Improve Your Fluency by Learning English Through Stories!

Welcome to JForrest English Training. I'm  Jennifer, and today you're going to learn  

به آموزش زبان انگلیسی JForrest خوش آمدید. من جنیفر هستم و امروز می‌خواهید

English through stories. We're going  to review four different news articles,  

انگلیسی را از طریق داستان‌ها یاد بگیرید. ما چهار مقاله مختلف خبری را مرور خواهیم کرد

and through this review, you're going to learn  a lot of advanced vocabulary, advanced grammar,  

و از طریق این بررسی، واژگان پیشرفته، دستور زبان پیشرفته،

and even correct pronunciation. Let's  get started. Let me read the headline.

و حتی تلفظ صحیح را یاد خواهید گرفت. بیا شروع کنیم. بگذار تیتر را بخوانم.

Canada's population surpasses 40 million  

جمعیت کانادا از 40 میلیون نفر فراتر رفته است

surpasses. This means more than another word  is exceed. So right now Canada has more than  

. این بدان معنی است که بیش از یک کلمه دیگر بیشتر است. بنابراین در حال حاضر کانادا بیش از

40 million people. Exceed is another  way of saying it. So in this case,  

40 میلیون نفر جمعیت دارد. فراتر رفتن راه دیگری برای بیان آن است. بنابراین، در این مورد،

because it is in the present simple exceeds  surpasses. I'll put exceeds with an S.

چون در زمان حال ساده است، بیش از آن است . من بیش از حد را با S قرار می دهم.

Once the population of your country,  

زمانی که جمعیت کشور شما باشد،

most likely it's more than 40 million because  Canada has a very small population, so share.

به احتمال زیاد بیش از 40 میلیون نفر است زیرا کانادا جمعیت بسیار کمی دارد، پس به اشتراک بگذارید.

What your country is and its  population in the comments,  

کشور شما و جمعیت آن در نظرات،

they will be really interesting. Now I'm  Canadian if you didn't know. And interestingly,  

واقعاً جالب خواهند بود. حالا من کانادایی هستم اگر شما نمی دانستید. و جالب اینکه،

I had no idea that Canada's population surpassed  40 million. A student shared the news with me. So  

نمی دانستم جمعیت کانادا از ۴۰ میلیون نفر فراتر رفته است. یکی از دانشجویان این خبر را با من در میان گذاشت. بنابراین

thank you to that student and now I'm reviewing  the article with everyone. Let's continue on.

از آن دانش آموز تشکر می کنم و اکنون مقاله را با همه مرور می کنم. بیایید ادامه دهیم.

Statistics Canada has a population clock, so  this here looks like it is the population clock  

Statistics Canada یک ساعت جمعیت دارد، بنابراین به نظر می‌رسد این ساعت جمعیتی است

which estimates Canada's population in  real time based on a number of factors.  

که جمعیت کانادا را بر اساس تعدادی فاکتور در زمان واقعی تخمین می‌زند.

So in real time that means as it's  happening so on Saturday at 2:34 PM.

بنابراین در زمان واقعی این بدان معناست که همانطور که در روز شنبه در ساعت 2:34 بعد از ظهر اتفاق می‌افتد.

It will have the data for Canada's  population and this number is always  

داده‌های مربوط به جمعیت کانادا را خواهد داشت و این تعداد همیشه در حال

increasing or even potentially it could  decrease as well. A population can go down,  

افزایش است یا حتی به طور بالقوه می‌تواند کاهش یابد. یک جمعیت می‌تواند کاهش یابد،

so that means in real time as  it's happening, as it's happening.

به این معنی که در زمان واقعی همانطور که اتفاق می‌افتد، همانطور که در حال وقوع است.

Based on a number of factors, and then they list  the factors like recent trends for births, that's  

بر اساس تعدادی از عوامل، و سپس آنها عواملی مانند روندهای اخیر برای تولد را فهرست می‌کنند، این

one factor. Deaths and migration data. Let's talk  about migration. I have a lot of students who ask  

یکی از عوامل است. داده های مرگ و میر و مهاجرت بیایید درباره مهاجرت صحبت کنیم. من دانش‌آموزان زیادی دارم که می‌پرسند

and native speakers who ask what's the difference  between migration and immigration? So first,  

و زبان‌های بومی که می‌پرسند تفاوت بین مهاجرت و مهاجرت چیست؟ بنابراین، ابتدا

let's talk about immigration, the term  you're probably more familiar with.

اجازه دهید در مورد مهاجرت صحبت کنیم، اصطلاحی که احتمالاً با آن بیشتر آشنا هستید.

Immigration is the concept of permanently  

مهاجرت مفهوم

moving to a foreign country. Now  migration simply means moving.

مهاجرت دائمی به یک کشور خارجی است. اکنون مهاجرت به سادگی به معنای حرکت است.

So the difference really is the fact that  immigration sounds more permanent where  

بنابراین تفاوت واقعاً در این واقعیت است که مهاجرت در جایی که

migration, it could be someone coming to  Canada to study and they're only going  

مهاجرت دائمی‌تر به نظر می‌رسد، ممکن است فردی برای تحصیل به کانادا بیاید و آنها فقط

to stay for their education and then they  plan to go back or they're only in Canada  

برای تحصیل بمانند و سپس قصد دارند برگردند یا فقط به طور موقت در کانادا هستند.

temporarily and then they plan to go back.  So there's less of an emphasis on permanency.

و سپس آنها قصد دارند برگردند. بنابراین تاکید کمتری بر ماندگاری وجود دارد.

So that's the main difference here,  

بنابراین تفاوت اصلی اینجاست،

migration data. So it's saying that this total,  it represents people who are in the country even  

داده‌های مهاجرت. بنابراین می‌گویند که این مجموع، نشان‌دهنده افرادی است که حتی

on a temporary reason, for example, studying  for a oneyear diploma, they're still counted.  

به دلیل موقتی در کشور هستند، مثلاً برای یک دیپلم یک ساله تحصیل می‌کنند، آنها هنوز به حساب می‌آیند.

In this total, the clock hit 40 million  just before 3:00 PM on Friday, June 16th.

در مجموع، ساعت درست قبل از ساعت ۳ بعد از ظهر روز جمعه ۱۶ ژوئن به ۴۰ میلیون رسید.

Let's talk about the verb hit. This is one of  those verbs that is widely used in English and has  

بیایید در مورد فعل ضربه صحبت کنیم. این یکی از آن افعالی است که به طور گسترده در انگلیسی استفاده می‌شود و

many different meanings depend on how it's used.  Of course, there's the more literal definition  

معانی مختلفی دارد که بستگی به نحوه استفاده از آن دارد. البته، تعریف تحت اللفظی تری

of hit, which is this hit. In this context,  that's not what it means when you hit something.  

از ضربه وجود دارد، که این ضربه است. در این زمینه، وقتی به چیزی ضربه می‌زنید معنایش این نیست.

In this case, it means you reach a target.

در این حالت به این معنی است که شما به یک هدف می رسید.

And 40 million is the target. So hit  simply means reach. But when you use it,  

و 40 میلیون هدف است. بنابراین ضربه به معنای دستیابی است. اما وقتی از آن استفاده می‌کنید،

oh, we hit 40 million, it sounds like more of  an accomplishment, whereas reach doesn't have  

اوه، به 40 میلیون رسیده‌ایم، بیشتر یک دستاورد به نظر می‌رسد، در حالی که دسترسی

that sense of accomplishment. So for example, in  a company they might say we hit our sales goal.

آن حس موفقیت را ندارد. برای مثال، در یک شرکت ممکن است بگویند ما به هدف فروش خود رسیدیم.

For this year and it's only July, so it's only  halfway through the year, but they hit their sales  

برای امسال و فقط جولای است، بنابراین فقط نیمی از سال گذشته است، اما آنها به هدف فروش خود رسیدند، به

goal, they reached it, they achieved it. So that's  how you can use HIT as well and remember that HIT.

آن رسیدند، به آن رسیدند. بنابراین به این ترتیب می‌توانید از HIT نیز استفاده کنید و آن HIT را به خاطر بسپارید.

In the past, form is still hit. Yesterday,  

در گذشته، فرم هنوز ضربه خورده است. دیروز،   به

we hit our sales goal. I created a free lesson  PDF that summarizes everything from this lesson,  

هدف فروش خود رسیدیم. من یک درس رایگان  PDF ایجاد کردم که همه چیز را از این درس خلاصه می‌کند،

so you can look in the description for the link  to download that. Let's continue. This is an  

بنابراین می‌توانید لینک دانلود آن را در توضیحات جستجو کنید. بیا ادامه بدهیم. این یک

exciting milestone for Canada. A milestone  is an important accomplishment for a person.

نقطه عطف هیجان انگیز برای کانادا است. یک نقطه عطف یک دستاورد مهم برای یک فرد است.

A company, a country, a group, an  important accomplishments. So for you,  

یک شرکت، یک کشور، یک گروه، یک دستاورد مهم. بنابراین برای شما،

you might say graduating from university  was a major milestone in my life or having.

ممکن است بگویید فارغ التحصیلی از دانشگاه یک نقطه عطف مهم در زندگی یا داشتن من بود.

A child getting married, buying my first  house. Finding my first job. Notice how  

بچه‌ای که ازدواج می‌کند، اولین خانه‌ام را می‌خرد. پیدا کردن اولین کارم توجه کنید که چگونه

I started all of those examples in the  gerund. Finding my first job, So finding.

همه آن مثال‌ها را در ژروند شروع کردم. پیدا کردن اولین کارم، پس پیدا کردن.

My first job or the love of my life was because  the action has already been completed, was a  

اولین کار من یا عشق زندگی ام به این دلیل بود که عمل قبلاً تکمیل شده بود،  یک

major. You don't have to say major, you could just  say milestone was a major milestone in my life.  

اصلی بود. مجبور نیستید بگویید رشته تحصیلی، فقط می‌توانید بگویید که نقطه عطف یک نقطه عطف مهم در زندگی من بود.

This is a great sentence for you  to practice, so why don't you do  

این یک جمله عالی برای شما برای تمرین است، پس چرا

that right now? What was a major milestone in  your life? Share that in the comments and put.

همین الان این کار را انجام نمی‌دهید؟ یک نقطه عطف مهم در زندگی شما چه بود؟ آن را در نظرات به اشتراک بگذارید و قرار دهید.

Your verb in the ING in the geron form. So  put that in the comments to practice that,  

فعل شما در ING به شکل geron. بنابراین، آن را در نظرات قرار دهید تا آن را تمرین کنید،

and I'm excited to find out  what your major milestone was.  

و من هیجان زده هستم که بفهمم نقطه عطف اصلی شما چه بوده است.

It is a strong signal that Canada remains A  dynamic and welcoming country. Dynamic is a  

این یک سیگنال قوی است که کانادا همچنان یک کشور پویا و خوش‌آمد است. پویا یک

great adjective to add to your vocabulary, and  it means having a lot of ideas and enthusiasm.

صفت عالی برای افزودن به دایره لغات شماست و به معنای داشتن ایده ها و اشتیاق زیاد است.

So Canada remains A dynamic  country. So notice we're using  

بنابراین کانادا یک کشور پویا باقی می ماند . بنابراین توجه داشته باشید که از

dynamic as an adjective to describe what type of  country Canada is. So you could use this for your  

پویا به عنوان صفت برای توصیف نوع کشور کانادا استفاده می‌کنیم. بنابراین می‌توانید از این برای

company, your school, your organization.  I work in a dynamic company, for example,  

شرکت، مدرسه، سازمانتان استفاده کنید. کارشناس ارشد آمار گفت: برای مثال، در یک شرکت پویا،

full of potential, said chief statistician.

پر از پتانسیل کار می کنم.

Anil Aurora in a media statement, let's  take a look at this Could be a difficult  

Anil Aurora در یک بیانیه رسانه ای، بیایید نگاهی به این بیندازیم. ممکن است

word to pronounce. Status Titian.  So notice how I connect this. Status  

تلفظ کلمه ای دشوار باشد. وضعیت تیتیان بنابراین توجه کنید که چگونه این را وصل می کنم. وضعیت

Titian. Status Titian. Status Titian. Try it.  Status Titian Okay. You can practice that.

Titian. وضعیت تیتیان وضعیت تیتیان آن را امتحان کنید. وضعیت تیتیان باشه. شما می توانید آن را تمرین کنید.

Chief Statistician So a statistician is someone  who analyzes statistics. And by saying chief it  

آماردان ارشد بنابراین آماردان کسی است که آمار را تجزیه و تحلیل می کند. و با گفتن chief it   به این

means they are the the main statistician, the  most important, the highest rank, the highest  

معنی است که آنها آمارگر اصلی، مهم‌ترین، بالاترین رتبه، بالاترین

ranking statistician. So I'll put that highest,  highest rank Canada's population growth rate.

رتبه‌بندی آمار هستند. بنابراین من بالاترین و بالاترین رتبه را نرخ رشد جمعیت کانادا قرار می دهم.

Currently stands at 2.7%. So the growth rate means  every year Canada's population increases by 2.7%,  

در حال حاضر 2.7 درصد است. بنابراین، نرخ رشد به این معناست که هر سال جمعیت کانادا 2.7 درصد افزایش می‌یابد،

which is the highest annual growth rate  since 1957 when Canada was experiencing  

که بالاترین نرخ رشد سالانه از سال 1957 است، زمانی که کانادا

its post war baby boom. Now this you may  be familiar with the term baby boomers.

شکوفایی نوزاد پس از جنگ را تجربه می‌کرد. اکنون ممکن است با اصطلاح بیبی بومرز آشنا شوید.

Baby boomers, This describes a generation  and it's the generation that was born right  

بچه‌های پررونق، این یک نسل را توصیف می‌کند و این نسلی است که درست

after the war and that generation is my parents  generation. So generally people in their 60s,  

پس از جنگ متولد شد و آن نسل، نسل والدین من است . بنابراین عموماً افرادی که در دهه‌های 60،

seventies, 60s and 70s I believe  would be considered baby boomers.

70، 60 و 70 زندگی‌شان هستند، به‌عنوان بچه‌های بومی در نظر گرفته می‌شوند.

And I'm not sure if this is happening in  your country, but in Canada right now,  

و من مطمئن نیستم که این اتفاق در کشور شما رخ می‌دهد یا خیر، اما در حال حاضر در کانادا،

all the baby boomers are retiring. This massive  amount of people are exiting the workforce right  

همه بچه‌های جوان در حال بازنشستگی هستند. این تعداد عظیم از مردم در حال حاضر از نیروی کار خارج می‌شوند

now. So it's a very interesting time  in the economy. Baby boomers, is that  

. بنابراین زمان بسیار جالبی در اقتصاد است. بچه‌ها، آیا این

a term that you're familiar with in your  country? Is there a large population that?

اصطلاحی است که در کشورتان با آن آشنا هستید ؟ آیا جمعیت زیادی وجود دارد؟

Resulted after the war. Share that in the  comments as well. I'd be interested to know  

بعد از جنگ حاصل شد. آن را در نظرات نیز به اشتراک بگذارید . مایلم بدانم

Canada's population reached 30 million in  1997 and could reach 50 million as early  

جمعیت کانادا در سال 1997 به 30 میلیون نفر رسید و

as 2043 if the current trend continues.  Canada's population reached 30 million.

اگر روند کنونی ادامه یابد می‌تواند تا سال 2043 به 50 میلیون نفر برسد. جمعیت کانادا به 30 میلیون نفر رسید.

Now remember we could say hit 30 million because  generally numbers that end in zero or five are  

اکنون به یاد داشته باشید که می‌توانیم بگوییم به 30 میلیون رسید، زیرا معمولاً اعدادی که به صفر یا پنج ختم می‌شوند،

considered the major accomplishments, the  milestones. So we could use our other verb,  

دستاوردهای اصلی، نقاط عطف محسوب می‌شوند. بنابراین می‌توانیم از فعل دیگرمان استفاده کنیم،

we learned hit. And remember this is the past  form as well. So although we have reached with  

ضربه را یاد گرفتیم. و به یاد داشته باشید که این هم شکل گذشته است. بنابراین، اگرچه ما با

an Ed is just hit, Canada's population reach  30 million which was an important milestone.

یک Ed is just hit رسیده ایم، جمعیت کانادا به 30 میلیون نفر می رسد که نقطه عطف مهمی بود.

In 1997 and could reach 50 million as early  as 2043. Now notice here they used the modal  

در سال 1997 و در اوایل سال 2043 می‌توانست به 50 میلیون برسد. اکنون توجه کنید که در اینجا از مودال استفاده کردند

could could reach. First of all, remember that  after a modal verb you only use the base form, so  

. اول از همه، به یاد داشته باشید که بعد از یک فعل معین، فقط از شکل پایه استفاده می‌کنید، بنابراین

modal plus base. So no to reach could to reach no  modal plus base always. And this is because it's.

پایه به‌علاوه modal. بنابراین نه برای رسیدن می‌تواند همیشه به هیچ پایه به‌علاوه مدال برسد. و این به این دلیل است که اینطور است.

A potential. The possibility exists,  but that doesn't mean it actually will  

یک پتانسیل این احتمال وجود دارد، اما این بدان معنا نیست که واقعاً

happen. So the potential is there, but it's not  guaranteeing anything. Potential. So this is if  

اتفاق خواهد افتاد. بنابراین پتانسیل وجود دارد، اما چیزی را تضمین نمی‌کند. پتانسیل. بنابراین این در صورتی است که

you understand how this is used. We use this  a lot to say something like I could help you,  

متوجه نحوه استفاده از آن شده باشید. ما از این زیاد استفاده می‌کنیم تا چیزی بگوییم مثل من می‌توانم به شما کمک کنم،

I could help you move this weekend, so I'm saying.

می‌توانم به شما کمک کنم تا آخر هفته حرکت کنید، بنابراین می‌گویم.

The potential is there. My schedule  is open. I'm available, but  

پتانسیل وجود دارد. برنامه من باز است. من در دسترس هستم، اما

I'm not going to. Now, this isn't a  very nice thing to say to someone,  

نمی‌خواهم. حالا، این حرف خیلی خوبی برای گفتن به کسی نیست،

but we use this as a little bit of a joke.  Oh, I could help you, but I'm not going to.  

اما ما از آن به عنوان یک شوخی کوچک استفاده می کنیم. اوه، من می توانم به شما کمک کنم، اما قرار نیست.

Just kidding. Of course. I'll help you move this  weekend, so that's a fun way you if you know the.

شوخی کردم البته. من به شما کمک می‌کنم این آخر هفته جابه‌جا شوید، بنابراین اگر می‌دانید این یک راه سرگرم‌کننده است.

How to properly use could You can make a  little joke like this. You probably don't  

نحوه استفاده صحیح از می توانید یک شوخی کوچک مانند این انجام دهید. اگرچه احتمالاً نمی

want to say that to your boss, though.  I'll leave that to your discretion.  

خواهید این را به رئیس خود بگویید. من آن را به صلاحدید شما می سپارم.

As early as they're saying, 2043 is the  earliest time that this could happen.

همانطور که آنها می گویند، سال 2043 اولین زمانی است که ممکن است این اتفاق بیفتد.

But it could also happen later, so they're using  as early as just to state the earliest time,  

اما ممکن است بعداً هم اتفاق بیفتد، بنابراین آنها از برای بیان زودترین زمان استفاده می‌کنند،

not that other times aren't possible. For  example, if you're planning a wedding,  

نه اینکه زمان‌های دیگر ممکن نیست. برای مثال، اگر در حال برنامه‌ریزی برای عروسی،

a party, or even a conference, you  could say guess will arrive as early.

مهمانی یا حتی کنفرانس هستید، می‌توانید بگویید حدس بزنید زودتر می‌رسد.

As 3:00 o'clock PM. So this doesn't mean that  every guest will arrive at 3:00. This is just  

تا ساعت 3:00 بعد از ظهر. بنابراین این بدان معنا نیست که هر مهمان ساعت 3 می آید. این فقط

the earliest time they'll arrive. Of course,  it's possible for them to arrive at 3:34 o'clock  

اولین زمانی است که آنها می‌رسند. البته،

even 5:00 o'clock if they're extremely late,  but this is the earliest time, as early as.

اگر خیلی دیر شده باشند، ممکن است ساعت 3:34 حتی ساعت 5:00 به آنجا برسند، اما این زودترین زمان است.

So for deadlines, you can use this. You might  say I can get you the report as early as  

بنابراین برای ضرب الاجل، می توانید از این استفاده کنید. ممکن است بگویید من می‌توانم گزارش را از

9:00 AM. Or you could put Saturday. If so, why  would you submit a report on Saturday, Tuesday?  

ساعت 9 صبح به دستتان برسانم. یا می توانید شنبه قرار دهید. اگر چنین است، چرا باید گزارشی را در روز شنبه، سه‌شنبه ارسال کنید؟

Now you're letting your boss know or your  coworker know. This is the earliest time,  

اکنون به رئیس خود یا همکارتان اطلاع می دهید . این اولین زمان است،

but it may be later than  that. OK, let's continue on.

اما ممکن است دیرتر از آن باشد. باشه ادامه بدیم

Last year Canada's population increased  by a record of 1.05 million people. You  

سال گذشته جمعیت کانادا به میزان 1.05 میلیون نفر افزایش یافت. شما

could put 1.051.05. Both of those for  pronouncing it are fine 00001.05 million  

می توانید 1.051.05 قرار دهید. هر دو نفر برای تلفظ آن 00001.05 میلیون نفر خوب هستند

people. And I haven't mentioned this,  but remember that we don't put an S.

. و من به این موضوع اشاره نکرده‌ام، اما به یاد داشته باشید که ما یک S را

On million, I hear students say  this a lot. Oh, there are 1,000,000  

روی میلیون نمی‌گذاریم، من می‌شنوم که دانشجویان این را زیاد می‌گویند. اوه، 1,000,000

in my country. No, you don't say that.  It's 1,000,000. But what do you notice  

در کشور من وجود دارد. نه، شما این را نمی گویید. 1000000 هستش اما در این مورد چه چیزی را متوجه می‌شوید

about this? A lot of students forget that  people is plural. It's an irregular plural,  

؟ بسیاری از دانش‌آموزان فراموش می‌کنند که افراد جمع هستند. این یک جمع نامنظم است،

so there's no S on it. But it is plural  because what's the singular of people? Person.

بنابراین هیچ S روی آن وجود ندارد. اما جمع است زیرا مفرد افراد چیست؟ شخص

One person to people. So the S is on the  noun, not the number. That's why we say  

یک نفر به مردم. بنابراین S روی اسم است نه عدد. به همین دلیل است که می گوییم

I made $3 billion last year Chiching.  So here you put it on the noun dollars.  

من سال گذشته با چیچینگ 3 میلیارد دلار درآمد داشتم. بنابراین در اینجا شما آن را روی اسم دلار قرار می دهید.

Or you could say I made 3,000,000  posters. That's a lot of posters.

یا می توانید بگویید من 3,000,000 پوستر درست کردم . این تعداد زیادی پوستر است.

So you put the *** on the noun. You  don't put an *** on here. 303,003  

بنابراین شما *** را روی اسم قرار می دهید. اینجا *** نمی‌گذارید. 303003

million, 3 billion singular posters. Plural.  

میلیون، 3 میلیارد پوستر منفرد. جمع.

Statistics Canada reported that 96% of that  increase was due to international migration.

آمار کانادا گزارش داد که 96 درصد از این افزایش به دلیل مهاجرت بین المللی بوده است.

So notice how here they put in brackets  permanent and temporary. It would have been  

بنابراین توجه کنید که در اینجا چگونه در پرانتزهای دائمی و موقت قرار می‌دهند.

useful if they put that at the very top when  we are talking about migration. So you knew,  

وقتی درباره مهاجرت صحبت می کنیم، اگر آن را در بالاترین نقطه قرار می دادند مفید بود . بنابراین می‌دانستید،

but if you understand the word migration,  you know that it means both permanent and  

اما اگر کلمه مهاجرت را درک می‌کنید، می‌دانید که هم به معنای دائمی و هم

temporary. Because remember, that's  how I explained the difference to you.

موقتی است. زیرا به یاد داشته باشید، این تفاوت را برای شما توضیح دادم.

So just moving, so I'll add that  moving permanently or temporarily  

بنابراین فقط جابه‌جایی، بنابراین اضافه می‌کنم که حرکت دائم یا موقت

for migration and immigration, it implies  permanent you want to stay in that country  

برای مهاجرت و مهاجرت، به این معنی است که می‌خواهید برای همیشه در آن کشور بمانید

permanently. Let's get back to it.  In 2022, Canada welcomed 437,000.

. بیایید به آن برگردیم. در سال 2022، کانادا از 437000 استقبال کرد.

OK, 430 cent. When I see three zeros,  I know that the number before is 1437.  

باشه 430 سنت وقتی سه صفر را می‌بینم، می‌دانم که عدد قبلی 1437 است.

You don't have to say 437, it's not  necessary 437,180. And remember, the S  

لازم نیست بگویید 437، لازم نیست 437180 باشد. و به یاد داشته باشید، S

goes on the noun immigrants into the country,  reflecting Canada's high immigration targets.

روی اسم مهاجران وارد کشور می شود،  که منعکس کننده اهداف بالای مهاجرت کانادا است.

Now, because this is a target, remember, when  you're talking about reaching or achieving that,  

اکنون، چون این یک هدف است، به یاد داشته باشید، زمانی که در مورد رسیدن یا دستیابی به آن صحبت می‌کنید،

you can use the verb hit. We hit  our target. We hit our target,  

می‌توانید از فعل ضربه استفاده کنید. ما به هدفمان زدیم. ما به هدف خود رسیدیم،

which means you reached or achieved that  target. Immigration is one of the main way.  

که به این معنی است که شما به آن هدف رسیدید یا به آن رسیدید . مهاجرت یکی از راه های اصلی است.

Immigration is one of the main way, the country.

مهاجرت یکی از راه های اصلی کشور است.

Does that sound weird to you? Immigration  is one of the main way the country deals.  

آیا این به نظر شما عجیب است؟ مهاجرت یکی از روش های اصلی این کشور است.

Something's wrong with this. There's a  typo or a minor grammar mistake. Because  

یک چیزی در این مورد اشتباه است. یک اشتباه تایپی یا یک اشتباه گرامری جزئی وجود دارد. از آنجا که

this has to say way, it's not optional  right now. This article has a typo,  

این باید بگوید، در حال حاضر اختیاری نیست. این مقاله دارای یک اشتباه تایپی است،

which means there's a grammar mistake  in the article. It has to be Ways okay.

که به این معنی است که یک اشتباه گرامری در مقاله وجود دارد. باید راه ها درست باشد.

Now this sometimes confuses students. Because  you have one of. When you have one of,  

حالا این گاهی اوقات دانش آموزان را سردرگم می کند. زیرا شما یکی از آنها را دارید. وقتی یکی از آنها را دارید،   به این

it means you're selecting one from a  group. So the noun that comes next has  

معنی است که در حال انتخاب یکی از یک گروه هستید. بنابراین اسمی که بعد می آید

to be plural because one of. OK,  here's an easy example. One of.  

باید جمع باشد زیرا یکی از. خوب، در اینجا یک مثال آسان است. یکی از.

So my noun has to be plural. Flavors.  Flavors. One of my favorite flavors.

پس اسم من باید جمع باشد. طعم. طعم. یکی از طعم های مورد علاقه من.

Of ice cream is, we use is because is, matches, 11  is, and then you provide one option. So I wouldn't  

از بستنی است، ما استفاده می کنیم زیرا است، کبریت، 11 است، و سپس شما یک گزینه ارائه می دهید. بنابراین من

list two or three flavors. I only list one mint  chocolate chip. What is one of your favorite  

دو یا سه طعم را فهرست نمی‌کنم. من فقط یک شکلات نعناع را فهرست می کنم . یکی از طعم‌های بستنی مورد علاقه شما چیست

flavors of ice cream? So this implies I have  other favorite flavors and I'm just sharing one.

؟ بنابراین این بدان معناست که من طعم‌های مورد علاقه دیگری دارم و فقط یکی را به اشتراک می‌گذارم.

So share that in the comments. What is  one of your favorite flavors of ice cream  

پس آن را در نظرات به اشتراک بگذارید. یکی از طعم‌های مورد علاقه بستنی‌ها

and practices? And make sure you get that. S and  I'll cross this out so you know it was a mistake.  

و تمرین‌های مورد علاقه‌تان چیست؟ و مطمئن شوید که آن را دریافت می کنید. S و من این را خط می زنیم تا بدانید اشتباه بوده است.

Immigration is one of the main ways the country  deals with its demographic challenges. Canada  

مهاجرت یکی از راه‌های اصلی مقابله با چالش‌های جمعیتی کشور است. کانادا

has an aging population. Remember I shared  that the baby boomers, they're all becoming.

جمعیت سالخورده ای دارد. به یاد داشته باشید که من به اشتراک گذاشتم که بچه‌های بزرگ، همه در حال تبدیل شدن هستند.

6070, they're exiting the workforce. They're  aging, becoming older. So that's aging,  

6070، آنها در حال خروج از نیروی کار هستند. آنها پیر می شوند، پیرتر می شوند. این یعنی پیر شدن،

becoming older, becoming older.  Now technically we're all aging,  

پیر شدن، پیر شدن. اکنون از نظر فنی همه ما در حال پیر شدن هستیم،

we're all becoming older. Canada has an aging  population and the natural birth rate is not high  

همه ما پیرتر می شویم. کانادا جمعیت پیری دارد و نرخ تولد طبیعی آنقدر بالا نیست که بتواند

enough to grow the population itself. By having  natural birth rate, they mean the birth rate of.

خود جمعیت را افزایش دهد. منظور از داشتن نرخ تولد طبیعی، نرخ تولد است.

Canadians of people in Canada,  

کانادایی‌ها از مردم کانادا،

and they included that because it relates to  the next sentence. As a result, Canada needs  

و آن را وارد کردند زیرا به جمله بعدی مربوط می‌شود. در نتیجه، کانادا به مهاجر نیاز دارد

immigrants. We need people from other countries,  maybe you, to come to Canada permanently to help  

. ما به افرادی از کشورهای دیگر، شاید شما، نیاز داریم که به طور دائم به کانادا بیایند تا به

maintain and grow the country's workforce.  Because remember I said the baby boomers are  

حفظ و رشد نیروی کار این کشور کمک کنند. زیرا به یاد داشته باشید که گفتم بچه‌های بوم‌کننده در حال

exiting the workforce because they're all  60-70 years old. They're ready to retire.

ترک نیروی کار هستند زیرا همه آنها 60 تا 70 سال سن دارند. آنها آماده بازنشستگی هستند.

So again, if you haven't shared in the comments,  I would be very interested to know if this is a  

بنابراین باز هم، اگر در نظرات به اشتراک نگذارید، من بسیار علاقه مند هستم که بدانم آیا این

situation that your country is dealing with as  well. Immigration accounts for almost 100% of  

وضعیتی است که کشور شما نیز با آن دست و پنجه نرم می کند . مهاجرت تقریباً 100٪ از

Canada's labor force growth. Wow, 100% almost.  That's quite a staggering statistic. According  

رشد نیروی کار کانادا را تشکیل می دهد. وای، 100٪ تقریبا. این یک آمار کاملاً تکان دهنده است.

to Immigration, Refugees and Citizenship Canada.  This is just the name of a government department.

طبق   مهاجرت، پناهندگی و شهروندی کانادا. این فقط نام یک اداره دولتی است.

By 2023, immigrants are projected to be about 30%  of Canada's population, so projected. This means  

پیش بینی می شود تا سال 2023، مهاجران حدود 30 درصد از جمعیت کانادا را تشکیل دهند، بنابراین پیش بینی می شود. این به این معنی است که بر اساس

calculated based on information already  known. So you could say estimated,  

اطلاعاتی که قبلاً شناخته شده است محاسبه شده است. بنابراین می‌توانید بگویید تخمین زده می‌شود،

but when you say estimated, it sounds more of  a guess because when you estimate something,  

اما وقتی می‌گویید تخمین زده می‌شود، بیشتر یک حدس به نظر می‌رسد، زیرا وقتی چیزی را تخمین می‌زنید،   در

you don't actually have the information.

واقع اطلاعات آن را ندارید.

But when you project something, it's more based  on looking at the information and then making a  

اما وقتی چیزی را فرافکنی می‌کنید، بیشتر مبتنی بر نگاه کردن به اطلاعات و سپس انجام

prediction based on that information. So it  sounds more accurate to me than estimated.  

پیش‌بینی بر اساس آن اطلاعات است. بنابراین به نظر من دقیق‌تر از آن چیزی است که تخمین زده می‌شود.

Immigrants are projected to be  about 30% of Canada's population.  

پیش‌بینی می‌شود که حدود 30 درصد از جمعیت کانادا را مهاجران تشکیل دهند.

Now, one other thing I noticed about  the article is that they said by 2023.

اکنون، یک چیز دیگری که در مورد مقاله متوجه شدم این است که آنها تا سال 2023 گفتند.

This seems odd to me. Does it seem odd to  you or do you know why? It seems odd to me.  

این به نظر من عجیب است. آیا برای شما عجیب به نظر می رسد یا می دانید چرا؟ به نظرم عجیب میاد

This is a new article. This  article is from June 2023,  

این یک مقاله جدید است. این مقاله مربوط به ژوئن 2023 است،

but if you say by 2023 you're saying 2023 is  the deadline, but 2023 starts January 1st.

اما اگر بگویید تا سال 2023، می‌گویید 2023 آخرین مهلت است، اما سال 2023 از اول ژانویه شروع می‌شود.

And we are in June, which is already several  months, but they're saying it is projected to  

و ما در ژوئن هستیم، که در حال حاضر چندین ماه است، اما آنها می‌گویند که پیش‌بینی می‌شود تا

happen by a deadline that's technically in  the past. So that to me doesn't make sense.

مهلتی اتفاق بیفتد که از نظر فنی در گذشته است. پس برای من معنی نداره

I wonder if 2023 is a typo and maybe they  meant to say 2025 or a date in the future  

نمی‌دانم که آیا 2023 یک اشتباه تایپی است و شاید آنها می‌خواستند سال 2025 یا تاریخی در آینده را بگویند،

because we can't use by with a timeline in the  past and when this article was written in June  

زیرا ما نمی‌توانیم با جدول زمانی در گذشته استفاده کنیم و زمانی که این مقاله در ژوئن 2023 نوشته شده بود،

2023 this was already in the past. Another  way to correct this mistake is to say by.

قبلاً در گذشته بود. یکی دیگر از راه‌های اصلاح این اشتباه این است که توسط.

The end of 2023, because now the deadline  is December 2023, which is in the future,  

پایان سال 2023، زیرا اکنون آخرین مهلت دسامبر 2023 است که در آینده است،

but by 2023 means January 2023, which  is currently in the past. And it does  

اما تا سال 2023 به معنای ژانویه 2023 است که در حال حاضر در گذشته است. و

not make sense to me to say bye and  a past date. If you're talking about  

خداحافظی و تاریخ گذشته برای من معنی ندارد . اگر در مورد

a future projection. Again, the  final way is you could say bye.

پیش‌بینی آینده صحبت می‌کنید. باز هم، راه نهایی این است که می‌توانید خداحافظی کنید.

2025 and have a date in the future. So  that's how I would correct this as well.  

2025 و تاریخ در آینده داشته باشید. بنابراین من نیز اینگونه اصلاح خواهم کرد.

And that's the end of the article.  

و این پایان مقاله است.

And what I'll do now is I'll go to the top and  I'll read the article from start to finish and  

و کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که به بالا می روم و مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم و

this time you can focus on my pronunciation.  Canada's population surpasses 40 million.

این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید. جمعیت کانادا از 40 میلیون نفر فراتر رفته است.

Statistics Canada has a population clock which  estimates Canada's population in real time based  

Statistics Canada دارای یک ساعت جمعیت است که بر اساس

on a number of factors like recent trends for  birth deaths and immigration data. The clock hit  

تعدادی از عوامل مانند روندهای اخیر مرگ‌ومیرهای تولد و داده‌های مهاجرت، جمعیت کانادا را در زمان واقعی تخمین می‌زند. ساعت

40 million just before 3:00 PM on Friday, June  16th. This is an exciting milestone for Canada.

درست قبل از ساعت ۳ بعد از ظهر روز جمعه ۱۶ ژوئن به ۴۰ میلیون می‌رسد . این یک نقطه عطف هیجان انگیز برای کانادا است. آنیل آرورا، رئیس آمار، در بیانیه‌ای رسانه‌ای گفت:

It is a strong signal that Canada remains A  dynamic and welcoming country full of potential,  

این یک سیگنال قوی است که نشان می‌دهد کانادا همچنان یک کشور پویا و خوش‌آمد پر از پتانسیل است

said Chief Statistician Anil Aurora in  a media statement. Canada's population  

.

growth rate currently stands at 2.7%, which  is the highest annual growth rate since 1957,  

نرخ رشد جمعیت کانادا در حال حاضر 2.7 درصد است که بالاترین نرخ رشد سالانه از سال 1957 است،

when Canada was experiencing  its post war baby boom.

زمانی که کانادا در حال تجربه رونق نوزاد پس از جنگ بود. بر اساس آمار کانادا،

Canada's population reached 30 million  in 1997 and could reach 50 million  

جمعیت کانادا در سال 1997 به 30 میلیون نفر رسید و

as early as 2043 if the current trends  continue, according to Statistics Canada.

اگر روند فعلی ادامه یابد، در اوایل سال 2043 به 50 میلیون نفر می رسد .

Last year, Canada's population increased by  a record of 1.05 million people. Statistics  

سال گذشته، جمعیت کانادا به میزان 1.05 میلیون نفر افزایش یافت. آمار

Canada reported that 96% of that increase was  due to international permanent and temporary  

کانادا گزارش داد که 96٪ از این افزایش به دلیل مهاجرت دائم و موقت  بین المللی

migration in 2022. Canada welcomes 437,180  immigrants into the country, reflecting Canada's.

در سال 2022 بوده است. کانادا از 437,180 مهاجر به این کشور استقبال می کند که منعکس کننده کانادا است.

High immigration targets Immigration is one of the  main ways the country deals with its demographic  

اهداف بالای مهاجرت مهاجرت یکی از راه‌های اصلی مقابله با چالش‌های جمعیتی کشور است

challenges. Canada has an aging population, and  the natural birth rate is not high enough to grow  

. کانادا جمعیت سالخورده ای دارد و نرخ تولد طبیعی آنقدر بالا نیست که بتواند

the population itself. As a result, Canada  needs immigrants to help maintain and grow  

خود جمعیت را افزایش دهد. در نتیجه، کانادا برای کمک به حفظ و رشد

the country's workforce. Immigration accounts  for almost 100% of Canada's labor force growth.

نیروی کار این کشور به مهاجر نیاز دارد. مهاجرت تقریباً 100 درصد از رشد نیروی کار کانادا را تشکیل می دهد.

According to Immigration, Refugees and Citizenship  Canada, by 2023 immigrants are projected to be  

طبق گزارش اداره مهاجرت، پناهندگی و شهروندی کانادا، پیش بینی می شود تا سال 2023 مهاجران

about 30% of Canada's population. Amazing job  with that article. Now feel free to hit pause,  

حدود 30 درصد از جمعیت کانادا را تشکیل دهند. کار شگفت انگیز با آن مقاله. اکنون راحت ضربه بزنید،

take a break, go get a cup of coffee or  tea, review the vocabulary you just learned,  

استراحت کنید، بروید یک فنجان قهوه یا چای بنوشید، واژگانی را که تازه یاد گرفته‌اید مرور کنید

and when you're ready, hit play and  we'll continue on with the next article.

و وقتی آماده شدید، Play را بزنید و ما مقاله بعدی را ادامه می‌دهیم. آیا

Can you guess where this is,  Which country this might be?  

می‌توانید حدس بزنید اینجا کجاست، کدام کشور ممکن است باشد؟

Well, this is India, and it looks pretty  crowded, doesn't it? And that's what we're  

خوب، اینجا هند است و خیلی شلوغ به نظر می رسد ، اینطور نیست؟ و این همان چیزی است که

talking about in this article, because China  is now the most populous country in the world.  

در این مقاله درباره آن صحبت می کنیم، زیرا چین اکنون پرجمعیت ترین کشور جهان است.

And we know that because of our headline.  Let me read the headline India overtakes  

و ما این را به دلیل تیتر خود می دانیم. اجازه دهید عنوان را بخوانم که هند

China as most populous country. First,  let's talk about our verb here, Overtake.

به عنوان پرجمعیت ترین کشور از چین پیشی می گیرد. ابتدا، اجازه دهید در اینجا درباره فعل خود یعنی Overtake صحبت کنیم.

Let me share the definition. This verb simply  means to go past something past in the sense  

بگذارید تعریف را به اشتراک بگذارم. این فعل صرفاً به معنای گذشتن از چیزی است که به معنای

of exceed, and you do that by being a  greater amount, so quantity or degree.

فراتر رفتن است، و شما این کار را با یک مقدار بیشتر انجام می‌دهید، بنابراین کمیت یا درجه.

We use this a lot with statistics  or reporting on numbers, facts,  

ما از این بسیار برای آمار و یا گزارش اعداد، حقایق،

figures. You'll hear this a  lot about sales. For example,  

ارقام استفاده می‌کنیم. این را در مورد فروش زیاد خواهید شنید. برای مثال،

U.S. sales have overtaken European sales, so  sales in the US compared to sales in Europe.  

فروش ایالات متحده از فروش اروپا پیشی گرفته است، بنابراین فروش در ایالات متحده در مقایسه با فروش در اروپا است.

Now, I could also use our sentence  structure here. Notice the preposition as.

اکنون، می‌توانم از ساختار جمله خود در اینجا نیز استفاده کنم. به حرف اضافه به عنوان توجه کنید. می

I could say the US has overtaken Europe  as the leader in sales. So this is the  

توانم بگویم که ایالات متحده به عنوان رهبر فروش از اروپا پیشی گرفته است. بنابراین این

title that has been achieved, the leader  in sales and the title goes to the US.

عنوانی است که به دست آمده است، رهبر در فروش و عنوان به ایالات متحده می‌رسد.

And it also suggests that  previously Europe was the leader,  

و همچنین نشان می‌دهد که قبلاً اروپا رهبر بود،

but now if you're imagining they're in a  competition or a race, Europe was ahead,  

اما اکنون اگر تصور می‌کنید آنها در یک مسابقه یا مسابقه هستند، اروپا جلوتر بود،

but now the US has overtaken Europe. So it  does suggest that element of competition  

اما اکنون ایالات متحده از اروپا پیشی گرفته است. بنابراین، آن عنصر رقابت

between the two as well, because previously,  before this, China was the most populous.

بین این دو را نیز نشان می‌دهد، زیرا قبلاً، قبل از این، چین پرجمعیت‌ترین کشور بود.

And India was a close second, but now India  has overtaken. So that's the go past part,  

و هند در رده دوم قرار گرفت، اما اکنون هند از آن پیشی گرفته است. بنابراین این بخش گذشته است،

which is an important part of this  definition. So I'll just underline  

که بخش مهمی از این تعریف است. بنابراین من فقط زیر آن خط می کشم

that. Let's continue on. India has overtaken  China as the world's most populous nation,  

. بیایید ادامه دهیم.

according to Bloomberg, referring  to the World Population Review.

بر اساس گزارش بلومبرگ با اشاره به بررسی جمعیت جهان، هند به عنوان پرجمعیت ترین کشور جهان از چین پیشی گرفته است.

All right, so we've already discussed  overtaken and I did use the same verb tense  

بسیار خوب، بنابراین قبلاً درباره overtaken بحث کرده‌ایم و من از همان زمان فعل overtaken استفاده کردم

have overtaken because it was plural. They they  have noticed. Now it's has because it's India,  

زیرا جمع بود. آنها متوجه شده اند. اکنون دارد زیرا هند است،

which is conjugated as it singular.  It has. And the reason why this is in  

که به صورت مفرد مزدوج شده است. این دارد. و دلیل اینکه این در

the present perfect is because it's a past action.

حال کامل است این است که یک عمل گذشته است.

So the action is complete. It's a completed  past action, but there's a result in the present  

بنابراین عمل کامل است. این یک عمل گذشته تکمیل‌شده است، اما نتیجه‌ای در حال فعال گذشته

past action with a result in the present.  What's the result in the present now, China?

با نتیجه در حال وجود دارد. نتیجه در حال حاضر، چین چیست؟

Is the second most populous country, and  India is the most populous country. That's  

دومین کشور پرجمعیت است و هند پرجمعیت ترین کشور است. این

the result in the present, and that's why  the verb tense is in the present perfect.  

نتیجه در زمان حال است، و به همین دلیل است که زمان فعل در زمان حال کامل است.

Let's continue on. By the end of 2022,  India's population was 1.417 billion people.

بیایید ادامه دهیم. تا پایان سال 2022، جمعیت هند 1.417 میلیارد نفر بود.

So if you have numbers after the decimal point,  you can simply see them as the individual numbers  

بنابراین اگر اعدادی بعد از نقطه اعشار دارید، می‌توانید آنها را به‌عنوان اعداد جداگانه

1.417. You don't have to say 1.417, that  doesn't sound right. So say the numbers  

1.417 ببینید. لازم نیست 1.417 را بگویید، درست به نظر نمی رسد. بنابراین اعداد   را

as individual numbers. I'll just write this  out for you. Say the numbers as individual.

به عنوان اعداد جداگانه بگویید. من فقط این را برای شما می نویسم. اعداد را به صورت جداگانه بگویید.

Numbers after the decimal point  and the decimal point is. This  

اعداد بعد از اعشار و اعشار است. این

is the same thing as a period. But when  we're referring to numbers specifically,  

همان پریود است. اما وقتی به طور خاص به اعداد اشاره می کنیم،

we don't call it a period, we call it a decimal  point. And that's why when I say it out loud,  

آن را نقطه نمی نامیم، آن را نقطه اعشار می نامیم . و به همین دلیل است که وقتی آن را با صدای بلند می گویم،

I don't say one period 417, you  don't say that, you say one point.

یک نقطه را 417 نمی گویم، شما آن را نمی گویید، یک نکته را می گویید.

417, so let me just write that. So you understand,  you say 1.417, that is how you verbalize this  

417، پس بگذارید فقط آن را بنویسم. بنابراین می‌فهمید، شما می‌گویید 1.417، به این صورت است که این

number, 5,000,000 more than China. So we could  also say using our overtake, India has overtaken.

عدد را شفاهی می‌کنید، 5,000,000 بیشتر از چین. بنابراین می‌توانیم با استفاده از سبقت‌مان بگوییم، هند سبقت گرفته است.

China by 5 million people. The people is optional  

چین با 5 میلیون نفر افراد اختیاری هستند

because in this context we know we're talking  about population. So you don't have to say  

زیرا در این زمینه می‌دانیم که درباره جمعیت صحبت می‌کنیم. بنابراین

people if it's obvious, but if you if you're  ever not sure, just add in the reference point.  

اگر واضح است مجبور نیستید به افراد بگویید، اما اگر مطمئن نیستید، فقط نقطه مرجع را اضافه کنید.

India has overtaken China by 5  million people, so remember it's.

هند با 5 میلیون نفر از چین پیشی گرفته است ، پس به یاد داشته باشید که اینطور است.

India has gone past or exceeded China and then you  can have buy. If you're talking about a specific  

هند از چین گذشته یا از آن فراتر رفته است و سپس می‌توانید خرید کنید. اگر در مورد یک عدد خاص صحبت می‌کنید

number, you could also do a percentage. I don't  know what the percentage is, so I'll just say  

، می‌توانید یک درصد نیز انجام دهید. من نمی دانم این درصد چقدر است، بنابراین فقط می گویم

0.7%. You could also have buy and then a percent,  zero point. Remember that point, 7% percent.  

0.7٪. همچنین می‌توانید خرید و سپس یک درصد، نقطه صفر داشته باشید. این نکته را به یاد داشته باشید، 7 درصد.

Let's continue on.

بیایید ادامه دهیم.

On January 17th, I want you to notice my  pronunciation because even though it isn't  

در 17 ژانویه، می‌خواهم به تلفظ من توجه کنید، زیرا حتی اگر به‌عنوان

written as the little t H, you know when you see  the date and it gives you the little t H 17th.  

t H کوچک نوشته نشده باشد، می‌دانید وقتی تاریخ را می‌بینید و آن را t H 17th به شما می‌دهد.

Notice what my mouth is doing? My tongue  comes between my teeth and I push out 17th.

توجه کنید دهان من چه می کند؟ زبانم بین دندان‌هایم می‌آید و هفدهم را بیرون می‌زنم.

17th That's the pronunciation practice that  I know. It's a difficult sound for a lot  

هفدهم این تمرین تلفظی است که من می دانم. برای بسیاری

of students, but that is how we say the dates  out loud. On January 17th, Chinese authorities  

از دانش‌آموزان این صدای دشواری است، اما اینگونه است که ما تاریخ‌ها را با صدای بلند می‌گوییم. در 17 ژانویه، مقامات چینی

announced that for the first time since the 1960s,  the country's population will decrease by 850,000.

اعلام کردند که برای اولین بار از دهه 1960، جمعیت این کشور 850000 نفر کاهش خواهد یافت.

So let's just talk about this number here.  We're going to see some big numbers in the  

پس بیایید در اینجا فقط در مورد این عدد صحبت کنیم. ما اعداد بزرگی را در    میلیاردها خواهیم دید

billions. Now when you have 3 zeros,  it's 1003 zeros, that represents 1850.

. اکنون وقتی 3 صفر دارید، 1003 صفر است که نشان دهنده 1850 است.

A lot of native speakers will say 850.  You do not need to say. And sometimes  

بسیاری از زبان مادری 850 خواهند گفت. نیازی نیست بگویید. و گاهی

I say it as well, but it is not necessary. It's  

هم می گویم، اما لازم نیست.

850,000. And notice it's not 850. Thousands  plural. No, 850,000. Okay, singular.

850000 است. و توجه کنید که 850 نیست. هزاران جمع. نه 850000 باشه، مفرد.

In 2022, compared to the previous year, according  to the State Statistics department of China,  

در سال 2022، در مقایسه با سال قبل، طبق آمار اداره آمار دولتی چین،

1.141 billion people live in the country.  Now. Remember I said the number is singular,  

1.141 میلیارد نفر در این کشور زندگی می کنند. اکنون. یادت هست که گفتم عدد مفرد است،

Right? The number is singular, but  whatever the number represents is plural.

درست است؟ عدد مفرد است، اما هر چیزی که عدد نشان دهد، جمع است.

Now people does not have an S because people is  the plural form of person is an irregular plural  

در حال حاضر مردم S ندارند زیرا افراد به صورت جمع فرد یک شکل جمع نامنظم است

form. So we have one person, two people. So people  is the plural. Now if it were something like.

. بنابراین ما یک نفر، دو نفر داریم. بنابراین مردم جمع هستند. حالا اگر چیزی شبیه به آن بود.

Dollars you need to add the S on dollars. 1.141  

دلار برای اضافه کردن S به دلار نیاز دارید. 1.141

billion is singular and then the  whatever the number represents,  

میلیارد واحد است و سپس هر عددی که نشان دهنده آن باشد،

in this case money dollars. That's where you add  the S but it could be for example 1.41 billion.

در این مورد دلار پول است. اینجاست که S را اضافه می‌کنید، اما می‌تواند برای مثال 1.41 میلیارد باشد.

Tshirts. Why not tshirts? So you put the S on  tshirts. Or it could be 1.141 billion cats,  

تی شرت. چرا تیشرت نه؟ بنابراین S را روی تی‌شرت‌ها قرار می‌دهید. یا ممکن است 1.141 میلیارد گربه باشد،

and then you put the S on cats. So that's  why billion is singular. But then whatever  

و سپس S را روی گربه ها قرار دهید. بنابراین به همین دلیل است که میلیاردها مفرد هستند. اما پس از آن هر چیزی که

it represents is plural. Let's continue  on according to World Population Review.

نشان‌دهنده آن است، جمع است. بیایید طبق World Population Review ادامه دهیم.

As of January 18th, 18th, so even though in  the spelling it is not there, I'm going to  

از 18، 18 ژانویه، بنابراین حتی اگر در املای آن وجود نداشته باشد، می‌خواهم

pronounce that T H as of January 18th, India's  population reached 1.423 billion. Another  

اعلام کنم که T H تا 18 ژانویه، جمعیت هند به 1.423 میلیارد رسیده است. یک

research organization, Macro Trends claims  that India is home to 1.428 billion people.

سازمان تحقیقاتی دیگر، Macro Trends ادعا می‌کند که هند خانه 1.428 میلیارد نفر است.

So there's a slight difference in number  between these two research organizations,  

بنابراین، یک تفاوت جزئی در تعداد بین این دو سازمان تحقیقاتی وجود دارد،

but it's such a small difference, I'm  surprised they even mentioned it. It's  

اما این تفاوت بسیار کوچک است، من تعجب می‌کنم که آنها حتی به آن اشاره کردند.

basically the same number,  right? Let's continue on.

اساساً همان عدد است، درست است؟ بیایید ادامه دهیم.

China and India are the only two countries  with populations over 1 billion, One billion  

چین و هند تنها دو کشور با جمعیت بیش از 1 میلیارد

singular. Again, if you wanted to, you could  add people, which is plural, 1 billion people  

نفر هستند. دوباره، اگر می‌خواهید، می‌توانید افراد را اضافه کنید، که جمع است، 1 میلیارد نفر

over. Another word could be  with populations more than.

. کلمه دیگر می تواند با جمعیتی بیش از.

More than or exceeding would be another word,  but we can't use our overtake because remember,  

بیشتر از یا فراتر رفتن کلمه دیگری است، اما نمی‌توانیم از سبقت خود استفاده کنیم، زیرا به یاد داشته باشید،

overtake is only used when we're talking  about competition between two or more  

سبقت فقط زمانی استفاده می‌شود که در مورد رقابت بین دو یا چند   صحبت می‌کنیم

and then one goes past one exceeds. So I'm  specifying this because I did say exceed here,  

و سپس یکی از بیش از یک عبور می‌کند. بنابراین من این را مشخص می‌کنم زیرا گفتم در اینجا فراتر رود،

but overtake is specifically if  there's some sort of competition.

اما سبقت به طور خاص در صورتی است که نوعی رقابت وجود داشته باشد.

And in this case, there is no competition,  they're just stating a fact of the population  

و در این مورد، رقابتی وجود ندارد، آنها فقط یک واقعیت از جمعیت

of specific countries. the US Census  Bureau's World Population Clock lists  

کشورهای خاص را بیان می کنند. ساعت جمعیت جهانی اداره سرشماری ایالات متحده

another 12 countries with populations exceeding.  So notice here they use exceeding rather than with  

12 کشور دیگر را با جمعیت بیش از حد فهرست می کند. بنابراین توجه داشته باشید که در اینجا آنها از بیش از جمعیت استفاده می کنند تا با

populations over or populations more than their  synonyms. You can choose whichever you'd like.

جمعیت بیشتر یا از جمعیت بیشتر از مترادف آنها استفاده می کنند. شما می توانید هر کدام را که دوست دارید انتخاب کنید.

Exceed probably sounds the most formal. I  would say exceeding 100 million. So let's see,  

Exceed احتمالا رسمی ترین به نظر می رسد. می‌توانم بگویم بیش از 100 میلیون است. پس بیایید ببینیم، آیا

is your country on the list? the US,  Indonesia, Pakistan, Nigeria, Brazil,  

کشور شما در لیست است؟ ایالات متحده، اندونزی، پاکستان، نیجریه، برزیل،

Bangladesh, Russia, Mexico, Japan,  Ethiopia, the Philippines and Egypt.

بنگلادش، روسیه، مکزیک، ژاپن، اتیوپی، فیلیپین و مصر.

My country, Canada, is not on the list. We have a  very small population. I actually don't know what  

کشور من، کانادا، در لیست نیست. ما جمعیت بسیار کمی داریم. من واقعاً نمی‌دانم

the population is, so I'm going to Google it  right now. So I just googled it. Any guesses  

جمعیت چقدر است، بنابراین همین الان آن را در گوگل جستجو می‌کنم. بنابراین من فقط آن را در گوگل جستجو کردم. آیا حدسی

on the population of Canada? Canada's  population? Canada's population is 38.25.

در مورد جمعیت کانادا دارید؟ جمعیت کانادا؟ جمعیت کانادا 38.25 نفر است.

Million Very small, right? Considering it's  a huge country but very small population. So  

میلیون خیلی کوچک، درست است؟ با توجه به اینکه کشوری بزرگ اما جمعیت بسیار کمی است. بنابراین

what's the population of your country? Feel free  to share in the comments below. Let's continue on.

جمعیت کشور شما چقدر است؟ با خیال راحت در نظرات زیر به اشتراک بگذارید. بیایید ادامه دهیم.

OK, here's where we're getting to some really big  numbers. If this intimidates you, don't worry,  

خوب، اینجاست که به اعداد بسیار بزرگ می رسیم . اگر این شما را می ترساند، نگران نباشید،

because it intimidates native speakers. I'm  sure if you saw a big number in your country,  

زیرا زبان مادری را می ترساند. مطمئنم اگر عدد بزرگی را در کشورتان می دیدید،

you'd probably stop for a second too. So I  will explain how to know what this number is  

احتمالاً برای یک ثانیه هم می ایستید. بنابراین من توضیح خواهم داد که چگونه می توان از

the projected world population on January 1st.

جمعیت پیش بینی شده جهان در اول ژانویه مطلع شد.

OK, here we have a difference because  with one you need St. first first.  

بسیار خوب، در اینجا ما یک تفاوت داریم، زیرا با یکی از آنها ابتدا به St. نیاز دارید.

The difference between the other one is my tongue  

تفاوت بین یکی دیگر این است که زبانم

is not going between my teeth. Notice 1st  1st January, 1st January, 1st January 5th.

بین دندان هایم نمی رود. اطلاعیه 1 1 ژانویه، 1 ژانویه، 1 ژانویه 5.

January 5th, that's with five fifth. Let  me write that January 5th and then we have  

5 ژانویه، که با پنج پنجم است. اجازه دهید من بنویسم که 5 ژانویه و سپس ما

January 2nd and you just added sound and 2nd and  then we have one final choice which is third.

2 ژانویه داریم و شما فقط صدا و 2 را اضافه کردید و سپس ما یک انتخاب نهایی داریم که سوم است.

These are pretty easy because you just basically  added D sound on the end. This one you need that  

اینها بسیار آسان هستند زیرا شما اساساً صدای D را در پایان اضافه کرده اید. این یکی به آن نیاز دارید

and then this one you need. So practice those. I  will say them one more time for you. January 1st,  

و سپس این یکی که نیاز دارید. پس آنها را تمرین کنید. من آنها را یک بار دیگر برای شما خواهم گفت. ۱ ژانویه،

January 2nd, January 3rd, January  5th, so you can practice that.

۲ ژانویه، ۳ ژانویه، ۵ ژانویه، بنابراین می‌توانید آن را تمرین کنید.

The projected. When something is projected, it  means you're guessing or you're estimating what  

پیش بینی شده وقتی چیزی پیش‌بینی می‌شود، به این معنی است که شما حدس می‌زنید یا تخمین می‌زنید که

the number will be based on data or information.  So you don't know 100% that this is what the  

این عدد براساس داده‌ها یا اطلاعات چقدر خواهد بود. بنابراین شما 100٪ نمی دانید که این همان

number will be. Is the projected number. So  the definition projected This is an estimate.

عددی است که   خواهد بود. عدد پیش بینی شده است. بنابراین تعریف پیش‌بینی‌شده این یک تخمین است.

And the estimate is calculated based on known  information. And notice how specific they are  

و برآورد بر اساس اطلاعات شناخته شده محاسبه می‌شود . و توجه کنید که آنها چقدر

with the projected number. That's pretty  specific. So we'll see if that's correct.  

با عدد پیش‌بینی‌شده خاص هستند. این کاملاً خاص است. بنابراین خواهیم دید که آیا این درست است یا خیر.

We actually know what the world population is  at the time this video was recorded. So you can  

ما در واقع می دانیم که جمعیت جهان در زمان ضبط این ویدیو چقدر است. بنابراین می‌توانید

go see if this was true or not. OK, so now I'll  read this number. So first of all, what is this?

بروید ببینید آیا این درست بود یا نه. خوب، حالا این شماره را می‌خوانم. پس اول از همه، این چیست؟

Well, I will. I know by how many groups of  three there are. OK. So if there are one,  

خوب، من. من می دانم که چند گروه سه تایی وجود دارد. خوب. بنابراین اگر یک،

2-3 groups of three, then I know this is billion  and then this is million, OK, billion million.

2-3 گروه سه تایی وجود داشته باشد، می دانم که این یک میلیارد است و سپس این یک میلیون است، خوب، میلیارد میلیون.

And then this is 1000 thousand  

و سپس این 1000 هزار است

and I'm just going to focus on one group.  That's how you make this long number very  

و من فقط روی یک گروه تمرکز می کنم. به این ترتیب خواندن یا درک این عدد طولانی را بسیار

easy to read or understand. You just look at  the individual groupings, so 7,942,000,000.

آسان می‌کنید. شما فقط به گروه‌های فردی نگاه می‌کنید، بنابراین 7,942,000,000.

645,086 and the final group, you don't say  anything after it, it's just 86. Remember I  

645,086 و گروه آخر، بعد از آن چیزی نگویید، فقط 86 است. به یاد داشته باشید که

said we don't need to say and so I don't  say 942 million, it's just 942,645,086.

گفتم نیازی به گفتن نیست و بنابراین نمی‌گویم 942 میلیون، فقط 942,645,086 است.

So you can practice, write out some random long  numbers and practice reading them out loud. That  

بنابراین می‌توانید تمرین کنید، اعداد بلند تصادفی را بنویسید و خواندن آنها را با صدای بلند تمرین کنید. این

will be helpful. Now let's take a look at our next  big number. So I can tell I have three groups, so  

مفید خواهد بود. حالا بیایید نگاهی به عدد بزرگ بعدی خود بیاندازیم . بنابراین می توانم بگویم که سه گروه دارم، بنابراین   می

I know I have million and then thousand. And then  remember the final one is nothing, 73 million.

دانم که یک میلیون و سپس هزار گروه دارم. و سپس به یاد داشته باشید که آخرین آن چیزی نیست، 73 میلیون.

772,634, so that's the amount of the increase.  And remember that's the world population,  

772634، بنابراین این مقدار افزایش است. و به یاد داشته باشید که این جمعیت جهان است،

but this is just projected, which it means it's  an estimate and as a percentage that's 0.94%  

اما این فقط پیش‌بینی شده است، به این معنی که تخمینی است و به عنوان درصدی 0.94٪   است

and this is calculated from New Year's Day 2022.

و این از روز سال نوی 2022 محاسبه می‌شود.

During January 2020, three 4.3 bursts and 2.0  deaths are expected worldwide every second.  

در طول ژانویه 2020، هر بار سه انفجار 4.3 و 2.0 مرگ در سراسر جهان انتظار می‌رود. دومین.

So here's another example where the  whatever you're calculating is plural.  

بنابراین در اینجا مثال دیگری وجود دارد که در آن هر چیزی که محاسبه می کنید جمع است.

So we have bursts. That's why it hasn't  us, because there's more than one, right?

بنابراین ما انفجارهایی داریم. به همین دلیل است که ما را ندارد، زیرا بیش از یکی وجود دارد، درست است؟

And deaths. If it was just one, we wouldn't  have the plural. And you would say one death,  

و مرگ و میر. اگر فقط یکی بود، جمع را نداشتیم. و شما می گویید یک مرگ،

one death. There was one death  

یک مرگ. مثلاً در این ماه یک مورد مرگ   رخ داد

this month, for example. There were two deaths  at that us this month. So practice the numbers  

. در این ماه دو مورد مرگ در ما رخ داد. بنابراین اعداد

and the plurals. I hear lots of mistakes from  students with both of those and they're expected.

و جمع را تمرین کنید. من اشتباهات زیادی از دانش‌آموزان در مورد هر دوی آنها می‌شنوم و از آنها انتظار می‌رود.

You could also use projected because it's  just an estimate based on known information,  

همچنین می‌توانید از پیش‌بینی‌شده استفاده کنید، زیرا این فقط یک تخمین مبتنی بر اطلاعات شناخته شده است،

so you could say that as well  worldwide, every second, every second.

بنابراین می‌توانید این را در سراسر جهان، هر ثانیه، هر ثانیه بیان کنید.

So that's our article. You learned a lot of  big numbers, a lot of data and statistics. I  

پس این مقاله ماست. شما اعداد بزرگ، داده‌ها و آمارهای زیادی را یاد گرفتید.

hope you found it interesting. Now what I'll do  is I'll read the article from start to finish  

امیدوارم برای شما جالب بوده باشد. اکنون کاری که من انجام خواهم داد این است که مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم

and you can follow along with my pronunciation.  India overtakes China as most populous country.

و شما می توانید تلفظ من را دنبال کنید. هند به عنوان پرجمعیت ترین کشور از چین پیشی گرفت.

India has overtaken China as the world's  most populous nation. According to Bloomberg,  

هند به عنوان پرجمعیت ترین کشور جهان از چین پیشی گرفته است . بر اساس گزارش بلومبرگ،

referring to the World Population Review,  

با اشاره به بررسی جمعیت جهان،

by the end of 2022, India's population was  1.417 billion people, 5,000,000 more than China.  

تا پایان سال 2022، جمعیت هند به 1.417 میلیارد نفر رسیده است که 5،000،000 بیشتر از چین است.

On January 17th, Chinese authorities announced  that for the first time since the 1960s.

در 17 ژانویه، مقامات چینی برای اولین بار از دهه 1960 اعلام کردند. طبق گزارش اداره آمار دولتی چین،

The country's population will decrease by 850,000  in 2022 compared to the previous year, according  

جمعیت این کشور در سال 2022 نسبت به سال قبل 850000 نفر کاهش خواهد یافت

to the State Statistics Department of China. 1.141  billion people live in the country. According to  

. 1.141 میلیارد نفر در این کشور زندگی می کنند. بر اساس

World Population Review, as of January 18th,  India's population reach 1.423 billion.

World Population Review، تا 18 ژانویه، جمعیت هند به 1.423 میلیارد نفر رسیده است. یک

Another research organization, Macro Trends,  claims that India's home to 1.4 to 8 billion  

سازمان تحقیقاتی دیگر، Macro Trends، ادعا می‌کند که خانه هند با 1.4 تا 8 میلیارد

people, China and India are the only two countries  with populations over 1 billion. the US Census  

نفر، چین و هند تنها دو کشور با جمعیت بیش از 1 میلیارد هستند.

Bureau's World Population Clock lists another 12  countries with populations exceeding 100 million.

ساعت جمعیت جهانی اداره سرشماری ایالات متحده 12 کشور دیگر را با جمعیت بیش از 100 میلیون نفر فهرست می کند.

The US, Indonesia, Pakistan, Nigeria, Brazil,  Bangladesh, Russia, Mexico, Japan, Ethiopia,  

ایالات متحده، اندونزی، پاکستان، نیجریه، برزیل، بنگلادش، روسیه، مکزیک، ژاپن، اتیوپی،

the Philippines and Egypt. The projected world  population on January 1st, 2023 is 7,942,647,086.

فیلیپین و مصر. جمعیت پیش‌بینی‌شده جهان در 1 ژانویه 2023، 7,942,647,086 نفر است.

An increase of 73,772,634 or 0.94%  from New Year's Day 2022 during January  

افزایش 73,772,634 یا 0.94٪ نسبت به روز سال نو 2022 در ژانویه

2020. Three 4.3 births and 2.0 deaths  are expected worldwide every second.

2020. در هر ثانیه سه تولد 4.3 و 2.0 مرگ در سراسر جهان پیش بینی می شود.

Amazing job with that article. Now  feel free to hit pause, take a break,  

کار شگفت انگیز با آن مقاله حالا به راحتی مکث کنید، استراحت کنید،

go get a cup of coffee or tea. Review the  vocabulary you just learned and when you're ready,  

بروید یک فنجان قهوه یا چای بنوشید. واژگانی را که به‌تازگی یاد گرفته‌اید مرور کنید و وقتی آماده شدید، روی

hit play and we'll continue on with the  next article. Let me read the headline  

play ضربه بزنید و ما با مقاله بعدی ادامه می‌دهیم. اجازه دهید سرفصل را بخوانم

Canada US sign deal to better coordinate  Fight against wildfires, Wildfires.

کانادا برای هماهنگی بهتر مبارزه با آتش‌سوزی‌ها، آتش‌سوزی‌های جنگلی، قرارداد امضا می‌کند.

Let's take a look here at  this preposition against.  

بیایید نگاهی به این حرف اضافه در اینجا بیاندازیم.

Just take note that you fight against something.  In this case, wildfires is a noun. You can also  

فقط توجه داشته باشید که با چیزی مبارزه می کنید. در این مورد، wildfires یک اسم است. همچنین می‌توانید

have a verb after against, and because against  is a preposition, that verb would be in the geron  

یک فعل بعد از مقابل داشته باشید، و چون ضد یک حرف اضافه است، آن فعل به

form, the ING form, for example, fight against  paying taxes. Let's say you want to fight against.

شکل geron، شکل ING، برای مثال، مبارزه با پرداخت مالیات است. فرض کنید می خواهید با آن مبارزه کنید.

Paying taxes. Not again against paying taxes.  So here you have the ING the Jaron verb.  

پرداخت مالیات. نه دوباره در برابر پرداخت مالیات. بنابراین در اینجا شما فعل ING Jaron را دارید. بیا

Let's continue. Natural Resources Minister  Jonathan Wilkinson and David Cohen,  

ادامه بدهیم. جاناتان ویلکینسون، وزیر منابع طبیعی و دیوید کوهن،

the US ambassador to Canada, signed  a memorandum of understanding.

سفیر ایالات متحده در کانادا، یادداشت تفاهمی امضا کردند.

A Memorandum of understanding. As you can see,  this is a very long word. We often use an acronym,  

یک یادداشت تفاهم همانطور که می بینید، این کلمه بسیار طولانی است. ما اغلب از یک مخفف،

MOU&MOU, so you'll see this  a lot in news articles,  

MOU&MOU استفاده می‌کنیم، بنابراین شما این را در مقالات خبری زیاد خواهید دید،

but especially in business  related news, even on a website.

اما به ویژه در اخبار مربوط به کسب و کار، حتی در یک وب‌سایت.

An MOU, we have an MOUA Memorandum  of understanding. An MOU is simply an  

یک تفاهم نامه، ما یک یادداشت تفاهم MOUA داریم . تفاهم نامه صرفاً یک

arrangement or a deal between two  parties to do something specific  

توافق یا معامله بین دو طرف برای انجام کاری خاص است که

signed a memorandum of understanding. So  they agreed to the terms of this arrangement  

یک یادداشت تفاهم امضا شده است. بنابراین آنها با شرایط این ترتیب    پنجشنبه موافقت کردند

Thursday and this is the terms of  the arrangement to improve cross.

و این شرایط ترتیب بهبود کراس است.

Border cooperation on wildfires. The cross-border  represents that Canada and the US are divided by  

همکاری مرزی در مورد آتش سوزی های جنگلی مرزی نشان‌دهنده این است که کانادا و ایالات متحده توسط

a border. So the cross-border is offering  support. So Canada will offer support to  

یک مرز تقسیم می‌شوند. بنابراین فرامرزی پشتیبانی ارائه می‌کند. بنابراین، کانادا از ایالات متحده حمایت خواهد کرد

the US and the US will offer support  to Canada. That's the cross-border.  

و ایالات متحده نیز به کانادا کمک خواهد کرد . این مرزی است.

So let me write that for you. cross-border,  This represents the fact that Canada and.

پس بگذارید آن را برای شما بنویسم. فرامرزی، این نشان دهنده این واقعیت است که کانادا و.

The US share a border cooperation on wildfires,  while the two countries have worked together on  

ایالات متحده در زمینه آتش‌سوزی‌های جنگلی با یکدیگر همکاری مرزی دارد، در حالی که دو کشور

an ad hoc basis for decades. First of all,  you should always be looking at your time  

برای دهه‌ها به‌صورت موقت با هم کار کرده‌اند. اول از همه، باید همیشه به منابع زمان  خود

references in a sentence to understand what verb  tense you need. So here we have 4 decades. What?

در یک جمله نگاه کنید تا بفهمید به چه زمان فعل نیاز دارید. بنابراین در اینجا ما 4 دهه داریم. چی؟

Verb tense is needed. This should be easy  because the verb tense is right there,  

زمان فعل لازم است. این باید آسان باشد زیرا زمان فعل دقیقاً در آنجا است

The present perfect. The present perfect  because Canada and the US started working  

حال کامل است. حال عالی است، زیرا کانادا و ایالات متحده

together in the past and they still work  together now. So the present perfect for  

در گذشته با هم همکاری می کنند و اکنون هم با هم کار می کنند. بنابراین زمان حال برای

an action that started in the past and  continues until now. Present perfect.

اقدامی که در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد، عالی است. ماضی نقلی.

And we know that we need the present perfect  because of our keyword for decades. So this  

و ما می دانیم که به دلیل کلمه کلیدی خود برای چندین دهه به زمان حال کامل نیاز داریم. بنابراین این

is our keyword for the present perfect  keyword. So we can say time reference.  

کلمه کلیدی ما برای کلمه کلیدی کامل فعلی است . بنابراین می توان گفت مرجع زمان.

Now if this were something different, such  as last year, what would my verb tends be?

حالا اگر این چیز متفاوتی بود، مثلاً سال گذشته، فعل من تمایل دارد؟

Last year is a completed past action so I would  change this to the past simple. For example  

سال گذشته یک اقدام گذشته کامل است، بنابراین من آن را به گذشته ساده تغییر می‌دهم. به عنوان مثال

the two countries worked together last year or if  my keyword was next year what would you say now  

دو کشور سال گذشته با هم کار کردند یا اگر کلمه کلیدی من سال آینده باشد، اکنون چه می‌گویید

the two countries will work?

این دو کشور کار خواهند کرد؟

Together next year. So always look at  your time reference to determine your  

سال آینده با هم. بنابراین همیشه به مرجع زمان خود نگاه کنید تا زمان فعل خود را تعیین کنید

verb tense and ask yourself if you have the  correct verb tense. Let's continue. First,  

و از خود بپرسید که آیا زمان فعل صحیح را دارید یا خیر. بیا ادامه بدهیم. ابتدا،

before we continue, let's take a look at  ad hoc basis. What does ad hoc basis mean?  

قبل از اینکه ادامه دهیم، بیایید نگاهی به  مبنای موقتی بیندازیم. اساس ad hoc به چه معناست؟

First of all, the expression is all  of this on an ad hoc ad hoc basis.

اول از همه، بیان همه اینها به صورت موقتی است.

This means as it happens, as it happens. So there  is no agreement previously determined. They decide  

این بدان معنی است که همانطور که اتفاق می افتد، همانطور که اتفاق می افتد. بنابراین هیچ توافقی قبلاً تعیین نشده است. آنها تصمیم می گیرند

how to work together as it happens. I'll give you  an example. Let me just write this as it happens.  

چگونه با هم کار کنند. من برای شما یک مثال می‌آورم. بگذارید همینطور که اتفاق می افتد این را بنویسم.

For example, you could say I.

به عنوان مثال، می توانید بگویید I.

Decide where to travel to on an ad hoc basis.  Remember, on an ad hoc basis, all of that  

تصمیم بگیرید که به طور موقت به کجا سفر کنید. به یاد داشته باشید، به طور موقت، همه اینها

together. I decide where to travel to on an ad hoc  basis, which means when I need to travel, let's  

با هم. من به صورت موقت تصمیم می‌گیرم به کجا سفر کنم ، یعنی زمانی که باید سفر کنم،

say once every three months, I just decide at that  moment. As it happens, I don't decide in advance.

فرض کنید هر سه ماه یک بار، فقط در آن لحظه تصمیم می‌گیرم. همانطور که اتفاق می افتد، من از قبل تصمیم نمی گیرم.

Or you could say we solve problems on an ad  hoc basis, which means as the problem happens,  

یا می‌توانید بگویید که ما مشکلات را به‌صورت موقت حل می‌کنیم ، به این معنی که وقتی مشکل اتفاق می‌افتد،

you decide how you're going to solve it.  You don't necessarily have a process.

شما تصمیم می‌گیرید که چگونه آن را حل کنید. لزوماً فرآیندی ندارید.

That you decided on in advance to solve that  problem. So that is how the two countries  

که از قبل تصمیم گرفتید آن مشکل را حل کنید . بنابراین، این دو کشور

worked in the past and continue to work now  because of our present perfect. But it sounds  

در گذشته چگونه کار می‌کردند و اکنون به کار خود ادامه می‌دهند، زیرا اکنون ما کامل هستیم. اما به نظر می‌رسد

like this memorandum of understanding will  specify how the countries will work together,  

این یادداشت تفاهم نحوه همکاری کشورها با یکدیگر را مشخص می‌کند،

which means they will no longer be  working on an ad hoc basis because they,  

به این معنی که آنها دیگر به‌صورت موقت کار نخواهند کرد زیرا آنها،

the Memorandum of understanding, will  tell them how they will work together.

یادداشت تفاهم، به آنها می‌گویند که چگونه با هم کار خواهند کرد.

While the two countries have worked together  on an ad hoc basis for decades, the New Deal,  

در حالی که دو کشور برای دهه‌ها به صورت موردی با هم کار کرده‌اند، نیو دیل،

which is the memorandum of understanding  the MOU, let me write that the MOU  

که یادداشت تفاهم تفاهم‌نامه است، اجازه دهید بنویسم که این تفاهم‌نامه

formalizes that cooperation and  makes it easier for US firefighters.

این همکاری را رسمی می‌کند و کار را برای آتش‌نشانان آمریکایی آسان‌تر می‌کند.

To pitch in when Canada needs them to quell a  fire. To quell a fire simply means to stop a fire,  

زمانی که کانادا به آنها برای فرونشاندن آتش نیاز دارد، وارد میدان شوند . خاموش کردن آتش به سادگی به معنای متوقف کردن آتش است،

as is happening. So right now they're  trying to quell the fire. It's a very  

همانطور که در حال وقوع است. بنابراین در حال حاضر آنها در تلاش برای خاموش کردن آتش هستند. این یک

specific term. You won't need that in your  everyday speech, but based on the context,  

اصطلاح بسیار خاص است. شما در سخنرانی روزمره خود به آن نیاز نخواهید داشت ، اما بر اساس زمینه،

it should be obvious because what do  you do with the fire? You stop it.

باید واضح باشد زیرا با آتش چه می‌کنید؟ شما آن را متوقف کنید.

Let's take a look at pitch in US firefighters  to pitch in. When you pitch in, it means you  

بیایید نگاهی به زمین بازی در آتش نشانان ایالات متحده بیندازیم . وقتی وارد میدان می شوید، به این معنی است که شما

contribute. You can contribute your time, your  resources. You could also contribute your money.  

مشارکت می کنید. می‌توانید زمان، منابع خود را به اشتراک بگذارید . شما همچنین می توانید پول خود را کمک کنید.

For example, everyone pitched, pitched in,  and bought Fred a present for his retirement.

برای مثال، همه شرکت کردند، شرکت کردند، و برای فرد بازنشستگی هدیه ای خریدند.

So this suggests that everyone on the team  gave money, maybe $5.10 dollars $20 and then  

بنابراین این نشان می‌دهد که همه اعضای تیم پول داده‌اند، شاید 5.10 دلار، 20 دلار و سپس

all that money went towards one present. So  that is financially. You can also pitch in,  

همه آن پول برای یک هدیه صرف شود. بنابراین از نظر مالی همین است. شما همچنین می‌توانید

in terms of your time. Everyone pitched  in and let me write a new example here.

از نظر زمان خود وارد شوید. همه وارد شدند و اجازه دادند مثال جدیدی را در اینجا بنویسم.

Everyone pitched in and cleaned the apartment. So  here is not necessarily that people gave money,  

همه وارد خانه شدند و آپارتمان را تمیز کردند. بنابراین، اینجا لزوماً این نیست که مردم پول دادند،

but they gave their time, they  gave their effort, they gave their.

بلکه آنها زمان خود را گذاشتند، آنها تلاش خود را کردند، آنها دادند.

Hard work. Everyone pitched in and cleaned the  impart the apartment, so everyone contributed  

کار سخت. همه وارد خانه شدند و آپارتمان را تمیز کردند ، بنابراین همه در رسیدن

towards a specific objective. So in this case  the specific objective is clean the apartment.  

به یک هدف خاص مشارکت کردند. بنابراین در این مورد، هدف خاص تمیز کردن آپارتمان است.

In this case it's to buy a present. So pitch  in is to contribute, contribute to something  

در این مورد، خرید یک هدیه است. بنابراین مشارکت دادن، کمک به چیزی

specific and it can be money, it can be  time, it can be other resources as well.

خاص است و می‌تواند پول باشد، می‌تواند زمان باشد، می‌تواند منابع دیگری نیز باشد.

So in this case, it will make it  easier for US firefighters to pitch in.  

بنابراین، در این مورد، کار آتش‌نشان‌های ایالات متحده را آسان‌تر می‌کند.

So maybe they will give money, but  most likely they'll give their their  

بنابراین شاید آنها پول بدهند، اما به احتمال زیاد

skills they'll give themselves  to to help Quell stop the fires.

مهارت‌های خود را برای کمک به Quell در توقف آتش‌سوزی خواهند داد.

And vice versa. Vice versa is when you want to say  the opposite is true. So US firefighters pitch in  

و بالعکس. برعکس زمانی است که شما می خواهید بگویید برعکس آن درست است. بنابراین،

when Canada needs them, but also Canada pitches  in when the US needs support. So vice versa,  

زمانی که کانادا به آن‌ها نیاز دارد، آتش‌نشانان آمریکایی وارد عمل می‌شوند، اما زمانی که ایالات متحده به حمایت نیاز دارد، کانادا نیز وارد عمل می‌شود. بنابراین برعکس،

I'll help you and you'll help me vice versa.  So here the opposite is also true, vice versa.

من به شما کمک خواهم کرد و شما برعکس به من کمک خواهید کرد. بنابراین در اینجا برعکس نیز صادق است، برعکس.

Now, I summarize all of these notes in a free  lesson PDF, so you can look in the description  

اکنون، من همه این یادداشت‌ها را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم ، بنابراین می‌توانید

to download the free PDF. Let's continue as part  of the deal the MOU. There's now a new framework  

برای دانلود PDF رایگان به توضیحات   نگاه کنید. بیایید به عنوان بخشی از قرارداد تفاهم نامه ادامه دهیم. اکنون چارچوب جدیدی   وجود دارد

that stipulates how firefighting resources  will be exchanged between the two countries.

که نحوه مبادله منابع آتش نشانی بین دو کشور را مشخص می کند.

Stipulates This is another word for  outline or determine. So the framework  

شرط می کند این کلمه دیگری برای ترسیم یا تعیین است. بنابراین چارچوب

determines how the resources will be  exchanged. It outlines, it stipulates.  

تعیین می‌کند که منابع چگونه مبادله شوند. طرح می کند، تصریح می کند.

Basically it says it says outlines  determines how the resources will  

اساساً می‌گوید خطوط کلی تعیین می‌کند که چگونه منابع

be exchanged, so how Canada will pitch in  when the US needs support and vice versa.

مبادله می‌شوند، بنابراین چگونه کانادا در زمانی که ایالات متحده به حمایت نیاز دارد و بالعکس وارد عمل خواهد شد.

All right, let's continue. The deal is  designed to cut through the red tape. Oh,  

باشه ادامه بدیم این معامله برای کاهش تشریفات اداری طراحی شده است. اوه،

what is red tape? You are very familiar  with red tape. Red tape represents.

نوار قرمز چیست؟ شما با نوار قرمز بسیار آشنا هستید. نوار قرمز نشان دهنده.

Official rules or processes, but that  seem unnecessary. So when you have to  

قوانین یا فرآیندهای رسمی، اما غیرضروری به نظر می رسد. بنابراین وقتی باید

do something simple like change your address  and you have to fill out seven different forms  

کاری ساده مانند تغییر آدرس خود انجام دهید و باید هفت فرم مختلف را پر کنید

and mail them to seven different people,  doesn't that seem a little unnecessary?

و آنها را برای هفت نفر مختلف پست کنید، کمی غیر ضروری به نظر نمی رسد؟

So you can say, oh, there's so much red  tape, red tape. We usually use this when  

بنابراین می توانید بگویید، اوه، نوار قرمز بسیار زیاد است ، نوار قرمز. ما معمولاً وقتی

dealing with the government, but you can  also use this for a large organization.

با دولت سروکار داریم از آن استفاده می‌کنیم، اما شما می‌توانید برای یک سازمان بزرگ نیز از آن استفاده کنید.

Or any organization, but generally large  organizations like Google, IBM, They will  

یا هر سازمانی، اما به طور کلی سازمان‌های بزرگ مانند Google، IBM، آنها

have a lot of red tape as well because they are so  large, they have so many different processes that  

نیز به دلیل اینکه بسیار بزرگ هستند، فرآیندهای مختلفی دارند که

you need to follow, but many of them might seem  seem unnecessary. So let me write that for you.  

شما باید دنبال کنید، اما بسیاری از آنها ممکن است غیرضروری به نظر برسند. پس بگذارید آن را برای شما بنویسم.

And to cut through the red  tape means to try to reduce it.

و قطع کردن نوار قرمز به معنای تلاش برای کاهش آن است.

So this deal is to try to make these processes  work better, more efficient, more effective,  

بنابراین، این معامله تلاش برای انجام بهتر، کارآمدتر، مؤثرتر کردن این فرآیندها

and bring together the agencies on both  sides of the border. Remember that other  

و گرد هم آوردن آژانس‌های هر دو طرف مرز است. به یاد داشته باشید که

expression was cross-border,  so you could use that as an  

عبارت دیگر فرامرزی بود، بنابراین می‌توانید از آن به عنوان یک

adjective and say and bring together the  cross-border agencies, the cross-border.

صفت استفاده کنید و آژانس‌های فرامرزی، مرزی را بگویید و گرد هم بیاورید .

Agencies now of course in Canada's  case is Canada and the US But US  

آژانس‌هایی که اکنون در مورد کانادا هستند، کانادا و ایالات متحده هستند، اما ایالات متحده

also shares a border with Mexico,  so it could be the US and Mexico  

با مکزیک هم مرز مشترک دارد، بنابراین ممکن است ایالات متحده باشد و مکزیک

could be cross-border. So whatever  country that you border with would be  

می‌تواند مرزی باشد. بنابراین با هر کشوری که با آن هم مرز باشید،

the cross-border agency or country that have  had a hand in fighting these destructive fires.

آژانس یا کشوری فرامرزی خواهد بود که در مبارزه با این آتش‌سوزی‌های مخرب نقش داشته است.

To have a hand in something or doing  something is an idiom and it means simply  

دست داشتن در چیزی یا انجام کاری یک اصطلاح است و به سادگی

to be involved with something or have influence  on something. And notice in is a preposition,  

درگیر شدن با چیزی یا تأثیرگذاری بر چیزی است. و note in یک حرف اضافه است،

so the verb will be a gerund verb ING. But you can  also use a noun, so you might say who had a hand.

بنابراین فعل یک فعل ING خواهد بود. اما می‌توانید از اسم هم استفاده کنید، بنابراین می‌توانید بگویید چه کسی دست داشت.

In the party in Fred's retirement party,  remember Fred? We all pitched in to buy  

در مهمانی در جشن بازنشستگی فرد، فرد را به خاطر دارید؟ همه با هم جمع شدیم تا برای

him a present. Who had a hand in the party who  had Because remember to have our verb is have.  

او هدیه بخریم. چه کسی دستی در مهمانی داشت که داشت زیرا به یاد داشته باشید که فعل ما است have.

So this is have in the past. Simple. Who had  a hand, A hand in the party in Fred's party?

پس این در گذشته بوده است. ساده. چه کسی یک دست داشت، یک دست در مهمانی در مهمانی فرد؟

And then I could say, oh, I had a hand in  planning Fred's party. So this simply means  

و سپس می‌توانم بگویم، اوه، من در برنامه‌ریزی مهمانی فرد نقش داشتم. بنابراین این به سادگی به این معنی است که

you're involved in it, or do you influence it  in some way? So maybe you were responsible for  

شما درگیر آن هستید یا به نحوی بر آن تأثیر می‌گذارید ؟ بنابراین شاید شما مسئول

deciding what present to buy Fred so you  had a hand in the party. Let's continue.

تصمیم گیری در مورد هدیه خرید فرد بودید تا در مهمانی شرکت کنید. بیا ادامه بدهیم.

The deal also calls for better  information sharing so that both  

این قرارداد همچنین به اشتراک‌گذاری اطلاعات بهتر می‌طلبد تا هر دو

countries can stop a fire quell a fire  before it spirals out of control. When  

کشور بتوانند جلوی خاموش کردن آتش را قبل از خارج شدن از کنترل آن بگیرند. وقتی

something spirals out of control,  it simply loses control quickly.

چیزی از کنترل خارج می‌شود، به سرعت کنترل را از دست می‌دهد.

And it implies that it's difficult to bring it  back under control. So to lose control quickly,  

و این نشان می دهد که بازگرداندن آن به کنترل دشوار است. بنابراین برای از دست دادن سریع کنترل،

lose control quickly. You can use this  in workplace situations because let's  

کنترل را به سرعت از دست بدهید. می‌توانید از آن در موقعیت‌های محل کار استفاده کنید، زیرا

say you're having a meeting and you're  negotiating something during this meeting.

فرض کنید در حال برگزاری یک جلسه هستید و در حال مذاکره درباره چیزی در این جلسه هستید.

You could say our negotiations spiraled out  of control, which means you lost control of  

می توانید بگویید مذاکرات ما از کنترل خارج شد، به این معنی که کنترل مذاکرات را از دست دادید

the negotiations. So maybe you wanted  to offer a certain amount and then.

. بنابراین شاید می‌خواستید مقدار مشخصی را پیشنهاد دهید و سپس.

Now everyone is talking about an amount that  is a lot higher than you wanted to offer.  

اکنون همه در مورد مبلغی صحبت می‌کنند که بسیار بیشتر از آن چیزی است که شما می‌خواستید ارائه دهید.

So your control over that negotiation,  over the amount that you wanted to pay,  

بنابراین کنترل شما بر آن مذاکره، روی مبلغی که می‌خواستید بپردازید،

you lost control over that, and  you lost control quickly. So it  

کنترل آن را از دست دادید، و به سرعت کنترل خود را از دست دادید. بنابراین

spiraled out of control. For example,  our negotiations spiraled out of control.

از کنترل خارج شد. برای مثال، مذاکرات ما از کنترل خارج شد.

Are you enjoying this lesson? If so, I want to  tell you about the Finally Fluent Academy. This  

آیا از این درس لذت می برید؟ اگر چنین است، می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم. این

is my premium training program where we study  native English speakers on TV, movies, YouTube  

برنامه آموزشی برتر من است که در آن زبان انگلیسی زبان مادری را در تلویزیون، فیلم، YouTube

and the news so you can improve your listening  skills of fast English. Add all these natural  

و اخبار مطالعه می‌کنیم تا بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید. همه این

and advanced expressions to your speech and  learn how to communicate your ideas fluently and  

عبارات طبیعی و پیشرفته را به گفتار خود اضافه کنید و یاد بگیرید که چگونه ایده های خود را روان و

naturally. Plus, you'll have me as your personal  coach you can look in the description for.

طبیعی بیان کنید. به‌علاوه، من را به‌عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت که می‌توانید در توضیحات جستجو کنید.

A link on how to join. Now let's continue  with our lesson. For example, Canada will  

لینک نحوه عضویت اکنون بیایید به درس خود ادامه دهیم. به عنوان مثال،

now have easy access to sophisticated US  satellite data that can identify fires.  

اکنون کانادا به داده‌های ماهواره‌ای پیچیده ایالات متحده که می‌توانند آتش‌سوزی را شناسایی کنند، دسترسی آسانی خواهد داشت.

The deal comes as Canada grapples with  a record-breaking wildfire season.

این معامله در حالی انجام می‌شود که کانادا با فصل آتش‌سوزی‌های جنگلی رکوردشکنی دست و پنجه نرم می‌کند.

To grapple with is another way of saying  to deal with, to deal with, and we use this  

دست و پنجه نرم کردن راه دیگری است برای گفتن برای مقابله، مقابله با، و ما از این

with something negative. You grapple  with a problem, an issue to grapple with.

برای چیزهای منفی استفاده می کنیم. شما با یک مشکل دست و پنجه نرم می کنید، مشکلی که باید با آن دست و پنجه نرم کنید.

So you might say we're grappling with  the negotiations, we're dealing with the  

بنابراین ممکن است بگویید که ما با مذاکرات دست و پنجه نرم می کنیم، ما با مذاکرات سر و کار داریم

negotiations. And because I already explained that  the negotiations have spiraled out of control,  

. و چون قبلاً توضیح دادم که مذاکرات از کنترل خارج شده است،

you know that there's something negative  there. We're grappling with the negotiations.

می‌دانید که چیزی منفی در آنجا وجود دارد. ما با مذاکرات دست و پنجه نرم می کنیم.

The US has already deployed more  than 1500 firefighters. Deploy  

ایالات متحده در حال حاضر بیش از 1500 آتش نشان مستقر کرده است. Deploy

is a verb to mean when you move  either people or resources from  

فعلی به معنای زمانی است که افراد یا منابع را از

one location to another in order  to support that other location.

یک مکان به مکان دیگر منتقل می‌کنید تا  از آن مکان دیگر پشتیبانی کنید.

So here you can deploy the firefighters because  they're people. You can also deploy resources,  

بنابراین در اینجا می‌توانید آتش‌نشان‌ها را مستقر کنید زیرا آنها مردم هستند. همچنین می‌توانید منابع را مستقر کنید،

deploy support, deploy food, deploy aid. So  to deploy you move from one place to another.  

پشتیبانی را مستقر کنید، غذا را مستقر کنید، کمک‌ها را مستقر کنید. بنابراین، برای استقرار، از مکانی به مکان دیگر حرکت می‌کنید.

It can be within a country as well, so Texas  deployed resources to California for example,  

این می‌تواند در داخل یک کشور نیز باشد، بنابراین تگزاس منابعی را برای مثال در کالیفرنیا مستقر کرده است،

but we commonly see this when 1  country deploys it to another.

اما معمولاً وقتی 1 کشور آن را در کشور دیگری مستقر می‌کند، این را می‌بینیم.

The US has already deployed more  than 1500 firefighters to Canada  

ایالات متحده در حال حاضر بیش از 1500 آتش نشان را

to help local authorities. Canada has received  support from other countries like Australia,  

برای کمک به مقامات محلی به کانادا اعزام کرده است. کانادا از کشورهای دیگری مانند استرالیا،

Chile and South Africa. Thank you to those  countries. We appreciate the support.

شیلی و آفریقای جنوبی حمایت دریافت کرده است. از آن کشورها متشکریم. ما از حمایت قدردانی می کنیم.

Here, Canada's receiving the support. But you  could say Australia deployed support to Canada.  

در اینجا، کانادا از پشتیبانی برخوردار است. اما می توان گفت استرالیا از کانادا پشتیبانی کرده است.

Chile deployed support to Canada. Just like here,  the US deployed these resources, the firefighters  

شیلی از کانادا پشتیبانی کرد. درست مانند اینجا، ایالات متحده این منابع، آتش نشانان را

to Canada. Canadian firefighters have helped out  the neighbors in years past, the neighbors being.

در کانادا مستقر کرد. آتش‌نشانان کانادایی در سال‌های گذشته به همسایه‌ها کمک کرده‌اند، همسایه‌ها.

The US, they're our neighbors to the South and  where their neighbors to the north here help  

ایالات متحده، آنها همسایگان ما در جنوب هستند و همسایگان شمالی آنها در اینجا کمک می کنند

out. This is an optional phrasal verb. Notice  here is a phrasal verb because you have the  

. این یک فعل عبارتی اختیاری است. توجه داشته باشید که در اینجا یک فعل عبارتی وجود دارد زیرا شما

verb help and you have the preposition  out. You don't need out. It's optional.  

فعل help را دارید و حرف اضافه را خارج می‌کنید. شما نیازی به بیرون ندارید اختیاری است. به

You can simply say Canadian firefighters  have helped the neighbors in years past.

سادگی می توان گفت که آتش نشان های کانادایی در سال های گذشته به همسایگان کمک کرده اند.

Have helped. It's simply optional. Can you help  me out? Can you help me? There's no difference  

کمک کرده اند. این به سادگی اختیاری است. می توانید به من کمک کنید؟ میشه به من کمک کنید؟ هیچ تفاوتی وجود ندارد

there. Can you help me out? Can you help me? But  if you do use the phrasal verb, make sure you  

. می توانید به من کمک کنید؟ میشه به من کمک کنید؟ اما اگر از فعل عبارتی استفاده می‌کنید، مطمئن شوید که

know the correct placement, because you can't  say Can you help out me? Can you help out me?

مکان صحیح را می‌دانید، زیرا نمی‌توانید بگویید Can you help out me؟ می توانید به من کمک کنید؟

That's incorrect because the pronoun needs  to come between help and out. Can you help  

این نادرست است زیرا ضمیر باید بین help و out قرار گیرد. آیا می‌توانید به

me out? Can you help me? So if you're  not too sure about sentence structure,  

من کمک کنید؟ میشه به من کمک کنید؟ بنابراین اگر در مورد ساختار جمله خیلی مطمئن نیستید،

just use the verb form so you don't make any  grammatical mistakes. In 2020, for example,  

فقط از شکل فعل استفاده کنید تا اشتباه گرامری مرتکب نشوید. به عنوان مثال، در سال 2020،

Canadian firefighters were deployed to the  northwestern US. So remember, Canada sends.

آتش نشانان کانادایی در شمال غربی ایالات متحده مستقر شدند. پس به یاد داشته باشید، کانادا ارسال می کند.

The firefighters and the US receives  the firefighters because we used  

آتش‌نشان‌ها و ایالات متحده آتش‌نشان‌ها را دریافت می‌کنند زیرا ما از

the verb deploy deploy during a  particularly ugly wildfire season.  

فعل deploy deploy در طول یک فصل آتش‌سوزی به‌ویژه زشت استفاده کردیم.

This is the kind of thing that Canada and the US  can do together. We will always have your back,  

این همان کاری است که کانادا و ایالات متحده می توانند با هم انجام دهند. کوهن گفت: ما همیشه پشت شما خواهیم بود

Cohen said. And remember, Cohen is the  ambassador to Canada, so he is an American.

. و به یاد داشته باشید، کوهن سفیر کانادا است، بنابراین او یک آمریکایی است.

And the ambassador, the US ambassador  to Canada. So Cohen is saying we,  

و سفیر، سفیر ایالات متحده در کانادا. بنابراین کوهن می‌گوید ما،

the United States, will always have your  Canada's back. So let me write that because  

ایالات متحده، همیشه از کانادا حمایت خواهیم کرد. بنابراین اجازه دهید این را بنویسم چون   می‌خواهم

I want to explain this expression to have one's  back so the US will always have Canada's back.

این عبارت را برای داشتن پشتیبان توضیح دهم، بنابراین ایالات متحده همیشه از کانادا حمایت خواهد کرد.

So the expression is to have one's back. And  that's why I changed it to the US and Canada,  

پس تعبیر پشت داشتن است. و  به همین دلیل آن را به ایالات متحده و کانادا تغییر دادم،

because I wanted you to see this possessive,  to have one's back. It's possessive. This is  

چون می‌خواستم شما این مالکیت را ببینید، که یکی را پشت سر بگذارید. مالکیت دارد. این

the expression to have one's back. And this  simply is used to say, to support. So if I say.

عبارتی است که باید پشت سر گذاشت. و این به سادگی برای گفتن، برای حمایت استفاده می‌شود. پس اگر بگویم.

I have your back. I have your  back. I'm saying I am there to  

من پشتت را دارم من پشت شما را دارم . من می گویم من آنجا هستم تا از

support you in whatever way you  need that support. Don't worry,  

شما به هر نحوی که به آن حمایت نیاز دارید حمایت کنم. نگران نباش،

I have your back. I have your back. So that's a  very nice thing for the US to say. We will always,  

من پشتت را دارم. من پشتت را دارم بنابراین این یک چیز بسیار خوب برای ایالات متحده است. ما همیشه،

I like this, always have your back. So  thank you to the US for having our back.

من این را دوست دارم، همیشه پشت شما خواهیم بود. بنابراین از ایالات متحده برای حمایت از ما متشکریم.

So you could say that thank you for so let's say  someone says don't worry I have your back you can  

بنابراین می‌توانید بگویید که از شما تشکر می‌کنم، بیایید بگوییم یکی می‌گوید نگران نباش من پشتت را دارم، می‌توانی

say thank you for having my back or in this case  because it was we and your I could say thank you  

بگوییم از اینکه پشتم را داری متشکرم، یا در این مورد، چون ما و شما می‌توانیم از شما تشکر کنم

for having our back and our representing all  of Canada. So our my back thank you for is.

که پشتم را دارید و ما نماینده کل کانادا هستیم. بنابراین پشت ما از شما تشکر می کنم.

A gerund expression because for is a preposition,  

یک عبارت جرون چون for یک حرف اضافه است،

so you need the ING. Thank you for having my  back. Don't worry, I always have your back  

بنابراین شما به ING نیاز دارید. از اینکه پشتیبان من هستید متشکرم . نگران نباشید،

when it comes to improving your English. So you  can say thank you Jennifer, for having my back,  

وقتی نوبت به بهبود زبان انگلیسی شما می‌رسد، همیشه از شما حمایت می‌کنم. بنابراین، می‌توانید بگویید از جنیفر متشکرم، به خاطر اینکه پشت من،

my back. And then you could say thank you for  having my back when it comes to teaching me.

پشت من است. و سپس می‌توانید بگویید از اینکه وقتی نوبت به من آموزش می‌دهید، از شما حمایت می‌کنید.

English because remember it's support, but  you can offer it for something specific when  

انگلیسی چون به یاد داشته باشید که پشتیبانی است، اما وقتی صحبت از آموزش انگلیسی به من می‌شود، می‌توانید آن را برای چیزی خاص ارائه دهید

it comes to when it comes to teaching  me English. So you can put that in the  

. بنابراین،

comments if you want to thank me for  always having your back. And that is  

اگر می‌خواهید از من تشکر کنید، می‌توانید آن را در نظرات قرار دهید . و این

the end of our article. So what I'll do  now is I will read the article from start  

پایان مقاله ماست. بنابراین کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که مقاله را از ابتدا

to finish and this time you can focus on  my pronunciation. So I'll do that now.

تا انتها می خوانم و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید. بنابراین من این کار را در حال حاضر انجام خواهم داد.

Canada US sign deal to better  coordinate fight against wildfires  

کانادا، ایالات متحده برای هماهنگی بهتر مبارزه با آتش‌سوزی‌های جنگلی،

Natural Resources Minister Jonathan Wilkinson  and David Cohen, the US ambassador to Canada,  

جاناتان ویلکینسون، وزیر منابع طبیعی و دیوید کوهن، سفیر ایالات متحده در کانادا،

signed a memorandum of understanding Thursday to  improve cross-border cooperation on wildfires.

روز پنجشنبه یادداشت تفاهمی برای بهبود همکاری فرامرزی در مورد آتش‌سوزی‌های جنگلی امضا کردند.

While the two countries have worked  together on an ad hoc basis for decades,  

در حالی که دو کشور برای دهه‌ها به‌صورت موقت با هم کار کرده‌اند،

the New Deal formalizes that cooperation and makes  it easier for US firefighters to pitch in when  

نیو دیل این همکاری را رسمی می‌کند و در زمانی که

Canada needs them to quell a fire and vice versa.  As part of the deal, there's now a new framework  

کانادا به آنها برای خاموش کردن آتش نیاز دارد، کار آتش‌نشانان آمریکایی را آسان‌تر می‌کند و بالعکس. به عنوان بخشی از این قرارداد، اکنون چارچوب جدیدی   وجود دارد

that stipulates how firefighting resources  will be exchanged between the two countries.

که نحوه مبادله منابع آتش نشانی بین دو کشور را مشخص می کند.

The deal is designed to cut through red  tape and bring together the agencies  

این معامله برای کاهش تشریفات و گردهمایی آژانس‌هایی

on both sides of the border that have a  hand in fighting these destructive fires.  

در هر دو طرف مرز طراحی شده است که در مبارزه با این آتش‌سوزی‌های مخرب نقش دارند.

The deal also calls for better  information sharing so that both  

این قرارداد همچنین به اشتراک گذاری اطلاعات بهتر نیاز دارد تا هر دو

countries can stop a fire before it  spirals out of control. For example,  

کشور بتوانند آتش را قبل از اینکه از کنترل خارج شود، متوقف کنند. برای مثال،

Canada will now have easy access to sophisticated  US satellite data that can identify fires.

کانادا اکنون به داده‌های ماهواره‌ای پیچیده ایالات متحده که می‌تواند آتش‌سوزی را شناسایی کند، دسترسی آسان خواهد داشت.

The deal comes as Canada grapples  with a recordbreaking wildfire season.  

این معامله در حالی انجام می‌شود که کانادا با فصل آتش‌سوزی‌های جنگلی رکوردشکن است.

the US has already deployed more  than 1500 firefighters to Canada  

ایالات متحده در حال حاضر بیش از 1500 آتش نشان را

to help local authorities. Canada has received  support from other countries like Australia,  

برای کمک به مقامات محلی به کانادا اعزام کرده است. کانادا از کشورهای دیگری مانند استرالیا،

Chile and South Africa. Canadian firefighters  have helped out the neighbors in past years.

شیلی و آفریقای جنوبی حمایت دریافت کرده است. آتش نشان های کانادایی در سال های گذشته به همسایه ها کمک کرده اند.

In 2020, for example, Canadian firefighters  were deployed to the northwestern US during  

برای مثال، در سال 2020، آتش‌نشانان کانادایی در طول فصل آتش‌سوزی به‌ویژه زشت در شمال غربی ایالات متحده مستقر شدند

a particularly ugly wildfire season.  This is the kind of thing that Canada  

. این همان کاری است که کانادا

and the US can do together. We will  always have your back, Cohen said.

و ایالات متحده می توانند با هم انجام دهند. کوهن گفت، ما همیشه از شما حمایت خواهیم کرد.

Amazing job with that article. Now feel free  to hit pause, take a break, go get a cup of  

کار شگفت انگیز با آن مقاله حالا با خیال راحت مکث کنید، استراحت کنید، بروید یک فنجان

coffee or tea. Review the vocabulary you just  learned, and when you're ready, hit play. And  

قهوه یا چای بخورید. واژگانی را که به تازگی آموخته‌اید مرور کنید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید. و

we'll continue on with the next article U.S.  President Joe Biden touches down in Ottawa.

ما به مقاله بعدی که جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده در اتاوا ارائه می کند، ادامه می دهیم.

First, let's talk about this phrasal  verb touchdown, and notice we have an  

ابتدا، بیایید در مورد این فعل عبارتی touchdown صحبت کنیم و متوجه شویم که یک

S on it because it's conjugated with Joe  Biden, which represents the subject he.

S روی آن داریم زیرا با جو بایدن که نشان دهنده موضوع او است، مزدوج شده است.

U.S. President Joe Biden. He touches down in  

جو بایدن رئیس جمهور آمریکا او در

Ottawa. Now to touchdown. This means  to land and we use it specifically for  

اتاوا به زمین می‌آید. حالا به تاچ داون. این به معنای فرود آمدن است و ما از آن به‌طور خاص برای

a plane as an example. I could say my plane  just touched down, which means my plane just.

هواپیما به عنوان نمونه استفاده می‌کنیم. می‌توانم بگویم هواپیمای من به‌تازگی سقوط کرد، که به معنای هواپیمای من است.

Landed. To be honest, I would say  that landed is more common than  

فرود آمد. صادقانه بگویم، می‌توانم بگویم که فرود، رایج‌تر از

using the phrasal verb touchdown. So if  you're already comfortable with using,  

استفاده از فعل عبارتی touchdown است. بنابراین، اگر از قبل با استفاده از آن راحت هستید،

what time does your plane land? My plane just  landed. I say keep using it, but at least now  

هواپیمای شما چه ساعتی به زمین می‌نشیند؟ هواپیمای من همین الان به زمین نشست. من می گویم به استفاده از آن ادامه دهید، اما حداقل اکنون

you know what it means when you see it. OK, let's  continue on and talk about his trip in Canada.

وقتی آن را می بینید، می دانید چه معنایی دارد. خوب، بیایید ادامه دهیم و در مورد سفر او در کانادا صحبت کنیم.

U.S. President Joe Biden  arrived Thursday evening in  

جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، عصر پنجشنبه

Ottawa for a whirlwind 27 hour visit.  Now, first I want to point out that  

برای یک سفر طوفانی 27 ساعته وارد اتاوا شد. اکنون، ابتدا می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که

for everyone who doesn't know the capital city  of Canada is Ottawa. It is not Toronto. I think  

برای همه کسانی که پایتخت کانادا را نمی‌شناسند اتاوا است. تورنتو نیست. فکر می‌کنم

probably 90% of people think the capital city in  Canada is Toronto. That's just not true Ottawa.

احتمالاً 90 درصد مردم فکر می‌کنند پایتخت کانادا تورنتو است. این فقط اتاوا درست نیست.

Is the capital city, which is where all the  official government business takes place,  

پایتخت است، جایی که تمام امور رسمی دولتی در آنجا انجام می شود،

and which is why President Joe Biden is visiting  

و به همین دلیل است که جو بایدن رئیس جمهور از

Ottawa and not Toronto. Toronto  is Canada's largest city,  

اتاوا بازدید می کند و نه تورنتو. تورنتو بزرگترین شهر کانادا است،

OK, so make sure you know that the next time  someone asks you about the capital of Canada.

خوب، بنابراین مطمئن شوید که دفعه بعد یکی از شما درباره پایتخت کانادا سوال می‌پرسد.

Arrives Thursday evening in Ottawa  for a whirlwind 27 hour visit. OK,  

عصر پنجشنبه برای بازدید 27 ساعته گردباد به اتاوا می‌رسد. خوب،

what is a whirlwind? Whirlwind pronunciation  Whirlwind A whirlwind. Now this is being used  

گردباد چیست؟ Whirlwind تلفظ Whirlwind A whirlwind. اکنون از این

as an adjective and we often describe an event.

به عنوان یک صفت استفاده می شود و ما اغلب یک رویداد را توصیف می کنیم.

Like a visit, a meeting, a vacation,  a conference as a whirlwind vacation,  

مانند یک بازدید، یک جلسه، یک تعطیلات، یک کنفرانس به عنوان تعطیلات گردباد،   یک

a whirlwind conference, a whirlwind meeting, a  whirlwind visit is simply a visit where many,  

کنفرانس گردباد، یک جلسه گردباد، یک بازدید گردباد صرفاً دیداری است که در آن خیلی،

many things happen in a short  period of time. So very.

خیلی چیزها در یک دوره زمانی کوتاه اتفاق می‌افتند. خیلی زیاد.

Active, many different activities. So he's  going to go to a lot of different places,  

فعال، بسیاری از فعالیت های مختلف. بنابراین او قرار است به جاهای مختلف برود، با

meet a lot of different people as well. And that's  why you could describe your vacation or a meeting  

افراد مختلف زیادی نیز ملاقات کند. و به همین دلیل است که می‌توانید تعطیلات یا یک جلسه

or a conference or even your summer. I had a  whirlwind summer. It implies that you did many,  

یا یک کنفرانس یا حتی تابستان خود را توصیف کنید. تابستان طوفانی داشتم. به این معنی است که شما

many different things. You saw many, many  different people. So I would say busy, eventful.

کارهای بسیار و بسیار متفاوتی انجام دادید. شما افراد بسیار بسیار مختلفی را دیدید. بنابراین من می گویم شلوغ، پر حادثه.

See lots of people things. That's how I  would describe it. And this is an adjective,  

چیزهای بسیاری را ببینید من آن را اینگونه توصیف می کنم. و این یک صفت است،

so that's an adjective. So as an adjective,  you would put it before what you're describing.

پس این یک صفت است. بنابراین به عنوان یک صفت، آن را قبل از آنچه که توصیف می‌کنید قرار می‌دهید.

Expected to focus on both the friendly and  thorny aspects of the Canada US relationship. OK,  

انتظار می رود بر هر دو جنبه دوستانه و خاردار روابط کانادا با ایالات متحده تمرکز شود. خوب،

so friendly. You know what that means.  What about thorny? Well, Thorn is.

خیلی دوستانه. میدونی یعنی چی خاردار چطور؟ خب، تورن هست.

Something very sharp and a thorn hurts you. So  that's kind of what you want to imagine. Those  

یه چیز خیلی تیز و خار آزارت میده. بنابراین این چیزی است که شما می خواهید تصور کنید.

aspects of the relationship that are thorny, that  can hurt you. So in this case, I would just say  

جنبه‌هایی از رابطه که خاردار هستند، می‌توانند به شما صدمه بزنند. بنابراین در این مورد، من فقط می‌گویم

the positive aspects of the relationship, that's  the friendly aspects and then the thorny are the  

جنبه‌های مثبت رابطه، این جنبه‌های دوستانه است و سپس خاردار،

negative aspects of the relationship because  obviously these two countries probably don't.

جنبه‌های منفی روابط هستند، زیرا واضح است که این دو کشور احتمالاً اینطور نیستند.

Share the same opinion on every single topic.  They probably have some debate that they're going  

نظرات یکسان را در مورد هر موضوع به اشتراک بگذارید. آن‌ها احتمالاً بحث‌هایی دارند که می‌خواهند

to have as well. So that would be, I would just  summarize it as negative, negative, so you could  

هم داشته باشند. بنابراین، من فقط آن را به صورت منفی، منفی خلاصه می‌کنم تا بتوانید

describe your relationship. I have a thorny  relationship with my boss, with my coworker,  

رابطه‌تان را توصیف کنید. من با رئیسم، با همکارم رابطه سختی دارم،

so you're saying you know it's negative. There are  things that hurt each other in that relationship.

بنابراین شما می گویید که می دانید منفی است. مواردی وجود دارد که در آن رابطه به یکدیگر آسیب می زند.

OK, thorny aspects of the Canada US relationship.  I don't know what those aspects are, I guess right  

خوب، جنبه های خاردار روابط کانادا با ایالات متحده. من نمی‌دانم این جنبه‌ها چیست، حدس می‌زنم درست

here, including protectionism and migration  on both sides of the border. So I'm not sure  

در اینجا، از جمله حمایت‌گرایی و مهاجرت در دو طرف مرز. بنابراین مطمئن نیستم

if these are the friendly aspects or the thorny  aspects. They don't really specify. Now actually,  

اینها جنبه‌های دوستانه هستند یا جنبه‌های خاردار. آنها واقعاً مشخص نمی کنند. در واقع،

before we move on, I want to talk  about the pronunciation of Canada.

قبل از اینکه به ادامه مطلب برویم، می‌خواهم درباره تلفظ کانادا صحبت کنم.

Because I actually hear a lot of mispronunciation  because of syllable stress. So a lot of students  

چون در واقع به دلیل استرس هجا، تلفظ اشتباه زیادی می‌شنوم. بنابراین بسیاری از دانش‌آموزان

will put the stress on the wrong syllable or they  won't put any stress on it. So it's Canada. It's  

روی هجای اشتباه تاکید می‌کنند یا روی آن تاکیدی نمی‌کنند. پس کاناداست.

not Canada, Canada. Sometimes I hear that  where the da is really strong. Canada. No,  

کانادا نیست، کانادا. گاهی اوقات این را می‌شنوم، جایی که دا واقعا قوی است. کانادا نه،

Canada. Canada, OK.

کانادا. کانادا، باشه

That's how you say it. Like an American.  Like a Canadian, Canada. So this, duh,  

اینطوری میگی مثل یک آمریکایی. مثل یک کانادایی، کانادا. بنابراین، این،

is quite sure. Canada. Canada. So now you  know the capital of Canada, the largest city,  

کاملاً مطمئن است. کانادا کانادا بنابراین اکنون شما پایتخت کانادا، بزرگترین شهر،   را می‌شناسید

and you know how to correctly pronounce it. All  of these notes are available in a lesson PDF,  

و می‌دانید چگونه آن را به درستی تلفظ کنید. همه این یادداشت‌ها در یک PDF درس موجود هستند،

so you can look in the description or the  comment section to download the free lesson PDF.

بنابراین می‌توانید برای دانلود PDF درس رایگان به قسمت توضیحات یا نظرات نگاه کنید.

All right, let's continue on. Is quite a packed  schedule. So a packed schedule. This is just  

بسیار خب، بیایید ادامه دهیم. برنامه‌ای کاملاً فشرده است . بنابراین یک برنامه فشرده. این فقط

another way of saying busy, busy. Now you could  also think of it as crowded because you can say  

راه دیگری برای گفتن مشغول، مشغول است. اکنون می‌توانید آن را شلوغ هم در نظر بگیرید، زیرا می‌توانید بگویید

the event, the event was packed, and  in this case packed means crowded.

رویداد، رویداد پر بود، و در این مورد packed به معنای شلوغ است.

So there were many, many people in the event, so  you couldn't really move around. It was crowded.  

بنابراین افراد بسیار زیادی در این رویداد حضور داشتند، بنابراین واقعاً نمی‌توانید حرکت کنید. شلوغ بود.

But because we're talking about a schedule, it  really more means busy. Now honestly, you could  

اما از آنجایی که ما در مورد یک برنامه صحبت می کنیم، واقعاً بیشتر به معنای شلوغ بودن است. حالا راستش را بخواهید، می‌توانید از

use our same adjective as before and probably say  it's quite a whirlwind schedule, because what is  

همان صفت قبلی ما استفاده کنید و احتمالاً بگویید این یک برنامه کاملاً طوفانی است، زیرا

a busy schedule? It's when you do lots of things,  see lots of people, meet with lots of people well.

برنامه شلوغ چیست؟ زمانی است که کارهای زیادی انجام می دهید، افراد زیادی را می بینید، با افراد زیادی به خوبی ملاقات می کنید.

That's also kind of the definition of busy, right?  So you could use our other adjective, whirlwind.  

این هم نوعی تعریف مشغول بودن است، درست است؟ بنابراین می توانید از صفت دیگر ما، گردباد استفاده کنید.

Or you can use packed as well and then know  that packed can mean crowded at the same time.  

یا می‌توانید از بسته‌بندی‌شده نیز استفاده کنید و سپس بدانید که همزمان می‌تواند به معنای شلوغ بودن باشد.

So in terms of busy, you could  say my weekend was packed,  

بنابراین از نظر شلوغی، می‌توانید بگویید آخر هفته من شلوغ بود،

my weekend was packed, which means it was busy.

آخر هفته من شلوغ بود، به این معنی که شلوغ بود.

Now sometimes we actually add, which is kind of  fun. I like saying this. We add the word action  

اکنون گاهی اوقات ما واقعاً اضافه می کنیم، که به نوعی سرگرم کننده است. من دوست دارم این را بگویم. کلمه action   را

in front. Oh, my weekend was action-packed. You  don't have to say that, you can simply say packed,  

در جلو اضافه می‌کنیم. اوه، آخر هفته من پر از اکشن بود. لازم نیست این را بگویید، می‌توانید به سادگی بگویید بسته‌شده،

but that's just an option. action-packed or  packed. All right, it was quite a packed schedule  

اما این فقط یک گزینه است. پر عمل یا بسته بندی شده. سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید گفت، بسیار خوب، برنامه کاملاً فشرده ای

for a short trip, said White House National  Security Council spokesman. That's a long title.

برای یک سفر کوتاه بود . عنوان طولانی است.

John Kirby on Wednesday.  

جان کربی در روز چهارشنبه

This is a meaningful visit. Canada is one of the  United States closest allies. Notice they have  

این یک بازدید معنادار است. کانادا یکی از نزدیکترین متحدان ایالات متحده است. توجه کنید که آنها

this apostrophe. This is to show possession. Then  United States closest allies and friends. So the  

این آپستروف را دارند. این برای نشان دادن مالکیت است. سپس نزدیکترین متحدان و دوستان ایالات متحده. بنابراین،

allies belongs to the United States. The friends  belong to the United States. So that's why now.

متحدان متعلق به ایالات متحده است. دوستان متعلق به ایالات متحده هستند. پس الان به همین دلیل است.

Generally with possession, I would say  that's my friend's shirt. So that is when  

معمولاً با مالکیت، می‌گویم این پیراهن دوست من است. پس در آن زمان است که

I'm talking about my one friend, right? So my  one friend, singular. Now this S is not plural,  

در مورد یکی از دوستانم صحبت می کنم، درست است؟ بنابراین یکی از دوستان من، مفرد. حالا این S جمع نیست،

is to show possession is to show the shirt  belongs to my friend. OK, now I could say.

نشان دادن مالکیت یعنی نشان دادن پیراهن متعلق به دوست من است. باشه حالا میتونم بگم

That's my friends because I can say my friends  and it could be plural. That's my friends. What  

این دوستان من است زیرا می توانم بگویم دوستانم و ممکن است به صورت جمع باشد. این دوستان من هستند.

could be a multiple item belonging to my friends?  That's my friend's dog. OK, let's say I have two  

چند مورد متعلق به دوستان من چیست؟ اون سگ دوست منه خوب، فرض کنید من دو

friends and they live in the same house and they  share one dog. So the dog belongs to my friends.

دوست دارم و آنها در یک خانه زندگی می کنند و یک سگ مشترک دارند. بنابراین سگ متعلق به دوستان من است.

Two friends, plural. But I just put the  apostrophe here because there is already  

دو دوست، جمع. اما من فقط آپستروف را اینجا قرار دادم زیرا قبلاً

an S so I don't need to put another S because  that looks weird, right? So you don't need to  

یک S وجود دارد، بنابراین نیازی به گذاشتن S دیگری ندارم زیرا عجیب به نظر می رسد، درست است؟ بنابراین

put another S if it ends in an S and this is to  show possession. This is also to show possession.

اگر به S ختم می‌شود، نیازی نیست S دیگری قرار دهید و این برای نشان دادن مالکیت است. این هم برای نشان دادن مالکیت است. بسیار

OK, Canada is one of the United States closest  friends and allies and friends and has been  

خوب، کانادا یکی از نزدیکترین دوستان، متحدان و دوستان ایالات متحده است و

now for more than 150 years. Why is it 150 years?  Because that's how long Canada has been a country.  

اکنون بیش از 150 سال است که چنین بوده است. چرا 150 سال است؟ چون کانادا مدت زمانی است که یک کشور بوده است.

It's been 150, two or three years. That's why  they say more than so since we became a country.  

150، دو، سه سال گذشته. به همین دلیل است که از زمانی که ما یک کشور شدیم، بیش از این می گویند.

This will be the first true  inperson bilateral meeting.

این اولین ملاقات واقعی دوجانبه خواهد بود .

A bilateral meeting is a meeting between  two people. So it's just another way of  

یک جلسه دوجانبه، ملاقات بین دو نفر است. بنابراین این فقط راه دیگری

of saying two people. I don't know  why they really said it, because  

برای گفتن دو نفر است. نمی‌دانم چرا آن‌ها واقعاً این را گفته‌اند، زیرا

it's already implied, because it's Joe Biden  and Trudeau and they're two people. Anyway,  

قبلاً گفته شده است، زیرا جو بایدن و ترودو هستند و آنها دو نفر هستند. به هر حال،

you could say I'm having a bilateral  meeting with my boss and this implies that.

می‌توانید بگویید که من با رئیسم ملاقاتی دوجانبه دارم و این بدان معناست.

The meeting is between you and your boss because  

جلسه بین شما و رئیستان است زیرا

bilateral is with two people. Now  let's say it's actually my boss's  

دو طرفه با دو نفر است. حالا فرض کنید در واقع دوست رئیس من است

friend. I can't think of anything else, so I'll  say friend. But notice this is possessive because  

. من نمی توانم به چیز دیگری فکر کنم، بنابراین می گویم دوست. اما توجه داشته باشید که این امر مالکانه است زیرا

the friend belongs to my boss. Boss already ends  in S, so I don't need to put another S there.

دوست متعلق به رئیس من است. Boss قبلاً به S ختم می‌شود، بنابراین لازم نیست S دیگری را آنجا بگذارم.

If it were the other way around, my friend's  boss, I put's because it does not end in S  

اگر برعکس بود، رئیس دوستم، این را گذاشتم چون به S ختم نمی‌شود

and this is also showing possession. I have  a bilateral meeting with my friend's boss.  

و این نیز نشان دادن مالکیت است. من یک جلسه دوجانبه با رئیس دوستم دارم.

OK, let me highlight that for you between  the two leaders in Canada since 2009.

خوب، اجازه دهید این موضوع را برای شما بین دو رهبر در کانادا از سال 2009 برجسته کنم.

So we'll be the first true in person  bilateral meeting now adding in person  

بنابراین، ما اولین جلسه واقعی  حضوری  دوجانبه خواهیم بود که اکنون به صورت حضوری اضافه می شود

because obviously in the last few years a  lot of meetings have taken place online,  

زیرا بدیهی است که در چند سال اخیر جلسات زیادی به صورت آنلاین برگزار شده است،

so it suggests that it's possible  they had an online bilateral meeting.  

بنابراین این نشان می دهد که ممکن است آنها یک جلسه دوجانبه آنلاین داشته باشند.

It's possible now. Notice we have since  since plus a specific time since 2009 since.

اکنون امکان پذیر است. توجه داشته باشید که از آن زمان به بعد به علاوه یک زمان خاص از سال 2009 از آن زمان تاکنون داریم.

Last summer since March 5th and we use  four with a time period for two weeks,  

تابستان گذشته از 5 مارس و ما از چهار با یک دوره زمانی برای دو هفته،

two years now. In this context, 4 doesn't work.  You wouldn't replace, it will be the first.

اکنون دو سال استفاده می‌کنیم. در این زمینه، 4 کار نمی کند. شما جایگزین نمی کنید، آن اولین خواهد بود.

In person meeting for two weeks, it doesn't  make any sense, so we can't replace it with  

ملاقات حضوری برای دو هفته، معنایی ندارد، بنابراین نمی‌توانیم آن را با

four. But I'm just letting you know that there  are specific times when you use sense or 4IN  

چهار هفته جایگزین کنیم. اما من فقط به شما اطلاع می‌دهم که زمان‌های خاصی وجود دارد که از حس یا

other cases because I do see mistakes with  those. In this case we need to use sense and  

موارد دیگر 4IN استفاده می‌کنید، زیرا من اشتباهاتی را در این موارد می‌بینم. در این مورد باید از حس استفاده کنیم و باید

we're we have to have a specific time because  sense is only used with a specific time. OK?

زمان خاصی داشته باشیم زیرا حس فقط با زمان خاصی استفاده می‌شود. خوب؟

The first year of Biden's term. So here's  another possessive The term belongs to Biden.  

سال اول دوره ریاست جمهوری بایدن بنابراین این یک مالکیت دیگر است. این اصطلاح متعلق به بایدن است.

The first year of Biden's  term focused on rebuilding  

اولین سال ریاست جمهوری بایدن بر بازسازی

Canada. US relations following Trump's  divisive term in in office. All right,  

کانادا متمرکز بود. روابط ایالات متحده پس از دوره تفرقه انگیز ریاست جمهوری ترامپ. بسیار خوب،

let's take a look at this. Focused on rebuilding,  rebuilding. So notice a couple things. One.

بیایید نگاهی به این بیندازیم. تمرکز بر بازسازی، بازسازی. پس به چند نکته توجه کنید یکی

It's in the gerund form. My verb  is in the ING gerund form. Why?  

به شکل جیروند است. فعل من به شکل جیروند ING است. چرا؟

Because I have a preposition. Here on is a  preposition, and when we have a preposition,  

چون من حرف اضافه دارم. اینجا on یک حرف اضافه است و وقتی حرف اضافه داریم،

you're following verb. In this case, rebuilding  needs to be in the ING in the gerund form.  

شما از فعل پیروی می کنید. در این مورد، بازسازی باید در ING به شکل جیروند باشد.

So that's our gerund. So I'll just write  that out for you. Preposition plus gerund.

پس این جیروند ماست. بنابراین من فقط آن را برای شما می نویسم. حرف اضافه به اضافه جروند.

Now we have a re in front of  building to say is happening again,  

اکنون ما در جلوی ساختمان داریم که بگوییم دوباره اتفاق می‌افتد،

so we're building it again, you might  say. Jennifer, this lesson was awesome,  

بنابراین، شاید بگویید، دوباره آن را می‌سازیم . جنیفر، این درس عالی بود،

but I need to re watch it. I need to watch  it again. Why? Well, because you need to  

اما باید دوباره تماشاش کنم. باید دوباره آن را تماشا کنم. چرا؟ خوب، چون باید

practice everything I'm teaching you in  this lesson, right? I need to re watch.

هر آنچه را که در این درس به شما یاد می‌دهم تمرین کنید ، درست است؟ من باید دوباره تماشا کنم

This lesson at least three times to really fully  learn everything I'm teaching you in this lesson  

این درس حداقل سه بار برای اینکه واقعاً همه چیزهایی را که در این درس به شما یاد می‌دهم کاملاً بیاموزید

because I'm going quite fast, aren't I? So this  means watch again and notice for pronunciation  

چون خیلی سریع پیش می‌روم، اینطور نیست؟ بنابراین این به این معنی است که دوباره تماشا کنید و متوجه تلفظ شوید

re E I'm not doing like a  schwa sound. Ruh ruh ruh watch.

. ساعت روح روح.

American pronunciation. We love our  unstressed schwa sound in our throat here,  

تلفظ آمریکایی. ما اینجا عاشق صدای شوای بدون استرس خود در گلو هستیم،

but I'm not doing that. This is  a full E re rewatch, rewatch.  

اما من این کار را نمی‌کنم. این یک دوباره تماشای کامل E است، دوباره تماشا کنید.

Watch it again. So hopefully you rewatch this  lesson. Let me know if you're going to rewatch it.  

دوباره تماشاش کن پس امیدوارم دوباره این درس را تماشا کنید. اگر می خواهید دوباره آن را تماشا کنید به من اطلاع دهید.

OK, let's talk about this divisive,  divisive, visive, divisive, divisive.

خوب، بیایید در مورد این تفرقه‌انگیز، تفرقه‌انگیز، تفرقه‌انگیز، تفرقه‌انگیز، تفرقه‌انگیز صحبت کنیم.

Trump's divisive term in office, divisive,  comes from the word division. Division,  

دوره تفرقه‌انگیز ترامپ، یعنی تفرقه‌انگیز، از کلمه تقسیم می‌آید. تقسیم،

which also comes from the word divided.  When people are divided, when there's  

که از کلمه تقسیم نیز گرفته شده است. وقتی مردم تقسیم می‌شوند، وقتی

division between a group of people, it means some  people think this and other people think that.

بین گروهی از مردم تقسیم می‌شود، به این معنی است که برخی افراد این‌طور فکر می‌کنند و دیگران آن‌طور فکر می‌کنند.

And divisive is the adjective that's describing  that as an example. I could say his policy is  

و تقسیم کننده صفتی است که به عنوان مثال آن را توصیف می کند. می توانم بگویم سیاست او

very divisive. It causes some people to  be here and other people to be here. It  

بسیار تفرقه انگیز است. باعث می‌شود که برخی افراد اینجا باشند و افراد دیگر اینجا باشند.

causes division. It divides people. So  it's implying that Trump caused division  

باعث تفرقه می شود. مردم را از هم جدا می کند. بنابراین، به این معناست که ترامپ

between the United States and Canada, or at  least their relationship. Let's continue on.

بین ایالات متحده و کانادا، یا حداقل روابط آنها، اختلاف ایجاد کرد. بیایید ادامه دهیم.

The second focused on meeting obligations, The  second, remember here we are talking about the  

دومی بر انجام تعهدات تمرکز داشت، دومی، به یاد داشته باشید که اینجا درباره

first year of Biden's term. Now we're talking  about the second, the second year of Biden's term,  

اولین سال دوره ریاست جمهوری بایدن صحبت می کنیم. اکنون ما در مورد دومین سال، دومین سال دوره ریاست جمهوری بایدن صحبت می کنیم

The 2nd focused on meeting obligations. So again,  on is our preposition. So we have our Jaron here,  

. بنابراین دوباره، روی حرف اضافه ما است. بنابراین ما Jaron خود را اینجا داریم،   به

meeting obligations.

تعهدات خود عمل می کنیم. کربی گفت که

Including prioritizing orderly and safe  migration through regular pathways, Kirby said,  

از جمله اولویت دادن به مهاجرت منظم و ایمن از طریق مسیرهای منظم،

now heading into the third, the third year  of his term. Heading into. We use the word  

اکنون به سومین سال، سومین سال دوره خود می‌رود. به سمت. ما از کلمه

head as a replacement to the word go, so  you could say going into the third term.

head به عنوان جایگزینی برای کلمه go استفاده می‌کنیم، بنابراین می‌توان گفت وارد ترم سوم می‌شویم.

Going or I guess in this case you might want to  think of it as entering, but go, there's movement,  

رفتن یا حدس می‌زنم در این مورد ممکن است بخواهید آن را به عنوان وارد شدن در نظر بگیرید، اما بروید، حرکتی وجود دارد،

right? And enter, there's movement as well. I'm  going into the store. I'm entering the store now.  

درست است؟ و وارد شوید، حرکت نیز وجود دارد. من به فروشگاه می روم. الان وارد فروشگاه میشم

We do use head a lot. You could say I'm heading  to the store. When do you head to the airport?

ما از هد زیاد استفاده می کنیم. می توانید بگویید من به سمت فروشگاه می روم. چه زمانی به فرودگاه می روید؟

And in this case, it means go. I'm  going to the store. When do you go to  

و در این صورت به معنای رفتن است. میخوام برم مغازه. چه زمانی به

the airport? It's extremely common.  It sounds very natural. Americans,  

فرودگاه می روید؟ بسیار رایج است. خیلی طبیعی به نظر می رسد. آمریکایی‌ها،

we love saying head as a replacement for go. So  you can start with these two expressions and then  

ما عاشق گفتن سر به عنوان جایگزینی برای رفتن هستیم. بنابراین، می‌توانید با این دو عبارت شروع کنید و

add on some more to your vocabulary once you get  comfortable with them. Now heading into the third.

بعد از اینکه با آن‌ها راحت شدید، مقداری دیگر را به دایره واژگان خود اضافه کنید . در حال حاضر به سمت سوم.

This visit is about taking stock  of what we've done, where we are,  

این بازدید درباره بررسی کارهایی است که انجام داده‌ایم، جایی که هستیم،

what we need to prioritize for the future,  OK? When you take stock of something,  

آنچه را که برای آینده باید در اولویت قرار دهیم، خوب است؟ وقتی چیزی را بررسی می‌کنید،

you basically assess the current situation.  So you might say we need to take stock of  

اساساً وضعیت فعلی را ارزیابی می‌کنید. بنابراین ممکن است بگویید ما باید وضعیت

our finances. So you need to think about your  current financial situation and then perhaps.

مالی خود را بررسی کنیم. بنابراین باید به وضعیت مالی فعلی خود فکر کنید و شاید.

The recent past of it and then going into the near  future as well. So the current situation including  

گذشته نزدیک آن و سپس رفتن به آینده نزدیک نیز. بنابراین وضعیت فعلی شامل

the past and the present. So let me just write  that out for you. Let's take stock or we need to,  

گذشته و حال. پس بگذارید فقط آن را برای شما بنویسم. بیایید حساب کنیم یا لازم است،

we need to take stock of our financial situation.

باید وضعیت مالی خود را بررسی کنیم.

As I said, I think the best replacement  would be assess. When you assess something,  

همانطور که گفتم، فکر می‌کنم بهترین جایگزین ارزیابی است. وقتی چیزی را ارزیابی می کنید،

you think about the current situation. So  assess, think about the current situation.  

به وضعیت فعلی فکر می کنید. پس ارزیابی کنید، به وضعیت فعلی فکر کنید.

And in this case it's the current situation  

و در این مورد، وضعیت فعلی

of your financial situation. A little bit  confusing, They're using situation twice.

وضعیت مالی شماست. کمی گیج کننده است، آنها دو بار از موقعیت استفاده می کنند.

So this visit is about taking stock of what  we've done, so assessing what we've done,  

بنابراین، این بازدید در مورد بررسی کارهایی است که انجام داده‌ایم، بنابراین ارزیابی کارهایی که انجام داده‌ایم،

where we are, and what we need  to prioritize for the future.  

کجا هستیم و به آنچه برای اولویت‌بندی آینده نیاز داریم.

So far, neither the White House nor the Prime  Minister's Office have confirmed if there will  

تا کنون، نه کاخ سفید و نه دفتر نخست وزیری تایید نکرده‌اند که آیا

be any impromptu stomps during the trip.  All right, let's take a look at neither.

در طول این سفر ضربه‌های بداهه‌ای صورت خواهد گرفت. خوب، بیایید به هیچکدام نگاهی بیندازیم.

Norm, I did create a separate video  on neither nor because I hear a lot  

به طور معمول، من یک ویدیوی جداگانه ایجاد کردم، نه به این دلیل که

of mistakes with it. So I'll put the  link to that video in the comment,  

اشتباهات زیادی با آن شنیدم. بنابراین، پیوند آن ویدیو را در کامنت قرار می‌دهم،

but just know that neither is used when it's  negative, so it's saying not the White House.

اما فقط بدانید که وقتی منفی است از هیچ کدام استفاده نمی‌شود ، بنابراین می‌گوید کاخ سفید نیست.

And not the Prime Minister. So it's negative for  the White House and it's also negative for the  

و نه نخست وزیر. بنابراین برای کاخ سفید و همچنین برای

Prime Minister. That's what I'll say now, just  because I do already have that full lesson on  

نخست وزیر منفی است. این چیزی است که اکنون می گویم، فقط به این دلیل که قبلاً آن درس کامل را در مورد

it. So I will just say link to lesson in the video  description on neither nor. It's a great video.

آن دارم. بنابراین من فقط می گویم پیوند به درس در توضیح ویدیو در مورد نه و نه. این یک ویدیو عالی است.

And I highly suggest you watch it.  

و پیشنهاد میکنم حتما ببینید

Okay, so you can watch that when you have  time. It's a pretty short video as well.  

بسیار خوب، پس می‌توانید وقتی زمان دارید آن را تماشا کنید . این یک ویدیوی بسیار کوتاه نیز هست.

Just trying to get this. Let me just put this  on a separate line for you neither. Whoopsie,  

فقط تلاش برای بدست آوردن این. اجازه دهید فقط این را در یک خط جداگانه برای شما قرار دهم. اوپسی،

neither nor. Oh okay, got it. Ooh.

نه و نه. اوه باشه فهمیدم اوه

So far, neither the White House nor the Prime  Minister's Office have confirmed if there will  

تا کنون، نه کاخ سفید و نه دفتر نخست‌وزیر تأیید نکرده‌اند که آیا

be any impromptu stops. What was an impromptu  stop? It's an unplanned stop. Unplanned,  

توقفی بی‌موقع وجود دارد یا خیر. توقف بداهه چه بود ؟ این یک توقف برنامه ریزی نشده است. برنامه ریزی نشده، به

it seems.

نظر می رسد.

Like it would be obvious that there  would be unplanned stops. For example,  

مثل اینکه واضح است که توقف های برنامه ریزی نشده ای وجود دارد. برای مثال،

if you and I were going on a vacation, we wouldn't  plan out every single place, including cafes,  

اگر من و شما به تعطیلات می‌رفتیم، از قبل برای همه مکان‌ها، از جمله کافه‌ها،

restaurants, stores in advance and have that on an  itinerary, right? If we felt like going to a cafe,  

رستوران‌ها، فروشگاه‌ها برنامه‌ریزی نمی‌کردیم و آن را در یک برنامه سفر خواهیم داشت، درست است؟ اگر دوست داشتیم به کافه برویم،

we would go to a cafe. Obviously that's not how  it works for the president for security reasons.

به کافه می رفتیم. بدیهی است که به دلایل امنیتی این روش برای رئیس جمهور کار نمی کند.

Everything has to be very planned out so security  can be present. So that's why an impromptu stop  

همه چیز باید خیلی برنامه ریزی شده باشد تا امنیت وجود داشته باشد. بنابراین به همین دلیل است که توقف بی‌موقع

is unlikely. But it did happen when Barack  Obama, former President Barack Obama visited  

بعید است. اما این اتفاق زمانی افتاد که باراک اوباما، رئیس جمهور سابق باراک اوباما

Ottawa many years ago, and that's what this  picture represents. I'll continue reading this.

سال ها پیش از اتاوا بازدید کرد و این همان چیزی است که این تصویر نشان می دهد. من به خواندن این ادامه خواهم داد.

So it hasn't been confirmed if there  will be any impromptu, unplanned,  

بنابراین تأیید نشده است که

impromptu stops during the trip. Meaning  we'll have to wait and see whether there  

در طول سفر توقف‌های بی‌موقع، بی‌برنامه‌ای وجود داشته باشد. به این معنی که باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا

will be another Obama cookie moment. If you come  to Ottawa as a tourist, you will see this Obama  

لحظه‌ای دیگر برای اوباما وجود خواهد داشت. اگر به عنوان توریست به اتاوا بیایید، این کوکی اوباما را خواهید دید

cookie. It's very popular for tourists  and it's because Obama visited Canada.

. برای گردشگران بسیار محبوب است و به این دلیل است که اوباما از کانادا دیدن کرد.

In Ottawa, where I live, the capital remember  in 2009, and he had an impromptu stop,  

در اتاوا، جایی که من زندگی می‌کنم، پایتخت به یاد می‌آورد در سال 2009، و او یک توقف بداهه داشت،

an unplanned stop, So he went to our tourist  area, which is called the Byword Market. That's  

یک توقف برنامه‌ریزی نشده، بنابراین به منطقه توریستی ما رفت ، که بازار بایورد نام دارد. این

just an area of the city in our historic  downtown where the tourists generally go.

فقط منطقه‌ای از شهر در مرکز شهر تاریخی ما است که گردشگران عموماً به آنجا می‌روند.

And he went to a bakery and he bought  a cookie from that bakery. Remember,  

و او به یک نانوایی رفت و یک کلوچه از آن نانوایی خرید. به یاد داشته باشید،

this happened in 2009. Today,  if you go into that bakery,  

این در سال 2009 اتفاق افتاد. امروز، اگر به آن نانوایی بروید،

there are pictures of Obama everywhere,  Like this picture is from the bakery.

عکس‌هایی از اوباما در همه جا وجود دارد، مانند این عکس از نانوایی است.

And this is a television. What I'm pointing  out with my mouse is a television. And it  

و این یک تلویزیون است. چیزی که من با ماوس به آن اشاره می‌کنم یک تلویزیون است. و

plays over and over again. Barack Obama's trip  in Canada from 2009 is pretty funny because  

بارها و بارها پخش می‌شود. سفر باراک اوباما به کانادا در سال 2009 بسیار خنده‌دار است، زیرا

even now it's a big tourist attraction  in Ottawa to come see this Obama cookie.

حتی در حال حاضر نیز یک جاذبه گردشگری بزرگ در اتاوا برای دیدن این شیرینی اوباما است.

So if Biden makes an impromptu stop, maybe  we'll have a Biden cookie in Ottawa as well,  

بنابراین، اگر بایدن یک توقف فوری انجام دهد، شاید یک کوکی بایدن در اتاوا نیز داشته باشیم،

or something like that. OK, we'll have  to wait and see if there'll be another  

یا چیزی شبیه به آن. بسیار خوب، باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا یک

Obama cookie moment when then U.S.  President Barack Obama popped into a  

لحظه دیگر از اوباما، زمانی که باراک اوباما، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده

bakery in the Byword Market during his 2009  trip. I like this phrasal verb to pop into.

در سفر سال 2009 به نانوایی در بازار بایورد وارد شد، خواهد آمد . من این فعل عبارتی را دوست دارم که وارد آن شود.

When you pop into a store, a cafe, a bakery, in  Obama's case, it means you just enter quickly. So  

وقتی وارد یک فروشگاه، یک کافه، یک نانوایی می‌شوید، در مورد اوباما، به این معنی است که سریع وارد می‌شوید. بنابراین

you just go in, you get your cookie and you leave.  So most likely you're not going to stay for two  

شما فقط وارد می شوید، کوکی خود را می گیرید و می روید. بنابراین به احتمال زیاد شما قرار نیست دو

hours and have lunch with a friend, You're just  going to get something and leave. So if you're  

ساعت بمانید و با یک دوست ناهار بخورید، فقط چیزی می‌گیرید و می‌روید. بنابراین اگر

with your husband or wife  or a friend, you might say.

با همسر یا همسرتان یا یک دوست هستید، ممکن است بگویید.

Is it OK if we pop into this store  I need to buy and then you can just  

اشکالی ندارد اگر وارد این فروشگاه شویم باید بخرم و بعد شما فقط   می‌توانید هر

tell whatever you want to buy? OK, Now when  you say pop into your friend, your husband,  

چیزی را که می‌خواهید بخرید بگویید؟ خوب، حالا وقتی می‌گویید به دوستتان، شوهرتان،

your wife, they understand that is going to  be quick. So even if you're on a schedule,  

همسرتان وارد شوید، آن‌ها می‌فهمند که سریع انجام می‌شود. بنابراین حتی اگر در برنامه‌ای هستید،

they know OK, it's not going to take a long time.

آنها خوب می‌دانند، زمان زیادی طول نمی‌کشد.

So if someone asked you like, oh, did you visit  the museum when you were in Ottawa? You might say  

بنابراین، اگر کسی از شما بپرسد، اوه، آیا وقتی در اتاوا بودید از موزه دیدن کردید؟ ممکن است بگویید

we popped in, we popped in, which means you didn't  spend a very long time. So this is the same as  

ما وارد شدیم، وارد شدیم، به این معنی که شما زمان زیادی را صرف نکردید. بنابراین این همان است که

saying visited quickly. We popped in, we just took  a few pictures, looked around, but we had another.

می‌گوییم سریع بازدید شد. ما وارد شدیم، فقط چند عکس گرفتیم، به اطراف نگاه کردیم، اما عکس دیگری داشتیم.

Appointment to get to. We just popped in, so we  use this a lot when you're going to stores. Or you  

قرار ملاقات برای رسیدن به ما به‌تازگی وارد شدیم، بنابراین وقتی به فروشگاه‌ها می‌روید از آن بسیار استفاده می‌کنیم. یا

might go pop into a friend's house, which means  you visit that friend for a brief period of time.  

ممکن است به خانه یکی از دوستانتان بروید، به این معنی که برای مدت کوتاهی به دیدن آن دوست می‌روید.

So my friend popped in on.

بنابراین دوستم وارد شد.

Over the weekend. Just sometime over the weekend.  Oh, my friend popped in over the weekend,  

درآخر هفنه. فقط زمانی در آخر هفته اوه، دوستم در آخر هفته وارد شد،

so she visited me quickly. That's what it  implies. And that's the end of the article.  

بنابراین سریع به دیدار من آمد. این چیزی است که به آن دلالت دارد. و این پایان مقاله است.

So now I'll read the article from start to  finish so you can focus on my pronunciation.  

بنابراین اکنون مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم تا بتوانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

U.S. President Joe Biden touches down in Ottawa.

جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده در اتاوا حاضر شد.

U.S. President Joe Biden arrived Thursday  evening in Ottawa for a whirlwind 27  

جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، عصر پنجشنبه برای یک سفر گردباد 27

hour visit expected to focus on both the  friendly and thorny aspects of the Canada  

ساعته وارد اتاوا شد که انتظار می‌رود بر جنبه‌های دوستانه و خاردار

US relationship, including protectionism  and migration on both sides of the border.

روابط کانادا با ایالات متحده، از جمله حمایت‌گرایی و مهاجرت در هر دو طرف مرز تمرکز کند. جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید روز چهارشنبه گفت:

Is quite a packed schedule for a short trip,  said White House National Security Council  

برنامه‌ای کاملاً فشرده برای یک سفر کوتاه است

spokesman John Kirby on Wednesday. This is a  meaningful visit. Canada is one of the United  

. این یک بازدید معنادار است. کانادا یکی از

States closest allies and friends and has  been now for more than 150 years. This will  

نزدیک ترین متحدان و دوستان ایالات متحده است و اکنون بیش از 150 سال است. از سال 2009، این

be the first true in person bilateral meeting  between the two leaders in Canada since 2009.

اولین دیدار واقعی دوجانبه بین دو رهبر در کانادا خواهد بود.

The first year of Biden's term focused on  rebuilding Canada US relations. Following  

اولین سال دوره ریاست جمهوری بایدن بر بازسازی روابط کانادا با ایالات متحده متمرکز بود. کربی گفت که پس از

Trump's divisive term in office, the  2nd focused on meeting obligations,  

دوره دودستگی ترامپ، دومین دوره بر اجرای تعهدات،

including prioritizing orderly and safe  migration through regular pathways, Kirby said.  

از جمله اولویت دادن به مهاجرت منظم و ایمن از طریق مسیرهای منظم تمرکز کرد.

Now heading into the third, this visit  is about taking stock of what we've done,  

اکنون که به سومین سفر می‌رویم، این بازدید درباره بررسی کارهایی است که انجام داده‌ایم،

where we are, and what we need  to prioritize for the future.

کجا هستیم و به آنچه برای اولویت‌بندی آینده نیاز داریم.

So far, neither the White House nor the  Prime Minister's office have confirmed  

تا کنون، نه کاخ سفید و نه دفتر نخست‌وزیر تأیید نکرده‌اند

if there will be any impromptu stops during  the trip, meaning we'll have to wait and see  

که آیا توقف‌های بداهه در طول سفر انجام می‌شود یا خیر، به این معنی که باید منتظر بمانیم و ببینیم

whether there will be another Obama cookie  moment when the US President Barack Obama,  

که آیا لحظه‌ای وجود خواهد داشت که باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده، باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده، کیکی دیگری از اوباما

popped into a bakery in the Byward  Market during his 2009 trip.

بیرون بیاید. در طول سفر خود در سال 2009 وارد نانوایی در بازار بایوارد شد.

Amazing job with this lesson. Now, what  was your favorite new word from this  

کار شگفت انگیز با این درس حالا، کلمه جدید مورد علاقه‌تان از این

lesson? Leave that in the comments below  and leave an example sentence. Practicing  

درس چه بود؟ آن را در نظرات زیر بگذارید و یک جمله مثال بگذارید.

your new vocabulary. And if you found this  lesson helpful, please hit the like button,  

واژگان جدید خود را تمرین کنید. و اگر این درس برای شما مفید بود، لطفاً دکمه لایک را بزنید،

share it with your friends and of  course subscribe. And before you go,  

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و البته مشترک شوید. و قبل از رفتن،

make sure you head to my website and get  your free speaking guide. In this guide I  

مطمئن شوید که به وب‌سایت من سر می‌زنید و راهنمای سخنرانی رایگان خود را دریافت می‌کنید. در این راهنما، من

share 6 tips on how to speak English fluently  and confidently. And until next time, happy.

6 نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به انگلیسی روان و با اعتماد به نفس به اشتراک می‌گذارم. و تا دفعه بعد شاد

He's studying.

داره درس میخونه