Wake / Awake / Woke / Awoke - 'Rise and shine' - English Addict 237- 🚨LIVE CHAT🚨 - Sun 19th Feb 2023

Welcome to today's livestream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well.

امیدوارم حالتون خوب باشه

Mm. Oh, we are back together again.

مم اوه ما دوباره با هم برگشتیم

I often ask myself, What is this?

اغلب از خودم می پرسم این چیست؟

Is this a radio show?

آیا این نمایش رادیویی است؟

Is it a TV programme?

آیا این یک برنامه تلویزیونی است؟

Or is it one of those podcasts?

یا یکی از آن پادکست هاست؟

I like to say that this is everything.

دوست دارم بگویم این همه چیز است.

It is whatever you want it to be.

هر چه می خواهید باشد.

It might be your best friend.

ممکن است بهترین دوست شما باشد.

It might be your worst enemy. Who knows?

ممکن است بدترین دشمن شما باشد. چه کسی می داند؟

I hope that what I'm doing here is helpful to you.

امیدوارم کاری که اینجا انجام می دهم برای شما مفید باشد.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England.

سلام به همه. این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling good because I am back with you.

امیدوارم حالتون خوب باشه چون من با شما برگشتم.

And yes, for those who are wondering, this is live.

و بله، برای کسانی که در تعجب هستند، این زنده است.

2:04 o'clock on a Sunday.

ساعت 2:04 روز یکشنبه.

I hope your sun is going as well as it possibly can.

امیدوارم خورشید شما تا جایی که ممکن است خوب باشد.

I hope it is going pretty good.

امیدوارم خیلی خوب پیش بره

Not too bad. Here.

نه خیلی بد. اینجا.

We have a very busy day, a very busy livestream.

ما یک روز بسیار شلوغ داریم، یک پخش زنده بسیار شلوغ.

Also, next week is going to be busy.

همچنین هفته آینده پرمشغله خواهد بود.

There is an extra livestream next week.

هفته آینده یک پخش زنده اضافی وجود دارد.

Details about that to follow in a few moments.

جزئیات مربوط به آن تا چند لحظه دیگر دنبال می شود.

So I hope you are having a good day.

پس امیدوارم روز خوبی رو سپری کرده باشید.

My name is Mr.

اسم من آقای

Duncan and I am one of those.

دانکن است و من یکی از آنها هستم.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

I love the English language so much.

من زبان انگلیسی را خیلی دوست دارم.

I like talking about it.

من دوست دارم در مورد آن صحبت کنم.

I like using it and also I like sharing my excitement

من دوست دارم از آن استفاده کنم و همچنین دوست دارم هیجان خود را با شما به اشتراک بگذارم

with you as well.

.

So I hope you're feeling good today.

پس امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

Yes, we are now coming live from my little studio here in Much Wenlock,

بله، ما اکنون از استودیوی کوچک من در Much Wenlock به صورت زنده می‌آییم،

and we are broadcasting to you as life

و همانطور که زندگی می‌تواند برای شما پخش شود

as life can be.

.

So that is the introduction out of the way.

بنابراین این مقدمه خارج از راه است.

And now it's time to do this

و اکنون زمان انجام این کار

for the next 2 hours.

برای 2 ساعت آینده است.

You have me

شما من را

for a whole 2 hours, and I

برای 2 ساعت کامل دارید و

hopefully have you as well for a whole 2 hours.

امیدوارم من هم شما را برای 2 ساعت کامل داشته باشم.

It's a beautiful day, by the way.

اتفاقاً روز زیبایی است.

I can't begin my live stream without mentioning the weather.

من نمی توانم پخش زنده خود را بدون ذکر آب و هوا شروع کنم.

We are having a lovely day. Mr.

روز خوبی را سپری می کنیم. آقای

Steve was just outside doing a little bit of gardening and he said

استیو بیرون بود و کمی باغبانی می کرد و گفت که انگار

it feels as if spring has already arrived.

بهار از راه رسیده است.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

The view from my studio window.

نمایی از پنجره استودیوی من

Everything looking rather nice, the grass is looking green, the trees,

همه چیز نسبتاً زیبا به نظر می رسد، علف ها سبز به نظر می رسند، درختان،

some of the trees are starting to come out,

برخی از درختان شروع به بیرون آمدن می کنند،

but we are still a very long way from spring.

اما ما هنوز تا بهار خیلی فاصله داریم.

If I was honest with you, we still have a little way to go.

اگر با شما صادق بودم، هنوز راه کمی در پیش داریم.

A few more weeks of this

چند هفته دیگر از این اتفاق می‌افتد

and I suppose we could have cold weather.

و فکر می‌کنم ممکن است هوای سرد داشته باشیم.

We could even have snow.

حتی می توانستیم برف بخوریم.

But at the moment none of that

اما در حال حاضر هیچ یک از آن

lovely sunny, mild weather apps lutely perfect.

برنامه های آفتابی دوست داشتنی و آب و هوای معتدل کاملاً عالی نیستند.

Perfect for me because over the past week I've been busy.

برای من عالی است زیرا در هفته گذشته مشغول بودم.

Of course, I am still doing my new health regime

البته من همچنان در حال انجام رژیم جدید سلامت هستم

and I have to say

و باید بگویم که

I have lost some weight.

مقداری وزن کم کرده ام.

I have lost just over half a stone in weight and I am so pleased.

من کمی بیش از نیمی از وزن خود را از دست داده ام و بسیار راضی هستم.

So my stomach is now becoming a little slimmer,

بنابراین شکم من اکنون کمی لاغرتر شده است،

not quite as fat and podgy

نه به اندازه

as it was a few weeks ago.

چند هفته پیش چاق و تنومند.

Yes, I know I did eat too much food over Christmas.

بله، می دانم که در کریسمس بیش از حد غذا خوردم.

That is the big one.

آن بزرگ است.

So whenever you have a public holiday or a festival, you know what it's like.

بنابراین هر زمان که تعطیلات عمومی یا جشنواره ای دارید، می دانید که چگونه است.

It's very easy to start eating too much food.

شروع به خوردن بیش از حد غذا بسیار آسان است.

And I was putting a little bit of weight on.

و من کمی وزن اضافه می کردم.

So I've decided and this is now my

بنابراین من تصمیم گرفتم و اکنون

my fifth week, five weeks now I've been doing this.

پنجمین هفته من است، اکنون پنج هفته است که این کار را انجام می دهم.

I'm I'm getting lots of exercise, taking lots of walks.

من زیاد ورزش می کنم، زیاد پیاده روی می کنم.

Also, I've changed my diet as well.

همچنین رژیم غذایی ام را نیز تغییر داده ام.

I have cut out most of the sugary food.

من بیشتر غذاهای شیرین را حذف کرده ام.

I'm having porridge every morning.

من هر روز صبح فرنی می خورم.

So I suppose you might say that I'm turning my life around.

بنابراین فکر می کنم ممکن است بگویید که من زندگی ام را تغییر می دهم.

We all have to do it.

همه ما باید آن را انجام دهیم.

We all have to do it.

همه ما باید آن را انجام دهیم.

No one is exempt.

هیچکس مستثنی نیست

No one is immune to sometimes

هیچ کس از اینکه مجبور شود گاهی

having to sit down and re-evaluate their life.

بنشیند و زندگی خود را دوباره ارزیابی کند مصون نیست.

You have to look at what you are doing in your life.

شما باید به آنچه در زندگی خود انجام می دهید نگاه کنید.

Am I doing the right things?

آیا کارها را درست انجام می دهم؟ آیا

Am I doing things that might cause me harm?

کارهایی انجام می دهم که ممکن است به من آسیب برساند؟

And I did that and I decided

و من این کار را کردم و تصمیم گرفتم

that I was causing harm to myself.

که به خودم آسیب می زنم.

So I'm now eating healthily

بنابراین من اکنون سالم غذا می خورم

and I have to say I feel great and I know that I am losing weight,

و باید بگویم که احساس خوبی دارم و می دانم که در حال کاهش وزن هستم،

so I feel quite happy about that.

بنابراین از این بابت کاملاً خوشحالم.

We have a busy live stream today

امروز یک پخش زنده شلوغ داریم که

talking about something we all do,

در مورد کاری که همه ما انجام می دهیم صحبت می کنیم،

something we often do in the morning.

کاری که اغلب صبح انجام می دهیم.

We often do that thing

ما اغلب این کار را

in bed,

در رختخواب انجام می دهیم،

maybe alone or maybe with someone nearby.

شاید تنها یا شاید با کسی که در نزدیکی است.

Of course I am talking about

البته من در مورد

waking up in the morning

صبح بیدار شدن

to become awake, to wake up,

برای بیدار شدن، بیدار شدن،

to come out of that state of unconsciousness.

بیرون آمدن از آن حالت بیهوشی صحبت می کنم.

You wake up.

تو بیدار شو

So that's what we are talking about today. We do have Mr.

پس این چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم. ما آقای

Steve here telling us all about his special week because it was his birthday.

استیو را اینجا داریم که همه چیز را در مورد هفته خاص خود به ما می گوید زیرا تولد او بود. به

We had a nice time.

ما خوش گذشت

Even though there were some disasters.

با وجود اینکه بلایایی هم پیش آمد.

We did have a couple of problems

ما

on Steve's birthday.

در روز تولد استیو چند مشکل داشتیم.

Shall I give you more details?

جزئیات بیشتری به شما بدهم؟

Not at the moment.

نه در حال حاضر.

We will see what Steve says later on.

بعداً خواهیم دید که استیو چه می گوید.

Yes, Steve is another year old.

بله، استیو یک سال دیگر است.

He feels okay.

او احساس می کند خوب است.

He's now

او اکنون

he's still older than me.

هنوز از من بزرگتر است.

But as I always say, I am catching Mr.

اما همانطور که همیشه می گویم، دارم آقای

Steve up.

استیو را می گیرم.

So every time Mr. Steve has a birthday

بنابراین هر بار که بعد از آن آقای استیو تولد دارد،

after that, of course I have a birthday,

البته من هم تولد دارم،

so I have to wait now until August before I am in another year older.

بنابراین باید تا اوت صبر کنم تا یک سال دیگر بزرگتر شوم.

We might have some people missing today.

ممکن است امروز چند نفر گم شده داشته باشیم.

I believe Claudia is is on holiday at the moment by the seaside.

من فکر می کنم کلودیا در حال حاضر در تعطیلات کنار دریا است.

Can I just say I am slightly

راستش می توانم بگویم که کمی

jealous of that, To be honest.

به آن حسادت می کنم.

I really feel as if I need a holiday.

واقعا احساس می کنم که به تعطیلات نیاز دارم.

I don't know about you, but I have not had a holiday

من شما را نمی دانم، اما من از سال 2019 تعطیلی نداشته ام

since 2019

and I really need one.

و واقعاً به آن نیاز دارم.

We might be talking about that later on as well.

ممکن است بعداً در مورد آن صحبت کنیم.

Yes, we have the live chat.

بله، ما چت زنده داریم.

Hello, Live chat. It's nice to see you here.

سلام چت زنده خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Of course, it wouldn't be the live chat without you right here.

البته بدون شما چت زنده در اینجا نخواهد بود.

Who was first on today's live chat?

چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود؟

I went, Oh, very interesting.

رفتم خیلی جالبه

Hello, Vitesse.

سلام، ویتسه.

Congratulations. The champion is still at the top.

تبریک می گویم. قهرمان همچنان در اوج است.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Very good.

خیلی خوب.

You see a very good thumbs up there from me.

شما یک شست بسیار خوب از من می بینید.

Do you know what I haven't done for a long time?

میدونی خیلی وقته چیکار نکردم؟

I haven't done my fancy pants.

من شلوار فانتزی ام را درست نکرده ام.

So I suppose I should say congratulations, Vitus.

بنابراین من فکر می کنم باید تبریک بگویم، Vitus.

And I would like to send you a very special fancy pants dance

و من می خواهم همین الان یک رقص شلوار فانتزی بسیار خاص برای شما بفرستم

right now.

.

That's enough. We can't have too much excitement.

بس است. ما نمی توانیم هیجان زیادی داشته باشیم.

We are only 12 minutes into the show.

فقط 12 دقیقه به نمایش مانده ایم.

I need to reserve some of my energy.

باید مقداری از انرژی ام را ذخیره کنم.

I might be getting healthier, I might be getting fitter.

من ممکن است سالم تر شوم، شاید بهتر شده باشم.

But I still need to be careful because it isn't really making the younger.

اما من هنوز باید مراقب باشم زیرا واقعاً جوان تر نمی شود.

That's. That's the real thing.

یعنی. این چیز واقعی است.

I want to change.

من می خواهم تغییر کنم.

I want to be 20 years younger.

من می خواهم 20 سال جوانتر باشم.

That would be ever so nice.

که همیشه خیلی خوب خواهد بود.

Hello. Also to rehab.

سلام. همچنین برای توانبخشی.

Rehab is here as well on the live chat.

Rehab اینجا نیز در چت زنده است.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Rehab also we have Francesca Waheed is here as well.

Rehab همچنین ما فرانچسکا وحید اینجا نیز هست.

Hello, Wahid, Nice to see you here.

سلام، وحید، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Takhar is here as well.

تخار اینجا هم هست.

We also have Rosa.

رزا هم داریم.

Regina Gomes. Hello to you.

رجینا گومز درود بر تو.

Nice to see you.

از دیدن شما خوشحالم.

Chime change my says hello, Mr.

زنگ هشدار من می گوید سلام، آقای

Duncan. How are you doing? I'm okay, thank you very much.

دانکن. حال شما چطور است؟ من خوبم خیلی ممنون

I am getting pretty excited at the moment because spring is coming.

من در حال حاضر بسیار هیجان زده هستم زیرا بهار در راه است.

We are having the most glorious day here.

ما در اینجا با شکوه ترین روز را سپری می کنیم.

And of course the days are starting

و البته روزها

to get longer with the light.

با نور طولانی تر می شوند.

So our days or the daylight is now staying for much longer.

بنابراین روزهای ما یا نور روز اکنون برای مدت طولانی تری باقی می مانند.

So the days are slowly getting brighter. And

بنابراین روزها کم کم روشن تر می شوند. و

I have to say I'm really looking forward to springtime.

باید بگویم که من واقعاً مشتاقانه منتظر بهار هستم.

I have to say

باید بگویم

Valentine is here.

ولنتاین اینجاست.

Hello, Valentine.

سلام ولنتاین

Beatrice as well. Hello, Beatrice.

بئاتریس هم همینطور سلام بئاتریس

Nice to see you back.

خوشحالم می بینم برگشتی.

One of my regulars on the livestream, Maria.

یکی از افراد ثابت من در پخش زنده، ماریا.

We also have who else is here today?

ما همچنین داریم که چه کسی امروز اینجاست؟

Oh, a lot of people saying hello to Mr. Duncan.

اوه، خیلی ها به آقای دانکن سلام می کنند.

That's me, by the way.

اتفاقا اون منم

Who else is here? Florence We have Florence.

کی دیگه اینجاست؟ فلورانس ما فلورانس داریم.

We also have. Oh, hello, Tomic.

ما همچنین داریم. اوه، سلام، تومیک.

I have some good news for you.

یه خبر خوب برات دارم

Tomic Today We are playing a little game if we have time.

تومیک امروز اگر وقت داشته باشیم یک بازی کوچک انجام می دهیم .

And as long as Mr.

و تا زمانی که آقای

Steve doesn't talk too much, we will try to play a little game

استیو زیاد صحبت نکند، سعی می کنیم

towards the end of today's live stream also.

تا پایان پخش زنده امروز نیز کمی بازی کنیم.

Oh, can I say hello to Louis?

اوه، می توانم به لویی سلام کنم؟

Mendez is here today.

مندز امروز اینجاست.

Hello, Louis. Nice to see you here as well.

سلام، لویی. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Hello also to

سلام به

oh, we also have Pedro Beaumont

اوه، ما همچنین پدرو بومونت را

watching in Brazil.

در برزیل تماشا می کنیم.

Hello, Pedro. Nice to see you here as well.

سلام پدرو خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Ooh, Dom is here, the old man in Bangkok.

اوه، دام اینجاست، پیرمرد بانکوک.

Hello to you, Dom.

سلام بر تو، دام.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Lots of people joining in.

افراد زیادی در حال پیوستن هستند.

I had a lovely message during the week from someone saying, Mr.

من یک پیام دوست داشتنی در طول هفته از کسی داشتم که می گفت، آقای

Duncan, I am a secret

دانکن، من یک

admirer of you.

ستایشگر پنهانی شما هستم.

I'm always a bit worried

من همیشه کمی نگران هستم

when someone starts their message with that because I never know what's coming next.

وقتی کسی پیام خود را با آن شروع می کند، زیرا هرگز نمی دانم چه اتفاقی می افتد.

But can I can I just say thank you very much for your lovely comments

اما آیا می توانم بگویم از نظرات زیبای شما

over the past couple of weeks about my livestreams.

در چند هفته گذشته در مورد پخش زنده من بسیار سپاسگزارم.

I do appreciate it. I really do.

من از آن قدردانی می کنم. من حتما انجام میدم.

It always makes me happy.

همیشه باعث خوشحالی من می شود.

Hello to h t who says Ni Hao from

سلام به h t که می گوید Ni Hao از

Zhong wor, which is China of course.

Zhong wor که البته چین است.

Hello to h t watching in the People's Republic of China.

سلام به تماشاگر در جمهوری خلق چین.

And please, please, can you please send one of those big balloons

و لطفا، لطفا، لطفاً می توانید یکی از آن بادکنک های بزرگ را

to my house?

به خانه من بفرستید؟

Because, well, to be honest with you,

چون خوب، راستش را بخواهم،

I feel as if I didn't do enough on Mr.

احساس می کنم در روز تولد آقای استیو به اندازه کافی کار نکردم

Steve's birthday.

.

So if I could get one of those big Chinese balloons to come over my house

بنابراین اگر می توانستم یکی از آن بادکنک های بزرگ چینی را به خانه ام بیاورم

and maybe you could write a big message on the side of it, wishing Mr.

و شاید بتوانی یک پیام بزرگ در کنار آن بنویسی و به آقای

Steve a late happy birthday.

استیو تولدت را تبریک بگویم.

I would be so pleased about that. I really would.

من در مورد آن بسیار خوشحال خواهم شد. من واقعا این کار را خواهم کرد.

Hello. Also to Alessandra.

سلام. همچنین به الساندرا.

Hello to Alessandra.

سلام به الساندرا

And hello to everyone on the live chat.

و سلام به همه کسانی که در چت زنده هستند.

Yes, we have made it all the way to the end of another week.

بله، ما آن را به پایان یک هفته دیگر رساندیم.

And another weekend.

و یک آخر هفته دیگر

It is Sunday, everyone.

یکشنبه است همه

Mm hmm.

مم هوم

I'm just drinking some water.

من فقط کمی آب میخورم

Excuse me.

ببخشید.

If you remember last week, I had a few problems with my throat.

اگر یادتان باشد هفته گذشته چند مشکل گلویم داشتم.

It is much better.

خیلی بهتر است.

Thank you very much for asking.

خیلی ممنون که پرسیدید.

That's very kind of you.

این خیلی از شما مهربان است.

English addict is here For those wondering what this is, it is a live stream

معتاد انگلیسی اینجاست برای کسانی که می‌پرسند این چیست، این یک پخش زنده است که

coming to you live right now.

هم اکنون به صورت زنده برای شما ارسال می‌شود.

So whatever happens over the next hour and 10 minutes

بنابراین هر اتفاقی که در یک ساعت و 10 دقیقه

or should I say hour and 40 minutes,

یا باید بگویم ساعت و 40 دقیقه آینده بیفتد،

because I am with you for 2 hours on Sunday. But

زیرا من یکشنبه 2 ساعت با شما هستم. اما

shall I tell you now what is happening?

حالا به شما بگویم چه اتفاقی می افتد؟

Okay. I'm going to tell you what is happening next week.

باشه. من می خواهم به شما بگویم که در هفته آینده چه اتفاقی می افتد.

On Tuesday, we will be with you with an extra livestream,

سه شنبه با پخش زنده اضافی همراه شما خواهیم بود

because on Tuesday it is Pancake Day.

زیرا روز سه شنبه روز پنکیک است.

Next Tuesday.

سه شنبه آینده.

So I will be with you live.

پس من زنده با شما خواهم بود.

On Tuesday, I will be in the kitchen

روز سه شنبه، من در آشپزخانه خواهم بود و

making some pancakes, live.

پنکیک درست می کنم، زنده.

And Mr.

و آقای

Steve will be joining us as well.

استیو نیز به ما خواهد پیوست.

Of course, we will be making them together.

البته با هم آنها را درست خواهیم کرد.

We will both be tossing pancakes.

هر دوی ما پنکیک پرت می کنیم. حتی

You might even say you might even say that we are a couple

ممکن است بگویید حتی ممکن است بگویید که ما یک زوج هستیم

or we will be a couple of tosses on Tuesday.

یا سه‌شنبه دو نفر پرت می‌شویم. سه شنبه آینده

We will be making some pancakes live

چند پنکیک به صورت زنده درست می کنیم

next Tuesday because it is pancake Day.

زیرا روز پنکیک است.

So I hope you will join us for that.

پس امیدوارم برای این کار به ما بپیوندید.

Something a little unusual.

چیزی کمی غیر معمول.

We don't normally do livestreams on Tuesday, but because it is pancake day on Tuesday,

ما معمولاً سه‌شنبه پخش زنده انجام نمی‌دهیم، اما چون روز سه‌شنبه روز پنکیک است،

a lot of people will be celebrating that.

بسیاری از مردم آن را جشن می‌گیرند. آیا

Can I say hello to Magdalena? Hello, Magdalena.

می توانم به ماگدالنا سلام کنم؟ سلام ماگدالنا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Lots of people joining us on the live chat.

افراد زیادی در چت زنده به ما می پیوندند.

Rosa.

رزا

Now, Van Kumari is here as well.

حالا ون کوماری هم اینجاست. آیا

Can I say hello to you again?

می توانم دوباره به شما سلام کنم؟

Thank you for rejoining.

با تشکر از شما برای پیوستن مجدد.

I have noticed over the past few weeks we have a lot of new viewers

من در چند هفته گذشته متوجه شده ام که بینندگان جدید زیادی داریم

who are coming back again and again.

که بارها و بارها برمی گردند.

So I have a feeling that maybe, perhaps I am doing something right.

بنابراین من این احساس را دارم که شاید، شاید دارم کاری را درست انجام می دهم.

I hope so.

امیدوارم.

Steve will be here.

استیو اینجا خواهد بود.

We are also talking about words and phrases.

ما همچنین در مورد کلمات و عبارات صحبت می کنیم.

Connect it to

آن را به

being awake, waking up in the morning in your bed.

بیدار بودن و بیدار شدن در صبح در رختخواب خود وصل کنید.

The first thing you do, What is the first thing you do in the morning when you wake up?

اولین کاری که انجام می دهید، صبح که از خواب بیدار می شوید اولین کاری که انجام می دهید چیست؟

I wonder

نمی دانم

if you want to answer the question.

آیا می خواهید به این سوال پاسخ دهید؟

You can, but please keep it clean.

شما می توانید، اما لطفا آن را تمیز نگه دارید.

So over the past few days I have been

بنابراین در چند روز گذشته

increasing my exercise.

تمریناتم را افزایش داده ام.

This week I did around 30,000 steps.

این هفته حدود 30000 قدم انجام دادم.

Now I know what you're thinking, Mr. Duncan.

حالا می دانم به چه فکر می کنید، آقای دانکن.

That does not sound like many steps, but to me it is.

این به نظر مراحل زیادی نمی رسد، اما برای من اینطور است.

It's a lot of exercise.

ورزش زیاد است.

And because of that, I am slowly losing weight.

و به همین دلیل کم کم دارم وزن کم می کنم.

I feel so fit,

I have to say, and I really do feel good at the moment.

باید بگویم که احساس خوبی دارم و واقعاً در حال حاضر احساس خوبی دارم.

I can't remember the last time I felt so good if I was completely honest with you.

نمی‌توانم آخرین باری که با شما صادق باشم، آخرین باری که احساس خوبی داشتم.

But these days I think a lot of people

اما این روزها فکر می‌کنم بسیاری از مردم

have started using technology

شروع به استفاده از فناوری

to to measure

برای اندازه‌گیری

their health or to maintain their health

سلامت یا حفظ سلامتی خود کرده‌اند

or maybe something that helps them

یا شاید چیزی که به آنها کمک می‌کند

to to take care of their health.

تا از سلامت خود مراقبت کنند.

What about you?

تو چطور؟

Do you use technology to stay fit?

آیا از فناوری برای تناسب اندام استفاده می کنید؟

Now, these days, there are things you can wear on your wrist.

اکنون، این روزها، چیزهایی وجود دارد که می توانید روی مچ دست خود بپوشید.

This is not one of them, by the way.

اتفاقا این یکی از آنها نیست.

This is an old watch that I've had since the mid 1990s.

این یک ساعت قدیمی است که من از اواسط دهه 1990 داشتم.

So this watch is not a smartwatch,

بنابراین این ساعت یک ساعت هوشمند نیست،

but there are watches that you can buy nowadays

اما ساعت‌هایی هستند که امروزه می‌توانید آن‌ها را بخرید

that you can look at and they will monitor your health.

که می‌توانید به آن‌ها نگاه کنید و سلامت شما را زیر نظر بگیرند.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you use technology to stay fit?

آیا از فناوری برای تناسب اندام استفاده می کنید؟

I know when I'm out and about, I do see a lot of people

من می دانم که وقتی بیرون هستم، افراد زیادی را می بینم که در حال

walking around and they all have devices.

راه رفتن هستند و همه آنها دستگاه دارند.

Some of them are strapped to that arm.

برخی از آنها به آن بازو بسته شده اند.

I've noticed that some people nowadays wear things on their leg as well

من متوجه شده‌ام که امروزه برخی از افراد

to monitor

برای نظارت بر

their their steps

گام‌های خود

and their heart rate and even their blood pressure.

، ضربان قلب و حتی فشار خون، چیزهایی را روی پای خود می‌پوشند.

So what about you? Do you use anything?

درمورد شما چطور؟ آیا از چیزی استفاده می کنید؟

I have to be honest with you, I do use an app in my phone.

من باید با شما صادق باشم، من از یک برنامه در تلفنم استفاده می کنم.

I do use an app that measures the steps that I take.

من از برنامه ای استفاده می کنم که مراحلی را که برمی دارم اندازه گیری می کند.

So when I go for a walk, I can I can measure

بنابراین وقتی برای پیاده روی می روم، می توانم

the amount of steps that I've taken.

میزان قدم هایی که برداشته ام را اندازه گیری کنم.

And I know what you're going to say.

و من می دانم که شما چه خواهید گفت.

You're you're going to say, Mr.

شما می خواهید بگویید، آقای

Duncan, those things are not completely accurate.

دانکن، این چیزها کاملاً دقیق نیستند.

They they're not actually precise measurements,

آنها در واقع اندازه گیری های دقیقی نیستند،

but that doesn't matter because at least I get some idea.

اما این مهم نیست زیرا حداقل من ایده ای دریافت می کنم.

I get a rough idea of how many steps I'm taking.

من یک ایده تقریبی از چند قدمی که دارم برمی دارم دریافت می کنم.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you use technology to stay fit?

آیا از فناوری برای تناسب اندام استفاده می کنید؟

Do you have something that helps?

آیا چیزی دارید که کمک کند؟

You may be one of those little Fitbits that you have on your wrist.

ممکن است شما یکی از آن فیت بیت های کوچکی باشید که روی مچ دست خود دارید.

Maybe you have a special app in your phone

شاید یک برنامه خاص در گوشی خود دارید

or maybe something you carry around with you.

یا شاید چیزی که با خود حمل می کنید.

Maybe you have a fitness machine

شاید یک دستگاه تناسب اندام

at home, maybe something that you can run on.

در خانه داشته باشید، شاید چیزی که بتوانید روی آن بدوید.

So I know a lot of people these days.

بنابراین من این روزها افراد زیادی را می شناسم.

Well, in fact, during lockdown,

خوب، در واقع، در طول قرنطینه،

a lot of people did become more conscious

بسیاری از مردم نسبت به ورزش هوشیارتر شدند

of getting exercise because many people had to stay in their homes.

زیرا بسیاری از مردم مجبور بودند در خانه های خود بمانند.

So I think it would be fair to say

بنابراین فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم

that during the pandemic, during 2020

در طول همه‌گیری، در طول سال 2020

and quite likely 2021,

و احتمالاً 2021،

many people were starting to exercise at home.

بسیاری از مردم شروع به ورزش در خانه کردند.

So I think a lot of people did buy exercise

بنابراین فکر می‌کنم بسیاری از مردم ماشین‌های ورزشی می‌خرند،

machines, things that they can use to train on, maybe something to help you run,

چیزهایی که می‌توانند از آنها برای تمرین استفاده کنند، شاید چیزی برای کمک به شما در دویدن،

maybe something to help you maintain

شاید چیزی برای کمک به حفظ

your body strength, perhaps.

قدرت بدنتان، شاید.

But yes, there are many ways

اما بله، راه های زیادی

of of monitoring your health.

برای نظارت بر سلامت شما وجود دارد.

But I have to be honest, I don't go completely crazy over it.

اما باید صادقانه بگویم، من کاملاً دیوانه نمی شوم.

So the only thing I ever use is the app

بنابراین تنها چیزی که تا به حال از آن استفاده می‌کنم برنامه

on my phone, which allows me to monitor

روی تلفنم است که به من امکان می‌دهد

the number of steps that I'm taking because I think it's always a good idea

تعداد قدم‌هایی را که برمی‌دارم نظارت کنم زیرا فکر می‌کنم همیشه

to have some sort of clue

داشتن نوعی سرنخ

or some sort of idea of how many steps you've done during the day.

یا ایده‌ای از تعداد قدم‌هایی که انجام می‌دهم ایده خوبی است. مراحلی که در طول روز انجام داده اید

So on average, I want

بنابراین به طور متوسط، من می خواهم

eventually to do

در نهایت

around 10,000 steps every day.

هر روز حدود 10000 قدم انجام دهم.

So that would be very nice.

پس این خیلی خوب خواهد بود.

And of course I am quite lucky because I live in the countryside

و البته من کاملاً خوش شانس هستم زیرا در حومه شهر زندگی می کنم

and there are many places for me to walk around in.

و مکان های زیادی برای قدم زدن در آنها وجود دارد.

But I think.

اما فکر می کنم.

Yes, rehab. Hello. Rehab.

بله، توانبخشی سلام. توانبخشی

Rehab says I use a health app on my phone.

Rehab می گوید من از یک برنامه سلامت در تلفنم استفاده می کنم.

And I know there are many people now who use these things and there are different types

و من می دانم که در حال حاضر افراد زیادی هستند که از این موارد استفاده می کنند و انواع مختلفی

of application that you can buy nowadays and use on your phone.

از برنامه ها وجود دارد که امروزه می توانید آنها را بخرید و در تلفن خود استفاده کنید.

So all I'm interested in, to be honest, is, is knowing how many steps

بنابراین، صادقانه بگویم، تنها چیزی که به آن علاقه دارم این است که بدانم

I've taken during the day.

در طول روز چند قدم برداشته ام.

Hello, Inaki.

سلام، ایناکی.

Oh, hello, Inaki.

اوه، سلام، ایناکی.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Yes, he is with us in a few moments.

بله، او تا چند لحظه دیگر با ما است.

We do have Mr. Steve.

ما آقای استیو را داریم.

He will be with us in the studio telling us about his birthday.

او در استودیو با ما خواهد بود و درباره تولدش به ما می گوید.

We will also be taking a close look at a certain part of Mr.

همچنین امروز قسمت خاصی از

Steve's body today.

بدن آقای استیو را از نزدیک بررسی خواهیم کرد. به

What will we be looking at?

چه چیزی نگاه خواهیم کرد؟

Which part of Mr. Steve's body are we going to look at?

قرار است کدام قسمت از بدن آقای استیو را بررسی کنیم؟

And I wonder.

و من تعجب می کنم.

Paul Mehra says, I like to wear the watch

پل مهرا می گوید، من دوست دارم ساعتی بپوشم

that counts my steps.

که قدم هایم را می شمارد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I think these days a lot of people like to have a device on the wrist and whilst

من فکر می کنم این روزها بسیاری از مردم دوست دارند یک وسیله را روی مچ دست داشته باشند و در حالی که در حال

they're walking the the device will show them

راه رفتن هستند، دستگاه به آنها نشان می دهد که

how many steps they are actually taking.

واقعا چند قدم برمی دارند.

But I think it is a good thing to have and

اما من فکر می کنم داشتن آن چیز خوبی است و

I think it is a good thing to to take care of your health.

فکر می کنم مراقبت از سلامتی خود چیز خوبی است.

It is something that both myself and Mr.

این چیزی است که هم خودم و هم آقای

Steve have realised because we are not getting younger, we are getting older

استیو متوجه شده‌ایم چون جوان نمی‌شویم، داریم پیر می‌شویم

and some might say that we are at the

و ممکن است برخی بگویند در

the dangerous stage of life

مرحله خطرناک زندگی هستیم

where if you don't take care of yourself,

که اگر مراقب خودت نباشی،

maybe later on you will suffer all sorts of illnesses.

شاید بعداً بر شما از انواع بیماری ها رنج خواهید برد. روزر می‌گوید،

So yes, I am going to try my best to stay healthy for as long as possible,

بنابراین بله، من تمام تلاشم را می‌کنم تا تا زمانی که ممکن است سالم بمانم

Roser says.

.

No, I exercise without

نه، من بدون

the fitness machine.

دستگاه بدنسازی ورزش می کنم.

I use dumbbells.

من از دمبل استفاده می کنم.

Of course, dumbbells are very useful.

البته دمبل بسیار مفید است.

They are weights that you can lift.

آنها وزنه هایی هستند که می توانید بلند کنید.

You can use your your muscles

می توانید از ماهیچه های خود

and also the joints in your shoulders and your chest and your neck.

و همچنین مفاصل شانه ها و سینه و گردن خود استفاده کنید.

So dumbbells are very useful.

بنابراین دمبل ها بسیار مفید هستند.

One thing I've never tried, I've never tried Pilates.

یک چیزی که من هرگز امتحان نکردم، من هرگز پیلاتس را امتحان نکردم.

Has anyone done that?

کسی این کار را کرده است؟

The only thing I know about polarities

تنها چیزی که من در مورد قطبیت ها می دانم این

is that you bounce up and down on that giant ball.

است که شما روی آن توپ غول پیکر بالا و پایین می پرید.

But apparently there are other things that you do as well beside that.

اما ظاهراً در کنار آن کارهای دیگری نیز وجود دارد که شما انجام می دهید.

But whenever I think of polarity, I always think of

اما هر زمان که به قطبیت فکر می کنم، همیشه

of that big rubber ball

به آن توپ لاستیکی بزرگی فکر می کنم

that that you bounce up and down on.

که شما روی آن بالا و پایین می پرید.

Some people go to the gym as well.

برخی از افراد به ورزشگاه نیز می روند.

I tried that many years ago.

من سالها پیش آن را امتحان کردم.

I did join a gym in Wolverhampton where we lived there,

من به یک باشگاه ورزشی در ولورهمپتون که در آنجا زندگی می کردیم، پیوستم،

but I didn't go very many times because I felt a little bit embarrassed.

اما بارها نرفتم زیرا کمی احساس خجالت می کردم.

You know, I'm a very shy person.

میدونی من آدم خیلی خجالتی هستم

You might not believe it, but I am quite shy.

شاید باورتان نشود، اما من خیلی خجالتی هستم.

So going to the gym

بنابراین رفتن به باشگاه

and showing people my body

و نشان دادن بدنم به مردم از آن

was not the sort of thing that I enjoyed doing.

دسته کارهایی نبود که از انجام آن لذت ببرم.

I will be honest with you, I did not enjoy it.

من با شما صادق خواهم بود، من از آن لذت نبردم.

So I do prefer to walk around.

بنابراین ترجیح می دهم در اطراف قدم بزنم.

Maybe outside, maybe across the countryside,

شاید بیرون، شاید در سراسر حومه شهر،

the fields, the meadows and the woods.

مزارع، مراتع و جنگل.

But no, I've never I've never done

اما نه، من هرگز

anything in a gym for a long period of time.

برای مدت طولانی در باشگاه کاری انجام نداده ام.

I can't do it.

من نمی توانم آن را انجام دهم.

I'm sorry.

متاسفم.

I'm too.

من هم.

I'm too self-conscious. If I was honest with you.

من بیش از حد خودآگاه هستم. اگر با شما صادق بودم

Oh, Claudia is here.

اوه، کلودیا اینجاست.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. آیا به

Have you arrived

All? Are you at the seaside now?

همه رسیده اید؟ الان کنار دریا هستی؟

I know that you might be travelling by bus

من می دانم که ممکن است

on a certain day, but are you there now?

در یک روز خاص با اتوبوس سفر کنید، اما آیا الان آنجا هستید؟

Please let us know where you are.

لطفا به ما اطلاع دهید که کجا هستید.

Very nice.

بسیار خوب.

We are, of course, looking forward to meeting up.

البته ما مشتاقانه منتظر ملاقات هستیم.

If we have a chance to meet up, we would love to do it.

اگر فرصتی برای ملاقات داشته باشیم، دوست داریم این کار را انجام دهیم.

We haven't planned anything yet.

ما هنوز چیزی برنامه ریزی نکرده ایم.

A lot of people have asked Mr.

بسیاری از مردم از آقای

Duncan what is going to happen about the reunion

دانکن پرسیده اند که قرار است در مورد اتحاد مجدد

or the meetup that we might be having in Paris?

یا ملاقاتی که ممکن است در پاریس داشته باشیم چه اتفاقی می افتد؟

Well, as far as I know, we still haven't arranged anything at the moment.

خب، تا جایی که من می دانم، ما هنوز چیزی را تنظیم نکرده ایم.

There is nothing arranged.

چیزی تنظیم نشده است.

As I mentioned last week, there are a lot of strikes, a lot of industrial action

همانطور که هفته گذشته اشاره کردم، اعتصابات و اقدامات صنعتی زیادی

both here in the UK and also over in France.

هم اینجا در بریتانیا و هم در فرانسه وجود دارد.

So we will see what happens.

پس خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Magdalena says, I used to go to the gym

ماگدالنا می‌گوید، من

because of problems with my back, but I quit during the pandemic.

به دلیل مشکلات کمرم به باشگاه می‌رفتم، اما در طول همه‌گیری آن را ترک کردم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I think I don't like it.

فکر می کنم از آن خوشم نمی آید.

I just feel too self-conscious when I'm at the gym.

من فقط وقتی در باشگاه هستم بیش از حد احساس خودآگاهی می کنم.

I just can't do it.

من فقط نمی توانم آن را انجام دهم. کریستینا می‌گوید:

I don't like to think of people looking at me, staring at my body

من دوست ندارم

whilst I'm doing things, Christina says.

در حین انجام کارها به من فکر کنم و به بدنم خیره شوند.

I find fitness machines very useful in the gym,

من دستگاه های تناسب اندام را در باشگاه بسیار مفید می دانم،

but I prefer making or doing outdoor sports.

اما ساختن یا انجام ورزش در فضای باز را ترجیح می دهم.

Yes, I think there is nothing better

بله، فکر می‌کنم هیچ چیز بهتر

than going out into the fresh air

از بیرون رفتن در هوای تازه نیست،

if you can do it, if you can go outside your house

اگر بتوانید این کار را انجام دهید، اگر بتوانید به بیرون از خانه بروید

and walk around and enjoy the fresh air,

و قدم بزنید و از هوای تازه لذت ببرید،

then I think that is always a good option.

فکر می‌کنم همیشه گزینه خوبی است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I think sometimes if you spend too much time indoors,

من فکر می کنم گاهی اوقات اگر زمان زیادی را در داخل خانه سپری کنید،

even if you go to the gym, I think it can be a little

حتی اگر به باشگاه بروید، فکر می کنم ممکن است کمی

unhealthy because you are breathing

ناسالم باشد زیرا

in everyone else's air.

در هوای دیگران تنفس می کنید.

So I don't know, maybe, maybe in certain ways going to the gym is healthy for you and good for you,

بنابراین نمی‌دانم، شاید، شاید از راه‌های خاصی رفتن به باشگاه برای شما مفید باشد و برای شما مفید باشد،

but in other ways, maybe it isn't.

اما از جهات دیگر، شاید اینطور نباشد.

I wonder if Mr.

من نمی دانم که آیا آقای

Steve has anything to say about that.

استیو چیزی برای گفتن در این مورد دارد؟

We will find out in a few moments because Steve will be with us.

چند لحظه دیگر متوجه می شویم زیرا استیو با ما خواهد بود.

He's going to join us in a few moments from now.

او تا چند لحظه دیگر به ما ملحق خواهد شد.

Don't go away.

نرو

Doo doo doo doo doo doo.

دوو دوو دوو دوو. در واقع

We haven't had any rain for quite a long time, actually.

مدت زیادی است که باران نباریده ایم .

I don't know why, but we haven't had much rainfall over the past few days.

نمی دانم چرا، اما در چند روز گذشته بارندگی چندانی نداشتیم.

Anyway, enough of that because coming up now,

به هر حال، کافی است، زیرا در حال حاضر،

as live is live can be, It's Mr.

همانطور که زنده است، آقای

Steve.

He is on his way now.

استیو است.

او اکنون در راه است.

Here he comes.

اینجا او می آید.

Mr. Steve, we

آقای استیو، ما

are on our life in the studio and he is here.

در استودیو مشغول زندگی خود هستیم و او اینجاست.

He has made it.

او آن را ساخته است.

He's been very busy in the garden.

او در باغ بسیار مشغول بوده است.

Hello. Hello, everyone.

سلام. سلام به همه

Wonderful viewers from across the world. Hello, Mr.

بینندگان شگفت انگیز از سراسر جهان. سلام،

Duncan again, Even though, of course, I saw you first thing this morning. Yes.

دوباره آقای دانکن، اگرچه، البته، امروز صبح شما را اولین بار دیدم. آره.

When we woke up. Yes, I have been in the garden.

وقتی بیدار شدیم بله، من در باغ بوده ام.

It's a beautiful spring like day.

مثل روز بهاری زیباست

I won't say it's a spring day because we're still in winter.

نمی گویم روز بهاری است چون هنوز در زمستان هستیم.

Definitely.

قطعا.

But it must be about 14 degrees outside. Wow.

اما بیرون باید حدود 14 درجه باشد. وای.

It's probably about 80 degrees in your studio.

احتمالاً در استودیوی شما حدود 80 درجه است.

It's very hot in here, Mr. Duncan.

اینجا خیلی گرم است، آقای دانکن.

It's a light. It's always hot in here.

این یک نور است. اینجا همیشه گرم است

Yes, it's feels hot, but it was nice and cool and outside.

بله، گرم است، اما خوب و خنک و بیرون بود.

And people have been talking about exercise.

و مردم در مورد ورزش صحبت کرده اند.

I noticed I was having a sneak

look at the live chat before I came on.

قبل از اینکه وارد شوم متوجه شدم که داشتم به چت زنده نگاه می کنم.

Well, what I was talking about, I mentioned the fact that I am

خوب، چیزی که من در مورد آن صحبت می کردم، به این واقعیت اشاره کردم که هستم،

I've increased my health regime and I've lost weight.

رژیم سلامتی خود را افزایش داده ام و وزنم را کاهش داده ام.

Half a stone. Yes, of weight.

نصف سنگ بله، از وزن.

No longer part of my body,

دیگر بخشی از بدن من نیست،

My tummy is getting fatter and fatter.

شکم من چاق تر و چاق تر می شود.

And I talked about going to the gym as well because we tried it,

و من در مورد رفتن به باشگاه نیز صحبت کردم، زیرا ما آن را امتحان کردیم،

didn't we, for a while, but we gave up because we don't like it.

نه، برای مدتی، اما ما منصرف شدیم زیرا آن را دوست نداریم.

We just don't like going to the gym, being on show in front of all those other people in this.

ما فقط دوست نداریم به ورزشگاه برویم، در مقابل همه افراد دیگر در این ورزش حضور داشته باشیم.

Well, there's all those strange noises as well.

خوب، همه آن صداهای عجیب و غریب نیز وجود دارد.

It wasn't so much that when the lifting things, they go, Oh,

آنقدر نبود که وقتی وسایل بالابرنده می روند، اوه

some of them do, some of them do now.

بعضی ها می کنند، بعضی ها الان می روند.

It was just the inconvenience of it having to drive there.

این فقط ناراحتی آن بود که مجبور بود به آنجا رانندگی کند.

It takes quite a lot of time out of your day

if you want to get fit,

اگر می‌خواهید تناسب اندام داشته باشید، زمان زیادی از روزتان می‌گیرد،

then I don't necessarily think you have to do all those weights.

پس من لزوماً فکر نمی‌کنم که مجبور باشید همه آن وزنه‌ها را انجام دهید.

It depends what you want to do.

بستگی داره میخوای چیکار کنی

I mean, if you're trying to build your body up, yes.

منظورم این است که اگر می‌خواهید بدن خود را بسازید، بله.

Then unless you've got a home gym, then yeah, you can't build up muscles at home.

سپس، مگر اینکه یک باشگاه ورزشی خانگی داشته باشید، پس بله، نمی توانید در خانه عضله سازی کنید.

It's difficult. You need the proper equipment.

این دشوار است. شما به تجهیزات مناسب نیاز دارید.

And I just say these days it is the biggest thing,

و من فقط می گویم این روزها این بزرگترین چیز است،

the biggest craze amongst young people now, and I know it myself.

بزرگترین جنون در بین جوانان در حال حاضر، و من خودم آن را می دانم.

It's just too much to tell you.

این خیلی زیاد است که به شما بگویم.

I haven't got I have to get to the talk.

من ندارم باید به بحث برسم.

Now. Let me just finish the sentence.

اکنون. بگذارید جمله را تمام کنم.

The biggest craze at the moment amongst young people,

بزرگترین جنون در حال حاضر در بین جوانان،

bodybuilding, it's the big thing.

بدنسازی، چیز بزرگی است.

You might not, but yes, if you go onto Instagram,

شاید نه، اما بله، اگر وارد اینستاگرام شوید،

there are lots of people now of all ages,

اکنون افراد زیادی در هر سنی وجود دارند،

and they are they're building their they're doing the weights, they're lifting

و آنها در حال ساختن خود هستند، وزنه‌ها را انجام می‌دهند،

big, heavy things above their heads

چیزهای بزرگ و سنگینی را بالای سرشان بلند می‌کنند.

and they're building their muscles.

آنها در حال ساخت عضلات خود هستند.

And I suppose in a way I did get a little bit of encouragement

و گمان می‌کنم از طریق

from watching some of the health videos

تماشای برخی از ویدئوهای سلامتی

on the Internet because it's great to see people transition

در اینترنت کمی تشویق شدم، زیرا دیدن افراد

from from being overweight

از اضافه وزن

and unhealthy to, I suppose, a more healthy weight.

و ناسالم به وزن سالم‌تر بسیار عالی است.

So, so so it did give me a little bit of encouragement.

بنابراین، پس این باعث شد کمی تشویقم کند.

So everyone says that the Internet is a bad thing,

بنابراین همه می گویند که اینترنت چیز بدی است،

but actually it helped to encourage me

اما در واقع به من کمک کرد

to start taking more care of my health and bodybuilding.

تا مراقبت بیشتری از سلامتی و بدنسازی خود شروع کنم.

Apparently I won't be doing that by the way.

ظاهراً من این کار را نمی کنم.

Well, young people always want to, you know,

خوب، جوانان همیشه می خواهند، می دانید،

build their bodies and look, look fit and healthy.

بدن و ظاهر خود را بسازند، متناسب و سالم به نظر برسند.

And of course, we like to look at pictures of young people

و البته، ما دوست داریم به عکس های جوانانی

who have fit bodies because who wants to look at the picture of an old person?

که اندام متناسبی دارند نگاه کنیم، زیرا چه کسی می خواهد به عکس یک فرد مسن نگاه کند؟

Nobody.

هيچ كس.

So, yes, send me the pictures.

بنابراین، بله، تصاویر را برای من ارسال کنید.

You have to tell me where to look at.

شما باید به من بگویید کجا را نگاه کنم.

Look at these lovely, gorgeous hunks online.

به این قطعات زیبا و زیبا به صورت آنلاین نگاه کنید.

Mr. Duncan, People have been talking about their various

آقای دانکن، مردم در مورد تجربیات مختلف ورزش خود صحبت کرده اند

exercise experiences.

.

And you were talking about monitoring your steps. Yes.

و شما در مورد نظارت بر مراحل خود صحبت می کردید. آره.

Using while you use your phone, don't you?

استفاده در حین استفاده از تلفن، اینطور نیست؟

Because most sort of smartphones, you can do that.

زیرا اکثر گوشی های هوشمند، شما می توانید این کار را انجام دهید.

You don't have to have one of these watches.

شما مجبور نیستید یکی از این ساعت ها را داشته باشید.

Not so they do.

اینطور نیست.

All they actually do is connect to your phone anyway.

تنها کاری که آنها در واقع انجام می دهند این است که به هر حال به تلفن شما متصل می شوند.

So it's basically the same app.

بنابراین اساساً همان برنامه است.

It's just connecting so you can look at your watch

این فقط در حال اتصال است تا بتوانید به ساعت خود نگاه کنید

and see what you're doing as you're going along.

و ببینید در حین حرکت چه می کنید.

I don't think the thing is, so you can over monitor this.

فکر نمی‌کنم مشکل این باشد، بنابراین شما می‌توانید این موضوع را بیش از حد کنترل کنید.

I mean, Inaki says that I don't,

یعنی ایناکی میگه من ندارم

that they don't find it useful to have one of these.

یکی از اینا رو به درد نمیخورن.

I mean

منظورم این است که

when I used to do exercise when I was younger, it was never about the number of steps.

وقتی در جوانی ورزش می‌کردم، هرگز به تعداد قدم‌ها نبود.

It was the amount of time or the distance that you went.

این مقدار زمان یا مسافتی بود که رفتی.

So I you can't get a bit obsessed with the,

بنابراین من نمی توانید کمی

with the number of steps.

با تعداد مراحل وسواس داشته باشید.

Whereas if you just go out for half an hour's exercise,

در حالی که اگر فقط برای نیم ساعت ورزش بیرون می روید،

you can enjoy it knowing that you will probably you will do enough steps

می توانید از آن لذت ببرید و بدانید که احتمالاً به اندازه کافی قدم ها را انجام خواهید داد

without have to necessarily constantly be monitoring how many steps you're doing.

بدون اینکه لزوماً به طور مداوم بر تعداد قدم هایی که انجام می دهید نظارت کنید.

Well, all I all I want to do is have an idea

خوب، تنها کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که

how many steps I'm walking

چند قدم پیاده‌روی کنم

so I can take that particular route again and again.

تا بتوانم آن مسیر خاص را بارها و بارها طی کنم.

I know they're not 100%, but at least you have a sort of idea,

من می دانم که آنها 100٪ نیستند، اما حداقل شما یک نوع ایده دارید،

a rough idea of how many steps you're doing.

یک ایده تقریبی از اینکه چند مرحله انجام می دهید.

And I think it's working it.

و من فکر می کنم آن را کار می کند.

There's no doubt about it.

شکی در آن نیست

It's definitely working. I'm losing weight.

قطعا کار می کند. من وزن کم می کنم.

Catarina says, Yes, you can go for walks,

کاتارینا می‌گوید، بله، می‌توانید پیاده‌روی کنید، می‌توانید

you can go for walks, or you can get some some sort of home equipment, some basic things,

پیاده‌روی کنید، یا می‌توانید نوعی تجهیزات خانگی، برخی چیزهای اساسی تهیه کنید،

because you can use your body weight to get fit in a lot of respect.

زیرا می‌توانید از وزن بدن خود برای تناسب اندام استفاده کنید.

So press ups, you think,

بنابراین، شما فکر می کنید،

yeah, you can use your own body weight to tone yourself up,

بله، می توانید از وزن بدن خود برای تقویت خود استفاده کنید،

going for walks, obviously for the aerobic side of it and then press ups is good.

پیاده روی، بدیهی است که برای قسمت هوازی آن و سپس پرس آپ ها خوب است.

Obviously if your arms and your chest and your back you can do

بدیهی است که اگر بازوها، قفسه سینه و پشتتان می توانید با

sit ups using the weight of your body to flatten your stomach.

استفاده از وزن بدنتان برای صاف کردن شکمتان، حرکات دراز و نشست انجام دهید.

You can do squats for you, for your legs.

شما می توانید اسکات را برای خود، برای پاهای خود انجام دهید.

There's an awful lot you can do at home.

کارهای افتضاحی می توانید در خانه انجام دهید.

Yeah, I think there's a lot of them, a lot of exercises you can take without having to use equipment,

بله، فکر می‌کنم تعداد زیادی از آنها وجود دارد، تمرین‌های زیادی که می‌توانید بدون استفاده از تجهیزات انجام دهید،

having to spend big money on on going to the gym. Yes.

نیاز به صرف هزینه‌های کلان برای رفتن به باشگاه. آره.

Well, you have a few weights.

خوب، شما چند وزن دارید.

Well, the only the only thing I have. Yes.

خوب، تنها چیزی که دارم. آره.

Just just for your arms and your upper body.

فقط برای بازوها و بالاتنه شما.

Yes. It's difficult to you need dumbbells for you, you pecs.

آره. سخت است که شما به دمبل برای خود نیاز داشته باشید .

It's no impact.

تاثیری نداره

Sorry.

You're these muscles, triceps, biceps

متاسف.

شما این ماهیچه ها، عضله سه سر، عضله دوسر

for your biceps.

برای عضله دوسر خود هستید.

You need something, some weight for that.

برای آن به چیزی نیاز دارید، مقداری وزن. کار

It's difficult to unless you've got a bar and you're going to lift yourself up on a bar somewhere. Yes.

سختی است مگر اینکه میله ای داشته باشی و قرار باشد خودت را در جایی بالا ببری. آره.

Then yes, you can do that.

سپس بله، شما می توانید این کار را انجام دهید.

But I haven't got a bar, so I just use dumbbells for my biceps.

اما من یک میله ندارم، بنابراین فقط از دمبل برای عضلات دوسر بازویم استفاده می کنم.

I think a lot of I think a lot of people I think a lot of people

فکر می‌کنم خیلی‌ها فکر می‌کنم خیلی‌ها فکر می‌کنم خیلی‌ها

like to lean

دوست دارند به

on the bar, if you get my meaning.

میله تکیه کنند، اگر منظور من را متوجه شوید.

Yes. You know, when they're drinking the beer and things like that.

آره. میدونی وقتی دارن آبجو و اینجور چیزا میخورن.

But to h t in China, h t in China.

اما به h t در چین، h t در چین.

Hello. H t

سلام. H t

says that we in China

می گوید که ما در چین

we do a lot of meditation, which is good for your health.

مدیتیشن زیادی انجام می دهیم که برای سلامتی شما مفید است.

And of course you have to consider not just your physical, but your mental

و البته شما باید نه تنها سلامت جسمی، بلکه سلامت روانی خود را در نظر داشته باشید،

health, don't you, when it comes to you.

اینطور نیست.

Yeah, this isn't just about your physical, it's about your mental.

بله، این فقط به جسم شما مربوط نمی شود، بلکه به روح شما نیز مربوط می شود.

It's keeping stress levels down.

سطح استرس را پایین نگه می دارد.

So a lot of people are now I've mentioned this before,

بنابراین بسیاری از مردم اکنون به این موضوع اشاره کرده‌ام،

I do do meditation have done it most of my life.

مدیتیشن انجام می‌دهم و بیشتر عمرم آن را انجام داده‌ام.

And it does help, really does help

و کمک می کند، واقعاً

to calm everything down.

به آرام کردن همه چیز کمک می کند.

They but you have to do it regularly.

آنها اما شما باید آن را به طور منظم انجام دهید. در

Otherwise it otherwise you get into it.

غیر این صورت شما وارد آن می شوید.

You get out of the good habits of doing it and then you soon regress.

عادات خوب انجام آن را کنار می گذارید و سپس به زودی پس می روید.

Well, as I've said before, healthy body,

خوب، همانطور که قبلاً گفتم، بدن سالم،

healthy mind, it's an expression that we often use in English.

ذهن سالم، این عبارتی است که ما اغلب در انگلیسی استفاده می کنیم.

And I think it is

و به نظر من

true.

And another thing that a lot of people forget about is sleep.

درست است.

و چیز دیگری که بسیاری از مردم فراموش می کنند خواب است.

Sleep is a great part of your your health regime.

خواب بخش بزرگی از رژیم سلامتی شما است.

So making sure that you do get plenty of sleep.

بنابراین مطمئن شوید که به اندازه کافی بخوابید.

I must admit, since I've started doing more exercise

باید اعتراف کنم، از آنجایی که شروع به ورزش بیشتر

and taking more care of my general health, I sleep

و مراقبت بیشتر از سلامت عمومی خود کرده ام، به

amazingly well.

طرز شگفت انگیزی خوب می خوابم.

It's incredible.

I just go to sleep and I'll have a refreshing

باورنکردنیه.

من فقط میرم بخوابم و یک شب با طراوت میخوابم

night's sleep.

.

That's good, Mr. Dan Good.

این خوب است، آقای دن گود.

Now, of course, gardening is very good exercise, isn't it?

حالا البته باغبانی ورزش خیلی خوبی است ، اینطور نیست؟

Magdalena has ordered 700

ماگدالنا 700

litres of soil, which sounds like an awful lot of soil.

لیتر خاک سفارش داده است که به نظر می رسد خاک بسیار زیادی است.

It's good exercise, though, if you're if you're moving the.

اگرچه اگر در حال حرکت هستید، ورزش خوبی است.

If you're doing gardening.

اگر مشغول باغبانی هستید به

I think gardening is a very good type of exercise as well.

نظر من باغبانی نیز نوع بسیار خوبی از ورزش است .

Those black plastic bags contain about 20 litres.

این کیسه های پلاستیکی سیاه حاوی حدود 20 لیتر است.

So that's about 30. That how it's coming?

پس این حدود 30 است. این چگونه است؟

It's probably coming in a big amount.

احتمالا به مقدار زیادی می آید.

But the other bit that'll be a lot of bags are lots of bags of soil.

اما مقدار دیگری که کیسه های زیادی خواهد بود، کیسه های خاک است.

I need to get some.

So Mr.

من باید مقداری بگیرم

بنابراین، آقای

Juncker because we need to, I need to grasp some area.

یونکر، چون ما به این کار نیاز داریم، من باید یک منطقه را درک کنم.

Okay that's it. Okay.

باشه همین باشه.

For last year.

برای سال گذشته.

But gardening of course is very, very good for all round fitness because you're

اما طبیعتاً باغبانی برای تناسب اندام همه جانبه بسیار بسیار خوب است زیرا شما از

using all sorts of muscles.

انواع ماهیچه ها استفاده می کنید.

You can get a bad back in the garden though, if you're not careful.

با این حال، اگر مراقب نباشید، می توانید به باغچه بدی برگردید .

Well, this is one of the things about exercise.

خوب، این یکی از چیزهای مربوط به ورزش است.

If you start doing exercise after not doing any exercise

اگر بعد از انجام ندادن ورزش

for a long time, what you find is you might damage or injury yourself.

برای مدت طولانی شروع به ورزش کنید، ممکن است به خودتان آسیب بزنید یا آسیب ببینید.

So you have to do it carefully and steadily.

بنابراین باید آن را با دقت و پیوسته انجام دهید.

So you do have to be careful that you don't overdo it

بنابراین باید مراقب باشید که زیاده روی نکنید

and then you might make yourself worse if you do too much.

و در صورت انجام بیش از حد ممکن است خود را بدتر کنید.

And as I always say, if you if you have any doubts about your health,

و همانطور که همیشه می گویم، اگر در مورد سلامتی خود شک دارید،

always make sure you check with your doctor

همیشه

before you start any type of exercise.

قبل از شروع هر نوع ورزش با پزشک خود مشورت کنید.

It's always a very good piece of advice.

این همیشه یک توصیه بسیار خوب است.

Yes. A suggestion of a book from Pedro The Godfather.

آره. پیشنهاد کتابی از پدرو پدرخوانده.

Yes, I might.

بله، من ممکن است.

That would be a good book to read.

کتاب خوبی برای خواندن خواهد بود.

You have absolutely no intention of reading books?

اصلاً قصد کتاب خواندن ندارید؟

Well, I do, actually.

خوب، من، در واقع.

I do want to to to start reading books.

من می خواهم برای شروع کتاب خواندن.

I think it would be relaxing.

فکر می کنم آرامش بخش باشد

Failing that, I'll just watch the film.

در صورت عدم موفقیت، من فقط فیلم را می بینم.

But yeah, that's not the point, is it?

اما آره، این موضوع نیست، درست است؟

Well, you know what they did that, you know Marlon Brando

خوب، می دانید که آنها این کار را چه کردند، شما مارلون براندو را می شناسید

to make him look a little bit more mean.

تا او را کمی بدجنس تر نشان دهید.

They actually got got him to put pieces of tissue paper in his mouth like this.

آنها در واقع او را وادار کردند که تکه های دستمال کاغذی را به این شکل در دهانش بگذارد.

Well, uh, well, interesting.

خوب، خوب، جالب است.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Yes, Pedro, Of course

بله، پدرو، البته

you've come to the clinic to know

شما به کلینیک آمده اید تا بدانید که

you come into my office and you show me no respect.

به مطب من می آیید و به من احترام نمی گذارید.

You show me no respect.

تو به من احترام نمی گذاری

You don't get it.

شما آن را درک نمی کنید.

Why do you disrespect a family what do you do?

چرا به یه خانواده بی احترامی میکنی چیکار میکنی؟ به

You disrespect my family.

خانواده من بی احترامی میکنی

Oh, Fred,

آه، فرد،

I think, Fred, that he he

فکر می کنم، فرد، که او

instructed that it is about

دستور داده است که در مورد

taking fishing.

ماهیگیری است.

And then you must make sure he is swimming with the fishes afterwards.

و سپس باید مطمئن شوید که او با ماهی ها شنا می کند.

Have you finished, Mr.

تموم کردی آقای

Duncan?

دانکن؟

As I was saying, Pedro, of course, knows all about bodybuilding.

همانطور که گفتم، پدرو البته همه چیز را در مورد بدنسازی می داند.

And of course he's saying that sort of precepts are fairly basic.

و البته او می‌گوید که نوعی از احکام نسبتاً اساسی هستند.

Yes, they are.

بله، آنها هستند.

But I don't want to

اما من نمی خواهم

build up muscle.

عضله سازی کنم.

I just want to stay fit. I want to keep my muscle fit.

من فقط می خواهم تناسب اندام بمانم. من می خواهم عضله ام را آماده نگه دارم.

But you are supposed to do a certain amount of weight

اما قرار است مقدار مشخصی تمرین با وزنه انجام دهید،

training because that stimulates certain hormones and keeps you young.

زیرا هورمون های خاصی را تحریک می کند و شما را جوان نگه می دارد.

Yes, it's right hormone and it is your body.

بله، این هورمون درست است و بدن شماست.

And I know this seems obvious, but your body is incredibly complex.

و می دانم که این واضح به نظر می رسد، اما بدن شما فوق العاده پیچیده است.

It seems simple.

ساده به نظر می رسد.

You just put things in here and then it comes out the other end.

شما فقط چیزها را در اینجا قرار می دهید و سپس از طرف دیگر بیرون می آید.

But it's it's a bit more complicated than that.

اما این کمی پیچیده تر از این است.

You have to make sure that you are you are taking care of everything.

شما باید مطمئن شوید که هستید و مراقب همه چیز هستید. از

Use it or lose it.

آن استفاده کن یا آن را دور بیانداز.

Yes, that's the phrase.

بله، این عبارت است. از

Use it or lose it through the brain.

آن استفاده کنید یا از طریق مغز آن را از دست بدهید.

If you stop using a muscle, it will waste away.

اگر استفاده از عضله را متوقف کنید، از بین می رود.

If you don't use your brain, it will become lazy.

اگر از مغز خود استفاده نکنید، تنبل می شود.

Yeah.

So if you want it. Yeah.

آره

پس اگر بخواهی آره

If you want to stay fit, it's quite you know, you've got to make a lot of effort.

اگر می خواهید تناسب اندام بمانید، کاملاً می دانید، باید تلاش زیادی کنید.

That's the problem with it.

مشکلش همینه

And that's why a lot of people don't bother. No.

و به همین دلیل است که بسیاری از مردم اذیت نمی شوند. نه.

Well it's, it's much easier to sit down in front of the television

خب، خیلی راحتتر است که جلوی تلویزیون بنشینید

and just eat cakes.

و فقط کیک بخورید.

Yeah.

آره

And just at some point you, you know, you look at some people and you just think,

و فقط در یک نقطه، شما، می دانید، به برخی افراد نگاه می کنید و فقط فکر می کنید،

I wonder when you just gave up

تعجب می کنم که چه زمانی تسلیم شدید

because you look at some people and you just think at some point

زیرا به برخی افراد نگاه می کنید و فقط در نقطه ای فکر می کنید که

they must have just thought, Oh, I can't be bothered, I'm just going to eat,

آنها باید فقط فکر کرده باشند، اوه، من می توانم اذیت نشو، من فقط می خورم،

drink, smoke, do whatever I like, and I'm not going to worry about it.

می نوشم، سیگار می کشم، هر کاری که دوست دارم انجام می دهم، و نگران آن نیستم.

It must be quite nice, actually. I wonder what they actually do.

در واقع باید بسیار زیبا باشد. من تعجب می کنم که آنها واقعا چه می کنند.

Yeah, it's lovely if you worry about it.

آره، خیلی خوبه اگه نگرانش باشی

I'm sure some people just give up and then just

من مطمئن هستم که برخی از افراد فقط تسلیم می شوند و بعد فقط

maybe they just don't feel guilty and they don't feel good about it.

ممکن است احساس گناه نداشته باشند و در مورد آن احساس خوبی ندارند.

The problem is they end up being unhealthy and then they have to go to a hospital

مشکل این است که آنها در نهایت ناسالم هستند و سپس باید به بیمارستان بروند

and then doctors and nurses have to keep them alive because of their bad habits.

و سپس پزشکان و پرستاران مجبورند آنها را به دلیل عادات بدشان زنده نگه دارند.

So I think maybe in some ways it is

بنابراین فکر می‌کنم شاید از جهاتی اینطور باشد که در

it is eventually in the future, you are going to pay the price for it.

نهایت در آینده باشد، شما بهای آن را بپردازید.

But some people think, well, I just don't care.

اما برخی از مردم فکر می کنند، خوب، من فقط اهمیتی نمی دهم.

I'm going to die anyway, so I might as well just enjoy myself

من به هر حال می‌میرم، بنابراین ممکن است فقط از خودم لذت ببرم

and drink, drink, smoke, take drugs,

و بنوشم، بنوشم، سیگار بکشم، مواد مصرف کنم،

do whatever I like because I'm going only going one way anyway.

هر کاری که دوست دارم انجام دهم، زیرا به هر حال فقط یک راه را می‌روم.

So, you know, what are you staying alive for anyway?

پس میدونی اصلا برای چی زنده میمونی؟

As we said, as somebody pointed out, a well-known comedian.

همانطور که گفتیم، همانطور که یکی اشاره کرد، یک کمدین سرشناس.

Yes, you can you can live very, very healthily all your life

بله، شما می توانید تمام عمر خود را بسیار بسیار سالم زندگی کنید

and you might extend your life by ten years, but they're the worst ten years because, you know,

و ممکن است ده سال عمر خود را افزایش دهید، اما آنها بدترین ده سال هستند زیرا، می دانید،

you don't want to be saving time at the back end

شما نمی خواهید در زمان خود صرفه جویی کنید.

unless you've got something that you're really keen to do and your still,

مگر اینکه کاری داشته باشید که واقعاً مشتاق انجام آن هستید و هنوز می

you know, for example, I want to live to 100 because Hayley's come it's coming back

دانید، برای مثال، می خواهم تا 100 سالگی زندگی کنم، زیرا هیلی آمده است،

exactly on my hundredth birthday.

دقیقاً در صدمین سالگرد تولد من برمی گردد.

So I want to be alive for that.

بنابراین من می خواهم برای آن زنده باشم.

I don't know whether that's a worthwhile goal.

من نمی دانم که آیا این یک هدف ارزشمند است یا خیر.

Anyway, talking of the body, the human body, we're going to have a look at Mr.

به هر حال، در مورد بدن، بدن انسان صحبت می کنیم، ما قصد داریم به آقای

Steve Body, because you had your birthday last week.

استیو بادی نگاهی بیندازیم، زیرا شما هفته گذشته تولد خود را داشتید.

It was a bit of a disaster.

کمی فاجعه بود.

I bought Mr.

من برای آقای

Steve a gift, but Steve didn't like it, so I had to send it back.

استیو یک هدیه خریدم، اما استیو آن را دوست نداشت، بنابراین مجبور شدم آن را پس بفرستم.

I had to send the gift back.

باید هدیه را پس می فرستادم. اینطور

It wasn't that I didn't like it.

نبود که دوست نداشته باشم.

He threw them at me.

آنها را به سمت من پرتاب کرد.

He said, What?

گفت: چی؟

What have you bought for me?

برای من چی خریدی؟

I can't use these.

من نمیتونم از اینا استفاده کنم

I liked them. Yes. They just didn't fit. Yeah.

من آنها را دوست داشتم. آره. آنها فقط مناسب نبودند. آره

So I bought something for Mr.

بنابراین من برای آقای استیو چیزی خریدم که

Steve to wear on his feet when he's relaxing in the house.

وقتی در خانه استراحت می کند روی پاهایش بپوشد.

But they were too small, so I had to send them back.

اما آنها خیلی کوچک بودند، بنابراین مجبور شدم آنها را برگردانم.

So I have to find something else now to buy, Mr.

پس الان باید چیز دیگری برای خرید پیدا کنم، آقای

Steve. We will see what happens.

استیو. خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

But as I was saying, Steve is now another year older,

اما همانطور که گفتم، استیو اکنون یک سال دیگر بزرگتر شده است،

but it would appear that he's actually getting younger and we have proof because

اما به نظر می رسد که او در واقع جوان تر شده است و ما به خاطر

of Mr.

Steve's nose.

بینی آقای استیو مدرک داریم.

We noticed that Steve

ما متوجه شدیم که استیو

has a spot on his nose.

یک نقطه روی بینی خود دارد.

Would you like to see it? Look at that.

دوست دارید آن را ببینید؟ به آن نگاه کنید.

So normally teenagers get spots don't totally on their nose.

بنابراین به طور معمول نوجوانان لکه هایی می گیرند که کاملاً روی بینی آنها نیست.

They do. Yes.

انجام می دهند. آره.

But Mr.

اما آقای

Steve has the pimple.

استیو این جوش را دارد.

John said.

You see, I'm just like teenagers do.

جان گفت.

می بینید، من درست مثل نوجوانان هستم.

That's it.

I've got teenage hormones coursing through my veins.

خودشه.

من هورمون های نوجوانی در رگ هایم جریان دارد.

Mr. Duncan. It's incredible.

آقای دانکن باورنکردنیه.

It must be because spring is in the air, I would say.

باید بگویم چون بهار در هواست.

But that's enough of my pimple, Mr. Duncan.

اما از جوش من بس است آقای دانکن.

I think it's fun.

فکر می کنم سرگرم کننده است. به

I think it's fascinating.

نظر من جذاب است.

Well, I haven't had a spot for a long time, so maybe it's.

خوب، من مدت زیادی است که نقطه ای ندارم، پس شاید اینطور باشد.

Maybe it's.

I think it's because spring's on the way.

شاید اینطور باشد.

فکر می کنم به این دلیل است که بهار در راه است.

The hormones are starting to activate themselves.

هورمون ها شروع به فعال شدن می کنند.

You know, that's what happens, isn't it?

می دانی، همین اتفاق می افتد، اینطور نیست؟

As spring comes, that's enough of my spot, Mr. Duncan.

با آمدن بهار، جای من بس است، آقای دانکن.

So there it is out of the screen.

بنابراین آن را خارج از صفحه نمایش است.

We will remember this forever and ever.

ما این را برای همیشه و همیشه به یاد خواهیم داشت.

The time Mr.

زمانی که آقای

Steve had a pimple on his nose.

استیو روی بینی اش جوش داشت.

The things I have to put up with what Mr.

چیزهایی که من باید با چیزی که آقای

Duncan shows to the rest of the world.

دانکن به بقیه دنیا نشان می دهد تحمل کنم.

Private things that I'd rather keep to myself.

چیزهای خصوصی که ترجیح می دهم برای خودم نگه دارم.

You should be flattered.

باید تملق داشت

Well, I'll be flattered if.

خوب، من چاپلوسی اگر.

If a teenager makes a pass at me.

اگر یک نوجوان به من پاس بدهد.

But if not, then I won't be impressed.

اما اگر نه، پس من تحت تاثیر قرار نخواهم گرفت.

Okay, well, you know.

خوب، خوب، شما می دانید.

Well, I feel that this, this, this section

خوب، من احساس می کنم که این، این، این بخش

might be used in evidence at some point.

ممکن است در مقطعی به عنوان مدرک استفاده شود.

Is it a rare skin disease?

آیا این یک بیماری پوستی نادر است؟

Well, it could well be, yes. No, it's. It's just a spot.

خوب، ممکن است، بله. نه، این است. این فقط یک نقطه است.

It is a spot.

یک نقطه است.

We call them zits.

ما آنها را زیت می نامیم.

A zit. Zit.

یک زیت زیت.

So when we say the word zit, we mean pimple or spot.

بنابراین وقتی کلمه zit را می گوییم، به معنای جوش یا لکه است.

So that's what Mr.

پس این چیزی است که آقای

Steve has at the moment on his face.

استیو در حال حاضر روی صورتش دارد.

Mr. Steve has a pimple,

آقای استیو یک جوش دارد،

a little pimple on his news.

یک جوش کوچک در اخبارش.

I took that photograph yesterday whilst

من آن عکس را دیروز در حالی که داشتیم

we were eating our scones.

اسکون می خوردیم گرفتم.

Maybe. Yes.

شاید. آره.

As Rahim says, maybe I've got oily skin because that's sort of T-Zone, isn't it?

همانطور که رحیم می گوید، شاید من پوست چرب داشته باشم، زیرا این یک نوع T-Zone است، اینطور نیست؟

As they call it.

به قول خودشان.

That's the oily zone, isn't it? Down the floor.

این منطقه نفتی است، اینطور نیست؟ پایین طبقه.

Head down down there.

سر اون پایین

That's your sort of oily zone.

این منطقه روغنی شماست.

So yes, maybe I need to

پس بله، شاید لازم باشد که

seal off.

مهر و موم کنم.

Yeah.

آره

Or maybe I need to exfoliate. Yes.

یا شاید من نیاز به لایه برداری دارم. آره.

A lot of people do that nowadays.

امروزه بسیاری از مردم این کار را انجام می دهند.

They put something on their face too, to take away all of the top layer.

آنها نیز چیزی روی صورت خود می گذارند تا تمام لایه بالایی را از بین ببرد.

But my skin is normally very greasy.

ولی پوستم معمولا خیلی چربه

So I do have greasy skin, which I think over time is actually better.

بنابراین من پوست چرب دارم، که فکر می کنم با گذشت زمان در واقع بهتر می شود. به

I think it's better to have greasy skin than very dry skin because I think dry skin,

نظر من داشتن پوست چرب بهتر از پوست خیلی خشک است، زیرا فکر می کنم پوست خشک است،

but age is quicker, so I feel quite lucky.

اما سن سریعتر است، بنابراین احساس می کنم کاملاً خوش شانس هستم.

So maybe that's one of the reasons why I don't look as if I'm a couple of years off 60.

بنابراین شاید این یکی از دلایلی باشد که به نظر نمی رسد من چند سالی از 60 سالگی خود را ترک کنم.

And that's because I think my my oily skin is preserving me.

و این به این دلیل است که فکر می کنم پوست چرب من مرا حفظ می کند.

Well, maybe it's the lights in the studio.

خب، شاید این چراغ های استودیو باشد.

Okay, well,

باشه، خوب، باشه

all right.

Steve is going to

استیو می

want to start peeling that onion

خواهد امشب شروع به پوست کندن آن پیاز کند

tonight.

. اتفاقاً

We're looking at a great subject, by the way, something that I don't like doing, something that Mr.

ما در حال بررسی یک موضوع عالی هستیم، کاری که من انجامش را دوست ندارم، کاری که آقای

Steve does and something that I think you do

استیو انجام می‌دهد و کاری که فکر می‌کنم شما به

as well out there in YouTube land, waking up,

خوبی انجام می‌دهید، در سرزمین یوتیوب، بیدار شدن،

being awake, you wake up in the morning,

بیدار شدن، شما صبح از خواب بیدار شو،

I wonder what the first thing you do in the morning when you wake up.

نمی دانم صبح که از خواب بیدار می شوی اولین کاری که انجام می دهی چیست؟

That's what we're looking at.

این چیزی است که ما به آن نگاه می کنیم.

Lots of words and phrases and maybe some confusing words.

کلمات و عبارات زیاد و شاید برخی کلمات گیج کننده.

Hopefully we can explain them Today on the live chat.

امیدواریم بتوانیم امروز در چت زنده آنها را توضیح دهیم.

Mr. Steve's plans for those who are wondering, Mr.

برنامه های آقای استیو برای کسانی که در تعجب هستند،

Steve's lovely plant is doing very well at the moment.

گیاه دوست داشتنی آقای استیو در حال حاضر بسیار خوب عمل می کند.

Would you like to see it?

دوست دارید آن را ببینید؟

You mean the Amaryllis?

منظورت آمارلیس هست؟

The Amaryllis plant?

گیاه آماریلیس؟

Yes. Yes.

آره. آره.

It's looking fairly spectacular. Yes, here it is.

نسبتاً دیدنی به نظر می رسد. بله، اینجاست.

So. And

بنابراین. و

look at that.

به آن نگاه کنید.

It was ready for my birthday, wasn't it, Mr. Duncan?

برای تولد من آماده بود، اینطور نیست، آقای دانکن؟

The flowers were out. It was.

گلها بیرون بودند. بود.

It was miraculous on Mr.

در روز تولد آقای استیو معجزه آسا بود

Steve's birthday that the flower opened out.

که گل باز شد.

And there you can see it.

و در آنجا می توانید آن را ببینید.

So it's an Amaryllis, This particular one is called a Red Lion.

بنابراین این یک آماریلیس است، به این یک شیر قرمز می گویند.

Apparently, there are hundreds of types

ظاهراً صدها نوع

of this particular plant, and it's called a Red Lion.

از این گیاه خاص وجود دارد و به آن شیر قرمز می گویند.

This one.

And I think it's because the flower looks like a lion's mane.

این یکی.

و من فکر می کنم به این دلیل است که گل شبیه یال شیر است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And hip.

Bystrom it.

و لگن

بایسترومش کن

Bystrom Have you heard of that word that must be the Latin name for it.

Bystrom آیا در مورد آن کلمه شنیده اید که باید نام لاتین آن باشد.

I think that is the general genus of that particular type of plant.

من فکر می کنم که جنس عمومی آن نوع گیاه خاص است.

So there are many types of this plant, but this one is amazing, I have to say, and it isn't often

بنابراین، انواع مختلفی از این گیاه وجود دارد، اما باید بگویم که این یکی شگفت انگیز است، و اغلب اتفاق نمی افتد

that I'm impressed by anything, Steve, but

که من تحت تاثیر چیزی قرار می گیرم، استیو، اما

that I'm pretty impressed by this flower.

من بسیار تحت تاثیر این گل هستم.

There it is.

So you can see now it's coming out and you've got the pollen

ایناهاش.

بنابراین می توانید ببینید که اکنون در حال بیرون آمدن است و گرده ها را

coming out as well.

نیز بیرون می آورید.

And that thing at the bottom, I think, is that stigma,

و آن چیزی که در پایین است، من فکر می کنم، این ننگ،

statements and stigmas. Yes.

اظهارات و انگ است. آره.

I can't remember which is which.

یادم نمی آید کدام کدام است.

I think the stamens are the lady parts and the stigma is the male part,

من فکر می کنم برچه ها قسمت های خانم هستند و کلاله قسمت مردانه است

which is the whole thing at the bottom, I think.

که به نظر من کل چیز در پایین است. آیا

Have you seen it now it's pointing outwards.

آن را دیده اید که اکنون به سمت بیرون اشاره می کند.

Now that's that's that's the feet. That's the female.

حالا این همان پاهاست. اون زنه

Oh, okay then. So where's the male bit.

اوه خوب پس. پس بیت نر کجاست.

Well I think, I think they are those stamens aren't they, with all the pollen on pollen this seed isn't it.

خوب فکر می کنم، فکر می کنم آنها همان پرچم ها هستند، نه، با همه گرده های روی گرده، این دانه اینطور نیست.

You know, think of it like that.

میدونی همینجوری بهش فکر کن

Okay. I would, yes.

باشه. من، بله.

Um, yeah, it's pretty spectacular.

اوم، آره، خیلی دیدنی است.

I'm going to go round after this live stream and.

من قصد دارم بعد از این پخش زنده و.

And thank my neighbour

و از همسایه ام تشکر کنم

for giving it to us and show her the picture of it.

که آن را به ما داد و عکس آن را به او نشان داد.

Because I did.

چون انجام دادم.

We, we swap plants or swap is the wrong word.

ما، گیاهان را عوض می کنیم یا مبادله می کنیم کلمه اشتباهی است.

We give each other plants from our garden.

ما از باغ خود به یکدیگر گیاهان می دهیم.

So I give her things from my garden

بنابراین من چیزهایی از باغم به او می دهم

and I gave her a part of your giant Dunkin plant.

و بخشی از گیاه غول پیکر دانکین شما را به او دادم.

Oh, the one that gets to about eight foot tall.

اوه، اونی که قدش به هشت فوت میرسه.

And she likes unusual plants.

و او گیاهان غیر معمول را دوست دارد.

So I gave her a cutting from this, and it grew in our garden.

بنابراین من یک قلمه از این به او دادم و در باغ ما رشد کرد.

It had spectacular flowers.

گلهای دیدنی داشت.

And she's giving me this in return.

و او در ازای آن این را به من می دهد.

She's given me other things as well.

چیزهای دیگری هم به من داده است.

So if anyone and you want is a keen gardener, well, now when you start putting plants

بنابراین اگر کسی و شما می خواهید باغبان مشتاقی باشد، خوب، حالا که بعد از چند سال شروع به کاشت گیاهان می کنید،

in after a few years, they start to multiply themselves.

خودشان شروع به تکثیر می کنند.

Then they and then you get too many of them and you have to do a bit of digging to thin them out a bit.

سپس آنها و سپس شما تعداد زیادی از آنها را دریافت می کنید و باید کمی حفاری کنید تا آنها را کمی نازک کنید.

Yeah.

And I and you know, give them to neighbours because it might be nice for them to put them in their garden.

آره

و من و شما می دانید، آنها را به همسایگان بدهید زیرا ممکن است برای آنها خوب باشد که آنها را در باغ خود بگذارند.

Yeah.

آره

So, so it's, it's added a little bit of colour

بنابراین، همینطور است، کمی رنگ

to the kitchen so, so we are quite enjoying that.

به آشپزخانه اضافه شده است، بنابراین ما کاملاً از آن لذت می بریم.

Claudia is off to the seaside.

کلودیا به سمت دریا رفته است.

Yes I know.

بله میدانم.

And she's taking some

و او

sun cream with her mum.

با مادرش کرم ضد آفتاب مصرف می کند.

She's going to sunbathe, she says

میره آفتاب بگیره میگه

I will take a sun bath.

حمام آفتاب میگیرم.

Claudia says yes, I'm going to sunbathe is what we normally say, but that's fine.

کلودیا می‌گوید بله، همان چیزی است که ما معمولاً می‌گوییم، من می‌روم آفتاب بگیرم، اما خوب است.

I've bought a good sunscreen to protect my skin.

من یک ضد آفتاب خوب برای محافظت از پوستم خریدم.

Now, I found out the other day, Mr.

حالا یک روز فهمیدم آقای

Duncan, because we've got sunscreen.

دانکن، چون ما ضد آفتاب داریم.

I've had sunscreen for like five, six years in the drawer.

من تقریباً پنج، شش سال است که در کشو ضد آفتاب دارم.

And apparently it loses its effectiveness after a year.

و ظاهرا بعد از یک سال کارایی خود را از دست می دهد.

And you should throw it away and buy new sunscreen, apparently.

و ظاهراً باید آن را دور بریزید و ضد آفتاب جدید بخرید.

So I've been putting this on and it probably hasn't been working.

بنابراین من این را قرار داده ام و احتمالاً کار نکرده است.

It probably stopped working years ago.

احتمالاً سالها پیش از کار افتاده است.

That's probably the reason why Mr. Steele is getting lots of.

احتمالاً به همین دلیل است که آقای استیل تعداد زیادی از آنها را دریافت می کند.

That's it.

خودشه.

That's it. You see, you're destroying your skin.

خودشه. میبینی پوستت رو نابود میکنی

Yeah, that's it.

آره همینه.

So it's a yeah, change your sunscreen.

پس بله، ضد آفتاب خود را عوض کنید.

Apparently. I don't know how to that.

ظاهرا من نمی دانم چگونه این کار را انجام دهم.

Maybe this is a rumour that's put out by the companies that make sunscreen,

شاید این شایعه ای باشد که توسط شرکت های سازنده کرم ضد آفتاب منتشر شده است،

but they normally have to make us buy new sunscreen every year.

اما آنها معمولاً مجبور می شوند هر سال ما را وادار به خرید ضد آفتاب جدید کنند .

They only have something on the side, Steve, that says use by.

آنها فقط چیزی در کنار خود دارند، استیو، که می گوید استفاده کنید.

So nobody there's something that says you must use it by

بنابراین هیچ کس چیزی نیست که بگوید شما باید آن را با

Yes because you can get the bacteria growing in it as well apparently.

بله استفاده کنید زیرا ظاهراً می توانید باکتری های رشد کرده در آن را نیز دریافت کنید.

But whether it stops working, I don't know because some of the ingredients are sort of white mineral.

اما اینکه آیا کار نمی کند، نمی دانم زیرا برخی از مواد تشکیل دهنده نوعی ماده معدنی سفید هستند.

So I can't see how that would stop working, too.

بنابراین من نمی توانم ببینم که چگونه آن کار را متوقف می کند.

Yeah, Giovani has a question.

بله، جیوانی یک سوال دارد.

Back to the live chat. Oh, how was your day earlier?

بازگشت به چت زنده اوه، روز قبل چطور بود؟

I think it's time to check mine, which is stored for the winter.

فکر می کنم وقت آن رسیده است که مال من را که برای زمستان ذخیره شده است بررسی کنم.

Yes, ours is also stored away.

بله، مال ما نیز ذخیره شده است.

We will be planting it in a few weeks and hopefully it will come back to life.

تا چند هفته دیگر آن را می کاریم و امیدوارم دوباره زنده شود.

And our beautiful Dahlia, with its gorgeous

و کوکب زیبای ما با

red flowers will be back in bloom. Yes.

گلهای قرمز زیبای خود دوباره شکوفا خواهد شد. آره.

Thank you for asking, Giovanni.

ممنون که پرسیدی، جیووانی.

Yes, I have it wrapped up.

بله، من آن را بسته بندی کرده ام.

It's being protected from the frost, the sort of bulb bit

از یخبندان محافظت می شود، نوعی لامپ که کوبا را گاز گرفته است

Cuba.

.

I think they are the official, the sort of technical name

من فکر می کنم آنها نام رسمی هستند، نوعی نام فنی

for for the root on a dahlia.

برای ریشه روی کوکب.

And yes, I will plant that out probably when there's no risk of frost,

و بله، احتمالاً زمانی که خطر یخبندان وجود نداشته باشد، آن را می کارم،

which in the UK is really April.

که در انگلستان واقعاً آوریل است.

You can still get frosts.

هنوز هم می توانید سرما بخورید.

Yeah. Night frosts in March.

آره یخبندان های شبانه در ماه مارس.

So I will plant it out in April.

بنابراین من آن را در آوریل کاشت.

Here we have, we can have snow sometimes in April.

اینجا داریم، گاهی در آوریل می توانیم برف داشته باشیم.

I might I think.

شاید فکر کنم فکر می‌کنم

I think in fact I think after we moved here we had lots

در واقع فکر می‌کنم بعد از اینکه به اینجا نقل مکان کردیم،

and lots of snow after we moved here way back in 2013 and we did have lots and lots of snow

پس از اینکه در سال 2013 به اینجا نقل مکان کردیم، برف بسیار زیادی داشتیم و برف بسیار زیادی داشتیم

and I think it can snow as late as April here in this country.

و فکر می‌کنم تا اواخر آوریل در این کشور برف ببارد.

So even though it looks nice today, I think we still have a long way to go before

بنابراین، با وجود اینکه امروز زیبا به نظر می‌رسد، فکر می‌کنم هنوز راه زیادی در پیش داریم تا

we can say that spring has arrived

بتوانیم بگوییم بهار فرا رسیده است،

when officially I suppose it's March, isn't it?

در حالی که به طور رسمی فکر می‌کنم ماه مارس است، اینطور نیست؟

There was some kind of solstice or something. That's it.

نوعی انقلاب یا چیزی شبیه به آن وجود داشت. خودشه.

That's when the clocks tend to change as well at the end of March. Yes.

این زمانی است که ساعت‌ها نیز در پایان ماه مارس تغییر می‌کنند. آره.

So we'll have to wait until then.

بنابراین تا آن زمان باید صبر کنیم.

So we have once the first was not far off, is it?

بنابراین ما یک بار اولین بار دور نبود، اینطور نیست؟

What do you mean.

منظورت چیه.

We need at the end of February. It's quite scary.

ما در پایان فوریه نیاز داریم. این کاملا ترسناک است.

I can't believe it. So yes. What March is here?

من نمی توانم آن را باور کنم. درنتیجه بله. چه اسفندی اینجاست؟

We're getting into spring.

داریم وارد بهار میشیم داره

It's getting exciting.

هیجان انگیز میشه

Mr. Duncan has lovely long days and we'll be able to do lots of things.

آقای دانکن روزهای طولانی و دوست داشتنی دارد و ما می توانیم کارهای زیادی انجام دهیم.

Maybe extra live streams.

شاید پخش‌های زنده اضافی.

Talking of which, don't forget, we are with you on Tuesday.

صحبت از آن، فراموش نکنید، ما سه شنبه با شما هستیم.

Next Tuesday, if you want to see a couple

سه‌شنبه آینده، اگر می‌خواهید چند

of tosses, then myself and Mr.

تا پرتاب را ببینید، پس من و آقای

Steve, we will be tossing our pancakes on Tuesday

استیو، ما پنکیک‌هایمان را در روز سه‌شنبه به صورت

live here on YouTube this Tuesday.

زنده در یوتیوب این سه‌شنبه پرت می‌کنیم.

Mr. Duncan, isn't it? Yes, Yes.

آقای دانکن، اینطور نیست؟ بله بله.

Well, that's next.

خوب، این بعدی است.

The next Tuesday that we're having is next Tuesday.

سه شنبه بعدی که داریم سه شنبه آینده است.

Yes, that depends on how you say that, just because you went to that.

بله، این بستگی به نحوه گفتن شما دارد، فقط به این دلیل که به آن سمت رفته اید.

But yeah, in two days time.

اما آره تا دو روز دیگه

So on Tuesday, Pancake Day, the 21st of February,

بنابراین در روز سه‌شنبه، روز پنکیک، 21 فوریه،

we will be live in the kitchen, make it to dates

ما در آشپزخانه زندگی می‌کنیم، آن را به تاریخ تبدیل کنید،

because we will be there and we will be able to

زیرا ما آنجا خواهیم بود و می‌توانیم

make and hopefully enjoy some homemade pancakes.

چند پنکیک خانگی درست کنیم و امیدوارم از آن لذت ببریم.

Well, Mario Stroker reminds us

خوب، ماریو استروکر به ما یادآوری می‌کند

that it was a complete disaster when Mr.

که وقتی آقای

Duncan tried to make pancakes the last time

دانکن سعی کرد آخرین بار با

is what to marry is is saying here was that last year,

چه ازدواجی پنکیک درست کند، یک فاجعه کامل بود، می‌گوید اینجا سال گذشته،

the year before, I think wasn't that well, two years since we did it, it wasn't a disaster when we did it.

سال قبل، فکر می‌کنم آنقدرها هم خوب نبود، دو سال بود. از آنجایی که ما آن را انجام دادیم، زمانی که آن را انجام دادیم فاجعه نبود.

You did a great job.

شما کار بسیار بزرگی انجام دادید.

I think it was probably yourself maybe last year then,

فکر می‌کنم شاید سال گذشته آن موقع، شاید به

because I can't remember if I did it last year anyway, the important thing is

خاطر نمی‌آورم که پارسال این کار را کردم یا نه، مهم این است که

we are doing it this year on Tuesday from 2 p.m.

امسال سه‌شنبه از ساعت 2 بعد از ظهر این کار را انجام می‌دهیم.

live in the kitchen, Mr. Steve and myself.

من و آقای استیو در آشپزخانه زندگی می کنیم.

We will be tossing pancakes is a good joke

ما پنکیک پرتاب خواهیم کرد یک شوخی خوب

from VHS, you know, which is related to exercise.

از VHS است، می دانید که مربوط به ورزش است. من

I burnt 1500 calories yesterday.

دیروز 1500 کالری سوزاندم.

I left the cake in the oven for too long.

کیک رو خیلی طولانی تو فر گذاشتم.

Oh, that's a good one.

اوه، این یکی خوب است.

We test.

Thank you for that.

تست می کنیم.

بابت آن تشکر می کنم.

Oh, very good.

اوه خیلی خوبه

Very good.

خیلی خوب.

I like that.

من آن را دوست دارم.

That's worth remembering.

این ارزش یادآوری را دارد.

But remember, though, I was.

اما به یاد داشته باشید که من بودم.

That was good. I like that, master.

خوب بود. دوست دارم استاد

So if you burn food, you could say that you are also burning

بنابراین اگر غذا می سوزانید، می توانید بگویید که کالری هم می سوزانید

calories.

.

You see, Rose is also saying that we need to do a better job this time when we make the pancakes. Yes.

ببینید، رز هم می‌گوید این بار که پنکیک را درست می‌کنیم، باید بهتر کار کنیم. آره.

Well, so you all have a different memory to us.

خوب، پس همه شما یک خاطره متفاوت با ما دارید.

Say to us, I'm thinking it was very good, but obviously it wasn't quite

به ما بگویید، من فکر می کنم خیلی خوب بود، اما واضح است که آنقدرها هم

so good as we remember it.

که به یاد می آوریم، خوب نبود. فکر می

I think think this may have been when I wasn't what was on my own.

کنم این ممکن است زمانی بوده باشد که من آن چیزی نبودم که خودم بودم. فکر

I don't think you were with us when I made a I think it was last year.

نمی‌کنم وقتی من ساختم با ما نبودی، فکر می‌کنم پارسال بود.

I think I made a terrible job of it last year.

فکر می کنم سال گذشته کار وحشتناکی از آن انجام دادم.

Anyway, again, I was just saying that I will have you make a better job of it.

به هر حال، باز هم می‌گفتم که از شما می‌خواهم کار بهتری را انجام دهید.

Maybe you did do it last year. Yes.

شاید سال گذشته این کار را کردید. آره.

Giovanni says that they'll be working, so that's fine.

جیووانی می گوید که آنها کار خواهند کرد، پس خوب است.

You can you can look at it later on afterwards.

می توانید بعداً به آن نگاه کنید.

That's the beauty of YouTube.

این زیبایی یوتیوب است.

Even if you miss it, you can watch it as many times as you want.

حتی اگر آن را از دست دادید، می توانید آن را هر چند بار که بخواهید تماشا کنید.

So we have our big subject coming up today,

بنابراین ما امروز موضوع بزرگ خود را داریم،

a topic, the topic which is waking up in the morning.

موضوعی، موضوعی که صبح از خواب بیدار می شود.

So all of the words, all of the phrases

بنابراین همه کلمات، همه عبارات به

will be connected to waking up,

بیداری،

to coming out of unconsciousness,

به بیرون آمدن از بیهوشی،

coming out of your your dream state, as we call it.

بیرون آمدن از حالت رویایی شما، همانطور که ما آن را می نامیم، مرتبط خواهند بود.

So we're not talking about sleep today.

بنابراین ما امروز در مورد خواب صحبت نمی کنیم.

We're talking about being awake or waking up the many words

ما در مورد بیدار بودن یا بیدار شدن از خواب صحبت می کنیم، کلمات

and phrases that can be used to describe that.

و عباراتی که می توانند برای توصیف آن استفاده شوند.

Before we get on to that, can I just

قبل از اینکه به آن بپردازیم، می توانم فقط

ask a couple of questions here?

چند سوال در اینجا بپرسم؟

Olga has bought a new frying pan

اولگا یک ماهیتابه جدید خریده

and is going to try it on Pancake Day.

و قرار است در روز پنکیک آن را امتحان کند.

Oh, so maybe you could film yourself

اوه، پس شاید بتوانید از خودتان فیلم بگیرید

and show it to us and we could show it on the live stream.

و آن را به ما نشان دهید و ما بتوانیم آن را در پخش زنده نشان دهیم.

Tom Rox asks, Can you explain what tossing means?

تام راکس می پرسد، آیا می توانید توضیح دهید که پرتاب کردن به چه معناست؟

Tossing is when you throw something up in the air

پرتاب کردن زمانی است که چیزی را در هوا پرتاب می کنید

and then you catch it again.

و دوباره آن را می گیرید.

So you throw it up and then you catch it so you can toss a ball.

بنابراین شما آن را پرتاب می کنید و سپس آن را می گیرید تا بتوانید یک توپ را پرتاب کنید.

You might toss a ball to another person.

ممکن است یک توپ را به طرف شخص دیگری پرتاب کنید.

So you throw it and another person catches it.

بنابراین شما آن را پرتاب می کنید و یک نفر دیگر آن را می گیرد.

So normally something that is thrown from one person to another,

بنابراین معمولاً چیزی که از فردی به فرد دیگر پرتاب می شود،

or maybe if you are doing it yourself, a lot of people

یا شاید اگر خودتان آن را انجام می دهید، بسیاری از افراد

can toss something in the air.

می توانند چیزی را به هوا پرتاب کنند.

I'm going to toss this go.

من قصد دارم این را پرتاب کنم.

I'm tossing it in the air.

پرتش میکنم تو هوا

Yes. So, sir, Mr..

آره. بنابراین، آقا، آقای.

Mr.. Steve there was tossing.

آقای استیو در حال پرتاب کردن بود.

I'm real.

من واقعی هستم.

Well, that time I explain One of the other meanings of

خوب، آن زمان توضیح دادم یکی از معانی دیگر وجود یک

there is another meaning that's very dirty and rude,

معنی دیگر است که بسیار کثیف و بی ادبانه است،

but we don't do that here because there might be adults watching.

اما ما در اینجا این کار را نمی کنیم زیرا ممکن است بزرگترهایی تماشا کنند.

And he's just pizza dough.

و او فقط خمیر پیتزا است.

Yes, You can make the lead. Yes, you toss it.

بله، شما می توانید رهبری کنید. بله، شما آن را پرتاب کنید.

So you turned pizza dough and you throw it in the air and then you catch it again.

پس خمیر پیتزا را برگردانید و به هوا پرتاب کردید و دوباره آن را گرفتید.

Francesca says, Can you say flip over?

فرانچسکا می‌گوید، می‌توانی بگویی ورق بزن؟

Well, you can with a pancake. Can

خوب، شما می توانید با یک پنکیک. آیا می

you can flip the pancake over.

توانید پنکیک را برگردانید.

But normally, if it's going in, if you just flip it over, it means it's not going into the air.

اما به طور معمول، اگر وارد شود، اگر فقط آن را برگردانید، به این معنی است که به هوا نمی رود.

You're just turning it over. You're just turning it over.

شما فقط آن را برگردانید . شما فقط آن را برگردانید.

But if you literally if it's going into the air and landing

اما اگر به معنای واقعی کلمه به هوا می‌رود و

back down again, then it means you're tossing it in the air.

دوباره فرود می‌آید، به این معنی است که آن را در هوا پرتاب می‌کنید.

So it's got to go up and down again.

بنابراین باید دوباره بالا و پایین برود.

If you just turn it over, then you're flipping it over. Yes.

اگر فقط آن را برگردانید، پس آن را ورق می زنید. آره.

From one side to the other.

از یک طرف به طرف دیگر.

So, yes, you're right.

بنابراین، بله، شما درست می گویید.

You could also toss a coin.

شما همچنین می توانید یک سکه پرتاب کنید.

Yeah.

So maybe if you are trying to make a decision on something,

آره

بنابراین شاید اگر می خواهید در مورد چیزی تصمیم بگیرید،

you might toss a coin in the air and see where it lands.

ممکن است سکه ای را به هوا پرتاب کنید و ببینید کجا فرود می آید.

Yes, If that was a coin, you toss it into the air.

بله، اگر سکه بود، آن را به هوا می‌اندازید.

Heads or tails, Mr. Duncan.

سر یا دم، آقای دانکن.

Oh, well, it's neither, because it isn't a coin.

اوه، خوب، این هیچکدام نیست، زیرا سکه نیست.

I'm demonstrating, You say?

من تظاهرات می کنم، شما می گویید؟

Because I was wondering visually.

چون از نظر بصری تعجب می کردم.

I was wondering how long it would take you to realise that that was not many dancing.

فکر می کردم چقدر طول می کشد تا بفهمی که رقص زیاد نیست.

Well, Matt says this.

خب مت اینو میگه

Matt Dallas says, yes, you can toss a coin.

مت دالاس می گوید، بله، شما می توانید یک سکه پرتاب کنید.

So there are many.

بنابراین تعداد زیادی وجود دارد.

Well, there is at least two different explanation for that word meanings.

خوب، حداقل دو توضیح متفاوت برای معنای آن کلمه وجود دارد.

It can also say there's an expression I could not.

همچنین می تواند بگوید تعبیری وجود دارد که نتوانستم.

I couldn't give a toss, which means you don't care.

من نتونستم ول کنم، یعنی تو برات مهم نیست.

So I don't care about that.

بنابراین من به این موضوع اهمیت نمی دهم.

I, I couldn't give a toss.

من، من نمی توانستم یک پرتاب کنم.

I just don't care about it.

من فقط به آن اهمیت نمی دهم.

I couldn't give a toss about football.

نمی توانستم در مورد فوتبال حرفی بزنم.

I couldn't give a toss about politics.

نمی‌توانستم درباره سیاست حرفی بزنم.

I swear.

قسم میخورم.

I'm just laughing at some

من فقط به بعضی از الف می خندم

a. But yes, exactly.

. اما بله دقیقا

I think on Tuesday, a lot of people will be tossing at the same time as this.

فکر می‌کنم روز سه‌شنبه، بسیاری از مردم همزمان با این موضوع پرتاب خواهند شد.

So if you want to watch us on Tuesday, whilst we are in the kitchen,

بنابراین اگر می‌خواهید سه‌شنبه ما را تماشا کنید، در حالی که ما در آشپزخانه هستیم،

you can also toss with us as well.

می‌توانید ما را نیز همراهی کنید.

So all you need is some, some batter, some eggs and a little bit of milk, some salt.

بنابراین تنها چیزی که نیاز دارید مقداری، مقداری خمیر، مقداری تخم مرغ و کمی شیر، مقداری نمک است. آیا

Isn't that a different YouTube channel about a hot frying pan?

آن کانال یوتیوب متفاوتی درباره ماهیتابه داغ نیست؟

And we can all toss together?

و ما می توانیم همه با هم پرتاب کنیم؟

Yes. On Tuesday.

آره. روز سه شنبه.

And what if they stick to the ceiling?

و اگر به سقف بچسبند چه؟

Yes, of course, Inaki, That's what

بله، البته، ایناکی، این همان

that's what the humour.

طنز است.

That's always a humorous side as you throw it up and it sticks to the ceiling.

وقتی آن را بالا می اندازید و به سقف می چسبد، همیشه جنبه طنز دارد.

But fortunately in our house, all of the food that we cook ends up stuck to the ceiling.

اما خوشبختانه در خانه ما، تمام غذاهایی که می‌پزیم به سقف می‌چسبند.

So. So you won't notice the difference.

بنابراین. بنابراین شما تفاوت را متوجه نخواهید شد.

That's true, yes.

این درست است، بله.

And Claudia, of course, is going to be very good at making pancakes because Claudia is a very good cook.

و کلودیا، البته، در تهیه پنکیک بسیار خوب خواهد بود، زیرا کلودیا آشپز بسیار خوبی است.

Do we know what Claudia is cooking today?

آیا می دانیم کلودیا امروز چه می پزد؟

We don't know.

ما نمی دانیم.

We don't.

ما نمی کنیم.

Well, Claudia is on holiday, so she's not cooking.

خب، کلودیا در تعطیلات است، بنابراین او آشپزی نمی کند.

Maybe she's going out for a meal, having a rest.

شاید او برای صرف غذا بیرون می رود، استراحت می کند.

Yes, I think Claudia is preparing.

بله، فکر می کنم کلودیا در حال آماده شدن است.

Either preparing to go away on holiday or is already there.

یا در حال آماده شدن برای رفتن در تعطیلات یا در حال حاضر آنجاست.

But I know that you are going to have a lovely time.

اما می دانم که روزهای خوبی را سپری خواهید کرد.

I am slightly jealous because we haven't had a holiday since 2009.

من کمی حسادت می کنم زیرا ما از سال 2009 تعطیلات نداشته ایم.

We've got to be quick. You know, if we're going to Paris to meet up.

باید سریع باشیم. می دانی، اگر برای ملاقات به پاریس برویم.

I've noticed some of the comments today.

امروز متوجه برخی از نظرات شده ام.

If we don't get our skates on, that's a good phrase.

اگر اسکیت هایمان را نپوشیم، این جمله خوبی است.

Get our skates on.

اسکیت های ما را سوار کنید.

If you get if you get your skates on, it means you you do something in a hurry.

اگر اسکیت های خود را سوار کنید، به این معنی است که کاری را با عجله انجام می دهید.

You you have to do something quickly.

شما باید سریع کاری انجام دهید.

You have to get your skates on. Hurry up.

شما باید اسکیت های خود را سوار کنید. عجله کن.

Well, if we don't, people are arranging to meet up

خوب، اگر این کار را نکنیم، مردم ترتیب می دهند که

in Paris themselves with without us.

در پاریس خودشان بدون ما همدیگر را ببینند.

Oh, I see. So we've got to be.

اوه می فهمم. پس ما باید باشیم.

You know, that's so you could you could have an English addict meet up with us too.

می دانید، این برای این است که بتوانید یک معتاد انگلیسی نیز با ما ملاقات کنید.

Well, because we keep saying we're going to we don't we never actually say when we're going to do it.

خوب، چون مدام می گوییم که قصد انجام آن را داریم، هرگز نمی گوییم که چه زمانی این کار را انجام خواهیم داد.

So that's true, right?

پس این درست است، درست است؟

Let's do that this week, Mr. Duncan.

بیایید این هفته این کار را انجام دهیم، آقای دانکن.

Let's make that a mission.

بیایید آن را به یک ماموریت تبدیل کنیم.

Is this before or after you read a book?

آیا این قبل از خواندن کتاب است یا بعد از آن؟

Is before or after yet? No, I won't say anything.

قبلش هست یا بعدش؟ نه هیچی نمیگم

Yes, yes.

بله بله. من

I've got to read books.

I've got it isn't tossing.

باید کتاب بخوانم

فهمیدم پرتاب نیست

And then I've got to sort out our trip to Paris.

و سپس باید سفرمان به پاریس را مرتب کنم.

Not necessarily in that order.

بدین ترتیب دیگر نیازی نیست.

So, yeah, I'm going.

پس آره من میرم

That's on my to do list.

این در لیست کارهای من است.

Mr. Duncan, is it? Yes. Sort out.

آقای دانکن، اینطور است؟ آره. مرتب کردن.

So it's just going to pretend to write that down.

بنابراین فقط وانمود می کند که آن را می نویسد.

I'm writing it down.

دارم مینویسمش

So that date for Paris meet? Yes.

پس آن تاریخ برای پاریس ملاقات کنید؟ آره.

We were thinking of June.

ما به خرداد فکر می کردیم.

Or maybe early July.

یا شاید اوایل جولای.

We will see what happens and of course in June, in a few weeks, of course, we have

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد و البته در ماه ژوئن، تا چند هفته دیگر، البته،

we have a big event taking place here in England.

ما یک رویداد بزرگ در اینجا در انگلیس خواهیم داشت.

We have we have the coronation of King Charles.

تاجگذاری شاه چارلز را داریم.

He will officially have his big crown dropped on his head

او به طور رسمی تاج بزرگ خود را بر سر خواهد انداخت

and he will be the king of everything, basically.

و او اساساً پادشاه همه چیز خواهد بود.

Right.

درست.

Okay.

باشه.

Yes. Giovanni, of course, you can ask another question.

آره. جیووانی، البته، می توانید یک سوال دیگر بپرسید.

Oh, in Italy, I think Pancake Day is the Wednesday of the ashes.

اوه، در ایتالیا، من فکر می کنم روز پنکیک چهارشنبه خاکستر است.

It's not the same thing as pancake. What?

این همان پنکیک نیست. چی؟

It's pancake.

این پنکیک است.

Yes, but it's all it's all related to those things.

بله، اما همه چیز به آن چیزها مربوط می شود.

So it's basically what we did years ago was just to put all of these things,

بنابراین اساساً کاری که ما سال‌ها پیش انجام دادیم این بود که همه این چیزها را گذاشتیم،

all of the food that we had left over and make the pancake from it.

همه غذاهایی را که باقی مانده بودیم و از آن پنکیک درست کردیم.

So it can also be seen as symbolic as well from a religious point of view.

بنابراین می توان آن را از منظر مذهبی نیز نمادین دانست.

Yes, that is correct.

بله این درسته.

Olmec, you if you don't sleep very well

اولمک، شما اگر خیلی خوب نمی‌خوابید

and you're restless in your sleep, then you can say you tossed and turned.

و در خواب بی‌قرار هستید، می‌توانید بگویید که پرت و چرخید.

You might.

شما ممکن است.

Yeah. Yeah. That that is that is correct.

آره آره این که درست است.

I guess what we're doing today we are playing fill in the blanks.

من حدس می زنم کاری که ما امروز انجام می دهیم، ما در حال بازی هستیم که جای خالی را پر کنیم.

Oh right.

درسته.

So We are going to at least one person as we be watching.

بنابراین ما در حال تماشای حداقل یک نفر می رویم .

Okay, Steve, let me just set this up.

باشه، استیو، بگذار این را تنظیم کنم.

So first of all, we're going

بنابراین اول از همه، ما

to have today's subject and then after that, we are going to play

موضوع امروز را خواهیم داشت و بعد از آن،

today's Fill in the Blanks.

امروز را پر کردن جای خالی بازی می کنیم.

So that is coming up a little bit later on.

بنابراین این موضوع کمی بعدتر مطرح می شود.

Here's something interesting. Mr.

اینجا یک چیز جالب است. آقای

Domke better be Zeus, yet we call them

Domke بهتر است Zeus باشد، با این حال ما آنها را

Zeus, yet we don't know if it's the correct pronunciation.

زئوس می نامیم، اما نمی دانیم که تلفظ صحیح است یا خیر.

We have one of the sheets.

ما یکی از ورق ها را داریم.

Steve dence on today

استیو دنس در امروز

X Matt.

X Matt.

John Asthma. John

جان آسم. جان

Lots of x's in the names accent.

بسیاری از x در نام لهجه.

So welcome, welcome.

پس خوش آمدید، خوش آمدید.

And that's what's incredible to have a pupil of somebody

و این چیزی است که باورنکردنی است که شاگردی از کسی

who is watching us I believe you were watching you were watching on Wednesday as well.

که ما را تماشا می‌کند، باور دارم که شما در حال تماشای شما در روز چهارشنبه نیز بودید.

Really?

واقعا؟

Yes, I was out here.

بله من اینجا بودم

Yes, we were here together.

بله، ما اینجا با هم بودیم.

Yeah, that's right.

آره درست است. روز

On Wednesday.

چهارشنبه.

Who's asking you how old you are?

کی ازت میپرسه چند سالته؟

Me. This year I will be 58.

من امسال من 58 ساله خواهم شد.

So I'm officially almost officially

پس رسماً تقریباً

two years away from 60.

دو سال از 60 سالگی فاصله دارم.

Olga says about the king's coronation.

اولگا در مورد تاجگذاری پادشاه می گوید.

Yes, it does seem complicated.

بله، به نظر پیچیده است.

So just a very quick explanation.

بنابراین فقط یک توضیح بسیار سریع.

He is the king now, but he hasn't been officially crowned.

او اکنون پادشاه است، اما رسما تاجگذاری نکرده است.

So that's the long that's the ceremony, isn't it,

پس مراسم این مدت طولانی است، اینطور نیست،

where he has to have the crown put on his head?

جایی که او باید تاج را بر سر بگذارد؟

Yeah, that's the coronation.

آره تاج گذاری همینه

The literally the coronation.

به معنای واقعی کلمه تاج گذاری.

The crown going on your head.

تاج روی سرت می رود

It comes from the word coronet, which of course means crown.

از کلمه تاج گرفته شده که البته به معنای تاج است.

So when you coronate someone, you are putting a crown on them.

بنابراین وقتی کسی را تاج می گذارید، تاج بر سر او می گذارید.

You are laying the crown on their head.

تاج را روی سرشان می گذاری.

So as soon as the Queen died, he immediately was the king.

بنابراین به محض مرگ ملکه، او بلافاصله پادشاه شد.

But all this is is a symbolic

اما همه اینها یک مراسم نمادین است

ceremony.

.

It's like being engaged to be married.

مثل نامزدی برای ازدواج است.

And then you have the official ceremony where you get married.

و سپس شما مراسم رسمی که در آن ازدواج می کنید.

So I think it's probably the best way of looking at it.

بنابراین من فکر می کنم که این احتمالا بهترین راه برای نگاه کردن به آن است.

Anyway, we have we have King Charles.

به هر حال، ما پادشاه چارلز را داریم.

It will all be official in a few weeks from now.

همه چیز تا چند هفته دیگر رسمی خواهد شد.

Everyone getting very excited, mainly because we get I think it's three days holiday. Is it?

همه خیلی هیجان زده می شوند، عمدتاً به این دلیل که فکر می کنم سه روز تعطیل است. آیا این است؟

I think we are getting a public holiday, so I really couldn't care less about the coronation.

فکر می‌کنم در حال تعطیلی رسمی هستیم، بنابراین واقعاً نمی‌توانم به تاجگذاری اهمیتی بدهم.

But I do like the fact that we might be able to have a bit of fun

اما من از این واقعیت خوشم می آید که ممکن است بتوانیم کمی سرگرمی

and games on here, maybe on the same day.

و بازی در اینجا داشته باشیم، شاید در همان روز.

So maybe we could have our own coronation.

پس شاید بتوانیم تاجگذاری خود را داشته باشیم.

Yes, we could have our own crown was a good idea.

بله، ما می توانستیم تاج خود را داشته باشیم، ایده خوبی بود.

Maybe I could be crowned the King of English.

شاید بتوانم تاج پادشاهی انگلیس را بر سر بگذارم.

That would be very nice. What an ego.

خیلی خوب میشه. چه منیتی

Yes, Yes.

بله بله.

Stomach.

معده.

If you if you aren't sleeping very well at night,

اگر شب‌ها خوب نمی‌خوابید،

the correct order is to toss and turn.

ترتیب صحیح این است که بچرخانید.

Yes. If it's the other way round, it's something else entirely different.

آره. اگر برعکس باشد، کاملاً چیز دیگری است.

Which I'm sure is exactly what you into.

که من مطمئنم دقیقا همان چیزی است که شما به آن علاقه دارید.

I think he's being rude. Yes, but we like that.

من فکر می کنم او بی ادب است. بله، اما ما آن را دوست داریم.

So it doesn't.

پس اینطور نیست.

You're being very rude, Right?

تو خیلی بی ادبی می کنی، درسته؟

Okay.

باشه.

Rude Rude Tomic rude

Rude Rude Tomic بی ادب

at some make said that the Wednesday stream is a drag

در برخی از برندها گفت که جریان چهارشنبه یک درگ است

which is a joke of course because we were talking about drag queen you that's it

که البته یک شوخی است، زیرا ما در مورد Drag queen شما صحبت می کردیم که

I think things can go by so slowly like today's live stream anyway right.

همین است.

I've got to get on because we're not going to have time.

باید سوار شوم چون وقت نداریم.

I can already see we're not going have time, right.

من از قبل می بینم که وقت نداریم، درست است.

To do anything else.

برای انجام هر کار دیگری.

So this is English addict, everyone, I hope you are having a good day.

پس این معتاد انگلیسی است، همه، امیدوارم روز خوبی داشته باشید.

It's a beautiful day here in the

این یک روز زیبا اینجا در زیر آفتاب است

and the sun is out.

و خورشید بیرون است.

And as Mr.

و همانطور که آقای

Steve mentioned earlier, it's looking lovely Looking.

استیو قبلاً اشاره کرد، ظاهر زیبایی دارد.

Is it? Isn't that amazing?

آیا این است؟ آیا این شگفت انگیز نیست؟

I can feel hormones rising, Mr.

من می توانم افزایش هورمون ها را احساس کنم، آقای

Duncan, as long as that's the only thing that's rising.

دانکن، تا زمانی که این تنها چیزی است که افزایش می یابد.

Well, they come together, don't they usually.

خوب، آنها با هم می آیند، نه معمولا.

Do they Really. Well that's what spring does, doesn't it?

آیا آنها واقعا. خوب این کاری است که بهار انجام می دهد، اینطور نیست؟ می دانید،

It's sort of, you know, it sort of gets your sort of reproductive organs going.

این به نوعی باعث می شود اندام های تناسلی شما فعال شوند.

Does it really? Yes, it does.

آیا واقعا؟ بله، این کار را می کند.

Well, that's a natural thing, isn't it?

خوب، این یک چیز طبیعی است، اینطور نیست؟

I mean, look at the birds outside at the moment.

منظورم این است که در حال حاضر به پرندگان بیرون نگاه کنید.

They're mating, right?

آنها در حال جفت گیری هستند، درست است؟

There's no tomorrow. Even at your age.

فردایی نیست حتی در سن شما

Yes, at any age, I think even at your age, it hasn't all fallen to pieces yet.

بله، در هر سنی، من فکر می کنم حتی در سن شما، هنوز همه چیز تکه تکه نشده است.

It hasn't. It hasn't gone rusty. Not yet, no. So

این کار را نکرده است. زنگ نخورده است هنوز نه، نه. بنابراین

anyway, stand standby, everyone.

به هر حال، همه در حالت آماده باش باشید.

We have today's subject coming up and are talking all about waking

ما موضوع امروز را داریم و همه چیز در مورد بیدار

up, being awake, being conscious, something that Mr.

شدن، بیدار بودن، هوشیاری صحبت می کنیم، چیزی که آقای

Steve rarely is to

استیو به ندرت به آن علاقه دارد

and he did it it

و او این کار را انجام داده است

the bill.

.

We are still here by the way.

اتفاقا ما هنوز اینجا هستیم.

Don't worry, we haven't gone yet.

نگران نباش ما هنوز نرفتیم

I know a lot of people are wishing we would.

من می دانم که بسیاری از مردم آرزو می کنند که ما این کار را انجام دهیم.

Today we are looking at an interesting subject.

امروز به یک موضوع جالب توجه می کنیم.

I think it is anyway wake up

من فکر می کنم به هر حال wake up است

and you can see their wake up

و شما می توانید علامت تعجب بیدار شدن آنها را ببینید

exclamation mark.

.

And the reason why I put there is quite often

و دلیل اینکه من آنجا قرار می دهم اغلب این است که می

we will say wake up when we want someone

گوییم وقتی می خواهیم کسی

to wake up from their sleep

از خواب بیدار شود، بیدار شو

so maybe they are asleep and you want someone to wake up.

تا شاید او خواب است و شما می خواهید کسی بیدار شود.

And my mother used to often

و مادرم اغلب از

shout up the stairs and she would say, Duncan, are you getting up?

پله ها فریاد می زد و می گفت دانکن، بلند می شوی؟

Wake up, wake up, Duncan, come on,

بیدار شو بیدار دانکن بیا

get out of bed, you lazy boy.

از رختخواب بلند شو پسر تنبل.

But did she swear? Did? Yes.

اما آیا او قسم خورد؟ انجام داد؟ آره.

She swore a lot but.

خیلی قسم خورد اما

But I think sometimes I did deserve it.

اما فکر می کنم گاهی اوقات لیاقتش را داشتم.

As we discovered, she still does it anyway.

همانطور که ما کشف کردیم، او هنوز هم این کار را انجام می دهد.

Steve. Steve, up.

استیو استیو، بالا

We have.

ما داریم.

We have a subject to talk about.

ما موضوعی برای صحبت داریم.

Please wake.

لطفا بیدار شوید

So now if someone wakes or they wake,

بنابراین اکنون اگر کسی بیدار شود یا بیدار شود،

we are using it as a verb to become conscious,

ما از آن به عنوان فعل برای آگاه شدن،

to be aware or to become aware.

آگاه شدن یا آگاه شدن استفاده می کنیم.

So it is interesting how we use these these words in many different ways.

بنابراین جالب است که چگونه از این کلمات به روش های مختلف استفاده می کنیم.

Also, another word that you might not hear very often anymore rules

همچنین، کلمه دیگری که ممکن است دیگر زیاد آن را نشنیده باشید، به شما حکم می‌کند که

you rouse someone, but it is still used in common English.

کسی را بیدار کنید، اما همچنان در انگلیسی رایج استفاده می‌شود.

So to bring about a certain situation or to encourage people to do

بنابراین ایجاد موقعیت خاصی یا تشویق مردم به انجام

something is also a use of the word rouse.

کاری نیز استفاده از کلمه برانگیختن است.

You might rouse a reaction,

ممکن است واکنشی برانگیزید،

you might rouse a person from their sleep.

ممکن است شخصی را از خواب بیدار کنید.

You are making them become conscious of everything around them.

شما دارید آنها را از همه چیز اطراف خود آگاه می کنید.

So I think that's quite a nice word.

بنابراین من فکر می کنم این کلمه بسیار خوبی است.

What time does she normally wake?

او معمولاً چه ساعتی بیدار می شود؟

What time does she normally wake?

او معمولاً چه ساعتی بیدار می شود؟

So from being asleep to being conscious, you you wake

بنابراین از خواب تا هوشیاری، شما بیدار می شوید

or you wake up.

یا بیدار می شوید.

Yes. Anyway,

آره. به هر حال،

you need to wake at around 6 a.m.

شما باید حدود ساعت 6 صبح از خواب بیدار شوید،

So again, you are using the word wake to show

بنابراین مجدداً از کلمه بیدار برای نشان دادن

that the person is asleep, but then they will be awake.

اینکه فرد خواب است استفاده می کنید، اما پس از آن او بیدار خواهد بود.

They will wake up at 6ama person can wake.

آنها در ساعت 6 بیدار خواهند شد که فرد می تواند بیدار شود.

Something causes

چیزی باعث می شود که

a person to wake so you can wake yourself up.

شخص بیدار شود تا شما بتوانید خودتان را بیدار کنید.

You open your eyes and you are awake.

چشمانت را باز می کنی و بیدار می شوی.

But of course you might also wake another person up

اما البته ممکن است فرد دیگری را نیز بیدار کنید

or maybe something wakes you up.

یا شاید چیزی شما را بیدار کند.

I wake up at dawn or don't wake up.

سحر از خواب بیدار می شوم یا بیدار نمی شوم.

The neighbours don't make too much noise, don't

همسایه ها زیاد سر و صدا نمی کنند،

wake up the neighbours because they will be angry.

همسایه ها را بیدار نکنید چون عصبانی می شوند.

I'd wake up the neighbours.

همسایه ها را بیدار می کردم.

Mr. Duncan, if I went out early in my Ford Mustang, that would wake up the neighbours,

آقای دانکن، اگر من زودتر با فورد موستانگ خود بیرون می رفتم، همسایه ها را بیدار می کرد،

even though you don't have one.

حتی اگر شما همسایه ندارید.

Even though I don't have one, it would wake them up unless I put it on silent mode

حتی اگر من یکی ندارم، آنها را از خواب بیدار می کند مگر اینکه آن را در حالت بی صدا قرار دهم

Anyway, here's another one.

به هر حال، اینجا یکی دیگر است.

The word up is often used after Wake.

کلمه up اغلب بعد از Wake استفاده می شود.

So it's interesting how sometimes we do this

بنابراین جالب است که چگونه گاهی اوقات ما این کار را در

put up next to the word

کنار کلمه ای

that we are describing or using as a verb.

که توصیف می کنیم یا به عنوان فعل استفاده می کنیم قرار می دهیم. یک

There's another good example.

مثال خوب دیگر وجود دارد. آیا

Can you think of another example where we use up next to a word

می توانید مثال دیگری را در نظر بگیرید که در آن از کلمه خاموش استفاده می کنیم

shut?

؟

Yes, you can shut up.

بله، می توانید ساکت شوید.

Maybe you shut up your shop.

شاید مغازه ات را ببندی

You are closing your business for the day or maybe permanently.

شما در حال تعطیل کردن کسب و کار خود برای یک روز یا شاید برای همیشه هستید.

You are going out of business.

شما از کار خارج می شوید.

You shut up your shop.

تو مغازه ات را ببندی

Or maybe you tell a person to be quiet.

یا شاید به کسی بگویید ساکت باشد.

Oh, I wish you would.

اوه، کاش می کردی.

Shut up.

خفه شو.

Shut up! Be quiet. Yes, shut up.

خفه شو! ساکت باش. آره خفه شو

Cool is another one.

باحال یکی دیگر است.

You might call up someone.

ممکن است با کسی تماس بگیرید.

You call up a friend, You phone a friend, you phone a colleague.

شما با یک دوست تماس می گیرید، با یک دوست تماس می گیرید، با یک همکار تماس می گیرید.

You call up, you call them, you call that person.

شما تماس می گیرید، شما آنها را صدا می کنید، شما آن شخص را صدا می کنید.

So the word up is often used after Wake.

بنابراین کلمه up اغلب بعد از Wake استفاده می شود.

I normally wake up around 7 a.m..

من معمولاً حوالی ساعت 7 صبح از خواب بیدار می شوم.

We have the past tense, of course, to wake up.

البته برای بیدار شدن زمان گذشته داریم.

You woke up, You woke up.

بیدار شدی بیدار شدی

I woke up as it was getting light.

وقتی داشت روشن می شد از خواب بیدار شدم.

I woke up as it was getting light.

وقتی داشت روشن می شد از خواب بیدار شدم.

And that's something we've noticed.

و این چیزی است که ما متوجه شده ایم.

Yes. It's starting get light in the morning.

آره. از صبح شروع به روشن شدن می کند.

Normally it's very dark during the winter, in the mornings,

به طور معمول در طول زمستان، صبح ها بسیار تاریک است،

but we've noticed that it's starting to get light, which means we'll have to go to bed earlier.

اما ما متوجه شده ایم که شروع به روشن شدن می کند، به این معنی که باید زودتر به رختخواب برویم.

Otherwise we will be woken up by the light

در غیر این صورت با نوری که

coming in from behind the curtains, from the sun.

از پشت پرده ها، از خورشید وارد می شود، از خواب بیدار خواهیم شد.

My neighbour's dog woke me up.

سگ همسایه ام مرا بیدار کرد.

We know that one very well. That way.

ما آن یکی را به خوبی می دانیم. به این ترتیب.

Unfortunately, we do.

متأسفانه، ما انجام می دهیم.

Although the other day of course, we were woken up

اگرچه روز دیگر البته،

by the sound of the milk delivery van

با صدای ون تحویل شیر که

going next to something like 5:00 in the morning

نزدیک چیزی حدود 5:00 صبح به

clinking bottles.

بطری‌ها می‌چرخد، ما را از خواب بیدار کرد.

Do you ever get woken up?

آیا تا به حال از خواب بیدار می شوید؟

Do you have milk delivered?

شیر تحویل داری؟

You are to houses.

شما به خانه ها هستید. این

It's not it's not something that happens very often now.

چیزی نیست که اکنون اغلب اتفاق می افتد.

But these days most people get it from the supermarkets.

اما این روزها بیشتر مردم آن را از سوپرمارکت ها دریافت می کنند.

But some people sort of old fashioned people

اما برخی از افراد از مد افتاده‌ها

get to have their milk delivered on a van.

شیر خود را با ون تحویل می‌دهند.

So my neighbour's dog woke me up.

پس سگ همسایه ام مرا بیدار کرد.

It's very annoying.

خیلی آزار دهنده است.

Go like that. You see?

همینطور برو می بینی؟

It can be very annoying.

می تواند بسیار آزاردهنده باشد.

We shan't out of the window, you know.

ما از پنجره بیرون نمی رویم، می دانید.

Shut up. Yes.

خفه شو. آره.

So that stupid dog it.

پس اون سگ احمق

We can also use a wake and to express.

همچنین می توانیم از wake و برای بیان استفاده کنیم.

Wake up.

بیدار شو

You can awaken me before you leave.

شما می توانید قبل از رفتن من را بیدار کنید.

And also as a past tense awoken or you awoke.

و همچنین به عنوان یک زمان گذشته بیدار شد یا شما بیدار شد.

So you wake up and in the past you awoke

بنابراین شما بیدار می شوید و در گذشته بیدار شده اید

or you woke up you awakened.

یا بیدار شده اید.

Can also be the present tense.

می تواند زمان حال نیز باشد.

You awaken.

تو بیدار میشی

Maybe if you make person aware

شاید اگر شخص را

of something as well, you can use the word awaken.

از چیزی آگاه می کنید، می توانید از کلمه بیدار استفاده کنید.

So maybe something that you didn't know before and now you know it.

بنابراین شاید چیزی که قبلاً نمی دانستید و اکنون آن را می دانید. می

You can say thank you.

توانید بگویید متشکرم.

You have awakened my interest.

تو علاقه ام را بیدار کردی

You have made me interested.

تو منو علاقمند کردی

You have made me realise that something is the way.

تو به من فهماندی که راهی هست.

Yes, it is.

بله همینطور است.

You can awaken a passion in somebody, can't you? Yes.

شما می توانید اشتیاق را در کسی بیدار کنید، اینطور نیست؟ آره.

That's commonly used in that context.

که معمولا در آن زمینه استفاده می شود.

That may be you've been around somebody for a long time and never really notice them.

این ممکن است به این دلیل باشد که شما برای مدت طولانی در اطراف کسی بوده اید و واقعاً متوجه او نشده اید.

And then suddenly you hear that they are awake.

و ناگهان می شنوید که آنها بیدار هستند.

Some passion inside you because is something they do or something

برخی از اشتیاق در درون شما به این دلیل است که کاری است که انجام می دهند یا چیزی که

they wear or something they say Yes, Awaken

می پوشند یا چیزی که می گویند بله، بیدار شدن

is another one.

یک چیز دیگر است.

The word weight.

کلمه وزن.

Now, this is interesting because it doesn't look like a real word, but it is waked.

حالا این جالب است زیرا به نظر یک کلمه واقعی نیست، اما بیدار شده است.

Really?

Yes, It is an officially out right?

واقعا؟

بله، این یک خروج رسمی است درست است؟

Yes. Yes, it is in the Oxford English Dictionary.

آره. بله، در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد آمده است.

Before anyone says Mr.

قبل از اینکه کسی بگوید آقای

Lancome, the word waked is not real waked.

لانکوم، کلمه بیدار شده بیدار واقعی نیست.

The word waked is often as wrong, but it is correct.

کلمه بیدار اغلب به همان اندازه اشتباه است، اما درست است.

You can use waked.

می توانید از waked استفاده کنید. زنگ

The fire alarm waked me.

آتش بیدارم کرد.

It doesn't seem right, does it?

درست به نظر نمی رسد، درست است؟

And I agree with you.

و من با شما موافقم.

It doesn't seem right.

درست به نظر نمی رسد.

I was right up by the neighbours. Doughnuts.

من درست کنار همسایه ها بودم. دونات.

What time do you like to be waked?

دوست داری چه ساعتی بیدار بشی؟

Is not strange.

عجیب نیست

So there are certain situations in English where something seems incorrect or not.

بنابراین موقعیت های خاصی در زبان انگلیسی وجود دارد که در آن چیزی نادرست به نظر می رسد یا خیر.

Right. But in fact it is.

درست. اما در واقع اینطور است.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Some ways of expressing wake

چند راه برای بیان بیدار شدن

to wake up, to

،

awaken, to have waked,

بیدار شدن، بیدار شدن، بیدار شدن

to be woke, to have a woke to be woken.

، بیدار شدن از خواب بیدار شدن.

Now, the last one, of course, as I said earlier, to be woken means something

حالا آخری البته همانطور که قبلا گفتم بیدار شدن یعنی چیزی

is causing you to become awake, to be woken.

باعث می شود بیدار شوید، بیدار شوید.

And of course we have the word woke, which

و البته ما کلمه woke را داریم که

of course has become a word

البته تبدیل به کلمه ای شده است

that a lot of people use as a buzz word,

که بسیاری از مردم از آن به عنوان کلمه وزوز استفاده می کنند

which means a person who is over cautious or

که به معنای فردی است که بیش از حد محتاط یا

tolerant, or maybe a person who is always thinking about

بردبار است یا شاید شخصی که همیشه به این فکر می کند که

whether or not they are offending other people.

آیا یا نه. آنها به دیگران توهین می کنند.

So they make of provisions and they

بنابراین آنها تمهیداتی می کنند و

they make sure that they always say the right things and include everyone.

مطمئن می شوند که همیشه حرف های درست را می زنند و همه را شامل می شوند.

But of course, you can't do that too much.

اما البته، شما نمی توانید این کار را بیش از حد انجام دهید.

And quite often people will use the word woke

و اغلب مردم از کلمه wake

to to describe that type of action.

to برای توصیف آن نوع عمل استفاده می کنند.

Very topical subject or that type or that type of person.

موضوع خیلی موضوعی یا آن تیپ یا آن نوع آدم.

And of course, I suppose we should say that if a person is not awake,

و البته فرضاً باید بگوییم که اگر انسان بیدار نباشد،

a person who is not awake is unconscious.

فردی که بیدار نیست بیهوش است.

Also a word that a lot of people spell incorrectly,

همچنین کلمه ای که بسیاری از مردم آن را اشتباه می نویسند،

you are asleep, you are un aware.

شما خواب هستید، شما ناآگاه هستید.

So maybe a person who is not awake might be at work

بنابراین ممکن است فردی که بیدار نیست سر کار باشد

and maybe they are not concentrating on job.

و شاید روی کار تمرکز نداشته باشد.

You might say that that person is not awake even though they are awake,

ممکن است بگویید که آن شخص بیدار نیست، حتی اگر بیدار است،

but they're not concentrating very well on their job.

اما به خوبی روی کار خود تمرکز نمی کند.

They might not be aware of what they are doing because they are

آنها ممکن است از کاری که انجام می دهند آگاه نباشند زیرا

maybe sleepy, maybe the night before they've stayed awake too late.

ممکن است خواب آلود باشند، شاید شب قبل از اینکه خیلی دیر بیدار مانده باشند.

Normally you would associate the word unconscious with being hit over the head, wouldn't you?

به طور معمول شما کلمه بی هوشی را با ضربه زدن به سر مرتبط می کنید، اینطور نیست؟

You would. Yeah.

شما می خواهید. آره

Yes. If you get hit the head, you are,

آره. اگر به سرتان ضربه بخورد،

you are rendered unconscious.

بیهوش می شوید.

But people often do use that to try and describe how somebody is in a very deep sleep.

اما مردم اغلب از آن برای توصیف اینکه چگونه فردی در خواب بسیار عمیقی است استفاده می کنند.

I was so I was in a deep I was unconscious.

آنقدر در اعماق بودم که بیهوش بودم.

Well, it is the state that you go into anyway, isn't it?

خوب، به هر حال این حالتی است که شما وارد آن می شوید، اینطور نیست؟

It is to be like being in a coma as well.

مثل این است که در کما نیز باشید.

We often think of coma as, as a very deep

ما اغلب به کما به عنوان خوابی بسیار عمیق فکر می کنیم

sleep in fact one that you can't actually wake up from.

که در واقع نمی توان از آن بیدار شد.

Yes. You say, oh that's, so sleepy, I've gone into a coma.

آره. تو می گویی، اوه، خیلی خواب آلود است، من به کما رفتم.

And of course what you're doing there is exaggerating the state of sleep

و البته کاری که در آنجا انجام می‌دهید اغراق‌آمیز کردن وضعیت خواب است

because you don't want to be in a coma But when we often think of head injuries,

زیرا نمی‌خواهید در کما باشید، اما وقتی اغلب به آسیب‌های سر فکر می‌کنیم،

maybe if a person has brain damage, maybe from an accident,

ممکن است اگر فردی آسیب مغزی داشته باشد، شاید در اثر تصادف،

they might also be unconscious,

ممکن است دچار آسیب مغزی شود. همچنین بیهوش باشند،

but they be awoken. Yes.

اما بیدار شوند. آره.

If you're if you're unconscious, it means you're not awake.

اگر بیهوش هستید، به این معنی است که بیدار نیستید.

But you wouldn't normally say.

اما شما معمولا نمی گویید.

You would normally say, I've woken up.

شما معمولاً می گویید، من از خواب بیدار شدم.

You wouldn't you wouldn't say I went to sleep last night.

نمیخوای بگی دیشب رفتم بخوابم

You wouldn't say I went unconscious.

نمی گویید بیهوش شدم.

You might say I had a lot to drink and I.

ممکن است بگویید من مقدار زیادی نوشیدنی خوردم و من.

And I fell unconscious on the set. Yes.

و بیهوش روی صحنه افتادم. آره.

It's normally used dramatically.

معمولاً به طور چشمگیری استفاده می شود.

Usually dramatically, because unconscious normally is associated with

معمولاً به طور چشمگیری، زیرا ناخودآگاه معمولاً با حالتی همراه است که

a you don't want to be in.

نمی خواهید در آن باشید.

He turned to the head drunk and drugged.

او مست و مصرف مواد مخدر به سمت سر برگشت.

Okay, we've got to move on.

باشه، باید ادامه بدیم

Steve, Wake is the opposite.

استیو، ویک برعکس است.

When we say a person is awake, they are conscious,

وقتی می گوییم آدم بیدار است، هوشیار است،

they are awake, they are aware.

بیدار است، آگاه است.

So you might also use the opposite when we are talking about a person at work

بنابراین وقتی در مورد شخصی در محل کار صحبت می کنیم، ممکن است از عکس آن استفاده کنید که

you have to stay awake in your job and that can be me.

باید در کار خود بیدار بمانید و آن شخص می تواند من باشم.

That can mean maybe you have to stay conscious, but also you have to

این می تواند به این معنی باشد که شاید شما باید هوشیار بمانید، اما همچنین باید

be aware of what is happening around you.

از آنچه در اطرافتان اتفاق می افتد آگاه باشید.

Maybe you are a security guard and you have to stay awake.

شاید شما یک نگهبان هستید و باید بیدار بمانید.

You have to stay alert.

شما باید هوشیار بمانید.

So I think that's quite a good way of looking

بنابراین من فکر می کنم که این روش بسیار خوبی برای نگاه کردن

at those two words.

به این دو کلمه است. این را

We can also say that a person gets up, they get up.

هم می توانیم بگوییم که آدم بلند می شود، بلند می شود.

So normally when we use that phrase,

بنابراین معمولاً وقتی از این عبارت استفاده می‌کنیم،

we mean the person actually getting out of bed.

منظور شخصی است که واقعاً از رختخواب بیرون می‌آید.

So they wake up and maybe straight away

بنابراین آنها از خواب بیدار می شوند و شاید بلافاصله

they get up, they get out of bed, or they rise.

بلند شوند، از رختخواب خارج شوند یا برخیزند.

What time do you rise in the morning?

صبح چه ساعتی بیدار می شوید؟

What time does he normally get up?

او معمولاً چه ساعتی بیدار می شود؟

I won't get out of bed until I am ready.

تا زمانی که آماده نباشم از رختخواب بلند نمی شوم.

So you get up or you get out.

بنابراین شما بلند می شوید یا می روید.

You get out of bed.

از رختخواب بلند می شوی.

A person who wakes up early.

فردی که زود از خواب بیدار می شود.

Oh, now, Mr.

اوه، حالا، آقای

Steve, sometimes you wake up very early in the morning.

استیو، گاهی اوقات شما صبح خیلی زود از خواب بیدار می شوید.

You like to have a drink of water,

دوست دارید آب بنوشید،

or maybe you downstairs and look at the sunrise.

یا شاید در طبقه پایین بروید و به طلوع خورشید نگاه کنید.

You might say that you were up with the lark.

شما ممکن است بگویید که شما با لارک بودید.

I was up with the lark. This morning.

من با لرک بالا بودم. امروز صبح.

It means you got up early with the birds. Yes.

یعنی زود با پرنده ها بیدار شدی. آره.

And I presume the lark is a bird that starts

و من فرض می‌کنم که لارک پرنده‌ای است که

singing particularly early? Yes.

خیلی زود شروع به آواز خواندن می‌کند؟ آره.

If you're up with the lark or with the birds, you can say it means you get up.

اگر با لارک یا با پرندگان همراه هستید، می توانید بگویید به این معنی است که بلند می شوید.

Basically as the sun is getting up, the sun is rising

اساساً با طلوع خورشید، خورشید در حال طلوع است

because that's when the birds normally start singing.

زیرا در آن زمان است که پرندگان به طور معمول شروع به آواز خواندن می کنند.

Yes. You've got down there and early birds. Yes.

آره. شما به آنجا رسیده اید و پرندگان اولیه. آره.

So that the person who gets up early can also be described as an early bird.

به طوری که می توان فردی را که زود از خواب برمی خیزد به عنوان یک پرنده زودرس معرفی کرد.

My my.

من

I had a boss many years ago that used to use the phrase

من سال ها پیش رئیسی داشتم که از عبارت

an early bird catches word. Yes.

پرنده زودرس کلمه را می گیرد استفاده می کرد. آره.

Because obviously, if you

زیرا بدیهی است که اگر

if a bird is awake, it might be the first one to see the worm and get the food.

پرنده ای بیدار باشد، ممکن است اولین کسی باشد که کرم را می بیند و غذا می گیرد.

But in the context it was being used in my workplace

اما در زمینه ای که در محل کار من استفاده می شد این

was that he was encouraging me to

بود که او مرا تشویق می کرد که مشتریان

to drop my business cards

کارت ویزیت خود را کنار بگذارم،

customers, to try and get sales,

تلاش کنم و فروش داشته باشم،

to try and get in before other sales companies sales force

تلاش کنم و قبل از اینکه سایر نیروهای فروش شرکت های فروش در

people were out there, get your card in early, get to the surgery early,

آنجا حضور داشته باشند، کارت خود را دریافت کنم. در اوایل، زودتر به عمل جراحی بروید،

get to the place where I'm going to sell my goods before another company.

به محلی که قرار است کالاهایم را قبل از یک شرکت دیگر بفروشم، برسید.

Then I will stand a better chance of selling something.

سپس شانس بیشتری برای فروش چیزی خواهم داشت.

So the early bird catches the worm.

بنابراین پرنده اولیه کرم را می گیرد.

So if you say if you get in quickly, if you get in early, then you have more chance of success.

بنابراین اگر بگویید اگر سریع وارد شوید، اگر زود وارد شوید، شانس موفقیت بیشتری خواهید داشت.

That's it.

خودشه.

To be up at the crack of dawn

این که صبح بیدار باشی

and not say I'm not saying anything else about that

و نگوییم دیگر در این مورد چیزی نمی گویم کار

is another one.

دیگری است. از خواب

Wake up and it kind just Yeah, no, I'm not.

بیدار شو و درست است بله، نه، من نیستم.

There is another way of using that, but I'm not.

راه دیگری برای استفاده از آن وجود دارد، اما من نیستم.

I'm not going to say that we need to be out of bed at the crack of dawn.

نمی‌خواهم بگویم که باید در سحر از رختخواب بیرون بیاییم.

So as the sun is rising, maybe outside your window, you can hear Mr.

بنابراین همانطور که خورشید در حال طلوع است، شاید بیرون از پنجره شما می توانید

Cockerel crowing. Perhaps not.

صدای بانگ آقای خروس را بشنوید. شاید نه. با

We need to be out of bed at the crack of dawn

as daylight approaches or begins.

نزدیک شدن یا شروع نور روز، باید هنگام سحر از رختخواب بیرون بیاییم.

We have to get up.

باید بلند شویم.

We have to be up at the crack of dawn.

باید در سحر بیدار باشیم.

Wake up Call. I was going to say. Oh, yes.

تماس بیدار شدن. میخواستم بگم. آه بله.

Maybe you receive a call in the morning to tell you to wake up.

شاید صبح با شما تماس گرفته شود تا از خواب بیدار شوید.

Maybe. Yes.

شاید. آره.

Maybe if you're staying at a hotel, you book a wake up call.

شاید اگر در هتل اقامت دارید، یک تماس بیدارباش رزرو کنید.

People don't do that very much now because they've got alarms on their phones.

مردم در حال حاضر این کار را زیاد انجام نمی دهند، زیرا آنها زنگ هشدار را روی تلفن های خود دارند.

But it's sometimes like a failsafe, isn't it?

اما گاهی اوقات مانند یک خرابی است، اینطور نیست؟ گاهی اوقات

You can get someone to wake you up

می توانید کسی را مجبور کنید که شما را بیدار کند

sometimes.

.

Sometimes it's not easy to wake in the morning.

گاهی اوقات بیدار شدن در صبح کار آسانی نیست.

Sometimes you don't want to wake up

گاهی اوقات شما نمی خواهید

the phrase, Oh, here's a good phrase.

این عبارت را بیدار کنید، اوه، این یک عبارت خوب است.

We have some phrases.

عباراتی داریم

Now before we finish this part.

حالا قبل از اینکه این قسمت را تمام کنیم.

Okay, wake the dead.

باشه مرده رو بیدار کن

If you.

اگر شما.

If you wake the dead, of course you can't wake the dead.

اگر مرده را بیدار کنید، مسلماً نمی توانید مرده را بیدار کنید.

Can't you?

نمی تونی؟

But it is used as an expression to show that a person is making too much noise.

اما از آن به عنوان تعبیری استفاده می شود که نشان دهد یک فرد بیش از حد سر و صدا می کند.

Or maybe something is too loud or extremely noisy.

یا شاید چیزی خیلی بلند یا بسیار پر سر و صدا باشد.

Keep that down.

آن را پایین نگه دارید.

You will wake the dead.

شما مردگان را بیدار خواهید کرد.

It's a good one. Yes. Yes.

این یکی خوب است. آره. آره.

If your children are screaming and shouting a lot, maybe you could use that to scare them.

اگر فرزندان شما زیاد جیغ می زنند و فریاد می زنند، شاید بتوانید از آن برای ترساندن آنها استفاده کنید.

Stop shouting and screaming.

دست از فریاد زدن و فریاد زدن بردارید.

You wake the dead and that may scare them.

شما مرده ها را بیدار می کنید و این ممکن است آنها را بترساند.

I think it's called more because they're so noisy.

من فکر می کنم بیشتر به این دلیل نامیده می شود که آنها بسیار پر سر و صدا هستند.

Even those that are no longer living might might be be raw bamboo

حتی آنهایی که دیگر زندگی نمی کنند ممکن است بامبوی خام

for use as dawn cracks.

برای استفاده به عنوان ترک سپیده دم باشند.

Is that rude?

این بی ادبی است؟

I don't read that, Steve.

من آن را نمی خوانم، استیو.

Oh, okay.

اوه، باشه

Oh, yes.

آه بله.

Sorry. Yeah, I fell for it.

متاسف. آره دلم گرفت

I fell for it. Move on. Of course.

دلم گرفت. حرکت کن. البته.

So you might wake the dead.

پس ممکن است مردگان را بیدار کنید.

You might also say Weeki Wachee,

همچنین ممکن است بگویید Weeki Wachee،

Reiki, reiki wakey wakey.

Reiki، Reiki wakey wakey.

Rise and shine. Okay, that might be coming up.

برخیز و بدرخش. خوب، ممکن است در راه باشد.

Okay.

باشه.

Weeki Wachee often said jokingly,

Weeki Wachee اغلب به شوخی می‌گوید،

when waking someone so maybe a person you are going up to wake them up

وقتی کسی را بیدار می‌کنید، بنابراین ممکن است شخصی را بیدار کنید

and you might say wakey wakey.

و ممکن است بگویید بیدار بیدار.

Maybe you've gone downstairs, make a cup of tea

شاید شما به طبقه پایین رفته باشید، یک فنجان چای درست کرده باشید

and you bring it up and you go Weeki Wachee

و آن را بالا بیاورید و بروید Weeki Wachee

usually said to children, but you can obviously use it to your partner.

معمولاً به کودکان گفته می شود، اما واضح است که می توانید از آن برای شریک زندگی خود استفاده کنید.

Yes. Anyone?

آره. هر کسی؟

Yes. Normally jokingly you normally use jokingly that said

آره. به طور معمول به شوخی، شما معمولاً به شوخی استفاده می کنید که

yes. Here's another one.

بله. اینم یکی دیگه

This is something that Steve

این چیزی است که استیو من

I'm I'm sorry, Steve.

متاسفم، استیو.

I'm sorry.

متاسفم.

Wide awake, garden

کاملاً بیدار،

alert,

هوشیار باغ،

very aware,

بسیار آگاه،

fully conscious.

کاملاً هوشیار.

Oh, right. Yes. Yeah. Okay, Stop it then.

درسته. آره. آره باشه پس بس کن

Stop it.

بس کن

I'm often off in a fantasy world of my own.

من اغلب در دنیای فانتزی خودم هستم.

I do not particularly alert or very aware.

من به خصوص هشدار یا خیلی آگاه نیستم.

So to be wide awake means you are in the moment you are

بنابراین بیدار بودن به این معنی است که شما در لحظه ای هستید که

very aware of what is happening around you.

از آنچه در اطرافتان اتفاق می افتد بسیار آگاه هستید.

You are wide awake.

شما کاملاً بیدار هستید.

I suppose the opposite would be drowsy or sleepy.

من فکر می کنم برعکس خواب آلود یا خواب آلود باشد.

You are feeling sleepy, the opposite of wide awake.

شما احساس خواب آلودگی می کنید، برعکس حالت بیداری.

So that's not. It's quite an interesting one.

پس این نیست. خیلی جالبه

Here we go.

A phrase you might say It's time to get up.

در اینجا ما می رویم.

عبارتی که ممکن است بگویید زمان بلند شدن است.

It's time to get up.

وقت بلند شدن است.

It's time to get out of bed.

زمان بلند شدن از رختخواب است.

You have to get up for work.

شما باید برای کار بلند شوید.

Or maybe you have an urgent appointment to attend to.

یا شاید یک قرار فوری دارید که باید در آن شرکت کنید.

It's time to get out of this pit.

وقت آن است که از این گودال خارج شویم.

My mother used to say this to me in the morning.

مادرم صبح این را به من می گفت.

She said, Come on, Duncan, get out of that pit.

او گفت، بیا، دانکن، از آن گودال برو بیرون.

It's an expression that is used.

این عبارتی است که استفاده می شود.

It doesn't mean that you're your bed is a hole in the ground.

این بدان معنا نیست که شما تخت شما سوراخی در زمین است.

It just says, Come on, get out of that place where you're spending too much time.

فقط می گوید، بیا، از جایی که زمان زیادی را در آن صرف می کنی، برو بیرون.

Get out of your pit.

از گودال خود خارج شوید

It's time to get up. Yes.

وقت بلند شدن است. آره.

Oh, here's a good one.

اوه، اینجا یکی خوب است.

Open one's eyes.

چشم باز کن

Now, I think this is an interesting one, Steve.

حالا، من فکر می کنم این یک مورد جالب است، استیو.

So can you think of a use of that

بنابراین آیا می توانید به استفاده از آن

open, open one's eyes?

چشمان باز و باز فکر کنید؟

I didn't open my eyes until.

چشمامو باز نکردم تا اینکه

Yes, yes.

بله بله.

The indication there is that you didn't really wake up properly.

نشانه ای وجود دارد که شما واقعاً به درستی از خواب بیدار نشده اید.

You might have been walking around doing things, but.

شاید برای انجام کارها راه می رفتید، اما.

Oh, open your eyes. Oh, yes.

اوه چشماتو باز کن آه بله.

That's when you suddenly get an understanding for something.

آن وقت است که ناگهان متوجه چیزی می شوید.

Maybe you didn't understand something

شاید شما چیزی را

that somebody said or a situation and then suddenly.

که کسی گفته یا موقعیتی را متوجه نشده اید و سپس ناگهان.

Oh, oh yes.

اوه، اوه بله.

Or maybe you've come to a realisation about something that you didn't know before.

یا شاید به چیزی رسیده اید که قبلاً نمی دانستید.

Maybe you're a climate denier.

شاید شما منکر آب و هوا باشید.

Mm hmm.

Maybe you don't believe in climate change, but then somebody shows you some evidence

مم هوم

شاید شما به تغییرات آب و هوایی اعتقاد نداشته باشید، اما بعد کسی شواهدی را به شما نشان می دهد

and you say, Well, you've really opened my eyes to that.

و شما می گویید، خوب، شما واقعاً چشمان من را به روی آن باز کردید.

I can now believe what you're saying.

اکنون می توانم آنچه را که می گویید باور کنم.

I'm not saying that is true.

من نمی گویم این درست است.

It's just an example.

این فقط یک مثال است.

So the phrase open one's eyes, you open your eyes.

بنابراین عبارت open one's eyes، شما چشمان خود را باز کنید.

It means to wake you become conscious, you wake up,

یعنی برای بیدار شدن هوشیار می شوی، بیدار می شوی،

you open your eyes, or of course you become aware of something.

چشمانت را باز می کنی، یا البته از چیزی آگاه می شوی.

Something you didn't know before.

چیزی که قبلا نمی دانستید

Yes, you now know, you open your eyes,

بله، شما اکنون می دانید، چشمان خود را باز می کنید،

maybe to a certain part of reality

شاید به بخش خاصی از واقعیت

that you didn't realise existed, or a person. Hmm.

که نمی دانستید وجود دارد، یا یک شخص. هوم

Maybe you had a work colleague and you

شاید شما یک همکار داشتید و

thought they were quite nice.

فکر می کردید که آنها بسیار خوب هستند.

You didn't know much about, but you had a chat with them.

شما چیز زیادی در مورد آن نمی دانستید، اما با آنها گپ زدید.

And then somebody said, Oh, let me tell you a thing or two about them.

و بعد یکی گفت: اوه، اجازه دهید یکی دو چیز در مورد آنها به شما بگویم.

And it turns out that they're not very nice and they they've done lots of bad things.

و معلوم می شود که آنها خیلی خوب نیستند و کارهای بد زیادی انجام داده اند.

And then you say, Well, I've really opened my eyes

و سپس می گویید، خوب، من واقعاً چشمانم را

about that person.

در مورد آن شخص باز کرده ام.

Thank you for telling me to become very aware. Yes.

ممنون که بهم گفتی خیلی آگاه بشم. آره.

The idea was that you were blind blinkers, you couldn't see the truth.

تصور این بود که شما چشمک زن هستید، نمی توانید حقیقت را ببینید.

Okay. And now suddenly you can.

باشه. و حالا ناگهان می توانید. یک

We also have another one to say.

مورد دیگر هم برای گفتن داریم.

A person who wakes up, we can say that they are back in the land of the living

فردی که از خواب بیدار می شود، می توان گفت که دوباره به سرزمین زندگان بازگشته است

again. It doesn't mean that person was dead.

. این بدان معنا نیست که آن شخص مرده است.

It just means that they were asleep.

این فقط به این معنی است که آنها خواب بودند.

They weren't doing anything. They were inactive.

آنها هیچ کاری نمی کردند. غیر فعال بودند.

But we can say that that person is back in the land of the living.

اما می توان گفت که آن شخص به سرزمین زندگان بازگشته است.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

You've decided to get up.

تصمیم گرفتی بلند شوی

Oh, I see. You're back in the of the living.

اوه می فهمم. تو به زندگی زنده ها برگشتی

It's very nice.

خیلی خوبه.

If you were a several of you sitting around maybe having a family event and you were sitting down,

اگر شما چند نفری بودید که دور هم نشسته بودید، شاید یک رویداد خانوادگی داشتید و نشسته بودید،

somebody fell asleep and then they woke up

یک نفر خوابید و بعد از خواب بیدار شد

and then you would say that to the, Oh, you're back in the land of the living, are you?

و آن وقت به او می گفتید، اوه، به سرزمین زندگان برگشته اید، شما هستید؟

And everyone would laugh about it.

و همه به آن می خندیدند.

So you are awake again after a good rest often

بنابراین شما پس از یک استراحت خوب که اغلب

said, often said sarcastically, in fact.

گفته می شود، اغلب به طعنه، در واقع، دوباره بیدار می شوید.

And I think Tomek gave us

و من فکر می کنم تامک

this earlier wake up and smell the coffee.

این را زودتر به ما داد که بیدار شویم و قهوه را بو کنیم.

You might tell a person to wake up and smell the coffee.

ممکن است به فردی بگویید که بیدار شود و قهوه را بو کند.

It is time to see things as they really are

وقت آن رسیده است که دوباره چیزها را همانطور که واقعا هستند ببینیم،

so again, it's a little bit like Open your eyes.

کمی شبیه چشمان خود را باز کنید.

Yeah. Something.

آره یه چیزی

It's time to see things as they really are.

وقت آن رسیده است که چیزها را همانطور که واقعا هستند ببینیم.

Wake up and smell the coffee.

برخیز و قهوه را بو کن.

Become aware of something that maybe you were not aware of before.

از چیزی که شاید قبلاً از آن آگاه نبودید آگاه شوید.

Yes, it's often used in a sarcastic way

بله، اغلب به صورت طعنه آمیز

to somebody, isn't it?

برای کسی استفاده می شود، اینطور نیست؟

Quite often, yes, it can be, yes.

اغلب، بله، ممکن است، بله.

But normally, if we're trying to draw attention to something that happens in reality,

اما به طور معمول، اگر بخواهیم توجه را به چیزی جلب کنیم که در واقعیت اتفاق می‌افتد،

yes something happens in the real world quite often,

بله، اتفاقی در دنیای واقعی اغلب رخ می‌دهد،

something brutal or maybe unfair.

چیزی وحشیانه یا شاید ناعادلانه.

It's time to wake up and smell the coffee.

وقت بیدار شدن و بوییدن قهوه است.

The early bird gets the worm.

پرنده اولیه کرم را می گیرد.

Yes, we test. We've explained that one.

بله تست میکنیم اون یکی رو توضیح دادیم

But thank you very much for it. Again,

اما از شما بسیار سپاسگزارم. باز هم

referring to the fact that

با اشاره به این واقعیت که

if you get up early are more likely to get injured, you'll get an advantage over something or somebody

اگر زود بیدار شوید احتمال آسیب دیدگی بیشتر است، نسبت به چیزی یا شخص دیگری برتری خواهید داشت

else.

.

Tomek has made an interesting point about wake up call.

Tomek به نکته جالبی در مورد بیدار شدن از خواب اشاره کرده است.

Wake up call can also be something that makes you change your life.

تماس بیدارباش نیز می تواند چیزی باشد که باعث می شود زندگی خود را تغییر دهید.

Maybe something, maybe you have a heart attack

شاید چیزی، شاید یک حمله قلبی داشته باشید

or maybe something goes wrong in your.

یا شاید مشکلی در شما پیش آمده باشد.

You might say that that was a wakeup call. Yes.

ممکن است بگویید که این یک زنگ بیداری بود. آره.

A warning of maybe something bad

هشداری مبنی بر اینکه ممکن است اتفاق بدی

happening in the future or maybe something even worse. Yes.

در آینده بیفتد یا حتی بدتر از آن. آره.

Maybe you go to the doctor and you have a a blood test.

شاید به دکتر مراجعه کنید و آزمایش خون بدهید.

Another example.

مثالی دیگر.

And you've got a very high cholesterol, high blood pressure.

و شما کلسترول بسیار بالا، فشار خون بالا دارید.

And that is a wake up call that you need to start looking after yourself and taking exercise.

و این زنگ بیداری است که باید شروع به مراقبت از خود و ورزش کنید.

But you can use that in many other ways is something that Steve does a lot.

اما شما می توانید از آن به طرق دیگر استفاده کنید، کاری که استیو بسیار انجام می دهد.

He often gets out of bed on the wrong side.

او اغلب در سمت اشتباه از رختخواب بلند می شود.

You get out of bed on the wrong side, or we can say that you

شما در سمت اشتباه از رختخواب بلند می شوید یا می توانیم بگوییم که

get out on the wrong side of the bed.

در سمت اشتباه از تخت بیرون می آیید.

It means you wake up feeling angry and bad tempered.

این بدان معناست که شما با عصبانیت و بدخلقی از خواب بیدار می شوید.

So maybe someone comes down in the morning and they they seem really unhappy.

بنابراین شاید کسی صبح بیاید و واقعاً ناراضی به نظر برسد.

You might say, Oh, I see.

ممکن است بگویید، اوه، می بینم.

What's wrong?

Did you get out of bed on the wrong side this morning?

مشکل چیه؟ آیا

امروز صبح در سمت اشتباه از رختخواب بلند شدید؟

It doesn't mean you're literally doing that.

این بدان معنا نیست که شما به معنای واقعی کلمه این کار را انجام می دهید.

It's it's a figurative, isn't it? Yes.

این یک فیگوراتیو است، اینطور نیست؟ آره.

It just simply means that you are bad tempered.

این فقط به این معنی است که شما بدخلق هستید.

First thing in the morning is a good one. I like that one.

اولین کاری که صبح می شود خوب است. من آن را دوست دارم.

I actually like them.

من واقعا آنها را دوست دارم.

We've got a couple of more certain person months as you explain Morning Glory as well.

ما چند ماه دیگر هم داریم که Morning Glory را توضیح می دهید.

That is when you wake

آن وقت است که

up in the morning and this is something that affects men.

صبح از خواب بیدار می شوید و این چیزی است که مردان را تحت تأثیر قرار می دهد.

Our work work.

کار ما.

Sorry, You ask me to do it.

متاسفم، شما از من می خواهید این کار را انجام دهم.

Well, I wasn't going to yes, I wasn't going to wake up in the morning

خب، من قرار نبود بله، قرار نبود صبح از خواب بیدار شوم

and you notice something, You noticed something very unusual.

و شما متوجه چیزی شوید، شما متوجه یک چیز بسیار غیرعادی شدید.

Maybe it's a little bit of sunlight coming through the curtain,

شاید کمی نور خورشید از پرده می گذرد،

but you feel

اما شما احساس می کنید

awake, you feel excited

بیدار هستید،

by the dawning of a new day.

با طلوع یک روز جدید احساس هیجان می کنید.

Men normally under a certain age,

مردان معمولاً زیر یک سن معین، با شروع روز، شکوه

get their lovely morning

صبحگاهی دوست‌داشتنی خود را به دست می‌آورند

glory as the day starts

and they feel ready to to take off and to

و احساس می‌کنند که آماده هستند تا

to take on whatever the day has full.

هرآنچه را که روز پر است انجام دهند.

And of course, what it really means is, is the glorious sunrise.

و البته معنای واقعی آن طلوع باشکوه خورشید است.

Yeah, that's what I just said.

آره همین الان گفتم

Look out of the window.

به بیرون پنجره نگاه کن.

It does mean something else and we'll let you look it up.

معنی آن چیز دیگری است و ما به شما اجازه می دهیم آن را جستجو کنید.

There are ways of waking up.

راه هایی برای بیدار شدن وجود دارد.

Of course you can wake up naturally.

البته می توانید به طور طبیعی از خواب بیدار شوید.

Maybe you wake up to the sound of the birds or

شاید با صدای پرندگان از خواب بیدار شوید یا

Steve just said, There's the sunrise coming through the window.

استیو گفت: طلوع خورشید از پنجره می آید.

Oh, maybe you have an alarm clock.

اوه، شاید شما یک ساعت زنگ دار دارید.

Or maybe there is some disturbance.

یا شاید اختلالی وجود داشته باشد.

Maybe a dog barking or a noisy neighbour starting that car.

شاید سگی که پارس می کند یا همسایه ای پر سر و صدا که آن ماشین را روشن می کند.

And of course, the partner can also wake you up in the morning as well.

و البته، شریک جنسی می تواند شما را صبح نیز بیدار کند.

Maybe they are restless.

شاید آنها بی قرار هستند.

Maybe they have to go to the toilet for a wee wee

شاید باید برای یک شبانه روز به توالت بروند

and they have to go maybe three or four times during the night.

و در طول شب باید سه یا چهار بار بروند.

I'm not saying that anyone does that no one here does that,

من نمی گویم که کسی انجام می دهد که هیچ کس در اینجا این کار را انجام نمی دهد،

but perhaps, perhaps your

اما شاید، جیووانی می گوید، شاید

partner wakes you up in the morning as well, Giovanni says.

همسرتان شما را صبح هم از خواب بیدار کند .

Is there a phrase get out of bed on the wrong foot?

آیا عبارتی وجود دارد که با پای اشتباه از رختخواب خارج شوید؟

No, I think no, I think what you're referring to there is

نه، فکر می‌کنم نه، فکر می‌کنم آنچه شما به آن اشاره می‌کنید این است که

get off on the wrong foot or on the wrong footing.

با پای اشتباه یا روی پای اشتباه پیاده شوید.

Which means? Which means you make a bad start.

یعنی کدام؟ یعنی شروع بدی دارید.

Yes. Say in a new job or you've met somebody new and you upset them,

آره. در یک کار جدید بگویید یا با شخص جدیدی آشنا شده اید و او را ناراحت می کنید،

or you get into an argument and you say, Well, I think we've got off on the wrong foot.

یا وارد بحث می شوید و می گویید، خوب، فکر می کنم ما اشتباه کرده ایم.

I didn't I don't mean that.

نگفتم منظورم این نبود

Yes, it's not that's not about waking up.

بله، موضوع بیدار شدن نیست.

But thank you because it's useful to me to explain that phrase.

اما از شما متشکرم زیرا توضیح آن عبارت برای من مفید است.

So to waken, to become awake, to regain consciousness,

پس بیدار شدن، بیدار شدن، به هوش آمدن،

to be awake, not sleep, to be conscious.

بیدار بودن، نه خوابیدن، هوشیار بودن.

So you can see there is a slight difference between those two words

بنابراین می توانید ببینید که بین این دو کلمه

to waken and to be awake.

بیدار شدن و بیدار بودن تفاوت جزئی وجود دارد.

One, the process or the action of going from sleep

یکی، فرآیند یا عمل رفتن از خواب

to being conscious, and the other one is being conscious.

به هوشیاری، و دیگری هوشیاری است.

And guess what, Steve?

و حدس بزنید، استیو؟

That is it for today's subject.

این برای موضوع امروز است.

So is there a phrase says Inaki, if you wake up,

آیا عبارتی وجود دارد که می گوید ایناکی، اگر از خواب بیدار شوید،

you are not bad tempered, but you don't feel rested when you wake up.

بدخلق نیستید، اما وقتی از خواب بیدار می شوید، احساس آرامش نمی کنید.

I think you would just say you just feel as though you haven't had a good night's sleep.

فکر می کنم شما فقط می گویید که احساس می کنید شب خوبی نخوابیده اید.

Just feel tired. Yeah.

فقط احساس خستگی کنید آره

So there's a specific phrase for that.

بنابراین یک عبارت خاص برای آن وجود دارد.

You might say that you had a restless night. Yes.

شاید بگویید که شب بی قراری داشته اید. آره.

Oh, yes, I don't feel as if I slept

اوه، بله، من احساس نمی کنم که

very well, so I don't feel very good this morning.

خیلی خوب خوابیده ام، بنابراین امروز صبح احساس خوبی ندارم.

I had a restless night.

شب بی قراری داشتم

It means that I find it very difficult to get to sleep anyway.

یعنی به هر حال خوابیدن برایم خیلی سخت است .

Steve, we have something really exciting coming up.

استیو، ما یک چیز واقعا هیجان انگیز در راه است.

Beatrice's surprise.

تعجب بئاتریس.

Steve Beatrice says that they say you can get out of bed with with the left.

استیو بئاتریس می‌گوید که می‌گویند با چپ می‌توان از رختخواب بلند شد.

Oh, I see. So?

اوه می فهمم. بنابراین؟

So that is the expression that's used there.

بنابراین این عبارتی است که در آنجا استفاده می شود.

Oh, right.

درسته.

Yes. Anyway, Steve, please. So yeah, okay.

آره. به هر حال استیو، لطفا. پس آره، باشه من

That's

how I

اینطوری هستم

to, I want to say please stop talking, but I won't, I won't do that.

، می‌خواهم بگویم لطفاً صحبت نکن، اما نمی‌کنم، این کار را نمی‌کنم.

Here we go. Steve, are you excited?

در اینجا ما می رویم. استیو، هیجان زده ای؟

Because back by popular demand, we have our game

زیرا با توجه به تقاضای عمومی، ما بازی خود را

with a new intro and new intro. Yes.

با یک مقدمه جدید و یک مقدمه جدید داریم. آره.

How exciting.

چقدر هیجان انگیز.

Now, are you excited?

حالا، آیا شما هیجان زده اید؟

Ready?

You are excited?

آماده؟

شما هیجان زده اید؟

No, I think so.

نه، من اینطور فکر می کنم.

Yes. Here we go.

آره. در اینجا ما می رویم.

It's time to fill in those blanks.

وقت آن است که این جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks to do it And fill in the blanks.

برای انجام آن جاهای خالی را پر کنید و جاهای خالی را پر کنید.

Fill In the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

To fill in the blanks.

برای پر کردن جاهای خالی

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

D like that? Yes.

دوست دارم؟ آره.

That reminds me of the of a television program.

این من را به یاد برنامه های تلویزیونی می اندازد.

Okay. From many years ago.

باشه. از سالها پیش.

It fill in the blanks, everyone.

همه جاهای خالی را پر می کند.

We are going to fill in those blanks.

ما این جاهای خالی را پر می کنیم.

All we have to do is look at a sentence.

تنها کاری که باید انجام دهیم این است که به یک جمله نگاه کنیم.

There will be some words missing.

برخی از کلمات گم خواهند شد.

And what you have to do is in the blanks.

و کاری که باید انجام دهید در جاهای خالی است.

It's as simple as that, really.

به همین سادگی است، واقعا.

It couldn't be simpler even if I tried to make it more simple.

ساده‌تر از این نمی‌توانست باشد، حتی اگر سعی کنم آن را ساده‌تر کنم.

Is it connected to

آیا به

it? Is it going to be anything?

آن متصل است؟ آیا قرار است چیزی شود؟

It could be any.

Well, you'll see the sentence in a moment.

می تواند هر کدام باشد.

خوب، یک لحظه دیگر جمله را خواهید دید.

I haven't hidden anything.

من چیزی را پنهان نکرده ام

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

So write the sentences today I something

بنابراین جملات را امروز I something

to something to the

to something به

something so you can add your own words in there

چیزی بنویسید تا بتوانید کلمات خود را در آنجا اضافه کنید

or you can add a certain selection of words.

یا انتخاب خاصی از کلمات را اضافه کنید.

Maybe the words that I've chosen to add.

شاید کلماتی که انتخاب کرده ام اضافه کنم.

So we will see what happens.

پس خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

It will be interesting to see

جالب خواهد بود که ببینیم

what you have for me

چه چیزی برای من دارید

and what we're looking for here is correct.

و آنچه ما در اینجا به دنبال آن هستیم درست است.

Grammar. Yes. So not just any old words.

گرامر آره. بنابراین نه فقط هر کلمه قدیمی.

They've got to actually make grammatical sense in the English.

آنها باید در واقع معنای دستوری را در انگلیسی داشته باشند.

In the English language. Yes.

در زبان انگلیسی. آره.

So just give it a try.

پس فقط آن را امتحان کنید.

Don't be shy that there are no wrong answers.

از اینکه هیچ پاسخ اشتباهی وجود ندارد خجالت نکشید.

Although if there is a wrong answer, I will correct you.

هر چند اگر پاسخ اشتباهی باشد، شما را اصلاح خواهم کرد.

But give it a try.

اما آن را امتحان کنید.

Don't be shy or else you will make Mr.

خجالتی نباش وگرنه باعث

Duncan cry.

گریه آقای دانکن میشی.

And we don't want that

و ما هنوز آن را نمی خواهیم

yet. We've got some suggestions already today.

. ما امروز چند پیشنهاد داریم.

I need to go to the toilet just once a day.

من باید فقط یک بار در روز به توالت بروم. فرض کنید

Let's say you don't go every two.

شما هر دو نفر نمی روید.

I suppose it could be a number two, couldn't it?

فکر می کنم می تواند شماره دو باشد، اینطور نیست؟

It could be talking about that.

ممکن است در مورد آن صحبت شود.

Yes. Francesca,

آره. فرانچسکا،

today I have to go to the office now.

امروز باید بروم دفتر.

Before the pandemic.

قبل از همه گیری

We would never use that phrase because we would be going every day.

ما هرگز از این عبارت استفاده نمی کنیم زیرا هر روز می رویم.

But now, of course, a lot of people work from home.

اما در حال حاضر، البته، بسیاری از مردم از خانه کار می کنند.

I've got a friend who only goes into the office twice a week now.

من دوستی دارم که الان فقط هفته ای دو بار به مطب می رود .

He used to go every day now and you guys twice a week.

او قبلاً هر روز می رفت و شما بچه ها هفته ای دو بار.

So you can say that phrase today.

بنابراین می توانید این عبارت را امروز بگویید.

I need to go to the office or today I have to go to the

باید برم مطب یا امروز باید برم

office is used more frequently, I think.

مطب بیشتر استفاده میشه فکر کنم.

Yes, I think it can.

بله، من فکر می کنم می تواند.

It's almost people have become part time with with their office hours.

تقریباً مردم با ساعات اداری خود پاره وقت شده اند.

So they might go in, as you said, just a couple of times a week.

بنابراین آنها ممکن است، همانطور که شما گفتید، فقط چند بار در هفته وارد شوند.

And then the rest of the time they are working from home.

و سپس بقیه زمان را از خانه کار می کنند.

It's a good one from Lois today.

امروز از لوئیس خوب است.

I have to go to the dentist.

من باید برم دندانپزشک

Today I have to go to the dentist.

امروز باید برم دندانپزشک.

I to go and see Claudia. Hmm.

من بروم کلودیا را ببینم. هوم

To have my teeth looked at. Yes.

تا دندان هایم را نگاه کنند آره.

Oh, it could be, Doctor.

اوه، ممکن است، دکتر.

It could be all manner of things.

این می تواند همه چیز باشد.

Gynaecologist. Yes.

متخصص زنان و زایمان. آره.

Yeah.

آره

Yeah, it could be. Yes.

بله، ممکن است. آره.

Yeah. Today I have to go to the pool. Yes.

آره امروز باید برم استخر. آره.

Or I want to go to the pool.

یا میخوام برم استخر

I want to go to the

من می خواهم به

park. Hmm.

پارک بروم. هوم

So anyway, so you can see.

بنابراین به هر حال، بنابراین شما می توانید ببینید.

Oh, I said that. Yes.

اوه اینو گفتم آره.

Today I wish to go to the park. It's.

امروز می خواهم به پارک بروم. این است.

Well done. Yes.

آفرین. آره.

I suppose there is another word we could use there after I.

من فکر می کنم کلمه دیگری وجود دارد که می توانیم بعد از I در آنجا استفاده کنیم.

Something that you must do.

کاری که باید انجام دهید.

Something that is very important.

چیزی که بسیار مهم است.

So there is another word that you could put in there.

بنابراین کلمه دیگری وجود دارد که می توانید آن را وارد کنید.

Something you must do, something you you have to do or need to.

کاری که باید انجام دهید، کاری که باید انجام دهید یا نیاز دارید.

Yes, well, that's the word I was alluding to.

بله، خوب، این کلمه ای بود که من به آن اشاره می کردم.

That is the day I have to go to the supermarket.

آن روز است که باید به سوپرمارکت بروم.

So as today,

Inaki says, today I want to listen to the cockerel.

ایناکی می گوید، مثل امروز، امروز می خواهم به صدای خروس گوش کنم.

You might you might hear the cockerel in a moment

ممکن است در لحظه ای

when the time is up for this question.

که زمان این سوال به پایان رسیده است صدای خروس را بشنوید.

So any more answers coming through?

پس پاسخ های دیگری در راه است؟

Well, Beatrice says today I want to go to the restaurant.

خب، بئاتریس می گوید امروز می خواهم به رستوران بروم.

You would probably say go to a restaurant

احتمالاً می گویید به رستوران بروید

unless you had a specific restaurant in.

مگر اینکه رستوران خاصی در آن داشته باشید

Mind. Maybe you own the restaurant. Yes.

. شاید شما صاحب رستوران هستید. آره.

Maybe you if you own the restaurant or you work there

شاید شما اگر صاحب رستوران هستید یا آنجا کار می کنید

and you work there today, I have to go to the restaurant.

و امروز آنجا کار می کنید، من باید به رستوران بروم.

But if you are going out for a meal,

اما اگر برای صرف غذا بیرون می روید،

you would say go to a restaurant.

می گویید به رستوران بروید.

But yes, if you own a restaurant, you would go to the restaurant or to my restaurant.

اما بله، اگر صاحب رستوران هستید، به رستوران یا رستوران من می روید.

Yes. Normally, if there's a personal connection or a specific thing, you will use that. So.

آره. به طور معمول، اگر ارتباط شخصی یا چیز خاصی وجود داشته باشد، از آن استفاده خواهید کرد. بنابراین.

So that is correct.

پس درست است.

Actually, you have a personal involvement.

در واقع، شما یک دخالت شخصی دارید.

We can't go to see Claudia to get our teeth fixed because Claudia is on holiday now.

ما نمی توانیم به دیدن کلودیا برویم تا دندان هایمان را درست کنیم، زیرا کلودیا اکنون در تعطیلات است.

We forgot. That's it. Maybe.

ما فراموش کردیم. خودشه. شاید.

Maybe Claudia Could be treating people's teeth on the beach.

شاید کلودیا می تواند در حال درمان دندان های مردم در ساحل باشد.

Maybe they've got sand between their teeth.

شاید بین دندان هایشان شن و ماسه است.

Maybe. Yeah, exactly. Yes.

شاید. بله دقیقا. آره.

And you need to perform some emergency dental work on the beach.

و باید کارهای اورژانسی دندانپزشکی را در ساحل انجام دهید.

On the beach?

در ساحل؟

Somebody's tooth falls after they break a tooth.

دندان کسی بعد از شکستن دندان می افتد.

You can just.

شما فقط می توانید.

You can just rinse their mouth out with seawater water.

فقط می توانید دهان آنها را با آب دریا بشویید.

It might be a bit salty.

شاید کمی شور باشد

And then here we go.

و سپس به اینجا می رویم.

Would you like to see the answer?

آیا دوست دارید پاسخ را ببینید؟

So this is the answer that I have here.

بنابراین این پاسخی است که من در اینجا دارم.

If I can see where it is there it is. Yes.

اگر بتوانم ببینم کجاست، آنجاست. آره.

So here is the answer.

پس جواب اینجاست.

Thank you, Mr.

ممنون آقای

Cockerel.

خروس

You see,

ببینید، از اینکه

you're not disappointed that he was Mr.

او آقای خروس بود، ناامید نیستید

Cockerel.

.

And the the answer that I've got here.

و پاسخی که من اینجا دارم.

Actually, here it is. He's the one that I've got.

در واقع، اینجاست. اون کسیه که من دارم

Mr. Steve, You're the man

آقای استیو، شما مرد

today.

امروز هستید.

I need to go to the supermarket.

باید برم سوپرمارکت

So maybe there is something you need to buy.

پس شاید چیزی هست که باید بخرید.

Maybe there is some food that you've run out of or you are short of.

شاید مقداری غذا وجود داشته باشد که شما تمام شده یا کمبود آن را دارید.

So today I need to go to the supermarket.

بنابراین امروز باید به سوپرمارکت بروم.

So we often use the word need when something has to be done,

بنابراین ما اغلب از کلمه نیاز استفاده می کنیم زمانی که کاری باید انجام شود،

something important, something crucial,

چیزی مهم، چیزی حیاتی،

something that has to be done, it must be done.

کاری که باید انجام شود، باید انجام شود.

You need to do it.

شما باید آن را انجام دهید.

So I think I think that was a good start.

بنابراین فکر می کنم شروع خوبی بود. به

I think it's fair.

نظر من عادلانه است.

It was a very, very good start. So yes.

شروع بسیار بسیار خوبی بود. درنتیجه بله.

Yeah. Here's another one. Steve,

آره اینم یکی دیگه استیو،

are you ready?

آماده ای؟

This is this is game Two

این بازی دو

fingers at the ready. Yes.

انگشت آماده است. آره.

Okay. Type of way. Type type tie.

باشه. نوع راه. نوع کراوات را تایپ کنید.

Something we want to something you already sounds very rude.

چیزی که ما می خواهیم به چیزی که شما در حال حاضر بسیار بی ادب به نظر می رسد.

Yes. In your mind may in your filthy disgusting mind

آره. در ذهن شما ممکن است در ذهن کثیف شما منزجر کننده

I something want to something

من چیزی به چیزی

you something.

شما چیزی می خواهم.

We could be using one of those the words that were used earlier to describe

ما می‌توانیم از یکی از کلماتی استفاده کنیم که قبلاً برای توصیف

a certain disturbed sleep pattern.

یک الگوی خواب آشفته استفاده می‌شد.

Yeah. Maybe you are turning.

آره شاید داری می چرخی

Or what's the other one?

یا اون یکی چیه؟

I something want to.

من یه چیزی میخوام

Something you something.

یه چیزی تو یه چیزی من

I've got get.

گرفتم

You haven't read it.

شما آن را نخوانده اید.

We're going to get lots of read answers for this.

ما می خواهیم پاسخ های خواندنی زیادی برای این موضوع دریافت کنیم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Can I just say when I wrote this earlier, I didn't realise how rude that could be.

فقط می توانم بگویم وقتی قبلاً این را نوشتم، متوجه نشدم که چقدر می تواند بی ادب باشد.

If you decided to add certain words, I.

اگر تصمیم گرفتید کلمات خاصی را اضافه کنید، من.

Well, Valentine started the ball rolling.

خوب، ولنتاین شروع به چرخیدن توپ کرد.

Hey, that's a good phrase to start the ball rolling. Yes.

سلام، این عبارت خوبی برای شروع توپ زدن است. آره.

That means that somebody has, as

این بدان معناست که کسی

has started giving a suggestion.

پیشنهاد داده است.

So maybe you're at work and the boss is after ideas about how you can increase sales.

بنابراین شاید شما در محل کار هستید و رئیس به دنبال ایده هایی در مورد چگونگی افزایش فروش است.

Nobody says anything.

هیچ کس چیزی نمی گوید.

And then somebody somebody suddenly says, well, maybe we could do this.

و سپس یک نفر ناگهان می گوید، خوب، شاید بتوانیم این کار را انجام دهیم.

And then the boss might say, Good, thank you for getting the ball rolling.

و سپس رئیس ممکن است بگوید، خوب، متشکرم که توپ را به دست آوردی.

Yeah. Somebody start something off.

آره کسی چیزی را شروع کند

Yes. The action of beginning something or to be the first person

آره. عمل شروع کاری یا اولین کسی بودن که

to do something in a process

کاری را در فرآیندی انجام می دهد که در آن

where where other people will then be involved.

افراد دیگر نیز درگیر خواهند شد.

So the first person to do it, the first person to start.

بنابراین اولین کسی که این کار را انجام می دهد، اولین کسی که شروع می کند.

So somehow that reasonably clean.

بنابراین به نوعی تمیز است.

I always want to see you happy.

من همیشه می خواهم تو را خوشحال ببینم.

Thank you, Valentino.

متشکرم، والنتینو.

I really want.

من واقعا می خواهم.

Thank you. Valentino Bamboo.

متشکرم. والنتینو بامبو.

Hello.

سلام.

I really want to touch you, darling.

خیلی دلم می خواد لمست کنم عزیزم

I really have.

من واقعا دارم.

I know you talk to me.

میدونم با من حرف میزنی

Well, we don't know.

خوب، ما نمی دانیم.

But let's assume.

اما بیایید فرض کنیم.

Assume that I have to say, these days I'm glad of any attention that I get.

فرض کنید که باید بگویم، این روزها از توجهی که به من می شود خوشحالم.

To be honest.

صادقانه بگویم.

I do want to tell you something I don't wear.

من می خواهم چیزی را به شما بگویم که نمی پوشم.

I don't. I do.

من این کار را نمی کنم. انجام میدهم.

I do want to tell you something.

من می خواهم چیزی به شما بگویم

Yeah, that fits.

بله، مناسب است.

This is.

I don't want to tell you something about bitches that I do want to talk.

این هست.

من نمی خواهم چیزی در مورد عوضی ها به شما بگویم که می خواهم صحبت کنم.

Oh, I see. Straight. Yeah. Oh, yes, it could be.

اوه می فهمم. سر راست. آره اوه، بله، ممکن است.

I don't want to tell you something or I don't want to tell you anything.

من نمی خواهم چیزی به شما بگویم یا نمی خواهم چیزی به شما بگویم.

And I think anything would be better.

و من فکر می کنم هر چیزی بهتر است.

I don't want to see you again.

دیگه نمیخوام ببینمت

Yeah, says Maria. This is a good one. Yes.

آره ماریا میگه این یکی خوبه. آره.

So you can see there are many choices that you have that they're coming through thick and fast. Yes.

بنابراین می‌توانید ببینید که انتخاب‌های زیادی وجود دارد که در حال انجام آن‌ها سریع و ضخیم هستند. آره.

Now If you say that they're coming through thick and fast,

حالا اگر می گویید که آنها به سرعت و به سرعت از راه می رسند، به این

it means you're getting lots and lots and lots of suggestions for things.

معنی است که پیشنهادهای زیادی برای چیزها دریافت می کنید.

Things are happening very quickly.

همه چیز خیلی سریع اتفاق می افتد.

Lots of things are happening at the same time.

اتفاقات زیادی همزمان در حال وقوع است.

It's coming thick and fast as it were

مثل اینکه دیگر غلیظ و سریع می آید

anymore.

.

Let's have a look.

بیایید نگاهی بیندازیم.

I'm just reading out the correct ones, Tom.

من فقط دارم موارد صحیح را می خوانم، تام.

I never want to see you upset.

من هرگز نمی خواهم تو را ناراحت ببینم.

I never want to see you upset.

من هرگز نمی خواهم تو را ناراحت ببینم.

And possible.

I never want to see you cry.

و ممکن است.

من هرگز نمی خواهم گریه تو را ببینم.

I never want to see you in pain.

من هرگز نمی خواهم تو را در درد ببینم.

I never want to tell you lies, says Gallina.

گالینا می گوید من هرگز نمی خواهم به شما دروغ بگویم.

Yes, Well, yeah, that fits.

بله، خوب، بله، مناسب است.

I never want to tell you or I don't want to tell you lies.

من هرگز نمی خواهم به شما بگویم یا نمی خواهم به شما دروغ بگویم.

Louis has a good one.

لویی یه چیز خوب داره

I also want to tell you something,

من همچنین می خواهم به شما چیزی بگویم،

so maybe you can use that as a reply.

بنابراین شاید شما بتوانید از آن به عنوان پاسخ استفاده کنید.

So maybe a person tells you something that they

بنابراین ممکن است شخصی چیزی به شما بگوید که می‌خواهد آن را

they want to keep a secret, but they trust you.

مخفی نگه دارد، اما به شما اعتماد دارد.

And then you might say, I also want to tell you something.

و سپس ممکن است بگویید، من هم می خواهم چیزی به شما بگویم.

So maybe you would tell them a secret.

پس شاید رازی را به آنها بگویید.

Now Tom's come up with a good one.

حالا تام یک مورد خوب پیدا کرده است.

Related to today's subject about breaking up.

مربوط به موضوع امروز در مورد جدایی.

I never I don't want to wake you up.

هیچ وقت نمیخوام بیدارت کنم

Yes, I don't want to wake you up.

بله، من نمی خواهم شما را بیدار کنم.

Yeah, it's very good.

آره خیلی خوبه

Very good.

خیلی خوب.

That fits in perfectly, perfectly with today's subject.

که کاملاً با موضوع امروز مطابقت دارد.

So now you can see why we play this game.

بنابراین اکنون می توانید ببینید که چرا ما این بازی را انجام می دهیم.

It gives you a chance to think about the way sentences are formed,

این به شما فرصتی می دهد تا در مورد نحوه تشکیل جملات فکر کنید،

but also you can put certain words in there as well.

اما همچنین می توانید کلمات خاصی را نیز در آنجا قرار دهید.

We Are going to try and squeeze another one in.

Zuzana, I don't want to see you sad.

زوزانا، نمی‌خواهم تو را غمگین ببینم.

Yes, I also want.

بله، من هم می خواهم.

Yeah, yeah. Okay. Steve, Moving on

آره آره. باشه. استیو، به سراغ

to the answer

پاسخی که

I have here is

در اینجا دارم

Oh. Oh, right. Yes.

اوه است. درسته. آره.

I never want to see you again.

دیگه هیچوقت نمیخوام ببینمت

I never want to see you again.

من هرگز نمی خواهم تو را دوباره ببینم.

Quite often I've lost count of how many people have said this to me in my life.

اغلب اوقات حساب نکردم که چند نفر در زندگی ام این را به من گفته اند.

I never want to see you again.

دیگه هیچوقت نمیخوام ببینمت

Chance, Chance seven. And thank you for.

شانس، شانس هفت. و ممنون از شما

Haven't read them all out.

همه آنها را نخوانده ام من فکر می کنم

Some of them aren't quite grammatically correct, I think.

برخی از آنها از نظر گرامری کاملاً صحیح نیستند . به

I think most of them were pretty good. Most Of them are pretty good.

نظر من اکثر آنها خیلی خوب بودند. اکثراشون خیلی خوبن

This one or two here I can see quite dramatically because

این یکی دو مورد را در اینجا می توانم کاملاً چشمگیر ببینم زیرا

I think that the words are what I think.

فکر می کنم کلمات همان چیزی هستند که من فکر می کنم.

I notice with other languages.

با زبان های دیگر متوجه می شوم. این

It's the words often come in two different languages, different.

کلمات اغلب به دو زبان مختلف می آیند، متفاوت.

They live in French. Yes.

آنها به زبان فرانسوی زندگی می کنند. آره.

And so to make them grammatically correct in English,

و بنابراین برای اینکه آنها را از نظر گرامری در انگلیسی درست کنند،

they have to go in the correct in the right way.

باید از راه درست در مسیر درست حرکت کنند.

Yes, Certainly verbs tend to be in different places.

بله، مطمئناً افعال در مکان‌های مختلفی قرار دارند.

Anyway, I wanted to squeeze, but thank you.

به هر حال میخواستم فشار بدم ولی ممنون.

I want to squeeze one more in.

من می خواهم یکی دیگر را فشار دهم.

As the vicar said to the actress.

همانطور که معاون به بازیگر زن گفت.

And what

و چه

something.

چیزی.

Okay, here we go. Steve, this is.

خوب، ما می رویم. استیو، این است.

We should be something off.

ما باید یه چیزی بد باشیم

Something. Right.

یه چیزی درست.

So this might be suitable for this time of the day for us.

بنابراین این ممکن است برای این زمان از روز برای ما مناسب باشد.

We should be something off, something.

ما باید یک چیزی خاموش باشیم، یک چیزی.

This is the final one.

این آخرین مورد است.

Before we go, we've just 4 minutes left.

قبل از رفتن، فقط 4 دقیقه فرصت داریم.

We might actually finish at the right time.

در واقع ممکن است در زمان مناسب تمام کنیم.

Stay and. We will see what happens.

بمان و. خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

So here it is.

پس اینجاست.

Final one, a fill in the blank.

مورد آخر، جای خالی را پر کنید.

We should be something off, something.

ما باید یک چیزی خاموش باشیم، چیزی.

So maybe there is a sense of urgency in this sentence.

پس شاید در این جمله احساس فوریت وجود داشته باشد.

Mm hmm.

Well, maybe some of you will come up with different suggestions,

مم هوم

خوب، شاید برخی از شما پیشنهادهای متفاوتی ارائه دهید،

so we will see what happens. Yes.

بنابراین خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد. آره.

Do you? Never. Some by my vehicle.

آیا تو؟ هرگز. تعدادی با وسیله نقلیه من

Wake me up.

بیدارم کن

Um, I know Moby.

اوم، من موبی را می شناسم.

Moby. He's the guy with no hair.

موبی اون پسره بدون موه

He looks a bit like me

او کمی شبیه من

or me.

Yeah, we should be something off.

یا من است.

آره، ما باید یه چیزی بد باشیم

Something

چیزی که

we should be calling off

ما باید آن را لغو کنیم

the stream.

.

Now, that doesn't fit in there, unfortunately.

در حال حاضر، این در آنجا جا نمی شود، متأسفانه.

Right?

درست؟

That doesn't fit grammatically.

که از نظر گرامری جور در نمی آید.

But it so says I should be.

اما این طوری می گوید که باید باشم.

I should.

من باید.

I should be

من باید

turning off

the stove.

اجاق گاز را خاموش کنم

Well, there is only one word at the end, one blank space.

خوب، فقط یک کلمه در پایان وجود دارد، یک فضای خالی.

So we have missing words.

بنابراین ما کلمات گم شده داریم.

So that means we need to replace that blank space

بنابراین این بدان معناست که باید آن فضای خالی را

with two words and we need an extra

با دو کلمه جایگزین کنیم و به سه کلمه اضافی نیاز داریم

three.

.

You need an extra word in there term for that.

برای آن به یک کلمه اضافی در اصطلاح نیاز دارید.

For that to be right. Hmm.

برای اینکه درست باشد. هوم

So we should be sold off tomorrow.

پس فردا باید فروخته شویم.

Sold out would be correct.

فروخته شده درست خواهد بود.

Sound off isn't well.

صدای خاموش خوب نیست

Sold off can mean just something is is.

فروخته شده می تواند به این معنی باشد که چیزی وجود دارد.

If you want to get rid of something quickly, you might have to sell it off.

اگر می خواهید به سرعت از شر چیزی خلاص شوید، ممکن است مجبور شوید آن را بفروشید.

Yeah, but we should be sold off.

بله، اما ما باید فروخته شویم. گمان میکنم

I suppose.

Sold out is better if you run out of something, if you have nothing left.

.

فروخته شده بهتر است اگر چیزی تمام شود، اگر چیزی ندارید. به

Sort of is tricky.

نوعی مشکل است.

People are saying, Yeah, I think it is. It's a but.

مردم می گویند، بله، فکر می کنم اینطور است. این یک اما است.

But it might be very suitable for this time of the day.

اما ممکن است برای این زمان از روز بسیار مناسب باشد.

So I'm giving you a clue there.

بنابراین من در آنجا به شما یک سرنخ می دهم.

So maybe something that will be happening soon.

پس شاید به زودی اتفاقی بیفتد.

Well, maybe in a few moments it will be soon. Mm.

خوب، شاید چند لحظه دیگر به زودی باشد. مم

We should be switch off

باید برق را قطع کنیم

electricity.

Yes it isn't.

بله اینطور نیست.

Yes, yes.

بله بله.

It's this is interesting.

این جالبه

This one. Yes, this is interesting.

این یکی. بله، این جالب است.

So far nobody's actually come up with a phrase that is grammatically correct.

تا کنون هیچ کس واقعاً عبارتی را که از نظر گرامری صحیح باشد، پیدا نکرده است.

It should be getting.

باید در حال گرفتن باشد.

Yeah we should be getting off that.

آره باید از این کار کنار بیاییم

Yeah, that's grammatically correct.

آره از نظر گرامری درسته

We should be getting off that. Hmm.

ما باید آن را کنار بگذاریم. هوم

If you were talking about a subject, maybe or or there

اگر در مورد موضوعی صحبت می کردید، شاید یا یا

you should be.

باید آنجا باشید.

We should be getting off there if you are driving on the motorway.

اگر در بزرگراه رانندگی می کنید، باید از آنجا پیاده شویم.

Yeah, maybe there is a place where you have to turn off.

آره، شاید جایی هست که باید خاموشش کنی.

We should be getting off there.

باید از آنجا پیاده شویم

So you might be very close to what I am

بنابراین ممکن است به چیزی که من به دنبال آن هستم بسیار نزدیک باشید

looking for.

.

Thomas said we should be set off now.

توماس گفت الان باید راه بیفتیم.

That's almost right. Hmm.

تقریباً درست است. هوم

If you were to

اگر می‌خواهید

make the words set into setting, we should be setting off now.

کلمات را به محیطی تبدیل کنید، ما باید همین الان راه بیفتیم.

Which means?

یعنی کدام؟

Which means we need to start the journey leave.

یعنی باید مرخصی سفر را شروع کنیم.

We need to.

We should be setting off now. Setting.

ما نیاز داریم.

الان باید راه می افتادیم تنظیمات.

Otherwise we will be late.

وگرنه دیر میرسیم

Yes, so that is right.

بله، پس درست است.

You just need to have the word setting in here, Steve.

شما فقط باید کلمه تنظیمات را در اینجا داشته باشید، استیو.

Oh, here's one from Map Hack.

اوه، این یکی از نقشه هک است.

We should be signing off soon.

ما باید به زودی امضا کنیم.

Yes, Yes, we should be signing off soon.

بله، بله، ما باید به زودی امضا کنیم.

Meaning that you're. You're going. Yeah. Leaving. Yes.

به این معنی که شما هستید. شما در حال رفتن هستید. آره ترک. آره.

It's a it's. Yeah.

این یک آن است. آره

So if you sign off, it means you are leaving.

بنابراین اگر امضا کنید، به این معنی است که در حال ترک هستید.

You are going to saying goodbye.

قراره خداحافظی کنی

My answer is very interesting.

پاسخ من بسیار جالب است.

Here we go, Steve. Oh, here's one more.

ما به اینجا می رویم، استیو. اوه، اینم یکی دیگه

You just.

تو فقط

I've got to go.

من باید بروم.

Steve should be logging off shortly.

استیو باید به زودی از سیستم خارج شود.

Who is logging off soon?

چه کسی به زودی از سیستم خارج می شود؟

Yes. Yeah, logging off. Yeah. So you're.

آره. آره، خروج از سیستم آره پس شما هستید. به هر حال،

You're getting a better idea of what that word should be than what the first one anyway.

شما در مورد اینکه آن کلمه باید چه باشد بهتر از کلمه اول می‌بینید.

Yeah.

آره

And, Steve, the show is ending.

و استیو، نمایش در حال پایان است.

It's ending. We've got it. Here we go.

داره تموم میشه ما آن را دریافت کرده ایم. در اینجا ما می رویم.

What's your suggestion, Mr. Duncan?

پیشنهاد شما چیست آقای دانکن؟

There it is, Mr.

Cockerel.

اینجاست، آقای

خروس.

And the answer that I have before we leave is, oh,

و پاسخی که من قبل از رفتن دارم این است که اوه،

we should be heading off.

ما باید حرکت کنیم. در حال

Heading off?

رفتن؟

If you.

اگر شما.

If you are heading off, it means you are leaving.

اگر در حال حرکت هستید، به این معنی است که دارید می روید.

It's a bit like what you said setting off.

کمی شبیه به آن چیزی است که شما گفتید راه افتادن.

If you set off, it means you leave.

اگر راه افتادی یعنی می روی.

If you are heading off, it means you are leaving as well.

اگر در حال حرکت هستید، به این معنی است که شما نیز می روید.

And that's exactly what we are about to to 17.

و این دقیقاً همان چیزی است که ما در آستانه رسیدن به 17 هستیم.

We should be taking off now

باید اکنون

or soon or soon. Yes.

یا به زودی یا به زودی پرواز کنیم. آره.

So maybe an aeroplane so now is immediately.

بنابراین شاید یک هواپیما در حال حاضر بلافاصله باشد. به

Soon is in a short while.

زودی در مدت کوتاهی است.

So there is a difference. But they are both.

بنابراین تفاوت وجود دارد. اما آنها هر دو هستند.

You can use both of them and that's it.

می توانید از هر دوی آنها استفاده کنید و تمام.

That's it. Steve.

خودشه. استیو

Mark, we should be getting off here. Yes, that's it. Steve.

مارک، ما باید از اینجا پیاده شویم. آره همینه. استیو

Yeah. Good time to go. We finished.

آره زمان خوبی برای رفتن. تموم کردیم

We've done a service to the world of English and we are back.

ما خدمتی به دنیای انگلیسی کردیم و برگشتیم.

And can I just say I will make a point of mentioning this.

و فقط می توانم بگویم که به این نکته اشاره می کنم.

We are back on Tuesday.

سه شنبه برگشتیم

Oh, I know what you're thinking.

اوه میدونم به چی فکر میکنی

Oh, we are back on Tuesday.

اوه، ما سه شنبه برگشتیم.

We have Pancake Day.

ما روز پنکیک داریم.

We will be live in the studio together tossing

ما با هم در استودیو زنده خواهیم بود و پنکیک پرت می کنیم

pancakes.

.

That is what we are doing on Tuesday.

این همان کاری است که ما در روز سه شنبه انجام می دهیم.

Yours is right as well, August.

حق با شماست اوت.

That is correct. Yes.

این صحیح است. آره.

Thank you for all your contributions to the livestream.

از همه شما برای مشارکت در پخش زنده متشکریم.

It's been very lively today and very enjoyable as it always is.

امروز بسیار پر جنب و جوش و مانند همیشه بسیار لذت بخش بود.

And we've had a laugh, had a few laughs, haven't we, today?

و ما خندیدیم، چند خندیدیم، مگر امروز؟

And that's always a bonus

و این همیشه یک امتیاز است

if we can have a laugh as well as teach you at the same time.

اگر بتوانیم همزمان بخندیم و به شما آموزش دهیم.

Well, Mr.

Duncan, I shall go into the kitchen and put the kettle on.

خب، آقای

دانکن، من به آشپزخانه می روم و کتری را می گذارم.

I shall try and stay awake.

سعی میکنم بیدار بمونم

Okay. I'm usually quite tired after the live streams.

باشه. من معمولاً بعد از پخش زنده کاملاً خسته هستم.

You don't normally rush me off, Mr. Don't know.

شما معمولاً مرا عجله نمی کنید، آقای نمی دانید.

It depends.

If you stay for another half an hour.

بستگی دارد.

اگر نیم ساعت دیگر بمانید.

If you're well, then that's fine. Well, you can. Yes,

اگر حالتان خوب است، خوب است. خوب، شما می توانید. بله

Yes. It's been lovely today.

بله. امروز دوست داشتنی بود

Okay.

باشه.

And I'll see you on with Mr.

و من شما را

Duncan on Tuesday. Tuesday

در روز سه شنبه با آقای دانکن می بینم. سه شنبه

when we will be tossing the pancakes.

که پنکیک ها را می اندازیم.

Yes. See?

آره. دیدن؟

See you then, Mr. Steve.

پس می بینمت، آقای استیو.

I am.

من هستم.

I have a feeling Steve does not want to go.

احساس می کنم استیو نمی خواهد برود.

I think he wants to stay here all day.

فکر می کنم او می خواهد تمام روز اینجا بماند.

If I was honest with.

اگر صادق بودم

But of course he will be very tired and he needs his lie down.

اما مطمئناً او بسیار خسته خواهد بود و به دراز کشیدن خود نیاز دارد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

It's almost time to say goodbye.

تقریباً زمان خداحافظی فرا رسیده است.

It's almost time to say cheerio.

تقریباً وقت آن است که بگوییم cheerio.

But don't forget, as I said, we have an extra

اما فراموش نکنید همانطور که گفتم

live stream on Tuesday.

سه شنبه یک پخش زنده اضافی داریم.

I am with you from 2 p.m.

از ساعت 14 با شما هستم

UK time on Tuesday we will be live in the kitchen

سه‌شنبه به وقت بریتانیا، ما در آشپزخانه زندگی می‌کنیم

and we are going to be making pancakes.

و می‌خواهیم پنکیک درست کنیم.

I hope you will enjoy that.

امیدوارم از آن لذت ببرید.

That is all we have time for.

این تمام چیزی است که ما برای آن وقت داریم.

I hope you have had a good time.

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

I hope you have enjoyed everything that has happened

امیدوارم از تمام اتفاقاتی که افتاده لذت برده باشید

and I will see you on Tuesday 2 p.m.

و سه شنبه ساعت 2 بعد از ظهر شما را ببینم. به

UK time.

وقت انگلستان

We will be together making pancakes

ما با هم خواهیم بود و پنکیک درست می کنیم

and until then, you know what's coming next.

و تا آن زمان، شما می دانید که چه چیزی در راه است.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Until the next time we meet here...

تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را می بینیم...

ta ta for now.

تا تا الان.