Mind Maps - How to learn vocabulary quickly, easily, and permanently

Okay, so take the bus here, then, the train. Get a ticket -- hi. James, from EngVid. Ever

خوب، پس با اتوبوس اینجا بروید، سپس قطار. بلیط بگیرید -- سلام. جیمز، از EngVid. آیا تا به حال

tried finding a place or going to a new country, looking at the subway or transportation maps

سعی کرده اید مکانی را پیدا کنید یا به یک کشور جدید بروید، به نقشه های مترو یا حمل و نقل نگاه

to get from one place to another? If you look at those things, they're called maps, right?

کنید تا از یک مکان به مکان دیگر بروید؟ اگر به آن چیزها نگاه کنید، به آنها نقشه می گویند، درست است؟

It will tell you what the city looks like, where you can get a bus at what time. But

این به شما می گوید که شهر چگونه است، در چه ساعتی می توانید اتوبوس بگیرید. اما

basically, it tells you what something looks like, and it gives you a picture of it. And

اساساً به شما می گوید چیزی شبیه به چه چیزی است و تصویری از آن به شما می دهد. و

it may not be an exact picture, but it's generally a picture you can work with. One you can go,

ممکن است تصویر دقیقی نباشد، اما به طور کلی تصویری است که می توانید با آن کار کنید. یکی می توانید بروید،

"Okay, I'm here, and I want to get here, and that's how I'll do it." Maps are very effective

"باشه، من اینجا هستم، و می خواهم به اینجا برسم، و اینطوری این کار را انجام خواهم داد." نقشه ها بسیار موثر

and very efficient, right? Now, "effective" means they get the job done, and "efficient",

و بسیار کارآمد هستند، درست است؟ حالا «موثر» یعنی کار را انجام می‌دهند و «کارآمد»

they do it in a quick way. Why am I talking about maps? In many of the videos I do, you'll

آن را به سرعت انجام می‌دهند. چرا من در مورد نقشه ها صحبت می کنم؟ در بسیاری از ویدیوهایی که من انجام می دهم،

see what I call mind maps. I may not have called them mind maps, but that's what they

آنچه را که من نقشه ذهنی می نامم را خواهید دید. شاید من آنها را نقشه های ذهنی نامیده باشم، اما آنها همین

are. A "mind map" is a device or a tool that we use to help us understand something and

هستند. «نقشه ذهنی» وسیله یا ابزاری است که ما از آن برای کمک به درک چیزی و به

memorize it. I primarily -- and "primarily" means "mostly" -- use it for vocabulary, but

خاطر سپردن آن استفاده می کنیم. من در درجه اول -- و "اولیه" به معنای "بیشتر" است -- از آن برای واژگان استفاده می کنم، اما

you could use it for grammar; you could use it for learning an entire topic in a foreign

شما می توانید از آن برای دستور زبان استفاده کنید. شما می توانید از آن برای یادگیری یک مبحث کامل در یک

language, and in this case, it's English. What I want to do today is explain what it

زبان خارجی استفاده کنید، و در این مورد، آن انگلیسی است. آنچه امروز می خواهم انجام دهم این است که توضیح دهم که

is. For those students who have a problem thinking it's different or confusing, I want

چیست. برای آن دسته از دانش‌آموزانی که با فکر کردن متفاوت یا گیج‌کننده مشکل دارند، می‌خواهم

to break it down or break it into smaller parts so you can see it, understand it, and

آن را تقسیم کنم یا به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنم تا بتوانید آن را ببینید، درک کنید و

then use it yourself in studying English. You like that? Let's go to the board.

سپس خودتان در مطالعه انگلیسی از آن استفاده کنید. شما آن را دوست دارید؟ بریم سراغ هیئت.

I'm looking for Mr. E. And here he is. You are here. He's here on a map, but I don't

من به دنبال آقای E. هستم و او اینجاست. تو اینجایی. او اینجا روی نقشه است، اما من نمی

know where, and I want to get to there. So I'm going to use this to help me figure out

دانم کجاست، و می خواهم به آنجا برسم. بنابراین من می خواهم از این استفاده کنم تا به من کمک کند بفهمم

where he is. And we're going to use mind maps now to learn how to work with our English.

او کجاست. و اکنون از نقشه های ذهنی برای یادگیری نحوه کار با زبان انگلیسی خود استفاده می کنیم.

The first thing you have to understand about a mind map is -- think about getting engaged.

اولین چیزی که باید در مورد نقشه ذهنی بدانید این است که به نامزد شدن فکر کنید.

[Sings] I know. That's the theme from Star Wars, the Death Star. That's how I look at

[آواز می خواند] می دانم. این موضوع از جنگ ستارگان، ستاره مرگ است. من به ازدواج اینگونه نگاه می کنم

marriage. Sorry, ladies. I'm just joking. But "engage" means to bring things together.

. ببخشید خانم ها من فقط شوخی می کنم. اما «درگیر کردن» به معنای جمع کردن چیزهاست.

When we use mind maps, we use them to take all these thoughts we have in our heads which

وقتی از نقشه‌های ذهنی استفاده می‌کنیم، از آن‌ها برای برداشتن تمام این افکاری که در سرمان داریم استفاده می‌کنیم که

can be very confusing, and we want to organize them and make it a nice way to follow like

می‌تواند بسیار گیج‌کننده باشد، و می‌خواهیم آنها را سازماندهی کنیم و آن را راهی خوب برای دنبال کردن مانند

a highway, right? A road you drive through. We're going to organize so you know exactly

یک بزرگراه کنیم، درست است؟ جاده ای که در آن رانندگی می کنید. ما می خواهیم سازماندهی کنیم تا دقیقاً بدانید

where to drive and it's nice and smooth.

کجا رانندگی کنید و خوب و روان باشد.

So the mind map helps you because it takes you -- it takes what's in your head, and it

بنابراین نقشه ذهنی به شما کمک می کند زیرا شما را می گیرد -- آنچه را که در سر شما است می گیرد و به

shows you, "This is what I know. This is what I understand. And I'm going to put it on a

شما نشان می دهد: "این چیزی است که من می دانم. این چیزی است که من می فهمم. و می خواهم آن را روی

paper so I can put it out there and know what's inside my head." And once it's outside of

کاغذ بیاورم تا من می توانم آن را بیرون بگذارم و بدانم در سرم چه چیزی وجود دارد ." و هنگامی که بیرون از

my head, I can start moving it. Because sometimes, when information is in your head, it's confusing.

سرم قرار گرفت، می توانم حرکت آن را شروع کنم. زیرا گاهی اوقات وقتی اطلاعات در ذهن شماست، گیج کننده است.

It just moves all around. And we want to make it nice and straight and easy to look at.

فقط در اطراف حرکت می کند. و ما می خواهیم آن را زیبا و صاف و آسان کنیم.

A mind map helps with that, with organization.

نقشه ذهنی در سازماندهی به آن کمک می کند .

In a second I'm going to explain -- because this is a simple mind map -- but I'm actually

در یک ثانیه می خواهم توضیح دهم -- زیرا این یک نقشه ذهنی ساده است -- اما در واقع

using a mind map to explain my maps. Woo! Woo! Okay. So we want to -- it helps us think

از یک نقشه ذهنی برای توضیح نقشه هایم استفاده می کنم. وو وو باشه. بنابراین ما می‌خواهیم -- این به ما کمک می‌کند تا فکر کنیم

through, but it also helps us engage. Because it's my information, I'm putting it down,

، اما همچنین به ما کمک می‌کند درگیر باشیم. چون اطلاعات من است، من آن را پایین

I'm engaged, which means I'm part of the process, like "engagement", "part of". And I'm working

می‌گذارم، درگیر هستم، یعنی بخشی از فرآیند هستم، مانند «درگیری»، «بخشی از». و من دارم

through it, okay? So you take it out of your head, put it down, and you're engaged. This

از طریق آن کار می کنم، باشه؟ بنابراین شما آن را از سر خود بیرون می آورید ، آن را زمین می گذارید و نامزد می شوید. این

also helps with memory. And you're going to see me keep mentioning memory again and again.

به حافظه نیز کمک می کند. و خواهی دید که من مدام خاطره را بارها و بارها ذکر می کنم.

Because part of what I promised is you will learn the language -- the new vocabulary when

از آنجا که بخشی از آنچه من قول داده ام این است که شما زبان را یاد خواهید گرفت - واژگان جدید

you use this -- you can learn language and remember it permanently. Well, this is the

وقتی از این استفاده می کنید - می توانید زبان را یاد بگیرید و آن را برای همیشه به خاطر بسپارید. خوب، این

first part of helping with that memory -- getting it out of your head, on paper, helps you with

اولین بخش کمک به آن خاطره است - بیرون آوردن آن از ذهنتان، روی کاغذ، به شما در تکرار کمک می کند

repetition. Looking at what you know because if you know it, it's in your memory already.

. به آنچه می دانید نگاه کنید زیرا اگر آن را بدانید، از قبل در حافظه شماست.

Next. So it helps you understand what you know and then organize the work. What's point 2?

بعد. بنابراین به شما کمک می کند آنچه را که می دانید درک کنید و سپس کار را سازماندهی کنید. نکته 2 چیست؟

Well, once you take it out and you put it on the mind map in another point, you have,

خوب، وقتی آن را بیرون بیاورید و در نقطه دیگری روی نقشه ذهنی قرار دهید، دارید،

well these branches are the first part you see are the big ones: engage, key, memory,

خوب این شاخه ها اولین قسمتی هستند که می بینید، قسمت های بزرگ هستند: تعامل، کلید، حافظه،

colour. These points usually tell us what is important, what I must know about the subject

رنگ. این نکات معمولاً به ما می گویند که چه چیزی مهم است، چه چیزی باید در مورد موضوع

or the first thing that comes to my head. And I put that down. These are the key points

یا اولین چیزی که به ذهنم می رسد بدانم. و من آن را گذاشتم. اینها نکات کلیدی هستند

-- or in English, what's important -- that I must focus on, okay? So it makes it easy.

- یا به زبان انگلیسی، چه چیزی مهم است - که باید روی آنها تمرکز کنم، خوب؟ بنابراین کار را آسان می کند.

So instead of a book -- the EngVid book. Don't forget to get your copy of it. Remember? EngVid.

بنابراین به جای یک کتاب -- کتاب EngVid. فراموش نکنید که یک نسخه از آن را دریافت کنید. یاد آوردن؟ EngVid.

Okay. I'm joking. But it tells us what I need to really study. So I don't need to look at

باشه. من شوخی میکنم. اما به ما می گوید که من واقعاً به چه چیزهایی نیاز دارم. پس نیازی نیست

the whole book. I can look at maybe the five pages or the five words I need. So this is

کل کتاب را نگاه کنم. می توانم به پنج صفحه یا پنج کلمه ای که نیاز دارم نگاه کنم. بنابراین این

key points. Give me the word I need to unlock the door to my memory, right? And this helps

نکات کلیدی است. کلمه ای را که برای باز کردن قفل در حافظه ام لازم است به من بده، درست است؟ و این به من کمک می کند تا

me engage further. What's important?

بیشتر درگیر باشم. چه چیزی مهم است؟

No. 3. This is what mind maps do. And this is what you want. It helps you get memory

شماره 3. این کاری است که نقشه های ذهنی انجام می دهند. و این چیزی است که شما می خواهید. این به شما کمک می کند تا حافظه داشته باشید

-- a better memory. Think USB key. Because of the repetition of focus, we write it out.

-- حافظه بهتری. به کلید USB فکر کنید. به دلیل تکرار تمرکز، آن را می نویسیم.

Then, we look at the key points, okay? It helps us to focus our mind on what's important

سپس، به نکات کلیدی نگاه می کنیم، خوب؟ این به ما کمک می کند تا ذهن خود را بر آنچه مهم

and needed. It helps your memory because this is how your memory works, right? It starts

و مورد نیاز است متمرکز کنیم. این به حافظه شما کمک می کند زیرا حافظه شما اینگونه کار می کند، درست است؟ از مرکز شروع می شود

in the center, and then the ideas keep coming. And that's what we're doing here. And we're

، و سپس ایده ها ادامه می یابند. و این کاری است که ما در اینجا انجام می دهیم. و ما

not just putting any ideas down, we're putting key point, and they're going to things that

فقط هیچ ایده‌ای را کنار نمی‌گذاریم، بلکه نکات کلیدی را مطرح می‌کنیم، و آنها به چیزهایی می‌روند که

we associate. That's what helps with the memory. Here is association. "Associate", like "engage",

ما به آنها مرتبط می‌شویم. این چیزی است که به حافظه کمک می کند. اینجا تداعی است. «معاونت»، مثل «معامله کردن»

are the things that come together. For some people, they associate money with time. Other

چیزهایی هستند که با هم جمع می شوند. برای برخی افراد پول را با زمان مرتبط می دانند.

people associate money with hard work. Other people associate money with love. And I'm

دیگران پول را با کار سخت مرتبط می دانند. دیگران پول را با عشق مرتبط می دانند. و من

not buying that love, but I'm just saying with love. So association helps with our memory,

آن عشق را نمی خرم، بلکه فقط با عشق می گویم. بنابراین همراهی به حافظه ما کمک می کند،

okay? Better memory.

خوب؟ حافظه بهتر

And finally, it's just fun. I don't know about you, but when I make a list of information

و در نهایت، این فقط سرگرم کننده است. شما را نمی‌دانم ، اما وقتی فهرستی از اطلاعات تهیه

and just go down the page, down the page, after a while, I forget what I'm doing. It's

می‌کنم و بعد از مدتی از صفحه پایین می‌روم، صفحه را پایین می‌آورم، فراموش می‌کنم که دارم چه کار می‌کنم. این

not fun. It's mind numbing. "Mind-numbing" means it's very boring and not interesting.

سرگرم کننده نیست. این ذهن را بی حس می کند. «بی حس کردن ذهن» یعنی خیلی خسته کننده است و جالب نیست.

This part of the conversation is probably mind numbing to you, and it surely is to me.

این بخش از مکالمه احتمالاً برای شما بی حس کننده است و مطمئناً برای من هم همینطور است.

Just joking. But it's fun. You get to use colour, draw, use your creative side. And

شوخی می کنم. اما سرگرم کننده است. شما می توانید از رنگ استفاده کنید ، نقاشی بکشید، از جنبه خلاقانه خود استفاده کنید. و

that's what a mind map does. It takes your logical side -- think through -- with your

این کاری است که نقشه ذهنی انجام می دهد. جنبه منطقی شما -- فکر کنید --

fun side, and puts them together. Because in real life, what we engage in and what we

جنبه سرگرم کننده شما را می گیرد و آنها را کنار هم می گذارد. زیرا در زندگی واقعی، آنچه ما درگیر آن هستیم و

enjoy doing or what we focus on, the key points of life, are alive and full of colour. And

از انجام دادن آن لذت می بریم یا روی آنچه تمرکز می کنیم، نکات کلیدی زندگی، زنده و پر رنگ هستند. و

a mind map brings this to you because then it helps you with your memory. My favorite

یک نقشه ذهنی این را برای شما به ارمغان می آورد زیرا در این صورت به حافظه شما کمک می کند. حرف مورد علاقه

thing to say to students is, "Do you remember the last party you were at?" And they'll say,

من برای گفتن به دانش آموزان این است: " آخرین مهمانی که در آن بودید را به خاطر دارید؟" و آنها خواهند گفت:

"Yeah." And I go, "A month ago?" "Yeah." "Were you drinking?" "Yeah." "Do you remember the

"آره." و من می گویم: "یک ماه پیش؟" "آره." " تو مشروب می خوردی؟" "آره." "

girl in the red dress?" "Yeah." Then, I ask them, the test we did last Tuesday, what was

دختری با لباس قرمز را یادت هست؟" "آره." سپس، از آنها می‌پرسم، آزمایشی که سه‌شنبه گذشته انجام دادیم،

the second question?" "I have no idea." Fun versus not fun. This is what helps you, okay?

سؤال دوم چیست؟» «نمی‌دانم.» سرگرمی در مقابل سرگرمی نیست. این چیزی است که به شما کمک می‌کند، باشه؟

That's why we do mind maps. And even if you hate them, you'll think, "I remember that

به همین دلیل است که ما نقشه‌های ذهنی انجام می‌دهیم. و حتی اگر از آنها متنفری، فکر می‌کنی، "من آن درس را به یاد دارم

lesson. I hate it when he did this point here with the worm at the other end --" but you

. من از آن متنفرم وقتی او این نقطه را اینجا با کرم در انتهای دیگر انجام داد --" اما شما

remember it. That's all I have to do. That's my job. Your job is to think it through to

آن را به خاطر می آورید. این تمام کاری است که من باید انجام دهم

make it better for you.

So now that we understand what this beauty is, why don't we quickly go through how to

. حالا که فهمیدیم این زیبایی چیست، چرا سریع به نحوه ساختن آن نمی پردازیم

make one. The first thing you'll notice is I have a center image. It's in the middle

. اولین چیزی که متوجه خواهید شد این است که من یک تصویر مرکزی دارم. آن در

of the board, not to the side. Because it's here, I can freely go anywhere. I can go up,

وسط تخته است، نه در کنار. اینجاست، من آزادانه می‌توانم به هر جایی بروم. می‌توانم بالا

down, and around. When you start in a corner, you're stuck. And you're also telling your

، پایین و اطراف بروم. وقتی از گوشه‌ای شروع می‌کنی، گیر می‌کنی. و همچنین به

brain, "This is how it works." It doesn't. This is a branch. A "branch" is like from

مغزت می‌گویی: "اینطوری کار می‌کند." 't. این یک شاخه است. یک "شاخه" مانند

a tree. When you have a tree -- okay. Better to put a tree up here. Okay, this little line

یک درخت است. وقتی شما یک درخت دارید -- خوب است. بهتر است یک درخت را اینجا قرار دهید. خوب، این خط کوچک

here -- that's a branch. It connects the leaf to the tree. Okay? So when we have these branches

اینجا -- آن یک شاخه است. وقتی این شاخه ها را داریم

and they spread out, we're telling ourselves is, "I have this main thought, but like money,

و پهن می شوند، به خود می گوییم : "من این فکر اصلی را دارم، اما مانند پول،

sometimes money is time; it's love; it's other things. There are things that are associated.

گاهی اوقات پول هم زمان است. این عشق؛ چیزهای دیگری است چیزهایی هست که با هم مرتبط هستند.

And if I start in the center, I'm free to go any direction I want. I'm not limited."

و اگر از مرکز شروع کنم، آزادم که به هر سمتی که بخواهم بروم. من محدود نیستم."

Okay?

خوب؟

Second: colours. Colours are life. Imagine a rose. Imagine a rose with no colour. It's

دوم: رنگ ها. رنگ ها زندگی هستند. یک گل رز را تصور کنید. یک گل رز بدون رنگ را تصور کنید.

hard isn't it? Because you made it black and white, didn't you? Right? Because we always

سخت است، نه؟ چون شما آن را سیاه و سفید کردید، نه؟ درست است؟ چون ما

have some kind of colour, something. Even if it's black and white. We can't just imagine

همیشه نوعی رنگ، چیزی داریم. حتی اگر سیاه و سفید باشد. ما نمی توانیم چیزی را تصور کنیم

nothing. Bringing colours -- you know, black and white is nice, but look at this. This

. آوردن رنگ - می دانید، سیاه و سفید خوب است، اما به این نگاه کنید.

catches your eye versus this. It's almost the same. But you look at the pictures and

تقریباً یکسان است. اما شما به عکس‌ها و رنگ‌ها نگاه می‌کنید

the colour. That's what I mean. It brings you -- it helps you know how you think and

. منظورم همین است. این به شما کمک می‌کند تا بدانید چگونه فکر می‌کنید و

keeps your focus there. And when you're focused, it's easier to learn.

تمرکزتان را در آنجا حفظ می‌کنید. و وقتی تمرکز دارید، یادگیری آسان‌تر است.

Connect. These branches connect to each other saying, "Hey, look. It's not just about a

این شاخه ها به یکدیگر متصل می شوند و می گویند: "هی، نگاه کن. این فقط در مورد یک

map. It's about my memory and how to make my memory better. It shows the connection

نقشه نیست. این در مورد حافظه من و چگونگی بهبود حافظه است. این ارتباط را

in how I think." We're all different. I don't know how you would draw it. But you would

در طرز فکر من نشان می دهد." همه ما متفاوت هستیم. نمی دانم چگونه آن را ترسیم می کنید. اما شما

draw your own map and remember it as well as -- if not better than -- what I've done.

نقشه خود را می کشید و آن را به یاد می آورید و همچنین - اگر نه بهتر از - چیزی که من داشتم.

All right? So we need these connections, this association to make it easier for each other.

درست است؟ پس ما به این ارتباطات، این ارتباط نیاز داریم تا کار را برای یکدیگر آسانتر کنیم.

Okay? Your way might be different than mine. You might not have a clown here. You might

خوب؟ ممکن است راه شما با من متفاوت باشد . ممکن است اینجا دلقک نداشته باشید. ممکن

have a beer. I don't know. Or a soccer ball.

است آبجو بخورید. نمی دانم. یا یک توپ فوتبال.

Finally, the curved lines -- it's silly. It's a very small point. But the funny thing about

در نهایت، خطوط منحنی -- احمقانه است. این یک نکته بسیار کوچک است. اما نکته خنده دار در مورد

wavy lines is it's much more fun for our eyes to focus on -- much more interesting than

خطوط مواج این است که تمرکز چشمان ما بسیار سرگرم کننده تر است -- بسیار جالب تر از

straight lines, all right? And you think about everything around us. They have edges and

خطوط مستقیم خوب است؟ و شما به همه چیز در اطراف ما فکر می کنید. آنها لبه ها و

lines. It's the curvy ones that draw your attention because in nature, there are no

خطوطی دارند. این انحناها هستند که توجه شما را به خود جلب می کنند زیرا در طبیعت،

right angles, right? A right angle is 90 degrees. You've always got some kind of curve or angle

زاویه راست وجود ندارد، درست است؟ زاویه راست 90 درجه است. شما همیشه دارید نوعی منحنی یا زاویه

or circle to it.

یا دایره به آن.

And finally, one word -- no. I'm not finished talking. I mean one word, which is different.

و در نهایت یک کلمه -- نه. صحبتم تمام نشده است. منظورم یک کلمه است که متفاوت است. هر شاخه یک کلمه دارد.

Each branch has one word because that leads to focus, okay? If you have whole sentences,

کلمه چون منجر به تمرکز می شود، خوب؟ اگر جملات کامل داشته باشید،

you cannot go from a sentence because that's a thought. But a word can be colour is fun.

نمی توانید از یک جمله خارج شوید زیرا این یک فکر است. اما یک کلمه می تواند رنگ سرگرم کننده است.

Colour is exciting. Colour is new. You can go from many different ways. But once you

رنگ هیجان انگیز است. رنگ نو است شما می توانید از راه های مختلف بروید. اما هنگامی که

say, "colour is blah, blah, blah," it kind of finishes stuck. So each one -- each branch

می گویید "رنگ است بالله، بله، بلا"، به نوعی گیر می کند. بنابراین هر یک -- هر شاخه

will have a word. Because from here, you can go memory -- not just better, but memory deeper,

یک کلمه خواهد داشت. از آنجا که از اینجا، شما می توانید به حافظه بروید - نه فقط بهتر، بلکه حافظه عمیق تر،

memory attached or included, right? You can just add words, and one word gives you that

حافظه متصل یا گنجانده شده است، درست است؟ شما فقط می توانید کلمات را اضافه کنید، و یک کلمه

freedom once again, or I would say, flexibility and focus. Many F words here. That's interesting.

یک بار دیگر به شما این آزادی را می دهد، یا می توانم بگویم، انعطاف پذیری و تمرکز. بسیاری از کلمات F در اینجا. جالبه.

Okay, so this is how we work with mind maps. This is how I use them. So now, I'm hoping

خوب، پس ما با نقشه های ذهنی اینگونه کار می کنیم. من اینجوری ازشون استفاده میکنم بنابراین اکنون، امیدوارم

if you just study this -- look at this lesson. Then, look at my other lessons and go back.

اگر فقط این را مطالعه کنید - به این درس نگاه کنید. سپس، به درس های دیگر من نگاه کنید و به عقب برگردید.

You'll go, "Wowee! That's what he did. I saw him do that, and I didn't get it, but now

می‌روی، "وای! همین کار را کرد. دیدم او این کار را کرد و متوجه نشدم، اما

I do. I honestly do." Start with the center image. Started from the bottom; now, we're

الان دارم. با تصویر مرکزی شروع کنید. از پایین شروع شده؛ اکنون، ما

here. Drake, you owe me money. So we start here, and we move out. And then, they seem

اینجا هستیم دریک، تو به من پول بدهکاری بنابراین ما از اینجا شروع می کنیم و از آنجا خارج می شویم. و سپس، آنها در ابتدا دیوانه به نظر می رسند

crazy at the beginning, but when you step out -- excuse me. Yep. When I step out, it

، اما وقتی بیرون آمدید - ببخشید. بله وقتی بیرون می روم،

makes more sense. And that's what I want you to do. Put it down. Step away from the page.

منطقی تر می شود. و این چیزی است که من از شما می خواهم. بگذارش زمین. از صفحه فاصله بگیرید

Look at the page. And then, look at how the branches go and how the thoughts go. And then,

به صفحه نگاه کنید. و سپس، نگاه کنید که شاخه ها چگونه می روند و افکار چگونه می روند. و سپس

you'll go, "I understand him. He's a genius." Look. You don't have to believe me. But if

، می گویید "من او را درک می کنم. او یک نابغه است." نگاه کن لازم نیست منو باور کنی اما اگر

you want to know, guys like Einstein, Galileo -- that's right -- Leonardo DaVinci -- they

می خواهید بدانید، افرادی مانند انیشتین، گالیله -- درست است -- لئوناردو داوینچی --

used mind maps. And now you can be with the pantheon of gods. Or you could be, you know,

از نقشه های ذهنی استفاده کردند. و اکنون می توانید با پانتئون خدایان باشید. یا می توانید، می دانید،

just like them. Take the pictures in your head. Put them on the paper. Have a better

دقیقاً مانند آنها باشید. عکس ها را در ذهن خود بگیرید. آنها را روی کاغذ بیاورید.

memory. Have more fun. And learn permanently. Cool? I thought you'd like that. Okay. So

حافظه بهتری داشته باشید بیشتر شاد باش. و به طور دائم یاد بگیرید. سرد؟ فکر کردم دوست داری باشه.

there's the little clown for some colour.

بنابراین دلقک کوچولو برای رنگ آمیزی وجود دارد.

Anyway. I've got to get going. I need to take my map and find my friend. He's holding my

به هر حال. من باید راه بیفتم باید نقشه ام را بردارم و دوستم را پیدا کنم. او در حال حاضر نوشیدنی من را نگه داشته

drink right now. You've had fun. I've had fun. But before I go, I'm getting a message

است. تو خوش گذشت من خوش گذشت اما قبل از اینکه بروم،

right now. It's not on the map, but it's in my mind. You need to go to www.engvid.com,

در حال حاضر یک پیام دریافت می کنم. روی نقشه نیست، اما در ذهن من است. شما باید به www.engvid.com بروید،

"eng" as in "English", "vid" as in "video", where you'll find myself, Mr. E, and our other

"eng" در "English"، "vid" به عنوان "video"، جایی که من، آقای E، و سایر

friends and teachers there to teach you. It's a map and a guideline for you, right? Just

دوستان و معلمان ما را در آنجا خواهید یافت تا به شما آموزش دهند. . این یک نقشه و یک دستورالعمل برای شما است، درست است؟ درست

like the mind map. Search it. Learn how to think and remember. I'm out. See you later.

مثل نقشه ذهنی. آن را جستجو کنید. یاد بگیرید چگونه فکر کنید و به خاطر بسپارید. من بیرونم. بعدا میبینمت.

Have a good one.

یک خوب.