English Grammar - Passed or Past?

Hi. My name is Emma, and today we are going to talk about conversation expressions. We're

سلام. اسم من اِما است و امروز می خواهیم در مورد عبارات مکالمه صحبت کنیم. ما

going to talk about three very important conversation expressions that will help you to organize

قصد داریم در مورد سه عبارت بسیار مهم مکالمه صحبت کنیم که به شما کمک می کند

your conversation, as well as help people listening to what you're saying know where

مکالمه خود را سازماندهی کنید، و همچنین به افرادی که به آنچه می گویید گوش می دهند کمک می کند بدانند با آنچه می گویید به کجا

you are going to go with what you are saying. So these are very good conversation devices

خواهید رفت. بنابراین اینها وسایل مکالمه بسیار خوبی

that are everyday expressions we use. You will hear them a lot, and the other thing

هستند که عبارات روزمره ای هستند که ما استفاده می کنیم. شما آنها را زیاد خواهید شنید و چیز

to know about these expressions is they never change. You memorize them as a chunk, so you

دیگری که باید در مورد این عبارات بدانید این است که هرگز تغییر نمی کنند. شما آنها را به عنوان یک تکه حفظ می کنید، بنابراین

memorize each of these words, and you use it always together. Okay, so let's get started.

هر یک از این کلمات را حفظ می کنید و همیشه آن را با هم استفاده می کنید . خوب، پس بیایید شروع کنیم.

The first expression we are going to learn today is, "If you ask me." Now, I quite like

اولین عبارتی که امروز قرار است یاد بگیریم این است: «اگر از من بپرسی». حالا من

this expression because I have a lot of opinions, and when you say, "If you ask me," what you

این عبارت را کاملاً دوست دارم زیرا نظرات زیادی دارم و وقتی می گویید "اگر از من بپرسید" چیزی که

are saying is, "This is my opinion." So for example, "I love comic books. I love reading

می گویید "این نظر من است". به عنوان مثال، "من عاشق کتاب های کمیک هستم. من عاشق خواندن

about superheroes. I like Batman, Superman, but if you ask me, Wolverine is the greatest

درباره ابرقهرمانان هستم. بتمن، سوپرمن را دوست دارم، اما اگر از من بپرسید، ولورین بزرگترین

superhero of all time." Now, some of you watching may be in complete disagreement with

ابرقهرمان تمام دوران است." در حال حاضر، برخی از شما که تماشا می کنید ممکن است با من کاملاً مخالف باشید

me. Maybe you think Spider-Man is cooler, or Batman is way better, and so what you could

. شاید فکر می کنید مرد عنکبوتی باحال تر است یا بتمن خیلی بهتر است، و بنابراین آنچه می توانید

respond is, "If you ask me, Wolverine isn't the greatest superhero of all time. Batman

پاسخ دهید این است که "اگر از من بپرسید، ولورین بهترین ابرقهرمان تمام دوران نیست. بتمن

is," and I would have to disagree with you. "If you ask me." "If you ask me, Toronto is

است" و من باید مخالفت کنم. با تو. "اگر از من می پرسی." اگر از من بپرسید، تورنتو

a great city to live in. If you ask me, the government should spend more money on health

شهری عالی برای زندگی است. اگر از من بپرسید، دولت باید پول بیشتری را صرف

care." So this is a very useful expression because anytime you are giving your opinion,

مراقبت های بهداشتی کند. بنابراین این یک عبارت بسیار مفید است زیرا هر زمان که نظر خود را ارائه می دهید،

you can use it. And remember, even though it says, "Ask me," you don't need to be asked

می توانید از آن استفاده کنید. و به یاد داشته باشید، حتی اگر می‌گوید «از من بپرس»،

your opinion to use this. Even if somebody doesn't want to know your opinion, you can

برای استفاده از آن نیازی به نظرخواهی از شما نیست. حتی اگر کسی نمی‌خواهد نظر شما را بداند،

still use this in a conversation and say, "If you ask me."

باز هم می‌توانید از آن در مکالمه استفاده کنید و بگویید: «اگر از من بپرسی».

All right. Number two, "speaking of." "Speaking of" is very important because in English,

خیلی خوب. شماره دو، "صحبت کردن". "Speaking of" بسیار مهم است زیرا در انگلیسی

we really like to link things. We like conversation to flow very smoothly. We like to know where

ما واقعاً دوست داریم چیزها را به هم مرتبط کنیم. ما دوست داریم مکالمه بسیار روان جریان داشته باشد. ما دوست داریم

somebody is going in the conversation. So speaking of, what it does is it links a new

بدانیم کسی در مکالمه به کجا می رود. بنابراین ، کاری که انجام می دهد این است که یک موضوع جدید را

topic to an old topic. So I'll give you an example. We were just talking about Wolverine

به یک موضوع قدیمی مرتبط می کند. بنابراین من برای شما یک مثال می زنم. ما فقط در مورد ولورین

as a superhero. I said, "If you ask me, I think Wolverine is the greatest superhero

به عنوان یک ابرقهرمان صحبت می کردیم. گفتم: "اگر از من بپرسید، فکر می کنم ولورین بزرگترین

of all time." Now maybe I want to talk about something else about Wolverine. I have a new

ابرقهرمان تمام دوران است." حالا شاید بخواهم در مورد ولورین چیز دیگری صحبت کنم. من یک

topic I want to talk about. I can use "speaking of" to link Wolverine as the greatest superhero

موضوع جدید دارم که می خواهم در مورد آن صحبت کنم. من می توانم از "Speaking of" برای پیوند دادن ولورین به عنوان بزرگترین ابرقهرمان

to a new topic. So here's an example. "If you ask me, Wolverine is the greatest superhero

به یک موضوع جدید استفاده کنم. بنابراین در اینجا یک مثال است. "اگر از من بپرسید، ولورین بزرگترین

of all time." "Speaking of Wolverine, did you know he's Canadian?" Interesting fact,

ابرقهرمان تمام دوران است." وقتی صحبت از ولورین شد، آیا می دانستی که او کانادایی است؟ واقعیت جالب است

isn't it? So "speaking of" links the old topic with the new.

، اینطور نیست؟ بنابراین "صحبت کردن" موضوع قدیمی را با موضوع جدید پیوند می دهد.

Another example is maybe I'm at a party, and somebody is talking about a hockey game they

مثال دیگر این است که شاید من در یک مهمانی هستم، و کسی در مورد یک بازی هاکی صحبت می

just saw the other night. Maybe I could say, "Speaking of hockey, did you read about Wayne

کند که شب گذشته دیده است. شاید بتوانم بگویم، "در مورد هاکی صحبت می کنیم، آیا در مورد

Gretzky's daughter in the newspaper? Some interesting news has just happened with her."

دختر وین گرتزکی در روزنامه خوانده اید؟ چند خبر جالب برای او اتفاق افتاده است."

So speaking of, what it does is it links, again, a new topic to an old topic.

بنابراین، کاری که انجام می دهد این است که دوباره یک موضوع جدید را به یک موضوع قدیمی پیوند می دهد.

Our third example. This one is very useful as well. "As I was saying." "As I was saying."

مثال سوم ما این یکی نیز بسیار مفید است. "همانطور که می گفتم." "همانطور که می گفتم."

What this does is it helps you to go back to an earlier point in the conversation. Sometimes

کاری که این کار انجام می دهد این است که به شما کمک می کند به نقطه قبلی در گفتگو برگردید. گاهی اوقات

maybe you're having a great conversation. You're talking about movies, for example,

ممکن است شما یک مکالمه عالی داشته باشید. مثلاً در مورد فیلم ها صحبت می کنید

and then suddenly, there's an interruption. Maybe somebody knocks at the door. Maybe your

و ناگهان وقفه ای ایجاد می شود. شاید کسی در را بکوبد. شاید

phone goes off, and you have to answer it. Then, your friends are still talking. When

تلفن شما خاموش شود و باید به آن پاسخ دهید. سپس، دوستان شما هنوز در حال صحبت هستند.

you come back, you want to continue talking about what you were talking about before.

وقتی برگشتید، می خواهید به صحبت در مورد آنچه قبلاً صحبت می کردید ادامه دهید.

What you can say is, "As I was saying." If I'm talking about movies, there's a knock

چیزی که می توانید بگویید این است: "همانطور که من می گفتم." اگر من در مورد فیلم صحبت می کنم، در به

at the door. I leave. When I come back, I can say, "As I was saying about movies, I

در می زند. من ترک می کنم. وقتی برگشتم، می‌توانم بگویم، "همانطور که در مورد فیلم‌ها می‌گفتم،

really want to see J. Edgar Hoover," a new movie that's just come out.

واقعاً می‌خواهم جی. ادگار هوور را ببینم، فیلم جدیدی که به تازگی منتشر شده است.

Another example. It's not just for interruptions. We use it often for interruptions in order

مثالی دیگر. این فقط برای وقفه نیست. ما اغلب از آن برای وقفه استفاده می

to keep the conversation flowing smoothly, but people during presentations use this a

کنیم تا مکالمه را روان نگه داریم، اما افراد در حین ارائه نیز از آن استفاده

lot as well. Maybe I'm giving a presentation on government, and I'm talking first about

زیادی می کنند. شاید من در مورد دولت سخنرانی می کنم و اول در مورد

the environment, and then I move on. My second point might be economics. Maybe a third point

محیط زیست صحبت می کنم و بعد ادامه می دهم. نکته دوم من شاید اقتصاد باشد. شاید نکته سوم

might be education. I talk a lot about education, but now I want to go back. I want to go back

ممکن است آموزش باشد. من در مورد آموزش زیاد صحبت می کنم، اما اکنون می خواهم برگردم. من می خواهم

to environment. I can use, "As I was saying." "As I was saying" or "As I was saying earlier,

به محیط زیست برگردم. می توانم از "همانطور که گفتم" استفاده کنم. "همانطور که می گفتم" یا "همانطور که قبلاً گفتم،

the environment is very important to Canada." Again, this is to go back to an earlier point

محیط زیست برای کانادا بسیار مهم است." باز هم، این برای بازگشت به نقطه قبلی

in the conversation.

در گفتگو است.

I forgot to mention one thing about speaking of. This is actually quite an important point.

یادم رفت در مورد صحبت کردن به یک نکته اشاره کنم . این در واقع یک نکته بسیار مهم است.

As I was saying earlier about speaking of, some people, they don't really get the art

همانطور که قبلاً در مورد صحبت کردن درباره برخی افراد گفتم، آنها واقعاً

of conversation so well. What they tend to do is they'll be talking about something like,

هنر گفتگو را به خوبی درک نمی کنند. کاری که آنها تمایل دارند انجام دهند این است که در مورد چیزی

for example, UFOs. The conversation is talking about aliens and UFOs, and suddenly somebody

مانند یوفوها صحبت خواهند کرد. گفتگو درباره بیگانگان و بشقاب پرنده ها صحبت می کند و ناگهان یکی

wants to talk about shoes. These two things don't really link up well in a conversation.

می خواهد در مورد کفش صحبت کند. این دو چیز واقعاً در یک مکالمه به خوبی به هم مرتبط نیستند.

When you use "speaking of", you want to use something that links to the initial thing

وقتی از "صحبت کردن" استفاده می کنید، می خواهید از چیزی استفاده کنید که به موضوع اولیه ای

you were talking about. Don't say, "If you're talking about aliens..." "Speaking of aliens,

که درباره آن صحبت می کردید پیوند دارد. نگویید: «اگر در مورد بیگانگان صحبت می‌کنید...» «از بیگانگان صحبت

I want to go shoe shopping this weekend," because it won't make sense. You really want

می‌کنم، من می‌خواهم این آخر هفته برای خرید کفش بروم»، زیرا منطقی نخواهد بود. شما واقعاً می

to link some aspect of what you were talking about originally to the new topic.

خواهید برخی از جنبه های آنچه را که در ابتدا درباره آن صحبت می کردید به موضوع جدید مرتبط کنید.

A better example would be, "Speaking of aliens, I want to read a book. It's all about aliens."

یک مثال بهتر می تواند این باشد: "در مورد بیگانگان صحبت می کنم، می خواهم کتابی بخوانم. همه چیز در مورد بیگانگان است."

Or, "I want to see the X-Files. It's a show about aliens." It's good to have a link to

یا "من می خواهم فایل های ایکس را ببینم. این نمایشی درباره بیگانگان است." خوب است یک لینک داشته باشید

keep the topic consistent. If you ask me, everyday expressions such as

تا موضوع ثابت بماند. اگر از من بپرسید، عبارات روزمره مانند

these are very useful. As I was saying earlier, we use these expressions often, and it will

اینها بسیار مفید هستند. همانطور که قبلاً گفتم، ما اغلب از این عبارات استفاده می کنیم و

really help you in terms of both your speaking and your listening.

واقعاً از نظر صحبت کردن و شنیدن به شما کمک می کند .

Speaking of speaking and listening, if you want to become a better conversationalist,

در مورد صحبت کردن و گوش دادن، اگر می خواهید مکالمه بان بهتری شوید،

I highly recommend checking out our website at www.engvid.com.

به شدت توصیه می کنم از وب سایت ما به آدرس www.engvid.com دیدن کنید.

Take care. Thanks.

مراقب باش. با تشکر.