12 English Expressions with ALL: "for all I know", "all along", "all talk"...

Hello.

سلام.

My name is Emma, and in today's video, I am going to teach you some new expressions.

اسم من اِما است و در ویدیوی امروز قصد دارم چند عبارت جدید را به شما آموزش دهم.

These expressions all have the word "all" in them.

این عبارات همگی کلمه «همه» را در خود دارند.

Okay?

باشه؟

So you're going to learn a lot of new words today, or a lot of new expressions.

بنابراین شما امروز کلمات جدید یا بسیاری از عبارات جدید را یاد خواهید گرفت.

So, let's get started.

بنابراین، بیایید شروع کنیم.

The first expression I want to teach you is one of my favourites: "an all-nighter".

اولین عبارتی که می خواهم به شما یاد بدهم یکی از موارد مورد علاقه من است: "یک شب تمام".

So, an all-nighter is when you stay awake for over 24 hours.

بنابراین، تمام شب زمانی است که بیش از 24 ساعت بیدار بمانید.

So, you do not sleep.

بنابراین، شما نمی خوابید.

So, who pulls an all-nighter?

بنابراین، چه کسی یک شبانه روز را می کشد؟

Usually students before an exam or a test might pull an all-nighter; or maybe somebody

معمولاً دانش‌آموزان قبل از امتحان یا امتحان ممکن است تمام شب را به خود جذب کنند. یا شاید کسی

has a big project and they don't have time to sleep because they want to finish the project,

پروژه بزرگی داشته باشد و به دلیل اینکه می‌خواهد پروژه را تمام کند، وقت خوابیدن ندارد،

so they might pull an all-nighter.

بنابراین ممکن است یک شب را تمام کند.

You'll notice that the verb we often use with "all-nighter" is "pull".

متوجه خواهید شد که فعل ما اغلب با "all-nighter" استفاده می کنیم "کشیدن" است.

An all-nighter is a noun, so we have "an".

تمام شب یک اسم است، بنابراین ما "an" داریم.

"I pulled an all-nighter."

"من تمام شب را کشیدم."

This means: I did not sleep for more than 24 hours.

یعنی 24 ساعت بیشتر نخوابیدم.

When I was a student, I only pulled an all-nighter once.

زمانی که دانشجو بودم، فقط یک بار کل شب را کشیدم.

Okay?

باشه؟

Which is good.

کدام خوب است.

That's pretty good.

خیلی خوب است.

Have you ever pulled an all-nighter?

آیا تا به حال یک دستگاه تمام شب کشیده اید؟

I hope you're not the type of person that pulls all-nighters all the time, because I

امیدوارم شما از آن دسته افرادی نباشید که تمام مدت شب را می کشد، زیرا من

have a friend who does that all the time, and - ugh, seems so terrible.

دوستی دارم که همیشه این کار را انجام می دهد، و - اوه، خیلی وحشتناک به نظر می رسد.

So that's the word "all-nighter".

پس این کلمه "تمام شب" است.

What's another expression with the word "all"?

عبارت دیگر با کلمه "همه" چیست؟

I like this one a lot, too: "all talk".

این یکی را هم خیلی دوست دارم : «همه حرف می زنند».

So, "all talk" is an adjective, and it means when we talk about doing something, but we

پس «همه حرف زدن» یک صفت است و به این معناست که از انجام کاری صحبت می کنیم، اما

never do it.

هرگز آن را انجام نمی دهیم.

Okay?

باشه؟

So, I have some friends who are all talk.

بنابراین، من دوستانی دارم که همه در حال صحبت هستند.

That means that they always talk about doing something, but they never have done it or

این بدان معناست که آنها همیشه در مورد انجام کاری صحبت می کنند، اما هرگز آن را انجام نداده اند یا

they never will.

نخواهند کرد.

So, for example, I have one friend named Chris, and Chris has a boss who he just hates.

بنابراین، برای مثال، من یک دوست به نام کریس دارم، و کریس رئیسی دارد که از او متنفر است.

His boss is a terrible boss, and he's been working at the same company for three years,

رئیس او رئیس وحشتناکی است و او سه سال است که در یک شرکت کار می کند

and his boss and him get into arguments all the time.

و رئیس او و او همیشه با هم درگیر می شوند.

Now, what Chris says every time I see Chris is Chris says: "You know, I almost punched

حالا، آنچه کریس هر بار که کریس را می‌بینم می‌گوید، کریس می‌گوید: "می‌دانی، من امروز نزدیک بود

my boss today.

رئیسم را مشت کنم.

I was so angry with my boss, I almost punched him today", which is not a good thing to do

خیلی از رئیسم عصبانی بودم، امروز نزدیک بود به او مشت بزنم" که این کار با کسی خوب نیست.

to anybody, but, you know, also not a good thing to do to your boss.

، اما، می دانید، همچنین کار خوبی برای انجام دادن با رئیس خود نیست.

So, what I say to Chris is: "Chris, you are all talk.

بنابراین، چیزی که من به کریس می گویم این است: "کریس، شما همه حرف می زنید.

You will never punch your boss", and that's a good thing.

هرگز به رئیس خود مشت نخواهید کرد " و این چیز خوبی است.

But "all talk" - Chris always says he's going to punch his boss, but he never actually does.

اما "همه حرف می زنند" - کریس همیشه می گوید که قرار است رئیسش را مشت کند، اما در واقع هرگز این کار را نمی کند.

Maybe you have a friend like this.

شاید شما هم چنین دوستی داشته باشید.

I have another friend who says that, you know, she's going to quit her job.

دوست دیگری دارم که می‌گوید ، می‌دانی، او کارش را رها می‌کند.

She hates her job and she's always saying: "You know, I'm going to quit my job.

او از کارش متنفر است و همیشه می‌گوید: "می‌دانی، کارم را رها می‌کنم، کارم

I'm going to quit my job."

را رها می‌کنم."

But she hasn't for a very long time, so you might say: "You're all talk."

اما او برای مدت طولانی این کار را نکرده است، بنابراین ممکن است بگویید: "شما همه حرف می زنید."

Okay?

باشه؟

Meaning: You're not going to do it.

معنی: شما این کار را نمی کنید.

Another expression we have here is: "all for it".

تعبیر دیگری که در اینجا داریم این است: "همه چیز برای آن".

"All for it" means when you strongly agree with a decision or an action.

"همه برای آن" به این معنی است که شما به شدت با یک تصمیم یا عمل موافق هستید.

So, for example, I just told you about my friend who wants to quit her job - I'm all

بنابراین، برای مثال، من فقط در مورد دوستم به شما گفتم که می خواهد کارش را رها کند - من

for it.

همه آن را دوست دارم.

That means I strongly agree with her to quit her job, because she's so unhappy there.

این بدان معناست که من به شدت با او موافقم که شغلش را رها کند، زیرا او در آنجا بسیار ناراضی است.

"All for it".

"همه برای آن".

"All for it" is when we strongly agree with an action or a decision.

"همه برای آن" زمانی است که ما به شدت با یک عمل یا تصمیم موافق هستیم.

Imagine you are at your friend's place, and somebody wants to order a pizza.

تصور کنید در محل دوست خود هستید و کسی می خواهد پیتزا سفارش دهد.

If you agree with this decision, you can say: "I'm all for it.

اگر با این تصمیم موافق هستید، می توانید بگویید: "من همه آن را

I'm all for ordering pizza."

دوست دارم. همه برای سفارش پیتزا هستم."

Okay?

باشه؟

Maybe you want to study in Toronto.

شاید بخواهید در تورنتو تحصیل کنید.

Maybe you're learning English, and your dream is to come to Toronto to study English.

شاید شما در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید و رویای شما این است که برای تحصیل زبان انگلیسی به تورنتو بیایید.

I'm from Toronto, so what I would say to that is: "I'm all for it."

من اهل تورنتو هستم، بنابراین چیزی که می‌توانم به آن بگویم این است: "من همه طرفدار آن هستم."

That means I agree with your decision.

یعنی من با تصمیم شما موافقم.

Okay?

باشه؟

So, these are just some of the ways we can use "all for it".

بنابراین، اینها تنها برخی از راه هایی هستند که می توانیم از "همه برای آن" استفاده کنیم.

Let's look at some other examples of expressions with "all" in them.

بیایید به چند نمونه دیگر از عبارات با "همه" در آنها نگاه کنیم.

So, our next expression is kind of interesting because it has the word "all" in it twice.

بنابراین، عبارت بعدی ما به نوعی جالب است زیرا کلمه "همه" را دو بار در آن دارد.

"All in all".

"در مجموع".

"All in all".

"در مجموع".

So, what does "all in all" mean?

بنابراین، "در کل" به چه معناست؟

Well, we use it to mean everything considered, or it's another way to say: "On the whole".

خوب، ما از آن به معنای همه چیز در نظر گرفته شده استفاده می کنیم، یا روش دیگری برای گفتن: "در کل".

So, for example, maybe I'm talking about my trip - my trip to France, and I'm saying:

بنابراین، برای مثال، شاید من در مورد سفرم صحبت می کنم - سفرم به فرانسه، و می گویم:

"Oh, the food was great, you know, the people were wonderful, I loved it, but it rained,

"اوه، غذا عالی بود، می دانید، مردم فوق العاده بودند، من آن را دوست داشتم، اما باران بارید.

you know, so that was kind of disappointing, but everything else was amazing."

می دانم، پس این یک جور ناامیدکننده بود، اما بقیه چیزها شگفت انگیز بود."

When I look at the trip completely, what I can say when I consider everything, I can

وقتی به طور کامل به سفر نگاه می کنم، وقتی همه چیز را می

say: "All in all, we had an amazing time in France".

توانم بگویم، می توانم بگویم: "در مجموع، ما لحظات شگفت انگیزی را در فرانسه گذراندیم".

"All in all" - when you consider everything.

"در کل" - وقتی همه چیز را در نظر بگیرید.

"All in all, you know, there's some things I like about English, maybe some things like

"در مجموع، می دانید، چیزهایی در مورد انگلیسی وجود دارد که من دوست دارم، شاید برخی چیزها مانند

certain types of grammar are annoying; but all in all, English is a really cool language."

انواع خاصی از گرامر آزاردهنده باشند؛ اما در مجموع، انگلیسی زبان واقعاً جالبی است."

Maybe you agree, maybe you disagree - that's okay.

شاید موافق باشید، شاید مخالف باشید - اشکالی ندارد.

All in all; when everything is considered.

در مجموع؛ وقتی همه چیز در نظر گرفته شود

The next expression: "all the way".

عبارت بعدی: "تمام راه".

"All the way" has two different meanings.

«تمام راه» دو معنای متفاوت دارد.

So, the first one I want to teach you means completely; doing something completely.

بنابراین، اولین چیزی که می‌خواهم به شما یاد بدهم به معنای کامل است. انجام کاری به طور کامل

So, for example, if you say to somebody: "I support you all the way", "all the way" means

بنابراین، برای مثال، اگر به کسی بگویید: "من در تمام راه از شما حمایت می کنم"، "تمام راه" به معنای

100%.

100٪ است.

It means: I support you completely.

یعنی: من کاملاً از شما حمایت می کنم.

I agree with you all the way.

در کل با شما موافقم

I agree with you 100%.

100% باهات موافقم.

Okay?

باشه؟

So, "all the way" means completely.

پس «تمام راه» به معنای کامل است.

Now, it also has a sexual meaning.

حالا معنای جنسی هم دارد.

So, what is the sexual meaning?

بنابراین، معنای جنسی چیست؟

Well, especially in movies...

خوب، به خصوص در فیلم‌ها... در

Movies, you might hear somebody talking about "all the way", and this can be another way

فیلم‌ها، ممکن است بشنوید که کسی در مورد «تمام راه» صحبت می‌کند و این می‌تواند راه دیگری

to say sex.

برای گفتن رابطه جنسی باشد.

So, for example: "They went all the way."

به عنوان مثال: "آنها تمام راه را رفتند."

Another way to say: "They had sex."

راه دیگری برای گفتن: "آنها رابطه جنسی داشتند."

So, be careful when you use this expression, because it does have the two meanings.

بنابراین، هنگام استفاده از این عبارت مراقب باشید، زیرا این دو معنی را دارد.

Okay, the next expression: "know-it-all"...

بسیار خوب، عبارت بعدی: "همه چیز را بدان" ...

I really like this expression.

من این عبارت را خیلی دوست دارم.

We use it when we're talking about somebody, so we use "know-it-all" to describe a person,

وقتی در مورد کسی صحبت می کنیم از آن استفاده می کنیم، بنابراین برای توصیف یک شخص از "همه چیز بدانم" استفاده می کنیم،

and it's a specific type of person.

و این یک نوع خاص از افراد است.

A know-it-all is a person who acts like an expert.

دانای همه چیز فردی است که مانند یک متخصص عمل می کند.

They act as if they have a lot of information on something, and usually they don't have

آنها طوری رفتار می کنند که انگار اطلاعات زیادی در مورد چیزی دارند و معمولاً

that information.

این اطلاعات را ندارند.

So, they act like they know everything.

بنابراین، آنها طوری رفتار می کنند که انگار همه چیز را می دانند.

Maybe you have a friend that reminds you of Wikipedia; they seem to know everything on

شاید دوستی دارید که شما را به یاد ویکی پدیا می اندازد. به نظر می رسد آنها همه چیز را در مورد

any topic.

هر موضوعی می دانند.

If you bring up your work, they can tell you all about your job.

اگر کارتان را مطرح کنید، می توانند همه چیز را در مورد شغلتان به شما بگویند.

You talk about English, they know everything about English.

شما در مورد انگلیسی صحبت می کنید، آنها همه چیز را در مورد انگلیسی می دانند.

They seem like they're experts on everything, and sometimes they're not, but we call that

به نظر می رسد که آنها در همه چیز متخصص هستند، و گاهی اوقات متخصص نیستند، اما ما به آن

person a "know-it-all".

شخص "همه چیز را می دانم" می گوییم.

And it's not a nice expression.

و این بیان خوبی نیست.

Okay?

باشه؟

So it's...

پس این است

It's...

... این است...

It's an insult.

توهین است.

So, if somebody calls you a know-it-all, you know, it's not a nice thing to be called.

بنابراین، اگر کسی شما را دانای همه چیز خطاب کند، می دانید، این چیز خوبی نیست که شما را بخوانند.

A lot of the times when kids are in school and you have one kid that always has their

بسیاری از مواقع که بچه‌ها در مدرسه هستند و شما یک بچه دارید که همیشه

hand up, answering every question, the other kids might say: "He is a know-it-all."

دستش را بالا می‌گیرد و به هر سؤالی پاسخ می‌دهد، بچه‌های دیگر ممکن است بگویند: «او همه چیز را می‌داند».

Okay?

باشه؟

Because he's answering every question.

چون او به هر سوالی پاسخ می دهد.

So, again, it's a negative expression.

بنابراین، دوباره، این یک بیان منفی است.

"David is such a know-it-all."

"دیوید همه چیز را می داند."

And you'll notice, because "know-it-all" is describing a person, it's actually a noun,

و متوجه خواهید شد، چون "همه چیز را بدانید" یک شخص را توصیف می کند، در واقع یک اسم است،

we use an article "a".

ما از یک مقاله "الف" استفاده می کنیم.

"I am a know-it-all."

"من همه چیز را می دانم."

Okay?

باشه؟

Now let's look at some other expressions with the word "all".

حال به چند عبارت دیگر با کلمه «همه» نگاه می کنیم.

Okay, so our next expression is a longer expression, and the expression is: "For all I know".

بسیار خوب، بنابراین عبارت بعدی ما یک عبارت طولانی تر است، و عبارت این است: "برای هر چه می دانم".

"For all I know".

"تا جایی که می دانم".

So, how do we use this expression and what does it mean?

بنابراین، چگونه از این عبارت استفاده می کنیم و به چه معناست؟

Well, we use this expression when we don't really know something.

خوب، ما زمانی از این عبارت استفاده می کنیم که واقعاً چیزی را نمی دانیم.

Okay?

باشه؟

So we don't know all the details; we have limited information.

بنابراین ما همه جزئیات را نمی دانیم. ما اطلاعات محدودی داریم

We don't really know.

ما واقعا نمی دانیم.

So, for example, if you go to a bar and you see a man wearing a wedding...

برای مثال، اگر به یک بار بروید و مردی را دیدید که عروسی پوشیده است ...

Or a ring.

یا انگشتر.

You might say: "He wears a ring.

ممکن است بگویید: "او یک حلقه می زند.

He's married for all I know."

او ازدواج کرده است."

It means you don't actually know; you have limited information, but it's possible.

این بدان معناست که شما در واقع نمی دانید. شما اطلاعات محدودی دارید، اما ممکن است.

Okay?

باشه؟

So, you don't know, but this might be your guess.

بنابراین، شما نمی دانید، اما این ممکن است حدس شما باشد.

Maybe you come home one day, and you notice that you were saving yourself a piece of cake

شاید یک روز به خانه بیایید، و متوجه شوید که یک تکه کیک برای خود ذخیره کرده

and it's gone.

اید و از بین رفته است.

You might think: "Oh.

ممکن است فکر کنید: "اوه،

Where did it go?"

کجا رفت؟"

Well, you have limited information, so you might say to yourself: "For all I know, you

خوب، شما اطلاعات محدودی دارید، بنابراین ممکن است با خود بگویید: "تا چه می دانم، می

know, there's a rat in the house."

دانید، یک موش در خانه است."

That's probably a terrible example, actually.

این احتمالاً یک مثال وحشتناک است ، در واقع.

"For all I know, my brother came and visited, and ate my cake."

هر چه می دانم، برادرم آمد و دیدار کرد و کیک مرا خورد.

So, it's where you have limited information and you don't really know.

بنابراین، اینجا جایی است که شما اطلاعات محدودی دارید و واقعا نمی دانید.

Now, this is a little different from our next expression, which is: "For all I care".

حال، این کمی با عبارت بعدی ما متفاوت است ، که این است: "برای همه من اهمیت می دهم".

"For all I care" is different from "For all I know".

"برای تمام آنچه که من اهمیت می دهم" با "برای همه چیزهایی که می دانم" متفاوت است.

So, the last word changes.

بنابراین، کلمه آخر تغییر می کند.

"For all I care" is when you're not worried about something.

"برای همه من اهمیت می دهم" زمانی است که شما نگران چیزی نیستید.

Okay?

باشه؟

So, you're not worried; you don't care or you're indifferent.

بنابراین، شما نگران نیستید. برایت مهم نیست یا بی تفاوتی

This expression is often used in fights or in arguments.

این عبارت اغلب در دعوا یا مشاجره استفاده می شود.

So, what does it mean?

خوب این به چه معنی است؟

It means you don't care.

یعنی برات مهم نیست

So, for example, you know, sometimes you might have a couple fighting and maybe somebody

بنابراین، برای مثال، می دانید، گاهی اوقات ممکن است یک زن و شوهر با هم دعوا کنند و ممکن است یکی

in the couple is angry because the other person goes out partying every night.

از زوجین عصبانی شود زیرا طرف مقابل هر شب برای مهمانی بیرون می رود.

One person might say: "You can stay out until 2am for all I care."

یک نفر ممکن است بگوید: "شما می توانید تا ساعت 2 بامداد بیرون بمانید تا برای من مهم باشد."

Meaning: "I don't care if you stay out late."

معنی: "برای من مهم نیست که تا دیروقت بیرون بمانی."

But depending on the tone, maybe this person does care.

اما بسته به لحن، شاید این شخص به آن اهمیت می دهد.

Okay?

باشه؟

So, it really depends on how you say this expression.

بنابراین، واقعاً بستگی به نحوه بیان این عبارت دارد.

"For all I care, you can, you know...

"برای هر چه من اهمیت می دهم، تو می توانی، می دانی...

You can...

تو می توانی...

You can come late for all I care", means: "I don't really care."

می توانی برای هر چه من اهمیت می دهم دیر بیایی" یعنی: "واقعاً اهمیتی نمی دهم."

Okay?

باشه؟

So, it...

بنابراین، آن ...

It means you don't care.

یعنی شما اهمیتی نمی دهید.

Let's look at another expression.

بیایید به یک عبارت دیگر نگاه کنیم.

"Not all there".

"همه آنجا نیستند".

So, we use "not all there" when we're talking about somebody who is not fully alert who,

بنابراین، وقتی در مورد کسی صحبت می‌کنیم که کاملاً هوشیار نیست و،

you know, is not really functioning.

می‌دانید، واقعاً کار نمی‌کند، از «نه همه وجود دارد» استفاده می‌کنیم.

We can also use it sometimes to mean somebody is crazy.

ما همچنین می‌توانیم گاهی اوقات از آن به معنای دیوانه بودن کسی استفاده کنیم.

So, there's different ways to use "not all there".

بنابراین، راه‌های مختلفی برای استفاده از "نه همه وجود دارد" وجود دارد.

So, for example, I can say: "Mr. J is not all there.

بنابراین، برای مثال، می توانم بگویم: "آقای ج همه جا نیست.

He dresses his cat up in women's clothes."

او گربه اش را لباس زنانه می پوشاند."

Okay?

باشه؟

So: "Mr. J is not all there."

بنابراین: "آقای ج همه آنجا نیست."

This means: "I think he's crazy."

این به این معنی است: "من فکر می کنم او دیوانه است."

Or maybe you might have a family member who isn't really alert, so you might say: "Oh,

یا شاید شما یکی از اعضای خانواده دارید که واقعاً هوشیار نیست، بنابراین ممکن است بگویید: "اوه،

you know, my grandfather, he's not all there."

می دانید، پدربزرگ من، او همه آنجا نیست."

So there's different ways to use this expression; "not all there".

بنابراین راه های مختلفی برای استفاده از این عبارت وجود دارد. "همه آنجا نیستند".

Let's look at a couple other expressions.

بیایید به چند عبارت دیگر نگاه کنیم.

So, our next expression is: "all along".

بنابراین، عبارت بعدی ما این است: "همه همراه".

This expression means since the beginning or the whole time.

این عبارت به معنای از ابتدا یا تمام زمان است.

So, often when people talk about love, they talk about all long.

بنابراین، اغلب وقتی مردم در مورد عشق صحبت می کنند، در مورد همه چیز صحبت می کنند.

So, for example: "Zark loved Lucy all along."

به عنوان مثال: "زارک همیشه لوسی را دوست داشت."

This means for the whole time or since the beginning.

این یعنی برای تمام مدت یا از ابتدا.

Okay?

باشه؟

So very romantic.

خیلی رمانتیکه

You can use the expression for other things, too, that aren't about romance, so for example,

می‌توانید از این عبارت برای چیزهای دیگری نیز استفاده کنید، که در مورد عاشقانه نیستند، به عنوان مثال،

you know: "I knew it all along."

می‌دانید: "من همیشه آن را می‌دانستم."

We often say that when we have a suspicion or we think something's true and then we find

ما اغلب می گوییم که وقتی مشکوکی داریم یا فکر می کنیم چیزی درست است و بعد متوجه می

out it is, we can say: "I knew it all along."

شویم که درست است، می توانیم بگوییم: "من از قبل آن را می دانستم."

Okay?

باشه؟

So, again, it means the whole time or since the beginning.

بنابراین، دوباره، به معنای تمام زمان یا از ابتدا است.

"I knew it since the beginning; I knew it all along."

"من از ابتدا آن را می دانستم، من همیشه آن را می دانستم."

Okay, so what's another expression with "all"?

خوب، پس چه عبارت دیگری با "همه" وجود دارد؟

"Once and for all".

"یک بار برای همیشه".

"Once and for all", what does it mean?

«یک بار برای همیشه» یعنی چه؟

It means for the last time.

یعنی برای آخرین بار

Okay?

باشه؟

So this has a very strong sense of finale; it's for the last time.

بنابراین این یک حس بسیار قوی از پایان دارد. برای آخرین بار است

So, I watched Usain Bolt run on TV, and it was his last race.

بنابراین، من دویدن یوسین بولت را در تلویزیون تماشا کردم و این آخرین مسابقه او بود.

And Usain Bolt wanted to prove he was the fastest runner once and for all.

و یوسین بولت می خواست یک بار برای همیشه ثابت کند که سریع ترین دونده است.

This means that he wants to do it for the last time.

این بدان معناست که او می خواهد این کار را برای آخرین بار انجام دهد.

He doesn't want to run anymore in these races; he wants to show this for the last time.

او دیگر نمی خواهد در این مسابقات بدود. او می خواهد این را برای آخرین بار نشان دهد.

Okay?

باشه؟

So: "Once and for all; for the last time".

پس: «یک بار برای همیشه؛ برای آخرین بار».

Sometimes people have problems in their lives, and they want the problem to be resolved or

گاهی اوقات افراد در زندگی خود دچار مشکل می شوند و می خواهند مشکل حل شود

to end, so: "I will deal with this problem for the last time; for once and for all".

یا پایان یابد، بنابراین: «برای آخرین بار با این مشکل برخورد می کنم ؛ برای همیشه».

Okay?

باشه؟

So, for the last time.

بنابراین، برای آخرین بار.

Our final expression is: "all over".

بیان نهایی ما این است: "همه جا".

"All over" has different meanings.

«در همه جا» معانی مختلفی دارد.

One of the meanings is we say "all over" to mean when something is done and there is no

یکی از معانی این است که می گوییم «همه سر» یعنی زمانی که کاری انجام می شود و هیچ

other possible outcome or...

نتیجه ممکن دیگری وجود ندارد یا ...

Or no other way this could have ended.

یا به هیچ وجه نمی توانست به پایان برسد.

So, for example: "It's all over", means: "It's done.

پس مثلاً: «همه چیز تمام شد» یعنی: «

It's finished."

تمام شد. تمام شد».

Sometimes it can be in a bit of a negative way.

گاهی اوقات ممکن است کمی منفی باشد.

"School's all over.

"مدرسه تمام شد.

I never have to go back again.

من هرگز مجبور نیستم دوباره برگردم.

It's all over.

همه چیز تمام شد

It's finished.

. تمام شد. تمام

It's done."

شد."

You know: "The test - it's all over."

می دانید: "آزمون - همه چیز تمام شد."

Okay?

باشه؟

It's finished; it's done.

تمام شد؛ انجام شد.

And a lot of the times it can be there was no other possible way.

و بسیاری از مواقع ممکن است هیچ راه ممکن دیگری وجود نداشته باشد.

So, you know, imagine if somebody fails their test - they might put their hands on their

بنابراین، می دانید، تصور کنید اگر کسی در امتحان خود مردود شود - ممکن است دست هایش را روی

heads and say: "Oh my god, it's all over", meaning: "Ugh!

سرش بگذارد و بگوید: "اوه خدای من، همه چیز تمام شد"، یعنی: "اوه!

I didn't do well.

من خوب انجام ندادم

There's no other outcome."

. نتیجه دیگری وجود ندارد. "

Okay?

باشه؟

So it has that sense of finale.

بنابراین آن حس پایانی را دارد.

We can also use "all over" to talk about when things or objects are in many different places.

ما همچنین می‌توانیم از «سرتاسر» برای صحبت درباره زمانی که اشیا یا اشیا در مکان‌های مختلف هستند استفاده کنیم.

So, if you go to somebody's house and their house is messy - you might see clothes all

بنابراین، اگر به خانه کسی بروید و خانه او نامرتب است - ممکن است لباس‌ها را

over the floor.

در سراسر زمین ببینید.

Okay?

باشه؟

"Her clothes were all over the floor."

"لباس هایش همه جای زمین بود."

This means they were in many different places.

این بدان معناست که آنها در مکان های مختلف بودند.

Okay?

باشه؟

There is...

وجود دارد...

You know, maybe if you go camping, you see a lot of bugs: "There are bugs all over.

می دانید، شاید اگر به کمپینگ بروید، حشرات زیادی ببینید: "در همه جا حشرات وجود دارد.

All over the place."

همه جا."

It means that they're in a lot of different places.

این بدان معناست که آنها در مکان های مختلف هستند.

So, we use "all over" for different meanings; these are just two of the ones that you've

بنابراین، ما از "تمام" برای معانی مختلف استفاده می کنیم. اینها فقط دو مورد از مواردی هستند که

learned today.

امروز یاد گرفتید.

So, we've covered a lot.

بنابراین، ما چیزهای زیادی را پوشش داده ایم.

A lot of expressions today.

امروز عبارات زیاد.

You should feel very proud of yourself for learning all these new expressions.

شما باید به خاطر یادگیری تمام این عبارات جدید به خودتان افتخار کنید.

Now, what I want you to do is visit our website at www.engvid.com, and there you can actually

اکنون، کاری که من از شما می‌خواهم انجام دهید این است که از وب‌سایت ما به آدرس www.engvid.com دیدن کنید، و در آنجا می‌توانید در

do a quiz to practice everything you learned today.

واقع یک مسابقه برای تمرین هر آنچه امروز آموخته‌اید انجام دهید.

This will help you to remember these new terms and new expressions.

این به شما کمک می کند تا این اصطلاحات جدید و عبارات جدید را به خاطر بسپارید.

I also invite you to come visit our...

همچنین از شما دعوت می‌کنم که به دیدن ما بیایید

Or to come subscribe to my YouTube channel, because there you can actually find a lot

یا در کانال یوتیوب من مشترک شوید، زیرا در آنجا می‌توانید

of different resources and videos on so many different things, including pronunciation,

منابع و ویدیوهای مختلف زیادی را در مورد چیزهای مختلف، از جمله تلفظ،

writing, listening, vocabulary, grammar, and much more.

نوشتن، گوش دادن، واژگان، دستور زبان، پیدا کنید. و خیلی بیشتر.

So thank you so much for watching, and until next time, take care.

پس از تماشای شما بسیار سپاسگزارم و تا دفعه بعد مراقب باشید.