1 Hour Fluency Masterclass to GET FLUENT in English!

Welcome to this one hour  English fluency master class.

به این کلاس یک ساعته تسلط به زبان انگلیسی خوش آمدید.

In the next one hour you are going to  improve all areas of your English and  

در یک ساعت آینده، همه زمینه‌های زبان انگلیسی خود را بهبود می‌بخشید و

by the end of this master class you are going  to sound more fluent and feel more confident.

تا پایان این کلاس مستر، روان‌تر به نظر می‌رسید و اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

I think I'm excited.

فکر می کنم هیجان زده ام.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer. Now

البته من جنیفر هستم. حالا

Let's get started.

بیایید شروع کنیم.

First, in this master class, let's  focus on your listening skills so  

ابتدا، در این کلاس استاد، بیایید روی مهارت‌های شنیداری خود تمرکز کنیم تا

you can understand fast English and  so you can learn natural expressions.

بتوانید انگلیسی سریع را بفهمید و بتوانید عبارات طبیعی را یاد بگیرید. در

Here's how this lesson will work.

اینجا نحوه کار این درس آمده است.

I'm going to say a sentence  three times at a natural pace,  

من یک جمله را سه بار با سرعت طبیعی می گویم،

and you need to write down exactly  what you hear in the comments.

و شما باید دقیقاً آنچه را که در نظرات می شنوید بنویسید.

And this test will progress from  beginner A1 to more advanced C1.

و این آزمون از A1 مبتدی به C1 پیشرفته تر پیشرفت می کند.

Let's get started.

بیایید شروع کنیم.

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

I said are you all set?

گفتم همه چی آماده ای؟

Notice that EU becomes more  of an unstressed ya or ya.

توجه داشته باشید که اتحادیه اروپا بیشتر به یک بله یا بله تبدیل می شود.

So it's a very subtle difference.

بنابراین این یک تفاوت بسیار ظریف است.

Uh ah ya, ya native speakers will use both.

اوه آه، بله، افراد بومی از هر دو استفاده خواهند کرد.

Are ya are ya are ya all set?

آیا کاملا آماده اید؟

And notice I don't push out that T.

و توجه کنید که من آن T را بیرون نمی‌آورم.

So set, all set.

Now what does this mean to be all set?

حالا این یعنی چی؟

This simply means to be ready.

این به سادگی به معنای آماده بودن است.

So you can use this all the  time in your daily speech.

بنابراین می‌توانید همیشه از آن در گفتار روزانه‌تان استفاده کنید.

So I could ask you, Are you ready  for your presentation tomorrow?

بنابراین می‌توانم از شما بپرسم، آیا برای ارائه فردا آماده هستید؟

And you can reply back with those two words.

و شما می توانید با این دو کلمه پاسخ دهید.

All set, all set.

همه چیز آماده است.

The full form would be I am all set.

فرم کامل این است که من همه چیز را آماده کرده ام.

And then you can just reduce that  to all set, which means I'm ready.

و سپس شما فقط می توانید آن را به تمام تنظیمات کاهش دهید، به این معنی که من آماده هستم.

I'm ready for my presentation tomorrow.

من برای ارائه فردا آماده هستم.

We commonly use this to confirm  that someone is ready to leave.

ما معمولاً از این برای تأیید آماده رفتن فردی استفاده می‌کنیم.

Leave a house, leave a  restaurant, leave any location.

خانه را ترک کنید، رستوران را ترک کنید ، هر مکانی را ترک کنید.

Are you ready to go?

برای رفتن آماده ای؟

And you can reply back with those two  words, all set, which means I'm ready to go.

و شما می‌توانید با آن دو کلمه پاسخ دهید، که به این معنی است که من برای رفتن آماده هستم.

All set, all set, all set.

همه چیز آماده است، همه چیز آماده است.

Let's try this again, a little more challenging.

بیایید این را دوباره امتحان کنیم، کمی چالش برانگیزتر.

I'll say it three times.

سه بار میگم

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said my weeks off to a rocky start.

گفتم هفته هایم را برای شروع سختی شروع کردم.

Notice that contraction weeks that  is week is my week is my weeks,  

توجه داشته باشید که هفته‌های انقباض که هفته است، هفته من است،

my weeks off and instead of saying to ah, I can  combine those together with A to Washington.

هفته‌های مرخصی من و به جای اینکه به آه بگویم، می‌توانم آنها را با A به واشنگتن ترکیب کنم.

So I use that to glide to to  my weeks off to a rocky start.

بنابراین از آن برای رفتن به هفته‌های تعطیلم برای شروعی دشوار استفاده می‌کنم.

The reason why this is more difficult is  because you may not know the expression.

دلیل اینکه این کار دشوارتر است این است که ممکن است بیان را ندانید.

The expression is to be off to  ah and then adjective start.

عبارت to be off to ah و سپس صفت start است.

And in this example, my adjective is  rocky, my weeks off to a rocky start.

و در این مثال، صفت من سنگی است، هفته‌های من برای شروع دشوار است.

Rocky means difficult or uncertain.

راکی به معنای دشوار یا نامطمئن است.

He and I got off to a rocky start all right,  sure tonight got off to a weird rocky start.

من و او شروعی صخره‌ای داشتیم، مطمئناً امشب شروع سختی عجیبی داشتیم.

We often use this adjective  rocky to describe relationships.

ما اغلب از این صفت سنگی برای توصیف روابط استفاده می کنیم.

It could be a romantic relationship,  a relationship with family or friends,  

این می تواند یک رابطه عاشقانه، رابطه با خانواده یا دوستان،

or a relationship with your boss or Co worker.

یا رابطه با رئیس یا همکارتان باشد.

Your friend might come to you  upset and say our relationship  

ممکن است دوستتان ناراحت به سراغ شما بیاید و بگوید که رابطه ما در حال

is a little rocky right now  and she wants your advice.

حاضر کمی مشکل است و او از شما راهنمایی می خواهد.

But remember you can use any adjective with  this expression so hopefully you'll use a +1.

اما به یاد داشته باشید که می‌توانید از هر صفتی با این عبارت استفاده کنید، بنابراین امیدواریم که از +1 استفاده کنید.

My weeks off to an amazing start and notice  because my adjective starts with a vowel,  

هفته‌های من برای شروع شگفت‌انگیز و توجه، چون صفت من با یک مصوت شروع می‌شود،

my article becomes and an amazing  start off to a great start.

مقاله من تبدیل به یک شروع شگفت‌انگیز می‌شود و شروعی عالی دارد.

So we're off to a good start and you can use this  expression as a reply to how's your week going.

بنابراین ما شروع خوبی داریم و می‌توانید از این عبارت به عنوان پاسخی به وضعیت هفته‌تان استفاده کنید.

So why don't you practice this right now?

پس چرا در حال حاضر این را تمرین نمی کنید؟

How's your week going?

هفته شما چگونه می گذرد؟

And I want you to put in the comments  my weeks off to a adjective start.

و از شما می‌خواهم که هفته‌های تعطیلم را با صفت شروع کنید.

And you choose the adjective, put that in the  comments and hopefully it's a positive adjective.

و شما صفت را انتخاب می‌کنید، آن را در نظرات قرار می‌دهید و امیدواریم که صفت مثبت باشد.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said, what do you have on the go today?

گفتم امروز در سفر چه داری؟ آیا

Have you heard that native speakers pronounce?

شنیده اید که گویشوران بومی تلفظ می کنند؟

What do you as Wadia?

تو به عنوان وادیا چیکار میکنی؟

Wadia.

We combine all those sounds together,  Wadia, an alternative is whatcha, whatcha.

وادیا.

ما همه آن صداها را با هم ترکیب می‌کنیم، Wadia، یک جایگزین Whatcha، Whatcha است.

And I use both of them equally.

و من از هر دوی آنها به یک اندازه استفاده می کنم.

So it's important that you  know both of them as well.

بنابراین مهم است که هر دوی آنها را نیز بشناسید.

And this question is how a native speaker  will commonly ask, what are you doing today?

و این سوال این است که چگونه یک زبان مادری معمولاً می‌پرسد، امروز چه کار می‌کنید؟

So the expression is have on the go.

بنابراین بیان در حال حرکت است.

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

What are you doing today?

امروز چیکار میکنی؟

Now instead of have on the go, native speakers  will also say, what do you have going on?

اکنون به‌جای اینکه در حال حرکت باشید، سخنرانان بومی هم می‌گویند، چه کاری انجام می‌دهید؟

So on the go is one option,  going on is another option.

بنابراین در حال حرکت یک گزینه است، ادامه دادن گزینه دیگری است.

What do you have going on today?

امروز چه اتفاقی داری؟

Hey girl, what do you got going on today?

هی دختر امروز چیکار میکنی؟

So to answer, maybe you could say today  I'm studying J4's English lessons.

بنابراین برای پاسخ، شاید می‌توانید بگویید امروز درس‌های انگلیسی J4 را مطالعه می‌کنم.

Is that what you have going on today?

آیا این همان چیزی است که امروز دارید انجام می دهید؟

Let's try this one more time.

بیایید یک بار دیگر این را امتحان کنیم.

I'll say it three times Did you nod off  in the presentation to did you nod off  

سه بار می گویم.

in the presentation to Did you nod off in  the presentation to did you get this one?

I said did you nod off in the presentation to  

گفتم آیا در ارائه با سر تکان می‌دهید، برای

native speakers will combine did you and say  did you did you So you hear a just sound.

سخنرانان بومی ترکیب می‌شوند و می‌گویند آیا شما انجام دادید، بنابراین صدایی درست می‌شنوید.

Did you or we can reduce that to  did ya or did ya so that uh or ah.

آیا شما یا ما می‌توانیم آن را به انجام دادیم یا انجام دادیم تا اوه یا آه.

So all three options are common.

بنابراین هر سه گزینه مشترک هستند.

Nod off is a phrasal verb.

Nod off یک فعل عبارتی است.

So we'll pronounce it as one word nod off.

بنابراین ما آن را به صورت یک کلمه نق زدن تلفظ می کنیم.

So notice I'll take that D sound and I'll connect  it on the off, but I have to combine it together.

بنابراین توجه کنید که صدای D را می‌گیرم و آن را خاموش می‌کنم، اما باید آن را با هم ترکیب کنم.

Nod off, nod off nod off to nod off.

با نق زدن، نق زدن به نشانه خاموش کردن.

This means that you fall asleep accidentally  

این بدان معناست که به‌طور تصادفی

when you're not supposed to,  like during a presentation.

زمانی که قرار نیست، مانند هنگام ارائه به خواب می‌روید.

So hopefully you're not nodding  off during this lesson right now.

بنابراین امیدواریم در حال حاضر در طول این درس سر تکان نمی‌دهید.

Or maybe you nodded off on the bus.

یا شاید در اتوبوس با سر تکان دادید.

I nodded off on the bus and missed my stop.

در اتوبوس سر تکان دادم و ایستگاهم را از دست دادم.

Has that ever happened to you?

آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده است؟

Or maybe you see one of  your coworkers nodding off?

یا شاید می‌بینید که یکی از همکارانتان سرش را تکان می‌دهد؟

I think Sarah nodded off.

فکر کنم سارا سرشو تکون داد

Someone should wake her up  before her boss sees her.

کسی باید قبل از اینکه رئیسش او را ببیند او را بیدار کند.

You just nod off.

فقط سر تکان میدهی

I knocked it off.

من آن را زدم.

So I nodded off a little.

پس کمی سرم را تکان دادم.

Nodded off Ross, you were snoring.

راس را تکان داد، تو خروپف می کردی.

Now let's do an imitation exercise so  you can practice your pronunciation.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید تلفظ خود را تمرین کنید.

I'm going to say each sentence again,  

من هر جمله را دوباره می گویم،

and I want you to repeat the sentence  aloud and imitate my pronunciation.

و از شما می خواهم جمله را با صدای بلند تکرار کنید و تلفظ من را تقلید کنید.

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

Are you all set?

آیا همه چیز آماده است؟

My weeks off to a rocky start.

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

هفته های من با شروعی دشوار

My weeks off to a rocky start.

هفته های من با شروعی دشوار

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟

What do you have on the go today?

امروز در حال حرکت چه چیزی دارید؟ آیا

Did you nod off in the presentation too?

در ارائه هم سر تکان دادید؟ آیا

Did you nod off in the presentation too?

در ارائه هم سر تکان دادید؟ آیا

Did you nod off in the presentation too?

در ارائه هم سر تکان دادید؟ آیا از

Are you enjoying this lesson?

این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

the movies, YouTube, and the news.

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت.

You can look in the for the link to learn more,  

می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در پیوند جستجو کنید،

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «آکادمی Fluent Academy» کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم.

Next, you're going to expand your  vocabulary and you'll do that by  

سپس، دایره لغات خود را گسترش می‌دهید و این کار را با

learning natural expressions to impress natives.

یادگیری عبارات طبیعی برای تحت تأثیر قرار دادن بومیان انجام خواهید داد.

Your first phrase to sound like a  native speaker 1, you must start using.

اولین عبارت شما که شبیه یک سخنران بومی 1 است، باید شروع به استفاده کنید.

How's it going?

حالش چطوره؟

How's it going?

حالش چطوره؟

How's it going?

حالش چطوره؟

If you've been following me for a while and if  you haven't, make sure you subscribe right now.

اگر مدتی است که من را دنبال می‌کنید و اگر این کار را نکرده‌اید، حتماً همین الان مشترک شوید.

You'll know that I teach all my  students to use how's it going  

می‌دانید که من به همه دانش‌آموزانم یاد می‌دهم که از نحوه انجام آن استفاده کنند،

because it will instantly make  you sound like a native speaker.

زیرا فوراً باعث می‌شود شما مانند یک زبان مادری به نظر برسید.

Of course, this is a replacement to  how are you and it's used in friendly  

البته، این جایگزینی برای وضعیت شماست و در

professional situations and social contexts.

موقعیت‌های حرفه‌ای دوستانه و زمینه‌های اجتماعی استفاده می‌شود.

Yes, you can still use this  in professional situations,  

بله، همچنان می‌توانید از آن در موقعیت‌های حرفه‌ای استفاده کنید،

just make sure the atmosphere  sphere is more friendly.

فقط مطمئن شوید که فضای جو دوستانه‌تر است.

But to sound like a native speaker, you  must pronounce it like a native speaker.

اما برای اینکه شبیه یک زبان مادری به نظر برسید، باید آن را مانند یک زبان مادری تلفظ کنید.

You cannot say how is it going with spaces  between, You must say, how's it going?

شما نمی توانید بگویید که با فواصل بین آنها چطور پیش می رود، باید بگویید چطور پیش می رود؟

How's it going?

حالش چطوره؟

So notice those sounds, How zit, zit,  you have that strong zit, How's it going?

بنابراین به آن صداها توجه کنید، چگونه زیت، زیت، شما آن صدای قوی را دارید، چطور پیش می‌رود؟

How's it going?

حالش چطوره؟

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

How's it going?

حالش چطوره؟

How's it going?

حالش چطوره؟ به

Keep practicing that until you're  pronouncing it just like me.

تمرین آن ادامه دهید تا زمانی که آن را درست مثل من تلفظ کنید.

Now to answer, because you will  be asked this by native speakers.

اکنون برای پاسخ دادن، زیرا افراد بومی از شما این سوال را خواهند پرسید.

To answer, you would say  it's going plus adjective,  

برای پاسخ، می‌توانید بگویید it's going به اضافه صفت،

or you can simply use the adjective it's going.

یا می‌توانید به سادگی از صفت it's going استفاده کنید.

Notice that it's going.

توجه کنید که دارد می رود.

Make sure you get that contraction.

مطمئن شوید که آن انقباض را دارید.

Don't say it is going.

نگو که داره میره

That will not make you  sound like a native speaker.

این باعث نمی‌شود شما مانند یک زبان مادری به نظر برسید.

It's going Great.

عالی پیش میره

Good.

خوب

Pretty good.

خیلی خوبه

Not too bad.

خیلی هم بد نیست. باشه

OK.

Those are the most common options.

اینها رایج ترین گزینه ها هستند.

How's it?

چطوره؟

How's it going?

حالش چطوره؟

How is Andy?

اندی چطوره؟

How's it going?

حالش چطوره؟

Don't worry about taking notes because I  summarize everything in a free lesson PDF.

نگران یادداشت برداری نباشید زیرا همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم.

You can find the link in the  description #2 Do you have a suck?

می‌توانید پیوند را در توضیح شماره ۲ پیدا کنید.

Do you have a suck?

آیا شما مکش دارید؟ آیا

Do you have a SEC?

SEC دارید؟

This is used to ask if someone can  give you their attention for a short  

این برای پرسیدن اینکه آیا کسی می‌تواند برای مدت کوتاهی به شما توجه کند، استفاده می‌شود،

period of time because suck is short for second.

زیرا مکیدن برای ثانیه کوتاه است.

Do you have a second?

دومی داری؟

Do you have a suck?

آیا شما مکش دارید؟

Now make sure you pronounce that  it's AK sound at the end suck.

حالا مطمئن شوید که تلفظ می‌کنید که صدای AK در پایان مکش است.

Repeat after me suck suck.

بعد از مکیدن من تکرار کنید.

Native speakers will often drop  the auxiliary and the subject  

سخنرانان بومی اغلب موارد کمکی و موضوع را رها می‌کنند

and simply say have a suck instead of do you have.

و به‌جای اینکه آیا دارید می‌گویند یک مکش کن.

We simply say have a suck and more casually,  

ما به سادگی می گوییم یک مکش کن و به طور غیررسمی،

informally, we use got instead  of have got a suck, got a sunk.

غیررسمی، به جای « دارم مکش، گرفتم» از got استفاده می کنیم.

So you could come in, knock on my door and  say, hey, Jennifer, do you have a sunk?

پس می‌توانید وارد شوید، در خانه‌ام را بکوبید و بگویید، هی، جنیفر، آیا غرق داری؟

If I'm available for a short period of  time, I can say sure, what's up now.

اگر برای مدت کوتاهی در دسترس باشم ، مطمئناً می‌توانم بگویم الان چه خبر است.

You can also specify what you want  to talk about in the question.

همچنین می‌توانید مشخص کنید که می‌خواهید درباره چه چیزی در سؤال صحبت کنید.

Hi Jennifer.

سلام جنیفر

Do you have a sack to talk  about vacation requests?

کیسه ای دارید که درباره درخواست های مرخصی صحبت کنید؟

So the topic of discussion is vacation requests.

بنابراین موضوع بحث درخواست های مرخصی است.

So notice it's do you have a SACK  plus infinitive 2 plus base verb  

بنابراین توجه داشته باشید که آیا شما یک SACK به علاوه مصدر ۲ به اضافه فعل پایه دارید

common infinitives are to talk about,  to discuss, to review, to go over.

مصدرهای رایج هستند به صحبت کردن، بحث کردن، مرور کردن، مرور کردن.

There are many other options,  but those will get you started.

گزینه‌های بسیار دیگری وجود دارد، اما با این گزینه‌ها شما را شروع می‌کند.

Hey Jack, do you have a SEC?

هی جک، آیا SEC دارید؟

Do you have a SEC #3 what's up?

آیا SEC #3 دارید چه خبر است؟

Did you notice that I used  what's up in the last example?

آیا متوجه شدید که من از آنچه در آخرین مثال است استفاده کردم؟

Well, let's talk about what that means.

خوب، بیایید در مورد معنای آن صحبت کنیم.

This is a casual way to inquire  about someone's needs or wants.

این یک روش معمولی برای پرس و جو درباره نیازها یا خواسته‌های کسی است.

In the last example, I said,  hi Jennifer, do you have a SEC?

در آخرین مثال، گفتم، سلام جنیفر، آیا SEC دارید؟

And then as a reply, sure, what's up, what's up?

و سپس به عنوان پاسخ، مطمئناً، چه خبر است، چه خبر؟

Now first let's talk about the pronunciation.

حالا ابتدا اجازه دهید در مورد تلفظ صحبت کنیم.

What's up, What's up?

چه خبر، چه خبر؟

So notice it sounds like one word and  you hear that S on what's and Sup,  

بنابراین توجه کنید که مانند یک کلمه به نظر می‌رسد و  می‌شنوید که S on what's و Sup،

we put it in front of up.

آن را در مقابل قرار می‌دهیم.

What's up?

چه خبر؟

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

What's up?

چه خبر؟

What's up?

چه خبر؟

Work on that pronunciation, because it's extremely  important to sound like a native speaker.

روی آن تلفظ کار کنید، زیرا بسیار مهم است که مانند یک زبان مادری به نظر برسید.

Let's review this example.

بیایید این مثال را مرور کنیم.

What's up with Jacob?

چه خبر از جیکوب؟

He seems really distracted.

او واقعاً حواسش پرت به نظر می رسد.

In this case, it's a casual way to  inquire about the status of someone,  

در این مورد، این یک روش معمولی برای پرس و جو کردن وضعیت شخصی است،

usually based on that person's behavior.

معمولاً بر اساس رفتار آن شخص.

So Jacob seems distracted.

بنابراین یعقوب حواسش پرت به نظر می رسد.

I want to know why.

من می خواهم بدانم چرا.

What's the reason?

دلیلش چیه؟

What's the status of Jacob?

وضعیت یعقوب چیست؟

What's up with Jacob?

چه خبر از جیکوب؟

He seems really.

او واقعاً به نظر می رسد.

Distracted to.

حواس پرتی به.

Reply.

پاسخ دهید.

You could say I'm not sure,  maybe he's under pressure,  

می توانید بگویید مطمئن نیستم، شاید او تحت فشار است،

or you could provide the reason, the status.

یا می توانید دلیل، وضعیت را ارائه دهید.

His father's in the hospital, so  that explains what's up with Jacob.

پدرش در بیمارستان است، بنابراین این توضیح می‌دهد که چه خبر از جیکوب.

You could also ask what's up with the conference?

همچنین می توانید بپرسید که چه خبر از کنفرانس؟ آیا

Have the speakers been determined yet?

هنوز بلندگوها مشخص شده اند؟

In this case, it's a casual way to  inquire about the status of something.

در این مورد، این یک روش معمولی برای پرس و جو کردن وضعیت چیزی است.

The conference.

کنفرانس.

What's up with her?

چه خبر از او؟

What's up with Marshall?

مارشال چه خبر؟

What's up with ichabod #4?

چه خبر از ichabod #4؟

I'm on it.

من روی آن هستم.

This is a great expression, and it's  used to accept responsibility for a task.

این یک عبارت عالی است، و برای پذیرش مسئولیت یک کار استفاده می‌شود.

For the pronunciation.

برای تلفظ.

Notice how those sounds blend together.

توجه کنید که چگونه این صداها با هم ترکیب می شوند.

I'm on.

من در آن را

It.

So you take the M and you put it on and you  take the north and you put it in front of it.

بنابراین M را می گیرید و می پوشید و شمال را می گیرید و آن را جلوی آن می گذارید.

I'm on it.

من روی آن هستم.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

I'm on it.

من روی آن هستم.

I'm on it.

من روی آن هستم.

You can also drop the subject  and verb and simply say on it.

همچنین می‌توانید فاعل و فعل را رها کنید و به سادگی روی آن بگویید.

Make sure you get NIT on it.

مطمئن شوید که NIT روی آن دارید.

Repeat after me on it.

بعد از من روی آن تکرار کنید.

Excellent someone.

یک نفر عالی

Could.

می تواند.

And say, hey Jennifer,  

و بگو، هی جنیفر،

can you send out the meeting request  and I can reply back and say on it?

می‌توانی درخواست ملاقات را ارسال کنی و من بتوانم پاسخ بدهم و در مورد آن بگویم؟

In this case, it's a response to a direct request.

در این مورد، این پاسخ به یک درخواست مستقیم است.

Someone asked me directly to do something on it.

شخصی مستقیماً از من خواست تا کاری روی آن انجام دهم.

Now, if you're in a meeting and the boss  says does anyone have time to send out the  

اکنون، اگر در جلسه‌ای هستید و رئیس می‌گوید آیا کسی وقت دارد

meeting request, you can volunteer  to accept this task and say on it.

درخواست جلسه را ارسال کند، می‌توانید داوطلب شوید تا این کار را بپذیرید و در مورد آن صحبت کنید.

So you can use this as a reply to an open request.

بنابراین می توانید از این به عنوان پاسخ به یک درخواست باز استفاده کنید.

So if you like this lesson, make  sure you share it with your friends.

بنابراین اگر این درس را دوست دارید، حتماً آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Now, to say that you accept this task that I  just gave you, what can you say on it, on it?

حالا، اگر بگوییم این وظیفه‌ای را که من به تو داده‌ام قبول می‌کنی، در مورد آن چه می‌توانی گفت؟

So put that in the comments on it, on it,  

بنابراین آن را در نظرات مربوط به آن، روی آن قرار دهید،

but then make sure you actually  share this lesson with your friends.

اما مطمئن شوید که واقعاً این درس را با دوستان خود به اشتراک می‌گذارید.

I'm on it, all right?

من در آن هستم، خوب است؟

I'm on it.

I'm on it.

من روی آن هستم.

من روی آن هستم.

I'm on it.

من روی آن هستم.

#5 could you give me a hand?

شماره 5 می توانید به من دست بدهید؟ از

This is used to ask if someone can  help you notice for that pronunciation.

این برای پرسیدن اینکه آیا کسی می‌تواند به شما کمک کند که آن تلفظ را متوجه شوید استفاده می‌شود.

Did you hear that JA sound?

آن صدای JA را شنیدی؟

Could you ju?

می تونی جو؟

Could you Gimme, give me Gimme,  Could you give me a hand?

آیا می توانی به من بدهی، به من هدیه بده،  آیا می توانی به من دست بدهی؟

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Could you give me a hand?

میشه یه دست به من بدی

Could you give me a hand?

میشه یه دست به من بدی

Now this is a general request for help so  someone could reply back and say sure what's up.

اکنون این یک درخواست کلی برای کمک است تا کسی بتواند پاسخ دهد و مطمئن شود چه خبر است.

They're asking about your needs and wants.

آنها در مورد نیازها و خواسته های شما می پرسند.

Sure, what's up.

مطمئنا، چه خبر است.

So the person can say I need to  bring these boxes to the garage.

بنابراین فرد می‌تواند بگوید باید این جعبه‌ها را به گاراژ بیاورم.

Now the other person can say I'm on  it to accept your request for help.

اکنون شخص دیگر می‌تواند بگوید من آماده هستم تا درخواست کمک شما را بپذیرم.

I'm on it.

من روی آن هستم.

You can also specify the activity  directly in the question and say,  

همچنین می‌توانید فعالیت را مستقیماً در سؤال مشخص کنید و بگویید،   آیا می‌توانید

could you give me a hand with these boxes?

با این جعبه‌ها به من کمک کنید؟

So notice you use the preposition with  and then you specify what help you need.

بنابراین توجه داشته باشید که از حرف اضافه با  استفاده می‌کنید و سپس مشخص می‌کنید که به چه کمکی نیاز دارید.

You can also use this to offer someone help.

شما همچنین می توانید از این برای ارائه کمک به کسی استفاده کنید.

I have 20 boxes to move and  they're all really heavy.

من 20 جعبه برای جابجایی دارم و همه آنها واقعاً سنگین هستند.

A very nice Co worker could say I can give you a  

یک همکار بسیار خوب می‌تواند بگوید من می‌توانم به شما دستی بدهم

hand or I'm happy to give  you a hand with that give.

یا خوشحالم که با آن هدیه به شما دست می‌دهم.

Me an again.

من دوباره

Yeah, maybe you could give me a hand.

آره، شاید بتوانی به من دست بدهی.

Could you give me a hand?

میشه یه دست به من بدی

Outback number six.

خروجی شماره شش.

I can't make it.

من نمی توانم آن را.

This is to say that you're not available  to attend something or go somewhere.

این بدان معناست که شما برای شرکت در چیزی یا رفتن به جایی در دسترس نیستید.

In this case, make it means attend or arrive.

در این صورت، آن را به معنای حضور یا رسیدن است.

Now let's talk about the pronunciation.

حالا بیایید در مورد تلفظ صحبت کنیم.

I can't notice.

من نمی توانم متوجه شوم.

We don't push out that TI  can't just don't push it out.

ما آن را بیرون نمی‌زنیم که TI نمی‌تواند آن را بیرون نزند.

I can't make it.

من نمی توانم آن را.

The K sound is on the vowel kit make it.

صدای K روی کیت واکه است آن را بسازید.

I can't make it repeat after me.

نمی توانم کاری کنم که بعد از من تکرار شود.

I can't make it.

من نمی توانم آن را.

I can't make it.

من نمی توانم آن را.

Your coworkers could say to you, we're grabbing  a bite after we move all the boxes so they're.

همکارانتان می‌توانند به شما بگویند، بعد از اینکه همه جعبه‌ها را جابه‌جا کردیم، یک گاز می‌گیریم.

Casually inviting you to join them.

به طور اتفاقی از شما دعوت می کند تا به آنها بپیوندید.

And you can say, sorry, I can't make it.

و می توانید بگویید، متاسفم، من نمی توانم آن را انجام دهم.

I have to pick up my kids.

من باید بچه هایم را بردارم.

So you can't go, you can't attend.

بنابراین نمی توانید بروید، نمی توانید شرکت کنید.

Or you could be on your way to a meeting,  

یا ممکن است در راه جلسه باشید،

but there is an accident and you have to text  your coworker and say traffic is terrible.

اما تصادفی رخ می دهد و باید به همکارتان پیامک بزنید و بگویید ترافیک وحشتناک است. قرار

I'm not going to make the  meeting start without me.

نیست کاری کنم که جلسه بدون من شروع شود.

So here, remember we're just using  the verb make instead of attend.

بنابراین در اینجا، به یاد داشته باشید که ما فقط از فعل make به جای حضور استفاده می کنیم.

Or you could say I'll try my best to make  it tonight, so it might be the party.

یا می‌توانید بگویید من تمام تلاشم را می‌کنم تا امشب آن را درست کنم، شاید مهمانی باشد.

I'll try my best to make the party.

تمام تلاشم را می کنم تا مهمانی را برگزار کنم.

You could also say I'll try my  best to make it to the party.

همچنین می‌توانید بگویید من تمام تلاشم را می‌کنم تا به مهمانی برسم.

I can't make it tonight.

امشب نمیتونم برسم

Oh, I I can't make your party.

اوه، من نمی توانم مهمانی شما را درست کنم.

Tomorrow.

فردا

Deb, I can't make it.

دب، من نمی توانم آن را انجام دهم.

#7 It's up to you.

شماره 7 به شما بستگی دارد.

This is to say that someone is  responsible for making the decision.

این بدان معناست که فردی مسئول تصمیم گیری است. به

Notice that pronunciation.

آن تلفظ توجه کنید. این

It's up to you.

به شما بستگی دارد.

So we take it's up.

بنابراین ما آن را تا.

We use that S sound.

ما از آن صدای S استفاده می کنیم.

It's up TA instead of to.

این تا TA به جای به. این

It's up to you.

به شما بستگی دارد.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن این

It's up to you.

به شما بستگی دارد. این

It's up to you.

به شما بستگی دارد.

So if you're planning to watch a  movie tonight, you could say to  

بنابراین، اگر می‌خواهید امشب یک فیلم تماشا کنید، می‌توانید به

your friend or partner there are three new  releases, which one do you want to watch?

دوست یا شریک خود بگویید که سه نسخه جدید منتشر شده است، کدام یک را می‌خواهید تماشا کنید؟

And your partner can say it's U to you,  so you're responsible for deciding.

و شریک زندگی‌تان می‌تواند به شما بگوید «U» است، بنابراین شما مسئول تصمیم‌گیری هستید.

It's common to add the reason why, for example.

برای مثال، معمولاً دلیل آن را اضافه می کنیم.

They all look good to me so it's up to you.

همه آنها برای من خوب به نظر می رسند، بنابراین این به شما بستگی دارد.

This is very commonly used if you give someone 2.

اگر به کسی 2 انتخاب بدهید، بسیار رایج است

Choices.

.

Do you want to take the highway or the scenic?

آیا می خواهید به بزرگراه بروید یا دیدنی؟

Route.

مسیر. این

It's up to you.

به شما بستگی دارد.

You are responsible for deciding.

شما مسئول تصمیم گیری هستید.

Again, you can provide the reason  why you're driving, so it's up.

مجدداً، می‌توانید دلیل راندن خود را ارائه کنید، بنابراین مشکل وجود دارد.

To you, it's up.

برای شما، تمام است.

To you.

به شما. این

It's up to you.

به شما بستگی دارد. این

It's up to you.

به شما بستگی دارد.

Now let's have some fun.

حالا بیایید کمی لذت ببریم.

You'll complete a quiz to see how well  you know these commonly confused words.

امتحانی را کامل می‌کنید تا ببینید چقدر این کلمات معمولاً اشتباه گرفته می‌شود.

And of course, you'll learn new vocabulary  and grammar throughout this section.

و البته، واژگان و دستور زبان جدید را در این بخش یاد خواهید گرفت.

So here's how this video is going to work.

بنابراین در اینجا نحوه عملکرد این ویدیو آمده است.

I'm going to show you a sentence,  and you're going to have two options.

من یک جمله را به شما نشان می‌دهم و شما دو گزینه خواهید داشت.

And you have to decide which option  correctly completes the sentence.

و شما باید تصمیم بگیرید که کدام گزینه به درستی جمله را کامل می کند.

Now, I'll only show the sentence for a  couple seconds, so make sure you hit pause,  

اکنون، من جمله را فقط برای چند ثانیه نشان می‌دهم، بنابراین مطمئن شوید که مکث را فشار دهید،

take your time to read it, to answer it,  

وقت خود را برای خواندن آن، پاسخ دادن به آن،

and then hit play and I'll show you the answer  and I'll explain why that answer is correct.

و سپس پخش را فشار دهید و من پاسخ را به شما نشان می‌دهم و دلیل آن را توضیح می‌دهم. آن پاسخ صحیح است

Are you ready to go number one?

آیا برای رفتن به شماره یک آماده هستید؟

There were people at the  party than I had expected.

افرادی بیش از آنچه انتظار داشتم در مهمانی حضور داشتند.

The answer is fewer.

پاسخ کمتر است. تعداد

There were fewer people at  the party than I had expected.

افراد کمتری در مهمانی از آن چیزی بود که انتظار داشتم.

And the reason is we use  fewer with countable nouns.

و دلیل آن این است که از اسم‌های قابل شمارش کمتر استفاده می‌کنیم.

You can count how many people there are,  but we use less with uncountable nouns.

می‌توانید تعداد افراد را بشمارید، اما ما کمتر از اسم‌های غیرقابل شمارش استفاده می‌کنیم.

So I could say there was less rain.

بنابراین می توانم بگویم که باران کمتر بود.

You can't count rain.

نمی توانی باران را بشماری

There was less rain this year compared to  last year #2 I'm just in the of a big project.

امسال باران کمتری نسبت به سال گذشته بارید #2 من فقط در یک پروژه بزرگ هستم.

And the answer is midst.

و پاسخ در وسط است. وسط

Midst.

This is a tricky one simply  because of pronunciation.

این فقط به دلیل تلفظ مشکل است.

When you hear this in spoken English,  I'm in the midst of a big project.

وقتی این را به زبان انگلیسی گفتاری می شنوید، من در میان یک پروژه بزرگ هستم.

It's easy to confuse this with mist,  

اشتباه گرفتن این موضوع با مه آسان است،

and to be in the midst of something is  simply to be in the middle of something.

و در میان چیزی بودن، به سادگی در وسط چیزی بودن است.

So I'm in the middle of a big project  #3 wow, that shirt really your hair?

پس من در وسط یک پروژه بزرگ هستم 3 وای، آن پیراهن واقعا موهای شماست؟

And the answer is compliments with an E.

و پاسخ، تعارف با یک E است.

These two words sound exactly  the same in pronunciation.

این دو کلمه دقیقاً در تلفظ یکسان هستند.

It's spelling that is different,  but they have different meanings.

املای آن متفاوت است، اما معانی متفاوتی دارند.

Compliment in this example  is when one thing your shirt  

تعریف و تمجید در این مثال زمانی است که یک چیز پیراهن شما

combines really well with another thing your.

به خوبی با چیز دیگری ترکیب می شود.

Hair.

مو.

Compliment with an I is when you  say something nice to someone.

تعریف من زمانی است که به کسی چیز خوبی می گویید.

I love your shirt.

من عاشق پیراهنت هستم

Thanks for the compliment.

ممنون از تعریف

If you want to learn more about compliment and  compliment, you can look in the description  

اگر می‌خواهید درباره تعریف و تمجید بیشتر بدانید، می‌توانید در توضیحات به دنبال

for a link on a video on that topic  #4 that movie had quite an on me.

پیوندی در مورد ویدیوی مربوط به آن موضوع باشید.

The answer is a fact, it  had quite an effect on me.

پاسخ یک واقعیت است، روی من تأثیر زیادی داشت.

The pronunciation is very similar.

تلفظ بسیار شبیه است.

Effect, affect.

تأثیر، تأثیر.

There's a slight difference, but the spelling is  

تفاوت جزئی وجود دارد، اما املای آن

important because affect is a verb and  affect is a noun, and we need a noun.

مهم است زیرا تأثیر یک فعل است و تأثیر یک اسم است و ما به یک اسم نیاز داریم. این را

You know that because there's an  article in the sentence with the verb.

می‌دانید زیرا یک مقاله با فعل در جمله وجود دارد.

I could say that movie affected me.

می توانم بگویم آن فیلم روی من تأثیر گذاشت.

If you want to learn more about affect and  effect, you can look in the description for  

اگر می‌خواهید درباره تأثیر و تأثیر بیشتر بدانید، می‌توانید در توضیحات به دنبال

a link on that #5 Quizzes are a great  way to your skills to hone your skills.

پیوندی در این مورد باشید که آزمون‌های شماره 5 راهی عالی برای مهارت‌های شما برای تقویت مهارت‌های شما هستند.

Again, similar in pronunciation,  but the correct choice is hone.

باز هم از نظر تلفظ مشابه است، اما انتخاب صحیح آن است.

This is an expression to hone one skills.

این بیانی برای تقویت مهارت های فرد است.

This is simply to improve one's skills.

این صرفاً برای بهبود مهارت های فرد است.

Number six, I didn't know at the party.

شماره شش، در مهمانی نمی دانستم.

I didn't know anybody at the party.

من کسی را در مهمانی نمی شناختم.

Didn't is negative In the English  language, we do not like double negatives.

Didn't منفی است در زبان انگلیسی، ما منفی های دوگانه را دوست نداریم.

You can only use one negative in a clause.

شما فقط می توانید از یک منفی در یک بند استفاده کنید.

And since I already have didn't,  I can't use the negative nobody.

و از آنجایی که قبلاً این کار را نکرده‌ام، نمی‌توانم از منفی هیچ‌کس استفاده کنم.

I have to use anybody #7 I don't like carrots.

من باید از هر کسی #7 استفاده کنم که هویج دوست ندارم.

I don't like carrots either.

هویج هم دوست ندارم

Now this is the same as number six  because I don't don't is a negative.

حالا این همان عدد شش است زیرا من نمی دانم منفی است.

Neither is also a negative.

هیچ کدام نیز منفی نیست.

So we can't use it we want either.

بنابراین ما هم نمی‌توانیم از آن استفاده کنیم.

I don't like carrots either.

هویج هم دوست ندارم

To use neither.

برای استفاده از هیچکدام.

I could say you don't like carrots.

می توانم بگویم هویج دوست ندارید.

Neither do I, neither do I.

نه من، نه من.

If you want to learn more  about either and neither,  

اگر می‌خواهید درباره هیچکدام و هیچ کدام بیشتر بدانید،

you can look in the description  for a video I created on this.

می‌توانید ویدیویی را که در این مورد ایجاد کرده‌ام در توضیحات جستجو کنید.

And #8 She has more she needs.

و شماره 8 او نیازهای بیشتری دارد.

She has more than she needs.

او بیش از آنچه نیاز دارد دارد.

Similar in pronunciation than then,  

از نظر تلفظ مشابه آن زمان است،

but they're two totally different  words than we use in comparisons.

اما آنها دو کلمه کاملاً متفاوت از آنچه در مقایسه استفاده می کنیم هستند.

More than, less than, fewer than comparisons.

بیش از، کمتر از، کمتر از مقایسه.

Then is an adverb.

سپس یک قید است.

It's used in time.

به موقع استفاده می شود.

References.

مراجع

First I'll eat lunch, then I'll go for a walk  #9 Joining social clubs is, for all purposes,  

اول ناهار می‌خورم، سپس پیاده‌روی می‌کنم 9 پیوستن به کلوپ‌های اجتماعی، برای همه اهداف،

the solution to loneliness  for all intents and purposes.

راه‌حلی برای تنهایی است .

This is an expression in English.

این یک عبارت در انگلیسی است.

For all intents and purposes.

برای همه مقاصد.

This simply means in almost every situation.

این به سادگی تقریباً در هر موقعیتی به این معنی است.

In virtually every situation.

عملا در هر موقعیتی.

But when you say this at a natural  pace, for all intents and purposes,  

اما وقتی این را با سرعت طبیعی می‌گویید، برای همه مقاصد،

for all intents and purposes  it sounds like intensive.

برای همه مقاصد، به نظر فشرده می‌رسد .

Intensive is a word that  people are very familiar with.

فشرده کلمه ای است که مردم با آن بسیار آشنا هستند.

Intense and is not something  that people are familiar with,  

شدید و چیزی نیست که مردم با آن آشنا باشند،

but the correct expression  is intense and purposes.

اما بیان صحیح آن شدید و هدفمند است.

This is a very useful business  or academic expression.

این یک بیان تجاری یا دانشگاهی بسیار مفید است.

It isn't really used in casual conversation too  much #10 we can discuss this after the meeting.

واقعاً در مکالمه‌های معمولی زیاد استفاده نمی‌شود .

We can discuss this further after the meeting.

بعد از جلسه می توانیم در مورد این موضوع بیشتر صحبت کنیم.

Further and farther both mean more.

بیشتر و دورتر هر دو معنی بیشتری دارند.

We can discuss this more in  more detail after the meeting.

بعد از جلسه می‌توانیم درباره این موضوع با جزئیات بیشتر صحبت کنیم.

We use further when we're  talking about figurative and  

هنگامی که در مورد مجازی صحبت می کنیم از بیشتر استفاده می کنیم و

we use farther when we're talking about literal.

زمانی که در مورد واقعی صحبت می کنیم از دورتر استفاده می کنیم.

For example, we need to walk farther.

مثلاً باید دورتر راه برویم. به

We literally need to walk more.

معنای واقعی کلمه باید بیشتر راه برویم.

We need to walk farther to see the waterfall.

برای دیدن آبشار باید بیشتر راه برویم.

If you want to learn more about this,  

اگر می‌خواهید درباره این موضوع بیشتر بیاموزید،

look in the description for a link on  a separate video #11 You can down here.

در توضیحات به دنبال پیوندی در ویدیوی جداگانه شماره 11 باشید که می‌توانید در اینجا پایین بیایید.

You can lie down here.

می تونی اینجا دراز بکشی

Lay and lie.

دراز بکش و دروغ بگو

They have the same meaning, but lay is transitive.

معنی مشابهی دارند، اما lay متعدی است. به

It needs an object.

یک شی نیاز دارد.

For example, lay the baby down  here, lay the blanket down here.

برای مثال، کودک را اینجا بخوابانید، پتو را اینجا بخوابانید.

You lay something.

چیزی دراز می کنی

But lie is intransitive, so there's no object.

اما دروغ غیر قابل انتقال است، بنابراین هیچ شیئی وجود ندارد.

Lie down here, lie yourself  down here, lie down here.

اینجا دراز بکش، خودت اینجا دراز بکش، اینجا دراز بکش.

Number 12.

شماره 12.

That sweater is too for you.

آن ژاکت برای شما هم مناسب است.

That sweater is too loose for you.

اون ژاکت برای تو خیلی گشاد است.

This one is confusing because of the spelling.

این یکی به دلیل املایی گیج کننده است.

Do I need one O or two?

آیا به یک یا دو O نیاز دارم؟

It's easy to forget lose with  one O is the opposite of win.

فراموش کردن باخت با یک O برعکس برد آسان است.

Did you lose the game?

بازی رو باختی؟

Did you win the game?

بازی رو بردی؟ آیا

Did you lose the game loose with two O's?

بازی را با دو O باختید؟

When we're talking about clothing is  when it doesn't fit closely to your body.

وقتی در مورد لباس صحبت می کنیم، زمانی است که به تن شما نمی خورد.

So this shirt I'm wearing is not  loose, It fits closely to my body.

بنابراین این پیراهنی که من می پوشم گشاد نیست، به تنم نزدیک است.

But this sweater, for example, is  loose #13 we should worked harder.

اما این ژاکت، برای مثال، گشاد شماره 13 است که باید بیشتر کار کنیم.

We should have worked harder.

باید بیشتر کار می کردیم.

Now, this is a mistake that many native speakers  make because in spoken English we take have,  

اکنون، این اشتباهی است که بسیاری از گویشوران بومی مرتکب می‌شوند، زیرا در زبان انگلیسی گفتاری ما داریم،

which is the grammatically correct choice,  but we reduce it, we say it quickly,  

که از نظر گرامری انتخاب صحیح است، اما آن را کاهش می‌دهیم، سریع می‌گوییم،

and it sounds like of you should have, you  should have, you should have worked harder.

و به نظر می‌رسد که شما باید داشته باشید، شما باید داشته باشید، شما باید بیشتر کار می کرد

So sometimes native speakers forget  that it's actually have and not of,  

بنابراین، گاهی اوقات افراد بومی فراموش می‌کنند که در واقع دارای است و نه،

because that's what it sounds  like in spoken English.

زیرا در زبان انگلیسی گفتاری اینطور به نظر می‌رسد.

So in spoken English, you can absolutely say  you should have, you should have worked harder.

بنابراین در زبان انگلیسی گفتاری، می‌توانید کاملاً بگویید باید داشته باشید، باید بیشتر کار می‌کردید.

But in written English,  

اما در زبان انگلیسی نوشتاری،

just remember that the correct choice is  have #14I shouldn't have to the party.

فقط به یاد داشته باشید که انتخاب صحیح این است که شماره 14 را داشته باشید، نباید در مهمانی شرکت کنم.

I shouldn't have gone to the party.

من نباید به مهمانی می رفتم.

Our verb here is go.

فعل ما در اینجا رفتن است.

The past simple is went, and  the past participle is gone.

گذشته ساده رفته است، و ماضی از بین رفته است.

This structure requires the past  participle, the third form of the verb.

این ساختار به فعل گذشته، شکل سوم فعل نیاز دارد.

Yesterday I went to the party.

دیروز رفتم مهمونی

I've gone to three parties this month.

من این ماه به سه مهمانی رفته ام.

And finally #15 do you trust the most?

و در نهایت شماره 15 آیا بیشترین اعتماد را دارید؟ به

Whom do you trust the most?

چه کسی بیشتر اعتماد دارید؟

Who and whom?

چه کسی و چه کسی؟ دانستن تفاوت

It can be very tricky for students and  native speakers to know the difference.

برای دانش‌آموزان و افراد بومی زبان می‌تواند بسیار دشوار باشد .

Just ask yourself, do you need she or her?

فقط از خود بپرسید آیا به او نیاز دارید یا او؟

Do you need a subject or an object?

آیا به یک موضوع یا یک شی نیاز دارید؟

She or her, he or him.

او یا او، او یا او.

I trust her the most.

من از همه بیشتر بهش اعتماد دارم

We need an object, not a subject.

ما به یک شی نیاز داریم نه یک موضوع.

So you use whom?

پس شما از چه کسی استفاده می کنید؟

Who is your friend?

دوستت کیه؟

She is my friend.

او دوست من است.

In this case, we need a subject, so we use who.

در این مورد، ما به یک موضوع نیاز داریم، بنابراین از who استفاده می کنیم.

Now let's do my favorite exercise, and I  know it's an exercise my students love.

حالا بیایید ورزش مورد علاقه‌ام را انجام دهیم، و می‌دانم که این تمرینی است که دانش‌آموزانم دوست دارند.

We'll read a news article together so you  can improve your reading vocabulary, grammar.

ما یک مقاله خبری با هم خواهیم خواند تا بتوانید واژگان خواندن و گرامر خود را بهبود بخشید.

And pronunciation.

و تلفظ.

First I'll read the headline Pen  pals of 70 years meet for first time.

ابتدا سرفصل رفقای قلم 70 ساله را برای اولین بار می خوانم.

So these two are the pen pals.

پس این دو دوست قلم هستند.

And now 70 years later they met.

و اکنون 70 سال بعد آنها ملاقات کردند.

So first notice in the headline  it says meet for first time.

بنابراین ابتدا متوجه شوید که در عنوان می‌گوید برای اولین بار ملاقات کنید.

This is actually grammatically incorrect.

این در واقع از نظر گرامری نادرست است.

Do you know why?

میدونی چرا؟ به این

It's because there's a word  missing, a small but important word.

دلیل است که یک کلمه گم شده است، یک کلمه کوچک اما مهم.

And that's the article.

و این مقاله است.

This is considered acceptable acceptable  to do specifically in headlines.

این مورد قابل قبول در نظر گرفته می‌شود که به طور خاص در سرفصل‌ها انجام شود.

You can omit the article just to save space,  but you need to say for the first time first.

فقط برای صرفه جویی در فضا می توانید مقاله را حذف کنید، اما ابتدا باید برای اولین بار بگویید.

Is an ordinal number and we use the article the.

یک عدد ترتیبی است و از مقاله the استفاده می کنیم.

It has to be the.

باید این باشد.

It can't be for a first time for  the first time for the first time.

نمی‌تواند برای اولین بار برای اولین بار باشد.

Now it's correct when we add that pen  pals of 70 years meet for the first time.

حالا وقتی اضافه کنیم که دوستان قلم 70 ساله برای اولین بار با هم ملاقات می کنند، درست است.

So let's hear about their story now.

پس بیایید اکنون داستان آنها را بشنویم.

First of all, do you know what a pen pal is?

اول از همه، آیا می دانید دوست قلم چیست؟

To be honest, I'm not sure if this is something  that's popular anymore, but when you have a pen  

راستش را بخواهید، مطمئن نیستم که این چیزی است که دیگر محبوب باشد، اما وقتی یک دوست قلم دارید، زمانی است که

pal, it's when you and someone else, usually  in another country, another part of the world,  

شما و شخص دیگری، معمولاً در کشور دیگری، در نقطه‌ای دیگر از جهان،

decide to become friends and your friendship  consists of you writing to each other.

تصمیم می‌گیرید با هم دوست شوید و دوستی خود را دوست داشته باشید. شامل نوشتن شما برای یکدیگر است.

So of course, 70 years ago, writing would take  place by sending a letter to the other person.

بنابراین مطمئناً، 70 سال پیش، نوشتن با ارسال نامه ای به طرف مقابل صورت می گرفت.

Now, obviously you can have a pen pal online.

اکنون، بدیهی است که می توانید یک دوست قلم آنلاین داشته باشید.

In the past, I know it was quite common to  have pen pals for language learning purposes.

در گذشته، می‌دانم که داشتن دوستان قلم برای اهداف یادگیری زبان بسیار رایج بود.

I personally had a pen pal, someone from Africa  when I was learning French and he was learning  

من شخصاً یک دوست قلمی داشتم، یکی از آفریقا، زمانی که من فرانسوی یاد می‌گرفتم و او در حال یادگیری

English and I wrote to him in French and he wrote  to me in English and we actually met in Canada.

انگلیسی بود و من به فرانسوی برای او نامه نوشتم و او به انگلیسی برای من نوشت و ما در واقع در کانادا با هم آشنا شدیم.

So that was a very interesting experience for me.

بنابراین این یک تجربه بسیار جالب برای من بود.

So I have met a pen pal that I had.

بنابراین من با دوست قلمی که داشتم آشنا شدم.

What about you?

شما چطور؟ آیا

Have you ever had a pen pal?

تا به حال رفیق قلمی داشته اید؟

Have you met your pen pal?

آیا دوست قلمی خود را ملاقات کرده اید؟

Do you still have a pen pal?

هنوز رفیق قلمی داری؟

Share that in the comments.

آن را در نظرات به اشتراک بگذارید.

So that's the definition of pen pal.

پس این تعریف دوست قلمی است.

If you weren't aware, I added that  definition of pen pal here for you.

اگر نمی‌دانستید، تعریف دوست قلم را اینجا برای شما اضافه کردم.

Now, don't worry about writing this  down because I summarize everything  

اکنون، نگران نوشتن این نباشید زیرا من همه چیز را

in a free lesson PDF so you can look  for the link in the description.

در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم تا بتوانید پیوند را در توضیحات جستجو کنید.

Let's continue.

ادامه دهیم.

A pair of 80 year old pen pals.

یک جفت دوست قلم 80 ساله.

So notice here a pair.

بنابراین در اینجا به یک جفت توجه کنید.

Well, of course that means 2SO12.

خوب، البته این به معنای 2SO12 است.

This is a pair of women, a  pair of pens, a pair of apples.

این یک جفت زن، یک جفت خودکار، یک جفت سیب است.

It doesn't matter what, but it  means 2, a pair of 80 year old.

مهم نیست چه چیزی، اما به معنای 2، یک جفت 80 ساله است.

This is an adjective to describe  the pen pals as an adjective.

این یک صفت برای توصیف دوستان قلم به عنوان یک صفت است.

They don't take singular or plural forms,  which is why you don't see an S on years.

آنها اشکال مفرد یا جمع به خود نمی گیرند، به همین دلیل است که در سال ها S نمی بینید.

And remember that adjectives  are always optional in English.

و به یاد داشته باشید که صفت‌ها همیشه در انگلیسی اختیاری هستند.

So if I remove the adjective, the sentence  would still be correct a pair of pen pals.

بنابراین، اگر صفت را حذف کنم، جمله همچنان یک جفت رفیق قلمی درست خواهد بود.

So it's still correct without the adjective,  and it just describes who the pen pals are.

بنابراین هنوز بدون صفت صحیح است، و فقط توصیف می کند که دوستان قلم چه کسانی هستند.

So a pair, remember that equals 2.

بنابراین یک جفت، به یاد داشته باشید که برابر است با 2.

A pair of 80 year old pen pals who have  been writing to each other since 1955.

یک جفت رفیق قلم 80 ساله که از سال 1955 به یکدیگر می نویسند.

Of course, we need our what verb 10s  because I have since 1955 What verb 10s.

البته، ما به 10 فعل what خود نیاز داریم، زیرا من از سال 1955 What verb 10s دارم.

Well, of course, the present perfect,  in this case, the present perfect  

خوب، البته، حال کامل، در این مورد، زمان حال کامل است،

continuous because the action started  in the past and continues until now.

زیرا این عمل در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

They're still writing to each other.

آنها هنوز برای یکدیگر می نویسند.

So that's why we have the present perfect.

بنابراین به همین دلیل است که ما زمان حال کامل را داریم.

And sense is a keyword for the present perfect.

و حس یک کلمه کلیدی برای زمان حال کامل است.

And in this case, it's just in the continuous form  because it shows the continuation of the action.

و در این مورد، فقط به شکل پیوسته است، زیرا ادامه عمل را نشان می‌دهد.

A pair of 80 year old pen pals  who have been writing to each  

یک جفت دوست قلم 80 ساله که

other since 1955 have finally fulfilled  their lifelong wish to meet in person.

از سال 1955 برای یکدیگر نامه می‌نوشتند، سرانجام آرزوی همیشگی خود را برای ملاقات حضوری برآورده کردند.

So it's been their lifelong wish.

بنابراین این آرزوی مادام العمر آنها بوده است.

I think you can understand what lifelong means,  but this is an adjective to describe the wish,  

من فکر می‌کنم می‌توانید معنی مادام العمر را درک کنید، اما این صفتی برای توصیف آرزو است،

and it's something that the person has  been wanting to do for their entire life.

و این چیزی است که فرد در تمام طول زندگی خود می‌خواسته انجام دهد.

You can have a lifelong wish.

شما می توانید یک آرزوی مادام العمر داشته باشید.

You can also have a lifelong  dream, desire, or goal.

همچنین می‌توانید رویا، آرزو یا هدفی مادام العمر داشته باشید.

For example, it's my lifelong  dream to go to Disneyland.

برای مثال، این رویای همیشگی من است که به دیزنی لند بروم.

I don't know why I chose that.

نمی دانم چرا آن را انتخاب کردم.

It was just the first thing  that popped into my head.

این فقط اولین چیزی بود که به ذهنم رسید.

And then notice here they say have  finally fulfilled their lifelong wish.

و سپس توجه کنید اینجا می گویند که بالاخره آرزوی مادام العمر خود را برآورده کرده اند.

When you fulfill it, it means you achieve it.

وقتی آن را برآورده می کنید، به این معنی است که به آن می رسید.

They've done it so you could  add, I hope I fulfill it soon.

آنها این کار را انجام داده‌اند تا بتوانید اضافه کنید، امیدوارم به زودی آن را انجام دهم.

Patsy Gregory from Lancashire, which is in the UK.

پتسی گرگوری از لنکاوی که در انگلستان است.

I'm not sure where to be honest.

من مطمئن نیستم کجا صادق باشم.

If you know where this is, feel free to share.

اگر می دانید اینجا کجاست، به اشتراک بگذارید.

Patsy Gregory from Lancashire  traveled nearly 4000 miles to  

پتسی گرگوری از لنکاوی تقریباً 4000 مایل سفر کرد تا با

meet Carol Ann Cross in South Carolina,  which is of course a state in the US.

کارول آن کراس در کارولینای جنوبی، که البته ایالتی در ایالات متحده است، ملاقات کرد. باید اعتراف کنم که

I'm more familiar with South Carolina  than I am Lancashire, I must admit.

من بیشتر از لنکاوی با کارولینای جنوبی آشنا هستم .

Who she began writing to as a 12 year old.

او از 12 سالگی شروع به نوشتن برای او کرد.

So again, here we're using it as  an adjective, as ah, as a what?

بنابراین، در اینجا ما از آن به عنوان یک صفت، به عنوان ah، به عنوان یک چه استفاده می کنیم؟

As a 12 year old girl.

به عنوان یک دختر 12 ساله.

And then they just omitted the  word girl because it's obvious.

و سپس آنها فقط کلمه دختر را حذف کردند زیرا واضح است.

But here as a 12 year old girl.

اما اینجا به عنوان یک دختر 12 ساله.

And then you can just omit that noun and then  just have as a 12 year old, as a 12 year old.

و سپس می‌توانید آن اسم را حذف کنید و سپس به عنوان یک کودک 12 ساله، به عنوان یک کودک 12 ساله انتخاب کنید.

So she began writing to who she  began writing to as a 12 year old.

بنابراین او شروع به نوشتن برای کسانی کرد که از ۱۲ سالگی شروع به نوشتن کرد.

So that's when their pen pal  relationship, pen pal ship.

بنابراین آن زمان است که رابطه رفیق قلمی آنها ، کشتی رفیق قلمی.

Pen pal ship.

کشتی دوست قلم.

I don't know if that's a word.

نمی دانم این یک کلمه است یا نه.

I made it up.

درستش کردم

Their pen pal relationship began.

رابطه دوست قلمی آنها آغاز شد.

All right.

بسیار خوب.

Mrs.

Gregory said Mrs.

خانم

گریگوری گفت خانم

Cross.

کراس.

So remember Mrs.

بنابراین خانم گرگوری از بریتانیا را به خاطر بیاورید،

Gregory's from the UK, Mrs.

Cross is from the US Mrs.

خانم کراس اهل ایالات متحده است.

Gregory said Mrs.

Cross was exactly as she imagined she would be.

Now notice, as she imagined she would be, we  have the hypothetical here because obviously  

اکنون توجه کنید، همانطور که او تصور می کرد، ما در اینجا فرضی داریم زیرا بدیهی است که

as you're writing to someone, you, you have  an image in your head of who that person is.

وقتی برای کسی می نویسید، تصویری در ذهن خود دارید که آن شخص کیست.

But at this time, they didn't have social  media, they didn't have video chat.

اما در این زمان، آنها رسانه‌های اجتماعی نداشتند ، چت ویدیویی نداشتند.

So it was they probably.

پس احتمالاً آنها بودند. به دلیل رسانه‌های اجتماعی،

Didn't see that many pictures  of each other or were exposed to  

آنقدر عکس از یکدیگر ندیدم یا در معرض

each other's lives in the way we  are now because of social media.

زندگی یکدیگر قرار گرفته‌ایم . خانم گرگوری گفت،

So they have this image in their  mind of what the other person  

بنابراین آنها این تصویر را در ذهن خود دارند از اینکه شخص مقابل چگونه

was like, and that's why it's in the  hypothetical here she would be, Mrs.

بوده است، و به همین دلیل است که این تصور در اینجا وجود دارد.

Gregory said.

Mrs.

خانم

Cross was exactly as she imagined she would be.

کراس دقیقاً همان چیزی بود که تصور می کرد باشد.

I recognize her immediately.

فورا او را می شناسم.

When you recognize someone, it means you  look at someone and they are familiar to you.

وقتی کسی را می‌شناسید، به این معنی است که به کسی نگاه می‌کنید و او برای شما آشناست.

So you can recognize a person.

بنابراین می توانید یک شخص را بشناسید.

And sometimes if you're talking to someone,  you're like, oh, hi, do you recognize me?

و گاهی اوقات اگر با کسی صحبت می‌کنید، مثل اوه، سلام، آیا مرا می‌شناسید؟

It's another way of saying,  do you remember who I am?

این یک راه دیگر برای گفتن است، یادتان هست من کی هستم؟

Because.

Perhaps we met at a conference,  

چون.

شاید ما در یک کنفرانس ملاقات کردیم،

but five years ago, and the person  is asking if I remember who she is.

اما پنج سال پیش، و آن شخص می‌پرسد آیا به یاد دارم که او کیست؟

Do you recognize me?

آیا مرا می شناسید؟

Do you recognize me?

آیا مرا می شناسید؟

Now?

You can recognize someone physical appearance,  

حالا؟

می‌توانید ظاهر فیزیکی یک نفر را تشخیص دهید،

but you can also recognize them  based on the sound of their voice.

اما می‌توانید او را بر اساس صدای او نیز تشخیص دهید.

For me, actually, I tend to  remember someone's voice,  

برای من، در واقع، تمایل دارم صدای کسی،

the sound of their voice, more  than actually what they look like.

صدای او را بیشتر از آنچه واقعاً شبیه آن است، به یاد بیاورم.

So I might recognize someone because  their voice sounds familiar to me.

بنابراین ممکن است کسی را بشناسم زیرا صدای او برایم آشنا به نظر می رسد.

I recognized her immediately  and it just felt natural.

فوراً او را شناختم و این طبیعی بود.

In this way, Natural means comfortable because  they're meeting each other for the first time.

به این ترتیب، Natural به معنای راحت است زیرا آنها برای اولین بار یکدیگر را ملاقات می کنند.

And when you meet someone for the first time,  

و وقتی برای اولین بار با کسی ملاقات می کنید،

it can be awkward because you don't  know how to interact with that person.

ممکن است ناراحت کننده باشد زیرا نمی دانید چگونه با آن شخص تعامل کنید.

But they've been communicating with each other  as pen pals for 70 years, so that's why it felt  

اما آنها 70 سال است که با یکدیگر به عنوان رفیق قلمی ارتباط برقرار کرده‌اند، به همین دلیل این امر

natural, which means it felt comfortable because  of the relationship they have as pen pals.

طبیعی به نظر می‌رسد، به این معنی که به دلیل رابطه‌ای که به عنوان دوست قلم دارند، احساس راحتی می‌کنند.

Comfortable, Mrs.

راحت، خانم

Gregory, the one from the UK, Mrs.

گرگوری، خانم گرگوری، خانم گرگوری، یکی از بریتانیایی ها،

Gregory said though the pair had not met  before, their lives had taken similar patterns.

گفت اگرچه این جفت قبلاً ملاقات نکرده بودند ، اما زندگی آنها الگوهای مشابهی داشته است.

So remember the pair means the  two of them, so she could say.

بنابراین به یاد داشته باشید که جفت به معنای دو نفر است، بنابراین او می تواند بگوید.

Mrs.

خانم

Gregory said though they because they represents  the two of them, which is also the pair.

گرگوری گفت: هر چند چون آنها نماینده ی آن دو هستند که این جفت هم هستند.

So you could say although they had not met  before and then you can see the equivalent  

بنابراین می‌توانید بگویید اگرچه قبلاً ملاقات نکرده بودند و سپس می‌توانید معادل

of they as the possessive pronoun there,  their lives had taken similar patterns.

آن‌ها را به عنوان ضمیر ملکی در آنجا ببینید، زندگی آنها الگوهای مشابهی داشته است. او گفت که

We're both the same age and got married around  the same time and have three children, she said.

ما هر دو همسن هستیم و تقریباً در یک زمان ازدواج کردیم و سه فرزند داریم.

Which is probably why their pen pal relationship,  which I just described as pen pal ship.

احتمالاً به همین دلیل است که رابطه دوستانه قلم آنها، که من آن را کشتی دوست قلمی توصیف کردم.

I'm making up a new word.

دارم یه کلمه جدید میسازم

You heard it here first.

اول اینجا شنیدی

Their pen pal ship.

کشتی دوست قلم آنها.

Maybe it already exists.

شاید از قبل وجود داشته باشد.

I'm not sure.

من مطمئن نیستم.

Their pen pal ship was successful because  they have all of these similarities.

دوست قلم آنها موفقیت آمیز بود زیرا آنها همه این شباهت ها را دارند.

So you could say these are the  things they have in common.

بنابراین می‌توانید بگویید اینها چیزهای مشترکی هستند.

We have so much in common and we're both married.

ما مشترکات زیادی داریم و هر دو متاهل هستیم.

We both have three children, we're  both the same age, we're both women.

ما هر دو سه فرزند داریم، هر دو هم سن هستیم، هر دو زن هستیم.

We have so much in common.

ما خیلی چیزهای مشترک داریم

We have so many similarities.

ما شباهت های زیادی داریم

So notice so much in common.

بنابراین به موارد مشترک بسیار توجه کنید.

Because common is uncountable.

زیرا مشترک غیرقابل شمارش است.

We don't put a S on it, but here are similarities.

ما یک S روی آن قرار نمی دهیم، اما در اینجا شباهت هایی وجود دارد.

So, so many similarities.

بنابراین، بسیاری از شباهت ها.

We have so many similarities.

ما شباهت های زیادی داریم

You can use the same verb.

می توانید از همان فعل استفاده کنید. آیا

Have we started in pencil?

با مداد شروع کرده ایم؟

They're talking about their pen pal  ship, their pen pal relationship.

آنها در مورد کشتی رفیق قلمی خود ، رابطه رفیق قلمی خود صحبت می کنند.

We started in pencil, moved on to ink.

با مداد شروع کردیم، به سراغ جوهر رفتیم.

When you move on, it means you  progress to something else.

وقتی جلو می روید، به این معنی است که به چیز دیگری پیشرفت می کنید.

So you advance progress or  advance progress, advance.

بنابراین شما پیشرفت را پیش می‌برید یا پیشرفت می‌کنید، پیشرفت می‌کنید.

Now you move on to something.

حالا شما به سراغ چیزی بروید.

Notice that.

توجه کنید که

So if you finish one task at work,  you can move on to the next task.

بنابراین، اگر یک کار را در محل کار تمام کردید، می‌توانید به کار بعدی بروید.

You can progress to the next  task, advance to the next task.

می‌توانید به کار بعدی بروید، به کار بعدی بروید.

We started in pencil, moved  on to ink, then typing.

با مداد شروع کردیم، به سراغ جوهر رفتیم، سپس تایپ کردیم.

Wow, this is an interesting  relationship when you think  

وای، این یک رابطه جالب است وقتی فکر می‌کنید

of how the method of communication  has changed over the past 70 years.

روش ارتباط طی 70 سال گذشته چگونه تغییر کرده است.

Then typing and now we can e-mail  and stay in touch on social media.

سپس تایپ می کنیم و اکنون می توانیم ایمیل بزنیم و در رسانه های اجتماعی در تماس باشیم.

So different and notice here stay  in touch and when you stay in touch  

بسیار متفاوت است و توجه کنید که اینجا در ارتباط باشید و وقتی با شخصی در ارتباط هستید به این

with someone it means you keep  communicating with that person.

معنی است که با آن شخص ارتباط برقرار می کنید.

So often this is how we say goodbye to someone.

بنابراین اغلب اینگونه است که ما با کسی خداحافظی می کنیم.

We say bye, stay, stay in touch, which is a  way of saying make sure you keep talking to me,  

ما می گوییم خداحافظ، بمان، در تماس بمان، که روشی برای گفتن این است که مطمئن شوید که با من صحبت می کنید،

make sure you keep sending me messages,  make sure you keep emailing me, calling me.

مطمئن شوید که به من پیام می فرستید، مطمئن شوید که به من ایمیل می فرستید، با من تماس می گیرید.

So to remain in communication, remain in  communication and you stay in touch with someone.

بنابراین برای حفظ ارتباط، در ارتباط باقی بمانید و با کسی در ارتباط باشید.

OK, So we've stayed in  touch for the last 70 years.

خوب، پس ما در 70 سال گذشته در ارتباط بوده‌ایم.

We have the present perfect because it started  in the past and it continues until now.

ما اکنون کامل را داریم زیرا در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

We've stayed in touch for the last 70 years.

ما در 70 سال گذشته در تماس بوده ایم. به

This is how you can use it in a sentence.

این صورت است که می توانید از آن در یک جمله استفاده کنید.

We've stayed in touch.

ما در تماس ماندیم

Now you don't have to include the  with each other because it's we.

اکنون مجبور نیستید آن را با یکدیگر وارد کنید زیرا این ما هستیم.

It's not necessary at all.

اصلا لازم نیست

But I just want to show you that if  you identify someone you need with.

اما من فقط می خواهم به شما نشان دهم که اگر فردی را شناسایی کنید که به او نیاز دارید.

So in this case, if you use we, it  wouldn't be common to include that.

بنابراین، در این مورد، اگر از ما استفاده می‌کنید، درج آن معمول نیست.

But you might say I've stayed in touch  with my pen pal for the last 70 years.

اما ممکن است بگویید من در 70 سال گذشته با دوست قلمم در ارتباط بودم.

We have a great pen pal ship.

ما یک کشتی دوست قلم بزرگ داریم.

OK, it's going to catch on.

خوب، این کار ادامه پیدا می کند.

Just wait.

فقط صبر کن

So you can stay in touch.

بنابراین می توانید در تماس باشید.

You can also keep in touch by  stay in touch, keep in touch.

همچنین می‌توانید با  ارتباط برقرار کنید، در تماس باشید.

I'll just add that in here.

من فقط آن را در اینجا اضافه می کنم.

Keep in touch.

در تماس باشید.

They're exactly the same.

اونا دقیقا همینطورن

There's no difference.

هیچ فرقی نداره

So for all of these, you just  need to conjugate your verb.

بنابراین برای همه اینها، فقط باید فعل خود را با هم ترکیب کنید.

We've kept in touch, we've kept in touch,  I've kept in touch with my pen pals.

ما در تماس بوده‌ایم، در تماس بوده‌ایم، من با دوستان قلمی‌ام در تماس بوده‌ام.

So you can use stay or keep.

بنابراین می توانید از اقامت یا نگهداری استفاده کنید. او گفت که

There's no difference in meaning, there's  just two separate options here, she said.

هیچ تفاوتی در معنا وجود ندارد، فقط دو گزینه جداگانه در اینجا وجود دارد.

It's come a long way.

راه درازی آمده است.

When something has come a long way, it  means that something has progressed a lot.

وقتی چیزی خیلی پیشرفت کرده است، به این معنی است که چیزی پیشرفت زیادی کرده است.

So we can say, for example,  computers have come a long way.

بنابراین می‌توان گفت، برای مثال، رایانه‌ها راه طولانی را طی کرده‌اند.

Think back to the computer that these  women used to type their first message  

به رایانه ای فکر کنید که این زنان برای تایپ اولین پیام خود

to each other and then compare that  to the computer they're using now.

برای یکدیگر استفاده می کردند و سپس آن را با رایانه ای که اکنون از آن استفاده می کنند مقایسه می کنند.

Obviously that technology has progressed a lot.

بدیهی است که تکنولوژی پیشرفت زیادی کرده است.

It has come a long way, so has progressed,  advanced a lot to come a long way.

راه طولانی را پیموده است، بنابراین پیشرفت کرده است، بسیار پیشرفت کرده است تا راه طولانی را طی کند.

Let's continue.

ادامه دهیم.

Mrs.

Gregory's trip was organized by her three  children as a special gift for her 80th birthday.

سفر خانم گرگوری توسط سه فرزندش به عنوان یک هدیه ویژه برای تولد 80 سالگی او برگزار شد.

Oh, that's sweet.

اوه، این شیرین است.

And her daughter's, Steph Callum,  accompanied her for the journey.

و دخترش، استف کالوم، او را در این سفر همراهی کرد.

When you accompany someone, it  means you go with that person.

وقتی شخصی را همراهی می‌کنید، به این معنی است که با آن شخص همراه می‌شوید.

So her daughter went on the trip with her.

بنابراین دخترش با او به سفر رفت.

Her daughter accompanied her to America.

دخترش او را تا آمریکا همراهی کرد.

Mrs.

خانم

Gregory is the UK pen pal.

گرگوری دوست قلم انگلستان است.

So my daughter accompanied me to South Carolina.

بنابراین دخترم مرا تا کارولینای جنوبی همراهی کرد.

So this means my daughter went with  me, went with me to South Carolina.

بنابراین این بدان معناست که دخترم با من رفت، با من به کارولینای جنوبی رفت.

You accompany someone.

شما کسی را همراهی می کنید.

All right, I'll just highlight that for you.

بسیار خوب، من فقط آن را برای شما برجسته می کنم.

So Steph Callum accompanied her.

بنابراین استف کالوم او را همراهی کرد.

They don't include the location.

آنها مکان را در بر نمی گیرند.

If they did, it would be to  South Carolina for the journey.

اگر این کار را می کردند، برای سفر به کارولینای جنوبی می رفتند.

Mom has always wanted to  meet her American pen friend.

مامان همیشه دوست داشته با دوست قلم آمریکایی اش آشنا شود.

I've never heard it referred to as pen friend.

من هرگز نشنیده ام که از آن به عنوان دوست قلم یاد شود.

I've only heard it as pen pal maybe.

من آن را فقط به عنوان دوست قلم شنیده ام.

I'm not sure.

من مطمئن نیستم.

Maybe that is a British expression.

شاید این یک عبارت انگلیسی باشد.

I have not heard that before.

من قبلاً آن را نشنیده بودم.

But also I don't know if I've ever heard pen pal  ship, which I just made-up pen pal, pen friend.

اما همچنین نمی‌دانم که آیا تا به حال شنیده‌ام که رفیق قلمی، دوست قلم، آن را درست کرده‌ام.

But I can definitely tell you  in US at least, we say pen pal.

اما قطعاً می‌توانم به شما بگویم حداقل در ایالات متحده، ما می‌گوییم دوست قلم.

I've never heard pen friend.

من تا حالا نشنیدم دوست قلم

Also notice this spelling of mom is  specific to UK spelling in the US.

همچنین توجه کنید که این املای مادر مختص املای بریتانیا در ایالات متحده است.

In American English we say mom,  which is of course if you didn't  

در انگلیسی آمریکایی می‌گوییم مادر، که البته اگر نمی‌دانستید

know is short for mother and almost  everyone calls their mother mom.

مخفف مادر است و تقریباً همه مادرشان را مادر صدا می‌کنند.

To me, it sounds very formal to  say mother, it's mom, mom, mom.

برای من خیلی رسمی به نظر می‌رسد که بگوییم مادر، مامان، مامان، مامان است.

And when you're a little kid, maybe  until you're 10 years old, you say mommy.

و وقتی بچه کوچولو هستید، شاید تا 10 سالگی می گویید مامان.

But after 10 years old, if you still say  mommy, it sounds a little childish, a little.

اما بعد از 10 سالگی، اگر هنوز بگویید مامان، کمی کودکانه به نظر می رسد، کمی.

It doesn't sound appropriate for an adult or  a teenager to do, at least in North America.

این کار برای یک بزرگسال یا یک نوجوان، حداقل در آمریکای شمالی، مناسب به نظر نمی رسد.

So when you're maybe until you're  10 years old, you can say mommy,  

بنابراین وقتی شاید تا 10 سالگی هستید، می‌توانید بگویید مامان،

and then after that and until for  the rest of your life you'll say mom.

و بعد از آن و تا بقیه عمرتان بگویید مامان.

You can absolutely say mother  is just not the most common.

شما کاملاً می توانید بگویید که مادر رایج ترین نیست.

Miss Callum the daughter, Remember Miss  Callum the daughter, Miss Callum said.

خانم کالوم دختر، خانم کالوم دختر را به خاطر بسپارید ، خانم کالوم گفت.

She said the meeting had been on her mother's  bucket list as it was one of her lifelong regrets.

او گفت که این جلسه در فهرست سطل مادرش بوده است زیرا یکی از پشیمانی های مادام العمر او بوده است.

Oh, remember, we had lifelong wish.

آه، یادت باشد، ما آرزوی مادام العمر داشتیم.

I believe it was a wish, lifelong wish.

من معتقدم این یک آرزو بود، آرزوی مادام العمر.

You can also have a lifelong regret.

شما همچنین می توانید یک حسرت مادام العمر داشته باشید.

A regret is something you wish you had done,  something you wish you had done but you didn't.

پشیمانی کاری است که ای کاش انجام می دادی، کاری است که ای کاش انجام می دادی اما نکردی.

I don't like having regrets.

من پشیمانی را دوست ندارم

I think having regrets are some of  the worst feelings you could have.

من فکر می کنم پشیمانی از بدترین احساساتی است که می توانید داشته باشید.

So I always try to make sure I do the  things I want to do so I don't have regrets.

بنابراین همیشه سعی می‌کنم کاری را که می‌خواهم انجام دهم، انجام می‌دهم تا پشیمان نشوم.

I don't want to have lifelong regrets.

من نمی خواهم یک عمر پشیمان باشم.

I want to fulfill my lifelong wishes,  dreams, desires, and I guess that's it.

من می‌خواهم آرزوها، رویاها، آرزوهای مادام‌العمرم را برآورده کنم و حدس می‌زنم همین است.

Wishes, dreams, desires, goals.

آرزوها، رویاها، آرزوها، اهداف.

That was the other one.

اون یکی دیگه بود

Goals.

اهداف.

OK, a bucket list.

خوب، یک لیست سطلی.

This became very popular with a movie.

این با یک فیلم بسیار محبوب شد.

I don't know if I had heard the  expression before the movie.

نمی‌دانم این عبارت را قبل از فیلم شنیده بودم یا نه.

When you kick the bucket, it's  another way of saying you die.

وقتی به سطل لگد می زنید، راه دیگری برای گفتن مرگ است.

A very casual slang way of saying  you die to kick the bucket.

یک روش عامیانه بسیار معمولی برای گفتن شما برای لگد زدن به سطل می‌میرید.

This means to die.

این یعنی مردن

It's not very commonly used.

زیاد استفاده نمی شود.

It might be considered a little disrespectful  

ممکن است کمی بی‌احترامی تلقی شود

to say something like my friend kicked  the bucket, which means my friend died.

که بگوییم دوستم به سطل لگد زد ، یعنی دوستم مرد.

But this expression comes from the  list of things that you want to do,  

اما این عبارت از فهرست کارهایی می‌آید که می‌خواهید انجام دهید،

your goals, your wishes, your desires.

اهداف، آرزوها، خواسته‌هایتان.

The list of things you want to  do before you kick the bucket,  

فهرست کارهایی که می‌خواهید قبل از لگد زدن به سطل انجام دهید،

before you die, that's called your bucket list.

قبل از اینکه بمیرید، فهرست سطل شما نامیده می‌شود.

So on her mother's bucket list, one she wanted  to meet her American pen pal pen friend.

بنابراین در فهرست سطل مادرش، یکی از آنها که می‌خواست دوست قلم آمریکایی‌اش را ملاقات کند.

It was one of her lifelong regrets  that they had never met in person.

این یکی از پشیمانی‌های مادام‌العمر او بود که هرگز شخصاً ملاقات نکرده بودند.

So remember, Agret is when you say like,  oh, I wish I had applied to that job.

بنابراین به یاد داشته باشید، اگرت زمانی است که می گویید، آه، ای کاش برای آن شغل درخواست داده بودم.

I wish I had moved to another country.

ای کاش به کشور دیگری نقل مکان می کردم.

I wish I had spent more time improving my English.

ای کاش زمان بیشتری را صرف بهبود زبان انگلیسی خود می کردم.

It was very emotional when they meant  when something is described as emotional,  

خیلی احساسی بود وقتی منظورشان این بود که وقتی چیزی احساسی توصیف می‌شود، به این

it means it produces very strong feelings in you.

معنی است که احساسات بسیار قوی در شما ایجاد می‌کند.

Women tend to show these feelings by crying,  so you can imagine they probably were crying,  

زنان تمایل دارند این احساسات را با گریه نشان دهند، بنابراین می‌توانید تصور کنید که احتمالاً گریه می‌کردند،

but in this case they were tears of happiness  because they're meeting for the first time.

اما در این مورد آنها اشک خوشحالی بودند، زیرا برای اولین بار با هم ملاقات می‌کنند.

It was very emotional when they met, she added.

او افزود، زمانی که آنها ملاقات کردند بسیار احساسی بود.

I was quite choked up when  they hugged for the first time.

وقتی برای اولین بار آنها را در آغوش گرفتند کاملاً خفه شدم.

When you get choked up to get or to become  to be in this case, it's be choked up.

وقتی برای به دست آوردن یا تبدیل شدن به در این حالت خفه می شوید، خفه شده است.

It means emotional.

یعنی احساسی.

It's another way of saying emotional.

این یک راه دیگر برای گفتن احساسی است.

So perhaps your it's your retirement party and  after working for this company for 50 years,  

بنابراین شاید جشن بازنشستگی شما باشد و پس از 50 سال کار در این شرکت، در حال

you're giving a speech and you're  saying goodbye to all of your coworkers.

سخنرانی هستید و با همه همکارانتان خداحافظی می‌کنید.

And as you're saying goodbye,  you might get a little choked up,  

و همانطور که در حال خداحافظی هستید، ممکن است کمی خفه شوید،

you might have trouble expressing  those words because there's a lot  

ممکن است در بیان آن کلمات مشکل داشته باشید زیرا احساسات زیادی وجود دارد

of emotion and you're trying  not to show that emotion.

و سعی می کنید آن احساسات را نشان ندهید.

And that causes you from like  getting a little choked up.

و این باعث می‌شود که کمی خفه شوید.

So it's when you have a lot of  emotion, but you also try not to  

بنابراین زمانی است که شما احساسات زیادی دارید، اما سعی می‌کنید

really show that emotion 'cause you  might be in the middle of a speech.

واقعاً آن احساسات را نشان ندهید، زیرا ممکن است در وسط سخنرانی باشید.

For example, I was quite choked up  when they hugged for the first time.

برای مثال، وقتی برای اولین بار آنها را در آغوش گرفتند، کاملاً خفه شدم.

So the daughter is watching the two women.

بنابراین دختر در حال تماشای دو زن است.

Remember, one of them is her mother.

یادت باشد یکی از آنها مادرش است.

It was her lifelong dream to meet this  pen pal that she's had for 70 years.

این رویای همیشگی او بود که با این دوست قلمی که 70 سال دارد ملاقات کند.

And they hug and the daughter is watching them  and like getting choked up, getting emotional.

و آنها را در آغوش می گیرند و دختر آنها را تماشا می کند و دوست دارد خفه شود و احساساتی شود.

They hit it off instantly  and have a lot in common.

آن‌ها فوراً این کار را انجام می‌دهند و اشتراکات زیادی دارند.

Oh, I already shared this with you, woohoo.

اوه، من قبلا این را با شما به اشتراک گذاشتم، وووو.

Now to hit it off.

حالا به آن ضربه بزنید.

This is when you get along with someone.

این زمانی است که شما با کسی کنار می آیید.

When you get along with someone, it means  you have a positive relationship with them.

وقتی با کسی کنار می آیید، به این معنی است که با او رابطه مثبتی دارید.

So when you hit it off, it means you,  you feel very connected to someone.

بنابراین وقتی به آن ضربه می‌زنید، به این معنی است که شما، احساس می‌کنید با کسی ارتباط زیادی دارید.

You feel that you will have a good relationship  

احساس می‌کنید

with someone after meeting them for  the first time and in this case.

پس از اولین ملاقات با کسی و در این مورد، رابطه خوبی با او خواهید داشت.

It is their.

آنها است.

First time meeting, although they've  been communicating for 70 years.

برای اولین بار ملاقات می کنند، اگرچه آنها 70 سال است که با هم ارتباط برقرار می کنند.

They hit it off so they like someone  and they became friends immediately.

آنها این کار را انجام دادند تا از کسی خوششان بیاید و بلافاصله با هم دوست شدند.

They hit it off instantly  and have a lot in common.

آن‌ها فوراً این کار را انجام می‌دهند و اشتراکات زیادی دارند.

They've been talking non-stop, non-stop.

آنها بی وقفه صحبت می کردند، بی وقفه.

This is an adverb and it means they've been  

این یک قید است و به این معنی است که آنها

talking continuously so the action  happens for a long period of time.

به طور پیوسته صحبت می کنند بنابراین این عمل برای مدت طولانی اتفاق می افتد.

I have another example here for you.

من یک مثال دیگر در اینجا برای شما دارم.

I've been working non-stop continuously  

من اکنون بدون وقفه کار می‌کنم

now because this action started in  the past and continues until now.

زیرا این اقدام در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

You can use the present perfect  or the present perfect continuous.

می توانید از حال کامل یا حال کامل استمراری استفاده کنید.

Mrs.

خانم

Gregory and her daughter stayed  for 9 days in South Carolina,  

گرگوری و دخترش ۹ روز در کارولینای جنوبی ماندند،

with much of that time being spent with Mrs.

و بیشتر آن را با خانم

Cross and her family.

کراس و خانواده‌اش سپری کردند.

The two pen pals said they  would continue to stay in touch.

دو رفیق قلمی گفتند که به ارتباط خود ادامه خواهند داد.

So remember, stay in touch  or what's the other verb You  

بنابراین به یاد داشته باشید، در تماس بمانید یا فعل دیگری که

can use stay in touch or you can keep in touch.

می‌توانید استفاده کنید از ماندن در تماس باشید یا می‌توانید در تماس باشید چیست. به

Continue to stay in touch.

ارتباط خود ادامه دهید. از

Keep in touch through letters and cards.

طریق نامه ها و کارت ها در تماس باشید.

But we're not sure if the  meeting would ever be repeated.

اما مطمئن نیستیم که این جلسه هرگز تکرار شود.

If something's repeated, of  course, it means it happens again.

اگر چیزی تکرار شود، البته، به این معنی است که دوباره تکرار می‌شود.

So they're not sure if they'll  ever meet in person again.

بنابراین مطمئن نیستند که آیا هرگز دوباره به صورت شخصی ملاقات خواهند کرد.

Although they do want to maintain their  pen pal relationship, their pen pal ship.

اگرچه آن‌ها می‌خواهند رابطه رفیق قلمی خود را حفظ کنند، کشتی دوست قلمشان.

And that's the end of the article.

و این پایان مقاله است.

And this is an image of the women when they met.

و این تصویری از زنان هنگام ملاقات است.

And here are some of the letters  that they wrote to each other  

و در اینجا برخی از نامه‌هایی است که آن‌ها

when they could have been 12 or 14 years old.

زمانی که می‌توانستند ۱۲ یا ۱۴ ساله باشند به یکدیگر نوشتند.

So that must have been really  fun to meet each other to.

بنابراین ملاقات با یکدیگر باید واقعاً سرگرم کننده باشد.

Look at these old.

به این قدیمی ها نگاه کن

Letters to talk about their lives.

نامه هایی برای صحبت در مورد زندگی آنها.

It must have been a very interesting meeting.

حتما جلسه بسیار جالبی بوده است.

What about you?

شما چطور؟

Do you have a pen pal?

آیا شما یک دوست قلم دارید؟

Share that in the comments.

آن را در نظرات به اشتراک بگذارید.

And now what I'll do is I'll go to the  beginning of the article and I'll read  

و اکنون کاری که من انجام خواهم داد این است که به ابتدای مقاله می روم و

it from start to finish and this time  you can focus on my pronunciation.

آن را از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

Pen Pals of 70 Years Meet for First Time A  pair of 80 year old pen pals who have been  

دوستان قلم 70 ساله برای اولین بار ملاقات می کنند یک جفت دوست 80 ساله که

writing to each other since 1955 have finally  fulfilled their lifelong wish to meet in person.

از سال 1955 برای یکدیگر می نویسند، سرانجام آرزوی مادام العمر خود را برای ملاقات حضوری برآورده کردند.

Patsy Gregory, from Lancashire,  traveled nearly 4000 miles to meet  

پتسی گرگوری، اهل لنکاوی، تقریباً 4000 مایل سفر کرد تا با

Carol Ann Cross in South Carolina, who  she began writing to as a 12 year old.

کارول آن کراس در کارولینای جنوبی ملاقات کند، که از 12 سالگی شروع به نوشتن کرد.

Mrs.

Gregory said Mrs.

خانم

گرگوری گفت خانم

Cross was exactly as she imagined she would be.

کراس دقیقاً همان چیزی است که تصور می کرد باشد. او گفت:

I recognize her immediately and  it just felt natural, she said.

فوراً او را می شناسم و به نظر طبیعی بود.

Mrs.

Gregory said though the pair had not met  before, their lives had taken similar patterns.

خانم

گرگوری گفت اگرچه این زوج قبلاً ملاقات نکرده بودند ، اما زندگی آنها الگوهای مشابهی داشته است. او گفت که

We're both the same age and got married around  the same time and have three children, she said.

ما هر دو همسن هستیم و تقریباً در یک زمان ازدواج کردیم و سه فرزند داریم. او گفت که

We started in pencil, moved  on to ink, then typing,  

ما با مداد شروع کردیم، به سراغ جوهر رفتیم، سپس تایپ کردیم،

and now we can e-mail and stay in  touch on social media, she said.

و اکنون می‌توانیم ایمیل بزنیم و در رسانه‌های اجتماعی در ارتباط باشیم.

It's come a long way.

راه درازی آمده است.

Mrs.

Gregory's trip was organized by her  three children as a special gift for  

سفر خانم گرگوری توسط سه فرزندش به عنوان هدیه ای ویژه برای

her 80th birthday, and her daughter Steph  Callum accompanied her for the journey.

تولد 80 سالگی او برگزار شد و دخترش استف کالوم او را در این سفر همراهی کرد. خانم کالوم گفت که

Mom has always wanted to meet her  American pen friend, Miss Callum said.

مامان همیشه دوست داشته با دوست قلم آمریکایی خود ملاقات کند.

She said the meeting had been  on her mother's bucket list as  

او گفت که این ملاقات در فهرست سطلی مادرش قرار داشت، زیرا

it was one of her lifelong regrets  that they had never met in person.

یکی از پشیمانی‌های مادام‌العمر او بود که هرگز شخصاً ملاقات نکرده بودند.

It was very emotional when they met, she added.

او افزود، زمانی که آنها ملاقات کردند بسیار احساسی بود.

I was quite choked up when  they hugged for the first time.

وقتی برای اولین بار آنها را در آغوش گرفتند کاملاً خفه شدم.

They hit it off instantly  and have a lot in common.

آن‌ها فوراً این کار را انجام می‌دهند و اشتراکات زیادی دارند.

They've been talking non-stop.

آنها بی وقفه صحبت کرده اند.

Mrs.

Gregory and her daughter stayed  for 9 days in South Carolina,  

خانم

گرگوری و دخترش ۹ روز در کارولینای جنوبی ماندند،

with much of that time being spent with Mrs.

و بیشتر آن را با خانم

Cross and her family.

کراس و خانواده‌اش سپری کردند.

The two pen pals said they would continue  to stay in touch through letters and cards,  

این دو رفیق قلمی گفتند که از طریق نامه‌ها و کارت‌ها به ارتباط خود ادامه می‌دهند،

but we're not sure if the  meeting would ever be repeated.

اما مطمئن نیستیم که این جلسه هرگز تکرار شود.

Do you want me to make another  master class just like this?

آیا می‌خواهید کلاس استاد دیگری درست مثل این بسازم؟

If you do put yes, yes, yes, yes, yes,  yes, yes, yes, yes in the comments below.

اگر بله، بله، بله، بله، بله، بله، بله، بله، بله را در نظرات زیر قرار دهید.

And of course, make sure you like this lesson,  

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید،

share it with your friends and subscribe so  you're notified every time I post a new lesson.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا هر بار که یک درس جدید را پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود.

And of course, you can get this free  speaking guide where I share 6 tips  

و البته، می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید که در آن من 6 نکته

on how to speak English fluently and confidently.

درباره نحوه صحبت کردن به انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or look.

برای دانلود یا مشاهده می توانید اینجا کلیک کنید.

For the link in the description and I have another  master class I know you'll love so make sure.

برای پیوند در توضیحات و من یک کلاس استاد دیگر دارم که می‌دانم دوست خواهید داشت، پس مطمئن شوید.

You watch it.

تو تماشاش کن همین

Right now.

الان