2 Hours of English Words, Phrases and Phrasal Verbs To Become FLUENT

In this English Vocabulary Master class, you're  going to learn over two hours of English words,  

در این کلاس کارشناسی ارشد واژگان انگلیسی، می‌خواهید بیش از دو ساعت کلمات،

phrases, and phrasal verbs for language  exams like your IELTS and TOEFL.

عبارات و افعال انگلیسی را برای امتحانات زبان مانند آیلتس و تافل یاد بگیرید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

First, in this master class, you're going to learn  33 advanced words for exams #1 feasible, feasible.

ابتدا، در این کلاس کارشناسی ارشد، 33 کلمه پیشرفته برای امتحانات شماره 1 امکان پذیر است، امکان پذیر است.

This means possible to do easily or conveniently.

این بدان معناست که انجام آن به راحتی یا به راحتی امکان پذیر است.

Now, this is commonly used in  writing when discussing the  

اکنون، این معمولاً در نوشتن هنگام بحث در مورد

practicality how practical  is proposals or solutions.

عملی بودن پیشنهادها یا راه‌حل‌ها استفاده می‌شود.

For example, switching to renewable energy  on a large scale may not be feasible,  

برای مثال، تغییر به انرژی‌های تجدیدپذیر در مقیاس بزرگ ممکن است امکان‌پذیر نباشد،

may not be easily or conveniently done in  certain regions due to geographic limitations.

ممکن است به‌دلیل محدودیت‌های جغرافیایی در مناطق خاصی به راحتی یا به راحتی انجام نشود .

Or for an everyday example, you could  say when you have a great teacher,  

یا برای مثالی روزمره، می‌توانید بگویید وقتی معلم بزرگی دارید،

getting a high IL score becomes  feasible, becomes easy to do.

کسب نمره IL بالا امکان‌پذیر می‌شود، انجام آن آسان می‌شود.

Do you agree with that?

آیا شما با آن موافقید؟

If you do, put that's right, that's  right, put that's right in the comments.

اگر این کار را کردید، درست است، درست است، درست را در نظرات قرار دهید.

And don't worry about taking notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

و نگران یادداشت برداری نباشید زیرا من همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم.

You can find the link in the  description #2 Proponent Proponent.

می‌توانید پیوند را در توضیحات #2 Proponent Proponent پیدا کنید.

This is a person who advocates for who supports  a theory, proposal, or course of action.

این فردی است که از کسانی حمایت می کند که از یک نظریه، پیشنهاد یا روش عمل حمایت می کنند.

Now, this is frequently seen in  discussions about policy debates  

اکنون، این اغلب در بحث‌های مربوط به بحث‌های سیاستی

and research in both speaking and writing,  for example, proponents of renewable energy.

و تحقیقات در گفتار و نوشتار، مثلاً طرفداران انرژی‌های تجدیدپذیر دیده می‌شود.

So this is people who support,  who advocate for renewable energy,  

بنابراین این افرادی هستند که حمایت می‌کنند، که از انرژی‌های تجدیدپذیر دفاع می‌کنند

argue that it provides a sustainable  alternative to fossil fuels.

استدلال می‌کنند که این انرژی جایگزین پایداری برای سوخت‌های فسیلی است.

I am a proponent of supporting any,  

من طرفدار حمایت از

any foundation, any, any type of group  that is being proactive about this.

هر بنیاد، هر نوع گروهی هستم که در این مورد فعال باشد.

As you know, I've been a very strong and  vocal proponent in the industry regarding  

همانطور که می‌دانید، من در مورد

the both the need and the opportunity to  rethink the models from the ground up.

نیاز و فرصت بازنگری مدل‌ها از پایه، یک طرفدار بسیار قوی و قوی در صنعت بوده‌ام.

I'm a huge proponent of all of us being  interdependent versus independent.

من طرفدار بزرگی هستم که همه ما به یکدیگر وابسته باشیم در مقابل مستقل.

Independent #3 deploy, deploy.

مستقل شماره 3 استقرار، استقرار.

This means to move into position for  

این به معنای حرکت در موقعیت برای

action or it can mean to utilize  something in a strategic manner.

اقدام یا می تواند به معنای استفاده از چیزی به شیوه ای استراتژیک باشد.

This is often used in writing to  describe the implementation of resources.

این اغلب به صورت نوشتاری برای توصیف اجرای منابع استفاده می‌شود.

So the use of resources or  strategies in various fields,  

بنابراین استفاده از منابع یا استراتژی‌ها در زمینه‌های مختلف،

for example, the government, this  is commonly used with government.

مثلاً دولت، معمولاً با دولت استفاده می‌شود.

The government deployed emergency teams,  

دولت تیم‌های اضطراری را مستقر کرد،

so they put those teams in position  or used them strategically.

بنابراین آنها آن تیم‌ها را در موقعیت قرار دادند یا از آنها به صورت استراتژیک استفاده کردند.

So how did they use them strategically?

پس چگونه از آنها به صورت استراتژیک استفاده کردند؟

Perhaps to help tackle the  aftermath of the hurricane?

شاید برای کمک به مقابله با پیامدهای طوفان؟

Deploy algorithm and accidentally  deploy when you were landing.

الگوریتم را اجرا کنید و به طور تصادفی هنگام فرود آن را مستقر کنید.

Deploy the fleet #4 notable, notable.

ناوگان شماره 4 قابل توجه است، قابل توجه است.

This means worthy of attention or notice.

این به معنای ارزش توجه یا توجه است.

It could also simply mean remarkable.

همچنین می تواند به سادگی به معنای قابل توجه باشد.

This is commonly found in writing to highlight  significant differences or achievements.

این معمولاً برای برجسته کردن تفاوت‌ها یا دستاوردهای مهم در نوشتار یافت می‌شود.

For example, one notable difference.

به عنوان مثال، یک تفاوت قابل توجه.

So one significant difference.

بنابراین یک تفاوت قابل توجه.

One important difference between rural and  

یکی از تفاوت‌های مهم بین

urban lifestyles is the level of  access to healthcare facilities.

سبک زندگی روستایی و شهری، سطح دسترسی به امکانات مراقبت‌های بهداشتی است.

African soldiers proved to be notable jungle  fighters, and that's one of the more notable  

سربازان آفریقایی ثابت کردند که جنگجویان جنگلی قابل‌توجهی هستند ، و این یکی از جنبه‌های قابل توجه‌تر

aspects of how we painted at this time  anyway, certainly through the 1490s.

نحوه نقاشی ما در این زمان است ، به هر حال، قطعاً در دهه 1490.

This well preserved church is  notable due to its high church  

این کلیسای به خوبی حفظ شده به دلیل برج کلیسای مرتفعش

tower that has been struck by lightning  numerous times throughout its history.

که بارها در طول تاریخش مورد اصابت صاعقه قرار گرفته است، قابل توجه است.

#5 detrimental.

شماره 5 مضر

Detrimental This means causing  harm or tending to cause harm.

مضر این به معنای ایجاد آسیب یا تمایل به ایجاد آسیب است.

This is used in writing mainly to discuss negative  impacts or consequences of policies and actions.

این به صورت کتبی عمدتاً برای بحث درباره تأثیرات منفی یا پیامدهای خط‌مشی‌ها و اقدامات استفاده می‌شود.

You could say while many aspects  of technology are beneficial,  

می‌توانید بگویید در حالی که بسیاری از جنبه‌های فناوری مفید هستند، اما

excessive screen time can have a detrimental  effect a negative effect on mental health.

زمان بیش از حد از صفحه نمایش می‌تواند تأثیر مضری بر سلامت روان داشته باشد.

So this is a great word to have that contrast,  

بنابراین این یک کلمه عالی برای داشتن آن تضاد،

which is commonly done in  writing, can be detrimental.

که معمولاً در نوشتن انجام می‌شود، می‌تواند مضر باشد.

Matt, you're a detriment here.

مت، تو اینجا یک ضرر هستی.

My bitterness would be detrimental to my recovery.

تلخی من برای بهبودی من مضر است.

Number six, mitigate, mitigate.

شماره شش، تخفیف، تخفیف.

This means to make less  severe, serious or painful.

این به این معنی است که کمتر شدید، جدی یا دردناک باشد.

This is useful in writing and I'm speaking  to discuss ways to reduce negative impacts,  

این برای نوشتن مفید است و من دارم برای بحث درباره راه‌های کاهش اثرات منفی،

especially in environmental contexts,  which are common on the ILS.

به‌ویژه در زمینه‌های محیطی، که در ILS رایج هستند صحبت می‌کنم.

For example, countries worldwide  are investing in renewable energy  

برای مثال، کشورهای سراسر جهان در حال سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر

as a means to mitigate to reduce  the effects of climate change.

به‌عنوان وسیله‌ای برای کاهش اثرات تغییرات آب و هوایی هستند.

So to make those effects less serious,  to mitigate, stop mitigating everyone  

بنابراین برای اینکه این اثرات جدی‌تر شوند، برای کاهش، از کاهش دادن همه افراد

with mitigating circumstances on mitigating  the health risks #7 discrepancy discrepancy.

با شرایط کاهنده برای کاهش اختلاف ناهماهنگی خطرات سلامتی خودداری کنید.

This is a lack of compatibility or  similarity between two or more facts.

این عدم سازگاری یا شباهت بین دو یا چند واقعیت است.

This is commonly used in writing when  analyzing data or discussing research findings.

این معمولاً هنگام تجزیه و تحلیل داده‌ها یا بحث در مورد یافته‌های تحقیق به صورت نوشتاری استفاده می‌شود.

For example, a noticeable  discrepancy exists between  

برای مثال، اختلاف قابل توجهی بین

the reported income levels of  urban and rural populations.

سطح درآمد گزارش‌شده جمعیت شهری و روستایی وجود دارد.

So the discrepancy is that difference.

بنابراین اختلاف در همین تفاوت است.

Why is there this discrepancy?

چرا این اختلاف وجود دارد؟

It seems that we're doing a  comparative evaluation, but typically,  

به نظر می‌رسد که ما در حال انجام یک ارزیابی مقایسه‌ای هستیم، اما معمولاً،

I could find a discrepancy and then  I would say, well, I'm not saying it.

من می‌توانم یک مغایرت پیدا کنم و سپس  می‌گویم ، خوب، آن را نمی‌گویم.

And any discrepancy should hopefully be external.

و هر گونه اختلاف امیدواریم که خارجی باشد.

So as I go #8 resilient.

بنابراین همانطور که من #8 انعطاف پذیر.

Notice that resilient, Resilient.

توجه کنید که انعطاف پذیر، انعطاف پذیر.

If someone is resilient, it means they're able to  

اگر فردی انعطاف‌پذیر باشد، به این معنی است که می‌تواند در شرایط سخت

withstand or recover quickly  from difficult conditions.

مقاومت کند یا به سرعت بهبود یابد .

This is very useful in speaking and  writing when discussing communities  

این در صحبت کردن و نوشتن هنگام بحث در مورد جوامع

or individuals facing challenges,  which is very common on the IELTS.

یا افراد با چالش بسیار مفید است، که در آیلتس بسیار رایج است.

For example, communities affected by natural  disasters have proven to be remarkably resilient,  

برای مثال، جوامعی که تحت تأثیر بلایای طبیعی قرار گرفته‌اند ثابت کرده‌اند که به‌طور قابل‌توجهی انعطاف‌پذیر هستند و

rebuilding their lives and homes so they're able  to quickly recover from these negative situations.

زندگی و خانه‌های خود را بازسازی می‌کنند تا بتوانند به سرعت از این موقعیت‌های منفی بهبود یابند.

It's time to embrace a resilient, strong  culture of processing, not repressing.

زمان آن فرا رسیده است که فرهنگ پردازش مقاوم و قوی را بپذیریم ، نه سرکوب.

We can push for a safe, kind,  resilient and human digital future.

ما می‌توانیم برای آینده‌ای دیجیتالی ایمن، مهربان، انعطاف‌پذیر و انسانی تلاش کنیم.

People are leaving these climate  resilient areas for economic reasons.

مردم به دلایل اقتصادی این مناطق مقاوم به آب و هوا را ترک می کنند .

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

movies, YouTube and the news.

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای

You can look in the description  for the link to learn more,  

کسب اطلاعات بیشتر، می‌توانید در توضیحات  پیوند را جستجو کنید،

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «آکادمی Fluent Fluent» کلیک کنید.

Now, let's continue with our lesson #9 Alleviate.

اکنون، بیایید به درس شماره 9 خود یعنی کاهش دادن ادامه دهیم.

Alleviate.

تخفیف دهد.

This is to make suffering or  deficiency or a problem less severe.

این برای کاهش شدت رنج یا کمبود یا مشکل است.

This is commonly used in writing and speaking to  

این معمولاً در نوشتن و گفتار برای

discuss solutions to societal  issues like poverty or health.

بحث در مورد راه‌حل‌های مسائل اجتماعی مانند فقر یا سلامتی استفاده می‌شود.

For example, local governments are  implementing policies to alleviate  

برای مثال، دولت‌های محلی در حال اجرای سیاست‌هایی برای

to reduce housing shortages in  urban centers #10 vulnerable.

کاهش کمبود مسکن در مراکز شهری شماره 10 هستند.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Vulnerable.

آسیب پذیر.

This means susceptible to  physical or emotional harm.

این به معنای مستعد آسیب فیزیکی یا عاطفی است.

Again, this is often used in discussions about  

باز هم، این اغلب در بحث‌هایی درباره

social issues, health, and  even environmental concerns.

مسائل اجتماعی، سلامت و حتی نگرانی‌های زیست‌محیطی استفاده می‌شود.

You could say older populations are more  vulnerable, so they're more susceptible  

می‌توانید بگویید جمعیت‌های مسن‌تر آسیب‌پذیرتر هستند، بنابراین بیشتر در معرض

to health issues, which means they  get health issues easier and faster.

مشکلات سلامتی هستند، به این معنی که مشکلات سلامتی را آسان‌تر و سریع‌تر دریافت می‌کنند.

Vulnerable, especially during  severe weather conditions.

آسیب پذیر، به ویژه در شرایط آب و هوایی شدید.

He's vulnerable.

او آسیب پذیر است

Vulnerable being vulnerable #11 paradigm.

آسیب پذیر بودن پارادایم شماره 11.

This one is very common paradigm.

این یکی پارادایم بسیار رایج است.

This is a typical example or pattern of something.

این یک نمونه یا الگوی معمولی از چیزی است.

You can think of it as a model.

می توانید آن را به عنوان یک الگو در نظر بگیرید.

This is frequently found in writing to  discuss shifts in thinking or approaches.

این اغلب به صورت نوشتاری برای بحث درباره تغییرات در تفکر یا رویکردها یافت می‌شود.

You could say the adoption of digital technology  

می‌توانید بگویید که پذیرش فناوری دیجیتال

in classrooms represents a  significant paradigm shift.

در کلاس‌های درس نشان‌دهنده یک تغییر پارادایم مهم است.

So a shift in thinking in education.

بنابراین تغییر در تفکر در آموزش و پرورش.

Is that it's a paradigm  that's trying to hold us back.

آیا این یک پارادایم است که سعی دارد ما را عقب نگه دارد.

So it's kind of a new paradigm that actually seems  to unlock things not only in fundamental physics,  

بنابراین، این نوعی الگوی جدید است که در واقع به نظر می‌رسد که قفل چیزها را نه تنها در فیزیک بنیادی،

but also in the foundations of  mathematics and computer science,  

بلکه در مبانی ریاضیات و علوم رایانه،

and possibly in areas like  biology and economics as well.

و احتمالاً در زمینه‌هایی مانند زیست‌شناسی و اقتصاد نیز باز می‌کند.

I believe it's time to reject that old paradigm  and realize that our fates are linked #12 viable.

من معتقدم زمان آن فرا رسیده است که آن الگوی قدیمی را رد کنیم و متوجه شویم که سرنوشت ما به هم پیوند خورده است.

Viable.

قابل اجرا

This means capable of working successfully.

این بدان معنی است که قادر به کار با موفقیت است.

It can also mean feasible.

همچنین می تواند به معنای امکان پذیر باشد.

So it's very important to learn alternatives,  synonyms because you'll commonly see them.

بنابراین بسیار مهم است که جایگزین‌ها، مترادف‌ها را یاد بگیرید زیرا معمولاً آنها را می‌بینید.

And if you want to discuss these same issues,  you can use an alternative word, a synonym.

و اگر می‌خواهید درباره همین موضوعات بحث کنید، می‌توانید از یک کلمه جایگزین، یک مترادف استفاده کنید.

So now we have viable.

بنابراین در حال حاضر ما قابل دوام است.

This is used in discussions about  sustainability and practical solutions.

این در بحث‌های مربوط به پایداری و راه‌حل‌های عملی استفاده می‌شود.

For example, solar power, you could  say, is becoming a viable alternative  

برای مثال، می‌توانید بگویید، انرژی خورشیدی در حال تبدیل شدن به یک جایگزین مناسب

to traditional energy sources in many  sunny regions at least #13 benign.

برای منابع انرژی سنتی در بسیاری از مناطق آفتابی حداقل شماره 13 خوش خیم است.

Notice that silent G Benign.

توجه کنید که G خوش‌خیم بی‌صدا.

9.

9.

Benign.

خوش خیم.

This means having no significant  harm or adverse effect.

این بدان معناست که هیچ آسیب یا اثر نامطلوبی قابل توجهی ندارد.

Negative effect.

اثر منفی.

This is commonly used in discussions about  

این معمولاً در بحث‌هایی درباره

impacts and effects to talk about  something not having an effect.

تأثیرات و تأثیرات برای صحبت در مورد چیزی که تأثیری ندارد استفاده می‌شود.

For example, despite initial fears,  

به عنوان مثال، علیرغم ترس های اولیه،

the new construction projects are expected  to have a benign effect on local wildlife.

پروژه های ساختمانی جدید انتظار می رود تاثیر خوش خیمی بر حیات وحش محلی داشته باشند.

So it means the new construction  projects don't have an effect.

بنابراین به این معنی است که پروژه‌های ساخت‌وساز جدید تأثیری ندارند.

They don't have a significant effect.

تاثیر قابل توجهی ندارند.

They have a benign effect.

اثر خوش خیم دارند.

It's benign.

خوش خیم است.

Were they benign?

آیا آنها خوش خیم بودند؟

Fine and benign #14 conducive.

خوب و خوش خیم شماره 14 مساعد است.

Conducive.

مساعد.

This means making a certain situation  or outcome likely or possible.

این به معنای محتمل یا ممکن کردن یک موقعیت یا نتیجه خاص است.

This is common in discussions about environments  that encourage certain behaviors or outcomes.

این امر در بحث در مورد محیط‌هایی که رفتارها یا نتایج خاصی را تشویق می‌کنند، رایج است.

For example, students suggest  that a clutter free space.

برای مثال، دانش‌آموزان پیشنهاد می‌کنند که فضای خالی از شلوغی وجود داشته باشد.

A space free of clutter, free of things,  distracting things is conducive to better  

فضایی عاری از بهم ریختگی، عاری از چیزها، چیزهای حواس‌پرتی برای

concentration and learning, so it  helps you achieve that outcome.

تمرکز و یادگیری بهتر، به شما کمک می‌کند به آن نتیجه برسید.

It's not conducive to health that  was here, wasn't conducive, right?

برای سلامتی که اینجا بود مفید نیست، درست است؟

Doesn't isn't conducive to  rhyming well #15 incentive.

انگیزه شماره 15 برای قافیه بندی خوب مساعد نیست.

Incentive.

مشوق.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

This is a thing that motivates or  encourages someone to do something.

این چیزی است که کسی را به انجام کاری تشویق یا تشویق می‌کند.

This is used in discussions about  economics, business, and public policy.

این در بحث‌های مربوط به اقتصاد، تجارت و سیاست عمومی استفاده می‌شود.

You hear this frequently.

این را اغلب می شنوید.

For example, to reduce emissions, the government  

برای مثال، برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، دولت

introduced financial incentives for  companies investing in clean energy.

انگیزه‌های مالی برای شرکت‌هایی که در انرژی پاک سرمایه‌گذاری می‌کنند، در نظر گرفت.

So those companies will get something in return  

بنابراین، آن شرکت‌ها

and incentive if they invest  in clean energy #16 compile.

در صورت سرمایه‌گذاری بر روی انرژی پاک شماره 16، چیزی در ازای دریافت خواهند داشت.

Compile.

کامپایل.

This means to produce by assembling  information and other sources.

این به معنای تولید با جمع‌آوری اطلاعات و منابع دیگر است.

This is often used in academic  writing and research discussions.

این اغلب در نوشتارهای آکادمیک و بحث‌های پژوهشی استفاده می‌شود.

For example, the researchers  compiled so gathered together  

به عنوان مثال، محققان این گونه گردآوری کردند

compiled data from numerous sources  to ensure a comprehensive analysis,  

داده هایی را از منابع متعدد گردآوری کردند تا از تجزیه و تحلیل جامع اطمینان حاصل کنند،

compiled them in our data processes  and combined it with compilation.

آنها را در فرآیندهای داده ما گردآوری کرده و با جمع آوری ترکیب کردند.

Who compiled this map?

چه کسی این نقشه را تهیه کرده است؟

17 Contradictory Contradictory.

17 متناقض متناقض.

This means mutually opposed or inconsistent.

این به معنای مخالفت متقابل یا ناسازگار است.

This is used in writing when discussing  conflicting ideas or conflicting data.

هنگام بحث درباره ایده‌های متضاد یا داده‌های متناقض، از این به صورت نوشتاری استفاده می‌شود.

For example, the study presents  contradictory findings,  

به عنوان مثال، این مطالعه یافته‌های متناقضی را ارائه می‌کند،

with one portion indicating benefits and  another highlighting potential risks.

که یک بخش مزایا را نشان می‌دهد و بخش دیگر خطرات بالقوه را برجسته می‌کند.

So they're opposed to each other, risks  and benefits and risks they're opposed.

بنابراین آنها با یکدیگر مخالف هستند، خطرات و منافع و خطراتی که با آنها مخالف هستند.

So it's contradictory.

بنابراین متناقض است.

Saying that out loud almost sounds contradictory.

گفتن آن با صدای بلند تقریباً متناقض به نظر می رسد.

Upside and grief.

وارونه و اندوه.

And honestly, our physics is telling  us a lot of contradictory things.

و صادقانه بگویم، فیزیک ما چیزهای متناقضی زیادی به ما می گوید.

They allow us to interpret its  complex and contradictory signals.

آنها به ما اجازه می دهند سیگنال های پیچیده و متناقض آن را تفسیر کنیم.

#18 Foster Foster This is to encourage or  promote the development of something, and usually  

#18 فاستر فاستر این برای تشویق یا ترویج توسعه چیزی و معمولاً

something good, and this is commonly used in  discussions about education and social policies.

چیز خوب است و معمولاً در بحث‌های مربوط به آموزش و سیاست‌های اجتماعی استفاده می‌شود.

Educational institutions should foster creativity,  

موسسات آموزشی باید خلاقیت را تقویت کنند،

encourage creativity because it is positive and  critical thinking in their students #19 retention.

خلاقیت را تشویق کنند زیرا این تفکر مثبت و انتقادی در حفظ دانش‌آموزان شماره 19 است.

Retention.

حفظ.

This is the continued possession,  use, or control of something.

این مالکیت، استفاده یا کنترل مداوم چیزی است.

This is used in writing when discussing  education and employment practices.

هنگام بحث درباره شیوه‌های تحصیلی و استخدامی، از این به صورت نوشتاری استفاده می‌شود.

Very common in employment, for example, employee  retention, the ability to retain keep employees.

در استخدام بسیار رایج است، به عنوان مثال، حفظ کارمند، توانایی حفظ کارمندان.

Employee retention remains  a priority as high turnover.

حفظ کارمندان به عنوان جابجایی بالا در اولویت است.

Employees leaving as high turnover can  disrupt team dynamics #20 depict depict.

کارمندانی که به دلیل جابجایی زیاد می‌توانند پویایی تیم را مختل کنند.

This is to represent by a drawing,  painting, or other art form.

این برای نشان دادن یک طراحی، نقاشی، یا سایر اشکال هنری است.

This is common in discussions about art and  literature, which is common in writing tasks.

این در بحث‌های مربوط به هنر و ادبیات رایج است ، که در کارهای نوشتن رایج است.

For example, art from this.

مثلا هنر از این.

Typically depicts scenes so in that  art you see this scene represented,  

معمولاً صحنه‌هایی را به تصویر می‌کشد، بنابراین در آن هنر، این صحنه را می‌بینید،

so depicts scenes of everyday life.

بنابراین صحنه‌هایی از زندگی روزمره را به تصویر می‌کشد.

Show casting rural traditions inside the church.

نمایش سنت های روستایی ریخته گری در داخل کلیسا.

The paintings depict scenes from the Old and  new testaments and effigies of patron Saints.

این نقاشی‌ها صحنه‌هایی از عهد قدیم و جدید و مجسمه‌های قدیسان حامی را به تصویر می‌کشند.

Would it would depict it as an illustration of the  flexibility and wisdom of common law adjudication.

آیا آن را به عنوان نمونه ای از انعطاف پذیری و حکمت قضاوت کامن لا به تصویر می کشد؟

The paintings depict the image of a chair in  various stages of completion or dissolution.

نقاشی‌ها تصویر یک صندلی را در مراحل مختلف تکمیل یا انحلال به تصویر می‌کشند.

21 to steer clear of So notice here we have  a phrase to steer clear of of something.

21 to steer away of بنابراین توجه کنید که در اینجا عبارتی برای دوری از چیزی داریم.

This means to avoid someone or something.

این به معنای اجتناب از کسی یا چیزی است.

This is used in speaking and you can use  it to give advice or recommendations,  

این در اسپیکینگ استفاده می‌شود و می‌توانید از آن برای مشاوره یا توصیه استفاده کنید،

which is very common on IELTS.

که در آیلتس بسیار رایج است.

For example, health professionals  often advise patients to steer  

به عنوان مثال، متخصصان بهداشت اغلب به بیماران توصیه می‌کنند که برای حفظ سلامت کلی خود

clear of to avoid processed foods  to maintain overall well-being.

از غذاهای فرآوری شده دوری کنند .

22 solely solely.

22 صرفاً.

This means not involving anyone or anything else.

این بدان معناست که هیچ کس یا هیچ چیز دیگری را درگیر نمی کند.

It can also be a replacement to only.

همچنین می تواند جایگزینی برای فقط باشد.

This is useful in writing to clarify  specific points or responsibilities.

این به صورت کتبی برای روشن کردن نکات یا مسئولیت‌های خاص مفید است.

For example, the success of the project  does not solely depend on funding.

برای مثال، موفقیت پروژه صرفاً به تأمین مالی بستگی ندارد.

So it does not only depend on funding,  but also on effective management.

بنابراین نه تنها به تأمین مالی، بلکه به مدیریت مؤثر نیز بستگی دارد.

So this is a nice complex sentence and  you can replace only with solely 23.

بنابراین این یک جمله پیچیده خوب است و فقط می‌توانید آن را با 23 جایگزین کنید

Abundant.

. فراوان.

Abundant.

فراوان.

This means existing or  available in large quantities.

این به معنای موجود یا موجود در مقادیر زیاد است.

It also means plentiful.

همچنین به معنای فراوان است.

This is commonly used in discussions  about resources and, again, environments.

این معمولاً در بحث درباره منابع و دوباره محیط‌ها استفاده می‌شود.

The country is known for its abundant natural  resources, particularly oil and timber.

این کشور به دلیل منابع طبیعی فراوان ، به ویژه نفت و الوار شناخته شده است.

Public space must be as free and  abundant as the air we breathe.

فضای عمومی باید به اندازه هوایی که تنفس می کنیم آزاد و فراوان باشد.

Fishing near the village.

ماهیگیری در نزدیکی روستا

Seals in Caribou were abundant to speak of.

فوک ها در کاریبو بسیار زیاد بود.

It does have abundant land  and abundant sun and wind.

زمین فراوان و خورشید و باد فراوان دارد.

We can't all duplicate that 20.

همه ما نمی‌توانیم آن 20 را تکرار کنیم.

4 Sustainability Sustainability This is  

the ability to be maintained  at a certain rate or level.

This frequently appears in discussions  about environmental issues and development.

این اغلب در بحث‌ها درباره مسائل زیست‌محیطی و توسعه ظاهر می‌شود.

Investing in renewable resources is critical  for the sustainability of our environment.

سرمایه گذاری در منابع تجدیدپذیر برای پایداری محیط زیست ما حیاتی است.

You will absolutely hear this word  and you should use it as well.

شما کاملاً این کلمه را خواهید شنید و باید از آن نیز استفاده کنید.

Biodiversity can contribute to  the sustainability of a community.

تنوع زیستی می تواند به پایداری یک جامعه کمک کند.

And I think the main way I I think you  should look at it is about sustainability.

و من فکر می‌کنم اصلی‌ترین روشی که فکر می‌کنم شما باید به آن نگاه کنید، پایداری است.

Sustainability.

پایداری.

It's become something that a lot of  people in the world are striving for  

این به چیزی تبدیل شده است که بسیاری از افراد در جهان برای آن تلاش می‌کنند،

because we recognize what's going  on with the world these days.

زیرا ما می‌دانیم که این روزها در دنیا چه می‌گذرد.

25 Assess Assess This means to  evaluate or estimate the nature,  

25 ارزیابی ارزیابی این به معنای ارزیابی یا برآورد ماهیت،

ability, or quality of something.

توانایی، یا کیفیت چیزی است. به عنوان مثال،

This is common in writing when discussing  

هنگام بحث درباره

evaluations in education  and business, for example.

ارزیابی‌ها در آموزش و پرورش و کسب‌وکار، این امر در نوشتن رایج است.

Teachers assess students understanding  through regular tests and assignments.

معلمان درک دانش‌آموزان را از طریق آزمون‌ها و تکالیف منظم ارزیابی می‌کنند.

It assesses tests, assess your options.

تست ها را ارزیابی می کند، گزینه های شما را ارزیابی می کند.

Interesting assessment 26 Target target.

ارزیابی جالب 26 هدف هدف.

This is an objective or result  toward which efforts are directed.

این یک هدف یا نتیجه است که تلاش‌ها به سمت آن هدایت می‌شوند.

So you direct your efforts toward a target.

بنابراین شما تلاش خود را به سمت یک هدف هدایت می کنید.

This is commonly used in writing, especially  in essays discussing your goals and objectives.

این معمولاً در نوشتن استفاده می‌شود، مخصوصاً در مقاله‌هایی که درباره اهداف و اهداف شما بحث می‌کنند.

You can say the initiative targets a 25%  reduction in carbon emissions within five years.

می‌توان گفت هدف از این طرح کاهش ۲۵ درصدی انتشار کربن ظرف پنج سال است.

So notice here it's a verb.

بنابراین توجه کنید که اینجا یک فعل است.

The initiative targets to target.

ابتکار هدف را هدف قرار می دهد.

This is also a noun odd target.

این نیز یک هدف عجیب و غریب است.

The target is a 25% reduction.

هدف کاهش 25 درصدی است.

27 Illicit Illicit.

27 غیر قانونی غیر قانونی.

This is to get a response, answer or fact from  someone, often through questioning or discussion.

این برای دریافت پاسخ، پاسخ یا واقعیت از شخصی، اغلب از طریق پرسش یا بحث است.

This is commonly used in writing when  discussing studies, research or data.

این معمولاً هنگام بحث درباره مطالعات، تحقیقات یا داده‌ها به صورت نوشتاری استفاده می‌شود.

For example.

به عنوان مثال.

The questions were designed  to elicit authentic responses.

سؤال‌ها برای برانگیختن پاسخ‌های معتبر طراحی شده‌اند.

So to get real honest responses  from participants #28 decipher.

بنابراین برای دریافت پاسخ‌های صادقانه واقعی از شرکت‌کنندگان شماره ۲۸ رمزگشایی کنید.

Decipher.

رمزگشایی

This means to interpret or to make sense of  something that is difficult to understand.

این به معنای تفسیر یا معنا بخشیدن به چیزی است که درک آن دشوار است.

A synonym is to decode, to decipher, to decode.

مترادف آن رمزگشایی، رمزگشایی، رمزگشایی است.

This is commonly used in writing when  discussing the meaning of someone or something.

این معمولاً در نوشتن هنگام بحث درباره معنای شخصی یا چیزی استفاده می‌شود.

For example, scholars spent decades  attempting to decipher the ancient script.

برای مثال، محققان چندین دهه تلاش کردند تا خط باستانی را رمزگشایی کنند.

So attempting to understand the  meaning of the ancient script,  

بنابراین، پروفسور آرم، در تلاش برای درک معنای خط باستانی،

Professor Arm wants to decipher which  data can lead to discriminatory actions  

می‌خواهد رمزگشایی کند که کدام داده‌ها می‌توانند منجر به اقدامات تبعیض آمیز

or privacy invasions and to set safeguards  for a better protection of human subjects.

یا تجاوز به حریم خصوصی شوند و تدابیری را برای محافظت بهتر از سوژه‌های انسانی تعیین کند.

In data science, students with hearing loss rely  more heavily on visual cues to decipher what is  

در علم داده، دانش‌آموزان مبتلا به کم شنوایی بیشتر به نشانه‌های بصری برای رمزگشایی از آنچه

being said, and now we have the capacity to  decipher life in a way we never did before.

گفته می‌شود تکیه می‌کنند و اکنون ما این ظرفیت را داریم که زندگی را به روشی که قبلاً انجام نداده‌ایم رمزگشایی کنیم.

29 Fluctuate fluctuate.

29 نوسان نوسان.

This means to change or vary irregularly,  

این به معنای تغییر یا تغییر نامنظم است،

so not by following a pattern  and often in amount or level.

بنابراین نه با پیروی از یک الگو و اغلب در مقدار یا سطح.

This is commonly used when discussing the  results or current state of something.

این معمولاً هنگام بحث درباره نتایج یا وضعیت فعلی چیزی استفاده می‌شود.

For example, the stock market fluctuates.

مثلاً بازار سهام در نوسان است.

It's up, it's down, and  it's not a regular pattern.

بالا است، پایین است، و الگوی منظمی نیست.

It's irregular.

نامنظم است

The stock market fluctuates dramatically  in response to world events.

بازار سهام در واکنش به رویدادهای جهانی به شدت نوسان می کند.

Any weight fluctuations Weight fluctuates.

هر گونه نوسان وزن وزن نوسان دارد.

Any weight fluctuations #30 Outline outline.

هر گونه نوسانات وزن #30 طرح کلی.

This is to give a summary of something and it's  

این برای ارائه خلاصه ای از چیزی است و

often used in writing to present  main ideas or structures clearly.

اغلب به صورت نوشتاری برای ارائه ایده ها یا ساختارهای اصلی به وضوح استفاده می شود.

For example, the professor outlined the  main points of the lecture at the beginning.

برای مثال، استاد در ابتدا نکات اصلی سخنرانی را بیان کرد.

Just the outline anything you outline  with this I just outlined for you.

فقط طرح کلی هر چیزی را که ترسیم می کنید را با این که من برای شما شرح دادم، طرح کنید.

31 Promote Promote This means to support  or actively encourage This is frequent  

31 ترویج تبلیغ این به معنای حمایت یا تشویق فعالانه این است که

in discussions about public health,  education, and social initiatives.

در بحث‌های مربوط به بهداشت عمومی، آموزش و ابتکارات اجتماعی مکرر است.

For example, government campaigns often promote  healthier lifestyles to reduce healthcare costs.

برای مثال، کمپین‌های دولتی اغلب سبک زندگی سالم‌تری را برای کاهش هزینه‌های مراقبت‌های بهداشتی ترویج می‌کنند.

32 Habitat Habitat This is the natural  environment in which an Organism lives.

32 زیستگاه زیستگاه این محیط طبیعی است که یک ارگانیسم در آن زندگی می کند.

This is commonly used in discussions  about ecology and conservation.

این معمولاً در بحث‌هایی درباره اکولوژی و حفاظت استفاده می‌شود.

For example, protecting forests is essential to  

برای مثال، حفاظت از جنگل‌ها برای

preserving the habitats the  homes of numerous species.

حفظ زیستگاه‌ها در خانه‌های گونه‌های متعدد ضروری است.

33 Augment augment.

33 افزایش افزایش.

This is to make something  larger, greater, or more intense.

این برای اینکه چیزی بزرگتر، بزرگتر یا شدیدتر شود.

This is common in speaking and writing  to discuss increases or improvements in  

این امر در صحبت کردن و نوشتن برای بحث در مورد افزایش یا بهبود

systems, infrastructures, or even skills.

سیستم‌ها، زیرساخت‌ها یا حتی مهارت‌ها رایج است.

For example, the government allocated additional  funds to augment public health services so to  

به عنوان مثال، دولت بودجه اضافی را برای افزایش خدمات بهداشت عمومی اختصاص داد تا به

help improve the size or state of these public  health services in response to rising demands.

بهبود اندازه یا وضعیت این خدمات بهداشتی عمومی در پاسخ به افزایش تقاضا کمک کند.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's move on and focus on phrases.

حالا بیایید جلو برویم و روی عبارات تمرکز کنیم.

And you'll learn 30 full phrases for exams.

و شما 30 عبارت کامل را برای امتحانات یاد خواهید گرفت.

Of course, on the IELTS, they're  going to ask you where do you live?

البته، در آیلتس، از شما می‌پرسند کجا زندگی می‌کنید؟

You can say I was born and raised in Winnipeg.

می توان گفت من در وینیپگ به دنیا آمدم و بزرگ شدم.

That's where I was born and raised.

آنجا به دنیا آمدم و بزرگ شدم.

Did you know that I was born and  raised to be born and raised in?

آیا می‌دانستید که من به دنیا آمدم و بزرگ شدم تا در آن به دنیا بیایم و بزرگ شوم؟

Now here your verb is to be.

حالا اینجا فعل شما to be است.

So of course you need to conjugate it in the past.

بنابراین مطمئناً باید آن را در گذشته با هم ترکیب کنید.

Simple because it's a completed past action.

ساده است زیرا یک عمل گذشته تکمیل شده است.

I was born and raised in and then you  can state your city or your country.

من در متولد و بزرگ شدم و سپس می‌توانید شهر یا کشور خود را اعلام کنید.

Now don't worry about taking notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

اکنون نگران یادداشت برداری نباشید زیرا همه چیز را در یک درس رایگان PDF خلاصه می کنم.

You can look in the description for the link.

برای یافتن لینک می توانید در توضیحات نگاه کنید.

You can add on to this to make it sound more  complex, to make you sound more advanced.

می‌توانید به این موارد اضافه کنید تا پیچیده‌تر به نظر برسد ، تا صدایتان پیشرفته‌تر شود.

I was born and raised in Winnipeg, but now?

من در وینیپگ به دنیا آمدم و بزرگ شدم، اما اکنون؟

But now I live in Ottawa.

اما اکنون در اتاوا زندگی می کنم.

Go even further and say I've  lived here for over 10 years now.

حتی فراتر بروید و بگویید که اکنون بیش از 10 سال است که اینجا زندگی می کنم.

Notice I used the present perfect.

توجه داشته باشید که من از present perfect استفاده کردم.

You can also use the present perfect continuous  only for the verbs live, work and study.

همچنین می‌توانید از حال کامل استمراری فقط برای افعال live، work و study استفاده کنید.

And this is for an action that started  in the past and continues until now.

و این برای اقدامی است که در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

So in the present perfect continuous,  I've been living here for over 10 years.

بنابراین، در زمان کنونی پیوسته، بیش از 10 سال است که اینجا زندگی می‌کنم.

You can use 4 plus the specific number of years.

می توانید از 4 به اضافه تعداد سال های خاص استفاده کنید.

You can even say four years, several  years, many years, a number of years.

حتی می توانید بگویید چهار سال، چندین سال، چندین سال، چند سال.

All of those are possibilities.

همه اینها احتمالات هستند.

Now let's move on to tell me about your work.

حالا بیایید ادامه دهیم تا در مورد کار خود به من بگویید.

You can say I'm an engineer.

می توانید بگویید من یک مهندس هستم.

I know this is a very simple sentence,  

من می دانم که این یک جمله بسیار ساده است،

but most students get it wrong  because they forget the article.

اما اکثر دانش آموزان آن را اشتباه می گیرند زیرا مقاله را فراموش می کنند.

You must use an article before your job title.

قبل از عنوان شغلی خود باید از یک مقاله استفاده کنید.

Most likely you're going to use AH or an,  but it is possible to use the article.

به احتمال زیاد می‌خواهید از AH یا an استفاده کنید، اما می‌توانید از مقاله استفاده کنید.

The This is when there is only one position in  the organization and you have that one position.

این زمانی است که فقط یک موقعیت در سازمان وجود دارد و شما آن یک موقعیت را دارید.

For example, I'm the executive director, so  there's only one executive director and that's me.

برای مثال، من مدیر اجرایی هستم، بنابراین فقط یک مدیر اجرایی وجود دارد و آن من هستم.

Now, if we use the, it's more common to explain  what the organization is or what the company is.

اکنون، اگر از آن استفاده کنیم، معمولاً توضیح می دهیم که سازمان چیست یا شرکت چیست.

But if you include just your job title with  a or an, you can, but you don't need to.

اما اگر فقط عنوان شغلی خود را با یک یا یک وارد کنید، می توانید، اما نیازی به این کار ندارید.

But if you use the, make sure  you state your organization.

اما اگر از آن استفاده می‌کنید، مطمئن شوید که سازمان خود را اعلام کرده‌اید.

Now add to this and add a general  state about your specific job.

اکنون به این اضافه کنید و یک حالت کلی درباره شغل خاص خود اضافه کنید.

Being an engineer is rewarding.

مهندس بودن پاداش دارد.

Notice here being starts the sentence  because it's a gerund statement.

توجه داشته باشید که در اینجا جمله شروع می‌شود، زیرا این جمله یک جمله جرون است.

Gerund statements will absolutely  make you sound more advanced.

عبارات Gerund کاملاً شما را پیشرفته تر می کند.

You could say I love using my analytical  skills to solve complex problems.

می توانید بگویید من عاشق استفاده از مهارت های تحلیلی خود برای حل مسائل پیچیده هستم.

Love is a verb, a preference, so you  need the verb a preference plus a gerund.

Love یک فعل است، یک ترجیح، بنابراین شما به فعل ترجیحی به اضافه یک جیروند نیاز دارید.

Love using.

عاشق استفاده کردن.

You could say I enjoy collaborating with my team.

می توان گفت از همکاری با تیمم لذت می برم.

Enjoy is a verb, a preference,  so you need the gerund.

لذت بردن یک فعل است، یک اولویت، بنابراین شما به جیروند نیاز دارید.

I enjoy collaborating with  my team and brainstorming  

من از همکاری با تیمم و ارائه

unique solutions to complex problems.

راه حل های منحصر به فرد برای مشکلات پیچیده لذت می برم.

So sure, you could say brainstorming solutions to  

بنابراین مطمئناً می‌توانید راه‌حل‌های طوفان فکری برای

problems, but adding adjectives  makes you sound more advanced.

مشکلات بگویید، اما افزودن صفت‌ها باعث می‌شود پیشرفته‌تر به نظر برسید.

You just mentioned something  positive about your work.

شما فقط به چیز مثبتی در مورد کار خود اشاره کردید.

Why not make a contrasting  statement and start with?

چرا یک بیانیه متضاد بیان نمی کنید و با آن شروع نمی کنید؟

However, this is a transition word  that we use to make a contrast,  

با این حال، این یک کلمه انتقالی است که ما از آن برای ایجاد تضاد استفاده می‌کنیم،

and using transition words will  make you sound so advanced.

و استفاده از کلمات انتقالی باعث می‌شود شما بسیار پیشرفته به نظر برسید.

However, being an engineer  also has its challenges.

با این حال، مهندس بودن چالش‌های خود را نیز دارد.

So before we had positives  about being an engineer,  

بنابراین، قبل از اینکه درباره مهندس بودن نکات مثبتی داشتیم

however, and now a negative about  being an engineer, a contrast.

،   و اکنون در مورد مهندس بودن، یک تضاد بود.

So now you can share one of those challenges,  

بنابراین اکنون می‌توانید یکی از آن چالش‌ها،   به‌ویژه کلمه انتقال  دیگری را به اشتراک بگذارید

specifically another transition  word to make you sound advanced.

تا حرفه‌ای به نظر برسید.

Specifically, I work around the  clock to meet tight deadlines.

به طور خاص، من شبانه روز کار می کنم تا ضرب الاجل های فشرده را رعایت کنم.

To work around the clock is an expression.

شبانه روز کار کردن یک عبارت است.

And using expressions really shows you understand  the language more at an advanced native level.

و استفاده از عبارات واقعاً نشان می‌دهد که زبان را در سطح بومی پیشرفته‌تر درک می‌کنید.

And of course, to work around the clock,  you can just imagine you work continuously.

و البته، برای کار شبانه روزی، فقط می توانید تصور کنید که به طور مداوم کار می کنید.

You work non-stop.

تو بی وقفه کار می کنی

Now let's talk about hobbies.

حالا بیایید در مورد سرگرمی ها صحبت کنیم.

You can begin with a gerund statement  that expresses your opinion on hobbies.

می‌توانید با یک جمله ژروند شروع کنید که نظر شما را در مورد سرگرمی‌ها بیان می‌کند.

In my opinion, having hobbies is  integral to living a fulfilling life.

به نظر من، داشتن سرگرمی برای داشتن یک زندگی کامل ضروری است.

So our gerund statement is  having hobbies is integral to.

بنابراین عبارت ژرونی ما این است که سرگرمی‌ها جزء جدایی ناپذیر آن است.

But then I just added on to  that by expressing my opinion.

اما سپس با بیان نظرم به آن افزودم.

So let's review some opinion words.

پس بیایید چند کلمه نظر را مرور کنیم.

Of course, in my opinion, in my view, from my  perspective, notice here from from my perspective,  

البته، به نظر من، به نظر من، از دیدگاه من، از دیدگاه من به اینجا توجه کنید،

personally, I think that have at  least four different opinion words.

شخصاً، فکر می کنم حداقل چهار کلمه نظر متفاوت داشته باشد. وقتی برای آیلتس می روید،

You can use these four in your  vocabulary when you go for your IELTS.

می توانید از این چهار در دایره لغات خود استفاده کنید .

Now let's get back to hobbies.

حالا بیایید به سرگرمی ها برگردیم.

You made your general statement, your gerund  statement, beginning with an opinion word.

شما بیانیه کلی خود را بیان کردید، بیانیه ی ژرونی خود ، که با یک کلمه نظر شروع می شود.

Now you can state your specific hobby.

اکنون می توانید سرگرمی خاص خود را بیان کنید.

I'm an avid hiker, or maybe I'm  an avid cyclist, guitar player,  

من یک کوهنورد مشتاق هستم، یا شاید یک دوچرخه سوار، نوازنده گیتار،

tennis player, whatever your hobby is.

تنیس، هر چه سرگرمی شما باشد.

So here the structure is to be an  avid and then you need a noun and  

بنابراین در اینجا ساختار این است که مشتاق باشید و سپس به یک اسم نیاز دارید و

this means you have a strong interest,  passion or enthusiasm for that activity.

این بدان معنی است که شما علاقه، اشتیاق یا اشتیاق شدید به آن فعالیت دارید.

Now you can make a gerund statement  about why you enjoyed this activity.

اکنون می‌توانید در مورد اینکه چرا از این فعالیت لذت می‌برید، بیانیه‌ای بگویید.

Hiking gives me the opportunity to disconnect  from my devices and enjoy the beauty of nature.

پیاده‌روی به من این فرصت را می‌دهد که از دستگاه‌هایم جدا شوم و از زیبایی‌های طبیعت لذت ببرم.

Now notice that the gerund statement  started with the verb hiking.

اکنون توجه کنید که عبارت جیروند با فعل hiking شروع شده است.

You can also start a gerund  statement with the noun.

شما همچنین می‌توانید یک عبارت gerund  را با اسم شروع کنید.

For example, guitar.

مثلا گیتار.

Guitar gives me the opportunity  to, you could say, play guitar.

گیتار به من این فرصت را می‌دهد که، می‌توان گفت، گیتار بزنم.

So you're using the verb form  or the noun form with guitar.

بنابراین شما از فرم فعل یا شکل اسم با گیتار استفاده می کنید.

Both are correct.

هر دو درست است.

Now, let's say you don't have any hobbies.

حالا فرض کنید هیچ سرگرمی ندارید.

Don't worry, you can still answer  this question in a very advanced way.

نگران نباشید، همچنان می‌توانید به روشی بسیار پیشرفته به این سؤال پاسخ دهید.

You can say until now my  focus has been on my career.

می توانید بگویید تا کنون تمرکز من روی حرفه ام بوده است.

However, I'm considering taking up and  then an activity taking up drawing.

با این حال، در نظر دارم شروع به کار کنم و سپس فعالیتی که طراحی را شروع کند.

So notice we have our present perfect.

بنابراین توجه داشته باشید که حال ما کامل است.

My focus has been because the action  started in the past and continues until now.

تمرکز من بر این بوده است که این اقدام در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

Take up is the phrasal verb we use  specifically with hobbies and activities  

Take up فعل عبارتی است که ما به طور خاص برای سرگرمی‌ها و فعالیت‌ها

to mean start and notice.

به معنای شروع و توجه استفاده می‌کنیم.

Consider plus gerund.

بعلاوه جروند را در نظر بگیرید.

I'm considering that's in the present continuous.

من در نظر دارم که در حال استمراری است.

I'm considering taking up take is in  the gerund because consider plus gerund.

من به این فکر می‌کنم که به‌علاوه جیروند را در نظر بگیرم.

You could also say, however,  I'd love to take up drawing.

با این حال، می‌توانید بگویید، دوست دارم طراحی را شروع کنم.

The expression here is I would  love and then infinitive.

عبارت در اینجا I would love و سپس مصدر است.

Perhaps it's simpler to remember  and it still sounds advanced,  

شاید به خاطر سپردن آن ساده‌تر باشد و هنوز هم پیشرفته به نظر می‌رسد،

so feel free to use this alternative now.

بنابراین همین حالا از این جایگزین استفاده کنید.

You can still add on a gerund  statement about drawing,  

هنوز هم می‌توانید یک عبارت Gerund  درباره طراحی اضافه کنید،

but use the future simple because  you're not doing the activity right now.

اما از آینده ساده استفاده کنید زیرا فعالیت را در حال حاضر انجام نمی‌دهید.

Drawing will give me the  opportunity to disconnect.

طراحی به من فرصت قطع ارتباط را می‌دهد.

You could say I'm confident that or I'm hopeful  

می‌توانید بگویید من به این موضوع اطمینان دارم یا امیدوار هستم

that drawing will give me the  opportunity to disconnect.

که نقاشی به من فرصت قطع ارتباط بدهد.

You will sound very advanced.

شما بسیار پیشرفته به نظر خواهید رسید.

Now let's move on to tell me about your family.

حالا بیایید به من در مورد خانواده خود بگویید.

You can say I'm from a close  knit family, close knit.

می توانید بگویید من از یک خانواده صمیمی هستم.

Notice that pronunciation close knit.

توجه کنید که تلفظ نزدیک گره بزنید.

This is an adjective that describes the family.

این صفتی است که خانواده را توصیف می کند.

Now this is the same as saying  my family and I are very close.

حالا این همان است که می‌گوییم من و خانواده‌ام خیلی صمیمی هستیم.

My family and I, this is the subject.

من و خانواده ام، این موضوع است.

We, my family and I are very close.

من و خانواده ام خیلی صمیمی هستیم.

You can say everyone in my family gets along  because everyone is conjugated as a singular.

می‌توانید بگویید همه اعضای خانواده من با هم کنار می‌آیند، زیرا همه به صورت مفرد ترکیب می‌شوند.

Everyone gets along really well or used  extremely well to sound more advanced.

همه با هم خیلی خوب کنار می آیند یا بسیار خوب استفاده می کنند تا پیشرفته تر به نظر برسند.

Here's a great expression.

در اینجا یک بیان عالی است.

Everyone says I take after my mom in looks  and I take after my dad in personality.

همه می‌گویند من از نگاه مادرم و شخصیت پدرم را دنبال می‌کنم.

When you take after someone, it means  that you resemble them physically.

وقتی کسی را تعقیب می کنید، به این معنی است که از نظر فیزیکی شبیه او هستید.

So if you have a photo of you  and your mom and people say,  

بنابراین، اگر عکسی از خود دارید و مادرتان و دیگران می‌گویند،

oh, I see the similarities, you take  after your mom because your mom came  

اوه، من شباهت‌ها را می‌بینم، شما از مادرتان عکس می‌گیرید، زیرا اول مادرتان آمده است

first and maybe your mom takes  after your grandmother, etcetera.

و شاید مادرتان دنبال مادربزرگتان می‌رود و غیره.

But for personality, you can use this as well.

اما برای شخصیت، می توانید از این نیز استفاده کنید.

So maybe your dad is very  funny and you are very funny.

پس شاید پدرت خیلی بامزه باشد و تو خیلی بامزه.

So you take after your dad in personality.

بنابراین شما شخصیت پدرتان را دنبال می کنید.

A great phrasal verb to use on  the IELTS to sound very advanced.

یک فعل عبارتی عالی برای استفاده در آیلتس برای اینکه بسیار پیشرفته به نظر برسد.

Now let's move on to talk.

حالا بیایید به صحبت بپردازیم. وقتی

Talking about travel, you can say I'd love,  I would love, I'd love the opportunity to  

در مورد سفر صحبت می‌کنید، می‌توانید بگویید دوست دارم، دوست دارم، دوست دارم این فرصت را داشته باشم که

see Egypt, to travel, to notice travel  to Egypt, but see Egypt, visit Egypt.

مصر را ببینم، سفر کنم، متوجه سفر به مصر شوم، اما مصر را ببینید، مصر را ببینید.

So know when certain verbs require  

بنابراین بدانید زمانی که برخی از افعال به

additional prepositions, Travel  to a location, visit a location.

حرف اضافه نیاز دارند، سفر به یک مکان، بازدید از یک مکان.

If I could travel anywhere, I'd choose Egypt.

اگر می توانستم به جایی سفر کنم، مصر را انتخاب می کردم.

This is our second conditional because it's  

این دومین شرطی ماست زیرا

hypothetical and notice we  have modal plus base verb.

فرضی است و متوجه می‌شویم که فعل مبنا به‌علاوه مدال داریم. از

Don't use the infinitive modal plus base verb.

فعل مصدر بعلاوه مبنا استفاده نکنید.

Of course you can use a gerund statement.

البته می توانید از عبارت gerund استفاده کنید.

Visiting Egypt is at the top of my list.

بازدید از مصر در صدر فهرست من است.

Imagine you have a list of places you  want to visit and Egypt is at the top.

تصور کنید فهرستی از مکان‌هایی دارید که می‌خواهید از آن دیدن کنید و مصر در صدر قرار دارد.

You can make this more advanced  by using the present Perfect.

می‌توانید با استفاده از Perfect حال، این را پیشرفته‌تر کنید.

Travelling to Egypt has been at the top  of my list for as long as I can remember,  

سفر به مصر تا زمانی که به یاد دارم در صدر فهرست من بود،

an action that started in the  past and continues until now.

اقدامی که از گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

Now, why not use an opinion word?

حالا چرا از کلمه نظر استفاده نمی کنید؟

From my perspective, the pyramids are  one of our world's greatest treasures.

از دیدگاه من، اهرام یکی از بزرگترین گنجینه های جهان ما هستند.

So you're sharing an opinion that  reinforces why you want to visit Egypt.

بنابراین شما نظری را به اشتراک می‌گذارید که دلیل تمایل شما به بازدید از مصر را تقویت می‌کند.

You can go go on and say, and I'd revel in,  

می‌توانید ادامه دهید و بگویید، و من از آن لذت می‌برم،

I'd revel in the opportunity  to see them with my own eyes.

از فرصتی که آنها را با چشمان خودم ببینم لذت می‌برم.

The expression is to revel in the opportunity  and then you're infinitive to see them.

عبارت عبارت است از لذت بردن از فرصت ها و سپس دیدن آنها نامتناهی است.

This is a very advanced way of saying I  would thoroughly enjoy seeing the pyramids.

این یک روش بسیار پیشرفته برای گفتن است که من از دیدن اهرام کاملاً لذت می برم.

Now, as a bonus, let me share some phrases that  

اکنون، به عنوان یک امتیاز، اجازه دهید عباراتی را به اشتراک بگذارم که

you can use when you want  to clarify by your answer.

وقتی می‌خواهید با پاسخ خود توضیح دهید، می‌توانید از آنها استفاده کنید.

So you're answering and you realize that  the words aren't coming out very well.

بنابراین شما در حال پاسخگویی هستید و متوجه می‌شوید که کلمات خیلی خوب بیرون نمی‌آیند.

You can say what I'm trying to say is,  and then you can change your thought.

می‌توانید بگویید آنچه من می‌خواهم بگویم، و سپس می‌توانید فکرتان را تغییر دهید.

You can express your thought a different way.

شما می توانید افکار خود را به روش دیگری بیان کنید.

What I mean is what I'm getting at  is what I'm trying to get at is to  

منظور من این است که به آن دست پیدا می‌کنم، این است که سعی می‌کنم به آن برسم این است که

put it another way, in other words,  and then you communicate your idea.

آن را به شکل دیگری بیان کنم، به عبارت دیگر، و سپس شما ایده‌تان را بیان کنید.

I suggest memorizing four of these because they  

من پیشنهاد می‌کنم چهار مورد از این موارد را به خاطر بسپارید، زیرا

will be very helpful when  you're taking your IELTS.

وقتی آیلتس خود را امتحان می‌کنید بسیار مفید خواهند بود .

You're doing amazing.

شما شگفت انگیز انجام می دهید.

Now let's focus on phrasal verbs, and we'll review  some academic and perfection phrasal verbs first.

اکنون بیایید روی افعال عبارتی تمرکز کنیم و ابتدا برخی از افعال عبارتی دانشگاهی و کمال را مرور می کنیم.

In this section, I'm going to quiz you, and  then you'll learn the phrasal verb in detail,  

در این بخش، می‌خواهم شما را امتحان کنم، سپس فعل عبارتی را با جزئیات یاد می‌گیرید،

and then you'll complete another quiz  to make sure you really know them.

و سپس آزمون دیگری را تکمیل می‌کنید تا مطمئن شوید که واقعاً آنها را می‌شناسید.

Question one.

سوال یک.

I recommend providing a few  more examples to your point.

من توصیه می‌کنم چند مثال دیگر برای نظر خود ارائه کنید.

Now I'll only give you 3 seconds to answer, which  is not a lot of time, so feel free to hit pause,  

اکنون فقط 3 ثانیه به شما فرصت می‌دهم تا پاسخ دهید، که زمان زیادی نیست، بنابراین راحت ضربه بزنید،   به اندازه‌ای که

take as much time as you need, and when  you're ready to see the answer, hit play.

نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی برای دیدن پاسخ آماده شدید، پخش را فشار دهید.

Flesh out question 2.

سوال 2 را کامل کنید.

Thankfully, the new requirements  don't our research bear on question 3.

خوشبختانه، الزامات جدید تحقیق ما در مورد سؤال 3 نیست. آیا

Have you your recommendations  to the head of the department?

توصیه‌های خود را به رئیس بخش دارید؟

Put forth question 4 if you need help the study.

اگر برای مطالعه به کمک نیاز دارید سؤال 4 را مطرح کنید.

I have an experienced graduate  student carrying out question 5.

من یک دانشجوی فارغ التحصیل با تجربه دارم که سوال 5 را انجام می دهد.

I hope our recommendations positive  change bring about Question 6.

امیدوارم توصیه های ما تغییر مثبت باعث سوال 6 شود.

These statistics really our hypothesis backup  Question 7 we're conducting a new study to the  

results of our last study build on Question 8, I'm  surprised your thesis only the government's role.

من تز شما را فقط از نقش دولت شگفت زده کردم.

I expected to read more about  it touched on question 9.

انتظار داشتم در مورد سؤال 9 بیشتر بخوانم.

The majority of the presentation.

اکثر موارد ارائه.

Our recent findings dwells  on and finally, question 10.

یافته‌های اخیر ما بر روی سوال 10 و در نهایت تمرکز دارد.

It's obvious the presenter, her  experience as a medical doctor, drew on.

بدیهی است که مجری، تجربه‌اش به‌عنوان یک پزشک پزشکی، از آن استفاده کرده است.

So how'd you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Was it difficult?

سخت بود؟

Don't worry if it was, because now  I'm going to explain each phrasal  

اگر اینطور بود نگران نباشید، زیرا اکنون من هر

verb in detail and you're going to  feel very comfortable with them.

فعل عبارتی را با جزئیات توضیح می‌دهم و شما با آنها احساس راحتی می‌کنید.

Let's start that now to put forth.

بیایید آن را در حال حاضر شروع کنیم تا مطرح کنیم.

This is used when you present or propose an  idea, argument, or theory for consideration.

این زمانی استفاده می‌شود که ایده، استدلال یا نظریه‌ای را برای بررسی ارائه یا پیشنهاد می‌کنید.

For example, the scholar put forth an intriguing  hypothesis regarding cultural evolution.

برای مثال، محقق فرضیه جالبی را در رابطه با تکامل فرهنگی مطرح کرد.

In this case, when you say she put forth  this hypothesis, it means she presented it,  

در این مورد، وقتی می گویید او این فرضیه را مطرح کرده است، به این معنی است که او آن را ارائه کرده،

she proposed it, and it suggests  there's going to be consideration.

او آن را پیشنهاد کرده است، و این نشان می دهد که قرار است مورد بررسی قرار گیرد.

Is this a good hypothesis?

آیا این فرضیه خوبی است؟

Is this a bad hypothesis and why?

آیا این یک فرضیه بد است و چرا؟

So they'll discuss it and decide.

بنابراین آنها در مورد آن بحث می کنند و تصمیم می گیرند.

Let's talk about the verb  conjugation of the verb to put forth.

بیایید در مورد فعل صرف فعل to put forth صحبت کنیم.

So the phrasal verb is to put forth.

پس فعل عبارتی قرار دادن است.

But with phrasal verbs, you  only conjugate the verb.

اما با افعال عبارتی، فقط فعل را با هم ترکیب می‌کنید.

Here the verb is put.

در اینجا فعل گذاشته می شود.

The base form is put.

فرم پایه قرار داده شده است.

The past simple is yesterday.

گذشته ساده دیروز است.

She put forth a hypothesis.

او یک فرضیه را مطرح کرد.

And the past participle is put.

و مضارع گذاشته می شود.

She's already put forth.

او قبلاً مطرح شده است.

She has put forth.

او مطرح کرده است.

So notice those 3 conjugations are put.

بنابراین توجه کنید که آن 3 صیغه قرار داده شده است.

It's the time reference or the context of  the sentence that will make it obvious if  

این مرجع زمانی یا بافت جمله است که مشخص می‌کند اگر

it is the base verb, the past simple,  or the present perfect to bring about.

فعل پایه، گذشته ساده یا حال کامل باشد.

This is used to say that something causes or  initiates a change, a result or an outcome.

این برای گفتن این که چیزی باعث یا شروع یک تغییر، نتیجه یا نتیجه می شود استفاده می شود.

For example, this study aims to bring about a  

به عنوان مثال، این مطالعه با هدف ایجاد

shift in public perception  of environmental issues.

تغییر در درک عمومی از مسائل زیست محیطی است.

So in this case, they want to bring  about a shift in public perception,  

بنابراین در این مورد، آنها می‌خواهند تغییری در ادراک عمومی ایجاد کنند،

so they want to initiate a  change in the public perception.

بنابراین می‌خواهند تغییری را در ادراک عمومی آغاز کنند.

To draw on this is when you use or  refer to existing knowledge or sources.

استفاده از آن زمانی است که از دانش یا منابع موجود استفاده می‌کنید یا به آن مراجعه می‌کنید.

For example, the author drew on previous  studies to support the proposed hypothesis.

برای مثال، نویسنده از مطالعات قبلی برای حمایت از فرضیه پیشنهادی استفاده کرد.

So if the author drew on the previous studies,  it means the author used the information in  

بنابراین اگر نویسنده از مطالعات قبلی استفاده کرده است، به این معنی است که نویسنده از اطلاعات

those previous studies or referred to the  information in those previous studies.

آن مطالعات قبلی استفاده کرده یا به اطلاعات آن مطالعات قبلی ارجاع داده است.

So simply use the information and  notice here it's an irregular verb.

بنابراین به سادگی از اطلاعات استفاده کنید و متوجه شوید که اینجا یک فعل نامنظم است.

The author drew on, that's the past simple.

نویسنده از آن استفاده کرد، این گذشته ساده است.

So the author draws on, that's the present simple.

بنابراین نویسنده از آن استفاده می کند، این ساده است.

The author drew on, that's the past simple.

نویسنده از آن استفاده کرد، این گذشته ساده است.

And the author has drawn on,  that's the present perfect.

و نویسنده از آن استفاده کرده است، این زمان کامل است.

So draw drew drawn.

بنابراین قرعه کشی کشیده شده است.

To flesh out this is to fully develop an idea,  

تجلی بخشیدن به این به معنای توسعه کامل یک ایده است

and you do that by providing more  information, details, or explanations.

و شما این کار را با ارائه اطلاعات، جزئیات یا توضیحات بیشتر انجام می دهید.

For example, the next chapter of the thesis  will flesh out the theoretical framework.

به عنوان مثال، فصل بعدی پایان نامه چارچوب نظری را بیان می کند.

If I read this, then I know that the next chapter  

اگر این را بخوانم، می دانم که فصل بعدی

will provide more information  about the theoretical framework.

اطلاعات بیشتری درباره چارچوب نظری ارائه می دهد.

All know that right now I don't really  know what the theoretical framework is,  

همه می‌دانند که در حال حاضر من واقعاً نمی‌دانم چارچوب نظری چیست،

but that's OK because the next  chapter will flesh it out.

اما اشکالی ندارد زیرا فصل بعدی آن را کامل می‌کند.

In the next chapter, I'll  have a lot more information.

در فصل بعدی، اطلاعات بسیار بیشتری خواهم داشت.

Perhaps they'll be some examples,  they'll be better descriptions.

شاید آنها نمونه‌هایی باشند، توصیف‌های بهتری باشند.

So in the next chapter, all my  questions about the theoretical  

بنابراین در فصل بعدی، به تمام سؤالات من در مورد

framework will be answered because  the author is going to flesh it out.

چارچوب نظری پاسخ داده خواهد شد زیرا نویسنده قصد دارد آن را کامل کند.

To bear on this means to be relevant or  applicable to a situation or an argument.

به این معنی است که به یک موقعیت یا استدلال مربوط یا قابل استفاده است.

For example, these findings bear on the  ongoing debate on educational policies.

برای مثال، این یافته‌ها بر بحث جاری در مورد سیاست‌های آموزشی تأثیر می‌گذارد.

So if these findings bear on the ongoing debate,  it means that the findings are relevant to the  

بنابراین، اگر این یافته‌ها بر بحث جاری تأثیر بگذارد، به این معنی است که یافته‌ها به

ongoing debate, or that you can apply  these findings to the ongoing debate.

بحث جاری مرتبط هستند، یا اینکه می‌توانید این یافته‌ها را در بحث جاری اعمال کنید.

So basically they're useful.

بنابراین اساسا آنها مفید هستند.

It's useful information to have to bear on.

این اطلاعات مفیدی است که باید روی آن کار کرد.

This is also an irregular verb, so  the base verb is bare, the past simple  

این نیز یک فعل نامنظم است، بنابراین فعل پایه برهنه است، ماضی ساده

is bore, The findings bore on the ongoing  debate, and the past participle is born.

بی حوصله است، یافته‌ها در بحث در حال انجام است و فعل ماضی متولد می‌شود.

The findings have borne on the ongoing debate.

یافته ها بر بحث های جاری تأثیر گذاشته است.

To backup, this is when you provide evidence,  support, or validation for a claim or argument.

برای پشتیبان‌گیری، این زمانی است که برای یک ادعا یا استدلال، شواهد، پشتیبانی یا تأیید می‌کنید.

For example, the statistical data backs up the  researchers assertions about demographic trends.

برای مثال، داده‌های آماری از اظهارات محققان درباره روندهای جمعیتی پشتیبانی می‌کند.

So here, if the data backs up  the researchers assertions,  

بنابراین، در اینجا، اگر داده‌ها از ادعاهای محققین پشتیبانی می‌کنند، به

it means the data supports what  the researcher said or thought.

این معنی است که داده‌ها از گفته یا فکر محقق پشتیبانی می‌کنند. از

It supports it.

آن پشتیبانی می کند.

And generally, if you're making a claim, it's  always useful to have the data, the evidence,  

و به طور کلی، اگر ادعایی می‌کنید، همیشه مفید است که داده‌ها، شواهد،

or the information to back that  claim up to support that claim.

یا اطلاعات پشتیبان آن ادعا برای حمایت از آن ادعا داشته باشید.

To build on.

برای ساختن.

This is when you develop or expand on  existing theories, ideas, or concepts.

این زمانی است که تئوری‌ها، ایده‌ها یا مفاهیم موجود را توسعه یا گسترش می‌دهید.

For example, the new theory builds on  previous research in cognitive psychology.

برای مثال، نظریه جدید مبتنی بر تحقیقات قبلی در روانشناسی شناختی است.

So if this new theory builds on previous  research, it means that the new theory  

بنابراین، اگر این نظریه جدید مبتنی بر تحقیقات قبلی باشد ، به این معنی است که نظریه جدید

expands this previous research  so it provides more information,  

این تحقیقات قبلی را گسترش می‌دهد، بنابراین اطلاعات بیشتر،

or perhaps new information but on the same  topic as before, cognitive psychology.

یا شاید اطلاعات جدید اما در مورد همان موضوع قبلی، یعنی روان‌شناسی شناختی، ارائه می‌کند.

To carry out this simply means  to do or to complete something.

انجام این کار صرفاً به معنای انجام یا تکمیل کاری است.

For example, the research team carried  out a study involving 100 participants.

برای مثال، تیم تحقیقاتی مطالعه‌ای را با 100 شرکت‌کننده انجام داد.

This sounds more advanced than simply  saying the research team completed a study,  

این به نظر پیشرفته‌تر از این است که بگوییم تیم تحقیقاتی یک مطالعه را تکمیل کرده است،

they carried out a study.

آنها یک مطالعه انجام دادند.

It means the same thing, but by saying  carried out, you sound more advanced.

معنی آن یکسان است، اما با گفتن انجام، پیشرفته‌تر به نظر می‌رسید.

To touch on this means to briefly mention a  topic or an idea without going into the details.

لمس این موضوع به معنای ذکر مختصر یک موضوع یا ایده بدون وارد شدن به جزئیات است.

For example, my presentation will touch  on the key findings of our recent study.

برای مثال، ارائه من به یافته‌های کلیدی مطالعه اخیر ما خواهد پرداخت.

So you can expect that this presentation  will briefly discuss the findings of the  

بنابراین می‌توانید انتظار داشته باشید که این ارائه به طور مختصر در مورد یافته‌های

recent study, but it will not go into the details.

مطالعه اخیر بحث کند، اما به جزئیات نمی‌پردازد.

So it won't flesh it out.

بنابراین آن را گوشت نمی دهد.

It won't flesh out the recent findings.

این یافته‌های اخیر را آشکار نخواهد کرد.

It will only touch on them, so  it will mention them briefly,  

فقط به آنها اشاره می‌کند، بنابراین به طور خلاصه به آنها اشاره می‌کند،

or it will mention what the finding is, but it  won't explain how that finding was developed  

یا اشاره می‌کند که این یافته چیست، اما توضیح نمی‌دهد که این یافته چگونه توسعه یافته است

or the implications of that finding, or what  they're going to do next because of that finding.

یا پیامدهای آن یافته، یا قرار است بعداً چه کاری انجام دهند. به دلیل آن یافته

It will only touch on it.

فقط آن را لمس خواهد کرد.

To dwell on this is to focus extensively  on a specific topic or idea or aspect.

تمرکز روی این موضوع، تمرکز گسترده روی یک موضوع یا ایده یا جنبه خاص است.

For example, the author does not dwell on  the importance of environmental regulation.

برای مثال، نویسنده روی اهمیت مقررات زیست محیطی تمرکز نمی کند.

So this means that the author doesn't  focus extensively on environmental  

بنابراین این بدان معنی است که نویسنده به طور گسترده روی مقررات زیست محیطی

regulation or the importance  of environmental regulation.

یا اهمیت مقررات زیست محیطی تمرکز نمی کند.

So it's possible that the author touches on  the importance of environmental regulation,  

بنابراین ممکن است نویسنده به اهمیت مقررات زیست محیطی اشاره کند،

mentions it briefly, but it's not  something that is discussed in detail.

به طور خلاصه به آن اشاره کند، اما این چیزی نیست که به طور مفصل مورد بحث قرار گیرد.

Now that you're more comfortable with  these academic phrasal verbs, how about  

حالا که با این افعال عبارتی آکادمیک راحت‌تر شده‌اید، چطور می‌شود که

we do that same quiz again, and I promise  your score will be a lot higher this time.

ما دوباره همان مسابقه را انجام دهیم، و قول می‌دهم که امتیاز شما این بار بسیار بالاتر خواهد بود.

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause.

مکث را بزنید. به

Take as much time as you need, and when  you're ready, hit play to see the answers.

اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ‌ها را ببینید.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause.

مکث را بزنید.

Compare your answers to mine,  and when you're ready, hit play.

پاسخ‌هایتان را با پاسخ‌های من مقایسه کنید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Share your score in the comments.

امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.

And now let's do something different.

و حالا بیایید کاری متفاوت انجام دهیم.

We'll review an article together, and this article  is from the Academic IELTS Reading Section 3.

ما مقاله‌ای را با هم مرور می‌کنیم، و این مقاله از بخش سوم ریدینگ آیلتس آیلتس است.

Our article is called Time Travel.

مقاله ما سفر در زمان نام دارد.

Let's start the first section.

بیایید بخش اول را شروع کنیم.

Time travel took a small step away from  science fiction and toward science.

سفر در زمان یک گام کوچک از داستان علمی تخیلی و به سمت علم فاصله گرفت.

So you have here is science fiction.

بنابراین شما باید در اینجا علمی تخیلی است.

Fiction is the opposite of fact.

داستان برعکس واقعیت است.

So we have two categories.

پس ما دو دسته داریم.

We have fiction which is not.

ما داستان های تخیلی داریم که اینطور نیست.

Real like Harry Potter.

واقعی مثل هری پاتر.

And then we have non fiction.

و سپس ما غیر داستانی داریم.

Which is real, like a historical biography or?

کدام واقعی است، مانند یک زندگی نامه تاریخی یا؟

Biography.

بیوگرافی.

I wrote those definitions here.

من آن تعاریف را اینجا نوشتم.

So time travel took a step away from fiction,  so away from not true and toward true.

بنابراین سفر در زمان یک قدم از داستان‌های تخیلی فاصله گرفت، بنابراین از نادرست و به سمت حقیقت فاصله گرفت.

Here, notice how we have the  word toward as a preposition.

در اینجا، توجه کنید که چگونه کلمه رو به عنوان حرف اضافه داریم.

2 spellings are correct.

2 تا املا درسته

You can say toward or towards with an S.

می‌توانید با S بگویید به سمت یا به سمت.

So if you hear someone say towards  with an S, it's not incorrect.

بنابراین اگر می‌شنوید که شخصی با S می‌گوید، این اشتباه نیست.

Both of them are grammatically  correct and acceptable.

هر دوی آنها از نظر گرامری صحیح و قابل قبول هستند.

And towards science recently  when physicists discovered  

و به تازگی به سمت علم، زمانی که فیزیکدانان

that subatomic particles known as neutrinos.

آن ذرات زیراتمی را که به نوترینو معروف هستند، کشف کردند.

Neutrinos.

نوترینوها

Just listen to my pronunciation.

فقط به تلفظ من گوش کن

Neutrinos can exceed the speed of light.

نوترینوها می توانند از سرعت نور تجاوز کنند.

So if you exceed something, it  means you've gone beyond it.

بنابراین اگر از چیزی فراتر رفتید، به این معنی است که از آن فراتر رفته اید.

Now, in this case, they're talking about speed.

حالا، در این مورد، آنها در مورد سرعت صحبت می کنند.

So to go beyond means to go faster than.

بنابراین فراتر رفتن به معنای سریعتر رفتن است.

If you exceeded your spending limit on your  credit card, you've gone beyond that limit,  

اگر از حد مجاز هزینه‌های خود در کارت اعتباری خود فراتر رفته‌اید، از آن حد فراتر رفته‌اید،

which means you've spent more  money than you have a available.

که به این معنی است که شما بیشتر از پولی که در دسترس دارید خرج کرده‌اید.

And notice here we have can which is a modal verb  and then we have exceed which is the base verb.

و توجه داشته باشید که در اینجا ما can داریم که یک فعل معین است و سپس ما بیش از آن داریم که فعل پایه است.

So grammatically you always  have modal plus base verb,  

بنابراین از نظر دستوری، شما همیشه فعل مدال به اضافه پایه دارید،

not the infinitive can too  exceed no just can exceed.

نه مصدر نمی تواند بیش از نه باشد.

So modal plus base verb can  exceed the speed of light.

بنابراین فعل مبنا به‌علاوه می‌تواند از سرعت نور تجاوز کند.

So these neutrinos, which  are sub atomic particles,  

بنابراین این نوترینوها، که ذرات زیر اتمی هستند،

don't worry, I don't know what a neutrino is.

نگران نباشید، من نمی‌دانم نوترینو چیست.

I don't really know what a subatomic  particle is because I'm not a physicist,  

من واقعاً نمی‌دانم ذره زیراتمی چیست، زیرا من فیزیکدان نیستم،

but I understand that they're particles and  they can go faster than the speed of light.

اما می‌دانم که آنها ذرات هستند و می‌توانند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کنند.

That is what I know based on the  article, The Unassuming Particle.

این چیزی است که من بر اساس مقاله، ذره بی ادعا می دانم.

Unassuming is an adjective, and when  you describe something as unassuming,  

بی ادعا یک صفت است، و وقتی چیزی را بی ادعا توصیف می کنید، به این

it means it doesn't attract a  lot of interest or attention.

معنی است که علاقه یا توجه زیادی را به خود جلب نمی کند .

So maybe you're walking down a  street and there's a restaurant,  

بنابراین ممکن است در خیابانی راه می‌روید و رستورانی وجود دارد،

but it doesn't attract your interest or  attention because maybe it's very small.

اما علاقه یا توجه شما را جلب نمی‌کند، زیرا ممکن است بسیار کوچک باشد.

It doesn't look very nice from the outside.

از بیرون خیلی زیبا به نظر نمی رسد.

There isn't a lot of decorations.

تزئینات زیادی وجود ندارد.

The sign for the restaurant is very small, so  you almost don't even notice the restaurant.

تابلوی رستوران بسیار کوچک است، بنابراین تقریباً حتی متوجه رستوران نمی‌شوید.

So it's an unassuming restaurant, but  you go in and the food is delicious,  

بنابراین، این یک رستوران بی ادعا است، اما وارد آن می‌شوید و غذا خوشمزه است،

but you almost didn't notice  it because it's unassuming.

اما تقریباً متوجه آن نمی‌شوید  زیرا بی ادعا است.

So these particles, these  neutrinos, are unassuming.

بنابراین این ذرات، این نوترینوها، بی ادعا هستند.

They don't attract a lot of attention or  interest, likely because they're just very small.

آنها توجه یا علاقه زیادی را به خود جلب نمی کنند ، احتمالاً به این دلیل که بسیار کوچک هستند.

They're not considered something  that's very important in science.

آنها چیزی به حساب نمی آیند که در علم بسیار مهم است.

The unassuming particle, it is electrically  neutral, small, but with a non 0 mass.

این ذره بی ادعا، از نظر الکتریکی خنثی، کوچک، اما با جرم غیر صفر است.

So this is simply giving us more  information about what this particle is,  

بنابراین این به سادگی اطلاعات بیشتری درباره چیستی این ذره به ما می‌دهد،

because the average person does  not know what a neutrinos is.

زیرا افراد عادی نمی‌دانند نوترینو چیست.

A physicist knows what this is,  but the average person does not.

یک فیزیکدان می داند این چیست، اما یک فرد معمولی نمی داند.

So this is giving us more information on  this particle, the unassuming particle.

بنابراین این به ما اطلاعات بیشتری در مورد این ذره، ذره بی ادعا می دهد. از نظر

It is electrically neutral, small but  with a non 0 mass and able to penetrate.

الکتریکی خنثی است، کوچک، اما دارای جرم غیر 0 و قادر به نفوذ است.

Now notice here able to penetrate is  something missing from this expression  

اکنون توجه کنید که در اینجا قادر به نفوذ چیزی از این عبارت کم است

and able to penetrate the expression is  to be able to that's the full expression.

و قادر به نفوذ در عبارت قادر به این عبارت کامل است.

But notice it is electrically  neutral and able to penetrate.

اما توجه داشته باشید که از نظر الکتریکی خنثی است و قادر به نفوذ است.

So when we have and you don't  need to repeat the main verb.

بنابراین وقتی داریم و شما نیازی به تکرار فعل اصلی ندارید.

So you can say for example, she is tall and thin.

بنابراین می توان به عنوان مثال گفت، او قد بلند و لاغر است.

OK, she is tall and thin, so you don't  have to say she is tall and is thin.

خوب، او قد بلند و لاغر است، بنابراین لازم نیست بگویید او قد بلند و لاغر است.

You can get rid of this main verb  and just say she is tall and thin.

می‌توانید از شر این فعل اصلی خلاص شوید و فقط بگویید او قد بلند و لاغر است.

The same thing is happening here.

اینجا هم همین اتفاق می افتد.

The only difference is instead of  having one simple word like tall,  

تنها تفاوت این است که به جای داشتن یک کلمه ساده مانند بلند،

we have all of this information.

همه این اطلاعات را داریم.

So it's easy to forget that this is  is also attached to able to because  

بنابراین به راحتی می توان فراموش کرد که این است نیز به قادر به متصل است زیرا

the expression is not able to it's be able to.

عبارت قادر به آن نیست.

OK, so for example, you can't  say she able to speak Japanese.

خوب، برای مثال، نمی‌توانید بگویید که او می‌تواند ژاپنی صحبت کند.

You can't say that this is grammatically  incorrect because the verb to be is missing.

نمی توانید بگویید که این از نظر دستوری نادرست است زیرا فعل to be گم شده است.

So I'll put a :( and an X she.

بنابراین من یک :( و یک X she.

Is able to.

قادر است.

Speak Japanese.

ژاپنی صحبت کنید.

So now this is correct because we have  to be able and then your infinitive.

بنابراین اکنون این درست است زیرا ما باید بتوانیم و سپس مصدر شما.

So that is what's happening here and able to.

بنابراین این چیزی است که در اینجا اتفاق می‌افتد و می‌توانیم.

But we're using the verb to be for  both sections before and and after.

اما ما می‌توانیم. استفاده از فعل to be برای هر دو بخش قبل و بعد از آن

And so don't forget that with  able to and able to penetrate,  

و بنابراین فراموش نکنید که با قابلیت و قادر به نفوذ،

when you penetrate something,  it simply means you go into.

وقتی به چیزی نفوذ می کنید، به سادگی وارد می شوید

So let's say I'm putting cream on my skin.

من کرم را روی پوستم می زنم،

When this, when the cream goes  into my skin and you can no longer  

وقتی کرم وارد پوستم می شود و دیگر نمی توانی

see it, it means the cream penetrated my skin.

آن را ببینی، به این معنی است که این نوترون

It went into my skin.

به داخل پوست من نفوذ کرده است

So this neutron, this neutrinos can  go into your skin, it can penetrate  

می‌تواند به شکل غیرقابل تشخیص در پوست شما نفوذ کند

the human form undetected, so  you don't see something going.

، بنابراین شما چیزی را نمی‌بینید که

Into.

به داخل

Your skin, because they they're not visible,  they're so small that you can't see them.

پوست شما می‌رود، زیرا آن‌ها به قدری کوچک هستند که نمی‌توانید ببینید

So that means undetected, not visible, not  known, not visible, or not known, not known.

این بدان معناست که ناشناخته، ناشناخته، ناشناخته،

Undetected is on its way to becoming  a rock star of the scientific world.

ناشناخته در راه تبدیل شدن به یک ستاره راک در دنیای علمی است

When you see this dash here and then  another dash, it means you can remove  

به این معنی است که می‌توانید

all of the information between the dashes and  the sentence would be grammatically correct.

تمام اطلاعات بین خط تیره را حذف کنید و جمله از نظر گرامری صحیح است.

For example, let me read it  without the information in blue.

برای مثال، اجازه دهید آن را بدون اطلاعات آبی بخوانم.

The unassuming particle is on its way to  becoming a rock star of the scientific world.

این ذره بی ادعا در راه تبدیل شدن به ستاره راک دنیای علم است. از

Grammatically correct.

نظر گرامری صحیح است.

The information between the dashes is  additional supplementary information,  

اطلاعات بین خط تیره‌ها اطلاعات تکمیلی اضافی است،

and in this case, it gives you more information  about what the new tree knows is because,  

و در این مورد، اطلاعات بیشتری درباره آنچه درخت جدید می‌داند به شما می‌دهد، زیرا

as I said, the average person just doesn't know.

همانطور که گفتم، افراد معمولی نمی‌دانند.

Don't worry about writing all this down because  I summarize everything in the free lesson PDF.

نگران نوشتن همه اینها نباشید زیرا من همه چیز را در PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم.

So you can look in the description  below to download the free lesson PDF.

بنابراین می‌توانید برای دانلود PDF درس رایگان به توضیحات زیر نگاه کنید.

Let's continue.

ادامه دهیم.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurtling through an underground corridor.

محققان در ژنو، نوترینوها را از طریق یک راهرو زیرزمینی پرتاب کردند.

Let's take a look.

بیایید نگاهی بیندازیم.

At hurtling, this means to move very fast,  but it also implies in a dangerous way.

در ضربه زدن، این به معنای حرکت بسیار سریع است، اما به روشی خطرناک نیز اشاره دارد.

So when these neutrinos were hurtling  through the underground corridor.

بنابراین زمانی که این نوترینوها از راهروی زیرزمینی پرتاب می‌شدند.

So imagine the corridor is going straight  and the neutrinos are going very fast,  

بنابراین تصور کنید که راهرو مستقیم می‌رود و نوترینوها بسیار سریع می‌روند،

but maybe they're banging  against the sides of the wall.

اما شاید به کناره‌های دیوار می‌کوبند.

They're crashing into each other, not in a.

آنها در حال تصادف با یکدیگر هستند، نه در یک.

Orderly, straight way.

منظم و مستقیم

So you can use this, for example, with drivers,  

بنابراین، می‌توانید از این مورد استفاده کنید، به عنوان مثال، در مورد رانندگان،

you might say the delivery  driver hurdled up my driveway.

ممکن است بگویید که راننده تحویل مسیر من را با مانع روبرو کرده است.

So he came up your driveway.

بنابراین او از راهروی شما آمد.

He drove up your driveway very quickly,  but also very dangerously so quickly.

او خیلی سریع از مسیر شما عبور کرد، اما خیلی سریع هم بسیار خطرناک.

And maybe he's swerving.

و شاید داره منحرف میشه

There's a object here.

اینجا یک شی هست

He's going right for it.

او برای آن درست پیش می رود.

Maybe you're standing here and  he doesn't seem to be stopping.

شاید شما اینجا ایستاده اید و به نظر نمی رسد که او متوقف شود.

He hurdled up your driveway.

او مانع از راهروی شما شد.

Let's continue.

ادامه دهیم.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurtling through an underground corridor toward  

محققان در ژنو نوترینوها را از طریق راهروی زیرزمینی به سمت

their colleagues or towards remember their  colleagues 730 kilometers away in Italy.

همکاران خود یا به یاد آوردن همکارانشان در 730 کیلومتری ایتالیا فرستادند.

The neutrinos arrived promptly.

نوترینوها به سرعت وارد شدند.

Promptly is an adverb and it means quickly  without delay, but also at the scheduled time.

Promptly یک قید است و به معنای سریع و بدون تأخیر است، اما همچنین در زمان برنامه ریزی شده.

So for example, the meeting  will start promptly at 9:00 AM.

بنابراین، برای مثال، جلسه بی‌درنگ ساعت 9 صبح شروع می‌شود.

Often when you schedule a meeting at 9, some  people might come to the meeting 903905.

اغلب وقتی جلسه‌ای را در ساعت ۹ برنامه‌ریزی می‌کنید، ممکن است برخی افراد به جلسه ۹۰۳۹۰۵ بیایند.

Just a little bit.

فقط کمی.

Late.

But if you say the meeting  will start promptly at 9:00,  

دیر

اما اگر می‌گویید جلسه بی‌درنگ ساعت 9:00 شروع می‌شود،

I will start the presentation  at 900, not 901 or 902.

من ارائه را از ساعت 900 شروع می‌کنم، نه 901 یا 902.

Promptly at 9:00, so immediately at 9:00.

فوراً در ساعت 9:00، بنابراین بلافاصله در ساعت 9:00.

So in this case, the neutrinos arrived promptly.

بنابراین در این مورد، نوترینوها به سرعت وارد شدند.

So we can say quickly without delay.

بنابراین می توانیم به سرعت و بدون تاخیر بگوییم.

So promptly in fact, that they triggered  what scientists are calling the unthinkable.

در واقع آنقدر سریع، که آن‌ها چیزی را که دانشمندان غیرقابل تصور می‌خوانند، ایجاد کردند.

Let's look at triggered and unthinkable.

بیایید به محرک و غیرقابل تصور نگاه کنیم.

So first triggered.

بنابراین ابتدا تحریک شد.

When something triggers something, it  simply means it causes it to start.

وقتی چیزی چیزی را تحریک می‌کند، به سادگی باعث شروع آن می‌شود.

So the fact that the neutrinos travelled  so promptly caused something else to start.

بنابراین این واقعیت که نوترینوها خیلی سریع سفر کردند باعث شد چیز دیگری شروع شود.

And that something else is that  scientists are now rethinking time travel.

و نکته دیگر این است که دانشمندان اکنون در حال تجدید نظر درباره سفر در زمان هستند.

So that's the something you could say, for  example, speaking in public triggers my anxiety.

بنابراین این چیزی است که می‌توانید بگویید، مثلاً صحبت کردن در جمع باعث اضطراب من می‌شود.

So speaking in public causes my anxiety to start.

بنابراین صحبت در جمع باعث شروع اضطراب من می شود.

I wrote that example here for you.

من آن مثال را اینجا برای شما نوشتم.

Now, the unthinkable.

در حال حاضر، غیر قابل تصور.

This is when something is just so shocking or  unlikely that it's difficult for you to imagine,  

این زمانی است که چیزی آنقدر تکان دهنده یا بعید است که تصور کردن آن برای شما دشوار است،

difficult for you to actually form a picture.

برای شما دشوار است که واقعاً تصویری بسازید.

For example, a world without  language would be unthinkable.

برای مثال، جهانی بدون زبان غیرقابل تصور خواهد بود.

Can you even contemplate?

آیا می توانید حتی فکر کنید؟

Can you think about what life would  be like if nobody spoke any language?

آیا می‌توانید به این فکر کنید که اگر کسی به هیچ زبانی صحبت نمی‌کرد، زندگی چگونه بود؟

Language was not invented.

زبان اختراع نشد.

A human being never uttered, which means spoke,  never uttered a word, never spoke a word, ever.

یک انسان هرگز به زبان نیامد، یعنی صحبت کرد، هرگز یک کلمه را بر زبان نیاورد، هرگز یک کلمه صحبت نکرد، هرگز.

Could you even imagine how we  would interact with each other?

آیا حتی می توانید تصور کنید که ما چگونه با یکدیگر تعامل خواهیم داشت؟

It's unthinkable.

این غیر قابل تصور است.

It's so shocking and unlikely, we  can't even really think about it.

خیلی تکان دهنده و بعید است، ما حتی نمی توانیم واقعاً به آن فکر کنیم.

So time travel is another  thing that's just unthinkable.

بنابراین سفر در زمان چیز دیگری است که غیرقابل تصور است.

Can you imagine what life would  be like if we could time travel?

آیا می توانید تصور کنید که اگر بتوانیم در زمان سفر کنیم، زندگی چگونه خواهد بود؟

It's unthinkable that everything they  have learnt, known or taught stemming  

غیرقابل تصور است که همه چیزهایی که آنها آموخته‌اند، می‌دانند یا یاد داده‌اند که مربوط

from the last 100 years of the physics  discipline may need to be reconsidered.

به ۱۰۰ سال گذشته رشته فیزیک است، نیاز به بازنگری داشته باشد.

So this is the unthinkable that everything  that physicists know about their discipline,  

بنابراین این غیرقابل تصور است که هر آنچه فیزیکدانان درباره رشته خود می‌دانند،

they may need to think about it  again if time travel is possible.

شاید لازم باشد در صورت امکان سفر در زمان، دوباره درباره آن فکر کنند.

I want to point out the past  simple here of the verb learn  

من می‌خواهم در اینجا به گذشته  ساده فعل Learn  اشاره کنم

because you might be confused as to why it has AT.

زیرا ممکن است در مورد اینکه چرا AT دارد سردرگم شوید.

So learnt is the preferred  spelling and pronunciation in  

So Learned املا و تلفظ ترجیحی در

British English in American English which I teach.

انگلیسی بریتانیایی در انگلیسی آمریکایی است که من تدریس می کنم. .

The.

Preferred spelling and pronunciation is  learned, so notice we have a soft T here.

املا و تلفظ ترجیحی آموخته شده است، بنابراین توجه کنید که در اینجا یک T نرم داریم.

Learnt and then in American  learned with a soft D learned.

یاد گرفت و سپس به زبان آمریکایی با یک D نرم آموخته شد.

Both of them are grammatically correct, it's  just two countries preferred two different words.

هر دوی آنها از نظر گرامری صحیح هستند، فقط دو کشور دو کلمه متفاوت را ترجیح می دهند.

Everything they have learnt, known or  taught stemming from here To stem from  

همه چیزهایی که آنها آموخته اند، می دانند یا آموزش داده اند، از اینجا سرچشمه می گیرند

simply means come from, to come from, come from.

.

So in this case, because it's in the gerund  form, I'll put mine in the gerund form.

بنابراین در این مورد، چون به شکل جیروند است ، من مال خود را به شکل جیروند قرار می‌دهم.

Coming from the last 100 years of the physics  discipline may need to be reconsidered.

از 100 سال گذشته رشته فیزیک ممکن است نیاز به بازنگری داشته باشد.

So when you add re in front of the  verb, it means you do the verb again.

بنابراین وقتی re را جلوی فعل اضافه می‌کنید ، به این معنی است که دوباره فعل را انجام می‌دهید.

So you need to consider again.

پس باید دوباره در نظر بگیرید.

So that means consider again because you add  re reconsidered, we need to consider it again.

بنابراین این بدان معناست که دوباره در نظر بگیرید، زیرا اضافه کردید دوباره بررسی شد، ما باید دوباره آن را در نظر بگیریم.

So let's say you asked your boss for  a promotion and your boss said no.

بنابراین فرض کنید از رئیستان ترفیع درخواست کردید و رئیستان گفت نه.

Maybe you could say, can you reconsider  what he can you consider my proposal again?

شاید بتوانید بگویید، آیا می‌توانید دوباره در مورد پیشنهاد من تجدید نظر کنید؟

And most likely he'll say no.

و به احتمال زیاد او نه خواهد گفت.

But hey, maybe he'll say,  I guess I could reconsider.

اما هی، شاید او بگوید، حدس می‌زنم می‌توانم تجدید نظر کنم.

And then you can explain again  why you deserve a promotion.

و سپس می‌توانید دوباره توضیح دهید که چرا مستحق ارتقا هستید.

And maybe this time your boss will say yes.

و شاید این بار رئیس شما بگوید بله.

So it's always possible for someone to reconsider.

بنابراین همیشه ممکن است کسی در مورد آن تجدید نظر کند.

Let's continue the issue at stake.

بیایید موضوع مورد بحث را ادامه دهیم.

So at stake is simply when  something is being considered.

بنابراین زمانی که چیزی در نظر گرفته می‌شود، در خطر است.

So here, the issue being considered.

بنابراین در اینجا، موضوع در حال بررسی است.

The issue at stake?

موضوع در خطر است؟

So being considered is a tiny segment  of time, precisely 60 nanoseconds.

بنابراین در نظر گرفتن بخش کوچکی از زمان است، دقیقاً 60 نانوثانیه.

So now they're going to  explain what 60 nanoseconds is,  

بنابراین اکنون آنها می خواهند توضیح دهند که 60 نانوثانیه چیست،

because the average person who  is not a physicist does not know.

زیرا افراد عادی که فیزیکدان نیستند نمی دانند.

So 60 nanoseconds is 60 billionths of a second.

بنابراین 60 نانوثانیه 60 میلیاردم ثانیه است.

So you have one second, and then you divide that  one second into billions and you take 60 of them.

بنابراین شما یک ثانیه دارید، و سپس آن یک ثانیه را به میلیاردها تقسیم می‌کنید و 60 تا از آن‌ها را می‌گیرید.

For me, I can't really comprehend what 60 billions  

برای من، راستش را بخواهید، نمی‌توانم واقعاً بفهمم 60 میلیارد

of a second is, to be honest,  because a second is like that.

ثانیه چیست، زیرا یک ثانیه چنین چیزی است.

And imagine you take 60 billions of that second.

و تصور کنید شما 60 میلیارد از آن ثانیه را مصرف می کنید.

It would be so, so fast.

خیلی سریع می شد

It's unthinkable.

این غیر قابل تصور است.

I can't even imagine what that would be.

من حتی نمی توانم تصور کنم که چه چیزی می تواند باشد.

So notice I just used unthinkable.

بنابراین توجه کنید من فقط غیر قابل تصور استفاده کردم.

This is how much faster than  the speed of light the neutrinos  

این سرعتی است که نوترینوها توانستند در سفرهای زیرزمینی‌شان بسیار سریع‌تر از سرعت نور

managed to go in their underground  travels, and at a consistent rate.

و با سرعتی ثابت حرکت کنند.

Even allowing for a margin of  error of 10 billionths of a second,  

حتی با در نظر گرفتن حاشیه خطای 10 میلیاردم ثانیه،

this stands as proof that it is  possible to race against light and win.

این نشان می‌دهد که می‌توان با نور مسابقه داد و پیروز شد.

So here they're comparing the  speed of the neutrinos to the.

بنابراین در اینجا آنها سرعت نوترینوها را با سرعت مقایسه می کنند.

Speed of light.

سرعت نور.

Which is just so fast that you and I average  people can't really comprehend, understand  

این سرعت آنقدر سریع است که من و شما متوسط مردم واقعاً نمی‌توانیم آن را درک کنیم، بفهمیم

how fast it is because it just happens so quickly.

چقدر سریع است زیرا خیلی سریع اتفاق می‌افتد.

So they're just letting you know it  happened faster than the speed of light.

بنابراین آنها فقط به شما اطلاع می دهند که سریعتر از سرعت نور اتفاق افتاده است.

And this allowing for a margin of error,  

و این باعث ایجاد حاشیه خطا می‌شود،

they're saying even if our calculation was  incorrect, don't worry, it's still accurate.

آنها می‌گویند حتی اگر محاسبه ما نادرست بود، نگران نباشید، هنوز دقیق است.

So they accounted for that.

بنابراین آنها برای آن حساب کردند.

They allowed some miscalculation in their  formula and the neutrinos are still faster  

آن‌ها در فرمول خود مقداری اشتباه محاسباتی را مجاز دانستند و نوترینوها همچنان سریع‌تر

than the speed of light even if their  calculation is somewhat inaccurate.

از سرعت نور هستند حتی اگر محاسبه‌شان تا حدودی نادرست باشد.

So that's a margin of error.

بنابراین این یک حاشیه خطا است.

You'll see this a.

شما این را خواهید دید.

Lot in studies, scientific  studies, research studies.

بسیاری از مطالعات، مطالعات علمی، مطالعات تحقیقاتی.

A margin of error of 10 billionths of.

حاشیه خطا 10 میلیاردم.

A second the.

یک ثانیه

Duration of the experiment.

مدت زمان آزمایش.

Duration is the length, the  duration of the experiment,  

مدت زمان، طول مدت آزمایش،

the length of this experiment,  the entire time of the experiment.

طول این آزمایش، کل زمان آزمایش است.

So length or entire time of the  experiment also accounted for.

بنابراین طول یا کل زمان آزمایش نیز به حساب می‌آید.

When you account for something,  you simply consider it.

وقتی چیزی را حساب می‌کنید، آن را به سادگی در نظر می‌گیرید.

So they considered that margin of error that  their calculation may be somewhat inaccurate.

بنابراین آنها آن حاشیه خطا را در نظر گرفتند که ممکن است محاسبه آنها تا حدودی نادرست باشد.

So to consider also accounted for.

بنابراین در نظر گرفتن نیز به حساب می آید.

Considered.

در نظر گرفته شده است.

So here accounted for something.

بنابراین در اینجا برای چیزی توضیح داده شده است.

So notice the preposition.

پس به حرف اضافه توجه کنید.

You account for something,  but you consider something.

شما چیزی را به حساب می آورید، اما چیزی را در نظر می گیرید.

So we don't use considered for,  it's just considered because we  

بنابراین ما از در نظر گرفته شده برای استفاده نمی کنیم، فقط در نظر گرفته می شود زیرا ما به

don't need the preposition for  and considered and ruled out.

حرف اضافه برای و در نظر گرفته و رد شده نیازی نداریم.

The phrasal verb to rule something out is when  you no longer have something as a possibility,  

فعل عبارتی برای رد کردن چیزی زمانی است که دیگر چیزی به‌عنوان یک امکان ندارید،

so to no longer have an option as a possibility.

بنابراین گزینه‌ای به‌عنوان امکان وجود ندارد.

So basically it means to exclude  an option to exclude an option.

بنابراین اساساً به معنای حذف گزینه ای برای حذف یک گزینه است.

So let's say you.

پس بیایید بگوییم شما.

Are considering different options.

در حال بررسی گزینه های مختلف

Maybe you're going to give your team a promotion,  

شاید بخواهید به تیم خود ارتقاء بدهید،

give them an extra vacation day or  give them free lunch on Fridays.

یک روز تعطیل اضافی به آنها بدهید یا جمعه ها ناهار رایگان به آنها بدهید.

Those are your three options to  show your support for your staff.

اینها سه گزینه شما برای نشان دادن حمایت خود از کارکنانتان هستند.

But you're going to rule out promotions.

اما شما تبلیغات را رد خواهید کرد.

You're going to no longer consider  that as an option because you don't  

دیگر آن را به عنوان یک گزینه در نظر نخواهید گرفت زیرا

have the financial resources to offer  promotions and it's very expensive.

منابع مالی برای ارائه تبلیغات ندارید و بسیار گران است.

So you're going to rule out promotions.

بنابراین شما تبلیغات را رد خواهید کرد.

Now you just have two options to consider.

حالا شما فقط دو گزینه برای بررسی دارید.

So they ruled out any possible lunar effects.

بنابراین آنها هرگونه تأثیر احتمالی ماه را رد کردند.

Lunar is the moon, so effects  from the moon because the moon  

قمری ماه است، بنابراین از ماه تأثیر می‌گذارد زیرا ماه

can influence time and tidal bulges.

می‌تواند بر زمان و برآمدگی‌های جزر و مدی تأثیر بگذارد.

I don't know what a bulge is, I  assume it's similar to a wave.

من نمی دانم برآمدگی چیست، فرض می کنم شبیه موج است.

And tidal relates to the tide so going when the  water goes in and out that is called the tide.

و جزر و مد به جزر و مد مربوط می شود، بنابراین وقتی آب داخل و خارج می شود، به آن جزر و مد می گویند.

So tidal bulges in the Earth cross.

بنابراین برآمدگی جزر و مد در زمین متقاطع است.

So this information is just to let you  know that their calculation considered  

بنابراین این اطلاعات فقط برای این است که به شما اطلاع دهد که محاسبه آنها عوامل مختلفی را در نظر گرفته است

many different factors to  understand if they are wrong.

تا بفهمید آیا اشتباه هستند.

And they're still saying even if  we take all of this into account,  

و آنها همچنان می‌گویند حتی اگر همه اینها را در نظر بگیریم،

consider all of this, the neutrinos are  still faster than the speed of light.

همه اینها را در نظر بگیریم، نوترینوها هنوز سریع‌تر از سرعت نور هستند.

Let's continue nevertheless the transition  

بیایید ادامه دهیم، با این حال،

word neither the nevertheless is used  when you are going to have a contrast.

کلمه انتقال   و نه با این وجود وقتی می‌خواهید تضاد داشته باشید استفاده نمی‌شود.

So here they're talking about all the reasons why  the neutrinos are faster than the speed of light.

بنابراین در اینجا آنها در مورد همه دلایلی صحبت می کنند که چرا سرعت نوترینوها از سرعت نور بیشتر است.

But now, because I have, nevertheless, I  know they're going to introduce evidence  

اما اکنون، چون دارم، با این وجود، می‌دانم که شواهدی ارائه می‌کنند

to say that this might not be true  because there has to be a contrast.

که می‌گویند این ممکن است درست نباشد، زیرا باید تضاد وجود داشته باشد.

So this is a transition word used  to introduce a contrasting point.

بنابراین این یک کلمه انتقالی است که برای معرفی یک نقطه متضاد استفاده می‌شود.

Nevertheless, there's plenty  of reason to remain skeptical.

با این وجود، دلایل زیادی برای تردید وجود دارد.

Skeptical means I'm not sure if I believe  you or I'm not sure if I believe this topic.

مشکوک به این معنی است که مطمئن نیستم به شما اعتقاد دارم یا مطمئن نیستم که آیا این موضوع را باور دارم.

I'm not sure if I believe that  we can travel through time.

مطمئن نیستم باور کنم که می توانیم در زمان سفر کنیم.

I'm skeptical so not sure if the  person can be trusted or believed.

من شک دارم، بنابراین مطمئن نیستم که بتوان به آن فرد اعتماد کرد یا باور کرد.

Person or information.

شخص یا اطلاعات

In this case, it's the  information they're presenting.

در این مورد، این اطلاعاتی است که ارائه می‌کنند.

Information can be trusted or  believed, so I'm skeptical.

اطلاعات را می توان اعتماد کرد یا باور کرد، بنابراین من شک دارم.

I'm not sure.

من مطمئن نیستم.

According to Harvard University  science historian Peter Gallison,  

به گفته پیتر گالیسون، مورخ علم دانشگاه هاروارد،

Einstein, Albert Einstein, Of course,  Einstein's relativity theory has been  

انیشتین، آلبرت انیشتین، البته، نظریه نسبیت انیشتین

pushed harder than any theory in the  history of the physical sciences.

بیش از هر نظریه ای در تاریخ علوم فیزیکی تحت فشار قرار گرفته است.

Pushed harder than It means that every scientist  has tried to prove that his theory is not correct,  

بیشتر از این به این معنی است که هر دانشمندی سعی کرده است ثابت کند که نظریه‌اش صحیح نیست،

so they've pushed his theory harder than any  theory in the history of the physical sciences.

بنابراین آن‌ها نظریه او را سخت‌تر از هر نظریه در تاریخ علوم فیزیکی تحت فشار قرار داده‌اند.

Yet each prior challenge, prior means previous.

با این حال هر چالش قبلی، قبلی یعنی قبلی.

So each challenge that had  previously happened prior, previous.

بنابراین هر چالشی که قبلاً قبلاً اتفاق افتاده بود، قبلی.

You see this a lot in job interviews.

این را در مصاحبه های شغلی زیاد می بینید.

Do you have any prior experience?

آیا تجربه قبلی دارید؟

Do you have any previous experience?

آیا تجربه قبلی دارید؟

So let me write that for you.

پس بگذارید آن را برای شما بنویسم.

Do you have any prior experience in Excel?

آیا تجربه قبلی در اکسل دارید؟

So Excel is a Microsoft  software for organizing data.

بنابراین اکسل یک نرم افزار مایکروسافت برای سازماندهی داده ها است.

Do you have any prior experience in Excel?

آیا تجربه قبلی در اکسل دارید؟

Do you have any previous experience yet?

آیا تاکنون تجربه قبلی دارید؟

Each prior challenge has come to no avail.

هر چالش قبلی بی فایده بوده است.

So remember I said they've tried to prove that  Einstein's theory is inaccurate or incorrect,  

بنابراین به یاد داشته باشید که گفتم آنها سعی کرده‌اند ثابت کنند که نظریه انیشتین نادرست یا نادرست است،

but it's come to no avail, which  means they have not been successful.

اما هیچ فایده‌ای نداشته است، به این معنی که آنها موفق نبوده‌اند.

So no avail means not successful.

پس بی فایده به معنای عدم موفقیت است.

Let's review this example.

بیایید این مثال را مرور کنیم. از

I asked my boss for a promotion but to no avail.

رئیسم ترفیع خواستم اما فایده ای نداشت.

So notice the expression is to no  avail and this means not successful.

بنابراین توجه داشته باشید که عبارت بی فایده است و این به معنای موفق نبودن است.

So I didn't get the promotion.

بنابراین من ارتقاء را دریافت نکردم.

My boss said no, but to no avail.

رئیسم گفت نه، اما فایده ای نداشت.

I'm hopeful he'll reconsider.

من امیدوارم که او تجدید نظر کند.

I'm hopeful that's just another way  of saying I hope he'll reconsider.

من امیدوارم که این فقط راه دیگری برای گفتن باشد که امیدوارم او در این باره تجدید نظر کند.

So remember we talked about this, consider it  again and change his decision, but he's skeptical.

بنابراین به یاد داشته باشید که ما در این مورد صحبت کردیم، دوباره آن را در نظر بگیرید و تصمیمش را تغییر دهید، اما او شک دارد.

I don't know.

I'm not sure if Jennifer's ready for a promotion.

من نمی دانم.

مطمئن نیستم که جنیفر برای ترفیع آماده است یا نه.

He's skeptical that I'm ready  for a management position.

او تردید دارد که من برای یک موقعیت مدیریتی آماده هستم.

So here we used a lot of expressions  in one thought, one advanced thought.

بنابراین در اینجا ما از عبارات زیادی در یک فکر، یک فکر پیشرفته استفاده کردیم.

Let's continue.

ادامه دهیم.

So is time travel just around the corner?

پس آیا سفر در زمان نزدیک است؟

When something is just around the corner,  it means happening soon, happening soon.

وقتی چیزی نزدیک است، به این معنی است که به زودی اتفاق می افتد، به زودی اتفاق می افتد.

So you could say my vacation  is just around the corner.

بنابراین می توانید بگویید که تعطیلات من نزدیک است. به

Happening soon.

زودی اتفاق می افتد.

So is time travel happening  soon just around the corner?

بنابراین آیا سفر در زمان به زودی در گوشه و کنار اتفاق می افتد؟

The prospect.

چشم انداز

So the prospect is the idea that Chime  travel is just around the corner.

بنابراین چشم‌انداز این ایده است که سفر Chime تقریباً نزدیک است.

The prospect has certainly been wrenched  much closer to the realm of possibility.

چشم‌انداز مطمئناً به قلمرو امکان نزدیک‌تر شده است.

This simply means moved closer to the realm of  possibility, meaning that something is possible.

این به سادگی به معنای نزدیک‌تر شدن به قلمرو امکان است، به این معنی که چیزی ممکن است.

So a simple way of saying this is the prospect has  certainly been moved towards possibility now that  

بنابراین، یک راه ساده برای گفتن این موضوع، مطمئناً اکنون به سمت این امکان سوق داده شده است که

a major physical hurdle, a hurdle is an obstacle,  something that prevents you from achieving a goal.

یک مانع فیزیکی بزرگ، یک مانع یک مانع است، چیزی که شما را از دستیابی به یک هدف باز می‌دارد.

So an obstacle, hurdle,  obstacle the speed of light.

بنابراین یک مانع، مانع، مانعی با سرعت نور.

So this is the obstacle,  the hurdle for time travel,  

بنابراین این مانع است، مانع سفر در زمان،

the fact that we need to travel  faster than the speed of light and so.

این واقعیت است که ما باید سریعتر از سرعت نور سفر کنیم و غیره.

Far.

دور.

Nothing has traveled faster than the speed of  light until these neutrinos has been cleared.

تا زمانی که این نوترینوها پاک نشده اند، هیچ چیز سریعتر از سرعت نور حرکت نکرده است.

So to clear the hurdle means to  get rid of it, to eliminate it.

بنابراین برداشتن مانع به معنای خلاص شدن از شر آن، از بین بردن آن است.

If particles, these neutrinos.

اگر ذرات، این نوترینوها.

If particles can travel faster than light, in  theory, traveling back in time is possible.

اگر ذرات بتوانند سریعتر از نور حرکت کنند، در تئوری، سفر به عقب در زمان ممکن است.

That's unthinkable, isn't it?

این غیر قابل تصور است، اینطور نیست؟ اینکه

How anyone harnesses that to harness something  is when you use something successfully.

چگونه کسی آن را برای مهار کردن چیزی به کار می گیرد، زمانی است که از چیزی با موفقیت استفاده می کنید.

To use something successfully,  use something successfully.

برای استفاده موفق از چیزی، از چیزی با موفقیت استفاده کنید.

For example, we have now harnessed the  power of the sun through solar panels.

به عنوان مثال، ما اکنون نیروی خورشید را از طریق پنل های خورشیدی مهار کرده ایم.

So you put a solar panel on the roof of your house  and it harnesses the sun, the energy of the sun.

بنابراین شما یک پنل خورشیدی را روی پشت بام خانه خود قرار می‌دهید و این پنل خورشیدی، انرژی خورشید را مهار می‌کند.

It uses that energy successfully  by then heating your house.

با گرم کردن خانه شما از آن انرژی با موفقیت استفاده می‌کند.

So we've already harnessed  many things in our environment.

بنابراین ما قبلاً چیزهای زیادی را در محیط خود مهار کرده‌ایم.

Why not time travel?

چرا سفر در زمان نه؟

How anyone harnesses that?

چگونه کسی آن را مهار می کند؟

So how anyone uses time travel successfully to  

بنابراین نحوه استفاده موفقیت آمیز از سفر در زمان برای رسیدن به

some kind of helpful end is far beyond  the scope of any modern technologies.

نوعی هدف مفید بسیار فراتر از حوزه هر فناوری مدرن است.

OK, so far beyond the scope of.

بسیار خوب، بسیار فراتر از محدوده.

When something is beyond the scope of, it means  that it is not included in, not included in.

وقتی چیزی فراتر از محدوده است، به این معنی است که در آن گنجانده نشده است، در آن گنجانده نشده است.

For example, teaching you about  Einstein's theory of relativity  

برای مثال، آموزش نظریه نسبیت انیشتین به شما

is beyond the scope of this lesson, which  means it's not included in this lesson.

فراتر از محدوده این درس است، به این معنی که در این درس گنجانده نشده است.

It doesn't mean it's not important, it's  just beyond the scope of this lesson.

این بدان معنا نیست که مهم نیست، فقط فراتر از محدوده این درس است.

It's not included in this lesson.

در این درس گنجانده نشده است.

So it's beyond the scope of any modern technology,  

بنابراین، فراتر از دامنه هر فناوری مدرن است

however, and will be left to  future generations to explore.

،   و برای کاوش به نسل‌های آینده واگذار خواهد شد.

When you leave something to someone, it means  that you give the responsibility to someone else.

وقتی چیزی را به کسی واگذار می‌کنید، به این معنی است که مسئولیت را به دیگری واگذار می‌کنید.

So the future generations now have the  responsibility to Take the information  

بنابراین نسل‌های آینده اکنون مسئولیت دارند که اطلاعات را

from this article, the fact that these neutrinos  can travel faster than the speed of light and try  

از این مقاله بگیرند، این واقعیت که این نوترینوها می‌توانند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کنند و سعی کنند

to harness that, try to turn it into something  tangible that we can use and benefit from.

آن را مهار کنند، سعی کنیم آن را به چیزی ملموس تبدیل کنیم که بتوانیم از آن استفاده کنیم و از آن بهره ببریم.

So that's not our responsibility.

پس این مسئولیت ما نیست.

We're going to leave that to  future generations to explore.

ما آن را به نسل‌های آینده می‌سپاریم تا کاوش کنند.

So that's the end of the article.

پس این پایان مقاله است.

What I'll do now is I'll go to the  beginning and I'll read the article  

کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که به ابتدا می روم و مقاله را

from start to finish and this time  you can focus on my pronunciation.

از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

Time travel Time travel took a small step  away from science fiction and towards science  

سفر در زمان سفر در زمان گامی کوچک از داستان های علمی تخیلی و به سمت علم برداشت.

recently when physicists discovered that subatomic  

particles known as neutrinos  can exceed the speed of light.

The unassuming particle, it is electrically  neutral, small but with a non 0 mass, and able to  

این ذره بی ادعا، از نظر الکتریکی خنثی، کوچک اما با جرمی غیر صفر است و قادر است به

penetrate the human form undetected, is on its way  to becoming a rock star of the scientific world.

شکل غیرقابل شناسایی به شکل انسان نفوذ کند، در راه تبدیل شدن به ستاره راک دنیای علم است.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurtling through an underground corridor  

محققان در ژنو نوترینوها را از طریق یک راهرو زیرزمینی

toward their colleagues 730  kilometers away in Italy.

به سمت همکاران خود در فاصله 730 کیلومتری ایتالیا فرستادند.

The neutrinos arrived promptly.

نوترینوها به سرعت وارد شدند.

So promptly, in fact, that they triggered  what scientists are calling the unthinkable,  

در واقع، آنقدر سریع باعث ایجاد چیزی شدند که دانشمندان آن را غیرقابل تصور می‌خوانند،

that everything they have learned, known,  

که ممکن است نیاز به بازنگری در هر چیزی که آنها آموخته‌اند، می‌دانند،

or taught stemming from the last 100 years of the  physics discipline may need to be reconsidered.

یا یاد داده‌اند که از ۱۰۰ سال گذشته رشته فیزیک است، بازنگری شود.

The issue at stake is a tiny segment of time,  

موضوع مورد بحث بخش کوچکی از زمان است،

precisely 60 nanoseconds, which  is 60 billionths of a second.

دقیقاً 60 نانوثانیه، که 60 میلیاردم ثانیه است.

This is how much faster than  the speed of light the neutrinos  

این سرعتی است که نوترینوها توانستند در سفرهای زیرزمینی‌شان بسیار سریع‌تر از سرعت نور

managed to go in their underground  travels, and at a consistent rate.

و با سرعتی ثابت حرکت کنند.

Even allowing for a margin of  error of 10 billionths of a second,  

حتی با در نظر گرفتن حاشیه خطای 10 میلیاردم ثانیه،

this stands as proof that it is  possible to race against light and win.

این نشان می‌دهد که می‌توان با نور مسابقه داد و پیروز شد. همچنین

The duration of the experiment  also accounted for and ruled  

مدت زمان آزمایش

out any possible lunar effects or  tidal bulges in the Earth's crust.

هر گونه اثرات احتمالی ماه یا برآمدگی جزر و مدی در پوسته زمین را به حساب آورد و رد کرد.

Nevertheless, there's plenty  of reason to remain skeptical.

با این وجود، دلایل زیادی برای تردید وجود دارد.

According to Harvard University science historian  Peter Galison, Einstein's relativity theory has  

به گفته پیتر گالیسون، مورخ علم دانشگاه هاروارد ، نظریه نسبیت انیشتین

been pushed harder than any theory in  the history of the physical sciences.

بیش از هر نظریه ای در تاریخ علوم فیزیکی تحت فشار قرار گرفته است.

Yet each prior challenge has come to no avail,  and relativity has so far refused to buckle.

با این حال، هر چالش قبلی بی فایده بوده است، و نسبیت تاکنون از دست و پنجه نرم کردن خودداری کرده است.

So is time travel just around the corner?

پس آیا سفر در زمان نزدیک است؟

The prospect has certainly been wrenched  much closer to the realm of possibility  

now that a major physical hurdle,  the speed of light, has been cleared.

اکنون که یک مانع فیزیکی بزرگ، سرعت نور، برطرف شده است، چشم‌انداز مطمئناً به قلمرو امکان نزدیک‌تر شده است.

If particles can travel faster than light, in  theory, traveling back in time is possible.

اگر ذرات بتوانند سریعتر از نور حرکت کنند، در تئوری، سفر به عقب در زمان ممکن است. با این حال،

How anyone harnesses that to some kind  of helpful end is far beyond the scope of  

اینکه چگونه کسی آن را برای نوعی هدف مفید مهار می‌کند، بسیار فراتر از حوزه

any modern technologies, however, and will  be left to future generations to explore.

فناوری‌های مدرن است و برای کشف آن به نسل‌های آینده واگذار خواهد شد.

Think of everything you've learned so far.

به همه چیزهایی که تا الان یاد گرفته اید فکر کنید.

Now let's keep going and learn natural phrases.

حالا بیایید ادامه دهیم و عبارات طبیعی را یاد بگیریم.

And you'll do this by listening to fast English.

و این کار را با گوش دادن سریع به زبان انگلیسی انجام خواهید داد.

You'll listen to a sentence three times,  and I want you to write down what you hear.

شما به یک جمله سه بار گوش خواهید داد، و می‌خواهم آنچه را که می‌شنوید بنویسید.

And then after you'll learn  vocabulary, grammar and pronunciation.

و سپس واژگان، گرامر و تلفظ را یاد خواهید گرفت.

So here we go.

بنابراین ما اینجا هستیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Did you break it to him?

برایش شکستی؟

Did you break it to him?

برایش شکستی؟

Did you break it to him?

برایش شکستی؟

Did you get that one?

اون یکی رو گرفتی؟

I said, did you break it to him?

گفتم برایش شکستی؟

First, let's talk about the pronunciation changes.

ابتدا اجازه دهید در مورد تغییرات تلفظ صحبت کنیم.

Did you?

آیا شما؟

We pronounce this as didja, Didja, didja.

ما این را به صورت didja، Didja، didja تلفظ می کنیم.

So I combine those sounds together and  I take you and I change it to ya didja.

بنابراین من آن صداها را با هم ترکیب می‌کنم و شما را می‌برم و آن را به ya didja تغییر می‌دهم.

Didja.

دیدجا.

Did you break it?

شکستی؟

Tim?

تیم؟

Notice the last two words  really sounded like one word.

توجه کنید که دو کلمه آخر واقعاً شبیه یک کلمه به نظر می رسید.

Tim.

Tim.

تیم

تیم

It almost sounded like Tim the name Tim, and  that's because we frequently get rid of the  

تقریباً به نظر می رسید که نام تیم تیم است، و به این دلیل است که ما اغلب

age on him and her at a natural pace  and we connect it to the word before.

با سرعت طبیعی از شر سن او و او خلاص می شویم و آن را به کلمه قبلی متصل می کنیم.

So it really sounds like MMM.

بنابراین واقعاً شبیه MMM به نظر می رسد.

And then you hear the from 2 Tim.

و سپس صدای 2 تیم را می شنوید.

Tim, Did you break it?

تیم، آن را شکستی؟

Tim?

تیم؟

Now what does this mean?

حالا این یعنی چی؟

To break something to someone is an expression.

شکستن چیزی برای کسی یک تعبیر است.

And we use this when you share news or information  with someone, but it's always negative.

و وقتی اخبار یا اطلاعاتی را با شخصی به اشتراک می‌گذارید، از آن استفاده می‌کنیم ، اما همیشه منفی است.

So maybe you applied for a promotion, but  you're not going to get the promotion.

بنابراین ممکن است برای ارتقاء درخواست داده باشید، اما نمی‌توانید ارتقاء را دریافت کنید.

So that's the negative news.

پس این خبر منفی است.

Did you break it to him that  he's not getting the promotion?

آیا این موضوع را برای او شکست دادید که او ترفیع را دریافت نمی کند؟

So did you share this negative news with him?

پس این خبر منفی را با او در میان گذاشتید؟

Did you break it to him?

برایش شکستی؟

Our next listening test, remember to  put what you hear in the comments.

تست شنیداری بعدی ما، به یاد داشته باشید آنچه را که می شنوید در نظرات قرار دهید.

Cut it out, would you?

قطعش کن، میخوای؟

Cut it out?

Would you Cut it out?

قطعش کنم؟

آیا آن را قطع می کنید؟

Would you?

آیا شما؟

Did you get that one?

اون یکی رو گرفتی؟

I said cut it out, would you?

گفتم قطعش کن؟

First, let's talk about pronunciation.

ابتدا بیایید در مورد تلفظ صحبت کنیم.

Did ya?

آیا شما؟

The same thing is happening here with would you,  

همان چیزی که در اینجا اتفاق می‌افتد با شما می‌افتد،

you becomes ya and I combine  those sounds, would ya, ya?

شما می‌شوید و من آن صداها را ترکیب می‌کنم، بله، بله؟

Ya would ya?

بله؟

Would ya?

آیا شما؟

Would ya Cut it out, would ya?

آیا آن را قطع می کنید، آیا؟

Now let's talk about cut it out.

حالا بیایید در مورد قطع آن صحبت کنیم.

You'll notice we have TS in  between vowels In American English.

متوجه خواهید شد که ما بین حروف صدادار در انگلیسی آمریکایی TS داریم.

When AT comes between vowels,  we change that to a very soft D.

وقتی AT بین حروف صدادار قرار می‌گیرد، آن را به D بسیار ملایم تغییر می‌دهیم.

Cut it out, cut it out and I  pronounce all three as one.

Cut it out, Cut it out, cut  it out, cut it out, would you?

قطعش کن، برش بده، برش بده، قطعش کن، می‌خواهی؟

The expression to cut something  out means to stop something that  

عبارت قطع کردن چیزی به معنای متوقف کردن چیزی است که

is annoying or frustrating  or irritating or unwanted.

آزاردهنده یا ناامیدکننده یا آزاردهنده یا ناخواسته است.

So let's say you're in a meeting for work and  in the background your kids are going crazy.

بنابراین فرض کنید برای کار در یک جلسه هستید و در پس‌زمینه فرزندانتان دیوانه می‌شوند.

They're screaming, they're  yelling, they're fighting.

آنها فریاد می زنند، آنها فریاد می زنند، آنها دعوا می کنند.

This is behavior that is unwanted, frustrating,  irritating, annoying, and you want them to stop.

این رفتاری است که ناخواسته، ناامیدکننده، آزاردهنده، آزاردهنده است و شما می‌خواهید آنها را متوقف کنند.

So you can say to your  kids, cut it out, would you?

بنابراین می‌توانید به بچه‌هایتان بگویید، آن را قطع کنید، درست است؟

Our next listening exercise, write  what you hear in the comments.

تمرین گوش دادن بعدی ما، آنچه را که می شنوید در نظرات بنویسید.

You got to kick it up a notch.

شما باید آن را یک درجه بالا بیاورید.

You got to kick it up a notch.

شما باید آن را یک درجه بالا بیاورید.

You got to kick it up a notch.

شما باید آن را یک درجه بالا بیاورید.

Did you get that one?

اون یکی رو گرفتی؟

I said you gotta kick it up a notch first.

گفتم اول باید آن را بالا بیاوری.

Notice how I used gotta.

توجه کنید که من چگونه از Gota استفاده کردم.

This is a reduction.

این یک کاهش است.

It's a combination of the words got  to and it's pronounced as one gotta.

این ترکیبی از کلمات get to است و به صورت one gotta تلفظ می‌شود.

You gotta.

تو باید

You can also say you've gotta, you have got to.

شما همچنین می توانید بگویید که باید، باید.

But in American English, it's  very common to just say you gotta,  

اما در انگلیسی آمریکایی، بسیار رایج است که فقط بگوییم شما باید،

you gotta, you got to is the same as you have to.

شما باید، باید همان چیزی است که باید انجام دهید.

Now let's talk about the expression  to kick something up a notch.

حالا بیایید در مورد عبارت برای ضربه زدن به چیزی صحبت کنیم.

When you kick something up a notch is  just encouraging you to perform better,  

وقتی چیزی را بالا می‌برید، فقط شما را تشویق می‌کند که بهتر عمل کنید،

work faster, work harder.

سریع‌تر کار کنید، سخت‌تر کار کنید.

So let's say you were tasked with assembling  1 100 boxes and two hours have passed and  

بنابراین فرض کنید که شما وظیفه مونتاژ 1100 جعبه را داشته اید و دو ساعت گذشته است و

your boss sees that you've only assembled  20 boxes and your boss wants to tell you  

رئیس شما می بیند که شما فقط 20 جعبه را مونتاژ کرده اید و رئیس شما می خواهد به شما بگوید

that you need to work harder, you need to  work faster, you need to perform better.

که باید بیشتر کار کنید، باید سریعتر کار کنید، نیاز دارید. برای عملکرد بهتر

She can say you've got to kick it up a notch.

او می تواند بگوید شما باید آن را یک درجه بالا بیاورید.

You got to work faster.

باید سریعتر کار کنی

You got to work harder.

باید بیشتر کار کنی

Our next listening exercise, Write  what you hear in the comments.

تمرین گوش دادن بعدی ما، آنچه را که می شنوید در نظرات بنویسید.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Don't let him get to you.

اجازه نده او به تو برسد.

Don't let him get to you.

اجازه نده او به تو برسد.

Don't let him get to you.

اجازه نده او به تو برسد.

How'd you do it?

چگونه آن را انجام دادی؟

That one I said don't let him get to you first.

اون یکی که گفتم نذار اول به تو برسه.

Let's talk about pronunciation.

بیایید در مورد تلفظ صحبت کنیم.

Don't let him, let him notice again.

اجازه نده، بگذار دوباره متوجه شود.

I take that H off of him.

من آن H را از او جدا می کنم.

I drop the sound and then I'm left with him.

صدا را رها می کنم و بعد با او می مانم.

But I combine it with the word before.

اما من آن را با کلمه قبل ترکیب می کنم.

Let em, let em let em don't let  em don't let them get to you.

اجازه دهید، اجازه دهید آنها اجازه ندهید اجازه ندهید آنها به شما دست پیدا کنند.

Now I said you at the end, many  native speakers will drop this to ya.

حالا من در پایان به شما گفتم، بسیاری از زبان‌های بومی این را به شما می‌دهند.

Don't let them get to ya, get to ya.

اجازه نده که به تو برسند، به تو برسند.

Just like we saw with Didja wouldja.

دقیقاً همانطور که با Didja willja دیدیم.

But I said you don't let them get to you Now  what does this mean When someone gets to you?

اما من گفتم اجازه نمی‌دهید به شما برسند .

It means that you become angry, annoyed,  

این بدان معناست که شما به دلیل رفتار آن شخص عصبانی، آزرده،

irritated, or frustrated because  of of that person's behavior.

عصبانی یا ناامید می شوید .

But we can also use this in situations.

اما ما می توانیم از این در شرایط نیز استفاده کنیم.

If you get really angry when  you're stuck in traffic,  

اگر وقتی در ترافیک گیر کرده‌اید واقعا عصبانی می‌شوید،

I can say don't let the traffic get to you.

می‌توانم بگویم اجازه ندهید ترافیک به شما برسد.

So don't let the situation make you  angry because what does being angry do?

بنابراین اجازه ندهید موقعیت شما را عصبانی کند زیرا عصبانی بودن چه کاری انجام می دهد؟

It doesn't benefit the situation in any way.

به هیچ وجه به نفع شرایط نیست.

Don't let the traffic get to you.

اجازه ندهید ترافیک به شما برسد.

Don't let your bosses criticism get to you.

اجازه ندهید که انتقاد رئیستان متوجه شما شود.

Don't let it anger you,  frustrate you, or annoy you.

اجازه ندهید شما را عصبانی کند، ناامیدتان کند یا شما را آزار دهد.

Our next listing exercise,  I'll say it three times.

تمرین بعدی فهرست‌بندی ما، آن را سه بار می‌گویم.

Write what you hear in the comments.

آنچه را که می شنوید در نظرات بنویسید.

What are you looking at?

به چه چیزی نگاه می کنی؟

What are you looking at?

به چه چیزی نگاه می کنی؟

What are you looking at?

به چه چیزی نگاه می کنی؟

Did you get that one?

اون یکی رو گرفتی؟

What are you looking at?

به چه چیزی نگاه می کنی؟

So here we have a very simple sentence,  

بنابراین در اینجا ما یک جمله بسیار ساده داریم،

but it might be difficult for you because  of those natural pronunciation changes.

اما ممکن است به دلیل آن تغییرات طبیعی تلفظ برای شما سخت باشد.

How I combine my words at a natural pace.

چگونه کلماتم را با سرعت طبیعی ترکیب می کنم. تو

What are you?

چی هستی؟ به

Sounds like one word.

نظر یک کلمه می آید. تو

What are you?

چی هستی؟ تو

What are you?

چی هستی؟

So the R just becomes RRR and I attach it to  what what are, what are, what are, what are you?

بنابراین R فقط به RRR تبدیل می‌شود و من آن را به آنچه هستند، چه هستند، چه هستند، چه هستند، وصل می‌کنم؟

Now I think I said you, but you can also again,  

حالا فکر می‌کنم به شما گفتم، اما می‌توانید دوباره،

shorten that to ya and native  speakers commonly do that.

آن را به شما کوتاه کنید و افراد بومی  معمولاً این کار را انجام می‌دهند.

So get comfortable with it.

پس باهاش ​​راحت باش تو

What are you?

چی هستی؟

What are ya?

What are you, What are ya?

تو چی هستی

تو چی هستی، چی هستی؟

But remember, it sounds like one word.

اما به یاد داشته باشید، این یک کلمه به نظر می رسد. تو

What are you?

چی هستی؟

What are you looking at here?

اینجا به چی نگاه می کنی؟

It's very common to take a word that  ends in ING and drop the G sound.

بسیار معمول است که کلمه ای را انتخاب کنید که به ING ختم می شود و صدای G را رها کنید.

That G sound and just ended on lookin,  lookin, lookin that, lookin that.

آن صدای G و فقط با نگاه کردن، نگاه کردن، نگاه کردن به آن، نگاه کردن به آن تمام شد.

But notice I combine it with the word  that comes next because it's a vowel.

اما توجه کنید که من آن را با کلمه بعدی ترکیب می کنم زیرا یک مصوت است. به

Lookin that so instead of lookin at it sounds  like not not and then I combine them looking at  

این نگاه کنید، به‌جای اینکه به آن نگاه کنم، به نظر می‌رسد که نه، و سپس آنها را با هم ترکیب می‌کنم که به آن

not looking at looking at what are you looking at?

نگاه می‌کنند، نه اینکه به آنچه نگاه می‌کنید نگاه می‌کنند؟

So how did you do with those listening exercises?

پس چگونه با آن تمرینات گوش دادن انجام دادید؟

Share your score in the comments below and  remember you were being test on your ability  

امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید و به یاد داشته باشید که توانایی خود را

to understand the words I say, but also the  ability to understand what my meaning is.

برای درک کلماتی که می‌گویم، اما همچنین توانایی درک معنای من را آزمایش می‌کردید.

So maybe you understood the words,  

بنابراین شاید شما کلمات را فهمیده باشید،

but you you didn't know the expression or  the idiom, you didn't know what it meant.

اما شما بیان یا اصطلاح را نمی‌دانستید، معنی آن را نمی‌دانستید.

So you need both.

بنابراین شما به هر دو نیاز دارید.

But don't worry if this was difficult because  the more you practice, the more you study native  

اما اگر این کار سخت بود، نگران نباشید، زیرا هرچه بیشتر تمرین کنید، زبان‌های بومی را بیشتر مطالعه کنید

speakers, the more you add these expressions  to your vocabulary, the easier it will become.

، این عبارات را بیشتر به دایره لغات خود اضافه کنید، آسان‌تر می‌شود.

So now what I'm going to do is I'm  going to say each sentence again,  

بنابراین اکنون کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که هر جمله‌ای را دوباره بیان می‌کنم،

and I want you to imitate me and try to say  it as closely to the way I pronounce it.

و می‌خواهم از من تقلید کنید و سعی کنید آن را به همان شکلی که من تلفظ می‌کنم، بگویید.

And if you're in a private space,  I want you to say it out loud.

و اگر در یک فضای خصوصی هستید، می‌خواهم آن را با صدای بلند بگویید.

If you're in a public space,  

اگر در یک مکان عمومی هستید،

well then try this again when you're  at home and you can say it out loud.

پس وقتی در خانه هستید دوباره این کار را امتحان کنید و می‌توانید آن را با صدای بلند بگویید.

Did you break it to him?

برایش شکستی؟

Did you break it to him?

برایش شکستی؟

Did you break it to him?

برایش شکستی؟

Cut it out, Would you?

قطعش کن، میخوای؟

Cut it out?

قطعش کنم؟

Would you?

آیا شما؟

Cut it out?

قطعش کنم؟

Would you?

آیا شما؟

You got to kick it up a notch.

شما باید آن را یک درجه بالا بیاورید.

You got to kick it up a notch.

شما باید آن را یک درجه بالا بیاورید.

You got to kick it up a notch.

شما باید آن را یک درجه بالا بیاورید.

Don't let them get to you.

اجازه نده که به تو برسند

Don't let them get to you.

اجازه نده که به تو برسند

Don't let them get to you.

اجازه نده که به تو برسند

What are you looking at?

به چه چیزی نگاه می کنی؟

What are you looking at?

به چه چیزی نگاه می کنی؟

What are you looking at now?

الان به چی نگاه میکنی؟

Practice this again and again  until you feel very confident  

این را بارها و بارها تمرین کنید تا زمانی که خیلی مطمئن شوید

that your pronunciation is close to mine.

که تلفظ شما به تلفظ من نزدیک است.

What do you mean she can't make it?

منظورت چیه که نمیتونه از پسش بربیاد؟

Did you hear what I just said?

شنیدی چی گفتم؟

What do you mean she can't make it?

منظورت چیه که نمیتونه از پسش بربیاد؟

I said what do you mean she can't make it?

گفتم یعنی چی نمیتونه از پسش بربیاد؟

But of course I didn't say it like that.

ولی البته من اینطوری نگفتم.

I said, what do you mean?

گفتم منظورت چیه؟

She can't make it.

او نمی تواند آن را.

Notice how I said what do you what  do ya, what do ya, what do you mean?

توجه کنید که چگونه گفتم شما چه کاری انجام می دهید، چه می کنید، منظورتان چیست؟

What do you mean?

منظورت چیه؟

This is called connected speech, and native  speakers love connecting their speech.

این گفتار متصل نامیده می‌شود، و سخنرانان بومی عاشق ارتباط گفتارشان هستند.

But of course, this makes it  difficult for you to understand us.

اما البته، این درک ما را برای شما دشوار می‌کند.

So let me share the most common  connected phrases that you need to know.

بنابراین اجازه دهید رایج‌ترین عبارات مرتبطی را که باید بدانید به اشتراک بگذارم.

The first one, of course, what do  ya, what do ya, what do you mean?

اولی، البته، چه کاری، چه کاری، یعنی چه؟

What do you doing?

چیکار میکنی؟

What do you want?

چی میخوای؟

How do you know she can't make it?

چگونه می دانید که او نمی تواند آن را انجام دهد؟

Did you catch this one?

این یکی رو گرفتی؟

How do you?

چطوری؟

How do you?

چطوری؟

How do you?

چطوری؟

How do you know what you doing this weekend?

از کجا میدونی این آخر هفته چیکار میکنی؟

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

What are you becomes whatcha?

چی هستی چی میشه

Whatcha, whatcha, whatcha doing this weekend?

چه، چه، چه، این آخر هفته چه می‌کنی؟

So make it your goal to learn these  connected phrases, but for now,  

بنابراین، یادگیری این عبارات مرتبط را هدف خود قرار دهید ، اما در حال حاضر،

focus on the top three you need to  know what do ya, how do ya and whatcha?

روی سه مورد برتر تمرکز کنید که باید بدانید چه کاری، چگونه انجام دهید و چه کاری؟

How about this one?

این یکی چطور؟

How are you going to get to the mall?

چگونه می خواهید به مرکز خرید بروید؟

How are ya?

That's a connected phrase.

چطوری؟

این یک عبارت متصل است.

How are you?

چطوری؟

How are ya?

چطوری؟

How are ya gonna now?

حالا چطوری؟

This is a reduction.

این یک کاهش است.

We take 2 words going to and  we reduce it into one gonna.

ما 2 کلمه رفتن به را می گیریم و آن را به یک gonna کاهش می دهیم.

These are informal.

اینها غیر رسمی هستند.

They're very casual, but they're  frequently used in spoken English.

آنها بسیار معمولی هستند، اما اغلب در انگلیسی گفتاری استفاده می‌شوند.

I gotta go.

من باید بروم

I'm sure you know this one got to.

من مطمئن هستم که شما می دانید این یکی باید به. به

Sounds like gotta.

نظر می رسد باید.

I gotta go.

من باید بروم به

Give me a break.

من استراحت بده

Gimme.

بده به

Gimme, Give me a break.

من استراحت بده به

Give me sounds like Gimme.

من صداهایی مثل Gimme بده.

I don't know.

من نمی دانم.

I don't know.

من نمی دانم.

Don't know.

نمی دانم.

As a reduction.

به عنوان کاهش.

I don't know.

من نمی دانم.

I want to go to the movies.

من می خواهم به سینما بروم.

Want to becomes wanna start  with these and pay attention  

می‌خواهید با این‌ها شروع کنید و به آن توجه کنید

and keep adding more reductions to your speech.

و به کاهش‌های بیشتری به گفتار خود ادامه دهید. ساعت

We'll be there at 5:00.

5:00 آنجا خواهیم بود. ساعت

We'll be there at 5:00.

5:00 آنجا خواهیم بود.

We will be there at 5:00.

ساعت 5 آنجا خواهیم بود.

We'll be there will, will.

ما آنجا خواهیم بود، اراده خواهیم کرد.

This is a contraction.

این یک انقباض است.

We take two separate words and we form one word.

دو کلمه جدا می گیریم و یک کلمه تشکیل می دهیم.

The thing you need to know about contractions  is that they are grammatically correct.

چیزی که باید در مورد انقباضات بدانید این است که از نظر گرامری صحیح هستند.

You can use them in your spoken English  and your writing, and although they do  

می‌توانید از آن‌ها در مکالمه انگلیسی و نوشتار خود استفاده کنید ، و اگرچه به نظر

sound more casual, they are grammatically correct.

غیرمعمول‌تر به نظر می‌رسند، اما از نظر گرامری درست هستند.

I would never say it is a hot day.

هرگز نمی گویم روز گرمی است.

I would say it's a hot day.

می گویم روز گرمی است.

It's it's it's a hot day.

این یک روز گرم است.

I would not say she is my friend.

من نمی گویم او دوست من است.

I would say she's my friend.

من می گویم او دوست من است. اون

She's my friend now.

الان دوست منه

Because of this, students might not get the verb.

به همین دلیل، دانش آموزان ممکن است فعل را دریافت نکنند.

Because it's in a.

زیرا در یک.

Contraction.

انقباض.

You must learn contractions if you  want to understand native speakers.

اگر می‌خواهید سخنرانان بومی را درک کنید، باید انقباضات را یاد بگیرید.

Let's start with the most common.

بیایید با رایج ترین شروع کنیم.

It is, it's there is, there's I have, I've you  are your should not, shouldn't, will not won't.

این هست، هست، هست، من دارم، تو را دارم نباید، نباید، نخواهی کرد.

Start with these and keep adding  contractions to your speech.

با اینها شروع کنید و به گفتار خود انقباض اضافه کنید.

It will help you understand native speakers.

این به شما کمک می کند تا زبان مادری را درک کنید.

Let's try that listening exercise  from the beginning again.

بیایید تمرین گوش دادن را دوباره از ابتدا امتحان کنیم.

What do you mean you can't make it?

منظورت چیه که نمیتونی از پسش بربیای؟

What do you mean you can't make it?

منظورت چیه که نمیتونی از پسش بربیای؟

I'm sure you already understand this a lot more  because you now understand the connected speech.

من مطمئن هستم که شما قبلاً این را خیلی بیشتر درک کرده‌اید زیرا اکنون سخنرانی مرتبط را درک می‌کنید.

But did you also know I said make it?

اما آیا شما همچنین می دانید که من گفتم آن را درست کنید؟

Make it now?

الان درستش کن؟

If you looked at each individual  sound, it sounds like May Kit.

اگر به تک تک صداها نگاه کنید، به نظر می رسد مانند May Kit.

So you might be thinking May, the month of  May, April, May and Kit like a Kit Kat bar.

بنابراین ممکن است به ماه می، ماه می، آوریل، می و کیت مانند نوار کیت کت فکر کنید.

I don't understand.

من نمی فهمم.

This is linking.

این در حال پیوند دادن است.

Linking is when we take a sound from one  word and we put that sound on the next word.

پیوند زمانی است که صدایی را از یک کلمه می گیریم و آن صدا را روی کلمه بعدی قرار می دهیم.

We do this in English to help us  connect our speech and smooth our  

ما این کار را به زبان انگلیسی انجام می دهیم تا به ما کمک کند گفتار خود را به هم متصل کنیم و تلفظ خود را صاف کنیم

pronunciation so we can speak without pauses.

تا بتوانیم بدون مکث صحبت کنیم.

Make it notice.

توجه کنید.

There's that on make, but it  forces me to take a pause.

در ساخت وجود دارد، اما مرا مجبور می‌کند مکث کنم.

Make it.

درست کن

So to get rid of that pause, I take  that and I put it on the next word.

بنابراین برای رهایی از آن مکث، آن را می‌گیرم و آن را روی کلمه بعدی قرار می‌دهم.

Make it make it.

کاری کن که آن را بسازد.

Let's try another listening exercise.

بیایید تمرین شنیداری دیگری را امتحان کنیم.

You shouldn't walk alone at night.

شما نباید در شب تنها راه بروید.

Now I used a contraction should not  becomes shouldn't, you shouldn't.

حالا من از انقباض استفاده کردم نباید تبدیل می شود نباید، شما نباید.

And then I said walk alone,  but again, there's that sound.

و بعد گفتم تنها راه برو، اما باز هم آن صدا می آید.

So I take that K sound and I put it on  the next word and it becomes wah, Cologne.

بنابراین من آن صدای K را می‌گیرم و آن را روی کلمه بعدی قرار می‌دهم و تبدیل می‌شود واه، کلن.

But Cologne sounds a lot like men's perfume,  

اما صدای ادکلن بسیار شبیه عطر مردانه است،

which we call Cologne for women is  perfume, but for men it's Cologne.

که ما آن را ادکلن زنانه می نامیم، عطر است، اما برای مردان این عطر است.

So this can cause confusion because you might  think I just said Cologne meaning men's perfume.

بنابراین این می تواند باعث سردرگمی شود زیرا ممکن است فکر کنید من فقط گفتم کلن به معنای عطر مردانه است.

But this is part of walk alone,  walk alone, walk alone with linking.

اما این بخشی از راه رفتن به تنهایی است، تنها راه بروید، تنها با پیوند راه بروید.

The best way to get comfortable with  linking is to study native speakers.

بهترین راه برای راحت شدن با پیوند، مطالعه زبان مادری است.

So instead of listening to an entire third 30  minute episode, just listen to one sentence  

بنابراین به جای گوش دادن به یک قسمت سوم 30 دقیقه‌ای، فقط به یک جمله

on YouTube or on TV and pause and listen  to that sentence many, many times.

در YouTube یا تلویزیون گوش دهید و مکث کنید و آن جمله را چندین و چند بار گوش دهید.

And really get comfortable with how  those sounds are pronounced together.

و واقعاً با نحوه تلفظ آن صداها با هم راحت شوید.

And really get comfortable with how  those sounds are pronounced together  

and really get comfortable with how those  sounds are pronounced at a natural pace.

و واقعاً از نحوه تلفظ آن صداها با هم راحت شوید

و واقعاً از نحوه تلفظ آن صداها با سرعت طبیعی راحت شوید.

Let's try a listening exercise.

بیایید تمرین گوش دادن را امتحان کنیم.

I got a lot of merch.

من کالای زیادی گرفتم.

I got a lot of merch.

من کالای زیادی گرفتم.

I got a lot of merch here.

من اینجا کالاهای زیادی گرفتم.

I used a reduction.

من از کاهش استفاده کردم.

A lot of is pronounced.

بسیاری از تلفظ می شود.

A lotta, a lotta.

خیلی، خیلی زیاد.

Now what is merch?

حالا تجارت چیست؟

Maybe you understood the sound.

شاید صدا رو فهمیدی

You understood I said merch, but  you have no idea what that means.

فهمیدی که من گفتم کالا، اما نمی‌دانی معنی آن چیست.

That's because native speakers we  shorten words all the time for no reason.

این به این دلیل است که افراد بومی صحبت می‌کنند، ما همیشه کلمات را بدون دلیل کوتاه می‌کنیم.

This is very casual and informal, but it's  done in both a professional and social context.

این بسیار غیررسمی و غیررسمی است، اما هم در زمینه حرفه ای و هم در زمینه اجتماعی انجام می شود.

So merge is short for merchandise.

بنابراین ادغام کوتاه شده برای کالا است.

If you work in a company  that buys and sells products,  

اگر در شرکتی کار می‌کنید که محصولات را می‌خرد و می‌فروشد، به

most likely your coworkers will say merch  and you might not understand what they mean.

احتمال زیاد همکارانتان کالا را خواهند گفت و ممکن است منظور آنها را متوجه نشوید.

That's a fab dress.

اون یه لباس عالیه

Fab is short for fabulous.

Fab مخفف fabulous است.

I have to take my cat to the vet.

من باید گربه ام را به دامپزشکی ببرم.

Vet is short for veterinarian.

دامپزشک مخفف دامپزشک است.

Are we meeting at HQHQ is an acronym for  headquarters, which is the head office,  

آیا ما در HQHQ ملاقات می‌کنیم مخفف عبارت ستاد است، که دفتر مرکزی،

the main office of a company, but  pretty much everyone calls it HQ.

دفتر اصلی یک شرکت است، اما تقریباً همه آن را HQ می‌نامند.

So when you're studying native speakers,  listen for these shortened words and just  

بنابراین، وقتی در حال مطالعه سخنرانان بومی هستید، به این کلمات کوتاه‌شده گوش دهید و فقط

make a list of them and keep adding  the most common ones to your speech.

فهرستی از آن‌ها تهیه کنید و رایج‌ترین‌ها را به گفتار خود اضافه کنید.

Let's try another listening exercise.

بیایید تمرین شنیداری دیگری را امتحان کنیم.

You got to cut it out.

باید قطعش کنی

You got to cut it out.

باید قطعش کنی

I used a reduction.

من از کاهش استفاده کردم.

Got to gotta, you gotta cut it out.

باید قطعش کنی

Cut it out, cut it, cut it out.

قطعش کن، برش بده، برش بده.

Now maybe you heard the what and you're thinking,  hmm, what does Jennifer have to cut out?

حالا شاید چیزی را شنیده باشید و دارید فکر می کنید، هوم، جنیفر باید چه چیزی را حذف کند؟

Does she have to cut something out?

آیا او باید چیزی را حذف کند؟

But no, because this is an idiom.

اما نه، زیرا این یک اصطلاح است.

So to understand native speakers,  you have to learn phrasal verbs,  

بنابراین برای درک سخنرانان بومی، باید افعال عبارتی،

idioms and expressions because  we use them all the time.

اصطلاحات و عبارات را یاد بگیرید زیرا ما همیشه از آنها استفاده می کنیم.

Take a look at this article from Forbes magazine.

به این مقاله از مجله فوربس نگاهی بیندازید.

Now everything I have underlined is either  a phrasal verb, an idiom, or an expression.

اکنون هر چیزی که زیر آن خط کشیده‌ام یک فعل عبارتی، یک اصطلاح یا یک عبارت است.

And and they don't have literal meanings.

و معانی لغوی ندارند.

So maybe you understood the word  cut, but that doesn't help you  

بنابراین شاید کلمه کات را فهمیده باشید ، اما این به شما کمک نمی‌کند

understand my message because it  doesn't have a literal meaning.

پیام من را بفهمید زیرا معنای واقعی کلمه ندارد.

Now there are hundreds and hundreds of  phrasal verbs, idioms, and expressions.

اکنون صدها و صدها افعال، اصطلاحات و عبارات عبارتی وجود دارد.

But don't worry because I have many  video tutorials on my channel already.

اما نگران نباشید زیرا من قبلاً آموزش های ویدیویی زیادی در کانال خود دارم.

So make it your goal to add 11 a day.

بنابراین هدف خود قرار دهید که روزی 11 عدد اضافه کنید.

One phrasal verb, idiom, or expression  a day, and that will be 365 in one year.

یک فعل عبارتی، اصطلاح یا عبارت در روز، که در یک سال 365 خواهد شد.

And by expanding your vocabulary  with these phrasal verbs, idioms,  

و با گسترش دایره لغات خود با این افعال عبارتی، اصطلاحات،

and expressions, it will really  help you understand native speakers.

و عبارات، واقعاً به شما کمک می‌کند تا زبان مادری را درک کنید.

Here is how this lesson will work.

در اینجا نحوه کار این درس آمده است.

I'll say a sentence three times, and you  need to write down exactly what you hear.

من یک جمله را سه بار می گویم، و شما باید دقیقاً آنچه را که می شنوید بنویسید.

After, I'll explain the pronunciation  changes that I used in spoken English,  

پس از آن، تغییرات تلفظی را که در زبان انگلیسی گفتاری استفاده کردم، توضیح می‌دهم

and I'll explain what the expression means.

و توضیح می‌دهم که این عبارت به چه معناست.

Are you ready for your first listening exercise?

آیا برای اولین تمرین شنیداری خود آماده اید؟

Get out of here.

برو از اینجا

Get out of here.

برو از اینجا

Get out of here.

برو از اینجا

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said get out of here.

گفتم برو از اینجا

Let's talk about a common reduction.

بیایید در مورد کاهش رایج صحبت کنیم.

Outa out of side.

بیرون از کنار.

By side you can pronounce as outa,  outa, get out of here, get out of here.

در کنار هم می‌توانید به‌عنوان outa، outa، get out of here، get out of here تلفظ کنید.

And if you don't feel comfortable  using that in your speech, that's fine.

و اگر با استفاده از آن در سخنرانی خود احساس راحتی نمی کنید، خوب است.

But you should understand  it because native speakers  

اما شما باید آن را درک کنید زیرا افراد بومی در

use it the majority of the time in spoken English.

اکثر مواقع در زبان انگلیسی گفتاری از آن استفاده می‌کنند.

Outa get out of here.

برو از اینجا برو

Get out of here.

برو از اینجا

And maybe you understood the words,  but did you understand the expression?

و شاید شما کلمات را فهمیده اید، اما آیا بیان را درک کرده اید؟

This might be a trick question because there are  

این ممکن است یک سوال ترفند باشد زیرا

actually 2 totally different  meanings for this expression.

در واقع 2 معنی کاملاً متفاوت برای این عبارت وجود دارد.

There's the more literal meaning where I want  you to leave the room that I'm currently in.

معنای تحت اللفظی آن جایی است که می‌خواهم شما از اتاقی که من در آن هستم خارج شوید.

Being here get out means leave, leave  of here of the room I'm currently in.

اینجا بودن به معنای ترک کردن، ترک کردن اتاقی است که من در حال حاضر در آن هستم.

So I'm recording this video and my annoying little  

بنابراین من در حال ضبط این ویدیو و کوچک آزاردهنده‌ام هستم.

sister barges in and starts  talking Get out of here.

خواهر وارد می شود و شروع به صحبت می کند از اینجا برو.

That's what I would say.

این چیزی است که من می گویم.

Now most likely you're going to say it  with a little bit of anger or annoyance.

اکنون به احتمال زیاد با کمی عصبانیت یا دلخوری می خواهید آن را بگویید.

Get out of here.

برو از اینجا

And it's not a very polite expression.

و این یک بیان خیلی مودبانه نیست.

So if you politely want to ask someone  to leave, don't say get out of here.

بنابراین اگر مودبانه می‌خواهید از کسی بخواهید که آنجا را ترک کند، نگویید از اینجا برو.

You should say would you mind leaving could you  please leave because I need to film a video.

شما باید بگویید که آیا برای رفتن مشکلی ندارید، لطفاً آنجا را ترک کنید زیرا من باید یک ویدیو فیلمبرداری کنم.

Get out of here is also used as an expression  to show shock or surprise at what someone said.

برو از اینجا به‌عنوان تعبیری برای نشان دادن شوک یا تعجب از صحبت‌های کسی استفاده می‌شود.

So let's say my friend just told me  she's going to move from Chicago to  

بنابراین فرض کنید دوستم همین الان به من گفت که قرار است از شیکاگو به

Australia around the world, and she  has lived in Chicago her entire life.

استرالیا در سراسر جهان نقل مکان کند، و او تمام عمرش را در شیکاگو زندگی کرده است.

To show my surprise or even shock, I could  say get out of here, get out of here.

برای نشان دادن تعجب یا حتی شوکه‌ام، می‌توانم بگویم از اینجا برو، برو از اینجا.

It's almost like saying really, wow, I can't  believe it, get out of here, get out of here.

تقریباً مثل این است که بگوییم واقعاً، وای، باورم نمی‌شود، برو از اینجا برو، برو از اینجا.

Now with this expression, it will be lighter.

حالا با این عبارت سبک تر می شود.

There won't be that anger or annoyance in it.

آن عصبانیت یا دلخوری در آن وجود نخواهد داشت.

Get out of here.

برو از اینجا

There'll be more surprise in it.

شگفتی بیشتری در آن وجود خواهد داشت.

Get out of here.

برو از اینجا

So the meaning will depend on the  overall context of the situation.

بنابراین معنی به بافت کلی موقعیت بستگی دارد.

And also look for the tone of voice because that  

و همچنین به دنبال لحن صدا باشید زیرا این

can be very helpful to decide  our next listening exercise.

می تواند برای تصمیم گیری درباره تمرین گوش دادن بعدی ما بسیار مفید باشد.

I'll say it three times.

سه بار میگم به

Give me a break.

من استراحت بده به

Give me a break.

من استراحت بده به

Give me a break.

من استراحت بده

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟ به

Give me a break.

من استراحت بده

Pretty easy, right?

خیلی آسان است، درست است؟

Did you hear that reduction?

آیا این کاهش را شنیده اید؟

Give me Gimme, Gimme, Gimme again.

دوباره به من بده، گیم، بده.

You might not feel comfortable  using reductions in your speech,  

ممکن است با استفاده از کاهش‌ها در گفتار خود احساس راحتی نکنید،

but you should understand them because  native speakers use the most of the time.

اما باید آنها را درک کنید زیرا افراد بومی بیشتر اوقات از آن استفاده می‌کنند. به

Gimme, give me a break.

من استراحت بده

What does this mean?

این به چه معناست؟

This is another expression.

این یک تعبیر دیگر است.

We use this to express  disbelief in what someone says.

ما از این برای ابراز ناباوری نسبت به آنچه کسی می‌گوید استفاده می‌کنیم.

Let's say I am watching TV late at  night and I see an advertisement  

فرض کنید تا دیر وقت در حال تماشای تلویزیون هستم و آگهی قرصی را می بینم

for a pill that is supposed to  help me lose 20 lbs overnight.

که قرار است به من کمک کند یک شبه 20 پوند وزن کم کنم.

That's what the ad says.

این چیزی است که تبلیغ می گوید.

If I want to show my distrust  or disbelief with this ad,  

اگر بخواهم بی اعتمادی یا ناباوری خود را با این تبلیغ نشان دهم،

I can say give me a break, give me a break.

می توانم بگویم به من استراحت بده، به من استراحت بده.

There's no way that's true.

هیچ راهی وجود ندارد که درست باشد. به

Give me a break.

من استراحت بده

So that's a fun expression you  can use and remember that tone.

بنابراین این یک عبارت سرگرم‌کننده است که می‌توانید از آن استفاده کنید و آن لحن را به خاطر بسپارید.

You'll want to add some sarcasm into this.

شما می خواهید کمی طعنه به این اضافه کنید. به

Give me a break.

من استراحت بده

Do you want to keep improving your  listening skills of fast English?

آیا می‌خواهید به بهبود مهارت‌های شنیداری خود در زبان انگلیسی سریع ادامه دهید؟

Well then I want to tell you  about the finely Fluent Academy.

خب پس من می‌خواهم درباره آکادمی Fluent Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers on TV,  

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری در تلویزیون،

movies, YouTube and the news.

فیلم، YouTube و اخبار مطالعه می کنیم.

So you can improve your listening skills,  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را بهبود ببخشید،

learn common expressions and  learn advanced grammar as well.

عبارات رایج را یاد بگیرید و گرامر پیشرفته را نیز یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خواهید داشت.

You can look in the description For  more information on how to join.

برای اطلاعات بیشتر در مورد نحوه عضویت، می‌توانید به توضیحات نگاه کنید.

Are you ready for another listening exercise?

آیا برای تمرین شنیداری دیگری آماده هستید؟

I'll say it three times.

سه بار میگم

My sister will know.

خواهرم خواهد فهمید.

My sister will know.

خواهرم خواهد فهمید.

My sister will know.

خواهرم خواهد فهمید.

I said my sister will know.

گفتم خواهرم می فهمد.

Did you hear the verb will?

آیا فعل will را شنیدی؟

My sister will know.

خواهرم خواهد فهمید.

Probably didn't hear it, but maybe based on the  grammar, you understood that it has to be there.

احتمالاً آن را نشنیده‌اید، اما شاید براساس دستور زبان، متوجه شده باشید که باید آنجا باشد.

Because my sister know.

چون خواهرم میدونه

Doesn't make any sense.

معنی نداره

Something's missing.

چیزی کم است

My sister will know.

خواهرم خواهد فهمید.

You probably know that we form  a subject will contractions.

احتمالاً می دانید که ما انقباضات اراده سوژه را تشکیل می دهیم.

I will go.

من خواهم رفت.

I'll go, you'll go, he'll go.

من می روم، تو می روی، او می رود.

She'll go.

او خواهد رفت.

It'll go, We'll go, they'll go.

می رود، ما می رویم، آنها می روند.

Those are subject pronoun contractions,  and they are grammatically correct.

اینها انقباضات ضمیر فاعل هستند و از نظر دستوری صحیح هستند.

Learning contractions is another  must when you want to understand  

یادگیری انقباضات یکی دیگر از ضروریات است وقتی می‌خواهید

native speakers, in this case, a noun phrase.

زبان مادری را درک کنید، در این مورد، یک عبارت اسمی.

My sister isn't contracted grammatically, but in  spoken English we combine them together anyway,  

خواهر من از نظر گرامری منقبض نیست، اما به هر حال در انگلیسی گفتاری آنها را با هم ترکیب می‌کنیم،

even though grammatically this isn't done simply  to be able to speak faster and confuse students.

حتی اگر از نظر دستوری این کار به سادگی انجام نمی‌شود تا بتوانیم سریع‌تر صحبت کنیم و دانش‌آموزان را گیج کنیم.

But remember, grammatically, we only  contract subject pronouns with will.

اما به یاد داشته باشید، از نظر دستوری، ما فقط ضمایر فاعل را با اراده قراردادیم.

So in your writing, make sure you don't  write my sister will as a contraction,  

بنابراین در نوشته‌تان، مطمئن شوید که اراده خواهرم را به صورت انقباض نمی‌نویسید،

but in spoken English, you'll hear it.

اما به زبان انگلیسی گفتاری، آن را خواهید شنید.

Another listening exercise.

تمرین شنیداری دیگر

I'll say it three times.

سه بار میگم

You oughta caller.

شما باید تماس بگیرید.

You oughta caller.

شما باید تماس بگیرید.

You oughta caller.

شما باید تماس بگیرید.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

You ought to call her.

باید بهش زنگ بزنی

So here ought to a very common reduction.

بنابراین در اینجا باید به یک کاهش بسیار رایج است. باید

Oughta.

.

Oughta ought to is a modal  verb used to express necessity.

باید باید یک فعل وجهی است که برای بیان ضرورت استفاده می شود.

More commonly you should call her, but you  can also use ought to you oughta call her.

معمولاً باید با او تماس بگیرید، اما می‌توانید از ought to you oughta call او نیز استفاده کنید.

In spoken English, native speakers will  say oughta the majority of the time.

در زبان انگلیسی گفتاری، زبان مادری در اکثر مواقع باید بگویند.

Now, did you hear call her?

حالا شنیدی بهش زنگ زدی؟

Maybe to you it sounded like one word  collar collar, like a dog collar.

شاید به نظر شما شبیه قلاده یک کلمه ، مثل قلاده سگ باشد.

That's because we drop the H sound on  her and it sounds like, uh, uh, but  

دلیلش این است که ما صدای H را روی او می‌ریزیم و به نظر می‌رسد، اوه، اوه، اما

we also combine it with the previous word call.

آن را با کلمه قبلی call نیز ترکیب می‌کنیم.

Uh, and then we combine them collar, collar.

اوه، و سپس آنها را یقه، یقه ترکیب می کنیم.

Again, based on context, you'll understand  that I'm not saying collar like a dog collar.

باز هم، بر اساس زمینه، متوجه خواهید شد که من نمی گویم قلاده مانند قلاده سگ است.

And I'm in fact saying call her.

و من در واقع می گویم او را صدا کن.

You ought to call her.

باید بهش زنگ بزنی

How about one more listening exercise?

یک تمرین دیگر گوش دادن چطور؟

I'll say it three times.

سه بار میگم

I had an inkling she'd bail.

من فکر می کردم که او وثیقه خواهد داد.

I had an inkling she'd bail.

من فکر می کردم که او وثیقه خواهد داد.

I had an inkling she bail.

من فکر می کردم او وثیقه.

Oh, did you get this one?

اوه این یکی رو گرفتی؟

I had an inkling she'd bail.

من فکر می کردم که او وثیقه خواهد داد.

She'd bail.

او وثیقه خواهد داد.

She would as a contraction.

او به عنوان یک انقباض.

This is a grammatically correct contraction.

این یک انقباض گرامری صحیح است.

She'd bail on I had.

او وثیقه در من بود.

Had can also be in a contraction with a  subject pronoun when it's the auxiliary verb.

Had همچنین می‌تواند با یک ضمیر فاعل در حالت انقباض باشد، وقتی که فعل کمکی باشد.

So if I turn this into the past perfect,  

بنابراین اگر این را به گذشته کامل تبدیل کنم،

I had gone, I can say I'd gone because  then had is the auxiliary verb.

من رفته بودم، می‌توانم بگویم که رفته بودم زیرا سپس had فعل کمکی است.

I'd gone.

من رفته بودم

I'd gone.

من رفته بودم

But here, because it's the main verb,  we don't turn it into a contraction.

اما در اینجا، چون فعل اصلی است، آن را به انقباض تبدیل نمی‌کنیم.

I had an inkling she'd bail.

من فکر می کردم که او وثیقه خواهد داد.

What does it mean she'd bail?

یعنی چه او وثیقه خواهد داد؟

Bail.

وثیقه

Well, when someone bails.

خوب، وقتی کسی وثیقه می گذارد.

This is an expression that's used when someone  doesn't do what they said they were going to do,  

این عبارتی است که زمانی استفاده می‌شود که فردی کاری را که می‌گوید انجام می‌دهد، انجام نمی‌دهد،

and we specifically use this  with plans and arrangements.

و ما به طور خاص از آن با برنامه‌ها و ترتیبات استفاده می‌کنیم.

So let's say I made a plan with my friend to watch  a movie on Saturday at 7:00, then Saturday 7:00.

بنابراین فرض کنید با دوستم برنامه‌ای برای تماشای یک فیلم در روز شنبه ساعت 7:00 و سپس شنبه ساعت 7:00 ترتیب دادم.

No friend.

نه دوست

She bailed.

او وثیقه گذاشت.

She bailed on me.

او به من وثیقه گذاشت.

I can't believe she bailed on me.

من نمی توانم باور کنم که او به من وثیقه گذاشته است.

Again, she didn't do what  she said she was going to do.

باز هم، او کاری را که به گفته خودش قرار است انجام دهد، انجام نداد.

And again, we use this frequently  with plans and arrangements.

و دوباره، ما اغلب از این با برنامه‌ها و ترتیبات استفاده می‌کنیم.

Now what's an inkling?

حالا یک تصور چیست؟

An inkling?

یک تصور؟ من

I had an inkling.

تعصب داشتم او

She bail.

وثیقه

An inkling is a slight indication,  a slight hint, a slight suggestion.

یک اشاره یک نشانه کوچک، یک اشاره کوچک، یک پیشنهاد جزئی است.

So something my friend said made  me think she was going to bail.

بنابراین چیزی که دوستم گفت باعث شد فکر کنم او قرار است وثیقه بگذارد.

Maybe she didn't sound that  excited about seeing the movie.

شاید او آنقدرها از دیدن فیلم هیجان زده نبود.

Maybe she's been talking about how tired she is.

شاید او در مورد اینکه چقدر خسته است صحبت می کند.

So that's an inkling.

پس این یک تصور است.

An inkling?

یک تصور؟

That's fun to say.

گفتنش جالب است.

An inkling.

یک تعبیر من

I had an inkling.

تعصب داشتم

She'd bail.

او وثیقه خواهد داد.

You're doing such a great job.

تو داری کار بزرگی انجام میدی

Now let's focus on confusing English words.

حالا بیایید روی کلمات گیج کننده انگلیسی تمرکز کنیم.

And we'll also do this as a quiz.

و ما همچنین این کار را به عنوان یک مسابقه انجام خواهیم داد.

You need to complete this  sentence with the correct word.

باید این جمله را با کلمه صحیح کامل کنید.

And you need to do that in only three seconds.

و شما باید این کار را تنها در سه ثانیه انجام دهید.

Do you think the discount will the client?

آیا شما فکر می کنید تخفیف مشتری خواهد شد؟

Which option A or B?

کدام گزینه A یا B؟

I'll give you 3 seconds.

من به شما 3 ثانیه فرصت می دهم.

Appease the client.

مشتری را دلجویی کنید.

Appease is a verb.

دلجویی یک فعل است.

We use this when you want to  give someone something they  

ما از این زمانی استفاده می‌کنیم که می‌خواهید به کسی چیزی بدهید که او

want in order to make them happy or in  order to prevent further disagreement.

می‌خواهد تا او را خوشحال کنید یا از اختلاف نظر بیشتر جلوگیری کنید.

So I'm giving them a discount to make them happy.

پس برای خوشحال [ __ ] بهشون تخفیف میدم. باعث

It will appease them.

دلجویی آنها خواهد شد.

Now if you said be appeal, keep in mind  that appeal has a very similar meaning.

حالا اگر گفتید درخواست تجدیدنظر کنید، به خاطر داشته باشید که درخواست تجدیدنظر معنای بسیار مشابهی دارد.

It means to be attractive to.

به معنای جذاب بودن است.

But grammatically the sentence is  incorrect because if you use appeal,  

اما از نظر دستوری این جمله نادرست است زیرا اگر از درخواست تجدیدنظر استفاده کنید،

it's appeal to the client.

برای مشتری جذاب است.

And because I don't have the preposition,  2B is an incorrect option grammatically.

و چون حرف اضافه را ندارم، 2B از نظر گرامری گزینه نادرستی است.

Question 2, She's a very employee.

سوال 2، او بسیار کارمند است.

Option one.

گزینه یک

Option 2, The correct answer is a diligent.

گزینه 2، پاسخ صحیح کوشا است.

She's a very diligent employee.

او یک کارمند بسیار سخت کوش است.

To be diligent, this means to be careful or  using a lot of effort and attention to detail.

کوشا بودن به این معنی است که مراقب باشید یا از تلاش و توجه زیاد به جزئیات استفاده کنید.

For example, I worked diligently  on the report all week.

برای مثال، تمام هفته با پشتکار  روی گزارش کار کردم.

So notice in this case, it's an adverb.

بنابراین در این مورد توجه کنید، این یک قید است.

Diligently.

با پشتکار.

I worked diligently on the report all week.

تمام هفته با جدیت روی گزارش کار کردم.

Question three, Sorry, I can't help.

سوال سوم، متاسفم، نمی توانم کمکی بکنم.

I'm at math A or B be inept.

من در ریاضی A یا B هستم ناتوان.

I'm inept at math To be inept at something.

من در ریاضی ناتوان هستم در چیزی ناتوان هستم.

This means to not be skilled or  to be ineffective at something.

این به معنای ماهر نبودن یا بی‌اثر بودن در چیزی است.

I'm enough at math #4 She's  the most member of our team.

من در ریاضی شماره 4 بسنده می کنم او بیشترین عضو تیم ما است.

A or B.

A یا B.

A gregarious B is incorrect.

یک B عمومی نادرست است.

Grammatically, we can't say most great.

از نظر دستوری، نمی‌توانیم بگوییم عالی است.

You would say greatest, right?

شما می گویید بزرگترین، درست است؟

So grammatically, B doesn't work.

بنابراین از نظر دستوری، B کار نمی کند.

A gregarious to be gregarious.

یک gregarious به gregarious بودن.

When someone is described as gregarious,  it means that they're very social.

وقتی شخصی به عنوان فردی اجتماعی توصیف می شود، به این معنی است که او بسیار اجتماعی است. از

They enjoy being around other people.

بودن در کنار دیگران لذت می برند.

So what about you?

پس شما چطور؟

Let us know in the comments.

در نظرات به ما اطلاع دهید.

Would you describe yourself  as a gregarious person?

آیا خودتان را به عنوان یک فرد اجتماعی توصیف می کنید؟

Do you enjoy being around other people?

آیا از بودن در کنار دیگران لذت می برید؟

Are you very social?

آیا شما خیلی اجتماعی هستید؟

Let us know in the comments so you can practice  

در نظرات به ما اطلاع دهید تا بتوانید

that word #5 We need to with  the accounting department.

کلمه شماره 5 را با بخش حسابداری تمرین کنید.

A or B?

الف یا ب؟

The answer is B Follow up with  grammatically, A is incorrect.

پاسخ این است که B را از نظر دستوری دنبال کنید، A نادرست است.

You don't follow out with someone,  you follow up with someone.

شما با کسی دنبال نمی‌کنید، از کسی دنبال می‌کنید.

And this means that you continue a discussion  or conversation that was previously started.

و این بدان معنی است که شما به بحث یا گفتگوی که قبلاً شروع شده است ادامه می دهید.

I could say I already followed up  with the accounting department.

می توانم بگویم قبلاً با بخش حسابداری پیگیری کرده ام.

I already continued the conversation  we had previously started.

من قبلاً به مکالمه ای که قبلاً شروع کرده بودیم ادامه دادم.

Number six, that's a difficult  concept to A or BB to grasp.

شماره شش، درک این مفهوم برای A یا BB دشوار است.

When you grasp something, it simply  means that you understand it.

وقتی چیزی را درک می کنید، به سادگی به این معنی است که آن را درک می کنید.

So it's the same as saying that's  a difficult concept to understand.

بنابراین، مانند این است که بگوییم درک این مفهوم دشوار است.

That's a difficult concept to grasp #7 you should  all your debt to reduce your interest rate.

درک این مفهوم مشکل شماره 7 است، شما باید تمام بدهی خود را برای کاهش نرخ بهره خود داشته باشید.

A or BB consolidate.

A یا BB تحکیم.

Consolidate.

تثبیت کنید.

When you consolidate 2 or more things,  it means you combine them together.

وقتی 2 یا چند چیز را ادغام می‌کنید، به این معنی است که آنها را با هم ترکیب می‌کنید.

So if I said the two firms consolidated last  year, this means that last year there was firm A,  

بنابراین، اگر بگویم این دو شرکت در سال گذشته ادغام شدند ، این بدان معناست که سال گذشته شرکت A،

firm B, but now because they  consolidated, there's one firm.

شرکت B وجود داشت، اما اکنون چون آنها ادغام شدند، یک شرکت وجود دارد.

So the two.

بنابراین آن دو.

To become one consolidate #8 the book  discusses his illness and resignation  

برای تبدیل شدن به یک ادغام شماره 8، کتاب درباره بیماری و استعفای او

from politics A or BA subsequent  his subsequent resignation from.

از سیاست A یا BA پس از استعفای بعدی او از آن بحث می‌کند.

Politics.

سیاست.

This has a simple meaning.

این یک معنای ساده دارد.

Subsequent just means something  that comes after something else.

بعدی فقط به معنای چیزی  است که بعد از چیز دیگری می آید.

So first he had his illness, and after  he resigned, his subsequent resignation.

بنابراین ابتدا بیماری خود را داشت و پس از استعفا، استعفای بعدی خود را نیز تجربه کرد.

His resignation that came after his illness.

استعفای او که پس از بیماری او رخ داد.

We commonly use this as an  adverb to start a sentence.

ما معمولاً از این به عنوان قید برای شروع یک جمله استفاده می کنیم.

So I could say he moved to Australia  subsequently he got married.

بنابراین می توانم بگویم که او به استرالیا نقل مکان کرد و سپس ازدواج کرد.

And I'm using subsequently to let you know  that he got married after something else.

و متعاقباً استفاده می‌کنم تا به شما اطلاع دهم که او بعد از چیز دیگری ازدواج کرده است.

And that's something else is  after he moved to Australia.

و این چیز دیگری پس از نقل مکان او به استرالیا است.

He moved to Australia, subsequently he got  married #9 He gets stressed out when he's A or B.

او به استرالیا نقل مکان کرد، متعاقباً ازدواج کرد # 9 وقتی A یا B است استرس می گیرد.

The correct answer has to be be under pressure  because over pressure is the wrong preposition.

پاسخ صحیح باید تحت فشار باشد، زیرا فشار بیش از حد حرف اضافه اشتباه است.

The preposition you need is under  pressure to be under pressure.

حرف اضافه ای که نیاز دارید، تحت فشار است تا تحت فشار باشید.

And that's simply when you have a lot  of work and you're feeling overwhelmed,  

و این زمانی است که شما کار زیادی دارید و احساس غرق شدن می کنید،

you're feeling anxious,  you're feeling stressed out.

احساس اضطراب می کنید، احساس استرس می کنید.

You can use this positively and say I work  really well under pressure, so when I have a.

می‌توانید از این به طور مثبت استفاده کنید و بگویید من تحت فشار واقعاً خوب کار می‌کنم، بنابراین وقتی این کار را دارم.

Lot of work I actually perform better, not worse.

بسیاری از کارها را در واقع بهتر انجام می دهم، نه بدتر.

I work really well under pressure #10  women face a lot of in the workplace.

من تحت فشار شماره 10 خیلی خوب کار می کنم، زنان در محل کار با مشکلات زیادی روبرو هستند.

A or B?

الف یا ب؟

Well, ostrich is a bird.

خب شترمرغ یک پرنده است.

So women don't face a lot of  ostriches in the workplace.

بنابراین زنان در محل کار با شترمرغ های زیادی مواجه نمی شوند.

They face a lot of obstacles.

آنها با موانع زیادی روبرو هستند.

Obstacles, An obstacle is something  that blocks you and it can be something  

موانع، مانع چیزی است که شما را مسدود می‌کند و می‌تواند چیزی

physical like a roadblock, or it can be  something non physical like discrimination.

فیزیکی مانند سد راه باشد، یا می‌تواند چیزی غیر فیزیکی مانند تبعیض باشد.

So it's something that blocks  you from making progress.

بنابراین این چیزی است که مانع از پیشرفت شما می شود.

That's an obstacle #11 Thank you for your.

این یک مانع شماره 11 است با تشکر از شما.

Remark.

تذکر دهید.

A or B.

الف یا ب.

The answer is be pertinent, pertinent remark.

پاسخ این است که مناسب باشد، تذکر مربوطه.

When something is pertinent, it means it's  relevant to the topic or discussion at hand.

وقتی چیزی مناسب است، به این معنی است که با موضوع یا بحث مورد نظر مرتبط است.

So let's say you're having a conversation  and then someone raises a point and you  

بنابراین فرض کنید در حال گفتگو هستید و سپس شخصی نکته‌ای را مطرح می‌کند و شما

think the point is very relevant  to the topic or conversation.

فکر می‌کنید که موضوع بسیار مرتبط با موضوع یا مکالمه است.

You can say that's pertinent, that's pertinent,  

می‌توانید بگویید که مناسب است، مرتبط است،

that's relevant, related to  our topic at hand, number 12.

مرتبط است، مربوط به موضوع مورد بحث ما، شماره 12.

You can that to the interns, A or B be delegate.

می‌توانید آن را به کارآموزان، A یا B واگذار کنید.

You can delegate that to the interns.

می توانید آن را به کارآموزان واگذار کنید.

When you delegate something is when you  

وقتی چیزی را محول می‌کنید، زمانی است که

give someone else responsibility  for a task or a specific job.

مسئولیت یک کار یا کار خاص را به شخص دیگری واگذار می‌کنید.

So when you're doing a task that  you really don't want to be doing,  

بنابراین، وقتی کاری را انجام می‌دهید که واقعاً نمی‌خواهید انجام دهید،

you can say, I wish I had  someone to delegate this to.

می‌توانید بگویید، ای کاش کسی را داشتم که این کار را به او واگذار کنم.

I wish I had someone who I could  give this task to number 13 14.

ای کاش کسی را داشتم که می توانستم این وظیفه را به شماره 13 14 بسپارم.

I have a really workload this month.

این ماه واقعاً حجم کاری دارم.

A or B?

الف یا ب؟

A heavy B is a direct translation.

B سنگین یک ترجمه مستقیم است.

It's not something that we use in natural English.

این چیزی نیست که ما در انگلیسی طبیعی استفاده کنیم.

It sounds awkward and unnatural.

ناخوشایند و غیر طبیعی به نظر می رسد.

A Heavy is the adjective that  we use to describe our workload.

Heavy صفتی است که برای توصیف حجم کاری خود از آن استفاده می کنیم.

When your workload is heavy, it simply  means you have a lot of work to do.

وقتی حجم کاری شما سنگین است، به این معنی است که کارهای زیادی برای انجام دادن دارید.

And what's the opposite of heavy?

و متضاد سنگین چیست؟

The opposite is light, right?

برعکس نور است، درست است؟ نور

Light.

So when you don't have a lot of work to do,  

.

بنابراین وقتی کار زیادی برای انجام دادن ندارید،

you would say I have a light workload,  heavy workload, light workload.

می گویید حجم کار سبک، بار کاری سنگین، حجم کاری سبک دارم.

So what about you?

پس شما چطور؟

How would you describe your workload right now?

حجم کاری خود را در حال حاضر چگونه توصیف می کنید؟

Would you say it's heavy or light?

می گویید سنگین است یا سبک؟

Let us know in the comments.

در نظرات به ما اطلاع دهید.

So you practice this new expression  #14 The police have been unable to.

بنابراین شما این عبارت جدید را تمرین می‌کنید #14 پلیس نتوانسته است.

What caused the explosion?

چه چیزی باعث انفجار شد؟

A or BB?

A یا BB؟

Ascertain.

مشخص کردن.

Ascertain.

مشخص کند.

When you ascertain something,  you discover something.

وقتی چیزی را مشخص می کنید، چیزی را کشف می کنید.

So to ascertain the cause of the explosion is  

بنابراین، تعیین علت انفجار به معنای

to discover the cause of the  explosion to understand why.

کشف علت انفجار برای درک علت آن است.

So when the police do understand why, why they  

بنابراین وقتی پلیس بفهمد چرا، چرا

discover it, they can say we've finally  ascertained what caused the explosion.

آن را   کشف می کند، می تواند بگوید که ما بالاخره مشخص کردیم که چه چیزی باعث انفجار شده است.

It was a faulty gas line.

خط گاز معیوب بود.

And then they can tell you the  cause of the explosion and.

و سپس آنها می توانند علت انفجار را به شما بگویند و.

Finally.

Your last question in the  quiz #15 you've been all week.

در نهایت.

آخرین سوال شما در آزمون شماره 15 که در تمام هفته شرکت کرده اید.

Just do it already.

فقط همین الان انجامش بده

A or B?

الف یا ب؟

The answer is.

پاسخ این است.

B Procrastinating.

ب به تعویق انداختن.

You've been procrastinating all week.

تمام هفته را معطل کرده اید.

When you procrastinate, it means  that you delay doing something,  

وقتی کار را به تعویق می اندازید، به این معنی است که انجام کاری را به تأخیر می اندازید،

but that's something has to be  done and you delay doing it.

اما این کاری است که باید انجام شود و انجام آن را به تأخیر می اندازید.

And why?

و چرا؟

Well, generally because it's unpleasant.

خوب، به طور کلی به این دلیل که ناخوشایند است.

Like chores around the house, cleaning the  garage, cleaning the bathroom, doing the dishes.

مانند کارهای خانه، تمیز کردن گاراژ، تمیز کردن حمام، شستن ظرف‌ها.

It's unpleasant or it's simply boring, like  organizing your closet or filing your paperwork.

این ناخوشایند یا به سادگی خسته کننده است، مانند سازماندهی کمد خود یا ثبت اسناد خود.

So you delay doing it, but it has to be done.

بنابراین انجام آن را به تاخیر می اندازید، اما باید انجام شود.

That's procrastinating.

این به تعویق انداختن است.

Think of everything you learned today that will  

به همه چیزهایی که امروز یاد گرفتید فکر کنید که به

help you for your exam and also  communicating in the real world.

شما برای امتحان و همچنین برقراری ارتباط در دنیای واقعی کمک می کند.

Do you want me to make another lesson like this?

میخوای یه درس دیگه مثل این بسازم؟

If you do, put Master class, Master  class, put Master class in the comments.

اگر می‌خواهید، Master class، Master class، Master class را در نظرات قرار دهید.

And of course, make sure you like this lesson,  

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید،

share it with your friends and subscribe so  you're notified every time I post a new lesson.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا هر بار که یک درس جدید را پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free  

و می‌توانید این

speaking guide where I share 6 tips on how  to speak English fluently and confidently.

راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من 6 نکته را درباره نحوه صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And I have another master class I know  you'll love, so make sure you watch it now.

و من کلاس استاد دیگری دارم که می‌دانم دوست خواهید داشت، پس حتماً آن را اکنون تماشا کنید.