PRONUNCIATION of English Words with an -ON Ending

Good afternoon.

عصر بخیر.

Good morning.

صبح بخیر.

My name's Ronnie.

اسم من رونی است

I'm going to teach you how to...

من می خواهم به شما یاد بدهم که چگونه

Get focus on the camera, okay?

... روی دوربین تمرکز کنید، باشه؟

I'm going to teach you some very important pronunciation.

من قصد دارم چند تلفظ بسیار مهم را به شما آموزش دهم .

Pronunciation, pronunciation.

تلفظ، تلفظ.

And the point of me teaching you this is-magic-how to sound more natural when you speak English.

و نکته ای که من به شما آموزش می دهم این است که چگونه وقتی انگلیسی صحبت می کنید طبیعی تر به نظر برسید.

So, you understand; you know that pronunciation in English, I think is the most difficult

بنابراین، می فهمی؛ شما می دانید که تلفظ در زبان انگلیسی، به نظر من سخت ترین است،

because it's just crazy, isn't it?

زیرا فقط دیوانه کننده است، اینطور نیست؟

You see a word written, but the way that it's actually said is completely different.

شما یک کلمه را می بینید که نوشته شده است، اما نحوه بیان آن کاملاً متفاوت است.

We have silent letters; we have letters that make a whole new word, a whole new sound.

ما نامه های بی صدا داریم. ما حروفی داریم که یک کلمه کاملاً جدید، یک صدای کاملاً جدید ایجاد می کنند.

So, let me teach you something that will help you, and it's all about one of my favourite

بنابراین، اجازه دهید چیزی به شما یاد بدهم که به شما کمک کند، و همه چیز در مورد یکی از چیزهای مورد علاقه من

things in the word: Food.

در این کلمه است: غذا.

Who likes food?

چه کسی غذا را دوست دارد؟

I like food.

من غذا دوست دارم.

Food is essential for living, so this lesson is essential for you.

غذا برای زندگی ضروری است، بنابراین این درس برای شما ضروری است.

I hope you're not hungry; maybe you will be after this.

امیدوارم گرسنه نباشی شاید دنبال این باشید

So, our first word is: "bacon".

بنابراین، اولین کلمه ما این است: "بیکن".

Right?

درست؟

"Bay-kin", not: "bacon"?

"Bay-kin"، نه: "بیکن"؟

No.

نه

Check this out.

. این را بررسی کنید.

"Bacon".

"بیکن".

"Bay-kin", "bacon", "bay-kin".

"Bay-kin"، "Bacon"، "Bay-kin".

What is going on, Ronnie?

چه خبر است، رونی؟

What's going on is the...

اتفاقی که می افتد این است که...

All of these words that I've written on the board actually end in "ion" or "on", but we

همه این کلماتی که من روی تابلو نوشته ام در واقع به "یون" یا "روی" ختم می شوند، اما ما

pronounce them like: "in".

آنها را اینگونه تلفظ می کنیم: "در".

So, we don't say: "bacon"-unless you're a French Canadian-we say: "bay-kin".

بنابراین، ما نمی گوییم: "بیکن" - مگر اینکه شما یک کانادایی فرانسوی باشید - می گوییم: "bay-kin".

So, if I was to write this phonetically, which means how it sounds, I would write: "bay-kin".

بنابراین، اگر بخواهم این را به صورت آوایی بنویسم، یعنی چگونه به نظر می رسد، می نوشتم: "bay-kin".

Bacon is delicious.

بیکن خوشمزه است.

It's got a lot of fat, a lot of calories - that's what makes it so tasty.

چربی زیادی دارد، کالری زیادی دارد - این همان چیزی است که آن را بسیار خوشمزه می کند.

It comes from a pig, and it's the tummy of a pig.

از خوک می آید و شکم خوک است.

Pig tummy.

شکم خوک.

Delicious bacon.

بیکن خوشمزه.

Bacon.

بیکن.

Bacon.

بیکن.

So, next one.

بنابراین، مورد بعدی.

This is a crazy one as well because we have a silent "l", and as our lesson will follow,

این هم دیوانه‌وار است، زیرا ما یک «ل» بی‌صدا داریم، و همانطور که درسمان دنبال می‌شود

we don't say: "mon", we say: "min".

، نمی‌گوییم: «مون»، می‌گوییم: «min».

So, this word-it's a fish and the inside of the fish is orange or pink-is called not:

بنابراین، این کلمه - ماهی است و داخل ماهی نارنجی یا صورتی است - نامیده نمی شود:

"salmon"; it's actually called: "samin".

"سالمون"; در واقع به آن می گویند: "ثمین".

So, it looks like "salmon", but it's "samin".

پس شبیه «ماهی قزل آلا» است اما «ثمین» است.

So, so far we have: "bacon" and "salmon".

بنابراین، تا اینجا ما داریم: "بیکن" و "سالمون".

Next, it's a vegetable.

بعد، سبزی است.

It smells bad; it makes you cry, if you cut it.

بوی بد می دهد؛ اگر آن را قطع کنی باعث گریه ات می شود.

And this is not: "onion"; it's actually: "un-yin".

و این نیست: "پیاز"; در واقع این است: "un-yin".

So you want to say: "onion", but we're like: "No.

بنابراین شما می خواهید بگویید: "پیاز"، اما ما مانند: "نه

I'm sorry, ladies and gentlemen, we're going to say: 'un-yin'."

. متاسفم، خانم ها و آقایان، ما می خواهیم بگوییم: "un-yin".

Oh, that's just crazy.

اوه، این دیوانه است.

Bear with, okay?

تحمل کن، باشه؟

It gets more fun.

سرگرم کننده تر می شود.

The next one is: "lemin", not: "lemon"; "lemin".

بعدی این است: «لمین»، نه: «لیمو». "لمین".

This is actually a little more easier.

این در واقع کمی ساده تر است.

Now, the other thing that you guys have to be aware of is "lemon" is yellow, and it's

حالا، چیز دیگری که شما بچه ها باید از آن آگاه باشید این است که "لیمو" زرد است و

big.

بزرگ است.

Okay?

باشه؟

In a lot of your countries, you say: "leemon", and "leemon" actually in English we call "lime".

در بسیاری از کشورهای شما، شما می گویید: "leemon" و "leemon" در واقع در انگلیسی ما به آن "lime" می گوییم.

Uh-oh.

اوه اوه

So, a lemon is big and yellow; and a lime-which is actually the spelling; it's pretty cool-is

بنابراین، یک لیمو بزرگ و زرد است. و آهک - که در واقع املای آن است. خیلی باحال است،

actually small and green.

در واقع کوچک و سبز است.

So, in your language, maybe you mix those up.

بنابراین، به زبان شما، شاید آنها را با هم مخلوط کنید.

But never fear.

اما هرگز نترس

Lemons are yellow; limes are green.

لیموها زرد هستند؛ لیموها سبز هستند

Another delicious fruit is a "melon".

یکی دیگر از میوه های خوشمزه "خربزه" است.

Not: "melon"; "melin".

نه: «خربزه»؛ "ملین".

And in the world we have many different kinds of melon; we have watermelon that has nothing

و در دنیا ما انواع مختلف خربزه داریم. ما هندوانه ای داریم که

to do with water, and we have muskmelon, dew melon, honeydew melon, queen melon, king melon

ربطی به آب ندارد، و ما خربزه مشک، خربزه شبنم، خربزه عسلی، خربزه ملکه، خربزه شاه داریم

- so many melons; we're not going to get into them.

- خربزه بسیار زیاد. ما وارد آنها نمی شویم.

But the pronunciation is: "melin", not "melon".

اما تلفظ این است: «ملین» نه «خربزه».

Another thing that we have that you probably maybe have never seen this word before, it's

یکی دیگر از چیزهایی که ما داریم که احتمالاً تا به حال این کلمه را ندیده اید،

called "mutton".

"گوسفند" نام دارد.

Mitten?

دستکش؟

Don't eat the mittens.

دستکش ها را نخورید

"Mutton".

"گوشت گوسفند".

"Mutton" is basically a sheep.

«گوسفند» در اصل گوسفند است.

So, maybe you have heard of the word "lamb".

بنابراین، شاید کلمه "بره" را شنیده باشید.

"Oh, Ronnie, you forgot the 'b': 'lamb'."

"اوه، رونی، "ب" را فراموش کردی: "بره".

It's not "lam-b"; it's "lam".

این "لام-ب" نیست. "لام" است.

So, basically: "lamb" and "mutton" are the same thing; they're both sheep.

پس اساساً: «بره» و «گوسفند» یکی هستند; هر دو گوسفند هستند

The difference is a lamb is a baby sheep, and a mutton is an older sheep; a teenager.

تفاوت این است که بره بچه گوسفند است و گوشت گوسفند گوسفند بزرگتر است. یک نوجوان.

So, you're eating the teenager or you're eating the baby.

بنابراین، شما نوجوان را می خورید یا بچه را می خورید.

Do you eat babies?

آیا شما نوزادان را می خورید؟

Do you eat baby lamb?

بچه بره میخوری؟

Do you eat baby sheep?

بچه گوسفند میخوری؟

Cool.

سرد.

Do you eat "lye-in"?

آیا شما "لای این" می خورید؟

Not: "lion".

نه: "شیر".

It should be.

باید باشد.

Look at: "li-on".

نگاه کنید به: "li-on".

Oh, no, in English - no.

اوه، نه، به انگلیسی - نه.

I'm sorry, we say: "lye-in".

متاسفم، ما می گوییم: "لای در".

"Lion".

"شیر نر".

Have you ever eaten lion?

تا حالا شیر خوردی؟

Me neither.

من هم نه.

I would.

من می خواهم.

I think they're beautiful, but I would eat them.

من فکر می کنم آنها زیبا هستند، اما من آنها را می خوردم.

Damn, I would eat anything, really.

لعنتی، من واقعاً هر چیزی می خورم.

Maybe anything.

شاید هر چیزی.

The next one.

مورد بعدی.

Maybe you guys are confused about why I have "lion" written on the board - it was a joke.

شاید شما بچه ها در مورد اینکه چرا من روی تابلو نوشته "شیر" گیج شده اید - این یک شوخی بود.

But the next one is not a joke at all.

اما بعدی اصلا شوخی نیست.

And this word, it looks like: "pig-eon".

و این کلمه، به نظر می رسد: "pig-eon".

And you say: "Ronnie, is that a pig?" and I say: "No.

و شما می گویید: "رونی، آیا آن خوک است؟" و من می گویم: "

A 'pigeon' is a bird."

نه، "کبوتر" یک پرنده است."

Okay?

باشه؟

A lot of people don't like pigeons; they think that they're dirty...

بسیاری از مردم کبوتر را دوست ندارند. آنها فکر می کنند که آنها کثیف هستند...

Or all birds are dirty; all animals are dirty.

یا همه پرندگان کثیف هستند. همه حیوانات کثیف هستند

Do you know that you're an animal and you're dirty?

آیا می دانید که شما یک حیوان هستید و شما کثیف هستید؟

Take a shower.

دوش گرفتن.

Okay?

باشه؟

After you finish this lesson.

بعد از اتمام این درس.

So, a pigeon is a kind of bird.

پس کبوتر نوعی پرنده است.

And actually, I have eaten pigeon; tastes like chicken - it's delicious.

و در واقع، من کبوتر خورده ام. طعمی شبیه مرغ دارد - خوشمزه است.

But let's go back to the hate for the pigeon for a second.

اما بیایید یک لحظه به نفرت از کبوتر برگردیم.

The pronunciation is: "pi-", maybe like: "pi-gin", like the drink.

تلفظ این است: "پی-"، شاید مانند: "پی جین"، مانند نوشیدنی.

And what colour are pigeons for you?

و برای شما کبوترها چه رنگی هستند؟

Grey.

خاکستری.

Oh yes, you're right, they're grey or black.

اوه بله، حق با شماست، آنها خاکستری یا سیاه هستند.

Well, maybe they're black.

خوب، شاید آنها سیاه هستند.

White.

سفید.

Sorry, a white pigeon?

ببخشید یک کبوتر سفید؟

What?

چی؟

Do you like doves?

آیا کبوتر دوست دارید؟

Aw, doves are so beautiful; they're the bird of peace.

اوه، کبوترها خیلی زیبا هستند. آنها پرنده صلح هستند

And the soap - not dirty birds at all.

و صابون - به هیچ وجه پرندگان کثیف نیستند.

Well, guess what, people?

خوب، حدس بزنید، مردم؟

Pigeon and dove are exactly the same.

کبوتر و کبوتر دقیقاً یکسان هستند.

Earth-shattering news.

اخبار تکان دهنده زمین.

Pigeon and dove are the same bird.

کبوتر و کبوتر همان پرنده هستند.

The only difference is one is grey, one is white - don't be racist against your delicious

تنها تفاوت این است که یکی خاکستری است، یکی سفید است - نسبت به غذاهای خوشمزه خود نژادپرست نباشید

food.

.

Pigeon.

کبوتر.

Next one is a drink.

مورد بعدی یک نوشیدنی است.

"Bourbon" is a kind of whisky.

"بوربون" نوعی ویسکی است.

It's from America.

از آمریکاست

You guys might know Jack Daniels, or we say in slang: "JD".

شما بچه ها ممکن است جک دنیلز را بشناسید، یا ما به زبان عامیانه می گوییم: "JD".

"I'd like a JD and Coke, please".

"لطفا یک جی دی و کوکاکولا می خواهم".

"Bourbon" is a kind of whisky, and we don't say: "bur-bon", we say: "bur-bin".

«بوربون» نوعی ویسکی است و نمی گوییم: «بربن»، می گوییم: «بور بین».

One of my favourite things in the world is a spice, and it's called: "cinnamon".

یکی از چیزهای مورد علاقه من در دنیا ادویه است و به آن می گویند: "دارچین".

Not: "cinnamon"; "cinnamin".

نه: «دارچین»؛ "سینامین".

Cinnamon is a really, really common spice in cooking all over the world.

دارچین یک ادویه واقعاً رایج در آشپزی در سراسر جهان است.

It has a very wonderful heat to it.

گرمای فوق العاده ای داره

It's not spicy; it's just very warm.

تند نیست؛ فقط خیلی گرم است

And it is brown.

و قهوه ای است.

It comes from a tree.

از درخت می آید.

It's the bark of a tree.

این پوست یک درخت است.

So, we don't say: "cinnamon"; we say: "cinnamin".

پس نمی گوییم: «دارچین»; می گوییم: «سینامین».

And I have spelt "bourbon" wrong; it's actually: "b-o-u-r-b-o-n".

و من "بوربون" را اشتباه نوشته ام. در واقع این است: "b-o-u-r-b-o-n".

But the pronunciation, again, would be: "bur-bin", so I wrote how I think it should be spelt.

اما تلفظ دوباره این خواهد بود: "bur-bin"، بنابراین نوشتم که فکر می کنم چگونه باید املا شود.

Right?

درست؟

Bad, teacher, Ronnie.

بد، معلم، رونی.

You got to write things properly!

باید چیزها را درست بنویسی!

Spelling.

املا.

So, the pronunc-...

بنابراین، تلفظ

The spelling of this word, this alcoholic drink, is called: "bourbon", but this is the

-... املای این کلمه، این مشروب الکلی ، نامیده می شود: «بوربون»، اما این

pronunciation: "bur-bin", okay?

تلفظ: «بور-بین»، باشه؟

So it's: "bourbon", but it's: "bur-bin" is the pronunciation.

پس این است: "بوربون"، اما این است: "بور-بین" تلفظ است.

Are these any new words for you?

آیا اینها کلمات جدیدی برای شما هستند؟

Are these words that you've never seen before?

آیا این کلماتی هستند که تا به حال ندیده اید؟

If they are new words and you're not too sure, go and find a dictionary, or go in your cupboard,

اگر آنها کلمات جدیدی هستند و خیلی مطمئن نیستید، بروید و یک فرهنگ لغت پیدا کنید، یا به کمد خود بروید،

go to the supermarket, and try to find these.

به سوپرمارکت بروید و سعی کنید آنها را پیدا کنید.

Some of them are very delicious, like dove.

برخی از آنها مانند کبوتر بسیار خوشمزه هستند.

Aw, dove is delicious.

اوه، کبوتر خوشمزه است.

When it's on your plate, you don't know if it's a dove or a pigeon.

وقتی در بشقاب شماست، نمی دانید کبوتر است یا کبوتر.

You were like: "Was this a white one or a grey one?"

شما می گفتید: "این سفید بود یا خاکستری؟"

It doesn't matter.

مهم نیست.

Along with food, I'm going to teach you some words that have to do with actually eating.

در کنار غذا، من قصد دارم چند کلمه را به شما آموزش دهم که مربوط به غذا خوردن است.

So, the first one maybe you wear every day; maybe you don't; maybe your grandmother wears

بنابراین، اولین مورد را شاید هر روز بپوشید. شاید شما این کار را نکنید. شاید مادربزرگ شما

one; maybe your grandfather wears it - but this is called an "apron".

یکی را بپوشد. شاید پدربزرگ شما آن را می پوشد - اما به آن "پیش بند" می گویند.

Not an "apron"; an "aprin".

نه "پیش بند"؛ یک "آپرین".

So, an "apron" is basically some kind of material that covers your clothes when you're cooking.

بنابراین، "پیش بند" اساساً نوعی ماده است که لباس های شما را هنگام آشپزی می پوشاند.

So probably you spill stuff on your clothes, so what you're going to do is you're going

بنابراین احتمالاً چیزهایی را روی لباس‌هایتان می‌ریزید، بنابراین کاری که می‌خواهید انجام دهید این است که

to wear an apron to make sure your clothes stay clean when you're cooking.

یک پیش بند بپوشید تا مطمئن شوید که لباس‌هایتان هنگام آشپزی تمیز می‌مانند.

"Apron" changes to "aprin".

"پیشبند" به "آپرین" تغییر می کند.

Okay.

باشه.

The next word we have...

حرف بعدی ما...

Uh-oh, I'm kind of guilty of this one.

اوه اوه، من به نوعی مقصر این یکی هستم.

It's one of the seven deadly sins, and it's called: "glutton" or "gluttony".

این یکی از هفت گناه کبیره است و به آن می گویند: «پرخور» یا «پرخور».

"Glutton" means you eat everything.

«پرخور» یعنی همه چیز را می خوری.

Yum, yum, yum, yum - all the time.

یام، یام، یام، یام - همیشه.

So, for example: Oo, yesterday I went to a very big store and I bought a large amount

به عنوان مثال: اوه، دیروز به یک فروشگاه بسیار بزرگ رفتم و مقدار

of blueberries.

زیادی بلوبری خریدم.

I love blueberries, and I think that I ate maybe half of the massive container of blueberries,

من عاشق زغال اخته هستم و فکر می کنم که شاید نیمی از ظرف عظیم زغال اخته

so I was a glutton.

را خوردم، بنابراین یک پرخور بودم.

A glutton means you're greedy, and you eat, eat, eat, eat, eat until you explode.

پرخور به این معنی است که شما حریص هستید و می خورید، می خورید، می خورید، می خورید، می خورید تا زمانی که منفجر شوید.

Now, obviously I didn't explode, but it made my eyes turn blue, because I ate blueberries.

حالا معلومه که منفجر نشدم ولی چشمام کبود شد چون زغال اخته خوردم.

So, "gluttin" actually sounds like this; not "glutton".

بنابراین، "گلوتین" در واقع اینگونه به نظر می رسد. نه "پرخور".

So, "glutton" means you eat too much.

بنابراین، "پرخور" به این معنی است که شما بیش از حد غذا می خورید.

Maybe you eat too much chocolate, or potato chips, or...

شاید بیش از حد شکلات یا چیپس سیب زمینی می خورید یا

What's one food you eat too much of?

... یکی از غذاهایی که بیش از حد می خورید چیست؟

Tell me.

به من بگو.

Let me know.

خبرم کن.

You will see this word a lot in restaurants, if you travel to English-speaking countries.

اگر به کشورهای انگلیسی زبان سفر کنید این کلمه را در رستوران ها زیاد خواهید دید .

Countries.

کشورها.

It's a word that they like to use to make you understand that their food is just not

این کلمه ای است که آنها دوست دارند از آن استفاده کنند تا به شما بفهمانند که غذای آنها فقط

from one country, and this word is: "fusion".

از یک کشور نیست و این کلمه این است: "فیوژن".

So, you look like it says: "fu-sion".

بنابراین، به نظر می رسد که می گوید: "fu-sion".

Oh, I'm going to have some Asian fusion food; but it's actually: "few-jin", "few-jin".

اوه، من قصد دارم مقداری غذای فیوژن آسیایی بخورم. اما در واقع این است: "فو جین"، "چند جین".

So it sounds like: "few-jin".

بنابراین به نظر می رسد: "چند جین".

"Fusion" means a mix of foods together.

«فوژن» به معنای ترکیبی از غذاها با هم است.

So, you might have, like, African fusion food, or Asian fusion food, so it means that it's

بنابراین، شما ممکن است، مانند غذای مخلوط آفریقایی، یا غذای فیوژن آسیایی داشته باشید، بنابراین به این معنی است که این غذا

from different part of Asia; so Thai food mixed with Indian food - that would be delicious.

از بخش های مختلف آسیا است. بنابراین غذای تایلندی با غذاهای هندی مخلوط شده است - این خوشمزه خواهد بود.

Thai food mixed with Chinese food would be fusion.

غذای تایلندی مخلوط با غذاهای چینی می تواند تلفیقی باشد.

And actually, this would be: "few-jin".

و در واقع، این خواهد بود: "چند جین".

This next word...

این کلمه بعدی...

Hmm.

هوم.

Do you know this word?

آیا این کلمه را می شناسید؟

It's very strange.

خیلی عجیب است.

This word, you probably know the word "lunch".

این کلمه، احتمالا کلمه "ناهار" را می شناسید.

"Lunch" is what we usually eat at about 12 o'clock or mid-afternoon meal, but a "luncheon"...

"ناهار" همان چیزی است که ما معمولاً در ساعت 12 یا غذای اواسط بعد از ظهر می خوریم، اما یک "ناهار"...

Yeah, look it.

بله، ببینید.

So it sounds like: "lunch-in", not: "luncheon".

بنابراین به نظر می رسد: "ناهار در"، نه: "ناهار".

A "luncheon" is basically a lunch party.

یک "ناهار" در اصل یک مهمانی ناهار است.

Oo!

اوه

So it's basically you invite a lot of friends; you have a lot of food; maybe you drink a

بنابراین اساساً شما دوستان زیادی را دعوت می کنید. شما غذای زیادی دارید؛ شاید

little - it's lunchtime.

کمی بنوشید - وقت ناهار است.

So: "luncheon" is basically a big lunch party; sounds like fun.

بنابراین: «ناهار» اساساً یک مهمانی ناهار بزرگ است. به نظر جالب می آید.

This word is something that I have, and it's called "passion".

این کلمه چیزی است که من دارم و به آن «شور» می گویند.

So, it actually sounds like this...

بنابراین، در واقع اینگونه به نظر می رسد...

If I was going to spell it, I'd spell it like this.

اگر قرار بود آن را املا کنم، آن را اینگونه می نوشتم.

I'd spell it: "pash-in".

من آن را املا می کنم: "pash-in".

"Passion" means you have a strong love or strong feeling for something.

"شور" به این معنی است که شما عشق یا احساس قوی نسبت به چیزی دارید.

So, I can say: "I have a passion for food.

بنابراین، می توانم بگویم: " من علاقه زیادی به غذا دارم.

Blueberries.

زغال اخته.

I have a passion for teaching you English.

من علاقه زیادی به آموزش زبان انگلیسی به شما

I love it."

دارم. من آن را دوست دارم."

You can have a passion for anything; whatever you love to do, it's your passion.

شما می توانید به هر چیزی اشتیاق داشته باشید. هر کاری که دوست داری انجام بدهی، این اشتیاق توست.

What's your passion?

اشتیاق شما چیست؟

But be careful, it's not: "passion"; "pashin".

اما مراقب باشید، این نیست: "شور"; "پاشین".

This is a really important word as well when we're talking about food, this word is "nutrition".

این یک کلمه واقعاً مهم است همچنین وقتی در مورد غذا صحبت می کنیم، این کلمه "تغذیه" است.

So, it sounds like this: "new-trish-in".

بنابراین، به نظر می رسد این است: "new-trish-in".

Hmm.

هوم

"Nutrition", "nutrition".

"تغذیه"، "تغذیه".

No.

نه.

It's: "new-trish-in".

این است: "new-trish-in".

So, "nutrition" basically means the diet that you are eating.

بنابراین، "تغذیه" اساساً به معنای رژیم غذایی است که می خورید.

Now, "diet" doesn't mean the restriction of food, like: "I'm on a diet; I can only eat

حالا منظور از «رژیم غذایی» محدودیت غذا نیست، مثلاً: «رژیم می‌گیرم؛ فقط

100 blueberries".

100 بلوبری می‌توانم بخورم».

"Diet" means the food that you actually eat.

"رژیم غذایی" به معنای غذایی است که در واقع می خورید.

So in your country...

بنابراین در کشور شما...

Every country would have a different diet.

هر کشوری رژیم غذایی متفاوتی خواهد داشت.

Example: When I was growing up, my diet was: Every day meat and potatoes, and vegetables.

مثال: وقتی بزرگ شدم، رژیم غذایی من این بود: هر روز گوشت و سیب زمینی و سبزیجات.

The next day, oo, guess what I could have?

روز بعد، اوه، حدس بزنید چه چیزی می توانستم داشته باشم؟

I could have potatoes, and then meat and vegetables.

می توانستم سیب زمینی بخورم و بعد گوشت و سبزیجات.

Thanks, Grandma, for making me so many potatoes; I love it.

ممنون، مادربزرگ، که برای من این همه سیب زمینی درست کردی. عاشقشم.

I'd like some rice every once in a while, though.

هرچند من هر چند وقت یکبار مقداری برنج می خواهم.

So, your nutrition is based upon your diet.

بنابراین، تغذیه شما بر اساس رژیم شما است.

The nutrition means the vitamins and minerals you get from your diet.

منظور از تغذیه ویتامین ها و مواد معدنی است که از رژیم غذایی خود دریافت می کنید.

Is your diet healthy?

آیا رژیم غذایی شما سالم است؟

If your diet is healthy, you would have a high nutrition; if your diet is not good,

اگر رژیم غذایی شما سالم باشد، تغذیه بالایی خواهید داشت. اگر رژیم غذایی شما خوب نباشد،

you would have a very low nutrition.

تغذیه بسیار کمی خواهید داشت.

So if you eat junk food or fried food-the delicious stuff-probably you have a very bad

بنابراین اگر غذاهای ناسالم یا غذاهای سرخ شده – غذاهای خوشمزه – می خورید، احتمالاً تغذیه بسیار بد

or low nutrition.

یا کم دارید.

Uh-oh.

اوه اوه

Do you guys know this word?

بچه ها این کلمه رو میدونید؟

"Addiction".

"اعتیاد".

Mm-hmm.

مممم

Whoa, I almost fell.

اوه، نزدیک بود زمین بخورم.

So, some people...

بنابراین، برخی از مردم ...

This is a noun.

این یک اسم است.

Some people have an addiction to food.

برخی افراد به غذا اعتیاد دارند.

Mm-hmm.

مممم

So, we don't say: "addiction"; we say: "addicshin".

پس نمی گوییم: «اعتیاد». می گوییم: «ادیکشین».

So, actually, this sounds like "shin" at the end, which is even crazier.

بنابراین، در واقع، این به نظر می رسد مانند "شین" در پایان، که حتی دیوانه کننده تر است.

An "addiction" means something you cannot stop doing.

"اعتیاد" به معنای چیزی است که نمی توانید از انجام آن دست بردارید.

But then you think: "Ronnie, that's ridiculous.

اما بعد فکر می کنی: "رونی، این مسخره است.

Of course I can't stop eating; I have to eat to live."

البته من نمی توانم از خوردن دست بکشم، باید بخورم تا زندگی کنم."

But there's a problem with it.

اما یک مشکل در آن وجود دارد.

If you're addicted to something, it means you can't stop doing it to the point where

اگر به چیزی معتاد هستید، به این معنی است که نمی توانید آن را تا جایی

it is unhealthy.

که ناسالم است، متوقف کنید.

Of course you need to eat, but if you eat too much or you eat really, really bad food;

مطمئناً باید غذا بخورید، اما اگر زیاد غذا می خورید یا واقعاً غذای بدی می خورید.

or you have to eat chocolate every day - you might have an addiction to chocolate.

یا باید هر روز شکلات بخورید - ممکن است به شکلات اعتیاد داشته باشید.

People can be addicted to alcohol, people can be addicted to drugs; anything that you

مردم می توانند به الکل معتاد شوند، مردم می توانند به مواد مخدر معتاد شوند. هر کاری

do that is actually unhealthy.

که انجام می دهید در واقع ناسالم است.

A little bit - no problem.

کمی - مشکلی نیست.

Next word is: "digestion".

کلمه بعدی: «هضم» است.

"Digestion" means the process of eating and then going through all the wonderful places

"هضم" به معنای فرآیند غذا خوردن و سپس عبور از تمام مکان های شگفت

of your body, and then coming out at the end.

انگیز بدن و سپس بیرون آمدن در پایان است.

Okay?

باشه؟

So, digestion is the system of eating and the food leaving your body - not to get technical.

بنابراین، هضم سیستم خوردن و خروج مواد غذایی از بدن شما است - نه فنی.

So, this word, it looks like: "dig-est-ion", but it's: "die-ges-chin", "die-ges-chin".

بنابراین، این کلمه، به نظر می رسد: "dig-est-ion"، اما این است: "die-ges-chin"، "die-ges-chin".

Oh, there's a "chin" at the end - woo-hoo.

اوه، یک "چانه" در انتها وجود دارد - وو هو.

So, this is: "die-ges-chin"; your digestive system.

بنابراین، این است: "die-ges-chin"; دستگاه گوارش شما

And maybe you're not good at cooking, so you're going to take a cooking...

و شاید شما در آشپزی خوب نیستید، بنابراین قصد دارید آشپزی کنید...

Not "less-on".

نه "کمتر".

You're going to take a "cooking less-in".

شما در حال رفتن به یک "آشپزی کمتر در".

So, a cooking lesson will teach you how to cook.

بنابراین، یک درس آشپزی به شما یاد می دهد که چگونه آشپزی کنید.

If you want to give me a cooking lesson, I'm up for that; but please don't teach me how

اگر می خواهید به من یک درس آشپزی بدهید، من برای آن آماده هستم. اما لطفا به من یاد ندهید که

to cook potatoes or anything boiled, because I've been doing that for years.

چگونه سیب زمینی یا هر چیز آب پز بپزم، زیرا من سال ها این کار را انجام می دهم.

And the last word is: "region".

و آخرین کلمه این است: "منطقه".

Hmm.

هوم

It looks like: "region"; it's actually "regin".

به نظر می رسد: "منطقه"؛ در واقع "رجین" است.

So, "region", the pronunciation would be like: "re-gin", is basically the area.

بنابراین، "منطقه"، تلفظ مانند: "re-gin"، اساسا منطقه است.

So, in your country, I guarantee each region or each area of your country will have different

بنابراین، در کشور شما، من تضمین می کنم که هر منطقه یا هر منطقه از کشور شما غذاهای متفاوتی خواهد داشت

foods.

.

For example, if you go north, maybe it's spicy; or if you go south, maybe it's not as spicy.

مثلاً اگر به شمال بروید، شاید تند باشد. یا اگر به جنوب می روید، شاید آنقدر تند نباشد.

I don't know, but I'd like to know.

نمی دانم، اما دوست دارم بدانم.

I'll come to your house - feed me some food; it'll be great.

من به خانه شما خواهم آمد - به من غذا بدهید. عالی خواهد شد

So, depending what region you live in, depending what food is available will depend on what

بنابراین، بسته به منطقه ای که در آن زندگی می کنید، بسته به اینکه چه غذایی در دسترس است به

your diet is.

رژیم غذایی شما بستگی دارد.

So, what I'm going to do, because pronunciation is so important, I am going to go through

بنابراین، کاری که می‌خواهم انجام دهم، چون تلفظ خیلی مهم است، می‌خواهم

these words a little bit faster, and you can repeat so that your pronunciation is perfect,

این کلمات را کمی سریع‌تر مرور کنم، و شما می‌توانید تکرار کنید تا تلفظ شما کامل باشد

and sounds very natural.

و بسیار طبیعی به نظر برسد.

So, let's go.

پس بزن بریم.

Delicious.

خوشمزه - لذیذ.

Bacon, salmon, onion, lemon, melon, mutton, lion, pigeon, bourbon, cinnamon; apron, glutton,

بیکن، ماهی قزل آلا، پیاز، لیمو، خربزه، گوشت گوسفند، شیر، کبوتر، بوربن، دارچین؛ پیش بند، پرخور،

fusion, luncheon, passion-dunh-dunh-dunh-dunh-nutrition, addiction, digestion...

تلفیقی، ناهار، اشتیاق-دانه-دان-دونه-دانه-تغذیه، اعتیاد، گوارش...

Sorry, that sounded weird.

ببخشید، عجیب به نظر می رسید.

Digestion, not: "die-gestion", don't say it like that.

هضم، نه: «دی-هضم»، اینطور نگو.

Digestion, cooking lesson, and region.

هضم غذا ، درس آشپزی و منطقه.

So, if you want to teach me how to cook any food from your countries, I am more than open

بنابراین، اگر می خواهید به من بیاموزید که چگونه هر غذایی را از کشورهای خود بپزم، من

to get recipes, and maybe I'll share some with you.

آماده دریافت دستور العمل ها هستم و شاید برخی از آنها را با شما به اشتراک بگذارم.

Do you guys like boiled meat?

بچه ها گوشت آب پز دوست دارید؟

I'll share some Scottish recipes.

من برخی از دستور العمل های اسکاتلندی را به اشتراک می گذارم .

As an ending, my family...

به عنوان یک پایان، خانواده من...

My grandmother was born and my grandfather was born in Scotland.

مادربزرگ من و پدربزرگم در اسکاتلند به دنیا آمدند.

Have you...?

داری...؟

Have you ever been to a Scottish restaurant?

آیا تا به حال به یک رستوران اسکاتلندی رفته اید؟

So maybe you're travelling not in Scotland or anywhere in the world, and you've got...

بنابراین شاید شما در حال سفر به اسکاتلند یا هر جای دنیا نیستید، و ...

Especially in Toronto, you've got Mexican food, you've got Persian food, Lebanese food,

به خصوص در تورنتو ، شما غذاهای مکزیکی دارید، غذاهای ایرانی، غذاهای لبنانی،

Italian food, Mexican food - food from all over the world, and I think: "Damn, why is

غذاهای ایتالیایی، غذاهای مکزیکی - غذا از سراسر جهان، و من فکر می کنم: "لعنتی، چرا

there no Scottish food?"

غذای اسکاتلندی وجود ندارد؟"

Do you know why?

میدونی چرا؟

It's terrible.

این وحشتناک است.

It's not bad, but it's terrible.

بد نیست، اما وحشتناک است.

People just don't pay for it.

مردم فقط برای آن هزینه نمی کنند.

They're like: "I don't want some boiled meat and potatoes; I can make that at my house."

آنها مانند: "من کمی گوشت و سیب زمینی آب پز نمی خواهم ، می توانم آن را در خانه خود درست کنم."

Thanks, Gran, for cooking.

ممنون، گران، برای آشپزی.

Bye.

خدا حافظ.