Learn English: 11 ‘mind’ expressions

یادگیری زبان انگلیسی: عبارات 11 'MIND'

Hello. My name is Emma and in today's lesson I am going to teach you a bunch of new vocabulary expressions.

سلام. اسم من اِما است و در درس امروز قصد دارم مجموعه ای از عبارات واژگانی جدید را به شما آموزش دهم.

These expressions are all very common and very useful.

این عبارات همه بسیار رایج و بسیار مفید هستند.

So, the expressions we're going to learn today all have the word "mind" in them.

بنابراین، عباراتی که امروز می خواهیم یاد بگیریم ، همگی کلمه "ذهن" را در خود دارند.

Okay?

باشه؟

And there are a lot.

و تعداد زیادی وجود دارد.

I'm not even covering all of them because there are so many expressions in English with

من حتی به همه آنها نمی پردازم زیرا عبارات زیادی در انگلیسی

the word "mind", so we're only going to cover some of them, but we're going to cover the

با کلمه "ذهن" وجود دارد، بنابراین ما فقط به برخی از آنها می پردازیم، اما به عبارات

main ones.

اصلی می پردازیم.

Okay, so, when we talk about "mind", there are different ways we're talking about mind.

خوب، بنابراین، وقتی در مورد "ذهن" صحبت می کنیم، راه های مختلفی وجود دارد که در مورد ذهن صحبت می کنیم.

"Mind" can have to do with the brain and with thinking or thoughts.

"ذهن" می تواند با مغز و با تفکر یا افکار ارتباط داشته باشد.

Okay?

باشه؟

So, sometimes when we're talking about mind we're talking about our brain or we're talking

بنابراین، گاهی اوقات وقتی در مورد ذهن صحبت می کنیم، در مورد مغز خود صحبت می کنیم یا در

about our thoughts.

مورد افکار خود صحبت می کنیم.

Sometimes we're talking about something totally different with mind.

گاهی اوقات ما در مورد چیزی کاملاً متفاوت با ذهن صحبت می کنیم.

Sometimes when we're talking about mind we're actually talking about being polite.

گاهی اوقات وقتی در مورد ذهن صحبت می کنیم در واقع در مورد مودب بودن صحبت می کنیم.

For example: "Do you mind?" this is something where you're being polite.

به عنوان مثال: "اشکال داری؟" این چیزی است که در آن شما مودب هستید.

And then we also use "mind" when we're telling somebody to pay attention to something.

و سپس هنگامی که به کسی می‌گوییم به چیزی توجه کند، از «ذهن» استفاده می‌کنیم .

For example: "Mind the gap" or "Mind the hole".

به عنوان مثال: "Mind the gap" یا "Mind the hole".

So we have these three times where we're using "mind" and we have a lot of different expressions

بنابراین ما این سه زمان را داریم که در آن از "ذهن" استفاده می کنیم و عبارات مختلفی

for each of these different categories.

برای هر یک از این دسته بندی های مختلف داریم.

So we're going to go over each of these.

بنابراین ما قصد داریم به هر یک از این موارد بپردازیم.

I'm going to teach you a bunch of expressions where "mind" has to do with thought or brain,

من یک سری عبارات را به شما یاد می دهم که "ذهن" با فکر یا مغز ارتباط دارد،

I'll teach you a lot of expressions where it has to do with politeness, and then I'm

من به شما عبارات زیادی را در مورد ادب و ادب به شما یاد خواهم داد و سپس

going to teach you a lot of "mind" expressions that have to do with paying attention.

به شما یک بسیاری از عبارات "ذهنی" که با توجه کردن مرتبط است.

But this is pretty much one way you can look at these expressions.

اما این تقریباً راهی است که می توانید به این عبارات نگاه کنید.

So let's get started by talking about...

پس بیایید با صحبت در مورد

When we're talking about mind, and thoughts, and the brain.

... وقتی در مورد ذهن، افکار و مغز صحبت می کنیم، شروع کنیم .

So, first, when we talk about "mind" one meaning of "mind" can have to do with pretty much

بنابراین، اول، وقتی در مورد "ذهن" صحبت می کنیم، یک معنای "ذهن" می تواند تقریباً

the brain, but it's not exactly the brain.

به مغز مربوط باشد، اما دقیقاً مغز نیست.

Okay?

باشه؟

So your brain is in your head and it's a physical thing.

بنابراین مغز شما در سر شماست و یک چیز فیزیکی است.

You can touch the brain, you can feel the brain, you can see the brain, smell the brain,

شما می توانید مغز را لمس کنید، می توانید مغز را احساس کنید ، می توانید مغز را ببینید، مغز را بو کنید،

so it's physical.

بنابراین فیزیکی است.

Mind is not physical.

ذهن فیزیکی نیست.

You can't see the mind because the mind is where your thoughts are, where your memories

شما نمی توانید ذهن را ببینید زیرا ذهن جایی است که افکار شما، جایی که خاطرات شما

are, and these are things you can't really see or feel, but they're somewhere in here;

هستند، و اینها چیزهایی هستند که شما واقعا نمی توانید ببینید یا احساس کنید، اما آنها جایی در اینجا هستند.

we just can't see them because they're not physical.

ما فقط نمی توانیم آنها را ببینیم زیرا آنها فیزیکی نیستند.

So, for example: Einstein, very famous scientist: "Einstein had a brilliant mind."

به عنوان مثال: انیشتین، دانشمند بسیار معروف : "انیشتین ذهن درخشانی داشت."

Okay?

باشه؟

So this means Einstein had brilliant thoughts, he was very smart.

بنابراین این بدان معناست که انیشتین افکار درخشانی داشت ، او بسیار باهوش بود.

He had, you know, brilliant ideas.

او ایده های درخشانی داشت.

These things are all in his mind.

این چیزها همه در ذهن اوست.

So it's similar to brain, although not exactly the same thing, it's very similar to brain.

بنابراین شبیه مغز است، اگرچه دقیقاً مشابه نیست، اما بسیار شبیه به مغز است.

We can also say: "psychologist".

همچنین می توان گفت: «روانشناس».

A psychologist is a job and people who are psychologists, they study the human mind,

روانشناس یک شغل است و افرادی که روانشناس هستند، ذهن انسان را مطالعه می کنند،

meaning they look at the brain and they look at people's memories, they look at the way

یعنی به مغز نگاه می کنند و به خاطرات مردم نگاه می کنند، به طرز فکر

people have ideas, and they think about: "Where do these things come from?"

مردم نگاه می کنند و فکر می کنند: «این چیزها از کجا می آید. از جانب؟"

Okay?

باشه؟

So they study the human mind.

بنابراین آنها ذهن انسان را مطالعه می کنند.

So, a lot of the times when we use the word "mind", we're talking about kind of your brain

بنابراین، بسیاری از مواقع وقتی از کلمه "ذهن" استفاده می کنیم، در مورد نوع مغز و افکار شما صحبت می کنیم

and your thoughts.

.

You know, we might say: "Oh, Beethoven had an incredible mind", or you know: "In your

می دانید، ممکن است بگوییم: "اوه، بتهوون ذهنی باورنکردنی داشت" یا می دانید: "به

opinion, which minds were the greatest of the 20th century?

نظر شما، کدام ذهن ها بزرگترین قرن بیستم بودند؟

Who had the greatest mind?"

چه کسی بزرگترین ذهن را داشت؟"

Meaning: Who had the greatest ideas, and thoughts, and pretty much brain?

معنی: چه کسی بهترین ایده ها ، افکار و تقریباً مغز را داشت؟

Okay, so that's "mind".

خوب، پس این "ذهن" است.

Now, let's look at another way we use "mind" and that's in the expression: "on someone's mind".

حال بیایید به روش دیگری که از "ذهن" استفاده می کنیم و آن در عبارت "در ذهن کسی" است نگاه کنیم.

So this is a very common expression.

بنابراین این یک عبارت بسیار رایج است.

In English we often ask: "What's on your mind?"

در زبان انگلیسی ما اغلب می پرسیم: "چه چیزی در ذهن شماست؟"

Or we also say: "I have a lot on my mind."

یا ما هم می گوییم: «خیلی در فکرم است».

So, what does: "on my mind" mean?

بنابراین، "در ذهن من" به چه معناست؟

And make sure you have "on someone's mind", so it can be: "on my mind", "on your mind",

و مطمئن شوید که "در ذهن کسی" است، بنابراین می تواند این باشد: "در ذهن من"، "در ذهن شما"،

"on her mind", "on John's mind", you can pretty much put any person here.

"در ذهن او"، "در ذهن جان"، تقریباً می توانید هر شخصی را اینجا قرار دهید.

What does it mean?

چه مفهومی داره؟

Well, when we talk about "on our mind" we're usually talking about problems, so we're usually

خوب، وقتی در مورد "در ذهن خود" صحبت می کنیم معمولاً در مورد مشکلات صحبت می کنیم، بنابراین معمولاً

talking about problems that we are thinking about.

در مورد مشکلاتی صحبت می کنیم که به آنها فکر می کنیم.

These are thoughts, we're thinking about something so it's on our mind.

اینها افکار هستند، ما در مورد چیزی فکر می کنیم، بنابراین در ذهن ماست.

So, let me give you an example.

بنابراین، اجازه دهید برای شما مثالی بزنم.

If I ask you: "What's on your mind?"

اگر از شما بپرسم: "چه چیزی در ذهن شماست؟"

I'm asking you: "What are you thinking about right now?

من از شما می پرسم: " در حال حاضر به چه چیزی فکر می کنید؟

What's on your mind?"

چه چیزی در ذهن شماست؟"

And you might tell me, you know, some problem you're having.

و ممکن است به من بگویید، می دانید ، مشکلی دارید که دارید.

"You know, I had a fight with my brother.

"میدونی، من با برادرم دعوا کردم.

That's on my mind right now, that's what I'm thinking about."

همین الان تو ذهنم هست، این چیزیه که دارم بهش فکر میکنم."

You can also say: "I have a lot on my mind."

شما همچنین می توانید بگویید: "من چیزهای زیادی در ذهن خود دارم."

When somebody says this it means they're saying: "I'm thinking about some problem I'm having".

وقتی کسی این را می گوید به این معنی است که می گوید: "من به مشکلی که دارم فکر می کنم".

"I have a lot on my mind", it means I'm thinking about a lot of problems right now or a big

"من خیلی چیزها در ذهنم است"، یعنی در حال حاضر به مشکلات زیادی فکر می کنم یا به یک

problem I have.

مشکل بزرگ که دارم.

So you'll see often in TV or movies somebody says: -"What's wrong?"

بنابراین اغلب در تلویزیون یا فیلم‌ها می‌بینید که کسی می‌گوید: - "مشکل چیست؟"

-"Oh, I have a lot on my mind right now, sorry."

-اوه، الان خیلی تو ذهنم هست، ببخشید.

Okay?

باشه؟

Meaning: "I have a lot of things I'm dealing with at the moment" or "I have a lot of problems

به این معنا که «من در حال حاضر با خیلی چیزها دست به گریبان هستم » یا «مشکلات زیادی

in my life".

در زندگی ام دارم».

Okay?

باشه؟

So: "on my mind" has to do with thoughts, often it has to do with problems and thinking

بنابراین: "در ذهن من" به افکار مربوط می شود، اغلب به مشکلات و فکر کردن به

about problems.

مشکلات مربوط می شود.

Now, let's look at some other examples with the word "mind" when we're talking about thoughts

حال، بیایید به چند مثال دیگر با کلمه "ذهن" نگاه کنیم، زمانی که ما در مورد افکار و مغز صحبت می کنیم

and the brain.

.

Okay, so our next expression also has to do with thinking, thoughts, and the brain, and

بسیار خوب، پس عبارت بعدی ما نیز مربوط به تفکر، افکار و مغز است، و

that's: "have in mind".

آن این است: "در ذهن داشته باشید".

Okay?

باشه؟

So: "have in mind".

پس: «در نظر داشته باش».

So, when you have something in mind or someone in mind, what it means is that you are thinking

پس وقتی چیزی در ذهن دارید یا کسی را در ذهن دارید، معنی آن این است که

about a person for a position...

به یک شخص برای یک موقعیت فکر می کنید ...

So, for example: -"Who are you voting for?"

پس مثلا: -"به کی رای می دهید؟"

-"I have Trudeau in mind", so I am thinking about Trudeau for the position of Prime Minister.

-"ترودو را در ذهن دارم"، بنابراین به ترودو برای پست نخست وزیری فکر می کنم.

Or, you know, maybe if you're following American politics, you know, if Hillary Clinton is

یا، می دانید، شاید اگر دنبال سیاست آمریکا هستید ، می دانید، اگر هیلاری کلینتون

running, you might say: -"Who are you voting for?"

نامزد شود، ممکن است بگویید : "به چه کسی رای می دهید؟"

-"Oh, I have Hillary in mind."

-اوه، من هیلاری را در ذهن دارم.

This could also be for a promotion at work.

این همچنین می تواند برای ارتقاء در محل کار باشد.

Maybe you need to hire somebody for your company or promote somebody, so you want to give somebody

شاید لازم باشد کسی را برای شرکت خود استخدام کنید یا کسی را ارتقا دهید، بنابراین می خواهید به

a job.

کسی شغل بدهید.

-"Who do you have in mind for the job?"

-"چه کسی را برای این کار در نظر دارید؟"

-"Oh, I have my sister in mind" or -"I have George in mind.

-"اوه، من خواهرم را در ذهن دارم" یا -"من جورج را در ذهن دارم.

He's a good employee."

او کارمند خوبی است."

So it's where you're thinking or it's like your opinion about a person for a position.

بنابراین جایی است که شما به آن فکر می کنید یا مانند نظر شما در مورد یک شخص برای یک موقعیت است.

You think this person is good for this position, so you have this person in mind for this position.

شما فکر می کنید که این شخص برای این موقعیت خوب است، پس این شخص را برای این موقعیت در نظر دارید.

We can also use it with a thing also.

ما همچنین می توانیم آن را با یک چیز نیز استفاده کنیم.

It doesn't always have to be a person.

لازم نیست همیشه یک فرد باشد.

For example, when we are thinking about something, some sort of object that is right for a situation.

به عنوان مثال، زمانی که ما به چیزی فکر می کنیم، نوعی شی که برای یک موقعیت مناسب است.

So, for example, you know, I'm pretty hungry right now, I'm thinking about dinner.

بنابراین، برای مثال، می دانید، من در حال حاضر خیلی گرسنه هستم، به شام ​​فکر می کنم.

So somebody might say: "Oh, what do you have in mind for dinner?"

بنابراین ممکن است کسی بگوید: "اوه، چه چیزی برای شام در نظر دارید؟"

So: -"What are you thinking about for dinner?

بنابراین: -" برای شام به چه چیزی فکر می کنید؟

What is right for dinner?"

برای شام چه چیزی مناسب است؟"

-"In my opinion, I have pizza in mind."

-به نظر من پیتزا در ذهنم هست.

That's what I'm thinking about, I'm thinking about pizza.

این چیزی است که من به آن فکر می کنم، من به پیتزا فکر می کنم.

Pizza is right for this situation.

پیتزا برای این شرایط مناسب است.

Okay?

باشه؟

So, again, we can use it either with a person or a thing, but you're pretty much saying

بنابراین، دوباره، ما می‌توانیم از آن برای یک شخص یا یک چیز استفاده کنیم، اما شما تقریباً می‌گویید

that this is right for this situation in your opinion.

که از نظر شما این برای این وضعیت مناسب است.

Okay.

باشه.

Our next expression is: "lose someone's mind".

تعبیر بعدی ما این است: "عقل کسی را از دست بده".

Okay?

باشه؟

I really like this expression.

من این عبارت را خیلی دوست دارم.

When you lose your mind it means you go crazy.

وقتی عقلت را از دست می دهی یعنی دیوانه می شوی.

So, for example: "I'm losing my mind.

به عنوان مثال: "من دارم عقلم را از دست می دهم

The cat is speaking English."

. گربه انگلیسی صحبت می کند."

Okay?

باشه؟

So this means I'm going crazy because cats, of course, don't speak English, so I'm losing

بنابراین این بدان معنی است که من دارم دیوانه می شوم زیرا گربه ها ، البته، انگلیسی صحبت نمی کنند، بنابراین من دارم عقلم را از دست می

my mind.

دهم.

We can also use it if somebody's doing something very strange, you know: "I think my dad has

ما همچنین می‌توانیم از آن استفاده کنیم اگر کسی کار خیلی عجیبی انجام می‌دهد، می‌دانی: "فکر می‌کنم پدرم

lost his mind.

عقلش را از دست داده است.

He's, you know, wearing a winter jacket and it's summertime.

او یک کت زمستانی پوشیده است و تابستان است.

I think my dad has lost his mind.

فکر می‌کنم پدرم عقلش را از دست داده است.

I think my dad has gone crazy."

پدر دیوانه شده است."

So, we use this expression a lot, especially in conversation.

بنابراین ما از این عبارت مخصوصاً در مکالمه زیاد استفاده می کنیم.

All right, now let's look at some other expressions to do with the mind.

بسیار خوب، حالا بیایید به برخی عبارات دیگر مربوط به ذهن نگاه کنیم.

Okay, so our next expression is: "cross someone's mind", so this could be: "cross my mind",

بسیار خوب، پس عبارت بعدی ما این است: "از ذهن کسی عبور کن "، پس این می تواند این باشد: "از ذهن من عبور کن"،

"cross your mind", "cross her mind", "cross his mind", and what it means is when we think

"از ذهنت عبور کن"، "از ذهنش عبور کن"، "از ذهنش عبور کن "، و به چه معناست که ما

of an idea very quickly.

خیلی سریع به یک ایده فکر کنید

Okay?

باشه؟

An idea comes into our head very quickly.

یک ایده خیلی سریع به ذهن ما می رسد .

So, for example: "It just crossed my mind that I need to buy bread today."

به عنوان مثال: "این به ذهنم خطور کرد که امروز باید نان بخرم."

It means I've just really quickly come up with this idea.

یعنی من خیلی سریع به این ایده رسیدم.

Or: "It crossed my mind that I should bring an umbrella because it's going to rain."

یا: «به ذهنم خطور کرد که باید چتر بیاورم چون باران می‌بارد».

So it just means a quick idea.

بنابراین فقط به معنای یک ایده سریع است.

Okay, our next expression: "Give a piece of someone's mind."

بسیار خوب، عبارت بعدی ما: " تکه ای از ذهن کسی را بدهید."

I really like this expression.

من این عبارت را خیلی دوست دارم.

It means when you're giving someone an angry opinion.

به این معنی است که شما به کسی نظر عصبانی می دهید.

Okay?

باشه؟

So, when you give a piece of your mind, you're usually angry like this.

بنابراین، وقتی بخشی از ذهن خود را می دهید، معمولاً اینگونه عصبانی می شوید.

So maybe, you know, you want to call your telephone company and you've been waiting,

بنابراین شاید، می دانید، می خواهید با شرکت تلفن خود تماس بگیرید و منتظر بوده اید،

and waiting, and waiting, and nobody's answering the phone.

و منتظر بوده اید، و منتظر بوده اید، و هیچکس تلفن را پاسخ نمی دهد.

You might say to yourself: "I'm going to give them a piece of my mind."

ممکن است با خود بگویید: "من بخشی از ذهنم را به آنها می دهم."

It means: "I'm going to give them my angry opinion.

یعنی: "من می خواهم نظر عصبانی خود را به آنها

I'm so angry right now."

بگویم. من در حال حاضر خیلی عصبانی هستم."

So: "She gave them a piece of her mind."

بنابراین: "او یک تکه از ذهن خود را به آنها داد."

Okay?

باشه؟

If I ever meet...

اگر روزی ملاقات کنم

You know, like, maybe there's somebody you don't like: "If I ever meet Johnny I'm going

... می‌دانی، شاید کسی باشد که دوستش نداشته باشی: "اگر جانی را ملاقات کنم

to give him a piece of my mind."

، بخشی از ذهنم را به او می‌دهم."

It means I'm going to tell him my angry opinion about him.

یعنی می‌خواهم نظر عصبانیم را درباره او به او بگویم.

Okay?

باشه؟

What I don't like about him.

چیزی که من در مورد او دوست ندارم.

Okay, the next one is also an expression, I love this expression actually.

بسیار خوب، مورد بعدی نیز یک عبارت است، من واقعاً این عبارت را دوست دارم.

When your "mind goes blank".

وقتی "ذهنت خالی می شود".

Okay?

باشه؟

This happens to me all the time.

این برای من همیشه اتفاق می افتد.

What it means is when you forget everything.

معنی آن زمانی است که شما همه چیز را فراموش می کنید.

Okay?

باشه؟

You forget what you're going to say, you forget what you're supposed to do, you forget everything,

چیزی را که قرار است بگویی فراموش می کنی، کاری را که قرار است انجام دهی، فراموش می کنی، همه چیز را فراموش می کنی

and your mind...

و ذهنت را...

You don't remember what you're supposed to do.

یادت نمی آید که باید چه کار کنی.

So, for example, if you have ever taken a test and you get the piece of paper, you get

برای مثال، اگر تا به حال در یک آزمون شرکت کرده باشید و کاغذ را به دست بیاورید

the test, and you look at it and suddenly: "Oh my god, I don't remember anything.

، تست را می گیرید و به آن نگاه می کنید و ناگهان می گویید: "وای خدای من، من چیزی یادم نمی آید.

Oh my god, I've forgotten everything."

اوه خدای من، من همه چیز را فراموش کرده ام."

That means your mind has gone blank.

یعنی ذهن شما خالی شده است.

Or if somebody asks you a question, you know: "Can...?"

یا اگر کسی از شما سوالی بپرسد، می دانید: "آیا می توانم...؟"

Like, you know: "What's...?

مثلاً می دانید: "چیست...؟

What's your phone number?"

شماره تلفن شما چیست؟"

Maybe if you're, like, forgetful, you don't remember.

شاید اگر فراموشکار هستید، به یاد نمی آورید.

"Oh, my mind just went blank.

"اوه، ذهنم خالی شد

I don't remember.

. یادم نیست.

I need to, you know, memorize it."

میدونی، باید حفظش کنم."

Okay?

باشه؟

So when your mind goes blank it's usually because you're nervous or tired and you forget

بنابراین وقتی ذهن شما خالی می شود، معمولاً به این دلیل است که عصبی یا خسته هستید و

everything.

همه چیز را فراموش می کنید.

Okay?

باشه؟

And then maybe you remember in a minute, but at that moment you don't remember anything.

و بعد شاید در یک دقیقه به یاد بیاوری، اما در آن لحظه چیزی به یاد نمی آوری.

Okay, so: "My mind just went blank."

خوب، پس: "ذهنم خالی شد."

My mind always goes blank.

ذهنم همیشه خالی می ماند.

Okay, the final example of these brain expressions with "mind" is: "Make up someone's mind."

بسیار خوب، نمونه نهایی این عبارات مغزی با "ذهن" این است: "نظر کسی را بساز."

So, when somebody makes up their mind it means they decide something, they decide to do something.

بنابراین، وقتی کسی تصمیم خود را می گیرد، به این معنی است که تصمیم می گیرد، تصمیم می گیرد کاری انجام دهد.

Okay?

باشه؟

So I can say: "I have made up my mind.

بنابراین می توانم بگویم: "من تصمیم خود را گرفته ام.

I'm going to university."

من به دانشگاه می روم."

It means I've decided to go to university.

یعنی تصمیم گرفتم برم دانشگاه.

We could say: "Philip made up his mind.

می‌توانیم بگوییم: "فیلیپ تصمیم خود را گرفت.

He's going to get pizza for dinner tonight."

او امشب برای شام پیتزا می‌گیرد ."

Or: "Susan made up her mind.

یا: "سوزان تصمیمش را گرفت. او

She's going to the prom with Johnny."

با جانی به جشن جشن می رود."

Just another example.

فقط یک مثال دیگر.

So, when you make up your mind, you decide to do something.

بنابراین، وقتی تصمیم خود را می گیرید، تصمیم می گیرید کاری انجام دهید.

"I've made up my mind.

"من تصمیم خود را گرفته ام.

I'm going to be an astronaut."

قرار است فضانورد شوم."

Another example, okay, of deciding to do something.

مثال دیگر، خوب، تصمیم به انجام کاری.

So now let's look at some expressions that have to do with "mind" when we're talking

بنابراین اکنون اجازه دهید به برخی از عبارات مربوط به "ذهن" نگاهی بیندازیم که در

about being polite and politeness.

مورد مودب بودن و ادب بودن صحبت می کنیم.

Okay, so we can also use the word "mind" when we are trying to be polite.

بسیار خوب، پس وقتی می خواهیم مودب باشیم، می توانیم از کلمه "ذهن" نیز استفاده کنیم.

And usually we use it this way if we are asking permission for something or if we are requesting

و معمولاً اگر برای چیزی اجازه می‌خواهیم یا چیزی را درخواست می‌کنیم، از این روش استفاده

something.

می‌کنیم.

Pretty much we are asking: Is something okay?

تقریباً ما می پرسیم: آیا چیزی خوب است؟

And this is a very polite way to ask that.

و این یک راه بسیار مودبانه برای پرسیدن آن است.

So, for example: "Do you mind if _______?", "Do you mind if I smoke?"

بنابراین، به عنوان مثال: "آیا برای شما مهم است که _______؟"، "آیا برایتان مهم است که من سیگار بکشم؟"

So this is a question where you're politely asking: "Is it okay if I smoke?"

بنابراین این سؤالی است که شما مودبانه می‌پرسید: "آیا اشکالی ندارد اگر سیگار بکشم؟"

Okay?

باشه؟

So, we don't usually...

بنابراین، ما معمولاً ...

Well, we sometimes talk this way to our friends, but we usually use this in formal situations

خوب، ما گاهی اوقات با دوستان خود اینگونه صحبت می کنیم، اما معمولاً در موقعیت های رسمی

or with strangers, or with people we don't really know that well.

یا با غریبه ها یا با افرادی که واقعاً آنها را نمی شناسیم از این استفاده می کنیم.

But we can also use it with friends, too.

اما ما همچنین می توانیم آن را با دوستان نیز استفاده کنیم.

"Do you mind if I smoke?"

"اگه من سیگار بکشم اشکالی داری؟"

So you're asking permission.

پس اجازه می گیری

"Is it okay if I smoke?", "Do you mind if I open the window?", "Do you mind if I turn

"اگر سیگار بکشم اشکالی ندارد؟"، "آیا برایتان مهم نیست که پنجره را باز کنم؟"، "آیا برایتان مهم نیست

off the light?", "Do you mind if I borrow your books?"

که چراغ را خاموش کنم؟"، "آیا برایتان مشکلی نیست اگر کتاب هایتان را امانت بگیرم؟"

Okay?

باشه؟

So, again, you're asking permission.

بنابراین، دوباره، شما اجازه می خواهید .

Now, if it's okay, you can say: "I don't mind."

حالا اگر اشکالی ندارد، می توانید بگویید: «اشکال ندارم».

This means: "It's okay".

این به این معنی است: "اشکال ندارد".

"I don't mind if you open the window.", "I don't mind if you smoke.", "I don't mind if

"من مشکلی ندارم اگر پنجره را باز کنی."، "من مشکلی ندارم اگر سیگار بکشی"، "من مشکلی ندارم اگر

you borrow my books."

کتابهای مرا قرض بگیری."

You're saying: "It's okay if you do this."

شما می گویید: " اشکال ندارد اگر این کار را انجام دهید."

You don't even need this.

شما حتی به این نیاز ندارید

If you want, you can say: "Sure. I don't mind."

اگر می خواهید، می توانید بگویید: "مطمئناً، من مشکلی ندارم."

So, you know, you don't need the full sentence, you can just say: "I don't mind", and that's

بنابراین، می دانید، شما نیازی به جمله کامل ندارید، فقط می توانید بگویید: "من مشکلی ندارم" و این نیز اشکالی

okay, too.

ندارد.

What about if you do mind?

اگر مشکلی ندارید چه؟

What about if it's not okay?

اگر اشکالی ندارد چطور؟

If somebody says: "Do you mind if I smoke?" and you're not okay with it, what you can

اگر کسی بگوید: "آیا برایتان مهم نیست که من سیگار بکشم؟" و شما با آن مشکلی ندارید، چیزی که می توانید

say is: "I prefer if you didn't".

بگویید این است: "ترجیح می دهم اگر نداشتی".

-"Do you mind if I open the window?"

-اگه من پنجره رو باز کنم اشکالی نداره؟

-"Well, I'd prefer if you didn't."

-"خب، ترجیح میدم اگه اینکارو نکنی."

Okay?

باشه؟

So we say: "I don't mind" if it's okay, and we can say it in different ways, but one way

بنابراین می‌گوییم: «اشکال ندارم» اگر اشکالی ندارد، و می‌توانیم آن را به روش‌های مختلف بگوییم، اما یک راه

is if you have a problem you can say: "I'd prefer it if you didn't."

این است که اگر مشکلی دارید می‌توانید بگویید: «اگر نداشتی ترجیح می‌دهم».

Okay, and then we also have another expression which means very similar: "Would you mind

بسیار خوب، و سپس عبارت دیگری نیز داریم که به معنای بسیار مشابه است: "

_______?"

موایید _______؟"

So this is a very polite way to speak, just like: "Do you mind?", "Would you mind getting

بنابراین این یک روش بسیار مودبانه برای صحبت کردن است، درست مانند: "مشکی نیست؟"، "می‌خواهی برای

me some coffee?"

من قهوه بیاوری؟"

So in this case I'm asking somebody to do something for me, so I'm requesting something.

بنابراین در این مورد من از کسی می‌خواهم که کاری برای من انجام دهد، بنابراین من چیزی را درخواست می‌کنم.

I want somebody to do something for me and I'm asking: "Is it okay?

می‌خواهم کسی برایم کاری انجام دهد و می‌پرسم: "اشکالی ندارد؟

Is it okay for you...?

برای تو مشکلی ندارد؟ آیا برایم مهم نیست که

Do you mind if you get me some coffee?", "Would you mind getting me some coffee?"

برایم قهوه بیاوری؟"

I'm requesting for the person to do something for me.

من از شخص درخواست می کنم که کاری برای من انجام دهد.

"Would you mind if I don't go to the party?", "Is it okay if I don't go to the party?

"اگر به مهمانی نروم اشکالی ندارد؟"، "اگر به مهمانی نروم اشکالی ندارد

Would you mind?"

؟"

So this, again, is very similar to: "Do you mind?"

بنابراین، این، دوباره، بسیار شبیه به: "مشکی نیست؟"

It's a polite way to either request something or ask for somebody's permission to see if

این یک روش مودبانه برای درخواست چیزی یا درخواست اجازه از کسی برای دیدن اینکه آیا

something is okay.

چیزی درست است یا خیر.

So these are all very polite ways to speak.

بنابراین همه اینها روش های بسیار مؤدبانه ای برای صحبت کردن است.

So we've now covered "mind" when we're talking about the brain and thinking, we've covered

بنابراین، وقتی در مورد مغز و تفکر صحبت می‌کنیم،

"mind" when we're talking about being polite and requesting or asking permission for something.

«ذهن» را پوشش داده‌ایم، زمانی که در مورد مؤدب بودن و درخواست یا درخواست اجازه چیزی صحبت می‌کنیم، «ذهن» را پوشش داده‌ایم .

And now let's look at the final way we use "mind", which is when we're telling somebody

و حالا بیایید روش نهایی استفاده از "ذهن" را بررسی کنیم، یعنی زمانی که به کسی می گوییم

to pay attention to something.

به چیزی توجه کند.

Okay, so our next expression has to do with paying attention.

بسیار خوب، پس عبارت بعدی ما مربوط به توجه است.

It means you're telling somebody to be careful about some sort of danger, and so that sentence

به این معنی است که شما به کسی می گویید که مراقب نوعی خطر باشد و این جمله

is: "Mind the _______!" and then here you put whatever the danger is.

این است: "به _______ توجه کن!" و سپس هر خطری را که وجود دارد را در اینجا قرار می دهید.

So, for example: "Mind the gap."

بنابراین، به عنوان مثال: "به شکاف فکر کنید."

If you've ever been on the subway or the tube and you see there's, like, between the train

اگر تا به حال در مترو یا مترو بوده اید و می بینید که بین قطار

and the platform, there's like a hole, sometimes people might trip on that so you'll see signs

و سکو مانند یک سوراخ وجود دارد، گاهی اوقات ممکن است افراد در آن جا بیفتند و تابلوهایی را ببینید

saying: "Mind the gap", which means: "Be careful about the gap.

که می گویند: "به شکاف توجه کنید" یعنی: مراقب شکاف باشید

Pay attention for this gap."

به این شکاف توجه کنید.

Or on a rainy day when it rains, the ground has puddles on it.

یا در یک روز بارانی که باران می بارد ، زمین گودال هایی روی آن دارد.

So, a puddle is like a lot of water, and what you might tell your friend is: "Oh wait, mind

بنابراین، یک گودال مانند آب زیاد است، و چیزی که ممکن است به دوست خود بگویید این است: "اوه صبر کن،

the puddle", meaning: "Pay attention.

حواست به گودال باشد"، به این معنی: "توجه کن.

There's a puddle there."

آنجا یک گودال وجود دارد."

Or maybe you see dog poo on the sidewalk, and you're about to step in it and your friend

یا شاید در پیاده رو می بینید که مدفوع سگ است و می خواهید پا در آن بگذارید و دوستتان

says: "Mind the dog shit."

می گوید: "مراقب این سگ باشید."

Okay?

باشه؟

Or: "Mind the dog poo", if you want to be more polite.

یا: «مراقب سگ پو»، اگر می خواهی مودب تر رفتار کن.

So, you know, you see these different dangers.

بنابراین، می دانید، شما این خطرات مختلف را می بینید.

Sometimes they're not dangers, but you really don't want to step in dog doo-doo, so that's

گاهی اوقات آنها خطری ندارند، اما شما واقعاً نمی خواهید وارد سگ دوو شوید، بنابراین این

an example.

یک مثال است.

So anytime you're telling somebody: "Be careful.

بنابراین هر زمان که به کسی می گویید : "مراقب باش.

Pay attention to this" and it's kind of urgent, you can use: "Mind the _______."

به این توجه کن" و به نوعی فوری است، می توانید از: "ذکر _______" استفاده کنید.

We also have: "Keep in mind".

همچنین داریم: «در نظر داشته باشید».

So, "keep in mind" means you're telling somebody to pay attention to something and not forget

بنابراین، "به خاطر داشته باشید" به این معنی است که شما به کسی می گویید که به چیزی توجه کند و فراموش نکنید

to remember something.

که چیزی را به خاطر بسپارید.

Okay?

باشه؟

So, for example: "Keep in mind the bus leaves at 8 pm."

بنابراین، برای مثال: "به خاطر داشته باشید که اتوبوس ساعت 8 شب حرکت می کند."

This means: "Remember", or, you know: "Keep this on your mind.

این یعنی: "یادت باشه" یا میدونی: "این رو تو ذهنت نگه دار.

Don't forget this.

اینو فراموش نکن.

Pay special attention to this, the bus leaves at 8 pm."

به این توجه ویژه کن ، اتوبوس ساعت 8 شب حرکت میکنه."

Or imagine your boss is going on vacation and you're not going to be able to contact

یا تصور کنید رئیس شما به تعطیلات می رود و شما نمی توانید با آنها تماس بگیرید

them, your boss might tell you: "Keep in mind I'm going on vacation on Tuesday."

، ممکن است رئیس شما به شما بگوید: "به خاطر داشته باشید که من روز سه شنبه به تعطیلات می روم."

Okay?

باشه؟

So: "Keep in mind" means: "Please remember this."

پس: «در نظر داشته باش» یعنی: «لطفاً این را به خاطر بسپارید».

You're pretty much reminding somebody about something, you're telling them to put...

شما تقریباً چیزی را به کسی یادآوری می کنید، به آنها می گویید که آن را بگذارند...

Or to pay attention to it, to put some sort of focus on it, and to remember it.

یا به آن توجه کنند، به نوعی روی آن تمرکز کنند و آن را به خاطر بسپارند.

Okay?

باشه؟

So we've covered a lot of different expressions, and just to tell you this, when we cover a

بنابراین ما عبارات مختلف زیادی را پوشش داده‌ایم، و فقط این را به شما بگوییم، وقتی

lot of expressions it's very easy to forget some of the ones we cover because we have

عبارات زیادی را پوشش می‌دهیم، فراموش کردن برخی از عباراتی که پوشش می‌دهیم بسیار آسان است زیرا بسیاری از آنها را پوشش داده‌ایم

covered many.

.

What I recommend is maybe working on three or four a day, and then just come back to

چیزی که من توصیه می کنم این است که ممکن است روزی سه یا چهار مورد کار کنید، و سپس فقط

the video, watch again, learn some new expressions, practice those ones, and once you're comfortable

به ویدیو برگردید، دوباره تماشا کنید، چند عبارات جدید یاد بگیرید، آنها را تمرین کنید، و زمانی که

with those ones maybe work on some of the other expressions we've covered in this video.

با آن ها راحت شدید، شاید روی برخی دیگر کار کنید. عباراتی که در این ویدیو به آنها پرداخته ایم.

You don't have to learn them all at the same time; you can do a little bit every day, and

لازم نیست همه آنها را همزمان یاد بگیرید . شما می توانید هر روز کمی انجام دهید و به

that way you will remember a lot more.

این ترتیب چیزهای بیشتری را به خاطر خواهید آورد.

On that note, I invite you to come check out our website at www.engvid.com and there you

با توجه به این نکته، من از شما دعوت می‌کنم که به وب‌سایت ما به آدرس www.engvid.com مراجعه کنید و در آنجا

can actually find a quiz where we have all of these expressions and you can practice

واقعاً می‌توانید مسابقه‌ای را پیدا کنید که در آن همه این عبارات را داریم و می‌توانید

using them in our quiz.

استفاده از آنها را در مسابقه ما تمرین کنید.

So I highly recommend that for practice.

بنابراین من آن را برای تمرین به شدت توصیه می کنم.

Another point is I'd like you to invite you to subscribe to our channel.

نکته دیگر این است که از شما دعوت می کنم در کانال ما عضو شوید.

There, you will find a lot of incredible videos on all sorts of things.

در آنجا، ویدیوهای باورنکردنی زیادی در مورد همه چیز پیدا خواهید کرد.

We have more vocabulary videos, grammar, pronunciation, IELTS, TOEFL, business English, all sorts

ما ویدیوهای واژگان بیشتری، گرامر، تلفظ، آیلتس، تافل، انگلیسی تجاری، انواع

of different resources that are very helpful for students.

منابع مختلف داریم که برای دانش آموزان بسیار مفید است.

So I highly recommend you check that out.

بنابراین من به شدت توصیه می کنم آن را بررسی کنید.

Until next time, take care.

تا دفعه بعد، مراقب خودت باش.

And I will see you later.

و بعدا میبینمت