Feeling Shy? Here's How To Have Your First English Conversation! Overcome Speaking Fear!

Hi there. I'm Drew Badger, the founder of EnglishAnyone.com, and in this video, I'd

سلام. من Drew Badger، بنیانگذار EnglishAnyone.com هستم، و در این ویدیو، می‌خواهم

like to help you have your very first conversation. Now, if you've already been having conversations

به شما کمک کنم اولین مکالمه خود را داشته باشید. حالا، اگر قبلاً با مردم صحبت کرده اید

with people, that's fantastic. You will probably learn some interesting new vocabulary you

، فوق العاده است. احتمالاً واژگان جالب جدیدی را یاد خواهید گرفت که

can use in your conversations. But this video in particular, is really specifically for

می توانید در مکالمات خود از آنها استفاده کنید. اما این ویدیو مخصوصاً مخصوص

people who are still feeling very nervous but they want to speak. Maybe they have chances

افرادی است که هنوز خیلی عصبی هستند اما می خواهند صحبت کنند. شاید آن‌ها فرصت‌هایی

to speak, but they just don't take those chances, so I have some learners, I get lots of emails

برای صحبت کردن داشته باشند، اما از این فرصت‌ها استفاده نمی‌کنند، بنابراین من تعدادی یادگیرنده دارم، ایمیل‌های زیادی از مردم دریافت می‌کنم

from people about they have to communicate with people at their work, or maybe they have

که باید با مردم در محل کارشان ارتباط برقرار کنند، یا شاید

to give a presentation, or talking to customers and clients, or they have to just in everyday

باید ارائه کنند. یا صحبت کردن با مشتریان و مشتریان، یا آنها باید فقط در

situations where they're talking with maybe the teacher of their children at school and

موقعیت های روزمره که با معلم فرزندانشان در مدرسه صحبت می کنند و

they have to communicate with them, or just people at a party, or all kinds of situations

آنها باید با آنها ارتباط برقرار کنند، یا فقط افراد در یک مهمانی، یا در انواع موقعیت

where in, as a native speaker, you wouldn't even think about these things.

هایی که به عنوان یک زبان مادری، شما حتی به این چیزها فکر نمی کنید.

I would go talk to my child's teachers at school and have no problem. But this situation

من می رفتم با معلم های فرزندم در مدرسه صحبت می کردم و مشکلی نداشتم. اما این وضعیت

can be incredibly frustrating and really scary for a lot of people, so I wanted to talk about

می‌تواند برای بسیاری از مردم به‌شدت ناامیدکننده و واقعاً ترسناک باشد ، بنابراین می‌خواستم در مورد

how to have your first conversation, and really what I was doing because I struggled with

نحوه انجام اولین مکالمه‌تان و واقعاً کاری که انجام می‌دادم صحبت کنم، زیرا با

this a lot. I'll just tell a few stories about this from when I was learning. I came to Japan

این موضوع بسیار مبارزه کردم. من فقط چند داستان در این مورد از زمانی که در حال یادگیری بودم می گویم. من

in 2003, to study Japanese gardening, if you didn't know that already about me. I was incredibly

در سال 2003 به ژاپن آمدم تا در مورد باغبانی ژاپنی تحصیل کنم، اگر قبلاً درباره من نمی دانستید. من از

shy about speaking because I didn't know any Japanese when I got here. I knew just a few

صحبت کردن بسیار خجالتی بودم زیرا وقتی به اینجا رسیدم هیچ ژاپنی نمی دانستم. من فقط چند

written characters that I had practiced, but I did not know anything other than konnichiwa

کاراکتر نوشته شده را می‌شناختم که تمرین کرده بودم، اما هیچ چیز دیگری جز کونیچیوا نمی‌دانستم

and I couldn't even say that very well. I remember the first time I had to give a self-introduction

و حتی نمی‌توانستم آن را به خوبی بگویم. یادم می آید اولین باری که مجبور شدم

here in Japan, I was working as a teacher in a school, and I had to go to the Board

اینجا در ژاپن خود را معرفی کنم، به عنوان معلم در یک مدرسه کار می کردم، و مجبور شدم به

of Education and stand in front of maybe 50 people, just regular office workers were there

شورای آموزش بروم و در مقابل شاید 50 نفر بایستم، فقط کارمندان اداری معمولی.

just working at the Board of Education. Everyone is staring at me, and I'm looking

فقط در شورای آموزش کار می کردند؟ همه به من خیره شده اند و من به اطراف نگاه می کنم

around, and I had practiced this speech. I was, "My name is Drew, and I'm from America,

و این سخنرانی را تمرین کرده بودم. گفتم: "اسم من درو است و اهل آمریکا هستم

and I like gardening". I said something basically like that. But I remember I, it's almost like

و باغبانی را دوست دارم". من در اصل چیزی شبیه به آن گفتم. اما یادم می‌آید، تقریباً انگار

my brain or my words just kind of disappeared. I think, maybe I said something, but my mind

مغزم یا کلماتم به نوعی ناپدید شده‌اند. فکر می‌کنم، شاید چیزی گفتم، اما

was almost in a different place, like it was trying to escape the situation. Maybe you've

ذهنم تقریباً در جای دیگری بود، مثل اینکه سعی می‌کرد از موقعیت فرار کند. شاید شما

had a situation similar to that. But when I was standing there in front of these people

هم چنین موقعیتی داشته اید. اما وقتی در مقابل این افراد ایستاده

feeling really nervous and shy about that, I was so excited. I was just thinking like,

بودم و واقعاً از این بابت عصبی و خجالتی بودم، بسیار هیجان زده بودم. فقط داشتم به این فکر می کردم،

please, I want this to be over. I want this to be over. After it was finished, I can see

لطفاً، می خواهم این موضوع تمام شود. من می خواهم این کار تمام شود. بعد از تمام شدن، می توانم

people smiling at me, some people laughing because I've made some mistakes.

مردم را ببینم که به من لبخند می زنند، برخی افراد می خندند زیرا من اشتباهاتی انجام داده ام.

That was a pretty challenging situation for me. Usually I'm just fine speaking English

این یک موقعیت بسیار چالش برانگیز برای من بود. معمولاً من در حضور مردم انگلیسی صحبت می کنم

in front of people because that's my native language. But of course, when you're moving

زیرا این زبان مادری من است. اما مسلماً وقتی

to a new place and you have to give a speech, it can be frustrating and challenging and

به مکان جدیدی نقل مکان می‌کنید و مجبور به سخنرانی هستید،

very scary for people, even in their native language to stand in front of a group of people

ایستادن در مقابل گروهی از مردم

and speak. I have no problem doing that now, but it took a lot of practice for me to get

و صحبت کردن حتی به زبان مادری برای مردم می‌تواند خسته‌کننده و چالش‌برانگیز و بسیار ترسناک باشد. در حال حاضر مشکلی برای انجام این کار ندارم، اما برای رسیدن به آنجا تمرین زیادی لازم بود

there, especially in Japanese. Now, another situation, this is another weird thing I did,

، به خصوص در زبان ژاپنی. حالا یک موقعیت دیگر، این یکی دیگر از کارهای عجیبی است که من انجام دادم،

but I was really nervous about taking taxis or taking buses in Japan. I was worried about

اما من واقعاً از تاکسی یا اتوبوس در ژاپن عصبی بودم. من نگران

doing these things because it was really confusing. I didn't know how to get from one place to

انجام این کارها بودم زیرا واقعاً گیج کننده بود. من نمی دانستم چگونه از یک مکان به مکان

the other because I would look at the bus, and it was all characters in Japanese, and

دیگر بروم زیرا به اتوبوس نگاه می کردم و همه کاراکترها به زبان ژاپنی بود و

so I couldn't read anything, and I was too scared to talk to the driver or to ask anybody.

بنابراین نمی توانستم چیزی بخوانم و آنقدر می ترسیدم که با راننده صحبت کنم یا از کسی بپرسم

I only took trains or walked everywhere, so I knew what the train was. I could look, okay,

من فقط سوار قطار می شدم یا همه جا پیاده می رفتم، بنابراین می دانستم قطار چیست. می توانستم نگاه کنم، خوب

the name was written in English. I knew the train is only going one direction and it has

، نام به انگلیسی نوشته شده بود. می دانستم قطار فقط یک جهت می رود و

just a few stops that I know where to get off and I don't have to speak to anyone. I

فقط چند ایستگاه دارد که می دانم کجا باید پیاده شوم و مجبور نیستم با کسی صحبت کنم.

was really nervous and I definitely ignored, well not really ignored, I guess I would say

من واقعاً عصبی بودم و قطعاً نادیده گرفتم، خوب واقعاً نادیده گرفته نشدم، حدس می‌زنم می‌توانم بگویم

I avoided lots of speaking situations, and I know a lot of my students do that too. Here's

از بسیاری از موقعیت‌های صحبت کردن اجتناب کردم، و می‌دانم که بسیاری از دانش‌آموزان من نیز این کار را می‌کنند. در اینجا

what I did to overcome that, and I think this'll be helpful for a lot of people, even just

کاری است که من برای غلبه بر آن انجام دادم، و فکر می کنم این برای بسیاری از افراد مفید خواهد بود، حتی

if you want to have more practice. Especially if you have a situation where you need to

اگر بخواهید تمرین بیشتری داشته باشید. به خصوص اگر موقعیتی دارید که نیاز به

communicate with people or you just maybe see people around and you have chances to

برقراری ارتباط با مردم دارید یا فقط ممکن است افراد اطراف را ببینید و شانس

speak but you don't take them. Then, maybe after that's finished you have,

صحبت کردن داشته باشید اما از آنها استفاده نمی کنید. سپس، ممکن است پس از اتمام آن،

like I talked in previous video about negative self-talk, so you feel frustrated with yourself.

مانند آنچه در ویدیوی قبلی در مورد خودگویی منفی صحبت کردم، داشته باشید، بنابراین از خود ناامید شده اید.

"Why didn't I take that opportunity? I knew I should have said something to that person.

"چرا از این فرصت استفاده نکردم؟ می دانستم که باید چیزی به آن شخص می گفتم.

It would've been a great opportunity to practice my English, but I didn't." You lose an opportunity

این فرصت عالی برای تمرین انگلیسی ام بود، اما این کار را نکردم." شما یک فرصت را از دست می دهید

and then you feel a little bit bad about that. To overcome this, the thing that I found was

و بعد از آن کمی احساس بدی دارید. برای غلبه بر این موضوع، چیزی که

most helpful for me, was talking to complete strangers. Now, the reason I decided to do

برای من مفیدتر بود، صحبت کردن با افراد کاملا غریبه بود. حالا دلیل تصمیم به انجام

this is because I knew I wouldn't have to be in a situation for them or a situation

این کار این است که می‌دانستم لازم نیست برای مدت طولانی در موقعیتی برای آنها یا موقعیتی

with them for very long. So, actually I got a almost kind of too friendly with people.

با آنها باشم. بنابراین، در واقع من با مردم خیلی دوست شدم.

Walking around my neighborhood, I would be out. I just started saying hello to everyone

در اطراف محله ام قدم می زدم، بیرون بودم . من تازه شروع کردم به سلام کردن به همه کسانی

I could find, and I actually teach this to my daughter now, or I will. Both of my daughters,

که پیدا کردم، و در واقع این را به دخترم یاد می دهم، وگرنه خواهم کرد. هر دو دخترم،

my younger daughter's still just one year old, but my older daughter now, she walks

دختر کوچکترم هنوز یک ساله است، اما دختر بزرگترم الان راه می‌رود

around and she says hello to people and they're always surprised.

و به مردم سلام می‌کند و آنها همیشه تعجب می‌کنند.

They say, "Oh," and usually they say hello back. Some people do not, and she always says,

آنها می گویند: "اوه" و معمولاً جواب سلام می دهند . بعضی ها این کار را نمی کنند و او همیشه می گوید:

"Hey, they didn't say hello back to me". I say, "Well, sometimes people are not going

"هی، آنها به من سلام نکردند". من می گویم، "خب، گاهی اوقات مردم قرار

to say hello, but it's important for you to continue doing that". Again, the reason I

نیست سلام کنند، اما برای شما مهم است که این کار را ادامه دهید." باز هم، دلیلی که

teach her to do this is because I want her to not be shy about using her voice in public,

به او یاد می دهم این کار را انجام دهد این است که می خواهم از استفاده از صدایش در جمع خجالت نکشد،

whether it's in Japanese or English. We say hello sometimes or just konnichiwa or whatever,

چه به زبان ژاپنی یا انگلیسی. ما گاهی به مردم سلام می کنیم یا فقط konnichiwa یا هر چیز دیگری

to people. But, if you're in a situation where you can just say hello to someone, even that

. اما، اگر در موقعیتی هستید که می توانید فقط به کسی سلام کنید، حتی آنقدر

little, just a quick hello or nice weather or something like that, if you have that opportunity,

کوچک، فقط یک سلام سریع یا هوای خوب یا چیزی شبیه به آن، اگر این فرصت را داشته باشید،

that's going to be your real chance to develop a conversation. Even if nothing happens from

شانس واقعی شما برای ایجاد یک گفتگو. حتی اگر هیچ اتفاقی از این اتفاق نیفتد

that, you will not see that person again likely, and you don't have to worry about that.

، به احتمال زیاد دیگر آن شخص را نخواهید دید و لازم نیست نگران آن باشید.

What's interesting is that people often feel the most nervous when they're around the people

نکته جالب این است که مردم اغلب زمانی که در کنار افرادی

who are most important to them. It's interesting. Even now for me, my Japanese is really good

هستند که برایشان مهم هستند، بیشترین احساس عصبی را دارند. جالب است. حتی در حال حاضر برای من، ژاپنی من واقعا خوب است،

when I'm just talking to people I don't know. But if I'm at home with my wife, it changes

زمانی که من فقط با افرادی که نمی شناسم صحبت می کنم. اما اگر با همسرم در خانه باشم، کمی مغزم تغییر می

my brain a little bit. Has that ever happened to you, where you have to talk when you're

کند. آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده است ، جایی که باید در

around your friends or people you know, you care more about what they think. It's going

اطراف دوستان خود یا افرادی که می شناسید صحبت کنید، بیشتر به فکر آنها اهمیت می دهید.

to be a greater, maybe feeling, if you're feeling a bit nervous about that. Because

اگر کمی از این بابت عصبی هستید، شاید احساس بزرگتری خواهد بود. از آنجایی که

you care more about these people, you care more what they think about you. That changes

شما بیشتر به این افراد اهمیت می دهید، بیشتر برایتان اهمیت دارد که آنها در مورد شما چه فکری می کنند.

the way you think and it will also change the way you speak. Use that understanding

این روش تفکر شما را تغییر می دهد و همچنین نحوه صحبت کردن شما را تغییر می دهد. از این درک

to go out and start practicing with people you don't know.

برای بیرون رفتن و شروع تمرین با افرادی که نمی‌شناسید استفاده کنید.

This is why, when I often get mails from people, they're doing customer service or they work

به همین دلیل است که وقتی من اغلب نامه‌هایی از مردم دریافت می‌کنم، آن‌ها در حال انجام خدمات مشتری هستند یا

at a hotel or something, I say these jobs are perfect for people who want to improve

در یک هتل یا چیزی کار می‌کنند، می‌گویم این شغل‌ها برای افرادی که می‌خواهند انگلیسی خود را بهبود ببخشند عالی

their English because you're getting new customers that come in, new clients, new people, new

هستند، زیرا مشتریان جدیدی دریافت می‌کنید. در، مشتریان جدید، افراد جدید

guests, and all of these people are going to give you the chance to say something, maybe

، مهمانان جدید و همه این افراد به شما این فرصت را می دهند که چیزی بگویید، شاید

even just one phrase that you can practice again and again with all these different people.

حتی فقط یک عبارت که بتوانید بارها و بارها با این همه افراد مختلف تمرین کنید.

None of them will know that you said the same thing to 20 other people. Now, there's actually

هیچ یک از آنها نمی دانند که شما همان حرف را به 20 نفر دیگر زدید. اکنون، در واقع

a funny episode of the Simpsons where this happens. There is Bart and Homer. These are

یک قسمت خنده دار از سیمپسون ها وجود دارد که در آن این اتفاق می افتد. بارت و هومر وجود دارد.

the two main characters or the father and son part of the Simpson's family and they

این دو شخصیت اصلی یا پدر و پسری از خانواده سیمپسون هستند و

are at an auto show. This is a place where you can see lots of cars.

در یک نمایشگاه خودرو حضور دارند. اینجا مکانی است که می توانید ماشین های زیادی را ببینید.

There's usually attractive women, beautiful women with maybe bathing suits or something

معمولاً زنان جذابی هستند، زنانی زیبا با شاید مایو یا

on. They have some really nice clothing, revealing clothing, so you can see something. The woman

چیزی. آنها برخی از لباس های واقعا زیبا، لباس های آشکار ، بنابراین شما می توانید چیزی را ببینید. زن

will be draped over the car. This is a really great expression in English too, to be draped

روی ماشین کشیده خواهد شد. این یک عبارت واقعاً عالی در انگلیسی است که روی چیزی پوشانده

over something. If you think about drapes, I've got some curtains behind me over here.

شود. اگر به پرده فکر می کنید، من اینجا چند پرده پشت سرم دارم.

This is the studio where I record, and people actually come do ballet and things like that.

این استودیویی است که من در آن ضبط می‌کنم و مردم واقعاً می‌آیند باله و کارهایی از این قبیل انجام می‌دهند.

There's a giant mirror behind that. Anyway, to be draped over a car, usually you have

یک آینه غول پیکر پشت آن است. به هر حال، برای پوشاندن روی ماشین، معمولاً یک

some new car, and then you have the beautiful woman lying down on top of it. They show a

ماشین جدید دارید و سپس زن زیبا را روی آن دراز می‌کشید. صحنه ای را نشان می دهند

scene where a man walks up and he says, "Oh, do you come with the car?" Then the woman

که مردی بالا می رود و می گوید: اوه، با ماشین می آیی؟ سپس زن

laughs. She says, "Oh you". Then the next guy comes up, he says, "Oh, do you come with

می خندد. او می گوید: "اوه تو". بعد نفر بعدی میاد بالا میگه آخه

the car?" She says, "Oh you." It's really interesting

با ماشین میای؟ او می گوید: "اوه تو."

to see people just, they don't realize it's not really being clever. That woman has heard

دیدن مردم واقعاً جالب است، آنها متوجه نمی شوند که واقعاً باهوش نیستند. آن زن

that phrase from hundreds of men probably even in that same day, but to each individual

احتمالاً در همان روز این عبارت را از صدها مرد شنیده است ، اما برای هر یک از مردان

guy, he thinks he's being clever. Anyway, that's just a side little story there. But

، او فکر می کند که باهوش است. به هر حال، این فقط یک داستان کوچک فرعی است. اما

I hope it proves that point, where if you're in a situation where you can talk to people

امیدوارم این نکته را ثابت کند، جایی که اگر در موقعیتی هستید که می‌توانید با افرادی

you don't know, the people you don't know are going to be a lot better for you, for

که نمی‌شناسید صحبت کنید، افرادی که نمی‌شناسید برای شما بسیار بهتر خواهند بود، برای

practicing your English and for being able to improve because you're not feeling so nervous

تمرین انگلیسی و برای اینکه می توانید پیشرفت کنید زیرا در

about what they think. Use that as an opportunity to get your first conversation in, even if

مورد آنچه آنها فکر می کنند خیلی عصبی نیستید. از آن به عنوان فرصتی برای شروع اولین مکالمه خود استفاده کنید، حتی

it's just saying hello or nice weather we're having or got the time? Instead of saying,

اگر فقط گفتن سلام یا هوای خوب باشد یا وقت داشته باشید؟ به جای اینکه

"Do you have the time?" you can say "Got the time?", like asking someone if they've got

بگویید: "آیا وقت داری؟" می توانید بگویید " زمان دارید؟"، مانند اینکه از کسی بپرسید که آیا وقت دارد یا خیر

the time. Or if you smoke, another great way to meet people actually is just asking people

. یا اگر سیگار می کشید، یکی دیگر از راه های عالی برای ملاقات با مردم این است که از مردم بپرسید

if they have a light. You can say, "Got a light? Got a light?" Like a cigarette lighter,

آیا چراغ دارند یا خیر. شما می توانید بگویید، " نور دارید؟ نور دارید؟" مثل فندک

got a light? You can talk to other people who are standing

، چراغ دارید؟ می توانید با افراد دیگری که بیرون ایستاده اند صحبت کنید

outside, and usually smokers are happy to talk with somebody else who's standing there.

، و معمولاً سیگاری ها از صحبت با شخص دیگری که آنجا ایستاده است خوشحال می شوند.

But it could be just a good opportunity for you to say hello, just to practice your English.

اما این می تواند فقط یک فرصت خوب برای شما باشد که فقط برای تمرین انگلیسی خود سلام کنید.

This will build your confidence so you can start saying more things, and then you can

این اعتماد به نفس شما را تقویت می کند تا بتوانید شروع به گفتن چیزهای بیشتری کنید، و سپس می توانید

practice things that you come back and use that, those expressions with the people who

چیزهایی را تمرین کنید که برمی گردید و از آن استفاده می کنید، آن عبارات را با افرادی که بیشتر به

you do care a lot more about and that you see more often. So, if you're feeling nervous

آنها اهمیت می دهید و بیشتر می بینید. بنابراین، اگر از این بابت عصبی هستید

about that, if you have lots of opportunities where you get to maybe say hello to someone,

، اگر فرصت‌های زیادی دارید که ممکن است به کسی سلام کنید،

you see a native speaker or you have some opportunity, just take that opportunity and

یک زبان مادری را ببینید یا فرصتی دارید، فقط از این فرصت استفاده کنید و

say hello. It's really easy when you just begin something. I know one of my students

سلام کنید. وقتی چیزی را شروع می کنید واقعاً آسان است. می دانم که یکی از شاگردانم

sent me a mail, his name is Kevin, great student of mine, so he was really worried about speaking.

برایم نامه فرستاد، اسمش کوین است، شاگرد بزرگ من، بنابراین او واقعا نگران صحبت کردن بود.

He had actually lived in Ireland for a while, and he didn't improve his speaking at all,

او در واقع مدتی در ایرلند زندگی کرده بود و با وجود اینکه به مدت سه ماه در محاصره بومیان زبان بود، صحبت کردن خود را اصلاً بهبود نداد

even though he was surrounded by native speakers for three months. He was from France. He came

. او اهل فرانسه بود.

back and he decided to go to Australia, or maybe it was New Zealand. Now I forget. One

او برگشت و تصمیم گرفت به استرالیا برود یا شاید نیوزلند باشد. حالا فراموش کردم یکی

of those two countries. But, he went down there and he realized the stuff I'm talking

از آن دو کشور اما، او به آنجا رفت و متوجه شد که چیزهایی که من در مورد آن صحبت می

about, about mindset is really important. It's not just the vocabulary habits. How you

کنم، در مورد طرز فکر واقعا مهم است. این فقط عادات واژگان نیست. چگونه

think also, because if you know a lot but you're too scared to speak, then all of that

فکر می‌کنید، زیرا اگر چیزهای زیادی می‌دانید اما از صحبت کردن خیلی می‌ترسید، آنگاه همه آن

vocabulary won't matter. They won't help you do anything. He decided on a plane, he was

واژگان اهمیتی نخواهد داشت. آنها به شما کمک نمی کنند تا کاری انجام دهید. تصمیم گرفت هواپیما بگیرد،

just going to turn to the person next to him and say, how are you?

فقط قرار بود به طرف کنارش برگردد و بگوید چطوری؟

Just a really simple way of getting a conversation started. Then he said he had the longest English

فقط یک راه بسیار ساده برای شروع مکالمه . سپس گفت که طولانی ترین

conversation he'd ever had. That was amazing. Again, just because he was thinking about,

مکالمه انگلیسی را داشته است. شگفت انگیز بود. باز هم، فقط به این دلیل که او به این فکر می‌کرد،

not like kind of worrying about that, about how am I going to feel or what if they laugh

نه به نوعی نگران آن، به این که چه احساسی خواهم داشت یا اگر

at me or something like that? He cared enough to ask how the other person was doing and

به من بخندند یا چیزی شبیه به آن چه؟ او به اندازه کافی اهمیت داد که بپرسد حال طرف مقابل چگونه است و

that's a surprising thing, and people are saying, "Oh well, yeah, I'm doing all right.

این یک چیز تعجب آور است، و مردم می گویند، "اوه، بله، خوب هستم.

Then, the conversation begins from there. To have your first conversation, get out,

سپس، گفتگو از آنجا شروع می شود. برای داشتن اولین مکالمه خود، دریافت کنید. بیرون، به

think about people you can actually communicate with that you don't see very often or that

افرادی فکر کنید که واقعاً می توانید با آنها ارتباط برقرار کنید و اغلب آنها را نمی بینید یا

you've actually never seen before. All the people that you see, even just starting with

قبلاً هرگز آنها را ندیده اید.

hello, that really becomes just a great conversation right there.

Then after that's done, you can really talk yourself up. To talk yourself up, this is

سپس بعد از انجام این کار، می توانید واقعاً با خودتان صحبت کنید. برای صحبت کردن با خودتان، این

again that self-talk, but this is an expression that means to say good things about yourself.

دوباره همان خودگویی است، اما این عبارتی است که به معنای گفتن چیزهای خوب در مورد خودتان است.

You can also talk other people up as well where you're saying, "Yeah, he's a good guy.

همچنین می توانید با دیگران نیز در جایی صحبت کنید. شما می گویید: "آره، او پسر خوبی است.

She's really good at playing the piano," or something like that. You're giving praise

او واقعاً در نواختن پیانو خوب است،" یا چیزی شبیه به این

to someone. You're talking them up, so to talk someone up. Talk yourself up. "Oh, I

just said something. I had a conversation with that person, even if it was only just

. من با آن شخص صحبت کردم، حتی اگر فقط

saying, hello." The things you say to yourself will get you more motivated to speak more,

گفتن سلام باشد." چیزهایی که به خودتان می گویید انگیزه بیشتری برای صحبت کردن بیشتر در شما ایجاد می کند

and it will really just unlock your voice. Well that's it. I don't want to give you too

و واقعا قفل صدای شما را باز می کند . خب همین است. نمی‌خواهم اطلاعات زیادی به شما بدهم

much information, but hopefully that was helpful for you. I know ,the people I almost care

، اما امیدوارم که برای شما مفید بوده باشد . می‌دانم، افرادی که تقریباً

most about are those that really know a lot. They really study, but they're just really

بیشتر به آنها اهمیت می‌دهم کسانی هستند که واقعاً چیزهای زیادی می‌دانند. آنها واقعاً مطالعه می‌کنند، اما هنوز واقعاً

still feeling too nervous about speaking. Think about that. Get out, find some people

در مورد آنها خیلی عصبی هستند. صحبت کردن. در مورد آن فکر کنید. بیرون بروید، افرادی را پیدا کنید

that you see, maybe never even seen before, and say hello to them, and see what happens.

که آنها را می بینید، شاید قبلاً هرگز ندیده باشید، و به آنها سلام کنید و ببینید چه اتفاقی می افتد.

Well, that's it for this lesson. I hope you have enjoyed it. Again, my name is Drew Badger.

خوب، این برای این درس است. امیدوارم از آن لذت برده باشید. نام من Drew Badger است.

I am the founder of EnglishAnyone.com, where we help people become confident-fluent English

من بنیانگذار EnglishAnyone.com هستم، جایی که ما به مردم کمک می کنیم تا انگلیسی زبانی با اعتماد به نفس روانی داشته باشند

speakers. Not only teaching them the words they need to use, but also how to think more

.

positively about themselves and their English so they can become great speakers. If you'd

آنها می توانند سخنرانان خوبی شوند. اگر

like to learn more about that, you can click on the link in the upper-right of this video

مایلید در مورد آن بیشتر بدانید، می توانید کلیک کنید ck روی پیوند در سمت راست بالای این ویدیو

or on the link in the description below this video, and that will tell you more about the

یا روی پیوند در توضیحات زیر این ویدیو کلیک کنید، و این به شما اطلاعات بیشتری در مورد

fluency course. This is our most popular, best-selling program which gives you some

دوره روانی می دهد. این محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین برنامه ما است که به شما چند

quick wins. This means things that are going to make you

برد سریع می‌دهد. این به معنای چیزهایی است که شما را

successful the first time. From the first day you begin using the program, you start

در اولین بار موفق می کند. از اولین روزی که شروع به استفاده از این برنامه می کنید، شروع به

learning lots of great vocabulary, but we also transform you as a speaker. The longer

یادگیری لغات عالی می کنید، اما ما شما را به عنوان یک سخنران نیز متحول می کنیم. در

term thing, I know fluency doesn't just happen overnight, so that's why we teach a lot of

بلندمدت، می‌دانم که تسلط فقط یک شبه اتفاق نمی‌افتد، بنابراین به همین دلیل است که ما

great things, a lot of great vocabulary that you can use immediately, the first day you

چیزهای بسیار خوبی را آموزش می‌دهیم، واژگان بسیار خوبی را که می‌توانید بلافاصله از اولین روزی که

start learning. But over time, as you work through the lessons, you actually develop

شروع به یادگیری می‌کنید، استفاده کنید. اما با گذشت زمان، همانطور که در درس ها کار می کنید، در

into a fluent speaker just by following the simple steps. It's really a great program,

واقع با دنبال کردن مراحل ساده به یک سخنران مسلط تبدیل می شوید . این واقعاً یک برنامه عالی است،

and I would be really excited to welcome you to it if you're not in there already. Well,

و اگر قبلاً در آن حضور ندارید، واقعاً خوشحال خواهم شد که به شما در آن خوش آمد بگویم . خوب، برای انجام این کار

you can click on the link in the upper- right to do that. If you'd like to learn more about

می توانید روی پیوند در سمت راست بالا کلیک کنید . اگر می خواهید در

just improving your English, becoming a more competent speaker and you want to keep learning

مورد بهبود زبان انگلیسی خود، تبدیل شدن به یک سخنران ماهرتر بیشتر بدانید و می خواهید همین الان به یادگیری

right now, just do these three simple things. 1. Click on this link to subscribe to my YouTube

ادامه دهید، فقط این سه کار ساده را انجام دهید. 1. روی این پیوند کلیک کنید تا در کانال یوتیوب من

channel for over 500 free videos. 2. Click on this link to download my #1 eBook

برای بیش از 500 ویدیو رایگان مشترک شوید. 2. برای دانلود راهنمای کتاب الکترونیکی شماره 1 من

guide to fast fluency, FREE! And… 3. Click here to watch the most popular video

برای تسلط سریع، رایگان، روی این لینک کلیک کنید! و... 3. برای تماشای محبوب ترین ویدیو

on English fluency here on YouTube!

در مورد تسلط به زبان انگلیسی اینجا در یوتیوب اینجا را کلیک کنید!