7 Common PHRASAL VERBS for Business

A book on marketing.

کتابی در مورد بازاریابی

Hey, E, how are you doing?

هی، ای، حالت چطوره؟

Hi.

سلام.

James from engVid.

جیمز از engVid.

E's wearing a tie and a briefcase.

E کراوات و کیف بسته است.

Every time he does this, it has something to do with business.

هر بار که او این کار را انجام می دهد، ربطی به تجارت دارد.

He thinks he's going to get a job.

او فکر می کند می خواهد کار پیدا کند.

Anyway, let's ask what's up.

به هر حال بیایید بپرسیم چه خبر است.

So, what are you working on?

خوب، روی چه چیزی کار می کنید؟

Your business phrasal verbs, because you want a new job, I told you.

افعال عبارتی کسب و کار شما، به شما گفتم چون شغل جدیدی می خواهید.

All right, you know what?

باشه، میدونی چیه؟

Let's go to the board and see what he's working on.

بیایید به هیئت مدیره برویم و ببینیم او روی چه چیزی کار می کند.

So, let's start off, or we can start here with kickoff.

بنابراین، بیایید شروع کنیم، یا می توانیم از اینجا با شروع شروع کنیم.

When we kick off, and this is using business, kicking off, it means to start.

وقتی ما شروع می کنیم، و این استفاده از تجارت است، شروع کردن، به معنای شروع است.

Now, those of you in European countries who play or watch football, you know, the kickoff

حالا، کسانی از شما که در کشورهای اروپایی هستید یا فوتبال می بینید، می دانید که

is the start of the game.

شروع بازی شروع بازی است.

For my American friends, it's soccer.

برای دوستان آمریکایی من، فوتبال است.

They're talking about soccer.

آنها در مورد فوتبال صحبت می کنند.

It's from European people and people in the Middle East and what have you that watch football.

این از مردم اروپا و مردم خاورمیانه است و شما چه چیزی دارید که فوتبال تماشا می کنید.

The kickoff is the start, they drop the ball, boom, they kick.

شروع شروع است، آنها توپ را رها می کنند، بوم می کنند، آنها ضربه می زنند.

We say that in North America, to kick something off is to start it off.

ما می گوییم که در آمریکای شمالی، شروع کردن چیزی به معنای شروع آن است.

So, if you were bringing up a new product, for instance, a new pen, right, a new colour,

بنابراین، اگر شما یک محصول جدید، به عنوان مثال، یک خودکار جدید، درست، یک رنگ جدید ارائه می‌کردید،

you might kick off the product by giving a sale, going, "We've got this brand new pen.

ممکن است محصول را با یک فروش شروع کنید و بگویید: "ما این خودکار کاملاً جدید را داریم.

It's 50% off to kick off the new set, the new pen to start something."

50٪ است. برای شروع مجموعه جدید، قلم جدید برای شروع چیزی."

Or you can kick off the meeting, you know, "We're going to kick off the meeting."

یا می‌توانید جلسه را شروع کنید، می‌دانید، "ما جلسه را آغاز می‌کنیم."

E, you start and deliver a speech, start.

E، شما شروع کنید و سخنرانی کنید، شروع کنید.

The next one, brush up on, and here's a brush.

مورد بعدی، برس را انجام دهید، و این هم یک قلم مو.

I'm not much of an artist, but if you're an artist, you'll notice that's a brush.

من زیاد هنرمند نیستم، اما اگر هنرمند باشید، متوجه خواهید شد که این یک قلم مو است.

When we brush up on something, you think with a brush you put strokes down, and you can

وقتی چیزی را قلم‌زنی می‌کنیم، فکر می‌کنید با یک قلم مو ضربات را پایین می‌آورید، و

improve if you're doing a painting or something, yeah?

اگر در حال انجام یک نقاشی یا چیزی باشید، می‌توانید پیشرفت کنید، بله؟

We brush up on something, it means to update or improve yourself.

ما چیزی را بررسی می کنیم، این به معنای به روز رسانی یا بهبود خود است.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

Ich spreche ein bisschen Deutsch, yeah?

Ich spreche ein bisschen Deutsch، آره؟

So, I said, "I speak a little German," aber es ist nicht sehr gut.

بنابراین، من گفتم: "من کمی آلمانی صحبت می کنم" aber es ist nicht sehr gut.

Any Germans, and I know you're out there going, "Yes, German is very bad."

همه آلمانی‌ها، و من می‌دانم که شما بیرون هستید ، "بله، آلمانی خیلی بد است."

I know, I just said that.

میدونم همینو گفتم

So, ich brauche studieren, so I need to study more.

بنابراین، ich brauche studieren، بنابراین باید بیشتر مطالعه کنم.

I need to study because I know it, and this is what brush up means.

من باید درس بخوانم چون آن را می دانم، و منظور از براش آپ همین است.

I know some German, but I may need to study it to improve it, okay?

من مقداری آلمانی می دانم، اما ممکن است برای بهبود آن نیاز به مطالعه آن داشته باشم، خوب؟ به این معنا

It's not that I'm learning it for new, so keep that in mind when we do our test, I mean,

نیست که من آن را برای جدید یاد می‌گیرم، بنابراین وقتی تست خود را انجام می‌دهیم، این را در نظر داشته باشید، منظورم این است که

our exercise later.

بعداً تمرین می‌کنیم.

Okay?

باشه؟

So, you want to improve yourself or to update a skill you already have.

بنابراین، شما می خواهید خود را بهبود بخشید یا مهارتی را که از قبل دارید به روز کنید.

Brush up, meaning to practice.

مسواک زدن یعنی تمرین کردن.

Next, turn down.

بعد، پایین بیاورید.

Now, I said these are phrasal verbs, so I should have gone through it.

حالا من گفتم اینها افعال عبارتی هستند، پس باید از آن عبور می کردم.

Kick as in...

لگد به عنوان در ...

Kick is an action.

لگد یک عمل است.

Boom, you do, yeah?

بوم، تو، آره؟

Off, to leave, yes; brush, and up.

خاموش، برای ترک، بله؛ برس، و بالا.

Look, this one is what's called a three-word phrasal verb.

ببینید، این همان چیزی است که به آن فعل عبارتی سه کلمه ای می گویند.

We have more than two because people will say, "Is it the phrasal verb?

ما بیش از دو مورد داریم زیرا مردم خواهند گفت: "آیا این فعل عبارتی است؟

You've got three words."

شما سه کلمه دارید."

Yes, these are prepositions.

بله، اینها حروف اضافه هستند.

This is the verb.

این فعل است.

Brushing, we know it's a brush, like brush your teeth, is that movement; up, and up usually

مسواک زدن، ما می دانیم که مسواک است، مانند مسواک زدن دندان های خود، این حرکت است. بالا و بالا معمولاً

means improvement, right?

به معنای بهبود است، درست است؟

So, brush up on, and on is a particular surface, so we're improving, cleaning, or moving up

بنابراین، مسواک زدن روی یک سطح خاص است، بنابراین ما در حال بهبود، تمیز کردن یا بالا رفتن

on a particular skill that we have.

مهارت خاصی هستیم که داریم.

We're brushing up to brush, improve on that skill.

ما در حال مسواک زدن هستیم تا این مهارت را بهبود ببخشیم.

See?

دیدن؟

You can figure it out if you actually know what kick means.

اگر واقعاً معنی لگد را می دانید، می توانید بفهمید.

Kick, boom, off, away, to start.

لگد، بوم، خاموش، دور، برای شروع.

Turn down.

پایین بیاورید.

Now that I did that, I know you can read the board, but think about what I just said.

حالا که این کار را انجام دادم، می دانم که می توانید تابلو را بخوانید، اما به آنچه که گفتم فکر کنید.

Turn down.

پایین بیاورید.

Okay?

باشه؟

So, we can say down is to say no, and then there's the thumb.

بنابراین، می‌توانیم بگوییم که نه گفتن است، و سپس انگشت شست وجود دارد.

Reject something, reject an offer, proposal, or application.

چیزی را رد کنید، یک پیشنهاد، پیشنهاد یا درخواست را رد کنید.

If you go for a job, for instance, and they turn down your application, you won't get

به عنوان مثال، اگر برای شغلی بروید و درخواست شما را رد کنند،

the job.

آن شغل را نخواهید داشت.

Okay?

باشه؟

I'm going to go a little non-business, but if a girl turns you down, you're being rejected

من قصد دارم کمی غیر کاری بروم، اما اگر دختری شما را رد کرد، شما رد می شوید

and you're not getting the date.

و قرار ملاقات نمی گیرید.

Okay?

باشه؟

So, you don't want to be turned down for something.

بنابراین، شما نمی خواهید برای چیزی رد شوید.

This is number three.

این شماره سه است.

Let's go to number four.

بریم سراغ شماره چهار.

Fall.

سقوط.

Now, we notice falling is when you go down, right?

اکنون، متوجه می شویم که سقوط زمانی است که شما پایین می روید، درست است؟

And through.

و از طریق.

What is through?

از طریق چیست؟

So, you go through a doorway.

بنابراین، از یک در عبور می کنید.

You know, when there's a door and you walk, it means going from one place to another.

میدونی وقتی یه در هست و راه میری یعنی از یه جایی به اونجا رفتن.

When something falls through, it's not the same as, but it's in the same mindset as to

وقتی چیزی از بین می‌رود، مانند آن نیست، اما در همان طرز فکر

fail, like turning down.

شکست خوردن است، مانند رد کردن.

It's a negative thing.

این یک چیز منفی است.

If something falls through, it means it doesn't happen as planned.

اگر چیزی از بین رفت، به این معنی است که آنطور که برنامه ریزی شده اتفاق نمی افتد.

So, you had some plans to maybe buy a business.

بنابراین، شما برنامه هایی برای خرید یک کسب و کار داشتید.

If the deal falls through, you're not going to get the business.

اگر معامله از بین برود، به کسب و کار نخواهید رسید.

Okay?

باشه؟

If you have a date to meet an employer or something and it falls through, you're not

اگر قراری برای ملاقات با کارفرما یا چیزی دارید و به پایان می رسد، قرار نیست با

going to meet them.

آنها ملاقات کنید.

So, when a plan falls through, it doesn't happen.

بنابراین، هنگامی که یک طرح از بین می رود، آن اتفاق نمی افتد.

Okay?

باشه؟

So, they're similar in that they're negative, and you want to keep that in mind.

بنابراین، آنها از نظر منفی شبیه به هم هستند ، و شما می خواهید این را در ذهن داشته باشید.

Someone turns you down, they're saying no.

یک نفر شما را رد می کند، آنها می گویند نه.

If a plan falls through, it's not going to happen the way you want it.

اگر طرحی از بین برود، آنطور که شما می خواهید اتفاق نمی افتد.

Number five.

شماره پنج.

Bank on.

بانک در.

Okay?

باشه؟

I'm funny on this one because we're talking about banks.

من در این مورد خنده دار هستم زیرا ما در مورد بانک ها صحبت می کنیم.

You know, you're supposed to trust them, they'll wear suits and ties, whatever.

میدونی، قراره بهشون اعتماد کنی، هرچی باشه کت و شلوار و کراوات میپوشن.

Okay.

باشه.

But they're supposed to be trusted.

اما قرار است به آنها اعتماد شود.

Don't look at the 2008 banking crisis.

به بحران بانکی سال 2008 نگاه نکنید.

Don't.

نکن.

You won't like it.

شما آن را دوست نخواهید داشت.

But you're supposed to be able to bank on, that means trust.

اما شما قرار است بتوانید سرمایه گذاری کنید، این یعنی اعتماد.

That's why we say "bank".

برای همین می گوییم «بانک».

So, over here, when we say you can bank on something, we're saying, hey, something is

بنابراین، در اینجا، وقتی می گوییم می توانید روی چیزی سرمایه گذاری کنید، می گوییم، هی، چیزی

going to happen, and it's going to happen in a certain way.

قرار است اتفاق بیفتد، و به روشی خاص اتفاق می افتد.

You can bank on Mr. E being in my videos.

می توانید از حضور آقای E در ویدیوهای من استفاده کنید. به

Go back over 200 videos, you're going to see his ugly face in every single video.

بیش از 200 ویدیو برگردید، چهره زشت او را در هر ویدیو خواهید دید.

You can bank on it.

می توانید روی آن بانک کنید.

He'll be on the next one.

او در مورد بعدی خواهد بود.

It's going to happen a certain way.

قرار است به روش خاصی اتفاق بیفتد.

So, when you can bank on a certain situation, it's different than falling through.

بنابراین، وقتی می‌توانید روی یک موقعیت خاص سرمایه‌گذاری کنید، با شکست خوردن متفاوت است.

It's almost the exact opposite.

تقریباً برعکس است.

Something fell through, it doesn't happen the way it's supposed to.

چیزی از بین رفت، آنطور که باید اتفاق نمی افتد.

When you can bank on it, you know it's going to happen the way it's supposed to.

وقتی بتوانید روی آن سرمایه گذاری کنید، می دانید که آن طور که باید اتفاق بیفتد.

I can bank on you getting this job because you have all of the credentials.

من می توانم از شما برای این شغل حمایت کنم زیرا شما تمام مدارک را دارید.

Okay?

باشه؟

Number six.

شماره شش.

Ask around.

پرس و جو کن. از

I'll ask around.

اطراف می پرسم از

I'll ask around.

اطراف می پرسم آن

What the hell does that mean?

لعنتی چه معنی میده؟

You notice how we talked about, I was going to say the banking here isn't trust and "on",

متوجه شدید که ما چگونه صحبت کردیم، من می خواستم بگویم بانکداری در اینجا اعتماد نیست و "روشن" است،

on that thing.

در مورد آن چیز.

I should have said that one.

باید اون یکی رو میگفتم

Ask around.

پرس و جو کن.

Well, "ask" is the verb, and "around" means kind of like a circle, right?

خوب، "پرسیدن" فعل است، و "حدود" به معنای یک دایره است، درست است؟

Yeah, yeah, that's almost what it is.

بله، بله، تقریباً همین است.

When you're asking around, you're going to ask many people the same question because

هنگامی که در اطراف می پرسید، از بسیاری از افراد سوال مشابهی خواهید پرسید، زیرا

you generally want to see what the general opinion is.

به طور کلی می خواهید ببینید نظر عمومی چیست.

Here's an example.

در اینجا یک مثال است.

E says, "Hey, who wants to have McDonald's for dinner?"

E می گوید: "هی، کی می خواهد برای شام مک دونالد بخورد؟"

I go, "I don't know.

من می روم، "نمی دانم.

I'll ask around."

من از اطراف می پرسم."

I'm literally going to go to people and say, "Do you want McDonald's for dinner?

من به معنای واقعی کلمه به سراغ مردم می روم و می گویم: "آیا برای شام مک دونالد می خواهی؟ برای شام

Do you want McDonald's for dinner?

مک دونالد می خواهی؟

Do you want McDonald's for dinner?" and I may come back and say, "I asked around and

برای شام مک دونالد می خواهی؟" و ممکن است برگردم و بگویم: "من از اطراف پرسیدم و کسی

nobody wants it.

آن را نمی خواهد.

The general opinion is this."

نظر کلی این است."

So when you ask around, you're going to ask many people the same question to get a general

بنابراین، وقتی از اطراف می‌پرسید، از بسیاری از افراد سؤال مشابهی می‌پرسید تا نظر کلی را به دست آورید

opinion.

.

Okay?

باشه؟

Happens a lot in business.

در تجارت زیاد اتفاق می افتد.

Like, who wants to open a business over here, a hair salon?

مثلاً، چه کسی می‌خواهد یک تجارت در اینجا باز کند، یک آرایشگاه؟

"I don't know.

"نمی دانم.

Let's ask around."

بیا از اطراف بپرسیم."

Let's ask people in the area and see what the opinion is.

بیایید از مردم منطقه بپرسیم و ببینیم نظرشان چیست.

And number seven, which is what I wanted to do with this lesson about zeroing in in phrasal

و شماره هفت، همان کاری است که من می‌خواستم با این درس در مورد صفر کردن در

verbs, right, to give you some business phrasal verbs you can use, "zero in on" means to focus

افعال عبارتی انجام دهم، درست است، برای اینکه تعدادی از افعال عباراتی تجاری به شما بدهم که می‌توانید استفاده کنید، "zero in on" به معنای تمرکز

closely on something.

نزدیک روی چیزی است.

You can notice this is a zero, if you ever do any math, and we're focusing on that zero

شما می توانید متوجه شوید که این یک صفر است، اگر زمانی ریاضی انجام دهید، و ما روی آن صفر

with a little red dot.

با یک نقطه قرمز کوچک تمرکز می کنیم.

So when you zero in on, it's as if you have a big area of study, and then you concentrate

بنابراین وقتی به صفر می‌رسید، گویی حوزه‌ی مطالعه‌ی بزرگی دارید و سپس

on one area.

روی یک حوزه تمرکز می‌کنید.

So, even though we're doing some grammar, right, phrasal verbs, we're zeroing in on

بنابراین، با وجود اینکه ما در حال انجام برخی از افعال دستوری، درست، عبارتی هستیم، به

specifically phrasal verbs from grammar, because we're looking at prepositions and verbs, but

طور خاص افعال عبارتی را از دستور زبان صفر می کنیم، زیرا به حروف اضافه و افعال نگاه می کنیم، اما

we're zeroing in on the combination of phrasal verbs.

ترکیب افعال عبارتی را صفر می کنیم. .

Cool?

سرد؟

There you go.

شما بروید.

So, let's see if we got all seven.

بنابراین، بیایید ببینیم که آیا ما هر هفت را دریافت کردیم یا خیر.

Kicking off is to start something.

شروع کردن برای شروع کاری است.

Brush up on is to update or improve something.

Brush up on به روز رسانی یا بهبود چیزی است. رد

Turn down is to reject or say no.

کردن به معنای رد یا نه گفتن است. قرار

All through is not to happen the way you wanted it to.

نیست همه چیز آنطور که شما می خواهید اتفاق بیفتد.

Bank on, you can trust it.

بانک، می توانید به آن اعتماد کنید.

Just remember 2008.

فقط 2008 را به خاطر بسپارید.

Six, ask around.

شش، از اطراف بپرسید.

Talk to some people, see what their opinion is, and zero in on, which is what we've done,

با برخی از افراد صحبت کنید، ببینید نظر آنها چیست، و zero in on، کاری که ما انجام داده‌ایم،

is zero in on phrasal verbs for business, and we're going to go further after this little

صفر در افعال عبارتی برای کسب و کار است، و ما بعد از این وقفه کوچک جلوتر خواهیم رفت،

break because we're going to do the quiz, get our homework, and our little extra.

زیرا در حال رفتن هستیم. برای انجام مسابقه، دریافت تکالیف و کمی اضافی.

All right, so we're going to do our quiz.

بسیار خوب، پس ما می خواهیم امتحان خود را انجام دهیم.

We've got our little extra here, and then I've got your homework.

ما اینجا کمی اضافی داریم، و بعد من تکالیف شما را دارم.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, I explained a lot of these phrasal verbs, and I showed you how you could look at the

بنابراین، من بسیاری از این افعال عبارتی را توضیح دادم، و به شما نشان دادم که چگونه می توانید به

verb and the preposition, yeah, to kind of figure it out.

فعل و حرف اضافه نگاه کنید، بله، تا آن را بفهمید.

I did that earlier because later on, or in a second or two, you'll see why that was important,

من این کار را زودتر انجام دادم زیرا بعداً یا در یک یا دو ثانیه، خواهید دید که چرا این مهم بود،

to help you grow in your learning, because I can't teach you every phrasal verb, and

تا به شما در رشد یادگیریتان کمک کند، زیرا من نمی‌توانم تمام فعل‌های عبارتی را به شما یاد بدهم و

you don't have time to always study everything, but you do have a wonderful brain you can

شما وقت ندارید. همیشه همه چیز را مطالعه کنید، اما مغز فوق العاده ای دارید که می توانید از آن

use.

استفاده کنید.

So, let's do that here.

بنابراین، بیایید این کار را در اینجا انجام دهیم.

The company decided to something the new product with a big sale.

این شرکت تصمیم گرفت محصول جدید را با یک فروش بزرگ تولید کند.

What do you think it was that they did?

فکر می کنید چه کاری انجام دادند؟

Okay, kick off.

باشه شروع کن

Remember we talked about kicking, boom, kick, and off to take off or go away?

یادتان هست که در مورد لگد زدن، بوم، لگد زدن، و برای بلند شدن یا رفتن صحبت کردیم؟

And they kicked off the product with a big sale, so they'll start selling it.

و آنها محصول را با یک فروش بزرگ شروع کردند، بنابراین شروع به فروش آن خواهند کرد.

What about the next one?

در مورد بعدی چطور؟

We can something Mr. E doing a good job.

ما می توانیم کاری کنیم که آقای E کار خوبی انجام دهد.

Right?

درست؟

We can something Mr. E doing a good job teaching a lesson.

ما می‌توانیم چیزی را که آقای E انجام می‌دهد خوب درس می‌دهد.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Hmm, we talked about money and bank on.

هوم، ما در مورد پول و بانک صحبت کردیم.

We can bank on Mr. E doing a good job teaching the lesson.

ما می‌توانیم از آقای E که در تدریس درس خوب عمل کند، سرمایه گذاری کنیم .

We know it's supposed to go a certain way, and he will do it that way.

ما می دانیم که قرار است از مسیر خاصی پیش برود، و او این کار را به همین صورت انجام خواهد داد.

Alright?

بسيار خوب؟

Remember the bank?

بانک را یادت هست؟

You put money in the bank because you trust it, bank.

شما پول را در بانک می گذارید چون به آن اعتماد دارید، بانک.

Number three, the deal something when we...

شماره سه، معامله چیزی زمانی که ما...

When the bank didn't approve the loan.

وقتی بانک وام را تایید نکرد.

The deal something when the bank didn't approve the loan.

معامله زمانی که بانک وام را تایید نکرد.

What would that be?

آن چه خواهد بود؟

Now this might be a little confusing, and I did this on purpose because they're kind

حالا این ممکن است کمی گیج کننده باشد، و من این کار را عمدا انجام دادم زیرا آنها به نوعی

of similar.

شبیه هستند.

Remember I discussed earlier, these two are both negative, but which one is most appropriate?

به یاد داشته باشید که قبلاً در مورد آن صحبت کردم، این دو هر دو منفی هستند، اما کدام یک مناسب تر است؟

Well, the deal fell through.

خب، معامله از بین رفت.

Okay?

باشه؟

It didn't go the way we planned.

آنطور که برنامه ریزی کرده بودیم پیش نرفت.

Remember, you wanted to start a business with a deal, it didn't go the way we planned because

به یاد داشته باشید، شما می خواستید با یک معامله یک تجارت راه اندازی کنید ، آن طور که ما برنامه ریزی کرده بودیم پیش نرفت زیرا

it fell through.

شکست خورد.

It's not that they just turned you down, that's one thing.

این نیست که آنها شما را رد کردند، این یک چیز است.

But you had a plan and that didn't happen, and fell through is the most appropriate answer

اما شما یک برنامه داشتید و این اتفاق نیفتاد و از بین رفتید مناسب ترین پاسخ

for this one.

برای این یکی است.

Number four, I need to something on my math if I want to go back and get my degree in

شماره چهار، اگر بخواهم برگردم و مدرک خود را در رشته

math at university.

ریاضی در دانشگاه بگیرم، باید چیزی در مورد ریاضیاتم انجام دهم.

This one's also a tough one.

این یکی هم سخته

You're smart, so I'm making it tough, but you'll figure it out.

تو باهوشی، پس من آن را سخت می کنم، اما تو آن را درمی یابی.

Which is it, brush up or zero in on?

کدام است، مسواک زدن یا صفر کردن؟

That's right.

درست است.

Brush up.

مسواک بزنید.

I know, hold on, hold on.

می دانم، صبر کن، صبر کن.

Some of you out there are going, "I need to focus.

برخی از شما می گویید: "من باید تمرکز کنم.

You need to focus on your math."

شما باید روی ریاضیات خود تمرکز کنید."

Yes, you could say that, but no.

بله، شما می توانید این را بگویید، اما نه.

In this case, they're going back to university, so they probably have practiced it already,

در این مورد، آنها به دانشگاه برمی‌گردند، بنابراین احتمالاً قبلاً آن را تمرین کرده‌اند،

so brushing up is more appropriate.

بنابراین مسواک زدن مناسب‌تر است.

It's very important that you look at context.

بسیار مهم است که به زمینه نگاه کنید.

So phrasal verbs, you can learn in two ways.

بنابراین افعال عبارتی، شما می توانید به دو روش یاد بگیرید.

Understanding what the verb is and the preposition, and how coming together they might change

درک اینکه فعل و حرف اضافه چیست و چگونه با هم ترکیب می شوند ممکن است

it slightly, but we can also look at the context.

کمی آن را تغییر دهند، اما می توانیم به بافت آن نیز نگاه کنیم. به همین

That's why this one and this one were difficult, because this one is negative, but looking

دلیل این یکی و این یکی سخت بود، چون این یکی منفی است، اما با نگاه

at the context, there was a plan and it didn't come through, this is most appropriate, not

به زمینه، برنامه ای وجود داشت و به نتیجه نرسید، این مناسب ترین است، نه

this one.

این.

And in this case, yes, you should focus on your math if you want a degree in it, clearly.

و در این مورد، بله، شما باید روی ریاضی خود تمرکز کنید، اگر می خواهید مدرکی در آن داشته باشید، به وضوح.

But what the person is trying to tell you is, "I studied math before, I'm going back,

اما چیزی که آن شخص می خواهد به شما بگوید این است: "من قبلاً ریاضی خوانده ام، به عقب برمی گردم،

that means I haven't been there for a while, so I need to work on it to improve."

یعنی مدتی است که آنجا نبوده ام ، بنابراین باید روی آن کار کنم تا پیشرفت کنم."

It's not a first time.

این اولین بار نیست.

And this is where you start mastering English, because you're going from just doing what

و اینجاست که شما شروع به تسلط بر زبان انگلیسی می کنید، زیرا از انجام آنچه

the teacher told you to being able to think about information, and that's going to help

معلم به شما گفته است، می توانید به اطلاعات فکر کنید، و این به

you with future phrasal verbs.

شما در مورد افعال عبارتی آینده کمک خواهد کرد.

Last one.

اخرین.

"I had to something the job offer because they weren't going to pay me enough."

"من مجبور شدم چیزی را در مورد پیشنهاد شغلی انجام دهم زیرا آنها به اندازه کافی به من دستمزد نمی دادند."

Once again, we have "turn down" and "fall through".

یک بار دیگر، ما "سرعت پایین" و "سقوط" داریم.

Which is the appropriate answer?

پاسخ مناسب کدام است؟

Ah, correct.

آه، درست است.

This time it's "turn down", because you're rejecting it.

این بار آن را رد کنید، زیرا شما آن را رد می کنید. از بین نرفت

It didn't fall through, nothing fell through, the plan was maybe for them it fell through,

، هیچ چیز از بین نرفت، شاید نقشه برای آنها شکست خورد،

but you wanted something, you didn't get it, so you turned it down, the plan didn't fall

اما تو چیزی می‌خواستی، به آن نرسیدی، پس آن را رد کردی، نقشه به

through.

نتیجه نرسید.

And you can see how these two sentences are similar, that they're negative, but you need

و می توانید ببینید که چگونه این دو جمله شبیه هم هستند، که منفی هستند، اما باید از

to use different phrasal verbs.

افعال عبارتی مختلف استفاده کنید.

That's what we call intuitive, that means comes from inside an English speaker, a native

این چیزی است که ما به آن شهودی می گوییم، یعنی از درون یک انگلیسی زبان، یک انگلیسی زبان بومی می آید

English speaker, they don't think about it, they know.

، آنها به آن فکر نمی کنند، آنها می دانند.

And that's part of my job, is to get you to understand this, not just know the rules.

و این بخشی از کار من است، این است که شما را به درک این موضوع وادار کنم، نه اینکه فقط قوانین را بدانید.

Cool?

سرد؟

And now you've worked on some difficult ones, you've got more confidence.

و اکنون روی برخی از موارد دشوار کار کرده اید، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده اید.

I've been making you this big speech about learning and looking at phrasal verbs in context

من برای شما این سخنرانی بزرگ را درباره یادگیری و نگاه کردن به افعال عبارتی در متن

for a reason.

به دلیلی انجام داده ام. در

Here's the extra, usually I give you extra phrasal verbs, today I want to give you something

اینجا موارد اضافی است، معمولاً من به شما افعال عبارتی اضافی می دهم، امروز می خواهم چیزی را به شما بدهم

that most teachers...

که بیشتر معلمان ...

Oh, sorry.

اوه، متاسفم.

I have not really touched on, and I don't believe a lot of other teachers touch on,

من واقعاً به تفاوت بین افعال عباراتی و اصطلاحات اشاره نکرده ام و معتقدم بسیاری از معلمان دیگر نیز به آن دست نمی زنند

the difference between phrasal verbs and idioms.

.

A lot of times we teach you phrasal verbs and idioms, and you know, that's great, I

خیلی از مواقع ما افعال و اصطلاحات عبارتی را به شما آموزش می دهیم ، و می دانید، این عالی است، من

just did that here.

فقط این کار را اینجا انجام دادم.

But then the smart one of you guys are out there going, "Look, they're short kind of

اما پس از آن، شما بچه‌های باهوش آنجا هستید و می‌گویید: «ببینید، آنها

sentence-like things, and they seem to have a different meaning than I would think, but

چیزهای جملاتی کوتاهی هستند، و به نظر می‌رسد که معنای متفاوتی با آنچه من فکر می‌کنم دارند، اما به نوعی شبیه به

they're kind of the same, so what's the difference?

هم هستند. تفاوت چیست؟

What is the difference between a hot potato and bank on?

Why...

What's the...

"Hot potato" is two words, "bank on" is two words, why phrasal verb, why idiom?

"Oh, well, because one has a preposition and a verb, and it's da-da-da."

خوب، چون یکی یک حرف اضافه و یک فعل دارد، و آن دا-دا-دا است."

Yeah, it's a phrase, a small phrase, and that's what "hot potato" is, it's a noun phrase,

hot potato.

They're both phrases, so why specific?

هر دو عبارت هستند، پس چرا خاص؟

Well, when you have an idiom, for instance, "hot potato", so some of you right now going,

خوب، وقتی اصطلاحی دارید، به عنوان مثال، "سیب زمینی داغ"، بنابراین برخی از شما در حال حاضر می گویید

"This is food that is very hot", actually, if someone says, "Hey, I got a real hot potato

"این غذایی است که بسیار گرم است"، در واقع، اگر کسی بگوید، "هی" ، من اینجا یک سیب زمینی داغ واقعی گرفتم

here", they're not talking about food, they're saying a difficult and dangerous situation,

"، آنها در مورد غذا صحبت نمی کنند، آنها می گویند یک وضعیت سخت و خطرناک است،

and it's hot, so it's being passed around.

و آن گرم است، بنابراین در حال جابجایی است.

That's all that information in that saying.

این همه اطلاعات در آن ضرب المثل است.

Or another one is "raining cats and dogs", there are not dogs and cats coming from the

یا یکی دیگر "باران گربه و سگ"، سگ و گربه ای نیست که از آسمان می آید

sky, it means it's raining a lot.

، یعنی باران زیاد می بارد.

You can never really learn what these things mean until they are introduced to you, and

تا زمانی که این چیزها به شما معرفی نشوند، و

someone explains it, then you know.

کسی آن را توضیح دهد، هرگز نمی توانید معنای واقعی آنها را یاد بگیرید . با شنیدن کلمات

You can't really guess what it means by hearing the words.

واقعاً نمی توانید معنی آن را حدس بزنید .

All verbs are different, though, not always, but a lot of times, say 60-70% of the time,

همه افعال متفاوت هستند، البته نه همیشه، اما در بسیاری از مواقع، مثلاً 60-70٪ مواقع،

if you understand what the verbs are and the way the verb can be used - that's why dictionaries

اگر فهمیدید که افعال چیست و چگونه می توان از فعل استفاده کرد - به همین دلیل است که فرهنگ لغت ها

are important - and the same thing with, sorry, prepositions, how preposition "up", for instance,

مهم هستند - و یکسان چیزی با، متأسفم، حروف اضافه، چگونه حرف اضافه "بالا"، به عنوان مثال،

can be "more" or the direction "up".

می تواند "بیشتر" یا جهت "بالا" باشد.

It's more than just "up", it can be more, like "fill up the tank", "get more".

این چیزی بیشتر از "بالا" است، می تواند بیشتر باشد، مانند "مخزن را پر کنید"، "بیشتر بگیرید".

Once you understand that and the verb and the combinations, you can see the possibilities,

هنگامی که آن و فعل و ترکیبات را درک کردید ، می توانید احتمالات را ببینید

and then you can understand why our phrasal verbs are used in different ways.

و سپس می توانید درک کنید که چرا افعال عبارتی ما به روش های مختلف استفاده می شود.

They're very, very...

اونا خیلی خیلی...

I want to say "utilitarian", and you go "What was that?"

من میخوام بگم "فایده گرا" و تو برو "این چی بود؟"

They're very useful, that's an easier word.

آنها بسیار مفید هستند، این کلمه ساده تر است.

Right?

درست؟

But the difference between them is, with phrasal verbs and with practice and experience and

اما تفاوت بین آنها این است که با افعال عبارتی و با تمرین و تجربه و با

using your dictionaries and thesauruses, you may be able to look at phrasal verbs you've

استفاده از فرهنگ لغت ها و اصطلاحنامه های خود، ممکن است بتوانید به افعال عبارتی نگاه کنید که

never seen before, and you notice I mentioned context here.

قبلاً هرگز ندیده اید، و متوجه شدید که من در اینجا به زمینه اشاره کردم.

I was trying to teach you what we call a meta-lesson, a bigger lesson.

من سعی داشتم آنچه را که ما فرادرس می نامیم، یک درس بزرگتر به شما یاد بدهم.

By the context, you can sometimes start figuring out phrasal verbs.

با توجه به زمینه، گاهی اوقات می توانید شروع به کشف افعال عبارتی کنید.

And believe me, there's a phrasal verb dictionary that's this thick.

و باور کنید، یک فرهنگ لغت فعل عبارتی به این ضخامت وجود دارد.

It's easier if you can use your brain and a few words and use that much information,

اگر بتوانید از مغز و چند کلمه استفاده کنید و از این مقدار اطلاعات استفاده کنید، آسان تر است،

while idioms, you just got to learn them.

در حالی که اصطلاحات، فقط باید آنها را یاد بگیرید.

And that, my friends, is the difference between idioms and phrasal verbs.

و این، دوستان من، تفاوت بین اصطلاحات و افعال عبارتی است.

One can be learned if you study enough, and the other one you have to have experience,

یکی را می توان آموخت اگر به اندازه کافی مطالعه کنید، و دیگری باید تجربه داشته باشید،

which is what you're supposed to be doing here, gaining the experience to know these

این همان کاری است که قرار است در اینجا انجام دهید، و تجربه کسب این چیزها را کسب کنید

things.

.

And last, before we go, I want to give you some homework, where it's not a Mr. E. and

و در آخر، قبل از رفتن، می‌خواهم چند تکلیف به شما بدهم، جایی که درس آقای ای و

James lesson.

جیمز نیست.

Correct?

درست؟

I got three questions, you're going to answer them in the comments below, either here or

من سه سوال دارم، شما می‌خواهید در نظرات زیر، اینجا یا

on engVid.

در engVid به آنها پاسخ دهید.

Okay?

باشه؟

Now, if you're answering on YouTube, you will get 1 million dollars if you answer the questions,

حالا اگر در یوتیوب پاسخ می دهید، اگر هر سه سؤال را درست پاسخ دهید، 1 میلیون دلار دریافت خواهید کرد

all three correct.

.

Well, no dollars, but you'll get a million points for every one you answer.

خوب، بدون دلار، اما به ازای هر پاسخی که می دهید، یک میلیون امتیاز دریافت خواهید کرد.

I love looking over the comments section and seeing you guys actually answer the questions,

من دوست دارم به بخش نظرات نگاه کنم و ببینم شما بچه ها واقعاً به سؤالات پاسخ می دهید،

and other people giving you the thumbs up, which means you did it correctly, or the thumbs

و دیگران به شما پاسخ مثبت می دهند، به این معنی که شما آن را به درستی انجام دادید، یا با انگشت شست

down, which is eh.

پایین، که eh است.

Most of you get it right, because it means you're paying attention to the lesson and

اکثر شما درست متوجه می شوید، زیرا به این معنی است که به درس توجه می کنید و

you're thinking.

فکر می کنید. به

Keep up the good work.

کار خود ادامه دهید.

All right?

خیلی خوب؟

So, let's look at the three questions you get to answer.

بنابراین، بیایید به سه سوالی که باید پاسخ دهید نگاه کنیم.

Don't forget to put it in the comments below.

فراموش نکنید که آن را در نظرات زیر قرار دهید.

And other students, give it a thumbs up.

و سایر دانش آموزان، آن را مثبت اعلام کنید.

Do your job.

کار خودت را انجام بده به

Give it a thumbs up to know they're doing a good job.

آن ضربه بزنید تا بدانید که آنها کار خوبی انجام می دهند.

The company needs to something the problem if we want to stop losing money.

اگر بخواهیم از دست دادن پول خودداری کنیم، شرکت باید مشکلی را حل کند.

These ones aren't easy, because there are two possible answers to this question, but

اینها آسان نیستند، زیرا دو پاسخ ممکن برای این سوال وجود دارد، اما

only one right one, and that's understanding the context.

تنها یک پاسخ درست، و آن درک زمینه است.

The company needs to something the problem if we want to stop losing money.

اگر بخواهیم از دست دادن پول خودداری کنیم، شرکت باید مشکلی را حل کند.

Next one.

بعدی.

I am traveling with Martina to Germany.

من با مارتینا به آلمان سفر می کنم.

I need to something on my German.

من به چیزی در آلمانم نیاز دارم.

I'm traveling with Martina to Germany.

من با مارتینا به آلمان سفر می کنم.

I need to something my German.

من به چیزی آلمانی نیاز دارم.

What would I have to do?

من باید چه کار کنم؟

And finally, who's the new guy?

و در نهایت، پسر جدید کیست؟

I don't know.

من نمی دانم.

I'll...

من...

Who's the new guy?

پسر جدید کیست؟

I don't know.

من نمی دانم.

I'll...

من...

Hey, good luck on this.

هی، در این مورد موفق باشید.

All right?

خیلی خوب؟

Anyway, I don't think you need luck.

به هر حال فکر نمی کنم به شانس نیاز داشته باشید.

If you watch to the end of this video, you're a worker, so you're going to learn.

اگر تا آخر این ویدیو را تماشا کنید، شما یک کارگر هستید، پس یاد خواهید گرفت.

So, what would I like you to do?

بنابراین، من دوست دارم شما چه کار کنید؟

I'd like you to go to www.engvid.com to see other lessons on phrasal verbs and idioms,

مایلم به www.engvid.com بروید تا درس های دیگر در مورد افعال و اصطلاحات عبارتی را ببینید،

so some brilliant teachers that we have there.

بنابراین چند معلم برجسته که در آنجا داریم.

We got Jill, we got...

ما جیل را گرفتیم، گرفتیم...

Who else we got there?

چه کسی دیگر به آنجا رسیدیم؟

Me.

من

Me.

من

Me.

من

Have a good one.

یک خوب.

Have a good one, and I'll see you in the next video.

خوش بگذره و تو ویدیو بعدی میبینمت.

Bye.

خدا حافظ.