English is...? (UPs & DOWNs) - English Addict - 288 - Join the 🔴LIVE CHAT \ Sun 7th APRIL 2024

We have a

ما

lot of wind today, and I'm not talking about Mr.

امروز باد زیادی داریم و من در مورد معده آقای استیونز صحبت نمی کنم

Stevens stomach.

.

It is a windy day here in the birthplace of the English language,

اینجا در زادگاه زبان انگلیسی

which I think you know where it is by now.

که فکر می‌کنم می‌دانید تا به حال کجاست، روز بادی است.

Yes, of course it is England now

بله، البته الان انگلیس است که

we are back.

برگشتیم.

Everyone is.

همه هستند.

I don't know why I feel really excited today.

نمی دانم چرا امروز واقعا هیجان زده ام.

I have no idea why I feel so excited.

نمی دانم چرا اینقدر هیجان زده ام.

But I do.

اما من انجام می دهم.

And that is all that matters when you think about it.

و این تنها چیزی است که وقتی به آن فکر می کنید اهمیت دارد.

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه. این آقای

Duncan in England. How are you today?

دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

We have a new month, everyone.

ما یک ماه جدید داریم، همه.

April is here now.

آوریل اکنون اینجاست.

Here in England, we often have bad weather during April.

اینجا در انگلستان، اغلب در ماه آوریل آب و هوای بدی داریم.

We often refer to April showers at this time of year.

ما اغلب به بارش های ماه آوریل در این زمان از سال اشاره می کنیم.

So normally the weather at this time of year

بنابراین به طور معمول آب و هوا در این زمان از سال

is a little unsettled and that is the reason

کمی ناآرام است و به همین دلیل است

why at the moment we are having lots of unsettled weather.

که در حال حاضر هوای ناآرام زیادی داریم.

We have lots of wind and lots of rain.

باد زیاد داریم و باران زیاد.

We have had so much rain this year.

امسال خیلی باران داشتیم

Can I just say I hope we don't have too much rain in April

فقط می توانم بگویم امیدوارم در ماه آوریل باران زیادی نداشته باشیم

because we have a lot of water everywhere at the moment.

زیرا در حال حاضر همه جا آب زیادی داریم .

Today we are looking at some interesting subjects.

امروز به بررسی موضوعات جالب می پردازیم.

We are looking at dating.

ما به دنبال آشنایی هستیم.

going on a date,

رفتن به یک قرار،

pursuing a date, maybe a person

به دنبال یک قرار، شاید شخصی

who you want to get to know better.

که شما می خواهید بیشتر با او آشنا شوید.

Maybe.

Perhaps there is someone in your life who you know and you would like to date them.

شاید.

شاید کسی در زندگی شما وجود داشته باشد که می شناسید و دوست دارید با او قرار ملاقات بگذارید.

Maybe you are looking for someone who would be who you would like

شاید شما به دنبال کسی هستید که دوست دارید

to go on a date with.

با او قرار ملاقات بگذارید.

And there are many ways.

و راه های زیادی وجود دارد.

Now, in the olden days I remember growing up,

حالا، در زمان های قدیم که بزرگ شدم ،

people used to leave small messages in the newspapers.

مردم پیام های کوچکی را در روزنامه ها می گذاشتند.

We used to call it the Lonely Hearts column,

قبلاً آن را ستون قلب های تنها می نامیدیم

which sounds a bit sad when you think about it.

که وقتی به آن فکر می کنید کمی غم انگیز به نظر می رسد .

It is a little bit depressing, isn't it?

کمی افسرده کننده است، اینطور نیست؟

The Lonely Hearts Club and people would always

باشگاه قلب های تنها و مردم همیشه

leave little messages at the back of the newspapers.

پیام های کوچکی را پشت روزنامه ها می گذاشتند.

Young man mid-forties,

مرد جوان اواسط دهه چهل،

looking for attractive woman in mid twenties

به دنبال زن جذاب در اواسط دهه بیست

for meaningful relationship.

برای رابطه معنادار.

Please apply to this box number.

لطفاً برای شماره این کادر درخواست دهید.

And then of course, later we had the lonely Hearts Club,

و البته، بعداً ما کلاب قلب های تنهایی را داشتیم،

which is where lots of people who were looking

جایی که بسیاری از افرادی که به دنبال رابطه بودند،

for a relationship would all group together.

همگی دور هم جمع می شدند.

They would join together, but of course these days,

آن‌ها به هم می‌پیوندند، اما البته این روزها،

because we are so highly sophisticated with our wonderful technology,

چون ما با فناوری فوق‌العاده‌مان بسیار پیچیده‌ایم،

we have dating apps, application

برنامه‌های دوستیابی،

ads on our phones and on our computers

تبلیغات برنامه‌ای روی تلفن‌هایمان و رایانه‌هایمان داریم

that we can use to find love.

که می‌توانیم از آنها برای یافتن عشق استفاده کنیم.

And it reminds me because this week we have been talking about dating

و این من را به یاد می آورد زیرا این هفته ما در مورد

apps here in England because, well,

برنامه های دوستیابی اینجا در انگلیس صحبت کرده ایم زیرا، خوب،

there have been some scandals taking place this week.

رسوایی هایی در این هفته رخ داده است.

But I was wondering if

اما من فکر می کردم که آیا

in your country, maybe

در کشور شما، شاید

you have a certain way of finding

شما راه خاصی برای یافتن

a partner or a relationship.

شریک یا رابطه داشته باشید.

So these days, especially here in the UK and I suppose in the United States,

بنابراین، این روزها، به خصوص اینجا در بریتانیا و فکر می کنم در ایالات متحده،

but I'm just I'm just curious to find out what happens where you are.

اما من فقط کنجکاو هستم که بدانم در کجای شما چه اتفاقی می افتد.

Do you have some sort of method?

آیا شما نوعی روش دارید؟

Is there a sort of group?

آیا نوعی گروه وجود دارد؟

Is there some way of meeting other people

آیا راهی برای ملاقات با افراد دیگری وجود دارد

who might share your feelings

که ممکن است احساسات شما

or maybe your opinions on things?

یا شاید نظرات شما را در مورد چیزها به اشتراک بگذارند؟

So quite often, if you are looking for a person to fall in love with,

بنابراین اغلب، اگر به دنبال فردی هستید که عاشق او شوید،

I always say

من همیشه می گویم که

it is a good idea to have similar

ایده خوبی است که علایق مشابهی داشته باشید

interests, have very similar outlooks on life.

، دیدگاه های بسیار مشابهی نسبت به زندگی داشته باشید.

Not too similar because if two people have the same character,

خیلی شبیه هم نیست چون اگر دو نفر شخصیت یکسانی داشته باشند،

you might find that they will always fight and clash.

ممکن است متوجه شوید که همیشه با هم دعوا می کنند و با هم درگیر می شوند.

So sometimes it is good to try and find another person

بنابراین گاهی اوقات خوب است سعی کنید شخص دیگری را پیدا کنید

who is slightly opposite to you.

که کمی مخالف شما باشد.

So we have

بنابراین ما

applications, apps

برنامه‌ها، برنامه‌های کاربردی

on our phones, many different ways of finding

روی تلفن‌هایمان، راه‌های مختلف برای یافتن

the love of your life. I suppose.

عشق زندگی‌تان داریم. گمان میکنم.

So we are looking at that a little bit later on.

بنابراین ما کمی بعد به آن نگاه می کنیم .

Also, if you are thinking of making any plans for tomorrow,

همچنین، اگر به فکر برنامه ریزی برای فردا هستید،

then my advice is not to

توصیه من این است که این کار را نکنید

because apparently tomorrow

زیرا ظاهراً فردا

again,

دوباره،

apparently

ظاهراً

the end of the world is coming tomorrow.

فردا پایان جهان است.

Apparently it's Armageddon.

ظاهراً آرماگدون است. آیا

Have you read about it?

در مورد آن خوانده اید؟

A lot of people on the Internet getting very excited about it,

بسیاری از مردم در اینترنت در مورد آن،

about all sorts of things that may or may not be happening.

در مورد انواع چیزهایی که ممکن است اتفاق بیفتند یا ممکن است رخ ندهند، بسیار هیجان زده می شوند.

So there are many

بنابراین

ways of talking about the end of the world.

راه های زیادی برای صحبت در مورد پایان جهان وجود دارد.

Some people describe it as Armageddon and apparently it's happening tomorrow

برخی از مردم آن را به عنوان آرماگدون توصیف می کنند و ظاهراً فردا اتفاق می افتد

because there is a big eclipse occurring and some people seem to think

زیرا یک ماه گرفتگی بزرگ در حال وقوع است و برخی از مردم به نظر می رسد فکر می کنند

that it might signify

که ممکن است به معنای

the end of the world or some big change.

پایان جهان یا تغییری بزرگ باشد. آیا

Can you believe that?

می توانید آن را باور کنید؟

So we might be talking about

بنابراین ممکن است

that a little bit later on as well.

کمی بعد نیز در مورد آن صحبت کنیم.

Also, what else are we doing today?

همچنین، امروز چه کار دیگری انجام می دهیم؟

We are looking at words and phrases connected to up and down.

ما به کلمات و عبارات مرتبط با بالا و پایین نگاه می کنیم.

You might say that life is full of ups

شاید بگویید زندگی پر از فراز

and downs.

و نشیب است.

There are many ways of using the word up and many ways of using the word down.

راه های زیادی برای استفاده از کلمه up و راه های زیادی برای استفاده از کلمه down وجود دارد.

We will also be looking at that.

ما همچنین به بررسی آن خواهیم پرداخت.

A lot of things to talk about today.

امروز چیزهای زیادی برای صحبت کردن. آیا

Did you see the pictures talking of the end of the world?

تصاویری از پایان جهان را دیدید؟ آیا

Did you see the pictures yesterday from Mount Etna,

تصاویر دیروز از کوه اتنا،

a volcano that is often

آتشفشانی که اغلب

simmering but not erupting?

در حال جوشیدن است اما فوران نمی کند، دیدید؟

And yesterday it was sending those lovely

و دیروز داشت آن

little smoke circles up into the sky.

دودهای کوچک دوست داشتنی را به آسمان می فرستاد.

Did you see that? Quite amazing.

اون رو دیدی؟ کاملا شگفت انگیز.

Lots of people were gathering to watch

افراد زیادی برای تماشای

as these little smoke circles were coming out of the volcano.

این حلقه‌های کوچک دود جمع شده بودند که از آتشفشان بیرون می‌آمدند.

And I thought that was quite lovely, actually,

و من فکر کردم که خیلی دوست داشتنی بود، در واقع،

to be honest with you.

صادقانه با شما.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

we have the live chat here.

ما چت زنده را اینجا داریم.

Hello, live chat. Nice to see you.

سلام چت زنده از دیدن شما خوشحالم.

I wonder who was first on today's live

من تعجب می کنم که چه کسی اولین بار در جریان مستقیم امروز بود

stream.

.

very interesting.

بسیار جالب.

Today we have Beatrice

امروز بئاتریس را داریم

Guess what, Beatrice, you are first on today's

حدس بزنید، بئاتریس، شما اولین نفر در

live chat.

چت زنده امروز هستید.

Very interesting.

بسیار جالب.

And then we have Vitesse.

و سپس ویتسه را داریم.

Hello, Vitesse, You are second.

سلام، Vitesse، شما دوم هستید.

We also have.

ما همچنین داریم.

sir, do you know who I'm talking about?

آقا میدونی کی دارم میگم؟

It would not be the live stream without Lewis

بدون لوئیس

Mendez's is here today.

مندز امروز اینجا استریم زنده نخواهد بود.

Hello, Louis. Nice to see you back as well.

سلام، لویی. از بازگشت شما نیز خوشحالم.

We also have Alexandra.

الکساندرا هم داریم.

Do you and Lee is here as well, who is asking how I am?

آیا شما و لی هم اینجا هستید که حال من را می پرسد؟

I have had a very strange few days

من چند روز بسیار عجیبی را سپری کردم

now, as you may know, last week I mentioned Mr.

، همانطور که ممکن است بدانید، هفته گذشته گفتم که آقای

Steve is actually off at the moment from work.

استیو واقعاً در حال حاضر از کار خارج شده است.

He's having a holiday and we decided to go out by the way, can I just say that Mr.

او در تعطیلات است و ما تصمیم گرفتیم به هر حال بیرون برویم، فقط می توانم بگویم که آقای

Steve will be coming up?

استیو خواهد آمد؟

Here is your alert, your Mr.

در اینجا هشدار شما است، آقای

Steve Alert, by the way, he will be with us in a roundabout

استیو آلرت شما، اتفاقاً او 10 دقیقه دیگر در یک میدان با ما خواهد بود.

10 minutes from now.

So just to let you know that Steve is on his way.

بنابراین فقط به شما اطلاع می دهم که استیو در راه است.

He is coming soon.

او به زودی می آید.

And we decided to go for a lovely walk.

و ما تصمیم گرفتیم برای یک پیاده روی دوست داشتنی برویم.

Well, we actually took two very interesting walks.

خوب، ما در واقع دو پیاده روی بسیار جالب انجام دادیم.

We had a nice, relaxing walk.

پیاده روی خوب و آرامی داشتیم.

And then the following day we went for another walk,

و روز بعد ما برای پیاده روی دیگری رفتیم،

but everything went wrong and I

اما همه چیز خراب شد و من

had an accident.

تصادف کردم.

Don't worry, I'm okay.

نگران نباش من خوبم

I didn't break anything.

من چیزی نشکستم

But something very weird happened.

اما اتفاق خیلی عجیبی افتاد.

Something that you only see in movies or comedy shows.

چیزی که فقط در فیلم ها یا نمایش های کمدی می بینید.

But it happened to me.

اما برای من اتفاق افتاد.

And that's all I'm saying.

و این تمام چیزی است که من می گویم.

I will give you a clue.

من به شما یک سرنخ می دهم.

I got a little bit wet.

کمی خیس شدم

Find out what that is all about as well.

همچنین دریابید که در مورد چیست.

I have been busy preparing my new English Channel.

من مشغول آماده کردن کانال انگلیسی جدیدم بودم.

A lot of people are asking for the name of the channel.

خیلی ها اسم کانال را می پرسند.

I will not reveal it yet because it is not public.

من هنوز آن را فاش نمی کنم زیرا عمومی نیست.

So even if I told you what it was, you wouldn't be able to see it

بنابراین حتی اگر به شما بگویم که چیست، نمی‌توانید آن را ببینید

because it isn't public yet.

زیرا هنوز عمومی نشده است. می بینید که

It would just come up with nothing, you see.

فقط چیزی به دست نمی آید .

But there are some new English lessons, also a new English channel,

اما چند درس جدید انگلیسی، همچنین یک کانال انگلیسی جدید وجود دارد،

and I will be the person presenting on there.

و من کسی هستم که در آنجا ارائه خواهم کرد.

Excuse me a moment.

یک لحظه ببخشید

I need some water.

من مقداری اب نیاز دارم.

I've been so busy today I can't tell you how busy

امروز آنقدر سرم شلوغ بود که نمی توانم به شما بگویم چقدر

I've been.

سرم شلوغ بوده است.

You know what I should do?

میدونی باید چیکار کنم؟

I should actually put my water

من باید آبم را

into my lovely English addict mug.

در لیوان معتاد انگلیسی دوست داشتنی ام بریزم.

Let me go.

بذار برم.

Look, I have a lovely mug I can drink from this cup.

ببین، من یک لیوان دوست داشتنی دارم که می توانم از این فنجان بنوشم.

I always say that your drink will taste better

من همیشه می گویم که نوشیدنی شما طعم بهتری پیدا می کند

if you take it from your English addict mug,

اگر آن را از لیوان معتاد انگلیسی خود بگیرید

which will be available soon on my YouTube channel.

که به زودی در کانال یوتیوب من در دسترس خواهد بود .

By the way, for those wondering.

به هر حال، برای کسانی که تعجب می کنند.

So lots of things happening this month.

بنابراین اتفاقات زیادی در این ماه رخ می دهد.

It is a very busy month.

ماه بسیار شلوغی است.

April is definitely going to be

ماه آوریل قطعاً

a busy time, I think so with my new channel.

زمان شلوغی خواهد بود، من فکر می کنم با کانال جدید من چنین است.

Also some merchandise.

همچنین مقداری کالا

You can have one of these if you want.

در صورت تمایل می توانید یکی از اینها را داشته باشید.

You can you can have one of these if you want.

در صورت تمایل می توانید یکی از اینها را داشته باشید.

You can even have.

حتی می توانید داشته باشید.

Mr. Steve.

آقای استیو

I'm thinking of selling Mr. Steve,

من به فروش آقای استیو فکر می کنم

or at least hiring Mr.

یا حداقل آقای

Steve out.

استیو را استخدام می کنم.

So if you would like Mr.

بنابراین اگر دوست دارید که آقای

Steve to be with you for maybe a week

استیو شاید یک

or two weeks, I am thinking of actually putting Mr.

یا دو هفته با شما باشد، من به این فکر می کنم که آقای

Steve on my YouTube channel

استیو را نیز در کانال یوتیوب خود

for sale as well.

برای فروش قرار دهم.

So here we are then we are back together again.

پس ما اینجا هستیم و دوباره با هم برگشتیم.

And if you like this already, if you are liking this, you might say,

و اگر قبلاً این را دوست دارید، اگر این را دوست دارید، ممکن است بگویید،

I like this.

من این را دوست دارم.

Then please give me a lovely like as well.

پس لطفا به من هم یک لایک دوست داشتنی بدهید.

We might talk later on about my new YouTube channel

ممکن است بعداً در مورد کانال جدید یوتیوب من صحبت کنیم

because a lot of people are interested to find out about it

زیرا افراد زیادی علاقه مند هستند که در مورد آن اطلاعات کسب کنند

all will be revealed very soon.

به زودی فاش خواهد شد.

Don't worry.

نگران نباشید.

I will not hide it from you.

من آن را از شما پنهان نمی کنم.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Claudia is here today.

کلودیا امروز اینجاست.

It's nice to see you back with us.

خوشحالم که شما را دوباره با ما می بینم.

Thank you, Claudia, for joining us.

با تشکر از شما، کلودیا، برای پیوستن به ما.

Valentin is here as well.

والنتین هم اینجاست

We also have who else is here?

ما هم داریم کی دیگه اینجاست؟

Inaki is here as well.

ایناکی هم اینجاست.

A big wave to you all.

یک موج بزرگ برای همه شما

So it is a busy one today.

بنابراین امروز یک مکان شلوغ است.

We have a lot to talk about. A lot.

ما حرف های زیادی برای گفتن داریم. زیاد.

Very much.

خیلی زیاد.

Many, many things to talk about today.

امروز خیلی چیزها برای صحبت کردن.

We have the end of the world, apparently tomorrow.

ما ظاهراً فردا پایان جهان را داریم .

Tomorrow something really bad is going to happen.

فردا قرار است اتفاق بدی بیفتد.

Lots of people on the Internet are talking about it.

افراد زیادی در اینترنت در مورد آن صحبت می کنند.

Hello to Santa Reno. Hello, Santa Reno.

سلام به سانتا رنو. سلام، سانتا رنو.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Hello to Char ra z o cha z.

سلام به چار را ز و چا ز.

I pronounce that right.

من آن را درست تلفظ می کنم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

So many people joining.

افراد زیادی در حال پیوستن هستند.

Also we have Viet Nam.

همچنین ما ویتنام داریم.

Hello, Viet Nam.

سلام، ویتنام.

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

By the way, my new lessons that will be coming on my new YouTube channel.

به هر حال، درس های جدید من که در کانال جدید یوتیوب من قرار خواهد گرفت.

We'll also have a lots of translations available,

ما همچنین تعداد زیادی ترجمه در دسترس خواهیم داشت،

so not only will you be able to see me, you'll be able to hear me.

بنابراین نه تنها می توانید من را ببینید، بلکه می توانید صدای من را بشنوید.

You will also have lovely big

همچنین زیرنویس‌های انگلیسی بزرگ و دوست‌داشتنی روی صفحه خواهید داشت

English captions on the screen

and you will have the chance

و

on my new videos

در ویدیوهای جدید من این شانس را خواهید داشت که

to have your own language at the bottom of the screen.

زبان خود را در پایین صفحه داشته باشید.

So there will be many ways in which you can improve

بنابراین راه های زیادی وجود خواهد داشت که از طریق آنها می توانید دانش انگلیسی خود را بهبود بخشید

and learn and expand your English knowledge.

و یاد بگیرید و گسترش دهید.

So that is it. That is

پس همین است. این

my new

YouTube channel, which will be coming soon.

کانال جدید یوتیوب من است که به زودی راه اندازی می شود.

Mr. Steve will be here.

آقای استیو اینجا خواهد بود.

For those wondering, yes, Steve will be here in a few moments.

برای کسانی که تعجب می کنند، بله، استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

I will put it on the screen again.

دوباره آن را روی صفحه می گذارم.

Steve has had a wonderful time because he hasn't been working.

استیو اوقات فوق العاده ای را سپری کرده است، زیرا او کار نکرده است.

And I think between you and me, I don't think Steve

و فکر می کنم بین من و تو، فکر نمی کنم استیو

wants to go back to work.

بخواهد سر کار برگردد.

I think he likes staying off from work.

من فکر می کنم او دوست دارد از کار دور بماند.

Nit trim says Mr.

Nit trim می‌گوید که آقای

Duncan has come up with some merchandise.

دانکن کالایی را ارائه کرده است.

I have maybe too much.

من شاید خیلی زیاده

So you can or you will be able to get your own English addict mug

بنابراین شما می توانید یا می توانید لیوان معتاد انگلیسی خود

and of course, your English addict T-shirt as well.

و البته تی شرت معتاد انگلیسی خود را نیز تهیه کنید.

All of that coming up very soon

همه اینها به زودی و

as well, over the next couple of weeks. Mr.

در طی دو هفته آینده انجام می شود. آقای

Duncan, you have two accounts on Facebook.

دانکن، شما دو اکانت در فیسبوک دارید.

No, I don't.

I only have one.

نه، نه.

من فقط یکی دارم

There is only one, Mr. Duncan, on Facebook.

فقط یک نفر، آقای دانکن، در فیس بوک وجود دارد.

I will put my address on the screen.

آدرسم را روی صفحه می گذارم.

Now, for those who are wondering.

حالا برای کسانی که در تعجب هستند.

Now, sometimes people will pretend to be another person.

اکنون، گاهی اوقات مردم وانمود می کنند که یک فرد دیگر هستند.

Now, I don't know why, but some people pretend to be me.

حالا نمی‌دانم چرا، اما بعضی‌ها وانمود می‌کنند که من هستند.

I have no idea why

نمی دانم چرا

anyone would want to pretend to be me.

کسی بخواهد وانمود کند من هستم.

But apparently some people are doing that.

اما ظاهراً عده ای این کار را می کنند.

I will put my

Facebook address on the screen now.

الان آدرس فیسبوکم را روی صفحه می گذارم.

There it is.

ایناهاش.

So that is my real.

پس این واقعی من است.

That is me. Genuine.

آن من هستم. اصل.

My Facebook page.

صفحه فیس بوک من.

Facebook dot com.

فیس بوک دات کام.

And as you can see, you must put it in capital letters.

و همانطور که می بینید باید آن را با حروف بزرگ بنویسید.

So you must type the address exactly like that.

بنابراین باید آدرس را دقیقاً به همین صورت تایپ کنید.

So that is my Facebook address for those who are wondering.

بنابراین این آدرس فیس بوک من برای کسانی است که در تعجب هستند.

And yes, I know that sometimes people

و بله، می‌دانم که گاهی مردم

do pretend to be other people, but I still don't know

تظاهر می‌کنند که دیگران هستند، اما هنوز نمی‌دانم

why anyone would want to pretend to be me.

چرا کسی می‌خواهد تظاهر به من کند.

It still confuses me at this very moment in time.

هنوز در این لحظه من را گیج می کند.

I still don't know why. So that is my

من هنوز نمی دانم چرا. پس این

Facebook page.

صفحه فیس بوک من است.

And as I mentioned, there will be a new YouTube channel,

و همانطور که اشاره کردم، یک کانال یوتیوب جدید،

basic English, English for those

انگلیسی مقدماتی، انگلیسی برای کسانی

who want to improve or learn

که می خواهند در یادگیری زبان انگلیسی خود پیشرفت کنند یا یاد بگیرند

or maybe progress with their English learning

یا شاید پیشرفت کنند وجود خواهد داشت

and that will be announced very soon.

و به زودی اعلام خواهد شد.

Hello.

سلام.

Huong Pham, hello to you as well.

هونگ فام، به شما هم سلام می کنم.

Thank you very much for joining today on this.

از اینکه امروز در این مورد شرکت کردید بسیار سپاسگزارم . یکشنبه

Very windy but also very sunny

بسیار باد اما همچنین بسیار آفتابی است

Sunday.

.

Looking outside the window at the moment, there is the view right now.

در حال حاضر به بیرون از پنجره نگاه می کنم، منظره ای در حال حاضر وجود دارد.

You can see we've had some rain,

می‌بینید که ما مقداری باران داشته‌ایم،

but it is also windy as well.

اما باد نیز می‌وزد.

And we've had some sunshine.

و مقداری آفتاب داشتیم.

It is a mixture of everything today.

امروز آمیخته ای از همه چیز است.

If I was honest with you,

اگر با شما صادق باشم،

we've had all sorts of weather over the past 24 hours.

ما در 24 ساعت گذشته همه نوع آب و هوا داشته ایم .

We also had a big storm as well.

طوفان بزرگی هم داشتیم.

A very big storm last night.

طوفان بسیار بزرگ دیشب

Fortunately, there was no damage at all.

خوشبختانه هیچ خسارتی وارد نشده است.

NUTRIEN Will Mr.

NUTRIEN آیا آقای

Steve be on cameo?

استیو در صحنه خواهد بود؟

Now, when you say cameo, do you mean that website

حالا وقتی میگی کمو منظورت اون وب سایتیه

where celebrities give messages to other people?

که سلبریتی ها به بقیه پیام میدن؟

So if you want to have I don't know, for example,

بنابراین اگر می‌خواهید داشته باشید، نمی‌دانم، برای مثال،

if you want to have Tom Cruise wishing you a happy birthday, you can go on

اگر می‌خواهید تولد تام کروز را به شما تبریک بگوید، می‌توانید

to a certain website and pay some money and then Tom Cruise will record a message.

به وب‌سایت خاصی بروید و مقداری پول پرداخت کنید و سپس تام کروز پیامی را ضبط می‌کند.

Well, in fact, it isn't the real Tom Cruise.

خب، در واقع، این تام کروز واقعی نیست.

There is a guy who is very famous on the Internet

پسری هست که در اینترنت بسیار معروف است

and he's well-known for pretending to be Tom Cruise.

و به خاطر تظاهر به تام کروز معروف است.

But I've never done it.

اما من هرگز آن را انجام نداده ام.

I've never done anything on cameo.

من تا به حال هیچ کاری در کامیو انجام نداده ام.

I've never sent personal messages.

من هرگز پیام شخصی نفرستادم

Maybe I should.

شاید من باید.

Maybe there is a market out there for people

شاید بازاری برای افرادی وجود داشته باشد

who can pay me to send their messages on Cameo or even Mr.

که می توانند به من پول بدهند تا پیام هایشان را در Cameo ارسال کنم یا حتی آقای

Steve.

استیو.

I think that might work, especially Mr.

من فکر می کنم که ممکن است کارساز باشد، به خصوص آقای

Steve, because he does have a very big fan club.

استیو، زیرا او یک کلوب هواداران بسیار بزرگ دارد.

Hello to Col.

سلام به سرهنگ

Hello, Col.

سلام، سرهنگ

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Hello.

Also to who else is here today?

سلام.

همچنین برای چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

I don't want to miss anyone out.

من نمی خواهم کسی را از دست بدهم.

Hello to Idris.

سلام به ادریس

Hello, Idris Watching in Morocco.

سلام ادریس در حال تماشای مراکش.

I started following you in 2012.

من در سال 2012 شروع به دنبال کردن شما کردم.

Thank you very much for staying with me.

از اینکه با من هستید بسیار سپاسگزارم.

12 years you've been watching me.

12 سال است که مرا تماشا می کنی.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I. I learnt using your

I. استفاده از

like and dislike video.

ویدیوی لایک و نپسندیدن شما را یاد گرفتم. می

I see.

بینم.

So you learnt from that particular video.

بنابراین شما از آن ویدیوی خاص یاد گرفتید.

So there was a video that I made all about liking things

بنابراین یک ویدیو وجود داشت که من همه چیز را درباره دوست داشتن چیزها

and disliking things.

و دوست نداشتن چیزها تهیه کردم.

Thank you very much, Idris.

خیلی ممنون ادریس.

It's always nice to get some sort of feedback when we talk about feedback.

وقتی در مورد بازخورد صحبت می کنیم، دریافت نوعی بازخورد همیشه خوب است.

We are talking about the response to something, especially these days.

به خصوص این روزها داریم درباره واکنش به چیزی صحبت می کنیم.

So a lot of people go onto the Internet these days to find

بنابراین بسیاری از مردم این روزها برای یافتن

content, but

محتوا و

also to look at the replies as well.

همچنین برای مشاهده پاسخ ها به اینترنت وارد می شوند.

So I always think these days the replies

بنابراین من همیشه فکر می کنم این روزها پاسخ

to a post or a message or a video

به یک پست یا یک پیام یا یک ویدیو

can be just as entertaining

می تواند به اندازه

as anything else on the Internet as well.

هر چیز دیگری در اینترنت سرگرم کننده باشد.

Irene is here.

آیرین اینجاست

Come on, Irene, it's nice to see you.

بیا ایرین، از دیدنت خوشحالم.

Here We have Mr.

در اینجا ما آقای

Steve coming in a moment.

استیو را داریم که یک لحظه دیگر می آید.

Of course he will be with us.

البته او با ما خواهد بود.

Steve is here

استیو در

in around about 3 minutes from now.

حدود 3 دقیقه دیگر اینجاست.

But first of all, we'll take a quick break.

اما اول از همه، ما یک استراحت سریع خواهیم داشت .

Whilst Mr. Steve sits down

در حالی که آقای استیو می نشیند

and makes himself comfortable and then we will be right back.

و خودش را راحت می کند و ما بلافاصله برمی گردیم.

Please don't go away.

لطفا دور نشو

We have a lot to talk about today.

امروز حرف های زیادی برای گفتن داریم.

A lot of people love the cows.

بسیاری از مردم گاوها را دوست دارند.

They really, really do.

آنها واقعاً، واقعاً انجام می دهند.

Talking of animals that aren't very bright.

صحبت از حیواناتی که خیلی درخشان نیستند.

Here he comes.

اینجا او می آید.

I just noticed that.

من همین الان متوجه شدم نمی

I don't know why Mr.

Steve looks very small today on the camera.

دانم چرا آقای

استیو امروز جلوی دوربین خیلی کوچک به نظر می رسد .

I don't know why I might.

نمی دانم چرا ممکن است.

I might have to make some adjustments.

شاید مجبور باشم تنظیماتی انجام دهم.

So what happens during the week?

پس در طول هفته چه اتفاقی می افتد؟

Sometimes I think sometimes I knock or touch the camera

گاهی فکر می‌کنم گاهی دوربین را می‌کوبم یا لمس می‌کنم

and maybe things change ever so slightly.

و شاید همه چیز کمی تغییر کند.

So I didn't realise that Steve was looking so small.

بنابراین من متوجه نشدم که استیو اینقدر کوچک به نظر می رسد.

Anyway, here he is.

به هر حال او اینجاست.

He is back

او

by popular demand from his parole board.

با تقاضای عمومی هیئت آزادی مشروط خود بازگشته است.

It is the one they only miss.

این همان چیزی است که آنها فقط از دست می دهند.

Steve.

استیو

Hello.

سلام.

Hello, everyone.

سلام به همه

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن آیا

Do I look a bit shrunken today?

امروز کمی منقبض به نظر می رسم؟ اگرچه به

Looks like it looks like the camera's too far away, though.

نظر می رسد دوربین خیلی دور است.

I'm going to.

من می روم.

I don't normally do this, but I don't know why you seem so tiny.

من معمولاً این کار را نمی‌کنم، اما نمی‌دانم چرا شما اینقدر کوچک به نظر می‌رسید.

It's like.

It's like you are far fetched.

مثل اینه که.

انگار دور از ذهن هستی

Anyway, I'm going to say hello to our wonderful viewers from across the globe.

به هر حال، من می خواهم به بینندگان فوق العاده خود از سراسر جهان سلام کنم.

Across the universe, the known universe.

در سراسر جهان، جهان شناخته شده.

Mr. Duncan, here we are once again.

آقای دانکن، یک بار دیگر اینجا هستیم.

And you, of course, have been here on Wednesday.

و شما، البته، چهارشنبه اینجا بودید.

I'm with you on Sunday to try and help

من یکشنبه با شما هستم تا سعی کنم به

people learn a bit of English.

مردم کمک کنم تا کمی زبان انگلیسی را یاد بگیرند.

So that's what I am.

پس من همین هستم.

I'm your sidekick, your assistant,

من دستیار شما هستم، دستیار شما،

your partner in crime, whatever you want to call me.

شریک جنایت شما هستم، هر چه می خواهید مرا صدا کنید.

And I love to read the live chat, of course.

و البته من عاشق خواندن چت زنده هستم.

So I will be looking carefully at the live chat

بنابراین من به دقت در چت زنده

for any questions that people want answered, any comments and so for people

برای هر سؤالی که مردم می‌خواهند پاسخ دهند، هر نظری را بررسی می‌کنم و بنابراین برای افرادی

that haven't been on this live stream before, they will know what to expect.

که قبلاً در این پخش زنده حضور نداشته‌اند، می‌دانند چه انتظاری دارند.

I think that looks better now.

من فکر می کنم که در حال حاضر بهتر به نظر می رسد.

You look better, do a bit bigger.

شما بهتر به نظر می رسید، کمی بزرگتر انجام دهید.

You look a bit larger now. good.

الان کمی بزرگتر به نظر میرسی خوب

I don't know what was going on there.

نمی دانم آنجا چه خبر بود.

I might have to I might have to do it again in a second. So.

شاید مجبور شوم ممکن است مجبور شوم در یک ثانیه دوباره این کار را انجام دهم. بنابراین.

So let's join together on the screen

پس بیایید همین الان روی صفحه به هم بپیوندیم

right now.

.

It's so romantic.

خیلی رمانتیک است

Yes. You look small again.

آره. دوباره کوچیک به نظر میای

Let me just see if I can work out why this is the case.

اجازه دهید فقط ببینم آیا می توانم بفهمم چرا این مورد است.

It's very strange.

خیلی عجیب است.

maybe I've.

Maybe I've shrunk in the week. Mr. Doom? Yes.

شاید من

شاید در این هفته کوچک شده ام. آقای عذاب؟ آره. آیا

Have you been washing your self again too often?

بارها و بارها خود را می شویید؟

Maybe. I haven't been eating enough protein.

شاید. من پروتئین کافی نخورده ام

Hello, Idris.

سلام ادریس

L l a madeley a Sorry

من متاسفم

if I pronounce your name incorrectly, but I noticed a comment earlier.

اگر نام شما را اشتباه تلفظ می کنم، اما قبلاً متوجه یک نظر شده بودم.

Who's in Morocco, which sounds very exotic to us

چه کسی در مراکش است، که

when we talk about Morocco In the UK, it sounds like a very exotic place

وقتی در مورد مراکش صحبت می کنیم برای ما بسیار عجیب به نظر می رسد.

for British people to visit, and I'm sure it is.

But he made a comment earlier about having followed your live streams

اما او قبلاً در مورد اینکه برای مدت طولانی استریم های زنده شما را دنبال کرده است

for a long time and and particularly started

و به ویژه شروع به

using the like and dislike video.

استفاده از ویدیوی لایک و دوست نداشتن کرده است، اظهار نظر کرد.

Yeah, I did a video all about that particular subject,

بله، من یک ویدیو کلی در مورد آن موضوع خاص تهیه کردم،

liking things and disliking things as well.

چیزهایی را دوست داشتم و چیزهایی را دوست نداشتم. فکر می

I think somebody I think the moderators need to act fast.

کنم کسی که فکر می کنم مدیران باید سریع عمل کنند.

I don't know who that is.

من نمی دانم آن کیست. به

They don't seem to like me if you notice that.

نظر می رسد آنها من را دوست ندارند اگر متوجه این موضوع شوید.

So yeah, I don't mind.

پس آره، من مهم نیستم

It doesn't bother me too much.

خیلی اذیتم نمیکنه

I, I've been doing this for 17 years and if there is one thing

من، من 17 سال است که این کار را انجام می دهم و اگر چیزی باشد که

I've learnt over the years, it's sometimes people might not like you very much.

در این سال ها یاد گرفته ام، این است که گاهی ممکن است مردم خیلی شما را دوست نداشته باشند.

That's true.

درست است.

You can't please everybody, can you, Mr. Duncan?

شما نمی توانید همه را راضی کنید، می توانید آقای دانکن؟

And while we don't mind, you know, we don't mind

و در حالی که ما اهمیتی نمی‌دهیم، می‌دانید، ما بدشان نمی‌آید که

a bit of hate to the.

کمی از آن نفرت داشته باشیم.

Steve, Steve, don't.

استیو، استیو، نکن. از

Don't ask people to hate us.

مردم نخواهید که از ما متنفر باشند.

So I don't want to be loved by everybody.

بنابراین من نمی خواهم مورد علاقه همه باشم.

No, but you know, you never encourage people to hate you

نه، اما می‌دانی، هرگز مردم را تشویق نمی‌کنی که از تو متنفر باشند،

don't ever say, well, I don't mind being hated. TV.

هرگز نگو، خوب، من بدم نمی‌آید که از من متنفر باشند. تلویزیون.

You know what I like?

میدانی من چه دوست دارم؟

I like being punched in the face as well.

من هم دوست دارم با مشت به صورتم بزنند.

If you want to sit, don't encourage people to do that.

اگر می خواهید بنشینید، مردم را به این کار تشویق نکنید.

I, I wouldn't rather that happened if I was honest with you.

من، اگر با شما صادق باشم، ترجیح نمی‌دهم این اتفاق بیفتد.

Anyway, he doesn't like me.

به هر حال او مرا دوست ندارد.

I get the feeling he might not like me.

من احساس می کنم او ممکن است من را دوست نداشته باشد.

I also have a feeling I know who it is.

من هم این احساس را دارم که می دانم کیست.

The blue city of Morocco.

شهر آبی مراکش.

I won't even attempt to pronounce that, but it sounds very exotic.

من حتی سعی نمی کنم آن را تلفظ کنم، اما بسیار عجیب به نظر می رسد.

And maybe one day we'll be able to visit him.

و شاید روزی بتوانیم او را ملاقات کنیم.

But there you go.

اما شما بروید.

So what are we talking about today, Mr. Duncan?

پس امروز در مورد چه چیزی صحبت می کنیم، آقای دانکن؟

God, I hate it when you say that,

خدایا از اینکه این حرف را می زنی متنفرم،

but I've already told you about some of the things we're talking about.

اما قبلاً در مورد برخی از چیزهایی که در مورد آنها صحبت می کنیم به تو گفته ام.

But you weren't watching your say, so I'm going to tell you

اما تو مراقب گفتارت نبودی، بنابراین می‌خواهم به شما بگویم که

I was in the garden working hard, Mr. Duncan.

در باغ سخت کار می‌کردم، آقای دانکن.

Anyway, no one cares about that.

به هر حال کسی به این موضوع اهمیت نمی دهد.

I was just telling viewers what we're doing today,

من فقط به بینندگان می‌گفتم که امروز چه کار می‌کنیم،

which is what I'm going to tell you now.

چیزی که اکنون به شما خواهم گفت.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

We're talking about big subjects.

ما در مورد موضوعات بزرگ صحبت می کنیم.

Apparently the world

ظاهراً دنیا به

is going to end.

پایان می رسد.

did you see that?

اون رو دیدی؟

my goodness.

خدای من.

What was that? What was that? Mr. Duncan?

آن چه بود؟ آن چه بود؟ آقای دانکن؟

I think it may have been something heading towards the Earth.

من فکر می کنم ممکن است چیزی به سمت زمین باشد.

Did you see that? No, No.

اون رو دیدی؟ نه، نه

my God. There it is. dear.

خدای من. ایناهاش. عزیز

Mr. Duncan.

آقای دانکن

What was that? Mr.

آن چه بود؟ آقای

Duncan, I'm scared. I'm scared.

دانکن، من می ترسم. من می ترسم. قرار است

What's going to happen? Are you scared? Are you?

چه اتفاقی بیفتد؟ آیا تو ترسیدی؟ شما هستید؟

Don't be scared, Mr.

نترس آقای

Steve. It's only on the Internet.

استیو. این فقط در اینترنت است.

It's not real.

این واقعی نیست.

But apparently a lot of people believe

اما ظاهراً بسیاری از مردم بر این باورند

that tomorrow the world is going to come to an end.

که فردا دنیا به پایان می رسد.

So if you made any plans for tomorrow, I would.

پس اگر برای فردا برنامه ریزی کردی، من انجام می دهم.

I would just stay in bed because apparently the world

من فقط در رختخواب خواهم ماند زیرا ظاهراً

is coming to an end tomorrow.

فردا دنیا به پایان می رسد. در

There is an eclipse taking place.

حال وقوع است.

I'm sure you've heard about it.

مطمئنم در موردش شنیده اید.

I have.

من دارم.

I don't think we can see it here, can we, Mr. Duncan?

فکر نمی‌کنم بتوانیم آن را اینجا ببینیم، می‌توانیم آقای دانکن؟

No, not here.

نه، اینجا نیست. از

It's over the United States.

ایالات متحده گذشته است.

And of course, as you know, everyone in the US is slightly crazy.

و البته، همانطور که می دانید، همه در ایالات متحده کمی دیوانه هستند.

And a lot of people now think that tomorrow

و بسیاری از مردم اکنون فکر می کنند که فردا

something bad is going to happen because there is a a solar eclipse.

اتفاق بدی خواهد افتاد زیرا خورشید گرفتگی وجود دارد.

So the sun will vanish for a few moments and then come back.

بنابراین خورشید برای چند لحظه ناپدید می شود و سپس باز می گردد.

And apparently during that time, something really horrible is going to happen.

و ظاهراً در این مدت، یک اتفاق واقعاً وحشتناک قرار است رخ دهد.

According people on Twitter.

به گفته مردم در توییتر.

And yes, I do call it Twitter because that's what it's called.

و بله، من آن را توییتر می نامم زیرا این همان چیزی است که به آن می گویند.

You see, it's called Twitter, as far as I'm concerned, Twitter

ببینید اسمش توییتر است، تا جایی که من فکر می کنم توییتر

is Twitter, not X, it's Twitter.

توییتر است، نه X، توییتر است.

So I will still call it Twitter, even though it isn't anymore.

بنابراین من هنوز آن را توییتر می نامم، حتی اگر دیگر چنین نیست.

So there are some crazy people now on Twitter.

بنابراین در حال حاضر برخی از افراد دیوانه در توییتر وجود دارند.

Let's face it, most people on Twitter off are completely crazy.

بیایید با آن روبرو شویم، اکثر افرادی که در توییتر خاموش هستند کاملاً دیوانه هستند.

I nearly saw them.

نزدیک بود ببینمشون با این حال،

I think they said something naughty, though.

فکر می‌کنم آنها چیز بدی گفتند . آیا

Wouldn't that be amazing?

این شگفت انگیز نخواهد بود؟

You wouldn't be the first today.

امروز اولین نفر نیستی

And apparently, apparently the world is coming to an end.

و ظاهراً، ظاهراً دنیا رو به پایان است.

So do you have any plans for tomorrow, Mr. Steve?

پس آیا برای فردا برنامه ای دارید آقای استیو؟

As as the end of the world comes, I'm working tomorrow.

با پایان یافتن دنیا، فردا کار می کنم.

So yes, if if my

بنابراین بله، اگر

time comes, I shall be out on the road seeing customers.

وقت من برسد، در جاده ها خواهم بود و مشتریان را می بینم.

But apparently it's going to be everyone's time.

اما ظاهراً وقت همه خواهد بود .

That's what I mean. Yeah. Yeah, I guess so.

منظورم همین است. آره بله، من حدس می زنم اینطور باشد.

Yes. The moon is coming between the earth and the sun.

آره. ماه بین زمین و خورشید می آید.

Yeah.

And it's going to completely block out the sun in America.

آره

و به طور کامل از خورشید در آمریکا جلوگیری می کند.

And is it certain latitude? Latitude?

و آیا عرض جغرافیایی مشخصی دارد؟ عرض جغرافیایی؟

Or is it just in the back? Well, it always is.

یا فقط در پشت است؟ خب همیشه همینطوره

So the eclipse is not always fully visible in every part of the world.

بنابراین کسوف همیشه در هر نقطه از جهان کاملاً قابل مشاهده نیست.

It just depends where you are at that certain time so that the path,

فقط بستگی دارد که در آن زمان معین کجا باشید تا مسیر،

the path of the eclipse will go over the United States.

مسیر کسوف از ایالات متحده عبور کند.

And of course, everyone at the moment is coming up with their own

و البته، همه در حال حاضر با

conspiracy theories, as they often do on the Internet.

تئوری‌های توطئه خود، همانطور که اغلب در اینترنت انجام می‌دهند، می‌آیند.

You know, my feelings about the Internet, it's a wonderful thing.

می دانید، احساس من در مورد اینترنت، چیز فوق العاده ای است.

But also it's full of crazy people as well.

اما همچنین پر از افراد دیوانه است .

So a lot of people do believe that tomorrow the world is coming to an end.

بنابراین بسیاری از مردم باور دارند که فردا دنیا به پایان می رسد.

It isn't, by the way, I think this time next week

اتفاقاً اینطور نیست، من فکر می کنم این زمان هفته آینده

we will still be here talking to you about the English language

ما هنوز اینجا خواهیم بود و در مورد زبان انگلیسی با شما صحبت می کنیم

and getting excited about all sorts of things.

و در مورد انواع چیزها هیجان زده می شویم.

Idris says the end of times.

ادریس می گوید آخرالزمان.

Now, of course, I think in many religions, Steve,

حالا، البته، من فکر می‌کنم در بسیاری از ادیان، استیو،

we have we have this this premonition

ما این پیش‌بینی را داریم

or this this sort of looking forward in time

یا این‌گونه به زمان نگاه می‌کنیم

and saying that one day the Earth will come

و می‌گوییم که روزی زمین

to an end in some dramatic way.

به شکلی دراماتیک به پایان خواهد رسید.

But apparently it's happening tomorrow.

اما ظاهراً فردا اتفاق می افتد.

I don't know what time exactly.

نمیدونم دقیقا ساعت چنده

It's just an eclipse.

این فقط یک ماه گرفتگی است.

There's an eclipse somewhere every week, somewhere around the world, isn't there?

هر هفته جایی در سراسر جهان یک ماه گرفتگی رخ می دهد، اینطور نیست؟

Apparently.

ظاهرا

But not a full eclipse.

اما نه یک ماه گرفتگی کامل.

To get a full eclipse is quite is quite rare.

گرفتن ماه گرفتگی کامل بسیار نادر است.

Yes. In fact, I don't think we to be last.

آره. در واقع، من فکر نمی کنم ما آخرین باشیم.

We've never had one in the UK.

ما هرگز در انگلستان نداشتیم.

I don't remember ever having a full eclipse.

من به یاد ندارم که تا به حال یک ماه گرفتگی کامل داشته باشم.

I filmed one once.

من یک بار فیلم گرفتم.

Did you?

آیا تو؟

When I filmed one, was that a partial eclipse?

زمانی که یکی از آن ها را فیلمبرداری کردم، آیا آن ماه گرفتگی جزئی بود؟ به

I think it was a partial eclipse.

نظرم ماه گرفتگی جزئی بود.

Not full, but it is weird when it happens because everything it all goes dark.

پر نیست، اما وقتی اتفاق می افتد عجیب است زیرا همه چیز تاریک می شود.

It's like.

It's like night time.

مثل اینه که.

مثل شب است

Orion is for a few moments.

Orion برای چند لحظه است.

And I always remember when it happened here

و همیشه به یاد می‌آورم چه زمانی این اتفاق افتاد،

because all the streetlights came on outside.

زیرا همه چراغ‌های خیابان در بیرون روشن بودند.

It was very weird.

خیلی عجیب بود

And then when the sun returned, of course, the streetlights went off.

و پس از بازگشت خورشید، البته، چراغ های خیابان خاموش شدند.

But it was very strange indeed.

اما واقعا خیلی عجیب بود.

So tomorrow, the end of the world.

پس فردا، آخر دنیاست.

Even though over the years now I remember Steve growing up, they used to be

حتی با وجود اینکه در طول سال‌ها حالا یادم می‌آید که استیو بزرگ شده بود، اما قبلاً

all people walking around with with signs saying that the end is near.

همه آن‌ها افرادی بودند که با علامت‌هایی می‌رفتند که می‌گفتند پایان نزدیک است.

Like like that guy there on the screen, you see.

مثل آن مردی که روی صفحه نمایش وجود دارد، می بینید.

So he is telling us all that the end is near.

بنابراین او به همه ما می گوید که پایان نزدیک است.

I don't think it is, though.

هر چند فکر نمی کنم اینطور باشد.

I think we'll be alright.

فکر کنم خوب میشیم

That's alright.

اشکالی ندارد.

We'll be okay.

ما خوب می شویم

Don't worry about it. Alexandra.

نگرانش نباش الکساندرا

Alison, Sandra asks, How do you pronounce that word?

آلیسون، ساندرا می پرسد، چگونه آن کلمه را تلفظ می کنی؟

It's Greenwich.

گرینویچ است.

Greenwich?

گرینویچ؟

Yeah, it looks like green.

آره انگار سبزه

Which.

کدام

It's a place near London, isn't it?

این مکانی نزدیک لندن است، اینطور نیست؟

It is the place where.

جایی است که.

Where the meridian crosses.

جایی که نصف النهار می گذرد.

That's it from yesterday to today.

از دیروز تا امروز همین است.

So that that transition from one day to the next.

به طوری که آن انتقال از یک روز به روز دیگر.

The meridian line runs right through

خط نصف النهار درست از

Greenwich Zero Longitude.

طول جغرافیایی گرینویچ صفر می گذرد.

Greenwich Mean Time.

به وقت گرینویچ.

Yes.

آره.

So, yeah, it's pronounced Greenwich. Yeah.

بنابراین، بله، گرینویچ تلفظ می شود. آره

And you can say it as well, Mr. Duncan.

و شما هم می توانید آن را بگویید، آقای دانکن.

Well, at the moment we have British Summertime

خوب، در حال حاضر ما تابستان بریتانیا را داریم

and then there is Greenwich Mean Time.

و سپس به وقت گرینویچ است.

But it's interesting how that particular part of the world that that little spot

اما جالب است که چگونه آن نقطه خاص از جهان، آن نقطه کوچک

in London is the place where today and tomorrow occur.

در لندن، جایی است که امروز و فردا در آن رخ می دهد.

Isn't it weird?

عجیب نیست؟

Yes, it's strange because that word there,

بله، عجیب است زیرا آن کلمه وجود دارد،

you you don't pronounce the two E's.

شما دو E را تلفظ نمی کنید.

You only

pronounce one day and you the W is silent.

شما فقط

یک روز را تلفظ می کنید و W ساکت است.

What are you talking about? Greenwich.

چی میگی تو؟ گرینویچ می

I see.

بینم.

So it's really the phonetic way would be g r e n

بنابراین واقعاً روش آوایی

i c h Greenwich.

گرینویچ است.

Yeah.

It's not green.

آره

سبز نیست به

It looks like it's green. Which, Yeah, it's.

نظر می رسد سبز است. که، بله، آن است.

But of course it isn't.

اما البته اینطور نیست.

It's just one of those funny things.

این فقط یکی از آن چیزهای خنده دار است. هیچ

There's no rules there.

قانونی وجود ندارد

You just have to know it.

فقط باید آن را بدانید.

There's no, there's no English rule I don't think, is there Mr.

هیچ، هیچ قانون انگلیسی وجود ندارد، من فکر نمی کنم، آیا آقای

Duncan.

دانکن وجود دارد.

It's, it's like Lester

این مانند لستر

the town Lester

شهر لستر است

that, that is also spelt in a very strange way, but.

که به روشی بسیار عجیب نوشته شده است، اما.

But you don't pronounce it, so at least, Sister, it looks like.

اما شما آن را تلفظ نمی کنید، بنابراین حداقل، خواهر، به نظر می رسد.

Or life sister But in fact it's Lester.

یا خواهر زندگی اما در واقع این لستر است.

So there are many places in the UK

بنابراین مکان‌های زیادی در بریتانیا وجود دارد

that that are pronounced differently

که

to how they're written and it can be very

با نحوه نگارش آنها متفاوت تلفظ می‌شوند و می‌تواند بسیار

confusing.

گیج‌کننده باشد.

Suffolk is another one.

سافولک یکی دیگر است.

Suffolk, a District of London as well.

سافولک، یک منطقه از لندن نیز هست.

And quite often people

و اغلب مردم

will say such walk, so walk

می گویند چنین راهپیمایی، پس راه بروید

because that is how it's spelt,

زیرا اینطور نوشته می شود،

but it's not pronounced like that Suffolk.

اما مانند آن سافولک تلفظ نمی شود.

So yes, it can be confusing.

بنابراین بله، ممکن است گیج کننده باشد.

It can be very, very, very confusing.

می تواند بسیار، بسیار، بسیار گیج کننده باشد.

We had a very interesting week, didn't we, Steve,

ما هفته بسیار جالبی داشتیم، نه، استیو،

because we went for a lovely walk.

چون برای پیاده روی دوست داشتنی رفتیم.

Yes, it was an eventful walk. Yes.

بله، پیاده روی پر ماجرا بود. آره.

But we had a nice walk and then the following day

اما پیاده روی خوبی داشتیم و روز بعد در

we had a walk somewhere else and I had a little accident.

جای دیگری قدم زدیم و من یک تصادف کوچک داشتم.

I managed Don't ask me how because it's a long story,

من موفق شدم از من نپرسید چطور چون داستان طولانی است،

but I managed to fall into a stream.

اما موفق شدم به یک جریان بیفتم. من

I fell.

افتادم.

And the reason why I fell is because when we went to this particular place,

و دلیل افتادن من این است که وقتی به این مکان خاص رفتیم،

it was very windy and there were lots of people there, weren't there?

باد بسیار زیاد بود و افراد زیادی آنجا بودند، اینطور نیست؟

Steve

استیو

Yes, there were lots of people there.

بله، افراد زیادی آنجا بودند.

And of course, don't forget you've hurt your back.

و البته فراموش نکنید که کمرتان آسیب دیده است.

It's still very painful and yes, I wasn't there.

هنوز خیلی دردناک است و بله، من آنجا نبودم.

I had Mr.

من آقای

Duncan was filming at some point, not at that particular moment.

دانکن را در مقطعی فیلمبرداری می‌کردم، نه در آن لحظه خاص.

And I walked off ahead because I was bored

و من جلوتر رفتم چون حوصله ام سر رفته بود

and I walked ahead to that.

و به سمت آن رفتم.

And then I thought, Where is Mr. Duncan?

و بعد فکر کردم، آقای دانکن کجاست؟

Where is Mr. Duncan?

آقای دانکن کجاست؟

He's been a long time.

او مدت زیادی است.

He can't have been filming for this long.

او نمی تواند برای این مدت طولانی فیلمبرداری کند.

So I looked back and there I could see this figure

بنابراین به عقب نگاه کردم و در آنجا می‌توانستم این شکل را ببینم که

staggering, literally staggering towards me.

حیرت‌انگیز است، به معنای واقعی کلمه به سمت من حیرت‌انگیز است.

About a hundred yards away, 100 metres away.

حدود صد متر دورتر، 100 متر.

Well, you made it.

خوب تو موفق شدی

Well, you know, it's a hundred metres.

خوب، می دانید، صد متر است.

I was not. No, not 100 metres. Yeah.

من نبودم. نه 100 متر نیست آره

Anyway.

Yes, yeah. About a hundred metres away and

به هر حال.

بله، بله. حدود صد متر دورتر و

looking very forlorn.

به نظر خیلی مات و فرسوده.

Forlorn.

بیچاره.

There's a good word for you.

یک کلمه خوب برای شما وجود دارد.

Is there a short version of this. A forlorn.

آیا نسخه کوتاهی از این وجود دارد؟ یک مرده.

If somebody is forlorn, they look

اگر کسی مایوس شده باشد،

upset visibly, physically they look upset.

به وضوح ناراحت به نظر می رسد، از نظر جسمی ناراحت به نظر می رسد.

And I ran towards Mr.

و من به سمت آقای

Duncan.

دانکن دویدم.

Ran. I know that you're right.

دوید. من می دانم که حق با شماست.

I walked at a fast pace.

با سرعت تند راه رفتم.

You just walked towards me and asked me what was wrong.

تو فقط به سمت من رفتی و از من پرسیدی چه مشکلی دارد؟

And you said you that you just fallen over into a stream.

و تو گفتی که به یک جویبار افتادی. چون باد می‌وزید

I fell into the stream because it was windy.

به جوی آب افتادم .

And as I was walking along, there was a woman with a baby and she was

و همینطور که داشتم قدم میزدم، زنی بود که بچه ای داشت و

she was carrying some of its clothes.

لباسهایش را به دوش میکشید.

One item of clothing was a small coat.

یکی از لباس ها یک کت کوچک بود.

So imagine a small coat for a baby and it was windy.

بنابراین یک کت کوچک برای یک نوزاد تصور کنید که باد می‌وزید.

And the wind.

و باد.

This is so strange how it happened.

این خیلی عجیب است که چگونه اتفاق افتاده است.

The wind caught the coat

باد کت را گرفت

and it flew towards me.

و به سمتم پرواز کرد.

It gave me a surprise.

باعث تعجب من شد

I tried to catch it because it was coming towards me.

سعی کردم آن را بگیرم چون به سمتم می آمد.

So it was just the reaction.

پس این فقط واکنش بود.

And I stepped back and I stumbled

و من عقب رفتم و تلو تلو خوردم

and then I fell into the stream.

و بعد به جوی آب افتادم.

There was a very deep edge that went into the stream.

یک لبه بسیار عمیق وجود داشت که به داخل رودخانه می رفت.

And when I talk about stream, I mean flowing river or a flowing,

و وقتی از نهر صحبت می کنم، منظورم رودخانه جاری یا

flowing water.

آب جاری و روان است.

So not not this stream that you're watching now, a very different story.

بنابراین نه این جریانی که اکنون در حال تماشای آن هستید، یک داستان بسیار متفاوت است.

But I fell in and I hurt slightly.

اما افتادم و کمی درد داشتم.

Not too bad.

نه خیلی بد.

I was a bit worried though, because my back is still bad,

من کمی نگران بودم، چون کمرم هنوز بد است،

but I didn't injure my back.

اما کمرم آسیبی ندید.

If anything, I think I may have repaired it slightly.

اگر چیزی باشد، فکر می کنم ممکن است کمی آن را تعمیر کرده باشم.

And this woman came over and she was say, are you are you okay down there?

و این زن آمد و گفت: حالت خوب است؟ حال

Are you all right? And she helped me out.

شما خوب است؟ و او به من کمک کرد.

It was very windy. So when I found Mr.

خیلی باد می آمد. بنابراین وقتی آقای

Duncan, he'd injured his hand

دانکن را پیدا کردم، دستش زخمی شده بود

and he was wet all on one side.

و یک طرفش خیس بود.

So, yes,

بنابراین، بله،

Thank you.

متشکرم.

V tests.

تست های V

Okay. Okay, Steve, stay with us.

باشه. باشه، استیو، با ما بمون.

So you were.

پس تو بودی

You were. Yes, you were.

تو بودی. بله، شما بودید.

But luckily no injuries.

اما خوشبختانه آسیبی ندید.

No, you hadn't been injured.

نه، تو مجروح نشده بودی

You could have broken your hand.

ممکن بود دستت بشکند

You scratched your ring.

انگشترتو خراش دادی

yes. I have to say, it was very painful.

آره. باید بگویم خیلی دردناک بود.

you mean this ring? Yes.

منظورت این انگشتر هست؟ آره.

I got a little scratch now on my ring where I caught it on the rocks as I fell.

الان روی حلقه ام کمی خراش خوردم که وقتی افتادم آن را روی سنگ ها گرفتم.

So it wasn't very nice.

پس خیلی قشنگ نبود

Anyway, I fell into the stream.

به هر حال به جوی آب افتادم.

I got wet, one of my legs was wet, and I had to walk along.

خیس شدم، یکی از پاهایم خیس بود و مجبور شدم با هم راه بروم.

Mr. Steve was.

آقای استیو بود.

Was He just walked off and left me.

آیا او همین الان رفت و مرا ترک کرد؟

So there I was, lying in the stream, getting wet,

بنابراین من آنجا بودم، در جریان دراز کشیده بودم، خیس می شدم،

slightly injured, and Steve was just.

کمی مجروح می شدم، و استیو تازه بود.

Just walking off. He was just walking.

فقط راه رفتن او فقط راه می رفت.

He he didn't even notice any of that happened.

او حتی متوجه هیچ یک از این اتفاقات نشد.

So it was rather a strange situation, to say the least.

بنابراین حداقل می توان گفت که وضعیت نسبتاً عجیبی بود .

Anyway, I'm all right. You survived.

به هر حال من خوبم. زنده ماندی

I know.

میدانم.

Bones broken, nothing bruised.

استخوان شکسته، هیچ چیز کبودی نیست.

All I have is a scratched ring, so my ring is a little bit scratched.

تنها چیزی که دارم یک حلقه خراشیده است، بنابراین حلقه من کمی خراشیده است.

Thank you again.

بازم ممنون

The tests.

تست ها

We all know why.

همه ما می دانیم چرا.

And we all have.

و همه ما داریم.

We run out without going on.

بدون اینکه ادامه دهیم تمام می شویم.

But thank you very much, Steve. That's good.

اما خیلی ممنون استیو. خوبه.

Whatever you want to about.

هر چه می خواهید در مورد. اتفاقاً

I don't know what you're talking about, by the way.

من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید .

Well, you can read it later and find out.

خوب، شما می توانید آن را بعدا بخوانید و متوجه شوید. باشه

Okay, then. That's great.

پس عالیه.

This is good for this current moment.

این برای این لحظه فعلی خوب است.

Anyway, today, Steve, we are looking at up and down words,

به هر حال، امروز استیو، ما به کلمات بالا و پایین نگاه می کنیم،

phrases that can be used to describe up and down.

عباراتی که می توان از آنها برای توصیف بالا و پایین استفاده کرد.

And there are many idioms, many phrases, many express ones

و بسیاری از اصطلاحات، عبارات بسیاری، بسیاری از اصطلاحات بیانی وجود دارد

that can be used in English.

که می توان در انگلیسی استفاده کرد.

Now, we were talking earlier about celebrities

حالا قبلاً در مورد افراد مشهوری صحبت می کردیم

who give messages to people, send messages.

که به مردم پیام می دهند، پیام می دهند.

Have you seen these sites, Steve?

آیا این سایت ها را دیده ای استیو؟

The one of them is called Cameo.

یکی از آنها Cameo نام دارد.

And apparently there are celebrities film stars and they will give

و ظاهراً ستاره های مشهور سینما هستند و

or they will record a message, especially for you.

پیامی را می دهند یا ضبط می کنند، مخصوصاً برای شما.

But all you have to do is pay them.

اما تنها کاری که باید انجام دهید این است که به آنها پرداخت کنید.

And apparently some of these

و ظاهراً برخی از این

messages are so expensive, maybe hundreds of dollars.

پیام ها بسیار گران هستند، شاید صدها دلار.

If the person is very famous, then you have to pay a lot of money.

اگر آن شخص بسیار مشهور است، پس باید پول زیادی بپردازید.

And I was thinking maybe we could get in on that action somehow.

و من به این فکر می کردم که شاید بتوانیم به نحوی وارد این عمل شویم.

Maybe we could go into cameo and we could

شاید بتوانیم وارد صحنه شویم و می‌توانیم

we could give our own personal messages

پیام‌های شخصی خود را

to people if it's their birthday, for example.

به مردم بدهیم، مثلاً تولدشان باشد.

So maybe you could do it for some people and maybe I could do it for others.

بنابراین شاید شما بتوانید این کار را برای برخی افراد انجام دهید و شاید من بتوانم آن را برای دیگران انجام دهم.

Of course mine would be more expensive.

البته مال من گرون تره

Of course,

البته

you know,

می دانید،

probably the same price as Jean-Claude

احتمالاً همان قیمت ژان کلود

Van Damme or Steven Seagal, something like that.

ون دام یا استیون سیگال، چیزی شبیه به آن.

That sort level of fame.

این سطح از شهرت

Maybe we can impersonate somebody famous

شاید بتوانیم جعل هویت شخص مشهوری باشیم

and then pretend that

و سپس وانمود کنیم که

we're somebody famous and then, you know, offer to give messages anyway.

فرد مشهوری هستیم و سپس، می‌دانید، به هر حال پیشنهاد بدهیم که پیام بدهیم.

Yes. No, I don't think we'll be on there.

آره. نه، من فکر نمی کنم ما آنجا باشیم.

Mr. Juncker, we're not famous enough.

آقای یونکر، ما به اندازه کافی معروف نیستیم.

Well, we might be.

خوب، ممکن است ما باشیم.

That said, you said we might be.

گفتی، گفتی ممکن است باشیم.

We might not even realise it.

ما حتی ممکن است متوجه آن نباشیم.

There might be a whole thing that we've not discovered yet

ممکن است یک چیز کامل وجود داشته باشد که ما هنوز کشف نکرده ایم

that we could be a part of who Who knows?

که می توانیم بخشی از چه کسی باشیم؟

Who knows?

چه کسی می داند؟

I mean, we have merchandise now.

منظورم این است که ما الان کالا داریم.

Look at that.

Do you like that, Mr. Steve? Do you like my big mug?

به آن نگاه کنید.

آیا آن را دوست دارید، آقای استیو؟ آیا لیوان بزرگ من را دوست دارید؟ به

That looks beautiful, Mr.

نظر زیباست، آقای

Duncan. It is.

دانکن. این است.

I bet you wish you had one of those, Steve.

شرط می بندم کاش یکی از آن ها را داشتی، استیو.

I do, actually.

من، در واقع.

Have you got anything interesting in that mug, Mr.

آیا چیز جالبی در آن لیوان دارید، آقای

Duncan, I.

You drinking anything interesting?

دانکن، من.

شما چیز جالبی می نوشید؟

Anything alcoholic?

چیزی الکلی؟

No, it's water. It's just water.

نه، آب است. فقط آب است.

Just water to keep my poor dry throat

فقط آب بدهید تا گلوی بیچاره من

going for as long as possible.

تا آنجا که ممکن است خشک بماند.

Thank you very much for joining us today.

از اینکه امروز به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

By the way, I never say it's enough that you are giving some of your time

ضمناً، من هرگز نمی گویم کافی است که شما مقداری از وقت خود را صرف

to listen to us chatting away,

گوش دادن به صحبت های ما در حال گفتگو کنید،

Idris says We're famous in Morocco.

ادریس می گوید ما در مراکش معروف هستیم.

and talking of Morocco

و صحبت از مراکش

guess who's going to Morocco in June?

حدس بزنید چه کسی در ماه ژوئن به مراکش می رود؟

I don't know.

من نمی دانم.

well, yes, we have.

خوب، بله، ما داریم.

We have a fan who is off to,

ما یک هوادار داریم که

to that country that I just mentioned

به کشوری می رود که

in June.

در ژوئن به آن اشاره کردم.

The country you just mentioned.

کشوری که به آن اشاره کردید. اون

Which country is that?

کدوم کشوره؟

The live stream is going a bit weird at the moment.

پخش زنده در حال حاضر کمی عجیب است.

right.

درست.

Well, Francesca, he's visiting Romania

خب، فرانچسکا، او

in June, as I said, Morocco there.

در ژوئن به رومانی می رود، همانطور که گفتم، مراکش آنجاست.

I'm getting all mixed up, Mr. Duncan.

من همه چیز را قاطی کردم، آقای دانکن.

I'm getting all mixed up.

دارم همه چی رو قاطی میکنم

Maybe my blood sugar has gone low.

شاید قند خونم پایین اومده

Yes, that's it. Yes, exactly.

آره همینه. بله دقیقا.

So forget everything I said.

پس هر چی گفتم فراموش کن

Delete the last 30 seconds and start again.

30 ثانیه آخر را حذف کنید و دوباره شروع کنید.

I think I might delete delete the past half an hour,

من فکر می کنم ممکن است حذف نیم ساعت گذشته را حذف کنم،

but Francesca is going to Morocco.

اما فرانچسکا به مراکش می رود.

So in June.

بنابراین در ژوئن.

When are you going in June?

خرداد کی میری؟

Because, you know, we've got plans in June.

زیرا، می دانید، ما در ماه ژوئن برنامه هایی داریم.

Please let us know when you're going to June.

لطفا به ما اطلاع دهید که چه زمانی به ژوئن می روید.

And Steve, we don't have any plans in June,

و استیو، ما هیچ برنامه‌ای در ماه ژوئن نداریم،

but maybe we should start thinking about having some plans in June or else

اما شاید باید به فکر داشتن برنامه‌هایی در ژوئن باشیم وگرنه

we won't be able to make any plans in June because everywhere will be full.

نمی‌توانیم هیچ برنامه‌ای در ژوئن انجام دهیم زیرا همه جا پر خواهد بود.

When are you going, Francesca?

فرانچسکا کی میری؟

Let us know because we might have to plan things around you.

به ما اطلاع دهید زیرا ممکن است مجبور شویم چیزهایی را پیرامون شما برنامه ریزی کنیم.

Apparently there's somebody

ظاهراً شخصی

on Facebook pretending to be me.

در فیس بوک است که وانمود می کند من هستم.

Well, you must be famous then.

خب پس باید معروف باشی

If someone's pretending to be you.

اگر کسی تظاهر به شما می کند ولی چرا

Why, though?

؟

Why anyone pretend to be me?

چرا کسی تظاهر به من می کند؟

Catarina says, Can we find your mug on Amazon?

کاتارینا می گوید، آیا می توانیم لیوان شما را در آمازون پیدا کنیم؟

Not yet.

نه هنوز.

It isn't available on Amazon.

در آمازون در دسترس نیست.

In fact, this mug is not available anywhere yet,

در واقع، این لیوان هنوز در هیچ کجا موجود نیست،

but it will soon be available on my YouTube channel.

اما به زودی در کانال یوتیوب من در دسترس خواهد بود.

There will be a little shop underneath

یک فروشگاه کوچک زیر ویدیوهای من وجود خواهد داشت

my videos and you will be able to get your own Mr.

و شما می توانید لیوان آقای دانکن خود را تهیه کنید

Duncan mug.

And of course, Steve, not only that, but also you will be able

.

و البته، استیو، نه تنها این، بلکه شما می توانید

to have your own English addict t shirt and I am.

تی شرت معتاد انگلیسی خود را داشته باشید و من هستم.

I'm hoping Mr.

امیدوارم آقای

Steve will buy one as well.

استیو هم یکی بخرد.

So we can we can both have You would hope I get a free run, wouldn't it?

بنابراین ما می توانیم هر دو را داشته باشیم. شما امیدوارید که من یک مسابقه رایگان داشته باشم، اینطور نیست؟

Working. Working for you for free.

کار کردن. به صورت رایگان برای شما کار می کند.

no, I don't get paid for this.

نه، من برای این پول نمی گیرم.

You have to pay for it like everyone else. Great.

شما هم مثل بقیه باید هزینه اش را بپردازید. عالی.

Another interesting thing we're talking about

یکی دیگر از موارد جالبی که امروز در مورد آن صحبت می کنیم،

today, in a few moments is dating.

چند لحظه دیگر، قرار ملاقات است.

And I remember growing up, Steve, a lot of people used to.

و من به یاد دارم که بزرگ شدم، استیو، بسیاری از مردم عادت داشتند.

I suppose if you're looking for a relation ship or if you're looking for love,

فکر می کنم اگر به دنبال یک کشتی رابطه هستید یا اگر به دنبال عشق هستید، فکر می

I suppose there are many ways of doing it, aren't there?

کنم راه های زیادی برای انجام آن وجود دارد، اینطور نیست؟

I suppose there are many ways of doing it.

من فکر می کنم راه های زیادی برای انجام آن وجود دارد.

You can maybe you meet someone by chance,

ممکن است به طور اتفاقی با کسی ملاقات کنید،

maybe in the office or the workplace.

شاید در دفتر یا محل کار.

You might meet someone and then fall in love.

ممکن است با کسی آشنا شوید و سپس عاشق شوید.

But of course it's not easy to do.

اما البته انجام آن آسان نیست.

It's not easy to to find a person to spend your whole life with,

پیدا کردن شخصی که تمام زندگی خود را با او بگذرانید آسان نیست،

because sometimes people can be a little bit

زیرا گاهی اوقات افراد ممکن است کمی

weird and strange or horrible.

عجیب و غریب و یا وحشتناک باشند.

Yeah. So lonely.

آره خیلی تنها. آیا به

Are you looking for somebody special in your life?

دنبال شخص خاصی در زندگی خود هستید؟

And your parents aren't going to provide anybody for you.

و والدینت قرار نیست کسی را برایت فراهم کنند.

You've got to do it yourself. Because.

باید خودت انجامش بدی زیرا.

Because in some cultures, parents will well, well, find somebody for you.

زیرا در برخی فرهنگ ها، والدین به خوبی، خوب، کسی را برای شما پیدا می کنند.

Maybe you'll love them, maybe you won't.

شاید آنها را دوست داشته باشی، شاید هم نه.

But if you are looking for somebody, Yes.

اما اگر به دنبال کسی هستید، بله.

What do you do in your country?

در کشور خود چه می کنید؟

What do we do in this country?

ما در این مملکت چه کنیم؟

Yes. We're going to talk about that, Mr. Duncan.

آره. ما در مورد آن صحبت خواهیم کرد، آقای دانکن.

But it is strange that these days, the ways

اما عجیب است که این روزها روش هایی

in which people find their partner

که مردم برای یافتن شریک زندگی خود

or look for love has changed from when we were younger

یا جستجوی عشق نسبت به دوران جوانی ما تغییر کرده است،

because people used to put advertisements in the newspapers, didn't they?

زیرا مردم قبلاً در روزنامه ها آگهی می گذاشتند، اینطور نیست؟

So, man mid-forties,

بنابراین، مرد اواسط دهه چهل،

searching for love with younger woman,

در جستجوی عشق با زن جوانتر،

for mutual

برای

interests, something like that.

منافع متقابل، چیزی شبیه به آن.

And sometimes they might put their interests underneath.

و گاهی اوقات ممکن است علایق خود را زیر پا بگذارند.

Maybe they like walking or movies or anything,

شاید آن‌ها پیاده‌روی یا فیلم یا هر چیز دیگری را دوست داشته باشند،

really anything that the other person might have in common.

واقعاً هر چیزی را که ممکن است طرف مقابل داشته باشد.

So sometimes when two people have something in common,

بنابراین گاهی اوقات زمانی که دو نفر چیزی مشترک دارند، به این

it means they have things that they can share together.

معنی است که چیزهایی دارند که می توانند با هم به اشتراک بگذارند.

But sometimes I think, Steve, sometimes it can be a bad thing

اما گاهی فکر می کنم، استیو، گاهی اوقات

if two people are very similar.

اگر دو نفر خیلی شبیه هم باشند، ممکن است چیز بدی باشد.

I don't think relationships can actually survive.

من فکر نمی کنم که روابط واقعاً بقای خود را ادامه دهند.

If two people are very similar to each other.

اگر دو نفر خیلی شبیه هم باشند .

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Yes, they often say opposites

بله، اغلب می گویند متضادها

attract is a phrase that you hear, don't you?

جذب می شوند، عبارتی است که می شنوید، نه؟

Opposites attract because I think I wouldn't like to to

مخالفان به این دلیل جذب می شوند که فکر می کنم دوست ندارم

be in a relationship with somebody that was like me.

با کسی که شبیه خودم است رابطه داشته باشم.

Maybe if I was the sort of person that was in love

شاید اگر آن جور آدمی بودم که عاشق

with myself, which I'm not.

خودم بودم، که نیستم.

And I've known people that are like that

و من افرادی را می‌شناسم که مانند آن

very narcissist think they're in love with themselves.

خودشیفته فکر می‌کنند عاشق خودشان هستند.

You can always tell these people because when you go and visit them

شما همیشه می توانید به این افراد بگویید زیرا وقتی می روید و آنها را

in their homes, they've got pictures of themselves everywhere

در خانه هایشان ملاقات می کنید، آنها همه جا عکس خودشان را دارند

and it's a little unnerving and they're always looking at themselves

و کمی ناراحت کننده است و همیشه در آینه به خودشان نگاه می کنند

in the mirror.

.

Yes, Maybe those sort of people will find it hard to find anybody

بله، شاید پیدا کردن کسی برای این دسته از افراد سخت باشد

because they basically want to marry themselves

زیرا اساساً می خواهند با خودشان ازدواج کنند

because they're in love with themselves.

زیرا عاشق خودشان هستند.

But for everybody else, then, yeah, I think I think in a relationship

اما برای بقیه، بله، فکر می‌کنم در یک رابطه

you want somebody that compliments your abilities

شما کسی را می‌خواهید که توانایی‌های شما را تعریف کند

you don't want somebody with because nobody has.

که نمی‌خواهید کسی را با او بخواهید، زیرا هیچ‌کس ندارد.

Or very few people

یا تعداد کمی از مردم

are good at everything and really good relationship.

در همه چیز خوب هستند و واقعاً رابطه خوبی دارند.

The ones that really work well are ones that complement each other.

آنهایی که واقعاً خوب کار می کنند، مکمل یکدیگر هستند.

So one partner has certain abilities and the other partner

بنابراین یک شریک توانایی های خاصی دارد و شریک دیگر

has abilities that the other one doesn't have and vice versa.

توانایی هایی دارد که دیگری ندارد و بالعکس.

So they can work as a team and they can be very successful

بنابراین آنها می توانند به عنوان یک تیم کار کنند و می توانند

in that relationship and in what they do in their lives.

در آن رابطه و کاری که در زندگی خود انجام می دهند بسیار موفق باشند.

I think that is

من فکر می‌کنم این

the ideal partnership where two people have

یک شراکت ایده‌آل است که در آن دو نفر

a lot of separate talents and abilities

استعدادها و توانایی‌های مجزای زیادی دارند

and they come together and they use those and find a way

و با هم می‌آیند و از آن‌ها استفاده می‌کنند و راهی

of using them to make the relationship and their lives successful. Yes.

برای استفاده از آنها برای موفقیت رابطه و زندگی‌شان پیدا می‌کنند. آره.

So you're talking about two people who who complement each other.

بنابراین شما در مورد دو نفر صحبت می کنید که مکمل یکدیگر هستند. یه

They sort of go together.

جورایی با هم میرن

They go together because, you know, if you go have a relationship with

آنها با هم می‌آیند، زیرا می‌دانید، اگر می‌روید با کسی رابطه برقرار کنید

somebody who has all the same abilities and attributes as you, well,

که همه توانایی‌ها و ویژگی‌های شما را دارد، خوب،

that might be difficult to

for that relationship to move forward

پیشرفت

and to be successful.

و موفقیت آن رابطه ممکن است دشوار باشد.

Because you see, you always say you always hate this other phrase, don't you?

چون می بینید همیشه می گویید همیشه از این عبارت دیگر متنفرید، نه؟

For every successful man there is a successful there is a

برای هر مرد موفقی، یک زن موفق وجود دارد،

there is a wonderful or a successful wife, forgotten the exact phrase.

یک همسر فوق العاده یا موفق وجود دارد، این عبارت دقیق را فراموش کرده اید.

Now, okay, behind every successful man is a woman or something like that.

خوب، پشت سر هر مرد موفقی یک زن یا چیزی شبیه به آن قرار دارد.

Yeah, they would say that. Yes, that's it.

بله، آنها می گویند. آره همینه.

I think the idea is if you have two people who are very similar,

من فکر می کنم ایده این است که اگر دو نفر داشته باشید که بسیار شبیه هم هستند،

they will always clash because they want exactly the same things.

آنها همیشه با هم درگیر می شوند زیرا دقیقاً چیزهای مشابهی می خواهند.

And sometimes it is better if there is a slight variation

و گاهی اوقات بهتر است که کمی تنوع وجود داشته باشد

and then and then those two things will go together

و آن دو چیز

easier.

راحت تر با هم پیش می روند.

They will get along or they will

آنها با هم کنار می آیند یا از

they will enjoy each other's company.

همراهی یکدیگر لذت خواهند برد.

They complement each other.

آنها مکمل یکدیگر هستند.

Yes, you can share interests,

بله، شما می توانید علایق مشترکی داشته باشید،

but you can't be exactly the same.

اما نمی توانید دقیقاً یکسان باشید.

I don't think it can actually work.

من فکر نمی کنم واقعا بتواند کار کند.

No, to be honest, I don't think there's a relationship.

نه، صادقانه بگویم، فکر نمی کنم رابطه ای وجود داشته باشد.

It depends. Every relationship is different.

بستگی دارد. هر رابطه ای متفاوت است.

And we we've got

و ما

different abilities and different things that we can do.

توانایی های مختلف و کارهای متفاوتی داریم که می توانیم انجام دهیم.

I mean, with this life,

منظورم این است که با این زندگی،

you know, it just I think that's what sustains a relationship.

فقط فکر می کنم این چیزی است که یک رابطه را حفظ می کند.

I mean, quite often people will meet initially

منظورم این است که اغلب مردم در ابتدا

based on maybe physical attraction, but if that relationship

بر اساس شاید جاذبه فیزیکی ملاقات می کنند، اما اگر قرار است این رابطه

is to last a long time, there's got to be more to it than that,

طولانی باشد، باید بیشتر از آن باشد،

because otherwise,

زیرا در غیر این صورت،

I mean, I often say that the good relationships, the people are

منظورم این است که اغلب می گویم که روابط خوب، مردم با

friends, aren't they?

هم دوست هستند، اینطور نیست؟

That they are best friends.

اینکه آنها بهترین دوستان هستند.

The wonderful word that I love or the phrase that I love

کلمه شگفت انگیزی که دوستش دارم یا عبارتی که دوستش دارم

is, is soul mate.

، جفت روح است.

Your soul mate.

جفت روح شما

So rather than the the physical attraction,

بنابراین به جای جذابیت فیزیکی،

maybe, maybe what lies beneath

شاید، شاید آنچه در زیر

in the person's character

شخصیت فرد نهفته است

and I know it's a bit of a cliche and lots of people talk about this

و من می دانم که کمی کلیشه ای است و بسیاری از مردم

all the time when they're looking for love.

وقتی به دنبال عشق هستند همیشه در مورد این موضوع صحبت می کنند.

So you were looking for your soul mate.

بنابراین شما به دنبال جفت روح خود بودید.

But I think that is a real thing.

اما من فکر می کنم این یک چیز واقعی است.

I do believe that there is such a thing as a soul mate,

من معتقدم که چیزی به نام جفت روح وجود دارد،

a person who you just

شخصی که شما فقط با او

get along with.

کنار می آیید.

So it might be a good friend.

بنابراین ممکن است دوست خوبی باشد.

So I would say that a good friend can also be your soul mate, just a person.

بنابراین می‌توانم بگویم که یک دوست خوب می‌تواند هم‌روح شما باشد، فقط یک شخص.

You get along with.

باهاش ​​کنار میای

Yes, but I think eventually, if you fall in love,

بله، اما من فکر می کنم در نهایت، اگر شما عاشق شوید،

that person will also be your soul mate

آن شخص هم روح شما خواهد بود

because you will share things together.

زیرا چیزهایی را با هم به اشتراک خواهید گذاشت.

You will tell each other your secrets.

شما اسرار خود را به یکدیگر خواهید گفت.

You know, the things that you feel, your inner

می دانید، چیزهایی که احساس می کنید،

thoughts, your fears.

افکار درونی و ترس هایتان.

And I think that builds the relationship over time.

و من فکر می کنم که این رابطه را در طول زمان ایجاد می کند.

As long as you can stand each other

تا زمانی که بتوانید

for the first four or five years,

چهار یا پنج سال اول همدیگر را تحمل کنید،

then you might then grow to understand each other.

آنگاه ممکن است به درک یکدیگر برسید.

So it is relationships are quite, quite difficult

بنابراین،

to find a good relationship or a loving

پیدا کردن یک رابطه خوب بسیار دشوار است یا یک

relationship might be hard to find.

رابطه عاشقانه ممکن است سخت باشد.

And of course, as you said, Steve, sometimes they are arranged as well.

و البته همونطور که گفتی استیو بعضی وقتا هم چیده میشن.

So in some cases in some cultures there are arranged relationships as well.

بنابراین در برخی موارد در برخی فرهنگ ها روابط منظمی نیز وجود دارد.

Yeah. Which which can work.

آره که می تواند کار کند.

It just it's just different cultures, isn't it?

این فقط فرهنگ های مختلف است، اینطور نیست؟

I mean, they can work very well sometimes because it depends.

منظورم این است که آنها گاهی اوقات می توانند خیلی خوب کار کنند زیرا بستگی دارد.

You see in, in our sort of Western culture,

ببینید، در نوع فرهنگ غربی ما ،

love is seen as the is the goal of a relationship.

عشق به عنوان هدف یک رابطه تلقی می شود.

It's you meet somebody and the idea is that you fall in love

این است که شما با کسی ملاقات می کنید و ایده این است که عاشق می شوید

and then everything else of that relationship then will fall out of that.

و سپس همه چیزهای دیگر آن رابطه از آن خارج می شود.

Yeah, but in other cultures, love isn't the main aim of the relationship.

بله، اما در فرهنگ های دیگر، عشق هدف اصلی رابطه نیست.

It's just two people who will get on.

فقط دو نفر هستند که سوار می شوند.

I mean, they may fall in love, but they might not have to.

منظورم این است که آنها ممکن است عاشق شوند، اما ممکن است مجبور نباشند.

You don't have to be in love with somebody to have a successful relationship.

برای داشتن یک رابطه موفق، لازم نیست عاشق کسی باشید.

And I think it depends on your culture for that.

و من فکر می کنم این به فرهنگ شما بستگی دارد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

What I was going to say then as well

آنچه در آن زمان می‌خواستم بگویم

is, is that the ways in the past ways in the past that people

این است که راه‌هایی در گذشته راه‌هایی بود که مردم

tried to find the love of their life or a person to have a relationship with.

سعی می‌کردند عشق زندگی خود یا شخصی را پیدا کنند تا با او رابطه برقرار کنند.

And also talking of arranged relationships, I was surprised

و همچنین در مورد روابط منظم صحبت کردم، از اینکه متوجه شدم زمانی که در آنجا زندگی می کردم

to find out how common it is in China when I was living there.

چقدر در چین رایج است شگفت زده شدم .

So quite often families will arrange the relationship

بنابراین اغلب خانواده ها رابطه

or the marriage between two people

یا ازدواج بین دو نفر را

not forced, but certainly

نه اجباری ترتیب می دهند، اما مطمئناً

the family will have a lot of or make a lot of decisions.

خانواده تصمیمات زیادی خواهد داشت یا تصمیمات زیادی می گیرد.

But when we are talking about two people having a relationship,

اما وقتی در مورد رابطه دو نفر صحبت می کنیم،

especially if you have a son who isn't dating anyone,

به خصوص اگر پسری دارید که با کسی قرار نمی گیرد،

they will often try to find someone for the son.

آنها اغلب سعی می کنند کسی را برای پسرشان پیدا کنند.

They will try desperately to find someone

آنها ناامیدانه تلاش خواهند کرد تا کسی را

for him to date.

برای او پیدا کنند.

But there are many ways, I suppose in the past we often

اما راه‌های زیادی وجود دارد، گمان می‌کنم در گذشته اغلب

think of the The Lonely Hearts column,

به ستون The Lonely Hearts فکر می‌کنیم،

or maybe a group of people you could get together with,

یا شاید گروهی از افرادی که می‌توانید با آنها دور هم جمع شوید

and you can talk about your interests and maybe will happen, maybe not.

و می‌توانید در مورد علایق خود صحبت کنید و شاید اتفاق بیفتد، شاید هم نه.

But of course these days we have the internet.

اما البته این روزها اینترنت داریم.

It is a place where people can can meet

این جایی است که مردم می توانند ملاقات کنند

and find love, can find that magic relationship.

و عشق را پیدا کنند، می توانند آن رابطه جادویی را پیدا کنند.

And there are many, many apps now there.

و اکنون برنامه های بسیار بسیار زیادی وجود دارد.

Steve So there are we have we have them here, don't we?

استیو پس وجود دارد که ما آنها را اینجا داریم، اینطور نیست؟

Yes, we do.

There's there's lots of

بله ما انجام میدهیم. بله

بسیاری وجود دارد،

yes, there's I mean, it's always been there's always been dating agencies.

منظورم این است که همیشه آژانس های دوستیابی وجود داشته است. هفته پیش

We've watched a carry on film

فیلمی را تماشا کردیم

the other the other week which is probably made in the 1960s.

که احتمالاً در دهه 1960 ساخته شده است.

I mean there were always there's always been organisations around

منظورم این است که همیشه سازمان‌هایی در اطراف وجود داشته‌اند

that will help people find love because that's essentially what

که به مردم کمک می‌کنند عشق پیدا کنند، زیرا اساساً این چیزی است که

in most cultures, what people

در بیشتر فرهنگ‌ها، چیزی که مردم

don't know about most culture has been in a lot of cultures.

درباره بیشتر فرهنگ‌ها نمی‌دانند، در بسیاری از فرهنگ‌ها بوده است.

People are are looking for love

مردم به دنبال عشق هستند

and although as I've said, it's

و اگرچه همانطور که گفتم،

not necessarily a requirement for a successful relationship

لزوماً برای یک رابطه موفق الزامی نیست،

at all, but it's that's generally in the western world

اما به طور کلی در دنیای غرب

of a lot of countries, that's what we we look for.

بسیاری از کشورها، این چیزی است که ما به دنبال آن هستیم.

I'm talking about nowadays what we do.

من در مورد کارهایی که امروزه انجام می دهیم صحبت می کنم.

So here we have dating apps applications on your phone, you put your details in

بنابراین در اینجا ما برنامه های برنامه های دوستیابی را روی تلفن شما داریم، شما مشخصات خود را در آن قرار می دهید

and hopefully the other person or someone will find you and go,

و امیدوارم شخص یا شخصی شما را پیدا کند و برود،

well I quite like the look of of him.

خوب من ظاهر او را کاملاً دوست دارم.

He only Yeah.

او فقط آره

who is not very old either.

که سنش هم زیاد نیست

Is not is not, is not 90.

نیست، نیست، 90 نیست.

That's good.

این خوب است.

That's always a good a good sign.

این همیشه یک نشانه خوب است.

But does he have a car.

اما آیا او ماشین دارد؟

he does. He has a car.

او انجام می دهد. او ماشین دارد.

well there you go.

خوب شما بروید

Quite often. Yes.

اغلب. آره.

And that is

و این سوالی بود که

a I was asking about what is an arranged marriage.

من در مورد ازدواج ترتیب داده شده می پرسیدم.

What we mean by an arranged marriage is that

منظور ما از ازدواج توافقی این است که

usually the parents

معمولاً والدین

of the two people that come,

دو نفری که می آیند،

you know, the parents have got son or daughter and they might know

می دانید، والدین پسر یا دختری دارند و ممکن است

other parents and they arrange

والدین دیگری را بشناسند و ترتیب

for the two people to meet.

ملاقات این دو نفر را بدهند.

And if they get on, they may get married.

و اگر ادامه دهند ممکن است ازدواج کنند.

And that is common in a lot of cultures.

و این در بسیاری از فرهنگ ها رایج است.

And it works

و

or has worked for hundreds or thousands of years.

صدها یا هزاران سال کار می کند یا کار می کند.

I don't know all the details, but often that and quite often

من همه جزئیات را نمی دانم، اما اغلب این و اغلب اوقات

a dowry is given, isn't it? Mr.

مهریه داده می شود، اینطور نیست؟ آقای

Duncan Yes.

دانکن بله.

So sums of money are exchanged.

بنابراین مبالغی مبادله می شود.

Well, I think that between the families, yes, that

خوب، من فکر می کنم که بین خانواده ها، بله، این

that's that's something that does definitely happen.

چیزی است که قطعاً اتفاق می افتد.

And in some cultures with

و در برخی فرهنگ‌ها با

with some sort of arrangement, it's almost almost in some some cultures,

نوعی ترتیب، تقریباً در برخی فرهنگ‌ها وجود دارد،

I think it's almost a business arrangement.

من فکر می‌کنم این تقریباً یک ترتیب تجاری است.

It's very similar to what used to happen with royalty as well.

این بسیار شبیه به چیزی است که قبلاً در مورد سلطنتی نیز اتفاق می افتاد.

With royalty, quite often the son or daughter would

با حق امتیاز، معمولاً پسر یا دختر

it would be arranged for two

برای دو

children, not not related, of course,

فرزند ترتیب داده می شود که البته نه با هم مرتبط نیستند،

but but from different countries to actually get married later in life.

بلکه از کشورهای مختلف هستند تا واقعاً در آینده ازدواج کنند.

Even if there were children.

حتی اگر بچه ها بودند.

Sometimes it was arranged that those those children,

گاهی قرار می شد که آن بچه ها

as they grew up, would eventually marry each other.

وقتی بزرگ شدند بالاخره با هم ازدواج کنند.

And it was a form of bonding or bringing countries together.

و این نوعی پیوند یا گرد هم آوردن کشورها بود.

And it was it was a very strange time when that used to happen.

و زمان بسیار عجیبی بود که این اتفاق می افتاد.

But it does happen.

اما این اتفاق می افتد.

And sometimes love can just arrive on your doorstep

و گاهی اوقات عشق می تواند به آستان شما برسد،

as if by magic is if as if it's somehow faked as well.

گویی با جادو، گویی به نوعی جعلی است.

Yes. And Christina says, I married the person I chose and it went wrong.

آره. و کریستینا می گوید، من با فردی که انتخاب کرده بودم ازدواج کردم و اشتباه شد. به

So arranged or not, you never know.

این ترتیب یا نه، هرگز نمی دانید.

That's true.

درست است.

You just it. Yeah. If.

شما فقط آن را. آره اگر

Yeah, that said it depends.

آره گفت بستگی داره

Yeah.

You find somebody yourself and I mean the divorce

آره

شما خودتان کسی را پیدا می کنید و منظورم این است که

rate is, is very high in this country

نرخ طلاق در این کشور بسیار بالا است،

as it is in a lot of countries where you are allowed to get divorced.

همانطور که در بسیاری از کشورهایی که اجازه طلاق در آن ها را دارید.

I think it's something like I can't remember how many marriages survived.

فکر می‌کنم چیزی شبیه به این است که یادم نمی‌آید چند ازدواج زنده مانده است. فکر

I don't think even half of them survive now.

نمی کنم الان حتی نیمی از آنها زنده بمانند.

Well, I don't know what the figures are. No.

خوب، من نمی دانم چه ارقامی هستند. نه.

So that's obvious.

پس این واضح است.

But I think it's it might even be

اما من فکر می کنم حتی ممکن است

more than half marriages don't survive.

بیش از نیمی از ازدواج ها زنده نمانند.

Okay.

And of course, it's very expensive to get married.

باشه.

و البته، ازدواج بسیار گران است .

So if you are expecting certain things from your partner

بنابراین اگر وقتی ازدواج می کنید از شریک زندگی خود انتظار چیزهای خاصی دارید

when you get married and those things don't happen,

و آن چیزها اتفاق نمی افتد،

that partner doesn't turn out to be that way, then,

آن شریک به این شکل نیست، پس

you know,

you might get divorced because people get divorced for all sorts of reasons.

می دانید،

ممکن است طلاق بگیرید زیرا افراد برای همه نوع طلاق می گیرند. از دلایل

We're not really talking about divorce, but no.

ما واقعاً در مورد طلاق صحبت نمی کنیم، اما نه.

Yeah, it's and you spoke about dating apps.

بله، و شما در مورد برنامه های دوستیابی صحبت کردید.

Yeah, people use dating apps quite commonly.

بله، مردم معمولاً از برنامه های دوستیابی استفاده می کنند.

And but those apps, they're not necessarily always for just

و اما این برنامه ها، لزوماً همیشه فقط برای

a long term relationship.

یک رابطه طولانی مدت نیستند.

Of course, a lot of those apps are typically designed well just for maybe

البته، بسیاری از این برنامه‌ها معمولاً فقط برای

meeting for one night and having having a night of passion or something like that.

ملاقات یک شبه و داشتن یک شب پرشور یا چیزی شبیه به آن به خوبی طراحی شده‌اند.

So so dating apps and that is really what I was trying

بنابراین، برنامه های دوستیابی و این واقعاً همان چیزی است که من سعی کردم

to get to the point of about 5 minutes ago.

حدود 5 دقیقه پیش به آن نقطه برسم.

These days, there are many ways of meeting people

این روزها، راه‌های زیادی برای ملاقات سریع افراد

very quickly and certain types of dating app.

و انواع خاصی از اپلیکیشن‌های دوستیابی وجود دارد.

We often think here in this country

ما اغلب فکر می‌کنیم اینجا در این کشور،

I suppose the most popular one here in this country is one called Tinder,

گمان می‌کنم محبوب‌ترین مورد اینجا در این کشور یکی به نام Tinder است،

and that is

و اینجاست

where you can literally go through hundreds and hundreds of people.

که به معنای واقعی کلمه می‌توان از صدها و صدها نفر عبور کرد.

So I've heard.

بنابراین من شنیده ام.

So I've heard.

بنابراین من شنیده ام.

I hope you've just heard Mr. Duncan.

امیدوارم به تازگی آقای دانکن را شنیده باشید.

People have told me this.

مردم این را به من گفته اند.

I don't know from experience, but apparently you can just go through

من از تجربه نمی‌دانم، اما ظاهراً شما فقط می‌توانید این کار را انجام دهید

and I think you swipe

و فکر می‌کنم

you swipe right if you like them.

اگر آن‌ها را دوست دارید به سمت راست بکشید.

And I think you swipe left.

و فکر کنم به سمت چپ بکشی

If you don't, I'm not sure how it works because I've never used it.

اگر این کار را نکنید، من مطمئن نیستم که چگونه کار می کند زیرا من هرگز از آن استفاده نکرده ام.

You see, I don't need to know about a lot about swiping left and right,

ببینید، من نیازی به دانستن چیزهای زیادی در مورد کشیدن انگشت به چپ و راست ندارم،

but I don't know which you've which though I don't know if,

اما نمی‌دانم شما کدام را دارید، هرچند نمی‌دانم

if swiping left is rejecting or swiping right, I'm

اگر کشیدن به چپ رد است یا کشیدن به راست، من

not going to even know anything about that. Mr.

حتی قرار نیست چیزی در مورد آن بداند آقای

Lane Well, I don't either, but you know about the swiping bit.

لین خب، من هم نمی دانم، اما شما در مورد بیت کشیدن می دانید.

Well, everyone swipes.

خوب، همه سوایپ می کنند.

Some people spend all day swiping on their computer.

برخی از افراد تمام روز را صرف کشیدن انگشت روی رایانه خود می کنند.

Sometimes people swipe their partners don't like.

گاهی اوقات افراد با کشیدن انگشت شریک خود را دوست ندارند.

Yeah, Christina says makes a point.

آره، کریستینا می گوید یک نکته را بیان می کند.

Hey, the kings and queens would often marry by arrangement.

هی، پادشاهان و ملکه ها اغلب با هماهنگی ازدواج می کنند.

Yes, of course they would. Yes, they would.

بله، البته آنها این کار را خواهند کرد. بله، آنها خواهند بود.

Because

زیرا

sometimes it's more about

گاهی اوقات بیشتر به

just the individuals.

افراد مربوط می شود.

It's about the families.

مربوط به خانواده هاست

Yes. The priority is is the family. Yes.

آره. اولویت خانواده است آره.

And in those situations with royalty, it was often the bloodline as well.

و در آن موقعیت‌های سلطنتی، غالباً هم خط خونی بود.

So the bloodline, you can go in a certain direction.

بنابراین خط خونی، شما می توانید در یک جهت خاص بروید.

And I think it did happen in the past where people who were

و فکر می‌کنم در گذشته این اتفاق افتاده است که افرادی که با هم بودند،

I wouldn't say they were closely related,

نمی‌توانم بگویم که با هم فامیل نزدیک بودند،

but they were certainly related in certain ways,

اما مطمئناً از راه‌های خاصی با هم مرتبط بودند ، در

would actually get married in royal circles or royal situation.

واقع در محافل سلطنتی یا موقعیت سلطنتی ازدواج می‌کردند.

And that's the reason why some some members of the royal family,

و به همین دلیل است که برخی از اعضای خانواده سلطنتی،

maybe in this country, I'm not sure why they look a bit strange.

شاید در این کشور، مطمئن نیستم که چرا کمی عجیب به نظر می رسند.

So, yeah, you see, left is rejection, I think according to Christina.

بنابراین، بله، می بینید، به گفته کریستینا، من فکر می کنم، چپ رد است.

So left that way is rejection.

پس رها شدن از این راه رد است.

And if you go that way, it means, Ooh,

و اگر به این سمت بروید، به این معنی است که، اوه،

Well, we'd like to know more about your experiences.

خوب، ما دوست داریم در مورد تجربیات شما بیشتر بدانیم.

Christina Yeah, because it's a very, it's a very

کریستینا آره، چون این یک

sort of new concept of involvement in you.

مفهوم بسیار جدید از مشارکت در شماست.

But I mean, I've got lots of friends.

اما منظورم این است که من دوستان زیادی دارم.

And Nick Trump says, Well, of course you wouldn't know anything about Tinder.

و نیک ترامپ می‌گوید: خب، مطمئناً شما چیزی در مورد Tinder نمی‌دانید. آن

What about the other one?

دیگری چطور؟

I think I know which one you're talking about.

فکر کنم میدونم کدوم رو میگی

I know what you're too. Are you talking about Grinder?

منم میدونم تو چی هستی در مورد گریندر صحبت می کنید؟

I think you probably are if you you know what?

من فکر می کنم شما احتمالا اگر می دانید چیست؟

I'm. I could get very offended by that.

من هستم. من ممکن است از این موضوع خیلی آزرده شوم.

I could get very offended and walk out of the studio

من ممکن است خیلی آزرده شوم و از استودیو بیرون بروم

and go somewhere and have a cry.

و به جایی بروم و گریه کنم.

But I'm not going to. But I know what you mean, though. Yes.

اما من قصد ندارم. اما می دانم منظور شما چیست. آره.

Yes, there are.

بله، وجود دارد.

There are there are dating apps for everyone.

برنامه های دوستیابی برای همه وجود دارد.

Yes, whatever.

بله، هر چه باشد.

But, you know, everybody seems to be going on these.

اما، می دانید، به نظر می رسد که همه به این کار ادامه می دهند.

I mean, even MVP's.

یعنی حتی MVP.

I mean, you might have read in the news this week that

منظورم این است که شاید در اخبار این هفته خوانده باشید که فکر می‌کنم

I think at least two MPs

حداقل دو نماینده مجلس

have been Well, they were they were sort of okay.

خوب بوده‌اند، اگر حالشان خوب بود.

You know, it's just one was just what is it?

میدونی، فقط یکی بود فقط چیه؟

Just one?

فقط یکی؟

One MP was going on to a certain website and you know what happens?

یکی از نمایندگان مجلس به وب سایت خاصی می رفت و می دانید چه اتفاقی می افتد؟

You get very carried away.

خیلی گیج میشی

Sometimes you get very excited because you think the other person likes you and.

گاهی اوقات خیلی هیجان زده می شوید زیرا فکر می کنید طرف مقابل شما را دوست دارد و.

Then you start doing things that you probably shouldn't,

سپس شروع به انجام کارهایی می کنید که احتمالاً نباید انجام دهید،

like sending photographs of yourself.

مانند ارسال عکس از خودتان.

So sometimes in, in certain positions

بنابراین گاهی در موقعیت‌های خاصی

and, and then that person realises that you are well known,

و بعد آن شخص متوجه می‌شود که شما شناخته شده‌اید

or maybe you are a member of parliament and then they, they try to blackmail you.

یا شاید نماینده مجلس هستید و بعد آنها سعی می‌کنند از شما سیاه‌نمایی کنند.

So this one man decides to do that,

بنابراین این یک نفر تصمیم می گیرد این کار را انجام دهد

and then the other person decided to start blackmailing him with information

و سپس شخص دیگر تصمیم گرفت با اطلاعاتی

about other members of Parliament in this country.

درباره سایر اعضای پارلمان در این کشور شروع به باج گیری از او کند.

So this has been a big scandal, hasn't it, this, this week?

پس این یک رسوایی بزرگ بوده است، اینطور نیست، این هفته؟

Yes, it's been on the news

بله، در اخبار منتشر شده است

and MPs are getting themselves into trouble, one in particular.

و نمایندگان مجلس خودشان را به دردسر می اندازند، به ویژه یکی.

But of course, we're all human.

اما مسلماً همه ما انسان هستیم.

At the end of the day.

در پایان روز.

And it was they were sort of what I mean, what people do in their private lives

و آن‌ها به نوعی منظور من بودند، کاری که مردم در زندگی خصوصی‌شان انجام می‌دهند

is their own affair, really, isn't it, As long as it doesn't interfere

مربوط به خودشان است، واقعاً، اینطور نیست، تا زمانی که

if that if people are public figures like MP is,

اگر مردم شخصیت‌های عمومی مانند MP هستند،

you know what people are doing that

شما دخالتی نداشته باشید. بدانید که مردم چه کاری انجام می دهند

as long as it's not affecting their job and their judgement.

تا زمانی که بر کار و قضاوت آنها تأثیری نداشته باشد.

Yes, but of course we love a sex scandal in this country. Yes.

بله، اما البته ما عاشق یک رسوایی جنسی در این کشور هستیم. آره.

And any sort of scandal, especially if it's it even involves

و هر نوع رسوایی، مخصوصاً اگر شامل یک

sort of something a little ooh, a little a little naughty maybe, But of course,

چیز کمی اوه، کمی شیطنت آمیز باشد، اما البته،

there is a serious side to that as well,

جنبه جدی آن نیز وجود دارد،

because it's about security.

زیرا در مورد امنیت است.

And this is why I remember I remember watching a very interesting documentary

و به همین دلیل به یاد می آورم که یک مستند بسیار جالب

about the the Cold War and when spies were tempted.

در مورد جنگ سرد و زمانی که جاسوسان وسوسه شدند را تماشا کردم.

But by maybe a beautiful woman

اما شاید یک زن زیبا

or a sexy lady and they would call that a honey trap,

یا یک خانم سکسی و آنها آن را تله عسل می نامند،

which I always thought was was a great yes, a honey.

که من همیشه فکر می کردم یک بله عالی است، یک عسل.

That's a good expression, a great expression.

این یک بیان خوب است، یک بیان عالی.

So something that is attractive and it's almost like it's

بنابراین چیزی که جذاب است و تقریباً شبیه این است که

almost like imagine flies or bees

مگس ها یا زنبورها را

as bees going around a pot of honey.

به عنوان زنبورهایی تصور کنید که دور یک گلدان عسل می چرخند.

It's that same sort of thing, something attractive.

این همان چیزی است، چیزی جذاب.

But of course, it can work both ways.

اما البته، می تواند به هر دو صورت کار کند.

Maybe a man could be attracted to a woman

شاید یک مرد جذب یک زن شود

and she could then blackmail him.

و بعد از آن زن بتواند او را باج بگیرد.

Of course, a man could also be attracted to a man,

البته یک مرد هم می تواند جذب یک مرد شود

and he would would have even more power over that person.

و حتی قدرت بیشتری بر آن شخص خواهد داشت.

Because not only is he having a secret relationship, he's having a relationship

زیرا نه تنها او رابطه پنهانی دارد ، بلکه

with someone of the same gender, which is still

با فردی همجنس رابطه دارد، که هنوز هم

something that people like to talk about,

مردم دوست دارند در مورد آن صحبت کنند،

because it was interesting that

زیرا جالب بود که

they were very keen to point out,

آنها بسیار مشتاق بودند به آن اشاره کنند،

and there's this MP is gay

و این نماینده مجلس است.

and he was honey

trapped, as we described on this

همانطور که در این برنامه دوستیابی به نام Grinder توضیح دادیم، همجنسگرا و او عسل به دام افتاده بود،

dating app called Grinder, but which, by the way.

اما اتفاقا.

No I haven't a Francesca, I haven't ever used a dating app.

نه من فرانچسکا ندارم، من تا به حال از برنامه دوستیابی استفاده نکرده ام.

I met Mr.

من آقای

Duncan, the old fashioned way at sex face to face

دانکن را ملاقات کردم، به روش قدیمی در رابطه جنسی چهره به چهره

in a sweaty room

در اتاقی عرق کرده

in a nightclub.

در یک کلوپ شبانه.

But yeah, but what was I talking about?

اما بله، اما من در مورد چه چیزی صحبت می کردم؟

Yes, but they are the press.

بله، اما آنها مطبوعات هستند.

Instead of just saying it was a dating app,

به جای اینکه فقط بگویند این یک برنامه دوستیابی است،

they have to describe it as a gay dating app.

باید آن را به عنوان یک برنامه دوستیابی همجنسگرایان توصیف کنند.

Well, that adds to the story.

خوب، این به داستان اضافه می کند.

So because that makes it makes it

بنابراین به این دلیل که باعث می شود به

seem more dirty somehow.

نوعی کثیف تر به نظر برسد.

well, it's.

خوب، این است.

It's more.

بیشتر است.

It's more provocative. It's more provocative.

بیشتر تحریک کننده است. بیشتر تحریک کننده است.

So in a way, it's it's actually a bit offensive

بنابراین به نوعی، این در واقع کمی توهین‌آمیز

and a bit discriminatory because they wouldn't have said

و کمی تبعیض‌آمیز است، زیرا آنها نمی‌گفتند

if it would have been a straight man, heterosexual, anyone,

اگر یک مرد مستقیم، دگرجنس‌گرا یا هر کسی بود،

they wouldn't

نمی‌گفتند

have said that he'd been on a straight dating site.

که او در یک قرار مستقیم بوده است. سایت.

They would have just said he'd been on a dating site.

آنها فقط می گفتند که او در یک سایت دوستیابی بوده است.

Yeah, but because he's gay, they have to add this.

بله، اما چون او همجنسگرا است، باید این را اضافه کنند.

A gay dating site.

یک سایت دوستیابی همجنس گرایان.

Yeah. And, yeah, there's no need to do that.

آره و، بله، نیازی به انجام این کار نیست.

It's done deliberately to make people think that somehow

این به عمد انجام شده است تا مردم فکر کنند که

he's more,

او به نوعی بیشتر از آن

you know, that somehow

that MP That must be because it's a gay dating app. Yes.

نماینده است. آره.

The implication is that he's somehow more immoral.

مفهوم این است که او به نوعی غیراخلاقی تر است.

That's it then if if he was a straight person going on a date

پس اگر او یک شخص مستقیم بود که قرار ملاقات می‌رفت

and let's face it, that's the impression that gets Steve Let's face it,

و اجازه دهید با آن روبرو شویم، این تصوری است که استیو را با آن روبرو می‌کند،

everyone is interested in those sorts of stories.

همه به این نوع داستان‌ها علاقه دارند.

Everyone even.

همه حتی

Yes, even even a little old lady sitting at home doing her knitting.

بله، حتی یک پیرزن کوچک که در خانه نشسته و مشغول بافتنی است.

Even she will be interested in that sort of story.

حتی او نیز به چنین داستانی علاقه مند خواهد شد .

Because it is it is it it's scandal.

زیرا این رسوایی است.

People like scandals, They they love it very, very much.

مردم رسوایی دوست دارند، آنها آن را بسیار بسیار دوست دارند.

I mean, our perception of Europe, this is our perception.

منظورم این است که برداشت ما از اروپا، این برداشت ماست.

The reception we get and don't know how true it is

استقبالی که از ما می شود و نمی دانیم چقدر درست است

that if if it was a French

که اگر یک

MP or an Italian MP,

نماینده فرانسوی یا ایتالیایی بود، به نظر می رسد

somehow people don't seem to be so concerned.

مردم چندان نگران نیستند. به

The general population don't seem to be as concerned

نظر نمی رسد که عموم مردم به اندازه

or as interested as we are

ما نگران یا علاقه مند باشند

if their politicians are involved or having affairs or getting ever.

که سیاستمداران آنها درگیر یا داشتن روابط یا روابط عمومی باشند.

I don't know how true that is. Please tell us. So.

نمی دانم چقدر درست است. لطفا به ما بگویید. بنابراین. می‌دانی

You know, I think I think you'll find it's just as bad.

، فکر می‌کنم فکر می‌کنم به همان اندازه بد است.

Yes, but yes, but I mean, over in

بله، اما بله، اما منظورم این است که در

England, it literally it can end careers.

انگلستان، به معنای واقعی کلمه می تواند به حرفه پایان دهد.

I mean, but I mean, it is having affairs.

منظورم این است، اما منظورم این است که این امر در حال داشتن امور است.

We're kind of drifting away from all of the point of this

ما به نوعی از همه چیز دور می شویم، این

is the fact that it isn't it isn't him that's causing the scandal.

واقعیت است که این او نیست که باعث رسوایی شده است.

The scandal is other people

رسوایی این است که با افراد دیگری

are being contacted anonymously because that one guy

به طور ناشناس تماس گرفته می شود، زیرا یکی از آنها

gave them all of this information about other members of parliament.

همه این اطلاعات را درباره سایر نمایندگان مجلس به آنها داده است.

So the real story is the fact that lots of people now are being

بنابراین، داستان واقعی این واقعیت است که بسیاری از مردم در حال حاضر حالشان

well it's it's a it's all about safety, isn't it?

خوب است، همه چیز در مورد ایمنی است، اینطور نیست؟

In security, you have to be very careful these days

در امنیت، این روزها

if you are a prominent politician

اگر یک سیاستمدار برجسته

or a well-known person or a public figure,

یا یک فرد شناخته شده یا یک شخصیت عمومی هستید، باید بسیار مراقب باشید،

then you have to be careful because there are a lot of

پس باید مراقب باشید زیرا

crazy people out there, a lot of crazy people,

افراد دیوانه زیادی آنجا هستند، افراد دیوانه زیادی ،

particularly about events that are going on at the moment.

به ویژه در مورد رویدادهایی که در حال حاضر در حال وقوع است.

And safety, of course, even even for us,

و امنیت، البته، حتی برای ما،

even for the average person

حتی برای افراد معمولی

who is a nobody like us.

که مانند ما هیچکس نیستند.

I mean, you have to be very careful who you are meeting.

منظورم این است که شما باید بسیار مراقب باشید که با چه کسی ملاقات می کنید.

If you are meeting a person, you don't you don't tell them where you live

اگر با شخصی ملاقات می کنید، به او نمی گویید کجا زندگی می کنید

and invite them around you.

و او را به اطراف خود دعوت نمی کنید.

You meet somewhere else because because you have to make sure you're safe.

شما در جای دیگری ملاقات می کنید زیرا باید از امنیت خود مطمئن شوید.

So this is the problem.

پس مشکل این است.

Dating apps are a great idea and.

برنامه های دوستیابی یک ایده عالی هستند و.

I do believe they can work.

من معتقدم که آنها می توانند کار کنند.

But also you have to be careful what you do when you are on them

اما همچنین باید مراقب باشید که وقتی روی آنها هستید چه کاری انجام می دهید

because you might get into all sorts of trouble.

زیرا ممکن است دچار انواع مشکلات شوید.

I think so,

من فکر می کنم اینطور است،

yes. So, yes, I have.

بله. بنابراین، بله، من دارم.

We as I said, we don't really have any experience of dating apps.

همانطور که گفتم، ما واقعاً هیچ تجربه ای از برنامه های دوستیابی نداریم.

We were very lucky.

ما خیلی خوش شانس بودیم.

I mean, I mean, they worked really well.

منظورم این است که آنها واقعاً خوب کار کردند.

You didn't have mobile phones when we first met,

شما در اولین ملاقات ما تلفن همراه نداشتید،

but as I said earlier, it was in the newspapers.

اما همانطور که قبلاً گفتم در روزنامه ها بود.

Yes, newspapers.

بله روزنامه ها

you would just meet somebody at work

شما فقط با کسی در محل کار ملاقات می کردید

or you would just, maybe

یا فقط، شاید

you had a hobby and you were in a club and you met somebody that way.

یک سرگرمی داشتید و در یک باشگاه بودید و کسی را از این طریق ملاقات کردید.

Yeah. Or you went, I'm talking to if you're looking.

آره یا رفتی من دارم باهاش ​​حرف میزنم اگه نگاه میکنی

No, but I'm on about if you're looking for love.

نه، اما من در مورد اگر به دنبال عشق هستید.

Not not fate or chance, I suppose.

نه سرنوشت یا شانس، فکر می کنم.

I think if you are looking for love and there were many ways.

من فکر می کنم اگر به دنبال عشق هستید و راه های زیادی وجود داشت.

Lonely Hearts club.

باشگاه قلب های تنها.

So people would go along to a certain where lots of people were looking for love

بنابراین مردم به جایی می‌روند که افراد زیادی در جستجوی عشق بودند

and maybe they will find the right person there.

و شاید در آنجا فرد مناسب را پیدا کنند.

But it is interesting, isn't it?

اما جالب است، اینطور نیست؟

And of course it all came us.

و البته همه چیز به ما رسید.

It all came after we met. Yes.

همه چیز بعد از ملاقات ما اتفاق افتاد. آره.

We weren't smartphone.

ما گوشی هوشمند نبودیم

I mean, I you know, it would be interesting to know if people us today

منظورم این است که می‌دانید، جالب است بدانید که آیا مردم امروز ما از

use dating apps and and have found

برنامه‌های دوستیابی استفاده می‌کنند و

the love of their life in a dating app.

عشق زندگی خود را در یک برنامه دوستیابی پیدا کرده‌اند.

I have we got any nice happy stories of people meeting meeting

من هر داستان شاد خوبی از ملاقات مردم با

the love of their life I would say dating app I would say that it's rare Steve

عشق زندگی خود داریم، می توانم بگویم برنامه دوستیابی، می توانم بگویم که نادر است استیو،

I think it might be rare because of the transient nature.

فکر می کنم به دلیل ماهیت گذرا ممکن است نادر باشد.

That's a good word, by the way.

اتفاقاً کلمه خوبی است.

Transient if something is transit end, it means it's fleeting.

گذرا اگر چیزی پایان ترانزیت باشد، به این معنی است که زودگذر است.

It comes and it goes, as it were.

انگار می آید و می رود.

I probably could have

احتمالاً می توانستم از

used a better phrase to describe that person that you carry.

عبارت بهتری برای توصیف آن شخصی که شما حامله اید استفاده کنم.

It's out there now.

الان آنجاست

Yes. Patrick.

آره. پاتریک

Hello, Patrick.

سلام پاتریک

Yeah, there used to be computers

بله، قبلاً رایانه‌هایی وجود داشتند

that would yes,

که بله،

it would be dating agencies where they had computers

آژانس‌های دوستیابی بودند که رایانه داشتند

and they would you put all your details in and then there'd be all the audio.

و آنها همه جزئیات خود را در آن قرار می‌دادند و سپس همه صداها وجود داشت.

You know what you liked doing,

شما می دانید که دوست دارید چه کاری انجام دهید،

what sort of person

you were looking for, and the computer would, would match people together.

چه نوع فردی که به

دنبال آن بودید، و کامپیوتر می تواند افراد را با هم هماهنگ کند.

And the agency would say, Well, we've gone through all our list of people

و آژانس می‌گفت، خب، ما تمام لیست افراد خود را بررسی کرده‌ایم

and this person has come up as somebody you might like to meet.

و این شخص به عنوان فردی است که ممکن است دوست داشته باشید ملاقات کنید.

Yes, it was literally called computer dating, but

بله، به معنای واقعی کلمه دوستیابی رایانه ای نامیده می شد،

but you were not on the computer doing it.

اما شما روی رایانه نبودید و این کار را انجام می دادید.

It was just your details.

فقط مشخصات تو بود

There were there were many ways.

راه های زیادی وجود داشت.

But these days, I think maybe maybe it's

اما این روزها، فکر می کنم شاید

too easy to meet other people these days.

این روزها ملاقات با افراد دیگر خیلی آسان باشد.

Steve.

Maybe all of the fun has gone out of dating or trying to find someone.

استیو

شاید تمام لذت از دوستیابی یا تلاش برای پیدا کردن کسی خارج شده باشد.

Maybe that's one of the bad sides.

شاید این یکی از جنبه های بد آن باشد.

But one of the bad things about, it is the fact that maybe it's

اما یکی از چیزهای بد، این واقعیت است که شاید

too easy to find another person, perhaps.

پیدا کردن شخص دیگری بسیار آسان باشد.

So it's it's certainly, I think, very, very

بنابراین مطمئناً، من فکر می‌کنم، بسیار بسیار زیاد است،

if you just want casual sex, it's very easy to meet somebody.

اگر فقط می‌خواهید رابطه جنسی معمولی داشته باشید، ملاقات با کسی بسیار آسان است.

so I've heard I mean, I've got I've got friends

بنابراین شنیده ام که منظورم این است که دوستانی دارم

that, you know, do, do.

که، می دانید، انجام دهید، انجام دهید.

Okay.

باشه.

One friend at the moment who's always on a

یکی از دوستانی که در حال حاضر همیشه در حال

call is a dating app, but it's just a, you know.

تماس است، یک برنامه دوستیابی است، اما می دانید.

Yes. Anyway, Steve,

آره. به هر حال، استیو،

this person is probably watching and they're probably going to come round.

این شخص احتمالاً دارد تماشا می‌کند و احتمالاً می‌رود.

I mean, I'm not saying who they are.

منظورم این است که نمی گویم آنها چه کسانی هستند.

I think. I guess

من فکر می کنم. من حدس می زنم

because there are risks associated with that.

زیرا خطراتی در ارتباط با آن وجود دارد.

Of course you might end up at a genital urinary clinic fairly quickly.

البته ممکن است خیلی سریع به کلینیک ادراری دستگاه تناسلی برسید.

Well, but the thing is, I mean dating apps

خوب، اما موضوع این است که منظورم این است که برنامه های دوستیابی

now are being used by people of all ages.

اکنون توسط افراد در هر سنی استفاده می شود.

We imagine

ما تصور می کنیم

that dating apps are just being used by young people, but they're not.

که برنامه های دوستیابی فقط توسط جوانان استفاده می شود، اما اینطور نیست.

Now it's the opposite.

حالا برعکس است.

They're being used very much by maybe people who have been

شاید افرادی که

in a relationship with a long time and now they've got divorced

مدت زیادی با هم رابطه داشته اند و حالا طلاق گرفته اند

and then they want to find somebody new.

و بعد می خواهند فرد جدیدی پیدا کنند، بسیار مورد استفاده قرار می گیرند.

So I think I would I would say that

بنابراین فکر می‌کنم می‌توانم بگویم که

most people that are using dating apps or those apps are over

اکثر افرادی که از برنامه‌های دوستیابی یا آن برنامه‌ها استفاده می‌کنند، سنشان بالای

a certain age, maybe over 30 or over 35 plus

سن معینی است، شاید بالای 30 یا بالای 35 سال به‌علاوه،

because young people don't need to try and find someone on a dating app

زیرا جوانان نیازی به تلاش برای یافتن شخصی در برنامه دوستیابی ندارند،

because you're young, you're you're virile

زیرا شما شما جوان هستید، شما زورمند هستید

or you're vibrant, you are attractive.

یا سرزنده هستید، شما جذاب هستید.

So I think there's less need

بنابراین من فکر می کنم نیاز کمتر

or less necessity to that.

یا ضرورت کمتری به آن وجود دارد.

But certainly as you get older and you start to look like this, you see,

اما مطمئناً وقتی بزرگتر می‌شوی و اینطور به نظر می‌رسی، می‌بینی،

if I was single now, Steve, no one would want this.

اگر من الان مجرد بودم، استیو، هیچ‌کس این را نمی‌خواست.

I would have to go on a dating app unless of course, you've got

من باید به یک برنامه دوستیابی مراجعه کنم، مگر اینکه مطمئناً شما

lots of money, in which case people would be interested.

پول زیادی داشته باشید، در این صورت مردم علاقه مند می شوند.

That's a whole different story.

این یک داستان کاملا متفاوت است.

A whole different story altogether.

یک داستان کاملا متفاوت

But I think it's an interesting topic anyway.

اما به نظر من به هر حال موضوع جالبی است.

Yes, Mr.

بله، آقای

Steve, we are talking about something else in a moment.

استیو، ما در یک لحظه در مورد چیز دیگری صحبت می کنیم .

So are we.

ما هم همینطور.

Yes, we have today's subject.

بله، موضوع امروز را داریم.

Well, I think I've told you already.

خوب، فکر می کنم قبلاً به شما گفته ام.

Well, it's connected to up and down.

خوب، به بالا و پایین وصل است.

There are many we will go through them very quickly in a few moments.

تعداد زیادی هستند که در چند لحظه به سرعت از آنها عبور خواهیم کرد.

And there are many ways of describing up and down.

و راه های زیادی برای توصیف بالا و پایین وجود دارد.

You might say also that in life, well,

همچنین ممکن است بگویید که در زندگی، خوب،

maybe there are lots of ups and downs that we can experience as well.

شاید فراز و نشیب های زیادی وجود داشته باشد که بتوانیم آنها را نیز تجربه کنیم.

So I suppose we can look at those things

بنابراین فکر می‌کنم که می‌توانیم به آن چیزها نگاه کنیم

and we will look at the ways in which

و راه‌هایی را بررسی خواهیم کرد که در اینجا

up and down can be used used

می‌توان از بالا و پایین استفاده کرد

here.

.

There he was, Mr.

او آنجا بود، آقای

Steve doing his lovely low.

استیو کم کاری دوست داشتنی خود را انجام می داد.

It is an interesting day today.

امروز روز جالبی است.

We've had a lot of wind over the past 24 hours and it has nothing to do with Mr.

ما در 24 ساعت گذشته باد زیادی داشتیم و ربطی به

Steve's stomach.

معده آقای استیو نداشت.

I can safely say.

با خیال راحت می توانم بگویم.

By the way, Mr.

به هر حال، آقای

Steve is here for those who are worried.

استیو اینجا برای کسانی است که نگران هستند.

Yes, he is still with us in the studio

بله، او هنوز در استودیو با ما است

as we talk about another subject connected to the English language,

زیرا ما در مورد موضوع دیگری که به زبان انگلیسی مرتبط است صحبت می کنیم،

because that is the reason why we are here.

زیرا دلیل حضور ما در اینجاست.

When you think about it, Steve,

وقتی به آن فکر می کنی، استیو،

I hear to talk about the English language with myself, Mr.

می شنوم که در مورد زبان انگلیسی با خودم، آقای

Duncan, and also my lovely special

دانکن، و همچنین مهمان ویژه دوست داشتنی ام

guest who is Mr.

که آقای

Owns me

صاحب من است

and he is

و او

how lovely.

چقدر دوست داشتنی است، صحبت می کنم.

The live chat, by the way, was was quite busy today.

اتفاقاً چت زنده امروز بسیار شلوغ بود.

It was while we were talking about, you know, relationships. So.

این در حالی بود که ما در مورد روابط صحبت می کردیم. بنابراین.

Yeah, exactly. Yes.

بله دقیقا. آره.

A nick Trump says what a seamless transition from

یک نیک ترامپ می گوید که چه گذار بی وقفه ای از

from casual sex to ups and downs. Yes.

رابطه جنسی معمولی به فراز و نشیب است. آره.

As it were they

همانطور که آنها بودند

Well, everything has its ups and downs

خوب، هر چیزی بالا و پایین دارد

and sometimes it has its ups down, up, down, up, downs.

و گاهی اوقات بالا، پایین، پایین، بالا و پایین دارد.

by the way, we are talking about that right now.

به هر حال، ما در حال حاضر در مورد آن صحبت می کنیم.

Look, there it is now on the screen, up, down

نگاه کنید، اکنون در صفحه نمایش وجود دارد، کلمات بالا، پایین،

words, phrases, ways of looking

عبارات، روش های نگاه کردن

at those particular words and phrases as well.

به آن کلمات و عبارات خاص نیز وجود دارد.

We'll go through these quite quickly because we only have half an hour

ما خیلی سریع از طریق این موارد می گذریم زیرا فقط نیم ساعت

before we go. It's incredible.

قبل از رفتن فرصت داریم. باورنکردنیه.

I can't believe how fast today's live stream has gone, but it has gone fast.

من نمی توانم باور کنم که پخش زنده امروز با چه سرعتی پیش رفته است، اما سریع پیش رفته است.

First of all, if we talk about up Mr.

اول از همه، اگر در مورد آقای استیو صحبت می کنیم

Steve, talk about raise you raise something.

، در مورد raise you raise چیزی صحبت کنید.

The direction of something is up.

جهت چیزی بالاست.

So normally when we raise something.

بنابراین معمولاً وقتی چیزی را مطرح می کنیم.

It only goes in one direction, doesn't it?

فقط به یک جهت می رود، اینطور نیست؟ به سمت

It goes upwards.

بالا می رود.

You raise something, you heighten

شما چیزی را بلند می کنید، چیزی را بلند می کنید،

something, you erect something.

چیزی را برپا می کنید.

Also, when we're talking about direction, Steve,

همچنین، هنگامی که در مورد مسیر صحبت می کنیم، استیو،

you might go up to someone,

ممکن است به سراغ کسی بروید،

you might go up the road.

ممکن است از جاده بالا بروید.

So quite often we can use up in more than one way

بنابراین اغلب می‌توانیم

when we are talking about direction or maybe the position of something

زمانی که در مورد جهت یا موقعیت چیزی صحبت می‌کنیم

or when something is going upward, it is going up.

یا وقتی چیزی به سمت بالا می‌رود، در حال بالا رفتن است، به بیش از یک روش استفاده کنیم.

Also increase as well.

همچنین افزایش دهید.

If something is increasing, it means the quantity

اگر چیزی در حال افزایش است، به این معنی است که مقدار

or the amount is going up as well.

یا مقدار نیز افزایش می یابد. به

Raise upward.

سمت بالا بلند کنید. بالا می روی

You go up, you increase, you progress.

، زیاد می شوی، پیشرفت می کنی.

Now, I think that last one, Steve, is very interesting, the word progress,

حالا، من فکر می‌کنم آن کلمه آخر، استیو، بسیار جالب است، کلمه پیشرفت،

because how would that relates to up how how would you see that?

زیرا چه ارتباطی با شما دارد؟

Steve Progress

استیو پروگرس

yes.

بله.

If you're progressing in life, it means you, you're,

اگر در زندگی پیشرفت می کنید، به این معنی است که شما، دارید،

you're getting better. You might be getting a better job,

بهتر می شوید. ممکن است شغل بهتری پیدا کنید،

you might be going up the ladder of success,

ممکن است از نردبان موفقیت بالا بروید،

but which is often a phrase that is used.

اما این اغلب عبارتی است که استفاده می شود.

Yes.

If you are going up that if you're going up in the world.

آره.

اگر در حال بالا رفتن هستید که اگر در جهان بالا می روید.

you're going up in the world.

تو در جهان بالا می روی

Might refer to somebody who's just got a shiny new car.

ممکن است به کسی اشاره داشته باشد که به تازگی یک ماشین جدید براق دارد.

You might you might,

ممکن است،

you know, come home in a nice new Mercedes

می دانید، ممکن است با یک مرسدس بنز جدید

that is much better than your previous model.

که بسیار بهتر از مدل قبلی شما است، به خانه بیایید.

And your neighbour might say, you're going up in the world.

و همسایه شما ممکن است بگوید، شما در جهان بالا می روید.

So we often see, well, I'm trying to look at progress of all as a single word.

بنابراین ما اغلب می بینیم، خوب، من سعی می کنم به پیشرفت همه به عنوان یک کلمه نگاه کنم.

Progress is often seen as as positive, a positive word,

پیشرفت اغلب به عنوان یک کلمه مثبت، یک کلمه مثبت در نظر گرفته می شود،

even though the word itself doesn't seem to be connected to anything positive.

حتی اگر این کلمه به خودی خود به هیچ چیز مثبتی مرتبط نباشد.

So when we talk about progress or progress,

بنابراین وقتی در مورد پیشرفت یا پیشرفت صحبت می کنیم، به این

it means it is moving forward all up.

معنی است که همه چیز رو به جلو است.

And of course, the opposite is regress.

و البته عکس آن پسرفت است.

If you regress, it means you go backwards, you drop, you fall.

اگر پسرفت کردید یعنی به عقب می روید، سقوط می کنید، سقوط می کنید.

So something that's going the opposite way.

بنابراین چیزی که برعکس است.

So it is interesting to see that some words that might not appear

بنابراین جالب است که ببینید برخی از کلماتی که ممکن است به نظر

to be related to the direction of up are actually used.

مرتبط با جهت بالا نباشند در واقع استفاده می شوند.

I suppose.

Also we need to mention the prepositions of up

گمان میکنم.

همچنین لازم است حروف اضافه up

the position of something it can be up.

position of something it can be up را نیز ذکر کنیم.

So when we talk about prepositions, we are looking

بنابراین وقتی در مورد حروف اضافه صحبت می کنیم، به موقعیت چیزی نگاه می کنیم

at the position of something where it actually is

که در واقع در آن قرار دارد، بنابراین

so the word up can also be used as a preposition.

کلمه up را می توان به عنوان حرف اضافه نیز استفاده کرد.

For example, it's up in the loft.

به عنوان مثال، در زیر شیروانی است.

We are showing direction.

ما در حال نشان دادن جهت هستیم.

We are, we are showing where something is

ما هستیم، داریم نشان می‌دهیم که چیزی به

as an adverb.

عنوان قید کجاست.

Mr. Steve We can say view or view the action.

آقای استیو می توانیم بگوییم عمل را مشاهده یا مشاهده کنید .

You climb up, you stand up.

شما بالا می روید، می ایستید.

So we are showing that something is happening

بنابراین ما نشان می‌دهیم که چیزی در حال رخ دادن است

and how it is happening visually,

و چگونه به صورت بصری اتفاق می‌افتد،

also as an adjective to view something.

همچنین به عنوان یک صفت برای مشاهده چیزی.

Maybe you seeing something, viewing something

شاید شما چیزی را می بینید، چیزی را

as it occurs, maybe

همانطور که رخ می دهد مشاهده می کنید، شاید

the up elevator, maybe an elevator

آسانسور بالا، شاید آسانسوری

that only goes in one direction, it goes up.

که فقط در یک جهت می رود، بالا می رود.

So that is what that thing is used for.

بنابراین آن چیزی است که برای آن استفاده می شود.

An adjective is the quality of something.

صفت کیفیت چیزی است.

Or maybe the train train that goes up town.

یا شاید قطار قطاری که از شهر بالا می رود.

Yes. Goes in one place.

آره. یک جا می رود.

That's interesting because up it doesn't necessarily to mean

این جالب است زیرا بالا لزوماً به معنای

going up in elevation.

بالا رفتن از ارتفاع نیست.

It can it can mean a direction as well.

می تواند به معنای یک جهت نیز باشد.

The direction of travel.

جهت سفر.

That's not necessarily doesn't mean that the train is going uphill

این لزوماً به این معنا نیست که قطار در حال بالا رفتن است

or the bus is going up the street.

یا اتوبوس از خیابان بالا می رود.

Up the street.

به طرف بالای خیابان.

It doesn't necessarily refer

لزوماً اشاره نمی کند

doesn't always refer to the fact that it's literally going,

همیشه به این واقعیت اشاره نمی کند که به معنای واقعی کلمه می رود،

elevating or the street is on a hill.

بالا می رود یا خیابان روی تپه است.

It just means a particular direction.

این فقط به معنای یک جهت خاص است.

Sometimes it can refer to north as well.

گاهی می تواند به شمال نیز اشاره داشته باشد.

So up can be north because when when you

بنابراین بالا می تواند شمال باشد، زیرا وقتی

yes, it's a funny it's

بله، مفهوم خنده دار است،

concept sometimes it doesn't necessarily always mean

گاهی اوقات لزوماً همیشه به معنای

going upwards

بالا رفتن از

if going up a street, it can mean

یک خیابان نیست، می تواند به این معنی باشد که

the street is going in a particular direction towards town.

خیابان در جهت خاصی به سمت شهر می رود.

For Example Yes.

به عنوان مثال بله.

So if you're going uptown,

بنابراین اگر به سمت بالا شهر می روید، به این

it doesn't mean that you're going the town is on a hill.

معنی نیست که شهر روی یک تپه است.

It just means that you're going towards the town.

این فقط به این معنی است که شما به سمت شهر می روید.

So up can sometimes give you an indication of a direction of travel.

بنابراین بالا گاهی اوقات می تواند نشانه ای از جهت سفر به شما بدهد.

Yes, it will.

It can also signify north and south as well.

بله، خواهد شد.

همچنین می تواند به شمال و جنوب نیز اشاره کند.

So the town is north.

پس شهر شمال است.

So you would go up to town or if you were travelling in a southern

بنابراین به شهر بالا می رفتید یا اگر در مسیر جنوبی سفر می کردید

direction, you would go down to the town or down

به شهر پایین می رفتید یا

to a certain part of the country.

به قسمت خاصی از کشور پایین می رفتید.

Here's another one. Yeah.

اینم یکی دیگه آره

So if you live I mean, I have to move on.

بنابراین اگر زندگی می کنید یعنی باید ادامه دهم.

Steve I was just going to say sometime we used to say that a lot, you know,

استیو من فقط می خواستم بگویم گاهی اوقات ما این را زیاد می گفتیم، می دانی،

let's, let's go to town, let's go uptown.

بیا، بیا به شهر برویم، بیا بریم بالای شهر.

Does it mean that the town is on a hill?

یعنی شهر روی تپه است؟

It just means you're going in the direction of the town. Yes.

فقط به این معنی است که شما به سمت شهر می روید. آره.

So as an adjective, the view,

بنابراین به عنوان یک صفت، دیدگاه،

maybe an informed person,

شاید یک فرد آگاه،

a person who is knowledgeable about current events, we can say

یک فرد آگاه در مورد رویدادهای جاری، می توان گفت

that they are up with the trends or up with what is fashionable.

که آنها با روندها و یا با آنچه مد است بالا هستند.

So you can be up as a person who is up to date.

بنابراین شما می توانید به عنوان یک فرد به روز باشید.

You know what is happening around you.

شما می دانید که در اطراف شما چه اتفاقی می افتد.

You are a person who is knowledgeable about current things or current

شما فردی هستید که در مورد مسائل جاری یا

developments, especially news items and things like that.

تحولات جاری، به ویژه اخبار و مواردی از این قبیل آگاه هستید.

We also have some the phrases, Mr.

ما همچنین برخی از عبارات را داریم، آقای

Steve and you might recognise of these

استیو و شما ممکن است این عبارات را تشخیص دهید

to be up on your look.

تا در ظاهر شما ظاهر شوند.

You can be up on your left.

شما می توانید در سمت چپ خود باشید.

You Yes, or you can be down on you look,

شما بله، یا می توانید از نظر ظاهری ناامید باشید،

but yes, you could be up when you look.

اما بله، وقتی نگاه می کنید می توانید بالا باشید.

Yes, yes.

بله بله.

Christina says up north. Yes.

کریستینا می گوید به سمت شمال. آره.

Because if you think of the globe where you are on the globe,

زیرا اگر در جایی که روی کره زمین هستید به کره زمین فکر کنید،

North is is going like you're going up, isn't it.

شمال مثل شما در حال بالا رفتن است، اینطور نیست.

I mean

منظورم

it north,

شمال است،

the North Pole from where we are, seems like it is going up.

قطب شمال از جایی که ما هستیم، به نظر می رسد که دارد بالا می رود.

So that's why that expression is often used.

بنابراین به همین دلیل است که اغلب از آن عبارت استفاده می شود.

Obviously it isn't.

بدیهی است که نیست.

It isn't going up that because there's no such thing

بالا نمی رود زیرا

really as up or down on a global planetary scale.

در مقیاس سیاره ای جهانی واقعاً چیزی به نام بالا یا پایین وجود ندارد.

But if you if you were to look at a globe,

اما اگر بخواهید به یک کره زمین نگاه کنید، در

you've got a globe somewhere, you could see where England is north.

جایی یک کره دارید، می توانید ببینید که انگلستان در شمال کجاست. به

It looks like it looks like you're climbing up to the up to the North Pole.

نظر می رسد که شما در حال بالا رفتن از قطب شمال هستید.

But of course, in reality you're not.

اما البته، در واقعیت شما اینطور نیستید.

But it seems like it is.

اما انگار هست.

Well, north is up.

خب شمال بالاست

Yes, but it's not really, is it?

بله، اما واقعا اینطور نیست، درست است؟

Because you're not having

چون

to physically go uphill to get to the North Pole? No.

برای رسیدن به قطب شمال مجبور نیستید از نظر فیزیکی سربالایی بروید؟ نه.

But the direction in relation to the other thing is, is upward

اما جهت در رابطه با چیز دیگر این است که به سمت بالا است، به

it's upwards, which of course I don't get was because that's how we

سمت بالا است، که البته من متوجه نمی‌شوم زیرا ما اینگونه

we look at the world.

به جهان نگاه می‌کنیم.

We think the South Pole is going down to it.

ما فکر می کنیم که قطب جنوب به سمت آن پایین می رود.

But of course we're not ready because the gravity is holding us all equally own.

اما مطمئناً ما آماده نیستیم زیرا جاذبه همه ما را به یک اندازه نگه می دارد.

But it seems like that just from the point of view of looking at maps and globes.

اما فقط از نقطه نظر نگاه کردن به نقشه ها و کره ها اینطور به نظر می رسد.

But if you you know what is up and down in the universe, where is it?

اما اگر می دانید چه چیزی در جهان بالا و پایین است، کجاست؟

Where is up, really?

واقعا کجاست؟

I mean, just in relation to where we are, we we think north is up

منظورم این است که فقط در رابطه با جایی که هستیم، فکر می‌کنیم شمال بالا است،

because that's the only way we can get our bearings.

زیرا این تنها راهی است که می‌توانیم شرایط خود را به دست آوریم.

Yeah, but of course, if you were to think of the solar system

بله، اما مسلماً، اگر به منظومه شمسی

and the and the universe,

و جهان و جهان فکر کنید،

there is really no up or down.

واقعاً هیچ بالا و پایینی وجود ندارد.

A thing is up in the air.

چیزی در هوا است.

Something that is undecided.

چیزی که بلاتکلیف است.

Maybe you haven't come to a decision yet or a conclusion about something.

شاید هنوز در مورد چیزی به تصمیم یا نتیجه ای نرسیده اید.

An undecided thing.

یک چیز بلاتکلیف

So are you laughing, Mr. Duncan?

پس می خندی آقای دانکن؟

Since the kids are seeing something funny?

از آنجایی که بچه ها چیز خنده داری می بینند؟

No, it really isn't.

نه، واقعاً اینطور نیست.

It isn't anything I've seen.

چیزی نیست که من دیده باشم

So says something that's up in the air.

بنابراین چیزی می گوید که در هوا است.

What might that be then?

آن وقت ممکن است چه باشد؟

Can you give me an example, Steve?

میشه یک مثال به من بزن استیو؟

it has nothing to do with the globe or the universe.

هیچ ربطی به جهان و جهان ندارد.

It's up in the air.

در هوا است.

yes.

آره.

A decision to, to.

تصمیم به، به.

I don't know.

من نمی دانم.

Two companies

دو شرکت

are deciding to merge together and somebody says, Is it going to happen?

تصمیم می گیرند با هم ادغام شوند و یکی می گوید، آیا این اتفاق می افتد؟

And the reply might be, it's up in the air.

و پاسخ ممکن است این باشد که در هوا است.

So it's undecided.

پس بلاتکلیف است.

So it's a good expression to use.

بنابراین بیان خوبی برای استفاده است.

It's up in the air.

در هوا است.

It is

این

our, our is Bill and Joan.

ماست، ما بیل و جوآن هستیم.

Are they going to get married then I it's up in the air.

آیا آنها قرار است ازدواج کنند پس من آن را در هوا.

It's undecided.

بلاتکلیف است.

Nobody knows. Only they know.

هیچکس نمیداند. فقط آنها می دانند.

No one knows at the moment.

در حال حاضر هیچ کس نمی داند.

We're going to have to wait and see.

باید منتظر بمانیم و ببینیم.

Is Mr.

آیا آقای

Duncan going to get to 2 million subscribers by Christmas?

دانکن تا کریسمس به 2 میلیون مشترک خواهد رسید؟

It's up in the air. No, I already know the answer.

در هوا است. نه، من از قبل جواب را می دانم.

We don't know.

ما نمی دانیم.

Is Mr.

Duncan going to become a millionaire on YouTube?

آیا آقای

دانکن در یوتیوب میلیونر می شود؟

and buy me an Audi A8?

و برای من آئودی A8 بخرم؟

No, no, the answer to that is no.

نه، نه، پاسخ آن منفی است.

Definitely.

قطعا.

That may not be quite so much up in the air.

این ممکن است خیلی زیاد در هوا نباشد.

well, it is. It is decided.

خوب، این است. تصمیم گرفته می شود.

Nah, we going to go to another country and meet some of our YouTube fans in June.

نه، ما قرار است در ماه ژوئن به کشور دیگری برویم و با تعدادی از طرفداران YouTube خود ملاقات کنیم.

Yeah.

آره به همین

Which is why I was asking Francesca when she was going.

دلیل بود که از فرانچسکا می پرسیدم کی می رود.

It's a little up in the air.

کمی در هوا است.

Yeah, I think it is.

آره فکر کنم همینطوره

And in fact, it's very up in the air because we've made no plans whatsoever.

و در واقع، این موضوع بسیار در هواست زیرا ما هیچ برنامه ای نکشیده ایم.

So you might say that a thing that is undecided

بنابراین ممکن است بگویید که چیزی که بلاتکلیف است

is up in the air to look up to someone.

برای نگاه کردن به کسی در هوا است.

I'm sure in life we all have someone we look up to,

من مطمئن هستم که در زندگی همه ما کسی را داریم که به او نگاه می کنیم،

a person we admire and respect.

شخصی که او را تحسین می کنیم و به او احترام می گذاریم.

So maybe there is a person in your life, Steve, or even your life out there

بنابراین ممکن است فردی در زندگی شما وجود داشته باشد، استیو، یا حتی زندگی شما

who who you look up to.

که به او نگاه می کنید.

Maybe a parent, maybe a relative

شاید یکی از والدین، شاید یکی از اقوام

or friend or maybe a famous person.

یا دوستان یا شاید یک فرد مشهور.

You might look up to that person you admire,

ممکن است به فردی که تحسینش می کنید نگاه کنید، به

you respect that person.

آن شخص احترام می گذارید.

Who do you look up to? Do?

دنبال کی می گردید؟ انجام دادن؟

Look up to Mr.

Duncan as as a as an English teacher.

به عنوان یک معلم انگلیسی به آقای دانکن نگاه کنید.

Hopefully you would

امیدوارم که شما

you certainly don't have to look up to me.

مطمئناً مجبور نباشید به من نگاه کنید.

But yes, people that you admire, people that you respect, people

اما بله، افرادی که آنها را تحسین می کنید، افرادی که به آنها احترام می گذارید، افرادی

that you want to learn from, or maybe people that you want to aspire

که می خواهید از آنها بیاموزید، یا شاید افرادی که می خواهید آرزو داشته باشید که

to being yourself, you look up to them.

خودتان باشید، به آنها نگاه می کنید.

I mean,

منظورم این است که

typically you you know, you'd probably look up to a doctor, wouldn't you?

معمولاً می دانید، احتمالاً باید به دکتر مراجعه کنید، اینطور نیست؟

You would see a doctor as a very learned person or a professor,

شما یک دکتر را به عنوان یک فرد بسیار دانشمند یا یک استاد می بینید

and you would look up to them as somebody to respect somebody

و از آنها به عنوان فردی برای احترام به کسی

that you wish to be like them. Maybe.

که می خواهید مانند آنها باشید نگاه می کنید. شاید.

Or if the doctor is a gynaecologist, he might look up to you.

یا اگر پزشک متخصص زنان باشد، ممکن است به شما نگاه کند.

that sounds like a joke.

که شبیه یک شوخی به نظر می رسد

That that that test might tell

که آن تست ممکن است به

you might be on the up. Mr.

شما بگوید ممکن است در حال بالا بودن باشد. آقای

Steve, If You are on the up,

استیو، اگر شما در حال صعود هستید،

which I'm not, by the way.

اتفاقاً من نیستم.

I am definitely not on the You're on Mr.

من قطعاً در «You're on Mr. Duncan» نیستم.

Duncan you are on the up

people want be associated with people who are on the up.

So we have to say that you are because we want people to associate with you Mr.

بنابراین ما باید بگوییم که شما به این دلیل هستید که ما می خواهیم مردم با شما ارتباط برقرار کنند، آقای

Duncan even though not he's on the up, she's on the up.

دانکن، حتی اگر او در بالا نیست، او در بالا است.

You say that about somebody, it means their life is moving

شما این را در مورد کسی می گویید، به این معنی است که زندگی آنها رو به

forward, they're maybe getting promotions at work,

جلو است، آنها ممکن است در محل کار خود ترفیع بگیرند،

maybe getting a big pay rise, they're going to get a nice position

شاید افزایش حقوق زیادی دریافت کنند، آنها به عنوان مدیر یک موقعیت خوب

on the board as a director or something like that.

در هیئت مدیره کسب کنند یا چیزی شبیه به این.

So one's fortune is growing.

بنابراین ثروت فرد در حال افزایش است.

So when we talk about fortune, we don't just mean money.

بنابراین وقتی از ثروت صحبت می کنیم، منظور ما فقط پول نیست.

We mean their their outlook on life.

منظور ما نگرش آنها به زندگی است.

Maybe things are getting better in their life.

شاید اوضاع در زندگی آنها بهتر شود.

They are slowly improving their situation in life.

آنها به آرامی در حال بهبود وضعیت خود در زندگی هستند.

One's fortune is you're on the up.

ثروت یکی این است که شما در حال صعود هستید.

Lots of people like you.

افراد زیادی مثل شما.

You've done a good job at work, you've got respect

شما در محل کارتان کار خوبی انجام داده اید، مورد احترام قرار گرفته اید

and the bosses want to promote you

و رؤسا می خواهند شما را ارتقا دهند

and or you people might say, Well, that person's going far as well.

و یا ممکن است شما بگویید، خوب، آن شخص هم خیلی جلو می رود.

It's similar sort of expression to be on your uppers now.

این یک نوع بیان مشابه است که در حال حاضر روی قسمت بالایی شما باشد.

That's me.

منم.

That's definitely me.

این قطعا من هستم.

If I had to use a phrase that that describes me, that's the one to be on.

اگر مجبور شدم از عبارتی استفاده کنم که من را توصیف کند، این همان عبارتی است که باید استفاده کنم. به نظر می

Your appears to be in a situation

رسد شما در موقعیتی هستید

where are broke or penniless or you don't have much money,

که از کار افتاده یا بی پول هستید یا پول زیادی ندارید،

but you are on your uppers.

اما در سطح بالایی هستید.

So imagine someone lying on their back with, their their legs in the air,

بنابراین تصور کنید که شخصی به پشت دراز کشیده، پاهایش در هوا است،

or maybe an animal lying on its back with its legs

یا شاید حیوانی به پشت دراز کشیده و پاهایش را به سمت

sticking up.

بالا چسبیده است.

You are on your uppers, you are flat

تو روی بالات هستی، تخت

broke, you are completely ruined.

شکسته ای، کاملاً خراب شده ای.

You are on your uppers.

شما در بالای خود هستید.

It doesn't mean it's necessarily the end.

این بدان معنا نیست که لزوماً پایان است.

No, it can mean that it could be temporary.

نه، می تواند به این معنی باشد که می تواند موقتی باشد.

Yes. Tatiana saying, What's wrong, Mr.

آره. تاتیانا می‌گوید، چه اشکالی دارد، آقای

Duncan saying you've got a naughty mind.

دانکن می‌گوید تو ذهن بدی داری. نمی‌دانم به

I don't know what that was referring to, but never mind to be on Europe is. Yes.

چه چیزی اشاره می‌کرد، اما مهم نیست که در اروپا باشم. آره.

To be broke, penniless.

شکسته شدن، بی پول بودن

you're not on the up,

شما

as in the previous expression.

مانند عبارت قبلی در بالا نیستید.

Here's another one, Steve, if you want to maybe run a car.

این یکی دیگر است، استیو، اگر می خواهید شاید ماشینی را اداره کنید.

So is right up your street.

همینطور درست بالای خیابان شما.

Steve, you have to upkeep that particular thing, the upkeep.

استیو، تو باید آن چیز خاص را حفظ کنی .

So the upkeep can be how much it costs or how much money

بنابراین تعمیر و نگهداری می تواند هزینه یا مقدار پولی باشد که

you need to keep something in good repair

شما برای تعمیر خوب

or to keep it in a good state or condition.

یا نگهداری آن در وضعیت یا شرایط خوب نیاز دارید.

The cost, the expense, and also the maintenance.

هزینه، هزینه و همچنین نگهداری.

So the upkeep is looking after a particular thing especially.

بنابراین نگهداری به ویژه به دنبال یک چیز خاص است.

Well, I suppose cars are a very good example of that, aren't they.

خب، فکر می‌کنم اتومبیل‌ها نمونه بسیار خوبی از آن هستند، اینطور نیست.

Yes. Upkeep.

آره. نگهداری.

it just means just keeping something to date, maintaining it.

این فقط به این معنی است که چیزی را به روز نگه دارید، آن را حفظ کنید.

yes.

آره.

The upkeep of a car, the upkeep of a garden.

نگهداری از یک ماشین، نگهداری از یک باغ.

yes.

آره.

It just refers to, as you say, maintaining something or a house or a house.

فقط به قول شما به نگهداری از چیزی یا خانه یا خانه اشاره دارد.

upkeep of the house just means that you are keeping it clean,

نگهداری از خانه فقط به این معنی است که شما آن را تمیز نگه دارید،

keeping it tidy, maybe keeping it up to date.

مرتب نگه دارید، شاید آن را به روز نگه دارید.

Up to date would be another thing as well.

به روز بودن نیز چیز دیگری خواهد بود.

Yes, I Reverse the things that need regular maintenance. Yes.

بله، من چیزهایی را که نیاز به نگهداری منظم دارند، معکوس می کنم. آره.

And quite often there is some sort of cost involved as well.

و اغلب اوقات نوعی هزینه نیز وجود دارد.

So quite often when there is upkeep,

بنابراین اغلب اوقات هنگامی که تعمیر و نگهداری وجود دارد،

you quite often have to pay for it as well.

اغلب باید هزینه آن را نیز پرداخت کنید.

Put up with something. this is a good one.

یه چیزی رو تحمل کن این یکی خوبه.

I'm sure Steve has something to say about this particular phrase.

مطمئنم استیو در مورد این عبارت خاص حرفی برای گفتن دارد.

If you put up with something or someone

اگر چیزی یا کسی را که

you tolerate

better or withstand

بهتر تحمل می کنید یا

something, you put up with it.

چیزی را تحمل می کنید، تحمل می کنید.

For example, Mr.

مثلاً آقای

Steve I put up with Mr. Duncan.

استیو من با آقای دانکن کنار آمد.

No, it's if you put up with someone, if you're referring just

نه، به این معناست که اگر کسی را تحمل می کنید، اگر منظورتان فقط

to a person, you put up with them, it means that you, you tolerate them.

یک نفر است، او را تحمل می کنید، یعنی شما او را تحمل می کنید.

They might annoy you in some way,

آنها ممکن است شما را به نوعی آزار دهند،

but you decide to put up with them.

اما شما تصمیم می گیرید با آنها کنار بیایید.

Maybe because you're married to them and you've got no choice.

شاید به این دلیل که با آنها ازدواج کرده اید و چاره ای ندارید.

Or maybe because sometimes they're not always

یا شاید به این دلیل که گاهی اوقات آنها همیشه

annoying.

آزاردهنده نیستند.

I, I, but that's an expression

من، من، اما این عبارتی است

that you can use to say that, you know, I've put up with them for two.

که می توانید برای گفتن آن استفاده کنید، می دانید، من آنها را برای دو نفر تحمل کردم.

You can put up with somebody for too long.

شما می توانید با کسی برای مدت طولانی تحمل کنید.

It means you put up with that.

یعنی تحمل کردی

They, you know, they've been badly behaved.

آنها، می دانید، آنها رفتار بدی داشته اند.

Yeah.

آره

So they've treated you badly for a long time.

بنابراین آنها برای مدت طولانی با شما بد رفتار کرده اند .

I've put up with that person for long enough and I'm leaving them divorced.

من به اندازه کافی با آن شخص تحمل کردم و او را طلاق دادم.

It can be something is irritating as well.

ممکن است چیزی تحریک کننده نیز باشد.

You have to put it with something like noise.

شما باید آن را با چیزی مانند نویز قرار دهید.

Maybe your neighbour has a noisy dog that keeps barking all the time.

شاید همسایه شما یک سگ پر سر و صدا داشته باشد که همیشه پارس می کند.

Yes, have to. You have to put up with it.

بله، باید. باید تحملش کنی

But sometimes you don't want to.

اما گاهی اوقات شما نمی خواهید.

You don't want to put up with it.

نمیخوای تحمل کنی

You feel if you want to say something. But.

احساس می کنید اگر می خواهید چیزی بگویید. ولی.

But unfortunately in this world you have to sometimes

اما متأسفانه در این دنیا گاهی اوقات باید

put up with things

چیزهایی را تحمل کنید

that are very annoying. Yes.

که بسیار آزاردهنده هستند. آره. به

By the way, Christine is giving you a lovely donation.

هر حال، کریستین یک کمک مالی دوست داشتنی به شما می دهد.

Christina, thank you very much for your lovely donation.

کریستینا، از اهدای زیبای شما بسیار سپاسگزارم.

A lot of people don't realise that you can leave

بسیاری از مردم نمی دانند که می توانید

a small donation right here on the on the live chat.

یک کمک مالی کوچک را در اینجا در چت زنده بگذارید.

I think a lot of people don't even realise.

من فکر می کنم بسیاری از مردم حتی متوجه نمی شوند.

But you can.

ولی تو می توانی.

So if you want to help me with this

بنابراین اگر می خواهید در این مورد به من کمک کنید

and of course I will be working twice as hard over the next few weeks

و البته من در چند هفته آینده دو برابر بیشتر کار خواهم کرد

because I have my second channel which will be launched soon.

زیرا کانال دوم خود را دارم که به زودی راه اندازی می شود. در

By the way, for those who think that I will be making a lot of money

ضمن برای اونایی که فکر میکنن من

out of that second channel, I can tell you now I won't,

از اون کانال دوم پول زیادی در میارم الان میتونم بگم این کارو نمیکنم

because it is not a part in the channel.

چون قسمتی از کانال نیست.

It is nothing.

چیزی نیست.

So it has nothing connected to it.

بنابراین هیچ چیز به آن متصل نیست.

So we will see what happens there.

بنابراین خواهیم دید که در آنجا چه اتفاقی می افتد.

But Francesca's used that phrase very well.

اما فرانچسکا به خوبی از این عبارت استفاده کرده است .

I put up with my colleagues.

من با همکارانم کنار آمدم.

Yes, because you are in a place of work

بله، چون شما در یک محل کار هستید

that you have to work with other colleagues to get your job done

که باید با همکاران دیگر کار کنید تا کار خود را انجام دهید

unless you leave.

مگر اینکه شما آنجا را ترک کنید.

The only alternative is to leave if you don't like what they do,

تنها راه حل این است که اگر کاری که آنها انجام می دهند،

the way they behave, the things they say

رفتار آنها، چیزهایی که می گویند را دوست ندارید ترک کنید،

you have to put up with your colleagues because

باید با همکاران خود تحمل کنید زیرا

they're there.

آنها آنجا هستند.

Yeah, they're there. You all have to work together.

بله، آنها آنجا هستند. همه باید با هم کار کنید.

so, yeah, thank you for that.

بنابراین، بله، برای آن متشکرم

It's a good use of that word. No,

استفاده خوبی از این کلمه است. نه،

thank you.

Once again, Christina, for your lovely soup chat.

ممنون

یک بار دیگر، کریستینا، برای چت سوپ دوست داشتنی شما.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

That's very kind.

این خیلی مهربان است.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

To be a pity.

حیف شدن.

A person who is a pity is a person who is snobbish,

آدمی که حیف است، آدمی است که دمدمی مزاج،

fussy, fastidious.

بداخلاق، سختگیر است.

that's a good word.

این کلمه خوبی است

Fastidious Or maybe a stubborn person who won't change their ways

دلسوز و یا شاید یک فرد سرسخت که راه خود را تغییر نمی دهد

can also be referred to as uppity.

نیز می تواند به عنوان سرسخت شناخته شود.

It's a great, great phrase that we all know someone who is like

این یک جمله عالی و عالی است که همه ما کسی را می شناسیم که چنین است

that, don't we?

، نه؟

We all know a person who is a little bit uppity.

همه ما فردی را می شناسیم که کمی بداخلاق است.

Yeah. Somebody that.

آره کسی که

Somebody that thinks they're better than else snobbish person

کسی که فکر می‌کند بهتر از سایر افراد اسنوب هستند

who maybe they don't necessarily think they're better than everybody else,

که شاید لزوما فکر نمی‌کنند از بقیه بهتر هستند،

but they don't like the way other people behave.

اما از رفتار دیگران خوششان نمی‌آید.

And they might comment about,

و ممکن است نظر بدهند،

did you see the way that

آیا لباس

Judy was dressed in that meeting?

جودی را در آن جلسه دیدی؟

what disgrace.

چه افتضاحی

And a hair was a mess.

و یک مو بهم ریخته بود.

A lot of people who live around here, Steve, are a little bit uppity,

بسیاری از افرادی که در این اطراف زندگی می کنند، استیو، کمی بدبخت هستند،

aren't they?

اینطور نیست؟

But yes, they're little snooty snobbish.

اما بله، آنها یک اسنوب کوچولو هستند.

Yes, I think exactly.

بله دقیقا فکر میکنم

It is another one to upend

برهم زدن

something, to upend something.

چیزی، برهم زدن چیزی یکی دیگر است.

This is quite an easy one to explain, to overturn

توضیح دادن، واژگون کردن

something has been toppled,

چیزی که سرنگون شده،

to topple or to tip over.

سرنگون کردن یا واژگون کردن آن بسیار آسان است.

It has been upended to upend something.

برای برهم زدن چیزی به هم ریخته شده است.

So imagine something being pushed over or maybe something

بنابراین تصور کنید چیزی تحت فشار قرار گرفته یا شاید چیزی

that has capsized or turned over.

واژگون یا واژگون شده باشد.

It has upended it.

آن را به هم ریخته است.

So I think that's quite a good one.

بنابراین من فکر می کنم که بسیار خوب است.

Here's another one, Steve, and then will we look at some down

در اینجا یکی دیگر است، استیو، و سپس به چند عبارت پایین نگاه می کنیم

phrases to upload something?

تا چیزی را آپلود کنیم؟

we all do this, don't we?

همه ما این کار را می کنیم، اینطور نیست؟

Especially these days We all like to upload

به خصوص این روزها همه ما دوست داریم

our pictures to the Internet or maybe to our dating site,

عکس های خود را در اینترنت یا شاید در سایت دوستیابی خود آپلود کنیم،

but enough about that

اما کافی است

to upload something to transfer something out

چیزی را برای انتقال چیزی به بیرون

or send something.

یا ارسال چیزی آپلود کنیم.

So these days we often think of upload

بنابراین این روزها اغلب به آپلود

as transferring something from

به عنوان انتقال چیزی از

your self.

خودتان فکر می کنیم.

So upload you put something on to the internet

بنابراین چیزی را در اینترنت

to you, upload something to YouTube for example.

برای خود آپلود کنید، مثلاً چیزی را در YouTube آپلود کنید.

And then of course we have down

و البته باید پایین بیاییم، پایین بیاییم،

to drop lower, reduce, decline,

کم کنیم، نزول کنیم،

sink and descend.

غرق شویم و فرود بیاییم.

We often think of down as a negative word

ما اغلب پایین را به عنوان یک کلمه منفی در نظر می گیریم

and I suppose in most cases

و فکر می کنم در بیشتر موارد

it is true, but there are one or two phrases that don't necessarily

درست است، اما یکی دو عبارت وجود دارد که لزوماً

relate to negative things,

به چیزهای منفی مربوط نمی شود

and then we have the downward direction.

و سپس جهت نزولی را داریم.

And you mentioned this earlier, didn't you, Steve?

و شما قبلا به این موضوع اشاره کردید، نه استیو؟

You talked about things going up.

شما در مورد چیزهایی که در حال بالا رفتن هستند صحبت کردید.

You can have you can have up, but also things can also go down

شما می توانید داشته باشید می توانید داشته باشید، اما همچنین چیزها می توانند پایین

as well as the opposite, a downward direction

و برعکس، یک جهت رو به پایین

to decrease to fall.

برای کاهش تا سقوط داشته باشند. آیا

Can you think of any good examples of that?

می توانید نمونه های خوبی در این مورد فکر کنید؟

Steve, of of direct of, of what?

استیو، از مستقیم، از چه؟

Mr. Duncan Downward direction of falling or dropping as a direction,

آقای دانکن جهت رو به پایین سقوط یا افتادن به عنوان یک جهت،

something that's falling, going down,

چیزی که در حال سقوط، پایین رفتن،

water to fall Salary.

آب به سقوط حقوق.

salary. Right. Okay.

حقوق. درست. باشه.

Earnings, profit.

درآمد، سود.

So maybe a company might, might see that their profit or their,

بنابراین شاید یک شرکت ممکن است ببیند که سود یا

their earnings going down something, of course might have both.

درآمد آنها چیزی کاهش می یابد، البته ممکن است هر دو را داشته باشد.

Mr. Steve Something has its ups and downs.

آقای استیو چیزی بالا و پایین دارد.

If something has its ups and downs, like everything in life,

اگر چیزی بالا و پایین داشته باشد، مانند هر چیز در زندگی،

it can have its good moments and its bad moments.

می تواند لحظات خوب و لحظات بد خود را داشته باشد.

So I'm sure we can think of both of those things going.

بنابراین من مطمئن هستم که می توانیم به هر دوی این موارد فکر کنیم.

Yes, relationships have their ups and downs.

بله، روابط فراز و نشیب های خود را دارند.

They have their good moments, their bad moments.

آنها لحظات خوب خود را دارند، لحظات بد خود را.

Hopefully life has its ups and downs.

امیدوارم زندگی فراز و نشیب های خودش را داشته باشد.

Hopefully it all evens out

امیدوارم همه چیز یکسان شود

and at least is neutral, if not more positive.

و حداقل خنثی باشد، اگر نه مثبت تر.

Overall, you have to measure ups and downs over a long period of time.

به طور کلی، شما باید فراز و نشیب ها را در یک دوره زمانی طولانی اندازه گیری کنید.

It's like the stock markets the same thing.

مثل بازارهای سهام همین است.

The stock market goes up and down, up and down.

بازار سهام بالا و پایین، بالا و پایین می رود.

But you're hoping that the trend is generally upwards

اما شما امیدوارید که این روند به طور کلی

over a long period of time, measured in probably three years.

در یک دوره زمانی طولانی صعودی باشد که احتمالاً در سه سال اندازه گیری می شود.

And it's the same with a job,

و در مورد یک شغل،

a relationship, and that's when we tend to change things in life.

یک رابطه نیز همینطور است، و آن زمانی است که ما تمایل داریم چیزها را در زندگی تغییر دهیم.

If there are more downs than ups,

اگر نزول ها بیشتر از فراز و نشیب ها هستند،

then it's maybe time to change something

پس شاید زمان آن رسیده است که چیزی را تغییر دهید

because otherwise you're going to get sad and depressed. Yes.

زیرا در غیر این صورت غمگین و افسرده خواهید شد. آره.

So life is full of and downs.

پس زندگی پر از افت و خیز است.

Learning English is very similar.

یادگیری زبان انگلیسی بسیار شبیه است.

If you are learning English, there will be days when things are difficult.

اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، روزهایی پیش می‌آید که همه چیز سخت می‌شود.

Maybe something that you don't understand, and then other days suddenly

شاید چیزی که نمی فهمی و بعد روزهای دیگر ناگهان

it becomes clear and you feel up again.

مشخص می شود و دوباره احساس می کنی.

So anything in life, any expert orient you are having,

بنابراین هر چیزی در زندگی، هر جهت گیری تخصصی که دارید،

all these things have their ups and downs.

همه این چیزها فراز و نشیب های خود را دارند.

An unstable thing might be up one moment and then down the next.

یک چیز ناپایدار ممکن است یک لحظه بالا و سپس پایین بیاید.

And you just mention that Steve Stocks shares in a company

و شما فقط ذکر می کنید که سهام استیو استوک در یک شرکت

one day it's going up, the next day it's going down.

یک روز در حال افزایش است، روز بعد در حال کاهش است.

Or maybe it is just staying level.

یا شاید فقط در سطح باقی می ماند.

So all of these things, especially unpredictable

بنابراین همه این موارد، به خصوص چیزهای غیرقابل پیش بینی

things, can have their ups and downs.

، می توانند فراز و نشیب های خود را داشته باشند.

And let's face it, when you think about life,

و اجازه دهید با آن روبرو شویم، وقتی به زندگی فکر می کنید،

nothing is

more unpredictable than than that.

هیچ چیز

غیرقابل پیش بینی تر از آن نیست.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

We have some phrases very quickly before we go

ما قبل از اینکه

to be down on your luck

به شانس شما بیفتیم، خیلی سریع عباراتی داریم

and I think this is one you mentioned earlier, Steve.

و فکر می کنم این همان جمله ای است که قبلاً به آن اشاره کردید، استیو.

So if you can be up,

بنابراین اگر بتوانید بالا بروید،

things can be going up, but of course things can be going down as well.

همه چیز می تواند بالا رود، اما مطمئناً همه چیز می تواند پایین بیاید.

You can be down on your luck suffering

شما می توانید از شانس خود با رنج

a streak of misfortune.

رگه ای از بدبختی رنج ببرید.

Have you noticed that that sometimes in life

آیا متوجه شده اید که گاهی اوقات در زندگی به

things seem to go well and then suddenly things

نظر می رسد همه چیز خوب پیش می رود و سپس ناگهان به نظر می رسد همه چیز

just seem to go wrong for quite a long period of time.

برای مدتی طولانی اشتباه پیش می رود.

You can have lots of misfortune.

شما می توانید بدبختی های زیادی داشته باشید.

So you might find yourself down on your luck. Yes.

بنابراین ممکن است خودتان را در شانس خود بیابید. آره.

The assumption is that

فرض این است که

the inference from that phrase

استنباط از آن عبارت این

is that you're getting through life on luck.

است که شما از طریق شانس زندگی را پشت سر می گذارید.

Of course,

most people get through life not unlucky, but on their own, on hard work.

البته،

بیشتر مردم زندگی را نه بدشانسی، بلکه به تنهایی و با کار سخت پشت سر می گذارند.

And that, of course, you need a little bit of luck,

و این که، البته، شما به کمی شانس نیاز دارید،

or the phrase is often said of what they used to say to me at work

یا این عبارت اغلب در مورد آنچه در محل کار به من می‌گفتند،

when I first started in sales is as you make your own luck.

زمانی که من برای اولین بار کار فروش را شروع کردم، گفته می‌شود، این است که شما شانس خود را می‌سازید.

In other words, you make your own opportunities by working hard

به عبارت دیگر، شما با سخت کوشی

and by constantly doing what you're supposed to do.

و با انجام مداوم کاری که قرار است انجام دهید، فرصت های خود را ایجاد می کنید.

Yes, you will get lucky eventually.

بله، شما در نهایت خوش شانس خواهید بود.

But yes, if you're down on your luck, it means that

اما بله، اگر شانس خود را کم کرده اید، به این معنی است که

you're not doing so well at the moment.

در حال حاضر آنقدرها خوب نیستید.

But the implication is that things will get better if you keep going

اما مفهوم این است که اگر به راه خود ادامه دهید، اوضاع بهتر خواهد شد،

because you got the other phrase people often use is two steps forward,

زیرا عبارت دیگری را که مردم اغلب استفاده می کنند، دو قدم به جلو،

one step back, because you can't always be going up and successful all the time.

یک گام به عقب، دریافت کرده اید، زیرا نمی توانید همیشه بالا بروید و همیشه موفق باشید.

Everything you try can't always be successful.

هر کاری که تلاش می کنید همیشه نمی تواند موفق باشد.

Yeah, but you've got to try lots

بله، اما

of different things for to make progress.

برای پیشرفت باید چیزهای مختلف زیادی را امتحان کنید.

If you never try anything, then nothing's ever going to work.

اگر هرگز چیزی را امتحان نکنید، پس هیچ چیز به نتیجه نمی رسد.

Here's another one to be down in the dumps to feel sad or depressed so.

اینجا یکی دیگر است که در زباله دانی است تا احساس غمگینی یا افسردگی کنید.

Maybe if you are having a bad time in your life,

شاید اگر روزهای بدی را در زندگی خود سپری می کنید،

maybe something is going wrong.

شاید مشکلی پیش آمده باشد.

You might also feel down in the dumps.

همچنین ممکن است در زباله ها احساس ناراحتی کنید.

Yes, you might wake up in the morning.

بله، ممکن است صبح از خواب بیدار شوید.

I feel down in the dumps.

من در زباله ها احساس ناراحتی می کنم.

yeah.

بله

You just feeling a bit sorry for yourself?

فقط کمی برای خودت متاسف شدی؟

Maybe a bit sad a bit depressed.

شاید کمی غمگین و کمی افسرده.

Might be.

ممکن است.

People use the word depressed a lot, but of course, that's a medical term,

مردم کلمه افسرده را زیاد به کار می برند، اما البته این یک اصطلاح پزشکی است

which is very different to just

که با داشتن خلق و خوی ضعیف بسیار متفاوت است.

being in a low mood.

Yeah, there's another one we've got.

آره، یکی دیگه هم داریم.

We've only got about 4 minutes to be down and out.

ما فقط حدود 4 دقیقه فرصت داریم تا پایین و بیرون برویم.

If you are down and out, it means you are homeless.

اگر پایین و بیرون هستید، به این معنی است که شما بی خانمان هستید.

You have nowhere to live, nowhere to lie down at night to call your own.

تو نه جایی برای زندگی نداری، نه جایی برای دراز کشیدن در شب که به خودت زنگ بزنی.

You are homeless.

شما بی خانمان هستید.

You are just astute, which is a great word.

شما فقط زیرک هستید، که کلمه بسیار خوبی است.

It's not a great thing to be,

بودن چیز خوبی نیست،

but it is an interesting word.

اما کلمه جالبی است.

So if you are down and out, you are homeless,

پس اگر پایین و بیرون هستید، بی خانمان هستید،

destitute, like a tramp may be down and out.

بیچاره هستید، مثل ولگردی که ممکن است پایین و بیرون باشد.

You've lost a job, your relationship is broken up.

شما شغل خود را از دست داده اید، رابطه شما به هم خورده است.

Lots of bad things have happened to you.

اتفاقات بد زیادی برای شما افتاده است.

You've literally got nothing.

شما به معنای واقعی کلمه چیزی ندارید.

Your relationships

ended, you've lost your job, you've lost your home.

روابط شما

تمام شد، شغل خود را از دست دادید، خانه خود را از دست دادید.

You're down and out.

تو پایین و بیرون

Yes, out on the streets.

بله، بیرون در خیابان.

Lewis is off Lewis's.

لوئیس از لوئیس خارج شده است.

He's got an up afternoon.

او یک بعد از ظهر بیدار است.

He's got some friends that have come round.

او چند دوست دارد که آمده اند.

So have you.

شما هم همینطور.

Have a nice time with your friends, Lewis

با دوستانت خوش بگذران، لوئیس

Christian It's as I sometimes feel down in the dumps.

کریستین.

That's a good expression. Yeah, it is.

این بیان خوبی است. آره آن است.

It's one that we, we tend to use quite a lot

این یکی از مواردی است که ما تمایل زیادی به استفاده از آن داریم،

if you're feeling kind of low mood.

اگر احساس بدی دارید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

If your earnings are down,

اگر درآمد شما کاهش یافته است، به

it means you are making less money In business.

این معنی است که درآمد کمتری در تجارت دارید.

Quite often we will use up and down if you are making money

معمولاً اگر شما پول در می آورید

or having a profit, or if your profit or your earnings are dropping,

یا سود دارید، یا اگر سود یا درآمد شما کاهش می یابد، کاهش می یابد، استفاده می کنیم،

they are going down, you are making less money.

شما درآمد کمتری دارید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

So a lot of a lot of these particular sentences do seem to relate

بنابراین به نظر می رسد بسیاری از این جملات خاص

to mood quite often negative moods.

به خلق و خوی اغلب اوقات منفی مربوط می شوند.

So if you are on a downer,

بنابراین اگر در حال سقوط هستید، به این

it means your mood is in a negative phase.

معنی است که خلق و خوی شما در فاز منفی است.

You are feeling more and more gloomy, or maybe you are feeling

شما بیشتر و بیشتر احساس غمگینی می کنید، یا شاید

a sense of hopelessness.

احساس ناامیدی می کنید.

Maybe, maybe you are becoming a little bit more gloomy,

شاید، شاید کمی غمگین‌تر می‌شوید،

a bit like being down in the dumps in a way.

به نوعی شبیه به پایین بودن در زباله‌ها .

Yeah, it's interesting how that's very similar.

بله، جالب است که چقدر شبیه است.

I'm a downer.

من یک داونر هستم.

It's just I mean, it can

منظورم این است که البته می تواند

of course refer to coming off drugs, but we don't mean that in that respect.

به ترک مواد مخدر اشاره داشته باشد، اما منظور ما از این نظر این نیست.

Hey, you do something on the down low

هی، شما یک کاری را در این پایین انجام می دهید

this, this has this.

، این این را دارد.

I was surprised to find out that this can mean something very interesting,

من متعجب شدم وقتی فهمیدم این می تواند به معنای چیز بسیار جالبی باشد،

which I'm not even going to mention because it might get us taken off.

که من حتی قصد ندارم به آن اشاره کنم زیرا ممکن است ما را از بین ببرد.

Do something on the down low means a thing that is done in secret

انجام کاری در پایین به معنای کاری است که در خفا انجام می شود

without other people knowing and that's all I'm saying about that.

بدون اینکه دیگران بدانند و این تمام چیزی است که من در مورد آن می گویم.

That's probably more an American phrase, isn't it?

این احتمالاً بیشتر یک عبارت آمریکایی است، اینطور نیست؟

We don't tend to use it in this country.

ما تمایلی به استفاده از آن در این کشور نداریم.

I don't think

من خیلی فکر نمی کنم

so much.

But yes, to do something on the down low, it means something else.

.

اما بله، انجام کاری در سطح پایین به معنای چیز دیگری است.

But I can't say what it is.

اما نمی توانم بگویم چیست.

If I did, then

اگر این کار را می‌کردم، پس

I think it would be, well, not good it wouldn't

فکر می‌کنم خوب بود، خوب، خوب نبود،

end well, let's put it that way to put someone down.

پایان خوبی نداشت، بیایید آن را این‌طور بگذاریم تا کسی را پایین بیاوریم.

Human beings often do this in social situations, don't they, Steve?

انسان ها اغلب در موقعیت های اجتماعی این کار را انجام می دهند، اینطور نیست، استیو؟

Yeah, One person will put another person down.

بله، یک نفر شخص دیگری را پایین می آورد.

Yes, don't put me down.

آره منو دست کم نگیر

Somebody might say if if you have been criticising them over

ممکن است کسی بگوید اگر به خاطر چیزی از او انتقاد کرده اید،

something their work may be maybe their work isn't good enough and your,

ممکن است کارشان به اندازه کافی خوب نباشد و

your manager who's not a very nice person is, is telling you that

مدیر شما که خیلی آدم خوبی نیست، به شما می گوید که

you didn't do that very well or nit picking or criticising,

این کار را خیلی خوب انجام نداده اید یا بدون انتخاب یا انتقاد،

you have a small insignificant things which really don't matter.

شما چیزهای کوچک بی اهمیتی دارید که واقعاً مهم نیست.

But this is, well, this is more generally yes.

اما این است، خوب، این به طور کلی بله است.

So this is not specific, this is genuinely criticising someone

بنابراین این خاص نیست، این به معنای انتقاد واقعی از کسی است

or you put someone down, especially when that person is not around.

یا شما کسی را پایین می آورید، به خصوص زمانی که آن شخص در اطراف نیست.

We all do it.

همه ما این کار را انجام می دهیم.

We all talk behind another person's back.

همه ما پشت سر شخص دیگری صحبت می کنیم.

When they're not around, you put them down.

وقتی آنها در اطراف نیستند، آنها را زمین می گذارید.

You say critical things about that person or of course

در مورد آن شخص چیزهای انتقادی می گویید یا البته

you criticise them directly to their face.

مستقیماً از او انتقاد می کنید.

It it can happen.

ممکن است اتفاق بیفتد

It is a good one from Valentine,

این یکی خوب از ولنتاین است،

which is related that too to let someone down.

که به آن نیز مربوط می شود تا کسی را ناامید کند.

To let someone down.

ناامید کردن کسی

If you let somebody down, it means you. You,

اگر کسی را ناامید کردی یعنی خودت. شما،

you don't, you don't support them.

نمی کنید، از آنها حمایت نمی کنید.

You stop supporting them.

شما حمایت از آنها را متوقف کنید.

You just appoint someone. Pardon.

شما فقط یک نفر را منصوب می کنید. ببخشید

To feel disappointed.

برای احساس ناامیدی.

You've disappointed somebody. You've let somebody down.

کسی رو ناامید کردی کسی رو ناامید کردی

Maybe you, a friend, asked you to pick them up from the airport

شاید شما یکی از دوستان از شما خواسته باشید که آنها را از فرودگاه

or pick them up from a party and you didn't go and didn't do that.

یا از یک مهمانی تحویل بگیرید و نرفتید و این کار را نکردید.

And they were left there and they would phone up and say, Would you let me down?

و آنها آنجا رها می‌شدند و تلفن می‌زدند و می‌گفتند، آیا مرا ناامید می‌کنی؟

You said you'd come and pick me up and you didn't.

گفتی میای و منو میبری و نرفتی.

Yeah, no, normally it's disappointment so if something is disappointing,

بله، نه، معمولاً این ناامیدی است، بنابراین اگر چیزی ناامیدکننده است،

you feel like the parent might say that to their child

احساس می‌کنید که والدین ممکن است به فرزندشان

who has misbehaved at school or misbehaved in some way.

که در مدرسه بدرفتاری کرده یا به نحوی بد رفتار کرده است، این را بگویند.

And the parent might say, You've let me down.

و والدین ممکن است بگویند، تو مرا ناامید کردی. به این

It's because they've done something

دلیل است که آنها کاری انجام داده اند که

that, has put them in a bad light.

آنها را در وضعیت بدی قرار داده است.

So this one here,

پس این یکی اینجا،

Steve, to put down an animal.

استیو، تا یک حیوان را زمین بگذارد.

dear.

عزیز

So this is not criticising your dog.

پس این به معنای انتقاد از سگ شما نیست.

This is actually euthanizing or euthanizing or destroying an animal.

این در واقع مرگ یا معدوم کردن یا نابود کردن یک حیوان است.

So maybe an animal that is or unwell

پس شاید حیوانی که حال شما خوب است یا بد است،

you, if you put it down to put down an animal

اگر آن را زمین بگذارید تا یک حیوان را زمین بگذارید،

is to end the suffering of an animal's life.

برای پایان دادن به رنج زندگی یک حیوان باشد.

You put the animal down, euthanize or destroy an animal.

شما حیوان را زمین می گذارید، یک حیوان را معدوم می کنید یا نابود می کنید.

Not a very nice thing, but spit happens quite often, doesn't it, Steve?

چیز خیلی خوبی نیست، اما تف اغلب اتفاق می افتد، اینطور نیست، استیو؟

You know, if your dog, you've had your dog for many years

می دانید، اگر سگ شما، سال هاست که سگ خود را دارید

and it's not well, you don't want it to suffer anymore.

و حالش خوب نیست، دیگر نمی خواهید رنج بکشد.

You might have your dog or your pet put down.

ممکن است بخواهید سگ یا حیوان خانگی خود را زمین بگذارند.

Yeah.

آره

It is a sad fact of life to put them out of their misery.

این یک واقعیت تلخ زندگی است که آنها را از بدبختی خود رها کنیم.

They're suffering.

آنها رنج می برند.

Yes. Well, I sometimes wish for that

آره. خوب، من گاهی اوقات آرزو می کنم که

to be down in the mouth.

در دهان باشد.

Another negative one.

منفی دیگه

A nice, cheerful way to end today.

راهی خوب و شاد برای پایان امروز.

To be down in the mouth is to feel or appear unhappy.

قرار گرفتن در دهان به معنای احساس یا ناراضی به نظر رسیدن است.

And finally, because we

و در نهایت، به این دلیل که ما

we love to end on a positive note,

دوست داریم با یک نکته مثبت به پایان برسیم،

to be in a downward spiral,

در یک مارپیچ نزولی قرار بگیریم،

to decline, to slowly worsen.

افول کنیم، آهسته آهسته بدتر شویم.

So something is bad and it's slowly getting worse.

بنابراین چیزی بد است و کم کم بدتر می شود.

A person might be in a downward

یک فرد ممکن است در یک مارپیچ رو به پایین باشد

spiral, maybe with their way of thinking,

، شاید با طرز فکر خود،

or maybe their health might be in a downward spiral.

یا شاید سلامتی او ممکن است در یک مارپیچ رو به پایین باشد.

The health is is a good way of describing that.

سلامتی راه خوبی برای توصیف آن است.

Yes.

آره.

And a company might be in a downward spiral. Yes.

و یک شرکت ممکن است در یک مارپیچ نزولی باشد. آره.

Because

of whatever reason, bad practice is

به هر دلیلی، مدتی است که رویه بدی

or hasn't come out with any new products for a while.

با محصول جدیدی عرضه نشده یا نشده است.

Nobody wants their products anymore.

هیچ کس دیگر محصولات خود را نمی خواهد.

Yes, it's in a downward spiral.

بله، در یک مارپیچ رو به پایین است.

And the implication is it's going to be very difficult to reverse that.

و مفهوم این است که معکوس کردن آن بسیار دشوار خواهد بود.

Yeah, that's quite a quite a very negative if you're in a downward

بله، اگر در یک مارپیچ رو به پایین هستید، کاملاً منفی است

spiral.

It's the energy and the effort required to bring things back up again.

.

این انرژی و تلاشی است که برای بازگرداندن دوباره چیزها لازم است.

The implication is that you will need a lot of energy

مفهوم آن این است که

to bring it back up to where it was. Yes, that's it.

برای برگرداندن آن به جایی که بود به انرژی زیادی نیاز خواهید داشت. آره همینه.

So a dying with downward spiral, a steady decline,

بنابراین مرگ با مارپیچ نزولی، کاهش مداوم،

everything is going down with their health was on a downward spiral

همه چیز با سلامتی آنها رو به نزول است

and that that on that positive note,

و با توجه به این نکته مثبت،

I've had a few few questions which I haven't been able to answer so far.

من چند سوال داشتم که تاکنون نتوانسته ام به آنها پاسخ دهم. .

Alessandra asks, What is the meaning of

الساندرا می پرسد، معنی

hold up the line?

نگه داشتن خط چیست؟

If you hold up the line, do you mean a telephone line?

اگر خط را نگه دارید، منظورتان خط تلفن است؟

Well, I think it means hold up as in if people are moving along in a car.

خوب، فکر می‌کنم به این معناست که انگار مردم در ماشین در حال حرکت هستند، دست نگه دارید.

Yes.

آره.

And someone is talking or maybe they're not moving, you might hold up the line.

و کسی صحبت می کند یا شاید حرکت نمی کند، ممکن است خط را نگه دارید. به این

It means you are causing the line to stop moving a blockage.

معنی است که شما باعث می‌شوید که خط حرکت انسداد را متوقف کند.

So a queue of people waiting for something

بنابراین یک صف از مردم منتظر چیزی هستند

and maybe you are at the front of the queue talking

و شاید شما در جلوی صف

for a long time.

برای مدت طولانی صحبت کنید.

We can say that you hold up the line

می توان گفت که شما خط را بالا نگه می دارید به

it means that that the line is not moving.

این معنی است که آن خط حرکت نمی کند.

The rest of the people aren't moving

بقیه مردم حرکت نمی‌کنند

because somebody is or yes, they might be taking too long.

چون کسی هست یا بله، ممکن است خیلی طول بکشد.

There might be a line of everyone's waiting to have some food

ممکن است یک صف از همه منتظر باشند تا کمی غذا بخورند

and you're all queuing up and somebody is taking ages at the front

و شما همگی در صف ایستاده اید و کسی برای تصمیم گیری در جبهه سن می گذارد

to decide and somebody might shout out, Hurry up, you're holding up the line. Yes.

و ممکن است کسی فریاد بزند، عجله کنید، شما صف را نگه دارید. آره.

So that's what that means.

پس معنی آن همین است.

And somebody else asked me and other questions as well,

و شخص دیگری از من و سؤالات دیگری نیز پرسید،

but I can't remember what that was now.

اما اکنون به یاد نمی‌آورم که آن چه بود.

Okay. yes.

باشه. آره.

Christina says, I get confused with

کریستینا می‌گوید، من با

into and onto the computer.

کامپیوتر گیج می‌شوم.

Yes.

آره.

There's some things.

یه چیزایی هست

Yeah.

Going into something means you're going inside something.

آره

وارد شدن به درون چیزی به این معنی است که شما به درون چیزی می روید.

That's it.

Whereas onto means on the surface, on the top.

خودشه. در

حالی که onto یعنی روی سطح، در بالا.

Yeah.

Well in that sense you see onto is being used as a phrasal verb.

آره

خوب به این معنا که شما می بینید onto به عنوان یک فعل عبارتی استفاده می شود. داری

You are going onto the internet. right.

وارد اینترنت میشی درست.

What's going on the computer.

در کامپیوتر چه خبر است

You are going onto the computer.

شما به کامپیوتر می روید.

But if you go into your computer,

اما اگر وارد رایانه خود شوید،

then you might be searching for for a particular file in the computer.

ممکن است به دنبال یک فایل خاص در رایانه باشید.

You go in to the computer,

شما وارد کامپیوتر می شوید،

not physically, but just browsing the memory of the computer.

نه به صورت فیزیکی، بلکه فقط در حال مرور حافظه کامپیوتر هستید.

So quite often those two things are different.

بنابراین اغلب این دو چیز متفاوت هستند.

And of course, if you go into your computer, you might actually open

و البته، اگر وارد رایانه خود شوید، ممکن است در واقع

the box and have a look inside to try and fix something.

جعبه را باز کنید و به داخل آن نگاهی بیندازید تا چیزی را تعمیر کنید.

So generally speaking, you go onto the Internet,

بنابراین به طور کلی، شما به اینترنت می روید، به

you go on the Internet, you go on your computer,

اینترنت می روید، به رایانه خود می روید،

and in quite often is

و در اغلب موارد

when you are searching for something in particular,

زمانی است که در حال جستجو برای چیزی خاص هستید،

quite often in your memory

اغلب در حافظه خود

of the computer or a certain file, something like that.

از رایانه یا یک فایل خاص، چیزی. مانند آن

It is a bit confusing.

کمی گیج کننده است.

Christine So I hope that's explained a bit more.

کریستین بنابراین امیدوارم که کمی بیشتر توضیح داده شده باشد.

Anyway.

به هر حال.

Guess what, Steve We have overrun by eight minute. Wow.

حدس بزن، استیو، ما هشت دقیقه پیشی گرفتیم. وای.

So it's been a busy one.

بنابراین یک مورد شلوغ بوده است.

I hope people all enjoyed it.

امیدوارم همه مردم از آن لذت برده باشند.

It's been a busy one to tell you.

یکم شلوغ بود که بهت بگم خیلی

It's been nice to be here, but I'm now hungry and Mr.

خوب است که اینجا بودم، اما من الان گرسنه هستم و آقای

Duncan wants a cup of tea, so I should go into the kitchen

دانکن یک فنجان چای می‌خواهد، بنابراین باید به آشپزخانه بروم

and prepare that and look forward to seeing you all again next week.

و آن را آماده کنم و منتظر دیدار دوباره شما در هفته آینده هستم.

Yes, I'll be here next week. Mr. Duncan.

بله، من هفته آینده اینجا خواهم بود. آقای دانکن

I can confirm that as long as the Earth, as long as the world doesn't end tomorrow,

من می توانم تأیید کنم که تا زمانی که زمین، تا زمانی که جهان فردا به پایان نرسد،

we will be back with you next Sunday.

ما یکشنبه آینده در کنار شما خواهیم بود.

Please let us know when you're going to Romania.

لطفا زمانی که به رومانی می روید به ما اطلاع دهید.

Francesca, because that might help us in our plans.

فرانچسکا، زیرا ممکن است در برنامه هایمان به ما کمک کند. به

It sounds good to me.

نظر من خوب است.

I saw that.

من آن را دیدم.

Thank you very much, Mr.

آقای

Steele, for joining us. We'll see you next week.

استیل از اینکه به ما پیوستید بسیار متشکرم. هفته آینده شما را می بینیم. یک

Have a good one.

خوب.

And of course, Mr.

و البته، آقای

Steve will be going back to work tomorrow.

استیو فردا به سر کار بازخواهد گشت.

You're back to work.

تو برگشتی سر کار

You've had a lovely time resting.

اوقات خوشی را با استراحت سپری کردی

You've had you've had some downtime time, and that's what I mentioned earlier.

شما مدتی از کار افتادگی داشته اید، و این همان چیزی است که قبلاً به آن اشاره کردم.

So the word down is not always negative.

بنابراین کلمه پایین همیشه منفی نیست.

So if you have downtime, it means you are resting.

بنابراین اگر زمان استراحت دارید، به این معنی است که در حال استراحت هستید.

Yes, you are relaxing.

بله، شما در حال آرامش هستید.

So the word down can be used positively

بنابراین، اگر شما در حال استراحت هستید، می توان از کلمه down به طور مثبت استفاده کرد، به این

if you are having downtime,

it means you are resting, you are taking it easy.

معنی که شما در حال استراحت هستید، شما آن را راحت می کنید.

So I hope your week at work, Mr.

بنابراین امیدوارم هفته کاری شما، آقای

Steve, your your return to work will go well.

استیو، بازگشت شما به سر کار به خوبی پیش برود.

I might.

I might be on a bit of a downer tomorrow going back to work.

من ممکن است.

ممکن است فردا کمی دچار مشکل شوم و به سر کار برگردم. خوب پس

All right then. Lovely to see you all.

از دیدن همه شما خوشحالم

And see you all again next Sunday.

و یکشنبه آینده دوباره همه شما را می بینم.

Thank you very much, Mr. Steve.

خیلی ممنون آقای استیو.

He's coming now

الان میاد

because that's it.

چون همینه این

It's it's, it's. It's time for Mr.

است، آن است. وقت آن است که آقای

Steve to say goodbye because he has to go into the kitchen

استیو خداحافظی کند زیرا او باید به آشپزخانه برود

and make me a cup of tea, which is what he's doing now.

و برای من یک فنجان چای درست کند، کاری که او اکنون انجام می دهد.

Thank you, Steve. That's lovely.

متشکرم، استیو. این دوست داشتنی است.

Very nice. I've enjoyed this.

بسیار خوب. من از این لذت برده ام

I would say today it's around about eight out of ten

می‌توانم بگویم امروز حدود هشت از ده

for today's live stream, about eight.

برای پخش زنده امروز است، حدود هشت.

So this hasn't been the best live stream ever.

بنابراین این بهترین پخش زنده تا کنون نبوده است.

But it's yeah, I think it's about eight out of ten.

اما بله، فکر می‌کنم از هر ده عدد هشت است.

Definitely.

قطعا.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I will be back with you on Wednesday.

من چهارشنبه پیش شما خواهم بود.

Wednesday I'm here on my own

چهارشنبه من به تنهایی اینجا هستم

and I hope you will join me for that and we will do it again.

و امیدوارم برای این کار به من بپیوندید و دوباره این کار را انجام دهیم.

Shorter It's a short one on Wednesday.

کوتاهتر این چهارشنبه کوتاه است.

I will tell you now.

الان بهت میگم

It is always a little bit shorter on Wednesday.

همیشه روز چهارشنبه کمی کوتاهتر است.

So that is it.

پس همین است.

Thank you for watching.

ممنون که تماشا کردید

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم .

It's been good.

خوب بوده

It's been a very busy 2 hours and 10 minutes.

2 ساعت و 10 دقیقه خیلی شلوغ بود.

Incredible.

باور نکردنی

Back on Wednesday.

چهارشنبه برگشت.

And I will see you then, hopefully live from 2 p.m.

و من شما را می بینم، امیدوارم از ساعت 2 بعد از ظهر به صورت زنده.

UK Time is when I'm back with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگردم.

And of course until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، می دانید که در آینده چه اتفاقی می افتد.

Yes you do...

بله، شما

ta ta for now.

در حال حاضر ... تا تا.