' PLAYING THE FOOL ' and other 'play' phrases / Learn English - LIVE - with Mr Duncan in England

Looking through the window of love,

نگاه کردن از پنجره عشق

the window of love.

، پنجره عشق.

Here we go again. Yes, we are back. Hello, everyone.

دوباره شروع کنیم. بله، ما برگشتیم. سلام به همه

It is another beautiful day

این یک روز زیبای دیگر

here in England, as you can see out of the window right now.

اینجا در انگلیس است، همانطور که در حال حاضر از پنجره می بینید.

We are looking across the landscape

ما به چشم

of Shropshire, which is the area in which I live.

انداز Shropshire نگاه می کنیم، منطقه ای که من در آن زندگی می کنم.

Yes, it is English addict coming to you live and direct

بله، این معتاد انگلیسی است که به صورت زنده و مستقیم

from the birthplace of English, which just happens to be.

از محل تولد انگلیسی به شما می آید، که اتفاقاً همینطور است.

Oh, I think you know where it is.

اوه فکر کنم میدونی کجاست

Yes, it is England.

بله، انگلیس است.

They believe it to.

آنها به آن اعتقاد دارند.

It's a hot one, babe.

خیلی داغه عزیزم

It is really, really hot today.

امروز واقعا خیلی گرم است.

It is very hot in the studio.

در استودیو خیلی گرم است.

My poor computer. He's making some very strange noises.

کامپیوتر بیچاره من صداهای خیلی عجیبی در می آورد.

I think it might burst into flames any second now.

فکر می‌کنم هر لحظه ممکن است شعله‌ور شود.

Sue, have I suddenly disappeared?

سو، آیا من ناگهان ناپدید شدم؟

If I suddenly vanish from YouTube, you will know why.

اگر ناگهان از یوتیوب ناپدید شوم، می دانید چرا.

Hi, everybody.

سلام به همه.

Shall we do it?

آیا آن را انجام دهیم؟

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so.

حالت خوبه؟ امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling good.

امیدوارم حالتون خوب باشه

I hope you're feeling as happy as can be.

امیدوارم تا جایی که می توانید احساس خوشبختی کنید.

As happy as Larry.

به اندازه لری خوشحال است.

I'm not quite sure who Larry is,

من کاملاً مطمئن نیستم لری کیست،

but I have heard he is a very happy man.

اما شنیده ام که او مرد بسیار خوشحالی است.

Here we go, then. Yes, my name is Duncan.

پس ما اینجا می رویم. بله، اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

And I have a feeling, a little feeling going down my left leg

و من این احساس را دارم که کمی از پای چپم پایین می آید

that you might also be an English addict as well.

که ممکن است شما نیز یک معتاد انگلیسی باشید.

So that's me.

پس من هستم.

That's it, really.

واقعا همین است.

That's all I need to say.

این تمام چیزی است که باید بگویم.

I suppose I could give you some other information as well.

فکر می کنم بتوانم اطلاعات دیگری نیز به شما بدهم.

I am just over six foot tall.

من کمی بیش از شش فوت قد دارم.

Is that interesting?

جالبه؟

Do you feel better now that you know that?

حالا که این را می دانید احساس بهتری دارید؟

I have size nine feet.

من سایز نه فوت دارم

Size nine.

سایز نه.

I have very big feet. And Mr.

من پاهای خیلی بزرگی دارم و آقای

Steve always makes fun of my feet.

استیو همیشه پاهای من را مسخره می کند.

He says my toes are too long.

می گوید انگشتان پایم خیلی دراز است.

Is there any part of your body?

آیا قسمتی از بدن شما وجود دارد؟

Maybe I shouldn't do this.

شاید من نباید این کار را انجام دهم.

Should I do it?

آیا باید آن را انجام دهم؟

Is there any part of your body that is unusual?

آیا قسمتی از بدن شما غیرعادی است؟

I, you know, I'm in trouble already.

من، می دانید، من در حال حاضر در مشکل هستم.

Already? I am in trouble.

قبلا، پیش از این؟ من در مشکل هستم.

I've only been on for 5 minutes,

من فقط 5 دقیقه است

and already I'm in big trouble.

که روشن هستم و در حال حاضر در مشکل بزرگی هستم.

So my feet are rather unusual.

بنابراین پاهای من نسبتاً غیرعادی هستند.

They're long, slim.

آنها بلند، باریک هستند.

But also my toes are almost like fingers.

اما انگشتان پای من تقریباً شبیه انگشتان دست است.

That's what Mr. Steve often says.

این چیزی است که آقای استیو اغلب می گوید.

He says, My feet are very similar to the Pink Panther.

او می گوید: پاهای من بسیار شبیه به پلنگ صورتی است.

A cartoon character.

یک شخصیت کارتونی

Have you ever seen The Pink Panther?

آیا تا به حال پلنگ صورتی را دیده اید؟

He has very large feet.

او پاهای بسیار بزرگی دارد.

And Mr.

Steve says that my feet are very similar to the pink Panther because they're long,

و آقای

استیو می گوید که پاهای من بسیار شبیه به پلنگ صورتی است، زیرا آنها بلند هستند

but they're not pink, fortunately.

، اما خوشبختانه صورتی نیستند.

Well, not today anyway.

خب، به هر حال امروز نه.

So, yes, we have made it all the way to the middle of the week and also

بنابراین، بله، ما آن را به وسط هفته رسانده‌ایم و همچنین

almost not quite the middle of

تقریباً به

the week and the month as well,

وسط هفته و ماه نیز نزدیک نیستیم،

because it is Wednesday.

زیرا چهارشنبه است.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, gimme, gimme, gimme, gimme, gimme, gimme.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، گیمه

Do you do

آیا پاهای من را انجام می دهید

my feet?

؟

Oh, big size nine.

اوه، سایز بزرگ نه.

Now, I'm sure there are people out there who have even larger feet.

اکنون، من مطمئن هستم که افرادی هستند که پاهای بزرگتری دارند.

I bet your feet are larger than mine.

شرط می بندم که پاهای تو از من بزرگتر است.

Is it unusual for a woman to have big feet?

آیا داشتن پاهای بزرگ برای یک زن غیرعادی است؟

I wonder, is that a personal question?

تعجب می کنم، آیا این یک سوال شخصی است؟

I wonder what the average size

من تعجب می کنم که اندازه متوسط

of a woman's foot actually is.

پای یک زن در واقع چقدر است.

Because many years ago I know I've told you this before, but not for a long time.

چون سال‌ها پیش می‌دانم که قبلاً این را به شما گفته‌ام، اما نه برای مدت طولانی.

Many years ago I was working in sales

سال ها پیش در فروشندگی کار می

and for a short time I worked in a shoe shop.

کردم و مدت کوتاهی در یک مغازه کفش فروشی کار می کردم.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

Can you imagine me bending down

آیا می توانید تصور کنید که من خم شوم

and handling people's stinky feet?

و پاهای بدبوی مردم را در دست بگیرم؟

I used to do it a very long time ago in my youth

من این کار را خیلی وقت پیش در جوانی ام انجام می دادم،

when things were tough and I had to do

زمانی که شرایط سخت بود و باید

whatever it took to get on in this world.

هر کاری که برای رسیدن به این دنیا لازم بود انجام می دادم.

So yes, I did work in a shoe shop and for a while I was on the ladies department

بنابراین بله، من در یک مغازه کفش فروشی کار می کردم و مدتی در بخش بانوان

and I noticed that ladies

بودم و متوجه شدم که خانم ها

women often have small feet.

اغلب پاهای کوچکی دارند.

And also the way in which women's feet are

و همچنین نحوه اندازه گیری پای زنان

measured is slightly different from men's.

با مردان کمی متفاوت است.

Men's feet, of course, quite often large.

البته پاهای مردان اغلب بزرگ است.

I would say the average size of a man's foot

من می‌توانم بگویم اندازه پای یک مرد به طور متوسط

is maybe eight or eight and a half.

شاید هشت یا هشت و نیم باشد.

That is I think that is 42 in European size.

یعنی فکر کنم سایز اروپایی 42 باشه.

So that's the other problem.

پس این مشکل دیگر است.

When you are measuring a person's feet, the measurements in different countries

وقتی پای یک فرد را اندازه می گیرید، اندازه گیری ها در کشورهای

are slightly different.

مختلف کمی متفاوت است.

So here in the UK we say size nine.

بنابراین اینجا در انگلستان می گوییم سایز نه.

However, on the continent it is size 43,

با این حال، در این قاره سایز 43

which is quite confusing when you think about it.

است که وقتی به آن فکر می کنید بسیار گیج کننده است.

But I think women's feet generally are smaller than men's feet,

اما من فکر می‌کنم پاهای خانم‌ها به طور کلی کوچک‌تر از پای آقایان است،

more dainty.

زیباتر.

I definitely don't have dainty feet.

من مطمئناً پاهای ظریفی ندارم.

If there is one part of my body that I am ashamed of.

اگر قسمتی از بدنم باشد که از آن خجالت بکشم.

Okay, maybe two parts of my body that I'm ashamed of.

باشه شاید دو قسمت از بدنم که ازش خجالت میکشم.

If we are going to get personal today, I'm willing to do it.

اگر قرار است امروز شخصی شویم، حاضرم این کار را انجام دهم.

No problem.

مشکلی نیست

My feet.

پای من.

I would like to change my feet.

دوست دارم پاهایم را عوض کنم.

I would like my feet to be a little bit more pretty and attractive,

من دوست دارم پاهایم کمی زیباتر و جذاب تر باشد،

rather like my hands as well, because I have very long fingers.

نه مانند دستانم، زیرا انگشتانم بسیار بلند است.

My fingers are long as you can see.

انگشتانم درازند تا میبینی.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Already I am getting some really interesting questions concerning feet.

من قبلاً سؤالات بسیار جالبی در مورد پاها دریافت کرده ام.

I wasn't expecting to talk about that today, but we are

من انتظار نداشتم امروز در مورد آن صحبت کنم، اما ما

and we will talk about anything really, I suppose, if you want to.

واقعاً در مورد هر چیزی صحبت خواهیم کرد، فکر می کنم، اگر بخواهید.

It's not a problem. Oh, as a way of

مشکلی نیست. اوه، به

as a way of distracting you from that subject.

عنوان راهی برای منحرف کردن حواس شما از آن موضوع.

Look outside.

بیرون را نگاه کن.

It's a very, very nice day today.

امروز روز خیلی خیلی خوبی است.

Another hot one.

یکی دیگه داغه

And yes, the sun is out.

و بله، خورشید خاموش است.

You can see the blue sky.

می توانید آسمان آبی را ببینید.

There are some small clouds flying overhead, but

ابرهای کوچکی در بالای سرمان پرواز می کنند، اما

generally it is another hot day.

به طور کلی روز گرم دیگری است.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

On Sunday, sun that is coming.

یکشنبه، خورشیدی که می آید.

It is going to be.

قراره باشه.

They think the weather forecast

آنها فکر می کنند پیش بینی هواشناسی پیش

has predicted that next Sunday

بینی کرده است که یکشنبه آینده

is going to be the hottest day

گرم

ever on Sunday.

ترین روز یکشنبه خواهد بود.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

We are here on Sunday as well live.

ما یکشنبه هم به صورت زنده اینجا هستیم.

So you can join me on Sunday live.

بنابراین می توانید در یکشنبه زنده به من بپیوندید.

And together we can share the hottest day ever

و با هم می توانیم گرم ترین روز را در بریتانیا به اشتراک بگذاریم

in the UK.

.

They think it might reach as high as 38

آنها فکر می کنند ممکن است در روز یکشنبه به 38

Celsius

درجه سانتیگراد

or maybe even 40 on Sunday.

یا حتی 40 برسد.

So please think of me on Sunday because I will be here in the studio.

پس لطفاً یکشنبه به من فکر کنید زیرا من اینجا در استودیو خواهم بود.

No doubt I will be baking like a fresh scone.

بدون شک من مانند یک اسکون تازه پخت خواهم کرد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So that's what I'm doing this week.

بنابراین این کاری است که من در این هفته انجام می دهم.

Oh, another thing I'm doing this week.

اوه، کار دیگری که این هفته انجام می دهم.

Have you noticed?

آیا توجه کرده اید؟

I've started doing some special videos on my Instagram account.

من شروع به ساخت چند ویدیوی خاص در حساب اینستاگرام خود کرده ام.

Many people surprised to find out that now I have Instagram.

خیلی ها وقتی فهمیدند من الان اینستاگرام دارم تعجب کردند.

I will put the address on the screen there.

من آدرس را روی صفحه نمایش آنجا خواهم گذاشت.

You can see some of the posts from my Instagram

شما می توانید برخی از پست های اینستاگرام من را

and here is well, here is the main profile

ببینید و اینجا خوب است، اینجا پروفایل اصلی است

and you can see the details there.

و می توانید جزئیات را در آنجا ببینید.

So there is the name of my Instagram account

بنابراین نام اکانت اینستاگرام من

and there is my lovely face staring at you with a big smile.

وجود دارد و چهره دوست داشتنی من با لبخندی بزرگ به شما خیره شده است.

So at the moment I have around

بنابراین در حال حاضر حدود

1047 followers on Instagram,

1047 فالوور در اینستاگرام

and I've started putting some new videos on there every day.

دارم و هر روز شروع به گذاشتن چند ویدیوی جدید در آن کرده ام.

In fact, as soon as I finish this,

در واقع، به محض اینکه این کار را تمام

I am going to go into the garden

کردم، قرار است به باغ

and I will go over to Instagram

بروم و به اینستاگرام می روم

to make a new short lesson on there.

تا یک درس کوتاه جدید در آنجا بسازم.

So I am keeping myself rather busy this week.

بنابراین من این هفته خودم را تا حد زیادی مشغول نگه دارم.

There it is for a few more moments on the screen.

آنجا برای چند لحظه دیگر روی صفحه است.

The real Mr. Duncan.

آقای دانکن واقعی

That's me, by the way.

اتفاقا اون منم

Another thing to mention this week,

نکته دیگری که در این هفته باید به آن اشاره کرد،

I've been doing some special live streams, short

این است که من در حال انجام برخی از پخش زنده ویژه، پخش زنده کوتاه

live streams on my mobile phone, and here it is in my hand right now.

در تلفن همراه خود بوده ام، و این در حال حاضر در دست من است.

I'm not doing it today.

من امروز این کار را نمی کنم.

Of course I'm not, because today I'm with you in my studio.

البته من نیستم، چون امروز با شما در استودیو هستم.

So I don't need to use this, but I have been coming onto YouTube

بنابراین من نیازی به استفاده از آن ندارم، اما به یوتیوب آمدم

and doing some short livestreams.

و پخش زنده کوتاهی انجام دادم.

What do you think? Is it a good idea?

شما چی فکر میکنید؟ آیا این یک ایده خوب است؟

Is it a good idea if I come on from time to time and say hello?

اگر گهگاهی بیایم و سلام کنم، فکر خوبی است؟

Normally I will be using my mobile phone.

معمولاً از تلفن همراهم استفاده خواهم کرد.

So if you think it's a good idea, I might do it more often.

بنابراین اگر فکر می‌کنید این ایده خوبی است ، ممکن است بیشتر این کار را انجام دهم.

Please let me know if you would like to do that and if you would like to watch

لطفاً به من اطلاع دهید که آیا مایلید این کار را انجام دهید و آیا می خواهید

some spontaneous live streams as well.

برخی از پخش های زنده خودجوش را نیز تماشا کنید.

Please let me know

لطفا به من اطلاع دهید

and I will do it just for you.

و من این کار را فقط برای شما انجام خواهم داد.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

We have a very intriguing situation

ما در چت زنده موقعیت بسیار جالبی داریم

taking place on the live chat.

.

Oh, the champion is back.

اوه قهرمان برگشت

He's back.

او بازگشت.

Congratulations, Vitesse.

تبریک میگم، ویتسه.

Congratulations to you.

تبریکات فراوان به شما.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

It's too hot.

خیلی گرم است.

It's too hot to give applause.

خیلی گرم است برای تشویق

I'm hot already.

من الان گرمم

My poor computer is now running at at around

کامپیوتر ضعیف من اکنون در حدود

89 degrees, which I think might be too hot.

89 درجه کار می کند، که فکر می کنم ممکن است خیلی داغ باشد.

So if I suddenly disappear today, you will know why.

بنابراین اگر امروز ناگهان ناپدید شدم، دلیل آن را خواهید فهمید.

You will know that I.

شما می دانید که من.

My computer has burst into flames and I would not be surprised if that happened.

کامپیوتر من آتش گرفته است و اگر چنین اتفاقی بیفتد تعجب نمی کنم.

Hello. Also Zika.

سلام. همچنین زیکا.

We also have Claudia. Hello, Claudia.

ما کلودیا را هم داریم. سلام، کلودیا.

I hope you are keeping well there as well.

امیدوارم اونجا هم حالتون خوب باشه

Magdalena, hello to you.

ماگدالنا، سلام به شما.

Thank you for joining me again.

ممنون که دوباره به من ملحق شدید.

Yes, we do have I think we have to

بله، ما داریم فکر می کنم باید

Magda Lena's watching.

ماگدا لنا را تماشا کنیم.

I think we might have to. Hmm.

من فکر می کنم ممکن است مجبور شویم. هوم

Very interesting.

بسیار جالب.

So hello to Magdalena P.

پس سلام به Magdalena P.

Thank you very much for joining me again today.

از اینکه امروز دوباره به من ملحق شدید بسیار متشکرم.

We also have Paolo.

ما پائولو را هم داریم.

Paolo. Mm.

پائولو مم

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Would you like to see something that Paolo has sent

آیا دوست دارید چیزی را ببینید که پائولو ارسال

and he has also posted it on his YouTube channel.

کرده است و همچنین آن را در کانال یوتیوب خود قرار داده است.

So, Paolo.

بنابراین، پائولو.

Hello, Paolo. So I hope you are watching.

سلام، پائولو. پس امیدوارم که تماشا کنید.

Here is the song

در اینجا آهنگی است

that Paolo has decided to sing all about

که پائولو تصمیم دارد همه چیز را درباره

Me. Hello, Mr.

من بخواند. سلام آقای

like twice a week is to feel for me and for all your viewers.

لایک هفته ای دوبار برای من و همه بیننده هاتون احساس کنید.

I think so. Please.

من هم اینچنین فکر میکنم. لطفا.

Three times a week it would be better.

سه بار در هفته بهتر است.

Much better. I think so.

خیلی بهتر. من هم اینچنین فکر میکنم.

When I give you this song, this second song for you,

وقتی این آهنگ، این آهنگ دوم را به شما می

I get a little satisfaction

دهم، هنگام تماشا کمی رضایت دارم

when watching.

.

Was having this lesson.

داشت این درس را می گذراند

Don't you go to your

پیش کسی نرو

anybody.

This is evocative.

این خاطره انگیز است.

I like my life

من زندگی

and that drive and I like

و آن رانش را دوست دارم و بدون تو دوست دارم

without you.

.

My God, no

خدای من،

reminder.

یادآوری نیست.

And like, with all this time,

و مثل اینکه با تمام این مدت

I got to know.

آشنا شدم.

I don't know. Does

من نمی دانم.

thank you very much to Paolo for that.

از پائولو به خاطر آن بسیار سپاسگزارم.

And what a brilliant song all about my live lessons.

و چه آهنگ درخشانی در مورد درس های زنده من.

But also I believe you are singing about the fact

اما همچنین من معتقدم که شما در مورد این حقیقت

that you want more of this.

می خوانید که بیشتر از این می خواهید.

Really? Well, guess what?

واقعا؟ خوب حدس بزن چی؟

At the moment I am with you almost every day doing my normal live streams

در حال حاضر تقریباً هر روز با شما هستم و پخش زنده معمولی خود را انجام می دهم

and also doing some extra live streams as well on my phone.

و همچنین برخی از پخش زنده اضافی را نیز در تلفن خود انجام می دهم.

So thank you very much, Paolo, and thank you for your song

پس از شما بسیار سپاسگزارم، پائولو، و از شما برای آهنگی

dedicated to my lessons and how much you appreciate them.

که به درس های من اختصاص داده اید و چقدر از آنها قدردانی می کنید، سپاسگزارم.

Thank you very much. I am I moved, actually.

بسیار از شما متشکرم. من متحرک هستم، در واقع.

And can I say that you play the guitar very well indeed.

و می توانم بگویم که شما واقعاً گیتار را خوب می نوازید.

Yes, a few years ago.

بله، چند سال پیش.

Well, when I say a few, I mean around about 30 years ago,

خوب، وقتی می گویم چند، یعنی حدود 30 سال پیش،

I used to work in a shoe shop

من در یک مغازه کفش فروشی کار می

and I had to spend every day

کردم و مجبور بودم هر روز را صرف

handling touching people's feet.

دست زدن به پای مردم کنم.

And to be honest with you, at first I did not enjoy it.

و راستش را بخواهم، ابتدا از آن لذت نمی بردم.

I didn't like it at all.

من اصلا ازش خوشم نیومد

But of course, if you are doing a job that you don't really want to

اما مطمئناً، اگر کاری را انجام می دهید که واقعاً نمی خواهید

do, then

انجام دهید، پس

you have no choice.

چاره ای ندارید.

You have to do it.

شما باید این کار را انجام دهید.

I didn't like it at first, especially men,

من در ابتدا دوست نداشتم، مخصوصاً آقایان،

when I had to serve men

وقتی باید به مردان خدمت می کردم

and they would take their shoes off

و آنها اغلب کفش های خود

quite often they would be quite stinky women.

را در می آوردند، زنان کاملاً بدبو بودند.

No, I don't know why, but I never noticed

نه، نمی‌دانم چرا، اما هرگز متوجه نشدم که

whether a woman had smelly feet or not.

آیا پاهای یک زن بدبو است یا نه.

But definitely men.

اما قطعا مردها

Quite often they would come in on a very hot day

اغلب اوقات آنها در یک روز بسیار گرم

like today, and they would want a new pair of shoes

مانند امروز می آمدند و یک جفت کفش جدید

and they would take their shoes off and oh dear, oh dear.

می خواستند و کفش های خود را در می آوردند و ای عزیز، اوه عزیز.

It was as if someone had left cheese

انگار کسی پنیر را

outside in the hot sunlight.

بیرون زیر نور آفتاب داغ گذاشته بود.

Not a

pleasant thing, to be honest, but this is much better.

راستش چیز خوشایندی نیست، اما این خیلی بهتر است.

I enjoy this much more.

من از این خیلی بیشتر لذت می برم.

There are no terrible smells in this job.

هیچ بوی بدی در این کار وجود ندارد.

Unless Mr. Steve is here, of course.

البته مگر اینکه آقای استیو اینجا باشد.

And maybe he lets out a little Pete.

و شاید او یک پیت کوچک را رها کند.

A little beep beep, beep, beep, beep.

یک بوق کوچک، بوق، بیپ، بیپ.

Hmm. Maybe.

هوم شاید.

Can I say hello to Mondo?

آیا می توانم به موندو سلام کنم؟

Hello.

سلام.

Yes, it is hot today.

بله، امروز هوا گرم است.

It is around about

تقریباً تقریباً

I think it's about 26, maybe 27 Celsius today.

من فکر می کنم امروز حدود 26، شاید 27 سانتیگراد است.

So it is warm.

پس گرم است.

However, down south in the south of England,

با این حال، پایین جنوب در جنوب انگلستان

it is around 30 degrees, maybe even 31.

، حدود 30 درجه، شاید حتی 31 درجه است.

So on the south east coast, that is where it is

بنابراین در سواحل جنوب شرقی، جایی

the warmest and it is very hot at the moment

که گرم ترین است و در حال حاضر اینجا در بریتانیا بسیار گرم است و در

here in the UK and it's going to get hotter.

حال رفتن به داغ تر شدن

So on Sunday we can share together

بنابراین یکشنبه

the hottest day ever that's ever, ever happened.

می‌توانیم گرم‌ترین روزی را که تا به حال اتفاق افتاده، با هم به اشتراک بگذاریم.

On Sunday.

روز یکشنبه.

Coming up today, we have lots of things to show you.

امروز در راه است، چیزهای زیادی برای نشان دادن به شما داریم.

I suppose I might show you something unusual here.

فکر می کنم ممکن است در اینجا چیزی غیرعادی به شما نشان دهم.

Now, this is something that I don't

اکنون، این کاری است که من

normally do, but I'm going to do it now.

معمولا انجام نمی دهم، اما اکنون آن را انجام می دهم.

Would you like to have a

آیا می خواهید

look at the cameras that I use?

نگاهی به دوربین هایی که من استفاده می کنم داشته باشید؟

So these are the cameras that I'm using today to bring all of the images.

بنابراین اینها دوربین هایی هستند که من امروز از آنها برای آوردن همه تصاویر استفاده می کنم.

Here they are.

اینجا اند.

So here is the first camera

بنابراین این اولین دوربینی است

that I'm using today and you can see the view.

که من امروز از آن استفاده می کنم و می توانید نما را ببینید.

So that is the main view looking out of the window.

بنابراین این نمای اصلی است که از پنجره به بیرون نگاه می کند.

A lot of people don't believe that these cameras are actually live, but they are.

بسیاری از مردم باور نمی کنند که این دوربین ها در واقع زنده هستند، اما هستند.

And here is the other camera.

و اینجا دوربین دیگر است.

This one is a much smaller camera.

این یک دوربین بسیار کوچکتر است.

This is my old canon camera.

این دوربین کانن قدیمی من است.

And there you can see today's view on the screen

و در آنجا می توانید نمای امروز را روی صفحه نمایش ببینید

right now.

.

And then

و سپس

my big main camera,

دوربین اصلی بزرگ من

which is showing the the background behind me.

که پس زمینه پشت سرم را نشان می دهد.

So there they are just to prove

بنابراین آنها فقط برای اثبات

that I do use three cameras

این موضوع هستند که من از سه دوربین

during my live streams to show the view.

در طول پخش زنده خود برای نشان دادن نما استفاده می کنم.

There is the proof.

مدرک وجود دارد.

I don't know why people doubt me.

نمی دانم چرا مردم به من شک دارند.

Shouldn't really.

واقعا نباید.

It's rude.

گستاخانه است.

And there it is. You can see today's view behind me.

و آنجاست. می توانید منظره امروز را پشت سر من ببینید.

That is live.

که زنده است.

Looking out of the window, I believe a helicopter just went past.

وقتی از پنجره به بیرون نگاه می کنم، فکر می کنم یک هلیکوپتر به تازگی از کنارش رد شده است.

Did you see the helicopter?

هلیکوپتر رو دیدی؟

A helicopter just went by.

یک هلیکوپتر همین الان رد شد.

I don't know what it was doing. Very unusual.

نمیدونم داشت چیکار میکرد خیلی غیرعادی

Hello to can I say hello to.

سلام به من می توانم سلام کنم.

Okay. Okay. Hello, Octo.

باشه. باشه. سلام اکتو

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

A lot of new names joining me today.

امروز نام های جدید زیادی به من می پیوندند.

We have beyond Awake.

ما فراتر از بیدار داریم.

We also have 100 day OBE as well.

ما همچنین OBE 100 روزه داریم.

Yes, I agree with you.

بله من با شما موافقم.

Paolo is very good at playing the guitar.

پائولو در نواختن گیتار بسیار خوب است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello to Morale.

سلام به روحیه.

Or should I say morale?

یا باید بگویم روحیه؟

Morale

روحیه

near or far.

نزدیک یا دور.

There will always be

همیشه روحیه وجود خواهد داشت

morale.

.

Morale boost.

تقویت روحیه

Hello, Mama Wah, who apparently has dainty feet.

سلام مامان واه که ظاهرا پاهای خوشگلی داره.

Dainty? It's a nice word, isn't it?

خوش طعم؟ کلمه خوبی است، اینطور نیست؟

If something is dainty, it is small and well-formed,

اگر چیزی لذیذ باشد، کوچک و خوش فرم و

sometimes fragile.

گاهی شکننده است.

So maybe a fragile thing, something that might easily break,

بنابراین شاید یک چیز شکننده، چیزی که ممکن است به راحتی بشکند،

can also be described as dainty, small, perfectly formed.

همچنین می تواند به عنوان شیک، کوچک، کاملاً شکل گرفته توصیف شود.

So apparently Marwa has

پس ظاهراً

dainty feet. Very nice.

مروه پاهای لطیفی دارد. بسیار خوب.

I wish my feet were dainty, but they're not my feet

ای کاش پاهایم خوش آب و رنگ بود، اما پاهایم

long and weird and I have big

بلند و عجیب نیستند و

toes that look like fingers.

انگشتان بزرگی دارم که شبیه انگشتان دست است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم. من معتقدم

Very useful for hanging upside down from branches, I believe.

برای آویزان کردن وارونه از شاخه ها بسیار مفید است .

Hello, sunshine.

سلام آفتاب.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Hello to modern bar.

سلام به نوار مدرن.

When the humidity is 70 and the temperature

وقتی رطوبت 70 و

is between 50 and 55 Celsius,

دما بین 50 تا 55 درجه سانتیگراد است،

come and tell me that the weather is hot because you are now living in bliss.

بیا و به من بگو که هوا گرم است، زیرا اکنون در خوشبختی زندگی می کنی.

You are in paradise.

شما در بهشت ​​هستید.

Yes, I suppose so.

بله، من هم همینطور فکر میکنم.

But you have to remember something

اما شما باید چیزی را

here in Britain, the UK or here

در اینجا در بریتانیا، انگلیس یا اینجا

in England, we are quite often

در انگلیس به خاطر بسپارید، ما اغلب

annoyed by the weather.

از آب و هوا اذیت می شویم.

Always, I think I mentioned this yesterday.

همیشه، فکر می کنم دیروز به این موضوع اشاره کردم.

We are always annoyed by the weather.

ما همیشه از آب و هوا اذیت می شویم.

We always complain about the weather.

همیشه از آب و هوا شاکی هستیم.

Either too hot, too cold, too wet, too windy.

یا خیلی گرم، خیلی سرد، خیلی مرطوب، خیلی باد.

So whatever the weather is doing, whatever the weather

بنابراین هر کاری که آب و هوا انجام می دهد، هر کاری که آب و

is doing on that particular day

هوا در آن روز خاص

here in the UK, people will complain.

اینجا در بریتانیا انجام می دهد، مردم شکایت خواهند کرد.

They will always say, Oh, it's too heart, it's too hot,

آنها همیشه خواهند گفت، اوه، خیلی دل است، خیلی گرم است،

or maybe it's too cold.

یا شاید خیلی سرد است.

So yes, so it doesn't have to be very hot

بنابراین بله، بنابراین لازم نیست اینجا خیلی گرم باشد

here for people to complain.

تا مردم شکایت کنند.

So I don't know what's going to happen on Sunday

بنابراین نمی‌دانم یکشنبه چه اتفاقی می‌افتد،

when apparently we are going to reach maybe 39

زمانی که ظاهراً

or 40 Celsius here in the UK.

در اینجا در بریتانیا به ۳۹ یا ۴۰ درجه سانتیگراد می‌رسیم.

It's never happened before, ever.

قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده است.

In history it's never happened.

در تاریخ هرگز این اتفاق نیفتاده است.

Hello, Dave Newberg.

سلام، دیو نیوبرگ.

Hello, Dave.

سلام دیو

You are apparently watching in a very hot Air France.

شما ظاهراً در یک ایرفرانس بسیار گرم تماشا می کنید.

It is amazing how many people watch in France.

شگفت انگیز است که چگونه بسیاری از مردم در فرانسه تماشا می کنند.

And I'm always happy to see you here.

و من همیشه از دیدن شما در اینجا خوشحالم.

Very nice.

بسیار خوب.

Hello.

Can Chan Can Chan Kumara.

سلام.

Can Chan Can Chan Kumara.

Hello to you.

درود بر تو.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Have you put my photograph on your profile?

عکس منو تو پروفایلت گذاشتی؟

Because that looks like me.

چون شبیه منه

Either that or you are my twin

یا اون یا تو دوقلوی من

Can Chan, I think you.

کان چان هستی، فکر کنم تو.

You might be my long lost twin.

شاید تو همزاد گمشده من باشی

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello.

سلام.

Also to can I say hello to.

همچنین به من می توانم سلام کنم.

Oh Vittoria is here.

اوه ویتوریا اینجاست.

Thank you very much for joining me as well.

از اینکه به من هم پیوستید بسیار سپاسگزارم.

We have a lot of things to talk about today.

امروز خیلی چیزها برای گفتن داریم.

We are looking at words and phrases connected to play the word play

ما در حال بررسی کلمات و عبارات مرتبط با بازی کلمه بازی

and we will be going through all of the uses of the word play as well.

هستیم و همچنین تمام کاربردهای بازی کلمه را بررسی خواهیم کرد.

And let's just say there are many uses of the word play

و بیایید بگوییم که کاربردهای زیادی از کلمه بازی وجود دارد

and we will be looking at that a little bit later on.

و ما کمی بعد به آن خواهیم پرداخت.

But first, actually, I have a lot of nature to show you today as well.

اما اول، در واقع، من باید امروز نیز طبیعت زیادی را به شما نشان دهم.

I've just realised lots of things connected to nature.

من به تازگی متوجه چیزهای زیادی شده ام که به طبیعت مرتبط است.

Two nights

دو شب

ago I decided to go outside and do a little bit of filming.

پیش تصمیم گرفتم بروم بیرون و کمی فیلمبرداری کنم.

As many of the farmers around here are preparing

همانطور که بسیاری از کشاورزان اطراف اینجا در حال آماده سازی هستند

and some of them have already started their summer harvest.

و برخی از آنها در حال حاضر برداشت تابستانی خود را آغاز کرده اند.

So I thought it would be nice to have a look at a video

بنابراین فکر کردم خوب است که نگاهی به ویدیویی

that I filmed two days ago

بیندازم که دو روز پیش

as one farmer was beginning

زمانی که یکی از کشاورزان شروع

to collect

به جمع‌آوری

and bring in the summer harvest.

و آوردن محصول تابستانی کرده بود، فیلمبرداری کردم.

I hope you enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

A beautiful sight from my window the other night, just two nights ago.

منظره ای زیبا از پنجره من دیشب، همین دو شب پیش.

And yes, it would appear that the summer harvest

و بله، به نظر می رسد که برداشت تابستانی

has begun

to do pretty deep.

بسیار عمیق شروع شده است.

It's heart.

این قلب است.

I'm sure you are becoming annoyed, maybe

مطمئنم داری اذیت میشی، شاید

tired, maybe you don't want to hear me say it.

خسته میشی، شاید نمیخوای بشنوی که میگم.

But it is hot.

اما گرم است.

Very hot, incredibly hot here in the studio

اینجا در استودیو خیلی گرم، فوق‌العاده گرم است،

because I have to have the windows closed because the flies are coming in.

زیرا باید پنجره‌ها را ببندم زیرا مگس‌ها وارد می‌شوند.

And then also I have to keep the door closed because Mr.

و همچنین باید در را بسته نگه دارم، زیرا آقای

Steve is doing things.

استیو در حال انجام کارهایی است.

He came back from work at the very same moment

او در همان لحظه ای

that I started my live stream so I could hear Mr.

که من پخش زنده ام را شروع کردم از سر کار برگشت تا بتوانم صدای

Steve entering the house.

ورود آقای استیو به خانه را بشنوم.

Hello? 100.

سلام؟ 100.

Debbie, those cameras seem very expensive, but of course, they are necessary

دبی، این دوربین ها بسیار گران به نظر می رسند ، اما مطمئناً

to to create the find videos like this.

برای ایجاد چنین ویدیوهایی لازم است.

Yes, I have a few cameras.

بله، من چند دوربین دارم.

Some of them are not good quality whilst others are professional quality.

برخی از آنها کیفیت خوبی ندارند در حالی که برخی دیگر کیفیت حرفه ای دارند.

So they all have their own uses.

بنابراین همه آنها کاربردهای خاص خود را دارند.

But yes, you are right.

اما بله حق با شماست.

In fact, just as a matter of interest for those

در واقع، برای

who are interested, the camera that is showing me

علاقه مندان، دوربینی که به من نشان می دهد

is a Nikon DSLR.

یک دوربین DSLR نیکون است.

It's a Nikon DE 600,

این یک نیکون DE 600 است

which is actually photographing me

که در واقع

behind me.

پشت سرم از من عکس می گیرد.

That is something else.

آن چیز دیگری است.

That is a Panasonic camera for those who are interested.

این یک دوربین پاناسونیک برای علاقه مندان است.

Hello, Mondo.

سلام موندو.

You have a very good nature.

تو طبیعت خیلی خوبی داری

And if I was an elder, I suppose I can visit this beautiful nature.

و اگر بزرگتر بودم، فکر می کنم می توانم از این طبیعت زیبا دیدن کنم.

But unfortunately, I am too young.

اما متاسفانه من خیلی جوان هستم.

Well, maybe one day that one of the things to have, if you are young,

خوب، شاید یک روز یکی از چیزهایی که باید داشته باشید، اگر جوان هستید،

is to have plans for your future.

این باشد که برای آینده خود برنامه داشته باشید.

There's nothing wrong with that.

هیچ اشکالی ندارد.

Make a list of the things you would like to do in your life

لیستی از کارهایی که دوست دارید در زندگی خود انجام دهید تهیه کنید

and then try to do them

و سپس سعی کنید آنها را انجام دهید،

something very strange happened yesterday.

اتفاق بسیار عجیبی که دیروز رخ داد.

I was in my conservatory and I noticed a small insect on the window

من در هنرستانم بودم و متوجه حشره کوچکی روی پنجره

and then I realised what it was.

شدم و بعد متوجه شدم که چیست.

It was actually a grasshopper.

در واقع یک ملخ بود.

Would you like to have a look at it?

دوست دارید نگاهی به آن بیندازید؟

So there it is that that is the actual grasshopper

پس این همان ملخ واقعی است

that was on my window yesterday.

که دیروز روی پنجره من بود.

I took a photograph with my mobile phone.

با موبایلم عکس گرفتم

But the strange thing is, if you look closely,

اما نکته عجیب این است که اگر از نزدیک نگاه کنید،

it actually looks as if it's smiling.

در واقع به نظر می رسد که در حال لبخند زدن است.

It looks as if it has a smile on its face, which I love.

به نظر می رسد که لبخندی بر لب دارد که من عاشق آن هستم.

I think I think that's quite nice.

فکر می کنم این خیلی خوب است.

I actually thought maybe the grasshopper was smiling for me

من در واقع فکر کردم که شاید ملخ برای من لبخند می زند

because I was taking its photograph, so I thought that was rather nice.

زیرا من داشتم از آن عکس می گرفتم، بنابراین فکر کردم که خیلی خوب است.

A little strange moment of nature yesterday with a grasshopper.

لحظه ای کمی عجیب از طبیعت دیروز با ملخ.

And yes, we do get grasshoppers here

و بله، ما ملخ‌ها را اینجا

in the UK and this time of year you can find them in many places,

در بریتانیا می‌گیریم و در این زمان از سال می‌توانید آنها را در بسیاری از مکان‌ها،

including sometimes inside your house as well.

از جمله گاهی در داخل خانه‌تان نیز پیدا کنید.

So there it was, some more nature coming up in a few moments.

پس آنجا بود، چند لحظه دیگر طبیعت دیگری در راه است.

We have

ما

a baby blackbird

یک بچه پرنده داریم که

learning to drink water

یاد می گیرد آب بنوشد

coming up.

.

Also, we have baby pigeons as well.

همچنین بچه کبوتر هم داریم.

Have you ever seen a baby pigeon?

آیا تا به حال بچه کبوتر دیده اید؟

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

You are going to see one today right here on the live stream.

امروز یکی از آن‌ها را همین‌جا در جریان مستقیم می‌بینید.

Can I say happy birthday, by the way?

راستی میتونم بگم تولدت مبارک؟

Happy birthday to two famous actors

تولد دو بازیگر

celebrating their birthdays today.

مشهوری که امروز تولدشان را جشن می گیرند مبارک.

Happy birthday to Harrison Ford

تولد هریسون فورد

and also Patrick Stewart.

و همچنین پاتریک استوارت مبارک.

They are both celebrating their birthdays.

هر دو در حال جشن تولد هستند.

Harrison Ford is 80 today.

هریسون فورد امروز 80 ساله شد.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

Indiana Jones is 80.

ایندیانا جونز 80 ساله است.

That's incredible.

این باورنکردنی است.

And he has been filming a new movie,

و او مشغول فیلمبرداری یک فیلم جدید،

a new Indiana Jones movie.

یک فیلم جدید ایندیانا جونز بوده است.

Interesting.

جالب هست.

And also, Patrick Stewart is 82 today.

و همچنین، پاتریک استوارت امروز 82 ساله است.

So happy birthday to those two guys.

پس تولد آن دو پسر مبارک.

Both of them, of course, connected to science fiction,

البته هر دوی آنها به داستان های علمی تخیلی،

Harrison Ford, Star Wars and Blade Runner.

هریسون فورد، جنگ ستارگان و بلید رانر مرتبط بودند.

And of course, Patrick Stewart connected to Star Trek

و البته، پاتریک استوارت به Star Trek

and also X-Men as well.

و همچنین X-Men متصل شد.

I'm not sure is X-Men.

مطمئن نیستم ایکس من باشد.

Science fiction.

علمی تخیلی.

I want to say it is,

می‌خواهم بگویم اینطور است،

but I'm sure someone, one of those comic book geeks

اما مطمئن هستم که یکی از آن آدم‌های

will write to me and say, Hello, Mr.

کمیک‌بوک برایم می‌نویسد و می‌گوید: سلام آقای

Duncan.

دانکن.

We would like to say that you are wrong.

ما می خواهیم بگوییم که شما اشتباه می کنید.

The X-Men is not science fiction.

X-Men علمی تخیلی نیست.

It is actually a superhero.

در واقع یک ابرقهرمان است.

The classification is superhero comic book

طبقه بندی ابرقدرت های کتاب کمیک ابرقهرمانی

superpowers.

است.

Heroes.

قهرمانان.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Okay. Okay, that's fine.

باشه. باشه، خوبه

If you want to say that to me, you can't.

اگه بخوای اینو به من بگی نمیتونی

Anyway, happy birthday to those two actors.

به هر حال تولد آن دو بازیگر مبارک.

Anyway, thank you very, very much.

به هر حال خیلی خیلی ممنون.

Also, we have. Oh, Christina is here.

همچنین، ما داریم. اوه، کریستینا اینجاست.

Hello, Van.

سلام وان.

Vanke.

وانکه

Who says Mr. Duncan.

کی میگه آقای دانکن

What are they harvesting?

چه چیزی برداشت می کنند؟

They are harvesting wheat

در حال حاضر مشغول برداشت گندم هستند

at the moment.

.

So they have been harvesting wheat over the past couple of days.

بنابراین آنها در چند روز گذشته مشغول برداشت گندم بوده اند.

But also, we have other fields

اما همچنین، مزارع دیگری

nearby that have barley as well.

در این نزدیکی داریم که جو نیز دارند.

So this year it would appear that many farmers

بنابراین امسال به نظر می رسد که بسیاری از کشاورزان

are actually growing barley and wheat

در این زمان از سال واقعاً جو و گندم می کارند

at this time of year.

.

Vitesse asks, Was that a locust or a grasshopper?

ویتسه می پرسد، آن ملخ بود یا ملخ؟

It's actually a grasshopper.

در واقع ملخ است.

We don't get locusts in this country.

ما در این مملکت ملخ نمی گیریم.

Fortune Alley.

کوچه فال.

But we do get grasshoppers, which are much smaller.

اما ما ملخ ها را می گیریم که بسیار کوچکتر هستند.

But they also can be annoying as well,

اما آنها همچنین می توانند آزاردهنده باشند،

especially when they're in your house and you are trying to catch them.

به خصوص زمانی که در خانه شما هستند و شما سعی می کنید آنها را بگیرید.

Very, very difficult.

خیلی خیلی سخته

Hello.

Also to

سلام.

همچنین به

English nerd.

نرد انگلیسی.

Hello, English nerd.

سلام ادم انگلیسی

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you very much for that. Yes, hello.

بابت آن بسیار ممنونم. بله سلام.

Also to

همچنین امروز

we have some very interesting messages today coming through.

پیام های بسیار جالبی داریم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I won't answer all of them, but I always try my best to.

من به همه آنها پاسخ نمی دهم، اما همیشه تمام تلاشم را می کنم.

Anyway, coming up in a few moments, we are looking at words

به هر حال، تا چند لحظه دیگر، ما به کلمات

and phrases connected to the word play.

و عبارات مرتبط با بازی کلمه نگاه می کنیم.

Play to play.

بازی کنید تا بازی کنید.

And also, I will be explaining and expressing

و همچنین، من

all of the different uses as well of the word play.

تمام کاربردهای مختلف کلمه بازی را توضیح و بیان خواهم کرد.

But first of all, would you like to see a baby pitch in?

اما اول از همه، آیا دوست دارید یک زمین کودک در آن ببینید؟

Have you ever seen a baby pigeon ever in your life?

آیا تا به حال در زندگی خود یک بچه کبوتر دیده اید؟

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

In a few moments, in fact, a few seconds from now,

چند لحظه دیگر، در واقع، چند ثانیه دیگر،

you are going to see one in my garden.

یکی را در باغ من خواهید دید.

Oh, there

اوه، در

are many baby pigeons around at the moment.

حال حاضر تعداد زیادی بچه کبوتر در اطراف وجود دارد.

And there you can see one of them that has been in my garden.

و در آنجا می توانید یکی از آنها را ببینید که در باغ من بوده است.

In fact, there are one or two, although I have to say, sadly, this year

در واقع یکی دو تا هستند، هرچند باید بگویم متاسفانه امسال

there aren't as many as last year.

به اندازه پارسال نیست.

And the reason is, I think lots of predators

و دلیلش این است که فکر می‌کنم شکارچیان

have been coming into the garden and they've been taking the eggs.

زیادی به باغ آمده‌اند و تخم‌ها را گرفته‌اند.

And I know this for a fact, because I found lots of shells in the garden.

و من این را به درستی می دانم، زیرا صدف های زیادی در باغ پیدا کردم.

Small shells that have been broken open

صدف های کوچکی که

by predators such as magpies.

توسط شکارچیانی مانند زاغی شکسته شده اند.

In fact, quite often magpies will rob

در واقع، اغلب زاغی ها

from other birds nests.

از لانه های پرندگان دیگر غارت می کنند.

Unfortunately, and they will break the eggs

متأسفانه تخم‌ها را می‌شکنند

and eat what is inside.

و آنچه داخل آن است می‌خورند.

But we have I think we have about two at the moment.

اما ما فکر می کنم در حال حاضر حدود دو نفر داریم.

We have two baby pigeons that are in the garden and they they look very

ما دو بچه کبوتر داریم که در باغ هستند و خیلی به نظر می رسند

what's the word?

کلمه چیست؟

They seem bewildered by the environment around them.

به نظر می رسد آنها از محیط اطراف خود گیج شده اند.

Because what you have to remember.

زیرا آنچه را که باید به خاطر بسپارید.

Baby pigeons will actually stay in the nest until they are fully grown.

بچه کبوترها در واقع تا زمانی که به طور کامل رشد کنند در لانه می مانند.

So they don't fledge.

بنابراین آنها فرار نمی کنند.

They don't leave the nest until they are actually fully grown.

آنها تا زمانی که به طور کامل رشد نکنند، لانه را ترک نمی کنند.

They are almost adult size.

اندازه آنها تقریبا بالغ است.

So that's why you never see

بنابراین به همین دلیل است که هرگز

very small pigeons or baby pigeons.

کبوترهای خیلی کوچک یا بچه کبوترها را نمی بینید.

You never see them because quite often they will stay in the nest until they are fully grown.

شما هرگز آنها را نمی بینید زیرا اغلب آنها تا زمانی که به طور کامل رشد کنند در لانه می مانند.

Palmira is here.

پالمیرا اینجاست.

Oh, Mr.

Duncan, I am following more than three months

اوه، آقای

دانکن، من بیش از سه

of a family of seagulls near my window on the roof.

ماه یک خانواده مرغ دریایی را در نزدیکی پنجره ام روی پشت بام دنبال می کنم.

My mother.

مادرم.

Oh, the mum, the dad and the newborn baby.

آه، مادر، پدر و نوزاد تازه متولد شده.

It is very interesting.

خیلی جالب است.

There is something fascinating and magical

چیزی جذاب و جادویی

about being very close to something happening in nature.

در مورد نزدیک بودن به چیزی که در طبیعت اتفاق می افتد وجود دارد.

So I agree with you.

پس من با شما موافقم.

I think it's amazing.

من فکر می کنم شگفت انگیز است.

I think it's one of the most amazing things.

به نظر من این یکی از شگفت انگیزترین چیزهاست.

If you can actually be in a place where something

اگر واقعاً می‌توانید در مکانی باشید که در آن چیزی

maybe unusual or something connected with nature is actually occurring.

غیرعادی یا چیزی مرتبط با طبیعت واقعاً در حال وقوع است.

So thank you, Palmira. And please

پس متشکرم پالمیرا. و

keep us notified

لطفاً ما را

of what is happening with the baby

از اتفاقاتی که با بچه

seagull

مرغ دریایی

outside your window.

بیرون پنجره شما می افتد آگاه کنید.

Quite amazing.

کاملا شگفت انگیز.

It is amazing also if you go abroad.

همچنین اگر به خارج از کشور بروید شگفت انگیز است.

I remember one time, Mr.

یادم هست یک بار، آقای

Steve and myself, we went to where was it?

استیو و خودم، رفتیم کجا بود؟

We went to Madeira and there was one particular place

ما به مادیرا رفتیم و از یک مکان خاص

we visited and there were lots of tiny,

بازدید کردیم و تعداد زیادی

tiny little lizards running around.

مارمولک کوچک و کوچک در اطراف در حال دویدن بودند.

And then they would if you if you put your hand on the ground,

و بعد اگر دستت را روی زمین بگذاری،

they would go on to your hand and they would start biting your hand.

به سمت دستت می روند و شروع به گاز گرفتن دستت می کنند.

But it felt very strange.

اما خیلی حس عجیبی داشت.

It wasn't painful, and they didn't draw blood.

دردناک نبود و خون نگرفتند.

But I think they were just interested

اما من فکر می کنم آنها فقط

in the new experience of walking around on your hand.

به تجربه جدید راه رفتن روی دست شما علاقه مند بودند.

So quite, quite interesting. Yes.

خیلی خیلی جالبه آره.

If you visit other countries, other places that you've never been before,

اگر از کشورهای دیگر دیدن کنید، مکان‌های دیگری که قبلاً هرگز نرفته‌اید

you might find that you will come across unusual insects

، ممکن است متوجه شوید که با حشرات یا حیوانات غیرعادی روبرو خواهید شد

or animals.

.

So today we are looking very briefly at

بنابراین امروز ما به طور خلاصه به

words and phrases connected to play.

کلمات و عبارات مرتبط با بازی نگاه می کنیم.

It is a common word in the English language,

این یک کلمه رایج در زبان انگلیسی است، کلمه

one that is used quite a lot,

ای که بسیار مورد استفاده قرار می گیرد،

but it also has lots of different uses as well,

اما همچنین کاربردهای متفاوتی نیز دارد،

lots of different ways of being expressed.

روش های زیادی برای بیان.

So I thought very briefly we would go through

بنابراین به طور خلاصه فکر کردم که

most of the definitions of the word play.

بیشتر تعاریف کلمه بازی را مرور کنیم.

So first of all, first of all, number one

پس اول از همه، اول از همه، بازی شماره یک

play means to engage in activity for enjoyment and recreation

به معنای پرداختن به فعالیت برای لذت و تفریح

rather than a serious or practical purpose.

است تا یک هدف جدی یا عملی.

So something that is being done, but it's not being done in a serious way,

بنابراین کاری که در حال انجام است، اما به طور جدی انجام نمی شود،

maybe some of recreation is often

شاید برخی از تفریحات اغلب

described as play

به عنوان بازی

to also a verb.

به یک فعل نیز توصیف می شود.

Play means with an object engage

بازی یعنی با یک شی

in a game or activity for enjoyment.

در یک بازی یا فعالیت برای لذت بردن شرکت کنید.

Of course, quite often we will talk about sports.

البته اغلب در مورد ورزش صحبت خواهیم کرد.

Different types of sport where you are

انواع مختلف ورزش که در آن شما

maybe kicking a ball or maybe you are hitting a ball.

ممکن است به یک توپ لگد بزنید یا شاید در حال ضربه زدن به توپ باشید.

You are using something to play

شما از چیزی برای انجام

a sport.

یک ورزش استفاده می کنید.

Another verb

فعل دیگر

play can also mean to amuse oneself

بازی همچنین می تواند به معنای سرگرم کردن خود

by engaging in imaginative pretence at play.

با درگیر شدن در تظاهر خیالی در بازی باشد.

To imagine, to daydream, to wonder off in your thoughts.

تصور کردن، خیالبافی کردن، غرق شدن در افکارتان.

You amuse yourself as a way of passing the time.

شما خود را به عنوان راهی برای گذراندن زمان سرگرم می کنید.

And there are many ways of doing that.

و راه های زیادی برای انجام این کار وجود دارد.

Many ways.

راه های زیاد.

Another verb play can also mean when used with an object,

یکی دیگر از فعل‌های بازی همچنین

it can mean represent a character

می‌تواند به معنای نمایش یک شخصیت

in a theatrical performance or a film.

در اجرای تئاتر یا فیلم باشد.

So you might play a part,

بنابراین شما ممکن است نقش،

the part or the role of a certain character in a movie or

نقش یا نقش یک شخصیت خاص را در یک فیلم

a theatre production.

یا تئاتر بازی کنید.

Once again, we have another verb.

یک بار دیگر فعل دیگری داریم.

Play can also mean to make a move in a game.

بازی همچنین می تواند به معنای انجام حرکت در یک بازی باشد.

Maybe you show a card

if you are playing a card game, or maybe you move a piece.

اگر در حال انجام بازی با ورق هستید، ممکن است یک کارت نشان دهید، یا شاید یک قطعه را جابجا کنید.

If you are playing chess or dominoes

اگر در حال بازی شطرنج یا دومینو

or maybe checkers.

یا شاید چکرز هستید.

Here's another one,

اینم یکی دیگه،

another verb.

یه فعل دیگه.

The word play to cause music or other sounds to be heard

کلمه پخش برای شنیدن موسیقی یا صداهای دیگر

through the use of a device is play.

از طریق استفاده از دستگاه پخش است.

So you might play some music on your phone

بنابراین ممکن است برخی از موسیقی ها را در تلفن خود پخش کنید

for other people to listen to.

تا دیگران به آن گوش دهند.

Or maybe you listen to it by yourself.

یا شاید خودتان به آن گوش دهید.

You play some music.

شما کمی موسیقی پخش می کنید.

You are listening to the music,

شما در حال گوش دادن به موسیقی هستید،

which means that you are playing the music.

به این معنی که شما در حال پخش موسیقی هستید.

Another verb the word play

یکی دیگر از فعل های کلمه play

a position being held by someone taking part

a position که توسط شخصی که

in a sporting event is play.

در یک رویداد ورزشی شرکت می کند بازی کردن است.

We might also say position.

همچنین ممکن است بگوییم موقعیت.

So a person is playing in a certain position in

بنابراین یک فرد در حال

or a certain role whilst

doing a sport

انجام یک ورزش

or taking part in a sport.

یا شرکت در یک ورزش در یک موقعیت خاص یا در نقش خاصی بازی می کند.

Another one.

یکی دیگه.

Number eight, another verb without an object to move lightly

شماره هشت، یک فعل دیگر بدون مفعول که به آرامی حرکت

and appear to dance around is play.

می کند و به نظر می رسد در اطراف می رقصد، بازی است.

So maybe the sun light is shining through the leaves on a tree.

بنابراین شاید نور خورشید از میان برگ های درختی می تابد.

And you might say that the sunlight light is playing with the leaves,

و ممکن است بگویید که نور نور خورشید با برگ ها بازی می کند

the light is shimmering.

، نور می درخشد.

Or maybe something appears to be moving

یا شاید چیزی به نظر می رسد که

in a very attractive way.

به روشی بسیار جذاب در حال حرکت است.

Another one,

یکی دیگر،

another verb, as you can see

یک فعل دیگر، همانطور که می بینید

there are many uses of the word play.

استفاده های زیادی از کلمه بازی وجود دارد.

To perform on a musical instrument is play.

اجرا بر روی آلات موسیقی نواختن است.

Of course you might play guitar like Paolo did earlier on

البته ممکن است مانند پائولو در

number ten.

شماره ده گیتار بنوازی.

To be at play is self amusement.

در بازی بودن خود سرگرمی است.

So maybe you are doing something to occupy yourself

بنابراین ممکن است شما کاری انجام می دهید که خود را

in in a fun way or an amusing way.

به شیوه ای سرگرم کننده یا سرگرم کننده مشغول کنید.

You play, you are at play.

شما بازی می کنید، در حال بازی هستید.

So that is a noun.

پس این یک اسم است.

We are using that as a noun,

ما از آن به عنوان یک اسم استفاده می کنیم،

another noun connected to play

اسم دیگری که برای

the conducting of a sporting match.

اجرای یک مسابقه ورزشی متصل است.

It is the second day of play.

روز دوم بازی است.

So you are saying that that sporting

بنابراین شما می گویید که این

the thing is still carrying on.

موضوع ورزشی هنوز ادامه دارد.

It is the second day of play.

روز دوم بازی است.

A sporting event is being held.

یک رویداد ورزشی در حال برگزاری است.

Number 12, a pre rehearsed

شماره 12، اجرای تئاتری از پیش تمرین شده

theatrical performance is play.

نمایشنامه است.

You put on a play once again, we are using this as a noun.

شما یک بار دیگر نمایشنامه بگذارید، ما از آن به عنوان اسم استفاده می کنیم.

Mr. Steve will be appearing

آقای استیو

in a play this weekend

این آخر هفته در یک نمایش ظاهر

and I will be going along to see it on Saturday.

می شود و من شنبه برای دیدن آن خواهم رفت.

Another noun play

اسم دیگری

a button or switch used to activate a device.

یک دکمه یا سوئیچ را پخش می کند که برای فعال کردن دستگاه استفاده می شود.

So perhaps you might press

بنابراین ممکن است

a play button.

یک دکمه پخش را فشار دهید.

The play button is something you press.

دکمه پخش چیزی است که شما فشار می دهید.

It is an actual thing.

یک چیز واقعی است.

It is an object.

یک شی است.

The thing you press

چیزی که فشار می دهید

is the play button.

دکمه پخش است.

And now

و اکنون

we have some phrases connected to play.

عباراتی داریم که به بازی متصل هستند.

Here is a well-known expression a person who likes to play dangerously

در اینجا یک عبارت شناخته شده است که فردی که دوست دارد خطرناک بازی کند

or do things that might be risky or dangerous.

یا کارهایی انجام دهد که ممکن است خطرناک یا خطرناک باشد.

We might say that a person will play with fire,

ممکن است بگوییم که یک شخص با آتش بازی می کند،

so that describes

به طوری

the action of doing something dangerous,

که عمل انجام کاری خطرناک را توصیف می کند،

doing something that might bring harm to you.

انجام کاری که ممکن است به شما آسیب برساند.

You play with fire.

با آتش بازی میکنی

You are doing something risky or dangerous.

شما در حال انجام کاری خطرناک یا خطرناک هستید.

It might bring harm your way.

ممکن است به شما آسیب برساند.

A person might play hard to get.

ممکن است یک نفر برای بدست آوردن آن سخت بازی کند.

Maybe a person is interested

ممکن است شخصی علاقه مند

or attracted to another, but that person

یا جذب دیگری باشد، اما آن شخص

pretends not to be interested.

وانمود می کند که علاقه ای ندارد.

They are pretending not to care,

آن‌ها وانمود می‌کنند که اهمیتی نمی‌دهند،

even though they also would like

حتی اگر دوست

to get to know that person much better.

دارند آن شخص را خیلی بهتر بشناسند.

So if you play hard to get, you are pretending to be distant

بنابراین اگر برای به دست آوردن سخت بازی می کنید ، تظاهر به دوری

and uninterested, especially

و بی علاقگی می کنید، به خصوص

if someone is pursuing your relationship with you.

اگر کسی به دنبال رابطه شما با شما باشد.

You play hard to get.

برای بدست آوردن سخت بازی می کنی

Here is something that I am often accused of.

اینجا چیزی است که من اغلب به آن متهم می شوم.

People accuse me of playing the fool.

مردم مرا متهم می کنند که احمق بازی می کنم.

If you play the fool, it means you act in a silly or childish way.

اگر احمق بازی می کنید، به این معنی است که به شیوه ای احمقانه یا کودکانه رفتار می کنید.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

He always likes to play the fool.

او همیشه دوست دارد احمق بازی کند.

He pretends to be silly and childish.

وانمود می کند که احمق و بچه گانه است.

Or maybe he pretends to be stupid.

یا شاید وانمود می کند که احمق است.

He likes to play the fool.

او دوست دارد احمق بازی کند.

Play around.

بازی در اطراف.

Oh, now, this is a very interesting phrase that is often used in English.

اوه، حالا، این یک عبارت بسیار جالب است که اغلب در انگلیسی استفاده می شود.

If someone likes to play around,

اگر کسی دوست دارد در اطراف بازی کند، به

it means they don't want to stay loyal to one person.

این معنی است که نمی خواهد به یک نفر وفادار بماند.

They want to have as many experi ences as possible.

آنها می خواهند تا حد امکان تجربیات بیشتری داشته باشند.

Quite often used when we are talking about relationships.

معمولاً وقتی در مورد روابط صحبت می کنیم استفاده می شود.

So maybe a man who likes to have lots of different girlfriends.

بنابراین شاید مردی که دوست دارد دوست دخترهای مختلف زیادی داشته باشد.

We might say that he likes to play around.

ممکن است بگوییم که او دوست دارد در اطراف بازی کند.

Or maybe

یا شاید

if a man is in a relationship or a woman, maybe in a marriage,

اگر یک مرد در یک رابطه یا یک زن است، شاید در ازدواج،

and maybe that person likes to go and look for other people outside the relationship.

و شاید آن شخص دوست دارد برود و به دنبال افراد دیگری خارج از رابطه باشد.

We might say that that person likes to play around.

ممکن است بگوییم که آن شخص دوست دارد در اطراف بازی کند.

Naughty.

شیطون

Here's another one. Play dead.

اینم یکی دیگه مرده بازی کن

A person might play dead.

ممکن است یک نفر مرده بازی کند.

Quite often in nature, an insect

غالباً در طبیعت، یک حشره

or an animal will pretend to be dead

یا یک حیوان وانمود می کند که مرده

to put off the predator.

است تا شکارگر را از بین ببرد.

So maybe if a predator comes down and the insect is aware of it,

بنابراین شاید اگر شکارچی پایین بیاید و حشره از آن آگاه باشد

it will pretend to be dead.

، تظاهر به مرده کند.

And then the bird

و سپس پرنده

or the predator will fly away or move away.

یا شکارچی پرواز می کند یا دور می شود.

Play dead.

مرده بازی کن

So to pretend to be dead,

بنابراین برای تظاهر به مرده،

you act as if you are dead.

طوری رفتار می کنید که انگار مرده اید.

And quite often this is used as a defence mechanism in nature

و اغلب از این به عنوان یک مکانیسم دفاعی در طبیعت

to play up.

برای بازی کردن استفاده می شود.

Oh, if something plays up,

اوه، اگر چیزی بازی کند، به

it means it is not acting or behaving in the way that it should.

این معنی است که آنطور که باید عمل نمی کند یا رفتار نمی کند.

Maybe a child will play up.

شاید کودکی بازی کند.

They are being really annoying.

واقعا آزار دهنده هستند

They are making a noise or a mess.

دارند سروصدا می کنند یا به هم می ریزند.

They play up or if something is not working,

آنها پخش می شوند یا اگر چیزی کار نمی کند،

maybe your television or your mobile phone is not working properly.

شاید تلویزیون یا تلفن همراه شما به درستی کار نمی کند.

We can say that your phone is playing up.

می توان گفت که گوشی شما در حال پخش است.

It is not working properly.

به درستی کار نمی کند.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Play out.

بازی کردن.

To finish or to continue a story.

برای تمام کردن یا ادامه دادن یک داستان.

Maybe you want to see how a story ends.

شاید بخواهید ببینید یک داستان چگونه به پایان می رسد.

You want to see how that story will play out.

شما می خواهید ببینید آن داستان چگونه پیش خواهد رفت.

Also, something you are doing towards the end of an event.

همچنین، کاری که در پایان یک رویداد انجام می دهید.

Maybe you play a piece of music at the very end of a show or a live stream.

شاید شما یک قطعه موسیقی را در انتهای یک نمایش یا یک پخش زنده پخش کنید.

You play out.

تو بازی کن

You are finishing with that thing.

داری با اون چیز تموم میکنی

So if you want to see how something will play out, you want to see how it will end,

بنابراین اگر می‌خواهید ببینید چیزی چگونه پیش می‌رود، می‌خواهید ببینید که چگونه به پایان می‌رسد،

how it will finish.

چگونه تمام می‌شود.

When one person is chasing another person.

وقتی یک نفر در تعقیب شخص دیگری است.

You might say that they are playing cat and mouse.

شاید بگویید که دارند موش و گربه بازی می کنند.

One person is pursuing or following

یک نفر در حال تعقیب یا دنبال کردن است

and the other one is trying to avoid that person.

و دیگری سعی می کند از آن شخص دوری کند.

They are playing

دارند

cat and mouse.

موش و گربه بازی می کنند.

One person is pursuing another.

یک نفر به دنبال دیگری است.

You play cat and mouse.

شما موش و گربه بازی می کنید.

If you play down something to play down

اگر چیزی را کم اهمیت جلوه دهید تا

something is to pretend

چیزی را کم اهمیت جلوه دهید، به

that something is not as serious as it really is.

این معناست که وانمود کنید که چیزی به اندازه واقعی آن جدی نیست.

So if you play down something,

بنابراین اگر چیزی را کم اهمیت جلوه دهید، به

it means you are pretending that something is not serious.

این معنی است که وانمود می کنید که چیزی جدی نیست.

Maybe You play down an injury.

شاید شما آسیب دیدگی را کم اهمیت جلوه دهید.

Maybe you've injured yourself, but you don't want other people to know

شاید شما خودتان را مجروح کرده اید، اما نمی خواهید دیگران بدانند

you play down your injury.

که آسیب شما را کم اهمیت جلوه می دهید.

You pretend that everything is all right.

شما وانمود می کنید که همه چیز خوب است.

Here's another one

در اینجا یکی دیگر

to be played. Mhm.

برای پخش است. مهم

Now this is an interesting one.

حالا این یک مورد جالب است.

To be fooled or deceived by another person.

فریب خوردن یا فریب خوردن توسط شخص دیگری.

We might say that you have been played.

ممکن است بگوییم که شما بازی شده اید.

You have been fooled or cheated or used by another person

شما فریب خورده اید یا فریب خورده اید یا توسط شخص دیگری برای بازی کردن مورد استفاده قرار گرفته اید

to be played.

.

And finally,

و در نهایت،

this is quite a good one as we are running out of time.

این بسیار خوب است زیرا زمان ما در حال اتمام است.

You might play for time.

شما ممکن است برای زمان بازی کنید.

If a person decides to play for time, then

اگر شخصی تصمیم بگیرد برای زمان بازی کند، آنگاه

you will notice that a person

متوجه خواهید شد که یک فرد

is trying to delay something

در تلاش است کاری را به تعویق بیاندازد

or to make something last longer than it should or it needs to.

یا کاری را بیشتر از آنچه که باید یا نیاز دارد دوام بیاورد.

You play for time.

شما برای زمان بازی می کنید.

You are hesitating.

شما مردد هستید.

You are causing a delay for a certain reason.

شما به دلیل خاصی باعث تاخیر می شوید.

You play for time.

شما برای زمان بازی می کنید.

Quite often a person will play for time when something bad is about to happen.

اغلب اوقات زمانی که اتفاق بدی در شرف وقوع است، شخص برای مدتی بازی می کند.

Maybe they don't want to do something.

شاید آنها نمی خواهند کاری انجام دهند.

Maybe a thing is about to happen.

شاید اتفاقی در شرف وقوع است.

But they try to play for time to keep

اما آنها سعی می کنند زمان زیادی را بازی کنند تا

that thing from happening.

این اتفاق رخ ندهد.

You are doing something to distract from that event.

شما کاری انجام می دهید که حواس خود را از آن رویداد منحرف کنید.

You are trying to extend your moment of comfort.

شما سعی می کنید لحظه آرامش خود را طولانی کنید.

You play for time

شما برای زمان بازی

and that is it.

می کنید و بس.

I hope you enjoyed that list, that big, long list of words

امیدوارم از آن لیست ، لیست بزرگ و طولانی کلمات

and phrases connected to play.

و عبارات مرتبط با بازی لذت برده باشید.

And of course, you can watch this again and again

و البته، می‌توانید این را بارها و بارها

with captions as well later on.

با زیرنویس تماشا کنید.

So if there is anything you missed, anything you didn't understand, don't worry.

بنابراین اگر چیزی هست که از قلم انداخته اید، چیزی که متوجه نشده اید، نگران نباشید.

You can watch all of it again on YouTube.

می توانید همه آن را دوباره در یوتیوب تماشا کنید.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

One thing that I'm going to leave you with before I go.

یک چیز که قبل از رفتن شما را ترک خواهم کرد.

Yesterday evening I was in the garden and I noticed

دیروز عصر در باغ بودم و متوجه شدم

there were lots of young black birds flying around.

که تعداد زیادی پرنده سیاه جوان در اطراف پرواز می کنند.

And there was one blackbird that caught my eye

و یک پرنده سیاه چشمم را جلب کرد

because it was sitting on the Big Bird pack

زیرا روی بسته بیگ برد نشسته

and it was trying to drink.

بود و سعی می کرد آب بنوشد.

But I think this particular bird

اما من فکر می کنم که این پرنده خاص

was actually new to the world

در واقع برای جهان جدید بود

because it seemed to be having a few difficulties.

زیرا به نظر می رسید که چند مشکل دارد.

Here it is.

ایناهاش.

So this is a baby blackbird, a very young blackbird,

بنابراین این یک بچه مرغ سیاه است، یک مرغ سیاه بسیار جوان،

and it's trying to drink some water.

و سعی می کند کمی آب بنوشد.

But the only problem is it is distracted by its own reflection.

اما تنها مشکل این است که با بازتاب خودش حواسش پرت شده است.

So what is actually doing is it's looking at the water, but it can see itself.

بنابراین آنچه در واقع انجام می دهد این است که به آب نگاه می کند، اما می تواند خود را ببیند.

It can see its own reflection.

می تواند بازتاب خود را ببیند.

And it's slightly confused.

و کمی گیج شده است.

It doesn't understand why.

نمی فهمد چرا

It can see another blackbird

می تواند مرغ سیاه دیگری را ببیند

staring back.

که به عقب خیره شده است.

And it also seems slightly afraid of the water.

و همچنین به نظر می رسد کمی از آب می ترسد.

So this little black bird who has probably

بنابراین این پرنده سیاه کوچولو که

only been flying around for maybe a day or two,

احتمالاً فقط یکی دو روز است در اطراف پرواز می کند

is now trying to drink some water.

، اکنون در تلاش است کمی آب بنوشد.

But it doesn't really know what it is doing.

اما واقعاً نمی داند دارد چه می کند.

It is trying to learn how to do it, but it looks as if

سعی می‌کند یاد بگیرد که چگونه این کار را انجام دهد، اما به نظر می‌رسد که

it looks

as if it's becoming a little bit more comfortable now with the situation.

اکنون با شرایط موجود کمی راحت‌تر شده است.

Go on, have a little drink.

برو کمی مشروب بخور

It's all right.

همه چیز درست است.

It's only your own reflection that you don't realise.

این فقط بازتاب خود شماست که متوجه نمی شوید.

But that is you.

اما اون تو هستی

You're looking at.

داری نگاه می کنی

It seems a lot more comfortable now.

الان خیلی راحت تر به نظر می رسد.

So this particular bird is has only left the nest

بنابراین این پرنده خاص

maybe a couple of days before.

شاید چند روز قبل از لانه خارج شده است.

So this young blackbird bird

بنابراین این پرنده جوان

is learning

در حال یادگیری

how to feed

نحوه تغذیه

and how to drink.

و نوشیدن است.

But it's also learning how to scratch as well.

اما همچنین یاد می گیرد که چگونه خراشیده شود.

I think it has a little itch.

فکر کنم کمی خارش داره

Isn't that gorgeous?

این زیبا نیست؟

Isn't that absolutely beautiful?

آیا این کاملا زیبا نیست؟

A baby blackbird.

بچه مرغ سیاه.

And that's where we are going to end today.

و این همان جایی است که امروز قرار است به پایان برسیم.

I hope you enjoy today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت ببرید.

I hope you have enjoyed everything today.

امیدوارم امروز از همه چیز لذت برده باشید.

And yes, maybe tomorrow I might do a short live stream tomorrow on my mobile phone.

و بله، شاید فردا ممکن است فردا یک پخش زنده کوتاه در تلفن همراهم انجام دهم.

We will see what happens. I'm not making any promises.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد. من هیچ قولی نمی دهم

I am now going over to Instagram because I'm going to film

من اکنون به اینستاگرام می روم زیرا قرار است

a new word of the day on there as well.

یک کلمه جدید روز را نیز در آنجا فیلمبرداری کنم.

If you want to follow me on Instagram, my details are on the screen now.

اگر می خواهید من را در اینستاگرام دنبال کنید، اکنون مشخصات من روی صفحه نمایش است.

That is the name of my Instagram page.

این نام صفحه اینستاگرام من است.

And yes, I do have around 1047

و بله، من حدود 1047

followers on there, so you can catch me on there as well.

دنبال کننده در آنجا دارم، بنابراین شما می توانید من را نیز در آنجا دنبال کنید.

There is a new word being posted on Instagram.

یک کلمه جدید در اینستاگرام در حال انتشار است.

Every single day. Thanks for joining me.

هر روز ممنون که به من ملحق شدید.

It's time for me to go now.

الان وقتشه که برم

I hope you enjoy today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت ببرید.

If I'm

not with you tomorrow, I will be back on Sunday with Mr.

اگر

فردا با شما نباشم، یکشنبه با آقای

Steve as well.

استیو نیز برمی گردم.

We will be here. Enjoy the rest of your day.

ما اینجا خواهیم بود. از باقی روز لذت ببر.

Stay happy.

شاد بمان.

Keep that smile upon your face

as you move amongst the human race.

همانطور که در میان نسل بشر حرکت می کنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید.

And I will see you right here very soon.

و من شما را به زودی اینجا می بینم.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next?

و البته، تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، می دانید بعد از آن چه می شود؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Of course you do.

البته که انجامش میدی.

ta ta for now.

تا تا فعلا