Idioms & Phrasal Verbs - "on"

I think I'll go see this on Monday.

فکر کنم دوشنبه برم اینو ببینم

Hi.

سلام.

I'm going to go see a movie on Monday.

دوشنبه میرم فیلم ببینم

What I want to talk about is the preposition "on" and I want to talk about its uses.

چیزی که من می خواهم در مورد آن صحبت کنم حرف اضافه "رو" است و می خواهم در مورد کاربردهای آن صحبت کنم.

We'll do some phrasal verbs and we'll talk about "on."

ما چند افعال عبارتی را انجام می دهیم و در مورد "روی" صحبت خواهیم کرد.

"On," or should I say my favorite, famous catchphrase, let's go to the board, yeah?

"روشن" یا باید عبارت معروف و مورد علاقه ام را بگویم ، بیایید به تابلو برویم، آره؟

"On."

"بر."

Well, we have "on," there's basically two ideas with "on."

خوب، ما "روشن" داریم، اساسا دو ایده با "روشن" وجود دارد.

One, we talk about attaching or touching.

اول، ما در مورد چسبیدن یا لمس کردن صحبت می کنیم.

Or two, we talk about continuing, okay?

یا دو، در مورد ادامه صحبت می کنیم، باشه؟

So when we look at these two ideas of attaching or touching or continuing, we use "on" in

بنابراین وقتی به این دو ایده پیوست کردن یا لمس کردن یا ادامه نگاه می کنیم، از "روی" در

especially phrasal verbs and idioms to carry those two ideas.

افعال و اصطلاحات عباراتی مخصوصاً برای حمل این دو ایده استفاده می کنیم.

What ideas, you say?

شما می گویید چه ایده هایی؟

Well, why don't we take a look?

خب چرا نگاه نکنیم

So I'm going to move this to the top of the board, okay?

بنابراین من می خواهم این را به بالای صفحه منتقل کنم، باشه؟

And you continue with me.

و تو با من ادامه میدی

So what did we say?

پس چی گفتیم؟

We said number one was what?

گفتیم شماره یک چیست؟

"Attach."

"ضمیمه."

Okay, attaching.

بسیار خوب، پیوست.

Or what?

یا چی؟

"Touching."

"لمس کردن."

Good.

خوب

And we said this one is to what?

و ما گفتیم این یکی برای چیست؟

"Continue."

"ادامه هید."

"Continue."

"ادامه هید."

Take a look.

نگاهی بیاندازید.

Now, here's something for you.

حالا، اینجا چیزی برای شماست.

You'll like this one, especially if you come to Canada, and you find me, if you come searching

این یکی را دوست خواهی داشت، مخصوصاً اگر به کانادا بیایی، و مرا پیدا کنی، اگر به

for me, you can find me, "I'll buy you a drink on the house."

دنبال من بیایی، می توانی مرا پیدا کنی، "من برایت یک نوشیدنی در خانه می خرم."

That's a good one.

این یکی خوب است.

You want to remember that when you go to a bar, especially when I sound really cool,

شما می خواهید به یاد داشته باشید که وقتی به یک بار می روید، به خصوص وقتی صدای من واقعاً باحال است،

you can say, "Oh, it's on the house."

می توانید بگویید: "اوه ، در خانه است."

Well, you can only say that if you own the house, which would be the bar.

خوب، شما فقط می توانید بگویید که اگر صاحب خانه باشید، که می تواند بار باشد.

But "on the house" means the company or person will pay for you, on the house.

اما "روی خانه" به این معنی است که شرکت یا شخص برای شما در خانه پرداخت می کند.

This is saying that the payment will be attached to the company, not to you.

این به این معنی است که پرداخت به شرکت تعلق می گیرد نه به شما.

Cool.

سرد.

You like that?

شما آن را دوست دارید؟

So they pay the bill.

بنابراین آنها قبض را پرداخت می کنند.

Bill?

بیل؟

Attached to them.

به آنها چسبیده است.

You can let it go.

می توانید آن را رها کنید.

"On the house."

"در خانه."

How about another one?

یکی دیگر چطور؟

Okay?

باشه؟

So that's one.

پس این یکی است.

We can say that.

می توانیم بگوییم که.

Now, let's say you have a goal.

حالا فرض کنید هدف دارید.

You want to achieve something or get something done.

شما می خواهید به چیزی برسید یا کاری را انجام دهید.

And well, here, let me draw a house for a second.

و خب، در اینجا، اجازه دهید برای یک ثانیه یک خانه بکشم.

And here's the bill.

و این صورت حساب است.

It's on the house.

روی خانه است.

And here's you.

و این شما هستید.

You're smiling, of course, because you're happy.

شما لبخند می زنید، البته، زیرا شما خوشحال هستید.

You're not paying.

شما پرداخت نمی کنید

Okay?

باشه؟

Good.

خوب

Next one, "on target."

مورد بعدی، "در هدف".

So we've got a little drawing here.

بنابراین ما یک نقاشی کوچک در اینجا داریم.

So a target is something you aim at.

بنابراین هدف چیزی است که شما آن را هدف قرار می دهید.

You want to hit it.

میخوای بزنیش

Now, when you think you're going to achieve your goal, at the time you said you're going

حالا وقتی فکر می‌کنید به هدفتان می‌رسید، در زمانی که گفتید

to achieve your goal, you can say, "I'll buy you a drink on the house."

به هدفتان می‌رسید، می‌توانید بگویید: «در خانه برایت نوشیدنی می‌خرم».

That's a good one.

این یکی خوب است.

You want to remember that when you go to a bar, especially when I sound really cool, you

شما می خواهید به یاد داشته باشید که وقتی به یک بار می روید ، به خصوص وقتی که من واقعاً باحال به نظر می رسم، می

can say, "I'll buy you a drink on the house."

توانید بگویید: "من برایت نوشیدنی در خانه می خرم."

Well, you can say, "I'll buy you a drink on the house."

خوب، شما می توانید بگویید، "من برای شما یک نوشیدنی در خانه می خرم."

Now, when you think you're going to achieve your goal, at the time you said you're going

حالا وقتی فکر می‌کنید به هدفتان می‌رسید، در زمانی که گفتید

to achieve your goal, we say, "We're on target."

به هدفتان می‌رسید ، می‌گوییم: «در هدف هستیم».

Which means, if I said my goal would be, say, January 1st, I will have this done, and you

یعنی اگر بگویم هدفم مثلاً 1 ژانویه است، این کار را انجام خواهم داد، و شما

ask me in November, how are things going, and I go, "Hey, they're on target."

در نوامبر از من می‌پرسید اوضاع چطور پیش می‌رود، و من می‌گویم: "هی، آنها هدف هستند."

It means I'm aiming, I'm still going to hit here on the time I said.

یعنی دارم هدف می گیرم هنوز همون ساعتی که گفتم اینجا رو بزنم.

So it'll be done on January, like I said.

بنابراین همانطور که گفتم در ژانویه انجام خواهد شد .

Even though we're speaking in November, I can say, "January 1st, it will be done.

با وجود اینکه ما در نوامبر صحبت می کنیم، می توانم بگویم، "اول ژانویه، این کار انجام می شود.

I'm on target.

من هدف هستم.

Nothing has moved me away."

هیچ چیز مرا دور نکرده است."

Cool, yeah?

باحال، آره؟

Right?

درست؟

It'll be on target.

در هدف خواهد بود.

Now, how does this work here?

حالا، این اینجا چگونه کار می کند؟

Okay?

باشه؟

This means we are going to touch the goal, or target, when we said we would.

این به این معنی است که زمانی که گفتیم، هدف یا هدف را لمس می کنیم.

So you're going to get your goal on time.

بنابراین شما به هدف خود به موقع خواهید رسید.

If you're trying to lose weight, you weigh 200 pounds, you want to go to 150, every month

اگر می خواهید وزن کم کنید، 200 پوند وزن دارید، می خواهید به 150 بروید، هر ماه

you say, "I will lose five pounds."

می گویید "من پنج پوند کم خواهم کرد."

Okay?

باشه؟

It'll take you 10 months.

10 ماه طول میکشه

You keep looking, and you're losing the weight.

شما به نگاه کردن ادامه می دهید و وزن خود را از دست می دهید.

You go, "I'm on target, and in 10 months, I'll lose all that weight."

شما بگویید "من هدف هستم و 10 ماه دیگر وزنم را کم می کنم."

Yeah?

آره؟

You like that?

شما آن را دوست دارید؟

Okay.

باشه.

So take a look.

پس یه نگاهی بنداز

We got our "on the house," "on target."

ما "در خانه"، "در هدف" خود را دریافت کردیم.

Yeah?

آره؟

Now, here are a couple more for you.

اکنون، در اینجا چند مورد دیگر برای شما آورده شده است.

Okay?

باشه؟

If you're like me and are romantic, you like horizons.

اگر مثل من هستید و عاشقانه هستید، افق را دوست دارید.

They're beautiful.

آنها زیبا هستند.

You can fall in love.

شما می توانید عاشق شوید.

You know?

میدونی؟

Okay?

باشه؟

So, let's just say, we talked about goals before.

بنابراین، اجازه دهید بگوییم، ما قبلا در مورد اهداف صحبت کردیم.

There's your horizon.

افق شما آنجاست

Okay?

باشه؟

I know you can't see him, but Ezekiel is enjoying the horizon.

می دانم که نمی توانی او را ببینی، اما حزقیال دارد از افق لذت می برد.

There's Ezekiel.

حزقیال هست

He's smiling.

او لبخند می زند.

He's happy.

او خوشحال است.

The horizon.

افق.

Now, let's say someone asks you, "What do you have happening in the future?

حال، فرض کنید شخصی از شما می پرسد: "در آینده چه اتفاقی می افتد؟

What's happening in the future?"

در آینده چه اتفاقی می افتد؟"

You might say, "What's happening in the future?

ممکن است بگویید، "در آینده چه اتفاقی می افتد؟

What's on the horizon?

چه چیزی در افق است؟

What's coming up for you?"

چه چیزی برای شما پیش می آید؟"

Right?

درست؟

So, let me say this, "What's on the horizon" is, "What's going to come up for you in the

بنابراین، اجازه دهید این را بگویم، "آنچه در افق است" این است که "در آینده چه چیزی برای شما پیش

future?"

خواهد آمد؟"

Come up in the near future.

در آینده نزدیک بیایید.

Okay?

باشه؟

So, by saying this, what we're saying is, what we're basically attached to, what's coming

بنابراین، با گفتن این، آنچه ما می گوییم این است که اساساً به چه چیزی وابسته هستیم، چه چیزی به سراغ

to us.

ما می آید.

Right?

درست؟

So, what's attached?

بنابراین، چه چیزی پیوست شده است؟

So, here's a little leash.

بنابراین، در اینجا یک افسار کوچک است.

Okay?

باشه؟

Mr. Sun has got Ezekiel holding on to him.

آقای سان حزقیال را مجبور کرده است که او را نگه دارد.

What's coming to me because I'm attached to it, I've got plans for it, in the near future,

چه چیزی به من می رسد زیرا به آن وابسته هستم، برای آن برنامه هایی دارم، در آینده نزدیک،

what's on the horizon?

چه چیزی در افق است؟

So, I've just finished a job or an assignment, and so I'm going to say, "You did a good job.

بنابراین، من به تازگی یک کار یا یک تکلیف را تمام کرده ام، و بنابراین می خواهم بگویم، "کار خوبی انجام دادی.

Congratulations.

تبریک می گویم.

What will you do tomorrow?

فردا چه خواهید کرد؟

What's on the horizon for you?

چه چیزی در افق شماست؟

What's coming up?"

چه چیزی در راه است؟"

Like that?

مثل اون؟

Okay.

باشه.

Now, that's in the future.

حالا، این در آینده است.

What happens if you want to talk about now?

اگر الان بخواهید در موردش صحبت کنید چه اتفاقی می افتد؟

Okay?

باشه؟

It's a dot.

این یک نقطه است.

A dot is just a little circle.

یک نقطه فقط یک دایره کوچک است.

Ezekiel is standing on the dot.

حزقیال روی نقطه ایستاده است.

Why?

چرا؟

Because if I tell you to do something on the dot, it means, now, or at a specific time.

زیرا اگر به شما بگویم کاری را روی نقطه انجام دهید، به این معنی است که اکنون یا در یک زمان خاص.

Okay?

باشه؟

So when somebody says, "James was here on the dot at five o'clock on the night," I shouldn't

بنابراین وقتی کسی می‌گوید: «جیمز ساعت پنج شب اینجا در نقطه‌ای بود»، حالا نباید

say now.

بگویم.

I should say, "Exact."

باید بگویم "دقیقا".

We usually say it's exact, an exact time.

ما معمولاً می گوییم دقیق است ، زمان دقیق.

"I arrived at five o'clock on the dot."

"من ساعت پنج در نقطه رسیدم."

See the dot, boom.

نقطه را ببینید، بوم.

Specific time, right here, right now.

زمان مشخص ، همین جا، همین الان.

So that's when we talk about on, so of course you're attached to an exact moment or a specific

پس این زمانی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم، بنابراین مطمئناً شما به یک لحظه دقیق یا یک زمان خاص وابسته هستید

time.

.

"Be here at nine o'clock on the dot.

"ساعت نه اینجا باشید .

Be here at that specific time.

در آن ساعت مشخص اینجا باشید.

He did this at seven o'clock on the dot, exactly at that time."

او این کار را در ساعت هفت در نقطه، دقیقا در آن ساعت انجام داد."

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

So that's what I want you to do, because we haven't even done continue.

بنابراین این کاری است که من از شما می خواهم انجام دهید، زیرا ما حتی ادامه نداده ایم.

So let's do that, okay?

پس بیایید این کار را انجام دهیم، باشه؟

Ezekiel, you know, he got a lot of reviews and replies from the last couple of videos,

حزقیال، می دانید، او از دو ویدیوی آخر بازبینی ها و پاسخ های زیادی دریافت کرد ،

so I'm trying to include him.

بنابراین سعی می کنم او را درج کنم.

He's got fan mail now.

او اکنون نامه هواداران دارد.

Can you imagine it?

آیا می توانید آن را تصور کنید؟

He reads it.

او آن را می خواند.

He wears sunglasses.

عینک آفتابی میزند.

He gets a cafe latte.

او یک کافه لاته می گیرد.

He reads it.

او آن را می خواند.

Anyway, number five.

به هر حال شماره پنج.

So we did four fives.

بنابراین ما چهار پنج بازی انجام دادیم.

Let's do number five.

بیایید شماره پنج را انجام دهیم.

So how about, you're a busy person.

پس چطور، شما آدم شلوغی هستید.

That's why we're doing these for you, to help you learn English and learn it for us.

به همین دلیل است که ما این کارها را برای شما انجام می دهیم تا به شما در یادگیری زبان انگلیسی و یادگیری آن برای ما کمک کنیم.

How about, okay, now let's just imagine, I can't draw Ezekiel because it wouldn't really

خوب، حالا بیایید فقط تصور کنیم، من نمی توانم حزقیل را بکشم

work as well here, but if somebody's running, they're running really, really fast, running,

زیرا واقعاً اینجا کار نمی کند، اما اگر کسی می دود ، واقعاً خیلی سریع می دود، می دود، می

running, running, running, running, we would say they're on the go, and then this one means

دود، می دود، می دود، می دود ، ما می گوییم آنها در حال حرکت هستند، و سپس این یکی

to be busy, right?

به معنای مشغول بودن است، درست است؟

I'm very busy.

سرم خیلی شلوغه.

I'm on the go all the time, all the time doing things, busy, busy, busy, busy, and that's

من همیشه در حال حرکت هستم، همیشه در حال انجام کارها هستم، مشغول، مشغول، مشغول، مشغول، و

to be on the go.

این در حرکت است.

You'll never see Ezekiel anymore because he's on the go.

شما دیگر هرگز حزقیال را نخواهید دید زیرا او در حال حرکت است.

That was his new fame.

این شهرت جدید او بود.

He's doing a world tour.

او در حال انجام یک تور جهانی است.

He just shows up on boards everywhere.

او فقط در همه جا روی تابلوها ظاهر می شود.

You'll see it pretty soon.

خیلی زود آن را خواهید دید.

Okay?

باشه؟

So, take a look at that one.

بنابراین، به آن یکی نگاهی بیندازید.

We've got one more coming up for you.

ما یک مورد دیگر برای شما داریم.

Okay?

باشه؟

Now, if you look at this one, as I said, it's to continue being busy.

حالا اگر به این یکی نگاه کنید، همانطور که گفتم، برای ادامه مشغول بودن است.

That's why we did this one.

به همین دلیل این یکی را انجام دادیم.

But how about this one?

اما این یکی چطور؟

Okay?

باشه؟

Okay.

باشه.

Okay.

باشه.

You go, "What's going on here?"

تو برو، "اینجا چه خبره؟"

Well, we have a clock.

خب ما یک ساعت داریم

Now, in North America, if we want to tell you something is happening all the time or

اکنون، در آمریکای شمالی، اگر بخواهیم به شما بگوییم که چیزی همیشه در حال وقوع است یا همیشه

continues to happen on a regular basis all the time, we say on the hour.

به طور منظم اتفاق می افتد، می گوییم ساعت.

Right now, there's Ezekiel.

در حال حاضر، حزقیال وجود دارد.

He's here at 3 o'clock.

ساعت 3 اینجاست.

He'll be here at 4 o'clock.

او ساعت 4 اینجاست.

He'll be here at 5 o'clock.

او ساعت 5 اینجاست.

That means every hour, the same event will occur.

این بدان معناست که هر ساعت ، همان رویداد رخ خواهد داد.

A good example is for buses.

یک مثال خوب برای اتوبوس است.

When you go to foreign countries and you want to say, "When does the bus come?"

وقتی به کشورهای خارجی می روی و می خواهی بگویی اتوبوس کی می آید؟

Someone might say, "It comes on the hour."

ممکن است کسی بگوید: "در ساعت می آید."

That means 1 o'clock, the bus will arrive.

یعنی ساعت 1 اتوبوس میاد.

2 o'clock, the bus will arrive.

ساعت 2 اتوبوس می رسد.

3 o'clock, and so on and so forth.

ساعت 3 و غیره و غیره.

So, every hour, the bus will come.

بنابراین، هر ساعت ، اتوبوس می آید.

Okay?

باشه؟

So, that's another thing of continuing.

بنابراین، این یک چیز دیگر از ادامه است.

In fact, it's referring to the future, on the hour, not just now, but in the future.

در واقع، اشاره به آینده است، در ساعت، نه فقط اکنون، بلکه در آینده.

So, we've looked at this preposition "on," and I've shown you a few phrasal verbs and

بنابراین، ما این حرف اضافه «رو» را بررسی کرده‌ایم، و من چند فعل و

idioms and how "on" relates to it, and you've noticed how we can do it with attaching,

اصطلاح عبارتی و ارتباط «on» با آن را به شما نشان داده‌ام، و شما متوجه شده‌اید که چگونه می‌توانیم آن را با پیوست کردن،

showing it's attached to something, or continuing something.

نشان دادن پیوست بودن آن انجام دهیم. به چیزی یا ادامه دادن چیزی

I hope you enjoyed the lesson.

امیدوارم از درس لذت برده باشید.

I've got more coming for you, you know that, and why don't you go to engVid, where we've

من چیزهای بیشتری را برای شما آماده کرده ام، شما این را می دانید، و چرا به engVid نمی روید، جایی که

got some fabulous teachers teaching you everything from pronunciation, grammar, TOEFL, and IELTS.

ما معلمان شگفت انگیزی داریم که همه چیز از تلفظ، گرامر، تافل و آیلتس را به شما آموزش می دهند.

Where I want you to go, though, is go here, okay?

با این حال، جایی که من می خواهم شما بروید ، اینجا بروید، باشه؟

I've got a lesson for you there, for everybody, I'm sure, www.eng, as in English, vid, as

من در آنجا برای شما درسی دارم، برای همه ، مطمئنم www.eng، مانند انگلیسی، vid،

in video,.com, where you can see me and other fabulous teachers who would love to teach

مانند video،.com، جایی که می توانید من و سایر معلمان شگفت انگیزی را ببینید که دوست دارند به شما آموزش دهند.

you.

.

Now, my bus comes on the hour, so I've got to go, and you know, I'm always on the go.

حالا، اتوبوس من در ساعت می آید، پس باید بروم، و می دانید، من همیشه در حرکت هستم.

I'm a busy guy.

من یک پسر شلوغ هستم.

Take care.

مراقب باش.

I'll see you next time, bye-bye, bye-bye, bye-bye, bye-bye, bye-bye, bye-bye, bye-bye, bye-bye.

دفعه بعد می بینمت، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ، بای بای، خداحافظ.