What Really Gives You Fluent English?

again I am Drew Badger the founder of  Englishanyone.com and the English fluency  

دوباره من Drew Badger هستم، بنیانگذار Englishanyone.com و راهنمای تسلط انگلیسی

guide welcome back to another live video we make  sure chat is working over here and then we'll  

به یک ویدیوی زنده دیگر خوش آمدید، مطمئن می شویم که چت در اینجا کار می کند و سپس

get started yeah I think we're all right yeah this  should be an interesting one all right uh as usual  

شروع می کنیم بله، فکر می کنم همه چیزمان خوب است، بله، این باید باشد. جالب است، خوب، طبق معمول

we're going to talk about fluency and speaking  confidence but I really wanted to make it clear  

ما در مورد روان و اعتماد به نفس صحبت خواهیم کرد، اما من واقعاً می خواستم روشن کنم

what exactly allows you to speak uh so this should  be a pretty short video but I will take some time  

دقیقاً چه چیزی به شما اجازه می دهد صحبت کنید. باید یک ویدیوی بسیار کوتاه باشد، اما من کمی وقت می‌گذارم

and answer any questions if people have them looks  like Raul is there nice to see you there hello so  

و به هر سؤالی پاسخ می‌دهم، اگر افراد سؤالی داشته باشند، به نظر می‌رسد رائول خوشحال است که شما را آنجا می‌بینم سلام،

if you want to let me know where you're from or if  you have any specific questions because this video  

اگر می‌خواهید به من اطلاع دهید اهل کجا هستید یا سؤال خاصی دارید. سوالاتی چون این ویدیو

could go in different directions that just means  that maybe we talk about a variety of things since  

می‌تواند در جهت‌های مختلف باشد، این فقط به این معنی است که شاید ما در مورد چیزهای مختلفی صحبت می‌کنیم، زیرا

a lot of people might have different issues that  prevent them from speaking uh but the core idea  

بسیاری از افراد ممکن است مشکلات مختلفی داشته باشند که مانع از صحبت کردن آنها شود، اما ایده اصلی

of this video is that there's really just one one  thing that makes communication possible uh but to  

این ویدیو این است که واقعاً فقط یک چیز وجود دارد که ارتباط را ممکن می‌کند، اما برای

help you understand that I thought I would share  a quick story uh this happened a few nights ago  

کمک به شما در درک این موضوع که فکر کردم یک داستان سریع به اشتراک بگذارم، آه این اتفاق چند شب پیش افتاد.

my younger let me see if I can actually prepare  a little visual aid here my uh younger daughter  

دختر

so I have two daughters an older daughter and a  younger daughter uh and my younger daughter Noel  

بنابراین من دو دختر دارم، یک دختر بزرگتر و یک دختر کوچکتر، اوه و دختر کوچکترم نوئل

was eating a rice ball she had a little like a  rice ball in a bag so it was kind kind of like  

داشت یک گلوله برنج می خورد، او کمی شبیه به یک توپ برنج در کیسه داشت. یه جورایی شبیه بود

this just like a like not like a like a plastic  bag but some kind of little plastic wrap so she  

این درست مثل یک لایک نه مثل یک کیسه  پلاستیکی، بلکه نوعی بسته پلاستیکی کوچک بود، بنابراین او

had a rice ball and it kind of looked like this  so a little kind of shape so like the rice was  

یک گلوله برنج داشت و یک جورهایی شبیه به این بود بنابراین یک جور کمی شکل بود، مثل اینکه برنج

in here uh and then it was just kind of wrapped  with uh just a little plastic wrap like that and  

اینجا بود   اوه و بعد فقط یه جورایی با یه ورقه پلاستیکی مثل اون پیچیده شد و

she said oh look that looks like a Ted Ted B which  is a it's a Japanese kind of like a little charm  

او گفت آه یه جورایی شبیه تد تد بی که یه جورایی ژاپنیه. جذابیت

or I don't know what what the best thing to call  it would be but uh it's like a little smiley face  

یا نمی‌دانم بهترین چیزی که می‌توان آن را چه نامی گذاشت، اما آهان، مانند یک صورتک خندان است

kind of ghost looking thing that people hang up  and use to say you know hopefully we get rid of  

نوعی شبح به نظر می‌رسد که مردم تلفن را قطع می‌کنند و برای گفتن اینکه می‌دانی امیدوارم از شر  باران خلاص شویم

the rain and we can have nice weather so she was  saying oh look at that it looks similar to this  

و بتوانیم آب و هوای خوبی دارید، بنابراین او می‌گفت اوه، نگاه کنید، اینجا شبیه به این

thing over here yeah you can see I me it kind  of looks like a dumpling as well uh but anyway  

چیزی است، بله، می‌توانید ببینید که من هم مثل یک کوفته به نظر می‌رسد. به هر حال

so this was the rice ball she was eating that  and just looking at it and she said oh look at  

پس این همان گلوله برنجی بود که او داشت می خورد و فقط به آن نگاه می کرد و گفت آه به

that it looks like a t Ted Buu uh which is this  thing over here so usually this is usually it's  

آن نگاه کنید   به نظر می رسد که شبیه یک تد بو است.

like it could be some kind of cloth or tissue  or something like that usually with a little  

یا دستمال کاغذی یا چیزی شبیه به آن معمولاً با یک

face on it uh but that's the like let's have good  weather kind of thing uh and so this was another  

صورت کوچک روی آن، اوه، اما مثل این است که بیایید هوای خوبی داشته باشیم، و بنابراین، این مثال دیگری بود،

example although it's not really using kind of  language specifically she's using the language  

اگرچه این واقعاً از نوعی زبان استفاده نمی‌کند، به‌ویژه او از زبان استفاده می‌کند

to say one thing looks like something else but  the thing that really uh is developing her mind  

تا یک چیز را بگوید، به نظر چیز دیگری می‌رسد، اما چیزی که واقعاً ذهن او را توسعه می‌دهد،

yes it it's like a kind of ghost uh but the  thing that's really developing her mind is the  

بله، شبیه یک روح است، اما چیزی که واقعاً ذهن او را توسعه می‌دهد،

connection between the two the connection between  the two and if you think about uh it I saw this  

ارتباط است. بین این دو ارتباط بین این دو و اگر به آن فکر کنید، دیدم که این

happen so I wasn't I wasn't like at the dinner  table but I just saw it from the kitchen uh and  

اتفاق افتاد پس من نبودم مثل سر میز شام نبودم اما من همین الان آن را از آشپزخانه دیدم، اوه و

I thought oh look at that that's a perfect example  of using your mind and as you're developing more  

فکر کردم اوه، ببینید که این یک مثال عالی برای استفاده از ذهن شماست و همانطور که شما در حال ایجاد ارتباطات بیشتر هستید،

connections that's actually what allows you  to communicate so not only the connection  

این در واقع چیزی است که به شما امکان می دهد ارتباط داشته باشید، بنابراین نه تنها ارتباط

you make uh between particular things like look  at this thing and how it's similar to this other  

بین چیزهای خاصی مانند به این موضوع نگاه کنید و اینکه چگونه به این

thing over here but also the connections you have  with individual words or grammar points or phrases  

چیزهای دیگر در اینجا شباهت دارد، بلکه به ارتباطی که با کلمات یا نکات گرامری یا عبارات جداگانه دارید

or whatever so the stronger the connections you  have and the more connections you have the more  

یا هر چیز دیگری دارید، نگاه کنید. ارتباطاتی که دارید و هر چه تعداد ارتباطات بیشتری داشته باشید،

easier it becomes to communicate all right uh  I'll just take a quick look at chat but I'll  

برقراری ارتباط آسان‌تر می‌شود، اوه، من فقط نگاهی گذرا به گپ می‌اندازم، اما

give you some more uh examples of this so another  thing looks like okay so chat is working nice  

نمونه‌های بیشتری از این به شما می‌دهم تا چیز دیگری به نظر خوب باشد، بنابراین گپ درست است خوب کار می‌کنم

to see there endon says hey there Drew nice to  see you there on this live you're my hero I don't  

برای دیدن آنجا اندون می‌گوید هی، درو خوشحال می‌شود تو را آنجا در این زنده ببینم، تو قهرمان من هستی،

I don't need to be anybody's hero but welcome  welcome to the video um so another example this  

من نیازی ندارم که قهرمان کسی باشم، اما خوش آمدید  به ویدیو خوش آمدید، اوم، مثالی دیگر، این

is more one more kind of specifically with  language uh but this was last night I was  

یک نوع دیگر است که مخصوصاً با زبان است، اما این دیشب بود که به

telling my older daughter Arya it was time to  go to sleep so it was I don't know maybe 8:30  

دختر بزرگترم آریا می‌گفتم که وقت خواب است، بنابراین نمی‌دانم شاید ۸: 30

I forget what time it was exactly uh but she was  she was going to sleep she was getting ready and I  

یادم می‌رود دقیقاً چه ساعتی بود، اما او داشت می‌خوابید داشت آماده می‌شد و من

thought she was coming com to bed but she did not  she went back out to the the living room and was  

فکر می‌کردم که دارد به رختخواب می‌آید، اما او به اتاق نشیمن برگشت.

kind of making something or drawing something and  I said what are you doing and she said I'm making  

نوعی چیزی ساختن یا کشیدن چیزی بود و من گفتم داری چیکار میکنی و اون گفت من دارم یه

something so I didn't she didn't like take time  to explain exactly but she just said I'm making

چیزی درست میکنم پس دوست نداشتم وقت بذاره و دقیقا توضیح بده

something I'm making something I'm  making something so very simple I'm  

چیزی درست می‌کنم، دارم چیزی می‌سازم خیلی ساده،

making something she didn't explain  what exactly it was and I didn't go  

چیزی درست می‌کنم که او توضیح نداد دقیقاً چیست و

out to look and I said well uh  it's time for bed so you need

بیرون نرفتم تا ببینم و گفتم خب، وقت خواب است، بنابراین باید

to make your way to bed now I often do this with  my children you see I'm making this reference here  

راه خود را به سمت آن برسانی. در حال حاضر تختخواب من اغلب این کار را با فرزندانم انجام می دهم، می بینید که من این مرجع را در اینجا انجام می دهم

making a connection between two different examples  or two different kind of related uses of the word  

بین دو مثال مختلف یا دو نوع کاربرد مرتبط مختلف از کلمه

make and helping them understand that without kind  of giving them like a lesson about hey guys today  

ایجاد ارتباط برقرار می کنم و به آنها کمک می کنم بدون این که به آنها درسی در مورد آنها بدهم، این موضوع را درک کنند. سلام بچه ها، امروز می

we're going to talk about different uses of the  word make or different examples of a word like  

خواهیم در مورد کاربردهای مختلف کلمه ساخت یا مثال های مختلف کلمه ای مانند

this uh so often my kids will say something and I  will take the language they use and then give them  

این صحبت کنیم، خیلی وقت ها بچه های من چیزی می گویند و من زبانی را که استفاده می کنند را انتخاب می کنم و سپس

another way of thinking about that to help them  build the connection between these different uses  

روش دیگری به آنها می دهم. فکر کردن در مورد آن برای کمک به آنها ارتباط بین این کاربردهای مختلف

and also make the word stronger that connection  between the word and themselves you see how this  

و همچنین قوی‌تر کردن کلمه این ارتباط بین کلمه و خودشان

works so uh just to make sure this example is  clear she said I'm making something so she was  

آیا از نظر

physically you know making something like she had  some paper and was cutting something and coloring  

فیزیکی می‌دانی چیزی درست می‌کنی که انگار کاغذ دارد و دارد چیزی می‌برد و

something like that and I said you need to make  your way to bed so to make your way some places  

چیزی شبیه آن را رنگ می‌کند و من گفتم باید راه خود را به رختخواب برسانی تا راه خود را در برخی جاها باز کنی.

actually to be moving something something like  that well making out is a different that's a  

این خوب ساختن یک

different example but yes you could say that as  well uh but for this one like to make your way  

مثال متفاوت است، اما بله، می‌توانید همین‌طور بگویید، اما برای این یکی دوست دارد راه شما را باز کند،

like I'm making my way to a particular place it  just talks about how you're getting there like  

مثل اینکه من دارم به یک مکان خاص می‌روم، فقط درباره نحوه رسیدن شما به آنجا صحبت می‌کند. مثل

you can think about your walking through a jungle  and you're cutting the leaves out of your way and  

می‌توانید به راه رفتنتان در جنگل فکر کنید و دارید برگ‌ها را از سر راه خود می‌برید و   در

actually making the path as you do it so I said  you need to make your way to bed obviously there  

واقع مسیر را همانطور که این کار را انجام می‌دهید ایجاد می‌کنید، بنابراین من گفتم باید راه خود را به رختخواب برسانید، واضح است

are no jungle plants or anything in in like the  living room stopping her from walking to bed but  

که آنجا  هیچ گیاه جنگلی یا چیزی مانند اتاق نشیمن که او را از راه رفتن به رختخواب باز نمی‌دارد، اما

it's the same idea about like making your way to  doing something all right so I need to make my way  

این همان ایده‌ای است که می‌خواهم راه خود را برای انجام کاری به‌خوبی انجام دهم، بنابراین من باید

to uh a particular location or just in this case  I'm making my way to bed all right so if you're in  

به مکان خاصی بروم یا فقط در این مورد. راهم را به رختخواب می‌روم، بنابراین اگر در

a like a mountain like this and there's some water  and the water is rising you need to make your way  

کوهی مانند این هستید و مقداری آب وجود دارد و آب بالا می‌آید، باید راه خود را باز کنید

make your way to Higher Ground or you need to make  your way up the mountain so you need to move that  

راه خود را به سمت بالاترین زمین یا شما باید راه خود را به سمت کوه طی کنید، بنابراین باید به آن

way you need to find some way to get up the way or  some way to get up the mountain okay so when I'm  

سمت حرکت کنید، باید راهی برای بلند شدن از کوه یا راهی برای بالا رفتن از کوه پیدا کنید، بنابراین وقتی من به

uh teaching my kids it's the same way I'm teaching  you all in these videos but the point is helping  

بچه‌هایم آموزش می‌دهم، همینطور است که من من در این ویدیوها به همه شما آموزش می‌دهم، اما نکته این است که به

you make connections by giving you examples of how  these things would be related okay so when people  

شما کمک می‌کند با ارائه مثال‌هایی از ارتباط این موارد با هم ارتباط برقرار کنید، بنابراین وقتی افراد

are in conversations I often we'll get you know  emails or questions or comments from people they  

در مکالمه‌ها هستند، اغلب ایمیل‌ها را با شما آشنا می‌کنیم. یا سؤالات یا نظرات افرادی که آنها

will say something like when I'm by myself I feel  pretty confident I can talk to myself but when I'm  

چیزی می گویند وقتی من تنها هستم، احساس می کنم کاملاً مطمئن هستم که می توانم با خودم صحبت کنم، اما وقتی

with other people I struggle to to communicate  and there are usually a couple of basic reasons  

با افراد دیگر هستم برای برقراری ارتباط با آنها مشکل دارم و معمولاً چند دلیل اساسی وجود دارد

why this happens but the most fundamental the most  basic one is usually they're just not really very  

اتفاق می‌افتد، اما اساسی‌ترین، اساسی‌ترین آنها معمولاً این است که آنها واقعاً

strong connections or those connections are very  weak all right or uh very uh very few I suppose  

اتصالات خیلی قوی نیستند یا آن اتصالات بسیار ضعیف هستند، خوب یا اوه خیلی کم هستند، فکر می‌کنم

that would that would be the better way to say it  so you could have maybe just one connection like  

اینطور باشد. روش بهتری برای گفتن آن بنابراین اگر از ترجمه استفاده می‌کنید، شاید فقط یک ارتباط داشته باشید،

if you use a translation uh or the connection  itself is just very weak so you don't really  

یا اینکه اتصال به خودی خود بسیار ضعیف است، بنابراین شما واقعاً

understand something very well you still have  some kind of doubt that stops you from speaking  

چیزی را خیلی خوب نمی‌فهمید، هنوز نوعی شک دارید که شما را از صحبت کردن باز می‌دارد.

so this is just another example of oh look at  that uh we've got making something and then we  

بنابراین این فقط یک مثال دیگر از اوه نگاه کنید به این که اوه ما باید چیزی بسازیم و سپس ما

also have making our way I think a few people  gave some other examples of making Lou is very  

نیز راه خود را درست کرده ایم.

good uh make yourself at home so it's like to make  yourself at home means to just like you get get in  

در خانه پس مانند اینکه خود را در خانه بسازید به این معنی است که درست مثل اینکه در

a position or become a certain way so that's why  we use make yourself at home it's not like kind of  

موقعیتی قرار می گیرید یا به یک روش خاص تبدیل می شوید، به همین دلیل است که ما از آن استفاده می کنیم خود را در خانه بسازید، این مانند

building yourself but like getting comfortable to  make yourself you're kind of changing something or  

ساختن خودتان نیست، بلکه مانند این است که احساس راحتی کنید تا خودتان را به خودتان تبدیل کنید. به نوعی تغییر دادن چیزی یا

adapting yourself to the situation make yourself  at home so it means to relax make yourself at  

تطبیق دادن خود با شرایط، خود را در خانه بسازید، بنابراین به این معنی است که استراحت کنید و خودتان را در

home or make yourself comfortable another way  of saying that all right cam nice to see you  

خانه بسازید یا خودتان را راحت کنید، روش دیگری برای گفتن اینکه خیلی خوب است، خوشحالم که شما را دیدم.

there hello again from Thailand and people making  out with their friends over there says SAA Kumar  

تایلند و افرادی که با دوستان خود در آنجا بیرون می روند، می گوید SAA Kumar

very good Tony says hi I'm living in Australia  and I can understand what you are so you'd say  

خیلی خوب است تونی می گوید سلام من در استرالیا زندگی می کنم و می توانم بفهمم شما چه هستید، بنابراین شما می گویید

understand what you are saying but sometimes it  is really hard for me to catch the meaning of my  

فهمیدم چه می گویید، اما گاهی اوقات برای من واقعاً سخت است به معنای

colleague and uh leaders in the workplace yeah and  that's typically because I'm using a slower easier  

همکارم و رهبرانم در محل کار پی ببرم، بله، و این معمولاً به این دلیل است که من از

to understand form of English and people in the  real world or people in the wild like I say like  

زبان انگلیسی و افراد در دنیای واقعی یا مردم در طبیعت استفاده می کنم. من می‌گویم

like regular animals out in the wild so Regular  People speaking English are going to use lots  

مانند حیوانات معمولی در طبیعت، بنابراین منظم افرادی که انگلیسی صحبت می‌کنند از

of idioms and phrasal verbs and slang and things  that I don't typically use in a lesson unless I'm  

اصطلاحات و افعال عبارتی و عامیانه و چیزهایی استفاده می‌کنند که معمولاً در درس استفاده نمی‌کنم، مگر اینکه به

teaching those and that's why in a program like  fluent for life we give you specific steps where  

آنها آموزش بدهم و به همین دلیل است که در برنامه‌ای مانند مسلط برای زندگی، مراحل خاصی را به شما ارائه می‌کنیم که

we want you to start here with understanding the  vocabulary and then see how different people use  

می‌خواهیم از اینجا با درک واژگان شروع کنید و سپس ببینید که افراد مختلف چگونه از آن استفاده می‌کنند

it and see different ways it might be used and  that's how we get you prepared for the people up  

و روش‌های مختلف استفاده از آن را ببینید و به این ترتیب ما شما را برای افراد حاضر در

here like the colleagues and the other people in  movies and TV shows things like that okay so it's  

اینجا آماده می‌کنیم، مانند همکاران و سایر افراد در فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی، چیزهایی از این قبیل خوب است، بنابراین

a different kind of English and that's why it's  more difficult to understand it's like if I uh am  

انگلیسی متفاوت‌تر است و به همین دلیل سخت‌تر است می‌فهمم که اگر

talking with someone in my my family and I know  their voice voice really well I understand how  

با یکی از اعضای خانواده‌ام صحبت می‌کنم و صدای او را خیلی خوب می‌شناسم، می‌دانم که چگونه

they speak and the kinds of Expressions they use  but then even I go to a different place in America  

صحبت می‌کنند و انواع عباراتی که استفاده می‌کنند، اما حتی من به جای دیگری در آمریکا می روم

where people use different vocabulary to describe  things and then I'm maybe not going to understand  

که مردم از واژگان متفاوتی برای توصیف چیزها استفاده می کنند و سپس شاید نخواهم

100% of what they say so I might have to ask  them or can you rephrase something can you say  

100٪ از آنچه آنها می گویند، بفهمم، بنابراین ممکن است مجبور شوم از آنها بپرسم یا می توانید چیزی را دوباره بیان کنید، می توانید

something again but this is the basic idea where  you have to make these steps because if you just  

دوباره چیزی بگویید. این ایده اساسی است که در آن باید این مراحل را انجام دهید، زیرا اگر فقط

try to jump directly going from language lesson to  a regular Real Environment with people it's just  

سعی کنید مستقیماً از درس زبان به یک محیط واقعی معمولی با مردم بپرید، همین

going to be too overwhelming for a lot of Learners  so that's why so many people complain about this  

می‌شود. برای بسیاری از زبان‌آموزان بسیار طاقت‌فرسا است، به همین دلیل است که بسیاری از مردم از این موضوع شکایت می‌کنند،

this specific thing about understanding me but not  understanding these other people so it is possible  

این موضوع خاص در مورد درک من، اما درک نکردن این افراد دیگر، بنابراین امکان

to jump directly to that but it's quite difficult  to do if you're not prepared for it there will  

پرش مستقیم به آن وجود دارد، اما اگر برای این کار آماده نباشید انجام آن بسیار دشوار است. این

be a lot of slang or fast speech or blurred  speech so you can't hear things very clearly  

سخنان عامیانه یا سریع یا گفتار  تار  وجود خواهد داشت، بنابراین شما نمی توانید چیزها را خیلی واضح بشنوید   در

right now you can notice I'm speaking a bit more  slowly more clearly and the more important thing  

حال حاضر می توانید متوجه شوید که من کمی بیشتر صحبت می کنم  به آرامی واضح‌تر و مهم‌تر این است که

is I'm not using really tricky vocabulary so it's  easier for people to understand me but if you add  

من از واژگان بسیار پیچیده‌ای استفاده نمی‌کنم، بنابراین درک من برای مردم آسان‌تر است، اما اگر

these additional steps between here and here  it becomes much easier to prepare for Native  

این مراحل اضافی را بین اینجا و اینجا اضافه کنید، آماده شدن برای ارتباط بومی بسیار آسان‌تر می‌شود،

communication all right so that's exactly why we  built the program like this if you only listen  

بنابراین دقیقاً چرا اگر شما فقط

to teachers and you don't get these other steps  here it's going to be much more difficult for you  

به معلمان گوش دهید و این مراحل دیگر را دریافت نکنید، برنامه را به این شکل ساختیم، عادت کردن به این نوع برای شما بسیار دشوارتر خواهد بود.

to get used to that kind of speech okay so again  like we want to help you make connections and if  

گفتار خوب است، پس مثل اینکه ما می‌خواهیم به شما کمک کنیم ارتباط برقرار کنید و

you're if you're just trying to jump directly  uh from an English lesson to the real world  

اگر می‌خواهید مستقیماً از یک درس انگلیسی به دنیای واقعی بپرید،

it's going to be much more difficult for you  okay because most English lessons are trying  

برای شما بسیار سخت‌تر خواهد بود، خیلی خوب است، زیرا بیشتر درس‌های انگلیسی سعی می‌کنند

to be understandable but often in a real world  conversation people are not really understandable  

قابل درک باشند، اما اغلب در یک مکالمه در دنیای واقعی، مردم واقعا قابل درک نیستند،

uh unless you know them well or you're used to  that kind of speech all right let's go back see  

مگر اینکه آنها را به خوبی بشناسید یا به این نوع گفتار عادت داشته باشید، خوب اجازه دهید به عقب برگردیم. ببینید

if anybody has any questions and I'll give you  uh another example here uh let's see Bob says  

اگر کسی سؤالی دارد و من به شما مثال دیگری در اینجا می‌دهم، بیایید ببینیم باب می‌گوید   هفته‌هاست

I've been thinking about what you said about links  and connections for weeks yes so I'm talking about  

در مورد آنچه در مورد پیوندها و اتصالات گفتید فکر می‌کنم بله، بنابراین

that in this video as well uh because I really  want to make sure people get the idea uh and now  

در این ویدیو نیز درباره آن صحبت می‌کنم. زیرا من واقعاً می‌خواهم مطمئن شوم که مردم این ایده را دریافت می‌کنند و اکنون

I may realize that's Listen by thinking like  not repeat what I heard but linking uh what I  

ممکن است متوجه شوم که گوش دادن با فکر کردن به تکرار نکردن آنچه شنیده‌ام است، اما پیوند دادن آنچه

could be relating to uh the basic idea is that  if you're having trouble communicating there's  

می‌توانم باشم ایده اصلی این است که اگر در برقراری ارتباط مشکل دارید،

usually some doubt about vocabulary or grammar  or whatever and that's because the connections  

معمولاً در مورد واژگان یا دستور زبان یا هر چیز دیگری شک دارید و این به این دلیل است که ارتباطات

you have are either very weak or you don't have  them or you don't have enough of them so I often  

شما یا بسیار ضعیف هستند یا آنها را ندارید یا به اندازه کافی ندارید. از آنها، بنابراین من اغلب

give the example uh of a spider web so you can  imagine here here's a little spider web like

مثالی از یک تار عنکبوت می‌آورم، بنابراین می‌توانید تصور کنید اینجا یک تار عنکبوت کوچک مانند

this just imagine that's a spider web uh each  one of these points here this is called a no  

این است، فقط تصور کنید که یک تار عنکبوت است هر یک از این نقاط در اینجا به نام "نه" نامیده می شود.

I mentioned this I think in the in the last video  a node n o de so these points on the web where  

من به این موضوع اشاره کردم، فکر می کنم در ویدیوی آخر، یک گره در وب وجود دارد، جایی که

where two parts or two strings or two threads  of the web connect so if a fly or something or a  

دو قسمت یا دو رشته یا دو رشته از وب به یکدیگر متصل می شوند، بنابراین اگر اگر عنکبوت مقداری از وب را از دست بدهد، پرواز یا چیزی یا یک

person or whatever like breaks some of this if the  spider loses some of the web the rest of the web  

فرد یا هر چیز دیگری بخشی از این موارد را می شکند بقیه وب

is still here so this web is what creates a lot  of connections that create something very strong  

هنوز اینجاست، بنابراین این وب چیزی است که بسیاری از موارد را ایجاد می کند. اتصالاتی که چیزی بسیار قوی

and memorable memorable so your memory works  in the same way if you only have one connection  

و به یاد ماندنی ایجاد می‌کنند، بنابراین حافظه‌تان به همان شیوه کار می‌کند، اگر فقط یک اتصال دارید،

like you're having one translation where you  remember something then it's probably not going  

مثلاً یک ترجمه دارید که در آن چیزی را به خاطر می‌آورید، احتمالاً

to be a very strong connection so you need strong  connections and numerous connections and that's  

ارتباط خیلی قوی‌ای نخواهد بود، بنابراین به اتصالات قوی نیاز دارید. و ارتباطات متعدد و این

really going to prepare you well to speak all  right so uh yes the idea is connections and like  

واقعاً شما را به خوبی آماده می‌کند تا کاملاً درست صحبت کنید، بنابراین بله، ایده اتصالات است و مانند

what I'm giving you in these examples you probably  know the word make already so I'm trying trying to  

آنچه در این مثال‌ها به شما می‌دهم احتمالاً کلمه را می‌دانید. از قبل درست کنید بنابراین سعی می کنم

give you a slightly more advanced version the same  way I'm teaching that to my daughter but it's not  

نسخه کمی پیشرفته تر را به شما بدهم به همان روشی که به دخترم آموزش می دهم، اما

really like a lesson it's just hey look there's a  connection here and I want you to notice it so she  

واقعاً مانند یک درس نیست، فقط هی ببینید یک ارتباطی اینجا وجود دارد و می خواهم به آن توجه کنید. او

says I'm making something and I said you need  to make your way to bed okay so she could even  

می‌گوید من دارم چیزی درست می‌کنم و من گفتم که باید راهت را به رختخواب برسانی تا او حتی

you know I I I can change this sentence around  depending on whatever she's doing uh and parents  

بداند من می‌توانم این جمله را بسته به هر کاری که او انجام می‌دهد تغییر دهم. والدین

will often do this or you will see this in like TV  TV shows for kids and like young adults so like a  

اغلب این کار را انجام می‌دهند یا این کار را در برنامه‌های تلویزیونی مانند تلویزیون برای کودکان و بزرگسالان می‌بینید، بنابراین مانند

child will say like well I'm driving right now  and and the parent will say like well you need  

کودک می‌گوید خوب من در حال رانندگی هستم و والدین می‌گویند خوب باید

to drive back home right now all right so there  there that in that example we're we're talking  

درست به خانه برگردید خوب است، در آن مثال، ما

about drive like using the word Drive in the  same way uh but parents will will use examples  

در مورد رانندگی صحبت می کنیم، مانند استفاده از کلمه Drive به همان روش، اما والدین از مثال هایی

like that where they're using the same vocabulary  I'm making something I'm doing something well you  

مانند همان جایی که از واژگان مشابه استفاده می کنند استفاده می کنند. من دارم کاری می‌سازم که کار خوبی انجام می‌دهم شما

need to come do this thing over here instead and  we help the children uh understand what to do but  

باید بیایید این کار را اینجا انجام دهید و ما به بچه‌ها کمک می‌کنیم تا بفهمند چه کاری باید انجام دهند،

we're also teaching them how the language works by  making more connections okay so it's pretty simple  

همچنین به آنها یاد می‌دهیم که چگونه زبان کار می‌کند با برقراری ارتباط بیشتر خوب، بنابراین زیبا است. ساده

but this is the thing that people often struggle  with and when I listen to people speak or they're  

اما این چیزی است که مردم اغلب با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و وقتی به صحبت‌های مردم گوش می‌دهم یا

telling me about particular issues they have and  they say well I I can hear teachers but I can't  

درباره مسائل خاصی که دارند به من می‌گویند و می‌گویند خوب می‌توانم معلمان را بشنوم اما نمی‌توانم

hear natives or I can uh speak a little bit with  myself but I have trouble when I'm speaking with  

بشنوم بومی‌ها یا من می‌توانم کمی با خودم صحبت کنم، اما وقتی با دیگران صحبت می‌کنم مشکل دارم،

others it's usually because their connections  are weak they have some kind of doubt that's  

این معمولاً به این دلیل است که ارتباطات آنها ضعیف است، آنها به نوعی شک دارند که

stopping them from speaking and that's what's  causing the issue Nar says hello and then we got  

مانع صحبت کردن آنها می‌شود و همین موضوع باعث می‌شود که نار سلام کند و سپس

again uh let's see Hello teacher I have gained  confidence in my English because I've have been  

دوباره رسیدیم اوه بیایید ببینیم سلام معلم من به زبان انگلیسی خود اعتماد دارم زیرا به طور

taking classes continuously and I'm grateful for  that glad to hear it xess again this is the same  

مداوم در کلاس ها شرکت کرده ام و هستم از شنیدن دوباره آن خوشحالیم. این همان

way our brain works using neurons yes so again  we want you to to make really strong connections  

روشی است که مغز ما با استفاده از نورون‌ها کار می‌کند، بله، باز هم از شما می‌خواهیم ارتباطات واقعاً قوی برقرار کنید

and often what's happening in a regular English  class is you're not you're either not not making  

و اغلب آنچه در یک کلاس انگلیسی معمولی اتفاق می‌افتد این است که شما نیستید یا نیستید

a connection at all or the connection is very  weak like you're just using a translation rather  

اصلاً   ارتباط برقرار نمی‌کنید یا اتصال بسیار ضعیف است، مثل اینکه شما فقط از ترجمه استفاده می‌کنید

than uh using you know like a like actually  getting a story or something that really makes  

به جای استفاده از آن، می‌دانید مانند دریافت یک داستان یا چیزی که واقعاً

that connection much stronger and more emotionally  interesting for you because that's the thing that  

این ارتباط را ایجاد می‌کند. قوی‌تر و از نظر احساسی برای شما جالب‌تر است، زیرا این چیزی است که

really gets us excited and helps us remember uh  I'll give you one more example about this uh and  

واقعاً ما را هیجان زده می‌کند و به ما کمک می‌کند به یاد بیاوریم اوه. من یک مثال دیگر در مورد این موضوع به شما می‌زنم و

hopefully that should make it clear but this  was another real life example just something  

امیدوارم که این موضوع روشن شود، اما این یک مثال دیگر از زندگی واقعی بود.

that I noticed uh recently I was watching a I  think it was a highlight video from a basketball

متوجه شدم اخیراً داشتم ویدیویی را تماشا می‌کردم که فکر می‌کنم یک ویدیوی برجسته از یک بازی بسکتبال بود

game and it was near the the end of the  game I think there were only it was like  

و نزدیک به پایان بازی بود، فکر می‌کنم فقط آن‌ها مثل

I don't know like five five seconds left  to play in the game and uh so here what  

من بودند. نمی دانم پنج پنج ثانیه مانده به بازی و اوه پس اینجا چه می

say like team one over here and there's team two  over here I forget what teams were playing uh  

گویند مثل تیم یک اینجا و تیم دو اینجا یادم می رود چه تیم هایی بازی می کردند اوه

but team one had let's say uh like 98 points uh  and team two had uh I think like 90 no how much  

اما تیم یک باید بگوییم آه مثل 98 امتیاز اوه و تیم دو فکر می‌کنم 90 نفر بودند، نه چقدر

did they have it was like 101 something like  that so this team was up by three uh and uh  

داشتند، مثل 101 بود، چیزی شبیه به این، بنابراین این تیم سه تا بود اوه و اوه

like this this team has a chance like they could  get a three-point shot and and tie the game but  

مثل این تیم این شانس را دارد که می‌توانستند یک شوت سه امتیازی بگیرند و بازی را مساوی کنند، اما

uh Team two had the the ball and the one of the  players a shot a like a three-point shot and then  

تیم دو توپ را در اختیار داشتند و یکی از بازیکنانی که شوت سه امتیازی را زد و سپس

the score went up to 104 uh and there was only  5 seconds left in the game so it's basically  

امتیاز به 104 اوه رسید و فقط 5 ثانیه از بازی باقی مانده بود، بنابراین اساساً

impossible for the other team to for this team  to score so this team is probably going to win  

غیرممکن است که تیم دیگر بتواند گلزنی کند، بنابراین این تیم احتمالاً برنده خواهد شد

I won't get into the details about basketball  and what you can do at the end of a game often  

من وارد جزئیات نمی شوم. بسکتبال و کارهایی که اغلب در پایان یک بازی می‌توانید انجام دهید،

those games are like if it's a close game like  that you try to foul the person and and try to  

آن بازی‌ها اگر یک بازی نزدیک باشد مانند این هستند که سعی کنید روی شخص خطا کنید و

try to get some way to score but with 5 seconds  left it's going to be difficult uh to to to for  

سعی کنید به روشی برای گلزنی دست پیدا کنید، اما 5 ثانیه باقی مانده است. به

team one to beat Team two anyway so that's the  situation I'm just describing the situation first  

هر حال برای تیم یک شکست دادن تیم دو دشوار است، بنابراین این وضعیت است، من فقط ابتدا وضعیت را توصیف می کنم

so what happens like the announcer is seeing  the score is 98 to 101 uh and they're almost  

بنابراین آنچه اتفاق می افتد مانند گوینده است با دیدن امتیاز 98 به 101 اوه و تقریباً   می‌دانید

you know like around 5 seconds left in the game  and then one player from Team two he shoot shoots  

که تقریباً 5 ثانیه از بازی باقی مانده است و سپس یکی از بازیکنان تیم دو، او

a three-point shot and then the score becomes uh  we'll just put it up here uh so 104 to 98 and then  

یک شوت سه امتیازی شلیک می‌کند و سپس امتیاز می‌شود اوه، ما فقط آن را قرار می‌دهیم. اینجا 104 تا 98 و سپس

the announcer says I'm before actually before  I write this here if there are any any people  

گوینده می‌گوید من واقعاً قبل از این هستم اگر افرادی هستند

who watch sports or even if you don't watch  sports what might be a good way to describe  

که ورزش تماشا می‌کنند، این را اینجا می‌نویسم. حتی اگر ورزش‌ها را تماشا نمی‌کنید، چه می‌تواند راه خوبی برای توصیف باشد

this this is kind of a conversational expression  and the situation is wow uh that was an amazing  

این یک نوع بیان محاوره‌ای است و وضعیت این است که وای اوه، عکس فوق‌العاده‌ای بود، به

shot like that shot is is most likely like we  have a pretty good chance uh a high probability  

احتمال زیاد شانس خوبی داریم. به احتمال زیاد

that that that shot was the one that really won  the game for that team so that's kind of a long  

آن ضربه واقعاً برنده بازی آن تیم بوده است، بنابراین

way to explain it but uh just to make sure we  can keep this this video moving along I'm going  

توضیح آن به نوعی راه طولانی است، اما فقط برای اینکه مطمئن شویم می‌توانیم این ویدیو را ادامه دهیم من می‌روم

to put what they said but maybe you can think  of something else uh there uh goes the dagger

آنچه آنها گفته‌اند را بیان کنم، اما شاید شما بتوانید به چیز دیگری فکر کنید، اوه، خنجر می‌رود،

so there goes the dagger uh so the dagger  a dagger is if I I'll draw kind of a like  

پس خنجر می‌رود آه، پس خنجر یک خنجر است اگر من به نوعی مانند

a large sword over here here's a sword a dagger  is usually a smaller it's kind of like a like a  

یک شمشیر بزرگ اینجا بکشم. اینجا یک شمشیر است یک خنجر معمولاً کوچکتر است، یک جورهایی مانند یک

small sword like that a dagger a dagger d a g  g e r so the dagger refers to oh look at that  

شمشیر کوچک است مانند آن خنجر یک خنجر d a g g e r بنابراین خنجر به این موضوع اشاره دارد که

the shot went in oh like they got a dagger like  that like someone took a dagger in stab them in  

تیراندازی وارد شد، اوه انگار خنجری به دست آوردند، مثل اینکه کسی خنجر به دست گرفت، با آن خنجر به قلب آنها زد،

the heart with it just like an actual dagger so  the announcer was using this expression they're  

درست مثل یک خنجر واقعی، بنابراین گوینده از این عبارت استفاده می‌کرد.

taking this idea like there goes the dagger like  this shot is the dagger that stabs that team in  

خنجر می رود مانند این ضربه خنجری است که به قلب آن تیم ضربه می زند

the heart and we're pretty sure that they're going  to win so it's pretty pretty confident that that  

و ما کاملاً مطمئن هستیم که آنها برنده خواهند شد بنابراین کاملاً مطمئن هستیم که آن

last shot now like the score is much different and  it's going to be almost impossible for the team to  

آخرین ضربه الان مثل امتیاز خیلی متفاوت است و تقریباً غیرممکن خواهد بود که تیم

win so that was the dagger that was is the dagger  now you might also have a dagger in the same way  

برنده شود، بنابراین خنجری که بود، خنجر است حالا ممکن است شما هم به همان شکلی خنجر داشته باشید   که

like I could give you a dagger stare like that d  a g g e r s t a r e to stare at someone like this  

می‌توانم به شما خنجر بدهم. اونجوری خیره بشم و اینطوری به کسی خیره بشم

if I'm if I'm like really angry maybe I say some  some joke and people don't like it or something  

اگه واقعا عصبانی باشم شاید یه جوک و آدم بگم آن را دوست ندارم یا چیزی

like that like the dagger stare like someone  someone's eyes were like daggers in that way  

شبیه به خنجر خیره می شود مثل کسی که چشم های یک نفر مثل خنجر بود به این شکل  مثل اینکه دارد

like they're looking at you like yes to stare at  something like that so a dagger stare it's almost  

به شما نگاه می کند مثل بله خیره شدن به چیزی شبیه به آن، بنابراین خیره شدن با خنجر تقریباً

like someone they're thinking about killing you or  something like that they're really angry they're  

شبیه به کسی است که دارند فکر می کنند در مورد کشتن شما یا چیزی شبیه به آن، آنها واقعاً عصبانی هستند، آنها به

giving you that like really oh like I'm I'm really  angry at you right now so that's a dagger stare uh  

شما می‌دهند که واقعاً آه، مثل اینکه من هستم، من واقعاً در حال حاضر از دست شما عصبانی هستم. این یک خنجر خیره است آه

in the same way that there goes the dagger uh in  this basketball example so when you're learning  

به همان شکلی که خنجر آه در این مثال بسکتبال وجود دارد، بنابراین وقتی واژگان را یاد می‌گیرید

vocabulary you might learn something like okay  this is a dagger and this is a sword that's the  

ممکن است چیزی شبیه به «خیر» یاد بگیرید این یک خنجر است و این یک شمشیر است که

basic understanding just the basic nouns uh but  actually understanding okay what might you use a  

درک اساسی فقط اسم‌های اساسی است. اما در واقع درک درستی که ممکن است از

dagger for so a sword is like is a bigger fighting  weapon maybe two people are having a fight with  

خنجر برای چه چیزی استفاده کنید، بنابراین شمشیر مانند یک سلاح جنگی بزرگ‌تر است. دو نفر

each other with swords but a dagger is usually a  smaller weapon maybe you do something secretly or  

با شمشیر با هم دعوا می‌کنند، اما خنجر معمولاً سلاح کوچک‌تری است، شاید شما مخفیانه کاری انجام می‌دهید یا

you try to assassinate someone so to assassinate  means to just you're trying to kill that person  

سعی می‌کنید کسی را ترور کنید، بنابراین ترور به این معناست که فقط شما سعی می‌کنید آن شخص را بکشید.

maybe secretly so you have a small dagger and you  stab that person so that's the idea of a dagger  

خنجر کوچک و شما به آن شخص خنجر می‌زنید، بنابراین فکر یک خنجر می‌شود،

so we don't talk about like the the team taking  a sword and and cutting the other team like that  

بنابراین ما در مورد آن صحبت نکنیم مانند اینکه تیم یک شمشیر می‌گیرد و بریدن تیم دیگر به این صورت

it's more like that is the dagger that's the last  little thing oh like that like the the the team  

بیشتر شبیه این است که خنجر است که آخرین چیز کوچک است آه مانند آن چیزی که تیم

was already losing but now we got a dagger in  the heart that really finally killed that other  

قبلاً از دست داده بود، اما اکنون خنجری در قلب داریم که واقعاً در نهایت آن تیم دیگر را کشت.

team okay so there goes the dagger uh and this  is how we're again just making connections by  

خنجر اوه و این اینگونه است که ما دوباره فقط با

SP spending a little bit more time looking at  vocabulary and how it's used in real life but  

SP زمان بیشتری را صرف نگاه کردن به واژگان و نحوه استفاده از آن در زندگی واقعی می‌کنیم، اما

this is an example of if you're watching a game so  I gave that that little staircase example before  

این مثالی است از اینکه در حال تماشای یک بازی هستید، بنابراین من آن پلکان کوچک را قبلاً مثال زدم

so the bottom level of the staircase over here is  just knowing what a dagger is okay a dagger is a  

بنابراین سطح پایین راه پله در اینجا این است که فقط بدانید خنجر چه مشکلی دارد خنجر یک خنجر است

maybe it's between a knife and a sword a dagger  all right so you just know what a dagger is but  

شاید بین چاقو و شمشیر باشد. خنجر خوب است، بنابراین شما فقط می‌دانید که خنجر چیست، اما

you're watching a basketball game or maybe you  just hear that expression there goes the dagger or  

دارید یک بازی بسکتبال را تماشا می‌کنید یا شاید فقط آن عبارت را می‌شنوید که خنجر می‌رود یا

that was the dagger you you probably you're might  be thinking well what is that talking about and  

این همان خنجری بود که شما احتمالاً دارید خوب فکر می‌کنید این صحبت کردن در مورد چیست و

if you can make the connection between like this  shot over here like getting stabbed in the heart  

اگر بتوانید ارتباط بین این تیراندازی را در اینجا برقرار کنید مانند خنجر زدن به قلب

with the dagger then you understand what people  are talking about but it's a very common usage  

با خنجر، آنگاه می‌فهمید که مردم درباره چه صحبت می‌کنند. اما این یک استفاده بسیار متداول

for that uh and you could have a dagger like that  for any situation where like we know somebody's  

برای آن است و شما می‌توانید برای هر موقعیتی مانند آن خنجر داشته باشید که مثلاً می‌دانیم کسی

going to win so you could have a dagger in an  argument as well like two lawyers are talking  

قرار است برنده شود، بنابراین شما می‌توانید خنجر را در آن داشته باشید. همچنین بحثی مثل اینکه دو وکیل

in a courtroom and there's a good argument but  then the other team or the other lawyer gives a  

در یک دادگاه صحبت می‌کنند   و بحث خوبی وجود دارد،  اما سپس تیم دیگر یا وکیل دیگر

you know a good example about something and that  example was the final one where the jury said  

یک مثال خوب در مورد چیزی می‌دانید و آن مثال آخری بود که هیئت منصفه گفت

oh wow okay like now like that that guy won the  case that was the dagger in the argument okay so  

اوه وای باشه مثل الان مثل این که آن مرد در موردی که خنجر در بحث بود برنده شد، خوب است، بنابراین

hopefully this makes sense the point is to is to  try making these different connections so so that  

امیدواریم که این منطقی باشد، هدف این است که سعی کنیم این ارتباطات مختلف را ایجاد کنیم تا

we really feel confident about things we end any  doubt about when we when we might use something or  

ما واقعاً در مورد چیزهایی که به هر شک و تردیدی در مورد زمانی که ممکن است از چیزی استفاده کنیم یا

what it means and then we can go from this level  up to here where we can understand we can watch  

معنای آن چیست و سپس می‌توانیم از این سطح به اینجا برسیم که می‌توانیم درک کنیم که می‌توانیم

a sporting event where it's like oh that that  baseball game there was one hit and like we know  

یک رویداد ورزشی را تماشا کنیم، به هر شک و تردیدی پایان می‌دهیم، مانند آن بازی بیسبال وجود دارد یک ضربه بود و همانطور که می دانیم

that team wow that they had like the dagger in  that example so they hit a home run or some other  

آن تیم وای که مانند خنجر در آن مثال بود، بنابراین آنها به یک هوم ران یا چیز دیگری ضربه زدند

thing or it maybe it's a like a soccer football  match where you there's a team where they're  

یا شاید این مانند یک مسابقه فوتبال است که در آن شما تیمی وجود دارد که در آن هستند

they're almost at the end of the game and then uh  like magically or it was just an amazing thing one  

آنها تقریباً در پایان بازی هستند و سپس به طور جادویی یا فقط یک چیز شگفت انگیز بود که یک

team scored and now like they're probably going  to win it would be very difficult uh for them for  

تیم گل زد و حالا مثل اینکه احتمالاً می خواهند برنده شوند، برای آنها بسیار سخت خواهد بود. برای

them to lose in that situation so that's the idea  uh and taking a little bit of time like this this  

آنها در آن موقعیت شکست می‌خورند، بنابراین این ایده است اوه و صرف کمی وقت به این صورت   این

is how you develop that sense for the connections  that help you speak so remember like the way I'm  

است که چگونه این حس را برای ارتباطاتی که به شما کمک می‌کند صحبت کنید، ایجاد کنید، پس همینطور به یاد داشته باشید من

speaking right now is I'm able to make these  connections as I speak it's like I'm driving a  

در حال حاضر دارم صحبت می‌کنم، آیا می‌توانم این اتصالات را در حین صحبت [ __ ] برقرار کنم، مثل این است که در حال رانندگی با

train and I'm able to put the track down in front  of me as I'm driving the train okay so if you want  

قطار هستم و می‌توانم در حالی که قطار را می‌رانم، مسیر را جلوی رویم بگذارم، بنابراین اگر می‌خواهید

to be able to do that spend more time trying to  make these connections and the connections that  

بتوانید این کار را انجام دهید تا زمان بیشتری را صرف ایجاد این ارتباطات کنید و ارتباطاتی که

you make the more of them or the stronger they are  that's what's really going to help you communicate  

شما ایجاد می‌کنید بیشتر یا قوی‌تر باشند این چیزی است که واقعاً به شما کمک می‌کند تا ارتباط برقرار کنید

so if you want to become a more confident speaker  or you notice there are certain problems you have  

بنابراین اگر می‌خواهید سخنران مطمئن‌تری شوید یا متوجه شدید مشکلات خاصی دارید،

like you can understand some basic things but  you have trouble understanding uh regular people  

مثلاً می‌توانید برخی از چیزهای اساسی را بفهمید، اما در درک افراد معمولی مشکل دارید

in everyday life like at your work or you know  just walking around different places or in movies  

در زندگی روزمره مانند محل کارتان یا می‌دانید که فقط در مکان‌های مختلف قدم می‌زنید یا در فیلم‌ها

things like that then it just means you need  to spend more time making more connections it's  

مواردی از این دست، فقط به این معنی است که باید زمان بیشتری را صرف ایجاد ارتباطات بیشتر کنید، این

the connections that help you speak it's not just  like having a bunch of random words that you know  

ارتباطات هستند که به شما کمک می‌کنند صحبت کنید. بدانید

that's not going to help you if you can't put them  together well so you actually you have to develop  

اگر نتوانید آنها را به خوبی کنار هم قرار دهید این به شما کمک نمی کند تا در واقع باید

that sense of seeing how things could fit together  um you could even give me like two different  

این حس را ایجاد کنید که ببینید چگونه چیزها می توانند با هم تطابق پیدا کنند امم شما حتی می توانید همین الان مانند دو کلمه تصادفی متفاوت به من بگویید

random words right now and I could probably think  about a way to weave those into a conversation if  

و من احتمالاً فکر می کنم در مورد راهی برای وارد کردن آن‌ها به یک مکالمه، اگر

you want to give that a try put some words in  the chat and I'll see what I can do with that  

می‌خواهید آن را امتحان کنید، چند کلمه را در گپ قرار دهید و من می‌بینم که با آن چه کار می‌توانم انجام دهم،

but uh that's the it uh that's the end for uh this  quick video I want to take time uh to answer any  

اما اوه، همین است. این پایان این ویدیوی سریع است، من می‌خواهم برای پاسخ دادن به هر

questions people might have so I'll stay around  for that but the idea is actually very simple you  

سؤالی که ممکن است افراد داشته باشند، وقت بگذارم، بنابراین برای آن می‌مانم، اما ایده در واقع بسیار ساده است، شما

want to make sure you're making connections with  things because it's the ability ability to connect  

می‌خواهید مطمئن شوید که با چیزهایی ارتباط برقرار می‌کنید، زیرا توانایی برقراری ارتباط

that's what fluency really means you're you're  not just having a bunch of words in your head like  

این همان چیزی است که تسلط واقعاً به این معنی است که شما هستید نه فقط یک سری کلمات مانند   دانش عمومی در ذهن خود دارید، بلکه

general knowledge you actually know how to put  them together well and you feel confident about  

در واقع می دانید چگونه آنها را به خوبی کنار هم قرار دهید و احساس می کنید با اعتماد به

the words that you're putting together so there's  the confidence in the vocabulary itself like you  

کلماتی که دارید کنار هم می‌چینید، در خود واژگان اعتماد به نفس وجود دارد، هم مانند شما

know what it means and the confidence to con to  connect these things as you're speaking all right  

معنی آن را می‌دانید و هم اعتماد به نفس  برای ارتباط دادن این چیزها در حالی که خوب صحبت می‌کنید

all right uh so if you have anything if you want  to challenge me with that you want to put some  

خیلی خوب است، پس اگر چیزی دارید، اگر چیزی دارید می‌خواهم با من به چالش بکشی که می‌خواهی چند

words in the uh in the chat just so I can give  you some more examples of this feel free but I'll  

کلمه را در چت بگذاری تا بتوانم نمونه‌های بیشتری از این را به شما ارائه دهم، اما من

go back check chat very quickly and see if anyone  has any questions all right uh let's see see Kumar  

دوباره بررسی می‌کنم خیلی سریع گپ بزنید و ببینید آیا کسی سؤالی دارد خوب، بیایید ببینیم کومار

says this is why children learn fast when it comes  to language and all they need is a bit of exposure  

می‌گوید به همین دلیل است که بچه‌ها وقتی صحبت از زبان به میان می‌آید سریع یاد می‌گیرند و تنها چیزی که نیاز دارند کمی قرار گرفتن

to the uh apt environment yeah but adults could  do the same thing and people talk about children  

با محیط مناسب است، بله، اما بزرگسالان هم می‌توانند همین کار را انجام دهند. چیزها و مردم درباره

having an advantage in language learning but the  the main advantage that adults have is that they  

مزیت کودکان در یادگیری زبان صحبت می‌کنند، اما مزیت اصلی بزرگسالان این است که

can choose what they learn and how they can learn  it so a child if they have a good parent who can  

می‌توانند انتخاب کنند چه چیزی یاد بگیرند و چگونه یاد بگیرند، بنابراین اگر کودک خوب باشد والدینی که می‌توانند

really make things clear for them and help them  make connections those children will become good  

واقعاً چیزها را برایشان روشن کنند و به آنها کمک کنند تا ارتباط برقرار کنند، آن بچه‌ها

speakers faster and if you have some kids maybe  their parents don't talk with them very much  

سریع‌تر سخنرانان خوبی می‌شوند و اگر بچه‌هایی دارید، شاید والدینشان زیاد با آنها صحبت نمی‌کنند

or you know they they might have questions about  things uh but they uh you know their parents are  

یا می‌دانید که ممکن است درباره چیزهایی سؤالاتی داشته باشند، اما آنها اوه شما می دانید که والدین آنها می

able to to I don't know like they they just don't  make it clear clear or that the children aren't  

توانند   من نمی دانم که آنها فقط روشن نمی کنند یا اینکه بچه

getting a lot of help making these connections  then then those children there's not really much  

کمک زیادی برای ایجاد این ارتباطات دریافت نمی کند سپس آن بچه ها آنها واقعاً کار زیادی نمی

they can do uh so remember as an adult the control  you have is the most important thing that's going  

توانند انجام دهند، بنابراین به عنوان یک بزرگسال به یاد داشته باشید که کنترلی که دارید مهم ترین چیزی است که می تواند

to get you fluent uh because you can choose  like if a particular way you're learning is  

شما را مسلط کند، زیرا می توانید انتخاب کنید مثلاً راه خاصی که در حال یادگیری هستید   در

not actually helping you you can do something else  instead all right Nelson says hello from Colombia  

واقع به شما کمکی نمی کند که می توانید انجام دهید. چیز دیگری در عوض خیلی خوب، نلسون از کلمبیا سلام می‌گوید

and tar says good morning sir and Rola says good  evening and Fidel says I'm going to start my  

و تار می‌گوید صبح بخیر قربان و رولا می‌گوید عصر بخیر و فیدل می‌گوید من می‌خواهم

English classes welcome let's see and cleaning  solutions look at that we got some cleaning  

کلاس‌های انگلیسی خود را شروع کنم. بیایید ببینیم و راه‌حل‌های تمیز کردن را ببینیم به این نکته توجه کنید که ما چند

solutions over here hi Drew I'm living in the  USA I speak with others I can have a conversation  

راه حل    برای تمیز کردن اینجا داریم سلام درو من در ایالات متحده زندگی می‌کنم با دیگران صحبت می‌کنم می‌توانم صحبت کنم

and understand however I don't let's see I don't  understand weird words accents or people speaking  

و می‌توانم بفهمم، اما نمی‌بینم، لهجه‌های کلمات عجیب را نمی‌فهمم یا افرادی که صحبت می کنند

what do you recommend the only thing you can do  for that is just to spend more time with those  

چه چیزی را توصیه می کنید تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که وقت بیشتری را با آن

kind of people or that kind of vocabulary or  whatever so for me learning Japanese if I don't  

افراد یا آن نوع واژگان یا هر چیز دیگری برای من بگذرانید. یادگیری ژاپنی اگر

know how to talk about I don't know construction  equipment or raising pet turtles or whatever the  

بلد نیستم درباره آن صحبت کنم. تجهیزات ساخت و ساز یا پرورش لاک پشت های خانگی یا هر چیز دیگری را که

the particular subject is that's one example  where if I just spend more time with it then  

موضوع خاصی است نمی دانم، این یک مثال است که اگر زمان بیشتری را با آن بگذرانم، آنگاه در

I will get that exposure that that I need to help  make those connections so remember it's the doubt  

معرض آن قرار خواهم گرفت که من باید به ایجاد این ارتباطات کمک کنم، بنابراین به یاد داشته باشید که

you have when you say well I um I don't understand  what those people are saying say so you have doubt  

وقتی می گویید خوب، من نمی فهمم آن افراد چه می گویند، به خاطر داشته باشید که شک دارید

about that the doubt is understanding what people  are saying so you need to spend more time with  

در مورد آن شک این است که بفهمید مردم چه می گویند، بنابراین باید زمان بیشتری را با

them and just like we're looking at this staircase  example here let's say I want to understand some  

آنها بگذرانید و دقیقاً همانطور که در اینجا به این مثال از راه پله نگاه می کنیم، بیایید بگوییم می خواهم چیزهای

more difficult uh I don't know like some  difficult accent or like like me watching  

سخت تر را بفهمم، نمی دانم مانند یک لهجه سخت یا مثل من تماشای

some Japanese anime so I don't really watch much  anime anyway and the the way characters speak  

چند انیمه ژاپنی، بنابراین من واقعاً انیمه‌های زیادی را تماشا نمی‌کنم و نحوه صحبت شخصیت‌ها

in anime is very different from how people just  speak normally um so if I want to understand that  

در انیمه بسیار متفاوت از نحوه صحبت عادی مردم است، بنابراین اگر می‌خواهم بفهمم اینکه

me going directly from from not really watching  anime to trying to understand anime completely uh  

من مستقیماً از تماشا نکردن انیمه به تلاش برای درک کامل انیمه می‌روم،

it would probably help me to read a transcript  first so that would be an example of how I'm  

احتمالاً به من کمک می‌کند که ابتدا متنی را بخوانم، تا نمونه‌ای از این باشد که چگونه

making the steps easier for me to get to that  point so there no there's no issue with using  

مراحل را برای من آسان‌تر می‌کنم تا به آن نقطه برسم. هیچ مشکلی در استفاده از

uh you know translations or something it would  be even better if I have somebody who can help  

ترجمه‌ها یا چیزی وجود ندارد، حتی بهتر است اگر کسی را داشته باشم که بتواند به من کمک کند تا چیزها را

me explain or help me understand things so not  to just give me definitions or whatever but  

توضیح دهم یا به من کمک کند تا چیزها را بفهمم، به طوری که فقط به من تعاریف یا تعریفی ارائه نکند. هر کاری که می‌کنم

like I'm doing here helping you understand things  and make connections so I'm basically giving you  

مثل اینکه من اینجا انجام می‌دهم و به شما کمک می‌کنم چیزها را بفهمید و ارتباط برقرار کنید، بنابراین من اساساً به شما

lots of fluency triggers and naturally varied  review because these are the things that help  

محرک‌های روانی زیاد و بررسی‌های طبیعی متنوعی ارائه می‌دهم، زیرا اینها چیزهایی هستند که به

people understand the language and make those  connections all right so whatever it is you're  

افراد کمک می‌کنند زبان را بفهمند و آن ارتباطات را به خوبی برقرار کنند، بنابراین هر چه که باشد. آیا

interested in or you'd like to speak better about  or you want to understand better then spend more  

به آن علاقه دارید یا می‌خواهید بهتر درباره آن صحبت کنید یا می‌خواهید بهتر بفهمید، سپس

time with that thing uh let's see and Tom nice to  see you there the Mercy bullet yes you could talk  

وقت بیشتری را با آن چیز بگذرانید، بیایید ببینیم و تام از دیدن آن لذت می‌برد شما همان گلوله مرسی بله می توانید

about that as well uh by the way the conversation  always is different and I can't follow a pattern  

در مورد آن صحبت کنید، به هر حال مکالمه همیشه متفاوت است و من نمی توانم از یک الگو پیروی کنم

yes this is the number one issue that people have  and that's you can't prepare for conversations the  

بله، این مسئله شماره یک است که مردم دارند و این است که نمی توانید برای گفتگوها آماده شوید. به

same way you can prepare for like playing the  piano or a practicing if I practice a like a  

همین ترتیب می‌توانید برای نواختن پیانو یا تمرین آماده شوید، اگر من یک

karate punch you know like something like that or  some kind of movement like a sports movement I'm  

پانچ کاراته را تمرین کنم که می‌دانید چیزی شبیه به آن یا نوعی حرکت مانند یک حرکت ورزشی که من هستم.

practicing whatever swinging a baseball bat I can  get good at doing something by repeating that over  

با تمرین هر تاب دادن چوب بیسبال، می‌توانم با تکرار مکرر آن کاری را انجام دهم،

and over again but because each conversation is  unique I can't prepare for conversations I can't  

اما چون هر مکالمه‌ای منحصربه‌فرد است، نمی‌توانم برای مکالمه‌هایی آماده شوم، نمی‌توانم

have that like what people call speaking practice  I can't have speaking practice to prepare me for  

مانند آنچه مردم به آن تمرین صحبت کردن می‌گویند، انجام دهم. تمرین صحبت کردن برای آماده کردن من برای

Unique speech what I do have is the ability to  make connections before I have conversations so  

سخنرانی   آنچه من دارم این است که می توانم قبل از مکالمه ارتباط برقرار کنم، بنابراین

if I know I'm going to be talking about I don't  know like some basketball game or something I can  

اگر بدانم در مورد من صحبت خواهم کرد. نمی دانم مانند یک بازی بسکتبال یا چیزی که می توانم

probably watch the game or listen to some people  talking about it something like that but that kind  

بازی را تماشا کنم یا به صحبت های برخی افراد گوش دهم که در مورد آن چیزی شبیه به آن صحبت می کنند، اما این

of preparation is going to be much better for  me than trying to memorize specific words and  

نوع آماده سازی برای من بسیار بهتر از تلاش برای به خاطر سپردن کلمات و

phrases because when I'm in a conversation I can't  prepare even if I remember something people might  

عبارات خاص خواهد بود، زیرا وقتی من در حال مکالمه‌ای هستم که نمی‌توانم آن را آماده کنم، حتی اگر چیزی را به یاد بیاورم که ممکن است افراد از

use something different so I can't prepare in the  same way when people talk about like I need more  

چیز متفاوتی استفاده کنند، بنابراین وقتی مردم درباره آن صحبت می‌کنند، نمی‌توانم به همان روش آماده کنم، مثل اینکه من به

speaking practice you actually just need more  exposure to the language to help you you make  

تمرین صحبت کردن بیشتری نیاز دارم، شما فقط به آن نیاز دارید. بیشتر قرار گرفتن در معرض زبان برای کمک به شما در ایجاد

these connections better that's how you actually  uh prepare for conversations because communication  

این ارتباطات بهتر است، این طوری است که شما واقعاً برای مکالمات آماده می شوید زیرا ارتباط

is a different skill it's a different kind of  skill than just some repetitive thing if I'm  

مهارت متفاوتی است و اگر من  کنسرت پیانو داشته باشم، مهارت متفاوتی است تا چیزهای تکراری.

going to have a piano concert and I'm learning  a piano piece so a new song on the piano that's  

من یک قطعه پیانو یاد می‌گیرم، بنابراین یک آهنگ جدید روی پیانو که

a different kind of practice than the practice I  need for having good communication so I'm actually  

نوعی تمرین متفاوت از تمرینی است که برای داشتن ارتباط خوب به آن نیاز دارم، بنابراین در واقع

I have a whole section about this uh in my book uh  which I'm working on at the moment out soon uh but  

من یک بخش کامل در مورد این موضوع در کتابم دارم، اوه که به زودی در حال کار بر روی آن هستم، اما

I I go into this in detail because people spend a  lot of time thinking about this or worrying about  

من با جزئیات وارد این موضوع می شوم زیرا مردم زمان زیادی را صرف فکر کردن به این موضوع یا نگرانی در مورد این موضوع می کنند

this or thinking they can't get fluent because  they don't have anyone to speak with when the  

یا فکر می کنند که می توانند مسلط نباشند زیرا وقتی

the kind of practice that you do for some skills  is different than the kind of practice you need  

نوع تمرینی که برای برخی مهارت‌ها انجام می‌دهی متفاوت از تمرینی است که

for speaking so it sounds like a weird like it's a  it's a difficult thing to explain because it seems  

برای صحبت کردن به آن نیاز داریم، کسی را ندارند که با او صحبت کنند. عجیب به نظر می رسد مثل این که توضیح دادن آن مشکل است زیرا به نظر می رسد

obvious uh if I want to get better at the piano  I should play the piano more if I want to become  

واضح است اگر بخواهم در پیانو بهتر شوم، باید بیشتر پیانو بنوازم اگر می خواهم

good at playing baseball I should play baseball  more like that that's the typical thinking so if  

در بازی بیسبال خوب باشم، باید بیسبال بیشتر بازی کنم. تفکر معمولی است، بنابراین اگر

I want to speak well I should speak more but it  doesn't actually work that way because lots of  

بخواهم خوب صحبت کنم، باید بیشتر صحبت کنم، اما در واقع اینطور کار نمی کند زیرا بسیاری از

people try to speak and they still can't have good  conversations so what's missing it's the practice  

افراد سعی می کنند صحبت کنند اما هنوز نمی توانند خوب صحبت کنند. مکالمات، بنابراین چیزی که کم است، تمرین

being different that's the actual key so the the  kind of typical repetitive learning practice works  

متفاوت بودن کلید واقعی است، بنابراین نوع تمرین یادگیری تکراری معمولی

well when you know what the output is going  to be so if I'm practicing a piano song for a  

به خوبی جواب می‌دهد   وقتی می‌دانید خروجی چه خواهد بود بنابراین اگر در حال تمرین یک آهنگ پیانو برای

piano concert I know the output of that already  I know exactly what's going to happen it's not  

کنسرت پیانو هستم، می‌دانم که خروجی آن قبلاً من دقیقاً می‌دانم که قرار است چه اتفاقی بیفتد، اینطور نیست

like I'm playing the piano song and someone will  change the song in the middle of the show I just  

مثل اینکه دارم آهنگ پیانو می‌زنم و کسی آهنگ را در وسط نمایش تغییر می‌دهد فقط

have to practice it to repeat that again and  again and that's what prepares me to play the  

باید آن را تمرین کنم تا بارها و بارها آن را تکرار کنم و این چیزی است که من را آماده می‌کند تا

piano song well but in a conversation I don't  know what other people are going to say so how  

آهنگ پیانو را به خوبی بنوازم، اما در یک مکالمه نمی‌دانم دیگران قرار است چه بگویند، بنابراین چگونه

can I practice for that how can I memorize some  certain lines and and hope that that that helps  

می‌توانم برای آن تمرین کنم که چگونه می‌توانم حفظ کنم. برخی از خطوط خاص و امیدوارم که این به من کمک کند،

me it might help me a little bit but if people say  something different where I can't understand their  

ممکن است کمی به من کمک کند، اما اگر مردم چیز دیگری می گویند، جایی که من نمی توانم صحبت آنها را بفهمم

speech or whatever there are lots of different  things that you know each conversation is unique  

یا هر چیز دیگری، چیزهای مختلفی وجود دارد که شما می دانم که هر مکالمه منحصر به فرد است

so I can't prepare for that but what I can do is  spend lots of time actually getting make making  

بنابراین نمی توانم برای آن آماده شوم، اما کاری که می توانم انجام دهم این است که زمان زیادی را صرف ایجاد

more connections and giving myself that sense  for how to communicate so like when my daughter  

ارتباطات بیشتر کنم و به خودم این حس را بدهم که چگونه ارتباط برقرار کنم، مانند زمانی که دخترم

uh says like oh that that little bag with the rice  and it looks like a Ted Ted boou that's her making  

اوه می گوید آه آنقدر کیسه ای با برنج و به نظر می رسد یک تد بوو است که او

that connection see she understands some kind of  cultural thing she's looking at this other thing  

here and she makes that connection in her mind  okay so remember when people talk about speaking  

این ارتباط را ایجاد می کند. ذهن او خوب است، پس به یاد داشته باشید وقتی مردم در مورد صحبت کردن صحبت می کنند

practice it's actually not what you say that  gets you fluent it's what you understand and  

تمرین کنید، در واقع این چیزی نیست که شما می گویید  باعث مسلط شدن شما می شود، بلکه چیزی است که می فهمید و

removed out about okay so I it seems let me I'm  going to draw kind of a picture here let me know  

خوبی را حذف می کند، بنابراین به نظر می رسد اجازه دهید من  در اینجا یک نوع تصویر بکشم به من اطلاع دهید

if this makes sense uh cuz it's it it really  is a it's it it is a tricky thing because for  

اگر این کار منطقی است، چون همین است، واقعاً همین است، این یک چیز دشوار است زیرا برای

most skills you just you just do them again and  again and get better at doing them okay even if  

بیشتر مهارت‌ها، فقط آنها را دوباره و دوباره انجام می‌دهید. و بهتر می توانم آنها را درست انجام دهم حتی اگر

I'm doing I don't know a surgery or something I'm  not a doctor but I can imagine people practicing  

من در حال انجام آن باشم، من یک جراحی یا چیزی را که پزشک نیستم بلد نیستم، اما می توانم تصور کنم که مردم

for that like they go home and they get a chicken  and you know maybe cut that something like that  

برای این کار تمرین می کنند، مثلاً به خانه می روند و جوجه می گیرند و می دانید که ممکن است بریده شود. چیزی شبیه به آن

some kind of simple things uh but you would just  practice it again and again until you do it well

چیزهای ساده‌ای هستند، اما شما فقط آن را دوباره و دوباره تمرین می‌کنید تا زمانی که آن را به خوبی انجام دهید،

so I don't I don't actually know the the  best name for this I'm usually pretty good  

بنابراین من نمی‌دانم بهترین نام برای آن چیست که معمولاً در آن خوب هستم.

at thinking about names for stuff but if you  can imagine this like we'll just put a piano  

به نام چیزها فکر می کنم، اما اگر می توانید تصور کنید که مثلاً یک پیانو می گذاریم

I can't write and think at the same time p i a  n o okay p o uh or we've got uh and I'm going  

من نمی توانم همزمان بنویسم و ​​فکر کنم.

to say this I feel kind of embarrassed to say it  uh like karate I'm going to say the English way  

از گفتن آن یک جورهایی خجالت می‌کشم اوه مثل کاراته، من به جای کاراته به روش انگلیسی می‌گویم

instead of like karate uh but when  I'm speaking English that's how I  

اما وقتی انگلیسی صحبت می‌کنم اینطور است

say it so karate so practicing  like a karate punch uh or uh like

بگو کاراته پس تمرین مثل یک مشت کاراته آه یا اوه مثل

soccer a soccer kick anything that's like  this we call this practice you do more of  

فوتبال یک ضربه فوتبال هر چیزی شبیه به این است  ما به این تمرین می گوییم شما بیشتر کار را انجام می دهید

the thing and you get better at doing it okay  that's usually how it works and especially if  

و در انجام آن بهتر می شوید خوب معمولاً اینطور است و به خصوص اگر

you do it well a problem with this kind of  practice is if I'm learning to punch and I  

انجام می دهید مشکل این نوع تمرین این است که من مشت زدن را یاد می‌گیرم و

practice a punch 100 times but I'm actually  doing it wrong then that's going to hurt me  

100 بار مشت را تمرین می‌کنم اما در واقع اشتباه انجام می‌دهم. پس این به من صدمه می زند

because I'm I'm training myself to do  something incorrectly but let's assume  

زیرا دارم خودم را آموزش می دهم که کاری را اشتباه انجام دهم، اما فرض کنیم

you're doing it correctly so I know how to play  the piano song or the or the punch or the kick  

شما آن را به درستی انجام می دهید تا من بدانم چگونه آهنگ پیانو یا مشت یا لگد

or whatever I know how to do those things when  we think about practice that's what that means  

یا هر چیزی که می دانم چگونه بنوازم. انجام این کارها زمانی که به تمرین فکر می کنیم این به معنای آن است.

all right but the practice for speaking it's  like an indirect thing because the goal is is

خیلی خوب است، اما تمرین برای صحبت کردن مانند یک چیز غیرمستقیم است، زیرا هدف

speaking so we'll put the goal so the goal  is speaking up here but we don't go directly  

صحبت کردن است. بنابراین ما هدف را طوری قرار می‌دهیم که هدف اینجا صحبت کردن است، اما ما مستقیماً

to it by speaking more what we actually need  to do is go like indirectly to speaking and  

به آن نمی‌رسیم و بیشتر صحبت می‌کنیم، کاری که واقعاً باید انجام دهیم این است که به طور غیرمستقیم به صحبت کردن ادامه دهیم و

the thing over here that we do indirectly is  making sure that we remove any doubt about a  

چیزی که در اینجا به طور غیرمستقیم انجام می‌دهیم این است که مطمئن شویم. هر گونه شک و تردیدی در مورد

conversation or the kinds of things we might  speak about so uh when people think I can't  

مکالمه یا چیزهایی که ممکن است درباره آنها صحبت کنیم برطرف کنیم، بنابراین وقتی مردم فکر می کنند من نمی توانم

I can't be come fluent because I don't spend  a lot of time speaking with other people you  

نمی توانم مسلط باشم زیرا زمان زیادی را صرف نمی کنم صحبت کردن با افراد دیگر

don't need to speak with other people to become  fluent because fluency really comes as you remove  

نیازی نیست که با افراد دیگر صحبت کنید تا به مسلط شوید، زیرا تسلط واقعاً زمانی به وجود می آید که شک را برطرف کنید

doubt if I feel confident that I understand  something I don't need to repeat it again and  

اگر من مطمئن باشم که چیزی را می فهمم، لازم نیست آن را بارها و

again and again in order to understand something  okay so this is the it's more of an indirect way  

بارها و بارها تکرار کنم تا بفهمم. چیزی خوب است، پس این بیشتر یک روش غیرمستقیم است

where you you spend time like this like I'm  showing you in this video if you understand  

که شما زمانی را به این شکل سپری می‌کنید، مثلاً من در این ویدیو به شما نشان می‌دهم اگر متوجه می‌شوید

even just just one new thing from this video  like oh okay so a dagger is between a knife  

حتی فقط یک چیز جدید از این ویدیو مثل اوه باشه، پس خنجر بین چاقو

and a sword something smaller like that and then  I could use that like oh wow that was the dagger  

و شمشیر چیزی کوچکتر است، و سپس می‌توانم از آن استفاده کنم، مثل اوه وای، آن خنجر

in a conversation or the dagger at the end of  the basketball game those are examples of me  

در مکالمه یا خنجر پایان بازی بسکتبال، اینها نمونه‌هایی از کمک من هستند

helping you before you speak and this is how you  get fluent then speak okay so you don't need to  

قبل از اینکه صحبت کنید و به این ترتیب مسلط می‌شوید، سپس خوب صحبت کنید، بنابراین نیازی نیست

spend your time doing this like trying to go  directly it's not the same kind of skill and  

وقت خود را صرف این کار کنید، مثلاً سعی کنید مستقیم بروید، اینطور نیست همان نوع مهارت و

the reason it's not the same kind of skill is  because what's the difference what's the main  

دلیل اینکه این مهارت یکسان نیست، این است که چه تفاوتی وجود دارد.

difference between these two things Okay  so we've got this kind of learning or this  

kind of skill and this kind of skill over here  why is it different I really want to make sure  

چرا متفاوت است من واقعاً می‌خواهم مطمئن شوم

people understand this why is it different what  what is the the fundamental difference between  

مردم این را می‌فهمند چرا فرق دارد تفاوت اساسی بین

these two it's really just one thing what's  the difference anybody know what's one word  

این دو چیست، واقعاً فقط یک چیز است که تفاوت هر کسی می داند یک کلمه چیست

just give me one word longtime fans should know  this but if you're just paying attention right  

فقط یک کلمه به من بگو طرفداران قدیمی باید این را بدانند  اما اگر درست توجه کرده ای

now you should see the difference what is the  difference between these two I'm going to take  

اکنون باید تفاوت را ببینی که تفاوت بین این دو چیست، من

a drink uh and let you give me some answers  over there diversity that's one way to put it

یک نوشیدنی می خورم و اجازه می دهم شما چند پاسخ به من بدهید.

diversity confidence yeah confidence  is part of that this is a good teacher  

by the way I've learned a lot from him says  Diego well it's my pleasure to help you bound

دیگو خوب، خوشحالم که به شما کمک می‌کنم

what do you mean by bounds you you talking  about like limits like that it's a little  

منظورتان را از محدودیت‌هایی که درباره آن‌ها صحبت می‌کنید محدود کنید، مانند محدودیت‌هایی مانند این که

bit different stamina no so when you're  thinking about like any word that might  

استقامت کمی متفاوت است، نه، بنابراین وقتی به هر کلمه‌ای فکر می‌کنید که ممکن است به آن

fit repeat or continue no that's not what  I'm looking for the thing that's different  

ربط داشته باشد تکرار کنید یا ادامه دهید نه این چیزی نیست. من به دنبال چیزی هستم که

from these things is predictability okay  I talked about this in my previous video

با این چیزها متفاوت است، قابل پیش بینی بودن خوب است.

predictability for all of these things right  here you can predict what will happen I can  

در اینجا می‌توانید پیش‌بینی کنید که چه اتفاقی می‌افتد، می‌توانم

learn a piano song and then play the piano song  at a concert I can learn a karate punch and then  

یک آهنگ پیانو یاد بگیرم و سپس آهنگ پیانو را در یک کنسرت بنوازم.

just perform that same one if I'm doing like  what's called kada when when people are just  

doing some forms like that so they can practice  those things over here but in communication it's  

برخی از اشکال مانند آن است تا بتوانند آن چیزها را در اینجا تمرین کنند، اما در ارتباطات

unpredictable I don't know what other people are  going to say so we can't have that same kind of  

غیرقابل پیش بینی است، من نمی دانم دیگران قرار است چه بگویند، بنابراین ما نمی توانیم همان نوع را داشته باشیم از

practice I can't just spend all my time trying to  memorize certain phrases because people might not  

تمرین من نمی‌توانم تمام وقتم را صرف حفظ کردن عبارات خاص کنم، زیرا ممکن است افراد از

use those okay so for the things when we when we  when people talk about practice they they really  

آن عبارات درست استفاده نکنند، بنابراین برای چیزهایی که وقتی ما وقتی در مورد تمرین صحبت می‌کنیم، آنها واقعاً

need to understand that it's two different  kinds of practice that are required this is  

باید بفهمند که این دو نوع تمرین متفاوت است. لازم است این

a more repetitive practice that will train you to  to like be prepared to do something but this one  

تمرین تکراری‌تری است که به شما آموزش می‌دهد که دوست داشته باشید برای انجام کاری آماده باشید، اما در این مورد

we need a different kind of practice that actually  prepares you for unpredictability okay so it's it  

ما به نوع دیگری از تمرین نیاز داریم که در واقع شما را برای غیرقابل پیش‌بینی بودن آماده می‌کند. پس همین است

it takes a much different kind of mind than this  one so like the if I'm just practicing the punch  

ذهن بسیار متفاوتی نسبت به این ذهن می‌خواهد، بنابراین اگر من فقط مشت زدن را تمرین می‌کنم

I'm not thinking about anything I'm just going  to do it again and again and again and after a  

به چیزی فکر نمی‌کنم، فقط دوباره و دوباره و دوباره و بعد از

while when people talk about muscle memory or just  developing something to make it automatic in that  

مدتی انجام خواهم داد. مردم در مورد حافظه عضلانی صحبت می کنند یا فقط چیزی را توسعه می دهند تا آن را به صورت خودکار انجام دهند. به‌طور

way that's what we're talking about we're talking  about repetitive practice to make sure people can  

understand something and do it automatically but  communication requires you to think because it's  

خودکار، اما ارتباط از شما می‌خواهد که فکر کنید، زیرا

unpredictable you don't know what the other person  will say so we can't just try to like memorize a  

غیرقابل پیش‌بینی است، شما نمی‌دانید طرف مقابل چه می‌گوید، بنابراین نمی‌توانیم دوست داشته باشیم یک

bunch of things and talk a lot what actually  allows us to speak is feeling confident that  

سری چیزها را حفظ کنیم و زیاد صحبت کنیم، چیزی که واقعاً به ما اجازه می‌دهد صحبت کنیم، احساس اعتماد به نفس است که

we will speak correctly and then we speak okay so  we get fluent and then we speak okay so like you  

درست صحبت می کند و سپس ما خوب صحبت می کنیم بنابراین مسلط می شویم و سپس خوب صحبت می کنیم تا مثل شما

can get more detailed about this like I'm I'm only  talking about kind of the specific actions where  

می توانید جزئیات بیشتری در مورد این موضوع بدست آورید مانند اینکه من فقط در مورد آن صحبت می کنم نوعی از اقدامات خاص که در آن

I'm the only one doing something okay when  we put another person into that situation it  

من تنها کسی هستم که کاری را خوب انجام می‌دهم وقتی فرد دیگری را در آن موقعیت قرار می‌دهیم

adds unpredictability and that's why we would  do something like you know practicing for a  

غیرقابل پیش‌بینی بودن را اضافه می‌کند و به همین دلیل است که ما کاری انجام می‌دهیم که شما می‌دانید برای یک

basketball game or actually having a karate match  against someone else that's that's different than  

بازی بسکتبال تمرین می‌کنید یا در واقع یک مسابقه کاراته را با شخص دیگری انجام می‌دهید. این

just like practicing a punch by yourself okay so  the the point here is understanding for actual  

با تمرین کردن یک مشت توسط خودتان متفاوت است، پس نکته اینجاست که

speaking when people talk about I need speaking  practice I always ask them what do they mean by  

وقتی مردم در مورد من صحبت می کنند، صحبت کردن واقعی را درک کنید. نیاز به تمرین صحبت کردن دارم من همیشه از آنها می‌پرسم

that what do you mean by speaking practice and  they they often like they don't really have a  

منظورشان از تمرین صحبت کردن چیست و آنها اغلب دوست دارند که واقعاً

like a good way to explain that they just assume  well you know I I play the piano more and that  

روش خوبی برای توضیح دادن ندارند که آنها فقط فرض می‌کنند خوب می‌دانی که من بیشتر پیانو می‌زنم. و این

gets me better at the piano but if I speak more  a lot of people try to speak and they still don't  

من را در پیانو بهتر می‌کند، اما اگر بیشتر صحبت کنم، خیلی‌ها سعی می‌کنند صحبت کنند و باز هم

become confident speakers and that was the same  thing for me I tried to speak more and I wasn't  

سخنرانان مطمئنی نمی‌شوند و این برای من یکسان بود، سعی کردم بیشتر صحبت کنم و من

becoming a more confident speaker I said what  what's wrong with this what's the what's the  

سخنران مطمئن‌تری نمی‌شدم، گفتم چه اشکالی دارد این چه

problem here what am I missing and the problem  was I actually wasn't confident about the things  

مشکلی است، چه چیزی را از دست می‌دهم و مشکل این بود که در واقع در مورد چیزهایی که

I was saying before I said them so if I get into  a conversation and I don't feel confident then  

قبل از گفتن آنها می‌گفتم مطمئن نبودم، پس اگر متوجه شدم وارد مکالمه می‌شوم و مطمئن نیستم پس

of course I'm not going to speak very well okay  so like people are mentioning the audio volume  

مطمئناً خوب صحبت نمی‌کنم، بنابراین مثل اینکه مردم صدای صدا را ذکر می‌کنند.

uh if I turn my head maybe it gets a little bit  softer for the moment but I'm trying to speak uh  

سرم را بچرخانم شاید فعلاً کمی نرم‌تر شود، اما من سعی می‌کنم

directly into the microphone over here all right  so this is the main idea so people thinking oh  

مستقیماً با میکروفون صحبت کنم، بنابراین این ایده اصلی است، بنابراین مردم فکر می‌کنند اوه

I can't get fluent because I don't have anyone to  practice with you don't practice language the way  

من نمی‌توانم مسلط باشم، زیرا من نمی‌توانم صحبت کنم. کسی را داشته باشید که با شما تمرین کند، زبان را به روشی که تمرین می‌کنید تمرین نکنید.

you practice something like this the the like  the core most of the actual learning that you  

do is it's just you getting lots of examples that  help you make connections just like watching this  

که به شما کمک می‌کند درست مانند تماشای این

video right now so you're not saying anything to  me you could repeat after what I'm saying if you  

ویدیو در حال حاضر ارتباط برقرار کنید تا چیزی به من نگویید، اگر بخواهید می‌توانید بعد از آنچه می‌گویم تکرار کنید،

want to but my goal is to really uh remove any  doubt you have about things and that's what gives  

اما هدف من این است که واقعاً هر شکی را که در مورد چیزها دارید از بین ببرم و این چه چیزی به

you the confidence to speak so you can't have  doubt and confidence at the same time you have  

شما اعتماد به نفس صحبت کردن را می‌دهد، بنابراین نمی‌توانید در همان زمان شک و اعتماد به نفس داشته باشید،

one or the other and when you remove the doubt  you naturally have confidence it's just like  

و وقتی شک را از بین می‌برید، طبیعتاً اعتماد به نفس دارید، درست مانند

it's kind of replacing one with the other so if  I can help you understand things indirectly give  

این به نوعی جایگزین کردن یکی با دیگری است، بنابراین اگر بتوانم به شما کمک کنم تا چیزها را به طور غیرمستقیم درک کنید،

you that confidence before you speak then you  will speak and there's no need to worry about  

قبل از صحبت کردن، به شما اعتماد به نفس می دهم، آنگاه صحبت خواهید کرد و نیازی به نگرانی در مورد

finding people to practice with because you  don't really need people to practice with you  

یافتن افرادی برای تمرین نیست، زیرا شما واقعاً به افرادی برای تمرین نیاز ندارید. با شما

just speak whenever you meet people so for me  personally learning Japanese here in Japan I  

فقط هر وقت با مردم ملاقات کردید صحبت کنید، بنابراین برای من شخصاً ژاپنی را در اینجا در ژاپن یاد می‌گیرم

don't go to lessons or anything I just speak to  people as I'm walking around I just say hello or  

به درس یا چیزی نمی‌روم که فقط با مردم صحبت می‌کنم در حالی که در حال راه رفتن هستم. سلام کنید یا

I talk to people at a local coffee shop or in  a convenience store whatever just have little  

من در یک کافی شاپ محلی یا در یک فروشگاه رفاه با افراد صحبت می‌کنم، هر چه فقط

conversations with people I'm not looking for a  specific thing like to like a specific practice  

صحبت‌های کوچکی با افرادی دارم که به دنبال چیز خاصی مثل دوست داشتن یک تمرین خاص

time or something because I spend most of my  time just understanding when when people are  

یا چیزی نیستم، زیرا بیشتر وقتم را صرف می‌کنم. درک اینکه وقتی مردم به

giving me information so if I can understand the  language better if I can remove any doubt I have  

من اطلاعات می دهند ، بنابراین اگر بتوانم زبان را بهتر درک کنم اگر بتوانم شک و تردیدی را که دارم از بین ببرم

and I really remember what I learned then I will  just use it automatically when I meet people so  

و واقعاً آنچه را که آموخته ام به یاد می آورم ، پس از آنکه با مردم ملاقات می کنم به طور خودکار از آن استفاده خواهم کرد بنابراین

yes uh there is a little bit like the the the role  of speaking actually when you're in a conversation  

بله، کمی شبیه به نقش صحبت کردن است که در واقع وقتی در یک مکالمه هستید

you do get practice from that but it's usually  the practice of understanding new things from  

شما از آن تمرین می گیرید، اما معمولاً تمرین درک چیزهای جدید از

the other person so if two people are talking if  I'm talking with a native native Japanese speaker  

طرف مقابل است، بنابراین اگر دو نفر در حال صحبت کردن باشند، اگر من صحبت می کنم من با یک زبان مادری ژاپنی صحبت می کنم

they are probably going to use things that maybe  I wouldn't normally use or they will give me new  

آنها احتمالاً از چیزهایی استفاده می کنند که شاید من معمولاً از آنها استفاده نمی کنم یا

ways to understand things uh and so I'm still  practicing it's mostly what I'm hearing and  

راه های   جدیدی برای درک چیزها به من می دهند و بنابراین من هنوز تمرین کردن بیشتر چیزی است که می‌شنوم و

learning from the other person that's removing  doubt so even in conversations I'm removing  

از طرف مقابل یاد می‌گیرم که شک را از بین می‌برد، بنابراین حتی در مکالمه‌ها شک را از بین می‌برم،

doubt that way okay so yes there is like a little  bit of repetition that's useful there but most of  

خوب است، بله، مثل کمی تکرار وجود دارد که در آنجا مفید است، اما بیشتر

that I don't need to learn a word by repeating it  a 100 times if I have a really strong connection  

این کار را نمی‌کنم. اگر یک کلمه

with that word if I learned something once and I  think wow I I just really understood that I have  

را یک بار یاد گرفتم و فکر می‌کنم، اگر ارتباط بسیار قوی با آن کلمه داشته باشم، لازم نیست یک کلمه را با 100 بار تکرار آن یاد بگیرم. وای من واقعاً فهمیدم که

no doubt about that I don't need to repeat that  word again and again I can learn something else  

هیچ شکی ندارم که نیازی نیست آن کلمه را بارها و بارها تکرار کنم، می توانم چیز دیگری یاد بگیرم

all right uh hopefully people are getting this  though let me go back and check con uh check  

خیلی خوب، امیدوارم مردم این را دریافت کنند هرچند اجازه دهید من برگردم و

comments over here did I skip anybody earlier I  think I did let's see make sure I go back uh let's  

نظرات را در اینجا بررسی کنم. آیا من زودتر از کسی رد شدم، فکر می‌کنم انجام دادم، بیایید ببینیم، مطمئن شوید که برمی‌گردم آه، بیایید

see hiker fan says we say J I don't know I'm not  going to pronounce that probably correctly so in  

ببینیم طرفدار کوهنورد می‌گوید ما می‌گوییم J نمی‌دانم نمی‌خواهم آن را تلفظ کنم احتمالاً درست است در

Spanish when we assume the game is assured by the  team to be won yeah uh it like it's it's similar  

اسپانیایی وقتی فرض می‌کنیم که تیم تضمین می‌کند که بازی برنده می‌شود، بله، مثل این است که شبیه است   تا

to uh like maybe that's that's how you might  say that in chess also if that's Checkmate if  

شاید اینطور باشد که در شطرنج همچنین اگر مات باشد، اگر

that's similar kind of thing but so Checkmate is  a similar kind of thing we're we're taking an idea  

این یک چیز مشابه باشد، مات مشابه چیزی است که ما از شطرنج ایده می گیریم

from chess and applying it in other situations  where we know for sure that we won check me so the  

و در موقعیت های دیگری که می دانیم به کار می بریم. مطمئناً ما من را بررسی می‌کنیم تا

dagger typically like there could be there there  are times when you know you get stuck with the  

خنجر معمولاً وجود داشته باشد، مواقعی می‌دانی که با

dagger but you still survive anyway uh even in a  game like you think you're losing or you can't win  

خنجر گیر می‌کنی، اما به هر حال زنده می‌مانی حتی در یک بازی که فکر می‌کنی در حال باخت یا نمی‌توانی برنده شوید

but then something happens and you actually win  the game that does happen sometimes in Checkmate  

اما بعد اتفاقی می‌افتد و شما در واقع برنده می‌شوید بازی را که گاهی اوقات در مات اتفاق می‌افتد

that's like really the end because Checkmate is  the end of the game you can't do anything else in  

که واقعاً پایان است زیرا مات پایان بازی است که شما نمی‌توانید هیچ کار دیگری در

check or in chess so Checkmate but yes uh that's  why you might hear that like Checkmate comes from  

چک یا در انجام دهید. شطرنج بنابراین مات، اما بله، به همین دلیل ممکن است بشنوید که مانند مات از

the game of chess but it can be applied in other  situations so as you make those connections you  

بازی شطرنج می آید، اما می توان آن را در موقعیت های دیگر به کار برد، بنابراین وقتی آن اتصالات را ایجاد می کنید،

think oh that's interesting I can use Checkmate  in a business thing where like a business is doing  

فکر می کنید جالب است، من می توانم از مات در یک کار تجاری استفاده کنم. کسب و کار

badly or someone is doing something in a sporting  event or something else that's Checkmate so that's  

بد انجام می‌شود یا کسی در یک رویداد ورزشی یا چیز دیگری انجام می‌دهد که مات است، بنابراین این

the end of that thing uh make sure abdos say  uh hello did you s quiet time like the sword if  

پایان آن کار است، مطمئن شوید abdos می‌گوید اوه سلام آیا مثل شمشیر زمان آرامی گذرانده‌اید اگر

if you don't cut it will cut you uh I think well  that might be some saying it's unrelated to what  

اگر شمشیر را نبرید شما را قطع می‌کند، خوب فکر می‌کنم شاید برخی می‌گویند که ربطی به چیزی ندارد   که

I'm talking about but there could be some kind of  connection if you're just thinking about swords uh  

درباره آن صحبت می‌کنم، اما ممکن است نوعی ارتباط وجود داشته باشد اگر تو فقط به شمشیر فکر میکنی اوه

let's see Alex says man I missed you well I was  here like a week ago I I don't know where people  

بیا ببینیم الکس میگه مرد دلم برات تنگ شده بود مثل یک هفته پیش اینجا بودم نمیدانم مردم کجا هستند

people like oh my God Drew Where Have You Been  I was here last week maybe people think I look  

مردم مثل اوه خدای من درو کجا بودی هفته گذشته اینجا بودم شاید مردم فکر می‌کنند من

different because I had a beard in that video uh  hello from Brazil but I live in Florida says Rose  

متفاوت به نظر می‌رسم چون در آن ویدیو ریش داشتم، سلام از برزیل، اما من در فلوریدا زندگی می‌کنم.

hker fan up there let's see and Areno from neone  look at that kich and then yokoo yes welcome Japan  

در آن کیچ و سپس یوکو بله به ژاپن خوش آمدید

over there uh all right Tom says totally agree  with you nice one Diego says I was improving my  

اونجا اوه خیلی خب تام میگه کاملاً با شما موافقم خیلی خوب دیگو میگه من داشتم انگلیسیم رو بهبود میدادم

English to use my talents in music but now that I  have chronic illness I already quit it and I won't  

تا از استعدادهایم در موسیقی استفاده کنم، اما اکنون که بیماری مزمن دارم، آن را ترک کرده ام و

need it anymore oh no well you can still continue  to learn maybe you will speak again at some point  

دیگر به آن نیازی نخواهم داشت، اوه نه خوب، شما هنوز هم می توانید ادامه دهید تا یاد بگیرید شاید زمانی دوباره صحبت کنید.

all right make sure I got everybody [Music] here  uh I think all right people talking about the  

موسیقی] اینجا اوه، من فکر می‌کنم همه افراد درستی که در مورد

volume all right kurish 5 will how can we get to  that confidence uh and to not think negative you  

صدای  همه درست کوریش 5 صحبت می‌کنند، چگونه می‌توانیم به این اعتماد به نفس برسیم و منفی فکر نکنیم.

mean negatively uh the way you do that is just  by getting more connections you can actually feel  

شما این کار را فقط با برقراری ارتباط بیشتر می‌توانید

it in your mind when you understand something  without a doubt you actually get a feeling it's  

وقتی چیزی را می‌فهمید در ذهن خود احساس می‌کنید بدون شک واقعاً این احساس را پیدا می‌کنید که

like something Clicks in your head oh that's what  that means I understand what's something means  

شبیه چیزی است که در سر شما کلیک می‌کند، آه، این یعنی معنای چیزی را می‌فهمم

and I I try to give examples of these uh in like  every video but you could go back and watch any  

و سعی می‌کنم مثل هر ویدیویی مثال‌هایی از این‌ها بزنید، اما می‌توانید

video anytime you're learning from me something  new and you could be learning it anywhere in the  

هر زمان که از من چیز جدیدی یاد می‌گیرید به عقب برگردید و هر ویدیویی را تماشا کنید و می‌توانید آن را در هر کجای

real world uh I've given this example like I  I have these moments all the time as I just  

دنیای واقعی یاد بگیرید. اوه، من این مثال را زدم مثل من  من همیشه این لحظات را دارم، زیرا فقط

listen to more Japanese or hear more people as  you do this more you start making more of these  

به ژاپنی‌های بیشتری گوش می‌دهم یا افراد بیشتری را می‌شنوم وقتی این کار را بیشتر انجام می‌دهید، شروع به ایجاد تعداد بیشتری از این

connections automatically so you get fluent faster  it's really the connections because if if you if  

ارتباطات به طور خودکار می‌کنید تا سریع‌تر مسلط شوید این واقعاً ارتباطات است زیرا اگر می‌توانید زمانی که برای

you can imagine like a like like a puzzle when  you're first starting to learn a language you  

اولین بار شروع به یادگیری زبانی می‌کنید مانند یک پازل تصور کنید،

just you learn one or two pieces and it's really  hard to make connections with those because you  

فقط یک یا دو قسمت را یاد می‌گیرید و برقراری ارتباط با آن واقعاً سخت است. آن‌ها چون شما

you just don't have a mind for that like how does  this thing connect with that one but as you add  

شما فقط به آن فکر نمی‌کنید، مثلاً چگونه این چیز با آن یکی ارتباط برقرار می‌کند، اما همانطور که

more pieces of the puzzle you can start seeing  the whole picture so I can think like oh like I  

تکه‌های بیشتری از پازل اضافه می‌کنید، می‌توانید شروع به دیدن کل تصویر کنید، بنابراین من می‌توانم فکر کنم مثل «اوه» مثل «

don't know what this piece is but I could guess  it probably means this and maybe you learn oh  

نمی‌دانم» این قطعه چیست، اما می‌توانم حدس بزنم که احتمالاً به این معناست و شاید یاد بگیرید اوه   که

that that does mean uh what I thought and so you  can start making connections and you learn more  

این به معنای آن چیزی است که من فکر می‌کردم و بنابراین می‌توانید شروع به برقراری ارتباط کنید و

pieces of the puzzle and as you get more pieces  now you see the whole picture whatever that the  

قطعات بیشتری از پازل و همانطور که قطعات بیشتری به دست می آورید اکنون کل تصویر را می بینید هر چه که

puzzle the puzzle picture is uh and so it becomes  easier to make connections uh I I think I told  

پازل تصویر پازل باشد و بنابراین برقراری ارتباط آسان تر می شود، فکر می کنم

this story recently but so this is a Japanese  example uh usually if you go to a restaurant or  

اخیراً این داستان را گفتم، اما این یک مثال ژاپنی است، معمولاً اگر بروید به یک رستوران یا

something they will say like for here or to go  for here or to go and that's like in in English  

چیزی که آنها خواهند گفت like for here یا to go for here or to go و این مانند به انگلیسی   و

as well so for here to go so you could say uh  ten which is like for here or moch which is to  

همچنین for here to go تا بتوانید بگویید اوه ده که مثل اینجاست یا moch که باید

to take out to take something away but I went  to a cafe and for that situation someone uh  

بیرون بیاوری تا چیزی بردارم، اما من به یک کافه رفتم و برای آن موقعیت، یک نفر اوه

the staff said like n like are you going  to eat and then go so that was a new way  

کارکنان گفتند مثل n می‌خواهی غذا بخوری و بعد برو که چیز جدیدی بود. روشی

for me of expressing that situation so I  got another puzzle piece but I was able  

برای من برای بیان آن موقعیت، بنابراین قطعه پازل دیگری گرفتم، اما توانستم

to understand it in the moment because I had a  lot of context I understood that situation and  

آن را در لحظه درک کنم، زیرا زمینه های زیادی داشتم که آن موقعیت را درک می کردم و   می

I knew like oh look at that I can make that  connection myself and I remember it very easily  

دانستم که اوه نگاه کن که من می توانم آن ارتباط را خودم ایجاد کنم و خیلی راحت آن را به خاطر می آورم،

so I have more puzzle pieces and as I make as I  get more puzzle pieces like as I learn more new  

بنابراین قطعات پازل بیشتری دارم و همانطور که می سازم قطعات پازل بیشتری پیدا می کنم، مثلاً وقتی چیزهای جدید بیشتری یاد می گیرم

things and get more examples but me collecting  these pieces is usually not from speaking I  

و مثال های بیشتری می گیرم، اما جمع آوری این قطعات معمولاً از صحبت کردن نیست. من

often just watch something or I might get an  example from a you know like another person uh  

اغلب فقط چیزی را تماشا می‌کنم یا ممکن است نمونه‌ای را از فردی که می‌شناسید مانند شخص دیگری

in real life but I'm not the one speaking and  all of those things that is me collecting that  

در زندگی واقعی دریافت کنم، اما من کسی نیستم که صحبت می‌کنم و همه چیزهایی که من آن

information and destroying any doubt I have so as  I feel confident and I understand something the  

اطلاعات را جمع‌آوری می‌کنم. و از بین بردن هر شکی که دارم، به طوری که احساس اعتماد به نفس می‌کنم و چیزی را می‌فهمم که

doubt goes away and I feel good about using that  thing in a conversation okay so I don't spend my  

شک از بین می‌رود و از استفاده از آن در یک مکالمه احساس خوبی دارم، بنابراین

time trying to practice things in a typical way  I really want to make sure I understand what the  

وقتم را صرف تلاش برای تمرین چیزها به روشی معمولی نکنم  که واقعاً می‌خواهم برای اینکه مطمئن شوم

vocabulary is and if I feel confident about  it then I will use it all right uh let's see

واژگان چیست و اگر در مورد آن احساس اطمینان کنم، از آن استفاده خواهم کرد.

all right did I skip did I skip anybody let's see  well how could we get that okay I think I got that  

خوب چطور می‌توانیم به این مشکل برسیم، فکر می‌کنم من این را فهمیدم،

one uh when it comes to talking to Native everyone  feels kind of stressed and losing confidence yeah  

وقتی صحبت با بومی می‌شود، همه احساس استرس می‌کنند و اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهند، بله، به این

it's it's because you don't spend enough time  preparing for that like we're doing here so I  

دلیل است که شما زمان کافی را برای آماده‌سازی برای این کار صرف نمی‌کنید، مانند آنچه ما اینجا انجام می‌دهیم. من

don't I don't talk with natives a lot I mean I  I I I I'll I'll spend maybe five minutes a day  

نه من زیاد با بومیان صحبت نمی کنم منظورم این است که من من من می خواهم شاید پنج دقیقه در روز را صرف

talking maybe uh and it could be at home or just  out somewhere but most of my time is not talking  

صحبت کنم   شاید اوه و این می‌توانم در خانه باشم یا فقط بیرون جایی باشم، اما بیشتر وقتم صحبت نمی‌کنم،

if I am learning some Japanese it's I'm listening  to something or reading something uh or getting  

اگر در حال یادگیری زبان ژاپنی هستم، به چیزی گوش می‌دهم یا چیزی می‌خوانم یا

some other examples but I'm not spending my time  like listening to things and studying flashcards  

مثال‌های دیگری می‌گیرم، اما وقتم را مانند گوش دادن به چیزهایی صرف نمی‌کنم. و مطالعه فلش کارتها

and repeating things like that that's not how  I learn so remember I need to prepare for the  

و تکرار چیزهایی از این دست اینگونه نیست من یاد می‌گیرم، بنابراین به یاد داشته باشید که باید برای

unpredictable so it's much better for me to  to spend time preparing by listening to lots  

غیرقابل‌پیش‌بینی‌ها آماده شوم، بنابراین برای من خیلی بهتر است  برای آماده‌سازی وقت بگذارم. با گوش دادن به

of different examples of things and understand  how to connect them uh at speaking you've some  

مثال‌های مختلف و فهمیدن نحوه اتصال آنها در صحبت کردن، شما

skills like confidence yes but confidence comes  confidence is a specific thing that comes from a  

مهارت‌هایی مانند اعتماد به نفس دارید، بله، اما اعتماد به نفس می‌آید.

lack of doubt it's it's difficult if someone just  told me to start speaking a new language like  

شروع به صحبت کردن به یک زبان جدید مانند

Turkish or I don't know whatever like Swahili or  something and I would say I'm like I can't I don't  

ترکی یا چیزی مانند سواحیلی یا چیزی دیگر نمی دانم و می گویم مثل اینکه نمی توانم

know any vocabulary I don't know anything about  the language and they always say well well do you  

هیچ کدام را نمی دانم واژگان من چیزی در مورد زبان نمی دانم و همیشه می گویند خوب آیا

lack confidence and I would say no I just have  doubt I don't know anything about the language  

اعتماد به نفس ندارید و من می گویم نه فقط شک دارم که چیزی در مورد زبان نمی دانم

but if I learned some if I saw some examples and  I would probably be able to speak those at least  

اما اگر مقداری یاد گرفتم اگر چند نمونه دیدم و احتمالاً می‌توانست آن‌ها را حداقل

a little bit I would learn you know learn what it  is kind of like how I'm U explaining things now  

کمی صحبت کند، من یاد می‌گرفتم، می‌دانید یاد می‌گیرید چیست مثل این است که من الان دارم چیزها را توضیح می‌دهم

uh let's see and suaki says could you explain the  difference between I will and I am going to yeah  

اوه بیایید ببینیم و سواکی می‌گوید آیا می‌توانید تفاوت بین را توضیح دهید من این کار را انجام می دهم و می خواهم بله   قرار

we're not going to cover that in this video  uh but I have covered that in other ones so  

نیست در این ویدیو به آن بپردازیم اوه، اما من آن را در ویدیوهای دیگر پوشش داده ام، بنابراین

search my Channel all right uh I think people are  getting it though nobody told anything like this  

خیلی خوب کانال من را جستجو کنید، فکر می کنم مردم آن را دریافت می کنند هر چند کسی چیزی شبیه به این نگفته است

uh like this it is so enlightening glad to hear  it uh to try to and you don't have to believe  

خیلی خوشحال کننده است که می شنوم و سعی می کنم آن را باور کنی و مجبور نیستی

what I'm saying but just test this for yourself  in your own life uh if you think speaking more  

حرف های من را باور کنی، اما اگر فکر می کنی بیشتر صحبت می کنی، فقط این را برای خودت در زندگی خود امتحان کن. به

is going to get you fluent then speak more and  see if that works for you for for most people  

شما کمک می کند که مسلط شوید، سپس بیشتر صحبت کنید و ببینید که آیا این برای بیشتر افراد برای شما مفید است یا خیر   اینطور

it doesn't but for the people it does work for  it's usually they have enough confidence and  

نیست، اما برای افرادی که جواب می دهد  معمولاً اعتماد به نفس کافی دارند و

they can learn things in communication but it's  usually just learning things in communication  

می توانند چیزهایی را در ارتباطات یاد بگیرند، اما معمولاً فقط یاد می گیرند. چیزهایی در ارتباط

that's improving their skill you don't learn more  by you repeating things because it's not teaching  

که مهارت آنها را بهبود می‌بخشد، با تکرار چیزها بیشتر یاد نمی‌گیرید، زیرا

you anything new you're just saying things that  you already know so how would you learn anything  

چیز جدیدی به شما یاد نمی‌دهد، فقط چیزهایی را می‌گویید که قبلاً می‌دانید، پس چگونه یاد می‌گیرید هر چیزی

new from that what you learn is when you're  talking with someone or you're watching other  

جدید از آن چیزی که یاد می‌گیرید این است که وقتی با کسی صحبت می‌کنید یا در حال تماشای

people speak you're seeing examples of how to  use the language and that's making uh connections  

صحبت کردن  دیگران هستید، نمونه‌هایی از نحوه استفاده از زبان را می‌بینید و این باعث می‌شود که ارتباط‌ها

easier to see and you feel much more confident uh  in that way so you don't need to spend a lot of  

راحت‌تر دیده شوند و شما احساس اطمینان بیشتری می‌کنید آه  به این ترتیب، بنابراین

time speaking in order to do that you just need to  get l lot of good examples and those could come in  

برای انجام این کار نیازی به صرف زمان زیادی برای صحبت کردن ندارید، فقط باید نمونه‌های خوب زیادی به دست آورید و این مثال‌ها می‌توانند در

conversations but they don't have to uh Amon says  do you believe in learning English while you are  

مکالمات بیایند، اما آنها لازم نیست آمون می‌گوید آیا به یادگیری زبان انگلیسی در حالی که

sleeping by listening to something uh you could  try that I don't know if it helps you understand  

خواب هستید با گوش دادن به چیزی اعتقاد دارید، آه، می‌توانید امتحان کنید که نمی‌دانم به شما کمک می‌کند تا بفهمید یا نه.

I I I I don't know I I don't I don't do that  but uh I think people people look for things  

این کار را انجام دهید، اما فکر می‌کنم مردم به دنبال چیزهایی

like sleep learning because the way they learn is  just boring and it's it's it's difficult for them  

مانند یادگیری در خواب هستند، زیرا روشی که یاد می‌گیرند خسته‌کننده است و برایشان سخت است،

but if you actually enjoy what you're learning you  don't don't want to sleep through it you want to  

اما اگر واقعاً از چیزی که هستید لذت می‌برید. یاد گرفتن شما نمی‌خواهید از طریق آن بخوابید، می‌خواهید   از

enjoy the thing and spend time so I don't know if  anybody watches my videos while they're sleeping  

آن چیز لذت ببرید و زمان بگذرانید، بنابراین نمی‌دانم کسی ویدیوهای من را در حالی که خواب است تماشا می‌کند

maybe they do maybe I think maybe my voice might  be maybe boring not maybe maybe not boring but  

یا خیر   شاید تماشا می‌کند، شاید فکر می‌کنم شاید صدای من ممکن است باشد. خسته کننده نه شاید شاید خسته کننده نیست، اما

it's more of like a relaxing sound sound that  maybe some people like to listen to and they want  

بیشتر شبیه صدای آرامش بخش است که شاید برخی از مردم دوست دارند به آن گوش دهند و می خواهند

to fall asleep to that I don't know but but for  me if I'm interested in something I'm not going  

به خواب بروند که من نمی دانم اما برای من، اگر به چیزی علاقه‌مندم که نمی‌خواهم

to fall asleep I'm enjoying that thing and I'm  learning and making connections that way Tom says  

بخوابم، از آن چیز لذت می‌برم و به روشی یاد می‌گیرم و ارتباط برقرار می‌کنم که تام می‌گوید

everyone click the like button and download Fred  right after this class in your app store yes so if  

همه روی دکمه پسندیدن کلیک کنند و Fred را بلافاصله بعد از این کلاس در برنامه خود دانلود کنند. ذخیره کنید بله، بنابراین اگر

you'd like to learn more about not only uh getting  to the level where you can make these connections  

مایلید در مورد اینکه نه تنها در مورد رسیدن به سطحی که می توانید این ارتباطات را ایجاد کنید بیشتر بدانید

it is easy to to learn you can see I I make the  learning very easy the difficult thing is figuring  

یادگیری آن آسان است، می توانید ببینید من یادگیری را بسیار آسان می کنم، چیز دشوار است

out things yourself so if you're trying to learn  by yourself and it's more difficult for you  

خودتان به چیزهایی پی ببرید، بنابراین اگر می‌خواهید خودتان یاد بگیرید و این برایتان سخت‌تر است،

because either you don't have time to organize all  the information and and basically teach yourself  

زیرا یا وقت ندارید همه اطلاعات را سازماندهی کنید و اساساً به خودتان آموزش دهید، به این

that's like how I got fluent and still get fluent  in Japanese so I don't have a teacher because  

صورت است که من به زبان ژاپنی مسلط شدم و همچنان به زبان ژاپنی مسلط شدم. بنابراین من معلمی ندارم زیرا

I just kind of look for things I'm interested in  and and just learn more about them and I don't  

من فقط به دنبال چیزهایی هستم که به آنها علاقه دارم و فقط درباره آنها بیشتر یاد می‌گیرم و

have a a really structured way of learning so I  could be getting fluent faster if I had someone  

روش واقعاً ساختار یافته‌ای ندارم یاد می‌گیرم تا بتوانم سریع‌تر مسلط شوم اگر کسی را داشتم

who could really teach me the way I teach English  but I don't have that so u i more have to create  

که واقعاً می‌توانست به من همان روشی را که من انگلیسی آموزش می‌دهم بیاموزد، اما من آن را ندارم، بنابراین بیشتر باید

that myself so that's what you have to do if  you're trying to get fluent by yourself you need  

خودم آن را ایجاد کنم، بنابراین اگر می‌خواهید این کار را انجام دهید. خودتان مسلط باشید، نیاز دارید

to basically figure things out for yourself uh or  I can help you and that's what we do in Frederick  

اساساً چیزها را برای خودتان بفهمید، یا من می‌توانم به شما کمک کنم و این کاری است که ما در فردریک انجام می‌دهیم

and fluent for life so you can click on the links  in the description if you'd like to learn more uh  

و مادام العمر مسلط باشید، بنابراین می‌توانید روی اگر می‌خواهید بیشتر بیاموزید، پیوندها در توضیحات موجود است.

Richard says perhaps I can enhance my English if I  have a partner who can speak English well my issue  

ریچارد می‌گوید شاید بتوانم انگلیسی خود را تقویت کنم اگر شریکی داشته باشم که به خوبی انگلیسی صحبت کند، مشکل من این

is that they don't speak English well uh despite  knowing if how can I solve this all right so I I  

است که آنها به خوبی انگلیسی صحبت نمی‌کنند، علیرغم اینکه می‌دانند چگونه می‌توانم آن را حل کنم. خیلی خوب است، من

just explained you don't need to speak to become  more confident at speaking I know it sounds it  

فقط توضیح دادم که برای اطمینان بیشتر در صحبت کردن نیازی به صحبت کردن ندارید، می دانم که به نظر می رسد

sounds weird like if I told you you could play a  piano song well by not practicing it people would  

عجیب به نظر می رسد اگر به شما بگویم که می توانید یک آهنگ پیانو را خوب بنوازید، بدون اینکه با تمرین آن مردم

think I'm crazy I say oh like you want me to learn  a piano song and I have a concert in two weeks and  

فکر می‌کنند من دیوانه هستم، می‌گویم اوه، مثل اینکه می‌خواهی یک آهنگ پیانو یاد بگیرم و دو هفته دیگر کنسرت دارم و

I have to learn this song but I'm not going to  practice it I'm probably not going to perform  

باید این آهنگ را یاد بگیرم، اما نمی‌خواهم آن را تمرین کنم، احتمالاً نه می‌خواهید

well at the concert but in the case of speaking  it's a different kind of skill so it requires a  

در کنسرت به خوبی اجرا کنید، اما در مورد صحبت کردن، این یک نوع مهارت متفاوت است، بنابراین به

different kind of practice okay instead of just  repeating things to yourself you spend your time  

تمرین متفاوتی نیاز دارد، به جای اینکه فقط چیزها را با خودتان تکرار کنید و وقت خود را صرف کنید.

learning about things you're interested in or you  know like trying to erase any particular doubts  

یادگیری در مورد چیزهایی که به آنها علاقه دارید یا می دانید مانند تلاش برای از بین بردن هر شک و تردید خاصی که

you have so if I want to know how to say something  or whatever I can get more examples of that but if  

دارید، بنابراین اگر بخواهم بدانم چگونه چیزی بگویم یا هر چیز دیگری می توانم نمونه های بیشتری از آن را دریافت کنم، اما اگر

you erase the doubt then you automatically become  confident because either you you have doubt or you  

شک را پاک کنید، به طور خودکار اعتماد به نفس پیدا می کنید. زیرا یا شما شک دارید یا

or you do not it's not like a middle a middle  kind of way usually you can understand things  

شما   یا نمی‌کنید، معمولاً می‌توانید چیزها را

to different degrees but when you have no doubt at  all then you feel confident saying something so uh  

به درجات مختلف درک کنید، اما وقتی اصلاً شک ندارید، احساس می‌کنید با اطمینان چیزی می گویید، بنابراین

you don't need to find anyone to practice speaking  with because there are lots of examples of English  

نیازی نیست کسی را پیدا کنید که با او تمرین صحبت کنید، زیرا نمونه های زیادی از زبان انگلیسی در

all over the place you can watch a TV show or some  YouTube videos or read a blog post or whatever  

همه جا وجود دارد که می توانید یک برنامه تلویزیونی یا برخی از ویدیوهای YouTube را تماشا کنید یا یک پست وبلاگ یا هر چیز دیگری را بخوانید.

there are lots of ways you could learn English so  I don't need to spend time uh speaking Japanese  

روش‌هایی که می‌توانید انگلیسی را یاد بگیرید، بنابراین من نیازی به صرف وقت برای صحبت کردن به ژاپنی

with people in order to improve my Japanese all  I need to do is actually uh like just get lots of  

با مردم ندارم تا بتوانم ژاپنی‌ام را بهتر کنم.

good examples of things I'm interested in and  those examples destroy the doubt to to to put  

چیزهایی که من به آنها علاقه دارم و آن مثال‌ها تردید را از بین می‌برند تا

this at an even uh or kind of exp explain it in  a different way just to make sure it's clear to  

این را به شکلی دیگر توضیح دهم، فقط برای اینکه مطمئن شوم برای

you think about your native language so you're  speaking your native language and you don't really  

شما به زبان مادری خود فکر می‌کنید، بنابراین  دارید به زبان خود صحبت می‌کنید. زبان مادری و شما واقعاً

think about improving your native language because  you're already fluent but you are still learning  

به بهبود زبان مادری خود فکر نمی کنید زیرا قبلاً مسلط هستید، اما همچنان

new vocabulary all the time from new things that  happen in the world or companies produce new  

واژگان جدیدی را همیشه از چیزهای جدیدی که در دنیا اتفاق می افتد یا شرکت ها تولید می کنند یاد می گیرید.

products or something like that like think about  the Nintendo switch so people knew the word switch  

محصولات جدید   یا چیزی شبیه به آن، در مورد سوئیچ نینتندو فکر کنید تا مردم کلمه سوئیچ را بدانند

or maybe people like the PlayStation or whatever  just like some some examples of uh corporate names  

یا شاید افرادی مانند PlayStation یا هر چیز دیگری مانند چند نمونه از نام‌های شرکتی

for product so that's all new information and  you're already fluent but you're integrating  

برای محصول، بنابراین همه اطلاعات جدید هستند و شما قبلاً مسلط هستید اما شما

that new information by learning it and you're  not doing that by speaking you're just hearing  

با یادگیری آن اطلاعات جدید را ادغام می‌کنید و با صحبت کردن این کار را انجام نمی‌دهید، فقط

that information and now you can use it also so  think about it that way it works the same way if  

آن اطلاعات را می‌شنوید و اکنون می‌توانید از آن نیز استفاده کنید بنابراین، به این روش فکر کنید، اگر

you're learning English just like you're learning  your native language you hear new information and  

شما در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، مانند زبان مادری‌تان، اطلاعات جدیدی می‌شنوید و

when you understand it you're able to use that  I don't need any kind of practice I don't need  

وقتی آن را درک می‌کنید، می‌توانید از آن استفاده کنید. تمرین نیازی ندارم.

to I don't need to like when when the Nintendo  switch is released or some other new product even  

نیازی نیست وقتی سوئیچ نینتندو یا محصول جدیدی منتشر می‌شود دوست داشته باشم، حتی

if it's like I don't know I'm trying to think of  a completely new name for something like like the  

اگر نمی‌دانم می‌خواهم یک نام کاملاً جدید برای چیزی مانند

Furby do you remember this the Furby I saw this  actually this was on a Japanese TV show talking  

Furby این را به یاد می آوری Furby که من این را دیدم در واقع این در یک برنامه تلویزیونی ژاپنی بود که درباره قدیمی صحبت می کرد،

about old like now I feel old it's like about  old products or whatever but it was a a kind of I  

مثل الان احساس می کنم پیر است، مثل محصولات قدیمی یا هر چیز دیگری است، اما این یک نوع بود من

don't even I'm not going to draw it very well you  know I'm not the greatest drawer but uh it it kind  

حتی من نمی روم برای کشیدن آن خیلی خوب، می‌دانی که من بهترین کشو نیستم، اما به

of looked like this it was like a it was a little  doll I think but it it could move I think it kind  

نظر می‌رسد اینطوری شبیه یک عروسک کوچک بود، اما فکر می‌کنم می‌تواند حرکت کند. یه جورایی

of looked like that do you remember this thing is  called a Furby so this is a a completely new word  

اینطوری به نظر میاد یادتون میاد به این چیزا Furby میگن پس این یه کلمه کاملا جدیده

now not Kirby a Furby F Ur b y Furby so Kirby  uh Kirby is that's like the like the Nintendo  

الآن نه Kirby a Furby F Ur b y Furby پس کربی اوه کربی شبیه

little little guy that can suck things up like you  know and he turns into stuff so this is a Furby uh  

پسر کوچولوی نینتندو   است که می تواند چیزهایی را بمکد. تو می‌دانی و او تبدیل به چیزهایی می‌شود، بنابراین این یک Furby است

and it I think it it kind of It kind of looked  like this something like that you just Google it  

و من فکر می‌کنم اینطوری به نظر می‌رسد. فقط آن را در گوگل سرچ کنید

and you'll you'll see what it is but this is an  example of me learning a new word I learn a new  

و خواهید دید که چیست، اما این نمونه‌ای از یادگیری من یک کلمه جدید است.

like I see a product and this was a very popular  thing for uh you know it was a toy many years ago  

سال‌ها پیش

during Christmas it was very popular and people  couldn't find it at stores they didn't make enough  

در طول کریسمس بسیار محبوب بود و مردم نمی‌توانستند آن را در فروشگاه‌ها پیدا کنند، آنها به اندازه کافی

of them uh but it's an example of a completely new  word I had not word like heard of this before uh  

از آنها تولید نمی‌کردند، اما این نمونه‌ای از یک کلمه کاملاً جدید است که قبلاً در مورد آن چیزی نشنیده بودم.

so that you don't need to remember this word like  people don't talk about Furbies anymore but it's  

که نیازی نیست این کلمه را به خاطر بسپارید، مثلاً مردم دیگر درباره Furbies صحبت نمی کنند، اما این

just an example of a new word that I learned not  by me practicing it but I understood it I said  

فقط یک نمونه از یک کلمه جدید است که من با تمرین آن یاد گرفتم، اما آن را فهمیدم، گفتم

oh like so Furby that's the name of this little  creature and you learn a little bit about it I  

آه، Furby که نام آن است این موجود کوچک و شما کمی در مورد آن یاد می‌گیرید،

guess it talks and does things I never had a Furby  but but anyway uh so I just saw this on Japanese  

حدس می‌زنم حرف می‌زند و کارهایی را انجام می‌دهد که من هرگز Furby نداشتم، اما به هر حال آه، من همین الان این را در ژاپنی دیدم

TV and they were asking it was a quiz about what's  the name of this thing and I told the and my I was  

تلویزیون و آن‌ها می‌پرسیدند که این یک مسابقه در مورد نام این چیز چیست و من به من گفتم و من

just sitting with my family watching uh this  Japanese TV show and they were talking about  

فقط با خانواده‌ام نشسته بودم و این برنامه تلویزیونی ژاپنی را تماشا می‌کردم و آنها در مورد

that and I said oh look it's a Furby and then  of course like the Japanese like Katakana comes  

آن صحبت می‌کردند و من گفتم اوه ببین این یک Furby است و پس البته مثل ژاپنی‌هایی مثل کاتاکانا می‌آید. به

it's like fabh for the Japanese anyway uh this  example just shows I'm learning something and I'm  

هر حال برای ژاپنی‌ها مثل این است که این مثال فقط نشان می‌دهد که من چیزی یاد می‌گیرم و

not spending an hour saying the word Furby in the  mirror I'm not talking to myself in the car saying  

یک ساعت وقت نمی‌گذارم گفتن کلمه Furby در آینه من با خودم در ماشین صحبت نمی‌کنم و می‌گویم

Furby Furby Furby Furby trying to repeat this word  again and again I hear the word I understand it I  

Furby Furby Furby Furby سعی می‌کند این کلمه را تکرار کند و دوباره کلمه را می‌شنوم که آن را می‌فهمم

have no doubt about it yeah it's like Fabby like  so that was that was on the uh did you may I don't  

شکی در آن ندارم، بله، مانند Fabby است. آیا این در اوه

know if you watched that show let [Laughter] me so  was like like f fa something like that so this is  

a like Japanese I go draw my cut kind of badly uh  but anyway so like the the Japanese I I guess it  

شبیه ژاپنی است، من برش خود را به طرز بدی ترسیم می‌کنم، اما به هر حال، مانند ژاپنی‌ها، فکر می‌کنم

was in Japan too because they're asking Japanese  people about it so maybe this was also popular  

در ژاپن هم بود، زیرا از ژاپنی‌ها درباره آن می‌پرسند، بنابراین شاید این مورد

for sometime in Japan but Google it or just look  at a picture of when it kind of looks like this  

برای مدتی در ژاپن محبوب بود، اما آن را در گوگل یا گوگل جستجو کنید. فقط به عکسی نگاه کنید زمانی که به نظر می رسد اینگونه است

but the point is the same I'm an English speaker  I learn a new word in English and I just integrate  

اما نکته اینجاست که من انگلیسی زبان هستم یک کلمه جدید به زبان انگلیسی یاد می گیرم و فقط

that into my vocabulary oh I know what a Furby  is now if I'm in a ation and some other people  

آن را در کلمه خود ادغام می کنم واژگان اوه من می دانم که Furby چیست، اگر من در یک یون هستم و برخی افراد دیگر

are talking about hey a Furby I say what is a  Furby and then they have to explain to me what  

درباره هی Furby صحبت می کنند، من می گویم Furby چیست و سپس آنها باید به من توضیح دهند که

that is or they show me a picture of it and then I  understand okay it's the exact same thing but I'm  

چیست یا عکسی از آن به من نشان می دهند. آن و سپس می‌فهمم درست است، دقیقاً همین است، اما من

not taking this and just repeating the word Furby  Furby Furby like I'm practicing a piano song I'm  

این را نمی‌پذیرم و فقط کلمه Furby Furby Furby را تکرار می‌کنم، مثل اینکه دارم تمرین می‌کنم آهنگ پیانو I'm

just I'm understanding the thing and then I'm  able to integrate it and use it when I want to  

فقط من موضوع را می فهمم و سپس  می توانم آن را ادغام کنم و زمانی که بخواهم از آن استفاده کنم

because I have no doubt about the vocabulary okay  so the goal is is not to take vocabulary like if I  

زیرا در مورد واژگان شکی ندارم بسیار خوب بنابراین هدف این است که واژگان را مانند اگر

could spend an hour maybe I could try to repeat a  word a hundred times or I could get fluent meaning  

می توانستم استفاده نکنم یک ساعت بگذرانم شاید بتوانم سعی کنم یک کلمه را صد بار تکرار کنم یا بتوانم معنای روانی پیدا کنم   دارم

I'm I'm erasing doubt about you know a bunch of  different words just like in this video so how  

شک را از بین می‌برم که شما یک سری کلمات مختلف را می‌شناسید در این ویدیو، پس

long is this video going about an hour so far  so we've already covered quite a few different  

این ویدیو تا به حال حدود یک ساعت چقدر طول می‌کشد، بنابراین ما قبلاً چند مورد مختلف را پوشش داده‌ایم و

things some different expressions and that's a  much better use of your time because I'm erasing  

عبارات مختلف را پوشش داده‌ایم و این استفاده از وقت شما بسیار بهتر است، زیرا من

doubt you have about the language rather than you  just trying to take something and memorize it and  

تردیدی که در مورد زبان دارید را پاک می‌کنم. از اینکه فقط سعی کنید چیزی را بردارید و آن را به خاطر بسپارید و

repeat it again and again when it's two different  skills so it's you you really have to spend more  

زمانی که دو مهارت متفاوت است آن را دوباره و دوباره تکرار کنید، بنابراین این شما هستید که واقعاً باید

time preparing for a wider range of things because  you can't prepare for the unexpected the same way  

زمان بیشتری را برای آماده شدن برای طیف وسیع تری از چیزها صرف کنید. زیرا نمی‌توانید به همان روش برای غیرمنتظره‌ها آماده شوید

all right so these are expected things we know  what's going to happen we don't have another  

بسیار خوب، بنابراین اینها چیزهای مورد انتظاری هستند که می‌دانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد،

person that's going to change anything but in real  communication it's a different kind of skill okay  

که قرار است چیزی را تغییر دهد، نداریم، اما در ارتباطات واقعی این یک نوع مهارت متفاوت است.

so we need to practice and prepare for it in a  different way way all right yes some repetition  

نیاز به تمرین و آماده شدن برای آن به روشی متفاوت است، بله، مقداری تکرار

is useful for developing mouth movements and all  that but it's a much smaller part than most people  

برای توسعه حرکات دهان مفید است، اما این بخش بسیار کوچکتر است. از آن چیزی که بیشتر مردم

think all right and most of this can be done by  yourself as long as you get examples from other  

فکر می‌کنند درست است و بیشتر این کار را می‌توانید توسط خودتان انجام دهید، به شرطی که از افراد دیگر نمونه بگیرید،

people all right so now you all uh know the word  Furby hopefully you you enjoy your day uh because  

بنابراین اکنون همه شما کلمه Furby را می‌دانید، امیدوارم از روز خود لذت ببرید، به

of that but yes you don't need a practice partner  you don't need to wait for anybody you just need  

این دلیل، اما بله، نمی‌دانید. نیازی به یک شریک تمرینی ندارید، نیازی نیست منتظر کسی باشید که به آن نیاز دارید.

to get lots of good examples that erase the  doubt you have about speaking all right what  

is clear for me now besides the language uh  we must focus on the psychology side yeah I  

علاوه بر زبان، ما باید روی جنبه روانشناسی تمرکز کنیم بله،

mean so when I talk about the psychology side of  language learning it's more if if you don't feel  

منظورم این است، بنابراین وقتی در مورد جنبه روانشناسی یادگیری زبان صحبت می کنم، اگر

confident before a conversation you probably will  not want to speak you will avoid speaking some  

قبل از مکالمه اعتماد به نفس نداشته باشید، احتمالاً نمی خواهید صحبت کنید، از صحبت کردن اجتناب می کنید.

people just we call it powering through this is a  phrasal verb make sure this fits up here to power

افرادی که فقط ما آن را powering through this می نامیم یک فعل عبارتی است، مطمئن شوید که در اینجا با قدرت

to power through something so let's say I'm  walking through some mud and it's really thick  

به قدرت از طریق چیزی مطابقت دارد، بنابراین بیایید بگوییم من در حال قدم زدن در میان گل و لای هستم و واقعاً ضخیم است

and I the only thing I can do is just push  forward and try to uh like walk as like is I  

و من تنها کاری که می‌توانم انجام دهم این است که فقط به جلو فشار بیاورم و سعی کنم مثل راه رفتن به همان شکلی که هستم

could just power try to power through that thing  so I'm going to use all my strength and try to  

می‌توانم فقط با قدرت تلاش کنم از طریق آن چیز قدرت را به دست بیاورم بنابراین از تمام توانم استفاده می‌کنم و سعی می‌کنم

do it if I'm getting into a conversation I want  someone starts speaking to me in Russian I'm just  

این کار را انجام دهم من وارد یک مکالمه می‌شوم، می‌خواهم یکی شروع به صحبت کردن با من به زبان روسی کند. فقط

going to pretend and try to speak some Russian  to them and I'm not actually saying anything  

وانمود می‌کنم و سعی می‌کنم کمی روسی با آنها صحبت کنم و در واقع چیزی نمی‌گویم

but I could power through that I could kind of  pretend I I actually don't know any actually  

اما می‌توانم از طریق آن به من کمک کنم. از وانمود کنم که من واقعاً هیچ چیزی را نمی دانم

I know I I know like manabu Drew or whatever I  think if that's even correct if any any Russian  

می دانم که می دانم مانند manabu Drew یا هر چیز دیگری که فکر می کنم اگر هر یک از

speakers are watching uh but the point is if you  don't have confidence before the conversation you  

سخنرانان روسی در حال تماشای آن باشند درست است، اما نکته اینجاست که اگر قبل از مکالمه  اعتماد به نفس نداشته باشید

probably won't want to speak so uh practicing  by repeating words is not going to help you as  

احتمالاً برنده خواهید شد. نمی‌خواهم حرف بزنی، تمرین کردن با تکرار کلمات چندان به شما کمک نمی‌کند

much because it's not really helping you build  strong connections you're just repeating things  

زیرا واقعاً به شما کمک نمی‌کند پیوندهای قوی ایجاد کنید و فقط تکرار می‌کنید.

things like you're practicing the piano so  I could practice the piano and then when I  

چیزهایی   چیزهایی مانند اینکه شما دارید پیانو تمرین می‌کنید تا من بتوانم پیانو تمرین کنم و سپس وقتی

get into a conversation about uh I don't know  playing a different piano song I would probably  

وارد صحبتی می‌شوم که نمی‌دانم آهنگ دیگری برای پیانو می‌نوازم، احتمالا

struggle so if some other people came and said  hey we're making some new music uh can you try  

مشکل خواهم داشت، بنابراین اگر افراد دیگری بیایند و بگویند هی ما در حال ساختن چند آهنگ جدید آه، می‌توانی سعی کنی

playing like can you play with us I would  say I'm sorry I can't I I don't know how to  

مثل اینکه آیا می‌توانی با ما بازی کنی، می‌گویم متأسفم، نمی‌توانم، نمی‌دانم چگونه

do that I only know how to play this one song  because that's what I practiced but I don't  

انجام دهم که من فقط می‌دانم چگونه این کار را انجام دهم یک آهنگ چون این همان چیزی است که من تمرین کردم، اما    نمی

know have I don't have the ability to create  new music yet it's just it's it's a different  

دانم، توانایی ایجاد موسیقی جدید را ندارم، اما فقط این یک آهنگ متفاوت است

it's a different kind of skill okay so don't  worry about not having anybody practice with  

این یک نوع مهارت متفاوت است، خوب است، بنابراین نگران نباشید که کسی با آن تمرین کند

that's not the point you just need to spend more  time getting examples just like you're getting

این نکته ای نیست که شما فقط باید زمان بیشتری را برای گرفتن مثال صرف کنید، دقیقاً همانطور که

now uh let's

اکنون دریافت می کنید، بیایید

see I'm glad well I'm glad to hear it all right  uh Toms again is a very different way of learning  

ببینیم خوشحالم، خوشحالم که خوب بشنو اوه تامز دوباره روشی بسیار متفاوت برای یادگیری است

yes well it's I mean it's actually the way  you normally learn your native language I'm  

بله خوب، منظورم این است که در واقع روشی است  که معمولاً زبان مادری خود را یاد می‌گیرید.

just trying to help you learn English the same way  all right practicing doesn't mean only repeating  

تکرار

blindly practice the correct way as you say says  Drew is to do learn and improve yes I'm talking  

کورکورانه روش صحیح را تمرین کنید همانطور که می‌گویید Drew برای یادگیری و بهبود است بله، من

about removing doubt which you do in different  ways so you might have to say something again  

درباره رفع تردید صحبت می‌کنم که شما به روش‌های مختلف انجام می‌دهید تا شاید داشته باشید گفتن دوباره چیزی

like that mouth movement part where I hear some  word and I don't if I'm saying it correctly it's  

مانند آن قسمت حرکت دهان که در آن کلمه‌ای را می‌شنوم و نمی‌گویم اگر آن را درست بگویم

probably better to hear it really clearly first  and then I can try to repeat after that repetition  

احتمالاً بهتر است ابتدا آن را کاملاً واضح بشنوم و سپس می‌توانم سعی کنم بعد از آن تکرار تکرار کنم

is something you do after you understand but  repetition is not really very useful for helping  

کاری است که شما بعد از آن انجام می‌دهید. شما می‌فهمید، اما تکرار واقعاً برای کمک به درک چیزها خیلی مفید نیست،

you understand things because if someone says  a word to me like I hear an announcement on  

زیرا اگر کسی کلمه‌ای را به من بگوید، مثلاً من اطلاعیه‌ای را در

a radio but I don't hear it very clearly I could  hear that same announcement 100 times and I'm not  

رادیو می‌شنوم، اما آن را خیلی واضح نمی‌شنوم، می‌توانم بشنوم. همان اعلامیه 100 بار و من

going to get better at hearing it because it's the  same announcement but if someone else just tells  

در شنیدن آن بهتر نخواهم شد زیرا همان اعلان است، اما اگر شخص دیگری

it to me clearly then magically I can hear the  announcement very clearly okay so it's not it's  

آن را به وضوح به من بگوید، به طور جادویی می‌توانم اعلان را به وضوح بشنوم، خوب است، بنابراین اینطور نیست، این

not just repeating something often you have to get  different angles that help you understand things  

فقط تکرار چیزی نیست. اغلب باید زوایای مختلفی داشته باشید که به شما کمک می‌کند چیزها را بفهمید

and that's what prepares you uh to speak because  you erase the doubt and become much better at  

و این چیزی است که شما را برای صحبت کردن آماده می‌کند زیرا شک را از بین می‌برید و بسیار بهتر می‌شوید. در

making connections about things uh Aman says what  is unconventional mean uh it just means different  

ایجاد ارتباط در مورد چیزها، اوه امان می‌گوید چه چیزی غیر متعارف است، اوه، این فقط به معنای متفاوت

than usual like the opposite of conventional  like a conven lesson might just give you a  

نسبت به معمول است، مثل برعکس معمولی مانند یک درس معمولی ممکن است فقط

list of vocabulary to learn but I have a more  unconventional way of teaching which is helping  

فهرستی از واژگان برای یادگیری به شما ارائه دهد، اما من یک روش غیرمتعارف‌تر برای آموزش دارم که کمک می‌کند.

you learn things by making connections and erased  out uh okay let's see so everyone everyone's  

شما چیزهایی را با برقراری ارتباط و پاک کردن یاد می‌گیرید، اوه، خوب، بیایید ببینیم تا همه

excited about Furby all right can you share with  us the cons of using translation what if I can  

درباره Furby همه هیجان‌زده شوند درست است، می‌توانید معایب استفاده از ترجمه را با ما در میان بگذارید، اگر بتوانم

do it fast all right uh this is the last point  I'll make here this is in my book uh also as well  

آن را سریع انجام دهم، این آخرین نکته‌ای است که در اینجا بیان می‌کنم، این در کتاب من است، اوه، همچنین

cish says any tips for better accent get Frederick  just download uh Frederick uh from the link in the  

cish می‌گوید هر نکته‌ای برای لهجه بهتر دریافت کنید Frederick فقط اوه فردریک اوه را از لینک موجود در

description below this video I'll mention one more  Point uh because that's a good question uh to end  

توضیحات زیر این ویدیو دانلود کنید، من به یک نکته دیگر اشاره خواهم کرد، زیرا این سوال خوبی است برای پایان

on and nice to see you there ilar what's going on  Drew it's going right now let's see uh so can you  

دادن   و خوشحالم که شما را آنجا می بینم چه خبر است درو همین الان پیش می‌رود، بیایید ببینیم آهان، پس می‌توانید

share with us the cons of using translation what  if I can do it fast all right so last question

معایب استفاده از ترجمه را با ما در میان بگذارید، اگر بتوانم آن را سریع انجام دهم، بنابراین سؤال آخر،

I'll try to use a simple diagram here uh but  the basic idea uh let's just say we have two  

سعی می‌کنم از یک نمودار ساده در اینجا استفاده کنم، اما ایده اصلی اوه فرض کنید ما دو

learning methods we just have learning method  one and learning method number two now uh at the  

روش یادگیری داریم، ما فقط روش یادگیری داریم.

beginning of this like let's say I give you you  have to learn uh 10 words so the the goal is to  

10 کلمه، بنابراین هدف این است که

learn 10 words and you have two different learning  methods of doing that the first one let's just say  

10 کلمه را یاد بگیرید و شما دو روش یادگیری  متفاوت برای انجام آن دارید که اولی فقط بگوییم

it's translation because that's the uh that's the  example here so if I translate something maybe I  

ترجمه است، زیرا این مثال اینجاست، بنابراین اگر چیزی را ترجمه کنم، شاید

can learn those uh five words or 10 words in 10  minutes so I spend uh 10 minutes uh trying to  

بتوانم آن پنج کلمه را یاد بگیرم. یا 10 کلمه در 10 دقیقه، بنابراین من 10 دقیقه صرف تلاش برای

learn these words through translation or even  less than that let's say it takes me only like  

یادگیری این کلمات از طریق ترجمه می کنم یا حتی کمتر از آن، فرض کنید طول بکشد. من فقط

three minutes to do that so I look in a uh like a  dictionary here 10 words in English and 10 words  

سه دقیقه دوست دارم این کار را انجام دهم، بنابراین در یک فرهنگ لغت اینجا 10 کلمه به زبان انگلیسی و 10 کلمه

in my native language and I'm going to do that  uh and I can do that in three minutes let's say  

به زبان مادری خود را نگاه می کنم و می خواهم این کار را انجام دهم و می توانم آن را در سه دقیقه انجام دهم.

I'm really quick uh and then this other way over  here uh like let's say it's going to take longer  

خیلی سریع آهان و سپس به این صورت دیگر اینجا مثلاً فرض کنید بیشتر طول می‌کشد

than that it takes 10 minutes for me to tell you  maybe a quick story or to explain something uh  

از اینکه 10 دقیقه طول می‌کشد تا من به شما بگویم شاید یک داستان سریع یا چیزی را توضیح دهم اوه

but like you can understand it better and you  feel more confident because you don't have any  

اما مثل اینکه می‌توانید آن را بهتر درک کنید و احساس اعتماد به‌نفس بیشتری می‌کنید، زیرا

doubt about the vocabulary so it takes longer  but uh you actually remember it now here's the  

در مورد واژگان شکی ندارید، بنابراین بیشتر طول می‌کشد اما اوه شما در واقع آن را به خاطر می‌آورید، این

important thing that a lot of people miss or they  forget or they ignore you have to think about the  

مهمی است که بسیاری از مردم از دست می‌دهند یا فراموش می‌کنند یا آنها را فراموش می‌کنند. نادیده بگیرید باید به

whole process not just learning something very  quickly at the beginning so the whole process  

کل فرآیند فکر کنید نه اینکه در ابتدا چیزی را خیلی سریع یاد بگیرید، بنابراین کل فرآیند این

is can I learn something can I remember it and  can I also feel confident about using that in  

است که آیا می توانم چیزی یاد بگیرم می توانم آن را به خاطر بسپارم و همچنین می توانم در مورد استفاده از آن احساس اطمینان کنم. در

a conversation so can I learn something can I  remember it and can I also feel confident about  

یک مکالمه، بنابراین آیا می توانم چیزی یاد بگیرم، آیا می توانم آن را  به خاطر بسپارم و آیا می توانم در مورد

using it in a conversation now what happens is  if you start right it's going to take a little  

استفاده از آن در یک مکالمه هم اطمینان داشته باشم، اکنون اتفاقی که می افتد این است که اگر درست شروع کنید،

bit longer up front so you spend a little bit more  time not 3 minutes you spend 10 minutes trying to  

کمی بیشتر طول می کشد تا کمی وقت بیشتری صرف کنید. نه 3 دقیقه، 10 دقیقه را صرف تلاش برای

learn something and understand it without a doubt  so you feel confident using it so the remembering  

یادگیری چیزی و فهمیدن آن بدون شک می کنید، بنابراین با استفاده از آن احساس اعتماد به نفس می کنید، بنابراین بخش به خاطر سپردن را

part over here look at that like maybe I do  a little bit of review this could be some  

در اینجا نگاه کنید، مانند شاید من. کمی مرور این ممکن است یک

repetition or I just hear some different examples  some naturally varied review uh that takes an  

تکرار باشد یا من فقط چند مثال مختلف را می‌شنوم برخی مرورهای طبیعی متفاوت، آه که

extra like two minutes and then from there on  like I'm just able to use that thing fluently  

دو دقیقه بیشتر طول می‌کشد و سپس از آنجا به بعد مثل اینکه من فقط می‌توانم از آن چیز به‌راحتی استفاده کنم

very easily but for this one over here uh I took  some translations but I I forgot the vocabulary  

خیلی راحت اما برای این یکی تمام شده است اینجا اوه من چند ترجمه گرفتم اما روز بعد واژگان را فراموش کردم،

afterwards the next day uh like so this is day  one oh look at that it took me three minutes  

اوه مثل این است که این روز است.

to learn 10 words but the next day I forgot the  vocabulary so I have to spend time going back and  

10 کلمه اما روز بعد واژگان را فراموش کردم، بنابراین باید زمانی را صرف کنم که به عقب برگردم و

trying to repeat that vocabulary again and again  because that's what a translation is it's a very  

سعی کنم آن واژگان را بارها و بارها تکرار کنم، زیرا ترجمه همین است،

weak connection I don't really understand the  vocabulary well I have to go back and review it  

ارتباط بسیار ضعیفی است، من واقعاً واژگان را به خوبی درک نمی‌کنم. به عقب برگرد و دوباره آن را مرور کن

again so I got to spend another and now okay that  didn't work so maybe I have to spend 10 minutes  

تا مجبور شوم دیگری را خرج کنم و حالا خوب که جواب نداد، بنابراین شاید مجبور باشم 10 دقیقه را

just on the learning part over here and I'm still  not really remembering it very well all right and  

صرف بخش یادگیری اینجا کنم. و من هنوز واقعاً آن را خیلی خوب به خاطر نمی‌آورم، و

uh I continue like to do that and I'm really just  wasting my time at that point because I just don't  

اوه من به انجام آن ادامه می‌دهم و واقعاً وقتم را در آن مرحله تلف می‌کنم زیرا

understand the vocabulary very well so looking  at the total picture here what usually happens  

واژگان را خیلی خوب نمی‌فهمم، بنابراین به تصویر کلی نگاه می‌کنم. در اینجا چیزی که معمولاً اتفاق می‌افتد

is like Learners who do this they they they go  up quick and then they Plateau but Learners who  

مانند یادگیرندگانی است که این کار را انجام می‌دهند، سریع بالا می‌روند و سپس آنها را فلات می‌کنند، اما یادگیرندگانی که

follow this way like it looks like it takes a  little bit longer but their fluency accelerates  

این راه را دنبال می‌کنند، به نظر می‌رسد که کمی بیشتر طول می‌کشد اما تسلط آنها تسریع می‌کند

because they're able to get fluent much faster  and understand things much more easily okay so  

زیرا آنها می‌توانند خیلی سریع‌تر مسلط شوند و چیزها را خیلی راحت‌تر بفهمند، بنابراین

you have to look at the whole picture it's not  just looking at how quickly can I remember some  

باید به کل تصویر نگاه کنید، این فقط به این نیست که چگونه سریع می‌توانم برخی چیزها را به خاطر بسپارم

things or learn some translations or whatever  that's only looking at this this front uh very  

یا ترجمه‌ها یا هر چیز دیگری را یاد بگیرم. این

small part about the learning okay but if you  look at the whole picture this way is going to  

قسمت بسیار کوچک در مورد یادگیری خوب است، اما اگر به کل تصویر نگاه کنید به این روش

get you fluent much faster because you don't  have to go back and review stuff and forget  

سریعتر به شما مسلط می شود زیرا این کار را انجام نمی دهید. باید به عقب برگردید و مطالب را مرور کنید و

things again and hit this Plateau where you keep  learning more you keep learning more translations  

دوباره چیزها را فراموش کنید و به این پلاتو ضربه بزنید، جایی که بیشتر یاد می‌گیرید، ترجمه‌های بیشتری یاد می‌گیرید

but then you forget the old ones so you learn  something new but you forget what you learned

اما سپس قدیمی‌ها را فراموش می‌کنید تا چیز جدیدی یاد می‌گیرید، اما چیزهایی را که دیروز آموخته‌اید فراموش می‌کنید، به

yesterday all right so this is why like when  people ask me like hey it seems like this is  

همین دلیل است. مثل وقتی که مردم از من می‌پرسند مثل «هی»، به نظر می‌رسد

a uh this is a faster way translations are faster  it's like well yes right here it seems faster but  

این روشی است که ترجمه‌ها سریع‌تر هستند مثل اینکه بله همین‌جا سریع‌تر به نظر می‌رسد، اما

are you going to remember the vocabulary do you  feel fluent and confident in that vocabulary most  

آیا واژگانی را که انجام می‌دهید به خاطر می‌آورید شما در آن واژگان احساس مسلط و اعتماد به نفس می‌کنید، به

people do not that's why they go up quick at the  beginning and then they hit that Plateau all right  

همین دلیل است که در ابتدا سریع بالا می‌روند و سپس به آن پلاتو می‌رسند،

but these people over here it seems like they're  taking a bit more time but then look look at that  

اما به نظر می‌رسد این افراد در اینجا کمی بیشتر وقت می‌گیرند، اما بعد نگاه کنید که

it goes up really quick because you're actually  understanding and remembering and you feel  

خیلی سریع بالا می‌رود، زیرا شما در واقع درک می‌کنید و به خاطر می‌آورید و احساس

confident so of course you're going to speak more  confidently you're going to speak better uh and  

اعتماد به نفس می‌کنید، بنابراین مطمئناً با اطمینان بیشتر صحبت خواهید کرد، بهتر صحبت خواهید کرد. اوه و   از برقراری

enjoy some fluent communication so uh I wouldn't I  wouldn't spend much time like trying to translate  

ارتباط روان لذت ببرید، بنابراین من وقت زیادی را صرف تلاش برای ترجمه

stuff I don't like using translations myself I  don't recommend them uh sometimes uh you don't  

مطالبی نمی‌کنم که خودم دوست ندارم از ترجمه‌ها استفاده کنم، آنها را توصیه نمی‌کنم آهان گاهی آه، شما

really have a choice but in general if you can get  good examples of things uh that help you eliminate  

واقعاً انتخابی ندارید اما به طور کلی، اگر بتوانید نمونه‌های خوبی از چیزهایی به دست آورید که به شما کمک می‌کند

any doubt before you speak then you will feel much  more confident canero says hi Drew is it true that  

قبل از صحبت کردن، هر گونه شک و تردیدی را از بین ببرید، در آن صورت احساس می‌کنید اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

there are no course no curses or obscene language  in Japanese the power of emotions is expressed by  

البته بدون دشنام یا زبان زشت در ژاپنی، قدرت احساسات با

the volume and intonation of what is said what  no I'm not yeah like so like that that's example  

حجم و آهنگ آنچه گفته می‌شود بیان می‌شود.

right there of like [ __ ] or [ __ ] or whatever  you know like of course Japanese is not it's not  

بدانید که البته ژاپنی نیست، این نیست

like everyone's like a like a a Buddhist monk or  something like that like people still Express you  

مثل همه مانند یک راهب بودایی یا چیزی شبیه به آن مانند افرادی که هنوز هم شما را بیان می کنند

know emotions and yell at each other and and  get angry and stuff like that you know my wife  

نمی دانید احساسات و داد و فریاد زدن بر سر همدیگر و عصبانی شدن و این جور چیزا میدونی که همسرم از دست

will get angry at me you know she'll be like  so so G you know just she like moaka you she  

من عصبانی میشه تو میدونی که اونم اینطوری میشه پس G میدونی فقط موآکا تو رو دوست داره اونم

just like call me stupid if I you know whatever  but no so like it's it's not true certainly not  

مثل اینکه میدونی منو احمق صدا کن هر چه باشد اما نه پس مثل آن درست نیست مطمئناً نه

in my experience uh but maybe you can find some  some examples of I don't know I'm sure there are  

در تجربه من، اوه، اما شاید بتوانید برخی از نمونه‌هایی را پیدا کنید که نمی‌دانم مطمئن هستم که وجود دارد

some people who don't curse or whatever but uh  I wouldn't I wouldn't I haven't found anything  

افرادی که فحش نمی‌دهند یا هر چیز دیگری، اما اوه نمی‌خواهم، نمی‌توانستم، چیزی

about Japanese specifically that's not really in  English I I'm not a linguist I can't really speak  

درباره ژاپنی پیدا نکرده‌ام، به‌خصوص که واقعاً به انگلیسی نیست، من زبان‌شناس نیستم، نمی‌توانم

about studying a wide range of languages and how  they're all similar or unique but uh generally  

درباره مطالعه طیف گسترده‌ای صحبت کنم. از زبان‌ها و اینکه همه آنها شبیه یا منحصر به فرد هستند، اما به طور کلی

from from my many years of experience out here  I would say it's it's pretty similar to English  

از تجربه چندین ساله من در اینجا من می‌توانم بگویم که بسیار شبیه به انگلیسی

and like it's you know like I meet Japanese people  some of them are shy some of them are loud some of  

و مانند آن است می دانید مثل من با ژاپنی ها ملاقات می کنم برخی از آنها خجالتی هستند برخی از آنها پر سر و صدا هستند برخی از

them are whatever you know obviously there there  are General differences but but I haven't found  

آنها هر آنچه را که می دانید وجود دارد واضح است که تفاوت های کلی وجود دارد اما من

anything like that about the language specifically  yes Tom says click that like button uh Tom the  

چنین چیزی در مورد زبان به طور خاص پیدا نکردم بله تام می گوید روی آن کلیک کنید مانند دکمه آه تام

like button manager over there thank you very  much Marcela hello from Brazil and niol any girl  

مثل مدیر دکمه در آنجا بسیار متشکرم مارسلا سلام از برزیل و نیل هر دختری

free any girl free over here oh looking for dates  over here oh my goodness I don't know I need to  

هر دختری را رایگان اینجا آزاد کن، اوه به دنبال قرار ملاقات می‌گردم اوه خدای من. نمی‌دانم باید

become like a Matchmaker or something like that  all right little tree says thank you for your  

مثل یک خواستگار یا چیزی شبیه به آن شوم درخت کوچک بسیار خوب می‌گوید از شما برای

suggestions and a nice LOL from Tom to end the  video all right so we've got the uh the end of  

پیشنهادات   تشکر می‌کنم و یک LOL خوب از تام برای پایان دادن به ویدیو به خوبی انجام می‌دهیم تا پایان

the chat over here it's been a pleasure hopefully  you all get this idea try to look at the whole  

گپ را به پایان برسانیم. اینجا خوشحالم که امیدوارم همه شما این ایده را دریافت کنید،

picture in you're learning if you learn things  and then forget them and then have to go back  

اگر چیزهایی را یاد می‌گیرید، سعی کنید به کل   تصویری که در حال یادگیری هستید نگاه کنید، سپس آنها را فراموش کنید و سپس مجبور شوید به عقب برگردید

and learn them again that's a huge waste of time  it's going to demoralize and frustrate you okay so  

و دوباره آنها را یاد بگیرید. این یک اتلاف وقت بزرگ است  باعث تضعیف روحیه و ناامیدی شما می‌شود، پس

spend more time actually understanding things  really well and I promise you will really see  

زمان بیشتری را صرف درک واقعی چیزها کنید واقعاً خوب و من قول می‌دهم که واقعاً

a spike in your fluence you will go up like that  wow you will actually be able to communicate you  

یک ضربه‌ای را در تسلط خود خواهید دید و همینطور بالا می‌روید وای واقعاً می‌توانید با شما ارتباط برقرار کنید

will learn more things you will learn new things  you will discover many more pieces of the puzzle  

چیزهای بیشتری یاد خواهید گرفت چیزهای جدیدی یاد خواهید گرفت قطعات بیشتری از پازل   را خیلی سریعتر کشف خواهید کرد

much faster without having to hit this Plateau  that a lot of people are stuck on all right I see  

بدون اینکه مجبور باشید خیلی به این فلات ضربه بزنید از مردم خیلی خوب گیر کرده‌اند من می‌بینم

people on this for years years okay don't be that  person actually take a little bit of time it's fun  

مردم سال‌ها در این مورد هستند، خب، آن شخص نباشید، واقعاً کمی وقت می‌گذارد سرگرم‌کننده است

it's enjoyable you will actually learn things and  you will feel confident that you did so give it a  

لذت‌بخش است که در واقع چیزهایی یاد می‌گیرید و مطمئن خواهید بود که این کار را انجام داده‌اید.

try all right so test these things you don't have  to believe what I'm saying but if what is uh like  

خیلی خوب تلاش کن پس این چیزها را امتحان کن، مجبور نیستی حرف های من را باور کنی، اما اگر

whatever you've been doing up until this point  if you've not been following my channel if you  

تا این لحظه انجام داده ای چه کاری انجام داده ای، اگر دنبال نکرده ای کانال من اگر

are new to the channel uh give it a try all right  go back and watch some of the videos and see if  

تازه وارد کانال شده‌اید، خوب امتحانش کنید برگردید و برخی از ویدیوها را تماشا کنید و ببینید

I'm telling the truth or not experience it for  yourself but I think you will probably discover  

راست را می‌گویم یا آن را برای خودتان تجربه نمی‌کنم، اما فکر می‌کنم احتمالاً   وقتی این را ندارید متوجه خواهید شد.

when you have no doubt you can a automatically  really become a confidence speaker all right uh  

شک دارم که می‌توانید به‌طور خودکار واقعاً به یک سخنران اعتماد به نفس تبدیل شوید، خیلی

I will leave it here uh if you'd like to learn  more about how I can help you do this instead  

خب   اگر مایلید بیشتر بدانید که چگونه می‌توانم به شما کمک کنم این کار را انجام دهید، به

of you trying to do it all by yourself which does  take a lot more time the learning itself is easy  

جای اینکه سعی کنید همه این کارها را خودتان انجام دهید. زمان بسیار بیشتری صرف یادگیری به خودی خود آسان است

the only thing is having to actually find the  materials and organize them and make sure you  

تنها چیز این است که واقعاً مطالب را پیدا کنید و آنها را سازماندهی کنید و مطمئن شوید که

understand the lessons that's the tricky part all  right so that's the the hard work that I do it's  

درس‌ها را می‌فهمید که بخش دشواری است، بنابراین این کار سختی است که من انجام می‌دهم،

already done for you and if you'd like to learn  more click on the links in the description for  

قبلاً برای شما انجام شده است. و اگر می‌خواهید بیشتر بیاموزید، روی پیوندهای موجود در توضیحات کلیک کنید تا

fluent for life and for Fred have a fantastic  day and I'll see you in the next video bye-bye

برای زندگی و فرد یک روز فوق‌العاده داشته باشید و من شما را در ویدیوی بعدی می‌بینم. خداحافظ