"KEEP YOUR SHIRT ON!" 'Anger' Words + Phrases - English Addict EXTRA - LIVE CHAT - Wed 17th MAY 2023

Welcome

to today's livestream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well

امیدوارم حالتون خوب باشه

yes, yes, yes, we are back.

بله بله بله ما برگشتیم

Hello, everybody.

سلام به همه.

It's nice to see you here again today.

خوشحالم که امروز دوباره شما را اینجا می بینم.

It really is good to have your company today.

واقعاً خوب است که امروز شرکت شما را داشته باشید.

And I hope you will stick around

و من امیدوارم که بمانید

because there are lots of things to talk about.

زیرا چیزهای زیادی برای صحبت کردن وجود دارد.

And I suppose also, I should say.

و همچنین فکر می کنم، باید بگویم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم. آیا

Are you happy?

شما خوشحال هستید؟

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

Is there a smile on your face at the moment?

آیا در حال حاضر لبخندی بر لبان شما نقش بسته است؟

If there isn't, then maybe I will do my job

اگر نباشد، شاید کارم را انجام دهم

and touch one.

و یکی را لمس کنم.

They're right there on your face.

آنها دقیقاً روی صورت شما هستند.

Big smile.

لبخند بزرگ.

I want to see one today. Thank you very much.

امروز می خواهم یکی را ببینم. بسیار از شما متشکرم.

My name is Mr.

اسم من آقای

Duncan. They call me Duncan.

دانکن است. به من می گویند دانکن.

Some people call me other things

برخی از مردم به من چیزهای دیگری می گویند

that I can't actually say here on YouTube.

که من واقعاً نمی توانم اینجا در YouTube بگویم.

Unfortunately, I'm an English addict,

متأسفانه من یک معتاد انگلیسی هستم

and I have a feeling

و این احساس را دارم

that you might also be a fan of English as well.

که شما هم ممکن است از طرفداران انگلیسی باشید.

And here we are live right now.

و اینجا ما در حال حاضر زندگی می کنیم.

Some people don't believe that I am life, but I am.

بعضی ها باور نمی کنند که من زندگی هستم، اما هستم.

I'm life right at this very moment.

من درست در همین لحظه زندگی می کنم.

2:06 o'clock on Wednesday.

ساعت 2:06 روز چهارشنبه.

Yes, we have made it all the way to the middle

بله، ما تا اواسط یک

of another week.

هفته دیگر این کار را انجام دادیم.

And it's nice to have your company today as well.

و خوشحال است که امروز هم شرکت شما را داشته باشید.

I suppose I should mention the weather outside.

فکر می کنم باید به آب و هوای بیرون اشاره کنم.

It's not too bad.

خیلی هم بد نیست.

We've had some lovely sunshine.

آفتاب دوست داشتنی داشتیم

And I have to say

و باید بگویم که

I do feel rather hot here in the studio.

اینجا در استودیو احساس گرما می کنم.

I think this is the hottest

فکر می‌کنم این داغ‌ترین احساسی است

that I felt so far this year in the studio.

که تا کنون در استودیو تجربه کرده‌ام.

But yeah, I have to say, it's not too bad.

اما بله، باید بگویم که خیلی هم بد نیست.

I'm not going to complain

من شکایت نمی کنم

because you know what happens if you know

زیرا می دانید اگر

English people or even British people very well?

انگلیسی ها یا حتی انگلیسی ها را خیلی خوب بشناسید چه اتفاقی می افتد؟

You will know that we do enjoy complaining

می دانید که ما از شکایت کردن

about things,

در مورد چیزها لذت می بریم،

but we love complaining about the weather.

اما ما عاشق شکایت از آب و هوا هستیم.

So whatever the weather is doing,

بنابراین هر کاری که هوا انجام می دهد،

we always find a reason

ما همیشه دلیل

or something to complain about.

یا چیزی برای شکایت پیدا می کنیم.

Maybe it's too hot, maybe it's too cold,

شاید خیلی گرم باشد، شاید خیلی سرد باشد،

maybe it is too windy,

شاید خیلی باد باشد،

maybe it is too wet.

شاید خیلی مرطوب باشد.

So there is always someone

بنابراین همیشه کسی

somewhere complaining about the weather.

در جایی وجود دارد که از آب و هوا شکایت کند.

But we are having a rather nice time at the moment.

اما ما در حال حاضر اوقات خوبی را سپری می کنیم.

No rain today.

امروز باران نمی بارد

Sunny, a little breezy.

آفتابی، کمی نسیم.

Not too bad.

نه خیلی بد.

Perfect walking weather and that's what

آب و هوای پیاده روی عالی و این کاری است که

I've been doing during the past few days.

من در چند روز گذشته انجام داده ام.

I've been getting lots of exercise and as you know,

من زیاد ورزش می‌کنم و همانطور که می‌دانید،

I am determined

مصمم هستم

to wear my skinny jeans

for our big rendezvous

برای میعادگاه بزرگمان

in Paris, which is happening early

در پاریس، که اوایل

next month, June, June is already approaching.

ماه آینده برگزار می‌شود، شلوار جین تنگم را بپوشم، ژوئن، ژوئن نزدیک است.

Are you excited about that?

آیا در مورد آن هیجان زده اید؟

I really hope you are.

من واقعا امیدوارم که شما.

Today we are talking about a certain thing,

امروز ما در مورد یک چیز خاص صحبت می کنیم،

a certain emotion, something that may

یک احساس خاص، چیزی که

or may not make you a little bit annoyed,

ممکن است شما را کمی آزار دهد یا نه،

something that might make you feel

چیزی که ممکن است شما را

outraged or angry

عصبانی یا عصبانی کند،

because that's what we're talking about today.

زیرا این همان چیزی است که امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

Today we are talking all about anger.

امروز ما در مورد خشم صحبت می کنیم.

Do you ever find yourself feeling

آیا تا به حال متوجه شده اید که

outraged by something you have seen or heard?

از چیزی که دیده اید یا شنیده اید عصبانی شده اید؟

When this happens,

وقتی این اتفاق می‌افتد،

a person might say that they feel outraged by it.

ممکن است فردی بگوید که از آن خشمگین است.

The emotion they feel is outrage.

احساسی که آنها احساس می کنند خشم است.

The thing they feel outraged by is outrageous.

چیزی که از آن احساس خشم می کنند، ظالمانه است.

These days, people

این روزها به

seem to become outraged by many things,

نظر می رسد مردم از خیلی چیزها خشمگین می شوند،

trivial moments of time are blown out of proportion

لحظات بی اهمیت زمان

by generating outrage among people.

با ایجاد خشم در بین مردم از تناسب خارج می شوند.

Did you hear the outrageous comment

آیا اظهارنظر ظالمانه

that politician made yesterday?

دیروز سیاستمدار را شنیدید؟

It's an outrage. Mr.

این یک خشم است. آقای

Duncan is talking about outrage,

دانکن در مورد خشم صحبت می کند

which I think is outrage.

که به نظر من خشم است.

Yes, the word outrage refers to the feeling of anger

بله، کلمه خشم به احساس خشم

caused by something that appears offensive,

ناشی از چیزی که توهین آمیز،

rude, unfair or upsetting.

بی ادبانه، ناعادلانه یا ناراحت کننده به نظر می رسد اشاره دارد.

You feel and

شما احساس می کنید و

dear Mr.

Duncan, what's it

آقای

دانکن عزیز،

really necessary for you to start your lesson off

واقعاً چه چیزی برای شما لازم است که درس خود را

by shouting loudly

با فریاد بلند شروع کنید

as it made me fall off the toilet and hit my head

زیرا باعث شد من از توالت بیفتم و سرم را

on the washbasin?

به دستشویی بزنم؟

Yes, that's right.

بله درست است.

I watch you whilst sitting on the toilet.

در حالی که روی توالت نشسته ای نگاهت می کنم. به

I find it helps to move things along a bit.

نظر من این کمک می کند که چیزها را کمی پیش ببریم.

Please don't do it again.

لطفا دیگر این کار را نکنید.

Yours annoyed and slightly injured, Mr.

جناب لومکس ناراحت و کمی مجروح شده اند

Lomax.

.

Is it my imagination?

آیا تخیل من است؟ آیا

Is it my imagination

این تصور من است

or are

یا

people becoming more angry these days about everything

مردم این روزها نسبت به همه چیزهایی

that is today's subject?

که موضوع امروز است عصبانی تر می شوند؟

That is what we are talking about today.

این همان چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

We are talking about getting angry words and phrases

ما در مورد اتصال کلمات و عبارات عصبانی

connected to it.

به آن صحبت می کنیم.

I don't know about you,

من شما را نمی دانم،

but whenever I browse the internet

اما هر زمان که در اینترنت جستجو می کنم

and you know what I'm going to say,

و می دانید که چه می خواهم بگویم،

sometimes when you look at things on the Internet,

گاهی اوقات وقتی به چیزهایی در اینترنت نگاه می کنید،

one thing that you start looking at

یک چیزی که شروع به نگاه کردن می کنید

can lead you to looking at other things.

می تواند شما را به دیدن چیزهای دیگر سوق دهد. .

We call it the rabbit hole.

ما آن را سوراخ خرگوش می نامیم.

You go down the rabbit hole of the Internet.

شما از سوراخ خرگوش اینترنت پایین می روید.

But one thing

اما نکته ای که

I've noticed,

من متوجه شده ام،

especially on social media sites such as Twitter,

به ویژه در سایت های رسانه های اجتماعی مانند توییتر،

a lot of

people seem to be getting angry

به نظر می رسد بسیاری از مردم عصبانی می شوند

and sometimes that anger appears

و گاهی اوقات این عصبانیت

very easily or commonly,

خیلی راحت یا معمولی ظاهر می شود،

maybe in public places, maybe in a supermarket

شاید در مکان های عمومی، شاید در سوپرمارکت

or maybe in a fast food restaurant.

یا شاید در یک روزه. رستوران غذا

But I'm sure you know and I'm sure

اما من مطمئن هستم که شما می دانید و من مطمئن هستم که

you've seen very similar things

چیزهای بسیار مشابهی را

whilst browsing the Internet.

هنگام مرور اینترنت مشاهده کرده اید.

And I have to say I've seen almost too much of it

و باید بگویم که تقریباً بیش از حد از آن را

quite often, not by choice.

اغلب دیده‌ام، نه از روی انتخاب.

So it does appear it would appear that people do

بنابراین به نظر می رسد که مردم

get more angry over things.

نسبت به چیزها بیشتر عصبانی می شوند.

They become more annoyed by things.

از چیزها بیشتر اذیت می شوند.

But I wonder if it is true or maybe is.

اما من نمی دانم که آیا این حقیقت دارد یا شاید اینطور باشد.

It is just because we live in a society

فقط به این دلیل است که ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم

where people are recording things,

که در آن مردم چیزهایی را ضبط می‌کنند،

maybe filming things more openly.

شاید بازتر از چیزها فیلم می‌گیرند.

So all of those small events

بنابراین همه آن رویدادهای کوچکی

that normally would not be seen are recorded

که معمولاً دیده نمی‌شوند

on mobile phones and then posted onto the Internet.

در تلفن‌های همراه ضبط می‌شوند و سپس در اینترنت پست می‌شوند.

So maybe that's the reason why.

پس شاید به همین دلیل است.

Maybe, maybe people aren't

شاید، شاید مردم

getting more angry over everything.

نسبت به همه چیز بیشتر عصبانی نمی شوند.

Maybe there are just more recorded

شاید فقط موارد ثبت شده بیشتری

instances of people becoming angry.

از عصبانی شدن افراد وجود داشته باشد.

I know that you are not feeling angry today

من می دانم که شما امروز عصبانی نیستید

because you are here and it's

زیرا اینجا هستید و

nice to see you here on the live chat.

خوشحالم که شما را اینجا در چت زنده می بینم.

Oh, I see that

اوه، من می بینم که

we have our champion in first place as usual.

ما طبق معمول قهرمان خود را در رتبه اول داریم.

Well done, Vitesse.

آفرین، ویتسه.

You are first once again

شما اولین بار دیگر

on the live chat.

در چت زنده هستید.

It is nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Also, we have Beatrix.

همچنین، ما Beatrix را داریم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس آیا

Have you packed your suitcase yet?

هنوز چمدان خود را بسته اید؟

Are you preparing for your trip?

آیا برای سفر خود آماده می شوید؟

Because you have a very big trip coming up, don't you?

چون سفر بسیار بزرگی در پیش دارید، اینطور نیست؟

Because you're not just meeting me in Paris.

چون تو فقط در پاریس با من ملاقات نمی کنی.

You're also doing other things as well.

شما همچنین کارهای دیگری را انجام می دهید.

So I hope you are all prepared for that.

بنابراین امیدوارم همه شما برای آن آماده باشید.

We also have oh, Luis

ما همچنین داریم اوه، لوئیس

Mendez is here today.

مندز امروز اینجاست.

Hello, Louis. Nice to see you here as well.

سلام، لویی. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

One or two people

یکی دو نفر

are saying that they can't see the live stream today.

می گویند که امروز نمی توانند پخش زنده را ببینند.

I don't know why,

نمی‌دانم چرا،

but there have been

اما

some very strange incidents here on YouTube

اتفاقات بسیار عجیبی در اینجا در یوتیوب رخ داده است،

concerning well, first of all, my output,

اول از همه، خروجی‌های من،

my videos and also my live stream.

ویدیوهای من و همچنین پخش زنده من.

So sometimes there are

بنابراین گاهی اوقات

slight technical problems on YouTube.

مشکلات فنی جزئی در YouTube وجود دارد.

This morning I have the same problem.

امروز صبح منم همین مشکل رو دارم

I couldn't get my live stream

من نتوانستم پخش جریانی زنده خود را

to connect or even to open on YouTube.

برای اتصال یا حتی باز کردن در YouTube برقرار کنم. مدام می

It kept saying there was an error,

گفت خطایی وجود دارد،

which is not a good thing when you think about it.

که وقتی به آن فکر می کنید چیز خوبی نیست.

When you've put a lot of work

وقتی

into preparing your live stream

برای تهیه پخش زنده خود زحمت زیادی کشیده اید

and then YouTube decides to have technical problems.

و سپس YouTube تصمیم می گیرد مشکلات فنی داشته باشد.

So I hope you can hear and see me all right

بنابراین امیدوارم که بتوانید در حال حاضر مرا بشنوید و ببینید

now, Valentin, hello to Valentin.

، والنتین، سلام به والنتین.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We are halfway through May already.

ما در نیمه ماه مه هستیم.

I don't know why,

نمی دانم چرا،

but this month seems to have gone by very quickly.

اما به نظر می رسد این ماه خیلی زود گذشت.

How do you feel?

چه احساسی دارید؟ به

Do you think it's gone fast

نظر شما سریع رفته

or has it gone very slowly?

یا خیلی کند رفته؟

Hello to set, Sarah.

سلام به تنظیم، سارا.

Hello, Sarah.

سلام سارا

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Excuse my voice for a moment.

یک لحظه صدایم را ببخشید.

I'm having a slight problem with my voice today

من امروز با صدایم کمی مشکل دارم

because, of course, hay fever has arrived.

چون البته تب یونجه اومده.

It has.

این دارد.

And that's what's happening.

و این چیزی است که اتفاق می افتد.

You say so I need to drink my water.

تو بگو پس من باید آبم را بخورم.

I'm sorry about that.

درباره ی آن قضیه متاسفم.

I'm sure no one wants to see me drinking water,

مطمئنم هیچ کس دوست ندارد من را در حال نوشیدن آب ببیند،

but I'm going to have it anyway.

اما به هر حال آن را خواهم داشت. کار

There isn't much we can do about it,

زیادی نمی توانیم در مورد آن انجام دهیم،

really?

واقعا؟

Mm.

مم

That is better.

بهتره.

I have to say,

باید بگویم،

I need a bit of lubrication on my vocal cords.

من به کمی روغن کاری روی تارهای صوتی نیاز دارم.

That feels so much better.

این احساس خیلی بهتری دارد.

Hello, Sarah.

سلام سارا

I will try again. Sarah.

دوباره سعی میکنم. سارا

And is it your first time here?

و آیا اولین بار است که اینجا هستید؟

And if it is welcome.

و اگر استقبال شود.

And also where are you?

و همچنین شما کجا هستید؟

We are always interested

ما همیشه علاقه مندیم

to find out where you are watching in the world.

که بفهمیم شما کجای دنیا را تماشا می کنید.

Zika is having

زیکا برای

difficulty watching my live stream Mum.

تماشای پخش زنده من مشکل دارد.

I wonder,

تعجب می کنم،

is anyone actually watching it at the moment?

آیا واقعاً کسی در حال حاضر آن را تماشا می کند؟

Because I have a feeling I have a really bad feeling

از آنجایی که احساس می کنم واقعاً احساس بدی دارم

that there is a problem with my live stream.

که در پخش زنده من مشکلی وجود دارد.

I think there is a problem

فکر می‌کنم مشکلی

with some sort of connection problem,

با نوعی مشکل اتصال وجود دارد،

or maybe the internet here or maybe YouTube,

یا شاید اینترنت اینجا یا شاید یوتیوب،

but I do feel as if somehow

اما احساس می‌کنم به نحوی

I'm not getting through to everyone.

به همه دسترسی ندارم.

Mr. Duncan I am very busy at the moment.

آقای دانکن من در حال حاضر خیلی سرم شلوغ است.

I had to organise a trip much longer

من مجبور شدم یک سفر خیلی طولانی تر ترتیب دهم

because I am very far and only for a few days.

زیرا خیلی دور هستم و فقط برای چند روز.

But I am very happy that everything began

اما من بسیار خوشحالم که همه چیز

with your proposal.

با پیشنهاد شما شروع شد.

Well, I would imagine

خوب، من تصور می کنم

you are having to arrange two trips,

شما باید دو سفر را ترتیب دهید،

not just one trip,

نه فقط یک سفر،

but you are having to arrange two trips.

بلکه باید دو سفر را ترتیب دهید.

So for those who aren't sure what I'm on about,

بنابراین برای کسانی که مطمئن نیستند در مورد چه چیزی هستم،

I am talking about the big Paris rendezvous

من در مورد میعادگاه بزرگ پاریس صحبت می کنم

that we will be having at the beginning of June.

که در ابتدای ژوئن خواهیم داشت.

So we will

بنابراین خواهیم

see what happens there.

دید که در آنجا چه اتفاقی می افتد.

A lot of people joining in now.

در حال حاضر افراد زیادی در حال پیوستن هستند.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

It's very good to see you here today.

خیلی خوب است که امروز شما را اینجا می بینم.

We are talking about quite a few things today.

ما امروز در مورد چند چیز صحبت می کنیم.

We have anger.

ما عصبانیت داریم

Do you ever get angry?

آیا تا به حال عصبانی می شوید؟

Do you ever feel annoyed about things?

آیا تا به حال در مورد چیزهایی احساس ناراحتی می کنید؟

I tell you one thing that annoys me

من یک چیز را به شما می گویم که من را آزار می دهد

and makes me angry sometimes is when YouTube

و گاهی اوقات عصبانی ام می کند این است که وقتی یوتیوب

doesn't work properly, you would think

به درستی کار نمی کند، شما فکر می کنید

that a company like Google

شرکتی مانند گوگل

with billions and billions of billions of dollars

با میلیاردها و میلیاردها میلیارد دلار

would be able to get a live stream to work properly.

می تواند یک پخش زنده را به درستی کار کند. آیا

Wouldn't you really? Yes, you would.

واقعا نمی خواهید؟ بله، شما.

So we are talking about anger.

بنابراین ما در مورد عصبانیت صحبت می کنیم.

What makes you angry?

چه چیزی شما را عصبانی می کند؟

As you can see, this this couple here,

همانطور که می بینید، این زوج اینجا،

they are not happy with each other.

آنها از یکدیگر راضی نیستند.

You might say that they have become angry.

ممکن است بگویید آنها عصبانی شده اند.

They are not very happy

آنها

about their situation, especially work.

از وضعیت خود، به خصوص کار، چندان راضی نیستند.

I think one of the hardest social interactions

من فکر می‌کنم یکی از سخت‌ترین تعامل‌های اجتماعی

to actually deal with must be

که می‌توان با آن مواجه شد، باید

work colleagues, because you have no choice.

همکاران کار باشد، زیرا شما چاره‌ای ندارید.

It's a little bit like families, really.

واقعاً کمی شبیه خانواده هاست.

You have no choice as to who your relatives are.

شما چاره ای ندارید که اقوامتان چه کسانی هستند.

But the other thing is you also have no choice

اما نکته دیگر این است که شما هم انتخابی ندارید که

who your work colleagues are.

همکاران کاری شما چه کسانی باشند.

So maybe if you work in an office

بنابراین شاید اگر در یک اداره کار می کنید

and you are surrounded by people

و توسط افراد احاطه شده اید

and maybe some of those people are not very nice,

و ممکن است برخی از آن افراد خیلی خوب نباشند،

or maybe they are just annoying,

یا شاید فقط آزاردهنده باشند،

maybe they make you angry every day.

شاید هر روز شما را عصبانی کنند.

It can make the work environment

می تواند محیط کار را

much harder to deal with.

بسیار سخت تر کند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you ever get angry?

آیا تا به حال عصبانی می شوید؟

There are many ways of expressing that

راه های زیادی برای بیان این

feeling of rage.

احساس خشم وجود دارد. می

You can say that you are angry, you feel angry.

توانید بگویید عصبانی هستید، احساس عصبانیت می کنید.

It is one of those negative emotions that

این یکی از آن احساسات منفی است که

I suppose we all feel from time to time.

فکر می کنم همه ما هر از گاهی احساس می کنیم.

I do.

انجام میدهم.

Even me and people do say, Mr.

حتی من و مردم می گوییم، آقای

Duncan, we can't believe that you get angry.

دانکن، ما نمی توانیم باور کنیم که شما عصبانی شوید.

But I do sometimes.

اما من گاهی اوقات انجام می دهم.

Not often.

زیاد نه.

I have to say it's been a long time since

باید بگویم خیلی وقت است که

I've really got angry about anything.

واقعاً از چیزی عصبانی نشده ام.

You might also get annoyed with something

همچنین ممکن است از چیزی

that is making you feel angry, but very slowly.

که باعث عصبانیت شما می شود، اما بسیار آهسته آزرده خاطر شوید.

So if something is annoying you,

بنابراین اگر چیزی شما را آزار می دهد،

maybe it is doing it very swiftly.

شاید آن را خیلی سریع انجام می دهد.

Maybe it is doing it on a very small way

شاید این کار را به روشی بسیار کوچک

or in a very small way.

یا به روشی بسیار کوچک انجام می دهد.

Minor anger or something

خشم جزئی یا چیزی

that is annoying you a little bit

که کمی شما را آزار می دهد

can slowly build up over time.

می تواند به تدریج در طول زمان افزایش یابد.

So you might feel that your anger is slowly

بنابراین ممکن است احساس کنید که خشم شما کم کم در حال

building up.

افزایش است.

It is slowly growing.

آرام آرام در حال رشد است. داری

You are becoming annoyed.

اذیت میشی

So we often see annoyance as something that is there,

بنابراین ما اغلب آزار را به عنوان چیزی که وجود دارد می بینیم،

but it doesn't make you completely angry.

اما شما را کاملا عصبانی نمی کند.

It is happening slowly.

به کندی اتفاق می افتد.

Maybe your neighbour has a noisy dog,

شاید همسایه شما یک سگ پر سر و صدا داشته باشد،

maybe it keeps barking every morning,

شاید هر روز صبح به پارس کردن ادامه می دهد و

keeping you awake.

شما را بیدار نگه می دارد.

It is an annoyance.

آزاردهنده است.

You feel annoyed by it.

از آن احساس ناراحتی می کنید.

You might also feel irritated as well.

همچنین ممکن است احساس ناراحتی کنید.

An irritated person is a person who is bothered

آدم عصبانی کسی است که

by something.

چیزی او را آزار می دهد.

Some things that you hear or see,

بعضی چیزها را که می شنوید یا می بینید،

you feel irritated by it.

از آن عصبانی می شوید.

People

افراد

can be very irritating.

می توانند بسیار تحریک کننده باشند.

They can really irritate you.

آنها واقعاً می توانند شما را عصبانی کنند.

They might also make you angry or cross.

آنها همچنین ممکن است شما را عصبانی یا متقابل کنند.

So this is another way of expressing anger.

بنابراین این یک راه دیگر برای ابراز خشم است.

You feel anger, you feel cross.

شما احساس خشم می کنید، احساس صلیب می کنید. صادقانه بگویم،

I always find that quite an interesting word to use as

من همیشه آن را یک کلمه بسیار جالب برای استفاده به عنوان

a synonym for anger, to be honest.

مترادف خشم می دانم.

You might also feel furious.

شما همچنین ممکن است احساس عصبانیت کنید.

A furious person is a person whose anger

شخص خشمگین فردی است که عصبانیت او

has already built up to a very high level.

قبلاً به سطح بسیار بالایی رسیده است.

That person feels angry.

آن شخص احساس عصبانیت می کند.

They are furious about something.

آنها از چیزی عصبانی هستند. برای

They are finding it so hard to contain their anger.

آنها بسیار سخت است که خشم خود را مهار کنند.

They feel furious.

آنها احساس خشم می کنند.

You might be infuriated by something.

ممکن است از چیزی عصبانی شوید.

So this is something that might be happening

بنابراین این چیزی است که ممکن است

again and again.

بارها و بارها اتفاق بیفتد.

And slowly it is making you angry.

و کم کم داره عصبانیت میکنه

You feel infuriated.

شما احساس خشم می کنید.

Your anger is building, building up inside you.

خشم شما در درون شما در حال شکل گیری است.

It is slowly building.

آرام آرام در حال ساخت است.

You feel infuriated,

شما احساس خشم،

enraged.

عصبانیت می کنید.

A person can feel enraged.

یک فرد می تواند احساس خشم کند.

Their anger is growing.

عصبانیت آنها در حال افزایش است.

The emotion of anger.

احساس خشم.

They are beginning to become angry.

آنها شروع به عصبانیت می کنند.

They are enraged by something.

آنها از چیزی عصبانی می شوند.

Of course, we did hear the word outrage earlier

البته ما قبلاً کلمه خشم را شنیدیم

and the word outrage again,

و کلمه خشم دوباره

is very similar to an enraged.

بسیار شبیه به خشمگین است.

You feel angry about a certain thing

شما در مورد یک چیز خاص

or a certain topic

یا موضوع خاصی

or maybe something a person has done

یا شاید کاری که یک شخص انجام داده است احساس عصبانیت می کنید

incensed.

.

Oh, yes.

آه بله.

A person can become incensed

when they feel angry

زمانی که فرد احساس عصبانیت می کند

or they feel annoyed about something.

یا از چیزی دلخور می شود، ممکن است خشمگین شود.

They are incensed

Again, you might hear a person say something.

دوباره عصبانی می شوند، ممکن است بشنوید که شخصی چیزی می گوید.

You might hear a person express an opinion

ممکن است بشنوید که شخصی نظری را بیان می کند

that you don't agree with

که شما با آن موافق نیستید، باعث

it will make you become incensed.

عصبانیت شما می شود.

I like that word

من دوست دارم که کلمه

is another one

دیگری است

riled, riled.

خشمگین، عصبانی است.

So this means that something an external force

بنابراین این بدان معنی است که چیزی که یک نیروی خارجی

or an external thing that is out of your control

یا یک چیز خارجی خارج از کنترل شما است

is making you feel angry.

باعث می شود احساس عصبانیت کنید.

Something will rile you.

یه چیزی آزارت میده

It is making your anger grow.

این باعث می شود عصبانیت شما رشد کند.

Maybe a person who is noisy, maybe a neighbour,

شاید فردی پر سر و صدا، شاید همسایه،

maybe a friend who keeps calling you

شاید دوستی که مدام با شما تماس می گیرد

and complaining all the time about things.

و همیشه از چیزهایی شکایت می کند.

You might feel slightly riled by it

ممکن است کمی از آن عصبانی شوید

because it is annoying.

زیرا آزاردهنده است.

It is something that is making you feel angry.

این چیزی است که شما را عصبانی می کند.

You become irate.

عصبانی میشی

So this is the result.

بنابراین این نتیجه است.

You might say that

شاید بگویید

this is the result of the feeling of anger.

این نتیجه احساس خشم است.

You become irate as your anger grows,

وقتی عصبانیتت زیاد می شود عصبانی می شوی،

you become more irate

عصبانیتت بیشتر می شود

is another one.

. داری

You are

fuming.

دود میکنی

A person is fuming, a person is showing their anger.

یک نفر دود می کند، یک نفر عصبانیت خود را نشان می دهد.

So their anger has reached a high level.

بنابراین عصبانیت آنها به سطح بالایی رسیده است.

They are now fuming.

الان دارن دود میکنن

They have turned red.

قرمز شده اند.

They look angry.

آنها عصبانی به نظر می رسند.

Maybe they are sweating and shaking

شاید عرق می کنند و می لرزند

because they are so angry.

چون خیلی عصبانی هستند.

They are fuming.

آنها دود می کنند.

They have reached the peak

آنها به اوج

of their anger,

خشم خود رسیده اند،

seething.

در حال جوشیدن.

If a person seethes,

اگر کسی بجوشد به این

it means they are fuming.

معنی است که بخار می کند.

They are angry, seething.

آنها عصبانی هستند، جوش می زنند.

That person is very angry.

آن شخص بسیار عصبانی است. از

They are seething with anger.

عصبانیت در حال جوشیدن هستند.

You might describe a person as livid as well.

شما ممکن است یک فرد را نیز به عنوان یک فرد عصبانی توصیف کنید.

That person is so angry.

اون شخص خیلی عصبانیه

I was livid.

دلم گرفته بود

My neighbours were having a party last night

همسایه های من دیشب جشن گرفته بودند

and they were playing loud music and I was livid.

و با صدای بلند آهنگ پخش می کردند و من عصبانی بودم.

It made me angry.

من را عصبانی کرد.

You become livid?

شما عصبانی می شوید؟

Maybe if a person becomes so angry

شاید اگر فردی آنقدر عصبانی شود که

they turn red, maybe their face will glow

قرمز شود، ممکن است

with a red colour as their blood pressure rises,

با بالا رفتن فشار خون صورتش با رنگ قرمز بدرخشد، می‌توان

we can say that person becomes incandescent.

گفت که آن فرد رشته‌ای می‌شود.

They are glowing with anger.

آنها از عصبانیت می درخشند.

They have become so angry

آنقدر عصبانی شده اند

that they can't hide their emotional state at all.

که اصلا نمی توانند حالت عاطفی خود را پنهان کنند.

Their blood pressure rises

فشار خون آنها افزایش می یابد

and they quite often become right.

و اغلب آنها درست می شوند.

You can say that that person is incandescent.

می توان گفت که آن فرد رشته ای است.

They are literally glowing with anger.

آنها به معنای واقعی کلمه از خشم می درخشند.

You might be up in arms over something.

ممکن است برای چیزی در آغوش گرفته باشید.

If you are up in arms, it means you feel very angry

اگر در آغوش هستید، به این معنی است که از چیزی بسیار عصبانی هستید

about something.

.

You feel enraged by something.

شما از چیزی عصبانی هستید.

Maybe in politics, maybe a politician

شاید در سیاست، شاید یک سیاستمدار کاری

has done or said something that makes you feel angry.

انجام داده یا گفته باشد که شما را عصبانی کند.

Then you might be up in arms.

آن وقت ممکن است شما در آغوش باشید.

You can be

می توانید

beside yourself with anger.

با عصبانیت در کنار خود باشید.

That's better.

You can be beside yourself with anger.

این بهتر است.

می توانید با عصبانیت در کنار خود باشید.

You feel so angry.

شما خیلی عصبانی هستید

It's almost as if you feel

تقریباً انگار احساس می کنید

as if you've left your body.

بدن خود را ترک کرده اید.

You feel beside yourself with anger.

با عصبانیت احساس می کنید در کنار خود هستید.

Your anger has grown to a very high state.

خشم شما به حالت بسیار بالایی رسیده است. می

We can say that a person will blow that up.

توانیم بگوییم که یک نفر آن را منفجر می کند.

They become so angry,

آنها آنقدر عصبانی می شوند که

they blow their top.

بالای سرشان را باد می کنند.

A person will blow their top.

یک نفر بالای خود را باد می کند.

They become so angry.

خیلی عصبانی می شوند.

My boss came in

رئیسم وارد شد

and he started complaining to me

و شروع کرد به شکایت کردن از من

and I'm afraid I blew my top.

و من می ترسم تاپم را منفجر کنم.

I got so angry.

خیلی عصبانی شدم

I blew my top.

تاپم را منفجر کردم.

I lost my temper.

من اعصابم را از دست دادم.

I became angry.

عصبانی شدم.

You might feel outraged.

ممکن است احساس خشم کنید.

Of course.

البته.

We've already looked at this word this morning.

ما قبلاً امروز صبح به این کلمه نگاه کرده ایم.

Outraged.

خشمگین.

You might feel outraged.

ممکن است احساس خشم کنید.

You might feel anger

ممکن است به

over a certain thing or a certain situation.

خاطر چیز خاصی یا موقعیت خاصی عصبانی شوید.

The word outrage, of course, is the noun.

کلمه خشم، البته، اسم است.

It describes that feeling, that feeling

این احساس را توصیف می کند، آن احساس

of being angered by something.

عصبانی شدن توسط چیزی.

You lose your temper.

اعصاب خود را از دست می دهید.

A person who loses their temper

آدمی که اعصابش را از دست می دهد

is a person who reaches the point

آدمی است که به جایی می رسد

where they can't control themselves any more.

که دیگر نمی تواند خودش را کنترل کند.

You lose your temper.

اعصاب خود را از دست می دهید.

So the word temper is often used to mean control.

بنابراین کلمه مزاج اغلب به معنای کنترل استفاده می شود.

You have control over something.

شما روی چیزی کنترل دارید.

You have a certain amount of control

شما تا حد مشخصی

over a certain situation.

بر یک موقعیت خاص کنترل دارید.

You are able to stay calm, you control

شما می توانید آرام بمانید،

your temper, you are able to stay calm.

خلق و خوی خود را کنترل می کنید، می توانید آرام بمانید.

However, the opposite is also possible.

با این حال، برعکس آن نیز ممکن است.

You might lose your temper.

ممکن است عصبانیت خود را از دست بدهید.

You become so outraged

آنقدر

by something that you can't control yourself.

از چیزی عصبانی می شوید که نمی توانید خودتان را کنترل کنید.

You lose your temper.

اعصاب خود را از دست می دهید.

You have lost your temper.

اعصاب خود را از دست داده اید.

If we are talking about something in the past tense,

اگر در مورد چیزی در زمان گذشته صحبت می کنیم،

you might go mad at someone.

ممکن است از دست کسی عصبانی شوید.

To go mad can mean go crazy.

دیوانه شدن می تواند به معنای دیوانه شدن باشد.

Maybe you lose control over your mental state,

ممکن است کنترل خود را بر وضعیت روانی خود از دست بدهید،

but also you can go mad at someone when you are angry

اما همچنین می توانید از دست کسی عصبانی شوید که

towards them.

نسبت به او عصبانی هستید.

Maybe you shout at them, you scream at them,

شاید بر سرشان فریاد بزنی، بر سرشان فریاد بزنی،

maybe you go over to them.

شاید به سراغشان بروی.

Maybe you want to physically assault them.

شاید بخواهید به آنها حمله فیزیکی کنید.

Please don't do that.

لطفا این کار را نکنید.

By the way,

به هر حال،

you might also lose your cool.

ممکن است خونسردی خود را نیز از دست بدهید.

If a person loses their cool,

اگر فردی خونسردی خود را از دست بدهد، به این

it means they are no longer calm.

معنی است که دیگر آرام نیست.

You lose your cool.

شما خونسردی خود را از دست می دهید.

You have become angry.

شما عصبانی شده اید.

You have lost your temper.

اعصاب خود را از دست داده اید. در

Here's another one

اینجا یکی دیگر از

you freak out.

شما دیوانه.

A person who freaks out is a person

فردی که عصبانی می شود، فردی است

who has really lost their temper.

که واقعاً عصبانی شده است.

They have become so angry they freak out.

آنها آنقدر عصبانی شده اند که به شدت عصبانی شده اند.

Maybe you hear something that annoys you.

شاید چیزی بشنوید که آزارتان دهد.

Maybe your temper will rise and you become angry.

شاید عصبانیت شما بالا برود و عصبانی شوید.

You freak out over something.

شما از چیزی عصبانی می شوید

Maybe something you've heard,

شاید چیزی که شما شنیده باشید،

maybe something a person has said.

شاید چیزی که یک نفر گفته باشد.

You become so angry you freak out.

آنقدر عصبانی می‌شوی که عصبانی می‌شوی.

Here's an interesting one.

در اینجا یک مورد جالب است.

This is often used in American English,

این اغلب در انگلیسی آمریکایی استفاده می شود،

but I think you will find

اما فکر می کنم متوجه خواهید شد که

it is used a lot in British English as well.

در انگلیسی بریتانیایی نیز زیاد استفاده می شود.

You have a cow.

شما یک گاو دارید.

You have a cow.

شما یک گاو دارید.

You become angry.

شما عصبانی می شوید.

You lose control of your yourself.

شما کنترل خود را از دست می دهید.

You have a cow, you go into a rage.

شما یک گاو دارید، عصبانی می شوید.

You become so angry.

خیلی عصبانی میشی

You go into a rage,

عصبانی می‌شوی،

you lose your temper.

عصبانی می‌شوی.

Temper is emotional control.

خلق و خوی کنترل عاطفی است.

So quite often we will use this word,

بنابراین اغلب ما از این کلمه استفاده می کنیم،

as I mentioned a few moments ago,

همانطور که چند لحظه پیش ذکر کردم،

the word temper means emotional control.

کلمه مزاج به معنای کنترل عاطفی است.

You have control of your emotions

شما بر احساسات خود کنترل دارید

and that includes your anger.

و این شامل عصبانیت شما نیز می شود.

Okay.

I think we're back.

باشه.

فکر کنم برگشتیم

We're back now.

ما الان برگشتیم

I am starting to lose my temper as well.

من هم کم کم دارم اعصابم را از دست می دهم.

Yeah,

آره،

Maybe today we will get the chance to see me

شاید امروز این شانس را داشته باشیم که ببینیم

lose my temper.

No, I won't lose my temper.

عصبانیتم.

نه، من عصبانی نمی شوم. من

I will stay completely calm.

کاملا آرام خواهم ماند. من

I will stay calm.

آرام خواهم ماند.

I will try my best to keep my temper.

تمام تلاشم را می کنم که روحیه ام را حفظ کنم. من

I will stay relaxed.

آرام خواهم ماند

So these are now opposite words.

بنابراین اینها اکنون کلمات متضاد هستند.

So this is the opposite of angry.

پس این برعکس عصبانیت است.

A person who is not angry, a person

فردی که عصبانی نیست، فردی

who is able to deal with all the situations

که قادر به کنار آمدن با همه موقعیت ها باشد،

is relaxed.

آرام است.

These days.

این روزها.

It is hard to stay relaxed all the time.

سخت است که همیشه آرام بمانید.

Some people say that it's very difficult

برخی افراد می گویند که

to keep your cool and stay relaxed.

حفظ خونسردی و آرامش بسیار دشوار است.

Talking of which,

در مورد آن،

we can also use the word cool.

می توانیم از کلمه جالب نیز استفاده کنیم.

You keep your cool,

خونسردی خود را حفظ می‌کنید،

you stay cool,

خونسرد می‌مانید،

You don't lose your temper

عصبانی نمی‌شوید

or may be a person who never loses their temper.

یا ممکن است فردی باشید که هرگز عصبانی نمی‌شود.

They never become angry.

آنها هرگز عصبانی نمی شوند.

We can say that person is cool.

می توان گفت که آن فرد باحال است.

They have a cool character,

آنها شخصیت باحالی دارند،

a person who often agrees

فردی که اغلب

with other people,

با دیگران موافق است،

or maybe they don't like to make other people angry.

یا شاید دوست ندارند دیگران را عصبانی کنند.

You might say that person is passive.

ممکن است بگویید آن شخص منفعل است.

They don't lose their temper.

آنها عصبانیت خود را از دست نمی دهند.

They don't have any strong opinions about anything

آنها در مورد هر چیزی که بتوانیم بگوییم، نظر محکمی ندارند

we can say.

Person is

.

فرد منفعل است،

passive,

a person might be mild,

یک فرد ممکن است ملایم باشد،

they are very calm and controlled in many situations,

در بسیاری از موقعیت ها بسیار آرام و کنترل شده است،

even bad situations, even in situations

حتی در موقعیت های بد، حتی در موقعیت هایی

where things go wrong,

که همه چیز اشتباه می شود،

a person might be chilled,

ممکن است فرد سرد باشد،

they are chilled, they are calm,

سرد باشد، آرام باشد،

they are very relaxed.

بسیار آرام است. .

I'm sure many people know someone like that,

مطمئنم بسیاری از مردم چنین شخصی را می شناسند،

a person who is always chilled and relaxed.

فردی که همیشه سرد و آرام است.

A person might be described as mellow.

ممکن است یک فرد را ملایم توصیف کرد.

That person is laid back,

آن شخص آرام است،

the person is mellow, they are calm,

فرد ملایم است، آرام است،

they are relaxed

آرام است،

is an interesting word.

کلمه جالبی است.

Maybe you haven't heard this word before, Placid.

شاید قبلاً این کلمه را نشنیده باشید، Placid.

A person who is placid again,

فردی که دوباره آرام است،

we can use this word

می توانیم از این کلمه

to describe someone who is always calm.

برای توصیف کسی که همیشه آرام است استفاده کنیم.

They are always relaxed.

آنها همیشه آرام هستند. به

They don't seem to become angry very easily.

نظر نمی رسد خیلی راحت عصبانی شوند.

They are placid, calm

آنها آرام، آرام

and relaxed.

و آرام هستند.

A person who is levelheaded,

آدمی که همسطح است،

a levelheaded person,

یک آدم همسطح،

often sees everything from both sides.

اغلب همه چیز را از دو طرف می بیند.

So you might say that that person

بنابراین ممکن است بگویید که آن شخص

will will try to see both points of view.

سعی خواهد کرد هر دو دیدگاه را ببیند.

They won't always lose their temper.

آنها همیشه عصبانیت خود را از دست نمی دهند.

They won't be angry at someone for what they say

آنها از دست کسی به خاطر حرفی که می زند عصبانی نخواهند شد

because they appreciate that

زیرا از

people have different opinions.

نظرات متفاوت مردم قدردانی می کنند.

So they very rarely lose their temper.

بنابراین به ندرت عصبانیت خود را از دست می دهند.

They very rarely become angry.

آنها به ندرت عصبانی می شوند.

Hello, Aki.

سلام آکی

Hello, Aki.

سلام آکی

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Aki

Aki

And I think I can see on your your little icon

و من فکر می کنم می توانم روی نماد کوچک شما

that looks like Doraemon.

که شبیه Doraemon است، ببینم.

Hello to you.

درود بر تو.

Christina is here.

کریستینا اینجاست

Hello, Christina.

سلام کریستینا

I didn't notice you here today.

امروز اینجا متوجه تو نشدم

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Vitus says rule number one, women are always right.

ویتوس می گوید قانون شماره یک، زنان همیشه حق دارند.

Rule number two, if a woman is not right,

قانون شماره دو، اگر زن درست نیست،

rule number one applies.

قانون شماره یک اعمال می شود.

So don't forget, if you want to have a quiet life

پس فراموش نکنید، اگر می‌خواهید زندگی آرامی داشته باشید

and I'm talking to all the married men right now,

و من در حال حاضر با همه مردان متاهل صحبت می‌کنم، ممکن است

a person who is even tempered

فردی که حتی خلق‌وخو است

might also be described as having a level head.

نیز به‌عنوان فردی که سرش صاف است توصیف شود.

You are even tempered

شما حتی خو گرفته اید

so you never become annoyed or angry at other people.

بنابراین هرگز از دست دیگران عصبانی یا عصبانی نمی شوید.

And there are certain people who are like that.

و افراد خاصی هستند که چنین هستند.

They very rarely lose their temper.

آنها به ندرت عصبانیت خود را از دست می دهند.

We often describe them as even tempered.

ما اغلب آنها را به عنوان یکنواخت توصیف می کنیم. همچنین

A person might

ممکن است فردی

also be described as mild mannered.

با رفتار ملایم توصیف شود. فکر می کنم

I suppose when I think of that type of character,

وقتی به آن نوع شخصیت فکر می کنم،

I would often think of Clark Kent,

اغلب به کلارک کنت فکر می کنم

who sometimes turns into Superman.

که گاهی تبدیل به سوپرمن می شود.

But normally he is mild

اما معمولاً او خوش

mannered, a person who is mild mannered,

اخلاق است، فردی که رفتاری ملایم دارد،

is fairly calm and likeable.

نسبتاً آرام و دوست داشتنی است.

Even

حتی

you might also be described as easygoing

ممکن است شما را نیز به عنوان آسان گیر

and easygoing.

و راحت طلب توصیف کنند.

That person is calm and laid back.

آن شخص آرام و آرام است.

They never lose their temper

آنها دیگر هرگز خلق و خوی خود را از دست نمی دهند

good natured again.

. می‌توانیم

We can describe a person who is often calm,

فردی را توصیف کنیم که اغلب آرام است،

or maybe they never seem to lose their temper

یا به نظر می‌رسد که هرگز

or become angry.

عصبانی نمی‌شود.

We can describe them as good natured.

ما می توانیم آنها را به عنوان خوش اخلاق توصیف کنیم.

They are a person who is always happy

آنها فردی هستند که همیشه شاد هستند

and treats everyone equally.

و با همه یکسان رفتار می کنند.

It doesn't happen very often, though,

هرچند این اتفاق زیاد نمی افتد،

especially these days.

به خصوص این روزها.

A person who is unflappable.

آدمی که تلنگری ناپذیر است.

You might describe someone as unflappable.

ممکن است کسی را غیرقابل تحسین توصیف کنید.

If they are always calm,

اگر همیشه آرام باشند،

they never seem to become angry.

هرگز عصبانی نمی شوند.

You can't make that person angry.

شما نمی توانید آن شخص را عصبانی کنید.

Whatever you do, they stay calm.

هر کاری که بکنید، آرام می مانند.

They stay reasonable.

معقول می مانند.

You might describe

شما ممکن است

someone as being as cool as a cucumber.

کسی را مانند یک خیار باحال توصیف کنید.

If you are as cool as a cucumber,

اگر مثل خیار خونسرد هستید،

that means you are calm.

یعنی آرام هستید.

You always stay calm.

شما همیشه آرام باشید.

You keep your hair on.

موهاتو نگه میداری

You might tell a person who is losing their temper.

ممکن است به فردی بگویید که در حال از دست دادن عصبانیت است.

So this is something you might say to another person.

بنابراین این چیزی است که شما ممکن است به شخص دیگری بگویید.

If they are becoming angry, you might say,

اگر آنها در حال عصبانی شدن هستند، ممکن است بگویید،

Keep your hair on, Don't get angry.

موهای خود را نگه دارید، عصبانی نشوید.

Calm down, calm down,

آرام باش، آرام باش،

Keep your hair on.

موهایت را حفظ کن.

It's a great expression.

این یک بیان عالی است.

We might also tell someone

همچنین ممکن است به کسی بگوییم که

not to lose their shirt.

پیراهنش را گم نکند.

Don't lose your shirt.

پیراهنتو گم نکن

Keep your shirt on.

پیراهنت را نگه دار

Don't lose your shirt.

پیراهنتو گم نکن

Keep your shirt on.

پیراهنت را نگه دار

Don't lose your temper.

اعصاب خود را از دست ندهید.

Stay calm.

آرام بمان.

And we can also say that

و همچنین می توان گفت که

a person will see red.

شخص قرمز خواهد دید.

So a person who becomes angry.

پس فردی که عصبانی می شود.

Quite often we say that when a person is angry,

اغلب ما می گوییم که وقتی شخصی عصبانی است،

they see red in front of them

جلوی خود قرمز می بیند

because that's what happens.

زیرا این اتفاق می افتد.

We often describe it as the red mist.

ما اغلب آن را به عنوان مه قرمز توصیف می کنیم.

The red mist is anger because quite often

مه قرمز خشم است زیرا اغلب اوقات

you will lose control of your emotions.

کنترل احساسات خود را از دست می دهید.

And some people say that

و برخی می گویند

when they become angry, they see a red mist.

وقتی عصبانی می شوند مه قرمزی می بینند.

So if a person is seeing red,

بنابراین اگر شخصی قرمز می بیند به این

it means that they are becoming angry.

معنی است که عصبانی می شود.

They have became or

آنها به شدت عصبانی شده اند یا بسیار

they've become incredibly angry.

عصبانی شده اند.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Is there someone

آیا کسی

in your life, someone you know who makes you angry?

در زندگی شما وجود دارد که شما را می شناسید که شما را عصبانی کند؟

What makes you angry?

چه چیزی شما را عصبانی می کند؟

Is it unfairness?

آیا بی انصافی است؟

Maybe when you see a person

شاید وقتی می بینید که شخصی با

treating another person unfairly,

شخص دیگری ناعادلانه رفتار می کند،

or maybe when a person is saying

یا شاید وقتی شخصی چیزی می گوید

something that you disagree with strongly,

که شما شدیداً با آن مخالف هستید،

it might make you angry.

ممکن است شما را عصبانی کند.

Oh, hello, Claudia.

اوه، سلام، کلودیا.

I didn't see you here today.

امروز اینجا ندیدمت

Claudia. Claudia,

کلودیا کلودیا،

what's cooking?

چه آشپزی می کند؟

Claudia, What if you go to the polls?

کلودیا، اگر به پای صندوق های رای بروید چه؟

What are you cooking today?

امروز چی میپزی؟

Claudia, please let me know on the live chat.

کلودیا، لطفاً در چت زنده به من اطلاع دهید.

I will be here for a few more moments.

من برای چند لحظه دیگر اینجا خواهم بود.

I have a couple of things to show you

before I go as well.

قبل از اینکه بروم هم چند نکته را باید به شما نشان دهم.

Something Mr.

کاری که آقای

Steve has been doing in the kitchen

استیو در آشپزخانه انجام می داد

and also

و همچنین از

I've been asked if I can show the cows.

من پرسیده شد که آیا می توانم گاوها را نشان دهم.

So yesterday afternoon,

پس دیروز بعد از ظهر،

after returning from one of our walks,

پس از بازگشت از یکی از پیاده روی هایمان،

the cows came over to the garden fence.

گاوها به حصار باغ آمدند.

So we will be taking a look at those in a moment.

بنابراین ما در یک لحظه نگاهی به آنها خواهیم داشت.

Actually, Mr.

راستی آقای

Duncan, there are some things that make me upset,

دانکن چیزهایی هست که باعث ناراحتی من می شود

says Mohsin. Hello, Mohsin.

محسن می گوید. سلام محسن.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Hello.

Also to Jo Bo Keng,

سلام.

همچنین به جو بو کنگ، که

otherwise known as Bane, watching in

در غیر این صورت به عنوان Bane شناخته می شود، در حال تماشای

I think you are in Vietnam.

من فکر می کنم شما در ویتنام هستید.

I want to say Vietnam. Are you in Vietnam?

می خواهم بگویم ویتنام. آیا شما در ویتنام هستید؟

Am I right When I play Call of Duty

آیا درست می گویم وقتی در تیمم Call of Duty بازی می کنم

in my team and

و

they defeat me,

آنها من را شکست می دهند،

that makes me angry

عصبانی می شوم

and I yell at the people.

و سر مردم فریاد می زنم.

I yell at people.

سر مردم فریاد می زنم به

I think playing computer games is is a good thing.

نظر من انجام بازی های کامپیوتری چیز خوبی است.

It's very good for your your coordination.

برای هماهنگی شما بسیار خوب است.

A lot of young people

بسیاری از جوانان و همچنین افراد مسن تر

like to play computer games

دوست دارند بازی های رایانه ای انجام دهند

and also older people as well.

.

So it's not always

بنابراین همیشه این

young people who play computer games.

جوانان نیستند که بازی های رایانه ای انجام می دهند.

But yes, you are right.

اما بله حق با شماست.

I think one of the big problems with playing computer

من فکر می کنم یکی از مشکلات بزرگ

games is

بازی های رایانه ای این است که

maybe the other person you are playing against

ممکن است شخص دیگری که در برابر او بازی می کنید

might cheat.

تقلب کند.

Or maybe they keep winning,

یا شاید آنها مدام برنده می‌شوند،

they keep beating you and then you run out of lives.

مدام شما را می‌کوبند و سپس زندگی‌های شما تمام می‌شود.

That can be quite annoying.

که می تواند کاملا آزار دهنده باشد.

Valentin

والنتین

Yes, I agree with you.

بله، من با شما موافقم.

Valentin Poor internet connection

والنتین اتصال ضعیف اینترنت

can make you feel very angry.

می تواند شما را بسیار عصبانی کند.

And this is

و

this is something that happens a lot in my life.

این چیزی است که در زندگی من زیاد اتفاق می افتد.

I do often have problems with the Internet,

من اغلب با اینترنت مشکل دارم،

especially living here

مخصوصاً در اینجا زندگی می

where I do, because I live in the countryside.

کنم، زیرا در روستا زندگی می کنم.

I live far away from

من دور

from most of the big towns and cities.

از اکثر شهرها و شهرهای بزرگ زندگی می کنم.

So sometimes the Internet does not work

بنابراین گاهی اوقات اینترنت

as well as it should.

آنطور که باید کار نمی کند.

So you are right,

پس حق با شماست،

Christina says.

کریستینا می گوید.

What makes me angry is

چیزی که من را عصبانی می کند

when people are looking at their mobile phones,

زمانی است که مردم به تلفن های همراه خود نگاه می کنند،

when they are crossing the road.

زمانی که در حال عبور از جاده هستند.

It happens a lot these days.

این روزها زیاد اتفاق می افتد.

Even if you just walk around in the town,

حتی اگر فقط در شهر قدم بزنید،

you will see people staring at their phones.

مردم را خواهید دید که به تلفن هایشان خیره شده اند.

They are taking absolutely

آنها مطلقاً هیچ

no notice of the world around them.

توجهی به دنیای اطراف خود ندارند.

They are concentrating on their phone.

آنها روی تلفن خود تمرکز می کنند.

They are looking at their social media sites.

آنها به سایت های رسانه های اجتماعی خود نگاه می کنند.

It is true,

Alessandra says.

الساندرا می گوید این درست است.

What makes me angry is political correctness.

چیزی که من را عصبانی می کند، درستی سیاسی است.

Now, a lot of people think that political correctness

در حال حاضر، بسیاری از مردم فکر می کنند که صحت سیاسی

is a new thing,

یک چیز جدید است،

but did you know that political correctness

اما آیا می دانستید که صحت سیاسی

has been around for maybe around 50 years?

حدود 50 سال است که وجود دارد؟

So political correctness has been around

بنابراین صحت سیاسی حدود 50 سال است که

in the form that we know it has today

به شکلی که امروز می دانیم وجود داشته است

for around 50 years.

.

So in the sixties,

بنابراین در دهه شصت،

people became politically incorrect.

مردم از نظر سیاسی نادرست شدند.

The things they thought were wrong,

چیزهایی که فکر می کردند اشتباه است،

the things they thought

چیزهایی که فکر می کردند

that should not be done or said.

نباید انجام شود یا گفت.

And then in the 1970s,

و سپس در دهه 1970،

there was some political correctness.

مقداری درستی سیاسی وجود داشت.

And then in the 1980s,

و سپس در دهه 1980،

you might say that

ممکن است بگویید که

that is when political correctness started.

درست زمانی شروع شد.

However, I suppose the

با این حال، گمان می‌کنم

the big wave of political

موج بزرگ

correctness came in the 1990s

صحت سیاسی در دهه 1990

when when a more left leaning government

زمانی که یک دولت چپ‌تر

came into power in this country.

در این کشور روی کار آمد، آغاز شد.

But of course, around the world

اما البته اکنون در سراسر جهان

now people have become more politically correct.

مردم از نظر سیاسی درست تر شده اند.

And some people say we've gone too far.

و برخی از مردم می گویند ما بیش از حد رفته ایم.

Some people think that we've become too politically

برخی از مردم فکر می کنند که ما

correct with lots of things.

با بسیاری از چیزها بیش از حد از نظر سیاسی درست شده ایم.

So thank you, Alessandra.

پس متشکرم، الساندرا.

Yes, I think a lot of people do become annoyed

بله، فکر می‌کنم خیلی‌ها

at that type of thing,

از این نوع کارها اذیت می‌شوند،

but I suppose it depends,

اما فکر می‌کنم بستگی دارد،

it depends what it is at the time,

بستگی دارد که در آن زمان چه باشد،

Claudia says, I always become

کلودیا می‌گوید، من همیشه

frustrated and angry when I cannot do things well.

وقتی نمی‌توانم کارها را به خوبی انجام دهم، ناامید و عصبانی می‌شوم.

I know that feeling very well.

من این حس را به خوبی می شناسم.

By the way, Claudia,

به هر حال، کلودیا، از

thank you very much for letting me know about that,

شما بسیار متشکرم که به من اطلاع دادید،

because we all share that.

زیرا همه ما آن را به اشتراک می گذاریم.

I think when we feel as if we're not doing

فکر می‌کنم وقتی احساس می‌کنیم آنطور که باید کار نمی‌کنیم،

as well as we should,

we often feel angry not at other people,

اغلب نه از دست دیگران،

but at ourselves.

بلکه از خودمان عصبانی می‌شویم.

So I think it is possible to feel angry at yourself.

بنابراین فکر می کنم ممکن است از خودتان عصبانی شوید.

You can have anger towards your self.

می توانید نسبت به خود خشم داشته باشید.

It's true.

درسته.

So there are many situations

بنابراین موقعیت‌های زیادی وجود دارد

where we will find people, make us feel annoyed.

که در آن افراد را پیدا می‌کنیم و باعث می‌شوند که ما احساس ناراحتی کنیم.

But I suppose

اما فکر می‌کنم

if there was one piece of advice I could give today

اگر امروز می‌توانستم یک نصیحت کنم

and sometimes I have to give it to myself as well,

و گاهی باید به خودم هم بکنم، این

is to stay calm.

است که آرام بمانم.

Sometimes it is best not

گاهی اوقات بهتر است

to sweat the small stuff.

چیزهای کوچک را عرق نکنید.

Don't lose your temper and don't become angry

اعصاب خود را از دست ندهید و عصبانی نشوید

because to be honest with you, it's

زیرا صادقانه با شما،

not good for your body either.

برای بدن شما هم خوب نیست.

Apparently, whenever you get angry,

ظاهراً هر وقت عصبانی می‌شوید،

if you become really angry over something, your heart

اگر واقعاً به خاطر چیزی عصبانی شوید، ضربان قلبتان

will beat faster, your blood pressure will rise

تندتر می‌شود، فشار خونتان بالا می‌رود

and you are

و

probably going to cause

احتمالاً به

some sort of damage to your body,

نوعی آسیب به بدنتان وارد می‌کنید،

which will happen over many, many years.

که طی سال‌های بسیار زیادی اتفاق خواهد افتاد.

So I think it is always a good idea to stay calm

بنابراین فکر می کنم همیشه خوب است که آرام بمانید

and keep your cool.

و خونسردی خود را حفظ کنید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I think people are not more angry these days.

فکر می کنم مردم این روزها بیشتر عصبانی نیستند.

If I have my own opinion,

اگر نظر خودم را داشته باشم،

I don't think people are more angry these days.

فکر نمی کنم این روزها مردم بیشتر از این عصبانی باشند.

I just think that there are more ways for people

فقط فکر می‌کنم راه‌های بیشتری برای

to express their anger.

ابراز خشم مردم وجود دارد.

So it would appear that people

بنابراین به نظر می رسد که مردم

are more angry than in the past.

بیشتر از گذشته عصبانی هستند.

But I happen to know from years ago

اما اتفاقاً از سال‌ها پیش می‌دانستم

that people were angry

که مردم در آن زمان عصبانی بودند

back then.

.

They really were.

واقعا بودند.

Hello to Richard.

سلام به ریچارد.

Hello, Richard.

سلام ریچارد.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

Steve has been busy in the kitchen, by the way.

اتفاقا استیو در آشپزخانه مشغول بوده است. امروز صبح

He's been very busy

خیلی سرش شلوغه

this morning.

He has produced a beautiful loaf

او امروز یک قرص

of bread from his magic bread maker

نان زیبا از نان ساز جادویی خود تولید کرده است

today it is it's not brown bread,

که نان قهوه ای نیست،

but it's also not white bread.

اما نان سفید هم نیست.

It is a bit of both.

کمی از هر دو است.

So Steve has been experimenting with his bread maker

بنابراین استیو با نان ساز خود آزمایش کرده است

and today this is what he produced.

و امروز این همان چیزی است که او تولید کرد.

So this is not brown bread, although it does have

بنابراین این نان قهوه ای نیست، اگرچه

some brown flour

مقداری آرد قهوه ای

in the recipe.

در دستور غذا وجود دارد.

So as I'm standing here now in the studio,

بنابراین در حالی که اکنون اینجا در استودیو ایستاده ام،

all I can actually smell is the bread that Mr.

تنها چیزی که در واقع حس می کنم نانی است که آقای

Steve cooked this morning.

استیو امروز صبح پخته است.

And I have to say,

و باید بگویم،

if I was honest with you, it's

اگر با شما صادق بودم، این

making me feel rather hungry, to be honest with you.

باعث می‌شود که احساس گرسنگی کنم.

And I will

also to Who else is here?

و

همچنین به چه کسی دیگر اینجاست؟

Oh, I see

اوه، من

a rack.

یک قفسه می بینم.

All key are key.

همه کلیدها کلید هستند

I hope I'm pronouncing your name right. By the way.

امیدوارم اسمت رو درست تلفظ کرده باشم راستی.

I always feel disappointed at myself

من همیشه

when I turn off the alarm

وقتی زنگ ساعت را خاموش می کنم

and then I carry on sleeping.

و بعد به خواب ادامه می دهم از خودم ناامید می شوم.

Well, that is interesting

خوب، این جالب است

because we were talking about that last weekend.

زیرا ما در آخر هفته گذشته در مورد آن صحبت می کردیم.

We did talk about how we wake up in the morning

ما درباره نحوه بیدار شدنمان در صبح صحبت کردیم

and yes, it is annoying.

و بله، آزاردهنده است.

One of the things that I often do,

یکی از کارهایی که اغلب انجام می دهم این است که

I often

اغلب آن را

procrastinate.

به تعویق می اندازم.

Now, there's an interesting word that might be

حالا، یک کلمه جالب وجود دارد که ممکن است

the word of the day.

کلمه روز باشد.

If you procrastinate.

اگر تعلل کنید.

I do hate it,

من از آن متنفرم،

and quite often I feel angry myself when I do it.

و اغلب اوقات وقتی این کار را انجام می دهم، خودم هم عصبانی می شوم.

So if you procrastinate, it means

بنابراین اگر تعلل کنید، به این معنی است که

you always put things off

همیشه کاری را که

something you intend to do,

قصد انجام آن را دارید به تعویق می اندازید،

but you never do it.

اما هرگز آن را انجام نمی دهید.

Something you plan to do, something

کاری که قصد انجام آن را دارید، کاری

that you feel that you would like to do,

که احساس می کنید دوست دارید انجام دهید،

but you keep putting it off.

اما آن را به تعویق می اندازید.

You progressed tonight,

شما امشب پیشرفت کردید،

or maybe you avoid doing it altogether.

یا شاید به طور کلی از انجام آن اجتناب کنید.

And I think that's one thing that I

و من فکر می کنم این یکی از کارهایی است

that I might do if I had one fault.

که اگر یک عیب داشتم انجام دهم.

If there is one fault that I could point at myself

اگر یک عیب وجود داشته باشد که بتوانم به خودم اشاره کنم

and say that I have that particular fault.

و بگویم که من آن عیب خاص را دارم.

Procrastination, I do sometimes do that.

به تعویق انداختن، من گاهی اوقات این کار را انجام می دهم.

I put things off.

کارها را به تعویق انداختم

For example, Christina says,

به عنوان مثال، کریستینا می گوید،

I procrastinate about going to the gym,

من رفتن به باشگاه را به تعویق می اندازم،

so maybe you intend to do it, you are going to do it.

بنابراین شاید شما قصد انجام آن را دارید، می خواهید آن را انجام دهید.

But unfortunately

اما متاسفانه

you don't do it.

شما این کار را نمی کنید.

You procrastinate.

معطل میکنی

It is a very interesting word.

کلمه بسیار جالبی است.

We went for a lovely walk yesterday, by the way,

اتفاقا دیروز یه پیاده روی دوست داشتنی رفتیم

and we miss the new carols.

و دلمون برای سرودهای جدید تنگ شده.

In fact, they came over to the fence.

در واقع آنها به سمت حصار آمدند.

Would you like to see them?

آیا دوست دارید آنها را ببینید؟

So this is something I'm

بنابراین این چیزی است که من

going to show you before we go.

قصد دارم قبل از رفتن به شما نشان دهم.

And there they are, the new carols.

و آنها هستند، سرودهای جدید.

So these are all baby carols.

پس اینها همه سرودهای بچه هستند.

They're not very old.

سنشون زیاد نیست

I would say that these cows are maybe

من می گویم این گاوها شاید

a year old,

یک ساله،

maybe one and a

شاید یک و

half years old, but they are very small.

نیم ساله باشند، اما خیلی کوچک هستند.

You probably can't tell from the video,

احتمالاً نمی توانید از روی ویدیو تشخیص دهید،

but they are quite small cows.

اما آنها گاوهای بسیار کوچکی هستند.

They are little baby cows.

آنها بچه گاوهای کوچک هستند.

And yesterday they came over to the fence.

و دیروز به حصار آمدند.

They were very

آنها بسیار

inquisitive.

کنجکاو بودند.

They wanted to know what was going

آنها می خواستند بدانند چه خبر است

on, especially when Mr.

، به خصوص وقتی آقای

Steve goes out in the garden cutting the grass.

استیو به باغ می رود و علف ها را می کند.

So as can see, we have we have eight

بنابراین همانطور که می بینید، ما

small cows at the back of the house at the moment.

در حال حاضر هشت گاو کوچک در پشت خانه داریم.

And I know a lot of people like seeing the cows,

و من می دانم که بسیاری از مردم دوست دارند گاوها را ببینند،

so I couldn't resist yesterday showing

بنابراین من دیروز نتوانستم در برابر نمایش

a little bit of the

کمی از این

so cute

گاوها مقاومت کنم

and I think Mr.

و فکر می کنم که آقای

Steve might be trying to feed them.

استیو ممکن است سعی کند به آنها غذا بدهد.

So they only arrived last week.

بنابراین آنها فقط هفته گذشته وارد شدند.

They came last week

آنها هفته گذشته آمدند

and I think they're still a little bit shy,

و فکر می کنم

if I was honest with you.

اگر با شما صادق باشم هنوز کمی خجالتی هستند.

I think they are still quite shy

من فکر می کنم آنها هنوز کاملاً خجالتی هستند

and one or two of them are covered in mud.

و یکی دو نفر از آنها در گل و لای هستند.

I don't know where they've been sleeping.

نمی دانم کجا خوابیده اند.

So there they are, the new cows.

بنابراین آنها هستند، گاوهای جدید.

They have arrived and they are slowly settling in.

آنها رسیده اند و کم کم دارند در آنجا مستقر می شوند.

They are looking rather calm, in fact.

در واقع آنها نسبتاً آرام به نظر می رسند.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

Lovely cow.

گاو دوست داشتنی

He's got a muddy bottom,

او ته گل آلودی دارد،

that one.

آن یکی.

And that is this.

و آن این است.

I think that is it for today. Yes.

فکر کنم برای امروز همینطوره آره.

They are young cows.

آنها گاوهای جوان هستند.

They are calves.

گوساله هستند.

You are right. Foetus.

حق با شماست. جنین.

They are calves.

گوساله هستند.

I will be back with you on Sunday.

من یکشنبه با شما برمی گردم.

I hope you have a good rest of the week.

امیدوارم بقیه هفته خوبی داشته باشید.

I hope

امیدوارم

tomorrow will be nice and I hope Friday will be good.

فردا خوب باشد و امیدوارم جمعه خوبی باشد.

I hope Saturday will be superb and also I hope

امیدوارم شنبه فوق‌العاده باشد و همچنین امیدوارم

you will be here as well to join me live with Mr.

شما نیز اینجا باشید تا یکشنبه با آقای استیو به من ملحق شوید

Steve on Sunday.

.

Yes, I am back on Sunday from 2 p.m.

بله، یکشنبه از ساعت 2 بعدازظهر برگشتم. به

UK time.

وقت انگلستان

We will be talking about some other subjects.

در مورد موضوعات دیگر صحبت خواهیم کرد.

Mr. Steve

آقای استیو در

is trying

تلاش است

to find a new interest.

تا علاقه جدیدی پیدا کند.

Maybe

شاید

I can give him some suggestions on Sunday.

بتوانم روز یکشنبه به او پیشنهادهایی بدهم.

So if you have a suggestion, something that Mr.

بنابراین اگر پیشنهادی دارید، چیزی که آقای

Steve can become interested in too,

استیو نیز می تواند به آن علاقه مند شود،

have a change of direction in his interests,

تغییر جهت در علایق او داشته باشید،

maybe on Sunday

شاید روز یکشنبه

you can offer your advice or your suggestions.

بتوانید توصیه یا پیشنهادات خود را ارائه دهید.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

That was a very interesting live stream,

این یک پخش زنده بسیار جالب بود،

even though I had some problems with the connection.

با وجود اینکه من در ارتباط با مشکلاتی روبرو بودم.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English,

دانکن در زادگاه انگلیسی است که

saying thank you very much for watching

می گوید از تماشای شما بسیار متشکرم

and I will see you on Sunday 2 p.m.

و یکشنبه ساعت 2 بعد از ظهر شما را می بینم. به

UK time.

وقت انگلستان

We are here for 2 hours on Sunday Don't miss it.

یکشنبه 2 ساعت اینجا هستیم از دست ندهید.

And of course, until the next time we meet, you know

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در

what's coming next. Yes, you do

آینده چه خواهد شد. بله، شما

stay happy.

خوشحال بمانید

Keep that smile on your face.

این لبخند را روی صورت خود نگه دارید.

And of course...

و البته...

ta ta for now

تا تا فعلا