Speak English in 30 Minutes: Advanced English Lesson with the New York Times

In this advanced English lesson with the news,  

در این درس پیشرفته انگلیسی با اخبار،

we're going to read a news article together  so you can speak English in only 30 minutes.

می‌خواهیم یک مقاله خبری با هم بخوانیم تا بتوانید تنها در 30 دقیقه انگلیسی صحبت کنید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

Our headline, how to stay happier this year.

عنوان ما، چگونه امسال شادتر بمانیم.

Imagine I said this to you.

فکر کن اینو بهت گفتم

How to stay happier this year.

چگونه امسال شادتر بمانیم

Right now, if I say this, am I happy?

الان اگه اینو بگم خوشحالم؟

What do you think?

Yes, I'm happy or no, I'm not happy.

نظر شما چیست؟

بله، خوشحالم یا نه، خوشحال نیستم.

If I say how to stay happier  this year, Right now I am happy.

اگر بگویم امسال چگونه شادتر بمانیم ، در حال حاضر خوشحالم.

And we know that because of the  word stay and the word happier.

و ما می دانیم که به دلیل کلمه ماندن و کلمه شادتر.

Happier is an adjective,  but what type of adjective?

شادتر یک صفت است، اما چه نوع صفتی؟

It's a comparative adjective.

این یک صفت مقایسه ای است.

It means to increase your level of happiness.

یعنی سطح شادی خود را افزایش دهید.

So it implies I'm already happy,  but I want to increase that level,  

بنابراین به این معنی است که من از قبل خوشحال هستم، اما می‌خواهم این سطح را افزایش دهم،

so happy you're happier than I am now.

خیلی خوشحالم که شما خوشحال‌تر از من هستید.

And stay is another way of saying remain.

و ماندن راه دیگری برای گفتن باقی ماندن است.

So if I stay or remain it means  I'm currently at that state now.

بنابراین اگر بمانم یا بمانم به این معنی است که در حال حاضر در آن وضعیت هستم.

Comparative adjectives often use  the word then, but not always.

صفت‌های مقایسه‌ای اغلب از کلمه پس استفاده می‌کنند، اما نه همیشه.

So you could say how to stay happier  than last year, but in this case it's  

بنابراین می‌توانید بگویید چگونه نسبت به سال گذشته شادتر بمانید، اما در این مورد،

either implied that you're talking about last  year, you're comparing this year to last year,  

یا به این معناست که درباره سال گذشته صحبت می‌کنید ، امسال را با سال گذشته مقایسه می‌کنید،

or it's just not important so you can use  then is commonly done, but not required.

یا اینکه مهم نیست، بنابراین می‌توانید از آن استفاده کنید. انجام شده است، اما لازم نیست.

Now let's talk about if this meant I'm not happy.

حالا بیایید در مورد اینکه آیا این به این معنی است که من خوشحال نیستم صحبت کنیم.

Now, if that's the case, the headline would be  how to get happy or how to become happy this year.

حالا، اگر اینطور باشد، تیتر این خواهد بود که چگونه امسال خوشحال شویم یا چگونه شاد شویم.

So we're just using the adjective happy,  not the comparative adjective happier.

بنابراین ما فقط از صفت شاد استفاده می کنیم، نه از صفت مقایسه ای شادتر.

And we use get or become.

و از get or be استفاده می کنیم.

Get is the everyday way.

دریافت راه روزمره است.

Become sounds slightly more  formal, but you can use either one.

کمی رسمی‌تر به نظر می‌رسد، اما می‌توانید از هر کدام استفاده کنید.

And we use these two verbs get or become to talk  about that transition from not happy to happy.

و ما از این دو فعل get یا be برای صحبت درباره انتقال از خوشحالی به خوشحالی استفاده می کنیم.

Don't worry about taking notes because I  summarize everything in a free lesson PDF.

نگران یادداشت برداری نباشید زیرا همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم.

You can find the link in the description.

می توانید لینک را در توضیحات پیدا کنید.

Now let's learn how to stay happier this year.

حالا بیایید یاد بگیریم که چگونه امسال شادتر بمانیم.

Notice how it starts with I'm not.

توجه کنید که چگونه با من نیستم شروع می شود.

So we know that this is the words of the author.

پس می دانیم که این سخنان نویسنده است.

So this is written in a first person perspective.

بنابراین این در دیدگاه اول شخص نوشته شده است.

I'm not immune to the allure of resolutions.

من از جذابیت قطعنامه ها مصون نیستم.

Oh, the allure of resolutions.

آه، جذابیت قطعنامه ها.

So resolutions, this is specifically  used at the beginning of the year.

بنابراین قطعنامه ها، این به طور خاص در ابتدای سال استفاده می شود.

So January 1st, the new year, you set resolutions.

بنابراین اول ژانویه، سال جدید، شما تصمیماتی را تعیین می کنید. در

Any other time of the year, you  can simply refer to them as goals.

هر زمان دیگری از سال، می‌توانید به سادگی به آنها به عنوان اهداف اشاره کنید.

So at the time of this recording,  we're past the New year stage.

بنابراین در زمان این ضبط، مرحله سال جدید را پشت سر گذاشته‌ایم.

So you could just leave, just say  the allure of goals or goals setting.

بنابراین می‌توانید آن را ترک کنید، فقط بگویید جذابیت اهداف یا تعیین اهداف.

Now let's review allure,  

حال بیایید جذابیت را مرور کنیم،

which is attraction or temptation to  the attraction of to the temptation of.

که جذابیت یا وسوسه به جاذبه به وسوسه است.

So it's saying resolutions are  something that seems very desirable.

بنابراین می‌گویند قطعنامه‌ها چیزی است که بسیار مطلوب به نظر می‌رسد.

So you want to move towards them.

بنابراین شما می خواهید به سمت آنها حرکت کنید.

They attract you.

آنها شما را جذب می کنند.

Now is wouldn't be that common to  use a lure in your day-to-day speech,  

استفاده از اغواکننده در گفتار روزانه‌تان چندان رایج نیست،

but the word temptation and in the  verb form tempting is very common.

اما کلمه وسوسه و در شکل فعل وسوسه‌انگیز بسیار رایج است.

For example, I said I was going to go to the gym.

مثلاً گفتم می‌خواهم به باشگاه بروم.

So this is your goal, your resolution  if you set it for the new year.

بنابراین اگر آن را برای سال جدید تنظیم کنید، این هدف، تصمیم شماست.

I said I was going to go to the gym,  but it's so tempting to sleep in.

گفتم می‌خواهم به باشگاه بروم، اما خوابیدن در آن بسیار وسوسه‌انگیز است.

So in this case, to be tempting,  it is so tempting to sleep in.

بنابراین در این مورد، وسوسه‌انگیز بودن، خوابیدن در آن بسیار وسوسه‌انگیز است.

Let's review this all together.

بیایید همه اینها را با هم مرور کنیم.

I'm not immune to the allure  of resolutions, so if you're  

من از جذابیت تصمیمات مصون نیستم ، بنابراین اگر شما

not immune to it, it means  that you're susceptible to it.

از آن مصون نیستید، به این معنی است که مستعد آن هستید.

So it's possible for you to  be attracted to resolutions.

بنابراین این امکان وجود دارد که شما جذب تصمیم‌ها شوید.

An easy way of thinking of it is unaffected by.

روش آسانی برای تفکر در مورد آن تحت تأثیر قرار نمی گیرد.

So if you use unaffected, you need the preposition  by because if you're immune to something,  

بنابراین، اگر از حرف اضافه استفاده نمی‌کنید، به حرف اضافه توسط نیاز دارید، زیرا اگر نسبت به چیزی مصون هستید،

you're not affected by it, so you can  use unaffected instead of not affected.

تحت تأثیر آن قرار نمی‌گیرید، بنابراین می‌توانید به جای تأثیرگذار از «بی‌تأثیر» استفاده کنید.

I'm not unaffected by the allure.

من از جذابیت بی تاثیر نیستم.

So you wouldn't use this preposition  to it's only with immune, unaffected  

بنابراین، شما از این حرف اضافه استفاده نمی‌کنید ، فقط با مصونیت، تحت تأثیر

by the allure of resolutions,  the temptation of resolutions,  

جذابیت تصمیم‌گیری‌ها، وسوسه تصمیم‌ها،

especially health related ones, which  is why I gave that example of the gym  

به‌ویژه موارد مرتبط با سلامتی، به همین دلیل است که من آن مثال از باشگاه را آوردم

because that's what a lot of people  set goals about for about 25 January's.

زیرا این چیزی است که بسیاری از افراد هدف‌هایی را تعیین می‌کنند. حدود 25 ژانویه. به

Notice this January in the plural  because it's more than one.

این ژانویه در جمع توجه کنید زیرا بیش از یک است.

So it's the last 25 January, which is  another way of saying for about 25 years.

بنابراین، آخرین 25 ژانویه است، که روش دیگری برای حدود 25 سال است.

It makes it sounds quite strong when  you think of it as 25 January's.

وقتی آن را 25 ژانویه می‌دانید، بسیار قوی به نظر می‌رسد .

So you could say 25 New Year's,  25 summers, 25 winters, 25 years.

بنابراین می توانید بگویید 25 سال نو، 25 تابستان، 25 زمستان، 25 سال.

So you can use something else as  the noun 25 vacations, 25 trips,  

بنابراین می‌توانید از چیز دیگری به عنوان اسم 25 vacations، 25 trips،   استفاده کنید

and then put it in the plural with more than one.

و سپس آن را با بیش از یک به صورت جمع قرار دهید.

For about 25 January's I vowed to  drink 8 glasses of water a day.

حدود 25 ژانویه عهد کردم که 8 لیوان آب در روز بنوشم.

Using this verb.

با استفاده از این فعل

Vow is very strong because if you commit to  something, if you promise to do something,  

نذر بسیار قوی است، زیرا اگر به کاری متعهد شوید، اگر قول بدهید کاری را انجام دهید،

but if you vow to do it, it means a  very strong commitment or promise.

اما اگر عهد کنید آن را انجام دهید، به معنای تعهد یا قول بسیار قوی است.

It almost sounds like a contractual obligation.

تقریباً مانند یک تعهد قراردادی به نظر می رسد.

Maybe you even signed a paper that committed you.

شاید شما حتی یک برگه را امضا کرده اید که شما را متعهد می کند.

So you can think of it as  a very strong commitment.

بنابراین می توانید آن را به عنوان یک تعهد بسیار قوی در نظر بگیرید.

We don't use it in everyday speech.

ما از آن در گفتار روزمره استفاده نمی کنیم.

You can use it to sound very dramatic.

شما می توانید از آن برای صدای بسیار دراماتیک استفاده کنید.

I vow to fix this problem.

من قول می دهم این مشکل را برطرف کنم.

It sounds very strong.

صداش خیلی قویه

So if you want to make a very  strong commitment or promise,  

بنابراین اگر می‌خواهید تعهد یا قولی بسیار قوی بدهید،

you could say I vow to become fluent  this year, a very strong commitment.

می‌توانید بگویید من قول می‌دهم امسال مسلط شوم ، تعهدی بسیار قوی.

Does that describe you?

آیا این شما را توصیف می کند؟

If it does, put let's go, let's  go, put, let's go in the comments.

اگر این کار را کرد، بگذارید برویم، بگذار برویم، بگذار، بگذار برویم در نظرات.

I vow to become fluent.

من قول می دهم که مسلط شوم.

I love that.

من آن را دوست دارم.

So in this case I vowed to  drink 8 glasses of water a day.

بنابراین در این مورد من عهد کردم که 8 لیوان آب در روز بنوشم.

And for 25 years for 25 January's I failed.

و به مدت 25 سال برای 25 ژانویه شکست خوردم.

Usually I'd make it only a few days, so  in this case I'd make it only a few days.

معمولاً فقط چند روز درست می‌کنم، بنابراین در این مورد فقط چند روز درست می‌کنم.

This means I only did the action I made  it only a few days and notice here this  

این بدان معناست که من فقط چند روز کاری را که انجام دادم انجام دادم و در اینجا متوجه شدم که این

apostrophe DI would make it because  she's talking about a routine action  

آپستروف DI آن را انجام می‌دهد، زیرا او در مورد یک عمل معمولی صحبت می‌کند

in the past for 25 January's she vowed  to drink 8 glasses of water and then all  

در گذشته برای 25 ژانویه او قول داده بود که 8 لیوان آب بنوشد و سپس تمام

those times in the past routine action she  only made it only did it for a few days.

آن زمان‌ها اقدام معمول گذشته او فقط برای چند روز انجام داد.

Usually I'd make it notice  that very soft pronunciation.

معمولاً آن تلفظ بسیار نرم را متوجه می‌شوم.

I'd I'd I'd make it only a few days before I  

دوست داشتم فقط چند روز قبل از اینکه

reverted to drinking water the old  fashioned way when I was thirsty.

وقتی تشنه بودم دوباره آب بنوشم درست کنم.

So notice reverted.

بنابراین اطلاعیه برگشت.

This means to go back to so  she had her current state and  

این بدان معناست که به وضعیت فعلی‌اش برگردد و

then she has her goal to drink 8 glasses of water.

سپس هدفش نوشیدن 8 لیوان آب باشد.

But then if she reverted, then she  went back to her current state,  

اما بعداً اگر برمی‌گشت، به حالت فعلی‌اش برمی‌گشت،

which was drinking water when I was thirsty, which  sounds like it was less than 8 glasses per day.

که وقتی تشنه بودم آب می‌نوشید، که به نظر می‌رسد کمتر از 8 لیوان در روز بود.

Let's continue a few.

چند تا را ادامه می دهیم.

A few years ago, though, I resolved  to do something truly different.

با این حال، چند سال پیش تصمیم گرفتم کاری واقعاً متفاوت انجام دهم.

Stop setting myself up for failure.

دست از آماده کردن خودم برای شکست بردار.

Let's talk about though, because  I know it confuses students.

با این حال، بیایید در مورد آن صحبت کنیم، زیرا می دانم که دانش آموزان را گیج می کند.

Native speakers use it a lot.

بومی زبانان از آن بسیار استفاده می کنند.

It's a conjunction.

این یک ربط است.

It's used to contrast between two points.

برای تضاد بین دو نقطه استفاده می شود.

You can think of it as a positive or a negative,  

شما می توانید آن را به عنوان یک مثبت یا منفی،

a success and a failure,  something good, something bad.

یک موفقیت و یک شکست، یک چیز خوب، یک چیز بد در نظر بگیرید.

But with the word though, the  contrast is often implied.

اما با این کلمه، غالباً تضاد وجود دارد.

A few years ago, though, I resolved  to do something truly different.

با این حال، چند سال پیش تصمیم گرفتم کاری واقعاً متفاوت انجام دهم.

The contrast isn't here, but I  understand it based on what I just read.

تضاد اینجا نیست، اما من آن را بر اساس آنچه که همین الان خواندم می‌فهمم.

The more formal way where you identify the  

راه رسمی‌تر برای شناسایی

contrast is to use although at  the beginning of the sentence.

تضاد این است که اگرچه در ابتدای جمله استفاده کنید.

Although I failed a lot in the past,  which is what we read previously.

اگرچه در گذشته شکست زیادی خوردم، که قبلاً خواندیم.

Although I failed, this is the negative.

اگرچه من شکست خوردم، اما این نکته منفی است.

Now we need a contrast.

اکنون به یک کنتراست نیاز داریم.

We need something positive.

ما به یک چیز مثبت نیاز داریم.

I resolve to do something truly different.

تصمیم دارم کاری واقعا متفاوت انجام دهم.

That's the positive.

نکته مثبت همین است.

So often when native speakers use though,  

بنابراین اغلب زمانی که افراد بومی از آن استفاده می‌کنند،

we don't specify both parts of  the contrast because it's implied.

هر دو بخش کنتراست را مشخص نمی‌کنیم زیرا به طور ضمنی وجود دارد.

For example, it's very common for a native  speaker to say thanks for your help though.

برای مثال، بسیار متداول است که یک سخنران بومی از کمک شما تشکر کند.

Thanks for your help though.

با این حال از کمک شما متشکرم

And we just add the word though at the  very end, almost like an afterthought.

و ما فقط کلمه را هر چند در انتها اضافه می کنیم ، تقریباً مانند یک فکر بعدی.

Thanks for your help though, and  we might even pause a little.

با این حال از کمک شما متشکریم، و حتی ممکن است کمی مکث کنیم.

This is very common, more common than using,  

این بسیار رایج است، رایج‌تر از استفاده از آن،

although because it sounds quite  professional, a little too formal.

اگرچه به دلیل اینکه کاملاً حرفه‌ای به نظر می‌رسد ، کمی بیش از حد رسمی است.

Now if you use although at the beginning you would  have the two parts of the contrast, although I  

حالا اگر از هر چند در ابتدا دو بخش کنتراست استفاده می‌کنید، اگرچه من به

don't need help, that's you can think of it as  a negative and now we need something positive.

کمک نیازی ندارم، می‌توانید آن را به عنوان یک منفی در نظر بگیرید و اکنون ما به چیزی مثبت نیاز داریم.

I appreciate your offer.

من از پیشنهاد شما قدردانی می کنم.

Although I don't need help,  I appreciate your offer.

اگرچه به کمک نیازی ندارم،  از پیشنهاد شما قدردانی می کنم.

Now, you can say this in a casual way by  simply saying thanks for the help though,  

اکنون، می‌توانید این را به شیوه‌ای معمولی و با تشکر از کمک،

and by using the word though a native speaker  understands that the contrast is implied.

و با استفاده از کلمه هر چند که یک گویشور بومی می‌فهمد که تضاد دلالت دارد، بگویید.

A few years ago, though, I resolved.

هرچند چند سال پیش این را حل کردم.

This is another way of saying  committed, promised, or remember vowed.

این روش دیگری برای گفتن تعهد، وعده یا به یاد آوردن نذر است.

But that's a very strong  commitment, strong promise.

اما این یک تعهد بسیار قوی ، وعده قوی است.

So it sounds different from committed or promised.

بنابراین با تعهد یا وعده داده شده متفاوت به نظر می رسد.

I resolved to do something truly different,  stop setting myself up for failure.

من تصمیم گرفتم کاری واقعاً متفاوت انجام دهم،  از اینکه خودم را برای شکست آماده نکنم.

This is an expression to set  oneself, in this case myself,  

این عبارتی است برای تنظیم کردن خود، در این مورد خودم،

up for and then something commonly failure.

و سپس چیزی که معمولاً شکست می خورد.

But you can also set yourself up for success.

اما شما همچنین می توانید خود را برای موفقیت آماده کنید.

So this means to put yourself in a position  where failure or success is likely.

بنابراین این بدان معناست که خود را در موقعیتی قرار دهید که احتمال شکست یا موفقیت وجود دارد.

It's the likely outcome.

این نتیجه محتمل است

So what would that look like?

پس چه چیزی شبیه است؟

Well, maybe expecting to speak without  making mistakes only sets you up for failure.

خوب، شاید انتظار این که بدون اشتباه صحبت کنید، فقط شما را برای شکست آماده می کند.

So it sets you up, it prepares you.

بنابراین شما را آماده می کند، شما را آماده می کند.

It makes failure the likely outcome.

شکست را به نتیجه محتمل تبدیل می کند.

Because it's not realistic to  speak without making mistakes.

زیرا صحبت کردن بدون اشتباه واقع بینانه نیست.

I still make mistakes.

من هنوز هم اشتباه می کنم.

So how is that realistic for you?

پس چگونه برای شما واقع بینانه است؟

So don't set yourself up for failure, but you can  

بنابراین خودتان را برای شکست آماده نکنید، اما می‌توانید

set yourself up for success by  saying it's OK if I make mistakes.

با گفتن اینکه اگر اشتباه کنم اشکالی ندارد، خودتان را برای موفقیت آماده کنید.

So that could be a way you  set yourself up for success.

بنابراین این می تواند راهی باشد که می توانید خودتان را برای موفقیت آماده کنید.

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

movies, YouTube, and the news.

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای

You can look in the description  for the link to learn more,  

کسب اطلاعات بیشتر، می‌توانید در توضیحات  پیوند را جستجو کنید،

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «آکادمی Fluent Fluent» کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم.

Now I sit down during the first week of January  

اکنون در هفته اول ژانویه می نشینم

and list the things I did last  year that made me feel good.

و کارهایی را که در سال گذشته انجام داده ام و احساس خوبی به من می دهد فهرست می کنم.

So instead of good, you could  use the word feel happy.

بنابراین به جای خوب، می‌توانید از کلمه احساس شادی استفاده کنید.

The adjective, not the comparative adjective  was the comparative adjective of good.

صفت، نه صفت مقایسه ای، صفت مقایسه ای خوب بود.

Pop quiz for you, the comparative  adjective of good is better.

مسابقه پاپ برای شما، صفت مقایسه ای خوب بهتر است.

You knew that, right?

تو این را می دانستی، درست است؟

Better.

بهتر است.

So you could also say happy as the adjective  and then the comparative adjective is happier.

بنابراین می‌توانید به عنوان صفت شاد بگویید و سپس صفت مقایسه شادتر است.

Notice that spelling change at  the end we change yer to IER.

توجه داشته باشید که املا در پایان تغییر می کند، ما yer را به IER تغییر می دهیم.

This is just a spelling change.

این فقط یک تغییر املایی است.

Happier, happy, happier.

شادتر، شادتر، شادتر.

Now let's review.

حالا بیایید مرور کنیم. بشین

Sit down.

So of course, right now I am sitting down.

پس البته الان نشسته ام.

It's the opposite of standing.

برعکس ایستادن است.

But in this case, when she says I sit down during  the first week of January and list the things,  

اما در این مورد، وقتی او می‌گوید در هفته اول ژانویه می‌نشینم و چیزها را فهرست می‌کنم،

it really means she allocates the time  she spends the time she set aside.

واقعاً به این معنی است که او زمانی را که صرف می‌کند اختصاص می‌دهد .

She sets aside the time to do this  activity because a lot of people  

او زمانی را برای انجام این فعالیت اختصاص می‌دهد، زیرا بسیاری از افراد

do these activities while they are sitting down.

این فعالیت‌ها را در حالی که نشسته‌اند انجام می‌دهند.

But it's not about literally sitting down.

اما این به معنای واقعی کلمه نشستن نیست.

It's about allocating the time.

در مورد تخصیص زمان است.

In a workplace context, it's very common to say,  

در زمینه محل کار، بسیار رایج است که می گویند،

let's sit down next week and  discuss the project timeline.

بیایید هفته آینده بنشینیم و درباره جدول زمانی پروژه بحث کنیم.

Again, it's not about literally  or physically sitting.

باز هم، به معنای واقعی کلمه یا فیزیکی نشستن نیست.

So it's more let's meet next week,  let's schedule a meeting next week,  

بنابراین بهتر است هفته آینده همدیگر را ملاقات کنیم، بیایید هفته آینده جلسه ای را برنامه ریزی کنیم،

Let's spend the time doing this action.

بیایید وقت خود را صرف انجام این عمل کنیم.

So it's very commonly used.

بنابراین بسیار رایج استفاده می شود.

Once I'm done with my list, I go into my calendar  and schedule time for more of these activities.

وقتی فهرستم تمام شد، به تقویمم می‌روم و زمان بیشتری را برای این فعالیت‌ها برنامه‌ریزی می‌کنم.

But I don't haphazardly repeat after me.

اما من به طور اتفاقی بعد از خودم تکرار نمی کنم.

Haphazardly, haphazardly.

به طور اتفاقی، اتفاقی.

This is an adverb.

این یک قید است.

Adverbs are easy to identify.

تشخیص قیدها آسان است.

They often end in LY and they modify verbs.

آنها اغلب به LY ختم می شوند و افعال را تغییر می دهند.

So it's modifying how she  picks or selects a few dates.

بنابراین، نحوه انتخاب یا انتخاب چند تاریخ را تغییر می‌دهد.

And she doesn't do this haphazardly.

و او این کار را به صورت تصادفی انجام نمی دهد.

And this means randomly or without a plan.

و این به معنای تصادفی یا بدون برنامه است.

So just let's do it on Monday, but without really  thinking if Monday is the best day to do this.

بنابراین، بیایید این کار را دوشنبه انجام دهیم، اما بدون اینکه واقعاً فکر کنیم آیا دوشنبه بهترین روز برای انجام این کار است یا خیر.

So you can say she threw the  items on the desk haphazardly.

بنابراین می‌توان گفت که او وسایل را به‌طور تصادفی روی میز پرتاب کرده است.

Adverbs are flexible, so you can  have it at the very end here.

قیدها انعطاف‌پذیر هستند، بنابراین می‌توانید آن را در انتهای اینجا داشته باشید.

You can also put it right before the  verb she haphazardly threw the items  

همچنین می‌توانید آن را درست قبل از فعل او به‌طور تصادفی آیتم‌ها را

on the desk because this tells  you how the action took place.

روی میز می‌اندازد قرار دهید، زیرا این به شما می‌گوید این عمل چگونه انجام شده است.

If you're ever not sure where to put an  adverb, the safest spot is before the verb.

اگر هرگز مطمئن نیستید که یک قید را کجا قرار دهید ، امن‌ترین نقطه قبل از فعل است.

She haphazardly threw the items on on the desk.

او به طور تصادفی وسایل را روی میز انداخت.

So without any order, just randomly.

پس بدون هیچ ترتیبی، فقط به صورت تصادفی.

Now, the opposite of haphazardly  picking dates could be her next point.

اکنون، نقطه مقابل انتخاب تصادفی تاریخ‌ها می‌تواند نقطه بعدی او باشد.

I choose them strategically.

من آنها را استراتژیک انتخاب می کنم.

So this is an adverb as well.

پس این هم یک قید است.

So if something is done strategically,  

بنابراین اگر کاری به صورت استراتژیک انجام شود،

it means with a plan, with a lot  of conscious thought and effort.

به این معنی است که با یک برنامه، با فکر و تلاش آگاهانه زیاد.

Of course you're learning  English strategically, right?

البته شما انگلیسی را به صورت استراتژیک یاد می گیرید، درست است؟

Let's continue.

ادامه دهیم.

And I sent a reminder in my calendar to block  off the time needed to do research on my list.

و من یادآوری در تقویم خود ارسال کردم تا زمان مورد نیاز برای انجام تحقیقات در لیست خود را مسدود کنم.

So notice here to block off the time needed.

بنابراین به اینجا توجه کنید تا زمان مورد نیاز را مسدود کنید.

This could be another way of saying to allocate  or spend the time or set aside the time.

این می تواند روش دیگری برای گفتن اختصاص دادن یا صرف زمان یا کنار گذاشتن زمان باشد.

Now block off is specific to a calendar  because if you have available slots,  

اکنون مسدود کردن مختص یک تقویم است، زیرا اگر اسلات‌های موجود دارید،

you can think of them as available  appointment times and someone books that time.

می‌توانید آن‌ها را به‌عنوان زمان‌های قرار ملاقات موجود در نظر بگیرید و شخصی آن زمان را رزرو کند.

Then nobody else is able to book that time.

سپس هیچ کس دیگری نمی تواند آن زمان را رزرو کند.

So that would be what block off means.

بنابراین این همان چیزی است که مسدود کردن به معنای آن است.

It means you allocate it, but then also because  it's allocated, nobody else can select that time.

به این معنی است که شما آن را اختصاص می‌دهید، اما همچنین به دلیل اختصاص دادن آن، هیچ کس دیگری نمی‌تواند آن زمان را انتخاب کند.

So it was unavailable for any other purpose.

بنابراین برای هیچ هدف دیگری در دسترس نبود.

So if you say I blocked off past simple,  

بنابراین، اگر بگویید من گذشته ساده را مسدود کردم،

I blocked off my afternoon and this is the  reason why, so I can finish the presentation.

بعدازظهر خود را مسدود کردم و به همین دلیل است، بنابراین می‌توانم ارائه را تمام کنم.

You can think of this like  having a do not disturb sign  

می‌توانید به این فکر کنید مانند داشتن علامت مزاحم نشوید

on your office or on your computer on your phone.

در دفتر کار یا رایانه روی تلفنتان.

That time is not available for  any other purpose by doing this.

با انجام این کار، آن زمان برای هیچ هدف دیگری در دسترس نیست.

So by blocking off the time by doing this,  

بنابراین با مسدود کردن زمان با انجام این کار،

I am future proofing my happiness by  planning things I know will feed it.

من در آینده شادی خود را با برنامه‌ریزی چیزهایی که می‌دانم به آن کمک می‌کند، اثبات می‌کنم.

What form of the word is this here?

این در اینجا چه شکلی از کلمه است؟

So we talked about how happy is an adjective.

بنابراین ما در مورد اینکه یک صفت چقدر شاد است صحبت کردیم.

Happier is a comparative adjective.

شادتر یک صفت مقایسه ای است.

So what form of the word is this?

پس این چه شکلی از کلمه است؟

You can always look for clues because  here my clue is my, my happiness.

شما همیشه می توانید به دنبال سرنخ بگردید زیرا در اینجا سرنخ من، شادی من است.

We use possessives in front of nouns.

جلوی اسم ها از ملکیت استفاده می کنیم.

So this is the noun form of the word.

پس این شکل اسمی کلمه است.

It's referring to it as a something.

از آن به عنوان یک چیزی یاد می کند.

Let's review future proofing.

بیایید اثبات آینده را مرور کنیم.

If you future proof something, it  means you insure it in the future.

اگر در آینده چیزی را اثبات کنید، به این معنی است که آن را در آینده بیمه می‌کنید.

So you might say improving your English is  a great way to future proof your career.

بنابراین ممکن است بگویید که بهبود زبان انگلیسی راهی عالی برای اثبات آینده شغلی شماست.

So it's actually used as a verb.

بنابراین در واقع به عنوان یک فعل استفاده می شود.

Now notice the conjugation is on  proof to future proof your career.

اکنون توجه کنید که این ترکیب برای اثبات آینده شغلی شما اثبات می شود.

So this means to ensure your career so to have to  

بنابراین این بدان معناست که شغل خود را تضمین کنید تا مجبور شوید

keep your career in the future  to future proof your career.

در آینده شغل خود را حفظ کنید تا آینده حرفه خود را اثبات کنید.

I'm future proofing my happiness,  

من شادی خود را در آینده اثبات می کنم،

ensuring I am happy in the future by  planning things I know will feed it.

با برنامه ریزی چیزهایی که می دانم به آن کمک می کند، اطمینان حاصل کنم که در آینده خوشحال هستم.

Now of course this isn't to  do with providing it food,  

اکنون البته این به  تهیه غذا برای آن مربوط نمی شود،

but you can think of it as providing it nutrients,  providing it what it needs to grow or thrive.

بلکه می توانید آن را به عنوان تأمین مواد مغذی برای آن در نظر بگیرید، آنچه را که برای رشد یا شکوفایی به آن نیاز دارد فراهم می کند.

And the IT is happiness.

و فناوری اطلاعات شادی است.

So you can think of it as ensure  my happiness grows or thrives.

بنابراین می‌توانید آن را به عنوان اطمینان از رشد یا شکوفایی من در نظر بگیرید.

Let's continue my process.

بیایید روند من را ادامه دهیم.

Made me wonder whether other people had found  interesting ways of thinking about resolutions.

باعث شد به این فکر کنم که آیا دیگران راه‌های جالبی برای فکر کردن درباره راه‌حل‌ها پیدا کرده‌اند.

Remember, resolutions are goals  that you set in the new year.

به یاد داشته باشید، تصمیم‌ها اهدافی هستند که در سال جدید تعیین می‌کنید.

So any other time you can  simply refer to them as goals.

بنابراین هر زمان دیگری می‌توانید به سادگی به آنها به عنوان اهداف اشاره کنید.

Thinking about goals.

فکر کردن به اهداف

So I reached out to a few experts.

بنابراین من با چند متخصص تماس گرفتم.

This is a must know phrasal verb  you should have in your vocabulary.

این یک فعل عبارتی است که باید در واژگان خود داشته باشید.

If you reach out to someone, it means you  contact someone for a specific purpose.

اگر با کسی تماس بگیرید، به این معنی است که برای هدف خاصی با شخصی تماس می‌گیرید.

So the purpose here is to  learn about happiness and  

بنابراین هدف در اینجا این است که درباره شادی بیاموزیم و

future proofing your happiness becoming happier.

شادی خود را در آینده اثبات کنیم.

So I reached out, I contacted, reached out,  

بنابراین من تماس گرفتم، تماس گرفتم، تماس گرفتم،

but notice you contact someone,  but you reach out to someone.

اما متوجه شدم که شما با کسی تماس می گیرید، اما شما با کسی تماس می گیرید.

So it's always important to look at the  grammar because you would just contact someone.

بنابراین همیشه مهم است که به دستور زبان نگاه کنید زیرا فقط با کسی تماس می گیرید.

So I contacted a few experts, but  I reached out to a few experts.

بنابراین با چند کارشناس تماس گرفتم، اما با چند کارشناس تماس گرفتم.

I highlighted the two so you  know, it's with the expression.

من این دو را برجسته کردم تا بدانید، این با عبارت است.

So I reached out to a few experts whose  

بنابراین با چند متخصص که

work I admire and asked them how  they approach resolution season.

کارشان را تحسین می‌کنم تماس گرفتم و از آنها پرسیدم که چگونه به فصل وضوح نزدیک می‌شوند.

So outside of January, which is resolution season,  

بنابراین در خارج از ژانویه، که فصل تصمیم‌گیری است، از

the middle of December until the beginning  of January or all of December even outside  

اواسط دسامبر تا آغاز ژانویه یا تمام دسامبر، حتی خارج

of that, you can simply say how they  approach goal setting, goal setting.

از آن، می‌توانید به سادگی بگویید که چگونه به هدف‌گذاری و تعیین هدف نزدیک می‌شوند.

You could also say how they  approach setting goals.

همچنین می‌توانید بگویید که چگونه به تعیین اهداف برخورد می‌کنند.

Now, what's the difference between these two?

حالا فرق این دوتا چیه؟

Yes, I've reversed the word order.

بله، من ترتیب کلمات را برعکس کردم.

But what is the significance of that?

اما اهمیت آن چیست؟

How they approach goal setting?

آنها چگونه به هدف گذاری نزدیک می شوند؟

This is a something, this is a noun.

این یک چیزی است، این یک اسم است.

How they approach setting goals.

نحوه برخورد آنها با تعیین اهداف

This is the verb how they  approach doing something.

این فعل نحوه برخورد آنها با انجام کاری است.

And it's in the gerund form  because you need that verb ING.

و به شکل جیروند است زیرا به آن فعل ING نیاز دارید.

So this is the noun something and  this is the verb doing something.

بنابراین این اسم چیزی است و این فعل انجام دادن چیزی است.

Let's continue and hear what  these experts had to say.

بیایید ادامه دهیم و بشنویم که این کارشناسان چه می‌گویند.

Dan Harris, who is one of these experts?

دن هریس، یکی از این متخصصان کیست؟

Dan Harris, the host of the 10% Happier.

دن هریس، مجری برنامه 10% شادتر.

Notice 10% Happier.

به 10% شادتر توجه کنید.

So you're going to increase your  level of happiness by 10 percent.

بنابراین سطح شادی خود را 10 درصد افزایش خواهید داد.

10% Happier podcast.

10% پادکست شادتر.

So this is the name of the podcast.

بنابراین این نام پادکست است.

Dan Harris told me that making something  

دن هریس به من گفت که ساختن چیزی

meaningful to you is a great  way to actually get it done.

برای شما یک راه عالی برای انجام آن است.

So to get something done, this is a casual way of  

بنابراین برای انجام کاری، این یک روش معمولی برای

saying to actually do it,  get it done, get it done.

گفتن این است که واقعاً آن را انجام دهید، انجامش دهید، انجامش دهید.

This is commonly used as an  expression to start something.

این معمولاً به عنوان یک عبارت برای شروع چیزی استفاده می‌شود.

So if you discuss a plan and then you are ready  to start the plan, you can say let's get it done.

بنابراین، اگر درباره یک طرح بحث می‌کنید و سپس آماده شروع طرح هستید، می‌توانید بگویید بیایید آن را انجام دهیم.

So you would say it with some enthusiasm  or some commitment, let's get it done.

بنابراین با کمی اشتیاق یا تعهد می‌گویید، بیایید آن را انجام دهیم.

Or you can use this as a task.

یا می توانید از این به عنوان یک کار استفاده کنید.

Please get this done.

لطفا این کار را انجام دهید

Whatever the this is, please get the  marketing strategy done by 5 O clock.

هر چه که باشد، لطفاً استراتژی بازاریابی را تا ساعت 5 انجام دهید.

So you can use this as a task as well.

بنابراین می توانید از این به عنوان یک کار نیز استفاده کنید.

And again, you could also simply say do it  when he's trying to lock in a new habit.

و باز هم، می‌توانید به سادگی بگویید این کار را انجام دهید وقتی که او سعی دارد عادت جدیدی را حفظ کند.

So the he is this expert, Dan Harris,  when he's trying to lock in a new habit,  

بنابراین، او این متخصص است، دن هریس، وقتی سعی می کند عادت جدیدی را حفظ کند،

if you lock something in, it means you secure it.

اگر چیزی را قفل کنید، به این معنی است که آن را ایمن کرده اید.

But if the in this case, the context  of securing a habit means you make  

اما اگر در این مورد، زمینه حفظ یک عادت به این معنی است که شما

that habit become a part of your daily routine.

آن عادت را تبدیل به بخشی از روال روزانه خود می‌کنید.

So it becomes habitual, it becomes  something you frequently do,  

بنابراین عادت می‌شود، تبدیل به کاری می‌شود که اغلب انجام می‌دهید،

it becomes part of your daily routine when  he's trying to lock in, secure a new habit  

وقتی سعی می‌کند

at the start of the year or any other time, he  tries to understand the why behind his goal.

در ابتدای سال یا هر زمان دیگری عادت جدیدی را حفظ کند، بخشی از برنامه روزانه شما می‌شود، او سعی می‌کند دلیل هدفش را بفهمد. .

So for you, why do I want to become fluent?

پس برای شما، چرا من می خواهم مسلط شوم؟

Why do I want to improve my  confidence speaking English?

چرا می‌خواهم هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی اعتماد به نفس خود را افزایش دهم؟

So those are the questions you  could ask the why behind his goal.

بنابراین اینها سوالاتی هستند که می‌توانید در مورد چرایی هدف او بپرسید.

Next, I reached out and now you  understand why this to is here.

بعد، من تماس گرفتم و حالا می‌فهمید که چرا اینجاست.

Or you could say I contacted Oliver Berkman.

یا می توانید بگویید من با الیور برکمن تماس گرفتم.

But reach out to is very common.

اما دستیابی به آن بسیار رایج است.

It sounds more conversational,  more natural than saying contacted,  

بیشتر محاوره‌ای به نظر می‌رسد، طبیعی‌تر از گفتن تماس،

which sounds more formal and almost official.

که رسمی‌تر و تقریباً رسمی‌تر به نظر می‌رسد.

Next, I reached out to Oliver.

بعد به سراغ الیور رفتم.

Or I contacted Oliver Berkman,  a productivity expert.

یا با الیور برکمن، کارشناس بهره‌وری تماس گرفتم.

He said resolutions.

گفت قطعنامه ها.

Again, goals can sometimes make  people feel worse, not better.

باز هم، اهداف گاهی اوقات می‌توانند باعث شوند که افراد احساس بدتری داشته باشند، نه بهتر.

And now you know, better is the comparative  adjective of good feel worse, not better.

و حالا می دانید، بهتر است صفت مقایسه ای خوب احساس بدتر باشد، نه بهتر.

We often expect massive changes  done perfectly from the outset.

ما اغلب انتظار داریم که تغییرات عظیم از همان ابتدا به خوبی انجام شود.

Oh, does that remind you of  anyone yourself with your English?

اوه، آیا این شما را به یاد کسی می‌اندازد که انگلیسیتان را دارید؟

And from the outset, this means from  the very beginning that you start.

و از همان ابتدا، این بدان معنی است که از همان ابتدا شروع می کنید.

So if your goal is to speak confidently in  meetings, you expect to do this perfectly  

بنابراین، اگر هدف شما این است که با اطمینان در جلسات صحبت کنید، انتظار دارید

from the very first time you open  your mouth and speak in a meeting.

از همان اولین باری که دهان خود را باز می‌کنید و در جلسه صحبت می‌کنید، این کار را کاملاً انجام دهید.

That would be from the outset,  the beginning of the action.

این از همان ابتدا، شروع عمل خواهد بود.

There's a common expression  as well from the get go.

یک عبارت رایج نیز از همان ابتدا وجود دارد.

Have you heard that from the get go,  get go, it means the exact same thing.

آیا شنیده‌اید که از همان ابتدا، برو برو، دقیقاً به همین معنی است. او توضیح داد،

So now you have two new expressions from the  outset, from the and then if you use get go,  

بنابراین اکنون از ابتدا دو عبارت جدید دارید ، از و سپس اگر از get go استفاده کنید،

you also need the from the from the  get go from the outset, he explained.

از همان ابتدا به عبارت from the from the  get go نیز نیاز دارید.

He being this expert, Oliver Berkman explained.

الیور برکمن توضیح داد که او این متخصص است.

So whatever you hope to do in the new  year, let yourself start off poorly.

بنابراین، هر کاری که امیدوارید در سال جدید انجام دهید ، اجازه دهید بد شروع کنید.

So start off is another way of say of begin.

بنابراین شروع راه دیگری برای گفتن شروع است. به

Let yourself begin or simply start.

خودتان اجازه دهید شروع کنید یا به سادگی شروع کنید.

You don't need the off here  Start, begin or start off.

در اینجا نیازی به خاموش کردن ندارید شروع، شروع یا شروع کنید.

But if you use begin, you wouldn't say begin off.

اما اگر از start استفاده کنید، نمی گویید start off.

It only works with start.

فقط با شروع کار می کند.

Now if you used your new expression,  

اکنون اگر از عبارت جدید خود استفاده کرده اید،

you would need to change the sentence structure  because you do something from the outset.

باید ساختار جمله را تغییر دهید زیرا از همان ابتدا کاری را انجام می دهید.

So in this case, let yourself do poorly,  

بنابراین در این مورد، به خودتان اجازه دهید ضعیف عمل کنید،   به

let yourself speak poorly from  the outset, from the get go.

خودتان اجازه دهید از ابتدا، از همان ابتدا، ضعیف صحبت کنید. به

Let yourself start off poorly.

خودتان اجازه دهید بد شروع کنید

10 minutes spent very badly jogging, he  said, is just infinitely more valuable.

او گفت 10 دقیقه ای که برای دویدن بسیار بد صرف شده است، بی نهایت ارزشمندتر است.

So infinitely more valuable is  the strongest degree, Extremely,  

بنابراین بی‌نهایت با ارزش‌تر، قوی‌ترین مدرک، فوق‌العاده،

extremely, extremely, it's  the highest degree possible,  

بسیار، فوق‌العاده، بالاترین درجه ممکن است،

infinitely more valuable than all the  most amazing plans to do it perfectly.

بی‌نهایت ارزشمندتر از همه شگفت‌انگیزترین برنامه‌ها برای انجام کامل آن.

Let's talk about spend time doing.

بیایید در مورد صرف وقت برای انجام دادن صحبت کنیم.

A lot of students get confused with this  construction because you spend time doing.

بسیاری از دانش‌آموزان با این ساخت اشتباه می‌شوند، زیرا شما زمان خود را صرف انجام آن می‌کنید.

You need that verb and ING.

شما به آن فعل و ING نیاز دارید.

You need your gerund.

شما به جیروند خود نیاز دارید.

Now the spend time.

در حال حاضر زمان صرف.

The time happened to come first here.

اتفاقاً زمان به اینجا رسید.

10 minutes spent jogging.

10 دقیقه دویدن.

I would just ignore this for now.

من فقط فعلاً این را نادیده خواهم گرفت.

Honestly, I think the placement  of this is a little awkward.

راستش، من فکر می کنم قرار دادن این کمی ناخوشایند است.

I would personally place it after  jogging, but that's just a minor thing.

من شخصاً آن را بعد از دویدن قرار می دهم ، اما این فقط یک چیز جزئی است.

If you're wondering about that 10  minutes spent jogging very badly.

اگر در مورد 10 دقیقه‌ای که برای دویدن بسیار بد گذرانده‌اید فکر می‌کنید.

So 10 minutes spent doing something you  could say I spent this is the past simple.

بنابراین 10 دقیقه صرف انجام کاری می‌شود که می‌توانید بگویید من صرف این کار کردم.

I spent the whole afternoon.

تمام بعدازظهر را گذراندم.

So this is your time  reference the whole afternoon.

بنابراین این زمان شماست که کل بعدازظهر را مرجع کنید.

I spent the whole afternoon doing so  your verb and ING cleaning the garage.

تمام بعدازظهر را صرف این کار کردم فعل و ING شما را به تمیز کردن گاراژ صرف کردم.

I spent the whole afternoon cleaning the garage.

تمام بعدازظهر را صرف تمیز کردن گاراژ کردم.

Now we commonly use this in the present.

اکنون ما معمولاً از این در زمان حال استفاده می کنیم.

Perfect for plans that you've already made.

ایده آل برای برنامه هایی که قبلاً ساخته اید.

I'm spending the weekend planning my trip.

من آخر هفته را صرف برنامه ریزی سفرم می کنم.

Maybe I say this on Wednesday, but  this is a plan that's already arranged.

شاید این را روز چهارشنبه بگویم، اما این طرحی است که از قبل تنظیم شده است.

I'm spending the weekend and then  doing something planning my trip.

آخر هفته را می گذرانم و سپس کاری برای برنامه ریزی سفرم انجام می دهم.

Or let's spend the base verb.

یا فعل پایه را خرج کنیم.

Let's spend the meeting preparing this is this  doing preparing for the presentation Very common  

بیایید جلسه را صرف آماده‌سازی کنیم، این است که آماده‌سازی برای ارائه است.

expression used in the past present continuous  and the base verb among other verb tenses.

And just remember, you need that  gerund, your verb and ING now.

و فقط به یاد داشته باشید، شما اکنون به آن جرون، فعل و ING خود نیاز دارید.

The way he wrote it, X amount  of time doing something,  

روشی که او آن را نوشت، X مقدار زمان انجام کاری،

you can absolutely say that it  sounds a little more poetic.

کاملاً می توان گفت که کمی شاعرانه تر به نظر می رسد.

Maybe you're use it more for tips or advice or an  inspirational quote so you might encourage your  

شاید از آن بیشتر برای راهنمایی یا نصیحت یا یک نقل قول الهام‌بخش استفاده می‌کنید، بنابراین ممکن است دوست خود را تشویق کنید

friend and say a night spent preparing for  a job interview can set you up for success.

و بگویید که یک شب صرف آماده شدن برای مصاحبه شغلی می‌تواند شما را برای موفقیت آماده کند.

Remember this phrase to set you up for something?

این عبارت را به خاطر دارید که شما را برای چیزی آماده کند؟

This means ensure that something  prepare for that something.

این به این معنی است که مطمئن شوید که چیزی برای آن چیزی آماده می‌شود.

A night spent preparing for a job  interview can set you up for success.

یک شب صرف آماده شدن برای یک مصاحبه شغلی می تواند شما را برای موفقیت آماده کند.

Isn't that the truth?

آیا این حقیقت نیست؟

And that's the end of the article.

و این پایان مقاله است.

So what I'll do now is I'll read  the article from start to finish  

بنابراین کاری که اکنون انجام می دهم این است که مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم

and this time you can focus on my pronunciation.

و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

How to stay happier this year?

چگونه امسال شادتر بمانیم؟

I'm not immune to the allure of  resolutions, especially health related ones.

من از جذابیت تصمیمات، به ویژه موارد مرتبط با سلامتی مصون نیستم.

For about 25 January's I vowed to drink 8 glasses  of water a day, and for 25 years, I failed.

حدود 25 ژانویه عهد کردم که 8 لیوان آب در روز بنوشم و به مدت 25 سال شکست خوردم.

Usually I'd make it only a few days before I  

معمولاً فقط چند روز قبل از اینکه وقتی تشنه بودم

reverted to drinking water the old  fashioned way when I was thirsty.

دوباره به آب آشامیدنی به روش قدیمی عادت کنم درست می‌کردم.

A few years ago though, I resolved  to do something truly different.

با این حال، چند سال پیش، تصمیم گرفتم کاری واقعاً متفاوت انجام دهم.

Stop setting myself up for failure.

دست از آماده کردن خودم برای شکست بردار.

Now I sit down during the first week of January  

اکنون در هفته اول ژانویه می نشینم

and list the things I did last  year that made me feel good.

و کارهایی را که در سال گذشته انجام داده ام و احساس خوبی به من می دهد فهرست می کنم.

Once I'm done with my list, I go into my calendar  and schedule time for more of these activities.

وقتی فهرستم تمام شد، به تقویمم می‌روم و زمان بیشتری را برای این فعالیت‌ها برنامه‌ریزی می‌کنم.

But I don't haphazardly pick a few dates.

اما من به طور تصادفی چند خرما را انتخاب نمی کنم.

I choose them strategically, and I set a reminder  

من آنها را به‌صورت استراتژیک انتخاب می‌کنم، و یادآوری   را

in my calendar to block off the time  needed to do research on my list.

در تقویم خود تنظیم می‌کنم تا زمان مورد نیاز برای انجام تحقیقات در فهرست خود را مسدود کنم.

By doing this, I am future proofing my happiness  by planning things I know will feed it.

با انجام این کار، با برنامه‌ریزی چیزهایی که می‌دانم به آن کمک می‌کند، خوشحالی‌ام را در آینده اثبات می‌کنم.

My process made me wonder whether other people had  

روند من باعث شد به این فکر کنم که آیا افراد دیگر

found interesting ways of  thinking about resolutions.

روش‌های جالبی برای فکر کردن درباره راه‌حل‌ها پیدا کرده‌اند.

So I reached out to a few experts whose  

بنابراین با چند متخصص که

work I admire and asked them how  they approach resolution season.

کارشان را تحسین می‌کنم تماس گرفتم و از آنها پرسیدم که چگونه به فصل وضوح نزدیک می‌شوند.

Dan Harris, the host of the 10% Happier podcast,  

دن هریس، مجری پادکست 10% Happier،   به

told me that making something meaningful to  you is a great way to actually get it done.

من گفت که ساختن چیزی برای شما معنادار، راهی عالی برای انجام آن است.

When he's trying to lock in a new habit at  the start of the year, or any other time,  

وقتی او سعی می‌کند در شروع سال یا هر زمان دیگری عادت جدیدی را حفظ کند،

he tries to understand the why behind his goal.

سعی می‌کند دلیل هدفش را بفهمد.

Next, I reached out to Oliver  Berkman, a productivity expert.

سپس با الیور برکمن، کارشناس بهره‌وری تماس گرفتم.

He said resolutions can sometimes  make people feel worse, not better.

او گفت که قطعنامه‌ها گاهی اوقات می‌توانند باعث شوند که مردم احساس بدتر کنند، نه بهتر. او توضیح داد که

We often expect massive changes done  perfectly from the outset, he explained.

ما اغلب انتظار داریم که تغییرات عظیم از همان ابتدا به طور کامل انجام شود.

So whatever you hope to do in the new  year, let yourself start off poorly.

بنابراین، هر کاری که امیدوارید در سال جدید انجام دهید ، اجازه دهید بد شروع کنید.

10 minutes spent very badly jogging, he said,  

او گفت 10 دقیقه ای که برای دویدن بسیار بد سپری شده است،

is infinitely more valuable than all the  most amazing plans to do it perfectly.

بی نهایت ارزشمندتر از همه شگفت انگیزترین برنامه ها برای انجام بی نقص آن است.

Do you want to keep learning  English with the news?

آیا می‌خواهید با اخبار به یادگیری انگلیسی ادامه دهید؟

If you do put let's go, let's  go put let's go in the comments.

اگر گذاشتید اجازه دهید برویم، بیایید برویم بگذاریم بگذار برویم در نظرات.

And of course, make sure you like this lesson,  

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید،

share it with your friends and subscribe to  your notified every time I post a new lesson.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و هر بار که یک درس جدید را پست می‌کنم، در اعلام شده خود مشترک شوید.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And here's another lesson I know you'll love.

و این یک درس دیگر است که می دانم دوست خواهید داشت.

So make sure you watch it now.

پس حتماً همین الان آن را تماشا کنید.