Met a Young Subscriber at the airport. | Vlog in English | Havisha Rathore

4,901 views ・ 2023-10-28

English Boosting Power


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:00
Hello! Welcome back to this channel! My father  is waiting outside for the garbage truck to  
0
120
5120
سلام! به این کانال خوش آمدید! پدرم بیرون منتظر کامیون زباله است تا
00:05
arrive and collect our garbage. I find this  service to be really convenient - all we have  
1
5240
5280
بیاید و زباله های ما را جمع کند. به نظر من این سرویس واقعاً راحت است - تنها کاری که
00:10
to do is come out of our house with the garbage  bag and wait for the truck.
2
10520
4558
باید انجام دهیم این است که با کیسه زباله از خانه خود بیرون بیاییم و منتظر کامیون باشیم.
00:15
After completing our morning routine, we made our way  
3
15078
2722
پس از تکمیل روال صبحگاهی خود،
00:17
to the World Trade Center (WTC) to have some  fun with our kids. They had been asking for  
4
17800
5120
به مرکز تجارت جهانی (WTC) رفتیم تا با بچه‌هایمان سرگرم شویم. آنها
00:22
this outing for a while, so we decided to finally  go out. This building, called Ganapati Plaza,  
5
22920
5880
مدتی بود که این گردش را درخواست کرده بودند، بنابراین ما تصمیم گرفتیم که بالاخره بیرون برویم. این ساختمان که Ganapati Plaza نام دارد،
00:28
was once a hub for buying electronics in Jaipur.  You are now looking at the Statue Circle, which is  
6
28800
5360
زمانی مرکز خرید لوازم الکترونیکی در جیپور بود. اکنون به دایره مجسمه نگاه می کنید که
00:34
the name of this location. On our left side, there  is a beautiful white building known as the Birla  
7
34160
5280
نام این مکان است. در سمت چپ ما، ساختمان سفید زیبایی وجود دارد که به معبد بیرلا معروف است
00:39
Temple. The name of this hill is Moti Dungari,  and it is home to the renowned Ganeshji temple.  
8
39440
6423
. نام این تپه موتی دونگری است و معبد مشهور گانشجی در آن قرار دارد.
00:50
This is the University of Rajasthan. From here, we  can see the World Trade Park. This is quite huge  
9
50320
5480
این دانشگاه راجستان است. از اینجا، می‌توانیم پارک تجارت جهانی را ببینیم. این بسیار بزرگ است
00:55
and it was inaugurated by Mr Shah Rukh Khan. The  car is alerting about low tyre pressure. But who  
10
55800
5760
و توسط آقای شاهرخ خان افتتاح شد. خودرو در مورد فشار کم لاستیک هشدار می دهد. اما چه کسی
01:01
cares about it right now? The kids want to have  fun. As soon as Havisha stepped out of the car,  
11
61560
5400
در حال حاضر به آن اهمیت می دهد؟ بچه‌ها می‌خواهند سرگرم شوند. به محض اینکه هاویشا از ماشین پیاده شد،
01:06
she spotted a horse and asked if she could  ride it. So, before heading into the mall,  
12
66960
4400
اسبی را دید و از او پرسید که آیا می‌تواند سوار آن شود. بنابراین، قبل از رفتن به مرکز خرید،
01:11
she hopped on the horse with Keshu and enjoyed  the experience. While Havisha was a little scared,  
13
71360
5480
با کشو سوار اسب شد و از این تجربه لذت برد. در حالی که هاویشا کمی ترسیده بود،
01:16
Keshu absolutely loved the moment. My aunt  has gone to park the car in the basement,  
14
76840
6720
کشو کاملاً آن لحظه را دوست داشت. خاله ام رفته است ماشین را در زیرزمین پارک کند،
01:23
so we're waiting for her. We have entered the  gaming section where we are using VR headsets.  
15
83560
9400
بنابراین ما منتظر او هستیم. ما وارد بخش بازی شده‌ایم که در آن از هدست‌های VR استفاده می‌کنیم.
01:32
Virtual reality headsets. The headsets took us  on a ride through a forest where we were in a  
16
92960
8320
هدست واقعیت مجازی هدست‌ها ما را سوار جنگلی کردند که در یک
01:41
jeep being chased by the dinosaur T-rex. It was  a truly terrifying experience as the dinosaur was  
17
101280
9080
جیپ بودیم که توسط دایناسور تی رکس تعقیب می‌شدیم. این یک تجربه واقعاً وحشتناک بود زیرا دایناسور
01:50
very close to catching and eating us. I was  holding onto the seat tightly. In this game,  
18
110360
8320
خیلی نزدیک بود ما را بگیرد و بخورد. صندلی را محکم گرفته بودم. در این بازی
01:58
the objective is to throw a ball into the mouth  of a demon. This was another experience of horror  
19
118680
7400
هدف پرتاب یک توپ به دهان یک شیطان است. این یکی دیگر از تجربه‌های ترسناک
02:06
plank using a VR headset. I was in a haunted house  where there was a ghost. The house was in a state  
20
126080
9360
پلانک با استفاده از هدست واقعیت مجازی بود. من در یک خانه خالی از سکنه بودم که در آن یک روح وجود داشت. خانه در وضعیت
02:15
of disrepair with broken tiles scattered around,  and I found myself standing on a plank suspended  
21
135440
9480
خرابی قرار داشت و کاشی‌های شکسته در اطرافم پراکنده بود، و من متوجه شدم که روی تخته‌ای معلق
02:24
above the ground, feeling the air pass around me.  I was too scared to move, afraid that the ghost  
22
144920
9400
بالای زمین ایستاده‌ام و احساس کردم هوا از اطرافم می‌گذرد. من آنقدر ترسیده بودم که نمی توانستم حرکت کنم، می ترسیدم که روح به
02:34
might attack me. Thankfully, I managed to escape  the horror house unharmed. After leaving the mall,  
23
154320
8520
من حمله کند. خوشبختانه، موفق شدم بدون آسیب از خانه وحشت فرار کنم. پس از خروج از مرکز خرید،
02:42
we waited outside for the auntie to arrive.  The wind was blowing fiercely, just like it  
24
162840
6800
بیرون منتظر ماندیم تا عمه بیاید. باد شدیدی می‌وزید، درست مانند آنچه در
02:49
did inside the haunted house. My hair became  disheveled. I regret not tying my hair into a  
25
169640
8480
داخل خانه خالی از سکنه می‌وزید. موهایم ژولیده شد. پشیمانم که موهایم را به
02:58
ponytail. I attempted to film a short video while  in the car, but unfortunately, I forgot to unmute  
26
178120
9040
دم اسبی بستم. وقتی در ماشین بودم سعی کردم از ویدیوی کوتاهی فیلم بگیرم ، اما متأسفانه فراموش کردم
03:07
the microphone. We clicked a few photos with a  horse in the background. The kids enjoyed it a  
27
187160
5520
میکروفون را خاموش کنم. روی چند عکس با یک اسب در پس‌زمینه کلیک کردیم. بچه ها خیلی از آن لذت بردند
03:12
lot. After this, we headed back to our home. This  one is Jawahar Circle, close to the airport and  
28
192680
5600
. پس از این به خانه خود برگشتیم. این یکی دایره جواهر است، نزدیک به فرودگاه و
03:18
WTP. We parked the car in the garage. Keshu and  Ronnie enjoyed themselves by looking at themselves  
29
198280
5840
WTP. ماشین را در گاراژ پارک کردیم. کشو و رونی با نگاه کردن به خود
03:24
in the mirror. In the evening, we decided to  have dinner in a restaurant. The restaurant  
30
204120
4480
در آینه لذت بردند. عصر، تصمیم گرفتیم در یک رستوران شام بخوریم. رستوران   که
03:28
we chose was a little unique in its own way. The  restaurant’s name is Fort. As the name suggests,  
31
208600
6000
ما انتخاب کردیم در نوع خود کمی منحصر به فرد بود. نام رستوران فورت است. همانطور که از نام آن پیداست،
03:34
the restaurant’s structure resembles a fort. But  not a haunted one. I liked its design, which gave  
32
214600
6160
ساختار رستوران شبیه یک قلعه است. اما یک جن زده نیست. طراحی آن را دوست داشتم، که به
03:40
us a natural feeling of being in a fort. There  was gravel as well on the floor. The owner of  
33
220760
5320
ما حس طبیعی بودن در یک قلعه را می داد. روی زمین نیز شن وجود داشت. صاحب
03:46
this restaurant didn’t leave any stone unturned  to make or to give the customers a feeling of a  
34
226080
5000
این رستوران سنگ تمام گذاشت تا آن را درست کند یا به مشتریان احساس
03:51
fort. That’s really a wonderful thought. Don’t  you agree? Whatever you want to start, the first  
35
231080
5080
دژی بدهد. این واقعا فکر فوق العاده ای است. موافق نیستید؟ هر کاری را که می خواهید شروع کنید، اولین
03:56
thing is it should be unique or different from  others.
36
236160
3159
چیز این است که باید منحصر به فرد یا متفاوت از دیگران باشد.
03:59
I walked around to have a look. The ambiance was exquisite. After exploring the Fort,  
37
239319
7521
به اطراف قدم زدم تا نگاهی بیندازم. محیط عالی بود. پس از کاوش در قلعه،
04:06
I sat at the table with my kin for dinner. The  meal was delicious. I enjoyed it. After dinner,  
38
246840
9440
برای شام با خویشاوندانم پشت میز نشستم. غذا خوشمزه بود. من از آن لذت بردم. بعد از شام،
04:16
we reached home late. The following day, we  decided to take a break and refrain from going out  
39
256280
8960
دیر به خانه رسیدیم. روز بعد، تصمیم گرفتیم کمی استراحت کنیم و از بیرون رفتن در
04:25
anywhere. She is our auntie, our domestic helper  mopping the floor. She is a truly kind-hearted  
40
265240
7120
هر جایی خودداری کنیم. او خاله ما است، کمک خانگی ما که زمین را تمیز می کند. او واقعاً فردی مهربان است
04:32
person. She is my grandmother performing worship.  She is a pious lady like my mother. My Nanu is  
41
272360
8160
. او مادربزرگ من است که مشغول عبادت است. او هم مثل مادرم بانویی پارسا است. نانوی من ناهارش را
04:40
having his lunch on the bed. Having lunch on a bed  is not a good habit. Don’t do that. The next day,  
42
280520
7360
روی تخت می‌خورد. خوردن ناهار روی تخت عادت خوبی نیست. این کار را نکن روز بعد،
04:47
we headed to attend a function at a place that  was around 300km away from Jaipur. My mother’s  
43
287880
5880
برای شرکت در مراسمی در مکانی که حدود 300 کیلومتر با جیپور فاصله داشت، حرکت کردیم.
04:53
friend also joined us for the function. Although  the journey was long, my father was happy to take  
44
293760
5320
دوست مادرم نیز برای این مراسم به ما پیوست. اگرچه سفر طولانی بود، پدرم خوشحال بود که
04:59
us there. We met a young boy on a horse-cart with  his family. We said hi to him. His face lit up  
45
299080
6560
ما را به آنجا می برد. ما پسر جوانی را با خانواده اش سوار بر گاری اسب دیدیم . به او سلام کردیم. صورتش
05:05
with a smile. Or I would say a smile spread across  his face. He seems like a decent boy. The weather  
46
305640
6640
با لبخند روشن شد. یا می‌توانم بگویم لبخندی روی صورتش پخش شد. به نظر پسر خوبیه هوا
05:12
was overcast. It was pleasant for the journey.  The highway was excellent. My way or the highway.  
47
312280
6440
ابری بود. برای سفر خوشایند بود. بزرگراه عالی بود راه من یا بزرگراه.
05:18
I hope you know its meaning from my earlier  video. We stopped to watch a peacock dance,  
48
318720
4240
امیدوارم معنی آن را از ویدیوی قبلی من بدانید . توقف کردیم تا رقص طاووس را تماشا کنیم،
05:22
which is a rare and beautiful sight. We came  across my tractors full of hay on the road. They  
49
322960
5400
که منظره ای نادر و زیباست. در جاده با تراکتورهای پر از یونجه من روبرو شدیم. آنها
05:28
occupied most of the width of the road. We have to  be careful while passing near to them. It’s risky.  
50
328360
5800
بیشتر عرض جاده را اشغال کردند. هنگام عبور از نزدیک آنها باید مراقب باشیم. مخاطره آمیز است
05:34
We took a break at the midway to eat something and  freshen up. 300km is not a small journey, that too  
51
334160
6560
در میانه راه استراحت کردیم تا چیزی بخوریم و سرحال شویم. 300 کیلومتر سفر کمی نیست، آن هم
05:40
by car. We got in our car. Harika joined Keshu  in my lap this time. Keshu acted like a puppy,  
52
340720
5960
با ماشین. سوار ماشینمون شدیم هاریکا این بار در دامان من به کشو پیوست. کشو مثل یک توله سگ عمل کرد و
05:46
bringing his tongue out. It was challenging to  manage both of them. We bought some fruits on the  
53
346680
5360
زبانش را بیرون آورد. مدیریت هر دوی آنها چالش برانگیز بود. ما در
05:52
way without getting out of the car. If you leave  the vehicle, you won’t get back in so fast. So,  
54
352040
4960
راه بدون پیاده شدن از ماشین چند میوه خریدیم. اگر خودرو را ترک کنید ، به این سرعت وارد نخواهید شد. بنابراین،
05:57
it was better to stay where you are. We came  across many army vehicles on the way. The kids  
55
357000
5200
بهتر بود همان جایی که هستید بمانید. در راه با بسیاری از وسایل نقلیه ارتش روبرو شدیم. بچه‌ها
06:02
were thrilled to see the army tanks. We almost  reached. A stream of water welcomed us. Probably,  
56
362200
8200
از دیدن تانک‌های ارتش هیجان‌زده شدند. تقریباً رسیدیم. نهر آب از ما استقبال کرد. احتمالاً،
06:10
it rained over here. My father acted like  a leader, used his experience, and guided  
57
370400
5560
اینجا باران باریده است. پدرم مانند یک رهبر عمل می‌کرد، از تجربیات خود استفاده می‌کرد و
06:15
people on how to make laddoos. The ladus reminded  Havisha Chhota Bheem. The kids had lunch together.  
58
375960
6640
مردم را در مورد نحوه درست کردن لادو راهنمایی می‌کرد. لادوس به هاویشا چوتا بیم را یادآوری کرد. بچه ها با هم ناهار خوردند.
06:22
It was a wonderful thing to see them together.  Havisha wasn't feeling hungry. After some time,  
59
382600
5000
دیدن آنها در کنار هم چیز شگفت انگیزی بود. هاویشا احساس گرسنگی نمی کرد. بعد از مدتی،   باران
06:27
it began to rain and the children couldn't resist  the urge to play in the rain. I didn't stop them,  
60
387600
6000
شروع به باریدن کرد و بچه ها نتوانستند در مقابل اصرار به بازی در باران مقاومت کنند. من آنها را متوقف نکردم،
06:33
as I too had enjoyed playing in the rain when I  was their age. We clicked a few photos with my kin  
61
393600
5320
چون من هم در سن آنها از بازی در باران لذت می بردم . برای خاطره‌سازی روی چند عکس با خویشاوندانم کلیک کردیم
06:38
for memory. We enjoyed the ride on the horse-cart.  We also enjoyed the view of the sunset. Many  
62
398920
6120
. ما از سوار شدن بر گاری اسب لذت بردیم. از منظره غروب آفتاب هم لذت بردیم. بسیاری از
06:45
people joined the function and danced together.  Havisha also danced with her friends. A group of  
63
405040
7400
مردم به مراسم پیوستند و با هم رقصیدند. حویشا هم با دوستانش رقصید. گروهی از
06:52
musicians were also called. A few dignitaries were  honored during the function. Overall, I would say  
64
412440
5720
نوازندگان نیز فراخوانده شدند. در این مراسم از چند تن از شخصیت‌های بزرگ تجلیل شد. به طور کلی، می‌توانم بگویم
06:58
it was a fantastic event. The following day, I  got an opportunity to walk on the dunes. Though  
65
418160
7160
رویداد فوق‌العاده‌ای بود. روز بعد، فرصتی پیدا کردم که روی تپه‌ها راه بروم. اگرچه
07:05
it was tough to walk, I relished the experience  thoroughly. It was a unique experience altogether,  
66
425320
8880
راه رفتن سخت بود، اما از این تجربه کاملاً لذت بردم. این یک تجربه منحصر به فرد بود،
07:14
and I preferred this place over Bangalore city.  I even made a few friends during my visit. Keshu,  
67
434200
6720
و من این مکان را به شهر بنگلور ترجیح دادم. من حتی در سفرم چند دوست پیدا کردم. کشو،
07:20
as usual, acted like a playful puppy. I  have a feeling that he might have been a  
68
440920
6440
طبق معمول، مانند یک توله سگ بازیگوش رفتار می کرد. من احساس می کنم که او ممکن است
07:27
puppy in his past life. Once we finished with that  activity, we returned to Jaipur. While on our way,  
69
447360
5920
در زندگی گذشته خود یک توله سگ بوده باشد. پس از اتمام آن فعالیت، به جیپور بازگشتیم. در حین راه،   با
07:33
we encountered a flock of sheep that blocked  our path for some time. We also came across a  
70
453280
5000
گله گوسفندی مواجه شدیم که برای مدتی راه ما را مسدود کرده بود. ما همچنین با یک کانال مواجه شدیم
07:38
canal. We pulled over and enjoyed the view.  Here, we observed a delicate, intricate,  
71
458280
5240
. جلوتر رفتیم و از منظره لذت بردیم. در اینجا، لانه‌ای ظریف، پیچیده
07:43
and labyrinthine nest made by a bird. We came back  to our home. The following day, my aunt is taking  
72
463520
6360
و هزارتویی را مشاهده کردیم که توسط یک پرنده ساخته شده بود. ما به خانه خود برگشتیم. روز بعد، عمه ام
07:49
us on a short trip, and I convinced her to go out  and eat something. Generally, I prefer having food  
73
469880
7840
ما را به یک سفر کوتاه می برد و من او را متقاعد کردم که بیرون برود و چیزی بخورد. به طور کلی، من ترجیح می دهم
07:57
at home, as homemade food is my favorite. However,  today, I came out just to spend time with my aunt,  
74
477720
7320
در خانه غذا بخورم، زیرا غذای خانگی مورد علاقه من است. با این حال، امروز، فقط برای گذراندن وقت با عمه ام،
08:05
who is very loving and caring. She pulled over  the car, and we got out. She used the key fob to  
75
485040
6880
که بسیار دوست داشتنی و دلسوز است، بیرون آمدم. او ماشین را کشید و ما پیاده شدیم. او از جاکلیدی برای
08:11
lock the car. We arrived at a roadside barrow and  ordered pani puri. It wasn't safe to park the car  
76
491920
8400
قفل کردن ماشین استفاده کرد. به باروی کنار جاده رسیدیم و پانی پوری سفارش دادیم. پارک کردن خودرو
08:20
by the roadside, as it could have created  inconvenience for other drivers. However,  
77
500320
6800
در کنار جاده ایمن نبود، زیرا می‌توانست برای سایر رانندگان ناراحتی ایجاد کند. با این حال،
08:27
we decided to stop for a quick snack of gol  guppe, and then continue our journey. After all,  
78
507120
6600
تصمیم گرفتیم برای یک میان وعده سریع گل گوپ توقف کنیم و سپس به سفر خود ادامه دهیم. به هر حال،
08:33
the government had permitted the vendor to sell  his food cart here. Despite the potential safety  
79
513720
7280
دولت به فروشنده اجازه داده بود که سبد غذایش را اینجا بفروشد. علیرغم خطرات احتمالی ایمنی
08:41
risks, we couldn't resist the temptation of the  delicious gol guppes and savored them together.  
80
521000
8880
، ما نتوانستیم در برابر وسوسه گوپه های خوشمزه مقاومت کنیم و آنها را با هم میل کردیم.
08:49
Soon after, we resumed our journey back home. This  time, my uncle took the wheel, so I could sit next  
81
529880
7160
کمی بعد سفر خود را به خانه از سر گرفتیم. این بار عمویم فرمان را به دست گرفت، تا بتوانم کنار
08:57
to my auntie and enjoy her company. We briefly  visited our relatives. Meeting them rejuvenates  
82
537040
6240
خاله‌ام بنشینم و از همراهی او لذت ببرم. ما برای مدت کوتاهی از اقوام خود دیدن کردیم. ملاقات با آنها باعث جوانی می شود
09:03
and makes the bond strong even after a long time.  We chat over the phone regularly, but you cannot  
83
543280
5280
و پیوند را حتی پس از مدت طولانی قوی می کند. ما مرتباً از طریق تلفن چت می‌کنیم، اما نمی‌توانید
09:08
compare it to meeting in person.
84
548560
2186
آن را با ملاقات حضوری مقایسه کنید.
09:19
In the evening,  we went to a restaurant for dinner and placed our  
85
559066
3214
عصر، برای صرف شام به رستورانی رفتیم و سفارش خود را ثبت کردیم
09:22
order. As we waited for the waiter to bring the  food to our table, the kids amused themselves.  
86
562280
5800
. وقتی منتظر بودیم تا گارسون غذا را سر میز ما بیاورد، بچه‌ها خودشان را سرگرم کردند.
09:28
After finishing our meals, we left the restaurant  and headed back home. The following day, we bid  
87
568080
5520
پس از اتمام وعده های غذایی، از رستوران خارج شدیم و به خانه برگشتیم. روز بعد، از
09:33
Jaipur adieu and made our way to the airport. The  kids were thrilled to visit Jaipur when we were  
88
573600
5800
جیپور خداحافظی کردیم و به سمت فرودگاه حرکت کردیم. وقتی ما هنوز در بنگلور بودیم، بچه‌ها از دیدن جیپور هیجان‌زده شدند
09:39
still in Bangalore. However, now that we're in  Jaipur, they can't wait to go back to Bangalore.  
89
579400
6080
. با این حال، اکنون که ما در جیپور هستیم، آنها نمی توانند برای بازگشت به بنگلور صبر کنند.
09:45
We arrived at Jaipur's Terminal 2 and waited  to get our boarding passes. Havisha met a young  
90
585480
5800
به ترمینال ۲ جیپور رسیدیم و منتظر ماندیم تا کارت پرواز خود را دریافت کنیم. هاویشا با یک
09:51
subscriber named Prince and his mother Anita.  They wanted a photo with Havisha, so I took one  
91
591280
5600
مشترک جوان به نام پرینس و مادرش آنیتا آشنا شد. آنها می خواستند با هاویشا عکس بگیرند، بنابراین من
09:56
for them. It turned out they were also traveling  to Bangalore on the same flight as us. Keshu made  
92
596880
6160
برای آنها عکس گرفتم. معلوم شد که آنها نیز با همان پرواز ما به بنگلور سفر می‌کردند. کشو
10:03
a new friend since they are the same age. The airport building  
93
603040
3360
دوست جدیدی پیدا کرد زیرا آنها هم سن هستند. ساختمان فرودگاه
10:06
had beautiful paintings adorning the walls. The  overall ambiance was delightful. Havisha and Anita  
94
606400
6320
دارای نقاشی های زیبایی بود که دیوارها را تزیین می کرد. محیط کلی لذت‌بخش بود. هاویشا و آنیتا
10:12
were engaged in a conversation, and Anita appeared  to be quite occupied with it. At the airport,  
95
612720
5480
مشغول گفتگو بودند و به نظر می‌رسید که آنیتا کاملاً درگیر آن است. در فرودگاه،
10:18
there was a gallery featuring Mahatma Gandhi  Ji's life. Havisha was on the phone while Prince  
96
618200
4720
گالری وجود داشت که زندگی مهاتما گاندی جی را نشان می داد . هاویشا در حالی که پرنس
10:22
tried to eavesdrop on her conversation. He was  thrilled to be around her. Anita was enjoying the  
97
622920
6520
سعی می‌کرد مکالمه او را استراق سمع کند، مشغول تلفن بود. او از بودن در کنار او هیجان زده بود. آنیتا از نمای بیرون لذت می برد
10:29
view outside. She asked to click her photo at the  airport. Keshu enjoys snacking Namkin. We boarded  
98
629440
6720
. او خواست روی عکسش در فرودگاه کلیک کند. کشو از تنقلات نمکین لذت می برد. سوار
10:36
the flight and found our seats. My three kids  were seated on one side while I was with Anita  
99
636160
5680
پرواز شدیم و صندلی‌هایمان را پیدا کردیم. سه فرزندم در یک طرف نشسته بودند در حالی که من با آنیتا
10:41
and her son on the other. Initially, their seats  were allocated to different places on the flight,  
100
641840
5640
و پسرش در طرف دیگر بودم. در ابتدا، صندلی‌های آن‌ها به مکان‌های مختلف پرواز اختصاص داده شد،
10:47
but we requested the attendant to allow us to sit  together. The attendant was extremely helpful and  
101
647480
6000
اما ما از مهماندار درخواست کردیم که اجازه دهد با هم بنشینیم. خدمتکار بسیار مفید بود و
10:53
accommodated our request by managing to bring  us together. She arranged three seats on one  
102
653480
5200
با تلاش برای جمع کردن ما با درخواست ما موافقت کرد . او سه صندلی در یک
10:58
side and three on the other side of the aisle  so that we could all see each other during the  
103
658680
5000
طرف و سه صندلی در طرف دیگر راهرو ترتیب داد تا همه ما بتوانیم در طول پرواز همدیگر را ببینیم
11:03
flight. We landed at the Bangalore airport and  bid goodbye to Anita and Prince. We took a taxi  
104
663680
5760
. ما در فرودگاه بنگلور فرود آمدیم و با آنیتا و پرینس خداحافظی کردیم. سوار تاکسی شدیم
11:09
and reached our home. Glad to be back, but I miss  Jaipur. Thank you so much for watching this video!
105
669440
5720
و به خانه‌مان رسیدیم. خوشحالم که برگشتم، اما دلم برای جیپور تنگ شده است. از تماشای این ویدیو بسیار سپاسگزارم!
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7