LEARN ENGLISH: How to talk about people & events in the past

Hi there, it's Ronnie, going to teach you a lesson about using the past tense.

سلام، رونی است، به شما درس استفاده از زمان گذشته را می دهد.

A lot of people struggle with the past tense

بسیاری از مردم با زمان گذشته دست و پنجه نرم می کنند،

because there's so many verbs, there's irregular

زیرا افعال زیادی وجود دارد، افعال بی قاعده،

verbs, there's regular verbs, "ed" verbs, and a lot of the times when we're focused

افعال منظم، افعال "ed" وجود دارد، و بسیاری از مواقع که ما

too much on the conjugation of verbs, we kind

بیش از حد روی صرف افعال تمرکز می کنیم، به

of forget to use other ways to actually use

نوعی فراموش کنید که از روش های دیگری برای استفاده واقعی از

the past in regular conversations, which is

گذشته در مکالمات معمولی استفاده کنید، که

my goal with you, to help you speak naturally

هدف من با شماست، تا به شما کمک کنم به طور طبیعی صحبت کنید

so you don't sound like a person that doesn't speak English very well.

تا مانند فردی که به خوبی انگلیسی صحبت نمی کند به نظر نرسید.

I want you to sound as natural as you can, and this is a really interesting thing that

من می خواهم تا جایی که می توانید طبیعی به نظر برسید، و این یک چیز واقعا جالب است که مدتی است به آن

I've been thinking about for a while is how we use the past tense in kind of a strange

فکر می کنم این است که چگونه از زمان گذشته به نوعی عجیب استفاده می کنیم

way.

.

So, this is a grammar-based lesson on using the past, but there's some cool connections

بنابراین، این یک درس مبتنی بر دستور زبان در استفاده از گذشته است، اما برخی از ارتباطات جالب

here.

در اینجا وجود دارد.

Let's look at our sentences, first of all.

اول از همه به جملات خود نگاه کنیم.

The blue sentences are written in present tense.

جملات آبی به زمان حال نوشته می شوند.

I would say, "He is such an asshole."

من می گویم: "او چنین احمقی است."

Because our verb is "is", we know this is present tense.

چون فعل ما "است" است، می دانیم که این زمان حال است.

And "such an asshole" means they're not

و "چنین احمقی" یعنی آنها

really cool, not a really good person, okay?

واقعاً باحال نیستند، واقعاً آدم خوبی نیستند، خوب؟

But if we wanted to make it past, we would say, "He was such an asshole."

اما اگر می‌خواستیم از آن عبور کنیم، می‌گفتیم : «او خیلی احمقی بود».

So, again, simple past, we're changing "is" to "was".

بنابراین، دوباره، گذشته ساده، "است" را به "بود" تغییر می دهیم.

And, hopefully, through this, when I'm giving

و، امیدوارم از این طریق، وقتی

you these examples, you're thinking, "Wow,

این مثال ها را برای شما می زنم، به این فکر می کنید که "وای،

why would I say 'He was such an asshole'?"

چرا می گویم "او اینقدر احمق بود"؟ باشه

Okay?

Let's look at number two.

؟

بیایید به شماره دو نگاه کنیم.

We always go to the park and make fun of rollerbladers.

ما همیشه به پارک می رویم و غلتک ها را مسخره می کنیم.

Do you know what this means to make fun of someone?

میدونی مسخره کردن کسی یعنی چی؟

Ha-ha.

ها-ها.

If you make fun of someone, it means that

اگر کسی را مسخره می کنید ، به این معنی است که

you take delight or joy in weird things about

از چیزهای عجیب و غریب در مورد

people.

So...

مردم لذت می برید یا خوشحال می شوید.

پس...

Or bad things.

یا چیزهای بد.

Let's say that someone's wearing some weird

فرض کنید کسی لباس های عجیب و غریبی پوشیده است،

clothes, or someone falls someplace, or they're

یا شخصی در جایی به زمین می افتد، یا دارد

doing something that you think is weird, you

کاری انجام می دهد که فکر می کنید عجیب است، شما

would make fun of them, like, "Oh, that's

او را مسخره می کنید، مانند: "اوه، این

weird.

Ha-ha.

عجیب است. ها

-ها.

That's weird you do that."

عجیب است که شما این کار را می کنید. "

This is how bullying starts.

قلدری اینگونه شروع می شود.

So, you can make fun of rollerbladers, that's fine.

بنابراین، می توانید غلتک ها را مسخره کنید، خوب است.

We always go to the park and make fun of rollerbladers.

ما همیشه به پارک می رویم و غلتک ها را مسخره می کنیم.

This sentence is in simple present, because we have "always" and we have the verb "go".

این جمله در حال ساده است، زیرا «همیشه» داریم و فعل «رفتن» را داریم.

If I wanted to make that past, I would say,

اگر می خواستم آن گذشته را بسازم، می گفتم:

"We would always go to the park and make fun

«ما همیشه به پارک می رفتیم و

of rollerbladers."

غلتک ها را مسخره می کردیم».

This past tense of the verb "will", "would",

این زمان گذشته فعل "will"، "wild"،

the auxiliary verb, is indicating to me that

فعل کمکی، به من نشان می دهد که

it's something that we did in the past as kind of a hobby.

این چیزی است که ما در گذشته به عنوان یک سرگرمی انجام می دادیم.

It's my hobby to do that.

انجام این کار سرگرمی من است.

We can talk about people's jobs.

می توانیم در مورد شغل مردم صحبت کنیم.

I can say, "Oh, yeah, yeah, yeah, I know, I know, Kelly.

می تونم بگم آه آره آره آره می دونم می دونم کلی.

She is an undertaker."

So, when we talk about people's occupations or their jobs, we use the verb "to be", and

بنابراین، وقتی در مورد شغل یا شغل افراد صحبت می‌کنیم، از فعل «بودن» استفاده می‌کنیم و

again in the past, "Oh, yeah, yeah, she was an undertaker."

دوباره در گذشته «اوه، آره، آره، او یک کفن‌کش بود».

So, why would we use the past tense to speak about people like this?

بنابراین، چرا از زمان گذشته برای صحبت در مورد افرادی مانند این استفاده می کنیم؟

What's happening?

چه اتفاقی می افتد؟

There are two reasons.

دو دلیل وجود دارد.

One of them is maybe the person has died, or the person's dead to you.

یکی از آنها این است که ممکن است آن شخص فوت کرده باشد یا آن شخص برای شما مرده باشد.

Maybe the person you're speaking to is talking

شاید شخصی که با او صحبت می کنید

about an ex-boyfriend or an ex-girlfriend

در مورد یک دوست پسر یا دوست دختر سابق

or an ex-friend.

یا یک دوست سابق صحبت می کند.

So, if I'm having a conversation with someone

بنابراین، اگر من با کسی صحبت می کنم

and they said, "Oh my god, Kevin was such

و او می گوید: "اوه خدای من، کوین خیلی

an asshole", hmm, this has two things that are going to happen in my brain.

احمق بود"، هوم، این دو چیز دارد که قرار است در مغز من بیفتد.

Either Kevin's dead, or we no longer talk to Kevin, and he's still an asshole, maybe,

یا کوین مرده، یا ما دیگر با کوین صحبت نمی کنیم، و او هنوز یک احمق است، شاید،

but the relationship with the speaker has changed.

اما رابطه با گوینده تغییر کرده است.

Let's look at this example.

بیایید به این مثال نگاه کنیم.

"Oh, we would always go to the park and make fun of rollerbladers."

"اوه، ما همیشه به پارک می رفتیم و غلتک ها را مسخره می کردیم."

We're reminiscing or thinking about things in

ما در حال یادآوری یا فکر کردن به چیزهایی در

the past that we would do with this person.

گذشته هستیم که با این شخص انجام می‌دهیم.

Maybe this is a good thing about a past relationship.

شاید این یک چیز خوب در مورد یک رابطه گذشته باشد.

"Oh, my ex and I, you know, we broke up, we would always go to the park, it was great."

"اوه، من و سابقم، می دانید، ما از هم جدا شدیم، همیشه به پارک می رفتیم، عالی بود."

So, when people are using the past tense to

بنابراین، وقتی مردم از زمان گذشته برای

speak about someone, those are the two reasons.

صحبت در مورد کسی استفاده می کنند، این دو دلیل هستند.

"She was an undertaker."

"او یک تدفین بود."

Now, she could be retired, or she could be

حالا، او ممکن است بازنشسته شده باشد، یا ممکن است

dead, or, you know, your ex-girlfriend could

مرده باشد، یا، می‌دانید، دوست دختر سابق شما می‌توانست در

have been into that stuff and been an undertaker.

این کارها شرکت داشته باشد و یک زیربار باشد.

Another thing that we use in English to talk

یکی دیگر از مواردی که ما در انگلیسی برای صحبت

about habits, like "would", is we use "used to".

در مورد عادات استفاده می کنیم، مانند "would"، استفاده از "used to" است.

"Oh, you know what?

"اوه، میدونی چیه؟

You know, we used to go to the cemetery."

میدونی، ما به قبرستان میرفتیم."

So, I'm talking about things that we did habitually,

بنابراین، من در مورد کارهایی صحبت می کنم که از روی عادت انجام می دادیم،

things that we did together on a regular basis.

کارهایی که به طور منظم با هم انجام می دادیم.

And in English, again, I use the simple present.

و در انگلیسی، دوباره، از هدیه ساده استفاده می کنم.

We go to the graveyard.

به قبرستان می رویم.

This tells me...

این به من می گوید...

And by the way, "graveyard" and "cemetery", not very different.

و اتفاقاً «قبرستان» و «قبرستان» خیلی متفاوت نیستند.

Oh, hey, Trevor.

اوه، هی، ترور.

What are you doing there, buddy?

اونجا چیکار میکنی رفیق

He's the keeper of the graveyard and the cemetery.

او نگهبان قبرستان و قبرستان است.

We go to the graveyard, something you do on a regular basis.

ما به قبرستان می رویم، کاری که شما به طور منظم انجام می دهید.

Every Tuesday, we go to the cemetery and we run.

هر سه شنبه به قبرستان می رویم و می دویم.

Or every Friday, we go to the graveyard and we check out the birds.

یا هر جمعه به قبرستان می رویم و پرنده ها را چک می کنیم.

We go birdwatching in the cemetery, see some crows.

ما به تماشای پرنده در گورستان می رویم، چند کلاغ می بینیم.

But if people are using the past tense, you're

اما اگر مردم از زمان گذشته استفاده می کنند،

going to have to be careful, especially if

باید مراقب باشید، به خصوص اگر

the person's dead.

فرد مرده باشد.

It's very important to read your audience.

خواندن مخاطبان بسیار مهم است.

If someone's like, "Oh, okay, um, tell me about your family.

اگر کسی مثل "اوه، باشه، اوم، در مورد خانواده ات به من بگو.

Okay, tell me about your dad.

باشه، در مورد پدرت به من بگو.

Uh, yeah, he was really cool."

اوه، آره، او واقعا باحال بود."

Uh-oh, he was cool.

اوه اوه باحال بود

What happened to him?

چه اتفاقی برای او افتاد؟

Is he not cool anymore?

آیا او دیگر باحال نیست؟

No.

نه

He's probably dead.

او احتمالا مرده است.

So be very careful with this.

پس در این مورد بسیار مراقب باشید.

You don't want to trigger someone or make them

شما نمی خواهید کسی را تحریک کنید یا به خاطر اتفاقی که افتاده

feel depressed or sad about what's happened.

احساس افسردگی یا ناراحتی کند .

We also have some very interesting vocabulary

ما همچنین لغات بسیار جالبی داریم

that could be confusing if you didn't know

که اگر نمی دانستید

how to talk about dead people, not exes.

چگونه در مورد افراد مرده صحبت کنید، نه افراد سابق، می تواند گیج کننده باشد.

"Exes", by the way, means past boyfriends or girlfriends.

اتفاقاً "Exes" به معنای دوست پسر یا دوست دختر گذشته است.

We just say "exes".

ما فقط می گوییم «پیشین».

It's my ex.

این سابق من است.

You could say "someone passed away" or "someone passed", and you think...

شما می توانید بگویید "یک نفر فوت کرد" یا "یک نفر گذشت" و فکر می کنید ...

Did they pass a test?

آیا آنها در یک آزمون موفق شدند؟

Did they pass you on the street?

در خیابان از کنارت گذشتند؟

No.

نه.

This means that they're dead.

این به این معنی است که آنها مرده اند.

So these are some different phrases that people use.

بنابراین اینها عبارات مختلفی هستند که مردم استفاده می کنند.

It's kind of rude to say, "Oh yeah, he's dead."

این یک جور بی ادبی است که بگوییم "اوه بله، او مرده است."

Like, whoa.

مثل، اوه باشه

Okay?

؟

So, people try and use more polite phrases.

بنابراین، مردم سعی می کنند از عبارات مودبانه تر استفاده کنند.

You might hear someone say, "Oh yeah, we lost him last year."

ممکن است بشنوید که کسی می گوید: "اوه بله، ما او را پارسال از دست دادیم."

You lost him?

تو او را از دست دادی؟

Well, did you find him?

خب پیداش کردی؟

Where did he go?

او کجا رفت؟

Is he okay?

او خوب است؟

If someone says, "We lost someone", again, that means that the person's dead.

اگر کسی بگوید "کسی را از دست دادیم" باز هم به این معنی است که آن شخص مرده است. به

More formally, "She's no longer with us."

طور رسمی تر، "او دیگر با ما نیست."

And then you think, well, where is she?

و بعد فکر می کنی، خوب، او کجاست؟ آیا

Is she with someone else?

او با شخص دیگری است؟

No.

نه.

If someone's no longer with us, again, it means they're dead.

اگر کسی دیگر با ما نیست، باز هم به این معنی است که او مرده است.

We have some slang.

ما چندتا زبان عامیانه داریم

It's okay to joke with your friends, but make

اشکالی ندارد که با دوستان خود شوخی کنید، اما

sure your friends aren't going through a death

مطمئن شوید که

when you're doing this.

وقتی شما این کار را می کنید، دوستانتان دچار مرگ نمی شوند.

First word is "croaked", like a frog.

کلمه اول "قوره" است، مانند قورباغه.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Frogs croak.

قورباغه ها قار می کنند.

It's the sound that frogs make, by the way.

به هر حال این صدایی است که قورباغه ها تولید می کنند.

So, "Oh yeah, the old man croaked yesterday."

بنابراین، "اوه، بله، پیرمرد دیروز غر زد."

He's a frog?

No.

او قورباغه است؟

نه.

Just means he died.

فقط به این معنی است که او مرده است. در

Here's a really common one.

اینجا یک مورد واقعا رایج است.

"He kicked the bucket."

او با لگد به سطل زد.

Oh.

اوه

Well, I don't know why that represents death.

خوب، من نمی دانم چرا این نشان دهنده مرگ است.

I've got some homework, or you've got some homework.

من چند تکلیف دارم، یا شما تکلیف دارید.

In the comments, look these expressions up

در نظرات، این عبارات را نگاه کنید

and tell me why in English we say "he kicked

و به من بگویید که چرا در انگلیسی می گوییم "he kicked

the bucket", because he's dead.

the bucket"، زیرا او مرده است.

Right?

درست؟

So, if he's dead, you can't kick a bucket, figure this out.

بنابراین، اگر او مرده است، شما نمی توانید به یک سطل لگد بزنید، این را بفهمید.

And there's one, "He dropped dead."

و یکی وجود دارد، "او مرده افتاد."

This has the suggestion that the person died

این نشان می دهد که آن شخص به طور

suddenly, like, oh yeah, he was just jogging

ناگهانی مرده است، مانند، اوه، بله، او فقط در حال دویدن بود

and he dropped dead.

و مرده سقوط کرد.

It's really strange the amount of people who

واقعاً عجیب است تعداد افرادی که

are really fit, really healthy, and they're

واقعاً تناسب اندام دارند، واقعاً سالم هستند و در حال

jogging and they die.

دویدن هستند و می میرند.

Yeah, don't jog.

آره، آهسته نرو

Run fast or walk, but just don't jog, because you might pass out.

سریع بدوید یا راه بروید، اما فقط آهسته دویدن نکنید، زیرا ممکن است بیهوش شوید.

And that's another thing.

و این یک چیز دیگر است.

"Pass out", be careful, and "pass away".

«از خود بگذر»، مراقب باش و «از دنیا برو».

You don't say, "Oh yeah, my grandmother passed out last night."

شما نمی گویید "اوه آره، مادربزرگ من دیشب از هوش رفت."

"Pass out" means you lose consciousness,

"بیهوش شدن" به این معنی است که شما هوشیاری خود را از دست می دهید،

but "passed away" means that you died, so...

اما "درگذشت" به این معنی است که شما مرده اید، بنابراین...

I know English is difficult, I know we've

من می دانم که زبان انگلیسی دشوار است، می دانم که ما

got these phrasal verbs, but one thing that's

این افعال عبارتی را داریم ، اما یک چیز

really important when you're speaking to people,

واقعا مهم است که شما در حال صحبت کردن هستید. به مردم

pay attention and try and use the past tense

توجه کنید و سعی کنید از زمان گذشته

naturally using expressions like "he was", "we would always do this", "we used to" to

به طور طبیعی با استفاده از عباراتی مانند "او بود"، "ما همیشه این کار را انجام می دادیم"، "ما عادت داشتیم" برای

talk about habits, and make sure that when

صحبت در مورد عادت ها استفاده کنید، و مطمئن شوید که وقتی

you're listening to people, if they're using

به صحبت های مردم گوش می دهید ، اگر از

the person in the past tense, that you focus

آن شخص در زمان گذشته استفاده می کنند، باید

on why they're doing this, like, oh, okay,

روی دلیل انجام این کار تمرکز کنید، مثلاً، اوه، باشه، درس

I remember Ronnie's lesson, it's either an

رونی را به خاطر می آورم ، یا یک فرد

ex or a dead person, so be careful, but have

سابق است یا یک فرد مرده، پس مراقب باشید، اما

fun.

And for your homework, check out these expressions,

سرگرم کننده

و برای تکالیف خود، این عبارات را بررسی کنید

and don't forget to visit your local graveyard.

و فراموش نکنید که از قبرستان محلی خود بازدید کنید.

I'll be there, too, with Trevor, yeah, we'll

من هم آنجا خواهم بود، با تروور، آره، با هم قرار می‌گیریم، می‌دانی،

be hanging out, you know, taking autographs

امضا می‌گیریم

and stuff, and maybe you can give me some popsicles when you're there, but...

و این چیزها، و شاید بتوانی وقتی آنجا هستی چند عدد بستنی به من بدهی، اما...

Or money, you know.

یا پول، تو دانستن

I'm Ronnie, and I hope that all your days are wonderful.

من رونی هستم و امیدوارم تمام روزهای شما فوق العاده باشد.

Yeah.

آره