THINK in ENGLISH / How to learn to think in English

Hey guys! Welcome back. You’re watching the “English Fluency Journey Chanel” with me,

سلام بچه ها! خوش برگشتی. شما در حال تماشای "English Fluency Journey Chanel" با من،

with Anna.

با آنا هستید.

So, today’s topic that we’re going talk about,

بنابراین، موضوع امروزی که در مورد آن صحبت خواهیم کرد،

I think can be related to almost every English learner.

فکر می‌کنم می‌تواند تقریباً با هر زبان‌آموز انگلیسی مرتبط باشد.

And that’s why I think it’s really important for this question to be addressed.

و به همین دلیل است که فکر می کنم پرداختن به این سوال واقعاً مهم است.

How to think in English? How do we learn to think in English?

چگونه به انگلیسی فکر کنیم؟ چگونه یاد بگیریم به زبان انگلیسی فکر کنیم؟

How can we shift from translating in our heads to thinking in English?

چگونه می توانیم از ترجمه در ذهن خود به تفکر به زبان انگلیسی تغییر دهیم؟

I’m going to be talking from my experience and from my perspective.

من از تجربه و از دیدگاه خودم صحبت خواهم کرد.

So first of all, let’s talk about why is it so important to think in English?

پس اول از همه، بیایید در مورد اینکه چرا فکر کردن به زبان انگلیسی اینقدر مهم است صحبت کنیم؟

The main reason for me is that we usually can’t literally

دلیل اصلی برای من این است که ما معمولاً نمی‌توانیم

translate words or sentences from our native language to English,

کلمات یا جملات را به معنای واقعی کلمه از زبان مادری خود به انگلیسی ترجمه کنیم،

because oftentimes it doesn’t make sense in context

زیرا اغلب اوقات این در متن معنی ندارد

and a word that we use to say something in our native language

و کلمه‌ای که برای گفتن چیزی در زبان مادری خود استفاده می‌کنیم، به معنای واقعی کلمه

isn’t used the same way in English.

نیست. در زبان انگلیسی نیز به همین صورت استفاده می شود.

You’ve probably heard this a thousand times when native speakers say:

احتمالاً هزاران بار این را شنیده‌اید که زبان‌های بومی می‌گویند:

“This is not how we say this”

«ما اینطوری نمی‌گوییم»

“We don’t use this word like that it doesn’t make any sense”

«ما این کلمه را آنطور به کار نمی‌بریم که معنی ندارد»

or “What do you mean?

یا «منظور شما چیست؟

They truly don’t understand what you’re trying to say,

آنها واقعاً نمی فهمند که شما چه می خواهید بگویید،

because it’s confusing to them when we use wrong words.

زیرا وقتی از کلمات اشتباه استفاده می کنیم برای آنها گیج کننده است.

Another reason is that it takes too much time,

دلیل دیگر این است

when you’re speaking to someone, if you’re translating

که وقتی با کسی صحبت می کنید، اگر

in your head from your native language to English

در ذهن خود از زبان مادری خود به انگلیسی ترجمه می کنید

and the person you’re talking to

و شخصی که با او صحبت می کنید

may not be that patient or may not have that much time to

ممکن است آنقدر بیمار نباشد یا آن را نداشته باشد، زمان زیادی طول می کشد. زمان زیادی

wait for you to figure out what to say.

برای منتظر ماندن شماست تا بفهمید چه می‌گویید.

Also, when you’re translating it is very hard keeping up with a conversation

همچنین، هنگامی که شما در حال ترجمه هستید، پیگیری مکالمه بسیار سخت است،

because while you’re translating and trying to make sense of it,

زیرا در حالی که در حال ترجمه هستید و سعی می کنید آن را معنا کنید،

a person keeps talking and you can simply lose track of the conversation.

یک فرد به صحبت کردن ادامه می دهد و شما به سادگی می توانید مسیر مکالمه را از دست بدهید.

Not to mention the fact that when you’re nervous, you can forget everything

ناگفته نماند که وقتی عصبی هستید، می توانید همه چیز را فراموش کنید

and the lack of vocabulary affects your communication.

و کمبود واژگان بر ارتباطات شما تأثیر می گذارد.

But forgetfulness I think is a totally normal thing

اما به نظر من فراموشی یک چیز کاملاً عادی است

and you can just simply explain something in other words and continue talking.

و شما می توانید به سادگی چیزی را به عبارت دیگر توضیح دهید و به صحبت ادامه دهید.

One more thing!

یک چیز دیگر!

If you need to translate a word or find an equivalent to an

اگر نیاز دارید کلمه ای را ترجمه کنید یا معادلی برای یک

idiom in your native language because after

اصطلاح در زبان مادری خود بیابید، زیرا پس از

reading the meaning it’s still kind of blurry

خواندن معنی هنوز به نوعی تار است،

do it.

این کار را انجام دهید.

It doesn’t mean that translation is something terrible.

این بدان معنا نیست که ترجمه چیز وحشتناکی است.

In fact,

در واقع،

if you want to be a translator or an interpreter

اگر می خواهید مترجم یا

it's an absolute must have skill.

مترجم باشید، باید مهارت داشته باشید.

You need to train yourself to translate.

شما باید خودتان را برای ترجمه آموزش دهید.

be patient, take your time with this, just as with everything else.

صبور باشید، برای این کار وقت بگذارید، درست مثل هر چیز دیگری.

Don’t rush your progress.

در پیشرفت خود عجله نکنید

You just simply can’t start thinking in English over night.

شما به سادگی نمی توانید یک شبه به انگلیسی فکر کنید.

Now let’s start from the beginning, because

حالا بیایید از ابتدا شروع کنیم، زیرا

I really believe that from the very beginning

من واقعاً معتقدم که از همان

of your language learning journey

ابتدای سفر یادگیری زبان شما

it is very beneficial to have this holistic approach.

، داشتن این رویکرد کل نگر بسیار سودمند است.

Meaning that when you’re starting to learn a language,

به این معنی که وقتی شروع به یادگیری زبان می کنید،

you have to work on your pronunciation and accent,

باید فوراً روی تلفظ و لهجه،

listening and speaking skills as well as grammar right away.

مهارت های شنیداری و گفتاری و همچنین گرامر خود کار کنید.

But since we’re talking how to learn to think in English in particular.

اما از آنجایی که ما در مورد چگونگی یادگیری به طور خاص به زبان انگلیسی صحبت می کنیم.

I suggest you begin with passive listening if you’re a beginner.

پیشنهاد می کنم اگر مبتدی هستید با گوش دادن غیرفعال شروع کنید.

What I mean by passive listening?

منظور من از گوش دادن غیرفعال چیست؟

It’s when you’re watching or listening something in English

زمانی است که در طول روز زیاد به انگلیسی چیزی تماشا یا گوش می کنید

a lot throughout the day.

.

Whenever you have time.

هر وقت وقت داشتی

Trying to understand but not really putting a lot of effort.

تلاش برای درک اما در واقع تلاش زیادی نیست.

Just getting used to hearing the language all the time, basically.

اساساً فقط به شنیدن این زبان همیشه عادت می کنم.

Then after a little while, you switch to active listening.

سپس پس از مدتی، به گوش دادن فعال می روید.

So now you’re really working on understanding.

بنابراین اکنون شما واقعاً روی درک مطلب کار می کنید.

So whenever you come across a new word or idiom – you look it up.

بنابراین هر زمان که با یک کلمه یا اصطلاح جدید مواجه شدید - آن را جستجو می کنید.

Why are we starting with listening?

چرا با گوش دادن شروع می کنیم؟

Because your brain needs to get used to hearing English all the time

زیرا مغز شما باید همیشه به شنیدن انگلیسی عادت کند

and it will inevitably grasp some English. I mean things like

و به ناچار کمی انگلیسی را درک می کند. منظورم چیزهایی مانند

word order, collocations, idioms etc.

ترتیب کلمات، ترکیب‌بندی‌ها، اصطلاحات و غیره است.

And the next time when you’re speaking

و دفعه بعد که به زبان انگلیسی صحبت

in English

your brain will give some sort of a signal if something’s off,

می‌کنید، اگر چیزی خاموش باشد،

if what you’re saying doesn’t sound right.

اگر چیزی که می‌گویید درست به نظر نرسد، مغزتان به نوعی سیگنال می‌دهد.

Listen to podcasts, audio books, watch YouTube videos , movies all of this in English.

به پادکست ها، کتاب های صوتی، تماشای ویدیوهای یوتیوب، فیلم ها همه اینها به زبان انگلیسی گوش دهید.

Now when you are at the active listening stage you can start applying

اکنون هنگامی که در مرحله گوش دادن فعال هستید، می توانید

the “describing” practice. That’s how I call it.

تمرین "توصیف" را به کار ببرید. من آن را اینگونه می نامم.

Describe your actions in English.

اعمال خود را به انگلیسی شرح دهید.

Everything that you’re doing, have done recently or will do in the future.

هر کاری که انجام می دهید، اخیرا انجام داده اید یا در آینده انجام خواهید داد.

Just say these actions out loud, like when you’re reading a manual for doing everyday activities.

فقط این اقدامات را با صدای بلند بگویید، مانند زمانی که در حال خواندن کتابچه راهنمای انجام فعالیت های روزمره هستید.

Then if you don’t know or aren’t sure about how to describe something

سپس اگر نمی دانید یا مطمئن نیستید که چگونه چیزی را توصیف کنید

take a minute to look it up. Don’t put it off.

، یک دقیقه وقت بگذارید و آن را جستجو کنید. آن را به تعویق نیندازید.

Do this at that exact moment when you need it,

این کار را دقیقا در همان لحظه ای که به آن نیاز دارید انجام دهید،

because otherwise you’ll forget about it.

زیرا در غیر این صورت آن را فراموش خواهید کرد.

That’s a habit training.

این یک آموزش عادت است.

And you’re not going to have to do this all the time.

و مجبور نیستید همیشه این کار را انجام دهید.

The more you do this, the more you will learn, the more you will know and the less you will need to do this over time.

هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، بیشتر یاد خواهید گرفت، بیشتر می دانید و در طول زمان کمتر به انجام این کار نیاز خواهید داشت.

“speaking your mind’ practice.

تمرین "گفتن ذهن خود".

That means that whenever you want say something you have to say this in English.

یعنی هر وقت خواستید چیزی بگویید باید به انگلیسی بگویید.

If you’re too shy to speak in English in front of someone or with someone

اگر خیلی خجالتی هستید که جلوی کسی یا با کسی به زبان انگلیسی صحبت کنید

do this when you’re alone - talk to yourself!

، این کار را وقتی تنها هستید انجام دهید - با خودتان صحبت کنید!

It’s a bit different from the “describing” practice.

این کمی با تمرین "توصیف" متفاوت است.

So when you describe you just describe your actions

بنابراین، وقتی توصیف می‌کنید، فقط اعمال خود را توصیف

and when you’re speaking your mind you

می‌کنید و زمانی که نظر خود را بیان می‌کنید،

actually talk about what you frankly think of something

در واقع در مورد آنچه صادقانه درباره چیزی

or someone or how you feel about things.

یا کسی فکر می‌کنید یا احساستان نسبت به چیزها صحبت می‌کنید.

So let me give you a simple example.

بنابراین اجازه دهید یک مثال ساده برای شما بیاورم.

“This sweater. It’s so old and threadbare. Why do I even still have it? I need to throw it away.”

"این ژاکت. خیلی قدیمی و نخ نما شده است. چرا من هنوز آن را دارم؟ من باید آن را دور بریزم.»

Or you know when we’re watching something

یا می‌دانید که وقتی در حال تماشای

talk shows, movies we like to comment on something that we liked

برنامه‌های گفتگو، فیلم‌هایی هستیم، دوست داریم درباره چیزی که دوست داشتیم

or didn’t like, even when we’re alone.

یا دوست نداشتیم نظر بدهیم، حتی وقتی تنها هستیم.

So do this.

پس این کار را بکن

Whenever you’re alone and you’re watching something, and you want to comment on it

هر زمان که تنها هستید و در حال تماشای چیزی هستید و می خواهید در

comment on it in English.

مورد آن نظر بدهید به زبان انگلیسی در مورد آن نظر دهید.

If you commented on it in your native language, and that happens automatically,

اگر به زبان مادری خود در مورد آن نظر دادید، و این به طور خودکار اتفاق می افتد

then do this one more time in English.

، این کار را یک بار دیگر به زبان انگلیسی انجام دهید.

Again, it’s all a matter of practice and developing it as a habit of practice.

باز هم، همه چیز به تمرین و توسعه آن به عنوان یک عادت تمرین است.

The more you do something the better you get at it.

هر چه بیشتر کاری را انجام دهید، در آن بهتر می شوید.

And everything that you do helps improve your English in general.

و هر کاری که انجام می دهید به طور کلی به بهبود زبان انگلیسی شما کمک می کند.

At the end, I would work on actually thinking in English,

در پایان، من بر روی تفکر واقعی به زبان انگلیسی کار می

controlling your thinking process.

کنم و روند تفکر شما را کنترل می کنم.

If you try it you’ll notice that it’s a tough call to control your thoughts.

اگر آن را امتحان کنید، متوجه خواهید شد که کنترل افکارتان سخت است.

We’re thinking constantly, subconsciously. Thousands of

ما مدام، ناخودآگاه در حال فکر کردن هستیم. هزاران

thoughts fly across our minds.

فکر در ذهن ما پرواز می کنند.

So when you’re just sitting and resting you’re still thinking about something.

بنابراین وقتی فقط نشسته اید و استراحت می کنید، هنوز به چیزی فکر می کنید.

And you want to try to train to truly think in English,

و شما می خواهید سعی کنید برای تفکر واقعی به زبان انگلیسی آموزش دهید،

start focusing on thinking in English.

شروع به تمرکز بر تفکر به زبان انگلیسی کنید.

That’s not going to be easy. When you catch your first couple of thoughts,

این آسان نخواهد بود. هنگامی که اولین دو فکر خود را به دست آوردید،

start thinking them again in English.

دوباره به زبان انگلیسی فکر کنید.

Then you’re kind of controlling the process of thinking in English.

سپس شما به نوعی فرآیند تفکر به زبان انگلیسی را کنترل می کنید.

And the next thing you know you’re realizing

و نکته بعدی که می‌دانید متوجه می‌شوید:

“Hold on now I’m back to thinking in my own language and not in English”

«حالا صبر کنید، من به زبان خودم و نه به زبان انگلیسی فکر می‌کنم»

and you’re going back to controlling again.

و دوباره به کنترل برمی‌گردید.

I think it’s so hard with the actual thinking process

من فکر می‌کنم اولاً با فرآیند تفکر واقعی خیلی سخت است،

firstly because you can’t hear yourself.

زیرا شما نمی‌توانید خودتان را بشنوید.

So when you’re speaking you can’t hear whether you’re speaking in English or not.

بنابراین وقتی در حال صحبت هستید، نمی توانید بشنوید که آیا به زبان انگلیسی صحبت می کنید یا نه.

And secondly for your brain it’s absolutely natural and comfortable to use your

و ثانیا برای مغز شما استفاده از زبان مادری شما کاملا طبیعی و راحت

native language. It happens without you realizing it.

است. بدون اینکه شما متوجه شوید این اتفاق می افتد.

And it is hard enough to simply control your thoughts

و به اندازه کافی سخت است که افکار خود را به سادگی کنترل کنید

not to mention to control them in another language.

و از کنترل آنها به زبان دیگری استفاده نکنید.

But it’s possible! It’s that same training that takes time and effort.

اما ممکن است! این همان آموزش است که به زمان و تلاش نیاز دارد.

Reading. Now if you like to read then it’s amazing.

خواندن. حالا اگر دوست دارید بخوانید فوق العاده است.

Read a lot, on different topics, out-loud or to yourself.

در مورد موضوعات مختلف، با صدای بلند یا برای خودتان زیاد بخوانید.

It’s that same input.

این همان ورودی است.

For me reading is a very powerful tool.

برای من خواندن ابزار بسیار قدرتمندی است.

I read out-loud usually.

من معمولا با صدای بلند می خوانم.

So I train my pronunciation, the next time I see a word I know

بنابراین، تلفظ خود را آموزش می‌دهم، دفعه بعد که کلمه‌ای را می‌بینم، می‌دانم

how to pronounce it because I looked it up. Why did I look it look up?

چگونه آن را تلفظ کنم، زیرا آن را جستجو کردم. چرا نگاهش کردم؟

Because the way that words are spelled and the way that they are pronounced

زیرا نحوه املای کلمات و نحوه تلفظ آنها

doesn’t correspond in English like 95 present of time.

مانند 95 زمان حال با انگلیسی مطابقت ندارد.

You need to learn the pronunciation of a word when you learn a word.

وقتی یک کلمه را یاد می گیرید باید تلفظ یک کلمه را یاد بگیرید.

And also when I read out-loud,

و همچنین وقتی با صدای بلند می خوانم،

when I pronounce words or idioms, new words and idioms I memorize them better.

وقتی کلمات یا اصطلاحات، کلمات و اصطلاحات جدید را تلفظ می کنم، آنها را بهتر حفظ می کنم.

Now to wrap it up I want to tell you.

حالا برای جمع بندی آن می خواهم به شما بگویم.

You have to train a lot and regularly. Be consistent in other words.

باید زیاد و منظم تمرین کنید. به عبارت دیگر سازگار باشید.

You have to get comfortable with consuming and being exposed to the language.

شما باید با مصرف و قرار گرفتن در معرض زبان راحت باشید.

Then over time your brain will start using your target language in the thinking process,

سپس با گذشت زمان مغز شما شروع به استفاده از زبان هدف شما در فرآیند تفکر می کند

and you’ll notice that when you want to say something you want to say it in English.

و متوجه خواهید شد که وقتی می خواهید چیزی بگویید می خواهید آن را به انگلیسی بگویید.

Over time it becomes effortless and subconscious. So just keep going, keep working.

با گذشت زمان بی دردسر و ناخودآگاه می شود. پس فقط ادامه بده، به کار ادامه بده.

Thanks for staying with me and watching till the end. I Really hope

ممنون که با من بودید و تا آخر تماشا کردید. من واقعا

it was useful for you. If that’s the case than hit the like button.

امیدوارم برای شما مفید بوده باشد. اگر اینطور است دکمه لایک را بزنید.

And click the notification bell because I want you to be one of the first

و روی زنگ اعلان کلیک کنید زیرا می‌خواهم شما یکی از اولین

to get all this useful information

کسانی باشید که همه این اطلاعات مفید را

that we’ll share with you in the future.

که در آینده با شما به اشتراک خواهیم گذاشت، دریافت می‌کنید.

If you have some more tips or if you want to share your experience

اگر نکات بیشتری دارید یا اگر می خواهید تجربه خود را به اشتراک بگذارید،

you're welcome to do that in the comments. I’ll see you in the next one.

می توانید آن را در نظرات انجام دهید. در قسمت بعدی می بینمت

Bye!

خدا حافظ!