What is an oxymoron? Definition and 20 funny examples!

Ah. Hey, everyone. I'm Alex. Thanks for clicking, and welcome to this lesson on "20 English Oxymorons".

آه هی همه. من الکس هستم با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد "20 انگلیسی Oxymorons" خوش آمدید.

So, let's get right to it. An "oxymoron" is a figure of speech that has

بنابراین، بیایید درست به آن بپردازیم. "oxymoron " شکل گفتاری است که دارای

two contradictory or opposite words appearing side by side. So, basically, it's a combination

دو کلمه متضاد یا متضاد است که در کنار هم ظاهر می شوند. بنابراین، اساساً، این ترکیبی

of two words that really have opposite meanings, but we use them, you know, regularly in sentences

از دو کلمه است که واقعاً معانی متضاد دارند ، اما می‌دانید که ما آنها را به طور منظم در جملات

and phrases. So, the origin of the word "oxymoron" is from the Greek for "oxy" and "moron", which means

و عبارات استفاده می‌کنیم. پس اصل کلمه "oxymoron " از یونانی "oxy" و "moron" به معنای

sharp and dull. "Dull" is the opposite of "sharp". So, you can have a sharp knife or

تیز و کسل کننده است. "خنگ" نقطه مقابل "تیز" است. بنابراین، شما می توانید یک چاقوی تیز یا

a dull knife. A dull knife doesn't cut very well. Right? Which itself is oxymoronic. So,

یک چاقوی کسل کننده داشته باشید. چاقوی کسل کننده به خوبی برش نمی دهد . درست؟ که خود اوکسیمورونیک است. بنابراین،

these combinations of words here are oxymoronic.

این ترکیب‌های کلمات در اینجا حالتی باریک دارند.

What I'm going to do in this video is first I will review every single one of the oxymorons.

کاری که می خواهم در این ویدیو انجام دهم این است که ابتدا تک تک oxymoron ها را مرور می کنم.

So, if you are already a native English speaker, you can kind of just read the oxymorons with

بنابراین، اگر از قبل یک زبان مادری انگلیسی هستید، می‌توانید به نوعی با من کلمات oxymorons را بخوانید

me, get a good laugh, continue with your day, and watch whatever other cat videos you want

، خوب بخندید، به روز خود ادامه دهید و هر ویدیوی گربه دیگری را که می‌خواهید

to watch today on YouTube. And if you are a non-native English speaker, after reviewing

امروز در YouTube تماشا کنید تماشا کنید. و اگر انگلیسی زبان غیر بومی هستید، پس از بررسی

everything, I'm going to go back one by one, and give a more detailed explanation. All

همه چیز، یک به یک به عقب برمی گردم و توضیح دقیق تری می دهم. خیلی

right? So, let's begin.

خوب؟ بنابراین، بیایید شروع کنیم.

Number one: "alone together", "crash landing", "devout atheist", "exact estimate", "found missing",

شماره یک: «تنها با هم»، «فرود تصادف»، «بی خدای معتقد»، «برآورد دقیق»، «مفقود شده»،

"minor miracle", "old news", "only choice", "freezer burn", "growing smaller",

«معجزه جزئی»، «اخبار قدیمی»، «تنها انتخاب»، «سوختگی در فریزر»، «در حال رشد» کوچکتر،

"jumbo shrimp", "loosely sealed", "loud whisper", "original copy", "same difference",

«میگوی جامبو»، «آهسته مهر و موم شده»، « زمزمه بلند»، «کپی اصلی»، «همان تفاوت»،

"seriously funny", "small crowd", "student teacher", "unbiased opinion", "working vacation". Okay.

«جدی خنده دار»، «جمعیت کم»، «معلم دانشجو»، «نظر بی طرفانه»، «کار تعطیلات". باشه.

Now, let's look at these one by one, and explain why they are oxymoronic. One: "alone together".

حال، بیایید اینها را یکی یکی بررسی کنیم و توضیح دهیم که چرا آنها oxymoronic هستند. یک: «تنها با هم».

The word "alone" means to be by yourself, so how can you be alone when there's another

کلمه "تنها" به معنای تنها بودن است، پس چگونه می توانی تنها باشی وقتی فرد دیگری

person or a group of people with you? You're not alone. You're with other people. Right?

یا گروهی از مردم با تو هستند؟ تو تنها نیستی. شما با افراد دیگر هستید. درست؟

Okay.

باشه.

A "crash landing". So, an airplane can land or it can crash. Right? So, these things are

یک "فرود تصادفی". بنابراین، یک هواپیما می تواند فرود بیاید یا سقوط کند. درست؟ بنابراین، این چیزها

opposites. "To crash" means to just smash into the ground, and "to land" typically means

متضاد هستند. "سقوط" به معنای کوبیدن به زمین است، و "فرود" معمولاً به معنای

to land smoothly with the plane, and to touch down with no problems. So, a crash landing

فرود آمدن هموار با هواپیما و لمس کردن بدون مشکل است. بنابراین، فرود تصادفی

doesn't really make sense.

واقعاً منطقی نیست.

A "devout atheist". So, an atheist is a person who doesn't believe in God. The word "devout"

یک "آتئیست عابد". پس ملحد کسی است که به خدا اعتقاد ندارد. کلمه "

is an adjective that means highly devoted, usually in a spiritual sense. So, can an atheist

معتقد" صفتی است به معنای بسیار فداکار، معمولاً در معنای معنوی. بنابراین، آیا یک ملحد می تواند

show, like, devotion to not believing in something? Usually, if you are a devout, for example,

، مانند، وفاداری به عدم اعتقاد به چیزی را نشان دهد؟ معمولاً، اگر شما یک مؤمن باشید، مثلاً

a devout Christian or a devout Muslim or a devout Hindu - you show devotion to, you know,

یک مسیحی متدین یا یک مسلمان مؤمن یا یک هندو مؤمن - به

your God or your Gods. Whereas an atheist doesn't really have a God or believe in God,

خدا یا خدایان خود ارادت نشان می دهید. در حالی که یک ملحد واقعاً خدا ندارد یا به خدا اعتقاد ندارد،

so they can't really have devotion for something. Right?

بنابراین نمی تواند واقعاً به چیزی ارادت داشته باشد. درست؟

All right. An "exact estimate". An estimate is a guess, it's not exactly a precise figure.

خیلی خوب. یک "تخمین دقیق". تخمین یک حدس است، دقیقاً رقم دقیقی نیست.

So, if you go to the mechanic to fix your car and you ask: "How much money will this cost?"

بنابراین، اگر برای تعمیر ماشین خود به مکانیک بروید و بپرسید: "هزینه این کار چقدر است؟"

and the mechanic says: "Probably $400-$450", that's the estimate. Now, "exact" means exactly

و مکانیک می گوید: "احتمالاً 400-450 دلار"، این تخمین است. حالا «دقیق» دقیقاً به

the number. You can't estimate exactly the number. You can only estimate a guess, or

معنای عدد است. شما نمی توانید عدد را دقیقاً تخمین بزنید. شما فقط می توانید یک حدس یا

around a specific number.

حدود یک عدد خاص را تخمین بزنید.

"Found missing". So, if a child goes missing, they get lost or kidnapped from their parents,

"مفقود شده پیدا شد". بنابراین، اگر کودکی گم شود ، گم می شود یا از والدین خود ربوده می شود

and then they are found by the police, in the news people say:

و سپس توسط پلیس پیدا می شود ، در اخبار مردم می گویند:

"The child was found missing." But you found them, so they're not missing anymore. Right? Okay.

"کودک گم شده پیدا شد." اما شما آنها را پیدا کردید، بنابراین آنها دیگر گم نمی شوند. درست؟ باشه.

Next: "minor miracle". Going back to the religious term a little bit. A miracle is something

بعدی: "معجزه جزئی". کمی به اصطلاح دینی برگردیم. معجزه چیزی است

that cannot be explained by science. It's something that is so amazing that it goes

که علم قابل توضیح نیست. این چیزی است که آنقدر شگفت انگیز است که

against the laws of nature. So, really, something is miraculous, it's amazing, incredible. It

برخلاف قوانین طبیعت است. بنابراین، واقعاً، چیزی معجزه‌آسا است، شگفت‌انگیز، باورنکردنی است.

can't be small, it can't be minor. It's something massive and huge. Right?

نمی تواند کوچک باشد، نمی تواند جزئی باشد. این چیزی عظیم و بزرگ است. درست؟

Next: "old news". "News" means things that are current, things that are happening now.

بعدی: «اخبار قدیمی». «اخبار» یعنی چیزهایی که جاری است، چیزهایی که الان اتفاق می افتد.

So, how can news be old? Maybe yesterday's news kind of, but really, the two terms collide

بنابراین، چگونه ممکن است اخبار قدیمی باشد؟ شاید اخبار دیروز به نوعی، اما در واقع، این دو اصطلاح با یکدیگر برخورد می کنند

with each other.

.

Next: "only choice". Now, "choice" means you have more than one option. Okay? If you only

بعدی: "تنها انتخاب". اکنون، "انتخاب" به این معنی است که شما بیش از یک گزینه دارید. باشه؟ اگر

have one choice, that's not a choice. So you can't have an only choice, you must have multiple

فقط یک انتخاب دارید، این یک انتخاب نیست. بنابراین شما نمی توانید تنها یک انتخاب داشته باشید، باید چندین

choices. All right?

انتخاب داشته باشید. خیلی خوب؟

Next: "freezer burn". So freezer burn is what happens if you leave something in your freezer

بعدی: "سوختن فریزر". بنابراین سوختگی فریزر اتفاقی است که اگر چیزی را

for a very, very, very, very long time, let's say a pack of peas, you leave them there.

برای مدت بسیار بسیار بسیار بسیار طولانی در فریزر خود بگذارید، مثلاً یک بسته نخود فرنگی را در آنجا بگذارید.

And you notice the little icicles start forming around the pack of peas, and you take them

و متوجه می‌شوید که یخ‌های کوچکی در اطراف بسته نخودفرنگی شکل می‌گیرند، و آنها را

out and you have to like wash off or wipe off all of the freezer burn. Now, "freezer",

بیرون می‌آورید و باید دوست داشته باشید که تمام سوختگی فریزر را بشویید یا پاک کنید. در حال حاضر، "فریزر"،

cold; "burn", hot. So, "cold", "hot", in opposition to one another.

سرد; "سوختن"، داغ. بنابراین، "سرد"، "گرم"، در تقابل با یکدیگر.

Next: "growing smaller". So, some people say, like: "Oh, my bank account is growing smaller."

بعدی: "کوچکتر شدن". بنابراین، برخی از مردم می گویند: "اوه، حساب بانکی من کوچکتر می شود."

It's becoming smaller, it is shrinking. So, "to grow" means to get bigger. You can't get

کوچکتر می شود، کوچک می شود. بنابراین، "رشد" به معنای بزرگتر شدن است. شما نمی توانید

bigger smaller at the same time. It's kind of...Doesn't... It doesn't work.

در همان زمان بزرگتر شوید. یه جورایی... نمیشه... کار نمیکنه.

Next: "jumbo shrimp". So, shrimp, the seafood is, you know, "shrimp" means small. So, how

بعدی: "میگوی جامبو". بنابراین، میگو، غذای دریایی است، می دانید، "میگو" به معنای کوچک است. بنابراین، چگونه

can you have a jumbo of something that is small? Yes, they are bigger than a regular-size

می توانید یک جامبو از چیزی کوچک داشته باشید؟ بله، آنها از یک میگو با اندازه معمولی بزرگتر هستند

shrimp, but the word "shrimp" means small, tiny. So, "jumbo shrimp" is a contradiction.

، اما کلمه "میگو" به معنای کوچک و ریز است. بنابراین، "میگوی جامبو" یک تناقض است.

"Loosely sealed". If something is sealed, this means it is closed completely. You cannot,

"آب بسته شده". اگر چیزی مهر و موم شده باشد، به این معنی است که کاملا بسته شده است. شما نمی توانید

like, open it. So, if you have peanut butter or if you have a bottle of wine, and, you

آن را باز کنید. بنابراین، اگر کره بادام زمینی دارید یا اگر یک بطری شراب دارید، و می

know, it's the first time that you... You have never opened it. It is sealed. When you

دانید، این اولین بار است که... هرگز آن را باز نکرده اید. مهر و موم شده است. وقتی

open it-pop-you hear that pop, it's not sealed anymore. Okay? So, "to be sealed" means to

آن را باز می‌کنید، پاپ را می‌شنوید، دیگر مهر و موم نشده است . باشه؟ پس «مهر شدن» به

be completely closed. Something that is loosely sealed is not sealed, so you cannot say: "Loosely sealed".

معنای کامل بسته شدن است. چیزی که مهر و موم آزاد دارد، مهر و موم نیست، پس نمی توان گفت: «مهر شده».

You can say: "Loosely closed, kind of open", maybe? All right?

شما می توانید بگویید: "آشکار بسته، به نوعی باز"، شاید؟ خیلی خوب؟

A "loud whisper". A whisper is soft and quiet. It can't be loud. Okay? Like, it's a contradiction

یک "نجوای بلند". یک زمزمه نرم و آرام است. نمی تواند بلند باشد. باشه؟ مانند، این یک تناقض

in terms.

در شرایط است.

An "original copy". I have an original copy of William Shakespeare's Hamlet or something.

یک "کپی اصلی". من یک نسخه اصلی از هملت ویلیام شکسپیر یا چیزی شبیه آن دارم.

So, no, you have an original or you have a copy. You can't have a copy of the original,

بنابراین، نه، شما یک نسخه اصلی دارید یا یک کپی دارید. شما نمی توانید یک کپی از نسخه اصلی داشته باشید،

because there's only one original. If you have something that came after the original,

زیرا تنها یک نسخه اصلی وجود دارد. اگر چیزی دارید که بعد از نسخه اصلی آمده است،

you have a copy. You don't have an original copy.

یک کپی دارید. شما نسخه اصلی ندارید.

Next: "same difference". But if it's different, how can it be the same? Right?

بعدی: «تفاوت یکسان». اما اگر متفاوت است چگونه ممکن است یکسان باشد؟ درست؟

"Seriously funny". Now, this one is debatable because you can say: "Okay, the word 'seriously'

"جدی خنده دار". حال، این یکی قابل بحث است زیرا می توانید بگویید: "خوب، کلمه "جدی

can mean like 'really' or 'truly' in this situation." But when you think of something

" در این شرایط می تواند به معنای "واقعا" یا "واقعا " باشد. اما وقتی به چیزی جدی فکر می کنید

being serious, it's not funny. It's very grave. So, if something is seriously funny, it's

، خنده دار نیست. خیلی سنگینه بنابراین، اگر چیزی به طور جدی خنده دار است،

like... It doesn't work. Again, it's an oxymoron.

مثل این است که ... کار نمی کند. باز هم، این یک oxymoron است.

Next: a "small crowd". A crowd is a group of people, typically a large group of people.

بعدی: یک "جمعیت کوچک". یک جمعیت، گروهی از مردم، معمولاً گروه بزرگی از مردم است.

So, if you have a small crowd, you can't really say that it's a small crowd. It's a crowd.

بنابراین، اگر جمعیت کمی دارید، نمی توانید واقعاً بگویید که این جمعیت کم است. این یک جمعیت است.

Okay? I guess you can compare crowds and say, you know: "This crowd has 30 people, and this

باشه؟ حدس می‌زنم می‌توان جمعیت‌ها را با هم مقایسه کرد و گفت ، می‌دانی: «این جمعیت 30 نفر دارد و این

crowd has 300 people", so maybe the 30-person crowd is smaller, but it's still a crowd.

جمعیت 300 نفر»، بنابراین شاید جمعیت 30 نفره کمتر باشد، اما هنوز یک جمعیت است.

And ask any one of those 30 people if they're comfortable - no. You can't have a small crowd.

و از هر یک از آن 30 نفر بپرسید که آیا راحت هستند - نه. شما نمی توانید جمعیت کمی داشته باشید.

A "student teacher". In university, people become teacher's assistants or, you know,

یک "دانشجو معلم". در دانشگاه افراد دستیار معلم می شوند یا

they teach while they are, you know, students or they help their professors with students

می دانید در حالی که دانشجو هستند تدریس می

in their first year or second year .But a student, by virtue of the fact that they are

کنند یا در سال اول یا دوم به اساتید خود در مورد دانشجو کمک می کنند. اما یک دانشجو به این دلیل که یک دانشجو

a student, shouldn't be able to be a teacher, a student teacher. You're a student or you're

هستند دانش آموز، نباید بتواند معلم باشد، معلم دانشجو باشد. شما یک دانش آموز یا

a teacher - pick one. Right? That's it.

معلم هستید - یکی را انتخاب کنید. درست؟ خودشه.

An "unbiased opinion". So, "unbiased" means that, you know, there is nothing that is affecting

یک "نظر بی طرفانه". بنابراین، "بی طرفانه" به این معنی است که، می دانید، چیزی وجود ندارد که بر

your opinion. Now, some people will argue that it's possible to have an unbiased opinion,

نظر شما تأثیر بگذارد. اکنون، برخی افراد استدلال می‌کنند که ممکن است نظری بی‌طرفانه داشته باشیم،

but everyone's opinion is coloured, is affected, is changed by their experience, by their knowledge,

اما نظر هر کسی رنگی است، تحت تأثیر تجربه‌شان، دانش‌شان

by what they have experienced in their life. So, you can't really have an unbiased opinion

، چیزی که در زندگی‌شان تجربه کرده‌اند، تغییر می‌کند. بنابراین، شما واقعاً نمی‌توانید

about something, because everyone has biases or biases. Is it biases or biases? You tell

در مورد چیزی نظر بی‌طرفانه داشته باشید، زیرا هر کسی تعصب یا تعصب دارد. تعصب است یا تعصب؟ شما

me in the comment section. All right?

در قسمت نظرات به من بگویید. خیلی خوب؟

And finally: a "working vacation". Vacation, away from work. Working vacation, it doesn't

و سرانجام: "تعطیلات کاری". تعطیلات، دور از کار. تعطیلات کار، واقعا کار نمی

really work. Okay? So, when you're on vacation, you're supposed to be relaxing away from work.

کند. باشه؟ بنابراین، زمانی که در تعطیلات هستید، قرار است به دور از کار در حال استراحت باشید.

You're not supposed to be working, so it's a contradiction. But in the 21st century,

شما قرار نیست کار کنید، پس این یک تناقض است. اما در قرن بیست و یکم،

these types of vacations are, unfortunately, very common.

این نوع تعطیلات، متأسفانه، بسیار رایج است.

Okay, so if you would like to test your understanding of this material, of these 20 oxymorons, as

بسیار خوب، پس اگر می خواهید درک خود را از این مطالب، مانند همیشه، از این 20 اکسی مورون تست

always, you can check out the quiz on www.engvid.com. And if you enjoyed the video,

کنید، می توانید امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید. و اگر از ویدیو لذت بردید،

don't forget to like it, comment on it, subscribe to my channel, and check me out on Facebook and Twitter.

فراموش نکنید که آن را لایک کنید، در مورد آن نظر دهید، در کانال من مشترک شوید و من را در فیس بوک و توییتر بررسی کنید.

And finally, if you really enjoyed what we do here on engVid and you want us

و در نهایت، اگر واقعاً از کاری که ما اینجا در engVid انجام می‌دهیم لذت بردید و می‌خواهید

to continue making videos, so you want to see more stuff by James, and Ronnie, and Benjamin,

به ساختن ویدیوها ادامه دهیم، بنابراین می‌خواهید چیزهای بیشتری از جیمز، و رونی، و بنجامین،

and Gill, and-I'm sorry-Emma, and everyone else I forgot, if I forgot anyone. Who did I forget?

و گیل، و - متاسفم - اما، ببینید. و هر کس دیگری را فراموش کردم، اگر کسی را فراموش کردم. کی رو فراموش کردم؟

I'm sorry. I'm really sorry. All right. You want to continue to see us making

متاسفم. واقعا متاسفم. خیلی خوب. می‌خواهید همچنان ویدیوهای بیشتری را از ما ببینید

more videos, you can support us by donating at the site. We really appreciate every donation

، می‌توانید با کمک مالی در سایت از ما حمایت کنید . ما واقعا از هر کمکی

we receive. Until next time, thanks for clicking, and take it easy. Bye.

که دریافت می کنیم قدردانی می کنیم. تا دفعه بعد، از اینکه کلیک کردید متشکرم، و راحت باشید. خدا حافظ.