5 'RUN' expressions in English

Hey, everyone. I'm Alex. Thanks for clicking, and welcome to this lesson on expressions

هی همه. من الکس هستم با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد عبارات

with "run". Today, we're going to look at five expressions that use the word "run" and

با "run" خوش آمدید. امروز قصد داریم به پنج عبارتی که از کلمه "run" استفاده می کنند

look at the meaning of the expressions as well as some sentences that use them. So we're

نگاهی بیاندازیم و به معنای عبارات و همچنین برخی جملاتی که از آنها استفاده می کنند نگاهی بیندازیم. بنابراین ما

going to look at the meanings and some context for each one. A lot of these are phrasal verbs,

قصد داریم به معانی و برخی زمینه برای هر یک نگاه کنیم. بسیاری از اینها افعال عبارتی هستند،

so let's have a look, and we'll start with the first one, which is "run into".

بنابراین بیایید نگاهی بیندازیم و با اولین مورد شروع می کنیم که "run into" است.

So the sentence says, "I ran into my cousin on the bus." Now, again, you can "run into"

بنابراین جمله می گوید: "در اتوبوس با پسر عمویم برخورد کردم ." اکنون، دوباره، می توانید با

someone or something. But specifically, when you "run into someone", this means that you

کسی یا چیزی "برخورد". اما به طور خاص، هنگامی که "به کسی برخورد می کنید"، به این معنی است که شما

meet them by accident. Okay? So to "run into" is to meet by accident. Now, what I mean when

به طور تصادفی با او ملاقات می کنید. باشه؟ بنابراین "برخورد " به معنای ملاقات تصادفی است. حالا منظورم از

I say "by accident" is you were not expecting to see this person. So if you run into a person

«تصادفی» این است که تو انتظار نداشتی این شخص را ببینی. بنابراین اگر در اتوبوس با شخصی

on the bus, it's like, "Oh, hey! I didn't expect to see you here." You can run into

برخورد کنید، مثل این است که "اوه، هی! من انتظار نداشتم شما را اینجا ببینم." همه جا می توانید با

people everywhere. We do this all the time in our lives. If you are shopping at the grocery

مردم برخورد کنید. ما این کار را همیشه در زندگی خود انجام می دهیم. اگر از خواربارفروشی خرید می کنید

store, maybe you run into your sister, your brother, your mother, a friend, a classmate.

، شاید با خواهر، برادر، مادر، دوست، همکلاسی خود برخورد کنید.

So think of places that you can meet people unexpectedly, by accident. You can run into

بنابراین به مکان هایی فکر کنید که می توانید به طور غیر منتظره و تصادفی با مردم ملاقات کنید. می‌توانید

people on the metro, the subway, the train, the bus -- anywhere in public. And you can

در مترو، مترو، قطار ، اتوبوس - در هر مکان عمومی با مردم برخورد کنید. و شما می توانید

-- again, you can use this in the past tense, in the present tense, in the future. The future

-- دوباره، می توانید از این در زمان گذشته، در زمان حال و در آینده استفاده کنید.

is a little weird. It's like -- you could say, "I hope to run into you there at the

آینده کمی عجیب است. مثل این است که مثلاً می‌توانید بگویید: «امیدوارم در کنسرت با شما برخورد کنم

concert" for example. Okay?

». باشه؟

The next one says "to run out of something." So the "s/t" means "something". Now, the sentence

نفر بعدی می گوید "چیزی تمام شد". بنابراین "s/t" به معنای "چیزی" است. حالا جمله

is, "We're running out of juice." So if you live with someone, whether you're married

این است: «آب میوه‌مان تمام می‌شود». بنابراین اگر با کسی زندگی می کنید، خواه متاهل

or you have a roommate, and you look in the refrigerator and you see the juice is almost

هستید یا هم اتاقی دارید، و به یخچال نگاه می کنید و می بینید که آب میوه تقریباً

finished -- so if you "run out of something", it means that you use it until there is no

تمام شده است - بنابراین اگر "چیزی تمام شود" به این معنی است که از آن استفاده می کنید. تا زمانی که دیگر

more left. You have finished all of it. So to "run out of something" -- "to use until

چیزی باقی نماند. همه اش را تمام کردی بنابراین برای "تمام چیزی" -- "استفاده تا زمانی که

finished". Now, I used the example of juice because this is an expression that is commonly

تمام شود". حالا من از آبمیوه استفاده کردم زیرا این عبارتی است که معمولاً در

used with food items in your refrigerator. So you can say, "We ran out of milk", or "we

مورد مواد غذایی در یخچال شما استفاده می شود. پس می توان گفت: «شیرمان تمام شد» یا «

ran out of bread." We ran out of juice." A very common thing that we run out of is gas

نان ما تمام شد». آب میوه‌مان تمام شد.» یک چیز بسیار معمولی که ما تمام می‌کنیم،

in your car as well. So you can say, "I'm running out of gas." Or you can also be "out

بنزین ماشین شما است. بنابراین می‌توانید بگویید « بنزینم تمام شده است.» یا ممکن است

of something". So you can also say, "We are out of gas", or "We are out of juice." "We

«چیزی تمام شود». بنابراین شما همچنین می توانید بگویید: «بنزین تمام شده است» یا «آب میوه ما

are out of milk", for example.

تمام شده است.» مثلاً «شیر تمام شده است»

Okay. "To run behind." So the sentence says, "Sorry. I'm running a little behind." Now,

. من کمی عقب تر می دوم." حالا،

what do you think of when you think of "running behind"? Okay. You're not with the person

وقتی به "پشت دویدن" فکر می کنید به چه چیزی فکر می کنید ؟ خوب.

in front of you; you are behind them. So if you're "running behind", essentially, you

پشت سر می دوید، اساساً،

are "running late", so you're not on schedule. Okay? So "to run behind", "to not be on schedule"

شما "دیر می دوید"، پس طبق برنامه نیستید. خوب؟ پس "دیر دویدن"، "در برنامه نبودن"

-- essentially, "to be late". You know, if you have a meeting with a friend and you call

-- اساسا، "دیر شدن". اگر با یکی از دوستانتان ملاقاتی داشته باشید و به او زنگ

them and you say, "Sorry. I'm running a little behind", this means, "Something happened to

بزنید و بگویید: «ببخشید. من کمی عقب تر می دوم، این به این معنی است که "چیزی اتفاق افتاده

make me late, and I'm going to be five minutes late -- ten minutes late." And you can even

که من را دیر کرده ام، و من پنج دقیقه تاخیر خواهم داشت -- ده دقیقه." و حتی می توانید

give a time for how long you're running behind. So you could say, "Sorry. I'm running behind

برای مدت زمانی که هستید زمان بگذارید. پس می دوید. بنابراین می توانید بگویید: "ببخشید. من

by ten minutes", or "I'm running behind by five minutes." Something like that. Okay?

ده دقیقه عقب می روم، یا "من پنج دقیقه عقب می روم ." چیزی شبیه به این. باشه؟ مورد

The next one is "to run against someone or something". The sentence says, "Obama ran

بعدی این است که "در مقابل کسی یا چیزی دویدم". جمله می گوید: "اوباما در

against McCain in 2008." So we're talking about a presidential election that occurred

مقابل مک کین دوید. در سال 2008." بنابراین ما در مورد یک انتخابات ریاست جمهوری صحبت می کنیم که

in politics. And what do you think this means? If you know anything about the presidential

در سیاست رخ داد. و فکر می کنید این به چه معناست؟ اگر چیزی در مورد انتخابات ریاست

elections in the United States, that Obama was in opposition to John McCain in 2008.

جمهوری در ایالات متحده می دانید، اوباما در سال 2008 در مخالفت با جان مک کین بود.

So they were running against each other like a race. So to "run against someone" means

پس مثل یک مسابقه با هم می دویدند پس «دیدن علیه فلانی»

to be in opposition to them. Now, this is an expression that is very specific to politics.

یعنی در مقابل آنها قرار گرفتن، حالا این تعبیری است که مخصوص سیاست است،

So you can say, "Hey, who is he? Or who is she running against in the next election?"

پس می توانید بگویید «هی، او کیست». ? یا او در انتخابات بعدی با چه کسی رقابت می کند؟»

So one more time, it means "to be in opposition. Sorry for my B there. It's a little fancy.

بنابراین یک بار دیگر به معنای «در اپوزیسیون بودن است. متاسفم برای B من وجود دارد. کمی فانتزی است.

Now, again, you can also "run against something", specifically, I think of the word "time".

حالا، دوباره، شما همچنین می توانید "در مقابل چیزی بدوید"، به طور خاص، من به کلمه "زمان" فکر می کنم.

I say, "I'm running against time." You know, time is always going to win, and if you're

من می گویم: من در برابر زمان می دوم. می دانید، زمان همیشه پیروز است، و اگر

doing a project, you could say, "I'm running against the clock. I'm running against time.

پروژه ای را انجام می دهید، می توانید بگویید: "من خلاف ساعت می دوم. من خلاف زمان می دوم.

I'm in opposition to time or the clock." Okay?

من در تقابل با زمان یا ساعت هستم. " باشه؟

The last one is "to run something by someone". So the example sentence says, "Could you run

آخرین مورد "اجرا کردن چیزی توسط کسی" است. بنابراین جمله مثال می گوید: "آیا می توانید

this by Mark first?" Now, if you have an idea for a presentation, for example, if you're

این را ابتدا توسط مارک اجرا کنید؟" حالا، اگر ایده ای برای ارائه دارید، مثلاً

working in a group and you're talking with one of your partners and there's a third partner

اگر در یک گروه کار می کنید و با یکی از شرکای خود صحبت می کنید و شریک سومی

in the group, but the third partner is not here right now, and you talk about, you know,

در گروه وجود دارد، اما شریک سوم در حال حاضر اینجا نیست. و در مورد

an idea with your partner and you say, "Okay. This sounds like a good idea. However, I want

یک ایده با شریک زندگی خود صحبت می کنید و می گویید: "بسیار خوب. این ایده خوبی به نظر می رسد. با این حال، من

to get Mark's opinion on this idea first, our third partner who is not here." So if

می خواهم ابتدا نظر مارک را در مورد این ایده بگیرم، شریک سوم ما که اینجا نیست." بنابراین،

you "run something" -- the "something" is usually an idea, okay? If you "run something

اگر "چیزی را اجرا کنید" -- "چیزی" معمولاً یک ایده است، خوب؟ اگر شما "چیزی را

by someone", it means that you're telling someone something to get their opinion. So

توسط کسی اداره می کنید" به این معنی است که به کسی چیزی می گویید تا نظر او را جلب کنید. بنابراین

you say, like, "Okay. This sounds good, but I want to run it by this person first because

شما می گویید، "خوب. این خوب به نظر می رسد، اما من می خواهم ابتدا توسط این شخص اجرا شود، زیرا

they need to know, and I want their opinion on this subject." Okay? So "to run something

آنها باید بدانند، و من نظر آنها را در مورد این موضوع می خواهم." باشه؟ بنابراین "اجرا کردن چیزی

by someone" -- "to tell someone something to get their opinion".

توسط کسی" -- "به کسی چیزی گفتن تا نظر او را جلب کند".

Now, you can also use this expression if you're, like, surprised at the news that someone gives

حالا، اگر از اخباری که کسی به

you and you don't believe them 100 percent. So if someone says something shocking and

شما می دهد و صد در صد آن را باور نمی کنید، متعجب شده اید، می توانید از این عبارت استفاده کنید. بنابراین اگر کسی چیزی تکان دهنده

you say, "Whoa. Could you run that by me again?" Okay? So this means, "Could you tell me that

بگوید و شما بگویید: "اوه. آیا می توانی دوباره آن را توسط من اجرا کنی؟" باشه؟ بنابراین این به این معنی است که "می توانید

one more time because I didn't understand. I don't believe you." Sometimes, you weren't

یک بار دیگر به من بگویید زیرا من متوجه نشدم. من شما را باور نمی کنم." گاهی اوقات، شما

listening, so you can say, "Sorry. I wasn't paying attention. Could you run that by me

گوش نمی‌دادید، بنابراین می‌توانید بگویید: "ببخشید. توجه نکردم. آیا می‌توانید دوباره آن را توسط من اجرا

again?" Okay?

کنید؟" باشه؟

All right, guys. So from the top, we've "run into". "To run into" means to meet someone

باشه بچه ها بنابراین از بالا، ما " به آن برخورد کرده ایم". «برخورد» به معنای ملاقات

unexpectedly or by accident in public. "To run out of something" is to use all of something

غیرمنتظره یا تصادفی با کسی در ملاء عام است. «تمام شدن از چیزی» به معنای استفاده از همه چیز است

until it is finished, until there is nothing left. And one more quick note, you can also

تا زمانی که تمام شود، تا زمانی که چیزی باقی نماند. و یک یادداشت سریع دیگر، شما همچنین می توانید

run out of abstract things. So you can say, "I am running out of patience", or "I ran

چیزهای انتزاعی را تمام کنید. بنابراین می توانید بگویید: "صبرم تمام شد" یا "

out of patience." "To run behind" is to not be on schedule, to be a little late. "To run

کاهش صبرم تمام شد." «دویدن پشت سر گذاشتن» این است که در برنامه قرار نگیرید، کمی تأخیر داشته باشید. «در

against someone" is to be in opposition to someone in politics or also to be in opposition

مقابل فلانی دویدن» به معنای مخالفت با کسی در سیاست یا مخالفت

to something like time or the clock. And finally, "to run something by someone" is to tell someone

با چیزی مانند زمان یا ساعت است. و در نهایت، "اجرا کردن چیزی توسط کسی" این است که

your idea or something to get their opinion on it because you're not sure 100 percent,

ایده یا چیزی را به کسی بگویید تا نظر او را در مورد آن جلب کنید، زیرا 100 درصد مطمئن نیستید

you know, how they're going to feel.

، می دانید که او چه احساسی خواهد داشت.

So if you want to test your understanding of this material, you can do the quiz on www.engvid.com.

بنابراین اگر می خواهید درک خود را از این مطالب آزمایش کنید ، می توانید آزمون را در www.engvid.com انجام دهید.

And don't forget to subscribe to my YouTube channel. I'll see you soon. Bye.

و فراموش نکنید که در کانال یوتیوب من مشترک شوید . به زودی می بینمت. خدا حافظ.