"THINK BIG" - Hopes & Dreams Lesson - English Addict 240 - 🚨LIVE CHAT🚨 - Sun12th March 2023

Welcome to today's live stream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well.

امیدوارم حالتون خوب باشه

I know

می دانم که به

I'm going to be accused of being misleading because there is no Mr Steve today.

گمراهی متهم می شوم زیرا امروز آقای استیو وجود ندارد.

That is all you are going to see of Mr Steve throughout today's live stream.

این تمام چیزی است که از آقای استیو در جریان پخش زنده امروز خواهید دید.

Oh, there you are.

اوه، شما اینجا هستید.

Hello there.

سلام.

How nice to see you.

خیلی خوشایند است که شما را می بینم.

Joining me here today in the studio.

امروز اینجا در استودیو به من بپیوندید.

And yes, I am on my own, unfortunately.

و بله، متأسفانه من تنها هستم.

I'm ever so sorry about that.

من همیشه برای آن متاسفم.

But unfortunately, we don't have Mr. Steve today.

اما متاسفانه امروز آقای استیو را نداریم.

Steve is not with us because he's busy doing some shows.

استیو با ما نیست زیرا مشغول اجرای برخی از نمایش ها است.

He's gone now to a rehearsal.

او اکنون برای تمرین رفته است.

So that's the reason why he's not here today, for which I apologise.

پس به همین دلیل است که او امروز اینجا نیست و من از آن عذرخواهی می کنم.

I know there are many people who love Mr. Steve.

من می دانم که افراد زیادی هستند که آقای استیو را دوست دارند.

Where is Mr. Steve? Mr. Duncan.

آقای استیو کجاست؟ آقای دانکن

Where is he?

او کجاست؟

Where he's Mr. Steve.

جایی که او آقای استیو است.

I know. I know what happens.

میدانم. من می دانم چه اتفاقی می افتد.

You are all waiting for Steve to arrive, but there is no Steve.

همه شما منتظر رسیدن استیو هستید، اما استیو وجود ندارد.

So I have a feeling that maybe a lot of people will be clicking away right now.

بنابراین من این احساس را دارم که شاید افراد زیادی در حال حاضر کلیک کنند.

Please don't. Please don't leave me.

لطفا این کار را نکنید. لطفا من را ترک نکن

I will become very lonely. Hi, everybody.

خیلی تنها خواهم شد سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so. Are you happy?

حالت خوبه؟ امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

Are you feeling happy and cheerful?

آیا احساس شادی و نشاط می کنید؟

What are your hopes?

چه امیدی دارید؟

What are your desires?

خواسته های شما چیست؟

I wonder.

من تعجب میکنم.

We are talking all about that today.

ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

We are talking about your hopes. Your dreams,

ما در مورد امیدهای شما صحبت می کنیم. رویاهایتان،

your ambitions, the things you want in your life.

جاه طلبی هایتان، چیزهایی که در زندگیتان می خواهید.

Maybe possession means maybe certain things,

شاید تملک به معنای شاید چیزهای خاصی باشد،

certain items that you want.

موارد خاصی که شما می خواهید.

Or maybe something you hope that

یا شاید کاری که امیدوارید

in the future you will be able to do.

در آینده بتوانید انجام دهید.

So we are talking about hopes, dreams, desire,

بنابراین ما در مورد امیدها، رویاها، آرزوها،

all of those things.

همه آن چیزها صحبت می کنیم.

Today's topic and of course, we are here with the live chat as well.

موضوع امروز و البته با چت زنده هم اینجا هستیم.

I hope you are feeling good.

امیدوارم حالتون خوب باشه

Yes, we have made it

بله، ما آن را

all the way to the end of another week and we are around

تا پایان یک هفته دیگر طی کرده‌ایم و تقریباً در

halfway through March already.

نیمه ماه مارس هستیم.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

Well, I certainly can't.

خوب، من قطعا نمی توانم.

Yes, it's Sunday.

بله، یکشنبه است.

Hello.

سلام.

Sunday is back and so am I. Oh.

یکشنبه برگشته و من هم همینطور. اوه.

Oh, it's ever so nice being here with you.

آه، خیلی خوب است که اینجا با شما هستم.

Sunday, March the 12th.

یکشنبه 12 اسفند.

By the way, next weekend.

اتفاقا آخر هفته آینده

Can I just say it is Mother's Day

فقط می توانم بگویم که

next weekend, Mothering Sunday.

آخر هفته آینده، یکشنبه مادر، روز مادر است.

And here in the UK, lots of people buy gifts, cards

و اینجا در بریتانیا، افراد زیادی

and all sorts of things for their mother and of course, for Steve.

برای مادرشان و البته برای استیو هدایا، کارت‌ها و همه چیز می‌خرند.

Next week.

هفته بعد.

So I'm going to warn you now if Steve seems a little unhappy next week,

بنابراین اگر هفته آینده استیو کمی ناراضی به نظر می رسد، اکنون به شما هشدار می دهم،

that's the reason why, because he is missing his mother so much.

به همین دلیل است، زیرا او خیلی دلتنگ مادرش شده است.

In fact, we were talking about it this morning, how strange it feels

در واقع، امروز صبح در مورد آن صحبت می کردیم ، چقدر عجیب است که

not to have Mr.

Steve's mother around in this world.

مادر آقای استیو در این دنیا نیست.

It feels very strange

این احساس بسیار عجیبی است

and we are both still trying to make sense of it all.

و ما هر دو هنوز در تلاش هستیم تا همه آن را معنا کنیم.

Sometimes life has no sense.

گاهی زندگی معنا ندارد. آیا

Have you noticed?

توجه کرده اید؟

Sometimes life has no actual sense.

گاهی زندگی معنای واقعی ندارد.

Sometimes things make no sense.

گاهی اوقات همه چیز بی معنی است.

Sometimes things seem odd or bizarre.

گاهی اوقات چیزهایی عجیب و غریب یا عجیب به نظر می رسند.

And sometimes we spend a lot of time sitting, pondering,

و گاهی اوقات ما زمان زیادی را صرف نشستن، تفکر،

wondering about life and all of the things that happen.

تعجب در مورد زندگی و همه چیزهایی که اتفاق می افتد می گذرانیم.

But the one thing we always have and the thing we can keep

اما تنها چیزی که همیشه داریم و چیزی که می‌توانیم

in our hearts, our memories, and of course,

در قلبمان نگه داریم، خاطراتمان، و البته

hope for the future

امید به آینده

for our own lives, however selfish it might sound.

برای زندگی‌مان، هر چند خودخواهانه به نظر برسد.

We all have desires.

همه ما آرزوهایی داریم.

We all we all have dreams.

همه ما رویاهایی داریم.

As for our lives, I think so.

در مورد زندگی ما، من فکر می کنم. آیا

Can I say hello to the live chat?

می توانم به چت زنده سلام کنم؟

Hello, Live chat.

سلام چت زنده

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم. آیا

Have you joined me yet?

تا به حال به من ملحق شده اید؟

If you haven't joined the live chat then maybe

اگر به چت زنده ملحق نشده اید، شاید

you should.

باید بخواهید.

Come on, chop chop.

بیا، ریز خرد کن.

So for some people who can't see the live chat,

بنابراین برای برخی از افرادی که نمی توانند چت زنده را ببینند،

you might have to refresh your page.

ممکن است مجبور شوید صفحه خود را به روز کنید.

I have received some comments from people

من نظراتی از مردم دریافت کرده ام که

saying they can't join the live chat.

می گویند نمی توانند به چت زنده بپیوندند.

Well, that's because perhaps you need to refresh your page.

خوب، به این دلیل است که شاید شما باید صفحه خود را به روز کنید.

So that is the thing you might have to do.

بنابراین این چیزی است که شما ممکن است مجبور به انجام آن باشید.

We have had a crazy week

ما یک هفته دیوانه کننده را

here and absolutely crazy week.

در اینجا سپری کردیم و یک هفته کاملاً دیوانه.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

The weather has been

هوا

very bizarre.

خیلی عجیب بوده

Bizarre weather this week.

هوای عجیب این هفته

We've had snow and Mr.

ما برف خوردیم و آقای

Steve and myself because Mr.

استیو و من چون آقای

Steve isn't working anymore.

استیو دیگر کار نمی کند.

We decided the other morning to go out for a walk

صبح روز دیگر تصمیم گرفتیم که صبح خیلی زود برای پیاده روی بیرون برویم

very early in the morning and it was a very eventful walk

و پیاده روی بسیار پر حادثه ای بود

because it had been snowing during the night.

زیرا در طول شب برف باریده بود.

But not only that, it was still snowing when we went on our walk.

اما نه تنها این، زمانی که به پیاده روی خود رفتیم هنوز برف می بارید.

Would you like to have a little a little look at some of what happened?

آیا می خواهید کمی به برخی از اتفاقات رخ داده نگاه کنید؟

So there you can see Mr.

بنابراین در آنجا می توانید آقای

Steve walking along and I'm walking behind him.

استیو را ببینید که در حال راه رفتن است و من پشت سر او راه می روم.

You might say that Mr.

شاید بگویید آقای

Steve is the star of all of the videos that I filmed during the week

استیو ستاره تمام ویدیوهایی است که من در طول هفته فیلمبرداری کردم،

because I was holding the camera and Mr.

زیرا دوربین را در دست داشتم و آقای

Steve is walking in front of me.

استیو جلوی من راه می‌رفت.

But there you can see the beautiful, snowy landscape.

اما در آنجا می توانید منظره زیبا و برفی را ببینید.

What a lovely day it was.

چه روز قشنگی بود

So that was the beginning of last week.

بنابراین اوایل هفته گذشته بود.

In fact, I think it was Tuesday, Tuesday or Wednesday.

در واقع فکر می کنم سه شنبه، سه شنبه یا چهارشنبه بود.

I have a feeling it was Wednesday.

حس میکنم چهارشنبه بود

It's been a very strange week this week.

این هفته خیلی عجیب بود.

So there is Mr.

بنابراین آقای

Steve walking in front of me through the beautiful winter wonderland.

استیو در جلوی من در سرزمین عجایب زیبای زمستانی قدم می زند.

And to say that

و اینکه بگوییم

the snow caused a lot of chaos is an understate statement.

برف باعث هرج و مرج زیادی شده است، اظهار نظری کم اهمیت است.

Take a look at this.

یه نگاهی به این بنداز.

So there is Mr.

بنابراین

Steve once again walking in front of me, but also you can see the traffic on

یک بار دیگر آقای استیو جلوی من راه می‌رود، اما می‌توان دید که ترافیک در

the roads are well, all of the traffic is struggling

جاده‌ها خوب است، همه ترافیک

to get up the hill because there is so much snow

برای بالا آمدن از تپه مشکل دارد، زیرا برف بسیار زیاد است

and it was cold and all of the roads were freezing

و هوا سرد بود و همه چیز جاده ها یخ زده بودند

and many of the cars were stuck,

و بسیاری از خودروها

including these very large lorries.

از جمله این کامیون های بسیار بزرگ گیر کرده بودند.

As you can see, they are all having difficulty driving up the hill.

همانطور که می بینید، همه آنها با رانندگی از تپه مشکل دارند.

And this particular video clip

و این کلیپ ویدیویی خاصی

that you can see now was actually use just on the local TV news.

که اکنون می توانید ببینید در واقع فقط در اخبار تلویزیون محلی استفاده می شود.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

So this actually appeared on the local news in this area

بنابراین این در واقع در اخبار محلی در این منطقه ظاهر شد

and hundreds of thousands of people tuning into their television

و صدها هزار نفر از مردمی که تلویزیون خود را تنظیم کردند،

were able to see this the other night.

توانستند آن را شب دیگر ببینند.

However,

با این حال،

they didn't see all of it.

آنها همه آن را ندیدند.

So this is actually what happened after this particular clip.

پس این در واقع چیزی است که بعد از این کلیپ خاص اتفاق افتاد.

And you can see all of the cars are struggling.

و می توانید ببینید که همه ماشین ها در حال تقلا هستند. برای

They are finding it very difficult to negotiate

آنها مذاکره

or drive across the snow and ice.

یا رانندگی بر روی برف و یخ بسیار دشوار است.

And that is one of the things you often notice.

و این یکی از چیزهایی است که اغلب متوجه آن می شوید.

One of the problems with driving a big heavy car

یکی از مشکلات رانندگی یک ماشین سنگین بزرگ

in the snow is quite often it will get stuck.

در برف این است که اغلب گیر می کند.

The wheels will spin around and around.

چرخ ها به دور و اطراف خواهند چرخید.

And unfortunately,

و متأسفانه،

what normally happens is the car will get stuck.

آنچه به طور معمول اتفاق می افتد این است که ماشین گیر می کند.

However, sometimes you need to give the car a little push

با این حال، گاهی اوقات لازم است کمی به ماشین فشار بیاورید

and guess who was kind enough to give someone a push the other day?

و حدس بزنید چه کسی به اندازه کافی مهربان بود که روز گذشته به کسی فشار آورد؟

Well, yes, we are talking all about Mr. Steve.

خب، بله، ما در مورد آقای استیو صحبت می کنیم.

There he is. He's helping someone there.

او آنجاست. اون اونجا داره به یه نفر کمک میکنه

He's talking to them, giving them some advice.

او با آنها صحبت می کند و به آنها توصیه می کند.

There he is.

او آنجاست.

Lovely, Mr.

دوست داشتنی، آقای

Steve, but also Mr.

استیو، اما همچنین آقای

Steve was offering his his strength,

استیو قدرت خود را ارائه می کرد،

his physical strength

قدرت بدنی خود را

to push the cars.

برای هل دادن ماشین ها.

Would you like to see Mr.

آیا دوست دارید آقای

Steve?

استیو را ببینید؟

There he is.

او آنجاست.

Mr. Steve is helping someone to push a car off the road

آقای استیو به کسی کمک می‌کند تا ماشینی را از جاده خارج کند

so it is in a safe place. Mr.

تا در مکانی امن باشد. آقای

Steve All I can say is you are a hero.

استیو تنها چیزی که می توانم بگویم این است که شما یک قهرمان هستید.

It almost deserves a round of applause, doesn't it?

تقریباً مستحق یک دور تشویق است، اینطور نیست؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

We might give it to him next week.

شاید هفته آینده به او بدهیم.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

So there it was, the dramatic scenes of the snow

پس آنجا بود، صحنه های دراماتیک برفی

that came down during the week and it was amazing.

که در طول هفته بارید و شگفت انگیز بود.

It was so cold.

خیلی سرد بود

And the other thing that I want to mention,

و مورد دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم،

the other thing I want to mention is a few days ago

مورد دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم چند روز پیش

here on the live stream, I was complaining that we hadn't

اینجا در پخش زنده است، من شاکی بودم که برف نباریده ایم

had any snow.

.

I was really, really getting upset because I felt a bit disappointed

من واقعاً واقعاً ناراحت می شدم زیرا احساس ناامیدی می کردم

because this winter we had had no snow and guess what?

زیرا این زمستان برف نداشتیم و حدس بزنید چیست؟

Last week we had snow not once, but twice.

هفته گذشته نه یک بار، بلکه دو بار برف داشتیم.

So we had a lot of snowfall last week and

بنابراین هفته گذشته برف زیادی باریدیم و

we went out and about.

رفتیم بیرون.

We were walking in the snow.

داشتیم توی برف راه می رفتیم.

One of the things I love about walking in the snow is as you walk along,

یکی از چیزهایی که من در مورد راه رفتن در برف دوست دارم این است که در حین راه رفتن

you can hear that wonderful sound

شما می توانید صدای فوق العاده ای را بشنوید

as your feet crunch

که پاهایتان

along the snow.

در امتداد برف به هم می ریزند.

I love that sound very much indeed.

من واقعاً آن صدا را خیلی دوست دارم.

So a very eventful week.

بنابراین یک هفته بسیار پر حادثه.

And as I mentioned, Mr.

و همانطور که اشاره کردم، آقای

Steve is busy doing lots of things at the moment.

استیو در حال حاضر مشغول انجام کارهای زیادی است.

He's in a show and he's also rehearsing

او در یک نمایش است و همچنین در حال تمرین

for another performance, which is where he is today.

برای اجرای دیگری است، جایی که او امروز است.

So that's why there is no Mr.

پس به همین دلیل است که آقای استیو وجود ندارد

Steve, please don't get too upset about this.

، لطفا زیاد از این موضوع ناراحت نشوید.

There is nothing I can do.

هیچ کاری نمی توانم انجام دهم.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you here as well. Yes, we are back together.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. بله، ما دوباره با هم هستیم.

English addict, and it's myself on my own.

معتاد انگلیسی، و این خودم به تنهایی هستم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Hello to.

سلام به.

Oh, hello, Vitesse. Vitesse.

اوه، سلام، ویتسه. ویتسه

Congratulations to you.

تبریک به شما.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Very good.

خیلی خوب.

Vitesse is first.

ویتسه اول است.

Beatrice is also here.

بئاتریس هم اینجاست.

Hello, Beatrice. Are you excited?

سلام بئاتریس آیا شما هیجان زده هستید؟

I'm excited.

من هیجان زده هستم.

Do you know why we are both excited?

میدونی چرا هر دو هیجان زده ایم؟

I might talk about that later on.

ممکن است بعداً در مورد آن صحبت کنم.

Francesca is here as well.

فرانچسکا هم اینجاست.

Hello. Francesca is your shared.

سلام. فرانچسکا اشتراک شماست.

We also have. Who else is here?

ما همچنین داریم. کی دیگه اینجاست؟

I think we have someone maybe watching from.

من فکر می کنم ما کسی را داریم که شاید از او تماشا می کند.

I want to say maybe Korea

من می خواهم بگویم شاید کره

also. We have. Oh, yes, of course.

نیز. ما داریم. اوه، بله، البته. آیا

Can we say a big hello to you?

می توانیم یک سلام بزرگ به شما بگوییم؟

We spend.

خرج می کنیم.

Agnes is here today.

اگنس امروز اینجاست.

Hello, Louis. Nice to see you back.

سلام، لویی. خوشحالم می بینم برگشتی.

And as I mentioned a few moments ago, I'm excited.

و همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم، هیجان زده هستم.

I think Lewis is excited.

فکر می کنم لوئیس هیجان زده است.

Beatrice is feeling excited because we are still arranging

بئاتریس احساس هیجان می کند زیرا ما هنوز در حال ترتیب دادن

the big meetup

ملاقات بزرگی هستیم

that is happening in June.

که در ماه ژوئن اتفاق می افتد.

And if you would like to join up, if you'd like to, to be there

و اگر مایلید به آن بپیوندید، اگر مایلید،

when we all meet together,

زمانی که همه با هم همدیگر را ملاقات می کنیم آنجا باشید،

please let me know by writing to my email address.

لطفاً با نوشتن به آدرس ایمیل من به من اطلاع دهید.

Yes, we are meeting up in Paris.

بله، ما در پاریس ملاقات می کنیم.

It should be interesting.

باید جالب باشه

Very interesting indeed. Hello.

خیلی جالبه واقعا سلام.

Also to Maria.

همچنین به ماریا.

Maria, I haven't seen you for a while,

ماریا، مدتی است که تو را ندیده ام،

or at least it feels like it anyway.

یا حداقل به هر حال این احساس را دارم.

Francisca

فرانسیسکا

Also Mohsen is here as well.

همچنین محسن هم اینجاست.

Hello, Mohsen.

سلام محسن.

Nice to see you all here today.

خوشحالم که امروز همه شما را اینجا می بینم.

Also, Valentin is here.

همچنین والنتین اینجاست.

Wow. Well, lots of people already joining me.

وای. خب، افراد زیادی در حال حاضر به من ملحق شده اند.

It's nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Hello. Also to Carla.

سلام. همچنین به کارلا.

Hello, Carla.

سلام کارلا

Nice. A nice name.

خوب. یه اسم قشنگ

And hopefully you will have a nice time here today.

و امیدوارم امروز اوقات خوبی را در اینجا سپری کنید.

Hello, Miguel Khokhar.

سلام، میگل خوخار.

Hello to you.

درود بر تو.

Yesterday it was my birthday.

دیروز تولدم بود

Says Mega happy birthday to you for yesterday.

میگه مگا برای دیروز تولدت مبارک.

I will send you now.

الان برات میفرستم با

My belated my late

تاخیر

birthday greetings to you.

تولدم را به شما تبریک می گویم.

I hope you had a good day yesterday on your birthday

امیدوارم دیروز روز خوبی را سپری کرده باشید در روز تولد شما

rehab is here as well.

نیز در اینجا حضور دارد.

By the way, we weren't here on Wednesday.

اتفاقا ما چهارشنبه اینجا نبودیم.

You may have noticed I wasn't here.

شاید متوجه شده باشید که من اینجا نبودم.

And I'm going to explain a bit more about that later

و من در ادامه در جریان زنده کمی بیشتر در مورد آن توضیح خواهم داد

on in the live stream, because there are some changes happening,

، زیرا بسته به نظر شما، فکر می‌کنم تغییراتی در حال رخ دادن است،

maybe some bad changes or maybe some good changes,

شاید برخی تغییرات بد یا شاید برخی تغییرات خوب

depending on your opinion, I suppose.

.

Hello also to who else is here?

سلام به چه کسی دیگر اینجاست؟

Fernando is here as well.

فرناندو هم اینجاست.

We have a controversy.

ما یک جنجال داریم.

We have controversy.

مناقشه داریم

It's a great word that controversy.

این یک کلمه بزرگ است که جنجال.

If you have controversy, you have maybe a situation

اگر جنجال دارید، ممکن است موقعیتی داشته باشید

where people's opinion ads have become very strong about an event,

که تبلیغات نظر مردم در مورد یک رویداد بسیار قوی شده است،

maybe something that happened or maybe something a person said

شاید اتفاقی که افتاده است یا شاید چیزی که شخصی گفته است

there is controversy or controversy.

بحث و جدل است.

So there are two ways of pronouncing that word.

بنابراین دو روش برای تلفظ آن کلمه وجود دارد.

A lot of people are getting upset at the moment because famous people,

بسیاری از مردم در حال حاضر ناراحت می شوند زیرا افراد مشهور،

celebrities are voicing,

افراد مشهور،

they are expressing their personal opinions

نظرات خود را

about all of the things happening around the world, whatever they are.

در مورد همه چیزهایی که در سراسر جهان اتفاق می افتد، هر چه که هستند، بیان می کنند.

And there are many things happening at the moment.

و در حال حاضر اتفاقات زیادی در حال وقوع است.

So is it right?

پس درسته؟ آیا می

Would you say that it is right for people

گویید برای افراد

who are famous or people who are celebrities?

مشهور یا افراد مشهور مناسب است؟

Would you say that it's a good thing for them to become involved

آیا می‌گویید الان برایشان خوب است که

with politics now?

با سیاست درگیر شوند؟

I suppose it depends on what their position is.

من فکر می کنم بستگی به موقعیت آنها دارد.

So we have a particular situation at the moment

بنابراین در حال حاضر شرایط خاصی داریم

where a person who normally commentates

که شخصی که معمولاً

on football matches is now expressing personal opinions

در مورد مسابقات فوتبال نظر می دهد اکنون در شبکه های اجتماعی نظرات شخصی خود را بیان می کند

on social media and in this situation it is Twitter.

و در این وضعیت توییتر است.

And as you know, if you are a person who uses Twitter, you will know

و همانطور که می دانید، اگر فردی هستید که از توییتر استفاده می کنید، می دانید

it is

که

a minefield.

یک میدان مین است.

And the reason why I say that is because lots of people go on to Twitter

و دلیل اینکه من این را می گویم به این دلیل است که افراد زیادی به توییتر می روند

and they give their opinions about things.

و نظرات خود را در مورد چیزها می گویند.

I know sometimes I do it, but I suppose in my situation

من می دانم که گاهی این کار را انجام می دهم، اما در شرایط خودم فرض می کنم

because because I'm here talking

چون چون اینجا هستم و در

in general terms about everything, I think I'm in a position

مورد همه چیز به طور کلی صحبت می کنم، فکر می کنم در موقعیتی هستم

where I can express opinions

که گاهی می توانم نظر بدهم

sometimes, and of course I am independent.

و البته مستقل هستم.

I'm not tied to any company, I am independent.

من به هیچ شرکتی وابسته نیستم، من مستقل هستم.

I do all this myself, as I suppose

من همه این کارها را خودم انجام می‌دهم، همانطور که فکر می‌کنم

you might describe me as a freelance,

ممکن است مرا به‌عنوان یک شغل آزاد،

a freelance presenter maybe, or freelance teacher.

شاید یک مجری آزاد یا معلم آزاد توصیف کنید.

So I do have a lot of freedom, maybe more freedom than certain

بنابراین من آزادی زیادی دارم، شاید آزادی بیشتری نسبت به برخی

celebrities or presenters on television,

افراد مشهور یا مجریان تلویزیونی داشته باشم،

and may maybe they have to sign a contract

و شاید آنها مجبور باشند قراردادی ببندند

to say that they won't express their personal opinions

تا بگویند نظرات شخصی خود را بیان نمی کنند

or get involved in political arguments.

یا درگیر بحث های سیاسی نمی شوند.

So what do you think? Have you ever had

خب چی فکر می کنی؟ آیا تا به حال

a situation in your country where someone,

در کشور خود موقعیتی داشته اید که شخصی،

someone well-known or famous, has started making political statement?

یک فرد مشهور یا مشهور، شروع به اظهارنظر سیاسی کند؟

I suppose there is one person I can think of at the moment

من فکر می کنم در حال حاضر یک نفر وجود دارد که می توانم به او فکر کنم

and that that must be Imran Khan in Pakistan.

و او باید عمران خان در پاکستان باشد.

So he was a cricket player, well known here,

بنابراین او یک بازیکن کریکت بود که در اینجا به خوبی شناخته شده بود،

but now, of course, he's moved completely into politics.

اما اکنون، البته، او کاملاً به سیاست رفته است.

So we do have things like that occurring where maybe a celebrity

بنابراین ما چیزهایی از این دست داریم که در آن ممکن است یک سلبریتی

will express their opinions about a certain thing

نظرات خود را در مورد یک چیز خاص بیان کند

and and maybe later they will move into politics.

و شاید بعداً آنها وارد سیاست شوند.

And it has happened in the past.

و در گذشته اتفاق افتاده است.

I suppose a good example would be Ronald Reagan.

فکر می کنم یک مثال خوب رونالد ریگان باشد.

So Ronald Reagan, before he became president

بنابراین رونالد ریگان، قبل از اینکه رئیس جمهور

of the USA in the 1980s,

ایالات متحده آمریکا در دهه 1980 شود،

he was a Hollywood movie star.

یک ستاره سینمای هالیوود بود.

So it would seem very strange

بنابراین بسیار عجیب به نظر می رسد که

to think of that, to think of someone who was an actor,

به آن فکر کنیم، به کسی فکر کنیم که یک بازیگر بوده

and eventually they become the president of the USA.

و در نهایت آنها رئیس جمهور ایالات متحده می شوند.

It's not amazing. So

این شگفت انگیز نیست. بنابراین

it can happen.

ممکن است اتفاق بیفتد.

But what about you? Do you think it's a good idea?

اما شما چطور؟ به نظر شما ایده خوبی است؟

Is it a good idea for celebrities to become political?

آیا این ایده خوبی است که افراد مشهور سیاسی شوند؟

I know in the music industry.

من در صنعت موسیقی می دانم.

So when we think about singers, performers,

بنابراین وقتی به خواننده‌ها، مجری‌ها فکر می‌کنیم،

quite often they will

اغلب آنها به

they will become involved in politics because of their work.

خاطر کارشان درگیر سیاست می‌شوند. فرانسیسکا می‌گوید

Maybe they write songs about certain issues,

شاید آنها در مورد مسائل خاصی آهنگ بنویسند،

or maybe they become involved in a particular cause,

یا ممکن است درگیر یک هدف خاص شوند،

something that is helping other people to to survive

چیزی که به افراد دیگر کمک می‌کند تا زنده بمانند

or get through a serious situation, Francisca says.

یا از یک موقعیت جدی عبور کنند.

Yes, the BBC anchor man

بله، مجری بی بی سی

was sanctioned for having

به دلیل داشتن

for expressing his opinions about nor on Twitter.

نظراتش در مورد یا در توییتر مورد تحریم قرار گرفت.

Yes, well, I suppose the thing that a lot of people are talking

بله، خوب، فکر می کنم موضوعی که خیلی ها

about is not only celebrities, but people in general.

درباره آن صحبت می کنند نه تنها افراد مشهور، بلکه به طور کلی مردم است.

And there is always an issue, some sort of issue

و همیشه یک موضوع، نوعی موضوع وجود دارد

that people will talk about,

که مردم درباره آن صحبت خواهند کرد،

whatever it is, maybe human rights.

هر چه که باشد، شاید حقوق بشر. فکر می‌کنم

I suppose when we think about something controversial

وقتی به چیزی بحث‌برانگیز

or something that people feel strongly about,

یا چیزی که مردم به شدت درباره آن احساس می‌کنند فکر می‌کنیم،

human rights would be one of those big issues.

حقوق بشر یکی از آن مسائل بزرگ خواهد بود.

So I would say that that is something that is often talked about.

بنابراین من می گویم که این چیزی است که اغلب در مورد آن صحبت می شود.

So that is really what this particular situation

بنابراین این واقعاً چیزی است که این وضعیت خاص

is connected to and that is the way

به آن مرتبط است و این روشی است

in which this country treats illegal

که این کشور با

immigrants, people who are coming into the country illegally.

مهاجران غیرقانونی، افرادی که به طور غیرقانونی وارد کشور می شوند، رفتار می کند.

So that is what it's all about.

پس این همان چیزی است که در مورد آن است. به

That is the reason why people are getting upset about two things.

همین دلیل است که مردم از دو چیز ناراحت می شوند.

They are getting upset about the actual issue of immigration,

آنها از موضوع واقعی مهاجرت ناراحت می شوند،

but also they are becoming a little angry because of very wealthy celebrities

اما همچنین به خاطر افراد مشهور بسیار ثروتمندی که

living a very comfortable life,

زندگی بسیار راحتی دارند، کمی عصبانی می شوند و

expressing their opinions about things that maybe

نظرات خود را در مورد چیزهایی بیان می کنند که

maybe they should not be commenting on.

شاید نباید در مورد آنها اظهار نظر کنند.

So it is a very difficult thing.

پس کار بسیار سختی است.

Hello, Carmen.

سلام کارمن

I wonder why they moved into politics.

من تعجب می کنم که چرا آنها وارد سیاست شدند.

I think it is easier for them to get a political position

من فکر می‌کنم گرفتن موقعیت سیاسی

and maybe much better salary.

و شاید حقوق بهتر برای آنها راحت‌تر است.

I think maybe a little bit of both.

من فکر می کنم شاید کمی از هر دو.

So maybe if a person is a performer, maybe they write songs,

پس شاید اگر فردی مجری باشد، شاید آهنگ بنویسد،

maybe they are an activist.

شاید هم فعال باشد.

And this has happened a lot over the years.

و این اتفاق در این سال ها زیاد افتاده است.

Many people have been become involved.

افراد زیادی درگیر شده اند.

I suppose one one good example

فکر می کنم یکی از نمونه های خوب

would be John Lennon from the Beatles.

جان لنون از گروه بیتلز باشد.

So throughout his life after the Beatles,

بنابراین در طول زندگی خود پس از بیتلز،

he became very much involved in the peace movement.

او بسیار درگیر جنبش صلح شد.

And he was against, I suppose he was against nuclear weapons

و او مخالف بود، فکر می کنم او مخالف سلاح های هسته ای

and war in general.

و به طور کلی جنگ بود.

So I suppose, yes, John Lennon would be a good example of that,

بنابراین فکر می‌کنم، بله، جان لنون نمونه خوبی برای آن خواهد بود،

and I suppose there are many others as well.

و گمان می‌کنم بسیاری دیگر نیز وجود داشته باشند.

I'm sure you can think of one straight away.

من مطمئن هستم که می توانید بلافاصله به یکی فکر کنید.

I'm sure you can think of one.

من مطمئن هستم که شما می توانید به یکی از آنها فکر کنید.

I would not describe myself as political.

من خودم را سیاسی توصیف نمی کنم.

I don't think I am a political person.

فکر نمی کنم آدم سیاسی باشم.

You would never really know what my political views are because sometimes

شما هرگز واقعاً نمی‌دانید دیدگاه‌های سیاسی من چیست، زیرا گاهی اوقات

I might express some things that might make you think

ممکن است مواردی را بیان کنم که ممکن است باعث شود فکر کنید

that I have a particular political view.

من دیدگاه سیاسی خاصی دارم.

But then maybe the following week I will say something else

اما شاید هفته بعد چیز دیگری بگویم

which might lead you to think the opposite.

که ممکن است شما را برعکس فکر کنید.

So it can happen, to be honest with you.

بنابراین می تواند اتفاق بیفتد، صادقانه با شما.

I read all sorts of material.

همه جور مطالب رو میخونم

I read news stories concerning both sides

من اخبار مربوط به هر دو طرف

of the political

argument, whatever that argument happens to be.

بحث سیاسی را می خوانم، هر چه که باشد.

So to be honest with you, I don't read and I don't watch

پس صادقانه بگویم، من چیزهای خاصی را در اینترنت نمی خوانم و تماشا نمی کنم

certain things on the Internet.

.

I actually like to look at both sides of the argument

من در واقع دوست دارم به هر دو طرف بحث نگاه کنم

and quite often it is the best way of doing it, to be honest with you.

و اغلب این بهترین راه برای انجام آن است، صادقانه با شما.

You should judge it is sick

شما باید قضاوت کنید که مریض

and tired of politics.

و خسته از سیاست است.

I don't even watch TV, especially the news.

من حتی تلویزیون نگاه نمی کنم مخصوصا اخبار.

I will agree with you to a certain degree

من تا حدی با

of that particular opinion.

آن نظر خاص موافق خواهم بود.

Yes, I think sometimes we hear too much about it.

بله، من فکر می کنم گاهی اوقات ما بیش از حد در مورد آن می شنویم.

I think it can become something that is always there.

فکر می کنم می تواند به چیزی تبدیل شود که همیشه وجود دارد.

You can't get away from it.

شما نمی توانید از آن دور شوید.

You turn on your computer, maybe you want to watch something.

کامپیوترت را روشن می کنی، شاید بخواهی چیزی را تماشا کنی.

Sunny, maybe you want to be cheered up.

آفتابی، شاید می‌خواهی سرحال باشی.

And the first thing you see is all of the news stories,

و اولین چیزی که می بینید تمام اخبار است،

the latest thing that is happening,

آخرین چیزی که در حال رخ دادن است،

and quite often it does involve politics.

و اغلب شامل سیاست است.

You are right.

حق با شماست.

Oh, Palmira makes a very good point.

اوه، پالمیرا به نکته بسیار خوبی اشاره می کند.

Yes, Arnold Arnold Schwarzenegger

بله، آرنولد آرنولد شوارتزنگر

was the governor of California, but he could not compete for the US presidency

فرماندار کالیفرنیا بود، اما

because he was not an American citizen

به دلیل اینکه شهروند آمریکایی نبود

or he wasn't born in the USA.

یا در ایالات متحده متولد نشده بود، نتوانست برای ریاست جمهوری آمریکا رقابت کند.

You are right.

حق با شماست.

Yes, he was the governor of California,

بله، او فرماندار کالیفرنیا بود،

not a particularly successful

نه یک

governor.

فرماندار موفق.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

So today we are looking at a subject that is very close to my heart,

بنابراین امروز ما به موضوعی نگاه می کنیم که به دلم خیلی نزدیک است،

the desire, the dreams that we have in our lives,

آرزوها، رویاهایی که در زندگی خود داریم،

the things that we think about, the things

چیزهایی که به آنها فکر می کنیم، چیزهایی

that we hope will happen in the future.

که امیدواریم در آینده اتفاق بیفتد.

We are talking about your dreams, your hopes, your desires,

ما در مورد رویاهای شما، امیدها، آرزوهای شما،

the things that you hope will happen in the future.

چیزهایی که امیدوارید در آینده اتفاق بیفتد صحبت می کنیم.

All of that coming up.

همه اینها در راه است.

A quick break so I can drink some water

یک استراحت سریع تا بتوانم کمی آب بنوشم

and then we will be right back.

و سپس ما به سرعت برمی گردیم.

we have had everything this week.

ما این هفته همه چیز داشتیم

We've had rain.

باران خورده ایم

We've had snow, we've had wind, we've had everything.

ما برف، باد، همه چیز داشتیم. از نظر آب و هوا

It's been a very eventful week here in the UK

اینجا در بریتانیا هفته بسیار پر حادثه ای بوده است

as far as the weather is concerned.

.

London

لندن

and New.

و جدید.

Can you see my leg?

پای من را می بینی؟

Can you see?

می توانی ببینی؟

Can you see my legs?

آیا می توانی پاهای من را ببینی؟

My lovely, lovely legs?

پاهای دوست داشتنی و دوست داشتنی من؟

I don't know why I'm doing that.

نمی دانم چرا این کار را می کنم.

I think I'm just trying to attract some attention.

فکر می کنم فقط سعی می کنم کمی توجه را جلب کنم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I would imagine a lot of people now have joined thinking that Mr.

تصور می‌کنم الان خیلی‌ها به این فکر می‌کنند که آقای

Steve is here.

استیو اینجاست.

Unfortunately today, sadly, we don't have Mr.

متأسفانه امروز، متأسفانه، ما آقای

Steve and fortunately he's not here.

استیو را نداریم و خوشبختانه او اینجا نیست. از

I'm so sorry about that.

این بابت خیلی متاسفم.

I'm really, really upset because we don't have Mr.

من واقعاً بسیار ناراحت هستم زیرا ما آقای

Steve here.

استیو را اینجا نداریم.

I'm sorry about that.

درباره ی آن قضیه متاسفم.

You common sense.

شما عقل سلیم

It is hard to be honest in politics.

صداقت در سیاست سخت است.

Maybe sooner or later you get involved in corruption.

شاید دیر یا زود درگیر فساد شوید.

I think that is the biggest problem

من فکر می کنم این بزرگترین مشکل

with with anything that allows a person to have maybe power

در مورد هر چیزی است که به شخص اجازه می دهد تا شاید قدرت

or success in some field or maybe money as well.

یا موفقیت در زمینه ای یا شاید پول داشته باشد.

If you can earn money, if you can make money, if you can get money,

اگر می توانید پول در بیاورید، اگر می توانید پول در بیاورید، اگر می توانید پول به دست آورید،

maybe by doing things that are a little corrupt.

شاید با انجام کارهایی که کمی فاسد هستند.

And yes, most countries around the world, including this one,

و بله، اکثر کشورهای جهان، از جمله این یکی،

I'm not saying that it only happens in certain places because it happens everywhere.

نمی گویم که این فقط در مکان های خاصی اتفاق می افتد زیرا در همه جا اتفاق می افتد.

If I was honest with you, we have it here.

اگر من با شما صادق بودم، ما آن را در اینجا داریم.

We have corruption here.

ما اینجا فساد داریم.

It happens many times.

بارها اتفاق می افتد.

Of course, there are certain countries around the world where corruption is much easier

البته کشورهای خاصی در سرتاسر جهان وجود دارند که فساد در آنها بسیار ساده تر

to see.

دیده می شود.

I'm not going to say China, but I am going to say China.

من قصد ندارم بگویم چین، اما می خواهم بگویم چین.

During my time there, I spent a few years living in China.

در طول مدتی که آنجا بودم، چند سالی را در چین زندگی کردم.

Very corrupt place.

جای خیلی فاسد

It is it is like a normal day

مثل یک روز عادی است

when corruption occurs, whatever it is.

که فساد رخ می دهد، هر چه که باشد.

And I did see a lot of it sometimes involving myself, to be honest.

و صادقانه بگویم، گاهی اوقات بسیاری از آن‌ها را درگیر خودم می‌دانم.

So corruption can happen.

بنابراین فساد ممکن است اتفاق بیفتد.

Power.

قدرت.

When a person becomes powerful, they get a certain amount of power and they might also become corrupted.

وقتی فردی قدرتمند می شود مقدار مشخصی از قدرت را به دست می آورد و همچنین ممکن است فاسد شود.

Of course, power corrupts

البته قدرت فساد می کند

and absolute power corrupts absolutely.

و قدرت مطلق فساد مطلق می کند.

So it's not unusual to find

بنابراین غیرعادی نیست که بفهمیم

that people with some sort of power

افرادی که دارای نوعی قدرت

or some sort of authority might actually be a little bit

یا نوعی اقتدار هستند ممکن است کمی

corrupt.

فاسد باشند.

It does happen. You are right.

این اتفاق می افتد. حق با شماست.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Hello, everyone.

سلام به همه

Yes, we are meeting up in June and that is when it is happening.

بله، ما در ماه ژوئن با هم ملاقات می کنیم و این زمانی است که اتفاق می افتد.

If you would like to be there joining us in Paris, we are going to meet up.

اگر دوست دارید در پاریس به ما بپیوندید، ما با هم ملاقات خواهیم کرد.

If you want to send me an email, I will get back in touch with you.

اگر می خواهید برای من ایمیل بفرستید، دوباره با شما تماس خواهم گرفت.

I've had a few people.

من چند نفر داشته ام.

We have about six people now who are interested

ما در حال حاضر حدود شش نفر داریم که علاقه مند

in meeting up in Paris,

به ملاقات در پاریس هستند،

and that is at the beginning

و آن در اوایل

of June, early June.

ژوئن، اوایل ژوئن است.

That's all I'm saying at the moment.

این همه چیزی است که در حال حاضر می گویم.

If you want to know more, please write to me

اگر می خواهید بیشتر بدانید، لطفا برای من بنویسید

and maybe I will let you know what is going on.

تا شاید به شما بگویم که چه خبر است.

But I'm very excited.

اما من خیلی هیجان زده هستم.

Mr. Steve is excited as soon as we are

آقای استیو به محض اینکه

back to normal because Steve is very busy.

به حالت عادی برگشتیم هیجان زده می شود زیرا استیو بسیار شلوغ است.

I'm very busy

as as soon as that has finished

به محض اینکه تمام شد و

and and we are all back to normal,

همه ما به حالت عادی برگشتیم، بسیار مشغول هستم،

then I can start giving you some more details as well.

سپس می توانم جزئیات بیشتری را نیز به شما ارائه دهم.

But please let me know with an email if you want to meet up with myself and also Mr.

اما اگر می‌خواهید با من و همچنین آقای

Steve in person

استیو شخصاً

in Paris

in June.

در ژوئن در پاریس ملاقات کنید، لطفاً با یک ایمیل به من اطلاع دهید.

I have noticed that at the moment in Paris

من متوجه شده ام که در حال حاضر در پاریس

there are a lot of protests taking place.

تظاهرات زیادی در جریان است.

So I'm hoping by the time we go there in June,

بنابراین امیدوارم تا زمانی که در ژوئن به آنجا برویم،

I hope everything will be a little

امیدوارم همه چیز کمی

calmer, a little quieter,

آرام تر، کمی ساکت تر،

a little more peaceful, hope, Finally, hopefully.

کمی آرام تر باشد، امیدوارم، در نهایت، امیدوارم.

Hello, Francisca.

سلام فرانسیسکا

Francisca, Did you receive my email?

فرانسیسکا، آیا ایمیل من را دریافت کردید؟

Francisca, Can I just say that I have not received your email?

فرانسیسکا، می توانم فقط بگویم که ایمیل شما را دریافت نکرده ام؟

Francisca I haven't.

فرانسیسکا من نداشتم.

I actually haven't received an email from you.

من در واقع ایمیلی از شما دریافت نکرده ام.

So what I would suggest here,

بنابراین آنچه من اینجا پیشنهاد می کنم،

if I can, I'm going to put my email on the screen there it is.

اگر بتوانم، می خواهم ایمیلم را روی صفحه ای که آنجاست قرار دهم.

So that is my email address.

پس این آدرس ایمیل من است.

So please send me

پس لطفا برای من

an email message.

یک پیام ایمیل ارسال کنید.

And if you would like to meet up in Paris

و اگر می خواهید

at the beginning of June, please let me know.

در اوایل ژوئن در پاریس ملاقات کنید، لطفاً به من اطلاع دهید.

Of course, a lot of people will not be able to do it because, well, first of all,

البته بسیاری از افراد قادر به انجام آن نخواهند بود، زیرا اولاً

maybe they are too far away

ممکن است در این مدت خیلی دور باشند

or maybe they are not able to travel during that time.

یا نتوانند در این مدت سفر کنند. الساندرا می‌گوید

So I do understand that,

پس من این را درک می‌کنم

Alessandra says.

.

I did not get any reply from you, Mr.

من هیچ پاسخی از شما دریافت نکردم، آقای

Duncan.

دانکن. آیا

Are you sure you're sending the email to the right address?

مطمئن هستید که ایمیل را به آدرس درستی ارسال می کنید؟

Because I checked my email.

چون ایمیلم رو چک کردم

I know recently I've been very naughty.

میدونم اخیرا خیلی شیطون شدم

I've been a very naughty boy because I haven't been checking my email enough,

من پسر بسیار شیطونی بودم چون ایمیلم را به اندازه کافی چک نکردم،

but I have been looking over the last two or three days

اما در دو سه روز گذشته به دنبال آن بودم

and I haven't seen an email from Alessandra

و نه ایمیلی از الساندرا

and I haven't seen one from Francesca either.

و نه از فرانچسکا ندیدم. یا

So please write to me again.

پس لطفا دوباره برام بنویس

Write to me again the address.

دوباره آدرس رو برام بنویس

I will put it on the screen again.

دوباره آن را روی صفحه می گذارم.

There it is.

ایناهاش.

So that is my email address.

پس این آدرس ایمیل من است.

Make sure you get it right or else it might go somewhere else.

مطمئن شوید که آن را درست انجام داده اید وگرنه ممکن است به جای دیگری برود.

There might be another Mr. Duncan in the world.

ممکن است آقای دانکن دیگری در دنیا وجود داشته باشد.

Imagine that.

تصور کنید که.

Oh, Christine, Janelle says, I live in Paris.

اوه، کریستین، ژانل می گوید، من در پاریس زندگی می کنم.

Near the chandeliers is a very nice,

در نزدیکی لوسترها، یک بخش بسیار زیبا و

very nice part of Paris.

بسیار زیبا از پاریس است.

That's that sounds sounds like a very nice place to live, if you don't mind me saying,

این به نظر می رسد مکان بسیار خوبی برای زندگی باشد، اگر بدتان نمی آید بگویم،

sadly, at the moment, I've noticed that some of the monuments are closed as well in Paris.

متأسفانه در حال حاضر متوجه شده ام که برخی از بناهای تاریخی در پاریس نیز بسته شده اند.

I believe the Arc de Triomphe

من معتقدم که Arc de Triomphe

is currently closed.

در حال حاضر بسته است.

Now, when we were in Paris in 2019,

حالا، وقتی در سال 2019 در پاریس بودیم،

everywhere was open, fortunately,

خوشبختانه همه جا باز بود

and we were able to go inside the Arc

و توانستیم به داخل طاق

de Triomphe and go up the little stairs.

پیروزی برویم و از پله های کوچک بالا برویم.

There are some stairs inside the monument

چند پله در داخل بنای تاریخی وجود دارد

and you can go all the way to the top and walk around on the roof.

و می‌توانید تا بالای آن بروید و روی پشت بام قدم بزنید.

The only worrying thing when we were up there,

تنها چیزی که نگران کننده بود، زمانی که ما آنجا بودیم،

there were lots of police with guns patrolling the area,

تعداد زیادی پلیس با اسلحه در حال گشت زنی در منطقه،

on the roof, on the

روی پشت بام،

the the the top of the

بالای

Arc de Triomphe. Yes.

طاق پیروزی بودند. آره. راستش

Very strange, to be honest.

خیلی عجیبه

Hello, Tom. Tom.

سلام تام. تام

Hello, Tom. Tom, Nice to see you here.

سلام تام. تام، خوشحالم که تو را اینجا می بینم.

I don't recognise your name. Where are you?

من اسم شما را نمی شناسم شما کجا هستید؟

Where are you from?

شما اهل کجا هستید؟

Common asks. Are people travelling to Paris?

رایج می پرسد. آیا مردم به پاریس سفر می کنند؟

Yes, they are.

بله، آنها هستند.

We have.

ما داریم.

We have people who will be joining us in Paris

ما افرادی داریم که در پاریس به ما ملحق خواهند شد

and they will be travelling from other parts of the world.

و از سایر نقاط جهان سفر خواهند کرد.

So it is something we are trying.

بنابراین این چیزی است که ما در حال تلاش هستیم.

If it is successful, we might actually do it somewhere else later.

اگر موفقیت آمیز باشد، ممکن است بعداً آن را در جای دیگری انجام دهیم.

So maybe another part of the world.

پس شاید قسمت دیگری از جهان.

So we will we will make sure that you know,

بنابراین ما مطمئن خواهیم شد که شما

that our plans.

از برنامه های ما مطلع هستید.

Okay.

باشه.

Alessandra, please send me another email address.

الساندرا، لطفا آدرس ایمیل دیگری را برای من ارسال کنید.

Another email, please.

یه ایمیل دیگه لطفا

I will have a look.

من نگاهی به آن خواهم انداخت.

I've also checked my junk email before anyone asks.

قبل از اینکه کسی بپرسد، ایمیل ناخواسته خود را نیز بررسی کرده ام.

Nothing in there, nothing in today's subject.

هیچ چیز در آن وجود ندارد، هیچ چیز در موضوع امروز.

We are looking at something very interesting today and something that we all have.

ما امروز به چیزی بسیار جالب نگاه می کنیم و چیزی که همه ما داریم.

I think this is something we all have in our lives.

من فکر می کنم این چیزی است که همه ما در زندگی خود داریم.

Some thing we hold dear,

چیزی که برایمان عزیز است،

something that we believe in,

چیزی که به آن اعتقاد داریم،

something that we hope for in the future.

چیزی که در آینده به آن امیدواریم.

Your dreams and desires, the things

رویاها و خواسته های شما، چیزهایی

in your life that you hope will happen,

در زندگی تان که امیدوارید اتفاق بیفتند

or maybe the things that you hope you will achieve in your life.

یا شاید چیزهایی که امیدوارید در زندگیتان به آنها برسید.

These are your dreams

اینها رویاها

and your desires, and we all have them,

و آرزوهای شما هستند و همه ما آنها را داریم،

even if we don't always fulfil them.

حتی اگر همیشه آنها را برآورده نکنیم.

We all have things in our lives that we wish for.

همه ما چیزهایی در زندگی خود داریم که آرزویش را داریم.

Maybe a better existence, a dream

شاید وجود بهتر، رویایی

to achieve something.

برای رسیدن به چیزی.

These are your dreams, your desires and your hopes.

اینها رویاها، آرزوها و امیدهای شما هستند.

Things that you want to come true.

چیزهایی که می خواهید به واقعیت تبدیل شوند.

I suppose the word that we often use is desire.

من گمان می کنم کلمه ای که ما اغلب استفاده می کنیم میل است.

I love this word, by the way, it's one of my favourite English words.

من عاشق این کلمه هستم، اتفاقاً یکی از کلمات انگلیسی مورد علاقه من است.

Desire.

میل.

When we desire something, we can do it as a verb.

وقتی چیزی را میل می کنیم، می توانیم آن را به صورت فعل انجام دهیم.

This means to hope or wish for something.

این به معنای امید یا آرزو برای چیزی است.

Something that you want to happen in the future.

چیزی که می خواهید در آینده اتفاق بیفتد.

So I desire

پس من آرزوی

something.

چیزی دارم

I hope for something.

من به چیزی امیدوارم.

Something that I'm wishing for.

چیزی که آرزویش را دارم

So we can use it as a verb.

بنابراین می توانیم از آن به عنوان فعل استفاده کنیم.

Something you are doing.

کاری که شما انجام می دهید.

I desire that my many worries vanish.

من آرزو دارم که بسیاری از نگرانی های من از بین برود.

For example,

به عنوان مثال،

I desire that my many worries vanish.

من آرزو دارم که بسیاری از نگرانی های من از بین برود.

So maybe you are having problems

بنابراین ممکن است در کسب درآمد با مشکل مواجه شده باشید

earning money, or maybe you are spending too much money.

یا ممکن است پول زیادی خرج کنید.

Or maybe you wish you had a job where you were paid more.

یا شاید دوست دارید شغلی داشته باشید که در آن حقوق بیشتری دریافت می‌کنید.

You are desiring that thing you want.

شما در آرزوی آن چیزی هستید که می خواهید.

You hope maybe in the future it will happen,

شما امیدوارید شاید در آینده این اتفاق بیفتد،

She desires to be alone with me. Oh,

او می خواهد با من تنها باشد. آه،

if you are lucky enough to have a person in your life

اگر به اندازه کافی خوش شانس هستید که فردی را در زندگی خود داشته باشید

who desires to be alone with you, then you are a very lucky person indeed.

که بخواهد با شما تنها باشد، در واقع شما یک فرد بسیار خوش شانس هستید.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

As a noun.

به عنوان یک اسم.

We can also use

ما همچنین می توانیم

to need something badly.

برای نیاز بد به چیزی استفاده کنیم.

Something you really want.

چیزی که شما واقعاً می خواهید.

So the thing, the feeling is described as desire.

بنابراین چیز، احساس به عنوان میل توصیف می شود.

Maybe something you need eagerly,

شاید چیزی که مشتاقانه به آن نیاز دارید

or maybe something you need wantonly.

یا شاید چیزی که ناخواسته به آن نیاز دارید.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

So maybe something you want so much you almost can't control your feelings.

بنابراین شاید چیزی که آنقدر می خواهید که تقریباً نتوانید احساسات خود را کنترل کنید.

I cannot control my desire.

من نمی توانم خواسته ام را کنترل کنم. آیا

Can you feel my desire for you?

می توانی میل من به خودت را احساس کنی؟

The things you want, The things you need,

چیزهایی که می خواهید، چیزهایی که نیاز دارید،

the things you desire.

چیزهایی که آرزو دارید.

I do like that word I have to say

من این کلمه را دوست دارم، باید بگویم که

a strong want

یک میل شدید را

can be described as desire.

می توان به عنوان میل توصیف کرد.

Something you really want, Something you need something.

چیزی که واقعاً می خواهید، چیزی که به چیزی نیاز دارید.

You feel that hopefully

شما احساس می‌کنید که امیدواریم

some time in your life you will get

زمانی در زندگی‌تان به

a strong want can be described as desire.

خواسته‌های شدیدی دست پیدا کنید، می‌توان آن را میل توصیف کرد.

I want to see you every day.

من میخواهم هر روز شما را ببینم.

It is my one desire.

این یک آرزوی من است.

So we are using that

بنابراین ما از آن

as a noun in that particular situation.

به عنوان یک اسم در آن موقعیت خاص استفاده می کنیم.

A hope, a dream for the future is a desire.

یک امید، یک رویا برای آینده یک آرزو است.

I desire a steady job with good pay

من آرزوی یک شغل ثابت با دستمزد خوب را دارم

that we all.

که همه ما.

I had many desires as a teenager, and I suppose that's true.

من در نوجوانی آرزوهای زیادی داشتم و فکر می کنم این درست باشد.

Maybe.

شاید.

Maybe there is a stage of your life

شاید مرحله ای از زندگی شما وجود داشته باشد

where you had lots of hopes and lots of dreams.

که در آن امیدهای زیادی داشته باشید و رویاهای زیادی داشته باشید.

And I always think quite often when we are young,

و من همیشه وقتی جوان هستیم اغلب فکر می کنم،

maybe we have lots of things that we desire

شاید چیزهای زیادی داشته باشیم که آرزو می کنیم

or things that we hope for in the future.

یا چیزهایی که در آینده به آنها امیدواریم.

So your dreams, your hopes, your desires,

بنابراین رویاهایتان، امیدهایتان، آرزوهایتان،

maybe when you are young, you have lots of dreams

شاید وقتی جوان هستید، رویاها

and lots of desires,

و آرزوهای زیادی دارید،

things that you hope will happen in the future.

چیزهایی که امیدوارید در آینده اتفاق بیفتد.

I suppose

فکر می کنم

one of my dreams

یکی از آرزوهای من

as a young person was

در جوانی این بود

to be a radio presenter.

که مجری رادیو باشم.

I always wanted to be in radio somehow.

همیشه دوست داشتم به نوعی در رادیو باشم.

So as a deejay, playing music or maybe talking on the radio,

بنابراین به عنوان یک دیجی، پخش موسیقی یا شاید صحبت در رادیو،

maybe discussing certain topics, I always wanted to do that.

شاید بحث در مورد موضوعات خاص، همیشه می خواستم این کار را انجام دهم.

And for a short time I actually to do it.

و برای مدت کوتاهی من واقعاً آن را انجام می دهم.

But it is a very competitive business.

اما این یک تجارت بسیار رقابتی است.

It's a very competitive industry.

این یک صنعت بسیار رقابتی است.

It's very similar to anyone who wants to be an actor.

خیلی شبیه هرکسی است که می خواهد بازیگر شود. ورود

It's very hard to get into because there are

به آن بسیار سخت است زیرا

so many people out there who also want the same thing.

افراد زیادی وجود دارند که همان چیزی را می خواهند.

So one of the problems with design hiring

بنابراین یکی از مشکلات مربوط به استخدام طراحی

something, one of the problems with wanting or hoping for something

، یکی از مشکلات خواستن یا امید به چیزی

is that many other people are also doing the same thing.

این است که بسیاری از افراد دیگر نیز همین کار را انجام می دهند.

They are also out there wanting

آن‌ها نیز

and desiring the same thing as you.

همان چیزی را که شما می‌خواهند و می‌خواهند، بیرون هستند.

So it can be a problem.

بنابراین می تواند مشکل ساز باشد.

Giovani or Giovani should I say,

جیووانی یا جیووانی باید بگویم

I am from Sicily and at that time

من اهل سیسیل هستم و در آن زمان

I will end the school year as a teacher.

سال تحصیلی را به عنوان معلم تمام می کنم.

So you are hoping

بنابراین شما امیدوارید

that you will become a teacher or maybe you are about to become a teacher.

که معلم شوید یا شاید در شرف معلم شدن هستید.

So is this something that you are about to do?

بنابراین آیا این چیزی است که شما در حال انجام آن هستید؟

Is it going to happen soon or has it happened already?

آیا به زودی اتفاق می افتد یا قبلاً اتفاق افتاده است؟

Thank you Francesca, for saying hello and yes,

ممنون فرانچسکا، برای سلام و بله،

I will read your email later.

بعداً ایمیل شما را خواهم خواند.

Hello to Vol Vol shack.

سلام به کلبه Vol Vol.

Hi man Harmony, vlogger, var shark.

سلام مرد هارمونی، وبلاگ نویس، وار شارک.

Harmony vlogger.

وبلاگ نویس هارمونی.

Hello to you.

درود بر تو.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Angeles is here as well.

آنجلس هم اینجاست.

Hello, my lovely angel.

سلام فرشته دوست داشتنی من

It's nice to see you back as well.

خوشحالم که دوباره شما را می بینم.

Oh, hello to Ukraine.

اوه، سلام به اوکراین.

Hello to you. Yes.

درود بر تو. آره.

Best greeting from Doctor Victor,

بهترین تبریک از دکتر ویکتور،

who is the entomologist

که حشره شناس

and also beekeeper teacher, which I find very fascinating.

و همچنین معلم زنبوردار است، که به نظر من بسیار جذاب است.

So, Dr.

بنابراین، دکتر

Victor, can I ask you a question?

ویکتور، می توانم از شما یک سوال بپرسم؟

Was it your hope? Was it your dream?

امیدت بود؟ رویای تو بود؟ آیا

Was it your desire to become a beekeeper?

آرزوی شما این بود که زنبوردار شوید؟

I wonder.

من تعجب میکنم.

I'm rather fascinate it if I was honest with you.

اگر با شما روراست باشم بیشتر مجذوبش می شوم.

So please let me know.

پس لطفا به من اطلاع دهید.

And all the best to you watching in Ukraine.

و بهترین ها برای شما که در اوکراین تماشا می کنید.

I wish for the future.

برای آینده آرزو می کنم.

Maybe the wish that you have

شاید آرزویی که دارید این

is that the war will end

باشد که جنگ

soon.

به زودی تمام شود.

A hope for the times ahead.

امیدی برای روزهای آینده

So I think this is something we all do.

بنابراین من فکر می کنم این کاری است که همه ما انجام می دهیم.

We all, at some point in our lives, have something we want,

همه ما در مقطعی از زندگی‌مان چیزی داریم که می‌خواهیم،

something we dream of, something we desire.

چیزی که آرزویش را داریم، چیزی که آرزویش را داریم.

It can be an item.

می تواند یک آیتم باشد.

It can be a thing

این می تواند یک چیز

or it can be something that we we

یا چیزی باشد که

hope one day we will be able to do.

امیدواریم روزی بتوانیم آن را انجام دهیم.

So I hope one day

پس امیدوارم روزی این

I will have the chance to to meet you in person, face to face.

شانس را داشته باشم که حضوری با شما ملاقات کنم.

Wouldn't that be amazing?

آیا این شگفت انگیز نخواهد بود؟

I have to say

باید بگویم

that would be very nice indeed.

که واقعاً بسیار خوب خواهد بود.

So a wish for the future.

پس یک آرزو برای آینده.

Hope for the times ahead.

به روزهای پیش رو امیدوار باشید.

I hope I can get a place at a good college.

امیدوارم بتوانم در یک کالج خوب جای بگیرم.

My one big wish is to get a satisfying job,

یکی از آرزوهای بزرگ من این است که شغلی رضایت بخش داشته باشم،

and that's another way of describing it.

و این روش دیگری برای توصیف آن است. گمان میکنم

I suppose.

Your big wish we can say big wish.

.

آرزوی بزرگ شما می توانیم بگوییم آرزوی بزرگ.

Your big wish is your desire.

آرزوی بزرگ شما آرزوی شماست.

The things that you want most of all in your life

چیزهایی که بیشتر از همه در زندگی تان می خواهید،

is your big wish.

آرزوی بزرگ شماست.

We can also use the word aspire to show a future wish.

همچنین می توانیم از کلمه آرزو برای نشان دادن آرزوی آینده استفاده کنیم.

Maybe something you want to do.

شاید کاری که می خواهید انجام دهید.

Quite often we use the word aspire

اغلب ما از کلمه آرزو

to describe maybe our career,

برای توصیف شاید شغل خود استفاده می کنیم،

the path that we want to take on our career.

مسیری که می خواهیم در حرفه خود طی کنیم.

So maybe a job that you want to do in the future so we can use the word

بنابراین شاید کاری که می خواهید در آینده انجام دهید تا بتوانیم از کلمه

aspire to show a future wish.

آرزو برای نشان دادن آرزوی آینده استفاده کنیم.

This young man aspires to be a lawyer.

این مرد جوان آرزو دارد وکیل شود.

She aspires to be on the school committee,

او آرزوی حضور در کمیته مدرسه را دارد،

something you hope to achieve,

چیزی که شما امیدوارید به آن برسید،

something you hope to do in the future

چیزی که امیدوارید در آینده انجام دهید

can be your your wish,

می تواند آرزوی شما باشد،

something you aspire to.

چیزی که آرزویش را دارید.

You have aspirations, the feeling you have

شما آرزوهایی دارید، احساسی که می

of wanting to achieve something in your career.

خواهید به چیزی در حرفه خود برسید. می

You can talk about your aspirations,

توانید در مورد آرزوها،

your dreams, your desires

رویاهایتان، آرزوهایتان

to have an ambition.

برای داشتن یک جاه طلبی صحبت کنید.

This is another word that we often use when we are talking about our career

این کلمه دیگری است که ما اغلب در مورد شغل خود

and the job you want to do in your future,

و شغلی که می خواهید در آینده انجام دهید،

your ambition, the thing you want to do in your life.

جاه طلبی و کاری که می خواهید در زندگی خود انجام دهید، استفاده می کنیم.

You have a name for the future.

شما نامی برای آینده دارید.

My ambition is to be a city banker

جاه طلبی من این است که یک بانکدار شهر باشم

and then be hated by everyone.

و سپس مورد نفرت همه قرار بگیرم.

I admire your dogged ambition.

من جاه طلبی سرسختانه شما را تحسین می کنم.

So the word dogged means you are persistent.

پس کلمه داگ به معنای شما مداوم است.

You keep doing it, you don't give up, you continue doing it.

شما به انجام آن ادامه می دهید، تسلیم نمی شوید، به انجام آن ادامه می دهید.

You feel very strongly about that thing.

شما به شدت نسبت به آن چیز احساس می کنید.

So you follow that dream.

بنابراین شما آن رویا را دنبال می کنید.

I admire your dogged ambition

من جاه طلبی سرسختانه شما

to think big.

برای بزرگ اندیشی را تحسین می کنم.

Oh, I like this phrase very much.

اوه من این جمله رو خیلی دوست دارم

If you want to do something in your life,

اگر می خواهید کاری در زندگی خود انجام دهید،

sometimes you must think big.

گاهی اوقات باید بزرگ فکر کنید.

Think

vividly about what you want to do.

واضح در مورد آنچه می خواهید انجام دهید فکر کنید.

So I think yes, I think that is a good a good phrase

بنابراین فکر می‌کنم بله، فکر می‌کنم این عبارت خوبی است

that I think big to have big plans.

که فکر می‌کنم بزرگ برای داشتن برنامه‌های بزرگ است.

Can I just tell you I have some big plans for the future.

می توانم فقط به شما بگویم که برای آینده برنامه های بزرگی دارم.

I'm going places.

جاهایی می روم

I am. I'm going places.

من هستم. جاهایی می روم

I'm going to achieve so much in my life.

من به موفقیت های زیادی در زندگی ام خواهم رسید.

I want to do things I am going to think big.

من می‌خواهم کارهایی را انجام دهم که به آن بزرگ فکر می‌کنم.

And quite often we often say to people, If you want to do something in your life,

و اغلب ما اغلب به مردم می گوییم، اگر می خواهید کاری در زندگی خود انجام دهید،

if you have a plan to do something, always think big,

اگر برنامه ای برای انجام کاری دارید، همیشه بزرگ فکر کنید،

always have a very clear idea

همیشه یک ایده بسیار روشن

in your mind of what you want to do.

در ذهن خود از کاری که می خواهید انجام دهید داشته باشید.

I have some big plans for my future.

من برای آینده ام برنامه های بزرگی دارم.

If you are going to do it, you need to think big.

اگر قصد انجام آن را دارید، باید بزرگ فکر کنید.

Another word I like vision to have vision.

کلمه دیگری که من دوست دارم بینایی داشته باشم بینایی.

So we often think of vision as the sense of seeing.

بنابراین ما اغلب بینایی را حس دیدن در نظر می گیریم.

But of course we can also use vision in another way,

اما البته ما می‌توانیم از دید به روش دیگری نیز استفاده کنیم،

something that you can actually see in your mind,

چیزی که واقعاً می‌توانید در ذهن خود ببینید،

something that you can imagine is your vision.

چیزی که می‌توانید تصور کنید دید شماست.

The thing that you hope in the future will be reality.

چیزی که در آینده امیدوار هستید واقعیت داشته باشد.

So you think it, you imagine it,

بنابراین شما به آن فکر می کنید، تصورش می کنید،

but you also hope one day that it will be real.

اما همچنین امیدوارید که روزی واقعی شود.

It will be a real thing.

این یک چیز واقعی خواهد بود.

We often talk about vision.

ما اغلب در مورد بینایی صحبت می کنیم.

A person can have vision.

یک فرد می تواند بینایی داشته باشد.

It means they can see ahead.

یعنی می توانند جلوتر را ببینند.

Maybe a person invents

شاید شخصی

a new device, something that can help other people.

دستگاه جدیدی اختراع کند، چیزی که بتواند به دیگران کمک کند. می

We can say that that person has vision they can see ahead,

توان گفت که آن شخص چشم اندازی دارد که می تواند آینده را ببیند

and that is the thing that they want to do

و این همان چیزی است که می خواهد

in their life.

در زندگی خود انجام دهد.

I'm going places, Rosa. Yes, you are right.

من دارم جاهایی میرم، رزا. بله حق با شماست.

If you are going places, it means you are going to have success.

اگر به جاهایی می روید، به این معنی است که موفق خواهید شد.

You believe in yourself.

تو خودت را باور داری

You are going places.

شما به جاهایی می روید.

I am going places.

جاهایی می روم

I'm going to have success.

من به موفقیت خواهم رسید.

I'm going to think big

من

to have vision or to visualise your future.

برای داشتن چشم انداز یا تجسم آینده شما بزرگ فکر می کنم.

I can already see myself in that job.

من از قبل می توانم خودم را در آن شغل ببینم.

I can already see myself in that job.

من از قبل می توانم خودم را در آن شغل ببینم.

That means that I can already envision that thing.

این بدان معناست که من از قبل می توانم آن چیز را تصور کنم.

I can imagine what it will be like.

می توانم تصور کنم که چگونه خواهد بود.

I can already see it and hopefully in the future

من قبلاً می توانم آن را ببینم و امیدوارم در آینده

it will become a reality.

به واقعیت تبدیل شود.

She has vision.

او بینایی دارد.

I think she will do well.

من فکر می کنم او کار خوبی خواهد کرد.

If you have vision, it means you can see ahead.

اگر بینایی دارید، به این معنی است که می توانید آینده را ببینید.

It means you have aspiration

یعنی آرزو دارید

and you imagine what they will be like when they come true.

و تصور می کنید وقتی به حقیقت می پیوندند چگونه خواهند بود.

I think that's a very good word, actually.

من فکر می کنم این کلمه بسیار خوبی است، در واقع.

Someone might try to take away your hope,

ممکن است کسی سعی کند امید شما را از بین ببرد،

they say or do things to discourage you.

چیزهایی می گوید یا انجام می دهد تا شما را دلسرد کند.

And I'm sure we've all met people like this in our lives.

و من مطمئن هستم که همه ما در زندگی خود با چنین افرادی برخورد کرده ایم.

I know I have people who want to take away

من می دانم که افرادی را دارم که می خواهند

your dreams or take away your hope.

رویاهای شما را از بین ببرند یا امید شما را از بین ببرند.

Maybe something happens in your life that that

شاید اتفاقی در زندگی شما بیفتد که

maybe delays your plans for the future.

برنامه های آینده شما را به تاخیر بیندازد.

And it can happen. Life is unfair.

و ممکن است اتفاق بیفتد. زندگی غیر منصفانه است.

Unfortunately.

متاسفانه

Sometimes life can be unfair.

گاهی اوقات زندگی ممکن است ناعادلانه باشد.

People can be unfair and cruel.

مردم می توانند بی انصاف و ظالم باشند.

That, as they say, is life.

همانطور که می گویند زندگی همین است.

So there might be people in your life

بنابراین ممکن است افرادی در زندگی شما وجود داشته باشند

who always try to to discourage you.

که همیشه سعی می کنند شما را دلسرد کنند.

Or maybe they are a negative person.

یا شاید آنها یک فرد منفی هستند.

I am a firm believer

من

of having positive people in your life.

به داشتن افراد مثبت در زندگی شما اعتقاد راسخ دارم.

If you have a hope for your future,

اگر به آینده خود امید دارید،

or maybe a desire, or maybe something you want to do in your life,

یا شاید آرزویی، یا شاید کاری که می خواهید در زندگی خود انجام دهید،

try to be near

سعی کنید نزدیک باشید

or to associate with positive people.

یا با افراد مثبت معاشرت کنید.

It is genuinely thought

واقعاً تصور می شود

that having positive people around you

که داشتن افراد مثبت در اطراف شما

is a good way of achieving your goals.

راه خوبی برای دستیابی به اهدافتان است.

And I think so.

و من اینطور فکر می کنم.

So sometimes I think knowing certain types of people

بنابراین گاهی فکر می‌کنم با شناخت انواع خاصی از افراد

who have a positive way of thinking

که طرز فکر مثبت

or a positive outlook on their lives,

یا نگرش مثبتی به زندگی‌شان دارند،

they they are good people to be near.

آن‌ها افراد خوبی هستند.

I think so

من فکر می‌کنم که

it can be a very good thing indeed

واقعاً خواستن می‌تواند چیز بسیار خوبی باشد،

to want is to desire,

آرزو کردن،

to wish, to hope,

آرزو کردن، امید داشتن،

to dream, to have ambition.

آرزو کردن، جاه‌طلبی است.

You have a forward plan.

شما یک برنامه رو به جلو دارید.

So the plan is what you have.

بنابراین برنامه همان چیزی است که شما دارید.

You are thinking ahead, things you want to do in the future.

شما در حال فکر کردن به کارهایی هستید که می خواهید در آینده انجام دهید.

They are your your plans.

آنها برنامه های شما هستند.

You have a forward plan

شما یک برنامه رو به جلو

to have aspirations, and I think it's a good thing.

برای داشتن آرزوها دارید و به نظر من این چیز خوبی است.

Maybe you won't achieve all of your dreams,

شاید به همه آرزوهایتان نرسید،

but maybe if you keep doing it, if you don't give up and I know it's a cliche.

اما شاید اگر به انجام آن ادامه دهید، اگر تسلیم نشوید و می دانم که این یک کلیشه است.

I know many people at the moment, especially here on YouTube,

من در حال حاضر افراد زیادی را می شناسم، به خصوص اینجا در یوتیوب،

there are many people who say that they are

افراد زیادی هستند که می گویند آنها

life coaches, they are experts on positivity.

مربی زندگی هستند، آنها متخصص مثبت اندیشی هستند.

But to be honest with you, you don't always need that.

اما برای صادق بودن با شما، همیشه به آن نیاز ندارید.

Sometimes you can find it in yourself and I think that's the best way of doing it.

گاهی اوقات می توانید آن را در خودتان پیدا کنید و به نظر من این بهترین راه برای انجام آن است.

So don't just listen to other people.

پس فقط به حرف دیگران گوش نده.

Also listen to yourself as well.

به خودتان نیز گوش دهید.

I think it's very, very important

من فکر می‌کنم خیلی خیلی مهم است

and I think this is a good subject as well,

و فکر می‌کنم این هم موضوع خوبی است،

because at some point in your life you will have some things that you want to do.

زیرا در مقطعی از زندگی‌تان کارهایی خواهید داشت که می‌خواهید انجام دهید.

A dream, a desire, a wish, something that you want to achieve or have in your life.

یک رویا، یک آرزو، یک آرزو، چیزی که می خواهید به آن برسید یا در زندگی خود داشته باشید.

And all I can say is I hope

و تنها چیزی که می توانم بگویم این است که امیدوارم

whatever your dreams are, whatever your wishes may be,

رویاهای شما هر چه که باشد، هر آرزویی که ممکن است باشد،

I hope they all come true.

امیدوارم همه آنها محقق شوند.

I will be back with you next Sunday with Mr.

من یکشنبه آینده با آقای استیو پیش شما خواهم بود

Steve.

So we will be back next Sunday.

.

بنابراین یکشنبه آینده برمی گردیم.

There will be a new English lesson on Wednesday.

چهارشنبه یک درس جدید انگلیسی وجود دارد.

So no live stream, but there will be a new English lesson.

بنابراین پخش زنده وجود ندارد، اما یک درس انگلیسی جدید وجود خواهد داشت.

I am making a new series of English lessons,

من در حال ساخت یک سری جدید از درس های انگلیسی هستم که به

tackling some

برخی از

important subjects, things that people talk about

موضوعات مهم می پردازم، چیزهایی که مردم در مورد آنها صحبت می کنند،

sometimes things that people may debate from time to time.

گاهی اوقات چیزهایی که ممکن است مردم هر از گاهی در مورد آنها بحث کنند.

So I'm looking at powerful words, words

بنابراین من به کلمات قدرتمند نگاه می کنم، کلماتی

that people use these days

که مردم این روزها استفاده می کنند

that might be controversial.

و ممکن است بحث برانگیز باشد.

They might also be words that cause people to to argue or fight,

آنها همچنین ممکن است کلماتی باشند که باعث مشاجره یا دعوای افراد شوند،

or maybe words that people misunderstand.

یا ممکن است کلماتی باشند که مردم به اشتباه متوجه شوند.

So that is what I will be doing over the next few weeks.

بنابراین این همان کاری است که من طی چند هفته آینده انجام خواهم داد.

We have some new English lessons and they will be posted every Wednesday,

ما چند درس جدید انگلیسی داریم و هر چهارشنبه پست می شود،

a new English lesson every Wednesday,

هر چهارشنبه یک درس جدید انگلیسی،

and live streams continue every Sunday from 2 p.m.

و پخش زنده هر یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر ادامه می یابد. به

UK time.

وقت انگلستان

So I will be back with you next Sunday.

پس یکشنبه آینده با شما برمی گردم.

This is a short live stream today, so you only have one

این یک پخش زنده کوتاه امروز است، بنابراین امروز فقط یک

hour of me today, which means

ساعت از من فرصت دارید، یعنی

I'm about to leave you.

من در شرف ترک شما هستم.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

Santorini says often sometimes

سانتورینی می گوید گاهی اوقات

things kill your dreams

چیزهایی در طول زندگی رویاهای شما را می کشند

during your life.

.

Yes, Well,

بله، خب،

I'm going to be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود. آیا می

Can I just be honest with you before I go?

توانم قبل از رفتن با شما صادق باشم؟

I've had many situations and many things in my life

من موقعیت‌ها و چیزهای زیادی در زندگی‌ام داشته‌ام

that that never came true.

که هرگز محقق نشدند.

Many disappointments.

ناامیدی های فراوان

I've been let down many times,

من بارها ناامید شده ام،

sometimes by other people and quite often by myself.

گاهی اوقات توسط دیگران و اغلب توسط خودم.

It does happen.

این اتفاق می افتد.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I'm back with you on Sunday. Next Sunday.

من یکشنبه با شما برگشتم یکشنبه بعدی.

It is Mother's Day next Sunday.

یکشنبه آینده روز مادر است.

And yes, I promise that I will be back with you with Mr.

و بله، قول می دهم که با آقای استیو نیز در کنار شما خواهم بود

Steve as well. He will be joining us.

. او به ما ملحق خواهد شد.

Oh, by the way, if you are wondering about the snow, the snow has gone.

آه، اتفاقا، اگر در مورد برف تعجب می کنید، برف رفته است.

It did not stay very long.

زیاد ماندگار نشد.

So last weekend it was freezing cold.

بنابراین آخر هفته گذشته هوا سرد بود.

And today it is really, really warm.

و امروز واقعاً بسیار گرم است.

In fact, it is 12 degrees today.

در واقع امروز 12 درجه است.

I don't know how that's possible so the only bit of snow remaining is at the back of the house.

نمی‌دانم چطور ممکن است، بنابراین تنها ذره‌ای برف باقی مانده در پشت خانه است.

And there it is.

و آنجاست.

That is the last of the snow that is behind the house.

این آخرین برفی است که پشت خانه است.

And and that is it, though there is no more snow.

و بس، گرچه دیگر برفی نیست.

Most of it has disappeared.

بیشتر آن ناپدید شده است.

And very soon I am going to disappear as well.

و به زودی من نیز ناپدید خواهم شد.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I hope it has been helpful and useful.

امیدوارم مفید و مفید بوده باشد.

See you next Sunday.

یکشنبه آینده می بینمت.

Mr. Steve will be back as well.

آقای استیو نیز باز خواهد گشت.

And if you want to watch this again, you can.

و اگر می خواهید دوباره این را تماشا کنید، می توانید.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید

Thank you very much for watching, my lovely English addict and I will see you next week.

از تماشای شما بسیار متشکرم، معتاد انگلیسی دوست داشتنی من و من هفته آینده شما را می بینیم.

And of course, a new lesson on

و البته یک درس جدید در

Wednesday.

روز چهارشنبه.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Until the next time we are here together, stay happy.

تا دفعه بعد که اینجا با هم هستیم، شاد باشید.

Take care.

مراقب باش.

And don't give up on your dreams, your hopes

و از رویاها، امیدها

and your aspirations.

و آرزوهایت دست نکش.

And of course...

و البته...

ta ta for now.

تا تا فعلا.