Vehicles and Machines Advanced English Listening Practice - Say It Like A Native

Our first word is fictional. Fictional. When something is fiction, it’s not real in the

اولین کلمه ما تخیلی است. تخیلی وقتی چیزی تخیلی است، واقعی نیست به این

sense that maybe you can talk about a dog being a real animal but a dragon being a fictional

معنا که شاید بتوان در مورد سگ یک حیوان واقعی صحبت کرد اما اژدها یک

animal. So, a dinosaur would be a real animal even though it might look like a dragon. But

حیوان خیالی است. بنابراین، یک دایناسور یک حیوان واقعی خواهد بود حتی اگر شبیه یک اژدها باشد. اما

it just means something that’s maybe an idea or not an actual thing, a real thing.

این فقط به معنای چیزی است که شاید یک ایده باشد یا نه یک چیز واقعی، یک چیز واقعی.

So, this is where we get books from fiction and non-fiction. So, non-fiction just talks

بنابراین، اینجاست که ما کتاب‌هایی را از داستان و غیرداستان دریافت می‌کنیم . بنابراین، غیرداستانی فقط

about maybe biographies or history books or other things, maybe a self-help book. So,

درباره زندگی‌نامه‌ها یا کتاب‌های تاریخی یا چیزهای دیگر صحبت می‌کند، شاید یک کتاب خودیاری. بنابراین،

information that’s supposed to be practical or true or real. So, fictional is the opposite

اطلاعاتی که قرار است عملی یا واقعی یا واقعی باشند. بنابراین، داستانی

of that. A fiction. Fiction.

برعکس آن است. یک داستان تخیلی داستان.

Next, hydraulic and pneumatic. You will hear the word hydraulic when we’re talking about

بعد، هیدرولیک و پنوماتیک. وقتی در ویدیوی Master Class در مورد اتومبیل صحبت می کنیم، کلمه هیدرولیک را خواهید شنید

cars in the Master Class video. Uh, pneumatic will not be in there, but I thought that was

. اوه، پنوماتیک وجود نخواهد داشت، اما من فکر کردم که

a good word just because it’s another thing related to this.

این کلمه خوبی است فقط به این دلیل که یک چیز دیگر مربوط به این است.

When you’re thinking about using energy or some kind of, uh, maybe matter or something

وقتی به استفاده از انرژی یا نوعی، شاید ماده یا چیزی

to, to generate energy or power, there are different ways of doing this. So, one way

برای تولید انرژی یا نیرو فکر می کنید، راه های مختلفی برای انجام این کار وجود دارد. بنابراین، یک

is using water or water pressure. So, maybe you have some kind of pipe where you put lots

راه استفاده از آب یا فشار آب است. بنابراین، ممکن است نوعی لوله داشته باشید که در آن مقدار

and lots of water in there and use that to maybe move something like a crane up and down

زیادی آب در آن قرار دهید و از آن برای حرکت دادن چیزی مانند جرثقیل بالا و پایین

or some other kind of engine. So, this is called hydraulic, hydraulic. So hydro meaning

یا نوع دیگری از موتور استفاده کنید. بنابراین، به این می گویند هیدرولیک، هیدرولیک. پس هیدرو یعنی

water. So, we’ve got hydraulic, you know, pressure or a hydraulic system like a lifting

آب. بنابراین، می دانید، ما هیدرولیک، فشار یا یک سیستم هیدرولیک مانند یک سیستم بالابر داریم

system.

.

And pneumatic is where we get air, or air pressure. So, if you have pneumonia, it’s

و پنوماتیک جایی است که ما هوا یا فشار هوا را دریافت می کنیم . بنابراین، اگر به ذات الریه مبتلا هستید،

the same idea where you have, uh, like a problem with your lungs. I don’t want to explain

این همان ایده است که در آن مشکلی با ریه های خود دارید. من نمی‌خواهم چیز

a lot about that sickness, but that’s again, where the idea comes from. So, you have hydraulic

زیادی در مورد آن بیماری توضیح دهم، اما دوباره این ایده از آنجا ناشی می‌شود. بنابراین، شما هیدرولیک

and pneumatic. Pneumatic.

و پنوماتیک دارید. پنوماتیک.

Next, aspect. Aspect. You’ve probably heard this in not only these lessons before but

بعد، جنبه. جنبه. احتمالاً این را نه تنها در این درس‌ها،

also lots of times in conversations. And you will hear it many, many times in this conversation,

بلکه بارها در مکالمات شنیده‌اید. و شما آن را بارها و بارها در این مکالمه خواهید شنید،

so it’s a great thing to listen for. Uh, aspect is a way of talking about a thing or

بنابراین گوش دادن به آن چیز خوبی است. اوه، جنبه روشی برای صحبت کردن در مورد یک چیز

a part or a feature of something. So, you might talk about a movie and say, “Well

یا بخشی یا ویژگی چیزی است. بنابراین، ممکن است در مورد یک فیلم صحبت کنید و بگویید: "خوب

the visual aspect of the movie was great, but the story was not so good.” So, the

جنبه بصری فیلم عالی بود، اما داستان آنقدرها خوب نبود." بنابراین،

visual part or the visual feature, maybe the movie looked really beautiful, uh, but maybe,

بخش بصری یا ویژگی بصری، شاید فیلم واقعاً زیبا به نظر می رسید، اوه، اما شاید،

you know, the story just wasn’t very good.

می دانید، داستان خیلی خوب نبود.

So, I can talk about the aspect of something, or if I want to kind of reverse the, the way

بنابراین، می توانم در مورد جنبه چیزی صحبت کنم، یا اگر بخواهم روشی را

I use it, I could say maybe the style aspect or the image aspect or the visual aspect.

که از آن استفاده می کنم معکوس کنم، می توانم بگویم شاید جنبه سبک یا جنبه تصویر یا جنبه بصری.

So, you can talk about the aspect of something or the visual aspect or the something aspect.

بنابراین، می توانید در مورد جنبه چیزی یا جنبه بصری یا جنبه چیزی صحبت کنید.

Listen for both of these in the conversation. You’ll hear different versions of them,

هر دوی اینها را در گفتگو گوش دهید. شما نسخه های مختلفی از آنها را خواهید شنید،

but really, just the idea of using aspect. Uh, this is a more advanced word, but you

اما در واقع، فقط ایده استفاده از جنبه. اوه، این کلمه پیشرفته تری است، اما شما

will hear it in conversations especially between, uh, more educated people or that use that

آن را در مکالمات به خصوص بین، آه، افراد تحصیل کرده تر یا کسانی که

maybe in professional and business settings. Aspect. Aspect.

شاید در محیط های حرفه ای و تجاری استفاده می کنند، خواهید شنید. جنبه. جنبه.

Next, realistic and real-life. Real- life. Now, just looking at something that’s real

بعد، واقع بینانه و واقعی. زندگی واقعی. اکنون، فقط به چیزی نگاه می کنیم که واقعی است

or we talked about fictional a moment ago. So, something that’s real is true or it’s

یا لحظاتی پیش در مورد آن تخیلی صحبت کردیم. بنابراین، چیزی که واقعی است درست است یا

accurate in some way. And specifically, from the conversation, you’ll hear me and Will.

به نوعی دقیق است. و به طور خاص، از مکالمه، من و ویل را خواهید شنید.

So, we are talking about, uh, the graphics or something. And so, the graphics talks about

بنابراین، ما در مورد گرافیک یا چیزی صحبت می کنیم. و بنابراین، گرافیک در

the way something looks. And if you look at the history of video games, the graphical

مورد ظاهر چیزی صحبت می کند. و اگر به تاریخچه بازی‌های ویدیویی،

fidelity, that’s another great word for this month’s lesson. So, the fidelity of

وفاداری گرافیکی نگاه کنید، این کلمه عالی دیگری برای درس این ماه است. بنابراین، وفاداری

something just means how close it is to the real thing. Or, if you make a copy of something,

یک چیزی فقط به معنای نزدیک بودن آن به چیز واقعی است. یا، اگر از چیزی کپی کنید

uh, how close that is.

، چقدر نزدیک است.

So, you could maybe do an impression. I’m gonna do an impression of some famous actor

بنابراین، شاید بتوانی تأثیری بگذاری. من از یک بازیگر مشهور

or a comedian or something, and you can talk about the fidelity, or how close or how accurate,

یا یک کمدین یا چیز دیگری برداشت خواهم کرد، و شما می توانید در مورد وفاداری صحبت کنید، یا چقدر نزدیک یا دقیق،

uh, how similar that is to the real thing. So, the graphical fidelity, this is how closely

آه، چقدر شبیه به واقعیت است. بنابراین، وفاداری گرافیکی، این است که

we can mirror or to connect with or to show, to match, uh, the realism of something. So,

ما می‌توانیم تا چه حد می‌توانیم با آن منعکس کنیم یا با آن ارتباط برقرار کنیم یا نشان دهیم، آه، با واقع‌گرایی چیزی مطابقت دهیم. بنابراین

the graphical fidelity of video games is becoming more realistic and looking more real-life

، وفاداری گرافیکی بازی‌های ویدیویی واقعی‌تر می‌شود و واقعی‌تر یا واقعی‌تر به

or looking more lifelike.

نظر می‌رسد.

Now, listen carefully the, to, to the pronunciation of this. Even though we have real and life

حالا، به تلفظ این را با دقت گوش کنید. حتی اگر ما واقعی و زندگی را

because we have those two L’s there. We have the real, the ‘l’ from real and then

داریم، زیرا آن دو L را در آنجا داریم. ما واقعی را داریم، «ل» را از واقعی و

the ‘l’ from life. They blend together because we don’t want to say real-life.

سپس «ل» را از زندگی. آنها با هم ترکیب می شوند زیرا ما نمی خواهیم زندگی واقعی را بگوییم.

It takes too much time, so we just cut one of those L’s and just say realife, realife,

زمان زیادی طول می کشد، بنابراین ما فقط یکی از آن L ها را قطع می کنیم و فقط می گوییم realife, realife,

realife. It’s almost like ree-ya-life. Like a Y-A sound. Real-life. Real-life. That’s

realife. این تقریباً شبیه به ری یا زندگی است. مثل صدای Y-A. زندگی واقعی. زندگی واقعی. این

a much easier way to think about it.

یک راه بسیار ساده تر برای فکر کردن در مورد آن است.

So, real-life, we’re just talking about something that looks real. Like, I can draw

بنابراین، در زندگی واقعی، ما فقط در مورد چیزی صحبت می کنیم که واقعی به نظر می رسد. مثلاً می‌توانم نقاشی بکشم

or paint a picture that looks, wow, it almost looks like real flowers or something. Ah,

یا نقاشی کنم که به نظر برسد، وای، تقریباً شبیه گل‌های واقعی یا چیزی شبیه به آن است. آه،

and again, this is different from something that’s fictional in that sense. Where we’re

و باز هم، این با چیزی که به این معنا تخیلی است متفاوت است. جایی که ما در

talking about something being either true like a real-life, an actual thing like a dinosaur,

مورد چیزی صحبت می کنیم که یا واقعی است مانند یک زندگی واقعی، یک چیز واقعی مانند یک دایناسور،

and a fictional thing, uh, like a dragon.

و یک چیز تخیلی، آه، مانند یک اژدها.

Next, to calibrate something. To calibrate. Now, this is a technical term, but it’s

بعد، برای کالیبره کردن چیزی. برای کالیبره کردن اکنون، این یک اصطلاح فنی است، اما

also very commonly used in everyday situations. And it just means to make sure that you’re

در موقعیت های روزمره نیز بسیار رایج است. و این فقط به این معنی است که مطمئن شوید

using an instrument of some kind, and that it has, uh, a proper connection to some standard

از نوعی ابزار استفاده می‌کنید، و این ابزار ارتباط مناسبی با

measurement or whatever you’re measuring that against.

اندازه‌گیری استاندارد یا هر چیزی که شما آن را با آن اندازه‌گیری می‌کنید، دارد.

Now, just to make this very clear, a very common, everyday usage is to calibrate a scale.

اکنون، برای اینکه این موضوع کاملاً واضح باشد، یک کاربرد بسیار رایج و روزمره، کالیبره کردن یک ترازو است.

So, if you have a regular scale, you want to weigh yourself. How much, you know, find

بنابراین، اگر یک ترازو منظم دارید، می خواهید خودتان را وزن کنید. چقدر، می دانید،

out how much you weigh. You would stand on the scale. If you just stand on the scale,

بفهمید چقدر وزن دارید. روی ترازو می ایستید. اگر فقط روی ترازو بایستید،

maybe you don’t know if your weight is accurate or not.

شاید ندانید وزنتان دقیق است یا خیر.

So, you think, oh, well, the scale says I am 110 pounds, but I should be 93 or something.

بنابراین، شما فکر می کنید، اوه، خوب، ترازو می گوید من 110 پوند هستم، اما من باید 93 یا چیزی بیشتر باشم.

So, you think that’s true, so probably, the scale is off. You can talk about something

بنابراین، شما فکر می کنید که این درست است، بنابراین احتمالاً مقیاس پایین است. می توانید در مورد اشتباه بودن چیزی صحبت کنید

being incorrect or the numbers are not matching properly. You can talk about at, talk about

یا اعداد به درستی مطابقت ندارند . شما می توانید در مورد آن صحبت کنید، در مورد

that in a casual way just saying something is off.

آن به روشی معمولی صحبت کنید و فقط بگویید چیزی غیرفعال است.

Like, even just in general, you can say, you know, something’s kind of off about that

مثلاً، حتی به طور کلی، می‌توانید بگویید، می‌دانید، چیزی در مورد آن

person or this, the feeling of this room. Something feels a bit off. A very quick and

شخص یا این، احساس این اتاق بد است. چیزی کمی احساس می شود. روشی بسیار سریع و

caw, casual conversational way of describing that. So, if a scale is off, or some machine

ساده و معمولی برای توصیف آن. بنابراین، اگر یک ترازو خاموش است، یا یک

is off, it means it’s not measuring something or not, not showing something accurately.

ماشین خاموش است، به این معنی است که چیزی را اندازه‌گیری نمی‌کند یا نمی‌کند، چیزی را دقیق نشان نمی‌دهد.

You need to calibrate that thing first.

ابتدا باید آن چیز را کالیبره کنید.

So, in the case of the scale, you would not put any weight on it, and you would just turn

بنابراین، در مورد ترازو، شما هیچ وزنی روی آن نمی‌گذارید، و فقط

it on and see what the, the measurement if you have a, a digital scale it should see,

آن را روشن می‌کنید و می‌بینید که اندازه‌گیری در صورت داشتن a، ترازو دیجیتالی باید چه چیزی را

uh, or it should say zero. So, it’s not measuring any weight. Or, if you have a mechanical

ببیند، یا باید بگوید صفر بنابراین، هیچ وزنی را اندازه گیری نمی کند. یا، اگر یک ترازو مکانیکی دارید

scale, that’s the one that has the actual little arrow or something that spins around.

، آن مقیاسی است که فلش کوچک واقعی دارد یا چیزی که به اطراف می چرخد.

So, that’s a mechanical scale. Uh, so, you want to make sure that is zeroed out. So,

بنابراین، این یک مقیاس مکانیکی است. اوه، بنابراین، شما می خواهید مطمئن شوید که صفر شده است. بنابراین،

when it’s zeroed out, it means it’s actual, it’s accurately or calibrated to that correct

هنگامی که صفر شد، به این معنی است که واقعی است، به طور دقیق یا کالیبره شده به آن صفر صحیح است

zero. And then you can stand on the scale and weigh yourself.

. و سپس می توانید روی ترازو بایستید و خود را وزن کنید.

Next, nauseous, nauseous. Nauseous is talking about, you know, a way of feeling like you’re

بعد، حالت تهوع، حالت تهوع. تهوع صحبت کردن در مورد روشی است که احساس می کنید

going to throw up, blah, because maybe you’re very sick. So, if you get into a car, you’ll

قرار است تهوع بیاورید، بله، چون شاید خیلی مریض باشید. بنابراین، اگر سوار ماشینی شوید،

hear us driving or not driving, but describing excuse me, describing this in the conversation

می‌شنوید که ما در حال رانندگی یا رانندگی نیستیم، اما توضیح می‌دهیم، ببخشید، این را در مکالمه‌ای

where people are in a simulation.

که مردم در یک شبیه‌سازی هستند، توصیف می‌کنیم.

And we’ll talk more about that in the Fluency Corner lesson, but if you go to a theme park

و در درس Fluency Corner بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد ، اما اگر به یک پارک موضوعی

where you have those rides that kind of simulate a, a real situation where you’re driving.

بروید که در آن سواری‌هایی داشته باشید که شبیه‌سازی یک موقعیت واقعی است که در آن رانندگی می‌کنید.

It, it’s supposed to feel like you’re in a car or you’re flying or something.

این، قرار است این احساس را داشته باشید که در ماشین هستید یا در حال پرواز هستید یا چیزی دیگر.

Usually, there’s a, a TV screen or something. You’re looking at it, and it’s projecting

معمولاً یک صفحه تلویزیون یا چیزی وجود دارد. شما به آن نگاه می کنید، و تصویری را به نمایش می گذارد

an image, but the thing you’re sitting in is moving around as well. Usually, with some

، اما چیزی که در آن نشسته اید نیز در حال حرکت است. معمولاً با

kind of hydraulic system or pneumatic system.

نوعی سیستم هیدرولیک یا سیستم پنوماتیکی.

Uh, but those things, if the, the visual and the, the feeling that you get, the motion.

اوه، اما آن چیزها، بصری و احساسی که به شما دست می دهد، حرکت.

Like, if the screen is making it look like you’re moving that way, but you feel like

مثلاً، اگر صفحه به نظر می رسد که شما در حال حرکت به آن سمت هستید، اما شما احساس می

you’re moving that way, you will start to feel nauseous.

کنید که در حال حرکت به آن سمت هستید، احساس تهوع خواهید داشت.

Now, you can call this car sick if you’re in a car, or if you’re on an airplane, you

حالا، اگر در ماشین هستید، می‌توانید این ماشین را بیمار خطاب کنید ، یا اگر در هواپیما هستید

would call this airplane sickness or air sickness. Or, if you’re on a boat you could call this

، این را بیماری هواپیما یا بیماری هوایی بنامید. یا، اگر سوار قایق هستید، می توانید این را

sea sickness. But it’s just that motion sickness in general if you don’t remember

بیماری دریا بنامید. اما اگر به یاد نداشته باشید کدام یک به طور کلی بیماری حرکت است

which one. It’s pretty easy, car sickness, air sickness or sea sickness. Uh, but you

. بسیار آسان است، بیماری ماشین، بیماری هوا یا بیماری دریا. اوه، اما شما

can just talk about, uh, motion sickness.

فقط می توانید در مورد بیماری حرکت صحبت کنید.

And nausea is that, that way of describing it in a bit more, uh, maybe advanced, this

و حالت تهوع این است که، این روشی است که می توان آن را کمی بیشتر، اوه، شاید پیشرفته، توصیف کرد، این

is what maybe a doctor would describe it. But you can just say, yeah, I’m kind of

چیزی است که شاید یک پزشک آن را توصیف کند. اما شما فقط می توانید بگویید، بله، من یک جورهایی

car sick or I have motion sickness.

بیمار ماشین هستم یا بیماری حرکت دارم.

So, if you feel nausea or something makes you feel nauseous. Oh, it makes me, oh, I,

بنابراین، اگر حالت تهوع دارید یا چیزی باعث ایجاد حالت تهوع در شما می شود. اوه، این باعث می شود، آه، من

the smell of that, oh, it’s making me nauseous. You can say casually, it’s making me gag.

، بوی آن، اوه، این باعث تهوع من می شود. می توانی به طور اتفاقی بگوییم، این باعث می شود من تهوع کنم.

Like, eh, eh, like, you feel like you’re going to throw up. Nauseous. Nauseous.

مثل، آه، آه، مثل اینکه، شما احساس می کنید که قرار است بیرون بیاورید. حالت تهوع. حالت تهوع.

Next, another measurement term is X accurate. So, if you want to talk about how precise

بعد، عبارت دیگر اندازه گیری X دقیق است. بنابراین، اگر می خواهید در مورد دقیق

something is, the precision of a measure ming, uh, measuring instrument. You can talk about

بودن چیزی صحبت کنید، دقت یک ابزار اندازه گیری مینگ، اوه، اندازه گیری است. می توانید در مورد ترازو صحبت کنید

a scale. Uh, as an example, we talked about the scale earlier. So, a regular scale might,

. اوه، به عنوان مثال، قبلاً در مورد مقیاس صحبت کردیم. بنابراین، یک ترازو

uh, in American terms, it might give you, uh, the amount of pounds you are or if you’re

معمولی، به اصطلاح آمریکایی، ممکن است به شما مقدار پوندی بدهد یا اگر

in, uh, like Japan or the UK, you would get kilos, whatever it is for your country. Uh,

در آن هستید، مثل ژاپن یا بریتانیا ، هر چه که باشد، کیلو دریافت کنید. کشور شما. اوه،

but maybe you want to get more specific, and you don’t want to just know pounds. You

اما شاید بخواهید دقیق تر صحبت کنید، و نمی خواهید فقط پوند بدانید. شما

want to know even maybe, uh, like, a gram or an ounce in American English. So, how many

می خواهید بدانید حتی شاید، اوه، مانند، یک گرم یا یک اونس در انگلیسی آمریکایی. بنابراین، چند

ounces. It should be 16 ounces to the pound, I believe, if I remember that correctly.

اونس. من معتقدم اگر درست به خاطر داشته باشم باید 16 اونس به پوند باشد.

Really, I, the metric system is so much easier. I don't know why we don’t use that in America.

واقعاً، من، سیستم متریک بسیار ساده تر است. من نمی دانم چرا ما از آن در آمریکا استفاده نمی کنیم.

Anyway, we will save that for a, a lesson for another topic, uh, or another time.

به هر حال، ما آن را برای یک، یک درس برای موضوع دیگری، آه، یا زمانی دیگر ذخیره می کنیم.

But, uh, that idea of being X accurate, like millimeter accurate or gram accurate. It just

اما، اوه، این ایده که X دقیق است، مانند دقت میلی متری یا دقیق گرم. این فقط

means it’s precise or it’s measurable to a particular tinier or more specific measurement.

به این معنی است که دقیق است یا با یک اندازه گیری کوچکتر یا خاص تر قابل اندازه گیری است.

Next, another great word, forgiving. Forgiving. Now, the regular term forgive just means to

بعد، یک کلمه عالی دیگر، بخشش. بخشنده. حالا، اصطلاح معمولی بخشش فقط به معنای

ask for… Maybe you did something wrong and, like, as an example, I, I forgot to pick up

درخواست است... شاید شما کار اشتباهی انجام دادید و مثلاً من، فراموش

my wife from the airport. I took a nap, uh, and I, like, woke up late and thought, oh

کردم همسرم را از فرودگاه ببرم. چرت زدم، اوه، و انگار دیر از خواب بیدار شدم و فکر کردم، اوه

no! My wife’s waiting for me at the airport. She’s going to be very angry. So, I get

نه! همسرم در فرودگاه منتظر من است. او بسیار عصبانی خواهد شد. بنابراین، من به

there, uh, and I give her some flowers. I say, “Oh, I’m so sorry. Please forgive

آنجا می رسم، اوه، و به او گل می دهم. می گویم: «اوه، خیلی متاسفم. لطفا

me.” So, I’m asking for her permission, uh, just say, like, make sure everything is

من را ببخشید." بنابراین، من از او اجازه می خواهم، اوه، فقط بگو، مطمئن شوید که همه چیز

okay. So, I’m asking for forgiveness.

درست است. بنابراین، من تقاضای بخشش دارم.

But when you talk about something being forgiving, in general, it just means there’s maybe

اما وقتی در مورد چیزی صحبت می کنید که بخشنده است، به طور کلی، این فقط به این معنی است که شاید

some, some play. Uh, and play just meaning, like, a, a, a range of something. So, there

برخی بازی ها وجود داشته باشد. اوه، و فقط به معنی بازی کنید، مانند، a، a، طیفی از چیزی. بنابراین،

might be, uh, like, if you’re trying to do something like I’m playing a video game.

ممکن است، اوه، مثلاً اگر بخواهید کاری انجام دهید مانند اینکه من در حال انجام یک بازی ویدیویی هستم.

I don’t have to push the button exactly right when I need to push it. Maybe I could

من مجبور نیستم دکمه را دقیقاً درست زمانی که باید فشار دهم فشار دهم. شاید بتوانم

be a little late or a little bit early, and I would still be able to do something accurately.

کمی دیر یا کمی زودتر بروم و باز هم بتوانم کاری را دقیق انجام دهم.

So, these things are often designed into video games because humans maybe can’t push something

بنابراین، این چیزها اغلب در بازی‌های ویدیویی طراحی می‌شوند، زیرا انسان‌ها ممکن است نتوانند چیزی را

exactly when they need to push it. Uh, and the video game will be kind of designed to

دقیقاً در زمانی که نیاز به فشار دادن دارند، فشار دهند. اوه، و بازی ویدیویی به نوعی برای

help you with that. So, this means something is forgiving.

کمک به شما در این زمینه طراحی خواهد شد. بنابراین، این بدان معنی است که چیزی بخشنده است.

Now, the opposite of this would be unforgiving. And again, it’s a very common use, so I

حال، برعکس این امر نابخشودنی خواهد بود. و دوباره، این یک کاربرد بسیار رایج است، بنابراین من

just gave you kind of a mechanical idea of this where you’re talking about a bah, a

فقط به شما یک ایده مکانیکی از این موضوع دادم که در آن شما در مورد یک باه صحبت می‌کنید، یک

machine being very forgiving, uh, or something.

ماشین بسیار بخشنده است، اوه، یا چیز دیگری.

Even if I’m, you know, taking a picture, like, wow, this is really great light. It

حتی اگر من عکس بگیرم، وای، این واقعاً نور عالی است.

makes me look beautiful. Like, this light is very forgiving. So, maybe my face is very

من را زیبا می کند. مانند، این نور بسیار بخشنده است. بنابراین، شاید چهره من خیلی

ugly, uh, but the light makes me look much more attractive, uh, then the light or something

زشت باشد، اوه، اما نور باعث می شود خیلی جذاب تر به نظر برسم، اوه، پس نور یا چیزی

like that is very forgiving.

شبیه به آن بسیار بخشنده است.

You can talk about the weather being very unforgiving or forgiving as well. Usually,

شما می توانید در مورد آب و هوا بسیار نابخشودن یا بخشنده نیز صحبت کنید. معمولاً

we don’t talk about, uh, forgiving weather because either you just have nice weather

ما در مورد آب و هوای بخشنده صحبت نمی کنیم زیرا یا فقط هوای خوب دارید

or really, really bad weather. So, you want to talk about an unforgiving storm or something

یا واقعاً آب و هوای بسیار بد. بنابراین، شما می خواهید در مورد یک طوفان نابخشودنی یا چیزی

that’s really difficult. Maybe there’s, uh, like, you’re out on the ocean, and,

که واقعاً دشوار است صحبت کنید. شاید وجود داشته باشد، اوه، مانند، شما در اقیانوس هستید، و،

like, the sea, the ocean was just unforgiving. So, it was constantly hitting us with big

مانند، دریا، اقیانوس فقط نابخشودنی بود. بنابراین، دائماً با امواج بزرگ به ما برخورد می

waves, and the boat almost tipped over. It was really bad weather. Unforgiving.

کرد و قایق تقریباً واژگون می شد. واقعا هوا بد بود. نابخشودنی

Next, anticipation. Anticipation. Anticipation is the longer, more advanced way of saying

بعد، انتظار. پیش بینی. پیش بینی راه طولانی تر و پیشرفته تر برای گفتن

that you are looking forward to doing something. But it also just means you are thinking towards

این است که مشتاقانه منتظر انجام کاری هستید. اما این فقط به این معنی است که شما

the future. You might not be looking forward to something, uh, as that means maybe it’s

به آینده فکر می کنید. ممکن است منتظر چیزی نباشید، اوه، زیرا این بدان معناست که شاید

a positive thing. But you could be anticipating a problem. So, it just means to think forward.

چیز مثبتی باشد. اما شما می توانید یک مشکل را پیش بینی کنید. بنابراین، این فقط به معنای فکر کردن به جلو است.

You’re looking at something happening. Okay, I’m anticipating and something. You think

شما به اتفاقی نگاه می کنید. خوب، من پیش بینی می کنم و چیزی. شما

about it like participating is when you’re actually in that thing. But anticipating is

در مورد آن فکر می کنید مانند شرکت در زمانی که واقعاً در آن کار هستید. اما پیش بینی

when you’re thinking about that actually before it happens.

زمانی است که در واقع قبل از وقوع به آن فکر می کنید.

So, we’ve got the ‘anti’ word here, just meaning before. So, anticipate. So, I

بنابراین، ما در اینجا کلمه "ضد" را داریم که فقط به معنای قبل است. بنابراین، پیش بینی کنید. بنابراین، من

need to anticipate things. I hope you are anticipating these new lessons as they come

باید چیزها را پیش بینی کنم. امیدوارم این درس‌های جدید را با بیرون آمدن پیش‌بینی کنید

out. So, as you’re learning one lesson, you are anticipating but also looking forward

. بنابراین، همانطور که یک درس را یاد می گیرید، پیش بینی می کنید، اما مشتاقانه

to the next one we release. Anticipate. And you can also talk about the noun form, which

منتظر درس بعدی ما هستید. پیش بینی کنید. و همچنین می توانید در مورد شکل اسمی که

is anticipation. Anticipation.

پیش بینی است صحبت کنید. پیش بینی.

Next, regulated. Regulated. Now, I’m kind of over pronouncing it here. If you would

بعد، تنظیم شده است. تنظیم شده است. حالا، من یک جورهایی دارم آن را اینجا تلفظ می کنم. اگر

hear this in a regular conversation, you will hear this in the Master Class video, but regularly,

این را در یک مکالمه معمولی می شنوید، این را در ویدیوی کلاس مستر خواهید شنید، اما به طور منظم،

we just say regulated, regulated. Regulated. Now, it’s a regulated, with a ‘t’ there.

ما فقط می گوییم تنظیم شده، تنظیم شده است. تنظیم شده است. اکنون، یک تنظیم شده است، با یک "t" در آنجا.

But the ‘t’ becomes more of ‘d’ sound. Reguladed. Reguladed. Reguladed.

اما "t" بیشتر به صدای "d" تبدیل می شود. تنظیم شده است. تنظیم شده است. تنظیم شده است.

Now, regulated just means that it’s a government-controlled or something that has maybe a system of laws

در حال حاضر، تنظیم شده فقط به این معنی است که تحت کنترل دولت است یا چیزی است که شاید سیستمی از قوانین

in place so that there are rules. And you have to follow these rules in some way. If

وجود داشته باشد تا قوانینی وجود داشته باشد. و باید به نوعی این قوانین را رعایت کنید.

you have an unregulated market, people can go out and maybe sell whatever they want to,

اگر بازاری غیرقابل تنظیم دارید، مردم می‌توانند بیرون بروند و هر چیزی را که می‌خواهند بفروشند،

even if it’s not really a good product or it’s harmful or something. There are no

حتی اگر واقعاً محصول خوبی نباشد یا مضر باشد یا چیز دیگری. هیچ

laws to protect consumers or people who would be buying those products. So, we talk about

قانونی برای حمایت از مصرف کنندگان یا افرادی که آن محصولات را خریداری می کنند وجود ندارد. بنابراین، ما در مورد

an unregulated market or an unregulated economy or the opposite.

یک بازار بی‌نظم یا اقتصاد بی‌نظم یا برعکس صحبت می‌کنیم.

But you can also talk that maybe not just like government, but the rules for something.

اما شما همچنین می توانید صحبت کنید که شاید نه فقط مانند دولت، بلکه قوانین چیزی است.

So, you might have a sport, but maybe people don’t, you know, they’re just playing

بنابراین، شما ممکن است یک ورزش داشته باشید، اما شاید مردم نداشته باشند، می دانید، آنها فقط

by their own rules. They do whatever they want to do, so it’s unregulated. Like, an

با قوانین خود بازی می کنند. آنها هر کاری را که می خواهند انجام می دهند، بنابراین کنترل نشده است. مانند یک

unregulated boxing match where, you know, people could just do whatever they want to.

مسابقه بوکس بی‌نظم که می‌دانید، مردم می‌توانند هر کاری که می‌خواهند انجام دهند.

Or, there’s just no official rules because it’s not in some official organization.

یا، فقط قوانین رسمی وجود ندارد زیرا در برخی از سازمان های رسمی وجود ندارد.

Regulated and unregulated.

تنظیم شده و غیرقانونی.

And finally, for the last of our individual words, we have to lose someone. And we’ll

و در نهایت، برای آخرین حرف فردی خود ، باید کسی را از دست بدهیم. و

also talk about a fatal accident. So first, to lose someone, often we use words that are

همچنین در مورد یک تصادف مرگبار صحبت خواهیم کرد. بنابراین ابتدا، برای از دست دادن کسی، اغلب از کلماتی استفاده می‌کنیم که

maybe sounding a bit softer or a bit more polite. So, instead of saying that someone

شاید کمی ملایم‌تر یا کمی مودبانه‌تر به نظر برسند. بنابراین، به جای اینکه

died, which you might see on maybe a news program, you talk about losing someone, or

بگویید فلانی مرده است، که ممکن است در یک برنامه خبری ببینید ، در مورد از دست دادن کسی صحبت می کنید، یا

you talk about someone passing on or passing or passing away. So, just think about a person

در مورد کسی صحبت می کنید که درگذشت یا درگذشت یا درگذشت. بنابراین، فقط به این فکر کنید که یک نفر

almost disappearing, and they just pass on to the next world or heaven or whatever you

تقریباً ناپدید می شود، و او فقط به دنیای بعدی یا بهشت ​​یا هر چیزی که شما

think about when someone dies.

در مورد آن فکر می کنید، می گذرد.

So, you’ll hear Will talking about this as, you know, they lost some people. Typically,

بنابراین، می‌شنوید که ویل در این مورد صحبت می‌کند ، زیرا می‌دانید، آنها برخی از افراد را از دست داده‌اند. به طور معمول،

this is a thing you’ll hear, uh, maybe in war or a similar situation. Almost like that,

این چیزی است که ممکن است در جنگ یا موقعیتی مشابه بشنوید. تقریباً مانند آن،

which is high-speed racing, where you might lose someone to some accident or whatever,

که مسابقات سرعت بالا است، که در آن ممکن است کسی را در تصادف یا هر چیز دیگری از دست بدهید،

and it just means they died, but it is in a much more, maybe kind of soft and polite

و این فقط به این معنی است که او مرده است، اما زمانی که شما در مورد آن صحبت می کنید، بسیار بیشتر، شاید به نوعی نرم و مودبانه است.

way when you’re talking about that.

که

Uh, but fatal accident, fatal just means that there was an actual death. What, maybe you

اوه، اما تصادف مرگبار، مرگبار فقط به این معنی است که یک مرگ واقعی وجود داشته است. شاید شما

say, like, there were a number of fatalities. Uh, so, a fatality just means a death, uh,

بگویید چه تعداد کشته شد. اوه، بنابراین، یک مرگ و میر فقط به معنای یک مرگ، آه،

or a fatal accident rather than just a regular accident where someone actually died. Fatal

یا یک تصادف مرگبار است نه فقط یک تصادف معمولی که در آن شخصی واقعاً جان خود را از دست داده است.

accident. Fatal accident. I’m Drew Badger, the founder of EnglishAnyone.com,

تصادف مرگبار. تصادف مرگبار. من Drew Badger، بنیانگذار EnglishAnyone.com هستم،

and thanks so much for learning with me today! To discover hundreds more great ways to sound

و از اینکه امروز با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم! برای کشف صدها روش عالی دیگر برای اینکه بومی‌تر به نظر

more native, improve your speaking confidence and become more fluent, just do these three

برسید، اعتماد به نفس صحبت کردن خود را افزایش دهید و روان‌تر شوید، همین حالا این سه کار

simple things, RIGHT NOW. 1. Click on this link to subscribe to my YouTube

ساده را انجام دهید. 1. روی این پیوند کلیک کنید تا در کانال یوتیوب من

channel for over 500 free videos. 2. Click on this link to download my #1 eBook

برای بیش از 500 ویدیو رایگان مشترک شوید. 2. برای دانلود راهنمای کتاب الکترونیکی شماره 1 من

guide to fast fluency, FREE! And… 3. Click here to watch the most popular video

برای تسلط سریع، رایگان، روی این لینک کلیک کنید! و... 3. برای تماشای محبوب ترین ویدیو

on English fluency here on YouTube!

در مورد تسلط به زبان انگلیسی اینجا در یوتیوب اینجا را کلیک کنید!