Improve Your Vocabulary: Adverbs of Intensity

Whoa, you are way too intense, buddy.

اوه، تو خیلی شدید هستی رفیق.

Woo.

وو

Hey, everyone.

هی همه.

I'm Alex.

من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on adverbs of intensity or adverbs of degree.

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد قیدهای شدت یا قید درجه خوش آمدید.

So, are you tired of constantly saying: "I'm very tired", "I'm so tired", "I'm really tired",

پس آیا از اینکه مدام بگویید: « خیلی خسته هستم»، «خیلی خسته هستم»، «خیلی خسته هستم»،

"I'm a little tired", and that's it; you only have four adverbs you use again and again?

«کمی خسته هستم»، خسته شده‌اید، و بس. شما فقط چهار قید دارید که بارها و بارها استفاده می کنید؟

Well, this lesson is going to fix that problem.

خوب، این درس این مشکل را برطرف می کند.

I am going to give you a ton of different options that you can use to, for example,

من می‌خواهم گزینه‌های مختلفی را به شما ارائه کنم که می‌توانید از آنها برای

modify your adjectives, your adverbs, and even your verbs.

اصلاح صفت‌ها، قیدها و حتی افعال خود استفاده کنید.

Okay?

باشه؟

So we're going to go all the way from: "ehh..." to "kind of intense", to "pretty intense",

بنابراین ما می خواهیم تمام راه را از: "اههه..." به "نوعی شدید"، به "بسیار شدید"،

to "OH MY GOD SO INTENSE!"

به "اوه خدای من خیلی شدید!"

Okay?

باشه؟

So, let's start on this side with: "ehh..."

بنابراین، اجازه دهید از این طرف با این جمله شروع کنیم: "ههه..."

Okay?

باشه؟

So, here we have: "a little", which I think most people learn as, like, their first adverb

بنابراین، در اینجا داریم: "کمی"، که فکر می‌کنم اکثر مردم آن را به عنوان اولین قید مدرک خود می‌آموزند

of degree to talk about something that's, you know, kind of there, kind of not.

تا در مورد چیزی صحبت کنند که، می‌دانید، یک جورهایی وجود دارد، به نوعی نه.

"A little".

"کمی".

"A bit" is another word that you can say, instead of "a little".

"کمی" کلمه دیگری است که می توانید به جای "کم" بگویید.

Or: "slightly".

یا: «کمی».

Okay?

باشه؟

So, for example: "I'm a little hungry.

به عنوان مثال: "من کمی گرسنه هستم.

Yeah, I'm a bit tired.

آره، کمی خسته هستم.

Yeah, it's slightly cold in here."

آره، اینجا کمی سرد است."

Okay?

باشه؟

So: "a little", "a bit", "slightly".

پس: «کمی»، «کمی»، «کمی».

This is just poquito.

این فقط پوکیتو است.

Okay?

باشه؟

I only know it in Spanish.

من فقط به زبان اسپانیایی بلدم.

Or troche in Polish.

یا troche در لهستانی.

That's all I know.

این تمام چیزی است که میدانم.

Un puh en Fran�ais.

Un puh en Franâis.

Okay?

باشه؟

Teach me the other words in your languages in the comments.

کلمات دیگر را به زبان خود در نظرات به من آموزش دهید.

Okay?

باشه؟

So, next: "kind of intense".

بنابراین، بعدی: "نوعی شدید".

So, you can say: "fairly", like: "I'm fairly sure they're going to win".

بنابراین، می توانید بگویید: "منصفانه"، مانند: "من نسبتاً مطمئن هستم که آنها برنده خواهند شد".

"rather": "I'm rather certain", okay?

"به جای": "من نسبتاً مطمئن هستم"، خوب؟

"somewhat", so: "Mm, it was somewhat boring".

"تا حدودی"، بنابراین: "مم، تا حدودی خسته کننده بود".

"moderately": "They played moderately well".

«متوسط»: «معتدل خوب بازی کردند».

"considerably": "This movie was considerably better than the last movie."

"به طور قابل توجهی": "این فیلم به طور قابل توجهی بهتر از فیلم قبلی بود."

Okay?

باشه؟

"nearly": "I nearly fell" or "I nearly died" if you want to, you know, use something that's

"نزدیک": "نزدیک بود سقوط کنم" یا "نزدیک بود بمیرم" اگر می خواهید، می دانید، از چیزی استفاده کنید

a bit more idiomatic and not literal.

که کمی اصطلاحی تر است و تحت اللفظی نیست.

"kind of": "I mean, I'm kind of excited, I guess."

" kind of ": "منظورم این است که من یک جورهایی هیجان زده هستم، حدس می زنم."

Okay?

باشه؟

"sort of".

"نوعی".

"kind of", "sort of" - same group of words.

"نوعی"، "نوعی" - همان گروه از کلمات.

I have a video on "kind of" and "sort of" that you can check out.

من یک ویدیو در مورد "نوعی" و "نوعی" دارم که می توانید آن را بررسی کنید.

It means a little; not really.

به معنای کمی است؛ نه واقعا.

Okay?

باشه؟

So: "kind of", "sort of".

بنابراین: "نوعی"، "نوعی".

"Yeah, I mean it was sort of okay, I guess."

"آره، منظورم این است که تا حدی خوب بود، حدس می‌زنم."

Okay?

باشه؟

And: "noticeably": "The movie was noticeably better than I remember."

و: "به طور قابل توجهی": "فیلم به طرز محسوسی بهتر از آن چیزی بود که من به یاد دارم."

Okay?

باشه؟

Next: "pretty intense".

بعدی: "بسیار شدید".

We have: "awfully", "pretty", "really", "so", "very", "mostly", and "quite".

داریم: "به طرز وحشتناکی"، "زیبا"، "واقعا"، "خیلی"، "بیشتر" و "کاملا".

Okay?

باشه؟

So, let's use some examples.

بنابراین، اجازه دهید از چند مثال استفاده کنیم.

These are just examples that come to my mind, which should let you know that these are very,

اینها فقط نمونه هایی هستند که به ذهن من می رسد، که باید به شما اطلاع دهد که اینها

very common combinations that we use with these adverbs.

ترکیبات بسیار بسیار رایجی هستند که ما با این قیدها استفاده می کنیم.

So: "It was awfully hot yesterday."

بنابراین: "دیروز به شدت گرم بود."

All right?

خیلی خوب؟

"I'm pretty sure that's right.

"من تقریباً مطمئن هستم که درست است.

I'm pretty sure that's incorrect".

من تقریباً مطمئن هستم که این نادرست است".

"really": "They played really terribly."

"واقعا": "آنها واقعاً وحشتناک بازی کردند."

Okay?

باشه؟

Or: "They played really...

یا: «آنها واقعاً بازی کردند...

They played really well.", "They played so poorly.", "They played very elegantly", maybe.

آنها واقعاً خوب بازی کردند.»، «آنها خیلی ضعیف بازی کردند.»، «خیلی ظریف بازی کردند»، شاید.

Maybe not "elegantly", but, you know: "very tired", "very hungry".

شاید نه "ظرافت"، اما، می دانید: "خیلی خسته"، "بسیار گرسنه".

"very" you can use with everything pretty much.

"بسیار" می توانید با همه چیز تقریباً استفاده کنید .

Okay?

باشه؟

"mostly": "We're mostly finished this chart; mostly done."

"بیشتر": "اکثراً این نمودار را به پایان رساندیم؛ بیشتر انجام شد."

Okay?

باشه؟

Mostly good.

اکثرا خوبه

"quite": "It was quite good.", "I'm quite certain that this video is going to improve

"کاملا": "بسیار خوب بود."، "کاملا مطمئن هستم که این ویدئو انگلیسی شما را بهبود می بخشد

your English."

."

"OH MY GOD SO INTENSE!"

"اوه خدای من خیلی شدید!"

So hot.

خیلی گرم

Okay?

باشه؟

Ready, Totoro?

آماده ای، توتورو؟

Yeah.

آره

Okay.

باشه.

So, we have: "completely" which is like 100%.

بنابراین، ما داریم: "کاملا" که مانند 100٪ است.

Okay?

باشه؟

So: "They got completely destroyed", if you're talking about sports and one team destroyed

بنابراین: "آنها به طور کامل نابود شدند"، اگر شما در مورد ورزش صحبت می کنید و یک تیم

the other team 10-nothing in a game of, I don't know, soccer, or hockey, or baseball.

تیم دیگر را 10 نابود کرد - هیچ چیز در یک بازی، نمی دانم، فوتبال، یا هاکی یا بیسبال.

"totally": "It was totally worth it."

"totally": "این کاملا ارزشش را داشت."

Okay?

باشه؟

"thoroughly": "Huh, I am thoroughly impressed.

"کاملا": "هه، من کاملا تحت تاثیر قرار گرفتم

You cleaned your room very well.

. اتاقت رو خیلی خوب تمیز کردی.

Thoroughly impressed."

کاملا تحت تاثیر قرار گرفتی."

So, "thoroughly" is another way to say: in all areas, completely, totally.

بنابراین، «کاملاً» راه دیگری برای گفتن است: در همه زمینه ها، کاملاً، کاملاً.

Okay?

باشه؟

"thoroughly".

"به طور کامل".

"Thoroughly impressed; satisfied".

"کاملا تحت تاثیر قرار گرفتم؛ راضی".

"absolutely": "It was absolutely magical."

"مطمئنا": "کاملاً جادویی بود."

Okay?

باشه؟

Like, the original Lord of the Rings trilogy was absolutely magical.

مثل اینکه سه گانه اصلی ارباب حلقه ها کاملا جادویی بود.

I went to a Lord of the Rings concert recently, which for me, was absolutely magical.

من اخیراً به کنسرت ارباب حلقه ها رفتم که برای من کاملاً جادویی بود.

Okay?

باشه؟

"perfectly": "I am perfectly satisfied.

"کاملا": "کاملاً راضی هستم.

I'm perfectly happy".

کاملاً خوشحالم".

"extremely": "It was extremely cold."

«بسیار»: «خیلی سرد بود».

Okay?

باشه؟

"utterly": "It was utterly awful."

«کاملاً»: «کاملاً وحشتناک بود».

Okay?

باشه؟

So, all of these are basically synonyms for the word "completely".

بنابراین، همه اینها اساساً مترادف کلمه "به طور کامل" هستند.

If you want the 100% translated definition, I recommend checking out something like a

اگر تعریف ۱۰۰٪ ترجمه شده را می‌خواهید، توصیه می‌کنم چیزی مانند

Google Translate, but most of these...

Google Translate را بررسی کنید، اما بیشتر اینها...

All of these, actually, are another way to say: "completely" or "extremely", "very".

همه اینها، در واقع، راه دیگری برای گفتن هستند: "کاملا" یا "بسیار"، "بسیار".

More than "very".

بیشتر از "خیلی".

Okay?

باشه؟

Like, 100% to 99...

مانند، 100٪ به 99...

99 to 100.

99 تا 100. بسیار

All right, so we have: "ehh...", "kind of", "pretty", "OH MY GOD SO INTENSE!"

خوب، بنابراین ما داریم: "ههه..."، "نوعی"، "زیبا"، "اوه خدای من خیلی شدید!"

So, now, to finish this lesson, I'm going to give you some more common combinations,

بنابراین، اکنون، برای پایان دادن به این درس، می‌خواهم چند ترکیب رایج‌تر را به شما ارائه دهم

all right?

، خوب است؟

Now, these are adverb and adjective combinations.

حالا اینها ترکیبات قید و صفت هستند.

In this video, you have heard me use adverb and adjective combinations, adverb and adverb

در این ویدیو شنیده اید که من از ترکیب قید و صفت، ترکیب قید و قید

combinations, like: "pretty well", okay?

استفاده می کنم، مانند: "خیلی خوب"، باشه؟

And you've heard me use adverb and verb combinations or collocations.

و شنیده اید که من از ترکیبات قید و فعل یا ترکیبات استفاده می کنم .

At the bottom, I'm just going to give you some common adverb and adjective combinations

در پایین، من فقط چند ترکیب قید و صفت متداول را

as a warmup for something else I'm going to mention later, so stay tuned and come through

به عنوان گرم کردن چیز دیگری که بعداً به آن اشاره خواهم کرد، به شما می‌دهم ، پس

with me, with this.

با ما همراه باشید و با من همراه باشید.

That kind of made sense.

اینجوری منطقی بود

All right, so: "perfectly": "perfectly happy".

بسیار خوب، پس: "کاملا": "کاملاً خوشحال".

"utterly": "utterly exhausted".

«کلاً»: «بی نهایت خسته».

"absolutely": "absolutely certain".

«مطلق»: «مطمئناً یقین».

"pretty": "pretty sure".

«زیبا»: «کاملاً مطمئن».

"mostly": "mostly finished".

«بیشتر»: «بیشتر تمام شده».

"sort of": "sort of bland".

«نوعی»: «نوعی بی مزه».

If you don't know what "bland" means, it means, like, plain, boring.

اگر نمی‌دانید «ملایم» به چه معناست، به معنای ساده، خسته‌کننده است.

You can use "bland" to talk about food, if there's no flavour.

اگر طعمی وجود ندارد، می‌توانید برای صحبت در مورد غذا از «مزخم» استفاده کنید .

You can also use "bland" to talk about a textbook that's very boring.

همچنین می توانید برای صحبت در مورد یک کتاب درسی که بسیار کسل کننده است از "بی مزه" استفاده کنید .

You can use "bland" to talk about a movie or a performance.

برای صحبت در مورد یک فیلم یا یک اجرا، می توانید از "بی مزه" استفاده کنید .

All right?

خیلی خوب؟

And then: "a little": "a little hungry".

و بعد: «کم»: «کمی گرسنه».

Okay?

باشه؟

And "noticeably": "noticeably different".

و «مشاهده»: «به طور محسوس متفاوت».

So, you can notice that it was different.

بنابراین، می توانید متوجه شوید که متفاوت بود.

So, the second movie was noticeably different than the first movie, as an example that I

بنابراین، فیلم دوم تفاوت محسوسی با فیلم اول داشت، به عنوان مثالی که من

used, here.

در اینجا استفاده کردم.

That's a lot.

آن خیلی زیاد است.

That's a lot of intensity, I think, for one video, for one lesson.

من فکر می کنم که برای یک ویدیو، برای یک درس، شدت زیادی دارد.

So, if you want to test your understanding of this material, as always, you can check

بنابراین، اگر می‌خواهید درک خود را از این مطالب امتحان کنید، مانند همیشه، می‌توانید

out the quiz on www.engvid.com.

امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید.

And, if you liked, you know, learning these common combinations, you can also check out

و، اگر دوست داشتید، می‌دانید که این ترکیب‌های رایج را یاد می‌گیرید، می‌توانید

my other video on words that go together, which talks about stuff like this - adverb

ویدیوی دیگر من را نیز در مورد کلماتی که با هم ترکیب می‌شوند، تماشا کنید، که در مورد مواردی مانند این صحبت می‌کند - ترکیب‌های قید

and adjective collocations.

و صفت.

If you don't get enough there, and you say: "Alex, I want more.

اگر در آنجا به اندازه کافی سیر نشوید و بگویید: "الکس، من بیشتر می خواهم.

I need more, but can Rebecca do it?"

به چیزهای بیشتری نیاز دارم، اما آیا ربکا می تواند این کار را انجام دهد؟"

I say: Yes.

من موافقم.

Yes, Rebecca can do it, too, because she has another video that looks at adverb and verb

بله، ربکا هم می‌تواند این کار را انجام دهد، زیرا او ویدیوی دیگری دارد که به هم‌آمیزی قید و فعل

collocations.

می‌پردازد.

Okay?

باشه؟

So there's a lot of stuff for you to study.

بنابراین چیزهای زیادی برای مطالعه وجود دارد.

Check out both of those videos attached to this video.

هر دوی این ویدیوهای پیوست شده به این ویدیو را بررسی کنید.

After you do, leave comments on those videos, too.

پس از انجام این کار، نظرات خود را در مورد آن ویدیوها نیز بنویسید.

And after you've done the quiz, checked out the videos, you can add me on Facebook, add

و بعد از اینکه مسابقه را انجام دادید، ویدیوها را بررسی کردید، می توانید من را در فیس بوک اضافه کنید،

me on Twitter, subscribe to my YouTube channel, tell all your friends.

من را در توییتر اضافه کنید، در کانال یوتیوب من مشترک شوید، به همه دوستان خود بگویید.

And if you really want to support what we do, you can also donate at the "Support" link

و اگر واقعاً می خواهید از کاری که ما انجام می دهیم حمایت کنید ، می توانید در پیوند "پشتیبانی" در www.engvid.com نیز کمک مالی کنید

on www.engvid.com.

.

So, til next time, thanks for clicking, and let's get out of here, Totoro.

بنابراین، تا دفعه بعد، برای کلیک کردن متشکریم، و بیایید از اینجا برویم، توتورو.

You're so intense.

تو خیلی شدید