Learn 10 Common English Phrases and useful Sentences @EnglishAddict

The English language is a very interesting thing.

زبان انگلیسی چیز بسیار جالبی است.

Every day, certain words and phrases are used frequently.

هر روز کلمات و عبارات خاصی به طور مکرر استفاده می شود.

They are used a lot.

زیاد استفاده می شوند.

So I thought today we would have a look at some of those phrases.

بنابراین فکر کردم امروز نگاهی به برخی از آن عبارات بیندازیم.

For example.

مثلا.

We might wish someone good luck by saying 'break a leg'.

ممکن است با گفتن «یک پا بشکن» برای کسی آرزوی موفقیت کنیم.

Quite often used in theatrical circles.

اغلب در محافل تئاتر استفاده می شود.

But other people use it as well on a day to day basis.

اما افراد دیگر نیز به صورت روزانه از آن استفاده می کنند.

When we want to wish someone good luck, we will say

وقتی می‌خواهیم برای کسی آرزوی خوشبختی کنیم، می‌گوییم اگر می‌خواهی

break a leg

پایش را بشکن

if you are willing

or if you want to offer to pay for something,

یا اگر می‌خواهی برای چیزی پیشنهاد بدهی، می‌توانی

you can say that that particular thing is on me.

بگوییم که آن چیز خاص به گردن من است.

Maybe I take you out for a meal

شاید من تو را برای صرف غذا بیرون ببرم

and at the end of the meal, when the bill arrives, I say

و در آخر غذا که قبض رسید، بگویم

that meal is on me,

غذا به عهده من است،

Maybe someone asks

شاید یکی از

you a question that you don't know the answer to.

شما سؤالی بپرسد که پاسخ آن را ندانی.

You might say, I don't know.

ممکن است بگویید، من نمی دانم.

Or you might say, It beats me.

یا ممکن است بگویید، مرا شکست می دهد.

That means I have no idea.

یعنی من هیچ نظری ندارم.

I do not know the answer to the question.

من جواب سوال را نمی دانم.

Maybe you go out for a meal

شاید

with some of your friends and you all decide

با تعدادی از دوستانتان برای صرف غذا بیرون بروید و همگی تصمیم بگیرید که

to pay your equal share.

سهم خود را به طور مساوی بپردازید.

We might say that you 'go Dutch'.

ممکن است بگوییم که «هلندی برو».

Catch up.

بگیر.

If you catch up with someone, it means you are going to see that person later.

اگر با کسی تماس بگیرید، به این معنی است که بعداً آن شخص را خواهید دید.

I will catch up with you later.

بعداً با شما تماس خواهم گرفت.

I will catch you later.

بعدا میگیرمت

It means I will see you again very soon.

یعنی خیلی زود دوباره میبینمت

If you feel tired and exhausted after a busy day at work,

اگر بعد از یک روز کاری پرمشغله احساس خستگی و فرسودگی می کنید،

you might say that you are

ممکن است بگویید

dead tired.

خسته شده اید.

I've had such a busy day at work.

من یک روز شلوغ در محل کار داشتم.

I'm 'dead tired'.

من "مرده خسته" هستم.

Dead tired.

خیلی خسته.

You are exhausted.

شما خسته شده اید.

You might ask a person to leave

ممکن است از شخصی بخواهید که

you alone for a few moments.

شما را برای چند لحظه تنها بگذارد.

You might want them to go away and leave you to reflect on something

شما ممکن است بخواهید که آنها کنار بروند و شما را رها کنند تا در مورد چیزی که

you might say to that person.

ممکن است به آن شخص بگویید فکر کنید.

'Give me a break'.

'به من استراحت بده'. به

Give me a break, please.

من استراحت بده لطفا

Leave me alone for a few moments.

چند لحظه مرا تنها بگذار به

Give me a break.

من استراحت بده

Something that you don't agree with.

چیزی که شما با آن موافق نیستید.

Something that you think is wrong.

چیزی که به نظر شما اشتباه است.

Or maybe, according to your opinion, you would disagree with.

یا شاید طبق نظر شما مخالف باشید.

You might disagree with something.

ممکن است با چیزی مخالف باشید.

You might say that something is 'not in your books'.

ممکن است بگویید که چیزی در کتاب های شما نیست.

Not in my books or not in my book.

در کتاب های من نیست یا در کتاب من نیست.

That thing you disagree with strongly.

چیزی که شما به شدت با آن مخالف هستید. به

You don't think it is right.

نظر شما درست نیست به

You don't think that thing is acceptable?

نظر شما این مورد قابل قبول نیست؟

Not in my books.

در کتاب های من نیست.

Something you don't like.

چیزی که شما دوست ندارید.

Something you dislike.

چیزی که دوست ندارید

Something that you find objectionable.

چیزی که به نظر شما قابل اعتراض است.

You might say that thing is not your cup of tea.

ممکن است بگویید آن چیز فنجان چای شما نیست.

No.. Superhero movies

نه.. فیلم های ابرقهرمانی

are not my cup of tea.

فنجان من نیستند.

I don't really like them.

من واقعا آنها را دوست ندارم.

If you ask a person to make a decision,

اگر از شخصی بخواهید تصمیمی بگیرد،

maybe you want them to come to a decision very quickly.

شاید بخواهید خیلی سریع تصمیم بگیرد.

You might ask them or tell them to make their mind up.

ممکن است از آنها بخواهید یا بگویید که تصمیم خود را بگیرند.

Do you want a cup of tea or not?

آیا یک فنجان چای می خواهید یا نه؟

Make your mind up!

تصمیمت را بگیر!

Finally, something that happens now and again.

سرانجام، چیزی که هرازگاهی اتفاق می افتد.

Something that happens occasionally.

چیزی که گهگاه اتفاق می افتد.

Something that is very rare.

چیزی که بسیار نادر است.

It happens 'once in a blue moon'.

"یک بار در ماه آبی" اتفاق می افتد.

It happens infrequently.

به ندرت اتفاق می افتد.

It doesn't happen very often at all.

اصلاً زیاد اتفاق نمی افتد.

Something that does happen often.

چیزی که اغلب اتفاق می افتد.

My English lessons, of course.

البته درس های انگلیسی من.

And I hope you will join me again for another one very soon.

و امیدوارم خیلی زود دوباره برای یکی دیگر به من بپیوندید .

This is Mr Duncan

in England saying 'Catch you later'...

این آقای دانکن

در انگلیس است که می‌گوید «بعداً تو را بگیر»...

ta ta for now.

تا الان.