Learn English - What are prefixes?

What am I going to do today? Yeah, I have no -- hi. James from EngVid. You know what?

امروز قرار است چه کار کنم؟ بله، من ندارم - سلام. جیمز از EngVid. میدونی چیه؟

I'm not too sure what to do, so why don't we do something basic? It's not going to really

من خیلی مطمئن نیستم که چه کار کنم، پس چرا یک کار اساسی انجام نمی دهیم؟ قرار نیست واقعاً

be basic, but I'll tell you what I want to do. I'm going to help you learn how to spell

ابتدایی باشد، اما من به شما می گویم که چه کاری می خواهم انجام دهم. من قصد دارم به شما کمک کنم که چگونه املا

or use prefixes in English. What do I mean by that? The first thing I want to teach you

یا استفاده از پیشوندها را در انگلیسی یاد بگیرید. منظور من از آن چیست؟ اولین چیزی که می خواهم به شما یاد

is what is a prefix and the six basic prefixes we start with. That should help you along

بدهم این است که پیشوند چیست و شش پیشوند اصلی که با آنها شروع می کنیم. این باید در

with your spelling and your reading. Let's go to the board.

املا و خواندن به شما کمک کند. بریم سراغ هیئت.

Hey, what's up? So what is a prefix? That's the first thing we should look at. Well, "prefix",

سلام چه خبر؟ پس پیشوند چیست؟ این اولین چیزی است که باید به آن نگاه کنیم. خب «پیشوند»

in itself, has a word, and it's "pre". And funny, it means "before". I've done a couple

به خودی خود یک کلمه دارد و آن «پیش» است. و خنده دار به معنای "قبل" است. من قبلاً چند

lessons on this before -- a vocabulary pyramid, so please go check them out -- where I take

درس در این مورد انجام داده ام - یک هرم واژگان، بنابراین لطفاً آنها را بررسی کنید - جایی که من

some of these, and I make a bigger lesson on. So if you're okay with this and you want

برخی از اینها را می خوانم و درس بزرگتری در مورد آن می آموزم. بنابراین اگر با این کار مشکلی ندارید و

more, go there, and then do the quiz when you're done. Cool. Anyway, so prefix goes

چیزهای بیشتری می خواهید، به آنجا بروید و بعد از اتمام امتحان، امتحان را انجام دهید. سرد. به هر حال، پس پیشوند

before a word. There are, basically, six basic ones. There are many. There are hundreds,

قبل از کلمه می رود. اساساً شش مورد اساسی وجود دارد. بسیاری وجود دارد. در واقع صدها نفر وجود دارد

actually. But the ones I'm going to introduce today, you're going to see many, many, many

. اما آنهایی را که امروز معرفی می کنم،

times. And when I'm done, I'm going to give you a little surprise up there. Something

بارها و بارها خواهید دید. و وقتی کارم تمام شد، می‌خواهم یک سورپرایز کوچک را در آنجا به شما بدهم. چیزی

that I think will be interesting and surprising. So let's get started, shall we? Let's move

که به نظر من جالب و غافلگیر کننده خواهد بود. پس بیایید شروع کنیم، درست است؟ بیایید

towards the board. So the first one I want to do means "to" and

به سمت تخته حرکت کنیم. بنابراین اولین موردی که می خواهم انجام دهم به معنای "به" و

"toward". You've seen it before, and it does change. What I should introduce also is that

"به سمت" است. قبلاً آن را دیده‌اید، و تغییر می‌کند. چیزی که باید معرفی کنم این است که

-- the fact that a prefix is what we call a "morpheme". A "morpheme" -- because "morph"

-- این واقعیت است که یک پیشوند همان چیزی است که ما آن را "مورفم" می نامیم. یک "مورفم" -- زیرا "مورف"

means "to change" and "pheme" -- it's the smallest unit of English, like, you know,

به معنای "تغییر" و "شخصی" است -- این کوچکترین واحد زبان انگلیسی است، مانند، می دانید

the number one. It's the smallest unit you can have that has a meaning. And that's what,

، شماره یک. این کوچکترین واحدی است که می توانید داشته باشید که معنی دارد. و این همان چیزی است که

basically, prefixes are. They're small units, but they have a very distinct -- which means

اساساً پیشوندها هستند. آنها واحدهای کوچکی هستند، اما آنها یک بسیار متمایز دارند - که به

a certain or one -- meaning that's special, okay? So these are morphemes, and I'm going

معنای خاص یا یک است - به این معنی که خاص است، خوب؟ بنابراین اینها تکواژ هستند، و من

to do the first one. The first one is "to" and "toward". What would it be? Well, it means,

اولین مورد را انجام خواهم داد. اولی «به» و «به سوی» است. چی میتونه باشه؟ خوب،

in this case -- if I put it here, it means "next to", and if I put it here, it means

در این مورد به این معنی است که اگر آن را در اینجا قرار دهم، به معنای "کنار" است، و اگر آن را اینجا بگذارم، به معنای

"give to". You've seen it before, and I'm going to put it up here: "ad". Well, think

"به دادن" است. شما قبلاً آن را دیده‌اید، و من آن را در اینجا قرار می‌دهم: "ad". خوب،

about it: One plus one, you move the numbers together, and you get two. Move them together

در مورد آن فکر کنید: یک به علاوه یک، شما اعداد را با هم جابجا می کنید، و دو به دست می آورید. آنها را با هم حرکت دهید

-- two. That's when we "add" things. Well, funny, that's what it also means as a morpheme.

-- دو. آن وقت است که چیزهایی را «اضافه می کنیم». خوب، خنده دار، این همان معنایی است که به عنوان تکواژ نیز معنی می شود.

When we put it here, and we put "adjoin": It means "together" or "next to". When you

وقتی آن را در اینجا قرار می دهیم و «مجاور» می گذاریم: به معنای «با هم» یا «کنار» است. وقتی می

say, "I have -- my bathroom adjoins the living room", it is "next to". They're "toward" or

گویید "من دارم -- حمام من به اتاق نشیمن نزدیک است"، "کنار" است. آنها "به سمت" یا

"to"; together. What is this one? Well, you already know I'm going to put "ad" here, right?

"به" هستند. با یکدیگر. این یکی چیه؟ خوب، شما قبلاً می دانید که من "تبلیغ" را در اینجا قرار خواهم داد، درست است؟

So let's just add it. I keep saying that, "ad", "add", right? Go towards the next thing.

پس بیایید آن را اضافه کنیم. من مدام می گویم که "آگهی"، "افزودن"، درست است؟ برو سمت مورد بعدی

"Administer". When you "administer" something -- your doctor does this. You go; he administers

"اداره". وقتی چیزی را "اداره" می کنید -- پزشک شما این کار را انجام می دهد. تو برو؛ او

a drug or an injection. It means to give to you. And there's the "to" part. Or "We will

دارو یا تزریقی را تجویز می کند. یعنی به تو دادن. و بخش "به" وجود دارد. یا "

administer punishment if you do not do the quiz properly at EngVid." All right? We'll

اگر آزمون را به درستی در EngVid انجام ندهید، ما مجازات خواهیم کرد." خیلی خوب؟ ما

"give" you punishment -- "administer". All right? So let's go to the next one. I love

شما را "مجازات" می کنیم -- "اداره". خیلی خوب؟ پس بریم سراغ بعدی. من عاشق

saying "right". It's just correct. "With" and together". Some of these look familiar.

گفتن "درست" هستم. فقط درسته "با" و با هم". برخی از اینها آشنا به نظر می رسند.

I know "unity" and "promise". Unity and Ivo -- that's the -- no. That's "Ebony and Ivory".

من "وحدت" و "وعده" را می دانم. یونیتی و آیو -- این است -- نه. این "آبنوس و عاج".

"Ebony". Anyway. Let's go here. But it means "with" and "together". So what could this

"آبنوس". به هر حال. بیایید بریم اینجا اما این به معنای "با" و "با هم" است. پس این چه چیزی می تواند

possibly be? I don't know. How about "com"? "Com" means "with" or "together". And when

we put it here -- I made a small joke about "unity", "Ebony", and "Ivory" because I said

باشد؟ - یه شوخی کوچیک با "وحدت" و "آبنوس" و "عاج" انجام دادم چون گفتم

"living together in perfect harmony" if you see that song. "Unity": They live as one.

"زندگی با هم در هارمونی کامل" اگه اون آهنگ رو دیدی "وحدت": یکی زندگی میکنن

And then it's "community" -- living as one. One group of people together as one. Now,

و بعدش "جامعه" -- زندگی کردن به عنوان یک گروه. یک گروه از مردم با هم به عنوان یک. حالا،

what about "compromise"? "Compromise" -- have you ever heard that word before? I hope not,

"سازش" چطور؟ "سازش" - آیا قبلاً این کلمه را شنیده اید؟ امیدوارم نه،

or you need a new English teacher. It's "compromise". This changes when you put the "com" in front.

یا به یک معلم انگلیسی جدید نیاز دارید. این "سازش" است. " . وقتی "com" را در جلو قرار

I don't make the rules. I'm just here to administer them. You like that? I like it, too. Okay.

می دهید این تغییر می کند. من قوانین را تعیین نمی کنم. من فقط اینجا هستم تا آنها را اداره کنم. شما آن را دوست دارید؟ من هم آن را دوست دارم. بسیار خوب.

So when you make a "compromise", you promise together. It means two people want different

بنابراین وقتی "سازش" می کنید "، شما با هم قول می دهید . یعنی دو نفر چیزهای متفاوتی می خواهند

things, but you say, "Look. You can't have everything, and I can't have everything, so

، اما شما می گویید، "ببین. تو نمی‌توانی همه چیز داشته باشی، و من نمی‌توانم همه چیز داشته باشم، پس

why don't we promise to give each other a little bit of this, a little bit of that?"

چرا به هم قول نمی‌دهیم که کمی از این، کمی از آن را

So we meet halfway. We come together and halfway, right? With a promise, we come and compromise

به هم بدهیم؟» پس در نیمه راه همدیگر را ملاقات می‌کنیم. با یک قول، می آییم و مصالحه می کنیم

-- halfway, meet each other. "Co" -- you might even say "copromise". So you promise, I promise,

- در نیمه راه، همدیگر را ملاقات می کنیم. "Co" - حتی ممکن است بگویید "موافق". پس قول می دهید، قول می دهم

we'll make a compromise. You work; I work; we'll get better. Okay, so "co" -- copromise.

، مصالحه کنیم ؛ ما بهتر خواهیم شد. بسیار خوب، پس "co" -- توافقنامه

Don't say "copromise". Please don't. Compromise. And if you say "copromise" say you learned

. نگویید "copromise". لطفاً این کار را نکنید.

it from some other teacher, not James. I guess there's some girl out there who's teaching

حدس می‌زنم دختری هست که انگلیسی تدریس می‌کند

English you can blame it on. Okay, so "promise together".

شما می‌توانید آن را سرزنش کنید . باشه، پس "با هم قول بده"

Mr. E, we've done (1) and (2). What's next? Well, let's go here: "vious". Okay. We have

. بسیار خوب. ما در

one here that means "against" and "toward". That's interesting. "Against" and "toward":

اینجا یکی داریم که به معنی «علیه» و «به سوی» است. این جالب است. «علیه» و «به سمت»:

They seem opposites. And that's what this one, basically, means, "ob". When we look

آنها متضاد به نظر می رسند . ما به

at here, and we look at this word, "obvious", "obvious", it means "toward easy to see".

اینجا نگاه می کنیم، و به این کلمه نگاه می کنیم، "بدیهی"، "بدیهی"، به معنای "به سمت" است. برای دیدن».

When something is "obvious", you can easily see it, or you're moving to make it obvious

وقتی چیزی "بدیهی" است، شما به راحتی می توانید آن را ببینید، یا در حال حرکت هستید تا آن را آشکار کنید

so you can easily see it. One I didn't put here is "oblong" because we talk about sides

تا بتوانید به راحتی آن را ببینید. یکی که من اینجا نگذاشتم "مطوط" است زیرا ما در مورد طرفها صحبت می کنیم

-- but that's another lesson -- and why we have "toward". But here's another one. "Noxious".

-- اما این درس دیگری است -- و اینکه چرا ما "به سمت" داریم. اما اینجا یکی دیگر است. "مضر".

"Noxious" is actually a word which means to make you sick. If something is "noxious"...

"مضر" در واقع کلمه ای است به معنای بیمار کردن. اگر چیزی "مضر" است ...

or "nauseous". "Nauseous". So when we have "obnoxious", it means "toward making me sick"

یا "تهوع آور". "تهوع آور". بنابراین وقتی "منزت آمیز" داریم، به معنای "به سوی مریض کردن من"

or "not happy". "That's very obnoxious. What you said was obnoxious. I don't like it. It

یا "خوشحال نشدن" است. "این خیلی نفرت انگیز است. چیزی که شما گفتید نفرت انگیز بود. من آن را دوست ندارم.

almost makes me want to be sick." Sorry about that -- eggs for breakfast.

تقریباً باعث می شود که من بخواهم بیمار باشم." متاسفم برای این -- تخم مرغ برای صبحانه.

Next, we're going to do this one, and that's "sub" -- damn it. I almost gave it away. But

بعد، ما این یکی را انجام می دهیم، و آن "sub" است - لعنت به آن. تقریبا دادمش اما

you don't know unless you're very smart, and you looked here, but I'm covering that. Next

شما نمی دانید مگر اینکه خیلی باهوش باشید و اینجا را نگاه کردید، اما من این را پوشش می دهم. مورد

one, we've got "servient". And it's not a "serviette". You know, you go to the -- they

بعدی، ما "خدمت کننده" داریم. و این یک "سرویت" نیست. می‌دانی، می‌روی - آنها

give you one of these, a "serviette" -- no. Not a "serviette". But it means "under". Now,

یکی از این‌ها را به شما می‌دهند، یک «سرویت» - نه. نه یک "سرویت". اما به معنای «زیر» است. حالا،

if you look here it should be easy for you. It should be obvious. See? And I'm not trying

اگر به اینجا نگاه کنید، باید برای شما آسان باشد. باید واضح باشد. دیدن؟ و من سعی

to be obnoxious. I'm just trying to administer the lesson in a way for you to learn. It's

نمی کنم منفور باشم. من فقط سعی می کنم درس را به گونه ای اجرا کنم که شما یاد بگیرید.

"sub". "Sub" means "under" or "lower" in English or -- actually, it's a Latin root, so "under".

"زیر" است. "Sub" در انگلیسی به معنای "زیر" یا "پایین" است یا - در واقع، یک ریشه لاتین است، بنابراین "زیر".

So when we put here "sub", and we put "subservient", this is interesting. I know it's small, so

بنابراین وقتی اینجا "sub" و "subservient" را قرار می دهیم، جالب است. می دانم کوچک است، پس

work with me here. It means, "Somebody knows their position is lower or under others, and

اینجا با من کار کنید. یعنی: «کسی می‌داند که جایگاهش پایین‌تر یا پایین‌تر از دیگران است و

they act like it." So -- sorry. It has "acts like it", "and they act like it". So basically,

مانند آن رفتار می‌کند». خیلی متاسفم. «وَفَعُلُوا مَثَلَهِ» دارد، «وَ أَعْلُوا مِنْ هُمْ». بنابراین اساساً،

you have someone who acts like, "Yes, sir. No, sir. Three bags full sir. I'll do, yes,

شما کسی را دارید که اینگونه رفتار می کند: "بله، آقا. نه، آقا. آقا سه کیسه پر است. من انجام می دهم، بله،

yes, yes." You're "subservient" -- under us, serves under us. Cool? And "subway". Well,

بله، بله." شما "سرپرست" هستید - زیر دست ما، زیر دست ما خدمت می کنید. سرد؟ و "مترو". خوب،

if you're from -- if you're from New York or Toronto, they have a subway. That means

اگر اهل - اگر اهل نیویورک یا تورنتو هستید، آنها مترو دارند. یعنی

they travel under the ground. Cool? Let's go over here.

به زیر زمین سفر می کنند. سرد؟ بیا بریم اینجا

So we've got "subservient". We've got "subway". What else could we possibly have? A bunch.

بنابراین ما "متعهد" داریم. ما "مترو" داریم. چه چیز دیگری ممکن است داشته باشیم؟ یک دسته

Because, again, we have "with" or "together"? Twice? It's not my fault. These are the basic

چون باز هم «با» داریم یا «با هم»؟ دو برابر؟ تقصیر من نیست. اینها شش مورد اساسی هستند

six. I'm just telling you because if you look in the dictionary, you'll see pages and pages

. من فقط به شما می گویم زیرا اگر به فرهنگ لغت نگاه کنید، صفحات و صفحاتی را خواهید دید

starting with this. All right? So "together" and "with" would be here. Let's put it up

که با این شروع می شوند. خیلی خوب؟ بنابراین "با هم" و "با" اینجا خواهند بود. بیایید آن را

here -- "syn". You've seen this. I'm going to make one small change. You may not say,

در اینجا قرار دهیم - "Syn". شما این را دیده اید من قصد دارم یک تغییر کوچک ایجاد کنم. ممکن است نگویید،

"James, this isn't 'syn'. You put 'syn' and then you use something else. This is wrong."

"جیمز، این "syn" نیست. شما "syn" را قرار می دهید و سپس از چیز دیگری استفاده می کنید. این اشتباه است."

Sometimes "syn" becomes "sym". Sometimes this -- it looks like this. But it's the same meaning.

گاهی «سین» به «سیم» تبدیل می شود. گاهی اوقات این -- به نظر می رسد این است. اما همین معناست.

They're similar, right? In this case, "sympathy". When somebody has "sympathy", they have something

شبیه هم هستند، درست است؟ در این صورت «همدردی». وقتی کسی "همدردی" دارد، چیزی

with emotion, right? They have sympathy for you. They have emotions with you or together

با احساس دارد، درست است؟ آنها با شما همدردی دارند. آنها با شما یا با شما احساسات دارند

with you. They share them with you or together with you -- "sympathy for your children",

. آنها آنها را با شما یا با شما به اشتراک می گذارند - "همدردی با فرزندان شما"،

"sympathy for the planet or other people". I feel as you do. And here's one. I put this

"همدردی با سیاره زمین یا افراد دیگر". منم مثل تو احساس میکنم و در اینجا یکی است. این

one because you're studying English. And when you're studying English, you have to learn

یکی را گذاشتم چون شما انگلیسی می خوانید. و وقتی در حال مطالعه زبان انگلیسی هستید، باید

this one. And I'm coming right back to "syntax". This isn't a tax for being a bad person, no.

این یکی را یاد بگیرید. و من دقیقاً به " نحو " باز می گردم. این مالیات برای آدم بد بودن نیست، نه.

"Syntax" is how words work together. You can put the verb and the subject and the object

"Syntax" نحوه کار کلمات با یکدیگر است. می‌توانید فعل، فاعل و مفعول را

in different places, but in English, there's a syntax -- there's a way that the words must

در مکان‌های مختلف قرار دهید، اما در انگلیسی، یک نحو وجود دارد - راهی وجود دارد که کلمات باید

go. You have to write them this way. So your teachers will go, "You have great writing,

بروند. باید آنها را اینگونه بنویسید. بنابراین معلمان شما خواهند گفت: "شما نوشتن عالی دارید،

but the syntax is off." They're saying your words don't work well together for the way

اما نحو خاموش است." آنها می گویند که کلمات شما برای نحوه عملکرد قوانین انگلیسی با هم خوب کار نمی

the English rules work. And that's "syntax", "together" and "with".

کنند. و این "نحوه"، "با هم" و "با" است.

Now, I missed something, so this lesson isn't quite sufficient, or it's not -- you might

حالا، من چیزی را از دست دادم، بنابراین این درس کاملاً کافی نیست، یا کافی نیست - ممکن

say something else. It's not quite finished. And what would that be? Good. Because it's

است چیز دیگری بگویید. کاملاً تمام نشده است. و چه خواهد بود؟ خوب زیرا در

going to help me with the final one I want to do, and it's this one: "in". Very popular

مورد آخرین موردی که می‌خواهم انجام دهم، به من کمک می‌کند ، و این یکی است: "در". کلمه بسیار محبوب

word, and it's "in" these days. When we say something is "in" these days, it means it's

و این روزها "در" است. وقتی می گوییم چیزی در این روزها "در" است، به این معنی است که

"in fashion" or style. So "in", funny enough, means "not". It's the opposite, "not". And

"در مد" یا سبک است. بنابراین "در"، به اندازه کافی خنده دار، به معنای "نه" است. برعکس است، "نه". و

"in" means "into", "to enter". So if you use here -- which is what's happening right now.

«در» به معنای «به»، «دخل» است. بنابراین اگر از اینجا استفاده می‌کنید -- که در حال حاضر اتفاق می‌افتد.

"Sufficient" means "enough". If you speak Spanish, "sufficiente". I don't speak Spanish.

«کافی» به معنای «کافی» است. اگر اسپانیایی صحبت می کنید ، "کافی است". من اسپانیایی صحبت نمی کنم.

I wish I did. I'm learning it, though. But if you say that, "It's not enough. I don't

کاش انجام می دادم. هرچند دارم یاد میگیرمش اما اگر این را بگویید، "کافی نیست.

have enough time" -- "insufficient". Let me just finish off this. It's "insufficient",

زمان کافی ندارم" -- "ناکافی". بگذار این را تمام کنم "ناکافی" است،

"not enough". "Insufficient time. I'm running out. I have to hurry." And the last one is,

"کافی نیست". "زمان کافی نیست. من در حال تمام شدن هستم. باید عجله کنم." و آخرین مورد

"incapable". "Capable" comes from "capacity" or "ability". So we put "no ability" -- "ability",

"ناتوان" است. «قادر» از «ظرفیت» یا «توانایی» می آید. بنابراین ما "بدون توانایی" - "توانایی" را قرار می دهیم، به

there we go. Someone has no ability to do something. See? I was incapable of finishing

آنجا می رویم. کسی توانایی انجام کاری را ندارد. دیدن؟

the lesson until five seconds ago, and that's when I wrote "inability". "Incapable" and

تا پنج ثانیه پیش از تمام کردن درس ناتوان بودم و آن موقع بود که «ناتوانی» را نوشتم. "ناتوان" و

"insufficient" -- it wasn't sufficient because I missed one. I gave you five, not six. And

"ناکافی" -- کافی نبود چون یکی را از دست دادم. من به شما پنج دادم، نه شش. و

"incapable" -- wasn't finished. This is bad. That's why the worm works here, to keep me

"ناتوان" -- تمام نشد. این بد است. به همین دلیل است که کرم اینجا کار می کند تا

on top of my job. Anyway. I wrote all of this, and I told you these

من را سر کار نگه دارد. به هر حال. من همه اینها را نوشتم و به شما گفتم

are the six basic ones. There are many more, and some of these have been done in a bigger

این شش مورد اساسی است. موارد بسیار بیشتری وجود دارد، و برخی از آنها در یک

lesson on EngVid, so please go check those out, and once again, do the quiz. But notice

درس بزرگتر در EngVid انجام شده است، بنابراین لطفاً آنها را بررسی کنید و یک بار دیگر، مسابقه را انجام دهید.

I did this one last. I really did do it for a reason, and you're going to find out. Do

اما توجه کنید که آخرین بار این کار را انجام دادم. من واقعاً به دلیلی این کار را انجام دادم و شما خواهید فهمید. آیا

you know that only four prefixes make up -- take a guess. Do you think 20 percent? 30 percent?

می دانید که فقط چهار پیشوند تشکیل می دهند -- حدس بزنید. به نظر شما 20 درصد؟ 30 درصد؟

40 percent? 50 percent? Keep on going. What was that, Mr. E? That's right. 97 percent

40 درصد؟ 50 درصد؟ ادامه بده این چی بود آقای ای؟ درست است. 97 درصد

of most of the prefixes out there -- surprised? I know you are. And do you know it's this

از بیشتر پیشوندهای موجود - متعجب هستید؟ می دانم که تو هستی. و آیا می دانید این

one that's included in the list of four? These four are used 97 percent. And the best part

یکی است که در لیست چهار مورد گنجانده شده است؟ این چهار مورد 97 درصد استفاده شده است. و بهترین بخش

is they're mostly negative. It makes my language a very negative language. I don't think that's

این است که آنها عمدتا منفی هستند. این زبان من را به یک زبان بسیار منفی تبدیل می کند. به نظر من این

right. I think that's not fair, but "in", "dis", and "un" usually mean "no" or "not".

درست نیست. من فکر می کنم این عادلانه نیست، اما "in"، "dis" و "un" معمولا به معنای "نه" یا "نه" هستند.

Anyway. A quick review because we've got to go, all right? So "ad" means "to" or "toward",

به هر حال. یک بررسی سریع چون باید برویم، خب؟ بنابراین "آد" به معنای "به" یا "به سمت" است

all right? "Com" means "with" or "together". "Ob" means "against" or "toward". I know.

، خوب؟ "Com" به معنای "با" یا "با هم" است. "Ob" به معنای "علیه" یا "به سمت" است. میدانم.

I don't make the rules. I'm just telling you. "In" means "not" or "into". "Sub" means "under".

من قوانین را تعیین نمی کنم من فقط به شما می گویم. "In" به معنای "نه" یا "به" است. "Sub" به معنای "زیر" است.

And "syn", which sometimes looks like "sym", can be "with" or "together". Cool? You like

و «syn» که گاهی شبیه «sym» است، می تواند «با» یا «هم» باشد. سرد؟ شما

that? I do. These are the basic six. Don't forget. These

آن را دوست دارید؟ انجام میدهم. اینها شش مورد اساسی هستند. فراموش نکنید. این

negative four are terrible, but I want you to have a good day. Mr. E and I are on our

چهار منفی وحشتناک هستند، اما من می خواهم روز خوبی داشته باشید. من و آقای E

way -- subway. Cool, right? Not trying to be subservient here, but I've got to do the

در راهیم -- مترو. باحال، درسته؟ سعی نمی‌کنم در اینجا تابع باشم، اما باید تبلیغ را انجام دهم

promo. Here we go. So I need you to go to www.engvid.com, where "eng" stands for "English"

. در اینجا ما می رویم. بنابراین باید به www.engvid.com بروید، جایی که "eng" مخفف "English"

and where "vid" stands for "video", where you'll see me and Mr. E. We'd like to teach

و جایی که "vid" مخفف "video" است، جایی که من و آقای E را خواهید دید. مایلیم آموزش دهیم.

you some more, all right? Don't forget your prefixes. Next, we'll do suffixes. Sufficiente.

شما بیشتر، خوب؟ پیشوندهای خود را فراموش نکنید. بعد، پسوندها را انجام می دهیم. کافی

That's not Spanish, it's just me.

این اسپانیایی نیست، فقط من هستم.