IELTS Speaking Idioms: HEALTH

(bright music)

(موسیقی روشن)

I know what's coming up next.

من می دانم که در آینده چه اتفاقی می افتد.

This is coming up next.

این مورد بعدی است.

♪ I want some idioms ♪

♪ من چند اصطلاح می خواهم ♪

♪ I want them now ♪

♪ من آنها را می خواهم ♪

♪ I want some idioms ♪

♪ من برخی از اصطلاحات را می خواهم ♪

♪ But I don't know how ♪

♪ اما نمی دانم چگونه ♪

♪ How to learn them ♪

♪ چگونه آنها را یاد بگیرم ♪ ♪

♪ How to remember them ♪

چگونه آنها را به خاطر بسپارم ♪

♪ All that I know ♪

♪ همه چیزهایی که می دانم

♪ I really think so ♪

♪ واقعا اینطور فکر می کنم ♪ ♪

♪ Is that I want some idioms now ♪

♪ این است که من اکنون چند اصطلاح می خواهم ♪

♪ How to learn them ♪

♪ چگونه آنها را یاد بگیرم ♪

(laughing)

(با خنده) بسیار

Okay great, it's idiom time.

عالی، وقت اصطلاح است.

We've already seen quite a few idioms there,

ما قبلاً چند اصطلاح را در آنجا دیده‌ایم،

but let's bring in some more idioms for you.

اما اجازه دهید چند اصطلاح دیگر را برای شما بیاوریم.

And I'm gonna test you, okay?

و من می خواهم شما را آزمایش کنم، باشه؟

So, I'm gonna show you a picture

بنابراین، من یک عکس به شما نشان می دهم

and can you guess the idiom?

و آیا می توانید اصطلاح را حدس بزنید؟

Okay, let's put it in here.

باشه، بذاریمش اینجا

Let's do number one, where are you number one?

بیایید شماره یک را انجام دهیم، شما شماره یک کجا هستید؟

Number one... (Keith laughs)

شماره یک... (کیث می خندد)

Idiom number one is here, guess the idiom.

اصطلاح شماره یک اینجاست، اصطلاح را حدس بزنید.

You can type in the box.

می توانید در کادر تایپ کنید.

♪ I want some idioms ♪

♪ من چند اصطلاح می خواهم ♪

♪ I want them now ♪

♪ من آنها را اکنون می خواهم ♪

♪ How to learn them ♪

♪ چگونه آنها را یاد بگیرم ♪

♪ How to remember them ♪

♪ چگونه آنها را به خاطر بسپارم ♪

Just seeing ideas. ♪ All I know ♪

فقط با دیدن ایده ها. ♪ تنها چیزی که می دانم ♪

♪ And I really think so ♪

♪ و واقعاً اینطور فکر می کنم ♪

♪ Is that I want some idioms now ♪

♪ این است که اکنون چند اصطلاح می خواهم ♪

(indistinct) Yes.

(نامشخص) بله.

♪ How to learn them. ♪

♪ چگونه آنها را یاد بگیریم. ♪

(upbeat country music)

Oh, you're getting close, guys.

(موسیقی شاد کانتری)

اوه، شما دارید نزدیک می شوید، بچه ها.

Oh, very close Arash.

اوه خیلی نزدیک آرش

Oh, this is getting closer and closer.

اوه، این نزدیک و نزدیکتر می شود.

Guys, you're so close.

بچه ها شما خیلی نزدیکید

This is a good one, "I'm not on the ball."

این یک جمله خوب است، "من در توپ نیستم."

Oh man, you're so close.

اوه مرد، تو خیلی نزدیکی

Don't focus on feet, it's not feet, is it?

روی پاها تمرکز نکنید، این پاها نیست، درست است؟

What can you see in the last picture?

در تصویر آخر چه چیزی را می توانید ببینید؟

Wait, Dione.

صبر کن دیون

Perfect, perfect, well done.

عالی، عالی، خوب انجام شده است.

Yeah, nice, very, very good.

آره خوبه خیلی خیلی خوبه

Dione has got it, it's off your game, right?

دیون آن را دریافت کرده است، این بازی شما نیست، درست است؟

Off your game.

خارج از بازی شما

Perfect, well done, off your game.

عالی، خوب انجام شد، از بازی شما خارج شد.

So to be off your game or to feel off your game

بنابراین اینکه از بازی خود دور باشید یا از بازی خود احساس ناراحتی کنید به

is to not feel well enough to perform at your best.

این معناست که آنقدر احساس خوبی ندارید که بهترین عملکرد را داشته باشید.

So often, if you do something badly

بنابراین اغلب، اگر کاری را بد انجام دهید

because you feel sick, you say, "I am off my game."

زیرا احساس بیماری می کنید، می گویید: "من از بازی خود خارج شدم."

Or, "I feel off my game."

یا «احساس می‌کنم از بازی‌ام ناراحتم».

For example, "I'm sorry that wasn't a good presentation.

به عنوان مثال، "متاسفم که ارائه خوبی نبود.

I just feel off my game today;

من فقط امروز از بازی خود ناراحتم؛

I didn't sleep well last night."

دیشب خوب نخوابیدم."

I feel off my game.

من از بازی ام احساس ناراحتی می کنم.

Right?

درست؟

You can say "I feel,"

می‌توانید بگویید «احساس می‌کنم»

or "I'm off my game off."

یا «من از بازی خارج شدم».

Off with a... (Keith hisses)

خاموش با یک... (کیث هیس می‌کند)

Not... (Keith hums)

نه... (کیث زمزمه می‌کند)

Off, it's not voiced, "I'm off my game."

خاموش، صداگذاری نمی‌شود، "من از بازی خود خارج شدم."

Because you're not feeling very well,

چون حالتون خیلی خوب نیست،

maybe you've got a fever, a cold, you're tired,

شاید تب دارید، سرما خورده اید، خسته هستید،

you're lethargic, "Oh, I'm off my game.

بی حال هستید، "اوه، من از بازی ام خارج شدم.

I'm sorry, the class is so boring today

ببخشید، کلاس خیلی خسته کننده است. امروز

because I'm off my game."

به این دلیل که من از بازی خود خارج شدم."

Or, "I couldn't do my homework, I just...

یا «نمی‌توانستم تکالیفم را انجام دهم، فقط...

I feel off my game."

احساس می‌کنم که از بازی‌ام خارج شده‌ام».

Right, I'm not performing.

درسته من اجرا نمیکنم

It's more about a performance,

این بیشتر در مورد یک اجرا است،

like a presentation or even playing,

مانند ارائه یا حتی بازی،

football players can say,

بازیکنان فوتبال می توانند بگویند:

"Oh, I drank too much beer last night.

"اوه، من دیشب خیلی آبجو نوشیدم.

Today, I'm off my game."

امروز، من از بازی خود خارج شدم."

Idiomatic, it's not talking about football,

اصطلاحی، صحبت از فوتبال نیست،

it's the performance.

عملکرد است.

I'm off my game.

من از بازی ام خارج شدم

Great so we've got it, off your game, yes.

عالی است، بنابراین ما آن را از بازی شما خارج کردیم، بله.

Daniela, you're in.

دانیلا، تو وارد شدی.

Yes, you are in, welcome.

بله، تو هستی، خوش آمدی.

Thank you, Leila.

ممنون لیلا جان

I love this comment that's great, thank you.

من این نظر را دوست دارم که عالی است، ممنون

"You're very good at teaching."

"تو در تدریس خیلی خوب هستی."

Oh, thank you so much.

آه، از شما بسیار متشکرم. خیلی

That's nice, thank you.

خوبه، ممنون

So it means not able to perform well.

بنابراین به این معنی است که نمی تواند عملکرد خوبی داشته باشد.

Yes, yes.

بله بله.

Not able to perform.

قادر به اجرا نیست.

Let me change that 'cause that's to...

اجازه دهید این را تغییر دهم، زیرا این به...

Yes, that's better.

بله، بهتر است.

Not able to perform well, because you are a little sick.

نمی توانید عملکرد خوبی داشته باشید، زیرا کمی بیمار هستید.

Yeah, thank you Somaya.

آره مرسی سمیا

You're better at me at teaching.

شما در تدریس بهتر از من هستید.

Really, that's a better, a shorter definition.

در واقع، این یک تعریف بهتر و کوتاه تر است.

Not able to perform well but because you're sick, right?

نمی توانی عملکرد خوبی داشته باشی اما به این دلیل که بیمار هستی، درست است؟

Right, so this is really interesting,

درست است، پس این واقعا جالب است،

so notice to feel off your game.

پس توجه کنید که از بازی خود احساس ناراحتی کنید.

So it's gonna be your or my game.

پس این بازی شما یا من خواهد بود.

So Brian, this is really good but let me help you

بنابراین برایان، این واقعاً خوب است، اما اجازه دهید من به شما کمک کنم

because it's, "I felt off my game."

زیرا "من از بازی خود احساس ناراحتی کردم."

It's always the pronoun, "my game last week

همیشه ضمیر "بازی من در هفته گذشته

so I didn't play at my football club's game."

بنابراین در بازی باشگاه فوتبالم بازی نکردم" است.

Lovely, really, really nice.

دوست داشتنی، واقعا، واقعا زیبا

Excellent, good.

عالی، خوب

Tanzima, I feel off my game 'cause the weather.

تانزیما، من به دلیل آب و هوا از بازی خود بیزارم.

Also, you're very close.

همچنین، شما بسیار نزدیک هستید.

Let me help you a little bit

بگذارید کمی به شما کمک کنم

because feel is a verb, right?

زیرا احساس یک فعل است، درست است؟

I feel, it's not an adjective.

من احساس می کنم، این یک صفت نیست.

You can't say I am feel, it has to be I feel, right?

شما نمی توانید بگویید که من احساس می کنم، باید احساس کنم، درست است؟

Notice, it's the verb to feel.

توجه کنید، این فعل احساس کردن است.

And I've just realized why you are saying that,

و من تازه متوجه شدم که چرا این را می گویید،

'cause I've said am, be, and feel.

زیرا گفته ام هستم، باشم و احساس کنم.

Okay, let me make it much, much clearer, this is my fault.

خوب، بگذارید خیلی خیلی واضح تر بگویم، این تقصیر من است.

So it's either to feel or to be, but not be feel.

بنابراین یا احساس کردن است یا بودن، اما احساس نبودن.

I understand why you said I'm feel, right?

می فهمم چرا گفتی من احساس دارم، درست است؟

It's not, it's to feel off your game

اینطور نیست، برای این است که از بازی شما

or my game, or his game.

یا بازی من یا بازی او احساس ناراحتی کنید.

She feels off her game or to be off your game.

او احساس می کند که از بازی خود یا از بازی شما خارج است.

Excellent, good.

عالی، خوب

Yeah, Omid great.

آره امید عالیه

"My productivity has been declining

بهره وری من کاهش یافته است

because I am off my game nowadays."

زیرا این روزها از بازی خود خارج شده ام.

You've got the idiom really well.

شما این اصطلاح را خیلی خوب فهمیدید.

Really good, yes.

واقعا خوبه، بله

Good.

خوب

"I feel off my game because I'm busy."

"من از بازی خود ناراحتم زیرا مشغول هستم."

Yeah, perfect, nice.

آره، عالی، خوب

Really, really good okay guys, let's move on to number two.

واقعاً، خیلی خوب بچه ها، بیایید به شماره دو برویم.

Idiom number two...

اصطلاح شماره دو...

What's happening?

چه خبر است؟

I dunno what's happening, let me bring us back here.

نمی دانم چه اتفاقی می افتد، بگذار ما را به اینجا برگردانم.

Okay, guess the idiom, where are you?

خوب، اصطلاح را حدس بزن، کجایی؟

No, I'm in the wrong place.

نه، من در جای اشتباهی هستم.

You don't know I'm in the wrong place

شما نمی دانید که من در جای اشتباهی هستم

but I know I'm in the wrong place.

اما می دانم که در جای اشتباهی هستم.

Number two, guess the idiom.

شماره دو، اصطلاح را حدس بزنید.

♪ I want some idioms ♪

♪ من چند اصطلاح می خواهم ♪

♪ I want them now ♪

♪ من آنها را می خواهم ♪

♪ I think so ♪

♪ فکر می کنم ♪

♪ Instead I want some idioms now ♪

♪ در عوض، من اکنون چند اصطلاح می خواهم ♪

♪ How to learn them ♪

♪ چگونه آنها را یاد بگیرم ♪

♪ How to remember them ♪

♪ چگونه آنها را به خاطر بسپارم ♪ ♪

♪ All I know ♪

همه چیزی که می دانم ♪

♪ And I really think so ♪

♪ و من واقعاً چنین فکر می کنم این است

♪ Is that I want some idioms now ♪

که من اکنون چند اصطلاح می خواهم ♪

Interesting.

جالب است.

♪ How to learn them ♪

♪ نحوه یادگیری آنها ♪

Interesting.

جالب است.

Ah we've got there yes, Firefly.

آه ما به آنجا رسیدیم بله فایرفلای.

"As right as rain."

"مثل باران."

Perfect, well done, you're there.

عالی، آفرین، شما آنجا هستید.

You're there, you're in.

شما آنجا هستید، شما داخل هستید.

Very, very nice.

خیلی خیلی خوب است.

And quite, I can see quite a few of you have got it.

و کاملاً، من می توانم ببینم که تعداد کمی از شما آن را دریافت کرده اید.

Absolutely, well done, great.

کاملاً، آفرین، عالی است.

So...

پس...

Whoa... (Keith laughs)

اوه... (کیث می خندد)

Come on, Keith, get your act together.

بیا کیث، دست به کار شو.

To be as right as rain, to feel perfectly healthy.

درست بودن مثل باران، احساس سلامتی کامل.

As right as rain.

درست مثل باران

Not as good as but as right.

نه به خوبی اما به درستی. حق

I'm right, I'm as right as rain, to feel perfectly healthy.

با من است، من به اندازه باران حق دارم ، تا احساس سلامتی کامل داشته باشم.

For example, "He was sick last week

به عنوان مثال، "او هفته گذشته مریض بود،

but now he's as right as rain and back to work."

اما اکنون به اندازه باران است و به سر کار بازگشته است."

I think a lot of you got that as right as rain,

من فکر می‌کنم بسیاری از شما آن را درست مثل باران،

as right as rain, yes.

درست مثل باران، درست کرده‌اید، بله.

As right as rain, yeah.

درست مثل باران، آره

Good, we've got it.

خوب، ما آن را دریافت کردیم.

I feel as right as rain.

احساس می کنم درست مثل باران

It's often used after you've been sick.

اغلب بعد از اینکه بیمار شده اید استفاده می شود.

I think because of that comparison as right as rain.

فکر می کنم به خاطر این مقایسه درست مثل باران است.

I'm not sure, but we tend to use this

من مطمئن نیستم، اما ما تمایل داریم از این

after you've been sick.

پس از بیمار شدن شما استفاده کنیم.

So it might be a bit strange to wake up in the morning

بنابراین ممکن است کمی عجیب باشد که صبح از خواب بیدار شوید

and every day you're healthy

و هر روز سالم باشید

and you say, "Oh, today I'm as right as rain."

و بگویید: "اوه، امروز من درست مثل باران هستم."

People might ask you, "Oh, were you sick last week?"

ممکن است مردم از شما بپرسند، "اوه، آیا هفته گذشته مریض بودید؟"

It sounds like you were sick in the past.

انگار در گذشته مریض بودی

So normally we use this after being sick

بنابراین معمولاً پس از بیماری

and you have got better.

و بهبودی شما از آن استفاده می کنیم.

Yes, excellent.

بله عالیه

Sanjit has a good example here,

Sanjit یک مثال خوب در اینجا دارد،

"You just need a good night's sleep

"شما فقط نیاز به یک خواب خوب شبانه دارید

and then you'll be right as rain again."

و سپس دوباره مانند باران خواهید بود."

Exactly, perfect.

دقیقا، کامل.

Nice, Mahsa, I like your example too.

عالیه مهسا منم از مثالت خوشم اومد

"The doctor said I was as right as rain after my checkup."

دکتر بعد از معاینه گفت من درست مثل باران هستم.

Good.

خوب

As clear as rain.

صاف مثل باران نه

Nope, not correct.

درست نیست

"I was so sick last week but now I'm as right as rain."

هفته گذشته خیلی مریض بودم اما الان مثل باران هستم.

Good, excellent.

خوب، عالی

"Last week I was under the weather,

"هفته گذشته من زیر آب و هوا بودم،

but now I'm as right as rain."

اما اکنون به اندازه باران هستم."

Yes, two in one, nice.

بله، دو در یک، خوب است.

"I've been dealing with chickenpox..."

"من با آبله مرغان سروکار داشتم..."

Oh, dear.

اوه عزیزم.

"But now I'm as right as rain."

"اما الان من مثل باران حق دارم."

Excellent, good.

عالی، خوب

Perfect, Fuh, "I was sick yesterday

عالی، فو، "دیروز مریض بودم

but now I'm as right as rain."

اما الان مثل باران هستم."

Nice, excellent.

خوب، عالی

We've got it, good.

ما آن را داریم، خوب است.

Let me move on to, not this one but number three.

بگذارید به سراغ این یکی بروم، نه به شماره سه. در

Here we go, guess the idiom.

اینجا می رویم، اصطلاح را حدس بزنید.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Oh, interesting.

اوه، جالب است.

Oh, interesting idea.

اوه ایده جالب

"It's not my thing."

"این کار من نیست."

Nice, remember it's to do with health.

خوب، به یاد داشته باشید که این به سلامتی مربوط می شود.

(cheery music)

(موسیقی شاد)

Oh, very clever, "Lift thing up."

اوه، بسیار باهوش، "چیزی را بالا بیاور."

Oh, also here, nice, interesting.

اوه، همچنین اینجا، خوب، جالب است.

"Think he's better."

"فکر کن او بهتر است."

This is a tough one, this one.

این یکی سخت است، این یکی.

Rafi's Sky, looks like you've changed your name as well.

آسمان رفیع، انگار اسمت را هم عوض کردی.

Or no, maybe not, I'm not sure.

یا نه، شاید نه، مطمئن نیستم.

"Hold the things."

So your not...

"اشیا را نگه دارید."

پس شما نه...

Good ideas.

ایده های خوبی.

What is the man doing?

مرد چه کار می کند؟

"Lift yourself up."

"خودت را بلند کن."

That's an interesting one, "Lift yourself up."

این یک جمله جالب است، "خودت را بلند کن."

(Keith hums)

(کیت هومز) داری

You're getting close.

نزدیک میشی.

You're getting close now, "Things go down."

شما الان نزدیک می شوید ، "همه چیز خراب می شود."

Yeah, almost. (cheery music)

آره تقریبا (موسیقی شاد)

Oh, "To be uplifted."

اوه، "برای بالا بردن."

That's an interesting one.

این یک مورد جالب است.

Okay, they're really interesting ideas

بسیار خوب، آنها واقعا ایده های جالبی هستند

and some of them could be true actually.

و برخی از آنها می توانند در واقع درست باشند.

Some of those could be true.

برخی از آنها می تواند درست باشد.

So let me just...

پس بگذار فقط...

Let's have a look.

بیایید نگاهی بیندازیم.

What it is right is to be coming down with something.

آنچه درست است این است که با چیزی پایین بیایم.

He's coming down the lift with a thing.

او با یک چیز از آسانسور پایین می آید.

I know, very difficult, right?

میدونم خیلی سخته، نه؟

To be coming down with something.

با چیزی پایین آمدن

Literally, those are the words you use.

به معنای واقعی کلمه، این کلماتی هستند که شما استفاده می کنید.

I am coming down with something,

من با چیزی پایین می آیم،

means to start to feel sick.

یعنی شروع به احساس بیماری کردم.

For example, "You look very pale today,

به عنوان مثال، "امروز خیلی رنگ پریده به نظر می آیی، آیا

are you coming down with something?"

با چیزی پایین می آیی؟"

"Maybe, I think I am coming down with something."

"شاید، فکر می کنم دارم با چیزی پایین می آیم."

Okay, so we always use it in that way, yeah?

خوب، پس ما همیشه از آن به این شکل استفاده می کنیم، بله؟

I am coming down with something.

دارم با یه چیزی میام پایین

Always those words, exactly the same words.

همیشه آن کلمات، دقیقا همان کلمات.

You can change the tense but it's always those words,

شما می توانید زمان را تغییر دهید، اما همیشه این کلمات هستند، که باید

to be coming down with.

با آنها پایین بیایید.

Someone had be uplifted is to to feel motivated maybe.

ممکن است کسی احساس انگیزه کند.

To feel...

احساس کردن...

To be uplifted or to feel uplifted is to feel motivated.

ارتقاء یافتن یا احساس برافراشتگی، احساس انگیزه است.

Thinking outta the box is an idiom

فکر کردن خارج از جعبه یک اصطلاح است

but not related to health.

اما به سلامتی مرتبط نیست.

There was one, I think somebody had to hold things together.

یکی بود، فکر می‌کنم یکی باید چیزها را کنار هم نگه می‌داشت.

Right, means to stay in control.

درست، به معنای کنترل ماندن است.

Everything's going wrong,

همه چیز خراب است،

but I need to hold things together, right?

اما من باید همه چیز را کنار هم نگه دارم، درست است؟

Very hard, very, very difficult, I agree.

خیلی سخته، خیلی خیلی سخته، موافقم.

Yes, "Oh, very hard to guess."

بله، "اوه، حدس زدن خیلی سخت است."

Yes, gets harder and harder.

بله سخت تر و سخت تر می شود.

He was looking up but the lift was going down,

او به بالا نگاه می کرد اما آسانسور پایین می آمد،

he was going down.

او پایین می رفت.

Yes, "Throw the heavy things."

بله، «چیزهای سنگین را بینداز».

So Saima says, "You feel off your game today,

پس سایما می‌گوید: « امروز از بازیت ناراحت شدی،

are you coming down with something?"

با چیزی پایین می‌آیی؟»

Yeah, "You feel off your game today,

آره، "امروز از بازیت ناراحت شدی،

are you coming down with something?"

با چیزی پایین می آیی؟" باشه

Okay, good.

خوبه

We've got Jansaya, "I feel lethargic today

ما جانسایا را داریم، "امروز احساس بی‌حالی می‌کنم

because I'm coming down with something."

چون دارم با چیزی پایین می‌آیم."

Lovely, very nice.

دوست داشتنی، بسیار زیبا

Very, very nice.

خیلی خیلی خوب.

Ahmed says, "I can't join you today to the gym

احمد می‌گوید: " امروز نمی‌توانم به ورزشگاه بیایم

because I feel coming down with something."

زیرا احساس می‌کنم با چیزی پایین می‌آیم."

Good, great example.

خوب، مثال عالی

Let me just help you a little bit with the gym,

اجازه دهید فقط کمی در مورد باشگاه به شما کمک کنم، زمانی که

to is when you go to a place but when you are already there

به مکانی می روید اما زمانی که از قبل آنجا هستید

or you're talking about in the place,

یا در مورد آن محل صحبت می کنید، می

we would say at or in the gym.

گوییم در یا در باشگاه.

So, and here, "I feel I am coming down..."

بنابراین، و اینجا، «احساس می‌کنم دارم پایین می‌آیم...»

You must have the am coming down 'cause it's always to be,

شما باید « پایین‌آمدن» را داشته باشید، زیرا همیشه اینطور است،

"I feel I am coming down with something."

«احساس می‌کنم با چیزی پایین می‌آیم».

Got it, nice.

فهمیدم خوبه

Very, very good, thank you so much.

خیلی خیلی خوبه، خیلی ممنون

Here we go, "We've got you look pale and have been coughing,

در اینجا می‌گوییم، "ما رنگ پریده به نظر می‌رسید و سرفه می‌کردید، آیا

are you coming down with the flu?"

آنفولانزا دارید؟"

Yeah, good, exactly.

آره خوبه دقیقا

Just be careful with flu, without the E, right?

فقط مراقب آنفولانزا باشید، بدون E، درست است؟

The flu, F-L-U.

آنفولانزا، F-L-U.

Nice, excellent, good.

خوب، عالی، خوب

I'm gonna give you one more.

یکی دیگه بهت میدم

Let me just show you one last idiom,

بگذارید فقط یک اصطلاح آخر را به شما نشان دهم،

guess to idiom number four.

اصطلاح شماره چهار را حدس بزنید.

It gets harder and harder, right?

سخت تر و سخت تر می شود، درست است؟

The last one is super difficult.

آخری فوق العاده سخته

(peaceful music)

(موسیقی آرام)

Very close, Uddyana.

خیلی نزدیک، اودیانا.

(Keith chuckles) Nice.

(کیث می خندد) خوب است.

Oh, interesting, interesting.

اوه ، جالب ، جالب

You're on the right lines everybody.

شما در خطوط درست همه هستید.

Ronaldo, welcome.

رونالدو خوش اومدی

"On top of the world."

"در بالای جهان."

Good, almost.

خوب، تقریبا

"Reach the peak."

"به اوج برسید."

Peak of health, that's interesting.

اوج سلامتی، جالب است.

It's not the one I'm thinking of but not bad.

اون چیزی نیست که بهش فکر میکنم ولی بد نیست

"Touch the top."

"بالا را لمس کنید."

So you've all got the right idea.

بنابراین همه شما ایده درستی دارید.

This is very difficult, actually, but you're all very close.

این خیلی سخت است، در واقع، اما همه شما بسیار نزدیک هستید.

"Hill me."

"هیل من."

Reach a peak is a nice one.

رسیدن به یک قله خوب است.

To reach your peak, to be at the top of your game.

برای رسیدن به اوج، برای اینکه در اوج بازی خود باشید.

Yeah, I mean that is an expression, that's good.

بله، منظورم این است که این یک بیان است، خوب است. این

It's not the one here, but that is good.

یکی اینجا نیست، اما خوب است.

"Reach the top of the mountain."

«به بالای کوه برسید».

"Touching rocks."

"لمس کردن صخره ها."

(Keith hums).

(کیث هومز).

"Are they touching a hill or the mountain?"

"آیا آنها تپه یا کوه را لمس می کنند؟"

Well...

خب...

"Yeah, I'm sorry you're ill, Elena."

"آره، متاسفم که مریض هستی، الینا."

Okay, "Reach on the peak."

بسیار خوب، "به قله برسید."

So this is really, really hard.

بنابراین این واقعاً بسیار سخت است.

I don't think anyone's gonna get this.

من فکر نمی کنم کسی این را دریافت کند.

"In the cloud nine."

"در ابر نه."

No, "Peak condition?"

نه، "وضعیت اوج؟"

Another good expression, to be in peak condition

یکی دیگر از بیان خوب، در اوج بودن

but not the one here.

اما نه در اینجا.

Anybody else?

هرکس دیگری؟

"Rich on the right top."

"پولدار در بالای سمت راست."

Okay, not quite.

خوب، نه کاملا.

This is...

این است...

Yeah, this is hard, okay?

آره، این سخت است، باشه؟

This one is to feel peaky.

این یکی برای احساس اوج است.

So the peak, right, is the top of the mountain.

پس قله، درست، بالای کوه است.

And a lot of you said that to reach the peak,

و بسیاری از شما گفتید که برای رسیدن به اوج،

but to feel peaky, we're taking peaky as an adjective.

اما برای احساس اوج، ما اوج را به عنوان یک صفت در نظر می گیریم.

(Keith typing)

(کیث تایپ)

So peak is a noun, peaky is the adjective,

بنابراین اوج یک اسم است، اوج صفت است،

but what it means nothing to do with mountains.

اما معنی آن ربطی به کوه ندارد.

It means to feel a little unwell or slightly unwell.

یعنی کمی احساس ناخوشی یا کمی ناخوشی داشته باشید.

To feel peaky, "I'm feeling peaky."

برای احساس اوج، "من احساس اوج دارم."

I'm feeling sick, okay?

من احساس بیماری دارم، باشه؟

"She said she felt peaky, so she decided to leave work early

او گفت که احساس اوج می کند، بنابراین تصمیم گرفت زودتر کار را ترک کند

and go home and rest."

و به خانه برود و استراحت کند. باشه

Okay?

؟

Yeah, difficult, difficult.

آره سخته سخته

Now, there are other expressions

حال، عبارات دیگری وجود دارد

and I'm gonna add them here.

و من آنها را در اینجا اضافه می کنم.

To be in peak condition, right?

برای در اوج بودن، درست است؟

You can say that there are are similar ones.

می توان گفت موارد مشابهی نیز وجود دارد.

What else came up?

دیگه چی پیش اومد؟

Somebody had something else.

کسی چیز دیگری داشت.

You can say, yeah, "I'm at the peak of my career."

می توانید بگویید، بله، "من در اوج کارم هستم."

At the top, at the top of my career.

در اوج، در اوج حرفه ام.

I mean, you know, the very, very pinnacle.

منظورم این است که می دانید اوج بسیار، بسیار.

The highest point.

بالاترین نقطه.

To be in peak condition, to be in great condition.

در اوج بودن، در شرایط عالی بودن.

"I go to the gym every day, so I am in peak condition."

"من هر روز به باشگاه می روم، بنابراین در اوج شرایط هستم."

Yeah, I'm trying to see,

آره، دارم سعی می کنم ببینم، یه

there was something else somebody said

چیز دیگه هم یکی گفت

that sounded very good.

که خیلی خوب به نظر می رسید.

Oh, reach the peak, yeah.

اوه، به اوج برسید، آره.

Reach the peak is similar to this one.

رسیدن به قله مشابه این یکی است.

To be at the peak, to reach your peak

در اوج بودن، برای رسیدن به اوج

or be at the peak of your...

یا در اوج بودن...

Normally career, we often say, yeah.

معمولاً شغلی، ما اغلب می گوییم، بله.

Okay good, well done.

بسیار خوب، آفرین.

"I feel peaky right now, so I cannot get outside."

"در حال حاضر احساس اوج دارم، بنابراین نمی توانم بیرون بروم."

Yep, "Pencil tips often make me feel peaky."

بله، "نوک مداد اغلب به من احساس اوج می دهد."

What, pencil tips?

چه، نکات مدادی؟

Why do they make you feel peaky, Jane?

چرا آنها به شما احساس اوج می دهند، جین؟

And I recognize you now.

و من الان شما را می شناسم.

Yes, after our meeting in the breakout rooms,

بله، بعد از جلسه ما در اتاق های برک اوت،

Abdel, reach the zenith is to reach the peak.

عبدالله، رسیدن به اوج برای رسیدن به قله است.

Well done, yes.

آفرین، بله.

Dario says, "I'm feeling peaky today,

داریو می گوید: "امروز احساس اوج دارم،

so I decided to stay home and rest."

بنابراین تصمیم گرفتم در خانه بمانم و استراحت کنم."

It's a good idea, it's a good idea.

ایده خوبی است، ایده خوبی است.

Ronaldo says, "Yesterday I played football a lot

رونالدو می گوید: "دیروز خیلی فوتبال بازی کردم

and I felt peaky."

و احساس اوج می کردم."

Great, it's a privilege to have you here, Ronaldo,

عالی است، حضور شما در اینجا باعث افتخار است، رونالدو،

thank you.

متشکرم.

To be in tip top shape is also a good expression.

در نوک تاپ بودن نیز بیان خوبی است.

Yes, excellent.

بله عالیه

Good, any others?

خوب، بقیه؟

(Keith humming)

(کیت زمزمه می کند)

Yes, okay.

بله، باشه. اینجا

There was a nice one here, where has it gone?

یکی خوب بود، کجا رفته؟

From Saima Jahan, "Yesterday I felt peaky,

از سایما جهان، «دیروز اوج گرفتم،

but I am as right as rain today."

اما امروز درست مثل باران هستم».

Yeah, lovely.

آره دوست داشتنی

I like it, very, very, very nice.

من آن را دوست دارم، بسیار، بسیار، بسیار زیبا.

Lovely, good, excellent.

دوست داشتنی، خوب، عالی

So gosh, we've been through quite a lot of...

پس خداییش، ما چیزهای زیادی را گذرانده ایم...

A lot of what?

خیلی چیزها؟

A lot of idioms, four idioms and more

بسیاری از اصطلاحات، چهار اصطلاح و بیشتر

that you've given me there as well.

که شما در آنجا به من نیز داده اید.

So next, what we're gonna do next?

خب بعد، بعدش چیکار می کنیم؟

Next, we're gonna have...

بعد، ما داریم...

(cheerful upbeat music)

(موسیقی شاد و شاد)