UNLOCK YOUR FLUENCY in 2 HOURS! Advanced English Reading Lesson

Welcome to JForrest English training.

به آموزش زبان انگلیسی JForrest خوش آمدید.

I'm Jennifer, and today you're going  to learn English through stories.

من جنیفر هستم، و امروز می خواهید انگلیسی را از طریق داستان یاد بگیرید.

We're going to review four different news  articles, and through this review you're  

ما چهار مقاله مختلف خبری را مرور می‌کنیم و از طریق این بررسی،

going to learn a lot of advanced vocabulary,  advanced grammar, and even correct pronunciation.

واژگان پیشرفته، گرامر پیشرفته و حتی تلفظ صحیح را یاد خواهید گرفت.

Let's get.

بگیریم

Dinosaur footprint appears on the Yorkshire coast.

ردپای دایناسور در سواحل یورکشایر ظاهر می شود.

All right, dinosaur footprint,  this is the footprint here.

بسیار خوب، ردپای دایناسور، این ردپای اینجاست.

Now this of course is my hand.

حالا این البته دست من است.

If I put my hand into sand, it will  leave a print or mud or any type of.

اگر دستم را داخل شن بگذارم، اثری یا گلی یا هر نوع دیگری از آن باقی خواهد ماند.

Different surface sand, mud, clay.

شن و ماسه سطحی مختلف، گل، خاک رس.

I can put my hand in and if I remove my  hand, it will leave a print on the ground.

می‌توانم دستم را در آن بگذارم و اگر دستم را برداریم، اثری روی زمین باقی می‌ماند.

And that is what they're talking about.

و این چیزی است که آنها در مورد آن صحبت می کنند.

But of course with your foot, not with your hands.

اما البته با پا نه با دست.

I'm not going to show you my foot.

قرار نیست پایم را به شما نشان دهم.

That would be very awkward and weird.

این بسیار ناخوشایند و عجیب خواهد بود.

OK, record-breaking, dinosaur  footprint, record-breaking.

خوب، رکوردشکنی، ردپای دایناسور، رکوردشکنی.

Let's talk about this because this is  an adjective record-breaking means.

بیایید در مورد این صحبت کنیم زیرا این یک وسیله رکوردشکنی است.

Either very new and or a big change  from other things of its type.

یا بسیار جدید و یا تغییری بزرگ نسبت به سایر موارد در نوع خود.

So of course they have found other  dinosaur footprints in the past,  

بنابراین مطمئناً آنها ردپای دایناسورهای دیگری را در گذشته پیدا کرده‌اند،

but this one is a very big  change because it is so large.

اما این یکی تغییر بسیار بزرگی است زیرا بسیار بزرگ است.

They're showing you the size of it here.

اندازه آن را در اینجا به شما نشان می دهند.

So that's why it's record-breaking.

پس به همین دلیل رکوردشکن است.

So you could say this year the  amount of rain was record-breaking,  

بنابراین می‌توان گفت امسال میزان بارش رکوردشکنی بود،

so it was a big change from  rain in the past, so the amount.

بنابراین تغییر بزرگی نسبت به باران در گذشته بود، بنابراین میزان آن.

Was either really large or really.

یا واقعا بزرگ بود یا واقعا در

Small now sometimes you can  describe a company change for  

حال حاضر کوچک، گاهی اوقات می‌توانید تغییر شرکت را برای

example as not record-breaking the new initiative.

مثال به‌عنوان رکوردشکنی نکردن ابتکار جدید توصیف کنید.

Is not record-breaking.

رکورد شکنی نیست

So this.

پس این

Is almost an insult because you're saying, well,  it's not record-breaking, it's not really new.

تقریباً یک توهین است زیرا شما می گویید، خب، رکوردشکن نیست، واقعاً جدید نیست.

It's not really a big change.

واقعاً تغییر بزرگی نیست.

It's very similar to what's  already been done in the past.

این بسیار شبیه به کارهایی است که قبلاً در گذشته انجام شده است.

It's not record-breaking.

رکورد شکنی نیست

So notice here we're using as an  adjective and I'm using my verb  

بنابراین توجه داشته باشید که در اینجا ما به عنوان یک صفت استفاده می کنیم و من از فعل خود به عنوان

to be to be record-breaking or in the  negative to not be record-breaking.

رکوردشکنی یا در منفی برای رکوردشکنی استفاده می کنم.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

So this is the dinosaur footprint.

بنابراین این ردپای دایناسور است.

The record-breaking dinosaur footprint.

رکوردشکنی ردپای دایناسور.

A giant carnivorous dinosaur.

دایناسور غول پیکر گوشتخوار.

What is a carnivorous dinosaur?

دایناسور گوشتخوار چیست؟

Oh, do you know?

اوه، آیا می دانید؟

This is a good.

این خوب است.

Science word carnivorous is an adjective and it  

کلمه علمی گوشتخوار یک صفت است و

describes the eating habits of the  dinosaur or other animals as well.

عادات غذایی دایناسور یا سایر حیوانات را نیز توصیف می کند.

Carnivore describes an animal that eats only meat.

گوشتخوار حیوانی را توصیف می کند که فقط گوشت می خورد.

Omnivore describes an animal  that eats meat and plants,  

همه چیزخوار حیوانی را توصیف می‌کند که گوشت و گیاهان،

a bit of both, and then herbivore is only plants.

کمی از هر دو را می‌خورد، و سپس گیاه‌خوار فقط گیاهان است.

Now keep in mind this is a  description for animals only.

اکنون به خاطر داشته باشید که این توصیف فقط برای حیوانات است.

We don't use this terminology  with people to describe our diets.

ما از این اصطلاح برای افراد برای توصیف رژیم‌های غذایی خود استفاده نمی‌کنیم.

So is an interesting point.

پس یک نکته جالب است. آیا

Did you know that some plants are carnivores?

می دانستید برخی از گیاهان گوشتخوار هستند؟

A plant, a plant is a carnivore that eats meat?

گیاه، گیاه گوشتخواری است که گوشت می خورد؟

Well, there is a plant called the Venus Fly trap.

خب گیاهی هست به نام تله مگس زهره.

And the name Flytrap, because it  eats flies, which is an insect.

و Flytrap نام دارد، زیرا مگس‌ها را می‌خورد که یک حشره است.

So that's pretty cool.

پس خیلی باحاله

But a lot of large animals,  including dinosaurs, were herbivores.

اما بسیاری از حیوانات بزرگ، از جمله دایناسورها، گیاهخوار بودند.

They only ate plants.

آنها فقط گیاهان می خوردند. آیا

Can you think of a dinosaur that was a  herbivore or one that was a carnivore?

می‌توانید به دایناسوری فکر کنید که گیاه‌خوار یا گوشتخوار باشد؟

Think back to Jurassic Park.

به پارک ژوراسیک فکر کنید.

Now this is.

حالا این است.

For animals, let's talk about  people to describe your diet.

برای حیوانات، بیایید درباره افراد صحبت کنیم تا رژیم غذایی شما را توصیف کنند.

Well, you may know the term vegetarian.

خوب، ممکن است اصطلاح گیاهخواری را بشناسید.

This is to describe a person who doesn't eat meat.

این برای توصیف فردی است که گوشت نمی خورد.

OK, now there are a lot of  different diets these days.

خوب، اکنون این روزها رژیم‌های غذایی مختلف زیادی وجود دارد.

A vegetarian does not eat meat, but there's also  a vegan and this is a person who doesn't eat.

یک گیاه‌خوار گوشت نمی‌خورد، اما یک گیاه‌خوار هم وجود دارد و این فردی است که غذا نمی‌خورد.

Describes a person who doesn't  eat any animal products.

فردی را توصیف می‌کند که محصولات حیوانی نمی‌خورد.

For example, milk, butter, eggs and  even honey because honey is produced  

برای مثال، شیر، کره، تخم‌مرغ و حتی عسل چون عسل

from bees and bees are animals so  vegans don't eat these products.

از زنبورها تولید می‌شود و زنبورها حیواناتی هستند، بنابراین گیاه‌خواران این محصولات را نمی‌خورند.

But generally a vegetarian would consume  milk because milk is not the actual animal.

اما به طور کلی یک گیاهخوار شیر مصرف می کند زیرا شیر حیوان واقعی نیست.

Now when I say meat.

حالا که می گویم گوشت.

This includes things like chicken, fish,  

این شامل مواردی مانند مرغ، ماهی می‌شود،

although obviously fish is not meat, but we  just say meat to mean these products as well.

اگرچه بدیهی است که ماهی گوشت نیست، اما ما فقط می‌گوییم گوشت به معنای این محصولات نیز هست.

Chicken, fish, pork.

مرغ، ماهی، گوشت خوک.

So meat products, I guess you could say animals.

بنابراین فرآورده های گوشتی، حدس می زنم می توان گفت حیوانات.

To be more specific, who doesn't eat meat?

به طور دقیق تر، چه کسی گوشت نمی خورد؟

Chicken, fish, pork, animals.

مرغ، ماهی، گوشت خوک، حیوانات.

So as a vegetarian vegan,  we also have a pescatarian.

بنابراین به‌عنوان یک گیاه‌خوار گیاه‌خوار، ما یک حیوان پسکت‌خوار نیز داریم.

Now, a pescetarian, this is a person who does not  

حالا، یک آفت‌خوار، این فردی است که

eat meat but does eat fish,  so a more inclusive diet.

گوشت نمی‌خورد اما ماهی می‌خورد، بنابراین یک رژیم غذایی فراگیرتر.

So you could say she is, she is  a vegetarian, for example, to be.

بنابراین، می‌توانید بگویید که او گیاهخوار است، برای مثال.

Vegetarian, vegan, pescetarian.

گیاهخوار، گیاهخوار، آفت خوار.

Now, if you eat meat and everything,  

حالا، اگر گوشت و همه چیز می‌خورید،

well, then you don't have to specify  anything because that's just considered.

خب، پس لازم نیست چیزی را مشخص کنید، زیرا فقط در نظر گرفته شده است.

The normal diet, at least in North America.

رژیم غذایی معمولی، حداقل در آمریکای شمالی.

So remember these terms are specific  to animals and these are the terms  

بنابراین به یاد داشته باشید که این عبارات مختص حیوانات هستند و این اصطلاحاتی است که

we use to describe people's dietary preferences.

ما برای توصیف ترجیحات غذایی افراد استفاده می‌کنیم.

So let's continue on.

پس بیایید ادامه دهیم.

A giant carnivorous dinosaur, likely  rested or crouched down in Yorkshire  

دایناسور گوشتخوار غول پیکری که احتمالاً در یورکشایر استراحت کرده یا خمیده است. خم شدن

To Crouch down is when you you lower your body.

زمانی است که بدن خود را پایین می آورید.

If this is my leg, I could put my  leg down like this as well, so I.

اگر این پای من است، می‌توانم پایم را هم همین‌طور پایین بیاورم، بنابراین

Crouch down in Yorkshire 166,000,000 years ago,  

در یورکشایر 166،000،000 سال پیش،

long time ago, deeply pressing  its feet into the ground.

مدت‌ها قبل، خم می‌شوم و عمیقاً پاهایش را به زمین فشار می‌دهم.

And that's how it created this footprint, right?

و به این ترتیب این ردپا ایجاد شد، درست است؟

The Colossal creature, Colossal.

موجود عظیم، عظیم.

Colossal means really, really big Colossal.

Colossal به معنای واقعاً، واقعاً عظیم عظیم است.

So if you want to be dramatic, you  could say I have a Colossal problem,  

بنابراین اگر می‌خواهید دراماتیک باشید، می‌توانید بگویید من یک مشکل عظیم دارم،

which means really, really big problem.

که به معنای مشکل واقعاً بسیار بزرگ است.

But in this case we're talking about the  creature, the Colossal creature left behind a  

اما در این مورد، ما در مورد موجودی صحبت می کنیم، موجود عظیم الجثه

record-breaking footprint recently discovered  along the United Kingdom's dinosaur coast.

ردپایی رکوردشکنی را که اخیراً در ساحل دایناسورهای بریتانیا کشف شده است، از خود به جای گذاشته است.

And this?

و این؟

Is the image of the dinosaur that they think left  behind the colossal footprint pretty big, right?

آیا تصویر دایناسوری که آنها فکر می‌کنند ردپای عظیمی را پشت سر گذاشته، بسیار بزرگ است، درست است؟

Thousands of dinosaur footprints and many fossils.

هزاران رد پای دایناسور و فسیل های بسیاری.

Fossils are part of a plant or animal,  

فسیل ها بخشی از یک گیاه یا حیوان

or just the shape that's been preserved  in rock or earth for a very long time.

یا فقط شکلی هستند که برای مدت طولانی در سنگ یا زمین حفظ شده است.

So this footprint we would  consider a fossil as well,  

بنابراین، ما این ردپا را یک فسیل نیز در نظر می گیریم،

because it's the shape of the dinosaur's  foot and it's preserved in rock.

زیرا شکل پای دایناسور است و در سنگ حفظ شده است.

So that is a fossil and they've been recovered  over the years along the Yorkshire coast.

بنابراین این یک فسیل است و آنها در طول سال‌ها در امتداد ساحل یورکشایر بازیابی شده‌اند.

But this discovery was made in April  2021 by local archaeologist Listen  

اما این کشف در آوریل ۲۰۲۱ توسط باستان شناس محلی انجام شد.

to the pronunciation, don't  look at the word, just listen.

به تلفظ آن گوش دهید، به کلمه نگاه نکنید، فقط گوش دهید.

close your eyes.

چشمانت را ببند

Listen.

گوش بده.

Archaeologist, Archaeologist, Archaeologist,  an archaeologist, Well, this is a profession.

باستان شناس، باستان شناس، باستان شناس، باستان شناس، خب، این یک حرفه است.

It's a job title and it's someone who  studies the building's graze tools or  

این یک عنوان شغلی است و کسی است که ابزار چرای ساختمان یا

other objects, a people who lived in the past.

سایر اشیاء را مطالعه می کند، مردمی که در گذشته زندگی می کردند.

So when you go to a museum and  you look at a bowl that was from.

بنابراین وقتی به موزه می روید و به کاسه ای نگاه می کنید که از آن بود.

2.

1000 years ago, it was likely an  archaeologist who found that bowl.

2.

1000 سال پیش، احتمالاً یک باستان شناس بود که آن کاسه را پیدا کرد.

Let's continue now.

حالا ادامه بدیم

This is a quote from the archaeologist.

این نقل قول از باستان شناس است.

What's her name?

اسمش چیه؟

Marie Woods.

ماری وودز

And she found the footprint, the  dinosaur footprint, the fossil.

و او رد پا، ردپای دایناسور، فسیل را پیدا کرد.

I couldn't believe what I was looking at.

چیزی را که نگاه می کردم باورم نمی شد.

I had to do a double take.

مجبور شدم دوبار انجام بدم

A double take is when you look at something  and then you look again really quickly because.

برداشت مضاعف زمانی است که به چیزی نگاه می‌کنید و سپس دوباره به سرعت نگاه می‌کنید زیرا. می‌خواهید

You want to confirm that what  you just saw was accurate.

تأیید کنید که آنچه را که اخیراً دیدید دقیق بود.

So let's say you're walking down  the street and you see Brad Pitt.

بنابراین فرض کنید در خیابان قدم می‌زنید و برد پیت را می‌بینید.

You look at this guy and then  you're going to look again.

شما به این مرد نگاه می کنید و سپس دوباره می خواهید نگاه کنید.

Was that just Brad Pitt?

این فقط برد پیت بود؟

You do a double take and it happens  really quickly to do a double take.

شما یک دوبرابر انجام می‌دهید و انجام یک دوبله خیلی سریع اتفاق می‌افتد.

OK, to do a double take.

خوب، برای انجام یک برداشت دوگانه.

But let's say you just got an assignment back.

اما بیایید بگوییم که شما به تازگی یک تکلیف را پس گرفته اید.

And you see that you got 100%.

و می بینید که 100% بدست آورده اید.

So you look at it and then you might look again,  

بنابراین شما به آن نگاه می‌کنید و سپس ممکن است دوباره نگاه کنید،

you have to do a double take 'cause  you can't believe you got 100%.

باید یک برداشت مضاعف انجام دهید، زیرا نمی‌توانید باور کنید که 100% را دریافت کرده‌اید.

So you can use this in many different situations.

بنابراین شما می توانید از آن در موقعیت های مختلف استفاده کنید.

It's just an expression to say that  you want to confirm that what you saw  

این فقط عبارتی است برای گفتن اینکه  می‌خواهید تأیید کنید که آنچه دیدید

is correct because it's very surprising or  unlikely, like seeing a celebrity Brad Pitt.

درست است زیرا بسیار شگفت‌انگیز یا بعید است، مانند دیدن یک سلبریتی براد پیت.

So, Marie Woods.

بنابراین، ماری وودز. او در بیانیه‌ای گفت که

Had to do a double take because  it was so surprising seeing this  

مجبور شد دوبار برداشت کند زیرا دیدن این

giant colossal footprint, she said in a statement.

ردپای عظیم غول‌پیکر بسیار شگفت‌انگیز بود.

I have seen a few smaller prints went  out with friends, but nothing like this.

من چند چاپ کوچکتر را دیده ام که با دوستان منتشر شده است، اما هیچ چیز شبیه این نیست.

Now notice her verb tense.

حالا به زمان فعل او توجه کنید.

What verb tense is this?

این چه زمان فعل است؟

This is the present perfect.

این زمان حال کامل است.

And in this case let me  write this present perfect.

و در این مورد اجازه دهید این هدیه را کامل بنویسم.

Because our timeline is an unfinished timeline.

زیرا جدول زمانی ما یک جدول زمانی ناتمام است.

So let's say she has seen 10 fossils, but  it's possible for her to see more fossils  

بنابراین بیایید فرض کنیم که او 10 فسیل دیده است، اما ممکن است فسیل‌های بیشتری ببیند،

because she's alive and tomorrow if  she goes for a walk on the coast.

زیرا او زنده است و فردا اگر برای قدم زدن در ساحل برود.

She might see 11 fossils or one more  fossil which makes 11 total fossils,  

او ممکن است 11 فسیل یا یک فسیل دیگر ببیند که در مجموع 11 فسیل می‌شود،

and then the next year she might see another  fossil and then her total is 12 fossils.

و سال بعد ممکن است فسیل دیگری ببیند و سپس مجموع او به 12 فسیل برسد.

So because this number can increase,  

بنابراین از آنجایی که این عدد می‌تواند افزایش یابد،

it's considered an unfinished timeline  and we use the present perfect.

یک جدول زمانی ناتمام در نظر گرفته می‌شود و ما از زمان حال کامل استفاده می‌کنیم.

So you might say, I've been  to three different countries.

بنابراین ممکن است بگویید، من در سه کشور مختلف بوده‌ام.

But you can still go to other countries next year,  

اما هنوز هم می‌توانید سال آینده،

in the next 10 years, 20  years, as long as you're alive.

در 10 سال آینده، 20 سال آینده، تا زمانی که زنده هستید، به کشورهای دیگر بروید.

So that's an unfinished timeline,  and that's why it's in the present.

بنابراین این یک جدول زمانی ناتمام است و به همین دلیل در زمان حال است.

Perfect.

کامل.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

Woods reached out to  paleontologist Doctor Dean Lomax.

وودز با دیرینه شناس دکتر دین لومکس تماس گرفت.

If there are any Friends fans watching, you  may know that Ross Geller, one of the main  

اگر طرفداران Friends تماشا می‌کنند، شاید بدانید که راس گلر، یکی از

characters from the TV show Friends, was obsessed  with dinosaurs because he was a paleontologist.

شخصیت‌های اصلی نمایش تلویزیونی Friends، به دلیل اینکه دیرینه‌شناس بود، به دایناسورها علاقه داشت.

A paleontologist is someone  who studies fossils as a way  

دیرینه شناس کسی است که فسیل ها را به عنوان راهی

of getting information about  the history of life on Earth.

برای به دست آوردن اطلاعات درباره تاریخچه حیات روی زمین مطالعه می کند.

Pronunciation.

تلفظ.

Listen.

Paleontologist.

گوش بده.

دیرینه شناس.

Archaeologist.

باستان شناس

Paleontologist.

دیرینه شناس.

Now, Woods reached out.

حالا، وودز دستش را دراز کرد.

This is a very common business phrasal verb.

این یک فعل عبارتی تجاری بسیار رایج است.

And when you reach out to someone, it simply means  that you contact someone for a specific purpose.

و وقتی با کسی تماس می گیرید، به سادگی به این معنی است که با کسی برای هدف خاصی تماس می گیرید.

And that specific purpose  is to discuss this fossil,  

و آن هدف خاص بحث درباره این فسیل است،

this colossal fossil that rhymes colossal fossil.

این فسیل عظیم که فسیل عظیم را هم قافیه می کند.

OK, to reach out to now notice this preposition  'cause you always reach out to someone.

بسیار خوب، برای رسیدن به اینجا به این حرف اضافه توجه کنید زیرا همیشه به سراغ کسی می روید. به

You do not reach out someone.

کسی نمیرسی

That's grammatically incorrect.

این از نظر گرامری نادرست است.

You reach out to someone, so  make sure you get that too.

شما به سراغ کسی می روید، بنابراین مطمئن شوید که آن را نیز دریافت می کنید.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

So Woods reached out to paleontologist Doctor  

بنابراین وودز با دیرینه‌شناس دکتر

Dean Lomax to get his thoughts on  what she found at Burniston Bay.

دین لومکس تماس گرفت تا نظر او را درباره آنچه در خلیج برنیستون پیدا کرده است، بیاورد.

So to get one's thoughts on is just another way of  

بنابراین دریافت افکار خود فقط راه دیگری است برای اینکه از

asking someone what they think about it,  their opinion to get one's thoughts on.

کسی بپرسیم در مورد آن چه فکر می‌کند، نظر او را بپرسیم تا افکارش را درمورد آن بفهمیم.

So that's a nice alternative  you can add to your vocabulary.

بنابراین این جایگزین خوبی است  که می‌توانید به دایره لغات خود اضافه کنید.

The three toed footprint.

رد پای سه انگشتی

SO3 toed.

پنجه SO3.

We are five.

ما پنج نفریم

Well, fingers on my hands,  toes on your feet, right?

خوب، انگشتان دست من، انگشتان پا روی پاهای شما، درست است؟

So I have a 5 fingered hand.

بنابراین من یک دست 5 انگشت دارم.

But dinosaurs had a three toed foot.

اما دایناسورها یک پای سه انگشتی داشتند.

OK, remember I'm using my hand, but  they're talking about their feet.

خوب، به یاد داشته باشید که من از دستم استفاده می کنم، اما آنها درباره پاهای خود صحبت می کنند.

So three toes, fingers on your hands, toes on your  feet is 1 of only six to be found in the area.

بنابراین سه انگشت، انگشت روی دست، انگشت روی پا یکی از شش انگشتی است که در این ناحیه یافت می‌شود.

And the first one was found in 1934,  

و اولین مورد در سال 1934 پیدا شد،

concern that the footprint might erode  more if left along the coast to erode.

نگران این بود که اگر در امتداد ساحل رها شود تا فرسایش یابد، رد پا ممکن است بیشتر فرسایش یابد.

This comes from the word erosion.

این از کلمه فرسایش می آید.

Erode is the verb.

فرسایش فعل است.

Erosion is the noun erosion.

فرسایش اسم فرسایش است.

Erosion is when something solid  like soil or stone, a rock,  

فرسایش زمانی است که چیزی جامد مانند خاک یا سنگ، سنگ،

but it's gradually reduced or destroyed by  the natural elements by water, rain or wind.

اما به تدریج توسط عناصر طبیعی توسط آب، باران یا باد کاهش می یابد یا از بین می رود.

So that footprint that we saw right now,  it's a solid footprint, but over time,  

بنابراین آن ردپایی که در حال حاضر دیدیم، یک ردپای جامد است، اما با گذشت زمان،

water is going to hit it and is going  to gradually reduce, reduce, reduce,  

آب به آن برخورد می‌کند و به تدریج کاهش می‌یابد، کاهش می‌یابد، کاهش می‌یابد،

reduce, and that's from erosion  and eventually it will be gone.

کاهش می‌یابد، و این از فرسایش است و در نهایت از بین خواهد رفت.

Of course, this will take many, many, many years.

البته این امر سالها بسیار طول خواهد کشید.

Now, did you know that the Grand  Canyon was produced by erosion?

حالا، آیا می‌دانستید که گراند کنیون در اثر فرسایش ایجاد شده است؟ این سنگ

It was produced by this giant  rock being worn away by water,  

توسط این سنگ غول پیکر که توسط آب فرسوده شده بود، تولید شد،

and eventually it was worn away so much  that it produced the Grand Canyon, OK,  

و در نهایت آنقدر فرسوده شد که گراند کنیون را ایجاد کرد، بسیار خوب،

concerned that the footprint might erode,  so be destroyed be by the natural elements.

نگران این بود که ردپای ممکن است فرسایش یابد، بنابراین توسط عناصر طبیعی از بین برود.

Might erode more.

ممکن است بیشتر فرسایش یابد.

So it's already eroded some because it is  very old, right if left along the coast,  

بنابراین قبلاً مقداری فرسایش یافته است زیرا بسیار قدیمی است، درست اگر در امتداد ساحل رها شود،

the team arranged for it to be safely moved.

تیم ترتیبی دادند که با خیال راحت جابجا شود.

Fossil collectors Mark Aaron and  Shay Smith carefully collected the  

کلکسیونرهای فسیلی مارک آرون و شی اسمیت با دقت این ردپا را جمع آوری کردند

footprint and donated it to the  Scarborough Museum and Galleries.

و به موزه و گالری اسکاربرو اهدا کردند.

Well, that's nice.

خوب، این خوب است.

Hudson and Lomax were able to study the  footprint in detail once it was relocated,  

هادسون و لومکس پس از جابجایی ردپا توانستند آن را با جزئیات مطالعه کنند،

so notice they have RE here  in front of the verb LOCATE.

بنابراین توجه کنید که RE در اینجا جلوی فعل LOCATE وجود دارد.

When something is relocated, it means it's  moved from one location to another location.

وقتی چیزی جابه‌جا می‌شود، به این معنی است که از یک مکان به مکان دیگر منتقل شده است.

So that's relocated moved from.

بنابراین که از نقل مکان کرد.

One location to another location, and often it's  done for security reasons to protect something.

یک مکان به مکان دیگر، و اغلب به دلایل امنیتی برای محافظت از چیزی انجام می‌شود.

So they might relocate the Mona Lisa painting  from the museum to a protected area if they  

بنابراین اگر فکر می‌کنند خطری برای نقاشی مونالیزا وجود دارد، ممکن است نقاشی مونالیزا را از موزه به منطقه حفاظت‌شده منتقل کنند

think there's a threat to it, and then return it  to the original location once a threat is over.

و پس از پایان تهدید، آن را به مکان اصلی بازگردانند.

Which enabled the researchers to learn more about  the dinosaur who left the impression behind.

که محققان را قادر ساخت تا درباره دایناسوری که این تأثیر را از خود به جای گذاشته بیشتر بیاموزند.

In this case, the impression  is just the footprint.

در این مورد، برداشت فقط رد پا است.

The print is also the impression.

چاپ نیز تاثیرگذار است.

The mark you see in the rock now enable.

علامتی را که در سنگ می بینید اکنون فعال کنید.

This is just a formal way of saying allow.

این فقط یک راه رسمی برای گفتن اجازه است.

It was relocated, which enabled the researchers,  

جابه‌جا شد، که محققان را قادر ساخت،

which allowed the researchers allowed  the researchers to learn more about it.

که به محققان اجازه داد محققان بیشتر در مورد آن بیاموزند.

The duo duo means two.

دونفره یعنی دو.

So in this case the duo represents Hudson.

بنابراین در این مورد دو نفر نماینده هادسون هستند.

And Lomax, that's our duo, because duo means two.

و لومکس، این دوتایی ماست، زیرا duo به معنای دو است.

Sometimes we see this on food menus.

گاهی اوقات این را در منوی غذا می بینیم.

You might see a duo of dips.

ممکن است دو شیب را ببینید.

So you have one dip maybe salsa  and the other dip maybe guacamole.

بنابراین شما یک دیپ شاید سالسا و دیگری دیپ شاید گواکامول دارید.

So those are your two dips.

بنابراین این دو شیب شما هستند.

So you could say chips with a duo  of dips, which means two dips.

بنابراین می‌توانید چیپس‌هایی با دو دیپ بگویید، که به معنای دو شیب است.

So you can see this on food items,  but it commonly refers to people.

بنابراین می‌توانید این را در مواد غذایی ببینید، اما معمولاً به افراد اشاره دارد.

A duo that means 2 analyze the shape of the  footprint, number of toes, and claw marks.

دوتایی که به معنای ۲ تجزیه و تحلیل شکل ردپا، تعداد انگشتان پا، و نشانه‌های پنجه است.

So if I were to scratch into  something that would leave a mark.

بنابراین اگر بخواهم به چیزی بپردازم که اثری از خود به جای بگذارد.

I don't have claws, I have nails.

من پنجه ندارم، ناخن دارم.

But on animals generally they  call them claws instead of nails.

اما روی حیوانات معمولاً آنها را به جای ناخن، پنجه می نامند.

So if a dinosaur scraped into the rock or  the tree, that would be the claw marks.

بنابراین، اگر دایناسور روی سنگ یا درخت خراشیده شود، این نشانه پنجه خواهد بود.

As well as impressions, remember  impressions are just marks left  

علاوه بر برداشت‌ها، به یاد داشته باشید که برداشت‌ها فقط نشانه‌هایی هستند که

behind from the dinosaur's feet or  hands made by the dinosaur's skin.

از پاها یا دست‌های دایناسور ایجاد می‌شوند که توسط پوست دایناسور ایجاد شده است.

Well, in this case is impressions from the  skin, because if the dinosaur was lying down,  

خوب، در این مورد، آثاری از پوست است، زیرا اگر دایناسور دراز کشیده بود،

it would leave marks on the ground from any  part of the body the dinosaur was touching.

از هر قسمتی از بدن که دایناسور لمس می‌کرد، آثاری روی زمین باقی می‌ماند.

Once work has been completed  on the fossilized footprint,  

هنگامی که کار روی ردپای فسیل شده تکمیل شد،

this is just the adjective form  of footprint That's fossilized.

این فقط شکل صفت ردپایی است که فسیل شده است.

Just means it's preserved in the rock.

فقط به این معنی است که در سنگ حفظ شده است. تبدیل به

It has become a fossil.

فسیل شده است.

It will go on public display.

در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت.

So to go on public display just  means to be available publicly.

بنابراین نمایش عمومی فقط به معنای در دسترس بودن برای عموم است.

Available publicly.

در دسترس عموم است.

It will go on public display.

در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت. در

It will be available publicly.

دسترس عموم قرار خواهد گرفت.

Which means if you were in Scarborough Museum,  

یعنی اگر در موزه اسکاربورو بودید،

wherever that is, you would  be able to see this fossil.

هر کجا که باشد،  می‌توانید این فسیل را ببینید.

Wouldn't that be cool?

این باحال نیست؟

You can go take a selfie with it.

میتونی بری باهاش ​​سلفی بگیری

It will go on public display, among others at the  Scarborough Museum and Gallery's Rotunda Museum.

از جمله در موزه اسکاربورو و موزه روتوندا گالری به نمایش عمومی خواهد رفت.

So that's where you can see the fossil.

بنابراین اینجاست که می توانید فسیل را ببینید.

So that's our article.

پس این مقاله ماست.

A lot of advanced vocabulary,  but very common vocabulary.

تعداد زیادی واژگان پیشرفته، اما واژگان بسیار رایج.

And now I will read the article in  full from start to finish so you  

و اکنون مقاله را به طور کامل از ابتدا تا انتها می‌خوانم تا

can follow along and focus on my pronunciation.

بتوانید دنبال کنید و بر تلفظ من تمرکز کنید.

Record-breaking dinosaur footprint  appears on the Yorkshire coast.

ردپای رکوردشکنی دایناسور در سواحل یورکشایر ظاهر شد.

A giant carnivorous dinosaur likely rested or  crouched down in Yorkshire 166,000,000 years ago,  

یک دایناسور گوشتخوار غول پیکر احتمالاً 166000000 سال پیش در یورکشایر استراحت کرده یا خمیده است و

deeply pressing its feet into the ground.

پاهای خود را عمیقاً به زمین فشار داده است.

The colossal creature left behind a  record-breaking footprint recently  

این موجود عظیم الجثه ردپایی رکوردشکنی از خود به جای گذاشت که اخیراً

discovered along the United  Kingdom's dinosaur coast.

در امتداد ساحل دایناسورهای بریتانیا کشف شد.

Thousands of dinosaur footprints and  many fossils have been recovered over  

هزاران ردپای دایناسور و فسیل‌های بسیاری در طول

the years along the Yorkshire coast,  but this discovery was made in April  

سال‌ها در امتداد سواحل یورکشایر کشف شده‌اند، اما این کشف در آوریل

2021 by local archaeologist Marie  Woods as she walked along the coast.

۲۰۲۱ توسط باستان‌شناس محلی ماری وودز هنگام قدم زدن در ساحل انجام شد.

I couldn't believe what I was looking at.

چیزی را که نگاه می کردم باورم نمی شد. وودز در بیانیه‌ای گفت،

I had to do a double take,  Woods said in a statement.

مجبور شدم دوبار انجام دهم .

I have seen a few smaller prints, went  out with friends, but nothing like this.

من چند چاپ کوچکتر دیده ام، با دوستان بیرون رفته ام، اما هیچ چیز شبیه این نیست.

Woods reached out to paleontologist Doctor  

وودز با دکتر دین لومکس دیرینه شناس تماس گرفت

Dean Lomax to get his thoughts on  what she found at Burniston Bay.

تا نظر او را در مورد آنچه در خلیج برنیستون پیدا کرده است، بیاورد.

The three Toed footprint is one of  only six to be found in the area,  

ردپای سه انگشتی یکی از تنها شش موردی است که در این منطقه یافت می‌شود،

and the first one was found in 1934.

و اولین مورد در سال 1934 پیدا شد. تیم

Concerned that the footprint might  erode more if left along the coast,  

با نگرانی از اینکه ردپا ممکن است در امتداد ساحل باقی بماند، بیشتر فرسایش می‌یابد،

the team arranged for it to be safely moved.

تیم ترتیبی دادند که با خیال راحت جابجا شود.

Fossil collectors Mark Aaron and  Shay Smith carefully collected the  

کلکسیونرهای فسیلی مارک آرون و شی اسمیت با دقت این ردپا را جمع آوری کردند

footprint and donated it to the  Scarborough Museum and Galleries.

و به موزه و گالری اسکاربرو اهدا کردند.

Hudson and Lomax were able to study the  footprint in detail once it was relocated,  

هادسون و لومکس پس از جابجایی، توانستند ردپا را با جزئیات مطالعه کنند،

which enabled the researchers to learn more about  the dinosaur who left the impression behind.

که به محققان این امکان را داد تا درباره دایناسوری که این اثر را پشت سر گذاشت، اطلاعات بیشتری کسب کنند.

The duo analyzed the shape of the footprint,  

این دو نفر شکل رد پا،

number of toes and claw marks, as well as  impressions made by the dinosaur's skin.

تعداد انگشتان پا و پنجه‌ها و همچنین آثار پوست دایناسور را تجزیه و تحلیل کردند.

Once work has been completed  on the fossilized footprint,  

پس از اتمام کار روی ردپای فسیل‌شده،

it will go on public display among others at the  Scarborough Museum and Gallery's Rotunda Museum.

در موزه اسکاربورو و موزه روتوندا گالری به نمایش عمومی گذاشته می‌شود.

Amazing job with that article.

کار شگفت انگیز با آن مقاله

Now feel free to hit pause, take a break, go get  a cup of coffee or tea, review the vocabulary you  

اکنون راحت ضربه بزنید، کمی استراحت کنید، بروید یک فنجان قهوه یا چای بنوشید، واژگانی را که به تازگی

just learned, and when you're ready, hit play  and we'll continue on with the next article.

آموخته‌اید مرور کنید، و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید و ما به مقاله بعدی ادامه می‌دهیم.

Should cats be allowed on airplanes?

آیا گربه ها باید اجازه ورود به هواپیما را داشته باشند؟

Hmm, so this is an opinion based article  and the topic is cats on airplanes.

هوم، بنابراین این مقاله مبتنی بر عقیده است و موضوع گربه‌ها در هواپیما است.

Now let's say you were going to provide an answer  to this question because it's a question, right?

حالا فرض کنید می‌خواستید به این سؤال پاسخ بدهید، درست است؟

So if you want to sound more  advanced, more professional,  

بنابراین اگر می‌خواهید پیشرفته‌تر، حرفه‌ای‌تر به نظر برسید، می‌توانید

you can add an opinion word you can say in my  opinion and then you can state your opinion.

یک کلمه نظری که می‌توانید به نظر من بگویید اضافه کنید و سپس می‌توانید نظر خود را بیان کنید.

Cats should or shouldn't be allowed on airplanes.

گربه ها باید یا نباید اجازه ورود به هواپیما را داشته باشند.

So you can say in my opinion,  that's a very common one.

بنابراین، به نظر من می‌توانید بگویید، این یک مورد بسیار رایج است.

You can also say from my perspective.

از دیدگاه من هم می توانید بگویید.

Now notice it's from from my  perspective, in my opinion.

اکنون توجه کنید که به نظر من از دیدگاه من است.

From my perspective, these are the two  most common opinion words that you can use.

از دیدگاه من، اینها دو رایج‌ترین واژه‌های نظری هستند که می‌توانید استفاده کنید.

You can also say simply I think, I think that  cats should or shouldn't be allowed on airplanes.

همچنین می‌توانید به سادگی بگویید من فکر می‌کنم، من فکر می‌کنم که گربه‌ها باید یا نباید اجازه ورود به هواپیما را داشته باشند.

Now, notice here I included that a lot of students  

اکنون، توجه کنید که در اینجا گنجانده‌ام که بسیاری از دانش‌آموزان

get confused about when you need  to use that and when you don't.

درباره اینکه چه زمانی باید از آن استفاده کنید و چه زمانی نمی‌خواهید گیج می‌شوند.

Generally in written English, we include that.

به طور کلی در زبان انگلیسی نوشتاری، ما آن را درج می کنیم.

I think that cat should.

من فکر می کنم آن گربه باید.

Generally you can absolutely  just say I think cats should.

به طور کلی می‌توانید کاملاً فقط بگویید من فکر می‌کنم گربه‌ها باید این کار را انجام دهند.

Now in spoken English, we generally do  not include it just to make it shorter,  

اکنون در زبان انگلیسی گفتاری، ما معمولاً آن را فقط برای کوتاه کردن آن نمی‌سازیم،

and we say I think cats should.

و می‌گوییم که فکر می‌کنم گربه‌ها باید این کار را انجام دهند.

So if you're writing, you can include it.

بنابراین اگر در حال نوشتن هستید، می توانید آن را درج کنید.

It's more common, but if you're speaking,  it's more common to emit it, exclude it.

رایج‌تر است، اما اگر صحبت می‌کنید، انتشار آن رایج‌تر است، آن را حذف کنید.

So here are some opinion words you  can start adding to your speech.

بنابراین در اینجا چند کلمه نظری وجود دارد که می‌توانید شروع کنید به گفتار خود اضافه کنید.

You can start right now and share your  opinion about cats on airplanes in the  

می‌توانید همین الان شروع کنید و نظر خود را درباره گربه‌ها در هواپیما در

comment of this video and use in  my opinion or from my perspective,  

نظر این ویدیو به اشتراک بگذارید و از نظر من یا از دیدگاه من استفاده کنید، هر

they will both help you sound very advanced.

دو به شما کمک می‌کنند بسیار پیشرفته به نظر برسید.

All right, let's continue on.

بسیار خب، بیایید ادامه دهیم.

At the Bogota airport, as passengers  were placing their carry ONS,  

در فرودگاه بوگوتا، در حالی که مسافران در حال قرار دادن وسایل حمل‌ونقل،

laptops and purses in bins, inching their  way on the conveyor belt for inspection.

لپ‌تاپ و کیف‌های خود در سطل‌ها بودند و برای بازرسی روی تسمه نقاله حرکت می‌کردند.

OK, let's stop here.

خوب، بیایید اینجا توقف کنیم.

Carry ONS.

ادامه دهید.

This is absolutely must know for travel  vocabulary, most commonly planes.

این برای واژگان سفر، معمولاً هواپیما، کاملاً ضروری است .

But you can also use this on trains,  buses, most likely boats as well.

اما می‌توانید از آن در قطارها، اتوبوس‌ها و به احتمال زیاد قایق‌ها نیز استفاده کنید.

Now a carry on is simply a bag that you  carry on to the airport onto the airplane.

اکنون یک چمدان به سادگی کیفی است که با آن به فرودگاه در هواپیما حمل می‌کنید.

Excuse me, not airport airplane.

ببخشید، نه هواپیمای فرودگاه.

Now, a suitcase is generally  larger and you would check that.

اکنون، یک چمدان معمولاً بزرگ‌تر است و باید آن را بررسی کنید.

So when you get to the airport, you check  your suitcase and it goes under the plane.

بنابراین وقتی به فرودگاه می‌رسید، چمدانتان را چک می‌کنید و به زیر هواپیما می‌رود.

But then you take your smaller suitcases,  your smaller bags, onto the airplane with you.

اما سپس چمدان‌های کوچک‌تر، کیف‌های کوچک‌ترتان را با خود به هواپیما می‌برید.

You carry it onto the plane, so here on  Google images you can see the carry on bags.

شما آن را در هواپیما حمل می کنید، بنابراین در اینجا در تصاویر Google می توانید چمدان های حمل شده را ببینید.

Now this right here that this man is opening.

حالا اینجاست که این مرد در حال باز کردن است. به

This is called the overhead bin.

این سطل سربار گفته می شود.

The overhead bin and your bag must  fit in the overhead bin or go under  

سطل بالای سر و کیف شما باید در سطل بالای سر قرار گیرند یا زیر

your seat in order for it to be a carry on bag.

صندلی شما قرار گیرند تا بتوان آن را برای حمل کیف حمل کرد.

So let me just write that here.

بنابراین اجازه دهید من فقط آن را اینجا بنویسم.

So overhead bin, so your carry on bag or suitcase  Moss fit in the overhead bin or under your seat.

بنابراین سطل بالای سر، طوری که کیف یا چمدان شما در سطل بالای سر یا زیر صندلی شما قرار بگیرد.

And then we have larger suitcases.

و سپس چمدان های بزرگتری داریم.

Larger suitcases are called checked bags  or luggage and they go under the plane.

چمدان‌های بزرگ‌تر چمدان‌های چک شده یا چمدان نامیده می‌شوند و به زیر هواپیما می‌روند.

So they do not go on the plane  with you, they go under the plane.

بنابراین آنها با شما وارد هواپیما نمی شوند ، بلکه زیر هواپیما می روند.

All right, now let's move on and  look at this inching their way.

بسیار خوب، حالا بیایید به جلو برویم و به این موضوع نگاه کنیم.

So an inch is a very small amount.

بنابراین یک اینچ مقدار بسیار کمی است.

So if I say I'm inching my way,  it means I'm making slow progress.

بنابراین، اگر بگویم در حال پیشرفت هستم، به این معنی است که پیشرفت کندی دارم.

So if you said I'm inching my way towards the.

بنابراین اگر می‌گفتی من دارم به سمت آن می‌روم.

So you might say, I inched my way through  security and it took me almost one hour.

بنابراین ممکن است بگویید، من از امنیت عبور کردم و تقریباً یک ساعت طول کشید.

So if you use inch my way, the person  understands you're making progress slowly.

بنابراین، اگر از اینچ من استفاده کنید، آن شخص می‌فهمد که به آرامی در حال پیشرفت هستید.

All right, One item stood out, stood out.

بسیار خوب، یک مورد برجسته بود، برجسته بود.

This is a great phrasal verb.

این یک فعل عبارتی عالی است.

To stand out, and this means to be  noticeable, to to stand out, to be noticeable.

برجسته شدن، و این به معنای قابل توجه بودن، برجسته شدن، قابل توجه بودن است.

So it's something that you  notice more than other things.

بنابراین این چیزی است که شما بیشتر از چیزهای دیگر متوجه آن می شوید.

So let's say I have these two black  pens, and maybe I'll take this one,  

بنابراین فرض کنید من این دو خودکار سیاه را دارم ، و شاید این یکی،

this purple one, 'cause it's darker, right?

این یکی بنفش را بگیرم، چون تیره‌تر است، درست است؟

And then I can take this one.

و بعد می توانم این یکی را بگیرم.

Well, if I get rid of this  one, this is a better example.

خوب، اگر از شر این یکی خلاص شوم ، این مثال بهتری است.

If I have these three pens,  which one in your opinion,  

اگر من این سه قلم را داشته باشم، به نظر شما، کدام یک

from your perspective, which  one stands out, stands out?

از دیدگاه شما، کدام یک برجسته است؟

Which one is more noticeable?

کدام یک بیشتر مورد توجه است؟

Well, the yellow one stands out,  obviously because it's a bright color.

خوب، رنگ زرد متمایز است، بدیهی است که رنگ روشنی دارد.

So this item, this item in the all the suitcases,  

بنابراین این مورد، این مورد در همه چمدان‌ها،

this one item was more noticeable  because there was a cat in the suitcase.

این یک مورد بیشتر قابل توجه بود زیرا یک گربه در چمدان وجود داشت. به

That's why it stood out.

همین دلیل برجسته شد.

One item stood out was more noticeable.

یکی از موارد برجسته بیشتر مورد توجه بود.

It was a cat and its owner was  putting it into a cabin ready case.

این یک گربه بود و صاحبش آن را در یک جعبه آماده برای کابین قرار می داد.

So a cabin is what I showed you in the picture.

بنابراین یک کابین همان چیزی است که در تصویر به شما نشان دادم.

That's where all the passengers go when they're  on a plane, they just call that the cabin.

وقتی همه مسافران در هواپیما هستند به آنجا می‌روند، فقط به آن کابین می‌گویند.

So that cat is going on the plane.

بنابراین آن گربه در هواپیما می رود.

OK, let me just write out that example  sentence with the yellow pen for you.

خوب، اجازه دهید فقط آن جمله مثال را با قلم زرد برای شما بنویسم.

The yellow pen stood out.

خودکار زرد برجسته بود.

So remember, this is a phrasal verb.

بنابراین به یاد داشته باشید، این یک فعل عبارتی است. به

You need your verb stand, which you conjugate  in this case is conjugated in the past.

فعل stand خود نیاز دارید، که در این مورد صرف فعل می‌کنید.

Simple.

ساده.

And then you need your preposition out.

و سپس باید حرف اضافه خود را خارج کنید.

The yellow pen stood out.

خودکار زرد برجسته بود.

For most travelers this  would hardly be noticeable.

برای بیشتر مسافران، این به سختی قابل توجه است.

Yet for me, alarm bells rang.

با این حال برای من زنگ خطر به صدا درآمد.

OK, let's take a look here.

خوب، بیایید نگاهی به اینجا بیاندازیم.

Hardly, this is an adverb.

به سختی، این یک قید است.

Hardly be noticeable.

به سختی قابل توجه است.

When you use hardly, it means a small amount.

وقتی به سختی استفاده می کنید، به معنای مقدار کمی است.

So for most people they wouldn't notice the cat.

بنابراین برای اکثر مردم آنها متوجه گربه نمی شوند.

It's a small amount that they would  notice, so not very much, a small amount.

مقدار کمی است که آنها متوجه می شوند، بنابراین نه خیلی، مقدار کمی.

There is another word that means the  exact same thing, another adverb.

کلمه دیگری وجود دارد که دقیقاً به همان معنی است، قید دیگری.

You could also say hardly  or barely, hardly barely.

شما همچنین می توانید بگویید به سختی یا به سختی، به سختی.

They mean the same thing in this specific context.

آنها در این زمینه خاص به همین معنا هستند.

A small amount this would barely be noticeable.

مقدار کمی این به سختی قابل توجه است.

This would barely hardly be noticeable.

این به سختی قابل توجه است.

And remember, instead of be  noticeable, you can say stand out.

و به یاد داشته باشید، به جای اینکه قابل توجه باشید، می توانید بگویید متمایز باشید.

This would hardly stand out.

این به سختی برجسته می شود.

This would barely stand out.

این به سختی برجسته می شود.

Yet for me, alarm bells rang.

با این حال برای من زنگ خطر به صدا درآمد.

So just like your phone rings, right?

درست مثل زنگ زدن تلفن شما، درست است؟

That's the verb we use to ring  when you get a phone call.

این فعل ما برای زنگ زدن هنگام تماس تلفنی است.

Well, that's the verb we use with alarms.

خوب، این فعل ما با آلارم استفاده می کنیم.

Roo, Roo, Roo.

That's ring.

رو، رو، رو.

اون حلقه

The alarm rings and rang is just in the past.

زنگ هشدار به صدا در می آید و به صدا درآمده است.

Simple.

ساده.

Alarm bells rang.

زنگ خطر به صدا درآمد.

I am severely allergic to cats,  vulnerable to allergic asthma,  

من به شدت به گربه‌ها حساسیت دارم، در برابر آسم آلرژیک آسیب‌پذیر هستم،

and a cat was going to be sharing my cabin  during the six hour Air Canada flight.

و گربه‌ای قرار بود در کابین من در طول پرواز شش ساعته ایر کانادا زندگی کند.

Now remember, cabin is just used to  describe the interior of the plane.

اکنون به یاد داشته باشید که کابین فقط برای توصیف فضای داخلی هواپیما استفاده می شود.

That's it.

So the interior of the plane.

خودشه.

بنابراین فضای داخلی هواپیما. به

They call it a cabin.

آن می گویند کابین.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Interior of the plane.

فضای داخلی هواپیما.

So it's where you sit, where your bags are,  

بنابراین جایی است که شما می‌نشینید، کیف‌هایتان کجاست،

where the pilot is, everything  on the inside of the plane.

جایی که خلبان است، همه چیز در داخل هواپیما است.

All right, what else?

باشه، دیگه چی؟

Oh, severely, so severely.

اوه، به شدت، خیلی شدید.

This is an adverb, and it's  saying to a large degree.

این یک قید است و تا حد زیادی می‌گوید.

So remember, hardly was small, but  then severely is to a large degree.

بنابراین به یاد داشته باشید، به سختی کوچک بود، اما به شدت تا حد زیادی است.

So in in certain contexts you  could think of them as opposite.

بنابراین در زمینه‌های خاصی می‌توانید آنها را مخالف تصور کنید.

So this is to a large degree.

بنابراین این تا حد زیادی است.

To a large degree.

تا حد زیادی.

All right, let's move on here.

بسیار خوب، بیایید به اینجا ادامه دهیم.

Why are cats allowed?

چرا گربه مجاز است؟

Yes, dogs are also permitted in the cabin.

بله، سگ ها نیز در کابین مجاز هستند.

Yet twice as many people are  allergic to cats as to dogs,  

با این حال،

according to the American College  of Allergy, Asthma and Immunology.

طبق گزارش کالج آمریکایی آلرژی، آسم و ایمونولوژی، دو برابر بیشتر از سگ‌ها نسبت به گربه‌ها حساسیت دارند.

Let's take a look at Yet because  I noticed they also used it here.

بیایید به Yet نگاهی بیندازیم زیرا متوجه شدم که آنها نیز از آن در اینجا استفاده کردند.

Yet for me.

با این حال برای من

So yet, yet, yet is one of those  words in English that has many  

بنابراین هنوز، هنوز، هنوز یکی از آن واژه‌هایی در انگلیسی است که

different meanings depending on the context.

بسته به زمینه، معانی مختلفی دارد.

And that's why it's so useful to study  from articles, because you see the context  

و به همین دلیل است که مطالعه از روی مقالات بسیار مفید است، زیرا می‌بینید

that the word is being used in this specific  context, yet is being used as a conjunction.

که این کلمه در این زمینه خاص استفاده می‌شود ، اما به‌عنوان یک ربط استفاده می‌شود.

It's a conjunction and it has the same meaning as  but or however, so it's used to show a contrast.

این یک ربط است و همان معنای اما یا با این حال را دارد، بنابراین برای نشان دادن تضاد استفاده می‌شود.

So here, let's look at our first example.

بنابراین در اینجا، اجازه دهید به اولین مثال خود نگاه کنیم.

Most travelers wouldn't notice a cat.

بیشتر مسافران متوجه گربه نمی شوند.

I would notice a cat.

متوجه گربه می شدم.

Do you see the contrast?

کنتراست را می بینید؟

Most travelers would not.

بیشتر مسافران این کار را نمی کنند.

I would.

من می خواهم.

So we have a yes and a no.

بنابراین ما یک بله و یک نه داریم.

There's a contrast we use yet  to help us transition from the  

هنوز کنتراستی وجود دارد که به ما کمک می‌کند از

one contrast point to the other contrast point.

یک نقطه کنتراست به نقطه کنتراست دیگر منتقل شویم.

So you could equally say but for me, however,  for me, yet for me in this specific context,  

بنابراین شما می توانید به همان اندازه بگویید اما برای من، با این حال، برای من، با این حال برای من در این زمینه خاص،

and it's the same thing here, So cats are allowed,  

و اینجا هم همین است، بنابراین گربه ها مجاز هستند،

dogs are allowed, but twice as  many people are allergic yet.

سگ ها مجاز هستند، اما دو برابر تعداد افراد هنوز آلرژی دارند.

So we're setting up another contrast  and we're using yet as a conjunction.

بنابراین ما در حال تنظیم کنتراست دیگری هستیم و هنوز به عنوان یک ترکیب استفاده می‌کنیم.

Now, just as a reminder, all of these  notes are available as APDF download,  

اکنون، فقط به‌عنوان یادآوری، همه این یادداشت‌ها به‌عنوان بارگیری APDF در دسترس هستند،

so you can look in the description  of this video to get this download.

بنابراین می‌توانید برای دریافت این دانلود به توضیحات این ویدیو نگاه کنید.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

Yet twice as many people are  allergic to cats as to dogs.

با این حال، دو برابر بیشتر از سگ‌ها به گربه‌ها حساسیت دارند. در

Here they chose to use as to dogs.

اینجا آنها استفاده از سگ را انتخاب کردند.

Honestly, I would say then so we have twice  as many people are allergic to cats than dogs.

صادقانه بگویم، پس ما دو برابر بیشتر از سگ ها به گربه ها حساسیت دارند.

That's what I would say than dogs and you're  probably more familiar with that wording.

این چیزی است که من می‌توانم بگویم از سگ‌ها و احتمالاً شما با این جمله بیشتر آشنا هستید.

So, for example, more people buy dogs than cats,  more people fly than travel by bus, for example.

بنابراین، برای مثال، افراد بیشتری سگ می‌خرند تا گربه، تعداد بیشتری از مردم پرواز می‌کنند تا مسافرت با اتوبوس.

So just showing you that that  contrast, that comparison with them.

بنابراین فقط به شما نشان می‌دهیم که این تضاد، آن مقایسه با آنهاست.

All right, let's continue on dangers of exposure.

بسیار خوب، بیایید به خطرات ناشی از قرار گرفتن در معرض ادامه دهیم.

So what?

پس چی؟

Is a cat allergic passenger?

آیا مسافر گربه حساسیت دارد؟

To do so?

برای انجام این کار؟

This person is allergic to cats.

این فرد به گربه ها حساسیت دارد.

They get a reaction, but someone is taking a cat  

آنها واکنش نشان می دهند، اما شخصی گربه را

on the plane and they might  be quite close to each other.

به هواپیما می برد و ممکن است کاملاً به یکدیگر نزدیک شوند.

So they're asking for advice.

بنابراین آنها درخواست مشاوره می کنند.

What is that person to do?

آن شخص باید چه کار کند؟

And this is the advice.

و این نصیحت است. راندولف توصیه می‌کند از

Take medications that help prevent  symptoms, advises Randolph.

داروهایی استفاده کنید که به پیشگیری از علائم کمک می‌کنند.

So.

Notice here advises this is being used as our  verb, our verb, and the noun form of advise.

بنابراین.

توجه داشته باشید که در اینجا توصیه می شود که از این به عنوان فعل ما، فعل ما و شکل اسمی مشاوره استفاده می شود.

We can use advice, which is the noun.

می توانیم از نصیحت استفاده کنیم که همان اسم است.

What advice do?

چه توصیه ای می کنند؟

What advice do you have for me 'cause  this person is asking for advice.

چه توصیه ای به من دارید، زیرا این شخص در حال درخواست مشاوره است.

What advice do you have for me?

چه توصیه ای به من دارید؟

And I can say I advise you to take medication.

و می توانم بگویم به شما توصیه می کنم دارو مصرف کنید.

Advise, advice.

نصیحت کردن، نصیحت کردن.

So notice the pronunciation difference.

بنابراین به تفاوت تلفظ توجه کنید.

Advice Advise, advice, advice.

نصیحت نصیحت، نصیحت، نصیحت.

This is our noun and this is are verbs spelling  difference and pronunciation difference as well.

این اسم ما است و این است که افعال تفاوت املایی و تفاوت تلفظ را نیز دارند.

This includes a non drowsy antihistamine taken an  

این شامل یک آنتی هیستامین غیر خواب‌آلود می‌شود که یک

hour before the flight and two pumps of a  rescue inhaler 15 minutes before boarding.

ساعت قبل از پرواز و دو پمپ استنشاقی نجات 15 دقیقه قبل از سوار شدن به هواپیما مصرف می‌شود.

So drowsy.

خیلی خواب آلود

Drowsy is when you feel sleepy or tired.

خواب آلودگی زمانی است که احساس خواب آلودگی یا خستگی می کنید.

If you feel sleepy or tired, sleepy, tired.

اگر احساس خواب آلودگی یا خستگی می کنید، خواب آلود، خسته هستید.

But when you say non drowsy it  makes it negative because a lot  

اما وقتی می‌گویید خواب‌آلود نیست، آن را منفی می‌کند، زیرا مصرف

of medication makes you feel sleepy or tired.

زیاد دارو باعث می‌شود احساس خواب‌آلودگی یا خستگی کنید.

It makes you drowsy.

شما را خواب آلود می کند.

So a lot of medication will say on their label,  

بنابراین بسیاری از داروها روی برچسب خود می‌گویند،

do not drive after taking medication because  it may make you drowsy, which means sleepy.

پس از مصرف دارو رانندگی نکنید، زیرا ممکن است باعث خواب‌آلودگی شما شود که به معنای خواب‌آلودگی است.

But generally drowsy is the vocabulary choice  when we're talking specifically about medication.

اما زمانی که به طور خاص در مورد دارو صحبت می کنیم، معمولاً خواب آلودگی انتخاب واژگانی است.

Now, if I had a long day at work, or if I didn't  sleep very well, I wouldn't say I feel drowsy,  

حالا، اگر روز کاری طولانی داشتم، یا اگر خیلی خوب نمی‌خوابیدم، نمی‌توانم بگویم که احساس خواب‌آلودگی می‌کنم،

because drowsy implies the result of some sort  of medication because we use it with medication.

زیرا خواب‌آلودگی نشان‌دهنده نتیجه نوعی از دارو است، زیرا ما آن را همراه با دارو مصرف می‌کنیم.

So if you're just talking about working hard  or not sleeping well, you would use tired.

بنابراین اگر فقط از سخت کار کردن یا خوب نخوابیدن صحبت می کنید، از خستگی استفاده می کنید.

Or sleepy.

یا خواب آلود

I feel tired.

احساس خستگی میکنم.

I feel sleepy.

خوابم می آید.

I am or I feel.

هستم یا احساس می کنم.

Either one of those is fine.

هر کدوم از اینا خوبه

I am.

من هستم.

I feel tired or sleepy.

احساس خستگی یا خواب آلودگی می کنم.

But if you're talking specifically about  medication, then you can use drowsy.

اما اگر به طور خاص در مورد دارو صحبت می‌کنید، می‌توانید از خواب‌آلودگی استفاده کنید.

Alright, so that's the advice, which is a noun.

بسیار خوب، پس این نصیحت است که یک اسم است.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

A mask used to protect against COVID-19 could help  prevent the dander from getting into your Airways.

ماسکی که برای محافظت در برابر COVID-19 استفاده می‌شود می‌تواند به جلوگیری از ورود شوره به مجاری هوایی شما کمک کند.

Dander, that is something from the cat's fur.

شوره، این چیزی از پوست گربه است.

So little particles from the  cat's fur is called dander.

بنابراین ذرات کوچکی از خز گربه را شوره می گویند.

And that's generally why  people are allergic to cats.

و عموماً به همین دلیل است که افراد به گربه‌ها حساسیت دارند.

It's the dander on their fur.

این شوره روی پوست آنهاست.

Airways is of course just how you get air  into your body is through your Airways.

البته راه های هوایی نحوه وارد کردن هوا به بدن شما از طریق راه های هوایی است.

So your nose is one of your Airways and your  mouth, your throat is another one of your Airways.

بنابراین بینی شما یکی از راه های هوایی شما و دهان شما، گلوی شما یکی دیگر از راه های هوایی شما است.

So how you get air into your body now notice  how they're using could as our modal verb,  

بنابراین، اکنون چگونه هوا را وارد بدن خود می‌کنید، متوجه می‌شوید که چگونه از can به عنوان فعل وجهی ما استفاده می‌کنند،

because could is used to show possibility  or potential possibility or potential.

زیرا could برای نشان دادن امکان یا امکان یا پتانسیل بالقوه استفاده می‌شود.

So it's not saying that it will help you.

بنابراین نمی توان گفت که به شما کمک خواهد کرد.

Will is a more of an absolute this will work.

اراده بیشتر یک امر مطلق است که کار خواهد کرد. به

It sounds 100% certain this could  work, it's just a possibility.

نظر می رسد 100٪ مطمئن است که می تواند کار کند، این فقط یک احتمال است.

It's also possible that it won't work,  so could is used to show possibility.

همچنین ممکن است کار نکند، بنابراین ممکن است برای نشان دادن امکان استفاده شود.

So this medicine could make you drowsy, could.

بنابراین این دارو می تواند شما را خواب آلود کند.

There's a possibility, the  potential, and that's a modal verb.

یک امکان وجود دارد، پتانسیل، و آن یک فعل وجهی است.

And remember, we always have.

و به یاد داشته باشید، ما همیشه داریم.

Grammatically, we always have modal plus base.

از نظر دستوری، ما همیشه پایه به اضافه مودال داریم.

Verb So you don't change  your verb that comes next.

فعل بنابراین شما فعل بعدی خود را تغییر ندهید.

It's always the base verb and  could doesn't change either.

همیشه فعل پایه است و ممکن هم تغییر نمی کند.

This medicine could make you drowsy.

این دارو می تواند شما را خواب آلود کند.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

Is anything being done?

آیا کاری انجام می شود؟

Is there any progress in at least making the  

آیا پیشرفتی در حداقل آگاهی

public and the airline industry  aware of the cat allergy problem?

عمومی و صنعت هواپیمایی از مشکل آلرژی گربه وجود دارد؟

We have been trying to raise awareness  of cat allergy and cabins since 1985,  

notes Tonya Winders, president of  the Virginia based Global Allergy  

تونیا ویندرز، رئیس پلتفرم بیماران مبتلا به آلرژی جهانی مستقر در ویرجینیا

Airways Patient Platform, An 82 member network.

، یک شبکه 82 عضوی، خاطرنشان می کند: ما از سال 1985 در تلاش برای افزایش آگاهی نسبت به آلرژی گربه و کابین ها بوده ایم.

A patient based groups, including the  asthma and Allergy Network Winders,  

یک گروه مبتنی بر بیمار، از جمله آسم و شبکه ویندرهای آلرژی،

points to the Federal Aviation  Administration's Air Carrier Access Act,  

به قانون دسترسی به حامل‌های هوایی اداره هوانوردی فدرال اشاره می‌کند

which is supposed to protect people with  disabilities, including severe allergies.

که قرار است از افراد دارای معلولیت، از جمله آلرژی‌های شدید محافظت کند.

But the only protection the  website offers is advice.

اما تنها محافظتی که وب‌سایت ارائه می‌کند، مشاوره است.

Choose an airline that does  not allow cats in cabins.

شرکت هواپیمایی را انتخاب کنید که اجازه ورود گربه‌ها به کابین را نمی‌دهد.

Call ahead and check with your doctor.

زودتر تماس بگیرید و با پزشک خود مشورت کنید.

All right, so here, this is the advice.

بسیار خوب، پس در اینجا، این توصیه است.

We have our noun here, and you  can see those three points.

ما اسم خود را در اینجا داریم، و می‌توانید آن سه نقطه را ببینید.

That's what she advises using our verb.

این چیزی است که او به استفاده از فعل ما توصیه می کند.

That's what she advises you do.

این چیزی است که او به شما توصیه می کند.

Now let's go back here.

حالا بیایید به اینجا برگردیم.

There were a lot of very long names.

نام های بسیار طولانی زیادی وجود داشت.

Those are just the names of these  specific groups or the specific act.

اینها فقط نام این گروه‌های خاص یا عمل خاص هستند.

You can just ignore those pretty much.

شما فقط می توانید آنها را تا حد زیادی نادیده بگیرید.

What can I show you?

چه چیزی می توانم به شما نشان دهم؟

Here we have raise awareness.

در اینجا ما باید آگاهی را افزایش دهیم.

Raise is the verb you would use.

Raise فعلي است كه استفاده مي كنيد.

You can also use increase  awareness, increase awareness.

همچنین می‌توانید از افزایش آگاهی، افزایش آگاهی استفاده کنید.

But raise is a very common verb with the word  awareness, so you can add that to your vocabulary.

اما raise یک فعل بسیار رایج با کلمه آگاهی است، بنابراین می توانید آن را به واژگان خود اضافه کنید.

Now notice we have since 1985  and when I see the word sense,  

اکنون توجه کنید که ما از سال 1985 داریم و وقتی کلمه حس را می بینم،

I can look back and I already know that my  sentence is going to be in the present perfect.

می توانم به گذشته نگاه کنم و از قبل می دانم که جمله من در زمان حال کامل خواهد بود.

Now what verb tense do we have here?

حالا اینجا چه زمان فعل داریم؟

We have been trying.

ما تلاش کرده ایم.

We've been trying, we've been trying.

ما تلاش کرده ایم، تلاش کرده ایم.

This is the present perfect continuous,  Present perfect continuous and it shows  

این فعلی کامل استمراری است، حال کامل استمراری است و

an action that started in the  past and continues until now.

عملی را نشان می‌دهد که از گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

So when did this action start?

پس این اقدام از چه زمانی شروع شد؟

Well, it started in 1985,  so that was the start .1985.

خوب، از سال 1985 شروع شد، بنابراین شروع آن در سال 1985 بود.

And then it's continued all the way until now, and  it will continue until some unknown time in the.

و پس از آن، تا به حال ادامه یافته است، و تا زمان نامعلومی ادامه خواهد داشت.

Future so not too much on this last page  'cause it was mainly those long groups,  

آینده و نه خیلی در این صفحه آخر، زیرا عمدتاً آن گروه های طولانی،

those long organizations.

آن سازمان های طولانی بودند.

So what I'll do now is I will read the  article from start to finish so you  

بنابراین کاری که اکنون انجام می دهم این است که مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم تا

can focus on my pronunciation and you  can imitate my pronunciation as well.

بتوانید روی تلفظ من تمرکز کنید و همچنین بتوانید تلفظ من را تقلید کنید.

And remember, you can also look in the description  

و به یاد داشته باشید، می‌توانید

of this video to get the link that  summarizes all the notes I made.

برای دریافت پیوندی که همه یادداشت‌هایی را که انجام داده‌ام، به شرح   این ویدیو نگاه کنید.

So now I'll read the article from start to finish.

بنابراین اکنون مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم.

Should cats be allowed on  airplanes at the Bogota airport?

آیا گربه‌ها باید در فرودگاه بوگوتا اجازه ورود به هواپیما را داشته باشند؟

As passengers were placing their  carry ONS, laptops and purses in bins,  

در حالی که مسافران در حال قرار دادن وسایل حمل و نقل، لپ‌تاپ و کیف‌هایشان در سطل‌ها بودند و

inching their way on the conveyor belt  for inspection, one item stood out.

مسیر خود را روی تسمه نقاله برای بازرسی قرار می‌دادند، یک مورد برجسته بود.

It was a cat and its owner was  putting it into a cabin ready case.

این یک گربه بود و صاحبش آن را در یک جعبه آماده برای کابین قرار می داد.

For most travelers this would hardly be  noticeable, yet for me alarm bells rang.

برای بیشتر مسافران این امر به سختی قابل توجه است، اما برای من زنگ خطر به صدا درآمد.

I am severely allergic to cats,  vulnerable to allergic asthma,  

من به شدت به گربه‌ها حساسیت دارم، در برابر آسم آلرژیک آسیب‌پذیر هستم،

and a cat was going to be sharing my cabin  during the six hour Air Canada flight.

و گربه‌ای قرار بود در کابین من در طول پرواز شش ساعته ایر کانادا زندگی کند.

Why are cats allowed?

چرا گربه مجاز است؟

Yes, dogs are also permitted in the cabin.

بله، سگ ها نیز در کابین مجاز هستند.

Yet twice as many people are  allergic to cats as to dogs,  

با این حال،

according to the American College  of Allergy, Asthma and Immunology.

طبق گزارش کالج آمریکایی آلرژی، آسم و ایمونولوژی، دو برابر بیشتر از سگ‌ها نسبت به گربه‌ها حساسیت دارند.

Dangers of exposure So what is  a cat allergic passenger to do?

خطرات قرار گرفتن در معرض پس مسافری که به گربه حساسیت دارد چه کاری باید انجام دهد؟ راندولف توصیه می‌کند از

Take medications that help prevent  symptoms, advises Randolph.

داروهایی استفاده کنید که به پیشگیری از علائم کمک می‌کنند.

This includes a non drowsy  antihistamine taken an hour.

این شامل یک آنتی هیستامین غیر خواب‌آلود است که یک ساعت مصرف می‌شود.

Before the flight and two puffs of a rescue  inhaler 15 minutes before boarding a mask used  

قبل از پرواز و دو پفک استنشاقی نجات 15 دقیقه قبل از سوار شدن، ماسکی که

to protect against COVID-19 could help prevent  the dander from getting into your Airways.

برای محافظت در برابر COVID-19 استفاده می‌شود، می‌تواند به جلوگیری از ورود شوره به مجاری هوایی شما کمک کند.

A HEPA air filter, which  most airplanes say they use,  

فیلتر هوای HEPA، که اکثر هواپیماها می‌گویند از آن استفاده می‌کنند،

could also help, but not if  a cat is sitting next to you.

می‌تواند کمک کند، اما اگر گربه در کنار شما نشسته باشد، نه.

Is anything being done?

آیا کاری انجام می شود؟

Is there any progress in at least making the  

آیا پیشرفتی در حداقل آگاهی

public and the airline industry  aware of the cat allergy problem?

عمومی و صنعت هواپیمایی از مشکل آلرژی گربه وجود دارد؟ تونیا ویندرز، رئیس پلتفرم جهانی بیماران آلرژی ایرویز مستقر در ویرجینیا، خاطرنشان می‌کند که

We have been trying to raise awareness  of cat allergy in cabins since 1985,  

ما از سال 1985 در حال تلاش برای افزایش آگاهی نسبت به آلرژی گربه در کابین‌ها بوده‌ایم

notes Tonya Winders, president of the Virginia  based Global Allergy Airways Patient Platform.

.

An 82 member network of patient based groups  including the Asthma and Allergy Network.

یک شبکه ۸۲ عضوی از گروه‌های مبتنی بر بیماران، از جمله شبکه آسم و آلرژی.

Winders points to the Federal Aviation  Administration's Air Carrier Access Act,  

ویندرز به قانون دسترسی به حامل‌های هوایی اداره هوانوردی فدرال اشاره می‌کند

which is supposed to protect people with  disabilities, including severe allergies.

که قرار است از افراد دارای معلولیت، از جمله آلرژی‌های شدید محافظت کند.

But the only protection the  website offers is advice.

اما تنها محافظتی که وب‌سایت ارائه می‌کند، مشاوره است.

Choose an airline that does  not allow cats in cabins.

شرکت هواپیمایی را انتخاب کنید که اجازه ورود گربه‌ها به کابین را نمی‌دهد.

Call ahead and check with your doctor.

زودتر تماس بگیرید و با پزشک خود مشورت کنید.

Amazing job with that article.

کار شگفت انگیز با آن مقاله

Now feel free to hit pause, take a break, go get  a cup of coffee or tea, review the vocabulary you  

اکنون راحت ضربه بزنید، کمی استراحت کنید، بروید یک فنجان قهوه یا چای بنوشید، واژگانی را که به تازگی

just learned, and when you're ready, hit play  and we'll continue on with the next article.

آموخته‌اید مرور کنید، و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید و ما به مقاله بعدی ادامه می‌دهیم.

1st I'll read the headline Fred the  pig caught after mischief rampage.

اولاً سرفصل فرد خوکی که پس از بیدادگری شیطنت گرفتار شد را خواهم خواند.

So in this picture it looks like this is Fred  the pig and he was caught after mischief rampage.

بنابراین در این تصویر به نظر می‌رسد که این فرد خوک است و او پس از بیدادگری دستگیر شده است.

First I want you to notice my pronunciation here.

ابتدا می خواهم به تلفظ من در اینجا توجه کنید.

Mischief.

مایه دردسر.

Jeff Jeff Mischief.

جف جف شیطنت.

So here you don't hear this E sound  because we do have a word that you  

بنابراین در اینجا شما این صدای E را نمی شنوید، زیرا ما کلمه ای داریم که

may be familiar were with which is chief, chief.

ممکن است با آن آشنا باشید.

Same spelling at this end, but this  here is a long E sound EFF chief.

در این انتها املای مشابهی وجود دارد، اما این در اینجا یک رئیس EFF صدای بلند E است.

But here you don't hear that long E and it's just  like if you were saying if mischief, mischief.

اما در اینجا شما آنقدر E طولانی نمی شنوید و درست مثل این است که اگر می گویید شیطنت، شیطنت است.

So notice that pronunciation.

بنابراین به این تلفظ توجه کنید.

And what exactly is mischief?

و به راستی شیطنت چیست؟

Mischief essentially means bad behavior.

شیطنت در اصل به معنای رفتار بد است.

Bad behavior.

رفتار بد.

We use this a lot with children.

ما از این خیلی برای بچه ها استفاده می کنیم.

Of course, the children got into  mischief while I was working.

البته بچه‌ها در زمانی که من کار می‌کردم به شرارت افتادند.

Now let's talk about rampage.

حالا بیایید در مورد بیداد صحبت کنیم.

Rampage.

داد و بیداد

What is this?

این چیه؟

This is OK.

این مشکلی ندارد.

This is when you go through an area.

این زمانی است که از یک منطقه عبور می کنید.

And you do that making a lot  of noise and causing damage.

و شما این کار را انجام می دهید که سر و صدای زیادی ایجاد می کند و باعث آسیب می شود.

So this pig went through an  area, and as he was going around,  

بنابراین، این خوک از یک منطقه عبور کرد ، و در حالی که داشت به اطراف می‌رفت،

he was either making noise or causing damage  or doing both of those at the same time.

یا داشت صدا می‌کرد یا باعث آسیب می‌شد یا هر دو را همزمان انجام می‌داد.

That would describe a rampage, A mischief rampage.

این یک داد و بیداد، یک جنایت شیطانی را توصیف می کند.

Now notice the sentence structure.

حال به ساختار جمله توجه کنید.

Fred the pig caught.

فرد خوک گرفتار شد.

After mischief rampage, Now what do you  notice about this part of the sentence?

بعد از بیدادگری شیطنت، حالا در مورد این قسمت از جمله چه چیزی را متوجه می شوید؟

Is this an active sentence or a passive sentence?

آیا این جمله فاعلی است یا مفعول؟

It might be difficult for you to identify this  because in headlines of newspaper articles or  

ممکن است تشخیص این موضوع برای شما دشوار باشد، زیرا در سرفصل‌های مقالات روزنامه‌ها یا

short stories, they often omit certain  words that are only there grammatically.

داستان‌های کوتاه، اغلب کلمات خاصی را حذف می‌کنند که فقط از نظر دستوری وجود دارند.

So in this case, to identify the passive,  you would normally see the verb to be,  

بنابراین در این مورد، برای شناسایی مفعول، معمولاً فعل to be را می‌بینید،

because that's the correct grammatical structure.

زیرا این ساختار دستوری صحیح است.

Now correct grammar would be Fred the  pig was caught after mischief rampage,  

اکنون دستور زبان صحیح این خواهد بود که فرد خوک پس از بیدادگری گرفتار شد،

but native speakers understand the sentence  structure without the auxiliary verb.

اما گویشوران بومی ساختار جمله را بدون فعل کمکی می‌فهمند.

And headlines and short story titles  always try to be as short as possible.

و سرفصل‌ها و عنوان‌های داستان کوتاه همیشه سعی می‌کنند تا حد امکان کوتاه باشند.

And they do that by omitting these  words that are there for grammar  

و آن‌ها این کار را با حذف این کلماتی که برای دستور زبان وجود دارند،

but not essential to understand the  meaning but the sentence structure.

اما برای فهمیدن معنی و ساختار جمله ضروری نیستند، انجام می‌دهند.

If you were writing this in any other context,  

اگر این را در هر زمینه دیگری می‌نوشتید،

you in need was caught the past  simple of the verb to be now.

شما در نیازمندی، فعل «to be now» را در گذشته ساده می‌بینید.

That's our passive sentence.

جمله مفعول ما همین است.

If you wanted to turn this into an  active sentence, what could you say?

اگر می‌خواهید این را به یک جمله فعال تبدیل کنید، چه می‌توانید بگویید؟

Think about that.

بهش فکر کن.

Fred the pig was caught.

فرد خوک گرفتار شد.

Well, we don't know who caught Fred the pig,  

خوب، ما نمی‌دانیم چه کسی فرد خوک را گرفت،

but we could just say people, because  I don't know who the subject is.

اما می‌توانیم بگوییم مردم، زیرا نمی‌دانم موضوع کیست.

People.

Or maybe officials caught Fred the pig.

مردم.

یا شاید مسئولین فرد خوک را گرفتند.

Now this.

حالا این.

Is our active sentence because the  subject is doing the action where  

جمله فعال ما است زیرا فاعل در حال انجام عملی است که

in this case Fred the pig is receiving the action.

در این مورد، فرد خوک در حال دریافت کنش است.

So this is our active sentence  and this is our passive sentence.

پس این جمله فاعل ماست و این جمله مفعول ماست.

I wrote that there for you.

اونجا واسه تو نوشتم

And don't worry about writing all  these notes down because I summarize  

و نگران نوشتن همه این یادداشت‌ها نباشید زیرا من

everything in a free lesson PDF so you  can look in the description for the link.

همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم تا بتوانید پیوند را در توضیحات جستجو کنید.

Now let's continue and learn about Fred's  mischief rampage After numerous complaints.

اکنون بیایید ادامه دهیم و در مورد بیدادگری فرد پس از شکایات متعدد بیاموزیم.

Numerous is another way of saying, many after  numerous complaints, after many complaints.

تعداد زیادی راه دیگری برای گفتن است، بسیاری پس از شکایات متعدد، پس از شکایات بسیار.

And a complaint is when  you see something negative.

و شکایت زمانی است که چیزی منفی می بینید.

So if you went to a restaurant and you  didn't like the food and then you told.

بنابراین اگر به رستوران رفتید و غذا را دوست نداشتید و سپس به آن گفتید.

The, The server?

سرور؟

The waiter.

پیشخدمت.

This isn't very good.

این خیلی خوب نیست داری

You are making a complaint, making a complaint.

شکایت می کنی، شکایت می کنی.

So that's the verb that goes.

پس این فعل است که می رود.

With the noun complaint, I made  a complaint about the food.

با اسم شکایت، از غذا شکایت کردم.

Now complain is the verb  form, and this I'll complaint.

اکنون شکایت فرم فعل است و من شکایت خواهم کرد.

That's a noun.

این یک اسم است.

As a noun.

به عنوان یک اسم.

Notice it has an article in our sentence  here, after numerous complaints.

توجه داشته باشید که پس از شکایات متعدد، مقاله ای در جمله ما در اینجا وجود دارد.

There's no article because you don't  use an article when it's a plural noun,  

مقاله ای وجود ندارد زیرا از یک مقاله وقتی اسم جمع است استفاده نمی کنید،

but if you were to use the verb.

اما اگر بخواهید از فعل استفاده کنید.

Form, I complained about the food.

فرم، من در مورد غذا شکایت کردم.

So when you dislike something or  you have a negative experience and  

بنابراین وقتی چیزی را دوست ندارید یا تجربه منفی دارید و

you make that known to someone, you  are making a complaint or you are.

آن را به کسی می‌دانید، شکایت می‌کنید یا هستید.

Complaining the noun form or the verb form.

شکایت از شکل اسم یا فعل.

After numerous complaints of mischief, we  know what this means and the pronunciation.

پس از شکایات متعدد در مورد شیطنت، می‌دانیم که این به چه معناست و تلفظ آن چیست.

Remember, mischief is simply bad behavior.

به یاد داشته باشید، شیطنت صرفاً یک رفتار بد است.

Mischief, Jeff Mischief in the city  of Aurora, a £400 LB This is the.

Mischief, Jeff Mischief در شهر Aurora, £ 400 LB This is the.

Short form to identify pound a £400 culprit.

فرم کوتاه برای شناسایی یک مجرم 400 پوندی.

Culprit.

مقصر.

Well, what or who is a culprit?

خب مقصر چی یا کیه؟

Well, Fred the Pig is the culprit.

خب، فرد خوک مقصر است.

And a culprit is someone, or in this case,  something a pig who has done something wrong.

و مقصر کسی است، یا در این مورد، یک خوک است که کار اشتباهی انجام داده است.

A £400 culprit, Fred the Pig has finally been  caught loitering outside a shopping center.

فرد خوک، مجرم 400 پوندی، سرانجام در حال پرسه زدن بیرون از یک مرکز خرید دستگیر شد.

Now in this case, it is still the passive voice,  

اکنون در این مورد، هنوز صدای منفعل است،

because the culprit who is Fred the pig,  is receiving the action and they're not.

زیرا مقصر که فرد خوک است، عمل را دریافت می‌کند و آن‌ها نیستند.

The story isn't focusing on.

داستان روی آن متمرکز نیست.

Who caught Fred the Pig?

چه کسی فرد خوک را گرفت؟ به

Which is why we don't even  know who caught Fred the Pig.

همین دلیل است که ما حتی نمی‌دانیم چه کسی فرد خوک را گرفت.

And that's why I had to just  write people or officials.

و به همین دلیل مجبور شدم فقط برای افراد یا مقامات بنویسم.

Because that's not the purpose of the story.

چون هدف داستان این نیست.

The purpose of the story is learning  about how Fred the Pig was caught.

هدف داستان یادگیری در مورد چگونگی گرفتار شدن فرد خوک است.

A £400 culprit has finally been caught  loitering outside a shopping center.

یک مجرم 400 پوندی بالاخره در حال پرسه زدن بیرون از یک مرکز خرید دستگیر شد.

Let's talk about this verb to loiter.

بیایید در مورد این فعل to loiter صحبت کنیم.

Loiter is the verb.

Loiter فعل است. به

Notice that pronunciation Oy,  oy, loy loiter, loiter, loiter.

تلفظ Oy، oy، loy loiter، loiter، loiter توجه کنید.

Now, when you loiter, you stay in a public place.

حالا، وقتی پرسه می زنید، در یک مکان عمومی می مانید.

This could be a mall, a restaurant, a school  without an obvious reason to be there.

این می‌تواند یک مرکز خرید، یک رستوران، یک مدرسه بدون دلیل واضح برای حضور در آنجا باشد.

Well, what's the obvious reason to be at a mall?

خوب، دلیل واضح بودن در یک مرکز خرید چیست؟

To purchase something.

برای خرید چیزی

But oftentimes younger people, and  maybe older people as well, will go to.

اما اغلب افراد جوان‌تر و شاید افراد مسن‌تر نیز به سراغ آن می‌روند.

The mall as a form of an activity, but  they have no intention of buying something.

مرکز خرید به‌عنوان شکلی از فعالیت، اما آنها قصد خرید چیزی را ندارند.

They don't even have any money, but they're  in the mall and they're just staying there.

آنها حتی پول ندارند، اما در مرکز خرید هستند و فقط در آنجا می مانند.

So they're taking up space.

بنابراین آنها فضا را اشغال می کنند.

Maybe they're making noise,  disturbing people and they're  

شاید آنها سر و صدا می کنند، مزاحم مردم می شوند و در

not actually customers because  they are not buying anything.

واقع مشتری نیستند زیرا چیزی نمی خرند.

So in that case, those people are loitering.

بنابراین در آن صورت، آن افراد در حال پرسه زدن هستند.

And a lot of public places like malls, schools  will have a sign that says no loitering,  

و بسیاری از مکان‌های عمومی مانند مراکز خرید، مدارس دارای تابلویی هستند که می‌گوید بدون پرسه زدن،

which is telling you unless  you're here to buy something.

که به شما می‌گوید مگر اینکه برای خرید چیزی اینجا باشید.

I don't want you here and you shouldn't be here,  

من شما را اینجا نمی‌خواهم و نباید اینجا باشید،

which makes sense because you shouldn't go to a  location unless you plan to buy something, right?

که منطقی است زیرا نباید به مکانی بروید مگر اینکه قصد خرید چیزی داشته باشید، درست است؟

From the mall's perspective.

از دیدگاه مرکز خرید.

Personally, I also go to the mall  sometimes with friends without  

من شخصاً گاهی اوقات با دوستانم بدون

the intent of buying something,  so in that case I am loitering.

قصد خرید چیزی به مرکز خرید می‌روم، بنابراین در این صورت پریشان هستم.

But this pig, Fred the Pig, has finally been  caught loitering outside a shopping center.

اما این خوک، فرد خوک، سرانجام در حال پرسه زدن بیرون از یک مرکز خرید دستگیر شد.

So this looks like, perhaps  it's the shopping center.

بنابراین به نظر می رسد، شاید مرکز خرید باشد.

And obviously he has no reason  to be there, so he's loitering.

و بدیهی است که او هیچ دلیلی برای حضور در آنجا ندارد، بنابراین در حال پرسه زدن است.

Fred the Pig was loitering.

فرد خوک در حال پرسه زدن بود.

All right, let's continue.

باشه ادامه بدیم

Officials say Fred, who  dodged them for several days.

مقامات می گویند فرد، که برای چند روز از آنها طفره رفت.

Let's talk about the verb dodge.

بیایید در مورد فعل dodge صحبت کنیم.

This is a great verb to have in your vocabulary.

این یک فعل عالی است که در واژگان شما وجود دارد.

When you dodge, dodge, odge.

وقتی طفره می‌روی، طفره می‌روی، طفره می‌روی.

When you dodge something or  someone you avoid, you avoid.

وقتی از چیزی یا شخصی که از او دوری می‌کنید طفره می‌روید، اجتناب می‌کنید.

That something I'll add or someone,  because it's very common to dodge someone.

چیزی که من اضافه می‌کنم یا کسی، زیرا طفره رفتن از کسی بسیار معمول است.

And why do you avoid that something or someone?

و چرا از آن چیزی یا کسی اجتناب می کنید؟

Usually?

Because if you get that something or that  someone, it will be unpleasant in some way.

معمولا؟

زیرا اگر آن چیزی یا آن شخصی را دریافت کنید، به نوعی ناخوشایند خواهد بود.

So Fred the pig dodged them.

بنابراین فرد خوک از آنها طفره رفت.

So in this case, it's officials.

بنابراین در این مورد، این مقامات هستند.

The officials who were trying to catch him.

مقاماتی که سعی در دستگیری او داشتند.

Fred the pig dodged.

فرد خوک طفره رفت.

Officials avoided officials.

مقامات از مقامات دوری کردند.

Why?

چرا؟

Because if the officials caught  him, he would be in danger.

زیرا اگر مسئولان او را می گرفتند ، در خطر بود.

Potentially.

به طور بالقوه.

Of course, that's what the pig would think.

البته این چیزی است که خوک فکر می کند.

Now, this is a very common word  that you can use in your speech.

اکنون، این یک کلمه بسیار رایج  است که می‌توانید در سخنرانی خود استفاده کنید.

For example, I've been dodging my  boss's phone calls, so this is the.

برای مثال، من از تماس‌های تلفنی رئیسم طفره می‌رفتم، پس این است.

Exact same thing as saying I've been  avoiding avoiding my boss's phone calls.

دقیقاً همان چیزی است که بگوییم من از تماس‌های تلفنی رئیسم اجتناب کرده‌ام.

So my phone rings.

پس گوشیم زنگ میخوره

I look at it, it's my boss,  and I press silence or decline.

به آن نگاه می‌کنم، رئیس من است، و سکوت را فشار می‌دهم یا رد می‌کنم.

Or I just let it ring.

یا فقط گذاشتم زنگ بخوره

That's how I dodge my bosses phone calls.

اینطوری از تماس های تلفنی رئیسم طفره می روم.

Why would I do that?

چرا باید آن کار را انجام بدهم؟

Because if I talk to my boss something  unpleasant is going to happen.

زیرا اگر با رئیسم صحبت کنم، اتفاق ناخوشایندی رخ خواهد داد.

Maybe I did a bad job with the report and  I know my boss is mad about the report,  

شاید من کار بدی با گزارش انجام دادم و می‌دانم که رئیسم از این گزارش عصبانی است،

so if I pick up that call he's just going to say  Jennifer, why did you do that report like that?

بنابراین اگر آن تماس را بگیرم او فقط به جنیفر می‌گوید، چرا آن گزارش را اینطور انجام دادی؟

And is going to be unpleasant for me,  so obviously I want to avoid that.

و برای من ناخوشایند خواهد بود، بنابراین بدیهی است که می خواهم از آن اجتناب کنم.

I want to dodge that.

من می خواهم از آن طفره بروم.

Officials say Fred, who  dodged them for several days,  

مقامات می گویند فرد، که برای چند روز از آنها طفره رفت،

is always hungry and loves his belly scratches.

همیشه گرسنه است و عاشق خراش های شکمش است.

So this is scratch and then his belly.

بنابراین این خراش است و سپس شکم او.

I don't know if you have any pets.

من نمی دانم آیا شما حیوان خانگی دارید یا خیر.

Do you have any pets?

آیا شما حیوان خانگی دارین؟

So notice, that's how you would ask that.

بنابراین توجه کنید، اینگونه می خواهید آن را بپرسید.

Do you have any pets?

آیا شما حیوان خانگی دارین؟

I'll write this for you.

من این را برای شما می نویسم.

Do you have any pets?

آیا شما حیوان خانگی دارین؟

A very common question to ask and to answer.

یک سوال بسیار رایج برای پرسیدن و پاسخ دادن. می‌توانید

You can say I have and then  whatever your pets are.

بگویید من دارم و سپس هر چه حیوانات خانگی شما هستند.

I have two cats, a dog, a bird  and a £400 pig for example.

من دو گربه، یک سگ، یک پرنده و یک خوک 400 پوندی دارم.

Or you can simply say no I don't.

یا می توانید به سادگی بگویید نه، من این کار را نمی کنم.

Or you might talk about a pet you had in the past.

یا ممکن است در مورد حیوان خانگی ای که در گذشته داشته اید صحبت کنید.

I had a dog, but now I don't have any pets.

من سگ داشتم اما الان هیچ حیوان خانگی ندارم.

Technically, you don't even need to.

از نظر فنی، شما حتی نیازی به این کار ندارید.

Say this because if you said I had a  dog because this verb is in the past.

این را بگویید چون اگر گفتید سگ داشتم چون این فعل در گذشته است.

I know now you don't, but I'm just showing  you if you wanted to expand on your answer.

می‌دانم که این کار را نمی‌کنید، اما اگر می‌خواهید پاسختان را بسط دهید، فقط به شما نشان می‌دهم.

So share your answer to this  question in the comments below.

بنابراین پاسخ خود به این سوال را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید.

Do you have any pets?

آیا شما حیوان خانگی دارین؟

And this is true for me.

و این برای من صادق است.

I have two cats.

من دو گربه دارم.

I have two cats.

من دو گربه دارم.

What about you?

تو چطور؟

What about you?

تو چطور؟

Share that in the comments below.

آن را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید.

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I.

اگر هستید، پس من

Want to tell you about the finely fluent Academy?

می خواهم در مورد آکادمی بسیار روان به شما بگویم؟

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

the movies, YouTube, and the news so you  can improve your listening skills of fast  

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم تا بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

English, expand your vocabulary with natural  expressions, and learn advanced grammar easily.

واژگان خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me.

بعلاوه، من را خواهید داشت.

As your personal coach.

به عنوان مربی شخصی شما. می

You can look in the.

توانید در

Description for the link to learn more Or you can  

توضیحاتی برای پیوند برای کسب اطلاعات بیشتر یا می‌توانید

go to my website and click  on Finally Fluent Academy.

به وب‌سایت من بروید و روی «Andly Fluent Academy» کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم.

It took about 8 people and  five hours to capture him.

حدود 8 نفر و پنج ساعت طول کشید تا او را بگیرند.

Capture is another way of  saying catch, capture, catch.

گرفتن راه دیگری برای گفتن گرفتن، گرفتن، گرفتن است.

And you can use capture specifically with animals.

و شما می توانید از عکس برداری به طور خاص با حیوانات استفاده کنید.

They now hope to find his  forever home, his forever home.

آنها اکنون امیدوارند که خانه ابدی او، خانه ابدی او را پیدا کنند.

So in this case, forever is being used as  an adjective to describe the type of home.

بنابراین در این مورد، forever به عنوان یک صفت برای توصیف نوع خانه استفاده می‌شود.

And you see this a lot now when animal shelters  are trying to to find homes for their animals.

و اکنون زمانی که پناهگاه‌های حیوانات سعی می‌کنند خانه‌ای برای حیوانات خود پیدا کنند، این را بسیار می‌بینید.

They might have these really adorable pictures of  a cat, or a puppy, or a pig, apparently, and say  

آنها ممکن است ظاهراً این تصاویر واقعاً شایان ستایش گربه، توله سگ یا خوک را داشته باشند و بگویند

Fred is looking for his forever home, which means  that they want someone to adopt Fred permanently.

فرد به دنبال خانه ابدی خود است، به این معنی که آنها می‌خواهند فردی برای همیشه فرد را به فرزندی قبول کند.

Notice how adopt is used with animals.

توجه داشته باشید که چگونه در مورد حیوانات استفاده می شود.

You're probably familiar with  the verb adopt for children.

احتمالاً با فعل اتخاذ برای کودکان آشنا هستید.

You can adopt A child if you're unable to  

اگر نمی‌توانید

have children of your own or  simply because you want to.

فرزند خود را داشته باشید یا فقط به این دلیل که می‌خواهید، می‌توانید فرزندی را به فرزندی قبول کنید.

You can adopt A child, but  you can also adopt A pet.

شما می توانید یک کودک را به فرزندی قبول کنید، اما می توانید یک حیوان خانگی را نیز قبول کنید.

And obviously when you adopt A  child is a permanent situation.

و بدیهی است که وقتی یک کودک را به فرزندی قبول می‌کنید یک وضعیت دائمی است.

So that's why they're using this verb as well,  

بنابراین به همین دلیل است که آنها از این فعل نیز استفاده می کنند،

'cause they want you to know that when you take  dog home with you, that's a permanent situation.

زیرا آنها می خواهند شما بدانید که وقتی سگ را با خود به خانه می برید، این یک وضعیت دائمی است.

That dog now has his forever home.

آن سگ اکنون خانه ابدی خود را دارد. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

City officials first became aware  of Fred on September 24th when they  

مقامات شهر برای اولین بار در 24 سپتامبر هنگامی که با

received a call about a pig that  was tearing up a person's yard.

تماسی در مورد خوکی که در حال تخریب حیاط شخصی بود، از فرد مطلع شدند.

All right, let's talk about  the phrasal verb to tear up.

بسیار خوب، بیایید درباره فعل عبارتی to tear up صحبت کنیم.

In this context, tear up means cause damage to  because they're talking about a person's yard.

در این زمینه، پاره کردن به این معنی است که به حیاط یک فرد آسیب وارد می‌کند.

A yard is the area in front of  one's house or behind one's house,  

حیاط محوطه ای است در جلوی خانه یا پشت خانه،

where there's grass, trees, flowers.

جایی که علف، درخت، گل وجود دارد.

That's your yard.

اون حیاط توست

You can have your front yard or your  backyard, or you can simply say yard.

می توانید حیاط جلویی یا حیاط خلوت خود را داشته باشید، یا می توانید به سادگی بگویید حیاط.

So yard, grass, flowers, trees, bushes, and then  if he was tearing it up, maybe he was digging a.

بنابراین حیاط، علف، گل، درخت، بوته، و سپس اگر داشت آن را پاره می کرد، شاید در حال کندن بود.

He was eating the flower, so he was  causing damage to that person's yard.

او داشت گل را می خورد، بنابراین به حیاط آن فرد آسیب می رساند.

Now a tear up can also be  used with a piece of paper.

اکنون می توان از پارگی با یک تکه کاغذ نیز استفاده کرد.

Right now I'm tearing up this piece of paper.

همین الان دارم این تکه کاغذ را پاره می کنم.

I'm taking a whole piece of paper  and it's going into smaller pieces,  

من یک تکه کاغذ کامل را برمی دارم و آن را به قطعات کوچکتر تبدیل می کنم،

so that's to tear up in the  sense of a piece of paper.

بنابراین به معنای یک تکه کاغذ پاره می شود.

Now look at this sentence  and notice my pronunciation.

حالا به این جمله نگاه کنید و به تلفظ من توجه کنید.

First notice is the exact same spelling as we just  

اولین اطلاعیه دقیقاً همان املای است که ما در

saw here for tear up a person's  yard or tear up a piece of paper.

اینجا برای پاره کردن حیاط شخصی یا پاره کردن یک تکه کاغذ دیدیم.

But listen to the pronunciation I.

اما به تلفظ I گوش کن.

Teared up ear.

گوش اشک آلود.

So I wrote it out phonetically for you ear.

بنابراین من آن را به صورت آوایی برای شما نوشتم.

So that long E sound I teared up.

به طوری که صدای بلند E من اشک را درآوردم.

When I watched the sad movie, I teared up.

وقتی فیلم غمگین رو دیدم اشکم در اومد.

Oh, so when you tear up?

اوه، پس وقتی اشک می ریزید؟

You get tears in your eyes.

اشک تو چشمات جمع میشه

I tear it up when I watched the sad movie.

وقتی فیلم غمگین رو دیدم پاره اش کردم.

I always tear up when I watch sad movies.

من همیشه وقتی فیلم های غمگین می بینم اشک می ریزم.

You don't want to watch a sad movie  with me because I always tear up.

شما نمی خواهید با من یک فیلم غمگین تماشا کنید زیرا من همیشه اشک می ریزم.

OK, so notice that same exact same phrasal verb,  

خوب، پس به همان فعل عبارتی یکسان،

but different pronunciation  and different meanings.

اما تلفظ متفاوت و معانی متفاوت توجه کنید.

But the context will make it obvious.

اما زمینه آن را آشکار خواهد کرد.

It's not possible that tears were  produced in this person's yard,  

ممکن نیست که اشک در حیاط این شخص تولید شده باشد،

so it doesn't make sense  that this would be tear up.

بنابراین منطقی نیست که این اشک پاره شود.

So it's always the context  that will make it obvious.

بنابراین همیشه این زمینه است که آن را آشکار می کند.

So a pig that was tearing up, causing damage  to a person's yard, the area in front of their  

بنابراین خوکی که در حال پاره کردن بود و باعث آسیب به حیاط یک فرد، محوطه مقابل

house or behind their house with grass,  trees, flowers, bushes, shrubs, a fence.

خانه یا پشت خانه او با علف، درخت، گل، بوته، درختچه، حصار شد.

But when animal officers arrived on the  scene, they were not able to find him.

اما وقتی مأموران حیوانات به صحنه رسیدند، نتوانستند او را پیدا کنند.

More calls came in the next day.

تماس های بیشتری در روز بعد آمد.

Notice you need.

توجه کنید که نیاز دارید

The for next day, the next day.

برای روز بعد، روز بعد.

Sometimes I see students forget  the and they just say next day  

گاهی اوقات دانش‌آموزان را می‌بینم که فراموش می‌کنند و فقط می‌گویند روز بعد،

more calls came in the next day,  this time about a pig in traffic.

روز بعد، تماس‌های بیشتری دریافت کردند، این بار در مورد یک خوک در ترافیک.

So traffic of course, with all  the cars on the road in traffic.

بنابراین مطمئناً ترافیک، با همه خودروهای موجود در جاده در ترافیک.

Then another call about a pig that  was ruining someone's landscaping.

سپس تماس دیگری در مورد خوکی که داشت محوطه سازی شخصی را خراب می کرد.

Landscaping.

محوطه سازی.

Is what you do to a yard to make it beautiful.

کاری است که با یک حیاط انجام می دهید تا آن را زیبا کنید.

So landscaping is when you add flowers,  a garden, trees in specific areas,  

بنابراین، محوطه سازی زمانی است که برای زیبا کردن حیاط خود، گل، باغ، درختان در مناطق خاص،

some decorative rocks and other  decor to make your yard beautiful.

برخی از سنگ های تزئینی و دکورهای دیگر را اضافه می کنید.

That is called landscaping.

که به آن می گویند محوطه سازی.

Now, this pig, Fred the pig.

حالا، این خوک، فرد خوک.

Oh, that Fred the pig.

آه، آن فرد خوک.

He was ruining to ruin.

او داشت خراب می شد تا خراب شود.

Ruin is also when you cause damage too.

خرابی همچنین زمانی است که شما نیز آسیب وارد کنید.

But if you describe something as ruined,  

اما اگر چیزی را خراب توصیف کنید،   به این

it means that the damage was permanent and  you can't save it, so it's no longer useful.

معنی است که آسیب دائمی بوده است و نمی‌توانید آن را ذخیره کنید، بنابراین دیگر مفید نیست.

So permanent damage to something so  tear up to me sounds less severe.

بنابراین آسیب دائمی به چیزی که به نظر من آسیب کمتری می دهد.

The amount of damage is about here,  but ruin the amount of damage is here.

مقدار خسارت تقریباً اینجاست، اما میزان خسارت خراب است.

So to cause permanent damage to  something, I'll write that for you.

بنابراین برای اینکه به چیزی آسیب دائمی وارد کنم، آن را برای شما می‌نویسم. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

He was then spotted again.

سپس او دوباره دیده شد.

When you spot something or someone,  it means you identify them.

وقتی چیزی یا شخصی را می‌بینید، به این معنی است که او را شناسایی می‌کنید.

You identify them by seeing that  person or that something visibly.

شما آنها را با دیدن آن شخص یا آن چیزی به وضوح شناسایی می کنید.

So let's say you're at a conference and there  are many, many people, but then all of a sudden.

بنابراین، فرض کنید در یک کنفرانس هستید و افراد بسیار زیادی وجود دارند، اما ناگهان.

You spot your colleague?

همکار خود را می بینید؟

Oh, I.

اوه، من.

Spotted Joan My colleague Joan.

جوآن خالدار همکار من جوآن. من

I spotted Joan.

جوآن را دیدم.

So you were able to identify Joan in  this large area of many other people.

بنابراین شما توانستید جوآن را در این منطقه وسیع از افراد دیگر شناسایی کنید.

Here's another example with SPOT.

در اینجا یک مثال دیگر با SPOT است. آیا

Can you spot the mistake in this report?

می توانید اشتباه این گزارش را تشخیص دهید؟

So again, can you identify the mistake?

پس دوباره، آیا می توانید اشتباه را شناسایی کنید؟

Can you see it?

میتونی ببینیش؟ آیا

Can you notice it?

می توانید متوجه آن شوید؟

But the important part is, and I wrote it here  for it for you, it's because you're trying to.

اما بخش مهم این است، و من آن را اینجا برای شما نوشتم، به این دلیل است که شما در تلاش هستید.

So I was trying to identify Joan in the crowd.

بنابراین سعی کردم جوآن را در میان جمعیت شناسایی کنم.

I was trying to spot Joan.

سعی می کردم جوآن را ببینم.

And you're reading a report carefully because  you're trying to identify to spot the mistake.

و شما یک گزارش را با دقت می خوانید زیرا سعی می کنید اشتباه را شناسایی کنید.

So you're trying to do this.

بنابراین شما سعی می کنید این کار را انجام دهید.

It's not just things you see  because they're around you.

این فقط چیزهایی نیستند که می بینید، زیرا آنها در اطراف شما هستند.

You have to be trying to identify it to use Spot.

برای استفاده از Spot باید سعی کنید آن را شناسایی کنید.

He was then spotted again three  days later on September 27th.

سپس او دوباره سه روز بعد در 27 سپتامبر مشاهده شد.

So this makes sense because they're trying to see  

بنابراین این منطقی است زیرا آن‌ها سعی می‌کنند

Notice identify Fred the Pig  in the early morning hours.

در ساعات اولیه صبح فرد خوک را شناسایی کنند.

This time Fred was in a position where  he could be captured, captured again.

این بار فرد در موقعیتی بود که می‌توانست او را اسیر کنند، دوباره اسیر کنند. خانم آلن گفت،

Remember, we can use caught, which this  article has used quite a lot as well,  

به یاد داشته باشید، می‌توانیم از catch استفاده کنیم، که این مقاله نیز بسیار از آن استفاده کرده است

where he could be captured,  caught, Miss Allen said.

.

Still, it was no easy task.

با این حال، کار آسانی نبود. به

Notice the sentence structure here,  because to make this negative,  

ساختار جمله در اینجا توجه کنید، زیرا برای منفی کردن آن،

generally we don't just add no  before something in English.

معمولاً ما فقط قبل از چیزی به زبان انگلیسی «نه» اضافه نمی‌کنیم.

Generally you need an auxiliary verb.

به طور کلی به یک فعل کمکی نیاز دارید.

Still, it's wasn't an easy task.

با این حال، کار آسانی نبود.

This is the standard way  to make something negative.

این روش استاندارد برای ایجاد چیزی منفی است.

Was not was not an easy task.

کار آسانی نبود

And then the contraction of was not  which native speakers very commonly used.

و سپس انقباض از آن چیزی نبود که بومی‌ها معمولاً از آن استفاده می‌کردند.

Is wasn't.

نبود

It wasn't an easy task.

کار آسانی نبود.

This to say, it was no easy task.

این را بگویم، کار آسانی نبود.

This is an alternative structure that  we use mainly to emphasize the negative,  

این ساختار جایگزینی است که ما عمدتاً برای تأکید بر موارد منفی از آن استفاده می‌کنیم،

so I wanna make it sound stronger.

بنابراین می‌خواهم قوی‌تر به نظر برسد.

If I just say, oh, it wasn't an easy task.

اگر فقط بگویم، اوه، کار آسانی نبود.

It was no easy task.

کار آسانی نبود.

It's more forceful to emphasize  that no, it wasn't an easy task.

تاکید بر اینکه نه، کار آسانی نبود، بسیار قوی تر است.

It was no easy task.

کار آسانی نبود.

So you could say maybe learning English was  no easy task until I found Jennifer's videos.

بنابراین می توانید بگویید شاید یادگیری انگلیسی کار آسانی نبود تا زمانی که ویدیوهای جنیفر را پیدا کردم.

Learning English was no easy task  until I found Jennifer's videos.

یادگیری زبان انگلیسی کار آسانی نبود تا زمانی که ویدیوهای جنیفر را پیدا کردم.

And now hopefully it is an easy task.

و اکنون امیدوارم کار آسانی باشد.

Was no easy task, was not an easy thing to do.

کار آسانی نبود، کار آسانی نبود.

So feel free to put this in the comments if you  

بنابراین اگر موافقید که اکنون آسان‌تر است، این را در نظرات قرار دهید،

agree that now it's easier because  you have my lessons to help you.

زیرا درس‌های من برای کمک به شما وجود دارد.

And by putting this in the comments,  

و با قرار دادن آن در نظرات،   ساختار

you're practicing this alternative sentence  structure, so put that in the comments.

جمله جایگزین را تمرین می‌کنید ، بنابراین آن را در نظرات قرار دهید.

Learning English was no easy  task until I found Jennifer.

تا زمانی که جنیفر را پیدا کردم، یادگیری زبان انگلیسی کار آسانی نبود.

'S videos.

ویدیوهای

All right, let's continue.

باشه ادامه بدیم

He was, he just wasn't ready to give  up his holiday of running around the  

او گفت، او فقط آماده نبود تعطیلات خود را که در

city and eating what he wanted to eat, she said.

شهر دویدن و آنچه می خواست بخورد، رها کند.

So of course the he is Fred the Pig,  and this is talking about the fact  

پس مطمئناً او فرد خوک است، و این در مورد این واقعیت صحبت می کند که

how he didn't want to be captured,  caught, and it was no easy task.

چگونه او نمی خواست دستگیر شود، دستگیر شود، و این کار آسانی نبود.

Well, and remember, before the  pig, Fred the pig was dodging,  

خوب، و به یاد داشته باشید، قبل از خوک، فرد خوک در حال طفره رفتن بود، از

was dodging them, which made  it no easy task to capture him.

آنها طفره می رفت، که گرفتن او را آسان نمی کرد.

Dodge is a void now.

دوج اکنون یک خلاء است.

Why?

چرا؟

Because he wasn't ready to.

چون آماده نبود

Give up his holiday.

تعطیلاتش را رها کند.

This is a useful phrasal  verb to give something up.

این یک فعل عبارتی مفید برای رها کردن چیزی است.

In this case, the something is his holiday  and when you give something up you simply.

در این مورد، چیزی تعطیلات اوست و وقتی چیزی را رها می‌کنید به سادگی کنار می‌گذارید. از

Stop doing it.

انجام آن دست بردارید.

You stop doing the something or  you stop using the something.

شما انجام کاری را متوقف می کنید یا استفاده از چیزی را متوقف می کنید.

So a lot of people use this  when they quit smoking.

بنابراین بسیاری از مردم هنگام ترک سیگار از این استفاده می‌کنند.

Oh, I need to give up smoking.

اوه، من باید سیگار را ترک کنم.

I need to stop smoking.

من باید سیگار را ترک کنم.

Stop doing the activity or using the activity.

انجام فعالیت یا استفاده از فعالیت را متوقف کنید.

So in this case, stop his holiday.

پس در این صورت تعطیلات او را متوقف کنید. او گفت که

He wasn't ready to give up his  holiday of running around the  

او آماده نبود تعطیلات خود را رها کند که در

city and eating what he wanted to eat, she said.

شهر دویدن و آنچه می خواست بخورد.

Of course, he wasn't ready to give it up.

البته او حاضر نبود آن را رها کند.

After he was captured, staff  affectionately gave him the name Fred.

پس از دستگیری، کارکنان با محبت نام فرد را به او دادند.

So when you do something affectionately,  you do it with love, love, friendliness,  

بنابراین، وقتی کاری را با محبت انجام می‌دهید، آن را با عشق، عشق، دوستی،

oh, admiration and affectionately.

آه، تحسین و محبت انجام می‌دهید.

This is an adverb and.

این یک قید و. این

It modifies the verb gave him the name because  at the beginning the story sounded like, oh,  

فعل را به او تغییر می‌دهد، زیرا در ابتدا داستان به نظر می‌رسید، اوه،

this pig is causing damage, this pig is  ruining yards, this pig is loitering.

این خوک باعث آسیب می‌شود، این خوک حیاط‌ها را خراب می‌کند، این خوک پرسه می‌زند.

So these negative things about the pig, but  the staff feel affection towards the pig,  

بنابراین این چیزهای منفی در مورد خوک، اما کارکنان نسبت به خوک احساس محبت می‌کنند،

so they affectionately gave him the name  Fred to show that they're not mad at the pig.

بنابراین با محبت نام فرد را به او دادند تا نشان دهند که از خوک عصبانی نیستند.

They are they feel friendliness  or love towards the pig.

آنها نسبت به خوک احساس دوستی یا عشق می کنند.

So the staff affectionately gave  him the name Fred and he has been  

بنابراین کارکنان با محبت نام فرد را به او دادند و او از آن زمان

staying at the Aurora Animal Shelter ever since.

تاکنون در پناهگاه حیوانات آرورا اقامت داشته است.

So because this isn't in the  present perfect continuous vertens,  

بنابراین چون این در رئوس پیوسته کامل کنونی نیست،

I know the pig is still there now.

می‌دانم که خوک هنوز آنجاست. خانم آلن گفت که

The pig, Fred, the pig is still at the  Aurora Animal Shelter now, Miss Allen said.

خوک، فرد، خوک اکنون در پناهگاه حیوانات آرورا است.

He is an unusual addition to  the shelter animal shelter.

او افزودنی غیرعادی به پناهگاه حیوانات پناهگاه است.

This is an area where they they care for  abandoned pets or pets without homes.

این منطقه ای است که آنها از حیوانات خانگی رها شده یا حیوانات خانگی بدون خانه مراقبت می کنند.

They call that a shelter to the shelter,  which more commonly houses cats and dogs.

آن‌ها به آن پناهگاه می‌گویند که معمولاً گربه‌ها و سگ‌ها را در خود جای می‌دهد.

Of course, they don't get many  pigs at animal shelters in cities.

البته، آنها در پناهگاه‌های حیوانات در شهرها خوک‌های زیادی نمی‌خورند.

Of course, staff are not sure how he  ended up on the streets of Aurora.

البته، کارکنان مطمئن نیستند که چگونه او در خیابان‌های آرورا به پایان رسید.

When you end up to use the phrasal verb,  

وقتی در نهایت از فعل عبارتی استفاده می‌کنید،

it talks about your your final  state or your final decision.

درباره وضعیت نهایی یا تصمیم نهایی شما صحبت می‌کند.

So he's on the streets of Aurora, but they have  no idea how that became his final location.

بنابراین او در خیابان‌های Aurora است، اما آنها نمی‌دانند که چگونه این مکان آخرین مکان او شد.

How did he get there?

چگونه او به این جایگاه رسیده؟

How did he end up there?

چگونه او به آنجا رسید؟

So you can use that.

بنابراین می توانید از آن استفاده کنید.

This is a very common phrasal verb.

این یک فعل عبارتی بسیار رایج است.

For example, I might say I ended  ended up staying home last night.

به عنوان مثال، ممکن است بگویم در نهایت دیشب در خانه ماندم.

This implies that my final decision or action  was to stay home, but because I used ended up.

این نشان می‌دهد که تصمیم یا اقدام نهایی من این بود که در خانه بمانم، اما به دلیل استفاده از آن، تمام شد.

It implies that I was considering other  options, but I ended up staying home.

این نشان می‌دهد که گزینه‌های دیگری را در نظر می‌گرفتم ، اما در نهایت در خانه ماندم.

So this was out of all the  option options I was considering.

بنابراین این از همه گزینه‌هایی بود که در نظر داشتم.

This is my final option.

این گزینه نهایی من است.

I ended up staying home last night.

من دیشب در خانه ماندم.

I ended up adopting.

من در نهایت به فرزندخواندگی.

A pig named Fred, which I don't think I'll  end up doing, but I guess it's a possibility,  

خوکی به نام فرد، که فکر نمی‌کنم در نهایت انجامش دهم، اما حدس می‌زنم این یک احتمال است،

'cause I do love animals, but I don't  think I can take Fred home for his forever.

زیرا من عاشق حیوانات هستم، اما فکر نمی‌کنم بتوانم فرد را برای همیشه به خانه ببرم.

Home staff are not sure how he  ended up on the streets of Aurora,  

کارکنان خانه مطمئن نیستند که او چگونه در خیابان‌های آرورا به پایان رسید،

how that became his final position.

چگونه این موقعیت نهایی او شد.

They have speculated that he  may have been a backyard pet.

آنها حدس زده اند که او ممکن است یک حیوان خانگی در حیاط خلوت بوده باشد.

Remember I explained backyard already?

یادت هست قبلا حیاط خلوت را توضیح داده بودم؟

A backyard pet that.

حیوان خانگی حیاط خلوت که. به

Grew to be a much bigger size than expected.

اندازه ای بسیار بزرگتر از حد انتظار رشد کرد.

You're probably wondering  about the verb speculate.

احتمالاً درباره فعل speculate می‌پرسید.

It has the same meaning as the verb guess.

همان معنای فعل حدس زدن را دارد.

When you guess an answer, for  example, it means you're not  

برای مثال، وقتی پاسخی را حدس می‌زنید، به این معنی است که

100% certain what the correct answer  is, but you're just going to guess.

100% مطمئن نیستید که پاسخ صحیح چیست، اما فقط می‌خواهید حدس بزنید.

So when you speculate, you don't know 100% what  the answer is, but you're just you're guessing.

بنابراین وقتی حدس می‌زنید، 100% نمی‌دانید پاسخ چیست، اما فقط حدس می‌زنید.

You're using the information that  you have to provide an explanation,  

شما از اطلاعاتی استفاده می‌کنید که باید توضیح دهید،

but you're not 100% certain.

اما 100٪ مطمئن نیستید.

So they're guessing that he was a backyard  pet that grew to be much bigger than expected,  

بنابراین آنها حدس می زنند که او یک حیوان خانگی در حیاط خلوت است که بسیار بزرگتر از حد انتظار شده است،

but they're not 100% sure if this is correct.

اما آنها 100٪ مطمئن نیستند که این موضوع درست است.

They probably got him as a little piglet.

احتمالا او را به عنوان یک خوکچه کوچک گرفته اند.

So a baby pig is called a piglet,  

بنابراین بچه خوک را خوک می نامند،

Baby pig, just like a baby cat is  a kitten, a baby dog is a puppy.

بچه خوک، درست مثل بچه گربه که بچه گربه است، بچه سگ یک توله سگ است.

So this is a baby pig is  a piglet, a little piglet.

بنابراین این یک بچه خوک است، یک خوکچه است، یک بچه خوک کوچک.

And he just continued to grow.

و او فقط به رشد خود ادامه داد.

Miss Allen said nobody has claimed Fred, so  this means nobody has said Fred is my pig.

خانم آلن گفت کسی ادعای فرد را نکرده است، بنابراین این بدان معناست که هیچکس نگفته که فرد خوک من است.

If someone said Fred is my pig,  then that person claimed Fred.

اگر کسی می گفت فرد خوک من است، آن شخص ادعا می کند که فرد است.

But unfortunately nobody has said that  and he seems to like his new home for now.

اما متأسفانه هیچ‌کس این را نگفته است و به نظر می‌رسد فعلاً خانه جدیدش را دوست دارد.

But staff are hoping to find a farm for him where  he can play and be at ease, at ease, At ease.

اما کارکنان امیدوارند مزرعه‌ای برای او پیدا کنند که در آن بتواند بازی کند و در آسودگی، آسودگی و آسودگی باشد.

You need the preposition at.

شما به حرف اضافه در نیاز دارید.

This would be another way of  saying be relaxed, relaxed.

این یک راه دیگر برای گفتن «آرام، ریلکس باش».

If you're at ease it means you're relaxed.

اگر راحت هستید به این معنی است که آرامش دارید.

There's no tension.

تنش وجود ندارد

And they're looking for a farm that can be.

و آنها به دنبال مزرعه ای هستند که می تواند باشد.

Remember the expression we we learned as well.

تعبیری را که یاد گرفتیم نیز به خاطر بسپار.

That can be his forever home.

آنجا می تواند خانه ابدی او باشد.

His forever home.

خانه ابدی او

I don't know about you, but I love animal stories.

من شما را نمی دانم، اما من عاشق داستان های حیوانات هستم.

I love animals.

حیوانات را دوست دارم.

I always tear up when I hear about animals.

من همیشه وقتی در مورد حیوانات می شنوم اشک می ریزم.

So let's all say in the comments,  good luck Fred, good luck Fred.

پس بیایید همه در نظرات بگوییم، موفق باشید فرد، موفق باشید فرد.

And hopefully Fred will find his forever home.

و امیدوارم فرد خانه ابدی خود را پیدا کند.

So put Good luck Fred in the comments.

بنابراین موفق باشید فرد را در نظرات قرار دهید.

And that was the end of the article.

و این پایان مقاله بود.

So what I'll do now is I'll read  the article from start to finish  

بنابراین کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم

and this time you can focus on my pronunciation.

و این بار می توانید بر تلفظ من تمرکز کنید.

So let's do that now.

پس بیایید این کار را اکنون انجام دهیم.

Fred, the pig caught after Mischief rampage.

فرد، خوک پس از داد و بیداد شیطنت گرفتار شد.

After numerous complaints of  mischief in the city of Aurora,  

پس از شکایات متعدد مبنی بر شرارت در شهر آرورا،

a £400 culprit has finally been caught  loitering outside a shopping center.

بالاخره یک مجرم 400 پوندی در حال پرسه زدن در بیرون یک مرکز خرید دستگیر شد.

Officials say Fred, who  dodged them for several days,  

مقامات می گویند فرد، که برای چند روز از آنها طفره رفت،

is always hungry and loves his belly scratches.

همیشه گرسنه است و عاشق خراش های شکمش است.

It took about 8 people and  five hours to capture him.

حدود 8 نفر و پنج ساعت طول کشید تا او را بگیرند.

They now hope to find his forever home.

آنها اکنون امیدوارند که خانه ابدی او را پیدا کنند.

City officials first became aware  of Fred on September 24th when they  

مقامات شهر برای اولین بار در 24 سپتامبر هنگامی که با

received a call about a pig that  was tearing up a person's yard.

تماسی در مورد خوکی که در حال تخریب حیاط شخصی بود، از فرد مطلع شدند.

But when animal officers arrived on the  scene, they were not able to find him.

اما وقتی مأموران حیوانات به صحنه رسیدند، نتوانستند او را پیدا کنند.

More calls came in the next day,  this time about a pig in traffic.

روز بعد تماس‌های بیشتری دریافت شد، این بار در مورد خوکی در ترافیک.

Then another call about a pig that  was ruining someone's landscaping.

سپس تماس دیگری در مورد خوکی که داشت محوطه سازی شخصی را خراب می کرد.

He was then spotted again three days later  on September 27th in the early morning hours.

سپس او دوباره سه روز بعد در 27 سپتامبر در ساعات اولیه صبح مشاهده شد. خانم آلن گفت،

This time Fred was in a position where  he could be captured, Miss Allen said.

این بار فرد در موقعیتی بود که می‌توانست او را دستگیر کنند.

Still, it was no easy task.

با این حال، کار آسانی نبود.

He just wasn't ready to give up his holiday of  

او فقط آماده نبود تعطیلات خود را رها کند،

running around the city and  eating what he wanted to.

دویدن در شهر و خوردن آنچه می خواست.

Eat, she said.

او گفت بخور

After he was captured, staff  affectionately gave him the  

پس از دستگیری، کارکنان با محبت

name Fred, and he has been staying at  the Aurora Animal Shelter ever since.

نام فرد را به او دادند و او از آن زمان در پناهگاه حیوانات آرورا اقامت دارد.

Miss Allen said he is an unusual addition to the  shelter, which more commonly houses cats and dogs.

خانم آلن گفت که او افزودنی غیرمعمول به این پناهگاه است که معمولاً گربه‌ها و سگ‌ها را در خود جای می‌دهد.

Staff are not sure how he ended  up on the streets of Aurora.

کارکنان مطمئن نیستند که او چگونه در خیابان‌های آرورا به پایان رسید.

They have speculated that he  may have been a backyard pet  

آنها حدس زده اند که او ممکن است یک حیوان خانگی در حیاط خلوت باشد

that grew to be a much bigger size than expected.

که اندازه آن بسیار بزرگتر از حد انتظار شده است. دوشیزه آلن گفت،

They probably got him as a little piglet and  he just continued to grow, Miss Allen said.

احتمالاً او را به عنوان یک خوکچه کوچک گرفتند و او به رشد خود ادامه داد.

Nobody has claimed Fred yet and he  seems to like his new home for now,  

هنوز کسی ادعای فرد را نکرده است و به نظر می‌رسد که او فعلاً خانه جدیدش را دوست دارد،

but staff are hoping to find a farm for  him where he can play and be at ease.

اما کارکنان امیدوارند مزرعه‌ای برای او پیدا کنند که بتواند در آن بازی کند و راحت باشد.

Amazing job with that article.

کار شگفت انگیز با آن مقاله

Now feel free to hit pause, take a break, go get  a cup of coffee or tea, review the vocabulary you  

اکنون راحت ضربه بزنید، کمی استراحت کنید، بروید یک فنجان قهوه یا چای بنوشید، واژگانی را که به تازگی

just learned, and when you're ready, hit play  and we'll continue on with the next article.

آموخته‌اید مرور کنید، و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید و ما به مقاله بعدی ادامه می‌دهیم.

Pet perks tempt staff back into the workplace.

امتیازات حیوانات خانگی کارکنان را دوباره به محل کار وسوسه می کند. در حال

There's already some great vocabulary in this  headline right here, for example, the word perk.

حاضر واژگان بسیار خوبی در این عنوان وجود دارد ، به عنوان مثال، کلمه perk.

Do you know what a perk is?

آیا می دانید امتیاز چیست؟

A perk.

یک امتیاز

This is a noun and it's an  advantage or something extra.

این یک اسم است و یک مزیت یا چیز اضافی است.

This can be money or goods.

این می تواند پول یا کالا باشد.

And you're given because of your job.

و به خاطر شغلتان به شما داده می شود.

So of course you get your  salary, but perks are additional.

بنابراین مطمئناً شما حقوق خود را دریافت می‌کنید ، اما مزایا اضافی هستند.

For example, I could say if I  want to recruit you to work.

برای مثال، می‌توانم بگویم اگر می‌خواهم شما را برای کار استخدام کنم.

For my company, I could say our  company offers amazing perks.

برای شرکت من، می‌توانم بگویم که شرکت ما مزایای شگفت‌انگیزی ارائه می‌دهد.

Now what are those perks?

حالا آن امتیازات چیست؟

Free lunch.

ناهار رایگان.

So you get your salary, your paycheck,  

بنابراین شما حقوق، چک حقوق خود را دریافت می‌کنید،

but you also get free lunches,  so that will save you money.

اما ناهار رایگان نیز دریافت می‌کنید، به این ترتیب در پول شما صرفه‌جویی می‌شود.

So it's like you're getting paid more.

پس مثل این است که حقوق بیشتری دریافت می کنید.

Free lunches, free gym memberships,  and free language classes.

ناهار رایگان، عضویت رایگان در باشگاه، و کلاس‌های زبان رایگان.

Those are some amazing perks, right?

اینها مزایای شگفت انگیزی هستند، درست است؟

What about you?

تو چطور؟

Do you get any perks from your company?

آیا از شرکت خود امتیازی دریافت می کنید؟

If you do, share some examples in the chat below.

اگر دارید، چند نمونه را در چت زیر به اشتراک بگذارید.

OK, so pet perks.

خوب، پس امتیازات حیوان خانگی.

So these are perks related to pets.

بنابراین این امتیازات مربوط به حیوانات خانگی است.

Pet perks tempt staff back into the office.

امتیازات حیوانات خانگی کارکنان را وسوسه می‌کند که به دفتر بازگردند.

So let's take a look at this tempt.

پس بیایید نگاهی به این وسوسه بیندازیم.

This is a verb tempt and this means to  make someone want to have or do something.

این یک فعل وسوسه است و به معنای وادار کردن کسی به داشتن یا انجام کاری است.

So in our specific topic.

بنابراین در موضوع خاص ما.

We're talking about wanting the staff,  the employees to come back to the office,  

ما در مورد این صحبت می کنیم که بخواهیم کارمندان، کارمندان به دفتر بازگردند،

so to not work at home and to  work physically in the office.

تا در خانه کار نکنند و به صورت فیزیکی در دفتر کار کنند.

So how are they going to tempt you?

پس چگونه می خواهند شما را وسوسه کنند؟

How are they going to make you want to?

چگونه می خواهند شما را به این کار وادار کنند؟

It's another way of saying convince tempt  

این روش دیگری برای گفتن متقاعد کردن وسوسه کردن است

you convince you make you want to  well they can offer you some perks.

.

And in this case, some pet.

و در این مورد، برخی از حیوانات خانگی.

Do you have any pets?

آیا شما حیوان خانگی دارین؟

Do you think pet perks would be a good way  to tempt someone to come into the office?

آیا فکر می‌کنید هدیه‌های حیوان خانگی راه خوبی برای وسوسه کردن کسی برای آمدن به دفتر است؟

Let's continue on with our article, Mr.

بیایید به مقاله خود ادامه دهیم، آقای

Griffin who, I assume is this man in the  picture with these two adorable dogs?

گریفین، که فکر می کنم این مرد در تصویر با این دو سگ شایان ستایش است؟

Mr.

Griffin, who is head of IT for marketing  agency Rise at Seven, turns up at its.

آقای

گریفین، که رئیس IT برای آژانس بازاریابی Rise at Seven است، در آن شرکت می کند.

Sheffield headquarters with his  furry friends, Jesse and Oscar.

دفتر مرکزی شفیلد با دوستان خزدارش، جسی و اسکار.

So furry friends.

دوستان خیلی پشمالو

This is a cute and casual  way of saying the word pet.

این یک روش زیبا و معمولی برای بیان کلمه حیوان خانگی است.

So you could say I have pets, I have two pets,  

بنابراین می توانید بگویید من حیوان خانگی دارم، من دو حیوان خانگی دارم،

I have two furry friends and  those are your pets, of course.

من دو دوست پشمالو دارم و البته آنها حیوانات خانگی شما هستند.

So I'll write that here.

بنابراین من آن را اینجا می نویسم.

Pets.

حیوانات خانگی

And the names of his dogs are Jesse and Oscar.

و نام سگ های او جسی و اسکار است.

I don't know which one is which.

نمیدونم کدوم کدومه

OK, now let's take a look at this.

خوب، حالا بیایید نگاهی به این بیندازیم.

He turns up at its Sheffield headquarters.

او به دفتر مرکزی شفیلد می آید.

So a headquarter is the main office of A.

بنابراین یک دفتر مرکزی دفتر اصلی A است.

A company, for example, Google's  headquarter, is in California.

یک شرکت، برای مثال، دفتر مرکزی Google، در کالیفرنیا است.

I don't know if that is true or not.

نمیدونم درسته یا نه

It's just an example.

این فقط یک مثال است.

So this company's headquarters is in Sheffield.

بنابراین دفتر مرکزی این شرکت در شفیلد است.

I don't know where that is.

نمی دانم کجاست

Now he turns up at its Sheffield headquarters.

حالا او به مقر شفیلد می آید.

The location of the office turns up.

محل دفتر مشخص می شود.

This is another way of saying arrive.

این یک راه دیگر برای گفتن رسیدن است.

It's a casual way, but a very common way,  and the verb turn up is a phrasal verb.

این یک روش معمولی است، اما یک روش بسیار رایج، و فعل turn up یک فعل عبارتی است.

This is very commonly used.

این بسیار متداول است.

For example, what time did you  turn up at the party last night?

برای مثال، دیشب چه ساعتی در مهمانی حاضر شدید؟

What time did you turn up?

ساعت چند اومدی؟

You can use this in more casual situations,  

می‌توانید در موقعیت‌های معمولی‌تر از آن استفاده کنید،

but here they're using it in  a more professional situation.

اما در اینجا آنها از آن در موقعیت‌های حرفه‌ای‌تر استفاده می‌کنند.

But this is a more casual, informal article.

اما این یک مقاله معمولی و غیررسمی است.

This isn't a scholarly article  or an academic article,  

این یک مقاله علمی یا یک مقاله آکادمیک نیست،

so that's why they're using this  casual phrasal verb turn up.

به همین دلیل است که از این فعل عبارتی گاه به گاه turn up استفاده می کنند.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

Rise allowing dogs.

قیام اجازه دادن به سگ.

Remember his company is called Rise at 7:00,  

به یاد داشته باشید که شرکت او Rise در ساعت 7:00 نامیده می‌شود،

so they're just shortening it  to Rise Rise allowing dogs.

بنابراین آنها فقط آن را کوتاه می‌کنند به Rise Rise که به سگ‌ها اجازه می‌دهد.

The company allowing dogs in the office has  

شرکتی که سگ‌ها را در دفتر اجازه می‌دهد به این

meant that I've been able to  take both my collies collies.

معنی است که من می‌توانم هر دو کولای خود را بگیرم.

This is a type of dog, so  this is the breed, the breed.

این یک نوع سگ است، بنابراین این نژاد، نژاد است.

So we use that specific word breed.

بنابراین ما از آن کلمه خاص نژاد استفاده می کنیم.

Breed of dog.

نژاد سگ.

And that means the type of dog.

و این یعنی نوع سگ.

And here the breed is collies,  which is actually short for.

و اینجا نژاد کولی است که در واقع کوتاه است.

What are they?

آنها چه هستند؟

I believe they're Border Collies.

من معتقدم که آنها Border Collies هستند.

Border Collies is the long name, and then  people just commonly call them collies.

Border Collies نام بلند آن است و مردم معمولاً آنها را collies می نامند.

So I just googled it to make sure and yes  the breed is border collie but I spelled  

بنابراین من فقط آن را در گوگل جستجو کردم تا مطمئن شوم که بله، نژاد مرزی است، اما

it wrong so I need to correct that and  notice border collie dog breed and then  

آن را اشتباه نوشتم، بنابراین باید آن را اصلاح کنم و به نژاد سگ مرزی توجه کنم و سپس

you can look at the different pictures for  this breed or find out more information.

می‌توانید تصاویر مختلف این نژاد را ببینید یا اطلاعات بیشتری کسب کنید.

So I just corrected the spelling here.

بنابراین من فقط املای اینجا را اصلاح کردم.

Now what's your favorite breed of dog?

حالا نژاد سگ مورد علاقه شما چیست؟

I really love Labs, which is short for.

من واقعاً لبز را دوست دارم که مخفف آن است.

Labrador Retriever, but everybody just  calls them the short form, which is labs.

لابرادور رتریور، اما همه آنها را شکل کوتاه می نامند که آزمایشگاه است.

What's your favorite breed of dog?

نژاد سگ مورد علاقه شما چیست؟ با

Feel free to share.

خیال راحت به اشتراک بگذارید.

That in the comments.

که در نظرات

OK, so here this man, Mr.

خوب، پس اینجا این مرد، آقای

Griffin.

گریفین.

He can take his two dogs, Jesse and  Oscar into the office so that his  

او می تواند دو سگش، جسی و اسکار را به دفتر ببرد تا

company allowing him to do that, that is a perk.

شرکتش به او اجازه انجام این کار را بدهد، این یک امتیاز است.

So here I could say our cough.

بنابراین در اینجا می توانم بگویم سرفه ما.

Our company offers amazing perks like  you can bring your dog into the office.

شرکت ما هدیه‌های شگفت‌انگیزی ارائه می‌دهد، مانند شما می‌توانید سگ خود را به دفتر بیاورید.

That is an example of a perk for this company.

این نمونه ای از امتیاز برای این شرکت است.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

They get to meet new people.

آنها با افراد جدیدی آشنا می شوند.

In this case the they is the dogs.

در این مورد آنها سگ هستند.

They get to meet new people,  

آن‌ها با افراد جدیدی آشنا می‌شوند،

have new experiences and I get to spend  more time in work with my colleagues.

تجربیات جدیدی دارند و من وقت بیشتری را با همکارانم در کار می‌گذرانم.

So there's some benefits for the dogs.

بنابراین مزایایی برای سگ ها وجود دارد.

They get to socialize, meet new people  and there's some benefits for him, Mr.

آنها به معاشرت می پردازند، با افراد جدیدی ملاقات می کنند و آقای گریفین مزایایی برای او دارد که

Griffin, which is he gets to.

این است که او به آنها دسترسی پیدا می کند.

Interact with his colleagues.

با همکارانش تعامل داشته باشد.

He gets to work with his colleagues.

با همکارانش دست به کار می شود.

So do you think bringing a pet  into the office is a good idea?

بنابراین به نظر شما آوردن حیوان خانگی به دفتر ایده خوبی است؟

Is that a good perk?

آیا این امتیاز خوبی است؟

Would that tempt using our vocabulary?

آیا استفاده از واژگان ما وسوسه می شود؟

Would that tempt you to return to work if you  were allowed to bring your furry friend your pet?

اگر به شما اجازه داده شود دوست پشمالوی خود را حیوان خانگی خود بیاورید، آیا این شما را وسوسه می‌کند که به سر کار بازگردید؟

OK, let's continue on.

باشه ادامه بدیم

It's a complete win win situation.

این یک موقعیت برد برد کامل است.

Now, I already explained what the win win is.

اکنون، قبلاً توضیح دادم که برد برد چیست.

Remember he listed some benefits for the dogs.

به یاد داشته باشید که او فوایدی را برای سگ ها ذکر کرد.

The dogs win.

سگ ها پیروز می شوند.

They get to socialize.

آنها می توانند اجتماعی شوند.

He wins because he gets to work with  his colleagues and the company wins  

او برنده می‌شود زیرا با همکارانش کار می‌کند و شرکت برنده می‌شود

because the company has the employees at  work, which is what the company wants.

زیرا شرکت کارکنانی را در کار دارد، چیزی که شرکت می‌خواهد.

So it's a win win.

بنابراین یک برد برد است.

Everybody gets what they want.

هر کس به چیزی که می خواهد می رسد.

So this is a good expression to have,  especially when both parties have an advantage.

بنابراین این بیان خوبی برای داشتن است، مخصوصاً زمانی که هر دو طرف مزیت دارند.

It's a win, win.

این یک برد است، برد.

It's a win, win situation.

این یک موقعیت برد، برد است.

I like this as far as I'm concerned.

تا جایی که من این را دوست دارم.

This is a great way to express an opinion.

این یک راه عالی برای ابراز عقیده است.

Let me share an opinion as far as I'm  concerned and then you can list your opinion.

اجازه دهید تا جایی که به من مربوط می‌شود نظری به اشتراک بگذارم و سپس می‌توانید نظر خود را فهرست کنید.

Perks are a great way to tempt  people to return to work.

هدیه‌ها راهی عالی برای وسوسه افراد برای بازگشت به کار هستند.

To return to in person work, of course  in person work as far as I'm concerned.

برای بازگشت به کار حضوری، البته تا آنجایی که به من مربوط می شود، کار حضوری.

And then this is simply my opinion.

و این فقط نظر من است.

Now you can put our expression at the beginning or  

اکنون می توانید عبارت ما را در ابتدا قرار دهید یا می

you can add it at the end so  you can state your opinion.

توانید آن را در پایان اضافه کنید تا بتوانید نظر خود را بیان کنید.

Perks are a great way to tempt  people to return to in person work.

هدیه‌ها راهی عالی برای وسوسه افراد به بازگشت به کار حضوری هستند.

As far as I'm concerned, and  then you can just add it.

تا آنجا که به من مربوط می شود، و سپس می توانید آن را اضافه کنید.

So you can add it at the beginning or at the end.

بنابراین می توانید آن را در ابتدا یا در پایان اضافه کنید.

So feel free to practice sharing  your opinion related to perks.

بنابراین با خیال راحت به اشتراک گذاشتن نظر خود در مورد هدیه‌ها تمرین کنید.

Or pet perks in the comments  and use this expression.

یا هدیه‌های حیوان خانگی در نظرات و از این عبارت استفاده کنید.

As far as notice we have our verb to be.

تا آنجا که متوجه می‌شویم فعل to be را داریم. من

I'm concerned.

نگرانم.

So if you were going to talk about a  group opinion, you could say as far  

بنابراین، اگر می‌خواهید درباره یک نظر گروهی صحبت کنید، می‌توانید تا آنجا که به

as we're concerned, as far as he's concerned, Mr.

ما مربوط می‌شود، تا جایی که به او مربوط می‌شود، آقای

Griffin, right as far as I'm concerned.

گریفین، درست تا آنجا که به من مربوط می‌شود.

So don't forget your verb to be and  to conjugate that, let's continue on.

بنابراین، فعل to be و  را فراموش نکنید ، بیایید ادامه دهیم.

Like millions of other people, Mr.

مانند میلیون‌ها نفر دیگر، آقای

Griffin got his dogs during the pandemic.

گریفین سگ‌هایش را در طول همه‌گیری به دست آورد. آیا

Did you get any pets during the pandemic?

در طول بیماری همه گیر حیوان خانگی داشتید؟

Actually, I did.

در واقع، من انجام دادم.

I got a cat during the pandemic and  then I got a second cat a year later.

من در طول همه گیری یک گربه گرفتم و سپس یک سال بعد گربه دوم گرفتم.

So now I have two cats.

حالا من دو گربه دارم.

But bringing cats into the office is  not a good perk, because cats are not.

اما آوردن گربه‌ها به دفتر، امتیاز خوبی نیست، زیرا گربه‌ها اینطور نیستند.

Meant to go into the office.

منظور رفتن به دفتر بود

They wouldn't enjoy that at all.

آنها اصلا از این کار لذت نخواهند برد.

OK with most of us.

با اکثر ما خوبه

Home working, home working.

کار در خانه، کار در خانه.

To be honest, I don't see it written like this.

راستش من ندیدم اینجوری نوشته بشه.

When I saw this home working,  I thought of doing homework.

وقتی دیدم این خانه در حال کار است، به فکر انجام تکالیف افتادم.

This is not an expression I commonly see.

این عبارتی نیست که من معمولاً می بینم.

What I commonly see is working from home.

چیزی که من معمولا می بینم کار از خانه است.

Working from home now this  is an article from the BBC,  

اکنون کار از خانه، مقاله‌ای از بی‌بی‌سی است،

so perhaps this expression homeworking  is common in British English.

بنابراین شاید این عبارت «تکلیف خانگی» در انگلیسی بریتانیایی رایج باشد.

I don't know if that is true or  not, but in American English,  

نمی‌دانم درست است یا نه، اما در انگلیسی آمریکایی، صادقانه

honestly I have never seen homeworking.

بگویم، من هرگز مشق شب را ندیده‌ام.

I thought doing homework for me, I would say with  most of us working from home, working from home.

فکر می‌کردم تکالیف برای من انجام شود، می‌توانم بگویم که اکثر ما از خانه کار می‌کنیم، از خانه کار می‌کنیم.

So if you.

پس اگر شما.

Are learning American English.

در حال یادگیری انگلیسی آمریکایی هستند.

I would recommend using working from home  with most of us working from home at the time.

توصیه می‌کنم از کار از خانه استفاده کنید، در حالی که اکثر ما در آن زمان از خانه کار می‌کنیم.

As a result of lockdowns,  there was a huge surge surge.

در نتیجه قرنطینه‌ها، یک موج عظیم افزایش یافت.

Surge is an increase and when you say  

Surge یک افزایش است و وقتی می گویید

surge it generally represents  a sudden a quick increase and.

جهش معمولاً نشان دهنده افزایش ناگهانی و سریع است.

A a big increase, an increase quickly and in  the amount of the increase is quite large.

یک افزایش بزرگ، افزایش سریع و در مقدار افزایش بسیار زیاد است.

So it would go from 10 to 80 in two hours.

بنابراین در عرض دو ساعت از 10 به 80 می رسد.

That would be a surge.

این یک موج خواهد بود.

We see this a lot with gas prices, right?

ما این را با قیمت بنزین زیاد می بینیم، درست است؟

Gas prices have increased quickly, but  the amount of the increase is a lot.

قیمت بنزین به سرعت افزایش یافته است، اما مقدار این افزایش بسیار زیاد است.

It didn't just increase by a couple cents, it  increased by a couple dollars increase, so.

فقط چند سنت افزایش پیدا نکرد، بلکه با چند دلار افزایش نیز افزایش یافت.

Gas prices have surged.

قیمت بنزین افزایش یافته است.

Gas prices have surged.

قیمت بنزین افزایش یافته است.

There was a huge surge in pet ownership, so  during the pandemic many people bought pets.

افزایش زیادی در مالکیت حیوانات خانگی وجود داشت، بنابراین در طول همه‌گیری، بسیاری از مردم حیوانات خانگی خریدند.

So the amount of people buying  pets increased quickly and the  

بنابراین تعداد افرادی که حیوانات خانگی می‌خریدند به سرعت افزایش یافت و

number was quite large as people  wanted increased companionship.

تعداد آنها بسیار زیاد بود زیرا مردم خواهان همنشینی بیشتر بودند.

Companionship while having dogs in the workplace  is likely to remain a rarity, a rarity.

همراهی در حین داشتن سگ در محل کار احتمالاً یک امر نادر و نادر باقی می ماند.

A rarity.

یک نادر.

This comes from the adverb of frequency.

این از قید فرکانس می آید.

Rare rarely, which means not  not a lot, not frequently.

به ندرت، به این معنی که نه خیلی، نه مکرر.

So they're saying that dogs in the  workplace is not going to be common.

بنابراین آنها می‌گویند که سگ‌ها در محل کار معمولی نیستند.

It's going to be a rarity,  something that doesn't happen a lot.

این امری نادر خواهد بود، چیزی که زیاد اتفاق نمی‌افتد.

This example is part of a wider trend.

این مثال بخشی از یک روند گسترده تر است.

Companies introducing new incentives.

شرکت هایی که مشوق های جدید را معرفی می کنند.

An incentive could be a perk.

یک مشوق می تواند یک امتیاز باشد.

An incentive is just something to try  to get you to do something specific.

انگیزه فقط چیزی است برای تلاش برای وادار کردن شما به انجام کاری خاص.

And a perk is a type of incentive.

و امتیاز یک نوع انگیزه است.

So a perk is a type of incentive to try to make  staff happier to come into the office more often.

بنابراین، امتیاز نوعی انگیزه برای تلاش برای خوشحال کردن کارکنان از آمدن بیشتر به دفتر است.

Job search engine.

موتور جستجوی کار

AD zuna.

پس از میلاد zuna.

I'm not familiar with this site.

من با این سایت آشنایی ندارم

Adzuna says that the number of adverts.

Adzuna می گوید که تعداد تبلیغات.

This is another difference, probably between  British English and American English.

این تفاوت دیگری است، احتمالاً بین انگلیسی بریتانیایی و انگلیسی آمریکایی.

We don't say adverts in American  English, we just say ads.

ما تبلیغات را به انگلیسی آمریکایی نمی گوییم ، فقط می گوییم تبلیغات.

The number of ads which is  short for advertisement.

تعداد آگهی‌هایی که برای آگهی کوتاه است.

Advertisement So we just take  ad from that advertisement.

تبلیغات بنابراین ما فقط از آن تبلیغ آگهی می گیریم.

The number of ads that highlight in  Office Perks has now more than doubled,  

تعداد آگهی‌هایی که در آفیس پرکس برجسته می‌شوند، اکنون بیش از دو برابر شده است،

so we could probably see has surged has  surged since before the start of the pandemic.

بنابراین احتمالاً می‌توانیم ببینیم که از قبل از شروع همه‌گیری افزایش یافته است.

So now people are searching for in office  perks as part of their job search criteria.

بنابراین اکنون افراد به‌عنوان بخشی از معیارهای جستجوی شغل خود، به دنبال پاداش‌های اداری هستند.

They want perks the.

آنها مزایای می خواهند.

Increase incentives range from  free exercise and language classes.

افزایش مشوق‌ها از کلاس‌های ورزش و زبان رایگان است.

That would be a great perk for you, right if  your company offered free English training.

این یک امتیاز عالی برای شما خواهد بود، درست اگر شرکت شما آموزش رایگان انگلیسی ارائه دهد.

To complementary food and subsidized childcare.

به غذای کمکی و مراقبت از کودکان یارانه ای.

OK, so they range from 2 from 2.

خوب، بنابراین آنها از 2 از 2 متغیر هستند.

When you use the word range from, you're going to  

وقتی از کلمه range from استفاده می کنید،

have one end from this to this and  you're going to have a range, right?

یک انتهای از این به این خواهید داشت و یک محدوده خواهید داشت، درست است؟

So you could say our prices range from  $100.00, so that is the lowest price.

بنابراین می توانید بگویید که قیمت های ما از 100.00 دلار متغیر است، بنابراین این پایین ترین قیمت است.

To $500.

به 500 دلار.

That's the range of the prices from to.

این محدوده قیمت ها از تا است.

Let me write that for you.

بگذارید آن را برای شما بنویسم.

Our prices range from $100 to $500.00.

قیمت های ما از 100 تا 500 دلار متغیر است.

So here they use range from to.

بنابراین در اینجا آنها از محدوده به استفاده می کنند.

Now notice this word.

حالا به این کلمه توجه کنید.

Complimentary food, complimentary food.

غذای رایگان، غذای رایگان.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

It means free.

یعنی رایگان.

It's just another way of saying  free, free food subsidized.

این فقط راه دیگری برای گفتن غذای رایگان و رایگان یارانه ای است.

If your childcare is subsidized, it is not free  because that would probably be very expensive.

اگر مراقبت از کودک شما یارانه باشد، رایگان نیست، زیرا احتمالاً بسیار گران است.

It is not free, but it is reduced, so the.

این رایگان نیست، اما کاهش یافته است، بنابراین.

The cost is reduced, which means likely the  employer will pay some of the child care.

هزینه کاهش می یابد، به این معنی که احتمالاً کارفرما بخشی از مراقبت از کودک را پرداخت خواهد کرد.

But.

You.

ولی.

شما.

Still have to pay the majority of the  child care that would be subsidized.

هنوز باید اکثریت مراقبت از کودک را که یارانه می‌شود بپردازد.

So in this case it's reduced but complimentary.

بنابراین در این مورد کاهش می یابد اما مکمل است.

That means free.

یعنی رایگان.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

Employees aren't in a rush to return to the  office, which means they're not doing it quickly.

کارمندان عجله ای برای بازگشت به دفتر ندارند، به این معنی که آن را به سرعت انجام نمی دهند.

Because if you're in a rush,  it means you're moving quickly.

زیرا اگر عجله دارید، به این معنی است که به سرعت در حال حرکت هستید.

So rush moving quickly, but notice they  are not in a rush to return to the office.

بنابراین با عجله حرکت کنید، اما متوجه شوید که آنها برای بازگشت به دفتر عجله ندارند.

So what about you?

درمورد شما چطور؟ آیا

Are you in a rush to return to the office or no?

برای بازگشت به دفتر عجله دارید یا خیر؟

After enjoying the improved work life  balance that came from remote working.

پس از لذت بردن از بهبود زندگی کاری تعادل ناشی از کار از راه دور.

Remote working, of course, is another  way of saying working from home.

البته کار از راه دور راه دیگری برای گفتن کار از خانه است.

But remote is a broader category because home  I'm home right now, I'm working from home.

اما کنترل از راه دور مقوله گسترده‌تری است زیرا خانه من در حال حاضر در خانه هستم، از خانه کار می‌کنم.

But if I were in a hotel room in another  city, but I was recording this lesson,  

اما اگر در اتاق هتلی در شهر دیگری بودم ، اما داشتم این درس را ضبط می‌کردم، از نظر

I'm not technically working from home because  I don't live in that hotel in a different city,  

فنی از خانه کار نمی‌کنم، زیرا در آن هتل در شهر دیگری زندگی نمی‌کنم،

but I am working remotely, so working  from home is a category of remote work,  

اما از راه دور کار می‌کنم، بنابراین از پل لوئیس، مدیر ارشد بازاریابی در Zuna، می‌گوید: خانه یک دسته کار از راه دور است

says Paul Lewis, chief  marketing officer at at Zuna.

.

As a result, companies are desperate to find  new and unique ways to lure employees back.

در نتیجه، شرکت‌ها به دنبال یافتن راه‌های جدید و منحصربه‌فرد برای بازگرداندن کارمندان هستند.

Lure is another way of  saying tempt, tempt to tempt.

فریب راه دیگری برای گفتن وسوسه، وسوسه برای وسوسه کردن است.

The definitions are slightly  different between temps and lure,  

تعاریف بین temps و lure کمی متفاوت است،

but they have the same overall meaning.

اما آنها معنای کلی یکسانی دارند.

To lure is to persuade someone to  do to do something or go somewhere.

فریب دادن یعنی متقاعد کردن کسی برای انجام کاری یا رفتن به جایی.

To persuade someone is to try to convince someone,  

متقاعد کردن کسی یعنی تلاش برای متقاعد کردن کسی،

to try to get someone to do something or to go  somewhere, usually by offering them something.

تلاش برای وادار کردن کسی به انجام کاری یا رفتن به جایی، معمولاً با ارائه چیزی به او.

Hey, if you come to the restaurant  with me, I'll buy you lunch.

هی، اگر با من به رستوران بیایی ، برایت ناهار می خرم.

I'm trying to lure you to the restaurant with me.

من سعی می کنم شما را با خودم به رستوران جذب کنم.

I'm trying to tempt you to  come to the restaurant with me.

من سعی می کنم وسوسه کنم که با من به رستوران بیایید.

So they're very similar.

بنابراین آنها بسیار شبیه هستند.

Tempt to me is more common because honestly when I  

وسوسه برای من رایج‌تر است زیرا صادقانه

hear lure we generally use it  in a more negative situation.

بگویم وقتی فریب را می‌شنوم معمولاً در موقعیت‌های منفی‌تر از آن استفاده می‌کنیم.

For example, the man lured the  child into the into his van and  

به عنوان مثال، مرد کودک را به داخل ون خود کشاند و

then obviously something negative happened, right?

سپس مشخصاً اتفاق منفی افتاد، درست است؟

So.

بنابراین.

When I hear lure, there's usually a negative  result as that person is persuaded to go  

وقتی فریب را می‌شنوم، معمولاً یک نتیجه منفی دارد زیرا آن شخص متقاعد می‌شود که به

somewhere or do something, or the scammer  lured me in and then stole all my money.

جایی برود یا کاری انجام دهد، یا کلاهبردار مرا اغوا کرده و سپس تمام پولم را دزدیده است.

So although the meanings are generally the same.

پس اگرچه معانی عموماً یکی است.

I specifically hear tempt  more in negative context,  

من به طور خاص وسوسه را بیشتر در زمینه منفی می‌شنوم،

use more when the result is negative and  in the news often the result can be very  

وقتی نتیجه منفی است بیشتر استفاده می‌شود و در اخبار اغلب نتیجه می‌تواند بسیار

negative, talking about murder  or death for example, but tempt.

منفی باشد، مثلاً درباره قتل یا مرگ صحبت می‌شود، اما وسوسه‌انگیز.

Is generally more neutral.

به طور کلی خنثی تر است.

I don't hear it specifically used in negative,  

من نمی شنوم که به طور خاص در منفی استفاده شود،

and when I hear the word tempt I don't  think instantly of negative news stories.

و وقتی کلمه وسوسه را می شنوم، فوراً به اخبار منفی فکر نمی کنم.

So because of that, I would  probably just use the word tempt.

بنابراین، به همین دلیل، احتمالاً فقط از کلمه وسوسه استفاده خواهم کرد.

At central london-based financial  planning firm First Wealth.

در شرکت برنامه‌ریزی مالی واقع در لندن، First Wealth.

Oh, that was a mouthful.

اوه، این یک لقمه بود.

So at the company First Wealth and this is just  information about the where are they located.

بنابراین در شرکت First Wealth و این فقط اطلاعاتی درباره محل قرارگیری آنها است.

They're located in central London.

آنها در مرکز لندن واقع شده اند.

That's where they're based.

این جایی است که آنها مستقر هستند.

Based is another word for located.

Based کلمه دیگری برای موقعیت است.

We're a Canadian based company.

ما یک شرکت کانادایی هستیم.

We're a North American based company.

ما یک شرکت مستقر در آمریکای شمالی هستیم.

We're a central london-based company.

ما یک شرکت مرکزی مستقر در لندن هستیم.

And then well what type of company?

و سپس خوب چه نوع شرکتی؟

A financial planning firm.

یک شرکت برنامه ریزی مالی

Firm is just another word for company,  commonly used with financial services,  

شرکت فقط کلمه دیگری برای شرکت است که معمولاً برای خدمات مالی،

lawyers, very specific companies.

وکلا، شرکت‌های بسیار خاص استفاده می‌شود.

But it's just another word for company.

اما این فقط یک کلمه دیگر برای شرکت است.

At central london-based financial planning firm  First Wealth, that's a mouthful at the company,  

در شرکت برنامه‌ریزی مالی واقع در لندن First Wealth، این یک لقمه در شرکت است،

First Wealth workers are being  tempted back again, tempted back.

کارگران First Wealth دوباره وسوسه می‌شوند و دوباره وسوسه می‌شوند.

So they are trying to  convince them to do something,  

بنابراین آنها سعی می کنند آنها را متقاعد کنند که کاری انجام دهند،

attempt to convince someone to do something.

سعی می کنند کسی را برای انجام کاری متقاعد کنند.

Back via free sessions at a nearby gym.

بازگشت از طریق جلسات رایگان در باشگاه ورزشی در همان اطراف.

So this is the perk.

پس این مزیت است.

The free sessions at a nearby gym.

جلسات رایگان در باشگاه بدنسازی نزدیک.

This is a perk.

این یک امتیاز است.

An example of a perk.

نمونه ای از امتیاز.

Let me write this here.

بذار اینجا بنویسم

Perk.

امتیاز

This is a perk.

این یک امتیاز است.

I wrote it as a full sentence  because this is a noun.

من آن را به عنوان یک جمله کامل نوشتم زیرا این یک اسم است.

So I want you to see that as the singular noun.

بنابراین می خواهم آن را به عنوان اسم مفرد ببینید.

You need the article.

شما به مقاله نیاز دارید.

This is a perk.

این یک امتیاز است.

But of course with plural nouns we don't use  the article, so I could say these are perks.

اما مطمئناً در مورد اسم‌های جمع، از مقاله استفاده نمی‌کنیم ، بنابراین می‌توانم بگویم اینها امتیاز هستند.

Now of course this is just one perk, so we  need more than one, but I'm just showing you.

اکنون البته این فقط یک امتیاز است، بنابراین ما به بیش از یک امتیاز نیاز داریم، اما من فقط به شما نشان می‌دهم.

Grammatically we don't need that article here, but  because this is singular, we need that article.

از نظر دستوری، ما در اینجا به آن مقاله نیاز نداریم، اما چون این متن مفرد است، به آن مقاله نیاز داریم.

So how about this as a perk?

پس این به عنوان یک امتیاز چطور؟ اگر جلسات رایگان در باشگاه داشته باشید،

Would this tempt you to go back to the  office if you got free sessions at a gym?

آیا این شما را وسوسه می‌کند که به دفتر بازگردید؟

So free gym membership, beauty  treatments are another incentive  

بنابراین عضویت رایگان در باشگاه، درمان‌های زیبایی انگیزه دیگری است

that companies are booking to get their  staff excited about coming into the office.

که شرکت‌ها رزرو می‌کنند تا کارکنان خود را برای حضور در دفتر هیجان‌زده کنند.

So this is another perk.

بنابراین این یک امتیاز دیگر است.

This is a perk.

این یک امتیاز است.

Is a perk and the perk is beauty treatments.

یک امتیاز است و مزایای آن درمان های زیبایی است.

That's an interesting one.

این یک مورد جالب است.

I can't imagine what kind of  beauty treatments you would get.

نمی‌توانم تصور کنم که چه نوع درمان‌های زیبایی انجام می‌دهید.

I guess it's not in the office.

حدس می زنم در دفتر نباشد.

It could be after work on your lunch break,  

ممکن است بعد از کار در زمان استراحت ناهار باشد،

you could go get a manicure or  a pedicure or whatever you want.

می‌توانید برای مانیکور یا پدیکور یا هر چیزی که می‌خواهید بروید.

So beauty treatments are another.

بنابراین درمان های زیبایی یکی دیگر از موارد است.

You could just say are another perk.

شما فقط می توانید بگویید یک امتیاز دیگر است.

They're using the word incentive, remember.

آنها از کلمه تشویق استفاده می کنند، به یاد داشته باشید.

Perk is a type of incentive.

پرک نوعی انگیزه است.

Beauty treatments are another perk  that companies are booking to get  

درمان‌های زیبایی یکی دیگر از مزایایی است که شرکت‌ها رزرو می‌کنند تا

their staff excited about coming into the office.

کارکنان خود را از ورود به دفتر هیجان‌زده کنند.

So you could also say that companies are  booking to tempt their staff into the office.

بنابراین می‌توانید بگویید که شرکت‌ها برای وسوسه کردن کارکنان خود به دفتر رزرو می‌کنند.

Tempt their staff into the office  and that's the end of the article.

کارکنان آنها را به دفتر وسوسه کنید و این پایان مقاله است.

So now what I'll do is I'll go to the top and  I'll read the article from start to finish and  

بنابراین اکنون کاری که من انجام خواهم داد این است که به بالای صفحه می روم و مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم و

you can follow along with my pronunciation,  pet perks, temp staff back into the office.

شما می توانید تلفظ، امتیازات حیوانات خانگی، و کارکنان موقت را به دفتر من دنبال کنید.

Mr.

Griffin, who is head of IT for  marketing agency RISE at 7:00.

آقای

گریفین، رئیس IT برای آژانس بازاریابی RISE در ساعت 7:00.

Turns up at its Sheffield headquarters with  his furry friends, Jesse and Oscar Rise.

با دوستان خزدارش، جسی و اسکار رایز، در مقر شفیلد حاضر می‌شود. او می‌گوید که

Allowing dogs in the office has meant that I've  been able to take both my colleagues in, he says.

اجازه دادن به سگ‌ها در دفتر به این معنی است که من توانسته‌ام هر دو همکارم را به داخل ببرم.

They get to meet new people, have new experiences,  

آنها می توانند با افراد جدید ملاقات کنند، تجربیات جدیدی داشته باشند،

and I get to spend more time  in work with my colleagues.

و من زمان بیشتری را در کار با همکارانم می گذرانم.

It's a complete win win situation  as far as I'm concerned.

تا آنجایی که من نگرانم، این یک موقعیت برد برد کامل است.

Like millions of other people, Mr.

مانند میلیون‌ها نفر دیگر، آقای

Griffin got his dogs during the pandemic,  with most of us home working at the time.

گریفین سگ‌هایش را در طول همه‌گیری به دست آورد، که اکثر ما در آن زمان در خانه کار می‌کردیم.

As a result of lockdowns,  

در نتیجه قرنطینه‌ها،

there was a huge surge in pet ownership  as people wanted increased companionship.

افزایش عظیمی در مالکیت حیوانات خانگی وجود داشت، زیرا مردم خواهان افزایش همراهی بودند.

While having dogs in the workplace  is likely to remain a rarity,  

در حالی که داشتن سگ در محل کار احتمالاً نادر است،

this example is part of a wider trend.

این مثال بخشی از یک روند گسترده‌تر است.

Companies introducing new  incentives to try to make  

شرکت‌هایی که انگیزه‌های جدیدی را برای تلاش برای

staff happier to come into the office more often.

خوشحال کردن کارکنان از حضور بیشتر در دفتر معرفی می‌کنند.

Job search engine Azuna says that the  number of adverts that highlight in  

موتور جستجوی کار آزونا می‌گوید که تعداد آگهی‌هایی که در امتیازات اداری برجسته می‌شوند،

office perks has now more than doubled  since before the start of the pandemic.

از قبل از شروع همه‌گیری بیش از دو برابر شده است.

The increase incentives range from  free exercise and language classes  

مشوق‌های افزایش از کلاس‌های ورزش و زبان رایگان

to complementary food and subsidized healthcare.

تا غذای کمکی و مراقبت‌های بهداشتی یارانه‌ای متغیر است. پل لوئیس، مدیر ارشد بازاریابی در Edzuna، می‌گوید:

Employees aren't in a rush to return to the  office after enjoying the improved work life  

کارمندان پس از لذت بردن از تعادل بهبود یافته زندگی کاری

balance that came from remote working, says  Paul Lewis, chief marketing officer at Edzuna.

که ناشی از دورکاری است، عجله ندارند به دفتر بازگردند .

As a result, companies are  desperate to find new and  

در نتیجه، شرکت‌ها به دنبال یافتن راه‌های جدید و

unique ways to lure employees back to the office.

منحصربه‌فرد برای جذب کارمندان به دفتر هستند.

At central london-based financial  planning firm First Wealth,  

در شرکت برنامه‌ریزی مالی First Wealth واقع در لندن،

Workers are being tempted back  via free sessions at a nearby gym.

کارگران از طریق جلسات رایگان در یک باشگاه ورزشی در نزدیکی وسوسه می‌شوند.

Beauty treatments are another incentive  that companies are booking to get their  

درمان‌های زیبایی انگیزه دیگری است که شرکت‌ها رزرو می‌کنند تا

staff excited about coming into the office.

کارکنان خود را برای ورود به دفتر هیجان‌زده کنند.

Now I want you to keep improving  your English with this lesson.

اکنون از شما می‌خواهم که با این درس به بهبود انگلیسی خود ادامه دهید.

And if you haven't already, make sure  you go to my website and get this free  

و اگر قبلاً این کار را نکرده‌اید، مطمئن شوید که به وب‌سایت من رفته‌اید و این

speaking guide to help you speak  English fluently and confidently.

راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید تا به شما کمک کند انگلیسی را روان و با اطمینان صحبت کنید.

You can click the link right here.

شما می توانید لینک را در اینجا کلیک کنید.

So get started with your next lesson right now.

پس همین الان با درس بعدی خود شروع کنید.