Improve your Vocabulary: Learn 16 new social, political, and internet words

Hi, everyone. In this lesson we're going to look at new words for our times. These words

سلام به همه. در این درس می خواهیم به کلمات جدید برای زمانه خود نگاه کنیم. این کلمات

reflect social movements or new things happening in politics. We're going to start with "millennial".

منعکس کننده جنبش های اجتماعی یا اتفاقات جدید در سیاست هستند. ما با "هزاره" شروع می کنیم.

"A millennial" is a person who's between the age of a teenager now and their late 20s.

«یک هزاره» فردی است که اکنون بین سنین نوجوانی تا اواخر 20 سالگی است.

Thankfully I just escaped being a millennial, because millennials are whiny and they are...

خوشبختانه من همین الان از هزاره شدن فرار کردم، چون هزاره ها ناله هستند و هستند...

They're just so weak, and they're like little special snowflakes, very delicate. And millennials

آنها خیلی ضعیف هستند، و مانند دانه های برف کوچک خاص هستند، بسیار ظریف. و

are just... They've been so protected all their lives that when it comes to it in the

هزاره‌ها فقط... آن‌ها در تمام زندگی‌شان آنقدر محافظت شده‌اند که وقتی صحبت از آن در

real world they are... They like whine and they shout, and they cry, but they don't do

دنیای واقعی می‌شود... دوست دارند ناله کنند، فریاد بزنند، و گریه کنند، اما کار زیادی نمی‌کنند.

a lot. No offence to any millennials watching. [Laughs].

. هیچ توهینی به هر هزاره ای که تماشا می کند، نیست. [می خندد].

Next word is related to the millennials. The millennials need "safe spaces", because this

کلمه بعدی مربوط به هزاره هاست. هزاره ها به "فضاهای امن" نیاز دارند، زیرا این

world out there is... It's so... It's so mean and people say such horrible things that they

جهان بیرون وجود دارد... آنقدر... آنقدر پست است و مردم چنان چیزهای وحشتناکی می گویند که

need to be protected inside their safe spaces. And so, the idea of a safe space would be

باید در داخل فضاهای امن خود محافظت شوند. و بنابراین، ایده یک فضای امن

somewhere on a college campus where you know you can go and be safe, and you don't have

جایی در پردیس کالج است که می‌دانید می‌توانید بروید و ایمن باشید، و

to be scared or upset by any of the mean things that old white men and politicians say. Anything

لازم نیست از هیچ یک از چیزهای پستی که پیرمردهای سفیدپوست و سیاستمداران می‌گویند بترسید یا ناراحت شوید. . هر چیزی

that offends you in the safe space, it's all very relaxed there. You can... Maybe you'll

که در فضای امن باعث رنجش شما شود، در آنجا بسیار آرام است. شما می توانید... شاید

manage to, you know, do a bit of studying in that safe space, nobody can get to you.

بتوانید، می دانید، کمی در آن فضای امن مطالعه کنید، هیچکس نمی تواند به شما برسد.

The next word is also related to the millennials in the safe space, they go here because there

کلمه بعدی نیز مربوط به هزاره ها در فضای امن است، آنها به اینجا می روند زیرا

nothing bad will ever happen to them, but when they go out into the big wide world:

هیچ چیز بدی برای آنها اتفاق نمی افتد، اما وقتی آنها به دنیای بزرگ بزرگ می روند:

"Oh no! Oh no!" They need "trigger warnings". "Trigger warnings" is... You give a trigger

"اوه نه! اوه نه!" آنها به "هشدارهای ماشه" نیاز دارند. "هشدارهای ماشه ای" این است که ...

warning when something you're going to say could upset someone, it could be offensive

وقتی چیزی که می خواهید بگویید ممکن است کسی را ناراحت کند، می تواند

to them, and it could create a trauma or a kind of flashback to them, and because they

برای او توهین آمیز باشد، و می تواند یک ضربه روحی یا نوعی فلاش بک برای او ایجاد کند، هشدار می دهید، و چون آنها

are so weak they can't hear this thing and they need a trigger warning to keep them safe.

هستند. آنقدر ضعیف هستند که نمی توانند این چیز را بشنوند و برای ایمن نگه داشتن آنها به یک هشدار ماشه نیاز دارند.

When someone is triggered, then they're triggered by something they don't want to hear, and

وقتی کسی تحریک می شود، آنگاه با چیزی تحریک می شود که نمی خواهد بشنود، و

sometimes they might scream, like: "No! No! I can't take it! No!" That's when they're

گاهی اوقات ممکن است فریاد بزند، مانند: "نه! نه! نمی توانم تحمل کنم! نه!" این زمانی است که آنها

triggered. So, because they have such big emotional responses to things they don't like,

تحریک می شوند. بنابراین، از آنجایی که آنها واکنش‌های احساسی بزرگی نسبت به چیزهایی که دوست ندارند دارند،

that's why they need the safe spaces. And I think actually, come to think about it,

به همین دلیل به فضاهای امن نیاز دارند. و من فکر می‌کنم در واقع، بیایید در مورد آن فکر کنید،

maybe the safe spaces are a good idea because they could just go in the safe space, and

شاید فضاهای امن ایده خوبی باشد زیرا آنها فقط می‌توانند به فضای امن بروند، و

we wouldn't be in there, so they could do all that alone in the safe space.

ما در آنجا نباشیم، بنابراین آنها می‌توانند همه این کارها را به تنهایی در فضای امن انجام دهند.

The next word is "social justice warrior", "SJW", also to do with the millennials. One

کلمه بعدی "جنگجوی عدالت اجتماعی"، "SJW" است، همچنین مربوط به هزاره ها. یکی

of the things associated with them is that they protest a lot, they're vocal, they like

از چیزهایی که با آنها مرتبط است این است که زیاد اعتراض می کنند، پر سر و صدا هستند، دوست

to take a stand against the things they don't like, which they typically do online, they

دارند در برابر چیزهایی که دوست ندارند موضع بگیرند ، که معمولاً به صورت آنلاین انجام می دهند،

talk about things online or perhaps they go on protesting and things like that. "A social

در مورد چیزهایی آنلاین صحبت می کنند یا شاید ادامه دهند. اعتراض و اینجور چیزا "

justice warrior" is someone whose main reason to protest is things to do with race issues

جنگجوی عدالت اجتماعی" کسی است که دلیل اصلی اعتراضش مسائل مربوط به مسائل نژادی

or gender issues, and they... Or they think that... Or feminist issues. They think that...

یا جنسیتی است و آنها... یا فکر می کنند که... یا مسائل فمینیستی. آنها فکر می کنند که...

For whatever group they belong to, they think that life isn't fair for them, so that's the

برای هر گروهی که باشند، فکر می کنند که زندگی برای آنها عادلانه نیست، بنابراین

reason they protest. They're warriors, they're fighters, they're warriors.

دلیل اعتراض آنها به همین دلیل است. آنها جنگجو هستند، آنها جنگنده هستند، آنها جنگجو هستند.

Next we've got "gender non-binary". A person who calls themselves gender... Say: "Oh, I'm

بعد ما "جنسیت غیر باینری" داریم. فردی که خود را جنسیت می نامد... بگویید: "اوه، من

gender non-binary", what that means is: "I'm not a man. I'm not a woman. I'm something

جنسیت غیر باینری هستم"، معنی آن این است: "من مرد نیستم، من یک زن نیستم. من چیزی بین اینها هستم."

in between those genders that hasn't... It can't be... Can't be specified as this or

جنسیتی که ندارد... نمی تواند باشد... نمی توان این یا

that. It's my own identity which is gender non-binary." Not the traditional man, not

آن را مشخص کرد. این هویت خود من است که جنسیت غیر باینری است." نه مرد سنتی،

the traditional woman, but something in between.

نه زن سنتی، بلکه چیزی در این بین.

Next word is a word that's used as an insult or a term of offence to people, is "libtard".

کلمه بعدی کلمه ای است که به عنوان توهین یا اصطلاح توهین به مردم استفاده می شود "لیبتارد" است.

The "tard" part reminds us of the word "retard" which means disabled person, and the "lib"

قسمت «تارد» ما را به یاد کلمه «رتارد» به معنای فرد معلول می اندازد و قسمت «لب»

part comes from "liberal". When you put it together: "libtard" means somebody who's so

از «لیبرال» آمده است. وقتی آن را کنار هم می گذارید: "libtard" یعنی کسی که

liberal in their politics or their ideas or their vision and their view of the world,

در سیاست یا ایده ها یا بینش و دیدگاه خود نسبت به جهان بسیار لیبرال است،

they've actually become retarded and disabled because of it; used as an insult.

در واقع به دلیل آن عقب مانده و ناتوان شده است. به عنوان توهین استفاده می شود

The next two terms we have to look at together. We've got "globalism" versus "populism". "Populism"

دو ترم بعدی را باید با هم بررسی کنیم. ما "جهانی گرایی" را در مقابل "پوپولیسم" داریم. «پوپولیسم»

in politics is movements like Brexit in the UK, and the election of Donald Trump in the

در سیاست، جنبش هایی مانند برگزیت در بریتانیا و انتخاب دونالد ترامپ در

USA. Two movements which were similar in the sense that in those countries the national

ایالات متحده است. دو حرکتی که شبیه به هم بودند به این معنا که در آن کشورها

media didn't support or expect those two things to happen. So in the UK, for example, a lot

رسانه ملی از آن دو اتفاق حمایت نمی کرد یا انتظار نداشت . بنابراین، برای مثال، در بریتانیا، بسیاری

of the news coverage in the run-up to Brexit was all to get people to vote to stay in the

از پوشش های خبری در آستانه برگزیت، همه برای جلب نظر مردم به ماندن در

European Union. And many, many people were surprised when the people in the UK voted

اتحادیه اروپا بود. و بسیاری از مردم از زمانی که مردم بریتانیا

in their referendum to leave the EU. So that's become thought of as a populist movement,

در همه پرسی خود به خروج از اتحادیه اروپا رای دادند شگفت زده شدند. بنابراین به عنوان یک جنبش پوپولیستی

a movement of the people against their government. You know, they perceived that their government's

، جنبشی از سوی مردم علیه دولتشان تلقی می شود. می دانید، آنها دریافتند که دولتشان

not working for them or their group of people, and it's a change in the old way of politics,

برای آنها یا گروه مردمشان کار نمی کند، و این یک تغییر در شیوه قدیمی سیاست است،

and it's more... It's more about them and their country and their small part of the

و بیشتر... این بیشتر به آنها و کشورشان و بخش کوچکشان

world than it is about globalism. "Globalism" comes from the world, having a bigger vision

از جهان مربوط می شود. درباره جهانی گرایی است. "جهانی گرایی " از جهان سرچشمه می گیرد، با داشتن چشم اندازی بزرگتر

of all the... All countries working in cooperation, for example, like the EU having a big super

از همه... همه کشورهایی که با هم همکاری می کنند، به عنوان مثال، مانند اتحادیه اروپا که یک ابر

state, and looking out towards other countries, more of them is coming back down. And it's

دولت بزرگ دارد و به کشورهای دیگر نگاه می کند، تعداد بیشتری از آنها در حال سقوط هستند. . و

also an evolved term, I would say, from the word "nationalism" which is about putting

همچنین یک اصطلاح تکامل یافته است، من می توانم بگویم، از کلمه "ناسیونالیسم" که در مورد اول قرار دادن

your nation first, but "nationalism" has connotations for many people to be... Bring up the Second

ملت شما است، اما "ناسیونالیسم" برای بسیاری از مردم مفاهیمی دارد که ... جنگ

World War again. So the new term is "populism", and I think what's different about "populism"

جهانی دوم را دوباره مطرح کنید. بنابراین اصطلاح جدید «پوپولیسم» است، و من فکر می‌کنم آنچه در مورد «پوپولیسم»

as well is there are so many ways for average people to get involved in politics now which

متفاوت است این است که راه‌های زیادی برای مشارکت مردم عادی در سیاست وجود دارد که در فضای

happens a lot online, starting Facebook groups, making YouTube videos, all things now where

مجازی بسیار اتفاق می‌افتد، راه‌اندازی گروه‌های فیس‌بوک، ساختن ویدیوهای یوتیوب، و همه اینها. چیزهایی که در حال حاضر

people can be their own media, which you couldn't do before. So this brings us back, in a way,

مردم می توانند رسانه خودشان باشند، که قبلاً نمی توانستید انجام دهید. بنابراین، این ما را به نوعی

to the millennials, and using the internet and using new ways to communicate our message

به هزاره‌ها بازمی‌گرداند، و از اینترنت و استفاده از راه‌های جدید برای انتقال پیام خود

and the politics we believe in.

و سیاست‌هایی که به آن اعتقاد داریم، استفاده می‌کنیم.

Next we've got the idea of "fake news". "Fake news" can be completely made-up stories on

سپس ایده «اخبار جعلی» را داریم. « اخبار جعلی» می‌تواند داستان‌های کاملاً ساختگی

the internet, which the whole purpose of making up the story is to get people to click on

در اینترنت باشد، که تمام هدف از ساختن داستان این است که مردم روی آن کلیک

it. When they go to that fake story, whoever created the fake story makes money from all

کنند. وقتی آنها به سراغ آن داستان جعلی می روند، هر کسی که داستان جعلی را ایجاد کرده است از

the people going to look. So that's what fake news means in the truest sense. The way it's

همه افرادی که قرار است نگاه کنند، پول در می آورد. پس این همان چیزی است که اخبار جعلی به معنای واقعی آن است. نحوه

also becoming used in my understanding and how I'm seeing it evolve as a term is that

استفاده از آن در درک من و چگونگی تکامل آن به عنوان یک اصطلاح این است

the mainstream media, traditional newspapers, traditional journalists will say that the

که رسانه های جریان اصلی، روزنامه های سنتی، روزنامه نگاران سنتی خواهند گفت که

alternative media, that it's not supported by a big newspaper behind, but it's, you know,

رسانه های جایگزین، که توسط یک روزنامه بزرگ حمایت نمی شود، اما ، می دانید،

someone making content in their bedroom or whatever, the smaller... The smaller kind

کسی در اتاق خواب خود محتوا می سازد یا هر چیز دیگری، کوچکتر ... نوع

of people giving out opinions. The mainstream media will say some of their stories are fake

کوچکتر افرادی که نظر می دهند. رسانه های جریان اصلی خواهند گفت که برخی از داستان های آنها اخبار جعلی است

news, they're not true. And they'll say: "People are believing fake news and things that are

، آنها درست نیستند. و می گویند: «مردم به اخبار جعلی و غیرواقعی ایمان می

not true", and the same the other way around; the people who don't believe the mainstream

آورند» و همین طور برعکس. افرادی که رسانه های اصلی را باور ندارند

media and only look at the alternative media will sometimes say: "Oh, it's fake news, it's

و فقط به رسانه های جایگزین نگاه می کنند ، گاهی اوقات می گویند: "اوه، این خبر جعلی است

fake news, it's fake news" in the mainstream newspapers, so it's a bit like two sides disagreeing

، این خبر جعلی است، اخبار جعلی است" در روزنامه های جریان اصلی ، بنابراین کمی شبیه به اختلاف دو طرف است.

on something, whether something's true or whether it's fake.

چیزی، چه چیزی درست باشد و چه جعلی.

The next idea is "to virtue signal" or people who are "virtue signallers", this means people

ایده بعدی "علامت فضیلت" است یا افرادی که "اعلام کننده فضیلت" هستند، این به معنای افرادی است

who have a kind of politics or a kind of belief, or they do something in their life because

که نوعی سیاست یا نوعی اعتقاد دارند یا در زندگی خود کاری انجام می دهند

the reason, the real reason is they want to look good, or they want to look kind, and

زیرا دلیل، دلیل واقعی این است که آنها می خواهند. خوب به نظر برسند، یا می‌خواهند مهربان به نظر برسند، و

they want to look like they're really good people. But it's not a genuine... It's not

می‌خواهند آدم‌های واقعا خوبی به نظر برسند . اما اصل نیست...

really genuine; it's just to look good. So an example would be let's say you decided

واقعاً اصیل نیست. این فقط برای خوب به نظر رسیدن است مثلاً فرض کنید تصمیم گرفتید

to adopt children, and you decided: "Oh, I'm going to go and adopt children from the middle

بچه‌هایی را به فرزندی قبول کنید، و تصمیم گرفتید: «اوه، من می‌روم و بچه‌هایی را

of the Congo Rainforest. I'm going to go and adopt five children from there." And you bring

از وسط جنگل‌های بارانی کنگو به فرزندی قبول می‌کنم. می‌روم و از آنجا پنج بچه را به فرزندی قبول می‌کنم. " و

them back to your country, and then you start making... You start, like, telling everyone

آنها را به کشور خود برگردانید، و سپس شروع به ساختن می کنید... شروع می کنید، مثلاً به همه

about these children that you adopted and why you're helping them so much, and you know,

درباره این کودکان بگویید که به فرزندی پذیرفته اید و چرا اینقدر به آنها کمک می کنید، و می دانید،

and you have to let everybody know about it. And the reason... The true reason isn't because

و باید به همه اجازه دهید. در مورد آن بدانید. و دلیل... دلیل واقعی این نیست که

you love the children or you wanted to help them, it's just so that everybody says: "Wow,

شما بچه ها را دوست دارید یا می خواستید به آنها کمک کنید، فقط برای این است که همه می گویند: "وای،

you help people so much. Oh, you're so kind", and you get attention.

تو خیلی به مردم کمک می کنی. اوه، تو خیلی مهربانی" و شما جلب توجه می کنید

Next example is "data dump". A "data dump" is when an organization like WikiLeaks, a

مثال بعدی «داغه داده» است. یک "دپوی اطلاعات " زمانی است که سازمانی مانند ویکی لیکس،

group of hackers or an organization that brings hidden things out into the news, they will

گروهی از هکرها یا سازمانی که چیزهای پنهانی را در اخبار منتشر می

get thousands or millions and millions of emails, and then they will pass them on to

کند، هزاران یا میلیون ها و میلیون ها ایمیل دریافت می کنند و سپس آنها را

the newspapers or they'll put them out there so that individuals can go and look into a

به روزنامه ها یا روزنامه ها ارسال می کنند. آنها آنها را در آنجا قرار می دهند تا افراد بتوانند به یک

subject, and find the information about it. But there's so, so, so, so much information,

موضوع مراجعه کنند و اطلاعات مربوط به آن را پیدا کنند. اما اطلاعات بسیار زیادی وجود دارد،

it's too much for one person to do all by themselves. And the reason for doing the data

خیلی زیاد است که یک نفر همه چیز را به تنهایی انجام دهد. و دلیل انجام

dump is to bring the hidden secret things out into the open. So perhaps there was something

داده‌ها این است که چیزهای مخفی پنهان را آشکار کنیم. بنابراین

illegal that happened in government, or perhaps there's been a conspiracy, a secret about

شاید اتفاقی غیرقانونی در دولت رخ داده است، یا شاید یک توطئه، رازی در مورد

something, and the reason for doing this data dump is to... It's not... If you think about

چیزی وجود داشته است، و دلیل انجام این داده‌ها این است که... اینطور نیست... اگر به

it, then it's not one individual person, saying: "Hey, you did this!" which is maybe going

آن فکر کنید، پس اینطور نیست یک نفر، گفت: "هی، تو این کار را کردی!" که

to get them into be really... It would be dangerous for them to come out and speak about

شاید واقعاً آنها را وارد کند... برای آنها خطرناک است که بیرون بیایند و در

the government perhaps or an important person, but when the information comes out this way,

مورد دولت یا یک شخص مهم صحبت کنند، اما وقتی اطلاعات به این شکل منتشر می شود،

perhaps... Perhaps that's why it's done, maybe it's safer to get the information out this

شاید ... شاید به همین دلیل است انجام شد، شاید دریافت اطلاعات از این طریق ایمن تر

way.

باشد.

Okay, the next term is "Pizzagate". When you hear of something going on, an event or a...

بسیار خوب، اصطلاح بعدی "Pizzagate" است. وقتی می شنوید که چیزی در حال وقوع است، یک رویداد یا یک...

Yeah, something that happens and it has the word "gate", the suffix "gate" in it... "Gate"

بله، چیزی که اتفاق می افتد و کلمه "دروازه" را دارد، پسوند "دروازه" در آن وجود دارد... "دروازه

comes from a famous time in American politics called "Watergate" when there was... Right.

" از زمان معروفی در سیاست آمریکا می آید. به نام "واترگیت" زمانی که وجود داشت... درست است.

American history is not my strong point, but anyway, there was a... There was a problem

تاریخ آمریکا نقطه قوت من نیست، اما به هر حال، یک مشکل وجود داشت

with a president being in trouble about something, and things had been kept secret about it.

که یک رئیس جمهور در مورد چیزی مشکل داشت، و چیزهایی در مورد آن مخفی نگه داشته شده بود.

But in Watergate, the secret came out. And since then, when there is a big scandal, usually

اما در واترگیت، راز آشکار شد. و از آن زمان، زمانی که یک رسوایی بزرگ رخ می دهد، معمولاً

in politics or when something that was a secret before comes out, this is where the "gate"

در سیاست یا زمانی که چیزی که قبلاً یک راز بود بیرون می آید، قسمت "دروازه"

part comes from. Now, in terms of "Pizzagate", I don't want to go into it too much; this

از اینجا می آید. حالا از نظر «پیتزاگیت» نمی‌خواهم زیاد وارد آن شوم.

is something that you could look in yourself if you're interested, but "Pizzagate" is about

این چیزی است که اگر علاقه دارید می توانید در خودتان بررسی کنید، اما "Pizzagate" درباره

the idea that the elite, the people in the government, people in the high-up positions

این ایده است که نخبگان، افراد در دولت، افرادی که در مناصب بالا

are... Not saying all of them, but they... They abuse children and they're into pedophilia,

هستند... نه همه آنها را بگویم، اما آنها... آنها از کودکان سوء استفاده می کنند و به پدوفیلیا می پردازند

having, like, sexual things with children. So the idea, this whole Pizzagate scandal

، مانند داشتن چیزهای جنسی با کودکان. بنابراین ایده، کل این رسوایی

and storm is about those people in the high-up positions using code words to do with pizza.

و طوفان پیتزاگیت در مورد افرادی است که در موقعیت‌های بالا قرار دارند و از کلمات رمزی برای انجام دادن پیتزا استفاده می‌کنند.

So they're just writing emails about pizza, it looks like, but actually what they were

بنابراین به نظر می رسد که آنها فقط در مورد پیتزا ایمیل می نویسند ، اما در واقع چیزی که در

writing about was secret messages about having sex with children. So that's all I'm going

مورد آن می نوشتند پیام های مخفی در مورد داشتن رابطه جنسی با کودکان بود. پس این تمام چیزی است که می

to say. If you want to look at it, look at it yourself.

خواهم بگویم. اگر می خواهید به آن نگاه کنید، خودتان به آن نگاه کنید.

Next thing is "digital nomad". "A digital nomad" is someone who works on the internet

مورد بعدی «عشایر دیجیتال» است. "یک عشایر دیجیتال" کسی است که

from anywhere in the world, a "nomad" is a person that has not one home, they just move

از هر کجای دنیا روی اینترنت کار می کند، "عشایر" شخصی است که یک خانه ندارد، آنها فقط

their home all the time, from here, to here, to here, to here. Nomads used to be in the

خانه خود را همیشه جابه جا می کنند، از اینجا، به اینجا، به اینجا، اینجا. عشایر قبلاً در

desert, but now nomads can be anywhere with their laptop computers. I did this... I did

بیابان بودند، اما اکنون عشایر می توانند با رایانه های لپ تاپ خود در هر جایی باشند. من این کار را کردم... یک مقدار

this for a bit, I lived that dream. I lived that dream for a while. I thought I'd live

این کار را کردم، آن رویا را زندگی کردم. مدتی با آن رویا زندگی کردم. فکر می کردم در

that dream forever, but no, not anymore.

آن رویا برای همیشه زندگی کنم، اما نه، دیگر نه.

The next word is "minimalist". "A minimalist" is often a digital nomad who can't carry a

کلمه بعدی "مینیمالیست" است. "یک مینیمالیست " اغلب یک عشایر دیجیتال است که نمی تواند

lot of stuff around because they're always moving, so they say: "Oh, I don't want to

چیزهای زیادی را به اطراف حمل کند زیرا همیشه در حال حرکت هستند، بنابراین می گویند: "اوه، من نمی

have a lot of stuff. I'm beyond stuff. I don't need to have lots of things, because I'm a

خواهم چیزهای زیادی داشته باشم. من فراتر از چیزها هستم. من نیازی به داشتن چیزهای زیادی ندارم، زیرا من یک

minimalist. And I care about the environment, and I don't need material belongings." So,

مینیمالیست هستم. و به محیط زیست اهمیت می دهم و به وسایل مادی نیاز ندارم." بنابراین،

yeah, a minimalist is usually someone that cares very much about the planet and wasting

بله، یک مینیمالیست معمولاً کسی است که به شدت به سیاره زمین و هدر دادن

things, so the point of living their lifestyle by not spending a lot of money, not buying

چیزها اهمیت می دهد، بنابراین هدف از زندگی سبک زندگی خود با خرج نکردن پول زیاد، نخریدن

things they don't need. And it's a trend, it's one of the trends at the moment of a

چیزهایی است که به آنها نیاز ندارند. و این یک روند است ، یکی از روندهای لحظه ای یک

lifestyle trend, how to... And a lot of people are interested in how to minimalize their

روند سبک زندگی است، چگونه ... و بسیاری از مردم علاقه مند هستند که چگونه زندگی خود را به حداقل

life. "How do I not need so many clothes? How do I...? How can I stop buying so many

برسانند. "چطور به این همه لباس نیاز ندارم؟ چگونه...؟ چگونه می توانم این

things from the supermarket? How can I live with less?" So people will be interested to...

همه چیز از سوپرمارکت نخرم؟ چگونه می توانم با کمتر زندگی کنم؟" بنابراین مردم علاقه مند به...

In those kind of things would be minimalists.

در این نوع چیزها مینیمالیست.

The next word is "coworking". "Coworking" is when you don't have a... Perhaps you're

کلمه بعدی "همکاری" است. "کار مشترک " زمانی است که شما یک... شاید شما

someone who works for themselves, perhaps you're someone who works on the internet.

فردی هستید که برای خودش کار می کند، شاید شما فردی هستید که روی اینترنت کار می کند.

Generally you could work from your house, but when you work from your house all the

عموماً می‌توانید از خانه‌تان کار کنید، اما وقتی همیشه از خانه‌تان کار می‌کنید

time, it's... The downside of that is you don't see enough people, perhaps it's hard

، این ... نقطه ضعف آن این است که شما به اندازه کافی افراد را نمی‌بینید، شاید

to stay motivated, perhaps it's just boring as well. So, a trend is for coworking or coworking

حفظ انگیزه سخت باشد، شاید هم خسته‌کننده باشد. بنابراین، یک روند برای فضاهای کار مشترک یا کار مشترک

spaces, where you rent... You rent access to a place where you can go and work. And

است، جایی که شما اجاره می کنید... شما دسترسی به مکانی را اجاره می کنید که می توانید به آنجا بروید و کار کنید. و

another reason people do it is because here in the coworking space you have fast internet,

دلیل دیگری که مردم این کار را انجام می دهند این است که اینجا در فضای کاری شما اینترنت سریع

you have... Maybe there's good coffee you can drink there, and maybe it's a cool, inspiring

دارید، ... شاید قهوه خوبی باشد که بتوانید در آنجا بنوشید، و شاید محیطی خنک و الهام بخش

environment for you to be around. So, it's either somewhere that you pay to use and you

برای شما باشد. بنابراین، یا جایی است که برای استفاده از آن پول پرداخت می‌کنید و

can always go, or it could also be as well some caf�s are designed this way so that

همیشه می‌توانید بروید، یا ممکن است برخی از کافه‌ها نیز به این شکل طراحی شده باشند تا

people can go and work there real easily; they have good desk space, lots of places

مردم بتوانند به راحتی به آنجا بروند و کار کنند. آنها فضای میز خوبی دارند، مکان‌های زیادی

to charge your laptop, so those would be coworking caf�s.

برای شارژ لپ‌تاپ شما دارند، بنابراین کافه‌های همکار هستند.

The next idea is "hot-desking". "Hot-desking" is when... It could be in your office where

ایده بعدی «میز گرم» است. "میز گرم " زمانی است که... می تواند در دفتر شما باشد که همیشه در آن

you always work, but it could also... Yeah, it could be wherever you work you don't have

کار می کنید، اما همچنین می تواند... بله، ممکن است هر جا که کار

a set chair and desk where you always work every day. "That's my space, I always sit

می کنید صندلی و میز تنظیمی نداشته باشید که همیشه در آن کار کنید. هر روز. "این فضای من است، من همیشه

here by the window." No. Hot-desking isn't like that. You could move around to different

اینجا کنار پنجره می نشینم." نه. هات دسکینگ اینطور نیست. شما می توانید به

places in that place where you work, and other people can sit in your chair, because you

مکان های مختلف در آن مکان که در آن کار می کنید، حرکت کنید، و افراد دیگر می توانند روی صندلی شما بنشینند، زیرا

don't have a chair when you're hot-desking; you move around.

وقتی که میز میز گرم هستید، صندلی ندارید. شما در اطراف حرکت می کنید

And the last word, to mention here: "preppers" are people who think... They're getting prepared,

و آخرین کلمه، در اینجا ذکر می کنم: "preppers" افرادی هستند که فکر می کنند ... آنها اساساً در حال آماده شدن هستند

basically. They're getting prepared, prepared for a big disaster; World War III, environmental

. آنها برای یک فاجعه بزرگ آماده می شوند. جنگ جهانی سوم، فاجعه زیست محیطی

catastrophe, riot, looting - they're getting prepared for when... They're getting prepared

، شورش، غارت - آنها در حال آماده شدن برای زمانی هستند که... آنها برای زمانی آماده می شوند

for when... For when shit hits the fan. So, what they do is they... Perhaps they'll be

که... برای زمانی که لعنت به طرفداران می رسد. بنابراین، کاری که آنها انجام می دهند این است که آنها... شاید آنها

energy-independent, they'll have their own way to generate electricity, they'll have

مستقل از انرژی باشند، آنها راه خود را برای تولید برق داشته باشند، آنها

survival skills, like how to capture animals, how to butcher them, how to grow food, or

مهارت های بقا داشته باشند، مانند نحوه گرفتن حیوانات، نحوه قصاب کردن آنها، نحوه غذا بکارند،

they might, if they... I'm not going to call them... It's a different way. Some preppers

یا ممکن است، اگر... من به آنها زنگ نمی زنم ... راه دیگری است. برخی از آماده

aren't going to want to learn the skills; they'll just buy lots and lots of space, travelling

سازان نمی خواهند مهارت ها را یاد بگیرند. آنها فقط فضای زیادی

astronaut food or army food, they'll buy, like, three years' of army food so that if

می خرند، غذای فضانوردان مسافرتی یا غذای ارتش ، مثلاً برای سه سال غذای ارتش می خرند تا اگر

all the food did run out from the shops they would still have something... Something to

تمام غذا از مغازه ها تمام شد ، باز هم چیزی داشته باشند. چیزی برای

eat when shit hits the fan. But yeah, the point of them is they're worried about all

خوردن وقتی چرند به فن می خورد. اما بله، هدف آنها این است که نگران همه

this stuff going on, and I guess they want to protect themselves, and feel safe and feel

این چیزها هستند، و من حدس می‌زنم که می‌خواهند از خود محافظت کنند، و احساس امنیت کنند و در

ready for if things go dangerous and wrong politically.

صورت پیشروی خطرناک و اشتباه سیاسی، احساس آمادگی کنند.

So, thank you all for watching. Now what you can do is a quiz on this lesson. I'll see

بنابراین، از همه شما برای تماشای شما متشکرم. اکنون کاری که می توانید انجام دهید یک مسابقه در مورد این درس است. به

you again soon. Bye.

زودی دوباره می بینمت خدا حافظ.