It's Easter! Do you want to learn English? - English Addict - 287 - 🔴LIVE CHAT \ Sun 31st March 2024

It is a brave man who livestreams

این مرد شجاعی است که

on a worldwide public holiday.

در تعطیلات عمومی جهانی پخش زنده می کند.

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

English addict is back with you once more on this special festive day.

معتاد انگلیسی یک بار دیگر در این روز ویژه جشن با شما بازگشته است.

I hope you are feeling good today because we are back live.

امیدوارم امروز احساس خوبی داشته باشید چون زنده برگشتیم.

Very, very live, in fact, coming to you from the birthplace of the English language,

خیلی، خیلی زنده، در واقع، از زادگاه زبان انگلیسی

which just happens to be I think you know where it is by now.

که اتفاقاً به شما می آید، فکر می کنم می دانید تا به حال کجاست.

I'm sure you do.

من مطمئن هستم که شما انجام می دهید.

It is England.

انگلستان است.

It is really?

واقعا چنین است؟

that's interesting.

جالبه.

I wasn't expecting that.

من انتظار آن را نداشتم

That was it.

همین بود.

That was a nice surprise.

آن یک غافلگیری قشنگ بود.

I don't know how it did that. Let's try.

من نمی دانم چگونه این کار را انجام داد. بیایید تلاش کنیم.

Let's try this shall we.

بیایید این را امتحان کنیم

That was a surprise.

این یک تعجب بود.

You did? here we are.

شما انجام دادید؟ اینجا هستیم

We are definitely on this time.

ما قطعا در این زمان هستیم.

Everything is working.

همه چیز کار می کند.

All right.

Hi, everybody. This is Mr.

خیلی خوب.

سلام به همه. این آقای

Duncan in England. How are you today?

دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت

Are you okay?

خوبه؟

I hope so. Are you feeling happy?

امیدوارم. آیا احساس خوشبختی می کنید؟

Today is, of course, a festive day.

البته امروز یک روز جشن است.

If you are celebrating, if you've already been to celebrate somewhere

اگر جشن می گیرید، اگر قبلاً برای جشن گرفتن در جایی

with today's festive events,

با رویدادهای جشن امروز رفته اید،

can I say Happy Easter to you?

می توانم عید پاک را به شما تبریک بگویم؟

I hope you are having a good Easter Sunday.

امیدوارم یکشنبه عید خوبی را سپری کرده باشید.

Many people, of course, at this time of year are celebrating

البته بسیاری از مردم در این زمان از سال

over a long period of time.

برای مدت طولانی جشن می گیرند.

So Easter is not not just about Sunday.

بنابراین عید پاک فقط یکشنبه نیست.

It is also about the whole festive period.

همچنین مربوط به کل دوره جشن است.

With many religious festivals,

با بسیاری از جشن‌های مذهبی،

you often find that they go on for many, many days.

اغلب متوجه می‌شوید که آنها روزهای بسیار زیادی ادامه دارند.

So not just one festival but many, many festivals.

بنابراین نه فقط یک جشنواره بلکه جشنواره های بسیار بسیار زیادی.

And Easter is a very good example of that.

و عید پاک نمونه بسیار خوبی از آن است.

Here we are again. My name is Duncan.

ما دوباره اینجا هستیم. اسم من دانکن است.

I talk about English.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am an English addict

ممکن است بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم

and I have a feeling you might be one of those as well.

و این احساس را دارم که شما نیز یکی از این افراد هستید.

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

First of all, I want to say

اول از همه می خواهم بگویم

we have

officially started summer.

تابستان را رسما شروع کرده ایم.

Even though it doesn't feel like summer, it's still springtime.

با وجود اینکه فصل تابستان نیست، اما هنوز فصل بهار است.

Technically, it is still spring, but the clocks have gone

از نظر فنی هنوز بهار است، اما ساعت ها

forward one hour.

یک ساعت جلوتر رفته اند.

So you spring forward

بنابراین بهار رو به جلو می روید

and you fall back at the start of autumn.

و در آغاز پاییز به عقب می افتید.

So now we have gone forward by one hour.

پس الان یک ساعت جلو رفته ایم.

So for some of you, it might seem as if I am on at a different time.

بنابراین برای برخی از شما، ممکن است به نظر برسد که من در زمان دیگری هستم.

I can assure you that I am not on at a different time.

من می توانم به شما اطمینان دهم که در زمان دیگری حضور ندارم.

I am on when I should be, which is 2 p.m.

من در زمانی که باید باشم، یعنی ساعت 2 بعد از ظهر است.

UK time, but it is now

زمان انگلستان است، اما اکنون

British Summertime

تابستان بریتانیا است

or as a lot of people call it B s t.

یا همانطور که بسیاری از مردم آن را B s t می نامند.

It sounds like a Korean pop group, doesn't it?

شبیه یک گروه پاپ کره ای به نظر می رسد، اینطور نیست؟

Really? But it isn't.

واقعا؟ اما اینطور نیست.

It's British Summertime which has now started, although it doesn't feel like it,

تابستان بریتانیایی است که اکنون شروع شده است، اگرچه آن را دوست ندارد، اما از نظر

it is technically still spring and if we look in the garden

فنی هنوز بهار است و اگر به باغ نگاه کنیم

I will show you quickly in the garden and we still have

سریعاً در باغ به شما نشان خواهم داد و هنوز در

cold weather birth.

هوای سرد زایمان داریم.

You can also see on the trees there is lots of blossom

شما همچنین می توانید روی درختان ببینید که شکوفه های زیادی وجود دارد

and that is right outside my studio window at the moment.

و در حال حاضر درست بیرون پنجره استودیو من است.

There is lots of lovely blossom coming out on one of the trees

شکوفه‌های دوست‌داشتنی زیادی روی یکی از درختان بیرون می‌آیند،

so it does feel as if spring is

بنابراین به نظر می‌رسد که

now definitely on the way.

اکنون قطعاً بهار در راه است.

I'm feeling rather happy about that, to be honest.

صادقانه بگویم از این بابت نسبتاً خوشحالم.

It is English addict.

معتاد انگلیسی است.

It's Easter, everyone.

عید پاک است، همه. آیا

Have you had a good Easter so far?

تا به حال عید پاک خوبی داشته اید؟

For those who are celebrating at the moment?

برای کسانی که در این لحظه جشن می گیرند؟

I have an Easter egg, Mr.

من یک تخم مرغ عید پاک دارم، آقای

Steve.

استیو.

He bought me an Easter egg.

او برای من یک تخم مرغ عید پاک خرید.

Would you like to see it very quickly. So there it is.

دوست داری خیلی سریع ببینیش بنابراین وجود دارد.

We will be looking at this a little bit more later on when Mr.

بعداً با آمدن آقای استیو، کمی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت

Steve arrives.

. فکر می

I suppose I should give you the

کنم باید

20 minute warning because Mr.

اخطار 20 دقیقه ای را به شما بدهم زیرا آقای

Steve will be with us soon, so I will now put it on the screen.

استیو به زودی با ما خواهد بود، بنابراین اکنون آن را روی صفحه نمایش می گذارم.

Steve will be with us.

استیو با ما خواهد بود.

He is at the moment preparing himself for today's live chat.

او در حال حاضر خود را برای گفتگوی زنده امروز آماده می کند.

We are talking about a lot of things today on English addict.

ما امروز در مورد معتاد انگلیسی در مورد چیزهای زیادی صحبت می کنیم .

We have some conversation, some topics we will be talking about.

ما چند گفتگو داریم، موضوعاتی که در مورد آنها صحبت خواهیم کرد.

Easter, of course, because it is Easter Sunday and

البته عید پاک، چون یکشنبه عید پاک است و

we have some other subjects as well to talk about humour.

موضوعات دیگری هم داریم که در مورد طنز صحبت کنیم.

We are talking about laughter.

ما در مورد خنده صحبت می کنیم.

What makes you laugh?

چه چیزی باعث خنده شما می شود؟

What sort of comedy, what sort of humour do you like?

چه نوع کمدی، چه نوع طنز را دوست دارید؟

Some people have a very good sense of humour.

برخی افراد حس شوخ طبعی بسیار خوبی دارند.

Other people don't have a good sense of humour.

دیگران حس شوخ طبعی ندارند.

We will be looking at that a little bit later on.

کمی بعد به آن خواهیم پرداخت.

Also coming up today, words and phrases connected to eggs.

همچنین امروز در راه است، کلمات و عبارات مرتبط با تخم مرغ.

You might be surprised

شاید تعجب کنید

to find out how many words and phrases

که بدانید چند کلمه و عبارات

are connected to eggs in the English language.

در زبان انگلیسی با تخم مرغ مرتبط هستند.

So we will be looking at that as well later on with Mr.

بنابراین ما بعداً با آقای استیو به آن خواهیم پرداخت

Steve.

He will be with us in a few moments and he'll be in his comfy studio.

.

او تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود و در استودیوی راحت خود خواهد بود.

I suppose.

گمان میکنم.

Also I should mention we have hot cross buns today.

همچنین باید اشاره کنم که امروز نان های کراس داغ داریم. نان

Hot cross buns, Hot cross buns.

کراس داغ, نان کراس داغ.

I love to eat hot cross buns.

من عاشق خوردن نان کراس داغ هستم. آیا

Have you had any hot cross buns today?

امروز نان کراس داغ خورده اید؟

I wonder if you have.

تعجب می کنم که آیا دارید؟

So there you can see we have two hot cross buns.

بنابراین در آنجا می توانید ببینید که ما دو نان کراس داغ داریم.

We did eat two of them yesterday, but now we have two left

ما دیروز دو تا از آنها را خوردیم، اما اکنون دو تا از آنها باقی مانده است

and we will be eating these later on.

و بعداً اینها را خواهیم خورد.

Actually, these are rather unusual hot cross buns

در واقع، اینها نان های متقاطع داغ نسبتاً غیرمعمولی هستند

because these are actually blueberry hot cross buns.

زیرا در واقع نان های متقاطع داغ بلوبری هستند.

So they contain blueberry.

بنابراین آنها حاوی بلوبری هستند.

It's very unusual, as you can see from the side there,

خیلی غیرمعمول است، همانطور که از کنار آن می بینید، می

it says four blueberry hot cross buns.

گوید چهار نان متقاطع بلوبری داغ.

And that is what we will be eating later on

و این همان چیزی است که بعداً

after today's live stream has finished.

پس از پایان پخش زنده امروز خواهیم خورد.

Hello, also to the live chat.

سلام، همچنین به چت زنده.

Hello, live chat.

سلام چت زنده

It would not be English adequate without you joining in.

بدون شرکت شما انگلیسی مناسب نخواهد بود.

I wonder who was first.

Well, there is a surprise.

خب یه سورپرایز داره

Vitesse. Congratulations. Once again.

ویتسه تبریک می گویم. یک بار دیگر.

Well done.

آفرین.

Visas. You are first again.

ویزا. دوباره اول شدی

You have the fastest finger in the world.

شما سریع ترین انگشت جهان را دارید.

And I think so.

و من اینطور فکر می کنم.

Beatrice. Hello, Beatrice.

بئاتریس سلام بئاتریس

Thank you for your greetings.

ممنون از احوالپرسی شما

Also, we have Francesca or Francesca, should I say.

همچنین، باید بگویم فرانچسکا یا فرانچسکا داریم.

And also we have Mr.

و همچنین آقای

Juan Ali. Hello, Mr.

خوان علی را داریم. سلام جناب

Juan Ali.

خوان علی.

Or is it Mira? Juan Ali?

یا میرا؟ خوان علی؟

I don't know.

من نمی دانم.

So hello to you. I will call you Ali.

پس سلام بر شما من تو را علی صدا می کنم.

Is that okay?

خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Welcome back, Mr. Duncan.

خوش آمدید، آقای دانکن.

It is nice to attend your life class.

حضور در کلاس زندگی شما بسیار خوب است.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Also, he is here today.

همچنین، او امروز اینجاست.

It would not be the live chat without Luis Mendez

بدون حضور لوئیس مندز امروز این چت زنده نخواهد بود

is here today. Hello, Lewis.

. سلام، لوئیس.

Nice to see you back as well on the livestream.

خوشحالم که دوباره شما را در جریان زنده می بینم.

Happy Easter.

عید پاک مبارک.

To those who are celebrating.

به کسانی که جشن می گیرند.

And we also have Jemmy.

و ما هم جمی داریم.

Hello, Jemmy. It is nice to see you here as well.

سلام جمی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you very much for saying hello.

خیلی ممنون که سلام کردید.

Sending your greetings from Hong Kong.

ارسال سلام خود را از هنگ کنگ.

today also

امروز نیز

is the final day of March.

آخرین روز ماه مارس است.

April arrives tomorrow.

فروردین فردا می رسد.

We have a very long holiday this weekend.

این آخر هفته تعطیلات بسیار طولانی داریم.

So Friday, Saturday, Sunday

بنابراین جمعه، شنبه، یکشنبه

and also tomorrow is a public holiday.

و همچنین فردا تعطیل رسمی است.

So we have a very long weekend at the moment.

بنابراین در حال حاضر یک آخر هفته بسیار طولانی داریم.

And Steve has taken

و استیو

the whole week off as well.

کل هفته را نیز مرخصی گرفته است.

So not only is Steve off for four days,

بنابراین نه تنها استیو برای چهار روز تعطیل است، بلکه

he's also after next week as well,

هفته آینده را نیز تعطیل می کند،

which I'm rather excited about, even though the weather forecast is not very good.

که من نسبت به آن هیجان زده هستم، حتی اگر پیش بینی آب و هوا خیلی خوب نیست.

We have rain every day next week.

هفته آینده هر روز باران داریم.

So Steve was complaining yesterday.

بنابراین استیو دیروز شاکی بود.

He was saying that maybe he chose a bad week to take off from work.

او می گفت شاید هفته بدی را برای برخاستن از محل کار انتخاب کرده است.

But it's all right.

اما همه چیز درست است.

Don't worry, it's fine.

نگران نباش، خوب است.

Don't worry too much.

زیاد نگران نباش

We also have geelani.

جیلانی هم داریم.

Hello, Kioni.

سلام کیونی.

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Hi. It's nice to see you back watching once more.

سلام. خوشحالم که دوباره شما را در حال تماشای دوباره می بینم.

Inaki is here as well.

ایناکی هم اینجاست.

Me suit or mess suits?

کت و شلوار من یا کت و شلوار کثیف؟

Poo poo spurs Lee, I hope I pronounce your name right.

پو پو اسپرز لی، امیدوارم اسمت را درست تلفظ کنم.

Can I call you miss it?

میتونم زنگ بزنم دلتنگش بشی؟

I think that will be much easier,

من فکر می کنم که خیلی راحت تر خواهد بود،

apparently.

ظاهرا.

apparently it says I am a violinist.

ظاهرا می گوید من یک ویولنیست هستم.

A violinist?

ویولونیست؟

Can I say I admire that skill very much.

می توانم بگویم که این مهارت را بسیار تحسین می کنم.

I am always slightly jealous of anyone

من همیشه به هر کسی

who can play a musical instrument, a violin, or maybe piano.

که بتواند یک ساز موسیقی، یک ویولن یا شاید پیانو بنوازد کمی حسادت می کنم.

I think of all the instruments that you can play.

من به تمام سازهایی فکر می کنم که می توانی بنوازی.

I always admire people who can play the piano and also the violin.

من همیشه افرادی را تحسین می کنم که می توانند پیانو و همچنین ویولن بنوازند.

I think they might be

من فکر می کنم آنها ممکن است

two of the hardest

دو تا از سخت ترین

instruments to actually play.

سازها برای نواختن واقعی باشند.

S.O.S.

Mundial says Happy British Summertime.

S.O.S.

Mundial می گوید تابستان بریتانیا مبارک.

I have to be honest with you, I am really happy that summer is on the way,

من باید با شما صادق باشم، من واقعا خوشحالم که تابستان در راه است،

even though we haven't had a very bad winter, it hasn't been cold

با اینکه زمستان خیلی بدی نداشتیم، نه سرد بود

and we haven't had really any snow.

و نه واقعا برفی.

But it has been very, very wet.

ولی خیلی خیلی خیس بوده

We have had so much rain

at the moment.

I will show you what the rain has done

در حال حاضر خیلی باران داشتیم.

من به شما نشان خواهم داد که باران

in certain parts of the area in which I live.

در بخش های خاصی از منطقه ای که در آن زندگی می کنم چه کرده است.

Hello.

Also to who else is here today?

سلام.

همچنین برای چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Irene is here.

آیرین اینجاست

Hello, Irene.

سلام ایرین.

Christina says I have terrible toothache and I can't follow the lesson.

کریستینا می گوید من دندان درد وحشتناکی دارم و نمی توانم درس را دنبال کنم.

Happy Easter to all of you.

عید پاک بر همه شما مبارک.

So I have a feeling maybe.

پس من یه حسی دارم شاید

Maybe Christina, you won't be having

شاید کریستینا،

any chocolate eggs today.

امروز هیچ تخم مرغی شکلاتی نخواهی داشت.

Perhaps.

شاید.

Maybe I had toothache a few days ago.

شاید چند روز پیش دندان درد داشتم.

And if you were watching last week, I had backache.

و اگر هفته گذشته تماشا می کردید، کمردرد داشتم.

And I still have it.

و من هنوز آن را دارم.

I still have it.

من هنوز دارمش.

It isn't as bad as it was last Sunday, but Mr.

مثل یکشنبه گذشته بد نیست، اما آقای

Steve, being the lovely person he is, he bought something

استیو از آنجایی که آدم دوست داشتنی است، چیزی خرید

that I can put on my back to keep it cool.

که می توانم آن را روی پشتم بگذارم تا خنک بماند.

So. So it's only arrived

بنابراین. بنابراین فقط

about an hour ago, so I'm looking forward to trying that later on.

یک ساعت پیش رسیده است، بنابراین من مشتاقانه منتظر هستم که بعداً آن را امتحان کنم.

He is so thoughtful.

او خیلی متفکر است.

He is. He's really, really thoughtful.

او هست. او واقعاً بسیار متفکر است.

He bought me this this lovely Easter egg.

او این تخم مرغ دوست داشتنی عید پاک را برای من خرید.

Isn't that nice? It's quite large as well. It's a big one.

این خوب نیست؟ همچنین بسیار بزرگ است. این یک بزرگ است.

We we did promise each other that we weren't

ما به هم قول دادیم که قرار نیست

going to buy a lot of chocolate, even though we have

شکلات زیادی بخریم، با وجود اینکه می‌خریم

because we can't resist.

چون نمی‌توانیم مقاومت کنیم.

I am weak I suppose.

فکر کنم ضعیفم

And maybe Mr.

و شاید آقای

Steve has a weakness for chocolates as well.

استیو در شکلات ها هم ضعف داشته باشد.

So I think that is the reason why.

بنابراین من فکر می کنم دلیل این امر است.

Hello, also Patrick.

سلام، همچنین پاتریک.

Hello, Patrick.

سلام پاتریک

A big bone draw to you.

یک استخوان بزرگ به شما جلب می کند.

I hope you are having a good Easter Sunday as well.

امیدوارم روز عید پاک را نیز به خوبی سپری کرده باشید. امروزه

A lot of people are joining

افراد زیادی

in today on the live chat, which is always good.

در چت زنده به آن می پیوندند که همیشه خوب است.

Now, I was worried that maybe not many people would come on today

حالا نگران بودم که شاید امروز خیلی ها نیایند

because maybe you are busy with your Easter celebrations.

چون شاید شما مشغول جشن های عید پاک خود هستید.

So it is nice to see you here.

بنابراین خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I always appreciate it.

من همیشه از آن قدردانی می کنم.

April is coming.

آوریل می آید.

Tomorrow is April the first, April Fools Day tomorrow.

فردا اول آوریل است، فردا روز اول آوریل است.

So lots of people normally on the first day of April,

بنابراین بسیاری از مردم به طور معمول در روز اول آوریل،

they like to play tricks on each other, jokes on each other on

آنها دوست دارند با یکدیگر حقه بازی کنند، در

the first day of

روز اول

April, Also next month during April,

آوریل با یکدیگر شوخی کنند، همچنین ماه آینده در ماه آوریل،

there will be the launch of my new YouTube channel.

کانال جدید یوتیوب من راه اندازی خواهد شد.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

There will be a new YouTube channel featuring lessons made by myself.

یک کانال یوتیوب جدید وجود خواهد داشت که شامل درس های ساخته شده توسط خودم است.

New lessons.

درس های جدید

And I have been very busy over the past couple of weeks filming them,

و من در طی چند هفته گذشته بسیار مشغول فیلمبرداری آنها بودم،

even though I haven't been feeling very well with my poor,

حتی اگر با خداحافظی فقیرانه،

poor, painful bye.

فقیرانه و دردناکم خیلی احساس خوبی نداشتم.

But I carried on.

اما من ادامه دادم

I didn't stop, I didn't give up.

من متوقف نشدم، من تسلیم نشدم.

I persevered.

من استقامت کردم.

To persevere is to continue to carry

استقامت یعنی ادامه دادن به حمل کردن

even though everything is bad.

حتی اگر همه چیز بد است.

Maybe you are suffering pain, but you still carry on.

شاید شما از درد رنج می برید، اما همچنان ادامه می دهید.

So even if you are struggling,

بنابراین حتی اگر در حال مبارزه باشی،

even if that thing is very hard to do,

حتی اگر انجام آن کار بسیار سخت باشد، با

you fight through the pain

دردی که از

you fight through the difficulty, you persevere.

طریق سختی می جنگی مبارزه می کنی، استقامت می کنی.

And that is what I have been doing as well.

و این همان کاری است که من انجام داده ام.

It is never too late, Mr. Duncan,

هیچ وقت دیر نیست، آقای دانکن،

to learn how to play a musical instrument.

برای یادگیری نواختن یک ساز.

I'm not sure I.

من مطمئن نیستم.

I don't think I have the patience to do it.

فکر نمی کنم حوصله انجام آن را داشته باشم.

Maybe that's the reason why I've never done it.

شاید به همین دلیل است که من هرگز آن را انجام نداده ام.

I don't think I have the patience to sit for many,

فکر نمی کنم حوصله این را داشته باشم که

many hours and learn how to play a musical instrument.

ساعت های بسیار زیادی بنشینم و نواختن یک ساز را یاد بگیرم.

So perhaps that is the reason why

پس شاید این دلیل

persevere.

استقامت است.

Yes, if you persevere, it means you push ahead.

بله، اگر استقامت داشته باشید، به این معنی است که جلوتر می روید.

You continue.

شما ادامه دهید.

Even though things are difficult, even though there are problems,

با وجود اینکه کارها سخت است، با وجود مشکلاتی که وجود دارد،

you still push ahead,

شما همچنان جلو می روید،

you continue, you persevere.

ادامه می دهید، استقامت می کنید.

Also, a lot of people have been asking Mr.

همچنین، بسیاری از مردم از آقای

Duncan, where can I get one of those t shirts that you wear?

دانکن می‌پرسند، از کجا می‌توانم یکی از آن تی‌شرت‌هایی را که شما می‌پوشید، تهیه کنم؟

Where can I get one of these?

از کجا می توانم یکی از اینها را تهیه کنم؟

I do.

انجام میدهم.

Where can I buy one of these t shirts?

از کجا می توانم یکی از این تی شرت ها را بخرم؟

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

Next month, you will have a chance

ماه آینده، شما فرصتی خواهید داشت

to get one of these t shirts and also

که یکی از این تی شرت ها و همچنین

other merchandise

کالاهای دیگری را

that I have decided to put on my YouTube channel.

که تصمیم گرفته ام در کانال یوتیوب خود قرار دهم، تهیه کنید.

So if you would like one of these, you will have the chance to do

بنابراین اگر یکی از این موارد را می‌خواهید،

so in maybe a week from now.

ممکن است یک هفته دیگر این فرصت را داشته باشید.

So everything that I'm going to put on my YouTube

بنابراین هر چیزی که قرار است در کانال یوتیوب خود قرار دهم

channel will appear next week

هفته آینده ظاهر می شود

and you will be able to have one of these lovely collectable

و شما می توانید یکی از این تی شرت های دوست داشتنی کلکسیونی

English addict t shirts.

معتاد انگلیسی را داشته باشید.

Mr. Steve will be here soon.

آقای استیو به زودی اینجا خواهد بود.

As I mentioned a few moments ago, it is Easter and I hope

همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم عید پاک است و امیدوارم

you have a good one wherever you are in the world.

هر کجای دنیا که هستید عید خوبی داشته باشید.

Happy Easter to all those

عید پاک بر همه کسانی

who are celebrating Easter today.

که امروز عید پاک را جشن می گیرند مبارک باد.

And of course, I know that not everyone celebrates Easter.

و البته می دانم که همه عید پاک را جشن نمی گیرند.

I am aware of it.

من در جریان آن هستم.

There are people who don't celebrate at all.

افرادی هستند که اصلا جشن نمی گیرند.

Maybe they have their own celebrations

شاید آنها جشن های خود را

for their own religion, perhaps many holidays.

برای دین خود داشته باشند، شاید تعطیلات زیادی.

Well, I would say that all holidays are based on

خوب، من می گویم که همه تعطیلات بر اساس

some sort of religious festival because that's why we have the word holiday.

نوعی جشن مذهبی است، زیرا به همین دلیل است که ما کلمه تعطیل را داریم.

Holiday basically is holy day.

تعطیلات اساساً روز مقدس است.

So most holidays are

بنابراین بیشتر تعطیلات

connected to

به

some sort of religious belief and festival.

نوعی اعتقاد مذهبی و جشنواره مرتبط است.

Hello, Squish. Marshmallow.

سلام، اسکوئیش. مارشمالو.

I love your name, by the way.

اتفاقا من عاشق اسمت هستم

So one of my favourite foods, also marshmallows.

بنابراین یکی از غذاهای مورد علاقه من، همچنین مارشمالو.

I love them very much.

من آنها را خیلی دوست دارم.

Hello. To squish marshmallows.

سلام. برای له کردن مارشمالو.

Who says hello?

کی میگه سلام؟

Hello.

سلام.

It's very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

Tell us something about Easter.

در مورد عید پاک به ما بگویید.

Why is it celebrated?

چرا جشن گرفته می شود؟

We will be talking about that in a few moments from now when Steve joins us.

تا چند لحظه دیگر که استیو به ما ملحق شود، در مورد آن صحبت خواهیم کرد. فکر

I suppose I should mention again, we have Mr.

می کنم باید دوباره اشاره کنم،

Steve joining us in a few moments to talk about lots of things.

چند لحظه دیگر آقای استیو به ما ملحق می شود تا در مورد چیزهای زیادی صحبت کنیم.

We will also mention why people celebrate Easter

همچنین اشاره خواهیم کرد که چرا مردم عید پاک را جشن می گیرند

and why do we have the Easter egg? Why?

و چرا ما تخم مرغ عید پاک داریم؟ چرا؟

What does it symbolise?

نماد چیست؟

Quite often with many religious festivals, you will sometimes find

اغلب اوقات در بسیاری از جشنواره‌های مذهبی، گاهی اوقات متوجه می‌شوید که

there is some sort of symbol,

نوعی نماد وجود دارد،

maybe a thing that you look at in nature,

شاید چیزی که در طبیعت به آن نگاه می‌کنید،

like the moon, for example.

مثلاً به ماه.

So we often think of certain religions as being very

بنابراین ما اغلب مذاهب خاص را بسیار

well.

خوب تصور می کنیم.

They use symbolism in very careful ways or specific ways.

آنها از نمادگرایی به روش های بسیار دقیق یا روش های خاص استفاده می کنند.

And of course, we have Easter as well.

و البته عید پاک هم داریم.

But why do we have the Easter egg?

اما چرا ما تخم مرغ عید پاک داریم؟

All of that coming up in a few moments from now.

همه اینها تا چند لحظه دیگر در راه است.

So that is something we will be talking about today.

بنابراین این چیزی است که امروز در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Very nice to see so many people scatter.

خیلی خوب است که می بینم این همه پراکنده شده اند. می

We know is here.

دانیم اینجاست

I always feel very lucky.

من همیشه احساس می کنم خیلی خوش شانس هستم.

And the reason why I feel lucky is because I have a lot of people

و دلیل اینکه من احساس خوشبختی می کنم این است که افراد زیادی دارم

who join my live streams

که

every week, twice a week.

هر هفته، دو بار در هفته به پخش زنده من می پیوندند.

My live streams are with you.

پخش زنده من با شماست.

I am subbed.

من زیر تخت هستم.

Please give a shout out to squishy marshmallows.

لطفاً به مارشمالوهای مرموز فریاد بزنید. به

I seem to be saying that quite a lot today.

نظر می رسد که امروز این را خیلی زیاد می گویم.

I don't know why, but hello to you anyway.

نمیدونم چرا ولی به هر حال سلام بر شما

It says we are fasting at the moment.

می گوید فعلا روزه داریم. فکر می کنم

I would imagine that has something to do with Ramadan, am I correct?

ربطی به ماه رمضان دارد، درست می گویم؟

I think it must have something to do with that.

من فکر می کنم باید ربطی به آن داشته باشد.

In a few moments, Mr.

چند لحظه دیگر، آقای

Steve will be here, but I thought it would be interesting just to quickly

استیو اینجا خواهد بود، اما فکر کردم جالب است فقط به سرعت

show you something that I filmed yesterday, Mr.

چیزی را که دیروز فیلم گرفتم، آقای

Steve and myself, we went out for a lovely walk and I couldn't resist

استیو و خودم به شما نشان دهم، برای یک پیاده روی دوست داشتنی بیرون رفتیم و من نتونستم مقاومت کنم.

doing a little bit of filming around the area in which we were walking, which is just

کمی فیلمبرداری در اطراف منطقه ای که در آن قدم می زدیم، که درست در

up the road right here in Much Wenlock.

بالای جاده در اینجا در Much Wenlock است.

And then after this, Mr.

و بعد از این، آقای

Steve will be here, right here live in the studio.

استیو اینجا خواهد بود، درست اینجا در استودیو زندگی می کند. نرو

Don't go away.

It is English addict on a Sunday.

یک روز یکشنبه معتاد انگلیسی است.

It is Easter Sunday.

یکشنبه عید پاک است.

A lot of people say, Mr.

بسیاری از مردم می گویند، آقای

Duncan, we love it when you show the cows.

دانکن، ما آن را دوست داریم که شما گاوها را نشان دهید.

So I hope you enjoyed that.

پس امیدوارم از آن لذت برده باشید.

English addict is here right now.

معتاد انگلیسی همین الان اینجاست.

And yes, we are live from England now.

و بله، ما اکنون از انگلیس به صورت زنده هستیم.

The English addict is here and

معتاد انگلیسی اینجاست و همین

he is here right now.

الان اینجاست.

You know who's coming up

شما می دانید چه کسی می آید

and everyone gets excited when this guy is around.

و همه هیجان زده می شوند وقتی این مرد در اطراف است.

Yes, it is.

بله همینطور است.

On Easter Sunday.

در یکشنبه عید پاک.

It's a super duper extravaganza with Mr.

این یک بازی عجیب و غریب با آقای

Steve.

استیو است.

Hello.

سلام.

Hello, Mr. Duncan. Hello.

سلام آقای دانکن سلام.

Wonderful, beautiful viewers from across the globe

بینندگان شگفت انگیز و زیبا از سراسر جهان

and the universe here we are again on a Sunday.

و کیهان اینجا هستیم که دوباره در یک یکشنبه هستیم.

I've come in from the garden.

من از باغ آمده ام من

I'm hot.

گرمم

I'm ready to go, Mr. Duncan.

من آماده رفتن هستم، آقای دانکن.

And we all know it's Easter.

و همه ما می دانیم که عید پاک است.

Lots of people saying, Happy sister. Thanks for that.

بسیاری از مردم می گویند، خواهر مبارک. با تشکر از آن.

Shout out to some new people I haven't seen before.

برای افراد جدیدی که قبلا ندیده ام فریاد بزنید.

Squish Moss, Mount Squish Marshmallow.

Squish Moss، Mount Squish Marshmallow.

Good.

خوب

Which sounds nothing.

که چیزی به نظر نمی رسد.

Sounds very edible and a massive poo puss.

به نظر می رسد بسیار خوراکی و یک پوس عظیم.

Lou, I'm not very good at pronouncing diets. Good.

لو، من در تلفظ رژیم غذایی خیلی خوب نیستم. خوب

You're doing such a good job that I'm doing such a good dive.

تو داری کار خوبی می کنی که من هم شیرجه خوبی انجام می دهم. من

I've just. Come on. You say wishing people happy Easter.

فقط. بیا دیگه. شما می گویید عید پاک را به مردم تبریک می گویم.

And there's all sorts of celebrations going on all around the world.

و انواع جشن ها در سراسر جهان برگزار می شود.

Different religious festivals and celebrations at the moment.

اعیاد و جشن های مذهبی مختلف در حال حاضر.

So it's all coming together, isn't it?

پس همه چیز در حال جمع شدن است، اینطور نیست؟

And to Mr.

Duncan, today is Easter, Easter Sunday.

و به آقای

دانکن، امروز عید پاک، یکشنبه عید پاک است.

But of course, as I mentioned earlier, when I started today's live stream, I mentioned that

اما البته، همانطور که قبلاً اشاره کردم، وقتی پخش زنده امروز را شروع کردم، اشاره کردم

that many religious festivals go on for quite a long time.

که بسیاری از اعیاد مذهبی برای مدت طولانی ادامه دارند.

Easter is a very good example of that

عید پاک نمونه بسیار خوبی از آن است

because it does go on for quite a long time.

زیرا برای مدت طولانی ادامه دارد.

First of all, we have lent, which goes on and then we have the

اول از همه، ما قرض داده‌ایم، که ادامه می‌یابد و بعد از آن

the the lead up to Easter

پیشتاز عید پاک هستیم

and then just after Easter there are more festivals as well.

و بعد از عید پاک جشنواره‌های بیشتری نیز برگزار می‌شود.

So it is an interesting type of

بنابراین، فکر می‌کنم

I suppose a festival is a great way of describing it, but,

یک جشنواره روشی عالی برای توصیف آن است،

but Easter has always fascinated me

اما عید پاک همیشه من را مجذوب خود کرده است

for from way back when I was at school.

.

Now when I was at primary school,

حالا وقتی من در دبستان بودم،

some people might call it secondary school.

بعضی ها ممکن است اسم آن را دبیرستان بگذارند.

This is very confusing, I know, but I was at primary school

این خیلی گیج‌کننده است، می‌دانم، اما من در دبستان بودم

and that's what we called it, and we had a headmaster called Mr.

و این چیزی بود که به آن می‌گفتیم، و یک مدیر مدرسه داشتیم به نام آقای

Cold. Well, he's no longer around.

سرد. خوب، او دیگر در اطراف نیست.

I know that for a fact, so he can't see me.

من این را به طور واقعی می دانم، بنابراین او نمی تواند من را ببیند.

But he used to always during the morning

اما همیشه در

assembly, all of the kids in the school would gather in the big hall,

مجلس صبح، همه بچه‌های مدرسه در سالن بزرگ جمع می‌شدند

and he would quite often stand on the stage in the hall and he would

و او اغلب روی صحنه سالن می‌ایستاد و

give us stories, tell us stories, religious stories.

برایمان قصه می‌گفت، قصه می‌گفت، داستان‌های مذهبی.

Talk about various religious stories,

در مورد داستان های مذهبی مختلف صحبت کنید که

all of them relating to Christianity, of course.

البته همه آنها مربوط به مسیحیت است.

And I think he was very much into it.

و من فکر می کنم که او خیلی به آن علاقه داشت.

He was very much into religion.

او خیلی اهل دین بود.

So he would stand there and talk to us and tell us these stories.

بنابراین او آنجا می ایستاد و با ما صحبت می کرد و این داستان ها را برای ما تعریف می کرد.

And then, of course, during Easter, he would talk about that.

و سپس، البته، در عید پاک، او در مورد آن صحبت می کرد.

And I always found that quite fascinating how a lot of the

و من همیشه متوجه می شدم که چگونه بسیاری از

the festival revolves around Easter.

جشنواره ها حول محور عید پاک می چرخد ​​بسیار جذاب است.

So there is more.

بنابراین بیشتر وجود دارد.

I always think there is more going on

من همیشه فکر می کنم

at Easter than at Christmas.

در عید پاک بیشتر از کریسمس اتفاق می افتد.

Have you noticed that, Steve There is particularly this year,

آیا توجه کرده اید که، استیو وجود دارد، به خصوص امسال،

yeah, there is Easter, because then you know you've got Lent, haven't you?

بله، عید پاک است، زیرا پس از آن می دانید که روزه گرفته اید، نه؟

40 days of that leading leading up to it.

40 روز از آن منتهی به آن.

Then you've got Holy Week.

سپس شما هفته مقدس دارید.

This is in the Christian calendar.

این در تقویم مسیحی است.

Of course at the moment it's coinciding with Ramadan

البته در حال حاضر مصادف با رمضان است

and Easter is also associated

و عید پاک

with the Jewish celebration of Passover as well,

نیز با جشن عید فصح یهودیان همراه است،

which quite often coincides it's not this year, it's a bit later on, I think this year.

که اغلب مصادف است امسال نیست، کمی دیرتر است، فکر می کنم امسال.

But they're all, you know, interrelated, aren't they, at this time of the year.

اما همه آنها، می دانید، در این زمان از سال به هم مرتبط هستند، اینطور نیست.

So a lot of celebrations going on at the moment.

بنابراین در حال حاضر جشن های زیادی برگزار می شود.

And I suppose I should mention quickly, just wise.

و من فکر می کنم باید به سرعت اشاره کنم، فقط عاقلانه.

I should mention quickly, Mr.

باید سریعاً اشاره کنم، آقای

Steve bought me the most gorgeous Easter egg.

استیو برای من زیباترین تخم مرغ عید پاک را خرید.

And this is something that a lot of people a lot of people

و این چیزی است که افراد زیادی آن را

will exchange or just buy for themselves.

مبادله می کنند یا فقط برای خود می خرند.

An Easter egg is an egg,

تخم مرغ عید پاک یک تخم مرغ است،

but no ordinary egg because it is made of chocolate.

اما تخم مرغ معمولی نیست زیرا از شکلات ساخته شده است.

So can I say, Mr.

بنابراین، می توانم بگویم، آقای

Steve, because you are so kind and generous

استیو، زیرا شما به اندازه فردی مهربان و سخاوتمند،

as a as a kind and generous person you are.

مهربان و سخاوتمند هستید.

Thank you very much for this.

برای این کار از شما خیلی ممنونم.

Even though we weren't, we did try to promise ourselves

با وجود اینکه ما اینطور نبودیم، سعی کردیم به خود قول بدهیم

that we weren't going to eat much chocolate, but it would appear that we failed.

که قرار نیست شکلات زیادی بخوریم، اما به نظر می رسید که شکست خوردیم.

And this this is amazing.

و این شگفت انگیز است.

I can't wait to try this later on. But at Easter,

من نمی توانم صبر کنم تا بعداً این را امتحان کنم. اما در عید پاک،

a lot of people have Easter eggs.

بسیاری از مردم تخم مرغ عید پاک دارند.

And I've always been fascinated by

و من همیشه مجذوب این بودم که

by why, why, why we have Easter.

چرا، چرا، چرا عید پاک داریم.

And a lot of people seem to suggest or certainly listening to what people

و به نظر می رسد بسیاری از مردم به آنچه که مردم در چند روز گذشته درباره آن صحبت کرده اند، پیشنهاد می کنند یا قطعاً گوش می دهند،

have been talking about over the past couple of days, it has a very deep

این معنای مذهبی بسیار عمیقی دارد،

religious meaning, doesn't it, Steve?

اینطور نیست، استیو؟

Yes, it does.

بله، این کار را می کند.

I was looking it up today because I've forgotten what the symbolism of the egg was.

امروز داشتم دنبالش می‌گشتم چون فراموش کرده‌ام نماد تخم‌مرغ چیست. فکر می

I think there are they used to tell you at school, didn't they? Mr.

کنم قبلاً در مدرسه به شما می گفتند، اینطور نیست؟ آقای

Duncan It was it symbolised the, what did you say?

دانکن این نماد بود، شما چه گفتید؟

It symbolised.

نماد بود.

Now I thought this this is what I remember from school.

حالا فکر کردم این چیزی است که از مدرسه به یاد دارم.

So maybe my headmaster was wrong, but he always said that

بنابراین شاید مدیر مدرسه من اشتباه می کرد، اما او همیشه می گفت که

the rock that covered the the tomb

سنگی که

in which Jesus was laid after being crucified,

پس از مصلوب شدن، قبری را که عیسی در آن گذاشته شده بود، پوشانده بود،

the rock symbolised was symbolised by the egg.

صخره ای که نماد آن بود، نماد تخم مرغ بود.

But. But you said that you'd seen it somewhere.

ولی. اما شما گفتید که آن را در جایی دیده اید.

That it's not that.

که این نیست.

Yeah. It symbolises the the empty tomb.

آره این نماد مقبره خالی است.

I mean, I mean you know, I'm not saying that we necessarily

منظورم این است که می‌دانید، نمی‌گویم که ما لزوماً

these are the stories that we were told, you know, when we when we were growing up.

این داستان‌هایی است که به ما گفته می‌شود، می‌دانید، وقتی بزرگ می‌شدیم.

We're not promoting religion.

ما دین را ترویج نمی کنیم.

We're just well, talking about well, we're talking about it because it's Easter.

ما فقط خوب هستیم، در مورد خوب صحبت می کنیم، ما در مورد آن صحبت می کنیم زیرا عید پاک است.

We're just talking about it because, as he said, don't get that wrong.

ما فقط در مورد آن صحبت می کنیم زیرا همانطور که او گفت اشتباه نکنید.

I'm not trying to promote a

من در تلاش برای ترویج

Christianity we're just talking about.

مسیحیتی نیستم که فقط در مورد آن صحبت می کنیم.

Well, how many stories, Steve?

خوب، چند داستان استیو؟

I'm an atheist, so I doubt which.

من یک آتئیست هستم، بنابراین شک دارم که کدام.

But just in case people don't realise, well,

اما اگر مردم متوجه نشوند، خوب،

I'm saying it now, I'm an atheist, so I don't believe in any religions.

من الان می گویم، من یک بی خدا هستم، بنابراین به هیچ دینی اعتقاد ندارم.

And so so if we talk about religion, it's just part

بنابراین، اگر در مورد دین صحبت کنیم، این فقط بخشی

of all of the history, the stories.

از تمام تاریخ، داستان هاست.

Yeah.

So apparently the other interpretation of the egg,

آره

بنابراین ظاهراً تعبیر دیگر تخم مرغ،

is to symbolise the empty tomb

نماد قبر خالی است،

because Jesus was crucified was an event was put into the tomb and then the

زیرا عیسی مصلوب شد، اتفاقی در قبر گذاشته شد و سپس

some ladies went in a couple of days later, three days later, and it was empty.

چند روز بعد، سه روز بعد، چند خانم داخل قبر شدند و آنجا خالی بود.

You know, that's the resurrection.

میدونی قیامت همینه

So that's supposedly what it is.

پس ظاهراً همین است.

It's symbolising.

نمادین است

Of course, it wasn't chocolate eggs originally, but now it has

البته در ابتدا تخم‌مرغ شکلاتی نبود، اما حالا شده است، فکر می‌کنم

I think it was a hen's eggs, and they used to paint them red

تخم مرغ بود و

to symbolise the blood and that type of thing.

برای نماد خون و این چیزها آنها را قرمز رنگ می‌کردند.

But yeah, and somebody else asked earlier, I think it was Jemmy from Hong Kong

اما بله، و شخص دیگری قبلاً پرسید، فکر می‌کنم جمی از هنگ کنگ

about this,

در این مورد بود، در

about the rabbit, the symbolism of the Easter rabbits.

مورد خرگوش، نماد خرگوش‌های عید پاک. اسم

The Easter Bunny.

حیوان دست اموز عید پاک.

Yes. I'm from MIT.

آره. من از MIT هستم.

If I've got this right, I think it's a sort of a German folklore

اگر این را درست متوجه شده باشم، فکر می‌کنم این یک نوع عنصر فولکلور آلمانی است

element that was added in to Easter

که به عید پاک اضافه شده است،

because some some branches Christianity don't celebrate Easter.

زیرا برخی از شاخه‌های مسیحیت عید پاک را جشن نمی‌گیرند.

Mr. Duncan They think it's it's wrong to celebrate.

آقای دانکن فکر می کنند جشن گرفتن اشتباه است.

They don't like the fact that it was, you know,

آنها از این که جشن گرفته شده است، خوششان نمی آید

celebrated.

.

I think Jehovah's Witnesses, a one group that don't celebrate Easter.

من فکر می کنم شاهدان یهوه، گروهی که عید پاک را جشن نمی گیرند.

And the the sort of the more

و

Puritan nickel, branches.

شاخه های نیکل پیوریتن تر.

Yeah.

آره

Don't celebrate Easter because I think it's a bit,

عید پاک را جشن نگیرید چون فکر می کنم کمی است، نمی

I don't know what the word is, but they didn't like it.

دانم این کلمه چیست، اما آن را دوست نداشتند.

Sacrilege.

توهین به مقدسات.

It's almost Yes, because it wasn't a, you know, it was sort of

تقریباً بله، زیرا این یک نوع نبود، می‌دانید، به نوعی آن را به نوعی

they see it as having come from sort of paganism in a way.

ناشی از بت پرستی می‌دانند .

Yeah.

It's, but it's well Christmas is a bit like that when you think about it Steve.

آره

این است، اما خوب است کریسمس کمی شبیه آن است، استیو.

Christmas has, has somewhat changed over the years.

کریسمس در طول سال ها تا حدودی تغییر کرده است.

It has become more of a more of a tradition that has lots of other traditions connected to it.

این بیشتر به یک سنت تبدیل شده است که بسیاری از سنت های دیگر به آن مرتبط است.

So I always find that quite interesting.

بنابراین من همیشه آن را بسیار جالب می دانم.

I suppose it's a bit like the fact that that Jewish people

فکر می کنم کمی شبیه به این است که یهودیان

don't celebrate Christmas.

کریسمس را جشن نمی گیرند.

No, that's right.

نه، درست است.

So, so yes, it's very interesting that there are many branches

بنابراین، بله، بسیار جالب است که شاخه های بسیاری

of of beliefs and faiths systems.

از عقاید و نظام های اعتقادی وجود دارد.

So, yes, I do find it fascinating,

بنابراین، بله، من آن را برایم جذاب می‌دانم،

even though I don't I don't follow any particular religion, to be honest.

اگرچه صادقانه بگویم، با وجود اینکه از مذهب خاصی پیروی نمی‌کنم.

Well, I think the rabbit I think the rabbit is I think that Steve read

خوب، فکر می‌کنم خرگوش من فکر می‌کنم خرگوش است، فکر می‌کنم استیو

somewhere that comes from sort of German or Germanic folklore or is it fertility?

جایی خوانده است که از نوعی فولکلور آلمانی یا آلمانی ناشی می‌شود یا باروری است؟

I think it's to do with

فکر کنم ربطش به اینه که

I can't remember.

یادم نمیاد

I think the rabbit gives

فکر می کنم خرگوش

eggs and things and presents to the children.

تخم مرغ و چیزهایی می دهد و به بچه ها هدیه می دهد. فکر می‌کنم

I think that's, I think it might be linked

این است، من فکر می‌کنم ممکن است

in with the sort of the other way you sort of hunt for Easter eggs don't you.

با روش دیگری که شما برای شکار تخم‌مرغ عید پاک انجام می‌دهید مرتبط باشد.

That's so what.

همینطوره

So the Easter Bunny.

بنابراین اسم حیوان دست اموز عید پاک.

Yes. I think it's more to do,

آره. فکر می‌کنم این کار بیشتر برای انجام دادن است،

it's more connected with children and giving gifts to children from what I remember.

بیشتر با بچه‌ها مرتبط است و از چیزی که به یاد دارم به بچه‌ها هدیه می‌دهم.

Yeah.

Somebody can look that up. The Easter Rabbit.

آره

کسی می تواند آن را بررسی کند. خرگوش عید پاک. اسم

Easter Bunny. Yes.

حیوان دست اموز عید پاک. آره.

I think some of it is is connected to fertility because,

من فکر می کنم برخی از آن به باروری مرتبط است، زیرا،

of course, it's springtime so Easter quite often falls.

البته، این فصل بهار است، بنابراین اغلب اوقات عید پاک می افتد.

It's spring, doesn't it, during springtime.

بهار است، نه، در فصل بهار.

And we all get very excited, very excited this time of year

و همه ما در این زمان از سال بسیار هیجان زده هستیم،

because of course, summer is now on the way

زیرا البته تابستان در راه است

because we are now in the British summertime.

زیرا ما اکنون در تابستان بریتانیا هستیم.

And the clocks did go forward last night by one hour.

و ساعت ها دیشب یک ساعت جلو رفتند.

And that's why I feel a little bit tired today,

و به همین دلیل است که امروز کمی احساس خستگی می کنم،

because I did lose one hour last night

زیرا دیشب یک ساعت را از دست دادم

because we had to put the clocks forward by one hour.

زیرا مجبور شدیم ساعت ها را یک ساعت جلوتر ببریم.

Can I just can I just say Pedro? Hello.

آیا می توانم فقط بگویم پدرو؟ سلام.

Pedro has asked, how do we have this fantastic skin?

پدرو پرسیده است که چگونه این پوست فوق العاده را داشته باشیم؟

Well, it's consuming large amounts of chocolate. Yes.

خوب، این مصرف مقدار زیادی شکلات است. آره.

No, I'm not joking.

نه، شوخی نمی کنم.

Well, well. One. The lights help.

خب خب. یکی چراغ ها کمک می کنند.

we have got quite. What?

ما کاملا داریم چی؟

I wouldn't say harsh lights, but they're quite bright, so they tend to smooth out the

نمی‌توانم بگویم نورهای خشن، اما کاملاً روشن هستند، بنابراین

the wrinkles, but staying out of the sun.

چروک‌ها را صاف می‌کنند، اما از نور خورشید دور می‌مانند.

Yeah.

آره

If you stay out of the sun, you are guaranteed to have good skin.

اگر از نور خورشید دور بمانید، مطمئناً پوست خوبی خواهید داشت.

Yeah.

I wouldn't say I've stayed out of the sun all my life, but I'm not a sun either.

آره

نمی گویم تمام عمرم از آفتاب دور مانده ام، اما خورشید هم نیستم. به

So that, that put a hat on.

این ترتیب، کلاه گذاشتن.

Anyway, I think it's safe to say that over the years

به هر حال، من فکر می کنم به جرات می توان گفت که در طول سال ها

I think we have taken good care of our skin.

فکر می کنم به خوبی از پوست خود مراقبت کرده ایم.

So even though I used to spend a lot of time in the sun

بنابراین، با وجود اینکه من زمان زیادی را زیر نور خورشید می گذراندم

and I do have some sun damage on my

و روی بازوهایم آسیب های ناشی از نور خورشید دیده می شود،

on my arms, which I'm rather ashamed of,

که از آن خجالت می کشم،

but I think our faces are quite good because we've always

اما فکر می کنم چهره ما بسیار خوب است زیرا ما همیشه از

protected them to a certain degree.

آنها محافظت کرده ایم. تا حدی مشخص

And and I think that's the reason why even even though we are

و فکر می کنم به همین دلیل است که با وجود اینکه هر

both of us, we're not young anymore.

دوی ما هستیم، اما دیگر جوان نیستیم.

I might be.

من ممکن است باشم.

You know what my my aim is, Mr.

می دانید هدف من چیست، آقای

Steve here on YouTube.

استیو اینجا در یوتیوب.

I want to be eventually the oldest

من می‌خواهم در نهایت مسن‌ترین

English teacher on YouTube because that's the way of doing it.

معلم انگلیسی در یوتیوب باشم، زیرا این روش انجام می‌شود.

You see, if you want to get lots of attention, just be the oldest person doing something right.

می بینید، اگر می خواهید توجه زیادی را به خود جلب کنید، فقط مسن ترین فردی باشید که کاری را درست انجام می دهد.

So if I stay on here for another 20 years,

بنابراین، اگر 20 سال دیگر در اینجا بمانم،

I think I'm guaranteed to be the oldest

مطمئنم که مسن ترین

YouTube English teacher in the world.

معلم انگلیسی YouTube در جهان خواهم بود.

So I'm hoping for that at the moment, I'm neither one thing or another

بنابراین من در حال حاضر به آن امیدوار هستم. آیا

because there are lots of people around my age doing this.

Could you claim to be the one that's been teaching it the longest on YouTube?

می توانید ادعا کنید که کسی هستید که طولانی ترین مدت را در YouTube آموزش داده است؟

Yes, I can.

بله می توانم.

I can't.

I'm the first English English teacher on YouTube.

من نمی توانم.

من اولین معلم انگلیسی انگلیسی در یوتیوب هستم.

Well, maybe you should put that on your your your new channel, Mr.

خوب، شاید شما باید آن را در کانال جدید خود قرار دهید، آقای

Duncan, which is spoken about the

دانکن، که در مورد آن صحبت می شود

maybe that would give you some credibility, some kudos. Yes.

که ممکن است به شما اعتبار و قدردانی بدهد. آره.

It's very hard these days, Steve, But yeah,

این روزها خیلی سخت است، استیو، اما بله،

Pedro, the people to ask too, because obviously you're seeing us through

پدرو، مردم هم بپرسند، زیرا بدیهی است که شما ما را از طریق

this slightly sort of not blurred, but slightly sort of

این نور کمی تار، اما کمی

flattering, flattering light. Yes.

چاپلوس کننده و چاپلوس می بینید. آره.

Maybe.

شاید.

Maybe people that saw

شاید افرادی که

us actually for real in the flesh, maybe they could comment

واقعاً ما را در جسم می دیدند، شاید بتوانند

as like Francesca, Christine, Beatrice,

مانند فرانچسکا، کریستین، بئاتریس،

Lewis, Patrick, if he's on.

لوئیس، پاتریک اظهار نظر کنند.

So a lot of people did meet us last year for real.

بنابراین بسیاری از مردم سال گذشته ما را به طور واقعی ملاقات کردند.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

If you met her last year in real life,

اگر سال گذشته او را در زندگی واقعی ملاقات کردید،

do we look as good

آیا ما

in real life as we do here on the on the camera?

در زندگی واقعی به خوبی ظاهر می شویم که اینجا روی دوربین؟

Pedro wants to know.

پدرو می خواهد بداند.

And but yes, wear a hat.

و اما بله، کلاه بپوشید.

I think the biggest shock for everyone last year without all I am,

من فکر می کنم بزرگترین شوک برای همه در سال گذشته بدون آن همه من بود، فکر می

I think everyone was just so so

کنم همه فقط به این دلیل بودند که

they couldn't believe how tall I am.

نمی توانستند قد من را باور کنند.

And I am very tall.

و من خیلی قد بلندم

I do stand out quite a lot in the crowd because I'm very, very tall.

من در میان جمعیت بسیار متمایز می شوم زیرا قد بسیار بسیار بلندی دارم.

But that's the one thing a lot of people said.

اما این تنها چیزی است که بسیاری از مردم گفتند.

Mr. Duncan, you are so tall.

آقای دانکن، شما خیلی بلند هستید.

That is correct.

این صحیح است.

Particularly when you you put your big walking boots on,

مخصوصاً زمانی که چکمه های پیاده روی بزرگ خود را به تن می کنید

which had about two inches to your height.

که حدود دو اینچ به قد شما می رسید.

So yeah, Suncream ever.

بنابراین بله، کرم ضد آفتاب همیشه.

Pedro's putting Suncream on.

پدرو داره کرم ضد آفتاب میزنه

So that's obviously a good idea.

بنابراین بدیهی است که ایده خوبی است.

But I don't like Suncream it just annoys me.

اما من کرم ضد آفتاب را دوست ندارم، این فقط من را اذیت می کند.

It all gets sticky so I'll wear a big wide brimmed hat.

همه چیز چسبناک می شود، بنابراین من یک کلاه لبه پهن بزرگ سر خواهم کرد.

I've often seen me on the live streams with a big white and sunglasses

من اغلب من را در استریم های زنده با یک عینک آفتابی بزرگ سفید و

to protect around the delicate skin around your eyes.

برای محافظت از پوست ظریف اطراف چشمان شما دیده ام. به همین دلیل است که

That's why you have those panda eyes.

شما آن چشمان پاندا را دارید.

Yes, we won't go into that.

بله، ما وارد این موضوع نمی شویم.

But yeah, yeah, that's it.

اما بله، بله، همین است.

Stay out of the sun.

از آفتاب دوری کنید.

It's difficult there in my job.

آنجا در کار من سخت است. نمی

I don't know how much sun you have compared to us in Brazil.

دانم در مقایسه با ما در برزیل چقدر آفتاب دارید.

I would imagine you have more sun.

تصور می کنم شما آفتاب بیشتری دارید.

I don't know.

من نمی دانم.

I think there might be a lot of sun in Brazil, Steve.

من فکر می کنم ممکن است در برزیل آفتاب زیادی وجود داشته باشد، استیو.

Certainly closer to the equator, I think so.

مطمئناً به خط استوا نزدیک تر است، من فکر می کنم.

It'll be hotter.

گرم تر خواهد شد

But yeah, wide brimmed hat I think my mother always wore.

اما بله، کلاه لبه گشاد فکر می کنم مادرم همیشه سرش بود.

I think South America is a hot and sunny place.

من فکر می کنم آمریکای جنوبی یک مکان گرم و آفتابی است.

Definitely. I think so.

قطعا. من هم اینچنین فکر میکنم.

But you don't have to go crazy.

اما لازم نیست دیوانه شوید.

You can just wear a hat and maybe sometimes if you are going

شما فقط می توانید کلاه بپوشید و شاید گاهی اوقات اگر قرار است

to spend a lot of time in the sun, you can put something on your skin.

زمان زیادی را زیر نور آفتاب بگذرانید، بتوانید چیزی را روی پوست خود قرار دهید.

But thank you anyway.

اما به هر حال ممنونم

Thank you very much for the compliment.

خیلی ممنون از تعریفتون

Smoking and drinking, of course, is very bad for your skin, particularly smoking.

البته سیگار کشیدن و نوشیدن الکل برای پوست شما بسیار مضر است، به خصوص سیگار کشیدن.

Not that I'm saying you are smoking and drinking, bitch.

نه اینکه بگم داری سیگار میکشی و مشروب میخوری عوضی.

But Steve Beatriz has said, Mr.

اما استیو بیتریز گفته است، آقای

Duncan, you.

دانکن، شما.

I can say that you are very, very tall.

میتونم بگم خیلی قد بلندی

And also, as Beatrice says, that we look better

و همچنین، همانطور که بئاتریس می گوید، ما

in real life.

در زندگی واقعی بهتر به نظر می رسیم.

Well, thank you very much.

خوب، خیلی ممنون.

It's nice to be flattered on Easter Sunday.

خوشایند است که در یکشنبه عید پاک مورد تملق قرار گرفتن.

How tall are we?

قد ما چقدر است؟

Says Pedro. Well, I'm

پدرو می گوید. خوب، من

I don't know it in centimetres, but feet in inches.

آن را به سانتی متر نمی دانم، اما فوت به اینچ.

So I'm five foot nine and a half.

بنابراین من پنج فوت نه و نیم هستم. من

I'm 183.5,

183.5،

183.5 centimetres.

183.5 سانتی متر هستم.

Are you eyes are you six foot two or five. 11.

آیا شما چشم شما شش فوت دو یا پنج. 11.

Me. I think you're 511.

من. من فکر می کنم شما 511 هستید.

Just over six foot.

کمی بیشتر از شش فوت.

right. Just over six foot. Yeah.

درست. کمی بیشتر از شش فوت آره

It's mostly in his legs.

بیشتر در پاهایش است.

It is true.

درست است.

I would say rounded up, I would say

من می گویم جمع شده، می گویم

I was 510 but I'm probably not quite 510 by you.

من 510 بودم اما احتمالاً از نظر شما 510 نیستم.

Having said that, you shrink a centimetre every ten years.

با این حال، هر ده سال یک سانتی متر کوچک می شوید.

Okay. Past the age of 30.

باشه. از 30 سالگی گذشته است.

So I probably I'm probably not as tall as I was when I was 18. So.

بنابراین احتمالاً به اندازه 18 سالگی قد من نیست. بنابراین.

So by the time you're 70, I can probably carry you around in my pocket because you'll be so well,

بنابراین تا زمانی که 70 ساله شوید، من احتمالاً می توانم شما را در جیبم حمل کنم زیرا حال شما خیلی خوب است،

you will have shrunk as well, but not much, you see, because I'm already taller than you,

شما نیز کوچک شده اید، اما نه خیلی، می بینید، زیرا من قبلاً از شما بلندتر هستم.

so I'll still be much larger than you.

من هنوز خیلی بزرگتر از تو خواهم بود

It's a bit like when you wash some clothes

کمی شبیه زمانی است که چند لباس را

at a hot temperature and you bring them out and they're all too small.

با دمای گرم می شویید و آنها را بیرون می آورید و همه آنها خیلی کوچک هستند.

It's a bit like that. Really? Yes.

کمی شبیه آن است. واقعا؟ آره.

I've read that the other day.

من آن روز را خواندم

You lose a centimetre in height every ten years.

هر ده سال یک سانتی متر از قد خود را از دست می دهید.

I think it's once you pass the age of 40 or 50 or something like that,

فکر می کنم وقتی از سن 40 یا 50 سالگی یا چیزی شبیه به آن می گذری،

you start to shrink, which you know,

شروع به کوچک شدن می کنی، که می دانی،

So if you've already got if you're already talking, my mother used to complain about that,

بنابراین اگر قبلاً در حال صحبت کردن بودی، مادرم از آن شکایت می کرد،

that she was shrinking as she got older, which I think was probably true.

که او با بزرگتر شدن او کوچک می شد، که فکر می کنم احتمالا درست بود.

It was. Your mum did stitch shrink.

بود. مامانت بخیه کوچیک کرد

So when I first met your mum way, way,

بنابراین، وقتی برای اولین بار با مادرت آشنا شدم، از راه،

way, way, way back, she was much taller.

راه، راه، راه، خیلی قد بلندتر بود.

And then as she got older, she did slowly shrink a bit like the queen, the queen of England.

و سپس با بزرگتر شدن، به آرامی مانند ملکه، ملکه انگلستان، کوچک شد.

And you definitely noticed that over time, as she got older,

و مطمئناً متوجه شدید که با گذشت زمان، با بزرگتر شدن او،

she she did definitely shrink and got much smaller.

قطعاً کوچک شده و بسیار کوچکتر شده است.

But I think also its posture as well, isn't it, as you get older,

اما من فکر می‌کنم وضعیت بدنش هم همینطور، اینطور نیست، با بالا رفتن سن،

I think your your body tends to go down like that.

فکر می‌کنم بدنت اینطوری پایین می‌آید.

You must yoga's good for posture.

شما باید یوگا برای وضعیت بدن خوب باشد.

I'm going to take up yoga.

من قصد دارم یوگا را شروع کنم.

I've done a little bit, but I've never done it serious.

من کمی کار کرده ام، اما هرگز جدی انجام نداده ام.

I'm going to take up yoga to maintain my posture.

من قصد دارم برای حفظ وضعیت بدنم یوگا انجام دهم.

Ballet dance, as you say, always retain their posture as they get older.

همانطور که شما می گویید رقص باله همیشه با افزایش سن حالت خود را حفظ می کند.

Over.

Hold yourself, get out of bad habits. Yeah.

بر فراز.

خودتان را نگه دارید، عادت های بد را ترک کنید. آره

Talking of which

صحبت از آن

was bad for your neck.

برای گردن شما بد بود.

Matisse. Crick. My neck there, Mr.

ماتیس. کریک گردن من آنجاست، آقای

Duncan, The thing I wanted to mention very quickly is that, of course, last week I had a bad back.

دانکن، چیزی که می خواستم خیلی سریع به آن اشاره کنم این است که البته هفته گذشته کمرم بد بود.

I've still got a bad back.

هنوز کمرم بد است

But we got some advice yesterday from the lovely pharmacist here in Much Wenlock.

اما دیروز از داروساز دوست داشتنی اینجا در Much Wenlock توصیه هایی دریافت کردیم.

He gave us so much wonderful information.

او اطلاعات بسیار شگفت انگیزی به ما داد.

He did.

And Steve has bought something for me that I can put on my back

او انجام داد.

و استیو چیزی برای من خریده است که می توانم آن را روی پشتم بگذارم

and it will keep my bank cool

و بانکم را

for a short period of time and it will ease all of the pain.

برای مدت کوتاهی خنک نگه می دارد و همه درد را کاهش می دهد.

So it would appear that I have strained my back and that's what the problem is.

بنابراین به نظر می رسد که من به کمرم فشار آورده ام و مشکل همین است.

So I am still in pain, but it's not as bad

بنابراین من هنوز درد دارم، اما به اندازه

as it was last Sunday when I really did feel unwell.

یکشنبه گذشته که واقعاً احساس ناخوشایندی داشتم بد نیست.

But thank you very much, Steve. He's always so kind to me.

اما خیلی ممنون استیو. او همیشه با من مهربان است.

I don't know why, I really don't know why.

نمی دانم چرا، واقعاً نمی دانم چرا.

Why do I deserve so much kindness?

چرا من لایق این همه مهربانی هستم؟ نمی‌گویم

I wouldn't say it was kindness, you know, it's really you know, if you're not in pain, then I'm not in pain.

مهربانی بود، می‌دانی، واقعاً می‌دانی، اگر تو درد نداری، پس من هم درد ندارم.

I said now I'm not.

گفتم الان نیستم.

I'm only joking.

من فقط شوخی می کنم.

So how tall are you, Pedro?

پس چقدر قد داری پدرو؟ آیا

Is that your height there?

قد شما آنجاست؟

178 centimetres.

178 سانتی متر.

Or is that you, Mr. Duncan?

یا این شما هستید، آقای دانکن؟

How tall were.

چقدر قد داشتند

You know, I'm one 83.50.

میدونی من یکی 83.50 هستم.

So Pedro is 178.

بنابراین پدرو 178 است.

Unless that was my height converted.

مگر اینکه این قد من تبدیل شده باشد.

How tall are you, Pedro?

قدت چنده، پدرو؟

Pedro says I'm 178.

پدرو می گوید من 178

I'm. I am.

هستم. من هستم.

You're 178. Yeah, that's what I know.

شما 178 سال دارید. بله، این چیزی است که من می دانم.

Pedro says on the live chat.

پدرو در چت زنده می گوید.

He literally writes, I I'm one's all right.

او به معنای واقعی کلمه می نویسد، من حالم خوب است.

Yes, I'm 178.

بله، من 178 هستم.

So what am I in centimetres.

پس من در سانتی متر چقدر هستم. چیست

What is what is?

؟

Maybe somebody can do the converse and so I

شاید کسی بتواند مکالمه را انجام دهد و بنابراین

so I am five foot say five taxis.

من پنج پا هستم و بگویم پنج تاکسی.

This is incredibly boring,

این فوق‌العاده کسل‌کننده است،

but we're just interested to see, you know, just, just well,

اما ما فقط علاقه‌مندیم ببینیم، می‌دانی، فقط، خوب،

if you're five, nine and a half, let's just say that when I was, when I was 20,

اگر پنج، نه و نیم ساله هستی، بیایید بگوییم وقتی من بودم، وقتی 20 ساله بودم،

you haven't grown much.

بسیار رشد کرده است

Just me today, by the way, Steve, besides Easter

فقط من امروز، اتفاقا، استیو، علاوه بر عید پاک

and also besides

و همچنین علاوه بر

chocolate eggs, which we will be eating later on,

تخم مرغ های شکلاتی، که بعداً خواهیم خورد،

Anyone from Belgium watching.

هر کسی از بلژیک دارد تماشا می کند.

We are also talking about stay on subject, Steve.

ما همچنین در مورد ماندن در موضوع صحبت می کنیم، استیو.

We are talking about words and phrases connected to eggs

ما در مورد کلمات و عبارات مرتبط با تخم مرغ صحبت می کنیم

who used in the english language and also do

که در زبان انگلیسی استفاده می شود و همچنین آیا

people still have a sense of humour now?

مردم هنوز هم حس شوخ طبعی دارند؟ آیا

Have you noticed over recent time?

در زمان اخیر متوجه شده اید؟

Steve more and more people have become offended

استیو بیشتر و بیشتر

by everything so whatever people say, comedians,

از همه چیز آزرده خاطر می شوند، بنابراین هرچه مردم بگویند، کمدین ها،

even people like me, unknown people like me

حتی افرادی مثل من، افراد ناشناس مثل من

might say something that could could someone or offend someone.

ممکن است چیزی بگویند که می تواند به کسی یا کسی توهین کند.

So we have to be very careful, don't we?

پس باید خیلی مراقب باشیم، اینطور نیست؟

Sometimes what we actually say here on the live stream,

گاهی اوقات چیزی که ما واقعاً اینجا در جریان مستقیم می گوییم،

just in case we upset someone.

فقط برای اینکه کسی را ناراحت کنیم.

But I think over time people have started

اما من فکر می کنم با گذشت زمان مردم شروع به از

to lose their sense of humour.

دست دادن حس شوخ طبعی خود کرده اند. به نظر می

It would appear that people don't don't enjoy laughing

رسد که مردم

at things as much as they used to.

مانند گذشته از خندیدن به چیزها لذت نمی برند.

Maybe things that might be

شاید چیزهایی که ممکن است

sensitive or maybe

حساس باشند یا شاید

something that a lot of people might get upset by.

چیزی که بسیاری از مردم ممکن است از آن ناراحت شوند.

Now, you and I always feel lucky knowing you, Steve.

حالا، من و تو همیشه از شناختت خوشبختیم، استیو.

You might not believe it, but I do.

شاید شما باور نکنید، اما من باور دارم.

And one of the reasons is because you have a good sense of humour as well.

و یکی از دلایل آن این است که شما حس شوخ طبعی خوبی نیز دارید.

We do laugh quite often at the same things, don't we?

ما اغلب به یک چیز می خندیم، اینطور نیست؟

We do, yes.

ما انجام می دهیم، بله.

And I think that's quite that's one of the reasons why we get along so well,

و من فکر می کنم این یکی از دلایلی است که باعث می شود ما خیلی خوب با هم کنار بیاییم،

because we do find very similar things funny.

زیرا چیزهای بسیار مشابه را خنده دار می دانیم.

Also, I think it's fair to say that we have a rather

همچنین، من فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم که

how can I put this?

چگونه می‌توانم این را قرار دهم؟

Sometimes I think our sense of humour is a little bit dark as well.

گاهی اوقات فکر می کنم حس شوخ طبعی ما نیز کمی تاریک است. فکر می‌کنم

I think we have a slightly dark sense of humour, you and I

ما حس شوخ طبعی کمی داریم ، من و شما

well, I think were influence just a lot by

خوب، فکر می‌کنم فقط تحت تأثیر

certain television comedy programmes that we've liked over the years.

برنامه‌های کمدی تلویزیونی خاصی بودیم که در طول سال‌ها دوست داشتیم.

And I think that has influenced

و من فکر می‌کنم که این روی

sign Seinfeld, particularly American comedy,

علامت سینفلد تأثیر گذاشته است، به‌ویژه کمدی آمریکایی،

which is very sarcastic comedy

که کمدی بسیار طعنه‌آمیز است

that was being very nasty to each other, aren't they.

که برای یکدیگر بسیار بد رفتار می‌کردند، اینطور نیست.

And I think that's borrowed from British humour, something very new.

و من فکر می کنم که از طنز بریتانیایی وام گرفته شده است، چیزی بسیار جدید.

British humour is sarcastic and I think American humorous

طنز بریتانیایی طعنه آمیز است و من فکر می کنم طنز آمریکایی

as sort of sort of copied that in a way. So.

به نوعی از آن کپی شده است. بنابراین.

So I still say this English people do sarcasm.

بنابراین من هنوز هم می گویم این انگلیسی ها کنایه می زنند.

So well, especially in humour.

خیلی خوب، مخصوصاً در طنز.

But when we talk about dark humour,

اما وقتی از طنز سیاه صحبت می کنیم، در

we're actually talking about jokes about things

واقع در مورد شوخی هایی در مورد چیزهایی صحبت می کنیم

that might be insensitive to some people.

که ممکن است برای برخی افراد غیر حساس باشد.

So I think you and I do, don't we, we, we do have a sense of humour

بنابراین فکر می‌کنم من و شما داریم، نه، ما، ما حس شوخ طبعی داریم

that might be a little dark in places we like.

که ممکن است در جاهایی که دوست داریم کمی تیره باشد.

TV shows like Family Guy is another one.

برنامه های تلویزیونی مانند Family Guy یکی دیگر از برنامه هاست.

So the humour in that sometimes is very maybe

بنابراین طنز در آن گاهی اوقات بسیار شاید

or maybe it pushes

یا شاید

the boundaries of what is acceptable,

مرزهای قابل قبول را جابجا می کند،

but I sort of find that quite, quite nice, like quite fun.

اما من به نوعی آن را کاملاً، بسیار خوب، مانند بسیار سرگرم کننده می دانم.

It is a way of expressing yourself and I think that's one of the things

این راهی برای ابراز وجود است و من فکر می‌کنم این یکی از چیزهایی است که

we have in the West or certainly in countries where there is a lot of freedom.

ما در غرب یا مطمئناً در کشورهایی که آزادی زیادی وجود دارد، داریم.

I think.

من فکر می کنم.

I think humour is a very important part

من فکر می کنم شوخ طبعی بخش بسیار مهمی

of that, of that way of keeping in touch

از آن است، از آن راه ارتباط

with, with what it is to be human as well, looking at each other

با انسان بودن، نگاه کردن به یکدیگر

and not being afraid to laugh

و نترسیدن از خندیدن

at each other, but also with ourselves as well.

به یکدیگر، و همچنین با خودمان. .

So I think it's a very it's actually a very healthy thing to have, have humour.

بنابراین من فکر می‌کنم داشتن این یک چیز بسیار سالم است، داشتن شوخ طبعی.

I think you've you've got to be able to laugh at yourself.

من فکر می کنم شما باید بتوانید به خودتان بخندید.

and, and these days

و، و این روزها

people get offended, I think too easily and

مردم آزرده می شوند، من فکر می کنم خیلی راحت و

in fact they've just introduced a new law in Scotland

در واقع آنها به تازگی یک قانون جدید در اسکاتلند ارائه کرده اند

that's coming out tomorrow, that's coming in tomorrow, a new hate speech law.

که فردا منتشر می شود، که فردا در راه است، یک قانون جدید سخنان نفرت انگیز.

I Don't know all the details about it.

من تمام جزئیات آن را نمی دانم.

But basically what it's going to mean

اما اساساً معنای آن

is that you won't be able to say anything

این است که شما نمی توانید چیزی بگویید

that offends somebody because that person will now be able to report you.

که به کسی توهین کند زیرا آن شخص اکنون می تواند شما را گزارش کند.

As for hate speech, and they think that what it's going to mean

در مورد سخنان نفرت‌انگیز، و آنها فکر می‌کنند که معنای آن این است

is that a lot of people are going to who

که افراد زیادی به سراغشان می‌روند که از

will take advantage of this and report people

این موضوع سوء استفاده می‌کنند و افرادی را گزارش می‌کنند

who they who they think have offended them in some way.

که فکر می‌کنند به نحوی به آنها توهین کرده‌اند.

So it's so what this is aimed at, I think it's aimed at people

بنابراین هدف این است، من فکر می‌کنم هدف آن افرادی است

who are maybe writing,

که شاید می‌نویسند،

writing plays things for the theatre.

نوشتن نمایشنامه‌هایی برای تئاتر است.

But also, I think the group that will be affected

اما همچنین، من فکر می کنم گروهی که تحت تأثیر

by this particular law in Scotland are, of course, comedians,

این قانون خاص در اسکاتلند قرار می گیرند، البته کمدین ها هستند،

people who tell jokes for a living.

افرادی که برای امرار معاش جوک می گویند.

So you might find sometimes those particular jokes

بنابراین ممکن است گاهی اوقات متوجه شوید که آن جوک های خاص

might be offensive to some people

ممکن است برای برخی افراد توهین آمیز باشد

and then they can a report that one comedian to the police.

و سپس آنها می توانند آن یک کمدین را به پلیس گزارش دهند.

So there is a chance after this new law is introduced in Scotland from tomorrow,

بنابراین این احتمال وجود دارد که پس از اجرای این قانون جدید از فردا در اسکاتلند، اگر کسی یا گروهی را آزرده خاطر کند،

people will be arrested just for making a joke

افراد فقط به خاطر شوخی دستگیر شوند،

if it offends somebody or a group of people,

because the the sort of zeitgeisty

زیرا اکنون نوع دلهره این

now is that whether something is true or not is irrelevant.

است که آیا چیزی درست است یا خیر. بی ربط است مهم این است که

It's whether you feel what you feel.

شما آنچه را که احساس می کنید احساس می کنید.

Yes, it's impossible.

بله، غیر ممکن است.

If you feel as though you've been offended,

اگر احساس می کنید به شما توهین شده است،

even if it turns out later in a court that you weren't.

حتی اگر بعداً در دادگاه معلوم شود که شما مورد توهین قرار نگرفته اید.

Even if you feel you are, then the law has to act on that.

حتی اگر احساس می کنید که هستید، پس قانون باید به آن عمل کند.

I mean, they really think that a lot of people are going to be deliberately getting vengeance

منظورم این است که آنها واقعاً فکر می کنند که بسیاری از مردم عمداً از

on other people and getting them arrested

دیگران انتقام می گیرند و آنها را دستگیر می کنند

and saying that they've been subjected to hate speech.

و می گویند که مورد نفرت پراکنی قرار گرفته اند.

Yeah, it's awful. Just offended.

آره افتضاحه فقط توهین شده

So how do you prove

بنابراین چگونه ثابت می کنید

how do you prove that you've been offended by something?

چگونه ثابت می کنید که از چیزی رنجیده اید؟

Well, of course, it'll have to go to court.

خب، البته، باید به دادگاه برود.

And the whole point of it is that when it's

و نکته اصلی این است که وقتی

that you might it might turn out that you are innocent, but you'll have to go through the whole

ممکن است معلوم شود که بی گناه هستید، اما باید تمام

gruelling process of being arrested, going to court and all that.

مراحل طاقت فرسا دستگیر شدن، رفتن به دادگاه و همه اینها را طی کنید.

So it will be that alone will probably put a lot to do.

بنابراین این خواهد بود که به تنهایی احتمالاً کارهای زیادی را انجام خواهد داد.

They can arrest you without any evidence whatsoever.

آنها می توانند شما را بدون هیچ مدرکی دستگیر کنند. به

This is the I think the frightening aspect to this law

نظر من جنبه ترسناک این قانون این

is it will only take somebody to say that you have

است که فقط باید کسی بگوید که شما

made some hate speech

سخنان نفرت پراکنی کرده اید

or if you just offended them and they will have to arrest you.

یا اگر به آنها توهین کرده اید و باید شما را دستگیر کنند.

It doesn't even have to be hateful, even without any evidence.

حتی بدون هیچ مدرکی لازم نیست که متنفر باشد.

They can just just anything.

آنها فقط هر چیزی را می توانند.

It can be anything, anything that could come out of your mouth

این می تواند هر چیزی باشد، هر چیزی که می تواند به عنوان یک جمله از دهان شما خارج شود،

as as a sentence could be offensive to another person.

می تواند برای شخص دیگری توهین آمیز باشد.

And then they could report you to the police

و سپس آنها می توانند شما را

for offending them and you could then be arrested.

به دلیل توهین به آنها به پلیس گزارش دهند و سپس می توانید دستگیر شوید.

So this is not happening in England, by the way.

بنابراین، اتفاقاً در انگلیس این اتفاق نمی افتد.

This is happening in Scotland from tomorrow.

این اتفاق از فردا در اسکاتلند رخ می دهد.

And it is it is a form of law

و این نوعی قانون است

that will protect the rights of everyone,

که از حقوق همه محافظت می کند،

but also it might take away

اما همچنین ممکن است

the rights of everyone to have free speech.

حق آزادی بیان را از همه بگیرد.

So it is a very I think it's a very strange law to bring in

بنابراین قانون بسیار عجیبی است که به نظر من وارد کردن آن می‌شود،

because how do you define

زیرا جرم را چگونه تعریف می‌کنید

offence?

؟

How do you define being offended?

آزرده شدن را چگونه تعریف می کنید؟

Because I might be offended by something my neighbour says

چون ممکن است از چیزی که همسایه‌ام می‌گوید آزرده خاطر شوم

and they might not even mean it

و آنها حتی قصد

to be offensive.

توهین آمیز بودن آن را نداشته باشند.

Well, that's if you're a vindictive person, you've be able to get somebody arrested.

خوب، اگر فردی کینه توز هستید، می توانید کسی را دستگیر کنید.

Yeah, just because you might just

بله، فقط به این دلیل که ممکن است

make a complaint about them.

از آنها شکایت کنید.

Is there anyway, if got anybody watching in Scotland at the moment, I mean,

آیا به هر حال، اگر کسی در حال حاضر در اسکاتلند تماشا می کند، وجود دارد، منظورم این است که

obviously we're talking about it from our perspective, what we've read in the news, what we've heard.

بدیهی است که ما در مورد آن از منظر خود صحبت می کنیم، آنچه در اخبار خوانده ایم، چیزی که شنیده ایم.

But if we have anybody watching who lives in Scotland

اما اگر کسی را داریم که در اسکاتلند زندگی می کند

and what is your perspective on this?

و دیدگاه شما در این مورد چیست؟

Yeah.

What do you think is going to happen or do you agree with the law or don't you?

آره فکر می

کنید قرار است چه اتفاقی بیفتد یا با قانون موافقید یا نه؟

We'd like to hear your views because obviously we're not in Scotland, so we're only

ما دوست داریم نظرات شما را بشنویم زیرا بدیهی است که ما در اسکاتلند نیستیم، بنابراین ما فقط

reacting to what we've heard.

به آنچه شنیده ایم واکنش نشان می دهیم.

But I've read I think the reason why a lot of people in England are worried about it is because

اما من خوانده‌ام، فکر می‌کنم دلیل نگرانی بسیاری از مردم در انگلیس در مورد آن این است که

the laws that are passed in the United Kingdom

قوانینی که اغلب در بریتانیا تصویب می‌شوند

quite often will will go to other parts of the UK.

به سایر بخش‌های بریتانیا نیز خواهند رفت.

So even if this is just happening in Scotland, it might eventually affect

بنابراین حتی اگر این فقط در اسکاتلند اتفاق بیفتد، ممکن است در نهایت

other parts of the UK, including England.

سایر بخش‌های بریتانیا از جمله انگلیس را تحت تأثیر قرار دهد.

So it is it is an interesting thing.

پس این یک چیز جالب است.

And of course you might go to Scotland on holiday.

و البته ممکن است در تعطیلات به اسکاتلند بروید.

Steve, and walk around

استیو، و دور بزن

and make a comment and say, why is that man wearing a skirt?

و نظر بده و بگو، چرا آن مرد دامن پوشیده است؟

Why are all the men wearing skirts?

چرا همه مردها دامن می پوشند؟

They look very funny.

آنها بسیار بامزه به نظر می رسند.

They have very hairy legs and maybe maybe a Scotsman

آنها پاهای بسیار پرمویی دارند و شاید یک اسکاتلندی که

wearing his kilt might be offended.

کت و شلوار او را می پوشد ممکن است توهین شود.

And I could I could be arrested for that because I've offended that man.

و من می توانستم به خاطر آن دستگیر شوم چون به آن مرد توهین کرده ام.

I've offended him. Yeah. He's very sensitive

من به او توهین کرده ام آره او

about walking around and

در مورد راه رفتن در اطراف و

in his Scottish skirt and his hairy legs, so he might be offended by that.

در دامن اسکاتلندی و پاهای پرمویش بسیار حساس است، بنابراین ممکن است از این موضوع آزرده خاطر شود.

So I could be arrested without even realising.

بنابراین می‌توانستم بدون اینکه متوجه شوم دستگیر شوم.

I just go to Scotland to visit as a tourist and I could,

من فقط به عنوان یک توریست برای بازدید به اسکاتلند می روم و می توانستم،

I could end up being in prison

ممکن است

for saying something.

به خاطر گفتن چیزی در زندان باشم.

It is it is a very interesting thing.

این یک چیز بسیار جالب است.

So we are talking about that in a few minutes right from now.

بنابراین تا چند دقیقه دیگر در مورد آن صحبت می کنیم .

So we'll have a quick break.

بنابراین ما یک استراحت سریع خواهیم داشت.

I want to drink some water to soothe my sore throat

می‌خواهم کمی آب بنوشم تا گلودردم را تسکین دهم،

because I've been talking for one hour already and we have flights of the world coming up.

زیرا یک ساعت است که دارم صحبت می‌کنم و پروازهای جهان در راه است.

Pedro, Pedro, Flags of the World. Don't go away.

پدرو، پدرو، پرچم های جهان. نرو

And for those people who are fans of flags, well, guess what?

و برای آن دسته از افرادی که طرفدار پرچم هستند، خوب حدس بزنید چیست؟

You are in the right place right now.

شما در حال حاضر در جای مناسب هستید. آیا از

Did you enjoy that steve, the fluttering

آن استیو، پرچم های در اهتزاز جهان لذت بردید

flags of the world? Yes.

؟ آره.

yes.

آره.

Yeah.

آره

We know a lot of people like watching Flags of the World were there.

ما می دانیم که افراد زیادی دوست داشتند پرچم های جهان را تماشا کنند، آنجا بودند.

We did have a poll, if you remember, a number of years ago,

اگر به خاطر داشته باشید، ما چندین سال پیش یک نظرسنجی داشتیم، که

and it didn't come out too favourably, but never quite.

خیلی هم مطلوب نبود، اما هرگز کاملاً انجام نشد.

We needed a break.

نیاز به استراحت داشتیم

So that's the important thing.

پس نکته مهم همین است.

You know what, Steve? You can't please everyone. Exactly.

میدونی چیه، استیو؟ شما نمی توانید همه را راضی نگه دارید. دقیقا.

Once you try to please everyone, you end up pleasing no one.

هنگامی که سعی می کنید همه را راضی کنید، در نهایت هیچ کس را راضی نمی کنید.

That is what I always say. Anyway.

این چیزی است که من همیشه می گویم. به هر حال.

Talking of pleasing people,

صحبت از خوشحال کردن مردم،

we are talking about humour, having a sense of humour.

ما در مورد شوخ طبعی صحبت می کنیم، داشتن حس شوخ طبعی.

It would appear these days that more and more people

این روزها به نظر می رسد که افراد بیشتر و بیشتری

find it very hard to to laugh at things.

خندیدن به چیزها را سخت می یابند.

Maybe we are afraid to.

شاید ما می ترسیم.

To make jokes about certain subjects, I suppose.

برای شوخی کردن در مورد موضوعات خاص، فکر می کنم.

One that.

یکی که

Well, in fact I can think of two straight away race

خوب، در واقع من می توانم به دو جوک نژادی بی درنگ

jokes about a person's race where they come from, the country they come from.

درباره نژاد یک فرد فکر کنم که از کجا آمده است، کشوری که از آن آمده است.

And I suppose the other one is religion as well.

و گمان می کنم دیگری نیز دین باشد.

So in British humour, they have over times in the past

بنابراین، در طنز بریتانیایی، آنها در گذشته

been many programs that have made fun

برنامه های زیادی داشته اند که

of religion.

مذهب را به سخره گرفته اند.

I can always think of one father. Ted.

من همیشه می توانم به یک پدر فکر کنم. تد

Yeah, very popular show.

بله، نمایش بسیار محبوب

And that was a comedy about some some priests,

و این یک کمدی بود درباره برخی کشیش ها،

some Catholic priests living on a small island.

برخی کشیشان کاتولیک که در یک جزیره کوچک زندگی می کردند.

And it was often very well

و اغلب به خوبی

very critical of the Catholic religion.

از مذهب کاتولیک انتقاد می کرد.

And the humour came from from that sort of,

و طنز از آن نوع نشأت می‌گرفت، نمی‌دانم

I don't know, I suppose it was exploring

، گمان می‌کنم

sometimes the hypocrisy of that particular religion.

گاهی اوقات ریاکاری آن مذهب خاص را بررسی می‌کرد.

So we have done it here in the UK.

بنابراین ما آن را اینجا در بریتانیا انجام داده ایم.

We have in British humour, we often go

ما در طنز بریتانیایی، اغلب به

towards things that might be seen as sensitive and we have done that in the past.

سمت چیزهایی می رویم که ممکن است حساس به نظر برسند و در گذشته این کار را کرده ایم.

Another programme that I still can't believe Steve was

برنامه دیگری که هنوز نمی توانم باور کنم که استیو

made was a program called Allo Allo.

ساخته شده است برنامه ای به نام Allo Allo بود. در

Now I still to this

حال حاضر هنوز هم تا به

day can't believe made that TV show.

امروز نمی توانم باور کنم که آن برنامه تلویزیونی ساخته شده است.

And that was a comedy

و این یک کمدی

about the Nazis

در مورد نازی ها

when they occupied France, a comedy.

زمانی بود که فرانسه را اشغال کردند، یک کمدی.

It was it was funny.

خنده دار بود

Now you wouldn't think by saying that it would be successful,

حالا با گفتن این که موفقیت آمیز خواهد بود، فکر نمی کنید،

but it did run for many, many years.

اما سال های بسیار زیادی اجرا شد. فکر می

I think it ran for about eight years, a comedy show.

کنم حدود هشت سال اجرا شد، یک نمایش کمدی.

And I'm sure some people out there have seen it.

و من مطمئن هستم که برخی از مردم آن بیرون آن را دیده اند.

And it is all about the French resistance during the Nazi occupation.

و همه چیز در مورد مقاومت فرانسه در طول اشغال نازی ها است.

But it doesn't seem like a like a thing that you would make a comedy show out of, does it?

اما به نظر نمی رسد که شما از آن یک نمایش کمدی بسازید، اینطور نیست؟

No, but we've had a lot of comedy shows

نه، اما ما برنامه های کمدی زیادی

as a series in the UK based

به عنوان سریال در بریتانیا داشته ایم که

around the Second World War in particular.

به طور خاص مربوط به جنگ جهانی دوم است.

A lot of comedy shows.

نمایش های کمدی زیاد. به قول خودت

It ain't half my dad's army,

نصف ارتش بابام نیست،

as you say, the one you just mentioned.

اونی که گفتی.

But that particular one is even more sensitive because it involves

اما آن مورد خاص حتی حساس‌تر است، زیرا گروهی را درگیر می‌کند

a group

who who really don't we don't often think of humour.

که واقعاً چنین نیستند، ما اغلب به طنز فکر نمی‌کنیم.

And the only other person I can remember doing anything like that was Mel Brooks.

و تنها شخص دیگری که می توانم چنین کاری را به یاد داشته باشم مل بروکس بود.

Of course, with The Producers, if you've ever seen The Producers,

البته، با The Producers، اگر تا به حال The Producers را دیده باشید،

the plot basically is a couple of writers want to put on a show,

اساساً داستان این است که چند نویسنده می خواهند نمایشی را اجرا کنند،

but they want it to be a failure

اما آنها می خواهند که شکست بخورد

and so they can claim the insurance money.

و بنابراین می توانند پول بیمه را مطالبه کنند.

So they decide to write the most offensive musical that they can think of.

بنابراین تصمیم می گیرند توهین آمیزترین موزیکال را بنویسند که می توانند به آن فکر کنند.

And so they use the Second World War,

و بنابراین آنها از جنگ جهانی دوم

or should I say the Nazi occupation

یا باید بگویم اشغال نازی ها

as the backdrop for their musical

به عنوان پس زمینه موزیکال خود استفاده می کنند،

because they think everyone would just be offended by it.

زیرا فکر می کنند همه از آن رنجیده می شوند.

And it turns out that everyone loves it and it becomes a huge success.

و معلوم می شود که همه آن را دوست دارند و به یک موفقیت بزرگ تبدیل می شود. به هر حال

The Producers by Mel Brooks, brilliant movie, by the way.

تهیه کنندگان مل بروکس، فیلمی درخشان. خیلی

Very, very.

خیلی.

But a lot of the the British comedies that are centred

اما بسیاری از کمدی‌های بریتانیایی که

around the war, like Dad's army allow a low rate ain't half hot. Mum.

حول محور جنگ هستند، مانند ارتش بابا، نرخ پایینی را مجاز می‌دانند. مامان

I mean, the basic premise is to take the mickey out of,

منظورم این است که فرض اصلی این است که میکی را از

other people in other countries.

افراد دیگر کشورهای دیگر خارج کنیم.

So the French, the German, Italians,

بنابراین فرانسوی‌ها، آلمانی‌ها، ایتالیایی‌ها،

that's what a lot of British humour is often about.

این همان چیزی است که بسیاری از طنز بریتانیایی اغلب درباره آن است.

And I'm sure other countries do it.

و من مطمئن هستم که کشورهای دیگر این کار را انجام می دهند.

I'm sure in France, in Italy, in Germany you have comedy shows where you're taking the mickey out

مطمئنم در فرانسه، ایتالیا، آلمان نمایش‌های کمدی دارید که در آن میکی را

of British people because all races or all Surrey,

از مردم بریتانیا بیرون می‌کشید، زیرا همه نژادها یا همه ساری‌ها،

all countries have their own sort of stereotypes.

همه کشورها کلیشه‌های خاص خود را دارند.

Yes. Their own sort of characteristics which lend themselves to kind of just

آره. نوع خاصی از ویژگی های آنها که فقط

if you're not in that country.

اگر در آن کشور نباشید خود را نشان می دهد.

So just go back there because you've used some phrases there.

بنابراین فقط به آنجا برگردید زیرا عباراتی را در آنجا به کار برده اید.

If you take the mickey to take the mickey means to make fun of someone.

اگر میکی را بگیری تا میکی بگیری یعنی مسخره کردن کسی.

So you are making fun of them.

پس شما آنها را مسخره می کنید.

For example, you might think of a stereotype of the French,

به عنوان مثال، شما ممکن است به کلیشه ای از فرانسوی ها فکر کنید،

so maybe you think of a man,

بنابراین شاید به یک مرد فکر کنید،

a beret with onions around his neck.

کلاه داری با پیازهای دور گردنش.

That's how we that's how we see French people riding a bicycle.

اینطور است که ما فرانسوی ها را در حال دوچرخه سواری می بینیم.

Yes. And going, hell.

آره. و رفتن، جهنم

Ho, ho, ho, ho, ho, ho, ho!

هو، هو، هو، هو، هو، هو، هو!

You say so.

شما اینطور می گویید.

Is that offensive?

آیا این توهین آمیز است؟

Well, maybe to some people it will be, but to others they might go.

خوب، شاید برای برخی از مردم اینطور باشد، اما برای برخی دیگر ممکن است بروند.

Yes, Sometimes French people do ride bicycles with onions around their necks.

بله، گاهی اوقات فرانسوی ها دوچرخه سواری می کنند که پیاز به دور گردنشان است.

Well, I'm sure they don't now, but.

خوب، من مطمئن هستم که آنها در حال حاضر نمی کنند، اما.

No, but I'm just saying. Yeah.

نه، اما من فقط می گویم. آره

Yes. I'm

آره. من

not saying whether it happens now or not, but that would be the stereotype

نمی گویم که الان این اتفاق می افتد یا نه، اما این کلیشه ای است

that comes into someone's head.

که به ذهن یک نفر می رسد.

The British Now, we are often portrayed

اکنون بریتانیایی ها اغلب ما را

as ugly with bad teeth.

زشت با دندان های بد به تصویر می کشند.

Yes. Particularly in American comedy. Yes.

آره. به خصوص در کمدی آمریکایی. آره.

So? So British people are often very posh or very common

بنابراین؟ بنابراین مردم بریتانیا اغلب بسیار شیک یا بسیار معمولی هستند

and quite often they are ugly with big, rotten teeth.

و اغلب آنها با دندان های بزرگ و پوسیده زشت هستند.

And they've always speaking, either, as you say, in a very posh accent or usually in a cut me,

و آن‌ها همیشه یا به قول شما با لهجه‌ای بسیار شیک و یا معمولاً با

London accent.

لهجه لندنی صحبت می‌کنند.

And but when we see that if we see

و اما وقتی می‌بینیم که اگر

you, can you, you know, when there's American comedy

شما را می‌بینیم، می‌توانی، می‌دانی، وقتی کمدی آمریکایی وجود دارد

and there's a British people, that's how they're still always portrayed.

و مردم بریتانیا هستند، آنها هنوز هم همیشه اینگونه به تصویر می‌روند.

Yeah. Bad teeth.

آره دندان های بد.

with a Cockney accent.

با لهجه کاکنی

But we laugh at it. Yes.

اما ما به آن می خندیم. آره.

Because we recognise that that is a characteristic of us,

زیرا می‌دانیم که این ویژگی ماست،

because a lot of British people do have bad teeth, or at least they used to probably not so much now,

زیرا بسیاری از مردم بریتانیا دندان‌های بدی دارند، یا حداقل قبلاً احتمالاً در حال حاضر چندان زیاد نبوده‌اند،

but and so there are, you know, you've got to be able to laugh at yourself.

اما و بنابراین، شما باید بتوانید به خودت بخندی

We don't find that offensive.

ما آن را توهین آمیز نمی دانیم.

And maybe if a French person was to watch Iloilo, maybe they wouldn't find that offensive either.

و شاید اگر یک فرانسوی قرار بود Iloilo را تماشا کند، شاید آن را هم توهین آمیز نمی دانست.

It's like when we see jokes, this is what I was going to lead on to see that

مثل این است که وقتی جوک می‌بینیم، این همان چیزی است که می‌خواستم آن را هدایت کنم تا ببینم

that particular program called Allo Allo was popular

آن برنامه خاص به نام Allo Allo

in France now and Germany.

اکنون در فرانسه و آلمان محبوب شده است.

So that program has been sold all around the world.

بنابراین آن برنامه در سراسر جهان فروخته شده است.

Yeah.

So you wouldn't imagine that that would be the case.

آره

بنابراین شما تصور نمی کنید که چنین باشد.

You would think that everyone would be offended.

شما فکر می کنید که همه آزرده می شوند.

They're not.

آنها نیستند.

So in the past, we now now this show that we just mentioned,

بنابراین در گذشته، ما اکنون این نمایشی را که به آن اشاره کردیم،

of course, was made way back in the 1980s

البته در دهه 1980 ساخته شد،

when attitudes were somewhat different.

زمانی که نگرش ها تا حدودی متفاوت بود.

And this is something that is also worth

و این چیزی است که قابل

mentioning, that over time,

ذکر است، که با گذشت زمان،

the attitudes of have changed.

نگرش ها تغییر کرده است.

No, I'm not saying that that hasn't happened because it definitely has.

نه، من نمی گویم که این اتفاق نیفتاده است، زیرا قطعاً این اتفاق افتاده است.

But I think these days we maybe we've gone too far

اما من فکر می‌کنم این روزها ممکن است خیلی جلو رفته‌ایم

where we've become too sensitive about things.

که در مورد چیزها بیش از حد حساس شده‌ایم.

Maybe we just become offended by everything we see, hear well with humour.

شاید ما فقط از هر چیزی که می بینیم آزرده می شویم، با طنز خوب می شنویم.

As long as it's not being deliberately offensive,

تا زمانی که عمدا توهین آمیز نباشد،

then there's no reason to be offended.

دلیلی برای توهین وجود ندارد.

We often see programs like Family Guy, whether where

ما اغلب برنامه هایی مانند Family Guy را می بینیم، خواه در جایی که

they're taking the mickey or as Christina has used, synonyms for this.

میکی را می گیرند یا همانطور که کریستینا استفاده کرده است، مترادف آن هستند.

Yeah, take taking the piss is another way of doing it.

آره، گرفتن پیس روش دیگری برای انجام آن است.

Where where there are jokes about gay people.

جایی که جوک هایی درباره همجنس گرایان وجود دارد.

Yeah, jokes about we laugh.

آره، جوک هایی درباره ما می خندیم.

We don't find it offensive because we know they're not doing it to to try and offenders.

ما آن را توهین آمیز نمی دانیم زیرا می دانیم که آنها این کار را برای محاکمه و مجرمان انجام نمی دهند.

Yeah, as long as the humour isn't trying to deliberately offend, then it is simply just taking

بله، تا زمانی که طنز سعی در توهین عمدی نداشته باشد، صرفاً

the characteristics of a person

ویژگی های یک فرد

or or particular people and particular country gay people.

یا افراد خاص و همجنس گرایان کشوری خاص را در نظر می گیرد.

And there are always some there is always some truth in that joke.

و همیشه برخی هستند که همیشه حقیقتی در آن شوخی وجود دارد.

Yeah, but.

آره ولی.

And if you've got to be able to see that funny side of it and laugh at it.

و اگر باید بتوانید آن جنبه خنده دار آن را ببینید و به آن بخندید.

So as long as it's not being deliberately trying to offend,

بنابراین تا زمانی که عمداً سعی در توهین کردن نداشته باشد،

then it's just a joke and you can laugh at it.

این فقط یک شوخی است و می توانید به آن بخندید.

So I mean, we know that there are situations where we've watched something

بنابراین منظورم این است که ما می دانیم که موقعیت هایی وجود دارد که در آن ما چیزی را تماشا کرده ایم

and you would imagine that we would be offended, but we've actually left at it because it is funny.

و شما تصور می کنید که ما آزرده می شویم، اما در واقع آن را ترک کرده ایم زیرا خنده دار است.

Family Guy is a very good example of that because they make fun of everyone.

Family Guy مثال بسیار خوبی برای آن است زیرا آنها همه را مسخره می کنند.

And I think that's the other thing to remember.

و من فکر می کنم این چیز دیگری است که باید به خاطر بسپارید.

So the reason why programmes like South Park

بنابراین دلیل اینکه برنامه هایی مانند South Park

and Family Guy have been so successful

و Family Guy بسیار موفق بوده اند،

because they don't pick on one group.

زیرا آنها یک گروه را انتخاب نمی کنند.

Yeah, they pick on everyone. So.

آره همه رو انتخاب میکنن بنابراین.

So there isn't every single group

بنابراین، تک تک

person, nationality or race.

افراد گروه، ملیت یا نژاد وجود ندارد.

They all get mentioned at some point.

همه آنها در مقطعی ذکر می شوند.

So you know that they are not singling any particular group.

بنابراین می دانید که آنها هیچ گروه خاصی را جدا نمی کنند.

So that's the reason why those programs have always been quite successful because,

بنابراین به همین دلیل است که آن برنامه ها همیشه کاملاً موفق بوده اند، زیرا،

you know, they are not picking on one group.

می دانید، آنها یک گروه را انتخاب نمی کنند.

They just make fun of everything.

آنها فقط همه چیز را مسخره می کنند.

Yes, Catarina says in Italy, we take the mickey out of out of the Brits,

بله، کاتارینا در ایتالیا می‌گوید، ما میکی را از بریتانیایی‌ها بیرون می‌کشیم،

because these are characteristics

زیرا اینها ویژگی‌هایی هستند

that people see precision, timeless.

که مردم آن را دقیق و بی‌زمان می‌بینند.

And so what do you mean by timeless?

و بنابراین منظور شما از بی زمان چیست؟

Do you mean we're always late or or do you mean we're always on time?

منظورت اینه که همیشه دیر میرسیم یا یعنی همیشه سر وقت میرسیم؟

So that's something we would we would joke

پس این چیزی است که ما

about with German people that they're always very precisely on time.

با آلمانی‌ها شوخی می‌کردیم که آنها همیشه دقیقاً سر وقت هستند.

We would that I've seen jokes done about that and I'm sure that if you were a German person,

دوست داشتیم شوخی هایی در این مورد دیده باشم و مطمئن هستم که اگر شما یک آلمانی بودید،

you would see the humour in that just as we see the humour when we say see

طنز را در آن می دیدید، همانطور که ما طنز را می بینیم وقتی می گوییم

British people represented with horrible rotten teeth

مردم بریتانیا را با دندان های پوسیده وحشتناک

and talking in a Cockney accent and eating roast beef.

و صحبت می کنند. با لهجه کاکنی و خوردن رست بیف.

Having said that, we find that we find it funny.

با گفتن این، متوجه می شویم که آن را خنده دار می دانیم.

Well, we do, Steve.

خوب، استیو.

Having said that, a lot of British people do have bad teeth.

با این حال، بسیاری از مردم بریتانیا دندان های بدی دارند.

Yes, that is that is it is it is a definite truth

بله، این یک حقیقت قطعی است

that there some truth in that in that humour.

که حقیقتی در آن در آن طنز وجود دارد.

There is always some truth.

همیشه مقداری حقیقت وجود دارد.

You like French people wearing berets, but probably a lot of French.

شما فرانسوی ها را دوست دارید که کلاه می پوشند، اما احتمالاً بسیاری از فرانسوی ها.

I don't know whether they do now, but they probably did in the past. Yes.

نمی‌دانم الان دارند یا نه، اما احتمالاً در گذشته این کار را می‌کردند. آره.

And it certainly is a French.

و مطمئناً فرانسوی است.

I don't want to pick on the French, Steve.

من نمی خواهم فرانسوی ها را انتخاب کنم، استیو.

I know I'm not, but I'm just you know, I'm not saying you are, Steve.

من می دانم که نیستم، اما من فقط می دانم، من نمی گویم که هستی، استیو.

I'm just about to move to something.

من فقط دارم به سمت چیزی حرکت می کنم.

So Italians, let's pick an Italian, shall we, for a while.

پس ایتالیایی ها، بیایید یک ایتالیایی را انتخاب کنیم، برای مدتی.

So what about to, to so Italians would, would eat pizza

پس چه می شود که ایتالیایی ها همیشه پیتزا

all the time and spaghetti all the time.

و اسپاگتی می خورند.

So that's what I would think because that would be the stereotype.

بنابراین این چیزی است که من فکر می کنم زیرا این کلیشه خواهد بود.

So every nationality has some sort of identity that comes with it.

بنابراین هر ملیتی نوعی هویت دارد که همراه با آن است.

Australians, what's the first thing you think about when you think of Australians?

استرالیایی ها، وقتی به استرالیایی ها فکر می کنید اولین چیزی که به آن فکر می کنید چیست ؟

You think of crocodile Dundee, you think of that guy

شما به تمساح داندی فکر می کنید، به آن مردی که

in in the outback with his boomerang catching a cat with corks on it.

در پشت با بومرنگش در حال گرفتن گربه ای با چوب پنبه روی آن است فکر می کنید.

Yeah, the hat with the little corks that's, you know, and very,

بله، کلاه با چوب پنبه های کوچک که، می دانید، و یک

very rough sort of abrasive character. Yes.

نوع ساینده بسیار خشن است. آره.

And of course the other big source of humour when it comes to having people

و البته منبع بزرگ دیگر شوخ طبعی در مورد داشتن افراد

from other nationalities is the way that they would speak English.

از ملیت های دیگر، نحوه صحبت آنها به انگلیسی است.

We're talking about English.

ما در مورد انگلیسی صحبت می کنیم.

Well, when a French person speaks English, there is a certain inflection of the voice

خوب، وقتی یک فرانسوی انگلیسی صحبت می کند، یک انحراف خاصی از صدا وجود دارد

or a German person or a or any Italian.

یا یک فرد آلمانی یا یک یا هر ایتالیایی.

And so that again is a source of humour because certain words get pronounced

و به این ترتیب که دوباره منبع طنز است زیرا برخی از کلمات به

incorrectly because of biases in your own language.

دلیل تعصبات در زبان خود شما اشتباه تلفظ می شوند.

Spanish.

اسپانیایی.

The way Spanish people speak English lends itself to here.

روشی که اسپانیایی ها به زبان انگلیسی صحبت می کنند، به اینجا کمک می کند.

I just want I just want to slow down a bit there and.

من فقط می خواهم فقط می خواهم کمی سرعت آنجا را کاهش دهم و.

okay,

بسیار خوب،

I do I do like it when you become passionate, but we have to sort of

من دوست دارم وقتی شما پرشور می شوید، اما ما باید به نوعی

sort of contain ourselves to a degree.

خودمان را تا حدی مهار کنیم.

I know, I know.

میدونم میدونم.

It's very easy to to become excited, but it is, I think British.

هیجان زده شدن بسیار آسان است، اما فکر می کنم بریتانیایی است.

I think the British often

من فکر می کنم بریتانیایی ها اغلب

get picked on more than any other nationality.

بیش از هر ملیت دیگری مورد توجه قرار می گیرند.

Now, I'm sure someone's going to disagree, but I think we do.

حالا، مطمئنم که کسی مخالفت خواهد کرد، اما فکر می‌کنم ما موافقیم.

I think we do.

We picked on for being posh

من فکر می کنم ما انجام می دهیم.

ما به دلیل شیک بودن

and maybe having bad teeth and also all the terrible food,

و شاید داشتن دندان های بد و همچنین تمام غذاهای وحشتناک،

British food seen

غذاهای بریتانیایی که به عنوان

as terrible, as awful, awful food.

غذای وحشتناک، وحشتناک و افتضاح دیده می شوند، انتخاب کردیم.

So the British are often used in comedy or something

بنابراین انگلیسی ها اغلب در کمدی یا چیزی

that is that is representing the British people.

که نماینده مردم بریتانیا است استفاده می شود.

And to be honest, it doesn't bother me.

و صادقانه بگویم، من را آزار نمی دهد.

I'm not offended by it.

من از آن ناراحت نیستم.

I think I think it's funny because it is funny because sometimes

فکر می کنم خنده دار است زیرا خنده دار است زیرا گاهی اوقات

comedy or humour comes from a certain truth that says something, say

کمدی یا طنز از یک حقیقت خاص سرچشمه می گیرد که چیزی می گوید،

something you recognise is in people and that is why it is funny.

چیزی را بگویید که تشخیص می دهید در مردم وجود دارد و به همین دلیل خنده دار است.

Humour is all about recognising

شوخ طبعی به معنای شناخت

those little thing traits we all have.

آن ویژگی های کوچکی است که همه ما داریم.

We've all got traits. Yes.

همه ما ویژگی هایی داریم آره. آیا

Can I say hello to Real Heist?

می توانم به Real Heist سلام کنم؟

I am new here.

من اینجا تازه وارد هستم.

I have been watching your videos for the week.

من یک هفته است که ویدیوهای شما را تماشا می کنم.

This is my first time in the live stream.

این اولین بار است که در پخش زنده حضور دارم.

Hello, Real Heist. Welcome.

سلام، دزدی واقعی. خوش آمدی.

We love to see new people on the live chat and we like to recognise that.

ما دوست داریم افراد جدیدی را در چت زنده ببینیم و دوست داریم آن را تشخیص دهیم.

So I hope you're are enjoying Mr.

بنابراین امیدوارم از ویدیوهای آقای دانکن لذت برده باشید

Duncan's videos because it's Mr. Duncan's channel.

زیرا این کانال آقای دانکن است.

I just help out here

من فقط در اینجا کمک می کنم

and I

و

hope you are enjoying it today and thank you for taking part in the live chat.

امیدوارم امروز از آن لذت ببرید و از اینکه در چت زنده شرکت کردید سپاسگزارم.

So when we talk about humour, Steve, we can,

بنابراین وقتی از طنز صحبت می‌کنیم، استیو، می‌توانیم، می‌توانیم به

we can look at humour in many ways, we can look at it

طنز به طنز نگاه کنیم، می‌توانیم آن را به عنوان

as, as good humour or good taste

طنز خوب یا خوش سلیقه

and, bad taste, so we can have good taste and bad taste.

و بد سلیقه نگاه کنیم، بنابراین می‌توانیم خوش‌سلیقه و بد سلیقه داشته باشیم.

So certain types of joke might be very offensive.

بنابراین انواع خاصی از شوخی ممکن است بسیار توهین آمیز باشد.

Maybe there is rude language or maybe there is something

شاید زبان بی ادبی وجود داشته باشد یا شاید چیزی

that is being said that is hateful and cruel.

گفته می شود که نفرت انگیز و ظالمانه است.

Like you just said, Steve.

همانطور که گفتی استیو.

So so that's a that's a very good point to make

بنابراین این یک نکته بسیار خوب برای بیان

and and also good taste.

و همچنین طعم خوب است.

So maybe the good taste is just something other people agree with.

بنابراین شاید طعم خوب فقط چیزی باشد که دیگران با آن موافق باشند.

So a group of people will find a particular thing funny.

بنابراین گروهی از مردم یک چیز خاص را خنده دار می یابند.

So to them, to that group, they think it is good taste.

بنابراین برای آنها، برای آن گروه، آنها فکر می کنند که این خوش سلیقه است.

But again, it is subjective.

اما باز هم ذهنی است.

So I think humour quite often is subjective.

بنابراین من فکر می کنم طنز اغلب ذهنی است. خنده‌دار بودن

One person's

یک نفر

hilarity, one person's Ricky Gervais

، ریکی جرویس یک نفر،

is another person's completely unfunny thing.

چیز کاملاً خنده‌دار شخص دیگری است.

So humour is not universal.

بنابراین طنز جهانی نیست.

It can change from one group to another.

می تواند از یک گروه به گروه دیگر تغییر کند.

But I think there are many things that we all find,

اما من فکر می کنم چیزهای زیادی وجود دارد که همه ما پیدا می کنیم،

and sometimes I think it is healthy

و گاهی اوقات فکر می کنم خوب است

as well to to be willing

که مایل باشیم،

to, to just look at yourself and make fun.

فقط به خود نگاه کنیم و مسخره کنیم.

Make fun of yourself.

خودتو مسخره کن

Yeah.

And the one thing that makes people laugh

آره

و تنها چیزی که باعث می‌شود مردم

more than anything, I think probably in all languages,

بیش از هر چیزی بخندند، فکر می‌کنم احتمالاً در همه زبان‌ها،

is when a foreign person is trying to speak

زمانی است که یک فرد خارجی سعی می‌کند به

your language and gets the pronunciations wrong.

زبان شما صحبت کند و تلفظ را اشتباه می‌گیرد.

That's always a huge source of humour.

این همیشه منبع بزرگی از طنز است.

And of course in Iloilo that was that was really played on and taken to the extreme.

و البته در Iloilo این بود که واقعاً بازی شد و به حد افراط کشیده شد.

Yes, another, another comedy show that was on a long time ago was Mind Your Language,

بله، یکی دیگر از برنامه‌های کمدی دیگری که مدت‌ها پیش اجرا می‌شد، Mind Your Language بود

which is very popular with people learning

که در بین افرادی که انگلیسی را یاد می‌گیرند بسیار محبوب است

English as strange it sounds.

.

And in that show there are many different nationalities, many different people from all around the world

و در آن نمایش ملیت‌های مختلف، افراد مختلف زیادی از سراسر جهان

learning English in class, in one classroom,

در کلاس، در یک کلاس درس زبان انگلیسی را یاد می‌گیرند،

and they all had their own individual characters.

و همه آنها شخصیت‌های خاص خود را داشتند.

So that might be seen as being offensive.

بنابراین ممکن است توهین آمیز تلقی شود.

But in fact, a lot of people around the world also see the humour.

اما در واقع، بسیاری از مردم در سراسر جهان نیز این طنز را می بینند.

They are not offended by it and that I always find quite strange.

آنها از آن رنجیده نمی شوند و من همیشه آن را بسیار عجیب می دانم.

Also, one of my my favourite TV shows as well.

همچنین یکی از برنامه های تلویزیونی مورد علاقه من است.

Mind your language, very funny if you haven't seen it,

به زبان خود توجه کنید، اگر آن را ندیده اید بسیار خنده دار است،

because what is offensive in some countries is is not offensive in others.

زیرا آنچه در برخی کشورها توهین آمیز است در برخی دیگر توهین آمیز نیست.

And Cristina Silver points out that humour is probably more of a

و کریستینا سیلور اشاره می کند که طنز احتمالاً بیشتر یک چیز است،

but certainly is a Western thing in certain countries.

اما مطمئناً یک چیز غربی در برخی کشورها است.

You are not free to use your humour because of persecution.

شما به دلیل آزار و اذیت نمی توانید از شوخ طبعی خود استفاده کنید.

That's right.

In certain countries if you make jokes about religion

درست است.

در برخی کشورها، اگر در مورد مذهب شوخی کنید،

then you may well find yourself, you know, in prison or arrested or something.

ممکن است خودتان را در زندان یا دستگیر یا چیزی دیگر ببینید.

Well, if you make sorry, if you make humour about

خوب، اگر متاسف شوید، اگر در مورد اینکه

who is in power, you might find yourself in very hot water.

چه کسی در قدرت است شوخی کنید، ممکن است خود را در آب بسیار داغی بیابید. دارم

I'm being arrested.

دستگیر میشم می

I'm, you know, we don't need to name

دانید، ما نیازی به نام بردن از

the countries where where that can happen.

کشورهایی نداریم که در آن ممکن است چنین اتفاقی بیفتد.

But yeah, you've got to be very careful.

اما بله، شما باید بسیار مراقب باشید.

If you come from certain countries,

اگر از کشورهای خاصی آمده‌اید،

what you wear is certain religions,

لباس‌هایی که می‌پوشید مربوط به مذاهب خاصی است،

you know, I mean, the Catholic certainly in the UK

می‌دانید، منظورم این است که کاتولیک‌ها در بریتانیا مطمئناً چنین

is, has the humour taken out of it all the time and yet,

هستند، همیشه طنز را از بین برده‌اند، اما،

you know, I don't know, maybe

می‌دانید، من نمی‌دانم. شاید

some Catholic priests are offended by it, but basically I think there are a lot.

برخی از کشیش های کاتولیک از این موضوع رنجیده باشند، اما اساساً فکر می کنم تعداد زیادی وجود دارد.

Steve I think there are a lot of people who are offended by that.

استیو من فکر می کنم افراد زیادی هستند که از این موضوع آزرده خاطر می شوند.

And if you remember many years ago, because we grew up in the seventies, didn't we?

و اگر سالها پیش را به خاطر داشته باشید، چون ما در دهه هفتاد بزرگ شدیم، اینطور نیست؟

And there was a big movie called The Life of Brian,

و یک فیلم بزرگ به نام زندگی برایان وجود داشت

which is all about the early life of Jesus.

که همه چیز در مورد زندگی اولیه عیسی است.

And it's a comedy, right?

و این یک کمدی است، درست است؟

And at the time I remember that caused a very big controversy.

و در آن زمان به یاد دارم که جنجال بسیار بزرگی به پا کرد.

People were outside the cinemas

مردم بیرون از سینماهایی بودند که در

where it was being shown and they were protesting, trying to get the movie

آنجا نمایش داده می شد و اعتراض می کردند و سعی می کردند فیلم را به آنجا ببرند و

taken off to, to to have it banned or censored.

آن را توقیف یا سانسور کنند.

But they didn't.

اما این کار را نکردند.

Of course, it went ahead and it was shown.

البته جلو رفت و نشان داده شد.

And to this day, it is still shown in many places, including on television.

و تا به امروز، هنوز در بسیاری از مکان ها، از جمله در تلویزیون نمایش داده می شود.

And that would be something that you would think would would be banned.

و این چیزی است که شما فکر می کنید ممنوع می شود.

But it isn't.

اما اینطور نیست.

And why was that, Mr. Duncan? When was that shown?

و چرا اینطور بود آقای دانکن؟ چه زمانی نشان داده شد؟

That would have been the early want to say the early 1970s.

این اولین چیزی بود که می خواستم بگویم اوایل دهه 1970 بود.

So I went to say 74, maybe a little bit later, in fact.

بنابراین من رفتم تا بگویم 74، شاید کمی دیرتر، در واقع.

And there was a very famous debate between some of the the makers

و مناظره بسیار معروفی بین برخی از سازندگان

or the writers of the life of Brian

یا نویسندگان زندگی برایان

and a couple of religious leaders as well.

و چند تن از رهبران مذهبی وجود داشت.

And they were debating this on TV.

و در تلویزیون درباره این موضوع بحث می کردند.

It's a very famous debate.

بحث بسیار معروفی است.

And I think that's another good example how you can take something

و من فکر می‌کنم این مثال خوب دیگری است که چگونه می‌توانید چیزی را بگیرید

and frame it in in a comedic way, in a funny way.

و آن را به شیوه‌ای کمدی، به شیوه‌ای خنده‌دار در قالب آن بسازید.

And for some people it will be funny.

و برای برخی افراد خنده دار خواهد بود.

They can

آنها می توانند

the humour, whilst

شوخ طبعی را انجام دهند، در حالی که

other people will not, they will be offended by it.

دیگران این کار را نمی کنند، آنها از آن آزرده خواهند شد.

So again, I think humour is subject.

بنابراین باز هم فکر می کنم طنز موضوعیت دارد.

If we also have dark humour

اگر ما هم اکنون طنز تیره ای داریم،

now I think again this is something the British do very well.

فکر می کنم دوباره این کاری است که بریتانیایی ها به خوبی انجام می دهند.

Steve Dark humour, jokes about sensitive subjects.

طنز تاریک استیو، شوخی در مورد موضوعات حساس.

I suppose one would be death.

من فکر می کنم یکی از آنها مرگ باشد.

Yes, we're very good

بله، ما

at making fun of death funerals.

در مسخره کردن مراسم تدفین مرگ خیلی خوب هستیم.

We watched the programme last night, an old situation comedy

ما دیشب برنامه را تماشا کردیم، یک کمدی موقعیت قدیمی

from from the early 1970s and they were at a funeral

مربوط به اوایل دهه 1970 و آنها در مراسم تشییع جنازه بودند

and there was lots of humour in that particular episode

و در آن قسمت خاص طنز زیادی وجود داشت

and it was all about the death of a relative and everyone wanting to get

و همه چیز درباره مرگ یکی از بستگان بود و همه می خواستند

the the money or the possessions of the dead person.

پول را بگیرند. یا اموال شخص مرده

And that was where the humour came from.

و این جایی بود که طنز از آنجا شروع شد.

So it's interesting, isn't it?

پس جالب است، اینطور نیست؟

So we get into something, a series is, is that yes, dark humour, The situation is

بنابراین ما وارد یک چیزی می شویم، یک سریال این است که بله، طنز سیاه، وضعیت

maybe quite grave.

شاید کاملاً وخیم باشد.

It could be about death, it could be,

این می تواند در مورد مرگ باشد، می تواند

could be about any subject where about death is the main one.

درباره هر موضوعی باشد که در مورد مرگ موضوع اصلی است.

Violence, things like that.

خشونت، چیزهایی از این قبیل.

But somehow humour is found in that now dark humour.

اما به نوعی طنز در آن طنز سیاه اکنون یافت می شود.

The thing about dark humour is it does help people.

نکته در مورد طنز سیاه این است که به مردم کمک می کند.

Humour.

شوخ طبعی.

Dark humour can help you cope

شوخ طبعی تیره می تواند به شما کمک کند

with very difficult situations. Yes.

با موقعیت های بسیار دشوار کنار بیایید. آره.

When things are upsetting, like a funeral,

وقتی همه چیز ناراحت کننده است، مانند مراسم تشییع جنازه،

then sometimes some humour

گاهی اوقات طنزی

which you would describe as dark humour, as long as it's not offensive,

که به عنوان طنز سیاه توصیف می کنید، تا زمانی که توهین آمیز نباشد،

can go a long way to relieving the tension and the upset in that situation.

می تواند تا حد زیادی تنش و ناراحتی را در آن موقعیت کاهش دهد.

Yes, and that's what dark humour is about.

بله، و این همان چیزی است که طنز سیاه در مورد آن است.

It's about looking at a subject which is very serious

این در مورد نگاه کردن به موضوعی است که بسیار جدی است

and trying to find some way of coping with it

و سعی می کنید

by injecting some humour into it.

با تزریق مقداری طنز به آن، راهی برای کنار آمدن با آن پیدا کنید.

So it as long as it's not offensive, you know, that's it.

بنابراین تا زمانی که توهین آمیز نباشد، می دانید، همین است.

So you're using it as an almost like a release.

بنابراین شما از آن به عنوان نسخه ای تقریباً شبیه به نسخه استفاده می کنید.

Yes. Yes.

Like a release almost. Yes.

آره. آره.

مانند یک نسخه تقریبا. آره.

To help people cope with what could be a very

برای کمک به افراد برای کنار آمدن با

troubling or traumatic experience

تجربه‌ای که

if to find some humour, it somewhere another subject will be divorce.

در صورت یافتن مقداری طنز می‌تواند تجربه‌ای بسیار نگران‌کننده یا آسیب‌زا باشد، موضوع دیگری طلاق است.

There have been many comedy shows, many comedy

برنامه های کمدی زیادی وجود داشته است،

programmes, funny situations where

برنامه های کمدی زیادی، موقعیت های خنده دار که در آن

where maybe a couple of being been in a relationship that is that is not not good.

ممکن است یک زوج در یک رابطه خوب نبوده باشند.

And the humour comes from the the fact they hate each other,

و طنز از این واقعیت ناشی می شود که آنها از یکدیگر متنفرند،

but they're married and they really hate each other so much.

اما آنها متاهل هستند و واقعاً از یکدیگر متنفرند.

So maybe a marriage that is, that is coming to an end

بنابراین شاید ازدواجی که به پایان می رسد

can have a certain type of humour.

می تواند نوع خاصی از طنز داشته باشد.

So the humour comes from the fact that those two people, the people in the relationship just hate each other

پس طنز از آنجا ناشی می شود که آن دو نفر، افرادی که در رابطه هستند فقط از یکدیگر متنفرند

and they keep, maybe they insult each other

و آنها را نگه می دارند، شاید به هم توهین می کنند

or they say things to each other that are not nice.

یا چیزهایی به هم می گویند که خوب نیست.

Sarcasm is a difficult area because it's very easy to offend people.

طعنه بخش سختی است زیرا توهین به مردم بسیار آسان است.

Yes, with dark humour, but done in the right way.

بله، با طنز سیاه، اما به روش درست انجام شده است.

It can make a very difficult subject or a troubling subject.

می تواند یک موضوع بسیار دشوار یا یک موضوع نگران کننده را ایجاد کند.

It can lighten it and make it easier to cope with

می تواند آن را سبک کند و کنار آمدن با

the thoughts around that particular area.

افکار اطراف آن ناحیه خاص را آسان تر کند.

Like death, for example.

مثلاً مرگ.

Yes, I think that's that's actually a very good.

بله، من فکر می کنم که این در واقع بسیار خوب است. آیا کنار آمدن با آن

Is it difficult subject for a lot of people to cope with, but if you can find some humour in it,

برای بسیاری از افراد مشکل است، اما اگر بتوانید مقداری طنز در آن بیابید،

then it can relieve that tension

می تواند آن تنش

or that stress in that particular situation.

یا استرس را در آن موقعیت خاص از بین ببرد.

Valentine Valentine That is a very good joke.

ولنتاین ولنتاین شوخی بسیار خوبی است.

That is a very classic joke.

این یک شوخی بسیار کلاسیک است.

I want to die peacefully in my sleep by my granddad,

من می خواهم در خواب آرام در کنار پدربزرگم بمیرم،

not screaming in the car like his passengers.

نه اینکه مثل مسافرانش در ماشین جیغ بزنم.

See, that is very funny.

ببین خیلی خنده داره

Yes, it is a funny joke.

بله، این یک شوخی خنده دار است.

You would say that was would you say that was dark humour and is dark humour.

شما می گویید که این طنز سیاه بود و طنز سیاه است.

That's dark humour. Yes. So.

این طنز سیاه است. آره. بنابراین.

So the joke there is the fact that the granddad didn't die in his sleep peacefully.

بنابراین شوخی وجود دارد این واقعیت است که پدربزرگ در خواب با آرامش نمرده است.

He died because he fell asleep whilst driving the car. Yes.

او به دلیل اینکه در حین رانندگی با ماشین خوابش برد، جان باخت. آره.

And the other people obviously in the car also died.

و افراد دیگری که مشخصا در ماشین بودند نیز جان باختند. ولی

But yeah. So it's dark humour but it's.

آره. پس طنز تاریک است اما همینطور است.

Yeah.

آره

Some people might find that offensive.

ممکن است برخی افراد آن را توهین آمیز بدانند.

We don't but it's just a joke. Yeah.

ما نمی کنیم اما این فقط یک شوخی است. آره

But you might not want to tell that joke in Scotland

اما ممکن است نخواهید پس از امروز در اسکاتلند آن جوک را بگویید

after after today because somebody might get offended.

زیرا ممکن است کسی آزرده شود.

And so the reason why we're talking about this is because in Scotland

و بنابراین دلیل اینکه ما در مورد این موضوع صحبت می کنیم این است که

tomorrow from tomorrow, there is a new law

فردا از فردا در اسکاتلند، قانون جدیدی وجود دارد که در

where comedians and writers, anyone telling jokes,

آن کمدین ها و نویسندگان، هر کسی که جوک می گوید،

even even members of the public

حتی افراد جامعه را

could be arrested for offending another person.

می توان به دلیل توهین به شخص دیگری دستگیر کرد.

What they say?

آنها چه می گویند؟

by the way, a very interesting question from Real Heist.

به هر حال، یک سوال بسیار جالب از Real Heist.

I am here.

من اینجا هستم.

I'm here live on Wednesday

چهارشنبه

and Sunday, every Wednesday and Sunday from 2 p.m.

و یکشنبه هر چهارشنبه و یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر به صورت زنده اینجا هستم.

UK time is when I'm here with you

زمان انگلستان زمانی است که من

every Sunday and Wednesday

هر یکشنبه و چهارشنبه

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر اینجا با شما هستم. به

UK time though I'm not there on Wednesdays, just Mr.

وقت انگلستان هر چند من چهارشنبه ها آنجا نیستم، فقط آقای

Duncan. It's just me.

دانکن. فقط منم.

It's only me on Wednesdays.

چهارشنبه ها فقط من هستم

Although Mr. Steve, you have the week off.

اگرچه آقای استیو، شما یک هفته تعطیل دارید.

Mr. Steve has a holiday next week.

آقای استیو هفته آینده تعطیلات دارد.

I'm on holiday this week because, well,

من این هفته در تعطیلات هستم زیرا، خوب،

it's a good time to take holiday to Easter because.

زمان خوبی برای تعطیلات عید پاک است، زیرا.

Because there's a bank there was a bank holiday on Friday

از آنجا که یک بانک وجود دارد، جمعه تعطیلات بانکی بود

and there's a bank holiday on Monday.

و دوشنبه تعطیلات بانکی وجود دارد.

So these are public holidays,

بنابراین، بدیهی است که این تعطیلات رسمی

obviously, to celebrate the Easter period

برای جشن گرفتن دوره عید پاک است

and which means I only have to take

و به این معنی است که من فقط باید

four days actual holiday next week, Monday, Tuesday,

چهار روز تعطیلات واقعی در هفته آینده داشته باشم، دوشنبه، سه شنبه،

Wednesday and Thursday, sorry, Tuesday, Wednesday, Thursday and Friday.

چهارشنبه و پنجشنبه، متأسفم، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه.

Okay.

باشه.

And then I get that whole week off

و سپس تمام آن هفته را مرخصی می گیرم

because Monday is a public holiday and I've had Friday, which means

زیرا دوشنبه یک تعطیل رسمی است و من جمعه داشته ام، به این معنی که

I have sort of nine days off and only have to take four this holiday.

من 9 روز مرخصی دارم و فقط باید 4 روز را در این تعطیلات بگذرانم.

In other words, Steve has a very long holiday.

به عبارت دیگر، استیو تعطیلات بسیار طولانی دارد.

In other words, I've got a nice although yes, thank you, Christine.

به عبارت دیگر، من یک بازی خوب دارم، اگرچه بله، متشکرم کریستین.

Unfortunately, the weather forecast is not very good at all for the rest of this week.

متأسفانه پیش بینی هوا در ادامه این هفته اصلاً خوب نیست.

It's it's raining every day.

هر روز داره بارون میاد

So I'm going to be doing jobs inside.

بنابراین من قرار است در داخل کار انجام دهم.

Rain every day, Rain every day.

باران هر روز، باران هر روز.

So Mr.

بنابراین آقای

Steve has picked a week off

استیو یک هفته مرخصی

from work when it is going to rain everyday.

از محل کار خود انتخاب کرده است که هر روز باران می بارد.

Well, at least we can stay in the house and we can enjoy we can enjoy our Easter egg.

خوب، حداقل می توانیم در خانه بمانیم و می توانیم از تخم مرغ عید پاک خود لذت ببریم.

Maybe, Mr. Steve, maybe we can enjoy that.

شاید، آقای استیو، شاید بتوانیم از آن لذت ببریم.

I think the Easter egg will be consumed tonight.

فکر می کنم تخم مرغ عید پاک امشب مصرف شود.

Another type of humour, by the way, is making fun of yourself.

به هر حال، نوع دیگری از طنز، مسخره کردن خود است.

So I often do that when I stand here.

بنابراین وقتی اینجا می ایستم اغلب این کار را انجام می دهم.

I will say, Imagine looking like this.

من می گویم، تصور کنید این گونه نگاه کنید.

Imagine trying to be taken seriously in life

تصور کنید اگر اینطور به نظر می رسید سعی می کنید در زندگی جدی گرفته شوید

if you look like this and quite often this is

و اغلب این

this is for me, a handicap because I'm held back.

برای من است، یک نقص چون من عقب مانده ام. به

I don't look, I don't look tough and mentally

نظر نمیرسم، سخت به نظر نمیرسم و از نظر ذهنی

I look all immature and weak and it can hold you back.

کاملا نابالغ و ضعیف به نظر میرسم و میتونه جلوی شما رو بگیره.

So sometimes I do make fun of the way I look.

بنابراین گاهی اوقات ظاهرم را مسخره می کنم.

The fact that I don't have much, much weight.

این واقعیت که من وزن زیادی ندارم.

I'm quite thin sometimes.

من گاهی اوقات کاملاً لاغر هستم.

Rosa I went back to where you been, Rosa?

رزا من به جایی که تو بودی برگشتم، رزا؟

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I went back to work in June of last year.

خرداد پارسال به سر کار برگشتم.

I've been working since then

من از آن زمان کار می کنم

because this job came up and I decided to take it.

چون این کار پیش آمد و تصمیم گرفتم آن را قبول کنم.

So now I went back to work because obviously I have to keep Mr.

بنابراین اکنون به سر کار برگشتم زیرا واضح است که باید آقای

Duncan in the life that he's accustomed.

دانکن را در زندگی ای که او عادت کرده است نگه دارم.

The life of luxury. Yes.

زندگی لوکس. آره.

That he's accustomed to.

که او به آن عادت کرده است.

Steve has to be able to afford these very expensive Easter eggs.

استیو باید بتواند این تخم مرغ های عید پاک بسیار گران قیمت را بخرد.

So he has to go back to work.

بنابراین او باید به سر کار برگردد.

I think personally, I think he he went back to work just to get away from me.

من شخصاً فکر می کنم، فکر می کنم او فقط برای اینکه از من دور شود به سر کار برگشت.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Mr. Duncan, why would you think that?

آقای دانکن، چرا اینطور فکر می کنید؟

But so, yes, I have to keep Mr.

اما خب، بله، من باید آقای

Duncan in the luxury that he's accustomed to.

دانکن را در تجملاتی که به آن عادت کرده نگه دارم.

So that is a that's a good example of being able to laugh at yourself.

پس این مثال خوبی برای اینکه بتوانید به خودتان بخندید است.

So we make fun of ourselves.

پس خودمان را مسخره می کنیم.

Self-deprecation is what we call it.

خود خواری چیزی است که به آن می گوییم.

It's a very technical word.

این یک کلمه بسیار فنی است.

Self deprecation is when you make fun of yourself,

تحقیر خود زمانی است که خود را مسخره می کنید،

you take a part of your own

بخشی از

personality or appearance and you make fun of it.

شخصیت یا ظاهر خود را می گیرید و آن را مسخره می کنید.

You you use it

شما

quite often as a defence mechanism as well.

اغلب از آن به عنوان یک مکانیسم دفاعی نیز استفاده می کنید.

So some people do it just to make themselves feel more relaxed.

بنابراین برخی از افراد این کار را صرفاً برای ایجاد احساس آرامش بیشتر انجام می دهند.

And it does work for some people. Not everyone.

و برای برخی افراد کار می کند. همه نه.

Some people might not feel better

برخی از مردم ممکن است با مسخره کردن خود احساس بهتری نداشته باشند،

by making fun of themselves, but but yes, I think I think it does.

اما بله، فکر می‌کنم اینطور است.

I think it can help.

من فکر می کنم می تواند کمک کند.

Close your back, Mr.

آقای

Duncan says.

دانکن می گوید پشتت را ببند.

Christina, have you spoken about that already? I'm sure you have.

کریستینا، آیا قبلاً در مورد آن صحبت کرده‌ای؟ من مطمئنم که دارید.

My back is not too bad. It's still painful.

پشتم خیلی بد نیست هنوز هم دردناک است.

We went for a lovely walk yesterday and it did make it feel a little better.

ما دیروز برای یک پیاده روی دوست داشتنی رفتیم و آن را کمی بهتر کرد.

Although this morning I woke up and it was hurting quite a lot.

اگرچه امروز صبح از خواب بیدار شدم و خیلی درد داشتم.

But Mr.

اما آقای

Steve has bought something for me, something that I can put on my back

استیو چیزی برای من خریده است، چیزی که می توانم روی پشتم بگذارم تا

to, to cool it down, a cold gel pack and hopefully a cold gel pack.

خنک شود، یک بسته ژل سرد و امیدوارم یک بسته ژل سرد.

Hopefully it will make it better.

انشالله که بهتر بشه

But it is still hurting.

اما همچنان درد دارد.

Yes, I know. I am standing up.

بله میدانم. من ایستاده ام.

I must be crazy.

من باید دیوونه باشم

Louis makes a good point about retired.

لویی به نکته خوبی در مورد بازنشستگی اشاره می کند.

And, you do need to plan it, I think.

و، من فکر می کنم، شما باید برای آن برنامه ریزی کنید.

I think when I lost my job

فکر می کنم وقتی کارم را

through redundancy, yeah, 18 months ago.

به دلیل تعدیل کار از دست دادم، بله، 18 ماه پیش.

Now, then, you know, I wasn't prepared for that.

حالا، پس، می دانید، من برای آن آماده نبودم.

And I wasn't prepared for not having that routine of work, which I did miss.

و من برای نداشتن آن روال کار، که از دست دادم، آماده نبودم.

Yeah.

آره

And I think this isn't on subject, you know, But

و من فکر می کنم این موضوع در مورد موضوع نیست، می دانید، اما

yeah, you need to plan it.

بله، شما باید آن را برنامه ریزی کنید.

So next time I finish, I'm going to finish on my terms.

بنابراین دفعه بعد که تمام می کنم، طبق شرایطم تمام می کنم.

Yeah.

آره

And when I've got something planned out, because there's nothing worse than retiring and having

و وقتی چیزی برنامه ریزی می کنم، چون هیچ چیز بدتر از بازنشستگی و نداشتن

nothing to do, you've got to have some plan in place, I don't think, because I've.

کاری نیست، فکر نمی کنم باید برنامه ای داشته باشید، چون من این کار را کرده ام.

I've already found out what it's like to retire and not have a plan.

من قبلاً متوجه شده ام که بازنشستگی و نداشتن برنامه چگونه است.

And I don't want to do that next time.

و من نمی خواهم دفعه بعد این کار را انجام دهم.

This is something I said last Wednesday on the live stream on my own when I was by myself.

این چیزی است که چهارشنبه گذشته در پخش زنده به تنهایی زمانی که خودم بودم گفتم. در

I did talk about this very briefly about retirement.

مورد بازنشستگی خیلی کوتاه در مورد این موضوع صحبت کردم.

And if you planning to retire from your job and this is something you found out, wasn't it, Steve,

و اگر قصد دارید از شغل خود بازنشسته شوید و این چیزی است که متوجه شدید، اینطور نیست، استیو،

you have to have some sort of plan in place

باید نوعی برنامه داشته باشید

or else you just and you have no aim.

وگرنه فقط هدفی ندارید.

Yeah.

You had you felt that it wasn't the right time to do it.

آره

شما احساس می کردید که زمان مناسبی برای انجام آن نیست.

I did. Plus, the money's nice.

من کردم. به علاوه، پول خوب است. خیلی

It's nice, too.

هم خوبه

It's nice to come back to work.

خوب است که به سر کار برگردی.

And I miss having a regular wage coming in.

و دلم برای داشتن یک دستمزد معمولی تنگ شده است.

I really miss that.

And I was worried that we might run out of money. Yes.

و من نگران بودم که مبادا پولمان تمام شود. آره.

I don't think we would.

من فکر نمی کنم ما این کار را انجام دهیم.

We would have done, but we had to think about it anyway.

ما انجام می دادیم، اما به هر حال باید به آن فکر می کردیم.

We had to pay last year for that Paris trip, which which by the way, we might be doing again this year.

ما باید سال گذشته برای آن سفر پاریس هزینه می کردیم، که اتفاقاً ممکن است امسال دوباره این کار را انجام دهیم.

Not Paris, but somewhere else. Somewhere else.

نه پاریس، بلکه جای دیگری. یک جای دیگر.

We are we are at the moment trying to work out

ما در حال حاضر در تلاشیم تا مشخص کنیم به

where to go, when to go, and whether we can afford it.

کجا برویم، چه زمانی برویم و آیا می توانیم آن را بپردازیم.

So all of those things are in.

بنابراین، همه این چیزها وجود دارد.

Yes, Chris Christie.

بله، کریس کریستی.

I am planning probably to work until I'm 65,

احتمالاً قصد دارم تا 65 سالگی کار کنم،

so that's probably another but just under two years.

بنابراین این احتمالاً یک سال دیگر است اما کمتر از دو سال. پس احتمالا

So that's probably. Yes.

همینطوره آره.

Where is the retirement age for me is 67 now

سن بازنشستگی برای من الان 67 سال است

because they've changed the retirement age in the UK now.

چون الان سن بازنشستگی را در بریتانیا تغییر داده اند. به

What are you looking at, Mr.

چه چیزی نگاه می کنید، آقای

Duncan You look a bit shocked. I'm looking it.

دانکن، کمی شوکه به نظر می رسید. دارم نگاهش میکنم

I just can't believe that that that you have to work until 67.

من فقط نمی توانم باور کنم که شما باید تا 67 کار کنید.

I mean, really, how much of your life will be left

یعنی واقعاً بعد از بازنشستگی در 67 سالگی چقدر از زندگی شما باقی می ماند

after you retire at 67?

؟

How much life do you have left?

چقدر عمر برای شما باقی مانده است؟

That's I think

من فکر می کنم که این

that's unfair.

ناعادلانه است.

I think 65 is quite nice,

من فکر می کنم 65 بسیار خوب است،

but 67, that's another that's another two years.

اما 67، آن ​​دیگری است که دو سال دیگر است.

Well, that, of course, is when you are entitled to the state pension. Yes.

خوب، البته، این زمانی است که شما مستحق دریافت مستمری دولتی هستید. آره.

In the UK it was 65.

در بریتانیا 65 سال بود.

It's a lot earlier in France as we know, having spoken

همانطور که می دانیم در فرانسه خیلی زودتر است، که

to Luis before about this and Patrick.

قبلاً با لوئیس و پاتریک صحبت کرده بودیم.

But in the in the UK you have to right now

اما در بریتانیا در حال حاضر باید

well dependent on your when you were born. Yes.

کاملاً به زمان تولد خود وابسته باشید. آره.

So I was born in 1961.

بنابراین من در سال 1961 به دنیا آمدم.

I've just missed it actually by a year.

من فقط یک سال آن را از دست داده ام.

If I'd been born in 1959

اگر در سال 1959

or 1960, I would, I could have got my pension at 65.

یا 1960 به دنیا آمده بودم، می توانستم در 65 سالگی مستمری بگیرم.

But because I was born in 61, they've changed the rules.

اما چون متولد 61 هستم، قوانین را تغییر داده اند.

I have to wait another two years, which I think is a bit unfair.

من باید دو سال دیگر صبر کنم که به نظرم کمی ناعادلانه است.

But anyway, that's the what they why they've done it.

اما به هر حال، به همین دلیل آنها این کار را انجام داده اند.

Yes, but the thing, the thing with me is, is if they can

بله، اما چیزی که در مورد من وجود دارد این است که اگر آنها بتوانند

if they can increase it to 67,

اگر بتوانند آن را به 67 برسانند، این بدان

then that means maybe in a couple of years they could increase it to 70.

معناست که شاید در چند سال آینده آنها می توانند آن را به 70 برسانند.

They almost certainly will increase it to 68.

تقریباً مطمئناً آن را به 68 خواهند رساند.

They it that's guaranteed. Yeah.

آن تضمین شده است آره

That they will increase it to 68.

که آنها آن را به 68 افزایش خواهند داد.

And because we can't there are so many people now

و از آنجا که ما نمی توانیم تعداد افراد زیادی در حال حاضر وجود دارد که

more and more high of people over the age of 65 that are living longer and longer.

افراد بالای 65 سال بیشتر و بیشتر عمر می کنند.

So we can't afford because people used to retire and then they were meant to be dead by the time

بنابراین ما نمی توانیم هزینه کنیم زیرا مردم قبلاً بازنشسته می شدند و پس از آن قرار بود در سن 72 سالگی مرده باشند.

they were 72.

Women have probably lived to 78, but you cannot ten years of that now.

زنان احتمالاً تا 78 سالگی زندگی کرده اند، اما اکنون نمی توان ده سال از آن گذشت.

So people are having less babies.

بنابراین مردم کمتر بچه دار می شوند.

So the young, younger population are having to work to support

بنابراین، جمعیت جوان و جوان‌تر باید برای حمایت از

the the retired people, of which there are more and more.

بازنشستگان، که تعدادشان بیشتر و بیشتر می‌شود، کار کنند.

So they're having to to exit.

بنابراین آنها مجبور به خروج هستند.

And the

و

retirement age.

سن بازنشستگی

And it will it will go up.

و بالا خواهد رفت

We're certainly going to go up to 68.

ما مطمئناً تا 68 سال پیش خواهیم رفت.

I'm sure that'll happen quite soon for people born before a certain date.

Yeah. So at the moment.

آره بنابراین در حال حاضر.

Right.

درست.

So back, back to the original point, it's 67 now it's 67.

بنابراین، به نقطه اصلی برگردیم، 67 است و اکنون 67 شده است.

So maybe I will have to carry on working until I'm 67 before

بنابراین شاید قبل از اینکه

I can claim my, my very tiny,

بتوانم

very small pension because I won't very much.

حقوق بازنشستگی بسیار ناچیز و بسیار کوچک خود را مطالبه کنم، مجبور باشم تا 67 سالگی به کار ادامه بدهم.

I can tell you now, I'm

اکنون می توانم به شما بگویم، من

not not working on YouTube.

در یوتیوب کار نمی کنم.

I might be sleeping rough on a park bench when.

شاید در حال خوابیدن خشن روی نیمکت پارک باشم.

I'm 70, so I won't be if I'm still working.

من 70 ساله هستم، بنابراین اگر هنوز کار کنم، نخواهم بود.

Mr. Duncan Okay, then that's good. Then I will.

آقای دانکن باشه، پس خوبه. سپس من.

I will still I won't have to worry in the future about having Easter eggs.

من هنوز هم در آینده نگران مصرف تخم مرغ عید پاک نخواهم بود.

Then. That's good.

سپس. خوبه. از

I feel a bit better about that.

این بابت کمی احساس بهتری دارم.

Certainly.

قطعا.

Well, I remember when we went to to Malaysia years and years ago,

خوب، یادم می آید سال ها و سال ها پیش به مالزی رفتیم،

20 years ago now.

اکنون 20 سال پیش.

I don't know if it's still the same now, but I remember talking to a teacher there.

نمی‌دانم الان هم همینطور است یا نه، اما یادم می‌آید که با یک معلم آنجا صحبت کردم.

She was actually an English teacher.

او در واقع یک معلم انگلیسی بود.

I met her on the plane and we got talking on the way back from Kuala Lumpur

من او را در هواپیما ملاقات کردم و در راه بازگشت از کوالالامپور

and the retirement age Then this was back in the year

و سن بازنشستگی با هم صحبت کردیم. سپس در سال

2001 was 55.

2001،

I was absolutely gobsmacked, flabbergasted, surprised,

because then the retirement age was 65, the UK.

55 سال داشتم. انگلستان.

But in in Malaysia, it was 55.

اما در مالزی 55 بود.

I don't think it is now.

فکر نمی کنم الان باشد.

I read something recently to say that that's bankrupting the countries for people to retire at 55.

اخیراً مطلبی خواندم که می‌گوید این کشورها را ورشکست می‌کند تا افراد در سن 55 سالگی بازنشسته شوند.

So they're going to have to extend it because the other big controversy in the UK, Mr.

بنابراین آنها باید آن را تمدید کنند زیرا جنجال بزرگ دیگر در بریتانیا، آقای

Duncan, was that women used to be able to retire at 60.

دانکن، این بود که زنان قبلاً می‌توانستند بازنشسته شوند. در 60 سالگی.

Yes, men retired at 65,

بله، مردان در 65 سالگی بازنشسته شدند،

women retired at 60 to get the same pension.

زنان در 60 سالگی بازنشسته شدند تا همان بازنشستگی را دریافت کنند.

But now it's the same for men and women.

اما الان برای زن و مرد یکسان است.

So there are a group of women and they've given them a name.

بنابراین گروهی از زنان وجود دارند و نامی برای آنها گذاشته اند.

The WASP is, isn't it?

WASP هست، اینطور نیست؟

Well, is is. But isn't that equality?

خوب است. اما آیا این برابری نیست؟

But yeah, there are group of women who who are going to miss out because.

اما بله، گروهی از زنان وجود دارند که به این دلیل از دست می‌دهند.

They were due to retire at 60 and then this new law came in that made it 65.

آنها قرار بود در 60 سالگی بازنشسته شوند و پس از آن این قانون جدید وارد شد که آن را به 65 سال رساند.

So there are a certain number of women of a certain age

بنابراین تعداد مشخصی از زنان در یک سن خاص هستند

who thought they got two or three years to retire, and now they're going to have to wait another five years.

که فکر می کردند دو یا سه سال فرصت دارند تا بازنشسته شوند و اکنون آنها نیز بازنشسته خواهند شد. پنج سال دیگر صبر کنید

But in fact, it's so that's equality.

اما در واقع، این برابری است.

There we go.

ما میرویم آنجا.

But yeah, but yeah,

اما بله، اما بله،

that golden wasp, you can read about it, if that's okay.

آن زنبور طلایی، می توانید در مورد آن مطالعه کنید، اگر اشکالی ندارد.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

I don't know. okay.

من نمی دانم. باشه.

I don't know what stands for.

من نمی دانم مخفف چیست.

I knew you're going to ask me that, but there you go.

میدونستم اینو از من میخوای بپرسی ولی خب.

Now, I would like to ask you if I say hello to Mr.

حالا میخوام ازتون بپرسم که به آقای تنهایی سلام می کنم

Lonely, because Mr.

چون به آقای

Lonely is called Mr. Lonely.

تنهایی می گویند آقای تنها.

So I want to say hello to Mr.

بنابراین می خواهم به آقای

Lonely so that you don't feel so lonely where it's.

تنها سلام کنم تا آنجا که هست اینقدر احساس تنهایی نکنید.

it's on the

روی

duck.

اردک است

I guess I can't point out to you where it is.

حدس می زنم نمی توانم به شما اشاره کنم که کجاست.

I haven't seen it come up.

من ندیدم بالا بیاد

Yes, it's just. No, it's okay.

بله، این فقط است. نه این خوبه.

Tell me where it is. I know it's on the live.

بگو کجاست میدونم پخش زنده هست

I just can't see it.

من فقط نمی توانم آن را ببینم.

It's just above one. It's just above one of Lewis's posts.

فقط بالای یک است. درست بالای یکی از پست های لوئیس است.

Okay, That's okay. Steve said.

باشه، اشکالی نداره استیو گفت.

yes, There we go. Myanmar.

بله، ما می رویم. میانمار

Mr. Lonely in Myanmar.

آقای تنها در میانمار.

Hello, Mr. Lonely.

سلام آقای تنها. به

Looks like the lonely in Myanmar.

نظر می رسد تنها در میانمار است.

Mr. Low. Yes.

آقای لو. آره.

yeah, that's right. Yes, I see.

آره درست است. بله متوجه ام.

I've seen that now.

من الان اینو دیدم

Yes. So, hi, Mr. Lonely.

آره. پس سلام آقای تنها.

And we hope you don't feel lonely in this live stream.

و امیدواریم در این پخش زنده احساس تنهایی نکنید.

You are never lonely here. You'll never lonely here.

تو هیچ وقت اینجا تنها نیستی اینجا هرگز تنها نخواهی بود

Never, never And never feel free to make comments in the live stream.

هرگز، هرگز و هرگز در جریان مستقیم نظرات خود را آزاد نکنید.

The more things you say, the less lonely.

هر چه بیشتر حرف بزنی، کمتر احساس تنهایی می کنی.

You're probably not really lonely.

احتمالاً واقعاً تنها نیستید.

No. Why did you call yourself lonely? Would like to know.

نه چرا خودت را تنها خواندی؟ می خواهم بدانم.

That's hope. It's not because you are really lonely.

این امید است. دلیلش این نیست که واقعاً تنها هستید.

We don't want that.

ما این را نمی خواهیم.

If you are really lonely, though.

اگر واقعاً تنها هستید.

And your name is Mr. Lonely. That's.

و اسم شما آقای تنهایی است. یعنی.

That's.

یعنی.

That's very unfortunate.

این خیلی مایه تاسف است.

But we don't want to make jokes about loneliness.

اما نمی خواهیم با تنهایی شوخی کنیم.

No, because that wouldn't be appropriate.

نه، چون این کار مناسب نخواهد بود.

I might be if I might offend someone.

من ممکن است اگر ممکن است کسی را توهین کنم.

And then I might go to Scotland and get arrested tomorrow.

و ممکن است فردا به اسکاتلند بروم و دستگیر شوم.

You say

شما می گویید

the other thing about the state pension is it's not really going to be enough to live on.

نکته دیگر در مورد حقوق بازنشستگی دولتی این است که واقعاً برای زندگی کافی نیست.

And so you always have to have your own pension.

و بنابراین شما همیشه باید حقوق بازنشستگی خود را داشته باشید.

This is this is very depressing, by the way.

اتفاقاً این خیلی ناراحت کننده است.

Yeah, it is.

آره آن است.

It's no good working all your life and relying on the state pension.

کار کردن در تمام عمر و تکیه بر مستمری دولتی خوب نیست.

You will have a very, very meagre existence.

شما وجود بسیار بسیار ناچیزی خواهید داشت.

So meagre.

خیلی ناچیز

So you have a very basic existence, right if you were to live on the state pension.

بنابراین، اگر بخواهید با حقوق بازنشستگی دولتی زندگی کنید، یک موجودیت بسیار اساسی دارید.

Well it's worth about we've got one of the lowest state pensions in Europe,

خوب ارزشش را دارد که ما یکی از پایین ترین حقوق بازنشستگی دولتی را در اروپا داریم،

so our state pension is I think it's around 11 and a half thousand pounds a year now.

بنابراین بازنشستگی دولتی ما فکر می کنم الان حدود 11 و نیم هزار پوند در سال است. اخیراً

It's gone up a lot

recently, but it's a lot lower than in other European countries.

بسیار افزایش یافته است

، اما نسبت به سایر کشورهای اروپایی بسیار کمتر است.

I think it's one of the lowest in Europe.

من فکر می کنم یکی از پایین ترین در اروپا است.

Steve that's still more than YouTube money.

استیو که هنوز هم بیشتر از پول یوتیوب است.

That is true. That is still more than YouTube money.

این درست است. این هنوز هم بیشتر از پول یوتیوب است.

Anyway, we're going to finish on a happy note

به هر حال، ما با یک یادداشت شاد به پایان می‌رسانیم

because we're going to look at some words and phrases connected to eggs.

زیرا به برخی از کلمات و عبارات مرتبط با تخم مرغ نگاه می‌کنیم.

Would you like to do that, Mr. Steve I would indeed.

آیا شما دوست دارید این کار را انجام دهید، آقای استیو من واقعاً دوست دارم.

Shall we scramble through them?

آیا ما از طریق آنها تقلا کنیم؟

Scramble?

تقلا؟

it's a joke. Then.

این یه شوخیه. سپس.

Shall we scramble through the. Yes.

آیا ما از طریق تقلا. آره.

Shall we explain the joke or something?

جوک یا چیز دیگری را توضیح دهیم؟

Steve, I was only joking.

استیو، من فقط شوخی کردم.

We were only joking

ما فقط شوخی می‌کردیم

and they were. Here we go.

و آنها هم بودند. در اینجا ما می رویم.

So here are some words and phrases connected to eggs.

بنابراین در اینجا چند کلمه و عبارات مرتبط با تخم مرغ وجود دارد.

And look at that.

و به آن نگاه کنید.

I've got the sandwich dribble there to design that wonderful

من دریبل ساندویچ را برای طراحی آن یک

lower third.

سوم پایینی فوق‌العاده دارم. پس

Here we go then. Eggs, words and phrases.

ما اینجا می رویم. تخم مرغ، کلمات و عبارات.

First of all, we have to shell out for something.

اول از همه، ما باید برای چیزی هزینه کنیم.

If you shell out, it is a phrase that means to buy something expensive.

اگر پول بدید، عبارتی است که به معنای خریدن چیز گران است.

You have to suddenly buy something.

شما باید ناگهان چیزی بخرید.

You have to shell out for something.

شما باید برای چیزی هزینه کنید.

Maybe Mr.

شاید آقای

Steve has to buy some new tires for his car.

استیو باید چند تایر جدید برای ماشینش بخرد.

So it means Steve will have to shell out money.

بنابراین به این معنی است که استیو باید پول خرج کند.

Yes. For some new tires.

آره. برای چند لاستیک نو

Yes. It's referring to money you have to spend that you'd rather not.

آره. اشاره به پولی است که باید خرج کنید و ترجیح نمی دهید.

So you wouldn't sort of shell out

بنابراین اگر واقعاً چیزی می‌خواهید،

for a new pair of shoes if you wanted if you really wanted something.

برای یک جفت کفش جدید هزینه نمی‌کنید .

I think I'm right after Mr. Jones.

فکر می کنم دقیقا دنبال آقای جونز هستم.

Yes. Yes.

You buy some expensive, but but quite often something you would rather not

آره. آره.

شما مقداری گران می‌خرید، اما اغلب چیزی که ترجیح می‌دهید مجبور نباشید

have to have to buy something that's worn out like some tires on a car or or something like that.

چیزی که فرسوده شده است بخرید، مانند لاستیک‌های ماشین یا چیزی شبیه به آن.

The way you say it, and I've got to shell out on some new tires.

اینطور که شما می گویید، و من باید چند لاستیک جدید را خرج کنم.

You're referring to the fact that you've got to spend that money, but you don't want to.

شما به این واقعیت اشاره می کنید که باید آن پول را خرج کنید، اما نمی خواهید.

You might want.

شما ممکن است بخواهید.

You might not.

But it's yeah, it's something you don't want to spend.

شما ممکن است.

اما بله، این چیزی است که شما نمی خواهید خرج کنید.

Yes, that's it.

آره همینه.

That's that's it.

همین است.

Really Here's another one to come out of your shell if you come out of your shell.

واقعاً اگر از پوسته خود بیرون بیایید، یکی دیگر از پوسته شما بیرون می آید.

So it's a little bit like maybe, maybe not like a chicken

بنابراین کمی شبیه شاید، شاید نه مانند

coming out or a chick coming out of a shell, but maybe a snail.

بیرون آمدن مرغ یا جوجه ای که از صدف بیرون می آید، اما شاید یک حلزون است.

A snail coming out of its shell.

حلزونی که از پوسته اش بیرون می آید.

So imagine that to come out your shell is to become more confident.

بنابراین تصور کنید که بیرون آمدن از پوسته شما به معنای اعتماد به نفس بیشتر است.

You become more confident.

شما اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنید.

So maybe a person who is shy will slowly

بنابراین ممکن است فردی که خجالتی است به آرامی

come out of their shell, gain

از پوسته خود بیرون بیاید،

confidence, and suddenly somebody by somebody might be at a party

اعتماد به نفس پیدا کند، و ناگهان ممکن است یک نفر توسط کسی در یک مهمانی باشد

and they're talking a lot to everybody in there might be singing or something.

و آنها زیاد با همه صحبت کنند، ممکن است آواز بخوانند یا چیز دیگری.

And somebody might say,

و کسی ممکن است بگوید،

they've come out of their shell.

آنها از پوسته خود بیرون آمده اند.

It means that they've stop being so shy.

این بدان معنی است که آنها از خجالتی بودن دست کشیده اند. می

You know, they've started being a bit more assertive.

دانید، آنها کمی قاطعانه تر عمل کرده اند.

Yes. To be more confident, you come out of your shell

آره. برای اینکه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید، از پوسته خود بیرون می آیید

to have egg on one's face.

تا روی صورت خود تخم بگذارید.

I've had many situations where I've been left

من موقعیت‌های زیادی داشته‌ام که

with egg on my face to appear foolish or stupid in front of other people,

تخم‌مرغ روی صورتم گذاشته‌اند تا در مقابل دیگران احمق یا احمق به نظر برسم،

something you do which is embarrassing for yourself and other people.

کاری که شما انجام می‌دهید که برای خود و دیگران شرم‌آور است.

See that you've done it.

ببین که انجامش دادی

Yes, you are left with egg on your face.

بله، شما با تخم مرغ روی صورت خود مانده اید.

If we were to describe the meaning of a word

اگر بخواهیم معنای یک کلمه را

incorrectly on this channel, that happens a lot.

به اشتباه در این کانال توصیف کنیم، این اتفاق بسیار می افتد.

And we were to do something obviously wrong

و ما قرار بود کار بدی انجام دهیم

and somebody pointed it out and it was a silly that we shouldn't have made.

و کسی به آن اشاره کرد و این کار احمقانه ای بود که نباید انجام می دادیم.

We would have egg on our face, just as if you did have egg on your face,

ما تخم‌مرغ روی صورتمان می‌داشتیم، همان‌طور که اگر تخم‌مرغ روی صورتت بود،

you would be embarrassed if you literally, literally had egg on your face

خجالت می‌کشید اگر به معنای واقعی کلمه، به معنای واقعی کلمه تخم‌مرغ روی صورتت بود،

people would laugh and point at you and Yes, and it would be embarrassing.

مردم می‌خندیدند و به شما اشاره می‌کردند و بله، و این خجالت‌آور بود.

So it's embarrassment.

پس مایه شرمساری است.

You're embarrassed about something that you've

شما از کاری که انجام داده اید

or done that you shouldn't have done.

یا انجام داده اید و نباید انجام می دادید خجالت می کشید.

It's a silly mistake, really.

این یک اشتباه احمقانه است، واقعا.

Exactly.

دقیقا. در

Here's another one to walk on eggshells.

اینجا یکی دیگر برای راه رفتن روی پوسته تخم مرغ است.

You walk on eggshells.

روی پوست تخم مرغ راه می روی.

It means to stand or tread carefully, also figuratively.

به معنای با احتیاط ایستادن یا قدم گذاشتن است، همچنین به معنای مجازی.

So not literally but figuratively.

بنابراین نه به معنای واقعی کلمه بلکه به صورت مجازی.

Maybe you are trying to talk about

شاید شما سعی می کنید در مورد

a subject without offending anyone.

موضوعی بدون توهین به کسی صحبت کنید.

You will do it very carefully.

شما این کار را با دقت انجام خواهید داد.

You will walk on eggshells.

روی پوسته تخم مرغ راه می روید.

It means you are doing something carefully.

یعنی کاری را با دقت انجام می دهید.

You are doing something very gently.

شما یک کاری را خیلی آرام انجام می دهید.

If you are talking about a certain subject or if somebody was.

اگر در مورد موضوع خاصی صحبت می کنید یا اگر کسی بود.

We all know people at work or certain family members who seem to get upset very easily.

همه ما افرادی را در محل کار یا اعضای خاصی از خانواده می شناسیم که به نظر می رسد خیلی راحت ناراحت می شوند.

Maybe they're not confident of themselves or something.

شاید آنها به خودشان یا چیزی دیگر اطمینان ندارند.

Say, say somebody you saw at work

بگویید، بگویید شخصی که در محل کارتان دیده‌اید،

was wearing some clothes and you thought they weren't suitable for them,

لباس‌هایی پوشیده است و فکر می‌کنید برای او مناسب نیست،

but you wanted to point it out to them without offending them, you would you would walk on eggshells.

اما می‌خواهید بدون اینکه به او توهین کنید، آن را به او گوشزد کنید، آیا روی پوست تخم‌مرغ راه می‌روید.

Sometimes certain people, you will say you've got to walk on eggshells around them. Yes.

گاهی اوقات برخی افراد می گویند که باید روی پوسته های تخم مرغ اطرافشان راه بروید. آره.

Because it means that you're doing that.

زیرا به این معنی است که شما این کار را انجام می دهید.

I think in that situation you would avoid the subject altogether.

من فکر می کنم در آن شرایط شما به طور کلی از موضوع اجتناب می کنید.

So you wouldn't approach a subject that, you know,

بنابراین شما به موضوعی نزدیک نمی‌شوید که، می‌دانید،

a person is definitely a sensitive to avoid it.

یک فرد قطعاً برای اجتناب از آن حساس است.

Careful what you say around John, because he's easily offended.

مراقب حرف هایی که در اطراف جان می گویید، باشید، زیرا او به راحتی توهین می شود.

You will have to walk on eggshells to these you you're just very light

شما باید روی پوسته های تخم مرغ راه بروید تا به این موارد بروید، شما خیلی سبک هستید و به

lightly talking about certain subjects to see how they might react.

آرامی در مورد موضوعات خاصی صحبت می کنید تا ببینید آنها چگونه ممکن است واکنش نشان دهند.

Anyway. Sensitive. Pete. Yeah, I'm going to move on.

به هر حال. حساس. پیت. آره، من ادامه میدم

Put all your eggs in one basket to rely on one thing.

تمام تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار دهید تا به یک چیز تکیه کنید.

So maybe you are hoping that if you put all of your eggs in one basket,

بنابراین شاید امیدوار باشید که اگر تمام تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار دهید،

if you put all of your resources

اگر تمام منابع

or your into one share of a company,

یا سهم خود را در یک شرکت قرار دهید،

then you are putting all of your eggs in one basket.

آنگاه همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار می دهید.

So if that company goes goes wrong

بنابراین اگر آن شرکت اشتباه کند

or goes out of business, you will lose all of your money.

یا از کار بیفتد، تمام پول خود را از دست خواهید داد.

So with shares, I suppose you would put money

بنابراین با سهام، من فکر می کنم شما پول را

into different things, not just one thing.

در چیزهای مختلف قرار دهید، نه فقط برای یک چیز.

That's it. That's a good analogy.

خودشه. این تشبیه خوبی است.

If you had a certain amount of money, you wanted to invest for your retirement,

اگر مقدار مشخصی پول داشتید، می‌خواستید برای بازنشستگی خود سرمایه‌گذاری کنید،

but you put it all on one company in the hope that that company,

اما همه آن را روی یک شرکت گذاشتید به این امید که آن شرکت،

because you thought that company would do well, that would be a risk

زیرا فکر می‌کردید آن شرکت خوب عمل می‌کند، این یک ریسک است

because if that company went bust, you would lose all your money.

زیرا اگر آن شرکت سقوط کرد، تمام پول خود را از دست خواهید داد.

Whereas if you put all your money into lots of different companies or a fund, you would be protected

در حالی که اگر تمام پول خود را در بسیاری از شرکت ها یا یک صندوق سرمایه گذاری کنید، در

more against any any, any problems with

برابر هر مشکلی که می

the you know, not all those companies are going to go bust.

دانید بیشتر محافظت می شوید، همه آن شرکت ها از بین نمی روند.

No, but you could. Yes, you could.

نه، اما تو می توانستی بله، شما می توانید.

You might go for a job interview and decide

ممکن است برای یک مصاحبه شغلی بروید و تصمیم بگیرید

that this is the job you want and you only apply for this one job.

که این شغلی است که می خواهید و فقط برای همین یک شغل درخواست دهید.

You're really desperate for a job and you think, well, I don't want to go for these other jobs.

تو واقعاً به دنبال شغلی ناامید هستی و فکر می‌کنی، خوب، من نمی‌خواهم سراغ این کارهای دیگر بروم.

Somebody might say to you, Right, but don't put all your eggs in one basket.

ممکن است کسی به شما بگوید، درست است، اما همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار ندهید.

Apply for other jobs as well, because what happens if you don't get that job?

برای مشاغل دیگر نیز درخواست دهید، زیرا اگر آن شغل را بدست نیاورید چه اتفاقی می افتد؟

Then?

سپس؟

Because the analogy is that if you have lots of eggs and

زیرا تشبیه این است که اگر تعداد زیادی تخم مرغ داشته باشید و

and you

had them all in one, but if you drop that basket, you lose all your eggs.

همه آنها را یکجا داشته باشید، اما اگر آن سبد را رها کنید، تمام تخم مرغ های خود را از دست می دهید.

Yes, I think we've explained it.

بله، فکر می کنم توضیح داده ایم.

Whereas if you have lots of different baskets and drop one basket, you still got some eggs.

در حالی که اگر تعداد زیادی سبد مختلف داشته باشید و یک سبد بیندازید، باز هم تعدادی تخم مرغ دارید.

Okay.

Well it's it's about it's about spreading your risk, Steve.

باشه.

خب، استیو، این در مورد گسترش ریسک شماست.

I'm just explaining it. It's about preventing the risk asset.

فقط دارم توضیح میدم این در مورد جلوگیری از دارایی ریسک است.

We're running out of time.

زمان ما در حال اتمام است. می

I know, but I like to explain things in great detail.

دانم، اما دوست دارم مسائل را با جزئیات زیاد توضیح دهم.

Yes, we've noticed sometimes, too.

بله، ما گاهی اوقات نیز متوجه شده ایم.

Too much detail.

جزئیات بیش از حد. از

Photo your eggs in one basket. Don't rely on one thing.

تخم مرغ های خود در یک سبد عکس بگیرید. به یک چیز تکیه نکن

Spread your risk, hedge your bets

ریسک خود را پخش کنید، شرط های خود را

about egg.

در مورد تخم مرغ پوشش دهید.

We've all met someone who we can describe as a bad egg.

همه ما با کسی ملاقات کرده ایم که می توانیم او را به عنوان یک تخم مرغ بد توصیف کنیم.

A person of negative character.

فردی با شخصیت منفی

Maybe a person who is a little suspicious.

شاید فردی که کمی مشکوک است.

A person you wouldn't trust.

فردی که به او اعتماد نخواهید کرد

Or maybe, you know that person is bad.

یا شاید، شما می دانید که آن شخص بد است.

We can describe them as a bad egg.

ما می توانیم آنها را به عنوان یک تخم مرغ بد توصیف کنیم.

Of course we can have the opposite.

البته می توانیم برعکس هم داشته باشیم.

A person can be a good egg.

یک فرد می تواند تخم مرغ خوبی باشد.

Yes, I think Mr.

بله، من فکر می کنم آقای

Steve quite often people would say Mr.

استیو اغلب مردم می گویند آقای

Steve, he is he is a good egg.

استیو، او تخم مرغ خوبی است.

He's somebody who's got good character.

او کسی است که شخصیت خوبی دارد.

You can rely on them.

می توانید به آنها تکیه کنید.

yes, but a bad egg is somebody

بله، اما یک تخم مرغ بد کسی است

that that's their character's bad, that you don't want to associate with them.

که شخصیت او بد است، که شما نمی خواهید با آنها ارتباط برقرار کنید.

They'll get you into bad habits or, something like that.

آنها شما را وارد عادت های بد یا چیزی شبیه به آن می کنند.

To be an egghead.

تخم مرغ بودن

This is not referring to the appearance of someone from there, the shape of their head.

این اشاره به ظاهر شخصی از آنجا، شکل سر او نیست.

But a person who is clever or studious, maybe a person who is very brainy.

اما فردی باهوش یا اهل مطالعه، شاید فردی که بسیار باهوش است.

And they know lots of things.

و خیلی چیزها را می دانند.

You might say that person is in Egghead.

ممکن است بگویید آن شخص در Egghead است.

Maybe they have a job, such as maybe in one of the sciences,

شاید آنها شغلی دارند، مثلاً در یکی از علوم،

and you might say that person is an egghead because they have lots of knowledge.

و ممکن است بگویید آن شخص یک تخم مرغ است زیرا دانش زیادی دارد.

Yes, a professor's in the university or somebody that's always talking intellectually

بله، یک استاد در دانشگاه یا کسی که همیشه روشنفکرانه صحبت می کند

or you're an egghead it is just the impression is

یا شما یک تخم مرغ هستید، این تصور این است که

they've got a big brain in this head that shaped noggin.

آنها مغز بزرگی در این سر دارند که نوگین را شکل داده است.

You know, that's the impression you're trying to give.

می دانید، این تصوری است که شما سعی می کنید ایجاد کنید.

By the way, you've had a donation from Christina.

به هر حال، شما یک کمک مالی از کریستینا داشته اید.

I think Christina Silver. Yes.

من فکر می کنم کریستینا سیلور. آره.

You've had a £2 down donation from Christina Match Christina for your donation on the live chat.

شما مبلغ 2 پوند از کریستینا مچ کریستینا برای کمک مالی خود در چت زنده دریافت کرده اید.

Thank you very much, Christina Is living in England, and she's

بسیار متشکرم، کریستینا در انگلستان زندگی می کند و

starting a new job in nursing in September.

در ماه سپتامبر شغل جدیدی را در زمینه پرستاری شروع می کند. آیا

Want to become a nurse? So congratulations.

می خواهید پرستار شوید؟ پس تبریک میگم

Whereabouts in the UK? Yes. Whereabouts?

در انگلستان کجاست؟ آره. محل تقریبی؟

How are you, Christina?

چطوری کریستینا؟

Yes, I think.

بله فکر می کنم.

I think you mentioned something about London. So maybe it.

فکر می کنم در مورد لندن به چیزی اشاره کردید. پس شاید.

Maybe it is in London. Well, very nice.

شاید در لندن باشد. خب خیلی قشنگه

Inaki know bad egg isn't

ایناکی می‌داند تخم‌مرغ بد

a synonym of grouchy, grouchy, mean somebody who's moody.

مترادف کلمه بداخلاق، بداخلاق، یعنی کسی که بد خلق است نیست.

Yeah, it just means somebody who has a bad character.

بله، این فقط به معنای کسی است که شخصیت بدی دارد. می

You know, there might be.

دانید، ممکن است وجود داشته باشد.

There might be stealing

ممکن است دزدی

or hurting people or, or, or something like that.

یا آسیب رساندن به افراد یا، یا، یا چیزی شبیه به آن وجود داشته باشد.

A person a bad character, a bad egg, a wicked person,

یک شخص یک شخصیت بد، یک تخم مرغ بد، یک شخص شریر،

a wicked person, somebody of bad character.

یک شخص شریر، یک شخص بد شخصیت.

I mean, they might be grouchy, but that doesn't mean that's not the same.

منظورم این است که آنها ممکن است بداخلاق باشند، اما این بدان معنا نیست که اینطور نیست.

Yes, it's not. It's not the same meaning.

بله، اینطور نیست. معنی یکسانی نیست.

No, Steve, to crack up, to lose control of one's emotion.

نه، استیو، برای از دست دادن کنترل احساسات خود.

So there are many ways of cracking up.

بنابراین راه های زیادی برای شکستن وجود دارد.

Maybe mentally you might crack up.

شاید از نظر ذهنی شما ممکن است شکست بخورید.

You can't take the pressure anymore.

دیگر نمی توانید فشار را تحمل کنید.

So you you go a bit crazy because your job is so stressful.

بنابراین شما کمی دیوانه می شوید زیرا شغل شما بسیار استرس زا است.

You crack up.

تو بهم میخوری

Of course, it can also mean to to to not control you, your laughter.

البته می‌تواند به معنای به کنترل نکردن خنده شما باشد.

Maybe you crack up because you were trying not to laugh, but you.

شاید به خاطر این که سعی می کردی نخندی، هول کردی، اما خودت.

But you do.

اما شما انجام می دهید.

You do laugh.

تو میخندی

You can't hold in your emotions.

شما نمی توانید احساسات خود را نگه دارید.

You crack up if you're having.

اگر داشته باشی بهم میخوری.

Yeah you literally laughing so much you can't you're uncontrollable laughter.

آره شما به معنای واقعی کلمه آنقدر می خندید که نمی توانید خنده های غیرقابل کنترلی دارید.

You know, it cracks you up.

می دانی، این شما را به هم می ریزد.

A joke or that joke really cracked me up.

یک جوک یا آن شوخی واقعاً من را عصبانی کرد.

That program cracked me up.

اون برنامه منو کرک کرد

It made you laugh so much.

خیلی خنده ات کرد

You you couldn't control it.

تو نتونستی کنترلش کنی

But a person who cracks up, you can say, as you say, if you're at work,

اما آدمی که حرفش را می زند، می توانی به قول خودت بگوییم، اگر سر کار هستی،

say you've got a lot of pressure from work and you say, I'm just so stressed.

بگوییم فشار زیادی از کار بهت وارد می شود و می گویید من خیلی استرس دارم.

I think I'm going to crack up.

من فکر می کنم که من می خواهم به شکستن.

I'm going to just crack up one of these days,

من فقط یکی از این روزها می خواهم درگیر شوم،

or you might be having arguments with you, with your with your wife, your husband.

یا ممکن است با شما، با همسرتان، شوهرتان دعوا کنید.

You'll make me crack up one day.

تو باعث میشی یه روز بهم بدم

It means that you're you're so stressed

این بدان معناست که شما آنقدر استرس

and and anxious that you literally

و اضطراب دارید که به معنای واقعی کلمه

are going to end up in a mental hospital.

در یک بیمارستان روانی قرار خواهید گرفت.

I'll have to take pills.

من باید قرص بخورم

Yeah, I said you lose control of your emotions.

آره گفتم تو کنترل احساساتت رو از دست میدی

We can have egg as a verb.

می توانیم تخم مرغ را به عنوان فعل داشته باشیم.

So egg can also be used as a verb.

بنابراین تخم مرغ را می توان به عنوان فعل نیز استفاده کرد.

So maybe to encourage a person to do something,

بنابراین شاید برای تشویق یک نفر به انجام کاری،

you will egg that person, you will you will encourage them.

آن شخص را به او تکان دهید، شما او را تشویق خواهید کرد.

So in this particular sense, it is being used figuratively.

بنابراین در این معنای خاص، به صورت مجازی استفاده می شود.

You egg someone on you,

شما یک نفر را روی خود تخم می زنید،

encourage them to do something and that can be done negatively

او را تشویق به انجام کاری می کنید و این می تواند منفی انجام شود،

because if somebody at work is is maybe I'll say at work don't.

زیرا اگر کسی در محل کار باشد، شاید من در محل کار بگویم این کار را نکنید.

But if you're in a group conversation, do you have any examples that don't involve work?

اما اگر در یک مکالمه گروهی هستید، آیا نمونه ای دارید که شامل کار نباشد؟

I don't do that group of people and somebody is taking the mickey out of somebody.

من آن دسته از افراد را انجام نمی دهم و کسی میکی را از کسی می گیرد.

Okay, then somebody else joins in.

خوب، پس شخص دیگری به آن ملحق می شود.

Somebody else might say, don't egg them on it.

یکی دیگر ممکن است بگوید، آنها را روی آن تخم نزنید.

Don't encourage them to do more of what they're doing.

آنها را تشویق نکنید تا کارهای بیشتری را انجام دهند.

Well, I think I think actually with kids, maybe a group of kids

خب، فکر می‌کنم واقعاً با بچه‌ها، شاید گروهی از بچه‌ها

and they try to get one child to do something wrong, maybe throw a stone, someone is window. Yes.

و سعی می‌کنند یکی از بچه‌ها را مجبور به انجام کار اشتباهی کنند، شاید سنگی پرتاب کنند، کسی پنجره است. آره.

So all year the kids will encourage the one kid

بنابراین در تمام طول سال بچه‌ها یک بچه را تشویق می‌کنند که

to throw a stone at the window and they're all they will egg him on.

سنگی به پنجره پرتاب کند و فقط او را تخم می‌زنند.

They are egging him on.

آنها او را به دنبال خود می کشند.

They are encouraging that person to do something

آنها آن شخص را تشویق به انجام کاری می کنند

so it can be used negatively and positively.

تا بتوان از آن به صورت منفی و مثبت استفاده کرد.

So to egg someone into doing something good as so

بنابراین اگر کسی را وادار به انجام یک کار خوب کنید،

you could be trying to get somebody to do some physical

می‌توانید سعی کنید کسی را وادار به انجام برخی از

feats of physical physical ness.

شاهکارهای جسمانی جسمانی کنید.

But you know, egg them on to that.

اما شما می دانید، آنها را به این کار ادامه دهید.

They want to try and break a record at school, you know, in the school run or something,

آن‌ها می‌خواهند در مدرسه رکوردی را بشکنند، می‌دانید، در دویدن مدرسه یا چیزی دیگر،

or trying to

یا تلاش می‌کنند

encourage somebody to do something positive, like, you know,

کسی را تشویق کنند که کار مثبتی انجام دهد، مانند، می‌دانید ،

do the high jump or learn to swim.

انجام پرش ارتفاع یا یادگیری شنا.

Well, maybe you could use it to mean cajole.

خب، شاید بتوانید از آن به معنای کاجول استفاده کنید.

Yes, you cajole someone, you encourage them, you give them encouragement

بله، شما کسی را تحقیر می‌کنید، تشویقش می‌کنید، همانطور که هست تشویقش می‌کنید، همانطور که

as is as is is ask asking about the word eggbeater.

پرسیدن درباره کلمه تخم‌مرغ است.

Okay.

باشه.

So that that's just I don't think that's a word.

به طوری که من فکر نمی کنم این یک کلمه باشد. آیا

Is it?

این است؟

That just means something that beats up eggs as a noun. Yes.

این فقط به معنای چیزی است که تخم مرغ را به عنوان اسم می زند. آره.

For a thing that you use for beating the egg.

برای چیزی که برای زدن تخم مرغ استفاده می کنید.

Or maybe you can beat the egg yourself with your hand

یا ممکن است خودتان تخم مرغ را با دست

and a spoon or a fork.

و قاشق یا چنگال بزنید.

You whisk or beat the egg.

تخم مرغ را هم می زنید یا هم می زنید.

So that's that's a very different thing altogether.

بنابراین این یک چیز کاملاً متفاوت است.

It hasn't got any other meaning. No, it isn't.

معنی دیگری ندارد نه، اینطور نیست.

It's not used figuratively unless there's

به صورت مجازی استفاده نمی شود مگر اینکه

something that we don't know about which is unlikely.

چیزی وجود داشته باشد که ما نمی دانیم و بعید است.

Had egg

egg as a verb to throw eggs at something.

تخم مرغ را به عنوان فعل برای پرتاب تخم مرغ به چیزی داشت.

So you are egging something physically

بنابراین شما از نظر فیزیکی چیزی را

as a verb, you are throwing eggs.

به عنوان یک فعل تخم می گذارید، شما در حال پرتاب تخم مرغ هستید.

Maybe, Maybe your neighbour has upset you.

شاید، شاید همسایه ات ناراحتت کرده باشد.

So you go around at night and you throw eggs at their house because they're just so annoying.

بنابراین شما شب به اطراف می روید و تخم مرغ ها را به خانه آنها پرتاب می کنید زیرا آنها بسیار آزار دهنده هستند.

My car was egged once. Really?

ماشین من یک بار تخمک زده شد. واقعا؟

Yes. I was driving through part of Wolverhampton and these youths

آره. من در قسمتی از ولورهمپتون رانندگی می‌کردم و این جوانان

who obviously were were throwing eggs at cars going by.

که مشخصاً داشتند به سمت اتومبیل‌هایی که از آن‌جا می‌رفتند تخم مرغ پرتاب می‌کردند.

How can they afford eggs in Wolverhampton?

آنها چگونه می توانند در ولورهمپتون تخم مرغ بخرند؟

I don't know.

They must have got them, was stolen them and they were throwing eggs at people's cars.

من نمی دانم.

حتما آنها را گرفته اند، دزدیده اند و به سمت ماشین های مردم تخم مرغ پرتاب می کنند. داشتند می

They were going by.

رفتند.

But yeah, if you are egged some like politicians often

اما بله، اگر شما را وادار کنند، برخی مانند سیاستمداران اغلب برای

go don't they, on walkabouts to meet meet their constituents and they will be egged

ملاقات با رای دهندگان خود به پیاده‌روی می‌روند و

by people who don't approve of their policies and will throw eggs at them.

افرادی که سیاست‌های آنها را تایید نمی‌کنند مورد اغماض قرار می‌گیرند و به سمت آنها تخم می‌زنند.

This is so. Yes. You've been egged. Yeah.

این چنین است. آره. شما تخم زده شده اید. آره

Eggbeater says is is is used in a swimming technique.

تخم مرغ کوب می گوید is is در یک تکنیک شنا استفاده می شود.

I didn't know that.

من این را نمی دانستم.

I haven't heard of that expression.

من این عبارت را نشنیده ام

Well, we'll look that up off line and have a look.

خوب، ما آن را به صورت آفلاین بررسی خواهیم کرد و نگاهی خواهیم داشت.

But thank you for that as is.

اما به همین دلیل از شما متشکرم.

Is that like I suppose it's a bit like the breasts stroke as well.

آیا فکر می کنم کمی شبیه سکته سینه است.

So it's a type of movement maybe in the water.

بنابراین این یک نوع حرکت شاید در آب است.

well, thanks for that as this is.

خوب، از این بابت تشکر می کنم.

This will look that up afterwards.

این پس از آن به آن نگاه می کند.

I'm not a swimmer, to be honest.

راستش من شناگر نیستم.

And there it is now on the screen.

و اکنون روی صفحه نمایش وجود دارد.

Steve, He egged my car.

استیو، او ماشین من را دوید.

right. Yes.

درست. آره.

So two eggs, something can be physical.

بنابراین دو تخم مرغ، چیزی می تواند فیزیکی باشد.

You physically throw eggs.

شما به طور فیزیکی تخم مرغ پرتاب می کنید.

Jimmy's like Mr.

جیمی مثل آقای

Steve had his car, egg or a politician.

استیو ماشین، تخم مرغ یا سیاستمدارش را داشت.

You've often see that, don't you?

شما اغلب آن را دیده اید، اینطور نیست؟

Politicians are going out.

سیاستمداران بیرون می روند.

The press are there.

مطبوعات آنجا هستند.

There's lots crowds around and someone throws an egg at them.

ازدحام زیادی در اطراف وجود دارد و یک نفر به سمت آنها تخم مرغ پرتاب می کند.

We don't encourage that.

ما آن را تشویق نمی کنیم.

We doubt it. Yes, but somebody could have egg them on.

ما شک داریم. بله، اما کسی می تواند آنها را تخم مرغ بگذارد.

There's that there's a double meaning that you might egg the person on to throw an egg.

یک معنای دوگانه وجود دارد که شما ممکن است فرد را برای پرتاب تخم مرغ تخم بگذارید.

Would you say being called an egg?

آیا می گویید به شما تخم مرغ می گویند؟

Egg Egg head is a compliment or a criticism?

تخم مرغ سر تخم مرغ تعریف است یا انتقاد؟

I think it can be both.

فکر می کنم هر دو می تواند باشد.

It can be both.

می تواند هر دو باشد.

Usually it's usually I think it's a compliment. Yes.

معمولاً معمولاً من فکر می کنم این یک تعریف است. آره.

And egg head.

و سر تخم مرغ

I think it can be it can be both.

من فکر می کنم می تواند باشد، می تواند هر دو باشد.

It can be a compliment or maybe a criticism.

این می تواند یک تعریف یا شاید یک انتقاد باشد.

If someone is jealous of the person for being clever,

اگر کسی به خاطر باهوش بودن به آن شخص حسادت می‌کند،

you might you might think, that that makes an egg head.

ممکن است فکر کنید که این باعث می‌شود یک سر تخم‌مرغ شود.

If if it goes from an egg egg head, it's difficult for an answer.

اگر از سر تخم مرغ برود، جوابش سخت است.

Egg then usually yes,

تخم مرغ معمولاً بله،

they're a clever person, but they're also probably a bit boring there.

آنها فرد باهوشی هستند، اما احتمالاً در آنجا نیز کمی خسته کننده هستند.

Always.

The implication is that all they ever talk about is intellectual things

همیشه.

مفهوم این است که تمام چیزی که آنها همیشه در مورد آن صحبت می کنند چیزهای فکری است

and they haven't got anything else too of interest in their personality.

و هیچ چیز دیگری که بیش از حد به شخصیت خود علاقه مند باشد ندارند.

So it can be seen as negative, but they can be used.

بنابراین می توان آن را منفی دید، اما می توان از آنها استفاده کرد.

Yes, it can be used in both ways.

بله، به هر دو صورت قابل استفاده است.

Could be used in both ways.

به هر دو صورت قابل استفاده است

But it's a bit it's a neutral, really.

اما واقعاً کمی خنثی است.

That's it. And egg as a verb.

خودشه. و تخم مرغ به عنوان فعل.

Finally, as you said, Steve, a protester egged the president.

در نهایت، همانطور که شما گفتید، استیو، یک معترض به رئیس جمهور حمله کرد.

So there have been many famous people over time.

بنابراین در طول زمان افراد مشهور زیادی وجود داشته اند.

I remember well, who was it? Was it?

خوب یادمه کی بود؟ بود؟

No, I think Bill

نه، فکر می کنم بیل به سمت

had eggs thrown at him or was it a pie?

او تخم مرغ پرتاب کرده بود یا یک پای بود؟

I'm sure it was a pie.

مطمئنم پای بود.

A cream cake.

یک کیک خامه ای

What a waste of food.

چه هدر دادن غذا

Why would you ever throw sweet things at someone?

چرا همیشه چیزهای شیرین را به سمت کسی پرتاب می کنید؟

Eat them?

They're really, really delicious.

آن ها را بخور؟

آنها واقعاً بسیار خوشمزه هستند.

What a waste of food.

چه هدر دادن غذا

I don't like seeing food go to waste.

دوست ندارم هدر رفتن غذا را ببینم.

So the protester egged the president.

بنابراین معترض رئیس جمهور را زیر پا گذاشت.

Prince Charles was egged, wasn't he?

شاهزاده چارلز تخم زده بود، اینطور نیست؟

Not long ago, not long ago, King Charles, by the way.

اتفاقاً چندی پیش، نه چندان دور، شاه چارلز.

King Charles, I think it missed him.

پادشاه چارلز، فکر می کنم دلم برایش تنگ شده بود.

But somebody did throw an egg at him.

اما یک نفر به سمت او تخم مرغ پرتاب کرد. خیلی

It's great when they get you square on in the where

خوب است وقتی آنها شما را به جایی می رسانند که

if you it's that's the problem with throwing things at someone you've got.

اگر شما هستید، مشکل پرتاب کردن وسایل به سمت کسی است که دارید.

You thought I really am very well

شما فکر کردید که من واقعاً خوب هستم که

to get the egg to fly in the right direction.

تخم مرغ را در مسیر درست پرواز کنم.

You are you are aiming for the upper body or if you can get the head

شما به دنبال بالاتنه هستید یا اگر بتوانید سر را

even better, it makes a very good photograph it's a very good way.

حتی بهتر بگیرید، عکس بسیار خوبی می سازد، راه بسیار خوبی است.

Throwing eggs at someone is a very good protest

پرتاب کردن تخم مرغ به سمت کسی اعتراض بسیار خوبی است،

because one, you're not going to hurt them because eggs are quite delicate.

زیرا شما به او آسیب نخواهید رساند زیرا تخم مرغ ها بسیار ظریف هستند.

But when it hits, it's very obvious

اما وقتی می خورد، بسیار واضح

and very visible and it's very hard to get egg off, isn't it, Particularly of clothes?

و قابل مشاهده است و بیرون آوردن تخم مرغ بسیار سخت است، اینطور نیست، مخصوصاً در مورد لباس؟

Well, I remember there was a trend where people would throw milkshakes at people because that really is messy.

خوب، به یاد دارم روندی وجود داشت که در آن مردم میلک شیک را به سمت مردم پرت می کردند زیرا واقعاً نامرتب است.

paint that looks like you've been starring in a certain type of film

رنگی که به نظر می رسد

or tomatoes, as Beatrice and Inaki have said.

همانطور که بئاتریس و ایناکی گفته اند در نوع خاصی از فیلم یا گوجه فرنگی بازی کرده اید.

Yes.

آره.

Guess what, Steve,

حدس بزن، استیو،

It's time to go. It's time to go.

وقت رفتن است. وقت رفتن است.

We have been here for 2 hours.

ما 2 ساعت اینجا هستیم.

I was worried that I wouldn't be able to do this today because I thought my back would be hurting.

نگران بودم که امروز نتوانم این کار را انجام دهم زیرا فکر می کردم کمرم درد می کند.

It is hurting, by the way, but I've managed to bear the pain.

اتفاقاً دردناک است، اما من توانستم درد را تحمل کنم.

Ow, ow, ow, ow!

اوه، اوه، اوه، اوه!

But thank you for your sympathy.

ولی ممنون از همدردیتون

Thank you, Mr. Steel.

ممنون جناب فولاد.

So I will be back on Wednesday if my back is feeling okay.

بنابراین اگر کمرم خوب باشد، چهارشنبه برمی گردم.

would you like to see this before we go?

آیا دوست دارید قبل از رفتن ما این را ببینید؟

This is something I.

این چیزی است که

I was going to show, but I'm going to show it now, I think.

من می‌خواستم نشان دهم، اما فکر می‌کنم اکنون نشانش خواهم داد.

Well, that's what I'm getting at the moment.

خوب، این چیزی است که من در حال حاضر دریافت می کنم.

I'm feeling as if my back is is it's painful.

احساس می کنم که انگار کمرم دردناک است.

But I would say also, as.

اما من همچنین می گویم، همانطور که.

sorry about that.

متاسفم برای آن

Did you enjoy that, Steve?

آیا از آن لذت بردی، استیو؟ من

I just had a sneeze. Bless you.

فقط عطسه کردم به تو برکت دهد.

That was last week.

این هفته گذشته بود.

Do you remember that?

آیا آن را به خاطر دارید؟

You you sneezed.

تو که عطسه کردی

I did remember that, Mr. Duncan.

من آن را به یاد داشتم، آقای دانکن.

That was the highlight of last week's live stream.

این نکته برجسته پخش زنده هفته گذشته بود.

I wonder what the highlight of this week's live stream will be.

من تعجب می کنم که نقطه برجسته پخش زنده این هفته چه خواهد بود.

I don't know.

من نمی دانم.

Thank you, Steve.

متشکرم، استیو.

Thank you. Mr.

متشکرم. آقای

Duncan said, Like everybody learning English out there in the world of English.

دانکن گفت، مثل همه کسانی که در دنیای انگلیسی زبان انگلیسی یاد می گیرند.

And I look forward to seeing you all again next week.

و من مشتاقانه منتظر دیدار دوباره شما در هفته آینده هستم.

And thank you for all your contributions to the live chat.

و از شما برای همه مشارکت های شما در گفتگوی زنده تشکر می کنم.

Yes, it's been great.

بله عالی بود

We've really enjoyed it.

ما واقعا از آن لذت برده ایم.

And of course, we are back in April,

و البته، ما در آوریل،

April, tomorrow, April the first.

آوریل، فردا، آوریل اول برگشتیم. گرفتار

Don't get caught out with those April fools.

آن احمق های آوریل نشوید.

yes. April Fool's Day tomorrow. Don't get caught out.

آره. فردا روز اول آوریل. گرفتار نشو

Yes. Be careful if someone says something to you that seems untrue.

آره. مراقب باشید اگر کسی چیزی به شما می گوید که خلاف واقع به نظر می رسد.

Well, maybe you think maybe it is a joke.

خوب، شاید فکر می کنید شاید یک شوخی است.

Maybe they are trying to play an April Fool's joke on you.

شاید آنها سعی دارند با شما یک شوخی اول آوریل بازی کنند .

Somebody mentioned earlier I can't remember who now

کسی که قبلاً به آن اشاره کرده بود، حالا

that there was an April Fool's joke in 1950 something in the UK

که یک شوخی اول آوریل در سال 1950 در بریتانیا اتفاق افتاد،

when they told everybody on the news that spaghetti grew on trees.

وقتی آنها در اخبار به همه گفتند که اسپاگتی روی درختان رشد می کند، یادم نمی آید چه کسی باشد.

That was Panorama.

آن پانوراما بود.

right.

درست.

Did a special report on spaghetti spaghetti farms

یک گزارش ویژه در مورد مزارع اسپاگتی اسپاگتی

where they would grow spaghetti on the trees and that was on Panorama,

که در آن آنها روی درختان اسپاگتی می کارند و آن هم در پانوراما،

a very serious TV show, political TV show.

یک برنامه تلویزیونی بسیار جدی، برنامه تلویزیونی سیاسی بود.

But on that day, they decided to do something about a report about spaghetti farming.

اما در آن روز تصمیم گرفتند درباره گزارشی درباره پرورش اسپاگتی کاری انجام دهند.

And there were all these trees with spaghetti

و همه این درختان با اسپاگتی

hanging from them, which of course isn't true.

از آنها آویزان بود که البته درست نیست.

But of course, of course, spaghetti grows in the ground, as we all know.

اما البته، البته، همانطور که همه ما می دانیم، اسپاگتی در زمین رشد می کند.

Yes, of course.

بله حتما.

In those days, people weren't spaghetti was like a, you know,

در آن روزها، مردم اسپاگتی مثل یک

quite a rare food in the UK.

غذای کمیاب در بریتانیا بود.

People eat spaghetti. So obviously they

مردم اسپاگتی می خورند. بنابراین واضح است که

we all know

همه ما می دانیم که

it comes from Italy, but nobody would have known probably where it comes from.

از ایتالیا می آید، اما هیچ کس احتمالاً نمی دانست که از کجا آمده است.

So it was easy to people with that joke back in 1957.

بنابراین در سال 1957 با آن شوخی برای مردم آسان بود.

Actually, you can probably do it now.

در واقع، احتمالاً اکنون می توانید این کار را انجام دهید.

I'm sorry, I can't I can't remember who mentioned that comment

متاسفم، به هر حال نمی توانم به یاد بیاورم چه کسی قبلاً آن نظر را ذکر کرده است،

earlier anyway, but thank you for anyway, I'm off.

اما به هر حال از شما متشکرم، من خاموش هستم.

Kind of put the tea on Mr.

چای را روی آقای

Duncan and eat some freshly baked bread and I'm going to put that cold pack on your back

دانکن بگذارید و مقداری نان تازه پخته بخورید و من آن بسته سرد را روی پشت شما بگذارم

and then you will be ready and willing to do another live stream on Wednesday.

و سپس شما آماده و مایل خواهید بود که یک پخش زنده دیگر را در روز چهارشنبه انجام دهید.

I said, I will.

گفتم، خواهم کرد.

It will ease the pain and the stiffness in my back.

درد و سفتی کمرم را کاهش می دهد.

Thank you, Mr. Steve. Bye bye bye.

ممنون آقای استیو. خداحافظ بای بای.

And there he is. And there he was.

و او آنجاست. و او آنجا بود.

Mr. Steve

آقای استیو

has gone away on this Easter day.

در این روز عید پاک رفته است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I hope it has been good fun.

امیدوارم لذت خوبی بوده باشه

I am back with you, by the way, on Wednesday from 2 p.m.

اتفاقاً چهارشنبه از ساعت 14 با شما برگشتم. به

UK time. It has been a busy one.

وقت انگلستان شلوغی بوده است.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

It has been very busy.

خیلی شلوغ بوده است.

I hope you've enjoyed all of this.

امیدوارم از همه اینها لذت برده باشید.

I hope it has been useful to you

امیدوارم براتون مفید بوده باشه

and I will be back with you on Wednesday from 2 p.m.

و روز چهارشنبه از ساعت 14 با شما خواهم بود.

UK Time is when I'm back with you and I will see you then.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگردم و آن زمان شما را ببینم.

It's been great. Thank you very much to the live chat.

عالی بوده از چت زنده بسیار سپاسگزارم.

It's been very busy on the live chat as well.

در چت زنده نیز بسیار شلوغ بوده است.

So many people were joining in today,

افراد زیادی امروز به آن ملحق شده بودند،

so it is great to see so many people here.

بنابراین دیدن این همه افراد در اینجا بسیار عالی است.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

It's been very nice having you here and I will see you on Wednesday 2 p.m.

حضور شما در اینجا بسیار خوب است و من شما را چهارشنبه ساعت 2 بعد از ظهر می بینم. به

UK time.

وقت انگلستان

Don't forget also if you like this, give me a like

همچنین فراموش نکنید اگر این را دوست دارید به من لایک کنید تا

it will make my day.

روزم را بسازد.

Thank you very much. See you later.

بسیار از شما متشکرم. بعدا میبینمت.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying Thank you for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید متشکرم که تماشا کردید.

Enjoy the rest of your Easter Sunday.

از بقیه یکشنبه عید پاک خود لذت ببرید.

Don't eat too much chocolate

زیاد شکلات نخورید

because I know I will

چون می‌دانم که می‌خواهم

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که همدیگر را ملاقات می‌کنیم، می‌دانید که چه چیزی در راه است.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

It's been good.

خوب بوده

I really enjoyed today.

امروز واقعا لذت بردم

I have to say, I've really enjoyed it, even though my back has been hurting

باید بگم خیلی لذت بردم با اینکه

for the past 2 hours.

2 ساعت گذشته کمرم درد میکنه.

And of course,

و البته فعلا تا تا

ta ta for now.

.

See you on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت.