How to FULFIL your DREAMS - Learning English 🔴LIVE - English Addict / 21st April 2024

so... what is happening today?

بنابراین ... امروز چه اتفاقی می افتد؟

I wonder if we look out the window straight away.

تعجب می کنم که آیا بلافاصله از پنجره به بیرون نگاه می کنیم .

You can see the sun is out and everything is very nice.

می توانید ببینید که خورشید بیرون است و همه چیز بسیار خوب است.

We are having a beautiful day.

روز زیبایی را سپری می کنیم.

The sun is shining.

خورشید می درخشد.

There are not many clouds in the sky.

ابرهای زیادی در آسمان وجود ندارد.

In fact, you might say

در واقع، ممکن است بگویید

today is a lovely day.

امروز یک روز دوست داشتنی است.

Welcome once again.

یک بار دیگر خوش آمدید.

English addict is back with you.

معتاد انگلیسی با شما بازگشته است.

Coming to you live from the birthplace of the English language.

از زادگاه زبان انگلیسی به شما می آید .

Which of course, we all know where it is.

که البته همه ما می دانیم کجاست.

It's England and.

انگلیس است و.

yes. We are back.

آره. ما برگشتیم.

Back together again.

دوباره با هم

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay? I hope so.

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟ امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I hope so, the weather is lovely.

امیدوارم اینطور باشه، هوا خوبه

It really feels as if summer is on its way.

واقعاً انگار تابستان در راه است.

And I feel wrong the happy about that.

و من از این بابت خوشحال هستم.

If I was honest with you.

اگر با شما صادق بودم

Did you catch yesterday's live stream?

پخش زنده دیروز را دیدید؟

We were on our travels yesterday.

دیروز در سفر بودیم.

In fact, we will be talking a lot about travelling,

در واقع، ما در مورد سفر زیاد صحبت خواهیم کرد،

some of that coming up later on.

برخی از آن‌ها بعداً مطرح خواهند شد.

Yesterday we went to a lovely place called Leamington Spa.

دیروز به یک مکان دوست داشتنی به نام اسپا لیمینگتون رفتیم.

I did a very short live stream.

من یک پخش زنده بسیار کوتاه انجام دادم. آیا

Have you seen it? Did you watch it?

آن را دیده اید؟ آیا آن را دیدی؟

I have to say it's

باید بگویم این

a lovely place, a nice town, quite historic,

یک مکان دوست‌داشتنی است، یک شهر خوب، کاملاً تاریخی،

lots of lovely buildings and I suppose a lot of people

ساختمان‌های دوست‌داشتنی زیاد و فکر می‌کنم بسیاری از مردم

go to that particular place because of the architecture,

به دلیل معماری،

the way in which the buildings are arranged,

نحوه چیدمان ساختمان‌ها

but also the style of the buildings as well.

و همچنین سبک به آن مکان خاص می‌روند. از ساختمان ها نیز

There are some beautiful buildings to be seen in Leamington Spa.

چند ساختمان زیبا در اسپا لیمینگتون وجود دارد.

If you ever get the chance to go there,

اگر فرصتی برای رفتن به آنجا پیدا کردید،

let's go there.

بیایید به آنجا برویم.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am an English addict,

ممکن است بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم،

just like it says on my shirt.

درست همانطور که روی پیراهن من نوشته شده است.

Coming up today, we are talking about

امروز که پیش می آید، در مورد

predicting the future.

پیش بینی آینده صحبت می کنیم.

How easy is it to predict the future now?

پیش بینی آینده در حال حاضر چقدر آسان است؟

When we talk about making predictions, we often talk about

وقتی در مورد پیش‌بینی صحبت می‌کنیم، اغلب در مورد

guessing what will happen next or over certain period of time,

حدس زدن اتفاقات بعدی یا در یک دوره زمانی خاص،

normally the immediate future.

معمولاً در آینده نزدیک صحبت می‌کنیم.

So from this point onwards, we often try to guess roughly.

بنابراین از این نقطه به بعد، ما اغلب سعی می کنیم حدس بزنیم.

We are never 100% accurate,

ما هرگز صد در صد دقیق نیستیم،

but we can get very close

اما می‌توانیم

to predicting things in general,

به طور کلی به پیش‌بینی چیزها نزدیک شویم، وقتی در مورد پیش‌بینی صحبت می‌کنیم،

we often think of many types of things when we talk about predictions.

اغلب به انواع چیزها فکر می‌کنیم .

For example, this week people have been talking here

به عنوان مثال، این هفته مردم اینجا

in the UK about the weather because it would appear

در بریتانیا در مورد آب و هوا صحبت می کردند زیرا به نظر می رسد

we are going to get some very hot

weather in a few days from now.

چند روز دیگر هوای بسیار گرمی خواهیم داشت.

So that is a type of prediction.

بنابراین این یک نوع پیش بینی است.

The weather forecast is

پیش بینی آب و هوا به

looking forwards

آینده نگاه می کند

or looking in a forward direction, trying to predict

یا در جهتی رو به جلو نگاه می کند، سعی می کند پیش بینی کند که

what the weather will be.

آب و هوا چگونه خواهد بود.

So that is today's main subject.

پس این موضوع اصلی امروز است.

Of course we have Mr.

البته ما آقای

Steve here as well.

استیو را هم اینجا داریم. آیا

Can I let you in on a little secret?

می توانم یک راز کوچک را به شما بگویم؟

Yesterday we went out with Mr.

دیروز با

Steve's sister and brother in law.

خواهر و برادر شوهر آقای استیو بیرون رفتیم.

We had a super duper time.

ما زمان فوق العاده ای داشتیم.

We went to a very nice place to eat

ما به یک مکان بسیار خوب برای غذا خوردن رفتیم

and a little surprise as well, because

و همچنین کمی غافلگیر شدیم، زیرا

Steve's sister has given us

خواهر استیو به ما

an exercise bike.

یک دوچرخه ورزشی داده است.

I know what you're thinking, Mr. Duncan.

می دانم به چه فکر می کنی، آقای دانکن.

Be careful.

مراقب باش.

Don't injure your back again.

دوباره به کمرت آسیب نزن

So now we have an exercise bike.

بنابراین اکنون ما یک دوچرخه ورزشی داریم.

So this is not a bicycle that you ride around the streets.

پس این دوچرخه ای نیست که در خیابان ها بچرخید.

You just stay in one place.

شما فقط در یک مکان بمانید.

It is a static

این یک

exercise bike.

دوچرخه ورزشی استاتیک است.

So if something is static,

پس اگر چیزی ثابت است،

it means it is in one place, it doesn't move

یعنی در یک مکان است، حرکت نمی کند

or it is something that can't be moved.

یا چیزی است که نمی توان آن را حرکت داد.

It is static.

ایستا است.

Normally I am static first thing in the morning

به طور معمول من اول صبح ساکن هستم

because I don't want to move very much static.

زیرا نمی خواهم خیلی ایستا حرکت کنم.

So a static exercise bicycle is what Mr.

بنابراین یک دوچرخه ورزشی ثابت چیزی است که آقای

Steve now has.

استیو اکنون دارد.

I'm not sure if I will use it.

مطمئن نیستم از آن استفاده کنم یا نه.

Maybe. Maybe not.

شاید. شاید نه.

So that's what Steve is doing at the moment in the garage.

بنابراین این همان کاری است که استیو در حال حاضر در گاراژ انجام می دهد.

He's he's making some space for the new exercise bike.

او در حال ساختن فضایی برای دوچرخه ورزشی جدید است.

And I know what you're going to say.

و من می دانم که شما چه خواهید گفت.

Mr. Duncan, please, can you show Mr.

آقای دانکن، لطفا، می توانید آقای

Steve riding the exercise bike?

استیو را در حال دوچرخه سواری نشان دهید؟

Well, maybe next weekend we will do that.

خوب، شاید آخر هفته آینده این کار را انجام دهیم.

Maybe next Sunday.

شاید یکشنبه آینده

We have lot.

ما زیاد داریم

I'm not going to ride it.

من سوار آن نمی شوم.

Definitely not.

قطعا نه. صادقانه بگویم،

I don't think I will be going on it for quite a while, to be honest.

فکر نمی‌کنم برای مدتی طولانی به آن ادامه دهم.

So today we are looking at a few things,

بنابراین امروز ما به چند چیز نگاه می کنیم،

some things to reveal.

چیزهایی که باید آشکار شوند.

I mentioned the travels that we had yesterday, but also we have

من به سفرهایی که دیروز داشتیم اشاره کردم، اما همچنین

some travels coming up, some travelling will be taking place

سفرهایی در پیش داریم، سفرهایی در حال انجام است

and yes,

و بله،

we have finally arranged a trip.

بالاخره یک سفر ترتیب داده ایم.

So if you would like to join us on on

بنابراین اگر مایلید در

one of the days during our trip, you are more than welcome to do so.

یکی از روزهای سفر ما به ما بپیوندید، از این کار خوشتان می آید.

Later on we are going to tell you where we will be

بعداً به شما خواهیم گفت که کجا

and roughly when.

و تقریباً چه زمانی خواهیم بود.

So if you are interested in meeting up, then I will put my email address

بنابراین اگر مایل به ملاقات هستید، من آدرس ایمیل خود را

on the screen later on when we announce the place we are going to.

بعداً هنگامی که مکانی را که به آنجا می‌رویم اعلام کنیم، روی صفحه قرار خواهم داد .

So all of that coming up.

بنابراین همه اینها در راه است.

Also a big announcement about

همچنین یک اطلاعیه بزرگ در مورد

what is happening with my live stream.

آنچه که در جریان زنده من اتفاق می افتد.

So I will briefly explain what is happening

بنابراین من به طور خلاصه توضیح می دهم که چه اتفاقی می افتد

and then we will talk a little bit about it later on as well.

و سپس کمی در مورد آن صحبت خواهیم کرد. دیگر

There will be no more

Wednesday live streams.

پخش زنده چهارشنبه وجود نخواهد داشت.

There is a reason for that because I am now

دلیلی برای آن وجود دارد زیرا من اکنون

putting regular lessons on during the week.

دروس منظم را در طول هفته می گذارم.

There are two different types of recorded lesson

دو نوع مختلف درس ضبط شده در

short lessons and longer lessons.

درس کوتاه و درس طولانی تر وجود دارد.

So the short lessons will normally be around one minute long.

بنابراین دروس کوتاه معمولاً حدود یک دقیقه طول خواهند کشید.

Of course, the longer lessons will be longer than one minute,

البته، درس‌های طولانی‌تر از یک دقیقه بیشتر خواهد بود،

so that is the brief information

بنابراین این اطلاعات مختصری

on your live stream for today

در جریان مستقیم امروز شما

on this Sunday, the 21st of April.

در این یکشنبه، 21 آوریل است.

Already?

قبلا، پیش از این؟

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

This month has gone by so quickly.

این ماه خیلی زود گذشت

Does it feel like it?

آیا این حس را دارد؟

It does to me.

Anyway, so we had a lovely time yesterday.

با من می کند.

به هر حال دیروز خیلی خوش گذشت.

It is nice to get out and about.

بیرون رفتن خوب است.

I don't know about you,

شما را نمی‌دانم،

but when the weather starts to improve you feel more like going out.

اما وقتی هوا شروع به بهبود می‌کند، بیشتر حس می‌کنید که بیرون بروید.

You feel more like exploring

شما بیشتر دوست دارید در

the area in which you are in.

منطقه ای که در آن هستید کاوش کنید.

The subject today is guessing the future.

موضوع امروز حدس زدن آینده است.

Of course, it is possible to make your future as well.

البته این امکان وجود دارد که آینده خود را نیز بسازید.

You can make your future.

شما می توانید آینده خود را بسازید.

You can create your future

شما می توانید آینده خود را

with your own choices and decisions.

با انتخاب ها و تصمیم های خود بسازید.

So when we talk about making predictions,

بنابراین وقتی در مورد پیش‌بینی صحبت می‌کنیم،

we can almost

تقریباً می‌توانیم

predict our own future by the choices we make.

آینده خود را با انتخاب‌هایی که می‌کنیم پیش‌بینی کنیم .

Not always.

نه همیشه.

I'm not saying it is always possible because it isn't.

من نمی گویم همیشه ممکن است، زیرا اینطور نیست.

It isn't always possible to guess what will happen next.

همیشه نمی توان حدس زد که چه اتفاقی می افتد.

However, sometimes in life, the choices you make as you go along

با این حال، گاهی اوقات در زندگی، انتخاب‌هایی که در حین پیش‌روی انجام می‌دهید

can can help you to to make plans

می‌تواند به شما کمک کند تا

for that future.

برای آن آینده برنامه‌ریزی کنید.

Another thing where we will be talking about that later on as well.

نکته دیگری که بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

We have the live chat. Congratulations.

ما چت زنده را داریم. تبریک می گویم.

I'm not even going to look

من حتی قصد ندارم

at the live chat.

به چت زنده نگاه کنم.

I'm not.

من نیستم.

I can already guess that Vitus is first

من قبلاً می توانم حدس بزنم که Vitus برای اولین بار

on the live chat without even looking.

در چت زنده بدون حتی نگاه کردن است.

So there was a prediction

بنابراین یک پیش‌بینی وجود داشت که

I predicted just a few moments ago that Vitus would be and was

من همین چند لحظه پیش پیش‌بینی کردم که Vitus

first on the live chat, and I think I might be right.

اولین بار در چت زنده خواهد بود، و فکر می‌کنم ممکن است درست باشد.

I suppose I should check, really.

من فکر می کنم باید بررسی کنم، واقعا.

So was Vitus first?

پس ویتوس اول بود؟

Yes. Is the answer to that question.

آره. پاسخ به آن سوال است.

Hello also to Beatrice.

سلام به بئاتریس.

Hello to Vitus again.

سلام مجدد به ویتوس

Hello also to.

سلام همچنین به.

Oh, he is he,

اوه اوه،

you know who I'm talking about?

میدونی دارم از کی حرف میزنم؟

Louis Mendel

لویی مندل

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام لویی

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have a Sierra.

ما سیرا هم داریم.

Hello, Sierra, a shock.

سلام، سیرا، یک شوک.

Hello to you as well.

سلام به شما هم.

Marion is here also.

ماریون هم اینجاست

I wonder if Mr.

نمی دانم آیا آقای

Steve will try to pronounce your name.

استیو سعی خواهد کرد نام شما را تلفظ کند؟

Marion.

ماریون.

So not your first name, but your second name.

بنابراین نه نام شما، بلکه نام دوم شما.

I wonder if Steve will try to do it.

من نمی دانم که آیا استیو سعی خواهد کرد این کار را انجام دهد.

Claudia is here as well.

کلودیا هم اینجاست.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Thank you for joining me as well today.

از اینکه امروز هم به من ملحق شدید متشکرم.

It is nice to be back with you on this Sunday.

خوشحالم که در این یکشنبه با شما برگشتم.

There are no live streams on Wednesday,

چهارشنبه هیچ پخش زنده ای وجود ندارد،

so from next week I will be only with you on Sunday.

بنابراین از هفته آینده فقط یکشنبه با شما خواهم بود.

Sunday, 2 p.m. UK time.

یکشنبه، ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان

However, the good news is there will be lots and lots of new

با این حال، خبر خوب این است که

lessons, short lessons and long lessons.

درس‌های جدید، درس‌های کوتاه و درس‌های طولانی بسیار زیاد خواهد بود.

In fact, I put a new short lesson on today.

در واقع امروز یک درس کوتاه جدید گذاشتم.

So there is actually a new short lesson

بنابراین در واقع یک درس کوتاه جدید

on my YouTube channel that I posted this morning.

در کانال یوتیوب من وجود دارد که امروز صبح پست کردم.

And there will be many, many more coming up

و

over the next

20 or 30 years,

depending on how long I live.

بسته به مدت زمان زندگی من، در 20 یا 30 سال آینده، تعداد بسیار زیادی از آنها در راه خواهند بود.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

I don't want to miss anyone out to meet. Try.

من نمی خواهم کسی را برای ملاقات از دست بدهم. تلاش كردن.

Hello. Me try.

سلام. من سعی میکنم

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

Seeker is here also.

جستجوگر نیز اینجاست.

Omar. Hello, Omar.

عمر. سلام عمر

Hello, Mr.

Duncan, it is a pleasure to stay in the live chat with you.

سلام، آقای

دانکن، خوشحالم که در گفتگوی زنده با شما هستم.

I'm glad to hear it.

از شنیدن آن خوشحالم.

I'm very pleased.

من بسیار خوشحال هستم.

In fact, Florence is here as well.

در واقع فلورانس هم اینجاست.

I was going to say

something then, but I'm not going to say it.

آن موقع می خواستم چیزی بگویم، اما نمی گویم.

You will understand why later on.

بعدا متوجه خواهید شد که چرا

Hello, also to Tiber and Patrick is here.

سلام، همچنین به تایبر و پاتریک اینجاست.

A big hello to Patrick as well.

یک سلام بزرگ به پاتریک نیز.

Francesca moran.

فرانچسکا موران

Hello, Moran.

سلام موران از

Nice to see you back as well.

بازگشت شما نیز خوشحالم.

Tom is here. Hello, class.

تام اینجاست سلام کلاس

Nice to see you.

از دیدن شما خوشحالم.

And finally Isla.

و در نهایت Isla.

Isla is here as well.

Isla هم اینجاست.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

Every Sunday, 2 p.m.

هر یکشنبه ساعت 2 بعد از ظهر

UK time 2024.

به وقت بریتانیا 2024.

We are already coming towards the end of April.

ما در حال حاضر به پایان آوریل می رسیم.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

And I suppose at this time of year

و من فکر می کنم در این زمان از سال

we start to make plans for the future for this year.

ما شروع به برنامه ریزی برای آینده برای امسال می کنیم.

Maybe plans for the summer, because here of course

شاید برنامه هایی برای تابستان، زیرا در اینجا البته

in the UK we are approaching summer now.

در بریتانیا اکنون به تابستان نزدیک می شویم.

I know in other countries the seasons are slightly different,

من می دانم که در کشورهای دیگر فصل ها کمی متفاوت است،

so sometimes when it gets warmer here it might be getting cooler

بنابراین گاهی اوقات وقتی هوا گرم تر می شود ممکن است

in other countries and also the other way round.

در کشورهای دیگر سردتر شود و همچنین برعکس.

So I do

بنابراین من

understand and I am making plans for the summer.

درک می کنم و دارم برای تابستان برنامه ریزی می کنم.

We have a trip arranged.

ما یک سفر ترتیب داده ایم.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

We decided last week because we have been.

ما هفته گذشته تصمیم گرفتیم زیرا این کار را انجام دادیم.

Well, I suppose you could say we were procrastinating.

خب، گمان می‌کنم می‌توانید بگویید ما معطل کردیم.

No, it's not a rude word.

نه، حرف بی ادبانه ای نیست.

If you procrastinate, it means you can't decide.

اگر تعلل کنید یعنی نمی توانید تصمیم بگیرید.

You keep holding back, you keep delaying.

مدام خودداری می کنی، مدام به تأخیر می افتی.

You can't make a decision.

نمیتونی تصمیم بگیری

It is something that most of us suffer from.

این چیزی است که اکثر ما از آن رنج می بریم.

I think one of the main things it stops anyone

من فکر می کنم یکی از اصلی ترین چیزهایی که هر کسی را

from doing the things they want to do in life is procrastination.

از انجام کارهایی که می خواهد در زندگی انجام دهد باز می دارد، به تعویق انداختن کار است.

I think it is one of the worst habits

فکر می کنم این یکی از بدترین عادت هایی است که

I suffer from it and so does Mr.

از آن رنج می برم و همینطور آقای

Steve. I know Steve does.

استیو. می دانم که استیو این کار را می کند.

He's not very good at making choices and decisions

او در انتخاب و تصمیم گیری

or beginning something.

یا شروع کاری خیلی خوب نیست.

Sometimes we will wait for quite a long time.

گاهی اوقات ما برای مدت طولانی منتظر خواهیم بود.

So that is what

بنابراین این چیزی است که

is going on today on the live stream.

امروز در جریان مستقیم در جریان است.

And yes, I suppose I should give the notification right now that Mr.

و بله، فکر می کنم باید همین الان اطلاعیه بدهم که آقای

Steve is on his way.

استیو در راه است.

He will be with us at around about 2:30 UK time.

او حدود ساعت 2:30 به وقت انگلستان با ما خواهد بود .

So in around about 11 minutes we will have Mr.

بنابراین در حدود 11 دقیقه ما آقای

Steve on the screen and I hope you will enjoy everything

استیو را روی صفحه خواهیم داشت و امیدوارم از همه چیزهایی

that is coming your way today.

که امروز در راه است لذت ببرید.

Some beautiful views I have to say.

چند منظره زیبا را باید بگویم.

I'm going to say it now.

الان میخوام بگم

We have such lovely weather at the moment.

در حال حاضر هوای بسیار خوبی داریم.

Always makes me happy.

همیشه منو خوشحال میکنه

So we had a nice day yesterday out in the sunshine

بنابراین ما دیروز یک روز خوب را در زیر نور آفتاب داشتیم

and today the sunshine is also coming down upon the house.

و امروز آفتاب نیز به خانه می‌آید.

I was going to go outside, but I didn't have enough time to prepare to go outside.

قرار بود بروم بیرون، اما وقت کافی برای آماده شدن برای بیرون رفتن نداشتم.

So that's the reason why we are in the house.

پس این دلیلی است که ما در خانه هستیم.

However, I would imagine over the next few weeks we might be doing

با این حال، تصور می‌کنم در چند هفته آینده ممکن است

something outside on the live stream, so we will see what happens.

کاری را در خارج از شبکه پخش زنده انجام دهیم، بنابراین خواهیم دید که چه اتفاقی می‌افتد.

But the problem is, it takes such a long time to organise it and arrange it.

اما مشکل این است که زمان زیادی طول می کشد تا آن را سازماندهی و ترتیب دهید.

If we are doing something outside,

اگر ما در خارج از خانه کاری انجام می دهیم، آیا

would you like to hear something lovely?

دوست دارید چیزی دوست داشتنی بشنوید؟

You know I love nature very much.

میدونی من طبیعت رو خیلی دوست دارم

You know I like nature.

میدونی من طبیعت رو دوست دارم

Would you like to share with me the dawn chorus from this morning?

آیا می خواهید گروه کر سپیده دم از امروز صبح را با من به اشتراک بگذارید؟

The birds were really happy this morning because the weather was nice.

پرندگان امروز صبح واقعا خوشحال بودند چون هوا خوب بود.

We had a beautiful sunrise and I was able to capture this morning's

طلوع زیبایی داشتیم و من توانستم از سحرگاه امروز صبح عکس بگیرم

dawn.

.

Chorus.

گروه کر.

Would you like to hear it?

آیا دوست دارید آن را بشنوید؟ به طوری

So that was filmed

که

at around about 5:30 this morning.

حدود ساعت 5:30 صبح امروز فیلمبرداری شد.

I got up very early to film

خیلی زود بیدار شدم تا فیلمبرداری کنم

and also record the sounds of the dawn chorus.

و صداهای کر سپیده دم را هم ضبط کنم.

All of the birds suddenly

همه پرندگان ناگهان از خواب

they wake up and they start singing.

بیدار می شوند و شروع به آواز خواندن می کنند.

If you can actually get the chance to go outside when it starts,

اگر واقعاً بتوانید وقتی شروع می‌شود این فرصت را داشته باشید که به بیرون بروید،

it is quite amazing how normally I've noticed.

بسیار شگفت‌انگیز است که من معمولاً متوجه شده‌ام.

Normally it is the blackbirds

معمولاً این مرغ سیاه ها

and the robins who will sing first.

و رابین ها هستند که اول می خوانند.

So the first birds to start singing during the dawn chorus

بنابراین از دیدگاه من، اولین پرندگانی که در طلوع سحر شروع به آواز خواندن می کنند،

for my point of view, always seems to be the robins

همیشه به نظر می رسد که خروس ها

and the blackbirds, so they are the ones that start.

و پرندگان سیاه هستند، بنابراین آنها هستند که شروع می کنند.

And then, of course, slowly all the other birds join in as well.

و سپس، البته، به آرامی همه پرندگان دیگر نیز به آن ملحق می شوند.

When the sun is rising,

وقتی خورشید در حال طلوع است،

especially if you have a nice sunrise like we did this morning.

به خصوص اگر طلوع آفتاب خوبی مانند امروز صبح داشته باشید.

In fact, we are having some lovely days.

در واقع ما روزهای خوبی را سپری می کنیم.

Some hot weather is coming as well very soon.

کمی هوای گرم نیز به زودی در راه است .

I can't wait for it.

من نمی توانم برای آن صبر کنم.

The nature sound is amazing.

صدای طبیعت شگفت انگیز است.

It is Christina.

کریستینا است.

You are right. I love the sound of nature.

حق با شماست. من عاشق صدای طبیعت هستم.

It is very hard sometimes to go to a place where

گاهی اوقات رفتن به جایی که

you are not interrupted by other noises.

صداهای دیگر شما را قطع نمی کند، بسیار سخت است.

We often talk about noise pollution.

ما اغلب در مورد آلودگی صوتی صحبت می کنیم.

It is strange when we use that term because we often think of pollution

وقتی از این اصطلاح استفاده می‌کنیم عجیب است زیرا اغلب آلودگی را

as something you are breathing in,

چیزی می‌دانیم که در آن نفس می‌کشید،

but actually it can be anything you are experiencing with your senses.

اما در واقع می‌تواند هر چیزی باشد که با حواس خود تجربه می‌کنید.

So something you hear, you can have noise, pollution.

بنابراین چیزی که می شنوید، می توانید سر و صدا، آلودگی داشته باشید.

So maybe you are trying to listen to one particular thing,

بنابراین شاید شما سعی می کنید به یک چیز خاص گوش دهید،

but there are other things that are disturbing you.

اما چیزهای دیگری وجود دارد که شما را آزار می دهد.

They are making your your day or your time

آنها نگه داشتن روز یا وقت

or even your concentration a little hard to keep.

یا حتی تمرکز شما را کمی سخت می کنند.

And I think, yes, I suppose you can have noise pollution,

و من فکر می کنم، بله، فکر می کنم شما می توانید آلودگی صوتی داشته باشید،

maybe at night if you're trying to look at the stars in the sky.

شاید در شب اگر می خواهید به ستاره های آسمان نگاه کنید.

A lot of people at the moment are very interested in that

بسیاری از مردم در حال حاضر

for various reasons, because the sun,

به دلایل مختلف علاقه زیادی به آن دارند، زیرا خورشید،

the activity of our own star,

فعالیت ستاره خودمان،

has become quite erratic over the past

در چند هفته گذشته کاملاً نامنظم شده است

few weeks and there are many

و

very interesting things happening with the sun at the moment.

در حال حاضر اتفاقات بسیار جالبی با خورشید در حال رخ دادن است. .

Also, we had the eclipse last week.

همچنین، ماه‌گرفتگی را هفته گذشته داشتیم.

So many people are looking up more and more at the night time sky.

بسیاری از مردم بیشتر و بیشتر به آسمان شب نگاه می کنند.

Of course, if you have light pollution

البته، اگر آلودگی نوری دارید

and it does happen in places where there are

و در مکان‌هایی اتفاق می‌افتد که

maybe many houses, many street lights,

شاید خانه‌های زیادی وجود داشته باشد، چراغ‌های خیابانی زیاد،

many buildings with bright lights outside, you might find

ساختمان‌های زیادی با نورهای روشن در بیرون وجود داشته باشد، ممکن است متوجه شوید که

there is a lot of light pollution

آلودگی نوری زیادی

in the sky so it can happen.

در آسمان وجود دارد، بنابراین ممکن است این اتفاق بیفتد.

One of the great things about living here in the countryside is

یکی از چیزهای مهم در مورد زندگی در حومه شهر این است که

we have very little noise pollution, and also very little

ما آلودگی صوتی بسیار کمی داریم و همچنین

light pollution at night, so

آلودگی نوری بسیار کمی در شب داریم، بنابراین فکر

I suppose we are lucky in that respect.

می کنم ما از این نظر خوش شانس هستیم.

We are quite lucky that we don't have to worry too much about that.

ما کاملاً خوش شانس هستیم که لازم نیست زیاد در مورد آن نگران باشیم.

We have Mr.

ما آقای

Steve coming up in a round about

استیو را در یک دور حدوداً

five minutes from now, so I hope you will join me

پنج دقیقه دیگر داریم، بنابراین امیدوارم

for the rest of today's live stream, and I hope you will enjoy

برای ادامه پخش زنده امروز به من بپیوندید، و امیدوارم از

everything that is coming up today, because it should be an interesting one.

همه چیزهایی که امروز در راه است لذت ببرید، زیرا باید جالب باشد. یکی

Mr. Steve is on his way in a about.

آقای استیو در راه است.

Yes, around about four minutes from now.

بله، حدود چهار دقیقه دیگر.

Today fish.

امروز ماهی.

It's a fish lunch today for Claudia.

امروز یک ناهار ماهی برای کلودیا است.

Thank you for letting us know.

از اینکه ما را در جریان گذاشتید سپاسگزاریم. فکر می

I suppose I should always ask you see what you are

کنم همیشه باید از شما بپرسم که

cooking in your pot, because I don't always do it.

در قابلمه خود چه می پزید، زیرا من همیشه این کار را انجام نمی دهم.

Fish. Very interesting.

ماهی. بسیار جالب.

Guess what I had yesterday.

حدس بزن دیروز چی داشتم آیا

Can you guess, I wonder?

می توانید حدس بزنید، تعجب می کنم؟

I had a nice piece of lamb shank.

من یک تکه ساق بره خوب داشتم.

Now I know what you're going to say, Mr. Duncan.

حالا میدونم چی میخوای بگی آقای دانکن.

How can you eat those lovely little cute animals?

چگونه می توانید آن حیوانات زیبا و دوست داشتنی را بخورید ؟

Well, I suppose it's because they taste very nice.

خوب، من فکر می کنم به این دلیل است که آنها طعم بسیار خوبی دارند.

Maybe that is the reason why

شاید به همین دلیل است که

he's coming in a moment.

او در یک لحظه می آید.

Don't worry. Mr.

نگران نباشید. آقای

Steve is on his way and we are talking about

استیو در راه است و ما در مورد

making predictions for the future.

پیش بینی آینده صحبت می کنیم. سفر را

We are also announcing

هم اعلام می کنیم،

the trip, the big trip that we are making this year.

سفر بزرگی که امسال انجام می دهیم.

And of course you are welcome to join us if you can get to the place

و البته اگر بتوانید به مکانی

where we will be.

که ما خواهیم بود بپیوندید، خوش آمدید.

All of that coming up,

همه اینها در راه است،

please don't go away. You.

لطفا نروید. شما.

Aren’t they lovely.

دوست داشتنی نیستن

Lots of lovely sights.

بسیاری از مناظر دوست داشتنی.

We don't have the cows at the moment.

ما در حال حاضر گاو نداریم.

They haven't arrived yet.

هنوز نرسیده اند.

But we have a feeling that over the next maybe couple of weeks,

اما ما این احساس را داریم که در طی شاید چند هفته آینده،

we might get some lovely animals at the back of the house.

ممکن است چند حیوان دوست داشتنی در پشت خانه داشته باشیم.

Maybe some sheep, or maybe some lovely cows.

شاید چند گوسفند، یا شاید چند گاو دوست داشتنی.

We will see.

خواهیم دید.

English addict is with you.

معتاد انگلیسی با شماست.

And of course.

و البته.

Well, it wouldn't be English addict without the man

خوب، بدون مردی

who is here every Sunday.

که هر یکشنبه اینجاست، معتاد انگلیسی نمی شد.

Keeping us all entertained,

همه ما را سرگرم می کند،

keeping us all happy

همه ما را راضی نگه می دارد

and keeping the ladies very satisfied.

و خانم ها را بسیار راضی نگه می دارد.

And maybe some of the men as well.

و شاید برخی از مردان نیز همینطور.

Who knows?

چه کسی می داند؟

It is the one and only Mr.

این یک و تنها آقای

Steve.

استیو است.

Hello.

سلام.

Beautiful, gorgeous, intelligent people that are watching Mr.

مردم زیبا، زرق و برق دار، باهوشی که

Duncan's channel from around the world and the universe.

کانال آقای دانکن را از سرتاسر جهان و کیهان تماشا می کنند.

Of course we don't know who's watching in on other planets.

البته ما نمی دانیم چه کسی در سیارات دیگر تماشاگر است.

Oh, Mr.

Duncan, it's an exciting day today, and I'm excited to be here.

اوه، آقای

دانکن، امروز یک روز هیجان انگیز است، و من برای حضور در اینجا هیجان زده هستم.

And it's lovely to be here again once again every Sunday.

و دوست داشتنی است که یک بار دیگر هر یکشنبه اینجا باشم.

I'm with you.

As long as I'm not rehearsing something.

من با تو هستم.

تا زمانی که چیزی را تمرین نکنم.

And, Well, we've got some things to talk about today, haven't we, Mr.

و، خب، امروز باید در مورد چیزهایی صحبت کنیم، اینطور نیست، آقای

Duncan? It's beautiful weather outside.

دانکن؟ بیرون هوا خیلی قشنگه

we had a lovely day yesterday with my sister and her husband, and,

ما دیروز یک روز دوست داشتنی را با خواهرم و شوهرش سپری کردیم، و

we're just feeling relaxed, chilled out and full of beans,

ما فقط احساس آرامش، خنک و پر از لوبیا،

full of life, positive.

پر از زندگی، مثبت می کنیم.

That's what we want to be, Mr.

این چیزی است که ما می خواهیم باشیم، آقای

Duncan. Definitely.

دانکن. قطعا.

I'll try my best.

تمام تلاشمو میکنم.

If there's one thing Mr.

اگر یک چیز وجود دارد که آقای

Steve is very good at doing, it is trying

استیو در انجام آن بسیار خوب است، آن تلاش

or appearing to me to be happy.

یا به نظر رسیدن من خوشحال است.

And I think you are very good at that, especially when you're with other people.

و من فکر می کنم شما در این کار بسیار خوب هستید، به خصوص وقتی با افراد دیگر هستید.

You can be the centre of of the life and the soul, as it were.

شما می توانید مرکز زندگی و روح باشید.

So I think it's quite nice to have some someone like Mr.

بنابراین من فکر می کنم خیلی خوب است که کسی مانند آقای

Steve around.

استیو در اطراف باشد.

You can be quite jolly.

شما می توانید کاملاً شاداب باشید.

I can, I can fake it, I can fake it. That's it.

من می توانم، می توانم آن را جعل کنم، می توانم آن را جعل کنم. خودشه.

Well, that's how you get on in life. They say.

خب تو زندگی اینطوری پیش میره میگویند.

They say that, don't they?

آنها می گویند، نه؟

They say the secret to success in many things is sincerity.

آنها می گویند راز موفقیت در بسیاری از کارها اخلاص است.

And once, once you can fake that, you can do anything.

و یک بار، زمانی که بتوانید آن را جعل کنید، می توانید هر کاری انجام دهید.

Well, politicians are very good at that,

خب، سیاستمداران در این کار بسیار خوب هستند،

at faking sincerity and lying.

در جعل صداقت و دروغگویی.

And, it's unbelievable

و باور نکردنی است

that after all these years and decades, we still believe what they tell us.

که پس از گذشت این همه سال و دهه، ما هنوز به آنچه آنها به ما می گویند باور داریم.

but there you go. That's another story. We're not going to get negative.

اما شما بروید این یک داستان دیگر است. قرار نیست منفی بگیریم

Not negative today.

امروز منفی نیست

Positive, positive all the way through.

مثبت، مثبت در تمام راه. به

It seems to go against what I've just said about you.

نظر می رسد با آنچه من در مورد شما گفتم مخالف است. خیلی طول

It doesn't take me long.

نمیکشه

Somebody described me the other day as a grumpy old man.

یکی از آن روزها مرا به عنوان یک پیرمرد بدخلق توصیف کرد.

Really? Yes.

واقعا؟ آره.

He said that a friend of mine.

گفت یکی از دوستانم.

And she said, how are you?

و او گفت: چطوری؟

And I started off and then she said, I said I was a bit

و من شروع کردم و بعد او گفت، من گفتم کمی

stressed, you know, worrying about things and getting anxious.

استرس دارم، می دانید، نگران چیزها هستم و مضطرب شدم.

And she said, you know what your trouble is?

و او گفت، می دانید مشکل شما چیست؟

You've turned into a grumpy old man.

تبدیل شدی به یک پیرمرد بداخلاق

Oh, well, maybe that's what happens.

اوه، خوب، شاید این چیزی است که اتفاق می افتد.

You do see, I do notice, though, as people get older

می بینید، من متوجه می شوم، هرچند، وقتی مردم بزرگتر می شوند

and this is something I've said to you in the past as we get older,

و این چیزی است که در گذشته به شما گفته ام با افزایش سن،

all of those parts of our personality,

همه آن بخش های شخصیت ما،

especially the strong parts of our personality,

به ویژه بخش های قوی شخصیت ما،

they can sometimes become more

می توانند گاهی اوقات

and more exaggerated as we get older.

با افزایش سن بیشتر و بیشتر اغراق می کنیم.

So it can happen.

بنابراین ممکن است اتفاق بیفتد.

But I wouldn't say you're grumpy.

اما من نمی گویم شما بدخلق هستید.

Sometimes I think you you overthink or think too much about things

گاهی فکر می‌کنم در مورد چیزها زیاد فکر می‌کنی یا زیاد فکر می‌کنی

and then it is reflected in your in your personality.

و بعد در شخصیتت منعکس می‌شود.

I think it's habits.

You can start down a road.

فکر کنم عادته

می توانید از یک جاده شروع کنید.

It's all habits, isn't it?

این همه عادت است، اینطور نیست؟

Thinking it's all habits, I think so, and,

فکر می‌کنم همه اینها عادت‌ها هستند، فکر می‌کنم اینطور است، و فکر می‌کنم

that you develop over over weeks and months and years I think so.

شما در طی هفته‌ها ، ماه‌ها و سال‌ها رشد می‌کنید.

And, you know, you've got to fight it sometimes.

و، می دانید، گاهی اوقات باید با آن مبارزه کنید.

But anyway, yes, moaning and groaning about things

اما به هر حال، بله، ناله و ناله کردن در مورد چیزها

are mostly first world problems, as we call them.

بیشتر مشکلات جهان اول است، به قول ما.

First world problems that way, you know, the the way people

مشکلات جهان اول به این ترتیب، می دانید، شیوه زندگی مردم

have to live in some countries, you know, it's disaster, it's war, it's famine.

در برخی کشورها، می دانید، این یک فاجعه است، این جنگ است، این قحطی است.

And we moan if you know,

و ما ناله می کنیم اگر می دانید،

delivery of, of,

تحویل،

groceries, has got something missing.

خواربار، چیزی کم دارد.

Yeah, out of it.

بله، خارج از آن.

And yet

there are people starving around the world, and

و با این حال،

مردمی در سراسر جهان از گرسنگی می میرند، و

we've got to put it all into perspective sometimes and realise, actually,

ما باید گاهی اوقات همه چیز را در چشم انداز قرار دهیم و متوجه شویم، در واقع،

we haven't got a bad life.

ما زندگی بدی نداریم.

No, I think most but most people have a fairly good life.

نه، فکر می‌کنم بیشتر مردم زندگی نسبتاً خوبی دارند.

But of course, we know there are many who don't,

اما البته، ما می دانیم که افراد زیادی هستند که این کار را نمی کنند،

and I think that is always worth remembering you.

و من فکر می کنم که همیشه ارزش به یاد آوردن شما را دارد.

Thank you.

متشکرم.

What we often say, Steve, you thank your lucky stars. Yes.

چیزی که ما اغلب می گوییم، استیو، شما از ستاره های خوش شانس خود تشکر می کنید. آره.

Or thank the Lord or whatever you want to thank.

یا از خداوند تشکر کن یا هر چیزی که می خواهی شکر کن.

Okay.

Thank your lucky stars.

باشه. از

ستاره های خوش شانس شما تشکر می کنم.

I've never heard you say that, by the way, I know I did.

من هرگز نشنیده ام که شما چنین بگویید، اتفاقا، می دانم که این کار را کردم.

I might say that I'm really feeling bad.

شاید بگم واقعا حالم بد است. وقتی حالمان بد است

I never turn to the Lord when we're already feeling bad.

هرگز به خداوند روی نمی‌آورم .

Don't wait.

منتظر نباش

What are you doing? Steve? Why are you banging around again?

چه کار می کنی؟ استیو؟ چرا دوباره به اطراف می کوبید؟

There is this table.

این جدول وجود دارد.

It's, If I lean on it too much, it, It's unstable.

این است، اگر بیش از حد به آن تکیه کنم، ناپایدار است.

You. You've given me an unstable table, Mr.

شما. شما یک میز ناپایدار به من داده اید، آقای

Duncan.

Steve, don't lean on the bloody.

دانکن.

استیو، به خونین تکیه نکن.

I get excited.

من هیجان زده می شوم.

Anything can happen. Mr. Duncan.

هر چیزی می تواند رخ دهد. آقای دانکن

Don't lean on the bloody table.

به میز خونین تکیه نکن

That's it, that's it.

همین است، همین است.

It's not that difficult.

آنقدرها هم سخت نیست.

Don't lean on the table.

به میز تکیه نکنید

I should put a big sign on there.

من باید یک علامت بزرگ در آنجا بگذارم.

Do not lean on the table.

به میز تکیه نکنید.

Lewis, said Mr. Steve.

آقای استیو گفت لوئیس.

Hello, Lewis.

سلام، لوئیس.

who said that?

کی آن حرف را زد؟

I can't remember what I said now about you being a miserable old man.

یادم نمی آید الان در مورد پیرمرد بدبختی چه گفتم.

Oh, yeah. Yes. Just a friend of mine.

اوه، آره آره. فقط یکی از دوستانم

I mean, I know them, you know, we've been friends for years.

یعنی من آنها را می شناسم، می دانید ما سال ها با هم دوست هستیم.

We can say anything to each other.

ما می توانیم هر چیزی را به یکدیگر بگوییم.

I want to know who it is.

میخوام بدونم کیه

what have I said? Like, come on, shame them.

من چه گفته ام بیا شرمشون کن

No, let's just say somebody I used to work with.

نه، بیایید بگوییم کسی که قبلاً با او کار می کردم.

oh. a female, name begins with J.

اوه یک زن، نام با J شروع می شود.

he's not watching, but.

او تماشا نمی کند، اما.

Oh, she's got no room to talk.

اوه، اون جایی برای حرف زدن نداره

Well, I know exactly,

خوب، من دقیقاً می دانم،

but let's just say we can be honest with each other, about anything.

اما بیایید بگوییم که می توانیم در مورد هر چیزی با یکدیگر صادق باشیم.

But the thing is, the thing is, sometimes people who criticise

اما مسئله این است که گاهی اوقات افرادی که از اطرافیان خود انتقاد می کنند

others around them are worse than the people they are criticising.

بدتر از افرادی هستند که از آنها انتقاد می کنند.

And she's a good example of that. How?

و او مثال خوبی برای آن است. چگونه؟

How can I just say, how dare you say that about Mr.

چطور می توانم بگویم، چطور جرات می کنی در مورد آقای استیو این حرف را بزنی

Steve? How dare you?

؟ چطور جرات میکنی؟

I feel like,

احساس می کنم

that that that girl who used to run around and tell us all to stop burning coal.

آن دختری که می دوید و به همه ما می گفت که زغال نسوزی.

That girl. Do you remember her?

اون دختر آیا او را به خاطر می آورید؟

No. That you remember

نه. که این دختر را به خاطر می آورید

this girl? How dare you!

؟ چه جراتی داری!

Oh. That one? Yes.

اوه آن یکی؟ آره.

Yeah.

آره

She's, Her powers are waning.

او، قدرت او در حال کاهش است.

she keeps trying to get herself arrested, but that's because she's older now.

او به تلاش برای دستگیری خود ادامه می دهد، اما این به این دلیل است که او اکنون بزرگتر شده است.

Nobody cares.

هیچکس اهمیت نمیدهد.

Yes, and everybody realises it's all a bit of a con what she'd been talking about.

بله، و همه متوجه می‌شوند که این چیزی است که او درباره آن صحبت می‌کرد.

But anyway, we won't go into that.

اما به هر حال ما وارد این موضوع نمی شویم.

We're not talking about environmental issues today.

ما امروز در مورد مسائل زیست محیطی صحبت نمی کنیم.

Well, why do you keep mentioning these things?

خوب، چرا این موارد را مدام ذکر می کنید؟

Well, you brought her up.

خوب، شما او را بزرگ کردید.

I didn't know I brought her up.

نمیدونستم بزرگش کردم

I didn't,

نگرفتم،

yes, because I said, how dare you?

بله، چون گفتم چطور جرأت داری؟

That was it.

همین بود. تعداد

So many people.

I can't say hello to everybody, but, can I make a special mention to Patrick?

زیادی از مردم.

من نمی توانم به همه سلام کنم، اما آیا می توانم به پاتریک اشاره خاصی داشته باشم؟

Yes. Who we know is,

آره. کسی که می دانیم

got a.

Let's just say I got some health issues at the moment,

یک است.

بیایید بگوییم من در حال حاضر برخی از مشکلات سلامتی دارم

and we're thinking about you and hope that you, that you get better soon.

و ما به شما فکر می کنیم و امیدواریم که شما به زودی بهبود پیدا کنید.

Just wanted to say that Mr.

فقط می خواستم بگویم که آقای

Duncan.

دانکن.

Over to you.

به تو

Over to you.

به تو

Oh, it's all right, Steve. Calm down.

اوه، همه چیز درست است، استیو. آرام باش.

I am just I am here in front of dozens of controls operating a live stream.

من فقط اینجا هستم و در مقابل ده ها کنترل که یک جریان زنده را اجرا می کنند.

Please.

لطفا.

If I don't react straight away sometimes, I'm probably doing something here

اگر گاهی فوراً عکس العملی نشان ندهم، احتمالاً

with all of these stupid buttons and lights and dials and things like that.

با این همه دکمه ها و چراغ ها و صفحه های احمقانه و چیزهایی از این قبیل، اینجا دارم کاری انجام می دهم.

So that might be the reason why.

پس شاید دلیلش همین باشد.

Anyway, today we are looking at predicting the future.

به هر حال امروز ما به دنبال پیش بینی آینده هستیم.

It is very hard to predict what will happen next.

پیش بینی اینکه در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد بسیار سخت است.

Some things, however, are very easy to predict.

با این حال، پیش بینی برخی چیزها بسیار آسان است.

Or maybe something that because it does the same thing

یا شاید چیزی که چون همان کار را

again and again, you might find that it is easy to predict.

بارها و بارها انجام می دهد، ممکن است پیش بینی آن آسان باشد.

For example, I can sometimes very easily predict Mr.

به عنوان مثال، من گاهی اوقات می‌توانم به راحتی آقای

Steve when he is about to do something or just before he does it,

استیو را زمانی که قرار است کاری انجام دهد یا درست قبل از انجام آن کار پیش‌بینی کنم،

because you have quite a a very interesting routine in the morning.

زیرا شما یک روال بسیار جالب در صبح دارید.

So whenever I hear Mr.

بنابراین، هر زمان که صبح‌ها می‌شنوم آقای

Steve moving around the house

استیو در حال حرکت در خانه است

in the morning, I'm always listening for those particular

، همیشه به آن صداهای خاصی گوش می‌دهم

sounds that Steve makes, whether he's in the kitchen

که استیو می‌دهد، چه در آشپزخانه باشد

or upstairs in the bathroom making his noises.

و چه در طبقه بالا در حمام که صداهایش را می‌دهد.

I always, I always know what Steve is going to do next.

من همیشه، همیشه می دانم که استیو قرار است بعداً چه کاری انجام دهد.

Because of your routine.

بخاطر روتینت

In the morning, I will start routines, have my we've all got routines.

صبح، برنامه‌های روتین را شروع می‌کنم .

You have a routine. Routines. Good for you.

شما یک روتین دارید. کارهای روزمره. خوش به حالت.

Yeah.

آره

It's it's not a it's not a.

این یک نیست، یک نیست.

All right Steve I'm not criticising you.

باشه استیو من ازت انتقاد نمیکنم

By the way.

راستی.

There is something that we will be adding to our routine.

چیزی وجود دارد که ما به روال خود اضافه خواهیم کرد.

Isn't that Steve?

اون استیو نیست؟

Because yesterday your sister gave us

چون دیروز خواهرت به ما

an exercise bike. Yes.

دوچرخه ورزشی داد. آره.

So now in the kitchen.

خب الان تو آشپزخونه

I think it might be in the conservatory or maybe in the garage.

فکر می کنم ممکن است در هنرستان یا شاید در گاراژ باشد.

We're going to have our exercise bike.

قرار است دوچرخه ورزشی خود را داشته باشیم.

Although I have a feeling

اگرچه من

for most of the time I think Steve will be the one using it

در بیشتر مواقع احساسی دارم، فکر می‌کنم استیو کسی است که از آن استفاده می‌کند

and I will be the one watching Steve use it, so we will see what happens.

و من کسی هستم که استیو از آن استفاده می‌کند، بنابراین خواهیم دید که چه اتفاقی می‌افتد.

Calling that room a conservatory is a gross exaggeration.

نامیدن آن اتاق هنرستان یک اغراق فاحش است.

Well, it doesn't matter because no one's going, Steve, no one could see it.

خب، مهم نیست چون کسی نمی رود، استیو، هیچ کس نمی توانست آن را ببیند.

It doesn't matter anyway. Yes.

به هر حال مهم نیست. آره.

So I've always wanted an exercise bike because I've got a bad ankle.

بنابراین من همیشه یک دوچرخه ورزشی می خواستم زیرا مچ پا بدی دارم.

I used to love running. I've got a badly bad ankle.

من قبلا عاشق دویدن بودم من به شدت مچ پا بدی دارم.

We all like to do exercise. Don't worry.

همه ما دوست داریم ورزش کنیم. نگران نباشید.

What most some of us do.

کاری که بسیاری از ما انجام می دهیم.

and I've got a bad ankle, so I can't run as much as I used to be able to

و من مچ پا بدی دارم، بنابراین نمی توانم آنقدر که قبلا می توانستم بدوم،

because it's, let's just say an old wound.

زیرا این یک زخم قدیمی است.

so I just talked to myself for many years.

بنابراین من فقط سالها با خودم صحبت کردم.

I'm going to get myself an exercise bike.

من می خواهم برای خودم یک دوچرخه ورزشی بگیرم.

And for Mr. Duncan, because Mr.

و برای آقای دانکن، چون آقای

Duncan, needs to do more exercise.

دانکن باید بیشتر ورزش کند.

I'm a bit.

من کمی هستم.

I mean, let's just say at the moment I am a bit stiff in the back.

منظورم این است که بگوییم در حال حاضر من کمی از پشت سفت هستم. به

I've had enough.

اندازه کافی داشته ام.

Just a few problems.

فقط چند مشکل

Nothing too serious, nothing serious.

نه چیز خیلی جدی، نه چیز جدی.

No cost, no cost. Yeah. Wait there. Steve.

بدون هزینه، بدون هزینه. آره اونجا صبر کن استیو

No hospitals, no doctors,

بدون بیمارستان، بدون دکتر،

no chiropractors, nothing like that.

بدون کایروپراکتیک، هیچ چیز مشابهی. پس

So at least it's okay.

حداقل اشکالی ندارد.

But I am going to be taking more exercise.

اما قرار است بیشتر ورزش کنم.

It does happen.

این اتفاق می افتد.

It does happen.

این اتفاق می افتد.

Sometimes we

گاهی اوقات

we get a little bit out of shape, but at least we have an exercise bike.

کمی از فرم خارج می شویم، اما حداقل یک دوچرخه ورزشی داریم.

And the good thing about that, Steve, is you can use it at any time.

و خوبی آن، استیو، این است که می توانید در هر زمانی از آن استفاده کنید.

Well yes that's it right? Yes.

خوب بله درست است؟ آره.

Christina says did you buy a bike?

کریستینا می گوید دوچرخه خریدی؟

Well, I've got an old bike from when I was 18.

خوب، من یک دوچرخه قدیمی از 18 سالگی دارم.

Model younger than that old, old sort of pedal bike.

But I don't really want to go on the roads because they're a bit dangerous.

اما من واقعاً نمی خواهم در جاده ها بروم زیرا آنها کمی خطرناک هستند.

I feel a bit unsafe on the roads, but,

من در جاده ها کمی احساس ناامنی می کنم، اما،

So I didn't buy this bike.

بنابراین من این دوچرخه را نخریدم.

My sister, they they somehow got hold of a spare pedal bike.

خواهرم، آنها به نوعی یک دوچرخه پدالی یدکی در دست گرفتند.

Okay.

stationary exercise bike.

باشه.

دوچرخه ورزشی ثابت

Okay. And they didn't want this one.

باشه. و آنها این یکی را نمی خواستند. به

It was cluttering up, one of their rules litter.

هم ریخته بود ، یکی از قوانین آنها آشغال بود.

Steve, get to the point.

استیو، برو سر اصل مطلب

yeah, well, I'm just explaining English words as I go along, Mr.

بله، خوب، من فقط کلمات انگلیسی را توضیح می دهم، آقای

Duncan, to clutter up something means to cause something to be.

دانکن، به هم ریختن چیزی به معنای ایجاد چیزی است.

Yeah, it's in the way.

بله، در راه است.

and, clutter.

و بهم ریختگی

It's something that's in the way.

این چیزی است که در راه است.

And you want to, maybe tired. You can get rid of it.

و شما می خواهید، شاید خسته. می توانید از شر آن خلاص شوید.

So they've got the spare one, and they said you can have it,

بنابراین آنها یک یدک را دریافت کردند، و گفتند که می توانید آن را داشته باشید،

because I never would have bought one.

زیرا من هرگز نمی خریدم.

I never would have spent that sort of money

من هرگز چنین پولی را

on something that I wasn't sure I was ever going to use.

برای چیزی که مطمئن نبودم هرگز از آن استفاده خواهم کرد خرج نمی کردم.

Because, you know, when you buy certain things, we've all done this.

زیرا، می دانید، وقتی چیزهای خاصی می خرید ، همه ما این کار را انجام داده ایم.

We buy something, we think we're going to use it.

ما چیزی می خریم، فکر می کنیم از آن استفاده خواهیم کرد.

We spend a lot of money on something, and then we use it for a period of time,

ما پول زیادی را برای چیزی خرج می کنیم، و سپس برای مدتی از آن استفاده می کنیم،

and then it goes, you know, we end up not using it.

و بعد می رود، می دانید، در نهایت از آن استفاده نمی کنیم.

And it's been a waste of money, a bit like an ice ice cream maker

و این هدر دادن پول بوده است، کمی شبیه بستنی ساز

or something like that.

یا چیزی شبیه به آن.

You buy these things or you use them for a few weeks,

شما این چیزها را می‌خرید یا چند هفته از آنها استفاده می‌کنید

and then you get bored of them and stop using them.

و سپس از آنها خسته می‌شوید و دیگر استفاده نمی‌کنید.

Wasted money.

پول هدر رفته

So I would never have bought one,

بنابراین من هرگز نمی خریدم،

but I've this one's been given to me very generously by my sister.

اما این یکی را خواهرم سخاوتمندانه به من داده است .

So we're going to try it out.

بنابراین ما قصد داریم آن را امتحان کنیم.

So when it's raining.

پس وقتی باران می بارد.

Yes. And I don't want to go outside or it's muddy.

آره. و من نمی خواهم بروم بیرون یا گل آلود است.

me and Mr.

من و آقای

Duncan, it's mainly. I've got it mainly for Mr.

دانکن، این عمدتا. من آن را عمدتاً برای آقای

Duncan in the hope that he will, he will, you know, do a bit more exercise.

دانکن گرفته ام، به این امید که او، می دانید، کمی بیشتر ورزش کند.

Because if you're a fair weather exercise, aren't you, Mr. Do?

چون اگر شما یک ورزش آب و هوای منصفانه هستید، اینطور نیست، آقای دو؟

All right, Steve. Okay.

باشه، استیو. باشه.

Somebody that, Look, all of this shaming isn't going to help you.

کسی که، ببین، این همه شرمساری به تو کمکی نمی کند.

I'm not shaming you.

من شرمنده شما نیستم به همین دلیل

I might just go back to bed now

ممکن است اکنون به رختخواب برگردم

and lie in bed for the rest of the day because of that.

و بقیه روز را در رختخواب دراز بکشم .

But, yeah, for both of us, Francesca.

اما، آره، برای هر دوی ما، فرانچسکا.

So the good thing is we can exercise any time.

بنابراین خوبی این است که ما می توانیم هر زمان که بخواهیم ورزش کنیم.

You haven't got to go outside into the rain because no one wants to walk

مجبور نیستید زیر باران بیرون بروید زیرا هیچ کس نمی خواهد

or cycle in the rain.

زیر باران قدم بزند یا دوچرخه سواری کند.

Well, I so this will going away.

خوب، من پس این از بین خواهد رفت.

Okay, Steve, I'm just trying to to wrap this bit up so we can move on

بسیار خوب، استیو، من فقط سعی می کنم این را کامل کنم تا بتوانیم ادامه دهیم،

because we have a dozen things to talk about, including announcing

زیرا ده ها چیز برای صحبت داریم، از جمله اعلام اینکه

where we're going for our trip this year. Yes.

برای سفر امسال به کجا خواهیم رفت. آره. قرار

You were going to say, Steve.

بود بگی استیو.

Now, I was just going to say, yeah.

حالا فقط میخواستم بگم آره

Francesca has an exercise bike.

فرانچسکا یک دوچرخه ورزشی دارد.

She uses it every, every evening.

او هر شب از آن استفاده می کند.

Christina said it would be amazing to go biking in your countryside.

کریستینا گفت که دوچرخه سواری در حومه شهرت شگفت انگیز خواهد بود.

Yes, it would be.

بله، می شود.

It would be.

خواهد بود.

and I think if I can find somewhere to go,

و من فکر می کنم اگر بتوانم جایی برای رفتن پیدا کنم،

like yourself, off roading,

مانند خودت، خارج از جاده،

then it would be good.

آنگاه خوب خواهد بود.

But you're not allowed to cycle along public footpaths.

اما شما مجاز به دوچرخه سواری در مسیرهای عمومی نیستید.

And so if there's a if there's a footpath, in the country

و بنابراین اگر مسیری وجود داشته باشد، در کشور

for pedestrians are not allowed to cycle along them.

عابران پیاده مجاز به دوچرخه سواری در طول آن نیستند.

So I'd have to find somewhere specifically for a bike.

بنابراین من باید جایی خاص برای دوچرخه پیدا کنم.

I would like to do mountain biking.

من دوست دارم دوچرخه سواری کوهستان انجام دهم.

Maybe.

شاید.

Maybe you can take me one day and show me and mountain biking.

شاید بتوانی یک روز مرا ببری و دوچرخه سواری کوهستان را به من نشان بدهی.

And I can get fit on the on the stationary exercise bike.

و می توانم با دوچرخه ثابت تناسب اندام پیدا کنم.

Yes, we can only we can only hope.

بله، ما فقط می توانیم امیدوار باشیم.

Today we are talking about a few things predicting the future and also

امروز ما در مورد چند چیز صحبت می کنیم که آینده را پیش بینی می کند و همچنین قرار است

we are going to announce any moment.

هر لحظه اعلام کنیم.

In a few moments, we are going to announce where

تا چند لحظه دیگر قرار است اعلام کنیم

the trip will be this year.

سفر امسال کجا خواهد بود.

Finally, after lots of hesitation, lots

سرانجام، پس از تردیدهای فراوان،

of procrastination, we've decided to go away.

تعلل های فراوان، تصمیم گرفتیم که از آنجا برویم.

And we've we've decided to go to a different place.

و ما تصمیم گرفته ایم به مکان دیگری برویم.

Last year we went to France.

پارسال رفتیم فرانسه.

We had a nice time in Paris.

در پاریس لحظات خوبی داشتیم.

We even met up with some of you as well, which was nice.

ما حتی با برخی از شما نیز ملاقات کردیم که بسیار خوب بود.

And a lot of them are watching today.

و بسیاری از آنها امروز تماشا می کنند.

Yes, well, in fact, all or everyone that's who we met is watching today.

بله، خوب، در واقع، همه یا همه کسانی که با آنها ملاقات کردیم، امروز در حال تماشای آن هستند.

Yes. Louis, Patrick. Christine.

آره. لوئیس، پاتریک. کریستین

Oh, God.

اوه خدا

My mind's gone blank already.

الان ذهنم خالی شده

Good. Christine.

خوب کریستین

Beatrice.

بئاتریس

And whoever missed out.

و هر کس که از دست داد.

Whoever missed out, Mr..

هر کی از دست داد، آقای

Duncan. Patrick. Francesca.

دانکن. پاتریک فرانچسکا

So I think that's everybody I've mentioned.

بنابراین من فکر می کنم همه کسانی هستند که ذکر کردم.

Who who we met up with last year.

کسی که سال گذشته با او ملاقات کردیم.

Anyway. Steve, I'm trying to.

به هر حال. استیو، من سعی می کنم.

It's it's so difficult.

خیلی سخته

I've got to get to this point. Steve.

من باید به این نقطه برسم استیو

Oh, he has got an exercise bike as well.

اوه، او یک دوچرخه ورزشی نیز دارد.

Oh carry on, Mr.

اوه ادامه بده، آقای

Duncan.

دانکن.

Steve, I don't want to use the phrase.

استیو، من نمی خواهم از این عبارت استفاده کنم.

You know, the phrase the second word is up.

می دانید، عبارت کلمه دوم است.

Please wait a moment.

لطفا چند لحظه صبر کنید.

I've got to do this.

من باید این کار را انجام دهم

We have to have a format.

ما باید قالب داشته باشیم.

You see, that's why no one watches this anymore.

می بینید، به همین دلیل است که دیگر هیچ کس این را تماشا نمی کند.

We just ramble along.

ما فقط دور هم می چرخیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

We are going away this year and we are going to have a trip.

ما امسال می رویم و قرار است سفری داشته باشیم.

And today we are going to announce it.

و امروز قصد داریم آن را اعلام کنیم.

In fact, we are going to tell you right now

در واقع، ما در حال حاضر به شما می گوییم که

where we are going because it's it's been a while,

کجا می رویم، زیرا مدتی است که

we've been thinking carefully.

ما با دقت فکر می کنیم.

So we are not going to France this year.

بنابراین ما امسال به فرانسه نمی رویم.

We are staying in Europe.

ما در اروپا می مانیم.

So if you are thinking of taking a trip, maybe somewhere,

بنابراین اگر به فکر سفر هستید، شاید جایی،

perhaps this could be the place you will be visiting.

شاید این جایی باشد که از آن بازدید خواهید کرد.

Now, first of all, I will say it is at the beginning

حالا اولاً می گویم اوایل خرداد

or near the beginning of June.

یا نزدیک به اوایل خرداد است.

So there is the first bit of information, because I think that might be

بنابراین اولین بیت از اطلاعات وجود دارد، زیرا من فکر می کنم که ممکن است

the most important information when.

مهم ترین اطلاعات زمانی باشد.

So it it's around the first week of June.

بنابراین تقریباً هفته اول ژوئن است.

I won't say too much.

من زیاد نمی گویم.

So if you want to get in touch, please email me.

بنابراین اگر می خواهید با من در تماس باشید لطفا به من ایمیل بزنید.

I will put that on the screen in a moment.

من آن را در یک لحظه روی صفحه نمایش خواهم گذاشت.

Here we go. Steve, are you ready? Here it is.

در اینجا ما می رویم. استیو، آماده ای؟ ایناهاش.

So I'm just going to say can I just say something first?

بنابراین من فقط می خواهم بگویم آیا می توانم ابتدا چیزی بگویم؟

We're not going to announce the dates.

ما قرار نیست تاریخ ها را اعلام کنیم.

Yes. On here.

آره. در اینجا.

So the procedure is if you

بنابراین، اگر می

will, if you want to meet up,

خواهید، اگر می خواهید ملاقات کنید، روش کار به این صورت است که به

then email Mr.

آقای

Duncan.

دانکن ایمیل بزنید.

And because we want to keep it, we don't want to announce that to have

و چون می‌خواهیم آن را حفظ کنیم، نمی‌خواهیم اعلام کنیم که برای داشتن می‌خواهیم

we want to keep that within the group of whoever is interested in going.

آن را در گروه کسانی که علاقه‌مند به رفتن هستند نگه داریم.

Yes, of course. So Mr.

بله حتما. بنابراین آقای

Duncan is going to announce it.

دانکن قرار است آن را اعلام کند.

And if you're interested in maybe coming along and then email Mr.

و اگر شما علاقه مند هستید که ممکن است همراه باشید و سپس به آقای

Duncan and then we can go from there with all the other details. Yes.

دانکن ایمیل بزنید و ما می توانیم از آنجا با تمام جزئیات دیگر برویم. آره.

Where was I? You were about to announce it.

کجا بودم؟ میخواستی اعلام کنی

We were all waiting with bated breath.

همه با نفس بند آمده منتظر بودیم.

Oh, trying to get to it, Steve.

اوه، تلاش برای رسیدن به آن، استیو.

So don't forget, if you want to join us, I will,

بنابراین فراموش نکنید، اگر می‌خواهید به ما بپیوندید، به

allow you to email me,

شما اجازه می‌دهم به من ایمیل بزنید

and then I will give you the actual date so I know

و سپس تاریخ واقعی را به شما می‌گویم تا بدانم

who is genuinely interested.

چه کسی واقعاً علاقه‌مند است.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

So, drumroll.

بنابراین، درامل.

Drumroll.

درام رول.

Okay, so maybe this year

خوب، پس شاید امسال

we have decided to take a trip to a place that is very famous for its architecture.

تصمیم گرفته ایم به مکانی سفر کنیم که به دلیل معماری بسیار معروف است.

Yeah, it's I suppose it's works of art.

بله، فکر می کنم این کار هنری است.

Also, the leader

همچنین رهبر

of a certain religion or certain church

فلان مذهب یا کلیسای خاص

is also in the place where we are going. Yes.

نیز در جایی است که ما می رویم. آره.

2024 holiday that you can come

تعطیلات 2024 که می توانید بیایید

and say hello to us whilst we are enjoying it is.

و در حالی که ما از آن لذت می بریم به ما سلام کنید.

Determined we will be in Rome,

مصمم هستیم در رم،

Italy.

ایتالیا باشیم.

That is it. Rome.

همین است. رم

We are going to visit Rome.

ما به رم سفر می کنیم.

We are going to see all of the beautiful sights and listen

ما قصد داریم تمام مناظر زیبا را ببینیم و

to the lovely sounds.

به صداهای دوست داشتنی گوش دهیم.

I don't know what the sounds are,

من نمی دانم صداها چیست،

but I'm looking forward to them anyway.

اما به هر حال مشتاقانه منتظر آنها هستم.

So in Rome we will be roaming around

بنابراین در رم

Rome near the beginning of June.

در اوایل ژوئن در اطراف رم پرسه می زنیم.

So if you are interested, start in coming.

بنابراین اگر علاقه مند هستید، شروع کنید.

Or maybe if you happen to be there at the same time as us,

یا شاید اگر همزمان با ما آنجا هستید،

please drop me an email and make sure

لطفاً یک ایمیل برای من ارسال کنید و مطمئن شوید

you clearly tell me who you are as well.

که به وضوح به من بگویید که شما نیز کی هستید.

So we know.

پس می دانیم.

And then I can put you on a mailing list

و سپس می توانم شما را در لیست پستی قرار دهم

and I will inform you of any changes or any details.

و هر گونه تغییر یا جزئیات را به شما اطلاع خواهم داد .

And then as soon as we know who is interested and who wants to come along, then.

و سپس به محض اینکه بدانیم چه کسی علاقه مند است و چه کسی می خواهد بیاید، پس.

You are more than free to join us.

شما بیش از حد آزاد هستید که به ما بپیوندید.

So that's where we will be.

پس این جایی است که ما خواهیم بود.

near the start.

نزدیک شروع

In fact, it's it's towards the the, roundabout

در واقع،

the second week, I would say, isn't it, Steve, when you think about it.

زمانی که به آن فکر می‌کنید، می‌توانم بگویم اینطور نیست، استیو، نزدیک به هفته دوم است.

Yeah. So it's a roundabout about that time.

آره بنابراین یک دوربرگردان در مورد آن زمان است.

Not specific.

مشخص نیست.

So you all

بنابراین همه شما

I think that's it for obvious reasons.

فکر می کنم این به دلایل واضح است.

We're not announcing the dates to everybody.

ما تاریخ را به همه اعلام نمی کنیم.

but so if you're interested, email Mr.

اما بنابراین اگر علاقه مند هستید، به آقای

Duncan and we'll let you know when we're going to be there.

دانکن ایمیل بزنید و زمانی که قرار است آنجا باشیم به شما اطلاع خواهیم داد.

Yes. And, and then obviously, if you want to come along and meet up,

آره. و، و سپس بدیهی است، اگر می خواهید بیایید و ملاقات کنید،

then you can.

پس می توانید.

And it would be lovely because we had a fantastic time in Paris last year.

و دوست داشتنی خواهد بود زیرا سال گذشته لحظات فوق العاده ای را در پاریس سپری کردیم.

and, with everybody that met up with, with us there.

و با هرکسی که ملاقات کرد ، با ما آنجا.

So yeah, we'd love to.

پس بله، ما دوست داریم.

Oh, we're obviously doing a whole tour of the world.

اوه، واضح است که در حال انجام یک تور کامل در جهان هستیم.

Okay, Steve, before you start going off

بسیار خوب، استیو، قبل از اینکه

into other flights of fantasy, I'll got to get the details on Mr.

به پروازهای دیگر فانتزی بپردازید، باید جزئیات آقای

Duncan at why. Malcolm.

دانکن را در مورد علت آن بدانم. مالکوم.

There it is.

So there is the address right to that.

ایناهاش.

بنابراین آدرس حق آن وجود دارد.

If you are interested, please give me your proper name.

اگر علاقه مند هستید، لطفا نام مناسب خود را به من بدهید.

So not your YouTube name. If you have

پس نام یوتیوب شما نیست. اگر

a pseudonym,

نام مستعار دارید،

I will need also to know who you actually are as a person as well.

باید بدانم که شما واقعاً چه کسی هستید.

So if it's John Smith or Mary Baker,

بنابراین اگر جان اسمیت یا مری بیکر باشد،

that's the name I will need.

این نامی است که به آن نیاز دارم.

And we will, we will see what happens.

و خواهیم کرد، خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

So so it is it is official.

پس رسمی است.

We are going to be in Rome, which of course is in Italy.

قرار است در رم باشیم که البته در ایتالیا است.

And we are there for a short time, and you will have a chance

و ما برای مدت کوتاهی آنجا هستیم، و شما این فرصت را خواهید داشت که

to meet up with us during that particular time.

در آن زمان خاص با ما ملاقات کنید.

So if you are interested, once again, I know it's a little bit

بنابراین، اگر علاقه مند هستید، یک بار دیگر، می دانم که

confusing at first, but all you have to do

در ابتدا کمی گیج کننده است، اما تنها کاری که باید انجام دهید این است که

is send an email with your actual name,

یک ایمیل با نام واقعی خود ارسال کنید،

not your YouTube name, and then

نه نام YouTube خود، و سپس

if you want to come along, you are more than welcome to do so.

اگر می خواهید بیایید، بیش از خوش آمدید به انجام این کار.

In fact, I think it is a good idea, Steve, to put your YouTube name

در واقع، فکر می کنم ایده خوبی است، استیو، نام YouTube

and your actual name as well,

و نام واقعی خود را نیز قرار دهید،

just so I know who I am talking to.

فقط برای اینکه بدانم با چه کسی صحبت می کنم.

Then we have set up a group and then as we get nearer to the date,

سپس ما یک گروه راه اندازی کرده ایم و با نزدیک شدن به تاریخ،

then people are definitely interested in in meeting up and coming

افراد قطعا علاقه مند به ملاقات و آمدن هستند

and that will get all the all the updates.

و همه به روز رسانی ها را دریافت خواهند کرد.

And then when we're there, we'll probably set up a

و پس از آن زمانی که ما آنجا هستیم، احتمالاً

maybe a WhatsApp group so that we can all.

یک گروه واتس اپ راه اندازی خواهیم کرد تا همه بتوانیم.

Well, no, no, no, Steve, that is not what I'm doing.

خوب، نه، نه، نه، استیو، این کاری نیست که من انجام می دهم.

I've already told you what I'm doing.

من قبلاً به شما گفته ام که دارم چه کار می کنم.

An email, mailing list.

یک ایمیل، لیست پستی.

Yeah, I know, and it. Yeah, yeah.

بله، من می دانم، و آن را. آره آره.

Not WhatsApp, not now.

نه واتس اپ، نه الان.

No, I mean, when, when I said, well I won't be anyway.

نه، منظورم این است که وقتی، وقتی گفتم، به هر حال نخواهم بود.

Okay, okay, okay. No

باشه، باشه، باشه.

anyway. Right. So that's it.

به هر حال نه درست. پس همین است. فقط

That's just. Yeah.

همین است. آره

Take it one stage at a time okay.

آن را یک مرحله در یک زمان بردارید بسیار خوب.

Yeah. Just just just

آره فقط

just want to go back to bed.

فقط می خواهم به رختخواب برگردم.

To be honest, I knew this would happen, so just let me,

صادقانه بگویم، می‌دانستم که این اتفاق می‌افتد، بنابراین اجازه دهید من،

Duncan and I, we're not doing a WhatsApp.

دانکن و من، ما واتس‌اپ انجام نمی‌دهیم.

There's no WhatsApp.

واتس اپ نیست پس

So don't.

نکن.

Please don't send me numbers and things to my phone asking for the WhatsApp.

لطفاً برای درخواست واتس اپ شماره و چیزهایی را به تلفن من ارسال نکنید.

Please don't. Please don't because there isn't one.

لطفا این کار را نکنید. لطفا انجام ندهید زیرا وجود ندارد.

So just get it.

پس فقط آن را دریافت کنید.

Steve, we've we've already said it.

استیو، ما قبلاً آن را گفته ایم.

Yeah. All right, Mr. Duncan, carry on.

آره باشه، آقای دانکن، ادامه بده.

Just we just stick to what we've said today.

فقط ما فقط به آنچه امروز گفتیم پایبند هستیم .

Please. Steve.

لطفا. استیو

Yeah. Yeah.

آره آره

Anyway. Right. Fine. Yeah.

به هر حال. درست. خوب. آره

Well, Christine has already sent you an email.

خوب، کریستین قبلاً یک ایمیل برای شما ارسال کرده است.

Yes, this is it.

بله، همین است.

This is the one. This is where you email to.

این یکی است. این جایی است که شما به آن ایمیل می زنید.

But we said that. That's right.

اما ما این را گفتیم. درست است.

I'm just saying it again, Steve.

من فقط دوباره می گویم استیو.

This is the email address, everyone.

این آدرس ایمیل است، همه.

So if you want to maybe people have just joined us.

بنابراین اگر می خواهید شاید مردم به تازگی به ما ملحق شده اند.

You say because we're going to Rome, we're going to be in Italy, aren't we?

شما می گویید چون ما به رم می رویم، ما در ایتالیا خواهیم بود، نه؟

I'm looking forward to trying some of the food.

من مشتاقانه منتظر امتحان کردن برخی از غذاها هستم.

We might even go and see the Pope.

حتی ممکن است برویم و پاپ را ببینیم.

If he's in, he might give us an audience.

اگر حضور داشته باشد، ممکن است به ما مخاطب بدهد.

Who knows? I doubt it.

چه کسی می داند؟ من شک دارم.

So that is the email address if you want to meet up.

بنابراین اگر می خواهید ملاقات کنید، این آدرس ایمیل است.

It is around the start of June.

تقریباً اوایل خرداد است.

If you are free at that time and you want more details,

اگر در آن زمان آزاد هستید و جزئیات بیشتری می خواهید،

please let us know

لطفاً

by writing with your name, your real name and also your YouTube name as well.

با نوشتن نام، نام واقعی و همچنین نام YouTube خود به ما اطلاع دهید.

So then we can identify you and make some arrangements.

پس ما می توانیم شما را شناسایی کنیم و مقدمات را فراهم کنیم.

I have to say, I'm looking forward to it.

باید بگویم، من مشتاقانه منتظر آن هستم.

Steve yes I am.

استیو بله من هستم.

I never been, no, never been to Italy.

من هرگز، نه، هرگز به ایتالیا نرفته ام.

so it'll be a first for us.

بنابراین برای ما اولین خواهد بود.

and we'll have a lovely time.

و ما اوقات خوبی خواهیم داشت

even if no one wants to say is we want to see them so over.

حتی اگر کسی نمی خواهد بگوید ما می خواهیم آنها را تا این حد ببینیم.

But even if it doesn't happen, will, you know, it's it's our holiday anyway.

اما حتی اگر این اتفاق نیفتد، می دانید، به هر حال این تعطیلات ماست.

Yeah, but hopefully if, if some of you are there and it's convenient

بله، اما امیدوارم اگر برخی از شما آنجا باشید و راحت باشد

and you want to thank Bill for us to meet up

و بخواهید از بیل برای ملاقات ما تشکر کنید،

because we had a lovely time in Paris last year, it was fantastic.

زیرا سال گذشته لحظات خوبی را در پاریس سپری کردیم ، فوق العاده بود.

And we made some, some lovely new friends and,

و ما دوستان جدید و دوست داشتنی پیدا کردیم

and hopefully we'll be able to do, the same again. Yes.

و امیدوارم بتوانیم دوباره همین کار را انجام دهیم. آره.

So and, somebody can teach us how to speak Italian.

بنابراین و، کسی می تواند به ما یاد دهد که چگونه ایتالیایی صحبت کنیم.

Actually, that's something we've got to do before we go, Mr.

در واقع، این کاری است که قبل از رفتن باید انجام دهیم ، آقای

Duncan, is learn some basic Italian. Yes.

دانکن، این است که چند زبان ایتالیایی اولیه را یاد بگیریم. آره.

So can I just put the details

بنابراین می‌توانم

on again for those who have just joined because we've had some new people arrive,

دوباره جزئیات را برای کسانی که به تازگی پیوسته‌اند قرار دهم، زیرا افراد جدیدی وارد شده‌اند،

can I just say that if you are interested in meeting up,

می‌توانم فقط بگویم که اگر مایل به ملاقات هستید،

this is the email address,

این آدرس ایمیل است،

just give me your YouTube name so I know who you are on YouTube.

فقط نام YouTube خود را به من بدهید. بنابراین من می دانم که شما در یوتیوب کی هستید.

And of course your your actual name as well.

و البته نام واقعی شما نیز.

So we can identify each other

بنابراین ما می توانیم یکدیگر را شناسایی کنیم

and we will be in Rome around

و در حدود هفته اول ژوئن در رم خواهیم بود

the first week of June.

.

So that now you know, no specific dates yet.

به طوری که اکنون می دانید، هنوز تاریخ خاصی وجود ندارد.

So if you write to me,

بنابراین اگر برای من نامه بنویسید،

I will give you some more details so then you can make your plans.

جزئیات بیشتری به شما خواهم داد تا بتوانید برنامه های خود را انجام دهید.

I know it's very difficult, isn't it, Steve?

می دانم که خیلی سخت است، اینطور نیست، استیو؟

Because it's taken us so long

چون

to to arrange this.

برای این کار خیلی وقت گذاشتیم.

So now it's done. I know it's done.

پس الان تمام شد. من می دانم که انجام شده است.

Anyway, Francesca's in

به هر حال، فرانچسکا

in something that is very close to Rome.

در چیزی است که بسیار نزدیک به رم است.

It's Romania from the 3rd to the 13th of June.

از 3 تا 13 ژوئن رومانی است.

What email, anyway? Francesca, because,

به هر حال چه ایمیلی؟ فرانچسکا، زیرا،

we haven't announced the dates and,

ما تاریخ را اعلام نکرده‌ایم و،

Yeah, just to send Mr.

بله، به هر حال فقط برای آقای

Duncan an email anyway, and, we'll see what happens. Yes.

دانکن یک ایمیل بفرستیم ، و خواهیم دید که چه اتفاقی می‌افتد. آره.

it might you might be a case that we could meet up with you anyway.

ممکن است شما در هر صورت با شما ملاقات کنیم.

but, yeah, I understand it.

اما، بله، آن را درک می کنم

That's the procedure.

این رویه است.

Well, I've got to be careful what I say. Mr.

خب من باید مراقب حرفم باشم آقای

Duncan gets angry with me. I know, but I don't know what.

دانکن با من عصبانی می شود. میدونم ولی نمیدونم چیه

I don't know what you're talking about.

من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید.

Now, I have no idea what you mean.

حالا من نمی دانم منظور شما چیست.

I'm to somebody not be around and still meet up with us.

من می خواهم کسی در اطراف نباشد و هنوز با ما ملاقات کند.

But anyway, just just move on, Mr. Duncan.

اما به هر حال، فقط ادامه دهید، آقای دانکن. باشه

Okay?

؟

It's just.

این فقط.

I'm just a bit confused, that's all.

من فقط کمی گیج هستم، همین.

Anyway, today we have some things to talk about.

به هر حال امروز باید در مورد چیزهایی صحبت کنیم.

We have a lot of things to talk about.

ما چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

Predicting the future.

پیش بینی آینده.

I am making a prediction now

من الان

about our trip to Italy.

در مورد سفرمان به ایتالیا پیش بینی می کنم.

We will be roaming around Rome.

ما در اطراف رم پرسه خواهیم زد.

We will be looking around and I'm hoping the weather will be nice.

ما به اطراف نگاه خواهیم کرد و امیدوارم هوا خوب باشد.

Because your sister just a few days ago was also in Italy as well.

چون خواهرت همین چند روز پیش هم در ایتالیا بود.

They've beaten us to it.

آنها ما را به آن کتک زده اند.

yes. They said it was very hot and very busy,

آره. گفتند خیلی گرم و شلوغ است،

but then you would expect that in the capital of of any country. Yes.

اما در پایتخت هر کشوری چنین انتظاری را دارید. آره.

I, I think that is one of the things I've, I've read a little bit about Rome

من، فکر می کنم این یکی از چیزهایی است که من دارم، کمی در مورد رم

and the culture there, and also the tourism

و فرهنگ آنجا خوانده ام، و همچنین گردشگری

is very, very.

بسیار بسیار است.

Busy.

مشغول.

So the tourist season is quite busy in Rome.

بنابراین فصل گردشگری در رم بسیار شلوغ است .

A lot of people like to go there.

خیلی ها دوست دارند به آنجا بروند. به

I think it's very similar to Paris.

نظر من خیلی شبیه پاریس است.

I think it attracts a lot of tourists

فکر می‌کنم

during certain times of the year.

در فصول خاصی از سال گردشگران زیادی را جذب می‌کند.

Anyway, whatever happens, I think we will enjoy it.

به هر حال هر اتفاقی بیفتد فکر می کنم از آن لذت خواهیم برد.

We might even do a live stream

حتی ممکن است

whilst we're in Rome as well, so we will see what happens.

زمانی که در رم هستیم یک پخش زنده انجام دهیم، بنابراین خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

I think that's it really.

فکر می کنم واقعا همین است.

It's a shame that Francesca won't be able to join us, but

شرم آور است که فرانچسکا نمی تواند به ما ملحق شود، اما به

we will see what happens anyway it is.

هر حال خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Oh my goodness, already it's coming up to 3:00.

اوه خدای من، الان ساعت 3:00 است.

I think we'll have a quick break whilst

فکر می‌کنم تا زمانی که کمی آب بنوشم تا گلودردم را تسکین دهم، یک استراحت سریع خواهیم داشت،

I drink some water to soothe my sore throat,

because I've been talking too much both yesterday and also today as well.

زیرا هم دیروز و هم امروز بیش از حد صحبت کرده‌ام.

And then we will be back with the Steve.

و سپس با استیو برمی گردیم.

We're talking about big glasses as well.

ما در مورد عینک های بزرگ نیز صحبت می کنیم.

Apparently it's the big trend now.

ظاهراً اکنون روند بزرگی است.

The new trend for wearing your spectacles is to have

ترند جدید برای استفاده از عینک، داشتن

a very big pair of glasses.

یک عینک بسیار بزرگ است.

Apparently that is the new thing, all of that coming up a little bit later on.

ظاهراً این چیز جدید است، همه اینها کمی بعدتر به وجود می آیند.

But first of all, this.

اما اول از همه این.

Well, that went fast.

خوب، سریع گذشت. اون موقع

I was drinking my water then.

داشتم آب میخوردم

And I suddenly noticed that flags of the world has gone.

و من ناگهان متوجه شدم که پرچم های جهان رفته است.

Oh, my goodness, that's very strange.

وای خدای من خیلی عجیبه

Hello, everyone.

سلام به همه

We are back.

ما برگشتیم.

There is Mr. Steak.

آقای استیک وجود دارد.

Mr. Steve had to dash into the kitchen and stir his lentil though.

آقای استیو مجبور شد وارد آشپزخانه شود و عدسش را هم بزند.

Because what happens sometimes it starts to catch fire, doesn't it?

چون گاهی اوقات چه اتفاقی می افتد که آتش می گیرد، اینطور نیست؟

Yes it does, it gets too hot and then it burns it.

بله، خیلی داغ می شود و بعد می سوزد.

So I have to give it a stir every now and then.

بنابراین من باید هر از گاهی آن را به هم بزنم.

Otherwise we end up with a burnt tea.

در غیر این صورت با یک چای سوخته به پایان می رسیم.

Everyone, everyone thought we'd.

همه، همه فکر می کردند ما این کار را می کنیم.

We'd vanish.

But we have.

ناپدید می شدیم

اما ما داریم.

Beatrice is off by Beatrice already.

بئاتریس قبلاً توسط بئاتریس خاموش شده است.

I think she's got a bad signal.

فکر کنم سیگنال بدی داره

Oh, that's no good.

اوه، این خوب نیست.

so bad signals.

سیگنال های خیلی بد

Anyway.

به هر حال.

Oh, the other thing I meant to mention, because I mentioned earlier, Steve,

اوه، چیز دیگری که می خواستم ذکر کنم، چون قبلاً اشاره کردم، استیو،

I mentioned earlier that we're not doing a Wednesday live stream anymore

قبلاً اشاره کردم که ما دیگر پخش زنده چهارشنبه را انجام نمی دهیم

because no one's watching and also share with you on Sunday.

زیرا کسی تماشا نمی کند و همچنین یکشنبه را با شما به اشتراک می گذارد.

But it will be shorter,

اما کوتاهتر خواهد بود،

so we will actually be only with you for another half an hour.

بنابراین ما در واقع فقط نیم ساعت دیگر با شما خواهیم بود .

So we're short on that as well.

بنابراین ما در این مورد نیز کوتاهی داریم.

And hopefully that will make things a little better.

و امیدوارم که اوضاع کمی بهتر شود.

You see around the edges, but there will be lots of new lessons

اطراف لبه‌ها را می‌بینید، اما

coming up during the week, so lots of that coming.

در طول هفته درس‌های جدید زیادی در راه است، بنابراین تعداد زیادی از آن‌ها در راه است.

So even though there are some changes, the only problem is

بنابراین، حتی با وجود تغییراتی که وجود دارد، تنها مشکل این است که

I only have a certain amount of time available to do all this.

من فقط زمان مشخصی برای انجام همه این کارها در اختیار دارم.

So if I'm doing live streams, I can't make new lessons.

بنابراین اگر من در حال پخش زنده هستم، نمی توانم درس های جدیدی بسازم.

So I have to make sure the time is all used in a certain way.

بنابراین من باید مطمئن شوم که از زمان به روش خاصی استفاده می شود.

So there will not be a live stream on Wednesday

بنابراین روز چهارشنبه پخش زنده وجود نخواهد داشت

and that will be for the foreseeable future.

و برای آینده قابل پیش بینی خواهد بود .

Oh, now, did you see when I did that,

اوه، حالا، دیدی وقتی این کار را کردم،

I did something very interesting there because

یک کار بسیار جالب آنجا انجام دادم، زیرا

we are talking about making predictions.

ما در مورد پیش بینی صحبت می کنیم.

It is not easy, by the way, to make predictions.

اتفاقاً پیش‌بینی کردن آسان نیست.

It is sometimes a thing

گاهی اوقات این کاری است

that certain people can do.

که افراد خاصی می توانند انجام دهند.

They can do it.

آنها می توانند این کار را انجام دهند.

They are very good at making predictions,

آنها در پیش بینی بسیار خوب عمل می کنند،

especially if you have information in front of you and you do.

به خصوص اگر اطلاعاتی پیش روی شماست و انجام می دهید.

If you have information from the past, you can quite often predict

اگر اطلاعاتی از گذشته دارید، اغلب می توانید پیش بینی کنید که

what will happen in the future.

در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.

So today that's what we are looking at.

بنابراین امروز این چیزی است که ما به آن نگاه می کنیم.

Predict the future.

پیشبینی آینده.

I know it's not easy to do, but some people think they can do it

من می دانم که انجام آن آسان نیست، اما برخی از مردم فکر می کنند که می توانند این کار را انجام دهند

and some people are very good at it and some people are not.

و برخی افراد در آن بسیار خوب هستند و برخی از افراد نه.

The word predict means to state future

کلمه پیش بینی به معنای بیان

events, things that will happen in the future.

رویدادهای آینده است، چیزهایی که در آینده اتفاق می افتد.

So maybe you are trying to make a guess at what will happen next.

بنابراین شاید شما در تلاش هستید تا حدس بزنید که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.

Well, maybe you have some information

خوب، شاید شما اطلاعاتی

about what will happen next.

در مورد اتفاقات بعدی داشته باشید.

A prediction is made based on

یک پیش بینی بر اساس

current information.

اطلاعات فعلی انجام می شود.

So information that we have now

بنابراین اطلاعاتی که اکنون در اختیار داریم

can help us to make predictions for the future.

می تواند به ما در پیش بینی آینده کمک کند.

So when we predict we are trying to

بنابراین وقتی پیش‌بینی می‌کنیم که می‌خواهیم

guess what will happen next, or if we are very clever,

حدس بزنیم که چه اتفاقی می‌افتد، یا اگر خیلی باهوش باشیم،

we we know exactly what is going to happen next.

دقیقاً می‌دانیم که در آینده چه اتفاقی می‌افتد.

A prediction is normally made for a certain amount of time,

یک پیش‌بینی معمولاً برای مدت زمان مشخصی انجام می‌شود،

so I suppose it's fair to say, Steve, there is only a certain

بنابراین فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم استیو، فقط مدت زمان مشخصی وجود دارد

amount of time that you can predict.

که می‌توانید آن را پیش‌بینی کنید.

Two so you make your prediction for a certain amount of time in the future.

دو تا پیش بینی خود را برای مدت زمان مشخصی در آینده انجام دهید. وقتی به آن فکر می کنید

It isn't easy to do it for anything when you think about it,

انجام آن برای هر کاری آسان نیست،

but I think it is possible to do it for a short period of time in the future.

اما فکر می کنم انجام آن برای مدت کوتاهی در آینده امکان پذیر است.

Are you talking about just sort of life in general?

آیا شما در مورد یک نوع زندگی به طور کلی صحبت می کنید؟

Yes. Anything really?

آره. واقعا چیزی؟

Yes. I mean, in business

آره. منظورم این است که در تجارت،

it's difficult to predict more than,

پیش بینی بیش از پنج سال آینده

or to plan more than five years ahead.

یا برنامه ریزی برای بیش از پنج سال آینده دشوار است.

They generally say, because then,

آنها به طور کلی می گویند، زیرا در این صورت،

events become uncontrollable, but you can't tell what's going to happen.

رویدادها غیر قابل کنترل می شوند، اما شما نمی توانید بگویید چه اتفاقی می افتد.

Life is so complicated.

زندگی خیلی پیچیده است فاکتورهای

There are so many different, factors involved

بسیار متفاوتی دخیل هستند که

in what could influence your, position then?

چه چیزی می تواند بر موقعیت شما تأثیر بگذارد ؟

it's difficult to, to make predictions sort of beyond sort of five years.

پیش‌بینی‌هایی فراتر از پنج سال دشوار است.

I mean, businesses

منظورم این است که کسب و کارها

tend to do five years rather than ten year prediction predictions.

تمایل دارند به جای پیش بینی ده ساله، پنج سال پیش بینی کنند .

It's like the weather can't predict that.

انگار آب و هوا نمی تواند آن را پیش بینی کند.

Unless, of course, you're Nostradamus.

البته مگر اینکه نوستراداموس باشی.

and, he predicted the future of thousands of years in advance.

و او آینده هزاران سال پیش را پیش بینی کرد.

But most of it, most of it didn't come true.

اما بیشتر آن، بیشتر آن محقق نشد.

so some people do have a go at it, predicting what will happen.

بنابراین برخی از مردم در آن پیش‌بینی می‌کنند که چه اتفاقی خواهد افتاد.

And, you know, sometimes they're right because you can probably

و، می دانید، گاهی اوقات حق با آنهاست، زیرا شما احتمالاً می توانید

just about guess anything.

هر چیزی را حدس بزنید.

you know, in 50 years time,

می‌دانید، در 50 سال آینده،

you can probably just about guess, make any just make a stab in the dark.

احتمالاً می‌توانید حدس بزنید، کاری کنید که در تاریکی خنجر بزند.

Yeah. And you probably will be right.

آره و احتمالا حق با شماست

So when a person does make a prediction, it's normally, it's normally

بنابراین وقتی شخصی پیش‌بینی می‌کند، معمولاً

for the short term or just within

برای کوتاه‌مدت یا فقط در عرض

maybe a year or at the most two years.

یک سال یا حداکثر دو سال است.

It's very hard to make a prediction for

پیش بینی

for five years from now or ten years from now.

برای پنج سال آینده یا ده سال بعد بسیار سخت است.

So whatever you were talking about, I think it's very hard,

بنابراین هر چیزی که در مورد آن صحبت می کردید، به نظر من بسیار سخت است،

but you can give a kind of prediction

اما می توانید یک نوع پیش بینی

for something in a short term.

برای چیزی در کوتاه مدت ارائه دهید.

So just for a short period into the future,

بنابراین فقط برای مدت کوتاهی در آینده،

anything that that can be can be guessed

هر چیزی را که می توان حدس زد

or worked out or predicted

یا کار کرد یا چیزی را پیش بینی کرد

something that you can actually say, well, maybe that will happen

که واقعاً می توانید بگویید، خوب، شاید این اتفاق بیفتد

or that will happen over the next 2 or 3 weeks or month, months

یا در 2 یا 3 هفته یا ماه آینده اتفاق بیفتد. ماه ها

to look ahead to forecast.

برای پیش بینی به آینده نگاه کنید.

I like that word forecast.

من آن پیش بینی کلمه را دوست دارم.

So you are looking ahead.

بنابراین شما به آینده نگاه می کنید.

So when we say for info, a

بنابراین وقتی برای اطلاعات می گوییم،

we are saying front in front

در مقابل می گوییم

you are trying to look ahead

شما سعی می کنید

a bit like casting your net.

کمی شبیه به ریختن شبکه خود به آینده نگاه کنید.

You are forecasting something.

شما چیزی را پیش بینی می کنید.

You are trying to guess what will happen next.

شما سعی می کنید حدس بزنید که چه اتفاقی می افتد.

Another one is foretell.

یکی دیگر پیشگویی است.

I like that one. Foretell.

من آن را دوست دارم. پیشگویی کنید.

It sounds a bit old fashioned.

کمی قدیمی به نظر می رسد.

You don't often hear people say foretell.

شما اغلب نمی شنوید که مردم می گویند پیشگویی.

Nowadays it sounds a little bit old fashioned.

امروزه کمی قدیمی به نظر می رسد.

Predict, foresee as well.

پیش بینی کنید، همچنین پیش بینی کنید.

So I think that is a current word.

بنابراین من فکر می کنم این یک کلمه فعلی است.

I think we can still use the word foresee.

من فکر می کنم هنوز می توانیم از کلمه پیش بینی استفاده کنیم.

It is something you can see happening

این چیزی است که شما می توانید ببینید که اتفاق می افتد

or something you can see coming towards you.

یا چیزی است که می توانید ببینید که به سمت شما می آید.

You are foreseeing something maybe a danger

شما در حال پیش بینی چیزی هستید که ممکن است خطری

that lies ahead in the future.

در آینده باشد.

You foresee some things that might go wrong

شما چیزهایی را پیش بینی می کنید که ممکن است اشتباه

and anticipate.

پیش بروند.

I suppose that's very similar.

من فکر می کنم که بسیار شبیه است.

You anticipate something you may be.

شما چیزی را پیش بینی می کنید که ممکن است باشید.

Maybe you are waiting for something to happen

شاید منتظر اتفاقی هستید

or you are expecting something to happen.

یا انتظار دارید اتفاقی بیفتد.

So I suppose that is a kind of prediction

بنابراین من فکر می کنم که این نیز نوعی پیش بینی است

as well.

.

A prediction is assumed

یک پیش‌بینی

to be accurate to a degree.

تا حدی دقیق فرض می‌شود.

So I suppose what Steve just said was there are certain things that we can

بنابراین من تصور می کنم آنچه استیو گفت این بود که چیزهای خاصی وجود دارد که می توانیم

predict.

پیش بینی کنیم.

There are certain things we can be sure of in the future.

چیزهای خاصی وجود دارد که می توانیم در آینده از آنها مطمئن باشیم.

Weather forecasting has got very good.

پیش بینی آب و هوا خیلی خوب شده است.

So quite often the weather forecasts

بنابراین اغلب اوقات پیش‌بینی آب و هوا تا

will be quite accurate to a degree.

حدی کاملاً دقیق خواهد بود.

So what does that mean? Steve?

پس این به چه معناست؟ استیو؟

When we say something is to a degree, what does it mean.

وقتی می گوییم چیزی تا حدی است، یعنی چه؟

Yeah.

آره

So you've got some partial success,

بنابراین، در کاری که قرار است بتوانید انجام دهید، به موفقیت جزئی دست یافته اید.

in what you're going to be able to do.

I mean, some, some things,

منظورم این است که برخی، برخی چیزها،

if you were to

اگر بخواهید

predict what the weather was going to be, this time next week,

پیش بینی کنید که آب و هوا چگونه خواهد بود، این زمان در هفته آینده،

you could be based on all the information that you've got available.

می توانید بر اساس تمام اطلاعاتی که در دسترس دارید، باشید.

You could be accurate to a degree or two.

شما می توانید تا یک یا دو درجه دقیق باشید.

Another word would be to,

کلمه دیگر این است که،

a percentage may be,

یک درصد ممکن است،

yeah, you may be, say 50% or 60% accurate.

بله، شما ممکن است، مثلاً 50٪ یا 60٪ دقیق باشید.

but you might not be able to predict all of it.

اما ممکن است نتوانید همه آن را پیش بینی کنید.

You might look at your business and where you want it to perform in

شما ممکن است به کسب و کار خود و جایی که می خواهید در

five years time,

پنج سال آینده کار کند نگاه کنید

and you put in place various things.

و چیزهای مختلفی را در جای خود قرار دهید.

And you hope that if these are all success

و شما امیدوارید که اگر همه اینها

for your business, we'll go from here to here.

برای تجارت شما موفقیت آمیز باشد، ما از اینجا به اینجا خواهیم رفت.

but you can only be accurate to

اما شما فقط می توانید تا حد معینی دقیق باشید

within a certain degree.

.

you can never be 100% accurate as.

شما هرگز نمی توانید 100٪ دقیق باشید.

But if you use that phrase, it means you're never going to be 100% accurate.

اما اگر از این عبارت استفاده کنید، به این معنی است که هرگز 100% دقیق نخواهید بود.

I mean, yeah, yeah, yeah it depends.

یعنی بله، بله، بله بستگی دارد.

There are very it depends on how many variables there are.

بسیار وجود دارد، بستگی به تعداد متغیرها دارد.

Yeah.

آره

So so it is hard to, to guess what will happen

بنابراین حدس زدن اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد سخت است،

because there are many other things that can happen or occur,

زیرا بسیاری از چیزهای دیگر می توانند اتفاق بیفتند یا اتفاق بیفتند،

things that you might not even be aware of I suppose.

چیزهایی که فکر می کنم شما حتی ممکن است از آنها آگاه نباشید .

The good example, Steve, I know I use this example quite often.

مثال خوب، استیو، من می دانم که اغلب از این مثال استفاده می کنم.

2020 something came along that shocked us all.

2020 اتفاقی افتاد که همه ما را شوکه کرد.

No one saw it coming.

هیچ کس آمدنش را ندید.

No one predicted Covid

هیچ کس کووید

and all of the chaos that came afterwards.

و همه هرج و مرجی که پس از آن به وجود آمد را پیش بینی نکرد.

So I suppose that is one good example of something

بنابراین من فکر می کنم که این یک مثال خوب از چیزی است

that was completely unpredictable.

که کاملاً غیرقابل پیش بینی بود.

You could not predict that thing happening.

شما نمی توانستید آن اتفاق را پیش بینی کنید.

No one said in 2018 we might be closing everywhere

هیچ کس در سال 2018 نگفت که ممکن است

down in two years time because of a virus.

در عرض دو سال همه جا را به دلیل یک ویروس تعطیل کنیم.

No one saw that coming.

هیچ کس این آمدن را ندید.

So it is possible still to be completely wrong

بنابراین ممکن است هنوز کاملاً در اشتباه باشید

or to to not know anything at all.

یا اصلاً چیزی ندانید.

A big surprise or a big shock can still come along,

یک غافلگیری بزرگ یا یک شوک بزرگ هنوز هم ممکن است اتفاق بیفتد،

even when you try to make some sort of guess or prediction.

حتی زمانی که بخواهید نوعی حدس یا پیش بینی انجام دهید.

They tend to cause those events that, that,

آنها تمایل دارند آن حوادثی را ایجاد کنند که

that have not been predicted.

پیش بینی نشده است.

and that sort of come out of nowhere and take everybody's surprise

و این نوع اتفاقاتی که از هیچ جا به وجود می آیند و همه را غافلگیر می کنند،

by surprise are often called black swan events.

اغلب رویدادهای قو سیاه نامیده می شوند.

they certainly call that a lot in.

آنها مطمئناً آن را زیاد می نامند.

Yeah.

بله.

It's a black swan event is what they call it,

این یک رویداد قو سیاه است، چیزی که به آن می گویند،

something that comes along that you weren't expecting,

اتفاقی که انتظارش را نداشتید،

like the pandemic, like of war,

مانند همه گیری، مانند جنگ،

like anything like,

مانند هر چیزی مانند،

financial instability, banks going bust.

بی ثباتی مالی، سقوط بانک ها.

Something that it causes such a big effect that,

چیزی که آنقدر تأثیر بزرگی ایجاد می‌کند که

it has a major effect on, on, on everything that happens,

تأثیر عمده‌ای روی، روی، روی هر اتفاقی می‌گذارد،

like the pandemic.

مانند همه‌گیری.

So you call that that, you call it, you call them black Swan events is

بنابراین شما به آن می‌گویید، شما آن را می‌گویید، شما آن‌ها را می‌گویید رویدادهای قو سیاه

is a term that people often use,

اصطلاحی است که مردم اغلب از آن

to describe those things that,

برای توصیف چیزهایی استفاده می‌کنند که

people have tried to predict.

مردم سعی کرده‌اند پیش‌بینی کنند.

Lots of things.

خیلی چیزها.

but that one comes out of nowhere.

اما آن یکی از ناکجاآباد می آید.

It just comes out of nowhere and takes everybody surprise by surprise. Yes.

این فقط از ناکجاآباد می آید و همه را غافلگیر می کند. آره.

I think I've, I've heard that.

فکر می کنم شنیده ام.

I think it's used in certain situations of certain types of situation.

من فکر می کنم در موقعیت های خاصی از انواع خاصی از موقعیت ها استفاده می شود.

But I think in the future,

اما من فکر می کنم در آینده،

Covid will often be referred to

when we are talking about things that are unpredictable.

زمانی که ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که غیرقابل پیش بینی هستند، اغلب به کووید اشاره می شود.

I think.

So definitely there can be, of course,

من فکر می کنم.

بنابراین قطعاً می‌تواند

margins or a margin of error.

حاشیه‌هایی یا حاشیه‌ای از خطا وجود داشته باشد.

So this is what you were saying, just Steve, about degree.

پس این چیزی است که شما می گفتید، فقط استیو، در مورد مدرک.

So a certain degree of,

بنابراین درجه مشخصی از

success or accuracy to predict something

موفقیت یا دقت برای پیش‌بینی

correctly or incorrectly or maybe not at all.

درست یا نادرست یا شاید اصلاً وجود نداشته باشد.

So there can be a margin of error.

بنابراین ممکن است یک حاشیه خطا وجود داشته باشد.

Every prediction has a certain amount of error.

هر پیش بینی مقدار مشخصی خطا دارد.

So there is it isn't definite.

بنابراین وجود دارد که قطعی نیست.

It isn't 100%.

100% نیست.

I don't think anyone can say that something is 100% going to happen.

فکر نمی‌کنم کسی بتواند بگوید که چیزی صددرصد قرار است اتفاق بیفتد.

So maybe you arrange a party for next week

بنابراین شاید برای هفته آینده یک مهمانی ترتیب دهید

and you think, oh, everything's going to be great.

و فکر کنید، اوه، همه چیز عالی خواهد شد. به نظر می رسد

The weather forecast looks like it will be good,

پیش بینی آب و هوا خوب باشد،

but you might get to that date and you find it's raining.

اما ممکن است به آن تاریخ برسید و متوجه شوید که باران می بارد.

Maybe there is a small shower that is localised,

شاید یک دوش کوچک وجود داشته باشد که موضعی شده باشد

and things have to be altered or changed.

و چیزها باید تغییر یابند.

So there is always some margin of error.

بنابراین همیشه مقداری حاشیه خطا وجود دارد.

So sorry Steve, I was going to say

بنابراین متاسفم استیو، می‌خواستم بگویم که

we're often having to predict what's going to happen to many of you

ما اغلب مجبوریم پیش‌بینی کنیم که برای بسیاری از شما چه اتفاقی می‌افتد،

if you, have, as you say, if you have a party,

اگر همانطور که می‌گویید، اگر مهمانی داشته باشید،

you might you don't know exactly how many people are coming,

ممکن است ندانید دقیقا چند نفر در حال آمدن هستند،

but you might need to make an estimate

اما ممکن است نیاز به تخمینی داشته باشید

because you might need to get food.

زیرا ممکن است نیاز به تهیه غذا داشته باشید.

you might need to cater for any events where where you're not

ممکن است لازم باشد برای هر رویدادی که در آن نیستید،

you haven't got definite, numbers of people or names of people,

تعداد افراد یا نام افراد مشخصی ندارید،

then, it's going to be slightly unpredictable,

در این صورت، کمی غیرقابل پیش بینی خواهد بود،

but you might have, you might have these margins for error

اما ممکن است داشته باشید، ممکن است این حاشیه ها برای خطا داشته باشید.

or sometimes the call them confidence intervals.

و یا گاهی اوقات آنها را فواصل اطمینان تماس بگیرید.

So you think something's going to happen, but it could be 5 or 10%

بنابراین شما فکر می کنید چیزی قرار است اتفاق بیفتد، اما می تواند 5 یا 10٪

or even greater beyond that range.

یا حتی بیشتر از این محدوده باشد.

And they often use that with medicines

و اغلب از آن با داروها استفاده می کنند

to predict how

تا پیش بینی کنند که

effective they would be in actually treating somebody.

واقعاً چقدر در معالجه یک فرد مؤثر است.

you would say based on an average,

شما می گویید بر اساس میانگین،

it will cause this effect in somebody if you give them this drug at this dosage.

اگر این دارو را با این دوز به او بدهید، این اثر را در کسی ایجاد می کند.

But there will always be these margin for error,

اما همیشه این حاشیه برای خطا وجود خواهد داشت،

these confidence intervals where it may

این فواصل اطمینان که ممکن است

differ slightly from person to person.

از فردی به فرد دیگر کمی متفاوت باشد.

scientific predictions are often very accurate.

پیش بینی های علمی اغلب بسیار دقیق هستند.

And it's interesting.

و جالب است.

So there are a lot of things in science that you can predict.

بنابراین چیزهای زیادی در علم وجود دارد که می توانید پیش بینی کنید.

And again, normally it's because that thing has happened before

و دوباره، معمولاً به این دلیل است که آن اتفاق قبلاً رخ داده است

or there is a record of it happening before.

یا سابقه ای از وقوع آن قبلاً وجود دارد.

And quite often with things that occur in nature, you often see a pattern.

و اغلب با چیزهایی که در طبیعت رخ می دهند ، اغلب یک الگو را می بینید.

Some sort of pattern will will start to form.

نوعی الگو شروع به شکل گیری خواهد کرد.

So it is possible then to work out when something will happen.

بنابراین می توان در آن زمان مشخص کرد که چه زمانی اتفاقی می افتد.

I suppose a good example would be the forecast for

من فکر می کنم یک مثال خوب می تواند پیش بینی

a solar eclipse.

خورشید گرفتگی باشد.

So because they are recorded, and because scientists

بنابراین از آنجا که آنها ثبت شده اند، و به این دلیل که دانشمندان

now can can work out the speed of movement

اکنون می توانند سرعت حرکت

and the way everything moves around in our solar system or even in the universe,

و نحوه حرکت همه چیز را در منظومه شمسی یا حتی در کیهان تعیین کنند،

because we are expanding our view of everything around us.

زیرا ما در حال گسترش دیدگاه خود نسبت به همه چیز در اطراف خود هستیم.

We could we can quite accurately forecast or predict

ما می توانیم به طور کاملاً دقیق انواع خاصی از رویدادهای طبیعی را پیش بینی یا پیش بینی کنیم

certain types of natural event.

.

And I suppose the eclipse is a very good example of it,

و من فرض می‌کنم کسوف نمونه بسیار خوبی از آن است،

because it is something we know now is it's almost

زیرا چیزی است که اکنون می‌دانیم تقریباً به این

because it's locked in to a certain movement.

دلیل است که در یک حرکت خاص قفل شده است.

So everything is doing the same thing again and again.

بنابراین همه چیز دوباره و دوباره همان کار را انجام می دهد .

So it becomes much easier to predict that particular thing.

بنابراین پیش بینی آن چیز خاص بسیار آسان تر می شود.

I think it's true to say that that is possible.

من فکر می کنم درست است که بگوییم این امکان پذیر است.

The weather.

Now, I think if there is one thing we moan about more

آب و هوا.

حالا، من فکر می کنم اگر

in this country than anything else, politics, perhaps

در این کشور بیشتر از هر چیز دیگری درباره یک چیز ناله می کنیم، سیاست، شاید

the weather is the big one.

آب و هوا مهم ترین چیز باشد.

We always complain about the weather,

ما همیشه از آب و هوا شکایت داریم،

where the predictions are more accurate now than in the past.

جایی که پیش‌بینی‌ها در حال حاضر دقیق‌تر از گذشته است.

You might not believe it, but it is true.

شاید باورتان نشود، اما حقیقت دارد. پس

So it is.

اینطور.

It is easier or it's certainly more accurate than it used to be.

ساده تر است یا مطمئناً دقیق تر از قبل است.

And that's because computers have come along so quite often,

و این به این دلیل است که رایانه‌ها اغلب به وجود آمده‌اند،

computers will be used to predict roughly what the weather will be

رایانه‌ها برای پیش‌بینی تقریباً آب و هوا

and how they do that is by looking back into the past.

و نحوه انجام آن با نگاه کردن به گذشته استفاده می‌شوند.

So all of the different weather events, the computer will try to work out

بنابراین در تمام رویدادهای آب و هوایی مختلف، رایانه سعی می کند

what the most likely weather event will be next.

محتمل ترین رویداد آب و هوایی بعدی را مشخص کند.

It's quite interesting, isn't it, Steve?

خیلی جالب است، اینطور نیست، استیو؟

Yes. I mean, it depends where you live.

آره. یعنی بستگی داره کجا زندگی کنی

I mean, some countries,

منظورم این است که در برخی کشورها،

it's it's very it's much easier to predict the weather.

پیش بینی آب و هوا بسیار آسان تر است.

The UK is notoriously difficult.

بریتانیا بسیار دشوار است.

country to predict

کشور برای پیش بینی

the weather because we're relatively small.

آب و هوا زیرا ما نسبتا کوچک هستیم.

landmass.

توده خشکی

And it's in a very active area of weather.

و در یک منطقه بسیار فعال آب و هوایی است.

Anyway,

به هر حال،

we're quite exposed to the sea.

ما کاملاً در معرض دریا هستیم. بادهایی

We've got,

داریم که

winds coming from all different directions.

از جهات مختلف می آید.

I mean, if you live on the equator,

منظورم این است که اگر در خط استوا زندگی می کنید،

maybe it's relatively easy to predict the weather there.

شاید پیش بینی آب و هوا در آنجا نسبتاً آسان باشد.

And certain parts of Australia, it's, you know, it's always going to be hot.

و بخش های خاصی از استرالیا، می دانید، همیشه گرم خواهد بود.

if you live in the Arctic, the weather is going to be quite predictable there.

اگر در قطب شمال زندگی می کنید، آب و هوا در آنجا کاملاً قابل پیش بینی خواهد بود.

But the UK is notoriously difficult to predict the weather.

اما پیش بینی وضعیت آب و هوا در بریتانیا بسیار دشوار است.

And when I look at the weather forecast on my phone, which I do most days,

و وقتی به پیش‌بینی آب‌وهوا در تلفنم نگاه می‌کنم، کاری که بیشتر روزها انجام می‌دهم،

it well, well,

خوب، خوب،

for a start it can it never ready for the weather forecast.

برای شروع هرگز نمی‌تواند برای پیش‌بینی آب‌وهوا آماده باشد.

Never like to give more than a week in advance.

هرگز دوست نداشته باشید بیش از یک هفته زودتر بدهید.

Even a week is difficult to predict exactly what it's going to be doing.

حتی یک هفته هم دشوار است که دقیقاً چه کاری انجام دهد.

And even the next day,

و حتی روز بعد،

this a lot of

این

uncertainty around certain weather,

عدم اطمینان زیاد در مورد آب و هوا،

patterns.

الگوها.

I mean, they say that we're I mean, for example, if I look today on my phone,

یعنی می گویند ما هستیم یعنی مثلا اگر امروز در گوشیم نگاه کنم می

it says there's a 10% chance of rain.

گوید احتمال بارندگی 10 درصد است.

Yeah. So a 10% chance.

آره پس احتمال 10 درصد

So what, do I take an umbrella or not?

پس چی، چتر بردارم یا نه؟

10% is quite low, but it might rain.

10% بسیار کم است، اما ممکن است باران ببارد.

It might not.

ممکن است نباشد.

So there's a 90% chance it will stay dry.

بنابراین به احتمال 90 درصد خشک باقی می ماند.

there's always this percentage when you look at when you look at it, because

وقتی به آن نگاه می کنید همیشه این درصد وجود دارد، زیرا

England is just UK is very difficult

انگلستان فقط انگلستان است،

part of the world to predict the weather in.

پیش بینی آب و هوا در آن بخش بسیار دشواری از جهان است.

And what's interesting is southern Europe over the past 2 or 3 weeks

و جالب اینجاست که جنوب اروپا در 2 یا 3 هفته گذشته

have had really nice weather because summer normally arrives

آب و هوای بسیار خوبی داشته است. چون تابستان معمولاً

earlier there, so their weather will start to improve before us.

زودتر به آنجا می رسد، بنابراین آب و هوای آنها قبل از ما شروع به بهبود می کند.

And this year ours

و امسال سال ما

has been very crazy because we've had so much rain.

بسیار دیوانه کننده بوده است، زیرا باران زیادی داشته ایم.

So I think it is possible to predict the weather to a certain degree.

بنابراین من فکر می کنم می توان تا حدی آب و هوا را پیش بینی کرد.

Of course, they have two different types of weather forecast.

البته آنها دو نوع پیش بینی آب و هوا دارند.

They have a short range and then they have a long range forecast.

آنها یک برد کوتاه دارند و سپس یک پیش بینی طولانی دارند.

And that's normally for the next 10 or 15 days.

و این معمولاً برای 10 یا 15 روز آینده است.

So it is interesting how that also can change,

بنابراین جالب است که چگونه این نیز می تواند تغییر کند،

even though they say it will be like that.

حتی اگر آنها می گویند که اینطور خواهد بود.

Maybe as time goes by they will have to change

شاید با گذشت زمان آنها مجبور شوند

that long range forecast.

این پیش بینی طولانی مدت را تغییر دهند.

So that's the reason why at the moment we're being told, I think

بنابراین به همین دلیل است که در لحظه ای که به ما می گویند، فکر می کنم

it's a couple of weeks from now, we're going to get very hot weather.

چند هفته دیگر است، هوای بسیار گرم خواهیم داشت.

It's going to be really, really, really hot here in the UK.

اینجا در بریتانیا واقعاً، واقعاً، واقعاً داغ خواهد بود.

So I'm looking forward because we're a small a small country.

بنابراین من مشتاقانه منتظرم زیرا ما کشور کوچک و کوچکی هستیم.

These weather patterns can move and because they can shift and move,

این الگوهای آب و هوا می توانند حرکت کنند و چون می توانند جابه جا شوند و حرکت کنند،

you might you might say there's a weather pattern, in the Atlantic

ممکن است بگویید یک الگوی آب و هوا وجود دارد، در

somewhere that looks like it might be coming our way

جایی که به نظر می رسد ممکن است به سمت ما بیاید،

because we get a lot of a lot of weather

زیرا آب و هوای زیادی

from the Atlantic, sort of west south westerly direction.

از اقیانوس اطلس دریافت می کنیم. نوعی جهت غرب جنوب غربی.

but that particular,

اما آن

pressure system, a low pressure system, for example,

سیستم فشار خاص، برای مثال یک سیستم فشار پایین، به

looks like it might be coming our way, but it could easily veer off,

نظر می رسد که ممکن است به سمت ما بیاید، اما می تواند به راحتی منحرف شود،

and they only have to be like 1%,

و آنها فقط باید 1٪

difference.

تفاوت داشته باشند.

and it will miss us all together because we're only a small country.

و دلش برای همه ما تنگ خواهد شد زیرا ما فقط یک کشور کوچک هستیم.

So you, they might say in a week's time where we're going to get a hurricane,

بنابراین شما، ممکن است یک هفته دیگر بگویند کجا قرار است طوفانی بگیریم،

because there's one down in the Atlantic somewhere,

زیرا در اقیانوس اطلس جایی وجود دارد،

but it might misses anyway, because,

اما به هر حال ممکن است از دست برود، زیرا،

you only have to be 1% out

شما فقط باید 1%

over thousands of miles, and suddenly it's past, little small landmass.

بیش از هزاران مایل دور باشید، و ناگهان گذشته است، خشکی کوچک کوچک.

Yes, we are small.

بله ما کوچک هستیم.

If you've ever looked at the proper map of the world.

اگر تا به حال به نقشه مناسب جهان نگاه کرده باشید.

So not not the one that we often see.

بنابراین نه آن چیزی که اغلب می بینیم.

But there is.

ولی اینجا هست.

There is one that puts all of the, the,

یکی وجود دارد که تمام

the continents at their real size.

قاره ها را در اندازه واقعی خود قرار می دهد. وقتی متوجه می‌شوید که

You will be shocked to find just how tiny the UK is, where we are.

بریتانیا چقدر کوچک است، جایی که ما در آن هستیم، شوکه خواهید شد.

We are literally just a tiny dot on on the full scale map.

ما به معنای واقعی کلمه فقط یک نقطه کوچک روی نقشه در مقیاس کامل هستیم.

So I'm not on about the one that you see on the atlas.

بنابراین من در مورد چیزی که در اطلس می بینید صحبت نمی کنم.

I'm on about the real size, so where everything is in its genuine

من تقریباً به اندازه واقعی هستم، بنابراین جایی که همه چیز به نسبت واقعی خود است

proportion and Africa is huge, it's absolutely massive.

و آفریقا بزرگ است، کاملاً عظیم است.

When you look at the the proper scale of all of the countries.

وقتی به مقیاس مناسب همه کشورها نگاه می کنید.

So I think that's true actually.

بنابراین من فکر می کنم که در واقع درست است.

I never really thought of it like that.

من واقعاً هرگز اینطور به آن فکر نمی کردم. پیش بینی

Certain types of weather are hard to predict, such as snow.

انواع خاصی از آب و هوا مانند برف دشوار است.

Apparently it's

ظاهراً

the hardest thing to predict is snow because it needs a very particular

سخت‌ترین چیز برای پیش‌بینی برف است، زیرا به یک

type of weather,

نوع آب و هوای خاص

or two things happening at the same time, or within

یا دو اتفاق همزمان یا در

a certain period to get snow.

یک دوره معین برای بارش برف نیاز دارد.

So that is one of the reasons why snow is often

بنابراین این یکی از دلایلی است که چرا پیش‌بینی برف

quite hard to predict

even now.

حتی در حال حاضر نیز بسیار سخت است.

And I suppose this brings us on to something a little less cheerful.

و من فکر می کنم این ما را به چیزی کمی شادتر می رساند.

Even now, some natural occurrences are hard to foresee,

حتی در حال حاضر، پیش‌بینی برخی از رویدادهای طبیعی دشوار است،

and I suppose the one we often think about, Steve, is earthquakes.

و من فکر می‌کنم استیو، چیزی که اغلب به آن فکر می‌کنیم، زلزله است.

Very hard to predict earthquakes, so you can't say

پیش بینی زلزله بسیار سخت است، بنابراین نمی توان گفت که

a week from now there will be an earthquake.

یک هفته دیگر زلزله می آید.

All you can do is say maybe over the next

تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که بگویید شاید طی

ten, 12 months

ده، 12 ماه

or a couple of years, or in some cases, I've heard people say in the next

یا یکی دو سال آینده، یا در برخی موارد، شنیده ام که مردم می گویند در

ten years, certain places might have a serious earthquake,

ده سال آینده، برخی مکان ها ممکن است یک زلزله جدی داشته باشند،

but you can't say when exactly, because it's so hard to predict.

اما شما نمی توانید دقیقاً بگویید چه زمانی، زیرا پیش بینی آن بسیار سخت است.

And I think still, that's the

و من هنوز فکر می کنم، این

that's the natural disaster that causes the most damage as well.

همان بلای طبیعی است که بیشترین آسیب را نیز به بار می آورد.

Yes, they

بله، آنها

they can monitor seismic activity.

می توانند فعالیت لرزه ای را رصد کنند.

so that'll give them a clue.

بنابراین به آنها سرنخ می دهد.

a seismic activity.

یک فعالیت لرزه ای

They measure that, don't they?

آنها آن را اندازه می گیرند، نه؟

And that, that that will give them a clue as to when something might happen

و این به آنها سرنخی می دهد که چه زمانی ممکن است اتفاقی

relatively soon.

نسبتاً زود رخ دهد.

They do that with volcanoes.

آنها این کار را با آتشفشان ها انجام می دهند.

They're getting quite good with volcanoes predicting volcanic eruptions

آنها با آتشفشان‌هایی که فوران‌های آتشفشانی را پیش‌بینی می‌کنند بسیار خوب می‌شوند،

because they, you know, several weeks or months before the volcano is due to erupt.

زیرا می‌دانید که آنها چندین هفته یا ماه قبل از فوران آتشفشان هستند.

There are lots there's lots of seismic activity that they can measure.

فعالیت های لرزه ای زیادی وجود دارد که آنها می توانند اندازه گیری کنند.

So it gives them a gives them more of a prediction.

بنابراین به آنها یک پیش بینی بیشتر می دهد.

But as you say, with, with earthquakes, they have

اما همانطور که شما می گویید، با زمین لرزه ها،

they're very, very hard to predict because they can just happen to mine.

پیش بینی آنها بسیار بسیار سخت است، زیرا ممکن است برای من اتفاق بیفتد.

There be no warning for them.

هیچ هشداری برای آنها وجود ندارد.

Well, the one in New York

خوب،

just a few

همین چند

days ago an in New York, they had quite a quite a strong earthquake.

روز پیش در نیویورک و در نیویورک، آنها یک زلزله کاملاً قوی داشتند.

And the other place, of course, is San Francisco, which it actually sits on

و البته مکان دیگر سانفرانسیسکو است که در واقع روی

one of the the most dangerous

یکی از خطرناک ترین

faults in the Earth's crust.

گسل های پوسته زمین قرار دارد.

I think it's the is it the San Andreas fault?

من فکر می کنم این تقصیر سن آندریاس است؟

And I think it's one of those ones.

و من فکر می کنم یکی از همین موارد است.

It's very temperamental.

خیلی با مزاج است.

So when it goes, it causes a lot of,

بنابراین وقتی می رود، صدمات زیادی ایجاد می کند،

damage, a lot of serious structural damage.

آسیب های ساختاری بسیار زیادی را وارد می کند.

Here we go, Steve.

Now, this is one Steve will know about.

ما به اینجا می رویم، استیو.

اکنون، این چیزی است که استیو در مورد آن می داند.

I'm going to shut up because I know nothing about this.

من ساکت میشم چون هیچی در این مورد نمیدونم

Economics

علم اقتصاد از

uses a certain amount of data to predict the future.

مقدار معینی از داده ها برای پیش بینی آینده استفاده می کند.

So I think Steve is more the person who would know

بنابراین من فکر می‌کنم استیو بیشتر کسی است که می‌داند

about how things are worked out with economics.

چگونه کارها با اقتصاد پیش می‌رود.

Business shares things like that because Steve always likes to keep his eye

بیزینس چیزهایی از این قبیل را به اشتراک می گذارد زیرا استیو همیشه دوست دارد چشمش را

on that sort of thing, whereas I don't.

به این نوع چیزها نگاه دارد، در حالی که من این کار را نمی کنم.

So I suppose economics is a good one to use

بنابراین من فکر می‌کنم وقتی که در مورد پیش‌بینی صحبت می‌کنیم، اقتصاد برای استفاده خوب است

when we are talking about making predictions.

.

Well, yes.

خب بله.

And of course it's it's well known that,

و البته به خوبی شناخته شده است که

economists are very, very bad at predicting,

اقتصاددانان در پیش بینی آینده بسیار بسیار بد هستند

the future.

.

then notoriously bad at it.

سپس به طور بدنامی در آن بد است.

And they're notoriously bad at managing it.

و آنها در مدیریت آن بسیار بد هستند.

I mean, central banks,

منظورم این است که بانک‌های مرکزی

are often accused of being of not knowing what they're doing.

اغلب متهم می‌شوند که نمی‌دانند چه می‌کنند.

And it's it's very, very difficult.

و این بسیار بسیار دشوار است.

I mean, never trust, never believe.

منظورم این است که هرگز اعتماد نکنید، هرگز باور نکنید.

An economist, I think is what they say.

من فکر می کنم یک اقتصاددان همان چیزی است که آنها می گویند.

I mean, I see this all the time.

یعنی من همیشه این را می بینم.

I do follow it because I've just got I'm just interested in it.

من آن را دنبال می کنم زیرا تازه به آن علاقه دارم.

not for many.

نه برای خیلی ها

I just, and,

من فقط، و،

you see, I mean, if you're somebody that follows

می بینید، منظورم این است، اگر شما فردی هستید که به

sort of financial matters,

نوعی مسائل مالی را دنبال می کند،

yeah, there's lots of people on there predict

بله، افراد زیادی در آنجا پیش بینی می کنند که

there's lots of YouTube channels about people talking about,

کانال های یوتیوب زیادی در مورد مردم صحبت می کنند،

you know, where a stock's going, what's the what's the economy going to do?

می دانید که سهام به کجا می رود، اقتصاد چه خواهد کرد؟

and they're all different.

و همه آنها متفاوت هستند

And, of course, and there's a lot there are lots of quite famous,

و، البته، و افراد بسیار مشهور زیادی هستند،

particularly in America,

به ویژه در آمریکا،

people that come on talking about stock markets

افرادی که در مورد بازارهای سهام

in America and, and the economy, they make these predictions.

در آمریکا صحبت می کنند و، و اقتصاد، این پیش بینی ها را انجام می دهند.

And of course, sometimes they're right.

و البته گاهی هم حق با آنهاست.

and but most of the time they're wrong.

و اما بیشتر اوقات آنها اشتباه می کنند.

and, and if you keep constantly talking about what

و اگر مدام در مورد

your predictions are, sooner or later you will be right.

پیش بینی های خود صحبت کنید، دیر یا زود حق با شماست.

Just by the law of averages.

فقط با قانون میانگین ها.

Yes. Well, I think this is this is a good I think that is one particular

آره. خوب، من فکر می کنم این یک چیز خوب است، من فکر می کنم که یک

thing to talk about, especially when you're guessing maybe

چیز خاص است که باید در مورد آن صحبت کرد، به خصوص وقتی حدس می زنید که شاید

the economy or the stocks or the shares

اقتصاد یا سهام یا سهام

or how inflation will hit will work because of course, here in the UK,

یا چگونگی ضربه زدن به تورم کار کند، زیرا البته، اینجا در بریتانیا،

if we are having high inflation,

اگر تورم بالا،

the price of things, it's incredible

قیمت اشیا داریم، باور نکردنی است که

how everything's increased in price here in the UK.

چگونه همه چیز در اینجا در بریتانیا افزایش قیمت داشته است.

And it's gone a little bit crazy to be honest.

و صادقانه بگویم کمی دیوانه شده است.

But we, we still get people making predictions.

اما ما هنوز مردم را وادار می کنیم که پیش بینی کنند.

But quite often those predictions don't come true.

اما اغلب این پیش‌بینی‌ها محقق نمی‌شوند.

However, when they are correct,

با این حال، زمانی که آنها درست هستند،

quite often it is just by chance isn't it Steve?

اغلب این اتفاق به طور تصادفی است، اینطور نیست استیو؟

So if you say the same thing and if times eventually

بنابراین اگر شما همان چیزی را بگویید و اگر در نهایت

it will happen, it can be right.

این اتفاق بیفتد، می تواند درست باشد.

That's the other danger that that is, there's a known effect here

این خطر دیگری است که در اینجا وجود دارد، یک اثر شناخته شده وجود دارد

that, Yeah, the people that or predict that something will happen.

که، آره، مردم پیش‌بینی می‌کنند که اتفاقی بیفتد.

It may end up coming true because that's what people expect.

ممکن است در نهایت محقق شود زیرا این همان چیزی است که مردم انتظار دارند. بنابراین

so often people can predict the future and say that this is going to happen.

اغلب مردم می توانند آینده را پیش بینی کنند و بگویند که این اتفاق خواهد افتاد.

Well, that's going to happen.

خب، این اتفاق خواهد افتاد.

And if they are particularly influential people, they might actually be

و اگر آنها افراد تأثیرگذاری خاصی باشند، ممکن است در واقع به حدی بر

influencing events to such an extent that they happen anyway,

رویدادها تأثیر بگذارند که به هر حال اتفاق بیفتد،

because people then subconsciously do all the things

زیرا افراد ناخودآگاه تمام کارهایی را انجام می دهند

that lead to that outcome.

که منجر به آن نتیجه می شود.

And that outcome might not have happened if somebody hadn't mentioned it. Yes.

و اگر کسی به آن اشاره نمی کرد، ممکن بود این نتیجه اتفاق نمی افتاد. آره.

you know, you

can frighten people into doing all sorts of things.

می دانید، شما

می توانید مردم را به انجام انواع کارها بترسانید.

well, I think that's why you've got to be careful

خوب، من فکر می کنم به همین دلیل است که شما باید

when you make predictions about the stock market or the,

هنگام پیش بینی در مورد بازار سهام یا

the value of certain commodities, because you can actually

ارزش برخی کالاها مراقب باشید، زیرا در واقع می توانید

then change everyone's behave, which will have an effect.

رفتار همه را تغییر دهید، که تأثیر خواهد داشت.

I think that happened that isn't that what happened in the late 1990s

من فکر می‌کنم این اتفاق افتاد که در اواخر دهه 1990 اتفاق افتاد،

when the the Asian market collapsed

زمانی که بازار آسیا سقوط کرد

because people were speculating on certain things, and then it all went wrong,

زیرا مردم در مورد چیزهای خاصی گمانه‌زنی می‌کردند، و سپس همه چیز اشتباه شد،

and then everyone suddenly started taking their money out

و سپس همه ناگهان شروع به برداشتن پول خود کردند

because they didn't really know what was going to happen next.

زیرا این کار را نکردند. واقعاً می دانم که بعداً قرار است چه اتفاقی بیفتد.

So sometimes uncertainty

بنابراین گاهی اوقات عدم اطمینان

can be just as bad as certainty.

می تواند به همان اندازه بد باشد که اطمینان.

However, sometimes the opposite

با این حال، گاهی اوقات برعکس

is also true as well.

نیز صادق است. همین است

It's it.

.

There's one factor involved in particularly stock markets

یک عامل به ویژه در بازارهای سهام دخیل است

that if people are all talking about it,

که اگر همه در مورد آن صحبت کنند، به هر

then it's already priced in anyway.

حال قیمت آن از قبل تعیین شده است.

So it's a waste of time

بنابراین این اتلاف وقت است

even if people are talking about something that they think is going to happen.

حتی اگر مردم در مورد چیزی صحبت کنند که فکر می کنند قرار است اتفاق بیفتد.

it's already been priced in because the people that

قبلاً قیمت گذاری شده است، زیرا افرادی که

behind the scenes at a clever and know how, economics

در پشت صحنه در یک کار باهوش و بلد هستند،

work have already priced this all in anyway.

قبلاً همه اینها را به هر حال قیمت گذاری کرده اند.

so, you know, it's the things that

بنابراین، می دانید، چیزهایی هستند

the things that people aren't talking about, other things that will affect

که مردم در مورد آنها صحبت نمی کنند، چیزهای دیگری که روی

what's going to happen in the future when it comes to the economies.

اتفاقات آینده در مورد اقتصاد تأثیر می گذارد.

I think that people are talking about everybody,

من فکر می کنم که مردم در مورد همه صحبت می کنند، می

you know, people that know about the businesses, know about all these things.

دانید، افرادی که در مورد مشاغل می دانند، در مورد همه این چیزها می دانند.

Anyway. That's it.

به هر حال. خودشه.

well, there is there is a certain amount of it's a bit like sailing a ship.

خوب، مقدار مشخصی وجود دارد که کمی شبیه دریانوردی با کشتی است.

I always think the economy or anything like that.

من همیشه به اقتصاد یا هر چیز دیگری فکر می کنم.

It's a bit like sailing a ship because you can't make the decision straight away.

کمی شبیه قایقرانی در یک کشتی است زیرا نمی توانید بلافاصله تصمیم بگیرید.

You have to you have to predict that.

شما باید آن را پیش بینی کنید.

So you are already turning the rudder

بنابراین شما در حال چرخاندن سکان

on, on the ship a long time before that thing starts to happen.

در کشتی مدتها قبل از شروع آن اتفاق هستید.

And we often use that, don't they?

و ما اغلب از آن استفاده می کنیم، اینطور نیست؟

They use it sailing, sailing the ship.

آنها از آن برای قایقرانی استفاده می کنند، دریانوردی با کشتی.

When you are talking about the economy, because you have to be prepared

وقتی در مورد اقتصاد صحبت می‌کنید، چون باید

a long time before that thing arrives, it's difficult to to

مدت زیادی قبل از رسیدن آن چیز آماده باشید،

to change the position of a ship quickly. Yes.

تغییر سریع موقعیت یک کشتی دشوار است. آره.

and, well, this is the battle they've been having, isn't it?

و خوب، این نبردی است که آنها داشته اند، اینطور نیست؟

You don't want to get boring about it.

شما نمی خواهید در مورد آن خسته شوید.

in increasing interest rates to try and control inflation.

در افزایش نرخ بهره برای تلاش و کنترل تورم.

It's it's like trying to turn a ship.

این مثل تلاش برای چرخاندن یک کشتی است.

Once that inflation has got out of control,

زمانی که تورم از کنترل خارج شد، کنترل مجدد آن

it's going to be very difficult to bring it back under control.

بسیار دشوار خواهد بود .

And it will take a long time.

و زمان زیادی طول خواهد کشید.

And it's, everybody's talking now about the economy crashing again.

و این است، همه در حال حاضر در مورد سقوط دوباره اقتصاد صحبت می کنند.

But everywhere

the fact if people are talking about it, it's probably not going to happen.

اما در همه جا،

اگر مردم در مورد آن صحبت کنند، احتمالاً این اتفاق نخواهد افتاد.

this is what I've learned over the years.

این چیزی است که من در طول سال ها یاد گرفته ام.

Whatever people are talking about, it's probably not going to happen

هر چیزی که مردم در مورد آن صحبت می کنند، احتمالاً اتفاق نخواهد افتاد

because it's already known about anyway.

زیرا به هر حال قبلاً در مورد آن شناخته شده است.

The trend.

روند.

Oh, that's the good one.

اوه، این یکی خوب است.

Sorry, Mr.

با عرض پوزش، آقای

Duncan Nitram self-fulfilling prophecy.

دانکن نیترام پیشگویی خودساز.

That's the phrase I was looking for when people say,

این عبارتی است که وقتی مردم می گویند،

oh, I think this is going to happen.

اوه، فکر می کنم این اتفاق می افتد، به دنبال آن بودم.

It may

end up, it may not have happened, but it may end up happening

ممکن است

تمام شود، ممکن است اتفاق نیفتاده باشد، اما ممکن است در نهایت اتفاق بیفتد،

because you suddenly believe that is going to happen.

زیرا شما ناگهان باور می کنید که قرار است اتفاق بیفتد.

And it becomes a self-fulfilling prophecy.

و تبدیل به یک پیشگویی خودساز می شود.

And in fact, you yourself can can make predictions about your own life.

و در واقع، شما خودتان می توانید در مورد زندگی خود پیش بینی کنید.

And and you might say, well, oh, I'm never going to achieve that, though.

و ممکن است بگویید، خوب، اوه، من هرگز به آن نخواهم رسید.

I'm never going to get that job or I'm never going to get that promotion.

من هرگز آن شغل را نخواهم گرفت یا هرگز آن ترفیع را نخواهم گرفت.

And it becomes a self-fulfilling prophecy, because then you set in place

و تبدیل به یک پیش‌گویی خودپرداخت‌کننده می‌شود، زیرا در این صورت شما

all these negative actions that make sure it never happens anyway.

تمام این اعمال منفی را انجام می‌دهید که مطمئن می‌شوند به هر حال هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

so that's a good phrase, a self-fulfilling prophecy.

بنابراین این یک عبارت خوب است، یک پیشگویی خودساز. به طوری

so that that's something that you

که این چیزی است که شما

predict is going to happen.

پیش بینی می کنید قرار است اتفاق بیفتد.

and it does happen because you said you expect it to happen,

و این اتفاق می افتد زیرا شما گفتید که انتظار دارید این اتفاق بیفتد،

but it might not have done if you hadn't have said that in the first place,

اما اگر از ابتدا این را نمی گفتید ممکن بود انجام نمی شد،

because you set up all these things in your mind

زیرا همه این چیزها را در ذهن خود تنظیم کردید

that that goal almost contrived to make you fail.

که آن هدف تقریباً برای ایجاد شما ساخته شده است. شکست.

Some things, oh,

بعضی چیزها، اوه،

some things or many things are almost impossible to predict.

بعضی چیزها یا خیلی چیزها تقریبا غیرممکن است که بتوان پیش بینی کرد.

And I suppose the they often tend

و من فکر می کنم که آنها اغلب

to be the very important things as well.

چیزهای بسیار مهمی هستند. آیا

Will my relationship work?

رابطه من کارساز خواهد بود؟

This is going to be something that might come along.

این چیزی است که ممکن است پیش بیاید.

It might suddenly disrupt,

ممکن است ناگهان

relationship in some way.

به نوعی رابطه را مختل کند.

Perhaps something might come along to affect your health.

شاید چیزی اتفاق بیفتد که سلامت شما را تحت تاثیر قرار دهد.

You can't predict your health.

شما نمی توانید سلامت خود را پیش بینی کنید.

You just have to be thankful every day that you have it and hope it did.

شما فقط باید هر روز شکرگزار باشید که آن را دارید و امیدوار باشید.

In the future.

در آینده.

Nothing bad will happen taking care of you

as soon as it helps.

به محض اینکه به شما کمک کند، هیچ اتفاق بدی نمی افتد.

many things are almost impossible

بسیاری از چیزها تقریباً غیرممکن است

to predict a prediction made without knowledge.

که بتوان یک پیش‌بینی بدون دانش را پیش‌بینی کرد.

We often describe it as a gamble, so I think that's quite interesting.

ما اغلب آن را به عنوان یک قمار توصیف می کنیم، بنابراین من فکر می کنم که بسیار جالب است.

So if you predict something or try to make a certain guess,

بنابراین اگر چیزی را پیش‌بینی می‌کنید یا سعی می‌کنید حدس خاصی بزنید،

then you are

basically gambling because you don't know what the outcome will be.

اساساً قمار می‌کنید زیرا نمی‌دانید نتیجه چه خواهد بود.

Even though you are an attitude that you have, is it you do not.

با وجود اینکه شما نگرشی هستید که دارید، آیا ندارید.

But Mr.

اما آقای

Duncan, people are saying the sounds gone off.

دانکن، مردم می گویند که صداها از بین رفته است.

Oh, okay.

اوه، باشه

It's back now.

Just letting you know. There we go.

الان برگشته جهت

اطلاع شما. ما میرویم آنجا.

A prediction is made without knowledge.

یک پیش بینی بدون آگاهی انجام می شود.

So a prediction that we make without knowledge is a gamble.

بنابراین پیش‌بینی‌ای که بدون آگاهی انجام می‌دهیم یک قمار است.

A gamble to take a gamble.

قمار برای گرفتن قمار.

You are you are making a guess that

شما دارید حدس می زنید که

that thing will happen in a certain way.

آن اتفاق به روش خاصی رخ خواهد داد.

And you are saying that something will happen.

و شما می گویید که اتفاقی می افتد.

So quite often if you gamble, you are doing that.

بنابراین اغلب اگر قمار می کنید، این کار را انجام می دهید.

Playing roulette is a gamble.

بازی رولت یک قمار است.

Playing the lottery, I suppose, is a gamble

بازی کردن لاتاری، فکر می کنم، یک قمار است،

because you write those numbers down because you think, oh,

زیرا شما آن اعداد را یادداشت می کنید، زیرا فکر می کنید، اوه، می

I know, I think these are going to be the numbers.

دانم، فکر می کنم این اعداد خواهند بود.

The lottery numbers this week,

شماره های قرعه کشی این هفته،

and then you pay your money and that's it.

و سپس شما پول خود را پرداخت می کنید و تمام.

But you're not sure it is still a gamble.

اما مطمئن نیستید که هنوز یک قمار است.

So you are hoping that this little prediction

بنابراین شما امیدوارید که این پیش بینی کوچکی

that you have will will come true, and then you will win

که دارید محقق شود و سپس

millions and millions and millions of pounds.

میلیون ها و میلیون ها و میلیون ها پوند برنده شوید. آیا

Will it make any difference? Probably not.

تفاوتی خواهد داشت؟ احتمالا نه.

General predictions about the future can be made, but are not reliable.

پیش بینی های کلی در مورد آینده می تواند انجام شود، اما قابل اعتماد نیستند.

And that's literally what Steve just said.

و این به معنای واقعی کلمه همان چیزی است که استیو گفت.

So you can make predictions, but quite often they are not very reliable.

بنابراین می توانید پیش بینی هایی انجام دهید، اما اغلب آنها خیلی قابل اعتماد نیستند.

A person might claim to be able to predict the future.

ممکن است فردی ادعا کند که می تواند آینده را پیش بینی کند.

Mr. Steve, I am looking into the future.

آقای استیو، من به آینده نگاه می کنم.

I am using my crystal ball.

من از توپ کریستالی خود استفاده می کنم.

Or maybe I am going to look at Mr.

یا شاید می خواهم به

Steve's tea leaves.

برگ های چای آقای استیو نگاه کنم.

I see that there is a phrase to use a crystal ball.

می بینم که عبارتی برای استفاده از توپ کریستالی وجود دارد.

People often use that phrase,

مردم اغلب از این عبارت استفاده می کنند

and they say,

و می گویند،

do you know what's going to happen in five years time?

آیا می دانید تا پنج سال دیگر چه اتفاقی می افتد؟ از

Use your crystal ball, which is a reference to,

توپ کریستالی خود استفاده کنید، که اشاره ای به

gypsies who traditionally

کولی هایی است که به طور سنتی

you would for foretell your future with a crystal ball.

آینده خود را با یک توپ کریستالی پیشگویی می کردید.

So if you use that phrase, it just means that you are trying

بنابراین اگر از آن عبارت استفاده می کنید، فقط به این معنی است که شما سعی می کنید

to see into the future, trying to take into account

آینده را ببینید، سعی می کنید

all the different variables and how they will interact, interact

همه متغیرهای مختلف و نحوه تعامل آنها را در نظر بگیرید،

with each other to predict where you'll be in, say, three years or five years time.

با یکدیگر تعامل کنید تا پیش بینی کنید که در کجا خواهید بود، مثلاً سه سال یا پنج سال

So predict a person who says they can predict the future is a person

بنابراین پیش‌بینی کنید که فردی که می‌گوید می‌تواند آینده را پیش‌بینی کند، فردی است

who might be described as a fortune teller,

که ممکن است به عنوان یک فالگیر،

mystic, or clairvoyant,

عارف یا روشن بین توصیف شود،

a person who believes that they have some power to look ahead.

فردی که معتقد است قدرتی برای نگاه کردن به آینده دارد.

What will happen in my future?

در آینده من چه اتفاقی خواهد افتاد؟

Maybe they will read

شاید

the palm of your hand, and they will look at all of the lines

کف دستت را بخوانند و به تمام خطوط

on your hand and they will say, oh, you will have a very long life.

روی دستت نگاه کنند و بگویند آه، عمرت خیلی طولانی است. با

You will meet a beautiful lady, you will get married

یک خانم زیبا آشنا می شوید، ازدواج می کنید

and have three beautiful, lovely, successful children.

و سه فرزند زیبا، دوست داشتنی و موفق خواهید داشت.

Just from looking at the front of your hand,

فقط با نگاه کردن به جلوی دست شما،

I don't know what they will find out if they looked at the back,

نمی دانم اگر به پشت سر نگاه کنند، چه چیزی را متوجه می شوند،

because there's lots and lots of lines

زیرا

and wrinkles on the back of their, I tell you, a fortune teller, mystic

پشت دست آنها خطوط و چروک های زیادی وجود دارد، به شما می گویم یک فالگیر، عارف

or clairvoyant, you don't see them very often anymore.

یا روشن بین، دیگر زیاد آنها را نمی بینید.

We used to see them all the time.

ما همیشه آنها را می دیدیم. قبلاً

They used to be everywhere, fortune tellers.

همه جا بودند، فالگیر.

But we don't.

We don't normally see them very often because I think a lot of people

اما ما این کار را نمی کنیم.

ما معمولاً آنها را زیاد نمی بینیم زیرا فکر می کنم بسیاری از مردم آن را

just don't believe it.

باور نمی کنند.

You often see them at fairgrounds or you used to hmhm.

اغلب آنها را در نمایشگاه می بینید یا عادت داشتید همم.

If you go to a fairground that often be a fortune teller there,

اگر به یک میدان نمایشگاهی بروید که اغلب در آنجا فالگیر است،

and it's a bit of fun to go in there and,

و رفتن به آنجا و اینکه

and have somebody predict your future.

کسی آینده شما را پیش بینی کند کمی سرگرم کننده است.

But you mustn't take obviously take

اما واضح است که نباید

it too seriously because I don't think anybody actually can do that.

آن را خیلی جدی بگیرید زیرا فکر نمی‌کنم کسی واقعاً بتواند این کار را انجام دهد.

No, I think so.

نه، من اینطور فکر می کنم.

I think some people like to believe it.

من فکر می کنم بعضی ها دوست دارند آن را باور کنند.

some people like to actually,

برخی از مردم دوست دارند در واقع،

the, they like

آنها دوست دارند

to somebody to tell them what their future will be

کسی به آنها بگوید که آینده آنها چگونه خواهد بود،

because it gives them some kind of, assurance.

زیرا این به آنها نوعی اطمینان می دهد.

I particularly, I think if you go to a fortune teller,

من به خصوص، فکر می کنم اگر به یک فالگیر بروید،

I don't think they normally give you bad news.

فکر نمی کنم آنها به طور معمول به شما خبر بدی بدهند.

No, I mean, you see it on the television

نه، منظورم این است که شما در تلویزیون می بینید

that they tell you bad news, but usually they'll say things like,

که به شما خبرهای بدی می دهند، اما معمولاً چیزهایی مانند

oh, you're going to have two beautiful children.

آه، شما دو فرزند زیبا خواهید داشت .

oh. You will.

You will meet the man of your dreams or the woman of your dreams.

اوه شما خواهد شد.

شما مرد رویاهایتان یا زن رویاهایتان را ملاقات خواهید کرد.

They will usually give you good news

آنها معمولاً به شما خبرهای خوبی می دهند

because otherwise you're not going to go back next.

زیرا در غیر این صورت دیگر به عقب برنگردید.

let it sit.

بگذار بنشیند

Well, it's also just a reassurance as well.

خوب، این نیز فقط یک اطمینان است.

a kind of reassurance.

نوعی اطمینان

It's a bit like praying.

کمی شبیه نماز خواندن است.

I think praying is the same because when you pray, you are going away.

من فکر می کنم نماز خواندن هم همینطور است چون وقتی نماز می خوانی در حال رفتنی. آن

It will be okay then, because I've done it.

وقت مشکلی نیست، چون این کار را کردم.

I've, I've prayed.

دارم، دعا کرده ام

So it should be all right.

پس باید همه چیز درست باشد.

And I think going to a clairvoyant is very similar

و من فکر می کنم رفتن به یک روشن بین بسیار شبیه است

because she's she's telling you what you want to hear.

زیرا او آنچه را که می خواهید بشنوید به شما می گوید.

Yeah.

She's telling you and they will maybe ask you a few questions.

آره

او به شما می گوید و شاید چند سوال از شما بپرسند. در

Are quite clever at, at working out people's personalities and what they're like.

بررسی شخصیت افراد و اینکه چگونه هستند بسیار باهوش هستند.

so obviously

if you go in and you're a beautiful woman, she's probably going to,

بنابراین بدیهی است که

اگر شما وارد خانه شوید و یک زن زیبا باشید، او احتمالاً

you know, by saying that you're going to meet a lovely man, a handsome man,

با گفتن اینکه با یک مرد دوست داشتنی، یک مرد خوش تیپ ملاقات خواهید کرد

and get married, you know, it's probably going to happen anyway.

و ازدواج خواهید کرد، احتمالاً می رود. به هر حال اتفاق بیفتد

you know, but some, some people like that reassurance to know

می دانید، اما برخی، برخی از مردم این اطمینان را دوست دارند که بدانند

that things she's not going to say it's going to happen by this time.

چیزهایی که او نخواهد گفت تا این زمان اتفاق خواهد افتاد.

Oh, no.

وای نه.

But then it could become a self-fulfilling prophecy

اما پس از آن می‌تواند به یک پیش‌گویی خودساز تبدیل شود،

because somebody might go in and say, oh, yes, you're going to become,

زیرا ممکن است کسی وارد شود و بگوید، اوه، بله، شما

a successful doctor or a successful businessman or woman.

یک پزشک موفق یا یک تاجر یا زن موفق خواهید شد.

And then you might think, oh, oh, she I'm going to,

و سپس ممکن است فکر کنید، اوه، اوه، او من می روم،

but then you might go off and actually do the things. Yes.

اما ممکن است بروید و در واقع کارها را انجام دهید. آره.

The make sure that that that thing happens anyway.

اطمینان حاصل کنید که به هر حال آن اتفاق می افتد .

That's, that's kind of.

این یه جوریه

Yeah. It's it's also reassurance.

آره این نیز اطمینان خاطر است.

It's just saying yeah, yeah, yeah that will be all right.

فقط گفتن بله، بله، بله درست خواهد شد.

You will be successful.

شما موفق خواهید شد.

Oh okay then, then you go away and you'll be full

اوه باشه پس تو برو و پر

of, of enthusiasm.

از شور و شوق خواهی بود. صادقانه بگویم،

Nobody really knows what lies ahead for us in the future, to be honest.

هیچ کس واقعاً نمی داند در آینده چه چیزی در انتظار ما است .

Let's face it.

بیا با آن روبرو شویم.

But that I mean, the other thing that,

اما منظور من چیز دیگری است که

the environmentalists, climatologists,

محیط بانان، اقلیم شناسان،

whatever, are trying to predict what's going to happen to the climate.

هر چه که باشد، سعی می کنند پیش بینی کنند که قرار است چه اتفاقی برای اقلیم بیفتد.

but they keep moving the goalposts, they keep changing it, and saying that,

اما آنها به حرکت دادن تیرک دروازه ها ادامه می دهند، آنها را تغییر می دهند و می گویند که، می

you know, the Earth's going to heat up by two degrees, and then it's all over.

دانید، زمین دو درجه گرم می شود، و بعد همه چیز تمام می شود.

We're we're all be dead.

ما همه مرده ایم

But they keep saying this, have been saying it for years.

اما آنها این را مدام می گویند، سال هاست که می گویند.

I mean, I mean, that's I mean, yes,

یعنی، یعنی، یعنی، بله،

we all know the planet is heating up, but we don't know exactly.

همه ما می دانیم که سیاره در حال گرم شدن است، اما دقیقاً نمی دانیم.

I'm not going to get into that.

من وارد این موضوع نمی شوم.

But that's very difficult to predict, isn't it?

اما پیش بینی آن بسیار دشوار است، اینطور نیست؟

Very, very difficult to predict that because there's so many variables,

پیش بینی این موضوع بسیار بسیار دشوار است که چون متغیرهای زیادی وجود دارد،

the more variables you've got, the more difficult

هرچه متغیرهای بیشتری داشته باشید،

it becomes to predict the future.

پیش بینی آینده دشوارتر می شود.

as you say, if you've got mathematical certainties

همانطور که شما می گویید، اگر شما دارای قطعیت های ریاضی

like where will the planet be in 100 years time,

مانند این است که سیاره 100 سال دیگر کجا خواهد بود ،

you can work that out from maths did incredibly accurately.

می توانید آن را از ریاضیات با دقت فوق العاده ای دریافت کنید.

I mean, look, recently we centre, we sent a probe, a spaceship out to

منظورم این است که نگاه کنید، اخیراً ما در مرکز قرار گرفتیم، یک کاوشگر، یک سفینه فضایی را فرستادیم تا با

to meet a comet somewhere, you know, and it's set off, like two years ago.

یک دنباله دار در جایی ملاقات کنیم، می دانید، و مثل دو سال پیش به راه افتاده است.

And we knew exactly where that comet was going to be based on maths,

و ما دقیقاً می دانستیم که آن دنباله دار قرار است بر اساس ریاضیات کجا باشد،

because that's very that's something that's very predictable.

زیرا این چیزی است که بسیار قابل پیش بینی است.

And and it was amazing to think I can't even remember

و این شگفت انگیز بود که فکر کنم حتی نمی توانم

the name of the spaceship we sent up there.

نام سفینه فضایی را که به آنجا فرستادیم به خاطر بیاورم.

And it managed to exactly.

و دقیقا موفق شد

Based on, maths and incredibly

بر اساس ریاضیات و

complicated formulas.

فرمول های فوق العاده پیچیده.

And it met up with that

و با آن

comet and took a sample of it.

دنباله دار برخورد کرد و نمونه ای از آن گرفت.

And I think it's on its way back

و من فکر می کنم در راه بازگشت است

or who has come back, but those things are very predictable

یا چه کسی برگشته است، اما اگر اینطور باشد، این چیزها بسیار قابل پیش بینی هستند، می

if it's, you know, but but some things aren't like,

دانید، اما برخی چیزها اینطور نیستند،

you know, what will we be doing next week on next week's live stream?

می دانید، هفته آینده در پخش زنده هفته آینده چه خواهیم کرد ?

Well, you know, we don't really know, do we, miss? No.

خوب، می دانید، ما واقعاً نمی دانیم، خانم؟ نه. آیا

Will there be one?

یکی وجود خواهد داشت؟ آیا

will they even be a live stream?

آنها حتی یک جریان زنده خواهند بود؟

Will. Chances are, the will.

اراده. به احتمال زیاد، اراده.

I might fall down the stairs tomorrow morning and break in, and air can be dead.

ممکن است فردا صبح از پله‌ها بیفتم و داخل شوم، و هوا ممکن است مرده باشد.

But you could.

You could put a probability on that, couldn't you?

اما تو تونستی

شما می توانید یک احتمال برای آن قرار دهید، نمی توانید؟

What are the chances that Mr. Duncan and Mr.

شانس اینکه آقای دانکن و آقای

Steve will be doing a live stream at 2 p.m., next Sunday?

استیو در ساعت 2 بعد از ظهر یکشنبه آینده پخش زنده داشته باشند چقدر است؟

You could probably you would be able to give a percentage accuracy to that.

احتمالاً می توانید درصدی از دقت را به آن بدهید.

probably after

احتمالاً بعد از

today's live stream, there is a high, high possibility

پخش زنده امروز، احتمال زیاد و بالایی وجود دارد

that I might be jumping out of a window somewhere.

که ممکن است در جایی از پنجره بیرون بپرم .

Here we go. There.

در اینجا ما می رویم. آنجا.

One more flick choices we make

یکی دیگر از انتخاب‌های تلنگر که می‌گیریم این

will be what shapes the future.

خواهد بود که آینده را شکل می‌دهد.

so that is the way in which we can predict the future

بنابراین این راهی است که ما می توانیم آینده را

by our own actions.

با اعمال خود پیش بینی کنیم.

The things we do as individuals are the things that decide

کارهایی که ما به عنوان فردی انجام می دهیم، چیزهایی هستند که تصمیم می گیرند

what the future will be.

آینده چه خواهد بود.

So it's a bit like what Steve was saying earlier.

بنابراین کمی شبیه آن چیزی است که استیو قبلاً گفته بود.

He said, Mr.

گفت، آقای

Duncan, you are so fat and unfit.

دانکن، تو خیلی چاق و نامناسب هستی.

And it's true, I am. I'm terrible.

و این درست است، من هستم. من وحشتناکم.

I'm really unfit.

من واقعا نامناسب هستم

So maybe I need to take care of myself.

پس شاید باید از خودم مراقبت کنم.

Maybe I need to do a bit more exercise so the things you do can help your future.

شاید لازم باشد کمی بیشتر ورزش کنم تا کارهایی که انجام می دهید بتواند به آینده شما کمک کند. به دلیل کارهایی که انجام می‌دهید،

You can be more certain that something will go a certain way

می‌توانید مطمئن‌تر باشید که چیزی به روش خاصی پیش خواهد رفت

because of the things you do.

.

Your own actions can be a kind of prediction of the future,

اعمال خود شما می تواند نوعی پیش بینی آینده باشد،

because you can make sure that those bad things will not occur.

زیرا می توانید مطمئن شوید که آن اتفاقات بد رخ نخواهد داد.

Anyway, we're going now.

به هر حال الان میریم

I know I said we were going at 3:30, but

میدونم گفتم ساعت 3:30 میریم ولی

we are going in a few moments anyway.

به هر حال چند لحظه دیگه میریم.

So thank you, Mr. Steve, for joining us.

بنابراین از شما متشکرم، آقای استیو، که به ما پیوستید.

He will go back to the kitchen now because he's making his lentil daal.

او اکنون به آشپزخانه برمی گردد، زیرا دارد دال عدس خود را درست می کند.

I hope it's not burning

امیدوارم نسوزه

and we'll see you next week, Mr.

و هفته آینده شما رو ببینیم، آقای

Steve. All right, Mr. Duncan, nice to be here.

استیو. بسیار خوب، آقای دانکن، خوشحالم که اینجا هستم.

Nice to see you all.

از دیدن همه شما خوشحالم

And, see you all again.

و دوباره همه شما را می بینم

probably a high prediction this time next week.

احتمالاً هفته آینده این بار پیش بینی بالایی است.

It was a pleasure.

لذت بخش بود.

Thank you.

متشکرم.

And there he goes.

و آنجا می رود.

Mr. Steve is leaving the studio,

آقای استیو استودیو را ترک می کند

and I will also be leaving the studio in a moment for various reasons.

و من نیز به دلایل مختلف در یک لحظه استودیو را ترک خواهم کرد.

One of them to have a cup of tea with Mr.

یکی از آنها برای نوشیدن یک فنجان چای با آقای

Steve.

استیو.

See you later. Take care of yourselves.

بعدا میبینمت. مراقب خودت باش.

I hope you've enjoyed today's live stream and you will join us again on Sunday.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید و روز یکشنبه دوباره به ما بپیوندید.

Next Sunday I will be back with you.

یکشنبه آینده من با شما خواهم بود.

Not Wednesday.

نه چهارشنبه

There are no live streams on Wednesday

چهارشنبه هیچ پخش زنده ای وجود ندارد

and I will be back with you next Sunday.

و یکشنبه آینده با شما باز خواهم گشت. هفته آینده در

We are talking about big glasses next week.

مورد عینک های بزرگ صحبت می کنیم .

We didn't have time to do it today.

امروز وقت نداشتیم این کار را انجام دهیم.

And that, as they say, is that thank you for joining us.

و این، همانطور که می گویند، این است که از شما برای پیوستن به ما تشکر می کنیم.

Look out for my new lessons.

منتظر درس های جدید من باشید

There are lots of new lessons, long and short,

درس های جدید زیادی وجود دارد، طولانی و کوتاه،

so look out for those.

بنابراین مراقب آن ها باشید.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید. چیزهای

A lot to talk about.

زیادی برای صحبت کردن.

And I'm making a prediction

و من یک پیش بینی می کنم

that hopefully, maybe, perhaps

که امیدوارم، شاید، شاید

who knows, you will be here next week.

کسی می داند، شما هفته آینده اینجا باشید. به

Joining us on the live stream.

ما در پخش زنده بپیوندید.

We will be back together.

ما دوباره با هم خواهیم بود.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do

بله، از

enjoy the rest of your Sunday.

بقیه یکشنبه خود لذت می برید.

Have a super duper time.

زمان فوق العاده ای داشته باشید.

Look out for my new lessons.

منتظر درس های جدید من باشید

And of course you know what's coming next.

و البته شما می دانید که در آینده چه چیزی در راه است.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید. تا

Ta ta for now.

تا فعلا

See you next Sunday.

یکشنبه آینده می بینمت.