Advanced Verbs (C1) to Increase Your English Vocabulary

Get your notebooks at the ready because today  you are expanding your Advanced vocabulary.

نوت بوک های خود را آماده کنید زیرا امروز در حال گسترش دایره لغات پیشرفته خود هستید.

Hello everyone,  

سلام به همه،

Anna here from englishlikeanative.co.uk - In today’s lesson, I will first introduce  

آنا اینجا از englishlikeanative.co.uk - در درس امروز، ابتدا

you to 12 C1 level English verbs, with their  meanings and an example sentence. And then I  

شما را با 12 فعل انگلیسی سطح C1 به همراه معانی آنها و یک جمله مثال آشنا می کنم. و سپس

will tell you a short story so that you  can hear all those verbs in context.

یک داستان کوتاه برای شما تعریف می کنم تا بتوانید همه آن افعال را در متن بشنوید.

Let’s get started.

بیا شروع کنیم.

Adjudicate: to make a formal  judgment in a legal dispute.  

قضاوت کردن: قضاوت رسمی در یک دعوای حقوقی.

The judge had to adjudicate the  case between the two parties.

قاضی باید بین دو طرف قضاوت می کرد.

Compile: to gather and arrange information  or material in a book, report, or list. 

گردآوری: جمع آوری و ترتیب دادن اطلاعات یا مطالب در یک کتاب، گزارش یا فهرست.

He compiled a list of all  the books he wanted to read.

او فهرستی از تمام کتاب هایی که می خواست بخواند تهیه کرد.

Debilitate: to make someone weak or infirm. 

ناتوان كردن: ضعيف كردن يا ناتوان كردن.

The injury debilitated him  and he was unable to walk.

جراحت او را ناتوان کرد و قادر به راه رفتن نبود.

Elaborate: to give  

تفصیل : دادن

more detail or information about something. Can you elaborate on your previous statement?

جزئیات یا اطلاعات بیشتر در مورد چیزی. می توانید در مورد اظهارات قبلی خود توضیح دهید؟

Falsify: to change or make something  false in order to deceive someone. 

جعل کردن: تغییر دادن یا نادرست ساختن چیزی برای فریب دادن کسی.

He was accused of falsifying  the company's financial records.

او متهم به جعل سوابق مالی شرکت بود.

Grapple: to deal with a  difficult situation or problem. 

گریپل: برای مقابله با یک موقعیت یا مشکل دشوار.

The two wrestlers grappled  with each other for control.

این دو کشتی گیر برای کنترل با یکدیگر دست و پنجه نرم کردند.

Halt: to stop something from  continuing or happening. 

توقف: متوقف ساختن چیزی از ادامه یا اتفاق افتادن.

The train came to a halt at the station.

قطار در ایستگاه متوقف شد.

Indict: to formally accuse  someone of a crime or offence. 

Indict: به طور رسمی کسی را به جرم یا جرم متهم کردن.

He was indicted on charges of embezzlement.

وی به اتهام اختلاس متهم شد.

Justify: to provide a good reason  or explanation for something. 

توجیه: ارائه دلیل یا توضیح خوب برای چیزی.

She tried to justify her  actions to her supervisor.

او سعی کرد اقدامات خود را برای سرپرست خود توجیه کند.

Kindle: to start a fire or ignite something. He kindled the fire by adding more wood.

افروختن: آتش برافروختن یا برافروختن چیزی. او با افزودن چوب بیشتر آتش را برافروخت.

Lavish: to give something in large quantities or  

تجمل: دادن چیزی به مقدار زیاد یا

with great generosity. She lavished  him with compliments on his cooking.

با سخاوت زیاد. او را با تعریف و تمجید از پخت و پز او.

Marvel: to be extremely surprised  or impressed by something. 

مارول: به شدت از چیزی متعجب یا تحت تاثیر قرار گرفتن.

I couldn't help but marvel  at the beauty of the sunset.

نمی‌توانستم از زیبایی غروب خورشید شگفت زده شوم.

Nuzzle: to rub or press your face against  someone or something affectionately. 

نازل: مالیدن یا فشار دادن صورت خود به کسی یا چیزی با محبت.

The puppy nuzzled his head under her hand.

توله سگ سرش را زیر دستش فرو کرد.

Offend: to cause someone to feel upset or angry He offended her by making a rude comment.

توهین: ایجاد ناراحتی یا عصبانیت شخصی با اظهار نظر بی ادبانه او را آزرده خاطر کرد.

Peek: to take a quick look at something 

پیک: نگاهی گذرا به چیزی که

She couldn't help but peek at the  present hidden under the tree.

او نمی‌توانست جلوی چشمک زدن به حال پنهان زیر درخت را بگیرد.

Ok so that was our list, now before we move on,  

خوب پس لیست ما همین بود، حالا قبل از اینکه به ادامه مطلب برویم،

be sure to click the LIKE button so I know  that you are enjoying my content - now  

حتما روی دکمه LIKE کلیک کنید تا بدانم از محتوای من لذت می برید - حالا

settle down and have a listen to my short  story, see if you can spot the advanced verbs.

استراحت کنید و به داستان کوتاه من گوش کنید، ببینید آیا می توانید افعال پیشرفته را ببینید .

In a small English town called Maplewood, there  lived a woman named Anna. Anna was a kind-hearted,  

در یک شهر کوچک انگلیسی به نام میپل وود، زنی به نام آنا زندگی می کرد. آنا زنی مهربان و

hardworking woman who spent most of her days  running her flower shop, "Anna's Blooms."  

سخت کوش بود که بیشتر روزهایش را به اداره گل فروشی خود، «شکوفه های آنا» می گذراند.

She loved nothing more than bringing a  little bit of beauty and joy to people's  

او چیزی بیش از آوردن کمی زیبایی و شادی به

lives with her carefully crafted bouquets. One day, as Anna was tending to her shop, a group  

زندگی مردم با دسته گل های با دقت خود دوست نداشت. یک روز، هنگامی که آنا مشغول مراقبت از مغازه خود بود، گروهی

of police officers walked in and began to compile  a list of all the flowers in the store. Anna was  

از افسران پلیس وارد شدند و شروع به تهیه لیستی از تمام گل های فروشگاه کردند. آنا

confused and asked what was going on. The officers  informed her that she had been indicted for  

گیج شد و پرسید چه خبر است؟ مأموران به او اطلاع دادند که او به دلیل

falsifying the town's flower records. Anna was in  shock and couldn't believe what she was hearing. 

جعل سوابق گل شهر متهم شده است. آنا در شوک بود و چیزی را که می شنید باور نمی کرد.

As the case against Anna began, the prosecutor  began to elaborate on the supposed evidence  

با شروع پرونده علیه آنا، دادستان شروع به تشریح شواهد احتمالی

against her. They claimed that Anna had been  lavishing the town's flower beds with rare  

علیه او کرد. آنها ادعا کردند که آنا در تخت گل های شهر با گل های کمیاب

and exotic flowers that were not native to  the area. Anna tried to justify herself,  

و عجیب و غریب که بومی آن منطقه نبوده است، تجملات کرده است. آنا سعی کرد خود را توجیه کند،

but the prosecution was relentless. The trial was a gruelling one,  

اما پیگرد قانونی بی امان بود. محاکمه بسیار طاقت فرسا بود

with Anna and the prosecution grappling  with each other over every detail.  

و آنا و دادستان بر سر همه جزئیات با یکدیگر درگیر بودند.

The judge had to halt proceedings multiple times  to adjudicate disputes. Anna's defence team tried  

قاضی مجبور شد چندین بار رسیدگی را متوقف کند تا به اختلافات رسیدگی کند. تیم دفاعی آنا سعی کردند

to present evidence that proved her innocence,  but the prosecution argued that it was falsified. 

مدارکی را ارائه دهند که بی گناهی او را ثابت کند، اما دادستان استدلال کرد که این مدارک جعلی بوده است.

Finally, the day of the verdict arrived. As the  judge read out the decision, Anna felt her heart  

بالاخره روز صدور حکم فرا رسید. وقتی قاضی تصمیم را خواند، آنا احساس کرد که قلبش

pounding in her chest. But to her surprise, the  judge declared her innocent. The real culprit  

در سینه اش می تپد. اما در کمال تعجب قاضی او را بی گناه اعلام کرد. مقصر واقعی

had been the town's mayor, who had been caught  on camera sneaking rare flowers into the beds. 

شهردار شهر بود که در دوربین گل‌های کمیاب را به رختخواب می‌برد.

Anna couldn't help but marvel at how close  she had come to being wrongfully convicted.  

آنا نمی توانست از این که چقدر به محکومیت نادرست نزدیک شده بود شگفت زده شود.

She went back to her flower shop, where her  loyal customers had been eagerly awaiting her  

او به گل فروشی خود برگشت، جایی که مشتریان وفادارش مشتاقانه منتظر

return. As she hugged her dear friends,  she couldn't help but peek at the clock,  

بازگشت او بودند. در حالی که دوستان عزیزش را در آغوش می‌گرفت، نمی‌توانست به ساعت نگاه نکند و

counting the minutes until she could finally  close shop and go home to be with her cat,  

لحظه شماری کند تا بالاخره بتواند مغازه را ببندد و به خانه برود تا با گربه‌اش باشد.

who would undoubtedly nuzzle into  her lap and purr all evening. 

که بدون شک تمام غروب را در آغوش او فرو می‌برد و خرخر می‌کرد.

But her relief was short-lived as the same  group of police officers returned to her shop,  

اما آسودگی او کوتاه بود زیرا همان گروه از افسران پلیس به مغازه او بازگشتند و

this time accusing her of "offending" a certain  police officer with her flower arrangement. Anna,  

این بار او را متهم کردند که با گل آرایی به یک افسر پلیس "توهین" کرده است. آنا

with a twinkle in her eye, quickly debilitated  the false accusation with a well-crafted bouquet,  

با برقی در چشمانش، به سرعت این اتهام نادرست را با دسته گلی خوش ساخت

which was beautifully arranged with a note  saying "I am sorry, I didn't mean to offend you." 

که به زیبایی با یادداشتی با مضمون «متاسفم، قصد توهین نکردم» چیده شده بود، از بین برد.

The officer and the rest of the squad couldn't  help but kindle a smile on their face,  

افسر و بقیه جوخه نتوانستند لبخندی بر لبانشان نیاورند

and they left the shop with a newfound  respect for Anna and her beautiful blooms.

و با احترام تازه ای نسبت به آنا و شکوفه های زیبایش مغازه را ترک کردند.

If you are still with me, then please  click on that subscribe button,  

اگر هنوز با من هستید، لطفاً روی دکمه اشتراک کلیک کنید

so that we have a greater chance of bumping into  

تا شانس بیشتری برای برخورد با

each other for another English lesson.  Until next time, take care and goodbye.

یکدیگر برای یک درس انگلیسی دیگر داشته باشیم. تا دفعه بعد مواظب باش و خداحافظ.