When to END a conversation: 4 signs

So then, I was blah blah blah blah blah blah blah... where are you going?

خب پس من بودم بله بلا بالله بالله... کجا میری؟

Hi, James from www.engvid.com . I don't know why they just walked away.

سلام، جیمز از www.engvid.com. من نمی دانم چرا آنها فقط راه افتادند.

That was so rude!

خیلی بی ادب بود!

Let's go to the board and talk to E. Stop boring people?

بیایید به هیئت مدیره برویم و با E صحبت کنیم .

Four signs it's time to end a conversation.

چهار نشانه که زمان پایان دادن به مکالمه است.

Wow.

وای.

You know what?

میدونی چیه؟

When I think about it, he's got a point.

وقتی به آن فکر می کنم، او یک نکته را دریافت می کند.

This video is to help you to be aware of when you should let a conversation go.

این ویدیو به شما کمک می‌کند تا از اینکه چه زمانی باید یک مکالمه را رها کنید، آگاه باشید.

Why is this important?

چرا این مهم است؟

I've done many videos on how to continue a conversation, make conversations interesting,

من ویدیوهای زیادی در مورد چگونگی ادامه مکالمه، جذاب کردن مکالمات،

how to start one, because we know that you need practice to get good at learning languages,

نحوه شروع یک مکالمه انجام داده ام، زیرا می دانیم که برای مهارت در یادگیری زبان یا فراگیری زبان به تمرین نیاز دارید

or acquiring languages.

.

Whether it be English, Spanish, Arabic, Russian.

چه انگلیسی، اسپانیایی، عربی، روسی.

So, you need a lot of practice.

بنابراین، شما نیاز به تمرین زیادی دارید.

But in order to get that practice, you want people to willingly talk to you.

اما برای اینکه این تمرین را به دست آورید، می خواهید مردم با کمال میل با شما صحبت کنند.

And if you continue a conversation past the point that they want to talk to you, they

و اگر مکالمه را از نقطه‌ای که می‌خواهند با شما صحبت کنند ادامه دهید،

will eventually start avoiding you when they see you, because you don't know when to end

در نهایت با دیدن شما از شما دوری می‌کنند ، زیرا شما نمی‌دانید چه زمانی

it and they feel trapped.

آن را تمام کنید و احساس می‌کنند در دام افتاده‌اند.

You don't want to be the one person that people are like, "Oh god, here comes E and James.

شما نمی خواهید همان فردی باشید که مردم شبیه آن هستند، "اوه خدا، اینجا E و جیمز می آیند.

We gotta get out of here."

ما باید از اینجا برویم."

Right?

درست؟

So, this specific lesson is how to spot when somebody wants to end a conversation with

بنابراین، این درس خاص این است که چگونه تشخیص دهید زمانی که کسی می‌خواهد به مکالمه با

you.

شما پایان دهد.

And why it's important?

و چرا مهم است؟

Because if you can end that conversation before they get there, they will want to talk to

زیرا اگر بتوانید آن مکالمه را قبل از رسیدن به آنجا پایان دهید، بعداً می خواهند با شما صحبت کنند

you later.

.

Now, how will we do this?

حال، چگونه این کار را انجام خواهیم داد؟

Well, I'm going to introduce to you body language you should look for.

خوب، من قصد دارم زبان بدنی که باید به دنبالش باشید را به شما معرفی کنم .

I will show you some phrases or words - key words they may use.

من برخی از عبارات یا کلمات را به شما نشان خواهم داد - کلمات کلیدی که ممکن است استفاده کنند.

Some things about tone, okay?

بعضی چیزها در مورد لحن، خوب؟

And conversation pacing.

و سرعت مکالمه

Once you have these things in your head, you'll be able to find that you'll know just before

هنگامی که این چیزها را در ذهن خود داشته باشید، می‌توانید متوجه شوید که درست

a conversation's about to go - we call it sideways, or go in a bad direction.

قبل از شروع مکالمه، می‌دانید - ما آن را یک طرفه می‌نامیم، یا به سمتی بد می‌رویم.

You'll be able to end that conversation and have that person feeling comfortable enough

شما می توانید آن مکالمه را پایان دهید و آن شخص احساس راحتی

to speak to you again.

کند که دوباره با شما صحبت کند.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, I've got numbers for you, 1, 2, 3, 4, because the lesson is about the four signs

بنابراین، من برای شما اعدادی دارم، 1، 2، 3، 4، زیرا این درس در مورد چهار نشانه است

it's time to end a conversation.

که زمان پایان دادن به مکالمه است.

I did tell you how we're going to do this, and one of the ways we're going to look at

من به شما گفتم که چگونه می‌خواهیم این کار را انجام دهیم، و یکی از راه‌هایی که می‌خواهیم به آن نگاه کنیم

is body language.

، زبان بدن است.

Because when you see people using these signs, they're telling you it's time to end the conversation.

زیرا وقتی می بینید که افرادی از این علائم استفاده می کنند، به شما می گویند زمان پایان دادن به گفتگو است.

The first one is shoulder and foot position.

اولین مورد وضعیت شانه و پا است.

Now, you can't see my feet.

حالا پاهای من را نمی بینی

Maybe that's a good thing.

شاید این چیز خوبی باشد.

I haven't cut them yet, no mani-pedis.

من هنوز آنها را برش نداده ام، نه mani-pedis.

But you'll notice the person's foot will go towards an exit.

اما متوجه خواهید شد که پای شخص به سمت خروجی می رود.

So, if you're talking to somebody and you just casually look down and one foot is pointing

بنابراین، اگر در حال صحبت با کسی هستید و به طور معمول به پایین نگاه می کنید و یک پا به

towards you and the other foot is pointing towards a door, probably they want to leave.

سمت شما و پای دیگر به سمت دری است، احتمالاً او می خواهد آنجا را ترک کند.

Now, that's not a bad thing.

حالا این چیز بدی نیست.

It might be just at that moment, they're thinking to themselves, "Oh, I've got go home and cook

ممکن است درست در آن لحظه، آنها با خود فکر کنند، "اوه، من باید به خانه بروم و

dinner", or "I've got to do...", and you notice what's happening with my body?

شام درست کنم" یا "باید انجام دهم..."، و متوجه می شوید که چه اتفاقی در بدن من می افتد. ?

It's shifting over.

در حال جابجایی است.

It doesn't mean I really need to get out, but my brain is starting to go there.

این بدان معنا نیست که من واقعاً نیاز به بیرون رفتن دارم، اما مغز من شروع به رفتن به آنجا کرده است.

My body's moving there.

بدنم داره اونجا حرکت میکنه

You'll see also that shoulders will move.

همچنین خواهید دید که شانه ها حرکت خواهند کرد.

Their shoulder might start going, "Oh, that's really nice.

شانه آنها ممکن است شروع به حرکت کند، "اوه، این واقعاً خوب است.

You and the kids are going on vacation next week.

شما و بچه ها هفته آینده به تعطیلات می روید .

Cool, I'd like to hear more about..." going towards an exit.

خوب، من می خواهم بیشتر در مورد ... بشنوم" به سمت یک خروجی.

So, look at the rotation of their body or the position of their body.

بنابراین، به چرخش بدن یا موقعیت بدن آنها نگاه کنید.

If someone's really exited to talk to you, you'll notice that the foot might shift back

اگر کسی واقعاً برای صحبت کردن با شما خارج شده است، متوجه خواهید شد که ممکن است پا

towards you, indicating they want to continue the conversation.

به سمت شما برگردد و این نشان می‌دهد که او می‌خواهد گفتگو را ادامه دهد.

So, the first sign you should look for, which is the beginning of they want to end the conversation

بنابراین، اولین نشانه ای که باید به دنبال آن بگردید، یعنی شروعی که می خواهند مکالمه را به پایان

is look at their foot.

برسانند، نگاه کردن به پایشان است.

Is it pointing towards an exit?

آیا به سمت خروجی اشاره می کند؟

Look at their shoulder, does it start to move towards the exit?

به شانه آنها نگاه کنید، آیا به سمت خروجی حرکت می کند؟

Because it means the body's getting ready to run.

زیرا به معنای آماده شدن بدن برای دویدن است.

Well, not really run, but you know what I'm saying.

خوب، واقعاً اجرا نمی شود، اما می دانید که من چه می گویم.

First one.

اولی.

The second one, eyes.

دومی، چشم.

After I've moved my body this way, you might start noticing that my eyes aren't on you

بعد از اینکه بدنم را به این سمت حرکت دادم، ممکن است متوجه شوید که چشمان من دیگر به شما

anymore.

نیست.

They're down, if I'm holding at drink, at my drink.

آنها پایین هستند، اگر من از نوشیدنی خود نگه دارم، در نوشیدنی ام.

They might be looking at other people, looking at the clock around you.

آنها ممکن است به افراد دیگر نگاه کنند، به ساعت اطراف شما نگاه می کنند.

This is when it's becoming - from unconscious - that is my body turning towards an exit

این زمانی است که - از ناخودآگاه - که بدن من به سمت یک خروجی می چرخد

- to conscious, that I feel I've got to get going and I don't want to be rude.

- به هوشیاری می رسد، که احساس می کنم باید حرکت کنم و نمی خواهم بی ادب باشم.

So, these signs are - you're moving closer to somebody wants to end the conversation.

بنابراین، این علائم عبارتند از - شما در حال نزدیک‌تر شدن به کسی هستید که می‌خواهد گفتگو را پایان دهد.

And now it's conscious.

و اکنون آگاه است.

They're aware that maybe the conversation isn't exciting anymore, or stimulating.

آنها می دانند که شاید مکالمه دیگر هیجان انگیز یا تحریک کننده نباشد.

Making them interested, or that they have to leave and time is happening.

علاقه مند کردن آنها، یا اینکه باید بروند و زمان در حال رخ دادن است.

Or, they're bored.

یا حوصله شان سر رفته است.

You've been talking and they're like "Oh wow.

داشتی حرف می زدی و آنها مثل "اوه وای.

Hm hm hm hm hm hm."

They're just trying to think of anything else.

آنها فقط سعی می کنند به چیز دیگری فکر کنند.

And looking at objects is to try to keep our attention.

و نگاه کردن به اشیا به این معنی است که سعی کنیم توجه خود را حفظ کنیم .

Because when people want to talk to you, they will keep close attention or keep their eyes

زیرا وقتی مردم می خواهند با شما صحبت کنند، توجه خود را حفظ می کنند یا چشمان خود را

on you.

به شما نگاه می کنند.

Alright?

بسیار خوب؟

So, second sign, watch their eyes.

بنابراین، علامت دوم، مراقب چشمان آنها باشید.

There's a difference between moving their eyes and thinking about things and then looking

فرق است بین حرکت دادن چشمانشان و فکر کردن به چیزها و سپس نگاه

over for a second or two over here and over there.

کردن برای یک یا دو ثانیه به اینجا و آن طرف.

It's almost a very obvious sign, but sometimes we miss it because we're so excited about

این تقریباً یک نشانه بسیار واضح است، اما گاهی اوقات ما آن را از دست می دهیم، زیرا آنقدر هیجان زده هستیم

getting to practice that we're not really paying attention to the other person.

که به تمرین برسیم که واقعاً به طرف مقابل توجه نمی کنیم.

Now, let's look at number three.

حالا بیایید به شماره سه نگاه کنیم.

Number three - I've got musical notes here, but what I'm really talking about is tone.

شماره سه - من اینجا نت های موسیقی دارم، اما چیزی که واقعاً در مورد آن صحبت می کنم لحن است.

When I'm really happy to see you, I'm going to go, "So, what have you been up to?"

وقتی واقعا از دیدنت خوشحال شدم، می روم، "خب، چه کار کردی؟"

My voice goes up, and you go, "Well, I'm going to be going to the store and then I'm going

صدای من بالا می‌رود، و شما می‌گویید: "خب، من می‌روم به فروشگاه و سپس

to be doing..." as my tone goes up, it's about excitement in English.

می‌روم..." همانطور که لحن من بالا می‌رود، در مورد هیجان در انگلیسی است.

It's excitement, I'm happy, alright?

این هیجان است، من خوشحالم، خوب؟

So, if I go, "Well, what have you been doing?"

بنابراین، اگر من بروم، "خب، شما چه کار می کردید؟"

Well, what have you been doing?

خب چیکار میکردی؟

So, is this your new boyfriend?

خب، این دوست پسر جدید شماست؟

This is good.

این خوبه.

But when our tone goes down, as the arrow indicates, and you see these words, okay?

اما وقتی لحن ما پایین می آید، همانطور که فلش نشان می دهد، و شما این کلمات را می بینید، خوب است؟

You'll notice that the tone will go down.

متوجه خواهید شد که صدا پایین می آید.

I'll be talking to you and I'll go, "Well..."

من دارم باهات حرف میزنم و میرم

I'm not "Well!", it's "Well..."

"خب..." من "خب!"

My voice dips down because I'm kind of coming to the end of the conversation, okay?

مکالمه، باشه؟

Or, I'll go, "Anyway..." and there'll be a pause.

یا، من می روم، "به هر حال..." و یک مکث وجود دارد.

Or, "So..."

یا، "پس..."

Now, at this point, I've gone from changing my body position to say I want to leave.

حالا، در این مرحله، از تغییر وضعیت بدنم گذشته ام تا بگویم می خواهم بروم.

Looking around to show I'm not as interested, to actually giving you an audio cue, that

به اطراف نگاه می‌کنم تا نشان دهم آنقدر علاقه‌مند نیستم، در واقع به شما یک نشانه صوتی بدهم، این

means a listening cue, that I'm out of conversation and I'm basically almost done.

به معنای نشانه گوش دادن است، که من از مکالمه خارج شده‌ام و اساساً کارم تمام شده است.

I'm giving you the opportunity, actually, in this case, to say "Hey, I gotta go, I'll

من به شما این فرصت را می دهم، در واقع، در این مورد، بگویید "هی، من باید بروم،

see you later."

بعداً می بینمت."

Or, "It was nice talking", but I'm giving you the opportunity so I'm not rude.

یا «حرف زدن قشنگ بود»، اما من این فرصت را به شما می دهم تا بی ادب نباشم.

Really, we want to catch it here, because then you'll the cool person who ends the conversation

واقعاً، ما می‌خواهیم آن را در اینجا بگیریم، زیرا در این صورت شما فردی باحال خواهید بود که ابتدا مکالمه را به پایان می‌رسانید

first.

.

By the time you got here, they're saying hey, last chance.

وقتی به اینجا رسیدی، می گویند هی، آخرین فرصت.

Do you remember I talked about pacing?

یادت هست در مورد قدم زدن صحبت کردم؟

Some of you were like, "What does he mean, pacing?"

برخی از شما می گفتند: "منظورش از قدم زدن چیست؟"

Well, pacing means the speed of something.

خوب، قدم زدن به معنای سرعت چیزی است.

If I pace this, I've got a quick pace.

اگر من این سرعت را انجام دهم، سرعتم سریع است.

I'm being very fast.

من خیلی سریع هستم.

But I could also have a slow pace and walk slowly.

اما می‌توانستم آهسته قدم بردارم و آهسته راه بروم .

That's the speed of my walk.

سرعت راه رفتن من همینه

The same with talking.

حرف زدن هم همینطور.

When we use these words, the pace of the conversation will change to being upbeat and relatively

وقتی از این کلمات استفاده می کنیم، سرعت مکالمه به شادابی و نسبتا

fast to slower with pauses.

سریع به کندتر با مکث تغییر می کند.

So, the more the pause, the longer the pause, the pace is slowing down.

بنابراین، هر چه مکث بیشتر باشد، مکث طولانی‌تر باشد ، سرعت کاهش می‌یابد.

The worst case you want to be in is this one.

بدترین حالتی که می خواهید در آن قرار بگیرید همین است.

One, two, three, four.

یک دو سه چهار.

That's when someone says this, "Well..." they say nothing.

آن وقت است که یکی این را می گوید: «خب...» هیچی نمی گویند.

Basically, the conversation is now dead.

اساساً گفتگو اکنون مرده است.

Morte.

مورته

You've gone on too long and they've basically ended it.

شما خیلی طولانی شده اید و آنها اساساً به آن پایان داده اند.

So, they're forcing you to keep talking, but they're too nice to actually just walk away

بنابراین، آنها شما را مجبور می کنند که به صحبت کردن ادامه دهید، اما آنقدر خوب هستند که در واقع

from you.

از شما دور شوند.

But, once it gets that four second pause, we call it the awkward stage of conversation.

اما، هنگامی که آن مکث چهار ثانیه ای به پایان رسید، آن را مرحله ناخوشایند مکالمه می نامیم.

Awkward means not comfortable.

ناجور یعنی راحت نیست.

It's very difficult when someone stops speaking for four second and just looks at you or looks

خیلی سخت است وقتی کسی برای چهار ثانیه صحبت نمی کند و فقط به شما نگاه می کند یا

away for you to start the conversation or keep it going.

از شما دور می شود تا مکالمه را شروع کنید یا ادامه دهید.

It's like - and you're trying to get that heart started again.

مثل این است که - و شما در تلاش هستید تا آن قلب را دوباره شروع کنید.

It's a dead duck.

این یک اردک مرده است.

Leave it alone.

اونو تنهاش بذار.

And even by now, the advice I'm going to give you, even if you use it, you've left the person

و حتی تا به حال، توصیه‌ای که به شما می‌کنم، حتی اگر از آن استفاده کنید، آن شخص را

with a bad taste in their mouth, so when they speak to you they're like, "Ugh, not that

با طعم بدی در دهانش رها کرده‌اید، بنابراین وقتی با شما صحبت می‌کند، اینطور می‌گویند: "اوه، نه

person again."

دوباره آن شخص."

So, what can we do about it?

بنابراین، چه کاری می توانیم در مورد آن انجام دهیم؟

Because we started out why is this important, which is you want to have as many people communicate

از آنجا که ما شروع کردیم به این موضوع که چرا این مهم است، یعنی شما می خواهید تا آنجا که ممکن است افراد بیشتری

with you as possible.

با شما ارتباط برقرار کنند.

And I've told you how you can figure out that they want to end the conversation in four

و من به شما گفتم چگونه می توانید بفهمید که آنها می خواهند گفتگو را در چهار مرحله به پایان

steps, and we really want to get to this stage.

برسانند و ما واقعاً می خواهیم به این مرحله برسیم.

And really, what I'm asking you to do is pay attention to the people you're speaking to.

و واقعاً، چیزی که از شما می خواهم این است که به افرادی که با آنها صحبت می کنید توجه کنید.

Which is what you should be doing when you're learning language, to get the proper pronunciation,

کاری که باید هنگام یادگیری زبان انجام دهید، تا تلفظ مناسب،

learn vocabulary, and syntax.

یادگیری واژگان و نحو را به دست آورید.

So, we really want to be here.

بنابراین، ما واقعاً می خواهیم اینجا باشیم.

But if we're not here, I've told you the other places you can kind of catch that they want

اما اگر ما اینجا نیستیم، من به شما گفته ام جاهای دیگری را که می توانید به نوعی گیر بیاورید، می خواهند

to end it.

به آن پایان دهند.

So, here's what I'm going to tell you to do, okay?

بنابراین، این چیزی است که من می خواهم به شما بگویم که انجام دهید، باشه؟

Once you see something like this happening, if you can catch it here, great.

وقتی می بینید که چنین اتفاقی می افتد، اگر بتوانید آن را اینجا ببینید، عالی است.

At the very worst, if you get it here, here's what you do first.

در بدترین حالت، اگر آن را اینجا به دست آورید، ابتدا کاری که انجام می دهید این است.

You say, "Hey, it was nice talking to you.

شما می گویید "هی، صحبت کردن با شما

It was nice seeing you or meeting you."

خوب بود. دیدن شما یا ملاقات با شما خوب بود."

Why did I say "It was nice" not "It is nice"?

چرا گفتم "خوب بود" نه "خوب است"؟

By saying "it was nice", I'm saying I know this conversation was done, but it was a nice

با گفتن «خوب بود»، می‌گویم می‌دانم این گفتگو انجام شد، اما گفتگوی خوبی بود

conversation and it's done.

و انجام شد.

So, you're freeing the other person, because it's like you finally got it.

بنابراین، شما طرف مقابل را آزاد می کنید، زیرا انگار بالاخره آن را به دست آورده اید.

Oh ok, I get it.

اوه خوب متوجه شدم

You don't want to talk, so it was nice talking to you.

تو نمی خواهی حرف بزنی، پس صحبت کردن با تو خوب بود.

It was nice meeting you.

از آشنایی با شما لذت بردم

This conversation is now done.

این گفتگو اکنون انجام شده است.

Now, that's the first part.

حالا این قسمت اول است.

But the second part is almost the most important part.

اما قسمت دوم تقریباً مهمترین بخش است.

I'm sorry, I forgot, you can also use this, "Well, I've got to run."

ببخشید یادم رفت می تونید از این هم استفاده کنید "خب باید بدوم."

That kind of takes it - the power back in your position, that they've ended the conversation

این نوع آن را می گیرد - قدرت به موقعیت شما باز می گردد، اینکه آنها مکالمه را به پایان رسانده اند

but you're saying "and I'm ending it".

اما شما می گویید "و من آن را تمام می کنم".

It's not a competition, by the way, but you're going, "Well, I've got to run".

اتفاقاً مسابقه نیست، اما شما می گویید "خب، من باید بدوم".

You're kind of releasing them again.

شما به نوعی دوباره آنها را آزاد می کنید.

You're saying okay, it's not you, it's me.

تو می گویی خوب، این تو نیستی، من هستم.

So, I've got to run so this conversation's over so you can relax.

بنابراین، من باید بدوم تا این مکالمه تمام شود تا شما راحت باشید.

So, in the future, you know I will take the responsibility for ending the conversation.

بنابراین، در آینده، می دانید که من مسئولیت پایان دادن به گفتگو را بر عهده خواهم گرفت.

But the second part, and that's why I wrote it in red, is once you've either said, "It

اما قسمت دوم، و به همین دلیل آن را با رنگ قرمز نوشتم، زمانی است که شما گفتید: "

was nice talking to you, seeing you, or meeting you."

خوب بود که با تو صحبت کردم، دیدمت یا ملاقات کردم ."

Or, you said, "Well, I've got to run", you have to do this.

یا گفتی "خب، من باید فرار کنم"، باید این کار را انجام دهی.

"Well, it was nice talking to you.

"خب، صحبت کردن با شما خوب بود.

See you later."

بعدا می بینمت."

And leave.

و ترک کن

Exit.

خارج شوید.

Don't turn around and go, "But next week!" or "What about?"

برنگرد و برو، "اما هفته بعد!" یا "در مورد چی؟"

Nope, nobody wants to know about you.

نه، هیچ کس نمی خواهد در مورد شما بداند.

Nobody cares anymore.

دیگه هیچکس برام مهم نیست

You have to leave.

باید ترک کنی.

You started to end the conversation, now finish it.

شما شروع به پایان دادن به مکالمه کردید، حالا آن را تمام کنید.

So, you can say, "Well, I've got to run", and exit.

بنابراین، می توانید بگویید، "خب، باید فرار کنم" و خارج شوید.

It's not as bad as you think, because they've already started ending it for you anyway.

آنقدرها هم که فکر می‌کنید بد نیست، زیرا به هر حال آنها شروع کرده‌اند به پایان دادن به آن برای شما.

You're just freeing them to go, "Oh", without "Oh my God, I hope I never see this person

شما فقط آنها را آزاد می کنید تا بروند، "اوه"، بدون "اوه خدای من، امیدوارم دیگر هرگز این شخص را

again."

نبینم."

Now, I've explained this to you and the importance of it.

حالا این موضوع و اهمیت آن را برای شما توضیح دادم .

And it's a simple enough lesson that you can get it on its own.

و این یک درس به اندازه کافی ساده است که می توانید آن را به تنهایی دریافت کنید.

But what happens if it's you that's got to leave?

اما اگر این شما باشید که باید ترک کنید چه اتفاقی می افتد ؟

How can you end a conversation in a nice way that that other person doesn't feel that you're

چگونه می توانید یک مکالمه را به نحوی زیبا به پایان برسانید که آن شخص دیگر احساس نکند که شما

being rude or - yeah, mean?

بی ادب یا - بله، بد رفتار می کنید؟

Come back and I'll give you some hints on that.

برگرد و در این مورد به شما نکاتی خواهم داد.

Ready?

آماده؟

Okay.

باشه.

So, through the magic of cinematography, we're back.

بنابراین، از طریق جادوی سینماتوگرافی، ما برگشتیم.

And that's basically camera on me, cinematography, movie magic.

و این اساساً دوربین روی من است، فیلمبرداری، جادوی فیلم.

I would like to introduce to you some strategies for yourself, as we learned in the first part

می خواهم چند استراتژی برای خودتان به شما معرفی کنم ، همانطور که در قسمت

of this video, we should pay attention to other people and be aware when they want to

اول این ویدیو یاد گرفتیم، باید به دیگران توجه کنیم و زمانی که می خواهند

end a conversation.

مکالمه ای را به پایان برسانند، حواسمان باشد.

And in this part, I want to address, there may be situations where - I know you're very

و در این بخش، می‌خواهم به آن بپردازم، ممکن است موقعیت‌هایی وجود داشته باشد که - می‌دانم

happy to speak to someone, but you might want to end the conversation.

از صحبت کردن با کسی بسیار خوشحال هستید، اما ممکن است بخواهید مکالمه را پایان دهید.

So, these strategies are actually for you to end a conversation, but in a way that the

بنابراین، این استراتژی‌ها در واقع برای شما برای پایان دادن به یک مکالمه است، اما به گونه‌ای که

other person doesn't feel like you're being rude, so they feel safe to come talk to you.

طرف مقابل احساس کند شما بی‌ادب هستید، بنابراین احساس امنیت می‌کند که با شما صحبت کند.

Just like before, it was you don't want people to be afraid of speaking to you because you

درست مثل قبل، این بود که نمی‌خواهید مردم از صحبت کردن با شما بترسند، زیرا

won't stop, sometimes you literally have something you have to do.

متوقف نمی‌شوید، گاهی اوقات به معنای واقعی کلمه کاری دارید که باید انجام دهید.

Or, and this is not the great part, sometimes the person you're speaking to, you really

یا، و این بخش مهمی نیست، گاهی اوقات فردی که با او صحبت می کنید، واقعاً

don't want to talk to.

نمی خواهید با او صحبت کنید.

Now, these things I'm giving you are basically cultural.

حالا این چیزهایی که به شما می دهم اساساً فرهنگی است.

In different cultures, you might have - when we say hierarchical, you may have a situation

در فرهنگ‌های مختلف، ممکن است داشته باشید - وقتی می‌گوییم سلسله مراتبی، ممکن است موقعیتی داشته باشید

where older people end conversations, younger people aren't allowed to.

که افراد مسن‌تر به گفتگو پایان می‌دهند، افراد جوان‌تر اجازه ندارند.

Or, people feel quite safe in saying, "Now I must go.

یا، مردم در گفتن این جمله که " اکنون باید بروم.

This conversation's done!"

این گفتگو تمام شد" احساس امنیت می کنند.

Maybe you're in a culture like that, but this is basically when I say cultural bias, this

شاید شما در چنین فرهنگی هستید، اما این اساساً وقتی می‌گویم تعصب فرهنگی است،

is one of the best ways to do it in an English setting.

این یکی از بهترین راه‌ها برای انجام آن در یک محیط انگلیسی است.

I mean, English-speaking countries are different, but there are some cultural values we share

منظورم این است که کشورهای انگلیسی زبان متفاوت هستند، اما برخی از ارزش‌های فرهنگی وجود دارد که ما به اشتراک می‌گذاریم

that I'm trying to give you the best ways of getting around so you can have the best

که من سعی می‌کنم بهترین راه‌های رفت و آمد را به شما ارائه دهم تا بتوانید بهترین

interactions and get to learn the most English you can from people who want to talk to you.

تعاملات را داشته باشید و از مردم بیشتر انگلیسی را یاد بگیرید. که می خواهند با شما صحبت کنند

Now, as I said, in situations when you want to end the conversation because you may have

در حال حاضر، همانطور که گفتم، در شرایطی که می خواهید مکالمه را پایان دهید زیرا ممکن است

something you want to do, or this is a person you don't wish to speak to.

کاری داشته باشید که می خواهید انجام دهید یا این شخصی است که نمی خواهید با او صحبت کنید.

For instance, you might be a girl at a bar and the conversation is done and the guy's

به عنوان مثال، شما ممکن است یک دختر در یک بار باشید و مکالمه تمام شده باشد و پسر

not understanding.

متوجه نشود.

The same thing can happen for guys.

همین اتفاق ممکن است برای پسرها هم بیفتد.

You could be somewhere and maybe a lady's talking to you and you don't feel comfortable

شما می توانید جایی باشید و شاید یک خانم با شما صحبت می کند و شما احساس راحتی نمی کنید

and you want to end that conversation.

و می خواهید آن مکالمه را تمام کنید.

So, just keep that in mind.

بنابراین، فقط این را در نظر داشته باشید.

There will be opportunities or times when you want to end it.

فرصت ها یا زمان هایی وجود خواهد داشت که می خواهید به آن پایان دهید.

And my job here is to help you with that.

و وظیفه من در اینجا کمک به شما در این زمینه است.

So, let's look at some quick strategies for you to end a conversation.

بنابراین، بیایید به چند استراتژی سریع برای پایان دادن به مکالمه نگاه کنیم.

Number one: Break in the conversation, or interrupt it.

شماره یک: مکالمه را قطع کنید یا آن را قطع کنید.

So, the person's going, "Blah blah blah blah blah blah blah", and I want you to use one

بنابراین، شخص در حال رفتن است، "بلا بالله بالله بالله بالله"، و من از شما می خواهم که از یکی

of these three things.

از این سه مورد استفاده کنید.

You can use your own variation, but these are almost universal.

شما می توانید از تنوع خود استفاده کنید، اما اینها تقریبا جهانی هستند.

You can just say, they're going "Blah blah blah" you go, "Hey, hey!".

فقط می تونی بگی، اونا دارن میرن "بله بلا بلا" تو می گی "هی، هی!".

Or, "Blah blah blah", you go, "Look!".

یا، "بله بالله"، می روی، "ببین!".

Or, "Blah blah blah blah", "Listen!"

یا «بله بالله بله بله»، «گوش کن!»

Interrupt.

قطع کنید.

It will take them back, because if I'm in the middle of talking to someone and you say

آنها را پس خواهد گرفت، زیرا اگر من در وسط صحبت با کسی باشم و شما بگویید

"Listen!", it's imperative.

"گوش کن!"، ضروری است.

I did a video before about imperatives, using them to stop a conversation or change it,

من قبلاً ویدیویی درباره الزامات تهیه کردم، از آنها برای متوقف کردن مکالمه یا تغییر آن استفاده

I can't remember, but you can go back through and look at conversational topics and you'll

کردم، به یاد نمی‌آورم، اما می‌توانید به گذشته برگردید و به موضوعات مکالمه نگاه کنید و

find it.

آن را پیدا کنید.

And I said, you say one word, it gets people's attention.

و من گفتم، شما یک کلمه بگویید، توجه مردم را جلب می کند.

They pay attention and they stop right away.

توجه می کنند و بلافاصله می ایستند.

So, by saying "listen", "look", or "hey", not making another sentence to continue the

بنابراین، با گفتن «گوش کن»، «نگاه کن» یا «هی» ، جمله دیگری برای ادامه

conversation.

مکالمه نسازی.

It interrupts it and they will go "Hm?" and you will have their attention.

آن را قطع می کند و آنها می گویند "هوم؟" و توجه آنها را جلب خواهید کرد.

The second part, after you have their attention, is tell them what you have to do.

بخش دوم، بعد از اینکه توجه آنها را جلب کردید، این است که به آنها بگویید چه کاری باید انجام دهید.

Be honest.

صادق باشید.

Please don't make something up.

لطفا چیزی درست نکنید

There's nothing worse than you saying, "I have to go to work" and then they go down

هیچ چیز بدتر از این نیست که شما بگویید "من باید بروم سر کار" و بعد آنها

to McDonalds and they see you eating French fries.

به مک دونالد می روند و شما را در حال خوردن سیب زمینی سرخ کرده می بینند.

Don't do that.

این کار را نکن

Just say "I have to go to work" if you have to go to work.

اگر مجبور به رفتن به سر کار هستید، فقط بگویید "من باید بروم سر کار" .

"I have to catch a bus" if you have to catch a bus.

«باید اتوبوس بگیرم» اگر مجبوری اتوبوس بگیری.

It doesn't matter if you're catching the bus to go home and sleep, you have to catch a

برای رفتن به خانه و خوابیدن به اتوبوس مهم نیست، باید

bus.

اتوبوس بگیرید.

You have to go to the library, or you have to go.

باید بری کتابخانه یا باید بری.

Believe or not, if you just say, "Sorry, I gotta go".

باور کنید یا نه، اگر فقط بگویید "ببخشید، باید بروم".

Boom.

رونق.

It's honest.

صادقانه است.

At least they will appreciate you being honest, okay?

حداقل آنها از صادق بودن شما قدردانی خواهند کرد، خوب؟

So, the first thing is interrupt, because you have to stop this conversation.

بنابراین، اولین چیز قطع است، زیرا شما باید این گفتگو را متوقف کنید.

You obviously want to leave and they obviously don't want to stop, so interrupt it.

واضح است که شما می خواهید ترک کنید و آنها مشخصا نمی خواهند متوقف شوند، بنابراین آن را قطع کنید.

Second part, tell them what you have to do.

بخش دوم، به آنها بگویید چه کاری باید انجام دهید.

Be honest in what it is.

در آنچه هست صادق باشید.

I have to home, I'm tired, I need to sleep.

من باید بروم خانه، خسته هستم، باید بخوابم.

I have to go to the bar and drink with people I want to talk to.

من باید به بار بروم و با افرادی که می خواهم با آنها صحبت کنم مشروب بخورم.

No, that's not nice, don't do that, okay?

نه، این خوب نیست، این کار را نکن، باشه؟

But, be honest.

اما، صادق باش

The third thing is - and this is where you're showing you're a pretty decent person - say

سومین مورد این است که - و اینجاست که نشان می‌دهید یک فرد بسیار شایسته هستید -

something that is true and add something nice if possible.

چیزی بگویید که درست است و در صورت امکان چیز خوبی اضافه کنید .

What?

چی؟

What do you mean, James?

منظورت چیه جیمز؟

Well, Mr. E. Listen, Mr. E, I've got to go to work right now.

خوب، آقای E. گوش کن، آقای E، من باید همین الان بروم سر کار.

It was really nice talking to you - that's nice, alright?

صحبت کردن با شما واقعاً خوب بود - خوب است، خوب؟

And I'll see you another time.

و یه بار دیگه میبینمت

Maybe that's true, we're good friends.

شاید این درست باشد، ما دوستان خوبی هستیم.

Or, I could say, "The conversation was really interesting", -- true - "and I really enjoyed

یا، می‌توانم بگویم، "مکالمه واقعا جالب بود"، - درست است - "و من واقعاً از

it" - nice - "I gotta go", right on.

آن لذت بردم" - خوب - "باید بروم".

Say something that is true, add something nice if possible.

چیزی بگو که درست است، در صورت امکان چیز خوبی اضافه کنید.

If there's nothing nice, you can just say, "Listen, I've got to go.

اگر چیز خوبی وجود ندارد، فقط می توانید بگویید: "گوش کن، من باید بروم

It was nice meeting you again, or seeing you again."

. خوشحال شدم که دوباره با شما ملاقات کردم یا دوباره شما را دیدم ."

That's it.

خودشه.

Don't try and project more that you might talk in the future if you don't plan on it.

سعی نکنید بیشتر طرح کنید که اگر در مورد آن برنامه ریزی نکنید ممکن است در آینده صحبت کنید.

And if you follow these three steps, breaking the conversation with a "look", "listen",

و اگر این سه مرحله را دنبال کنید، مکالمه را با «نگاه»، «گوش دادن»

or a "hey".

یا «هی» قطع کنید.

Tell them what you have to do, so you're being direct, you're being honest, and you're being

به آنها بگویید که چه کاری باید انجام دهید، بنابراین مستقیم، صادق و

nice.

خوب رفتار می کنید.

There's an old saying and it goes something like this, "If you have the choice between

یک ضرب المثل قدیمی وجود دارد و چیزی شبیه به این می گوید: "اگر حق انتخاب دارید

being right or being nice, be nice."

یا خوب بودن، خوب باشید."

Because you can always be right.

چون همیشه می توانی حق با تو باشد.

You probably are right, but you don't always have the opportunity to be nice.

احتمالا حق با شماست، اما همیشه این فرصت را ندارید که خوب باشید.

So, follow these three steps and you'll be a pretty decent human being as well as being

بنابراین، این سه مرحله را دنبال کنید تا انسانی بسیار شایسته خواهید بود و همچنین

able to end a conversation in a polite way but being strong at the same time, and still

قادر خواهید بود مکالمه را به روشی مودبانه و در عین حال قوی به پایان برسانید، و همچنان

leaving the opportunity to continue conversation with that person in the future.

فرصت ادامه گفتگو با آن شخص را در این صفحه باقی بگذارید. آینده.

Now, I want don't want to keep boring you going over these rules.

حالا، نمی‌خواهم مدام شما را در مورد این قوانین خسته کنم.

You understand why we did it in the first place, or why you should be aware of why people

شما می‌دانید که چرا ما در وهله اول این کار را انجام دادیم ، یا چرا باید از اینکه چرا مردم

want to end a conversation, which is quite similar to why you might want to end a conversation.

می‌خواهند یک مکالمه را پایان دهند، آگاه باشید، که کاملاً شبیه به این است که چرا ممکن است بخواهید یک مکالمه را پایان دهید.

You might be bored, you might be busy, you might not even like the person, right?

ممکن است حوصله شما سر رفته باشد، ممکن است مشغول باشید، حتی ممکن است آن شخص را دوست نداشته باشید، درست است؟

It goes both ways.

از هر دو طرف پیش می رود.

But you have a civil or nice way of ending conversations when you need to right here.

اما در مواقعی که نیاز به انجام مکالمات دارید، راه مدنی یا خوبی دارید.

Now, learning something and doing something are related but not exactly the same.

در حال حاضر، یادگیری چیزی و انجام کاری با هم مرتبط هستند، اما دقیقاً یکسان نیستند.

You may have learned the lesson, but now, can you do this yourself?

شما ممکن است درس را یاد گرفته باشید، اما اکنون، آیا می توانید خودتان این کار را انجام دهید؟

So, we're going to go over to the board and I'm going to give you homework.

بنابراین، ما به هیئت مدیره می رویم و من به شما تکلیف می دهم.

Because if you don't get to practice, how do you know if you're any good?

چون اگر نتوانید تمرین کنید، چگونه می دانید که خوب هستید یا خیر؟

Or, how will you ever get good?

یا، چگونه همیشه خوب می شوید؟

And your homework today is to write out one sentence to politely end a conversation.

و تکلیف امروز شما نوشتن یک جمله برای پایان دادن به مکالمه است.

And I've given you some examples by what I've said and some I've written down previously.

و من چند نمونه از آنچه گفته ام و برخی که قبلاً نوشته ام برای شما آورده ام.

And I want you to write it in the comments.

و من از شما می خواهم آن را در نظرات بنویسید.

And you will get one million - I was going to say "dollars", but I'm poor - so you'll

و شما یک میلیون دریافت خواهید کرد - من می خواستم بگویم "دلار"، اما من فقیر هستم - بنابراین

get one million points for every correct sentence.

برای هر جمله صحیح یک میلیون امتیاز دریافت خواهید کرد.

And I know that many people out there actually look over your sentences.

و من می دانم که بسیاری از مردم آنجا واقعاً به جملات شما نگاه می کنند.

In one video I have where it says, "Stop saying 'I know'", people were getting thumbs up on

در یکی از ویدیوهایی که من دارم، جایی که می‌گوید، " بگویید "من می‌دانم" را متوقف کنید، مردم در

YouTube and getting the million points off of www.engvid.com . And I invite you to go

یوتیوب تشویق می‌شوند و میلیون‌ها امتیاز را از www.engvid.com دریافت می‌کنند. و من از شما دعوت می کنم که به

either place to leave your comment and you notice what I said, I looked over.

هر جا بروید تا نظر خود را بنویسید و متوجه آنچه گفتم، نگاه کردم.

Yeah, I do look over some of these comments.

بله، من به برخی از این نظرات نگاه می کنم.

So anyway, in that case - oh, before I go, because I was about to do it and you would

بنابراین به هر حال، در آن صورت - اوه، قبل از رفتن، زیرا من در شرف انجام آن بودم و

have noticed.

شما متوجه می شدید.

Remember, I said when a conversation ends, the tone goes down?

یادته گفتم وقتی مکالمه تموم میشه لحن پایین میاد؟

I was about to end our conversation.

می خواستم مکالمه مان را تمام کنم.

If you check over my videos, or Ronnie's or anyone else's, or Adam's, you'll notice when

اگر ویدیوهای من، رونی یا هر کس دیگری یا آدام را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که وقتی

we end our conversations, the tone goes down.

مکالمه‌هایمان را تمام می‌کنیم، صدای صدا پایین می‌آید.

And I'm about to show it to you right now and I'm going to say okay, so thank you for

و من می خواهم آن را در حال حاضر به شما نشان دهم و می خواهم بگویم خوب است، بنابراین از شما برای

watching this video, as always.

تماشای این ویدیو، مثل همیشه سپاسگزارم.

And I'd like you to go to www.engvid.com to do the quiz.

و من از شما می خواهم برای انجام مسابقه به www.engvid.com بروید .

I invite you to do that, and to come and visit us at another time.

من از شما دعوت می کنم که این کار را انجام دهید و در فرصتی دیگر به ما سر بزنید.

And so, I won't be boring you anymore, I'm going to let you go.

و بنابراین، من دیگر شما را خسته نخواهم کرد، من شما را رها خواهم کرد.

So, have a good evening.

پس شب خوبی داشته باشید

My voice dropped, see that?

صدایم افتاد، دیدی؟

Ciao.

سیائو