Learn English Vocabulary: Compound Adjectives to describe people

Hi, there. My name is Emma, and in today's video, I am going to teach you some new words.

سلام. اسم من اِما است و در ویدیوی امروز قصد دارم چند کلمه جدید را به شما آموزش دهم.

These words are all compound adjectives. So what is a compound adjective? Well, a compound

این کلمات همه صفت مرکب هستند. پس صفت مرکب چیست؟ خب، صفت مرکب

adjective is when you have two different words together with a hyphen. English is full of

زمانی است که شما دو کلمه متفاوت با هم با خط فاصله داشته باشید. انگلیسی پر از

compound adjectives. I'm going to teach you maybe eight compound adjectives that all have

صفت های مرکب است. شاید هشت صفت مرکب را به شما یاد بدهم که همگی

to do with people's personalities. So if you're describing a friend, a roommate, your family,

مربوط به شخصیت افراد است. بنابراین اگر در حال توصیف یک دوست، هم اتاقی، خانواده خود هستید،

these are the types of words you can use. So let's get started

اینها انواع کلماتی هستند که می توانید استفاده کنید. پس بیایید شروع کنیم

The first word I want to teach you is "open-minded", okay? "Open-minded". Students have a lot of

اولین کلمه ای که می خواهم به شما یاد بدهم "ذهن باز" است، خوب؟ "روشنفکر". دانش آموزان در

trouble with the pronunciation of this word. Many students say, "I have" or "I am open-mind";

تلفظ این کلمه مشکل زیادی دارند. بسیاری از دانش آموزان می گویند، "من دارم" یا "من ذهن باز هستم".

"I am open-mind." No. You need "open-minded", -ED. Students always forget the "-ED" at the

"من ذهن باز هستم." نه. شما نیاز به "ذهن باز" دارید، -ED. دانش آموزان همیشه "-ED" را در پایان فراموش می کنند

end. So be aware. Be careful. What does it mean to be "open-minded"? If you are open-minded,

. پس آگاه باشید. مراقب باش. منظور از "ذهن باز" چیست؟ اگر ذهن باز هستید، به

it means you like to try new things. When something happens, when you have an opportunity

این معنی است که دوست دارید چیزهای جدید را امتحان کنید. وقتی چیزی اتفاق می افتد، وقتی فرصتی

to try something new, you will do it. You're a "yes person". If somebody says, "Do you

برای امتحان چیز جدیدی دارید، آن را انجام خواهید داد. شما یک "آدم بله" هستید. اگر کسی بگوید "می

want to eat a spider?" Well, this might be extreme. But in some cultures, they eat spiders.

خواهی عنکبوت بخوری؟" خوب، این ممکن است افراطی باشد. اما در برخی فرهنگ ها عنکبوت می خورند.

They might ask you, "Do you want to eat a spider?" If you're open-minded, you'll say,

آنها ممکن است از شما بپرسند، "آیا می خواهید یک عنکبوت بخورید؟" اگر ذهن باز هستید، می گویید،

"Sure. Yeah. Let's try it." You know, that's a little extreme. There are other cases of

"مطمئنا. آره. بیایید آن را امتحان کنیم." می دانید، این کمی افراطی است. موارد دیگری نیز از

being open-minded. Here's another example. "I try to eat the local food because I'm open-minded."

گشاده رویی وجود دارد. در اینجا یک مثال دیگر است. من سعی می‌کنم غذاهای محلی را بخورم، زیرا ذهن من باز است.»

Okay? So you like to try new things. You are open-minded. Maybe you have never been outside

باشه؟ بنابراین دوست دارید چیزهای جدید را امتحان کنید. شما ذهن باز هستید. شاید شما هرگز خارج

of your country. If you go to a new country, maybe you'll notice there are differences

از کشور خود نبوده اید. اگر به کشور جدیدی بروید، شاید متوجه تفاوت هایی

in the culture. If these differences aren't upsetting to you, if you're willing to meet

در فرهنگ شوید. اگر این تفاوت ها برای شما ناراحت کننده نیستند، اگر مایل به ملاقات با

new people, try new things, learn new ways of living, you are "open-minded".

افراد جدید هستید، چیزهای جدید را امتحان می کنید، روش های جدید زندگی را یاد می گیرید، شما "ذهن باز" هستید.

The opposite of "open-minded" -- just like you open a door -- "closed", "closed-minded".

متضاد "ذهن باز" - درست مثل اینکه دری را باز می کنید - "بسته"، "بسته فکر".

So be careful with the pronunciation of this. "Closed-minded." So it's not close-ed-minded".

پس در تلفظ این مطلب دقت کنید. "ادم کوته بین." بنابراین این بسته فکری نیست.

"Closed-minded." If you are "closed-minded", you don't like to try new things. Trying new

things is very uncomfortable for you. So for example -- or thinking in new ways. You don't

فکر کردن به روش های جدید

want to change the way you live. You don't want to think in new ways. You're very traditional,

. شما نمی خواهید روش زندگی خود را تغییر دهید. نمی خواهید به روش های جدید فکر کنید. شما بسیار سنتی هستید

and you don't like change. You are "closed-minded". "My mother won't try anything new. She is

و تغییر را دوست ندارید. شما "بسته اندیش" هستید. "مادر من هیچ چیز جدیدی را امتحان نمی کند. او

closed-minded." Okay? So if somebody doesn't want to change, is very uncomfortable with

ذهن بسته است." خوب؟ بنابراین اگر کسی نمی خواهد تغییر کند، با

other cultures, other ideas, they are "closed-minded".

فرهنگ های دیگر، ایده های دیگر خیلی ناراحت است، آنها "بسته فکر" هستند.

Another "minded" compound adjective, "absent-minded". "Absent" -- you might have heard this word

یک صفت ترکیبی "ذهن فکر" دیگر، "غیبت فکر". "غایب" -- ممکن است قبلاً این کلمه را شنیده

before. If you are not in class, you are "absent"; the teacher will mark you absent. Okay? So

باشید. اگر در کلاس نیستید، "غایب" هستید ؛ معلم شما را غایب علامت می‌زند. باشه؟ پس

when you're absent, you're not there. "Absent-minded" is when your brain is not there. What does

وقتی غیبت می‌کنید، آنجا نیستید. -minded " زمانی است که مغز شما آنجا نباشد. این به

this mean? Well, it means you are thinking about something different, so you don't see

چه معناست؟ خوب، این بدان معناست که شما به چیز دیگری فکر می کنید، بنابراین نمی بینید

what's happening. Here's an example to help you understand. I have a friend. My friend,

که چه اتفاقی می افتد. این یک مثال برای کمک به درک شما است. من یک دوست دارم. دوست،

her name is Lara. She is very absent-minded. She's always thinking about boys. Always thinking

اسمش لارا است، او بسیار غافل است، او همیشه به پسرها فکر می کند، همیشه

about her boyfriend, boy troubles. So because of that, sometimes, she forgets to do her

به دوست پسرش فکر می کند، پسر مشکل دارد، به همین دلیل، گاهی اوقات فراموش می کند که تکالیف خود را

homework. She's too busy thinking about one thing. She doesn't realize what's happening

انجام دهد. او بیش از حد مشغول فکر کردن به یک چیز است. او متوجه نیست که در اطراف او چه اتفاقی می افتد

around her. She is "absent-minded". So, "Lara is absent-minded. She forgot to do her homework."

. او "غیبت فکر" است. او فراموش کرده است که تکالیفش را انجام دهد."

So you're not thinking about something. You're absent-minded. Your mind is elsewhere.

پس شما به چیزی فکر نمی کنید. شما غایب هستید. ذهن شما جای دیگری است.

Another expression, very common expression, "laid-back". "Laid-back." What does it mean

یک عبارت دیگر، عبارت بسیار رایج "آرامش".

to be "laid-back"? Well, this is a very positive expression. It's a good expression. And it

یعنی "آرام" بودن؟ خوب، این یک عبارت بسیار مثبت است . بیان خوبی است. و به این

means you're a very relaxed person; you don't get angry; you don't get annoyed; you're very

معنی است که شما فردی بسیار آرام هستید، عصبانی نمی شوید، عصبانی نمی شوید، شما "خیلی

calm, relaxed, you go with the flow. You're a very happy, laid-back person. For example,

آرام، ریلکس، تو با جریان پیش می‌روی. تو آدم بسیار شاد و آرامی هستی. مثلاً

I told you my friend Lara, she's very absent-minded. She's always forgetting to do her homework

به دوستم لارا گفتم، او خیلی غافل است. او همیشه فراموش می‌کند که تکالیفش را انجام دهد،

because she thinks too much about boys. Well, her teacher is a very laid-back teacher. When

زیرا او خیلی به پسرها فکر می کند خب معلمش خیلی معلم آرامی است وقتی

she doesn't do her homework, her teacher does not get angry. He does not yell at her and

تکالیفش را انجام نمی دهد معلمش عصبانی نمی شود سر او فریاد نمی زند و

say, "Lara, why didn't you do your homework?" No. He's laid-back. He says, "Oh, it's okay.

نمی گوید لارا چرا نکرد شما تکالیف خود را انجام می دهید؟ نه. او آرام است. او می گوید: "اوه، اشکالی ندارد.

That's fine. It's okay that you didn't do your homework." He doesn't the get angry.

خوبه. اشکالی ندارد که شما تکالیف خود را انجام ندادید." او عصبانی نمی شود.

He is laid-back. So let's look at some more compound adjectives.

او آرام است. پس بیایید به چند صفت مرکب دیگر نگاه کنیم.

So the next word on our list is "hard-working". Okay? What does it mean to be "hard-working"?

بنابراین کلمه بعدی در لیست ما "سخت کوش" ​​است. بسیار خوب. «سخت‌کوش بودن» به چه معناست؟

If you are "hard-working", it means when you go to work, you work hard; you keep working;

اگر «سخت‌کوش» هستید، یعنی وقتی سر کار می‌روید، سخت کار می‌کنید، به کار کردن ادامه

you try your best; you don't give up, you just keep working, working, working. "Hard-working"

می‌دهید، تمام تلاش خود را می‌کنید، تسلیم نمی‌شوید، شما فقط به کار کردن، کار کردن، کار کردن ادامه می دهید. "سخت کوش"

-- the opposite is "lazy". You are not lazy if you are hard-working. Okay. So here is

-- برعکس "تنبلی" است. اگر سخت کوش باشید، تنبل نیستید. بسیار خب. پس مثال من در اینجا آمده است

my example. "My boss likes me because I'm hard-working." So it's a very positive thing

. "رئیس من از من خوشش می آید زیرا من" من سخت کوش هستم." بنابراین

if you are hard-working. It's a good thing. Many times, people will say this in a job

اگر سخت کوش باشید یک چیز بسیار مثبت است. این چیز خوبی است. خیلی وقت ها، مردم این را در یک مصاحبه شغلی می گویند

interview. "Why should I hire you?" "Well, because I'm hard-working." Okay? So it's good

. "چرا باید شما را استخدام کنم؟" "خب، چون من" من سختکوش هستم." باشه؟ پس

for a resume, too.

برای رزومه هم خوب است.

"Self-conscious." What does it mean to be "self-conscious"? Well, I'll show you. If

"خودآگاه." "خودآگاه بودن" به چه معناست ؟ خب، من به شما نشان خواهم داد. اگر

I wear this hat -- I don't think it's a pretty hat. I think it's a silly, funny hat. If I

این کلاه را بپوشم -- فکر نمی‌کنم کلاه زیبایی باشد، فکر می‌کنم یک کلاه احمقانه و خنده‌دار است. اگر من

wore this outside on the street, maybe everyone would look at me. Okay? Everybody would look

این را بیرون در خیابان می‌پوشیدم، شاید همه به من نگاه نمی کرد باشه؟ همه به من نگاه می کردند

at me. They would think, "Why is she wearing that hat? It's not even a hat; it's a shower

. آنها فکر می کردند، "چرا او آن کلاه را بر سر دارد؟ حتی کلاه هم نیست، کلاه دوش است

cap for when you take a shower." I would -- my cheeks would turn red; I would feel really

برای زمانی که شما دوش می گیرید." من -- گونه هایم قرمز می شد. من واقعاً احساس خجالت می کنم

shy. I would be "self-conscious". "When I wore my pink flower hat, I felt self-conscious."

. من "خودآگاه" خواهم بود. "وقتی کلاه گل صورتی خود را بر سر گذاشتم، احساس خودمختاری کردم."

It's similar to being embarrassed, okay? It means you feel a little bit embarrassed and

این شبیه خجالت است، باشه؟ یعنی کمی احساس خجالت و

uncomfortable, and you feel that everyone is noticing what you are doing, everyone is

ناراحتی می‌کنید و احساس می‌کنید که همه متوجه کاری هستند که انجام می‌دهید، همه

watching you. I feel self-conscious now, so I will take off my hat. Okay.

شما را تماشا می‌کنند. الان احساس خودآگاهی دارم ، پس کلاهم را برمی دارم. باشه.

"Cool-headed." All right. So what's your head? This is your head. Remember, "cool-headed"

"خونسرد." خیلی خوب. پس سرت چیه؟ این سر شماست به یاد داشته باشید، "سرحال"

-- "-ED". Don't forget this part. If you're cool-headed, it means you are a relaxed person;

-- "-ED". این قسمت را فراموش نکنید اگر خونسرد هستید، به این معنی است که شما فردی آرام هستید.

you're a calm person; you think well during emergency situations. Okay? So for example,

شما فردی آرام هستید؛ در مواقع اضطراری خوب فکر می کنید باشه؟ به عنوان مثال،

"In an emergency, I'm cool-headed." It means, "I can think. I can think clearly. I don't

"در شرایط اضطراری، من خونسرد هستم." این به این معنی است که "من می توانم فکر کنم. می توانم واضح فکر کنم.

panic. I think clearly." If you think about police officers, firemen, paramedics, you

وحشت نمی کنم. من واضح فکر می کنم." اگر به افسران پلیس، آتش نشانان، امدادگران فکر می کنید،

probably want them to be cool-headed because you want them to be calm during an emergency.

احتمالاً می خواهید آنها خونسرد باشند زیرا می خواهید در مواقع اضطراری آرام باشند.

The opposite -- well, not the opposite, but another word similar to "cool-headed": "hot-headed".

برعکس - خوب، نه برعکس، بلکه کلمه دیگری شبیه "سر سرد" است: "سرگرم".

So we said "cool"; now we're saying "hot". What does it mean to be "hot- headed"? If

بنابراین ما گفتیم "باحال"؛ اکنون ما می گوییم "داغ". "سرگرم" بودن به چه معناست؟ اگر

you are hot-headed, it means -- when you get angry very quickly, you are hot-headed. So

سرتان گرم است، به این معنی است که - وقتی خیلی زود عصبانی می شوید، سرتان گرم است.

a person who is hot-headed gets angry so quickly. Okay? You say something to them; they get

بنابراین فردی که سرش گرم است خیلی زود عصبانی می شود. باشه؟ شما چیزی به آنها بگویید؛ آنها

angry. Their face turns red. It looks like they're hot, but they're really angry. "I

عصبانی می شوند صورتشان قرمز می شود. به نظر می رسد که آنها داغ هستند، اما آنها واقعا عصبانی هستند. "

get angry quickly because I'm hot-headed. I'm hot-headed. I get angry very quick." Maybe

من زود عصبانی می شوم چون سرم داغ است. سرم داغ است. خیلی زود عصبانی می شوم." شاید

you know someone who is hot-headed. Do you think it would be nice to have a boss who

کسی را بشناسید که سرش گرم باشد. به نظر شما داشتن رئیسی که سرش گرم باشد خوب

is hot-headed? No. You don't want your boss to be hot-headed. That's a terrible situation.

است؟ نه. شما نمی خواهید رئیستان سرش گرم باشد. این یک وضعیت وحشتناک است.

You also don't want your boss to be "two-faced". Can you guess what the word "two-faced" means?

شما همچنین نمی خواهید رئیستان «دو رو» باشد. آیا می توانید حدس بزنید که کلمه "دو رو" به چه معناست؟

If this is your face and you have two, what do you think that means that expression? If

اگر این صورت شماست و دو نفر دارید، فکر می‌کنید این چه معنایی دارد؟ اگر

you are two-faced, it means some of the time you seem nice to people, but then when those

شما دو رو هستید، به این معنی است که بعضی اوقات برای مردم خوب به نظر می رسید، اما وقتی آن

people aren't around, you will be very mean. So for example, if I have a friend and I'm

افراد در اطراف نیستند، بسیار بد رفتار خواهید کرد. به عنوان مثال، اگر دوستی داشته باشم و

two-faced, maybe I will say to my friend, "oh, you have a beautiful dress. I love the

دو چهره باشم، شاید به دوستم بگویم: "اوه، تو لباس زیبایی داری. من

way you dress. I love what you wear. You look so pretty." If I'm two-faced, when she's not

طرز لباس پوشیدن تو را دوست دارم. من عاشق آنچه می پوشی. بسیار." من اگه دو رو باشم وقتی اون

here, I'll turn to my other friends and say, "Oh, yeah. Did you see what she was wearing?

اینجا نیست به بقیه دوستانم برمیگردم و میگم: "اوه، آره. دیدی چی پوشیده بود؟

Ugh! What an ugly dress. It's the worst dress I've ever seen. She looks terrible in that

اوه! چه لباس زشتی. این بدترین لباس من است." تا به حال دیده ام. او در آن لباس وحشتناک به نظر می رسد

dress." So it's where you act very nice when the person you're talking to is there, but

." بنابراین وقتی فردی که با او صحبت می‌کنید خیلی خوب رفتار می‌کنید،

when they're not there, you talk to other people and say bad things about this person.

اما وقتی او آنجا نیست، با افراد دیگر صحبت می‌کنید و در مورد این شخص بد می‌گویید.

"She's two-faced. You can't trust her." Okay? Sometimes, people we work with -- unfortunately,

"او دو رو است. شما نمی توانید به او اعتماد کنید." باشه؟ گاهی اوقات، افرادی که با آنها کار می کنیم - متأسفانه،

sometimes they're very, very nice to us when we talk to them in conversation -- as soon

گاهی اوقات وقتی با آنها در مکالمه صحبت می کنیم بسیار بسیار خوب هستند - به محض

as you leave, maybe they will say something to another coworker. "Oh, she's lazy. She's

اینکه شما را ترک می کنید، شاید آنها چیزی به همکار دیگری بگویند. "اوه او تنبل است. او

not hard-working. He's stupid. He's hot-headed." So if someone talks badly about you behind

سخت کوش نیست. او احمق است. او سرش گرم است." پس اگر کسی پشت سرتان درباره شما بد صحبت می

your back, they are "two-faced".

کند، «دو رو» است.

Okay. So I've taught you many compound adjectives. What I want you to do is practice these by

باشه. بنابراین من تعداد زیادی صفت مرکب را به شما یاد دادم. کاری که من از شما می خواهم انجام دهید این است که با

visiting our website at www.engvid.com. There, you can do a quiz, and you can see how many

مراجعه به وب سایت ما به آدرس www.engvid.com این موارد را تمرین کنید. در آنجا می‌توانید یک مسابقه امتحانی انجام دهید و می‌توانید ببینید که چه تعداد

of these you remember. You can practice the definitions, see how we use them. So come

از اینها را به خاطر دارید. می توانید تعاریف را تمرین کنید ، ببینید چگونه از آنها استفاده می کنیم. پس

visit our website. Hopefully you will be hard-working when you come visit our website; you will

به وب سایت ما سر بزنید امیدوارم وقتی از وب سایت ما بازدید می کنید سخت کوش باشید. شما

work hard and you will do our quiz. So until next time, take care.

سخت کار خواهید کرد و آزمون ما را انجام خواهید داد. پس تا دفعه بعد مراقب باشید.