Speak English Like A Native Speaker in ONLY ONE HOUR

Today I have an advanced English  vocabulary master class for you,  

امروز برای شما یک کلاس پیشرفته واژگان انگلیسی  دارم،

so you can improve your English and speak more  fluently and confidently in the next one hour.

تا بتوانید انگلیسی خود را بهبود ببخشید و در یک ساعت آینده روانتر و با اطمینان بیشتری صحبت کنید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

First in this master class, let's  start with a grammar point that  

ابتدا در این کلاس مستر، اجازه دهید با یک نکته گرامری شروع کنیم که می‌بینم

I see a lot of students make mistakes with,  and that's the conjugation of the verb have.

دانش‌آموزان زیادی با آن اشتباه می‌کنند، و این صرف فعل have است.

It's simple, right?

ساده است، درست است؟

But what about when you?

اما وقتی شما؟

Use it in the present isn't perfect.

استفاده از آن در زمان حال کامل نیست.

Or the past perfect and you have had had.

یا گذشته کامل و داشته اید.

That's right, had had.

درست است، داشت.

So let's learn all about  the rules of using have now.

پس بیایید همه چیز را در مورد قوانین استفاده از هم اکنون بیاموزیم.

Our infinitive form of the verb is to.

صورت مصدر ما از فعل to است.

Have of course.

البته داشته باشید.

We can use the infinitive in  certain sentence structures.

می‌توانیم از مصدر در ساختارهای جملات خاصی استفاده کنیم.

For example, I'd like to have more time.

به عنوان مثال، من دوست دارم زمان بیشتری داشته باشم.

So here is the infinitive being used.

بنابراین در اینجا مصدر استفاده می شود.

Now we can also use the base verb.

اکنون می توانیم از فعل پایه نیز استفاده کنیم.

The base verb is have.

فعل پایه have است.

So we simply drop the two from the  infinitive to get our base verb.

بنابراین ما به سادگی این دو را از مصدر حذف می کنیم تا فعل پایه خود را بدست آوریم.

We can also use the base verb  in certain sentence structures.

همچنین می‌توانیم از فعل پایه در ساختارهای جملات خاصی استفاده کنیم.

For example, I'll have time tomorrow.

مثلا فردا وقت دارم.

Here we're using it in the future.

در اینجا ما از آن در آینده استفاده خواهیم کرد.

Simple, we need will and a base verb.

ساده است، ما به will و یک فعل پایه نیاز داریم.

Our base verb is have.

فعل پایه ما have است.

I'll have time tomorrow.

فردا وقت دارم

Now here's where things get tricky.

حالا اینجا جایی است که همه چیز پیچیده می شود.

In the present simple form of  the verb, we have two options.

در شکل ساده فعلی فعل، دو گزینه داریم.

We have have and has.

داریم و داریم.

Your choice depends on the subject.

انتخاب شما بستگی به موضوع دارد. از

We use have for the subjects I, you, we, and they.

have برای موضوعات I، you، we و they استفاده می کنیم.

For example, they have two kids.

مثلاً دو بچه دارند.

Now we use has in the present simple for the  subjects ** *** and it are third person singular.

اکنون از has در حال ساده برای موضوعات ** *** و سوم شخص مفرد استفاده می کنیم.

For example, she has two kids.

مثلا دوتا بچه داره

The past form of the verb is had.

صورت گذشته فعل had است.

This is for all subjects.

این برای همه موضوعات است.

For example, she had a muffin for breakfast.

به عنوان مثال، او یک کلوچه برای صبحانه خورد.

Now here's where things get tricky for students.

اکنون اینجاست که همه چیز برای دانش‌آموزان دشوار می‌شود.

Let's talk about the present perfect.

بیایید در مورد زمان حال کامل صحبت کنیم.

So the present perfect with the verb  have can be formed in two different ways.

بنابراین حال کامل با فعل have می تواند به دو صورت مختلف تشکیل شود.

It can be formed as has had or have had.

می تواند به شکلی که داشته یا داشته است تشکیل شود.

Now had is the same for all subjects.

در حال حاضر برای همه موضوعات یکسان است.

It doesn't change, but has and have  changes according to the subject.

تغییر نمی کند، اما با توجه به موضوع تغییرات دارد و دارد.

You already learned this with the present simple.

شما قبلاً این را با حال ساده یاد گرفته اید.

So you know that we would use have had four  subjects I, you, we, and they For example,  

بنابراین می دانید که ما از چهار موضوع استفاده می کردیم، من، شما، ما و آنها

we've had enough and we use has had four subjects.

.

** *** it the third person singular.

** *** سوم شخص مفرد.

For example, she's had enough now.

به عنوان مثال، او در حال حاضر به اندازه کافی.

Notice how I'm using a contraction  I've you've weave Dave, she's he's  

توجه داشته باشید که من چگونه از انقباض استفاده می‌کنم I've you've weave Dave, he's he's او است

it's native English speakers  always use contractions with  

انگلیسی زبان مادری است همیشه از انقباضات با

the present perfect so I encourage  you to get comfortable with that.

حالت کامل استفاده می‌کنند، بنابراین من شما را تشویق می‌کنم که با آن راحت باشید.

So just remember your choice between  have had and has had depends on the  

بنابراین فقط به یاد داشته باشید که انتخاب شما بین have been و have had بستگی به

subject and we use has had for  third person singular he sheet.

موضوع دارد و ما از had برای صفحه سوم شخص مفرد he استفاده می کنیم.

It and we.

آن و ما.

Use have, had for all other subjects.

برای همه موضوعات دیگر استفاده شده است.

I, you, we, and they.

من، شما، ما و آنها.

And now we come to had, had.

و در حال حاضر ما می آیند به حال، داشت.

This sounds really bizarre, right?

این واقعا عجیب به نظر می رسد، درست است؟

But it's grammatically correct because  this is the past perfect form of the verb.

اما از نظر دستوری درست است زیرا این شکل گذشته کامل فعل است.

Now had, had is used for all  subjects, so it doesn't change.

Now had, had برای همه موضوعات استفاده می‌شود، بنابراین تغییر نمی‌کند.

We use had, had for I, you,  ** *** it, we and they.

ما از had, had برای من، شما، ** *** آن، ما و آنها استفاده می کنیم.

So this one is easy to remember.

بنابراین این یکی به راحتی قابل یادآوری است.

You just have to remember that had had is the past  

فقط باید به یاد داشته باشید که داشت گذشته

perfect and have had and has  had is the present perfect.

کامل است و داشته‌اید و داشته است حال کامل است.

That's the thing that you need to remember now.

این چیزی است که اکنون باید به خاطر بسپارید.

Native English speakers also use contractions with  had, had, so you're not going to hear a native  

انگلیسی زبانان بومی نیز از انقباضات با had, had استفاده می‌کنند، بنابراین نمی‌توانید بشنوید که یک

speaker say had had very often you'll hear the  contraction, and the contraction is very subtle.

سخنران بومی می‌گوید had had اغلب اوقات انقباض را می‌شنوید، و انقباض بسیار ظریف است.

It's a very soft sound.

خیلی صدای ملایمی داره

I'd had, you'd had, he'd had, she'd  had it had, we'd had, they'd had.

من داشتم، شما داشتید، او داشت، او داشت، ما داشتیم، آنها داشتند.

So it's a very soft sound Added to the subject.

بنابراین صدای بسیار ملایمی به سوژه اضافه شده است.

For example, he'd had a busy week.

به عنوان مثال، او یک هفته شلوغ داشت.

He'd had a busy week.

هفته شلوغی داشت

So notice it sounds very  similar to he had a busy week,  

بنابراین توجه داشته باشید که به نظر بسیار شبیه به این است که او یک هفته شلوغ داشته است،

which is just the past simple form of the verb.

که فقط شکل ساده گذشته این فعل است.

So let's listen to those two sentences again.

پس بیایید دوباره به آن دو جمله گوش کنیم.

He had a busy week, He'd had a busy week.

او یک هفته شلوغ داشت، او یک هفته شلوغ داشت.

Hmm, I say.

هوم، من می گویم.

Even a native speaker would have a  hard time hearing that difference.

حتی یک زبان مادری برای شنیدن این تفاوت مشکل خواهد داشت.

It's the sentence structure  and the rest of the sentence  

این ساختار جمله و بقیه جمله است

that will let you know if it's a  simple past or the past perfect.

که به شما اطلاع می دهد که آیا یک گذشته ساده است یا گذشته کامل.

So you have to pay attention to context as well.

بنابراین شما باید به زمینه نیز توجه کنید.

So this is a lesson that you're going to have to  review a few times to get comfortable with it,  

بنابراین این درسی است که باید چند بار مرور کنید تا با آن راحت شوید،

and I definitely recommend that you just take  some notes so you remember that difference.

و من قطعاً توصیه می‌کنم فقط چند یادداشت بردارید تا تفاوت را به خاطر بسپارید.

And now I want you to practice.

و حالا از شما می خواهم تمرین کنید.

So of course I want you to leave a present  simple sentence, a past simple sentence,  

بنابراین مطمئناً از شما می‌خواهم که یک جمله ساده فعلی، یک جمله گذشته ساده،

a present perfect sentence, and bonus points if  you can leave a past perfect sentence as well.

یک جمله فعلی کامل و امتیازات اضافی را بگذارید اگر بتوانید یک جمله گذشته کامل را نیز بگذارید.

And remember, your conjugation  depends on the subject.

و به یاد داشته باشید، صرف شما به موضوع بستگی دارد.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now let's expand your vocabulary.

حالا بیایید دایره لغات خود را گسترش دهیم.

Native speakers love using idioms.

بومی زبانان عاشق استفاده از اصطلاحات هستند.

So you're going to learn 22 idioms that you  can use in the workplace to press your boss,  

بنابراین می‌خواهید 22 اصطلاح را بیاموزید که می‌توانید در محل کار برای فشار دادن به رئیس خود، تحت

impress your clients, and impress your colleagues.

تأثیر قرار دادن مشتریان و تحت تأثیر قرار دادن همکارانتان از آنها استفاده کنید.

Let's review these idioms now.

حالا بیایید این اصطلاحات را مرور کنیم.

Our first idiom to see.

اولین اصطلاح ما برای دیدن.

Eye to eye.

چشم به چشم.

To see eye to eye.

برای دیدن چشم در چشم.

This means that you agree with  someone or that there is agreement.

این بدان معنی است که شما با شخصی موافق هستید یا اینکه توافق وجود دارد. می‌توانید

You could say it's important that the team  sees eye to eye on the projects objectives.

بگویید که مهم است که تیم اهداف پروژه‌ها را چشم در چشم ببیند.

You can commonly use this in the negative to say  

معمولاً می‌توانید از این به صورت منفی استفاده کنید تا بگویید

we didn't see eye to eye on the project  objectives, which means you didn't agree.

ما به اهداف پروژه توجه نکردیم ، به این معنی که شما موافق نبودید.

We don't see eye.

To eye, our next idiom is very similar.

ما چشم نمی بینیم

به نظر، اصطلاح بعدی ما بسیار شبیه است. قرار است

It's to be on the same page.

در همان صفحه باشد.

This is when you have a shared  understanding or agreement.

این زمانی است که شما یک تفاهم یا توافق مشترک دارید.

So to see eye to eye is always with  agreement, but to be on the same page  

بنابراین چشم در چشم دیدن همیشه موافق است، اما در یک صفحه بودن

is when you have the same understanding,  so similar but slightly different.

زمانی است که درک یکسانی داشته باشید، بسیار مشابه اما کمی متفاوت.

For example we need to be on the same page  regarding the timeline for the project.

برای مثال، باید در مورد جدول زمانی پروژه در یک صفحه باشیم.

We commonly use this with GET.

ما معمولاً از این با GET استفاده می کنیم.

We need to get the team on the same page.

ما باید تیم را در یک موقعیت قرار دهیم.

So this sounds like right now the team isn't on  the same page and GET is used for that transition.

بنابراین به نظر می رسد در حال حاضر تیم در همان صفحه نیست و از GET برای آن انتقال استفاده می شود.

So we need to get the team on the same page.

بنابراین ما باید تیم را در یک موقعیت قرار دهیم.

Go from not a general understanding  to a general understanding.

از یک درک عمومی به یک درک کلی بروید.

We on the same page.

ما در همین صفحه هستیم.

I love this one to hit the nail on the head.

من این یکی را دوست دارم که میخ به سر بزند.

This means that you describe exactly  what is causing a problem or a situation.

این بدان معنی است که شما دقیقاً توضیح می دهید که چه چیزی باعث ایجاد یک مشکل یا یک موقعیت می شود.

So it's simply your description is 100% correct.

بنابراین به سادگی توصیف شما 100٪ درست است.

For example, you really hit the  nail on the head with your analysis.

به عنوان مثال، شما واقعاً با تحلیل خود به میخ ضربه می زنید.

Your analysis was 100% correct.

تحلیل شما 100% درست بود.

You could also use this.

شما همچنین می توانید از این استفاده کنید.

Something as the subject and say your  analysis hit the nail on the head.

چیزی به عنوان سوژه و گفتن تحلیل شما به میخ ضربه خورد.

Your analysis was 100% correct.

تحلیل شما 100% درست بود.

Now don't worry about writing all of  these idioms down because I summarize  

اکنون نگران نوشتن همه این اصطلاحات نباشید زیرا من

everything in a free lesson PDF, so you  can look for the link in the description.

همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم، بنابراین می‌توانید پیوند را در توضیحات جستجو کنید.

Our next idiom to have a lot on ones plate.

اصطلاح بعدی ما برای داشتن چیزهای زیادی در بشقاب.

This.

Likely describes you.

این.

احتمالا شما را توصیف می کند.

It describes everyone.

همه را توصیف می کند.

I have a lot of my plate.

من مقدار زیادی از بشقابم دارم.

This means you're very busy or you  have a lot of tasks to complete.

این بدان معناست که شما بسیار مشغول هستید یا کارهای زیادی برای تکمیل دارید.

You might say I can't take on  any more projects right now.

ممکن است بگویید فعلاً نمی‌توانم پروژه دیگری را انجام دهم.

I already have a lot on my plate.

من در حال حاضر چیزهای زیادی در بشقاب خود دارم.

You could also say.

شما همچنین می توانید بگویید.

I have a lot on my plate with the conference.

من چیزهای زیادی در مورد کنفرانس دارم.

So you could specify a specific task.

بنابراین می توانید یک کار خاص را مشخص کنید.

And then say you have many individual  tasks for that one item, the conference.

و سپس بگویید که برای آن یک مورد، کنفرانس، وظایف فردی زیادی دارید.

You have many different things to do.

شما کارهای مختلفی برای انجام دادن دارید.

I have a lot on my plate with the  conference to get the hang of.

من چیزهای زیادی در مورد کنفرانس دارم که باید از آن استفاده کنم.

This will make you sound very natural.

این کار شما را بسیار طبیعی می کند.

This is when you become skilled  with or familiar with something.

این زمانی است که در چیزی مهارت پیدا می کنید یا با آن آشنا می شوید.

You could say it took a while, but I  finally got the hang of the new software.

می توان گفت کمی طول کشید، اما بالاخره نرم افزار جدید را به دست آوردم.

So now you're familiar with the software,  you're skilled at using the software.

بنابراین اکنون با نرم افزار آشنا شده اید، در استفاده از نرم افزار مهارت دارید.

Or you could say using idioms was tricky at first,  

یا می‌توانید بگویید که استفاده از اصطلاحات در ابتدا مشکل بود،

but I got the hang of them and hopefully  my videos are helping you do that.

اما من از آنها استفاده کردم و امیدوارم ویدیوهای من به شما در انجام این کار کمک کند.

So put in the comments.

پس در نظرات قرار دهید.

I got the hang of idioms.

من از اصطلاحات استفاده کردم.

I got the hang of idioms.

من از اصطلاحات استفاده کردم.

Because I'm sure.

چون مطمئنم

You'll get the hang of them very  quickly next to cut corners.

در کنار گوشه‌های بریده خیلی سریع آن‌ها را به دست خواهید آورد.

This is a -1.

این یک -1 است.

When you cut corners, it means you  do something in the quickest or the  

وقتی گوشه‌ها را برش می‌دهید، به این معنی است که کاری را به سریع‌ترین یا

easiest way possible, but you sacrifice quality.

آسان‌ترین راه ممکن انجام می‌دهید، اما کیفیت را قربانی می‌کنید.

Now, hopefully your company says we can't  afford to cut corners with our safety measures,  

اکنون، امیدواریم شرکت شما بگوید که ما نمی‌توانیم از عهده اقدامات ایمنی خود برآییم،

and that means your company is going to do  things properly, even if it takes longer,  

و این بدان معناست که شرکت شما کارها را به درستی انجام می‌دهد، حتی اگر بیشتر طول بکشد،

even if it's more expensive, because  they're not willing to sacrifice quality.

حتی اگر گران‌تر باشد، زیرا آنها مایل نیستند فدای کیفیت

And if your company doesn't say that,  they'll get a bad reputation and someone  

و اگر شرکت شما این را نگوید، آن‌ها شهرت بدی پیدا می‌کنند و

might say don't use that company, they cut  corners, which is not a positive thing.

ممکن است کسی بگوید از آن شرکت استفاده نکنید، آن‌ها گوشه‌ها را کوتاه می‌کنند، که چیز مثبتی نیست.

You can't cut corners in life.

شما نمی توانید در زندگی کوتاه بیایید.

A ballpark figure.

یک شکل توپ.

This is a sports reference, but  it's extremely common in business.

این یک مرجع ورزشی است، اما در تجارت بسیار رایج است.

You need to know this 1A ballpark figure  is an approximation or a rough estimate.

باید بدانید که این رقم 1A یک تقریبی یا تخمینی تقریبی است.

So someone might ask, can you give me a  ballpark figure for the budget of the project?

بنابراین ممکن است کسی بپرسد، آیا می‌توانید رقمی برای بودجه پروژه به من بدهید؟

They're asking you for an estimate, so  not a specific number, just an estimate.

آنها از شما تخمین می خواهند، بنابراین عدد خاصی نیست، فقط یک تخمین.

The person could reply and say  we don't have the budget yet,  

آن شخص می‌تواند پاسخ دهد و بگوید ما هنوز بودجه نداریم،

but if I had to ballpark it if I had to.

اما اگر مجبور بودم آن را پارک کنم.

Give you a ballpark figure.

یک فیگور توپ به شما بده.

If I had to ballpark it, that's  what a native speaker would say.

اگر بخواهم آن را پارک کنم، این همان چیزی است که یک زبان مادری می‌گوید.

If I had to ballpark it, I'd say $100,000.

اگر بخواهم آن را پارک کنم، می گویم 100000 دلار.

So that's my estimate of the budget, but it's not  the exact number, it's just a ballpark figure.

بنابراین این تخمین من از بودجه است، اما این عدد دقیق نیست، فقط یک رقم بی‌سابقه است.

Take a guess, ballpark figure.

یک حدس بزنید، شکل توپ.

Our next one, maybe you know  this to be in the same boat.

نفر بعدی ما، شاید شما بدانید که این در همان قایق است. آیا

Have you heard this one?

این یکی را شنیده اید؟

This is when you're in the same  difficult situation as someone else.

این زمانی است که شما در همان موقعیت سختی هستید که شخص دیگری دارید.

We're in the same boat when it comes.

وقتی می آید در یک قایق هستیم.

To global.

به جهانی.

Warming We're all in the same situation.

گرم شدن همه ما در یک وضعیت هستیم.

It doesn't matter if it happens  in India or Africa or New York.

فرقی نمی‌کند در هند یا آفریقا یا نیویورک اتفاق بیفتد.

It affects us all.

همه ما را تحت تأثیر قرار می دهد.

We're all.

ما همه هستیم

In the same boat.

توی همون قایق

I'm in the same boat.

من هم در همان وضعیتم.

Back to the drawing board,  this one is frequently used.

به صفحه طراحی برگردیم، این یکی اغلب استفاده می‌شود.

This is when you have to start a task or  project again because your previous attempt.

این زمانی است که باید یک کار یا پروژه را دوباره به دلیل تلاش قبلی خود شروع کنید.

Failed for.

ناموفق برای.

Example, the marketing campaign didn't.

به عنوان مثال، کمپین بازاریابی این کار را نکرد.

Work as expected, so it's back.

همانطور که انتظار می رود کار کنید، پس برمی گردد.

To the drawing board to pull strings.

به تخته طراحی برای کشیدن رشته ها.

Oh, I love this one.

اوه، من این یکی را دوست دارم.

This is when you use your influence  to manipulate or control a situation.

این زمانی است که از نفوذ خود برای دستکاری یا کنترل یک موقعیت استفاده می‌کنید.

For example, she managed to pull some  strings and get the project approved.

برای مثال، او موفق شد چند رشته را بکشد و پروژه را تأیید کند.

So this sounds like the project wasn't  approved, but she had influence.

بنابراین به نظر می رسد که این پروژه تأیید نشده است ، اما او تأثیر داشته است.

Maybe she knew someone on the board  that was approving the project,  

شاید او فردی را در هیئت مدیره می‌شناخت که پروژه را تأیید می‌کرد،

so she used her relationship with that  person to get the project approved.

بنابراین از رابطه خود با آن شخص برای تأیید پروژه استفاده کرد.

She pulled some strings to  get the project approved.

او برای تأیید پروژه چند رشته را کشید .

Someone might ask you, how did you  get VIP tickets to Taylor Swift and  

ممکن است کسی از شما بپرسد که چگونه بلیط‌های VIP را برای تیلور سویفت دریافت کردید و

you can reply back and say I pulled  some strings, I pulled some strings.

می‌توانید پاسخ دهید و بگویید چند رشته را کشیدم، چند رشته را کشیدم.

Our next idiom to cross one's fingers.

اصطلاح بعدی ما برای عبور از انگشتان.

This is used to hope for good  luck or a positive outcome.

این برای امیدواری برای خوش شانسی یا یک نتیجه مثبت استفاده می شود.

For example, I'm crossing my fingers that  

برای مثال، من انگشتانم را روی هم می‌گذارم که

the client likes our proposal and  notice that I'm doing the gesture.

مشتری از پیشنهاد ما خوشش بیاید و متوجه شود که من این حرکت را انجام می‌دهم.

We commonly do the gesture in North  America when we use this expression.

وقتی از این عبارت استفاده می‌کنیم، معمولاً در آمریکای شمالی ژست را انجام می‌دهیم.

We also use this as a reply to say I hope so.

ما همچنین از این به عنوان پاسخ استفاده می کنیم تا بگوییم امیدوارم اینطور باشد.

So someone might say you'll do a great job on  

بنابراین ممکن است کسی بگوید که شما در ارائه کار عالی انجام خواهید داد

the presentation and you can  simply say fingers crossed.

و می‌توانید به سادگی بگویید:

But it's very to do the gesture.

اما انجام این ژست بسیار مهم است.

Does this gesture exist in your culture?

آیا این ژست در فرهنگ شما وجود دارد؟

Let us know in the comments.

در نظرات به ما اطلاع دهید.

Say yes it does.

بگو بله درست است.

Or no, it doesn't.

یا نه، اینطور نیست.

I'm really curious to know, fingers crossed,  how about this idiom to be on the ball?

من واقعاً کنجکاو هستم که بدانم، اگر این اصطلاح روی توپ باشد چطور؟

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

This means that you're alert and  quick to understand or respond.

این بدان معنی است که شما هوشیار هستید و سریع متوجه می شوید یا پاسخ می دهید.

So this is a +1.

بنابراین این یک +1 است.

Your boss might say Our team needs to be  on the ball to meet the tight deadline.

رئیس شما ممکن است بگوید تیم ما باید روی توپ باشد تا ضرب الاجل فشرده را رعایت کند.

So the team needs to be very quick, very alert.

بنابراین تیم باید بسیار سریع و بسیار هوشیار باشد.

They need to be on the ball.

آنها باید روی توپ باشند.

Our next idiom to throw in the towel.

اصطلاح بعدی ما برای پرتاب کردن در حوله.

I hope you never do this.

امیدوارم هیچوقت اینکارو نکنی

This means to give up or surrender.

این به معنای تسلیم شدن یا تسلیم شدن است.

So if you say English idioms are so confusing  I'm throwing in the towel, it means you're  

بنابراین اگر می‌گویید اصطلاحات انگلیسی خیلی گیج‌کننده هستند، به این معنی است که

closing this video, you're unsubscribing  from my channel, and you're quitting.

این ویدیو را می‌بندی، اشتراک‌تان را از کانال من لغو می‌کنید و ترک می‌کنید.

So please don't throw in the towel.

پس لطفا حوله نزنید.

She's throwing in the towel.

حوله می اندازد

So put in the comments.

پس در نظرات قرار دهید.

I won't throw in the towel.

حوله نمی اندازم

I won't throw in the towel because sometimes  it might seem difficult, but keep at it.

حوله نمی اندازم زیرا گاهی ممکن است سخت به نظر برسد، اما به آن ادامه دهید.

I know you'll get the hang of  it #14 to have one's hands tied.

می‌دانم که اگر دست‌هایش را ببندند، شماره 14 را از دست می‌دهی.

This means you're unable to take action  because of external all circumstances.

این بدان معناست که به دلیل همه شرایط خارجی نمی‌توانید اقدامی انجام دهید.

So maybe you ask your boss for an extra day of  vacation and your boss says I'd like to help,  

بنابراین ممکن است از رئیستان یک روز بیشتر برای تعطیلات بخواهید و رئیستان بگوید من می خواهم کمک کنم،

but my hands are tied due to company policy.

اما به دلیل خط مشی شرکت دستانم بسته است.

So the external situation or  circumstance is the company policy.

بنابراین وضعیت یا شرایط خارجی، خط مشی شرکت است.

It.

Forbids additional vacation days,  so your boss can't do anything.

آی تی.

روزهای تعطیل اضافی را ممنوع می کند، بنابراین رئیس شما نمی تواند کاری انجام دهد.

Your boss's hands are tied.

دستان رئیس شما بسته است.

So to deliver bad news, a native speaker will  commonly say Sorry, my hands are tied my.

بنابراین برای ارائه اخبار بد، یک زبان مادری معمولاً می‌گوید متأسفم، دست‌هایم بسته هستند.

Hands are tied.

دست ها بسته است.

Next to burn the midnight  oil, something I never do.

بعد برای سوزاندن روغن نیمه شب ، کاری که هرگز انجام نمی دهم.

This is when you work late into the night.

این زمانی است که شما تا دیروقت شب کار می کنید.

For example, we had to burn the midnight  oil oil in order to meet the deadline.

برای مثال، ما مجبور شدیم روغن نیمه‌شب را بسوزانیم تا مهلت تعیین شده را رعایت کنیم.

So I said this is something I never do.

بنابراین گفتم این کاری است که من هرگز انجام نمی دهم.

And that's because I believe that I'm more  productive if I sleep for eight hours.

و این به این دلیل است که معتقدم اگر هشت ساعت بخوابم بازدهی بیشتری دارم.

So I would rather sleep for 8 hours and  then the next day I'll be very productive.

بنابراین ترجیح می‌دهم 8 ساعت بخوابم و روز بعد بسیار پربازده خواهم بود.

If I burn the midnight oil, I'm going to waste an  entire day because I'm not going to be productive.

اگر روغن نیمه شب را بسوزانم، یک روز تمام را تلف خواهم کرد، زیرا مولد نخواهم بود.

That's just my personal opinion  next to throw someone under the bus.

این فقط نظر شخصی من است  در کنار انداختن کسی زیر اتوبوس.

Oh, this is a good one.

اوه، این یکی خوب است.

This is when you blame someone else,  

این زمانی است که شما شخص دیگری را سرزنش می‌کنید،

or sacrifice someone for personal  gain or to avoid being blamed.

یا کسی را برای منافع شخصی یا اجتناب از سرزنش شدن قربانی می‌کنید.

So let's say two Co workers.

بنابراین فرض کنید دو کارگر شرکت.

Worked on a project together but then one  Co worker publicly said the other Co worker  

روی یک پروژه با هم کار کردند، اما یکی از همکاران علناً گفت که همکار دیگر

is the reason why the project failed even  though they made all decisions together.

دلیل شکست پروژه است، حتی اگر آنها همه تصمیمات را با هم گرفته باشند.

That coworker is going to be  upset and they can say I can't  

آن همکار ناراحت خواهد شد و می‌توانند بگویند نمی‌توانم

believe she threw me under the bus at the meeting.

باور کنم که در جلسه مرا زیر اتوبوس انداخته است.

Sheldon.

شلدون

Threw us all under the bus.

همه ما را انداخت زیر اتوبوس.

#17 to be on thin ice.

شماره 17 روی یخ نازک باشید.

This is when you're in a  risky or dangerous situation.

این زمانی است که در یک موقعیت خطرناک یا خطرناک قرار دارید.

So let's say your boss says to you.

پس فرض کنید رئیستان به شما می گوید.

This is the.

این است.

Third time, you're late.

بار سوم دیر اومدی

You're on thin ice.

شما روی یخ نازک هستید.

That's not a good position to be, because it means  that you're in a risky or dangerous situation.

این موقعیت خوبی برای بودن نیست، زیرا به این معنی است که در موقعیتی پرخطر یا خطرناک قرار دارید.

In this case, you're at risk of losing your job.

در این صورت، شما در معرض خطر از دست دادن شغل خود هستید.

You're on thin ice, so management will say this  to you to let you know that you're in trouble.

شما روی یخ نازک هستید، بنابراین مدیریت این را به شما می‌گوید تا متوجه شوید که در مشکل هستید.

You're on thin ice.

شما روی یخ نازک هستید.

Next to hit a snag, this probably  happens to people every single day.

بعد از اینکه به مشکل برخورد کنید، این احتمالاً هر روز برای مردم اتفاق می‌افتد.

This is when you encounter unexpected  problems, challenges, or difficulties.

این زمانی است که با مشکلات، چالش‌ها یا مشکلات غیرمنتظره مواجه می‌شوید.

So let's say you're about to launch a new  product and everything is going perfectly.

بنابراین فرض کنید در شرف عرضه یک محصول جدید هستید و همه چیز به‌خوبی پیش می‌رود.

But then we hit a snag when the supplier  couldn't deliver the materials on time.

اما زمانی که تامین‌کننده نتوانست مواد را به موقع تحویل دهد، با مشکل مواجه شدیم.

But don't throw in the towel because I'm.

اما حوله نزن چون من هستم.

Sure you can work.

حتما می تونی کار کنی

Through it.

از طریق آن.

#19 to keep ones eyes.

شماره 19 برای حفظ چشم.

Peeled.

پوست کنده.

This is when you stay alert and  watchful for something specific.

این زمانی است که برای چیز خاصی هوشیار و مراقب باشید.

Your coworker.

همکار شما آیا

Could say keep your eyes peeled  for any updates on the project?

می توان گفت چشمان خود را برای هر گونه به روز رسانی در مورد پروژه نگه دارید؟

Deadly line.

خط کشنده

So your coworker is.

پس همکارت همینطوره به

Telling you to.

شما گفتن

Watch carefully for those updates.

با دقت مراقب آن به روز رسانی ها باشید.

Keep your eyes peeled.

چشمان خود را پوست کنده نگه دارید.

#21 that your boss is going to love.

شماره 21 که رئیس شما دوستش خواهد داشت.

To cut a deal.

برای قطع معامله

This is when you reach an  agreement, so an agreement.

این زمانی است که به یک توافق می‌رسید، بنابراین یک توافق.

Is a positive.

مثبت است.

Thing your boss will be happy, but this  usually happens after a period of negotiation.

چیزی که رئیس شما خوشحال خواهد شد، اما این معمولاً پس از یک دوره مذاکره اتفاق می‌افتد. می

You could say it took us a while, but we finally.

توان گفت کمی طول کشید، اما بالاخره ما.

Cut a deal.

معامله را قطع کن

Got a new deal?

قرارداد جدیدی دارید؟

#21 to be up in the air.

شماره 21 در هوا بودن.

This is when things are uncertain,  undecided or unresolved.

این زمانی است که چیزها نامشخص، بلاتکلیف یا حل نشده باشند.

For example, the conference is up in the air,  

برای مثال، کنفرانس در جریان است،

so it's uncertain if you're even going  to have a conference or the status of it.

بنابراین مشخص نیست که آیا می‌خواهید کنفرانسی داشته باشید یا وضعیت آن.

The planning of it, Everything is  uncertain, undecided, unresolved.

برنامه ریزی آن، همه چیز نامشخص، بلاتکلیف، حل نشده است.

It's up in the air.

در هوا است.

Or you could say our plans are up in the air.

یا می توانید بگویید برنامه های ما روی هواست.

Nothing has been decided, that's.

هیچ چیزی قطعی نشده است، همین است.

Up in the air.

در هوا.

And finally #22 in the works.

و در نهایت شماره 22 در دست ساخت است.

In the works, this means in progress.

در آثار، این به معنای در حال پیشرفت است.

So currently being developed or finalized.

بنابراین در حال حاضر در حال توسعه یا نهایی شدن است.

The conference is in the works.

کنفرانس در حال انجام است.

We're working on it.

ما روی آن کار می کنیم.

We're developing it, We're finalizing it.

ما در حال توسعه آن هستیم، در حال نهایی کردن آن هستیم.

Our plans are in the works.

برنامه های ما در حال انجام است.

So they're not up in the air anymore.

بنابراین آنها دیگر در هوا نیستند.

They're in the works.

آنها در حال کار هستند.

Oh, you are going to have so much  fun using those idioms at work.

اوه، شما با استفاده از این اصطلاحات در محل کار بسیار سرگرم خواهید شد.

Now let's keep going, because you need  to improve your listening skills so  

اکنون بیایید ادامه دهیم، زیرا باید مهارت‌های شنیداری خود را بهبود بخشید تا

you can understand native speakers the first time.

بتوانید اولین بار زبان مادری را درک کنید.

Adding idioms to your speech  is a great way to do that,  

افزودن اصطلاحات به گفتار خود راه بسیار خوبی برای انجام آن است،

but let me share some other strategies as well.

اما اجازه دهید چند استراتژی دیگر را نیز به اشتراک بگذارم.

Right now, here's how this lesson will work.

در حال حاضر، در اینجا نحوه کار این درس آمده است.

I'm.

من هستم.

Going to say a sentence at a fast  pace three times and you need to  

سه بار با سرعت یک جمله را بگویید و باید

write down exactly what you hear in the comments.

دقیقاً آنچه را که می شنوید در نظرات بنویسید.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's start your first listening exercise.

بیایید اولین تمرین گوش دادن خود را شروع کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

I'm a little rusty.

من کمی زنگ زده ام

I'm a little rusty.

من کمی زنگ زده ام

I'm a little rusty.

من کمی زنگ زده ام

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said I'm a little rusty now.

گفتم الان کمی زنگ زده ام.

Notice here I'm using a contraction.

توجه کنید که من از انقباض استفاده می کنم.

I'm this is I am, I'm.

من این هستم من هستم، من هستم.

Now let's talk about a little.

حالا بیایید کمی در مورد آن صحبت کنیم.

Notice I didn't pronounce those T's.

توجه کنید که من آن T ها را تلفظ نکردم.

I pronounce them as soft D's.

من آنها را به صورت Dهای نرم تلفظ می کنم.

A little, little the the little.

کمی، کمی کوچک.

And I connected them together a little, a little.

و من آنها را کمی، کمی به هم وصل کردم.

Now sometimes native speakers will completely drop  

اکنون گاهی اوقات سخنرانان بومی آن dها را کاملاً حذف می‌کنند

those d's and they won't pronounce it  at all, and it will sound like Lil.

و اصلاً آن را تلفظ نمی‌کنند و صدای آن شبیه Lil خواهد بود.

And then again, you connect it with the ah, a  little, a little a little rusty, a little rusty.

و دوباره، آن را با آه، کمی، کمی زنگ زده، کمی زنگ زده وصل می کنید.

A little rusty.

کمی زنگ زده

Now, what does it mean to be a little rusty?

حالا کمی زنگ زده بودن یعنی چی؟

Rusty is an adjective.

زنگ زده یک صفت است.

So for sentence.

بنابراین برای جمله.

Structure.

You need to use the verb to be to be rusty.

ساختار.

باید از فعل to be to be rusty استفاده کنید.

I'm a little rusty.

من کمی زنگ زده ام

She's a little rusty.

او کمی زنگ زده است.

This is when a skill or an ability  isn't as good as it used to be.

این زمانی است که یک مهارت یا توانایی به خوبی سابق نیست.

Why?

چرا؟

Because of lack of practice.

به دلیل عدم تمرین

So pay attention, English learners,  because you don't want to say.

بنابراین، زبان آموزان انگلیسی، توجه کنید، زیرا نمی خواهید بگویید.

I'm a little.

Rusty with my English?

من کمی هستم.

زنگ زده با انگلیسی من؟

You don't want to say that.

شما نمی خواهید این را بگویید.

You definitely don't want to say.

شما قطعا نمی خواهید بگویید.

I haven't watched AJ Force English lesson  in months, so my English is a little rusty.

من چند ماه است که درس انگلیسی AJ Force را ندیده‌ام ، بنابراین انگلیسی من کمی زنگ زده است.

That doesn't describe you  right, so put in the comments.

این شما را به درستی توصیف نمی کند، پس در نظرات قرار دهید.

I'm not rusty.

من زنگ زده نیستم

I'm not rusty because you're  watching this lesson right now.

من زنگ زده نیستم زیرا شما در حال حاضر این درس را تماشا می کنید.

You're practicing your English,  which means you're not rusty.

شما در حال تمرین انگلیسی خود هستید، که به این معنی است که زنگ زده نیستید.

I'm not rusty.

من زنگ زده نیستم

Put it in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

You can use this with any skill or ability.

شما می توانید با هر مهارت و توانایی از آن استفاده کنید.

It's commonly used with sports.

معمولاً با ورزش استفاده می شود.

Let's say you play tennis.

فرض کنید شما تنیس بازی می کنید.

But it's winter right now, so you  can't play tennis because it's winter.

اما در حال حاضر زمستان است، بنابراین نمی‌توانید تنیس بازی کنید زیرا زمستان است.

You might say I haven't played tennis  in six months, so I'm very rusty.

ممکن است بگویید من شش ماه است که تنیس بازی نکرده‌ام ، بنابراین بسیار زنگ زده هستم.

So notice in the sentence I said I'm very rusty.

بنابراین در جمله ای که گفتم من بسیار زنگ زده هستم توجه کنید.

You could also talk about this  specific skill or ability.

همچنین می‌توانید درباره این مهارت یا توانایی خاص صحبت کنید.

You could say my serve, my tennis  serve, my serve is very rusty.

می توان گفت سرویس من، سرویس تنیس من ، سرویس من بسیار زنگ زده است.

Well.

My latin's a little rusty, look pretty rusty.

خوب.

لاتین من کمی زنگ زده است، بسیار زنگ زده به نظر می رسد.

I'm very rusty.

من خیلی زنگ زده ام

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

We tweaked the plan.

ما طرح را اصلاح کردیم.

We tweaked the plan.

ما طرح را اصلاح کردیم.

We tweaked the plan.

ما طرح را اصلاح کردیم.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said we tweaked the plan.

گفتم ما نقشه را اصلاح کردیم.

Now notice the pronunciation of tweak.

حالا به تلفظ tweak توجه کنید.

This is in the past simple, so  it's an Ed verb, but because.

این در گذشته ساده است، بنابراین یک فعل Ed است، اما چون.

The verb ends on a.

فعل به a ختم می شود.

We need a soft T so it's not tweaked.

ما به یک T نرم نیاز داریم تا اصلاح نشود.

That's incorrect.

این نادرست است.

Is tweaked, tweaked.

بهینه شده است، بهینه شده است.

But when you use this in a  sentence and there are words after,  

اما وقتی از این در یک جمله استفاده می‌کنید و کلمات بعد از آن وجود دارد،

you're going to drop that T sound entirely.

صدای T را به طور کامل حذف می‌کنید.

So notice how tweaked the sounds in this sentence.

بنابراین توجه کنید که چگونه صداها در این جمله بهینه شده اند.

We tweak the plan.

طرح را اصلاح می کنیم.

It just sounds like the present simple tweak.

این فقط به نظر می رسد که در حال حاضر نیشگون گرفتن و کشیدن ساده است.

It's the context that will make it obvious  

این زمینه است که مشخص می کند   در

that I'm talking about a past  action, not the pronunciation.

مورد یک عمل گذشته صحبت می کنم ، نه تلفظ.

What does it mean to tweak  something when you tweak something?

وقتی چیزی را اصلاح می‌کنید به چه معناست؟

You change it slightly, so just.

شما آن را کمی تغییر دهید، بنابراین فقط.

A little.

کمی.

And you do that to make it more correct or more.

و شما این کار را انجام می دهید تا آن را درست تر یا بیشتر کنید.

Effective.

تاثير گذار.

Uncle Jim's tweaking the five things plan.

عمو جیم برنامه پنج چیز را اصلاح می کند.

So let's say your friend or Co  worker wants you to review a  

بنابراین، فرض کنید دوست یا همکارتان از شما می‌خواهد

speech they wrote and you really like  it, but you don't like the conclusion.

سخنرانی‌ای را که نوشته است و شما واقعاً آن را دوست دارید، مرور کنید ، اما نتیجه‌گیری را دوست ندارید.

You might say your speech is great,  but I'd tweak the conclusion if.

ممکن است بگویید سخنرانی شما عالی است، اما اگر نتیجه‌گیری را تغییر می‌دهم.

I were you?

من جای تو بودم؟

So you're suggesting that  they make a slight change,  

بنابراین شما پیشنهاد می‌کنید که تغییر جزئی ایجاد کنند،

a small change to the conclusion to make it?

تغییر کوچکی در نتیجه‌گیری ایجاد کنند؟

Better.

More effective?

بهتر.

موثرتر؟

I do have one small tweak.

من یک ترفند کوچک دارم.

Sorry, you have a tweak.

با عرض پوزش، شما یک ترفند دارید.

Now we also use this to make the changes  that we've made sound less significant,  

اکنون همچنین از این استفاده می‌کنیم تا تغییراتی را که ایجاد کرده‌ایم کم‌اهمیت به نظر برسانیم،

so to sound small, so if someone  gets upset because you changed.

بنابراین اگر کسی به خاطر تغییر شما ناراحت شود.

Their.

آنها

Speech or presentation or plan, you  can say, Oh no, no, I didn't change it.

سخنرانی یا ارائه یا طرح، می‌توانید بگویید، نه، نه، من آن را تغییر ندادم.

I We just tweaked it, which  means you did change it,  

من فقط آن را بهینه‌سازی کردیم، به این معنی که شما آن را تغییر دادید،

but you only did it slightly a very small amount.

اما آن را به مقدار بسیار کمی انجام دادید.

I just tweaked it.

من فقط آن را اصلاح کردم.

And we tweaked.

و ما بهینه سازی کردیم.

It let's try this again.

بیایید این را دوباره امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Keep an eye out for him.

مراقب او باش

Keep an eye out for him.

مراقب او باش

Keep an eye out for him.

مراقب او باش

Did you hear what I said?

شنیدی چی گفتم؟

I said keep an eye out for him.

گفتم مواظبش باش

Now let's talk about an I out,  because native speakers will  

اکنون بیایید در مورد یک خروجی I صحبت کنیم، زیرا سخنرانان بومی

combine all these sounds together  so it sounds like one an IO and IO.

همه این صداها را با هم ترکیب می‌کنند بنابراین به نظر می‌رسد یکی از IO و IO باشد.

And notice that I didn't say for him.

و توجه کنید که من برای او نگفتم.

I dropped that H sound on him and it sounded like  M4M forum and then it also sounds like one word.

من آن صدای H را روی او انداختم و شبیه به انجمن M4M بود و سپس به نظر می رسد یک کلمه است.

Keep an eye out forum.

مراقب انجمن باشید

Let's take a look at the grammar.

بیایید نگاهی به گرامر بیندازیم.

Because notice keep this is the base verb,  so that means it's the imperative verb tense.

از آنجا که توجه داشته باشید این فعل پایه است، به این معنی که زمان فعل امری است.

And I'm using this because I'm  giving an order or a command.

و من از این استفاده می‌کنم زیرا دارم دستور یا فرمانی می‌دهم.

Keep an eye out for him.

مراقب او باش

I'm not asking, I'm telling.

من نمی پرسم، دارم می گویم.

Just keep an eye out.

فقط مراقب باشید

This is an expression, and it means that you  watch carefully for someone or something.

این یک عبارت است و به این معنی است که شما با دقت به دنبال کسی یا چیزی هستید.

So let's say you're.

Driving along and you have car.

بنابراین بیایید بگوییم که شما هستید. در

حال رانندگی و ماشین دارید.

Troubles.

مشکلات.

Maybe you get a flat tire, so you have to.

شاید لاستیک شما پنچر شده باشد، پس مجبورید.

Pull.

کشیدن.

To the side of the road now while you're.

حالا که هستید کنار جاده.

Trying to fix the car?

آیا می خواهید ماشین را تعمیر کنید؟

Maybe you tell your friend  keep an eye out for other cars.

شاید به دوستتان بگویید که مراقب خودروهای دیگر باشد.

So.

Watch carefully for other cars so  you can say help, help, we need help.

بنابراین.

با دقت مراقب خودروهای دیگر باشید تا بتوانید بگویید کمک، کمک، ما به کمک نیاز داریم.

Or you might say, keep an eye out for  snakes, because maybe you're in the desert.

یا ممکن است بگویید، مراقب مارها باشید، زیرا شاید در بیابان هستید.

Don't keep an eye out.

مراقب نباشید

We use this a lot in the workplace.

ما از این در محل کار زیاد استفاده می کنیم.

Let's say you're expecting a delivery  but you have to leave to go to a meeting.

فرض کنید منتظر تحویل هستید، اما برای رفتن به جلسه باید آنجا را ترک کنید.

You might say to your Co  worker, I'm going to a meeting.

ممکن است به همکارتان بگویید، من به جلسه می روم. آیا

Can you keep an eye out for the delivery?

می توانید مراقب تحویل باشید؟

So you're asking your Co worker to watch  for the delivery, but watch carefully.

بنابراین از همکارتان می‌خواهید که مراقب تحویل باشد، اما با دقت مراقب باشید.

Thank you.

Keep an eye out.

متشکرم.

مراقب باشید.

Let's try this.

بیایید این را امتحان کنیم.

One more time.

I'll say it three times.

یک بار دیگر

سه بار میگم

Can you show her the ropes?

آیا می توانید طناب ها را به او نشان دهید؟

Can you show her the ropes?

آیا می توانید طناب ها را به او نشان دهید؟

Can you show her the ropes?

آیا می توانید طناب ها را به او نشان دهید؟

Do you know what I said?

میدونی چی گفتم؟

I said.

گفتم.

Can you show her?

میتونی بهش نشون بدی

The ropes.

طناب ها.

Now notice can.

در حال حاضر توجه می تواند.

Because this is an auxiliary  verb, it's not the main verb.

چون این یک فعل کمکی است ، فعل اصلی نیست.

It's pronounced as kin kin.

به عنوان خویشاوند تلفظ می شود.

It's an unstressed sound.

این یک صدای بدون استرس است.

Kin.

خویشاوندان

Can you show?

می توانید نشان دهید؟

Because show is the main verb.

زیرا نشان دادن فعل اصلی است.

Can you show her now?

الان میتونی بهش نشون بدی؟

Here her same thing.

اینجا همان چیز اوست. می‌توانیم

We can drop that H and it will  sound like ER, can you show her?

آن H را رها کنیم و مانند ER به نظر برسد، می‌توانید به او نشان دهید؟

I'm happy to show her the.

من خوشحالم که به او نشان می دهم.

Ropes.

طناب ها.

When you show someone the ropes  and notice ropes is always plural.

وقتی طناب‌ها را به کسی نشان می‌دهید و متوجه می‌شوید که طناب‌ها همیشه جمع است.

When you show someone the  ropes, this is an expression,  

وقتی طناب‌ها را به شخصی نشان می‌دهید ، این یک عبارت است،

and we use it when you show someone how  to do a job or an activity or a task.

و ما از آن زمانی استفاده می‌کنیم که به کسی نشان دهید چگونه یک کار، یک فعالیت یا یک کار را انجام دهد.

So if there's a new employee  or a new member on your team.

بنابراین اگر یک کارمند جدید یا یک عضو جدید در تیم شما وجود دارد.

Your boss might.

رئیس شما ممکن است از

Ask you Can you show her the ropes?

شما می پرسد آیا می توانید طناب ها را به او نشان دهید؟

And you can say I'm happy to show her  the ropes, and if you're the new employee  

و می‌توانید بگویید من از اینکه طناب‌ها را به او نشان می‌دهم خوشحالم ، و اگر کارمند جدیدی هستید که

receiving the training after, you can say  thanks so much for showing me the ropes.

بعد از آن آموزش می‌بینید، می‌توانید بگویید خیلی ممنون که طناب‌ها را به من نشان دادید.

Like no one showed me the ropes.

انگار هیچ کس طناب ها را به من نشان نداد.

Don't worry, we showed her the ropes.

نگران نباش، ما طناب ها را به او نشان دادیم.

Then Dr.

سپس دکتر

Yang is showing him the ropes.

یانگ طناب ها را به او نشان می دهد.

Now let's do an imitation exercise so  you can practice your pronunciation.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید تلفظ خود را تمرین کنید.

I'm going to say each sentence three  times and I want you to repeat.

من هر جمله را سه بار می گویم و می خواهم تکرار کنید.

Rate each sentence out loud.

هر جمله را با صدای بلند رتبه بندی کنید.

I'm a little rusty.

من کمی زنگ زده ام

I'm a little rusty.

من کمی زنگ زده ام

I'm a little rusty.

من کمی زنگ زده ام

We tweak the plan.

طرح را اصلاح می کنیم.

We tweak the plan.

طرح را اصلاح می کنیم.

We tweak the plan.

طرح را اصلاح می کنیم.

Keep an eye out for him.

مراقب او باش

Keep an eye out for him.

مراقب او باش

Keep an eye out for him.

مراقب او باش

Can you show her the robes?

آیا می توانید لباس ها را به او نشان دهید؟

Can you show her the robes?

آیا می توانید لباس ها را به او نشان دهید؟

Can you show her the robes?

آیا می توانید لباس ها را به او نشان دهید؟

You're doing an amazing job.

شما کار شگفت انگیزی انجام می دهید.

You'll already be able to understand native  speakers better, But native speakers?

از قبل می‌توانید سخنرانان بومی را بهتر درک کنید، اما افراد بومی؟

We use slang in our speech, and there's very  common slang that we use again and again and  

ما از زبان عامیانه در گفتار خود استفاده می‌کنیم، و عامیانه بسیار رایجی وجود دارد که بارها و بارها از آن استفاده می‌کنیم و از آن‌ها

that you'll hear Youtubers, tik, tokers,  and other people on movies TV shows use.

می‌شنوید که یوتیوب‌رها، تیک‌ها، توکرها، و سایر افراد در برنامه‌های تلویزیونی فیلم از آن استفاده می‌کنند.

So let's review the most common  slang that native speakers use  

بنابراین، بیایید رایج‌ترین عامیانه‌ای را که زبان‌های بومی استفاده می‌کنند مرور کنیم

so you can understand us in all situations.

تا بتوانید در همه شرایط ما را درک کنید.

First, is legit.

اول، قانونی است.

That movie was legit.

آن فیلم قانونی بود

She's legit.

او قانونمند است

Do you know what this means?

آیا می دانید این به چه معناست؟

Legit is short for legitimate,  So we just take that first part.

Legit مخفف مشروع است، بنابراین ما فقط قسمت اول را می گیریم.

Legit, legitimate.

مشروع، مشروع.

And in this context, legit means awesome, great,  

و در این زمینه، legit به معنای عالی، عالی،

or the real deal, which is  another slight expression.

یا معامله واقعی است، که عبارت جزئی دیگری است.

So if you think that this YouTube  channel is awesome, great, it's.

بنابراین اگر فکر می‌کنید که این کانال YouTube عالی است، عالی است.

The real deal?

قرارداد واقعی؟

In the sense that it truly helps you improve  your English communication skills, you can say J.

به این معنا که واقعاً به شما کمک می‌کند مهارت‌های ارتباطی انگلیسی خود را بهبود ببخشید، می‌توانید بگویید J.

Four is English.

Four انگلیسی است.

Is legit, so put that in the comments  because you'll sound really cool.

قانونی است، پس آن را در نظرات قرار دهید زیرا واقعاً عالی به نظر می رسید.

Just like a native speaker.

درست مثل یک زبان مادری.

Your favorite tik tokker.

تیک توکر مورد علاقه شما

Your favorite YouTube.

یوتیوب مورد علاقه شما.

She's legit next.

او در مرحله بعدی قانونمند است.

Salty.

شور.

Don't be so salty.

اینقدر با نمک نباش

Why are you?

چرا شما؟

Salty salty means irritated, annoyed or bitter.

شور شور به معنای تحریک شده، آزرده یا تلخ است.

Bitter meaning just unpleasant to be around.

معنای تلخ فقط ناخوشایند بودن در اطراف.

A negative person, negative energy, negative.

یک فرد منفی، انرژی منفی، منفی.

The vibes.

ویبرها

You don't want that.

شما این را نمی خواهید.

So you could say I try to avoid salty  people and surround myself with positive.

بنابراین می‌توانید بگویید من سعی می‌کنم از آدم‌های با نمک دوری کنم و اطرافم را با افراد مثبت احاطه کنم.

People.

مردم.

And I love reading the comments section  because everyone is so positive.

و من عاشق خواندن بخش نظرات هستم زیرا همه افراد مثبت هستند.

Sometimes I get salty comments, but that's  normal in general, everyone is very positive.

گاهی اوقات نظرات تلخی دریافت می کنم، اما این به طور کلی طبیعی است، همه بسیار مثبت هستند.

So thank you so much for not being salty.

پس خیلی ممنونم که با نمک نیستی.

Let's talk about Flex, Someone might say.

شاید کسی بگوید بیایید در مورد فلکس صحبت کنیم.

She's always flexing about her adorable cats.

او همیشه در مورد گربه های شایان ستایش خود خم می شود.

To flex means.

خم شدن یعنی.

To show off or to boast to boast  is simply when you talk about your  

خودنمایی یا لاف زدن برای لاف زدن به سادگی زمانی است که درباره

achievements in a very positive way, but  they're your own achievements now to.

موفقیت‌های خود به شیوه‌ای بسیار مثبت صحبت می‌کنید، اما آن‌ها اکنون دستاوردهای خودتان هستند.

Flex is this.

فلکس اینه

Motion right now.

همین الان حرکت کن

Notice I don't have any muscles.

توجه کنید من هیچ ماهیچه ای ندارم.

But if you go to the gym, a lot of guys will flex.

اما اگر به باشگاه بروید، خیلی از بچه‌ها خم می‌شوند.

In the mirror to show off their  muscles, to show off, to boast.

در آینه برای نشان دادن عضلاتشان، برای خودنمایی، لاف زدن.

So that's where this expression comes from.

بنابراین این عبارت از آنجا می آید.

Now, to be honest, I do flex about my cats a lot.

حالا، صادقانه بگویم، من در مورد گربه‌هایم زیاد رفتار می‌کنم.

But they're so adorable, how could?

اما آنها خیلی دوست داشتنی هستند، چگونه می توانند؟

I not flex about them, They are just the best.

من در مورد آنها انعطافی ندارم، آنها فقط بهترین هستند.

I hope my flexing doesn't make you salty.

امیدوارم خم شدنم تو رو شور نکنه

Next, let's talk about shady.

بعد، بیایید در مورد سایه صحبت کنیم.

That e-mail looks shady.

آن ایمیل مبهم به نظر می رسد.

I wouldn't click that link if I were you.

من اگر جای شما بودم روی آن لینک کلیک نمی کردم.

Or maybe don't partner with him.

یا شاید با او شریک نشوید.

He's shady.

او سایه دارد.

Do you know what this means to be shady?

آیا می دانید این سایه به چه معناست؟

So it's an adjective.

پس یک صفت است.

It's used when something like a link  in an e-mail or someone is suspicious,  

زمانی استفاده می‌شود که چیزی مانند پیوند در ایمیل یا شخصی مشکوک باشد،

not trustworthy or deceitful.

قابل اعتماد یا فریبکار نباشد.

Because he's being shady.

چون او در سایه است.

Now let's talk.

حالا بیایید صحبت کنیم.

About low key, the party was pretty low key.

در مورد کم کلیدی، مهمانی بسیار کم کلید بود.

What does that mean?

معنی آن چیست؟ می

You know it means the party was calm, not intense.

دانید این بدان معناست که مهمانی آرام بود، نه شدید.

But keep in mind this isn't a negative thing.

اما به خاطر داشته باشید که این یک چیز منفی نیست.

Some people might not enjoy low key  parties, but other people may prefer them.

برخی از افراد ممکن است از مهمانی های کم کلید لذت نبرند ، اما افراد دیگر ممکن است آنها را ترجیح دهند.

So it isn't negative.

پس منفی نیست

It just depends on your preference.

این فقط به ترجیح شما بستگی دارد.

For example, I just want a low key.

به عنوان مثال، من فقط یک کلید پایین می خواهم.

Birthday party so you can let the people.

جشن تولد تا بتوانید به مردم اجازه دهید. برای

Planning your party?

مهمانی خود برنامه ریزی می کنید؟

Know that you want something calm.

بدانید که چیزی آرام می خواهید.

Relaxed.

آرام.

Dinner.

Something casual.

شام.

یه چیز معمولی

Low key.

کلید پایین.

How about this one that?

در مورد این یکی که؟

Party.

مهمانی - جشن.

Was Cray Cray?

کری کری بود؟

Do you know what Cray Cray means?

آیا می دانید کری کری به چه معناست؟

Cray Cray is the same as crazy.

کری کری همان دیوانه است.

We just take the Cray from crazy  and for some reason we say it twice.

ما فقط Cray را از دیوانه می گیریم و به دلایلی آن را دو بار می گوییم.

Why?

I have no idea.

چرا؟

هیچ نظری ندارم.

Someone did it on TikTok and it  went viral and now all native.

شخصی این کار را در TikTok انجام داد و ویروسی شد و اکنون کاملاً بومی است.

Speakers do it.

بلندگوها این کار را می کنند.

That party was.

آن مهمانی بود.

Cray Cray Crazy.

کری کرای دیوانه.

Intense.

شدید، قوی.

Hence the opposite of low key.

از این رو برعکس کلید پایین است.

We also use this with people.

ما هم از این با مردم استفاده می کنیم.

My mother-in-law is Cray Cray you.

مادر شوهر من کری کری تو است.

Girls are Cray Cray.

دختران کری کری هستند.

How about this one?

این یکی چی؟

Sam's being so extra.

سام خیلی زیاده.

Do you know what that means?

آیا میدانید چه معنایی میدهد؟

Well, I didn't know what  this meant a few months ago.

خوب، من چند ماه پیش نمی دانستم این به چه معناست.

In fact, this is exactly  what my friend said to me.

در واقع، این دقیقا همان چیزی است که دوستم به من گفت.

Her husband's name is Sam and she said  Sam's being so extra and I said extra what?

اسم شوهرش سام است و او گفت که سام خیلی زیاد است و من گفتم اضافه چیست؟

Extra what 100%?

اضافی چه 100%؟

I'm not.

Lying, that is, exactly.

من نیستم.

دروغ، یعنی دقیقا.

How?

چگونه؟

I replied.

I said.

من جواب دادم

گفتم.

Extra what?

اضافی چی؟

Because usually it.

چون معمولاً

Sounds being so extra nice,  extra mean extra annoying.

خیلی خوب به نظر می‌رسد، اضافی به معنای آزاردهنده‌تر است.

You include an adjective to complete it, right?

برای تکمیل آن یک صفت اضافه می کنید، درست است؟

So I was confused and I had to learn this  expression from my friend to be extra.

بنابراین من گیج شدم و مجبور شدم این عبارت را از دوستم یاد بگیرم تا بیشتر باشد.

In this case, extra is the adjective.

در این صورت اضافی صفت است.

To be extra means dramatic or excessive.

اضافی بودن به معنای دراماتیک یا افراطی است.

So why did my friend think  her husband was being extra?

پس چرا دوستم فکر می‌کرد شوهرش زیاده‌روی می‌کند؟

Well, maybe she could say to me.

خوب، شاید او بتواند به من بگوید. از

I asked him to clean the kitchen  and he made a big deal of it.

او خواستم آشپزخانه را تمیز کند و او کار بزرگی انجام داد.

He's being so.

او اینطور است.

Extra.

اضافی

Yeah, he was so extra, right?

بله، او خیلی اضافی بود، درست است؟

How about this one?

این یکی چی؟

Samara's so flaky.

سامارا خیلی پوسته پوسته شده

Samara's such a flake.

سامارا چنین پوسته ای است.

Do you know what this means?

آیا می دانید این به چه معناست؟

We have flaky or a flake.

ما پوسته پوسته یا پوسته پوسته داریم.

They mean the same thing.

منظورشون همینه

And this means unreliable or inconsistent.

و این به معنای غیر قابل اعتماد یا ناسازگار است.

Truth.

حقیقت.

He's a total flake.

او یک پوسته کامل است. فرض کنید از

Let's say you asked your friend to  take you to the airport to confirm  

دوستتان خواسته‌اید که شما را به فرودگاه ببرد تا تأیید کند

that your friend is in fact going to  pick you up and take you to the airport.

که دوستتان در واقع شما را می‌برد و به فرودگاه می‌برد.

Because sometimes your friend is a flake.

زیرا گاهی اوقات دوست شما یک پولک است.

Sometimes your friend is flaky, unreliable.

گاهی اوقات دوست شما پوسته پوسته، غیر قابل اعتماد است. می‌توانید

You can confirm by saying don't flake  out on me, don't flake out on me.

با گفتن این‌که به من ورزد، روی من پوسته‌دار نشوید تأیید کنید.

So you're confirming with your friend  that she isn't going to be a flake?

پس شما با دوستتان تأیید می‌کنید که او فلیک نخواهد بود؟

And she is in fact going to pick  you up and take you to the airport.

و او در واقع شما را می‌برد و به فرودگاه می‌برد.

So your friend can reply back  and say I promise I won't.

بنابراین دوست شما می‌تواند پاسخ دهد و بگوید قول می‌دهم این کار را نکنم.

Flake out?

پوسته پوسته شدن؟

How about lit?

روشن چطور؟

The party was lit.

جشن روشن شد.

The concerts gonna be lit.

کنسرت ها روشن می شود

To be lit means exciting,  impressive or highly enjoyable.

روشن بودن به معنای هیجان انگیز، تأثیرگذار یا بسیار لذت بخش است.

You guys, my next video is gonna be lit.

شما بچه ها، ویدیوی بعدی من قرار است روشن شود.

So I'm letting you know my next  video is going to be awesome.

بنابراین به شما اطلاع می‌دهم که ویدیوی بعدی من عالی خواهد بود.

So make sure you watch it.

پس حتما تماشاش کنید

It's gonna be lit.

قراره روشن بشه

This party is.

این مهمانی است.

Totally lit.

کاملا روشن شده

This party is gonna be so lit.

این مهمونی خیلی روشن میشه

Well, what if I say the movie was a flop?

خوب، اگر بگویم فیلم یک فلاپ بود چه؟

What does that mean?

معنی آن چیست؟

A flop to be a flop.

یک فلاپ یک فلاپ بودن.

That.

که

Was a total flop.

یک شکست کامل بود.

This means unsuccessful,  disappointing or not well received.

این به معنای ناموفق، ناامیدکننده یا عدم استقبال است.

So ultimately people didn't like it.

بنابراین در نهایت مردم آن را دوست نداشتند.

It was a flop, so you might have a great idea for  something, but then it turns out to be a flop.

این یک فلاپ بود، بنابراین ممکن است ایده خوبی برای چیزی داشته باشید، اما بعداً معلوم می‌شود که یک فلاپ است.

Unsuccessful.

ناموفق.

Don't worry, that happens.

نگران نباش، این اتفاق می افتد.

That happens to me with my lessons as well.

این اتفاق برای من در درس های من نیز می افتد.

My lesson was a flop.

درس من یک فلاپ بود.

It got a lot of thumbs down, or not many.

تعداد زیادی از شست ها پایین آمد یا نه.

People liked it, or they were really.

مردم آن را دوست داشتند یا واقعاً دوست داشتند.

Salty in the comments, but hopefully  you don't think that about this lesson.

در نظرات با نمک است، اما امیدوارم در مورد این درس چنین فکری نکنید.

Hopefully you say your lessons.

امیدوارم درس هایتان را بگویید.

A hit.

ضربه.

A hit.

ضربه.

This is our next slang expression to be a hit.

این عبارت عامیانه بعدی ما است که موفق خواهد شد.

This means successful, well  received, the opposite.

این به معنای موفقیت، استقبال خوب و برعکس است.

Of a flop, so.

از یک فلاپ، بنابراین.

The movie.

فیلم.

Was a hit.

ضربه خورده بود

This movie could have been a hit.

این فیلم می توانست موفقیت آمیز باشد.

#12 This is one you definitely need to know.

شماره 12 این موردی است که حتما باید بدانید.

Hangry.

گرسنه. آیا

Have you heard this before?

قبلا این را شنیده اید؟

Sorry, I'm just hangry.

ببخشید من فقط گرسنه ام

Hangry is a combination of  hungry and angry, so it's when.

Hangry ترکیبی از گرسنگی و عصبانیت است، پس چه زمانی است.

You.

Become angry only because you're hungry.

شما.

فقط به این دلیل عصبانی شوید که گرسنه هستید. به

That's the reason why.

همین دلیل است.

So, do you get hangry?

خب، آیا گرسنه می شوید؟

I get hangry if I miss lunch.

اگر ناهار را از دست بدهم گرسنه می شوم.

Well, at least that's what my husband says.

خب حداقل شوهرم اینطوری میگه

Or if you're on a long road trip,  

یا اگر در یک سفر جاده ای طولانی هستید،

you might say we'd better find a  restaurant before the kids get hangry.

ممکن است بگویید بهتر است قبل از اینکه بچه ها گرسنه شوند یک  رستوران پیدا کنیم.

Someone's hangry.

کسی گرسنه است

And finally, one you  absolutely need to know ghost.

و در نهایت، یکی که کاملاً باید روح را بشناسید.

I can't believe she ghosted me.

من نمی توانم باور کنم که او مرا شبح کرده است.

Do you know what this means to Ghost?

آیا می دانید این برای Ghost چه معنایی دارد؟

Here we're using ghost as a verb to  ghost someone someone, Ghost someone.

در اینجا ما از ghost به عنوان یک فعل استفاده می‌کنیم تا ghost somebody, Ghost someone.

She's ghosting you CC ghosting me.

او شما را شبح می کند سی سی شبح من.

And this is to end all communication with someone,  but without warning and without explanation.

و این برای پایان دادن به همه ارتباطات با کسی است، اما بدون هشدار و بدون توضیح.

So all of a sudden you get no more messages,  no more replies, and you have no idea why?

بنابراین ناگهان دیگر هیچ پیامی دریافت نمی‌کنید، دیگر پاسخی دریافت نمی‌کنید، و نمی‌دانید چرا؟

Because as far as you're concerned,  everything was going great.

زیرا تا آنجا که به شما مربوط می شود، همه چیز عالی پیش می رفت.

And this is most commonly used  in romantic relationships,  

و این معمولاً در روابط عاشقانه استفاده می‌شود،

I guess because people are too afraid to  simply let the other person know that.

من حدس می‌زنم زیرا مردم خیلی می‌ترسند که به سادگی به طرف مقابل بفهمانند.

They're just not into them, so they ghost them.

آنها فقط به آنها علاقه ندارند، بنابراین آنها را شبح می کنند.

Now you have so much vocabulary that you can use  to understand native speakers and sound like 1/2.

اکنون واژگان بسیار زیادی دارید که می‌توانید از آن برای درک زبان مادری و صدایی مانند 1/2 استفاده کنید.

Now let's do something different.

حالا بیایید کار متفاوتی انجام دهیم.

Let's review a news article together.

با هم یک مقاله خبری را مرور می کنیم.

Reading is one of the best ways to improve your  fluency because you can learn grammar, vocabulary,  

خواندن یکی از بهترین راه‌ها برای بهبود تسلط شماست، زیرا می‌توانید گرامر، واژگان،

sentence structure and pronunciation  if you have a native speaker reading.

ساختار جمله و تلفظ را بیاموزید اگر زبان مادری بخوانید.

So that's what we'll do.

پس این کاری است که ما انجام خواهیم داد.

Right now, first I'll read the headline.

همین الان، اول تیتر را می خوانم.

Researchers discover oldest known black hole  that existed not long after The Big Bang.

محققان قدیمی‌ترین سیاه‌چاله شناخته‌شده را کشف کردند که مدت‌ها پس از انفجار بزرگ وجود داشته است.

So let's talk about this,  the oldest known black hole.

پس بیایید در مورد این، قدیمی ترین سیاهچاله شناخته شده صحبت کنیم.

So in this case, notice how I said the oldest?

بنابراین در این مورد، توجه کنید که چگونه من قدیمی ترین را گفتم؟

But it's not here.

اما اینجا نیست.

You might be wondering about  that because you might know  

ممکن است در مورد آن متعجب باشید زیرا ممکن است بدانید

that you need the when you're  making superlative statements.

هنگام بیان اظهارات عالی به آن نیاز دارید.

But in headlines, they often leave out essential  grammar just to make the headline shorter.

اما در سرفصل‌ها، اغلب دستور زبان ضروری را صرفاً برای کوتاه‌تر کردن تیتر حذف می‌کنند.

So you need the oldest, the greatest,  the best, the strongest, the youngest.

بنابراین شما به مسن ترین، بزرگترین، بهترین، قوی ترین، جوان ترین نیاز دارید.

If you're making a superlative, you  need the the oldest, the oldest.

اگر در حال ساخت عالی هستید، به قدیمی‌ترین، قدیمی‌ترین مورد نیاز دارید.

Black hole, now known in this  case, is not functioning as a verb.

سیاه‌چاله، که اکنون در این مورد شناخته می‌شود، به عنوان یک فعل عمل نمی‌کند.

For example, I've known about  the black hole for 20 minutes.

برای مثال، من 20 دقیقه درباره سیاهچاله می‌دانم.

I put that example here.

من آن مثال را اینجا قرار دادم.

So in this case it's the verb no,  but it's in the participle form.

بنابراین در این مورد فعل no است، اما به شکل فعل است.

I've known about the black hole for 20 minutes,  but in this case, known is an adjective.

من 20 دقیقه در مورد سیاهچاله می دانم، اما در این مورد، شناخته شده یک صفت است. به

It means understood or proven.

معنای فهمیده یا اثبات شده است.

Let's look at this.

بیایید به این نگاه کنیم.

This should be.

این باید باشد.

It's.

این است.

It's a fact that your videos are helpful.

این یک واقعیت است که ویدیوهای شما مفید هستند.

So you could say that to me, Jennifer,  It's a fact that your videos are helpful.

بنابراین می‌توانید این را به من بگویید، جنیفر، این یک واقعیت است که ویدیوهای شما مفید هستند.

Thank you so much.

خیلی ممنونم.

Now you can add, it's a known fact because  remember, adjectives are not required for grammar.

اکنون می توانید اضافه کنید، این یک واقعیت شناخته شده است زیرا به یاد داشته باشید، صفت برای دستور زبان لازم نیست.

So I can take it out and it's  still grammatically correct,  

بنابراین می‌توانم آن را بیرون بیاورم و هنوز از نظر گرامری درست است،

but when I add it's a known fact, I'm  making it sound like it's something  

اما وقتی اضافه می‌کنم این یک واقعیت شناخته شده است، به نظر می‌رسد که این چیزی است

that's more understood by a large number  of people or you could even prove it.

که برای تعداد زیادی از مردم بیشتر قابل درک است یا حتی می‌توانید آن را ثابت کنید.

So I'm just emphasizing the point.

بنابراین من فقط بر این نکته تأکید می کنم.

It's a known fact that your videos are helpful, so  it sounds stronger than just saying it's a fact.

این یک واقعیت شناخته شده است که ویدیوهای شما مفید هستند، بنابراین قوی تر از گفتن این واقعیت است.

So if you agree with this.

پس اگر با این موافق هستید.

I want you to put It's a  known fact in the comments,  

می‌خواهم این یک واقعیت شناخته شده را در نظرات قرار دهید،

but Jennifer, it's a known fact  that your videos are helpful.

اما جنیفر، این یک واقعیت شناخته شده است که ویدیوهای شما مفید هستند.

It's a known fact.

این یک واقعیت شناخته شده است.

Put it in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

Now don't worry about taking notes  because I summarize everything in  

اکنون نگران یادداشت برداری نباشید، زیرا من همه چیز را در

a free lesson PDF so you can look  in the description for the length.

یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم تا بتوانید طول آن را در توضیحات جستجو کنید.

So let's continue and learn about this black hole.

پس بیایید ادامه دهیم و با این سیاهچاله آشنا شویم.

So I guess this is an image right  here in this box of the black hole.

بنابراین من حدس می‌زنم که این تصویری است در اینجا در این جعبه سیاه‌چاله. من

I am not a science expert.

کارشناس علم نیستم

I don't know very much about black holes.

من اطلاعات زیادی در مورد سیاهچاله ها ندارم.

Do you?

آیا تو؟

Because maybe I will learn a lot  about black holes in this article.

زیرا شاید در این مقاله چیزهای زیادی درباره سیاهچاله ها یاد بگیرم.

And you'll learn a lot about black  holes and English from this article.

و از این مقاله چیزهای زیادی درباره سیاه‌چاله‌ها و انگلیسی خواهید آموخت.

The discovery of a gigantic black  hole, billions of light years from  

کشف یک سیاهچاله غول پیکر در فاصله میلیاردها سال نوری از

Earth is giving researchers a clear  picture of the dawn of the universe.

زمین، تصویر واضحی از طلوع کیهان به محققان ارائه می دهد.

Gigantic.

غول پیکر.

This is another adjective for  very large, extremely large.

این یک صفت دیگر برای بسیار بزرگ، بسیار بزرگ است.

So if you want to emphasize  large, you can use gigantic.

بنابراین اگر می‌خواهید روی بزرگ‌تر تأکید کنید، می‌توانید از غول پیکر استفاده کنید.

I have a gigantic problem.

من یک مشکل عظیم دارم.

I ate a gigantic piece of cake.

من یک تکه کیک غول پیکر خوردم.

I wrote those examples for you.

من آن نمونه ها را برای شما نوشتم.

Now let's talk about light years.

حالا بیایید در مورد سال های نوری صحبت کنیم.

I did not know what this was.

من نمی دانستم این چیست.

Well, I have an idea, but I didn't know what  the exact definition of a light year is.

خوب، من ایده ای دارم، اما نمی دانستم تعریف دقیق سال نوری چیست.

I knew it was a form of measurement.

می دانستم که این نوعی اندازه گیری است.

So it's the distance that  light travels in one year.

بنابراین مسافتی است که نور در یک سال طی می کند.

I did not know that it was in one year,  

من نمی دانستم که در یک سال گذشته است،

and I certainly did not know that  it's 9.5 million million kilometers.

و مطمئناً نمی دانستم که 9.5 میلیون کیلومتر است.

I can't even imagine how many kilometers that is.

من حتی نمی توانم تصور کنم که چند کیلومتر است.

That's a light year.

این یک سال نوری است.

And this is a gigantic, gigantic black hole.

و این یک سیاهچاله غول پیکر و غول پیکر است.

Billions of light years.

میلیاردها سال نوری.

So remember, one light year is  9.5 million million kilometers.

بنابراین به یاد داشته باشید، یک سال نوری 9.5 میلیون کیلومتر است.

So just imagine how far away  billions of light years is.

پس فقط تصور کنید میلیاردها سال نوری چقدر دور است.

Can't imagine it.

نمی توان آن را تصور کرد.

Billions of light years from Earth is  giving researchers A clearer picture.

میلیاردها سال نوری از زمین تصویر واضح تری به محققان می دهد.

So remember I said before, when  you have a superlative we use the  

بنابراین به یاد داشته باشید که قبلاً گفتم، وقتی شما یک امتیاز عالی دارید، از   استفاده می‌کنیم

because you could say is giving  researchers the clearest picture.

زیرا می‌توانید بگویید واضح‌ترین تصویر را به محققان ارائه می‌دهد.

But and you we need to use the and when  you have the EST, the clearest picture.

اما شما باید از و هنگامی که EST دارید، واضح ترین تصویر را استفاده کنید.

But that's not the meaning  because it changes the meaning.

اما این معنا نیست، زیرا معنا را تغییر می‌دهد.

A clearer is just a comparative it's more than  previous, but it's not the clearest which is  

واضح‌تر صرفاً مقایسه‌ای است و بیشتر از قبل است، اما واضح‌ترین آن نیست که

the absolute greatest, the clearest picture,  a clearer picture of the dawn of the universe.

بزرگترین، واضح‌ترین تصویر، تصویر واضح‌تر از طلوع جهان است.

Dawn is a period of time in  the morning when the sun rises,  

طلوع یک دوره زمانی در صبح است که خورشید طلوع می کند،

and that takes place at different  times around the world, right?

و در زمان های مختلف در سراسر جهان رخ می دهد، درست است؟

So if you said I start work before dawn, it  means you start work before the sun rises.

بنابراین اگر گفتید من کار را قبل از طلوع صبح شروع می کنم، به این معنی است که قبل از طلوع خورشید کار را شروع می کنید.

So if the sun rises at 5:00 AM in your country,  

بنابراین، اگر خورشید در ساعت 5 صبح در کشور شما طلوع کند،   به این

it means you start work at 4:45,  4/30 or anytime before dawn.

معنی است که کار را در ساعت 4:45، 4/30 یا هر زمانی قبل از طلوع صبح شروع می‌کنید.

So that is just dawn as a time reference  that we use in our daily routines.

بنابراین این همان سپیده دم به عنوان یک مرجع زمانی است که ما از آن در کارهای روزمره خود استفاده می کنیم.

But when you say the dawn of something,  it means the beginning of something.

اما وقتی می گویید طلوع چیزی، به معنای آغاز چیزی است.

And we generally use this with  an extremely important event.

و ما معمولاً از این برای یک رویداد بسیار مهم استفاده می‌کنیم.

So the universe being created, obviously  an extremely important event right now.

بنابراین جهان در حال ایجاد، بدیهی است یک رویداد بسیار مهم در حال حاضر.

You could say the dawn of the Internet.

می توان گفت طلوع اینترنت.

Age revolutionize the way we work.

سن انقلابی در شیوه کار ما ایجاد می کند.

So this is the start of the Internet.

بنابراین این شروع اینترنت است.

So you don't even need age here.

بنابراین شما در اینجا حتی به سن نیاز ندارید.

Age represents era, time reference,  the dawn of the Internet.

سن نشان دهنده دوران، مرجع زمانی، طلوع اینترنت است.

The start of the Internet  revolutionized the way we work.

شروع اینترنت روش کار ما را متحول کرد.

So it's just a more academic, a more  literary, poetic way of saying the start of.

بنابراین این فقط روشی آکادمیک تر، ادبی تر و شاعرانه تر برای گفتن شروع است.

But remember, we only use it for  very important, significant events.

اما به یاد داشته باشید، ما فقط از آن برای رویدادهای بسیار مهم و مهم استفاده می‌کنیم.

Researchers were able to pinpoint the  oldest black hole ever discovered.

محققان توانستند قدیمی‌ترین سیاه‌چاله‌ای را که تا به حال کشف شده است شناسایی کنند.

So again, here we have oldest with  EST, so we know it's a superlative.

بنابراین، در اینجا ما قدیمی‌ترین را با EST داریم، بنابراین می‌دانیم که یک فوق‌العاده است.

So we need the and because  we're no longer in the headline.

بنابراین ما به آن نیاز داریم و چون دیگر در سرفصل اخبار نیستیم.

Remember, in the headline they leave  out grammar, but as soon as you get  

به یاد داشته باشید، در عنوان آنها دستور زبان را کنار می گذارند، اما به محض اینکه

to the main article, they're going to  use all the necessary grammar required.

به مقاله اصلی رسیدید، از تمام دستور زبان مورد نیاز استفاده می کنند.

And the is required grammatically.

و از نظر گرامری لازم است.

Let's talk about pinpoint.

بیایید در مورد دقیق صحبت کنیم.

This is a great verb to have in your vocabulary.

این یک فعل عالی است که در واژگان شما وجود دارد.

When you pinpoint something,  you discover the exact location.

وقتی چیزی را مشخص می‌کنید، مکان دقیق آن را کشف می‌کنید.

But we also use this for facts.

اما ما از این برای حقایق نیز استفاده می کنیم.

So you understand, you discover  the specific facts of something.

بنابراین می‌فهمید، حقایق خاص چیزی را کشف می‌کنید.

So exact location or.

بنابراین مکان دقیق یا.

I'll say specific.

خاص میگم

Facts of something.

حقایق چیزی

So my example here, we're still  trying to pinpoint the bug.

بنابراین مثال من در اینجا، ما هنوز در تلاش هستیم تا اشکال را مشخص کنیم.

Imagine a computer bug, a computer problem.

یک اشکال کامپیوتری، یک مشکل کامپیوتری را تصور کنید.

Now it could be the location of it.

حالا می تواند محل آن باشد.

You don't know where on your server or  where in the software program that bug is,  

شما نمی‌دانید این اشکال در کجای سرورتان یا در کجای برنامه نرم‌افزاری قرار دارد،

so you have to pinpoint the location.

بنابراین باید مکان را مشخص کنید.

But it could.

اما می توانست.

Also be more the facts.

همچنین حقایق را بیشتر کنید.

So why is this happening?

پس چرا این اتفاق می افتد؟

What is the cause of it?

علت آن چیست؟

What is the solution?

راه حل چیست؟

How long has this been going on?

چند وقته این طوره؟

So those are all the facts.

پس اینها همه حقایق هستند.

And in this case, we don't  really know which it is.

و در این مورد، ما واقعاً نمی‌دانیم کدام است.

But if you say, oh, we're trying to pinpoint the  

اما اگر بگویید، اوه، ما سعی می‌کنیم

location, then it's obvious you're  trying to find the exact location.

مکان را مشخص کنیم، واضح است که در تلاش برای یافتن مکان دقیق هستید.

So this is a great verb to add to your vocabulary.

بنابراین این یک فعل عالی برای افزودن به واژگان شماست.

And not only is it ancient,  but it's absolutely colossal.

و نه تنها باستانی است، بلکه کاملاً عظیم است.

Ancient means extremely old.

Ancient به معنای بسیار قدیمی است.

And notice the pronunciation.

و به تلفظ دقت کنید.

Chint chi chi chint, ancient, ancient.

چینت چی چی چیت، کهن، کهن.

So as an adjective, it's to be ancient.

بنابراین به عنوان یک صفت، باستان بودن است.

That building is ancient.

آن ساختمان قدیمی است.

Not only is it ancient, but  it's absolutely colossal.

نه تنها باستانی است، بلکه کاملاً عظیم است.

In this case, absolutely.

در این مورد، کاملا.

It's just a intensifier.

این فقط یک تقویت کننده است.

It's extremely, very, and colossal also  means large, extremely large, very large.

بسیار، بسیار، و عظیم نیز به معنای بزرگ، بسیار بزرگ، بسیار بزرگ است.

So colossal already means very large.

بنابراین عظیم در حال حاضر به معنای بسیار بزرگ است.

And then you add absolutely,  which makes it even stronger.

و سپس کاملاً اضافه می‌کنید، که آن را حتی قوی‌تر می‌کند.

But remember, before do you remember the word,  

اما به یاد داشته باشید، قبل از اینکه کلمه را به خاطر بیاورید،

what was the other adjective  that means very large, gigantic.

صفت دیگر چه بود که به معنای بسیار بزرگ، غول پیکر است.

So either one, they both sound extremely  large and then you can add absolutely to  

بنابراین هر کدام، هر دو بسیار بزرگ به نظر می‌رسند و سپس می‌توانید کاملاً به

make it sound even stronger, 10 times bigger  than the black hole in our own Milky Way.

آن اضافه کنید که حتی قوی‌تر به نظر برسد، ۱۰ برابر بزرگ‌تر از سیاه‌چاله در کهکشان راه شیری ما.

So this is.

بنابراین این است.

Our Galaxy, and there's a black hole in it,  formed 470 million years after The Big Bang.

کهکشان ما، و یک سیاهچاله در آن وجود دارد، 470 میلیون سال پس از انفجار بزرگ شکل گرفته است.

Its existence confirms the  theory that supermassive  

وجود آن این نظریه را تأیید می کند که

black holes were part of the early universe.

سیاهچاله های کلان پرجرم بخشی از جهان اولیه بوده اند.

Scientists estimate that the  universe is 13.7 billion years old,  

دانشمندان تخمین می زنند که کیهان 13.7 میلیارد سال سن دارد

which makes the age of the  black hole 13.2 billion years.

که سن سیاهچاله را 13.2 میلیارد سال می کند.

So clearly the they're emphasizing  here how old the black hole is.

بنابراین واضح است که آنها در اینجا تأکید می کنند که سیاهچاله چند ساله است.

Now notice here formed.

در حال حاضر توجه اینجا تشکیل شده است.

Now they don't have the subject they start  with formed and then this its existence,  

اکنون موضوعی که با آن شروع می‌کنند شکل نمی‌گیرد و بعد این وجود آن است،

the black hole's existence confirms.

وجود سیاه‌چاله تایید می‌کند. در

Here is a simple example to  understand this grammar structure.

اینجا یک مثال ساده برای درک این ساختار دستور زبان آورده شده است.

So we take the Ed form of the  verb and then you have some  

بنابراین ما شکل Ed فعل را می گیریم و سپس شما

additional information to describe the sentence.

اطلاعات اضافی برای توصیف جمله دارید.

So in this case this is the sentence.

بنابراین در این مورد این جمله است.

The company represented the dawn of AI.

این شرکت نمایانگر طلوع هوش مصنوعی بود.

So remember this the dawn of the start of AI.

پس این را در سپیده دم شروع هوش مصنوعی به خاطر بسپارید.

The company represented the dawn of AI.

این شرکت نمایانگر طلوع هوش مصنوعی بود.

So this on its own is a completed sentence.

پس این به تنهایی یک جمله کامل است.

The company represented the dawn of AI.

این شرکت نمایانگر طلوع هوش مصنوعی بود.

But if I wanted to give more  information about the company,  

اما اگر بخواهم اطلاعات بیشتری درباره شرکت ارائه دهم،

I can start by giving that information  first and then I can use a comma.

می‌توانم ابتدا با دادن آن اطلاعات شروع کنم و سپس از کاما استفاده کنم.

And then I have my completed  sentence formed in 2021.

و سپس حکم تکمیل شده‌ام در سال 2021 شکل گرفت.

The company represented the dawn of AI.

این شرکت نمایانگر طلوع هوش مصنوعی بود.

Now other ways of saying formed, you  could say established, created, started.

اکنون راه‌های دیگر گفتن شکل گرفت، می‌توان گفت ایجاد، ایجاد، شروع شد.

Those are different ways.

اینها راههای مختلفی هستند.

But notice they use the Ed form.

اما توجه کنید که آنها از فرم Ed استفاده می کنند.

So this is a very common sentence structure.

بنابراین این یک ساختار جمله بسیار رایج است.

It's a little more advanced, and if you use it, it  will make your writing look more advanced as well.

کمی پیشرفته‌تر است و اگر از آن استفاده کنید، نوشتار شما نیز پیشرفته‌تر به نظر می‌رسد. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

The researchers believe the  black holes formed from huge  

محققان بر این باورند که سیاه‌چاله‌ها از ابرهای عظیم گازی تشکیل شده‌اند

clouds of gas that collapsed in a  Galaxy next to another with stars.

که در یک کهکشان در کنار کهکشان دیگری با ستارگان فرو ریختند.

OK, so they're talking about the  formation of black holes in general.

خوب، بنابراین آنها به طور کلی در مورد تشکیل سیاهچاله ها صحبت می کنند.

Not necessarily.

لازم نیست.

This.

Specific black hole, because it's in plural.

این.

سیاهچاله خاص، زیرا به صورت جمع است.

So we're talking about black holes in general.

بنابراین ما در مورد سیاهچاله ها به طور کلی صحبت می کنیم.

The black holes formed from huge clouds of gas.

سیاهچاله ها از ابرهای عظیم گازی تشکیل شده اند.

So again, huge we could say  giant or colossal cause.

بنابراین، دوباره، می‌توانیم بگوییم علت عظیم یا عظیم.

Huge also means very large.

Huge همچنین به معنای بسیار بزرگ است.

Gigantic.

غول پیکر.

Well, I said giant.

خب گفتم غول.

You could say giant, gigantic,  colossal clouds of gas that collapsed.

می توان گفت ابرهای غول پیکر، غول پیکر و عظیمی از گاز که فرو ریختند.

So when something collapsed, it means it goes  from a upright position into a down position.

بنابراین وقتی چیزی فرو می ریزد، به این معنی است که از حالت عمودی به حالت پایین می رود.

So let's take a house.

پس بیا یه خونه بگیریم

You have a solid house, but  then if that house falls and  

شما یک خانه محکم دارید، اما اگر آن خانه سقوط کند و

everything is in one single layer,  you would say the house collapsed.

همه چیز در یک لایه باشد، می‌گویید خانه فرو ریخت.

That would be very unlikely to happen.

چنین اتفاقی بسیار بعید است.

But a roof could collapse  and that is more possible.

اما سقف ممکن است فرو بریزد و این امکان پذیرتر است.

But a very ancient.

اما بسیار باستانی

An ancient, extremely old.

قدیمی، فوق العاده قدیمی.

An ancient house, an ancient barn, an ancient  garage or shed structure could collapse.

یک خانه باستانی، یک انبار باستانی، یک گاراژ قدیمی یا سازه سوله ممکن است فرو بریزد.

So cloud, massive gigant Oval.

بنابراین ابر، بیضی غول پیکر. یکی

There's another one I just said that wasn't  on this list of ways to say very large,  

دیگر از مواردی است که من به تازگی گفتم که در این فهرست راه‌ها برای گفتن

massive clouds of gas that collapsed in  a Galaxy next to another another Galaxy.

ابرهای گازی بسیار بزرگ و عظیمی که در یک کهکشان در کنار کهکشان دیگر فرو ریختند، وجود ندارد.

So next to is.

بنابراین در کنار است.

Besides, we have one Galaxy and  then another Galaxy with stars.

علاوه بر این، ما یک کهکشان و سپس کهکشان دیگر با ستاره داریم.

The two galaxies joined and  the black hole was in control.

دو کهکشان به هم پیوستند و سیاهچاله تحت کنترل بود.

To be honest I'm not 100% sure what this means  because I don't have a science background,  

صادقانه بگویم، من 100٪ مطمئن نیستم که این به چه معناست، زیرا من پیشینه علمی ندارم،

but you learn some other ways to say very large  and if you if your background is more scientific,  

اما شما راه های دیگری را برای گفتن بسیار بزرگ یاد می گیرید و اگر پیشینه شما علمی تر است،

you've studied black holes or anything like that,  

سیاهچاله ها را مطالعه کرده اید یا هر چیزی از این قبیل،   در

feel free to share your your information  about the meaning of this article.

صورت تمایل اطلاعات خود را درباره معنای این مقاله به اشتراک بگذارید.

So this isn't part of the article, but I  wanted to have a very simple definition  

بنابراین، این بخشی از مقاله نیست، اما من می‌خواستم یک تعریف بسیار ساده

of what a black hole is, cause although I  have a general idea of what a black hole.

از چیستی سیاه‌چاله داشته باشم، زیرا اگرچه من یک ایده کلی از چیستی سیاه‌چاله دارم.

Is.

است.

I wasn't 100% certain, so I asked ChatGPT.

من 100% مطمئن نبودم، بنابراین از ChatGPT پرسیدم.

What is a black hole?

سیاهچاله چیست؟

That's what I put in ChatGPT,  So let's see the answer.

این همان چیزی است که من در ChatGPT قرار دادم، پس بیایید پاسخ را ببینیم.

A black hole is like the cosmic  vacuum cleaner of the universe.

سیاهچاله مانند جاروبرقی کیهانی کیهان است.

Cosmic as an adjective simply means that  it relates to the universe, so a black.

کیهانی به عنوان یک صفت به سادگی به این معنی است که به جهان مربوط می شود، بنابراین سیاه است.

Hole is like.

سوراخ شبیه است.

The vacuum cleaner of the universe.

جاروبرقی کیهان.

So now you have an image of a vacuum cleaner  because everyone knows what a vacuum cleaner is.

بنابراین اکنون تصویری از یک جاروبرقی دارید، زیرا همه می دانند جاروبرقی چیست.

So imagine you're sucking up, you're  vacuuming a bunch of dirt in your living room.

بنابراین تصور کنید که در حال مکیدن هستید، یک دسته از خاک را در اتاق نشیمن خود جاروبرقی می کشید.

So now you can imagine that's  what happens in a black hole.

بنابراین اکنون می توانید تصور کنید که این چیزی است که در یک سیاهچاله اتفاق می افتد.

So that's helpful.

پس این مفید است.

It's always helpful, for me at least to  have an image of what these things are.

همیشه برای من مفید است که حداقل تصویری از این چیزها داشته باشم.

Or to relate.

یا برای ارتباط.

It to an everyday object that  we know like a vacuum cleaner.

به یک شیء روزمره که مانند جاروبرقی می شناسیم.

It's a region in space where gravity is so strong  that nothing, not even light can escape from it.

این منطقه ای در فضا است که گرانش آنقدر قوی است که هیچ چیز، حتی نور نمی تواند از آن فرار کند.

So I guess the fact that  light cannot escape from it.

بنابراین من این واقعیت را حدس می‌زنم که نور نمی‌تواند از آن فرار کند.

So if light could escape from it, so  again remember the vacuum cleaner.

بنابراین اگر نور می‌توانست از آن خارج شود، دوباره جاروبرقی را به خاطر بسپارید.

But light is getting sucked  into the vacuum cleaner.

اما نور به داخل جاروبرقی مکیده می‌شود.

So notice that's a verb.

بنابراین توجه کنید که یک فعل است.

I used when I was describing the  vacuum, I said you're sucking  

وقتی داشتم جاروبرقی را توصیف می‌کردم، گفتم که شما

up some some dirt in your living room,  'cause that's what a vacuum cleaner does.

مقداری خاک را در اتاق نشیمنتان می‌مکید، زیرا این کاری است که جاروبرقی انجام می‌دهد.

It sucks.

بد است.

That's the motion.

این حرکت است.

So when dirt goes into it, it sucks up the dirt,  

بنابراین وقتی کثیفی وارد آن می‌شود، کثیفی را می‌مکد،

so the light gets sucked up by  the vacuum by the black hole.

بنابراین نور توسط خلاء سیاه‌چاله مکیده می‌شود.

So that's probably why it's black hole, because  there's no light cause light cannot escape it.

بنابراین احتمالاً به همین دلیل است که این سیاهچاله است، زیرا نوری وجود ندارد که نور نمی تواند از آن فرار کند.

Imagine a massive * massive this was.

تصور کنید یک * عظیم این بود.

I added it to the list of adjectives for  very large a massive * running out of fuel.

من آن را به لیست صفت‌های یک * بسیار بزرگ در حال تمام شدن سوخت اضافه کردم.

When you run out of something  it means you have none left.

وقتی چیزی تمام می‌شود به این معنی است که چیزی برای شما باقی نمانده است.

So this means that the star has zero fuel left,  

بنابراین این بدان معناست که سوخت ستاره صفر باقی مانده است،

but if it's running out of it  means it's still in the progress.

اما اگر تمام شود به این معنی است که هنوز در حال پیشرفت است.

It's still in progress.

هنوز در حال انجام است.

So it's in the progress of running out of fuel.

بنابراین در حال تمام شدن سوخت است.

So it might have some fuel left now.

بنابراین ممکن است اکنون مقداری سوخت باقی مانده باشد.

So to have none left, that's when  you use it as a completed action.

بنابراین برای اینکه هیچ کدام باقی نماند، در آن زمان است که از آن به عنوان یک اقدام کامل استفاده می‌کنید.

So you could say my car ran out of gas.

بنابراین می توان گفت بنزین ماشینم تمام شده است.

So this means your car has zero gas.

پس این یعنی بنزین ماشین شما صفر است.

My car is running out of gas.

بنزین ماشینم تموم شده

So you do have some gas.

بنابراین شما مقداری بنزین دارید.

So you have some gas, but not a lot.

بنابراین شما مقداری بنزین دارید، اما نه زیاد.

And you're almost at 0.

و شما تقریباً در 0 هستید.

You're going to be at 0 soon.

به زودی در 0 خواهید بود.

OK, so I'll just make these proper sentences  with periods and capitalize first letter.

خوب، بنابراین من فقط این جملات مناسب را با نقطه می سازم و حرف اول را بزرگ می کنم.

So imagine a massive * running out of  fuel and collapsing under its own gravity.

بنابراین تصور کنید یک * عظیم سوخت در حال تمام شدن است و تحت نیروی گرانش خود فرو می ریزد.

So we have a whole *, but it has  no fuel left, so it collapse.

بنابراین ما یک * کل داریم، اما سوختی برای آن باقی نمانده است، بنابراین فرو می ریزد.

It flattens under its own gravity, so the weight  of the star's gravity causes it to collapse.

این ستاره تحت گرانش خود صاف می شود، بنابراین وزن گرانش ستاره باعث فروپاشی آن می شود.

It's like a bottomless pit in space.

مثل یک گودال بی انتها در فضا است.

So bottomless means a pit is like a giant hole.

بنابراین بی انتها یعنی یک گودال مانند یک سوراخ غول پیکر است.

So again, black hole, 'cause that's what a pit is.

پس دوباره سیاهچاله، چون گودال همین است.

A pit is a very large hole.

گودال یک سوراخ بسیار بزرگ است.

But if there's.

اما اگر وجود داشته باشد.

But if it's a bottomless pit, it  means it does not have a bottom.

اما اگر یک گودال بی ته است، به این معنی است که ته ندارد.

So imagine there's a hole in your  backyard, a pit in your backyard,  

بنابراین تصور کنید یک سوراخ در حیاط خلوت شما وجود دارد، یک گودال در حیاط خلوت شما،

which is a hole, and you look  in it and it just goes forever.

که یک سوراخ است، و شما به آن نگاه می‌کنید و برای همیشه می‌رود.

There's no bottom to it, and everything  gets sucked into that pit now,  

هیچ پایانی برای آن وجود ندارد، و همه چیز اکنون در آن گودال مکیده می‌شود، و

gobbling up anything that  gets too close gobbling up.

هر چیزی را که بسیار نزدیک به بلعیدن می‌شود، بلعیده می‌شود.

This.

این.

Is a way of saying consume quickly.

راهی برای گفتن سریع مصرف است.

For example, the gas gobbled up my pie, so they  consumed it quickly because your pie was really.

برای مثال، گاز پای من را بلعید، بنابراین آنها آن را سریع مصرف کردند زیرا پای شما واقعاً بود.

Good.

خوب

It was delicious.

خوشمزه بود.

So this is a positive.

پس این یک نکته مثبت است.

Thing Oh my guess.

چیز اوه حدس من.

Gobbled up my pie.

پایم را قورت داد

They consumed it quickly.

سریع مصرف کردند.

But if you say my car gobbles up gas, that  isn't a positive thing because your your.

اما اگر بگویید ماشین من بنزین می خورد، این چیز مثبتی نیست زیرا شما خودتان هستید.

Car.

Your vehicle.

ماشین.

وسیله نقلیه شما

Consumes gas quickly, which  means it isn't fuel efficient.

گاز را به سرعت مصرف می‌کند، به این معنی که مصرف سوخت کم است.

So it can be positive to gobble something up,  

بنابراین خوردن چیزی می تواند مثبت باشد،

but it can also be negative,  so it means to consume quickly.

اما می تواند منفی نیز باشد، بنابراین به معنای مصرف سریع است.

It's like a bottomless pit in space,  gobbling up anything that gets too close.

مانند یک گودال بی انتها در فضا است که هر چیزی را که خیلی نزدیک شود می بلعد.

So I.

بنابراین من.

Really like this?

واقعا این را دوست دارم؟

Description.

I find it's it's easier for  me at least to understand  

شرح.

فهمیدم

what a black hole is if I can have an image of it.

اگر بتوانم تصویری از سیاهچاله داشته باشم، حداقل برای من آسان‌تر است که بفهمم سیاه‌چاله چیست.

So now I have this.

خب الان اینو دارم

Image of what a black hole is.

تصویری از چیستی سیاهچاله

Let me know if that was helpful for you.

اگر برای شما مفید بود به من اطلاع دهید.

And again, if your area of expertise  is science or studying the universe,  

و مجدداً، اگر حوزه تخصص شما علم یا مطالعه جهان است،

then feel free to share more  information about this because  

پس با خیال راحت اطلاعات بیشتری در مورد این موضوع به اشتراک بگذارید زیرا

I feel very confident teaching you  the language, the English language.

من احساس می‌کنم بسیار مطمئن هستم که زبان، زبان انگلیسی را به شما آموزش می‌دهم.

But to be honest, I don't feel that  confident teaching you about black holes.

اما صادقانه بگویم، من آنقدر مطمئن نیستم که درباره سیاهچاله ها به شما آموزش دهم.

So don't learn black holes from me.

پس سیاهچاله ها را از من یاد نگیرید.

And that is the end of our article.

و این پایان مقاله ما است.

So what I'll do now is I'll go to the  beginning of the article and I'll read  

بنابراین کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که به ابتدای مقاله می روم و

it from start to finish and this time  you can focus on my pronunciation.

آن را از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

Researchers discover oldest known black hole  that existed not long after The Big Bang.

محققان قدیمی‌ترین سیاه‌چاله شناخته‌شده را کشف کردند که مدت‌ها پس از انفجار بزرگ وجود داشته است.

The discovery of a gigantic black  hole billions of light years from  

کشف یک سیاهچاله غول پیکر میلیاردها سال نوری از

Earth is giving researchers A clearer  picture of the dawn of the universe.

زمین، تصویر واضح تری از طلوع کیهان به محققان ارائه می دهد.

Researchers were able to pinpoint the  oldest black hole ever discovered.

محققان توانستند قدیمی‌ترین سیاه‌چاله‌ای را که تا به حال کشف شده است شناسایی کنند.

And not only is it ancient,  but it's absolutely colossal,  

و نه تنها باستانی است، بلکه کاملاً عظیم است،

10 times bigger than the black  hole in our own Milky Way.

10 برابر بزرگتر از سیاهچاله در کهکشان راه شیری ما.

Formed 470 million years after The Big Bang.

470 میلیون سال پس از انفجار بزرگ شکل گرفت.

Its existence confirms the  theory that supermassive  

وجود آن این نظریه را تأیید می کند که سیاهچاله های کلان جرم

black holes were part of the early universe.

بخشی از جهان اولیه بوده اند.

Scientists estimate that the  universe is 13.7 billion years old,  

دانشمندان تخمین می زنند که کیهان 13.7 میلیارد سال سن دارد

which makes the age of the  black hole 13.2 billion years.

که سن سیاهچاله را 13.2 میلیارد سال می کند.

The researchers believe the black  holes formed from huge clouds of  

محققان بر این باورند که سیاه‌چاله‌ها از ابرهای عظیم گاز تشکیل شده‌اند

gas that collapsed in a Galaxy next to another.

که در یک کهکشان در کنار کهکشان دیگر فرو ریختند.

With stars, the two galaxies joined  and the black hole was in control.

با ستاره ها، این دو کهکشان به هم پیوستند و سیاهچاله در کنترل بود.

ChatGPT What is a black hole?

ChatGPT سیاهچاله چیست؟

A black hole.

یک سیاهچاله

Is like the cosmic vacuum cleaner of the universe.

مانند جاروبرقی کیهانی جهان است.

It's a region in space where gravity is so strong  that nothing, not even light, can escape from it.

این منطقه ای در فضا است که گرانش آنقدر قوی است که هیچ چیز، حتی نور، نمی تواند از آن فرار کند.

Imagine a massive * running out of fuel  and collapsing under its own gravity.

تصور کنید یک * عظیم سوخت تمام می شود و تحت نیروی گرانش خود فرو می ریزد.

It's like a bottomless pit in space,  gobbling up anything that gets too close.

مانند یک گودال بی انتها در فضا است که هر چیزی را که خیلی نزدیک شود می بلعد.

Amazing job you've completed.

کار شگفت انگیزی که انجام دادی

The master class.

کلاس استاد.

Do you want me to make more master classes  to help you become fluent in English?

آیا می‌خواهید کلاس‌های مستر بیشتری را برای کمک به شما کمک کنم تا به زبان انگلیسی مسلط شوید؟

If you do then put.

اگر انجام دادید، بگذارید.

Yes, I do but.

بله، اما.

Yes, I do.

بله، من انجام می دهم.

In the comments so I know  you want more master classes.

در نظرات بگذارید تا بدانم شما کلاس های استاد بیشتری می خواهید.

And of course, make sure you like this  video, share it with your friends,  

و البته، مطمئن شوید که این ویدیو را دوست دارید ، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید،

and subscribe so you're notified  every time I post a new lesson.

و مشترک شوید تا هر بار که درس جدیدی را پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free.

و شما می توانید این را رایگان دریافت کنید.

Speaking Guide where I share 6 tips on how  to speak English fluently and confidently.

راهنمای صحبت کردن که در آن من 6 نکته را در مورد نحوه صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم. می

You can click here to.

توانید اینجا کلیک کنید تا

Download it or look for the link  in the description and you can  

آن را دانلود کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید و می‌توانید همین حالا به

keep improving your English  with this lesson right now.

بهبود زبان انگلیسی خود با این درس ادامه دهید.