Learn 20 Important Idioms at the Aero India Show | Havisha Rathore

Boring. For example, his book is pedestrian. now,

حوصله سر بر. مثلا کتابش عابر پیاده است. حالا، بیا

let's go! Hello, my brothers and sisters! Welcome

بریم! سلام بر برادران و خواهرانم!

back to this Channel! Today we are going to learn English at the Aero India

به این کانال خوش آمدید! امروز ما قصد داریم در نمایشگاه Aero India

show, aero India show, and I thought while being here why don't we learn a little

، aero India، انگلیسی یاد بگیریم، و من وقتی اینجا بودم فکر کردم که چرا

bit more English together at this place. I'm really excited for it. So, let's start

در این مکان با هم کمی بیشتر انگلیسی یاد نگیریم. من واقعا برای آن هیجان زده هستم. بنابراین، بیایید

without wasting further time. [Music]

بدون اتلاف وقت بیشتر شروع کنیم. [موسیقی]

This aircraft reminded me an idiom which is fly by the seat of your pants.

این هواپیما مرا به یاد اصطلاحی انداخت که روی صندلی شلوارت پرواز کن.

and what does it mean? It means when you don't have knowledge about anything and

و این چه معنایی داره؟ یعنی وقتی در مورد چیزی آگاهی نداری و

you really don't have experience but you go for it, just hoping that you may get

واقعا تجربه نداری ولی به امید

success, and then you go for it so that is called fly by the seat of your pants.

موفقیتت دنبالش می‌روی و بعد دنبالش می‌روی که بهش می‌گویند روی صندلی شلوارت پرواز کن. .

For example, he did not have any knowledge. he did not go through any

مثلاً هیچ شناختی نداشت. او هیچ

training, but still, he decided to fly by the seat of his pants and try his luck

آموزشی را پشت سر نگذاشت، اما با این حال، تصمیم گرفت کنار صندلی شلوارش پرواز کند و شانس خود را

in the USA. Look, the helicopter is flying and this helicopter which is flying

در ایالات متحده امتحان کند. ببینید، هلیکوپتر در حال پرواز است و این هلیکوپتری که در حال پرواز است،

reminded me another idiom which is pigs might fly and it expresses disbelief or

اصطلاح دیگری را به من یادآوری کرد که خوک ممکن است پرواز کند و بیانگر ناباوری یا این

the idea that Miracles might happen, which are extremely unlikely. For example,

ایده است که ممکن است معجزه اتفاق بیفتد، که بسیار بعید است. مثلا به

I told my sister that I am going to Aero India show. She told me you go to Aero

خواهرم گفتم که می روم نمایشگاه آئرو ایندیا. او به من گفت شما به

India show, I'll buy my own airplane. My sister told me, and what did I say? I told

نمایشگاه Aero India بروید، من هواپیمای خودم را می خرم. خواهرم به من گفت و من چه گفتم؟ به

her that pigs might fly. The next idiom is to clear the air, and it means to

او گفتم که خوک ها ممکن است پرواز کنند. اصطلاح بعدی پاک کردن هوا است و به معنای

remove the causes of fear and suspicion about a problem and try to talk about it

از بین بردن علل ترس و سوء ظن نسبت به یک مشکل و تلاش برای صحبت آشکار در مورد آن است

openly. For example, my sister and I fought, and we did not talk for two days.

. مثلا من و خواهرم دعوا کردیم و دو روز با هم صحبت نکردیم.

But yesterday we decided to break the ice and clear the air. You know another

اما دیروز تصمیم گرفتیم یخ را بشکنیم و هوا را پاک کنیم. شما اصطلاح دیگری را می شناسید

idiom which is "will never fly." Will never fly means it will never be successful.

که «هرگز پرواز نخواهد کرد». هرگز پرواز نخواهد کرد یعنی هرگز موفق نخواهد شد.

For example, my sister has incredible ideas but all of them will never fly. The

به عنوان مثال، خواهر من ایده های باورنکردنی دارد اما همه آنها هرگز پرواز نمی کنند.

next idiom is fly off the handle, and it means to become suddenly very angry. For

اصطلاح بعدی fly off the handle است و به معنای عصبانی شدن ناگهانی است. به عنوان

example, I damaged my sister's new car toy, and when she came to know about it,

مثال، من به اسباب بازی ماشین جدید خواهرم آسیب زدم و وقتی او از آن مطلع شد،

she just flew off the handle. The next idiom is "With flying colours," and it means

فقط از دستگیره خارج شد. اصطلاح بعدی "With Flying colours" است و به معنای

to do something very successfully. For example, my sister passed the Olympiad

انجام کاری بسیار موفق است. مثلاً خواهرم در

exam with flying colours. The next idiom is "To vanish Into Thin Air," to vanish in

امتحان المپیاد با رنگ‌های عالی قبول شد. اصطلاح بعدی «ناپدید شدن در هوای رقیق» است، به معنای ناپدید شدن در

thin air and it means if someone or something

هوای رقیق و به این معنی است که اگر کسی یا چیزی که می‌شناسید

you know just vanishes into thin air, it means it disappears or vanishes

در هوای رقیق ناپدید شود، به این معنی است که ناپدید می‌شود یا

completely without leaving any trace and that too in a mysterious way. For example,

به طور کامل بدون هیچ اثری ناپدید می‌شود و این نیز به شکلی مرموز. . مثلاً

in an exam, my friend or I would say one of my friends asked me for a pen and I gave

در یک امتحان، دوستم یا من می‌گوییم یکی از دوستانم از من یک خودکار خواست و من

it to her and you know what, after the exam, she vanished into thin air. The next

آن را به او دادم و می‌دانی که بعد از امتحان، او در هوا ناپدید شد.

idiom is Fly by Night. If someone is Fly by Night person, Fly by

اصطلاح بعدی Fly by Night است. اگر شخصی Fly by Night باشد، Fly by

Night business, it means it operates briefly and disappears overnight. For

Night، به این معنی است که برای مدت کوتاهی کار می کند و یک شبه ناپدید می شود.

example, my father invested in a bank. He deposited some money, and you know what,

مثلا پدرم در بانک سرمایه گذاری کرد. او مقداری پول واریز کرد و می‌دانید که

after two days, the bank vanished Into Thin Air. It means I can say that the bank

پس از دو روز بانک در هوا ناپدید شد . یعنی می توانم بگویم که بانک

was a fly-by-night bank. Look at that aircraft! The aircraft is taking off. Wow!

یک بانک پرواز به شب بود. به آن هواپیما نگاه کنید ! هواپیما در حال بلند شدن است. وای!

Amazing! Awesome! The next idiom is "With a flying start," and

حیرت آور! عالی! اصطلاح بعدی "With a Flying Start" است و به این

it means when you do something and it gets immediate success. So, that is called

معنی است که وقتی کاری را انجام می دهید و آن کار فوراً به موفقیت می رسد. بنابراین، به آن

"With a flying start" means to get off with a flying start. For example, I wrote

"با شروع پرواز" می گویند به معنای پیاده شدن با شروع پرواز است. مثلاً من

a book and it was published and you know what, the sales of the book got off to a

کتابی نوشتم و چاپ شد و می‌دانید که فروش کتاب به

flying start. The next idiom is "A pie in the sky," and it means if something is

سرعت شروع شد. اصطلاح بعدی «یک پای در آسمان» است و به این معنی است که اگر چیزی

unrealistic, or it is unlikely to be achieved. So, that thing is "A pie in the

غیرواقعی باشد یا بعید است که به دست آید. بنابراین، آن چیز "یک پای در

sky." For example, during elections politicians promised to provide Low

آسمان" است. به عنوان مثال، در طول انتخابات، سیاستمداران قول دادند که

House costing for everyone, but it turned out to be a pie in the sky. The next

برای همه هزینه های کم خانه را فراهم کنند، اما معلوم شد که این یک پای در آسمان است.

idiom is "Full of hot air," and it means if someone talks a lot and

اصطلاح بعدی "پر از هوای گرم" است و به این معنی است که اگر کسی زیاد صحبت کند و

talks every time nonsense without anything worthwhile. So, in that case,

هر بار بیهوده حرف بزند بدون هیچ چیز ارزشمند. بنابراین، در آن صورت،

we can use the idiom, "Full of hot air." For example, my sister is full of hot air. She

می توانیم از اصطلاح "پر از هوای گرم" استفاده کنیم. مثلا خواهرم هوای گرم دارد. او

talks a lot but she never bothers to talk about something worthwhile. The next

زیاد حرف می‌زند، اما هرگز به خود زحمت نمی‌دهد در مورد چیزی با ارزش صحبت کند.

idiom is "The sky is the limit," and it means the success or the possibility of

اصطلاح بعدی «آسمان حد است» است و به معنای موفقیت یا امکان

something is unlimited. So, for that case, we use the idiom, "the sky is the limit." For example,

چیزی نامحدود است. بنابراین، برای آن مورد، از اصطلاح "آسمان حد است" استفاده می کنیم. به عنوان مثال،

somebody asked me, what do you think will be the success of your YouTube channel?

شخصی از من پرسید، فکر می‌کنی موفقیت کانال یوتیوب شما چیست؟

And I simply said, "I don't know I hope it will get success.

و من به سادگی گفتم: "نمی دانم امیدوارم موفق شود.

The sky is the limit." Wow, wonderful! See, another airplane is taking off.

آسمان حد است." وای، فوق العاده! ببینید، هواپیمای دیگری در حال بلند شدن است.

It's a really mesmerizing View. Really awesome, amazing. The next idiom is

این یک نمای واقعا مسحور کننده است. واقعا عالی، شگفت انگیز اصطلاح بعدی

"To walk on air." and it means when someone becomes extremely happy.

«راه رفتن روی هوا» است. و به این معنی است که کسی به شدت خوشحال می شود.

So, for that, we use, "Walk on air." For example, when my sister came to know that

بنابراین، برای آن، ما از "راه رفتن روی هوا" استفاده می کنیم. مثلاً وقتی خواهرم فهمید که

she had passed the Olympiad exam, she started to walk on air. The next idiom is

امتحان المپیاد را پس داده است، شروع به راه رفتن روی هوا کرد. اصطلاح بعدی

"In dribs and drabs," and it means to arrive in small numbers or small

«In dribs and drabs» است و به معنای رسیدن به تعداد کم یا کم

quantities and slowly increase. The next idiom is "Left hanging in the air," and it

و کم کم زیاد شدن است. اصطلاح بعدی "چپ آویزان در هوا" است و به این

means if there is a problem and it is not resolved. It is left as it is. So, in

معنی است که اگر مشکلی وجود داشته باشد و حل نشود. همان طور که هست رها می شود. بنابراین، در

that case, we use the idiom, "Left hanging in the air." For example, traffic

این مورد، از اصطلاح "چپ آویزان در هوا" استفاده می کنیم. به عنوان مثال، ترافیک

is a great problem of Bengaluru but still the problem is left hanging in the

یک مشکل بزرگ در بنگالورو است، اما همچنان مشکل در هوا معلق مانده است

air. The next idiom is "Up in the air," and it means if a plan or decision is not

. اصطلاح بعدی "بالا در هوا" است و به این معنی است که اگر یک برنامه یا تصمیم

settled or decided then it is up in the air. For example, we are planning to go to

حل و فصل یا تصمیم گیری نشده باشد، در هوا است. به عنوان مثال، ما قصد داریم به

Europe, but still, the plan is up in the air. Pedestrian keep right. Do you know

اروپا برویم، اما هنوز این طرح روی هواست. عابر پیاده درست نگه دارید آیا

the meaning of pedestrian? Pedestrian means the people who walk on

معنی عابر پیاده را می دانید؟ عابر به معنای افرادی که با پای پیاده راه می روند را

foot, are called pedestrian. Now see I am a pedestrian because I'm walking on my

عابر پیاده می گویند. حالا ببینید من عابر پیاده هستم چون روی پا راه می روم

foot, on my foot, not in my foot. It's on my foot. I'm walking on my foot, not in my

، روی پایم، نه با پایم. روی پای من است. من روی پا راه می روم نه با

foot. I hope you know that. If not then also it's okay, I told you now. Pedestrian

پایم. امیدوارم آن را بدونی. اگر نه پس اشکالی ندارد، الان به شما گفتم. پیاده

also means boring or not interesting. For example, his book is pedestrian. Now, let's

نیز به معنای خسته کننده یا جالب نیست. مثلا کتابش عابر پیاده است. حالا، بیا

go! Do you know why I am sitting here? Because my dogs are barking, and I hope

بریم! میدونی چرا اینجا نشسته ام؟ چون سگ های من پارس می کنند و امیدوارم

you know the meaning of dogs are barking. If not then the link is in the

معنی پارس سگ ها را بدانید. اگر نه پس لینک در

description box. I just want to put off my shoes. Let me

جعبه توضیحات است. من فقط می خواهم کفش هایم را در بیاورم. بگذار

put off my shoes. [Music]

کفش هایم را در بیاورم. [موسیقی]

Now, I'm Barefoot. I'm Barefoot. Now, I just want to put my feet up. To put someone's

حالا، من پابرهنه هستم. من پابرهنه هستم حالا من فقط می خواهم پاهایم را بالا بیاورم.

feet up is an idiom and it means to relax and do nothing.

پاهای کسی را بالا گذاشتن یک اصطلاح است و به معنای استراحت کردن و هیچ کاری نیست.

Now, let me quench my thirst.

حالا بگذار تشنگی ام را برطرف کنم.

Do you know what's the meaning of quench someone's thirst? Quench someone's thirst

آیا می دانید معنای رفع تشنگی کسی چیست؟ رفع تشنگی به این

means you are very thirsty and you drink

معنی است که شما بسیار تشنه هستید و می نوشید

um

Quench your thirst. I quenched my thirst.

تشنگی خود را رفع کنید. تشنگی ام را رفع کردم.

Now, let me put my foot down. Put someone's foot down is an idiom, and it

حالا بذار پامو بذارم پایین پا گذاشتن یک نفر یک اصطلاح است و به

means to get serious or to get serious about a situation.

معنای جدی گرفتن یا جدی گرفتن در مورد یک موقعیت است.

Now, let me get down. I'm really scared to get down.

حالا بذار بیام پایین من واقعا می ترسم پایین بیایم.

Oh, no, I'm Barefoot. I cannot get down. I need help.

اوه، نه، من پابرهنه هستم. نمیتونم پایین بیام من به کمک نیاز دارم.