Advanced English Homophones – different words that sound the same!

You made it, I made it.

تو ساختی، من درستش کردم

We are at the advanced level of homophones.

ما در سطح پیشرفته همفون هستیم.

Hey, everyone.

هی همه.

I'm Alex.

من الکس هستم

Thanks for clicking, and like I said, this is level three of my homophones series, the

با تشکر از کلیک کردن، و همانطور که گفتم، این سطح سه از سری homophones من است،

advanced stage.

مرحله پیشرفته.

So, if you don't know why homophones are important to know, let me just repeat what I said at

بنابراین، اگر نمی دانید چرا هموفون ها مهم هستند، اجازه دهید فقط آنچه را که در پایان ویدیوی میانی گفتم، تکرار کنم

the end of the intermediate video, which is: They're important so that you know the spelling

، یعنی: آنها مهم هستند تا

of words, you can understand context, you can understand what people are saying when

املای کلمات را بدانید، بتوانید زمینه را درک کنید. ، وقتی از کلمه ای استفاده می کنند می توانید بفهمید که مردم چه می گویند

they use a word that maybe has another word that sounds exactly the same but the pronunciation

که ممکن است کلمه دیگری دقیقاً یکسان باشد اما تلفظ

is also the same but the meaning is different.

آن نیز یکسان است اما معنی آن متفاوت است.

So, as a recap, homophones once more are words that sound the same, but are spelled differently

بنابراین، به عنوان یک جمع‌بندی، هم‌آواها یک بار دیگر کلماتی هستند که صداهای مشابهی دارند، اما املای متفاوتی

and have a different meaning.

دارند و معنای متفاوتی دارند.

So, it's self-explanatory why they're important to know, but I mention it to you guys anyway.

بنابراین، این خود توضیحی است که چرا دانستن آنها مهم است، اما به هر حال به شما بچه ها اشاره می کنم.

So let's not waste any time and let's level up, guys.

پس بیایید زمان را تلف نکنیم و بیایید سطح را بالا ببریم، بچه ها.

"Air", "heir".

"هوا"، "وارث".

I think you know what "air" is... Right?

فکر کنم میدونی "هوا" چیه... درسته؟

So, a technical definition, a mix of nitrogen, oxygen, and other small amounts of gases,

بنابراین، یک تعریف فنی، ترکیبی از نیتروژن، اکسیژن، و سایر مقادیر اندک گاز،

or a soft breeze, or in the Phil Collins song: "I can feel it calling in the air tonight",

یا نسیم نرم، یا در آهنگ فیل کالینز: "من می توانم آن را در هوا امشب صدا بزنم"،

something like that.

چیزی شبیه به آن.

It's a terrible, terrible voice.

این یک صدای وحشتناک، وحشتناک است.

I'm sorry. I'm sorry, Phil. Very sorry, Phil.

متاسفم. متاسفم، فیل. خیلی متاسفم فیل

Or Mr. Collins, I'll call you Mr. Collins.

یا آقای کالینز، من شما را آقای کالینز صدا می کنم.

"Heir", now "heir", "h-e-i-r", this is a noun and this is a person who has the legal right

«وارث»، حالا «وارث»، «ح ای ر»، این یک اسم است و این شخصی است که پس از فوت، حق قانونی

to someone's property after they pass away.

بر مال او دارد.

Now, usually when we think about heirs, we think about it in, like, the Middle Ages where,

اکنون، معمولاً وقتی به وارثان فکر می‌کنیم، به آن فکر می‌کنیم، مثلاً در قرون وسطی که،

you know, a prince is the heir to the throne of a king.

می‌دانید، یک شاهزاده وارث تاج و تخت پادشاه است.

Once the king dies, the heir steps up and he becomes the king.

هنگامی که پادشاه می میرد، وارث پا می گذارد و او پادشاه می شود.

So, example from Lord of the Rings: "Aragorn is Isildur's heir", in The Lord of the Rings.

بنابراین، مثالی از ارباب حلقه ها: " آراگورن وارث ایسیلدور است"، در ارباب حلقه ها.

Spoiler alert if you haven't seen that movie or read those books.

اگر آن فیلم را ندیده‌اید یا آن کتاب‌ها را نخوانده‌اید، هشدار اسپویلر.

So, Aragorn is Isildur's heir.

بنابراین، آراگورن وارث ایسیلدور است.

Isildur defeated, you know, the evil wizard, Sauron, and you've seen the movie, you know.

ایزیلدور، جادوگر شیطانی، سائورون را شکست داد، و می دانید که فیلم را دیده اید.

Okay: "alter", "altar".

خوب: "تغییر"، "محراب".

"A-l-t-e-r", this means to modify or change something, so this is a verb.

«اِلْ تِر» به معنای تغییر یا تغییر دادن چیزی است، پس این فعل است.

For example: "Do you wish to alter your plans?

به عنوان مثال: "آیا می خواهید برنامه های خود را تغییر دهید؟

Do you want to change anything or modify anything?"

آیا می خواهید چیزی را تغییر دهید یا چیزی را اصلاح کنید؟"

And "altar", the noun "a-l-t-a-r", this is a table that is used for religious rituals.

و «محراب» اسم «اَلْ تَا رُ» این سفره ای است که برای مناسک دینی به کار می رود.

So, any, you know...

بنابراین، شما می دانید...

Many religions use altars.

بسیاری از ادیان از محراب استفاده می کنند.

If you're thinking about Christian faiths, if you go to a Christian church, they will

اگر به مذاهب مسیحی فکر می کنید، اگر به یک کلیسای مسیحی بروید،

have a table in the front of the church, this is called an altar.

میزی در جلوی کلیسا خواهند داشت، به این مذبح می گویند.

So: "The priest is behind the altar."

پس: «کاهن پشت قربانگاه است».

In the past, altars were used for other things, like animal sacrifices, and in some cases

در گذشته از محراب برای چیزهای دیگری مانند قربانی حیوانات و در برخی موارد

human sacrifices, like that Indiana Jones scene.

قربانی انسان مانند آن صحنه ایندیانا جونز استفاده می شد.

Right?

درست؟

What's that word that they u-...?

این چه کلمه ای است که آنها ...؟

I don't remember.

یادم نمیاد

Anyway.

به هر حال.

"Bald" and "bawled".

«طاس» و «باول».

So, you probably know "bald", "b-a-l-d", an adjective which means without hair, having

بنابراین، احتمالاً "طاس"، "ب-ا-ل-د" را می شناسید، صفتی که به معنای بدون مو،

no hair.

بی مو است.

So, who's a famous bald person that I can think of?

بنابراین، یک فرد طاس معروف که می توانم به او فکر کنم، کیست؟

Well, if you've seen the movie Doctor Strange, Tilda Swinton's character is bald.

خب، اگر فیلم دکتر استرنج را دیده باشید، شخصیت تیلدا سوینتون کچل است.

She doesn't have any hair.

اون مو نداره

Right?

درست؟

And "bawled", "b-a-w-l-e-d", so this is the past of the verb "bawl", "b-a-w-l" and in

و «باول»، «ب-ا-و-ل-د»، پس این ماضی فعل «بول»، «ب-ا-و-ل» است و

the past form it means cried loudly or wailed.

در ماضی به معنای بلند گریه یا زاری است.

So, let me...

بنابراین، اجازه دهید...

Let me look at some examples so you understand what I mean.

اجازه دهید به چند نمونه نگاه کنم تا متوجه منظور من شوید.

So, first: "My dad bawled when he discovered his first bald spot."

بنابراین، اول: "پدرم وقتی اولین نقطه طاس خود را کشف کرد، غر زد."

Okay?

باشه؟

So, you know, balding is a process usually.

بنابراین، می دانید، طاسی معمولا یک فرآیند است.

When you find your first bald spot, like it's here usually, and you're like: "Oh no, I'm

وقتی اولین نقطه طاسی خود را پیدا کردید، مثل اینکه معمولاً اینجاست، و چنین می گویید: "اوه نه، من

losing my hair."

دارم موهایم می ریزم."

Although, bald is beautiful, too, so don't worry, guys.

گرچه طاس هم زیباست پس نگران نباشید بچه ها.

Just embrace it.

فقط بغلش کن

It's okay.

مشکلی نیست.

"My dad bawled"-like he cried strongly and loudly-"when he discovered his first bald

"پدرم هق هق می‌کشید" - مثل اینکه به شدت و با صدای بلند گریه می‌کرد - "وقتی اولین نقطه طاسش را پیدا کرد

spot".

".

Or: "I bawled at the end of that movie."

یا: "در پایان آن فیلم غوغایی کردم."

So, if you watch an emotional movie, or like the...

بنابراین، اگر یک فیلم احساسی تماشا می‌کنید ، یا دوست دارید...

You know, the big scene in The Lion King, for example, when Simba's father dies and

می‌دانید، صحنه بزرگ شیرشاه ، مثلاً وقتی پدر سیمبا می‌میرد و

when you were a kid, maybe you bawled because you were not emotionally prepared for that

زمانی که شما بچه بودید، شاید غرغر می‌کردید چون از نظر احساسی آماده نبودید. آن

level of disappointment.

سطح ناامیدی

Damn you, Disney.

لعنت به تو دیزنی

Damn you.

لعنت به تو.

I'm sorry.

متاسفم.

I'm sorry.

متاسفم.

Just that movie gets to me.

فقط اون فیلم به ذهنم میرسه

"Bread" and "bred".

«نان» و «پرورش».

So, you guys know what "bread" is, you eat it, it's delicious, make sandwiches, toast

پس، شما بچه ها می دانید "نان" چیست، می خورید، خوشمزه است، ساندویچ درست کنید،

with it.

با آن نان تست کنید.

And then "bred", this is the past verb of "breed".

و سپس «پرورش»، این فعل ماضی «پرورش» است.

Now, "to breed" can mean to procreate or raise.

حال، «تولید کردن» می تواند به معنای تولید مثل یا بزرگ کردن باشد.

So, on a farm, for example, farmers can breed certain animals.

بنابراین، برای مثال، در یک مزرعه، کشاورزان می توانند حیوانات خاصی را پرورش دهند.

So: "They bred cattle"-which basically means cows-"on their farm".

پس: «در مزرعه خود گاو پرورش دادند» که در اصل به معنای گاو است.

You can also use this for a person in the expression of: "I was born and bred in", whatever

شما همچنین می توانید این را برای یک شخص در بیان این جمله به کار ببرید: "من متولد شدم و در آن بزرگ شدم"، در هر

city or town you grew up in.

شهر یا شهری که بزرگ شده اید.

And if this place made you who you are, you can say: "I was born and bred in Rio", "I

پرورش یافته در ریو

was born and bred in Bogota", "I was born and bred in Osaka", wherever, you were...

، «من در بوگوتا به دنیا آمدم و پرورش یافتم»، «در اوزاکا به دنیا آمدم و پرورش یافتم»، هر کجا که بودی...

You know, you became you.

می‌دانی، تو شدی.

Next: "cent", "sent", "scent".

بعدی: "سنت"، "ارسال"، "بوی".

A "cent" is just a penny, basically one cent.

یک "سنت" فقط یک پنی است، اساساً یک سنت.

Many places don't have cents anymore, including Canada.

بسیاری از جاها دیگر سنت ندارند، از جمله کانادا.

In the States I think they phased it out I'm pretty sure.

در ایالات من فکر می کنم آنها آن را به تدریج حذف کردند، کاملا مطمئن هستم.

Is that right?

درست است؟

I don't remember.

یادم نمیاد

Anyway, "sent" is the past of "send", and tell me in the comments because I'm not going

به هر حال "ارسال" گذشته "ارسال" است و در نظرات به من بگویید زیرا فعلاً

to look it up right now.

قصد بررسی آن را ندارم.

So, "sent" is the past of "send".

پس «ارسال» گذشته «ارسال» است.

And then finally: "scent", "s-c-e-n-t", this just means smell.

و سپس در نهایت: "بوی"، "s-c-e-n-t"، این فقط به معنای بو است.

So, this is a noun, like the scent of flowers, the scent of peaches, the scent of roses,

بنابراین، این یک اسم است، مانند بوی گل ، بوی هلو، بوی گل رز

the smell.

، بوی.

So, for example: "Calvin Klein sent me a catalogue of their new scents", their new smells basically,

به عنوان مثال: "Calvin Klein یک کاتالوگ از عطرهای جدید خود را برای من فرستاد، بوی جدید آنها اساسا،

Obsession, and all that stuff.

Obsession، و همه چیزهای دیگر.

Number six: "horse", this is my depiction of a horse and "hoarse", which is an adjective.

شماره شش: «اسب» این تصویر من از اسب و «خشن» که صفت است.

This refers to a harsh voice or the voice you have if you've been screaming for a long time.

این به صدای خشن یا صدایی اشاره دارد که در صورتی که برای مدت طولانی فریاد می کشید، دارید.

So if you go to a concert, for example, and you're singing, and you're going wild and

بنابراین اگر مثلاً به کنسرت بروید و دارید آواز می خوانید و

crazy, and you're yelling and you're saying: "Yeah!" at the end of the concert your voice

دیوانه و دیوانه می شوید و فریاد می زنید و می گویید: "آره!" در پایان کنسرت

probably sounds like this.

احتمالا صدای شما اینگونه به نظر می رسد.

Your voice sounds hoarse. Okay?

صدای شما خشن به نظر می رسد. باشه؟

So: "My voice was hoarse after the concert."

بنابراین: "صدای من بعد از کنسرت خشن بود."

I can think of many concerts that I've been to that had this effect, so Metallica was

می‌توانم به کنسرت‌های زیادی فکر کنم که این تأثیر را داشته‌اند، بنابراین متالیکا

definitely one of them, Radiohead was definitely another one of them, and Pearl Jam, I went

قطعاً یکی از آنها بود، Radiohead قطعا یکی دیگر از آنها بود، و Pearl Jam، من

pretty crazy at that show, too.

هم در آن برنامه بسیار دیوانه شدم.

So, lots of concerts there.

بنابراین، کنسرت های زیادی در آنجا برگزار می شود.

And number seven: "retch" and "wretch".

و عدد هفت: «رچ» و «بیچاره».

The first one is disgusting, so "to retch" means to vomit or to try to vomit.

اولی مکروه است، پس « قطع» به معنای استفراغ یا تلاش برای استفراغ است.

So if you're retching, please close your eyes if vomiting makes you sick.

بنابراین، اگر استفراغ می کنید، لطفاً اگر استفراغ شما را بیمار می کند، چشمان خود را ببندید.

But if you're going... Right? You're retching. Okay? To retch.

اما اگر قرار باشد... درست است؟ تو داری قاطی می کنی باشه؟ برای پس زدن.

And "wretch" with a "w", this is a noun which refers to a despicable or incredibly unhappy

و "بدبخت" با "w"، این اسمی است که به فرد یا شخص نفرت انگیز یا فوق العاده ناراضی

individual or person.

اشاره دارد.

So, here's the first retch: "The smell of the food made me retch."

بنابراین، در اینجا اولین رچ است: " بوی غذا باعث شد که من به عقب بیفتم."

Like, if you're, you know, you smell food and it's new and weird to you and you hate

مثلاً، اگر هستید، می دانید، بوی غذا را می دهید و برایتان جدید و عجیب است و از

the smell, or maybe it's bad and you open the fridge and there's something that's been

بوی آن متنفر هستید، یا شاید بد باشد و در یخچال را باز می کنید و چیزی

in there, like cheese, for like, I don't know, five months. Okay?

در آن وجود دارد، مانند پنیر، برای مانند، من نمی دانم، پنج ماه باشه؟

It makes you retch.

باعث عقب افتادن شما می شود

And finally: "He's been a miserable wretch since the breakup."

و در نهایت: "او از زمان جدایی یک بدبخت بدبخت بود."

Since breaking up with his girlfriend, he's been unhappy, miserable, not very nice to

از زمانی که از دوست دخترش جدا شد، او ناراضی، بدبخت و خوشبخت نبوده

hang out with.

است.

So, thinking about The Lion King again, you know, Disney has a lot of movies where parents

بنابراین، اگر دوباره به شیر شاه فکر کنیم، می‌دانید، دیزنی فیلم‌های زیادی دارد که در آن والدین

die for some reason, like Frozen, the parents die-spoiler alert-Bambi, was it the mother

به دلایلی می‌میرند، مانند Frozen، والدین هشدار مرگ - بامبی، آیا این مادر بود

or father that dies?

یا پدر؟

Spoiler alert.

هشدار اسپویلر.

And Lion King and then The Good Dinosaur, Pixar, the father dies.

و شیر شاه و سپس دایناسور خوب، پیکسار، پدر می میرد.

Spoiler alert.

هشدار اسپویلر.

Why do they keep doing this?

چرا به این کار ادامه می دهند؟

Sorry, again.

بازم معذرت می خوام.

Okay: "sink" and "synch".

خوب: "سینک" و "همگام".

So, "sink", "s-i-n-k", the verb which means to, you know, go below a surface, like the

بنابراین، "s-i-n-k"، "s-i-n-k"، این فعل به معنای زیر سطح رفتن است، مانند

Titanic sank, which is the past of "sink".

غرق شدن تایتانیک، که گذشته "سینک" است.

Here's a boat which is sinking.

اینجا یک قایق است که در حال غرق شدن است.

So: "If you can't swim, you'll sink."

بنابراین: "اگر نمی توانید شنا کنید، غرق خواهید شد."

Right?

درست؟

This is not the same as "drown", which means to die because you can't swim or to die because

این همان "غرق" نیست، به این معنی که بمیری چون نمی توانی شنا کنی یا بمیری چون

you have water in your lungs. Okay?

آب در ریه هایت هست. باشه؟

And it's also a place where you wash your hands, you know, in the bathroom or where

و همچنین مکانی است که می دانید، دستان خود را در حمام یا جایی که

you wash your dishes in your kitchen.

ظرف های خود را در آشپزخانه می شویید، می شویید.

So: "synch", "s-y-n-c-h", this is a verb, it's short for "synchronize".

بنابراین: "همگام سازی"، "s-y-n-c-h"، این یک فعل است، مخفف "همگام سازی" است.

So: "Let's synch our calendars."

بنابراین: "بیایید تقویم هایمان را همگام کنیم."

If you have friends and you want to know what they're doing, and you have, you know, an

اگر دوستانی دارید و می‌خواهید بدانید آن‌ها چه کار می‌کنند، و می‌دانید، یک

electronic calendar on your phone, they have one, too, say: "Hey, let's synch our calendars

تقویم الکترونیکی روی تلفنتان دارید، آن‌ها نیز یکی دارند، بگویید: «هی، بیایید تقویم‌هایمان را همگام

so that we know what, you know, the other person is doing on which day", and we can

کنیم تا بدانیم چه چیزی، می‌دانید، طرف مقابل در چه روزی کار می‌کند، و ما می‌توانیم

do that, or you can synch your alarms, for example, so you both wake up at the same time.

این کار را انجام دهیم، یا مثلاً می‌توانید آلارم‌هایتان را همگام‌سازی کنید تا هر دو همزمان بیدار شوید.

Number nine: "soul" and "sole".

شماره نه: «روح» و «تنها».

So, "soul", "s-o-u-l", the noun is, you know, can be the spirit of a deceased person.

بنابراین، "روح"، "s-o-u-l"، اسم است، می دانید، می تواند روح یک فرد متوفی باشد.

Not necessarily deceased.

لزوماً متوفی نیست.

Some people believe you have a spirit inside you at all times.

برخی افراد معتقدند که شما همیشه روحی در درون خود دارید.

This is your soul.

این روح توست

"Soul" can also be the feeling of something, the feeling of a city, for example, a place.

«روح» هم می تواند احساس چیزی باشد ، احساس یک شهر، مثلاً یک مکان.

So you can say, if you're in a place that's very dark and depressing, and no one...

بنابراین می توانید بگویید، اگر در مکانی هستید که بسیار تاریک و افسرده است، و هیچ کس ...

There's no life, it's not vibrant, you can say: "The city has no soul."

زندگی وجود ندارد، پر جنب و جوش نیست، می توانید بگویید: "شهر روح ندارد."

Or: "You have no soul", which is a very terrible insult if you say: "You have no soul", like

یا: «تو روح نداری» که اگر بگویید: «روح نداری»، مانند

no human feeling.

هیچ احساس انسانی، توهین بسیار وحشتناکی است.

"Sole", "s-o-l-e" can have a couple of different meanings.

"Sole"، "s-o-l-e" می تواند چند معانی مختلف داشته باشد.

It can be a noun, which means the bottom part of your foot, so the...

این می تواند یک اسم باشد که به معنای قسمت پایین پای شما است، بنابراین

If this is your foot, the whole underside of your foot is your sole.

اگر این پای شما است، تمام قسمت زیرین پای شما کف پای شما است.

When you go to the store you can buy insoles for your shoes, for example, and you know,

وقتی به فروشگاه می روید می توانید مثلاً برای کفش های خود کفی بخرید و می دانید که

they cover...

می پوشند...

Go under the sole of your foot.

برو زیر کف پا.

It can also mean the one and only.

همچنین می تواند به معنای یک و تنها باشد.

So, the sole survivor, for example, of a plane crash or something like that.

بنابراین، به عنوان مثال، تنها بازمانده یک سقوط هواپیما یا چیزی شبیه به آن.

So: "She is my sole living relative."

پس: "او تنها خویشاوند زنده من است."

If you only have one living family member left in your family, you can say: "She is

اگر فقط یک عضو خانواده زنده در خانواده تان باقی مانده است، می توانید بگویید: "

my sole living relative", the one and only.

او تنها خویشاوند زنده من است" ، تنها و تنها. برای مثال

"My sole reason for living", for example.

"تنها دلیل من برای زندگی".

And finally, number 10: "vial" and "vile".

و در نهایت عدد 10: «ویال» و «رذل».

So, "vial", the noun, here's a picture of a vial that you can often see in doctors'

بنابراین، "ویال"، اسم، در اینجا تصویر یک ویال است که اغلب می توانید در مطب پزشکان

offices or science labs.

یا آزمایشگاه های علمی ببینید.

This is a small container that is used for liquids.

این یک ظرف کوچک است که برای مایعات استفاده می شود.

So you can have a vial of blood, or a vial of a specific chemical, like ammonia, for example.

بنابراین می توانید یک ویال خون یا یک ویال از یک ماده شیمیایی خاص مانند آمونیاک داشته باشید.

Is it ammonia?

آیا آمونیاک است؟

Anemia is the disease, right?

کم خونی همان بیماری است، درست است؟

Ammonia, ammonia, that's it.

آمونیاک، آمونیاک، همین.

So, then "vile", the adjective, "v-i-l-e", this means wretchedly bad, absolutely disgusting,

بنابراین، پس از آن "شرور"، صفت، "وی-ل-ه"، این به معنای بدبختانه بد، مطلقا منزجر کننده،

awful, terrible.

افتضاح، وحشتناک است.

So: "A vile human being." Right?

پس: «انسان رذیله». درست؟

If I say: "He is a vile human being", disgusting, terrible, awful.

اگر بگویم: «انسان شریر است»، ناپسند، وحشتناک، افتضاح.

It's a very strong and horrible word.

این کلمه بسیار قوی و وحشتناکی است.

And if you want to use both of these: "He filled the vial with a vile poison", a very

و اگر می خواهید از هر دوی اینها استفاده کنید: "او ویال را با سم زشت پر کرد"، سمی بسیار

strong, gross, disgusting, terrible poison. Okay?

قوی، درشت، نفرت انگیز و وحشتناک. باشه؟

So, speaking of vile, Disney, I can't stand them, guys, they keep killing people.

بنابراین، در مورد دیزنی، من نمی توانم آنها را تحمل کنم، بچه ها، آنها به کشتن مردم ادامه می دهند.

It can't be...

نمی شود...

We need to stop this.

ما باید جلوی این را بگیریم.

We... Okay, forget it, Alex. Just forget it.

ما... باشه، فراموشش کن، الکس. فقط فراموشش کن.

Today we talked about homophones.

امروز در مورد همفون صحبت کردیم.

Better yet, we talked about advanced homophones.

بهتر از این، ما در مورد همفون های پیشرفته صحبت کردیم.

If you want to go back and watch a video that has 20 more combinations of homophones, 10

اگر می خواهید به عقب برگردید و ویدیویی را تماشا کنید که 20 ترکیب دیگر از همفون دارد، 10 ترکیب

at the beginner level, 10 at the intermediate level, you can do so at the link attached

در سطح مبتدی، 10 در سطح متوسط ، می توانید این کار را در لینک پیوست شده

to this video.

به این ویدیو انجام دهید.

And once you do that, I think you'll feel a lot more confident in your English speaking

و وقتی این کار را انجام دادید، فکر می‌کنم در توانایی صحبت کردن به زبان

ability, your English comprehension, your English spelling, and just in general; you'll

انگلیسی، درک زبان انگلیسی، املای انگلیسی خود و به طور کلی اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

be an all-around, more confident, and comfortable English speaker.

شما یک انگلیسی زبان همه جانبه، مطمئن تر و راحت تر خواهید بود.

My mom is calling me.

مامانم بهم زنگ میزنه

I'm just going to turn that off, guys.

من فقط آن را خاموش می کنم، بچه ها.

Hold on.

صبر کن.

In the middle of a video, is just...

در وسط یک ویدیو، فقط...

It's really rude.

واقعا بی ادبی است.

But let's finish that. Okay.

اما بیایید آن را تمام کنیم. باشه.

So, if you want to test your understanding of this material, as always, you can check

بنابراین، اگر می‌خواهید درک خود را از این مطالب امتحان کنید، مانند همیشه، می‌توانید

out the quiz on www.engvid.com.

امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید.

You can also subscribe to my channel, check me out of Facebook, check me out on Twitter.

شما همچنین می توانید در کانال من مشترک شوید، من را از فیس بوک چک کنید، من را در توییتر بررسی کنید.

And yeah, do all those things, and also donate to the site if you want to support what we

و بله، همه این کارها را انجام دهید، و همچنین اگر می خواهید از کاری که ما

do here.

در اینجا انجام می دهیم حمایت کنید، به سایت کمک مالی کنید.

So, thank you very much, guys, for clicking and I'll see you next time.

بنابراین، بچه ها، بسیار متشکرم که کلیک کردید و دفعه بعد شما را می بینم.

I hate Disney.

من از دیزنی متنفرم