Clapingo English Conversation #14 with Ajay Rao | English Speaking Practice | Havisha Rathore

go to that beggar and put up this

برو پیش آن گدا و این پیشنهاد را مطرح کن

proposal

now you start

حالا شروع کردی، آنها

they put up this proposal uh but the

این پیشنهاد را مطرح کردند، اما

the beggar was also cunning so he also

گدا نیز حیله گر بود، بنابراین او نیز

thought that why don't i take up both

فکر کرد که چرا من هر دو پادشاهی را تصاحب نکنم

the kingdoms

what can you do with this thing

با این چیز چه می توانی کرد

hello

سلام سلام

hi

welcome back

خوش آمدی چطوری

how are you

thank you i'm great how about you thanks

متشکرم من عالی هستم چطور در مورد شما متشکرم که پرسیدی

for asking

wow even i am doing great and you know

وای حتی من خوب کار می کنم و می دانی

what i stumbled upon your youtube

چه اتفاقی افتاد به کانال یوتیوب شما

channel

that's great

که عالی است من

i just saw your channel your content and

همین الان کانال شما را دیدم محتوای شما و

i think yeah that's you and your father

فکر می کنم بله این شما و پدرتان هستید

in most of the videos isn't it

در بیشتر ویدیوها، بله،

yes

wow that's very good and you seem to

وای خیلی خوب است و به نظر می رسد که شما از

enjoy that youtube activity so much

فعالیت یوتیوب بسیار لذت می برید و

reading stories

داستان هایی را که

talking about books and particularly i

در مورد کتاب ها صحبت می شود می خوانید و به خصوص من

have seen uh sudha murthy's books isn't

کتاب های اوه سودا مورتی را دیده ام، آیا

it that is what you talk about a lot

این چیزی نیست که شما در مورد آن زیاد صحبت می کنید

yes you're right

بله حق با شما خوب است عالی است

okay great great tell me something about

به من چیزی در مورد

this youtube channel of yours

این کانال یوتیوب خود بگویید

how did it happen

چگونه اتفاق افتاد که

i was

من

starting we just made it for fun or

شروع کردم ما آن را فقط برای سرگرمی یا

simply

فقط

just for fun

برای سرگرمی ساختیم

but uh as it uh

اما اوه همانطور که اوه می

you know

دانید که گذشت

as it uh time passed it was um

زمان گذشت

you know growing so now it is as a

شما می دانید که در حال رشد است، بنابراین اکنون به عنوان یک

common channel we on which we upload

کانال مشترک ما در whi است ما

videos

ویدیوهای

very nice and very good content reading

بسیار زیبا و محتوای بسیار خوبی را آپلود می کنیم که

story books

کتاب های داستان می خوانیم

and explaining about in fact i saw one

و توضیح می دهیم در واقع من یک

video of yours in which you have a

ویدیو از شما دیدم که در آن

double acting a double rule

یک قانون دوگانه دارید که

you're sleeping and in one video you

در خواب هستید و در یک ویدیو در

talk about all the things the belching

مورد همه چیزهایی که آروغ زدن است صحبت می کنید.

the yawning and all that stuff you talk

خمیازه کشیدن و همه چیزهایی که

about that was one of the very favorite

درباره آن صحبت می کنید یکی از ویدیوهای بسیار مورد علاقه

videos that i saw of yours that was a

شما بود که من از شما دیدم، ویدیوی

very nice one who gives ideas who comes

بسیار خوبی بود که ایده می دهد و

up with ideas for such videos

ایده هایی برای چنین ویدیوهایی ارائه می دهد

my father

پدرم

great okay

بسیار خوب

[Laughter]

[خنده]

you told uh just in the beginning you

تو گفتی اوه فقط در ابتدا به شما

told startingly we just had it for fun

گفتید که ما فقط برای سرگرمی آن را داشتیم،

now starting lee startingly is not a

اکنون شروع کردن لی

correct word can you come up with

کلمه درستی نیست، آیا می توانید

something else

چیز دیگری بیاورید امم

um

when we started

وقتی شروع کردیم

absolutely when we started we just did

کاملاً وقتی شروع کردیم فقط

it for fun but then we started enjoying

برای سرگرمی این کار را انجام دادیم اما بعد شروع کردیم به لذت بردن از

it isn't it that's nice

آن نیست. خیلی

great and let us talk about your love

خوب است و بگذارید امروز در مورد عشق شما

for books today

به کتاب صحبت کنیم،

what kind of books basically there's a

چه نوع کتاب هایی اساساً

lot of

story reviews and you read out stories

نقدهای داستانی زیادی وجود دارد و شما داستان ها

and all that stuff so

و این چیزها را می خوانید، بنابراین در

tell me about your love for books

مورد عشق خود به کتاب به من بگویید

yes i like to read a story books with

بله من دوست دارم داستان بخوانم. کتاب هایی با

but not a big big story book which i

اما نه بی کتاب داستان بزرگی که من

cannot even understand such as noel's

حتی نمی توانم آن را درک کنم، مانند

mind sometimes uh my father reads

ذهن نوئل گاهی اوقات پدرم چیزی می خواند

something which is goldfinch it's a big

که فنچ است، کتاب بزرگی است

book

and it's uh you know almost this much

و می دانید که تقریباً به این

fat book he reads it but i i just after

کتاب چاق او آن را می خواند، اما من فقط بعد از

seeing it i feel dizzy that how can you

دیدن آن احساس سرگیجه می کنم که چگونه آیا می توانی

read such big story books but i like

چنین کتاب های داستان بزرگی را بخوانی، اما من

reading children's story books and

خواندن کتاب های داستان کودکان را دوست دارم

um

and

و

many more books which are for children

خیلی کتاب های دیگر که برای کودکان هستند،

than that i have a good interest but uh

علاقه خوبی دارم اما اوه،

but my father doesn't have interest in

اما پدرم علاقه ای به

those

آن

children's story books

کتاب های داستان کودکان ندارد

but yeah he reads it for me

اما بله او می خواند برای من

oh he reads it for you and in fact tell

اوه او آن را برای شما می خواند و در واقع

me some of the books that are your

برخی از کتاب های

favorite what are the authors i know

مورد علاقه شما را به من بگویید چه نویسندگانی هستند.

shuba sudha murthy is one book that you

read what are the other books

yeah i really like to read about

spiritual books and

کتابها و کتابهای

storybooks

داستان

spiritual books you're just a kid dear

کتابهای معنوی شما فقط یک بچه هستید عزیزم

you're just a small kid and spiritual

شما فقط یک بچه کوچک هستید و

books tell me more about it what kind of

کتابهای معنوی بیشتر در مورد آن به من بگویید چه نوع

spiritual books

کتابهای معنوی

um

ام

books uh which i relate like

کتاب آه که من به آنها مربوط می کنم مانند

bhagavad-gita and um

باگاواد-گیتا و ام

bhagavatam and

باگاواتام و

i will do a temple and easy journey

من یک کار را انجام خواهم داد. معبد و سفر آسان

there are many books my father read when

هفتم قبل از اینکه پدرم در دوران جوانی کتاب‌های زیادی خوانده بود

he was also when i was younger and i did

و من

not know anything about spiritual things

در مورد مسائل معنوی چیزی نمی‌دانستم

my father reads a lot of books and

پدرم کتاب‌های زیادی می‌خواند و

almost all the books are kept in a you

تقریباً همه کتاب‌ها در

know

a big place we have

یک مکان بزرگ نگهداری می‌شوند که ما

lots of books it's kept in a big place

کتاب‌های زیادی داریم. در یک مکان بزرگ نگهداری می شود

he pay takes some like until now we have

او می پردازد مانند تا کنون ما

bhagavad gita and sri lanka

باگاواد گیتا و سریلانکا داریم

and you also have some more

و شما همچنین چند کتاب دیگر دارید

books which are which my father buys for

که پدرم برای من می خرد من

me i like to

دوست دارم

read them

آنها را بخوانم

and after that i finish them we have

و بعد از آن که آنها را تمام کردم

some more big

چند کتاب دیگر داریم بزرگ

um

ام

or this much or more than this much i

یا این خیلی یا بیشتر از این خیلی

think you cannot see this much it's a

فکر می کنم شما نمی توانید تا این حد ببینید، این یک

bag filled with um you know uh spiritual

کیسه پر از اوم است، شما می دانید اوه

books and there are many more um

کتاب های معنوی و بسیاری دیگر از

amazon bags we're almost this much this

کیسه های آمازون وجود دارد، ما تقریباً به این مقدار هستیم،

much oh my god i can i can see almost

خدای من می توانم

your hands going out of the screen when

وقتی

you show me the stack of books that you

پشته کتابی را که دارید به من نشان می‌دهید که

have that's very impressive number of

تعداد بسیار چشمگیری از

books

and do you enjoy these in fact you know

کتاب‌ها را به من نشان می‌دهید تقریباً دستانتان را در حال بیرون رفتن از صفحه نمایش می‌بینم

و آیا از آنها لذت می‌برید در واقع می‌دانید

when you read these spiritual books in

وقتی این کتاب‌های معنوی را می‌خوانید در

fact

واقع

mahabharata or panchatantra all these

mahabharata یا panchatantra همه این

stories very nice to they'll have

داستان‌ها بسیار خوب است که آنها

wonderful stories and i think you like

داستان های فوق العاده ای خواهند داشت و من فکر می کنم شما

small stories not the big ones isn't

داستان های کوچک را دوست دارید نه بزرگ ها

there yes

وجود ندارد بله و اوه

and uh

what what do you enjoy about reading the

چه چیزی از خواندن

spiritual and the non-spiritual books

کتاب های معنوی و غیر معنوی لذت می برید

when i mean non-spiritual the sudha

وقتی منظورم غیر معنوی است.

murthy all the other ones that you need

what do you enjoy about this and that

آیا شما از این لذت می برید و

i enjoy about um in a normal bookstore

من در یک کتابفروشی معمولی

for me like storybooks

برای من مانند

i enjoy the uh you know stories or the

content of the stories or the

imagination or i like to read about

others life so um stories they talk

کتاب های داستان از او لذت می برم؟

about other things which happen here and

چیزهایی که این‌جا و آنجا اتفاق می‌افتد،

there so i like to listen i'm interested

بنابراین من دوست دارم گوش کنم،

in those type of things in story books

به این نوع چیزها در کتاب‌های داستانی علاقه‌مندم،

whereas in spiritual books

در حالی که در کتاب‌های معنوی

and spiritual books they talk about um

و کتاب‌های معنوی درباره او صحبت می‌کنند،

you know lord krishna i suppose i have

شما می‌دانید لرد کریشنا، فکر می‌کنم

some books in which they talk about lord

چند کتاب دارم که در آن درباره پروردگار صحبت می‌کنند.

krishna so uh i like to read about him

کریشنا پس اوه من دوست دارم در مورد او بخوانم،

so that's why i like spiritual books

به همین دلیل است که من کتاب های معنوی را دوست دارم

and you know what

و شما می دانید که

most of the spiritual books comes with a

بیشتر کتاب های معنوی با چه

moral okay you learn something a life

lesson or something uh yeah

almost all so tell me some of the morals

چیزهایی اخلاقی همراه هستند.

that you have come across and you

تو آمده ای صلیب و شما

want to bring that change in your life

می خواهید آن تغییر را در زندگی خود به ارمغان بیاورید

what are the morals the favorite models

چه اخلاقی است مدل های مورد علاقه ای

that you have

که شما دارید

we should not be angry and we all the

ما نباید عصبانی باشیم و همیشه

time

and we should

و باید

we should wake up early

زود بیدار شویم

we should not be angry all the time and

همیشه نباید عصبانی باشیم و باید صبور باش وای

we should be patient

wow that's a very nice learning that's a

این یک یادگیری بسیار خوب است، یک

wonderful learning habisha do you enjoy

یادگیری فوق العاده است حبیشه آیا

of course you enjoy books i mean how

شما از کتاب لذت می برید، منظورم این است که چقدر

crazy of me even asking that question to

دیوانه هستم که حتی از شما این سوال را بپرسم،

you you of course enjoy reading books

شما مطمئنا از خواندن کتاب لذت می برید،

but how many hours do you spend reading

اما چند ساعت در روز به خواندن اختصاص می دهید

in a day

um how many hours i spent

اوم چند ساعت

reading in a day that um

در یک روز صرف خواندن کردم که

um i have no fixed time

اوم من زمان ثابتی ندارم

otherwise if you don't have any if you

وگرنه اگر ندارید اگر

don't have your brother and sister

ندارید خواهر و برادرتان

coming to disturb you every now and then

هر از گاهی می آیند تا مزاحم شما شوند

how many hours will you sit and read a

چند ساعت می نشینید و

book

well if we talk about spiritual books um

اگر در مورد کتاب های معنوی صحبت می کنیم، کتابی را خوب بخوان،

sometimes i go so much deep into the

گاهی آنقدر در افکار آن عمیق می شوم

thoughts of it that i don't know how

که نمی دانم چقدر

much time it is gone that sometimes then

زمان گذشته است که گاهی اوقات به

i would rate shrimp bag with them i

کیسه میگو با آنها امتیاز می دهم،

would not know if some 15 or 20 minutes

نمی دانم اگر حدود 15 یا 20 دقیقه

have gone but really half an hour would

گذشته است، اما واقعاً نیم ساعت است

go

برو باشه

off okay

wow very nice is that this is sometimes

وای خیلی خوبه که بعضی وقتا اینطوریه

but it depends on time sometimes when i

ولی بستگی به زمان داره بعضی وقتا وقتی

have a lot of things to do i get very

کارای زیادی باید انجام بدم خیلی

little time but yes at least i eat once

کم وقت دارم ولی بله حداقل یه بار میخورم

look every day

هر روز نگاه کن

wow okay

وای باشه

and do you uh do you learn these slokas

و یاد میگیری این اسلوکاها

by heart

از روی قلب،

yeah i

بله، می

you know i read them every day some

دانید که آنها را هر روز می خوانم،

schlokes i think i read them every day

فکر می کنم هر روز آنها را می خوانم،

so i have learned them in fact some

بنابراین آنها را یاد گرفته ام در واقع برخی از

songs also big and some big and small

آهنگ ها را نیز بزرگ و برخی بزرگ و کوچک را

i've learned

یاد گرفته ام

that's very very impressive so

که بسیار بسیار تأثیرگذار هستند، بنابراین

let us play one game now that i know

اجازه دهید ما بازی کنیم یک بازی حالا که می دانم

uh havisha love stories

اوه هاویشا داستان های عاشقانه

now what uh what are the kind of stories

حالا چه نوع داستان هایی هستند

do you do you like those

آیا شما از داستان های

the king and the queen

شاه و ملکه

and the demon kind of stories or do you

و شیطان خوشتان می آید یا

like the everyday real life stories what

داستان های زندگی واقعی روزمره را دوست دارید.

are the ones that you love the most

شما بیشتر از همه دوست دارید

which i like akbar people

که من مردم اکبر را دوست دارم

ah that's very interesting in fact very

آه که بسیار جالب است در واقع

very intelligent stories you have you

داستان های بسیار هوشمندانه ای که دارید می

know you you get a lot of enjoyment and

دانید که

pleasure by reading those words i even i

با خواندن آن کلمات لذت و لذت زیادی می برید من حتی

love it

آن را دوست دارم

the way the cunning people and the king

همانطور که مردم حیله گر و پادشاه

acquire

به دست می آورند

the conversations that they have isn't

صحبت هایی که آنها دارند

it don't you enjoy

اینطور نیست شما لذت می برید

yeah i enjoy the

بله من از

wittiness with a bit of weibo

شوخ طبعی با کمی ویبو لذت می برم

yes absolutely now let us play one game

بله کاملاً حالا بگذارید یک بازی بازی کنیم

we

ما

both of us together we will create a

هر دو با هم یک داستان ایجاد خواهیم کرد

story a unique story

یک داستان منحصر به فرد

okay now

خوب حالا

you start a story

شما یک داستان را شروع کنید

right you tell a couple of sentence and

درست چند جمله بگویید و

i will continue the story

من ادامه می دهم داستان

and after a couple of sentence i will

و بعد از چند جمله من

start you continue the story you will

شروع می کنم شما داستان را ادامه دهید باید

have to continue the story from the

داستان را

place from the place i left so we both

از جایی که من ترک کردم ادامه دهید تا هر دو

will create one single story can we do

یک داستان واحد بسازیم می توانیم انجام دهیم

that

که

yes

بله

great let us start you go first

عالی است اجازه دهید اول شما شروع کنیم

okay

خوب

once upon a time

روزی روزگاری در

in a forest near near the village

جنگلی در نزدیکی روستای

um village

ام

near the village

نزدیک روستا

lived a small boy who was very near to

پسر کوچکی زندگی می کرد که خیلی نزدیک به

the forest he would generally go to the

جنگل بود و معمولاً به

forest nearby and enjoy its beauty but

جنگل نزدیک می رفت و از زیبایی آن لذت می برد اما

his

parents would not allow him generally so

والدینش معمولاً به او اجازه نمی دادند.

because of the wild animal so one day

از این حیوان وحشی، بنابراین یک روز

when he went to the forest hiding from

هنگامی که او به جنگل رفت و در آنجا پنهان شده بود و

the

sneakily hiding from the repair here

از تعمیرات پنهان شده بود،

from his parents he saw

lion fighting with a tiger he was

شیر را دید که با یک ببر مبارزه می کند، از

fascinated to see this because first it

دیدن آن مجذوب شد زیرا

was the first time when he saw this and

اولین بار بود که این را دید و

after watching such a wonderful view he

پس از تماشای چنین منظره شگفت انگیزی را

did not he was not willing to go back he

نداشت او حاضر نبود به عقب برگردد به

went deeper into the forest till he saw

عمق جنگل رفت تا اینکه او را دید

um

uh

when he was when he was tired he could

وقتی خسته بود

not find the way back home

راه بازگشت به خانه را پیدا نکرد

so he started resting under a tree then

و زیر درختی شروع به استراحت کرد و

suddenly he saw a voice coming up from

ناگهان شروع به استراحت کرد. صدایی را دیدم که از

the tree and seeing that a bird was

درخت بلند شد و دید که پرنده ای دارد

talking to him talking to him and saying

با او صحبت می کند و با او صحبت می کند و می گوید

uh saying that come on um this boy has

اوه بیا این پسر

kidnapped this boy and take him away it

این پسر را ربوده و ببرش،

the boy was scared that oh no what is

پسر ترسید که اوه نه

happening here so he ran away to another

اینجا چه خبر است. بنابراین او به جای دیگری فرار کرد

place and in the another place also the

و در جایی دیگر نیز

same the bird looking like that but it

همان پرنده ای که شبیه آن بود، اما

was not really the same but it was

واقعاً شبیه به

looking like this bird but it was not

این پرنده بود، اما

really the same it also started speaking

واقعاً یکسان نبود، همچنین شروع به صحبت کرد.

come on welcome you're welcome to this

خوش آمدید به این

wait harvest

انتظار برداشت

is a confusion in understanding i told

سردرگمی در درک است. من گفتم

that we both will create one story okay

که هر دوی ما یک داستان ایجاد می کنیم، خوب

now you will need to stop at some point

حالا شما باید در نقطه ای توقف کنید

and you will need to let me

و باید به من اجازه دهید که

continue the story in my own word words

داستان را به قول خودم ادامه دهم.

okay so uh you will tell a little part i

یک قسمت کوچک را بگویید من

will add my own imagination to that part

تخیل خودم را به آن اضافه خواهم کرد یک قسمت

and we both will create one single story

و ما هر دو یک داستان واحد را ایجاد خواهیم کرد،

got it

okay so shall i start again yes

خوب است، پس باید دوباره شروع کنم بله،

absolutely you can start whenever

شما می توانید هر زمان که می

you can stop whenever you want okay so

خواهید متوقف شوید، خوب است، پس

tell a small part and then let me tell

یک قسمت کوچک را بگویید و سپس اجازه دهید

some part of it

بخشی از آن را بگویم

okay great start again

خوب شروع دوباره

okay

خوب است.

so once upon a time

روزی روزگاری

in a beautiful kingdom

در یک پادشاهی زیبا،

lived a nice king who would always think

پادشاه خوبی زندگی می کرد که همیشه فکر می

that his

کرد

citizens are always happy

شهروندانش همیشه خوشحال هستند،

but his minister would not agree to it

اما وزیرش با آن موافقت نمی کرد،

so one day they thought of a plan to

بنابراین یک روز آنها به فکر برنامه ای افتادند تا ببینند

check out whether the

whether their citizens are really happy

آیا شهروندان آنها واقعا خوشحال هستند

or they are not

یا خیر. آنها اینطور نیستند و به

so

they thought of a plan and then they

فکر تدبیری افتادند و سپس

said to all the citizens to come and ask

به همه شهروندان گفتند که بیایند و بپرسند

that what they need and what if they're

که چه نیازی دارند و اگر

happy or not all the citizens agree that

راضی هستند یا نه همه شهروندان قبول دارند که

we are happy we're happy with whatever

ما راضی هستیم از هر چه

we have you will if you give us gold we

داریم راضی هستیم. اگر به ما طلا بدهی

will not accept that we are happy with

قبول نمی کنیم که با

whatever we have

هر چه داریم راضی هستیم

and now you should continue okay fine

و حالا باید ادامه بدی خوب

great content great start to the story

مطالب عالی شروع داستان عالی بود

but there was one beggar

اما یک گدا

in that kingdom

در آن پادشاهی بود

who wanted to take advantage of this

که می خواست از این موقعیت استفاده کند.

situation

he thought well

خوب فکر کردم

if i go and tell the king that i am not

اگر بروم و به پادشاه بگو که من خوشحال نیستم

happy

i am very poor and i need a lot of money

من خیلی فقیر هستم و برای خرید خانه به پول زیادی نیاز دارم

to buy a house

maybe i will get a house

شاید خانه ای بگیرم و

i will take advantage of the situation

از موقعیت استفاده کنم

so he went to the minister

پس نزد وزیر رفت

and told

و به وزیر گفت

minister

i am not happy in your kingdom

من خوشحال نیستم. در پادشاهی شما به

i need money and i need a house to live

پول نیاز دارم و به خانه ای نیاز دارم که

in because i live on streets

در آن زندگی کنم، زیرا در خیابان زندگی می کنم، پس

so what can i do what can you do to help

چه کاری می توانم انجام دهم تا به

me and make me happy in life

من کمک کنید و در زندگی خوشحالم کنید،

now you

حالا شما

yeah so the mister told this thing to

بله، پس آقا این را به

the king and the king also thought about

پادشاه گفت و شاه هم به

it and the king was very removable and

این فکر کرد و شاه خیلی قابل جابجایی بود و

he was not he was very

نبود خیلی

humble and he would not even he would

متواضع بود و حتی نمی خواست

not he was not him cunning

او حیله گر نبود

and he gave his whole palace thinking

و تمام قصرش را به این فکر می کرد

that he will uh he will if you go

که اگر جلوتر بروی او می کند.

further he will find another palace

او قصر دیگری پیدا می کند

but when he went but he gave the whole

اما وقتی رفت اما تمام

palace

قصر را

to him for a day to take how much ever

برای یک روز به او داد تا هر چقدر

money he wants

پول می خواهد از

the

the beggar the beggar told the king to

گدای که گدا به پادشاه گفته بود

be

born from the kingdom to be he banished

از پادشاهی به دنیا بیاید تا

the king from the kingdom

شاه را از پادشاهی بیرون کند. پادشاهی

but the king forgiven oh no what have i

اما پادشاه بخشیده اوه نه

done i shouldn't i have i shouldn't have

من چه کرده ام نباید می داشتم باید

gave this kingdom to this beggar i

این را نمی دادم سلطنت به این گدا من

should have given on me some uh pounds

باید به

of money instead of this old kingdom oh

جای این پادشاهی قدیمی، چند پوند پول به من می دادم وای

what a foolish thing i made so

چه کار احمقانه ای انجام دادم که

he and his ministers went to another

او و وزیرانش

kingdom in in search of um livelihood

در جستجوی امرار معاش به پادشاهی دیگری رفتند

and then they were searching that asking

و سپس آنها در جستجوی آن بودند و از او پرسیدند

that what can when

که وقتی از

they

they asked the

king asked what can i do for my brother

پادشاه پرسیدند چه کاری می توانم بکنم

and brother

و برادرم

well she said you can simply

گفت: شما می توانید به سادگی می

you can you have two options you can

توانید دو گزینه دارید یا می توانید

either beg for money or you can switch

برای پول التماس کنید یا می توانید

over

now you suck

اکنون عوض شوید.

okay fine but the minister was very very

خیلی خیلی حیله گر خیلی باهوش

cunning very intelligent the minister

وزیر

didn't want to lose the kingdom

نمی خواست پادشاهی را از دست بدهد او پادشاهش را

he loved his king

دوست داشت

now he turned to the king

king

we have done a mistake by making this

beggar the king of the kingdom now we

حالا به

will intelligently have to take the

kingdom back

شاه بازگشت.

we will hatch a plan together minister

ما با هم نقشه‌ای می‌کشیم، وزیر به

told the king

پادشاه گفت

i will go to that beggar and give him

من پیش آن گدا می‌روم و

another option

گزینه دیگری به او می‌دهم، به

i will tell him that there is another

او می‌گویم پادشاهی دیگری در کنار ما وجود دارد

kingdom

next to us

where there is lot of money

که در آن پول زیادی وجود دارد،

the palace is still bigger

قصر هنوز بزرگ‌تر است

and

و

where he can go and ask that king the

او می‌تواند به کجا برود. بپرس که پادشاه

same request of giving me a lot of money

همان درخواست را به من داد که اکنون به من پول زیادی داده

and

a place to live in

و

جایی برای زندگی کردن در

now this kind of idea

حال حاضر این نوع ایده

worked

جواب داد

king told this is a nice idea we will

پادشاه گفت این ایده خوبی است ما

get that beggar out of the kingdom out

آن گدا را

of the palace for one day and then we

برای یک روز از پادشاهی بیرون خواهیم کرد و سپس ما

will take control of our palace

کاخ ما را تحت کنترل بگیرید

afterwards

بعد

they make this plan and the minister and

این نقشه را می‌کشند و وزیر و

the king

شاه به سراغ

go to that beggar and put up this

آن گدا می‌روند و این

proposal

پیشنهاد را مطرح می‌کنند،

now you start

حالا شما شروع کنید،

they put up this proposal uh but the

آنها این پیشنهاد را مطرح کردند، اما

the beggar was also cunning so he also

گدا هم حیله‌گر بود، بنابراین او نیز

thought that

فکر کرد که

why don't i take up both the kingdoms

چرا این کار را نکنید. من هر دو پادشاهی را تصاحب می‌کنم

what can you do with this thing

با این کار چه می‌توانی کرد،

uh the beggar

the beggar was also foolish how can he

گدای گدا نیز احمق بود چگونه می‌تواند

make two of his duplicates and

دو تا از موارد تکراری خود را بسازد و

stay in the both the places so he told

در هر دو مکان بماند، بنابراین به همسرش گفت

his wife

to

rule one kingdom while he will go to the

که در

یک پادشاهی حکومت کند تا او به آنجا برود.

neighboring kingdom so this is where the

پادشاهی همسایه، بنابراین اینجاست که

minister's plan did not

نقشه وزیر

come out and so the minister was very

بیرون نیامد و بنابراین وزیر بسیار

sad he thought of another plan to remove

ناراحت بود و به نقشه دیگری فکر کرد تا

the

uh the wife of the house of the beggar

اوه همسر خانه گدا

vernon mali when mali was not cunning

ورنون مالی را حذف کند، وقتی مالی حیله گر

she was you know

نبود. زن

a normal little village

روستایی کوچک معمولی

woman

who was

که

not knowing anything whatever the person

هیچ چیز نمی دانست هر چه آن شخص

says she will simply say okay so

بگوید او به سادگی می گوید خوب است، بنابراین

the minister thought again and again and

وزیر بارها و بارها فکر کرد و

then uh ida

سپس اوه ایدا

came out yeah he asked the

بیرون آمد، بله، از

woman vernamali that oh queen

زن محلی پرسید که اوه ملکه

you are so nice so beautiful he started

شما خیلی خوب هستید، خیلی زیبا، او شروع به

applying

زدن

butter to them putting butter to the

کره به آنها کرد و کره را به

queen to the queen to the

ملکه زد. ملکه به

verna mali

ورنا مالی

was very happy that yeah i'm beautiful

بسیار خوشحال بود که آره من زیبا هستم

and this and that then the minister told

و این و آن بعد وزیر گفت

can i have a request where i normally

می توانم درخواستی داشته باشم که معمولاً گفتم

said what request then the minister told

چه درخواستی دارد و وزیر به

will you please

شما گفت لطفاً

there is a garden

باغی وجود دارد که

unfortunately we are out of time shall

متاسفانه ما از آن خارج شده ایم. زمان آیا

we continue in another session this

در جلسه دیگری ادامه دهیم

story this is a very interesting story

این داستان داستان بسیار جالبی است

that you're creating shall we meet again

که شما در حال ایجاد آن هستید آیا دوباره برای این ملاقات خواهیم کرد بله

for this

yes of course i know you told your

البته می دانم که به

friend you're not okay

دوستت گفتی که حالت خوب نیست

and tell me what's wrong and why you

و به من بگو چه مشکلی دارد و چرا هرگز

never said you felt that way

نگفتی شما چنین احساسی داشتید،

because you tried to

زیرا سعی کردید

[Music]

[موسیقی] را به

it hurts too

درد بیاورید