Advanced English Vocabulary: Have - EnglishAnyone.com

guide welcome if you've been let's see following  me for a while it's nice to see you again and  

راهنما خوش آمدید اگر بوده‌اید بیایید ببینیم برای مدتی من را دنبال می‌کنم، خوشحالم که دوباره شما را می‌بینم و

if you're new fantastic I'm always excited to  help new people discover the things that I have  

اگر تازه کار فوق‌العاده‌ای هستید، همیشه مشتاقم به افراد جدید کمک کنم چیزهایی را

discovered over the years I will wait for some  more people to come on but at the beginning of  

که طی سال‌ها کشف کرده‌ام کشف کنند و منتظرشان خواهم بود. چند نفر دیگر بیایند، اما در ابتدای

this video I wanted to find out for the people  out there trying to improve their English I'd  

این ویدیو می‌خواستم برای افرادی که در آنجا تلاش می‌کنند انگلیسی خود را بهبود ببخشند،

like to know why so why are you trying to improve  your English and just let me know in the comments  

می‌خواهم بدانم چرا پس چرا می‌خواهید انگلیسی خود را بهبود ببخشید و فقط به من اطلاع دهید نظرات

well English Today Ohio laughs Ohio that's like  that's like the spelling uh like the the state  

خوب انگلیسی امروز اوهایو می‌خندد، اوهایو می‌خندد ، مانند املای «اوه» مانند «ایالت»

in the United States Ohio uh so anyway just  let me know in the comments down below so why

در ایالات متحده اوهایو اوه، بنابراین به هر حال فقط در نظرات زیر به من اطلاع دهید، پس

why are you learning English and I'd like you  to be specific because the more specific you are  

چرا انگلیسی یاد می‌گیرید و من از شما می‌خواهم  دقیق تر باشید چون هرچه دقیق تر

the better I can help you the sound is good all  right fantastic nice to see you there Arturo uh  

باشید   بهتر می توانم به شما کمک کنم صدا خوب است خیلی عالی است که شما را آنجا می بینم آرتورو اوه

so anyway let me know why you are learning English  just post that right in the comment down below so  

بنابراین به هر حال به من بگویید چرا در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید فقط آن را در کامنت زیر پست کنید تا

you can tell me and again that will help me help  you better so for me personally before I get into  

بتوانید به من بگو و باز هم این به من کمک می‌کند بهتر به شما کمک کنم، بنابراین شخصاً برای من قبل از اینکه وارد

today's lesson the reason I wanted to speak is  because I came to Japan and I couldn't communicate  

درس امروز شوم، دلیلی که می‌خواستم صحبت کنم این است که به ژاپن آمدم و نتوانستم ارتباط برقرار کنم

and so I wanted to learn Japanese gardening  uh and I remember I found a uh so yes if it's  

و بنابراین می‌خواستم باغبانی ژاپنی را یاد بگیرم و یادم می‌آید پیدا کردم بله، بله، اگر

for your job let me know specifically what your  job is so what do you do to be a better teacher  

برای شغل شماست، به من بگویید که شغل شما چیست، پس برای اینکه معلم بهتری شوید، چه کار می کنید،

teacher I'm new here nice to see you there uh  so yes if you tell me like more specifically  

من تازه وارد اینجا هستم، خوشحالم که شما را آنجا می بینم، اوه، بله، اگر به من می گویید به طور خاص تر می

be very specific about about what you'd like  to do and what it is because the more specific  

خواهم بسیار باشید. در مورد کاری که می‌خواهید انجام دهید و چه کاری انجام می‌دهید مشخص است، زیرا

you can get about your goal the easier it is to  achieve that so I came to Japan and uh I found  

هرچه بتوانید هدف خود را مشخص‌تر کنید، رسیدن به آن آسان‌تر است، بنابراین من به ژاپن آمدم و

luckily a gardening teacher I still think it's  amazing that I found one even without being able  

خوشبختانه یک معلم باغبانی پیدا کردم، هنوز هم فکر می‌کنم این شگفت‌انگیز است. من یکی را پیدا کردم حتی بدون

to uh even without being able to speak but  my the man who became my gardening teacher  

اینکه بتوانم حتی بدون اینکه بتوانم صحبت کنم، اما مرد من که معلم

uh he said I have to learn Japanese in order to  to communicate with him and his crew so obviously  

باغبانی من شد او گفت باید ژاپنی یاد بگیرم تا بتوانم با او و خدمه اش ارتباط برقرار

if I can't speak then I can't communicate so I  had a very specific reason to learn obviously  

کنم، اگر نتوانم صحبت کنم. سپس من نمی توانم ارتباط برقرار کنم، بنابراین من بدیهی است که دلیل بسیار خاصی برای یادگیری

I wanted to just communicate in everyday life  with people but it was helpful for me to have  

داشتم   من می‌خواستم فقط در زندگی روزمره با مردم ارتباط برقرار کنم، اما برای من مفید بود که

a very specific goal and that also limited uh  the scope of what I'm learning so in that case  

یک هدف بسیار خاص داشته باشم و همچنین دامنه چیزی را که یاد می‌گیرم محدود می‌کرد، در این

if you if you just have a kind of General  goal of fluency or thinking about what you  

صورت   اگر شما فقط یک نوع هدف کلی دارید از تسلط یا فکر کردن در مورد آنچه که می

want to learn there's a lot of vocabulary I  think there's like over I don't know like a  

خواهید یاد بگیرید، واژگان زیادی وجود دارد، فکر می کنم بیش از

hundred a hundred thousand words in common use in  English and not I mean most of these are not used  

یک صد و صد هزار کلمه در استفاده رایج در انگلیسی وجود دارد و منظور من بیشتر نیست. از این‌ها اغلب استفاده نمی‌شود،

frequently but that's a lot of vocabulary and so  for me for gardening I was able to focus on just  

اما این واژگان بسیار زیادی است و بنابراین، برای من برای باغبانی، توانستم بر روی

a small bit uh learn kind of everyday phrases  and things related to that and so that's how  

کمی تمرکز کنم، برخی از عبارات روزمره و چیزهای مرتبط با آن را یاد بگیرم و به این ترتیب،

I built my fluency so again the more specific  you can be uh the much kind of easier and the  

تسلطم را ایجاد کردم، بنابراین دوباره دقیق‌تر می‌توانید خیلی راحت‌تر و

faster it is to reach your particular goal so  let me look through some of these let's see I  

سریع‌تر به هدف خاص خود برسید، بنابراین اجازه دهید برخی از این موارد را بررسی کنم تا ببینم

wanted to watch my favorite series in English oh  okay yep so some people even if they don't care  

می‌خواستم سریال مورد علاقه‌ام را به زبان انگلیسی تماشا کنم، اوه، بله، بنابراین برخی افراد حتی اگر این کار را انجام نمی‌دهند. نه ج

about speaking so much they want to be able to  understand their favorite TV shows that's great  

آنقدر در مورد صحبت کردن هستند که می‌خواهند بتوانند برنامه‌های تلویزیونی مورد علاقه‌شان را بفهمند، این عالی

it's also teach English nice to communicate with  other people around the world very good to be more  

است، همچنین انگلیسی را خوب یاد می‌دهیم که با افراد دیگر در سراسر جهان ارتباط برقرار کنم، بسیار خوب است که بیشتر

like native speakers to be a better teacher wow  yeah I have like a lot of people who follow follow  

شبیه افراد بومی باشیم تا معلم بهتری باشم وای. بسیاری از افرادی که دنبال می‌کنند

this channel who are teachers nice to see you  all there from Brazil lots of people from Brazil  

این کانال را دنبال می‌کنند که معلم هستند. خوشحالم که شما را در آنجا می‌بینم  همه از برزیل بسیاری از مردم برزیل

what time is it in Brazil it must be in like the  evening I just want to polish my English because  

ساعت در برزیل چه ساعتی است، باید شبی باشد که فقط می‌خواهم انگلیسی خود را صیقل دهم زیرا

I work for an English company so I need to speak  English fluently all right fantastic so it sounds  

من برای یک زبان انگلیسی کار می‌کنم شرکت، بنابراین من باید انگلیسی را روان صحبت کنم، بسیار عالی است، بنابراین به نظر می رسد

like everybody is in the right place then because  what I do is focus on fluency all right so today  

که همه در جای مناسب هستند، زیرا کاری که من انجام می دهم تمرکز بر تسلط کامل است، بنابراین امروز

uh I've done this this is basically  the same lesson that I give 9 47 P.M  

اوه من این کار را انجام دادم، این اساساً همان درسی است که 9 می دهم. ساعت 47 بعدازظهر

actually I think there are there are  several different uh time zones in Brazil  

در واقع فکر می‌کنم چندین منطقه زمانی مختلف در برزیل وجود

isn't it they're like four or five different  it's like a really wide country you've got  

دارد  ، اینطور نیست که آنها مانند چهار یا پنج منطقه متفاوت هستند  مثل یک کشور واقعاً وسیع است

quite a few different time zones hi Andrew  nice to see you again today happy uh so  

چند منطقه زمانی متفاوت دارید سلام و rew  خوشحالم که امروز دوباره شما را می بینم خوشحالم، خیلی

happy hopes they will come to Indonesia one  day good morning yes I'd like to come to  

خوشحالم که آنها یک روز به اندونزی خواهند آمد صبح بخیر بله من می خواهم به

Indonesia there's many places I'd like to go  actually hopefully this uh this covered stuff  

اندونزی بیایم جاهای زیادی وجود دارد که می خواهم بروم در واقع امیدوارم این موارد تحت

clears up for international travel more Japan  is finally opening up well 2 47 a.m in France

پوشش  برای بین المللی روشن شود بیشتر سفر کنید ژاپن بالاخره به خوبی باز می شود 2 ساعت 47 صبح در فرانسه،

oh my goodness wow lots of people teach English  all right so this will be very good for teachers  

وای خدای من، وای بسیاری از مردم انگلیسی را تدریس می کنند، بنابراین این برای معلمان بسیار خوب خواهد بود.

also this might even just be like a great class  obviously for learners but for teachers as well  

so we're going to talk about the word have  make sure I'm getting this in here let's see

بنابراین ما در مورد کلمه have صحبت می کنیم  مطمئن شوید که من این را در اینجا وارد می کنم، بگذارید

let's see all right so we're  going to put have up here

ببینیم اجازه دهید همه چیز را درست ببینیم، بنابراین ما می خواهیم را اینجا قرار دهیم،

now typically when uh people are learning some  new vocabulary or especially teachers or teaching  

معمولاً وقتی افراد در حال یادگیری برخی واژگان جدید یا به ویژه معلمان یا آموزش

vocabulary they will focus on a particular  grammar point so they will do like the past  

واژگان، آنها بر روی یک نکته گرامری خاص تمرکز می‌کنند، بنابراین مانند گذشته

perfect or something you know whatever that that  grammar Point happens to be but I really want to  

عالی عمل می‌کنند یا چیزی که شما می‌دانید هر چیزی که اتفاقاً آن  نقطه گرامر است را انجام می‌دهند، اما من واقعاً می‌خواهم   به

show you how natives learn this vocabulary because  when you understand vocabulary like a native you  

شما نشان دهم که بومی‌ها چگونه این واژگان را یاد می‌گیرند. زیرا وقتی واژگان را مانند یک بومی می‌فهمید،

can speak like a native all right but do keep  keep letting me know your uh your stories about  

می‌توانید مانند یک بومی صحبت کنید، اما به من ادامه دهید داستان‌هایتان درباره

why you're learning English is very interesting  to me and again it helps me do my job better  

اینکه چرا انگلیسی یاد می‌گیرید برای من بسیار جالب است و دوباره به من کمک می‌کند کارم را بهتر انجام دهم.

so we begin with something like have and a  young English-speaking child like I think  

با چیزی مانند have و یک کودک خردسال انگلیسی زبان مانند من فکر می کنم

about my own daughters they're learning  the word have for the first time and it's  

درباره دخترانم که برای اولین بار کلمه have را یاد می

usually something they can physically touch so  they have like I have a a marker so I can have

گیرند و معمولاً چیزی است که آنها می توانند به صورت فیزیکی لمس کنند، به طوری که آنها مانند من یک نشانگر دارند تا بتوانم داشته باشم، شروع کنید.

a marker now just for some simple practice let  me know some other things in the comments right  

اکنون یک نشانگر فقط برای تمرین ساده به من اجازه دهید تا چیزهای دیگری را در نظرات

here that you can have just some simple things  that you can hold like that very easy I want to  

همینجا بدانم   اینجا که می‌توانید چیزهای ساده‌ای داشته باشید  که می‌توانید آن‌ها را به همین راحتی نگه دارید.

make this like a very very simple where's the  teacher USA I'm in Japan right now actually  

من الان

in Japan and it is uh I don't know like 10  because it's a fascinating language oh very nice  

در ژاپن هستم در واقع   در ژاپن و اوه من نمی دانم حدود 10 ، زیرا این یک زبان جذاب است، اوه بسیار خوب

so just let me know some other things you  can have very quickly I want to keep you  

پس فقط به من برخی چیزهای دیگر را که می توانید خیلی سریع داشته باشید به من اطلاع دهید.

keep interested in following this lesson and  it's easier to do that if you have I have a  

در ادامه این درس استراحت کرده‌ام و انجام آن آسان‌تر است اگر شما دارید، من یک

laptop very good fantastic so you have a  computer laptop computer I have a phone

لپ‌تاپ بسیار خوب دارم، بنابراین شما یک لپ‌تاپ کامپیوتری دارید، من یک

all right and again the what we're trying to do  is give you a bunch of examples of something so  

تلفن دارم و دوباره کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم این است که مجموعه‌ای از وسایل را به شما بدهیم. نمونه‌هایی از چیزی به‌طوری

that you really get a strong very good a book  I have an English class all right so there we  

که شما واقعاً یک کتاب قوی خیلی خوب دریافت می‌کنید من یک کلاس انگلیسی دارم خیلی خوب، بنابراین

go we're getting getting a little bit more uh  Advanced with that so I have a phone what Japan  

ما   برویم، کمی بیشتر می‌شویم اوه با آن پیشرفته‌تر می‌شویم، بنابراین من تلفنی دارم که ژاپن

yes but people live all over the place have a  tablet all right yeah very good so these are  

بله، اما مردم همه زندگی می‌کنند یک تبلت داشته باشید، بله، خیلی خوب است، بنابراین اینها

all very simple things that children begin  learning like your your parents are asking  

همه چیزهای بسیار ساده‌ای هستند که بچه‌ها شروع به یادگیری آن‌ها می‌کنند، مثل اینکه والدینتان از شما می‌پرسند

you what do you have and the child usually says  you know I have something in their hand or they  

که چه چیزی دارید و کودک معمولاً می‌گوید می‌دانید که من چیزی در دست دارم یا

can be talking about something about themselves  so they can talk about uh I have like two hands

می‌توانند آن‌ها باشند. صحبت کردن در مورد چیزی در مورد خودشان تا بتوانند در مورد آنها صحبت کنند، مثلاً من دو دست

or I have two eyes or I have green eyes  or I have uh you know thinning hair  

دارم یا دو چشم یا چشمان سبز دارم  یا من موهای نازک

or I have two ears something like that so you  can talk about the physical parts of your body  

دارم   یا من دو گوش چیزی شبیه به آن دارم تا بتوانید در مورد قسمت های فیزیکی صحبت کنید. از شما بدن شما

and and slowly the the meaning of have it  begins to expand and you start working out  

و به آرامی معنی داشتن آن شروع به گسترش می کند و شما شروع به کار می کنید

finding different slightly different meanings  of have this looks a little bit like an like  

پیدا کردن معانی متفاوت کمی متفاوت از اینکه این کمی شبیه موجودات بیگانه به نظر می رسد،

an alien creature but the point is uh if you  just learn like like the Japanese word for  

اما نکته اینجاست که اگر شما فقط مانند ژاپنی ها یاد بگیرید. کلمه برای

have like this kind of have is like like  to hold something so I have something but  

داشتن مانند این نوع داشتن مانند نگه داشتن چیزی است بنابراین من چیزی دارم

there are many different meanings of that now  that's what we're gonna go well I have debt  

اما   معانی مختلفی از آن وجود دارد که اکنون به خوبی پیش می‌رویم.

all right you're getting ahead of me but very  good that's a great example so again we have  

این یک مثال عالی است، بنابراین ما دوباره داریم

you can begin with something physical just to  understand the meaning of it and we really want  

شما می‌توانید با چیزی فیزیکی شروع کنید فقط برای درک معنای آن و ما واقعاً

to give lots of examples so we understand but  everybody gets these and we want to move up  

می‌خواهیم   مثال‌های زیادی ارائه دهیم تا متوجه شویم، اما همه اینها را دریافت می‌کنند و ما می‌خواهیم    به پایه‌ای تر برویم یا به بالاتر برویم.

to more basic or move up to more advanced uses  of the word but following this same basic idea  

استفاده‌های پیشرفته‌تر از این کلمه، اما از همین ایده اولیه پیروی

so I have a marker I have a phone and there could  be also something that you own like you have a cat  

می‌کنم، بنابراین من یک نشانگر دارم، من یک تلفن دارم و ممکن است چیزی هم وجود داشته باشد که شما مالک آن هستید، مثل اینکه یک گربه

or a dog or you could have a house

یا سگ دارید یا می‌توانید خانه داشته باشید،

so now it's not like a physical thing that  you can hold like you can you can kind of  

بنابراین حالا دیگر اینطور نیست. یک چیز فیزیکی که می‌توانید آن را نگه دارید، می‌توانید یک جورهایی

touch a house but the again it's you're  you're getting for more just physically  

خانه‌ای را لمس کنید، اما دوباره این شما هستید  فقط از نظر جسمی بیشتر

holding something to possessing something  oh how was I lost you have a girlfriend yep

می‌خواهید   چیزی در دست بگیرید تا چیزی داشته باشید آه چگونه از دست دادم، شما یک دوست دختر دارید بله

and somebody else said debt also

و یک نفر در غیر این صورت، من

I have debt all right again we're getting more  from the the physical to the non-physical down  

بدهی دارم، خوب دوباره، ما در اینجا از جنبه فیزیکی به غیر فیزیکی بیشتر می‌شویم،

here so the the more abstract ideas  about uh specific things you could  

بنابراین هر چه می‌توانید ایده‌های انتزاعی‌تری درباره چیزهای خاص

have and you can also think mentally  about this very good you have a family

داشته باشید و همچنین می‌توانید از نظر ذهنی درباره این موضوع بسیار خوب فکر کنید. یک خانواده

and you could think again we have if you're  describing yourself the things about yourself we  

داشته باشید و می توانید دوباره فکر کنید که اگر دارید چیزهایی را درباره خودتان توصیف می کنید که ما

can describe using have in the same way so I have  again my features like I have green eyes or two  

می توانیم با استفاده از آنها به همین صورت توصیف کنیم، بنابراین من دوباره ویژگی هایم مانند چشمان سبز یا دو

ears or I have a black shirt I often have a black  shirt have a black shirt on or you could have

گوش یا پیراهن مشکی دارم. اغلب پیراهن مشکی داشته باشید پیراهن مشکی به تن داشته باشید یا ممکن

a fever you have a mustache  you have a bad memory very good

است تب داشته باشید، سبیل دارید، حافظه بدی دارید، بسیار خوب است

or if you want to say you're intelligent you  have a he-man puppet all right so that's more  

یا اگر می‌خواهید بگویید که باهوش هستید، یک عروسک خیمه شب بازی دارید که خیلی خوب است.

of a physical thing like here like an actual a  little little puppet you have all right so I have

یک چیز فیزیکی مثل اینجا مثل یک عروسک کوچک واقعی شما خوب هستید پس من

smarts I have smarts I have a headache I have  the flu yeah these are all very good examples  

باهوش دارم من باهوش دارم سردرد دارم آنفولانزا دارم بله اینها نمونه های بسیار خوبی هستند

so I have smarts you can say wow that kid's got  smarts that kid's got smarts so it just means  

پس من باهوش هستم شما می توانید بگویید عجب آن بچه باهوش است آن بچه باهوش است. این فقط به این معنی است که

intelligence so you have intelligence  or you can say that person has smarts  

هوش، بنابراین شما هوش دارید  یا می‌توانید بگویید آن شخص باهوش است   باهوش‌ها کمی هوشمندی دارند،

smarts has some smarts so you can see all these  really interesting you have glasses again another  

بنابراین می‌توانید همه اینها را ببینید واقعاً جالب است شما دوباره عینک دارید

perfect example of that so you can have like  physical cups or the actual glasses that you  

نمونه کامل دیگری از آن، بنابراین می‌توانید مانند فنجان‌های فیزیکی یا عینک‌های واقعی را داشته باشید.

have here can I say I have dumbs too we wouldn't  say you have dumbs but very good Glenn you're  

اینجا را داشته باشید، می‌توانم بگویم من هم آدم‌های خنگی دارم، نمی‌گوییم شما احمق‌هایی دارید، اما خیلی خوب است گلن، شما

thinking like a native speaker so what Native  children do is they learn a pattern and then  

مثل یک زبان مادری فکر می‌کنید، بنابراین کاری که بچه‌های بومی انجام می‌دهند این است که یک الگو را یاد می‌گیرند و

they ask questions they think I wonder if I could  say the opposite or use this in a different way  

سپس   سؤالاتی می‌پرسند که فکر می‌کنند نمی‌دانم آیا من می‌توانید برعکس آن را بگویید یا به روشی

so instead of saying smarts what about dumbs and  you could like you could say that person has dumbs  

دیگر از آن استفاده کنید. بنابراین به‌جای گفتن باهوش‌ها در مورد احمق‌ها چه می‌شود و ممکن است دوست داشته باشید، می‌توانید بگویید آن شخص خنگ است

the street smarts is another example so Street  smarts is a little bit different than smarts  

هوشمندهای خیابانی مثال دیگری است، بنابراین هوشمندی خیابانی کمی است متفاوت از باهوش‌ها

so to be street smart or to have Street smarts  means you can take care of yourself and you  

بنابراین هوشمند بودن در خیابان یا هوشمند بودن خیابان به این معنی است که می‌توانید از خودتان مراقبت کنید و

know you don't really get into trouble or you can  get out of trouble if you have something usually  

می‌دانید که واقعاً دچار مشکل نمی‌شوید یا می‌توانید از مشکل خلاص شوید اگر معمولاً

for just dealing with people and walking around  outside that kind of thing to have Street smarts  

چیزی برای برخورد با مردم و راه رفتن دارید. اطراف خارج از این چیزها برای داشتن هوشمندهای خیابانی

very good so smarts in a similar way you have a  broken heart very good oh no good example though  

بسیار خوب، بنابراین باهوش است به روشی مشابه، شما یک قلب شکسته دارید خیلی خوب، اوه مثال خوبی نیست، هرچند

I hope you don't have an actual broken heart  but the same thing yeah we'll write that up here  

امیدوارم که شما یک قلب شکسته واقعی نداشته باشید، اما همان چیزی است که بله، ما خواهیم نوشت که تا اینجا

okay a broken heart broken heart  perfect example so we have our heart  

باشه یک قلب شکسته قلب شکسته مثال عالی برای اینکه ما قلبمان را داشته باشیم

here everything is going well with  the relationship and then blah oh no

اینجا همه چیز با رابطه خوب پیش می رود و بعد بلا اوه

it's broken I have a broken heart a  broken heart all right so everyone  

نه شکسته است من یک قلب شکسته دارم یک قلب شکسته خیلی خوب بنابراین

understands these basic examples very  well it should be pretty easy again  

همه   این مثال های اساسی را خیلی خوب می فهمند. باید دوباره خیلی راحت باشد

you're thinking either a physical thing  that you can hold or something about you  

شما یا به یک چیز فیزیکی فکر می‌کنید  که می‌توانید آن را نگه دارید یا چیزی در مورد شما

I have doubt another good example so  we're getting a bit more abstract oops

من به مثال خوب دیگری شک دارم، بنابراین داریم کمی انتزاعی‌تر می‌شویم.

to have doubt to have doubt all right everyone  following this so far making making everything  

خیلی خب همه این را تا اینجا دنبال می‌کنند و همه چیز را

clear I'm going kind of slowly with this but  I really want everyone to get the examples  

روشن می‌کنند   من به آرامی این کار را انجام می‌دهم، اما من واقعاً می‌خواهم همه مثال‌ها را دریافت کنند.

uh then do do then and then have the same  pronunciation then and then then and then  

are are actually different you can listen  yeah I have an idea another good one so then  

متفاوت است می توانید گوش کنید بله من یک ایده خوب دیگر دارم، پس

more than but you will sometimes as a native  speaker is saying this they will say uh then  

بیشتر از اما شما گاهی اوقات به عنوان یک زبان مادری  این را می گویید، آنها می گویند آه، پس

like I have more than I have more than I have more  than just because it's faster and easier to say I  

مثل من بیشتر از دارم بیشتر از بیشتر دارم فقط به این دلیل که سریعتر است و راحت تر می توانم بگویم

have more than I have more than enough money I'm  taller than that other person so even though you  

من    بیشتر از پول کافی دارم، من قد بلندتر از آن شخص دیگر هستم، بنابراین حتی اگر

you would speak it clearly the pronunciation is  different you would say than that's why people  

شما   آن را واضح صحبت می کنید، تلفظ متفاوت است از این که

will often write it incorrectly I remember even  in college I would still write that incorrectly  

مردم اغلب آن را اشتباه می نویسند. در دانشگاه من هنوز آن را اشتباه می‌نویسم

sometimes so I would be comparing something and  I would say then like more more than more than  

گاهی اوقات چیزی را با هم مقایسه می‌کنم و  می‌گویم دوست دارم بیشتر از بیشتر از

just because it sounds the same when people are  speaking like that very embarrassing I know but  

فقط به این دلیل که وقتی مردم چنین صحبت می‌کنند یکسان به نظر می‌رسد. خیلی شرم آور است، می دانم، اما

uh the correct obviously is more than more than  but remember in actual conversations you want you  

اوه، واضح است که درست بیشتر از  است، اما به یاد داشته باشید که در مکالمات واقعی می

want to listen carefully to what other people  are saying and that's what's going to give you  

خواهید   بخواهید با دقت به آنچه دیگران می گویند  گوش دهید و این همان چیزی است

uh the real pronunciation that people are using  but remember also it's about the context so if  

که تلفظ واقعی مردم را به شما می دهد. این مربوط به زمینه است، بنابراین اگر

you are trying to speak clearly and pronounce  things very well more than at more than more  

می‌خواهید واضح صحبت کنید و چیزها را خیلی خوب تلفظ کنید،

than it's same sound as cat more than more than  cat so this is this short vowel a sound ah more  

بیشتر از بیشتر از  cat، همان صدای گربه است، بنابراین این مصوت کوتاه است یک صدا آه بیشتر

than cat same sound but when we pronounce it it  sounds like then like a short e sound all right  

از همان صدای گربه، اما وقتی ما آن را تلفظ می‌کنیم مثل یک صدای کوتاه e

all right so moving along again want to make sure  everybody understands this even at a basic level  

درست است   خیلی خوب است، بنابراین با حرکت دوباره می‌خواهید مطمئن شوید همه این را حتی در سطح ابتدایی

a child can understand this lesson so we want  to move let me erase some of this over here

می‌فهمند   یک کودک می‌تواند این درس را بفهمد، بنابراین ما می‌خواهیم  حرکت کنیم، اجازه دهید برخی از این را پاک کنم

all right so we're going to move perfectly  very good well thank you very much Carlos  

خوب است، بنابراین ما کاملاً خوب حرکت خواهیم کرد خیلی خوب از شما بسیار متشکرم

all right so continuing along with have we  want to get a little bit more advanced with  

کارلوس   خیلی خوب است، بنابراین در ادامه با ما می‌خواهیم با

that so we've already had a few of  these so we have an idea or doubt or  

قبلاً چند مورد از اینها را داشته‌ایم، بنابراین ما یک ایده یا شک داریم یا

fun to have fun have fun so you can say have  fun or have a good what oh my goodness uh good

سرگرمی برای لذت بردن از آن لذت ببرید، بنابراین می‌توانید بگویید خوش بگذرانید یا خوش بگذرانید.

a good time so you can have an idea  

where you have doubt you can also talk about  having a doubt have your attention very good

شک شما همچنین می توانید در مورد شک داشتن صحبت کنید توجه شما بسیار خوب است

to have attention excellent so to have it have  an idea have doubt have fun have a good time

تا توجه عالی داشته باشید بنابراین برای داشتن آن ایده شک داشته باشید لذت ببرید زمان خوبی

have fear have fear I have a lot of  fear or you can tell people have no  

داشته باشید ترس داشته باشید ترس داشته باشید من ترس زیادی دارم یا می توانید به مردم بگویید که هیچ

fear you will see this uh Daybreak  have a proposal yeah a proposal

می ترسید این را ببینید اوه سپیده دم یک پیشنهاد داشته باشید بله یک پیشنهاد

to have a proposal so again these are things  that you can you can kind of have something  

برای داشتن یک پروپوزال، بنابراین دوباره اینها چیزهایی هستند که می توانید

a little bit more abstract but you can  also have these in different experiences

چیزی  کمی انتزاعی داشته باشید، اما می توانید همچنین در تجربیات مختلف این موارد را داشته باشید،

so when we talk about what experience do you have  

بنابراین وقتی در مورد آن صحبت می کنیم چه تجربه‌ای دارید

what experience do you have or what experience  are you having right now what experience so you  

چه تجربه‌ای دارید یا چه تجربه‌ای در حال حاضر دارید، چه تجربه‌ای

can have doubt have fun have a good time  and same way you could have a bad time

دارید تا   شک داشته باشید خوش بگذرانید و به همین ترتیب ممکن است اوقات بدی داشته

or you could have trouble have a  dream that's another one so that's  

باشید یا ممکن است مشکل داشته باشید. یکی پس آن است

again that same kind of thing here I have a dream

ag در همین حال من یک رویا

you can have trouble

می بینم که شما می توانید مشکل داشته باشید

to have trouble doing something  to have faith another good one

برای انجام کاری مشکل داشته باشید برای اینکه ایمان داشته باشید یک کار خوب دیگر

you could have a little bit more  advanced way of explaining to have  

می توانید کمی بیشتر روش پیشرفته تری برای توضیح

trouble you could say have again we have  a good time or you could have a hard time

مشکل  داشته باشید می توانید بگویید دوباره به ما خوش می گذرد یا ممکن است به سختی

so to say you have trouble with something oh  I'm having a hard time have Goosebumps so just  

بتوانید بگویید که با چیزی مشکل دارید اوه، من به سختی می گذرانم، بنابراین

had dinner that's another good example but you  can see how all of these different examples they  

فقط   شام را خوردم، این مثال خوب دیگری است، اما می توانید ببینید که چگونه همه این مثال های مختلف

get into your mind and they start expanding your  understanding to have patience another good one

در ذهن شما وارد می شوند. شروع به گسترش درک خود کنید تا شکیبایی دیگری داشته باشید،

so these are all things that young kids are  learning and as you start learning more like  

بنابراین اینها همه چیزهایی هستند که بچه‌های جوان در حال یادگیری هستند و زمانی که شما شروع به یادگیری بیشتر شبیه به

a native speaker that's how you really start  expanding your use of that and another thing you  

یک زبان مادری می‌کنید، واقعاً شروع به گسترش استفاده از آن می‌کنید و چیز دیگری که هنگام

notice as you're learning these different examples  is that there's not just one way to explain things  

یادگیری متوجه می‌شوید. این مثال‌های مختلف این است که فقط یک راه برای توضیح چیزها وجود

all right oh hey man happy to see you I learned  a lot frame videos thank you glad to hear it  

ندارد   خیلی خوب، آه، مرد خوشحالم که شما را می‌بینم ، ویدیوهای فریم زیادی یاد گرفتم، از شنیدن آن‌ها خوشحالم

so to have experience have an idea have doubt  have fun have a good time all of these different  

بنابراین برای داشتن تجربه فکر کن شک داشته باش  خوش بگذران

things these are ways of expressing a different  experience and so when we get a little bit more  

همه این چیزهای مختلف   اینها راههایی برای بیان یک تجربه متفاوت هستند و بنابراین وقتی کمی سخت تر شدیم

difficult can I say have some sleep or have a  good time yep you can talk about like have a rest

می توانم بگویم کمی بخوابیم یا وقت خوبی داشته باشیم بله می توانید درباره آن صحبت کنید. یک خارجی استراحت کنید

foreign or have a have a nap but these are  again it's another related thing where we're  

یا چرت بزنید، اما اینها دوباره چیزهای مرتبط دیگری هستند که در آن ما به

kind of owning something or controlling  it for a little bit like to have control

نوعی مالک چیزی هستیم یا آن را برای مدتی کنترل می کنیم، مثل اینکه

over something or uh we're controlling  it in the in like we're controlling it  

روی چیزی کنترل داشته باشیم یا آه، آن را در همان حالت کنترل می کنیم. به موقع آن را کنترل می‌کنم،

in time like to have a nap have a shower uh  have a bath have courage another good one

مثل چرت زدن، دوش گرفتن، حمام کردن، شجاعت دیگر، یک

courage have courage can we replace have with get  all right now I didn't want to cover get in this  

شجاعت دیگر، شجاعت داشته باشیم، آیا می‌توانیم آن را با گرفتن جایگزین کنیم.

video but I I guess this is a good time have  a toothache headache same kind of thing have  

زمان خوبی است داشتن  دندان درد سردرد همان

a stomach ache an earache an eye ache you know  any kind of like brain thing have a break yep  

چیزی   معده درد، گوش درد، چشم درد می‌دانید هر نوع چیزی مانند مغز استراحت داشته باشد، بله

to have a break have a rest I want to just very  

، استراحت داشته باشید، استراحت کنید.

clearly because people are asking  about for someone to ask about get

در مورد برای کسی تی o در مورد دریافت بپرسید

so you can imagine a person and natives natives  are kind of thinking about the grammar this way  

تا بتوانید تصور کنید که یک شخص و بومیان بومی دارند به نحوی به گرامر

or thinking about the vocabulary this way when  you have something you own it or control it or  

فکر می کنند یا به واژگان این گونه فکر می کنند وقتی چیزی دارید که آن را دارید یا کنترل می کنید یا

uh are holding it in your hand it's it's kind  of something that you so this we could think  

آن را در دست می گیرید. از چیزی که شما می‌توانید

about this bubble as hat all right but get is  like motion from one thing to something else  

در مورد این حباب به‌عنوان کلاه فکر کنیم، اما به دست می‌آوریم، مانند حرکت از یک چیز به چیز دیگر است

okay so motion from one thing to something else  would we get all right so again all the examples  

خوب است، بنابراین حرکت از یک چیز به چیز دیگر، آیا ما همه چیز را درست می‌کنیم، پس دوباره همه

you're giving get sick get tired it's like you're  moving from like a happy state to an unhappy state  

مثال‌هایی که می‌زنید مریض شدن خسته شدن مثل این است که از حالت شادی به حالت ناخوشایندی

so you're moving from one place to  another from one state to another  

می روید   بنابراین در حال حرکت از یک مکان به جای دیگر از حالتی به حالت دیگر

to I got confused same kind of thing all  right so you're you're talking about like  

به من گیج می شود، خوب، پس شما هستید در مورد اینکه

at first you understood something but then you  got confused so you moved to a different place  

در ابتدا چیزی فهمیدی اما بعد گیج شدی پس به جای دیگری نقل مکان کردی، خیلی

all right so when we think about getting something  there's it's the motion that we're talking about  

خوب، بنابراین وقتی به چیزی فکر می‌کنیم، حرکتی که در مورد آن صحبت می‌کنیم،

get to get stunned all right or even something  as simple as getting uh like a present  

بهت زده می‌شویم یا حتی چیزی به همین سادگی مثل

so you get a present where you get a car or you  get a dog or you get you know whatever you got  

هدیه گرفتن   بنابراین در جایی که ماشین می گیری یا سگ می گیری یا هر بیماری که گرفتی می

sick same kind of idea we're talking about moving  from one thing to another so I got a present from  

فهمی   همان ایده ای است که ما در مورد حرکت از چیزی به چیز دیگر صحبت می کنیم. یک هدیه از

my mom something moved from one thing to me  and then once I got it now I have the present  

مادرم گرفتم، چیزی از یک چیز به من منتقل شد و بعد یک بار که آن را گرفتم، اکنون هدیه را دارم

okay that makes sense so the movement from one  thing to another and then we have now we have that  

خوب که منطقی است، بنابراین حرکت از یک چیز به چیز دیگر و سپس ما اکنون آن

thing so I got a present and now I have a present  all right so the these are slight differences in  

چیز را داریم، بنابراین من یک هدیه گرفتم و اکنون من یک هدیه دارم، بنابراین این تفاوت‌های جزئی

the way natives are thinking about things that  usually non-natives are not but this is why we  

در طرز فکر بومی‌ها درباره چیزهایی است که معمولاً غیربومی‌ها نیستند، اما به همین دلیل است که ما

want to make sure everybody understands  this so I got some debt from my dad okay  

می‌خواهیم مطمئن شویم همه این را می‌فهمند، بنابراین من از پدرم بدهی گرفتم.

Drew what do you think about Active Learning  regarding English learning influency what  

نظرتان را در مورد یادگیری فعال درباره تأثیرگذاری یادگیری زبان انگلیسی ترسیم

do you mean by that rather be more specific  about Active Learning all right so moving on

کنید. منظورتان از این کار چیست، به جای اینکه در مورد یادگیری فعال دقیق‌تر باشید، خیلی خوب است، بنابراین در

now here's where people start getting stuck  we're going to get a little bit more a little  

حال حاضر ادامه دهید اینجا جایی است که مردم شروع به گیر کردن می‌کنند ما کمی بیشتر می‌شویم

bit more advanced here uh and continuing to  talk about experience there all right so if  

اینجا کمی پیشرفته‌تر است، اوه و ادامه صحبت کردن در مورد تجربه در آنجا خیلی خوب است، بنابراین اگر

you want to talk about when you did something  or an experience that you had so like I have

می‌خواهید در مورد زمانی که کاری انجام می‌دهید یا تجربه‌ای که داشته‌اید صحبت کنید، مثل

I have played baseball pardoned my uh bad  writing here so I have played now instead  

من بیسبال بازی کرده‌ام، بد من را ببخشید که اینجا نوشتم، بنابراین اکنون بازی کردم در

it's it's a little bit more advanced but it's  the same basic idea of having an experience  

عوض   این کمی پیشرفته‌تر است، اما این همان ایده اولیه داشتن یک تجربه است

so I have played baseball I have danced we're just  meaning that here I am now so we're going to put  

بنابراین من بیسبال بازی کرده‌ام و رقصیده‌ام، فقط به این معنی است که من اکنون اینجا هستم، بنابراین می‌خواهیم

myself here this is Drew lovely Drew here today  and we've got some period in the time here and  

خودم را اینجا بگذاریم این درو دوست‌داشتنی است امروز اینجا و ما یک دوره زمانی در اینجا

we've got the future over here so this is the  pat and so at some point I had this experience  

داریم و   ما آینده را در اینجا داریم، بنابراین این اتفاق است و بنابراین در مقطعی من این تجربه را

I have visited the museum so the same thing I  have visited the museum and then you're adding  

داشتم   من از موزه بازدید کرده‌ام، بنابراین همان چیزی که از موزه بازدید کردم و سپس در حال افزودن

on making it even more even more interesting  several times all right now right now when  

به جالب‌تر کردن آن هستید چندین بار در حال حاضر، وقتی

people are going to start talking about grammar  points I know people will say wait a minute this  

مردم شروع به صحبت در مورد نکات دستور زبان می‌کنند، می‌دانم که مردم می‌گویند یک لحظه صبر کنید این

is the present perfect this is the past perfect  remember if you ask a native English speaker  

حال حاضر کامل است این گذشته کامل است اگر از یک فرد انگلیسی زبان مادری بپرسید

uh they do not know what the present perfect  or the past perfect or any of that is okay they  

اوه آنها نمی دانند حال کامل یا گذشته کامل یا هر کدام از اینها مشکلی

won't be able to tell you say hey can you  give me an example of the present perfect  

ندارد   نمی توانند به شما بگویند هی می توانید یک مثال از حال کامل به من بدهید

and they will say what do you mean by that  but they can talk about their experiences at  

خواهد گفت که منظور شما از آن چیست، اما آنها می توانند در مورد تجربیات خود در

different times and this is what I'd like you to  have uh in your mind to have in your mind okay  

زمان های مختلف صحبت کنند و این چیزی است که من دوست دارم شما در ذهن خود داشته باشید تا در ذهن خود داشته

remember native speakers don't know what  the present perfect is most of them do not  

باشید. آیا اکثر آنها نمی

they know maybe maybe some very basic words  about the language all right now you get my  

دانند شاید کلمات بسیار ابتدایی در مورد زبان در حال حاضر شما ویدیوهای  من را دریافت می کنید

videos now again you can say get like you receive  them or you understand them same kind of thing  

اکنون دوباره می توانید بگویید که آنها را دریافت می کنید یا آنها را می فهمید

like the way you approach things yes so my  way of approaching things is the native way of  

مانند روشی که به مسائل برخورد می کنید بله بنابراین روش من برای نزدیک شدن به چیزها، روش بومی

approaching things and this is how most people  teach their children a language all right most  

نزدیک شدن به چیزها است و این همان روشی است که بیشتر مردم به فرزندان خود یک زبان را یاد می‌دهند،

people actually don't don't think about it  so logically they really just give lots of  

خیلی‌ها در واقع به آن فکر نمی‌کنند.

information and children are very good at figuring  out the patterns but people can do a much better  

در کشف الگوها بسیار خوب هستند، اما مردم می‌توانند کار بسیار بهتری

job of teaching their kids all right but again the  same idea just like you have a marker all right

انجام دهند و به بچه‌هایشان آموزش دهند، اما دوباره همان ایده درست مثل شما که یک نشانگر

just like you have a marker it's the same  thing you can have a marker or you can have  

دارید درست مثل شما یک نشانگر، همان چیزی است که می‌توانید یک نشانگر داشته باشید. یا می‌توانید

an experience okay so I have and you're  talking about something in the past like  

تجربه‌ای داشته باشید، پس من دارم و شما  در مورد چیزی در گذشته صحبت می‌کنید، مثل

that so it happened already so I have played  baseball I have seen that movie I have seen it  

که قبلاً اتفاق افتاده است، بنابراین من بیسبال بازی کرده‌ام، آن فیلم را دیده‌ام، آن را دیده‌ام

okay I have watched I have played I have eaten  so again just being very simple about it I have  

باشه من تماشا کردم بازی کردم من خوردم بنابراین باز هم خیلی ساده در مورد آن

played something something like that all right  so you're just talking about the ideas like you  

هستم   چیزی شبیه به آن را بازی کرده ام خیلی خوب  بنابراین شما فقط در مورد ایده هایی مانند خودتان صحبت می

you have you're holding that experience it's  something that you own it's a part of you  

کنید   که دارید آن تجربه را دارید، چیزی است که شما مالک آن هستید، بخشی از وجود شماست

that's all that means all right now you  can use just the basic past tense to talk  

به این معنی است در حال حاضر شما می توانید فقط از زمان گذشته اصلی برای صحبت

about you know something that happened like  yesterday I played so I can just erase this

کردن استفاده کنید.

and just talk about it's talking about the same  thing but just in a slightly different meaning  

g

okay it's it's essentially the same thing  though we're talking about something that  

بسیار خوب، اساساً همان چیزی است هرچند ما در مورد چیزی صحبت می‌کنیم که

happened in the past and either you're talking  about the event or you're talking about you  

در گذشته اتفاق افتاده است و یا شما در مورد آن رویداد صحبت می‌کنید یا در مورد شما صحبت می‌کنید

holding the event okay it's just a part of you  so that's the that's the main difference with  

درست است که رویداد را برگزار می‌کنید، این فقط بخشی از شماست پس همین تفاوت اصلی

this when natives are thinking huh like oh I  have that experience I have that experience  

با   وقتی بومی‌ها فکر می‌کنند، آه، من آن تجربه را دارم، من آن تجربه

I have seen that before I've seen  that movie I have played that game  

را دارم   دیده‌ام که قبل از دیدن آن فیلم، آن بازی

I have done that thing I have been to some  place I have lived in a different country  

را انجام داده‌ام   آن کاری را انجام داده‌ام که در جایی بوده‌ام که زندگی کرده‌ام. در کشور دیگری   خیلی

all right is everyone make uh does this make  sense I really want people to understand the  

خوب است، آیا این منطقی است، من واقعاً می‌خواهم مردم تفاوت را درک کنند،

difference because you can talk about the  same thing in slightly different ways okay  

زیرا شما می‌توانید در مورد یک موضوع به روش‌های کمی متفاوت صحبت کنید، خوب است

so you can talk about seeing played  danced or you have seen you have played  

بنابراین می‌توانید در مورد دیدن رقصیدن یا دیده‌اید که بازی کرده‌اید صحبت کنید.

if you want to talk about the experience what is  the role of NLP learning neuro linguistic program  

اگر می‌خواهید درباره این تجربه صحبت کنید که نقش برنامه زبان‌شناختی عصبی یادگیری NLP

that's that's a whole different topic for NLP  but I want to make sure everybody understands  

چیست، این موضوع کاملاً متفاوت برای NLP است، اما من می‌خواهم مطمئن شوم که همه آن‌ها را می‌فهمند.

as I have travel abroad so I traveled abroad  typically we're just talking about a specific  

به خارج از کشور سفر کنم، بنابراین من به خارج از کشور سفر کردم معمولاً ما فقط در مورد یک  رویداد خاص صحبت می‌کنیم،

event usually like I did something yesterday  or last week why not I was playing all right  

معمولاً مثلاً کاری را دیروز یا هفته گذشته انجام دادم، چرا خوب بازی نمی‌کردم

now before we talk about some other examples  I want to make this point clear okay so I have  

اکنون قبل از اینکه در مورد نمونه‌های دیگر صحبت کنیم  می‌خواهم این نکته را روشن کنم، پس من

smarts now but maybe I didn't have smarts  before I wasn't wasn't so smart before  

الان باهوشی دارم اما شاید قبل از اینکه نبودم باهوشی نداشتم قبلاً آنقدر باهوش نبودم

but again the basic idea is if  we're talking about the event

اما دوباره ایده اصلی این است که اگر در مورد رویداد صحبت می‌کنیم،

like I saw I went I played I did just very  simple regular past just talking about this  

مثل اینکه دیدم رفتم بازی کردم، فقط گذشته معمولی خیلی ساده انجام دادم فقط در مورد این صحبت کردم

so what did you do yesterday yesterday  I went to the park yesterday I ate some  

پس دیروز چه کار کردی  من دیروز به پارک رفتم،

dinner yesterday I played chess okay but if  you want to talk about saying you have had  

دیروز شام خوردم، خوب شطرنج بازی کردم، اما اگر می‌خواهی دوباره در مورد گفتن تجربه‌ای صحبت

some experience again it's the same thing I  have played something I have done that before

کنی، این همان چیزی است که من چیزی بازی کرده‌ام که دارم. قبلاً این کار را انجام

and so when you want to ask someone the same  thing have you had the experience have you had  

داده‌اید و بنابراین وقتی می‌خواهید همان چیزی را از کسی بپرسید ، آیا تجربه‌ای را داشته‌اید، آیا قبلاً

that experience before yes I have no I have not  so have you have you ever played baseball before  

آن تجربه را داشته‌اید، بله، من نه ، انجام نداده‌ام، پس آیا قبلاً بیسبال بازی

have you ever been to Japan  or maybe you live in Japan now  

کرده‌اید. شاید شما اکنون در ژاپن زندگی می‌کنید،

all right so when we're talking about different  different experiences uh I get I get some  

پس وقتی در مورد تجربیات مختلف صحبت می‌کنیم، متوجه می‌شوم که برخی

people asking me questions often about like  when we have something at a particular time

افراد اغلب از من سؤالاتی می‌پرسند، مثلاً وقتی چیزی در یک زمان خاص

and we're talking about a time period so we can  talk about something continuing also so I have

داریم و در مورد یک دوره زمانی صحبت می‌کنیم. می‌توانم درباره‌ی چیزی صحبت کنم که ادامه دارد، بنابراین

been playing

من بازی

so I have been playing means we're  talking about it started in the past

می‌کردم، بنابراین بازی می‌کردم یعنی ما درباره آن صحبت می‌کنیم که از گذشته شروع شده است

and it's continuing until now so I have  been doing something for a long time  

و تا الان ادامه دارد، بنابراین من برای مدت طولانی کاری انجام می‌دهم،

so it's not just I have the  experience I have the experience  

بنابراین فقط تجربه آن را ندارم. من تجربه

continuing that's what we're talking about so I  have been teaching for wow 20 20 years I think  

ادامه دادن این چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم، بنابراین 20 20 سال است که تدریس می کنم، فکر می کنم

20 years a long time I have been studying now  again again we have have been doing something  

20 سال طولانی است که اکنون درس می خوانم دوباره کاری را انجام داده ایم

but if we don't want to talk about until now  we can just cut it off here like the experience

اما اگر نمی خواهیم در مورد تا کنون صحبت کنید ما فقط می‌توانیم آن را در اینجا قطع کنیم، مانند تجربه‌های

experiences from here to here so  I I was doing something or I had  

تجربه‌ای از اینجا به اینجا، بنابراین من داشتم کاری انجام می‌دادم یا

been playing so I had been playing for a  long time but now I don't anymore all right  

داشتم   بازی می‌کردم، بنابراین مدت‌ها بود که بازی می‌کردم، اما اکنون دیگر خوب

now I don't want to get too complicated but the  the main point of this lesson is really just  

نیستم  نمی خواهم خیلی پیچیده می شود، اما نکته اصلی این درس واقعاً این است که

to show you looking at the use of have we're  talking about holding something so I've been  

به شما نشان دهیم به استفاده از have ما در مورد نگه داشتن چیزی صحبت می کنیم، بنابراین من

learning English since covert yep another perfect  example so you're talking about that this is the  

انگلیسی را از زمانی که مخفیانه یاد می گیرم، مثال عالی دیگری است، بنابراین شما در مورد آن صحبت می کنید. این

most basic way of understanding it but you can  control the amount of time so I have been doing  

ابتدایی‌ترین راه برای درک آن است، اما شما می‌توانید مقدار زمان را کنترل کنید، بنابراین

it for a certain amount of time or I will have  been if you're talking about the future again I  

من برای مدت معینی این کار را انجام می‌دهم یا اگر دوباره درباره آینده صحبت می‌کنید، این

don't want to get to uh too complex give you  too many examples but the point is the same  

کار را انجام می‌دهم. خیلی پیچیده به شما مثال‌های زیادی می‌زنم، اما نکته یکسان

idea the same basic idea of have goes all the way  through you haven't learned to draw on the board

است، ایده‌ی اصلی یکسان است، شما یاد نگرفته‌اید که چگونه روی تخته نقاشی بکشید،

yes I haven't learned how to draw I'm my drawing  skills are actually okay they're okay but  

بله، من یاد نگرفته‌ام که چگونه نقاشی کنم، من خودم هستم مهارت‌های نقاشی در واقع اشکالی ندارد، آنها مشکلی ندارند، اما

my problem is when I write I've been I've been  I have been I have been trying to write quickly  

مشکل من این است که وقتی می‌نویسم، بوده‌ام، بوده‌ام، بوده‌ام،

I have been trying to write quickly okay any  questions about anything I've covered so far  

سعی کرده‌ام سریع بنویسم. تا کنون

any questions about that let's see I've watched  this movie but can we say I watch this movie  

هر سؤالی در مورد آن دارید، بگذارید ببینیم این ماه را تماشا کرده‌ام رقابت کنید، اما آیا می‌توانیم بگوییم من این فیلم را می‌بینم

without saying specific moments yes so same  idea okay you can talk about this just to say  

بدون گفتن لحظات خاصی بله، همین ایده، خوب شما می‌توانید در مورد این صحبت کنید فقط برای گفتن

like if you if you just want the focus to be the  movie I have seen the movie you're talking about  

لایک کنید اگر می‌خواهید تمرکز فیلمی باشد که من فیلمی را که در مورد آن صحبت می‌کنید دیده‌ام

your experience or just I watched the movie you're  talking about the movie I've never played baseball  

تجربه کردم یا فقط فیلمی را تماشا کردم که درباره آن صحبت می‌کنید، فیلمی که من هرگز بیسبال بازی نکرده‌ام

what the difference is a little confusing  awesome explanation okay I'm getting both  

so people saying they don't understand  and some people saying they do and this  

را تماشا کردم.

is the value of naturally varied review  really you get lots of examples and the  

این ارزش یک بررسی متنوع طبیعی است واقعاً شما مثال‌های زیادی دریافت می‌کنید و

point is to get many many examples until it  really sinks in that you really have Wellness

نکته این است که نمونه‌های بسیار زیادی را به دست آورید تا زمانی که واقعاً غرق شود که شما واقعاً سلامتی دارید

I will be I will be in uh in in November  actually I'll be up in Cocoa November  

من خواهم بود من در نوامبر خواهم بود  در واقع من بلند خواهم شد. در کاکائو نوامبر

I was kind of some of this neck how much uh how  month do you do learning English what do you  

من یک جورهایی این گردن را داشتم که چند ماه چقدر انگلیسی را یاد

mean by that oh my God I have to do something  in the not too distant past translate for us  

می‌گیری، منظورت از این است که اوه خدای من باید کاری انجام دهم در گذشته‌ای نه چندان دور برای ما ترجمه کن

so it just says good morning uh let's see this

پس فقط می‌گوید صبح بخیر اوه بیایید این را ببینیم

we saw from the bus really

ما از اتوبوس دیدیم که واقعاً

double that ah that must have been  must have been a while ago when was  

دوبرابر آه که باید می‌بود، باید چند وقت پیش بود، وقتی بود

that let me know in the in the comment when I was

که در کامنت به من اطلاع داد، وقتی

pardon me I'm like reading  some quick Japanese up there

عفو کردم، دوست دارم چند ژاپنی سریع آن بالا بخوانم، خوب است،

all right but any questions about this I want to  make sure people really understand it the goal is  

اما هر سؤالی دارید. در این مورد، می‌خواهم مطمئن شوم که مردم واقعاً آن را درک می‌کنند، هدف این است

not to to have a perfect understanding the first  time you hear it it's really to understand oh  

که اولین باری که آن را می‌شنوید، درک کاملی نداشته باشید، بلکه واقعاً درک کنید آه

I can have a physical thing just like I have  this marker and I can have an experience in the  

من می‌توانم یک چیز فیزیکی داشته باشم، درست مثل این که این نشانگر را دارم و می‌توانم تجربه‌ای داشته باشم. به

same way but I can have fun like right now I am  having fun or I had fun in the past or if I want  

همین ترتیب، اما من می‌توانم مثل همین الان سرگرم باشم یا در گذشته خوش بگذرانم، یا اگر

to say hey I just like that experience is part  of me like I have had fun okay so right now I am

بخواهم بگویم سلام، دوست دارم این تجربه بخشی از وجود من است، مثل اینکه لذت برده‌ام، خوب، پس الان هستم

having fun I'm having fun and  then we have in the past I had fun

خوشگذرانی من در حال خوش گذرانی هستم و بعد از آن در گذشته لذت بردم

and then we can talk about like have you ever had  something have you ever had fun so just talking  

و سپس می توانیم در مورد چیزی صحبت کنیم که تا به حال لذت برده اید، بنابراین فقط

about the experience rather than talking about  like the the thing that you did so it's basically  

درباره تجربه صحبت کنید به جای صحبت کردن در مورد آن مانند چیزی که شما دارید. این

the same thing the same idea but this is how  natives are thinking a little bit differently  

کار اساساً همان ایده مشابه است اینگونه است که بومی‌ها کمی متفاوت فکر می‌کنند.

are you talking about an experience or you just  want to talk about a thing that happened okay  

آیا شما در مورد تجربه‌ای صحبت می‌کنید یا فقط می‌خواهید درباره چیزی که اتفاق افتاده صحبت کنید، خوب است.

I have had to do something please when to use  I have had to ah so I have had to so it just  

این فقط

means like if you're if you're in the past  it's the same idea if you want to make it  

به این معنی است که اگر در گذشته هستید، اگر می‌خواهید آن را کمی چالش‌برانگیزتر کنید، همین ایده است

make it a little bit more even more challenging  so right now start with the present it's always  

، بنابراین همین الان از زمان حال شروع کنید،

easiest to think about right now so I have  to do something all right so have to means  

فکر کردن در مورد آن همیشه راحت‌تر است. من باید کاری را به درستی انجام دهم، بنابراین باید به این معنی باشد که

like you definitely like you must do that thing I  have to do that all right so in the past I had to

مانند شما قطعاً دوست دارید این کار را انجام دهید، من باید آن کار را درست انجام دهم، بنابراین در گذشته مجبور بودم

same ideas you're just talking about it at a  different time so yesterday I had to take out  

همان ایده هایی را داشته باشم که شما فقط در زمان دیگری در مورد آن صحبت می کنید، پس دیروز من

the trash yesterday I had to take out the trash I  had to but if we want to talk about the experience  

دیروز مجبور شدم سطل زباله را بیرون بیاورم، من باید زباله هایی را که باید بیرون می آوردم ، اما اگر می خواهیم درباره تجربه صحبت کنیم

or we want to say like it's like a  part of me then we just say yes I  

یا می خواهیم بگوییم که مثل بخشی از وجود من است، فقط می گوییم بله، من

have had that experience so I have and  then this is one thing I have had to

آن تجربه را داشته ام، بنابراین من داشته باشد و سپس این یکی از کارهایی است که

do something before okay so it's the same idea so  I have played baseball before write this up here

من باید قبل از اینکه خوب انجام دهم بله، این همان ایده است، بنابراین من قبلاً بیسبال بازی کرده‌ام این را اینجا بنویسید

I have played I have played so I  have played it just means you're  

من بازی کرده‌ام من بازی کرده‌ام بنابراین بازی کرده‌ام فقط به این معنی است که

you're talking about something in  the past and it's the experience  

شما در مورد چیزی در گذشته صحبت می‌کنید و این تجربه است

that's now part of you so I am  a person who has played baseball

که اکنون بخشی از شماست. بنابراین، من فردی هستم که بیسبال بازی کرده است،

person

has

played whatever played baseball all right but  have to again it's a slightly different usage  

فرد هر چیزی را که بیسبال بازی کرده است، بازی کرده است، اما باید دوباره استفاده از have کمی متفاوت

of have but it's the the same basic idea  for the for the grammar all right so I have  

باشد، اما این همان ایده اولیه برای دستور زبان است، بنابراین

I have to do something is in the present I have to  clean my room in the past I had to clean my room  

من باید   کاری انجام دهم. در زمان حال است، من باید در گذشته اتاقم را تمیز کنم، مجبور شدم اتاقم را تمیز کنم،

all right in the future I will have  to so same thing same basic idea once  

در آینده، همین ایده اولیه

you get I had had fun yeah you  can say that I had to have fun

را خواهم داشت. سرگرم کننده

so I had fun you're just talking about one thing  and I had had fun like it was and then it was not  

پس من لذت بردم شما فقط در مورد یک چیز صحبت می کنید و من مثل آن لذت بردم و بعد نبود

can you explain the Expressions I used to  

می توانید عباراتی را که قبلاً استفاده می کردم توضیح دهید

yeah used to just means I I did  something I did I did something

yeah used to فقط به این معنی است که من کاری انجام دادم.

these are just different ways of EX of  expressing the same thing so in the past  

روش های مختلف EX برای بیان یک چیز، بنابراین i در

you have some experience I used to do something  it means like you did it for some period of time  

گذشته   تجربه‌ای دارید که من قبلاً کاری را انجام می‌دادم یعنی مثل اینکه شما آن را برای مدتی انجام

so I used to play baseball like from this year  until this year I used to so used to it it's not  

دادید   بنابراین من از امسال بیسبال بازی می‌کردم  تا امسال که عادت کردم به آن

it's not like a habit it's just it just means  you you did something for a while I used to do  

عادت کردم   مثل یک عادت نیست این فقط به این معنی است که شما برای مدتی کاری انجام دادید من قبلاً انجام

something so I used to play baseball when I was  younger I don't play baseball anymore I used to

می دادم بنابراین وقتی جوانتر بودم بیسبال بازی می کردم.

all right so I have played baseball  before I used to play now I do not

I used to it just means from this time until that  

من عادت ندارم فقط به این معنی است که از این زمان تا آن

time but we're not usually natives  they don't remember a specific date  

زمان  ، اما ما معمولاً بومی نیستیم آنها تاریخ خاصی را به خاطر نمی آورند

all right so I used to play baseball from  uh from this time until this time so you  

خیلی خوب، بنابراین من از این زمان تا این زمان بیسبال بازی می کردم تا

can you can say the whole thing but it's not  you don't have to say that whole thing okay

شما   بتوانید می‌توانم همه چیز را بگویم، اما اینطور نیست، لازم نیست آن را کامل بگوییم،

hopefully this makes sense I don't want to get  too confusing and introduce too many different  

امیدوارم این منطقی باشد، من نمی‌خواهم خیلی گیج‌کننده باشم و چیزهای بسیار متفاوتی

things the the whole point of this video is really  just to talk about have and then but you can see  

را معرفی کنم، تمام هدف این ویدیو واقعاً فقط صحبت کردن است در مورد داشتن و سپس، اما می‌توانید ببینید

how you start asking more questions and this is  the same thing natives are thinking about that  

چگونه شروع به پرسیدن می‌کنید سؤالات بیشتر و این همان چیزی است که بومیان به آن فکر می کنند

so I have studied with you that's correct  

بنابراین من با شما مطالعه کردم که درست است

I'm used to watching videos on YouTube yep  so I'm used to it so like you're still in  

من به تماشای ویدیوها در YouTube عادت دارم بله بنابراین به آن عادت کرده ام طوری که شما هنوز در

that experience so you started watching videos on  YouTube and now you were still watching them now  

آن تجربه هستید پس شروع کردید در حال تماشای ویدیوها در YouTube و اکنون هنوز آنها را تماشا می‌کردید

I don't get it about have hat all right let  me explain this again it's okay take your time

من نمی‌فهمم کلاه خوبی دارم  اجازه دهید دوباره این را توضیح دهم اشکالی ندارد وقت خود را صرف

the point is not really to understand it logically  it's to to to start getting lots of examples so  

کنید، نکته واقعاً درک منطقی آن نیست. مثلاً

you start thinking about it more like a native  speaker the native way it really just means  

شما شروع به فکر کردن در مورد آن بیشتر شبیه به یک زبان مادری می‌کنید، این واقعاً به این معنی است

you're understanding something without thinking  about the rules you just I get it you understand  

شما چیزی را می‌فهمید بدون اینکه به قوانین فکر کنید.

I have Trump elected we wouldn't say that  

unless you you mean like you did that you  were the person that you had in trouble left

مثل اینکه شما همان فردی بودید که برایتان مشکل داشت

and that's getting into much more advanced uses of

و استفاده های بسیار پیشرفته تری از

it all right let me go back and see  if I get like a couple of these I  

آن داشتید، اجازه دهید به من برگردم و ببینم که آیا مثل چند مورد از اینها می شوم،

don't get it about have hat okay let me  answer that one right quick so I have

من متوجه نمی شوم. اجازه دهید پاسخ بدهم خیلی سریع، پس

I have had to do something

من مجبور شدم کاری انجام دهم

have had to do something I know this sounds like a  it sounds like a funny expression but we got like  

، مجبور شدم کاری انجام دهم، می دانم که به نظر می رسد یک عبارت خنده دار به نظر می رسد، اما ما دریافتیم که

uh this is just the the past form same idea so I  have to I have to eat all right so that's one idea  

این فقط همان ایده قبلی است، بنابراین باید انجام دهم باید خوب غذا بخوری پس این یک ایده است

you must do something I have to eat all right and  we want to talk about just the past so right now  

شما باید کاری را انجام دهید که من باید کاملاً غذا بخورم و می‌خواهیم فقط در مورد گذشته صحبت کنیم پس همین الان

again we just have our our simple timeline  so this is now right now I have to eat  

دوباره فقط جدول زمانی ساده خود را داریم پس این الان است که من باید غذا

I have to eat oh no I'm very hungry I  will die if I don't eat I have to eat  

بخورم   باید بخورم اوه نه من خیلی گرسنه هستم اگر نخورم میمیرم باید بخورم  باید

I have to eat all right so that's the present  I have to eat so the past would be I had  

خوب غذا بخورم تا الان باشد من باید بخورم تا گذشته باشد من باید

to eat all right just talking about  something at some point in the past  

همه چیز درست بخورم فقط با صحبت کردن در مورد چیزی در گذشته

we don't say when you could say when I had to eat  yesterday all right are you following this so far  

ما نمی گوییم چه زمانی می توانید بگویید دیروز چه زمانی مجبور شدم غذا بخورم خیلی خوب آیا تا الان این را دنبال می کنید

all right so pretty simple I must do something so  it's the same thing you can replace this with must  

خیلی خوب است خیلی ساده باید کاری انجام دهم تا این همان چیزی باشد که می توانید آن را با آن جایگزین کنید باید

I must eat or I hadn't right here  where we're placing this one over here

من باید بخورم وگرنه اینجا نبودم جایی که ما این یکی را اینجا

you actually wouldn't use it in the past pardon  me that's why we use add to in this example

می گذاریم شما واقعاً نمی خواهید» از آن در گذشته استفاده نکن، ببخشید، به همین دلیل است که در این مثال از add to استفاده می‌کنیم.

oops had two uh I had to eat or I must eat in  the present or I have to eat in the present  

اوه، دو نفر باید بخورم یا باید در حال بخورم یا باید در زمان حال بخورم،

and the only thing that's different is if you're  talking about the experience as a as a part of you  

و تنها چیزی که متفاوت است این است که شما دوباره درباره تجربه به‌عنوان بخشی از شما صحبت

it's like who you are so you are many different  experiences we think about you as this is like you  

می‌کنید، مثل این است که شما چه کسی هستید، بنابراین تجربیات بسیار متفاوتی هستید ، ما در مورد شما فکر می‌کنیم که این مثل شماست

as a person all the different the different pieces  of you those are all the things that you have  

به عنوان یک فرد، همه قطعات مختلف شما، همه چیزهایی هستند که شما دارید.

okay so there there are the  physical things about how you look  

خوب باش پس چیزهای فیزیکی در مورد ظاهرت

all right so it looks like you know like I have I  have hair I have two ears I have a beard you know  

وجود دارد. بنابراین به نظر می رسد می دانی که من دارم، مو دارم، دو گوش دارم، ریش دارم، می دانی.

so these are things that you have you can  understand the physical things that you have  

که شما

but you also have experiences these are the  things that make that make you up you can't  

دارید   اما همچنین تجربیاتی دارید، اینها چیزهایی هستند که باعث می شوند شما نتوانید

see them but they are a part of you all right I  want to really want to make that clear because  

آنها را ببینید، اما آنها بخشی از وجود شما هستند، خیلی خب، من واقعاً می خواهم این را روشن کنم زیرا

this is what natives are talking about they don't  they don't really think about it logically but for  

این چیزی است که بومیان درباره آن صحبت می کنند. آنها واقعاً به آنها فکر نمی کنند منطقی است اما برای

understanding the grammar this is what we're  saying okay so part of this like let's say

درک گرامر این چیزی است که ما می گوییم خوب پس بخشی از این مانند فرض کنید

part of this person is a teacher

بخشی از این شخص معلم است

so I have this experience all right so I was a  teacher I used to be a teacher maybe you are a  

بنابراین من این تجربه را دارم خوب پس من معلم بودم من قبلا معلم بودم شاید شما باشید

teacher now or you are a baseball player or you  ate some pizza one time these are all different  

الان یک معلم هستید یا یک بازیکن بیسبال هستید یا یک بار پیتزا خوردید، همه اینها تجربیات متفاوتی هستند

experiences that make you up and so when we're  talking about I have had this so I like meaning  

که شما را تشکیل می‌دهند و بنابراین وقتی در مورد آن صحبت می‌کنیم، من این را داشته‌ام، بنابراین من دوست دارم یعنی

like me right now I had this experience so I had  I and then this one I have had this experience  

همین الان مثل من این تجربه را داشتم. من من و سپس این یکی این تجربه را داشته‌ام.

so I we would say that is I have had to eat so  this experience you have that right now in the  

بنابراین می‌توانم بگوییم که مجبور شدم غذا بخورم، بنابراین شما این تجربه را دارید که همین الان در

present that's why we have it so I have so  I have the experience of having to eat and  

حال حاضر، به همین دلیل است که ما آن را داریم، بنابراین من این تجربه را دارم. خوردن و

it's it sounds funny when we explain it in the  present like that but this is what you're saying  

خنده دار به نظر می رسد وقتی آن را در زمان حال به این شکل توضیح می دهیم، اما این همان چیزی است که شما می گویید

okay so if you're just talking about the  past by itself yesterday I had to eat  

خوب است، بنابراین اگر شما فقط در مورد گذشته صحبت می کنید، دیروز مجبور شدم غذا بخورم،

yesterday I had to eat but if you want to talk  about this as like a part of you it's like a part  

دیروز باید می خوردم، اما اگر شما می‌خواهم درباره‌ی این موضوع صحبت کنم، چون بخشی از وجودت مثل یک پدر است

of your experience have you ever had to eat and  it's a funny way of saying this so have you ever

آیا تا به حال مجبور شده‌اید غذا بخورید و این یک روش خنده‌دار برای گفتن این است،

and no so this is a basic the basic  question is do you have the experience  

بنابراین این یک چیز اساسی است. سؤال اساسی این است که آیا شما

do you have the experience as part of you  have you ever talked before have you ever  

تجربه دارید  قبلاً صحبت کرده اید آیا تا

had pizza have you ever eaten something have  you ever eaten Chinese food okay we're talking  

به حال پیتزا خورده اید آیا تا به حال چیزی خورده اید آیا تا به حال غذای چینی خورده اید خوب ما داریم

about who you are it's the experiences that you  have about yourself so have you ever had to eat

درباره اینکه شما کی هستید صحبت می کنیم این تجربیاتی است که درباره خودتان دارید، بنابراین آیا تا به حال مجبور شده اید

now it sounds funny but the basic idea is we're  talking about the experience as like a part of you  

اکنون بخورید خنده دار به نظر می رسد اما ایده اصلی آیا ما در مورد تجربه به عنوان بخشی از وجود شما صحبت می

all right the experience is like a a part of  you and not just the the thing itself but this  

کنیم، بسیار خوب، تجربه مانند بخشی از وجود شماست و نه فقط خود چیز، بلکه به

is how you you can start making longer and more  interesting things and and again it it comes into  

این ترتیب می توانید شروع به ساختن چیزهای طولانی تر و جالب تر کنید و دوباره آن را انجام دهید. به

your mind and at first you're like well that  doesn't make any sense like have had to have  

ذهن شما وارد می‌شود و در ابتدا کاملاً خوب می‌شوید که  هیچ معنایی ندارد که باید داشته باشید

why are they saying that but if you understand  it from the pieces and think about it more from  

چرا آن‌ها این را می‌گویند اما اگر آن را از قسمت‌ها می‌فهمید و بیشتر

the situation you're talking about who you  are as a person so I am these experiences  

از  موقعیتی که در مورد آن صحبت می‌کنید به آن فکر کنید شما که هستید یک نفر پس من هستم این تجربیات

okay so I am a teacher I am someone who who ate  pizza someone who uh lived in Germany someone  

خوب پس من یک معلم هستم من کسی هستم که پیتزا خورده است کسی که در آلمان زندگی کرده است کسی

who you know all these different things someone  who feels fear someone who feels happiness maybe  

که شما همه این چیزهای مختلف را می دانید کسی که احساس ترس می کند کسی که احساس خوشبختی می کند شاید

you have a more realistic exam all right give me  give me a verb you want to you want to understand

شما امتحان واقعی تری داشته باشید. درست است به من یک فعل بده که می‌خواهی بفهمی

and we'll go through it again we'll  go through it again I want to make  

و دوباره آن را مرور می‌کنیم، دوباره آن را مرور می‌کنیم .

sure you get lots of examples  and make sure you understand  

again it's the same basic idea we're starting  with have to hold something it's a part of you  

ما شروع می کنیم با باید چیزی را در دست بگیریم که بخشی از وجود شماست

I have whatever that thing is okay so  it doesn't matter what the thing is

من هر چیزی دارم آن چیز مشکلی ندارد، بنابراین مهم نیست آن چیز چیست، چیزی است

it's something you own or you control  or it's a part of you in some way  

که شما مالک آن هستید یا کنترل می کنید یا به نوعی بخشی از شماست

so here's you I know it's a funny picture of you  all right so I have and then what do you have  

پس شما اینجا هستید من می دانم که این یک عکس خنده دار از شماست خیلی خب پس من دارم و بعد شما چه دارید

so lots of different things can fill this space  so I have two eyes I have two ears I have hair I  

خیلی چیزهای مختلف می توانند این فضا را پر کنند بنابراین من دو چشم دارم دو گوش دارم مو دارم

have this color skin I have a brother I have  a sister I have fear so you can talk about  

پوست این رنگی دارم من یک برادر دارم. یک خواهر داشته باش من می ترسم تا بتوانی درباره آن صحبت کنی ut

things that you have feelings that you have  uh and we're talking about experiences also  

چیزهایی که شما احساساتی دارید که دارید اوه و ما در مورد تجربیات نیز

so when we're talking about uh experiences it's  the same idea it's just a part of you so these  

صحبت می کنیم   بنابراین وقتی در مورد تجربیات صحبت می کنیم همین تصور است که فقط بخشی از وجود شماست، بنابراین این

experiences are a part of you just like your  eyes or your ears I have a sore throat to be  

تجربیات بخشی از شما هستند درست مانند چشمان شما یا گوش های تو گلو درد دارم

a musician okay so I have and you want to  be something so you can say I am a musician

تا نوازنده شوم خب پس من دارم و تو می خواهی چیزی باشی تا بتوانی بگویی من یک نوازنده

I'm going to write that badly but yes I am a  musician all right so I am a musician that's  

هستم خیلی بد می نویسم اما بله من یک موسیقیدان هستم خیلی خب پس من یک نوازنده هستم این

who you are it's part of you I am a teacher  I am a dog walker I am a musician whatever  

تو چه کسی هستی، بخشی از وجود توست، من یک معلم هستم  من یک سگ گردان هستم، من یک نوازنده هستم، هر

whatever your thing is okay so I am a musician  or you can say I have and you want to talk about  

چیزی که شما مشکلی ندارد، بنابراین من یک موسیقیدان هستم یا می توانید بگویید من دارم و می خواهید در

the experience of that like like you have been  doing it for a while you're talking about the  

مورد   تجربه چنین چیزی صحبت کنید. مدتی است که این کار را انجام می‌دهی و درباره تجربه صحبت می‌کنی،

experience so I am a musician and I have been  we're talking about that experience in time  

بنابراین من یک نوازنده هستم و من به موقع درباره آن تجربه صحبت می‌کنیم،

so I am a musician right now I am and you started  being a musician I became a musician so I became  

بنابراین من در حال حاضر یک موسیقی‌دان هستم و شما شروع به موسیقی‌دان شدن کردید. من شدم. یک نوازنده، بنابراین من همان

where you started playing an  instrument whatever that is at  

جایی شدم که شما شروع به نواختن یک ساز کردید در

this point and you're still doing it  now and if you want to describe this  

این نقطه است و شما هنوز در حال انجام آن هستید اکنون و اگر می‌خواهید این را توصیف کنید

I have been a musician I have been a musician  for a while I haven't had a shower in a month  

من یک نوازنده بودم، مدتی است که یک نوازنده هستم، یک ماه است که دوش نگرفته‌ام

I hope not I haven't had a shower in a  month so I have not done something same idea  

امیدوارم که نه. در عرض یک ماه دوش گرفتم، بنابراین ایده مشابهی

all right so salmon this is a grammar lesson but  the point is to learn the grammar and understand  

انجام نداده‌ام، بنابراین ماهی سالمون، این یک درس دستور زبان است، اما نکته این است که گرامر را یاد بگیریم و

the grammar like and Native but I want to  get people people get really stuck on this  

گرامر مانند و بومی را درک کنیم، اما من می‌خواهم مردم را وادار کنم که مردم واقعاً در این مورد گیر کنند.

on this kind of thing they're they're trying to  think about the words individually rather than  

در مورد این نوع چیزها، آنها سعی می‌کنند به جای

understanding it like a native and you understand  it like a native as you get more examples and and  

اینکه آن‌ها را مانند یک بومی بفهمند، درباره کلمات به صورت جداگانه فکر کنند و شما آن را مانند یک بومی می‌فهمید، همانطور که نمونه‌های بیشتری دریافت می‌کنید و

slowly sometimes quickly but usually you get a  few examples and and it becomes clear for you  

به آرامی گاهی اوقات سریع، اما معمولاً چند مثال و و برای شما روشن می‌شود   خیلی

all right that's why we're going over these  so this is called naturally varied review  

خوب است، به همین دلیل است که ما این موارد را بررسی می‌کنیم بنابراین به این می‌گویند مروری به طور طبیعی متنوع

all right so you get this trying to understand  the foundation what does it mean to say you have  

خیلی خوب است، بنابراین شما سعی می‌کنید این را بفهمید که پایه و اساس آن به چه معناست

something all right when you when you try to  understand just the word have by itself have

وقتی سعی می‌کنید بگوییم چیزی درست است. فهمیدن فقط کلمه دارای به خودی خود

there are lots of General meanings about this  like to have to hold to be a part of you in some  

معانی کلی زیادی در مورد این وجود دارد. مثل اینکه باید نگه دارم تا بخشی از شما

way or you own it or you control it all right it  just means it's like a part of you in some way

باشم یا شما مالک آن هستید یا کاملاً آن را کنترل می کنید.

so the understanding is experience yeah  it's the same it's the same idea so you  

بنابراین درک، تجربه است بله ، همان ایده است، بنابراین شما

can have an experience that's why we we  use the word like have and experience

می‌توانید تجربه‌ای داشته باشید، به همین دلیل است که ما از کلمه مانند داشتن و تجربه استفاده می‌کنیم،

this is a regular irregular usage of the word  

این یک استفاده نامنظم از کلمه   است،

so think about all the amazing experiences you  can have if you go to Disney World or something  

بنابراین به تمام تجربیات شگفت‌انگیزی که می‌توانید داشته باشید فکر کنید. اگر به دنیای دیزنی

all right so you can have so I had the most  amazing experience but this this idea of like  

می روید   خیلی خوب است، بنابراین می توانید تجربه کنید، بنابراین من شگفت انگیزترین تجربه را داشتم، اما این ایده مانند

to have experience experience means something  you do or something you feel it's the same idea  

تجربه داشتن به معنای کاری است که انجام می دهید یا چیزی که احساس می کنید همان ایده است   اشکالی

okay to have fear is to have an experience you're  experiencing fear okay I have eyes I have power  

ندارد که ترس داشته باشید تجربه ای که داری ترس رو تجربه می کنی خب من چشم دارم من قدرت

I have cried I have fears I have a brother I have  dreamed with her I have bad habits okay and as you  

دارم گریه کردم می ترسم برادری دارم با او خواب دیدم عادت های بدی دارم خوب و همانطور که

say this more and more the best explanation I've  seen okay so you have seen the best explanation  

تو بیشتر و بیشتر این را می گویی بهترین توضیحی که دیده ام خوب بنابراین شما h بهترین توضیح

you have seen so it means you have seen many  explanations and now oh this is the best one  

را دیده‌اید   شما دیده‌اید، بنابراین به این معنی است که توضیحات زیادی را دیده‌اید و حالا اوه این بهترین

all right I have a giant vocabulary my writing  is perfect however I can't remember my vocabulary  

است   خیلی خب، من یک واژگان غول‌پیکر دارم نوشته‌ام عالی است، اما نمی‌توانم واژگانم را به خاطر بیاورم

yeah so this video specifically is just talking  about the word have but if you if you get the  

بله، این ویدیو به طور خاص فقط صحبت کردن درباره کلمه دارند اما اگر پیام عمیق‌تر را دریافت کردید،

deeper message the deeper message of this class  this lesson here this little little workshop  

پیام عمیق‌تر این کلاس را دریافت کردید. این درس در اینجا این کارگاه کوچک

about one word it just is talking about learning  like a native and if you do this with everything  

درباره یک کلمه، فقط درباره یادگیری صحبت می‌کند، مانند یک بومی و اگر این کار را با همه چیز انجام دهید،

with all the things that you learn the vocabulary  pronunciation grammar it all works together okay  

با همه چیزها. این که واژگان گرامر تلفظ را یاد بگیرید، همه چیز با هم کار می کند،

if you do this you will become a fluent speaker  I do have experience and this is another thing  

اگر این کار را انجام دهید، یک سخنران مسلط خواهید شد.

so like when people go to a job interview  do they say do you have experience with what  

I have experience teaching I have experience  in sales I have experience in whatever  

تجربه تدریس دارم من تجربه در فروش دارم در هر موردی تجربه دارم   خیلی

okay all right let me go back and make  sure people aren't falling behind over here  

خب اجازه دهید به عقب برگردم و مطمئن شوم که مردم اینجا عقب

uh some amazing class I was able to understand  these have been thank you yeah so again it's  

نمانند   اوه چیز شگفت انگیز من توانستم بفهمم اینها متشکرم بله، پس باز هم این است

just it's it the only difference is you're  talking about the experience or as a part of you  

فقط این تنها تفاوت این است که در مورد تجربه صحبت می‌کنی یا به عنوان بخشی از خود

that's that's the real the real difference  when people say have you done something  

این همان تفاوت واقعی است وقتی مردم می‌گویند آیا کاری انجام داده‌ای

that's a it's a very short way of saying are you  the kind of person or are you someone who has  

این یک روش بسیار کوتاه برای گفتن است که آیا شما از آن دسته افرادی هستید یا کسی هستید که

this experience so you can have remember you can  have physical things about yourself you can have  

این تجربه را دارید تا بتوانید به یاد داشته باشید که می‌توانید چیزهای فیزیکی در مورد خودتان داشته باشید،

eyes you can have ears you can have a mouth you  can have this these are physical things that you  

می‌توانید چشم‌ها، گوش‌هایی داشته باشید، می‌توانید دهانی داشته باشید که می‌توانید داشته باشید. اینها چیزهای فیزیکی هستند که شما

can see so when a young child starts learning the  language for the first time this is how they learn  

می توانید ببینید، بنابراین وقتی یک کودک خردسال برای اولین بار شروع به یادگیری زبان می کند، به این ترتیب یاد می گیرد

what do you have like I have uh I have a brother  I have a sister I have you know I have black hair  

شما چه چیزی دارید مانند من دارم اوه من یک برادر دارم  من یک خواهر دارم من دارم شما می دانید که من سیاه پوست هستم مو

or whatever a black shirt I have a parent I  have two parents I have a grandmother I have a  

یا هر پیراهن مشکی من یک پدر و مادر دارم من  دو پدر و مادر دارم من یک مادربزرگ دارم یک

family so have done again I have done something  before I have played I have it's the same idea  

خانواده دارم پس دوباره انجام داده‌ام قبل از بازی کردن یک کاری انجام داده‌ام

so I have played or I have done something before  same idea okay I know it the those those grammar  

همین فکر را دارم   پس بازی کرده‌ام یا کاری انجام داده‌ام یا همان ایده باشه، می‌دانم که آن

points are a little bit uh so you have a nice  smile you have a nice smile excellent you have  

نکات گرامر کمی کمی هستند، بنابراین شما یک لبخند زیبا دارید، یک لبخند زیبا دارید، شما یک لبخند زیبا دارید،

a nice smile all right again same thing it's  easy to understand having something physical  

خوب دوباره همان چیزی است که درک داشتن چیزی فیزیکی آسان است،

because you can see it or even seeing like a  brother or a sister like they're not stuck to me  

زیرا می‌توانید ببینید این یا حتی دیدن مثل یک برادر یا یک خواهر مثل اینکه آنها به من چسبیده نیستند

my brother or sister is not stuck to me they're  not on me but these are the general ideas about  

برادر یا خواهرم به من چسبیده نیستند  آنها به من نمی‌چسبند، اما اینها ایده‌های کلی در مورد

have so to have something physical or you can  have something close to you something that you  

دارند تا چیزی فیزیکی داشته باشید یا می‌توانید داشته باشید چیزی که به شما نزدیک است، چیزی که شما مالک آن هستید

own like I have a marker in my hand but I have a  classroom that's maybe in a in a different place  

، مثل من یک نشانگر در دست دارم، اما من یک کلاس درسی دارم که شاید در جای دیگری باشد.

all right so I've played baseball before  I played baseball before yep so in that  

خیلی خوب است، بنابراین قبلاً بیسبال بازی کرده‌ام.

way it's the same thing so we'll look at  this example the baseball example again

بنابراین ما دوباره به این مثال مثال بیسبال نگاه خواهیم کرد،

so what is what is the difference  between these two things  

بنابراین تفاوت بین این دو چیز

so I have well actually we'll do  it we'll do this one so I played

چیست.

I played baseball I have

all right is one word different I played baseball  and I have played baseball what's the difference  

یک کلمه متفاوت است که بازی کردم ب ایس بال و من بیسبال بازی کرده‌ام، چه فرقی دارد

when natives are saying these what do  they what do they really mean by that  

وقتی بومی‌ها اینها را می‌گویند چه کار می‌کنند، آنها واقعاً منظورشان از آن چیست

okay I played baseball again we'll draw our little  Circle in lines here simple timeline this is now

باشه من دوباره بیسبال بازی کردم ما دایره کوچک خود را در خطوط در اینجا می‌کشیم جدول زمانی ساده این حالا

I played baseball you're talking about something  that happened in the past at this point I played  

من بیسبال بازی کردم شما هستید صحبت کردن در مورد چیزی که در گذشته اتفاق افتاده در این لحظه من بیسبال بازی کردم بسیار

baseball all right I have played baseball  what's the difference what's the difference  

خوب من بیسبال بازی کرده‌ام چه تفاوتی دارد چه تفاوتی دارد

I played baseball I I have played baseball  they're both talking about the same thing  

من بیسبال بازی کرده‌ام بیسبال بازی کرده‌ام هر دو در مورد یک چیز

it's just like a slight a slight difference is  that this one is saying like this is a part of me  

صحبت می‌کنند   درست مثل یک تفاوت جزئی است این است که این یکی می‌گوید این بخشی از وجود من است

I have played baseball it's an experience that  is a part of me now I have played baseball all  

من بیسبال بازی کرده‌ام، این تجربه‌ای است که  بخشی از وجود من است، اکنون بیسبال بازی کردم

right but if you just say I played baseball if  you're just talking about the activity it's just  

درست است، اما اگر فقط بگویید من بیسبال بازی کردم، اگر  فقط در مورد فعالیت صحبت می‌کنید. این فقط

something that you did so in conversations when  you talk about what did you do yesterday tell me  

کاری است که در مکالمات انجام می‌دهید، وقتی درباره کاری که دیروز انجام داده‌اید صحبت می‌کنید   کاری را که دیروز انجام داده‌اید، به من بگویید

something you did yesterday oh I played baseball  you wouldn't say I have played baseball because  

کاری که دیروز انجام دادید، آه من بیسبال بازی کردم شما نمی‌گویید که من بیس‌بال بازی کرده‌ام همه به این دلیل

you're not talking about yourself you're just  talking about the experience I played baseball  

که   تو در مورد خودت صحبت نمی‌کنی، فقط  در مورد تجربه‌ای صحبت می‌کنی که من بیسبال بازی کردم

yesterday I ran a mile yesterday I walked  my dog yesterday I ate some chicken  

دیروز یک مایل دویدم، دیروز سگم را پیاده‌روی کردم. دیروز مقداری مرغ خوردم.

all right so I've done with you or I am done  with you yes so if you want to talk about like  

بله، بنابراین اگر می‌خواهید درباره‌ی

being done with someone to be done with someone  that's a little bit different than this one  

کار کردن با کسی صحبت کنید که باید با کسی کار را انجام دهید ، کمی متفاوت از این است

to be done with someone means you're you're  finished with that thing or to be done with a  

که باید با کسی این کار را انجام دهید به این معنی است که کار با آن کار را تمام کرده‌اید یا باید با

person like I don't want to speak with you anymore  I'm done with that I'm done with that person I'm  

شخصی مانند این کار را انجام دهید. من دیگر نمی‌خواهم با شما صحبت کنم، کارم با آن شخص تمام

done with that which is different from have but  yes then you can use it that way so be careful  

شده است.

with that that's a very strong language I'm  done with you but you can talk about being done  

زبان خیلی قوی من با شما تمام شده‌ام، اما می‌توانید درباره انجام کار صحبت کنید،

like I'm done with my research paper just in a in  like the grammar is is fine it's not bad language  

مثل اینکه من با مقاله تحقیقاتی‌ام تمام کردم، فقط به زبانی مانند گرامر خوب است، زبان بد نیست

okay so let's see different and amazing  explanation I played baseball but may not  

اشکالی ندارد، بنابراین بیایید توضیح متفاوت و شگفت‌انگیز را ببینیم. من بیسبال بازی کردم اما ممکن است

play anymore I have played baseball and make you  play now it has nothing to do with it okay so I  

دیگر بازی نکنم من بیسبال و مادرم بازی کرده ام حالا بازی کن ربطی به آن ندارد، پس من

want to make it like people are still you're  still thinking like a student it's like wait  

می‌خواهم کاری کنم که مردم هنوز هستند، تو هنوز مثل یک دانش‌آموز فکر می‌کنی، مثل

a minute what is it the only difference the only  difference is whether you're talking about just  

یک دقیقه صبر کردن است. فقط درباره

the event that you did something that you did I've  watched your videos yes so something that you did  

رویدادی که شما کاری انجام دادید که انجام دادید ، ویدیوهای شما را تماشا کردم بله، پس کاری که انجام دادید

or is it a part of you now it is a part of you  any anything that you do becomes a part of you  

یا آیا اکنون بخشی از وجود شماست هر کاری که انجام می‌دهید بخشی از شما می‌شود

but how are you talking about that do you  care is that what you is that what you mean  

اما چگونه است شما در مورد آن صحبت می کنید اهمیت می دهید این است که منظور شما همان چیزی است که هستی

so in a regular conversation when someone asks me  what did you do yesterday they're not asking about  

بنابراین در یک مکالمه معمولی وقتی کسی از من می پرسد دیروز چه کار کردی، آنها از من نمی پرسند

who I am they're just asking you know did I do  something so the event so this one it's just the  

که من کی هستم، آنها فقط از شما می پرسند که آیا من کاری انجام دادم بنابراین رویداد پس این یکی فقط

event e-v-e-n-t so we're talking about the event  the activity whatever that is so I played baseball  

رویداد e-v-e-n-t است بنابراین ما در مورد رویداد صحبت می کنیم  فعالیت هر چیزی که باشد پس من بیسبال بازی کردم

that's what this is I played baseball but I have  played it's like you're talking about who you are

این همان چیزی است که من بیسبال بازی کردم اما بازی کرده ام مثل این است که شما در مورد اینکه همه شما هستید صحبت می

all right it's really asking about  the person it's asking about you  

کنید درست است که واقعاً در مورد شخصی که او است می پرسد درباره شما

are you someone who has played baseball

می پرسند   آیا شما فردی هستید که بیسبال بازی

have you ever been to some place this  is about just an event in your life  

کرده اید آیا تا به حال به جایی رفته اید این فقط مربوط به یک رویداد در زندگی شماست

not a part of you well it's in in this case  you're you're really asking about the person  

نه بخشی از وجود شما، در این مورد شما واقعاً در مورد شخصی

you're not asking about the event you're  asking like are you the kind of person  

که دارید می پرسید. درباره رویدادی که می‌پرسید نمی‌پرسید، مثل اینکه آیا شما از آن دسته افرادی هستید

who has done this before so the simple way to  say that is have you ever done something but I'm  

که قبلاً این کار را انجام داده‌اید، بنابراین به روشی ساده می‌توان گفت که آیا تا به حال کاری انجام داده‌اید، اما من

asking like is it a part of you okay I know this  it sounds like a weird idea but the difference is  

می‌پرسم آیا این بخشی از وجود شماست، خوب می‌دانم این ایده عجیب به نظر می‌رسد، اما تفاوت این است

when you meet someone you're asking about them  because you don't know what they did yesterday  

که وقتی با کسی ملاقات می‌کنید، درباره او می‌پرسید، زیرا نمی‌دانید دیروز چه کار کرده است

or you're you're you're trying to learn about  the person that's why we speak about the person

یا شما هستید، می‌خواهید درباره آن شخص بیاموزید، به همین دلیل است که ما در مورد آن شخص صحبت کن

okay so who are you that's that's what you're  asking when you meet someone for the first time  

خوب، پس تو کی هستی، این همان چیزی است که وقتی برای اولین بار با کسی ملاقات می‌کنی، می‌پرسی

who are you all right so I don't know anything  about about just events in your life I want to  

که حالت خوب است، بنابراین من چیزی درباره اتفاقات زندگی شما نمی‌دانم، می‌خواهم

know who you are are you the kind of person are  you someone who has done this have you ever did  

بدانم شما کی هستید. آیا شما از آن دسته افرادی هستید که این کار را انجام داده اید، آیا تا به حال این کار را انجام داده

this have you ever you know like those kinds of  examples I'm asking about that I'm not asking what  

اید آیا تا به حال می‌دانی مانند آن نمونه‌هایی را که می‌پرسم و

you did I'm asking have you ever all right I'm  asking about you but if I'm if I saw you yesterday  

نمی‌پرسم چه کار کردی، می‌پرسم خوب هستی، درباره تو می‌پرسم اما اگر می‌دانم اگر دیروز تو را دیدم

and I say oh hey what did you do yesterday I'm  talking about the event I want to know about  

و من می گویم آه هی دیروز چه کار کردی، دارم درباره رویدادی صحبت می کنم که می خواهم بدانم

what are the different events that you did now  the the thing is like they're basically the same  

درباره رویدادهای مختلفی که الان انجام دادی چه چیزهایی وجود دارد

it's just when you're you're thinking differently  about them uh when you when you think about them  

. متفاوت فکر کردن درباره آنها وقتی شما وقتی به آنها فکر می کنید اینطوری

in this way this is how natives now natives  will not explain this to you I'm I'm kind of  

است که بومی ها اکنون این را برای شما توضیح نمی دهند.

revealing the way natives think about the grammar  even though they don't think about it this way  

در مورد آن به این صورت

okay but this is what's happening so when you  meet someone for the first time have you ever

خوب است، اما این همان چیزی است که دارد اتفاق می‌افتد، بنابراین وقتی برای اولین بار با کسی ملاقات

all right now you don't have to say ever you  can just say have you played have you done  

می‌کنید، آیا در حال حاضر خوب هستید، لازم نیست که بگویید، فقط می‌توانید بگویید آیا بازی کرده‌اید،

have you whatever it just means have you the  experience all right it's another way of saying

انجام داده‌اید   هر چیزی که به معنای آن است دارید شما تجربه خوبی دارید، این روش دیگری برای گفتن

it's almost like a kind of like an  old like an Old English you know from  

این است که تقریباً شبیه به یک است قدیمی مثل انگلیسی باستانی که از

Shakespeare times way of asking the word  all right so do you have this experience

روش پرسیدن کلمه   در زمان شکسپیر می‌دانید خیلی خوب است، پس آیا این تجربه را دارید،

that's the question so do you have the  experience all right do you have that  

این سؤال است، آیا شما تجربه خیلی خوب دارید آیا آن  تجربه را دارید

experience yes I have that experience  all right but we're just we're changing  

بله من آن تجربه را دارم خیلی خوب است، اما ما فقط داریم   ترتیب آن را

the order of it and it almost sounds  like Old English it's like have you

تغییر می‌دهیم و تقریباً به نظر می‌رسد مانند انگلیسی قدیمی، مثل این است

have you the experience

که آیا تجربه‌ای را داشته‌ای،

so have you ever have you ever it's the same thing  okay so often in it in like a job interview people  

پس آیا تا به حال داشته‌ای، این همان چیزی است خیلی خوب است که اغلب در آن مثل یک مصاحبه شغلی،

will just ask you do you have you know like this  experience okay so do you have uh experience with  

مردم فقط از شما می‌پرسند. آیا شما چنین تجربه‌ای را می‌دانید، خوب، پس آیا تجربه‌ای در

with handling people managing money do you have  experience with sales do you have experience  

مورد مدیریت پول با افراد دارید، آیا تجربه فروش دارید، آیا تجربه‌ای در

with marketing do you have experience with uh  accounting okay but we're just talking about  

زمینه بازاریابی دارید، آیا تجربه‌ای در زمینه حسابداری دارید، خوب است، اما ما فقط در مورد این موضوع صحبت می‌کنیم.

this like all of these things are experiences  and these are experiences okay everything is  

همه این چیزها تجربه هستند و اینها تجربیات هستند، همه چیز

it's like an experience it's something that  you that happens to you or something that you  

درست است   مثل یک تجربه است، چیزی است که برای شما اتفاق می افتد یا کاری است که

do but the question is are we talking about  the thing or are we talking about the person  

انجام می دهید، اما سؤال اینجاست که ما صحبت می کنیم در مورد آن چیزی صحبت می‌کنیم یا در مورد آن شخص صحبت می‌کنیم، خیلی

all right let me go back make sure I really want  to make sure you guys understand so I used to  

خوب است، اجازه دهید من برگردم مطمئن شوم که واقعاً می‌خواهم مطمئن شوم که شما بچه‌ها متوجه می‌شوید، بنابراین من قبلاً

play I've never pictured this idea very good  same idea so I have never pictured this idea  

بازی می‌کردم هرگز این ایده را به تصویر نمی‌کشیدم خیلی خوب است. ایده

I've never pictured this idea if  you're talking about this yes most  

من هرگز این ایده را تصور نکرده‌ام اگر شما در مورد این صحبت می‌کنید بله، بیشتر

people are are thinking about the  grammar they're thinking about words  

مردم به گرامری که در مورد کلمات فکر می‌کنند فکر می‌کنند

not experiences so natives are thinking  about they're thinking about situations

نه تجربیات، بنابراین بومی‌ها به آن فکر می‌کنند که به موقعیت‌ها فکر می‌کنند

and then connecting that with words situations are  connected with words okay most English Learners  

و سپس آن را با موقعیت‌های کلمات مرتبط می‌کنند. با کلمات مرتبط هستند بسیار خوب بیشتر زبان آموزان انگلیسی

are taking a word in their native language  and then connecting that to English they're  

یک کلمه را به زبان مادری خود می خوانند  و سپس آن را به انگلیسی وصل می کنند

Translating that that's why they get really  confused they're not thinking about it like a  

ترجمه می کنند که به همین دلیل است که آنها واقعاً گیج می شوند و به آن فکر نمی کنند مانند یک

native speaker and native speakers are doing this  unconsciously this is how they're thinking about  

زبان مادری و افراد بومی این کار را انجام می دهند. ناخودآگاه آنها به این فکر می

it oh have you ever done something do you have the  experience it would sound weird to ask someone oh  

کنند   اوه آیا تا به حال کاری انجام داده ای تجربه ای داری که عجیب به نظر می رسد که از کسی بپرسی آه

do you have the experience of of uh playing a  guitar we would just say oh like have you ever  

آیا تجربه ای از خودت داری h در حال نواختن یک گیتار ما فقط می‌گوییم آه، مثل همیشه

or have you played have you the experience do you  have the experience it's the same thing we're just  

یا نواختی آیا تجربه را داری، این همان چیزی است که

changing the word order but we're asking about the  person who are you who are you not what did you do  

ما فقط   ترتیب کلمات را تغییر می‌دهیم، اما درباره شخصی می‌پرسیم که شما هستید. آیا شما نیستید چه کردید

okay the answer in the job interview should that  be used in past participle well you can say yes  

باشه جواب در مصاحبه شغلی اگر در حرف گذشته به خوبی استفاده شود می توانید بگویید بله

I I have I have experience doing that it's the  same you you would answer the nice thing about  

من تجربه انجام این کار را دارم  همانطور

answering questions is that you get the same  thing you're kind of flipping it back on itself  

که شما پاسخ می دهید. همان چیزی که شما دارید آن را به

all right so have you ever you can say yes I have  or do you have experience that yes I do so yes I  

خودش برمی‌گردانید   خیلی خوب، پس تا به حال می‌توانید بگویید بله، من دارم یا آیا تجربه دارید که بله من انجام می‌دهم بله،

have experience in sales because you're talking  about it's talking about who you are you still  

من   تجربه فروش دارم، زیرا شما در مورد صحبت کردن در مورد آن صحبت می‌کنید شما که هستید

have experience in sales it doesn't matter today  or 20 years from now you still have experience  

هنوز   تجربه فروش دارید، مهم نیست امروز یا 20 سال بعد، هنوز تجربه

like the experience is always with you so you keep  doing it so you have that you have that experience  

دارید   مثل این که این تجربه همیشه با شماست، بنابراین به انجام آن ادامه دهید تا آن تجربه

don't worry about the like the time like you it  doesn't matter when it happens you still have  

را داشته باشید   نگران نباشید مانند تی من مثل تو هستم مهم نیست که چه موقع اتفاق بیفتد شما هنوز

that experience so today you are learning  this lesson with me and now you have that  

آن تجربه را دارید پس امروز دارید این درس را با من یاد می گیرید و اکنون آن

experience I I have the experience I learned so  I have learned that lesson with you on that day  

تجربه را دارید من تجربه ای را دارم که یاد گرفتم بنابراین آن درس را در آن روز با شما یاد گرفتم.

all right so it includes a pass the president  would be something like past for experiences and  

بنابراین شامل مجوزی می‌شود که رئیس‌جمهور چیزی شبیه به گذشته برای تجربیات و

events and president think no no it doesn't  matter what what it is it's all experiences  

رویدادها خواهد بود و رئیس جمهور فکر می‌کند نه، مهم نیست چه چیزی است، همه تجربیات هستند

okay so we're just talking about different  different verbs but you can you can talk  

خوب است، بنابراین ما فقط درباره افعال مختلف صحبت می‌کنیم، اما می‌توانید صحبت کنید.

about a feeling or uh or a mental state  so if you're talking about right now

در مورد یک احساس یا آه یا یک وضعیت روانی پس اگر در حال صحبت در مورد آن هستید،

so I am something  

بنابراین من چیزی

I am scared that's the experience I'm having  right now that's my present experience I am scared  

هستم   می ترسم این تجربه ای است که دارم در حال حاضر این تجربه فعلی من است،

I am scared I am scared okay very simple it's  a feeling I have so I have the feeling of being  

من می ترسم   می ترسم می ترسم بسیار ساده است این احساسی است که من دارم، بنابراین احساس می‌کنم که

scared all right or if you want to talk  about just a simple past so I was scared  

می‌ترسم یا اگر می‌خواهید فقط درباره یک گذشته ساده صحبت کنید، بنابراین من ترسیدم،

but because you were scared now you have that  experience so I have been scared before yes I have  

اما چون شما می‌ترسیدید اکنون آن تجربه را دارید، بنابراین من قبلاً ترسیده‌ام بله، من می‌ترسم.

been scared so even just one time I have been you  had that experience so I have been scared before  

من ترسیده ام پس حتی فقط یک بار که تو بوده ام این تجربه را داشته ام بنابراین قبلاً ترسیده ام

so if you say who are you I am scared we wouldn't  really talk about that like because it's not it's  

پس اگر می گویی تو کیستی می ترسم ما واقعاً در مورد آن صحبت نمی کنیم زیرا اینطور

it's a it's a part of you it's something you  have all right you are not fear it's something  

نیست این بخشی از آن است شما این چیزی است که شما کاملاً حق دارید شما نمی ترسید این چیزی است

you have you have the experience all right so  right now you are you're talking about like  

شما دارید تجربه خوبی دارید بنابراین در حال حاضر در مورد آن صحبت می کنید مانند

it's a it's it's a different way of saying  that so what's another way of saying this  

این یک روش دیگری است برای گفتن که پس راه دیگری برای گفتن این حرف چیست

another way of saying I am scared what would  be another another simple way of saying that

روشی برای گفتن من می ترسم چه روش ساده دیگری برای گفتن اینکه

I have fear

من

I am scared as I have fear  I I am experiencing fear  

می ترسم می ترسم همانطور که ترس دارم.

so I am experiencing fear same thing  all right so all of these it doesn't  

matter if you're talking about an action or a  feeling or something like you physically held  

صحبت کردن در مورد یک عمل یا یک احساس یا چیزی شبیه به اینکه شما از نظر فیزیکی نگه داشته اید

or whatever it doesn't matter all you're doing  is changing the time when you did that thing

یا هر کاری که مهم نیست تمام کاری که انجام می دهید تغییر زمانی است که آن کار را انجام دادید

wow stegosaurus from Taiwan I have a Stegosaurus  I have a pet stegosaurus all right does this make  

وای استگوزاروس از تایوان من یک استگوزاروس دارم  من یک استگوزاروس حیوان خانگی دارم درست انجام می دهد او

sense I hope I hope you guys are starting to get  it we so we started very simply just talking about  

منطقی است. امیدوارم که شما بچه ها شروع به دریافت آن کرده باشید، بنابراین ما خیلی ساده شروع کردیم به صحبت کردن در مورد

having something all right very simple I'm having  something I'm holding something I have a marker  

داشتن یک چیز بسیار خوب بسیار ساده من دارم چیزی دارم چیزی را در دست دارم، یک نشانگر

in my hand it's the same idea so just like I'm  physically having something or I physically have  

در دست دارم، همین ایده است بنابراین درست مثل اینکه از نظر جسمی چیزی دارم یا از نظر جسمی

something I have a phobia that's true hint from  Libya I got it all right fantastic now you might  

چیزی دارم، فوبیا دارم که اشاره درستی از لیبی است، من خیلی خوب متوجه شدم اکنون ممکن است

not use it perfectly all the time but you should  be thinking like huh what are all the experiences  

همیشه از آن استفاده نکنید، اما باید فکر کنید که همه چیز چیست؟ تجربیات

I have I have experience as a teacher I have  experience as you know many many different things  

من تجربه دارم به عنوان یک معلم تجربه دارم  همانطور که می دانید چیزهای مختلف بسیار زیادی

a Stegosaurus in advance work now  it's just the kind of dinosaur  

یک استگوزاروس از قبل کار می کند  این دقیقاً از نوع دایناسور است

I draw a Stegosaurus for you so here's  a I draw a simple body up here do you do  

من یک استگوزاروس را برای شما می کشم، پس اینجا  یک بدن ساده را در اینجا می کشم.

the stegosaurus has these little spikes  over here and that kind of back just  

استگوزاروس دارای این میخ‌های کوچک است  اینجا و آن نوع پشت

all right so hopefully this makes sense  very well explained thanks just found  

کاملاً   خیلی خوب است، بنابراین امیدوارم که منطقی باشد خیلی خوب توضیح داده شده است، ممنون که تازه یافتم

amazing English teacher fantastic well it's a  pleasure to have to have you here to have you  

معلم انگلیسی شگفت‌انگیز فوق‌العاده خوب، خوشحال است که شما را داشته باشید تو اینجا برای داشتنت اینجا خوشحالم

here it's a pleasure to have you here so have is  a very useful word and most people they think oh  

که تو را اینجا دارم بنابراین have کلمه بسیار مفیدی است و اکثر مردم فکر می کنند اوه

have like well that's just some basic English  I know what that means but then they struggle  

خوب دارند این فقط چند زبان انگلیسی ابتدایی است من می دانم معنی آن چیست اما بعد

with this more difficult stuff all right you get  the foundation right you really understand what  

با این چیزهای دشوارتر مبارزه می کنند. شما پایه و اساس را درست دریافت می‌کنید، واقعاً

it means and there are lots of different ways to  understand that okay remember to have something  

معنی آن را می‌فهمید و راه‌های مختلفی برای فهمیدن این موضوع وجود دارد که خوب به یاد داشته باشید که چیزی داشته باشید

and we're just talking about like very very simple  even a child would understand what do you have in  

و ما فقط در مورد آن صحبت می‌کنیم که بسیار ساده است حتی یک کودک می‌تواند بفهمد که در دست شما چیست.

your hand I have a marker okay could you give me  some tips for dealing with anxiety while talking  

یک نشانگر داشته باشید، آیا می‌توانید نکاتی را برای مقابله با اضطراب در حین صحبت کردن

with English all right so people have uh kind  of more questions about that I might have to say  

با انگلیسی به من بدهید تا مردم سؤالات بیشتری در مورد آن داشته باشند، شاید لازم باشد بگویم

that for another time I've covered that actually  in many videos and actually cover that in fluent  

که برای یک بار دیگر در واقع در بسیاری از ویدیوها و در واقع آن را پوشش داده‌ام. آن را به صورت روان

for life as well I have a whole program about  that called the Insight which is actually very  

برای زندگی نیز پوشش دهم، من یک برنامه کامل در مورد آن دارم به نام «بینش» که در واقع بسیار

interesting it's more kind of mindset psychology  stuff but in general the most fundamental thing  

جالب است. نکته اساسی

about uh about feeling more confident in language  is really understanding the language well  

در مورد احساس اعتماد به نفس بیشتر در زبان این است که واقعاً زبان را به خوبی درک می

okay why do you have a marker in your hand that's  another very again excellent use why do I have a  

کنید   خوب است چرا یک نشانگر در دست دارید و این یک کاربرد بسیار عالی دیگر است چرا من یک

marker I have two markers I have three markers  and as you get used to using the language as you  

نشانگر دارم من دو نشانگر دارم من سه نشانگر دارم و همانطور که می گیری به استفاده از زبان عادت کرده‌اید، زیرا

start feeling more confident about it that's how  you start really speaking well most Learners have  

اعتماد به‌نفس‌تری نسبت به آن احساس می‌کنید، این‌گونه است که واقعاً خوب صحبت می‌کنید، بیشتر زبان‌آموزان در

trouble speaking because they get stuck they  think okay I know what the word have is so I  

صحبت کردن مشکل دارند زیرا گیر می‌کنند، فکر می‌کنند خوب می‌دانم کلمه have چیست، بنابراین

don't really need to understand it in like in a  way that a native would understand but a native  

واقعاً نیازی به درک آن ندارم. به روشی که یک بومی می‌فهمد، اما یک

has no trouble speaking and you probably have no  anxiety speaking your native language all right  

بومی مشکلی در صحبت کردن ندارد و احتمالاً هیچ اضطرابی برای صحبت کردن به زبان مادری خود ندارید،

so it's not really about you as a person you  have you have anxiety okay it's like a part of  

بنابراین واقعاً به شما به‌عنوان یک فرد ربطی ندارد، شما اضطراب دارید، درست مثل بخشی از

you you have anxiety about learning English or  speaking English I should say you have anxiety  

شماست. در مورد یادگیری انگلیسی یا صحبت کردن به زبان انگلیسی اضطراب دارید باید بگویم که شما اضطراب دارید

all right to have and to hold through sickness  and in health yes in sickness and in health  

کاملاً حق دارید که بیماری را داشته باشید و تحمل کنید و در سلامتی بله در بیماری و در سلامت

so you have anxiety it's just a part of you  it's something that you have now you can get  

بنابراین شما اضطراب داشته باشید، این فقط بخشی از وجود شماست ، چیزی است که اکنون دارید، می توانید از

rid of that now I don't have anxiety I do not  have anxiety anymore all right so let's imagine

شر آن خلاص شوید، اکنون اضطراب ندارم، دیگر اضطراب ندارم، پس بیایید فردی را

a person who feels fear

تصور کنیم که احساس ترس می کند

just as I this idea about about having  something be be a part of you okay so right now

، همانطور که من در مورد آن فکر می کنم. داشتن  چیزی بخشی از شما باشد خوب پس در حال حاضر

I have

I have anxiety so if you're talking  about who you are as a person right now  

من اضطراب دارم، بنابراین اگر در حال صحبت در مورد اینکه شما به عنوان یک شخص در حال حاضر

you have this experience I am experiencing anxiety  I am feeling anxiety I have anxiety it's the same  

چه کسی هستید   شما این تجربه را دارید، من اضطراب را تجربه می‌کنم من احساس اضطراب می‌کنم من اضطراب دارم، همینطور است

thing it just means who you are we're talking  about who you are when you have something okay  

چیزی که فقط به این معنی است که شما کی هستید، ما در مورد اینکه چه کسی هستید صحبت می‌کنیم وقتی چیزی خوب است،

like you have a marker it's a part of you it's  who you are okay I know like the marker is not  

مثل اینکه شما یک نشانگر دارید، بخشی از وجود شماست، آن چیزی است که شما خوب هستید، می‌دانم که نشانگر

you but it's it's like part of who you are  as a person right now maybe I let go yes at  

شما نیستید، اما مثل این است که بخشی از شماست. شما در حال حاضر به عنوان یک شخص هستید، شاید من آن را رها کردم

the moment okay at the moment so if I if I'm  not now the marker is not a part of me I do  

بله در لحظه، در حال حاضر خوب است، بنابراین اگر من اکنون نیستم، نشانگر بخشی از من نیست،

not have a marker it's not a part of me now it  is a part of me okay it's not like growing out  

من نشانگر ندارم، اکنون بخشی از من نیست. این بخشی از من است، خوب، مثل این نیست که

of my ear or something okay but the idea is that  you it's it's it's connected to you in some way  

از گوشم بیرون بیاید یا چیزی خوب باشد، اما ایده این است در شما این است که به طریقی به شما مرتبط است

all right so I have anxiety very simple from the  present right now but let's say we move into the  

خیلی خوب است، بنابراین من در حال حاضر اضطراب بسیار ساده‌ای دارم، اما فرض کنید به

future and so like the I don't I don't want to  get too uh uh too tricky with with the moving this  

آینده می‌رویم و بنابراین مانند من نمی‌خواهم، نمی‌خواهم خیلی نگران باشم آهان با حرکت دادن این    به اطراف خیلی مشکل است،

around but let's say uh you you have anxiety  right now and then in the future you do not  

اما بیایید بگوییم آه، شما در حال حاضر اضطراب دارید و بعد در آینده مشکلی

all right so at this point we move kind of  into the future and now we say I don't have  

ندارید، بنابراین در این مرحله به نوعی به سمت آینده حرکت می‌کنیم و اکنون می‌گوییم که من

anxiety all right so now the new present  like you had anxiety here so I had

همه اضطراب ندارم. همین الان کادو جدید مثل تو اینجا اضطراب داشتی پس

I had anxiety so we're just talking about the  event by itself at this point at this moment  

منم اضطراب داشتم پس ما فقط در این لحظه در مورد رویداد به تنهایی

I have I have happiness well you can you can kind  of say I have happiness but you can just say I am  

صحبت می کنیم. اما شما فقط می توانید بگویید من

happy but yeah you're thinking like a native very  good very good so it's the same kind of idea you  

خوشحالم، اما بله، شما مثل یک بومی خیلی خوب فکر می کنید خیلی خوب، بنابراین این همان ایده ای است که

can you can experience happiness to have happiness  in your life yeah you can say that very good so  

شما می توانید شادی را تجربه کنید تا در زندگی خود شادی داشته باشید، بله، می توانید بگویید که خیلی خوب است، بنابراین

I had anxiety so if we moved kind of uh in the in  the future now this is the present and the future  

من داشتم. اضطراب، بنابراین اگر در آینده به نوعی حرکت کنیم، اکنون این وضعیت فعلی است و

is like or this is the past all right but very  simply I had anxiety all right even if we just  

آینده   مثل این است یا این گذشته است خیلی خوب است، اما خیلی به سادگی من اضطراب داشتم، حتی اگر همین الان فقط   به

think about it from the present right now so I  don't have anxiety now I had anxiety in the Pres  

آن فکر کنیم، بنابراین حالا اضطراب ندارم، من در مطبوعات   یا در مطبوعات اضطراب داشتم.

or in the past all right we're just talking about  the event I had anxiety all right I experienced  

گذشته از همه خوب، ما فقط در مورد رویدادی صحبت می کنیم که من اضطراب داشتم، خوب من اضطراب را تجربه کردم،

anxiety but if we want to say I had anxiety as a  part of you how would we say that all right so I  

اما اگر بخواهیم بگوییم که من به عنوان بخشی از شما اضطراب داشتم، چگونه می توانیم بگوییم که خیلی خوب است، بنابراین من

had anxiety how do we how do we say that as a  part of you like you're asking someone you're  

اضطراب داشتم چگونه می توانیم چگونه کار کنیم. بگو به عنوان بخشی از خودت، مثل اینکه از کسی می‌پرسی،

asking someone about who they are how would we  say that all right I'll give you a second to see  

از کسی می‌پرسی که چگونه است، ما می‌گوییم خیلی خب، یک ثانیه به شما فرصت می‌دهم تا ببینید

if you can put that in the comments let's see who  can get the answer first if they get it very good

اگر می‌توانید آن را در نظرات قرار دهید، ببینیم چه کسی می‌تواند اول جواب را دریافت کنید اگر آنها خیلی خوب دریافت کردند

I've had anxiety I have had anxiety  before very good all right so all we  

من اضطراب داشتم قبلاً خیلی خوب اضطراب داشتم، بنابراین تمام

mean is like and I'll even I'll write  this out so it's easier to see I have  

منظور ما این است و من حتی این را می نویسم تا راحت تر ببینم دارم

so I have who I am had anxiety that's part of  who I am at one point at one point I had anxiety

بنابراین من داشتن کسی که هستم اضطراب داشتم که بخشی از شخصیت من است در یک مقطع زمانی اضطراب

so I have this experience I still haven't

داشتم بنابراین این تجربه را دارم که هنوز دارم

okay I still haven't so right now like I  I still have this experience so even even  

خوب نیست من هنوز اینطوری نبودم مثل خودم هنوز این تجربه را دارم، بنابراین حتی

right now I am not feeling anxiety I do not have  anxiety right now but I have I have had anxiety  

در حال حاضر احساس اضطراب نمی‌کنم، فعلاً اضطراب ندارم، اما قبلاً اضطراب

I have felt it before same thing so I have felt  

داشته‌ام   قبلاً هم آن را احساس کرده‌ام بنابراین من

same idea if you want to remove have to make it  easier all right now if you want to change it  

احساس کردم  اگر می‌خواهید حذفش کنید، باید آن را آسان‌تر کنید، اگر می‌خواهید آن را تغییر دهید

again I had so instead of have we're going  to say had down here so I had had anxiety  

دوباره داشتم، بنابراین به‌جای اینکه می‌خواهیم بگوییم اینجا پایین بود، بنابراین من اضطراب

we're talking about who you were as a person not  who you are okay who you were all right this is  

داشتم   داریم صحبت می‌کنیم در مورد اینکه چه کسی بودی نه چه کسی خوب بودی چه کسی خوب بودی

the this is the like the kind of tricky thing but  you're thinking about who you are as a person all  

این یک چیز پیچیده است اما تو به این فکر می کنی که به عنوان یک فرد چه کسی هستی

right so as a person right now I have had anxiety  I have felt that before it's part of me but if you  

درست است پس به عنوان یک فرد در حال حاضر من اضطراب داشته‌ام. قبلاً احساس می‌کردم که بخشی از وجود من است، اما اگر

want to talk about even yourself as a person kind  of moving through time all right I had had anxiety  

می‌خواهید حتی درباره خودتان به‌عنوان فردی صحبت کنید که به نوعی در زمان حرکت می‌کنید،

there there was a time when I had anxiety but now  I don't I don't experience that before but it's  

من همیشه اضطراب داشتم. من قبلاً آن را تجربه نکرده‌ام، اما

it's really the same thing so I have had anxiety  and I had had anxiety it's really the same thing  

واقعاً همین است، بنابراین من اضطراب داشتم و داشتم اضطراب واقعاً همان چیزی است

you're just talking about yourself at different  states like in different times all right yes it  

شما فقط در حالات مختلف درباره خود صحبت می‌کنید، مثل زمان‌های مختلف، بله،

sounds tricky and like but native speakers  will use it like this this is what they mean

مشکل به نظر می‌رسد، اما گویشوران بومی از آن به این شکل استفاده می‌کنند.

I don't understand I had hat yeah so it's it's  a tricky thing where you're talking about like  

بله، این یک چیز دشوار است که شما در مورد آن صحبت می کنید، مثل

this person moving through time all right but  it's it's best to kind of forget about this  

این که این شخص در طول زمان به خوبی در حال حرکت است، اما بهترین کار این است که این یکی را فراموش کنید

one and just think about who you are now as a  person okay so I had anxiety about something

و فقط به این فکر کنید که اکنون چه کسی هستید، بنابراین من در مورد چیزی اضطراب داشتم.

I have had anxiety about something

من در مورد چیزی اضطراب

my native says I had my coffee night I drank my  coffee it's again it was it was a part of them  

داشتم که بومی‌ام می‌گوید من شب قهوه‌ام را خورده‌ام، قهوه‌ام را خوردم ، باز هم بخشی از آن‌ها بود

at that moment that's what they mean all right  so you're you can you can drink something or you  

در آن لحظه منظور آنها این بود خیلی خوب  بنابراین شما می‌توانید چیزی بنوشید یا

can have something same thing with dinner  I can have dinner or I can eat dinner okay

می‌توانید  چیزی شبیه به شام ​​بخورم، من می‌توانم شام بخورم یا می‌توانم شام را خوب بخورم،

so I had anxiety I don't have anxiety and I have  had it like I I there is a there is a moment I  

بنابراین اضطراب داشتم، اضطراب ندارم و آن را تجربه کرده‌ام مثل من، لحظه‌ای وجود

have the experience or you can think yes I  had the experience I had felt anxiety before  

دارد که تجربه آن را دارم یا می‌توانید فکر کنید بله، من تجربه ای را داشتم که احساس کرده بودم اضطراب قبل از

like there was a time usually we're talking  about like like there was a time in the past  

مثل زمانی بود که معمولاً در موردش صحبت می‌کنیم مثل زمانی که در گذشته بوده است

so here's the present here's the past there  was a time like from here to here I had anxiety  

بنابراین این زمان حال است اینجا گذشته وجود دارد  زمانی مانند از اینجا به اینجا من

all right that's who I was that's  who I was but it's not who I am now  

اضطراب داشتم   خیلی خوب این کسی بودم که بودم. بود، اما این چیزی نیست که من الان هستم

it's who I was so I was the kind  of person who had anxiety uh but  

بلکه آن کسی بودم که بودم، بنابراین من از آن دسته افرادی بودم که اضطراب داشتم، اوه، اما

and again like it the experience never  leaves you it's always with you okay

و دوباره مثل آن تجربه هرگز تو را ترک نمی‌کند، همیشه با توست،

does that make sense

خوب، منطقی است،

so you always are are like  the experience never goes away

بنابراین شما همیشه مانند آن تجربه هستید هرگز از بین نمی رود

yeah we wouldn't say I had have  you'd say like I have because  

بله ما نمی گوییم داشتم شما می گویید مثل من چون

it's just the experience that you have all right

این فقط تجربه ای است که شما در

okay now again like I'm trying I'm giving you  like this is many years of of learning that  

حال حاضر خوب هستید، دوباره مثل اینکه دارم تلاش می کنم به شما می دهم مثل این که چندین سال یادگیری است که

little kids get in in like an hour so young  children they will learn these experiences  

بچه‌های کوچک در عرض یک ساعت وارد می‌شوند، بنابراین بچه‌های کوچک آنها این تجربیات

they will learn the they will they will develop  this understanding over many years this is how  

را یاد می‌گیرند   یاد می‌گیرند که می‌خواهند این درک را در طی سال‌ها توسعه دهند  اینگونه است

natives are understanding the language all right  but you're getting it in an hour so it don't don't  

بومی‌ها زبان را خوب می‌فهمند اما شما در عرض یک ساعت آن را دریافت می‌کنید. بنابراین اینطور نیست

expect to like magically use it it's I'm putting  a lot of information into your brain at one time  

انتظار داشته باشید که دوست داشته باشید به طور جادویی از آن استفاده کنید، این است که من اطلاعات زیادی را در یک زمان در مغز شما قرار می دهم،

okay but if I'm I'm just showing you if you take  the right steps you start with something basic  

خوب است، اما اگر من فقط به شما نشان می دهم اگر قدم های درست بردارید، از یک چیز اساسی شروع می کنید

and move up and you get naturally varied review  you understand it like a native and get naturally  

و به سمت بالا حرکت می کنید و به آن می رسید. بررسی طبیعی متنوع آن را مانند یک بومی می‌فهمید و به‌طور طبیعی

varied review you get fluent automatically  all right so if I can continue to give you  

بررسی متنوع دریافت می‌کنید، به‌طور خودکار مسلط می‌شوید خیلی خوب، بنابراین اگر بتوانم به شما

this information every day teach you a little bit  more you would get fluent even if you don't speak  

این اطلاعات را هر روز به شما بدهم، به شما کمی بیشتر یاد می‌دهید، حتی اگر صحبت نکنید، مسلط خواهید شد

okay does that make sense any anybody think they  would not get fluent if I kept teaching them  

باشه آیا این منطقی است که کسی فکر می‌کند اگر به آموزش دادن به آنها ادامه دهم، نمی‌توانند مسلط شوند

okay anyone let me let me know if there's still  something I know people will still think oh I need  

باشه، هر کسی به من بگو اگر هنوز چیزی هست که می‌دانم، مردم همچنان فکر می‌کنند آه،

I need to have a practice partner or something  you do not need a practice partner you need to  

من نیاز دارم   من باید یک شریک تمرینی داشته باشم یا چیزی  که شما به آن نیاز ندارید. یک شریک تمرینی که باید

understand the language like a native I'm going  to get angry about that because it's it's it's  

زبان را مثل یک بومی بفهمید، من قرار است از این بابت عصبانی شوم،

so simple it's so simple if you understand well  you feel confident so you speak that's how it  

زیرا خیلی ساده است، اگر خوب بفهمید خیلی ساده است احساس اعتماد به نفس می‌کنید، بنابراین صحبت

works that's how fluency happens all right I  want to get knowledge vicariously through you  

می‌کنید اینطوری کار می‌کند   تسلط خوب اتفاق می‌افتد من می‌خواهم دانش را به‌طور نایب از طریق شما به دست بیاورم

well you wouldn't this isn't even vicarious  you're you're you're learning it directly  

خوب نمی‌خواهید این حتی جانشین نیست  شما هستید مستقیماً آن را

from me this is not watching me do something  this is me putting these ideas into your brain  

از من یاد می‌گیرید  این به معنای تماشای من نیست که کاری انجام می‌دهم این را من می‌گذارم ایده‌ها وارد مغزتان می‌شوند

all right so you do not you do not need a partner  to speak with okay this is not you you don't get  

خیلی خوب، بنابراین شما نیازی به شریک ندارید برای صحبت کردن با او خوب این شما نیستید که

fluent by speaking now the reason people think you  need to get fluent by speaking is because you have  

با صحبت کردن مسلط نمی‌شوید اکنون دلیل اینکه مردم فکر می‌کنند باید با صحبت کردن مسلط شوید این است که باید

to have like some kind of uh basically the it's  hard to understand the language and so when the  

داشته باشید مثل نوعی آه که اساساً درک زبان سخت است و بنابراین وقتی که

language is hard to understand then people think  okay I have to practice what I learned now okay  

زبان به سختی قابل درک است، مردم فکر می کنند خوب است، من باید آنچه را که اکنون یاد گرفتم تمرین کنم، بسیار خوب

but if you understand you don't need to practice  like the practicing is is the understanding itself  

اما اگر متوجه شدید، نیازی به تمرین ندارید، مانند تمرین این خود فهمیدن

the learning what what we just did for an  hour now like 70 minutes that is the practice  

است   یادگرفتن کاری که ما به مدت یک ساعت انجام دادیم، مثلاً 70 دقیقه، این تمرین است   بسیار

all right this is the practice it's all the input  that you get that helps you really understand  

خوب، این تمرین است، تمام ورودی  است که به شما کمک می کند واقعاً

like a native and that's how you speak if you  don't understand something then you're really  

مانند یک بومی درک کنید و اینگونه صحبت کنید اگر چیزی را نمی‌فهمید، واقعاً دارید

just repeating things Without Really knowing  what you're talking about that's not really  

فقط چیزهایی را تکرار می‌کنید بدون اینکه واقعاً بدانید  درباره چه چیزی صحبت می‌کنید، این واقعاً

understanding the language and so that's why  people think they need a speaking partner to  

درک زبان نیست و به همین دلیل افراد فکر می‌کنند برای صحبت کردن به یک شریک صحبت نیاز دارند،

speak but they don't the truth is you just need to  understand the language very well and most people  

اما آنها حقیقت را نمی‌دانند. آیا شما فقط باید زبان را خیلی خوب بفهمید و اکثر

do not most people don't really understand what  they're saying all right they're just thinking  

مردم  نمی‌دانند اکثر مردم واقعاً نمی‌دانند چه می‌گویند، خوب، آنها فقط فکر می‌کنند خیلی

okay like in my native language the word for have  is this and so if I translate that in my head then  

خوب است مانند زبان مادری من، کلمه have این است و بنابراین اگر من آن را در ذهنم ترجمه می‌کنم، سپس

I will and then they get stuck in conversations so  the Translating works fine at the very basic level  

من می‌کنم و سپس آنها در مکالمات گیر می‌کنند، بنابراین  ترجمه در سطح بسیار ابتدایی به خوبی کار می‌کند

like Macau in Japanese I'm holding a marker but  if I want to get like much more uh difficult  

مانند ماکائو در ژاپنی، من یک نشانگر در دست دارم، اما اگر می‌خواهم خیلی سخت‌تر باشم

with it uh then it's going to be more difficult  for me to understand because I'm really having  

با آن درک آن برای من سخت‌تر خواهد بود زیرا واقعاً باید

to think very hard about that I have to think I  have to have to think hard about that all right  

به سختی در مورد آن فکر کنم ، باید فکر کنم باید به سختی در مورد آن

let's see so I think the only thing I should  do to become uh is a marry a woman from England  

فکر کنم خیلی خب  بیایید ببینیم تا فکر کنم تنها کاری که باید انجام دهم برای بودن بیا با یک زن از انگلیس ازدواج کن

the cons of you and Drews never translate is  really boosting my studies yes so again if  

معایب تو و دروز هرگز ترجمه نمی‌کند واقعاً باعث تقویت مطالعات من می‌شود، بله، پس اگر به این

think about how you learned your native language  all right I want to make this very clear because  

فکر کنید که چگونه زبان مادری خود را یاد گرفته‌اید خیلی خوب، می‌خواهم این را خیلی واضح بیان کنم زیرا

people don't believe me people don't believe  me you know it's I should what I should do I  

مردم من را باور ندارند مردم من را باور نمی کنند، شما می دانید که من باید چه کاری باید انجام دهم

should I should make like a very like simple uh  course where we're gonna review grammar tables and  

stuff like that because everybody just that's  what most people know okay we're gonna study  

. دوباره

grammar tables and and you know people are happy  to do that even though they don't really speak  

جداول دستور زبان را مطالعه می‌کنی و می‌دانی که مردم از انجام این کار خوشحال می‌شوند، حتی اگر واقعاً صحبت نمی‌کنند.

I want I want you to imagine come back with  me to when you were a young child all right  

من می‌خواهم تصور کنی که با من برگردی به زمانی که کودک خردسالی بودی،

so this is uh this is you and we're gonna put you  here and a little diaper on you all right and you  

پس این تو هستی. و ما شما را اینجا می‌گذاریم و کمی پوشک روی شما می‌گذاریم و

got your parents over here and you got your you  know other family members or you know the people  

شما والدینتان را به اینجا می‌آورید و اعضای خانواده‌تان را می‌شناسید یا

in your town or your school or whatever all right  and so they're giving you input all the time until  

مردم شهرتان یا مدرسه‌تان یا هر چیز دیگری را می‌شناسید. یک ورودی به شما می دهم در تمام مدت زمانی

you are really two years old you don't really  say much some kids start speaking earlier but  

که   واقعاً دو ساله شوید، واقعاً  نمی‌گویید بعضی از بچه‌ها زودتر شروع به صحبت می‌کنند، اما

most of them do not what you're really getting  is information from all these people and at  

بیشتر آن‌ها آن چیزی را که واقعاً دریافت می‌کنید، انجام نمی‌دهند اطلاعات همه این افراد است و در

most people actually are not very good teachers  they're just they're talking to their kids and  

بیشتر مردم واقعاً معلمان خوبی نیستند. آن‌ها فقط با بچه‌هایشان صحبت می‌کنند و

trying to communicate but they don't really do a  good job most people don't communicate very well  

سعی می‌کنند ارتباط برقرار کنند، اما واقعاً کارشان خوب نیست، اکثر مردم خیلی خوب ارتباط برقرار نمی‌کنند،

so you have to learn how to do this if  you want to you know have your children  

بنابراین اگر می‌خواهید بدانید که بچه‌ها

speaking earlier the way to do that uh is to  make the language understandable even as a  

که زودتر صحبت می‌کنند، راه برای انجام این کار این است که زبان را حتی به‌عنوان یک والدین بومی قابل درک کنیم،

native parent all right but remember something  very very very very very important about this  

اما چیزی را به خاطر بسپارید خیلی خیلی خیلی خیلی مهم در این

all right the important thing here is you did  not you did not forget translations foreign

مورد  خیلی خب نکته مهم اینجاست که انجام دادید  ترجمه‌های خارجی را فراموش

you did not get translations as you learned  you did not get translations as you learned  

نکردید همانطور که یاد گرفتید ترجمه دریافت نکردید  شما همانطور که زبان مادری خود را یاد گرفتید ترجمه دریافت نکردید

your native language because what translation  could you do you can't translate there's nothing  

زیرا چه ترجمه ای را که می توانید انجام دهید نمی توانید ترجمه کنید هیچ چیزی

to translate you're only trying to get one  language in there you have to get the first  

برای ترجمه وجود ندارد شما فقط سعی می کنید ترجمه کنید

language before you can do anything else you  can't translate anything because you're just  

قبل از اینکه بتوانید هر کار دیگری انجام دهید، باید زبان اول را یاد بگیرید، نمی‌توانید چیزی ترجمه کنید،

getting the first language okay does that  make sense everybody everybody understands  

زیرا فقط زبان اول را می‌آموزید، این کار منطقی است که همه آن‌ها را بفهمند.

this right now all right the main idea is you did  not learn your native language through translation  

زبان مادری خود را از طریق ترجمه یاد نگیرید   بسیار

okay it's impossible to do that all right so what  else did you not do okay what else did you not do  

خوب، انجام این کار غیرممکن است، پس چه کارهای دیگری انجام ندادید، چه کارهای دیگری انجام ندادید،

did your parents let me know in the comments if  your parents uh gave you grammar tables like this

آیا والدینتان در نظرات به من اطلاع دادند اگر  والدینتان جدول‌های دستور زبانی مانند این

raise your hand did anyone give you grammar  tables when you were learning as a child  

را به شما دادند آیا کسی به شما جداول گرامر را وقتی که در کودکی یاد می‌گرفتید به شما داده است

and I mean you know like two  years old three years old anybody  

و منظورم این است که شما می‌دانید مثل دو سالگی سه ساله کسی

did anyone get grammar tables no  no no okay all right did anyone

آیا کسی جداول دستور زبان را دریافت کرده است نه

review a textbook with their parents Did anyone  say okay we're going to teach you whatever your  

نه خوب است. ما به شما یاد می‌دهیم هر چه

native language is is Thai or Chinese or  Portuguese or German or French or swiss or  

زبان مادری‌تان تایلندی یا چینی یا پرتغالی یا آلمانی یا فرانسوی یا سوئیسی باشد یا

whatever the language is all right did you get a  translation did you get a textbook no no no no no  

هر زبانی که درست باشد آیا ترجمه دریافت کردید آیا یک کتاب درسی گرفتید نه نه نه نه

now at this point you weren't even speaking  anything you didn't even have a practice partner  

حالا در این مرحله شما حتی چیزی صحبت نمی کردید، حتی یک شریک تمرینی

all right you didn't have a practice partner  you're just getting information from people  

هم نداشتید   خیلی خب، شریک تمرینی نداشتید  شما فقط اطلاعاتی را از افراد دریافت

that's it so no textbook no grammar tables no  flash cards you didn't you weren't using like  

می کنید   بنابراین، نه کتاب درسی، نه جداول دستور زبان، نه فلش کارت‌هایی که استفاده

the Anki app or whatever like there was no spaced  repetition or whatever like doing any of that  

نمی‌کردید، مانند برنامه Anki یا هر چیز دیگری مانند آن، هیچ تکرار فاصله‌ای وجود نداشت یا هر کاری مانند انجام هر یک از آن

stuff none of this stuff you did not translate you  did not get textbooks you did not do any of this  

موارد، هیچ‌کدام از این مواردی که ترجمه نکرده‌اید. کتاب‌های درسی دریافت کنید که هیچ یک از این‌ها را انجام

and yet you still learned your  native language how did you do that  

نداده‌اید   اما هنوز زبان مادری خود را یاد گرفته‌اید چگونه این کار را

how is that possible how did you learn  your native language without the Anki app  

انجام داده‌اید   چگونه ممکن است چگونه زبان مادری خود را بدون برنامه Anki

how did you learn without a textbook how did you  learn without flash cards or without studying  

یاد بگیرید   چگونه بدون کتاب درسی یاد بگیرید چگونه  بدون فلش یاد بگیرید کارت‌ها یا بدون مطالعه

grammar tables how did you do that see people keep  telling me as a partner is important but why why  

جداول دستور زبان چگونه این کار را انجام دادید که می‌بینید مردم مدام به من می‌گویند به عنوان یک شریک مهم است اما چرا

is a partner important why is the partner  important the baby isn't saying anything  

چرا شریک مهم است چرا شریک مهم است که کودک

the baby is still learning and they're not  really saying anything they're not really  

چیزی نمی‌گوید   کودک هنوز در حال یادگیری است و t هی واقعاً چیزی نمی‌گویند، آنها واقعاً

communicating with people but they are getting  information they're getting lots of information

با مردم ارتباط برقرار نمی‌کنند، اما اطلاعات دریافت می‌کنند، اطلاعات زیادی به دست

and that's it is this that's how you got fluent

می‌آورند و به این ترتیب است که شما مسلط

and you watch even young children when  they and I want to be clear about this  

می‌شوید و حتی بچه‌های خردسال را تماشا می‌کنید، زمانی که آنها و من می‌خواهیم باشیم. در مورد این موضوع

it's not it's not about listening or  observing or whatever what you're really  

واضح باشد   این مربوط به گوش دادن یا مشاهده کردن نیست، یا هر کاری که واقعاً

doing is understanding you're building  the logic of the language in your mind  

انجام می‌دهید، درک کردن است، شما منطق زبان را در ذهن خود می‌سازید

that's what you're doing so it's not it's  not about just listening to people or just  

این چیزی است که انجام می‌دهید، بنابراین مهم نیست فقط به صحبت‌های مردم گوش کنید یا فقط

watching or doing something it's understanding  something that's how you learn if you understand  

تماشا کردن یا انجام کاری، یعنی فهمیدن چیزی که اینطوری یاد می‌گیرید اگر

then you feel confident and you speak if  you don't understand you feel shy okay

بفهمید   سپس احساس اعتماد به نفس می‌کنید و صحبت می‌کنید اگر  متوجه نمی‌شوید احساس خجالتی می‌کنید،

so babies are learning this way now the jump  the jump here is you can learn this way too  

بنابراین بچه‌ها به این شکل یاد می‌گیرند حالا پرش  پرش اینجاست که می‌توانید به این روش یاد بگیرید همینطور

and this is what I teach I just gave  you an hour over an hour example of that  

و این چیزی است که من به شما آموزش می دهم، من فقط یک ساعت بیش از یک ساعت مثال آن را به شما دادم

so our parent or parents or the partners not  mean the child is not communicating with the  

بنابراین والدین یا والدین یا شرکای ما به این معنی نیستند که کودک برای اولین بار با والدین ارتباط برقرار نمی کند.

parents for the first usually two years they  don't they don't really say much they might say  

معمولاً دو سال آنها  نمی‌گویند، واقعاً چیز زیادی نمی‌گویند که ممکن است بگویند

you know like move their hands or something to  communicate but they're not they're not really  

می‌دانید مانند حرکت دادن دست‌هایشان یا چیزی برای برقراری ارتباط، اما اینطور نیستند، آنها

having a conversation it's all about getting input  and this is the same thing if I if I take you and  

واقعاً مکالمه نمی‌کنند، همه چیز در مورد دریافت اطلاعات است و این همان است اگر من شما را

I drop you into China and everyone just like  speaking really fast it would be very difficult  

ببرم و   تو را به چین بیاندازم و همه دوست دارند  خیلی سریع صحبت کنند،

for you to learn the language but if people are  giving you understandable messages then that's  

یادگیری زبان برای شما بسیار دشوار خواهد بود، اما اگر مردم به شما پیام‌های قابل فهمی می‌دهند، آن وقت است

when you start speaking because you actually feel  you understand the language all right so people  

که شروع به صحبت می‌کنید زیرا در واقع احساس می‌کنید که خودتان هستید. زبان را خوب بفهمید تا مردم

say well I'm living in a country where there is no  English how can I learn you're learning right now  

بگویند خوب من در کشوری زندگی می‌کنم که در آن انگلیسی وجود ندارد

you don't need to be in an English-speaking  country to learn English you're learning  

. یادگیری

right now with a phone or a computer  or however you're watching this video

همین الان با تلفن یا رایانه یا هر طور که در حال تماشای این ویدیو

you don't need to be in an English-speaking  country now think about all the things that  

هستید، لازم نیست در یک کشور انگلیسی زبان باشید، اکنون به همه چیزهایی فکر

you've learned in your life that you've learned  through television through movies through books  

کنید که   در زندگی‌تان یاد گرفته‌اید و از طریق آن یاد گرفته‌اید. تلویزیون thro فیلم‌ها از طریق کتاب‌ها

probably you have some favorite authors or  some favorite actors that you like watching  

احتمالاً نویسنده‌های مورد علاقه یا بازیگران مورد علاقه‌ای دارید که دوست دارید

in movies and you've never met those people in  person but probably learned a lot from them like  

در فیلم‌ها تماشا کنید و هرگز آن افراد را شخصاً ملاقات نکرده‌اید، اما احتمالاً چیزهای زیادی از آنها

you learned you know catch phrases so characters  and TV shows that say like oh my goodness little  

یاد گرفته‌اید، مانند   که یاد گرفته‌اید عبارات را می‌شناسید، بنابراین شخصیت‌ها و برنامه‌های تلویزیونی که مثل خدای من

kids learn that they're just copying from the  TV show but they understand what's happening  

بچه‌های کوچک یاد می‌گیرند که فقط از برنامه تلویزیونی کپی می‌کنند، اما می‌دانند چه اتفاقی می‌افتد   بسیار

okay I really want to make this clear like  there is nothing else that you need you don't  

خوب، من واقعاً می‌خواهم این را روشن کنم ، مانند  چیز دیگری نیست که شما به آن نیاز داشته باشید، شما

need a practice partner it's even when you are  speaking it's the input that you get from other  

به شریک تمرینی نیاز ندارید، حتی زمانی که شما در حال صحبت کردن هستید، این ورودی‌هایی است که از افراد دیگر دریافت می‌کنید

people that's developing your fluency all right  so you can't speak like me because you're just  

و به خوبی تسلط شما را تقویت می‌کنند، بنابراین نمی‌توانید مثل من صحبت کنید، زیرا فقط

you just haven't had the same kind of practice  that I have but it's all it's all the input  

شما فقط همان تمرینی که من دارم را نداشته‌اید، اما فقط و فقط همین است.

you've probably spent most of your time learning  English through these traditional methods up here  

ورودی   احتمالاً بیشتر وقت خود را صرف یادگیری انگلیسی از طریق این روش‌های سنتی اینجا

but I don't have Partners but you don't  need a partner you don't need a partner  

کرده‌اید   اما من شریک ندارم اما شما به شریک نیاز ندارید، شما به شریک نیاز ندارید   در

all right now I can give my like Japanese  you know my Japanese example right here  

حال حاضر می‌توانم به شما بگویم مثل ژاپنی من شما مثال ژاپنی من را همین جا می دانید

maca maca maca maca kudoimaka Kudo kudo  ow I Maka Akai Maka kudo how akka corre

maca maca maca maca maca kudoimaka Kudo kudo  ow I Maka Akai Maka Kudo چگونه

kuroimaka who do I come  coming okay could o kudo kudo  

akka corre kuroimaka کی می آیم  می آیم خوب می توانم o kudo kudo

now if I could continue teaching like that  every day you would become fluent in Japanese

حالا اگر می توانستم به همین شکل تدریس کنم هر روز می توانستی دوباره به زبان ژاپنی مسلط

again you're not going to learn it from one lesson  

شوید شما آن را از یک درس یاد نخواهید

it's all the different input that  comes together to build the fluency  

گرفت   همه ورودی‌های متفاوتی است که  برای ایجاد تسلط به هم می‌آیند

most people they're learning something one time so  their mind doesn't really understand what they're  

اکثر مردم یک بار چیزی را یاد می‌گیرند تا  ذهن آنها واقعاً چیزی را که می‌آموزند   متوجه نشود.

learning and that's why they struggle to speak so  they learn one thing so if I'm a Japanese learner

و به همین دلیل است که برای صحبت کردن مشکل دارند و یک چیز را یاد می‌گیرند، بنابراین اگر من یک زبان‌آموز ژاپنی هستم

multi have all right this this is how most  people are thinking about the language they're  

، همه چیز درست است، این همان چیزی است که بیشتر مردم در مورد زبانی که دارند

translating from one language into another and  that's it but as I showed you today there's a  

از یک زبان به زبان دیگر ترجمه می‌کنند فکر می‌کنند و همین‌طور است. امروز به شما نشان دادیم که یک

whole world of understanding about the word  have that most people will never understand  

کل دنیا درک درباره کلمه وجود دارد که اکثر مردم هرگز آن را نخواهند فهمید

because they're not learning like that  they're learning like this they're translating  

زیرا آنها آنطور یاد نمی‌گیرند آنها اینگونه یاد می‌گیرند که

using some flash cards and spaced repetition  or whatever and they're getting textbooks  

با استفاده از برخی ترجمه می‌کنند   فلش کارت‌ها و تکرار فاصله دار یا هر چیز دیگری و آنها کتاب‌های درسی دریافت می‌کنند

grammar tables translations

جداول دستور زبان ترجمه‌ها بسیار

okay

خوب است

make sense

،

all right let me see if anybody had any questions  about that because I'm losing my voice this video  

بگذارید ببینم آیا کسی سؤالی در مورد آن دارد، زیرا من صدایم را از دست می‌دهم   این

session is precious no I disagree we do  need to partner it is impossible to learn  

جلسه ویدیو ارزشمند است، نه مخالفم، نیاز داریم  برای شریک شدن غیرممکن است که

a language without them all right some people  oh no I'm getting low battery mode over here  

یک زبان را بدون آنها خوب یاد بگیریم، برخی از مردم، اوه نه، من در اینجا حالت باتری کم

there will be some people

two kinds of people really two kinds  of people will watch this video

the first kind of person I need uh practice  partner and the other one is I don't need

می‌کنم. به شریک تمرینی نیاز دارم و دیگری این است که من اکنون نیازی ندارم

now what will happen in the future is this the  person who says I need a practice partner will  

در آینده چه اتفاقی می‌افتد این است که فردی که می‌گوید من به یک شریک تمرینی نیاز

do nothing or they will go out and keep looking  and wasting their time looking for more people  

دارم هیچ کاری انجام نمی‌دهد یا بیرون می‌رود و به جستجو ادامه می‌دهد و وقت خود را برای جستجوی بیشتر تلف می‌کند. مردم

maybe they will find somebody but who knows if  the person they're speaking with is a good person  

شاید کسی را پیدا کنند، اما چه کسی می‌داند که آیا فردی که با او صحبت می‌کنند، فرد خوبی

to speak with or not it might be hard to find  someone when will you find the time to practice  

برای صحبت کردن است یا نه، ممکن است پیدا کردن کسی سخت باشد که چه زمانی برای تمرین

with someone and even if you find someone you  could be you know like you're you're kind of  

با کسی و ... حتی اگر کسی را پیدا کردید که خودتان می‌دانید، مثلاً

using your Japanese or your English or whatever  your language is to help you understand something  

از ژاپنی یا انگلیسی یا هر زبان دیگری استفاده می‌کنید که به شما کمک کند چیزی

you're you're really taking a lot of time a lot  of a lot a lot a lot of time and a lot of risk  

را بفهمید، واقعاً زمان زیادی از آن می‌گذارید. زمان بسیار زیاد و ریسک زیاد

when you do this all right this person over here  starts improving immediately they're not waiting  

وقتی این کار را به درستی انجام می‌دهید، این شخص در اینجا بلافاصله شروع به بهبود می‌کند، او

for anybody because they know the thing that  gets them fluent is understanding like a native

منتظر کسی نیست، زیرا می‌داند چیزی که به او مسلط می‌شود این است که مانند یک بومی

it's just that people don't believe  it people don't believe it's possible  

درک کند. مردم باور نمی کنند  مردم باور نمی کنند که ممکن است

understanding like a native  is what gets you fluent  

درک مانند یک بومی  چیزی است که شما را مسلط می

understanding like a native is what gets you  fluent all right so these people here they  

کند   درک مانند یک بومی چیزی است که شما را به خوبی مسلط می کند بنابراین این افراد اینجا

believe it's not true but this is what they  believe they believe I speak and then I get  

معتقدند که این درست نیست، اما این چیزی است که معتقدند به آن اعتقاد دارند من صحبت می‌کنم و

fluent now related to this they will think I need  to live in an English-speaking country or I need  

اکنون به این موضوع مسلط می‌شوم، آنها فکر می‌کنند که من باید در یک کشور انگلیسی زبان زندگی کنم یا به

a native speaker but I personally know lots of  native speakers so native English speakers here in  

یک زبان مادری نیاز دارم، اما من شخصاً بسیاری از افراد بومی را می‌شناسم، بنابراین انگلیسی‌زبان‌های بومی اینجا در

Japan so I have many friends out here and many of  them they have lived here for many years some of  

ژاپن. دوستان زیادی در اینجا دارند و بسیاری از آنها سال‌هاست اینجا زندگی می‌کنند برخی از

them over 10 years 20 years and they still can't  speak Japanese they are married to Japanese women  

آنها بیش از 10 سال و 20 سال است و هنوز نمی‌توانند ژاپنی صحبت کنند،

you know or like you know women who are married  to Japanese men and they still can't speak  

آنها با زنان ژاپنی ازدواج کرده‌اند. مردان و آنها هنوز نمی توانند صحبت کنند

they still can't speak it's not where you live  and it's not your speaking that gets you fluent  

آنها هنوز نمی توانند صحبت کنند این جایی نیست که شما زندگی می کنید و این صحبت شما نیست که شما را مسلط

it's understanding like a native okay so  here's what happens you get understanding

می کند   فهمیدن مانند یک بومی خوب است، بنابراین در اینجا اتفاقی می افتد که شما

understanding gives you confidence  and confidence is what lets you speak

متوجه می شوید درک به شما اعتماد به نفس می دهد و اعتماد به نفس چیزی است که به شما اجازه می دهد شما خوب صحبت می

okay understanding gives you confidence  confidence is what lets you speak

کنید درک به شما اعتماد به نفس می دهد  اعتماد به نفس چیزی است که به شما امکان می دهد

okay it's really very simple it's just many many  many many years you have been taught this but it  

خوب صحبت کنید این واقعاً بسیار ساده است فقط چندین سال است که این را به شما آموزش داده اند اما

doesn't work that's why everybody keeps everybody  keeps doing this same thing they're like I gotta  

جواب نمی دهد به همین دلیل است که همه همه را نگه می دارند  به همان کاری که می کنند ادامه می دهند من باید

keep learning and keep learning and learning  and learning but they don't get more fluent  

به یادگیری ادامه دهم و به یادگیری و یادگیری و یادگیری ادامه دهم، اما آنها مسلط تر

all right the problem is this the problem  is the the foundation of the learning  

نمی شوند   مشکل این است که این مشکل  پایه یادگیری است

now they didn't learn their native language  this way but they did learn English this way  

اکنون آنها زبان مادری خود را از این طریق یاد نگرفتند، اما انگلیسی را از این طریق یاد گرفتند

and if they did that's how they became a  fluent speaker and it doesn't matter what  

و اگر این کار را انجام دادند، به این ترتیب تبدیل به یک سخنران مسلط شدند و فرقی نمی‌کند چه

language it is if you're learning any language  Portuguese or you know or uh French Swahili  

زبانی باشد، اگر شما زبانی یاد می‌گیرید، پرتغالی یا می‌دانید یا اوه سواحیلی فرانسوی

you learn it the same way you will become  fluent in the language the same way now of  

شما آن را به همان روشی یاد می‌گیرید که به همان روشی به زبان مسلط

course you can use the language the point is to  use the language and to speak but if you're not  

می‌شوید، البته اکنون می‌توانید از زبان استفاده کنید، نکته این است که از زبان استفاده کنید و صحبت کنید، اما

comfortable you're only hurting yourself when  you try to do that now you've probably all been  

اگر راحت نیستید، فقط به خودتان آسیب می‌زنید. وقتی سعی می‌کنید این کار را انجام دهید، احتمالاً همه‌تان

in a classroom where you felt oh no the teacher  is going to ask me something and you're in the  

در کلاسی بوده‌اید که احساس می‌کردید اوه نه، معلم از من چیزی می‌پرسد و شما در

classroom and everybody's looking at you and the  teacher says repeat after me you're not feeling  

کلاس هستید و همه به شما نگاه می‌کنند و معلم می‌گوید بعد از من تکرار کنید. احساس راحتی نمی‌کنید،

comfortable so of course you're not going  to speak okay it's very simple if you don't  

پس مطمئناً نمی‌خواهید صحبت کنید، خیلی ساده است اگر

understand and natives are like this too native  children if they don't understand something then  

متوجه نمی‌شوید و بومی‌ها مثل این خیلی بومی هستند.

they won't want to speak I see this with my  own children when they don't really understand  

با فرزندان خودم وقتی آن‌ها واقعاً نمی‌فهمند

or when they're trying to say something they  can't put you exactly the the right way to say  

یا وقتی می‌خواهند چیزی بگویند نمی‌توانند شما را دقیقاً به روش درستی برای گفتن

something then they don't want to say something  you can see it on their face it's very clear  

چیزی بیان کنند، پس نمی‌خواهند چیزی بگویند شما می‌توانید آن را در چهره‌شان ببینید، خیلی واضح

it's the same thing for non-native adults  and it's really even worse for us because  

است  همین موضوع برای بزرگسالان غیربومی و برای ما واقعاً بدتر است زیرا

as adults we want to be speaking you know you  you can speak your native language very well  

به عنوان بزرگسال که می‌خواهیم صحبت کنیم، شما می‌دانید  می‌توانید به زبان مادری خود خیلی خوب صحبت کنید

and then you start speaking English and suddenly  you're like I'm a baby again okay like your dog  

و سپس شروع به صحبت کردن انگلیسی می‌کنید و ناگهان مثل یک بچه می‌شوید. دوباره مثل سگ شما خوب است

so yes if your dog can understand English uh then  they would probably be able to speak and there  

پس بله، اگر سگ شما می تواند انگلیسی را بفهمد، او احتمالاً می تواند صحبت کند و

are lots of things that a dog can't understand  you know they they're they're really trying to  

چیزهای زیادی وجود دارد که سگ نمی تواند آنها را بفهمد شما می دانید که آنها واقعاً می خواهند به

pay attention to what you're what you're doing  my English is impeccable you know impeccable  

آنها توجه کنند   کاری که شما انجام می‌دهید، انگلیسی من بی‌عیب است، شما می‌دانید بی‌عیب و نقص است.

well thank you I've been learning for  a long time because the the main ideas  

خوب متشکرم، مدت‌هاست که یاد می‌گیرم، زیرا ایده‌های

of everything I do is about this idea to  understand something like a native all right  

اصلی   هر کاری که من انجام می‌دهم، در مورد این ایده است تا چیزی شبیه به یک بومی را درک کنم.

now when you believe it's possible and I just  showed you it is for an hour in this video already  

وقتی باور دارید که ممکن است الف و من فقط به شما نشان دادم که برای یک ساعت در این ویدیو قبلاً

that's how you get fluid all right does anyone  believe if I could teach them every day they  

اینگونه است که شما مایعات را دریافت می کنید، آیا کسی باور می کند که اگر می توانستم هر روز به آنها آموزش دهم

would not get fluent now here I'll give you one  one last example because my phone is going to die  

اکنون در اینجا مسلط نمی شدند، یک  آخرین مثال را به شما می زنم زیرا تلفن من قرار است

on me in just a second impeccable it just means  like like amazing it's without flaws beautiful

در یک ثانیه بی عیب و نقص بر سر من بمیرد، این فقط به این معنی است که مانند شگفت انگیز است، بدون ایراد زیبا است،

now the really cool thing about my job

حالا نکته جالب در مورد شغل من این

is it if if I were like a gym a Gym trainer or  whatever so you have like the person who's had  

است که اگر من مثل یک باشگاه بودم، یک مربی بدنسازی یا هر چیز دیگری دارید، مانند فردی که

the gym he's got the muscles over here he's a Gym  trainer so the first the first job is you know  

او در اینجا ورزشگاهی دارد که او عضلاتش را در اینجا دارد، او یک مربی باشگاه است ، بنابراین اولین کار این است که می‌دانید.

he's trying to teach somebody else it doesn't  really have muscles over here this is the Gym  

trainer so the first thing is for the Gym trainer  to be a good teacher all right and so he has to  

مربی برای اینکه معلم خوبی باشد خوب است و بنابراین باید   به

teach this person and the second thing is this  person has to do the work they actually have to  

این شخص آموزش دهد و دومین چیز این است که این فرد باید کاری را که واقعاً باید

do the exercises and do them correctly that's a  that's actually like too big we call these fail  

انجام دهد   تمرینات را انجام دهد و آنها را به درستی انجام دهد.

points fail points so if you have a problem with  this then this thing doesn't matter so this person  

امتیاز شکست poi بنابراین، اگر با این مشکل دارید، این چیز مهم نیست، بنابراین این

is a bad teacher then this person obviously will  not become a like a strong bodybuilder or whatever  

شخص معلم بدی است، پس این شخص بدیهی است که مانند یک بدنساز قوی یا هر چیز دیگری

okay but if this person is really good I mean  even if this person is really good if this person  

نمی شود، اما اگر این شخص واقعاً خوب باشد، منظورم این است حتی اگر این شخص واقعاً خوب است اگر این شخص

doesn't do the work then they won't get the body  that they want okay so this is a typical kind of  

کار را انجام ندهد، به بدنی که می‌خواهد نمی‌رسد، بنابراین این یک نوع

teaching thing where you're doing something  physical now with with me the really nice  

آموزش معمولی است که در آن شما در حال انجام یک کار فیزیکی با من هستید.

thing about what I do is like you don't have  to do anything all I have to do is just teach  

کاری که من انجام می‌دهم این است که شما مجبور نیستید کاری انجام دهید، تنها کاری که باید انجام دهم این است که فقط به

you well and you automatically become a fluent  speaker just by the way I teach you even if you  

شما خوب یاد بدهم و شما به‌طور خودکار با روشی که من به شما یاد می‌دهم، سخنران مسلط می‌شوید، حتی اگر

don't speak or have someone to practice with even  if you don't live in an English-speaking country  

صحبت نکنید یا کسی را نداشته باشید که با او تمرین کنید. حتی اگر در یک کشور انگلیسی زبان زندگی

you will become fluent because I can affect that  as as a teacher okay so the great thing about what  

نکنید، مسلط خواهید شد زیرا من به عنوان یک معلم می‌توانم روی آن تأثیر بگذارم، خوب است، بنابراین نکته مهم در مورد کاری

I do is like if I'm good at what I do then you  get fluent guaranteed if I teach you well then you  

که انجام می‌دهم این است که اگر من در کاری که انجام می‌دهم خوب باشم، شما مسلط خواهید شد. تضمین می شود اگر به شما خوب آموزش دهم، آنگاه شما

will understand and you will speak fluently if I  teach you badly you will be confused and you will  

خواهید فهمید و بله اگر بد به شما یاد بدهم، روان صحبت خواهید کرد، گیج خواهید شد

have trouble and you will not feel confident about  speaking so you will not speak okay so what I do  

و مشکل خواهید داشت و در مورد صحبت کردن احساس اعتماد به نفس نخواهید داشت، بنابراین خوب صحبت نمی کنید، بنابراین کاری که من انجام می دهم

like what I just gave you this whole long example  here I really want to show you that you can do it  

دوست دارم آنچه را که این مثال طولانی به شما زدم، اینجا واقعاً می خواهم. تا به شما نشان دهد که می‌توانید آن را انجام دهید

and there's nothing stopping you from doing it as  long as you're getting the right input so it's not  

و هیچ چیز مانع شما از انجام آن نمی‌شود تا زمانی که ورودی صحیح را دریافت می‌کنید،

about only listening or only watching or something  the the base of that is the understanding  

بنابراین  فقط گوش دادن یا تماشا کردن یا چیزی نیست اساس آن درک   است

if you understand something if you're like ah I  got it that's when you can speak because you feel  

اگر چیزی را بفهمید شما مثل آه من فهمیدم که در آن زمان است که می توانید صحبت کنید زیرا نسبت

confident about what you say so those who can't  speak English they need to speak but the teacher  

به آنچه می گویید احساس اعتماد به نفس می کنید بنابراین کسانی که نمی توانند انگلیسی صحبت کنند باید صحبت کنند اما

is saying is not to speak and just listen those  who can't speak English they need to speak but the  

معلم می گوید صحبت نکنید و فقط به کسانی که نمی توانند صحبت کنید گوش دهید. انگلیسی صحبت کنید، آنها باید صحبت کنند، اما

teacher is saying is not to speak and just listen  all right if you're talking about me pay attention  

معلم می‌گوید صحبت نکنید و فقط گوش کنید، اگر در مورد من صحبت می‌کنید، توجه کنید

I'm saying if you want to speak you have to  understand the language like a native the goal  

من می‌گویم اگر می‌خواهید صحبت کنید، باید زبان را مانند یک بومی درک کنید، هدف این

is speech but the goal comes from understanding  you don't speak and speak and repeat and repeat  

است. گفتار اما هدف این است که بفهمی  صحبت نمی کنی و صحبت می کنی و

things that you don't understand that doesn't  make any sense you don't become better by  

چیزهایی را که نمی فهمی تکرار و تکرار می کنی که معنی ندارد با

repeating things that you don't really understand  that's why people struggle to speak they don't  

تکرار چیزهایی که واقعاً نمی فهمی بهتر نمی شوی به همین دلیل است که مردم با مشکل مواجه می شوند. برای صحبت کردن، آنها نمی

understand what they're saying okay you can tell  when they don't understand something because they  

فهمند چه می گویند، خوب، وقتی چیزی را نمی فهمند، می توانید بگویید، زیرا آنها

use simple ways of explaining things instead  of more like more difficult ones so the goal  

از راه های ساده برای توضیح دادن چیزها به جای استفاده از روش های سخت تر استفاده می کنند، بنابراین

is speech but you don't get there by speaking I  know it sounds like a weird idea but this makes  

هدف  سخنرانی است، اما شما به آن نمی رسید با صحبت کردن، می‌دانم که ایده‌ای عجیب به نظر می‌رسد، اما

sense okay if you understand something you feel  confident about using it so you speak okay so  

اگر چیزی را می‌فهمید که از استفاده از آن اطمینان دارید، خوب صحبت می‌کنید، می‌دانم که

understanding just like I showed you before like  if I can give you a lesson in Japanese foreign

ایده‌ای عجیب

at first you won't quite  understand what I'm saying  

به نظر می‌رسد. شما کاملاً متوجه نمی‌شوید که من چه می‌گویم

but with two or three lessons  you're like ah I got it okay

اما با دو یا سه درس  مثل آهان فهمیدم خوب می‌دانی

do you understand see right now I just gave  you that's a very simple lesson in Japanese  

می‌فهمی ببین همین الان به شما دادم که یک درس بسیار ساده به ژاپنی است

and you will probably forget that tomorrow  and that's okay and that's why you don't  

و احتمالاً فراموش خواهید کرد که فردا و این اشکالی ندارد و به همین دلیل است

just learn something that I the first part of  this is like understanding it like a native  

فقط چیزی را یاد نمی‌گیرید که من بخش اول آن  مثل فهمیدن آن مانند یک بومی

all right okay uh if you if you disagree with what  I'm saying I wish you the best I wish you the best  

است   خیلی خوب است، اگر با آنچه می‌گویم مخالف هستید، بهترین‌ها را برای شما آرزو می‌کنم. برای شما آرزوی بهترین ها را دارم

go out and keep looking for people to practice  with instead of understanding like a native  

بیرون بروید و به دنبال افرادی باشید که با آنها تمرین کنید به جای اینکه مثل یک بومی

okay of course you should find people to  speak with if you feel comfortable but  

بفهمید   البته باید افرادی را پیدا کنید که  اگر احساس راحتی می کنید با آنها صحبت کنید، اما

typically you feel comfortable when you  understand it's really that simple okay

معمولاً وقتی  می فهمید که واقعاً به همین سادگی است، احساس راحتی می کنید.

all right I know it seems like a magical  thing that I'm doing but really I'm just  

بدانید که به نظر کار جادویی است که دارم انجام می‌دهم، اما واقعاً

helping you understand the language the same  way a native does okay all right hopefully  

به شما کمک می‌کنم زبان را به همان روشی که یک بومی می‌فهمد، درست است، امیدوارم

this makes sense all right who would who  would like to get like many more classes  

این کاملاً منطقی باشد چه کسی دوست دارد مانند بسیاری از کلاس‌های

like this with me who who who thinks they would  get fluent if I if I could teach them like this

دیگر . این با من که فکر می‌کند اگر من می‌توانستم اینطور به آن‌ها یاد

me

of course I get I am I do me me all right now why  would you get fluent it's just really because you  

بدهم، مطمئناً می‌توانم به آنها مسلط می‌شوند، من هستم.

would understand the language and you would feel  confident remember like the the biggest thing here  

if you if you watch a movie who who is like seen  many movies by their favorite actor probably many  

اگر شما فیلمی را تماشا کنید که بازیگر مورد علاقه‌اش فیلم‌های زیادی را دیده‌اند، احتمالاً بسیاری

of you okay I want to be a a clock with you  I probably mean like have me around the clock  

از شما، خوب، من می‌خواهم با شما یک ساعت باشم. احتمالاً منظورم این است که من را داشته باشید. در

all right so if you would get fluent this  way this is what I do in fluent for life

تمام ساعات شبانه روز   خیلی خوب، بنابراین اگر به این روش مسلط شوید این همان کاری است که من در زندگی روان انجام

the whole program is teaching you like I teach my  own children and then you can learn whatever you  

می‌دهم، کل برنامه به شما آموزش می‌دهد، همانطور که من به فرزندان خود آموزش می‌دهم و سپس هر زمان که بخواهید می‌توانید هر آنچه را که می‌خواهید یاد بگیرید

want whenever you want and I get you fluent  guaranteed that's what I do all right so  

و من شما را مسلط می‌کنم. تضمین می‌کنم که این کاری است که من انجام می‌دهم، بنابراین

you don't have to find people to practice with  you don't need to live in an English-speaking  

مجبور نیستید افرادی را برای تمرین با آنها پیدا کنید شما نیازی به زندگی در کشور انگلیسی زبان

country you don't need to you know go out and do  anything you just need to understand like a native  

ندارید که نیازی به آن ندارید، می‌دانید که بیرون بروید و هر کاری را که فقط لازم است انجام دهید مثل یک بومی

okay so the goal is to think like a native to  understand like a native so you speak like one  

خوب است، بنابراین هدف این است که مانند یک بومی فکر کنید تا مانند یک بومی بفهمید، بنابراین مانند یک نفر صحبت کنید

but you you have to you have to  understand something before you can do it  

اما شما باید قبل از اینکه بتوانید آن را انجام دهید، باید چیزی را بفهمید

if I give someone like a bat and a baseball and  and I say go out and hit the baseball most people  

اگر به کسی مانند چوب و بیسبال و  میگم برو بیرون و بزن بیسبال اکثر مردم

cannot do that I'm telling them what to do but I'm  not really like preparing them to do that okay you  

نمی‌توانند این کار را انجام دهند، من به آنها می‌گویم که چه کاری انجام دهند، اما من واقعاً دوست ندارم آنها را برای انجام این کار آماده

have to understand first and then you do something  okay so I don't have a link in this video I will  

کنم.

probably have one in the description uh later it's  a live video uh but I like teaching this just so I  

احتمالاً یکی را در توضیح خواهم داشت، اوه بعداً این یک ویدیوی زنده است، آه، اما من دوست دارم این را آموزش دهم تا بتوانم به

can answer questions and show people that you  really can do it when you understand like a  

سؤالات پاسخ دهم و به مردم نشان دهم که شما واقعاً می‌توانید این کار را انجام دهید، وقتی می‌دانید که مانند یک

native and that's the whole Foundation you feel  much more confident this is how you got fluent  

بومی هستید و این همان چیزی است که شما احساس اعتماد به نفس بیشتری می‌کنید. به این صورت است که شما به

in your native language and this is often uh what  was how I got fluent in Japanese oh man we're at  

زبان مادری خود مسلط شدید و اغلب من به زبان ژاپنی مسلط شدم اوه مرد ما الان در

100 minutes right now Jesus all right but when  you but when he's saying something he does not  

۱۰۰ دقیقه هستیم عیسی خیلی خوب است، اما وقتی شما اما وقتی چیزی می گوید او نمی

understand he just practiced how you say the words  he developed pronunciation yes there's a there's  

فهمد او فقط نحوه گفتن کلمات را تمرین

a part of that yes you can repeat things and you  will kind of understand what you're saying you can  

کرد.

do that all right this is why my daughter after  she's watching a bunch of cartoons she started to  

چند کارتون او شروع به

speak English yeah I feel confident listening  to you because I understand what you say but  

صحبت کردن به انگلیسی کرد بله من با گوش دادن به شما احساس اعتماد به نفس می‌کنم چون می‌فهمم چه می‌گویید، اما

uh you speak uh clear English than what other  native speakers yeah and so what I do in fluent  

شما به زبان انگلیسی واضح صحبت می‌کنید، بله، و بنابراین کاری که من در

for life is I I take you from understanding  my speech to understanding native speakers  

طول زندگی به صورت روان انجام می‌دهم این است که من شما را از درک حرف‌هایتان دور می‌کنم. گفتار برای درک سخنرانان بومی

okay so you again you move in steps from  understanding like a native or understanding  

بسیار خوب، بنابراین شما دوباره در مراحلی از فهمیدن مانند یک بومی یا

kind of like the the way I would teach you in this  kind of video uh to understanding like a native  

فهمیدن   مانند روشی که من در این نوع ویدیو به شما آموزش می‌دهم، حرکت می‌کنید، آه به درک مانند یک بومی

oh no 10 left on my better it's my first time  I've never understood things I've never known  

اوه نه 10 باقی مانده است، بهتر است اولین بار من هرگز چیزهایی را که قبلاً نمی دانستم   نفهمیدم.

before thanks a bunch I followed you for many  years before your daughter was born you taught  

متشکرم، یک سری از شما را دنبال کردم قبل از اینکه دخترتان به دنیا

me to speak without anyone in doubt uh fluently  I can't thank you enough you're the best glad to  

بیاید، شما به من یاد دادید که بدون هیچ شکی صحبت کنم، اوه روان  من نمی توانم به اندازه کافی از شما تشکر کنم خیلی خوشحالم

hear it often how often do I stream live classes  uh I probably people enjoy these live videos I'll  

که   اغلب آن را می‌شنوم که چند بار کلاس‌های زنده را پخش می‌کنم  اوه، احتمالاً مردم از این ویدیوهای زنده لذت می‌برند،

probably do them more but if you want to learn  with me anytime you want to have me on demand  

احتمالاً آنها را بیشتر انجام خواهم داد، اما اگر می‌خواهید هر زمان که می‌خواهید با من یاد بگیرید در صورت

that's what fluent for life is now if anybody  has any questions about fluent for life I can  

تقاضا  مسلط برای زندگی در حال حاضر چیست، اگر کسی سؤالی در مورد مسلط برای زندگی دارد، می‌توانم

answer those very quickly uh before I run out  I love to you know have people understand this  

خیلی سریع به آن‌ها پاسخ دهم قبل از اینکه تمام شوم.

but the basic idea is if you understand like  a native you will speak like one that's really  

یکی که واقعاً

all you need to do so you don't need to live  in an English-speaking country you don't need  

تنها کاری است که باید انجام دهید تا نیازی به زندگی در یک کشور انگلیسی زبان نداشته باشید،

to have a native English speaking friend or  schedule speaking practice times you just sit  

به داشتن یک دوست بومی انگلیسی زبان نیازی نداشته باشید یا زمان‌های تمرین صحبت را برنامه‌ریزی کنید که فقط

back and relax and understand the language like a  native and that's how you get fluent all right so  

بنشینید و استراحت کنید و زبان را بفهمید. یک بومی و به این ترتیب است که کاملاً مسلط می‌شوید، بنابراین

if you feel confident and you feel like you're  really understanding and you're enjoying this  

اگر احساس اعتماد به نفس می‌کنید و احساس می‌کنید که واقعاً درک می‌کنید و از این لذت

you'll really love fluent for life it will take  you through all kinds of grammar points all the  

می‌برید   واقعاً مادام‌العمر عاشق مسلط خواهید بود، این شما را با انواع نکات گرامری آشنا می‌کند.

vocabulary uh so all the same same kinds  of things so again how to improve grammar  

واژگان، پس همه چیزهای مشابه، پس چگونه می توان گرامر را بهبود بخشید،

same exact thing that we just covered in this  video all right so we we went through grammar  

دقیقاً همان چیزی را که در این ویدیو توضیح دادیم، به همین دلیل دستور زبان را مرور کردیم

and again natives aren't thinking about  learning grammar they're thinking about  

و دوباره بومیان به یادگیری گرامر فکر نمی کنند. مارس آنها به

understanding vocabulary and connecting that  with situations so yes it is a paid program  

درک واژگان و ارتباط آن با موقعیت‌ها فکر می‌کنند، بنابراین بله، این یک برنامه پولی است.

if you'd like to do that so fluent for life is  for people who want the fastest results possible  

all right so uh our fluent for life like  podcast uh well there are some audios but  

پادکست، خوب، تعدادی فایل صوتی وجود دارد،

it's mostly video learning like this so fluent  for life will give you lots of videos the first  

اما   بیشتر این آموزش ویدیویی مانند این است، بنابراین روان  مادام العمر به شما ویدیوهای زیادی می دهد.

video I saw on your channel is you baking yeah  so that's one of the lessons from fluent for life  

we've been learning a lot with you  yes it's my pleasure to help you all  

با شما چیزهای زیادی یاد می‌گیرم  بله، خوشحالم که به همه شما کمک می‌کنم

but now my battery is going to die so if you have  any questions you can also send us a mail at info  

اما اکنون باتری من در حال از بین رفتن است، بنابراین اگر سؤالی دارید، می‌توانید به ما ایمیلی به آدرس info   englishanyone.com برای ما بفرستید،

englishanyone.com but fluent for life it's my  whole program I spent many years building it  

اما برای زندگی مسلط هستم، این برنامه من است. سال‌ها ساختن آن

with students and this is why so many of them are  getting fluent now all over the world thousands  

با دانش‌آموزان است و به همین دلیل است که بسیاری از آنها اکنون  در سراسر جهان

of students even though they have like one guy  he wrote me he lives like on a mountain in I  

هزاران   دانش‌آموز دارند، حتی با وجود اینکه آنها مانند یک پسر هستند او به من نوشت که او مانند روی کوه زندگی می‌کند، من

think like Nepal or something he doesn't know any  English speakers but he learned how to speak from  

مانند نپال فکر می‌کنم یا چیز دیگری او هیچ انگلیسی زبانی نمی‌داند، اما از برنامه یاد گرفت که چگونه صحبت

the program again it's not it's not complicated  you understand like a native and you can speak  

کند، این موضوع پیچیده نیست، مثل یک بومی می‌فهمید و می‌توانید

with it we run out of energy too what is the  fee for fluent for Life go to go to uh English  

با آن صحبت کنید، ما هم انرژیمان تمام می‌شود. برای رفتن به uh English

anyone.com and you can learn more about that  it's much better to like learn all about the  

any.com و می‌توانید بیشتر در مورد آن بیاموزید ، خیلی بهتر است که دوست داشته باشید همه چیز را در مورد برنامه یاد بگیرید

program and you understand why it's so valuable  but still very affordable and it will help you  

و می‌دانید که چرا این برنامه بسیار ارزشمند است، اما همچنان بسیار مقرون به صرفه است و به شما کمک می‌کند

become a fluent speaker very quickly all right  so where is the link yes there is no link uh  

خیلی سریع به یک سخنران مسلط تبدیل شوید. پیوند کجاست بله پیوندی وجود ندارد آه

in this video because it's a live video I'll have  to put up a link in the future but you can just  

در این ویدیو زیرا این یک ویدیوی زنده است، من باید در آینده پیوندی بگذارم، اما شما فقط می‌توانید

go to englishanyone.com or to search fluent for  life and you can learn more about the program but  

به englishanyone.com بروید یا به جستجوی مسلط برای زندگی بپردازید و می‌توانید بیشتر بیاموزید در مورد برنامه، اما

especially if you have been if you have been  if this is your experience if you have been  

مخصوصاً اگر بوده‌اید، اگر بوده‌اید، اگر این تجربه شماست،

if you have been trying to learn English for  a long time and you still can't speak most  

اگر مدت‌هاست سعی می‌کنید انگلیسی را یاد بگیرید و هنوز نمی‌توانید

of the people I helped have been trying to learn  English for years and they still can't communicate  

بیشتر   افرادی را که به آنها کمک کردم صحبت کنید. برای یادگیری انگلیسی برای سال‌هاست و هنوز نمی‌توانند

for years okay so if you'd like to start speaking  fluently in the next 30 days or less that's what  

برای سال‌ها ارتباط برقرار کنند، بنابراین اگر می‌خواهید در 30 روز آینده یا کمتر روان صحبت کنید، این همان چیزی است

I help you do in fluent for life so you get to  choose the thing that you're learning whatever  

که به شما کمک می‌کنم تا آخر عمر با روان صحبت کنید تا بتوانید چیزی را که می‌آموزید انتخاب کنید.

the topic is for business or personal reasons  or whatever and then you start getting fluent  

هر موضوعی   به دلایل تجاری یا شخصی باشد یا هر چیز دیگری، و سپس

in that in the next 30 days or less so if  you've been struggling for a long time and  

در 30 روز آینده یا کمتر در آن مسلط می شوید، بنابراین اگر برای مدت طولانی با مشکل مواجه شده اید و

you really want to end that struggle that's  how I help you do it all right well I would  

واقعاً می خواهید به آن مبارزه پایان دهید، من به شما کمک می کنم. این کار را خوب انجام دهید،

like to say thank you for joining me it's always  a pleasure I will probably do another video on  

می‌خواهم از شما تشکر کنم که به من ملحق شدید، همیشه خوشحالم که احتمالاً ویدیوی دیگری را در

Thursday Japan time you can look that up whenever  that is in your your time but probably around this  

روز پنج‌شنبه به وقت ژاپن انجام می‌دهم، می‌توانید هر زمان که در زمان شماست آن را جستجو کنید، اما احتمالاً در همین

time on Thursday two days from now uh because I'm  enjoying these and people like these live videos  

زمان در پنج‌شنبه دو روز از این به بعد چون من از این ویدیوها و افرادی که این ویدیوهای زنده را دوست دارند لذت می‌برم

but if you want anything on demand fluent for  life is what you're going to get and again it is  

اما اگر می‌خواهید چیزی مسلط برای زندگی داشته باشید، همان چیزی است که می‌خواهید دریافت کنید و دوباره این

a paid program and it's not the cheapest program  available because I wanted to make it the best  

یک برنامه پولی است و ارزان‌ترین برنامه موجود نیست زیرا من می‌خواستم به مامان بهترین

program and I wanted to put everything I had into  it all right see if there's any final questions  

برنامه باشد و من می‌خواستم همه چیزهایی را که داشتم در آن قرار دهم ببینم آیا سؤالات نهایی وجود دارد

let's see your honest the most important  is understanding yes time get thank you a  

بیایید ببینیم که صادقانه شما مهم‌تر  درک بله زمان دریافت تشکر از شما

lot yes okay so the time uh probably around  this time what day are you this very moment  

خیلی خوب است، بنابراین زمان آه احتمالاً در این زمان روز تو همین لحظه

so it is uh Wednesday no I will be it'll  be Friday my my time Friday from probably  

هستی   پس چهارشنبه است نه من خواهم بود  جمعه وقت من خواهد بود جمعه از احتمالاً

maybe around 10 o'clock 10 a.m so around  the same time I don't know if I'll go uh  

شاید حدود ساعت 10 صبح 10 صبح پس تقریباً در همان ساعت من نمی دانم می خواهم بروم یا نه

for for a very long time make a video  on get yes that's in fluent for life  

برای مدت بسیار طولانی یک ویدیو بسازید در get yes که برای تمام عمر مسلط است

so they're over like there's like 500 audios and  videos in the program all right but if you like  

بنابراین آنها به پایان می‌رسند، مثل اینکه حدود 500 فایل صوتی و ویدیو در برنامه وجود دارد، بسیار خوب است، اما اگر دوست دارید   به

learning this way uh and when I'm in a live  video I tend to ramble I'll talk about things  

این روش یاد بگیرید، اوه و زمانی که من در برنامه زنده هستم ویدئویی من تمایل دارم در مورد چیزهایی صحبت کنم

or whatever but I can focus and edit videos and  things in fluent for life so you really get the  

یا هر چیز دیگری، اما می‌توانم تمرکز کنم و ویدیوها و چیزهایی را که در زندگی روان هستند ویرایش کنم، بنابراین شما واقعاً

best you can right there all right that'll be it  for me today and I'll see you in the next video

بهترین   را که می‌توانید در آنجا به دست آورید، همین امروز برای من خواهد بود. شما را در ویدیوی بعدی می بینم