English Addict - 11th SEP 2024 -🔴LIVE stream TOPIC... CARE or NOT CARE - Chat Live & Learn English

I have a feeling it might be raining everywhere at the moment across Europe.

من احساس می کنم ممکن است در حال حاضر همه جا در سراسر اروپا باران ببارد.

We are also having rain.

باران هم داریم

As you can see outside my studio window right now, it is pouring with rain.

همانطور که می بینید بیرون پنجره استودیو من در حال حاضر باران می بارد.

Here we are then. Nice and dry.

پس ما اینجا هستیم. خوب و خشک.

I in my little studio in Much Wenlock.

من در استودیوی کوچکم در Much Wenlock.

This is English Addict coming to you live and direct from the birthplace of the English language.

این انگلیسی معتاد است که به صورت زنده و مستقیم از زادگاه زبان انگلیسی به شما می آید.

We all know where it is.

همه می دانیم کجاست.

It is, of course, England.

البته انگلیس است.

Yeah.

آره

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

And I am very happy to say to you right now.

و من خیلی خوشحالم که همین الان به شما می گویم.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England. How are you today?

سلام به همه این آقای دانکن در انگلستان است. امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم اینطور باشد.

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling good.

امیدوارم حالتون خوب باشه

I am not too bad. A very busy day.

من خیلی بد نیستم. یه روز خیلی شلوغ

I'm going to tell you what time I got out of bed this morning.

من می خواهم به شما بگویم که امروز صبح چه ساعتی از رختخواب بلند شدم.

7:45 this morning.

ساعت 7:45 صبح امروز

I've been working in here since 8:00 this morning, so I came straight downstairs.

من از ساعت 8:00 امروز صبح اینجا کار می کنم، یک راست آمدم پایین.

I came into the studio and I've been in here preparing everything since 8:00 this morning.

من وارد استودیو شدم و از ساعت 8 صبح امروز در اینجا هستم و همه چیز را آماده می کنم.

And now it is just after 2 p.m. in the afternoon.

و الان ساعت 2 بعد از ظهر است.

So I think now you know that I have been rather busy already doing this for you.

بنابراین فکر می کنم اکنون می دانید که من قبلاً مشغول انجام این کار برای شما بوده ام.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

For those wondering who I am, I talk about the English language.

برای کسانی که نمی‌دانند من کی هستم، در مورد زبان انگلیسی صحبت می‌کنم.

I love English very much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

In fact, you might say that I am an English addict.

در واقع ممکن است بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم.

Like it says up there, you see, and also I think down there as well on my shirt.

همانطور که می گوید آن بالا، می بینید، و همچنین من به پیراهنم همان پایین فکر می کنم.

So I am a person who likes talking about the English language.

بنابراین من فردی هستم که دوست دارم در مورد زبان انگلیسی صحبت کنم.

I love English, and I have a feeling that you might also be an English addict as well.

من عاشق انگلیسی هستم و این احساس را دارم که شما هم ممکن است معتاد انگلیسی باشید.

The introductions are now officially over.

اکنون معرفی ها رسما به پایان رسیده است.

It is nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Very nice indeed, even though it is raining outside.

واقعاً خیلی خوب است، حتی اگر بیرون باران می بارد.

Heavy rain, although

باران شدید، اگرچه

it is a strange day because it is very windy as well.

روز عجیبی است، زیرا باد بسیار نیز می‌وزد.

Because we have so much wind.

چون باد زیاد داریم.

The clouds are moving by very fast.

ابرها خیلی سریع در حال حرکت هستند.

So already the sun has come out again.

بنابراین خورشید دوباره بیرون آمده است.

The rain has stopped already just in those 3 or 4 minutes

باران در همان 3 یا 4 دقیقه ای

we now have sunshine breaking through.

که اکنون آفتاب در حال عبور است متوقف شده است.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

Looking off into the distance and you can see how fast the clouds are moving, because already the sunlight has disappeared again.

با نگاه کردن به دوردست، می توانید ببینید که ابرها با چه سرعتی حرکت می کنند، زیرا نور خورشید دوباره ناپدید شده است.

I hope you are feeling super duper.

امیدوارم احساس فوق العاده احمقانه داشته باشید

We have the live chat.

ما چت زنده را داریم.

I will quickly say hello to the live chat because without you we would have none of this without you being there.

من به سرعت به چت زنده سلام خواهم کرد زیرا بدون شما هیچ کدام از اینها را بدون حضور شما نخواهیم داشت.

I would be talking to myself right now, which, let's face it, is a little bit strange.

من الان دارم با خودم حرف می زنم، که البته کمی عجیب است.

Hello, Vytas. Guess what Vytas you are. First on today's live chat.

سلام ویتاس حدس بزن ویتاس چی هستی اول در چت زنده امروز.

We want to know.

ما می خواهیم بدانیم.

We are all interested to find out.

همه ما علاقه مندیم که بدانیم.

What is your secret. Even I want to know.

راز شما چیست حتی من می خواهم بدانم.

How are you always first on the live chat?

چگونه همیشه در چت زنده اول هستید؟

How do you do it? What is your secret?

چگونه این کار را انجام می دهید؟ راز شما چیست؟

Please let us know.

لطفا به ما اطلاع دهید.

Vytas, I think it is just because you have a very fast finger.

Vytas، من فکر می کنم این فقط به این دلیل است که شما یک انگشت بسیار سریع دارید.

I think that might be the reason why Florence is here as well.

فکر می کنم دلیل حضور فلورانس در اینجا نیز همین باشد.

Also. Beatrice. Hello, Beatrice. I know you are very busy today.

همچنین. بئاتریس سلام بئاتریس میدونم امروز خیلی سرت شلوغه

You are going up to the mountains today, so I hope you have a super duper time

شما امروز به کوه می روید، بنابراین امیدوارم

up in the mountains today.

امروز در کوهستان لحظات فوق العاده ای داشته باشید.

Suraj is here as well.

سورج هم اینجاست.

Hello, Suraj. Where are you watching at the moment?

سلام سورج. در حال حاضر کجا را تماشا می کنید؟

Marutseo is here as well.

ماروتسئو هم اینجاست.

Apparently it is raining at the moment in Rome,

ظاهراً در حال حاضر در رم در

across Europe.

سراسر اروپا باران می بارد.

I think everyone today is having rain.

فکر می کنم امروز همه در حال باریدن هستند.

Including here in England.

از جمله اینجا در انگلستان.

Also we have Palmira, we have Florence.

همچنین پالمیرا داریم، فلورانس را داریم.

We also have neo noir who is watching in Buenos Aires, in Argentina.

ما همچنین نئو نوآر داریم که در بوئنوس آیرس در آرژانتین تماشا می کند.

A big hello to you and thank you for joining me today.

یک سلام بزرگ به شما و تشکر از اینکه امروز به من پیوستید.

Danielle is here as well.

دنیل هم اینجاست

Thank you also for tuning in.

همچنین از شما برای تنظیم کردن تشکر می‌کنم.

Now, I do appreciate the fact that you want to spend your time here with me,

اکنون، من از این واقعیت که می‌خواهید وقت خود را در اینجا با من بگذرانید، قدردانی می‌کنم،

because I know there are many other distractions on the internet, many other things that you could be looking at.

زیرا می‌دانم که حواس‌پرتی‌های زیادی در اینترنت وجود دارد، چیزهای بسیار دیگری که می‌توانید به آنها نگاه کنید.

You could be looking at some some fashion videos.

می‌توانید چند ویدیوی مد را تماشا کنید.

Maybe you can be you could be watching some Mr.

شاید شما بتوانید

Bean at the moment, but instead you have decided to watch me instead.

در حال حاضر چند مستر بین را تماشا کنید، اما در عوض تصمیم گرفتید من را تماشا کنید.

Some people say there are some similarities between myself and Mr. Bean.

بعضی ها می گویند من و مستر بین شباهت هایی وجود دارد.

I don't know what you mean by that.

من نمی دانم منظور شما از آن چیست.

Nepal is here. Hello, Nepal. Or should I say Nepal?

نپال اینجاست سلام نپال یا باید بگم نپال؟

Suraj Gurung is here today.

سورج گورونگ امروز اینجاست.

Thank you very much for tuning in as well.

از شما برای تنظیم نیز بسیار متشکرم.

I always appreciate it when you say hello.

من همیشه از وقتی که شما سلام می کنید قدردانی می کنم.

Can I ask you a question?

میتونم یه سوال بپرسم؟

Do you mind if I ask you all a question right now,

آیا مشکلی ندارید که من از همه شما در حال حاضر یک سوال بپرسم،

especially if it is your first time?

به خصوص اگر اولین بار باشد؟

So if you've never seen me before, if it is your first time, I'm watching.

بنابراین اگر قبلاً من را ندیده‌اید، اگر اولین بار است که دارم تماشا می‌کنم.

I'm now going to ask you a question. And please be honest.

حالا من از شما یک سوال می پرسم. و لطفا صادق باشید.

Please be truthful.

لطفا راستگو باشید

What is your first impression of me?

اولین برداشت شما از من چیست؟

So maybe this is your first time watching the live stream.

بنابراین شاید این اولین باری باشد که پخش زنده را تماشا می کنید.

Or perhaps you can remember the first time you watched me, and you might be thinking of your first impressions.

یا شاید بتوانی اولین باری که مرا تماشا کردی به یاد بیاوری و شاید به اولین برداشت هایت فکر کنی.

When we talk about first impressions, we are describing the initial response felt

وقتی در مورد اولین برداشت صحبت می کنیم، واکنش اولیه ای را که

when meeting someone or seeing something for the first time.

هنگام ملاقات با کسی یا دیدن چیزی برای اولین بار

So when you first see something, when you first experience something, the first time you ever do something.

احساس می شود، توصیف می کنیم . بنابراین وقتی برای اولین بار چیزی را می بینید، وقتی برای اولین بار چیزی را تجربه می کنید، اولین باری است که کاری را انجام می دهید.

And quite often when we meet a person for the first time, we will look at them very carefully.

و اغلب زمانی که برای اولین بار با شخصی ملاقات می کنیم، با دقت به او نگاه می کنیم.

We will try to work out what our first impressions are of that person.

ما سعی خواهیم کرد بفهمیم اولین برداشت ما از آن شخص چیست.

So what are your first impressions

بنابراین اولین برداشت شما

of this?

از این چیست ؟

Because I'm always interested to know, especially if it is your first time.

چون همیشه علاقه مندم بدونم مخصوصا اگه اولین بار باشه.

Maybe you have never seen my live streams before.

شاید تا به حال پخش زنده من را ندیده باشید.

So today, what is your first time?

پس امروز، اولین بار شما چیست؟

Suraj says it is my first time. Congratulations.

سورج می گوید اولین بار است. تبریک میگم

So what do you think of this?

پس نظر شما در مورد این چیست؟

Is it interesting?

جالبه؟

Do you feel as if you want to stay here for a little bit longer?

آیا احساس می کنید که می خواهید کمی بیشتر اینجا بمانید؟

To find out what is happening? What about me?

برای اینکه بفهمیم چه اتفاقی دارد می افتد؟ من چطور؟

You might be looking at me and you might be thinking.

شاید به من نگاه می کنی و ممکن است فکر کنی.

He is a strange person who is that?

او یک فرد عجیب و غریب است که؟

I've never seen him before.

من قبلاً او را ندیده بودم.

So when we talk about first impressions, we are talking about our response.

بنابراین وقتی در مورد اولین برداشت ها صحبت می کنیم، در مورد پاسخ خود صحبت می کنیم.

The way we feel when we see something or when we experience something for the first time.

احساسی که هنگام دیدن چیزی یا زمانی که چیزی را برای اولین بار تجربه می کنیم، احساس می کنیم.

The first time we do something, the first time we see something.

اولین بار که کاری انجام می دهیم، اولین بار که چیزی را می بینیم.

And of course, the first time we see a person, someone you meet, perhaps your new boss who you've never seen before.

و البته، اولین باری که یک نفر را می بینیم، شخصی که با او ملاقات می کنید، شاید رئیس جدید شما که قبلاً هرگز ندیده اید.

And of course they will be doing the same thing to you.

و البته آنها همین کار را با شما خواهند کرد.

They will also be looking carefully and closely at you as well.

آنها همچنین با دقت و از نزدیک به شما نیز نگاه خواهند کرد.

So first impressions. I often think,

بنابراین اولین برداشت ها من اغلب فکر می کنم،

two way.

دو طرفه.

So the person you are meeting is looking at you, but you are also looking at that person as well.

بنابراین شخصی که ملاقات می کنید به شما نگاه می کند، اما شما نیز به آن شخص نگاه می کنید.

You are trying to work out

شما سعی می کنید بفهمید

what that person is like.

که آن شخص چگونه است.

Are they a nice person?

آیا آنها آدم خوبی هستند؟

Is that person trustworthy?

آیا آن شخص قابل اعتماد است؟

Can I trust that person?

آیا می توانم به آن شخص اعتماد کنم؟

Something like that?

یه همچین چیزی؟

Mario says Mr.

ماریو می گوید آقای

Duncan, my first impression is reliable, a reliable guy.

دانکن، اولین برداشت من قابل اعتماد است، یک مرد قابل اعتماد.

I think that's quite good. Yes, I think that is an important thing.

من فکر می کنم که این کاملا خوب است. بله، من فکر می کنم این یک چیز مهم است.

If you meet someone for the first time, if you see them as reliable, we might say that you can trust that person.

اگر برای اولین بار با کسی ملاقات می کنید، اگر او را قابل اعتماد می بینید، ممکن است بگوییم که می توانید به آن شخص اعتماد کنید.

You can rely on that person.

شما می توانید به آن شخص اعتماد کنید.

You know, that person will be honest.

می دانید، آن شخص صادق خواهد بود.

Or if they say that they will do something, they will do it.

یا اگر بگویند فلان کار را انجام می دهند، انجام می دهند.

They are reliable.

قابل اعتماد هستند.

We might also use the word trustworthy as well.

همچنین ممکن است از کلمه قابل اعتماد نیز استفاده کنیم.

I don't remember the first time.

اولین بار را یادم نیست

I know, I know you or I saw you, but I was very impressed about your work and how we can learn through it.

می دانم، شما را می شناسم یا دیدم، اما از کار شما و اینکه چگونه می توانیم از طریق آن یاد بگیریم بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم.

Thank you Florence. That's very kind, very kind of you.

ممنون فلورانس این خیلی مهربان است، شما بسیار مهربان هستید.

Sorry.

متاسفم

Bors says my first impression of you from about four months ago is sensitive.

بورس می گوید اولین برداشت من از شما از حدود چهار ماه پیش حساس است.

Thank you.

متشکرم.

And also your resemblance to Elton John.

و همچنین شباهت شما به التون جان.

Really?

واقعا؟

Now, can I just say that you might be the first person or one of the first people to ever say that?

حالا، می‌توانم فقط بگویم که شما ممکن است اولین نفر یا یکی از اولین افرادی باشید که چنین حرفی را زدید؟

Not many people say that I look like Elton John.

خیلی ها نمی گویند که من شبیه التون جان هستم.

So I think, okay, and also a kind person, thank you very much.

بنابراین، من فکر می کنم، خوب، و همچنین یک فرد مهربان، بسیار از شما متشکرم.

I try to be honest, open and also friendly,

من سعی می کنم صادقانه، باز و همچنین دوستانه باشم

and I hope that I can make learning English fun because that is what learning should be.

و امیدوارم بتوانم یادگیری زبان انگلیسی را سرگرم کننده کنم زیرا یادگیری باید همین باشد.

Learning should be fun, it should all be fun.

یادگیری باید سرگرم کننده باشد، همه باید سرگرم کننده باشد.

Learning should never be boring.

یادگیری هرگز نباید خسته کننده باشد.

It should always be exciting and interesting.

همیشه باید هیجان انگیز و جالب باشد.

So I hope that what I do is interesting to you, I really do.

بنابراین امیدوارم کاری که انجام می دهم برای شما جالب باشد، واقعاً انجام می دهم.

First impressions are important because it can create

اولین برداشت مهم است زیرا می تواند

the feeling

احساس

or the connection between you and someone else or something else.

یا ارتباط بین شما و شخص دیگری یا چیز دیگری ایجاد کند.

So from my point of view,

بنابراین از دیدگاه من،

and I have to admit, in my life I've met many people.

و باید اعتراف کنم، در زندگی ام با افراد زیادی آشنا شده ام.

And of course you always meet those people for the first time.

و البته شما همیشه برای اولین بار با آن افراد ملاقات می کنید.

And it is interesting how you can have an impression of that person.

و جالب است که چگونه می توانید تصوری از آن شخص داشته باشید.

You see things, you feel parts

شما چیزها را می بینید، بخش هایی را احساس می کنید

of the personality or the way they are, and of course the way they look.

شخصیت یا شکل آنها و البته نوع نگاه آنها.

It is very hard to avoid judging someone by the way they look.

بسیار سخت است که از قضاوت کردن کسی بر اساس ظاهرش اجتناب کنیم.

It is part of human nature, I suppose.

فکر می کنم بخشی از طبیعت انسان است.

So I always think that first impressions are interesting, especially when you are meeting a person for the first time

بنابراین من همیشه فکر می کنم که اولین برداشت ها جالب هستند، به خصوص زمانی که برای اولین بار با شخصی ملاقات می کنید

and perhaps that particular person is going to be an important part of your life, maybe your boss, or perhaps, maybe

و شاید آن شخص خاص بخش مهمی از زندگی شما باشد، شاید رئیس شما، یا شاید، شاید

someone you might become romantically involved with.

کسی که ممکن است عاشقانه شوید. درگیر با.

Some people believe

برخی افراد

in love at first sight.

به عشق در نگاه اول اعتقاد دارند.

Some people believe that you can meet a person and you can actually fall in love with that person.

برخی از مردم معتقدند که شما می توانید یک شخص را ملاقات کنید و در واقع می توانید عاشق آن شخص شوید.

You can feel a strong emotional bond immediately as soon as you meet them.

شما می توانید بلافاصله به محض ملاقات با آنها یک پیوند عاطفی قوی را احساس کنید.

So I think first impressions are very important.

بنابراین من فکر می کنم اولین برداشت بسیار مهم است.

Visitors.

بازدیدکنندگان

They meet you, they judge you, or they will look at your clothes

آنها شما را ملاقات می کنند، شما را قضاوت می کنند، یا به لباس های شما نگاه می کنند

and see or judge your mind as well, I think.

و فکر شما را نیز می بینند یا قضاوت می کنند.

Yes, I think those two things are all common when we meet a person for the first time, we will often look at that person.

بله، من فکر می کنم این دو چیز همه مشترک هستند وقتی که برای اولین بار با یک نفر ملاقات می کنیم، اغلب به آن شخص نگاه می کنیم.

Did you know one of the first things we look at

آیا یکی از اولین چیزهایی که به آن نگاه می کنیم را می دانستید

and you might not even realise this?

و ممکن است حتی متوجه این موضوع نشوید؟

The first thing most people look at when they meet a person for the first time

اولین چیزی که اکثر مردم هنگام ملاقات با یک نفر برای اولین بار به آن نگاه می کنند

are their feet.

پاهایشان است.

Isn't that strange? But it's true.

این عجیب نیست؟ اما این حقیقت دارد.

So quite often when you meet a person for the first time, you will look at their feet,

بنابراین اغلب وقتی برای اولین بار با شخصی ملاقات می کنید، به پاهای او نگاه می کنید،

not the size of their feet or the shape of their feet, but the actual footwear or shoes that they are wearing.

نه به اندازه پاها یا شکل پاهای او، بلکه به کفش یا کفش واقعی که پوشیده است.

And apparently that is a very good indicator of a person's personality, the type of person they are.

و ظاهراً این شاخص بسیار خوبی از شخصیت یک فرد است، نوع فردی که او هستند.

But by what they are wearing on their feet.

اما با آنچه روی پاهای خود پوشیده اند.

Is it true? Is it real?

آیا حقیقت دارد؟ آیا واقعی است؟

Maybe not.

شاید نه.

Claudia is here.

کلودیا اینجاست

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Apparently today is Teacher's Day in Argentina.

ظاهرا امروز در آرژانتین روز معلم است.

So happy day for you, my dear, lovely, amazing teacher.

روزت مبارک، معلم عزیز، دوست داشتنی و شگفت انگیز من.

Thank you very much and happy Teacher's day to all the teachers in Argentina and around the world as well.

از شما بسیار سپاسگزارم و روز معلم را به همه معلمان آرژانتین و سراسر جهان تبریک می گویم.

Claudia says the first thing I notice when I meet someone

کلودیا می گوید اولین چیزی که وقتی کسی را می بینم متوجه می شوم

is their teeth.

دندان های اوست.

Of course

البته

that is your job.

این کار شماست

So I suppose if your job is looking at people's teeth then, then I would imagine it's hard not to look at their teeth.

بنابراین فکر می‌کنم اگر شغل شما در آن زمان نگاه کردن به دندان‌های افراد باشد، تصور می‌کنم سخت است که به دندان‌های آنها نگاه نکنید.

But they do say that your smile is important when you meet someone.

اما آنها می گویند که لبخند شما هنگام ملاقات با کسی مهم است.

If your teeth

اگر دندان های شما

look clean, and if they look as if they have been taken care of,

تمیز به نظر می رسند، و اگر به نظر می رسند که از آنها مراقبت شده است،

then it can have a very positive impression.

می تواند تأثیر بسیار مثبتی داشته باشد.

Alison. Hello.

آلیسون سلام.

Alison Medeiros watching in Brazil. Hello to you.

آلیسون مدیروس در حال تماشای برزیل. سلام بر شما

I am loving the class.

من عاشق کلاس هستم

Thank you very much. That's very kind of you to say.

خیلی ممنون. این خیلی لطف شماست که می گویید.

If you want to leave your first impressions of me, feel free to do it on the live chat.

اگر می خواهید اولین برداشت خود را از من به جا بگذارید، در چت زنده این کار را انجام دهید.

If I have time, I will read your replies today.

اگر وقت داشته باشم، امروز پاسخ های شما را خواهم خواند.

We have a big subject to talk about.

ما یک موضوع بزرگ برای صحبت داریم.

Later on we are going to look at caring.

بعداً به مراقبت می پردازیم.

The word care.

کلمه مراقبت.

It's a simple word.

این یک کلمه ساده است.

It seems quite innocent.

کاملاً بی گناه به نظر می رسد.

It seems like a word that is used quite often, but it can be used also in many ways in the English language.

به نظر می رسد کلمه ای است که اغلب استفاده می شود، اما می توان آن را در بسیاری از موارد در زبان انگلیسی نیز به کار برد.

So we are going to have a look today at

بنابراین ما امروز نگاهی به

care, different aspects, different views of care, the way people care for each other.

مراقبت، جنبه های مختلف، دیدگاه های مختلف مراقبت، نحوه مراقبت مردم از یکدیگر

And of course we have the opposite, which is the way in which people do not care for each other.

خواهیم داشت . و البته ما برعکس آن را داریم، یعنی روشی که در آن مردم به یکدیگر اهمیت نمی دهند.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

That's very kind of you, Alison, to say such a lovely thing about my lesson.

خیلی لطف کردی، آلیسون، که در مورد درس من چنین حرف دوست داشتنی ای زدی.

Thank you very much.

خیلی ممنون.

That's very kind of you to say.

این خیلی لطف شماست که می گویید.

One of the things I do quite often in my job,

یکی از کارهایی که من اغلب در شغلم انجام می دهم

and maybe in your job as well, I have to use one of these quite often.

و شاید در شغل شما نیز این باشد که باید اغلب از یکی از اینها استفاده کنم.

I have to use a keyboard for typing, because a lot of my work involves typing.

من باید از صفحه کلید برای تایپ استفاده کنم، زیرا بسیاری از کارهای من شامل تایپ است.

Maybe I will type some ideas for a new lesson, or maybe I will write some scripts for me to read later,

شاید برای یک درس جدید ایده‌هایی را تایپ کنم، یا شاید چند اسکریپت بنویسم تا بعدا بخوانم،

and to give me some ideas of what to talk about when I'm doing this, or maybe when I'm recording my lessons.

و به من ایده بدهم که وقتی این کار را انجام می‌دهم، یا شاید وقتی در حال ضبط هستم، درباره چه چیزی صحبت کنم. درس ها

So there are many situations where I have to type,

بنابراین موقعیت‌های زیادی وجود دارد که باید تایپ کنم

and over the years I've noticed certain things about

و در طول سال‌ها متوجه نکات خاصی در مورد

typing.

تایپ شده‌ام.

First of all, can I say I admire anyone who can type with both hands

اول از همه، آیا می توانم بگویم هر کسی را که می تواند با هر دو دست

fast?

سریع تایپ کند را تحسین می کنم؟

I really do admire people who can do that, and some people are very clever

من واقعاً افرادی را تحسین می کنم که می توانند این کار را انجام دهند، و برخی افراد بسیار باهوش هستند

because they can type without looking, so they can be doing something else and they can still be typing.

زیرا می توانند بدون نگاه کردن تایپ کنند، بنابراین می توانند کار دیگری انجام دهند و هنوز هم می توانند تایپ کنند.

And I have to say, I am always impressed by anyone who can do that.

و باید بگویم، من همیشه تحت تاثیر هر کسی هستم که می تواند این کار را انجام دهد.

They can just type on their computer and they don't have to even look at the screen.

آنها فقط می توانند در رایانه خود تایپ کنند و حتی مجبور نیستند به صفحه نمایش نگاه کنند.

And of course the other one is when you are sending a text message as well.

و البته مورد دیگر زمانی است که شما در حال ارسال پیامک نیز هستید.

Have you seen sometimes people can send messages very fast.

آیا دیده اید که گاهی افراد می توانند پیام ها را بسیار سریع ارسال کنند.

They can type very quickly on their phone.

آنها می توانند خیلی سریع در تلفن خود تایپ کنند.

I don't know how they do it.

نمی دانم چگونه این کار را می کنند.

It takes me a long time to type on my phone.

تایپ کردن با گوشیم خیلی طول میکشه.

If I'm sending a message to someone on my phone,

اگر من با تلفنم برای شخصی پیامی ارسال می کنم،

it always seems to take a very long time

به نظر می رسد همیشه زمان زیادی طول می کشد

to type.

تا تایپ شود.

So message.

پس پیام بده

Another thing I've noticed over the years on my keyboard

یکی دیگر از چیزهایی که در طول سال ها روی صفحه کلیدم متوجه شده ام،

so you can see here my keyboard is a standard keyboard.

بنابراین می توانید اینجا ببینید صفحه کلید من یک صفحه کلید استاندارد است.

I've noticed over the years that I often make one particular mistake when I'm typing,

در طول سال‌ها متوجه شده‌ام که اغلب هنگام تایپ کردن یک اشتباه خاص مرتکب می‌شوم،

and I don't know if it's something you've noticed, but I have noticed over the years

و نمی‌دانم این چیزی است که شما متوجه شده‌اید یا نه، اما در طول سال‌ها متوجه شده‌ام

that the most commonly mistyped letters on a keyboard are

که رایج‌ترین حروف اشتباه تایپ شده روی صفحه‌کلید

O and P.

معمولاً O و P هستند

Quite often, in fact, always if I'm typing a word

، در واقع، همیشه اگر من در حال تایپ یک کلمه

on my keyboard and it has a P or an O

بر روی صفحه کلید خود هستم و در کلمه P یا O وجود دارد

in the word, quite often I will mistype those words.

، اغلب آن کلمات را اشتباه تایپ می کنم.

Sometimes if there is a p, I will put O instead,

گاهی اوقات اگر ap وجود داشته باشد به جای آن O قرار می دهم

and sometimes the other way around.

و گاهی برعکس.

If there is an o in the word, I will type p.

اگر یک o در کلمه وجود داشته باشد، p را تایپ می کنم.

So I have noticed.

بنابراین من متوجه شده ام.

Now this might just be me. It might be my problem.

حالا شاید این فقط من باشم ممکنه مشکل من باشه

So have you noticed when you type, sometimes you find that you often mistype the same letters and with me.

بنابراین آیا متوجه شده اید که وقتی تایپ می کنید، گاهی اوقات متوجه می شوید که اغلب همان حروف را اشتباه می نویسید و با من.

It is always o and P,

همیشه o و P است،

but I have no idea why.

اما دلیل آن را نمی دانم.

Now I have to be honest with you. Can I just be honest?

حالا من باید با شما صادق باشم. آیا می توانم فقط صادق باشم؟

My typing is not very good.

تایپ من زیاد خوب نیست.

I normally type with two fingers

من معمولاً با دو انگشت

like this, so when I'm typing on my keyboard this is normally how I do it.

مثل این تایپ می‌کنم، بنابراین وقتی روی صفحه کلیدم تایپ می‌کنم، معمولاً این کار را انجام می‌دهم.

Just just with two fingers.

فقط با دو انگشت

I call it chopsticks, so I use my fingers like chopsticks when I'm typing.

من به آن می‌گویم چوب غذاخوری، بنابراین هنگام تایپ از انگشتانم مانند چوب غذا استفاده می‌کنم.

I know it's not very good, it's not very professional, but for all of my life, I've always found it very hard to to type

می‌دانم که خیلی خوب نیست، خیلی حرفه‌ای نیست، اما در تمام عمرم، همیشه تایپ

on a keyboard quickly.

سریع روی صفحه‌کلید برایم سخت بوده است.

However, I have seen other people do it very fast.

با این حال، من دیده ام که افراد دیگر این کار را بسیار سریع انجام می دهند.

So what about you? Have you noticed that?

پس شما چطور؟ آیا به آن توجه کرده اید؟

I don't know why it is those particular letters?

نمی دانم چرا آن حروف خاص است؟

I have no idea why it is O and P, because quite often I don't make too many mistakes when I'm typing.

من نمی دانم چرا O و P است، زیرا اغلب اوقات هنگام تایپ زیاد اشتباه نمی کنم.

But for some reason and I don't know why, it is often these two letters and I really don't know why

اما به دلایلی و نمی‌دانم چرا، اغلب این دو حرف است و واقعاً نمی‌دانم چرا

English Addict is with you today.

انگلیسی معتاد امروز با شماست.

You are more than welcome to join the live chat.

شما بیشتر از اینکه به چت زنده بپیوندید خوش آمدید.

That is the reason why we are here.

به همین دلیل است که ما اینجا هستیم.

Suraj says practice makes perfect.

سوراج می گوید تمرین باعث کامل می شود.

It is true the more you do something, the better you become at it.

درست است که هر چه بیشتر کاری را انجام دهید، در آن بهتر می شوید.

The more you enjoy doing something, the more you will want to do it.

هر چه بیشتر از انجام کاری لذت ببرید، تمایل بیشتری به انجام آن خواهید داشت.

So quite often learning something

بنابراین اغلب یادگیری چیزی

is a process, but it's also a cycle as well.

یک فرآیند است، اما همچنین یک چرخه است.

I always see learning as a type of cycle.

من همیشه یادگیری را نوعی چرخه می بینم.

The more you do it, the more you enjoy it, the more you enjoy it, the more you want to do it.

هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، بیشتر از آن لذت می برید، بیشتر از آن لذت می برید، بیشتر می خواهید آن را انجام دهید.

And of course, at the same time, whilst you are going through that cycle, you are learning.

و البته، در همان زمان، در حالی که شما آن چرخه را پشت سر می گذارید، در حال یادگیری هستید.

So you might say that the cycle of learning is round and round.

بنابراین ممکن است بگویید که چرخه یادگیری دور و بر است.

Hello, grow with clicks, hello grow with critics who is watching in India?

سلام، با کلیک رشد کنید، سلام با منتقدانی که در هند تماشا می کنند رشد کنید؟

I am Shamil and I am watching in India.

من شمیل هستم و در هند تماشا می کنم.

Also we have Zeenat. Zeenat Amir.

زینت هم داریم. زینت امیر.

Hello to you.

سلام بر شما

Is it your first time?

آیا اولین بار است؟

Please let me know if it is your first time.

لطفا اگر اولین بار است به من اطلاع دهید.

Please tell me.

لطفا به من بگویید.

We have a lot of people watching

ما در یک ماه گذشته افراد زیادی

in India over the past month, I've noticed that I've got more

در هند تماشا می‌کردیم، متوجه شده‌ام که بینندگان بیشتری دارم

and more viewers, more new students watching in India.

، دانشجویان جدید بیشتری در هند تماشا می‌کنند.

So first of all, can I say a big hello to all of my new viewers who are watching in India?

بنابراین، اول از همه، می‌توانم به همه بینندگان جدیدم که در هند تماشا می‌کنند یک سلام بزرگ عرض کنم؟

Hello neo noir, Mr.

سلام نئو نوآر، آقای

Duncan, did you have a computer in the 1990s?

دانکن، آیا در دهه 1990 کامپیوتر داشتید؟

That is a very good question.

این سوال بسیار خوبی است.

The answer is yes, I did in.

پاسخ این است که بله، من وارد شدم.

I think it must have been around 1996.

فکر می کنم باید حدود سال 1996 باشد.

I had a laptop,

من یک لپ تاپ داشتم،

not a very powerful laptop.

نه یک لپ تاپ خیلی قدرتمند.

It wasn't a very powerful machine, but I could send emails

این دستگاه خیلی قدرتمندی نبود، اما می‌توانستم ایمیل بفرستم

and sometimes you could do other things on it as well, like play games, but very simple games, very basic games.

و گاهی اوقات می‌توانستید کارهای دیگری نیز روی آن انجام دهید، مانند بازی کردن، اما بازی‌های بسیار ساده، بازی‌های بسیار ابتدایی.

And then I had my first desktop computer, my first big computer,

و سپس اولین کامپیوتر رومیزی خود را داشتم، اولین کامپیوتر بزرگم،

I had the first 1 in 1999, was when I had my first big desktop.

اولین کامپیوتر را در سال 1999 داشتم، زمانی که اولین دسکتاپ بزرگ خود را داشتم.

So you might say that I was using a computer in the 1990s.

بنابراین ممکن است بگویید که من در دهه 1990 از کامپیوتر استفاده می کردم.

Certainly the late 1990s, but I had my first desktop computer.

مطمئناً اواخر دهه 1990، اما من اولین رایانه رومیزی خود را داشتم.

I often called it the big computer.

من اغلب آن را کامپیوتر بزرگ می نامم.

You know the type.

شما نوع آن را می شناسید.

It's like a big box.

مثل یک جعبه بزرگ است.

And yes, it was 1999 when I had my first big box computer.

و بله، سال 1999 بود که من اولین کامپیوتر بزرگ خود را داشتم.

Mr. Duncan, do you remember CRT monitors?

آقای دانکن، مانیتورهای CRT را به خاطر دارید؟

Yes, I had one for many years.

بله، من سالها یکی را داشتم.

Can I just tell you something I really do regret

آیا می توانم فقط چیزی را به شما بگویم که واقعاً

selling my my first ever

از فروش اولین مانیتور رایانه ام پشیمان هستم

computer monitor because it was the most amazing machine, the most amazing monitor.

زیرا شگفت انگیزترین دستگاه و شگفت انگیزترین مانیتور بود.

C r t CRT means cathode ray tube.

C rt CRT به معنای لوله اشعه کاتدی است.

It means that that is the type of device that is being used to project the image onto a screen.

این بدان معناست که این نوع دستگاهی است که برای نمایش تصویر روی صفحه استفاده می شود.

Of course, these days we have lots of wonderful types of monitor that we can watch things on.

البته، این روزها انواع مانیتورهای شگفت انگیز زیادی داریم که می توانیم چیزها را روی آنها تماشا کنیم.

In fact, a lot of people don't even use monitors anymore because they have their iPad or their tablet device.

در واقع، بسیاری از مردم دیگر حتی از مانیتور استفاده نمی کنند زیرا آی پد یا تبلت خود را دارند.

So more and more people now are not even using computer monitors.

بنابراین افراد بیشتری در حال حاضر حتی از مانیتورهای کامپیوتری استفاده نمی کنند.

Of course, there are times when you will use one

البته، مواقعی وجود دارد که

if you are playing games, so I know that a lot of people like playing computer games.

اگر در حال بازی کردن هستید، از یکی از آن ها استفاده خواهید کرد، بنابراین می دانم که بسیاری از مردم بازی های رایانه ای را دوست دارند.

Very popular, a huge industry.

بسیار محبوب، یک صنعت بزرگ.

Gaming is a big industry.

بازی یک صنعت بزرگ است.

Zeenat. Hello Zeenat.

زینت. سلام زینت.

In 1999 I was born.

در سال 1999 به دنیا آمدم.

Goodness me, you are only 25.

خدایا تو فقط 25 سالته.

How wonderful!

چقدر عالی!

I wish I was 25 again.

کاش دوباره 25 ساله بودم

So in 1999 when I had my first computer, my first big box computer,

بنابراین در سال 1999 وقتی اولین کامپیوترم را داشتم، اولین کامپیوتر بزرگم،

you were born.

تو متولد شدی.

All I can say is now I feel very old.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که اکنون احساس می کنم خیلی پیر شده ام.

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

Oh, who else is here,

اوه، چه کسی اینجاست،

Very interesting. We have the man himself.

خیلی جالب است. ما خود مرد را داریم.

It is Luis Mendez is here today.

لوئیس مندز امروز اینجاست.

Hello, Louis. Nice to see you here.

سلام لویی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I hope everything is going well, I hope so.

امیدوارم همه چیز خوب پیش بره، امیدوارم همینطور باشه.

I am looking forward to hearing your. Your go. Your good news.

من مشتاقانه منتظر شنیدن شما هستم. تو برو خبر خوب شما

Jeremy is here.

جرمی اینجاست

Hello.

Jeremy Schmid, who is watching in Poland?

سلام.

جرمی اشمید، که در لهستان تماشا می کند؟

Yes, I do have a lot of viewers in Poland.

بله، من بینندگان زیادی در لهستان دارم.

Where else do I have viewers?

کجا دیگر بیننده دارم؟

Well, I can tell you I mentioned a few moments ago that now I have many, many viewers in India.

خوب، می توانم به شما بگویم که چند لحظه پیش اشاره کردم که در حال حاضر بینندگان زیادی در هند دارم.

I also have many viewers, many students watching me in Vietnam as well.

من همچنین بینندگان زیادی دارم، دانشجویان زیادی نیز در ویتنام مرا تماشا می کنند.

So a big hello to Vietnam as well.

بنابراین یک سلام بزرگ به ویتنام نیز.

Also Italy, many people watching in Italy and many parts of Europe.

همچنین ایتالیا، بسیاری از مردم در ایتالیا و بسیاری از نقاط اروپا تماشا می کنند.

In fact, South America also Brazil, Argentina,

در واقع، آمریکای جنوبی، برزیل، آرژانتین،

many parts of South America, Venezuela, Chile also watching,

بسیاری از نقاط آمریکای جنوبی، ونزوئلا، شیلی نیز در حال تماشا هستند،

and of course Southeast Asia and all the way across to Asia,

و البته آسیای جنوب شرقی و در سراسر آسیا،

Japan, parts of China, Hong Kong, Malaysia, Indonesia.

ژاپن، بخش هایی از چین، هنگ کنگ، مالزی، اندونزی.

All of those places are also watching my lessons.

همه آن مکان ها نیز در حال تماشای درس های من هستند.

So it is always nice. It is a big pleasure.

بنابراین همیشه خوب است. لذت بزرگی است.

I can't begin to tell you how much pleasure it gives me to help you, and I hope you enjoy what I do.

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که کمک به شما چقدر برایم لذت بخش است و امیدوارم از کاری که انجام می دهم لذت ببرید.

Beatrice

بئاتریس

has a plane to catch, so apparently that's what Beatrice is doing.

یک هواپیما برای گرفتن دارد، بنابراین ظاهراً این کاری است که بئاتریس انجام می دهد.

She is actually going to catch a plane.

او در واقع قصد دارد یک هواپیما بگیرد.

I hope you have a good time

بئاتریس امیدوارم

up in the mountains, Beatrice.

در کوهستان اوقات خوبی داشته باشی.

So today we are looking at an interesting subject.

بنابراین امروز به یک موضوع جالب توجه می کنیم.

I think it is very interesting.

به نظر من خیلی جالب است.

In fact, it is a fascinating part of human behaviour,

در واقع، این بخش جذابی از رفتار انسان است،

the way we behave towards each other, the way we behave towards friends,

نحوه رفتار ما با یکدیگر، رفتار ما با دوستان،

family and of course, strangers.

خانواده و البته غریبه ها.

Maybe people we've never met before.

شاید افرادی که قبلاً آنها را ندیده ایم.

We are looking at the subject of care, giving care, showing care.

ما به موضوع مراقبت نگاه می کنیم، مراقبت می کنیم، مراقبت می کنیم.

That is what we are doing today.

این همان کاری است که ما امروز انجام می دهیم.

I hope you will stay with me.

امیدوارم با من بمونی

This is English addict coming to you

این معتاد انگلیسی است که

live from the birthplace of the English language, which is of course England.

به صورت زنده از زادگاه زبان انگلیسی که البته انگلستان است به سراغ شما می آید.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

We are here with you.

ما اینجا با شما هستیم.

I hope you are having a good Wednesday.

امیدوارم چهارشنبه خوبی داشته باشید.

And if you like what you are seeing, if you like what you are watching right now, please give me a lovely like that will be ever so nice.

و اگر آنچه را که می بینید دوست دارید، اگر آنچه را که در حال حاضر تماشا می کنید دوست دارید، لطفاً یک شبیه دوست داشتنی به من بدهید که همیشه بسیار خوب باشد.

The live chat is up and running.

چت زنده در حال اجراست.

Sara says the cow is our national animal.

سارا می گوید گاو حیوان ملی ماست.

That is true.

این درست است.

That is why we don't eat beef.

به همین دلیل است که ما گوشت گاو نمی خوریم.

Thank you very much for letting me know about that.

از اینکه در این مورد به من اطلاع دادید بسیار متشکرم.

I'm always interested to find out information.

من همیشه علاقه مند به یافتن اطلاعات هستم.

Some of these things I already know,

برخی از این چیزها را قبلاً می‌دانم،

but there might be people, there might be people watching right now who don't know it or they are not aware.

اما ممکن است افرادی باشند، ممکن است افرادی در حال تماشای آن باشند که آن را نمی‌دانند یا آگاه نیستند.

So I'm always interested to find out new things.

بنابراین من همیشه علاقه مند به یافتن چیزهای جدید هستم.

My name is Duncan, by the way.

اتفاقاً اسم من دانکن است.

I'm an English addict and I hope you are enjoying today's live stream.

من یک معتاد انگلیسی هستم و امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I am of course with you on Sunday.

من البته یکشنبه با شما هستم.

Can I please mention I do another live stream?

آیا می توانم اشاره کنم که یک پخش زنده دیگر انجام دهم؟

I call it my big live stream on Sunday for two hours every Sunday from 2 p.m.

من آن را پخش زنده بزرگ من در یکشنبه به مدت دو ساعت هر یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر

UK. Time is when I'm here with you.

انگلستان می نامم. زمان زمانی است که من اینجا با شما هستم.

Today we are looking at a very interesting subject.

امروز به یک موضوع بسیار جالب توجه می کنیم.

I am always fascinated and you know this.

من همیشه شیفته ام و شما این را می دانید.

If you have been watching me for a long time, you will know that I am fascinated by human behaviour.

اگر مدت زیادی است که مرا تماشا کرده اید، می دانید که من مجذوب رفتار انسانی هستم.

The positive stuff

چیزهای مثبت

and the not so positive stuff.

و چیزهای نه چندان مثبت.

It is all part of human behaviour.

همه اینها بخشی از رفتار انسان است.

So today I think it would be a good idea.

بنابراین امروز فکر می کنم ایده خوبی باشد.

A nice time to mention

زمان خوبی برای ذکر

the word care.

کلمه مراقبت است.

So we are looking at care words and phrases.

بنابراین ما به کلمات و عبارات مراقبت نگاه می کنیم.

I'm going to take you through all of the ways in which we can say

من قصد دارم شما را از طریق تمام راه هایی که می توانیم بگوییم

or show care, and not all of those things are positive.

یا مراقبت کنیم، آشنا می کنم، و همه آن چیزها مثبت نیستند.

Some of those things are actually negative.

برخی از آن چیزها در واقع منفی هستند.

So not everything about care is is positive.

بنابراین همه چیز در مورد مراقبت مثبت نیست.

Reality sometimes can be a little bit hard to take.

درک واقعیت گاهی اوقات ممکن است کمی سخت باشد.

As a noun, the word care means careful or serious attention.

به عنوان یک اسم، کلمه مراقبت به معنای توجه دقیق یا جدی است.

So for example, we can give care.

بنابراین برای مثال، ما می توانیم مراقبت کنیم.

We can look at care that is given to someone, care that is administered.

ما می‌توانیم به مراقبت‌هایی که به کسی داده می‌شود، مراقبت‌هایی که انجام می‌شود نگاه کنیم.

So this particular word at the bottom, the word administer is to give or offer.

بنابراین این کلمه خاص در پایین، کلمه اداره کردن است یا ارائه.

You are offering something or giving something to someone.

شما چیزی را ارائه می دهید یا چیزی به کسی می دهید.

So it would be fair to say that we can express care as something that is given.

بنابراین منصفانه است که بگوییم که می توانیم مراقبت را به عنوان چیزی که داده می شود بیان کنیم.

It is administered in certain situations.

در شرایط خاصی اجرا می شود.

I think it is very fair to say that

به نظر من خیلی منصفانه است که بگوییم

as a noun, the word care

به عنوان یک اسم، کلمه مراقبت

means protective or supervisory control.

به معنای کنترل محافظتی یا نظارتی است.

For example, you can be in the care of a doctor, a person who is looking after you.

به عنوان مثال، شما می توانید تحت مراقبت یک پزشک باشید، شخصی که از شما مراقبت می کند.

Maybe you have an illness, maybe you are being treated for some particular illness.

شاید شما یک بیماری دارید، شاید برای یک بیماری خاص تحت درمان هستید.

You will be given care.

به شما مراقبت خواهد شد.

The care is the treatment you are being cared for.

مراقبت درمانی است که شما از آن مراقبت می کنید.

So you are in the care of the doctor.

پس شما تحت نظر دکتر هستید.

As a noun, expressed plurality care can mean trouble,

به عنوان یک اسم، مراقبت کثرت بیان شده می تواند به معنای مشکل،

anxiety or worry.

اضطراب یا نگرانی باشد.

He hides his cares behind a smile.

او نگرانی های خود را پشت لبخند پنهان می کند.

So your cares.

پس حواست هست

The things that concern you, the things that worry you, the things that caused you anxiety.

چیزهایی که شما را نگران می کند، چیزهایی که شما را نگران می کند، چیزهایی که باعث اضطراب شما می شود.

That feeling can be described as care.

این احساس را می توان به عنوان مراقبت توصیف کرد.

So as you can see already, there are many ways of using this particular word as a noun.

بنابراین همانطور که قبلاً می بینید، راه های زیادی برای استفاده از این کلمه خاص به عنوان اسم وجود دارد.

Another use

استفاده دیگر

as a noun, it can

به عنوان اسم، می تواند

be an object of or the cause for concern.

یک مفعول یا علت نگرانی باشد.

The thing that is causing concern, the actual thing that is causing you to be worried.

چیزی که باعث نگرانی می شود، چیزی که باعث نگرانی شما می شود.

For example, her son's illness was her only care.

مثلاً بیماری پسرش تنها مراقبت او بود.

So in this sentence you can see that all of her attention,

بنابراین در این جمله می بینید که تمام توجه او و

all of her time is given to her son.

تمام وقتش به پسرش داده شده است.

That is the thing that she is concerned with.

این چیزی است که او به آن توجه دارد.

The most important thing that she is concerned with.

مهمترین چیزی که او به آن توجه دارد.

As a noun, you can be in care or thing can be placed into care.

به عنوان یک اسم، شما می توانید تحت مراقبت باشید یا چیزی را می توان تحت مراقبت قرار داد.

So this happens quite often here in Britain.

بنابراین این اتفاق اغلب در بریتانیا رخ می دهد.

Quite often a certain authority might take control of something

غالباً یک مقام خاص ممکن است کنترل چیزی را در دست بگیرد،

if it is felt that it needs administering in a different way

اگر احساس شود که نیاز به اداره به روشی متفاوت دارد

to place legal responsibility of social welfare on a local authority.

تا مسئولیت قانونی رفاه اجتماعی را بر عهده یک مقام محلی بگذارد.

This is often done in law in this country.

این اغلب در قانون در این کشور انجام می شود.

So maybe there is a hospital or maybe a school that is not performing very well, something that is given

بنابراین شاید یک بیمارستان یا شاید مدرسه ای باشد که عملکرد چندان خوبی نداشته باشد، چیزی که

as social welfare, things that are given to protect

به عنوان رفاه اجتماعی داده می شود، چیزهایی که برای محافظت

the community.

از جامعه داده می شود.

If that thing is not being done very well, we can say that it is put into care or it is now in care.

اگر آن کار خیلی خوب انجام نمی شود، می توان گفت که تحت مراقبت قرار گرفته است یا اکنون تحت مراقبت است.

So this is a phrase we often use in the UK when we are talking about

بنابراین این عبارتی است که ما اغلب در بریتانیا استفاده می کنیم وقتی در مورد

a certain thing that has been handed over or given

چیز خاصی صحبت می کنیم که به عنوان یک فعل به گروه دیگری تحویل داده شده یا داده

to another group

شده

to take care of

است

as a verb.

.

Now this can be used transitive as an object.

اکنون می توان از این گذرا به عنوان یک شی استفاده کرد.

As a verb, we can say that we are troubled, concerned or emotionally affected.

به عنوان یک فعل، می توانیم بگوییم که مشکل، نگران یا از نظر عاطفی متاثر هستیم.

He is dying and she doesn't care.

او در حال مرگ است و او اهمیتی نمی دهد.

So in this sense, you can see from this

بنابراین، از این نظر، می توانید از این

particular sentence,

جمله خاص متوجه شوید،

care in this particular sentence means

مراقبت در این جمله خاص به معنای

worried, troubled, or emotionally affected by something.

نگران، مشکل، یا تحت تاثیر عاطفی چیزی است.

And it can happen.

و ممکن است اتفاق بیفتد.

It can happen quite often,

این می تواند اغلب اتفاق بیفتد،

especially if something serious is happening

به خصوص اگر چیزی جدی

as a verb.

به عنوان یک فعل

Once again, another use as a verb to give help and support to administer and to give aid or treatment.

اتفاق بیفتد . یک بار دیگر، به عنوان یک فعل برای کمک و حمایت برای اداره کردن و کمک کردن یا درمان استفاده می شود.

So once again, we are using the word care as a verb

بنابراین یک بار دیگر، ما از کلمه مراقبت به عنوان یک فعل استفاده می کنیم

to show that a person is giving help and support to administer aid.

تا نشان دهیم که یک فرد در حال کمک و حمایت برای اداره کمک است.

So maybe in a certain country where a natural disaster occurs,

بنابراین ممکن است در کشور خاصی که در آن یک بلای طبیعی رخ می دهد،

for example an earthquake, quite often people will have to send aid, help and care.

به عنوان مثال یک زلزله، اغلب مردم مجبور به ارسال کمک، کمک و مراقبت شوند.

So you are showing care and of course you are caring

بنابراین شما مراقبت می کنید و البته مراقب

for that group of people who have been affected by the disaster.

آن دسته از افرادی هستید که تحت تأثیر فاجعه قرار گرفته اند.

As a verb, once again, we are using care as a verb to have the desire for something.

به عنوان یک فعل، یک بار دیگر، ما از مراقبت به عنوان یک فعل برای داشتن میل به چیزی استفاده می کنیم.

Something that you want, something that you feel that you need, something you are wanting.

چیزی که شما می خواهید، چیزی که احساس می کنید به آن نیاز دارید، چیزی که می خواهید.

Would you care for a cup of tea?

آیا به یک فنجان چای اهمیت می دهید؟

In this sentence we are asking would you like one?

در این جمله می پرسیم آیا یکی را می خواهید؟

Do you want a cup of tea?

آیا یک فنجان چای می خواهید؟

Would you care for a cup of tea?

آیا به یک فنجان چای اهمیت می دهید؟

So once again, we are using it as a verb to have the desire for something.

بنابراین یک بار دیگر، ما از آن به عنوان یک فعل برای داشتن میل به چیزی استفاده می کنیم.

Something you want. Something that you feel you need.

چیزی که شما می خواهید. چیزی که احساس می کنید به آن نیاز دارید.

Once again, as a verb, you are willing to do something.

یک بار دیگر، به عنوان یک فعل، شما مایل به انجام کاری هستید.

You are showing interest and intention.

شما در حال نشان دادن علاقه و قصد هستید.

I will care for your flowers.

من از گلهای تو مراقبت خواهم کرد.

It is no problem.

مشکلی نیست.

I will care for that thing.

من برای آن چیز اهمیت خواهم داد.

I will give it care as a noun.

من آن را به عنوان یک اسم مراقبت می کنم.

I will care for it.

من از آن مراقبت خواهم کرد.

I am taking part in that action.

من در آن اقدام شرکت می کنم.

I will take care of it.

من از آن مراقبت خواهم کرد.

In the positive sense, of course, we can say

به معنای مثبت البته می توان گفت

care.

مراقبت.

So as a positive use we often use the word care to mean you are giving help.

بنابراین به عنوان یک کاربرد مثبت، ما اغلب از کلمه مراقبت به این معنی استفاده می کنیم که شما کمک می کنید.

You are offering support.

شما در حال ارائه پشتیبانی هستید.

I care,

من اهمیت می‌دهم،

I feel emotionally connected to your problem

احساس می‌کنم از نظر عاطفی با مشکل شما ارتباط دارم

and then of course we can use it negatively.

و البته می‌توانیم از آن استفاده منفی کنیم.

There are many uses of the negative form of care,

استفاده های زیادی از شکل منفی مراقبت وجود دارد،

not care. So we can say that the person does care

نه مراقبت. بنابراین می توان گفت که آن شخص اهمیتی می دهد

and you can say that they do not care.

و شما می توانید بگویید که او اهمیتی نمی دهد.

I don't care, I don't care,

برام مهم نیست، برام مهم نیست،

I care,

برام مهمه،

I don't care.

برام مهم نیست.

So you can use the phrase negatively and positively.

بنابراین می توانید از عبارت به صورت منفی و مثبت استفاده کنید.

The word care.

کلمه مراقبت.

In a positive way to care.

به روشی مثبت برای مراقبت.

I want to help.

من می خواهم کمک کنم.

So if a person offers help, they are saying that they care.

بنابراین اگر شخصی پیشنهاد کمک کند، می گوید که اهمیت می دهد.

They want to give care.

آنها می خواهند مراقبت کنند.

They want to show that they care. They want to help you.

آنها می خواهند نشان دهند که به آنها اهمیت می دهند. آنها می خواهند به شما کمک کنند.

And of course, in the negative sense, to not care.

و البته به معنای منفی، اهمیت ندادن.

I don't want to help.

من نمی خواهم کمک کنم.

I don't want to give help.

من نمی خواهم کمک کنم.

I don't care.

برام مهم نیست

Moving on.

در حال حرکت

We can show care by

ما می توانیم با

sympathising.

همدردی نشان دهیم.

To sympathise is to care.

همدردی یعنی مراقبت.

You are feeling as if you want to help that person.

شما احساس می کنید که می خواهید به آن شخص کمک کنید.

To be worried.

نگران بودن.

Worry is another way of expressing care.

نگرانی راه دیگری برای ابراز مراقبت است.

The feeling you have is care.

احساسی که دارید مراقبت است.

You are worried about that person to be concerned about something with someone,

شما نگران آن شخص هستید که نگران چیزی با کسی باشید،

to be careful.

مراقب باشید.

Now here is a very interesting use of the word care.

حالا در اینجا یک استفاده بسیار جالب از کلمه مراقبت وجود دارد.

So if you want to show care, we can also express that as being careful.

بنابراین اگر می‌خواهید مراقب باشید، می‌توانیم آن را به عنوان مراقب بودن نیز بیان کنیم.

Be careful. Take care.

مراقب باشید. مراقب باشید.

You need to care for your health so to look after,

شما باید مراقب سلامتی خود باشید، بنابراین مراقب باشید،

to be careful, to be wary, to think about things.

مراقب باشید، مراقب باشید، به مسائل فکر کنید.

Maybe if you are walking along a street in the dark, you have to take care so you don't injure yourself.

شاید اگر در امتداد خیابانی در تاریکی راه می روید، باید مراقب باشید تا به خود آسیب نرسانید.

You might fall into a black hole.

ممکن است در یک سیاهچاله بیفتید.

Care can also be attended to so a person will attend to you.

همچنین می‌توان مراقبت‌ها را انجام داد تا فردی به شما رسیدگی کند.

Or maybe you will attend to them.

یا شاید شما به آنها رسیدگی کنید.

That is care being given or received.

این مراقبتی است که داده یا دریافت می شود.

Here's another interesting word the word nurse.

در اینجا یک کلمه جالب دیگر به نام پرستار وجود دارد.

The word nurse can be used as both a noun and verb.

کلمه پرستار را می توان هم به عنوان اسم و هم به عنوان فعل استفاده کرد.

So the nurse is the person who is giving care.

بنابراین پرستار شخصی است که مراقبت می کند.

But of course, as a verb, if you nurse someone, it means you are caring for them.

اما البته، به عنوان یک فعل، اگر از کسی پرستاری کنید، به این معنی است که شما از او مراقبت می کنید.

You are giving them care and attention

شما به آنها توجه و مراقبت می کنید

to protect as well.

تا از آنها محافظت کنید.

We can use the word care if you are protecting someone or protecting something,

اگر از کسی محافظت می کنید یا از چیزی محافظت می کنید،

you are caring for that thing or for that person.

از آن چیز یا برای آن شخص مراقبت می کنید، می توانیم از کلمه مراقبت استفاده کنیم.

Tend means to take care.

تمایل یعنی مراقبت کردن.

You are making sure that thing is safe and secure.

شما مطمئن می شوید که آن چیز ایمن و امن است.

You are making sure that that thing does not come to harm.

شما در حال اطمینان از این هستید که آن چیز به ضرر شما نباشد.

Tend.

تمایل داشته باشید.

Watch. You can watch something.

تماشا کنید. شما می توانید چیزی را تماشا کنید.

You can check.

می توانید بررسی کنید.

You can make sure that that thing is safe.

می توانید مطمئن شوید که آن چیز ایمن است.

You are caring for that thing.

شما به آن چیز اهمیت می دهید.

In wildlife, the animal kingdom quite often care is given.

در حیات وحش، پادشاهی حیوانات اغلب مراقبت می شود.

Maybe if a bird has some chicks in the nest, they will have to care for those animals.

شاید اگر پرنده ای چند جوجه در لانه داشته باشد، باید از آن حیوانات مراقبت کند.

We often use the word nurture.

ما اغلب از کلمه پرورش استفاده می کنیم.

Nurture is care that is given to the young

پرورش مراقبتی است که به جوان داده می شود

to feed them, to protect them, to keep them warm.

تا آنها را تغذیه کند، از آنها محافظت کند و آنها را گرم نگه دارد.

You nurture that thing, you help it to survive and grow.

شما آن چیز را پرورش می دهید، به آن کمک می کنید تا زنده بماند و رشد کند.

Care can also be compassion.

مراقبت همچنین می تواند شفقت باشد.

A compassionate action is an act of care.

یک عمل دلسوزانه یک عمل مراقبتی است.

I always see care in one way, one particular way, and that is

من همیشه مراقبت را به یک شکل می بینم، یک روش خاص، و آن

a hand being offered.

دستی است که در حال ارائه است.

So whenever I think of care in its most basic use, I always see a hand being held out.

بنابراین هر زمان که به مراقبت در اساسی ترین کاربرد آن فکر می کنم، همیشه دستی را می بینم که دراز شده است.

Maybe if you have a difficult situation, maybe you have fallen over.

شاید اگر شرایط سختی دارید، شاید زمین خورده اید.

Maybe you have had an accident.

شاید شما تصادف کرده اید.

You always look for care.

شما همیشه به دنبال مراقبت هستید.

You look for that hand reaching out to help you.

شما به دنبال آن دستی هستید که به شما کمک کند.

So I always think that care is a compassionate action.

بنابراین من همیشه فکر می کنم که مراقبت یک اقدام دلسوزانه است.

When we are using it in its positive form, we can give someone a helping hand, a moment of compassion.

وقتی از آن به شکل مثبتش استفاده می کنیم، می توانیم به کسی کمک کنیم، یک لحظه دلسوزی.

You are offering help.

شما در حال ارائه کمک هستید.

Maybe you are supporting someone.

شاید شما از کسی حمایت می کنید.

You are giving them help.

شما به آنها کمک می کنید.

You are caring for them. You are supporting that person.

شما از آنها مراقبت می کنید. شما از آن شخص حمایت می کنید.

An active support is an active way of showing care.

حمایت فعال روشی فعال برای نشان دادن مراقبت است.

Maybe a kind word.

شاید یک کلمه محبت آمیز

You might say something to someone, a kind word, maybe a greeting,

ممکن است به کسی چیزی بگویید، یک کلمه محبت آمیز، شاید یک احوالپرسی،

maybe something that you are saying as a piece of advice for them.

شاید چیزی که به عنوان نصیحت به او می گویید.

You are showing that you care by being kind.

شما با مهربانی نشان می دهید که اهمیت می دهید.

You are showing that you care by

شما با

saying something kind.

گفتن چیزهای محبت آمیز نشان می دهید که اهمیت می دهید.

A kind word can go a long way.

یک کلمه محبت آمیز می تواند راه درازی داشته باشد.

If you are showing support for someone, maybe you want to help someone.

اگر از کسی حمایت می کنید، شاید می خواهید به کسی کمک کنید.

You want to give them help and support.

شما می خواهید به آنها کمک و حمایت کنید.

You are showing that you care.

داری نشون میدی که برات مهمه

You are giving care.

شما مراقبت می کنید.

Maybe you are going to like

شاید بخواهید

and subscribe to my English lessons.

دروس انگلیسی من را دوست داشته باشید و در آن مشترک شوید.

That is also a way of showing that you care.

این نیز راهی برای نشان دادن اهمیت دادن شماست.

Maybe something that you value, something that you like, something that you want to help and support is also care.

شاید چیزی که برای آن ارزش قائل هستید، چیزی که دوست دارید، چیزی که می خواهید به آن کمک کنید و از آن حمایت کنید نیز مراقبت باشد.

So please like and subscribe and share

پس لطفاً لایک کنید و مشترک شوید و به اشتراک بگذارید

to let Mr.

تا به آقای

Duncan know that you care.

دانکن بفهمانید که برای شما مهم است.

Moving on.

در حال حرکت

To not care.

اهمیت ندادن.

So unfortunately we do have to turn to the negative things.

بنابراین متأسفانه ما باید به چیزهای منفی روی بیاوریم.

There is of course a nice side and a negative side when we are talking about caring to not care.

وقتی از اهمیت دادن به اهمیت ندادن صحبت می کنیم، البته یک جنبه خوب و یک جنبه منفی وجود دارد.

It is possible to express the act of not caring in many different ways.

می توان عمل بی اهمیتی را به طرق مختلف بیان کرد.

The action of showing indifference is to express no strong opinion or

عمل نشان دادن بی تفاوتی این است که

care either way.

به هیچ وجه اظهار نظر یا توجه قوی نداشته باشید.

So you might say that indifference is just having no feelings about something at all.

بنابراین ممکن است بگویید که بی تفاوتی به معنای نداشتن هیچ احساسی نسبت به چیزی است.

So you could say that that person has no feelings, but also because of that they also don't care.

بنابراین می توانید بگویید که آن شخص هیچ احساسی ندارد، اما به همین دلیل نیز اهمیتی نمی دهد.

Indifference.

بی تفاوتی

It is when a person has no feeling about something positive or negative.

زمانی است که فرد هیچ احساسی نسبت به چیزی مثبت یا منفی نداشته باشد.

They show.

نشان می دهند.

Indifference.

بی تفاوتی

But it can also be described as not caring.

اما می توان آن را بی توجهی نیز توصیف کرد.

To show

no concern for something is often described as not caring.

عدم

توجه به چیزی اغلب به عنوان بی توجهی توصیف می شود.

You show no concern.

شما هیچ نگرانی نشان نمی دهید.

And maybe you are walking along the street and you see a person lying on the ground.

و شاید شما در امتداد خیابان راه می روید و شخصی را می بینید که روی زمین دراز کشیده است.

You walk past that person. You show no concern.

از کنار اون شخص رد میشی شما هیچ نگرانی نشان نمی دهید.

You show no care.

تو هیچ توجهی نمیکنی

We can say that you do not care about that person.

می توانیم بگوییم که شما به آن شخص اهمیت نمی دهید.

It is possible to express the act of not caring.

می توان عمل بی توجهی را بیان کرد.

Another way of doing that.

راه دیگری برای انجام آن.

We can use the word neglect act

ما می توانیم از کلمه عمل غفلت

to express a disregard for a thing that should be cared for.

برای بیان بی توجهی به چیزی که باید مراقبت شود استفاده کنیم.

Now this is a word we use quite often when something has been allowed to become ill,

اکنون این کلمه ای است که ما اغلب زمانی استفاده می کنیم که به چیزی اجازه داده شده بیمار شود،

or maybe something has been allowed to become hungry, cold.

یا شاید به چیزی اجازه داده شده است که گرسنه و سرد شود.

Maybe something has been abandoned and left alone.

شاید چیزی رها شده و تنها مانده است.

We can say that they have been neglected.

می توان گفت که مورد غفلت قرار گرفته اند.

To neglect is to show that you don't care.

غفلت یعنی نشان دادن اینکه برایت مهم نیست.

This child is underweight.

این کودک کم وزن است.

You have neglected its needs.

نیازهایش را نادیده گرفته اید.

Care was not given.

مراقبت انجام نشد.

So in this particular sentence, we are showing the reason why we have come to the conclusion

بنابراین در این جمله خاص دلیلی را نشان می دهیم که چرا به این نتیجه رسیده ایم

that the child has been neglected.

که کودک مورد بی توجهی قرار گرفته است.

Care has not been given.

مراقبت انجام نشده است.

To neglect something is to forget about it or

نادیده گرفتن چیزی به معنای فراموش کردن آن یا

to simply not care.

عدم اهمیت دادن به آن است.

He seems to be unaffected by the robbery.

به نظر می رسد او تحت تأثیر این سرقت قرار نگرفته است.

So once again, in this sense we are showing that the person is not bothered.

بنابراین یک بار دیگر به این معنا نشان می‌دهیم که فرد اذیت نمی‌شود.

They don't care. They are not worried.

آنها اهمیتی نمی دهند. آنها نگران نیستند.

He seems to be unaffected by the robbery.

به نظر می رسد او تحت تأثیر این سرقت قرار نگرفته است.

No effect or reaction.

بدون اثر یا واکنش.

A person who shows no reaction,

فردی که هیچ عکس العملی نشان نمی دهد،

especially if something bad has happened.

به خصوص اگر اتفاق بدی افتاده باشد.

We might say that that person

ممکن است بگوییم که آن شخص

doesn't seem to care.

به نظر اهمیتی نمی دهد.

They don't seem very worried or upset by what has happened.

به نظر نمی رسد که آنها از اتفاقی که افتاده است خیلی نگران یا ناراحت باشند.

To dislike or have no feeling for someone or something.

دوست نداشتن یا نداشتن احساس نسبت به کسی یا چیزی.

I don't care for noisy places with lots of people about.

من برای مکان های پر سر و صدا که افراد زیادی در اطراف آن هستند اهمیتی نمی دهم.

I don't care for discos.

من برای دیسکوها مهم نیستم

I don't care for places that have a lot of noise.

من برای جاهایی که سروصدا زیاد است اهمیتی نمی دهم.

We might describe it as a general dislike.

ما ممکن است آن را به عنوان یک نفرت عمومی توصیف کنیم.

To dislike something can also be be shown by using the phrase not care, you don't care.

دوست نداشتن چیزی را می توان با استفاده از عبارت not care, you don't care نیز نشان داد.

I don't care for that type of thing.

من به این نوع چیزها اهمیت نمی دهم.

I don't care for

من به کمدین هایی که فحش می دهند اهمیتی نمی دهم

comedians who swear.

.

I don't care for rap music.

من به موسیقی رپ اهمیتی نمی دهم.

There are many ways of showing that you dislike something or you don't like it.

راه های زیادی برای نشان دادن اینکه چیزی را دوست ندارید یا آن را دوست ندارید وجود دارد.

To not be bothered by something, that that thing does not worry you.

برای اینکه چیزی آزارتان ندهد، که آن چیز شما را نگران نکند.

To not be bothered by something.

برای اینکه از چیزی اذیت نشویم.

That thing does not bother you.

آن چیز شما را اذیت نمی کند.

For example.

به عنوان مثال.

Now this is something that I'm going to say from my own personal experience.

حالا این چیزی است که من از تجربه شخصی خودم می گویم.

Rude comments are like water of a spat.

نظرات بی ادبانه مثل آب تف است.

It means you don't care.

یعنی برات مهم نیست

So if I say that rude comments are like water off a duck's back, I'm saying that

بنابراین اگر بگویم نظرات بی ادبانه مانند آب از پشت اردک است، می گویم که

I don't care about those things.

به این چیزها اهمیت نمی دهم.

If people are rude or unkind, especially when they are typing their comments.

اگر مردم بی ادب یا نامهربان هستند، به خصوص زمانی که نظرات خود را تایپ می کنند.

I just don't care, I don't care, it doesn't worry me and I'm not bothered.

فقط برام مهم نیست، برام مهم نیست، نگرانم نیست و اذیت نمیشم.

You can say that you are not bothered.

می توان گفت که اذیت نمی شوید.

I can't be bothered to go to the party.

حوصله رفتن به مهمانی را ندارم.

So again we are saying that you don't feel like doing that thing.

بنابراین دوباره می گوییم که شما حوصله انجام آن کار را ندارید.

You don't want to do it.

شما نمی خواهید آن را انجام دهید.

I can't be bothered to go to the party.

حوصله رفتن به مهمانی را ندارم.

I don't want to go there. I don't want to.

من نمی خواهم به آنجا بروم. من نمی خواهم.

I can't be bothered to go to the party.

حوصله رفتن به مهمانی را ندارم.

You do not care.

شما اهمیتی نمی دهید.

You have no interest in that thing.

تو هیچ علاقه ای به اون چیز نداری

To give no help or support can be described as not caring.

کمک یا حمایت نکردن را می توان به عنوان بی توجهی توصیف کرد.

They just stood by and watched him being attacked.

آنها فقط ایستاده بودند و حمله به او را تماشا می کردند.

They showed no care.

هیچ توجهی نشان نمی دادند.

They did not offer help

آنها کمک

or assistance.

یا کمکی نکردند .

They showed no care.

هیچ توجهی نشان نمی دادند.

They acted as if they did not care.

طوری رفتار می کردند که انگار برایشان مهم نیست.

To show care is to show whom

نشان دادن مراقبت یعنی نشان دادن

empathy, concern to regard something.

همدلی و توجه به چیزی به چه کسی.

So these are all phrases we can use when we want to show that a person maybe has a type of personality

بنابراین همه اینها عباراتی است که می توانیم از آنها استفاده کنیم وقتی می خواهیم نشان دهیم که یک شخص ممکن است شخصیتی

that is warm, they have empathy, they have concern, they have regard for other people.

گرم داشته باشد، همدلی دارد، نگران است، به دیگران توجه دارد.

They think and care about others.

آنها فکر می کنند و به دیگران اهمیت می دهند.

We might say that someone has a caring nature.

ممکن است بگوییم که فردی دارای طبیعتی دلسوز است.

She has a caring nature.

او طبیعتی دلسوز دارد.

She offers help.

او کمک می کند.

She offers support.

او پشتیبانی می کند.

She offers kindness to show compassion.

او برای ابراز همدردی مهربانی می کند.

You are willing to assist someone.

شما حاضرید به کسی کمک کنید.

Always positive things.

همیشه چیزهای مثبت

Then of course, we have the opposite.

البته ما برعکس داریم.

The negative side to show no care to be cold,

جنبه منفی عدم توجه به سردی،

uncaring,

بی توجهی،

not concerned to disregard

عدم توجه به

something or to disregard someone.

چیزی یا نادیده گرفتن کسی.

He has a cold and uncaring nature to be cold.

او طبع سرد و بی توجهی به سرد بودن دارد.

Where we are describing a person's personality, someone's personality, we can describe them as cold.

جایی که ما شخصیت یک شخص را توصیف می کنیم، شخصیت یک نفر، می توانیم آنها را سرد توصیف کنیم.

If they seem to have no care for others, to show no compassion,

اگر به نظر می رسد که هیچ توجهی به دیگران ندارند، هیچ دلسوزی نشان نمی دهند،

they are unwilling to help or assist.

تمایلی به کمک یا کمک ندارند.

And there are many people like that around. I'm sure you know someone.

و افراد زیادی از این دست در اطراف وجود دارند. مطمئنم کسی رو میشناسی

Maybe you know a person who can be quite cold and uncaring.

شاید فردی را بشناسید که می تواند بسیار سرد و بی توجه باشد.

They don't seem willing to show care to other people.

به نظر نمی رسد آنها تمایلی به نشان دادن توجه به دیگران داشته باشند.

And finally.

و در نهایت.

To express disinterest in a certain thing.

ابراز بی علاقگی به یک چیز خاص

So something you have no interest in, something you don't

بنابراین چیزی که هیچ علاقه ای به آن ندارید، چیزی که نمی خواهید

want to do, something you never think about.

انجام دهید، چیزی که هرگز به آن فکر نمی کنید.

We can say that you don't care

می توانیم بگوییم که شما اهمیتی

to express disinterest.

برای ابراز بی علاقگی ندارید

I don't care about politics.

. من به سیاست اهمیت نمی دهم.

That means you have no interest in that thing.

یعنی شما هیچ علاقه ای به آن چیز ندارید.

I don't care about who wins the game.

برای من مهم نیست که چه کسی برنده بازی است.

I don't care about it.

من به آن اهمیت نمی دهم.

I don't care who wins.

برام مهم نیست کی برنده میشه

I have no interest.

من هیچ علاقه ای ندارم

So in that sense, we are saying that we are not bothered.

پس به این معنا می گوییم که ما اذیت نمی شویم.

We are not interested.

ما علاقه ای نداریم.

We have no concern for that particular thing.

ما هیچ نگرانی برای آن چیز خاص نداریم.

We can also use the word apathy.

می توانیم از کلمه بی تفاوتی نیز استفاده کنیم.

I have to say that is a really good word.

باید بگویم که این کلمه واقعاً خوبی است.

Apathy.

بی تفاوتی

It is not a positive word, but it is an interesting word.

کلمه مثبتی نیست، اما کلمه جالبی است.

Apathy means the sense of feeling, of not caring.

بی تفاوتی یعنی احساس احساس، بی توجهی.

We might say that you have given up.

ممکن است بگوییم که منصرف شده اید.

You have stopped caring.

تو دیگر اهمیت ندادی

You don't care about one thing or another.

شما به یک چیز یا چیز دیگری اهمیت نمی دهید.

You have

شما

apathy.

بی تفاوتی دارید

apathy.

بی تفاوتی

So there are many ways of using care.

بنابراین راه های زیادی برای استفاده از مراقبت وجود دارد.

Describing care in our day to day lives.

شرح مراقبت در زندگی روزمره ما.

You can do something with care.

شما می توانید کاری را با دقت انجام دهید.

That means you do it carefully.

یعنی این کار را با دقت انجام دهید.

You do it slowly.

شما این کار را به آرامی انجام می دهید.

You do it with care and attention.

شما این کار را با دقت و توجه انجام می دهید.

And of course, there is the opposite as well.

و البته برعکس آن نیز وجود دارد.

The opposite can be not caring.

برعکس می تواند بی اهمیتی باشد.

You do something carelessly.

بی خیال کاری می کنی

To be careless means you are not being careful.

بی دقتی به این معناست که مراقب نیستی.

You are not paying attention.

شما توجه نمی کنید.

You don't care about the quality of something.

شما به کیفیت چیزی اهمیت نمی دهید.

You are being

شما

careless in your actions.

در اعمال خود بی دقت هستید .

I will be going soon because we have almost come to the end of today's live stream.

من به زودی می روم زیرا تقریباً به پایان پخش زنده امروز رسیده ایم.

I hope you've enjoyed it. Something a little bit different today.

امیدوارم از آن لذت برده باشید. امروز چیزی کمی متفاوت است.

Caring.

مراقبت

Maybe you have someone in your life who you care for, or maybe a person you are taking care of.

شاید کسی را در زندگی خود داشته باشید که از او مراقبت می کنید، یا شاید فردی که از او مراقبت می کنید.

Maybe because they are ill, they are unable to move, or maybe they have a disability of some sort.

شاید به این دلیل که بیمار هستند، نمی توانند حرکت کنند، یا شاید به نوعی معلولیت داشته باشند.

I will be back with you on Sunday.

یکشنبه با شما برمی گردم.

You will see me right here on your screen on Sunday from 2 p.m.

روز یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان، من را دقیقاً اینجا روی صفحه نمایش خود خواهید دید

UK time. That is when I am back with you.

. آن وقت است که من با شما برگشتم.

Don't forget.

فراموش نکنید.

Also, there are lots and lots of English lessons on my YouTube channel.

همچنین، تعداد زیادی درس انگلیسی در کانال یوتیوب من وجود دارد.

If you haven't subscribed, don't forget to click on the subscribe button.

اگر عضو نشده اید، فراموش نکنید که روی دکمه اشتراک کلیک کنید.

Also give me a like as well to show you care.

همچنین یک لایک به من بدهید تا نشان دهم که به شما اهمیت می دهم.

you see there it is okay

می بینید که در آنجا اشکالی ندارد

to offer support to like something, to let another person know

که برای دوست داشتن چیزی حمایت کنید، تا به شخص دیگری بفهمانید

that you appreciate the thing they are doing.

که از کاری که انجام می دهد قدردانی می کنید.

You are showing care.

داری مراقبت میکنی

And of course, don't forget to notify or to be notified of my new lessons and my live streams.

و البته فراموش نکنید که از درس های جدید و پخش زنده من مطلع شوید یا از آن مطلع شوید.

Don't forget also to click on the bell as well, so you will always be updated when there is a new lesson.

همچنین فراموش نکنید که روی زنگ نیز کلیک کنید، بنابراین در صورت وجود درس جدید همیشه به روز می شوید.

Thank you very much for watching.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

Thank you very much for joining me today. I am going now.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم. الان دارم میرم

I will see you on Sunday. Sunday.

یکشنبه میبینمت یکشنبه.

I am here also on Sunday. Mr.

من هم یکشنبه اینجا هستم آقای

Steve will be here as well.

استیو هم اینجا خواهد بود.

So two two presenters on Sunday

بنابراین دو دو مجری در روز یکشنبه

for two hours. Can you believe it?

به مدت دو ساعت. باورت میشه؟

Thank you very much for your company. I...

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم. من...

That wasn't supposed to happen, by the way.

اتفاقاً قرار نبود این اتفاق بیفتد.

I don't know what happened then.

من نمی دانم چه اتفاقی افتاده است.

I think my finger

فکر می‌کنم انگشت من

has been clicking too many times today and my finger got very carried away.

امروز بارها کلیک کرده است و انگشتم بسیار پرت شده است.

Thank you very much for watching.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

See you on Sunday, 2 p.m. UK time.

یکشنبه، ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان می بینمت.

And of course, you know what's coming next.

و البته، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Take care of yourselves, enjoy the rest of your Wednesday and.

مواظب خودتون باشید، از بقیه چهارشنبه هاتون لذت ببرید و.

Ta ta for now.

تا تا فعلا

I'm really going this time.

من واقعاً این بار می روم.