How To Speak Fast And Understand Natives In ONLY 30 MINUTES! | Practice English Listening

Today, you're going to learn the best way  to understand native English speakers.

امروز، می‌خواهید بهترین راه برای درک زبان مادری انگلیسی را بیاموزید.

Do you know what it is?

میدونی این چیه؟

The best way is to practice listening to  

بهترین راه این است که گوش دادن به

native speakers and to expand your  vocabulary with natural expressions.

سخنرانان بومی را تمرین کنید و دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید.

And that's what you'll do today.

و این کاری است که امروز انجام خواهید داد.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم. در

Here's how this lesson will work.

اینجا نحوه کار این درس آمده است.

I'm going to say a sentence three times,  

من یک جمله را سه بار می گویم،

and you need to write down exactly  what you hear in the comments.

و شما باید دقیقاً آنچه را که در نظرات می شنوید بنویسید.

And I'm going to talk fast  and use natural expressions.

و سریع صحبت می‌کنم و از عبارات طبیعی استفاده می‌کنم.

And this listening test will progress  from beginner to more advanced.

و این تست شنیداری از مبتدی به پیشرفته‌تر پیشرفت می‌کند.

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

You're on A roll.

شما در یک رول هستید.

You're on A roll.

شما در یک رول هستید.

You're on A roll.

شما در یک رول هستید.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said you're on A roll.

گفتم شما در یک رول هستید. به

Notice that contraction.

آن انقباض توجه کنید.

You're this is you are and native speakers.

شما این شما هستید و زبان مادری.

We pronounce this very unstressed.

ما این را خیلی بدون استرس تلفظ می کنیم.

You're you're you're you're on a  notice how on a sounds like one word,  

شما هستید، شما متوجه می‌شوید که چگونه یک کلمه مانند یک کلمه به نظر می‌رسد،

because I use that N from on, I transfer it to  a on na na, but I have to say it as one word.

چون من از آن N استفاده می‌کنم، آن را به a on na na منتقل می‌کنم، اما باید آن را به عنوان یک کلمه بگویم.

Anna, Anna, you're on A roll.

آنا، آنا، تو در حال بازی هستی.

You're on A roll.

شما در یک رول هستید.

You're on A roll.

شما در یک رول هستید.

What does this mean?

این یعنی چی؟

This is a great expression  because when you're on A roll,  

این یک بیان عالی است زیرا وقتی در یک رول هستید   به

it means your experience, a period of  continuous success or good fortune.

معنای تجربه شما، دوره موفقیت مداوم یا خوش شانسی است.

So this is a very positive  thing in the sports world.

بنابراین این یک چیز بسیار مثبت در دنیای ورزش است.

If a sports team wins five games in a row,  

اگر یک تیم ورزشی در پنج بازی متوالی برنده شود،

which means consecutively one after the  other, that team would be on a roll.

که به معنای متوالی یکی پس از دیگری است، آن تیم در یک بازی قرار می گیرد.

Or in the workplace, let's say Muhammad has a  sales job and Muhammad made five sales today.

یا در محل کار، فرض کنید محمد یک شغل فروش دارد و محمد امروز پنج فروش داشته است.

He's on A roll because you need the  verb to be he is as a contraction.

او در یک رول است زیرا به فعل to be he is به عنوان انقباض نیاز دارید.

He's he's on A roll.

او در یک رول است.

He's on A roll.

او در یک رول است.

Or how about you?

یا شما چطور؟

If you pass this listening test, the  next one, the next one and the next one.

اگر این آزمون شنیداری را با موفقیت پشت سر بگذارید، آزمون بعدی، بعدی و آزمون بعدی.

In this lesson, you can say I  pass all four listening tests.

در این درس، می‌توانید بگویید من هر چهار تست شنیداری را قبول می‌کنم.

I'm on A roll, I'm on A roll.

من در یک رول هستم، من در یک رول هستم.

Or you could say I've studied  English every day this month.

یا می توانید بگویید من در این ماه هر روز انگلیسی خوانده ام.

So that continuous success, one after the other.

به طوری که موفقیت مداوم، یکی پس از دیگری.

I've studied English every day this month.

من در این ماه هر روز انگلیسی خوانده ام.

I'm on A roll and notice that verb tense.

من روی A roll هستم و متوجه زمان فعل هستم. من

I've studied.

درس خوانده ام من

I have studied.

درس خوانده ام.

This is the present perfect, and it's being  used because it's an unfinished time reference.

این زمان حال کامل است و از آن استفاده می‌شود زیرا یک مرجع زمانی ناتمام است.

So if I say this month, it means  the month is still in progress.

بنابراین اگر بگویم این ماه، به این معنی است که این ماه هنوز در حال انجام است.

Maybe it's the 20th or 23rd.

شاید 20 یا 23 باشد.

So put I'm on A roll.

بنابراین من روی یک رول قرار دهید.

I'm on A roll because you're  watching this lesson and I'm  

I'm on A Roll زیرا شما در حال تماشای این درس هستید و من

sure you've watched other English  lessons, hopefully mine this week.

مطمئن هستم که سایر درس‌های انگلیسی را تماشا کرده‌اید ، امیدوارم درس من در این هفته باشد.

So you can say I'm on A roll.

بنابراین شما می توانید بگویید من در یک رول هستم.

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

Are we on A roll or are we on A roll?

آیا ما در یک رول هستیم یا در یک رول هستیم؟

Our next listening exercise  a little more difficult.

تمرین گوش دادن بعدی ما کمی دشوارتر است.

I'll say it three times.

سه بار میگم

I'm not a fan of sports.

من طرفدار ورزش نیستم.

I'm not a fan of sports.

من طرفدار ورزش نیستم.

I'm not a fan of sports.

من طرفدار ورزش نیستم.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said I'm not a fan of sports.

گفتم من اهل ورزش نیستم. به

Notice that contraction?

آن انقباض توجه کنید؟

I'm I am.

من هستم من هستم.

I'm not ah can be linked  together so said as one word,  

I'm not ah را می توان به صورت یک کلمه به هم مرتبط کرد،

but notice that T is between 2 vowels  so I'm going to pronounce it as a soft  

اما توجه داشته باشید که T بین 2 مصوت است، بنابراین من آن را به صورت نرم تلفظ می کنم.

D nada The nada nada I'm nada fan of so  I can combine fan of together fan of.

از با هم طرفدار.

But I need to take that N and  transfer it to the next sound.

اما باید آن N را بگیرم و به صدای بعدی منتقل کنم.

Nuv Nuv Fan of I'm not a fan of sports.

Nuv Nuv Fan of من طرفدار ورزش نیستم.

I'm not a fan of sports.

من طرفدار ورزش نیستم.

This has a very simple meaning.

این یک معنای بسیار ساده دارد.

To be a fan of something or  someone means you like it.

طرفدار چیزی یا شخصی بودن به این معنی است که آن را دوست دارید.

You like that something or you like that someone.

شما آن چیزی را دوست دارید یا آن کسی را دوست دارید.

What about you?

تو چطور؟

Are you a fan of American football, which  in North America we just call football,  

آیا شما طرفدار فوتبال آمریکایی هستید، که در آمریکای شمالی ما فقط آن را فوتبال می نامیم،

but to avoid confusion for you,  Are you a fan of American football?

اما برای جلوگیری از سردرگمی برای شما، آیا شما طرفدار فوتبال آمریکایی هستید؟

The NFL?

NFL؟

To reply on the negative side,  you can say I'm not at all a fan.

برای پاسخ منفی، می‌توانید بگویید من اصلاً طرفدار نیستم.

So this means you really dislike  sports or American football?

یعنی واقعاً ورزش یا فوتبال آمریکایی را دوست ندارید؟

I'm not at all a fan.

من اصلا طرفدار نیستم

A little less negative.

کمی منفی کمتر.

I'm not a fan.

من طرفدار نیستم

I dislike it, but not really dislike it.

من آن را دوست ندارم، اما واقعا آن را دوست ندارم.

I dislike American football.

من از فوتبال آمریکایی بدم می آید.

I'm a fan.

من یک طرفدار هستم.

I'm a huge fan.

من یک طرفدار بزرگ هستم.

I'm a giant fan.

من یک طرفدار غول پیکر هستم.

If you love American football,  So which one describes you?

اگر عاشق فوتبال آمریکایی هستید، پس کدام یک شما را توصیف می کند؟

Put it in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

For me, I would say I'm not at all a fan.

برای من، می توانم بگویم که من اصلا طرفدار نیستم.

I would rather watch football, soccer than  American football, which we call football.

من ترجیح می دهم فوتبال، فوتبال تماشا کنم تا فوتبال آمریکایی، که ما آن را فوتبال می نامیم.

Now remember, you can use this  expression with something or someone.

اکنون به یاد داشته باشید، می‌توانید از این عبارت برای چیزی یا شخصی استفاده کنید.

For example, I'm a fan of Taylor Swift, and  of course that means her music, what she does.

برای مثال، من از طرفداران تیلور سویفت هستم، و البته این به معنای موسیقی اوست، کاری که او انجام می دهد.

I'm a fan of Taylor Swift.

من از طرفداران تیلور سویفت هستم.

I'm a fan of Elon Musk or sports something.

من طرفدار ایلان ماسک یا چیزی ورزشی هستم.

I'm a fan of yoga, biking.

من طرفدار یوگا، دوچرخه سواری هستم.

Technology is a great something.

فناوری چیز بزرگی است.

I'm a fan of Google Drive.

من از طرفداران Google Drive هستم.

Personally, I'm a huge fan of Google Drive.

من شخصاً از طرفداران بزرگ Google Drive هستم.

I love it.

عاشقشم.

I'm a fan of Amazon, I'm a fan of Android.

من طرفدار آمازون هستم، من طرفدار اندروید هستم.

Whatever you want.

هر چی بخوای

So you can get a lot of  use out of this expression.

بنابراین می‌توانید از این عبارت خیلی استفاده کنید.

I just wanted to tell you I'm a huge fan.

فقط می خواستم به شما بگویم که من یک طرفدار بزرگ هستم.

I'm a huge fan.

من یک طرفدار بزرگ هستم.

I'm a sports fan.

من یک طرفدار ورزش هستم.

Huh.

Are you enjoying this lesson?

متعجب. آیا از

این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finely Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finely Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

the movies, YouTube, and the news.

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای کسب اطلاعات بیشتر،

You can look in the description  for the link to learn more,  

می‌توانید در توضیحات  پیوند را جستجو کنید،

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «آکادمی Fluent Fluent» کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson,  our next listening exercise.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم، تمرین گوش دادن بعدی.

I'll say it three times.

سه بار میگم

You really hit the jackpot.

شما واقعا به جکپات رسیدید.

You really hit the jackpot.

شما واقعا به جکپات رسیدید.

You really hit the jackpot.

شما واقعا به جکپات رسیدید.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said you really hit the jackpot.

گفتم شما واقعا به جکپات رسیدید.

Now native speakers, we often  pronounce you as a very unstressed  

در حال حاضر به زبان مادری، ما اغلب شما را به‌عنوان یک حرف خیلی بدون استرس تلفظ می‌کنیم.

ya, you're really, you're really,  you're really, you're really hit.

Notice I don't say hit and pronounce  that T because it forces me to take  

توجه داشته باشید که نمی‌گویم آن T را بزنید و تلفظ کنید زیرا این کار من را مجبور می‌کند تا

a pause hit the so you don't really hear the T.

یک ضربه مکث بزنم تا واقعاً صدای T را نشنوی.

This is called a flap T hit the jackpot.

Now, when you hit the jackpot, it means you  win the lottery, which is an awesome thing.

اکنون، وقتی به جک‌پات رسیدید، به این معنی است که در قرعه‌کشی برنده می‌شوید، که چیز فوق‌العاده‌ای است.

Woo Hoo, I hit the jackpot.

وو هو، من به جک پات رسیدم.

But outside of the context of the  lottery, when you hit the jackpot,  

اما خارج از چارچوب قرعه‌کشی، وقتی به جک‌پات رسیدید، به این

it means you achieve a highly  desirable or fortunate outcome.

معنی است که به یک نتیجه بسیار مطلوب یا خوش‌بخت دست می‌یابید.

And it's by chance, just like when you win the  lottery, when you hit the jackpot, it's by chance.

و این تصادفی است، درست مانند زمانی که در لاتاری برنده می‌شوید، زمانی که جک‌پات را به دست می‌آورید، تصادفی است.

They just pull a number and by chance  it's your number, you hit the jackpot.

آنها فقط یک عدد را می کشند و تصادفاً شماره شماست، شما به جکپات می رسید.

So when you use this expression outside  of the lottery, it's also by chance.

بنابراین، وقتی از این عبارت خارج از قرعه‌کشی استفاده می‌کنید، این هم تصادفی است.

So I could say I love fashion and my boss  just assigned me to the Vogue account.

بنابراین می‌توانم بگویم که عاشق مد هستم و رئیسم من را به حساب Vogue اختصاص داد.

Vogue is a fashion brand and I get  to go to Fashion Week for free.

Vogue یک برند مد است و من می‌توانم به صورت رایگان به هفته مد بروم.

I hit the jackpot.

من به جک پات رسیدم

But this suggests that it was just by  chance that I was given the Vogue account.

اما این نشان می دهد که به طور تصادفی حساب Vogue به من داده شد. دلیلش این

It's not because I spent weeks preparing  a presentation to try to get the account.

نیست که هفته‌ها را صرف تهیه یک ارائه کردم تا بتوانم حساب را دریافت کنم.

It was just randomly assigned to me.

به طور تصادفی به من اختصاص داده شد.

I hit the jackpot.

من به جک پات رسیدم

And just remember those conjugations of hit.

و فقط آن ترکیبات ضربه را به خاطر بسپارید.

It's hit, hit, hit.

این ضربه، ضربه، ضربه.

So very easy to remember.

بنابراین بسیار آسان برای به خاطر سپردن.

So in the past, simple,  

بنابراین در گذشته، ساده،

last week I hit the jackpot when my  boss assigned me to the Vogue account.

هفته گذشته وقتی رئیسم به من حساب Vogue را اختصاص داد، به جکپات رسیدم.

Or I could say I've hit the  jackpot, the present perfect.

یا می‌توانم بگویم به جک‌پات رسیده‌ام.

I have.

من دارم.

I've hit the jackpot with this new account.

من با این حساب جدید به جکپات رسیده ام.

In this case, the present  perfect is for an action,  

در این مورد، حال کامل برای یک عمل است،

a completed past action that  has a result in the present.

یک عمل گذشته تکمیل شده که نتیجه‌ای در زمان حال دارد.

And here's a true example.

و در اینجا یک مثال واقعی است.

My students are absolutely amazing.

شاگردان من کاملاً شگفت انگیز هستند.

All of you are so amazing.

همه شما بسیار شگفت انگیز هستید.

I truly feel like I've hit the  jackpot with such amazing students.

واقعاً احساس می‌کنم با چنین دانش‌آموزان شگفت‌انگیزی به جکپات رسیده‌ام.

Especially when I read the comments and  everyone is so positive and supportive.

به خصوص وقتی نظرات را می خوانم و همه مثبت و حمایت می کنند.

I truly feel like I've hit the jackpot.

من واقعاً احساس می کنم به جک پات رسیده ام. پس از

So thank you all.

همه شما متشکرم.

Our final listening exercise and the  most challenging listening exercise.

آخرین تمرین گوش دادن ما و چالش‌برانگیزترین تمرین گوش دادن.

I'll say it three times, she  really pushes my buttons.

من آن را سه بار می گویم، او واقعاً دکمه های من را فشار می دهد.

She really pushes my buttons.

او واقعاً دکمه های من را فشار می دهد.

She really pushes my buttons.

او واقعاً دکمه های من را فشار می دهد.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said She really pushes my buttons.

گفتم او واقعا دکمه های مرا فشار می دهد.

And this is the most difficult one because maybe  

و این سخت‌ترین است، زیرا شاید

you heard the individual words,  but do you know what it means?

شما تک تک کلمات را شنیده باشید، اما آیا می‌دانید معنی آن چیست؟

If someone said this to you,  would you be able to reply back?

اگر کسی این را به شما بگوید،  آیا می‌توانید پاسخ دهید؟ آیا می

Would you be able to have a conversation?

توانید یک مکالمه داشته باشید؟

Because this is an advanced idiom that  native speakers use for pronunciation.

زیرا این اصطلاح پیشرفته‌ای است که افراد بومی برای تلفظ از آن استفاده می‌کنند.

Maybe the word buttons wasn't clear because  native speakers, we don't pronounce those TS.

شاید کلمه دکمه‌ها واضح نبود، زیرا به زبان مادری، ما آن TS را تلفظ نمی‌کنیم.

I don't say buttons, buttons.

من نمی گویم دکمه، دکمه.

That sounds very awkward for me to pronounce.

تلفظ آن برای من بسیار ناخوشایند به نظر می رسد.

I never ever say it like that.

هیچوقت اینطوری نمیگم

I always say buttons, but buttons, buttons.

من همیشه می گویم دکمه ها، اما دکمه ها، دکمه ها.

So those TS become flat TS.

بنابراین آن TS تبدیل به TS مسطح می شود.

We don't push out the air.

ما هوا را بیرون نمی آوریم.

Now you can absolutely say buttons.

اکنون کاملاً می توانید دکمه ها را بگویید.

You can pronounce the T, but it's  important that you know how native  

شما می‌توانید T را تلفظ کنید، اما مهم است که بدانید سخنرانان بومی چگونه آن را

speakers pronounce it so you can understand  us and not be confused when we say buttons.

تلفظ می‌کنند تا بتوانید ما را درک کنید و هنگام گفتن دکمه‌ها گیج نشوید.

And you can hear that  unstressed buttons in this clip.

و می‌توانید آن دکمه‌های بدون فشار را در این کلیپ بشنوید.

Let's listen now.

حالا بیا گوش کنیم

Button, Button.

دکمه، دکمه.

Who's got the button?

چه کسی دکمه را دارد؟

So now that you know how to hear buttons,  

بنابراین اکنون که می‌دانید چگونه دکمه‌ها را بشنوید،

let's learn about this expression to push one's  buttons and notice buttons is always plural.

بیایید با این عبارت برای فشار دادن دکمه‌ها آشنا شویم و دکمه‌های توجه همیشه جمع هستند.

This is when you annoy someone on purpose.

این زمانی است که شما عمداً کسی را آزار می دهید.

Now, why would you annoy someone on purpose?

حالا چرا عمداً کسی را آزار می دهید؟

Well, you have maybe a sister, a brother, a  best friend, a husband, a wife, a mom and dad.

خب، شاید شما یک خواهر، یک برادر، یک دوست صمیمی، یک شوهر، یک همسر، یک مادر و پدر داشته باشید.

And you probably know how to push their buttons.

و احتمالاً می دانید که چگونه دکمه های آنها را فشار دهید.

You know how to get a reaction out of them.

شما می دانید که چگونه از آنها واکنش نشان دهید.

And let's be honest, sometimes  you do it on purpose, right?

و بیایید صادق باشیم، گاهی اوقات به عمد این کار را انجام می دهید، درست است؟

So let's say you have a sibling.

بنابراین فرض کنید شما یک خواهر یا برادر دارید.

Your mom could say to you why do you  always push your sister's buttons?

مادرتان می‌تواند به شما بگوید چرا همیشه دکمه‌های خواهرتان را فشار می‌دهید؟

So notice your sister's buttons.

پس به دکمه های خواهرتان توجه کنید.

The buttons belong to your sister  so you need the possessive there.

دکمه‌ها متعلق به خواهرتان است بنابراین شما در آنجا به مالکیت نیاز دارید.

And your mom is saying why do you  always purposely annoy your sister?

و مادرت می گوید چرا همیشه عمدا خواهرت را اذیت می کنی؟

And maybe you push her buttons by talking  about her ex-boyfriend and you know,  

و شاید با صحبت کردن درباره دوست پسر سابقش دکمه‌های او را فشار دهید و بدانید،

just the mention of his name really irritates her,  but you do it on purpose to get that reaction.

فقط ذکر نام او واقعاً او را آزار می‌دهد، اما این کار را عمدا انجام می‌دهید تا این واکنش را نشان دهید.

Let's be honest, we've all  done something like this.

بیایید صادق باشیم، همه ما چنین کاری انجام داده ایم.

There are always little rivalries  in the workplace as well.

همیشه در محل کار نیز رقابت‌های کمی وجود دارد.

So someone could say she's just trying  to push my buttons but it won't work.

بنابراین کسی می‌تواند بگوید که او فقط سعی می‌کند دکمه‌های من را فشار دهد، اما کار نمی‌کند.

So she's saying someone else is trying to annoy  her on purpose but she's going to ignore it.

بنابراین او می گوید که شخص دیگری قصد دارد او را از روی عمد آزار دهد، اما او آن را نادیده می گیرد.

It won't work.

این کار نخواهد کرد.

And maybe this other Co worker is doing this by  talking about the Vogue account that she lost.

و شاید این همکار دیگر با صحبت کردن درباره حساب Vogue که از دست داده است، این کار را انجام دهد.

Remember she hit the jackpot  with the Vogue account,  

به یاد داشته باشید که او با حساب Vogue به جکپات رسید،

but then she forgot to do something  and they fired her from the account.

اما بعد فراموش کرد کاری انجام دهد و آنها او را از حساب اخراج کردند.

So she's not going to Fashion Week and  she's not working on the Vogue account.

بنابراین او به هفته مد نمی رود و روی حساب Vogue کار نمی کند.

So just talking about the Vogue account  really creates a reaction in her.

بنابراین صحبت کردن در مورد حساب Vogue واقعاً در او واکنش ایجاد می کند.

This happens a lot.

این خیلی اتفاق می افتد.

Let's say you have two friends.

فرض کنید شما دو دوست دارید.

One of them supports this  sports team and the other  

یکی از آنها از این تیم ورزشی حمایت می کند و

friend supports this sports team and their rivals.

دوست دیگر از این تیم ورزشی و رقبای آنها حمایت می کند.

And simply talking about the other sports team  gets that person really upset and annoyed.

و صرفاً صحبت کردن درباره تیم ورزشی دیگر، آن شخص را واقعاً ناراحت و آزرده می‌کند.

So you could say I know how  to push Alexander's buttons.

بنابراین می توانید بگویید من می دانم چگونه دکمه های الکساندر را فشار دهم.

Just mention how France lost the World Cup.

فقط به نحوه شکست فرانسه در جام جهانی اشاره کنید.

He pushes my buttons.

دکمه هایم را فشار می دهد.

This kid is pushing my buttons.

این بچه دکمه های من را فشار می دهد.

She really knows how to push buttons.

او واقعاً می داند که چگونه دکمه ها را فشار دهد.

Now let's do an imitation exercise so you can  practice all these natural pronunciation changes.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید همه این تغییرات تلفظ طبیعی را تمرین کنید.

I'll say each sentence again  three times, but this time,  

من هر جمله را دوباره سه بار می گویم، اما این بار،

after I say it, I want you to repeat it out loud.

پس از گفتن آن، از شما می خواهم آن را با صدای بلند تکرار کنید.

Here we go.

You're on A roll.

در اینجا ما می رویم.

شما در یک رول هستید.

You're on A roll.

شما در یک رول هستید.

You're on A roll.

شما در یک رول هستید.

I'm not a fan of sports.

من طرفدار ورزش نیستم.

I'm not a fan of sports.

من طرفدار ورزش نیستم.

I'm not a fan of sports.

من طرفدار ورزش نیستم.

You really hit the jackpot.

شما واقعا به جکپات رسیدید.

You really hit the jackpot.

شما واقعا به جکپات رسیدید.

You really hit the jackpot.

شما واقعا به جکپات رسیدید.

She really pushes my buttons.

او واقعاً دکمه های من را فشار می دهد.

She really pushes my buttons.

او واقعاً دکمه های من را فشار می دهد.

She really pushes my buttons.

او واقعاً دکمه های من را فشار می دهد.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said it's not a big deal at all.

گفتم اصلا چیز مهمی نیست.

It's it's a contraction of it is  not a we can combine these together,  

این یک انقباض است که نمی‌توانیم اینها را با هم ترکیب کنیم،

but notice we have AT between 2 vowels.

اما توجه کنید که بین دو مصوت AT داریم.

So a native speaker is going to pronounce that  

بنابراین یک گوینده بومی می‌خواهد آن را

as a soft D and say nada, nada,  it's nada, it's nada, big deal.

به‌عنوان یک D نرم تلفظ کند و بگوید nada، nada، it's nada، it's nada، چیز بزرگی است.

And then we can do the same with at with that T.

و سپس می‌توانیم همین کار را با at با آن T انجام دهیم.

And then all I can put them together and  then I'll pronounce that T as a soft D.

و سپس همه چیزهایی که می‌توانم آنها را کنار هم بگذارم و سپس آن T را به‌عنوان یک D نرم تلفظ می‌کنم.

And it sounds like at all, at all, at  all at all, it's not a big deal at all.

و به نظر می‌رسد اصلاً، اصلاً، اصلاً، اصلا چیز مهمی نیست

Let's talk about what this means to be a big deal.

بیایید در مورد اینکه این به معنای یک معامله بزرگ است صحبت کنیم.

This describes something that's  important, serious, or significant.

این چیزی را توصیف می‌کند که مهم، جدی یا مهم است.

We use this in both positive  and negative situations.

ما از آن در موقعیت‌های مثبت و منفی استفاده می‌کنیم.

For example, when you do something and  the consequences are serious in a bad way,  

برای مثال، وقتی کاری را انجام می‌دهید و عواقب آن به طرز بدی جدی است،

getting caught plagiarizing is a big deal.

گرفتار شدن به سرقت ادبی کار بزرگی است.

You could be expelled.

ممکنه اخراج بشی

So here the consequences are  serious in a negative way.

بنابراین در اینجا پیامدها از جنبه منفی جدی هستند.

You could be expelled, which means  permanently removed from your school.

ممکن است شما را اخراج کنند، یعنی برای همیشه از مدرسه خود حذف شوید.

Is that that big of a deal?

آیا این یک معامله بزرگ است؟

Yes, it's a big deal, but we  also use this in a positive way.

بله، مشکل بزرگی است، اما ما از آن به روشی مثبت نیز استفاده می‌کنیم.

Getting a promotion is a big deal.

گرفتن ترفیع کار بزرگی است.

You can finally buy a house.

بالاخره می توانید خانه بخرید.

So here the promotion is important and significant  for the impact it will have on your life.

بنابراین در اینجا تبلیغ مهم و مهم است به دلیل تأثیری که بر زندگی شما خواهد داشت.

It's a big deal.

این یک معامله بزرگ است. چیز

No big deal.

It's a huge deal.

مهمی نیست.

این یک معامله بزرگ است.

Now remember our example was in the negative.

حالا به یاد داشته باشید که مثال ما منفی بود.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

So we can use this in two ways.

بنابراین ما می توانیم از این به دو صورت استفاده کنیم.

First, to say that something isn't  serious, significant or important.

اول اینکه بگوییم چیزی جدی، مهم یا مهم نیست.

For example, missing the party isn't a big deal.

به عنوان مثال، از دست دادن مهمانی چیز مهمی نیست.

Your friend will understand.

دوستت متوجه میشه

So the consequence of that action?

پس پیامد آن عمل؟

Missing the party isn't very  important or significant or serious.

از دست دادن مهمانی خیلی مهم یا مهم یا جدی نیست.

It's really not a big deal.

این واقعا یک معامله بزرگ نیست.

Not a big deal Now.

الان موضوع مهمی نیست

We also use this as a reply when someone offers  appreciation or their thanks for something we did.

همچنین هنگامی که شخصی برای کاری که انجام دادیم قدردانی یا تشکر می کند، از این به عنوان پاسخ استفاده می کنیم.

Your friend could say thanks for  agreeing to help me move this weekend.

دوست شما می‌تواند تشکر کند که موافقت کردید به من کمک کنید تا آخر هفته جابجا شوم.

I really appreciate it and you can reply  back and say it's not a big deal at all.

من واقعاً از آن قدردانی می‌کنم و می‌توانید پاسخ دهید و بگویید که اصلاً موضوع مهمی نیست.

I'm happy to help.

خوشحال میشم کمک کنم

Now, if you want to sound  really American and casual,  

حالا، اگر می‌خواهید واقعاً آمریکایی و معمولی به نظر برسید،

you can reduce that entire sentence to two words.

می‌توانید کل جمله را به دو کلمه کاهش دهید.

No biggie, no biggie.

نه بزرگ، نه بزرگ.

So no biggie represents it's  not a big deal, No biggie.

بنابراین هیچ بزرگی نشان‌دهنده این نیست که موضوع مهمی نیست، نه بزرگ.

Ah, no biggie.

آه، نه بزرگ

It's really common with native  speakers in a casual, informal way.

این واقعاً برای افراد بومی به شیوه‌ای غیررسمی و غیررسمی رایج است.

So I could show my appreciation to you and say  

بنابراین می‌توانم قدردانی خود را از شما نشان دهم و بگویم

thank you so much for liking  this video and subscribing.

از اینکه این ویدیو را لایک کردید و مشترک شدید سپاسگزارم.

Don't forget to do those two things and  then you can reply back and say no biggie,  

فراموش نکنید که این دو کار را انجام دهید و سپس می‌توانید پاسخ دهید و بگویید نه بزرگ،

no biggie, it's not a big deal at all.

نه بزرگ، اصلاً مسئله مهمی نیست.

I'm happy too.

من هم خوشحالم.

So put that in the comments.

پس آن را در نظرات قرار دهید.

No biggie, No biggie, no biggie.

نه بزرگ، نه بزرگ، نه بزرگ.

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

I said.

So what are you into?

گفتم.

پس به چه کاری مشغول هستید؟

What are can combine together and that R can sound  

چیزهایی که هستند می توانند با هم ترکیب شوند و آن R می تواند به صدا درآید که

very reduced water water what  ER so in what are water water.

آب بسیار کاهش یافته است .

So basically I'm forming a  contraction in spoken English.

بنابراین اساساً در حال ایجاد یک انقباض در گفتار انگلیسی هستم.

Although this does not exist as a  contraction is what we do in spoken English.

اگرچه این به عنوان یک انقباض وجود ندارد، همان کاری است که ما در انگلیسی گفتاری انجام می دهیم.

So water you can become more of  an unstressed ya or ya ya ya.

بنابراین می‌توانید بیشتر به یک یا یا یا یا یا «یا» بدون استرس تبدیل شوید.

Almost identical in pronunciation.

در تلفظ تقریباً یکسان است. تو چی هستی

What are ya?

Inta So you can take into and change it to inta.

Inta بنابراین شما می توانید آن را وارد کنید و آن را به inta تغییر دهید.

I didn't do that personally, but many native  speakers do, so be prepared to hear two as TA.

من شخصاً این کار را انجام ندادم، اما بسیاری از افراد بومی این کار را انجام می‌دهند، بنابراین آماده باشید که دو نفر را به عنوان TA بشنوید.

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟ به

What are you into?

دنبال چه هستی؟

This is a casual way to ask someone  about their interests or preferences,  

این یک روش معمولی برای پرسیدن از کسی درباره علایق یا ترجیحاتش است،

so definitely add this to your vocabulary.

پس حتماً این را به دایره لغات خود اضافه کنید.

It will help you sound like  a Native American speaker.

این به شما کمک می کند مانند یک سخنران بومی آمریکایی صدا کنید.

So what exactly are you into, Jesse?

پس دقیقاً به چه چیزی علاقه دارید، جسی؟

To reply, you can say I'm to be  into I am, I'm into plus a noun.

برای پاسخ دادن، می‌توانید بگویید من به «من هستم»، به اضافه اسم هستم.

I'm into music, art, yoga,  Fatah, photography, hiking,  

من به موسیقی، هنر، یوگا، فتح، عکاسی، پیاده‌روی،

biking, or whatever other  activity that you're into.

دوچرخه‌سواری یا هر فعالیت دیگری که شما به آن علاقه دارید علاقه دارم.

It's also very common to answer what are you into  just with a verb of preference and simply say I  

همچنین بسیار معمول است که فقط با یک فعل ترجیحی به چه چیزی علاقه دارید پاسخ دهید و به سادگی بگویید

like music, I love yoga, I adore photography  or whatever your interest or preference is so.

موسیقی را دوست دارم، یوگا را دوست دارم، عکاسی را دوست دارم یا هر چیز دیگری که علاقه یا ترجیح شما دارد. به

What are you into?

دنبال چه هستی؟

What about you?

تو چطور؟ بدون

Sleeveless?

What are you into?

آستین؟ به

دنبال چه هستی؟

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم آیا

Can we play it by ear?

می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟ آیا

Can we play it by ear?

می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟ آیا

Can we play it by ear?

می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said can we play it by ear?

گفتم میشه با گوش بازی کنیم؟

Can it is an auxiliary verb.

Can it یک فعل کمکی است.

It's there to ask the question.

اینجا برای پرسیدن سوال است. چه

When is an auxiliary verb?

زمانی فعل کمکی است؟

We pronounce it as kin, kin, unstressed,  because the main verb is what you hear.

ما آن را به صورت kin، kin، unstressed تلفظ می کنیم، زیرا فعل اصلی همان چیزی است که می شنوید.

Play.

بازی. می توانی بنوازی؟

Can you play?

می توانی بازی کنی؟ می توانی بنوازی؟

Can you play?

می توانی بازی کنی؟

We can combine play and it together.

ما می توانیم بازی و آن را با هم ترکیب کنیم.

I'll take that Y and I'll use it to connect.

من آن Y را می گیرم و از آن برای اتصال استفاده می کنم.

Play it, it, play it, play it.

پخش کن، بازی کن، بازی کن.

But you say it as one word.

اما شما آن را در یک کلمه بگویید. آیا

Can we play it by ear?

می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟

Do you know what this means?

آیا می دانید این به چه معناست؟

When you play something by  ear, it means that you make  

وقتی چیزی را با گوش بازی می‌کنید، به این معنی است که به

decisions as they happen rather  than planning in advance.

جای اینکه از قبل برنامه‌ریزی کنید، همانطور که اتفاق می‌افتد، تصمیم می‌گیرید.

If your friend or spouse asks you,  what should we do this weekend?

اگر دوست یا همسرتان از شما بپرسد، این آخر هفته چه کار کنیم؟

And you don't want to make plans, you  just want to decide as it's happening.

و شما نمی‌خواهید برنامه‌ریزی کنید، فقط می‌خواهید همانطور که در حال وقوع است تصمیم بگیرید.

So you wait until dinner to decide  what you're going to have for dinner  

بنابراین برای تصمیم‌گیری درباره اینکه چه چیزی برای شام می‌خورید، صبر می‌کنید

rather than planning it in advance the day before.

تا اینکه از روز قبل برای آن برنامه‌ریزی کنید.

You can say, let's just play it by ear.

می توانید بگویید، بیایید آن را با گوش پخش کنیم.

Let's just play it by ear.

بیایید آن را با گوش بازی کنیم.

You're right, let's play it by ear.

حق با شماست، بیایید با گوش بازی کنیم.

Or someone asks, what are you going to do  

یا کسی می‌پرسد،

on vacation because they know  you have a vacation planned.

در تعطیلات چه کاری می‌خواهید انجام دهید، زیرا می‌دانند که برای تعطیلات برنامه‌ریزی کرده‌اید.

You can reply back and say we have a few  tours planned and we'll play the rest by ear.

می‌توانید پاسخ دهید و بگویید که ما چند تور برنامه‌ریزی کرده‌ایم و بقیه را به صورت تلفنی پخش می‌کنیم.

The rest being the rest of your vacation.

بقیه بقیه تعطیلات شماست.

We'll play the rest by ear.

بقیه را با گوش بازی می کنیم.

We'll decide what we want to do in the  moment, based on how we feel, based on  

ما تصمیم می‌گیریم در لحظه چه کاری انجام دهیم، بر اساس احساسمان، بر اساس

where we are, based on the situation,  rather than deciding in advance.

جایی که هستیم، بر اساس موقعیت، به جای اینکه از قبل تصمیم بگیریم.

What about you?

تو چطور؟

When you're planning a vacation, do  you prefer to have a full itinerary,  

وقتی در حال برنامه‌ریزی تعطیلات هستید، ترجیح می‌دهید یک برنامه سفر کامل داشته باشید، به این

which means every day all the activities you're  going to do on that day are decided in advance?

معنی که هر روز تمام فعالیت‌هایی که قرار است در آن روز انجام دهید از قبل تعیین می‌شوند؟

That's a full itinerary.

این یک برنامه سفر کامل است.

Or do you prefer to play it by ear?

یا ترجیح می دهید آن را با گوش بازی کنید؟

No plans, You're just going to decide  what to do based on how you feel.

بدون برنامه، شما فقط بر اساس احساس خود تصمیم می گیرید که چه کاری انجام دهید.

Or perhaps #3 a little bit of both.

یا شاید شماره 3 کمی از هر دو.

So put in the comments your preference.

پس ترجیح خود را در نظرات بنویسید.

1-2 or three?

1-2 یا سه؟

As for me, I would probably  choose #2 just to play it by ear.

در مورد من، احتمالاً شماره 2 را فقط برای پخش با گوش انتخاب می کنم.

I like being more spontaneous.

من خودجوش بودن را بیشتر دوست دارم.

But my husband, Kevin, he is  definitely a full itinerary person,  

اما شوهرم، کوین، او قطعاً یک فرد کامل در برنامه سفر است،

which I learned the first time  we planned a vacation together.

که اولین باری که با هم برای تعطیلات برنامه ریزی کردیم فهمیدم.

So now we do #3 we do a little bit of both.

بنابراین اکنون شماره 3 را انجام می دهیم و هر دو را کمی انجام می دهیم.

So we both are satisfied.

پس هر دو راضی هستیم.

What about you?

تو چطور؟ نظر

Share yours in the comments.

خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.

I don't know, Play it by ear.

من نمی دانم، آن را با گوش پخش کنید.

Why?

چرا؟

Let's try this one more time.

بیایید یک بار دیگر این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

Maybe a little more challenging, I said.

گفتم شاید کمی چالش برانگیزتر باشد.

Turns out I bought a knockoff.

معلوم شد من یک ناک آف خریدم.

Turns out I can combine those  together and it sounds like.

معلوم شد می‌توانم آن‌ها را با هم ترکیب کنم و به نظر می‌رسد.

Turns out.

معلوم میشود.

So I'm using that S to glide to the  next word, but I say it as one word.

بنابراین من از S برای رفتن به کلمه بعدی استفاده می کنم، اما آن را به عنوان یک کلمه می گویم. معلوم شد که

Turns out turns out I bought a so bought is  pronounced bought so I can combine those together.

من خریدم یک so buy به صورت خرید تلفظ می‌شود تا بتوانم آن‌ها را با هم ترکیب کنم.

Bada bada.

بدا بادا.

Just like got a native  speakers commonly say gotta.

درست مانند یک زبان مادری که معمولاً گویشوران می‌گویند باید.

Well you can do the same  thing with bought a bada bada.

خوب، می‌توانید همین کار را با بادا بادا خریداری کنید.

Knock the K is silent and  off because they go together.

Knock the K بی صدا و خاموش است زیرا با هم می روند.

Knock off, it's one word.

بکوب، این یک کلمه است.

I'm going to use that knock, cough, cough.

من می خواهم از آن ضربه، سرفه، سرفه استفاده کنم.

So I'm going to pronounce the final K on knock  

بنابراین من K نهایی را روی knock   تلفظ می‌کنم

and I'm going to pronounce it  on off, knock off, knock off.

و آن را on off، knock off، knock off تلفظ می‌کنم.

Let's talk about what this means.

بیایید در مورد اینکه این به چه معناست صحبت کنیم. معلوم

Turns out to turn out this is an extremely  common phrasal verb and is used in many  

شد که این یک فعل عبارتی بسیار رایج است و در بسیاری از

expressions in daily speech, so definitely  add it to your vocabulary in this context.

عبارات در گفتار روزانه استفاده می‌شود، بنابراین حتماً آن را در این زمینه به واژگان خود اضافه کنید.

Turns out is used to say that something is  

معلوم است برای گفتن این که چیزی

surprising or unexpected, so I  did not expect this situation.

شگفت‌انگیز یا غیرمنتظره است، استفاده می‌شود، بنابراین من انتظار چنین وضعیتی را نداشتم.

Turns out it was spam.

معلوم شد که اسپم بوده

So let's say you were supposed to work late  tonight and you knew about this last week.

بنابراین فرض کنید که قرار بود امشب تا دیر وقت کار کنید و هفته گذشته از این موضوع اطلاع داشتید. تمام هفته

You've planned your your  entire week to work late today.

خود را طوری برنامه ریزی کرده اید که امروز تا دیر وقت کار کنید.

You've made plans and arrangements.

شما برنامه ریزی ها و هماهنگی ها را انجام داده اید.

But then your boss says, oh, actually,  you don't have to work late tonight.

اما بعد رئیس شما می گوید، اوه، در واقع، لازم نیست امشب تا دیر وقت کار کنید.

We finished the project.

پروژه را تمام کردیم.

So you can say, oh, turns out I don't have  to work late tonight because it's unexpected.

بنابراین می توانید بگویید، اوه، معلوم است که من مجبور نیستم تا دیر وقت امشب کار کنم زیرا غیرمنتظره است. جای

It's surprising.

تعجب دارد.

It's not what you thought.

این چیزی نیست که شما فکر می کردید. به

Turns out grammatically there  should be a subject here.

نظر می رسد از نظر دستوری باید موضوعی در اینجا وجود داشته باشد.

It turns out I don't have to work late tonight.

معلوم شد که مجبور نیستم امشب تا دیر وقت کار کنم.

But this is called a dummy subject in English,  

اما در زبان انگلیسی به این موضوع، موضوع ساختگی گفته می‌شود،

where the subject, it doesn't  actually represent anything.

جایی که موضوع، در واقع چیزی را نشان نمی‌دهد.

It's just the existence, the situation.

فقط وجود، وضعیت است.

Because it's a dummy subject in spoken English,  

از آنجا که این یک موضوع ساختگی در زبان انگلیسی گفتاری است،

we often drop it and just say, turns  out I don't have to work late tonight.

اغلب آن را رها می کنیم و فقط می گوییم، معلوم می شود که مجبور نیستم امشب تا دیر وقت کار کنم.

But in written English, a subject  is required grammatically.

اما در انگلیسی نوشتاری، یک موضوع از نظر گرامری مورد نیاز است.

Let's talk about a knock off.

بیایید در مورد ضربه زدن صحبت کنیم.

What is this?

این چیه؟

Because turns out I bought a knock off.

چون معلوم است که من یک ناک آف خریدم.

What's a knock off?

ضربه زدن چیست؟

A knock off is a copy or an imitation of  something, usually a product or service.

ضربه زدن یک کپی یا تقلید از چیزی است، معمولاً یک محصول یا خدمات.

Knock offs are very common with designer brands.

ناک آف در برندهای طراح بسیار رایج است.

So the original is a Louis Vuitton handbag,  which has a very distinct look to it.

بنابراین اصل یک کیف دستی Louis Vuitton است که ظاهری بسیار متمایز دارد.

But there are a lot of knockoffs.

اما شکست های زیادی وجود دارد.

They're fake, they're fake Louis Vuittons.

آنها تقلبی هستند، آنها لویی ویتون های تقلبی هستند.

And from a distance you  probably can't tell at all.

و از راه دور احتمالاً اصلاً نمی توانید بگویید.

But when you examine the quality  of the material, it's very obvious.

اما وقتی کیفیت مواد را بررسی می‌کنید، بسیار واضح است.

So in this situation, maybe it's My friend bought  a Louis Vuitton, but turns out it was a knockoff.

بنابراین در این شرایط، شاید دوست من یک لویی ویتون خریده است، اما معلوم است که این یک ضربه‌ای بوده است.

At least designer or knockoff,  

دست‌کم با طراحی یا ضربه‌ای،

it's just buy another knockoff that's  actually a cubic zirconia knockoff.

فقط یک ضربه‌گیر دیگر بخرید که در واقع یک ضربه‌گیر مکعبی زیرکونیایی است.

Now let's do an imitation  exercise so you can practice  

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید

all of these pronunciation changes  that take place in spoken English.

همه این تغییرات تلفظی را که در زبان انگلیسی گفتاری انجام می‌شود، تمرین کنید.

I'll say each sentence again three  times, and after I say the sentence,  

من هر جمله را دوباره سه بار می گویم، و بعد از گفتن جمله،

I want you to repeat the sentence out  loud and imitate my pronunciation.

می خواهم جمله را با صدای بلند تکرار کنید و تلفظ من را تقلید کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

It's not a big deal at all.

اصلاً چیز مهمی نیست.

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟

So what are you into?

پس به چه کاری مشغول هستید؟ آیا

Can we play it by ear?

می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟ آیا

Can we play it by ear?

می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟ آیا

Can we play it by ear?

می توانیم آن را با گوش بازی کنیم؟

Turns out I bought a knock off.

معلوم شد من یک تیک آف خریدم.

Turns out I bought a knock off.

Turns out I bought a knock off.

معلوم شد من یک تیک آف خریدم.

معلوم شد من یک تیک آف خریدم.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو شاهکاری.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو شاهکاری.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو شاهکاری.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said thanks for your help.

گفتم ممنون از کمکت

You rock.

تو شاهکاری.

Very easy, right?

خیلی راحته، درسته؟

At a natural pace.

با سرعت طبیعی

Native speakers.

بومی زبانان.

We reduce sound, so four becomes fur.

ما صدا را کاهش می دهیم، بنابراین چهار تبدیل به خز می شود.

Thanks fur Your becomes your.

متشکرم خز شما می شود شما.

Thanks for your.

ممنون برای.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

Your help.

کمک شما.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

Now let's review a common mistake  that I hear beginner students make,  

اکنون بیایید یک اشتباه رایج  را که می‌شنوم دانش‌آموزان مبتدی،

and sometimes even advanced students.

و حتی گاهی اوقات دانش‌آموزان پیشرفته مرتکب می‌شوند، مرور کنیم.

You can say thank you or thanks.

می توانید بگویید متشکرم یا تشکر.

You cannot say thanks you or thank and notice.

شما نمی توانید تشکر کنید یا تشکر کنید و متوجه شوید.

In our example, we have thanks for your help.

در مثال ما از کمک شما تشکر می کنیم.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

What is your help?

کمک شما چیست؟

This is a noun, so we have thanks for plus noun.

این یک اسم است، بنابراین برای اسم به اضافه تشکر داریم.

You can also use Thanks for plus  gerund because for is a preposition.

همچنین می‌توانید از Thanks for plus gerund استفاده کنید زیرا for یک حرف اضافه است.

So what would things for your  help be in the Jaron form?

بنابراین چه چیزهایی برای کمک شما به شکل Jaron خواهد بود؟

Do you know?

میدونی؟

Thanks for helping me, thanks for your  help, thanks for helping me and you rock.

از اینکه به من کمک کردید متشکرم، از کمک شما متشکرم، از اینکه به من و شما کمک کردید متشکرم.

This is a very natural way to say you're great.

این یک روش بسیار طبیعی برای گفتن اینکه شما عالی هستید است.

You're awesome.

تو فوق العاده ای

I use this in the comment section to reply  to your lovely comments all the time.

من از این در بخش نظرات استفاده می کنم تا همیشه به نظرات دوست داشتنی شما پاسخ دهم.

But don't say you are rock.

اما نگویید که راک هستید. قرار

It is not to be rock.

نیست سنگ باشد.

It is to rock.

تکان دادن است.

You rock.

تو شاهکاری.

You rock.

تو شاهکاری.

You're awesome.

تو فوق العاده ای

You're really great.

تو واقعا عالی هستی

You rock.

Put that in the comments.

تو شاهکاری.

آن را در نظرات قرار دهید.

You rock.

تو شاهکاری.

You rock.

تو شاهکاری.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

Thanks for helping me.

ممنون میشم کمکم کنید

Thanks, Billy.

ممنون، بیلی

You rock.

تو شاهکاری.

You rock.

تو شاهکاری.

Thanks, honey.

ممنون عسلم مرسی عزیزم.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

A little more difficult.

کمی سخت تر.

I'll say it three times.

سه بار میگم

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said she's starting to rub off on you.

من گفتم او شروع به مالیدن به تو کرده است.

She's is our contraction.

او انقباض ماست

She is she's she's starting to So instead  of two, you can use an unstressed tub.

او دارد شروع می کند بنابراین به جای دو، می توانید از یک وان بدون استرس استفاده کنید.

She's starting to rub off because  rub off is a phrasal verb.

او شروع به مالیدن می کند زیرا rub off یک فعل عبارتی است.

They go together.

با هم می روند.

I can take that B sound and connect it to the  next word, but I have to combine them together.

می توانم آن صدای B را بگیرم و به کلمه بعدی متصل کنم، اما باید آنها را با هم ترکیب کنم.

I have to say them as one word.

باید آنها را در یک کلمه بگویم.

Rub off, boff, rub off, rub off.

مالش، بوف، مالش، مالش.

I can also take that on and add it together.

من همچنین می توانم آن را در نظر بگیرم و آن را با هم اضافه کنم.

So I'm saying those 3 words as one rub off on.

بنابراین من آن 3 کلمه را به عنوان یک مالش می گویم.

So here I'm taking the F from  off and I'm adding it on.

بنابراین در اینجا من F را از خاموش می کنم و آن را اضافه می کنم.

Fawn rub off.

مالش حنایی.

Fawn rub off on, rub off on you.

حنایی مالش، بر تو بمال.

What does this mean?

این یعنی چی؟

To rub off on someone is when someones  behavior or personality effects someone else.

دزدیدن به کسی زمانی است که رفتار یا شخصیت شخصی بر دیگری تأثیر بگذارد.

Let's take Janice and let's say  Janice loves helping other people.

بیایید جانیس را بگیریم و فرض کنیم جانیس دوست دارد به دیگران کمک کند.

Now let's say Fernando spends  a week working with Janice,  

اکنون فرض کنید فرناندو یک هفته با جانیس کار می کند،

and now Fernando starts helping other people.

و اکنون فرناندو شروع به کمک به افراد دیگر می کند.

You could say Janice rubbed off on Fernando.

می‌توان گفت جانیس به فرناندو دست زد.

Here we have it.

در اینجا ما آن را داریم.

In the past, simple rubbed, rubbed, rubbed  off on Janice, rubbed off on Fernando.

در گذشته، مالیدن ساده، مالیدن، مالیدن به جانیس، مالیدن به فرناندو.

Now you could also take the specific  personality trait or characteristic,  

اکنون می‌توانید ویژگی یا ویژگی شخصیتی خاص را نیز انتخاب کنید،

in this case, Janice's helpfulness,  which is a noun, Janice's helpfulness,  

در این مورد، کمک‌کننده بودن جانیس، که یک اسم است، کمک‌کننده بودن جانیس،

because the helpfulness belongs  to Janice, so it's possessive.

زیرا مفید بودن متعلق به جانیس است، بنابراین مالکیت دارد.

Janice's helpfulness rubbed off on Fernando,  so that specific character trait of Janice  

کمک‌رسانی جانیس بر فرناندو تأثیر گذاشت، به طوری که ویژگی شخصیتی خاص جنیس

transferred to Fernando because  they spent time together.

به فرناندو منتقل شد، زیرا آنها زمانی را با هم سپری کردند.

Marcus is really rubbing off on you.

مارکوس واقعاً به شما دست می دهد.

Finally, I'm rubbing off on you.

در نهایت، من به شما مالیم.

My deviousness has finally rubbed off on you.

فریبکاری من بالاخره به تو سرایت کرد.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

He rubs me the wrong way.

او من را اشتباه می مالد.

He rubs me the wrong way.

او من را اشتباه می مالد.

He rubs me the wrong way.

او من را اشتباه می مالد.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said he rubs me the wrong way.

گفتم اشتباهی مرا می مالید.

Notice this expression uses the verb to rub,  and our last expression used the verb to rub.

توجه کنید که این عبارت از فعل ساییدن استفاده می‌کند و آخرین عبارت ما از فعل مالش استفاده می‌کند.

But they have completely different meanings.

اما آنها معانی کاملا متفاوتی دارند.

And that's why this is a more advanced listening  exercise, because maybe you understood the words,  

و به همین دلیل است که این تمرین گوش دادن پیشرفته‌تر است ، زیرا ممکن است کلمات را فهمیده باشید،

but you don't know what this means  to rub someone the wrong way.

اما نمی‌دانید این به چه معناست که به دیگران مالش دهید.

This is to annoy someone,  but without intending to.

این برای آزار کسی است، اما بدون قصد.

Remember Janice from our last example.

جنیس را از آخرین مثال ما به یاد بیاورید.

And she was very helpful, but maybe for  some reason she just rubs you the wrong way.

و او بسیار مفید بود، اما شاید به دلایلی شما را به روشی اشتباه می‌مالد.

She annoys you, but there's  nothing that she does to annoy you.

او شما را آزار می دهد، اما کاری برای آزار شما انجام نمی دهد.

Just maybe your personalities clash.

فقط شاید شخصیت شما با هم تضاد داشته باشد. با

They don't go together.

هم نمی روند

So if you're planning a social gathering, you  might say, is it OK if we don't invite Janice?

بنابراین، اگر در حال برنامه‌ریزی یک گردهمایی اجتماعی هستید، ممکن است بگویید، اگر جنیس را دعوت نکنیم اشکالی ندارد؟

She rubs me the wrong way.

او مرا اشتباه می مالد.

Now an entire person like poor  Janice can rub you the wrong way,  

اکنون یک فرد کامل مانند جانیس فقیر می‌تواند شما را به روشی نادرست مالش دهد،

but it also could be something  specific that someone said or did.

اما می‌تواند چیزی خاص باشد که شخصی گفته یا انجام داده است.

And overall you like Janice, but just that one  thing she said or did rubbed you the wrong way.

و در کل شما جنیس را دوست دارید، اما فقط همین یک چیزی که او گفت یا انجام داد، شما را به اشتباه مالش داد.

For example, your comment  just rubbed me the wrong way.

به عنوان مثال، کامنت شما به اشتباه من را نادیده گرفت.

So maybe she said something in a  meeting that really annoyed you,  

بنابراین شاید او در یک جلسه چیزی گفته که واقعا شما را آزار می دهد،

but you know she did not intend to annoy you.

اما می دانید که او قصد آزار شما را نداشته است.

So here your comment.

بنابراین نظر شما اینجاست.

This is a noun.

این یک اسم است.

Your comment rubbed the past  simple of the verb to rub.

نظر شما گذشته ساده فعل to rub را نشان می دهد.

And notice that soft D rubbed  rubbed me, rubbed me the wrong way.

و توجه کنید که D نرم مالیده به من مالیده است، من را به روشی اشتباه مالیده است.

Is it me?

این منم؟

Like do I rub you the wrong way?

مثل اینکه من شما را به روش اشتباه مالیدم؟

Not Jay.

نه جی.

Guy rubs me the wrong way.

پسر به روش اشتباهی به من می مالد.

She rubs everyone the wrong way.

او همه را اشتباه می مالد.

But pop our final listening  exercise and the most advanced.

اما آخرین تمرین گوش دادن و پیشرفته‌ترین تمرین ما را اجرا کنید .

I'll say it three times.

سه بار میگم

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said I had a hunch he'd quit.

گفتم حس می کنم او ترک کرده است.

Notice for pronunciation.

اطلاعیه برای تلفظ

I had a.

من یک داشتم.

I had a had a.

من یک داشتم.

So I combine had a together as one word.

بنابراین من یک کلمه را با هم ترکیب کردم.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

Now, did you hear that?

حالا شنیدی؟

Duh.

He'd he'd quit.

دوه

او می خواست استعفا دهد

Well, that D represents what  word would he would quit.

خوب، آن D نشان‌دهنده کلمه‌ای است که او از آن دست می‌کشید.

He'd quit.

ترک کرده بود

He'd quit Very difficult for students to hear.

شنیدن او برای دانش آموزان بسیار دشوار است.

Native speakers understand it based on  context and based on grammatical structure.

سخنرانان بومی آن را بر اساس بافت و بر اساس ساختار دستوری درک می کنند.

It would sound awkward without it.

بدون آن عجیب به نظر می رسید.

So we know it's there even though  we can't really hear it either.

بنابراین ما می‌دانیم که آنجاست، حتی اگر واقعاً نمی‌توانیم آن را بشنویم.

When you have a hunch, A hunch is the noun  and then the verb that goes with it is have.

هنگامی که شما یک قوز دارید، A hunch اسم است و سپس فعل همراه با آن have است.

So to have a hunch, this is when you think  or predict that something is going to happen,  

بنابراین برای داشتن حدس و گمان، این زمانی است که فکر می‌کنید یا پیش‌بینی می‌کنید که چیزی قرار است اتفاق بیفتد،

but it isn't based on facts.

اما بر اساس واقعیات نیست.

It's based on your intuition, your feelings.

این بر اساس شهود شما، احساسات شما است.

So you could say I have a hunch  she'll accept our invitation.

بنابراین می‌توانید بگویید من فکر می‌کنم او دعوت ما را می‌پذیرد.

Now if someone replies back and says why,  all you would say is because I have a hunch.

حالا اگر کسی پاسخ دهد و بگوید چرا، تنها چیزی که می گویید این است که من یک حس و حال دارم.

I have a feeling, I have a gut  feeling and notice the grammar here.

من یک احساس دارم، من یک احساس درونی دارم و به دستور زبان اینجا توجه می کنم.

I have a hunch this is the present simple  

من فکر می کنم که این ساده حال است

and then she'll accept she will  accept that's the future simple.

و سپس او می پذیرد که می پذیرد که آینده ساده است.

I have a hunch she'll accept  our invitation because you're  

من فکر می کنم که او دعوت ما را می پذیرد زیرا شما در

making a prediction about the future.

مورد آینده پیش بینی می کنید.

But you could use this in the  past like our listening exercise.

اما می‌توانید از آن در گذشته مانند تمرین گوش دادن ما استفاده کنید.

I had a hunch last week in the  past, so that's the past simple.

من هفته گذشته در گذشته احساسی داشتم ، بنابراین این گذشته ساده است.

Last week I had a hunch that he would quit.

هفته گذشته من این تصور را داشتم که او ترک خواهد کرد. به

So would is the past simple of the verb will.

همین ترتیب، ماضی ساده فعل will است.

I had a hunch that he'd quit  and using that is optional.

گمان داشتم که او ترک کرده است و استفاده از آن اختیاری است.

You don't need it.

شما به آن نیاز ندارید.

You could simply say I had a hunch he'd quit.

شما به سادگی می توانید بگویید که من فکر می کردم که او ترک کرده است. من

I had a hunch.

حدس زدم

Just a hunch.

فقط یک قوز

I had a hunch, but I wasn't certain.

حسی داشتم، اما مطمئن نبودم.

Now let's do an imitation exercise so you can  practice speaking fast, just like a native.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید مثل یک بومی، سریع صحبت کنید.

I'll say each sentence again three times, and this  time I want you to repeat each sentence out loud.

هر جمله را دوباره سه بار می‌گویم، و این بار می‌خواهم هر جمله را با صدای بلند تکرار کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو شاهکاری.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو شاهکاری.

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

You rock.

تو شاهکاری.

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

She's starting to rub off on you.

او شروع به مالیدن به تو کرده است.

He rubs me the wrong way.

او من را اشتباه می مالد.

He rubs me the wrong way.

او من را اشتباه می مالد.

He rubs me the wrong way.

او من را اشتباه می مالد.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.

I had a hunch he'd quit.

من فکر می کردم که او ترک کرده است.