'A BRIGHT IDEA' 💡 / English Addict LIVE chat & Learning / Wed 9th February 2022 - with Mr Duncan

Thank heavens

از آسمانها

for the Internet for without the Internet

برای اینترنت سپاسگزاریم که بدون اینترنت

We would never get English addict

ما هرگز پخش زنده اضافی برای معتاد انگلیسی دریافت نمی کنیم

extra live stream.

.

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

It's a very nice day today.

امروز روز خیلی خوبی است.

We've got a bit of sunshine We've had some rain as well.

ما کمی آفتاب داریم، مقداری باران نیز داشته ایم.

But it's not too bad, even though there is a chill in the air.

اما خیلی هم بد نیست، حتی با وجود اینکه یک سرما در هوا وجود دارد.

Things are not looking too bad here.

اینجا اوضاع خیلی بد به نظر نمی رسد.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Yes, it is.

بله همینطور است.

Another English addict live stream coming to you.

یک پخش زنده دیگر معتاد انگلیسی برای شما می آید.

Live. Live. Live. Life. Live.

زنده. زنده. زنده. زندگی زنده.

Live from the birthplace of the English language, which just happens to be.

زندگی از زادگاه زبان انگلیسی، که اتفاقاً وجود دارد.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

It's England

این انگلیس است

They've been developing.

You've been able to move up to

آنها در حال توسعه بودند.

شما توانسته اید به

Oh, there you are.

اوه بروید، اینجا هستید.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

Well, are you feeling happy?

خوب، آیا شما احساس خوشبختی می کنید؟

Don't forget.

فراموش نکنید.

Being happy is not against the law.

شاد بودن خلاف قانون نیست.

Not yet, anyway.

به هر حال هنوز نه

For the time being, it is still okay to be happy.

در حال حاضر، هنوز هم خوب است که خوشحال باشید.

So I hope you are feeling happy today. Yes.

پس امیدوارم امروز احساس شادی داشته باشید. آره.

My name is Mr. Duncan.

اسم من آقای دانکن است.

I love the English language.

من عاشق زبان انگلیسی هستم.

I love talking about English.

من عاشق صحبت کردن در مورد انگلیسی هستم.

And sometimes I will appear on the Internet

و گاهی اوقات من در اینترنت به صورت زنده ظاهر می شوم

live to talk about that very subject.

تا در مورد همین موضوع صحبت کنم.

English? Yes.

انگلیسی؟ آره.

I am one of those I am an English addict.

من یکی از کسانی هستم که یک معتاد انگلیسی هستم.

I hope you're feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

Yes. This is our midweek English addict.

آره. این معتاد انگلیسی وسط هفته ماست.

Normally I am with you on Sunday from 2 p.m.

به طور معمول یکشنبه از ساعت 14 با شما هستم.

UK time, but also today we are together once more

به وقت انگلستان، اما امروز ما یک بار دیگر با هم هستیم و می

saying time 2 p.m.

گوییم ساعت 2 بعد از ظهر.

UK time.

به وقت انگلستان

That is all you have to remember.

این تمام چیزی است که باید به خاطر بسپارید.

You don't have to remember anything else to PM UK time

لازم نیست چیز دیگری را به وقت PM انگلستان یکشنبه و چهارشنبه به خاطر بسپارید

Sunday and Wednesday

and we can share our love of the English language.

و ما می توانیم عشق خود را به زبان انگلیسی به اشتراک بگذاریم.

Yes, we all live just to prove it.

بله، همه ما فقط برای اثبات آن زندگی می کنیم.

It is now 6 minutes past 2:00 here in the UK.

اکنون ساعت 2 و 6 دقیقه اینجا در بریتانیا است.

I don't know what time it is where you are because I'm not there.

نمیدانم جایی که تو هستی ساعت چند است چون من آنجا نیستم.

You see, I'm here, so I'm here and you are there.

می بینید، من اینجا هستم، پس من اینجا هستم و شما آنجا هستید.

And I love talking about English today.

و من دوست دارم امروز در مورد انگلیسی صحبت کنم.

We are talking about ideas, having ideas.

ما در مورد ایده ها، داشتن ایده ها صحبت می کنیم.

Do you ever have good ideas?

آیا تا به حال ایده های خوبی دارید؟

Do you ever have something that pops up in your brain or something you think about?

آیا تا به حال چیزی دارید که در مغز شما ظاهر می شود یا چیزی که به آن فکر می کنید؟

Something you suddenly think, hmm,

چیزی که شما ناگهان فکر می کنید، هوم،

that's a good idea.

این ایده خوبی است.

And that's what we're talking about today.

و این چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

So I hope you will stay with me.

پس امیدوارم با من بمونی

We'll be looking at one particular unusual word.

ما به یک کلمه خاص غیر معمول نگاه خواهیم کرد.

Also,

همچنین

yesterday was an anniversary for me.

دیروز برای من یک سالگرد بود.

15 years ago yesterday

15 سال پیش دیروز

I returned to the UK from China.

از چین به بریتانیا برگشتم.

I stepped foot back in the UK.

من پا به عقب در انگلستان گذاشتم.

On yesterday's date,

در تاریخ دیروز

which of course was the 8th of February.

که البته 8 بهمن بود.

2007 was when it happened.

2007 زمانی بود که این اتفاق افتاد.

So 15 years ago. Can you believe it?

بنابراین 15 سال پیش. می تونی باور کنی؟

So I've now been back in the UK after my adventures

بنابراین من اکنون پس از

in China for 15 years.

15 سال ماجراجویی در چین به بریتانیا بازگشته ام.

I've been here and this year of course it will

من اینجا بوده ام و امسال البته

be my 16th anniversary on YouTube.

شانزدهمین سالگرد من در یوتیوب خواهد بود.

So a lot of things

بنابراین اتفاقات زیادی در حال

happening.

15 years ago I was still adjusting to being back in England.

رخ دادن است.

15 سال پیش من هنوز در حال تطبیق با بازگشت به انگلیس بودم.

And I have to be honest with you, it took me a very long time

و من باید با شما صادق باشم ، زمان زیادی طول

to get used to the idea

کشید تا به این ایده

to get used to actually living in the UK again.

عادت کنم تا دوباره به زندگی واقعی در بریتانیا عادت کنم.

It did feel strange and it took me a long time to adjust

این احساس عجیبی داشت و زمان زیادی طول کشید تا

If you adjust it means you are changing or you are changing yourself

من

in a certain way to suit the environment.

را تنظیم کنم.

Around you, to adjust something,

در اطراف شما، برای تنظیم چیزی

to make a slight change to something you adjust

، ایجاد یک تغییر جزئی در چیزی که شما تنظیم می کنید،

So it did take me quite a quite a long time.

بنابراین زمان زیادی از من گرفت.

I think it took me around five years

فکر می‌کنم حدود پنج سال طول کشید

to actually become comfortable

تا در واقع

living back in the UK because the lifestyle here

زندگی در بریتانیا راحت باشم، زیرا سبک زندگی

is very different from that in China.

در اینجا با چین بسیار متفاوت است.

Anyway, here we are and of course

به هر حال ما اینجا هستیم و البته

we have made it all the way to the middle.

تا میانه راه را طی کرده ایم.

It is the middle of the week, by the way, for those who aren't sure

وسط هفته است، اتفاقاً برای کسانی که مطمئن نیستند

it is the middle of the week, we have made it this far

وسط هفته است،

without blowing ourselves up.

بدون اینکه خودمان را منفجر کنیم تا اینجا پیش رفتیم.

Is it not nice?

قشنگ نیست؟

Yes, it's Wednesday

بله، چهارشنبه است

Beep, beep.

Beep, beep. Beep. Beep, beep.

بیپ، بیپ.

بوق بوق. بوق بوق بوق.

Beep. Beep, beep, beep.

بوق بوق، بیپ، بیپ.

Hello, Christine.

سلام کریستین

Christine is back.

کریستین برگشت.

It's nice. To see you back.

خوبه. برای اینکه دوباره ببینمت

Christine. Her.

کریستین او

Very nice indeed.

خیلی قشنگه واقعا

I am in a silly mood today.

امروز حالم احمقانه است.

A little bit silly.

کمی احمقانه

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Christina, nice to see you.

کریستینا از دیدنت خوشحالم

Are back with this after your short spell

پس از طلسم کوتاه خود برای تطبیق دوباره با این کار بازگشته اید

of adjusting.

.

That's all I'm saying. Hello, christina.

این تمام چیزی است که من می گویم. سلام کریستینا

I think also, I have to say happy birthday to someone as well.

من همچنین فکر می کنم، باید به کسی هم تولدت مبارک بگویم.

Not only that, can I say a big thank you

نه تنها این، می توانم قبل از اینکه به پائولو برویم، یک تشکر بزرگ از شما بکنم

before we go any further to

Paolo.

.

Hello, Paolo.

سلام، پائولو.

I want to say thank you.

من می خواهم بگویم متشکرم.

And also I want to apologise for forgetting

و همچنین می خواهم عذرخواهی کنم که فراموش کردم

to play your song last week.

هفته گذشته آهنگ شما را پخش کنم.

What song?

چه آهنگی؟

Mr. Duncan, we don't know what you're talking about.

آقای دانکن، ما نمی دانیم در مورد چه چیزی صحبت می کنید.

Well, it is.

خوب، این است.

In fact, this particular song I have Duncan by Mr.

در واقع، این آهنگ خاص من دانکن از آقای

Steve and Paolo.

استیو و پائولو است.

And this song is for you.

و این آهنگ برای شماست

For you to Mr.

برای شما به آقای

Duncan Masters. Thank you.

دانکن استادان. متشکرم.

I really, really let him

من واقعاً، واقعاً به او اجازه دادم

Well, I followed you by a long

خوب، من مدت طولانی

I fell in love with your own eyes.

دنبالت آمدم و عاشق چشمان تو شدم.

And they are.

و انها هستند.

You are in

تو هستی

I was on hold.

من در انتظار بودم

Is there

آیا وجود دارد که

I thank you, Paolo, for that.

من از شما تشکر می کنم، پائولو، برای آن؟

I don't think anyone ever

فکر نمی‌کنم

in my whole life I've never had a song written about me.

در تمام زندگی‌ام هیچ کس هیچ آهنگی درباره من ننوشته باشد.

So thank you very much, Paolo.

پس خیلی ممنون، پائولو.

I believe also it's your birthday today as well.

من همچنین معتقدم که امروز تولد شما نیز هست.

So happy birthday, Paolo.

پس تولدت مبارک، پائولو.

I hope you have a good day.

امیدوارم روز خوبی داشته باشی.

Oh, hello, everyone.

اوه، سلام، همه.

The live chat is very busy at the moment.

چت زنده در حال حاضر بسیار شلوغ است.

We have a lot of people on who was first.

ما افراد زیادی داریم که چه کسی اول بود.

That is a very good question.

. این سؤال بسیار خوبی است

Beatrice. Hello, Beatrice.

بئاتریس سلام بئاتریس

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

You were first on today's live chat

شما ابتدا در چت زنده امروز بودید

Well, then, Beatrice,

خب، پس، بئاتریس،

it would appear that you are the new champion

به نظر می رسد که شما قهرمان جدید

with the first finger.

با انگشت اول هستید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So well done.

خیلی خوبه

Also, we have Vitesse.

همچنین، ما Vitesse را داریم.

Hello, Vitesse.

سلام، ویتسه.

We have Paolo.

ما پائولو را داریم.

Happy birthday to Paolo.

تولدت مبارک پائولو

I hope you have a superduper day.

امیدوارم یک روز سوپردوپر داشته باشید.

Fernando is here. We also have

فرناندو اینجاست

my one of Marwan.

مروان من هم داریم.

Hello to you.

درود بر تو.

Thanks for joining me again.

ممنون که دوباره به من ملحق شدید

Jean is here.

ژان اینجاست

Hello. She in Phoenix?

سلام. او در فینیکس؟

She and I wonder where you are watching.

من و او تعجب می کنیم که شما کجا را تماشا می کنید.

I am very intrigued.

من خیلی کنجکاو هستم.

Beatrice is here also.

بئاتریس هم اینجاست

We have Luis Mendez is here today.

ما داریم لوئیس مندز امروز اینجاست.

Thank you very much for joining me also.

از اینکه به من هم پیوستید بسیار متشکرم

It's nice to hear that Christina is feeling better as well.

خوشحالم که کریستینا هم احساس بهتری دارد.

Very nice. Very good news.

بسیار خوب. خبرهای خیلی خوب.

Eva is here as well.

اوا هم اینجاست.

Hello. Eva.

سلام. اوا

Nice to see you back on the live chat as well.

خوشحالم که دوباره شما را در چت زنده می بینم.

Tomic. Hello, Tomic.

تومیک. سلام تومیک

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Are you having a break today from your work because you are here?

آیا امروز به دلیل اینکه اینجا هستید از کار خود استراحت می کنید؟

You see normally during the week you are busy working

به طور معمول در طول هفته می بینید که مشغول کار هستید،

so perhaps today you are having a break.

بنابراین شاید امروز در حال استراحت هستید.

Thank you very much for spending your break time with me,

خیلی ممنون که وقت استراحتت را با من

Christine.

گذراندی، کریستین.

It says Happy Birthday Paolo, and congratulations for your song

می گوید تولدت مبارک پائولو، و تبریک می گویم برای آهنگ شما

dedicated to Mr. Steve and Mr.

که به آقای استیو و آقای

Duncan. Yes, thank you very much.

دانکن تقدیم شده است. بله، خیلی ممنون.

I have never had a song written for me ever.

من تا به حال آهنگی برایم ننوشته ام.

So that is the first song that I've ever had written about me.

بنابراین این اولین آهنگی است که در مورد خودم نوشته ام.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Will get a bug in Giovanni.

در جیووانی باگ می شود.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

Is it your first time?

آیا اولین بار است؟

If it is your first time on the live chat, please let me know.

اگر اولین بار است که در چت زنده حضور دارید، لطفاً به من اطلاع دهید.

And welcome to English Addict and should I say also

و به English Addict خوش آمدید و باید

the largest English corner in the world.

بگویم بزرگترین گوشه انگلیسی در جهان است.

It is.

این است.

We have students all around the world watching right now.

ما در حال حاضر دانش‌آموزانی در سراسر جهان داریم که تماشا می‌کنند.

Hello, Gemma, who is watching in Spain hello to you.

سلام، جما، که در اسپانیا تماشا می کند سلام به شما.

Thank you for joining me as well.

از اینکه به من هم پیوستید متشکرم

Hello. Car, car, one, two, five.

سلام. ماشین، ماشین، یک، دو، پنج.

Hello to you. Nice to see you as well.

درود بر تو. از دیدن شما هم خوشحالم

And we are up to date with the live chat My Roots.

و ما با چت زنده My Roots به روز هستیم.

We also have Zeyad, Omar hello to you as well.

ما هم زید عمر داریم به تو هم سلام.

And Mary Fowl, it's my first time here.

و مری فاول، این اولین بار است که اینجا هستم.

Hello, Mary Fell.

سلام مری فل.

Mary Fell, Quezada Diaz,

Mary Fell، Quezada Diaz،

I hope I pronounce your name right.

امیدوارم نام شما را درست تلفظ کنم.

If I if I didn't,

اگر این کار را نمی

I never saw so many I tried my best.

کردم، هرگز آنقدر ندیدم که تمام تلاشم را کردم.

That's all I can do, to be honest with you.

این تنها کاری است که می توانم انجام دهم، صادقانه با شما.

So it's nice to be here with you today.

پس خوشحالم که امروز اینجا با شما هستم.

As you know, I'm always fascinated to find out what it looks like

همانطور که می دانید، من همیشه مجذوب این هستم که بفهمم

when you are watching me.

وقتی شما من را تماشا می کنید چگونه به نظر می رسد.

And can I say thank you very much to Sandra

و می توانم از ساندرا تشکر کنم

who got very excited a couple of weeks ago

که چند هفته پیش

when I showed her dog, hello, Sandra.

وقتی سگش را نشان دادم بسیار هیجان زده شد، سلام، ساندرا.

And here is Sandra watching me on her

و در اینجا ساندرا در حال تماشای من در iPad خود است

iPad. It looks like an iPad.

. شبیه آی پد است.

I'm not sure I might be wrong, but I think it might be an iPad.

من مطمئن نیستم که ممکن است اشتباه کنم، اما فکر می کنم ممکن است یک iPad باشد.

Thank you very much, Sandra.

خیلی ممنون ساندرا

And Sandra was very excited because I showed her dog.

و ساندرا خیلی هیجان زده بود چون سگش را نشان دادم.

Your dog Sandra called Simon.

سگ شما ساندرا سیمون را صدا کرد.

And I think that is a brilliant name for a dog.

و من فکر می کنم این یک نام درخشان برای یک سگ است.

If you are going to call your dog anything

اگر قصد دارید سگ خود را هر چیزی صدا

you should call it Simon.

کنید باید آن را سیمون بنامید.

I think it's brilliant. A brilliant name.

به نظر من فوق العاده است. یک اسم درخشان

It almost looks as if I'm I matching the photograph

تقریباً به نظر می رسد که اگر به این شکل بایستم، عکس را مطابقت می

if I stand like this

دهم

Okay, not quite.

خوب، نه کاملاً.

But thank you, Sandra.

اما ممنون ساندرا

I'm always fascinated to find out

من همیشه شیفته این هستم که بفهمم

what it looks like when you are watching my live stream.

وقتی شما پخش زنده من را تماشا می کنید چگونه به نظر می رسد.

I like to think of myself as a practical person.

دوست دارم خودم را فردی عملی بدانم.

I'm a person that can try something

من فردی هستم که می‌توانم چیزی را امتحان کنم

when when we say practical, we mean something.

وقتی وقتی می‌گوییم عملی، منظورمان چیزی است.

You actually do.

شما در واقع انجام می دهید.

For example, when I first moved here to this house,

به عنوان مثال، وقتی برای اولین بار به اینجا به این خانه نقل مکان کردم،

there was a lot of work that needed doing in the house.

کارهای زیادی در خانه وجود داشت که باید انجام می شد.

Lots of things that had to be done.

کارهای زیادی که باید انجام می شد.

So because of my background, many many years ago,

بنابراین به دلیل سابقه‌ام، سال‌ها پیش،

I trained to become a painter and decorator.

آموزش دیدم تا نقاش و دکوراتور شوم.

Not many people know this. I have mentioned it before.

افراد زیادی این را نمی دانند. قبلاً به آن اشاره کرده ام.

But in my very early years, I actually trained to be a painter and decorator.

اما در سال‌های اولیه زندگی، من در واقع آموزش دیدم تا نقاش و دکوراتور باشم.

And I did do that particular job for a short time before I moved on to something else,

و من آن کار خاص را برای مدت کوتاهی انجام دادم قبل از اینکه به کار دیگری رفتم،

something less messy, let's just say.

چیزی که کمتر نامرتب بود، فقط بگوییم.

But I thought today it would be interesting to show

اما فکر می‌کردم امروز جالب باشد

a couple of videos of me

که چند ویدیو از

actually doing some practical work, because normally you just see me

من در حال انجام برخی کارهای عملی نشان دهم، زیرا به طور معمول شما من را می‌بینید

standing here like this, doing very little.

که اینجا ایستاده‌ام و کار بسیار کمی انجام می‌دهم.

I'm just standing here talking to you.

من اینجا ایستاده ام و با تو صحبت می کنم.

So I thought it would be interesting to have a look at a couple of video clips

بنابراین فکر کردم دیدن چند کلیپ ویدیویی

where I'm actually doing something practical.

که در آن واقعاً در حال انجام کار عملی هستم، جالب خواهد بود.

Not only that, but I'm also teaching

نه تنها این، بلکه

a little bit of English at the same time.

همزمان کمی زبان انگلیسی نیز تدریس می کنم.

Do you

آیا شما

Mm hmm.

مم هوم

New Oh,

جدید اوه،

hi, everybody.

سلام، همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I hope so.

امیدوارم.

Well, here I am in what will be my new studio.

خوب، من در استودیوی جدید من هستم.

Here in much Wenlock.

اینجا در بسیاری از Wenlock.

As you can see, I'm busy painting the walls today.

همانطور که می بینید، امروز مشغول رنگ آمیزی دیوارها هستم.

Incidentally, there is an expression

اتفاقاً

in English to do with paint,

در زبان انگلیسی عبارتی وجود دارد که با رنگ انجام می شود،

something that is boring or tedious to watch.

چیزی که تماشای آن خسته کننده یا خسته کننده است.

You can say it's like watching paint dry

می توان گفت مثل تماشای خشک شدن رنگ است

because, of course, paint takes a long time to dry

زیرا البته خشک شدن رنگ زمان زیادی می برد

and it's very boring to watch.

و تماشای آن بسیار کسل کننده است.

So not only am I decorating today,

بنابراین نه تنها امروز را تزئین

I'm also teaching you a little bit of English as well.

می کنم، بلکه کمی انگلیسی نیز به شما آموزش می دهم.

Such a busy man.

همچین مرد شلوغی

Okay.

باشه.

Anyway, I better get back to work before my paint starts to dry.

به هر حال، بهتر است قبل از اینکه رنگم خشک شود، سر کار برگردم.

Okay. Is that alright?

باشه. خوبه؟

Thank you very much, by the way, for your lovely messages saying, Mr.

خیلی ممنون، اتفاقا، برای پیام های دوست داشتنی شما که می گفتید، آقای

Duncan, we've missed you.

دانکن، دلمان برایتان تنگ شده بود.

Well, don't worry, I'm still here.

خب نگران نباش من هنوز اینجام

Busy painting my walls, preparing my new studio

مشغول رنگ آمیزی دیوارهایم، آماده کردن استودیوی جدیدم

in which I'm going to make lots of new English lessons.

که قرار است در آن تعداد زیادی درس انگلیسی جدید بسازم.

Just for you.

فقط برای شما.

So I look forward to doing that.

بنابراین من مشتاقانه منتظر انجام آن هستم.

And I look forward to seeing you all very soon.

و من مشتاقانه منتظر دیدار همه شما هستم.

This is Mr.

این آقای

Duncan in his new studio, painting away

دانکن در استودیوی جدیدش است که با

very busily, saying, thank you for dropping by.

شلوغی نقاشی می کشد و می گوید: ممنون که سر زدید.

And of course,

و البته،

ta ta for now,

تا تا در حال حاضر،

it's a random tune

این یک آهنگ تصادفی

that's not in copyright

است که در کپی رایت نیست

you still here?

شما هنوز اینجا هستید؟

I have to carry on now.

الان باید ادامه بدم

I'm sorry.

متاسفم.

See you later.

بعدا میبینمت.

ta ta for now.

تا تا فعلا

Very nice.

بسیار خوب.

There I was way back in 2013

در سال 2013 در آنجا داشتم

painting this actual studio,

این استودیو واقعی را نقاشی می کردم

the one I'm standing in right now. Yes.

، همان استودیویی که الان در آن ایستاده ام. آره.

I can do things.

من می توانم کارها را انجام دهم.

I can do lots of different things besides this.

من علاوه بر این می توانم کارهای مختلفی انجام دهم.

I can also paint as well.

من هم میتونم نقاشی کنم

We will see

تا چند لحظه دیگر شاهد رخ

a little bit of stripping taking place in a few moments.

دادن اندکی برهنه شدن خواهیم بود.

Not only can I paint the walls

نه تنها می توانم دیوارها را رنگ کنم،

but I can also strip the walls as well.

بلکه می توانم دیوارها را نیز بکشم.

So we will have a little bit of Mr.

بنابراین تا

Duncan stripping in a few moments as well.

چند لحظه دیگر نیز کمی از آقای دانکن استریپ خواهیم داشت.

So that's the room I'm standing in now.

پس این همان اتاقی است که من الان در آن ایستاده ام.

The video you just watched was me actually painting

ویدیویی که شما همین الان تماشا کردید این بود که من در

and preparing this actual studio that I'm standing in right now.

حال نقاشی و آماده کردن این استودیو واقعی بودم که الان در آن ایستاده ام.

And can I just say it took a long time

و فقط می توانم بگویم که زمان زیادی طول کشید

to get everything sorted

تا همه

You wouldn't believe how much work

is involved in setting up your own studio.

چیز مرتب شود.

Not just the equipment, not just the camera, not just the lights.

نه فقط تجهیزات، نه فقط دوربین، نه فقط چراغ ها.

There's lots of other things you have to consider as well

خیلی چیزهای دیگر هم هست که باید در نظر بگیرید

as I found out.

همانطور که من متوجه شدم.

Yes. Apparently, the. The Bulldog.

آره. ظاهرا، بولداگ.

The bulldog.

بولداگ

Yes. It is a bulldog called Simon.

آره. این یک بولداگ به نام سیمون است.

That is Sandra's dog.

این سگ ساندرا است.

Sandra Gonzalez yes.

ساندرا گونزالس بله.

Her dog is called Simon, and it is a bulldog.

سگ او سیمون نام دارد و یک بولداگ است.

They are actually quite lovely dogs.

آنها در واقع سگ های بسیار دوست داشتنی هستند.

I think they're actually quite friendly.

من فکر می کنم آنها در واقع کاملا دوستانه هستند.

Sometimes certain dogs

بعضی اوقات سگ های خاصی

have a type of character

دارای یک نوع شخصیت هستند

and some people quite often miss understand

و بعضی از افراد معمولاً

the character of a particular dog.

شخصیت یک سگ خاص را درک نمی کنند.

And I think bulldogs sometimes

و من فکر می کنم که بولداگ ها

get some unfair comments made about them.

گاهی اوقات نظرات ناعادلانه ای در مورد آنها می گیرند.

But actually Bulldogs are quite friendly, they're quite lovely,

اما در واقع بولداگ ها بسیار دوستانه هستند، آنها بسیار دوست داشتنی هستند،

even though sometimes they can dribble.

حتی اگر گاهی اوقات می توانند دریبل بزنند.

That's one of the things I really did a few years ago when I met one of my friends

این یکی از کارهایی است که من واقعا چند سال پیش انجام دادم، وقتی با یکی از دوستانم

who had a bulldog and and when I went up to it to stroke it,

آشنا شدم که یک بولداگ داشت و وقتی به سمت آن رفتم تا آن را نوازش کنم،

it was dribbling from its mouth.

از دهانش می چکید.

Lots of dribble and spit was coming out of its mouth.

مقدار زیادی دریبل و تف از دهانش بیرون می آمد.

Thank you, Christina, for your lovely compliment, Mr.

متشکرم کریستینا برای تعریف دوست داشتنی شما آقای

Duncan.

You are not only an English teacher, you can do many other things.

دانکن.

شما نه تنها یک معلم زبان انگلیسی هستید، بلکه می توانید بسیاری از کارهای دیگر را نیز انجام دهید.

Well, I try my best.

خوب من تمام تلاشم را می کنم.

I'm not good at everything.

من در همه چیز خوب نیستم.

Sometimes in the past, I've tried to do things,

گاهی اوقات در گذشته، سعی کرده ام کارهایی را انجام دهم،

and I've done them really badly,

و آنها را واقعاً بد انجام داده ام،

so I'm not good at everything.

بنابراین در همه چیز خوب نیستم.

I've tried things in the past.

من چیزهایی را در گذشته امتحان کرده ام.

That I've been I've been hopeless at.

که بوده ام در آن ناامید بوده ام.

To be hopeless at something means that you can't do it.

ناامید بودن از چیزی به این معنی است که نمی توانید آن را انجام دهید.

So there are things that I've tried to do,

بنابراین کارهایی وجود دارد که من سعی کرده ام انجام دهم،

but unfortunately, I am hopeless at doing that.

اما متأسفانه، در انجام آن ناامید هستم.

The live chat is very busy Hello, Khalid.

چت زنده خیلی شلوغ است سلام خالد.

Khalid Persan.

خالد پرسان.

Hello to you. Watching in India.

درود بر تو. تماشا در هند

A big hello to you.

یک سلام بزرگ به شما

I know that I have a lot of viewers watching in India.

می دانم که در هند بینندگان زیادی دارم.

By the way, have you noticed something

به هر حال، آیا به چیز

different about my appearance?

دیگری در مورد ظاهر من توجه کرده اید؟

Yes, there it is.

بله، وجود دارد.

Do you remember a few days ago I was actually preparing

آیا یادتان هست چند روز پیش در حال آماده شدن

to repair this watch.

برای تعمیر این ساعت بودم.

I was going to replace the battery and also replace the strap as well.

قرار بود باتری رو عوض کنم و بندش رو هم عوض کنم.

The wrist strap and I did.

مچ بند و من انجام دادم.

And now it works.

و اکنون کار می کند.

So this watch, which I've owned

بنابراین، این ساعت، که

since 1997 or 1998,

از سال 1997 یا 1998 مالک آن بوده‌ام،

I think it was actually 1998 when I bought this, when in fact

فکر می‌کنم زمانی که این ساعت را خریدم، در واقع سال 1998 بود، در حالی که در واقع

I can let you in on a secret.

می‌توانم یک راز را به شما بگویم.

I didn't buy this. Mr.

من اینو نخریدم آقای

Steve gave this for my birthday way back in 1998.

استیو این را برای تولد من در سال 1998 داده است.

So I've had this watch for quite a long time

بنابراین من مدت زیادی است که این ساعت

and I decided to repair it

را دارم و تصمیم گرفتم آن را تعمیر

and I put a new battery inside

کنم و یک باتری جدید داخل

and I also put a new strap on the watch as well.

آن قرار دادم و همچنین یک بند جدید روی ساعت قرار دادم. .

So now it looks almost brand new

بنابراین اکنون تقریباً کاملاً جدید به نظر می رسد

even though it is around

اگرچه حدود

20, maybe 22 23 years old.

20، شاید 22 و 23 سال سن دارد.

So I've had this watch for a very long time and now it is working perfectly.

بنابراین من مدت زیادی است که این ساعت را دارم و اکنون کاملاً کار می کند.

So another one of my little skills

بنابراین یکی دیگر از مهارت های کوچک من

apparently

ظاهراً

repairing watches.

تعمیر ساعت است.

I might set up my own business.

من ممکن است کسب و کار خود را راه اندازی کنم.

Okay.

باشه.

As I promised, here is another video clip of me doing something practical.

همانطور که قول داده بودم، در اینجا یک کلیپ ویدیویی دیگر از من در حال انجام یک کار عملی است.

And in this particular video I am stripping

و در این ویدیوی خاص من

in the bedroom.

در اتاق خواب برهنه می شوم.

What does that all mean?

همه اینها به چه معناست؟

Well, let's find out

خوب، بیایید

to 222222222

به 222222222 پی ببریم

Hi, everybody.

سلام، همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so.

حالت خوبه؟ امیدوارم.

How are you?

چطور هستید؟

Pipe up.

Up, up, up, up, up, up, up, up, up, up, up.

لوله کردن.

بالا، بالا، بالا، بالا، بالا، بالا، بالا، بالا، بالا، بالا، بالا.

Happy?

خوشحال؟

I hope so.

امیدوارم.

Here I am once again in my house.

اینجا من یک بار دیگر در خانه ام هستم.

Decorating yet another room.

تزئین اتاق دیگری

I've just finished my studio, and now I'm starting to decorate it.

من تازه آتلیه ام را تمام کرده ام و اکنون شروع به تزئین آن می کنم.

My bedroom, as you can see. See,

اتاق خواب من، همانطور که می بینید. ببینید

the walls are fairly flat and quite clean.

، دیوارها نسبتاً صاف و کاملاً تمیز هستند.

But I don't like the wallpaper.

اما من کاغذ دیواری را دوست ندارم.

The wallpaper is not to my taste.

کاغذ دیواری به سلیقه من نیست.

Let's say

بیایید بگوییم

so today I'm doing a bit of stripping.

که امروز من کمی برهنه کردن را انجام می دهم.

Yes, I'm stripping in my bedroom.

بله، در اتاق خوابم در حال برهنه شدن هستم.

How what did you think I meant?

چطور فکر کردی منظورم چی بود؟

I'm stripping the walls.

من دیوارها را برهنه می کنم.

So here we go.

پس بزن که بریم.

Now, the good thing about this wallpaper is that it has two layers.

حالا خوبی این کاغذ دیواری دو لایه بودن آن است.

It has the outer layer, which is shiny

دارای لایه بیرونی است که براق

and smooth and an underlay

و صاف است و یک لایه زیرین دارد

so you can take the outer layer off

بنابراین می توانید

very easily just by peeling it.

به راحتی و فقط با کندن لایه بیرونی آن را جدا کنید.

So watch.

پس تماشا کن

Hopefully this will work.

امیدوارم این کار کند.

If it doesn't work, I'm going to be very embarrassed.

اگه کار نکنه خیلی خجالت میکشم.

Here we go. La, la, la.

در اینجا ما می رویم. لا، لا، لا.

Time to strip, baby.

زمان برهنه شدن است عزیزم

Boo boo, boo, boo.

بووووووووووووووووو

Oh, no.

وای نه.

I've lost to this.

من به این باختم

That's torn.

که پاره شده

It's the.

این است.

Slowly,

آهسته

slowly.

آهسته

No, no.

نه نه.

But it's working.

اما کار می کند.

Yeah.

آره

Oh, yeah.

اوه، آره

I'm stripping in my bedroom.

من در اتاق خوابم برهنه می شوم.

I'm stripping off the wall.

دارم از دیوار جدا میشم

I'm removing all the paper

من همه کاغذها را بر

and I'm showing it to you all

می دارم و به همه شما نشان می دهم

Okay, a little further.

خوب، کمی جلوتر.

I a bit more

من کمی بیشتر

and ooh.

و اوه

Oh, not quite,

اوه، نه کاملا،

but I got most of it.

اما بیشتر آن را گرفتم.

Now I screw the paper up into a ball

حالا کاغذ را به شکل توپ پیچ می کنم حالا

what do I do with the paper now?

با کاغذ چه کار کنم؟

I simply

من به سادگی

throw it away.

آن را دور می اندازم.

Okay, I'm going to carry on decorating now.

باشه، الان به تزئینات ادامه میدم.

I hope you enjoyed this little insight into my part

امیدوارم از این بینش کوچک در مورد دکوراسیون پاره وقت من لذت برده باشید

time decorating. Job

. شغل

This is Mr.

این آقای

Duncan in his bedroom, stripping off,

دانکن است که در اتاق خوابش در حال برهنه شدن است،

but not his clothes.

اما نه لباس هایش.

It's the wallpaper saying Thank you for watching me.

این کاغذ دیواری است که می گوید ممنون از اینکه من را تماشا کردید.

Teaching you, and of course,

در حال آموزش به شما و البته

to talk for now.

صحبت کردن در حال حاضر.

Okay.

باشه.

Very intriguing.

بسیار جذاب

So that you have proof

برای اینکه شما مدرکی داشته باشید

that I am not just an English teacher.

که من فقط یک معلم انگلیسی نیستم.

I am also a little bit of a painter and decorator.

من هم کمی نقاش و دکوراتور هستم.

Something I used to do many years ago.

کاری که سالها پیش انجام می دادم.

I don't do it very much anymore because most of this house

من دیگر این کار را زیاد انجام نمی دهم زیرا بیشتر این

has now been decorated and can you guess who did it to

خانه اکنون تزئین شده است و می توانید حدس بزنید چه کسی این کار را با

me? I had to do it.

من انجام داده است؟ من می بایست انجام می دادم.

I had to do it all.

من مجبور بودم همه این کارها را انجام دهم.

That is one of the problems.

یکی از مشکلات همین است.

When you have a certain skill if you have an ability to do something,

وقتی مهارت خاصی دارید اگر توانایی انجام کاری را داشته باشید،

you often find that other people want you to do it for them as well.

اغلب متوجه می شوید که دیگران نیز از شما می خواهند که آن کار را برای آنها انجام دهید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello to the live chat. Thanks for joining me today.

سلام به چت زنده ممنون بابت همراهی امروز من.

Yes, it is the midweek English addict and we are live right now.

بله، معتاد انگلیسی اواسط هفته است و ما در حال حاضر زنده هستیم.

We're talking about ideas, having ideas,

ما در مورد ایده ها، داشتن ایده ها،

having good ideas.

داشتن ایده های خوب صحبت می کنیم.

Are you we think it's it's amazing.

آیا شما فکر می کنیم این شگفت انگیز است.

Especially when you hear about inventions.

به خصوص وقتی در مورد اختراعات می شنوید.

A person sits down one day and then and then suddenly

یک نفر یک روز می نشیند و سپس ناگهان

in that brain,

در آن مغز

they have an idea for something, maybe a new invention,

، ایده ای برای چیزی دارد، شاید یک اختراع جدید،

maybe something that inspires them to create something new.

شاید چیزی که به آنها الهام می دهد تا چیز جدیدی خلق کنند.

So I'm always fascinated by the way in which ideas work

بنابراین من همیشه مجذوب روشی هستم که ایده ها در آن کار می کنند

and how they can suddenly appear in your brain.

و چگونه می توانند ناگهان در مغز شما ظاهر شوند.

We are talking about ideas today.

ما امروز در مورد ایده ها صحبت می کنیم.

Hello to Richard.

سلام به ریچارد.

Hello, Richard. Nice to see you here today.

سلام ریچارد. خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

One of my regular viewers, Claudia is here.

یکی از بینندگان ثابت من، کلودیا اینجاست.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

I'm sorry to hear that your Internet connexion

متاسفم که می شنوم اینترنت شما

today is not very good,

امروز خیلی خوب نیست،

but I hope you can stay with me for as long as possible.

اما امیدوارم بتوانید تا جایی که ممکن است با من بمانید.

Hello.

سلام.

Also to Melanie Hello, Elena.

همچنین به ملانی سلام، النا.

Elena, he says my girlfriend brought me a watch for Christmas.

النا، او می گوید دوست دخترم برای کریسمس برای من ساعت آورده است.

Oh, sorry for my birthday, not Christmas.

اوه، متاسفم برای تولد من، نه کریسمس.

For your birthday.

برای روز تولدت.

Is it a nice watch?

آیا ساعت خوبی است؟

What kind of watch is it now?

الان چه نوع ساعتی است؟

When we talk about watches, there are many different types of watch.

وقتی در مورد ساعت صحبت می کنیم، انواع مختلفی از ساعت وجود دارد.

You might notice this one.

شما ممکن است متوجه این یکی شوید.

This particular watch is actually digital,

این ساعت خاص در واقع دیجیتال است

and it uses a battery, and it shows the time on the screen.

و از باتری استفاده می کند و زمان را روی صفحه نمایش می دهد.

You might say that it prints.

ممکن است بگویید که چاپ می کند.

It prints the time on the screen.

زمان را روی صفحه چاپ می کند.

But also this particular watch has a calculator as well.

اما این ساعت خاص یک ماشین حساب نیز دارد.

Not only that, you can you can also store

نه تنها این، شما همچنین می توانید

phone numbers in the watch.

شماره تلفن ها را در ساعت ذخیره کنید.

So where are you back in the late 1990s,

بنابراین، در اواخر دهه 1990 کجا هستید،

this particular watch was quite sophisticated.

این ساعت خاص کاملاً پیچیده بود.

Of course nowadays people

البته امروزه

people have one of these, don't they?

مردم یکی از اینها را دارند، اینطور نیست؟

So nowadays people use their, their mobile phone

بنابراین امروزه مردم از تلفن همراه خود

to actually work things out.

برای حل مسائل استفاده می کنند.

Yes, most people's telephones

بله، تلفن های اکثر افراد

have a calculator as well.

دارای ماشین حساب نیز هستند.

So I suppose you might say that this has been replaced

بنابراین من فکر می کنم ممکن است بگویید که این

by this thing, this particular device.

با این چیز، این دستگاه خاص جایگزین شده است.

I think it's fair to say but way back in 1998

من فکر می کنم منصفانه است که بگویم، اما در سال 1998

this was, this was very sophisticated.

این بسیار پیچیده بود.

There were no iPhones around, there wasn't really

هیچ آیفونی در اطراف وجود نداشت، واقعاً

anything like that to be honest.

چنین چیزی وجود نداشت.

So, so this watch was really sophisticated.

بنابراین، این ساعت واقعا پیچیده بود.

Hello, Paolo.

سلام، پائولو.

Who says the way you teach English is the best idea ever?

چه کسی می‌گوید روش تدریس زبان انگلیسی بهترین ایده است؟

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

One of the things that I always find interesting about doing

یکی از چیزهایی که همیشه در انجام این کار برای من جالب

this is coming up with new ideas, new things to talk about.

است، ارائه ایده های جدید، چیزهای جدید برای صحبت کردن است.

Someone once said, I won't say who, but someone once said, Mr.

یک بار یک نفر گفت، من نمی گویم چه کسی، اما یک نفر یک بار گفت، آقای

Duncan, it would appear that you can talk about anything

دانکن، به نظر می رسد که شما می توانید در مورد هر چیزی

for a long period of time.

برای مدت طولانی صحبت کنید.

You can stand in front of a camera and just talk and talk.

می توانید جلوی دوربین بایستید و فقط صحبت کنید و صحبت کنید.

And sometimes you talk about nothing,

و گاهی اوقات شما در مورد هیچ چیز صحبت نمی کنید،

but still you make it interesting

اما هنوز آن را جالب می کنید،

but yes, sometimes it is difficult

اما بله، گاهی اوقات دشوار

to come up with new ideas, new things.

است که ایده های جدید، چیزهای جدید ارائه دهید.

However, I often find that my ideas will pop in my head

با این حال، اغلب متوجه می شوم که

during moments when I'm relaxing or doing something

در لحظاتی که در حال استراحت یا انجام کاری

that does not concern my work for example,

که به کارم مربوط نمی شود، ایده هایم در ذهنم ظاهر می شود،

if I am outside walking

مثلاً اگر اغلب بیرون از خانه قدم

quite often I will have lots of good ideas.

می زنم، ایده های خوب زیادی خواهم داشت.

So I'm walking along the street or I'm walking through a field

بنابراین من در امتداد خیابان راه می‌روم یا در مزرعه‌ای قدم می‌زنم و از

enjoying the scenery, and then suddenly

مناظر لذت می‌برم و ناگهان

I have an idea.

ایده‌ای به ذهنم می‌رسد.

I have a good idea about something, something that

من ایده خوبی در مورد چیزی دارم، چیزی که

I think would be a good subject to talk about,

فکر می‌کنم موضوع خوبی برای صحبت کردن باشد،

or maybe something interesting to discuss on the live stream.

یا شاید چیز جالبی برای بحث در جریان زنده باشد.

Thank you, Marshmallow, for your lovely comment.

مارشمالو از نظر زیبای شما متشکرم.

Hello, Adam Ahmed what is the weather like in England?

سلام، آدام احمد، هوای انگلستان چگونه است؟

Well, as you can see behind me, that is a live view

خوب، همانطور که پشت سر من می بینید، این یک نمای زنده است

looking out of the window it is dry.

که از پنجره به بیرون نگاه می کند، خشک است.

We had some lovely sunshine earlier, but the sunshine has now gone.

قبلاً آفتاب دوست داشتنی داشتیم، اما آفتاب اکنون از بین رفته است.

And apparently over the next couple of days, it's going to become very cold.

و ظاهرا طی دو روز آینده، هوا بسیار سرد خواهد شد.

We had a beautiful day yesterday.

دیروز روز قشنگی داشتیم

It was such a lovely day yesterday.

دیروز خیلی روز قشنگی بود

I went out for a walk and I didn't even wear my coat.

برای قدم زدن بیرون رفتم و حتی کتم را نپوشیدم.

It was so warm yesterday.

دیروز خیلی گرم بود

However, today it's a little colder.

با این حال، امروز هوا کمی سردتر است.

So we are going to have some freeze temperatures

بنابراین

here in England over the next couple of days.

طی چند روز آینده در اینجا در انگلستان دمای یخ خواهیم داشت.

Hello, Sash.

سلام ساش

Sash, hello,

ساش، سلام،

Shaista. Hello.

شیستا. سلام.

I am very excited to be part of your life lesson.

من بسیار هیجان زده هستم که بخشی از درس زندگی شما هستم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Sash. Sash, it's nice to have you here.

ارسی. ساش، خوشحالم که اینجا هستی.

Everyone is welcome.

همه خوش امدید.

All around the world.

در سراسر جهان.

Wherever you are, you are very welcome to join in today.

در هر کجا که هستید، امروز بسیار خوش آمدید به شرکت بپیوندید.

So we are talking about having ideas

بنابراین ما در مورد داشتن ایده‌هایی صحبت می‌کنیم که

talking about words and phrases connected

در مورد کلمات و عبارات مرتبط

to having ideas coming up with new ideas.

با داشتن ایده‌هایی با ایده‌های جدید صحبت می‌کنند.

Sometimes it's easy and sometimes it's quite difficult

گاهی اوقات آسان است و گاهی اوقات کاملاً دشوار است

There he is, Mr.

او آنجاست، آقای

Steve.

استیو.

And yes, he will be joining us again next Sunday.

و بله، او دوباره یکشنبه آینده به ما خواهد پیوست.

I hope your Wednesday is going well.

امیدوارم چهارشنبه تون خوب پیش بره

Mine is not too bad.

مال من خیلی بد نیست

I can't grumble.

من نمی توانم غر بزنم. در

I have no complaints

حال حاضر هیچ شکایتی ندارم

at the moment.

.

Anyway, I hope your day is going well.

به هر حال امیدوارم روزتون به خوبی پیش بره.

As well, actually.

همینطور، در واقع.

Sudhir Bourgeois says

سودیر بورژوا می‌گوید

time unfortunately, is a big issue

متأسفانه زمان برای من مشکل بزرگی است،

with me because I don't want to miss your live stream, but unfortunately

زیرا نمی‌خواهم پخش زنده شما را از دست بدهم، اما متأسفانه

my schedule does not permit me to do so.

برنامه‌ام این اجازه را به من نمی‌دهد.

Well, I have good news for you

خوب،

if you miss my live stream, if you can't join in

اگر جریان زنده من را از دست دادید، اگر نمی توانید به آن ملحق

and sometimes I know you have other things to do out there,

شوید و گاهی اوقات می دانم که کارهای دیگری برای انجام دادن دارید، خبر خوبی برای شما دارم،

we all have busy lives.

همه ما زندگی پرمشغله ای داریم.

If you can't join in, you can always watch my live streams again.

اگر نمی‌توانید به آن بپیوندید، همیشه می‌توانید پخش‌های زنده من را دوباره تماشا کنید.

You can always watch them again

شما همیشه می توانید آنها را بارها

and again as many times as you want.

و بارها هر چند بار که بخواهید تماشا کنید.

You are more than welcome to do so.

شما بیش از آن از انجام این کار خوش آمدید.

No problem.

مشکلی نیست

Hello, vous lact.

سلام ووس لاکت.

Hello. Hello, Slats. Hello, Mr. Duncan.

سلام. سلام Slats. سلام آقای دانکن

I like your channel very much and I don't want to miss any of your videos.

من کانال شما را خیلی دوست دارم و نمی خواهم هیچ یک از ویدیوهای شما را از دست بدهم.

All of my video lessons are on my YouTube channel.

تمام درس های ویدیویی من در کانال یوتیوب من است.

And under this video, you will you will find all of my playlists.

و در زیر این ویدیو، تمام لیست های پخش من را خواهید یافت.

So all of the playlists for my video

بنابراین همه لیست های پخش برای

lessons are under this video.

درس های ویدیویی من در زیر این ویدیو قرار دارند.

Underneath you will see the list underneath

در زیر لیستی را در زیر

lots of ideas.

بسیاری از ایده ها مشاهده خواهید کرد.

I often find that my best ideas

من اغلب متوجه می شوم که بهترین ایده های

come when I'm doing something different.

من زمانی به وجود می آیند که کار متفاوتی انجام می دهم.

Doing something else.

انجام کار دیگری.

If my mind is rested,

اگر ذهنم آرام است،

if I'm doing something that makes me feel relaxed,

اگر کاری انجام می دهم که به من آرامش می دهد،

as I said a few moments ago, such as walking, having a lovely walk.

همانطور که چند لحظه پیش گفتم، مانند راه رفتن، یک پیاده روی دوست داشتنی.

Your mind starts to wonder

ذهن شما شروع به تعجب

you can expand your thoughts.

می کند که آیا می توانید افکار خود را گسترش دهید.

And quite often I will have lots of ideas when I'm walking around

و اغلب اوقات وقتی در حال قدم زدن در اطراف هستم ایده های زیادی خواهم داشت

which leads me very nicely

که من را

to today's topic, which is ideas.

به خوبی به موضوع امروز که ایده ها است هدایت می کند.

The words and phrases connected to ideas,

کلمات و عبارات مرتبط با ایده ها،

having ideas, having thoughts,

داشتن ایده ها، داشتن افکار،

something useful that pops

چیز مفیدی که

into your brain, an idea.

به مغز شما وارد می شود، یک ایده.

So we are going to look at some words and phrases

بنابراین می خواهیم به برخی از کلمات و عبارات نگاه کنیم

and hear

و

is the first sentence connected to ideas?

بشنویم که آیا اولین جمله با ایده ها مرتبط است؟

Well, when we have an idea or when we need to create an idea,

خوب، وقتی ایده ای داریم یا زمانی که نیاز به ایجاد یک ایده

we often say that we need to come up

داریم، اغلب

with new ideas so quite often

if you are working in a certain type of job

می گوییم که اگر در نوع خاصی از

that is creative, then your brain

شغل خلاقانه کار می کنید، اغلب باید ایده های جدیدی ارائه کنیم، پس مغز شما

has to be able to come up with new ideas all the time.

مجبور است قادر به ارائه ایده های جدید در تمام مدت باشید.

So if you are coming up with new ideas,

بنابراین اگر ایده های جدیدی ارائه می کنید، به

it means your brain is creating new ideas, new things

این معنی است که مغز شما در حال خلق ایده های جدید است، کارهای جدیدی

that you can do, new things that you can try,

که می توانید انجام دهید، چیزهای جدیدی که می توانید امتحان کنید،

something new that you can create.

چیز جدیدی که می توانید ایجاد کنید.

You are coming up with new ideas.

شما در حال ارائه ایده های جدید هستید.

We can say that you put your thinking cap on.

می توانیم بگوییم که کلاه فکری خود را گذاشتید.

So if a person is putting their thinking cap

بنابراین، اگر فردی کلاه فکری خود را

on, it means they are

بر سر بگذارد، به این معنی است

going to think that they are going to consider.

که فکر می‌کند که در نظر خواهد گرفت.

They are going to try and come up with an idea,

آنها سعی می کنند ایده ای ارائه کنند،

something that needs to be solved.

چیزی که باید حل شود.

So so ideas can be used in many different ways.

بنابراین ایده ها را می توان به روش های مختلف مورد استفاده قرار داد.

An idea can be a way of doing something,

یک ایده می تواند راهی برای انجام کاری باشد،

a way of solving a problem,

راهی برای حل یک مشکل،

something that you can't solve a difficult situation.

چیزی که شما نمی توانید یک موقعیت دشوار را حل کنید.

So quite often you will have to think

بنابراین اغلب اوقات باید فکر

you will have to try and work out how to solve the problem.

کنید که باید سعی کنید چگونه مشکل را حل کنید.

You will have to put your thinking cap on

شما باید کلاه فکری خود را بگذارید

and as you can see today I have my English addict

و همانطور که می بینید امروز من کلاه فکری معتاد انگلیسی خود را

thinking cap

it doesn't always work, but sometimes it does.

دارم همیشه کار نمی کند، اما گاهی اوقات این کار را می کند.

Another way of coming up with ideas is to get

یکی دیگر از راه های ایده

the old grey matter working.

پردازی، کارکرد ماده خاکستری قدیمی است.

And when we say grey matter, we mean your brain.

و وقتی می گوییم ماده خاکستری، منظور مغز شماست.

After all, that is where all of the ideas come.

به هر حال، اینجاست که همه ایده ها مطرح می شوند.

That is where all of your ideas appear up here in the brain.

اینجاست که تمام ایده های شما اینجا در مغز ظاهر می شود.

And even now, scientists don't really understand

و حتی در حال حاضر، دانشمندان واقعا نمی‌دانند

how we are able to come up with ideas.

که چگونه می‌توانیم به ایده‌هایی دست پیدا کنیم.

How does the brain work when it's coming up with something

وقتی مغز چیزی را

that might not exist?

که ممکن است وجود نداشته باشد به ذهنش می رسد چگونه کار می کند؟

How is that possible?

چطور ممکنه؟

I'm always fascinated by people who are able to write songs or music,

من همیشه مجذوب افرادی هستم که قادر به نوشتن آهنگ یا موسیقی هستند،

so the music somehow

بنابراین موسیقی به

is created, appear in their brain.

نحوی ایجاد می شود، در مغز آنها ظاهر می شود.

But how do they do it?

اما آنها چگونه این را انجام میدهند؟

How are they able to do it?

چگونه قادر به انجام آن هستند؟

I think it is a natural ability.

به نظر من این یک توانایی طبیعی است.

So as something that was always there, and I believe

بنابراین به عنوان چیزی که همیشه وجود داشت، و من معتقدم

that everyone every person on the planet

که همه افراد روی این سیاره

has some sort of natural ability up here.

دارای نوعی توانایی طبیعی در اینجا هستند.

Some think they are able to think about or consider

برخی فکر می کنند که می توانند در مورد آن فکر کنند یا در نظر بگیرند

or maybe something they are able to create.

یا شاید چیزی را که قادر به ایجاد آن هستند.

So I think everyone everyone has something up here

بنابراین من فکر می کنم هر کس چیزی در اینجا دارد

that they can create or use.

که می تواند ایجاد کند یا استفاده کند.

So the old grey

بنابراین ماده خاکستری قدیمی

matter, you have to think carefully.

، باید به دقت فکر کنید.

You have to get the old grey matter working

شما باید ماده خاکستری قدیمی را فعال

to come up with your new ideas.

کنید تا ایده های جدید خود را ارائه دهید.

Maybe you are in a group, maybe at work you have a group of people together.

شاید در یک گروه هستید، شاید در محل کار شما گروهی از افراد را با هم دارید.

You might have to put your heads together.

شاید مجبور شوید سرتان را کنار هم بگذارید.

You might have to work together to come up with an idea.

ممکن است مجبور شوید برای رسیدن به یک ایده با یکدیگر همکاری کنید.

So sometimes, especially in business, you might find that

بنابراین گاهی اوقات، به خصوص در تجارت ، ممکن است متوجه شوید

there will be more than one person, maybe two or three people

که بیش از یک نفر وجود دارد، شاید دو یا سه نفر

or maybe a large group of people will try to come up

یا شاید گروه زیادی از مردم سعی می کنند

with some new ideas.

ایده های جدیدی ارائه دهند.

You have to put your heads together.

باید سرتان را جمع کنید.

It means you are trying to combine

این بدان معنی است که شما سعی می کنید

all of your brain power to come up with something new

تمام قدرت مغز خود را ترکیب کنید تا به چیزی جدید

or something original.

یا اصلی برسید.

If you brainstorm something.

اگر به چیزی فکر می کنید.

So this is an action.

پس این یک عمل است.

This is actually an action we are talking about here.

این در واقع اقدامی است که ما در اینجا در مورد آن صحبت می کنیم.

Brain storm.

ایده پردازی.

So if you brainstorm something,

بنابراین اگر چیزی را طوفان فکری می‌کنید، به

it means you are discussing a topic or maybe a project

این معنی است که در حال بحث در مورد یک موضوع یا شاید

something you have to achieve, something you have to create, you brainstorm.

پروژه‌ای هستید که باید به آن برسید، چیزی که باید ایجاد کنید، در حال طوفان فکری هستید.

So lots of people will sit down together and they will try to come up with new ideas.

بنابراین افراد زیادی دور هم می نشینند و سعی می کنند ایده های جدیدی ارائه دهند.

You brainstorm.

تو طوفان فکری میکنی

So you are using this as a verb,

بنابراین شما از این به عنوان یک فعل استفاده می کنید،

as a verb, you are brainstorming,

به عنوان یک فعل، شما در حال طوفان فکری

you are trying to create new ideas.

هستید، شما در حال تلاش برای ایجاد ایده های جدید هستید.

And quite often it's not easy to do

و اغلب انجام آن آسان

it might seem easy.

نیست ممکن است آسان به نظر برسد.

It might appear to be an easy thing.

ممکن است به نظر یک چیز آسان باشد.

But let me tell you now, it is not

اما بگذارید اکنون به شما بگویم،

Here's another one.

اینجا یکی دیگر نیست.

Wrack your brain.

مغزت را خراب کن

If you rack your brains,

اگر به مغز خود دست و پنجه نرم کنید، به

it means you are thinking really carefully.

این معنی است که واقعاً با دقت فکر می کنید.

Sometimes it's so hard to think.

گاهی فکر کردن خیلی سخت است.

Sometimes you have to sit down and you have to concentrate.

گاهی باید بنشینی و باید تمرکز کنی.

Maybe you have to think for many, many hours

شاید

to come up with a new idea.

برای رسیدن به یک ایده جدید باید ساعت های زیادی فکر کنید.

So if you rack your brains, it means you are using them.

بنابراین اگر مغز خود را درهم می کشید، به این معنی است که از آنها استفاده می کنید.

You are using those brain cells,

شما از آن سلول های مغزی استفاده

you are trying to find a new idea.

می کنید، سعی می کنید ایده جدیدی پیدا کنید.

You are trying to come up with a new idea or maybe a new creation. Oh,

شما در حال تلاش برای ارائه یک ایده جدید یا شاید یک خلاقیت جدید هستید. اوه،

fancy.

فانتزی.

If you suddenly have an idea,

اگر به طور ناگهانی ایده ای به ذهنتان خطور کرد،

we can say that you have a brain wave.

می توانیم بگوییم که یک موج مغزی دارید.

If you have a brain wave,

اگر موج مغزی دارید، به

it means suddenly you think of something new,

این معنی است که ناگهان به چیزی جدید،

a new idea, a new plan.

یک ایده جدید، یک برنامه جدید فکر می کنید.

I have a brainwave

من یک موج مغزی

you think of something new.

دارم شما به چیز جدیدی فکر می کنید.

You create something in your mind

شما چیزی را در ذهن خود ایجاد می کنید

that has never existed before.

که قبلاً وجود نداشته است.

A good idea can be described as a brainwave

یک ایده خوب را می توان به عنوان یک موج مغزی توصیف کرد

you might have a light bulb moment, as you can see here.

که ممکن است یک لحظه لامپ داشته باشید، همانطور که در اینجا می بینید.

Can you see my little light bulb

آیا می توانید لامپ کوچک من را ببینید

Quite often we will show an idea

اغلب ما ایده ای را

in the form of a light bulb.

در قالب یک لامپ نشان می دهیم.

Maybe something suddenly appears in your head.

شاید ناگهان چیزی در سر شما ظاهر شود.

It's as if a small light has suddenly turned on.

گویی یک چراغ کوچک ناگهان روشن شده است.

You have a moment of inspiration

شما یک لحظه الهام دارید

something in your mind suddenly

چیزی در ذهن شما

turns on like a light.

ناگهان مانند یک چراغ روشن می شود.

So we often say that a person will have a light bulb moment,

بنابراین ما اغلب می گوییم که یک نفر یک لحظه لامپ،

a moment of inspiration,

یک لحظه الهام

a moment where they suddenly think of something, something new

، لحظه ای که ناگهان به چیزی فکر می کند، چیزی جدید خواهد داشت.

We often describe an idea as a spark.

ما اغلب یک ایده را به عنوان یک جرقه توصیف می کنیم.

A small spark

یک جرقه کوچک

can ignite a big idea.

می تواند یک ایده بزرگ را جرقه بزند.

So something that starts off small,

بنابراین چیزی که از کوچک شروع می شود،

a small idea, a small thought,

یک ایده کوچک، یک فکر کوچک،

something you've created in your mind that seems small,

چیزی که شما در ذهن خود ایجاد کرده اید که کوچک به نظر می رسد،

can sometimes lead to big things happening.

گاهی اوقات می تواند منجر به اتفاقات بزرگ شود.

So we often describe an idea as a spark.

بنابراین ما اغلب یک ایده را به عنوان یک جرقه توصیف می کنیم.

Imagine a small spark

تصور کنید یک

going off in your brain and that is a good way

جرقه کوچک در مغز شما می زند و این روش خوبی برای

of describing a moment of thought

توصیف یک لحظه فکر

and a moment of coming up with a new idea, which I think is brilliant.

و لحظه ای برای ارائه یک ایده جدید است که به نظر من عالی است.

Or a good idea can be described

یا می توان یک ایده خوب را

as a spark of genius.

جرقه ای از نبوغ توصیف کرد.

I love that word.

من عاشق این کلمه هستم

Genius.

نابغه

A spark

of genius can be used to describe a good idea.

می توان از جرقه نبوغ برای توصیف یک ایده خوب استفاده کرد.

That's a brilliant idea.

این یک ایده درخشان است.

That is a spark of genius.

این جرقه ای از نبوغ است.

You had a spark of genius.

تو جرقه ای از نبوغ داشتی

Something happened in your brain that made you come up with that idea.

اتفاقی در مغز شما افتاد که باعث شد به این ایده برسید.

It's a brilliant idea.

این یک ایده درخشان است.

A bright idea is a good thought or a great suggestion.

یک ایده روشن یک فکر خوب یا یک پیشنهاد عالی است.

You might describe a bright idea

شما ممکن است یک ایده روشن را

as a good idea, something creative,

به عنوان یک ایده خوب، چیزی خلاقانه،

something that might help lots of people,

چیزی که ممکن است به افراد زیادی کمک کند،

maybe a certain type of invention, a bright idea.

شاید نوع خاصی از اختراع، یک ایده روشن توصیف کنید.

You come up with a bright idea.

شما با یک ایده روشن روبرو هستید.

We can also use bright idea sarcastically.

همچنین می توانیم از ایده روشن به طعنه استفاده کنیم.

So maybe someone thinks of something

بنابراین ممکن است کسی به

they come up with an idea, but the idea is terrible.

چیزی فکر کند که ایده ای به ذهنش برسد، اما این ایده وحشتناک است.

Maybe the idea is awful.

شاید این ایده افتضاح باشد.

It doesn't work it's a bad idea, we might say.

ممکن است بگوییم که کار نمی کند، ایده بدی است.

Whose bright idea was that?

این ایده درخشان کی بود؟

So we are using that particular phrase

بنابراین ما از آن عبارت خاص استفاده می کنیم

that sentence is being used sarcastically

که این جمله به طعنه استفاده می شود

because the idea was not good.

زیرا ایده خوب نبود.

It was a terrible idea.

ایده وحشتناکی بود.

Whose bright idea was that?

این ایده درخشان کی بود؟

My shoes were dirty, so I decided to leave them outside.

کفش هایم کثیف بود، بنابراین تصمیم گرفتم آنها را بیرون بگذارم.

And fortunately, during the night, it rained

و خوشبختانه در طول شب باران بارید

and my shoes got wet.

و کفش هایم خیس شد.

Someone might say Whose bright idea was that?

ممکن است کسی بگوید این ایده درخشان کی بود؟

And I will say it was my idea.

و من می گویم این ایده من بود.

And I know it was a terrible idea.

و می دانم که این ایده وحشتناکی بود.

So we might describe a bright idea.

بنابراین ممکن است یک ایده روشن را توصیف کنیم.

We might use it sarcastically.

ممکن است از آن به طعنه استفاده کنیم.

The concept or standard

مفهوم یا

perception of something is the idea.

درک استاندارد از چیزی، ایده است.

So in your mind, if you think of a certain thing,

بنابراین در ذهن شما، اگر به چیز خاصی فکر می کنید

then it will always appear

، همیشه

in one particular way.

به یک شکل خاص ظاهر می شود.

For example, if you think

به عنوان مثال، اگر

of a house, imagine a house in your mind.

به خانه ای فکر می کنید، خانه ای را در ذهن خود تصور کنید.

I think your imagination will come up, will produce

من فکر می کنم تخیل شما بالا خواهد آمد،

a very similar thing to everyone else.

چیزی بسیار شبیه به دیگران تولید خواهد کرد.

So if I think of a house, I will think of four windows,

بنابراین اگر به خانه ای فکر کنم، به چهار پنجره،

one door, a roof

یک در، یک سقف

and a chimney with a little bit of smoke coming out of it.

و یک دودکش فکر می کنم که کمی دود از آن خارج می شود.

So your idea of something is your perception

بنابراین تصور شما از چیزی، ادراک شماست

and quite often everyone has the same perception

و غالباً همه

or the same thought of a certain thing, especially when we are talking

از یک چیز معین، ادراک یکسان یا فکر یکسانی دارند، به خصوص وقتی در

about the the appearance of something, the concept

مورد ظاهر چیزی، مفهوم

or the appearance of something.

یا ظاهر چیزی صحبت می کنیم.

We are talking about having ideas.

ما در مورد داشتن ایده صحبت می کنیم.

Now we have idea phrases which include the following

اکنون عبارات ایده‌ای داریم که شامل موارد زیر

You might put an idea

into someone's head, so you might make a suggestion.

است.

You might say something that will inspire another person.

ممکن است چیزی بگویید که الهام بخش شخص دیگری باشد.

Or maybe you are trying to convince that person to do something.

یا شاید شما در حال تلاش برای متقاعد کردن آن شخص به انجام کاری هستید.

So you might put

بنابراین ممکن است

an idea into another person's head.

ایده ای را در سر شخص دیگری قرار دهید.

You say something, you do something,

شما چیزی می گویید، کاری انجام می دهید

and that person will go Ooh, that's a good idea.

و آن شخص می رود اوه، این ایده خوبی است.

You are putting an idea into someone else's head.

شما یک ایده را در سر دیگران قرار می دهید.

You are making a suggestion

شما در حال ارائه پیشنهادی

to change the way another person thinks.

برای تغییر طرز فکر دیگران هستید.

You are trying to put an idea into someone's head.

شما سعی می کنید یک ایده را در سر کسی بیاورید.

We can also say that you might have no idea.

ما همچنین می توانیم بگوییم که شما ممکن است هیچ ایده ای نداشته باشید.

If you have no idea,

اگر ایده ای ندارید، به

it means you are clueless you don't know.

این معنی است که شما نمی دانید که نمی دانید.

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

A person might ask you a question,

ممکن است شخصی از شما سوالی بپرسد،

but unfortunately you don't know the answer.

اما متاسفانه شما پاسخ آن را نمی دانید.

To the question.

به سوال.

So you will say,

بنابراین شما خواهید گفت،

I don't know.

من نمی دانم.

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

I don't know.

من نمی دانم.

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

Maybe you are answering a question in a quiz

شاید شما در یک مسابقه به سوالی پاسخ می دهید

and the question is very difficult and you don't know the answer.

و سوال بسیار سخت است و پاسخ آن را نمی دانید.

You don't know what the answer is.

نمیدونی جواب چیه

You will respond by saying,

شما با گفتن این جمله پاسخ خواهید داد،

I have no

من نمی

idea to be clueless.

دانم که بی خبر باشم.

You don't know the answer.

شما جواب را نمی دانید.

You have no idea

شما ایده ای ندارید

the idea.

.

Never crossed my mind.

هیچ وقت به ذهنم نرسید

This is a sentence that people will often use

این جمله ای است که مردم اغلب

when they want to say that they did not think that particular thing,

وقتی می خواهند بگویند که به آن چیز خاصی فکر نکرده اند استفاده می کنند،

the idea did not cross my mind.

این ایده به ذهن من خطور نکرده است.

So in this particular sentence,

بنابراین در این جمله خاص،

we are using the idea to me

ما از این ایده برای من استفاده

thought the thought never crossed my mind.

می کنیم که فکر می کنم این فکر هرگز به ذهن من خطور نکرده است.

The idea never crossed my mind.

این ایده هرگز به ذهن من خطور نکرد.

I didn't even think that

من حتی فکر

I didn't think that the idea never crossed my mind.

نمی کردم که فکر نمی کردم این ایده هرگز به ذهنم خطور نکرده باشد.

It's a good one.

این یکی خوب است.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

And one more,

و یکی دیگر،

one more and I will be going soon.

یکی دیگر و من به زودی می روم.

The word idea originates from the Greek word meaning to see.

کلمه ایده از کلمه یونانی به معنای دیدن گرفته شده است.

So when you have an idea, quite often

بنابراین وقتی ایده ای دارید، اغلب

you will visualise that thing.

آن چیز را تجسم می کنید.

And this is one of the reasons why the brain

و این یکی از دلایل

is so amazing.

شگفت انگیز بودن مغز است.

It is magical, the brain is amazing.

این جادویی است، مغز شگفت انگیز است.

So sometimes you can have an idea but you don't just think the idea,

بنابراین گاهی اوقات می‌توانید ایده‌ای داشته باشید، اما فقط به ایده فکر نمی‌کنید،

you can actually see the idea, you can visualise it.

در واقع می‌توانید ایده را ببینید، می‌توانید آن را تجسم کنید.

So maybe if you are thinking of

بنابراین شاید اگر به فکر

drawing a picture or painting something,

کشیدن یک تصویر یا نقاشی چیزی هستید،

quite often you will all already have the idea in your brain.

اغلب اوقات همگی این ایده را در مغز خود دارید.

The idea will already be there.

این ایده از قبل وجود خواهد داشت.

So quite often when you create something,

بنابراین اغلب زمانی که چیزی خلق می کنید

the idea will not just be a thought, it will also be an image.

، ایده فقط یک فکر نیست، بلکه یک تصویر نیز خواهد بود.

You can actually see it.

در واقع می توانید آن را ببینید.

So that's the reason why we often say idea, because it

بنابراین به همین دلیل است که ما اغلب ایده می‌گوییم، زیرا

originates from the word to see,

از کلمه دیدن سرچشمه می‌گیرد و به

and that's how we come up with ideas.

این ترتیب به ایده می‌رسیم.

They come up in our mind sometimes they are visual,

آنها گاهی اوقات تصویری هستند،

sometimes we can hear something, maybe a speech

گاهی اوقات می توانیم چیزی را بشنویم، شاید یک سخنرانی

we want to give, or maybe a piece of music that we want to write.

که می خواهیم انجام دهیم، یا شاید یک قطعه موسیقی که می خواهیم بنویسیم.

Quite often

اغلب

the idea will will not just be a thought.

این ایده فقط یک فکر نخواهد بود.

Quite often the idea can be real.

اغلب این ایده می تواند واقعی باشد.

It can be a real thing in your brain.

این می تواند یک چیز واقعی در مغز شما باشد.

I hope you enjoyed that because I am fascinated.

امیدوارم از آن لذت برده باشید زیرا من مجذوب شدم.

One of the things that always fascinates me

یکی از چیزهایی که همیشه مرا مجذوب خود می کند

and this is something going back to my childhood when I visited the

و این چیزی است که به دوران کودکی من برمی گردد، زمانی که سال ها پیش در کودکی

the Royal Academy of Art in London many years ago as a child,

از آکادمی سلطنتی هنر لندن بازدید

and I went to see the Impressionists,

کردم و به دیدن امپرسیونیست ها رفتم

a group of artists known as the Impressionists.

، گروهی از هنرمندان که به عنوان امپرسیونیست ها

I'm sure you know who I'm talking about.

من مطمئنم که می دانید در مورد چه کسی صحبت می کنم.

We have people like Renoir, and I suppose

ما افرادی مانند رنوار را داریم و فکر

we have people like Monet and also Manet.

می کنم افرادی مانند مونه و همچنین مانه را داریم.

A lot of people get Monet and Monet mixed up

بسیاری از مردم مونه و مونه را با هم قاطی می کنند،

but they were both very good artists.

اما هر دو هنرمندان بسیار خوبی بودند.

So that is that is the moment of time where I became fascinated

پس این همان لحظه ای از زمان است که من

by people who are able to create,

مجذوب افرادی شدم که قادر به خلق کردن هستند،

because all I could do was

زیرا تنها کاری که می توانستم انجام دهم این بود

imagine that person sitting down in front of a blank canvas.

که تصور کنم آن شخص در مقابل یک بوم خالی نشسته است.

Nothing in front of them.

هیچی جلوشون نیست

And yet they are able to come up

و با این حال آنها می

with something that is both interesting

توانند چیزی را ارائه دهند که هم

to look at, but also beautiful as well.

جالب باشد و هم زیبا باشد.

So that's one of the reasons why I'm fascinated by art.

پس این یکی از دلایلی است که من شیفته هنر هستم.

I'm fascinated by people that are able

من مجذوب افرادی هستم که

to create something from here.

می توانند از اینجا چیزی خلق کنند.

It doesn't exist anywhere in the world.

در هیچ کجای دنیا وجود ندارد.

And yet they are able to create it.

و با این حال آنها قادر به ایجاد آن هستند.

So my visit many years ago in, in the mid 1970s

بنابراین بازدید من سال‌ها پیش در اواسط دهه 1970،

when I went along to see this wonderful art exhibition

زمانی که برای دیدن این نمایشگاه هنری شگفت‌انگیز

of many of the famous Impressionists,

بسیاری از امپرسیونیست‌های معروف

it blew my mind,

رفتم،

my little mind, my little brain was blown away by it.

ذهن من، ذهن کوچکم، مغز کوچک من توسط آن منفجر شد.

I was fascinated by it to think that these people had sat down

من مجذوب آن شدم که فکر کنم این افراد نشسته

and they had created these wonderful images.

اند و این تصاویر فوق العاده را خلق کرده اند.

Sometimes the paintings would be huge, they would be really large

گاهی اوقات نقاشی‌ها بزرگ می‌شدند، آنها واقعاً بزرگ بودند،

I suppose a good example would be Monet with his water lilies.

فکر می‌کنم یک نمونه خوب مونه با نیلوفرهای آبی‌اش باشد.

There was a great exhibition in Paris of Monets

یک نمایشگاه بزرگ در پاریس از

water lilies that are all surrounded.

نیلوفرهای آبی مونه بود که همه آنها احاطه شده اند.

They are all around

همه آنها در اطراف

a large room, and you can walk in

یک اتاق بزرگ هستند، و شما می توانید وارد شوید

and you can see these huge water lilies,

و می توانید این نیلوفرهای آبی بزرگ را

these pictures of

ببینید، این تصاویر از

I think it was actually a lake that Monet actually owned,

من فکر می کنم که در واقع دریاچه ای بود که مونه در واقع مالک آن بود،

but yes, I love that sort of painting.

اما بله، من عاشق این نوع نقاشی هستم.

I love Impressionism because sometimes the painting

من امپرسیونیسم را دوست دارم زیرا گاهی اوقات نقاشی

can look different depending on how close you are to it.

بسته به میزان نزدیکی شما به آن می تواند متفاوت به نظر برسد.

So if you stand very far away from a painting, especially

بنابراین اگر از یک تابلوی نقاشی خیلی دور بایستید، به خصوص

if it's an impression painting

اگر یک نقاشی تاثیرگذار باشد،

you can see things

می توانید چیزهایی را ببینید

that stand out more the further away you get.

که هر چه بیشتر دورتر می شوید، برجسته تر می شوند.

However, if you move closer to the painting,

با این حال، اگر به نقاشی نزدیک‌تر شوید،

once again, you can see things

یک بار دیگر می‌توانید چیزهایی

that you couldn't see when you were standing far away.

را ببینید که وقتی دور ایستاده‌اید نمی‌توانید ببینید.

So that's one of the reasons why I was so inspired

بنابراین این یکی از دلایلی است که من تا این حد از

and fascinated by Impressionism, because the paintings would change

امپرسیونیسم الهام گرفته و مجذوب شدم، زیرا نقاشی‌ها تغییر

they would literally change depending on

می‌کنند و بسته به

how far away you were from them.

اینکه چقدر از آنها دور می‌شوید، به معنای واقعی کلمه تغییر می‌کنند.

So that's that's my little story.

پس این داستان کوچک من است.

And that's one of the reasons why I'm always fascinated

و این یکی از دلایلی است که من همیشه

by people who are able to create, whether it is songwriting

مجذوب افرادی هستم که قادر به خلق کردن هستند، خواه ترانه سرایی،

or painting or poetry, all of those things.

نقاشی یا شعر، همه این چیزها.

They fascinate me a lot

before I go I'm going to show you a word.

قبل از اینکه بروم خیلی مرا مجذوب خود می کنند، می خواهم یک کلمه به شما نشان دهم.

This is a word that is used quite often

این کلمه ای است که اغلب

when we see something, maybe we try to read something

وقتی چیزی را می بینیم استفاده می شود، شاید سعی کنیم چیزی را بخوانیم

but unfortunately it makes no sense.

اما متأسفانه معنایی ندارد.

And the word is

و کلمه

gobbledegook.

گوبلدگوک است.

I love this word,

من این کلمه را دوست دارم،

gobbledegook.

گوبلدگوک.

Gobbledegook here's an interesting word.

Gobbledegook در اینجا یک کلمه جالب است.

The word means a confusing or poorly

این کلمه به معنای دستورالعمل یا راهنمایی گیج کننده یا ضعیف

expressed instruction or guide

بیان شده است،

so something that has been written to explain something.

بنابراین چیزی که برای توضیح چیزی نوشته شده است.

Unfortunately, it is not very good

متأسفانه، خیلی خوب نیست

and it is not very clear

و خیلی واضح نیست،

So a confusing or poorly expressed

بنابراین دستورالعمل یا راهنمای گیج کننده یا ضعیفی است که

instruction or guide, often using specialised

اغلب از اصطلاحات تخصصی اصطلاحات تخصصی استفاده می کند

jargon jargon.

.

So when we talk about jargon, we are using terms,

بنابراین وقتی در مورد اصطلاحات تخصصی صحبت می کنیم، از اصطلاحات استفاده می کنیم،

things that are only used in certain areas.

چیزهایی که فقط در زمینه های خاصی استفاده می شوند.

Specialist words, technical words

کلمات تخصصی، کلمات فنی را

can be described as jargon

می توان به عنوان اصطلاحات تخصصی توصیف کرد

So quite

بنابراین

often if we read something, maybe an instruction

اغلب اگر چیزی را می خوانیم، شاید یک دستورالعمل

or something that is trying to give you information, put it,

یا چیزی که سعی در ارائه اطلاعات به شما دارد، آن را قرار دهید

unfortunately, you don't understand it.

، متأسفانه شما آن را متوجه نمی شوید.

It makes no sense.

هیچ معنیای نمیده.

You can say that it is all

می توان گفت که همه چیز

gobbledegook gobbledegook.

گوبلدگوک گوبلدگوک است.

I love that word.

من عاشق این کلمه هستم

It is a very funny word.

کلمه بسیار خنده داری است.

So the next time you read something that makes no sense,

بنابراین دفعه بعد که مطلبی را خواندید که معنی ندارد،

maybe you have bought some some new piece of technology

شاید چند تکه فناوری جدید خریده اید

and then you read the instructions

و سپس دستورالعمل ها را خوانده

but you don't understand any of it.

اید اما هیچ کدام از آن را نمی فهمید.

You can just say, Oh, I can't follow these instructions.

شما فقط می توانید بگویید، اوه، من نمی توانم این دستورالعمل ها را دنبال کنم.

It's all gobbledegook.

همه چیز قلابی است.

And there it is.

و آنجاست.

A lovely word to leave you with before I say goodbye

یک کلمه دوست داشتنی برای ترک شما قبل از خداحافظی

thank you very much for your company today.

از شما برای شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

Hello to a little corpse.

سلام به جسد کوچولو.

Hello, the corpse.

سلام جنازه

Hello, Mr. Keith Baldy.

سلام آقای کیت بالدی.

You are awesome.

شما عالی هستند.

Thank you very much. It's very kind of you.

بسیار از شما متشکرم. این از شما بسیار مهربان است.

I take that as a compliment.

آن را به عنوان تعریف قبول میکنم.

I as I do everything.

من همانطور که همه چیز را انجام می دهم.

Hello, forest leprechaun.

سلام برجنگل جنگلی

Oh, hello, forest leprechaun.

اوه، سلام جذب جنگلی.

I haven't seen you for a while.

مدتیه که ندیدمت

It's nice to see you back.

خوشحالم که دوباره شما را می بینم.

I will be back with you.

من با شما بر می گردم.

Don't forget, I am back with you on Sunday.

یادت نره من یکشنبه با تو برگشتم

There it is. It's on the screen now.

ایناهاش. اکنون روی صفحه است.

English and act live

انگلیسی و اجرای

on Sunday from 2 p.m.

زنده یکشنبه از ساعت 14.

UK. Time is when I'm back with you.

انگلستان. زمان زمانی است که من با تو برگردم.

And don't forget also we are going to have Mr.

و همچنین فراموش نکنید که قرار است

Steve with us on Sunday as well.

روز یکشنبه نیز آقای استیو را با خود داشته باشیم.

I hope you've enjoyed this live stream for Wednesday,

امیدوارم از این پخش زنده برای

the 9th of February.

چهارشنبه 9 فوریه لذت برده باشید.

Don't forget next week it's a special week

فراموش نکنید هفته آینده یک هفته خاص است

because we have Valentine's Day and also Mr.

زیرا ما روز ولنتاین و همچنین

Steve's birthday as well.

تولد آقای استیو را داریم.

Is next week.

هفته آینده است.

I'm not sure if we are doing a live stream on Mr.

مطمئن نیستم که در روز تولد آقای استیو پخش مستقیم پخش

Steve's birthday because we might be going out.

کنیم یا نه، زیرا ممکن است بیرون برویم.

We might actually go out somewhere so I'm not sure at the moment.

ما واقعاً ممکن است جایی برویم، بنابراین در حال حاضر مطمئن نیستم.

We will let you know on Sunday if there will be a live stream on Mr.

ما یکشنبه به شما اطلاع خواهیم داد که آیا یک پخش زنده در

Steve's birthday, but we will see what happens.

روز تولد آقای استیو وجود دارد، اما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

If you missed this, don't worry, you can watch it all over again.

اگر این را از دست دادید، نگران نباشید، می توانید دوباره آن را تماشا کنید.

With captions later on today.

با شرح امروز.

Thank you for your company.

ممنون از همراهی شما

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

And I hope I have given you some good ideas

و امیدوارم ایده های خوبی

for your English learning.

برای یادگیری زبان انگلیسی به شما داده باشم.

I hope I have given you some inspiration.

امیدوارم به شما الهام بخشیده باشم.

See you on Sunday. Thank you very much.

یکشنبه می بینمت. بسیار از شما متشکرم.

This is Mr Duncan, in the birthplace of English, saying thanks for watching.

این آقای دانکن است که در زادگاه انگلیسی است و از تماشای شما تشکر می کند.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

Thank you once again to Paolo for your lovely song.

یک بار دیگر از پائولو به خاطر آهنگ زیبایتان تشکر می کنم.

And you know what's coming next?

و میدونی بعدش چی میشه؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

See, one Sunday, 2 p.m.

ببینید، یک یکشنبه، ساعت 2 بعد از ظهر.

UK time.

به وقت انگلستان

And, of course,

و البته

ta ta for now.

فعلا تا تا.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.