She Speaks Like an AMERICAN! And She Shares How YOU CAN TOO!

Hello everyone.

سلام به همه.

Today I'm talking to Minahil.

امروز با میناهیل صحبت می کنم.

She's only 14 years old, almost 14.

او فقط 14 سال دارد، تقریباً 14.

She's from Pakistan and she speaks  English just like any American.

او اهل پاکستان است و مانند هر آمریکایی انگلیسی صحبت می کند.

14 year old I know.

14 ساله میشناسم

So she is going to share her story today.

بنابراین او امروز داستان خود را به اشتراک می گذارد.

Welcome Mina Hill.

مینا هیل خوش اومدی

First tell us, how did you  learn English so fluently?

ابتدا به ما بگویید، چگونه انگلیسی را اینقدر روان یاد گرفتید؟

Do you think you have a natural talent  for it, or was it a result of hard work?

آیا فکر می‌کنید استعداد ذاتی برای آن دارید یا نتیجه کار سخت بوده است؟

Or perhaps a combination of both?

یا شاید ترکیبی از هر دو؟

I'd say it was probably  like a combination of both.

می‌توانم بگویم احتمالاً ترکیبی از هر دو بود.

I would say maybe I had a  bit of like a natural talent.

می‌توانم بگویم شاید من یک استعداد طبیعی داشتم.

I think for me how it started was, I'll be honest,  

فکر می‌کنم برای من چگونه شروع شد، صادقانه بگویم،

I have no idea when I actually started  learning because you know how a child  

نمی‌دانم واقعاً از چه زمانی شروع به یادگیری کردم، زیرا می‌دانید که چگونه یک کودک

would pick up things in like any language, like  in their native language usually as they grow.

مثل هر زبانی مانند زبان مادری خود معمولاً در حین رشد، چیزهایی را یاد می‌گیرد.

That was me.

من بودم.

I usually I grew up with like  English movies or like shows.

من معمولاً با فیلم‌های انگلیسی یا نمایش‌های مشابه بزرگ شدم.

I loved reading fairy tales as a kid music.

از بچگی عاشق خواندن قصه های پریان بودم.

So it was kind of like, that was my environment  for like, at least me when I was alone.

بنابراین یک جورهایی مثل این بود، حداقل من وقتی تنها بودم، محیط من همین بود.

It would be how I grew up.

اینطوری می شد که من بزرگ شدم.

So I won't say I never  actually like, studied for it.

بنابراین نمی گویم که هرگز دوست ندارم، برای آن درس خوانده ام.

Like, I definitely did work on it as I grew up.

مثلاً، وقتی بزرگ شدم، قطعاً روی آن کار کردم.

But it definitely started  as more of a natural talent,  

اما قطعاً به‌عنوان یک استعداد طبیعی،

you could say I guess or  just like as my environment.

می‌توان گفت من حدس می‌زنم یا مانند محیط من، شروع شد.

But as I grew, I did like, I wouldn't say try to  

اما وقتی بزرگ شدم، دوست داشتم، نمی‌توانم بگویم که به‌طور

formally like attend classes or  anything like that, but I did.

رسمی دوست دارم در کلاس‌ها شرکت کنم یا هر چیز دیگری، اما این کار را انجام دادم.

I continued with like movies  and my shows in English.

من به فیلم‌های مشابه و نمایش‌هایم به زبان انگلیسی ادامه دادم.

I love to read.

عاشق خوندنم.

I've read a lot of books to the  point I cannot count how many.

من کتاب‌های زیادی خوانده‌ام تا جایی که نمی‌توانم تعدادشان را بشمارم.

So if that counts as learning, I definitely did.

بنابراین اگر این به عنوان یادگیری به حساب می آید، من قطعا انجام دادم.

I tried.

من سعی کردم.

I try focusing on my vocabulary, my pronunciation,  

سعی می‌کنم روی دایره لغاتم، تلفظم تمرکز کنم،

because there's still a lot of  stuff I would say I'm not good at.

زیرا هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که می‌توانم بگویم در آنها خوب نیستم.

I'm not going to say I'm perfect  because I definitely am not.

نمی‌خواهم بگویم که کامل هستم، زیرا قطعاً اینطور نیستم.

So you can see it's like a combination of both.

بنابراین می توانید ببینید که ترکیبی از هر دو است. به

It sounds like you did a great job of surrounding  

نظر می رسد که شما کار بسیار خوبی انجام داده اید که

yourself with English and making  English part of your environment.

خودتان را با زبان انگلیسی احاطه کرده اید و انگلیسی را بخشی از محیط خود کرده اید.

So you live in Pakistan.

بنابراین شما در پاکستان زندگی می کنید.

Obviously it's not a native  English speaking country.

بدیهی است که این کشور بومی  انگلیسی زبان نیست.

So do your parents speak English?

پس پدر و مادرت انگلیسی صحبت می کنند؟

Were they part of helping you  create this English environment?

آیا آنها بخشی از کمک به شما برای ایجاد این محیط انگلیسی بودند؟

I would say they definitely did support me.

من می گویم آنها قطعا از من حمایت کردند.

Like they never really forced me to not do it.

مثل اینکه آنها واقعاً هرگز مرا مجبور به انجام ندادن آن نکردند.

Or I will say really had to cut off  like a bunch of social interactions.

یا می‌گویم واقعاً مجبور شدم مانند یک دسته از تعاملات اجتماعی قطع شود.

Mostly because I'm not trying to be in any way  negative, but it's kind of like people will  

بیشتر به این دلیل که من سعی نمی‌کنم به هیچ وجه منفی باشم، اما اینطور است که مردم ممکن است

maybe assume you're trying to be a little bit  of a show off if you really continue that way.

تصور کنند اگر واقعاً به این راه ادامه دهید، سعی می‌کنید کمی خودنمایی کنید.

So I definitely tried cutting  off social interactions with it.

بنابراین قطعاً سعی کردم تعاملات اجتماعی را با آن قطع کنم.

They did too, but they did.

آنها هم کردند، اما کردند.

They definitely supported me.

قطعا از من حمایت کردند.

But I think the person who mostly like,  

اما فکر می‌کنم فردی که بیشتر دوست داشت،   به

helped me out with, like speaking that  way with me were me and my brothers.

من کمک کرد، مثل صحبت کردن با من، من و برادرانم بودیم.

We usually grew up like  speaking that way to each other.

ما معمولاً طوری بزرگ می‌شویم که با هم به این شکل صحبت می‌کنیم.

But apart from that, it was  my aunt and my late uncle.

اما جدا از آن، عمه و مرحوم عمویم بودند.

So they definitely, like, helped out with that.

بنابراین آنها قطعاً در این مورد کمک کردند.

And what language do you speak  at home with your family?

و در خانه با خانواده‌تان به چه زبانی صحبت می‌کنید؟

It's either Urdu or English.

یا اردو است یا انگلیسی.

I prefer English.

انگلیسی را ترجیح می دهم. من

I just.

فقط.

I feel like it's a little easier for  me, like I I would most of the time.

احساس می‌کنم برای من کمی راحت‌تر است ، مثل اکثر مواقع.

I won't realize that I'm just gonna be  start speaking Urdu and I'll suddenly  

متوجه نخواهم شد که تازه شروع به صحبت کردن اردو خواهم کرد و ناگهان

like just the go on into English and then  I'm gonna realize away what am I doing?

دوست خواهم داشت که به زبان انگلیسی ادامه دهم و سپس متوجه می شوم که دارم چه کار می کنم؟

And then I'm not have to stop myself.

و بعد مجبور نیستم جلوی خودم را بگیرم.

So it's like a bit of both.

بنابراین مانند کمی از هر دو است.

And what about in school?

و در مدرسه چطور؟ آیا

Do you go to school in English?

به زبان انگلیسی به مدرسه می روید؟

Most of our subjects we study are in English.

بیشتر دروس ما به زبان انگلیسی است.

Yes, there's only two subjects we have  that are in Urdu, but apart from that,  

بله، ما فقط دو موضوع داریم که به زبان اردو هستند، اما جدای از آن،

we do usually like have our course in English.

معمولاً دوست داریم دوره خود را به زبان انگلیسی داشته باشیم.

But me personally, I just like  to communicate in English.

اما من شخصاً دوست دارم به زبان انگلیسی ارتباط برقرار کنم.

I always feel like it makes  me feel a little more like  

همیشه احساس می‌کنم این باعث می‌شود که کمی بیشتر از

me than I do when I'm speaking my native language.

زمانی که به زبان مادری‌ام صحبت می‌کنم، شبیه خودم باشم.

So personally for me, yeah.

بنابراین شخصا برای من، بله.

That's interesting.

جالبه.

And why do you think you relate more to  English than you do your own native language?

و چرا فکر می‌کنید بیشتر با زبان انگلیسی ارتباط دارید تا زبان مادری خود؟

That's a very interesting question.

این یک سوال بسیار جالب است.

That's something I often wonder  myself because like, you wouldn't  

این چیزی است که اغلب از خودم تعجب می‌کنم، زیرا نمی‌توان

expect most people to feel a little more  confident speaking the native language.

انتظار داشت که بیشتر مردم با صحبت کردن به زبان مادری کمی اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند.

But for me it's the opposite.

اما برای من برعکس است.

I like my friends often ask me to try to,  like, speak in my native language because  

دوست دارم دوستانم اغلب از من می خواهند که سعی کنم، دوست داشته باشم، به زبان مادری خود صحبت کنم، زیرا   از

I have never like from to most of my friends, I  have never actually spoken in my native language,  

بسیاری از دوستانم هرگز دوست ندارم، در واقع هرگز به زبان مادری خود صحبت نکرده ام،

so they're often asked me and I  go, I can't it it makes me nervous.

بنابراین اغلب از آنها سؤال می شود و من  می روم. نمیتونم عصبیم میکنه

So I think it was just the way I grew up,  

بنابراین فکر می‌کنم درست به همان شکلی بود که بزرگ شدم،

like around everything in English,  like my books and my shows.

مثل همه چیز به زبان انگلیسی، مثل کتاب‌ها و نمایش‌هایم.

I'll be honest, I think like books.

صادقانه بگویم، من مانند کتاب فکر می کنم.

I'm a very extroverted person,  but books are kind of like books,  

من یک فرد بسیار برون گرا هستم، اما کتاب ها به نوعی مانند کتاب هستند،

and fictional characters are my best friends.

و شخصیت های داستانی بهترین دوستان من هستند.

So you can see I kind of grew up  surrounding myself in the environment,  

بنابراین می توانید ببینید که من به نوعی بزرگ شده ام که خودم را در محیط اطراف احاطه کرده ام،

so it just makes me feel  a little more comfortable.

بنابراین این باعث می شود کمی احساس راحتی کنم.

And how about your friends?

و دوستانت چطور؟

You mentioned they want to speak  in Urdu, your native language.

شما اشاره کردید که آنها می خواهند به اردو، زبان مادری شما صحبت کنند.

So are they more confident in their  native language compared to English?

بنابراین آیا آنها در مقایسه با انگلیسی به زبان مادری خود اعتماد بیشتری دارند؟

Or do they communicate as fluently  as naturally as you do in English?

یا به همان روانی که شما در زبان انگلیسی دارید به طور طبیعی با هم ارتباط برقرار می کنند؟

How would you compare that?

چگونه آن را مقایسه می کنید؟

I will say like, I personally feel  like they're a little more confident.

من می گویم مانند، من شخصاً احساس می کنم که آنها کمی اعتماد به نفس بیشتری دارند.

I'm not trying to judge anyone  like it's up to them how they feel.

من سعی نمی‌کنم کسی را قضاوت کنم، مثل اینکه بستگی به احساسش دارد.

I do feel like they're a little more  confident in the native language.

من احساس می‌کنم آن‌ها به زبان مادری کمی اعتماد به نفس بیشتری دارند.

I won't say they're like as fluent,  

من نمی گویم که آنها به همان اندازه مسلط هستند،

but I also feel like they have the  potential to be if they tried to.

اما همچنین احساس می کنم که اگر تلاش کنند پتانسیل آن را دارند.

But for the most part, they're definitely maybe  a little more confident in my native language.

اما در بیشتر موارد، مطمئناً شاید به زبان مادری من کمی اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند.

If any of you are watching, please  do not take this offensively.

اگر یکی از شما در حال تماشا است، لطفاً این را توهین آمیز نگیرید.

I'm just trying to be honest.

من فقط سعی می کنم صادق باشم.

Absolutely and for sure for  all the friends watching,  

کاملاً و مطمئناً برای همه دوستانی که تماشا می‌کنند،

just know language learning is a journey.

فقط بدانید که یادگیری زبان یک سفر است.

I'm sure if you probably have skills that are  

مطمئنم اگر احتمالاً مهارت‌هایی

higher than Minah Hill in  certain areas as well, so.

بالاتر از تپه Minah در مناطق خاصی دارید، بنابراین.

Definitely.

We all have our own unique skills and talents.

قطعا.

همه ما مهارت ها و استعدادهای منحصر به فرد خود را داریم.

So tell me, how do you feel about  the English you learn in a classroom?

بنابراین به من بگویید، درباره انگلیسی‌ای که در کلاس درس یاد می‌گیرید چه احساسی دارید؟

Do you have English classes where you sit down and  learn the English language in a classroom setting?

آیا کلاس های انگلیسی دارید که در آن بنشینید و زبان انگلیسی را در یک محیط کلاس یاد بگیرید؟

And how do you feel about that compared to  the English that you hear on TV in your books,  

و در مقایسه با انگلیسی‌هایی که در تلویزیون در کتاب‌هایتان می‌شنوید، و

that you like to read English in the real world?

دوست دارید در دنیای واقعی انگلیسی بخوانید، چه احساسی دارید؟

Yeah, we do have an English class.

بله، ما کلاس انگلیسی داریم.

Like we've got English like  almost every day of the week.

مثل اینکه تقریباً هر روز هفته انگلیسی داریم.

So I will say the English and textbooks and  in classrooms is certainly very different  

بنابراین من می گویم که زبان انگلیسی و کتاب های درسی و در کلاس های درس قطعاً بسیار متفاوت

from like IRL English just because I think  most of the things you learn in a classroom.

از انگلیسی IRL است فقط به این دلیل که فکر می کنم بیشتر چیزهایی که در کلاس درس می آموزید.

I often ask myself when am I ever going to  read all this in like a normal day setting.

من اغلب از خودم می‌پرسم کی قرار است همه اینها را در یک روز عادی بخوانم.

I feel like movies and like other  books you would read like maybe  

احساس می‌کنم فیلم‌ها و کتاب‌های دیگری که می‌خوانید دوست دارم، شاید

a little more like non fiction or even fiction.

بیشتر شبیه داستان‌های غیرداستانی یا حتی داستانی باشند.

Just like textbook English and  like novel English is are like  

درست مانند کتاب درسی انگلیسی و مانند انگلیسی رمان، مانند

two different things from the way I see it.

دو چیز متفاوت از دید من هستند.

So I feel like movie English and movies or books,  

بنابراین احساس می‌کنم فیلم انگلیسی و فیلم‌ها یا کتاب‌ها را دوست دارم،

it's definitely a little more relatable to  your daily life than it could be to textbooks.

مطمئناً نسبت به کتاب‌های درسی کمی بیشتر با زندگی روزمره شما مرتبط است.

So that that's just my opinion.

بنابراین این فقط نظر من است.

I just feel like it is.

من فقط احساس می کنم که هست.

Well, it's certainly done wonders for  you because you speak as I said in the  

خب، مطمئناً برای شما شگفت‌انگیز است، زیرا همانطور که در مقدمه گفتم صحبت می‌کنید

introduction, you speak like any 1314 year old  American girl including how fast you speak.

، مانند هر دختر 1314 ساله آمریکایی صحبت می‌کنید، از جمله اینکه چقدر سریع صحبت می‌کنید.

For the audience watching, just know that  how fast she's speaking, this is often.

برای مخاطبانی که تماشا می‌کنند، فقط بدانید که او اغلب با چه سرعتی صحبت می‌کند.

How fast younger kids speak.

بچه های کوچکتر چقدر سریع صحبت می کنند. می‌دانم که

I know I used to speak very, very  quickly when I was 13 as well.

در 13 سالگی هم خیلی خیلی سریع صحبت می‌کردم.

So but your vocabulary, the  expressions that you use,  

بنابراین، اما دایره لغات شما، عباراتی که استفاده می‌کنید،

your pronunciation, it sounds just  like a North American 14 year old girl.

تلفظ شما، درست مانند یک دختر 14 ساله آمریکای شمالی به نظر می‌رسد.

So.

بنابراین.

Thank you.

متشکرم.

Did you?

Learn all of these expressions  and pronunciation in school.

آیا تو؟

همه این عبارات و تلفظ را در مدرسه بیاموزید.

Or was that just from being absorbed to  the content, the movies, the TV shows?

یا فقط جذب محتوا، فیلم‌ها، برنامه‌های تلویزیونی بود؟

The books.

کتابها.

How do you think you did it?

فکر می کنید چطور این کار را انجام دادید؟

Yeah, yeah, I definitely think a  little more from, like, textbooks.

بله، بله، من قطعاً کمی بیشتر از کتاب‌های درسی فکر می‌کنم.

It was definitely more from, like the content I  used to watch as a kid or like I used to read.

مطمئناً بیشتر از آن بود، مانند محتوایی که در کودکی تماشا می‌کردم یا مانند محتوایی که قبلاً می‌خواندم.

I just used to, like, indulge  myself in 'cause I feel like accent.

من فقط عادت داشتم، چون احساس لهجه می‌کنم، خودم را اغراق می‌کردم.

It's definitely something you can build,  

این قطعاً چیزی است که می‌توانید بسازید،

but at the same time it's also like  something that comes in natural.

اما در عین حال مانند چیزی است که به صورت طبیعی در می‌آید.

Like, I feel like if somebody like a non-native  speaker was to try to learn my native language,  

مثلاً، من احساس می‌کنم اگر کسی مانند یک فرد غیر بومی سعی کند زبان مادری من را بیاموزد،

their pronunciation would definitely  be a lot different from like the way  

تلفظ آنها قطعاً با طرز

I say it or the way my family or just  like people living in Pakistan say it.

بیان من یا خانواده من یا درست مانند افرادی که در پاکستان می‌گویند بسیار متفاوت خواهد بود. آی تی.

So I definitely feel like that's  where my accent came from.

بنابراین مطمئناً احساس می‌کنم که لهجه من از آنجا آمده است.

I didn't necessarily have to try to learn it.

لزوماً مجبور نبودم برای یادگیری آن تلاش کنم.

It just like came from the way I always saw it,  

این دقیقاً از روشی که همیشه آن را می دیدم،

heard it being pronounced in my shows or  books or like the way I read it in books.

شنیده بودم که در نمایش ها یا کتاب هایم تلفظ می شود، یا مانند روشی که آن را در کتاب ها می خواندم، آمده بود.

So that's I definitely think  mine just came in naturally.

بنابراین قطعاً فکر می‌کنم مال من به طور طبیعی وارد شده است.

It's amazing that you say that.

شگفت انگیز است که شما این را می گویید.

And for all the students watching, if you learn  pronunciation from a native speaker like MENA MENA  

و برای همه دانش‌آموزانی که تماشا می‌کنند، اگر تلفظ را از زبان مادری مانند MENA MENA یاد بگیرید،

Hill did, then you will be able to pronounce the  sound so that imitation is so important and you're  

آنگاه می‌توانید صدا را تلفظ کنید تا تقلید بسیار مهم باشد و

living proof of the results that you get because  it is just absolutely amazing hearing you speak.

اثبات زنده نتایجی هستید که به دست می‌آورید زیرا شنیدن صحبت شما بسیار شگفت انگیز است

Now let's talk about your speaking skills,  because you may know that a lot of people  

حالا بیایید در مورد مهارت‌های صحبت کردن شما صحبت کنیم، زیرا ممکن است بدانید که بسیاری از افراد

learning English as a second language,  they struggle with their speaking skills.

انگلیسی را به عنوان زبان دوم یاد می‌گیرند، با مهارت‌های گفتاری خود مشکل دارند.

They get quite confident with  grammar, vocabulary, reading, writing.

آنها با گرامر، واژگان، خواندن، نوشتن کاملاً مطمئن می شوند.

But then when it comes to speaking they  they don't have the same level of skill.

اما وقتی نوبت به صحبت کردن می رسد، آنها سطح مهارت یکسانی ندارند.

But clearly your speaking  skills are absolutely excellent.

اما واضح است که مهارت‌های صحبت کردن شما کاملاً عالی است.

So how did you personally  improve your speaking skills?

بنابراین چگونه شخصاً مهارت‌های گفتاری خود را بهبود بخشید؟

I feel like I'm sure you said this in your  videos once, but you know how when you're  

من احساس می‌کنم مطمئن هستم که این را یک بار در ویدیوهای خود گفته‌اید، اما می‌دانید که چگونه وقتی

writing it down or like you're reading, it's  like no one's actually listening to you say it.

آن را یادداشت می‌کنید یا دوست دارید در حال خواندن آن هستید، مانند این است که هیچ‌کس واقعاً به صحبت‌های شما گوش نمی‌دهد.

So you're a little more confident  in, like, doing it right.

بنابراین کمی اعتماد به نفس دارید ، مثلاً در انجام درست آن کار.

But when you try to see it in front of  someone, especially the native speaker,  

اما وقتی سعی می‌کنید آن را در مقابل شخصی، به‌ویژه زبان مادری‌تان ببینید،

you suddenly just feel anxious and you start and  your mind just goes, what if I make mistakes?

ناگهان احساس اضطراب می‌کنید و شروع می‌کنید و ذهنتان می‌رود، اگر اشتباه کنم چه؟

Or like, what if I mess this up?

یا مثلاً اگر این را خراب کنم چه؟

That's something like that.

این چیزی شبیه به آن است.

I'll be honest.

That happened to me like it  used to when I was younger.

من صادقانه خواهم گفت.

این اتفاق برای من افتاد، مثل زمانی که جوانتر بودم.

But now growing up like I'm, I've  been a lot more confident with this.

اما اکنون که مانند خودم بزرگ شده‌ام، اعتماد به نفس بیشتری نسبت به این موضوع داشته‌ام.

I feel like that that's I'm more  nervous if I speak my native language.

احساس می کنم اگر به زبان مادری خود صحبت کنم بیشتر عصبی می شوم.

Those are the thoughts that  run through my mind speaking  

اینها افکاری هستند که با صحبت کردن به زبان مادری ام در ذهن من می گذرند

my native language than they do speaking English.

تا آنها که انگلیسی صحبت می کنند.

So I think one thing is just don't let  yourself become anxious or like don't  

بنابراین فکر می‌کنم یک چیز این است که به خودتان اجازه ندهید مضطرب شوید یا دوست نداشته باشید از

fear making mistakes because everyone  makes mistakes for all human beings.

اشتباه کردن نترسید زیرا همه برای همه انسان‌ها اشتباه می‌کنند. پیش

That happens.

می آید.

Just don't be worried about like if I  mess this up is someone going to judge me.

فقط نگران نباشید که اگر من این موضوع را به هم بزنم کسی مرا قضاوت خواهد کرد.

If they do, I say let them.

اگر بکنند می گویم اجازه بدهند.

That's that's what people are going to do.

این کاری است که مردم قرار است انجام دهند.

So don't worry about people's opinions.

پس نگران نظرات مردم نباشید.

If you're doing it, you're  doing great for yourself.

اگر این کار را انجام می‌دهید، برای خودتان عالی انجام می‌دهید.

You should be doing it for yourself so  like you don't have to worry about that.

شما باید این کار را برای خودتان انجام دهید تا نگران نباشید.

If like I think a tip to  improve your speaking skills,  

اگر فکر می‌کنم نکته‌ای برای بهبود مهارت‌های گفتاری شماست،

something that definitely works  for me is speak to yourself.

چیزی که قطعاً برای من مفید است این است که با خودتان صحبت کنید.

It doesn't even have to be like formally you  don't have to be sitting in front of a mirrors.

حتی لازم نیست اینطور باشد که به طور رسمی لازم نیست جلوی آینه بنشینید.

What think I do this is more of  a habit of mine at this point.

کاری که فکر می‌کنم این کار را انجام می‌دهم در این مرحله بیشتر عادت من است.

But I'm I'd be like reading a book.

اما من دوست دارم کتاب بخوانم.

I'll be watching a movie or like ATV show  and something's going to happen and I'm  

من در حال تماشای یک فیلم یا برنامه ATV خواهم بود و اتفاقی قرار است بیفتد و

going to stick there for 5 minutes rambling to  myself on and on and on about the situation.

به مدت 5 دقیقه در آنجا می مانم و مدام در مورد این وضعیت با خودم صحبت می کنم.

I could be alone in the room or in  the house and I'll still keep going.

من می‌توانم در اتاق یا در خانه تنها باشم و همچنان به راهم ادامه می‌دهم.

So it's for me, it's become more of a habit.

بنابراین برای من، این بیشتر به یک عادت تبدیل شده است.

I can't stop myself from it.

من نمی توانم جلوی خودم را بگیرم.

So I do definitely think, don't  be nervous about doing that.

بنابراین قطعاً فکر می‌کنم، در مورد انجام آن عصبی نباشید.

It's like normal.

انگار عادیه

I definitely help me.

حتما کمکم می کنم

So just like try speaking to yourself first.

پس درست مثل اینکه سعی کنید ابتدا با خودتان صحبت کنید.

Don't just don't be afraid of making mistakes.

فقط از اشتباه کردن نترسید.

It happens.

اتفاق می افتد.

Just like feel.

درست مثل احساس.

Relax yourself.

خودت راحت باش

Just speak.

فقط حرف بزن

It doesn't matter if you miss, make mistakes.

مهم نیست که از دست می دهید، اشتباه کنید.

It's completely fine.

کاملاً خوب است.

If you want to like you can  always, like I said, you can.

اگر می‌خواهید دوست داشته باشید، می‌توانید همیشه، همانطور که گفتم، می‌توانید.

If you're like preparing for something,  like you're preparing for a speech or like  

اگر دوست دارید برای چیزی آماده شوید، مانند اینکه برای سخنرانی آماده می‌شوید یا مانند

an interview, you can always stand in front of  the mirror, try to practice it, or like you can.

مصاحبه، همیشه می‌توانید جلوی آینه بایستید، سعی کنید آن را تمرین کنید، یا دوست دارید.

It can eventually build into  a habit like it did for me.

در نهایت می‌تواند به عادتی تبدیل شود که برای من انجام داد.

But as you're reading, as you're listening,  

اما در حین خواندن، در حین گوش دادن،

you just you should just let yourself express  your opinions and ideas, even if it's just you.

فقط باید به خود اجازه دهید نظرات و عقاید خود را بیان کنید، حتی اگر فقط خودتان باشید.

You don't have to have someone  there with you to speak to.

لازم نیست کسی را همراه خود داشته باشید تا با او صحبت کنید.

You can always speak to yourself.

همیشه می توانید با خودتان صحبت کنید.

I'm so glad you said that,  and that's definitely advice  

من خیلی خوشحالم که این را گفتید، و این قطعاً توصیه ای است   که

I share with all my students,  and that is what I do as well.

من با همه دانش آموزانم در میان می گذارم، و این کاری است که من نیز انجام می دهم.

I speak to myself all the time.

من همیشه با خودم صحبت می کنم.

It's a great way to prepare,  it's a great way to practice.

این یک راه عالی برای آماده شدن است، این یک روش عالی برای تمرین است.

And when I was learning foreign languages,  I always spoke to myself in that foreign  

و وقتی زبان‌های خارجی یاد می‌گرفتم، همیشه به آن زبان خارجی با خودم صحبت می‌کردم،

language because I didn't have access to other  people, but I always had access to myself.

زیرا به دیگران دسترسی نداشتم ، اما همیشه به خودم دسترسی داشتم.

So it's just an easy, easy thing to do.

بنابراین این فقط یک کار آسان و آسان برای انجام است.

And I'm glad you do that.

و خوشحالم که این کار را می کنی.

And I'm glad you recommend it as well.

و خوشحالم که آن را نیز توصیه می کنید.

Now because your English is so  amazing and you're only almost 14.

اکنون چون انگلیسی شما بسیار شگفت‌انگیز است و شما فقط 14 سال دارید.

For those of you watching, she's  going to be 14 in just one week.

برای کسانی که تماشا می‌کنند، او فقط در یک هفته 14 ساله می‌شود.

She let me know.

او به من اطلاع داد.

So almost 14.

تقریباً 14.

Happy early birthday, because  your English is so amazing.

تولدت مبارک، زیرا انگلیسی شما بسیار شگفت‌انگیز است.

Are you done learning?

آیا یادگیری شما تمام شده است؟

Do you still sit down and  formally learn the language,  

آیا هنوز می‌نشینید و به طور رسمی زبان را یاد می‌گیرید،

or do you feel you've achieved the result  that you want with your English skills?

یا احساس می‌کنید با مهارت‌های انگلیسی خود به نتیجه‌ای که می‌خواهید رسیده‌اید؟

No, I don't think I'm not  gonna say I'm done learning.

نه، فکر نمی‌کنم نمی‌خواهم بگویم که در حال یادگیری هستم.

I don't ever want to be like done  with it because I think this,  

من هرگز نمی‌خواهم مثل کار با آن کار کنم، زیرا فکر می‌کنم این،   قطعاً می‌گویم

I will definitely say there's a difference  between when you have to learn something like  

تفاوتی بین زمانی است که باید چیزی مانند   که نمی‌خواهی یاد بگیری

you don't want to and there's something you want  to learn, something you want to do for yourself.

و چیزی است که می‌خواهی یاد بگیری، چیزی که می‌خواهی. برای خودت انجام بده

So that's definitely like me and English.

پس قطعاً مثل من و انگلیسی است.

Like if I I'd say if it was like  something like if it was a school subject,  

مثلاً اگر می‌توانم بگویم اگر موضوعی مانند یک موضوع مدرسه بود،

maybe a subject I didn't necessarily  like, I definitely would be like,  

شاید موضوعی که لزوماً دوست نداشتم، قطعاً می‌خواهم بگویم،

OK, I'm done learning this,  that this is all I ever need.

باشه، من این را یاد گرفتم، این تمام چیزی است که من دارم همیشه نیاز

I'm done.

But I feel like this is something  I'm not going to be done with.

من تمام شده ام.

اما احساس می‌کنم این چیزی است که قرار نیست آن را تمام کنم.

I'm definitely going to continue.

حتما ادامه میدم

I still I like I said I never  actually formally try to learn it.

هنوز هم دوست دارم که بگویم هرگز به طور رسمی سعی نمی کنم آن را یاد بگیرم.

I just a more off you know I went with it.

من فقط می دانم که من با آن رفتم.

So I definitely I when I say  I'm I'm not done learning.

بنابراین من قطعاً وقتی می‌گویم «تمام یادگیری» را انجام نداده‌ام.

It's in a sense that I still like to read.

این به یک معناست که هنوز هم دوست دارم بخوانم.

I still like to watch movies or shows in it.

هنوز هم دوست دارم در آن فیلم یا نمایش ببینم.

Sometimes I like open up a  dictionary and look for words.

گاهی اوقات دوست دارم یک فرهنگ لغت باز کنم و به دنبال کلمات بگردم.

Sometimes I like to like to search up  synonyms of words I feel like I use a lot.

گاهی اوقات دوست دارم مترادف کلمات را جستجو کنم که احساس می کنم زیاد استفاده می کنم.

So I'll try to like, search up synonyms,  

بنابراین سعی می‌کنم دوست داشته باشم، مترادف‌ها را جستجو کنم،

try to replace the words with  something a little different.

سعی کنم کلمات را با چیزی کمی متفاوت جایگزین کنم.

It always help, like with  vocabulary and pronunciation too.

همیشه کمک می کند، مانند واژگان و تلفظ نیز.

And right in speaking, I feel  like it just helps a lot.

و درست در صحبت کردن، احساس می‌کنم که خیلی کمک می‌کند.

So yeah, I don't think I'm done.

پس بله، فکر نمی کنم کارم تمام شده باشد.

Good answer.

جواب خوبی بود.

Because we are all lifelong learners,  we should never stop learning.

از آنجایی که همه ما یادگیرنده مادام العمر هستیم، هرگز نباید یادگیری را متوقف کنیم.

So I'm glad you're committed to  keep improving, keep learning.

بنابراین خوشحالم که متعهد به پیشرفت هستید، به یادگیری ادامه دهید.

And I ask you that just because a lot of  students, they, they really want to know,  

و من از شما می‌خواهم که فقط به این دلیل که بسیاری از دانش‌آموزان، آنها واقعاً می‌خواهند بدانند،

OK, when is that timeline in the future that I  will be fluent and therefore done with English.

خوب، چه زمانی در آینده می‌توانم به زبان انگلیسی مسلط باشم و در نتیجه آن را تمام کنم. به

That's seems to be what they have.

نظر می رسد این چیزی است که آنها دارند.

There's going to be some date in  the future, maybe three months,  

در آینده قرار است تاریخی وجود داشته باشد ، شاید سه ماه،

six months, one year where they're  done with English, they're fluent,  

شش ماه، یک سال که انگلیسی را تمام کنند، مسلط باشند، به

they've achieved the result,  they can move on with their life.

نتیجه رسیده باشند، بتوانند به زندگی خود ادامه دهند.

But I still learn new words, new ways to  communicate, better ways to share my ideas.

اما هنوز کلمات جدید، راه‌های جدید برای برقراری ارتباط، راه‌های بهتر برای به اشتراک گذاشتن ایده‌هایم را یاد می‌گیرم.

And I'm a native speaker, so I'm glad you're  committed to that lifelong learning as well.

و من یک زبان مادری هستم، بنابراین خوشحالم که شما نیز به این یادگیری مادام العمر متعهد هستید.

Excellent.

عالی

There's just like you're never  you can never be done with it.

درست مثل این است که شما هرگز به پایان نخواهید رسید.

If you if you think you're done well,  you're actually done for, like that's it.

اگر فکر می‌کنید کارتان را خوب انجام داده‌اید، در واقع کارتان تمام شده است، مثل همین است.

You're gonna forget what you learn.

چیزایی که یاد گرفتی فراموش میکنی

Like six months later, that's just over for you.

مثل شش ماه بعد، این برای شما تمام شده است.

All that work just goes to waste.

تمام این کارها به هدر می رود.

What a clever thing to say.

چه زرنگی گفتن

If you think you're done, you're done for.

اگر فکر می کنید کارتان تمام شده است، تمام شده است.

You're done for.

شما تمام شده اید برای.

In English, to be done for means  like you're finished, you're.

در زبان انگلیسی، to be done for به معنای همانطور که شما تمام شده‌اید، شما هستید.

For.

برای.

Longer.

You're not successful anymore, You're  out of the game, you're done for.

طولانی تر.

شما دیگر موفق نیستید، شما از بازی خارج شده‌اید، کارتان تمام شده است.

So that's a very clever phrasing.

پس این عبارت بسیار هوشمندانه است.

I love that.

من آن را دوست دارم.

So thank you.

پس ممنون

You're only 14.

شما فقط 14 سال دارید.

You have this high level of English.

شما این سطح زبان انگلیسی را دارید.

Do you think this will help you in your future?

آیا فکر می کنید این به شما در آینده کمک می کند؟

What?

چی؟

What do you see yourself doing  in the future and what role do  

خودتان را در آینده چه کار می‌کنید و احساس می‌کنید انگلیسی چه نقشی

you feel that English is going to play in that?

در آن بازی خواهد کرد؟

And why is it important for you  to improve your English skills?

و چرا برای شما مهم است که مهارت های انگلیسی خود را بهبود بخشید؟

I definitely think it's going to help me a lot.

من مطمئناً فکر می کنم که خیلی به من کمک خواهد کرد.

Like I said, I'm a very extroverted person,  

همانطور که گفتم، من فردی بسیار برون‌گرا هستم،

so I feel like some of my goals  for the future are the career wise.

بنابراین احساس می‌کنم برخی از اهدافم برای آینده شغلی است.

I want to be an interior designer when I grow  up, so I feel like that's something you're  

من می‌خواهم وقتی بزرگ شدم یک طراح داخلی شوم ، بنابراین احساس می‌کنم این چیزی است که

definitely going to have to communicate  with people from all over the world.

حتماً باید با مردم از سراسر جهان ارتباط برقرار کنید.

You might not speak their native language.

ممکن است به زبان مادری آنها صحبت نکنید.

So I think if you, especially if you want to,  

بنابراین من فکر می‌کنم اگر شما، به‌ویژه اگر بخواهید،

if you're like career path is something  that you feel like you're going to have  

اگر مانند مسیر شغلی هستید، چیزی  است که احساس می‌کنید باید

to interact with a bunch of people from like a  different country, different parts of the world.

با گروهی از مردم از کشور‌های مختلف، از نقاط مختلف جهان تعامل داشته باشید.

It's definitely something that  can help you because like,  

این قطعاً چیزی است که می‌تواند به شما کمک کند، زیرا

you can't always learn everyone's  native language in the same way.

همیشه نمی‌توانید زبان مادری همه را به یک شکل یاد بگیرید.

I really want to travel the entire world,  

من واقعاً می‌خواهم به تمام دنیا سفر کنم،

like every single place I can  possibly go to, I want to go.

مانند هر مکان دیگری که می‌توانم به آنجا بروم، می‌خواهم بروم.

So again, I cannot learn all those languages.

بنابراین باز هم نمی توانم همه آن زبان ها را یاد بگیرم.

So English will definitely like  help communicate with people.

بنابراین، انگلیسی قطعاً دوست دارد  در برقراری ارتباط با مردم کمک کند.

Apart from that, I really just think  it's like something I have fun with,  

جدای از آن، من واقعاً فکر می‌کنم مثل چیزی است که با آن سرگرم می‌شوم،

Like they just love to read.

مثل اینکه آنها عاشق خواندن هستند.

I mean, extra words and bookworms  are two things, two different things,  

منظورم این است که کلمات اضافی و کرم‌های کتاب دو چیز هستند، دو چیز متفاوت،

but I'm just like merged into  one, so that definitely helps.

اما من دقیقاً در یکی ادغام شده‌ام ، بنابراین قطعاً کمک می‌کند.

I love to, just like books always help  enhance my vocabulary and all that.

من دوست دارم، درست مثل کتاب‌ها که همیشه به تقویت دایره لغات من کمک می‌کنند.

And I I hope this is an  off track, but I love Kpop,  

و من امیدوارم که این یک مسیر خارج از مسیر باشد، اما من عاشق Kpop هستم،

so I hope I can meet some of  my favorite idols one day.

بنابراین امیدوارم بتوانم روزی با برخی از بت‌های مورد علاقه‌ام آشنا شوم.

And I I don't know if I like managed to learn  Korean till then, so maybe that will help.

و من نمی‌دانم که دوست دارم تا آن زمان کره‌ای را یاد بگیرم، بنابراین شاید این کمک کند.

So there's a lot of things I definitely  think English can help me with in the future.

بنابراین چیزهای زیادی وجود دارد که مطمئناً فکر می‌کنم انگلیسی می‌تواند در آینده به من کمک کند.

Well, you never know where English can take you.

خوب، شما هرگز نمی دانید که انگلیسی می تواند شما را به کجا برساند.

And if you do meet one of them, most likely  you'll speak in English more than Korean.

و اگر یکی از آنها را ملاقات کنید، به احتمال زیاد به انگلیسی بیشتر از کره ای صحبت خواهید کرد.

So there you go.

بنابراین شما بروید.

Now English will be your  doorway into meeting them.

اکنون زبان انگلیسی راه ورود شما به ملاقات با آنها خواهد بود.

I hope that.

Happens me too.

امیدوارم که. برای

من هم پیش میاد

Now, interestingly, we're having this  interview because your mom sends me  

اکنون، جالب این است که ما این مصاحبه را انجام می دهیم زیرا مادر شما برای من ایمیلی ارسال می کند

an e-mail because your mom is  a regular viewer of my video.

زیرا مادر شما بیننده ثابت ویدیوی من است.

Yeah, hi.

آره سلام

Yeah, hi mom.

آره سلام مامان

So, and she said that I should interview  you because you have a great worry to share.

بنابراین، و او گفت که باید با شما مصاحبه کنم زیرا نگرانی بزرگی برای به اشتراک گذاشتن دارید.

But then from that I learned that your  mom is also learning English, of course.

اما بعد از آن فهمیدم که مادر شما هم البته انگلیسی یاد می‌گیرد.

So how would you compare your mom's  experience learning English and trying  

بنابراین، چگونه تجربه مادرتان در یادگیری انگلیسی و تلاش برای

to become confident with English compared to  your experience with the English language?

اعتماد به‌نفس انگلیسی را در مقایسه با تجربه‌تان با زبان انگلیسی مقایسه می‌کنید؟

There's definitely a big difference  between my mom learning it and me,  

قطعاً بین من و مادرم که آن را یاد می‌گیرد تفاوت زیادی وجود دارد،

because she definitely is like trying to  formally learn it, something I didn't do.

زیرا او قطعاً مانند تلاش برای یادگیری رسمی آن است، کاری که من انجام ندادم.

So that already is like a big difference.

بنابراین که در حال حاضر مانند یک تفاوت بزرگ است.

And me and my mom are like 4 decades apart.

و من و مامانم 4 دهه با هم فاصله داریم.

She was 40 when I was born.

وقتی من به دنیا آمدم او 40 سال داشت.

So I feel like the resources I have learning  and like the resources she might have had if  

بنابراین من احساس می‌کنم منابعی که من یاد می‌گیرم و مانند منابعی که او ممکن است داشته باشد اگر

she was trying to learn at the age I  was, would have been a lot different.

سعی می‌کرد در سنی که من بودم یاد بگیرد، بسیار متفاوت بود.

So like that generation gap already is  like a big you could tell the difference.

بنابراین مانند آن شکاف نسلی در حال حاضر مانند یک بزرگ است که می توانید تفاوت را تشخیص دهید.

So now that she's much older,  

بنابراین اکنون که او بسیار بزرگتر شده است،

I feel like she might just have a  little less of an opportunity to speak.

احساس می‌کنم که ممکن است فرصت کمتری برای صحبت کردن داشته باشد.

Now she's also like, she's not  the most extroverted person,  

اکنون او همچنین برون‌گراترین فرد نیست،

so she might just not have a lot of  opportunities to use her English.

بنابراین ممکن است فرصت‌های زیادی برای استفاده از انگلیسی خود نداشته باشد.

She just has to, like formally  learn it because she just, like,  

او فقط باید، به طور رسمی، آن را یاد بگیرد، زیرا او فقط، دوست داشت،

didn't try to when I when  she was like maybe younger.

وقتی من وقتی جوانتر بود، سعی نکرد.

She just maybe she never, She wouldn't have  

او شاید هرگز،

had the resources she has now or the  resources I had when I was learning.

منابعی را که اکنون دارد یا منابعی را که من در زمان یادگیری داشتم، نداشت.

So it definitely there's a big difference.

بنابراین قطعاً تفاوت زیادی وجود دارد. شاید

She still might maybe, like struggles with a few  things she like, often needs to search them up.

هنوز هم ممکن است، مانند مبارزه با چند چیز که دوست دارد، اغلب نیاز به جستجوی آنها داشته باشد.

I definitely think she's improving a lot, but  there's a big difference between her and me.

من مطمئناً فکر می‌کنم که او بسیار در حال پیشرفت است، اما تفاوت زیادی بین من و او وجود دارد.

So, like, she might still be a little  more hesitant speaking than I am.

بنابراین، او ممکن است هنوز کمی بیشتر از من در صحبت کردن مردد باشد. پس

So yeah.

آره.

And what advice would you give to  your mom and all the other viewers  

و چه توصیه‌ای به مادرتان و همه بینندگان دیگر

in the same situation where they're they're older?

در همان موقعیتی که آنها بزرگتر هستند، می‌کنید؟

They started learning English at a time when  the resources weren't available, the style  

آن‌ها در زمانی شروع به یادگیری زبان انگلیسی کردند که منابع در دسترس نبود، سبک آن

was very different, more formal studying from  textbooks, and they're still struggling today.

بسیار متفاوت بود، مطالعه رسمی‌تر از کتاب‌های درسی بود، و امروز هم در حال تلاش هستند.

What advice would you give to  that person just like your mom?

چه توصیه ای به آن فرد درست مثل مادرتان دارید؟

Well, one thing.

خوب، یک چیز.

Don't just, like, stop.

فقط، مثل، توقف نکنید.

Because I don't want anyone to think,  OK, when am I like at this age,  

چون نمی‌خواهم کسی فکر کند، خوب، چه زمانی در این سن،

at this point in life, When am  I ever going to need it again?

در این مرحله از زندگی، چه زمانی دوباره به آن نیاز خواهم داشت؟

So like, don't just stop learning.

بنابراین، فقط یادگیری را متوقف نکنید.

And it's definitely like there's  a lot of different ways to learn.

و قطعاً راه‌های مختلفی برای یادگیری وجود دارد.

Some people definitely try to learn from textbook.

برخی افراد قطعا سعی می کنند از کتاب درسی یاد بگیرند.

I I remember reading this book  called Effortless English.

یادم می‌آید که این کتاب به نام انگلیسی بدون زحمت را خواندم.

It's definitely had like a few things I  agree with, so I will I will say like you  

قطعاً مواردی وجود دارد که من با آنها موافق هستم، بنابراین خواهم گفت که شما

can always like try to study grammar  or read textbooks, but like don't try  

همیشه دوست دارید گرامر مطالعه کنید یا کتاب‌های درسی بخوانید، اما مانند اینکه سعی نکنید به طور

to just completely indulge yourself in like  textbook English and grammar you should like.

کامل خودتان را در کتاب‌های درسی انگلیسی و گرامری که باید دوست دارید لذت ببرید. .

Like I said, I I learned from like  just reading and like listening.

همانطور که گفتم، من از خواندن و گوش دادن یاد گرفتم.

So I will say also sometimes textbook  English just might not be exactly what  

بنابراین من می گویم که گاهی اوقات ممکن است کتاب درسی انگلیسی دقیقاً همان چیزی نباشد که

you want to learn from try to  do things that interest you.

می خواهید از انجام کارهایی که به آن علاقه دارید یاد بگیرید.

Like there's a topic that is a  specific topic that interests you.

مثل اینکه موضوعی وجود دارد که یک موضوع خاص است که به شما علاقه دارد.

Like you're into music or you're into  news, you're into a specific genre.

مثل اینکه به موسیقی علاقه دارید یا به اخبار علاقه دارید، به یک ژانر خاص علاقه دارید.

You can always continue that.

شما همیشه می توانید آن را ادامه دهید.

But in the language you're  trying to learn and also like I,  

اما به زبانی که می‌خواهید یاد بگیرید و همچنین مانند من،

I definitely know the world we live in.

مطمئناً دنیایی را که در آن زندگی می‌کنیم می‌شناسم.

People are often like, they're going  to be judgmental of a lot of things.

مردم معمولاً درباره خیلی چیزها قضاوت می‌کنند.

They're going to be like, OK, like, why do  you need this and why do you need to do that?

آنها اینگونه خواهند بود، خوب، چرا به این نیاز دارید و چرا باید آن را انجام دهید؟

And that's something that really annoys me.

و این چیزی است که واقعاً من را آزار می دهد.

So just don't listen to them.

پس فقط به آنها گوش ندهید.

Just try to just do what you want.

فقط سعی کنید کاری را که می خواهید انجام دهید.

They're you're never too old to, like,  learn something new or to try something new.

آنها شما هرگز آنقدر پیر نیستید که مثلاً چیز جدیدی یاد بگیرید یا چیز جدیدی را امتحان کنید.

You're never too old to, like, do something.

شما هرگز آنقدر پیر نیستید که بخواهید کاری انجام دهید.

I know something like this might seem a little off  

من می دانم که چنین چیزی ممکن است کمی دور از

topic but you know how people say,  OK, Barbies are for little girls?

موضوع به نظر برسد، اما می دانید چگونه مردم می گویند، خوب، باربی ها برای دختران کوچک هستند؟

That I I'm 14.

که من 14 ساله هستم.

I I still, I rewatch.

من هنوز، دوباره تماشا می کنم.

I watch Barbie movies.

من فیلم باربی میبینم

I I will still godly have a  whole collection of Barbies.

من هنوز هم یک مجموعه کامل از باربی ها را خواهم داشت.

So like, you're never too old for anything.

بنابراین، شما هرگز برای هیچ چیز پیر نیستید. کاری

Do what you want.

را که می خواهید انجام دهید.

Let people say what they want.

بگذار مردم هرچه می خواهند بگویند.

It doesn't matter.

You can like listen to them and  then forget they ever said anything.

مهم نیست.

می توانید دوست داشته باشید به آنها گوش دهید و سپس فراموش کنید که آنها تا به حال چیزی گفته اند. این

It's not their business.

کار آنها نیست.

It's your life.

این زندگی شماست

You do what you want.

تو کاری را انجام میدهی که میخواهی.

Such a wise perspective to have  at such a young, young age.

چنین دیدگاه عاقلانه ای برای داشتن در چنین سن جوانی.

I'm so glad you said that.

خیلی خوشحالم که اینو گفتی

And it's so true.

و این خیلی درست است.

And also like you said, it's finding a way of  learning that is unique to you and that you enjoy.

و همچنین همانطور که گفتید، یافتن راهی برای یادگیری است که برای شما منحصر به فرد است و از آن لذت می برید.

Because we all have different learning  styles, We all have different interests.

از آنجایی که همه ما سبک‌های یادگیری متفاوتی داریم، همه ما علایق متفاوتی داریم.

The way you learn, yeah, is not  going to work for someone else.

روشی که شما یاد می گیرید، بله، برای شخص دیگری کارساز نخواهد بود.

So fine.

For everyone else.

خیلی خوب.

برای بقیه.

That works for you.

این برای شما کار می کند.

Mm hmm, well thank you so much for being  here and sharing all your tips and advice.

مام هوم، خیلی ممنون که اینجا هستید و همه نکات و توصیه های خود را به اشتراک می گذارید.