Grab / Grasp / Grip / Grapple / Grope - English Addict - EXTRA - 🔴LIVE stream - with Mr Duncan

Hello?

سلام؟ آیا

Is there anyone out there?

کسی وجود دارد؟

I hope you can hear me.

امیدوارم صدایم را بشنوی

Things are not too bad here.

اینجا اوضاع خیلی بد نیست.

I hope you are okay where you are.

امیدوارم جایی که هستی خوب باشی

This is English addict.

این معتاد انگلیسی است.

Everyone coming from what is left of the birthplace of the English language.

هرکسی که از زادگاه زبان انگلیسی باقی مانده است. که البته

Which is, of course. Well, you know where it is.

هست. خوب میدونی کجاست

I know where it is.

من میدانم کجاست.

We all know where it is.

همه می دانیم کجاست.

It is England. And.

انگلستان است. و.

It is.

It's England. Everyone.

این است.

انگلستان است. هر کس.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟ حالت

Are you okay? I hope so.

خوبه؟ امیدوارم.

Are you happy? I hope you are okay.

آیا شما خوشحال هستید؟ امیدوارم حالتون خوب باشه

You may have heard reports about all of the terrible

شما ممکن است گزارش هایی در مورد تمام

and all of the terrible situations that are happening at the moment here in the UK.

موقعیت های وحشتناک و وحشتناکی که در حال حاضر اینجا در بریتانیا اتفاق می افتد شنیده باشید.

Can I just say it's okay.

فقط میتونم بگم اشکالی نداره جای

There's nothing to worry about.

نگرانی نیست

Everything's all right, everything's fine.

همه چیز خوب است، همه چیز خوب است.

There's there's no trouble.

هیچ مشکلی وجود ندارد

There's everything's. Everything's all right.

همه چیز هست همه چیز رو به راه است.

It's all been exaggerated. Okay.

همه اینها اغراق شده است. باشه.

So everything is perfectly all right.

بنابراین همه چیز کاملاً خوب است.

I'm okay.

خوبم.

And I hope we have a really good time

و امیدوارم

today on the live stream.

امروز در پخش زنده لحظات خوبی داشته باشیم.

Hi, everybody. This is English addict.

سلام به همه. این معتاد انگلیسی است.

Yes. We are back together again.

آره. ما دوباره با هم برگشتیم.

And I hope you are having a super duper Wednesday.

و امیدوارم چهارشنبه فوق العاده ای داشته باشید.

It's not too bad here.

اینجا خیلی بد نیست

I'm feeling okay.

حالم خوبه

I suppose.

گمان میکنم.

I suppose I feel okay.

فکر کنم حالم خوبه

I haven't been very well.

من خیلی خوب نبودم

If you were watching on Sunday, I was looking a little under the weather.

اگر یکشنبه تماشا می کردید، من کمی زیر آب و هوا نگاه می کردم.

Off colour. That's what we say, you see.

بدون رنگ. این چیزی است که ما می گوییم، می بینید.

And I've just realised I'm not wearing my reading glasses,

و من تازه متوجه شده ام که عینک مطالعه ام را نمی زنم،

so everything is all blurred and

بنابراین همه چیز تار است و

so there are some problems I can't what's happened to my reading glasses?

بنابراین مشکلاتی وجود دارد که نمی توانم چه اتفاقی برای عینک مطالعه ام افتاده است؟

I can't find them. They've disappeared.

من نمی توانم آنها را پیدا کنم. آنها ناپدید شده اند.

That's not very good, is that I think someone's stolen them, to be honest with you.

این خیلی خوب نیست، این است که من فکر می کنم کسی آنها را دزدیده است.

Once again. Hi, everybody.

یک بار دیگر. سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

I hope you are feeling good and happy

امیدوارم حالتون خوب و شاد باشه

and I hope you will like today's live stream.

و از پخش زنده امروز خوشتون بیاد.

I'm feeling much better.

حالم خیلی بهتره

Can I say thank you very much for all of your lovely messages

آیا می توانم از شما برای همه پیام های دوست داشتنی

and concerns about me?

و نگرانی های شما در مورد من تشکر کنم؟

So I'm feeling much better.

پس حالم خیلی بهتر است.

In fact, I can say that sometimes

در واقع می توانم بگویم که گاهی اوقات

the medicine or the treatment for something can be worse

دارو یا درمان چیزی می تواند بدتر

than the thing that is causing you a problem in the first place.

از چیزی باشد که در وهله اول شما را دچار مشکل می کند.

I think so, so quite often that can be the case.

فکر می‌کنم اینطور است، خیلی وقت‌ها ممکن است چنین باشد.

Sometimes the medicine

گاهی اوقات دارو

is worse

بدتر

than the thing that you are trying to be treated for,

از چیزی است که شما برای درمان آن تلاش می کنید،

and the actual thing is not as bad as the medicine.

و چیز واقعی به بدی دارو نیست.

We often talk about side effects of medicine,

ما اغلب در مورد عوارض جانبی دارو صحبت می کنیم،

and the thing that I've been taking just something to clear up

و چیزی که من فقط برای از بین بردن

the infection in my gum has made me feel rather strange.

عفونت لثه ام چیزی مصرف کرده ام، احساس عجیبی در من ایجاد کرده است.

And let's just say, unwell.

و فقط بگوییم، ناخوش.

That's all I'm going to say. I'm not saying anything else.

این تمام چیزی است که می خواهم بگویم. من چیز دیگری نمی گویم.

So I've managed to to crawl out of my sick bed

بنابراین من موفق شدم از تخت بیمارم بیرون بیایم

and come here to do a live stream.

و برای پخش زنده به اینجا بیایم. تا

How long will it be for?

کی خواهد بود؟ نمی‌دانم تا

I don't know how long I'll be here, but we will see what happens.

کی اینجا خواهم بود، اما باید ببینیم چه می‌شود. خیلی

It's nice to have you. Here.

خوبه که تو رو دارم اینجا.

It is

as much of a surprise to me

برای من به همان اندازه که

as it is to you that I'm standing here right now, because I wasn't expecting to be here today,

برای شما تعجب آور است که من در حال حاضر اینجا ایستاده ام، زیرا انتظار نداشتم امروز اینجا باشم،

but I thought I should at least show my face just to let you know I'm still alive.

اما فکر کردم حداقل باید صورتم را نشان دهم تا به شما اطلاع بدهم من هنوز زنده ام

And also to let you know that everything here in England is not quite as bad

و همچنین به شما اطلاع بدهم که همه چیز اینجا در انگلیس به آن بدی نیست

as you may have seen

که ممکن است

on the news, because it turns out now that some countries are warning people,

در اخبار دیده باشید، زیرا اکنون مشخص شده است که برخی از کشورها به مردم هشدار می دهند و به

telling people not to come to England,

مردم می گویند به انگلیس نیایند،

they're telling people, you can't, you can't go there.

آنها به مردم می گویند. ، شما نمی توانید، شما نمی توانید به آنجا بروید.

It's too dangerous.

آن خیلی خطرناک است.

Can I just say, if you come to Much Wenlock

می توانم فقط بگویم، صادقانه بگویم، اگر به موچ ونلاک

or most of England, to be honest, you will find everything is okay.

یا بیشتر انگلستان بیایید، متوجه خواهید شد که همه چیز خوب است.

You will be greeted with a warm smile and maybe a polite handshake as well.

با یک لبخند گرم و شاید یک دست دادن مودبانه از شما استقبال خواهد شد.

So don't worry too much about what you've been hearing on the news, because you know what happens.

پس زیاد نگران چیزهایی که در اخبار می شنوید نباشید، زیرا می دانید چه اتفاقی می افتد.

Sometimes these things can be slightly exaggerated

گاهی اوقات ممکن است این چیزها کمی اغراق آمیز باشد،

if you put everything into one

اگر همه چیز را در یک

short video sequence, you can make any place look terrible.

دنباله ویدیوی کوتاه قرار دهید، می توانید هر مکانی را وحشتناک جلوه دهید.

You can make anyone look that

شما می توانید کاری کنید که هر کسی به این فکر کند که

if you do something in a certain way,

اگر کاری را به روش خاصی انجام می دهید،

if you edit something or report something in a certain way,

اگر چیزی را ویرایش می کنید یا چیزی را به روش خاصی گزارش می دهید،

don't get me wrong, there are things going on and some of those things are not very nice.

اشتباه نکنید، چیزهایی در حال انجام است و برخی از آن چیزها خیلی خوب نیستند.

But it isn't everywhere.

اما همه جا نیست

It isn't all over the place.

این همه جا نیست. آخر

Last weekend we went to a beautiful place called

هفته گذشته به یک مکان زیبا به نام

Chipping Campden and it was lovely.

Chipping Campden رفتیم و دوست داشتنی بود.

Everyone was lovely, polite, nice, lots of people there of all shapes

همه دوست داشتنی، مودب، خوب بودند، افراد زیادی با هر شکل

and sizes and everyone was having a good time.

و اندازه ای آنجا بودند و همه اوقات خوشی داشتند.

We were all smiling, being polite

همه ما لبخند می زدیم، مودب بودیم

and that's it, you see.

و همین، می بینید.

So sometimes reality can be twisted or bent slightly.

بنابراین گاهی اوقات واقعیت می تواند کمی پیچ خورده یا خم شود.

You can exaggerate things or maybe make things

شما می توانید در مورد چیزها اغراق کنید یا شاید اوضاع را

appear worse than they are.

بدتر از آنچه هستند جلوه دهید.

So can I just say, do not worry, do not be afraid.

بنابراین می توانم فقط بگویم، نگران نباش، نترس.

Do not fear.

نترس.

Everything here is not quite as bad

همه چیز در اینجا آنقدر بد نیست

as you might hear on the news.

که ممکن است در اخبار بشنوید. در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

Anyway, I'm back with you on Wednesday.

به هر حال من چهارشنبه با شما برگشتم.

We are here for a short time.

ما برای مدت کوتاهی اینجا هستیم.

I thought today we would take a look at some words because I love English.

فکر کردم امروز نگاهی به چند کلمه بیندازیم چون من عاشق انگلیسی هستم.

You may have noticed I do rather like the English language.

شاید متوجه شده باشید که من بیشتر از زبان انگلیسی خوشم می آید.

You might say that I am one of these. An English addict.

شاید بگویید من یکی از اینها هستم. یک معتاد انگلیسی

In fact.

در حقیقت.

And today I thought we would have a look at some words that are often used to describe actions.

و امروز فکر کردم که نگاهی به برخی از کلماتی که اغلب برای توصیف اعمال استفاده می شود بیندازیم.

Certain actions quite often using the hands.

برخی از اقدامات اغلب با استفاده از دست.

There has been

some use of the hands

across England over the past few days,

در چند روز گذشته در سراسر انگلیس از دست ها استفاده شده است،

some of it quite negative, to be honest with you.

برخی از آنها کاملاً منفی است، صادقانه بگویم.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده آیا

Can I say hello Vitus?

می توانم به ویتوس سلام کنم؟

Vitesse, if I could give you a gold medal, I would.

ویتسه، اگر می توانستم به تو مدال طلا بدهم، می دادم.

I would give you a gold medal right now and say congratulations.

همین الان به شما مدال طلا می دادم و تبریک می گویم.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

I do feel weird.

من احساس عجیبی دارم

I have to say, I've been taking this this antibiotic and it's made me go very strange.

باید بگویم، من این آنتی بیوتیک را مصرف کرده ام و باعث شده که خیلی عجیب شوم.

My head

سرم

is going like this, so the whole room to me

اینطوری می‌چرخد، پس کل اتاق به من این‌طوری می‌چرخد

is going round and round like this.

.

In fact, as I'm doing this.

در واقع، همانطور که من این کار را انجام می دهم.

So I'm actually making it feel worse.

بنابراین من در واقع حال را بدتر می کنم.

So now you know, I'm okay, I'm alive 100%.

خب حالا میدونی، من خوبم، 100% زنده ام.

All of the reports of my death have been greatly exaggerated

همه گزارش‌های مرگ من بسیار اغراق‌آمیز شده‌اند،

as they say hello also to oh, he is here,

زیرا به اوه سلام می‌کنند، او اینجاست،

Luis Mendez is here today.

لوئیس مندز امروز اینجاست.

Hello, Luis.

سلام، لوئیس.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. پری

Fairy boos.

بوق.

Hello, Faribault asks Mr. Duncan. I have a question.

سلام، فریبو از آقای دانکن می پرسد. من یک سوال دارم.

Why do you peel your eyes?

چرا چشماتو پوست میکنی؟

In a strange way, at the end of most of your videos on YouTube,

به طرز عجیبی، در پایان اکثر ویدیوهای شما در یوتیوب،

do I peel my eyes?

آیا من پوست چشمانم را می کنم؟

I don't, I don't know what you mean.

نمی دانم، نمی دانم منظور شما چیست.

Do you mean stare?

منظورت خیره شدنه؟

I think you mean look or stare.

من فکر می کنم منظور شما نگاه کردن یا خیره شدن است.

So if you look with your eyes, you can say that

بنابراین اگر با چشمان خود نگاه کنید، می توانید بگویید که

a person is staring like this.

یک نفر اینطور خیره شده است.

Is that what you mean?

منظورت همینه؟

Because if you look at someone, maybe you look at a person for a very long time.

زیرا اگر به کسی نگاه کنید، ممکن است برای مدت طولانی به یک شخص نگاه کنید.

It might make them feel uncomfortable, but it's just a thing that I've done over the years.

ممکن است باعث شود آنها احساس ناراحتی کنند، اما این فقط کاری است که من در طول سال ها انجام داده ام.

If you watch my videos from many, many years ago, you will see that I did a very similar thing.

اگر ویدیوهای من را از سال ها قبل تماشا کنید، خواهید دید که من کار مشابهی انجام دادم.

I often use my eyes.

من اغلب از چشمانم استفاده می کنم.

You might not realise this, but the eyes are the window to your soul.

شما ممکن است متوجه این نباشید، اما چشم ها دریچه ای به روح شما هستند.

When you look in someone's eyes, you can quite often tell

وقتی به چشمان کسی نگاه می کنید، اغلب می توانید بگویید

or maybe you understand what type of person they are.

یا شاید بفهمید که او چه نوع آدمی است.

So sometimes I find my eyes

بنابراین گاهی اوقات متوجه می شوم که

can be used in

می توان از چشمانم به

a very expressionist way, and it's a bit of fun as well.

روشی بسیار اکسپرسیونیستی استفاده کرد، و همچنین کمی سرگرم کننده است.

In fact, I don't think people use their eyes enough

در واقع، من فکر نمی‌کنم که مردم به اندازه کافی از چشمان خود برای

when they express themselves.

ابراز احساسات استفاده کنند.

We use our hands and our mouth

ما از دست‌ها، دهان

and the rest of our face, but we don't use our eyes very often.

و بقیه صورت‌مان استفاده می‌کنیم، اما اغلب از چشم‌هایمان استفاده نمی‌کنیم.

Maybe if you are attracted to someone,

شاید اگر جذب کسی شدید،

you might look at, look at them with your your eyes.

ممکن است به او نگاه کنید، با چشمان خود به او نگاه کنید.

Hello.

سلام.

Hi there.

سلام.

I haven't seen you here before.

من شما را قبلاً اینجا ندیده بودم. آیا

Is it your first time here on the live chat?

اولین بار است که در چت زنده اینجا هستید؟

Yes, I agree it can be a little bit weird and creepy,

بله، موافقم ممکن است کمی عجیب و ترسناک باشد،

but it isn't meant to be that so.

اما قرار نیست اینطور باشد.

I am sending my eyes signals out

من سیگنال های چشمانم را

in a very nice and fun way.

به روشی بسیار زیبا و سرگرم کننده ارسال می کنم.

However, if you receive them and you feel as if they're not nice, then then that has nothing to do with me.

با این حال، اگر آنها را دریافت کردید و احساس کردید که آنها خوب نیستند، پس این به من ربطی ندارد.

I'm afraid I can't be held responsible for my eyes.

می ترسم نتوانم مسئول چشمانم باشم.

Sometimes they just they just like to to do things like this, you see?

گاهی اوقات آنها فقط دوست دارند چنین کارهایی را انجام دهند، می بینید؟ آیا

Can you see even my eyebrows?

می توانی حتی ابروهای من را ببینی؟ می

You see?

My eyebrows also do strange things as well.

بینی؟

ابروهای من هم کارهای عجیبی انجام می دهند.

I can't control it. I'm very sorry about that.

من نمی توانم آن را کنترل کنم. از این بابت خیلی متاسفم.

But at least it's not the worst thing that's happening on the planet at the moment.

اما حداقل این بدترین چیزی نیست که در حال حاضر روی این سیاره اتفاق می افتد.

And I think we can all be grateful for that.

و من فکر می کنم همه ما می توانیم برای آن سپاسگزار باشیم.

So I hope that answers your question about my eyes.

بنابراین امیدوارم که به سوال شما در مورد چشمان من پاسخ دهد.

They are there on the front of my face

آنها در جلوی صورت من هستند

and sometimes they can be very expressionist.

و گاهی اوقات می توانند بسیار اکسپرسیونیست باشند.

Hello also, Laura.

همچنین سلام، لورا.

Hello, Laura.

سلام، لورا.

Laura molinaro. Hello to you.

لورا مولینارو. درود بر تو.

Nice to see you here. Today.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. امروز.

We will have a quick break in a moment because I have to get my reading glasses.

ما یک لحظه استراحت سریع خواهیم داشت زیرا باید عینک مطالعه ام را بگیرم.

You know what it's like as you get older.

شما می دانید که چگونه است که شما بزرگتر می شود.

Your eyes, they may sparkle, they may look lovely,

چشمان شما ممکن است برق بزند، ممکن است دوست داشتنی به نظر برسند،

but unfortunately, they stop working very well as you reach a certain age.

اما متأسفانه با رسیدن به سنی خاص، عملکرد بسیار خوبی ندارند.

Claudia is here as well. Hello, Claudia.

کلودیا هم اینجاست. سلام، کلودیا.

Nice to see you here as well on the live chat.

خوشحالم که شما را اینجا در چت زنده می بینم.

Very lovely to see you here as well.

خیلی دوست دارم اینجا هم ببینمت

How nice to see you here on the live chat today.

چقدر خوشحالم که امروز شما را اینجا در چت زنده می بینم.

It's very lovely to have you here. Your company.

خیلی دوست داشتنی است که شما اینجا هستید. شرکت شما.

We will take a

short break and then I will be back with my normal glasses.

کمی استراحت می کنیم و بعد با عینک معمولی برمی گردم.

My my lovely live streaming glasses.

عینک پخش زنده دوست داشتنی من.

So then I can see what's happening on the live chat,

بنابراین می توانم ببینم چه اتفاقی در چت زنده می افتد،

because at the moment it's all very blurry.

زیرا در حال حاضر همه چیز بسیار مبهم است. پس

So we will be back in a few moments.

چند لحظه دیگر برمی گردیم.

And of course we have today's subject as well.

و البته ما موضوع امروز را نیز داریم.

We are looking at some interesting words all connected to using your hands.

ما به چند کلمه جالب نگاه می کنیم که همگی مرتبط با استفاده از دستان شما هستند.

Oh hello!

اوه سلام!

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

English addict is with you

معتاد انگلیسی امروز با شماست

today.

.

My name is Mr. Duncan.

اسم من آقای دانکن است.

How are you? Are you okay?

چطور هستید؟ حالت خوبه؟

I hope you are having a good Wednesday.

امیدوارم چهارشنبه خوبی داشته باشید.

It is a very strange time.

زمان بسیار عجیبی است.

Have you noticed

آیا متوجه شده اید که

everything in the world is a little weird?

همه چیز در جهان کمی عجیب است؟

We had, of course, the big stock market crash affecting the Asian market.

ما البته سقوط بزرگ بورس را داشتیم که بازار آسیا را تحت تأثیر قرار داد.

And of course lots of other countries are feeling the effect as well.

و البته بسیاری از کشورهای دیگر نیز این تأثیر را احساس می کنند.

Mr.. Steve was worried because he has a few pound

آقای استیو نگران بود چون اسکناس های چند پوندی

notes under his mattress, so he had to lift the bed up

زیر تشک خود دارد، بنابراین مجبور شد تخت را بالا بیاورد

and have a look underneath to make sure his pound notes was still there.

و به زیر آن نگاه کند تا مطمئن شود اسکناس های پوندی اش هنوز آنجا هستند. در

There are

some holes in them now for the moths, but but they are mainly intact.

حال حاضر سوراخ هایی برای پروانه ها در آنها وجود دارد، اما آنها عمدتا دست نخورده هستند.

They are still in one piece.

آنها هنوز یک تکه هستند.

Hello, everyone.

سلام به همه

Oh, hello, Daniel Santos.

اوه، سلام، دنیل سانتوس.

Hello. Brazil is here.

سلام. برزیل اینجاست

Hello, Brazil. It's nice to see you here as well.

سلام برزیل خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Lovely to have you here today.

خوشحالم که امروز اینجا هستید

Brazil.

برزیل

Also we have dream and make it.

همچنین ما رویا داریم و آن را می سازیم.

Mr. Duncan, whenever you speak, I feel calm and relaxed.

آقای دانکن، هر وقت شما صحبت می کنید، احساس آرامش و آرامش می کنم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Now, I know that some people don't like to listen to the British accent.

حالا می دانم که بعضی ها دوست ندارند به لهجه بریتانیایی گوش دهند.

Some people prefer to listen to the American accent.

برخی از مردم ترجیح می دهند به لهجه آمریکایی گوش دهند.

But of course, in each version

اما البته، در هر نسخه

of the language, you might find there are many, many similarities.

از زبان، ممکن است شباهت های بسیار زیادی وجود داشته باشد.

In fact, I always say there is only one English language.

در واقع من همیشه می گویم فقط یک زبان انگلیسی وجود دارد.

However, there are many ways of speaking the language

با این حال،

when we are talking about a person's accent.

وقتی در مورد لهجه یک فرد صحبت می کنیم، راه های زیادی برای صحبت کردن به زبان وجود دارد.

So those two things are not the same words.

پس این دو چیز یک کلمه نیستند.

The usage and grammar are not the same as your your accent.

کاربرد و دستور زبان با لهجه شما یکی نیست.

They are very different things.

آنها چیزهای بسیار متفاوتی هستند.

But of course, as you move from one area to another area,

اما البته، وقتی از یک منطقه به منطقه دیگر حرکت می کنید،

you might find that certain words will change their meaning,

ممکن است متوجه شوید که برخی از کلمات معنای خود را تغییر می دهند،

but only in a small way, not in a big way.

اما فقط به صورت کوچک، نه به صورت بزرگ.

So my accent, I suppose my accent.

بنابراین لهجه من، فرض می کنم لهجه من.

So my accent isn't received pronunciation because I do have an accent.

بنابراین لهجه من تلفظ نمی شود زیرا من یک لهجه دارم.

A lot of people don't believe that, but it is true.

بسیاری از مردم این را باور ندارند، اما واقعیت دارد.

I do have an accent.

من لهجه دارم

If you want to hear a posh person listen to Mr.

اگر می خواهید یک فرد شیک را بشنوید، هر یکشنبه به آقای استیو گوش دهید

Steve every Sunday.

.

He has a very posh accent.

او لهجه بسیار شیکی دارد.

I think my accent is a little bit common.

فکر می کنم لهجه من کمی رایج است.

That's what some people say anyway.

به هر حال بعضی ها همین را می گویند.

Hello. Have, hello also to you as well.

سلام. سلام، همچنین به شما نیز.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

That's very nice of you to say those kind things to me.

خیلی خوبه که این حرفای محبت آمیز به من زدی.

Isn't that lovely? Thank you very much.

دوست داشتنی نیست؟ بسیار از شما متشکرم.

Apparently a lot of people on Facebook are pretending to be me.

ظاهراً افراد زیادی در فیس بوک وانمود می کنند که من هستند.

I don't know why they would do that.

نمی دانم چرا این کار را می کنند.

Why would anyone want to pretend to be me?

چرا کسی بخواهد تظاهر به من کند؟

When you think about it, why would you pretend to be this?

وقتی به آن فکر می کنید، چرا اینطور وانمود می کنید؟

They might be slightly crazy, to be honest with you.

برای اینکه با شما صادق باشم، ممکن است کمی دیوانه باشند.

Hello everyone. Thank you very much.

سلام به همه. بسیار از شما متشکرم.

Isn't it lovely?

دوست داشتنی نیست؟

Oh very nice.

اوه خیلی خوبه

Thank you very much for the lovely comments.

خیلی ممنون از نظرات زیباتون

It's very nice to see you here today

خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم،

we are looking at some words, some interesting words in English.

ما به چند کلمه، چند کلمه جالب به زبان انگلیسی نگاه می کنیم.

The English language is why we are here, because we are all English addicts.

زبان انگلیسی دلیل این است که ما اینجا هستیم، زیرا همه ما معتاد انگلیسی هستیم.

So today I thought we would briefly have a look at some words

بنابراین امروز فکر کردم به طور خلاصه نگاهی به برخی از کلمات

and phrases connected to a group of words

و عبارات مرتبط با گروهی از کلمات داشته باشیم

which can be related

که

to your hands when you think about it.

وقتی به آن فکر می کنید می تواند به دستان شما مرتبط باشد.

I still think it is amazing that we have hands.

من هنوز هم فکر می کنم شگفت انگیز است که ما دست داریم. آیا

Aren't they brilliant?

آنها درخشان نیستند؟

I don't think we spend enough time looking at our hands

فکر نمی‌کنم زمان کافی را صرف نگاه کردن به دست‌هایمان

and appreciating just how amazing they are.

و قدردانی از شگفت‌انگیز بودن آنها کنیم.

You can do so many things with them.

شما می توانید کارهای زیادی با آنها انجام دهید.

You can create a work of art.

می توانید یک اثر هنری خلق کنید.

Maybe a painting or a beautiful sculpture

شاید یک نقاشی یا یک مجسمه زیبا

using your hands.

با استفاده از دستان شما.

These things are incredible.

این چیزها باورنکردنی است.

And yet I think for most of the time we take them for granted.

و با این حال، من فکر می کنم در بیشتر مواقع ما آنها را بدیهی می دانیم.

We just assume they are there. We just think.

ما فقط فرض می کنیم آنها آنجا هستند. ما فقط فکر می کنیم.

They have hands.

دست دارند. پس

So what?

چی؟

Yet these things are amazing.

با این حال این چیزها شگفت انگیز هستند.

They are the most amazing things people can play musical instruments

آنها شگفت انگیزترین چیزهایی هستند که مردم می توانند آلات موسیقی را

with their hands and their fingers.

با دست و انگشتان خود بنوازند.

Piano players,

نوازندگان پیانو،

even guitar players,

حتی نوازندگان گیتار،

especially terrible guitar players who only know RC4 chords

مخصوصاً نوازندگان گیتار وحشتناکی که فقط آکوردهای RC4 را می شناسند

and then play them all the time.

و سپس آنها را همیشه می نوازند.

Playing the trumpet, you have to use your fingers.

با نواختن شیپور، باید از انگشتان خود استفاده کنید.

I know you have to blow as well, but you also have to use your fingers.

می دانم که شما هم باید باد بزنید، اما باید از انگشتانتان هم استفاده کنید.

So there are many things that you can use with your hands and your fingers.

بنابراین چیزهای زیادی وجود دارد که می توانید با دست و انگشتان خود استفاده کنید.

They are the most amazing things I feel

آنها شگفت انگیزترین چیزهایی هستند که احساس می کنم

as if I have to somehow protect these because they are the most amazing things.

باید به نحوی از آنها محافظت کنم زیرا شگفت انگیزترین چیزها هستند.

Feats, on the other hand

شاهکارها، از طرف دیگر

or the other foot

یا پای دیگر

are not very great.

خیلی عالی نیستند.

I think feet are pretty boring

من فکر می کنم پاها خیلی خسته کننده هستند

and they do get in the way, especially my feet because they are huge.

و مانع می شوند، به خصوص پاهای من چون بزرگ هستند.

I have very big feet.

من پاهای خیلی بزرگی دارم

They are too big in fact.

آنها در واقع خیلی بزرگ هستند.

So feet feel they're not.

بنابراین پاها احساس می کنند که نیستند.

They're not is they're not as amazing as hands.

آنها نیستند، به اندازه دست ها شگفت انگیز نیستند.

If I had a choice, if I could have hands

اگر انتخابی داشتم، اگر می توانستم دست

on the end of my legs,

روی انتهای پاهایم بگذارم،

it would be amazing.

شگفت انگیز می شد.

I mean, you could still walk, but imagine all of the extra

منظورم این است که شما هنوز هم می‌توانید راه بروید، اما تصور کنید که

things you could do if you had hands

اگر دست‌هایتان را

on the end of your legs.

روی انتهای پاهایتان قرار می‌دادید، تمام کارهای اضافی را تصور کنید.

If you had two pairs of hands.

اگر دو جفت دست داشتی

Imagine that

تصور کنید که

it would be very nice indeed.

واقعاً خیلی خوب خواهد بود.

Laura Laura molinaro says, I play the piano.

لورا لورا مولینارو می‌گوید، من پیانو می‌زنم.

Can I just say right now

آیا می توانم همین الان بگویم که

I admire anyone who can play the piano

من هر کسی را که بتواند پیانو بنوازد را تحسین می کنم

because it looks like the hardest thing a person ever has to do,

زیرا به نظر سخت ترین کاری است که یک فرد باید انجام دهد

or the hardest thing anyone ever has to learn.

یا سخت ترین کاری که هر کسی باید یاد بگیرد.

I still don't know how you do it.

من هنوز نمی دانم چگونه این کار را انجام می دهید.

It's like it's like some sort of crazy magic that you can just randomly press

مثل نوعی جادوی دیوانه‌وار است که می‌توانید

all of those keys with your fingers, and all those beautiful sounds come out from the piano.

همه آن کلیدها را به‌طور تصادفی با انگشتانتان فشار دهید و همه آن صداهای زیبا از پیانو بیرون می‌آیند.

So anyone who can play, well, any musical instrument, you have my undying admiration.

بنابراین، هرکسی که بتواند، خوب، هر ساز موسیقی را بنوازد، تحسین بی پایان من را دارد.

But the piano.

اما پیانو

It's incredible.

باورنکردنیه.

I love the sound of the piano.

من عاشق صدای پیانو هستم. به

Also the violin as well, I think. The violin.

نظر من ویولن هم همینطور. ویالون.

I love the sound of the violin.

من عاشق صدای ویولون هستم.

a nice bit of Mahler

یک قطعه خوب از مالر

on a Sunday afternoon to help me chill

در یک بعد از ظهر یکشنبه برای کمک به من

after a very busy live stream.

پس از یک پخش زنده بسیار شلوغ.

You can't beat it.

شما نمی توانید آن را شکست دهید.

So I do like the sound of the piano and also the violin.

بنابراین من صدای پیانو و همچنین ویولن را دوست دارم.

They are also very difficult things to play now.

آنها هم اکنون بازی های بسیار سختی هستند.

When I was at school, the teachers used to try and get me to play the piano.

زمانی که در مدرسه بودم، معلمان سعی می کردند من را به نواختن پیانو وادار کنند.

They said you should play the piano and I didn't know why,

می گفتند باید پیانو بزنی و من نمی دانستم چرا،

but they kept saying things to me like your hands, you have lovely long fingers.

اما مدام به من چیزهایی می گفتند مثل دستانت، تو انگشتان بلند دوست داشتنی داری.

Your fingers would be very good

انگشتان شما برای نواختن پیانو بسیار مناسب خواهند بود.

for playing the piano.

You have piano fingers.

شما انگشتان پیانو دارید.

Of course, when

البته وقتی

I tried to play the piano, I couldn't do it.

خواستم پیانو بزنم نتوانستم.

I don't know how you do it.

من نمی دانم شما چگونه این کار را انجام می دهید.

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

It's almost like some sort of strange magic that you can do that.

این تقریباً شبیه نوعی جادوی عجیب است که می توانید آن را انجام دهید.

Hello? Ahmed or Agnes.

سلام؟ احمد یا اگنس

Hello, X-Mode.

سلام، X-Mode.

Actions of the hands are like pinching and tickle and squeeze and typing.

اعمال دست ها مانند نیشگون گرفتن و قلقلک دادن و فشار دادن و تایپ کردن است.

And so on.

و غیره.

Yes, there are many actions that we can describe, but here are some that I'm going to mention today.

بله، اقدامات زیادی وجود دارد که می توانیم آنها را توصیف کنیم، اما در اینجا برخی از آنها وجود دارد که من امروز به آنها اشاره خواهم کرد.

We are going to have a look at.

ما قصد داریم نگاهی به آن داشته باشیم.

So these are general terms that we can use.

بنابراین اینها اصطلاحات کلی هستند که می توانیم از آنها استفاده کنیم.

So you might describe them as actions

بنابراین شما ممکن است آنها را به عنوان اقداماتی توصیف کنید که

I suppose they are actions things

من فکر می کنم آنها اقداماتی هستند

that you do normally in certain situations.

که شما به طور معمول در موقعیت های خاص انجام می دهید.

Or maybe you can use them as figures of speech or idioms as well.

یا شاید بتوانید از آنها به عنوان شکل گفتار یا اصطلاحات نیز استفاده کنید.

So let's have a little look.

پس بیایید کمی نگاه کنیم.

I'm only here for a short time today, so I will

من امروز فقط برای مدت کوتاهی اینجا هستم، بنابراین

tell you now that I am only here for a short time,

اکنون به شما می گویم که فقط برای مدت کوتاهی اینجا هستم،

as we all are

همانطور که همه ما

in this world.

در این دنیا هستیم.

First of all, we will have a look at the word grab.

ابتدا نگاهی به کلمه grab خواهیم داشت.

Grab.

گرفتن.

It's a Greek word. Grab.

این یک کلمه یونانی است. گرفتن.

There it is.

ایناهاش.

Grab.

گرفتن.

To grab something, take hold of something.

چنگ زدن به چیزی، گرفتن چیزی.

If you take hold of something, you grab that thing.

اگر چیزی را در دست بگیرید، آن چیز را می گیرید.

Maybe you grab a person.

شاید شما یک نفر را گرفته اید.

Maybe you pick an apple from the tree.

شاید یک سیب از درخت بچینید.

You might grab an apple.

ممکنه یه سیب بگیری

You take that thing with your hand.

شما آن چیز را با دست خود می گیرید.

You grab that thing.

شما آن چیز را بگیرید.

Also, we can take hold of something.

همچنین، ما می توانیم چیزی را در دست بگیریم.

Maybe you grab something.

شاید چیزی به چنگ بیاوری

You can use both hands.

می توانید از هر دو دست استفاده کنید.

Of course you can grab with one hand,

البته شما می توانید با یک دست بگیرید،

or you can grab something with both hands.

یا می توانید چیزی را با هر دو دست بگیرید.

You grab something,

شما چیزی را می گیرید،

you take hold of it.

آن را می گیرید.

You reach for something and take it.

به چیزی میرسی و میگیری.

You grab something, you might grab your

شما چیزی را می گیرید، ممکن است قلمتان را بگیرید

pen, you take it quickly.

، سریع آن را بردارید.

Maybe if you have to do something in a hurry, you grab something.

شاید اگر مجبور باشید کاری را با عجله انجام دهید، چیزی را به دست بگیرید.

Maybe you grab a meal.

شاید یک وعده غذایی می خورید.

That means you eat the meal quickly.

یعنی غذا را سریع می خورید.

You prepare a very simple meal, and then you eat it.

شما یک غذای بسیار ساده تهیه می کنید و سپس آن را می خورید.

We can say that you grab

می توانیم بگوییم که شما

a meal.

یک وعده غذایی می خورید.

It means you get something to eat, something you can eat very quickly.

این بدان معناست که شما چیزی برای خوردن دارید، چیزی که می توانید خیلی سریع بخورید.

Over a short period of time, you grab something,

در مدت کوتاهی، چیزی را به چنگ می آورید،

you reach for something.

به چیزی دست می یابید. یه

You take something.

چیزی بردار

You take hold of something.

شما چیزی را در دست می گیرید.

We can also use the word grab to mean capture.

همچنین می توانیم از کلمه grab به معنای گرفتن استفاده کنیم.

So if you capture something, you grab that thing.

بنابراین اگر چیزی را بگیرید، آن چیز را می گیرید.

Maybe you grab an animal in the wild, maybe an injured animal.

شاید حیوانی را در طبیعت گرفته اید، شاید حیوانی مجروح.

You grab the animal so you can rescue it.

شما حیوان را می گیرید تا بتوانید نجاتش دهید.

You capture something, a photograph.

شما چیزی می گیرید، یک عکس.

We can say that you capture an image.

می توانیم بگوییم که شما یک تصویر می گیرید.

So when you take a photograph with a camera or with your phone,

بنابراین وقتی با دوربین یا گوشی خود عکس می گیرید،

we can say that you capture, you grab

می توانیم بگوییم که می گیرید، عکس می گیرید،

a picture, you grab something, you capture that thing.

چیزی را می گیرید، آن چیز را می گیرید.

These days, of course, you can also grab

البته این روزها می توانید

a screenshot or a screen capture.

اسکرین شات یا اسکرین شات بگیرید.

So if you want to record something or make a note of something, maybe now you could take a screenshot.

بنابراین اگر می‌خواهید چیزی را ضبط کنید یا چیزی را یادداشت کنید، شاید اکنون بتوانید یک اسکرین شات بگیرید.

You can grab an image right now.

می توانید همین الان یک تصویر بگیرید.

Have me.

منو داشته باش

Did you do it?

آیا شما آن را انجام دادید؟

You capture something, so you are holding on to it.

شما چیزی را می گیرید، بنابراین به آن چسبیده اید.

You grab something, you take hold of something,

شما چیزی را می گیرید، چیزی را می گیرید،

you grab that thing so it doesn't just relate to the hand.

آن چیز را می گیرید تا فقط به دست مربوط نشود.

It can also relate to anything that you capture and keep as well.

همچنین می‌تواند به هر چیزی که می‌گیرید و نگه می‌دارید مربوط باشد.

So there are many ways of doing it, many ways indeed.

بنابراین راه های زیادی برای انجام آن وجود دارد، در واقع راه های زیادی.

The word grab.

کلمه چنگ زدن.

Next we will look at another word.

در ادامه به یک کلمه دیگر خواهیم پرداخت.

This word is grasp.

این کلمه درک است.

So this one is more descriptive.

بنابراین این یکی بیشتر توصیفی است.

To grasp something

برای گرفتن چیزی

you might hold on to something maybe you grasp

ممکن است به چیزی بچسبید، شاید

a branch on a tree to stop yourself from falling.

شاخه ای از درخت را بگیرید تا جلوی افتادن خود را بگیرید. یه

You grasp something.

چیزی میفهمی

You hold on to something

شما چیزی را که به آن دست می

you take hold of, something you might grasp

گیرید، چنگ می زنید، چیزی که ممکن است شانه

a person's

یک نفر را بگیرید

shoulder.

.

Maybe you are worried or scared.

شاید شما نگران یا ترسیده باشید.

You might go up to someone and you grasp their shoulder.

ممکن است پیش کسی بروید و شانه او را بگیرید.

Or maybe you grasp both of their shoulders.

یا شاید شما دو شانه آنها را گرفته اید.

Or perhaps you just grasp them and pull them towards you

یا شاید فقط آنها را بگیرید و به سمت خود بکشید

because you are excited to see them.

زیرا از دیدن آنها هیجان زده هستید.

As long as they don't mind, of course, as long as they don't mind.

البته به شرطی که مشکلی نداشته باشند.

We can also use grasp to mean understand.

ما همچنین می توانیم از درک به معنای درک استفاده کنیم.

So if you can understand something, it means you grasp

بنابراین اگر می‌توانید چیزی را بفهمید، به این معنی است که آن

that thing, you understand it, it has gone into your brain

چیز را درک می‌کنید، آن را می‌فهمید، به مغز شما رفته است

and you understand the thing that you are being told.

و چیزی را که به شما می‌گویند می‌فهمید.

You grasp that thing.

شما آن چیز را درک می کنید.

Maybe if you are learning a new skill or something you've never done before,

شاید اگر در حال یادگیری یک مهارت جدید یا کاری هستید که قبلا انجام نداده اید،

you will slowly grasp the subject.

به آرامی موضوع را درک کنید.

So in that sense, we are

بنابراین از این نظر، ما از

using the word grasp to mean understand.

کلمه درک به معنای فهمیدن استفاده می کنیم.

You understand that thing you grasp that thing.

شما آن چیز را درک می کنید و آن چیز را درک می کنید.

We are using the phrase figuratively to mean a thing that you understand.

ما از این عبارت به صورت مجازی برای معنای چیزی استفاده می کنیم که شما می فهمید.

I now

اکنون می

grasp that I have been able to grasp the subject.

فهمم که توانسته ام موضوع را درک کنم.

Maybe if you keep watching my videos slowly

شاید اگر به آهستگی ویدیوهای من را تماشا کنید،

you will grasp the English language as you listen

زبان انگلیسی را در حین گوش دادن

and read and look at the words I say.

و خواندن و نگاه کردن به کلماتی که من می گویم درک کنید.

Over time you will learn how to grasp the language.

با گذشت زمان یاد خواهید گرفت که چگونه زبان را درک کنید.

So it is true

بنابراین این درست است

that you can grasp a subject

که شما می توانید موضوعی را درک کنید

to understand that thing, to master

تا آن چیز را درک کنید، بر

a certain thing, a certain type of skill,

یک چیز خاص، یک نوع مهارت خاص،

to take hold of something, to hold on to something.

گرفتن چیزی، چنگ زدن به چیزی.

And of course, if you take something in a hurry,

و البته اگر چیزی را با عجله بگیرید،

you grasp something, you grasp something,

چیزی را می گیرید، چیزی را می گیرید،

you take it quickly, sometimes in a hurry.

سریع می گیرید، گاهی با عجله.

Maybe you grasp a person

شاید شما از شانه یک نفر بگیرید

by the shoulder.

.

Maybe you do something aggressively.

شاید کاری را با تهاجمی انجام دهید.

Maybe you grab them, you grasp that person.

شاید شما آنها را بگیرید، آن شخص را درک کنید.

Maybe you grasp them by the arm.

شاید از بازوی آنها گرفته باشید.

You grasp that person.

شما آن شخص را درک می کنید.

To snatch something is, of course, to grasp.

ربودن چیزی، البته، گرفتن است.

You snatch something, you take it in a hurry.

چیزی را می ربایی، با عجله می بری.

Maybe you run up the road and you snatch someone's handbag because you are robbing them.

شاید تو جاده دویدی و کیف دستی کسی را ربودی چون داری دزدی می کنی.

Please don't do that.

لطفا این کار را نکنید.

By the way, there is enough of that going on at the moment.

به هر حال، در حال حاضر به اندازه کافی این اتفاق افتاده است.

We don't need any more of it.

ما دیگر به آن نیاز نداریم

Snatch is another word.

قاپ یک کلمه دیگر است.

It can be used in various ways.

می توان از آن به روش های مختلف استفاده کرد.

By the way, just in case anyone is about to say that we do know, you don't need to tell us.

به هر حال، فقط اگر کسی بخواهد بگوید که ما می دانیم، لازم نیست به ما بگویید.

Just keep it to yourself.

فقط برای خودت نگهش دار

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Grasp. Hold on to take.

فهم. نگه دارید تا بگیرید.

Hold. Understand? Snatch.

نگه دارید. فهمیدن؟ قاپیدن.

Take aggressively.

تهاجمی بگیرید

Here's another one.

اینم یکی دیگه

This is often used when we are holding on to something.

این اغلب زمانی استفاده می شود که ما به چیزی چسبیده ایم.

Grip.

گرفتن. یه

You grip something.

چیزی رو چنگ میزنی یه

You grip something.

چیزی رو چنگ میزنی

Maybe you hold tightly onto something, normally using your hands again.

ممکن است چیزی را محکم بگیرید، معمولاً دوباره از دستان خود استفاده می کنید.

So as you can see, the word grip quite often is used

بنابراین همانطور که می بینید، کلمه گرفتن اغلب زمانی استفاده می شود

when we are describing an action with your hands, you grip something.

که ما یک عمل را با دستان شما توصیف می کنیم، شما چیزی را می گیرید.

Maybe you are riding a bicycle, you will grip

شاید در حال دوچرخه سواری هستید،

the handlebars, you hold tightly to them.

دسته فرمان را می گیرید، آنها را محکم می گیرید.

You hold onto something very tightly without letting go.

شما چیزی را خیلی محکم می گیرید بدون اینکه رها کنید.

You grip the handlebars on your bicycle

دسته دوچرخه خود را می گیرید

to grasp onto something.

تا به چیزی بچسبید.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

We've already used the word grasp and we are using it now to describe the word grip.

ما قبلاً از کلمه grasp استفاده کرده ایم و اکنون از آن برای توصیف کلمه grip استفاده می کنیم.

You grasp onto something, you grip something.

شما به چیزی چنگ می زنید، چیزی را می گیرید.

Hold on tightly.

محکم نگه دارید.

We can also use a phrase as well.

می توانیم از یک عبارت نیز استفاده کنیم.

In English, you might tell a person to get a grip.

در زبان انگلیسی، ممکن است به فردی بگویید که دستش را بگیرد.

That means come to your senses.

یعنی به خود بیایید.

You might tell someone to calm down and stop losing their control

ممکن است به کسی بگویید آرام شود و کنترل خود را

over their emotions.

بر احساساتش از دست ندهد.

Calm down, calm down everyone.

آروم باش همه آروم باش آیا

Can everyone please just get a grip?

همه می توانند لطفاً فقط کنترل کنند؟

Calm down.

آرام باش. بس

Stop it!

کن! آیا

Can everyone just get along?

همه فقط می توانند کنار بیایند؟

Everyone should get a grip

همه باید چنگ بزنند

and calm down and relax.

و آرام و ریلکس شوند.

So we can use this as a phrase.

بنابراین می توانیم از این به عنوان یک عبارت استفاده کنیم.

We can tell a person to get a grip of themselves.

ما می توانیم به یک فرد بگوییم که خود را کنترل کند.

It means control your behaviour, control your emotions.

یعنی رفتار خود را کنترل کنید، احساسات خود را کنترل کنید.

You tell someone,

شما به کسی بگویید،

please get a grip.

لطفا کنترل کنید.

You have to take control of your emotions.

شما باید احساسات خود را کنترل کنید.

You have to calm down.

شما باید آرام باشید.

Please

لطفا

here's another one handle.

اینجا یک دسته دیگر است.

So if you grip something, we can also say

بنابراین اگر چیزی را در دست بگیرید، می‌توانیم بگوییم که

you are handling that thing as well.

شما نیز آن چیز را مدیریت می‌کنید.

So the word handle has many uses.

بنابراین کلمه دسته کاربردهای زیادی دارد.

We can use it as a noun to describe something you hold on to.

ما می توانیم از آن به عنوان یک اسم برای توصیف چیزی که شما به آن پایبند هستید استفاده کنیم.

Maybe the handle on a door.

شاید دستگیره در.

You have to turn the handle so you can open the door.

باید دستگیره را بچرخانید تا بتوانید در را باز کنید.

So you handle the handle.

بنابراین شما دسته را کنترل می کنید.

So the word handle can be used as both a verb and also

بنابراین کلمه handle را می توان هم به عنوان فعل و هم به عنوان اسم به کار برد

a noun as well.

.

Grip something.

چیزی را بگیر به

Handle something.

چیزی رسیدگی کن

You are holding on tightly to.

تو محکم گرفته ای

Something you grasp onto something

چیزی را که به چیزی می‌چسبید،

you grip that thing.

آن چیز را می‌گیرید.

There are many ways of using that word in various ways as well.

راه های زیادی برای استفاده از آن کلمه به طرق مختلف نیز وجود دارد.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

The word is grapple.

کلمه گریپ است.

Grapple.

گریپل.

Whoa, grapple.

اوه، دست و پنجه نرم کن

I like that word. It's an interesting word.

من آن کلمه را دوست دارم. کلمه جالبی است

It almost sounds made up, but it isn't the real word.

تقریباً ساختگی به نظر می رسد، اما این کلمه واقعی نیست.

Grapple.

گریپل.

You grapple something

شما با چیزی دست و پنجه نرم می کنید که با آن

to struggle with.

مبارزه کنید.

Something you grapple that thing to grapple is to struggle.

چیزی که شما با آن دست و پنجه نرم می کنید مبارزه است.

You're trying to do something.

شما سعی می کنید کاری انجام دهید.

You are trying your best.

شما تمام تلاش خود را می کنید.

You are trying to do it.

شما در حال تلاش برای انجام آن هستید.

You grapple with that thing you struggle with that thing,

شما با آن چیز دست و پنجه نرم می کنید، با آن چیز مبارزه می کنید،

that particular thing you grapple.

آن چیز خاصی که با آن دست و پنجه نرم می کنید.

I'm going to drink some water

من می خواهم کمی آب بنوشم

just before my throat decides to close up completely.

درست قبل از اینکه گلویم تصمیم بگیرد کاملا بسته شود.

Excuse me, I need to grab some water.

ببخشید، باید کمی آب بردارم.

Oh, that is nice.

اوه، این خوب است.

Some lovely, fresh.

تعدادی دوست داشتنی، تازه

Water,

آب،

To soothe my throat.

برای تسکین گلویم

Very nice.

بسیار خوب.

So the word grapple means to struggle with something you are trying to do.

بنابراین کلمه گرپل به معنای مبارزه با کاری است که می خواهید انجام دهید.

Something you are struggling to struggle with.

چیزی که شما در حال مبارزه با آن هستید.

Something is to grapple.

چیزی برای دست و پنجه نرم کردن است.

Also, if you overcome something.

همچنین، اگر بر چیزی غلبه کنید.

So maybe you have had difficulty doing something, but slowly, over time,

بنابراین شاید برای انجام کاری مشکل داشته اید، اما به آرامی، با گذشت زمان، با آن

you grapple that thing, you grapple with it.

کار دست و پنجه نرم می کنید، با آن دست و پنجه نرم می کنید.

You overcome a problem.

شما بر یک مشکل غلبه می کنید.

You grapple that difficulty, you fight against it.

شما با آن سختی دست و پنجه نرم می کنید، با آن مبارزه می کنید.

You struggle to do it.

شما برای انجام آن تلاش می کنید.

But quite often with anything, when you start

اما اغلب اوقات با هر کاری، وقتی شروع به

doing something, quite often, it will be difficult at first.

انجام کاری می کنید، اغلب، در ابتدا دشوار خواهد بود.

Maybe you will have to grapple with it,

شاید مجبور شوید با آن دست و پنجه نرم کنید،

but over time, of course, slowly you will overcome the problem.

اما با گذشت زمان، البته، به آرامی بر مشکل غلبه خواهید کرد.

You grapple, you struggle, and then you overcome.

شما دست و پنجه نرم می کنید، مبارزه می کنید و سپس غلبه می کنید.

So you can say that you grappled that thing, you struggled with it.

بنابراین می توانید بگویید که با آن چیز دست و پنجه نرم کردید ، با آن مبارزه کردید.

To fight against something is also grapple.

مبارزه با چیزی نیز دست و پنجه نرم می کند.

So imagine people struggling with each other.

بنابراین تصور کنید که مردم با یکدیگر درگیر هستند.

Maybe they are having an argument or a fight.

شاید آنها در حال دعوا یا دعوا هستند.

We can say that they grapple with each other, they struggle.

می توان گفت که آنها با هم دست و پنجه نرم می کنند، مبارزه می کنند.

They grab each other,

همدیگر را می گیرند،

they push, they shove, and they grapple with each other.

هل می دهند، هل می دهند و با هم دست و پنجه نرم می کنند.

If you have to deal with something.

اگر باید با چیزی کنار بیایید.

And of course, in this particular situation, we are saying that you have to handle a situation or a thing.

و البته، در این موقعیت خاص، ما می گوییم که شما باید یک موقعیت یا یک چیز را کنترل کنید.

You have to deal with that thing, maybe a difficult situation or something.

شما باید با آن چیز کنار بیایید، شاید یک موقعیت دشوار یا چیز دیگری.

You have to learn.

باید یاد بگیری.

You must grapple that thing.

باید با این موضوع دست و پنجه نرم کنی

Maybe a new subject, maybe something you've never learned before.

شاید یک موضوع جدید، شاید چیزی که قبلا هرگز یاد نگرفته اید.

You have to grapple with

شما باید با آن چیز دست و پنجه نرم کنید

that thing to deal with something.

تا با چیزی کنار بیایید.

Maybe you have a person.

شاید شما یک نفر را داشته باشید.

It were, who is picking on you, or maybe they are bullying you.

این بود، چه کسی شما را انتخاب می کند، یا شاید آنها شما را قلدری می کنند.

You have to deal with that.

شما باید با آن مقابله کنید.

You have to grapple that person.

شما باید با آن شخص دست و پنجه نرم کنید.

You have to deal with that problem because you need to sort it out

شما باید با آن مشکل کنار بیایید زیرا باید آن را حل کنید

because it is a problem.

زیرا یک مشکل است.

So there are many ways of using the word grapple.

بنابراین راه های زیادی برای استفاده از کلمه grapple وجود دارد.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

This is a word.

این یک کلمه است.

I wasn't going to put this word on the screen,

من قصد نداشتم این کلمه را روی صفحه بگذارم،

but it is very relevant for the subject.

اما به موضوع بسیار مرتبط است.

The word group to grab hold of something

کلمه گروه برای گرفتن چیزی

to grab hold of something you grab hold of, something,

برای گرفتن چیزی که از آن می گیرید، چیزی

or maybe you touch something with your hand,

یا شاید چیزی را با دست لمس می کنید که

quite often related to another person.

اغلب مربوط به شخص دیگری است.

You grab hold of a person.

یک نفر را می گیری

Maybe they don't want

شاید آنها نمی خواهند که

you to grab hold of them, but you still do it.

شما آنها را بگیرید، اما شما همچنان این کار را انجام می دهید.

So quite often this word is used in a negative way.

بنابراین اغلب این کلمه به صورت منفی استفاده می شود.

To grope someone is to touch them, but they don't want to be touched.

دست زدن به کسی یعنی دست زدن به او، اما او نمی خواهد که او را لمس کنند.

You are touching them and they don't want to be touched.

شما آنها را لمس می کنید و آنها نمی خواهند لمس شوند. به

Don't touch me.

من دست نزن

So to touch

پس لمس کردن،

is also to grope, to put your hands on a person, to touch someone.

دست زدن به کسی، دست زدن به کسی است.

Maybe you touch a thing.

شاید شما چیزی را لمس کنید.

You group something, you grab and grope.

چیزی را گروه بندی می کنید، می گیرید و دست می زنید.

It's something. Maybe an object.

این چیزی است. شاید یک شی

So quite often we use the word also to mean assault as well.

بنابراین اغلب ما از این کلمه به معنای حمله نیز استفاده می کنیم.

To assault someone inappropriately.

تعرض به کسی نابجا

So there is an interesting word.

بنابراین یک کلمه جالب وجود دارد.

Something that is inappropriate is something you should not do,

کاری که نامناسب است کاری است که نباید انجام دهید،

or it could be seen as offensive as well, or even against the law.

یا ممکن است توهین آمیز یا حتی خلاف قانون تلقی شود.

So this word is a very powerful word.

پس این کلمه کلمه بسیار قدرتمندی است.

It does have many meanings.

معانی زیادی دارد

You might search for something, but you have no details.

ممکن است چیزی را جستجو کنید، اما جزئیاتی ندارید.

You have no information.

شما هیچ اطلاعاتی ندارید.

You are looking for that thing.

شما به دنبال آن چیز هستید.

You are searching for something but you don't know where to look.

شما به دنبال چیزی هستید اما نمی دانید کجا را جستجو کنید.

We can say that you are groping around and you are trying to find information.

می توان گفت که شما در حال غر زدن هستید و در تلاش برای یافتن اطلاعات هستید.

You are trying to get the information, but you don't know where to look.

شما در تلاش برای به دست آوردن اطلاعات هستید، اما نمی دانید به کجا نگاه کنید.

So we can say that you group around,

بنابراین می توانیم بگوییم که دور هم جمع می شوید،

you are looking blindly for something.

کورکورانه به دنبال چیزی هستید.

You are searching for something but you don't know where to look.

شما به دنبال چیزی هستید اما نمی دانید کجا را جستجو کنید.

So all you can do is grope around.

بنابراین تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که به اطراف دست بزنید.

You are trying to find that information but you don't know where to look.

شما سعی می کنید آن اطلاعات را پیدا کنید اما نمی دانید کجا را جستجو کنید.

We can say that you are groping in the dark.

می توانیم بگوییم که شما در تاریکی دست و پا می زنید.

If you grope in the dark, it means you are looking for something.

اگر در تاریکی دست و پا می زنید، به این معنی است که به دنبال چیزی هستید.

You are searching for information, but you don't know where it is.

شما به دنبال اطلاعات هستید، اما نمی دانید کجاست.

You don't know where the information actually is.

شما نمی دانید که اطلاعات در واقع کجاست.

And finally,

و در نهایت،

grab and grasp.

چنگ زدن و گرفتن.

These words can be used as synonyms to mean hold on to.

این کلمات را می توان به عنوان مترادف به معنای نگه داشتن استفاده کرد.

Although grab is often used more,

اگرچه چنگ زدن اغلب بیشتر استفاده می شود،

or it is used more often, so to grab something or grasp something.

یا بیشتر استفاده می شود، بنابراین برای گرفتن چیزی یا گرفتن چیزی.

Quite often we will use grab.

اغلب اوقات ما از grab استفاده می کنیم.

When it is something physical, you grab something.

وقتی چیزی فیزیکی است، چیزی را می گیرید. با این

However, we might use the word grasp to mean understand.

حال، ممکن است از کلمه درک به معنای درک استفاده کنیم. یه

You grasp something.

چیزی میفهمی

So quite often we use the word grab to mean

بنابراین اغلب ما از کلمه گرفتن به معنای

physically hold something or physically take something,

گرفتن فیزیکی چیزی یا گرفتن فیزیکی چیزی استفاده می کنیم

and we use the word grasp to hold on to something

و از کلمه گرفتن برای نگه داشتن چیزی

or to understand something.

یا درک چیزی استفاده می کنیم.

So quite often we will use the word grasp in a different way.

بنابراین اغلب ما از کلمه درک به روشی متفاوت استفاده می کنیم.

Quite often we will use it figurative heavily.

اغلب ما از آن به شدت از آن استفاده می کنیم.

It is a word we use in a figurative way.

این کلمه ای است که ما به صورت مجازی استفاده می کنیم.

There are, of course many other words we can use,

البته بسیاری از کلمات دیگر نیز وجود دارد که می توانیم استفاده کنیم،

but that, as they say, is for another day.

اما همانطور که می گویند، برای روز دیگری است.

The live chat has been steady,

چت زنده ثابت بوده است،

not busy, steady,

شلوغ نیست، ثابت،

not too fast, not too slow.

نه خیلی سریع، نه خیلی کند بوده است.

Very nice embrace.

آغوش بسیار خوبی

Oh, yes, Claudia says. What about embrace?

اوه، بله، کلودیا می گوید. در آغوش چطور؟

Embrace is a word that is often used positively.

در آغوش گرفتن کلمه ای است که اغلب به صورت مثبت استفاده می شود.

So to embrace something is to hold a person

بنابراین در آغوش گرفتن چیزی به معنای در آغوش گرفتن یک شخص

normally in a gentle, loving, kind

به طور معمول به شیوه ای ملایم، محبت آمیز، مهربان

or comforting way, to embrace a person.

یا آرامش بخش است.

Of course, the word embrace can also be used to mean understand

البته، کلمه در آغوش را می توان به معنای درک اینکه

you embrace something you understand,

شما چیزی را که می فهمید در آغوش می گیرید

or maybe you agree with something.

یا شاید با چیزی موافق هستید نیز استفاده شود.

You embrace a person's thoughts and opinions.

شما افکار و نظرات یک فرد را می پذیرید.

You embrace something.

شما چیزی را در آغوش می گیرید.

You bring something towards you in a positive way.

شما چیزی را به صورت مثبت به سمت خود می آورید.

So physically, physically, you embrace the person.

بنابراین از نظر فیزیکی، جسمی، فرد را در آغوش می گیرید.

But I would say that it's not the same

اما من می‌توانم بگویم که این همان

as grope.

چنگ زدن نیست.

I think there's two things.

من فکر می کنم دو چیز وجود دارد. صادقانه بگویم،

There is a definite difference between those two things,

بین این دو چیز تفاوت قطعی وجود دارد

to be honest.

. آیا

Can I say that I'm grappling with the dishes?

می توانم بگویم که با ظرف ها دست و پنجه نرم می کنم؟

Yes, you can say you are grappling with something if you have a lot of work to do,

بله، اگر کار زیادی دارید، می‌توانید بگویید که با کاری دست و پنجه نرم می‌کنید،

or maybe you are struggling to do it, we can say that you are grappling

یا شاید برای انجام آن مشکل دارید، می‌توانیم بگوییم که

with a certain task, something difficult, or maybe something that you don't want to do.

با یک کار خاص، مشکل یا شاید کاری که انجام می‌دهید دست و پنجه نرم می‌کنید. نمی خواهم انجام دهم

And let's face it, no one likes washing the dishes.

و بگذریم که هیچ کس از شستن ظرف ها خوشش نمی آید.

No one.

هیچکس.

I will be going in a few moments.

چند لحظه دیگه میرم

I hope you've enjoyed today's live stream and I hope it has been useful.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید و امیدوارم مفید بوده باشد.

You can watch this again. By the way.

می توانید این را دوباره تماشا کنید. راستی.

You can watch it again later on and there will be lovely captions as well.

بعداً می توانید دوباره آن را تماشا کنید و زیرنویس های دوست داشتنی نیز وجود خواهد داشت.

A lot of people have asked about the captions on my video lessons.

افراد زیادی در مورد زیرنویس‌های درس‌های ویدیویی من سؤال کرده‌اند .

Can I just say most of my new lessons or my latest lessons

آیا می توانم بگویم که اکثر درس های جدید یا آخرین درس های من

do have captions as they are available

زیرنویس دارند زیرا در زیر آنها موجود است

underneath, but you do have to use the settings.

، اما شما باید از تنظیمات استفاده کنید.

I think they are down there.

فکر کنم اون پایین هستن

So normally there are settings that you have to activate down there

بنابراین معمولاً تنظیماتی وجود دارد که باید

in the corner there.

در گوشه ای از آنجا فعال کنید.

Is it that down there?

آیا آن پایین است؟

That's it.

Just just down there under there.

خودشه.

فقط اون پایین اونجا

There are normally settings for the captions.

معمولا تنظیماتی برای زیرنویس ها وجود دارد.

So you can look at your own language and have the captions on the screen.

بنابراین می‌توانید به زبان خودتان نگاه کنید و زیرنویس‌ها را روی صفحه داشته باشید.

So it is possible to do that.

بنابراین امکان انجام آن وجود دارد.

I hope it's being useful.

امیدوارم مفید واقع شده باشه

I am now going to take another rest because I'm still feeling a little unwell.

اکنون می خواهم یک استراحت دیگر داشته باشم زیرا هنوز کمی احساس ناراحتی می کنم.

As I said earlier,

همانطور که قبلاً گفتم،

my my problem has disappeared,

مشکل من ناپدید شده است،

but I still have the effects,

اما هنوز اثرات

of the medicine that I've been taking.

دارویی که مصرف می کردم را دارم.

It's made me go a little bit strange, to say the least.

حداقل می توانم بگویم این باعث شده کمی عجیب باشم.

Not that many people would know the difference if I was completely honest with you.

اگر من کاملاً با شما صادق باشم، بسیاری از مردم تفاوت را نمی دانند.

If you like this, please give me a like,

اگر این را دوست دارید لطفا به من لایک کنید

because these things are very valuable.

زیرا این چیزها بسیار ارزشمند هستند.

They are so that little light underneath

آنها به گونه ای هستند که نور کمی در زیر

might look like a very simple thing, but it is a very valuable thing

ممکن است یک چیز بسیار ساده به نظر برسد، اما

to a little guy like me.

برای پسر کوچکی مانند من بسیار ارزشمند است.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed it.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

We are back on Sunday, so next Sunday, which of course

ما یکشنبه برگشتیم، پس یکشنبه آینده، که البته باورم

I can't believe that I haven't mentioned this,

نمی شود که به این موضوع اشاره نکرده ام،

but next Monday.

اما دوشنبه آینده.

It's my birthday next Monday.

دوشنبه آینده تولد منه

So on Sunday, this Sunday, which is the 11th of August,

بنابراین در یکشنبه، این یکشنبه، که 11 آگوست است،

we will we we might, we may I'm not sure.

ما ممکن است مطمئن نباشیم.

We might talk about my birthday, which is coming up on Monday.

ممکن است در مورد تولد من که دوشنبه نزدیک است صحبت کنیم.

So it is my birthday on Monday.

بنابراین روز دوشنبه تولد من است. آیا

Will Mr.

آقای

Steve buy something nice for me

استیو چیز خوبی برای من خواهد خرید

or will he not?

یا خیر؟ فکر می‌کنم

I suppose it depends whether or not I've been naughty or nice so quite often. Mr.

بستگی به این دارد که من اغلب اوقات شیطون یا خوب بوده‌ام یا نه . آقای

Steve is a little bit like Santa Claus.

استیو کمی شبیه بابانوئل است.

You have to keep him happy

باید او را راضی نگه دارید

or else you get nothing.

وگرنه چیزی به دست نمی آورید.

You get nothing.

هیچی نمیگیری

Thank you very much for watching.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I will see you again very soon.

خیلی زود دوباره میبینمت

And until the next time we meet here, I hope you have a safe time.

و تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، امیدوارم اوقات خوبی داشته باشید.

Don't forget a lot of the things you are hearing at the moment about the UK and about England.

بسیاری از چیزهایی را که در حال حاضر درباره بریتانیا و انگلیس می شنوید فراموش نکنید.

They have been slightly exaggerated.

کمی اغراق شده اند.

Let's just say I'm okay, I'm safe.

بیایید بگوییم من خوب هستم، من در امان هستم.

I'm well. Everything is all right.

من خوب هستم. همه چیز درست است.

See you soon.

به زودی میبینمت.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Take care of yourselves.

مراقب خودت باش. شاد

Stay happy.

بمان. هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید،

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید .

And of course.

و البته. تا

Ta ta for now.

تا فعلا