Learn 8 Phrasal Verbs with "PUSH"

Hey, everyone. I'm Alex.

هی همه. من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on: "'Push' Phrasal Verbs".

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد: "فعال عبارتی 'فشار" خوش آمدید.

So phrasal verbs, like you know, if you have been following my channel for a while, are

بنابراین افعال عبارتی، همانطور که می دانید ، اگر مدتی است که کانال من را دنبال می کنید،

some of the most difficult words and expressions to master in the English language.

از سخت ترین کلمات و عبارات برای تسلط در زبان انگلیسی هستند.

They take a verb with a preposition, which is actually called a particle in a phrasal

آنها یک فعل را با حرف اضافه می گیرند که در واقع در فعل عبارتی به آن ذره

verb, but it looks like a preposition, and they create a new meaning when you match the

می گویند، اما شبیه حرف اضافه است و وقتی

verb with the particle, with the preposition, whichever one you want to call them.

فعل را با ذره، با حرف اضافه، هر کدام که می خواهید، یک معنی جدید ایجاد می کنند. با آن ها تماس بگیر.

So we are going to look at eight, eight "push" phrasal verbs in this lesson.

بنابراین ما قصد داریم به هشت، هشت فعل عبارتی "فعل" در این درس نگاه کنیم.

We'll start with four, we'll do another four right after this.

ما با چهار شروع می کنیم، بلافاصله بعد از این چهار مورد دیگر را انجام می دهیم.

So, I don't want to waste any more time.

بنابراین، من نمی خواهم بیشتر وقت خود را تلف کنم.

Let's get started.

بیایید شروع کنیم.

Number one: "to push ahead with something".

شماره یک: "پیش بردن با چیزی".

So, to push ahead with something means to continue with something, to continue doing

بنابراین، پیشبرد کاری به معنای ادامه دادن به چیزی است، ادامه دادن به انجام

something when there are problems or when other people maybe working on a project

کاری در زمانی که مشکلاتی وجود دارد یا زمانی که افراد دیگری ممکن است روی پروژه ای کار

wish to stop.

کنند مایل به توقف هستند.

So you keep doing it even though other people say:

بنابراین شما به انجام آن ادامه می دهید، حتی اگر دیگران بگویند:

"No, no, stop. It's a bad idea."

"نه، نه، بس کن. این ایده بدی است."

Typically, you push ahead with things in an office or the government will push ahead with

به طور معمول، شما کارهایی را در یک اداره انجام می دهید یا دولت با چیزی جلو می

something.

زند.

Let's look at the two examples to show you what I mean.

بیایید به دو مثال نگاه کنیم تا منظورم را به شما نشان دهیم.

Number one: "We pushed ahead with the policy despite unpopular public opinion."

شماره یک: "ما با وجود مخالفت افکار عمومی، این سیاست را پیش بردیم."

The public didn't like the policy we introduced, maybe the policy says:

سیاستی که ما معرفی کردیم، عموم مردم را دوست نداشتند ، شاید این سیاست می گوید:

"Everyone must have a fake mustache on the second day of every month."

«همه باید در روز دوم هر ماه سبیل های تقلبی داشته باشند».

I don't know.

من نمی دانم.

And this is unpopular public opinion, but, you know, the government says:

و این افکار عمومی منفور است، اما، می دانید، دولت می گوید:

"Oh, it's a great idea. Let's do it."

"اوه، این یک ایده عالی است. بیایید آن را انجام دهیم."

So they push ahead with the policy.

بنابراین آنها سیاست را پیش می برند.

Second: "The municipal government is pushing ahead with its plans."

دوم: «دولت شهرداری برنامه های خود را پیش می برد».

So, again: "to push ahead" is to keep going, to keep pushing with something even if there

بنابراین، مجدداً: "پیشبردن" یعنی ادامه دادن، ادامه دادن به فشار دادن با چیزی حتی اگر

are problems or other people think it's a bad idea.

مشکلاتی وجود داشته باشد یا دیگران فکر کنند این ایده بدی است.

Next: "push someone around".

بعدی: "کسی را به اطراف فشار دهید".

So think of...

پس به این فکر کنید...

If someone pushes you around, they treat you in a rude way.

اگر کسی شما را هل دهد، رفتاری بی ادبانه با شما دارد.

They act like a bully.

آنها مانند یک قلدر عمل می کنند.

For example: "Our boss thinks he can just push people around."

به عنوان مثال: "رئیس ما فکر می کند که می تواند مردم را به اطراف هل دهد."

Or: "My brother pushed me around a lot as a kid."

یا: "برادرم در بچگی خیلی مرا هل می داد ."

So imagine you are the person who is being pushed around, you're...

بنابراین تصور کنید که شما فردی هستید که تحت فشار قرار می‌دهید، شما...

Someone is bullying you, pushing you in this direction and that direction, treating you

یک نفر به شما قلدری می‌کند، شما را به این سمت و آن سمت هل می‌دهد، با شما طوری رفتار می‌کند

like they are a bully.

که انگار یک قلدر هستید.

Next: "to push someone away" means to force someone away from you.

بعد: «کسی را از خود دور کن» یعنی کسی را به زور از خود دور کنی.

So: "The relationship wasn't working, so she pushed him away."

بنابراین: "رابطه کار نمی کرد، بنابراین او را از خود دور کرد."

This means, you know, she stopped calling him, she stopped commenting on his Facebook

این بدان معناست که او دیگر با او تماس نمی‌گیرد، دیگر روی

photos, she just did not text him anymore.

عکس‌های فیسبوکش نظر نمی‌دهد، فقط به او پیامک نمی‌دهد.

She pushed him away because the relationship was not working.

او را از خود دور کرد زیرا رابطه کار نمی کرد.

Next: "We're friends. Why are you pushing me away?"

بعدی: "ما با هم دوستیم. چرا مرا دور می کنی؟"

Okay?

باشه؟

So: "You're my best friend.

بنابراین: "تو بهترین دوست من هستی

Don't push me away. Come back."

. مرا هل نده. برگرد."

Okay? Don't separate yourself.

باشه؟ خودتو جدا نکن

Don't try to force yourself away from me.

سعی نکن خودت را به زور از من دور کنی

Next: "to push a date or an appointment back", this means to postpone something, so delay

بعدی: "به عقب انداختن یک تاریخ یا قرار ملاقات"، این به معنای به تعویق انداختن چیزی است، بنابراین

something (s/t - something) until a later time or a later date.

چیزی را به تأخیر بیندازید (s/t - چیزی) را تا زمانی بعد یا تاریخ بعدی.

Two examples: "The meeting had to be pushed back by a week."

دو مثال: «جلسه باید یک هفته به عقب می‌افتد».

So the meeting was pushed back, delayed by one week.

بنابراین جلسه با یک هفته تأخیر به تعویق افتاد.

"We pushed our wedding date back."

ما تاریخ ازدواجمان را عقب انداختیم.»

So we realized...

بنابراین ما متوجه شدیم...

There was a family emergency maybe, so we had to push the wedding date back.

شاید یک اورژانس خانوادگی وجود داشته باشد، بنابراین مجبور شدیم تاریخ عروسی را عقب بیندازیم.

Okay, now we're going to look at four more.

خوب، اکنون چهار مورد دیگر را بررسی می کنیم.

Next we have: "to push back against someone or something".

بعد داریم: «پس زدن کسی یا چیزی».

This means to fight back against someone or something.

این به معنای مبارزه با کسی یا چیزی است.

For example: "They pushed back against the enemy",

مثلاً: «عَلَیْهُمْ عَلَیْهِمْ عَلَیْهِمْ»،

against the enemy army.

در برابر لشکر دشمن.

So the enemy army is coming at them, they're pushing them, pushing them, pushing them.

پس ارتش دشمن به سوی آنها می آید، آنها را هل می دهند، هل می دهند، هل می دهند.

And then they push back, push back, push back against the enemy army.

و سپس آنها را به عقب می اندازند، به عقب می رانند، ارتش دشمن را عقب می رانند.

Next example:

مثال بعدی:

"We can't accept these conditions. We need to push back."

"ما نمی توانیم این شرایط را بپذیریم . باید عقب نشینی کنیم."

So, this could be a situation at your workplace where you do not like the conditions, so you

بنابراین، این می تواند موقعیتی در محل کار شما باشد که در آن شرایط را دوست ندارید، بنابراین می

want to push back against the management.

خواهید علیه مدیریت عقب نشینی کنید.

Next: "to push for something" or "to push for someone"

بعد: «اَقْتَعُوا لِلَیْسِی» یا «فَرْجَعُونَ لَعَلِی»

means to support and advocate for something or someone.

به معنای حمایت و حمایت از چیزی یا کسی است.

Examples: "The employees pushed for more money."

مثال: "کارمندان برای پول بیشتر فشار آوردند."

So maybe, again, the employees are not happy with how much money they are making, so they

بنابراین شاید باز هم کارمندان از میزان درآمد خود راضی نباشند، به همین

go on strike and in their discussion with the management, they push for more money.

دلیل دست به اعتصاب می زنند و در بحث خود با مدیریت، برای پول بیشتر فشار می آورند.

They support and advocate for more money.

آنها از پول بیشتر حمایت و حمایت می کنند.

Next: "Most Canadians pushed for Justin Trudeau in the 2015 election."

بعدی: "اکثر کانادایی ها برای جاستین ترودو در انتخابات 2015 فشار آوردند."

So they pushed for him, supported him, advocated for him, and he won.

بنابراین برای او فشار آوردند، از او حمایت کردند، از او دفاع کردند و او پیروز شد.

He became the Prime Minister in 2015.

او در سال 2015 نخست وزیر شد.

Two more examples: "push or press on with something or with a plan".

دو مثال دیگر: "فشار یا فشار دادن با چیزی یا با یک برنامه".

So you can say: "to push on" or "to press on".

بنابراین می توانید بگویید: "فشار دادن" یا "فشار دادن".

This means to continue doing something, even when it's difficult.

این به معنای ادامه دادن به انجام کاری است، حتی زمانی که دشوار است.

So: "The drive was difficult, but we kept pushing on."

بنابراین: "درایو سخت بود، اما ما به ادامه کار ادامه دادیم."

Okay? So it's snowing a lot and you're like:

باشه؟ بنابراین برف زیادی می بارد و شما می گویید:

"Okay, just 20 more minutes and I'm at home."

"باشه، فقط 20 دقیقه دیگر و من در خانه هستم."

Okay, we kept pushing on, pushing on, pushing on, continued to drive.

خوب، ما به فشار دادن ادامه دادیم، فشار می آوردیم، فشار می آوردیم ، به رانندگی ادامه می دادیم.

Next: "We can't quit. We need to push on."

بعدی: "ما نمی توانیم دست بکشیم . باید ادامه دهیم."

This could be any situation.

این می تواند هر موقعیتی باشد.

"We can't give up. We need to keep going."

ما نمی توانیم تسلیم شویم. باید به راه خود ادامه دهیم." برای

Push on, and continue studying English, for example.

مثال ادامه دهید و به مطالعه انگلیسی ادامه دهید.

Finally: "push past", and you need to push past someone.

در نهایت: "هل گذشته"، و شما باید از کنار کسی عبور کنید.

So, to push past someone is to press roughly into someone as you pass them.

بنابراین، پشت سر گذاشتن یک نفر به این معناست که وقتی از کنار او رد می‌شوید، به او فشار وارد کنید.

So the two examples will make this very clear:

بنابراین، دو مثال این موضوع را کاملاً روشن می‌کند:

"I had to push past a bunch of people to catch the bus."

"من مجبور شدم برای گرفتن اتوبوس از کنار یکسری مردم عبور کنم."

So, you're, you know, trying to catch the bus, the bus is there.

بنابراین، می دانید، شما در حال تلاش برای گرفتن اتوبوس هستید، اتوبوس آنجاست.

There are people in front of you, you have to: "Uh, uh, uh", push past them to catch

افرادی روبروی شما هستند، شما باید: "اوه، اوه، اوه"، از کنار آنها رد شوید تا

the bus on time.

به موقع به اتوبوس برسید.

Finally: "She pushed past three runners to win the race."

در نهایت: "او سه دونده را پشت سر گذاشت تا در مسابقه پیروز شود."

So she's running, she's running, she's running, and she's pushing past three runners to win

بنابراین او می دود، می دود، می دود، و از سه دونده جلو می زند تا

the race.

در مسابقه پیروز شود.

That's a lot of information.

این اطلاعات زیادی است.

So, if you'd like to test your understanding of the material:

بنابراین، اگر می‌خواهید درک خود را از مطالب آزمایش کنید:

Number one, I recommend you go back, watch the video again because there is a lot of information here,

شماره یک، توصیه می‌کنم برگردید، دوباره ویدیو را تماشا کنید زیرا اطلاعات زیادی در اینجا وجود دارد،

then do the quiz on www.engvid.com.

سپس آزمون را در www.engvid.com انجام دهید.

If you enjoyed the video,

اگر از ویدیو لذت بردید،

don't forget to like it, comment on it, subscribe to the channel,

فراموش نکنید که آن را لایک کنید، در مورد آن نظر دهید، در کانال مشترک شوید

and check me out of Facebook and Twitter.

و من را از فیس بوک و توییتر چک کنید.

Til next time, push on.

تا دفعه بعد، فشار دهید.