of.

بسیار خوب، بسیار فراتر از محدوده.

When something is beyond the scope of, it means  that it is not included in, not included in.

وقتی چیزی فراتر از محدوده است، به این معنی است که در آن گنجانده نشده است، در آن گنجانده نشده است.

For example, teaching you about  Einstein's theory of relativity  

به عنوان مثال، آموزش نظریه نسبیت انیشتین به شما

is beyond the scope of this lesson, which  means it's not included in this lesson.

فراتر از محدوده این درس است، به این معنی که در این درس گنجانده نشده است.

It doesn't mean it's not important, It's  just beyond the scope of this lesson.

این بدان معنا نیست که مهم نیست، فقط فراتر از محدوده این درس است.

It's not included in this lesson, so it's  beyond the scope of any modern technology.

در این درس گنجانده نشده است، بنابراین فراتر از محدوده هر فناوری مدرن است. با

However.

And will be.

این حال.

و خواهد بود. کاوش را

Left to future generations to explore.

به نسل های آینده واگذار کنید.

When you leave something  to someone, it means that.

وقتی چیزی را به کسی واگذار می‌کنید، به این معنی است.

You give the.

شما می دهید.

Responsibility to someone else.

مسئولیت در قبال شخص دیگری.

So the future generations now have the  responsibility to take the information  

بنابراین نسل‌های آینده اکنون مسئولیت برداشتن اطلاعات

from this article, the fact that these neutronos  can travel faster than the speed of light and try  

این مقاله را دارند، این واقعیت که این نوترون‌ها می‌توانند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کنند و سعی کنند

to harness that, try to turn it into something  tangible that we can use and benefit from.

آن را مهار کنند، سعی کنیم آن را به چیزی ملموس تبدیل کنیم که بتوانیم از آن استفاده کنیم و از آن بهره ببریم.

So that's not our responsibility.

پس این مسئولیت ما نیست.

We're going to leave that to  future generations to explore.

ما آن را به نسل‌های آینده می‌سپاریم تا کاوش کنند.

So that's the end of the article.

پس این پایان مقاله است.

What I'll do now is I'll go to the  beginning and I'll read the article  

کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که به ابتدا می روم و مقاله را

from start to finish and this time  you can focus on my pronunciation.

از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

Time travel Time travel took a small step away  

سفر در زمان سفر در زمان یک گام کوچک

from science fiction and towards science  recently when physicists discovered that  

از داستان های علمی تخیلی و به سمت علم برداشته شد.

subatomic particles known as neutrinos  can exceed the speed of light.

The unassuming particle,  it is electrically neutral,  

این ذره بی ادعا، که از نظر الکتریکی خنثی است،

small but with a non zero mass, and able  to penetrate the human form undetected,  

کوچک اما با جرمی غیر صفر است و قادر است به شکل غیرقابل تشخیص در شکل انسان نفوذ کند،

is on its way to becoming a rock  star of the scientific world.

در راه تبدیل شدن به ستاره سنگی دنیای علم است.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurtling through an underground corridor  

محققان در ژنو نوترینوها را از طریق یک راهرو زیرزمینی به

toward their colleagues 730  kilometers away in Italy.

سمت همکاران خود در فاصله 730 کیلومتری ایتالیا فرستادند.

The neutrinos arrived promptly.

نوترینوها به سرعت وارد شدند.

So promptly, in fact, that they triggered  what scientists are calling the unthinkable,  

در واقع، آنقدر سریع باعث ایجاد چیزی شدند که دانشمندان آن را غیرقابل تصور می‌خوانند، که ممکن است نیاز به بازنگری در

that everything they have learned, known,  

هر چیزی که آنها آموخته‌اند، می‌دانند،

or taught stemming from the last 100 years of the  physics discipline may need to be reconsidered.

یا یاد داده‌اند که از ۱۰۰ سال گذشته رشته فیزیک است، بازنگری شود.

The issue at stake is a tiny segment of time,  

موضوع مورد بحث بخش کوچکی از زمان است،

precisely 60 nanoseconds, which  is 60 billionths of a second.

دقیقاً 60 نانوثانیه، که 60 میلیاردم ثانیه است.

This is how much faster than  the speed of light the neutrinos  

این سرعتی است که نوترینوها توانستند در سفرهای زیرزمینی‌شان بسیار سریع‌تر از سرعت نور

managed to go in their underground  travels, and at a consistent rate.

و با سرعتی ثابت حرکت کنند.

Even allowing for a margin of  error of 10 billionths of a second,  

حتی با در نظر گرفتن حاشیه خطای 10 میلیاردم ثانیه،

this stands as proof that it is  possible to race against light and win.

این نشان می‌دهد که می‌توان با نور مسابقه داد و پیروز شد. همچنین

The duration of the experiment  also accounted for and ruled  

مدت زمان آزمایش

out any possible lunar effects or  tidal bulges in the Earth's crust.

هر گونه اثرات احتمالی ماه یا برآمدگی جزر و مدی در پوسته زمین را به حساب آورد و رد کرد.

Nevertheless, there's plenty  of reason to remain skeptical.

با این وجود، دلایل زیادی برای تردید وجود دارد.

According to Harvard University science historian  Peter Gallison, Einstein's relativity theory has  

به گفته پیتر گالیسون، مورخ علم دانشگاه هاروارد، نظریه نسبیت انیشتین

been pushed harder than any theory in  the history of the physical sciences.

بیش از هر نظریه ای در تاریخ علوم فیزیکی تحت فشار قرار گرفته است.

Yet each prior challenge has come to no avail,  and relativity has so far refused to buckle.

با این حال، هر چالش قبلی فایده ای نداشته است، و نسبیت تاکنون از دست و پنجه نرم کردن خودداری کرده است.

So is time travel just around the corner?

پس آیا سفر در زمان نزدیک است؟

The prospect has certainly been wrenched  much closer to the realm of possibility  

now that a major physical hurdle,  the speed of light, has been cleared.

اکنون که یک مانع فیزیکی بزرگ، سرعت نور، برطرف شده است، چشم‌انداز مطمئناً به قلمرو امکان نزدیک‌تر شده است.

If particles can travel faster than light, in  theory, travelling back in time is possible.

اگر ذرات بتوانند سریعتر از نور حرکت کنند، در تئوری، سفر به عقب در زمان ممکن است. با این حال، اینکه

How anyone harnesses that to some kind  of helpful end is far beyond the scope  

چگونه کسی آن را برای نوعی هدف مفید مهار می‌کند، بسیار فراتر از حوزه

of any modern technologies,  however, and will be left.

فناوری‌های مدرن است و باقی خواهد ماند.

To future generations to explore amazing job.

به نسل های آینده برای کشف شغل شگفت انگیز.

Now let's move on with our next article, our  headline, The young workers dressing to stand out.

اکنون بیایید به مقاله بعدی خود ادامه دهیم، عنوان مان، کارگران جوانی که لباس می پوشند تا برجسته شوند.

As you can see.

همانطور که می بینید.

Her outfit really stands out.

لباس او واقعاً برجسته است.

Imagine there are all these other workers  and they're wearing a plain white shirt  

تصور کنید همه این کارگران دیگر هستند و یک پیراهن سفید ساده

and black pants, and she is wearing this  very bright, colorful and vintage outfit.

و شلوار مشکی پوشیده‌اند، و او این لباس بسیار روشن، رنگارنگ و قدیمی را پوشیده است.

She would stand out.

او برجسته خواهد شد.

The phrasal verb stand out.

فعل عبارتی برجسته است.

This means to be noticeable,  to be noticeable in a group.

این به معنای قابل توجه بودن، قابل توجه بودن در یک گروه است.

So you have a group of different objects and  one of them is more noticeable than the others.

بنابراین شما گروهی از اشیاء مختلف دارید و یکی از آنها بیشتر از بقیه قابل توجه است.

That object stands out.

آن شی برجسته است.

And it could stand out.

و می تواند برجسته شود.

Because of its size, it's bigger than the others  or smaller its colour or other reasons as well.

به دلیل اندازه آن، بزرگتر از بقیه یا کوچکتر از رنگ یا دلایل دیگر است.

So to stand out, to be very  noticeable and especially  

بنابراین برای متمایز شدن، بسیار قابل توجه بودن و به خصوص در

compared to other things or even people.

مقایسه با چیزهای دیگر یا حتی افراد.

So she stands out because of her  outfit, her outfit, what she's wearing.

بنابراین او به خاطر لباس، لباسش، لباسی که می پوشد متمایز می شود.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

Traditional thinking has generally been  to dress to fit into the workplace.

تفکر سنتی عموماً این بوده است که لباس بپوشید تا متناسب با محل کار باشد. در

Here's another phrasal verb to fit in.

اینجا یک فعل عبارتی دیگر برای جا افتادن است.

So the phrasal.

Verb is to.

بنابراین عبارت.

فعل به است.

Fit in.

تناسب داشته باشید.

But when you specify the noun, in this case  the workplace, then we add into to fit into.

اما وقتی اسم را مشخص می‌کنید، در این مورد، محل کار، آنگاه ما به آن اضافه می‌کنیم تا متناسب باشد.

The workplace, So I'll highlight all of this.

محل کار، بنابراین من همه اینها را برجسته می کنم. پس

So the phrasal verb to fit.

فعل عبارتی to fit.

In is when you have a feeling  that you belong or are accepted.

در زمانی است که احساس می‌کنید به آن تعلق دارید یا پذیرفته شده‌اید.

When you're a new employee, you might not  feel like you fit in or if you're new to a  

وقتی یک کارمند جدید هستید، ممکن است احساس نکنید که در یک

neighborhood or a sports team or any group of  people, a new school, that's a great example.

محله یا یک تیم ورزشی یا هر گروهی از افراد تازه وارد هستید، یک مدرسه جدید، این یک مثال عالی است.

You might not feel like you fit in.

ممکن است احساس نکنید که مناسب هستید.

You might not feel like  you belong or are accepted.

ممکن است احساس نکنید که متعلق به شما هستید یا پذیرفته شده اید.

And unfortunately a lot of my students don't feel  like they fit in because of their English skills.

و متأسفانه بسیاری از دانش‌آموزان من به دلیل مهارت‌های انگلیسی خود احساس نمی‌کنند که با آن‌ها سازگاری دارند.

So of course to not fit in isn't a good feeling.

پس مطمئناً جا نیفتادن احساس خوبی نیست.

You want to feel like you belong and are accepted.

شما می خواهید احساس کنید که متعلق هستید و پذیرفته شده اید.

You want to feel like you fit in.

شما می خواهید احساس کنید که مناسب هستید.

So to fit into the workplace, a feeling  of belonging or being accepted by a group.

بنابراین برای جا افتادن در محل کار، احساس تعلق یا پذیرفته شدن توسط یک گروه است.

So they're saying traditionally you would wear  the same clothes that your Co workers wear.

بنابراین آنها به طور سنتی می‌گویند شما همان لباس‌هایی را می‌پوشید که کارگران شرکت شما می‌پوشند.

So you fit in, you have this sense of belonging.

بنابراین شما متناسب هستید، این حس تعلق را دارید.

But this person here is doing something different.

اما این شخص در اینجا کار متفاوتی انجام می دهد.

She's dressing to stand out, to be more  

او لباس می‌پوشد تا برجسته‌تر باشد، تا بیشتر

noticeable, which could have the  impact that she doesn't fit in.

قابل توجه باشد، که می‌تواند تأثیری بر عدم تناسب او داشته باشد.

Let's find out.

بیایید بفهمیم.

But in the pandemic era, these  rules are going by the wayside.

اما در دوران همه‌گیری، این قوانین کنار می‌روند.

When something goes by the wayside, it means.

وقتی چیزی از راه می رسد، به این معنی است.

It's.

این است.

It's gone, It's no longer followed, it's outdated.

رفته، دیگر دنبال نمی شود، قدیمی شده است.

And in this case, they're talking about a rule.

و در این مورد، آنها در مورد یک قانون صحبت می کنند.

So by saying the rule has gone by the wayside,  it means nobody is following that rule anymore.

بنابراین با گفتن این که قاعده از بین رفته است، به این معنی است که دیگر کسی از آن قانون پیروی نمی کند.

So here's the definition here.

بنابراین در اینجا تعریف اینجاست.

Now, of course, in our modern era of technology,  

اکنون، البته، در عصر مدرن تکنولوژی،

we could say that landlines, phones that are  connected in your house, landlines have gone.

می‌توانیم بگوییم که تلفن‌های ثابت، تلفن‌هایی که در خانه شما متصل هستند، تلفن‌های ثابت از بین رفته‌اند.

By the wayside.

کنار راه.

No one really uses them anymore, right?

هیچ کس واقعاً دیگر از آنها استفاده نمی کند، درست است؟

So in this case, you can use it.

بنابراین در این مورد می توانید از آن استفاده کنید.

When you use something, you stop using it or  you stop following a certain rule or practice.

وقتی از چیزی استفاده می‌کنید، استفاده از آن را متوقف می‌کنید یا از قانون یا تمرین خاصی پیروی نمی‌کنید.

Monica Saleh.

مونیکا صالح.

That's the woman here who dresses to stand out.

این زن اینجاست که لباس می پوشد تا برجسته باشد.

Monica Saleh doesn't wear your average  business casual clothing at the office.

مونیکا صالح لباس‌های غیر رسمی تجاری متوسط ​​شما را در دفتر نمی‌پوشد.

Instead, the 31 year old software marketing  manager has become well known for her love  

در عوض، مدیر بازاریابی نرم‌افزار 31 ساله به‌خاطر علاقه‌اش

of rare vintage fashion at a large tech  firm where she works in Indianapolis, US.

به مدهای قدیمی قدیمی در یک شرکت بزرگ فناوری که در ایندیاناپولیس، ایالات متحده در آنجا کار می‌کند، به شهرت رسیده است.

OK, Vintage, vintage clothing is clothing  from older decades or older generations,  

خوب، لباس‌های قدیمی، لباس‌هایی از دهه‌های قدیمی‌تر یا نسل‌های قدیمی‌تر هستند،

so from the 50s or 60s or 70s.

بنابراین مربوط به دهه‌های 50 یا 60 یا 70 هستند.

So not from this modern time, it's  from a past time or a past generation.

بنابراین نه از این دوران مدرن، بلکه مربوط به زمان گذشته یا نسل گذشته است.

And we can see an example of  vintage clothing here, so.

و ما می‌توانیم نمونه‌ای از لباس‌های قدیمی را در اینجا ببینیم، بنابراین.

This.

این.

Pattern.

الگو.

This color combination was very popular  in I don't know, maybe the 60s or the 70s.

این ترکیب رنگ در دهه 60 یا 70، نمی‌دانم، بسیار محبوب بود.

And this shirt was made in the 60s or 70s.

و این پیراهن در دهه 60 یا 70 ساخته شده است.

And this represents vintage.

و این نشان دهنده پرنعمت است.

And they also had this adjective here rare.

و این صفت را هم در اینجا نادر داشتند.

So a rare, of course, means  not common, difficult to find.

بنابراین، نادر، البته، به معنای رایج نیست، یافتن آن دشوار است.

So it's not easy to find clothing  that was made from the 60s or 70s,  

بنابراین پیدا کردن لباس‌هایی که از دهه 60 یا 70 ساخته شده‌اند، آسان نیست،

vintage clothing, you have  to go to very special stores.

باید به فروشگاه‌های بسیار خاص بروید.

So, not common, not common, not easy to find.

بنابراین، نه رایج، نه رایج، نه به راحتی یافت می شود.

Now let's take a look.

حالا بیایید نگاهی بیندازیم.

At her job title, she's a  software marketing manager.

در عنوان شغلی، او یک مدیر بازاریابی نرم افزاری است.

Now, a lot of times I hear  mistakes when students say  

اکنون، بسیاری از اوقات اشتباهاتی می‌شنوم که دانش‌آموزان

their job title because they don't use an article.

عنوان شغلی خود را به دلیل استفاده نکردن از مقاله می‌گویند.

You have to use an article.

شما باید از یک مقاله استفاده کنید.

I'm a software manager.

من یک مدیر نرم افزار هستم.

I'm an accountant.

من یک حسابدار هستم

So N if you have a vowel sound, and  then ah if you have a consonant sound.

بنابراین اگر صدای مصوت دارید N و اگر صدای همخوان دارید آه.

Don't forget that article.

آن مقاله را فراموش نکنید.

It sounds very beginner English  and you might not fit in.

انگلیسی بسیار مبتدی به نظر می رسد و ممکن است شما مناسب نباشید.

And you would stand out in a negative way.

و از نظر منفی متمایز خواهید شد.

You would stand out because it's obvious  that English isn't your first language if  

شما متمایز خواهید شد زیرا واضح است که اگر

you make such a basic mistake like forgetting  to put an article in front of your job title.

اشتباه اساسی مانند فراموش کردن قرار دادن مقاله در مقابل عنوان شغلی خود مرتکب شوید، انگلیسی زبان اول شما نیست.

So don't make that mistake and if you  do want to stand out in the workplace,  

بنابراین این اشتباه را مرتکب نشوید و اگر می‌خواهید در محل کار متمایز شوید، به دلیل

be noticeable for your good qualities,  then I want you to download this free  

ویژگی‌های خوبتان قابل توجه باشید، پس از شما می‌خواهم این

speaking guide where I share 6 tips on how  to speak English fluently and confidently.

راهنمای صحبت رایگان را دانلود کنید، جایی که من 6 نکته درباره نحوه صحبت کردن انگلیسی روان و مطمئن را به اشتراک می‌گذارم.

This is absolutely free.

این کاملا رایگان است.

It's available on my website so you can  just look in the description for the link  

در وب‌سایت من موجود است، بنابراین می‌توانید برای دانلود کاملاً رایگان پیوند را در توضیحات جستجو کنید

to download it absolutely free and you can also  find the link to download all the notes from.

و همچنین می‌توانید پیوندی را برای دانلود همه یادداشت‌ها پیدا کنید.

The lesson in the description below  let's continue on her outfits.

درس شرح زیر بیایید به لباس‌های او ادامه دهیم.

So an outfit is a complete.

بنابراین یک لباس کامل است.

Set of.

مجموعه ای از.

Clothing that you wear, so it includes  your shirt, your pants, your shoes.

لباسی که می پوشید، بنابراین شامل پیراهن، شلوار، کفش شما می شود.

So it's everything that you're  wearing is considered your outfit.

بنابراین هر چیزی که می‌پوشید لباس شما محسوب می‌شود.

So not just your shirt.

پس نه فقط پیراهن شما.

You can only see my shirt now, but  it would be my shirt and my pants.

اکنون فقط می توانید پیراهن من را ببینید، اما این پیراهن و شلوار من است.

And even if I had shoes or a purse, all of  that together would be considered an outfit.

و حتی اگر کفش یا کیف داشته باشم، همه اینها با هم یک لباس در نظر گرفته می‌شود.

So her outfit, the total of  all the clothes she's wearing.

بنابراین لباس او، مجموع همه لباس‌هایی که پوشیده است.

So in her case, the outfit would  include her shirt, her pants,  

بنابراین در مورد او، لباس شامل پیراهن، شلوارش،

You can't really see it, but it looks like  she has some colorful socks, her shoes.

شما واقعاً نمی‌توانید آن را ببینید، اما به نظر می‌رسد او چند جوراب رنگارنگ، کفش‌هایش دارد.

And let's say she was wearing a belt as  well, That would be part of her outfit.

و بیایید بگوییم که او کمربند هم می‌بست، این بخشی از لباس او خواهد بود.

Her outfits are a far cry from the  average plain T-shirt and jeans.

لباس‌های او با تی‌شرت و شلوار جین معمولی بسیار متفاوت است.

If something is a far cry from something else, it.

اگر چیزی با چیز دیگری فاصله دارد، آن است.

Means.

It's very different from, very  different from, very different from.

به معنای.

بسیار متفاوت است، بسیار متفاوت از، بسیار متفاوت است.

So it's saying.

بنابراین می گوید.

That her colleagues just wear, you know, you're  plain white, Gray or blue T-shirt and jeans.

اینکه همکارانش فقط می پوشند، می دانید، شما تی شرت و شلوار جین ساده، خاکستری یا آبی هستید.

That's your casual business attire, your outfit.

این لباس‌های غیررسمی کسب‌وکار شما، لباس شماست.

But she wears something very different.

اما او یک چیز بسیار متفاوت می پوشد.

So her outfits, what she wears, the total of what  she wears is very different from other outfits.

بنابراین لباس‌های او، لباس‌هایی که می‌پوشد، مجموع لباس‌هایی که او می‌پوشد بسیار متفاوت از لباس‌های دیگر است.

It's a far cry from now.

از الان خیلی دور است.

One thing that my students find is  that studying English is a far cry  

یکی از چیزهایی که دانش‌آموزان من دریافتند این است که مطالعه انگلیسی با

from using English in the real world.

استفاده از زبان انگلیسی در دنیای واقعی بسیار فاصله دارد.

So they get comfortable studying  English in the classroom.

بنابراین آنها با مطالعه انگلیسی در کلاس راحت می شوند.

But then they get out there, they go to  a party with native English speakers,  

اما بعد از آن بیرون می‌روند، به یک مهمانی با زبان مادری انگلیسی می‌روند،

or they go to a meeting or a  networking event or just to work.

یا به یک جلسه یا رویداد شبکه‌ای یا فقط برای کار می‌روند.

And being in the real world and using your  English, communicating with native speakers is a.

و حضور در دنیای واقعی و استفاده از انگلیسی خود، برقراری ارتباط با زبان مادری یک امر است.

Far Cry.

Far Cry.

From.

از جانب.

Communicating with your teacher.

با معلم خود ارتباط برقرار کنید.

In the classroom, and that's why  a lot of students feel like they  

در کلاس درس، و به همین دلیل است که بسیاری از دانش‌آموزان احساس می‌کنند که در کلاس

don't fit in and they stand out in a negative way.

نیستند و به شیوه‌ای منفی متمایز می‌شوند.

They stand out because their accent is too strong  or they use very unnatural expressions, right?

آنها متمایز می شوند زیرا لهجه آنها خیلی قوی است یا از عبارات بسیار غیر طبیعی استفاده می کنند، درست است؟

So this is how you can use this expression.

بنابراین اینگونه می توانید از این عبارت استفاده کنید.

A far cry from.

گریه به دور از. باشه

All right, let's continue.

ادامه بدیم

Her outfits are a far cry from the average plain  T-shirt and jeans she sees among her colleagues.

لباس‌های او با تی شرت ساده و شلوار جین معمولی که در بین همکارانش می‌بیند بسیار متفاوت است.

And she says her bold style has become  a great talking point with them.

و او می‌گوید استایل جسورانه‌اش تبدیل به یک نقطه صحبت عالی با آنها شده است.

When something is a talking point  is just a conversational topic.

وقتی چیزی یک موضوع صحبت است، فقط یک موضوع مکالمه است.

It's something you talk about.

این چیزی است که شما در مورد آن صحبت می کنید.

That's all that means.

معنیش همینه

So her outfits are a talking point.

بنابراین لباس‌های او محل بحث است.

It's something when she sees her  colleagues, they say, oh wow.

این چیزی است که وقتی همکارانش را می‌بیند، می‌گویند، اوه وای.

Where?

Did you get that shirt?

جایی که؟

آن پیراهن را گرفتی؟

Tell me more about it.

بیشتر در مورد آن بگویید.

What generation is it from?

از چه نسلی است؟

Who designed it?

چه کسی آن را طراحی کرد؟ این

That's how it's a talking point.

یک بحث است.

So here's a quote.

بنابراین در اینجا یک نقل قول است.

So this because we have these quotation  marks here, it means that this woman,  

بنابراین چون ما این علامت‌ها را در اینجا داریم، به این معنی است که این زن،

what's her name again, Monica, this  woman Monica is now saying these words.

دوباره اسمش چیست، مونیکا، این زن مونیکا اکنون این کلمات را می‌گوید.

So she said having that  opportunity to breakdown walls.

بنابراین او گفت که این فرصت را دارد تا دیوارها را خراب کند.

When you breakdown walls, it  just means to eliminate them.

وقتی دیوارها را خراب می‌کنید، به معنای از بین بردن آنهاست.

So it's a metaphorical wall.

بنابراین این یک دیوار استعاری است.

It's saying here I am and here my colleague  is, and there's a wall between us.

می گوید اینجا من هستم و همکار من اینجاست، و بین ما دیواری است.

So we don't communicate easily.

بنابراین ما به راحتی ارتباط برقرار نمی کنیم.

But if we eliminate that wall,  if we breakdown that wall,  

اما اگر آن دیوار را از بین ببریم، اگر آن دیوار را خراب کنیم،

then now I can hi, I can easily  communicate with my colleague.

اکنون می‌توانم سلام کنم، می‌توانم به راحتی با همکارم ارتباط برقرار کنم.

Having that opportunity to break down walls with  

از این فرصت برای شکستن دیوارها با

people across different teams  by talking about my outfits.

افراد در تیم‌های مختلف با صحبت در مورد لباس‌هایم.

This is how she breaks down the walls.

اینگونه است که او دیوارها را می شکند. او می‌گوید،

So how she initiates conversation with her  

بنابراین نحوه شروع گفتگو با

colleagues about her outfits  is pretty awesome, she says.

همکارانش درباره لباس‌هایش بسیار عالی است.

The company I work for is pretty  large, and ever since I've been here,  

شرکتی که من در آن کار می‌کنم بسیار بزرگ است، و از زمانی که اینجا هستم،

my notoriety has been extended  through my fashion and what I wear.

شهرت من از طریق مد و لباس‌هایی که می‌پوشم بیشتر شده است.

Being around people who might not  know as much about these designers  

بودن در کنار افرادی که ممکن است اطلاعات زیادی درباره این طراحان نداشته باشند

and catching their eye has  always been an icebreaker.

و توجه آنها را جلب کند، همیشه یخ شکن بوده است.

So an icebreaker is a way to  initiate a conversation with someone.

بنابراین یخ شکن راهی برای شروع مکالمه با کسی است.

So if you're at a party or a networking  event or even a meeting and there are a  

بنابراین اگر در یک مهمانی یا رویداد شبکه یا حتی یک جلسه هستید و

lot of new people and you've never met  those people, you want an icebreaker.

افراد جدید زیادی وجود دارند و هرگز آن افراد را ندیده‌اید، یک یخ‌شکن می‌خواهید.

You want a way to initiate  a conversation with someone.

شما راهی برای شروع مکالمه با کسی می خواهید.

So at a party, an icebreaker  could be a simple question.

بنابراین در یک مهمانی، یک یخ شکن می تواند یک سوال ساده باشد.

Oh, so how do you know Jane?

اوه، پس از کجا جین را میشناسی؟

If it's Jane's party and you could go up  to each person and that's your icebreaker.

اگر مهمانی جین است و می‌توانید به سراغ هر نفر بروید و آن یخ شکن شماست.

That's how you initiate conversation.

اینطوری مکالمه را آغاز می کنید.

How do you know Jane?

جین رو از کجا میشناسی؟

How long have you known Jane?

چند وقته جین رو میشناسی؟

And you can talk about the host  because both of you know Jane.

و می‌توانید درباره میزبان صحبت کنید، زیرا هر دوی شما جین را می‌شناسید.

So an icebreaker is a way to initiate, which is  a way of saying start to initiate conversation.

بنابراین یخ شکن راهی برای شروع است، که روشی برای گفتن شروع مکالمه است.

For the first.

برای اولین.

Time so after you initiate  that conversation then the  

زمان آن است که پس از شروع مکالمه،

icebreaker is complete all right, let's move on.

یخ شکن کامل شد، بیایید ادامه دهیم.

Sally is not the only person pushing back  against traditional office wear conventions.

سالی تنها کسی نیست که از کنوانسیون‌های سنتی لباس اداری مخالفت می‌کند.

OK, When you push back against  something, it means you resist it.

بسیار خوب، وقتی چیزی را پس می زنید، به این معنی است که در مقابل آن مقاومت می کنید.

You say I don't agree with that.

شما می گویید من با آن موافق نیستم.

I don't want to do that.

من نمی خواهم این کار را انجام دهم.

So you resist something to resist something.

بنابراین شما در برابر چیزی مقاومت می کنید تا در برابر چیزی مقاومت کنید.

So let's say your office has a new policy that  says everyone must wear a suit and a tie to work.

بنابراین، فرض کنید دفتر شما خط‌مشی جدیدی دارد که می‌گوید همه باید برای سرکار کت و شلوار و کراوات بپوشند.

But.

Before you wore jeans and AT shirt.

ولی.

قبل از اینکه شلوار جین و پیراهن AT را بپوشید.

So a lot of people could be  upset about the change and  

بنابراین بسیاری از مردم ممکن است از این تغییر ناراحت شوند و

they could push back against because  against is part of the expression.

ممکن است مخالفت کنند زیرا مخالفت بخشی از بیان است.

You.

Push back against something, which means  you say no, I don't want to do that.

شما.

به چیزی فشار بیاورید، به این معنی که  می گویید نه، من نمی خواهم این کار را انجام دهم.

I don't agree with that.

من با آن موافق نیستم.

I don't think that's a good idea.

فکر نمی کنم این ایده خوبی باشد.

That's how you push back against something.

اینگونه است که شما به چیزی فشار می آورید.

So she's pushing back against your traditional  T-shirt and jeans by wearing this very vintage,  

بنابراین او با پوشیدن این لباس بسیار قدیمی و

rare clothing that makes her  stand out, be very noticeable.

کمیاب که او را متمایز می‌کند و بسیار قابل توجه است، با تی شرت و شلوار جین سنتی شما مخالفت می‌کند.

So she's not the only person pushing back  against traditional office wear conventions,  

بنابراین او تنها کسی نیست که از کنوانسیون‌های سنتی لباس اداری عقب‌نشینی می‌کند،

with many showing off their  unconventional office attire.

بسیاری از آنها لباس‌های اداری غیرمتعارف خود را به رخ می‌کشند.

Attire is another word for outfit.

لباس یک کلمه دیگر برای لباس است.

So you could say office attire or office outfits.

بنابراین می توان گفت لباس اداری یا لباس های اداری.

Notice here if you have outfit, you need it with  an S there because there's more than one there.

در اینجا توجه کنید که اگر لباس دارید، باید آن را با یک S در آنجا داشته باشید زیرا بیش از یک لباس در آنجا وجود دارد.

Outfits.

لباس.

But attire does not take a possess a plural form.

اما لباس حالت جمع ندارد.

Sorry.

متاسف.

So you just keep it without the  S Their attire is inappropriate,  

بنابراین فقط آن را بدون S نگه دارید، لباس آنها نامناسب است،

but you would have to say their  outfits are inappropriate.

اما باید بگویید لباس آنها نامناسب است.

Remember, you have to conjugate your  verb with whatever the subject is.

به یاد داشته باشید، باید فعل خود را با هر موضوعی که باشد، مرتبط کنید.

So here their attire.

بنابراین اینجا لباس آنها.

But because it's singular, it represents it.

اما به دلیل اینکه مفرد است، آن را نشان می دهد.

It is inappropriate.

نامناسب است.

They're outfits because it's plural,  it's they, they are inappropriate.

آنها لباس هستند زیرا جمع است، آنها هستند، نامناسب هستند.

OK, but it means the exact same thing.

باشه ولی دقیقا به همین معنیه

It's just a different word for it.

این فقط یک کلمه متفاوت برای آن است.

And remember, an outfit is the totality  of your clothing of what you're wearing.

و به یاد داشته باشید، یک لباس کل لباس شما از چیزی است که می پوشید.

So many are showing off.

خیلی ها خودنمایی می کنند.

When you show off, it means that you  just make it known to other people.

وقتی خودنمایی می‌کنید، به این معنی است که آن را به دیگران نشان می‌دهید.

So to show off their attire on social media,  well, how would you show off your attire?

بنابراین برای نشان دادن لباس‌هایشان در رسانه‌های اجتماعی، خوب، چگونه لباس‌هایتان را نشان می‌دهید؟

You would take a picture of it and you  would post it on social media with a  

شما از آن عکس می‌گیرید و آن را با عنوان و هشتگ در شبکه‌های اجتماعی پست می‌کنید

headline and a hashtag in an attempt to  have it seen by a large number of people.

تا تعداد زیادی از مردم آن را ببینند.

So that's how you would show  it off, it being your attire.

بنابراین به این ترتیب شما آن را نشان می دهید، این لباس شماست.

Some workers, especially younger ones,  are swapping out mundane white shirt,  

برخی از کارگران، به‌ویژه افراد جوان‌تر، پیراهن سفید معمولی،

black trouser combos with lux loungewear sets.

شلوار مشکی را با ست‌های لوکس می‌فروشند.

All right, lots.

خیلی خب، خیلی

To review here, so first let's.

برای بررسی اینجا، پس ابتدا اجازه دهید.

Talk about our adjectives.

در مورد صفت های ما صحبت کنید.

We have mundane, this is very  ordinary, not interesting.

ما عادی داریم، این خیلی معمولی است، جالب نیست.

Could be a little bit boring, right,  

ممکن است کمی خسته کننده باشد، درست است،

'cause if it's very ordinary,  very ordinary, not interesting.

زیرا اگر خیلی معمولی باشد، خیلی معمولی باشد، جالب نیست.

So that really probably represents boring.

بنابراین واقعاً احتمالاً نشان دهنده خسته کننده است.

So a white shirt, black  trousers, that's pretty mundane.

بنابراین یک پیراهن سفید، یک شلوار مشکی، که بسیار پیش پا افتاده است.

Everybody wears that.

همه آن را می پوشند.

So it's a little bit boring.

بنابراین کمی خسته کننده است.

It doesn't stand out, but you probably  fit in pretty easily wearing that.

متمایز نیست، اما احتمالاً به راحتی می‌توانید آن را بپوشید.

OK, so that's mundane.

خوب، پس این پیش پا افتاده است.

Now Combos is short for combination  Combination, so you can shorten it to combo.

اکنون Combos مخفف ترکیب Combination است، بنابراین می‌توانید آن را به ترکیب کوتاه کنید.

You see this a lot in.

این را زیاد در

Fast food restaurants McDonald's you  could have a burger with fries and a  

رستوران های فست فود مک دونالد می توانید یک همبرگر با سیب زمینی سرخ کرده و یک

drink that's a combo it's a combination  of three different items into one meal a  

نوشیدنی ترکیبی داشته باشید، ترکیبی از سه ماده مختلف در یک وعده غذایی است.

combo OK and then lux is short form  for luxury but in this case we're.

هستند.

Using it as an adjective.

استفاده از آن به عنوان صفت.

So what do we need?

پس ما به چه چیزی نیاز داریم؟

Luxurious Notice the pronunciation.

لوکس به تلفظ توجه کنید.

Luxurious.

مجلل.

Luxurious.

مجلل.

So this as you can see, we  have our Lux and we just take.

بنابراین همانطور که می بینید، ما لوکس خود را داریم و فقط می گیریم.

The short form.

فرم کوتاه.

It's not the most common to be honest.

این رایج ترین نیست که صادق باشیم.

I would personally say luxurious or luxury.

من شخصاً می گویم لوکس یا لوکس.

I wouldn't shorten it to lux  but that's what they did here.

من آن را به لوکس کوتاه نمی‌کنم، اما این کاری است که آنها اینجا انجام دادند.

OK now our phrasal verb to swap out.

خوب حالا فعل عبارتی ما برای تعویض کردن.

Now you swap out one thing for another thing,  

حالا یک چیز را با چیز دیگری عوض می‌کنید،   به این

which means you just replace  one thing for another thing.

معنی که فقط یک چیز را با چیز دیگری جایگزین می‌کنید.

So first I had my mundane white T-shirt,  

بنابراین ابتدا تی شرت سفید معمولی ام را داشتم،

but I swapped it out for this  flower shirt so I stand out.

اما آن را با این پیراهن گل عوض کردم تا متمایز شوم.

OK, so you replace one thing with  another thing are swapping out replace,  

خوب، بنابراین شما یک چیز را با چیز دیگری جایگزین می‌کنید،

I'll just say replace A with B.

من فقط می‌گویم A را با B جایگزین کنید.

So white T-shirt is A and then these  luxurious loungewear sets, that's B.

بنابراین تی‌شرت سفید A است و سپس این ست‌های لوکس سالن استراحت، آن B.

So you swap it out and that's  the end of the article.

بنابراین شما آن را عوض کنید و این پایان مقاله

So perhaps if you want to stand out at work,  you can consider wearing vintage clothing.

بنابراین شاید اگر می‌خواهید در محل کار متمایز باشید، می‌توانید لباس‌های قدیمی بپوشید.

That's the moral of the story here.

اخلاقیات داستان اینجاست.

So now what I'll do is I'll read the.

بنابراین اکنون کاری که من انجام خواهم داد این است که آن را بخوانم.

Article from start to finish and this  time you can focus on my pronunciation.

مقاله از ابتدا تا انتها و این بار می‌توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

The Young workers dressing to  stand out Traditional thinking  

لباس‌های کارگران جوان برای برجسته‌تر شدن تفکر سنتی

has generally been to dress to fit into  the workplace, but in the pandemic era,  

عموماً لباس پوشیدن متناسب با محیط کار بوده است، اما در دوران همه‌گیری،

these rules are going by the  wayside for some employees.

این قوانین برای برخی از کارمندان کنار گذاشته می‌شوند.

Monica Saleh doesn't wear your average  business casual clothing at the office.

مونیکا صالح لباس‌های غیر رسمی تجاری متوسط ​​شما را در دفتر نمی‌پوشد.

Instead, the 31 year old software marketing  manager has become well known for her love  

در عوض، مدیر بازاریابی نرم‌افزار 31 ساله به دلیل علاقه‌اش

of rare vintage fashion at the large tech  firm where she works in Indianapolis, US.

به مدهای قدیمی در شرکت بزرگ فناوری که در ایندیاناپولیس، ایالات متحده در آنجا کار می‌کند، به شهرت رسیده است.

Her outfits are a far cry from the average plain  T-shirt and jeans she sees among her colleagues,  

لباس‌های او با تی شرت ساده و شلوار جین معمولی که در بین همکارانش می‌بیند بسیار متفاوت است،

and she says her bold style has become  a great talking point with them.

و او می‌گوید استایل جسورانه‌اش تبدیل به یک نقطه صحبت عالی با آنها شده است. او می‌گوید که

Having that opportunity to break  down walls with people across  

داشتن این فرصت برای شکستن دیوارها با افراد در

different teams by talking about my  outfits is pretty awesome, she says.

تیم‌های مختلف با صحبت در مورد لباس‌هایم بسیار عالی است.

The company I work.

شرکتی که من کار می کنم.

For is pretty large  

For بسیار بزرگ است

and ever since I've been here my notoriety has  been extended through my fashion and what I wear.

و از زمانی که من اینجا هستم بدنامی من از طریق مد و لباسی که می پوشم بیشتر شده است.

Being around people who might not  know as much about these designers  

بودن در کنار افرادی که ممکن است اطلاعات زیادی درباره این طراحان نداشته باشند

and catching their eye has  always been an icebreaker.

و توجه آنها را جلب کند، همیشه یخ شکن بوده است.

Saleh is not the only person pushing back  against traditional office wear conventions,  

صالح تنها کسی نیست که از کنوانسیون‌های سنتی لباس اداری عقب نشینی می‌کند، و

with many showing off their unconventional  office attire on social and media.

بسیاری از آنها لباس‌های اداری غیرمتعارف خود را در رسانه‌ها و اجتماعی به نمایش می‌گذارند.

Some workers, especially younger ones,  

برخی از کارگران، به‌ویژه افراد جوان‌تر،

are swapping out mundane white shirt and  black trouser combos for lux loungewear sets.

پیراهن‌های معمولی سفید و شلوار مشکی را با ست‌های لوکس لوکس تعویض می‌کنند.

Amazing job.

Now let's review our last article,  

کار شگفت انگیز

اکنون بیایید آخرین مقاله خود را مرور کنیم،

our headline Lab grown meat beef for dinner  without killing animals or the environment.

سرفصل ما گوشت گاو پرورش یافته آزمایشگاهی برای شام بدون کشتن حیوانات یا محیط زیست.

So in this picture, as you can see,  this looks like a piece of meat, right?

بنابراین، در این تصویر، همانطور که می‌بینید، این شبیه یک تکه گوشت است، درست است؟

But clearly.

اما به وضوح.

This is also a lab, so this is meat that was  made in a lab and no animal had to be killed.

این نیز یک آزمایشگاه است، بنابراین این گوشتی است که در آزمایشگاه ساخته شده و هیچ حیوانی نباید کشته شود.

Wow, the future is here.

وای، آینده اینجاست.

So let's learn about this very interesting topic.

پس بیایید با این موضوع بسیار جالب آشنا شویم.

Imagine biting into a juicy burger that  was produced without killing animals.

تصور کنید یک همبرگر آبدار را گاز بگیرید که بدون کشتن حیوانات تولید شده است.

Let's take a look at this adjective juicy.

بیایید نگاهی به این صفت آبدار بیندازیم.

It describes the burger.

همبرگر را توصیف می کند. به

Notice my pronunciation.

تلفظ من توجه کنید

Burger, burger, burger, burger.

برگر، برگر، برگر، برگر.

Into a juicy burger.

داخل یک همبرگر آبدار.

When something is juicy, this is an  adjective that normally describes food,  

وقتی چیزی آبدار است، این صفتی است که معمولاً غذا را توصیف می‌کند،

and it means it has a lot of juice, which  you can think of as a lot of liquid.

و به این معنی است که مقدار زیادی آب میوه دارد، که می‌توانید آن را به عنوان مایع زیادی در نظر بگیرید.

So think of a piece of fruit like a pineapple  and all the liquid in that pineapple.

بنابراین به یک تکه میوه مانند آناناس و تمام مایع موجود در آناناس فکر کنید.

So a pineapple is juicy, a mango is juicy.

بنابراین یک آناناس آبدار است، یک انبه آبدار است.

What's another juicy fruit can you think of?

چه میوه آبدار دیگری را می توانید در نظر بگیرید؟

Any others?

هر کسی دیگر؟

Share it in the comments.

آن را در نظرات به اشتراک بگذارید.

So imagine biting into a juicy burger.

بنابراین تصور کنید که یک همبرگر آبدار را گاز می زنید.

And I should note that generally,  in terms of describing meat, juicy.

و باید توجه داشته باشم که به طور کلی، از نظر توصیف گوشت، آبدار است.

Is a positive.

مثبت است.

Quality.

کیفیت.

You want your burger to be juicy.

می خواهید همبرگرتان آبدار باشد.

The opposite is dry.

برعکس خشک است.

So let me write this opposite of juicy  is dry because when something is dry,  

بنابراین اجازه دهید این را بنویسم که برعکس آبدار خشک است زیرا وقتی چیزی خشک است،

there's no liquid at all.

اصلاً مایعی وجود ندارد.

Now, generally this is used as a negative.

در حال حاضر، به طور کلی از این به عنوان منفی استفاده می شود.

Oh, the burger was really dry.

اوه، برگر واقعا خشک بود.

The meat was dry.

گوشت خشک بود.

It's a negative.

منفی است.

So a juicy burger that was  produced without killing animals.

بنابراین یک همبرگر آبدار که بدون کشتن حیوانات تولید شد.

Notice here we have our ING,  our gerund form of the verb.

توجه داشته باشید که در اینجا ما ING خود را داریم، شکل جرونی فعل ما.

Why?

چرا؟

Because without is a preposition  and we use the jaron verb after  

زیرا بدون حرف اضافه است و ما از فعل jaron بعد از

prepositions without killing animals.

حرف اضافه بدون کشتن حیوانات استفاده می کنیم.

Meat grown in a laboratory.

گوشت پرورش داده شده در آزمایشگاه. به

Notice the pronunciation here because there  is a difference between American English,  

تلفظ اینجا توجه کنید زیرا بین انگلیسی آمریکایی

which I teach, and British  English in American English.

که من تدریس می کنم و انگلیسی انگلیسی در انگلیسی آمریکایی تفاوت وجود دارد. آزمایشگاه

Laboratory Laboratory.

آزمایشگاه.

But notice in the headline they're  referring to lab grown meat.

اما توجه داشته باشید که در عنوان آنها به گوشت های آزمایشگاهی اشاره می کنند.

If you can't remember the correct  pronunciation, just call it a lab,  

اگر تلفظ صحیح را به خاطر نمی آورید ، فقط آن را آزمایشگاه بنامید،

because the majority of the  time we do call it a lab.

زیرا اکثر اوقات ما آن را آزمایشگاه می نامیم.

It's the short form for the word laboratory.

این شکل کوتاه کلمه آزمایشگاه است.

I'm going to the lab.

من به آزمایشگاه می روم.

I need to go to the lab.

من باید برم آزمایشگاه

Can you drop me off at the lab?

می توانید مرا در آزمایشگاه رها کنید؟

OK.

خوب.

Meat grown in a laboratory from cultured cells,  

گوشتی که در آزمایشگاه از سلول‌های کشت‌شده رشد می‌کند،

which I imagine is what we see in this image  here, is turning that vision into a reality.

که تصور می‌کنم همان چیزی است که در این تصویر در اینجا می‌بینیم، این دید را به واقعیت تبدیل می‌کند.

When you turn a vision into a reality is  another way of saying it becomes real.

وقتی یک چشم انداز را به واقعیت تبدیل می کنید، راه دیگری برای بیان واقعی شدن آن است.

So right now, for example, Elon Musk is turning  his vision of going to Mars into a reality, right?

بنابراین، در حال حاضر، برای مثال، ایلان ماسک در حال تبدیل رویای خود از رفتن به مریخ به واقعیت است، درست است؟

Every day, he's getting closer and  closer with the actions that he's taking.

او هر روز با اقداماتی که انجام می‌دهد نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شود.

And right now, you, by watching this video  and learning these advanced expressions,  

و در حال حاضر، شما با تماشای این ویدئو و یادگیری این عبارات پیشرفته،

you're turning your vision of speaking English  fluently and confidently into a reality, right?

دیدگاه خود را از صحبت کردن روان و با اطمینان انگلیسی به واقعیت تبدیل می‌کنید، درست است؟

So let me write that down for you.

پس بگذارید آن را برای شما بنویسم.

So here it is.

پس اینجاست.

And notice again we have that ING or gerund  verb because we have the preposition of.

و دوباره توجه کنید که ما آن فعل ING یا gerund را داریم زیرا ما حرف اضافه داریم.

I'm turning my vision of speaking  English fluently and confidently into.

من دیدگاه خود را از صحبت کردن به انگلیسی روان و با اعتماد به نفس تبدیل می کنم.

A reality and.

یک واقعیت و.

If you want more help with that, you should get  this free speaking guide because this guide was  

اگر در این مورد کمک بیشتری می‌خواهید، باید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید زیرا این راهنما

designed to teach you how to speak English  fluently and confidently in six easy steps.

برای آموزش زبان انگلیسی روان و با اطمینان در شش مرحله آسان طراحی شده است.

It's absolutely free.

این کاملا رایگان است.

And you can download it on my website.

و می توانید آن را در وب سایت من دانلود کنید.

The link is in the description.

لینک در توضیحات موجود است.

And you can also download the free lesson PDF  which summarizes everything in this lesson.

و همچنین می‌توانید درس رایگان PDF را دانلود کنید که همه چیز را در این درس خلاصه می‌کند.

The link is also in the description.

لینک هم تو توضیحات هست

OK, let's continue on.

باشه ادامه بدیم

Several startups are developing lab  grown beef, pork, poultry and seafood,  

چندین استارت‌آپ در حال توسعه گوشت گاو، گوشت خوک، مرغ و غذاهای دریایی آزمایشگاهی هستند،

so these are the different types of meat  that are being developed in the lab.

بنابراین اینها انواع مختلف گوشتی هستند که در آزمایشگاه در حال توسعه هستند.

The laboratory if widely adopted, widely adopted.

آزمایشگاه اگر به طور گسترده پذیرفته شود، به طور گسترده پذیرفته شود.

This means that many people are using  the product or service and in this.

این بدان معناست که افراد زیادی از محصول یا خدمات و در این مورد استفاده می‌کنند.

Case the product is.

مورد محصول است.

Lab grown meat.

گوشت آزمایشگاهی

So using would be purchasing it, right?

بنابراین استفاده از آن خرید آن است، درست است؟

That would mean it's widely adopted.

این بدان معناست که به طور گسترده ای پذیرفته شده است.

So many people are using it.

افراد زیادی از آن استفاده می کنند.

Many people are using it and notice.

بسیاری از مردم از آن استفاده می کنند و متوجه می شوند.

If widely adopted, well the subject.

اگر به طور گسترده پذیرفته شود، خوب موضوع.

Is lab grown meat but it they  just placed it after but.

آیا گوشت آزمایشگاهی است، اما آن را فقط بعد از آن قرار دادند.

You could also say.

شما همچنین می توانید بگویید.

If lab grown meat is widely adopted and then  you could continue on with your sentence.

اگر گوشت آزمایشگاهی به طور گسترده مورد استفاده قرار گیرد، می‌توانید به حکم خود ادامه دهید.

So just an alternative way of writing that.

بنابراین فقط یک روش جایگزین برای نوشتن آن.

Lab grown meat also called clean meat.

گوشت های آزمایشگاهی که به آن گوشت پاک نیز می گویند.

So this is an alternative name.

بنابراین این یک نام جایگزین است.

Could eliminate much of the cruel, unethical  Treatment of Animals raised for food.

می تواند بسیاری از رفتارهای ظالمانه و غیراخلاقی با حیواناتی که برای غذا بزرگ شده اند را از بین ببرد.

It could also reduce the considerable  environmental cause of meat production.

همچنین می‌تواند علت قابل توجه زیست محیطی تولید گوشت را کاهش دهد.

OK, notice they're using the modal.

خوب، توجه کنید که آنها از مدال استفاده می کنند.

Verb.

فعل

Could it could reduce the  environmental cost it could eliminate.

آیا می‌تواند هزینه‌های زیست‌محیطی را که می‌تواند از بین ببرد، کاهش دهد.

They're doing that because this is  right now a hypothetical situation,  

آنها این کار را انجام می دهند زیرا در حال حاضر این یک وضعیت فرضی است،

because it it doesn't actually  exist in the market fully.

زیرا در واقع به طور کامل در بازار وجود ندارد.

It's still being developed today.

هنوز هم امروز در حال توسعه است.

So could as a modal verb is  used to show possibility,  

بنابراین ممکن است به عنوان یک فعل معین برای نشان دادن امکان،

possibility or potential possibility,  potential, it doesn't mean it will happen.

امکان یا امکان بالقوه، بالقوه استفاده شود، به این معنی نیست که اتفاق خواهد افتاد.

And remember, because it's a modal verb, it's  followed by the base verb, not the infinitive.

و به یاد داشته باشید، چون یک فعل معین است، پس از آن فعل پایه قرار می گیرد، نه مصدر. به همین

That's why it's could eliminate  and not could to eliminate.

دلیل است که می تواند حذف شود و نمی تواند حذف شود.

So modal plus base verb,  that's the sentence structure.

بنابراین فعل مبنا به اضافه معین، ساختار جمله این است.

All right, it could also reduce.

بسیار خوب، همچنین می تواند کاهش یابد.

The considerable.

قابل توجه

This is a nice adjective.

این یک صفت خوب است. وقتی صحبت می کنیم،

Considerable as an adjective means  large when we're talking about.

قابل توجه به عنوان صفت به معنای بزرگ است.

The degree.

درجه.

So how much of an environmental cost is there?

بنابراین چقدر هزینه زیست محیطی وجود دارد؟

If I say.

اگر بگویم.

There's a considerable environmental cost.

هزینه زیست محیطی قابل توجهی دارد.

It's a large amount of environmental cost,  

این مقدار زیادی از هزینه‌های زیست‌محیطی است،   که

so large an alternative word  for it would be significant.

یک کلمه جایگزین برای آن بسیار مهم است.

You could also say significant  environmental cost of meat production.

همچنین می‌توانید هزینه زیست محیطی قابل توجه تولید گوشت را بگویید.

So you could say in a more everyday context,  I have a considerable amount of work to do.

بنابراین می‌توانید در زمینه‌های روزمره‌تر بگویید، من مقدار زیادی کار برای انجام دادن دارم.

So it's telling you how much a large amount.

بنابراین به شما می گوید که مقدار زیادی چقدر است.

The meat is made by first taking  a muscle sample from an animal.

گوشت ابتدا با گرفتن نمونه عضله از یک حیوان تهیه می شود.

Of course, muscle.

البته عضله.

Now muscles are all over our body.

اکنون ماهیچه ها در سراسر بدن ما هستند.

I'm just pointing at a common one.

من فقط به یک مورد مشترک اشاره می کنم.

I don't have very big muscles,  but there's a muscle there.

من ماهیچه های خیلی بزرگی ندارم، اما یک ماهیچه وجود دارد.

Technicians.

تکنسین ها

These are the people who  work in a lab, a lab tech.

اینها افرادی هستند که در یک آزمایشگاه کار می کنند، یک فناوری آزمایشگاهی.

Ah, so we also commonly shorten the  word technician because it's very  

آه، بنابراین ما معمولاً کلمه تکنسین را نیز کوتاه می‌کنیم، زیرا بسیار

common to casually say I'm a lab  tech, I'm a laboratory technician.

معمول است که بگوییم من یک متخصص آزمایشگاه هستم ، من یک تکنسین آزمایشگاه هستم.

Now, of course, if you're writing your  formal resume, you wouldn't say lab tech.

اکنون، البته، اگر در حال نوشتن رزومه رسمی خود هستید، نمی‌گویید فناوری آزمایشگاهی.

You would use.

شما استفاده می کنید.

The full form, but in casual  conversation or speech you  

فرم کامل، اما در مکالمه یا سخنرانی معمولی،

would definitely say, oh, I'm a lab tech.

قطعاً می‌گویید، اوه، من یک متخصص آزمایشگاه هستم.

Technicians collect stem cells from the tissue.

تکنسین ها سلول های بنیادی را از بافت جمع آوری می کنند.

So within muscle there is  tissue and then within that.

بنابراین درون عضله، بافت و سپس درون آن وجود دارد.

Tissue there are.

بافت وجود دارد.

Cells.

سلول ها.

Stem cells from the tissue  multiply them dramatically.

سلول های بنیادی از بافت به طور چشمگیری آنها را تکثیر می کنند.

So dramatically is a adverb  like significantly dramatically.

بنابراین dramatically یک قید است که به طور قابل توجهی دراماتیک است.

Again, it means.

باز هم یعنی.

To a large degree, I could also say.

تا حد زیادی می توانم بگویم.

Considerably as an adverb.

به طور قابل توجهی به عنوان یک قید.

So it means quite quickly in this context  'cause we're talking about multiplying.

بنابراین در این زمینه خیلی سریع به این معنی است، زیرا ما در مورد ضرب صحبت می کنیم.

So to multiply means you  would go from 2:00 to 4:00,  

بنابراین برای ضرب به این معنی است که از ساعت 2:00 به 4:00،

four to 88 to 16 and then be on and on and on.

4 به 88 به 16 می‌روید و سپس ادامه می‌دهید و ادامه می‌دهید.

But it does that dramatically.

اما این کار را به طور چشمگیری انجام می دهد.

So it the IT happens very  quickly and in large quantities.

بنابراین فناوری اطلاعات خیلی سریع و در مقادیر زیاد اتفاق می‌افتد.

So you could go from 2 stem cells.

بنابراین می توانید از 2 سلول بنیادی استفاده کنید.

To.

1000 stem cells in a small amount of time.

به.

1000 سلول بنیادی در مدت زمان کم

So that would be dramatically and allow  them to differentiate into primitive fibers.

بنابراین این امر به طرز چشمگیری خواهد بود و به آنها اجازه می دهد تا به الیاف اولیه متمایز شوند.

So fibers are like strands of hair almost, but  they're within your your muscle, your tissue.

بنابراین الیاف تقریباً مانند تارهای مو هستند، اما درون ماهیچه‌ها، بافت‌های شما هستند.

Fibers that then bulk up in the context of fibers  

الیافی که سپس در بافت الیاف

or tissue or muscle, bulk  up means to become larger.

یا بافت یا عضله حجیم می شوند، حجیم شدن به معنای بزرگتر شدن است.

So.

بنابراین.

You see this a lot in the sports world.

این را در دنیای ورزش زیاد می بینید.

If you're about to go to a sports competition,  

اگر می‌خواهید به یک مسابقه ورزشی بروید،

you would probably want to bulk up, which means  you would want your muscles to become larger.

احتمالاً می‌خواهید حجم خود را افزایش دهید، به این معنی که می‌خواهید عضلاتتان بزرگ‌تر شوند.

Before your competition, you would go to the gym,  

قبل از مسابقه‌تان، به باشگاه می‌رفتید،

and you would go to the gym a  lot because you want to bulk up.

و زیاد به ورزشگاه می‌رفتید، زیرا می‌خواهید حجیم شوید.

It's not just your arm muscles, it  could be muscles all over your body.

این فقط عضلات بازوی شما نیست، بلکه می‌تواند عضلات سراسر بدن شما باشد.

And you'll see advertisements on TV for  take this pill and it will help you bulk up,  

و تبلیغاتی را در تلویزیون برای مصرف این قرص خواهید دید و به شما کمک می‌کند حجیم شوید،   به این

which means it will help your you and  your muscles, your body become larger.

معنی که به شما و عضلاتتان کمک می‌کند، بدنتان بزرگ‌تر شود.

So let me just write that to become larger,  

بنابراین اجازه دهید این را بنویسم تا بزرگتر شوید،

but in the context of your body, your  muscles, to become larger body muscles.

اما در زمینه بدن شما، عضلات شما، برای تبدیل شدن به عضلات بدن بزرگتر.

I don't want to bulk up, but some  people clearly do for different reasons.

من نمی‌خواهم بزرگ کنم، اما برخی افراد به دلایل مختلف به وضوح این کار را انجام می‌دهند.

Then bulk up to form muscle tissue.

سپس حجیم کنید تا بافت عضلانی تشکیل شود.

Mosa meat says that one tissue sample from a cow  

گوشت موزا می‌گوید که یک نمونه بافت از یک گاو

can yield enough muscle tissue  to make 80,000 quarter pounders.

می‌تواند بافت ماهیچه‌ای کافی برای تولید 80000 ربع پوند تولید کند.

Wow.

وای.

So yield means to produce in the sense  of result in produce result in produce.

بنابراین بازده به معنای تولید به معنای نتیجه در تولید نتیجه در محصول است.

Let me write this produce result in.

اجازه دهید این نتیجه تولید را در آن بنویسم.

So one tissue sample can  yield, produce, result in.

بنابراین یک نمونه بافت می‌تواند 80.1000 همبرگر را تولید کند، تولید کند.

80.

1000 burgers.

That's insane.

این دیوانه کننده است.

Quarter Pounder, if you didn't know, is a burger.

کوارتر پوندر اگر نمی دانستید همبرگر است.

It's a burger that is made  with a quarter pound of meat.

این همبرگری است که با یک چهارم پوند گوشت درست می‌شود.

A burger made from a quarter pound of meat.

همبرگری که از یک چهارم پوند گوشت تهیه می شود.

If you like burgers, and if you eat at McDonald's,  

اگر همبرگر دوست دارید، و اگر در مک‌دونالدز غذا می‌خورید،

you'll know that a name of a burger  at McDonald's is 1/4 pounder.

می‌دانید که نام برگر در مک‌دونالد 1/4 پوند است.

You can order 1/4 pounder at McDonald's.

می توانید 1/4 پوند را در مک دونالد سفارش دهید.

That is a lot of burgers.

این همبرگر زیاد است.

Wow, I hope you're enjoying  this lesson and if you are,  

وای، امیدوارم از این درس لذت برده باشید و اگر از آن لذت می برید،

then I want to tell you about  the Finally Fluent Academy.

می خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers on TV,  

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری در تلویزیون،

movies, YouTube, and the news.

فیلم، YouTube و اخبار مطالعه می کنیم.

So you can add common vocabulary,  learn advanced grammar, improve  

بنابراین می‌توانید همزمان واژگان رایج اضافه کنید، دستور زبان پیشرفته بیاموزید،

your listening skills, improve your  pronunciation all at the same time.

مهارت‌های شنیداری خود را بهبود ببخشید، تلفظ خود را بهبود ببخشید . به

Plus, you'll get personalized support from me.

علاوه، از من پشتیبانی شخصی دریافت خواهید کرد.

So you can look in the description  for a link on how to become a member.

بنابراین می‌توانید در توضیحات پیوندی در مورد نحوه عضو شدن پیدا کنید.

Let's continue a number.

بیایید یک عدد را ادامه دهیم.

Of the startups.

از استارت آپ ها

I think they used this before.

فکر کنم قبلا از این استفاده می کردند.

I didn't mention it.

من به آن اشاره نکردم.

You probably know this.

احتمالا این را می دانید.

It's very common term these days, but a startup  is a company that has recently been established.

این روزها این اصطلاح بسیار رایج است، اما استارتاپ شرکتی است که اخیراً تأسیس شده است.

It's a very young company.

این یک شرکت بسیار جوان است.

Young in the sense of it's a new company.

جوان به معنای آن یک شرکت جدید است.

So a company that has recently been established.

بنابراین شرکتی که به تازگی تاسیس شده است.

A number of the startups say they expect to have  products for sale within the next few years.

تعدادی از استارت‌آپ‌ها می‌گویند که انتظار دارند در چند سال آینده محصولاتی برای فروش داشته باشند.

Now to be honest, this article is quite old.

حالا راستش را بخواهید، این مقاله بسیار قدیمی است.

I think it's from 2018, so the next few  years could be any day now, this year next.

فکر می‌کنم از سال 2018 است، بنابراین چند سال آینده می‌تواند هر روزی باشد، امسال، سال آینده.

Year so this.

سال پس این

Is going to be coming to your grocery stores.

قرار است به فروشگاه های مواد غذایی شما بیاید.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟ آیا

Would you buy lab grown meat knowing that it could  

می‌خواهید گوشت آزمایشگاهی را بخرید و بدانید که می‌تواند

reduce environmental damage and  it could reduce harm to animals?

آسیب‌های زیست‌محیطی را کاهش دهد و آسیب به حیوانات را کاهش دهد؟

Is that something that you would want to support?

آیا این چیزی است که شما می خواهید از آن حمایت کنید؟

That's an interesting question.

سوال جالبی است.

Share your comments about lab grown meat if you  would want to to eat it or not in the comments.

اگر می‌خواهید آن را بخورید یا نه، نظرات خود را در مورد گوشت آزمایشگاهی در نظرات به اشتراک بگذارید .

But clean meat, remember this was an  alternative name to lab grown meat.

اما گوشت تمیز، به یاد داشته باشید که این نام جایگزین گوشت آزمایشگاهی بود.

But clean meat will have to overcome a number  of barriers if it is to be commercially viable.

اما گوشت تمیز اگر بخواهد از نظر تجاری قابل دوام باشد، باید بر تعدادی از موانع غلبه کند.

So if something is commercially viable,  viable is another way of seeing successful.

بنابراین، اگر چیزی از نظر تجاری قابل دوام است، قابلیت‌پذیری راه دیگری برای موفقیت است.

And how is something commercially successful?

و چگونه چیزی از نظر تجاری موفق است؟

Well, it has to be profitable.

خوب، باید سودآور باشد.

In order for a company to be viable, successful,  

برای اینکه یک شرکت بادوام و موفق باشد،

they need to make enough money to cover  their expenses, which means profitable.

آنها باید پول کافی برای پوشش هزینه‌های خود به دست آورند، که به معنای سودآوری است.

So although they're saying commercially  viable, it's just another way of really  

بنابراین، اگرچه آنها می‌گویند از نظر تجاری قابل دوام است، اما این فقط راه دیگری برای

saying profitable because that is  what a commercially viable company is,  

گفتن واقعاً سودآور است، زیرا این همان چیزی است که یک شرکت تجاری بادوام است،

profitable, but clean meat will have  to overcome a number of barriers.

سودآور است، اما گوشت پاک باید بر تعدادی از موانع غلبه کند.

A barrier is something that  prevents you from getting somewhere.

مانع چیزی است که شما را از رسیدن به جایی باز می دارد.

You might be driving down the road and then you  

ممکن است در جاده رانندگی کنید و سپس

get to a bridge and they're  doing repairs to the bridge.

به یک پل برسید و آنها در حال تعمیر پل هستند.

So they put a barrier in front of the  bridge, which could be pylons or just  

بنابراین آنها مانعی در مقابل پل قرار می‌دهند، که می‌تواند ستون‌ها یا فقط

a piece of of wood across the the bridge,  but it prevents you from going any further.

یک تکه چوب در سراسر پل باشد، اما مانع رفتن شما بیشتر از این می‌شود.

It's a barrier.

این یک مانع است.

So you will encounter barriers when  you're commuting, you're driving,  

بنابراین هنگام رفت‌وآمد، رانندگی،

and you can also count encounter  barriers in terms of problems,  

و همچنین می‌توانید موانع مواجهه را از نظر مشکلات،

difficulties, or challenges because they prevent  you from from progressing, from going further.

مشکلات یا چالش‌ها بشمارید، زیرا مانع از پیشرفت و جلوتر رفتن شما می‌شوند.

And overcome is another way of seeing solve.

و غلبه راه دیگری برای دیدن حل است.

So you solve, eliminate, overcome,  solve, eliminate, get rid of overcome.

بنابراین شما حل می کنید، حذف می کنید، غلبه می کنید، حل می کنید، حذف می کنید، از شر غلبه می کنید.

You find the solution too.

شما هم راه حل را پیدا کنید.

Let's continue on to our cost and taste Two to  

بیایید به هزینه خود ادامه دهیم و دو تا

what you always have to think  about what you've read before.

آنچه را که همیشه باید درباره آنچه قبلاً خوانده‌اید فکر کنید، بچشیم.

And they were just talking  about a number of barriers.

و آنها فقط درباره تعدادی از موانع صحبت می کردند.

So now they're telling us  about two of these barriers.

بنابراین اکنون آنها درباره دو مورد از این موانع به ما می‌گویند.

So you could absolutely say 2 of  these barriers are cost and taste.

بنابراین می‌توان گفت که 2 مورد از این موانع هزینه و سلیقه است.

In 2013 when a burger made from lab grown  meat was presented to journalists, the Patty.

در سال 2013، وقتی همبرگر ساخته شده از گوشت آزمایشگاهی به خبرنگاران ارائه شد، پتی.

This is just another way of saying burger.

این فقط یک راه دیگر برای گفتن برگر است.

The burger Patty.

همبرگر پتی.

The burger generally think of  McDonald's or any fast food restaurant.

برگر عموماً به مک‌دونالد یا هر رستوران فست‌فودی فکر می‌کند.

When you get a burger it has the bun,  

وقتی همبرگر می‌گیرید، نان،

the Patty, and things like ketchup,  mustard, onions, Pickles, cheese.

پتی، و چیزهایی مانند سس کچاپ، خردل، پیاز، ترشی، پنیر دارد.

So all of that together forms a complete  burger, and then the meat in the burger is.

بنابراین همه اینها با هم یک همبرگر کامل را تشکیل می‌دهند، و سپس گوشت داخل برگر است.

Referred to a Patty the.

اشاره به پتی.

Burger.

برگر.

Patty So that's the piece.

پتی پس این قطعه است.

Of meat in a burger.

از گوشت در برگر.

Let me just write that for you.

بگذار فقط برای تو بنویسم

Burger Patty.

برگر پتی.

The piece of meat in a burger.

تکه گوشت در برگر.

Because remember, a burger is not just the meat,  it's the bun and all the other toppings as well.

زیرا به یاد داشته باشید، همبرگر فقط گوشت نیست، نان نان و سایر مواد نیز هست.

The Patty costs more than $300,000.

قیمت پتی بیش از 300000 دلار است.

Oh, that's one expensive burger to produce.

اوه، این همبرگر گرانی برای تولید است.

And was overly dry.

و بیش از حد خشک بود.

Here we have that adjective.

در اینجا ما آن صفت را داریم.

What's the opposite of dry?

نقطه مقابل خشک چیست؟

Good test.

تست خوبیه

You learn this at the beginning.

این را در ابتدا یاد می گیرید.

The opposite of dry is juicy.

نقطه مقابل خشک آبدار است.

And what did I say?

و من چه گفتم؟

Is DRY a positive thing or a  negative thing to describe?

آیا DRY یک چیز مثبت است یا یک چیز منفی برای توصیف؟

A.

Burger as dry.

A.

برگر به عنوان خشک.

It's a negative thing.

این یک چیز منفی است.

It's a criticism of that burger.

این یک انتقاد از همبرگر است.

It means it didn't taste very good.

یعنی طعمش زیاد خوب نبود

And by saying overly overly  means too much than you wanted,  

و با گفتن بیش از حد بیش از حد به معنای بیش از آن چیزی است که می‌خواستید،

so overly more than you wanted or needed,  you could say the meeting was long.

بنابراین بیش از حد بیش از آنچه می‌خواستید یا نیاز داشتید، می‌توانید بگویید جلسه طولانی بود.

And this is more just stating a fact.

و این بیشتر فقط بیان یک واقعیت است.

The meeting was long, that doesn't.

جلسه طولانی بود، اینطور نیست.

Necessarily tell you if that's.

لزوما به شما بگویم اگر اینطور است.

A positive thing or a negative thing,  it's just more of a factual thing.

یک چیز مثبت یا یک چیز منفی، این فقط یک چیز واقعی است.

But if you say the meeting was overly long,  

اما اگر می گویید جلسه بیش از حد طولانی بود،

now this is negative because overly  means more than you wanted or needed.

اکنون این منفی است زیرا بیش از حد به معنای بیش از آن چیزی است که می خواستید یا نیاز داشتید.

Let's continue to receive market approval.

بیایید به دریافت تاییدیه بازار ادامه دهیم.

Clean meat will have to be.

گوشت تمیز باید باشد.

Proved safe.

ایمن ثابت شد.

To eat so market approval means it's.

برای خوردن تا تایید بازار به این معنی است.

Approved to sell at the grocery store.

تایید شده برای فروش در فروشگاه مواد غذایی.

The government says yes, you can sell  this product at the grocery store.

دولت می‌گوید بله، می‌توانید این محصول را در خواربارفروشی بفروشید.

That would be market approval.

این تایید بازار خواهد بود.

Meanwhile, traditional meat  producers are pushing back.

در همین حال، تولیدکنندگان سنتی گوشت در حال عقب نشینی هستند.

When you push back on something generally.

وقتی به طور کلی چیزی را پس می زنید.

A.

الف.

Rule a policy, a decision.

یک سیاست، یک تصمیم را حاکم کنید.

It means you're saying no, I don't want that,  or you're saying no, we shouldn't do that.

یعنی می‌گویی نه، من آن را نمی‌خواهم، یا می‌گویی نه، ما نباید این کار را انجام دهیم. داری

You're pushing back.

عقب میکشی

So you're voicing an opposing  opinion to push back,  

بنابراین شما یک نظر مخالف ابراز می‌کنید تا به عقب برگردید،   نظر

voicing an opposing opinion or view or option.

یا دیدگاه یا گزینه مخالفی را بیان می‌کنید.

So maybe your boss wants everyone to  work an hour later every single day.

بنابراین شاید رئیس شما از همه می‌خواهد که هر روز یک ساعت دیرتر کار کنند.

That's his new idea.

این ایده جدید اوست.

Hey team, I have this great idea.

هی تیم، من این ایده عالی را دارم.

We're all going to work an  extra hour every single day.

همه ما هر روز یک ساعت بیشتر کار خواهیم کرد.

But everyone said, no, I'm not doing that.

اما همه گفتند نه، من این کار را نمی کنم.

I don't want to do that.

من نمی خواهم این کار را انجام دهم.

We shouldn't do that.

ما نباید این کار را انجام دهیم.

That is pushing back.

یعنی عقب راندن

So the the employees push back.

بنابراین کارمندان عقب نشینی می کنند.

They said no, I don't want to do that.

گفتند نه من نمی خواهم این کار را بکنم.

We shouldn't do that.

ما نباید این کار را انجام دهیم.

That's a bad idea.

این ایده بدی است.

That would be pushing back.

این به معنای عقب راندن خواهد بود.

So the traditional meat producers,  the farmers are pushing back,  

بنابراین، تولیدکنندگان سنتی گوشت، کشاورزان، با

arguing that the lab generated products are not  me at all and should not be labeled as such.

این استدلال که محصولات تولید شده در آزمایشگاه اصلاً من نیستم و نباید به آن برچسب زده شود، عقب نشینی می‌کنند.

So when you go to the grocery  store and you buy a burger,  

بنابراین وقتی به خواربارفروشی می‌روید و همبرگر می‌خرید،

they shouldn't say it's meat  if it was grown in a lab.

اگر در آزمایشگاه رشد کرده باشد، نباید بگویند که گوشت است.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟ آیا

Do you agree with that?

با آن موافق هستید؟

Despite these challenges, the clean  meat companies are foraging ahead.

علی‌رغم این چالش‌ها، شرکت‌های گوشت پاک به دنبال غذا هستند.

So to forge ahead means that they are  continuing or progressing despite difficulties.

بنابراین پیشروی به این معنی است که آنها علیرغم مشکلات ادامه می‌دهند یا پیشرفت می‌کنند.

So continue progress despite difficulties.

بنابراین با وجود مشکلات به پیشرفت ادامه دهید.

So in English learning context,  you could say learning phrasal  

بنابراین در زمینه یادگیری انگلیسی، می‌توانید بگویید یادگیری

verbs is very difficult, but I'm going to forge  ahead, which means you're not going to quit.

افعال عبارتی بسیار دشوار است، اما من می‌خواهم پیشروی کنم، به این معنی که شما دست از کار نمی‌کشید.

You're going to continue studying,  continue learning phrasal verbs,  

شما به مطالعه ادامه می‌دهید،  به یادگیری افعال عبارتی ادامه می‌دهید،   به

continue using phrasal verbs even  though there are difficulties involved,  

استفاده از افعال عبارتی ادامه می‌دهید، حتی اگر مشکلاتی وجود داشته باشد،

if they can succeed in creating  authentic tasting products.

اگر آنها بتوانند در ایجاد محصولات مزه معتبر موفق شوند.

So that would be.

بنابراین که می شود. یک

A a burger.

همبرگر

Patty that actually tastes like a burger.

پتی که در واقع طعمی شبیه برگر دارد.

It's juicy, it has the flavor, the texture.

آبدار است، طعم، بافت دارد.

That would be authentic, authentic  tasting products that are also affordable.

این می تواند محصولات معتبر و با طعم معتبری باشد که مقرون به صرفه نیز هستند.

Remember how expensive?

به یاد داشته باشید چقدر گران است؟

It was.

بود.

Clean meat could make our daily eating habits  more ethical and environmentally sustainable.

گوشت تمیز می تواند عادات غذایی روزانه ما را اخلاقی تر و از نظر زیست محیطی پایدارتر کند.

And remember, they're again using that  modal could because at this point when  

و به یاد داشته باشید، آنها دوباره از آن مودال استفاده می‌کنند زیرا در این مرحله که

this article was written, clean meat  was not available in the public.

این مقاله نوشته شد، گوشت تمیز در عموم در دسترس نبود.

So this is just a possibility,  possibility or potential.

بنابراین این فقط یک امکان، امکان یا بالقوه است.

Clean meat could make our daily eating habits  more ethical and environmentally sustainable.

گوشت تمیز می تواند عادات غذایی روزانه ما را اخلاقی تر و از نظر زیست محیطی پایدارتر کند.

I personally think this is a very interesting  

من شخصاً فکر می‌کنم این موضوع بسیار جالبی است،

topic so I hope you enjoyed the  article in learning about this.

بنابراین امیدوارم از مقاله در یادگیری این موضوع لذت برده باشید.

So now what I'll do is I'll go to  the top and I'll read the article  

بنابراین اکنون کاری که من انجام خواهم داد این است که به بالا می روم و مقاله    را

from start to finish and this time  you can focus on my pronunciation.

از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

Lab grown meat, Beef for dinner without  killing animals or the environment.

گوشت آزمایشگاهی، گوشت گاو برای شام بدون کشتن حیوانات یا محیط زیست.

Imagine biting into a juicy burger that  was produced without killing animals.

تصور کنید یک همبرگر آبدار را گاز بگیرید که بدون کشتن حیوانات تولید شده است.

Meat grown in a laboratory from cultured  cells is turning that vision into a reality.

گوشتی که در آزمایشگاه از سلول‌های کشت‌شده رشد می‌کند، این دید را به واقعیت تبدیل می‌کند.

Several startups are developing lab  grown beef, pork, poultry and seafood.

چندین استارتاپ در حال توسعه گوشت گاو، گوشت خوک، مرغ و غذاهای دریایی آزمایشگاهی هستند.

If widely adopted, lab grown  meat, also called clean meat,  

اگر به طور گسترده مورد استفاده قرار گیرد، گوشت آزمایشگاهی که گوشت پاک نیز نامیده می‌شود،

could eliminate much of the cruel,  unethical Treatment of Animals raised for.

می‌تواند بسیاری از رفتارهای بی‌رحمانه و غیراخلاقی با حیوانات را که برای آن بزرگ شده‌اند از بین ببرد.

Food.

غذا.

It could also reduce the considerable  environmental cost of meat production.

همچنین می تواند هزینه زیست محیطی قابل توجه تولید گوشت را کاهش دهد.

The meat is made by first taking  a muscle sample from an animal.

گوشت ابتدا با گرفتن نمونه عضله از یک حیوان تهیه می شود.

Technicians collect stem cells from  the tissue, multiply them dramatically  

تکنسین‌ها سلول‌های بنیادی را از بافت جمع‌آوری می‌کنند، آن‌ها را به‌طور چشمگیری تکثیر می‌کنند

and allow them to differentiate into primitive  fibers that then bulk up to form muscle tissue.

و به آن‌ها اجازه می‌دهند تا به الیاف ابتدایی تمایز پیدا کنند که سپس برای تشکیل بافت عضلانی حجیم می‌شوند.

Mosa Meat says that one tissue sample from a cow  

Mosa Meat می‌گوید که یک نمونه بافت از یک گاو

can yield enough muscle tissue  to make 80,000 quarter pounders.

می‌تواند بافت ماهیچه‌ای کافی برای تولید 80000 ربع پوند تولید کند.

A number of the startups say they expect to have  products for sale within the next few years,  

تعدادی از استارت‌آپ‌ها می‌گویند که انتظار دارند ظرف چند سال آینده محصولاتی برای فروش داشته باشند،

but clean meat will have to overcome a number  of barriers if it is to be commercially viable.

اما اگر گوشت تمیز بخواهد از نظر تجاری قابل دوام باشد، باید بر تعدادی از موانع غلبه کند.

2 are costs and tastes.

2 هزینه ها و سلیقه ها هستند.

In 2013, when a burger made from lab  grown meat was presented to journalists,  

در سال 2013، زمانی که برگر تهیه شده از گوشت آزمایشگاهی به خبرنگاران ارائه شد،

the Patty cost more than $300,000  to produce and was overly dry.

پتی بیش از 300000 دلار هزینه داشت و بیش از حد خشک بود.

To receive market approval, clean meat  will have to be proved safe to eat.

برای دریافت تأیید بازار، باید ثابت شود که گوشت تمیز برای خوردن سالم است.

Meanwhile, traditional meat  producers are pushing back,  

در همین حال، تولیدکنندگان سنتی گوشت عقب نشینی می‌کنند و

arguing that the lab generated products are not  meat at all and should not be labeled as such.

استدلال می‌کنند که محصولات تولید شده در آزمایشگاه اصلاً گوشت نیستند و نباید به آن برچسب زده شوند.

Despite these challenges, the clean  meat companies are forging ahead.

با وجود این چالش‌ها، شرکت‌های گوشت پاک در حال پیشرفت هستند.

If they can succeed in creating authentic  tasting products that are also affordable,  

اگر آنها بتوانند در تولید محصولات با طعم معتبر و مقرون به صرفه موفق شوند،

clean meat can make our daily eating habits  more ethical and environmentally sustainable.

گوشت تمیز می‌تواند عادات غذایی روزانه ما را اخلاقی‌تر و از نظر محیطی پایدارتر کند.

Congratulations.

تبریک می گویم. به این

Think of how much you learned today.

فکر کنید که امروز چقدر یاد گرفتید.

Do you want me to make more?

میخوای بیشتر بسازم؟

Lessons like this if.

درس هایی از این قبیل اگر.

You do put more news, more news,  put more news in the comments.

شما اخبار بیشتر، اخبار بیشتر، اخبار بیشتری در نظرات قرار دهید.

And of course, make sure you like this lesson,  share it with your friends and subscribe.

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید.

So you're notified every time I post a new lesson.

بنابراین هر بار که یک درس جدید ارسال می کنم به شما اطلاع داده می شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And now, why don't you practice your  speaking with this lesson right now?

و حالا، چرا در حال حاضر صحبت کردن خود را با این درس تمرین نمی‌کنید؟